سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
در میان شیعیان، از وی با القابی همچون «اباعبدالله»، «ثارالله» و «سیدالشهدا» نام برده میشودسجاد، امام چهارم شیعیان فرزند وی بوده و بنا بر روایتی حاصل ازدواج او با شهربانو، دختر یزدگرد سومساسانی میباشد.
زندگی
حسین بن علی هنگام زمامداری پدرش علی بن ابی طالب او را در جنگهای جمل و صفین و نهروان همراهی کرده بود. سال ۵۰ هجری وقتی که برادرش حسن پسر علی را به قتل رساندند، معاویه حدود ۱۰ سال به عنوان خلیفه باقی بود. معاویه سال ۶۰ هجری درگذشت و پسرش یزید را به جانشینی انتخاب کرد. حسین از همان ابتدا بیعت با یزید را نپذیرفت. یزید نامهای به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. حسین که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود برای حج از مدینه به مکه رفت.
در این هنگام عدهای از مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامههایی برای حسین نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. حسین نیز که مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاده بود، خود مراسم حج تمتع را به عمره تبدیل کرد و بطرف کوفه حرکت نمود. ابتدا شماری از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند؛ اما با ورود عبیداللّه پسر زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و خبر آورده بود که حسین بن علی مراسم حج را نیمه کاره گذاشته و شریح قاضی فتوای قتل او را داده است و مردم کوفه را تهدید کرده بود مسلم را ترک کنند تا بلکه حسین را از ترک حج و آمدن به کوفه منصرف کرده و مانع بیعت مردم کوفه با وی شوند، مردم کوفه بیعت خود را از حسین بن علی پس گرفتند و به روی او شمشیر کشیدند.
حکومت وقت
حسین بن علی خود گفته است:«من برای اصلاح و سامان دادن در امت جدم رسول خدا قیام کرده ام، می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نموده و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی طالب عمل کنم.» حسین بن علی موافق راه و روش حکومت هم عصر خود نبود
انگیزه
میان شیعیان در مورد انگیزه وی از حرکت به سوی کربلا دو نظر متفاوت وجود دارد. گروه اول معتقدند حسین بن علی با توجه به دریافت تعداد زیادی نامه (که تعداد آن را تا هفتاد هزار ذکر کرده اند) از سوی مردم کوفه و پس از حصول اطمینان از اصالت آنها با تایید مسلم بن عقیل، و با اتکا به حمایت آنان به منظور سرنگونی حکومت منحرف و جایگزینی حکومت اصیل اسلامی به سوی کوفه حرکت کرد ولی به دلیل عهد شکنی مردم کوفه نتوانست به منظور نهایی خود برسد ولی با این حال تبدیل به الگوی مبارزه گردید علی شریعتی میگوید:«پس این امام حسین که خودش را، زندگی اش را و خانواده اش را و همه و همه را با این شکل نابود کرد برای زندگی من و تو نبود؟ برای اینکه پیروش از زیر بار ستم و ظلم و بیعت دروغ و جور خلاص شود نبود؟ برای این بود که ما اینجا گناه کنیم و بعد برای او گریه کنیم که در قیامت از ما شفاعت کند؟ در دنیا به درد ما نمیخورد؟»
گروه دیگر معتقدند که با داشتن علم به غیب، وی از ابتدا میدانست که چه اتفاقی خواهد افتاد ولی با این وجود پای در این راه گذاشت. این گروه انگیزههای گوناگونی مانند الگو شدن برای شیعیان و یا بخشایش گناهان کسانی را که به وی ارادت دارند یا بر وی سوگواری میکنند را انگیزه اصلی حسین بن علی میدانند این دو عقیده گاه در تاریخ تشیع و میان دانشمندان شیعه بحث هایی به دنبال داشته است که آخرین مورد آن در زمان انتشار کتاب شهید جاوید بوده است. این کتاب نظر گروه اول را تایید میکند، حسینعلی منتظری به اتفاق علی مشکینی برای کتاب شهید جاوید یادداشت تأیید آمیزی نوشتند که به عنوان تقریظ در ابتدای کتاب آمده است. صالحی نجف آبادی نویسنده کتاب گفته است «یک کتاب نوشته ام که بیش از ۴۰ کتاب ردیه علیه آن چاپ شده است.»
آرامگاه
آرامگاه حسین بن علی در کربلا، عراق. شیعیان خصوصاً در تاسوعا و عاشورا این مکان را زیارت میکنند.
قبر او در کربلا قرار دارداما همچنین در شهرستان صاحب استان کندز آرامگاهیاست که عدهٔ کمی از شیعیان افغانستان، آن را محل دفن سرِ بریدۀ حسین بن علی امام سوم شیعیان میدانند.همچنین مقبره ای به نام راس حسین(سر بریده حسین )در مصر وجود دارد
حسن ظن در لغت به معنای "گمان نیک و خوش بینی"؛ در مقابل سوء ظن به معنای "بد گمانی و بد بینی" میباشد. در تعریف اصطلاحی "نیک انگاری درباره خداوند، فعل و انفعالات جهان و نیز پندار، گفتار و کردار انسانها، خوش بینی، مثبت نگری يا به تعبير روايات اسلامی حسن ظن نام دارد."
اسلام با ایجاد نیروی ایمان در قلوب پیروان خود اصل خوشبینی و اعتماد را در میان آنها گسترش داده و مسیر اجتماع را به محیط مطلوبی که مملو از اطمینان و آرامش است سوق میدهد. البته اسلام، خوش گمانیِ ساده انگارانه را نمیپذیرد و آن را فریب خوردن شخص میداند، ولی در جایی که هیچ دلیل آشکاری بر بدگمان شدن به دیگران وجود ندارد، سفارش اسلام، خوشبینی و خوشگمانی است. تا بدین گونه، شخص از پیامدهای برآمده از بدگمانی همانند قضاوتهای شتابزده، بدگویی، درگیری و اختلاف در امان بماند و جامعه دچار تنش نشود. در روایتی حضرت علی(ع)، یکی از ارکان مهم و روابط حسنه اجتماعی و امنیت کامل را در پرتو خوشبینی دانسته و میفرمایند:
"اعمال برادر دینیات را بر نیکوترین وجهی تفسیر و توجیه کن، مگر این که دلیلی بر خلاف آن قائم شود و هرگز نسبت به سخنی که از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر تا هنگامی که می توانی برای آن توجیهی مناسب و راه صحیح داشته باشی."
اهمیت و ارزش حسن ظن
از جمله مهمترین فضائلی که در رشد و تکامل انسان و نیز در وحدت و تکامل مادی و معنوی جامعه نقش بسزائی دارد، حسن ظن می باشد. ارزش این فضیلت وقتی معلوم میشود كه بدانيم اميد و نشاط در زندگی و جامعه در سايه آن حاصل میشود. پيشوايان دين اين موضوع را در روايات خود تأكيد كردهاند و بزرگان و فقها نيز بابی مستقل برای آن گشودهاند. در مقابل اسلام به طور صریح با مسئله بدبینی و بدگمانی مبارزه میکند و مسلمانان را از این بیماری خطرناک برحذر داشته و به حسن ظن رهنمون میسازد. قرآن کریم و احادیث معصومین(ع) کاملا روشنگر این مطلب میباشند که بدبینی و سوء ظن در میان مسلمانان امری مذموم و حسن ظن که نقطه مقابل آن است امری نیکو و مورد تایید و تاکید است.
امام علی(ع) می فرمايند:
"خوشگمانی از برترین سجایای اخلاقی و بهترین عطایاست."
وی فرزند محمد تقی است که در خانواده ای مذهبی د ریکی از روزهای بهاری اردیبهشت 1346 ( مصادف با سوم محرم ) در شهر خون و قیام درخانه ای محقر و کوچک در محله پامنار قم چشم به جهان گشود. دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمد حسین به فوز شهادت نایل آمد، با صفا وصمیمیت ودر زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان ، سپری کرد . درسال 1352، به مدرسه رفت وکلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی واول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه دراین شهر گذراند. درهمین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وی نیز، مانند میلیون ها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید. شخصیت او با داشتن خانواده ای متدین ومذهبی و شرایط خاص شهر مقدس قم و نیز زمینه مساعد روحی به گونه ای شکل گرفت که سرشار از دین و فرهنگ غنی اسلام بود.
از عوامل مهم دیگر د رشکل گیری شخصیت او ، نوارها واعلامیه های امام بود که قبل از انقلاب به دست او می رسید.
شهید فهمیده ، نوجوانی خوش برخورد، شجاع ، فعال ، کوشا بود که به مطالعه علاقه زیادی داشت و با وجود این که به سن تکلیف نرسیده بود، نماز می خواند و احترام خاصی برای والدینش قایل بود و هرگز به آن ها بی احترامی نمی کرد. شیفته و عاشق امامقدس سره بود و با تمام وجود سعی در اجرای فرامین امامقدس سره داشت . او می گفت :امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم .
هنگام ورود اما مقدس سره به ایران به دلیل مصدوم بودن ، موفق به زیارت امامقدس سره نگردید، اما پس از بهبودی دراولین فرصت به شهر مقدس قم رفته و موفق به دیدار شد.
شهید فهمیده ، یکی از هزاران دانش آموز بسیجی کشور است که با نثار خون خود برطراوت و سرخی خون شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی افزود. وی دوران کودکی و نوجوانی خود را در حالی سپری کرد که هر روز آن همراه حادثه ای بود که در شکل گیری شخصیت او موثر واقع می شد. او با سرمایه عظمیی از فهم و درک انقلابی واسلامی به دنبال طوفان حوادث انقلاب، واردجنگ شد و با وجود سن کم ، خود را به خونین شهر قهرمان رسانید و با اقدامی آگاهانه و شجاعانه ، نام خود را در دفتر شهیدان زنده تاریخ ثبت کرد.
این دانش آموز رزمنده بسیجی، با ایمان و بینش عمیق واستوارخود در جنگ با دشمن پیش قدم و با نیل به شهادت ، درس شجاعت ، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب الله آموخت، امام بزرگوارمان از این نوجوان 13 ساله به عنوان رهبر یا د فرموده و بدین گونه نام و یاد او، منشا حماسه های بزرگ شد و تحول عظیمی در شیوه های دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام ایجاد کرد و راه پیروزی وسرافرازی را یکی پس از دیگری، هموار ساخت . امروز شهید فهمیده به حق الگوی شایسته ای برای دانش آموزان بسیجی و جوانان و نوجوانان کشور می باشد و یاد آوری این حماسه می تواند یادآور دوران دفاع مقدس و ارزش های والای آن زمان باشد.
عزیمت به سوی جهاد
فهمیده دوازده ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد.او که عشق انقلاب وامامقدس سره را در سر داشت ، خود را به کردستان رساند، ولی به دلیل کمی سن، برادران کمیته او را بازمی گردانند و درصدد برمی آیند که در حضور مادرش از او تعهد بگیرند که دیگراز شهرستان کرج خارج نشود. ولی او رضایت نمی دهد و خطاب به آنان می گوید که خودتان را زحمت ندهید. اگر امام بگوید، به هر کجا که باشد، آماده رفتن هستم . من باید به مملکت خدمت کنم و اضافه می کند:من نمی نویسم و اگربنویسم حرفی دروغ زده ام . حتی با تهدید به زندان حاضر نمی شود تعهد بدهد و بالاخره تنها از مادرش امضا می گیرند.
درهمان روزهای نخست جنگ تحمیلی ، محمد حسین تصمیم می گیرد که به جبهه برود وبا متجاوزان بعثی بجنگد . زمزمه رفتن را در خانواده و بین دوستانش می افکند. دریکی از بیمارستان های کرج خود را به یکی از دوستانش که بستری بود، می رساند و با او خداحافظی می کند و از جبهه و جنگ برای او می گوید و تکلیف الهی خود را گوشزد می کند.
یک روزکه به بهانه خرید نان از منزل خارج شده بود ، مبلغ 50 تومان را به دوستش می دهد واز او می خواهد که نان را بخرد و به منزل آن ها ببرد و تصمیم خود را برای رفتن به خوزستان به او می گوید و از وی می خواهد که تا سه روز به خانواده اش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند وسپس آن ها را مطلع کند . دوست ا و یکی ، دو روز بعد خبر را چنین می دهد که :
من رفتم جبهه نگران من نباشید.
در تهران یکی از پاسداران کمیته متوجه تصمیم او می شده و با وی صحبت و سعی می کند او را از تصمیم خویش منصرف نماید، اما موفق نمی شود . شهید فهمیده که درعزم خود راسخ بود، خود را به شهرهای جنوب کشور می رساند و هرچه تلاش می کند که همراه گروه یا دسته ای که عازم خطوط مقدم جبهه هستند، برود ، موفق نمی شود. تا با گروهی از دانشجویان انقلابی دانشکده افسری برخورد کرده و به نزد فرمانده آنان می رود واز او می خواهد که وی را با خود ببرند. فرمانده امتناع می کند، اما شهید فهمیده ، آن قدر اصرار می کند تا فرمانده را متقاعد می کند که برای یک هفته اورا همراه خود به خرمشهر ببرد. دراین مدت کوتاه هر کاری که پیش می آید حسین پیشقدم شده و استعداد و قابلیت خود را درهمه کارها نشان می دهد. درهمین مدت کوتاه حضور درخرمشهر با دوستی که درآن جا پیدا کرده بود، یعنی محمد رضا شمس ، هر دو مجروح می شوند وآن دو را به بیمارستان منتقل می کنند و علی رغم مخالفت فرمانده آن گروه و با حالت مجروحیت، دوباره به خطوط مقدم در خرمشهر بر می گردد. درحین برخورد با فرمانده و پس از ممانعت وی از حضور درخط مقدم، چشمان حسین پراز اشک شده و با ناراحتی به فرمانده می گوید:
من به شما ثابت می کنم که می توانم به خط بروم ولیاقت آن را دارم.
او برای اثبات لیاقت خود یک با ر به تنها یی به میان عراقی ها رفته ولباس و اسلحه ای از عراقی ها به دست می آورد و در هیئت یک عراقی به نیروهای خودی نزدیک می شود،به طوری که رزمندگان مشاهده می کنند که یک عراقی کوچک به طرف آنان می آید! می خواهند به او شلیک کنند، که یکی از آنان می گوید، صبرکنید با پای خودش بیاید تا اسیرش کنیم . هنگامی که نزدیک می شود، می بینند حسین است که خواسته ثابت کند کهمی تواند با دست خالی هم با عراقی ها بجنگد و شهامت ولیاقت حضور در خط مقدم را دارد.
مسوول گروه که به توانمندی و توانایی واراده پولادین حسین برای رزم د رجبهه اعتماد واطمینان پیدا می کند، به او اجازه ماندن د رجبهه را می دهد.
کیفیت شهادت
از آن پس او به اتفاق دوست شهیدش محمد رضا شمس ، دریک سنگر قرار داشتند تا درهجوم عراقی ها به خرمشهر محاصره می شوند.
محمد رضا شمس ، دوست و هم سنگر حسین زخمی می شود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط می رساند و به سنگر خود بر می گردد و می بیند که تانک ها ی عراقی ( ظاهرا 5 دستگاه ) به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده ودر صدد محاصره آن ها هستند.
حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در د ستش گرفته بود به طرف تانک ها حرکت می کند. تیری به پای او می خورد واز ناحیه پا مجروح می شود. اما زخم گلوله نمی تواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی می کند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند وآن را منفجر می کند و خود نیز تکه تکه می شود . افراد دشمن گمان می کنند که حمله ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته است ، جملگی روحیه خود را می بازند و با سرعت تانک ها را رها کرده و فرار می کنند. در نتیجه ، حلقه محاصره شکسته می شود و نیروهای کمکی هم می رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازی می کنند.
فهمیده در بیان رهبری
رهبر معظم انقلاب ، می فرمایند:
زنده نگه داشتن یاد حادثه شهادت دانش آموز بسیجی ، شهید فهمیده از اصالت های دفاع مقدس می باشد .
مقام معظم رهبری د ردیدار با خانواده او در رابطه با فداکاری و شجاعت او فرمودند:
بروز چنین حوادثی که از تربیت صحیح واصالت های خانوادگی است ، صرفا درمحیط های اسلامی جلوه گری و نور افشانی می کند.
فهمیده از نگاه آوینی
سید شهیدان اهل قلم ، حاج مرتضی آوینی ، در قسمتی از برنامه پنجم روایت فتح با نامشهری درآسمان شهادت محمد حسین فهمیده را این گونه زیبا ترسیم می کند:
خرمشهر، از همان آغاز خونین شهر شده بود. خرمشهر، خونین شهر شده بود. آیا طلعت را جز از منظر این آفاق می توا ن نگریست ؟ آنان درغربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهای شان زیر تانک های شیطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست . اما... راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمی یابند. گردش خون در رگ های زندگی شیرین است . اما ریختن آن در پای محبوب ، شیرین تر.
... شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آن جا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانانند. حکمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بی انتهای نور، که پرتوی از آن همه کهکشان آسمان دوم را روشنی بخشیده است.
خبر شهادت حسین فهمیده
صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه های خود اعلام می کند که نو جوانی سیزده ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است . امام قدس سره در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر می کنند، جملات معروف خود را پیرامون او می فرمایند:
رهبر ماآن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ تر است، با نارنجک ، خود را زیر تانک دشمن انداخت وآن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.
به این ترتیب و با این کلمات ، حسین و فداکاری و شجاعت او جاودانه شد. بقایای پیکر شهید حسین فهمیده دربهشت زهرا، قطعه 24، ردیف 44، شماره 11، به خاک سپرده می شود.
سال شمار زندگی
(هـ . ش) 1346: (اول ادریبهشت) ولادت – در شهر قم (هـ . ش) 1352: ورود به کلاس اول دبستان- دبستان روحانی قم (کریمی) (هـ . ش) 1356: (خرداد) پایان دورة ابتدایی (هـ . ش) 1356: (مهر) ورود به کلاس اول راهنمایی- مدرسه راهنمایی حافظ قم (هـ . ش) 1356: (مهر) ورود به کلاس دوم راهنمایی- مدرسه راهنمایی حافظ قم (هـ . ش) 1357: پخش اعلامیههای رهبرکبیر انقلاب اسلامی (هـ . ش) 1357: (دوازدهم بهمن ماه) دیدار با مقام معظم رهبر انقلاب اسلامی (هـ . ش) 1358: (تابستان) هجرت به شهرستان کرج و جدایی از زاد و بوم خود. (هـ . ش) 1358: (تابستان) نام نویسی در کلاس سوم راهنمایی- مدرسة راهنمایی شهید «محمد خیابانی» کرج (هـ . ش) 1358: (پنجم آذر ماه) عضویت در بسیج دانشآموزی (هـ . ش) 1359: (تابستان) شرکت در آموزشهای رزمی (هـ . ش) 1359: (بیست و پنجم شهریور ماه یک هفته پیش از اعلام رسمی تهاجم نظامی ارتش عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران) کسب اجازه از پدر و مادر برای حضور در جبهة جنگ (هـ . ش) 1359: (بیست و پنجم یا بیست و ششم شهریور ماه) اعزام به جبهة جنگ و حضور در خاک خرمشهر روزهای نخستین ورود به جبهة: جلوگیری از او در خط مقدم امتحان اول( نفوذ به خط نیروهای دشمن و …) قبل از گرفتن اجازه حضور در خط مقدم (هـ . ش) 1359: (نخستین روزهای اعلام تجاوز نظامی ارتش عراق غروب سی و یکم شهریور ماه) حضور رسمی در جبهه نبرد، همراه با محمد رضا شمس (هـ . ش) 1359: (هفته اول مهرماه) زخمی شدن و اعزام به بیمارستان ماهشهر چند روزی پس از بهبودی: ترخیص از بیمارستان و بازگشت به جبهه. پس از مراجعت به خرمشهر: جلوگیری دوباره از اعزام او به خط مقدم. یکی دو روز بعد: بازگشت به خط مقدم و مبارزه در کنار محمد رضا شمس (هـ . ش) 1359: (بیست و هفتم مهرماه) مقاومت در برابر حملههای دشمن (هـ . ش) 1359: (بیست و هفتم مهرماه) زخیم شدن مجدد در خط مقدم روزهای نبرد رو در رو با دشمن: (بیست و هفتم مهرماه) امتحان آخر (هـ . ش) 1359: (بیست و هفتم مهرماه) آخرین پرواز- شهادت در کوت شیخ- نزدیک ایستگاه راه آهن خرمشهر خاکسپاری در بهشت زهرا، تهران.
انی جاعل فی الارض خلیفة قالو اتجعل فیها من نفسه فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون
پروردگار عالمیان خطاب به فرشتگان فرمود بدرستیکه با خلقت آدم در زمین خلیفه ای قرار دادم و ملائک گفتند آیا کسی را آفریدی که در زمین فساد کند و خونهای زیاد بریزد در حالیکه ما همه شکر و خمد ترا بجا ما آوریم و خدامند فرمود: ( آنچه را که من میدانم شما نمی دانید.)
قبل خلقت حضرت آدم در روی زمین هیچکس نبود، روزی خداوند رحمان و آفریدگار بزرگ تصمیم به خلق موجودی دیگر گرفت که ختی از فرشتگان هم شریفتر بود و این موجود آدم صفت اله نامیده شد ، خداوند به جبرئیل فرمان داد که از زمین مشتی خاک بیاور و چون جبرئیل چنین کرد، زمین به فریاد آمد و جبرئیل رابه ذات خداوند سوگند داد که موجودی خلق می شود که بر روی من آشوب ها بپا می کند و چون جبرئیل سوگند را شنید بعرش بازگشت و گفت: خداوندا تو خود واقف به اسراری ، این بار میکائیل خاضر به چنین کاری شد و او نیز چون جبرائیل دست خالی بازگشت .
چنانچه پس از او اسرافیل عازم زمین شد و او نیز همچون 2 فرشته دیگر بدون خاک از زمین بازگشت .و خداوند این بار عزرائیل را فرستاد و عزرائیل به سوگند زمین توجه نکرد و چون خاک را آورد خداوند به گفت: چرا سوگند زمین را گوش نکردی؟ و عزرائیل پاسخ داد : اجرای امر پروردگارم را نمودم و خداوند فرمود حال که چنین شد تو را مأمور گرفتن جان اولاد آدم خواهم کرد .
خاکی را که عزرئیل از زمین آورده بود در جایگاهی نهادند و طبق امر خداوند با آب باران خیس شد تا سر انجام تبدیل به گل گردید و از این گل پیکر آدم شل گرفت و روح خدا در آن دمیده شد و آدم از عالم نیستی قدم به عالم هستی گذارد .
چون آدم خلق گردید خداوند به فرشتگان فرمان داد تا او را تعظیم کنند همه فرشتگان آدم را تعظیم کردند اما در میان آنها فرشته ای متکبر بود که ابلیس نامیده می شد، و او بر خلاف سایرین در مقابل خداوند ایستاد و چنین گفت ،جنس من از آتش است و جنس آدم از خاک ، من هزار سال تو را عبادت کردم و او هنوز تو را عبادت نکرده ، پس من او را تعظیم نمی کنم .خداوند خطاب به او گفت من چیزی می دانم که تو نمی دانی ، او به تمام علوم آگاه است و اسماء را می داند، او خلیفه و جانشین من در زمین است و تو هیچ چاره ای نداری مگر اینکه او را تعظیم کنی و اگر چنین نکنی از درگاه رانده می شوی .
اما با این وجود باز هم ابلیس گفت: حاشا که من اینچنین نخواهم کرد .
پس از آن خداوند، ابلیس را از پیشگاه کبریائی خود راند و فرشته ای که هزار سال عبادت خدا را کرده بود بخاطر نا فرمانی رانده شد که از این مطلب شاید بتوانیم نتایج زیادیکسب کنیم . و یکی از این نتیجه ها این است که فرشته ای با هزار سال عبادت برای خود داری از تعظیم به آدم مغضوب واقع شد ، یعنی درواقع بخاطر نافرمانی از دستور خدا ، پس تکلیف بنی آدم چیست که عمری در نافرمانی خداوند به سر می برند .!!!!
اما ابلیس به این مطلب اکتفا نکرد و پادش عبادات خود را طلب کرد، و خداوند فرمود بجز حضور در عرش هر چه می خواهی طلب کن ، ابلیس که با آدم دشمنی وکینه پیدا کرده بود گفت: می خواهم قدرت نفوذ در آدم واولاد او را داشته باشم و خداوند گفت بجز قلب آدم و اولادش که جایگاه من است اشکالی ندارد و « و شاید بخاطر همین مطلب است که قلب انسان که همانا وجدان هر شخص می باشد مظهر تمام پاکی هاست و هرگز خطا ها را قبو ندارد . کما اینکه هر خطا کاری هم شخصاً اعتقاد دارد که کارش صحیح نیست . مثلاً هیچ دزدی نمی گوید دزدی خوب است و هیچ قاتلی قتل را تائید نمی کند ، و هیچ فرد گناهکاری ، گناه را نمی پسندد و حضرت آدم پس از طی مراحلی سر انجام وارد بهشت شد ، اما از تنهایی بسیار رنج می برد واز این جهت غمگین بود تا اینکه یکروزکه خوابیده بود خداوند استخوانی از سمت چپ پهلوی آدم جدا کرد و از آن حوا را آفرید و از آن پس ایندو از نعمت های خداوند استفاده می کردند ، آنهمه چیز میخوردند الا یک میوه و آن هم گندم بود ،چرا که خداوند آنها را ا زخوردن منع فرموده بود .
البته آدم از این مطلب اصلاً ناراحت نبود و زندگی خود را با خوبی و خوشی می گذراند .
شیطان که با خود عهد کرده بود آدم و اولاد آدم او را گمراه کند از خوشی آدم در رنج بود و پیوسته در صدد طرح نقشه ای برای باز گرفتن عزت آدم بود و سر انجام آنچه را که در داشت اجرا کرد . او خود را در دهان ماری پنهان کرد و طاووس را فریفت که آن مار را به بهشت ببرد و پس از آن در بهشت به کمین آدم نشست .دریکی از روزها که آدم و حوا در بهشت گردش می کردند مار یا همان شیطان بر سر راه آدم حضور یافت و به گریه و زاری پرداخت آدم که دلش برای او سوخته بود نزدیک مار رفت و گفت ترا چه می شود که اینقدر بی تابی می کنی ، شبطان پاسخ داد: بی تابی من برای خودم نیست ، بلکه برای شماست .
آدم گفت ما که اندیشه اب نداریم ، تو از چه جهت برای ما ناراحتی ؟ شیطان گفت : برای اینکه شما از انعام بشتی محروم هستید .آدم گفت ما خیلی هم خوش هستیم و تو بی مورد برای ما دلسوزی می کنی ، اما در این میان حوا به میان صحبت آدم پریده گفت: چرا نمی گذاری ما را راهنمایی کند ؟ آدم گفت مارا خدا راهنمایی می کند و به راهنمایی یک مار نیازی نداریم . اما حوا دست بردار نبود و گفت ممکن است خواهش کنم برایمان بیشتر توضیح دهید . ومار گفت این میوه ( اشاره به درخت گندم) از تمام میوه های بهشت خوشمزه تر است در حالیکه مجاز به خوردن آن نیستید . آدم در پاسخ گفت: خداوند همه نعمت های را به ما داده و گندم را هرگز و حوا گفت چرا نه؟
آدم گفت: امر، امر حضرت حق است و اطبعت از فرمانش بر ما واجب است . و دراین میان شیطان وسوسه میکرد و حوا سست می شد و سر انجام به گریه و زاری پرداخت تا اینکه آدم را نیز سست کرد وآدم و حوا میوه ممنوعه را خوردند و این اولین نا فرمانی نوع بشر از دستور خداوند بود که به اخراج آدم و حوا از بهشت انجامید . آدم و حوا درسواحل دریای هند ،....نزدیکی جده و آدم به کوه سر اندیب افتاد...
با چنین اقدامی نه تنها آدم و خوا از بهشت رانده شدند بلکه از یکدیگر هم جدا افتادند ، و این جدائی میان آدم و حوا بیش از د.ویست سال طول کشید و در این مدت هر دو سرگردان و سر در گریبان و گریان بودند تا اینکه به وساطت حضرت جبرئیل به یک دیگر رسیدند که زندگی آنان از این پس توأم با عشق یکدیگر بود ، و خداوند را متفقاً عبادت می نمودند .
پس از چندی فرزندان بسیاری از آدم و حوا بوجود آمد و هر بار که حوا زایمان می کرد دو قلو می زایید یک پسر و یک دختر و به همین ترتیب تا 30 سا ل حوا زایمان کرد و 40 دختر و 40 پسر از او بوجود آمد و آدم و حوا دختران و پسران خود را به ازدواج هم در می آورند . البته آنان موظف بودند از ازدواج پسر و دخترهایی که با یکدیگر هم زایمان بودند جلوگیری کنند . و هر پسر و دختری را می گرفت که با او همزاد نبود و غالباً چند سال پس از او بدنیا آمده بود و این فرمان خدا بود که دختر و پسری را که از یک زایمان متولد شده اند به یکدیگر ندهد . در میان اولاد آدم دو پسر او هابیل و قابیل مشهورترند . هابیل جوانی بود زیبا روی و مومن و قابی ل درست نقطه مقابل او .
و این مطلب همواره بهانه ای بود که موجبات اختلاف اولاد آدم را فراهم می ساخت و اما هابیل همواره با گذشت خود اختلاف را کم می کرد تا اینکه سر انجام هنگام ازدواج آنان پیش آمد و با توجه به دستور العمل آدم ( که امری خدائی بود و او موظف به اجرای آن بود.)
در رابطه با نحوه ازدواج اولادش ،..... بزرگترین اختلاف میان هابیل و قابیل شکل گرفت زیرا که هنگام تولد قابیل دختری همزاد او بود که اقلیما نام گرفت و آدم در صدد بود که اقلیما با هابیل ازدواج کند . اما قابیل به این مطلب اعتراض کرد ،... او گفت اقلیما همزاد من است باید با من ازدواج کند . آدم گفت: پسرم، این گفتار خواستۀ من نیست که با اراده تو از آن برگردم ، بلکه فرمان رب جلیل است ، که اجرای آن بر همگان لازم می باشد.
اما قابیل باز هم فقط پایفشاری کرده او کسی نبود که از خواسته اش به سادگی بگذرد ، بویژه اینکه بواسطه برتری های هابیل همواره تمایل داشت آتش میان خود و او را مشتعل تر سازد ، لذا به پدر گفت: جان پدر مرغ من یک پا دارد و اقلیما فقط همسر من است.و حضرت آدم که چنین دید ، چاره منحصر به فرد را کسب تکلیف از درگاه الهی دانست و به فرزندان خویش فرمود هر یک از شما ، بنزد خداوند قربانی تقدیم کنید و قربانی هر کس پذیرفته شد اقلیما از آن او باشد. هابیل و قابیل این گفته پدر را پذیرفتند و با یکدیگر به اینکار زدند ، هابیل گوسفندی سفید و چاق و قابیل دسته ای گندم زرد و خشک بر سر کوهی نهادند و هابیل گفت اگر قربانی من مقبول خداوند واقع نگردد از اقلیما دست بر میدارم . و قابیل گفت...تو باید از فکر اقلیما بیرون روی زیرا اگر حتی قربانی من مقبول واقع نشود باز هم اقلیما از آن من است ، و فردای آن روز آتش از آسمان فرود آمد و قربانی هابیل را در خود کشید ، و حضرت آدم پس از این حادثه ، اقلیما را به هابیل داد و با این کار کینه مشتعل قابیل نسبت به هابیل فزونی یافت و بگونه ای زبانه کشید که فرزندان آن دو تا عصر حاضر نیز در فکر جان یکدیگرند ، و قابیل نیز همواره در صدد تو طئه بر علیه هابیل بود .
بگونه ای که فی الواقع حضور هابیل برای قابیل غیر قابل تحمل بود اما در میان نمی توانست کاری انجام دهد ، زیرا که تا آن روز جنایت در زمین انجام نگرفته بود و فرزندان آدم نمی دانستند که امکان قتل یکدیگر را دارند ، و لذا همچنان قابیل خود خواه ، سر در گریبان بود تا اینکه ابلیس به یاری او شتافت ،...که ماجرای آن از این قرار است .
فصل بهاری بود و هوای دل انگیز و زمین با این گستردگی تنها اولاد آدم را در خود داشت و روزی از روزها قابیل به قصد سیر و سیاحت به صحرا رفت.
و شیطان که همواره مراقب او بود تا در گمراهی فرزندان آدم لحظه ای را از دست ندهد، او را تنها یافت . براستی که خالات انسانی ، حالاتی عجیب است ، مثلاً همین تنهائی که می تواند برای مردمان خوب و برای هابیل منع خیر و برکت و تفکر به ذات اقدس خداوندی باشد ، چون نصیب قابیل می گردد، شیطان است که یک پای خلوت او می شود .
آری ابلیس ... ابلیس در حالیکه ماری پر تلاش را در دست داشت در مقابل قابیل ظاهر گشت
، و بگونه ای رفتار می نمود که تمامی رفتارش را قابیل مشاهده کند .
لذا چندین بار مار را پس و پیش کرد آنگاه با حرکاتی که گویا درصدد تنیه مار است ، او را بر زمین کوفت، اما مار به حرکت خود ادامه داد، زیرا که در واقع این مار دست آموز شیطان همان ماری بود که ابلیس را در دهان خود به بهشت برد و ابلیس به یاری همین مار توانسته بود آدم و حوا را از بهشت خارج کند ، و در واقع در میان مخلوق خداوند پس از خود که نا فرمانی رب جلیل را نموده بود، دو تن دیگر را به گروه نا فرمانان افزود، اما آدم که به سرعت پشیمان گشت بدرگاه حق عجزو لابه نمود و از پیشگاهش عفو مغفرت خواست، و اکنون بار دیگر ابلیس تنها خاطی در میان مخلوقات است و بدنبال دستیار می گردد، و اولاد آدم بهترین دستیاران شیطان میتوانند باشند . ابلیس که مار را بر زمین کوبید نحوۀ کشتن را به قابیل آموخت و بوسیله سنگ ضربات سحتی بر سر مار وارد ساخت ، تا اینکه حرکات مار پایان یافت، آنگاه از جای برخاست و روی به قابیل گفت: از این مار بیزاربودم ، و حالا دیگر او را کشتم که حیات نداشته باشد ، آنگاه .... زمزمه کنان خطاب به قابیل گفت : تو نیز می توانی هنگامیکه هابیل در خواب است سنگی عظیم را با قوت بر سرش بکوبی، او از این ضربه خواهد مرد قابیل از شیطان پرسید ، تو کیستی ، و شیطان گفت یکی همچون پدر تو آدم .....و قابیل به شیطان گفت ، تو شرا به من در این راه کمک می کنی و شیطاند گفت ، چون از زندگی شما آگاهم و می دانم که هابیل همواره سد راه توست ، و حقوق تو را ضایع می سازد مثلاً در مورد اقلیما به راستی که زنی زیبا و وجیه بود که با تو زاده شد، اما وی او را تصاحب کرد ، ناگفته نماند که پدرت نیز او را بیشتر از تو می خواهد ، اما چون پای هابیل در میان برداشته شود تمامی دوستی های پدرت نصیب تو می گردد.
شیطان این مطلب را گفت و از آنجا دور گردید ، و قابیل تصمیم خود را گرفت او فرا گرفت که چگونه برادر خویش را بکشد و لذا از آن پس در صدد بدست آوردن موقعیت بود، تا اینکه روزی در صحرا هابیل را مشاهده نمود که در سایۀ درختی خوابیده است .
از این موقعیت بهتر نصیب او نمی گردید ، قابیل سنگی عظیم را یافت و با تمام قدرت بر سربرادر کوفت ، و هابیل هرگز شاید دردی احساس نکرد و بدین ترتیب اولین جنایت به دست اولاد آدم انجام یافت . قابیل چون هابیل را کشت نمی دانست ، با پیکر خونین او چه کند ، لذا حیران و سر گردان بود ، برخی معتقدند ، او را بر دوش گرفت و مدتها در صحرا و بیابان گردش کرد، گاه در گودالی افکند ، و زمانی بر قله کوهی گذاشت،و هنگامی نیز بر شاخه درختان قرارش داد، اما چون اندکی بر هر وضع می گذشت انبوه پرندگان بر بالای جنازه هابیل توجه دیگران را جلب می نمود،و قابیل برای پنهان ماندن مطلب فی الفور به تغییر موقعیت می پرداخت، و می گویند چهل شبانه روز به اینکار مبادرت ورزید تا سرانجام به فرمان حداوند دو حیوان که گویند کلاغ بوده، خاکسپاری جنازه را به او آموختند .
بدین گونه که در مقابل او نزاع کردند، و چون یکی از آنها کشته شد. آن دیگری با چنگال خود گودالی حفر و جنازه حریف کشته شده را در آن قرار داد و سپس خاکها را بر جایش را بر جایش ریخت . و هابیل بدینگونه با راهنمایی کلاغ بدست قابیل به دل خاک سپرده شد و پس از آن قابیل راه خانه را در پیش گرفت و این هنگامی بود که حضرت آدم نیز از زیارت بیت المعمور باز آمده و طالب دیدار فرزندانش بود، اما همه کس را دید بجز هابیل را و چون به شدت دلتنگ او بود از دوریش گریان شد زیرا که وضع موجود را وضع غیر طبیعی پنداشت. و خداوند راضی نگردید پیغمبرش بیش از این در بی خبری باشد، لذا جبرئیل بر او ظاهر گشت و برای آدم گفت آنچه که بر هابیل گذشته بود . و آدم از شنیدن ماجرا سخت اندوهگین شد و سالین سال گریست و با وجود اینکه طبق روایات هزار سال عمر کرد، تا آخرین لحظات عمر خویش هابیل را فراموش نکرد.
و آدم در عمر خویش که عمری طولانی و پر برکت بود، نسل خود را در زمین توسعه داد و در این مدت فرزندان و فرزند زادگان خود را به ازدواج یکدیگر در می آورد، و نسل او بحدی برکت یافت که گویی هنگام مرگ آدم نیم کرور از اولاد او در زمین زندگی می کردند.
و چون مرگ آدم فرا رسید، او دانا ترین فرزند خویش را که شیث نامیده می شد، بر دیگران رجحان داد و خداوند نیز وی را خلیفه آدم و رسول خود گردانید، که پس از او به ترویج آئین خدائی پرداخت .
حيا در لغت به معني خودداري نفس است از زشتيها و به معني شرمساري و خجلت ميباشد و از جمله موضوعات اخلاقي است كه در قرآن از آن ياد شده است، به تعبير ديگر تأثر نفس است از امري كه قباحت آن امر بر انسان ظاهر شود و باعث انزجار او، از آن عمل گردد.
در اصطلاح علم اخلاق، يكي از انواع دوازدهگانه جنس عفت به شمار ميآيد، چون انسان بنگرد كه انجام دادن كردارهاي زشت و پرداختن به كارهاي ناروا موجب نكوهش او ميگردد به ترك آن كردارها همت ميکند.
حيا مانع از آن ميشود كه انسان هر چيزي را كه از قلبش ميگذرد بر زبان آورد، حيا براي هر انساني نيكو است اما در بانوان نيكوتر و زيبندهتر ميباشد، لذا در روايات، حيا به ده قسمت تقسيم شده است كه نُه قسمت آن، از آن زنان و يك قسمت از آن مردان شمرده شده است.
كساني كه پردۀ حيا را دريده و در ملأ عام مرتكب گناه ميشوند از نظر اسلام آبرو و احترام و شخصيتي ندارند و لذا غيبت چنين افرادي جايز شمرده شده است.
«شرم نوري است كه گوهر آن سينۀ ايمان است، معناي شرم اين است كه در برابر هر آنچه با توحيد و معرفت ناسازگار است خويشتن داري كني.»
علماي اخلاق حيا را دو گونه دانستهاند:
1- نفساني وايماني: نفساني حيايي است كه در سرشت و نهاد انسان نهاده شده است مثل شرمساري از عريان شدن و خجلت از آميزش ميان مردم.
2- حياء ايماني: خصلتي است كه مؤمن را به سبب ترس از خدا از انجام دادن كردارهاي گناه آلود باز دارد، بنابراين پرهيز از محرمات معلول حياء ايماني است.
حيا در قرآن:
زماني كه موسي (ع) از چنگال ظلم فرعون رها يافته و از راه دور خسته و گرسنه به كنار چاه مدين رسيده بود دختران شعيب را ديد كه براي سيراب كردن گوسفندان به آنجا آمدهاند، حضرت موسي (ع) با دلوآب گوسفندان آنها را سيراب كرد، به دنبال آن قرآن ميفرمايد:
«ناگهان يكي از آن دو زن، به سراغ او آمد در حالي كه با نهايت حيا گام بر ميداشت گفت: پدرم از تو دعوت ميكند...»
پيدا بود كه از سخن گفتن با يك جوان بيگانه شرم دارد وقتي به سراغ موسي آمد تنها اين جمله را گفت: پدرم از تو دعوت ميكند تا پاداش و مزد آبي را كه براي گوسفندان ما، از چاه بيرون كشيدي به تو دهد.
مراد از اينكه راه رفتن او بر استحيا بوده، اين است كه عفت و نجابت از طرز راه رفتنش پيدا بود. (در اين داستان حيا را ميتوان به حياي گفتار و حياي رفتار تقسيم كرد و دختران شعيب یکی از بهترین الگويهای قرآني براي زنان مسلمان در برخورد با نامحرمان باشند.)
«خداوند از اين كه به (موجودات ظاهراً كوچكي مانند) پشه و حتي كمتر از آن، مثال بزند شرم نميكند...»
مثال بايد موافق مقصود باشد و مثال وسيلهاي است براي تجسم حقيقت، گاه در مقام تحقير و بيان ضعف مدعيان است، بلاغتِ سخن ايجاب ميكند كه براي نشان دادن ضعف آنها موجود ضعيفي را براي مثال زدن انتخاب كند.
«... اين عمل، پيامبر را ناراحت مينمايد: ولي از شما شرم ميكند (و چيزي نميگويد) اما خداوند از (بيان) حق، شرم ندارد...»
هنگامي كه پيامبر(ص) با "زينب بنت جحش" ازدواج كرد وليمۀ نسبتاً مفصلي داد، مردم دسته دسته ميآمدند و غذا ميخوردند و از اطاق خارج ميشدند، بعد از پايان مهماني سه نفر همچنان در اطاق پيامبر (ص) ماندند و مشغول گفتگو شدند و سخنان آنها به طول انجاميد، آيۀ فوق نازل شد و دستورات لازم را در برخورد با اين مسائل به آنها تفهيم كرد، براي نزول اين آيه روايات ديگري نيز وجود دارد.[16] (كه ناظر به قسمتهاي ديگر اين آيه است) البته پيامبر خدا (ص) نيز از بيان حق در مواردي كه جنبۀ شخصي و خصوصي نداشت هيچ ابا نميكرد اما در اين مورد شخصي اصول اخلاقي ايجاب ميكرد كه پيامبر (ص) به دفاع از خود نپردازد.
دستگاه عصبی یا سیستم عصبی یا سامانهٔ عصبی (Nervous System) در بدن جانوران به هماهنگی فعالیتهای ماهیچهها پرداخته، اندام گوناگون را تحت نظارت درآورده، و ایجاد و توقّف ورودیهای مربوط به حواس مختلف را باعث میشود. وظیفه کنترل اعمال بدن بر عهدهٔ دو سامانهٔ عصبی و غدهای درونی میباشد، که از این میان، سامانهٔ عصبی، از یاختههای عصبی و یاختههای کمکی تشکیل شدهاست.
به این ترتیب دستگاه عصبی، با ساختار و کار ویژهای که دارد، در جهت ایجاد هماهنگی بین اعمال سلولها و اندامهای مختلف بدن تمایز و تکامل یافتهاست. خواص ویژهٔ آن عبارت اند از تأثیرپذیری نسبت به محرکهای خارجی، ایجاد یک جریان عصبی که نمایانگر تأثیر محرک است، هدایت جریان عصبی از یک نقطهٔ دستگاه به نقطهٔ دیگر و سرانجام انتقال آن از یک واحد عصبی به یک واحد دیگر.
تقسیمبندی دستگاه عصبی
تقسیمبندی دستگاه عصبی معمولاً بر دو مبنای کالبدشناختی (آناتومیک) و کارکردی صورت میگیرد.
دیدگاه کالبد شناختی
دستگاه عصبی را از دیدگاه کالبدشناختی به دو بخش تقسیم مینمایند، که عبارتاند از:
دستگاه عصبی مرکزی: از مغز و نخاع تشکیل گردیدهاست.
دستگاه عصبی محیطی: از۱۲ جفت رشتههای عصبی مغزی و ۳۱ جفت رشتههای عصبی نخاع تشکیل گردیدهاست که مغز و نخاع را به سایر قسمتهای بدن ارتباط میدهند. دستگاه عصبی محیطی شامل دو بخش اصلی حسی و حرکتی است. بخش حسی اطلاعات اندامهای حس را به دستگاه عصبی مرکزی هدایت میکند (حس پیکری و حس احشایی)، و بخش حرکتی ارسال پیام عصبی را به اندامهای حرکتی بر عهده دارد و خود شامل دو دستگاه مستقل میشود: دستگاه عصبی پیکری و دستگاه عصبی خودمختار.
دیدگاه کارکردیاز دیدگاه کارکردی سامانهٔ عصبی را به دو بخش تقسیم مینمایند:
دستگاه عصبی پیکری: بخش ارادی سامانهٔ عصبی بوده و به ماهیچههای اسکلتی و همچنین ماهیچه زبان عصبدهی مینماید. برخی از فعالیتها در این دستگاه همچون انعکاسهای نخاعی، غیر ارادی اند.
سامانه عصبی خودگردان و یا خودمختار [۵]: همانطور که از نام آن مشخص است، سامانهٔ عصبی کاملاً غیر ارادی بوده که بر اعمال اندام درونی بدن، غدهها و... نظارت دارد و شامل دو گروه رشتههای عصبی سمپاتیک و رشتههای عصبی پاراسمپاتیک میباشد که حالت پایدار بدن را حفظ میکنند. عمل این دو بخش به طور معمول برخلاف یکدیگر است.
وظیفه دستگاه عصبیسامانهٔ عصبی سه وظیفه اصلی دارد: دریافت پیامهای حواس، ترکیب دادهها واعمال حرکات. این فعالیتهای عصبی به طور کلی در دو جهت انجام میگیرند: تنظیم فعالیتهای درونی بدن و تنظیم موقعیت جانور نسبت به محیط اطراف. البته در اغلب موارد، هر دو نوع تنظیم عصبی داخلی و خارجی با هم کار میکنند.[۱] دریافت حواس هنگامی اتفاق میافتد که بدن از راه نورونها، گلیا و سیناپسها به گردآوری اطلاعات و دادهها میپردازد. دستگاه عصبی از سلولهای عصبی قابل تحریک و سیناپسهایی پایه ریزی میگردد که سلولها را به یکدیگر یا به مراکز سراسری و یا به دیگر نورونها متصل میکنند. کارکرد این نورونها بر پایه تحریک و بازدارندگی است. روش ارتباط میان سلولهای عصبی است که تعیین کننده کارکرد آنها میباشد.
رشتههای عصبی آوران محرکهای عصبی را از گیرندههای حسی به مغز و نخاع هدایت میکنند. پردازش اطلاعات درنهایت با ترکیب دادهها و فقط درمغز صورت میپذیرد. پس از پردازش اطلاعات درمغز، فرمانهای عصبی ازطریق مغز و نخاع به ماهیچهها و اندامها هدایت میشوند که به این فرایند اعمال حرکت گفته میشود. سلولهای گلیا داخل بافت عصبی یافت میشوند و قابل تحریک نیستند.
جنینشناسی دستگاه عصبیدر هفته سوم پس از لقاح، در ناحیه پشتی جنین، نوار طولی از اکتودرم ظاهر شده که دارای دو پایانه سری و دمی میباشد، این صفحه، صفحه عصبی گفته میشود، از آنجایی که رشد اطراف صفحه بیش از نواحی مرکزی آن میباشد پس از مدتی صفحه بصورت ناودان مانند موسوم به ناودان عصبی و با ادامه روند رشد، سرانجام بصورت لوله در امده که به آن لوله عصبی گفته میشود.
دستگاه عصبی مرکزی
نمایی کلی از دستگاه عصبی مرکزی شامل مغز و نخاعدستگاه عصبی مرکزی با از دو قسمت مغز و نخاع (medulla spinalis) تشکیل شدهاست. مغز در داخل حفره جمجمهای جای دارد و توسط کپسولی استخوانی محافظت میشود. نخاع نیز در داخل حفره نخاعی جای دارد و توسط ستون مهرهها حمایت میشود. هم مغز و هم نخاع در داخل پوششی بنام مننژ قرار دارند و مایع مغزی نخاعی نیز فضای بین این اعضا و مننژ را پر کرده است.
دستگاه عصبی مرکزی از دو بخش ماده سفید و خاکستری تشکیل یافتهاست. ماده خاکستری حاوی سلولهای عصبی و قسمت ابتدایی زواید آنها است و ماده سفید حاوی الیاف عصبی است.
مغز
مغز در داخل حفره جمجمهای جای دارد و از راه سوراخ ماگنوم به نخاع متصل میشود. قسمت پایینی مغز را که به طناب نخاعی متصل میشود را بنام ساقه مغز (Brain Stem) میشناسند و قسمت جلویی مغز را جلومغز (پروزانسفالون) (Prosencephalon) مینامند.
در رویان ۵ هفتهای جلومغز از دو قسمت تشکیل شدهاست: تلانسفال (Telencephalon) و دیانسفال(Diencephalon). تلانسفال که نیمکرههای مغزی را میسازد و دیانسفال که چشمها، هیپوفیز، تالاموس، هیپوتالاموس و اپی فیز (جسم پینه آل) را میسازد.
ساقه مغز از دو تشکیل شدهاست: مغز میانی (مزانسفالون Mesencephalon) و مغز پسین (رومبانسفالون Rhombencephalon).
نمای از تمایز دستکاه عصبی مرکزی در دوران جنینیرومبانسفالون نیز از دو بخش تشکیل شدهاست: متانسفالون (Metencephalon) که در آینده پل مغز (Pons) و مخچه (Cerebellum) از آن منشا میگیرد و میلانسفالون (Myelencephalon) که در آینده پیاز مغز (Medulla oblongata) را میسازد.
وزن مغز: وزن مغز در انسانها بطور متوسط بین ۱۲۵۰ تا ۱۶۰۰ گرم میباشد. وزن مغز با وزن بدن نیز ارتباط دارد و معمولاً افراد سنگین وزن تر دارای وزن مغز بیشتری میباشند. متوسط وزن مغز در مردان ۱۳۵۰ گرم و در زنان ۱۲۵۰ گرم میباشد. در سن ۲۰ سالگی وزن مغز به حداکثر میزان خود میرسد. در سنین پیری وزن مغز به علت آتروفی وابسته به سن کاهش مییابد. باید توجه داشت که میزان وزن مغز افراد با میزان هوش آنها ارتباطی ندارد.
برش عرضی از نخاع
نخاع درون ستون مهرهها از پیاز مغز تا کنار پایینی اولین مهره کمری امتداد دارد و مغز را به دستگاه عصبی محیطی متصل میکند. نخاع در کودکان بلند تر بوده و تا کنار بالایی سومین مهره کمری امتداد دارد. نخاع علاوه بر انتقال اطلاعات حسی به مغز و پیامهای عصبی به ماهیچهها، مرکز برخی از انعکاسهای بدن است. انعکاس، پاسخ ناگهانی و غیر ارادی ماهیچهها در پاسخ به محرکهاست.
۳۱ جفت عصب نخاعی به نخاع متصل است. هر عصب شامل یک ریشهٔ پشتی و یک ریشهٔ شکمی است. ریشههای پشتی محتوی نورونهای حسیاند که اطلاعات را از گیرندههای حسی به دستگاه عصبی مرکزی انتقال میدهند. ریشههای شکمی محتوی نورونهای حرکتی اند که پاسخ حرکتی را از دستگاه عصبی مرکزی به ماهیچهها و غدهها منتقل میکنند.
در برش عرضی نخاع دو بخش دیده میشود: بخشی در وسط که از جنس مادهٔ خاکستری است و شامل جسم سلولی نورونهاست، و بخشی از جنس مادهٔ سفید که محتوی آکسون و دندریت نورونهاست و بخش خاکستری را دربر گرفتهاست. همچنین در بخش خاکستری نخاع، نورونهای رابط وجود دارند که باعث ارتباط نورونها با یکدیگر میشوند.[۱]
محافظت از دستگاه عصبی مرکزی
لایههای مننژدستگاه عصبی مرکزی پستانداران به چند روش محافظت میشود. نخستین عامل، استخوانهای جمجمه و ستون مهرهها هستند که جعبهای محکم و استخوانی برای محافظت از مغز و نخاع به وجود میآورند. افزون بر آن، مغز و نخاع را پردهای سهلایهای به نام مننژ میپوشاند. پردهٔ بیرونی مننژ از نوع بافت پیوندی محکم است و سختشامه نام دارد. در زیر آن لایهٔ عنکبوتیه قرار دارد، و لایهٔ درونی مننژ نرمشامه است که دارای مویرگهای خونی فراوان است و بافت مغزی را تغذیه میکند. میان لایهٔ عنکبوتیه و نرمشامه فضایی هست که از مایعی به نام مایع مغزی نخاعی پر شدهاست و نقش ضربهگیر را دارد.
همچنین، سلولهای پوششی دیوارهٔ مویرگهای مغزی، فاقد منافذی هستند که در سایر بافتها دیده میشود. در نتیجه بسیاری از مواد که در متابولیسم سلولهای مغز نقشی ندارند و نیز میکروبها معمولاً نمیتوانند وارد مغز شوند. به این عامل حفاظتکننده سد خونی مغزی میگویند[۱].نورونهای دستگاه عصبی مرکزی بوسیله انواعی از سلولهای غیر قابل تحریک که نوروگلی نامیده میشوند حمایت میشوند.
نوروگلی
این دسته از سلولها وظیفه حمایت از سلولهای عصبی یا همان نورونها را بر عهده دارند و غیر عصبی هستند. گرچه این سلولها کوچکتر از نورونها هستند ولی از لحاظ تعداد ۵ تا ۱۰ برابر نورونها هستند به طوری که نصف حجم مغز و نخاع را شامل میشوند. این سلولها به ۴ دسته کلی تقسیم میشوند[۸]:
آستروسیتها
الیگودندروسیتها
سلولهای میکروگلی
سلولهای اپاندیم
دستگاه عصبی محیطی
دستگاه اعصاب محیطی از اعصاب مغزی (Cranial nerves)، اعصاب نخاعی (Spinal nerves) و عقدههای مربوط به آنها تشکیل شدهاست.
داستان راستان کتابی است که توسط استاد شهید آیت ا... مطهری برای کودکان نوشته شده است.
استاد شهید آیتا... مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان میگشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی میپردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال میورزد.
در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم میشود. در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیتالله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه: الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره میگیرد.
ویژگیهای کتاب داستان راستان:
- این اثر شامل دو جلد است که در هر جلد آن 75 داستان گنجانده شده است.
- برنده جایزه یونسکو در سال 1344 هجری شمسی شده است.
- منابع داستانهای کتاب از کتب احادیث، تواریخ و سیره و با زبانی ساده و مفید برای طبقه جوان است.
- داستان راستان کتابی به صورت حکایت و داستان است، نه به صورت بیانی؛ و داستانها نیز براساس واقعیت هستند.
نظر استاد مطهری درباره این كتاب
افراد زیادی، استاد شهید مرتضی مطهری را در هنگام نگارش این اثر ملامت میکردند. دغدغه آنها این بود که نوشتن این اثر از سوی شما مناسب نیست و در سطح بسیار پایینی قرار دارد، ولی استاد مرتضی مطهری جواب آنها را این گونه بیان میفرمودند که: مقیاس بزرگی و کوچکی یک اثر، سختی و پیچیدگی آن نیست و هر کار سادهای کوچک نیست. ملاک، سودمندی و مفید بودن است؛ و همچنین ایشان این نظر را داشتند که اثر باید به حال اجتماع مفید باشد.
استاد مرتضی مطهری، این نظر را درمورد كتاب داستان راستان داشتند که اثر باید به حال اجتماع مفید باشد.
این سخنان استاد مرتضی مطهری، از مطالعه این اثر کاملاً درك میشود؛ زیرا استاد در این کتاب به صورت کاملاً هوشمندانه و با استفاده از داستانهای بسیار ساده، یک دور اصول دین را آموزش میدهند، بدون اینکه خواننده را با کلمات و عبارات پیچیده سردرگم کنند. کتاب داستان راستان مخصوص قشر نوجوان و جوان است، ولی با این وجود، بزرگسالان نیز میتوانند با خواندن این اثر، از بهرمند شدن از آگاهی و معارف، لذت کافی را ببرند.
یك هدیه مناسب
به جرأت میتوان گفت که یکی از موثرترین، روانترین و زیباترین اثرهای استاد شهید مرتضی مطهری، کتاب داستان راستان است. در ضمن اگر میخواهید کتابی را به یک نوجوان هدیه دهید یکی از بهترین اثرها همین کتاب داستان راستان شهید مرتضی مطهری است. خواننده میتواند در حین مطالعه این اثر، به سیر هوشمندانه استاد مطهری، در چینش داستانها و انتقال اصول دینی به سبکی روان پی ببرد.
تا بيش از دهه 1905 بيماري هاي رواني با دارو قابل درمان نبودند. افراد مبتلا به شيزوفرني و كساني كه از بيماري شوريدگي- افسردگي شديد و پريشاني هاي عصبي رنج مي بردند بايد در بيمارستان هاي رواني بستري مي شدند. آنگاه، ظرف مدت حدود 10 سال ، درمان با داروهاي رواني اين بيماران را به داشتن زندگي طبيعي تري اميدوار ساخت، و بيمارستان هاي رواني عملاً خالي شدند.
كلرپرومازين. در اواخر دهه 1940 هنري لابوري ، جراح اعصاب فرانسوي، به دنبال دارويي بود تا بيماران خود را پيش از عمل – حتي پيش از بيهوشي – آرام سازد؛ به نظرش رسيد كه شايد آنتي هيستامين اين هدف را برآورده كند، چون معلوم شده بود كه در اضطراب پيش از عمل در بدن بيماران هيستامين ترشح مي شود. يك شركت دارويي براي دكتر «لابوري» آنتي هيستامين خواب آوري به نام پرومتازين فرستاد. به نظر مي رسيد اين دارو مؤثر واقع شده باشد، بنابراين جراح تقاضاي آنتي هيستامين قويتري كرد. دومين دارويي كه فرستاده شد كلرپرومازين بود. لابوري آن قدر از " آرامش خلسه مانند" ي كه پيش از عمل در بيمارانش ايجاد مي شد راضي بود كه كم كم استفاده از اين دارو را به همكارانش توصيه كرد.
دو روان پزشك فرانسوي ديگر به نام هاي «ژان دله» و «پي يردنيكه» دريافتند كه نه تنها اين دارو در بيماران عادي پيش از عمل جراحي مفيد است، بلكه در آرامش دادن به بيماراني كه در مرحله بيماري شوريدگي – افسردگي متناوب هستند نيز اثر دارد. اين دو روان پزشك و روان پزشكان ديگر آن را در فاصله سال هاي 1952تا 1955 بر بيماران رواني ديگر امتحان كردند و دريافتند كه در درمان شيزوفرني بسيار مؤثر است.
كم كم تا اواخر دهه 1950، كلرپرومازين به طور گسترده در اروپا و ايالات متحده مورد استفاده قرار گرفت. هنوز يك دهه نگذشته بود كه امكان آن فراهم آمد كه مبتلايان به شيزوفرني شديد، كه در اتاقك هاي در بسته نگهداري و دست و پايشان با لباس هاي مخصوص بسته مي شد، از تيمارستان ها مرخص شوند و به مشاغل سازنده و زندگي تقريباً طبيعي خود در جامعه باز گردند. در كلرپرومازين اين امكان را فراهم كرد كه بيماران رواني در منازل و در كنار خويشان و دوستانشان نگهداري شوند و اين امر سبب كاهش تعداد بيمارستان هاي رواني دولتي نيز شد.
استفاده از كلرپرومازين، آغازگر انقلاب دومي در درمان طبي بيماران ذهني بود. آزمايش هاي باليني نشان داد كه تجويز مقادير زياد دارو باعث بروز نشانه هايي شبيه به بيماري پاركينسون مي شود. همين يافته منجر به بررسي اثر داروها بر نواحي مختلف مغز و ناهنجاري هاي مولكولي مغز در بيماري هاي ذهني شد.
بررسي ها نشان داد كه در مغز بيماراني كه بر اثر بيماري پاركينسون مرده اند ، دوپامين تقريباً وجود ندارد. دوپامين يكي از ناقل هاي عصبي است كه در قسمت هايي از مغز كه در هماهنگي فعاليت هاي حركتي نقش دارند به مقدار زياد يافت مي شود. تزريق متيل- دوپا (ماده اي شيميايي كه طي فرايندهاي طبيعي در مغز به دوپامين تبديل مي شود) باعث بهبود چشمگير مبتلايان به بيماري پاركينسون شد.
آرويد كارلسون، داروشناس سوئدي، حدس زد كه شايد داروهايي نظير كلرپرومازين ضمن مهار شيزوفرني، با مسدود كردن گيرنده هاي دوپامين در مغز، عملاً باعث بروز نشانه هاي كمبود دوپامين مي شوند. وقتي در سال 1975 امكان سنجش گيرنده هاي دوپامين در مغز فراهم آمد، در آزمايشگاه هاي دكتر سولومون هـ. سنايدر در دانشگاه جان هاپكينز معلوم شد كه آثار درماني داروهاي ضد شيزوفرني نظير كلرپرومازين به سبب مسدود كردن گيرنده هاي دوپامين است. اين يافته ها حاكي از آن بودند كه اساساً آنچه در مغز مبتلايان به شيزوفزني اشكال دارد يا فزوني تشكيل دوپامين است، يا افزايش حساسيت گيرنده هاي دوپامين.
ايمي پرامين.
موفقيت تصادفي كلرپرومازين در مقابله با شيزوفرني محركي شد براي تهيه و آزمايش انواعي از داروهاي مشابه شيميايي. يكي از اين داروها ايمي پرامين بود كه در شركت دارويي سويسي گايگي تهيه شد. وقتي دكتر رولان كان در كمال شگفتي متوجه شد كه اين دارو در مقابله با شيزوفرني كاملاً بي اثر است، آن را در انواع ديگري از بيماري هاي رواني مورد ارزيابي قرار داد. او در سال 1957 گزارش داد كه اين دارو فعاليت ضد افسردگي چشمگيري دارد، يعني اثري كاملاً عكس اثر كلرپرومازين!
ليتيم.
اين كه ليتيم به عنوان دارويي رواني شناخته شود از همه نامحتمل تر بود. در اواخر دهه 1940 روان پزشك جوان استراليايي به نام «جان كيد» حدس زد كه شايد هيجان همراه با بيماري شوريدگي – افسردگي ناشي از سوخت و ساز غيرطبيعي اسيد اوريك باشد. براي آنكه نظريه اش را امتحان كند اسيد اوريك را- به شكل نمك ليتيمي آن به همراه كربنات ليتيم – به جانوران آزمايشگاهي تزريق كرد و واكنش درماني چشمگيري به دست آورد. گرچه «كيد» يافته هاي خود را در يك مجله استراليايي منتشر كرد، اما تا اواسط دهه 1950 تنها توجه تعداد اندكي از روان پزشكان به آن جلب شد.
از قضا در آن هنگام بود كه يك پزشك دانماركي به نام «موگنس شو» مقاله «كيد» را خواند. او تركيبات پيشنهادي «كيد» را براي درمان شوريدگي امتحان كرد و آنها را مؤثر يافت. اما چندي نگذشت كه روشن شد بخش اسيد اوريك اين دارو هيچ نقشي در تآثير گذاري آن ندارد. اثر درماني آن بدين علت بود كه در آن از نمك ليتيمي اسيد استفاده شده بود؛ معلوم شد كه نمك هاي ديگر ليتيم نيز به همان اندازه مؤثرند.
چون نمك هاي ليتيم رواج گسترده اي دارند و نمي شود آنها را به عنوان دارو به ثبت رساند، شركت هاي دارويي مايل نبودند آن را براي كاربرد باليني در سطح وسيعي توليد كنند. عامل ديگري كه مصرف باليني ليتيم را به تأخير انداخت اين بود كه احتمال داده مي شد يون هاي ليتيم در مقادير زياد دارو بايون هاي سديم بدن كه از لحاظ شيميايي به آن شبيه است رقابت كند، و با آثار سمّي خود خطر آفرين شود.
بدين ترتيب تا سال 1970، يعني بيش از 20 سال پس از شناخت ارزش نمك ليتيم در تخفيف بيماري شوريدگي – افسردگي، ليتيم در آمريكا كاربرد روان پزشكي پيدا كرد. يون ساده ليتيم مؤثرترين عاملي است كه تاكنون براي درمان شوريدگي شناسايي شده است، اما ساز و كار اثرش هنوز در پس پرده اي از ابهام قرار دارد.
ليبريوم و واليوم.
سال 1960 سال پرحادثه اي در تاريخ شيمي درماني بود. در آن سال دو دارو عرضه شدند كه به دو شكل متفاوت پيامدهاي شگرفي در جامعه داشتند: يكي ليبريوم كه نخستين دارو از يك رشته آرام بخش هاي جديد بود و ديگري، قرص ضدبارداري استروژني . در دهه 1970 ليبريوم كه در دهه 1960 بيش از بقيه داروها تجويز شده بود، مقام اول خود را به مشابه شيميايي اش واليوم داد. سرگذشت كشف و به كارگيري اين دو آرامبخش از اين قرار است : لئواشترن باخ از شركت هافمن- لاروش تصميم داشت دارويي براي مقابله با افسردگي بيابد.
اشترن باخ در سال 1908 در دهكده اي از فلات پولا، كه در آن هنگام جزئي از امپراتوري اتريش- مجارستان بود، ( اما امروزه در يوگسلاوي است) به دنيا آمد. ليسانس و دكتراي داروسازي خود را از دانشگاه كراكوف، كه اكنون در لهستان قرار دارد، گرفت. در سال 1940 براي شركت هافمن – لاروش در شهر بال سويس كار مي كرد؛ سال بعد به آزمايشگاه اين شركت در ناتلي نيوجرسي رفت. در سال 1946 تبعه آمريكا شد، و در سال 1973 از سرپرستي بخش شيمي دارويي هافمن- لاروش استعفا داد.
دكتر اشترن باخ در سال 1953 موظف شد دسته جديدي از داروهاي آنزيوليتيك (ضد اضطراب يا آرام بخش) كشف كند. تركيبات مورد نظر مي بايست نسبتاً ناشناخته مي بودند، و تقليد روش تهيه مصنوعي آنها ساده نبود، تا احتمال آنكه رقباي ديگر نيز به همان دارو دست پيدا كنند كم شود. اما بنا به ملاحظات اقتصادي لازم بود كه اين تركيبات از مواد اوليه قابل دسترسي به راحتي تهيه شوند. به علاوه بهتر بود واحد مولكولي اساسي اين تركيبات به نحوي باشد كه بتوان آن را به مشتقات متعددي تبديل كرد، تا احتمال يافتن دارويي مؤثر افزايش يابد. اشترن باخ به ياد پژوهش هاي خود در كراكوف افتاد كه درباره تركيباتي كه مواد اوليه احتمالي در تهيه رنگ هاي مصنوعي بودند تحقيق كرده بود.
اين تركيبات اغلب ويژگي هاي داروي ضد اضطراب مناسب را دارا بودند: گمنام بودند ( چون در 18 سالي كه از تهيه آنها به دست اشترن باخ مي گذشت كسي با آنها كار نكرده بود)، به سهولت تهيه مي شدند، و مانند بسياري از تركيباتي كه به داشتن فعاليت زيست شناختي معروف بودند، يك اتم نيتروژن متصل به يك حلقه آروماتيك داشتند. اما معلوم شد كه يك مشكل عمده وجود دارد: اثر آرام بخشي مورد نظر را نداشتند.
در آوريل سال 1975 اشترن باخ از گروه پژوهشي خود خواست تا تحقيق در زمينه اين تركيبات را پايان دهد و به انواع ديگري بپردازد. ضمن جمع و جور كردن آزمايشگاه، يكي از شيميدانان به او تركيبي نشان داد كه دو سال پيش تهيه كرده، اما از لحاظ دارو شناختي امتحان نشده بود. وقتي آن را آزمايش مي كردند، گمان مي بردند كه به دست آمدن نتيجه منفي ثابت خواهد كرد كه نبايد اميدي به اين نوع تركيبات شيميايي داشته باشند و مي بايست با خيال راحت توجه خود را به انواع ديگر معطوف كنند.
اما اشترن باخ در كمال شگفتي پي برد كه اين تركيب فراموش شده آثار آرام بخشي نيرومندي دارد. وقتي شيميدانان گروهش سعي كردند براي ويژگي هاي غيرعادي اين تركيب ( كه تصور مي كردند از لحاظ شيميايي به تركيباتي كه فاقد آثار آرام بخشي بودند شباهت دارند) توجيهي بيابند، دريافتند كه اين تركيب آن چيزي كه فكر مي كردند نيست. اين تركيب ضمن توليد شدن دچار تغيير غير منتظره اي شده بود كه ساختار كاملاً متفاوتي پيدا كرد. آنان تركيبات ديگري را كه به ساختار واقعي تركيب فراموش شده شباهت داشتند تهيه كردند، اما هيچ يك به اندازه تركيب اوليه مؤثر نبود.
پس از انجام آزمايش هاي باليني دقيق تر، اين" تركيب فراموش شده"، در سال 1960 با نام ليبربوم به بازار آمد، و بي درنگ مورد استقبال قرار گرفت. اما حتي پيش از آنكه ليبريوم به بازار فرستاده شود، شيميدانان هافمن- لاروش متوجه شده بودند كه نتيجه تجزيه آبي ليبريوم كه به نظرآنان در بدن بر اثر تغيير و تبديل دارو توليد مي شد، به همان اندازه مؤثر است. آنان مشتقات گوناگوني از اين فرآورده تهيه كردند و دريافتند كه يكي از آنها از چند جهت برتر از ليبريوم است. اين داروي جديد واليوم ناميده شد. پس از آنكه در سال 1963 واليوم به بازار آمد، چندي نگذشت كه در استفاده به عنوان آرام بخش، جايگزين ليبريوم شد.
جالب اينجاست كه فرمول مولكولي كلرپرومازين ، كه داروي آرام بخش و ضدشيزوفرني نيرومندي است، و ايمي پرامين، كه يك داروي ضدافسردگي به حساب مي آيد – دو دارو با آثار دارو شناختي تقريباً متضاد- به يكديگر شباهت دارند. فرمول هاي ليبريوم و واليوم نيز شبيه به يكديگرند، اما يكسان نيستند.
از زمان عرضه واليوم، 12 داروي ديگر با ساختارهاي شيميايي مشابه در آمريكا توليد و فروخته شده اند، و 21 نوع ديگر در نتيجه نبود مقررات سخت در كشورهاي ديگر جهان مصرف مي شوند. اما از هنگام كشف تصادفي ليبريوم و واليوم، هنوز پيشرفت دارو شناختي چشمگيري در زمينه آرام بخش ها حاصل نشده است.
انواع انتقال دهنده هاي عصبي Neurotransmitter
نورونها از نظر تولید و تركیب مواد شیمایی، سلولی بسیار فعال هستند و فرآوردههای آنها در سوختوساز آنها و ایجاد ارتباط بین نورونها و كاركردهای مختلف عصبی مانند حالات روانی و یادگیری، نقش اساسی دارند. بعضی از این مواد در سیناپسها به عنوان انتقالدهنده و برخی به عنوان تعدیلكننده(Neuromodulators) عمل میكنند. بسیاری از داروهای روانی با تاثیر در این مواد و یا در گیرندههای آنها باعث تغییرات عصبی و روانی میگردند.
جایگاه اصلی این میانجیگرهای عصبی همواره در یك شكاف 200 آنگسترومی، بین آكسون و دندریت نورونها میباشد. انتقالدهندهها كه در سطح یك سیناپس اثر میكنند، منطقه عمل محدودتری دارند. تعدیلكنندههای عصبی در مغز، میدان عمل وسیعتری دارند و میزان ترشح آنها بیشتر است. ساخت و آزاد شدن این مواد به تولید و ترشح هورمونها شباهت دارد. تاكنون دهها انتقالدهنده و تعدیلکننده عصبی شناسایی شدهاند كه مهمترین آنها را نام میبریم.
استیلكولین
استیلكولین ماده ناقلی است كه در صفحه محركه عصبی – ماهیچهای انسان و مهرهداران وجود دارد. صفحه محركه عصبی – ماهیچهای همان ارتباط بین آكسون سلول حركتی با تار ماهیچهای را میگویند كه از ویژگی سیناپس شیمیایی برخوردار میباشد. استیلكولین با مكانیسم انتقال، وارد پایانه عصبی میشود. نیمی از استیلكولین موجود در پایانه عصبی، از آزادسازی و احیای قبلی استیلكولین ناشی میشود و بقیه از پلاسمای خون تامین میگردد. برای تولید استیلكولین، نیاز به آنزیم كولین استیلاز(Choline Acetylase) میباشد. این آنزیم در جسم سلولی نورون حركتی ساخته میشود و در مدت 10 روز از آكسون به پایانه پیشسیناپسی انتقال داده میشود.
استیلكولین ساخته و آزاد شده در پایانه، از طریق انتقال فعال به درون وزیكول یا حبابچههای ناقل موجود در پایانه هدایت میشوند، سپس هر زمان كه پتانسیل عمل وارد پایانه پیشسیناپسی میشود، تعدادی از این وزیكولها در یك زمان، ناقل خود را در عرض یكهزارمثانیه، به داخل شكاف سیناپسی تخلیه میكنند. مكانیسم تخلیه مواد ناقل توسط وزیكولها مربوط به كانالهای وابسته به ولتاژ كلسیم است. به این صورت كه با ورود پتانسیل عمل، كانالهای كلسیمی باز میشود و یونهای كلسیم وارد پایانه میشوند. سپس این یونهای كلسیم، به مولكولهای پروتئینی خاصی متصل شده و باعث میشود كه نقاطی به نام محلهای آزادسازی در درون غشا باز شده و وزیكولها مواد ناقل خود را كه همان استیلكولین است، به شكاف سیناپسی تخلیه كنند. وقتی استیلكولین در شكاف سیناپسی آزاد شد، نورون پسسیناپسی را، تحریك یا مهار میكند.
بعد از غیرفعال شدن گیرندگان غشا زیرسیناپسی و همچنین پایان وظیفه استیلكولین، آنزیمی به نام كولین استراز(ChE) كه در شبكه پروتئوگلیكان شكاف سیناپسی وجود دارد، استیلكولین را به استات و كولین تجزیه كرده كه كولین آن توسط پایانه سیناپس جذب شده و دوباره به استیلكولین تبدیل میشوند.
به نورونها و سیناپسهایی كه استیلكولین آزاد میكنند، استیل كولینرژیك(Acetyl cholinergic) میگویند. استیلكولین دارای دو نوع گیرنده است:
1) گیرندههای موسكارینی(Muscarinic): این گیرندهها به وسیله استیلكولین و مادهای به نام موسكارین كه از یك قارچ به دست میآید فعال میشوند. "آتروپین" گیرندههای موسكارینی را از كار میاندازد.
2) گیرندههای نیكوتینی(Nicotinic): این گیرندهها نیز به وسیله استیلكولین و ماده نیكوتین فعال میشوند. "كورار" باعث از كار افتادن گیرندههای نیكوتینی در بدن میشود.
در سیناپسهای استیل كولینرژیك مغز و نخاع از هر دو نوع گیرنده استیلكولین یافت میشود؛ ولی گیرندههای تارهای عضلات اسكلتی از نوع نیكوتینی هستند. مادهای سمی به نام توكسین بوتولیك كه از نوعی باكتری تولید میشود، با ممانعت از آزاد شدن استیلكولین باعث از كار افتادن سیناپسهای استیل كولینرژیك میشود.
كاتكولامینها(catecholamins)
آدرنالین یا اپینفرین، نورآدرنالین یا نوراپینفرین و دوپامین از جمله ناقلین آدرنرژیك این دسته بوده كه در تمام سیناپسهای پسگرهای دستگاه سمپاتیك به استثنای غدد عرق وجود دارند. همه این كاتكولامینها، از اسیدآمینه تیروزین ساخته شدهاند.
الف. دوپامین: این ماده یكی از مهمترین انتقالدهندههای نورونهای مراكز عصبی است و بسیاری از بیماریهای عصبی و روانی به اختلال در ترشح و عملكرد آن مربوط است. دوپامین برحسب نوع گیرندههایی كه در آن اثر میكند، ممكن است تحریككننده و یا بازدارنده باشد. در نواحی مختلفی از مغز، نورونهای دوپامینرژیك شناخته شدهاند كه یكی از آنها هسته سیاه در مغز میانی است. دوپامین از انتهای آكسون این نورونها به درون اجسام مخطط در قاعده مغز آزاد میشود. آسیب دیدن نورونهای دوپامینرژیك باعث بروز بیماری پاركینسون(Parkinson) میشود. در حقیقت تحلیل این نورونها و در نتیجه كاهش فعالیت دوپامین در مغز، ایجاد كننده علایم بیماری پاركینسون است. عكس این روند در بیماری اسكیزوفرنی یا روانگسیختگی وجود دارد، به این صورت كه فعالیت بیش از حد طبیعی این نورونها باعث افزایش فعالیت دوپامین شده و علایم بیماری اسكیزوفرنی بروز میكند.
چگونگی اندازهگیری فعالیت نورونهای دوپامینرژیك
دوپامین و سایر كاتكولامینها به وسیله یک آنزیم داخل نورونی به نام مونو آمین اكسیداز(MAO) و یك آنزیم خارجنورونی به نام كاتكول اومتیل ترانسفراز(COMT)، تجزیه و بیاثر میشوند. دوپامین پس از تجزیه شدن مادهای به نام هومو وانیلیك اسید(HVA) به وجود میآورد كه با اندازهگیری مقدار آن در مایع مغزی – نخاعی و پلاسمای خون و ادرار، میتوان به میزان فعالیت نورونهای دوپامینرژیك مغز پی برد.
ب. نوراپینفرین(نورآدرنالین): از پایانههای نورونهایی ترشح میشود كه اجسام سلولی آنها در ساقه مغز و هیپوتالاموس واقع هستند. نورونهای ترشحكننده نوراپینفرین، به طور خاص، در لوكوس سرولئوس در پل مغز قرار دارد.
آنزیمی به نام دوپامین هیدروكسیلاز(dopamine hydroxylase) باعث تبدیل دوپامین به نوراپینفرین میشود. در نورونهایی كه این آنزیم وجود دارد، دوپامین به شكل نوراپینفرین آزاد میشود. این نورونها را، نورآدرنرژیك مینامند. نوراپینفرین در اعصاب محیطی سمپاتیك و تعدادی از سیناپسهای مغز نقش انتقال دارد. نوراپینفرین پس از اثر در غشای پسسیناپسی دوباره به وسیله پایانه سیناپس جذب میشود و یا به وسیله آنزیم مونو آمین اكسیداز تجزیه و غیرفعال میشود. نورونهای آدرنرژیك در اغلب نواحی نقش تحریككننده و در برخی سیناپسها اثر بازدارنده یا مهاری دارند. همچنین این نورونها در بیداری و افزایش سطح برانگیختگی و بالا بردن نورونهای مغز شركت دارند.
گیرندههای نوراپینفرین دو دستهاند: 1. آلفا 2. بتا
در اغلب موارد اثر نوراپینفرین در گیرندههای آلفا از نوع تحریكی و در گیرندههای بتا از نوع مهاری است. تنها استثناء در قلب و روده است. یعنی نوراپینفرین در گیرندههای بتا در قلب، اثر تحریككننده دارند و در گیرندههای آلفا و بتای روده باعث مهار حركات روده میشود.
ج. اپینفرین(آدرنالین): این ماده بیشتر در بخش مركزی غده فوق كلیه ترشح میشود كه از نظر جنینی یك گره سمپاتیك تغییر شكل یافته است. به نورونهایی كه این انتقالدهنده را میسازند، آدرنرژیك میگویند. اپینفرین هم مانند نوراپینفرین، پس از آزاد شدن در شكاف سیناپسی، دوباره جذب پایانه سیناپس میشود و مقدار كمی از آن به مواد شیمیایی غیرفعال تجزیه میشوند.
سروتونین
از هستههایی ترشح میشود كه از سجاف میانی(median raphe) ساقه مغز منشأ میگیرند و به درون بسیاری از نواحی مغز و نخاع و هیپوتالاموس میروند.
سروتونین از اسید آمینه تریپتوفان ساخته میشود. سروتونین و ماده دیگری به نام ملاتونین(melatonin) با نام كلی ایندولامین(indolamine) خوانده میشوند. ملاتونین، هورمون غده كاجی یا پینهآل(pineal) است كه از تغییر شكل سروتونین به وجود میآید. سروتونین از مهمترین انتقال دهندهها و تعدیلكنندههای عصبی است. آنزیم مونو آمین اكسیداز، باعث تجزیه و غیرفعال شدن سروتونین میگردد. حاصل تجزیه سروتونین مادهای به نام "5- هیدروكسی ایندول استیك اسید" میباشد كه با اندازهگیری مقدار آن میتوان به میزان سروتونین بدن پی برد. سروتونین در مسیرهای انتقال درد به مراكز عصبی، به عنوان یك مهار كننده عمل میكند. از دیگر اعمال سروتونین میتوان، برقراری حالت خواب، تنظیم رفتارهای تغذیه و نوسانات خلقوخو را نام برد.
گابا یا گاما آمینو بوتیریك اسید(GABA)
این ماده از پایانههای عصبی در نخاع، مخچه، عقدههای قاعدهای و نواحی بسیاری از قشر مخ ترشح میشود.
گابا از اسید گلوتامیك ساخته میشود و یكی از مهمترین واسطههای شیمیایی بازدارنده اعصاب است. گابا از طریق افزایش نفوذپذیری غشای عصبی نسبت به یون کلر عمل میكند. نورونهایی كه گابا را تولید میكنند، گابرژیك نام دارند. تحلیل نورونهای گابرژیك در مغز باعث بیماری داءالرقص یا كره(Chorea) میشود كه در آن حركات غیرارادی وسیعی در بیمار ظاهر میشود. داروهای بنزو دیازپین، عمل گابا در مغز را تشدید و تسهیل میكنند.
گلوتامات، آسپارتات، گلیسین
گلوتامات از پایانههای پیشسیناپسی بسیاری از مسیرهای حسی دستگاه عصبی مركزی و نواحی قشر مخ ترشح میشود.
این ماده نیز مانند گابا از اسید گلوتامیك به وجود میآید ولی برخلاف آن، یك میانجی عصبی تحریككننده بوده و در فرایند یادگیری موثر است. گلوتامات، گابا، آسپارتات و گلیسین جزء گروه اسید آمینهها هستند. گلوتامات و آسپارتات از گوارش مواد پروتئینی در روده به وجود میآیند؛ ولی پس از جذب نمیتوانند از سد بین خون و مغز عبور كنند؛ بنابراین خود مغز این مواد را میسازد. گلوتامات واسطه شیمیایی برخی از نورونهای هیپوتالاموس است كه باعث تنظیم ترشحات غده هیپوفیز میشوند. آسپارتات مانند گلوتامات تحریككننده است. اسید آمینه گلیسین، یك واسطه شیمیایی بازدارنده بوده و باعث مهار نورونهای حركتی میشود.
نوروپپتیدها
نوروپپتیدها یك گروه كاملا متفاوت از ترانسمیترها بوده و فعالیت آنها معمولا آهسته است. این واسطهها در سیتوزول پایانههای پیشسیناپسی ساخته نمیشوند، بلكه در ریبوزومهای جسم سلولی نورونها ساخته میشوند.
نوروپپتیدهایی که در دستگاه عصبی وجود دارند، به وسیله یاختههای عصبی مغز و نخاع ساخته میشوند. تعدادی از این مواد، پپتیدهای شبه افیونی یا اپیوئید نامیده میشوند كه از ماده بتالیپوتروپین به وجود میآیند.
این مواد با اثر در گیرندههای خود باعث تخفیف درد و ایجاد آرامش عصبی میشوند. ورزش شدید، درد و عوامل استرسزا باعث افزایش ساخته شدن این مواد میشوند. نوروپپتیدهای دیگری در مغز ساخته میشوند كه تعدیلكننده و تنظیمكننده حالات روانی بوده و در رفتارهای مربوط به گرسنگی، سیری، تشنگی، حالات هیجانی، افسردگی، تغییرات خلقی، حافظه و یادگیری شركت دارند. تاكنون دهها نوروپپتید شناسایی شده است. بعضی از آنها علاوه بر مغز در غدد درونریز نیز ساخته میشوند. كوله سیستوكینین یكی از هورمونهای دستگاه گوارش است كه باعث انقباض كیسه صفرا و كمك به هضم چربیها میشود؛ ولی همین ماده در مغز موجب احساس سیری و كاهش اشتها میگردد.
هورمونی نیز به نام ADHیا هورمون ضد ادراری در كلیهها باعث كاهش حجم ادرار شده ولی در مغز به روند حافظه و یادگیری كمك میكند.
ورزش، بخش بسیار مهمی از برنامه کنترل وزن است. باانجام ورزش هایی با ریتم آرام مثل شنا، بدن با استفاده از اکسیژن، شروع بهسوزاندن چربی ذخیره شده خود می کند. ورزش کردن برای بدن فواید بسیاری دارد . از آن جمله، افزایش استحکام عروق و در نتیجه کاهش ابتلا به بیماری هایقلبی و عروقی است. ضمنا در اثر انجام تمرینات ورزشی، توان بدن در استفادهاز قندها افزایش یافته و احتمال ابتلا به دیابت کمتر می شود.
بافت های بدن، به مرور زمان، سفتی و فرم طبیعی خود رااز دست می دهند. با انجام ورزش از شل شدن و دفرمه شدن عضلات جلوگیری میکنیم، همچنین اراده قوی تری برای ادامه رژیم غذایی در ما به وجود می آید. با ورزش احساس نشاط و اعتماد به نفس بیشتری می کنیم.
بهترین نوع ورزش برای لاغری انجام حرکات استقامتی و ورزش های ملایم با هم است .
با انجام نرمش های ملایم در ابتدا و سپس انجام ورزشهای استقامتی، مثل دویدن با ریتم آرام و شنا کردن، حتی بدون رژیم، 2 تا 3کیلوگرم از وزن بدن شما پس از مدتی کاهش می یابد و این بهترین راه برایکاهش چند کیلوگرم اضافه وزن است. ولی در افرادی که بیشتر چاق هستند، ورزشو رژیم غذایی توأم مفید است.
شاید در ابتدای شروع ورزش، وزن شما کاهش نیابد که دلیلآن جایگزینی بافت ماهیچه ای به جای چربی است، ولی پس از مدتی با افزایشحجم ماهیچه ها، اکسیداسیون بافتی افزایش یافته، با انجام ورزش گردش خونماهیچه بیشتر می شود و بدن از ذخائر چربی برای تأمین انرژی استفاده میکند. بدین ترتیب حتی درحالت عادی، سوخت انرژی در بدن یک ورزشکار 8 تا 14درصد بیشتر از یک فرد عادی است.
با انجام ورزش با ریتم منظم ، عضلات شما خسته نخواهدشد، چون خستگی عضلات ، به دلیل تجمع مواد زائد حاصل از سوخت چربی هاست وبا درستنفس کشیدن و تأمین اکسیژن کافی برای عضلات،این مواد تجمع نمییابند.
انجام حرکات نرمشی هر صبح به مدت 15 دقیقه بهترین نوع ورزش است .
مدت زمانی که برای ورزش روزانه توصیه می شود ، 15دقیقه است ؛ یا 60 دقیقه ورزش ملایم و یا سه بار ورزش سنگین در هفته کهالبته انجام ورزش روزانه مفید تر می باشد.
لازم نیست برای ورزش کردن مکان خاصی داشته باشید، شمامی توانید در منزل با انجام حرکات نرمشی و پیاده روی، روزانه به مدت 30دقیقه ، حدود 300 کالری انرژی بسوزانید.
نکاتی که باید درباره ورزش کردن بدانید:
1-ورزشی را انتخاب کنید که دوست داشته باشید و بتوانیدبرای مدت زمان طولانی هزینه آن را بپردازید ، ضمنا دسترسی به آن نیز برایشما آسان باشد تا بتوانید برای مدتی آن را ادامه دهید و یک ورزش مقطعیبرای شما نباشد .
2-هرگز خود را مجبور به ورزشی نکنید که مناسب شما نمی باشد .
3-در هنگام ورزش ، به انجام حرکات ورزشی فکر کنید و آنها را با دقت و درست انجام دهید .
4-در شروع با انجام حرکات سنگین و طولانی بدنتان را خسته نکنید ، بلکه ورزش را به مرور زیاد کنید .
چند ورزش مفید برای برطرف کردن چربی های اضافه ران ها :
1- روی زمین بنشینید کف دو پا را به هم بچسبانید. کفدست ها را روی زانوها قرار دهید حالا مثل پاندول ساعت تمام بدن خود را بههمان وضعی که دارید به راست و چپ و تا آنجائی که می شود به زمین نزدیککرده حرکت دهید و از یک تا چهل بشمارید . می توانید جای زانو با دست هایخود شست پاها را بگیرید
2- روی زمین بنشینید. کف هر دو دست را در قسمت عقب بدن، روی زمین بگذارید. در حالیکه زانوها به حال نیمه خمیده در آمده و به همچسبیده اند، زانوها را در طرف راست به روی زمین بیاورید و بعد به همانصورتی که هست از طرف راست به طرف چپ باز تا روی زمین بیاورید. این عمل بهراست و چپ را20 مرتبه تکرار کنید
3- روی زمین بنشینید. دست ها در عقب بدن روی زمین،زانوها را خم کنید. اکنوندو زانوی به هم چسبیده را به طرف راست تا نزدیکزمین ببرید و در همین حال پاها را دراز کرده ، دوباره به حالت اولبازگردانید و در حالیکه زانوها مجدداً خم شده به طرف چپ تا نزدیک زمینببرید. سپس مجددا پاهارا دراز کرده و به حالت اول برگردانید . این عمل را 10 تا 15 بار برای هر طرف ( راست و چپ ) انجام دهید
4- به پشت روی زمین بخوابید. دست راست خود را درازکرده، بالای سر خود روی زمین بگذارید. حالا با تمام بدن و دست و پاها ، بههمان شکلی که بوده تا آنجا که می توانید به راست پیچید و دوباره به حالاول یعنی خوابیده طاق باز برگردید. این عمل را 15 تا20 بار تکرار کنید . سپس به همین نحو با دست چپ بالای سر و طرف چپ انجام دهید
چهار نوع ورزشی که گفته شد ، مانند یک ماساژ قوی عملمی کنند و کمک می نمایند که گره های سلولیت در بالای ناحیه ران ها پارهشده و دفع مواد زائد موجود در آنها مقدور و میسر گردد.
در آغاز این چهار نوع ورزش را که گفته شد 15 تا 20 بارانجام دهید .سپس به تدریج تعداد دفعات را تا آنجا که می توانید زیاد کنید( حدود50 تا100 بار
ورزش مانع چاقی ژنتیکی
الف:تنوع ژنتیکی ژن FTO عامل موثر در چاقی ژنتیکی است . ب:سه تا چهار ساعت ورزش روزانه مانع چاقی ژنتیکی میشود ج:سی درصد از سفید پوستان اروپایی ژن مستعد چاقی دارند. اگرشما چاق هستید ،ممکن است عامل ژنتیکی را مقصر بدانید ،اما برای این مشکلنیز راه حلی وجود دارد و آن پرداختن به ورزش روزانه بطور متوسط سه تا چهارساعت است. نژاد Amish از لنکستر پنسیوانیا تنها نژاد سفید اروپایینیستند که به دلیل تنوع ژنتیکی موجود در بدن خود دارای استعداد چاقی ذاتیهستند بلکه سی درصد کل مردم اروپا دارای چنین استعدادذاتی هستند . درمطالعاتی که اخیرا بر روی این دسته از مردم Amish صورت گرفت ثابت شد که باوجود تنوع ژنتییکی بدن آنها و استعداد ذاتی آنها برای چاقی, تمرینات مستمرروزانه می تواند به عنوان یک اهرم باز دارنده مناسبی عمل نموده و از چاقیافراد جلو گیری نماید. اما مبارزه با ژن عامل چاقی در مردم Amish بسیار ساده است زیرا این مردم از ماشین و سایر وسایل مدرن و رفاهی استفادهنمی نمایند.اکثر مردم کشاورز و یا نجار بوده و زنان انها نیز به عنوانخانم های خانه دار در منزل ضمن انجام کارهای روزمره زندگی نظیر آشپزی ورفت و روب منزل مسئولیت پرورش و تربیت چندین فرزند را نیز بر عهده دارند. تحقیقاتبه عمل آمده اثبات نموده است که میزان افزایش وزن مردم Amish نسبت به سایرمردم که دارای تنوع ژنتیکی هستند بسییار کمتر بوده , مگر آندسته که دارایفعالیت های ورزشی متناوب روزانه باشند. اگرچه پرداختن به ورزش مسئلهای است که برای عموم مردم توصیه می شود اما آن دسته از کسانی که دارایاستعداد چاقی طبیعی هستند توصیه می شود نسبت به این مسئله با اهمیت بیشترینگاه نمایند و پرداختن به ورزش را جزء برنامه های روزانه خود قرار دهند . دکترسورن نیتکر همکار محقق مذکور از دانشگاه مریی لند تاکید کرد که نمی تواناز مردم توقع داشت جهت مبارزه با بیماری چاقی و اضافه وزن همچون مردم قرننوزدهم که فاقد هرگونه وسایل مدرن و رفاهی کنونی بودند،زندگی نمایند .اماهر حرکت کوچکی در این زمینه می تواند راه گشا باشد . به جای تماشا کردنچند ین ساعت تلویزیون بهتر است چند ساعتی از روی فراق خاطر قدم بزنیم،بجای استفاده از آسانسور بهتر داست از پله ها بالا برویم ،بجای رانندگیبهتر است پیاده برویم و بلاخره یکسری ورزش های بنیادی نظیر شنا نیزمیتواند به عنوان عوامل بازدارده فعالیت های ژنتیکی مربوط به چاقی شوند. امیلت یک محقق ژنتیکی که در حال حاضر در گیر این مسئله نیز نمی باشد گفته استمطالعات بیشتری جهت اثبات این فرضیه باید بر روی دیگر نژادها نیز صورتگیرد . تحقیق صورت گرفته بر وری 704 نفر از مردم قبیله Amish باگرفتن نمونه خونی معلوم گردید آندسته از این مردم که دارای فعالیت هایفیزیکی روزانه و بطور متوسط سه تا چهار ساعت هستند 15پوند کمتر از آندستهکه فاقد چنین فعالیت هایی هستند ،اضافه وزن دارند . به گزارش سي انان ،محققین هنوز چگونگی ارتباط ژن FTO را با چاقی کشف نموده اند اما براینباورند که این مسئله از طریق عملکرد پروتئینی که میزان منبع غذایی راتنظیم می کند ،صورت می گیرد نیتکر در ادامه می گوید :عدم پرداختن به ورزشباعث عملکرد منفی ژن FTO در جهت چاقی افراد می گیرد و این در حالی است کهورزش مستمر روزانه باعث توقف عملکرد ژن مورد نظر خواهد گردید. ناگفته نماند که بعضی از متخصصین امور بر این باورند که دیگر تفاوت ژنتیکی نیز می تواند عامل موثر بر چاقی ذاتی باشد بنابرایناکنون بسیار زود خواهد بود که به مردم توصیه انجام چنین آزمایشاتی را بطورعموم بدهیم.
ورزش يا رژيم، كدام بهتر است؟
دردهة گذشته، شيوع چاقي 50 درصد افزايش يافته است. نوع رژيم غذايي و كاهشفعاليت بدني عوامل اصلي اين صعود ارقام شناخته شدهاند. چاقي عارضهاي استكه پيشگيري از آن امكانپذير است. پيشگيري از چاقي بسيار آسانتر،ارزانتر و مؤثرتر از درمان آن است. عارضة چاقي در طي زمان بروز ميكند. بنابراين، درمان آن در مراحل شكلگرفتة بيماري به تلاش زيادي نياز دارد. امروزهچاقي يكي از معضلات زندگي صنعتي براي تمام گروههاي سني است. بيماريهايقلبي و عروقي، ديابت (افزايش قند خون)، پرفشاري خون، سنگ كيسة صفرا، نقرس،آرتروز و نيز سرطانهاي سينه، رودة بزرگ و پروستات به دنبال چاقي شكلميگيرند. همچنين ميزان بستري شدن افراد چاق در بخشهاي مختلف بيمارستانيو نيز زمان لازم براي بهبود كامل آنان تفاوت بسياري با ساير گروهها دارد. چاقي در كودكان نيز، اگرچه در ظاهر ناپسند و مشكلآفرين نيست، نياز به توجه و درمان دارد.
ميزان شيوع چاقي در ايران
طبقپژوهشهاي انجامشده در ايران، ميزان شيوع چاقي در مردان حدود 27 درصد ودر زنان 40 درصد است. همچنين، شايعترين محدودة سني ابتلا به چاقي درمردان 40 تا 50 سالگي و در زنان 50 تا 60 سالگي است. چاقي در ايرانحدود 32 درصد شيوع دارد كه ميزان آن از كشورهاي غربي كمتر است. يك بررسيعمومي نشان داد كه نزديك به 13 درصد از دختران تهراني در زمرة افراد چاققرار دارند و شيوع چاقي در سنين مدرسه در حدود 10 درصد تخمين زده شده است. چاقيدر سنين مدرسه مشكلات متعددي به دنبال دارد. بيماريهاي روحي ـ رواني نظيرافسردگي، اجتماعگريزي، كاهش اعتمادبهنفس و سرخوردگي در اين گروه بهميزان گستردهتري رخ ميدهد. چاقي در دوران كودكي، بخصوص در ميانپسربچهها، با افزايش احتمال وقوع آن در بزرگسالي همراه است. 26 تا 41درصد كودكان چاق در سنين پيش از مدرسه، در بزرگسالي نيز به عارضة چاقيمبتلا خواهند شد. با توجه به مشكلات فراوان حاصل از چاقي، حتي كم كردنمقدار اندكي از وزن نيز عوارض سوء چاقي را كاهش ميدهد يا از شدت آنهاميكاهد. به اعتقاد متخصصان، كاهش 5 تا 20 درصد از وزن بدن در افراد چاقموجب از ميان رفتن بسياري از عوامل خطرساز ميشود.
چرا چاق ميشويم؟
چاقي،در تعريفي ساده، ناشي از نامتعادل بودن ميزان دريافت انرژي از راه غذا وميزان مصرف يا سوخت انرژي در نتيجة فعاليت بدني است. بنابراين، مؤثرترينروش درمان چاقي كم كردن ميزان دريافت انرژي و افزايش سوخت و ساز بدن است. امروزهمتخصصان علت عمدة چاقي را كمتحركي و ورزش ناكافي ميدانند. تغييررفتارهاي جمعي، تنوع زياد وسايل برقي، ساعات طولاني تماشاي تلويزيون وفيلمهاي ويدئويي و بازيهاي كامپيوتري، زندگي مدرن را كمتحرك ساخته است. در كشورهاي پيشرفته، افراد بيشتر غذا ميخورند و كمتر فعاليت ميكنند. خوردن غذاهاي آماده در خارج از منزل به دليل مشغلههاي امروزي دليل ديگريبراي چاقي در دنياي مدرن است. اين غذاها، بدون آنكه تمام مواد غذايي لازمرا به بدن فرد برسانند، ميزان چربي بالايي را به او تحميل ميكنند.
چاقي در كودكان
برايچاقي كودكان، علل مختلف ژنتيكي و هورموني در نظر گرفته ميشود. والدينبهندرت براي بررسي علت چاقي كودك به پزشك مراجعه ميكنند. ارتباط ميانوالدين چاق و كودكان چاق احتمالاً انعكاسي از شيوة مرسوم تغذيه و فرهنگفعاليت در جامعه است. برخلاف تصور عموم، كمتحركي افزايش اشتها و پرخوريرا به دنبال دارد. همچنين، مطالعات باليني ارتباط بسيار نزديكي ميان ميزانتماشاي تلويزيون در كودكان و چاقي آنان نشان داده است. در زمان تماشايتلويزيون، مصرف غذا و تنقلات افزايش مييابد و فعاليت بدني كودك محدودميشود. يك راهحل پيشنهادي براي والدين، دور كردن محل تلويزيون ازاتاقخواب كودك است. بهعلاوه، ميتوان با برنامهريزي مناسب براي پر كردنوقت كودكان، ساعات تماشاي تلويزيون آنها را كاهش داد. گاه چاقي دركودكان به دنبال ابتلا به بيماري بروز ميكند. اگر در كودك چاقي علائمينظير كوتاهي قد نسبت به سن، خشكي پوست، بيطاقتي در برابر سرما، يبوست،زود خسته شدن، پرخوري همراه با پرنوشي، جوش و موهاي زائد صورت، افزايشچربي در ناحية گردن و شكم و نه بازو و ساق، ضربه به سر يا ستون مهرهها وعفونت ديده شد، والدين بايد در صدد پيگيري علل زمينهاي آن برآيند. درتمام گروههاي سني، روشهاي متعددي براي درمان چاقي پيشنهاد ميشود، ازمصرف داروهاي مختلف و ناياب گرفته تا جراحي. اما درمان اوليه و انتخابيبراي افراد دچار اضافهوزن و بيماران چاق، تركيبي از رژيم غذايي، ورزش وتغيير در رفتارهاي روزمره است. حتي مصرف دارو بدون رعايت رژيم غذاييكنترلشده و ورزش، بينتيجه خواهد بود. تأثير ورزش در پيشگيري از چاقي و درمان آن كلانرژي مصرفي روزانه را به سه قسمت تقسيم ميكنيم: مصرف انرژي در حالتاستراحت، مصرف انرژي بعد از صرف غذا و مصرف انرژي بعد از فعاليت بدني. درزمان استراحت، 60 تا 70 درصد از كل انرژي بدن مصرف ميشود و مقدار آن درهر ساعت، حدود يك كيلوكالري به ازاي هر كيلوگرم از وزن بدن است. متغيرترينميزان مصرف انرژي، در زمان فعاليت بدني است. اين ميزان در افراد كمتحرك 10 تا 15 درصد و در افراد فعال 30 تا 40 درصد از كل انرژي مصرفي را تشكيلميدهد. ورزش از دو طريق موجب مصرف انرژي در بدن ميشود: يكي افزايش ميزانسوخت در زمان ورزش و ديگري افزايش مقدار مصرف انرژي در زمان استراحتِ بعداز خاتمة ورزش. براي مورد دوم يك مثال ميآوريم: فعاليت بدني با شدت متوسطبه مدت ده دقيقه، ميتواند مصرف انرژي بدن را در حالت استراحت 5 تا 15درصد به مدت 24 تا 48 ساعت افزايش دهد. در ورزشكاران، ميزان مصرف انرژي درزمان استراحت 5 تا 20 درصد بالاتر از افراد عادي است. بنابراين، يكي ازمهمترين فوايد ورزش و فعاليت جسماني بالاتر رفتن ميزان مصرف انرژي فردفعال در زمان استراحت است. بنابراين، اين باور افراد پرخور كه ورزش وفعاليت بدني باعث افزايش اشتهاي آنها ميشود غلط است. هيچ منبع علمي اينمطلب را تأييد نميكند. برعكس، ورزش سنگين موجب افزايش برخي مواد در بدن وكاهش تمايل فرد به خوردن ميشود. يعني با كاهش موقتي اشتها روبهروميشويم. در زمان استراحت، 50 درصد از انرژي لازم براي سوخت و ساز بدنرا چربيها و بقيه را مواد قندي تأمين ميكنند. در ورزشهاي سبك، همچنانچربيها اين وظيفه را بر عهده دارند. اما با افزايش شدت ورزش، سوخت و سازقندها مشخصتر ميشود. به همين دليل است كه متخصصان ورزشهاي سبك را برايكاهش وزن مفيدتر ميدانند. شايد تعجببرانگيز باشد كه صرف مدت زماني بسياراندك، مثلاً حداقل روزي يك ساعت فعاليت بدني به مدت ده روز، براي افزايشسوخت چربي بدن در حالت استراحت كافي است. براي رسيدن به اين هدف در افرادسالمند، به هشت هفته زمان نياز داريم. يكي ديگر از فوايد ورزش افزايش ظرفيت تنفس عضلات است، يعني افراد ورزشكار ديرتر از سايرين خسته ميشوند. آيا ورزش همراه با رژيم غذايي موجب كاهش بيشتر وزن ميشود؟ درافراد چاق، ورزش به تنهايي موجب كاهش وزن مختصري ميشود. متوسط كاهش وزنگزارششده در 12 بررسي، در حدود دو كيلو و نيم بوده است. در يك فرد هفتادكيلويي، پنج ساعت فعاليت ورزشي در هفته تنها 200 گرم كاهش وزن را به دنبالخواهد داشت. تركيب ورزش و رژيم غذايي نقش مؤثرتري از رژيم غذايي يا ورزشِتنها ايفا خواهد كرد. فرض كنيد يك نفر با رژيم غذايي موفق به حدود دهكيلوگرم كاهش وزن شده است. نزديك به سه كيلوگرم از اين مقدار كاهش وزن درنتيجة حذف مواد غيرچربي به دست ميآيد. حال آنكه يك كاهش وزن ده كيلوگرميبا ورزش و رژيم غذايي توأم، كمتر از دو كيلوگرم از تودههاي غيرچربي بدنرا از بين ميبرد. وجود چربي انبوه در ناحية شكم و احشاء موجب افزايشمقاومت بدن نسبت به آثار انسولين و در نتيجه بالا رفتن قند خون در افرادچاق ميشود. همچنين يكي از عوامل مؤثر در ابتلا به امراض قلبي ـ عروقي بهشمار ميآيد. بنابراين، كاهش چربي شكمي كمك زيادي به حفظ سلامت ميكند. براساس نتايج مطالعات وسيع، ورزش نقش مؤثري در كاهش چربيهاي ناحية شكم ايفاميكند. در افراد كمتحرك، شروع ورزش احتمال افزايش وزن را كاهشميدهد. همچنين ورزش كردن روش كارآمدي در حفظ وزن بدن بعد از درمان صحيحچاقي است. در يك بررسي ثابت شد كه با قطع رژيم غذايي، بعد از 18 ماه 92درصد از وزن ازدسترفته مجدداً بازميگردد. در صورتي كه با تداوم ورزش،افزايش زيادي در وزن بدن نخواهيم داشت. تأثير ورزش در درمان چاقي كودكانبيشتر است. امروزه فعاليت بدني عامل پيشگيري از چاقي اطفال و همچنين درمانآن شناخته شده است.
چه مقدار ورزش كافي است؟
شروعورزش در برنامة روزانه بايد به ميزاني باشد كه از عهدة فرد چاق برميآيد. پس از ايجاد آمادگي جسماني و كاهش وزن اوليه، ميتوان شدت و مدت ورزش راافزايش داد. حداقل سوخت مصرفي بدن براي دست يافتن به آمادگي جسماني، 1000كيلوكالري در هفته تخمين زده شده است. ميزان مطلوب آن براي كاهش وزن، درحدود 2000 كيلوكالري در هفته است. در قدم زدن سريع، سرعت سوختو ساز بدنبه ميزان چهار برابر حالت استراحت افزايش مييابد. با يك محاسبة سادهدرمييابيم كه براي يك فرد 70 كيلوگرمي، حداقل هفت ساعت پيادهروي در هفتهلازم است. در مورد ساير فعاليتها نيز ميتوان ميزان مصرف انرژي رامحاسبه كرد. با اين حال، اغلب افرادي كه دچار چاقي هستند آمادگي كامل برايانجام دادن مقدار تعيينشدة فعاليت بدني را ندارند. گروهي ديگر هم به علتابتلا به امراض قلبي و پرفشاري خون از انجام دادن بسياري از حركات ورزشيمعاف هستند. در نتيجه، شكل و مدت مناسب براي ورزش در افراد چاق به تواناييو وضعيت جسماني آنها بستگي دارد. براي مثال، هرگز به افراد چاق مبتلا بهبيماريهاي قلبي دويدن توصيه نميشود. رايجترين ورزشِ درماني براي اينگروه پيادهروي است. فعاليتهاي بدني ديگري مانند دوچرخهسواري و شنا همگاه جانشين مناسبي براي پيادهروي بهشمار ميآيند. انتخاب نوع ورزشدر درجة اول به علاقة فردي شما بستگي دارد. ميتوانيد تركيبي از انواعورزشها را در برنامة خود بگنجانيد. به خاطر داشته باشيد كه ورزشهاي باشدت زياد و مدت كم باعث بالا رفتن ميزان سوخت و ساز بدن در حالت استراحت ونيز كاهش اشتها ميشوند. در حاليكه ورزشهاي با شدت كم و مدت زياد برسوخت و ساز چربيها اثر ميگذارند. تصميمگيري در مورد شدت و مدت ورزشانتخابي به هدف پزشك و پذيرش بيمار بستگي دارد.
تا بيش از دهه 1905 بيماري هاي رواني با دارو قابل درمان نبودند. افراد مبتلا به شيزوفرني و كساني كه از بيماري شوريدگي- افسردگي شديد و پريشاني هاي عصبي رنج مي بردند بايد در بيمارستان هاي رواني بستري مي شدند. آنگاه، ظرف مدت حدود 10 سال ، درمان با داروهاي رواني اين بيماران را به داشتن زندگي طبيعي تري اميدوار ساخت، و بيمارستان هاي رواني عملاً خالي شدند.
كلرپرومازين. در اواخر دهه 1940 هنري لابوري ، جراح اعصاب فرانسوي، به دنبال دارويي بود تا بيماران خود را پيش از عمل – حتي پيش از بيهوشي – آرام سازد؛ به نظرش رسيد كه شايد آنتي هيستامين اين هدف را برآورده كند، چون معلوم شده بود كه در اضطراب پيش از عمل در بدن بيماران هيستامين ترشح مي شود. يك شركت دارويي براي دكتر «لابوري» آنتي هيستامين خواب آوري به نام پرومتازين فرستاد. به نظر مي رسيد اين دارو مؤثر واقع شده باشد، بنابراين جراح تقاضاي آنتي هيستامين قويتري كرد. دومين دارويي كه فرستاده شد كلرپرومازين بود. لابوري آن قدر از " آرامش خلسه مانند" ي كه پيش از عمل در بيمارانش ايجاد مي شد راضي بود كه كم كم استفاده از اين دارو را به همكارانش توصيه كرد.
دو روان پزشك فرانسوي ديگر به نام هاي «ژان دله» و «پي يردنيكه» دريافتند كه نه تنها اين دارو در بيماران عادي پيش از عمل جراحي مفيد است، بلكه در آرامش دادن به بيماراني كه در مرحله بيماري شوريدگي – افسردگي متناوب هستند نيز اثر دارد. اين دو روان پزشك و روان پزشكان ديگر آن را در فاصله سال هاي 1952تا 1955 بر بيماران رواني ديگر امتحان كردند و دريافتند كه در درمان شيزوفرني بسيار مؤثر است.
كم كم تا اواخر دهه 1950، كلرپرومازين به طور گسترده در اروپا و ايالات متحده مورد استفاده قرار گرفت. هنوز يك دهه نگذشته بود كه امكان آن فراهم آمد كه مبتلايان به شيزوفرني شديد، كه در اتاقك هاي در بسته نگهداري و دست و پايشان با لباس هاي مخصوص بسته مي شد، از تيمارستان ها مرخص شوند و به مشاغل سازنده و زندگي تقريباً طبيعي خود در جامعه باز گردند. در كلرپرومازين اين امكان را فراهم كرد كه بيماران رواني در منازل و در كنار خويشان و دوستانشان نگهداري شوند و اين امر سبب كاهش تعداد بيمارستان هاي رواني دولتي نيز شد.
استفاده از كلرپرومازين، آغازگر انقلاب دومي در درمان طبي بيماران ذهني بود. آزمايش هاي باليني نشان داد كه تجويز مقادير زياد دارو باعث بروز نشانه هايي شبيه به بيماري پاركينسون مي شود. همين يافته منجر به بررسي اثر داروها بر نواحي مختلف مغز و ناهنجاري هاي مولكولي مغز در بيماري هاي ذهني شد.
بررسي ها نشان داد كه در مغز بيماراني كه بر اثر بيماري پاركينسون مرده اند ، دوپامين تقريباً وجود ندارد. دوپامين يكي از ناقل هاي عصبي است كه در قسمت هايي از مغز كه در هماهنگي فعاليت هاي حركتي نقش دارند به مقدار زياد يافت مي شود. تزريق متيل- دوپا (ماده اي شيميايي كه طي فرايندهاي طبيعي در مغز به دوپامين تبديل مي شود) باعث بهبود چشمگير مبتلايان به بيماري پاركينسون شد.
آرويد كارلسون، داروشناس سوئدي، حدس زد كه شايد داروهايي نظير كلرپرومازين ضمن مهار شيزوفرني، با مسدود كردن گيرنده هاي دوپامين در مغز، عملاً باعث بروز نشانه هاي كمبود دوپامين مي شوند. وقتي در سال 1975 امكان سنجش گيرنده هاي دوپامين در مغز فراهم آمد، در آزمايشگاه هاي دكتر سولومون هـ. سنايدر در دانشگاه جان هاپكينز معلوم شد كه آثار درماني داروهاي ضد شيزوفرني نظير كلرپرومازين به سبب مسدود كردن گيرنده هاي دوپامين است. اين يافته ها حاكي از آن بودند كه اساساً آنچه در مغز مبتلايان به شيزوفزني اشكال دارد يا فزوني تشكيل دوپامين است، يا افزايش حساسيت گيرنده هاي دوپامين.
ايمي پرامين.
موفقيت تصادفي كلرپرومازين در مقابله با شيزوفرني محركي شد براي تهيه و آزمايش انواعي از داروهاي مشابه شيميايي. يكي از اين داروها ايمي پرامين بود كه در شركت دارويي سويسي گايگي تهيه شد. وقتي دكتر رولان كان در كمال شگفتي متوجه شد كه اين دارو در مقابله با شيزوفرني كاملاً بي اثر است، آن را در انواع ديگري از بيماري هاي رواني مورد ارزيابي قرار داد. او در سال 1957 گزارش داد كه اين دارو فعاليت ضد افسردگي چشمگيري دارد، يعني اثري كاملاً عكس اثر كلرپرومازين!
ليتيم.
اين كه ليتيم به عنوان دارويي رواني شناخته شود از همه نامحتمل تر بود. در اواخر دهه 1940 روان پزشك جوان استراليايي به نام «جان كيد» حدس زد كه شايد هيجان همراه با بيماري شوريدگي – افسردگي ناشي از سوخت و ساز غيرطبيعي اسيد اوريك باشد. براي آنكه نظريه اش را امتحان كند اسيد اوريك را- به شكل نمك ليتيمي آن به همراه كربنات ليتيم – به جانوران آزمايشگاهي تزريق كرد و واكنش درماني چشمگيري به دست آورد. گرچه «كيد» يافته هاي خود را در يك مجله استراليايي منتشر كرد، اما تا اواسط دهه 1950 تنها توجه تعداد اندكي از روان پزشكان به آن جلب شد.
از قضا در آن هنگام بود كه يك پزشك دانماركي به نام «موگنس شو» مقاله «كيد» را خواند. او تركيبات پيشنهادي «كيد» را براي درمان شوريدگي امتحان كرد و آنها را مؤثر يافت. اما چندي نگذشت كه روشن شد بخش اسيد اوريك اين دارو هيچ نقشي در تآثير گذاري آن ندارد. اثر درماني آن بدين علت بود كه در آن از نمك ليتيمي اسيد استفاده شده بود؛ معلوم شد كه نمك هاي ديگر ليتيم نيز به همان اندازه مؤثرند.
چون نمك هاي ليتيم رواج گسترده اي دارند و نمي شود آنها را به عنوان دارو به ثبت رساند، شركت هاي دارويي مايل نبودند آن را براي كاربرد باليني در سطح وسيعي توليد كنند. عامل ديگري كه مصرف باليني ليتيم را به تأخير انداخت اين بود كه احتمال داده مي شد يون هاي ليتيم در مقادير زياد دارو بايون هاي سديم بدن كه از لحاظ شيميايي به آن شبيه است رقابت كند، و با آثار سمّي خود خطر آفرين شود.
بدين ترتيب تا سال 1970، يعني بيش از 20 سال پس از شناخت ارزش نمك ليتيم در تخفيف بيماري شوريدگي – افسردگي، ليتيم در آمريكا كاربرد روان پزشكي پيدا كرد. يون ساده ليتيم مؤثرترين عاملي است كه تاكنون براي درمان شوريدگي شناسايي شده است، اما ساز و كار اثرش هنوز در پس پرده اي از ابهام قرار دارد.
ليبريوم و واليوم.
سال 1960 سال پرحادثه اي در تاريخ شيمي درماني بود. در آن سال دو دارو عرضه شدند كه به دو شكل متفاوت پيامدهاي شگرفي در جامعه داشتند: يكي ليبريوم كه نخستين دارو از يك رشته آرام بخش هاي جديد بود و ديگري، قرص ضدبارداري استروژني . در دهه 1970 ليبريوم كه در دهه 1960 بيش از بقيه داروها تجويز شده بود، مقام اول خود را به مشابه شيميايي اش واليوم داد. سرگذشت كشف و به كارگيري اين دو آرامبخش از اين قرار است : لئواشترن باخ از شركت هافمن- لاروش تصميم داشت دارويي براي مقابله با افسردگي بيابد.
اشترن باخ در سال 1908 در دهكده اي از فلات پولا، كه در آن هنگام جزئي از امپراتوري اتريش- مجارستان بود، ( اما امروزه در يوگسلاوي است) به دنيا آمد. ليسانس و دكتراي داروسازي خود را از دانشگاه كراكوف، كه اكنون در لهستان قرار دارد، گرفت. در سال 1940 براي شركت هافمن – لاروش در شهر بال سويس كار مي كرد؛ سال بعد به آزمايشگاه اين شركت در ناتلي نيوجرسي رفت. در سال 1946 تبعه آمريكا شد، و در سال 1973 از سرپرستي بخش شيمي دارويي هافمن- لاروش استعفا داد.
دكتر اشترن باخ در سال 1953 موظف شد دسته جديدي از داروهاي آنزيوليتيك (ضد اضطراب يا آرام بخش) كشف كند. تركيبات مورد نظر مي بايست نسبتاً ناشناخته مي بودند، و تقليد روش تهيه مصنوعي آنها ساده نبود، تا احتمال آنكه رقباي ديگر نيز به همان دارو دست پيدا كنند كم شود. اما بنا به ملاحظات اقتصادي لازم بود كه اين تركيبات از مواد اوليه قابل دسترسي به راحتي تهيه شوند. به علاوه بهتر بود واحد مولكولي اساسي اين تركيبات به نحوي باشد كه بتوان آن را به مشتقات متعددي تبديل كرد، تا احتمال يافتن دارويي مؤثر افزايش يابد. اشترن باخ به ياد پژوهش هاي خود در كراكوف افتاد كه درباره تركيباتي كه مواد اوليه احتمالي در تهيه رنگ هاي مصنوعي بودند تحقيق كرده بود.
اين تركيبات اغلب ويژگي هاي داروي ضد اضطراب مناسب را دارا بودند: گمنام بودند ( چون در 18 سالي كه از تهيه آنها به دست اشترن باخ مي گذشت كسي با آنها كار نكرده بود)، به سهولت تهيه مي شدند، و مانند بسياري از تركيباتي كه به داشتن فعاليت زيست شناختي معروف بودند، يك اتم نيتروژن متصل به يك حلقه آروماتيك داشتند. اما معلوم شد كه يك مشكل عمده وجود دارد: اثر آرام بخشي مورد نظر را نداشتند.
در آوريل سال 1975 اشترن باخ از گروه پژوهشي خود خواست تا تحقيق در زمينه اين تركيبات را پايان دهد و به انواع ديگري بپردازد. ضمن جمع و جور كردن آزمايشگاه، يكي از شيميدانان به او تركيبي نشان داد كه دو سال پيش تهيه كرده، اما از لحاظ دارو شناختي امتحان نشده بود. وقتي آن را آزمايش مي كردند، گمان مي بردند كه به دست آمدن نتيجه منفي ثابت خواهد كرد كه نبايد اميدي به اين نوع تركيبات شيميايي داشته باشند و مي بايست با خيال راحت توجه خود را به انواع ديگر معطوف كنند.
اما اشترن باخ در كمال شگفتي پي برد كه اين تركيب فراموش شده آثار آرام بخشي نيرومندي دارد. وقتي شيميدانان گروهش سعي كردند براي ويژگي هاي غيرعادي اين تركيب ( كه تصور مي كردند از لحاظ شيميايي به تركيباتي كه فاقد آثار آرام بخشي بودند شباهت دارند) توجيهي بيابند، دريافتند كه اين تركيب آن چيزي كه فكر مي كردند نيست. اين تركيب ضمن توليد شدن دچار تغيير غير منتظره اي شده بود كه ساختار كاملاً متفاوتي پيدا كرد. آنان تركيبات ديگري را كه به ساختار واقعي تركيب فراموش شده شباهت داشتند تهيه كردند، اما هيچ يك به اندازه تركيب اوليه مؤثر نبود.
پس از انجام آزمايش هاي باليني دقيق تر، اين" تركيب فراموش شده"، در سال 1960 با نام ليبربوم به بازار آمد، و بي درنگ مورد استقبال قرار گرفت. اما حتي پيش از آنكه ليبريوم به بازار فرستاده شود، شيميدانان هافمن- لاروش متوجه شده بودند كه نتيجه تجزيه آبي ليبريوم كه به نظرآنان در بدن بر اثر تغيير و تبديل دارو توليد مي شد، به همان اندازه مؤثر است. آنان مشتقات گوناگوني از اين فرآورده تهيه كردند و دريافتند كه يكي از آنها از چند جهت برتر از ليبريوم است. اين داروي جديد واليوم ناميده شد. پس از آنكه در سال 1963 واليوم به بازار آمد، چندي نگذشت كه در استفاده به عنوان آرام بخش، جايگزين ليبريوم شد.
جالب اينجاست كه فرمول مولكولي كلرپرومازين ، كه داروي آرام بخش و ضدشيزوفرني نيرومندي است، و ايمي پرامين، كه يك داروي ضدافسردگي به حساب مي آيد – دو دارو با آثار دارو شناختي تقريباً متضاد- به يكديگر شباهت دارند. فرمول هاي ليبريوم و واليوم نيز شبيه به يكديگرند، اما يكسان نيستند.
از زمان عرضه واليوم، 12 داروي ديگر با ساختارهاي شيميايي مشابه در آمريكا توليد و فروخته شده اند، و 21 نوع ديگر در نتيجه نبود مقررات سخت در كشورهاي ديگر جهان مصرف مي شوند. اما از هنگام كشف تصادفي ليبريوم و واليوم، هنوز پيشرفت دارو شناختي چشمگيري در زمينه آرام بخش ها حاصل نشده است.
انواع انتقال دهنده هاي عصبي Neurotransmitter
نورونها از نظر تولید و تركیب مواد شیمایی، سلولی بسیار فعال هستند و فرآوردههای آنها در سوختوساز آنها و ایجاد ارتباط بین نورونها و كاركردهای مختلف عصبی مانند حالات روانی و یادگیری، نقش اساسی دارند. بعضی از این مواد در سیناپسها به عنوان انتقالدهنده و برخی به عنوان تعدیلكننده(Neuromodulators) عمل میكنند. بسیاری از داروهای روانی با تاثیر در این مواد و یا در گیرندههای آنها باعث تغییرات عصبی و روانی میگردند.
جایگاه اصلی این میانجیگرهای عصبی همواره در یك شكاف 200 آنگسترومی، بین آكسون و دندریت نورونها میباشد. انتقالدهندهها كه در سطح یك سیناپس اثر میكنند، منطقه عمل محدودتری دارند. تعدیلكنندههای عصبی در مغز، میدان عمل وسیعتری دارند و میزان ترشح آنها بیشتر است. ساخت و آزاد شدن این مواد به تولید و ترشح هورمونها شباهت دارد. تاكنون دهها انتقالدهنده و تعدیلکننده عصبی شناسایی شدهاند كه مهمترین آنها را نام میبریم.
استیلكولین
استیلكولین ماده ناقلی است كه در صفحه محركه عصبی – ماهیچهای انسان و مهرهداران وجود دارد. صفحه محركه عصبی – ماهیچهای همان ارتباط بین آكسون سلول حركتی با تار ماهیچهای را میگویند كه از ویژگی سیناپس شیمیایی برخوردار میباشد. استیلكولین با مكانیسم انتقال، وارد پایانه عصبی میشود. نیمی از استیلكولین موجود در پایانه عصبی، از آزادسازی و احیای قبلی استیلكولین ناشی میشود و بقیه از پلاسمای خون تامین میگردد. برای تولید استیلكولین، نیاز به آنزیم كولین استیلاز(Choline Acetylase) میباشد. این آنزیم در جسم سلولی نورون حركتی ساخته میشود و در مدت 10 روز از آكسون به پایانه پیشسیناپسی انتقال داده میشود.
استیلكولین ساخته و آزاد شده در پایانه، از طریق انتقال فعال به درون وزیكول یا حبابچههای ناقل موجود در پایانه هدایت میشوند، سپس هر زمان كه پتانسیل عمل وارد پایانه پیشسیناپسی میشود، تعدادی از این وزیكولها در یك زمان، ناقل خود را در عرض یكهزارمثانیه، به داخل شكاف سیناپسی تخلیه میكنند. مكانیسم تخلیه مواد ناقل توسط وزیكولها مربوط به كانالهای وابسته به ولتاژ كلسیم است. به این صورت كه با ورود پتانسیل عمل، كانالهای كلسیمی باز میشود و یونهای كلسیم وارد پایانه میشوند. سپس این یونهای كلسیم، به مولكولهای پروتئینی خاصی متصل شده و باعث میشود كه نقاطی به نام محلهای آزادسازی در درون غشا باز شده و وزیكولها مواد ناقل خود را كه همان استیلكولین است، به شكاف سیناپسی تخلیه كنند. وقتی استیلكولین در شكاف سیناپسی آزاد شد، نورون پسسیناپسی را، تحریك یا مهار میكند.
بعد از غیرفعال شدن گیرندگان غشا زیرسیناپسی و همچنین پایان وظیفه استیلكولین، آنزیمی به نام كولین استراز(ChE) كه در شبكه پروتئوگلیكان شكاف سیناپسی وجود دارد، استیلكولین را به استات و كولین تجزیه كرده كه كولین آن توسط پایانه سیناپس جذب شده و دوباره به استیلكولین تبدیل میشوند.
به نورونها و سیناپسهایی كه استیلكولین آزاد میكنند، استیل كولینرژیك(Acetyl cholinergic) میگویند. استیلكولین دارای دو نوع گیرنده است:
1) گیرندههای موسكارینی(Muscarinic): این گیرندهها به وسیله استیلكولین و مادهای به نام موسكارین كه از یك قارچ به دست میآید فعال میشوند. "آتروپین" گیرندههای موسكارینی را از كار میاندازد.
2) گیرندههای نیكوتینی(Nicotinic): این گیرندهها نیز به وسیله استیلكولین و ماده نیكوتین فعال میشوند. "كورار" باعث از كار افتادن گیرندههای نیكوتینی در بدن میشود.
در سیناپسهای استیل كولینرژیك مغز و نخاع از هر دو نوع گیرنده استیلكولین یافت میشود؛ ولی گیرندههای تارهای عضلات اسكلتی از نوع نیكوتینی هستند. مادهای سمی به نام توكسین بوتولیك كه از نوعی باكتری تولید میشود، با ممانعت از آزاد شدن استیلكولین باعث از كار افتادن سیناپسهای استیل كولینرژیك میشود.
كاتكولامینها(catecholamins)
آدرنالین یا اپینفرین، نورآدرنالین یا نوراپینفرین و دوپامین از جمله ناقلین آدرنرژیك این دسته بوده كه در تمام سیناپسهای پسگرهای دستگاه سمپاتیك به استثنای غدد عرق وجود دارند. همه این كاتكولامینها، از اسیدآمینه تیروزین ساخته شدهاند.
الف. دوپامین: این ماده یكی از مهمترین انتقالدهندههای نورونهای مراكز عصبی است و بسیاری از بیماریهای عصبی و روانی به اختلال در ترشح و عملكرد آن مربوط است. دوپامین برحسب نوع گیرندههایی كه در آن اثر میكند، ممكن است تحریككننده و یا بازدارنده باشد. در نواحی مختلفی از مغز، نورونهای دوپامینرژیك شناخته شدهاند كه یكی از آنها هسته سیاه در مغز میانی است. دوپامین از انتهای آكسون این نورونها به درون اجسام مخطط در قاعده مغز آزاد میشود. آسیب دیدن نورونهای دوپامینرژیك باعث بروز بیماری پاركینسون(Parkinson) میشود. در حقیقت تحلیل این نورونها و در نتیجه كاهش فعالیت دوپامین در مغز، ایجاد كننده علایم بیماری پاركینسون است. عكس این روند در بیماری اسكیزوفرنی یا روانگسیختگی وجود دارد، به این صورت كه فعالیت بیش از حد طبیعی این نورونها باعث افزایش فعالیت دوپامین شده و علایم بیماری اسكیزوفرنی بروز میكند.
چگونگی اندازهگیری فعالیت نورونهای دوپامینرژیك
دوپامین و سایر كاتكولامینها به وسیله یک آنزیم داخل نورونی به نام مونو آمین اكسیداز(MAO) و یك آنزیم خارجنورونی به نام كاتكول اومتیل ترانسفراز(COMT)، تجزیه و بیاثر میشوند. دوپامین پس از تجزیه شدن مادهای به نام هومو وانیلیك اسید(HVA) به وجود میآورد كه با اندازهگیری مقدار آن در مایع مغزی – نخاعی و پلاسمای خون و ادرار، میتوان به میزان فعالیت نورونهای دوپامینرژیك مغز پی برد.
ب. نوراپینفرین(نورآدرنالین): از پایانههای نورونهایی ترشح میشود كه اجسام سلولی آنها در ساقه مغز و هیپوتالاموس واقع هستند. نورونهای ترشحكننده نوراپینفرین، به طور خاص، در لوكوس سرولئوس در پل مغز قرار دارد.
آنزیمی به نام دوپامین هیدروكسیلاز(dopamine hydroxylase) باعث تبدیل دوپامین به نوراپینفرین میشود. در نورونهایی كه این آنزیم وجود دارد، دوپامین به شكل نوراپینفرین آزاد میشود. این نورونها را، نورآدرنرژیك مینامند. نوراپینفرین در اعصاب محیطی سمپاتیك و تعدادی از سیناپسهای مغز نقش انتقال دارد. نوراپینفرین پس از اثر در غشای پسسیناپسی دوباره به وسیله پایانه سیناپس جذب میشود و یا به وسیله آنزیم مونو آمین اكسیداز تجزیه و غیرفعال میشود. نورونهای آدرنرژیك در اغلب نواحی نقش تحریككننده و در برخی سیناپسها اثر بازدارنده یا مهاری دارند. همچنین این نورونها در بیداری و افزایش سطح برانگیختگی و بالا بردن نورونهای مغز شركت دارند.
گیرندههای نوراپینفرین دو دستهاند: 1. آلفا 2. بتا
در اغلب موارد اثر نوراپینفرین در گیرندههای آلفا از نوع تحریكی و در گیرندههای بتا از نوع مهاری است. تنها استثناء در قلب و روده است. یعنی نوراپینفرین در گیرندههای بتا در قلب، اثر تحریككننده دارند و در گیرندههای آلفا و بتای روده باعث مهار حركات روده میشود.
ج. اپینفرین(آدرنالین): این ماده بیشتر در بخش مركزی غده فوق كلیه ترشح میشود كه از نظر جنینی یك گره سمپاتیك تغییر شكل یافته است. به نورونهایی كه این انتقالدهنده را میسازند، آدرنرژیك میگویند. اپینفرین هم مانند نوراپینفرین، پس از آزاد شدن در شكاف سیناپسی، دوباره جذب پایانه سیناپس میشود و مقدار كمی از آن به مواد شیمیایی غیرفعال تجزیه میشوند.
سروتونین
از هستههایی ترشح میشود كه از سجاف میانی(median raphe) ساقه مغز منشأ میگیرند و به درون بسیاری از نواحی مغز و نخاع و هیپوتالاموس میروند.
سروتونین از اسید آمینه تریپتوفان ساخته میشود. سروتونین و ماده دیگری به نام ملاتونین(melatonin) با نام كلی ایندولامین(indolamine) خوانده میشوند. ملاتونین، هورمون غده كاجی یا پینهآل(pineal) است كه از تغییر شكل سروتونین به وجود میآید. سروتونین از مهمترین انتقال دهندهها و تعدیلكنندههای عصبی است. آنزیم مونو آمین اكسیداز، باعث تجزیه و غیرفعال شدن سروتونین میگردد. حاصل تجزیه سروتونین مادهای به نام "5- هیدروكسی ایندول استیك اسید" میباشد كه با اندازهگیری مقدار آن میتوان به میزان سروتونین بدن پی برد. سروتونین در مسیرهای انتقال درد به مراكز عصبی، به عنوان یك مهار كننده عمل میكند. از دیگر اعمال سروتونین میتوان، برقراری حالت خواب، تنظیم رفتارهای تغذیه و نوسانات خلقوخو را نام برد.
گابا یا گاما آمینو بوتیریك اسید(GABA)
این ماده از پایانههای عصبی در نخاع، مخچه، عقدههای قاعدهای و نواحی بسیاری از قشر مخ ترشح میشود.
گابا از اسید گلوتامیك ساخته میشود و یكی از مهمترین واسطههای شیمیایی بازدارنده اعصاب است. گابا از طریق افزایش نفوذپذیری غشای عصبی نسبت به یون کلر عمل میكند. نورونهایی كه گابا را تولید میكنند، گابرژیك نام دارند. تحلیل نورونهای گابرژیك در مغز باعث بیماری داءالرقص یا كره(Chorea) میشود كه در آن حركات غیرارادی وسیعی در بیمار ظاهر میشود. داروهای بنزو دیازپین، عمل گابا در مغز را تشدید و تسهیل میكنند.
گلوتامات، آسپارتات، گلیسین
گلوتامات از پایانههای پیشسیناپسی بسیاری از مسیرهای حسی دستگاه عصبی مركزی و نواحی قشر مخ ترشح میشود.
این ماده نیز مانند گابا از اسید گلوتامیك به وجود میآید ولی برخلاف آن، یك میانجی عصبی تحریككننده بوده و در فرایند یادگیری موثر است. گلوتامات، گابا، آسپارتات و گلیسین جزء گروه اسید آمینهها هستند. گلوتامات و آسپارتات از گوارش مواد پروتئینی در روده به وجود میآیند؛ ولی پس از جذب نمیتوانند از سد بین خون و مغز عبور كنند؛ بنابراین خود مغز این مواد را میسازد. گلوتامات واسطه شیمیایی برخی از نورونهای هیپوتالاموس است كه باعث تنظیم ترشحات غده هیپوفیز میشوند. آسپارتات مانند گلوتامات تحریككننده است. اسید آمینه گلیسین، یك واسطه شیمیایی بازدارنده بوده و باعث مهار نورونهای حركتی میشود.
نوروپپتیدها
نوروپپتیدها یك گروه كاملا متفاوت از ترانسمیترها بوده و فعالیت آنها معمولا آهسته است. این واسطهها در سیتوزول پایانههای پیشسیناپسی ساخته نمیشوند، بلكه در ریبوزومهای جسم سلولی نورونها ساخته میشوند.
نوروپپتیدهایی که در دستگاه عصبی وجود دارند، به وسیله یاختههای عصبی مغز و نخاع ساخته میشوند. تعدادی از این مواد، پپتیدهای شبه افیونی یا اپیوئید نامیده میشوند كه از ماده بتالیپوتروپین به وجود میآیند.
این مواد با اثر در گیرندههای خود باعث تخفیف درد و ایجاد آرامش عصبی میشوند. ورزش شدید، درد و عوامل استرسزا باعث افزایش ساخته شدن این مواد میشوند. نوروپپتیدهای دیگری در مغز ساخته میشوند كه تعدیلكننده و تنظیمكننده حالات روانی بوده و در رفتارهای مربوط به گرسنگی، سیری، تشنگی، حالات هیجانی، افسردگی، تغییرات خلقی، حافظه و یادگیری شركت دارند. تاكنون دهها نوروپپتید شناسایی شده است. بعضی از آنها علاوه بر مغز در غدد درونریز نیز ساخته میشوند. كوله سیستوكینین یكی از هورمونهای دستگاه گوارش است كه باعث انقباض كیسه صفرا و كمك به هضم چربیها میشود؛ ولی همین ماده در مغز موجب احساس سیری و كاهش اشتها میگردد.
هورمونی نیز به نام ADHیا هورمون ضد ادراری در كلیهها باعث كاهش حجم ادرار شده ولی در مغز به روند حافظه و یادگیری كمك میكند.
پيشرفتهاي روز افزون علوم ورزشي درسالهاي اخير بسيار چشم گير بوده و آمادگي جسماني نيز به عنوان بخش مهمي از اين علم از تنوع ، تغيير و توسعه به دور نبوده است. بازيكنان فوتبال به قدرت و توان ، دوندگان ماراتن به استقامت ، قهرمانان 100 متر به سرعت و بسياري از ورزشكاران به انعطاف پذيري ، تعادل و چابكي نياز دارند.
خوشبختانه ، اكنون تجربه مربيان به همراه تحقيقات و مشاهدات آزمايشگاهي و ميداني موجب طراحي برنامه هاي نظام دار و در نتيجه ، بهبود آمادگي عضلاني شده است. آمادگي عضلاني شامل قدرت و استقامت عضلاني ، توان ،سرعت ، انعطاف پذيري ، تعادل و چابكي است . در ورزش فوتبال قدرت ، سرعت و تركيب موثر اين دو عامل (توان) از اهميت ويژه اي برخوردار است .
در اين تحقيق سعي شده است كه اثرات دو روش تمرين با وزنه و تمرينات پلايومتريك بر عوامل مذكور مورد مقايسه و بررسي قرار گيرد . تمرينات با وزنه روش مناسبي براي بهبود قدرت قدرت و در نتيجه توان بشمار مي روند.
با توجه به اصل ويژگي تمرين براي توان ، ورزشكارن بايد تلاش كنند تا بار ( وزنه ) را تا حد امكان به سرعت حركت دهند. در انتخاب برنامه تمريني توان، بايد به اين نكته توجه كرد كه سرعت تمرينات تا حد زيادي به سرعت حركات رشته مورد نظر نزديك باشد.
روش تمريني ديگري كه در بسياري از مهارتهاي ورزشي براي بهبود توان موثر است ، تمرينات پلايومتريك است. اهميت اين تمرينات استفاده از «پيش فشار» و كشش ناگهاني عضله مي باشد . در حركات پلايومتريك در طي مرحله اكسنتريك يا مرحله فشار يعني وقتي كه عضله به سرعت كشيده مي شود ،اعضاي كشسان عضله نيز كشيده مي شوند و بخشي از نيروي فشار را به شكل انرژي كشسان ذخيره مي كند ودر حين مرحله كانسنتريك يا غلبه عضله كه با تحريك بازتاب ميوتاتيك روي مي دهد انرژي كشسان ذخيره شده آزاد مي شود . اين تمرينات موجب آمادگي دستگاه عصبي و عضلاني مي شود و در نتيجه به ورزشكار اجازه مي دهد كه در فعاليت هايي كه همره با تغيير جهت مي باشند، به نحو قدرتمند و سريعي اجراي وظيفه نمايد.
تحقيق حاضر نيز با بررسي و مقايسه اثرات اين دو روش تمريني بر ميزان برد شوت ، سرعت و توان انفجاري بازيكنان فوتبال سعي بر اين دارد به اين سئوال كه كداميك از روش ها ورزشكاران را در توسعه و عملكرد ورزش بيشتر ياري مي بخشد جواب دهد.
2-1. بيان مسئله :
دامنه گسترده علم ورزش در جهان امروز ، با تحقيقات و بررسي هاي متعددي كه انجام پذيرفته است بيش از بيش و بطور غير قابل وصفي رو به گسترش مي باشد .كارشناسان و مربيان همواره به دنبال اين بوده اند كه امتيازها و عملكرد ورزش را در ورزشكاران خود توسعه دهند .
بازيكنان فوتبال براي تحمل فشارهاي بدني به هنگام بازي و فراهم آوردن زمينه لازم براي استفاده از مهارتهاي تاكتيكيشان در سرتا سر يك مسابقه ، به سطح بالايي از آمادگي نياز دارند . بنابراين ، تمرين هاي آمادگي بخش مهمي از برنامه كلي تمرين هاست . در اين ورزش قدرت ،سرعت و توان انفجاري از اهميت ويژه اي برخوردار است . بسياري از فعاليت هاي فوتبال مثل تكل كردن ، پريدن ، ضربه زدن ، دويدن و تغيير جهت دادن از نوع فعاليت هاي پر قدرت و انفجاري و از اركان اساسي موفقيت در اين ورزش هستند.
اهداف ويژه ي تمرين هاي قدرتي عضله در فوتبال عبارتند از :
1)بالا بردن بازده توان در جريان فعاليت هاي انفجاري در يك مسابقه فوتبال مثل تكل كردن ، پريدن ، ضربه زدن و شتاب گرفتن .
2) پيش گيري از وقوع آسيب ها.
3) كسب مجدد قدرت پس از يك آسيب
بديهي است كه دست يابي به اين اهداف مستلزم طراحي تمرين بر اساس يافته هاي علمي مي باشد . بدين منظور 20 آزمودني شركت كننده در اين تحقيق به دو گروه تقسيم شده و تمرينات منتخب پلايومتريك و با وزنه را به مدت 8 هفته و كلاً 24 جلسه انجام دادند تا به اين پرسش پاسخ داده شود كه كداميك از اين دو روش تمريني براي بهبود فاكتورهاي مذكور موثر و مفيد واقع مي شود .
3-1 . اهميت و ضرورت تحقيق :
افزايش آگاهي و دانش مربيان و ورزشكاران درباره روشهاي نوين حاكم بر فوتبال از مهمترين عوامل پيشرفت و توسعه فوتبال است. ارائه و اجراي طرح ها و سازماندهي ها توسط مربيان خلاق، زمينه پيشرفت سريع فوتبال را فراهم مي آورد و از جمله ابزارهاي كارايي آموزش مربيان يافته هاي پژوهشي نوين است. بررسي مسابقات انجام شده در سطح اول اين رشته ورزشي بيانگر اين موضوع است كه امرزوه بيشتر گل ها از طريق شوت راه دور به ثمر مي رسد.
همچنين داشتن سرعت زياد از عوامل موفقيت بازيكنان در حال حمله و دفاع مي باشد.
فعاليت هايي نظير پريدن ، تكل زدن و پرتاب كردن نيز مستلزم داشتن توان انفجاري بالايي است بنابراين تقويت فاكتورهاي مذكور از اهميت بسياري برخوردار است و مي بايست از اولويت هاي برنامه تمريني مربيان فوتبال مي باشد . تمرينات پلايومتريك موجب آمادگي تقويت دستگاه عصبي عضلاني مي شود و در نتيجه به ورزشكار اجازه مي دهد تا در فعاليت هايي كه همراه با تغيير جهت مي باشند به نحو قدرتمند و سريعي اجراي وظيفه نمايند . اين تمرينات با درگير كردن بيشتر دوكهاي عضلاني موجب ايجاد قدرت انفجاري بيشتر مي شوند . بنابراين تمرينات پلايومتريك مي تواند به عنوان يك روش تمريني مناسب جهت كسب قدرت انفجاري و نيز افزايش سرعت مورد استفاده مربيان فوتبال قرار گيرد.
از طرف ديگر مطالعات اغلب مؤيد آن است كه تمرينات قدرتي بدون شك روي افزايش هر دو عامل سرعت و قدرت انقباض موثر است . نتايج بدست آمده از اين تحقيق نشان مي دهد كه اجراي كداميك از روش هاي تمريني در بهبود فاكتوهاي مذكور موثرتر مي باشد.
4-1. اهداف تحقيق :
الف) هدف كلي :
بررسي و مقايسه تأثيرات دو روش تمريني پلايومتريك و تمرينات با وزنه بر ميزان شوت، سرعت و توان انفجاري بازيكنان فوتبال 20-17 سال.
ب) اهداف اختصاصي :
1)بررسي تأثيرات دو روش تمرين پلايومتريك و تمرينات با وزنه بر ميزان شوت بازيكنان فوتبال .
2) مقايسه تاثيرات دو روش تمرين پلايومتريك و تمرينات با وزنه بر ميزان شوت بازيكنان فوتبال .
3) بررسي تأثيرات دو روش تمرين پلايومتريك و تمرينات با وزنه بر سرعت بازيكنان فوتبال .
4)مقايسه تاثيرت دو روش تمريني پلايومتريك و تمرينات با وزنه بر سرعت بازيكنان فوتبال .
5)بررسي تاثيرات دو روش تمرين پلايومتريك و تمرينات با وزنه بر روي توان انفجاري بازيكنان فوتبال .
6) مقايسه تاثيرت دو روش تمرين پلايومتريك و تمرينات با وزنه بر روي توان انفجاري بازيكنان فوتبال .
5-1 . فرضيه هاي تحقيق :
1)تمرينات منتخب پلايومتريك تأثير معني داري بر شوت آزمودني ها ندارد.
2) تمرينات منتخب پلايومتريك تأثير معني داري بر سرعت آزمودني ها ندارد.
3)تمرينات منتخب پلايومتريك تأثير معني داري بر توان انفجاري آزمودني ها ندارد.
4) تمرينات با وزنه تأثير معني داري بر ضربه شوت آزمودني ها ندارد.
5) تمرينات با وزنه تأثير معني داري بر سرعت آزمودني ها ندارد.
6) تمرينات با وزنه تأثير معني داري بر توان انفجاري آزمودني ها ندارد.
7) بين تأثيرات دو روش تمرين پلايومتريك و تمرينات با وزنه بر روي ميزان شوت آزمودني ها اختلاف معني داري وجود ندارد .
8)بين تأثيرات دو روش تمرين پلايومتريك و تمرينات با وزنه بر روي سرعت آزمودني ها اختلاف معني داري وجود ندارد .
9)بين تأثيرات دو روش تمرين پلايومتريك و تمرينات با وزنه بر روي توان انفجاري آزمودني ها اختلاف معني داري وجود ندارد .
6-1 . محدوديت هاي تحقيق:
الف ) محدوديت هاي اعمال شده توسط محقق:
1)تحقيق بر روي 20 بازيكن فوتبال پسر زير 20 سال .
2) تحقيق تأثير تمرين پلايومتريك و تمرينات با وزنه را بر روي سه فاكتور ضربه شوت ، سرعت و توان انفجاري بازيكنان فوتبال بررسي نموده است.
ب ) محدوديت هاي خارج از كنترل محقق :
1)ميزان انگيزش آزمودني ها براي شركت فعال در تمرينات و اعمال حداكثر تلاش خود.
2) رژيم غذايي آزمودني ها و شيوه زندگي آنان خارج از زمان تمرين .
3) ميزان آشنايي آزمودني ها با انواع تمرينات اعمال شده .
4) شرايط روحي آزمودني ها .
5) فعاليت بدن و شغل آزمودني ها .
6)آزمودني ها از نظر آمادگي اوليه همگن نبوده و از آمادگي هاي متفاوتي برخوردار بوده اند
7) سابقه بازي فوتبال در افراد يكسان نبوده است.
7-1. اصطلاحات و تعاريف:
پلايومتريك : تمريناتي است كه توانايي عضله براي رسيدن به حداكثر قدرت در حداقل زمان ممكن را توسعه مي دهد.
سرعت حركت بدن : كوتاه ترين مدت زماني كه بتوان بدن را به فاصله مشخصي به حركت در آورد .
تمرينات با وزنه : (ايزوتونيك) خود تمريناتي است كه طول عضله هنگام بلند كردن جسم ثابتي تغيير مي كند . اين تمرينات با استفاده از وزنه هاي آزاد (دمبل ، هالتر و… ) در دستگاه بدن سازي انجام مي شود .
توان : توان عبارت است از اجراي كار معين در واحد زماني است ، بطور دقيق تر توان از طريق اندازه گيري سرعت حداكثر وزنه اي كه جابجا مي شود تعيين مي گردد.
بازتاب ميوتانيك: بازتابي كه هنگام كشيده شدن دوكهاي ماهيچه اي باعث انقباض ماهيچه مي شود ، همچنين بازتاب كششي ( Stretch reflex) نيز ناميده مي شود.
فصل دوم
ادبيات تحقيق
·مقدمه
· زير بناي نظري موضوع
· ادبيات پيشينه
· تاريخچه تمرينات پلايومتريك
· تأثيرات تمرينات قدرتي در فوتبال
· تحقيقات داخلي
· خلاصه تحقيق
(2)
ادبيات تحقيق
1-2 . مقدمه :
با توجه به گرايش عمومي نوجوانان و جوانان كشورمان به ورزش فوتبال كه آنرا بعنوان پرطرفدارترين و محبوب ترين ورزش كشور معرفي كرده است . لزوم باز آموزي و نوآوري در جامعه مربيان و آموزگاران فوتبال و آشنا ساختن با اصول امروزين اين ورزش و جنبه هاي علمي ان كاملاً احساس مي شود كه از جمله ابزارهاي لازم كارآمد در جهت توسعه دانش و آگاهي مربيان ، يافته هاي تحقيقاتي نوين در زمينه مورد نظر است.
در بسياري از تحقيقات نشان داده شده است كه تمرينات قدرتي موجب بهبود عملكردهاي ورزشي مي گردد و همچنين اين تمرينات مطابق با ويژگي هاي رشته ورزشي نيز مي باشد و اما در زمينه تمرينات قدرتي و تأثير آن روي اجراهاي ورزش در فوتبال ادبيات محدودي وجود دارد.
2-2. زير بناي نظري موضوع :
اساس فرايندهاي حركتي ارادي و غير ارادي درگير در تمرينهاي پلايومتريك اصطلاحاً «بازتاب كششي » ماهيچه اي (ميوتاتيك) نيز خوانده مي شود . اين دستگاه دوكي و بازتاب كششي هر دو از عناصر مهم سيستم عصبي هستند كه كنترل همه جانبه حركت هاي بدن را بعهده دارند.
آنچه كه در اين ميان توسط بازيكنان بطور ناخودآگاه انجام مي شود طويل شدن سريع ولي خفيف تارهاي عضلاني آن گروه از عضلاتي است كه مسئوليت توليد توان را براي انجام حركات پرتابي بر عهده دارند. كشش سريع اين عضلات موجب تحريك بازتاب دوكي عضلاني مي شود . بطوري كه يك محرك بسيار قوي از طريق طناب نخاعي به سوي عضلات فرستاده و باعث ايجاد انقباض پر قدرت در آنها مي گردد.
واژه هاي گوناگوني براي بيان و توصيف مراحل بازتاب كششي پيشنهاد شده است . آقاي «چو» در سال 1983 كشش سريع تارهاي عضلاني را قبل از انقباض عضله بعنوان مراحل اكسنتريك «برون گرا » و دوره زماني كوتاه بين شروع اين مرحله و مرحله انقباض بازتابي عضله را به عنوان مرحله توقف و خود انقباض را با نام مرحله كانسنتريك « درون گرا » ناميد .
در تمرينات پلايومتريك لازم است تا قبل از انقباض عضلات يك كشش سريع ( مرحله اكسنتريك يا مرحله فشار ) بر آنها وارد شود . در حركات پلايومتريك در طي مرحله اكسنتريك يا مرحله فشار يعني وقتي كه عضله به سرعت كشيده مي شود . اجزاي كشسان عضله نيز كشيده مي شوند و بخشي از نيروي فشار را به شكل انرژي كشسان ذخيره مي كند و در حين مرحله كانسنتريك يا غلبه عضله كه با تحريك بازتاب ميوتاتيك روي مي دهد انرژي كشسان ذخيره شده آزاد مي شود.
3-2. ادبيات پيشينه :
استفاده از تمرينات قدرتي براي توسعه اجراي مهارتها بين ورزشكاران تا قبل از جنگ دوم جهاني مرسوم نبود . تا آن زمان مربيان و ورزشكاران عقيده داشتند كه برنامه هاي تمرينات قدرتي با وزنه منجر به سفت شدن عضلات مي شود . در خلال جنگ دوم جهاني استفاده از تمرينات مقاومتي با وزنه در نوتواني بازپروري مصدومين جنگ گردد تجارت گرانبهايي به ارمغان آورد.
4-2. تاريخچه تمرينات پلايومتريك :
تاريخچه تمرينات پلايومتريك به شكل جديد و امروزي اش بسيار كوتاه است . انگيزه و دلايل پذيرش رسمي اين روش بعنوان فني سودمند در افزايش توان انفجاري ابتدا از موفقيت هاي ورزشكارن روسي و اروپاي شرقي در زمينه دو و ميداني در اواسط دهه 60 آغاز شد. استدلالهاي اوليه در مورد تمرينهاي پلايومتريك توسط آقاي يوري ورشانسكي مربي روسي كه اينگونه تمرينها را با روزشكاران اين رشته پرش انجام مي داد توضيح داده شد .
تمرينات پلايومتريك به اشكال ساده در تمرينات ساير ورزشكاران دو و ميداني نيز گنجانده شد.
5-2 . تأثير تمرينات قدرتي در فوتبال :
اگر چه در بسياري از تحقيقات نشان داده شده است كه تمرينات قدرتي موجب بهبود اجراهاي ورزشي مي گردد و همچنين اين تمرينات مطابق با ويژگي هاي رشته ورزشي نيز مي باشد . اما در زمينه تمرينات قدرتي و تأثير آن روي اجراهاي ورزش در فوتبال ادبيات تحقيقي محدودي وجود دارد . در تحقيقي كه در سال 1980 توسط آقاي نوگاري انجام گرفت نشان داده شده است كه قدرت ايزوكنتيك بازيكنان ثابت تيم هميشه از ذخيره بيشتر است . بين ضربه شدت در فوتبال و قدرت خم كننده و بازكننده هاي مفصل زانو و ران ارتباط معني دار وجود دارد . وي اهميت تمرينات قدرتي را در بهبود قدرت و سرعت ضربه شوت خاطر نشان ساخت .
6-2. تحقيقات داخلي :
خانم افسانه قوجه لي (1378) تحقيقي تحت عنوان بررسي تأثير يك دوره تمرينات پلايومتريك بر برخي متغيرهاي ساختاري و فيزيولوژيكي و فني دختران شناگر 15 تا 17 سال انجام دادند و نتيجه گرفتند كه تمرينات پلايومتريك تأثير معني داري بر توان بي هوازي و ركورد 34 متر شناي سرعتي دختران داشته است.
خانم مهسا محسن زاده (1379) تحقيقي تحت عنوان بررسي تأثيرتمرينات منتخب پلايومتريك بر ميزان چابكي و توان انفجاري پاهاي كاراته كاران پسر 20-15 ساله تهران انجام دادند و نتيجه گرفتند كه تمرينات منتخب پلايومتريك بر ميزان چابكي و توان انفجاري پاهاي كاراته كاران تأثير گذار بوده است.
فصل سوم
روش تحقيق
·مقدمه
·جامعه آماري و نمونه ها
·مراحل و زمان فعاليت
·متغيرهاي تحقيق
·ابزار و روش اندازه گيري
·مراحل مقدماتي آزمون
·مراحل انجام كار
·روش تحقيق
1-3. مقدمه :
يك فوتباليست بايد از آمادگي بسيار خوبي برخوردار باشد تا بتواند فشارهاي جسمي شديد بازي فوتبال را تحمل كند در صورتي كه يك فوتباليست از آمادگي خوبي برخوردار باشد قادر خواهد بود مهارتهاي تكنيكي فوتبال را در سراسر طول بازي به نمايش بگذارد ، بنابراين تمرينات آمادگي بخش مهمي از كل تمرينات فوتبال است . طرح ريزي يك برنامه تمريني مناسب و صحيح سبب افزايش توانايي و قابليت هاي بالقوه جسماني مي گردد و فرد ورزيده و توانايي لازم براي انجام فعاليت سنگين و طولاني را بدست مي آورد. بنابراين لازم است كه مربيان گرامي گامهاي موثري در جهت كسب دانش مربوط به طراحي برنامههاي تمريني آمادگي جسماني بردارند .
2-3. جامعه آماري و نمونه ها :
جامعه آماري در اين تحقيق 140 بازيكن 20-17 سال شركت كننده در تمرينات انتخابي تيم فوتبال جوانان شهرستان مهاباد مي باشند كه پس از 3 مرحله تمرينات انتخابي تعداد20 نفر از آنان با توجه به كيفيت بازي بصورت گزينشي انتخاب و اين تعداد به صورت تصادفي به دو گروه 10 نفري تقسيم شدند.
3-3 . موقعيت و محل فعاليت :
براي انجام فعاليت ، آزمودنيها به دو گروه تقسيم شده كه گروه تمرينات پلايومتريك ، تمرينات خود را در محل زمين چمن و گروه تمرينات با وزنه نيز جلسات تمريني خود را در سالن بدنسازي انجام مي داند.
4-3. متغيرهاي تحقيق :
الف ) متغير هاي مستقل :
انواع تمرينات پلايومتريك و تمرينات با وزنه اجرا شده در طول تحقيق.
ب) متغير هاي وابسته :
1)ميزان برد شوت بازيكنان
2)سرعت حركت بازيكنان
3) توان انفجاري بازيكنان
ج)متغيرهاي مداخله گير:
1)تغييرات آب و هوايي
2)وضعيت زمين تمرين
5-3. ابزار و روش هاي اندازه گيري:
الف) ابزار تحقيق :
1)توپ فوتبال
2)متر
3)كورنومتر
4)مخروط براي اجراي تمرينات پلايومتريك
5)دستگاههاي بدنسازي براي اجراي تمرينات با وزنه
6) ترازوي پزشكي Seca ساخت آلمان با دقت 1% كيلوگرم براي اندازه گيري وزن بازيكنان
7)قد سنج پزشكيSeca ساخت آلمان با دقت 1% سانتي متر براي اندازه گيري قد بازيكنان
8)جعبه پرش
ب) روش هاي اندازه گيري :
1)آزمون پرش عمومي
2)آزمون توپ كاشته
3)آزمون دو سرعت 45 متر
6-3. مراحل مقدماتي آزمون :
براي انجام اين تحقيق در ابتدا با تشكيل جلسه اي با شركت آزمودني ها ضمن تشريح اهداف چگونگي انجام تحقيق ، اطلاعاتي شامل سن ، قد ، وزن از آنان كسب گرديد . پس از آن جلسه اي جهت انجام پيش آزمون و آشنايي آزمودني ها با شيوه تمرينات دو گروه در نظر گرفته شد .
7-3 . مراحل انجام كار :
قبل از شروع تمرينات از كليه آزمودني ها پيش آزموني شامل پرش عمودي در جا ، ضربه كاشته فوتبال و دو سرعت 45 متر بعمل آمد . پس از آن برنامه تمريني به اطلاع دو گروه رسيد برنامه گروه تمرينات با وزنه شامل حركات زير بود :
1)پرس پا
2)اكستنشن زانو
3)فلكشن زانو
4)بلند شدن روي پنجه پا با وزنه
5)اسكات
6)بلند كردن جفت پا با وزنه
تمرينات شامل سه دوره وتعداد 12 تكرار در هر دوره بود كه طي آن آزمودني ها تمرينات مذكور را با 60% حداكثر قدرت انجام مي دادند . اين دوره ها 1 دقيقه و فواصل بين ايستگاه ها 2 دقيقه استراحت فعال ( نرمش و حركات كششي ) در نظر گرفته شده بود.
تمرينات پلايومتريك در 6 ايستگاه طراحي شده بود و در هرايستگاه يك تمرين در سه دوره و تعداد 12 تا 8 تكرار در هر دوره نجام مي گرفت. بين دوره ها و نيز بين ايستگاهها 2 دقيقه استراحت در نظر گرفته شده بود. با توجه به ميزان آمادگي آزمودني ها تغييراتي از نظر بار مقاومت و زمان تمرين در تمرينات انجام مي گرفت. برنامه تمرينات به مرور از شدت كم به شدت زياد تغيير مي يافت. بدين ترتيب كه در هفته هاي اول تمرينات با شدت كم به صورت حركتها و مهارتهاي متوسط نظير پرش از سطوح هم تراز و پرش بر روي هر دو پا انجام مي گرفت و در هفته هاي بعد بيشتر بر تمرينات با شدت زياد مانند پرشهاي عمقي و پرش بر روي يك پا تكيه مي گرديد. همچنين تعداد پرش ها به مرور افزايش مي يافت ولي به طور كلي تعداد پرشها در جلسات تمرين 140تا120 پرش بود. زمان هرجلسه تمرين براي هر دو گروه پلايومتريك و تمرينات با وزنه حدود 75 دقيقه بود كه 15 دقيقه ابتداي آن صرف گرم كردن ،45 دقيقه صرف اجراي تمرينات و 15 دقيقه پاياني نيز حركات كششي و برگشت به حالت اوليه انجام مي گرفت.
8-3.روش تحقيق:
با توجه به ماهيت موضوع تحقيق ، به دنبال بررسي اثر دو روش تحقيق پلايومتريك و تمرين با وزنه بر روي ضربه شوت، سرعت و توان انفجاري بازيكنان فوتبال است و همچنين نظر به اينكه اين بررسي در قالب دو گروه تمريني اجرا مي گردد روش اين تحقيق تجربي و از نوع طرح دو گروهي با پيش آزمون و پس آزمون مي باشد.
فصل چهارم
يافته هاي تحقيق
·مقدمه
● آزمون فرضيه ها
4-1.مقدمه:
سرعت و قدرت اجزاي مكمل آمادگي جسماني در تمامي حركات ورزشكاران و در درجات مختلف ميباشند. به طور ساده تركيب سرعت و قدرت توان گفته ميشود. براي سالهاي طولاني مربيان و ورزشكاران در صدد برآمدند تا توان را به منظور افزايش عملكرد اجراي حركات افزايش دهند. تمرينات پلايومتريك توانايي عضله براي رسيدن به حداكثر قدرت در حداقل زمان ممكن را توسعه ميدهند. كليد انجام تمرينات پلايومتريك نمايش قدرت باسرعت و نيرومندي هرچه تمامتر مي باشد. ثابت شده است كه تمرينات پلايومتريك يك برنامه ي تمريني ايده آل براي توسعه توان انفجاري و نيز افزايش سرعت مي باشد. اين تحقيق نيز با انجام تمرينات پلايومتريك قصد داشته تأثير اين گونه تمرينات را بر عملكرد سرعت و توان بازيكنان فوتبال بررسي كرده و آن را با تأثير تمرينات با وزنه مقايسه نمايد.
4-2.آزمون فرضيه ها:
براي آزمون فرضيه هاي تحقيق از نرم افزار آماري Spss for windows وروندT-test paired samples براي شش فرض اول و براي فرضيه هاي هفتم ، هشتم و نهم از روند فصT- test two indepent samples استفاده شده است.
4-3.فرضيه اول:
فرضيه تحقيق:( Ho)
ميتوان نتيجه گرفت كه تفاوتي در ميزان ضربه شوت مشاهده ميشود از نظر آماري معني دار است. بنابراين شواهد و مدارك آماري لازم و كافي در تأييد اين فرضيه صفر كه اجراي تمرينات پلايومتريك بر ميزان ضربه شوت بازيكنان فوتبال تأثير معني داري ندارد يافت نشده است.
4-4.فرضيه دوم:
فرضيه تحقيق: ( Ho)
ميتوان نتيجه گرفت كه تفاوتي كه در توان انفجاري مشاهده ميشود تز نظر آماري معني دار است. بنابراين شواهد و مدارك آماري لازم و كافي در تأييد اين فرضيه صفر كه اجراي تمرينات پلايومتريك بر توان انفجاري بازيكنان فوتبال تأثير معني داري ندارد ، يافت نشده است .
4-5. فرضيه سوم :
فرضيه تحقيق: ( Ho)
مي توان نتيجه گرفت كه تفاوتي كه در زمان لازم براي پيمودن دوي سرعت 45 متر مشاهده مي شود از نظر آماري معني دار است ، بنابراين شواهد و مدارك آماري لازم و كافي در تأييد اين فرضيه صفر كه اجراي تمرينات پلايومتريك بر سرعت بازيكنان فوتبال تأثير معني داري ندارد ، يافت نشده است.
4-6. فرضيه چهارم :
فرضيه تحقيق :( Ho)
مي توان نتيجه گرفت كه تفاوتي كه در ميزان ضربه شوت مشاهده مي شود، از نظر آماري معني دار است. بنابراين شواهد و مدارك لازم و كافي در تأييد اين فرضيه صفر كه اجراي تمرينات با وزنه بر ميزان ضربه شوت بازيكنان فوتبال تأثير معني داري ندارد ، يافت نشده است.
4-7 . فرضيه پنجم :
فرضيه تحقيق : (Ho)
مي توان نتيجه گرفت كه تفاوتي كه در توان انفجاري مشاهده مي شود از نظر آماري معني دار است و بنابراين شواهد و مدارك آماري لازم و كافي در تأييد اين فرضيه صفر كه اجراي تمرينات با وزنه بر توان انفجاري بازيكنان فوتبال تأثير معني داري ندارد ، يافت نشده است.
4-8 . فرضيه ششم :
فرضيه تحقيق : (Ho)
مي توان نتيجه گرفت كه تفاوتي كه در زمان لازم براي پيمودن دو 45 متر مشاهده مي شود ، از نظر آماري معني دار است . بنابراين شواهد و مدارك آماري لازم و كافي در تأييد اين فرضيه صفر كه اجراي تمرينات با وزنه بر سرعت بازيكنان فوتبال تأثير معني داري ندارد يافت نشده است .
4-9 . فرضيه هفتم :
فرضيه تحقيق : (Ho)
مي توان گفت كه فرضيه صفر پذيرفته مي شود و بين دو روش تمريني منتخب پلايومتريك و تمرين با وزنه بر روي ضربه شوت بازيكنان فوتبال اختلاف معني داري وجود ندارد .
4- 10 . فرضيه هشتم:
فرضيه تحقيق : (Ho)
مي توان گفت كه فرضيه صفر پذيرفته نمي شود و بين دو روش تمريني منتخب پلايومتريك و تمرين با وزنه بر روي توان انفجاري بازيكنان فوتبال اختلاف معني داري وجود دارد .
4-11 . فرضيه نهم :
فرضيه تحقيق : (Ho)
مي توان گفت كه فرضيه صفر پذيرفته نمي شود و بين دو روش تمرين منتخب پلايومتريك و تمرين با وزنه بر سرعت حركت بازيكنان فوتبال اختلاف معني داري وجود دارد و در اين ميان تمرينات پلايومتريك بر سرعت بازيكنان تأثير بيشتري داشته است.
فصل پنجم
بحث و نتيجه گيري
·مقدمه
·خلاصه يافته ها
·بحث و نتيجه گيري
·توصيه و پيشنهادات
5-1 . مقدمه :
آماده ساختن ورزشكار جهت كسب نتايج مطلوب به عوامل متعددي بستگي دارد كه ممكن است نزد هر ورزشكاري متفاوت باشد . توصيه مي شود كه مربيان در شناخت و توسعه قابليت هاي جسماني ورزشكاران خود كوشش نمايند. اين امر زماني ميسر مي گردد كه مربيان دانش لازم جهت شناسايي خصوصيات فردي و نقاط ضعف ورزشكار را داشته باشند . به همين دليل عملي بودن تمرين ، موضوعي است كه در سالهاي اخير هر چه بيشتر مورد توجه قرار گرفته است و امروزه ثابت شده است كه استفاده از تجربيات به تنهايي موفقيت ورزشكاران را تضمين نخواهد كرد ، بنابراين برنامه ريزي و تنظيم تمرين بر اساس متد علمي اهميت زيادي پيدا كرده است . تحقيق حاضر در جهت دستيابي به دانش برنامه ريزي و تنظيم تمرين گامي كوچك برداشته است ، در اين فصل تجزيه و تحليل اطلاعات بدست آمده نيز بحث و تفسير اين نتايج ارائه شده است .
5-2 . خلاصه يافته ها :
افزايش آگاهي و دانش مربيان و ورزشكاران درباره روشهاي نوين حاكم بر فوتبال از مهمترين عومل پيشرفت و توسعه فوتبال است . با توجه موارد ذكر شده و نظر به اهميت قدرت ، سرعت و توان انفجاري در ورزش فوتبال محقق را بر آن داشت كه اثر دو روش تمرين پلايومتريك و تمرين با وزنه را بر فاكتورهاي مذكور بررسي نمايد.
به منظور دستيابي به اين هدف و اجراي تحقيق فوق از تعداد 140 بازيكن شركت كننده در تمرينات تيم فوتبال جوانان شهرستان مهاباد ، پس از انجام تمرينات انتخابي تعداد 20 نفر از آنان بصورت گزينشي انتخاب و اين تعداد بصورت تصادفي به دو گروه 10 نفري تقيسم شدند. پس از انجام پيش آزمون هاي شامل تست شوت كاشته فوتبال ، پرش عمودي در جا و دو سرعت از دو گروه، تمرينات دو گروه پلايومتريك و با وزنه بصورت 8 هفته يعني 24 جلسه انجام شده است و پس از انجام پس آزمون از دو گروه و جمع آوري اطلاعات خام ، تجزيه و تحليل آماري آنها نشان داد كه:
1-اجراي تمرينات پلايومتريك بر ميزان شوت بازيكنان فوتبال تأثير معني داري ( 5%P< ) داشته است .
2-اجراي تمرينات پلايومتريك بر پرش عمودي بازيكنان فوتبال تأثير معني داري ( 5%P< ) داشته است .
3-اجراي تمرينات پلايومتريك بر سرعت بازيكنان فوتبال تأثير معني داري ( 5%P< ) داشته است .
4-اجراي تمرينات با وزنه بر ميزان شوت بازيكنان فوتبال تأثير معني داري ( 5%P< ) داشته است.
5- اجراي تمرينات با وزنه بر پرش عمودي بازيكنان فوتبال تأثير معني داري ( 5%P< ) داشته است.
6-اجراي تمرينات با وزنه بر سرعت بازيكنان فوتبال تأثير معني داري ( 5%P< ) داشته است.
7- بين تأثيرات دو روش تمريني پلايومتريك و تمرين با وزنه بر ميزان شوت بازيكنان فوتبال اختلاف معني داري وجود ندارد.
8- بين تأثيرات دو روش تمرين پلايومتريك و تمرين با وزنه بر روي پرش عمودي بازيكنان فوتبال اختلاف معني داري ( 5%P< ) وجود دارد. در اين ميان تمرينات پلايومتريك بر توان انفجاري بازيكنان فوتبال تأثير بيشتري داشته است.
9- بين دو روش تمرين پلايومتريك و تمرين با وزنه بر سرعت بازيكنان فوتبال اختلاف معني داري ( 5%P< ) وجود دارد . در اين ميان تمرينات پلايومتريك بر سرعت بازيكنان تأثير بيشتري داشته است.
5-3 . بحث و نتيجه گيري :
تجريه و تحليل نتايج بدست آمده از تحقيق بيانگر اين موضوع است كه اجراي تمرينات منتخب پلايومتريك بر ميزان شوت ، سرعت ، توان انفجاري بازيكنان تأثير معني دار دارد . بر اثر اجراي اين تمرينات ميانگين شوت و توان انفجاري آزمودني ها از پيش آزمون به پس آزمون به ترتيب 5 و 9/14 درصد افزايش و ميانگين زمان دو سرعت 08/6 درصد كاهش يافت .
در خصوص اثرات فيزيولوژيكي تمرينات پلايومتريك ، بر سيستم عصبي ـ عضلاني مي توان گفت كه يك از مراحل بسيار با اهميت عمليات حركتي در تمرينات پلايومتريك ، مرحله كششي است .
تمرينات پلايومتريك موجب تغييرات زيادي در سيستم عصبي ـ عضلاني مي گردد كه به نوبه خود توانايي عضلات را براي پاسخ سريعتر همراه با قدرت بيشتر فراهم مي آورد.
در حركات پلايومتريك توالي انقباض اكسنتريك به كانسنتريك به سرعت شكل مي گيرد. تجزيه و تحليل اطلاعات بدست آمده از تحقيق بيانگر آن است كه اجراي تمرينات با وزنه بر ميزان بر شوت، سرعت و توان انفجاري بازيكنان فوتبال تأثير معني داري دارد.
بدين ترتيب كه ميانگين ميزان شوت و توان انفجاري آزمودني ها از پيش آزمون به پس آزمون به ترتيب 7/14 و 1/8 درصد افزايش و ميانگين زمان دو سرعت 07/2 درصد كاهش يافت .تجزيه و تحليل اطلاعات بدست آمده از تحقيق نشان مي دهد كه تمرينات پلايومتريك و با وزنه هر دو بر ميزان برد شوت ، سرعت و توان انفجاري سرعت بازيكنان فوتبال تأثير دارند.
اما تأثير تمرينات پلايومتريك بر سرعت و توان انفجاري بازيكنان بيشتر از تأثير تمرينات با وزنه بوده در حاليكه بين اثرات دو روش تمريني بر ميزان برد شوت بازيكنان اختلاف معني داري وجود ندارد . تأثير بيشتر تمرينات پلايومتريك بر سرعت و توان انفجاري بازيكنان را مي توان ناشي از ويژگي اين نوع تمرين دانست .
5-4 . توصيه و پيشنهادات :
الف) پيشنهادات برخاسته از تحقيق :
1-توصيه مي شود جهت پيشرفت ورزشكاران و افزايش انگيزه هاي آنان درطول دوره تمرينات تستهاي آمادگي جسماني از آنان بعمل آيد .
2- پيشنهاد مي شود جهت حصول بهترين نتيجه از تمرينات پلايومتريك ، طراحي و اجراي اين تمرينات توسط مربيان گرامي با دقت كافي انجام گيرد .
ب) پيشنهادات براي تحقيق آينده :
1-پيشنهاد مي شود تحقيقاتي در مورد بررسي تأثير تمرينات پلايومتريك براي گروه هاي ورزشكاران در ساير رشته هاي ورزش انجام گيرد.
2- پيشنهاد مي شود كه در تحقيقات بعدي ، تأثير اين روشهاي تمرين در مدت زمان بيشتري مورد مطالعه قرار گيرد.
3-پيشنهاد مي شود تأثير تمرينات پلايومتريك و با وزنه بر فاكتورهاي ديگر آمادگي جسماني مورد بررسي قرار گيرد.
4- توصيه مي شود چنين تحقيقي بر روي ورزشكاران رده هاي سني مختلف انجام گيرد.
5-توصيه مي شود تحقيقاتي درباره مقايسه تأثير تمرينات پلايومتريك بر زنان و مردان انجام گيرد.
پيوست ها :
نكات ايمني در تمرينات پلايو متريك:
1)در اجراي تمرينات پلايومتريك اصل پيشرفت تدريجي بايد رعايت شود و بدن به تدريج به اين فشارهاي وارده عادت مي كند.
2)قبل از پرداختن به اين تمرين ها ورزشكار بايد سرشار از انرژي باشد تا حركات با اعمال قدرت كافي اعمال شود.
3)ورزشكاراني كه به دستور مربي خود توجه نمي كنند خطر بزرگتري براي آسيب ديدگي و كم تمريني يا پرتمريني دارند.
4)تمرينات پلايومتريك تنها بايد بر روي سطوحي كه توانايي جذب ضربه را دارند اجرا شود مانند زمين چمن، چمن مصنوعي و تشك و هرگز تمرينات پلايومتريك را بر روي آسفالت يا كف ورزشگاه انجام ندهيد.
5)براي اجراي اين حركات بدن بايستي به خوبي گرم شود تا از بروز صدمات به مفاصل جلوگيري شود.
6)اين تمرينات بايد قبل از تمرينات ديگر انجام پذيرد.
رهنمودهايي جهت انجام تمرينات پلايومتريك:
1)گرم كردن و سرد كردن ـ ورزشكار بايد قبل و بعد از انجام تمرينات پلايومتريك با حركاتي نظير ؛ آهسته دويدن، تمرينات كششي، ورزشهاي سوئدي سبك ،بدن خود را آماده نمايند.
2)تمرينات بايد متناسب با شكل،كار عضله و دامنه حركت ورزش يا فعاليت مورد نظر باشد.
3)اصل اضافه بار ـ تمرينات پلايومتريك بايد از نظر مقاومت، زمان و فاصله اجراي حركات وكلاً بر اساس اصول اضافه بار تنظيم گردد.
4)تكرار فعاليتهايي كه نياز به تلاش بيشتري دارند، بهتر است دفعات كمتري انجام شود و بالعكس.
چكيده: در اين پايان نامه روش هاي مختلفي ازجمله كاربرد مواد لخته زن ، تبخير، تقطير ،مواد رنگبر ،جهت تصفيه سپاب مورد بررسي قرارگرفته هم چنين جهت كاهش كف در تقطير گليسيرين روش جديد به كار گرفته شده است.
در اين روش سپاب شامل كليسرول ، ابتداPH آن با افزون هيدروكسيد كلسيم به حد متوسط 10-8 مي رسد. سپس تحت فشار 5-2 اتمسفر و دماي C150-130 در ظرف تحت فشار قرار مي گيرد وعمل تبخير تحت فشار انجام مي شود. پس از آن محلول نسبتاً غليظ شده تحت خلأ كامل تغليظ مي گردد.
درمقايسه با مواردي كه تبخير در مرحله تحت فشار اتمسفر انجام مي گيرد . مقدار كف ايجاد شده در تبخير وتقطير تحت خلأ به ميزان زيادي كاهش مي يابد . برتري اين روش در عدم استفاده از مواد ضد كف ،سر كاهش ميزان كف است.
2-4) اندازه گيري رطوبت در گلسرول (روش كارل نيشه ).................................
مقدمه : در بازيافت وخالص ساز گليسرول از سپاب مقالات وپپتيت هاي زيادي وجود دارد در اين مقدمه سعي شده است كه به ترتيب انجام كارهي مختلف برروي سپاب مقالات وپتنت ها طبقه بندي شوند. مثلاً چون بازيافت و افزايش مقدار بازيافت قبل از خالص سازي مطرح مي شود ابتدا مقالات آورده شده وبه ترتيب موضوعات ديگر آمده است.
فصل اول
بازيافت در مورد بازيافت گلسيرول از سپاب در صنعت صابون سازي تحقيقاتي صورت گرفته است همچنين براي بازيافت يك روش پيوسته ابداع شده است . در اين روش ستوني با صفحات داراي سوراخ به كار برده شده است صابون و محلول قليايي به صورت دو جريان مخالف در ستون حركت نموده و بهتري بازيافت گلسيرول از صابون انجام مي گيرد. به طوريكه صابون خروجي از ستون (بالاي ستون)فقط داراي 501% گلسيرول مي باشد. صابون به طور معمول حدود 0.1% گلسيرول را در خود نگه مي دارد .مشخصات ستون :قطر 120 سانتي متر، ارتفاع 57 متر وشامل 46صفحه با 5000 سوراخ 3 ميلي متري است. در بازيافت به تعيين ثابت توزيع گلسيرول بين صابون خام ولايه آبكي نيز پرداخته شده است. بحث اقتصادي بازيافت هم مورد مطالعه قرار گرفته است . در اين تحقيق بربازده توليد گلسيرول به عنوان تابعي از غلظت بحث شده است.
تصفيه اوليه
براي خنثي كردن قلياي باقي مانده در سپاب از اسيدهاي چرب با پايه اسيدهاي چرب ماهي استفاده شده است . براي اين كار در دماي در مدت 10 دقيقه قليا و اسيد چرب بر هم اثر كرده وقليا خنثي مي شود. اين كار در ژاپن به ثبت رسيده است.
در تحقيقات ديگري براي خالص سازي اوليه از دستگاه اسمز معكوس استفاده شده است. صافي ساخته شده براي اين كار از جنس پلي اكريلونيتريل است. محلول سپاب با فشار 5-20 اتمسفر روي صافي فرستاد ه مي شود ودر نتيجه سديم كلريد از سپاب جدا مي شود. اين روش در شوروي سابق به ثبت رسيده است.
براي صاف كردن رسوبات تشكيل شده در مراحل اوليه از فيلتر مخصوص نيز استفاده شده است . در اين روش بر روي سطوح صافي مواد مختلف نظير كربن اكتيو وآزبست قرار داده واثر آن را در صاف كردن محلول بررسي نموده اند. بهترين نتيجه با نسبت 1:3 آزبست – كربن اكتيو به دست آمده است همچنين تعيين شده كه استفاده داراي نوسان (Palsation ) بر روي صافي ها ميزان صاف كردن را افزايش نمي دهد.
جهت تصفيه اوليه از تصفيه با جريان برق هم استفاده شده است . براي رسيدن به اين هدف گلسيرول (پساب)در معرض جريان برق D.C با اختلاف پتانسيل 10-70 ولت در دمايقرار مي گيرد. از ورقه هاي آلومنيوم به عنوان كاته وآنه استفاده مي شود. در اين روش آنه حل شونده ايست. برتري اين روش كاهش محتوايي خاكستر وكاهش باقي مانده مواد آلي است. درمرجع ديگر از تصفيه در تانك هاي هوادهي استفاده شده است. در اين كار عمل اكسيد اسيون مواد آلي وناخالصي ها با هوا انجام مي شود. در طول آزمايش ها BOD . COD. PH. و غلظت لجن فعال اندازگيري مي شود.
1: Cnemicul Oxygen Demand Demand
2: Biogical Oxygen Demand
در تحقيقي اثر مقادير مختلف نسبت به اسيدهاي چرب موجود در سپاب بركيفيت كسيرول به دست آمده مطالعه شده است. در اين روش جامد بانسبت ها ي مختلف در دماي پساب اثر داده مي شود ظاهراً نتيجه در 66% مقدار نياز براي خنثي كردن اسيدهاي چرب به دست آمده است.
علاوه بر اين از تقطير آزئوتروپيكي براي آبگيري وحذف مواد معرفي محلول در سپاب استفاده شده است به عنوان معرف آزئوتروپيك از Z-ethyl-I-hexo?nal كمك گرفته اند با افزودن معرف وانجام عمل تقطير. آب محلول جدا مي شود در نيجة جدا شدن آب ، به مرور كلريد رسوب مي كند رسوب نمك با دستگاه سانتريفوژ بطور پيوسته جدا مي شود گليسرول خامي كه با اين روش تغليظ شده داراي فقط 5/1% آب و 5/3 % نمك مي باشد.
استفاده از زرين هاي تبادل يوني:
از رزين هاي تبادل يوني سرصنعت گليسرول براي اهداف مختلفي استفاده مي شود. اهداف عمدة استفاده از رزين بي رنگ كردن ، بي بوكردن ، نمك زدايي ، يون زدايي ،وغيره مي باشد. در ذيل بعضي از كاربردها ي رزين در خالص سازي گليسرول آمده است . در تحقيقاتي از رزين به همراه اولترافليتر اسيون وهم چنين استمر معكوس جهت خالص سازي وتغليظ استفاده شده است گليسرول به دست آمده در اين روش از نظر شميايي خالص است. از رزين تبادل يوني جهت حذف بو و تركيبات اسيدي وغيره نيز استفاده شده است كاربرد زرين براي حذف بو موثر مي باشد.
در موارد خالص ساز ي گليسرول با استفاده از رزين هاي تبادل يوني به حد موثر است كه بافر آيند تقطير مقايسه شده است در بعضي موارد استفاده از رزين هاي تبادل يوني به جاي تقطير توصيه شده كه اين جايگزيني باعث كاهش 10% نيز مي شود. هم چنين روشهايي شرح داده شده است كه با استفاده دو از رزين تبادل يوني ديگر نياز به فرآيند تقطير و حتي فيلتر اسيون وجود ندارد محصول گليسرول به دست آمده از اين روش به حدي خالص است كه در مصارف دارويي مي تو ان از آن استفاده نمود.علاوه بر استفاده هاي معمولي از رزين در خالص سازي ، شكل ستون حاوي رزين نيز بررسي شده است . و مشخص شده كه استفاده از ستون مخروطي با زاويه كم در تصفيه محلوي سپاب مؤثرتر از ستون استوانه اي مي باشد.
استخراج :
استخراج گلسيرول ودي گلسيرول از مخلوط گليسريدها در آلمان تحقيق شده و به ثبت رسيده است هم چنين براي حذف ناخالصي ها ، از استخراج با حلال استون و اتانول در دماي پايين ( 60-تا40-) براي جدا كردن ناخالص ها استفاده شده است كه در ژاپن به ثبت رسيده است.
در كارديگري با استفاده از استخراج، بازيافت گليسرول از پساب شيميايي يا اكتروشيميايي پوليش كردن فلزات مورد بررسي قرار گرفته است حلال اكتانول به عنوان معرف استخراج كننده استفاده مي شود. مقدار اوليه گليسرول در پساب در 10 گرم بر ليتر است وبا استخراج مقدار گليسرول به 05% گرم بر ليتر كاهش مي يابد اين روش در آلمان غربي سابق به ثبت رسيده است. جهت خالص سازي محلول هاي آبي گليسرول از استخراج نيز استفاده شده است حلال استخراج ، روغن كوكونات يا Rapesedoil انتخاب گرديده است. محلول آبكي باقي مانده پس از استخراج كدر مي شود بنابراين محلول كدر با استخراج ( براي مثال با BUOA صاف مي شود. اين روش در آلمان غربي سابق به ثبت رسيده است. روش استخراج را براي خالص سازي گليسرول صنعتي هم به كار برده اند (50) در اين روش گليسرول صنعتي با چربي به نسبت 2-1:1 هر دماي اثر داده مي شود در مرحله بعد گليسرول تقطير مي شود مقدار قليا در گليسرول به دست آمده كاهش مي يابد روش فوق در شوروي سابق ثبت شده است.
علاوه براينها استخراج محلول آبي گليسرول با حلال ايزد بوتانول نيز بررسي شده است اين روش در لهستان به ثبت رسيده است. تغليظ ، اسمز معكوس يكي از روش هايي است كه در غليظ كردن محلول هاي آبي گليسرول مورد بررسي واقع شده است. ( 53-49) در مرجع (53) فشار 50 اتسمفر به كار برده شده و محلول تا 70% گليسرول تغليظ شده است در اين آزمايشها سيستم Spiral – Wand بهترين نتيجه راد اده است. در شوروي سابق تجهيزات در دستگاههاي فرايندي كه در دور مرحله تغليظ انجام شده به ثبت رسيد ه است (54) در اين فرآيند ؟:؟/ در ؟؟, مرحله تغليظ انجام شده بر ثبت رسيده است (54) در اين فرآيند ؟؟؟ ؟ مرحله يكي فشار 2/0 – 133/0 اتمسفر؛,درگيري در 4/0-2/0 اتمسفر انجام مي شود. استفاده از دستگاههاي FUlling Film Evaporaror- Rotory Film Evaporator
Transfer sarfacs در تغليظ محلول آبي گليسرول آزمايش شده است.
جاذب ها جاذب ها مختلفي در تصفيه و خالص ساز ي گليسرول گزارش شده است كربن اكتيو به عنوان مهمترين جاذب ، كه بطور گسترده مورد استفاده قرار مي گيرد مطرح است . هم چنين روش هاي حذف ناخالص ها ، خواص جاذب كربن اكتيو ، صافي ها جدا سازي . موثر جاذب و سيستم هاي پيوسته ناپيوسته اثر جاذب تحقيق شده است در گزارش ديگر جهت خالص سازي گليسرول ،آن را در دماي به مدت 30 با كربن اكتيواثر داده اند . با اين حال بعضي كربن اكتيو را سر مراحل اوليه تصفية شيميايي سپاب به كار برده اند . در اين مورد سپاب باكربن اكتيو وكلسيم اكسيد در دماي اثر داده شده وسپس از آن رسوب كربن اكتيو صاف مي شود. استفاده از كربن اكتيو جهت خالص سازي گليسرول بعد از مرحله تقطير نيز گزارش شده است. دريك تحقيق شامل دو مرحله تغليظ د رمرحله اول با استفاده از Tular Evaporator تواسته اند محلول آبي گليسرول را در دماي از 10% گليسرول به 30%-40 گليسرول تغليظ نمايند. درمرحله دوم با استفاده از Rorary Film Evaporator در دماي كمتر ازمحلول تا 86%-93% تغليظ شده است.
Thin Film Evaporator دستگاه ديگري است كه مورد استفاده قرار گرفته . در اين دستگاه تلفات گليسرول به حدود 3%كاهش مي يابد. در سيستم هاي معمول 6%-10% گليسرول هدر مي رود استفاده از Multipul Effect Evaporator به صورت جريان معكوس باعث صرفه جويي در انرژي شده است. با اين دستگاه به ازاء مصرف 263kg بخار در سيستم معمول 180 كيلوگرم بخار استفاده مي شود.
تقطير
در يك بررسي حالت هاي استاندارد تقطير گليسرول در انگلستان ، ژاپن ، هند، و آمريكا مقايسه شده است. تجهيزات تقطير مولكولي براي نرول از حالت فيلم موضوع تحقيقات ديگري در اين ز مينه است در اين كار تقطير مولكولي دردماهايي براي بررسي رفتار وبه دست آوردن ارتباط بين متغيرهاي عمل كننده ( دما ،, سرعت، تغذيه و…) مورد آزمون قرار گرفته است . منحني تقطير گليسرول از معادله تبعيت مي كند (دماي تقطير ،×حجم تقطير شده وa,b مقادير ثابت هستند)
با افزايش در تقطير تشكيل تركيبات قابل احيا تسريع مي شود . براي اثبات اين قضيه متراكم كننده هايي در دماي تعبيه شده است و مقدار مواد قابل احيا اندازه گيري شده است. بهترين دماي مناسب براي تقطير تعيين شده است.
تقطير گلسيرول صنعتي در حضور بخار فوق العاده داغ (Supper Heat) استفاده از ستون تقطير در خلأ بسيار بالا با افت فشار ناچيز تقطير پيوسته گلسيرول در دو ستون مجزا ، وتجهيزات لازم براي تقطير پيوسته گلسيرول از تحقيقات ديگر در اين زمينه است.
فصل دوم
آزمايش هاي مربوط به بازيافت و خالص سازي گلسيرول
بازيافت وخالص سازي گليسرول شامل مراحل مختلفي است كه درشماي ذيل آمده است.
تصفيه شيميايي اوليه : صاف كردن فيزيكي: پساب صابون سازي داراي معلق صابون مي باشد در اين مرحله بايستي اين ذرات معلق جدا شوند.بنابراين بساب در اولين مرحله به يك حوضچه منتقل مي شود بس از مدت زماني كوتاه ذرات وتكه هاي صابون روي سطح محلوي قرار مي گيرند بمب مناسبي در ته حوضچه تعبيه شده كه پساب عاري از ذرات صابون را به مخزن ذخيره روي حوضچه منتقل مي كند در سر راه بمب داخل حوضچه ومخزن ذخيره يك صافي ساده قرار داده شده است كه ذراتي كه احتماً عبور كرده اند جدا مي نمايد . به وسيله بمبي ديگر بساب از مخزن ذخيره به همزن 1 پمپاژ مي شود
خنثي نمودن قلياء
همزن 1 داراي يك بهمزن با دوتند وكند است . دروكند بهمزن 30-35 دوردر دقيقه ودور تند 120دور در دقيقه مي باشد. مقداري از قلياي مصرف شده در توليد صابون د ربساب باقي مي ماند. مقدار قلياء بستگي به روش توليد صابون و واحدهاي توليدي مختلف متفاوت است. در واحدهايي كه براساس تكنولوژي بيشرفته توليد انجام مي شود. مقدار سديم هيد روكسيد در حدود 5/0- % مي باشد ( 14 اما اولاً به علت اين كه شيوه صابون سازي در خيلي از واحدهاي توليدي ايران چندان پيشرفته نسيت وثانياً در طراحي كارخانه هاي صابون سازي ، بازيافت گليسرول در نظر گرفته نشده است مقدار قليا بسيار بيشتر بوده است . جدول (2-1)
براي خنثي كردن قليا از اسيد هاي مختلفي مي توان استفاده نمود كلريد ريك اسيد وسولفور يك اسيد دو اسيدي هستند كه براي اين كار مناسب مي با شند در اغلب مقالات استفاده كلريدريك اسيد توصيه شده است. اما در اين جا به دليل زياد بودن مقدار قليا سولفوريك اسيد انتخاب شده است اما مشكلات استفاده از سولفوريك اسيد درهمين فصل در قسمت تغليظ بررسي خواهد شد. افزودن اسيد به آرامي ودرحالي كه همزن روي دور تند روشن است انجام مي گيرد. همزمان افزودن اسيد دائماً PH كنترل مي شود. اضافه كردن اسيد تا زماني كه PH محلول به حدود 6-5 برسد ادامه مي يابد ( در پسابي كه مقدار قلياي آن خيلي بيشتر از اندازه معمول است 70-80 كيلوگرم سولفوريك اسيد غليظ براي 1000 ليتر سپاب مصرف شده است)
اندازه گيري قلياي پساب هاي مختلف وبررسي پسابها درهمين فصل و فصل 4 آمده است.
اثر با لخته زن ها :
افزودن لخته زن :
بعد از تنظيم PH در محدوده 6-5 مقدار 500 گرم محلول 40% -38% به 1000 ليتر سپاب اضافه مي شود. افزون آهن ( III) كلريد مخلوط شود در اين مدت زمان به علت بالا بودن شدت به هم زدن ما فقط هسته هاي تشكيل رسوب ايجاد مي شود. آهن ( III )كلريد داراي اثرات مختلفي مي باشد. اولاً كه در اثر يونيزه شدن ايجاد مي شود مي تواند با تركيبات صابوني واسيد هاي چرب واكنش راه وصابون هاي نامحلول آهن را ايجاد نمايد. ثانياً در اثر هيدروليز آن رسوب پرحجم وتشكيل مي شود. كه جاذب خوبي براي مواد رنگي و تركيبات آلي مي باشد. در اين مرحله با جذب سطحي مقدار زيادي از ناخالصي ها از محيط خارج مي شوند. اثبات شده كه آهن ( III)كلريد مي تواند تا 80% رنگ پسابها را حذف نمايد. البته تمام اين اثر مربوط به جذب سطحي نمي باشد ولخته زني در آن دخالت دارد.
ثالثاً اثر لخته زني اين تركيب است . لخته زن ها اثر خوبي در حذف مواد مگوييدي محلول دارند . مكانيسم اين اثر بدين طريق است كه : در مرحله اول يونيزه مي شود و ذرات ايجاد مي كند. در مرحله دوم به علت اين كه 3 بار مثبت روي يك يون وجود دارد ذرات كلوئيدي كه اغلب داراي بار منفي هستند. جذب مي شوند. نيروي دافعه الكترو استاتيكس بين ذات كلوئيدي باعث جلوگيري از رسوب اين تركيبات مي شود.
شماي ذرات كلوئيدي با بار منفي در پيرامون يون آهن
پس از جذب ذرات بار دار منفي در اطراف هسته اندازه ذره بزرگ مي شود. پس از اينكه يك دقيقه زمان سپري مي شد. درو همزن راكند مي كنيم در اين حالت به مدت 10-15 دقيقه با دور كند كار مي كند و سپس آنرا خاموش مي كنيم. درمدت زماني كه همزن با دور كند كار مي كند هسته هاي (فلوك هاي)تشكيل شده فرصت كافي و شرايط مناسب را خواهند داشت تا با يكديگر برخورد نموده و به يكديگر به پيوندند با به هم پيوستن ذرات تشكيل شده اندازه آنها بزرگ وبزرگتر مي شود. هرچه اندازه فلوك ها درشت تر شوند رسوبگيري و جدا سازي آنها موثرتر و راحتتر انجام خواهد شد. اگر در اين مرحله دور همزن زياد باشد همزن سريع باعث شكستن فلوك ها شد. و مانع درشت شدن آن ها مي شود. البته تركيبات آهن داراي عيوبي نيز مي باشند:
1) رسوب تشكيل شده بسيار حجم مي باشند. حچم زياد رسوب مشكلاتي را در صاف كردن محلول به وجود مي آورد. همچنين زمان وهزينه جداسازي بيشتر خواهد بود.
2) خورنده بودن تركيبات آهن III از عيوب ديگر اين تركيبات است. يكي از عوامل موثر در پيدايش خوردگي حفره اي وجود تركيبات آهن است.
شكل 3-1 شماي همزن او 2-همزن داراي دور كند ( 35-30) دور در دقيقه و دور تند 120 دور در دقيقه مي باشد. (زير نويس شكل)
جدا سازي رسوب در مرحله اول :
پس از اين كه همزن را خاموش شد، ذرات رسوبي كه تشكيل شده به آرامي شروع به ته نشين مي كند هرچه فلوكها درشت تر باشند ته نشيني رسوب سريعتر وبهتر انجام مي شود علاوه بر اين درشت تر بودن فلوكها باعث عملكرد بهتر در حذف ناخالصي هاي آلي و مواد رنگي مي شود. همان گونه كه در شكل مربوط به همزن مشاهده مي شود ،در همزن دو مسير B,A تعبير شده است.
محل خروجي A طوري انتخاب شده كه پس ازته نشيني رسوب، سطح رسوب پايين تر از خروجي A قرار مي گيرد. در ابتدا مسير A باز شده و محلول به فيلتر پرس منتقل مي شود 0 (فيلتر پرس نوعي صافي تحت فشار است كه در صنعت براي جدا سازي رسوب از محلول در حجم زياد مورد استفاده وقرار مي گيرد) انتخاب مسير A در ابتدا به اين دليل است كه حجم زيادي رسوب كه سر ته همزن ته نشين شده در شروع كار وارد صافي نشود. قرار گرفتن رسوب در ابتدا بر روي صافي اولاً باعث صرف انرژي بيشتر
براي صاف كردن تمام محلول مي شود. ثانياً : زمان لازم براي صاف كردن را افزايش مي دهد بعد از اين كه محلول تا سطح مسير A از صافي عبور كرد، مسير B باز مي شود و در اين مرحله محلول همراه رسوب جدا مي شود.
وزن رسوب روي صافيط در اين مرحله حدود 5/1 كيلورم است وزن رسوب نشان دهنده كاهش در ناخالصي ها به ميزان كمتر 15/0% است محلول صاف شده در اين قسمت به همزن 2 فرستاده ميشود.
افزودن لخته زن آلومنيوم سولفات:
PHمحلولي كه از همزن 1 به همزن 2 پمپ مي شده درحدود 4-5 است . علت كاهش PH بعد از افزون لخته زن هيدروليز Fecl است هيدروليز آهن III كلريد توليد تركيبات اسيد مي كند كه تا حدودي باعث كاهش PH مي شود.
در ابتدا با افزون سود PH محلول را در محدود 7.5-8.5 تنظيم مي كنيم نحوه عمل افزون اسيد در قسمت قبل است. سود به آرامي اضافه شده و PH محلول هر لحظه مورد سنجش قرار مي گيرد علت افزايش PH اين است كه آلومنيوم سولفات كه به عنوان لخته زن دوم انتخاب شده در اين PH بهتر عمل مي نمايد. سپس مقدار 1000-1500 گرم محلول 10% آلومنيوم سولفات كه معادل 100-150 ppm است به محلول همزن 2 افزوده مي شود. آنگاه همزن 2 به مدت 10-15 دقيقه با دور كند. (30-35) دور در دقيقه كار مي كند.
تركيبات آلومنيوم نيز مانند تركيبات آهن جهت حذف ذرات كلوييدي وتركيبات رنگ موثر هستند. البته در اين مكان موارد تاثير تركيبات آلومنيوم كمتر از تركيبات آهن است.
قليايي كردن محلول :
در اين مرحله با افزايش مقدار كمي سود PH بساب صاف شده را به 8-10 مي رسانيم . براي رسيدن به اين هدف مقدار تقريبي 500gr محلول سود 50% وزيني به 1000 ليتر پساب اضافه مي شود و PH پساب سپس از اين مرحله با PH متر مورد سنجش قرار مي گيرد. پساب در اين حالت براي تغليظ آماده است افزايش قلياست محلول دلايل مختلفي دارد با قليايي شدن محيط مقادير ناچيز اسيد چرب كه در اين شرايط ( PH حدود 7) به فرم اسيدي وجود دارند تبديل به نمك (اسيد چرب مي شود. نمك اسيد چرب ( صابون ) در تقطير كلسيرول در باقي مانده (Residue) باقي مي ماند.
تغليظ
تغليظ در فشار اتمسفر:
در اولين مرحله غليظ كردن در فشار اتمسفر انجام مي گيرد. غلظت گليسيرول در ابتدا امر حدود15%-5% مي باشد نقطه جوش محلول در اين قسمت وابسته به غلظت نمك ، گليسرول وديگر ناخالصي ها تغيير مي كند. به طور معمول نقطه جوش ( در محلي كه نقطه جوش آب است) است با تبخير آب غلظت مواد مختلف درون سپاب به تدريج افزايش مي يابد. نقطه جوش محلول نيز با افزايش غلظت افزايش مي يابد. عمل تغليظ تا رسيدن نقطه جوش به ادامه مي يابد در اين مرحله غلظت گليسرول 40%-30% ( وابسته به ميزان ناخالصي )مي باشد.
با توجه به اين كه غلظت نمك قبل از شروع تغليظ 15%-9% بوده است ، پس از غليظ شدن مقدار نمك درمحلول از اشباع گذشته ( آب نمك اشباع در دماي محيط داراي NaCl 26% است) ومقداري از آن در دستگاه تغليظ ( EvaporaHor ) از محلول جدا مي شود. اگر در مرحله خنثي كردن قليا از سولفوريك اسيد استفاده شود، سديم سولفات توليد شده به علت حلاليت زياد هنوز رسوب ننموده است بلورهاي فقط زماني تشكيل مي شوند كمه دماي محلول به كمتر از برسد. شماي دستگاه تغليظ ، غليظ كردن محلول تحت فشار اتمسفر تحت خلأ را مي توان در اين دستگاه انجام داد. اين بلورها در دماي C 32 ذوب مي شوند. بنابراين يك راه اين است كه محلول غليظ شده حدودي سرد نماييم در اين دما بلورهاي سديم سولفات كه داراي 10 آب تبلور هستند تشكيل شده و مي توان آنها را از محلول جدا نمود. بلورهاي سديم سولفات همچنين مقداري آب همراه خود از محيط حذف مي نماييد.راه دوم اين كه به تغليظ ادامه داده و با گذشتن از حد اشباع سديم سولفات بدون آب يا با آب تبلور خيلي كمتر وهمچنين سديم كلريد جدا مي شوند.
اگر در مرحله خنثي كردن قليا كلريدريك اسيد استفاده شود قليا تبديل به سديم كلريد شده است . سديم كلريد جزء املاحي است كه حلاليت آن با افزايش دما تغيير ناچيز مي كند به اين جهت بلوري كردن راه مناسبي براي جدا كردن سديم كلريد نمي باشد.هر دو روش فوق آزمايش شده است. خنثي كردن با سولفوريك اسيد مشكلات بيشتري دارد . اولاً سديم سولفات رسوب چسبنده اي بر روي سيستم هاي مبادله گرما ايجاد مي كند. ثانياً همراه بلورهاي آن مقداري گلسيرول به هدر مي رود. جداكردن سديم كلريد با ادامه تغليظ و جدا شدن بلورهاي آن با توجه به چسبندگي كمتر آن راه مناسب تر مي باشد. البته مشكل در مورد پساب هايي كه داراي حد متعادل ونمك باشد كمتر است .
تغليظ در خلاء
يكي از تكنيك هايي كه به طور گسترده در فرآٍيند تغليظ گلسيرول ومواد ي كه نقطه جوش آن ها بالاست مورد استفاده قرار مي گيرد تبخير در خلا مي باشد.
محلول تغليظ شده اي كه نقطه جوش آن در مرحله قبل به رسيده بود به دستگاه تبخير در تحت خلأ منتقل مي شود. در اين دستگاه خلأ مطلق 50-70mmHg بر محلول اعمال مي شود. دراين شرايط محلول در دماي شروع به جوشش مي نمايد . تغليظ در اين مرحله تا رسيدن به غلظت 90% گلسيرول ادامه مي يابد.
در ابتدا سنجش درصد خلوص با نمونه گيري وسنجش هاي شيميايي ( روش پريدك اسيد) انجام مي شود. اما به جاي سنجش هاي شيميايي مي توان از دماي راكتور نيز استفاده نمود. در تبخير تحت خلأ نيز با غليظ شدن محلول مقداري املاح از محلول جدا مي شوند ،مقدار املاحي كه دراين مرحله جدا مي شود. كمتر از مرحله ي قبلي مي باشد. همچنين با اعمال خلأ عملأ به دو هدف مي رسيم . اولاً با كاهش نقطه جوش اختلاف دماي بين منبع گرمايي ومحلول افزايش مي يابد. ثانياً امكان تغليظ گلسيرول و حذف آب محلول در دماي پايين تر به وجود مي آيد. در غير اين صورت براي غليظ كردن محلول گلسيرول نياز به افزايش درجه حرارت كه باعث تجزيه مواد مي شود مي باشد.
تقطير گلسيرول :
در اين مرحله گلسيرول 90% به ستون تقطير شكل فرستاده مي شود با اعمال خلأ مطلق ImmHg تقطير در دماي 185-170 انجام مي شود. البته فشار اعمال شد . بر روي سطح محلول به علت افت خلا مرسيستم بيشتر از ImmHg مي باشد بنابراين در دين گونه سيستم ها بايستي تا حد امكان طراحي سيستم طوري انتخاب شود كه ؟؟؟خلأ ناچيز باشد در اين موارد مراجعي در فصل مربوط به تغليظ وتقطير آمدوشد ه است.
اثر با كربن اكتيو:
گلسيرول به دست آمده در مرحله قبل داراي مقدار كمي مواد رنگي و بودار مي باشد كربن اكتيو به طور موثري مي تواند براي حذف رنگ ديود به كار برده شود. گلسيرول تقطير شده به يك بهمزن كه با دور خيلي آهسته ( 10 دور دقيقه )كار مي كند منتقل مي شود. دماي گلسيرول ( از دماي محيط ) به () افزايش داده مي شود. مقدار 4-3 كيلوگرم ( براي 200 كيلوگرم گلسيرول كه معادل 2%- 5/1% وزني مي باشد) گرانول كربن اكتيو ( مش 70) به گلسيرول گرم شد اضافه مي شود در اين حالت به مدت 2-1 ساعت همزن به طور آهسته كار مي كند. سپس در همان دما كربن اكتيو از گلسيرول صاف مي شود. صاف كردن سرصافي كه تلفات گرمايي آن ناچيز است انجام مي گيرد. كربن اكتيو به صورت پودر وگرانول موجود مي باشد. علت استفاده از نوع گرانول صاف كردن راحت تر وسريعتر آن مي باشد .كربن اكتيو نوع پودر اغلب در عمل تقطير يك بار ديگر هم تكرار شود ( به علت عبور مقادير ناچيز .كربن اكتيو) هم چنين دور بهمزن و نحوة عمل آن خركردن ذرات كربن اكتيو موثر مي باشد.
شما همزن مورد استفاده در اثر با كربن اكتيو همزن دوجدار دارد كه بخار گرم مي شود.
بررسي مشكلات روش وانجام تغيرات:
يكي از مشكلات دركار كه خيلي هم به روش كار ارتباط ندارد ولي برآن تاثير مي گذارد كيفيت پساب است. در اولين گام پساب چند كار خانه صابون سازي مورد آزمايش قرار گرفت . مقدار درصد گلسيرول در صد نمك وجرم حجمي از عوامل مورد آزمايش بودند.
اغلب نمونه هاي دريافتي از نظر كيفيت مانند شماره هاي 1و 2 بودند. نمونه 2 از محلي تأمين شده كه از روش هاي قديمي براي تهيه صابون استفاده مي نمودند قليا در اين نمونه حداكثر است.
نمونه شماره 1 از كارخانه اي كه روش صابون سازي آن پيشرفته بوده تامين شده است درصد نمك در اين نمونه نسبتاً پايين تر است. دراين كارخانه به علت عدم طراحي اوليه جهت باز يافت گلسيرول آبها شستشوي صابون هم كه داراي گلسيرول واملاح كمتري مي باشد. پساب مخلوط مي شوند بنابراين ميزان نمك آن خيلي كمتر از نمونه 1 است /نمونه شماره 3 حاصل هيد روليز چربي مي باشد. در اين روش چربي ها و روغن ها در فشار و دماي بالا با آب واكنش داده مي شوند.
( درتري گلسريد ممكن است R ها با هم متفاوت باشند )
به غير از نمونة 2 كه پساب ناشي از صابون سازي به طريق سنتي است، كيفيت گليسيرول استحصالي از بقية نمونه ها تقريبا يكسان است. تفاوت نمونه هاي او3 و مشابه آن در هزينه مصرف شده براي استحصال گلسيرول ٍآنها . در نمونه 2 و مشابه آن به علت استفاده از چربي ها و روغن هاي تصفيه نشده ،سپاب داراي رنگ زياد بوده ودر تصفية آن اغلب به مشكل بر مي خوريم. علاوه بر اين استحصال گلسيرول از نمونه هايي مثل نمونة2 به خاطر وجود قلياي زياد در صد گلسيرول پايين و ناخالصي ها ي اضافي اقتصادي نمي باشد.
علاوه بر مشكل فوق ، تشكيل كف هنگام تقطير از مسايل ديگر مي باشد. معمولاُ گلسيرول تغليظ شده قبل از تقطير به خاطر منشا اوليه آن (كارخانجات صابون سازي) حاوي مقداري صابون مي باشد. صابون ها خاصيتي كه دارند. (كاهش كشش سطحي آب)يكي از عوامل مهم ايجاد كف درتقطير گلسيرول مي باشند. يكي از راههاي حل اين مشكل استفاده از ضد كف هاي مناسب استري ويا سيكيلوني مي باشد. اما در تحقيقي كه بر روي ضد كف انجام شد ونيز اطلاعاتي كه از بافت محلول ( بافت محلول شامل گلسيرول ، مواد صابون و….)وجود داشت فكر جديدي مطرح گرديد.
در كتاب كف وضد كف بيان شده كه تركيبات استري نظير استرهاي تري گليسيديد در سيستمهاي معمول مرسيستم هائي) به عنوان ساده ترين ضد كف مي توانند عمل كنند. هم چنين مشاهده شد كه در بافت محلول مواد اوليه مورد نياز براي تشكيل استر وجود دارد بنابراين اگر بتوانيم به طريقي شرايط مناسب براي واكنش اين دو تركيب را ايجاد كنيم. ،براي كاهش كف بسيار موثر خواهد بود.
همان طور كه گفته شد اثر با لخته زن ها حذف گرديده رنتها از كليسم اكسيد كه بيشتر اثر رسوب دهندگي دارد استفاده شده است. اين تغييرات به منظور آشكارتر شدن اثرات ضد كفي در روش داده شده است. در بخش رفع معايب ابتكار جديدي ، براي حذف رنگ گلسيرول نيز به كار برده شده است . امر مفصل 5 مقايسه اي بين گلسيرول به دست آمده با اين روش چند نوع گلسيرول موجود آورده شده است. سنجش گلسيرول آزاد ( روش اسيد پريديك - يدومتري )
فصل سوم :
آزمايش گلسيرول وپساب
معرف هاي مورد نياز :
الف) محلول پتاسيم دي كرومات استاندارد. N0.1 ، ب ) محلول يديد پتاسيم ج)محلول استاندارد سديم تيو سولفات N 0.1
الف)دي كرومات پتاسيم يك استاندارد اوليه است. بنابراين مقدار 4.9.35 گرم پتاسيم دي كرومات ( آزمايشگاهي )كاملاً نرم خشك را در بالن ژوژه يك ليتري مي ريزيم. با افزودن مقداري آب مقطر به بالن ژوژه پتاسيم دي كرومات را حل مي نماييم. سپس با افزودن آب مقطر آن را تا علامت مشخصه به حجم مي رسانيم. دماي آب ومحيط بايستي باشد . بدين ترتيب محلول استاندارد N0.1 تهيه مي شود .
ب) 150 گرم يديد پتاسيم را درمقداري آب حل نموده وبا افزون آب مقطر حجم آن را به يك ليتر مي رسانيم .
ج) در ابتدا 24.8 گرم سديم تيو سولفات را در مقداري آب مقطر حل مي نماييم وسپس به حجم يك ليتر مي رسانيم.
استاندارد كردن سديم سولفات :
با بست حسابدار 20 ml از محلول استاندارد پتاسيم دي كرومات 0.1 نرمال را درون يك بشر400 ميلي ليتري مي ريزيم سپس 5 ميلي ليتر كلريد ( يك اسيد و10 ميلي ليتر محلول پتاسيم پديد اضافه مي كنيم . محلول ها را به هم زده تاخوب مخلوط شوند به مدت 5 دقيقه صبر مي كنيم . و آنگاه 100 ميلي ليتر آب مقطر اضافه مي كنيم. قطعه مغناطيسي را درون بشر قرار داده وبشر راروي همزن مغناطيسي مي گذاريم . محلول تيوسولفات را درون بورت ريخته و به وسيلة آن محلول داخل بشر را ناپديد شدن رنگ زرد تيتر مي كنيم .سپس مقدار 2-1 ميلي ليتر معرف چسب نشاسته اضافه كرده وتيتراسيون را با از بين رفتن رنگ آبي ادامه مي دهيم . تيتراسيون را حداقل 3بار تكرار مي كنيم واز نيايج ميانگين مي گيريم.
د) محلول اسيد پريديك :4 گرم اسيد پريديك را در 100 ميلي ليتر آب مقطر حل نمونه وسپس 1900 ميلي ليتر اسيد استيك گلاسيال اضافه نموده و سريعاً مخلوط مي كنيم محلول به دست آمده را در شيشه در بسته و در محل تاريك نگهداري مي كنيم.
روش كار سنجش گلسيرول :
1-مقدار 5ميلي ليتر از سپاب با دانسيتة 03/1 بوسيله پيت حبابدار به بالون روژه 250 منتقل مي كنيم .
2-بالون ژوژه را با آب مقطر به حجم مي رسانيم. 3-50 ميلي ليتر از محلول اسيدپريديك را كه از قبل تهيه نمونه ايم به وسيلة يك پيپت حبابدار به بشر 400 منتقل مي كنيم.
4-5 ميلي ليتر از محلول تهيه شده در بند را به بشر اضافه نموده وبه هم مي زنيم. 5- مدت 30دقيقه صبر كرد وسپس به محلول 20 ميلي ليتر محلول پتاسيم يديد 15% اضافه مي كنيم .
6- (5-1) دقيقه بعد با افزون آب مقطر بشر آن را تا 200 ميلي ليتر رقيق مي كنيم . دراين حالت بشر نبايد در معرض نور مستقيم خورشيد قرارگيرد.
7- محلول داخل بشر را با تيوسولفات سديم 1/0 نرمال در حضور معرف چسب نشاسته تا از بين رفتن رنگ آبي تيتر مي كنيم حجم مصرفي سديم تيوسولفات را با S نمايش مي دهيم.
8- تيتراسيون را براي محلول شاهد نيز انجام مي دهيم . درنمونه شاهد به جاي 5 ميلي ليتر از نمونه رقيق شده 5 ميلي ليتر آب مقطر اضافه مي كنيم حجم مصرفي تيوسولفات براي شاهد را با B نمايش مي دهيم.
جدول 4-2 نتايج تيتراسيون با سديم نيوسولفات براي سنجش گلسيرول
فرمول واكنش هاي اين آزمايش بدين قرار است : واكنش اسيد پريديك با گلسيرول:
واكنش يديد پتاسيم با پريديك اسيد اضافي
تيتراسيون يد آزار باتيوسولفات:
درصد گلسيرول از فرمول زير به دست مي آيد:
= درصد گليسرول
حجم مصرفي براي تيتراسيون نمونه = S
حجم مصرفي براي تيتراسيون شاهد = B
2.303 =M(10 n)
92.12 = جرم موكلولي گليسرول = M
0.1001 = نرماليته تيوسولفات سديم= N
وزن نمونه مورد سنجش كه در تيتراسيون وارد شده است = W
4= تغيير عدد اكسيداسيون گلسيرول = n
وزن نمونه در تيتراسيون *250 /(جرم حجمي * حجم نمونه اوليه) = W
محاسبات :
= درصد گليسرول
8.8%= درصد گليسرول
سنجش ميزان NaCl در پساب با استفاده از روش مور:
PH قابل قبول براي نمونه در حدود 6.5-10 ميباشد. در PH<6.5 حلاليت نقره كرومات افزايش مي يابد وباعث نقطه پاياني دير رس مي شود. در PH هاي بالاتر از 10 نقره هيدروكسيد نيز رسوب مي كند. بنابراين اگر محلول شديداً قليايي باشد با افزون اسيد نيتريك اسيد مي شود. همچنين اگر محلول اسيد بود با بي كربنات سديم يا بوركس خنثي مي شود. اگر در محلول مقدار محسوسي نمك هاي آمونيوم وجود داشته باشد PH محلول نبايستي بيشتر از 7.2 باشد.
PH محلول را همان گونه كه گفته شد تنظيم كرده به ازاي هر 100 ميلي ليتر محلول نهايي ،يك ميلي ليتر معرف پتاسيم كرومات اضافه مي كنيم. تيتراسيون اين محلول رابا نقره نيترات استاندارد انجام مي دهيم. محلول را خوب وموثر به هم مي زنيم و تيتراسيون راتا به وجود آمدن جزئي رنگ پايدار نارنجي متمايل به قرمز ادامه مي دهيم. مناسب است نمونه اي كه تا نقطه پاياني پيش رفته تهيه نماييم. اين محلول براي مقايسه رنگ نقطه پاياني در تيتراسيون به كار مي رود. اين روش براي سنجش مقادير كر بون كلريد مفيد است .
روش آزمايش :
براي مثال نمك در نمونه شماره 1 را بيان ميكنيم.
1- مقداري پساب را برداشته ودر بشر مي ريزيم با افزون اسيد نيتريك به محلول PH آن را به كمتر از 9 پايين مي آوريم. PH محلول با PH متركنترل مي شود.
2- مقدار 10 ميلي ليتر از محلول بند 1 را به بالن روزه 1000 ميلي ليتر منتقل نمونده .وبا آب مقطر عاري از كلر به حجم مي رسانيم.
3-مقدار 10ميلي از محلول بند 2 را به بشر 400 ميلي منتقل مي كنيم . به اين محلول مقدار آب مقطر اضافه مي كنيم تا حجم تقريبي 100 ميلي ليتر پيدا كند. سپس مقدار را ميلي ليتر محلول معرف كرومات پتاسيم مي افزاييم .
4- درحالي كه محلول بر روي همزن مغناطيسي قرار دارد وبهمزن مي شود. با نقره نيترات استاندارد N 1/0 تيتر مي شود.
جدول –3 نتايج تيتراسيون جهت تعيين سديم كلريد
محاسبات
متوسط مصرف نقره نيترات (ميلي ليتر ) 56/14 = V1
جرم حجمي پساب = d 1/0 = نرماليته نيترات نقره =
443/58= جرم ملكولي سديم كلرايد = Eq
حجمي از پساب كه در تيتراسيون وارد شده است =
ميلي ليتر نقره نيترات مصرفي =
1/8% = درصد سديم كلرايد = = درصد سديم كلرايد
اندازه گيري قليا درپساب:
اين آزمايش با هدف تعيين مقدار NaoH آزاد در سپاب انجام مي گيرد براي بررسي كيفيت سپاب وهم چنين تعيين مقدار اسيد مورد نياز براي خنثي كردن قليا اين آزمايش لازم است. در اين آزمايش مقدار قليا با تيتر اسيون بوسيلة اسيد استاندارد در حضور معرف فنل فتاليش اندازگيري مي شود.
روش كار
1- مقدار 5 ميلي ليتر از پساب را با پپيت حبابدار به بالن ژوژه شده 100 ميلي ليتري منتقل نموده و با آب مقطر به حجم مي رسانيم.2- از نمونه 25 ميلي ليتر را برداشته به بشر 100 ميلي ليتري منتقل مي كنيم. چند قطره فنل فتالئين به محلول اضافه ميكنيم 3- محلول را با HCl ،N5/0 t از بين رفتن رنگ ارغواني تيتر ميكنيم.
محاسبات
جرم مولكولي هيدروكسيد 40 =M 10/ M =4
حجم اسيد مصرفي = 5/0= نرماليته اسيد =
حجم پساب كه در تيتراسيون به كار رفته =
25/1 = دانسيته پساب= d
درصد قليا ( سديم هيدروكسيد)
درصد قليا
اندازه گيري رطوبت در گلسيرول (روش كارل فشير )
معرف مورد نياز : محلول كارل فيشر استاندارد () كه به صورت آماده در بازار وجود دارد.
روش كار : مقدار 10 گرم گلسيرول را وزن كرد . به بشر 75 ميلي ليتر منتقل مي كنيم سپس با افزودن مقداري متانول بدون آب (حدود 10ميلي ليتر ) گلسيرول را رقيق مي نماييم. محلول به دست آمده را با محلول كارل فيشر تيتر كنيم. تيتر اسيون را تا به وجود آمدن رنگ پايدار قرمز مايل به قهوه اي ادامه مي دهيم.
محاسبات:
درصد رطوبت (آب)
10.0 = وزن گلسيرول مورد سنجش (گرم) W=
6.4 = ميلي ليتر مصرفي محلول كارل فيشر = V
معادل حجم محلول كارل فيشر :
= درصد رطوبت
0.32%= درصد رطوبت
فصل چهارم
مقايسه كيفيت گليسرول :
يك نمونه ازگلبسرول استحصال شده براي انجام آزمون ها مختلف به صنايع دفاع ارسال گرديد. آزمون هاي مختلف انجام شده ونتايج آن درجدول آمده است. جهت انجام مقايسه نتايج آزمايش چند نمونه گلسيرول ديگر نيز از آن محل دريافت گرديد. همان گونه كه مشاهده مي شود درصد خلوص گليسرول شده تا حد بسيار مطلوبي بالا رفته است. رطوبت مجاز گليسرول در مصارف نظامي ماكزيمم 5% است كه در گليسرول توليد شده است رطوبت تا 3% كاهش يافته است.
در مورد واكنش با سود0.1N كه هدف تعيين تركيبات اسيدي باقي مانده در گليسرول است گرچه مقدار مصرفي سود نسبت به اغلب نمونه ها زيادتر است اما تا حد مجاز كه در مورد گليسرول آلمان آورده شده هنوز خيلي كمتر است وهمينطور نتايج نشان دهنده گليسرول با خلوص مناسب مي باشد.
جدول مقايسه نتايج چند آزمونهاي 1 مختلف براي گلسيرول به دست آمده وچند نمونه گليسرول ديگر
1-روشهاي اجمالي انجام اين آزمون ها و همين فصل آورده شده است.
2- مقدار همه فلزات سنگين حداكثر بايستي ppm 5 باشد.
روش هاي انجام آزمون جدول ( 4-1)
روشهاي اندازه گيري در صد خلوص، رطوبت ، واندازگيري كله سرفصل قبل بررسي شده اند اكنون به بررسي تهيه آزمون هايي مي پردازيم.
عدد صابوني : تعريف :مقدار ميلي گرم ،پتاسيم هيدكواسيد مورد نياز براي صابوني كردن را گرم نمونه .
روش انجام آزمون:
مقدار 5 گرم گليسرول را درقيقاً وزن نموده و به ؟؟؟؟300 ميلي ليتري منتقل مي كنيم . مقداري الكلي اتيليك 95 درجه داغ ، دوبار تقطير خنثي شده و مقدار 50 ميلي ليتر محلول پتاس الكلي N7/0 به آن اضافه مي كنيم . بطريقي مشابه ، يك نمونه شاهد ونيز تهيه مي كنيم كه درآن افزون گليسرول حذف شده است . يك عدد قيف را از تست لوله زير آن ،به طوري كه لوله وارد ؟؟؟شود. سوي اران قرار مي دهيم. دقيقاً يك ساعت به محلول اجازه مي دهيم تا صابوني گردد و در اين مدت علاوه بر اين كه محلول را گرم نگه مي داريم ، آن را چندين بار به هم مي زنيم. سپس محلول را كاملاً سرد نموده ودوحضور فنل نتالئين ، با كلريدريك اسيد N 5/0 تيتر مي كنيم . تيتراسيون براي نمونه شاهد نيز انجام مي گيرد.
روش محاسبه صابوني
6/5 * (S-B) = عدد صابوني
5/ (109/56*5/0) = W/= 61/5
109/56 = جرم مولكولي پتاسيم هيدروكسيد =
نرماليته كلريدريك اسيد = N
حجم اسيد مصرفي براي نمونه ( ميلي ليتر ) = S
حجم اسيد مصرفي براي شاهد ( ميلي ليتر) = B
وزن نمونه (گرم) = W
واكنش با سود N از :
اين آزمون جهت تعيين ميزان اسيد چرب وتركيبات اسيدي باقي مانده در گليسرول انجام مي گيرد. روش كارد مقدار 100 ميلي ليتر( 26 ) گرم 1 گليسرول را به اردن 400 ميلي ليتر منتقل نموده و با افزودن مقداري آب مقطر ، گليسرول را رقيق مي نماييم. سپس محلول را با سود N 0.1 در حضور فنل فنالئين تا بوجود آمدن رنگ ارغواني كم رنگ تيتر مي كنيم . البته در بعضي موارد مقدار مورد سنجش 100 گرم ( به جاي 100 ميلي ليتر )انتخاب مي شود.
واكنش با نقره نيترات :
اين واكنش نا كيفي است وبراي شناسائي تركيبات هالوژن دار مفيد است ( اين آزمون بيشتر براي گليسرول سنتري مفيد است)
روش كار :
مقدار 2 ميلي ليتر گليسرول را در لوله آزمايش ريخته و حدود 2 ميلي ليتر محلول نقره نيترات به آن اضافه مي كنيم . محلول را به هم زده و براي 5 دقيقه صبر مي كنيم اگر محلول كدر نشده آن را حرارت داده و مجدداً ظاهر محلول را بررسي مي كنيم تركيباتي تقطير اگر محلول وجود داشته باشند فوراً محلول را كدر مي كنند.
نكته 1: انسان براي انجام پيشانديشهي كارها، نياز به «تفكر» و «طرحريزي» دارد و همچنين، براي ساختن همهي مصنوعات بزرگ و كوچك مورد نياز خود، نيازمند «تفكر»، «تصور» و «طراحي كردن» است. «طراحي»، وسيلهي ساختن، آباداني و تمدن است.
نكته 2: ما مي توانيم با استفاده از قدرت «حافظه» و «تخيل»، آن چه را كه قبلاً ديدهايم «تجسم» كنيم و نيز مي توانيم به كمك «تفكر» و «تخيل» و «قدرت خلاقيت»، دربارهي آن چه كه «ممكن است باشد» تعمق كنيم و تصويري از آن چه كه مي تواند باشد، مجسم سازيم و آن را ترسيم نموده، با ديگران در ميان بگذاريم.
نكته 3: طراحي تلاشي انديشمندانه، خلاقانه است كه از تفكر، شروع و به ارائهي محصولي زيبا، كارآمد و اصيل ختم ميشود. و طرح نهايي هميشه عمق انديشه و بصيرت طراح را در خود باز مي تاباند و حكايتگر عمق انديشه و بصيرت طراح را در خود باز مي تاباند و حكايتگر عمق و سليقهي اوست.
فصل دوم
«ابعاد مختلف طراحي و مفاهيم آن»
معماري طبيعت:
هريك از اين عناصر، با محيط خود رابطهاي سنجيده و توازني دقيق دارند و هر جزء از اجزاي آنها در عين كمال، بخوبي در خدمت كل قرار مي گيرند و تركيب منسجم اجزا به كليتي منسجم، واحد، كارآمد و زيبا منجر ميشود.
تركيب، شكل و ساختار آنها، هماهنگ با طرز زندگي و بودباش موجود و هدف آنهاست.
معماري عناصر مصنوع:
همهي آنها از موادي بخصوص و با تكنيكهاي ويژه ساخته ميشوند. هر كدام اندازه، شكل و هندسهي خاص خود را دارند و متناسب با نياز انسان، ابعاد جسماني و نيازهاي رواني او شكل مي گيرند. در عين حال هر يك از اين مصنوعات به تناسب محيطي كه در آن واقع ميشوند (مثلاً در فضاي باز يا بسته) و نوع نيروها و عواملي كه بر آنها اثر ميگذارد ساختار خاص خود را پيدا ميكنند و در هر صورت، اين مصنوعات گرايش به كمال كارآيي و زيبايي دارند و متناسب با امكانات و محدوديتهاي مالي و تكنيكي موجود، شكل مي گيرند.
ابعاد مختلف در طراحي
1- ابعاد عملكردي:
در معماري هر فضايي براي استفاده و عملكردهاي خاصي طراحي ميشود.
2- ابعاد جغرافيايي و محيطي:
طرح و سيماي ساختمانهاي مناطق مختلف با هم متفاوت است.
3- ابعاد هنري و ذوقي:
معماري ما شاهكارهايي از زيبايي هستند و طرحها و آثار معماري نيز در كمال ذوق و زيبايي طراحي و ساخته ميشوند.
4- ابعاد فني و تكنيكي:
هر قسمت از يك ساختمان، اعم از بخشهاي پيدا و ناپيداي آن، با استفاده از ماده و صنعت به وجود مي آيد.
5- ابعاد اجتماعي و فرهنگي:
سابقهي تاريخي، ارزشهاي اجتماعي، اهداف و ارزشهاي فرهنگي و ديني هر جامعه، عامل وحدت، تحول و تداوم حيات جامعه است و از عوامل اثر گذار در طراحي معماري به شمار مي رود. ايجاد حريم، حفظ امنيت و ايجاد فضايي مأنوس و … در معماري ضروري است.
فصل سوم
«عوامل مؤثر در طراحي معماري و صورت عقلاني طرح»
يكي از گيراترين و مهمترين مباحث در مباني طراحي معماري «روند طراحي معماري» ميباشد.
«هر پروژه، يك صورت منطقي و عقلاني دارد كه اهداف، ويژگيهاي كيفي و ابعاد كمي آن را بيان ميكند و اصول و احكام حاكم بر طراحي را روشن مي سازد.»
انسان در سايهي نگرش زيبا، هدفدار و مسئولانه است كه روش زندگي و مناسبات اجتماعي، اقتصادي و نظام ارزشي خود را سازمان مي دهد و طرز تفكر، معيارهاي گزينش، نحوهي انتخاب و عملش را معين كرده، برنامهريزي و يا طراحي مي نمايد.
معماري در پي ايجاد رابطهاي متوازن با طبيعت است؛ براي ايجاد محيط مناسب براي زندگي، رشد، تربيت و بالندگي مي كوشد و در پي ساختن فضا و محيطي متناسب با شأن و رسالت انسان است.
2- تعداد برنامهي فيزيكي طرح
تعداد فضاهاي مورد نياز هر پروژه، به همراه مساحت و مشخصات هر فضا، برنامهي فيزيكي آن پروژه است. قبل از طراحي پروژه برنامهي فيزيكي آن را تهيه مي كنيم.
3- بررسي عوامل جغرافيايي و محيطي
معماري بومي در مناطق مختلف كشور، با توجه به شرايط خاص هر منطقه، مختصات جغرافيايي، ارتفاع آن از سطح درياهاي آزاد، نزديكي و دوري نسبت به دريا، ميزان رطوبت و بارندگي، به خوبي شكل گرفته و در طول زمان به كمال رسيده است.
4- شرايط اقليمي
قبل از شروع طراحي هر ساختمان ابتدا، شرايط اقليمي، مورد مطالعه قرار ميگيرد و نتايج آن به صورت خلاصه ترسيم و نمايش داده ميشود. اين نمودارها مي توانند به عنوان يكي از اصليترين عوامل مؤثر در ايدههاي طراحي مورد استفاده قرار گيرند.
5- بررسي و تجزيه و تحليل زمين و هم جواري
شكل و مساحت، ميزان و جهت شيب زمين كاربريهاي زمينهاي اطراف، امكانات دسترسي به زمين، ديد و منظر مناسب زمين، عوارض مصنوعي يا طبيعي موجود را مطالعه مي كنيم و همچنين خاك را بررسي مي نماييم.
6- بررسي مصالح، تكنولوژي و سازهي ساختمان
در سواحل شمالي، از چوب و در مناطق كويري از آجر، در مناطق كوهستاني شمال و غرب از سنگ، آجر و چوب براي ساختن استفاده ميشود. استفاده از سازههاي فولادي يا بتني در كنار مصالح بومي نيز معمول است.
7- ابعاد انساني و فضاي معماري
نياز به داشتن فضاي شخصي، رعايت فاصله مناسب بين افراد در زندگي خانوادگي و يا دوستانه و تنظيم فاصله و حفظ حريم فضاي شخصي در روابط و فعاليتهاي اجتماعي، از آن جمله است.
فضا، متناسب با ابعاد انسان، ابعاد لمس كردني، شنيدني و بوئيدني نيز پيدا ميكند اين ابعاد بر نحوهي احساس و نوع برداشت ما از فضا تأثير گذارند.
8- مقياس انساني در فضاي معماري
ابعاد و نحوهي حركت بدن انسان، از اصليترين عوامل تعيين فضا در معماري است.
9- الزامات تأسيساتي
سيستمهاي تأسيسات مكانيكي و الكتريكي ساختمان نيز شرايط محيطي لازم را براي ايجاد فضايي راحت و قابل سكونت ايجاد مي نمايد.
برخلاف سيستم سازه، سيستمهاي تأسيساتي در عين اهميت، معمولاً در فضاي معماري ديده نمي شوند.
مهندس معمار، قبل از طراحي بايد با مشورت مهندس مكانيك و مهندس برق، در مورد سيستمهاي فوق تصميم گيري كرده باشد و امكانات لازم براي استقرار تجهيزات و حركت كانالها و لولهها و … را پيش بيني نموده باشد.
فصل چهارم
«شناخت اجزاي پروژه، مقدمه طراحي است»
شناخت عرصههاي مختلف در خانه مسكوني
1- عرصهي زندگي خانوادگي
اين عرصه شامل فضاهاي خصوصي از قبيل نشيمن خانوادگي، آشپزخانه و فضاي غذاخوري خانوادگي است.
2- عرصهي زندگي خصوصي و فردي
اين عرصه شامل اتاقهاي خواب، حمام و كتابخانه است.
تعدادي از فضاها و عملكردهاي سازگار را كه با هم وابستگي دارند و در بخش مشخصي از نقشه طرح، مكانيابي ميشوند عرصه مي گوييم.
3- عرصهي پذيرايي و مراسم
اين عرصه شامل اتاق پذيرايي و اتاق نهار خوري و فضاي ورودي ميباشد.
4- عرصهي خدمات
شامل فضاهاي، پاركينگ، انباري، موتورخانه و … ميشود.
5- عرضه فضاهاي باز و حياط
1- عرصهي زندگي خانوادگي
شامل فضاي نشيمن خانوادگي و آشپزخانه است، در خانهاي بزرگتر، فضاي صبحانه خوري نيز به اين مجموعه اضافه ميشود.
مهمترين بخش خانه و قلب زندگي خانوادگي، فضايي خصوصي، خودماني، آزاد و راحت است، فضايي غير رسمي است كه در صورت امكان بهتر است در بهترين موقعيت قرار گيرد، رويه آفتاب و فضاي حياط باشد و در صورت امكان، دسترسي مستقيم به حياط و بالكن داشته باشد.
الف) اتاق نشيمن
نكته ا: اتاق نشيمن، محل زندگي خانواده و مهمترين قسمت خانه است.
نكته 2: فضاي نشيمن، اغلب مستقل از فضاي پذيرايي طراحي ميشود و حالتي خصوصي دارد. فضاي نشيمن بايد آفتاب گير باشد و ارتباط راحتي با بالكن و حياط و ورودي آشپزخانه و غذاخوري داشته باشد و ضمن نزديكي به فضاي خواب، مستقل از اتاقهاي خواب باشد. بايد به نحوي طراحي شود كه فعاليتهاي مختلفي مانند نشستن، صحبت كردن، تماشاي تلويزيون، بازي بچهها، مطالعه و … را علمي سازد.
نكته 3: مساحت اين فضا معمولاً بين 15 تا 35 متغير است.
ب) مبلمان و تجهيزات
نكته 1: در زندگي سنتي براي مبلمان كردن اتاق نشيمن، از قالي و پشتي استفاده ميشود. به همين منظور در طراحي سعي ميشود ابعاد اتاق با ابعاد قالي ها هماهنگ باشد. در مبلمان فضاهاي نشيمن معمول از كاناپه، مبل دسته دار و ميز، براي صرف ميوه و چاي استفاده ميشود. تلويزيون و ديگر لوازم و ديگر لوازم صوتي و تصويري، از ديگر عناصر اين بخش از خانه هستند كه به همراه قفسهي كتاب در يك بدنه جاسازي ميشوند.
اگر چه شومينه در اغلب خانهها به كار نمي رود، اما در صورت پيش بيني آن در طرح، معمولاً جنبه سمبليك دارد و در فضاي نشيمن پيش بيني ميشود.
نكته 2: نحوهي مبلمان اتاق نشيمن و استقرار شومينه و تلويزيون بايد به گونهاي باشد كه از غذاخوري خانوادگي و آشپزخانه قابل روئت باشد.
نكته 3: در صورتي كه از اتاق نشيمن به عنوان پذيرايي نيز استفاده ميشود بهتر است، آشپزخانه، جدا و مستقل از نشيمن طراحي گردد.
ج) آشپزخانه
آشپزخانه، يكي از مهمترين عناصر عملكردي خانه است.
نكته 1: آشپزخانه بايد به فضاي ورودي و گاراژ دسترسي راحتي داشته باشد و با بالكن، يا پاسيو مرتبط باشد. دسترسي آشپزخانه به اتاق نشيمن، فضاي صبحانه خوري بايد راحت باشد.
نكته 2: هر آشپزخانه نياز به سه عنصر اصلي دارد. يخچال براي نگهداري مواد غذايي، سينك ظرفشويي براي آماده كردن و شستشوي مواد غذايي و ظروف و اجاق گاز براي پختن غذا.
1- سينك ظرفشويي
نكته 1: سينك ظرفشويي، معمولاً از جنس استيل يا فايبر گلاس در اندازههاي مختلف ساخته ميشود. ممكن است يك لنگه يا دو لنگه باشد.
نكته 2: ماشين ظرفشويي در صورت لزوم بايد از محل سينك ظرفشويي قابل دسترس باشد. در صورتي كه ماشين ظرفشويي در زير كابينت جاسازي شده باشد، از قسمت بالايي آن ميتوان به عنوان ميز كار در كنار سينك استفاده كرد. سينك ظرفشويي نياز به 90-60 سانتي متر، ميزكار و در هر طرف خواهد داشت.
نكته 3: در واحدهاي مسكوني كه داراي فضاي مستقل براي پذيرايي از مهمان هستند.
ميتوان رابطهي بين نشيمن خانوادگي و آشپزخانه را به نحوي طراحي كرد كه امكان ديد از فضاي آشپزخانه به نشيمن وجود داشته باشد.
نكته 4: در واحدهاي مسكوني كوچك كه از يك فضاي واحد براي نشيمن خانواده و پذيرايي از مهمان استفاده ميشود. بهتر است فضاي آشپزخانه از محل نشستن مهمانان قابل رؤيت نباشد.
2- يخچال و نگهداري مواد غذايي
از يخچال با ظرفيت مناسب، و براي نگهداري دراز مدت مواد غذايي، از فريزر يا انباري آشپزخانه استفاده ميشود. به همين دليل بعد از سينك ظرفشويي، يخچال يكي ديگر از لوازم مهم آشپزخانه ميباشد.
رابطه يخچال با سينك:
پيش بيني ميزكار به طول حداقل 90 سانتي متر در كنار يخچال مفيد ميباشد.
3- اجاق گاز
اجاق گاز، سومين عنصر مهم از لوازم آشپزخانه است.
نكته 1: سينك ظرفشويي، اجاق و يخچال به عنوان اصليترين عناصر آشپزخانه بايد با هم رابطهي منطقي داشته باشند.
وجود فاصلهي زياد، باعث رفت و آمد اضافي استفاده كننده و خستگي ميشود.فاصلهي سه عنصر فوق، از طريق محيط مثلثي كه آنها را به هم وصل مي كند، كنترل ميشود كه اصطلاحاً به آن «مثلث كار آشپزخانه» مي گويند.
در شرايط متعارف، محيط اين مثلث از 80/4 تا 6 متر تغيير ميكند.
نكته 2: در طراحي آشپزخانه سعي ميشود عناصر غير مرتبط، در داخل مثلث كار قرار نگيرند تا كارآيي آشپزخانه افزايش يابد.
سعي ميشود آرايش لوازم آشپزخانه به صورت L و يا موازي باشد.
نكته 3: حداقل ابعاد فضاي صبحانه خوري 3*3 است. اين فضا مي تواند با فضاي آشپزخانه تركيب شده، رابطهي راحتتري با آشپزخانه برقرار نمايد.
د) غذاخوري خانوادگي
اين فضا بايد به آشپزخانه نزديك باشد و نيز، بايد از ديد و منظر مناسب برخوردار بوده، با نشيمن خانوادگي رابطهي راحتي داشته باشد.
نكته: در خانههاي كوچك ممكن است براي غذاي خانواده و مهمان از يك فضا استفاده شود. در اين صورت، فضاي غذاخوري بايد جداي آشپزخانه طراحي شود.
فرهنگ صرف غذا و پذيرايي از مهمان در مناطق مختلف كشور با هم متفاوت است.
2- عرصهي زندگي خصوصي و فردي
عرصهي خواب شامل اتاق خواب بچهها، اتاق خواب اصلي، اتاق مطالعه و گاه، شامل اتاق خواب مهمان ميشود.
نكته 1: اين بخش از خانه به عنوان خصوصيترين و آرامترين بخش خانه، ضمن نزديكي به فضاهاي خانوادگي مانند نشيمن و آشپزخانه معمولاً به صورت مستقل و دور از فضاي پذيراي مهمان، طراحي ميگردد.
نكته 2: اتاقهاي خواب بهتر است به بالكن و حياط دسترسي داشته باشند. آفتاب گير بوده، از ديد و منظر خوبي برخوردار باشند. به خوبي تهويه شوند.
در واحدهاي مسكوني دو طبقه معمولاً بخش خواب در طبقهي اول طراحي ميشود.
در صورتي كه براي خواب مهمان، اتاق مستقلي مورد نياز باشد بهتر است اين اتاق در نزديكي ورودي و فضاهاي زندگي خانوادگي باشد تا ضمن استفاده براي مهمانان، به عنوان يك اتاق دنج براي مطالعه، انجام كارهاي روزانه بتواند در اختيار خانواده نيز قرار گيرد.
نكته 3: اندازهي اتاقهاي خواب بسته به تعداد افراد استفاده كننده نوع فعاليتها، مبلمان و لوازم مورد نياز معمولاً از 12 متر تا 20 متر تغيير ميكند. ابعاد اتاق خواب، به نحوهي مبلمان نيز بستگي دارد.
نكته 4: بهتر است تخت خواب در موقعيتي پيش بيني شود كه مستقيماً در مقابل در ورودي اتاق و در معرض ديد و يا چسبيده به پنجرهي اتاق نباشد. و در عين حال، بتواند از ديد و منظر بيرون استفاده كند.
الف) اتاق خواب والدين
اتاق خواب اصلي مي تواند شامل پنج حوزهي خواب، محل نشيمن، كمدهاي لباس، رخت كن و حمام باشد.
در صورت وسيع بودن اتاق خواب ميتوان بخش خواب و نشيمن را با استفاده از شومينه يا مبلمان از هم تفكيك كرد.
اتاق خواب اصلي، برحسب مورد مي تواند داراي يك سرويس كامل بهداشتي (شامل وان حمام، دوش و توالت) و يا داراي يك رختكن و دوش ساده باشد.
ب) اتاق خواب فرزندان
خواب فرزندان مي تواند به صورت يك مجموعه واحد و مرتبط (شامل اتاقهاي خواب و حمام و توالت) در نظر گرفته شود.
نكته 1: استقرار كمدها در بدنههاي حمام مي تواند مانع انتقال صداي حمام به اتاقها شود پيش بيني پنجرههاي مناسب، ضمن تأمين نور به تأمين ديد و منظر اتاق كمك ميكند.
نكته 2: هر اتاق معمولاً شامل تختخواب، كمد لباس و ميزمطالعه است و مساحت اتاق خواب فرزندان بين 12 تا 15 متر تغيير ميكند.
ج)اتاق مطالعه
در خانهي بزرگتر فضاي مستقل را ميتوان به كتابخانه و مطالعه اختصاص داد. اين فضا مي تواند در نزديكي ورودي و نشيمن قرار گيرد.
3- عرصه پذيرايي و مراسم
فضاهاي عمومي خانه، شامل پذيرايي، غذاخوري و ورودي، وسيلهي ارتباط اعضاي خانواده با افراد فاميل، دوستان و همسايگان هستند. به علاوه، اين فضاها محل برگزاري جشنها، مهمانيها، برگزاري مراسم مذهبي و … نيز هست.
الف) ورودي
ورودي خانه اولين جايي است كه ساكنان خانه و مهمانان با آن موجه شده، تحت تأثير كيفيات مثبت يا منفي آن قرار مي گيرند، ورودي خانه بايد خوانا و دعوت كننده، اذب و زيبا باشد.
طراحي فضاي ورودي، قبل از رسيدن به بنا، از خارج ساختمان و جلو خان ورودي شروع ميشود. پس از عبور از فضاي مكث قبل از در ورودي، به فضاي ورودي رسيده، به بخشهاي مختلف دسترسي مي يابد.
ورودي خانه، بايد ضمن تأمين دسترسي مناسب به خانه، حريم داخلي خانه را از فضاهاي عمومي جدا كند.
ورودي بايد دسترسي ساده به نشيمن، پذيرايي، پلههاي طبقات آشپزخانه داشته باشد.
در واحدهاي مسكوني متعارف بهتر است توالت و دستشويي، مستقل از هم طراحي شوند.
نكته: محل دستشويي بايد از وسعت كافي حداقل 110*120 برخوردار باشد.
ب) فضاي پذيرايي
اين فضا جزو فضاهاي رسمي و بيروني خانه است.
نكته: وسعت فضاهاي پذيرايي، حداقل 12 متر است و بسته به شرايط اقتصادي و نياز خانواده مي تواند افزايش يابد.
فضاي پذيرايي بايد با ورودي و غذاخوري ارتباط نزديك داشته باشد. اين فضا نياز به نور و تهويهي طبيعي و منظر مناسب دارد.
در بعضي طرحها، فضاي پذيرايي و نهار خوري با هم تلفيق شده است.
ج) غذاخوري
در خانههاي بزرگ، فضاي مشخصي به عنوان غذاخوري پيش بيني ميشود. اين فضا ممكن است مستقل از پذيرايي بوده، يا با آن ادغام شده باشد.
ديد و منظر زيبا، فضاي دل باز، تناسبات خوشآيند و مبلمان مناسب مي تواند بر كيفيت اين فضا بيفزايد.
ميز غذاخوري و بوفه براي نگهداري ظروف و مواد غذايي مورد نياز، از لوازم اصلي اين فضا هستند.
فضاي غذاخوري بايد با پذيرايي و آشپزخانه ارتباط نزديكي داشته باشد.
چنانچه براي غذاخوري فضاي مستقلي در نظر گرفته شود ميتوان آن را با استفاده از پله، دست انداز، دكور يا ديوار، از پذيرايي جدا نمود.
نكته 1: ابعاد اتاق غذا خوري، بسته به تعداد افراد استفاده كننده و استانداردهاي موجود معين ميشود. اين فضا را ميتوان با يك ميز شش نفره در ابعاد 420*350 طراحي كرد.
نكته 2: فضاي نهار خوري بايد از نور طبيعي و مصنوعي مناسبي برخوردار و داراي ديد و منظر مناسب باشد. فضاي غذاخوري بهتر است در مجاورت بالكن و با امكان دسترسي به حياط، طراحي گردد.
4- عرصهي خدمات و پشتيباني
عناصر خدماتي مورد نياز از قبيل پاركينگ، رختشويي، انبار، زيرزمين و موتورخانه ميباشد.
الف) پاركينگ
پاركينگ مورد نياز خانهها ممكن است به صورت جمعي باشد، و يا هر خانه از پاركينگ شخصي برخوردار باشد.
نكته 1: مكان پاركينگ در خانه بسته به ابعاد شيب زمين، نوع طرح خانه و شبكهي دسترسي سواره، معين ميشود.
پاركينگ ممكن است جدا از ساختمان اصلي و يا چسبنده به آن و يا در زيرزميني و يا زير ساختمان طراحي شود.
نكته 2: دسترسي راحت از پاركينگ به داخل خانه، مخصوصاً آشپزخانه يا فضاي ورودي، مهم است.
ب) موتورخانه
فضايي براي استقرار لوازم و تجهيزات گرمايش و سرمايش مورد نياز است كه به آن، «موتورخانه» مي گويند. موتورخانه را ميتوان در زير زمين خانه يا در مجاورت پاركينگ مكانيابي كرد.
در خانههاي كوچك از يك دستگاه كوچك كه مي تواند در كنار آشپزخانه يا رخشورخانه واقع باشد براي اين منظور استفاده ميكنند.
ج) اتاق مفيد و رختشويي
در خانههاي پرجمعيتتر و بزرگتر، فضاي مستقلي را در كنار سرويس خواب اصلي، حد فاصل پاركينگ و آشپزخانه و يا در زيرزمين پيشبيني ميكنند. اين فضا معمولاً شامل ماشين لباسشويي،ماشين خشككن. سينك لباسشويي است. با توجه به صداي ماشينها، اين فضا را بدون عنصر واسط، دركنار فضاهاي خواب طراحي نمي كنند.
5- عرصهي فضاهاي باز و حياط خصوصي
فضاهاي باز و نيمه باز خانه، بسته به اين كه در تركيب با كدام يك از حوزههاي خصوصي و خانوادگي يا عمومي قرار گيرند به دو دستهي عمومي و خصوصي تقسيم ميشوند.
ايجاد رابطهي منطقي بين آشپزخانه و نشيمن با حياط خصوصي، امري ضروري است.
از ايوان ميتوان به عنوان يك فضاي واسط بين فضاي داخل و خارج استفاده كرد.
الف) ايوان
ايوان، يكي از رايجترين عناصر معماري مسكن مخصوصاً در معماري ايراني است.
دسترسي راحت از مي افزايد. عرض ايوان بايد به نحوي پيشبيني شود كه هم مناسب با فعاليتهاي مورد نياز باشد و هم عمق پوشش سقف ايوان، مانع رسيدن نور به فضاها نباشد.
ب) فضاي باز عمومي
براي حفظ آرامش و حريم فضاهاي داخلي، بين ساختمان و خيابان، فضاي باز محوطهسازي شدهاي قرار ميگيرد تا هم بر غناي منظر شهري بيفزايد و هم ورودي ساختمان را جذاب تر كند و بر ايمني ورود و خروج افراد پياده و اتومبيل بيفزايد.
عقب نشيني بدنهي پاركينگ نسبت به بدنهي ساختمان و تقويت ورودي پياده مي تواند بر كيفيت اين فضا و نماي ساختمان بيفزايد.
فصل پنجم
«طراحي و معماري»
1- برنامهي فيزيكي پروژه
به فهرست فضاهاي مورد نياز هر پروژه كه تعداد، مساحت و ويژگيهاي اصلي آن را در بر مي گيرد، اصطلاحاً «برنامهي فيزيكي پروژه» مي گويند.
2-تحليل سايت و مكانيابي ساختمان
در تحليل زمين پروژه عوامل مختلفي از قبيل اندازه و شكل زمين، شيب، عوارض موجود، جنس خاك، امكانات دسترسي و همسايههاي مجاور، مناظر مناسب و ديدهاي مزاحم و غيره مورد مطالعه واقع ميشوند.
3- بررسي روابط فعاليتها و فضاها
ميزان و نوع رابطهي بين فضاهاي پروژه را، به روشهاي مختلف ميتوان تنظيم كرد و نمايش داد:
1-جدول روابط فضاها
2-دياگرام حبابي
در ترسيم دياگرام ارتباطي فضا سعي ميشود از نمايش روابط فرعي خودداري گردد. عناصر مرتبط در كنار هم قرار گيرند و دياگرام به سادهترين صورت ممكن تبديل شود.
4- روش هاي مختلف طراحي معماري
يكي از روشهاي طراحي معماري با تأكيد بر عملكرد فضاها و روابط منطقي آنها با دياگرام ارتباطي فضاها شروع ميشود.
نكته 1: در دياگرام فضاها داراي معناي مكاني نيستند.
نكته 2: طراحي، يك فعاليت منظم از پيش برنامهريزي شده نيست يك فعل شخصي و انساني است و حالت مكانيكي ندارد.
5- طراحي گزينهها
اگر به متغيرها و عاملهاي اصلي پروژه مانند عملكرد، زمين، شاخصترين فضا، اقليم و … توجه كنيم با مبنا و محور قرار دادن هر يك از آنها ميتوان نقطهي شروع و مبناي جديدي براي طراحي پيدا كرد.
گزينه 1: طراحي با تأكيد بر تفكيك عرصهها
توجه به تفكيك عرصهها و حركت خانواده و مهمان در اين گزينه قابل توجه است.
گزينه 2: طراحي براساس فضاهاي بسته و فضاهاي شفاف
طراحي براساس دسته بندي فضاها به دو دستهي فضاهاي بسته و فضاي باز و شفاف يه گزينهي جديد منجر ميشود.
فصل ششم
«بررسي ارزشهاي فضايي در گزينههاي طرح»
يكي از نكات بسيار مهم كه در طراحي و ارزشيابي گزينههاي پروژه مطرح است، كيفيت فضاهاي هر يك از گزينهها است.
1- مفهوم فضا
نكته 1: فضا، اصلي ترين عامل در طراحي معماري است. ما در ميان فضاهاي بسته يا باز حركت و فعاليت مي كنيم.
فضا ذاتاً شكل خاصي ندارد و با وجود عناصر مادي و رابطهي متقابل آنها با ما و با يكديگر، تعريف ميشود و معني پيدا ميكند.
عناصر هندسي مانند نقطه، خط، صفحه و حجم مي توانند با هم تركيب شوند و فضا را محدود و مشخص كنند. در مقياس معماري، اين عناصر اساسي تبديل به تيرها و ستونهاي خطي، كفها، ديوارها و بامهاي صفحهاي و احجام معماري ميشوند.
در شكل گيري فضاي معماري، كيفيت فضاهاي بيروني و نمود خارجي ساختمان و هماهنگي آن با شرايط زمين، طبيعت منطقه، به اندازهي فضاهاي داخل اهميت پيدا ميكند و بايد مورد توجه قرار گيرد.
2- فضاي معماري
ورود به فضاي معماري احساس از محفوظ بودن، سرپناه و بسته بودن را ايجاد ميكند.
نكته: فرم، شكل و كيفيت عناصر تعريف كنندهي فضا، الگوي پنجرهها و درها و نحوهي تركيب آنها با يكديگر و فضاي خارج، كيفيت فضاي معماري را مشخص سازد.
3- فرم و عناصر تشكيل دهندهي آن
1-نقطه، سازندهي همهي فرمهاست.
2-وقتي نقطه حركت مي كند، خط را به وجود مي آورد كه يك بعدي است.
3-وقتي خط در جهتي غير از امتداد خود حركت ميكند سطح به وجود مي آيد كه دو بعدي است.
4-از جابه جايي صفحه، حجم سه بعدي ايجاد ميشود.
5-نقطه، خط، سطح و حجم، عناصر تشكيل دهندهي فرم هستند.
6-همه فرمهاي قابل رؤيت در واقع سه بعدياند و تمايز عناصر فوق فقط بستگي به تناسب طول و عرض و ارتفاع هر يك پيدا ميكند.
الف) نقطه:
نشانگر يك موقعيت خاص مانند انتهاي عناصر خطي يا گوشه احجام در فضاست و ممكن است ابعاد و اشكال مختلف داشته باشد. اما در هر صورت بايد نسبت به زمينهي خود كوچك، متمركز و بي جهت باشد.
ب) خط:
1-خط، عنصر بصري يك بعدي است. برعكس نقطه كه ايستا و بي جهت است.
2-خط، نشانگر حركت، جهت، رشد و پويايي بصري است.
3-خط مي تواند از نظر ضخامت و وزن، ظرافت و خشونت، نرمي و سختي، صافي يا زبري، حالات مختلفي به خود بگيرد. خط مستقيم نشانگر كشش متقابل بين دو نقطه است. ويژگي اصلي آن جهت آن ميباشد.
4-يك خط مستقيم افقي مي تواند بيانگر، ثبات، استحكام، استقرار و آرامش و پايداري باشد.
5-يك خط قائم بيان كننده تعادل موازنهي نيروهاي ثقلي است.
6-خط مايل، بسته به نزديكي به خط قائم يا افق، مي تواند بيانگر حالت افتادن يا بلند شدن باشد، در هر حال بيانگر حركت ميباشد و فعال و پوياست.
7-مفهوم خط مي تواند از طريق دو نقطه و يا تكرار كافي عناصر مشابه، ايجاد و القا شود.
8-خط ممكن است حتي بافت و نقش نيز داشته باشد.
9-خط منحني مي تواند احساس يك نيروي در حال تغيير را منتقل كند و حالتي از تغيير ندريجي، حركت نرم و لطيف را بيان نمايد. مي تواند حالتي برآمده و صلب، و يا برعكس، حالتي فرو رفته داشته باشد و سبك و آويزان به نظر آيد. قوسهاي كوچك مي تواند بيانگر پويايي بصري، تحرك و رشد بيولوژيك باشد. براي نمونه ميتوان به طرحهاي اسليمي در كاشي كاري و گچ بري هنر ايراني توجه كرد.
ج) سطح:
1-«سطح» عنصري دو بعدي است كه «شكل آن» اصليترين ويژگي آن را بيان ميكند.
2-شكل واقعي يك سطح، فقط زماني رؤيتپذير است كه عمود بر سطح آن، به نگاه كنيم.
3-كيفيت سطح، تابع كيفيت مادهاي است كه از آن ساخته شده است.
4-كيفيت سطح، مي تواند بر ويژگيهاي بصري آن يعني:
-وزن و استحكام بصري
-اندازه تناسب و موقعيت در فضا
-انعكاس نور
-تأثيرات آكوستيكي تأثير گذار باشد.
5- سطوح، اصليترين عناصر معماري، در شكلگيري كفها، ديوارها، سقف مي باشند، كه خود شكل دهنده فرم ساختمان و فضاهاي آن هستند.
نكته: حجم، يك عنصر بصري سهبعدي است، كه «فرم» اصليترين ويژگي آن است.
فرم، ويژهي يك حجم، شكل ظاهري و ساختار بصري آن را نشان مي دهد.
از نظر معماري، حجم به عنوان يك عنصر سه بعدي، مي تواند توپر و يا تودهاي باشد كه با ماده اشغال شده است. و يا به صورت فضاي خالي باشد كه با سطوح، محدود و تعريف شده است.
«توده» و «فضا» دو مفهوم و ساختار مكملاند كه تركيب آنها به معماري واقعيت ميدهد.
4- شكل
به خط پيراموني و دور ظاهري يك سطح يا حجم، «شكل»، مي گوييم كه آن را از زمينه يا فضاي اطرافش جدا ميكند. شكلها انواع مختلف دارند.
1-فرمهاي طبيعي
2-اشكال غير مادي
3-اشكال هندسي
نكته: مثلث، مربع و دايره، اصليترين اشكال هندسي هستند، اين اشكال در بعد سوم هرم، معكب، مخروط، استوانه و كره را ايجاد ميكنند.
الف) دايره و اشكال منحني
دايره، شكليست، متمركز و درونگرا كه بر مركز خود تأكيد دارد. اين شكل بيانگر وحدت، تداوم و خلوص است و مانند خطوط منحني، احساسي از نرمي و لطافت را القا ميكند. اشكال دايرهاي شكل معمولاً پايدار و در زمينه خود، خود مركز هستند.
اشكال و فرمهاي دايرهاي شكل، بيانگر نرمي در فرم و سياليت در حركتاند و رشد بيولوژيك را القا مي نمايند.
ب) مثلث
مثلث، بيانگر استحكام و پايداريست و عموماً در فرمهاي سازهاي ساختمان به كار مي رود زيرا بدون تخريب اعضاي آن، شكل آن تغيير نمي كند.
نكته: مثلث وقتي متكي بر قاعدهاش قرار گيرد از نظر بصري پايدار است و بر روي رأس ناپايدار و پويا به نظر مي رسد.
مثلث از نظر ادراكي و بصري مي تواند بيانگر تحرك، انقباض و تقابل باشد.
ج) مربع و مستطيل
مربع به عنوان يك عنصر بصري بيانگر خلوص و عقلانيت است. تساوي چهار ضلع و چهار قائمه، بيانگر قانونمندي و وضوح آن است. اين شكل، بر هيچ جهت خاصي تأكيد ندارد. با استقرار بر روي يك ضلع پايدار به نظر مي رسد و بر روي رأس، ناپايدار و پويا مي نمايد.
مربع، در حالت قائم بيانگر ثبات و صداقت و نمايشگر جهت افقي و عمودي ست، كه براي انسان، مهمترين مرجع براي حفظ تعادل و حركت است.
مستطيل را ميتوان فرم تغيير شكل يافتهي مربع در نظر گرفت كه از يك جهت بزرگتر شده است.
مستطيل، غالبترين شكل در آثار معماري ست.
اشكال مستطيل، با عناصر سازهاي ساختمان، مبلمان و لوازم خانه به راحتي تطبيق مي يابد.
5- رنگ
رنگي كه ما به اشياي پيرامون خود نسبت مي دهيم، ناشي از نوريست كه بر اشيا مي تابد و فرمها و فضاها را روشن ميكند. بدون نور رنگي وجود نخواهد داشت.
در طيف نوري كه از تجزية نور سفيد به دست مي آيد رنگهاي مختلفي ظاهر ميشود. نوع رنگ، بستگي به طول موج پيدا ميكند كه از بلندترين طول موج با رنگ قرمز، شروع ميشود و پس از نارنجي، زرد، سبز، آبي و نيلي به بنفش با كوتاهترين طول موج مي رسد.
نكته 1: كف فضا تيرهترين رنگ را دارد و رنگ ديوارهاي اطراف از كف روشنتر است و سقف بالاي سر، رنگ روشن و سبكي مانند آسمان دارد.
نكته 2: سطوح اصلي وسيع معمولاً رنگ ملايم دارند و عناصر ديگر مانند مبلمان و قالي پر رنگ تر هستند.
نكته 3: از رنگهاي تندتر و زندهتر معمولاً براي لوازم خانه و اشياي كوچك استفاده ميشود تا تعادل و تنوع لازم در فضا ايجاد شود.
نكته 4: رنگهاي روشن، معمولاً فضا را وسيعتر نشان مي دهند و برعكس، رنگهاي تيره سطوح را نزديكتر و فضا را كوچكتر مي نمايانند.
نكته 5: رنگهاي گرم مانند قرمز، زرد و نارنجي تحرك و پويايي در فضا ايجاد ميكنند در حالي كه رنگهاي سرد مانند سبز و آبي، حالتي آرام و ساكن دارند.
براي مثال، در يك خانه مي توان براي فضاهاي خواب از رنگهاي سرد و روشن مانند مغز پستهاي، براي آشپزخانه از رنگ گرم مانند كرم، قهوهاي و يا نارنجي روشن و براي پذيرايي از شكلاتي يا قهوهاي روشن استفاده كرد.
6- بافت
بافت، يعني ويژگي خاص يك سطح، كه به ماده و ساختار آن مربوط ميشود. بافت، بيانگر نرمي يا سختي نسبي سطح است و گوياي كيفيت ظاهري مصالح مانند، زبري و صلابت سنگ، گرما و لطافت چوب، نرمي لاستيك صيقلي بودن و صافي شيشه و سختي فولاد و … مي باشد.
بافت بر دو نوع است:
1-«بافت لمسي» كه واقعيت فيزيكي دارد و با لمس كردن درك ميشود.
2-«بافت بصري» كه از طريق چشم مشاهده ميشود. بافت لمسي شامل بافت بصري نيز ميشود. بافتهاي بصري ممكن است واقعي و يا غير واقعي باشند.
نكته 1: سطوح با بافت ريزتر، نرمتر از بافتهاي درشت به نظر مي رسند. سطوح با بافت درشت و خشن نيز، وقتي از فاصلهي دور ديده شوند نرمتر و ظريف تر احساس ميشوند. بافت با خطوط موازي، بر بعد و جهت تأكيد ميكند.
نكته 2: بافت با رنگ روشن، سبكتر از همان بافت با رنگ تيره به نظر مي رسد.
نكته 3: نور متمركز كه از يك جهت به يك بافت لمسي مي تابد تأثير بصري آن را تقويت و بافت را ملموس تر ميكند. برعكس نور غير متمركز و پراكنده از تأكيد بافت مي كاهد.
نكته 4: سطوح صاف و صيقلي، نور را منعكس كرده، جلب توجه ميكنند. سطوح با بافت درشت نور را شكسته، تيرهتر به نظر مي رسند.
نكته 5: سطوح خيلي شكسته در مقابل نور متمركز، الگوهاي شكلي از نور و سايه ايجاد ميكنند.
انتخاب مناسب بافت، مي تواند بر تنوع، خوانايي و هماهنگي فضاهاي معماري منجر شود و يكدستي فضا را از بين ببرد.
7- نور
نور، اصليترين عامل كيفيت، پويايي و سرزندگي فضاي معماري است هم از نظر مفاهيم كيفي و سمبليك و هم از نظر كاركرد عملي، از جايگاه ويژهاي در ميان عناصر تشكيل دهندهي فضا برخوردار است.
بدون نور، هيچ فرم، رنگ يا بافتي وجود ندارد. اولين وظيفهي نور، روشن كردن فضا و فرمهاي ساختماني است.
نورپردازي فضا، به سه روش انجام مي پذيرد: نورپردازي و روشنايي عمومي، روشنايي موضعي و روشنايي متمركز.
نكته 1: روشنايي عمومي، از طريق توزيع متوازن نور طبيعي يا مصنوعي در كل فضا انجام ميگيرد.
در اين روش سعي ميشود از ايجاد گوشههاي تاريك يا ورود نور خيره كنند جلوگيري گردد.
نكته 2: از نورپردازي موضعي براي تأمين نور فعاليتهاي خاص مانند، مطالعه صرف غذا و انجام كارهاي ظريف استفاده ميشود. اين نور، معمولاً قابل تنظيم است؛ باعث تقسيم فضا و تنوع در روشنايي فضا ميشود؛ بر جذابيت فضا مي افزايد و با روشنائي عمومي فضا، تركيب و هماهنگ ميگردد. اين نور مي تواند بر حوزهي خاصي از فضا مثلاً حوزهي غذاخوري يا محل نشيمن خانواده تأكيد نمايد.
نكته 3: از روشنايي متمركز براي ايجاد يك نقطهي كانوني، مورد تأكيد در فضا استفاده ميشود مانند نورپردازي يك تابلو يا مجسمه در يك موزه.
8-عناصر سازندهي فضاي معماري
الف) كفها
كفها، سطوح افقي هستند كه حد تحتاني فضا را مشخص مي كنند.
ساختار و سازهي اين سطوح، بايد از استحكام كافي براي تحمل و انتقال بارهاي وارده برخوردار باشد و در مقابل سايش و رطوبت مقاوم بوده، عملكرد مناسبي از نظر انعكاس و انتقال صدا، گرما و سرما داشته باشد.
كف سازي فضاها به دو صورت نرم (مانند چمن، فرش و موكت) و يا سخت مانند سنگ، آجر و سراميك) انجام ميشود.
اختلاف سطح دركف سازي فضاها مي تواند به تقسيم و تفكيك فضا منجر گردد.
ب) ستون و ديوارها
نكته 1: ستون و ديوارها از اصليترين عناصر معماري هر ساختمان هستند.
جهت فضا، درجهي باز يا بسته بودن فضا، نوع رابطه با فضاهاي مجاور، همه و همه، به نحوهي استفاده ما از ديوارها و ستونها بستگي پيدا ميكند.
بازشوها و ديوارها، تداوم بصري و حركت در بين فضاها را ممكن ساخته، امكان انتقال حرارت نور و صدا را فراهم مي آورند.
نكته 2: با وسعت يافتن بازشوها، حس بسته بودن فضا كاهش و عمق ديد و وسعت بصري فضا افزايش مي يابد و فضاها يا هم تركيب ميشوند.
ج) سقف و عناصر بالاي سر
نكته 1: سقف و بام، از تكنيكي ترين قسمتهاي ساختماناند. به همين دليل، تناسبات و هندسهي بام تابع نوع سيستم سازهايست كه بار بام را تحمل و منتقل مي نمايد.
كيفيت پوشش ساختمان معمولاً از شرايط محيطي و جغرافيايي و نيز، امكانات تكنيكي قابل دسترس تأثير مي پذيرد و بيشترين نقش را در تعيين هويت ويژهي بناهاي هر منطقه دارد.
نكته 2: شكل سقف و ارتفاع آن، تأثير اساسي بر كيفيت فضا دارند. ارتفاع سقف تابع عملكرد و مقياس فضاست. سقف بلند و متناسب، حالتي دل باز، آزاد و رسمي به فضا مي دهد. شكستگي و تغيير ارتفاع سقف مي تواند باعث تقسيم فضا گردد. با استفاده از سقف كاذب كه در زير سقف اصلي اجرا ميشود هم ميتوان تناسبات و كيفيت فضا را بهتر كرد و هم مي توان، فضاي لازم براي حركت كانالها و سيستمهاي تأسيساتي را فراهم آورد.
د) پنجره
پنجره، نشانهي زندگي و رابط فضاهاي داخل و طبيعت زيباي خارج است.
پنجره با توجه به نيازهاي فضاي داخلي، شرايط اقليمي و تناسبات نماهاي خارجي ساختمان طراحي ميشود.
تأمين روشنايي طبيعي مورد نياز فضاها وظيفهي ديگر پنجره است.
نكته 1: وجود پنجرهي كوچك فقط در يك ديوار فضا، ضمن بستن فضا، تضاد نوري شديدي را در تقاط مختلف اتاق ايجاد كرده، باعث خيره شدن چشم ميگردد.
پنجره، وسيلهي مهمي براي تنظيم شرايط محيطي ساختمان، جذب انرژي، تأمين نور، تبادل حرارت و تهويهي طبيعي است.
در، رابط دو فضا با كاركرد يا ويژگي متفاوت است.
درهاي اصلي، سمبل ساختمان و محل ورود به آن هستند. درهاي خارجي مانند پنجرهها، ديوارهاي خارجي و سقف، سدي هستند در مقابل عوامل نامطلوب بيروني، از اين رو بايد داراي ويژگيهاي اساسي زير باشند:
1-مقاومت و دوام در مقابل شرايط محيطي
2-پايداري شكل
3-حفظ حريم خصوصي و تأمين امنيت
4-عايق بندي صوتي و حرارتي
5-ضد حريق و آتشپاد بودن
نكته 2: اندازهي يك در معمولي يك لنگه cm90*205 ميباشد.
نكته 3: دو در روبهرو در كنار فضا، ايجاد يك فضاي عبوري در كنار فضاي عملكردي ميكند.
نكته 4: استقرار دو در ورودي متقابل در وسط فضا، آن را به دو فضاي عملكردي تقسيم ميكند.
نكته 5: استقرار نامناسب درهاي ورودي فضا را خرد كرده، امكان استفاده از آن را كاهش ميدهد.
فصل هفتم
«ارزيابي تركيب و ارزشهاي بصري و ادراكي در گزينههاي طرح»
1- قواعد طراحي و تركيب
طراحي معماري شامل انتخاب عناصر معماري و تنظيم و تركيب آنها براي ايجاد فضا و كيفيات مورد نظر براي تأمين عملكرد مناسب، زيبايي و انتقال مفاهيم و معاني است.
ارتباطي كه بين عناصر معماري برقرار ميشود. از قواعدي پيروي ميكند كه مي توانيم به آنها «قواعد طراحي و تركيب» بگوييم.
الف) وحدت و تضاد
اگر شكل ظاهري و كيفيت يك گل زيبا را در نظر بگيريم در مي يابيم كه اجزاي آن از نظر شكل رنگ، اندازه و تناسب، در وحدت و هماهنگي كامل با هم قرار دارند.
نكته 1: هر مفهومي فقط در مقابل ضد خودش معنا پيدا ميكند. بدون سرما، گرمايي وجود ندارد و بدون پستي، بلندي نيست. تضاد (كنتراست) موجود در پديدهها، باعث حساستر شدن قواي حسي ما نسبت به كيفيت يا معناي آنها ميشود.
نكته 2: «وحدت در عين كثرت» لازمهي ايجاد هر كليت واحد و منسجم است.
نكته 3: در معماري با استفاده از قاببندي، شبكهي مدولار، استفاده از زمينه و الگواي پيوسته، ميتوان حس هماهنگي را در اجزا افزايش داد و با تفاوت در ريتمها و مدولها، استفاده از شبكههاي چند گانه، بر هم زدن هندسه غالب ايجاد تنوع نمود.
تضاد در رنگ و نور
نور، شرط اول ديدن است. درجات مختلف سايه روشن و رنگ باعث ديده شدن اشيا ميشود. از طريق كنتراست بصري، اشيا، وضوح و روشني بيشتري پيدا ميكنند.
هماهنگي يا تضاد در شكل
نياز انسان به تشخيص و فهم محيط، اصليترين انگيزهي ديدن است. وجود ابهام، بزرگترين مانع را براي درك محيط فيزيكي و معماري ايجاد مي نمايد. ذهن از طريق سادهكردن نقوش، كامل كردن خطوط ناتمام، دستهبندي اشكال مشابه، اقدام به درك محيط ميكند.
ب) تناسب
تناسب، از نظر مفهومي اشاره، به شخصيت ذاتي و از نظر شكل، به نسبت يك جز به جزء ديگر و يا نسبت يك جزء به كل مربوط مي شود، و يا به رابطهي يك چيز با چيز ديگر، از نظر بزرگي و اندازه، تعداد و يا و ميزان و كيفيت اشاره دارد.
نكته: قدما براي تناسب ايدهآل اشيا، تناسب هندسي خاصي به نام «تناسبات طلايي» را پيشنهاد كردهاند.
براي درك تناسب، به مفهوم مقابل آن يعني تضاد ميتوان توجه كرد. تضاد و عدم تناسب، در ابعاد رويه و پايهي ميز قابل توجه است.
ج) تعادل و ناپايداري
عناصر مختلف فضا و فرم معماري مانند ديوارها سقف، درها و پنجرهها، مبلمان و لوازم با اندازهها، شكل ها و رنگهاي مختلف در كنار هم قرار مي گيرند. اين عناصر متنوع، بايد در قالب يك تركيب بصري متعادل و متوازن سازمان پيدا كنند و وزن و نيروهاي بصري كه به وسيلهي هر يك از عناصر فوق ايجاد ميشود به توازن، آرامش و تعادل برسند. اندازه، شكل، رنگ، بافت، جهت و محل قرارگيري عناصر، وزن بصري عناصر و ميزان جلب توجه به آنها را در فضا مشخص ميكند.
ناپايداري، حالتي است در مقابل تعادل. ناپايداري از نظر بصري، بسيار ناآرام و تحريك كننده است و در مقياس معماري و احجام بزرگ ميتواند احساس ناامني و تزلزل ايجاد نمايد.
بايد تعادل بين عناصر تشكيل دهندهي فرم و فضا، در سه بعد مورد توجه قرار گيرد و از انسجام، استحكام و خوانايي كافي برخوردار باشد با تغييراتي كه در فضا ايجاد ميشود انسجام و توازن آن را از بين نبرد.
ج-1) سه روش ايجاد تعادل
براي ايجاد تعادل، از سه روش زير ميتوان بهره چيست: تعادل محوري، شعاعي و تعادل نامتقارن
الف: تعادل محوري: در تعادل محوري، عناصر فضايي با اشكال، اندازهها، جهات و كيفيات مختلف به صورت متقارن نسبت به يك محور سازماندهي ميشوند. تعادل محوري، به تقارن، آرامش، سكون و موازنهي كامل بين عناصر منجر ميشود.
نكته: در تقارن محوري عنصر انتهايي محور تقارن مورد تأكيد قرار ميگيرد. به همين جهت در اين نوع سازمان دهي، معمولاً، در انتهاي محور عناصر با ارزش و مهم جايابي ميشوند. اين نوع سازماندهي در معماري سنتي ايران كاربردي وسيع دارد. در اين سازمان دهي، علاوه بر عنصر انتهايي محور، ممكن است ناحيهي مياني واقع بر روي محور و حد فاصل عناصر فضاي موجود نيز مورد تأكيد قرار گيرند. بهترين نمونههاي آن را ميتوان در استقرار آبنما در حياطهاي مركزي معماري ايراني مشاهده كرد.
ب: تعادل شعاعي: در اين شيوهي ايجاد تعادل، عناصر فضايي به صورت شعاعي حول يك نقطهي مركزي سازمان مي يابند و يك تركيب متمركز ايجاد ميكند كه نقطهي مركزي، كانون آن است. اين نوع از تعادل ممكن است متقارن يا نامتقارن باشد.
ج- تعادل نامتقارن: در تعادل نامتقارن، تشابه عناصر فضاي الزامي نيستند بلكه هر يك از عناصر، ويژگي، وزن و تأثير بصري خاص خود را دارند. در ايجاد تعادل بين اين عناصر نامتجانس نيرو و وزن بصري هر يك از عناصر در نظر گرفته ميشود و از قانون اهرمها كه در فيزيك كابرد دارد براي يافتن محور تعادل و سازماندهي عناصر استفاده ميشود. عناصر جذاب، مانند اشكال غير متعارف، رنگهاي براق، اجسام تيره و بافتهاي رنگارنگ جذاب تر و سنگينتر، و برعكس، سطوح بزرگ ساده و كمرنگ كه كه دورتر قرار ميگيرند سبكتر در نظر گرفته ميشوند.
تعادل نامتقارن، پوياتر و تغييرپذيرتر است.
د) هماهنگي، تنوع و يكنواختي
قاعدهي هماهنگي سعي در انتخاب عناصر يا ويژگي هاي، شكل، رنگ، بافت و يا مصالح مشترك دارد، تا از تكرار يك ويژگي مشترك، وحدت و انسجام لازم را بين فرمها و عناصر فضايي ايجاد نمايد.
ايجاد توازن بين يك نظم خشك و بي نظمي، وحدت و تنوع، آشفتگي و انسجام، به گونهاي كه هماهنگي و تنوع را با هم جمع كند، در طراحي معماري و آثار هنري بسيار مهم است.
هـ ) ريتم، حركت و سكون
ريتم، به عنوان يك قاعدهي طراحي، براساس تكرار عناصر در فضا و زمان شكل ميگيرد.
ساده ترين نوع ريتم تكرار منظم عناصر معماري در امتداد يك خط مستقيم است. اگر چه اين ريتم كاملاً يكنواخت است اما مي تواند به عنوان پسزمينهاي براي استقرار عناصر اصلي فضا مورد استفاده قرار گيرد.
حركت نتيجهي طبيعي تجزيهي ريتم از سوي انسان است و سكون حاصل فقدان ريتم و حركت ميباشد.
ويژگي ريتمهاي بصري در يك ساختمان به شكل، اندازه و جهت قطعات و فاصلهي تكرار آنها بستگي دارد.
و) تأكيد و يك نواختي
قاعدهي تأكيد، امكان حضور عناصر مهم و با ارزش را در كنار ساير عناصر معماري فراهم مي آورد. طرح بدون عنصر مورد تأكيد، يك نواخت و بي تحرك به نظر مي رسد.
نكته 1: نقطهي كانوني و نور كافي، دو روش براي تأكيد بر روي يك عنصر بخصوص و مهماند.
نكته 2: يك عنصر ممكن است به دليل موقعيت ويژهاش يا به خاطر استقلالش از عناصر ديگر، مورد تأكيد قرار گيرد.
نكته 3: انتهاي يك محور مي تواند محل استقرار مناسبي براي عنصر با ارزش باشد و بر اين ارزش تأكيد شود.
فصل هشتم
«توسعهي گزينهها، ارزيابي و تكميل طرح»
1- توسعهي گزينههاي طرح
طراحي هر گزينه از مراحل ذهني متعددي عبور مي كند، ابتدا تعداد زيادي طرحهاي مقدماتي و آزمايشي و آزاد كشيده ميشوند. اين طرحها به تدريج قوام يافته، به يك گزينهي طراحي تبديل ميشوند.
2- ارزيابي گزينهها
براي هر پروژه بايد براساس ابعاد عملكردي، محيطي، ساختاري و ارزشهاي كيفي مورد انتظار، ملاكهاي ارزيابي معين شود.
3- انتخاب و تكميل گزينهي نهايي
گزينهي نهايي بايد واجد كاملترين جوابها به نيازها و خواستهاي طرح باشد.
به منظور تكميل گزينهي نهايي، آن را مجدداً بررسي و نقاط ضعف و كمبودهاي آن را رفع ميكنيم.
نكته: از طريق ترسيمات پلان مقطع، نما و ترسيمات سهبعدي ابعاد مختلف را كنترل و تكميل ميكنيم. در صورت لزوم، مدل طرح ساخته و طرح را كنترل مي كنيم.
4- ارائهي پروژه و نقشههاي فاز يك
پس از تكميل گزينهي نهايي و قطعي كردن طرح ساختمان، نقشههاي ساختمان را به طور دقيق با مقياس يا ترسيم مي كنيم. به اين نقشهها كه ويژگيهاي معماري ساختمان، از جمله نحوهي استقرار كيفيت و روابط فاها، مشخصات نماهاي ساختمان را نشان مي دهد اصطلاحاً «نقشههاي فاز يك معماري» مي گويند. از اين نقشهها ميتوان براي معرفي ساختمان به كارفرما و استفادهكنندهها و اخذ نظر آنها استفاده كرد، امكانات مربوط به اجراي سازه و تأسيسات ساختمان را ارزيابي نمود و هزينه و زمان اجراي پروژه را برآورد كرد.
نكته: چون نقشههاي فاز يك، مبناي قضاوت، ارزيابي و تصميم گيري كارفرمايان، استفادهكنندگان و سرمايهگذاران هستند، دقت در كيفيت ترسيمات و ارائهي درست طرح، اهميت پيدا ميكند.
با توجه به اين كه درك نقشههاي فني براي همگان مقدور نيست با استفاده از ماكت، ترسيمات سه بعدي و بهرهگيري از امكانات رنگ و سايه روشن، پروژه بايد به نحو ملموس و قابل دركي معرفي شود.
از اين رو، سرنوشت هر طرحي، به نحوة ترسيم و ارائهي آن بستگي پيدا ميكند.
معمولاً براي ايجاد حس عمق در پلانها، داخل ديوارها را پر رنگ نموده، براي قابل دركتر شدن فضاها، مبلمان فضاها را ترسيم ميكنند.
5- نقشههاي فاز 2 ساختمان
نكته: نقشههاي فاز يك ساختمان فاقد دقت و اطلاعات لازم براي اجراي ساختمان است.
به همين دليل، براي اجراي هر ساختمان با استفاده از نقشههاي فاز يك، نقشههاي اجرايي (فاز دو) آن را تهيه ميكنند. نقشههاي فاز دو ساختمان شامل موارد زير است.
الف) نقشههاي فاز دو معماري كه از سوي مهندس معمار تهيه ميشود و شامل مشخصات مصالح و جزئيات اجرايي قسمتهاي مختلف ساختمان است.
ب) نقشههاي فاز دو سازه كه از سوي مهندس محاسب تهيه ميشود و مشخصات فونداسيونها، ستونها، تيرها و پوشش سقفها را معرفي ميكند.
ج) نقشههاي تأسيسات مكانيكي كه از سوي مهندس مكانيك تهيه ميشود و سيستم آب رساني، دفع فاضلات، نحوهي گرمايش و سرمايش ساختمان را نشان مي دهد.
د) نقشههاي تأسيسات مكانيكي كه از سوي مهندس مكانيك تهيه ميشود و مشخصات سيستم روشنايي، كليد و پريز و تلفن ساختمان را معرفي ميكند.
مجموعهي نقشههاي فوق، زير نظر مهندس معمار كنترل و هماهنگ ميشود و مجموعاً به عنوان نقشههاي اجرايي ساختمان مورد استفادهي برنامهريزان و مجريان پروژه قرار ميگيرد.
تشكلهاي داوطلبانه مردمي كه سابقه فعاليت آنها به سال هاي دور ميرسد، يكي از عوامل اصلي توسعه كشورها ميباشد. در شرايط كنوني، تحقق ا هداف دولت در زمينه توسعه از نظر اجتماعي، اقتصادي، سياسي ،بدون مشاركت و همياري آحاد جامعه بوجود نخواهد آمد. سازمانهاي غيردولتي زاييده يك چنين نيازي براي مشاركت جامعه و دولت است. اين سازمانها از طريق همكاري مردمان با هم و با دولت وبخش خصوصي در بسياري از زمينه ها بستر ساز توسعه و رشد جامعه ميباشند. در مقاله حاضر كوشش شده تا ضمن بيان مفهوم وتعريف سازمانهاي غيردولتي، نقش آنها در توسعه در ابعاد مختلف اجتماعي، اقتصادي، سياسي توصيف شود.
واژگان كليدي: توسعه، سازمان هاي غيردولتي، توسعه اجتماعي، توسعه اقتصادي، توسعه سياسي
مقدمه
اصطلاح توسعه در معناي جديد آن تنها پس از جنگ جهاني دوم فراگيري رشد، در مباحث اوليه، توسعه مترادف با نوسازي جامعه و به مرور زمان در قالب رشد اقتصادي تلقي ميشد اما امروزه، توسعه كشورها را در ابعاد مختلف اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي مورد بررسي قرار ميدهند ( مقدس: 1378-40)
مايكل تودارو معتقد است كه توسعه را بايد جرياني چند بعدي دانست كه مستلزم تغييرات اساسي در ساخت اجتماعي، طرز تلقي عامه مردم و نهادهاي ملي ونيز تسريع رشد اقتصادي، كاهش نابرابري و ريشه كن كردن فقر مطلق دانست.( ازكيا: 1380،8)
سيرز، توسعه را جرياني ميداند چند بعدي كه تجديد سازمان، وسعت گيري متفاوت كل نظام اقتصادي و اجتماعي به همراه دارد وي دربارة توسعه كشورها مطرح كردهاست، اينكه فقر چه تغييري كرده است؟ بيكاري چه تغييري كرده است؟ نابرابري چه تغييري كرده است؟ چنانچه كليه سه پديده فوق در طي يك دوره كم شده باشد، بدون شك اين دوره براي كشور مورد نظر يك دوره توسعه بوده است. (كيا، 1382، 6)
در شرايط كنوني ،از نظر اقتصادي، سياسي، امكان تحقق اهداف دولتها در زمينه توسعه، بدون مشاركت و همياري تمام آحاد جامعه وجود ندارد. سازمانهاي غيردولتي زاييده يك چنين نيازي براي مشاركت جامعه و دولت هستند ( الواني؛ 1381،8)
تعريف، سازمانهاي غيردولتي (NGO)
NON-Government organizations
سازمان هاي غيردولتي به عنوان بخش سوم، در كنار بخش دولتي و بخش خصوصي نيز مطرح ميگردد. بخش سوم اصطلاحي است براي بيان بخشي كه متفاوت با بخش خصوصي و دولتي و داراي ماهيتي داوطلبانه است. سازمان هاي غيردولتي هم در كشورهاي در حال توسعه و توسعه نيافته مورد توجه قرار گرفته و بخشهاي دولتي و خصوصي توانسته اند با همكاري اين سازمانها در تحقق اهداف خود توفيق بيشتري داشته باشند. ( الواني؛ 1381،9) چنانچه درتمام كشورها، حتي كشورهاي در حال توسعهاي همچون هند وبنگلادش سازمان هاي غيردولتي را به عنوان يكي از بازوهاي توسعه به رسميت شناخته و از نقش آفريني آنها در حل مشكلات اقتصادي اجتماعي و زيست محيطي استفاده مي شود ( جمشيدي، 1383،21)
كاربرد وسيع سازمان غيردولتي گاه باعث ابهام و سردرگمي ميشود، لذا سعي شده است به تعاريفي پرداخته شود كه مفهوم وسيع و پيچيده سازمانهاي غيردولتي را براي خواننده به وضوح بيان نمايد.
طبق تعريف اول هر سازماني كه بخشي از دولت نيست و در محدوده جامعه مدني فعاليت ميكند، سازمان غير دولتي (NGO) مي باشد. اين تعريف شامل سازمانهايي مثل اتحاديههاي كارگري، جوامع و نهادهاي مذهبي، گروههاي سياسي، باشگاههاي ورزشي، جوامع هنري، فرهنگي و انجمنهاي شغلي و تجاري نيز ميشود. ( بيل، دان، 1995)
-تعريف ديگر در زمينه توسعه، سازمانهاي غيردولتي را سازمانهايي مي داند كه براي بهبود بخشيدن وضعيت اجتماعي و اقتصادي مردم، به نفع آنها كار ميكنند( بيل، دان:1995)
-طبق آئين نامه اجرايي تأسيس و فعاليت NGO مصوبه 9/11/81، سازمان غيردولتي، به تشكلهايي اطلاق ميشود كه توسط گروهي از اشخاص حقيقي يا حقوقي غيرحكومتي به صورت داوطلبانه با رعايت مقررات مربوط تأسيس شده و داراي اهداف غيرانتفاعي و غيرسياسي است.
-سالامون لستر، سازمان هاي غيردولتي را تشكلي مستقل، منعطف، دموكراتيك، و غيرانتفاعي كه فعاليتهاي خود را براي كمك به تقويت بنيه هاي اقتصادي و يا اجتماعي گروههاي حاشيهاي، حل معضلات عامه يا حتي مسائل قشري خاص متمركز كرده، تعريف نموده است. (نوروز ، 1380،1)
به طور كلي سازمانهاي غيردولتي در زمينه ارائه خدمات به بخشهاي نيازمند در جامعه ميپردازند و سعي ميكنند تا تسهيل كننده فرآيندهاي تحول اجتماعي- اقتصادي- سياسي در سطوح گروهها و افراد جامعه باشند و همچنين ميكوشند تا ميان واحدها و سازمانهاي مختلف نوعي هم افزايي و اتحاد ايجاد كنند و روحية مشاركت جمعي ميان سازمانها را عملي سازند. ( الواني:1381،9)
نقش سازمان هاي غيردولتي در توسعه:
سازمان هاي غيردولتي در حال حاضر جايگاه عمده اي در توسعه پيدا كرده اند. زيرا سازمانهاي مذكور ميتوانند با ايفاي نقشهاي مختلف، بخش دولتي را در امور توسعه ياري دهند و به طور موثري در فرآيند توسعه عمل كنند.
توماس به چهار جزء اصلي در فرآيند توسعه اشاره ميكند كه سازمانهاي غيردولتي به طور موثري مي توانند در انجام دادن آنها ايفاي نقش كنند، اين چهار جزء عبارتند از :
1)جهت دادن به تلاش هاي افراد براي تحقق اهداف
2)تاكيد بر ايجاد تغيير در جامعه
3)رعايت اصول ارزشي در امر توسعه
4)استقرار در امر توسعه
سازمانهاي غيردولتي با توجه به نزديكي آنها به جامعه اي كه توسعه در آن تحقق پيدا ميكند به خوبي قادرند در اين فرآيند انجام وظيفه كنند (الواني، 1381، 8)
سازمان هاي غيردولتي با دسترسي وسيع به آحاد مردم و جلب اعتماد آنان از جهت رفع معضلات و كاستي هاي جامعه در كنار دولت و به عنوان مكمل طرح هاي توسعه اي فعاليت مي كنند. اين نهادها با شناختي كه از مردم دارند، مي توانند سطح آگاهي هاي عمومي را در زمينه هاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي بالا برده و در عين حال به پيشبرد برخي برنامه هاي دولت و جلوگيري از برنامه هاي بدون توجه، با رعايت موثرترين شيوهها اقدام كند.
(نظري: 1384، 21)
با توجه به توضيحات مطرح شده، حال به نقش سازمان هاي غيردولتي در هر يك از ابعاد توسعه (اجتماعي، اقتصادي، سياسي) مي پردازيم:
نقش سازمان هاي غيردولتي در توسعه فرهنگي، اجتماعي:
هرچند كه توسعه فرهنگي و اجتماعي با يكديگر متفاوت مي باشد ولي به دليل اينكه توسعه اجتماعي و توسعه فرهنگي مكمل و پيوسته، يك پديده اند و هر دو نوع الزاماً بر ايجاد و وجود تمايز فراينده جامعه منجر مي شوند، در اين مقاله در يك عنوان مشترك قرار گرفته اند. (توسلي، 1373، 15)
مفهوم توسعه فرهنگي از اوايل دهه 1980 به بعد از طرف يونسكو به عنوان يك سازمان فرهنگي در مباحث توسعه مطرح شده و از مفاهيمي است كه تاكيد بر نيازهاي غيرمادي افراد جامعه دارد.
توسعه فرهنگي، فراگردي است كه در آن سنتها و تجارب گذشته از نو و براساس نيازها و شرايط تازه بازانديشي وبازسازي ميشوند و از اين طريق خود را بارور ميكند و تواناييهاي بالقوه انسانها شكوفا ميشود. (اسدي، 1370،7)
توسعه اجتماعي از مفاهيمي است كه با چگونگي شيوه زندگي افراد يك جامعه پيوندي تنگاتنگ دارد و در ابعاد عيني بيشتر ناظر بر بالابردن سطح زندگي عمومي از طريق ايجاد شرايط مطلوب و بهينه در زمينههاي فقرزدايي، تعذيه، بهداشت، مسكن، اشتغال، آموزش و چگونگي اوقات فراغت مي باشد. ( توسلي؛1373،15)
سازمانهاي غيردولتي با اهدافي اخلاقي و ارزشي مدار، چون كار سخت و رايگان، فعاليتهاي بشردوستانه و حمايت از ناتوانان، كار ميكنند وبدنة سازماني آنها متشكل از افراد داوطلب و متعهد و وفادار به آرمانهاي سازمان ميباشد. اين گونه سازمانها براي تحقق آرمانهاي ارزشي و اجتماعي تلاش ميكنند(الواني: 1381،10) همچنين اين سازمانهاي در مواردي چون، بچه هاي خياباني، دختران فراري، حقوق بشر، تساوي جنسي ، اعتياد، ناامني اجتماعي،بي تفاوتيهاي اجتماعي، آلودگي محيط زيست، بيسوادي، سالمندي، عدم رعايت حقوق شهروندي، آسيب هاي اجتماعي، بي خانماني، مفاسد اجتماعي، ازدياد جمعيت، اتلاف وقت، بي حرمتي ، بي اعتمادي، ناآگاهي، معلوليت جنسي و ذهني و ديگر معضلات فرهنگي و اجتماعي كه در قالب وچارچوب هزينههاي اجتماعي قرار ميگيرد، از طريق آگاه سازي، فرهنگ سازي و توانمندسازي مردم وحساس نمودن آنها نسبت به معضلات اجتماعي و تقويت صحيح مسئوليت در آنها، ميتوانند هزينههاي اجتماعي را به سرمايه هاي اجتماعي تبديل كرده و زمينه ساز توسعه همه جانبه كشور و مخصوصاً توسعه فرهنگي و اجتماعي شوند.
نقش سازمانهاي غير دولتي در توسعه اقتصادي :
توسعه اقتصادي عبارت است از رشد مداوم اقتصادي يك جامعه و بهبود وضعيت رفاهي افراد جامعه، كه ناشي از دگرگوني در بنيانهاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي، علمي و فرهنگي جامعه است و دستيابي به غايات مطلوب نوسازي اقتصادي فراهم ميآيد(نراقي، 1375، 33)
نظريه اقتصادي نئوليبرال براي سازمانهاي غيردولتي در اقتصاد جامعه نقش قائل مي شود و معتقد است كه اين سازمانها قمستي از « بخش خصوصي غيرانتفاعي هستند يعني سازمانهايي كه خدماتي را ارائه مي دهند. بدون آنكه سودي دريافت كنند. سازمانهاي غيردولتي با ابداع و نوآوري به رقابت مي پردازند و بنابراين عملكرد بازار را در رابطه با كالاها و خدمات خاصي كه تامين مي كنند. بهبود ميبخشند و موجب پديد آمدن محيطي مي شوند كه در آن سازمانهايي موثرتر و كارآتر رشد يابند.
بانك جهاني و سازمان كمك هاي اقتصادي آمريكا از طرفداران سرسخت اين مكتب فكري هستند. جايگاه اين مكتب در گزارشي كه ناظر بر چگونگي ارتقاي توسعه در آفريقاست ، بخوبي نشان داده شده است. بخشي از اين گزارش را در زير مي خوانيم:
مشاهده موانع موجود بر سر راه تكيه بيش از حد به بوروكراسيهاي دولتي امكان استفاده بيشتر ازبخش خصصوي در استراتژيهاي توسعه آينده را فراهم مي سازد. اين كار در سطح توده مردم به معناي تشكيل بيشتر انجمنهاي روستاها، بخشها و در سطح مياني به معناي ايجاد اتحاديههاي محلي غيردولتي و تعاونيهاست. تبلور اين استراتژي در سطح ملي، تشكيل اتاقهاي بازرگاني و صنعتي، انجمنهاي تجاري، سازمانهاي غيردولتي با پوشش زياد، انجمنهاي حرفه اي بانكداران، پزشكان ، حسابداران و نظاير آن است. اين گروهها و اجتماعات ميتوانند براساس سنت آفريقايي خودياري، فعاليت كنند.(منوريان:1379،278).
نقش سازمانهاي غيردولتي در توسعه سياسي:
توسعه سياسي از مفاهيمي است كه پس از جنگ جهاني دوم در ادبيات توسعه مطرح شده است و حوزه بحث مهمي را در علوم سياسي و جامعه شناسي سياسي تشكيل مي دهد . در ارتباط با فضاي مفهومي اين واژه ديدگاههاي مختلفي وجود دارد ( محمدي: 1370،41) توسعه سياسي را مي توان شامل ارزشهايي مانند : حقوق بشر، آزادي سياسي، حق راي و دموكراسي دانست. (منوريان:1379،14)
در اساسنامه NGO بارها از جمله غيرسياسي بودن سازمان هاي غيردولتي نام برده شده است اما آنچه مشخص است ابعاد اجتماعي، اقتصادي و سياسي با هم در ارتباط مي باشند و برهمديگر تاثير مي گذارند.
يكي از مهمترين وظايف سازمان هاي غيردولتي، تحقق «مسئوليت سياسي» در جامعه مدني است. آنها ميتوانند تاثيرگذاري خود را در جامعه حفظ كنند و ضمن استفاده از تمام ابزارهاي اجتماعي و فرهنگي در جهت اهداف سازمان خود، نگران متهم شدن به فعاليت سياسي نباشند، درست است كه NGO ها نميتوانند اعلام موضع كنند و كانديدايي را براي انتخابات رياست جمهوري و يا ساير انتخابات معرفي كنند ولي اين امر باعث نمي شود كه حق «مسئوليت سياسي» آنها را در جهت بسيح افكار عمومي در مسير وارد كردن دولت با بخش هايي از جامعه با توجه به خواسته ها و نيازهاي شهروندان از آنها سلب شود كه به طور حتم اين يكي از كاركردها و وظايف سازمان غيردولتي است كه بر مبناي آن شكل پيدا كرده اند. اين بدان معني است كه سازمان هاي غيردولتي بنا به حوزه فعاليت و تفحص خود به عنوان يكي از گروههاي مرجع، مي تواند نقش اساسي در فرآيند اجتماعي ايفا كنند.
به عنوان مثال يك سازمان غيردولتي كه در مورد آسيبهاي اجتماعي فعاليت ميكند، معتقد است كه فلان كانديدا هيچ برنامه حمايتي در مورد آسيب ديدگان اجتماعي ندارد. اين سازمان به هواداران واعضاي خود اعلام مي كند كه فلان فرد يا گروه داراي برنامهاي در زمينه حمايت مجموعه آنها نيست و در مورد وي هشدارهاي لازم را به آنها ميدهد، بدون اين كه به صورت مستقيم از حزب و يا فردي حمايت كند و فقط در راستاي تحقق اهداف مجموعه خود فعاليت خواهد كرد كه در نهايت منجر به تقويت جامعه مدني ميشود.
نبايد از ياد برد كه جامعه مدني نيرومند، شرط اساسي دوام و استقرار دموكراسي است و جامعه مدني خود مجموعهاي از نهادها، انجمن ها و تشكيلاتي است كه وابسته به دولت وقدرت سياسي نيستند ، ولي نقش تعيين كننده اي در صورت بندي قدرت سياسي دارند. جامعه مدني زماني قوام مي يابد كه نه تنها از قدرت سياسي استقلال داشته و خود مختار باشد، بلكه بر نهاد دولت نيز اعمال قدرت يا نفوذ كند. (نظري؛ 1384،21)
نتيجه گيري :
سازمانهاي غيردولتي به عنوان نهادهايي خودجوش قادرند تا با ايفاي نقشهاي مختلف به همراه سازمانهاي دولتي و خصوصي راههاي توسعه را هموار سازند، اين سازمانها با ارائه خدمت به بخشهاي نيازمند در جامعه، تسهيل كننده فرايندهاي تحول در ابعاد اجتماعي، اقتصادي، سياسي در سطح جامعه ميباشند.
در كشور ما بهره گيري از اين نوع سازمانها و كمك به شكل گيري و بهينه سازي آنها ميتواند كمك مؤثري در تسريع و تسهيل تحقق اهداف توسعه باشد. اميد است مديران ما در بخش دولتي و خصوصي با دريافت اين نكته، بكوشند تا با جلب مشاركتهاي مردمي و سازماندهي به چنين تحركاتي ، مسير توسعه را براي شهروندان به ياري خود آنان هموار سازند وبا اين رويكرد در جهت تحقق آرمانهاي جامعه به گونه اي موثر گام بردارند.
منابع:
1)ترنر ، مارك، هيوم ، ديويد – حكومتداري، مديريت و توسعه ، ترجمه عباس منوريان، انتشارات آموزش مديريت دولتي –1379
2) نظري، محمد رضا – سازمان هاي غيردولتي در سياست- شماره 504 روزنامه شرق – 1384
3) جمشيدي، مژگان. تشكلهاي زيست محيطي در مسير توانمندسازي- شماره 317 روزنامه شرق –1383
4) ؟ - سازمان هاي غيردولتي و انبوهي از مشكلات- نشريه نوروز 30/7/80
5) مقدس، جلال- مديريت و توسعه- انتشارات مركز آموزش مديريت دولتي – 1378
6) الواني، سيد مهدي- سازمانهاي غير دولتي و توسعه- شماره 14 نشريه مديريت و توسعه –1381
7) كيا،كريم- مديريت و توسعه ( جزوه چاپ نشده) دانشگاه آزاد اسلامي واحد نوشهر و چالوس –1382
پروفسور پيتر دراكر در كتاب جديد و ارزنده خود، پس از كتاب مشهور «جامعه پس از سرمايه داري» الگوهاي جديد را در مديريت مورد بررسي قرار داده است، به نحوي كه توانسته اند برداشت ها و تصورات اساسي ما را درباره كارهاي مديريتي و اصول مديريت تغيير دهند.
پروفسور دراكر، واقعيت هاي مطرح در استراتژي را مورد تجزيه و تحليل قرار داده، نشان ميدهد كه در دورهاي از دگرگونيهاي سريع چگونه ميتوان «رهبري» و «پيشگامي» را يدك كشيد. دراكر «انقلاب نوين اطلاعاتي» را تشريح ميكند. و روي اطلاعات مورد نياز مديران اجرايي و نيز اطلاعاتي كه مديران اجرايي بايد به ديگران بدهند، بحث ميكند.
او بهره وري كارگران علمي را مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهد كه براي دستيابي به بهره وري بيشتر به تحولاتي دربرداشتهاي اساسي افراد و سازمانها و نيز به تغييراتي ساختاري در خود كار نياز است. دراكر در پايان آخرين چالش را كه «مديريت برخورد» است عنوان ميكند، كه فرد ضمن حفظ وضع موجود در فكر برنامه ريزي نيمه دوم و البته متفاوت عمر خود باشد. خلاصه اينكه نظريه هاي انقلابي وچشم اندازهاي جديد، پيرامون مسايل عمده مديريت «فردا» همان چيزهايي است كه پيتر دراكر، مهمترين متفكر زنده عصر حاضر در علوم اجتماعي و مديريت در اين كتاب عرضه كرده است.
اين كتاب با مقدمه اي از مترجم و نويسنده شروع ميشود و پروفسور داكر بيان ميدارد كه اين كتاب منحصراً با «موضوعات داغ فردا» سر و كار دارد. مطالبي بسيار حياتي كه بي ترديد ، چالشهاي عمده فرداي ما را تشكيل خواهد داد.
« اين كتاب، نه كتابي است درباره آينده و نه يك كتاب پيشگويي، چالش ها و مطالبي كه در اين كتاب مورد بحث قرار گرفته ، هم اكنون مبتلا به تمامي كشورهاي توسعه يافته فعلي و غالب كشورهاي توسعه يافته در حال ظهور است.»
مطالب كتاب از يك نظم منطقي برخوردار است و ترجمه كتاب سليس و روان ميباشد. نويسنده در تمامي مباحث، مثالهايي روشن و عيني براي تفهيم بهتر مطالب بيان مي دارد كه اين مثالها به درك بهتر خواننده كمك ميكند.
كتاب مذكور متشكل از شش بخش است كه عبارتند از:
1)الگوهاي جديد مديريت
2) استراتژي – قطعيت ها و تضمين هاي نوين
3)پيشگامان دگرگوني
4)چالش هاي اطلاعاتي
5)بهره وري كاركنان علمي
6)مديريت برخورد
نويسنده مباحث را با فرضياتي كه در گذشته مورد قبول عموم بوده مطرح كرده و سپس با ذكر دلايلي روشن و واضح فرضيات مذكور را رد كرده و فرضيه صحيح را عنوان مي دارد :واژه كارگران علمي (knowledge worker) اولين بار توسط اين نويسنده و در اين كتاب مطرح شده كه يكي از واژههاي كليدي اين كتاب ميباشد.
نويسنده بيان ميدارد كه «اين كتاب يك كتاب صرفاً مديريتي است و نه يك كتاب مديريت بازرگاني و صنعتي. هر چند كه چالش هاي مطرح شده در اين كتاب كليه سازمان هاي جامعه امروز را تحت الشعاع قرار ميدهد.»
در نهايت اينكه خواندن مطالب اين كتاب سودمند به همگان توصيه ميشود. همانگونه كه دراكر اظهار داشت كه « خواندن اين كتاب بسياري را منقلب و مضطرب خواهد كرد، همانطوري كه نوشتن آن مرا مشوش كرد.»
دانشجوي دكتراي مديريت دولتي، هئيت علمي دانشگاه آزاد اسلامي ( واحد بندر انزلي)
تير1384
چكيده
با وجود آنكه زنان نيمي از جمعيت فعال جهان را تشكيل مي دهند، اما از آنها به طور مساوي در اداره امور سازمانها استفاده نميشود. البته در سالهاي اخير حضور زنان در محيط كار چشمگيرتر شده است وروز به روز بر تعداد آنها افزوده ميشود، اما ميزان پيشرفت آنها در مشاغل سطوح بالا متناسب با تعداد آنها در سازمانها نيست. زنان در محيط كار با مسايلي نظير تبعيض شغلي روبرو هستند و پيش داوري هايي كه نسبت به آنها وجود دارد از نگرش هاي فرهنگي جامعه ناشي ميشود. زنان يكي از سرمايه هاي مهم و پرارزش كشورهاي جهان بويژه در كشورهاي درحال توسعه هستند. رهبران سازمانها بايد بدانند كه براي پاسخ به بازار متغير مشتريان و رقابت بينالمللي بايد از استعداد زنان و مردان متخصص در همه سطوح استفاده كنند.
اين مقاله مسايلي را در مورد اشتغال زنان در روند توسعه، فضاي فرهنگي حاكم بر اشتغال زنان، موانع فرهنگي و نگرش موجود در اشتغال زنان را بيان كرده و همچنين پيشنهادهايي براي هموار شدن زمينه اشتغال زنان ارايه ميدهد.
مقدمه
هرگز در تاريخ به اندازه امروز توافق در مورد اينكه مهمترين پيشتاز توسعه، مشاركت همه انسانهاست، وجود نداشته است و براي رسيدن به اين نقطه راه درازي پيموده شده است. در اين ميان زنان چون مردان به عنوان منابع ارزشمند سازماني در توسعه پيشرفت جامعه خود نقش تعيين كننده اي دارند. زنان ومردان به همراه هم قادرند تا جامعه و كشور را در مسير رشد و توسعه قرار دهند و از نيروهاي خود، به گونه اي هم افزا جامعه را بهره مند سازند. جوامعي كه توانسته اند با تفكر راهبردي موفق به تدوين قوانيني براي بهره برداري از انديشه هاي خلاق و قدرت سازندگي زنان بشوند و در واگذاري فرصت براي ابراز شايستگي و لياقت به كليه شهروندان اعم از زن و مرد، مساوات را رعايت كنند، بيش از ساير جوامع پيشرفت كردهاند. ( الواني،ضرغاميفرد، 1380،2)
زنان نيمي از جمعيت فعال جهان را تشكيل مي دهند . تخمين هاي آماري نشان مي دهد كه 60 درصد از افزايش نيروي كار در دهه آينده را زنان تشكيل خواهند داد. از سال 1970 تعداد زنان در مشاغل اجرايي، اداري و مديريتي به طور چشمگير افزايش يافته اما نسبت زناني كه در سطوح بالاي شغلي به كار گرفته ميشوند، هنوز پايين است.
در ايران نيز طبق سرشماري مركز ايران در سال 1355، نرخ مشاركت زنان 9/13 درصد بوده است. اين رقم در سال 1365 به 2/8 درصد كاهش يافته است و در سال 1375 به نرخ 1/9 درصد افزايش يافته است. زنان مدير و كارمندان رده بالاي سازمان در سال 1370 معادل 1533 نفر بودند كه در سال 1375 به 41420 نفر رسيده است هر چند اين رقم نشان دهنده افزايش تعداد زنان در پستهاي مديريتي است اما در مقايسه با تعداد شاغلان زن رقم ناچيزي است. ( جزئي ،1380، 70)
اشتغال زنان در روند توسعه:
درگزارش هاي توسعه انساني سازمان ملل نوشته شده كه زنان بهره وري بسيار كمي را از منافع توسعه داشتهاند. اگر چه نيمي از جمعيت دنيا را تشكيل مي دهند ولي سهم آنان در جمعيت فعال اقتصادي حدود سي درصد و در برخي از كشورهاي بسيار كم تر از اين رقم برآورد مي شود و اضافه مي كنند كه در كشورهاي در حال توسعه زنان فرصت هاي شغلي كمتري داشته و غالباً در بخش غيررسمي بدون هيچ گونه دستمزدي به كار مشغول هستند. زنان وقتي هم كه در بخش رسمي شاغل مي شوند دستمزد كمتري نسبت به مردان به آنان پرداخته مي شود و امكان خود اشتغالي زنان نيز به دليل عدم دسترسي به نهادهاي مورد نياز محدود است. آنان ساعت طولاني تري نسبت به مردان كار مي كنند ولي نتيجه كارشان محاسبه نمي شود و در واقع زنان در آمارهاي ملي كشورهاي در حال توسعه گم شده اند( عبداللهي ،1381، 188)
در دو دهه اخير تحولات چشمگيري در اين مورد رخ داده است و كاهش نابرابري هاي جنسيتي جزء جدايي ناپذير فرايند توسعه شده است و يكي از مهمترين تحولات، تغيير در ديدگاه حاكم نسبت به زنان در اين فرايند ميباشد.
تقريباً در سالهاي پيش از 1975 در جهت كمك به جمعيت زنان، بيشتر مسايل رفاهي مطرح ميگرديد و تمامي تلاش ها در جهت فراهم نمودن امكاناتي براي تامين حمايت از طريق اجراي پروژه هاي كوچك و برآورده نمودن مهمترين نيازهاي اساسي آنها بود. در سالهاي اخير اين ديدگاه به نگرش جديدتري متحول شده است. در اين نگرش زن تنها دريافت كننده كمك ها نيست بلكه خود توليد كننده، مشاركت كننده و در عين حال برخوردار شونده از امكانات بدست آمده در فرايند توسعه نيز ميباشند. (شادي طلب، 1381، 175)
فضاي فرهنگي حاكم بر اشتغال زنان:
تجربيات چند دهه گذشته در كشورهاي كم توسعه، ثابت كرده است كه در فرآيند توسعه آمادگي فضاي فرهنگي نه تنها براي پذيرش تغييرات برون زا ضروري است بلكه خود مهمترين عامل براي زمينه سازي تغييرات درون زا در همه بخش هاي اجتماعي و اقتصادي ميباشد.
شايد در برخي از تغييرات بسيار سطحي و كوتاه مدت بتوان از عوامل فرهنگي چشم پوشي نمود ولي به طور يقين در چشم انداز بلندمدت و تحولات ريشه اي و همه جانبه در پايگاه اجتماعي- اقتصادي زنان، فضاي فرهنگي حاكم بر اشتغال زنان نقش بسيار اساسي و زيربنايي دارد.
(شادي طلب، 1381،176)
بررسي ها و نظرسنجي هاي انجام شده توسط مركز سنجش برنامه هاي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران در سالهاي 74-1372 از مردم تهران در خصوص اشتغال زنان نشان مي دهد كه 5/66 درصد معتقد بودند كه مهمترين وظيفه زن خانه داري است. در خصوص وزير شدن زنان 33 درصد پاسخ گويان كاملاً مخالف و يا مخالف و معتقد بودند كه زنان به دليل مشكلات و ويژگيهاي خاص براي پست وزارت مناسب نيستند. در اين ميان، مردان بيش از زنان با وزير شدن زنان مخالف بودند( مركز سنجش برنامهاي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران و نظرسنجي درباره اشتغال زنان 74-1372)
در مورد فوايد اشتغال براي خود زنان و براي خانواده آنان يافته هاي تحقيقاتي نشان ميدهد كه مساله اقتصادي درتأمين بخشي از هزينههاي خانواده، 81 درصد و استقلال مالي براي زنان 57 درصد بيشترين سهم راداشته است و نزديك به 34 درصد به بهبود پايگاه اجتماعي خود در جامعه و 8 درصد به تاثيرآن در امور فرهنگي و اجتماعي خانواده اشاره داشتهاند.
و به طور خلاصه عامل اقتصادي در اشتغال زنان، واجد بيشترين اهميت است ولي فرهنگ رايج و پذيرفته شده در جامعه نظرات خاصي نسبت به اشتغال زنان داشته و طبق پاسخهاي ارايه شده براين باور است كه در صورت عدم موافقت شوهر با كار زن، حتي در صورت تمايل زن به ادامه كار، او بايد از كار خود چشمپوشي كند.( شادي طلب ،1381، 179)
موانع فرهنگي و نگرشي موجود در اشتغال زنان:
الف ) موانع فرهنگي:
يكي از موانع فرهنگي مهم كه براي اولين بار توسط مجله وال استريت در سال 1986 مطرح شد اصطلاح سقف شيشه اي Glass ceiling است. اين واژه براي توصيف موانع نامرئي ناشي از تعصب هاي مسئولان و سازمانها عليه زنان شكل گرفت. موانعي كه در عمل زنان را از دستيابي به فرصتهاي برابر استخدامي و حقوق و دستمزد باز ميداشت. بنا به تعريف اداره كار ايالات متحده، سقف شيشهاي حاكي از نگرشهاي آميخته به تعصبي است كه زنان را از پيمودن به مدارج عالي در يك سازمان باز ميدارد.
سقف شيشه اي نتيجه اسطوره ها و برداشتهاي مشترك است. بعضي از اين برداشتهاي پذيرفته شده توسط عموم به شرح زير است:
1.زنان توانايي كافي براي كار را ندارند.
2.مردان ويژگيهايي دارند كه آنها را براي تصدي مقامهاي رهبري مناسبتر ميسازد.
4. زنان قادر به انجام امور فني و دشوار نيستند. (united Nation – women,1955,45)
در ايران نيز هر چند در برخورداري از فرصتهاي برابر اشتغال در برنامه توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي تاكيد شده است اما در عمل شاهد نگرشهاي تبعيض آميز و به تبع آن تصميمگيريهاي تبعيض آميز نسبت به زنان شاغل هستيم. اصطلاح سقف شيشهاي گر چه براي اولين بار در امريكا شكل گرفت ولي در شرايط كنوني اين واقعيت قابل تفهيم به تمام موقعيتهايي است كه زنان در عمل براي رسيدن به مشاغل سطوح بالا با آن روبرو هستند. مفروضاتي مانند اينكه زنان در شرايط بحراني بسيار احساساتي تصميم ميگيرند و منطقي نيستند و .. مسايل كليشهاي هستند كه از توجه عادلانه به شرايط احراز فردي جلوگيري كرده است. (جزني،1380،71)
ب ) موانع نگرشي:
1.زنان مانند مردان در مورد مسير شغلي شان جدي نيستند، و خانواده براي آنها در اولويت قرار دارد.
2. اگر يك زن در مقام در مقام ارشد شكست بخورد، پس نبايد هيچ زني را در مقام مشابه قرار داد.
3.سازمانها زنان را براي شكست خوردن نميخواهند پس ريسك استخدام و ارتقاي آنها را قبول نميكنند. (منبع : اينترنت)
پيشنهادهايي براي هموار شدن زمينه اشتغال زنان:
1. شكستن سقف شيشهاي : بهترين راه براي شكستن سقف شيشهاي آموزش و شكستن چارچوب باورهاي سنتي در رابطه با شغل هاي زنان و تقويت خودباوري زنان ميباشد. سازمان بينالمللي كار، براي شكست سقف شيشهاي توصيههايي ارايه كرده است كه بعضي از آنها به شرح زير ميباشد:
آموزش، ايجاد شبكههاي ارتباطي، اتخاذ سياست هاي سازگار با مصالح خانوادگي، اصلاح قوانين استخدامي، پرداختهاي مساوي براي مشاغل مشابه، افزايش آگاهي عمومي نسبت به نقش وسهم اقتصادي رو به رشد زنان( منبع اينترنت)
2. افزايش مشاركت زنان در جامعه از طريق تشكيل سازمانهاي غيردولتي (NGO).
3. يكي از اقداماتي كه هماكنون در دنيا براي فراهمآوردن زمينه مناسب براي فعاليت زنان مورد توجه قرار گرفته است بحث سازمان «دوستدار خانواده» Friendly organization است . ساختار اين سازمانها به گونهاي است كه زنان شاغل بتوانند حافظ كيان خانواده خود نيز باشند.در نظر گرفتن امكاناتي چون ساعات كار شناور، محلهاي كار غيرمتمركز تهيه امكانات مهد كودك و .. از جمله تمهيداتي است كه در اين سازمانها پيشبيني ميشود.
نتيجهگيري:
تعداد زنان در سالهاي اخير در محيط كار رو به افزايش است اما اشتغال زنان در جامعه ما هنوز با موانع فراواني از جمله موانع فرهنگي و نگرشي رو به رو است.
و رسيدن به اهداف هر سازمان و در نهايت رسيدن به توسعه اقتصادي و اجتماعي هر كشوري ، در گروه استفاده بهينه از نيروي انساني آن ميباشد. سازمانها بايد از زنان و مردان متخصص به دور از تعصبات فرهنگي، به شكل صحيحي استفاده كرده و سقف شيشه اي را از ميان بر دارند. و اشتغال زنان نيازمند تغيير رفتار و نگرش هاست و هم زنان بايد با اعتماد به نفس بيشتري در محيط جامعه وسازمان ظاهر شوند و روز به روز به توانمندي هاي خود بيفزايند.
منابع و ماخذ :
1.الواني، مهدي. ضرغامي فرد، مژگان. “موفقيت زنان در كار راهه مديريتي” ، نشريه مديريت دولتي، شماره 54و53، 1380.
(تفسير آيات مربوط به موضوع حجاب از سوره هاي نور و احزاب)
سال تحصيلي: 86-85
مقدمه:
1- فلسفة حجاب
بدون شك، در عصر ما كه بعضي نام آن را عصر برهنگي و آزادي جنسي گذارده اند، و افراد غرب زده، بي بند وباري زنان را جزئي از آزادي او مي دانند، سخن از حجاب گفتن براي اين دسته ناخوشايند و گاه افسانه اي است متعلق به زمان هاي گذشته !
ولي مفاسد بي حساب، مشكلات و گرفتاريهاي روز افزوني كه از اين آزاديهاي بي قيد و شرط به وجود آمده سبب شده كه تدريجاً گوش شنوائي براي اين سخن پيدا شود.
البته در محيط هاي اسلامي و مذهبي، مخصوصاً در محيط ايران بعد از انقلاب جمهوري ا سلامي، بسياري از مسائل حل شده، و به بسياري از اين سؤالات عمده پاسخ كافي و قانع كننده داده شده است، ولي با زاهميت موضوع ايجاب مي كند: اين مسأله به طور گسترده تر مورد بحث قرار گيرد.
مسأله اين است: آيا زنان با (نهايت معذرت) بايد براي بهره كشي از طريق سمع،بصر و لمس (جز آميزش جنسي) در اختيار همة مردان باشند؟ و يا بايد اين امور، مخصوص همسرانشان گردد؟
بحث در اين است: آيا زنان در يك مسابقة بي پايان در نشان دادن اندام خود و تحريك شهوات و هوس هاي آلوده مردان درگير باشند؟ و يا بايد اين مسائل از محيط اجتماع بر چيده شود، و به محيط خانواده و زندگي زناشوئي اختصاص يابد؟!
اسلام، طرفدار برنامة دوم است و حجاب، جزئي از اين برنامه محسوب مي شود، در حالي كه غربي ها و غرب زده هاي هوسباز، طرفدار برنامة اولند!.
اسلام، مي گويد: كاميابي هاي جنسي اعم از آميزش و لذت گيري هاي سمعي، بصري و لمسي مخصوص به همسران است و غير از آن گناه، و ماية آلودگي و ناپاكي جامعه مي باشد كه جملة «ذلِكَ أََزكي لَهم» در آيات فوق اشاره به آن است.
وَ قْل لِلمْؤمِناتِ يَغضْضنَ مِن أبصارِهِنّ وَ يَحفَظنَ فزوجهن و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها و ليضربن بخمر هن علي جيوبهن و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن او آبائهن أو آباء بعولتهن أو أبنائهن أو أبناء بعولتهن أو إخوانهن أئو بني إخوانهن أو بني أخواتهن أو نسائهن أو ما ملكت أيمانهن أو التابعين غير أولي الا ربة من الرجال أو الطفل الذين لم يظهرو علي عورات النساء و لا يضربن بأرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن و توبوا ألي الله جميعاً أيّها المؤمنون لعلكم تفلحون
و به زنان با ايمان بگو چشم هاي خود را زا (نگاه هوس آلود) فرور گيرند، و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را- جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند، و (اطراف) روسري هاي خود را بر سينة خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشكار نسازند مگر براي شوهرانشان، يا پدرانشان يا پدرشوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم كيششان يا بردگانشان (كنيزانشان) يا افراد سفيه كه تمايلي به زند ندارند، يا كودكاني كه از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند؛ و هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود. (و صداي خلخال كه بر پا دارند به گوش رسد) و همگي به سوي خدا باز گرديد اي مؤمنان، تا رستگار شويد!
تفسير: در اين آيه به شرح وظائف زنان در اين زمينه مي پردازد، نخست به وظائفي كه مشابه مردان دارند اشاره كرده مي گويد: «و به زنان با ايمان بگو چشم هاي خود را فرو گيرند (و از نگاه كردن به مردان نامحرم خودداري كنند) و دامان خود را حفظ نمايند» «وَ قٌل لِلمُؤمِناتِ يَغضُضنَ مِن أبصارِهِنّ و يَحفَظنَ فُرُوجَهُنَّ»
و به اين ترتيب، «چشم چراني» همان گونه كه بر مردان حرام است بر زنان نيز حرام مي باشد، مي پوشانيد عورت از نگاه ديگران، چه از مردان و چه از زن براي زنان نيز همانند مردان واجب است.
پس از آن به مسأله حجاب كه از ويژگي زنان است ضمن سه جمله اشاره فرمودند:
1- «آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند جز آن مقدار كه طبيعتاً ظاهر است» «وَ لا يُبدِينَ زِينَتَهُنَّ إلاّ ما ظَهَرَ مِنها»
در اين كه منظور از زينتي كه زنان بايد آن را بپوشانند و همچنين زينت آشكاري كه در اظهار آن مجازند چيست؟ در ميان مفسران سخن بسيار است.
بعضي، زينت پنهان را به معني زينت طبيعي (اندام زيباي زن) گرفته اند، در حالي كه كلمة «زينت» به اين معني كمتر اطلاق مي شود.
بعضي ديگر، آن را به معني «محل زينت» گرفته اند، زيرا آشكار كردن خود زينت مانند گوشواره و دستبند و بازوبند به تنهائي مانعي ندارد، اگر ممنوعيتي باشد مربوط به محل اين زينت ها است، يعني گوش ها و گردن و دستها و بازوان.
بعضي ديگر، آن را به معني خود «زينت آلات» گرفته اند منتها در حالي كه روي بدن قرار گرفته، و طبيعي است كه آشكار كردن چنين زينتي توام با آشكار كردن اندامي است كه زينت بر آن قرار دارد.
(اين دو تفسير اخير از نظر نتيجه يكسان است هر چند از دو راه مسأله تعقيب مي شود.)
حق اين است كه ما آيه را بدون پيشداوري و طبق ظاهر آن تفسير كنيم كه ظاهر آن همان معني سوم است و بنابراين، زنان حق ندارند زينت هائي كه معمولاً پنهاني است آشكار سازند، هر چند اندامشان نمايان نشود، و به اين ترتيب آشكار كردن لباس هاي زينتي مخصوصي را كه در زير لباس عادي يا چادر مي پوشند مجاز نيست، چرا كه قرآن از ظاهر ساختن چنين زينت هائي نهي كرده است.
در روايات متعددي كه از ائمه اهلبيت نقل شده نيز همين معني ديده مي شود كه زينت باطن را به قلاده: «گردنبند»، دملج: «بازوبند» و خلخال: «پاي «برنجن» همان زينتي كه زنان عرب در مچ پاها مي كردند» تفسير شده است.
و چون در روايات متعدد ديگري زينت ظاهر به «انگشتر»، «سرمه» و مانند آن تفسير شده، مي فهميم منظور از زينت باطن نيز خود زينت هائي است كه نهفته و پوشيده است (دقت كنيد).
2- دومين حكمي كه در آيه بيان شده اين است: «آنها بايد خمارهاي خود را بر سينه هاي خود بيفكنند» «وَ ليَضرِبنَ بَخُمُرهِنَّ عَلي جُيُوبِهِنَّ»
«خمر» جمع «خمار» (بر وزن حجاب) در اصل، به معني پوشش است، ولي معمولاً به چيزي گفته مي شود كه زنان با آن سر خود را مي پوشانند (روسري).
«جيوب» جمع «جيب» (بر وزن غيب) به معني يقة پيراهن است، كه آن تعبير به «گريبان» مي شود و گاه به قسمت بالاي سينه به تناسب مجاورت با آن نيز اطلاق ميگردد.
از اين جمله استفاده مي شود كه: زنان قبل از نزول آية، دامنة روسري خود را به شانه ها يا پشت سر مي افكندند، به طوري كه گردن و كمي از سينة آنها نمايان ميشد، قرآن دستور مي دهد روسري خود را بر گريبان خود بيفكنند تا هم گردن و هم آن قسمت از سينه كه بيرون است مستور گردد. (از شأن نزول آيه كه قبلاً آورديم نيز اين معني به خوبي استفاده مي شود.)
3- در سومين حكم، مواردي را كه زنان مي توانند در آنجا حجاب خود را برگيرند و زينت پنهان خود را آشكار سازند، با اين عبارت شرح مي دهد:
«آنها نبايد زينت خود ار آشكار سازند» «وَ يُبدِينَ زِينَتَهُنَّ»
10- «يا بردگانشان» (كنيزانشان) «أو ما مَلَكَتْ أيْمانُهُنَّ»
11- «يا پيروان و طفيلياني كه تمايلي به زن ندارند» (افراد سفيه و ابلهي كه ميل جنسي در آنها وجود ندارد» «أو التّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الإرْبَةِ مِنَ الرِجّالِ»
12- «يا كودكاني كه از عورات زنان (امور جنسي) آگاه نيستند»
به يقين، نان يكي از بزرگترين موهبتها و بركاتي است كه خداوند عزيز و رزاق به بندگان خود، عطا نموده است.
دست قدرتمند الهي، بي هيچ نقصان و قصوري تمام شرايط را براي ايجاد و پرورش اين نعمت بزرگ فراهم نموده است و زبان ستايش و شكر انسان را با هر ذوق و سليقه و ميزان دركي، باز و گويا كرده است.
اما ظاهراً آنچه به عنوان مهمترين عامل دربه ثمر نشاندن اين همه تلاش و تدبير الهي مطرح است، همان دقت و ظرافتي است كه بشر در تهيهي محصولي به نام «نان» به كار ميبرد و با بهرهبرداري از انديشههاي ناب و ابتكارات گرانقدر، نيز با به كارگيري پيشرفتهترين تجهيزات و فنآوري بر جلوههاي ويژه اين نعمت ارزشمند الهي افزوده و از اسراف آن جلوگيري نمايد.
به منظور ترويج استفادهي بهينه از نان به عنوان يكي از بزرگترين نعم الهي مجموعهاي را تحت عنوان «نان» به شيفتگان و مشتاقان فرهنگ ناب اسلامي تقديم مينماييم.
اميد آنكه خداوند بزرگ، توفيق شكرگزاري عملي و حقيقي از نعمتهاي خود را به ما ارزاني دارد.
«نان و اهميت آن»
الف: نان مايهي بركت و نيروبخش عبادت
قال النبي (ص): «اللهم بارك لنا فيالخبز و لا تفرق بيننا و بينه فلولا الخبر ما صمنا و لا صلينا و لا ادينا فرائض ربنا[1]»
پيامبر اكرم (ص) فرمود: «خداوندا، نان را در زندگي ما چنان قرار ده كه با كمترين مقدار از آن، بيشترين بهره و نيرو به ما برسد. خدايا، دستيابي به نان را براي ما مشكل مگردان چرا كه اگر نان نباشد نميتوانيم روزه بگيريم، نميتوانيم نماز بخوانيم، بلكه نميتوانيم هيچ يك از وظايف ديني خود را انجام دهيم».
ب: نان، بهترين غذا
قال النبي (ص): «خير طعامكم الخبز»[2]
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «بهترين طعام و غذاي شما نان ميباشد».
امروزه در بسياري از كشورهاي جهان نان به عنوان غذاي اصلي مردم ميباشد و روزانه قسمت قابل توجه از انرژي پروتئين، املاح معدني، ويتامينهاي گروه B مورد نياز انسان را تامين مينمايد.
در ايران نيز 80 درصد غذاها را نان تشكيل ميدهد و قسمت اعظم نمك طعام مورد نياز روزانهي مردم از خوردن نان تأمين ميگردد.
متأسفانه در كشو ما با اضافه كردن جوششيرين به اين غذاي با ارزش آن را نهايتاً به غذايي با پيامدهاي مضر تبديل ميكنند.
«فرايند تهيهي نان»
مادهي اوليهي نان «گندم» ميباشد. از ميزان خاكستر موجود در آرد گندم، آردها را طبقهبندي ميكنند.
هر چه خاكستر آرد كمتر باشد آرد مرغوبتر است و هرچه پروتئين آرد گندم بالاتر باشد آرد قويتر ميباشد.
نان از مخلوط كردن آرد، آب، نمك، مخمر با خميرترش پس از طي مراحل آمادهسازي خمير، فرايند تخمير و پخت به وجود ميآيد.
بهترين نان آن است كه طبق اصول قديم تهيه گردد و مواد محافظ نداشته باشد (چيزي براي حفاظت آرد و اينكه زود فاسد نشود به آرد اضافه نكرده باشند) و زياد سفيد نباشد.
ورآمدن خميرنان با خمير مايه[3] بايد باشد نه با جوششيرين. هم اكنون بهترين نان دنيا، نانهاي ايراني است كه حرارت به همهي جاي آن ميرسد و تقريباً عاري از ميكروب ميشود[4].
در نمودار صفحهي بعد فرايند تهيهي نان به روش سنتي نشان داده شده است.
پخت به روش سنتي
پخت به روش صنعتي
«انواع نان در ايران»
نانهاي ايراني به 5 گروه تقسيم ميشوند كه عبارتند از:
1- نان سنتي كه مسطح و نازك و شامل:
الف- لواش
نان لواش ناني است كه ميتوان آن را به مدت طولاني حتي 6 ماه نگهداري نمود.
اين نان سريع خشك ميشود و در هنگام مصرف بايد با آب مرطوب نموده تا نرم شود. در صورتيكه نام گرم در كيسهي پلاستيك قرار داده شود، ميتوان تا چند روز آن را به راحتي مصرف نمود.
ب- سنگك:
ناني است مخروطي شكل كه روي ريگهاي داغ پخته ميشود. نان سنگك نسبت به ساير نانها بهتر، مطلوبتر و سالمتر بوده و درصد املاح، پروتئين و ويتامينهاي آن بالاتر ميباشد و در ميان نانهاي سنتي ايران تنها ناني است كه با شعلهئي نيمه مستقيم پخت ميگردد.
گفته ميشود اين نان در زمان شاهعباس با تدبير مرحوم شيخبهايي طرحريزي شده است.
ج- تافتون:
تافتون ناني گرد و نازك، ضخيمتر از نان لواش و نازكتر از سنگك و بربري است. اين نان ديرتر از سنگك و بربري بيات ميشود.
د- بربري:
نان بربري ناني بيضي شكل با شكل شيارهاي نسبتاً منظم ميباشد. يكي از ويژگيهاي مهم نان بربري، بيات شدن سريع آن است. به همين دليل اين نان را به صورت گرم و تازه مصرف ميكنند.
2- نان چاياتي (نان دو لايه و بادكنكي):
اين نان از آرد گندم كامل تهيه شده و روي سطح فلزي داغ پخت ميگردد.
3- نان متري:
ناني نازك كه به وسيله ماشين و روي سطح متحرك توليد ميشود.
4- نانهايي با حجم متوسط:
اگر نان بربري را به ضخامت 4 الي 6 سانتيمتر تبديل كنيم به نانهايي با حجم متوسط تبديل ميشود.
5- نانهاي فانتزي:
جزء نانهاي پرحجم است و تنوع بسيار زيادي دارد.
«اثرات مخرب جوش شيرين»
به دليل ميزان مصرفي بالاي نان در كشور ما، امروزه استفاده از جوششيرين در توليد نان به صورت قابل ملاحظهاي افزايش يافته كه اين امر به سلامتي و تندرستي جامعه لطمه خواهد زد.
جوششيرين مادهاي است به صورت گرد و بلوري با دانههاي درشت و سفيد كه به عنوان يك منبع گاز با قيمت پايين شناخته شده است.
به دليل پايين بودن قيمت، راحتي انتقال و بيطعمي نسبي مورد استفاده قرار ميگيرد.
جوششيرين مادهاي شيميايي بوده كه تقريباً در هيچ كجاي دنيا به نان اضافه نميشود و يكي از دلايلي كه نانهاي امروزي طعم، بو و ماندگاري نانهاي قديم يا نانهاي روستايي را ندارد افزودن جوششيرين به نان است.
اگر ورآمدن خميرنان به صورت تخمير طبيعي انجام گيرد و از جوششيرين جهت ورآمدن استفاده نشود نان، طعم و بوي بهتري پيدا كرده و ماندگاري آن افزايش مييابد.
«مضرات جوششيرين در بدن انسان»
1. جوششيرين باعث قليايي شدن شيرهي معده ميشود و به همين سبب ناراحتيهاي گوارشي از قبيل ورم، زخم معده و زخم اثنيعشر ميشود.
2. جوششيرين باعث كاهش جذب مواد مغذي چون آهن و كلسيم خواهد شد كه نتيجهي آن كم خوني ناشي از فقر آهن، پوكي استخوان ناشي از كاهش كلسيم بدن خواهد بود كه اثرات نامطلوبي بر سلامتي كودكان و نوجوانان و زنان باردار و شيرده و سالمندان خواهد گذشت و موجب افت تحصيلي دانشآموزان ميگردد.
3. تعادل اسيد و باز كه عامل مهمي در ثبات واكنشهاي بدن ميباشد را مختل كرده كه نتيجهي آن به هم خوردن نظم ضربان قلب است.
4. مصرف جوششيرين باعث بالارفتن فشارخون ميشود كه شدت آن در افرادي كه بيماري قلبي و سابقهي فشارخون دارند بيشتر است.
حال كه امروز نان مقدسترين، پرارزشترين و كمبهاترين مادهي غذايي است، بياييد با حذف جوششيرين آن را سالمتر و غنيتر در اختيار مردم قرار دهيد.
گندم (ماده زندگي) و نان (زندگي) است.
«دلايل ايجاد ضايعات نان»
1. ضايعات در مرحلهي حمل و نقل و جابجايي آرد و عدم يكنواختي آرد تحويلي به نانوايان از نظر مرغوبيت.
2. عدم نگهداري مناسب آرد.
3. عدم رعايت زمان تخمير و استفاده از جوششيرين.
4. بياتي سريع نان.
5. آلودگي به ميكروارگانيسمها و رشد كپكها در نان.
6. فقدان آموزش كافي براي كارگران نانواييها.
7. عدم آشنايي مصرفكنندگان به نحوهي نگهداري نان.
8. افزايش مهاجرت بيرويهي روستائيان به شهرها و بالابودن تقاضاي نان در ساعات معيني از روز و نبودن زمان كافي براي تخمير نان.
«چرا نان بيان ميشود و چگونه آن را به تأخير بياندازيم»
بياتي فرايندي است كه در اثر واكنشهاي فيزيكي و شيميايي پيچيده بين تركيبات نان به وجود ميآيد به طوري كه نان بو و مزه خود را از دست داده و به سختي جويده ميشود.
يكي از سادهترين اقداماتي كه جهت به تأخير انداختن بياتي نان به كار ميرود:
استفاده از فرمول مناسب براي تهيهي نان و اجراي صحيح روشهاي تكنولوژي ميباشد كه از جملهي آنها اين موارد را ميتوان نام برد:
- حفظ رطوبت خمير در حد متعادل.
- نحوه و مدت زمان مناسب زدن خمير.
- رعايت رطوبت نسبي هوا در طي تخمير نهايي.
- حرارت پخت و درجه حرارت در طي تخمير نهايي چانه.
- مدت زمان پخت.
- نحوهي بسته بندي و شرايط نگهداري محصول.
«آداب نان»
نان يكي از خوردنيهاي مقدس و مورد احترام اسلام است.
در روايتي معتبر از حضرت رسول اكرم (ص) نقل شده است كه فرمودند:
«گرامي داريد نان را كه كار كردهاند در آن ملائكه از مابين عرش تا زمين و بسياري از اهل زمين تا آنكه براي شما به عمل آمده است».
«كيفر توهين به نان»
از رسول گرامي اسلام (ص) نقل شده است كه: «حضرت دانيال به نزد كشتيباني آمده و گرده ناني به او داد كه مرا از آب بگذرانيد.
كشتيبان نان را انداخت و گفت:
«اين نان را چه كنم، در پيش ما اين نان در زير پاي مردم افتاده و پا بر آن ميمالند».
پس دانيال دست به سوي آسمان بلند كرد و گفت: «پروردگارا نان را گرامي دار، به تحقيق كه ديدي اين بندهي تو با نان چه كرد و چه گفت».
خداوند عالميان امر نمود به آسمان كه باران مبار بر ايشان، و نيز فرمان داد به زمين كه گياه مرويان برايشان، تا آنكه كارشان به جايي رسيد كه از گرسنگي يكديگر را ميخوردند.
تا آنكه نوبت به دو زن رسيد كه هر يك فرزندي داشتند. روزي يكي به ديگري گفت: «كه بيا من و تو فرزند مرا بخوريم، و فردا فرزند تو را بخوريم».
پس چون نوبت به فرزند ديگري رسيد، ابا كرد از خوردن فرزند، نزاع و درگيري به وجود آمد.
نزد دانيال آمدند و آن حضرت را از فلاكت خويش باخبر ساختند.
حضرت فرمود كه:
«كار شما به اينجا رسيده است».
گفتند: «بلي و بدتر از آنچه شما ميبيني».
در اين هنگام حضرت دست به آسمان برداشت و گفت: «پروردگارا فضل خويش به ما برگردان و رحمت خود را شامل ما نما و اطفال و بيگناهان ما را كيفر مفرما به واسطه گناه كشتيبان».
پس دعاي خالصانهي آن حضرت به استجابت رسيد. با توجه به جايگاه ويژهي نان در ميان غذاها در اسلام، مناسب است آداب رعايت نمودن حرمت و شيوهي درست بهرهبرداري از آن را نيز بيان كنيم.
(1) چون نان حاضر شد بخوريم:
از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود:
«نان را گرامي داريد»
اصحاب از آن بزرگوار پرسيدند: «گرامي داشتن نان چگونه است و شيوهي آن را به ما بياموزيد.
حضرت فرمودند كه: «چون نان حاضر شد بخوريد و انتظار چيز ديگري مبريد».
(2) دور نريختن نان:
حضرت نبياكرم (ص) اجازه نميفرمودند كه ذرهاي نان در فاضلاب ريخته شود.
(3) نبريدن نان به آهن و كارد:
در روايتي آمده است كه:
«إن تقطعوا الخبز بالسكين و لكن اكسروا باليد»
نان را با كارد نبريد بلكه آن را با دست بشكنيد و تكه نماييد.
(4) ظرف بر نان نگذاشتن
(5) كوچك برداشتن لقمه
(6) خوب جويدن:
(7) خودداري از خوردن سوختههاي نان:
بايد از خوردن سوختههاي نان به علت سرطانزا بودن پرهيز نمود.
(8) بونكردن نان:
(9) تنور خانگي:
از نبي اكرم (ص) نقل شده است كه:
«در تنور براي اهل خانه موجب زيادتي و بركت ميباشد».
ميتواند يكي از آثار وجود تنور در خانه بيرون راندن باكتريها باشد.
(10) نان را با ميوه يا سبزي خوردن.
(11) نان با گوشت يا حبوبات خوردن:
در روايتي آمده است كه:
«نبي اكرم از درد پشت نزد پروردگار گلايه داشت. امر شد به ايشان كه گوشت و حبوبات بخورند.
(12) رعايت نوبت
(13) به اندازه خريدن نان:
(14) در سفره يا نايلون گذاشتن نان:
(15) سرد كردن كامل نان:
چنانچه نانهاي داغ را روي هم انباشته كنيم و قبل از سرد شدن كامل از آن استفاده نماييم، آثار نامطلوب زير را به دنبال دارد:
1. باعث تغيير شكل و حالت ظاهري نان ميشود.
2. عاملي براي بيات شدگي زودرس نان ميگردد.
3. زمينهي مناسب براي كپك زدگي در نان ميشود.
4. عاملي براي افزايش ضايعات نان ميگردد.
5. باعث ايجاد بيماريهاي گوارشي براي مصرفكنندگان ميشود.
قبل از سرد شدن كامل نان، از دسته كردن نان داغ جداً خودداري نماييد[5].
منابع و مآخذ
1. دنياي نان. محمد علي رخ، محمد رضا زارع بيدكي. انتشارات مفاخر.
2. تكنولوژي نان. دكتر ناصر رجبزاده. انتشارات سمت.
3. بروشور نان طلاي كم ارزش. دانشگاه علوم پزشكي تهران.
4. اينترنت (تهيه عكس).
[1] . كسافي 6/287
[2] . مستدرك الوسايل 16/329
[3] . اين مايه با ترش شدن طبيعي خمير به دست ميآيد.
مدل energy- efficientمبني بر تراكم دادهها براي شبكه هاي سنسور بي سيم
چكيده:
تراكم داده ها در شبكه هاي سنسور بي سيم افزونگي را حذف مي كند تا مصرف پهناي باند و بازده انرژي گوه ها را توسعه دهد. اين مقاله يك پروتكل تراكم داده هاي energy- efficientامن را كه (Energy- Efficient Secure Pattern based Data Aggregation)ESPDA الگوي امن energy- efficient بر پاية تراكم داده ها) ناميده مي شود ارائه مي كند. برخلاف تكنيكهاي تراكم داده هاي قراردادي، ESPDA از انتقال داده هاي اضافي از گره هاي سنسور به cluster- headها جلوگيري مي كند. اگر گره هاي سنسور همان داده ها را تشخيص داده و دريافت كنند، ESPDA ابتدا تقريباً يكي از آنها را در وضعيت خواب (sleep mode) قرار مي دهد و كدهاي نمونه را براي نمايش مشخصات داده هاي دريافت و حس شده توسط گره هاي سنسور توليد مي كند. Cluster- head ها تراكم داده ها را مبني بر كدهاي نمونه اجرا مي كند و فقط داده هاي متمايز كه به شكل متن رمز شده هستند از گره هاي سنسور به ايستگاه و مكان اصلي از طريق Cluster- headها انتقال يافته است. بعلت استفاده از كدهاي نمونه، Cluster- headها نيازي به شناختن داده هاي سنسور براي اجراي تراكم دادهها ندارند. زيرا به گره هاي سنسور اجازه مي دهد تا لينك هاي ارتباطي سرهم پيوسته (end-to-end) امن را برقرار كنند. بنابراين، نيازي براي مخفي سازي/ آشكار سازي توزيع كليد مابين Cluster- head ها و گره هاي سنسور نيست. بعلاوه، بكار بردن تكنيك NOVSF block- Hopping، امنيت را بصورت تصادفي با عوض كردن با نگاشت بلوك هاي داده ها به time slotهاي NOVSF اصلاح كرده و آن را بهبود مي بخشد. ارزيابي كارايي نشان مي دهد كه ESPDA روش هاي تراكم داده هاي قراردادي را به بيش از 50% در راندمان پهناي باند outperform مي كند.
1- مقدمه: شبكه هاي سنسور بي سيم، بعنوان يك ناحيه و منطقة جديد مهم در تكنولوژي بي سيم پديدار شده اند. در آيندة نزديك، شبكه هاي سنسور بي سيم منتظر هزاران گره ارزان و كم هزينه و داشتن هر توانايي (Sensing capability) sensing با توان ارتباطي و محاسباتي محدود شده بوده اند. چنين شبكه هاي سنسوري منتظر بوده اند تا در بسياري از موارد در محيط هاي عريض گوناگوني براي كاربردهاي تجاري، شخصي و نظامي از قبيل نظارت، بررسي وسيلة نقليه و گردآوري داده هاي صوتي گسترش يافته باشند. محدوديتهاي كليد شبكه هاي سنسور بي سيم، ذخيره سازي، توان و پردازش هستند. اين محدوديتها و معماري ويژه گره هاي سنسور مستلزم انرژي موثر و پروتكلهاي ارتباطي امن هستند. امكان و اجراي اين شبكه هاي سنسور كم هزينه با پيشرفت هايي در MEMS (سيستم هاي ميكرومكانيكي micro electromechanical system)، تركيب شده با توان كم، پردازنده هاي سيگنال ديجيتالي كم هزينه (DSPها) و مدارهاي فركانس راديويي (RF) تسريع شده اند.
چالش هاي كليد در شبكه هاي سنسور، براي بيشينه كردن عمر گره هاي سنسور به علت اين امر است كه براي جايگزين كردن و تعويض باطري هاي هزاران گره سنسور امكان پذير نيست. بنابراين عمليات محاسباتي گره ها و پروتكلهاي ارتباطي بايد به اندازة انرژي موثر در صورت امكان ساخته شده باشد. در ميان اين پروتكلها، پروتكلهاي انتقال داده ها بر حسب انرژي از اهميت ويژه اي برخوردارند، از آنجائيكه انرژي مورد نياز براي انتقال داده ها 70% از انرژي كل مصرفي يك شبكة سنسور بي سيم را مي گيرد. تكنيكهاي area coverage و تراكم داده ها مي توانند كمك بسيار زيادي در نگهداري منابع انرژي كمياب با حذف افزونگي داده ها و كمينه ساختن تعداد افتقالات داده ها بكنند. بنابراين، روشهاي تراكم داده ها در شبكه هاي سنسور، در همه جا در مطبوعات مورد تحقيق و بررسي قرار گرفته اند، در SPIN (پروتكلهاي سنسور براي اطلاعات از طريق مذاكره sensor protocols for Information via Negotiation
ارسال داده هاي اضافي با مذاكره meta- dataها توسط گره ها حذف شده اند. در انتشار مستقيم، شيب ها كه براي جمع آوري داده ها و تراكم داده ها برقرار شده اند، كاربرد مسيرهاي تقويت مثبت و منفي را بوجود مي آورند. در گره هاي سنسور، نمونه اي از داده ها را كه نشان مي دهد كه چگونه تفسير سنسور به فاصلة زماني از پيش تعريف شده تغيير روش مي دهد مي فرستند. Cluster- headها نمونه هاي داده ها را جمع آوري كرده و فقط يكي از رويدادهاي وخيم تطبيق يافته را مي فرستد. از قبيل، پيش بيني افت درجه حرارت به طور تصادفي يك طوفان به پايگاه و مكان اصلي.
Cluster- head همچنين مي تواند مطالعات نمايندة k را بجاي مطالعات بدست آمدة n از تمامي سنسورهايش مطابق الگوريتم k-means بفرستد. امنيت در ارتباط داده اي موضوع مهم ديگري است تا طراحي شبكه هاي سنسور بي سيم مطرح شده باشد، همانند شبكه هاي سنسور بي سيم كه ممكن است در مناطق دشمن از قبيل ميدان هاي نبرد گسترش يافته باشد. بنابراين، پروتكل هاي تراكم داده ها بايد با پروتكلهاي امنيتي ارتباط داده ها بعنوان يك تعارض مابين اين پروتكلها كه ممكن است سوراخ و روزنههايي (loophole) را در امنيت شبكه ايجاد كنند كار كنند. اين مقاله يك الگوي مطمئن و energy-efficient مبني بر پروتكل تراكم داده ها (ESPDA) را كه هر دوي تراكم داده ها و تصورات و مفهوم هاي كلي امنيتي را با هم در شبكه هاي سنسور بي سيم Cluster- head رسيدگي مي كند، ارائه مي كند. هرچند، تراكم داده ها و امنيت در شبكه هاي سنسور بي سيم در مطبوعات مورد مطالعه قرار گرفته اند، براي بهترين شناسايي و آگاهي ما اين مقاله نخستين مطالعه براي رسيدگي كردن به تكنيكهاي تراكم داده ها بدون مصالحه امنيت است. ESPDA كدهاي نمونه را براي اجراي تراكم داده ها بكار مي برند. كدهاي نمونه اساساً نمايندة بخش هاي داده ها هستند كه از داده هاي واقعي به چنين روشي كه هر كد نمونه مشخصات مخصوص داده هاي واقعي متناظر را دارد اقتباس شده است (گرفته شده است). فرآيند اقتباس يا استخراج ممكن است وابستگي به نوع داده هاي واقعي را تغيير دهد.
براي مثال: وقتي كه داده هاي واقعي تصورات حس شدة موجودات بشر توسط سنسورهاي نظارت و مراقبت هستند، مقادير پارامتر كليد براي شناسايي صورت و بدن بعنوان نماينده اي از داده ها كه وابسته به نيازهاي كاربردي هستند، مطرح شده اند. وقتيكه يك گره سنسور شامل واحدهاي دريافت يا احساس (sensing) چند گانه است، كدهاي نمونة گره سنسور، با تركيب كدهاي نمونة واحدهاي دريافت يا احساس (sensing) افرادي و فردي فراهم شده اند. بجاي ارسال كل داده هاي حس شده و دريافت شد. (sensed) اول، گره هاي سنسور را توليد مي كنند و سپس كدهاي نمونه را به Cluster- headها مي فرستند. Cluster- headها كدهاي نمونة متمايز را تعيين مي كنند و سپس فقط خواستار يك گره سنسور براي فرستادن داده هاي واقعي براي هر كد نمونه متمايز هستند. اين روش ديدگاه هم انرژي و هم پهناي باند موثري را براي ESPDA بوجود مي آورد. ESPDA، همچنين امن است زيرا Cluster- headها نيازي به كشف رمز داده ها براي تراكم داده ها ندارند و نه كليد رمزي سازي/ آشكار سازي منتشر شده است. علاوه بر اين، nonblocking كردن پيشنهاد شدة تكنيك hopping بلوك OVSF جلوتر، امنيت ESPDA را به صورت تصادفي با عوض كردن نگاشت بلوك هاي داده به time slotهاي NOVSF اصلاح مي كند. گره هاي سنسور معمولاً با چگالي عالي براي مقابله با خرابي هاي گره بعلت محيط هاي ناملايم گسترش يافته اند. گسترش تصادفي شبكه نيز در بسياري از مناطق با بيش از يك گره سنسور پوشانده شده بود. بنابراين، آن بسيار مطلوب و پسنديده است براي مطمئن ساختن اينكه يك منطقه و محيط فقط با يك گره سنسور در هر لحظه پوشانده شده است، بطوريكه بيش از يك گره سنسور همان داده ها را دريافت و احساس نمي كند. اين منجر به يك پيشرفت براي راندمان تراكم داده ها مي شود از آنجائيكه حتي داده هاي اضافي حس و دريافت نشده اند. در اين خصوص، اين مقاله يك الگوريتمي را براي هماهنگ كردن وضعيت خواب و فعال (sleep & active) به هنگام داشتن اشتراك گره هاي سنسور حوزه هاي sensing مطرح مي كند. نتيجة اين مقاله، بصورت زير سازمان يافته است. بخش 2 تراكم داده ها و پروتكل وضعيت sleep- active را شرح مي دهد. بخش 3 پروتكل امنيتي را مطرح مي كند. بخش 4 ارزيابي كارايي تراكم داده هاي پيشنهاد شده، پروتكل هاي sleep-active و پروتكل هاي امنيتي را ارائه مي كند. تبصره ها و توجهات در بخش 5 قرار دارند.
2- تراكم داده ها در ESPDA(Data Aggregation in ESPDA): اين مقاله در مورد شبكههاي سنسور با ساختار سلسله مراتبي و مرتبه اي كه داده ها از گره هاي سنسور به جايگاه اصلي از طريق Cluster- headها مسير دهي شده اند، رسيدگي مي كند. ايستگاه هاي اصلي براي داشتن توان كافي و حافظه براي ارتباط برقرار كردن بطور امن و مطمئن با تمامي گره هاي سنسور و شبكه هاي خارجي از قبيل اينترنت در نظر گرفته شده و فرض شده اند. گره هاي سنسور بصورت تصادفي در بيش از يك فضا و محيط گسترش يافته و مستقر شده اند تا نظارت شده باشند و آنها را به درون clusterها بعد از گسترش ابتدايي سازماندهي مي كنند. يك Cluster- head، از هر clusterاي براي بكار بردن ارتباط مابين گره هاي cluster و ايستگاه اصلي انتخاب شده است. Cluster- headها بصورت پويا مبني بر انرژي باقيمانده براي داشتن توان مصرفي يكنواخت در ميان تمامي گره هاي سنسور عوض شده اند. از آنجائيكه انتقال و ارسال داده يك دليل اصلي مصرف انرژي است، ابتدا ESPDA، ارسال و انتقال داده هاي اضافي را از گره هاي سنسور به Cluster- headها با كمك پروتكل هماهنگي وضعيت sleep-active كاهش مي دهد. سپس، ترام داده براي حذف افزونگي بكار گرفته شده است و براي تعداد ارسال ها را براي ذخيره سازي انرژي به حداقل رسانده است. در روش هاي تراكم داده هاي قراردادي، Cluster- headها، تمامي داده ها را از گره هاي سنسور دريافت مي كنند و سپس افزونگي را با بررسي محتويات داده هاي سنسور حذف مي كنند. ESPDA كدهاي نمونه را بجاي داده هاي حس شده يا دريافت شده (sensed) براي اجراي تراكم داده بكار مي برد، بنابراين، محتويات داده هاي ارسال شده مجبور نيستند تا در Cluster- headها آشكار و فاش شده باشند. اين قادر مي سازد تا ESPDA در تركيب عطفي (اتصال، پيوستگي) با پروتكل امنيتي كار كند. در پروتكل امنيتي و sensor data، كه به عنوان غيراضافي (non-redundant) با Cluster- headها شناسايي شده اند، به ايستگاه اصلي كه به شكل به رمز درآمده است، انتقال يافته است. كدهاي نمونه با بكار بردن يك انتشار جستجوي نمونة محرمانه بوسيلة Cluster- head بصورت دوره اي توليد شده اند. جستجوي (seed) نمونه يك عدد تصادفي بكار رفته براي پيشرفت و اصلاح قابليت اعتماد كدهاي نمونه با اجازه ندادن به همان كدهاي نمونة توليد شده در هر زمان است. چنانچه جستجوي نمونه تغيير يافته است، الگوريتم توليد نمونه، يك كد نمونة متمايزي را براي همان دادة سنسور توليد مي كند. بنابراين، افزونگي حتي قبل از اينكه داده هاي سنسور از گره هاي سنسور انتقال يافته باشند، حذف شده است.
1-2- هماهنگي وضعيت بيداري- خواب (Sleep- Active mode coordination) : گره سنسور به هر دو وضعيت بيكار (idle) يا وضعيت فعال براي عملكرد sensing مبني بر اتصال و محيط دريافت (sensing) شرايط است. يك روش و تكنيك متمركز شدن روي كاستن داده اضافي است تا از گره هاي سنسور به Cluster- headها انتقال داده شده باشند. در ESPDA، بسته هاي افزونه قبلاً در سطح Cluster- head حذف شده اند ولي هنوز مراقبت انرژي با بكار بردن سرشت ارتباطي data driven(data driven communication nature)
از شبكة سنسور بي سيم امكان پذير است. شناسايي گره هايي كه حوزه هاي دريافت اشتراكي دارند و در حال خاموش كردن واحدهاي دريافتي برخي از آن گره ها براي يك مقدار كران دار از زمان اتلاف انرژي را از وقتيكه اين گره ها داده هاي اضافي را به علت همپوشي و داشتن اشتراك توليد خواهند كرد، كاهش مي دهند. بيشتر مدل هاي انرژي امواج راديويي مطبوعات، وضع ارتباطي گره هاي سنسور بي سيم را تائيد مي كنند بحث در مورد بهره ها و سودهاي اضافي توسط روش هماهنگي data driven sleep كه ممكن است قابل توجه نباشد، امكان پذير است. اگرچه، مزاياي اين تكنيك مي تواند مشاهده شده باشد اگر يكي روي عملكرد يك شبكة سنسور تمركز كند. رسيدگي يك مورد در يك چنين محيط دريافت گره در اتحاد مناطق دريافتي همسايگانش است، هرگاه يك رويداد در محدودة دريافت اتفاق مي افتد، كد نمونة متناظر (متشابه) را به Cluster- head آن در ميان همسايگانش خواهد فرستاد. از آنجائيكه بستة آن سرانجام در Cluster- head حذف خواهد شد، اين يك انتقال اضافي است. توجه داشته باشيد كه: اين يك سناريوي best-case است از آنجائيكه تمامي همسايگانش به همان Cluster- head ارسال مي كنند. اين امكان پذير است كه اين گره به يك Cluster- head متمايز و متفاوت، همسايگانش را به علت الگوي دسته بندي خودش گزارش مي كند. كليد نقطه براي نتيجه گيري از اين مشاهده اين است كه، خرابي براي حذف كردن يك ارسال افزونه در گره سنسور آغازي ممكن است در يك تعداد از انتقالات غيرلازم و غيرضروري در دسته بندي سلسله مراتبي كه ممكن است فقط در Cluster- headهاي سطح بالاتر يا در ايستگاه اصلي در بدترين مورد حذف شده باشد، حاصل شود. در پروتكل خواب (sleep) يك گره سنسور با همسايگانش براي شناختن corerage regionهاي اشتراكي همكاري مي كند. گره هاي مجاور مي توانند، با يكديگر از طريق Cluster- head ارتباط برقرار كنند. لفظ sleep protocol براي نسبت دادن خاموش كردن واحد دريافت گره ها نسبت به خاموش كردن امواج راديويي بكار رفته است. كل عمر شبكه به شكاف (slot)هاي با طول ثابت مدت زمان T كه در شكل 1 نشان داده شده است تقسيم شده است. هر شكافي شامل مراحل مشاهده، فراگيري و تصميم است. هر گره كه بيدار است، بافر محلي اش را مبني بر رويدادهايي كه در مرحلة مشاهده آن اتفاق مي افتد به روز مي كند (update). در مرحلة يادگيري، گره ها، خلاصة محتويات بافرشان را از قبيل: محموعه مقادير hash رويدادهاي مشاهده شده با همسايگانشان مبادله مي كنند. در مرحلة تصميم، هر گره قابليتش را براي نگهداري واحد دريافت on/ off براي يك مدت z (مضربي از T) ارزيابي مي كند و تصميمش را به همسايگانش منتشر مي كند. ترتيب انتشارها براي گره ها، به صورت (z/zmax)*B كه B مقدار ثابت كوچكتر از T است و Z (مضرب T) مدت زمان خواب قبلي گره است و zmax (مضرب T) زمان حداكثر است كه يك گره مي تواند به ترتيب بخوابد، مرتب شده اند. انگيزة مرتب سازي انتشارها براي كاهش كشمكش ها و prioritize كردن گره ها است كه قادر نيستند كه در مراحل تصميم قبلي بخوابند وقتيكه مدت و زمان آن به اتمام برسد، هرگره الگوريتم زير را اجرا مي كند:
Algorithm. On Broad cast Timer Expire ( )
Begin
1.if ( اگر رويدادها توسط همسايگاني كه هنوز تصميمشان را منتشر نكرده اند در بافر مشاهده شده باشد)
2.Z’ = min (2*ZE , Zmax)
3.Broadcast sleep decision to neighbors
4. خاموش مي كندz را براي مدت Sensing unit
5.else
6.Z’=0.5*T
7.براي شكاف بعدي بيدار مي ماند.
8.Endif
9.را خالي مي كند event butter
END.
ترتيب زمان خواب شبيه به الگوريتم back off نمايي دودويي است. در پايان زمان خوابش، هر گره، براي مدت يك شكاف تا ضوابط تصميم گيري آنرا روي مشاهدات اخير و تغييرات در شبكه و محيط (شكل 2) پايه قرار مي دهد. ارزيابي كارايي پروتكل sleep در بخش 1-4 ضميمه شده است.
الگوريتم (PG) pattern generation روي تمامي گره هاي سنسور براي توليد كد نمونة مخصوص و ويژه براي داده هاي دريافت يا حس شده (sensed) اجرا شده است. در اين الگوريتم، داده هاي سنسور به يك مجموعه از اعداد و شماره اه نگاشت شده است و محدودة اين اعداد به فاصله هايي تقسيم شدهاند از قبيل كران ها و عرض فاصله ها كه توسط مقادير از پيش تعريف شده سر حد تعيين شده اند. تعداد مقادير سرحد و تغيير فاصله ها ممكن است به نيازهاي كاربر و دقت تعريف شده و تعيين شده براي محيطي در چنين شبكه اي كه گسترش يافته است، بستگي داشته باشد. سپس الگوريتم pattern generation مقادير شاخص را براي هر فاصله با بكار بردن pattern seed تخمين مي زند و جدولهاي جستجو، فاصله و ارزش بحراني را توليد مي كند. جدول جستجوي فاصله محدوده اي از هر فاصله را تعريف مي كند و جدول جستجوي ارزش بحراني (critical value) هر فاصله را به يك مقدار و ارزش بحراني نگاشت مي كند، مقادير بحراني ممكن است بعنوان يك براي اولين فاصله تعيين شده باشد و با وجود آخرين فاصله به 9 تغيير يابد. اين مقادير بحراني يك پايه و مبنا را براي توليد كدهاي نمونه تشكيل مي دهند. مشخصات داده هاي سنسور با پارامترهايي از قبيل درجه حرارت يا رطوبت هوا نمايش داده شده اند. وقتي داده ها از محيط دريافت مي شوند، پارامترهاي آن با فاصله هاي تعريف شده در جدول جستجوي الگوريتم PG مقايسه شده اند و مقادير بحراني متناظر به هر پارامتري ارجاع داده شده است. الحاق و اضافه كردن مقادير بحراني همة پارامترهاي داده ها، كد نمونه را توليد مي كنند. Sensor ID , timestamp به كدهاي نمونه اضافه شده اند وقتيكه آنها به Cluster- head، ارسال شده اند. الگوريتم مقايسه (pattern comparison) از ارسال داده هاي اضافي جلوگيري مي كند. گره هاي سنسور، يك مجموعه از داده هاي رمزي شده را كه هيچگونه افزونگي ندارد به ايستگاه اصلي از طريق Cluster- head مي فرستد. در الگوريتم pattern generation ، pattern seed براي ايجاد و توليد كدهاي نمونه استفاده شده است. وقتي clusterها در ابتدا در شبكه مستقر شده اند، گره هاي سنسور pattern seed محرمانه را از Cluster- headهاي متناظرشان كه pattern seed يك عدد تصادفي توليد شده است و توسط Cluster- head به شكل رمزي شده منتشر مي شود، دريافت مي كنند. جزئيات اينكه، pattern seed كه مطمئناً منتشر شده است، در بخش 1-3 ارائه شده است. Pattern seed براي پيشرفت قابليت اعتماد كدهاي نمونه با تصويب نكردن همان كدهاي نمونة توليد شده در هر زمان بكار برده شده است. همچنانكه pattern seed تغيير يافته است، الگوريتم pattern generation يك كد نمونة متمايزي را براي همان داده ها توليد مي كند. بنابراين، pattern seed در فاصله هاي زماني منظمي تغيير يافته است.
Algorthm. Pattern Generation (PG)
Input : sensor reading D.
Data parameters being sensed.
Threshold [ ] : Array of threshold levels of data intervals for each data type.
Data precision requirements of the network for each data parameter
S (critical [ ], seed): Function to shuftle the mapping of critical values to data intervals.
Out put: pattern- code (PC)
Begin
1.variable PC=[ ] ; // pattern-code مقدار دهي اوليه به
2.for ead data parameter
3.Declare n; // Number of data intervals for this data type
4.Declare interval [n] , critical value [n]; // جستجوي جداول
5. براي پارامترهاي دادة متناظر استخراج مي كنند. D داده ها را از
6.گرد كردن داده ها براي دقت موردنياز با پارامترهاي دادة متناظر
7.for I=1 to n
8.interval [I]= threshold [I-1] threshold [I]
9.end for
10. if فرستاده شد) cluster- headجديدي توسط seed) then
11. //نگاشت مقادير بحراني را به فاصله هاي داده ها دوباره انجام مي دهد
12. for I=1 to 5
13. critical value [I] = S (critical value [I] , seed)
14. end for
15. end if
16.مييابد critical value , interval مقدار بحراني مربوطه را هر دادة جاري دريافت شده با بكار بردن جداول جستجوي
17.PC= PC + [critical value] ; //
18. end for;
19. PC= PC+ [Time stamp] +[Sensor Id] ; // را اضافه مي كند. Id و Timestamp
END
1-2-2- مثالي براي Pattern generation : D (d1 , d2 , d3) داده هاي دريافت شده را با 3 پارامتر d3 , d2 , d1 به نمايندگي درجه حرارت، فشار و رطوبت هوا به ترتيب در يك محيط معين مشخص مي كند. هر پارامتر دريافت شده، براي داشتن مقادير سرحد مابين محدودة 0 تا 100فرض شده است. الگوريتم pattern generation ، مراحل زير را اجرا ميكند.
1-Pattern code توليد شده به pattern code خالي (خط 1) مقدار دهي اوليه شده است.
2- الگوريتم مقادير sensor reading بالا را براي پارامترهاي داده ها كه دريافت شده اند، تكرار ميكند. در اين مورد، در ابتدا درجه حرارت را مورد رسيدگي قرار مي دهد. (خط 2)
3- پارامتر درجه حرارت از sensor reading D اقتباس و گرفته شده است. (خط 5)
4- براي پارامتر درجه حرارت، الگوريتم ابتدا چك مي كند كه چگونه يك seed جديد از cluster- head دريافت شده است (خط 10). ورود يك seed نگاشت مقادير بحراني را به فاصله هاي داده ها تازه مي كند.
5- فاصله داده ها كه شامل درجه حرارت دريافت شده است، از جدول interval پيدا شده است. سپس، از مقدار فاصله، مقدار بحراني متناظر از جدول critical value (خط 16) تعيين شده است.
6- PC به مقدار بحراني يافته شدة جديد (خط 17) تنظيم شده است. براي رطوبت هوا و فشار، مقادير بحراني متناظر به آخر بخشي از PC ساخته شده و تشكيل شده اضافه شدهاند.
7- مراحل قبلي براي مطالعات فشار و رطوبت هوا اضافه شده اند.
8- وقتيكه كد نمونة كامل توليد شده است، timestamp و sensor identifier با كد نمونه به cluster-head (خط 19) فرستاده شده است.
در اين مثال، داده هاي دريافت شده توسط سنسور 1 و سنسور 3 با يكديگر از مقايسة مقادير كه نمونة آنها و 747 بطور يكسان تعيين شده اند. بطور مشابه، داده هاي دريافت شده توسط سنسور 2 و سنسور 4 و سنسور 5 يكسان هستند. (مقدار 755 كد نمونه). كدهاي نمونه با مقدار يكسان بعنوان يك مجموعه زايد و اضافي نسبت داده شده است. از اينرو، cluster- head، فقط سنسور 1 و 4 را براي ارسال داده ها از هر مجموعة اضافي مبني بر timestampها مطابق الگوريتم شرح داده شده pattern comparison زير انتخاب مي كند.
3-2- مقايسة نمونه با (pattern comparison by cluster-head) : cluster head منتظر گره هاي سنسور مي ماند تا كدهاي نمونه را انتقال دهد و آنها را ارسال كند. بعد از دريافت كدهاي نمونه از گره هاي سنسور براي يك دورة T ، مجموعة يكپارچه و دست نخوردهاي از كدها، مبني بر افزونگي طبقه بندي شده است. تغييرات دورة T ، روي محيطي كه شبكة سنسور گسترش يافته است مبنا قرار داده شده است. سپس نمونه هاي منحصر به فرد به مجموعة انتخاب شده اي از كدها نقل مكان كرده اند. گره هاي سنسور كه مشابه مجموعة نمونة منحصر به فرد (مجموعة انتخاب شده selected – set) هستند، براي انتقال داده هاي واقعي درخواست شده اند. سيگنال هاي ACK ممكن است، به سنسورهاي ديگر براي در كردن داده هايشان (داده هاي اضافي) منتشر شده باشند. اين گره هاي سنسور مي توانند، براي ذخيره و نگهداري توان در وضعيت خواب قرار داده شده باشند.
Algorithm. Pattern Comparison
درخواست گره هاي سنسور در مجموعة انتخاب شده براي فرستادن داده هاي: Out put
Input : pattern codes
Begin
1.به تمامي گره هاي سنسورcurrent- seed انتشار
2.while (current-seed is not expived)
3.time- counter = 0
4.while (time – counter < T)
5. را به دست مي آوردtime stamp , sensor ID , pattern code
6.end while
7.مقايسه و دسته بندي مي كندclassified-setكدهاي نمونه را براساس افزونگي براي ايجاد
8.selected – set = {يك كد نمونه از هر مجموعة دسته بندي شده }
9.deselected – set = classified – set- selected – set
3- پروتكل امنيتي در (Security protocol in ESPDA) ESPDA : در كاربردهاي شبكة سنسور، جنبة امنيتي، به مهمي كارايي و مصرف انرژي شبكه است. پروتكل هاي امنيتي بكار رفته در شبكه هاي سنسور بايد از روي دقت به ملاحظة محدوديت هاي منبع محاسباتي و انرژي شبكه هاي سنسور بي سيم طراحي شده باشد. الگوريتم هاي پنهاني و نهفتة نامتقارن براي تأمين و تهية امنيت روي شبكه هاي سنسور بي سيم بعلت محاسبات، توان و منابع ذخيره سازي محدود قابل دسترس روي گره هاي سنسور بي سيم مناسب نيستند. بنابراين، الگوريتم هاي نهفته و پنهاني كليد متقارن براي پشتيباني امنيت در شبكه هاي سنسور بي سيم بكار گرفته شده اند. در اين بخش، پروتكل امنيتي energy- efficient از ESPDA ارائه شده است. هر گره سنسور، به يك (IDi) منحصر به فرد اختصاص يافته و يك گره مخصوص به كليد محرمانه (Ki) اختصاص يافته و يك كليد محرمانة (K) در تمامي گره ها مشترك است. IDI , K , Ki در طي مرحلة ساخت تعيين شده اند. قبل از گسترش شبكه، ايستگاه اصلي با K و تمامي جفت هاي (IDi-Ki) بكار رفته در شبكه تهيه شده است. Cluster- headها كليد محرمانة اشتراكي K را براي ارسال patter seed بطور مطمئن و محفوظ به اعداد cluster بكار مي برند تا در الگوريتم pattern- generation بكار رفته باشد. بعلاوه، ايستگاه اصلي، يك كليد جلسه (Kb) را براي هر جلسه (session) ايجاد مي كند و به تمامي گره هاي سنسور به شكل رمزي شدة Ek(Kb) منتشر مي كند.
يك session ، يك مقدار مشخصي از دوره زمان است كه مدت آن به نيازهاي امنيتي كاربر وي بستگي دارد. هرگاه ايستگاه اصلي، يك Kb جديدي را منتشر مي كند، تمامي گره هاي سنسور session key هاي محرمانه شان را (KI,b)با XOR كردن Kb با Ki توليد مي كنند. از آنجائيكه گره هاي سنسور كليدهاي توكار و غيرقابل انتقال دارند. اين پروتكل از توزيع كليدهاي محرمانه در محيط بي سيم جلوگيري مي كند. (شكل 3)
1-3- الگوريتم هاي امنيتي (Security algorithms) : پروتكل امنيتي ESPDA ، شامل 2 الگوريتم امنيتي با نامهاي الگوريتم امنيتي در گره سنسور (Security Algorithm at Sensor Node SAS) و الگوريتم امنيتي در ايستگاه اصلي (Security Algorithm at Base Station SAB) است. SAB , SAS كليد رمز مناسبي را براي تهية قواعد جامعيت، قابليت اعتماد و صحت بكار مي گيرند. (Stepهاي SAB , SAS در ص 6 است)
در هر جلسة ايستگاه اصلي، يك session key جديد Kb رمزي شده با بكار بردن كليد رمز مشترك K منتشر مي شود. مثل EK(Kb) (مرحلة 1 از SAB). گره هاي سنسور، session key انتشار يافتة Kb را دريافت مي كنند و كليد رمز جلسة محرمانه node- specificشان (KI,b) را با XOR كردن Kb با Ki تخمين و محاسبه مي كند. (مرحلة 3 از SAS). قابليت اعتماد داده ها با بكار بردن Ki,b براي تمامي رمزي سازي و آشكار سازي داده هاي منتج (نتيجه شده) در مدت آن جلسه با هر دو الگوريتم فراهم شده است. از آنجائيكه هر گره سنسور، Ki,b را با بكار بردن كليد توكار و غيرقابل انتقال منحصر به فردش حساب ميكند. رمزدار كردن داده ها با Ki,b نيز تأئيد داده ها را در الگوريتم پيشنهاد شده فراهم مي كند. عوض كردن كليدهاي رمزي، در هر جلسه، تازگي و بي تجربگي داده ها را در شبكه سنسور ضمانت مي كند، علاوه بر اين، آن همچنين براي برقراري و نگهداشتن قابليت اعتماد داده هاي ارسال شده با جلوگيري از بكار بردن همان كليد محرمانه در تمام اوقات كمك مي كند. تضمين تازگي و بي تجربگي داده ها به اين مفهوم است كه هيچ رقيب و دشمني پيام هاي قديمي را پاسخ داده و داده جديد است. در طي ارسال داده، هر گره سنسور، IDi خودش timestamp و پيغام معرف رمزي، MAC(Ki,b , Data) را به پيغام براي تحقيق و بازرسي تازگي داده ها و جامعيت (مرحلة 4 از SAS) را اضافه مي كند. به مجرد دريافت يك پيغام، ايستگاه اصلي، Ki هم پيوند با IDi را روي پيغام كشف مي كند و سپس، داده را با بكار بردن Ki,b (مرحلة 3 از SAB) كشف رمز مي كند. SAB , SAS، Blow fish را براي و رمزدار كردن و كشف رمز كردن داده بكار مي برند. ارزيابي Blowfish و برخي از الگوريتم هاي رمزي ديگر در بخش 3-4 داده شده اند. بعلاوه براي بكار بردن Blowfish براي داده هاي محرمانه و پروتكل امنيتي پيشنهاد شده، امنيت اضافي را با فرستادن داده هاي رمزي شده با بكار بردن تكنيك NOVSF-BH (مرحلة 4 از SAS) ارائه مي كند. جزئيات تكنيك NOVSF-BH در بخش 2-3 شرح داده شده اند. به مجرد دريافت داده از گره هاي سنسور، cluster-headIDi خودش را قبل از ارسال داده به ايستگاه اصلي اضافه مي كند. (مرحلة 5 از SAS). اضافه كردن IDicluster-head به هر داده سنسور، به ايستگاه اصلي در تعيين كردن محل اصلي داده هاي سنسور كمك ميكند و مدت زمان تحقيق موردنياز براي يافتن Ki هم پيوند با سرچشمه گيري گره IDi را كاهش مي دهد. (مرحلة 3 از SAB). وقتيكه ايستگاه اصلي داده سنسور را دريافت مي كند، ابتدا Ki از گره سنسور را با بكار بردن IDi هاي فرستنده و cluster-head تعيين مي كند و Ki,bرا براي كشف رمز داده محاسبه مي كند (مرحلة 3 از SAB). سپس، ايستگاه اصلي، timestamp و Ki,b را براي تازگي داده ها چك مي كند و MAC (Ki,b , Data) را براي تحقيق و بازرسي جامعيت داده ها برآورد و حساب مي كند (مرحلة 4 از SAB). اگر داده، تغيير يافته يا پاسخ داده شده است، آنگاه ايستگاه اصلي نيازمند گره هاي سنسور متناظر براي ارسال دوبارة داده هايشان است (مرحلة 6 از SAB). در هر دو الگوريتم SAB , SAS ، كدهاي تائيد پيام با بكار بردن پروتكل حافظة موثر CBC- MAC حساب و برآورد شده اند. در پروتكل CBC- MAC، كد تصديق پيغام در حقيقت با پنهاني كردن رمز بدون هيچ نيازي براي الگوريتم تصديق پيغام اضافي برآورد شده اند.
2-3- تكنيك NOVSF Block hopping : نسل سوم (3 G) استانداردهاي بي سيم UMT-S/IMT-2000 ، پهناي باند (WCDMA) CDMA را براي پشتيباني از سرويس هاي سرعت بالا و سرعت متغير بيتي با نيازهاي QOS متمايز به كار مي برد. در خصوصيات و مشخصات 3 GPP ، كدهاي ضريب گسترش متغير قائم (orthogonal variable spreading factor codes) OVSF بعنوان كدهاي مجرا سازي براي گسترش داده ها براي هر دو uplink , downlink استفاده شده اند. كدهاي NOVSF ، در دريافت non blocking هستند كه هيچ يك از واگذاري كد انتساب به هر كد ديگري را بلوكه نمي كند. تمامي كدهاي NOVRSF، نه يكديگر قائم هستند و بنابراين، مي توانند همزمان تا آنجا كه حالت عمودي اهميت داشته است تعيين شده باشند. به علت محدوديت هاي منبع، بزرگترين چالش در پروتكل هاي امنيتي شبكة سنسور اجراي توابع پنهاني اوليه و اصلي است. اين چالش، ممكن است نيازمند قرباني كردن برخي از امنيت براي بدست آوردن امكان اجرا مثل بكار بردن كليدهاي كوچك يا الگوريتم هاي پنهاني ضعيف باشد. از اينرو، براي ايجاد امنيت كامل، ما تكنيك NOVSF Block hopping را بدون استفاده از توان اضافي براي اجرا و راه اندازي معرفي و مطرح مي كنيم. در اين مقاله، SAS ، تكنيك NOVSF- BH را براي پيشرفت و بهبود امنيت و بازده و راندمان طيفي شبكه هاي سنسور بي سيم بكار مي برد. در كدهاي NOVSF ، هر كد OVSF ، slot 64 زماني دارد طوريكه، هر عدد از اين timeslotها مي تواند، به يك كانال، اختصاص داده شده باشد.
تكنيك پيشنهاد شدة NOVSF-BH مزيت اين time slotها را با واگذاري بلوك هاي داده به slotهاي زماني با بكار بردن نگاشت هاي مختلفي در هر session ، تعبير مي كند. ايستگاه اصلي به صورت دوره اي، جايگشت هاي نگاشت مختلف را به cluster headها با رمزي سازي آنها به وسيلة كليد رمزي اشتراكي k صادر مي كند. يك مثال از نگاشت بلوك هاي داده به slotهاي زماني به شكل 4 نشان داده شده است. در SAS ، پيش از آنكه گره هاي سنسور داده ها را به ايستگاه اصلي بفرستند، ابتدا آنها، داده ها را همانطوريكه در بخش 1-3 شرح داده شد، رمزدار مي كنند و سپس تكنيك NOVSF-BH را اضافه مي كنند. با NOVSF-BH ، كاربر بدانديش (malicious) ابتدا تمايل يافتن نگاشت نمونه براي موقعيت session را دارد و سپس براي كشف رمز داده ها با استفاده از كليد مناسب محرمانه كه ارسال داده ها را مطمئن تر مي كند، تلاش مي كند. مزيت اين تكنيك اين است كه آن امنيت ارتباطي را بدون نياز به انرژي اضافي افزايش مي دهد. نگاشت اضافي بلوك هاي داده به slotهاي زماني NOVSF، با اضافه كردن يك multiplexer به سيستم به انجام رسانده است.
4- ارزيابي كارايي (Performance Evaluation) : اين بخش، ارزيابي كارايي ESPDA پيشنهاد شده را در اين مقاله با بكار بردن Glomosim و تشبيه كننده هاي مكتوب خودمان به زبان C ، ارائه مي كند. ما ابتدا، با نتايج ارزيابي كارايي پروتكل sleep در بخش 1-4 كه توسط بازده انرژي نمونه مبني بر تراكم داده در بخش 2-4 و ارزيابي الگوريتم هاي پروتكل امنيتي در بخش 3-4 شروع مي كنيم.
1-4- پروتكل وضعيت خواب فعال (sleep- active mode protocol) : در اين بخش، كارايي پروتكل وضعيت sleep-active ارزيابي شده است. منطقة هدف نظارت شده، يك منطقة مربعي 100 m * 100 m است. ايستگاه اصلي در مختصات (0 و 0) قرار يافته است. نتايج براي هر متغير بيش از 10 تكرار براي يك مقدار مشخص براي متغير ميانگين گرفته شده است. هر نمونه از شبكه، متصل شده است و در ابتدا full coverage را فراهم مي كند. سايز گره هاي بافر رويداد در 5 است، در صورتيكه، حداكثر اندازة پنجره ها براي مدت خواب گره ها به 8 تنظيم شده است. اين مقادير براي تعداد گره ها، محدوده و حوزة ارسال و تعداد رويدادهاي الحاق شده در هر ثانيه به ترتيب، 200 و m20 و 10 هستند. مقادير زمان برحسب شكاف زمان T نمايش داده شده اند. در هر slot ، 10 رويداد در مكان هاي تصادفي داخل شده اند. وضوح شبكه براي قرار دادن گره ها و رويدادها m1 است. شكل هاي زير اثر افزايش sensing range گره ها را روي مصرف انرژي شبكه و تعداد رويدادهاي كشف نشده به علت نقاط تاريك و ناپيدا توضيح مي دهند كه ممكن است بدليل پروتكل sleeping با نمونه هاي 1 بايتي اتفاق بيفتند. همچنانكه مي توان از شكل 5 مشاهده كرد، افزايش sensing vange گره ها، گره ها را قادر به ذخيره سازي بيشتر انرژي با تسليم شدن طولاني خواب مي كند. بطور مشابه، شكل 6 نشان مي دهد كه افزايش sensing range ميدان ديد شبكه را با تسليم شدن كمتر بر حسب درصد از رويدادها بالا مي برد تا وقتيكه پروتكل sleep استفاده شده است ناشناخته باشند. بازده انرژي نشان داده شده در شكل 5 يك كران پائين روي ذخيره سازي واقعي پروتكل است. از آنجائيكه فقط، انتقالات مابين cluster- head ها و گره هاي سنسور مطرح شده اند گره هاي باقيمانده نيز به علت sensing range افزايش يافته شان منطقة ديد بيشتري دارند كه درصد رويدادهاي كشف نشده را كاهش مي دهد.
2-4- بازده انرژي نمونه مبني بر تراكم داده ها:
(Energy efficiency of pattern based data aggregation) :
ESPDA براساس كدهاي نمونه پايه ريزي شده است كه در الگوريتم هاي تراكم داده هاي قراردادي استفاده نشده اند. در چنين استنباط هايي ابتدا تاخير سيستم تخمين زده شده و محاسبه شده است.
·R سرعت انتقال را در سنسورهايي كه مي توانند داده ارسال كنند بر حسب bps (بيت بر ثانيه) مشخص مي كند.
·N كل تعداد گره هاي سنسور را مشخص مي كند و M آن دسته است كه دادة مجزا و مشخصي دارند.
·Di تعداد بيتهاي ارسال شده در هر جلسه (session) را با گره سنسور i ، مشخص مي كند.
·Pi تعداد بيتهاي كد نمونة ارسال شده در هر جلسه (sessio) را با گره سنسور i مشخص مي كند.
با فرض اينكه زمان pattern generation و همچنين تاثير پخش ها بين گره هاي سنسور و cluster- head ناچيز و جزئي است، زمان انتقال داده از گره هاي سنسور به cluster- head به انضمام فقط زمان انتقال و ارسال داده تخمين زده شده و محاسبه شده است. از اينرو، در مورد الگوريتم تراكم دادة قراردادي، زمان انتقال داده برابر است با:
هر چند، در مورد ESPDA ، تمامي N گره سنسور ابتدا كدهاي نمونه را ارسال مي كنند و سپس فقط تعداد M از آنها داده ارسال مي كنند بدين وسيله نتيجه زمان انتقال داده به صورت زير است:
سپس، ما نشان مي دهيم كه چگونه دادة كوچكتر در مورد ESPDA مقايسه شده به يك الگوريتم تراكم دادة قراردادي ارسال شده است. مقدار و اندازة داده كه با يك الگوريتم تراكم دادة قراردادي ارسال شده باشد مي تواند به صورت بيان شده باشد. هرچند، در مورد ESPDA مقدار دادة ارسال شده بصورت نوشته شده است كه M با تعداد گره هاي سنسوري برابر است كه داده هاي مشخصي دارند كه اشاره دارد بر اين كه M معمولاً كمتر از N است. بعلاوه، Pi انتظار رفته كه درصد بسيار كوچكي از Di باشد. در نتيجه، معمولاً ESPDA به پهناي باند بسيار كوچكي نياز دارد كه الگوريتم تراكم دادة قراردادي به سرعت افزونگي بستگي دارد. براي تعيين و تشخيص بازده انرژي ESPDA، ما يك تشبيه كننده (similator) در C نوشتيم و در Glomosim بكار برديم. سيميلاتور ما در جنبه هاي pattern generation و مقايسه Pattern از ESPDA بكار رفته است. Glomosim، براي تشبيهسازي ارسال داده و كدهاي نمونه (Pattern code) از گرههاي سنسور به Cluster- head بكار رفته است. نتايج تشبيهسازي نشان ميدهد كه ESPDA، بطور قابل توجهي بازده انرژي را با كاستن تعداد بستههاي ارسال شده در ارتباط دادهاي كه در شكل 7 نشان دهده شدهاصلاح كرده و آنرا بهبود داده است. در شبيهسازيهاي ما، ارتباط بين گرههاي سنسور و ايستگاه اصلي (base station) را مطرح كردهايم. سرعت اشغال پهناي باند بصورت نسبت پهناي باند استفاده شده بدون هيچ تراكم دادهاي تعريف شده است، مقايسه الگوريتم تراكم دادهاي به پهناي باند استفاده شده بدون هيچ تراكم دادهاي تعريف شده است. مقايسه الگوريتم تراكم داده قرادادي، توسعه پيشرفتهاي افزونگي، راندمان و بازده پهناي باند ESPDA را نيز افزايش ميدهد (شكل 7). در 100% افزونگي، اشغال پهناي باند ESPDA، به صفر نزديك ميشود، از اينرو ESPDA افزونگي را قبل از ارسال و انتقال بستههاي داده واقعي گرههاي سنسور حذف ميكند. اگرچه، در تراكم داده قراردادي، اشغال پهناي باند، پيش از 50% كل پهناي باند است، از اينرو تمام گرههاي سنسور، دادههاي واقعي را به Cluster-head براي تراكم، ارسال ميكنند.
اين بخش، ارزيابي چندين الگوريتم پنهاني و نهفته را كه ميتوانند در ESPDA بكار روند را ارائه ميكند. با توجه به منابع محدود گرههاي سنسور، الگوريتمهاي پنهاني يا نهفته بكار رفته در شبكههاي سنسور بايد از روي دقت برحسب سايز و اندازهها كدهايشان و انرژي مصرفيشان انتخاب شده باشند. براي مثال، يك گره Smart Dust، فقط 8 بيت پردازنده MHz4 با يك موج راديويي MHz (radio) 916 دارد. الگوريتمهاي ارزيابي شده در اين مقاله، DES, RC5, AES و Blowfish هستند. استانداردهاي ارزيابي، بازده انرژي و زمان هستند. تمامي الگوريتمهاي ارزيابي شده ثابت شدهاند كه بصورت پنهاني و نهفته امن هستند. بنابراين، مقاومت و استحكام Cryptanalyfic اين الگوريتمها در استاندادرهاي ارزيابي به حساب آورده نشدهاند. ابتدا، الگوريتمها برحسب فضاي حافظه (memory space) اين الگوريتمها در استانداردهاي ارزيابي شدهاند. AES، بيش از 800 بايت از جداول جستجو (Lookup table) را بكار ميبرد كه براي فضاي حافظه محدود شده گرههاي سنسور بزرگ است. بطور مشابه، رمزگذاري بلوكي (DES block- cipher) DES كه به جدول S BOX ثبت 512 (512-entry SBOX table) و جدول ثبت 256 (256- entry table) براي جايگشتهاي تمايز و مختلف نياز دارد، به فضاي حافظه بسيار بزرگي براي جايگشتها نيازمند است. RC5 نيز نشان داده شده كه بايد حافظه بزرگي براي تطبيق در يك گره سنسور داشته باشد تغيير و تبديلات (اصلاحات) شرح داده شده، Blowfish، مناسبترين الگوريتم براي گرههاي سنسور بر حسب نيازمنديهاي حافظه است.
Blowfish به KB1 حافظه براي رمزيسازي و 400 بايت براي نصب و اجراي كليد (key setup) نياز دارد. CBC- MAC نيز به 580 بايت در كوچكترين و جزئيترين مورد نياز دارد و از ايندو، كل فضاي حافظه Blowfish، در حدود KB2 (كيلوبايت) است. (جدول3)
Consumption
Memory
Tatol
Key setup
MAC operations
Enciyption
2080
400
580
1000
سپس، تمامي الگوريتمها روي سيمولاتور انرژي Joule Track براساس بدست آوردن انرژي مصرفيشان به هنگام اجراي روي پردازنده Strong Arm 1100 شبيهسازي شدهاند. مدل تخمين و برآورد انرژي Joule Track روي مصرف انرژي دستورالعملهاي مجموعه دستورالعمل ARM پايهگذاري شده است. آزمايشات اين مدل انرژي دقت را به اندازه 3% از مصرف انژري واقعي نشان ميدهد. نتايج شبيهسازي براي DES, RC5, AES و Blowfish در جدول 4 و شكل 8 مقايسه گرافيكي الگوريتمهاي پنهاني يا نهفته را براساس زمان اجرا و مصرف انرژيشان در Joule Track ارائه ميكند.
شكل 8: زمان اجراي مورد نياز با هر الگوريتم پنهاني براي 32 بايت خروجي و مصرف انرژي هر الگوريتم پنهاني به رمزي دار كردن 32 بايت داد.
براساس مشاهدات از شكل 8 در جدول 4، AES, Blowfish بطور واضحي RC5, DES را outperform ميكنند.
ولو اينكه Blowfish 15% بيشتر از AES به زمان اجرا و مصرف انرژي نياز دارد، نياز فضاي حافظه Blowfish كمتر از AES است. بنابراين، Blowfish، مناسبترين الگوريتم پنهاني (نهفته) براي پروتكل امنيتي ما است.
5- نتيجهگيري: اين مقاله يك الگوريتم امنيتي enerty- efficient و پروتكل تراكم داده معرفي شده بود كه با هم ESPDA را تشكيل ميدهند. در، همسنجي و بتاين (Contrast) براي پروتكلهاي تراكم داده قراردادي، ESPDA، از ارسال دادههاي اضافي از گرهةاي سنسور به Cluster- head جلوگيري ميكند. در Cluster- head, ESPDAها نيازي به بازرسي و امتحان كردن دادههاي دريافت شده از گرههاي سنسور ندارد. در عوض، Cluster- headها، Pattern codeهاي رسيده از گرههاي سنسور را مقايسه ميكنند و روي گرههاي سنسوري كه به ارسال داده سنسور نياز دارند، تصميمگيري ميكنند. اين عمل به بكارگيري بهتر پهناي باند و بازده انرژي منجر ميشود از آنجائيكه هيچ داده واقعي اضافي از گرههاي سنسور به Cluster- head ارسال نشده است. پروتكل وضعيت Sleep- active در ESPDA مطرح شده است كه تعدادي از گرههاي سنسور فعال را براساس محدوده دريافت اشتراكي آنها را كاهش ميدهد.
ما همچنين، يك پروتكل امنيتي و تكنيك Norsf Block- Hopping را كه امنيت ارتباط دادهها را تأمين و تهيه ميكند. ارائه كردهايم.
يكي از عوامل اصلي اين است كه كليدهاي متقارن (Symetric Keys) مورد استفاده در الگوريتمهاي امنيتي، ما بين گرههاي سنسور و cluster- head انتقال نيافتهاند. نتايج شبيهسازي نشان ميدهد كه به همان اندازه كه نرخ يا سرعت افزونگي افزايش مييابد، به موجب پيشرفت بهبودي راندمان پهناي باند، اشغال پهناي باند (bandwith occupancy)ESPDA كاهش مييابد. همچنانكه چگالي شبكه افزايش مييابد، انرژي ذخيره شده تا با بكار بردن پروتكل وضعيت خواب- فعال (Sleep- active mode protocol) نيز افزايش مييابد. اين همچنين باعث افزايش سرتاسري انرژي وراندمان پهناي باند (bandwith efficiency) ميشود. از نقطه نظر امنيت، نتايج شبيهسازي ما ثابت ميكند كه، الگوريتمهاي پنهاني اوليه كه در پروتكل امنيتي بكار رفتهاند، مدت زمان اجراي كمتر و توان عملياتي بالاتري را به بكار بردن انرژي كمتري نسبت به ديگر الگوريتم پنهاني اوليه كه امنيتي ما بكار رفتهاند، مدت زمان اجراي كمتر و توان عملياتي بالاتري را با بكار بردن انرژي كمتري نسبت به ديگر الگوريتمهاي پنهاني اوليه ارائه ميكند. با توجه به كار آينده، ما روي روشهاي استخراج خصيصه (feature extraction) براي pattern generation تمركز ميكنيم.
قانون اساسي كه شالودة سيستم حكومت هر كشور و چهارچوب و اساس حقوق آن محسوب ميشود، معمولاً داراي اصول و قواعد اساسي شكل حكومت و قواي آن و حدود اختيارات و وظايف هر يك و تشكيلات و وظايف نهادهاي اساسي و حقوق و آزاديهاي فردي و اجتماعي و سياستگذاريهاي كلي فرهنگي و اقتصادي و سياسي كشور ميباشد. و در كشورهايي كه ادارة اجتماع و حكومتشان بر مبناي يك سند نوشته به نام قانون اساسي است، اين سند به عنوان مهمترين منبع حقوق اساسي آنها به شمار ميرود. لذا بجاست كه مباحث مختصري دربارة اين سند مهم سياسي- اجتماعي تقديم حضور شما خوانندگان گرامي بنماييم.
مبحث اول- تعريف قانون و تعريف قانون اساسي
واژه قانون اگر چه بر كتاب طب بوعلي سينا گذارده شده است و در موسيقي هم از مخترعات معلم ثاني (فاربي) ميباشد، از جمله، روش، قاعده، ترتيب، سنت، دستور و اصل هر چيز نيز تعبير شده است. اما در اصطلاح دانشمندان «قانون به ضابطهاي كلي گفته ميشود كه بر جمعي از افراد منطبق شده و حكم همه آن افراد از آن ضابطه شناخته ميشود و معمولاً لفظ قانون به يك سلسله حقوق و تكاليف اطلاق ميگردد».
ضمناً واژه قانون به دو اعتبار ديگر هم به كار ميرود كه هر يك داراي مفهوم جداگانهاي ميباشند. روابط بين علت و معلول و رابطهاي كه در درون موجودات عالم از طرف خداوند متعال قرار داده شده است، به عنوان قانون طبيعت كه حاكي از نظام تكوين و خلقت موجودات است، ناميده ميشود.
مفهوم ديگري كه مفهوم تشريعي و وضعي آن است در امور اعتباري به كار ميرود مثل قوانين موضوعه و جعل شده كه در اين مورد لفظ قانون اشاره دارد به حكم كلي كه براي روابط بين خالق و مخلوق و همچنين روابط بين مخلوقات و جوامع بشري تهيه و تنظيم شده است. در بحث مورد نظر مراد ما از قانون همين مفهوم تشريعي و قراردادي آن ميباشد.
و اما اينكه چرا بشر به قانون نياز دارد و يا اينكه چه قانوني بهتر است و در واقع كدام قانونگذار اصلح و اولي در قانونگذاري است خود بحث طويلي است كه در اينجا از آن صرفنظر كرده و فقط اشاره به سخنان فرزانه و حكيم عصر حاضر در اين راستا ميكنيم.
نظرات حضرت امام خميني (ره) دربارة قانون
فرق اساسي حكومت اسلامي با حكومتهاي مشروطة سلطنتي و جمهوري در همين است كه نمايندگان مردم يا شاه در اين گونه رژيمها به قانونگذاري ميپردازند در صورتي كه قدرت مقننه و اختيار تشريع در اسلام به خداوند متعال اختصاص يافته است. شارع مقدس اسلام يگانه قدرت مقننه است و هيچكس حق قانونگذاري ندارد و هيچ قانوني جز حكم شارع را نميتوان به مورد اجرا گذاشت.
در جايي ديگر ميفرمايند: «حكومت اسلام حكومت قانون است ودر اين طرز حكومت حاكميت منحصر به خداست و قانون اسلام يا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامي حكومت تام دارد. همه افراد از رسول اكرم (ص) گرفته تا خلفاي آن حضرت و ساير افراد تا ابد تابع قانون هستند. همان قانوني كه از طرف خداي تبارك و تعالي نازل شده و در لسان قرآن و نبي اكرم (ص) بيان شده است… قانوني كه همه بدون استثناء بايستي از آن پيروي كنند و تبعيت نمايند… پيروي از رسول اكرم (ص) در حكومت و قانون الهي هيچگونه دخالتي ندارد، همه تابع اراده الهي هستند» . قرآن ميفرمايد: «ولو تقول علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين»؛ يعني اگر (پيامبر) چيزي (سخني- آيهاي) بر ما ميبست (ميافزود) هر آينه او را با دست راست ميگرفتيم و سپس رگ گردن او را قطع ميكرديم.
آنچه كه حضرت امام (ره) فرمودهاند به هيچوجه به معناي رد نقش مردم در سرنوشت خودشان و يا به اصطلاح دمكراسي و آزادي انسانها نيست نكتهاي كه در اينجا بسيار حائز اهميت است اينكه مردم در حكومت اسلامي بمراتب آزادتر و آگاهتر درباره سرنوشت خود تصميم ميگيرند و برخلاف كشورهاي به اصطلاح مترقي و آزاد امروزي در واقع فرد فرد مردم در حكومت اسلامي، قانون حاكم بر خود را انتخاب ميكنند و با پذيرش اسلام در واقع قانون مورد نظر خود را قبل از اينكه عدهاي براي آنها تهيه و سپس تحميل كنند، برگزيدهاند. در كشورهايي كه قانون فقط تراوش افكار عدهاي از نمايندگان مردمي كه خود هم چه بسا بيش از نيمي از مردم كل اجتماع نبودهاند، به تصويب برسد و بر تمامي افراد جامعه تحميل و اعمال گردد و از آن گذشته هر قانوني كه از افكار انسانها سرچشمه گرفته باشد طبيعي است كه نميتواند جامع و كامل و در برگيرنده مصالح و منافع تمامي انسانها و حتي نسلهاي متأخر و آينده اجتماعاتي باشد كه هنوز هيچيك از خصوصيات آن براي بشر و به دليل محدود بودن قواي جسمي و ذهني روشن نبوده و مجهول و نامعلوم است. بنابراين قانوني ميتواند براي تمام انسانها و تمامي نسلها و عصرها مفيد باشد كه نويسنده آن اولاً: خالق تمامي انسانها، ثانياً: آگاه به نيازها و حوائج همه انسانها، ثالثاً: مشرف بر گذشته و حال و آينده اجتماع بشري، رابعاً: خود حكيم و عليم مطلق وقادر علي الاطلاق كه هيچگونه ضعف و نقضي در او راه نداشته باشد و تمامي مصالح و مفاسد مترتب بر قانون را دانسته و ضمناً هيچ نسلي را بر نسلي يا گروهي را بر گروهي ديگر ترجيح نداده و همه انسانها را به طور يكسان مورد نظر و توجه قرار داده و نهايتاً خواستار كمال وسعادت و تكامل همه انسانها باشد. بنابراين روشن است كه چنين قانونگذاري جز خداوند قادر متعادل نميتواند باشد.
امام خميني (ره) در فراز ديگري از سخنان خود ميفرمايند: «مجموعه قوانين اسلام كه در قرآن و سنت آمده توسط مسلمانان پذيرفته و مطاع شناخته شده است اين توافق و پذيرفتن كار حكومت را آسان نموده وبه خود مردم واگذار كرده است در صورتي كه حكومتهاي جمهوري و مشروطه سلطنتي اكثريت كساني كه خود را نماينده اكثريت مردم معرفي مينمايند هر چه خواستند به نام قانون تصويب كرده و سپس بر همه مردم تحميل ميكنند.»
بنابراين قانونگذاران در حكومت اسلامي كه از طرف مردم مسلمان انتخاب ميشوند طبعاً بايد به اعتبار انتخابي كه مردم قبل از هر چيزي بدان اقدام كردهاند (يعني انتخاب اسلام و قوانين آن) فقط چيزي را به نام قانون تدوين و تنظيم كنند كه مردم چهارچوب آن را مشخص كردهاند و در واقع قانون بايد از چيزي تهيه و تنظيم شود كه مردم ضوابط و شرايط آن را در اولين روزهاي زندگي آگاهانه خود يعني وقتي به سن اطاعت و تبعيت از خالق خود رسيدهاند، قبول كردهاند و لذا هيچيك از برگزيدگان مردم حق ندارند قانون يا ضابطهاي را براي تحميل به مردم تهيه و تدوين كنند كه خارج از قانون اسلام و خداوند متعال باشد و لذا ميتوان گفت نمايندگان خبرگان و شوراي اسلامي در حكومت اسلامي فقط حق كشف و استخراج قوانين اسلام از منابع و ماخذي كه مسلمانها خود را موظف به پيروي از آن نمودهاند داشته و بايد تمامي قوانين و مقرراتي كه براي ادارة حكومت و كشور تنظيم ميكنند منبطق با همان منابع و ماخذ باشد كه مهمترين اين منابع، قرآن مجيد ميباشد كه فقط و فقط وحي الهي است و سنت و احاديث و رواياتي كه از زبان پيامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع)- كه منصوبين از طرف خداوند متعال هستند و چيزي جز حكم خداوند متعال نگفته و نكردهاند- ميباشد.
به همين دليل اصل چهارم قانون اساسي ميگويد: «كليه قوانين و مقررات مدني، جزائي، مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سياسي و غيره بايد براساس قوانين و موازين اسلامي باشد. اين اصل بر اطلاق يا عموم همه اصول قانون اساسي و قوانين و مقررات ديگر حاكم است و تشخيص اين امر بر عهده فقهاي شوراي نگهبان است.»
طبق قانون اساسي در عين حال كه كليه قوانين بايد منطبق بر موازين اسلامي باشد، امور كشور و اداره نظام جمهوري اسلامي را بر عهده عموم مردم و با اتكاء به آراي عمومي دانسته است و در اصل ششم قانون اساسي آمده است: «در جمهوري اسلامي ايران امور كشور بايد به اتكاي آراي عمومي اداره شود، از راه انتخابات انتخاب رئيس جمهور، نمايندگاه مجلس شوراي اسلامي، اعضاي شوراها و نظاير اينها يا از راه همهپرسي در مواردي كه در اصول ديگر اين قانون معين ميگردد.»
بنابراين مردم در اولين انتخاب خود (با درصد بسيار بالايي 98%) ابتدا چهارچوب نظام و قوانين قابل اعمال بر خود را پذيرفتند و سپس در هر موردي كه نياز به كشف و تدوين كننده قوانين شكلي و ماهوي در همان چهارچوب داشته باشند، عدهاي را انتخاب ميكنند، و در خصوص قانون اساسي پس از وضع و تنظيم آن يك بار ديگر نظر خود را اعلام داشته و اساس نظام اسلامي را با رأي خود پايهريزي نمودند و به نظر ميرسد بهترين شيوه دمكراسي و اتكاء به مردم همين شيوه باشد كه امروزه در جمهوري اسلامي ايران متداول ميباشد.
همچنين روسو دربارة اينكه چه كسي يا كساني ميتوانند قانونگذاري كنند و اينكه اساساً حق قانونگذاري از آن كسيت، سخنان ارزشمندي دارد كه ذيلاً گوشهاي از آن را بيان ميكنيم:
«براي كشف بهترين قوانين كه به درد ملل بخورد، يك عقل كل لازم است كه تمام شهوات انساني را ببيند، اما خود هيچ حس نكند، با طبيعت مادي رابطهاي نداشته باشد اما كاملاً آن را بشناسد، سعادت او وابسته به ما نباشد اما حاضر شود به سعادت ما كمك كند. بنابراين تنها خدايانند كه ميتوانند چنانكه شايد و بايد است براي بردم قانون بياورند.»
درجاي ديگر نيز ميگويد:
«روح بزرگ قانون نويس تنها معجزهاي است كه ميتواند مأموريت آسماني او را به خلق اثبات كند.»
همچنين در همين كتاب (قراردادهاي اجتماعي) ميافزايد:
قانون نويس (قانونگذار) از هر حيث مرد خارقالعادهاي است، نه فقط قريحه او، بلكه شغل و مقام او نيز بايد غيرعادي باشد، قانونگذار زمامدار نيست، عضو هيأت حاكمه نيست، قانونگذار حكومت جمهور را تأسيس نموده است اما خود عضو تشكيلات آن نيست، شغل قانونگذاري بزرگ و يك ماموريت معنوي محسوب ميشود كه با سلطنت مادي رابطهاي ندارد.»
و اما قانون اساسي همانطوري كه از نامش پيداست مجموعه قواعد و مقرراتي است كه حاكم بر اساس حكومت و صلاحيت قواي مملكت و حقوق و آزاديهاي فرد و جامعه و روابط فيمابين آنهاست. ضمناً قانون اساسي برخلاف ساير قوانين شامل دسته يا طبقه خاصي از افراد اجتماع نميباشد بلكه بيانگر حقوق و تكاليف تمامي افراد يك ملت و كشور است كه صرفنظر از مقام و حرفه و شغل و موقعيتشان در اين قانون سهيم ميباشند.
مبحث دوم- چگونگي وطرق وضع قانون اساسي
از آنجا كه قانون اساسي در هر كشور از جايگاه و منزلت و اهميت ويژهاي برخوردار است لذا در تدوين آن از شيوههاي خاصي كه مشمول مقررات پيچيدهاي ميباشد استفاده ميشود و ضمناً با تشريفات جداگانهاي از ساير قوانين تهيه و تنظيم ميگردد. به همين جهت معمولاً كشورهاي مختلف جهان در اين امر از شيوههاي مختلفي استفاده ميكنند كه ذيلاً به شرح آنها ميپردازيم:
1-در بعضي از كشورها مقام صلاحيتدار براي وضع و تدوين قانون اساسي، سلطان يا حاكم آن كشورها ميباشد. چنانكه در گذشته در كشورهاي سلطنتي قانون اساسي اغلب توسط سلاطين تهيه و به ملت اعطاء ميگرديد. و اين سلطان بود كه كليه مقررات حاكم بر نظام و حتي شكل حكومت را تعيين ميكرد. چنانكه در كشور ما نيز در 14 جمادي الثاني 1285 شمسي (1324 قمري) فرمان مشروطيت از طرف مظفرالدين شاه قاجار به ملت داده شده كه متعاقب آن مجلس تشكيل شد و اقدام به تدوين قانون اساسي نمود.
2-امروزه در برخي از كشورهاي دموكراتيك، معمولاً مردم را مقادير صلاحيتدار دانسته و تدوين قانون اساسي را بر عهده ملتها و براساس خواست و اراده آنها قرار دادهاند كه اين شيوه خود به دو طريق اعمام ميگردد:
الف: طريقه مستقيم و بيواسطه كه مردم خود مباشرتاً با انجام رفراندوم اقدام به تدوين قانون اساسي ميكنند.
ب: طريقه غير مستقيم و با واسطه كه مردم با اعطاي نيابت و وكالت به نمايندگان يا وكلاي خود حق تدوين قانون اساسي را به منتخبين خود واگذار ميكنند كه نمايندگان آنها در مجمعي به نام «مجلس مؤسسان» و مجلس خبرگان» و… جمع شده و به تدوين قانون اساسي ميپردازند.
از آنجايي كه هر يك از شيوههاي فوقالذكر داراي اشكالات و معايبي هستند لذا بعضي از كشورها تلفيقي از دو طريق فوق را برگزيدهاند.
3-طريقه خبرگان- رفراندوم يا طريقه مؤسسان- رفراندوم، كه در اين شيوة مضاعف ابتدا مردم عدهاي را براي تهيه و تنظيم قانون اساسي انتخاب ميكنند كه پس از تهيه آن به وسيلة منتخبين مردم دوباره توسط خود مردم تأييد و يا در ميگردد كه در اين شيوه چنانچه خواستههاي مردم در مرحله اول در متن قانون برآورده نشده باشد مورد قبول واقع نشده و مجدداً تهيه و تنظيم ميگردد. به عنوان مثال، قانون اساسي سال 1946 فرانسه پس از تصويب مجلس آن كشور طي رفراندومي از طرف مردم رد شد و براي بار دوم مجلس مؤسسان تشكيل دادند و متن مورد قبول ديگري را تصويب كردند.
4-در نظام جمهورد اسلامي كه قانون منبعت از اراده و خواست مردم نيست بلكه منشاء آن دستورات و احكام صادره از جانب خالق متعال و حكيم و عليم و قادر مطلق است و توسط كتاب و سنت در اختيار ماست به وسيله خبرگان در دين و مكتب تنظيم و با نظرخواهي از مردم بر استنباط خبرگان از مكتب و قوانين اسلامي صحه گذارده شده و قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در همهپرسي 12 آذر 1358 مورد تأييد نهايي ملت قرار گرفته و به مورد اجرا گذاشته شد.
مبحث سوم- تجديد نظر در قانون اساسي
تجديد نظر در قانون اساسي يعني كسر، الحاق و يا تغيير يك يا چند اصل از اصول آن. و اما اينكه آيا اساساً تجديدنظر در قانون اساسي ممكن است يا نه و در صورت امكان، عملي درست و صحيح ميباشد يا نه، خود بحث مهمي است كه آراي مختلفي در اين رابطه ارائه شده است:
·دستهاي از انديشمندان اين رشته متعقدند از آنجايي كه قانون زاييده نيازها و شرايط خاص بشر است و از طرفي هم اين نيازها و شرايط دائماً در حال تغيير هستند لذا قانون هم بايد متناسب با آن شرايط و نيازها تغيير و اصلاح گردد.
·عدهاي ديگر معتقدند تجديدنظر در قانون اساسي تابع ملاحضات سياسي يك كشور ميباشد و به همين جهت اين امر در كشورهاي دنيا متفاوت است. و نظرات ديگر كه فعلاً درصدد بيان آنها نيستيم.
در هر صورت تجديد نظر به دو منظور در قانون اساسي ممكن است صورت بگيرد:
1- اصلاح، 2- تكميل
در كشورهايي كه لزوم تجديدنظر را پذيرفتهاند دو مسأله مطرح است:
الف- مقام تشخيص دهنده تجديد نظر: يعني لزوم تجديدنظر و فرارسيدن آن را يا قوه مجريه يا مجالس قانونگذاري و يا هر دوي آنها و يا طريق رفراندوم طبق قانون معني كرده و پيشنهاد و يا درخواست هر يك از اين مقامات را در مرجع ديگر يا خودشان مطرح مينمايند.
ب: مقام تجديد نظر كننده: از آنجايي كه ممكن مقام تشخيص دهنده بامقام تجديدنظر كننده در كشوري متفاوت باشد و يا كشوري بخواهد به دلايلي اين دو را جداي از هم بداند، لذا ممكن است در قوانين كشوري مطرح شود كه در صورت پيشنهاد تجديدنظر از طرف يك يا چند مرجع و مقام تشخيص دهنده، مقام يا مقامات ديگري بايد بدان مبادرت نمايند.
شيوههاي تجديدنظر در قانون اساسي
معمولاً طريقه تجديدنظر در خود قانون اساسي پيشبيني ميشود و در تمام كشورهاي دنيا بجز انگلستان، تشريفاتي را كه براي وضع قوانين عادي و متعارف اعمال ميشود درباره تغييرات و وضع قانون اساسي به كار نميبرند. اما فقط در انگلستان چون فرقي بين قوانين عادي و اساسي نيست لذا تشريفات خاصي هم برخوردار نيست. در كشورهايي كه قاغنون اساسي مدون دارند ممكن است يكي از روشهاي زير اعمال شود.
1-حضور دو ثلث نمايندگان مجلس واحد يا مجلسين مثل، آلمان مطابق با قانون اساسي سال 1919 و يا اصل 146 قانون اساسي سال 1936 شوروي سابق.
2- با تشكيل مجلس واحد از مجالس مقننه وبا رأي اكثريت آنها، مثل قانون اساسي فرانسه در سال 1875.
3- تصويب اكثريت نمايندگاه مجلس يا مجلسين و تصويب نهايي با رفراندوم.
4- مجالس مقننه لزوم تجديدنظر را تشخيص داده، سپس منحل ميشوند و پس از انتخابات جديد مجالس جديد با رأي دو ثلث نمايندگان حاضر در جلسه تغييرات لازم را به عمل ميآورند. اين روش در بلژيك معمول است.
مبحث چهارم- محتواي قانون اساسي
محتواي قوانين اساسي دنيا معمولاً از دو بخش يا بيشتر تشكيل ميشود:
الف: مقدمه قانون اساسي معمولاً حاوي كليات، اهداف، اصول كلي و آرمانهاي ملتهاست كه الهامبخش قانونگذار عادي است. مقدمه قانون اساسي اعلام كننده ايدئولوژي، فلسفه سياسي دولت و نظام حاكم و طرز تلقي آن از جامعه و انسان و حقوق و آزاديهاي فردي و اجتماعي ميباشد.
ب: قسمت اصلي قانون اساسي و به معناي اخص آن كه در برگيرنده اصول و احكام حقوقي هر قانوني بوده و ضمن اينكه داراي ضمانت اجراست، بيان كننده ساختار تشكيلات حكومت و دولت و روابط بين نهادها و سازمانهاي نظام مربوطه و نيز روابط بين دولت و ملت و… ميباشد.
ج: مؤخره يا خاتمه كه ممكن است حاوي مباني و نكات زير بنايي و مستندات قانون و يا نكاتي از اين قبيل باشد نظير آنچه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آورده شده است.
مبحث پنجم- تمايزات قانون اساسي از ساير قوانين
قانون اساسي در هر كشور به دليل داشتن اهميت خاص خود معمولاً تفاوتهايي با ساير قوانين دارد كه البته اين تمايزات در كشورهايي كه قوانين مدون دارند بيشتر محسوس و مشهود است. اهم اين تمايزات عبارتند از:
1-لحاظ وضع و تصويب
معمولاً همانطوري كه گفتيم وضع و تصويب قانون اساسي در هر كشوري داراي تشريفات و مقرراتي است كه براي وضع و تصويب قوانين عادي رعايت نميشود.
2-از لحاظ تفسير
بديهي است همانطور كه تصويب قانون اساسي به عهده مرجع خاصي قرار داده ميشود، تفسير آن هم توسط مراجع يا محاكم خاصي انجام ميشود، مثلاً: در جمهوري اسلامي ايران تفسير قوانين عادي با مجلس شوراي اسلامي است (اصل 73) ولي تفسير قانون اساسي به عهده شوراي نگهبان ميباشد (اصل 98) .
3-از لحاظ تجديدنظر يا ثبات و دوام
قوانين اساسي كمتر از قوانين عادي دچار تغيير و تبديل واقع ميشوند.
4-از لحاظ رتبه و درجه اعتبار
قانون اساسي در رأس قوانين هر كشور قرار دارد و به عنوان محور اصلي و اساسي تمامي قوانين به شمار ميرود.
مبحث ششم- ضمانت اجراي قانون اساسي
يكي از صفات بارز قاعده يا قواعد حقوقي، صفت ضمانت اجرايي آن ميباشد و چون قانون اساسي پس از تصويب و امضاء و انتشار به صورت يك قاعده حقوقي در ميآيد بر همگان واجب است از آن تبعيت نموده و بدان احترام گذارند.
نكتهاي كه در اينجا قابل اهميت و ذكر است اين است كه، اجراي مقررات قانون اساسي چگونه بايد تضمين گردد؟
در پاسخ به اين سؤال كشورهاي مختلف دنيا شيوههاي متفاوتي را برگزيدهاند. بعضي از كشورها نظارت بر اجراي مقررات قانون اساسي را بر عهده يك دستگاه قضائي ميگذارند، نظير آمريكا كه اين نظارت را بر عهده ديوانعالي كشورش قرار داده است. و يا ممكن است كشوري اين نظارت را بر عهده يك دستگاه سياسي قرار دهد. اما در ايران ضمانت اجراي مقررات قانون اساسي برعهده دستگاههاي مختلفي قرار داده شده است كه بعضاً داراي جنبه قضائي و سياسي و يا عمومي هستند از آن جمله:
الف: مردم
طبق اصل هشتم قانون اساسي ايران دعوت به خير امر به معروف و نهي از منكر وظيفهاي است همگاني و متقابل بر عهده مردم نسبت به يكديگر دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت كه بدين ترتيب يك نظارت همگاني را ايجاد و مردم را بدان مكلف نموده است.
ب: نهاد رهبري
طبق اصل 57 قانون اساسي كليه قواي حاكم در جمهوري اسلامي ايران تحت نظر ولايت مطلقه امر بوده و تحت نظارت آن نهاد مقدس وظايف خود را اعمال و اجرا ميكنند و اين نهاد عاليترين دستگاهي است كه نظارت بر عملكرد قواي سهگانه را بر عهده دارد.
ج: نهاد رياست جمهوري
بر اساس اصل 113 قانون اساسي عاليترين مقام رسمي كشور پس از مقام رهبري رئيس جمهور ميباشد كه مسئوليت اجراي قانون اساسي و وظايف محوله را بر عهده دارد و همچنين طبق اصل 126 رئيس جمهور مسئوليت امور برنامه و بودجه و امور اداري و استخدامي كشور را نيز عهدهدار ميباشد.
د: شوراي نگهبان
يكي از مهمترين دستگاههاي ضمانت اجراي قانون اساسي در جمهوري اسلامي ايران طبق اصل 92 قانون اساسي شوراي نگهبان است كه هدف از تاسيس و تشكيل آن پاسداري از احكام اسلام و قانون اساسي است كه موظف است كليه مقررات و قوانيني را كه از طريق مجلس شوراي اسلامي تصويب ميشوند، كنترل نموده و مانع از تصويب و اجراي آنچه خلاف اصول قانون است، گردد.
ه: طبق شوراي اسلامي
طبق اصل 90 قانون اساسي يكي از وظايف مجلس شوراي اسلامي رسيدگي به شكايات و اعتراضات هر شخص حقيقي يا حقوقي از طرز كار مجلس يا ساير قوا ميباشد و بدين ترتيب بر حسن اجراي قوانين و مقررات حاكم در جمهوري اسلامي نظارت مينمايد .
و: قوه قضائيه
طبق اصل 156 قانون اساسي قوه قضائيه موظف است از حقوق فردي و اجتماعي و تحقق ارزشهاي مقرر در قانون اساسي نظير عدالت و آزاديهاي مشروع و حسن اجراي قوانين و گسترش عدل در جامعه حمايت و پشتيباني نموده و در اجراي قوانين از جمله قانون اساسي مداخله نمايد.
مبحث هفتم- ويژگيهاي لازم قانون اساسي
قانون اساسي كه مهمترين منبع حقوق اساسي است بايد واجد شرايطي كه مهمترين آنها به شرح زير است باشد:
1-قانون اساسي هر كشوري بايد مبتني بر يكسري اصول و معيارهاي خاص ملت و اجتماع مختص خود باشد. و با در نظر گرفتن ارزشهاي خاص جامعه خود تهيه و تنظيم گشته و اصول مختلف آن هم نتيجه منطقي همان اصول و معيارها و ارزشهاي زير بنايي مورد نظر باشد.
2- قانون اساسي هر كشور چه در محتوا و چه در شكل نبايد صرفاً تقليدي باشد بلكه بايد با اوضاع سياسي و اقتصادي و مذهبي و فرهنگي جامعه خود كاملاً مطابقت لازم را داشته باشد.
3-در قانون اساسي فقط بايد به امور كلي و مسائل اساسي پرداخته شود و از مسائل غير اساسي همانند شرايط انتخابات و سازمانها و وزارتخانهها كه بايد در قوانين عادي بدانها اشاره گردد، خودداري شود. قانون اساسي نبايد با پرداختن به مسائل جزئي و امور غير اساسي از حالت بنيادي خارج گردد چنانكه در قانون اساسي مشروطه بيشترين اصول آن فقط مربوط به تشكيل مجلسين و نحوه اظهار مطالب به مجلس و يا عنوان مطالب از طرف مجلس بود.
4- تمامي مواد قانون اساسي بايد قابل اجرا باشد و از ذكر موادي كه قابل اجرا نيست جداً پرهيز گردد.
5-مقررات و اصول قانون اساسي بايد كاملاً واضح و صريح و روشن باشد و ازهر گونه پيچيدگي و ابهام خودداري گردد، تا اين امر سبب نشود در تفسير و تحليل اصول آن به حسب شرايط و اوضاع متغير دستخوش تقاسير سليقهاي (شخصي) و يا گروهي گردد.
6-اصول قانون اساسي بايد در بيان مطالب و اعطاي مسئوليتها و وظايف به گونهاي تنظيم گردد كه هيچ اصلي وبا اصل يا اصول ديگر تعارض و تنافي نداشته باشد.
7-از آنجايي كه تمامي قوانين خصوصاً قوانين اساسي صرفنظر از بعضي از اصول و معيارهاي مبنايي و بنيادي آنها كه ثابت ولايتغير هستند، بسياري از اصول و مواد آن خصوصاً از نظر شكل و تنظيم روابط بين نهادها و ارگانها ناشي از اراده مقننين و نمايندگان هر ملت و كشوري ميباشند كه با توجه به امكان هر گونه خطا و ضعف و تقص در تقنين انسانها لازم است اصل يا اصولي راجع به شيوه و يا طرق بازنگري و تجديدنظر در قانون اساسي قيد شود ضمناً نبايد مقررات مربوط به تجديدنظر و بازنگري و تشريفات مربوط بدان به گونهاي سخت و مشكل باشد كه اين امر را غير ممكن يا غير مقدور نمايد و از طرفي هم نبايد چندان سهل و آسان باشد كه با هر درخواست و تقاضايي قابل تجديدنظر و تغييرات گردد.
مبحث هشتم- اقسام قانون اساسي
طبقه بندي و تقسيم اساسي به چند اعتبار و ملاحظه ممكن است صورت گيرد:
1- تقسيم به اعتبار مدون و غير مدون بودن قانون اساسي
امروزه غالب قوانين اساسي ملل مختلف دنيا به صورت مدون يا نوشته است يعني تمامي مقررات و قوانين مربوطه به تشكيلات دولت وسازنها و نهادهاي هر كشوري به صورت نوشته يا سندي در مجموعاي به نام قانون اساسي گردآوري شده است .
اما در ميان اينها بعضي از كشورها به دلايل متعددي از نوشتن و تدوين يك قانون اساسي منضبط و منظم خودداري ميكنند از جمله اين كشورها انگلستان است كه در اين كشور عرف و عادات ملي بر قانون غلبه داشته و تكليف اكثر امور به موجب عرف و عادت معين ميگردد و هر روز بر قانون اساسي اين كشور مثل ساير قوانين عادي آن ممكن است اسناد و مقررات ويژهاي اضافه گردد. همچنين رژيم اشغالگر قدس نيز پس از كودتاي نظامي 1948 و تشكيل كشور متجاوز اسرائيل بنابر ماهيت تجاوزگرانهاش وقتي در مجلس مؤسسان سال 1949 مساله تهيه و طرح قانون اساسي به ميان آمد التزام به يك قانون مدون را در كرد تا بدين طريق دست تجاوزگرش را در مساله حكومت و مرزهاي كشور و مسائل خارجي منطقه باز گذارد.
2- تقسيم به اعتبار تعداد متن
در اين تقسيم قوانين اساسي بسياري از كشورها از يك متن تشكيل شده و همچنين ديده ميشود كه بعضاً از 2 متن يا بيشتر تشكيل شدهان ؛ مثلاً: قانون اساسي دوره سوم جمهوري فرانسه كه از 3 متن جداگانه تشكيل ميشد و نيز قانون اساسي دوره مشروطيت ايران كه متشكل از 2 متن بود.
3- تقسيم به اعتبار تعيين مرجع صالح براي تشخيص مغايرت قوانين عادي با قانون اساسي
در اين تقسيم، قوانين اساسي به 2 گروه تقسيم ميشوند:
الف: قانون اساسي صريح
يعني در اين نوع از قانون اساسي به صراحت تكليف قوانين معارض با قانون اساسي مشخص شده است و اختيار اتخاذ تصميم در اين زمينه را يا به دادگاهها و قوهقضائيه دادهاند و يا آنها را از اين عمل منع كردهاند و يا عمل را به نهادي از خود قوه مقننه واگذار نمودهاند. نمونه اول، قانون اساسي ايرلند و نمونه دوم، قانون اساسي هلند و نمونه سوم، قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ميباشد.
ب: قانون اساسي غيرصريح
در بعضي از كشورها با اينكه در حل تعارض بين قوانين عادي با قانون اساسي صراحتي نيست اما در عمل قوه قضائيه خود اين صلاحيت را داشته و عمل ميكند، چنانكه در ايالات متحده آمريكا ديوانعالي كشور چنين عمل مينمايد. و قانون عادي مغاير با قانون اساسي را ملغيالاثر ميكند.
البته در بعضي از كشورها هم به دليل سكوت از مساله تجديد نظر قضائي عقيده رايج اين است كه اصولاً محاكم نميتوانند در اين خصوص اقدامي بكنند.
مبحث نهم- نكاتي چند درباره تاريخچه تدوين قانون اساسي
الف: در گذشته دور
اگر چه درگذشته دور نظامات و قوانين ثابتي بوده است اما بسياري از محققين اسلامي معتقدند در هيچيك از جوامع گذشته قانون مدون و مشخصي كه متمايز از ساير قوانين عادي باشد با قبل از ظهور اسلام نبوده است.
البته گفته ميشود مانواسميرتي 500 سال قبل از ميلاد وظايف و تكاليف پادشاه را متذكر شده و آرتاساسترا تاليفي در علم سياست توسط كوتيليا 300 سال قبل از ميلاد و كتابهاي ارسطو كه براي 158 دولت مركزي معاصرش قوانيني را ارائه داده است و يا قانون اساسي آن را نوشته است اما هيچيك از اين نوشتهها اهميت و ارزش اينكه به عنوان مدرك و منشاء قانون دولتي شناخته شوند ندارند و لذا به نظر بعضي از محققين شروع تدوين قانون اساسي را بايد در شروع رسالت رسول اكرم(ص) دانست.
ب: قانون اساسي در جهان معاصر
1-انگلستان: انگلستان داراي قانون اساسي مدوني نبوده و نيست و تشكيلات سياسي اين كشور مبتني بر يك سلسه عادات و رسوم و بعضي از قوانين مدون است. مهمترين قوانيني كه قواي مملكتي را در بريتانياي كبير (سابق) و انگلستان امروزي تشكيل داده و روابط آنها را با يكديگر معين ميكند عبارتند از:
الف: فرمان مورخ 1100 م كه به موجب آن «هانري اول» اختيارات و امتيازاتي براي روحانيون مذهب كاتوليك قائل شده و ضمناً تعهد نمود كه از عمليات خلاف قانون مامورين دولت جلوگيري كند.
ب: فرمان كبير مورخ 15 ژوئن 1215 م كه در زمان سلطنت پادشاه انگليس «جون اول» انتشار يافت كه به موجب آن حقوق و اختياراتي براي امراي محلي و ساير اتباع آزاد خود قائل شد. اگر چه اين فرمان 777 سال قبل صادر شده است و تاكنون تحولات بسيار زيادي در انگلستان صورت گرفته است اما غالب مواد اين منشور كماكان اهميت خود را دارند و اكنون پايه و اساس رژيم انگليس به شمار ميرود.
ج) فرمان 1298 «ادرارد اول» پادشاه انگليس.
د) معروضه مورخه 1625 پارلمان انگلستان به چارلز اول استوارت پادشاه انگلستان.
ه) قانون مصوب 1668 راجع به حقوق افراد.
و) قانون 1679 راجع به آزادي شخصي .
و چندين قرارداد و قوانين و اعلاميه ديگر كه هر يك به نوبه خود بيانگر بخشي از حدود و اختيارات و تكاليف دولت و پارلمان و ساير نهادها وارگانهاي كشور مذكور ميباشد.
2-فرانسه: رژيم فرانسه تا سال 1789 رژيم سلطنتي بود و اختيارات سلطنت در اين كشور بسيار وسيع و نامحدود بود و تمام قدرت و اختيار و اقتدار در دست پادشاهان مطلق قرار داشت و سلاطين وقت معتقد بودند اين قدرت را خداوند به آنها اعطا كرده است تا اينكه:
الف) در سال 1789 با انقلاب در فرانسه اولين قانون اساسي در 15 سپتامبر سال 1791 سلطنت مطلقه را به سلطنت مشروطه تبديل نمود و قدرت تقنين به عهده يك هيات مقننه قرار گرفت و پادشاه حق انحلال و تعطيل اين مجلس را نداشت.
ب) قانون اساسي سال سوم جمهوري 1795 شرايط و شكل و تعداد و چگونگي انتخابات مجلس و وظايف قوه مجريه را تغيير داد و قوانين جديدي وضع نمود.
د) در سال هفتم جمهوري (1799) ناپلئون با كودتاي خود قانون اساسي جديدي را وضع كرد كه يكي از خصوصيات آن تشكيل چهار مجلس (شوراي دولتي- تريبونا- هيات تقنيقيه- مجلس سناي حافظ يا نگهبان) ميباشد.
ه) در قانون اساسي سال 1802، حكومت جمهوري را تبديل به حكومت امپراتوري نموده و ناپلئون به سمت امپراتور انتخاب شد.
و) پس از سقوط ناپلئون حكومت فرانسه به لوئي هيجدهم منتقل شد و قانون اساسي 1814 قوه مقننه را به مجلس مبعوثان و مجلس اعيان واگذار نمود.
ز) در اول مازس 1815 ناپلئون جزيره الب را ترك گفته و عازم فرانسه شد پس از ورود به شهر ليون خود را مجدداً امپراتور فرانسه معرفي نمود و در تاريخ 20 مارس وارد پاريس گرديد ودر آوريل قانون اساسي جديدي تحت عنوان سند الحاقي ابلاغ نمود.
ح) مجلس مؤسسان فرانسه در سال 1848 قانون اساسي جديدي تصويب و ابلاغ نمود و هيات مقننه را مجلس واحدي نمود.
ط) قانون اساسي 1848 با كودتاي لوئي ناپلئون ملغي و قانون اساسي جديدي وضع شد.
ي) در سال 1852 حكومت جمهوري ملغي و لويي ناپلئون به سمت امپراتور تعيين شد و سپس با شكست او در سال 1870 مجدداً فرانسه جمهوري شد.
ك) در سال 1875 قانون اساسي ديگري در فرانسه تصويب و به مورد اجرا گذاشته شد.
ل) بالاخره در سال 1946 (13 اكتبر) پس از تخليه فرانسه از نيروهاي نظامي آلمان «ژنرال دوگول» به وسيله رفراندوم قانون اساسي 1875 را ملغي و قانون اساسي جديد را معرفي و براي اجرا اعلام نمود.
3-اتحاد جماهير شوروي سابق: تشكيلات سياسي روسيه تا سال 1906 به صورت سلطنتي بود كه به طور نامحدود تمام اقتدارات در دست امپراتور بوده و تمام كاركنان دولت و متصديان امور به نام و نمايندگي وي وظايف دولتي را انجام ميدادند البته در اين دوره قانون اساسي به گونهاي كه در برگيرنده اهداف و اختيارات حاكمان وقت بود وجود داشت تا بالاخره پس از فتوحات ژاپن در خاور دور امپراتور روسيه براي جلوگيري از نفوذ انقلاب در روسيه در سال 1904 و 1905 اقدام به اصلاحاتي در نظام سياسي بزند و با دادن حقوق و آزاديهاي فردي و اجتماعي تا حدودي اوضاع را آرام كند اما سرانجام دامنه اغتشاشات اوج گرفته و در سال 1906 قانون اساسي جديدي منعقد و ابلاغ گرديد تا اينكه در سال 1917 پس از شكست قواي تزاري از آلمانيها و خرابي اوضاع داخلي و مخالفت مردم با زمامداران انقلابي در روسيه به وقوع پيوست و پس از شيوع و نفوذ انقلاب 7 نوامبر 1917 در پتروگراد به ساير نقاط روسيه سرانجام بسياري از ايالتهاي روسيه از آن جدا و مستقل شده و چندي بعد يك متحده به نام اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي تشكيل گرديد و قانون اساسي آن به تصويب مقامات صلاحيتدار كشورهاي جزء رسيد و در 16 ژوئيه 1923 بموقع اجرا گذاشته شد.
قانون اساسي 1923 تا سال 1936 اجرا شد تا اينكه در اين سال ملغي و قانون جديدي وضع و تصويب گشت كه حكومت را در اين كشور حكومت زحمتكشان (كارگران و دهاقين) معرفي نمود و ممالك جزء شوروي به 16 دولت تقسيم شد. گ
مطابق ماده 17 قانون اساسي هر يك از ممالك جزء ميتوانند از اتحاد جماهير شوروي خارج شده و استقلال تام و كامل پيدا كنند. كما اينكه در اوايل دهه 1990 همان گونه كه شاهديم شروع استقلال طلبي جمهوريهاي شوروي سابق بوده و عملي هم گرديد.
4-كشورهاي متحده آمريكاي شمالي: با سال 1776 ممالك متحده آمريكاي شمالي همگي جزو مستعمرات انگلستان به شمار ميرفتند و اگر چه اين ممالك در امور داخلي خود آزاد و مستقل بودند اما در واقع تصميمات كلي به عهده پارلمان انگلستان بود.
با اينكه سرانجام در سال 1775 كنگرهاي در فيلادلفيا منعقد شد و واشنگتن را به رياست ارتش انقلابي وقت انتخاب كرد و در سال 1776 كنگره مذكور استقلال 13 مستعمره امريكايي انگلستان را اعلام كرد و پس از مدتها بحث و مناظره بين سران ممالك بالاخره در 17 سپتامبر 1787 كنگره فيلادلفيا اتفاق و اتحاد دول را برقرار نموده و دولت متحد را تاسيس نمود و قانون اساسي دولت جديد را پس از تصويب در پارلمانهاي ممالك جزء مورد قبول قرارداد و از سال 1791 تا 1912 حدود 35 مملكت ديگر به عضويت دولت متحده در آمدند كه فعلاً 48 مملكت عضو اين دولت ميباشند و قانوت اساسي 1787 كه داراي 7 ماده اصلي و 22 ماده الحاقي ميباشد، فعلاً مجراست.
در ساير كشورهاي متمدن امروزي سابقة تدوين قانون اساسي غالباً موخر بر كشورهايي كه از آنها نام برديم بوده است، كه از ذكر آنها صرفنظر ميكنيم.
ج: قانون اساسي در ايران
در ايران گذشته ساليان دراز شاهان مستبدي بدون اينكه هيچگونه محدوديتي داشته باشند صاحب اقتدار و قدرت بودند و از هيچ تعدي و تجاوز و ظلمي دريغ نميكردند و با حكومت ناعادلانه و سياه خود ملت اين مرز و بوم را مورد استثمار و بهرهكشي قرار ميدادند و هر چند وقتي عدهاي از مردم كه از شدت بيچارگي و ذلت و خواري و استبداد شاهان به ستوه ميآمدند از گوشه و كنار كشور عليه مستبدان قيام ميكردند اما معمولاً محدود و مقطعي بود از جمله قيام مردم به رهبري روحانيت بيدار و آگاه در دوران ستمشاهي ناصرالدين شاه كه تا حدودي پيروزيهاي ولو مقطعي و اندك را به همراه داشت اما در اثر همين قيامها و اعتصابات و اعتراضات در دوران سلطنت مظفرالدين شاه وي مجبور شد به اجراي قوانين اسلام بيشتر توجه كند و سپس اقدام به تاسيس عدالتخانه نمود كه با فرماني به صدر اعظم (عين الدوله) تاسيس آن را دستور داد.
پس از تاسيس آن بنا به تقاضاي مردم كه خواستار تهيه و تنظيم قانون اساسي شده بودند مظفرالدين شاه دستور تشكيل مجلس شورا را صادر نمود و با تشكيل اولين مجلس شورا در ايران تهيه قانون اساسي به عهده عدهاي از اعيان و اشراف و تحصيل كردههاي فرنگ همانند «حسن پيرنيا» معروف به «مشيرالدوله» و صنيع الدوله هدايت و مهدي قلي خان هدايت واگذار گرديد. سرانجام اي افراد به تقليد از قوانين اساسي كشورهاي بلژيك، فرانسه بلغارستان چيزي را تهيه و تنظيم كردند و با اندكي رنگ و بوي اسلامي كه به آن دادند به نام قانون اساسي ايران در 51 اصل 12 روز پس از افتتاح مجلس از سوي مشيرالدوله به مجلس داده شد اما با اختلاف نظري كه بين مجلس و درباز پيش آمد سرانجام كميسيون حل اختلاف مركب از نمايندگان مجلس و عدهاي از دربار تشكيل شد و با رفع اختلافات هم به نفع دربار و هم به نفع مجلس متني را به نام قانون اساسي تهيه و به صحه همايوني رسانيد و اما به دليل نواقص بسيار زياد آن مجبور شدند متممي را در 107 اصل تهيه و تنظيم و تصويب كنند كه آن نيز سرنوشت بدي داشت و پس از بارها تغيير و اصلاح خصوصاً در دوران رژيم ننگين پهلوي بالاخره عمر 72 سالة آن در سال 1357 به پايان رسيد. كه شرح مختصري از آن را در مباحث قبلي آورده ايم.
و سرانجام با پيروزي شكوهمندانه انقلاب اسلامي ايران براي اولين بار در سال 1358، ايران اسلامي داراي قانون اساسي مبتني بر قرآن و سنت رسول گرامي اسلام و ائمه اطهار (ع) گرديد.
ب: ساير منابع حقوقي اساسي
ساير منابع حقوق اساسي عبارتند از:
1-قوانين عادي: در واقع همان مصوبات مجالس قانونگذاري هستند كه به عنوان مهم ترين منبع حقوق اساسي بعد از قانون اساسي به شمار مي رود. و در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران موارد زيادي از مسائل حقوق اساسي به قوانين عادي واگذار شده است؛ نظير مفاد اصول 7، 8، 25، 33، 36، 44، 47، 51، 62، 101، 104، 116، 122.
2-عرف و عادات و رسوم: مثل تفويض قانونگذاري به كميسيونها يا اعضاي هيات وزراء.
3-احكام و فرامين روساي كشورها يا رهبران آنها.
4-نظريات علماي حقوق (دكترين) و نظير آراء و تفاسير شوراي نگهبان از قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران.
قانون اساسي كه شالودة سيستم حكومت هر كشور و چهارچوب و اساس حقوق آن محسوب ميشود، معمولاً داراي اصول و قواعد اساسي شكل حكومت و قواي آن و حدود اختيارات و وظايف هر يك و تشكيلات و وظايف نهادهاي اساسي و حقوق و آزاديهاي فردي و اجتماعي و سياستگذاريهاي كلي فرهنگي و اقتصادي و سياسي كشور ميباشد. و در كشورهايي كه ادارة اجتماع و حكومتشان بر مبناي يك سند نوشته به نام قانون اساسي است، اين سند به عنوان مهمترين منبع حقوق اساسي آنها به شمار ميرود. لذا بجاست كه مباحث مختصري دربارة اين سند مهم سياسي- اجتماعي تقديم حضور شما خوانندگان گرامي بنماييم.
مبحث اول- تعريف قانون و تعريف قانون اساسي
واژه قانون اگر چه بر كتاب طب بوعلي سينا گذارده شده است و در موسيقي هم از مخترعات معلم ثاني (فاربي) ميباشد، از جمله، روش، قاعده، ترتيب، سنت، دستور و اصل هر چيز نيز تعبير شده است. اما در اصطلاح دانشمندان «قانون به ضابطهاي كلي گفته ميشود كه بر جمعي از افراد منطبق شده و حكم همه آن افراد از آن ضابطه شناخته ميشود و معمولاً لفظ قانون به يك سلسله حقوق و تكاليف اطلاق ميگردد».
ضمناً واژه قانون به دو اعتبار ديگر هم به كار ميرود كه هر يك داراي مفهوم جداگانهاي ميباشند. روابط بين علت و معلول و رابطهاي كه در درون موجودات عالم از طرف خداوند متعال قرار داده شده است، به عنوان قانون طبيعت كه حاكي از نظام تكوين و خلقت موجودات است، ناميده ميشود.
مفهوم ديگري كه مفهوم تشريعي و وضعي آن است در امور اعتباري به كار ميرود مثل قوانين موضوعه و جعل شده كه در اين مورد لفظ قانون اشاره دارد به حكم كلي كه براي روابط بين خالق و مخلوق و همچنين روابط بين مخلوقات و جوامع بشري تهيه و تنظيم شده است. در بحث مورد نظر مراد ما از قانون همين مفهوم تشريعي و قراردادي آن ميباشد.
و اما اينكه چرا بشر به قانون نياز دارد و يا اينكه چه قانوني بهتر است و در واقع كدام قانونگذار اصلح و اولي در قانونگذاري است خود بحث طويلي است كه در اينجا از آن صرفنظر كرده و فقط اشاره به سخنان فرزانه و حكيم عصر حاضر در اين راستا ميكنيم.
نظرات حضرت امام خميني (ره) دربارة قانون
فرق اساسي حكومت اسلامي با حكومتهاي مشروطة سلطنتي و جمهوري در همين است كه نمايندگان مردم يا شاه در اين گونه رژيمها به قانونگذاري ميپردازند در صورتي كه قدرت مقننه و اختيار تشريع در اسلام به خداوند متعال اختصاص يافته است. شارع مقدس اسلام يگانه قدرت مقننه است و هيچكس حق قانونگذاري ندارد و هيچ قانوني جز حكم شارع را نميتوان به مورد اجرا گذاشت.
در جايي ديگر ميفرمايند: «حكومت اسلام حكومت قانون است ودر اين طرز حكومت حاكميت منحصر به خداست و قانون اسلام يا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامي حكومت تام دارد. همه افراد از رسول اكرم (ص) گرفته تا خلفاي آن حضرت و ساير افراد تا ابد تابع قانون هستند. همان قانوني كه از طرف خداي تبارك و تعالي نازل شده و در لسان قرآن و نبي اكرم (ص) بيان شده است… قانوني كه همه بدون استثناء بايستي از آن پيروي كنند و تبعيت نمايند… پيروي از رسول اكرم (ص) در حكومت و قانون الهي هيچگونه دخالتي ندارد، همه تابع اراده الهي هستند» . قرآن ميفرمايد: «ولو تقول علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين»؛ يعني اگر (پيامبر) چيزي (سخني- آيهاي) بر ما ميبست (ميافزود) هر آينه او را با دست راست ميگرفتيم و سپس رگ گردن او را قطع ميكرديم.
آنچه كه حضرت امام (ره) فرمودهاند به هيچوجه به معناي رد نقش مردم در سرنوشت خودشان و يا به اصطلاح دمكراسي و آزادي انسانها نيست نكتهاي كه در اينجا بسيار حائز اهميت است اينكه مردم در حكومت اسلامي بمراتب آزادتر و آگاهتر درباره سرنوشت خود تصميم ميگيرند و برخلاف كشورهاي به اصطلاح مترقي و آزاد امروزي در واقع فرد فرد مردم در حكومت اسلامي، قانون حاكم بر خود را انتخاب ميكنند و با پذيرش اسلام در واقع قانون مورد نظر خود را قبل از اينكه عدهاي براي آنها تهيه و سپس تحميل كنند، برگزيدهاند. در كشورهايي كه قانون فقط تراوش افكار عدهاي از نمايندگان مردمي كه خود هم چه بسا بيش از نيمي از مردم كل اجتماع نبودهاند، به تصويب برسد و بر تمامي افراد جامعه تحميل و اعمال گردد و از آن گذشته هر قانوني كه از افكار انسانها سرچشمه گرفته باشد طبيعي است كه نميتواند جامع و كامل و در برگيرنده مصالح و منافع تمامي انسانها و حتي نسلهاي متأخر و آينده اجتماعاتي باشد كه هنوز هيچيك از خصوصيات آن براي بشر و به دليل محدود بودن قواي جسمي و ذهني روشن نبوده و مجهول و نامعلوم است. بنابراين قانوني ميتواند براي تمام انسانها و تمامي نسلها و عصرها مفيد باشد كه نويسنده آن اولاً: خالق تمامي انسانها، ثانياً: آگاه به نيازها و حوائج همه انسانها، ثالثاً: مشرف بر گذشته و حال و آينده اجتماع بشري، رابعاً: خود حكيم و عليم مطلق وقادر علي الاطلاق كه هيچگونه ضعف و نقضي در او راه نداشته باشد و تمامي مصالح و مفاسد مترتب بر قانون را دانسته و ضمناً هيچ نسلي را بر نسلي يا گروهي را بر گروهي ديگر ترجيح نداده و همه انسانها را به طور يكسان مورد نظر و توجه قرار داده و نهايتاً خواستار كمال وسعادت و تكامل همه انسانها باشد. بنابراين روشن است كه چنين قانونگذاري جز خداوند قادر متعادل نميتواند باشد.
امام خميني (ره) در فراز ديگري از سخنان خود ميفرمايند: «مجموعه قوانين اسلام كه در قرآن و سنت آمده توسط مسلمانان پذيرفته و مطاع شناخته شده است اين توافق و پذيرفتن كار حكومت را آسان نموده وبه خود مردم واگذار كرده است در صورتي كه حكومتهاي جمهوري و مشروطه سلطنتي اكثريت كساني كه خود را نماينده اكثريت مردم معرفي مينمايند هر چه خواستند به نام قانون تصويب كرده و سپس بر همه مردم تحميل ميكنند.»
بنابراين قانونگذاران در حكومت اسلامي كه از طرف مردم مسلمان انتخاب ميشوند طبعاً بايد به اعتبار انتخابي كه مردم قبل از هر چيزي بدان اقدام كردهاند (يعني انتخاب اسلام و قوانين آن) فقط چيزي را به نام قانون تدوين و تنظيم كنند كه مردم چهارچوب آن را مشخص كردهاند و در واقع قانون بايد از چيزي تهيه و تنظيم شود كه مردم ضوابط و شرايط آن را در اولين روزهاي زندگي آگاهانه خود يعني وقتي به سن اطاعت و تبعيت از خالق خود رسيدهاند، قبول كردهاند و لذا هيچيك از برگزيدگان مردم حق ندارند قانون يا ضابطهاي را براي تحميل به مردم تهيه و تدوين كنند كه خارج از قانون اسلام و خداوند متعال باشد و لذا ميتوان گفت نمايندگان خبرگان و شوراي اسلامي در حكومت اسلامي فقط حق كشف و استخراج قوانين اسلام از منابع و ماخذي كه مسلمانها خود را موظف به پيروي از آن نمودهاند داشته و بايد تمامي قوانين و مقرراتي كه براي ادارة حكومت و كشور تنظيم ميكنند منبطق با همان منابع و ماخذ باشد كه مهمترين اين منابع، قرآن مجيد ميباشد كه فقط و فقط وحي الهي است و سنت و احاديث و رواياتي كه از زبان پيامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع)- كه منصوبين از طرف خداوند متعال هستند و چيزي جز حكم خداوند متعال نگفته و نكردهاند- ميباشد.
به همين دليل اصل چهارم قانون اساسي ميگويد: «كليه قوانين و مقررات مدني، جزائي، مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سياسي و غيره بايد براساس قوانين و موازين اسلامي باشد. اين اصل بر اطلاق يا عموم همه اصول قانون اساسي و قوانين و مقررات ديگر حاكم است و تشخيص اين امر بر عهده فقهاي شوراي نگهبان است.»
طبق قانون اساسي در عين حال كه كليه قوانين بايد منطبق بر موازين اسلامي باشد، امور كشور و اداره نظام جمهوري اسلامي را بر عهده عموم مردم و با اتكاء به آراي عمومي دانسته است و در اصل ششم قانون اساسي آمده است: «در جمهوري اسلامي ايران امور كشور بايد به اتكاي آراي عمومي اداره شود، از راه انتخابات انتخاب رئيس جمهور، نمايندگاه مجلس شوراي اسلامي، اعضاي شوراها و نظاير اينها يا از راه همهپرسي در مواردي كه در اصول ديگر اين قانون معين ميگردد.»
بنابراين مردم در اولين انتخاب خود (با درصد بسيار بالايي 98%) ابتدا چهارچوب نظام و قوانين قابل اعمال بر خود را پذيرفتند و سپس در هر موردي كه نياز به كشف و تدوين كننده قوانين شكلي و ماهوي در همان چهارچوب داشته باشند، عدهاي را انتخاب ميكنند، و در خصوص قانون اساسي پس از وضع و تنظيم آن يك بار ديگر نظر خود را اعلام داشته و اساس نظام اسلامي را با رأي خود پايهريزي نمودند و به نظر ميرسد بهترين شيوه دمكراسي و اتكاء به مردم همين شيوه باشد كه امروزه در جمهوري اسلامي ايران متداول ميباشد.
همچنين روسو دربارة اينكه چه كسي يا كساني ميتوانند قانونگذاري كنند و اينكه اساساً حق قانونگذاري از آن كسيت، سخنان ارزشمندي دارد كه ذيلاً گوشهاي از آن را بيان ميكنيم:
«براي كشف بهترين قوانين كه به درد ملل بخورد، يك عقل كل لازم است كه تمام شهوات انساني را ببيند، اما خود هيچ حس نكند، با طبيعت مادي رابطهاي نداشته باشد اما كاملاً آن را بشناسد، سعادت او وابسته به ما نباشد اما حاضر شود به سعادت ما كمك كند. بنابراين تنها خدايانند كه ميتوانند چنانكه شايد و بايد است براي بردم قانون بياورند.»
درجاي ديگر نيز ميگويد:
«روح بزرگ قانون نويس تنها معجزهاي است كه ميتواند مأموريت آسماني او را به خلق اثبات كند.»
همچنين در همين كتاب (قراردادهاي اجتماعي) ميافزايد:
قانون نويس (قانونگذار) از هر حيث مرد خارقالعادهاي است، نه فقط قريحه او، بلكه شغل و مقام او نيز بايد غيرعادي باشد، قانونگذار زمامدار نيست، عضو هيأت حاكمه نيست، قانونگذار حكومت جمهور را تأسيس نموده است اما خود عضو تشكيلات آن نيست، شغل قانونگذاري بزرگ و يك ماموريت معنوي محسوب ميشود كه با سلطنت مادي رابطهاي ندارد.»
و اما قانون اساسي همانطوري كه از نامش پيداست مجموعه قواعد و مقرراتي است كه حاكم بر اساس حكومت و صلاحيت قواي مملكت و حقوق و آزاديهاي فرد و جامعه و روابط فيمابين آنهاست. ضمناً قانون اساسي برخلاف ساير قوانين شامل دسته يا طبقه خاصي از افراد اجتماع نميباشد بلكه بيانگر حقوق و تكاليف تمامي افراد يك ملت و كشور است كه صرفنظر از مقام و حرفه و شغل و موقعيتشان در اين قانون سهيم ميباشند.
مبحث دوم- چگونگي وطرق وضع قانون اساسي
از آنجا كه قانون اساسي در هر كشور از جايگاه و منزلت و اهميت ويژهاي برخوردار است لذا در تدوين آن از شيوههاي خاصي كه مشمول مقررات پيچيدهاي ميباشد استفاده ميشود و ضمناً با تشريفات جداگانهاي از ساير قوانين تهيه و تنظيم ميگردد. به همين جهت معمولاً كشورهاي مختلف جهان در اين امر از شيوههاي مختلفي استفاده ميكنند كه ذيلاً به شرح آنها ميپردازيم:
1-در بعضي از كشورها مقام صلاحيتدار براي وضع و تدوين قانون اساسي، سلطان يا حاكم آن كشورها ميباشد. چنانكه در گذشته در كشورهاي سلطنتي قانون اساسي اغلب توسط سلاطين تهيه و به ملت اعطاء ميگرديد. و اين سلطان بود كه كليه مقررات حاكم بر نظام و حتي شكل حكومت را تعيين ميكرد. چنانكه در كشور ما نيز در 14 جمادي الثاني 1285 شمسي (1324 قمري) فرمان مشروطيت از طرف مظفرالدين شاه قاجار به ملت داده شده كه متعاقب آن مجلس تشكيل شد و اقدام به تدوين قانون اساسي نمود.
2-امروزه در برخي از كشورهاي دموكراتيك، معمولاً مردم را مقادير صلاحيتدار دانسته و تدوين قانون اساسي را بر عهده ملتها و براساس خواست و اراده آنها قرار دادهاند كه اين شيوه خود به دو طريق اعمام ميگردد:
الف: طريقه مستقيم و بيواسطه كه مردم خود مباشرتاً با انجام رفراندوم اقدام به تدوين قانون اساسي ميكنند.
ب: طريقه غير مستقيم و با واسطه كه مردم با اعطاي نيابت و وكالت به نمايندگان يا وكلاي خود حق تدوين قانون اساسي را به منتخبين خود واگذار ميكنند كه نمايندگان آنها در مجمعي به نام «مجلس مؤسسان» و مجلس خبرگان» و… جمع شده و به تدوين قانون اساسي ميپردازند.
از آنجايي كه هر يك از شيوههاي فوقالذكر داراي اشكالات و معايبي هستند لذا بعضي از كشورها تلفيقي از دو طريق فوق را برگزيدهاند.
3-طريقه خبرگان- رفراندوم يا طريقه مؤسسان- رفراندوم، كه در اين شيوة مضاعف ابتدا مردم عدهاي را براي تهيه و تنظيم قانون اساسي انتخاب ميكنند كه پس از تهيه آن به وسيلة منتخبين مردم دوباره توسط خود مردم تأييد و يا در ميگردد كه در اين شيوه چنانچه خواستههاي مردم در مرحله اول در متن قانون برآورده نشده باشد مورد قبول واقع نشده و مجدداً تهيه و تنظيم ميگردد. به عنوان مثال، قانون اساسي سال 1946 فرانسه پس از تصويب مجلس آن كشور طي رفراندومي از طرف مردم رد شد و براي بار دوم مجلس مؤسسان تشكيل دادند و متن مورد قبول ديگري را تصويب كردند.
4-در نظام جمهورد اسلامي كه قانون منبعت از اراده و خواست مردم نيست بلكه منشاء آن دستورات و احكام صادره از جانب خالق متعال و حكيم و عليم و قادر مطلق است و توسط كتاب و سنت در اختيار ماست به وسيله خبرگان در دين و مكتب تنظيم و با نظرخواهي از مردم بر استنباط خبرگان از مكتب و قوانين اسلامي صحه گذارده شده و قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در همهپرسي 12 آذر 1358 مورد تأييد نهايي ملت قرار گرفته و به مورد اجرا گذاشته شد.
مبحث سوم- تجديد نظر در قانون اساسي
تجديد نظر در قانون اساسي يعني كسر، الحاق و يا تغيير يك يا چند اصل از اصول آن. و اما اينكه آيا اساساً تجديدنظر در قانون اساسي ممكن است يا نه و در صورت امكان، عملي درست و صحيح ميباشد يا نه، خود بحث مهمي است كه آراي مختلفي در اين رابطه ارائه شده است:
·دستهاي از انديشمندان اين رشته متعقدند از آنجايي كه قانون زاييده نيازها و شرايط خاص بشر است و از طرفي هم اين نيازها و شرايط دائماً در حال تغيير هستند لذا قانون هم بايد متناسب با آن شرايط و نيازها تغيير و اصلاح گردد.
·عدهاي ديگر معتقدند تجديدنظر در قانون اساسي تابع ملاحضات سياسي يك كشور ميباشد و به همين جهت اين امر در كشورهاي دنيا متفاوت است. و نظرات ديگر كه فعلاً درصدد بيان آنها نيستيم.
در هر صورت تجديد نظر به دو منظور در قانون اساسي ممكن است صورت بگيرد:
1- اصلاح، 2- تكميل
در كشورهايي كه لزوم تجديدنظر را پذيرفتهاند دو مسأله مطرح است:
الف- مقام تشخيص دهنده تجديد نظر: يعني لزوم تجديدنظر و فرارسيدن آن را يا قوه مجريه يا مجالس قانونگذاري و يا هر دوي آنها و يا طريق رفراندوم طبق قانون معني كرده و پيشنهاد و يا درخواست هر يك از اين مقامات را در مرجع ديگر يا خودشان مطرح مينمايند.
ب: مقام تجديد نظر كننده: از آنجايي كه ممكن مقام تشخيص دهنده بامقام تجديدنظر كننده در كشوري متفاوت باشد و يا كشوري بخواهد به دلايلي اين دو را جداي از هم بداند، لذا ممكن است در قوانين كشوري مطرح شود كه در صورت پيشنهاد تجديدنظر از طرف يك يا چند مرجع و مقام تشخيص دهنده، مقام يا مقامات ديگري بايد بدان مبادرت نمايند.
شيوههاي تجديدنظر در قانون اساسي
معمولاً طريقه تجديدنظر در خود قانون اساسي پيشبيني ميشود و در تمام كشورهاي دنيا بجز انگلستان، تشريفاتي را كه براي وضع قوانين عادي و متعارف اعمال ميشود درباره تغييرات و وضع قانون اساسي به كار نميبرند. اما فقط در انگلستان چون فرقي بين قوانين عادي و اساسي نيست لذا تشريفات خاصي هم برخوردار نيست. در كشورهايي كه قاغنون اساسي مدون دارند ممكن است يكي از روشهاي زير اعمال شود.
1-حضور دو ثلث نمايندگان مجلس واحد يا مجلسين مثل، آلمان مطابق با قانون اساسي سال 1919 و يا اصل 146 قانون اساسي سال 1936 شوروي سابق.
2- با تشكيل مجلس واحد از مجالس مقننه وبا رأي اكثريت آنها، مثل قانون اساسي فرانسه در سال 1875.
3- تصويب اكثريت نمايندگاه مجلس يا مجلسين و تصويب نهايي با رفراندوم.
4- مجالس مقننه لزوم تجديدنظر را تشخيص داده، سپس منحل ميشوند و پس از انتخابات جديد مجالس جديد با رأي دو ثلث نمايندگان حاضر در جلسه تغييرات لازم را به عمل ميآورند. اين روش در بلژيك معمول است.
مبحث چهارم- محتواي قانون اساسي
محتواي قوانين اساسي دنيا معمولاً از دو بخش يا بيشتر تشكيل ميشود:
الف: مقدمه قانون اساسي معمولاً حاوي كليات، اهداف، اصول كلي و آرمانهاي ملتهاست كه الهامبخش قانونگذار عادي است. مقدمه قانون اساسي اعلام كننده ايدئولوژي، فلسفه سياسي دولت و نظام حاكم و طرز تلقي آن از جامعه و انسان و حقوق و آزاديهاي فردي و اجتماعي ميباشد.
ب: قسمت اصلي قانون اساسي و به معناي اخص آن كه در برگيرنده اصول و احكام حقوقي هر قانوني بوده و ضمن اينكه داراي ضمانت اجراست، بيان كننده ساختار تشكيلات حكومت و دولت و روابط بين نهادها و سازمانهاي نظام مربوطه و نيز روابط بين دولت و ملت و… ميباشد.
ج: مؤخره يا خاتمه كه ممكن است حاوي مباني و نكات زير بنايي و مستندات قانون و يا نكاتي از اين قبيل باشد نظير آنچه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آورده شده است.
مبحث پنجم- تمايزات قانون اساسي از ساير قوانين
قانون اساسي در هر كشور به دليل داشتن اهميت خاص خود معمولاً تفاوتهايي با ساير قوانين دارد كه البته اين تمايزات در كشورهايي كه قوانين مدون دارند بيشتر محسوس و مشهود است. اهم اين تمايزات عبارتند از:
1-لحاظ وضع و تصويب
معمولاً همانطوري كه گفتيم وضع و تصويب قانون اساسي در هر كشوري داراي تشريفات و مقرراتي است كه براي وضع و تصويب قوانين عادي رعايت نميشود.
2-از لحاظ تفسير
بديهي است همانطور كه تصويب قانون اساسي به عهده مرجع خاصي قرار داده ميشود، تفسير آن هم توسط مراجع يا محاكم خاصي انجام ميشود، مثلاً: در جمهوري اسلامي ايران تفسير قوانين عادي با مجلس شوراي اسلامي است (اصل 73) ولي تفسير قانون اساسي به عهده شوراي نگهبان ميباشد (اصل 98) .
3-از لحاظ تجديدنظر يا ثبات و دوام
قوانين اساسي كمتر از قوانين عادي دچار تغيير و تبديل واقع ميشوند.
4-از لحاظ رتبه و درجه اعتبار
قانون اساسي در رأس قوانين هر كشور قرار دارد و به عنوان محور اصلي و اساسي تمامي قوانين به شمار ميرود.
مبحث ششم- ضمانت اجراي قانون اساسي
يكي از صفات بارز قاعده يا قواعد حقوقي، صفت ضمانت اجرايي آن ميباشد و چون قانون اساسي پس از تصويب و امضاء و انتشار به صورت يك قاعده حقوقي در ميآيد بر همگان واجب است از آن تبعيت نموده و بدان احترام گذارند.
نكتهاي كه در اينجا قابل اهميت و ذكر است اين است كه، اجراي مقررات قانون اساسي چگونه بايد تضمين گردد؟
در پاسخ به اين سؤال كشورهاي مختلف دنيا شيوههاي متفاوتي را برگزيدهاند. بعضي از كشورها نظارت بر اجراي مقررات قانون اساسي را بر عهده يك دستگاه قضائي ميگذارند، نظير آمريكا كه اين نظارت را بر عهده ديوانعالي كشورش قرار داده است. و يا ممكن است كشوري اين نظارت را بر عهده يك دستگاه سياسي قرار دهد. اما در ايران ضمانت اجراي مقررات قانون اساسي برعهده دستگاههاي مختلفي قرار داده شده است كه بعضاً داراي جنبه قضائي و سياسي و يا عمومي هستند از آن جمله:
الف: مردم
طبق اصل هشتم قانون اساسي ايران دعوت به خير امر به معروف و نهي از منكر وظيفهاي است همگاني و متقابل بر عهده مردم نسبت به يكديگر دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت كه بدين ترتيب يك نظارت همگاني را ايجاد و مردم را بدان مكلف نموده است.
ب: نهاد رهبري
طبق اصل 57 قانون اساسي كليه قواي حاكم در جمهوري اسلامي ايران تحت نظر ولايت مطلقه امر بوده و تحت نظارت آن نهاد مقدس وظايف خود را اعمال و اجرا ميكنند و اين نهاد عاليترين دستگاهي است كه نظارت بر عملكرد قواي سهگانه را بر عهده دارد.
ج: نهاد رياست جمهوري
بر اساس اصل 113 قانون اساسي عاليترين مقام رسمي كشور پس از مقام رهبري رئيس جمهور ميباشد كه مسئوليت اجراي قانون اساسي و وظايف محوله را بر عهده دارد و همچنين طبق اصل 126 رئيس جمهور مسئوليت امور برنامه و بودجه و امور اداري و استخدامي كشور را نيز عهدهدار ميباشد.
د: شوراي نگهبان
يكي از مهمترين دستگاههاي ضمانت اجراي قانون اساسي در جمهوري اسلامي ايران طبق اصل 92 قانون اساسي شوراي نگهبان است كه هدف از تاسيس و تشكيل آن پاسداري از احكام اسلام و قانون اساسي است كه موظف است كليه مقررات و قوانيني را كه از طريق مجلس شوراي اسلامي تصويب ميشوند، كنترل نموده و مانع از تصويب و اجراي آنچه خلاف اصول قانون است، گردد.
ه: طبق شوراي اسلامي
طبق اصل 90 قانون اساسي يكي از وظايف مجلس شوراي اسلامي رسيدگي به شكايات و اعتراضات هر شخص حقيقي يا حقوقي از طرز كار مجلس يا ساير قوا ميباشد و بدين ترتيب بر حسن اجراي قوانين و مقررات حاكم در جمهوري اسلامي نظارت مينمايد .
و: قوه قضائيه
طبق اصل 156 قانون اساسي قوه قضائيه موظف است از حقوق فردي و اجتماعي و تحقق ارزشهاي مقرر در قانون اساسي نظير عدالت و آزاديهاي مشروع و حسن اجراي قوانين و گسترش عدل در جامعه حمايت و پشتيباني نموده و در اجراي قوانين از جمله قانون اساسي مداخله نمايد.
مبحث هفتم- ويژگيهاي لازم قانون اساسي
قانون اساسي كه مهمترين منبع حقوق اساسي است بايد واجد شرايطي كه مهمترين آنها به شرح زير است باشد:
1-قانون اساسي هر كشوري بايد مبتني بر يكسري اصول و معيارهاي خاص ملت و اجتماع مختص خود باشد. و با در نظر گرفتن ارزشهاي خاص جامعه خود تهيه و تنظيم گشته و اصول مختلف آن هم نتيجه منطقي همان اصول و معيارها و ارزشهاي زير بنايي مورد نظر باشد.
2- قانون اساسي هر كشور چه در محتوا و چه در شكل نبايد صرفاً تقليدي باشد بلكه بايد با اوضاع سياسي و اقتصادي و مذهبي و فرهنگي جامعه خود كاملاً مطابقت لازم را داشته باشد.
3-در قانون اساسي فقط بايد به امور كلي و مسائل اساسي پرداخته شود و از مسائل غير اساسي همانند شرايط انتخابات و سازمانها و وزارتخانهها كه بايد در قوانين عادي بدانها اشاره گردد، خودداري شود. قانون اساسي نبايد با پرداختن به مسائل جزئي و امور غير اساسي از حالت بنيادي خارج گردد چنانكه در قانون اساسي مشروطه بيشترين اصول آن فقط مربوط به تشكيل مجلسين و نحوه اظهار مطالب به مجلس و يا عنوان مطالب از طرف مجلس بود.
4- تمامي مواد قانون اساسي بايد قابل اجرا باشد و از ذكر موادي كه قابل اجرا نيست جداً پرهيز گردد.
5-مقررات و اصول قانون اساسي بايد كاملاً واضح و صريح و روشن باشد و ازهر گونه پيچيدگي و ابهام خودداري گردد، تا اين امر سبب نشود در تفسير و تحليل اصول آن به حسب شرايط و اوضاع متغير دستخوش تقاسير سليقهاي (شخصي) و يا گروهي گردد.
6-اصول قانون اساسي بايد در بيان مطالب و اعطاي مسئوليتها و وظايف به گونهاي تنظيم گردد كه هيچ اصلي وبا اصل يا اصول ديگر تعارض و تنافي نداشته باشد.
7-از آنجايي كه تمامي قوانين خصوصاً قوانين اساسي صرفنظر از بعضي از اصول و معيارهاي مبنايي و بنيادي آنها كه ثابت ولايتغير هستند، بسياري از اصول و مواد آن خصوصاً از نظر شكل و تنظيم روابط بين نهادها و ارگانها ناشي از اراده مقننين و نمايندگان هر ملت و كشوري ميباشند كه با توجه به امكان هر گونه خطا و ضعف و تقص در تقنين انسانها لازم است اصل يا اصولي راجع به شيوه و يا طرق بازنگري و تجديدنظر در قانون اساسي قيد شود ضمناً نبايد مقررات مربوط به تجديدنظر و بازنگري و تشريفات مربوط بدان به گونهاي سخت و مشكل باشد كه اين امر را غير ممكن يا غير مقدور نمايد و از طرفي هم نبايد چندان سهل و آسان باشد كه با هر درخواست و تقاضايي قابل تجديدنظر و تغييرات گردد.
مبحث هشتم- اقسام قانون اساسي
طبقه بندي و تقسيم اساسي به چند اعتبار و ملاحظه ممكن است صورت گيرد:
1- تقسيم به اعتبار مدون و غير مدون بودن قانون اساسي
امروزه غالب قوانين اساسي ملل مختلف دنيا به صورت مدون يا نوشته است يعني تمامي مقررات و قوانين مربوطه به تشكيلات دولت وسازنها و نهادهاي هر كشوري به صورت نوشته يا سندي در مجموعاي به نام قانون اساسي گردآوري شده است .
اما در ميان اينها بعضي از كشورها به دلايل متعددي از نوشتن و تدوين يك قانون اساسي منضبط و منظم خودداري ميكنند از جمله اين كشورها انگلستان است كه در اين كشور عرف و عادات ملي بر قانون غلبه داشته و تكليف اكثر امور به موجب عرف و عادت معين ميگردد و هر روز بر قانون اساسي اين كشور مثل ساير قوانين عادي آن ممكن است اسناد و مقررات ويژهاي اضافه گردد. همچنين رژيم اشغالگر قدس نيز پس از كودتاي نظامي 1948 و تشكيل كشور متجاوز اسرائيل بنابر ماهيت تجاوزگرانهاش وقتي در مجلس مؤسسان سال 1949 مساله تهيه و طرح قانون اساسي به ميان آمد التزام به يك قانون مدون را در كرد تا بدين طريق دست تجاوزگرش را در مساله حكومت و مرزهاي كشور و مسائل خارجي منطقه باز گذارد.
2- تقسيم به اعتبار تعداد متن
در اين تقسيم قوانين اساسي بسياري از كشورها از يك متن تشكيل شده و همچنين ديده ميشود كه بعضاً از 2 متن يا بيشتر تشكيل شدهان ؛ مثلاً: قانون اساسي دوره سوم جمهوري فرانسه كه از 3 متن جداگانه تشكيل ميشد و نيز قانون اساسي دوره مشروطيت ايران كه متشكل از 2 متن بود.
3- تقسيم به اعتبار تعيين مرجع صالح براي تشخيص مغايرت قوانين عادي با قانون اساسي
در اين تقسيم، قوانين اساسي به 2 گروه تقسيم ميشوند:
الف: قانون اساسي صريح
يعني در اين نوع از قانون اساسي به صراحت تكليف قوانين معارض با قانون اساسي مشخص شده است و اختيار اتخاذ تصميم در اين زمينه را يا به دادگاهها و قوهقضائيه دادهاند و يا آنها را از اين عمل منع كردهاند و يا عمل را به نهادي از خود قوه مقننه واگذار نمودهاند. نمونه اول، قانون اساسي ايرلند و نمونه دوم، قانون اساسي هلند و نمونه سوم، قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ميباشد.
ب: قانون اساسي غيرصريح
در بعضي از كشورها با اينكه در حل تعارض بين قوانين عادي با قانون اساسي صراحتي نيست اما در عمل قوه قضائيه خود اين صلاحيت را داشته و عمل ميكند، چنانكه در ايالات متحده آمريكا ديوانعالي كشور چنين عمل مينمايد. و قانون عادي مغاير با قانون اساسي را ملغيالاثر ميكند.
البته در بعضي از كشورها هم به دليل سكوت از مساله تجديد نظر قضائي عقيده رايج اين است كه اصولاً محاكم نميتوانند در اين خصوص اقدامي بكنند.
مبحث نهم- نكاتي چند درباره تاريخچه تدوين قانون اساسي
الف: در گذشته دور
اگر چه درگذشته دور نظامات و قوانين ثابتي بوده است اما بسياري از محققين اسلامي معتقدند در هيچيك از جوامع گذشته قانون مدون و مشخصي كه متمايز از ساير قوانين عادي باشد با قبل از ظهور اسلام نبوده است.
البته گفته ميشود مانواسميرتي 500 سال قبل از ميلاد وظايف و تكاليف پادشاه را متذكر شده و آرتاساسترا تاليفي در علم سياست توسط كوتيليا 300 سال قبل از ميلاد و كتابهاي ارسطو كه براي 158 دولت مركزي معاصرش قوانيني را ارائه داده است و يا قانون اساسي آن را نوشته است اما هيچيك از اين نوشتهها اهميت و ارزش اينكه به عنوان مدرك و منشاء قانون دولتي شناخته شوند ندارند و لذا به نظر بعضي از محققين شروع تدوين قانون اساسي را بايد در شروع رسالت رسول اكرم(ص) دانست.
ب: قانون اساسي در جهان معاصر
1-انگلستان: انگلستان داراي قانون اساسي مدوني نبوده و نيست و تشكيلات سياسي اين كشور مبتني بر يك سلسه عادات و رسوم و بعضي از قوانين مدون است. مهمترين قوانيني كه قواي مملكتي را در بريتانياي كبير (سابق) و انگلستان امروزي تشكيل داده و روابط آنها را با يكديگر معين ميكند عبارتند از:
الف: فرمان مورخ 1100 م كه به موجب آن «هانري اول» اختيارات و امتيازاتي براي روحانيون مذهب كاتوليك قائل شده و ضمناً تعهد نمود كه از عمليات خلاف قانون مامورين دولت جلوگيري كند.
ب: فرمان كبير مورخ 15 ژوئن 1215 م كه در زمان سلطنت پادشاه انگليس «جون اول» انتشار يافت كه به موجب آن حقوق و اختياراتي براي امراي محلي و ساير اتباع آزاد خود قائل شد. اگر چه اين فرمان 777 سال قبل صادر شده است و تاكنون تحولات بسيار زيادي در انگلستان صورت گرفته است اما غالب مواد اين منشور كماكان اهميت خود را دارند و اكنون پايه و اساس رژيم انگليس به شمار ميرود.
ج) فرمان 1298 «ادرارد اول» پادشاه انگليس.
د) معروضه مورخه 1625 پارلمان انگلستان به چارلز اول استوارت پادشاه انگلستان.
ه) قانون مصوب 1668 راجع به حقوق افراد.
و) قانون 1679 راجع به آزادي شخصي .
و چندين قرارداد و قوانين و اعلاميه ديگر كه هر يك به نوبه خود بيانگر بخشي از حدود و اختيارات و تكاليف دولت و پارلمان و ساير نهادها وارگانهاي كشور مذكور ميباشد.
2-فرانسه: رژيم فرانسه تا سال 1789 رژيم سلطنتي بود و اختيارات سلطنت در اين كشور بسيار وسيع و نامحدود بود و تمام قدرت و اختيار و اقتدار در دست پادشاهان مطلق قرار داشت و سلاطين وقت معتقد بودند اين قدرت را خداوند به آنها اعطا كرده است تا اينكه:
الف) در سال 1789 با انقلاب در فرانسه اولين قانون اساسي در 15 سپتامبر سال 1791 سلطنت مطلقه را به سلطنت مشروطه تبديل نمود و قدرت تقنين به عهده يك هيات مقننه قرار گرفت و پادشاه حق انحلال و تعطيل اين مجلس را نداشت.
ب) قانون اساسي سال سوم جمهوري 1795 شرايط و شكل و تعداد و چگونگي انتخابات مجلس و وظايف قوه مجريه را تغيير داد و قوانين جديدي وضع نمود.
د) در سال هفتم جمهوري (1799) ناپلئون با كودتاي خود قانون اساسي جديدي را وضع كرد كه يكي از خصوصيات آن تشكيل چهار مجلس (شوراي دولتي- تريبونا- هيات تقنيقيه- مجلس سناي حافظ يا نگهبان) ميباشد.
ه) در قانون اساسي سال 1802، حكومت جمهوري را تبديل به حكومت امپراتوري نموده و ناپلئون به سمت امپراتور انتخاب شد.
و) پس از سقوط ناپلئون حكومت فرانسه به لوئي هيجدهم منتقل شد و قانون اساسي 1814 قوه مقننه را به مجلس مبعوثان و مجلس اعيان واگذار نمود.
ز) در اول مازس 1815 ناپلئون جزيره الب را ترك گفته و عازم فرانسه شد پس از ورود به شهر ليون خود را مجدداً امپراتور فرانسه معرفي نمود و در تاريخ 20 مارس وارد پاريس گرديد ودر آوريل قانون اساسي جديدي تحت عنوان سند الحاقي ابلاغ نمود.
ح) مجلس مؤسسان فرانسه در سال 1848 قانون اساسي جديدي تصويب و ابلاغ نمود و هيات مقننه را مجلس واحدي نمود.
ط) قانون اساسي 1848 با كودتاي لوئي ناپلئون ملغي و قانون اساسي جديدي وضع شد.
ي) در سال 1852 حكومت جمهوري ملغي و لويي ناپلئون به سمت امپراتور تعيين شد و سپس با شكست او در سال 1870 مجدداً فرانسه جمهوري شد.
ك) در سال 1875 قانون اساسي ديگري در فرانسه تصويب و به مورد اجرا گذاشته شد.
ل) بالاخره در سال 1946 (13 اكتبر) پس از تخليه فرانسه از نيروهاي نظامي آلمان «ژنرال دوگول» به وسيله رفراندوم قانون اساسي 1875 را ملغي و قانون اساسي جديد را معرفي و براي اجرا اعلام نمود.
3-اتحاد جماهير شوروي سابق: تشكيلات سياسي روسيه تا سال 1906 به صورت سلطنتي بود كه به طور نامحدود تمام اقتدارات در دست امپراتور بوده و تمام كاركنان دولت و متصديان امور به نام و نمايندگي وي وظايف دولتي را انجام ميدادند البته در اين دوره قانون اساسي به گونهاي كه در برگيرنده اهداف و اختيارات حاكمان وقت بود وجود داشت تا بالاخره پس از فتوحات ژاپن در خاور دور امپراتور روسيه براي جلوگيري از نفوذ انقلاب در روسيه در سال 1904 و 1905 اقدام به اصلاحاتي در نظام سياسي بزند و با دادن حقوق و آزاديهاي فردي و اجتماعي تا حدودي اوضاع را آرام كند اما سرانجام دامنه اغتشاشات اوج گرفته و در سال 1906 قانون اساسي جديدي منعقد و ابلاغ گرديد تا اينكه در سال 1917 پس از شكست قواي تزاري از آلمانيها و خرابي اوضاع داخلي و مخالفت مردم با زمامداران انقلابي در روسيه به وقوع پيوست و پس از شيوع و نفوذ انقلاب 7 نوامبر 1917 در پتروگراد به ساير نقاط روسيه سرانجام بسياري از ايالتهاي روسيه از آن جدا و مستقل شده و چندي بعد يك متحده به نام اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي تشكيل گرديد و قانون اساسي آن به تصويب مقامات صلاحيتدار كشورهاي جزء رسيد و در 16 ژوئيه 1923 بموقع اجرا گذاشته شد.
قانون اساسي 1923 تا سال 1936 اجرا شد تا اينكه در اين سال ملغي و قانون جديدي وضع و تصويب گشت كه حكومت را در اين كشور حكومت زحمتكشان (كارگران و دهاقين) معرفي نمود و ممالك جزء شوروي به 16 دولت تقسيم شد. گ
مطابق ماده 17 قانون اساسي هر يك از ممالك جزء ميتوانند از اتحاد جماهير شوروي خارج شده و استقلال تام و كامل پيدا كنند. كما اينكه در اوايل دهه 1990 همان گونه كه شاهديم شروع استقلال طلبي جمهوريهاي شوروي سابق بوده و عملي هم گرديد.
4-كشورهاي متحده آمريكاي شمالي: با سال 1776 ممالك متحده آمريكاي شمالي همگي جزو مستعمرات انگلستان به شمار ميرفتند و اگر چه اين ممالك در امور داخلي خود آزاد و مستقل بودند اما در واقع تصميمات كلي به عهده پارلمان انگلستان بود.
با اينكه سرانجام در سال 1775 كنگرهاي در فيلادلفيا منعقد شد و واشنگتن را به رياست ارتش انقلابي وقت انتخاب كرد و در سال 1776 كنگره مذكور استقلال 13 مستعمره امريكايي انگلستان را اعلام كرد و پس از مدتها بحث و مناظره بين سران ممالك بالاخره در 17 سپتامبر 1787 كنگره فيلادلفيا اتفاق و اتحاد دول را برقرار نموده و دولت متحد را تاسيس نمود و قانون اساسي دولت جديد را پس از تصويب در پارلمانهاي ممالك جزء مورد قبول قرارداد و از سال 1791 تا 1912 حدود 35 مملكت ديگر به عضويت دولت متحده در آمدند كه فعلاً 48 مملكت عضو اين دولت ميباشند و قانوت اساسي 1787 كه داراي 7 ماده اصلي و 22 ماده الحاقي ميباشد، فعلاً مجراست.
در ساير كشورهاي متمدن امروزي سابقة تدوين قانون اساسي غالباً موخر بر كشورهايي كه از آنها نام برديم بوده است، كه از ذكر آنها صرفنظر ميكنيم.
ج: قانون اساسي در ايران
در ايران گذشته ساليان دراز شاهان مستبدي بدون اينكه هيچگونه محدوديتي داشته باشند صاحب اقتدار و قدرت بودند و از هيچ تعدي و تجاوز و ظلمي دريغ نميكردند و با حكومت ناعادلانه و سياه خود ملت اين مرز و بوم را مورد استثمار و بهرهكشي قرار ميدادند و هر چند وقتي عدهاي از مردم كه از شدت بيچارگي و ذلت و خواري و استبداد شاهان به ستوه ميآمدند از گوشه و كنار كشور عليه مستبدان قيام ميكردند اما معمولاً محدود و مقطعي بود از جمله قيام مردم به رهبري روحانيت بيدار و آگاه در دوران ستمشاهي ناصرالدين شاه كه تا حدودي پيروزيهاي ولو مقطعي و اندك را به همراه داشت اما در اثر همين قيامها و اعتصابات و اعتراضات در دوران سلطنت مظفرالدين شاه وي مجبور شد به اجراي قوانين اسلام بيشتر توجه كند و سپس اقدام به تاسيس عدالتخانه نمود كه با فرماني به صدر اعظم (عين الدوله) تاسيس آن را دستور داد.
پس از تاسيس آن بنا به تقاضاي مردم كه خواستار تهيه و تنظيم قانون اساسي شده بودند مظفرالدين شاه دستور تشكيل مجلس شورا را صادر نمود و با تشكيل اولين مجلس شورا در ايران تهيه قانون اساسي به عهده عدهاي از اعيان و اشراف و تحصيل كردههاي فرنگ همانند «حسن پيرنيا» معروف به «مشيرالدوله» و صنيع الدوله هدايت و مهدي قلي خان هدايت واگذار گرديد. سرانجام اي افراد به تقليد از قوانين اساسي كشورهاي بلژيك، فرانسه بلغارستان چيزي را تهيه و تنظيم كردند و با اندكي رنگ و بوي اسلامي كه به آن دادند به نام قانون اساسي ايران در 51 اصل 12 روز پس از افتتاح مجلس از سوي مشيرالدوله به مجلس داده شد اما با اختلاف نظري كه بين مجلس و درباز پيش آمد سرانجام كميسيون حل اختلاف مركب از نمايندگان مجلس و عدهاي از دربار تشكيل شد و با رفع اختلافات هم به نفع دربار و هم به نفع مجلس متني را به نام قانون اساسي تهيه و به صحه همايوني رسانيد و اما به دليل نواقص بسيار زياد آن مجبور شدند متممي را در 107 اصل تهيه و تنظيم و تصويب كنند كه آن نيز سرنوشت بدي داشت و پس از بارها تغيير و اصلاح خصوصاً در دوران رژيم ننگين پهلوي بالاخره عمر 72 سالة آن در سال 1357 به پايان رسيد. كه شرح مختصري از آن را در مباحث قبلي آورده ايم.
و سرانجام با پيروزي شكوهمندانه انقلاب اسلامي ايران براي اولين بار در سال 1358، ايران اسلامي داراي قانون اساسي مبتني بر قرآن و سنت رسول گرامي اسلام و ائمه اطهار (ع) گرديد.
ب: ساير منابع حقوقي اساسي
ساير منابع حقوق اساسي عبارتند از:
1-قوانين عادي: در واقع همان مصوبات مجالس قانونگذاري هستند كه به عنوان مهم ترين منبع حقوق اساسي بعد از قانون اساسي به شمار مي رود. و در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران موارد زيادي از مسائل حقوق اساسي به قوانين عادي واگذار شده است؛ نظير مفاد اصول 7، 8، 25، 33، 36، 44، 47، 51، 62، 101، 104، 116، 122.
2-عرف و عادات و رسوم: مثل تفويض قانونگذاري به كميسيونها يا اعضاي هيات وزراء.
3-احكام و فرامين روساي كشورها يا رهبران آنها.
4-نظريات علماي حقوق (دكترين) و نظير آراء و تفاسير شوراي نگهبان از قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران.
تاريخ ايران تاريخي بس كهن است كه با گذاشتن قرنها از آن و سپري كردن فراز و نشيبهاي بيشمار داراي قدمت و سابقهاي بس با ارزش است و جزء بزرگترين تمدنها در ميان تمدنهاي جهان باستان به شمار ميآيد.
تاريخ ايران علاوه بر نشيبهاي زياد و فراوان داراي فرازهاي بيشماري هم بوده است بطور مثال زمانيكه غرب در قرون وسطي دوران فترت خود را طي مي كرد شرق (ايران) داراي فرهنگ و تمدن و ثروت و تفكر و… بوده است و اين رونق تمدن و فرهنگ ايراني كه هنوز هم مورد بحث همگان و جهانيان است به همين دوران بازميگردد اما زمانيكه غرب پا پيش گذاشت و روبه رشد و ترقي نهاد ايران در اثر اشتباهات و غفلت گروهي از سردمداران و فرمانروايان حكومتهاي متفاوت از غرب عقب ماند و از همان زمان پس روي كرد.
اگر بخواهيم علتهاي عقبماندگي ايران را ريشه يابي و وقايع تاريخي را تحليل و بررسي كنيم با توجه بر آنچه در نتيجه تحقيق و بررسي ساليان متمادي اساتيد بزرگ تاريخ و بزرگان اين علم بدست آمده و از آثار پيشينان به جا مانده حاكي از علتهاي متفاوتي است از جمله آنها و مهمترينشان نوع حكومت ايران است كه حكومتي استبدادي و ديكتاتوري بوده و فقط يك فرد بر جامعه سلطنت و حكومت ميكرده در حاليكه در غرب جمهوري برقرار بود و حكومت دموكراسي بود و فرد به حكومت نميرسيد مگر با آراء مردم و حكومت مردم بر مردم در جامعه حاكم جاري بود.
در حاليكه نه فقط در ايران آن روزگار بلكه در ايران اواخر قرن بيستم و اوايل بيست ويكم هم فرد نه تنها راي نميداد بلكه به عنوان بك انسان هم مورد توجه نبود.
اين فقط يكي از علل بود ولي با ورق زدن تاريخ ايران چه تاريخ معاصر و چه تاريخ باستان به پيشينة اين ايران عظيم پي خواهيم برد ولي افسوس كه قدر و ارزش و تجربهاي كه بايد از اين تاريخ گرفت حاكمان مطلقه و جبار شناخته نشد و بها داده نشده.
در اين تحقيق چند صفحهاي به نزديكترين وقايع از لحاظ زماني به تاريخ كشورمان ميپردازيم كه هنوز هم آثار آن در جامعه وجود دارد.
با نگاهي اجمالي به تاريخ ادبيات كودكانه ايران به برخي وقايع تاريخ ايران از سال 1305 كه مهمترين وقايع آن روي كار آمدن وضاخان و ورود آمريكاييها و اعمال نفوذشان در سياست ايران، ملي شدن صنعت نفت در ايران ميپردازيم.
با پايان گرفتن نخستين جنگ جهاني، روزگار ايران رو به آشفتگي و نابهساماني گذاشت. در سرزمينهاي دور از مراكز، گرايشهاي جدايي خواهانه از دولت پديد آمده بود.
اين وضع منجر به ايجاد هرج ومرج و نابهساماني در وضع اقتصادي و ناامني شده بود.
در روسيه به تازگي انقلاب بلشويكي رخ داده بود و پيآمدهاي آن ايران هم دچار كرده بود. دگرگوني در ساختار سياسي تركيه، عثماني و تكه پارهشدن سرزمينهاي عربي اوضاع سياسي خاورميانه را بيش از پيش تيره ميكرد.
به گفته ابراهيم مكي: اصلاح از راه عادي ممكن نبود فكر كودتا در سرهاي اصلاح طلب دورميزد و افكار آنها متوجه نيرويي بود تا از غيب فرا برسد و به اين اوضاع آشفته و نابهسامان و ناامن جاني و مالي ساماني بدهد در همين زمان بودكه شخصيتهاي بزرگي همچون آيتالله، مدرس، سيدضياء سرداراسعد و نصرتالدوله به فكر كودتا افتادند.
در همين زمان رضاخان ميرپنج افسر قزاق به ياري سيد ضياء الدين طباطبايي مدير روزنامه رعد كه هر دو از عمال دولت انگليس بودند براي سامان دادن به اوضاع پايتخت از قزوين حركت كردند و سوم اسفند 1299 ش به تهران رسيدند.
احمدشاه قاجار اين كودتا را به رسميت شناخت، رضاخان را سردار سپه معرفي كرد، پنجم اسفند هم با نخست وزير سيد ضياء الدين طباطبايي موافقت كرد.
كودتاچيان در پي اوضاع نابسامان به مردم نويد برقراري آرامش و امنيت دادند.
و نخست وزير وقت براي به دست آوردن حمايت مردم با هماهنگي انگليسي ها قرارداد 1919 م را لغو كرد.
رضاخان درسال 1300 وزير جنگ شد و قدرت خود را گسترش داد و تمام آن را مشغول سركوب شورش ها بود.
پس از انتخاب شدن رضاخان به سردار سپهي، احمدشاه به اروپا رفت و رضاخان مرد نخست سياست شد، در ارديبهشت 1305 تاجگذاري كرد و تا 1320 هم پادشاه ايران ماند.
قبول رضاشاه از سوي مردم و به قدرت رسيدن وي نشاندهنده اين بود كه مردم خواهان حكومتي نيرومند و قوي هستند و با روي كار آمدن وي خواسته هاي اصلاح گرايانه وي بويژه قانونگرايانه روشنفكران به فراموشي سپرده شد و فقط امنيت كشور مورد توجه بود.
به روشني و صراحت مي توان گفت كه نظام حكومتي اين زمان، نظامي استبدادي است و همه تصميم گيري ها به شخص شاه بستگي دارد و تمام پي آمدهاي مثبت و منفي اين دوره را بايد در ساية شخصيت او مورد بررسي قرار داد.
پس براي تغيير يك نظام استبدادي سقوط آن كافي نبود و اقداماتي كه از جمله انقلاب، فتنه، آشوب براي براندازي اين حكومت انجام مي شود فقط هرج و مرج و ناآرامي را به دنبال دارد. به طوريكه همان مردم (انقلابيون) استبداد را بر هرج و مرج ترجيح مي دهند.
روي كار آمدن رضاخان مصادف با اهميت نفت و نقش اساسي آن در تحولات سياسي ايران و كشورهاي عربي شد.
انگليسي ها به دو دليل از رضاشاه حمايت مي كردند:
1- پاسداري از جريان نفت جنوب 2- جلوگيري از ترويج سوسياليسم در ايران
از جمله اقدامات رضاشاه در دوران سلطنتش:
بهسازي سامانه دولتي و اداري، امنيت برقرار كردن سر مرزها، برنامه ريزي اقتصادي براي كشور بين سالهاي 9-1304 ، بهبود وضع راهها، سرمايه گذاري در ايجاد راه آهن و …
و در دوران سلطنت وي اولين قطار سراسري راه اندازي شد نشان از ورود مردم ايران به روزگاري نو بود.
از ديگر اقدامات وي:
بستن تعرفه هاي مختلف، ايجاد انحصار دولتي، ساخت كارخانه هاي جديد، تامين وام كم بهره از بانك ملي و … راه را براي صنعتي جداي از تاسيسات نفتي فراهم كرد.
در سال 1301 آرتور ميلسپو انگليسي براي دگرگون كردن سامانه بانكي وارد ايران شد بزرگترين خدمت او به سامانه مالياتي ايران برقراري قانون ماليات هاي غيرمستقيم بود رضاشاه بيشتر از همه در بهسازي نظامي، سركوبي شورش عشاير و تامين امنيت بسيار موفق بوده.
پيرو برنامه ميلسپو و تغييراتي كه ايجاد شد كانونهاي جديد صنعتي، بازرگاني، اداري و مسكوني ساخته شد. تا اين زمان رويه قضايي ايران بر پايه شرع و عرف بود رضاشاه دادگستري نو را در ايران بنيان گذاشت. قانونهاي قضايي بر طبق قانون هاي بلژيك و فرانسه تدوين گرديد و سرپرستي دادگاه ها به دانش آموختگان رشته حقوق سپرده شد.
رضاشاه در ابتداي سلطنتش با حمايت و پايگاه مردمي رو به رو بود اما كم كم اين پايگاه را از دست داد. چرا كه همه گروهها را متناسب با موقعيتشان تحت فشار قرار داده بود.
بطوريكه نزديكان و ملازمان او به دشمنان سرسختي مبدل شدند.
رضاشاه قصد داشت به دنبال پيروي از سياستهاي آتاتورك قصد داشت جامعه سنتي ايران را به سوي مدرن شدن پيش ببرد.
رضاشاه در سروسامان دادن به وضعيت كشور به همساني فرهنگي، سياسي و قومي اعتقاد داشت در واقع او به ياري ارتش به قدرت رسيد او رسيدن به اهدافش را بدون استبداد غير ممكن مي دانست در واقع همان عقيده اي كه آتاتورك داشت با اين تفاوت كه آتاتورك از پشتوانه و همراهي روشنفكران تركيه بهره مند بود.
اما رضاشاه بدون پشتوانه يك حزب سياسي فراگير با از دست دادن همراهان غيرنظامي خود و بدون تكيه بر يك پايگاه طبقاتي روشن به گونه اي كم و بيش ناپايدار حكومت كرد.
با آغاز جنگ جهاني دوم در سال 1320 هـ . ش ارتش هاي انگليسي و شوروي وارد ايران شدند. و ايران را اشغال كردند.
در واقع در اين زمان دو نيروي تازه وارد عرصه سياست ايران شدند. 1- حزب توده با گرايش سوسياليستي وابسته با اتحاد شوروي و پرچمدار مبارزات طبقاتي در ساختار اجتماعي ايران.
2- نيروهاي ملي كه گرايش استقلال خواهانه و دموكراتيك داشتند و گرايشهاي طبقاتي شان گسترش صنعت ملي بويژه صنعت ملي نفت و استقلال سياسي را آماج مبارزه قرار داده بودند. در پي آشوبهايي كه ايجاد شد شاه حزب توده را غيرقانوني اعلام كرد و آيت الله كاشاني و مصدق هر دو تبعيد شدند.
بعد از اين مسئله مجلس موسسان تشكيل شد و اكثريت آن بر تشكيل مجلس سنا كه نيمي از اعضاي آن را شاه برمي گيرند راي موافق داد و شاه مجاز شد هر زمان كه لازم بداند مجلس را منحل كند. درسال 1328 جبهه ملي گرايش هاي دموكراتيك و ليبرال را نمايندگي مي كرد شكل گرفت گرايش برجسته رهبر اين جبهه محمد مصدق را چهرة برجسته تاريخ ايران است.
از سال 1329 مبارزه براي ملي شدن صنعت نفت اوج گرفت. شاه به دليل نگراني كه داشت رزم آرا را وزير نفت معرفي كرد او در برابر شاه داراي استقلال راي بود و تلاش كرد آرا و همراهي روشنفكران تندرو را نسبت به خود جلب كند و با اقداماتي كه انجام داد از جمله پيشنهاد لايحه تقسيم زمين بين كشاورزان و روستائيان و … و كاستن از تنگناهاي موجود به سر راه حزب توده به برخي از هدف هاي خود دست يافت اما پشتيباني اقتصادي ايالات متحده آمريكا را از دست داد.
رزم آرا پس از ناكامي در برنامه هاي خود به تلاش براي به تصويب رساندن لايحه نفت پرداخت در اسفند 1330 فدائيان اسلام رزم آرا را ترور كردند بعد از رزم آرا حسن علا سياستمدار پرتجربه اي كه با جبهه ملي پيوند نزديك داشت نخست وزير شد.
در 29 اسفند 1330 پيشنهاد ملي شدن صنعت نفت از سوي مصدق در مجلس به تصويب رسيد وي براي تحقق طرح ملي كردن صنعت نفت نخست وزير شد.
در خرداد سال 1330 مصدق براي باز پس گرفتن شركت نفت هيئتي به جنوب فرستاد انگليسي ها از همه كشورهاي دنيا خواستند كه از ايران نفت خريداري نكنند و به اين ترتيب ميزان درآمد ايران از نفت بسيار كاهش يافت. دولت ايران به دادگاه لاهه شكايت كرد ولي دادگاه به نفع انگليس راي داد ولي سال بعد شكايت مصدق مورد پذيرش واقع شد. دامنه كشمكش ها بين نيروهاي چپ و ملي به سال 1331 كشيده شد. و دولت هاي آمريكا و انگليس از اين فرصت براي برنامه ريزي براي كودتا استفاده كردند.
در تابستان سال 1332 برنامه كودتاي نفتي آمريكا آماده اجرا شده بود.
در 21 مرداد 1332 شاه فرمان بركناري مصدق را صادر كرد.
نخستين مرحله كودتا با دستگيري و زنداني شدن سرهنگ نصيري كه فرمان عزل مصدق را حمل مي كرد با شكست مواجه شد.
25 مرداد همان سال شاه از ايران گريخت، در روزهاي 25، 26 و 27 با اطمينان او (مصدق) را ياري دادند ولي وي به ناچار از نخست وزيري كناره گرفت، مردم به خيابانها ريختند و در شهرها زد و خورد روي داد.
در 30 تير 1331 مردم از همه اصناف قيام كردند و شمار زيادي از آنها كشته شدند مصدق اين روز را قيام ملي ناميد. او و وزيران درباري را بركنار كرد و زمين هاي رضاشاه را به مردم برگرداند.
روز 28 مرداد 1339 كودتاچيان به خيابانها آمدند و راديو تهران را اشغال كردند كودتاگران در عين ناباوري همگان به سادگي پيروز شدند.
ولي دولت آمريكا و انگليس با بهره بردن از نيروي اقتصادي و جاسوسانشان دولت ملي مصدق را سرنگون كردند و دولت دست نشانده خود را روي كار آوردند دو سال پس از كودتا دكتر مصدق باز هم به احمد آباد تبعيد شد و تا پايان زندگي در آنجا ماند زندگي و مرگ او را در تبعيدگاهش نمايانگر قهر مردم از دولت بود تا اينكه اين اوضاع در سرنوشت آتي ايران موثر واقع شد.
نتيجه گيري
آنچه از مطالب آمده در اين چند صفحه مي توانيم دريابيم اين است كه تاريخ ايران سعي در پيشرفت و توسعه خود انجام نداده شايد از نظر بزرگان و سردمداران حكومت اين چنين نباشد و آنها اينطور بپندارند كه تمام تلاششان سعي در ساختن ايراني آباد از لحاظ اقتصادي اجتماعي و فرهنگي و … بوده اما نتيجة عملكردشان در طول قرنها پاسخي مغاير را به دست ما مي دهد. البته با توجه به آنچه در كتاب تاريخ ادبيات ايران اثر آقاي محمدي و خانم قائيني آنچه به نظر من مي رسد و هميشه و هميشه توانسته علت عقب ماندگي ايران را و زمينه آن را فراهم آورد تكرار اشتباهات گذشتگان بوده است و ناديده گرفتن تجربيات پيشينيان
«آزموده را آزمودن خطاست»
ولي ايرانيان به اين امر توجهي نكردند از جمله آنها :
1-اجازة اعمال نفوذ دادن به غربيان- غربياني كه هميشه از هر نظر توانسته بودند در ايران به منافع خود چه از لحاظ سياسي و چه اقتصادي دست يابند.
2-توجه نكردن به عقايد- پيشنهادات و نظرات و روشنفكران كشورمان از جمله دكتر محمدمصدق كه بزرگترين شخصيت دوران خود شناخته شد و در اثر اين بي توجهي با مسئلة فرار مغزها رو به رو مي شويم.
3-اشتباه بودن پاية حكومتي ايران كه همانا استبداد بود و نارضايتي مردم از همه طبقات را به همراه داشت و حكومت رضاخان از هيچ گونه حمايت مردمي برخوردار نبود.
4-نفوذ گروههاي مختلف غربي قبل انگليس و شوروي و ايجاد تفرقه در بين مردم و تقسيم شدن افراد جامعه به گروههاي موافق و مخالف حكومت و كودتاهايي كه در پي اين دوگانگي ها بوجود آمد و آشوبهاي مختلف اساس جامعه را سست و لرزان كرد ولي در نهايت نتيجة آن در تاريخ معاصر رضايت بخش بود كه پيروزي مردم را بر شاه مستبد ايران به همراه آورد.
منبع:
1- محمدي، محمدهادي و قاييني زهره- تاريخ ادبيات كودكان- صص 11—3- ج 5- چ 1384 تهران- انتشارات چيتا.
منشأ و آغاز هنر يونان را معمولاً دو تمدن محصور در درياي اژه يعني تمدن مينوسي در جزيرة كرت (در جنوب يونان) و تمدن ميسني (در جنوب غربي خاك يونان) عنوان ميكنند. هنر مينوسي به عصر مفرغ متأخر تعلق دارد و حدوداً به 2800 سال پيش از ميلاد باز مي گردد. و هنر ميسني نيز با قدمتي كمتر حدوداً به 2000 سال پيش از ميلاد مي رسد.
دورة تمدن مينوسي را معمولاً به سه دورة پيشين، ميانه و پسين تقسيم ميكنند.
مينوسي پيشين
كه به دورة پيش از كاخها نيز معروف است، آثار به جاي مانده عمدتاً برخي سفالينه ها و باقي مانده هايي از مجسمه هاي كوچك است. از آن جمله پيكره هاي كوچك اندام مرمري از جزاير سيكلاد (مابين خاك يونان و آسياي صغير) است كه مجسمه هاي كوچك و متفاوتي از پيكره هاي زناانه است كه با تناسبات طبيعي و گاه هندسي شكل گرفته اند. همچنين برخي مجسمه هاي كوچك كه با حجمهاي ساده پيكرة آدمها را در حالات مختلف نشان ميدهد همچون مجسمه «چنگ نواز» كه به حدود 2000 پيش از ميلاد مربوط ميشود.
مينوسي ميانه
در دورة مينوسي ميانه كه مصادف با برپايي و ساخت كاخهاي كهن است از حدود 2000 پيش از ميلاد آغاز ميشود. در اين دورة معماري بناها عمدتاً در كاخهاي پادشاهان مشهود است و نه مقابر و معابد (برخلاف تمدن مصر). حتي شهرها نيز حول كاخ پادشاه شكل مي گيرند. علاوه بر كاخها، سفالينه هاي زيادي از اين دوره به دست آمده كه به دليل ظرافت و دقتي كه در ساخت آنها شده بسيار چشمگير هستند. ابداع چرخ كوزه گري را نيز به همين دوره مربوط مي دانند. سفالينه هاي اين دوره داراي شكلها و تزئينات بسيار متنوع هستند و تبحر سفالگران مينوسي را در خلق آثار برجستة تزئيني و فرمهاي چشمگير و زيبا نشان ميدهد. از آن جمله ميتوان به سفالينه هاي مكشوف در غار كامارس اشاره كرد كه علاوه بر نقوش تزئيني زيباي روي آن، حالت دسته و دهانة منقارگونة آن از زيبايي خاصي برخوردار است.
مينوسي پسين
در دورة مينوسي پسين كه دورة كاخهاي جديد هم ناميده ميشود، اوج شكوفايي تمدن مينوسي محسوب ميشود و كاخهاي عظيم و باشكوهي در طي سالهاي 1600 تا 1500 پيش از ميلاد بنا شدند. اين كاخها داراي دهليزها، راهروها و پلكانهاي متعددي هستند كه جلوة پرشكوهي به كاخ ميدهد. همچنين تمهيداتي نيز براي ساخت شبكه اي از لوله هاي سفالي براي آبروها و فاضلاب آن به كار رفته كه نمونة برجستة آن را بيش از همه ميتوان در كاخ عظيم كنوسوس يافت. اين كاخ متشكل از سه طبقه است كه پلكانهاي داخلي آن حول يك حياط مركزي ساخته شده اند. تزئينات و نقاشيهاي ديواري در تالارهاي كاخ، نمايانگر نوع زندگي، مشغوليات، تفريحات مردم كرت و صحنه هايي از طبيعت است. از جمله آثار به ياد مانده كاخ كنوسوس، نقاشي ديواري موسوم به «ساقي» است كه فقط بخش كوچكي از آن به جاي مانده و جواني را با موي مجعد و جامه اي حاشيه دوزي شده و با زيورآلات نشان ميدهد. اما نقاشي ديواري ديگر اين كاخ موسوم به «گاو بازي» از نظر نمايش سرزندگي، پويايي و تحرك بسيار خيره كننده است. اين نقاشي گاوبازي را بر روي گاو پرجنب و جوشي نشان ميدهد و دو دختر جوان نيز در دو سوي آن قرار گرفته اند. حالت حركت گاو يادآور نقاشيهاي غاري دورة ديرينه سنگي است. اين نقاشي تسلط و تبحر نقاشان كرتي را در بيان حس و حالت حركت به خوبي نمايش ميدهد. اين علاقة به تحرك و سرزندگي را ميتوان در آثار سفالينة آنها نيز سراغ گرفت كه از جمله ظريف ترين آثار سفالينة دنيا محسوب ميشوند. نقوش و تصاويري روي سفالينه ها در آغاز بيشتر سبكي طبيعت گرايانه دارد و به تدريج از ساليان بعد شكلي انتزاعي به خود ميگيرد و مملو از نقوش و نقشمايه هاي هندسي و ساده ميشود. مجسمه سازي نيز در اين دوره به پيكره هاي كوچك و ظريف خلاصه ميشود و برخلاف هنر مصري در كرت خبري از مجسمه ها و تنديسهاي عظيم و غول آسا نيست و در عوض مجسمه هاي ظريف و كوچكي چون «الهه ماري» به نظر مي رسد به عنوان طلسم و بت به كار مي رفت.
در مجموع تمدن مينوسي كه تأثيري مهم در شكل گيري هنر يوناني داشت، پايان چندان آشكاري ندارد. حدس زده ميشود كه در اثر يك بلاي طبيعي در حدود 1450 پيش از ميلاد دچار خسران ميشود و بعدها كه ميسني ها وارد كرت شدند با مقاومت چنداني مواجه نشدند. اما در هر صورت تمدن اژه از 1400 پيش از ميلاد به يونان انتقال يافت.
هنر ميسني
معمولاً آغاز هنر ميسني را مصادف با دورة كاخهاي جديد ميسني مي دانند. از اين رو تأثير زيادي از فرهنگ كرت گرفتند. اما شواهد گوياي آن است كه ميسني ها به دليل مراودت با مصري ها نيز، تحت تأثير هنر غني مصر قرار داشته اند. با فروپاشي تمدن ميسوني در كرت، تمدن ميسني در يونان برتري مي يابد. وقوع جنگهاي متعدد با ساكنان بومي يونان باعث ميشود تا ميسني ها دژها و حصارهاي متعددي حول سرزمين خود بنا كنند. اين دژها تا 1200 پيش از ميلاد آنها را در پناه خود قرار داد، اما با غلبة مهاجمان و از بين رفتن تمدن ميسني، ويران شد.
در طي استقرار ميسني ها در يونان، كاخهاي عظيمي در شهرهاي مختلف سرزمين يونان ساخته شد. از بناهاي عظيم به جاي مانده از آن دوران يكي كاخ عظيم تيرونز است و ديگري كاخ ميسن. كاخ مستحكم و پرحفاظ تيرونز در حصاري از ديوارهاي با 6 متر ضخامت قرار دارد. ديوارها از سنگهاي نتراشيده ساخته شده بودند و فاقد پيچيدگي و ظرايف معماري بودند. شايد دروازة شيران در كاخ ميسن از جمله استثناها باشد. اما مقبره معروف به گنج خانة آترئوس به دليل گنبد عظيم و خارق العادة آن كه ارتفاعي حدوداً نزديك به 5/13 متر دارد، بلندترين ساختمان طاق بندي شده بدون تيرهاي داخلي بود كه نمونه اي منحصر به فرد محسوب ميشود و تا 1500 سال پيش از آن كه معبد پانتئون ساخته شود، بزرگترين از نوع خود بود. ظاهراً در بسياري از مقابر از اين نوع، وسايل و ابزارهاي مختلفي نهاده مي شد كه به غارت رفته اند. در يكي از اين مقابر نقاب تدفيني يافت شده كه چهرة شخصي را با حالتي واقع گرايانه نمايش ميدهد. وجود اين نوع آثار گوياي آن است كه تمدن ميسني تا حدي تحت تأثير تمدن مصر بوده است. از جمله آثار برجستة تمدن ميسني ميتوان به جامهاي معروف وافيو اشاره كرد. اين دو جام از دو ورق طلا ساخته شده اند و بر روي آنها تصاويري از صحنه هاي گاوبازي چكش كاري شده است. اثر معروف ديگر جام جنگاوران است كه صفي از سربازان ميسني بر روي آن نقاشي شده است. اين تصاوير شكل ظاهري و نحوة لباس پوشيدن سربازان ميسني را به وضوح نمايان مي سازد.
همان گونه كه گفته شد به تدريج با اضمحلال تمدن ميسني ها در حدود 1200 پيش از ميلاد شكل گيري تمدن يونان در سرزمين مركزي يونان آغاز ميشود. معمولاً هنر يونان باستان را به چهار دورة اصلي تقسيم ميكنند: دورة هندسي، دورة كهن، دورة كلاسيك، دورة هلني.
هنر مينوسي
تمدن مينوسي غني ترين و شگفت انگيزترين تمدن دنياي اژه اي شناخته شده است. چيزي كه اين تمدن را نه تنها از مصر و خاورميانه، بلكه همچنين از تمدن باستاني سرزمين يونان مجزا مي دارد فقدان دوام و پيوستگي آن است، كه به نظر مي آيد عللي اساسيتر از نقص يا خطاي كاوشهاي باستانشناسي داشته باشد. در بررسي آثار عمدهاي كه از هنر مينوسي به دست آمده است به هيچ وجه نمي توانيم سخن از رويش يا سير تكاملي به ميان آوريم، زيرا آن آثار چنان به طور ناگهاني ظاهر شده و از ميان رفته اند كه ناچار بايد نتيجه بگيريم قوا و عواملي خارجي در تعيين سرنوشتشان دست به كار برده است- چون تغييراتي شديد و صاعقه آسا كه سراسر جزيرة كرت را دچار وضعي بحراني ساخته باشد- و ما را از آن اطلاعي در دست نيست. اما در عين حال سجية هنر مينوسي كه اصولا آميخته به شادي و حتي شوخ طبعي و آكنده از حركات موزون است، هيچ اشارتي به وجود اين گونه تهديدها و بلايا نمي كند.
نخستين تحول غيرمترقبه حدود 2000 ق م به وقوع پيوست. تا ساكنان جزيرة كرت قدمي از مرحلة زندگي ده نشيني عصر نوسنگي فراتر ننهاده بودند؛ هرچند كه مي دانيم آن مردمان ظاهراً از راه دريا مقداري داد و ستد مي كردند و از اين راه با مصريان تماس پيدا كرده بودند. در آن زمان ايشان نه فقط روش كتابتي خاص خود اختراع كردند، بلكه همچنين تمدني شهري به وجود آوردند كه هسته مركزيش از چند كاخ بزرگ تشكيل مييافت. در اندك مدتي سه كاخ كنوسوس و فايستوس و ماليا در كرت برپا شد. امروزه از نهضت ناگهاني در برافراشتن ساختمانهاي معظم اثري بر جاي نمانده است، زيرا هر سه كاخ نامبرده حدود 1700 سال ق م در يك زمان منهدم شد؛ و گرچه پس از گذشت يكصد سال در همان نقاط بناهايي عظيمتر از نو ساخته شد، ليكن سرانجام آن آثار نيز در حدود 1500 ق م به نابودي كشيد. اين كاخهاي نوين هنر اصلي دانش ما دربارة معماري مينوسي شمرده مي شود. كاخ سينوس واقع در شهر كنوسوس پرشوكت تر از ديگران و در محلي وسيع ساخته شده بود، و آن قدر اتاقهاي تودرتو داشت كه در افسانه هاي يوناني به نام «معبر هزار خم ميسنوتاوروس» (لابيرنت مينوتاوروس) مذكور در محل اين كاخ مورد كاوش دقيق قرار گرفته و آثاري از آن به دست آمده است. با مدارك و نشانهايي كه در دست داريم نمي توانيم هيئت كلي آن ساختمان را در نظر مجسم سازيم، ليكن اين استنباط برايمان حاصل مي شود كه نماي خارجي آن ساختمان به عظمت و تفصيل كاخهاي آشوري و ايراني نبوده است.
اصولا بايد گفت در معماري مينوسي براي به وجود آوردن حالت وحدت و شكوه ساختماني اهتمامي به كار نمي رفته است. واحدهاي منفرد ساختماني عموما كوچك بود و سقفها چنان كوتاه ساخته مي شد كه حتي آن قسمتهاي بنا كه چند طبقه روي هم قرار مي گرفت ارتفاع زيادي نمي يافت. با اين حال راهها و پلكانها و معبرهاي هواكش متعدد مسلماً به ساختمان كاخ مينوسي حالتي باز و دلگشا مي بخشيده است؛ و پاره اي از قسمتهاي داخلي آن كاخها با ديوارهاي پوشيده از نقوش تزييني شان تا هم امروز حالت ظرافت و لطف خانگي خود را محفوظ داشته است. سنگ كاري كاخهاي مينوسي در همه حال بي نقص بود، ليكن ستونها عموماً از چوب ساخته مي شد. گرچه از اين ستونها يكي هم برجاي نمانده است اما شكل مشخص آنها (با بدنة صافي كه از بالا به سوي پايين باريك مي شد، و سرستون بالشتي شكل بزرگي كه بر رأسش قرار داشت) از روي نمونه هايي كه در نقاشي و پيكره سازي مصور شده بر ما معلوم شده است. دربارة اصل و خاستگاه اين نوع ستون، كه به اعتباري مي توانست حاوي رمز يا مضموني ديني بوده باشد، و يا در مورد پيوندهاي احتمالي آن با معماري مصري، متأسفانه به هيچ وجه نمي توانيم اظهارنظر كنيم.
كدام فرمانروايان بودند كه اين كاخها را برپا ساختند؟ از نام و نشان ايشان ما را خبري نيست (به جز نام افسانه اي پادشاه مينوس)، ليكن مدارك باستانشناسي به ما اجازه ميدهد كه مطالبي چند درباره شان حدس بزنيم. از جمله اينكه هيچ يك از آنان مقام سركردگي جنگي نمي داشته اند، زيرا از دوران تمدن مينوسي جزيرة كرت هيچ گونه استحكاماتي بر جاي نمانده است، همچنانكه در مجموعة هنر مينوسي نيز تقريباً هيچ اثري كه دلالت بر مسائل يا سازمانهاي نظامي كند يافت نشده است؛ و ديگر اينكه در هيچ جا اشارتي بر مقام تقدس آن پادشاهان- مانند آنچه در مصر و بين النهرين مشاهده كرديم- نرفته است، گرچه به احتمال كلي مراسم جشنواره هاي ديني در زير نظارت ايشان برگذار مي شده است (تنها قسمتهايي از كاخهاي مينوسي كه وجه تشابهي با پرستشگاه داشته نمازخانه هاي كوچكي بيش به شمار نمي آيد، و اين خود نشان مي دهد كه مراسم ديني بيرون از ساختمان و در محلي سرگشاده اجرا مي شده است). از جانب ديگر وجود بسياري كارگاهها و انبارهاي آذوقه و ادارات در كنوسوس دلالت بر آن دارد كه كاخ منحصراً اقامتگاه شاهي نبود، بلكه مركز بزرگي بود براي انواع فعاليتهاي كشوري و تجاري، از آنجا كه كشتيراني و تجارت قسمت مهمي از زندگي اقتصادي تمدن مينوسي را تشكيل مي داد (وجود ساختمانها و تاسيسات بندري و وفور اجناس صادراتي كرت در مصر و نقاط ديگر دنياي آنروزي اين مطلب را ثابت مي دارد)، شايد بتوان گفت كه شخص پادشاه در رأس طبقة اشرافي تجارت پيشه اي مقام مي داشته است.
تفسير زندگي ديني در تمدن مينوسي جزيرة كرت از تشريح اوضاع سياسي و اجتماعي آن به درجات دشوارتر است. به طور خلاصه مي توان گفت مركز زندگي ديني مينوسي در پاره اي مكان هاي مقدس چون غارها و بيشه ها قرار داشت، و خداي اصلي (يا خدايان)شان از جنس زن بود، مانند مادر خدايان يا الهه هاي بازآموزي كه قبلا از نظرمان گذشت. از آنجا كه در تمدن مينوسي معابدي وجود نداشت، فقدان پيكره هاي بزرگ ديني در آن سامان نيز ماية شگفتيمان نمي شود؛ و به طور كلي مشاهده مي كنيم كه در هنرمينوسي مضامين ديني هم از لحاظ تنوع محدود و هم از جهت مفهوم مبهم بوده است؛ حتي هنگامي كه پيكره ها به مقياس كوچك ساخته مي شد.
دو پيكرة كوچك اندام از گل پخته و متعلق به حدود 1600 سال ق م كه از كنوسوس به دست آمده ممكن است الهة مينوسي را در يكي از چندين هويت گوناگونش نشان بدهد؛ و يكي از آن الهه را با سه مار دراز كه به دور بازوها و بدن و كلاهش پيچيده اند نشان مي دهد. معني مارها به نظر ساده مي آيد، چرا كه در بسياري از دينهاي باستاني تصوير مار معرف خدايان زمين و باروري مردانه بوده است به همان وضوح كه پستانهاي برهنة پيكرة مورد بحث حاكي از باروري زنانه است. ولي آيا مي توان اين تنديس زنانه را به يقين يكي از پيكره هاي پرستيدني مينوسي دانست؟ از يك نظر حالت ايستاده خصوصيات يكي از پيكره هاي نذري باشد؛ و به اعتباري ديگر ممكن است وجود مارها نمايشي باشد از آيين ماربازي، و نه اشارتي بر يكي از صفات رباني. پس شايد اين تنديس ملكه اي يا كاهنه اي است كه توجه ما را به خود جلب كرده است؟ به هر حال بانوي مزبور به هيچ وجه حالت و سيمايي هيبت انگيز ندارد، و به خصوص تاكيدي كه در جلوه گر ساختن جامه اش به كار رفته به وي ظاهري كاملا دنيوي و حتي مديريت بخشيده است. نكتة متناقض ديگر اينكه در كرت دنيوي و حتي مدپرست بخشيده است. نكتة متناقض ديگر اينكه در كرت مار به ندرت يافت مي شود، به طوري كه مي توان نتيجه گرفت آيين ماربازي محتملاً از خارج بدانجا راه يافته نه انكه رسمي محلي بوده باشد، و با اين حال تاكنون پيكره هاي الهة ماري در هيچ نقطه اي بيرون از خاك كرت يافت نشده است. تنها شيوة هنري اين پيكره است كه مي تواند حاكي از نفوذ عاملي خارجي باشد؛ بدين معني كه خاصيت مخروطي شكلي كه با بياني مؤكد به هيكل الهه داده شده است، و چشمان درشت و ابروان كلفت و كمانيش يادآور خويشاوندي آن اثر مي باشد دورافتاده و غيرمستقيم، و شايد ارتباط يافته از راه آسياي صغير با هنر بين النهرين است.
الهة ماري ما متعلق به آغاز دوراني كوتاه ميان سالهاي 1600 و 1450 ق م، آثار معماري و پيكرة سازي و نقاشي مينوسي را كه ما امروزه مي شناسيم به وجود آورد. پس از وقوع فاجعه بزرگي كه كاخهاي نخستين را نابود ساخت، و نيز پس از طي يك قرن كه وضع به كندي بهبود مي يافت. در تمدن مينوسي وضعي به حصول پيوست كه امروزه در نظر ما چون دوراني از افزايش ناگهاني ثروت و قوران انفجار آساي نيروي آفرينش هنري مي نمايد. شگفت انگيزترين جنبة اين رونق و شكفتگي ناگهاني نهضت بزرگي است كه نصيب هنر نقاشي شد. در دورة كاخهاي نخستين يعني ميان 2000 تا 1700 ق م فني و زينتكاري پرجنب و جوش شهرت بسيار داشت؛ ليكن اين سابقة هنري به هيچ وجه ما را آمادة پذيرش نقاشيهاي ديواري به شيوة «طبيعت پردازي» كه زينت بخش ديوارهاي كاخهاي نوين شده است، نمي سازد. متأسفانه فقط اجزا و قطعاتي ناچيز از اين نقاشيها سالم بر جاي مانده است، به طوري كه هيچ نمونه اي از تركيب كامل يكي از آن مجالس يا طرح انگيزي عمومي سطح يكي از ديوارها به دست نيامده است. مي توان گفت كه بسياري از آنها صحنه هايي از طبيعت با جانوران و پرندگاني در ميان انبوه گياهان، و يا انواع موجودات دريايي را مصور مي ساخته است. در قطعه نقاشي ديواري تصوير گربه اي را مي بينيم كه در پشت بوته اي به كمين قرقاولي نشسته است. شكلهاي مسطح جانوران و گياهان كه به حالت نيمرخ در برابر پس زمينه اي از رنگ يكدسته قرار داده شده نقاشي مصري را به ياد مي آورد، و همچنين موشكافي و دقتي كه در مشاهدة خصوصيات گياهان و جانوران به كار رفته است خصيصه بزرگ هنر مصري را در نظرمان زنده مي سازد. اما اگر نقاشي ديواري مينوسي وجود خويش را مديون نفوذ هنر مصر بود، در عين حال از جهت طرز فكر و درك زيبايي خاص خود با آنچه متعلق به درة نيل بود مغايرت كلي داشت چنانكه به جاي دوام و سكون هنر مصري، در هنر مينوسي شور و شوقي به سوي حركات موزون و مواج مي يابيم، همچنانكه شكلها خاصيت عجيب بيوزني به خود مي گيرند گويي كه در جهاني خالي از نيروي جاذبه در حال شناوري يا جولان اند، و با آنكه هر چه تصوير شده در زير آب به وقوع پيوسته است. زندگي دريايي (چنانكه در نقاشي ديواري ماهي كوچك و ماهي يونس تصوير 100 مشاهده مي شود) موضوع مورد علاقه در نقاشي مينوسي بود، و اين احساس از محيط دريا در هر نوع اثري نفوذ خود را باقي مي گذاشت؛ حتي مثلاً در نقاشي ديواري گاوبازان كه بزرگترين و پرجنبش ترين نقاشي ديواري مينوسي است كه تاكنون يافت شده است (اجزاي اصلي تيرهتر است و براساس آن نقشهاي قسمتهاي ديگر مرمت كاري و احيا شده است). عنوان قراردادي «نقاشي ديواري گاوبازان» كه به اين اثر داده شده است نبايد موجب گمراهيمان شود، چرا كه آنچه در اين صحنه از نظرمان مي گذرد گاوبازي معمولي نيست، بلكه نوعي بازي آييني است كه اجرا كنندگان آن با حركاتي نرم و موزون بر پشت گاو معلق مي زنند. در تصوير مورد بحث دو تن از پهلوانان كمرباريك دوشيزگان اند كه قبل از هر چيز به وسيلة روشني رنگ پوستشان (همانطور كه در هنر مصري مشاهده شد) از پهلوان سومي كه مرد است متمايز گرديده اند. شك نيست كه در دين مينوسي گاو نر جانوري مقدس شمرده مي شد و عمليات معلق زني بر پشت آن اهميتي بسزا مي داشت، و چنانكه شاهديم تاثير اين گونه صحنه ها در افسانه سرايي يونان دربارة جوانان و دوشيزگاني كه قرباني مينوتاوروس مي شدند انعكاس يافت و تا به امروز باقي ماند. اما از روي اين نقاشي ديواري به هيچ وجه نمي توانيم بر چگونگي آنچه كه ضمن اين مراسم اجرا مي شده است پي ببريم، زيرا گزارش تصوير سخت ابهام انگيز است. آيا سه هيكل تصوير شده مراحل متوالي حركت واحدي را نشان مي دهند؟ جوان وسطي چگونه توانسته است بدان حالت بر پشت گاو نر قرار گيرد، و مسير حركتش كدام است؟ براي پي بردن بر اين مسائل دانشمندان حتي از مشورت با خبرگان گاوداري و گاوبازي كوتاهي نكرده اند، بي آنكه پاسخ قانع كننده اي به دست آورده باشند. از آنچه گذشت نبايد نتيجه بگيريم كه نقاش مينوسي در كار خود ناشي شده باشد- اصولاً سرزنش كردن وي به قصور در برآوردن منظوري كه در نيتش نبوده از انصاف به دور است- بلكه در نظر او نمايش سهولت و سيلان حركات به مراتب بيشتر اهميت مي داشته است تا دقت در گزارش واقعيت، يا اهتمام به وصف حالت عاطفي. هدف اصلي هنرمند مينوسي در حقيقت اين بوده است كه اجراي آيين گاوبازي را به صورتي آرماني جلوه گر سازد، و براي اين منظور جنبه هماهنگي حركات و حالت بازيگوشي آن را به وصفي موكد درآورده است، تا آنجا كه بازيگران صحنه چون يونس ماهياني به حال شناوري و جست و خيز در دريا مجسم شده اند.
جام به شكل سرشير، از مقبره اي استوانه اي در ميسن، حدود 1550 ق م، طلا، بلندي 20 سانتيمتر ، موزة ملي، آتن
منابع و مآخذ:
تاليف و ترجمه: فرهاد گشايش بخش وقايع نگاري تاريخ ايران بهرام نفري
از دوران كهن، شخصيت و خلق و خوي زن توجه دانشمندان و فلاسفه هر عصري را هميشه به خود جلب كرده است. در فرهنگ اسلامي و شرقي ما، زن در اجتماع مقامي بس والا دارد. در تاريخ و فرهنگ ما، زنان بسيار ارجمند و عاليمقامي وجود دارند و شخصيت بزرگ آنان اصولاً در قالب فرهنگ غربي نمي گنجد و يكي از آن موارد كه زن مسلمان را از زن غربي ممتاز مي نمايد حجاب و پوشش اسلامي اوست. حجابي كه دين او آن را تائيد ميكند و كتاب آسمانيش بر آن صحه مي گذارد.
نوع پوشش در كشور و فرهنگ ما از ديرباز به عنوان يك امر فقهي و تكليف شرعي بر شمرده مي شد و هيچگونه بحث و اظهار نظر خاصي در باب آن نمي شد و البته حدود پوشش مورد بحث فقها بود ولي اصل آن از طرف طوايف مسلمان مورد تائيد و قبول بوده است.
ولي بحث از حجاب در كشورما، همزمان با آشنايي ايران و ايراني با عالم تجدد بوده است. احساس شكست در برابر غرب، روشنفكران ما را كه ساده انگاراني بيش نبودند در باب نوع لباس و آرايش و زينت به فكر انداخت كه شايد پيروزي غربيها به علت همين تفاوت در ظواهر بوده است و نظريهاي بدنبال آن مطرح شد مبني بر اينكه اگر به غربيها تشبه جوييم مي توانيم به پايه و مرتبة آنان برسيم.
اين تفكر بر اقشار مختلف جامعه تأثير خود را نهاد از جمله در جامعة ادبي كشور و نويسندگان و شعرا. حجاب در شعر شاعران پس از مشروطه به دو صورت مطرح گرديد. يكي به حالت دفاع از پديدة كشف حجاب و ديگر به صورت دفاع از حجاب و جواب به كساني كه پديدة كشف حجاب را ستودهاند.
آنچه را بايد بدان توجه داشت آن است كه شعر گفتن دربارة زن، سابقه طولاني در ادب فارسي دارد. در دوره مشروطه نيز، اشعار فراواني گفته شد كه در برخي موارد به انتقاد كلي از برخوردي كه بازن در طول تاريخ صورت گرفته، مي پرداخت. از جمله مسائل مربوط به آموزش زنان، موقعيت اجتماعي آنان و …
از جمله مباحث مطرح در شعر پس از مشروطه مسأله حجاب و كشف حجاب است كه در اين مقاله سعي ميشود تا به بررسي اشعار شاعران اين دوره پرداخته گردد. شاعراني كه به دفاع از دين و ديانت به توصيف حجاب و پوشش و محسنات آن پرداختهاند و يا در پاسخگويي بر اشعار گويندگان كشف حجاب پرداختهاند.
حجاب از ديدگاه قرآن و اسلام
انعكاس مسأله حجاب و پوشش در شعر شعرا و ادبيات معاصر ما ريشه در همان باورهاي ديني و مذهبي دارد. آنجا كه گويندگان پس از مشروطيت به دفاع از حجاب پرداختهاند برخاسته از باورهاي ديني و تعاليم قرآني دارد. بنابراين لازمست كه با نگاهي گذرا حجاب را از ديدگاه قرآن و اسلام بررسي كنيم.
در باب محجوبيت معنوي و حفظ عفاف مردان و زنان آيههاي سيام و سي و يكم از سوره نور تعيين تكليف كرده است.
ترجمة آيات چنين است:
«اي پيغمبر به مومنان بگوي چشمان خود را از ديدن نامحرم فروبندند و عفاف خود را حفظ كنند. اي پيغمبر به زنان مومنه بگو: تا چشمان خود را از ديدار نامحرمان بپوشند و عفاف خود را نگاهدارند و زينت خود يا مواضع زينت خود را جز براي محارم و زنان مسلمان، تابعان فاقد شهوت و اطفال غير بالغ ظاهر نسازند و روسريهاي خود را برگريبان خويش استوار كنند و به قصد اظهار زينت و نشان دادن خلخال، پاي بر زمين نكوبند و از آرايشهاي جاهليت خودداري كنند.»
با توجه يه اين آيات ارزش و مقام حجاب از ديدگاه قرآن ثابت ميشود. (1)
در سخن بزرگان دين نيز مسأله پوشش و حجاب انعكاس يافته است:
پيامبر گرامي اسلام مي فرمايند: از بهترين زنان شما آن زني است كه بسيار با محبت و با حجاب كامل و نزد خانوادهاش محترم و با شخصيت باشد.
و نيز در جاي ديگر مي فرمايند: به زنان سورة نور را بياموزيد.(2)
و حضرت علي (ع) مي فرمايند: حفظ (حجاب و عفت) زن به حال خودش سودمند تر و موجب پايداري بيشتر زيبايي اوست.
و امام باقر (ع) نيز فرمودند: همانگونه كه مردان دوست دارند زينت و آراستگي را در زنانشان ببينند، زنان نيز دوست دارند زينت و آراستگي را در شوهرانشان ببينند.
امام صادق (ع) مي فرمايند: پيامبر، مرد را نهي مي كرد كه شبيه زنان شود و زن را نهي مي نمود كه در لباس پوشيدن شبيه به مردان باشد. (3)
حال كه با ديدگاه قرآن و بزرگان دين در باب حجاب آشنا شديم ميتوان نتيجه گرفت كه چرا در دورة مشروطيت در دفاع ازحجاب اينهمه شعر سروده شده است و شاعران ما زنان را به حفظ حجاب ترغيب مي نمودند.
پديدة كشف حجاب
اهميت نوع «پوشش» همانند «رنگ و شكل» به عنوان يك نماد براي سنتهاي ملي و ديني، از ديرباز شناخته شده بود. براستي پوشش و شكل و ماهيت آن در آغاز فقط به عنوان يك ضرورت زندگي يا ضرورت مذهبي تلقي مي شد. هرگاه پوشش به عنوان يك ضرورت مذهبي تلقي شود ديگر نمي توان به راحتي در نوع و شكل آن تغيير ايجاد كرد. بلكه هر نوع تغيير علامت نوعي تحول فرهنگي به حساب مي آيد.
گاه قضية پوشش اينگونه اهميت مي يابد كه ملتي با پوششي خاص، تقليد از فرهنگ و لباس ملتي ديگر را آغاز ميكند. مسأله لباس، خود به تنهايي اهميت ندارد، اما زماني كه تفاوت فرهنگي و ميل به پيروي و تقليد كوركورانه و گاه متضاد با فرهنگ آن ملت پيش مي آيد حساسيت و اهميت لباس را پديد مي آورد.
در پارهاي از موارد پس از حادثة جنگ و رويارويي دو ملت با هم و مغلوب شدن يكي از ديگري سبب ميگردد كه قوم شكست خورده، به دنبال تقليد از آداب و رسوم و مذهب و فرهنگ و لباس قوم غالب برآيد.(4)
اين غلبه را در موارد ديگر جامعه نيز مشاهده مي كنيم به ويژه در ادب فارسي. براي نمونه رشيد ياسمي در اين زمينه چند نمونه شعر دارد. (5) اشعاري كه در واقع از شاعران كهن كه تعابير بدبينانهاي دربارة زنان دارند، انتقاد كرده است. اما پس از چندي اين مسائل به حجاب و آزادي زنان كشيده شد. شاعران متجدد دورة مشروطه، مسائل مختلفي را در هم آميختند، در حالي كه با اندكي دقت، روشن مي شد كه هدف اساسي آنها برداشتن حجاب است. سه شاعر دورة مياني مشروطه تا رسمي شدن كشف حجاب، يعني عارف، عشقي و ايرج ميرزا، در اين مسأله پيشگام بودند. اما در مقابل شاعران ديندار، كوشيدند تا افزون بر استفاده از تعابير ادبي، شرعي بودن حجم حجاب و نيز فوايد اجتماعي آن را در شعر خود گوشزد كنند. شيخ يوسف گيلاني با اشاره به آن كه زن اردشير تا چه اندازه به عفت و حجاب خويش پاي بند بود،به شعر ايرج ميرزا شاهزاده اشاره ميكند كه :«اما شاهزادگان امروزي، شعر مي گويند و برخلاف ديانت افسانه ميبافند.»
با بالا گرفتن نهضت مشروطه و رواج روزنامه نگاري به سبك غربي، حجاب مورد توجه قرار گرفته و كساني به آن حمله آوردند اما بيست و پنج سال طول كشيد تا رضا شاه كه مجري طرح كشف حجاب بود آن را به صورت قانون درآورد. در مقابل شاعران ديندار به دفاع از مسئله حجاب پرداخته و بخشي از ادبيات فارسي آن دوره از ايران شامل اين مبحث گرديد.
پوشش در شعر شعراي مدافع حجاب پس از مشروطه
1-اشرف الدين حسيني و شعر حجاب
اشرف الدين حسيني (م 1313ش/1352ق) معروف به نسيم شمال از شاعراني است كه در برزخ سنت و تجدد سير ميكند. وي اشعاري دارد كه نشانگر داغ بودن بحث حجاب در روزگار وي است و او طبعاً به عنوان فردي روحاني و ديندار، از حجاب جانبداري ميكند كه چند بيت از اشعار وي را ذكر مي كنيم:
زنهاي مسلمان را آيين حجاب امروز
بايد كه به رخ گيرند در كوچه نقاب امروز بايد كه به رخ گيرند در كوچه نقاب امروز
قانون حيا بر خلق چون هست ثواب امروز
البته حجاب زن باشد ز كتاب امروز
از بهر رسول الله آيات حجاب آمد
بايد كه بگيرد رو هر زن كه مسلمان است
زيرا كه حجاب زن معلوم ز ايمان است
هم عصمت و هم عفت در پردة نسوان است
قانون حيا مسطور در سورة قرآن است
قرآن خدا حجت اندر همه باب آمد
ما ملت ايراني امروز مسلمانيم
هم شيعة اخلاص و هم تابع قرآنيم
جز قاعده اسلام ما هيچ نمي دانيم
در روز قيامت هم جوياي شفيعانيم
بر ما ز حجاب امروز آيات كتاب آمد
…
2-وافي عراقي
يكي از شعراي مدافع حجاب در دورة پس از مشروطه وافي عراقي است كه به چند بيت از اشعار وي اشاره مي كنيم:
معني ناموس چيست روي نهان داشتن
پردة عفت زدن حفظ روان داشتن
عصمت و ناموس ما به مسلك هوشمند
گنج بود گنج را به كه نهان داشتن
اي كه تورا آرزوست به كشفناموس خويش
پرده دري نارواست پردگيان داشتن
مگر كمي از وحوش نگر به حال طيور
پند بگير از خروس پاس زنان داشتن
قصة ناموس و غير چو برق با خرمن است
خرمن خود را مخواه برق يمان داشتن
آئينه بي حجاب به طبع گيرد غبار
خوش بود آئينه را پرده بر آن داشتن(7)
…
3-دكتر محمود افشار
دكتر افشار غزلي در باب حجاب دارد و آن شعري است كه در سال 1300 ه.ش. در شهر يزد سروده و در آنجا، براساس ظاهر شعر، از نقاب و حجاب و عصمت زنان دفاع كرده است. غزل وي در زمان آغاز تبليغات كشف حجاب بوده است، مورد استقبال هواخواهان حجاب واقع شده و آنان شعر وي را در مطبوعات و كتابهاي خويش آورده و برخي هم به دفاع از آن شعر سرودند و ابياتي از غزل وي چنين است:
پرده زنهار ميفكن زرخ چون قمرت
تا مبادا بزند ديدة ناكس نظرت
قمرت گفتم و تشبيه خطا كردم از آنك
چون تو كسي نيست كه مانند كنم بردگرت
اين لطافت كه تو داري نه دگر كسي دارد
درزي طبع بريده است لباسي ببرت
گرد بر روي مزن وسمه بر ابروي مكش
كه تو خوبي نتوان كرد از اين خوبترت
رقص با هركس و هر جاي مكن مي ترسم
نقص حسنت بشود عيب به جاي هنرت (8)
…
4-سناد الاسلام
يكي از شعراي دورة مشروطه كه درباب حجاب اشعار چندي سروده است كه در اينجا چند بيت از آن را نقل مي كنيم:
صنما پرده گر افتد زرخ چون قمرت
شور و آشوب به عالم فتد از هر گذرت
مي رود يك سره برباد خزان برگ و برت
مه رخا پردة ناموس ميفكن ز سرت
زلف مشگين مدهاي حورپري رخ بر باد
زان كه تو همچو غزالي به كمينت صياد
چو پري پرده نشين باش و چو سروي آزاد
شوخ چشما منما گوشة ابرو كه مباد (9)
5-طلوعي
يكي از شعراي اين دوره كه به اشعار شعراي مدافع كشف حجاب پاسخ مي گفت و آنان را مرتد و بي دين معرفي مي كرد، آقاي طلوعي بود كه اشعارش در نشريههاي مختلف از جمله نشرية دعوت اسلامي كرمانشاه چاپ شد. از جمله:
هر كه بي پرده زند طعن به احكام خداي
پرده بردارم و گويم كه ندارد ايمان
هر كه مقهور طبيعت بود و بوالهوسي
فاش گويم كه چنين شخص نباشد انسان
هر كه دعواي شرف دارد و اظهار نسب
از حجاب است كه افتاده رخ مهرويان
اي طلوعي بفكن خامه و كن قطع سخن
كه محالست شود رفع حجاب از ايران (10)
6-غراي نجف آبادي
در نشريه محلاتي، اين قصيده در دفاع از حجاب از شاعري به نام غراي نجف آبادي نقل شده است.
بپوش شهد لب خويش را زمگس
كه تاشوي تو ز زحمت خلاصو او ز هوس
تويي چه ميوة شيرين و نور او خوشرنگ
حجاب بهر تو برگ است و بر مدار عبس
حجاب كرده بر آفات دست قدرت حق
ز برگهاي درختان به ميوة نورس
اگر حجاب بد است از براي زن ز چه رو
ز برگ دختر رز كرده چادر اطلس
هر آنچه هست لطيف و نظيف و پاكيزه
بپوشيش تو به لفافها ز لوث و دنس (11)
7-نجفدري فيروزكوهي
او نيز شعري دربارة حجاب سروده است:
سعي دارد متجدد كه شود كشف حجاب
خواهد او مثل اروپا شود اين ملك خراب
در اروپا همه را مسلك و آيين اين است
كه زن و مرد ز شهوت نشوندي بي تاب
اين جوانان وطن بنگر و اين نسوان را
خود تو انصاف بده هست چنين رأي صواب (12)
8-اميري فيروز كوهي (1288-1363)
استاد سيد كريم اميري فيروز كوهي متخلص به «امير» از شاعران و نويسندگان به نام ايران اسلامي دورة اخير است از كارهاي وي دو جلد ديوان است مشحون از غزليات و قصايد و مثنوي. دينداري و تعهد و عشق به امامان، به ويژه امام رضا وحضرت صاحب الامر (ع) در اشعار او موج مي زند.
مثنوي عفاف نامة وي در اين باب بسيار معروف است كه ابياتي از آن را نقل مي كنيم:
اي زن اي سرو ناز و باغ وجود
نور بخشندة چراغ وجود
اي به تو زنده جان خرد و كلان
وي پديد از تو بر دلال ويران
در رفاه از تو دودة آدم
در تعب بي تو هر كه در عالم
فكر تو دستيار كار همه
كار تو نيز دستيار همه
بي تو قائم نظام هستي ما
در تو ظاهر خداپرستي ما
چون زآيين و كيش روي نهفت
كرد با عصمت آنچه نتوان گفت
پس تو را آنچه راستان گفتند
آنچنان كن كه آنچنان گفتند
روي از غير شوي خويش بپوش
جان فداي تو، روي خويش بپوش (13)
9-عصمت ايزدي
بانو عصمت ايزدي شعري در دفاع از حجاب دارد:
آن كه زد از ره كين طعنه به مستوري زن
يا رب از سنگ عقوبت تو دهانش بشكن
خواهي آن كس كه كند ريشة اسلام ز بيخ
يك سراز صفحه گيتي بنوبيخش بر كن
اي كه بي پرده تويي منكر قانون حجاب
كه نكرده است خدا حكم به مستوري زن
گه كني حمله به قرآن كه نگفته است چنين
گه كني منع ز رخ بستن و خود پوشيدن
گه به منظور اهانت سوي روحانيون
مي كني باز به بيهوده سرايي تو دهن
گه مسلمان صفت اظهار كني مذهب و كيش
گه شوي منكرقرآنو چونشيطان ره زن (14)
(14)
10-اقبال لاهوري
اقبال به رغم ستايشي كه در برخي از آثارش از رضاخان دارد، به طور اصولي مخالف با تقليد كوركورانة شرقيها، به ويژه مسلمانان از غرب است و در اين باب اشعار فراواني دارد. يك مصداق آن، اشعاري است كه در اين باره با لطافت تمام سروده است:
بهل اي دخترك اين دلبريها
مسلمان را نزيبد كافري ها
منه دل بر جمال غازه پرورد
بياموز از نگه، غارت گريها
نگاه تست شمشير خداداد
بزخمش جان ما را حق به ما داد
دل كامل عيار آن پاك جان برد
كه تيغ خويش را آب از حيا داد (15)
11-آيت الله صافي
آيت الله ملامحمد جواد صافي گلپايگاني منظومهاي با عنوان كلمة الحق سروده است كه بخشي از آن چنين است:
نمود آن بد سرشت كمتر از زن
برهنه بانوان در كوي و برزن
پي كشف حجاب آن ناكس پست
بسي كشت و بسي آزرد و بس خست
زن و دختر به دست پاسبانان
به هر كوي و گذر نالان و گريان
براي قسمتي اشرار بيعار
در فحشا گشود آن شوم غدار
چه با عفت زني كز خوف جان داد
چه آبستن زني كو حمل بنهاد
بسا محجوبه كز ضرب لگد مرد
بسا مستوره كاندامش شده خرد
همه جا زور جشن آن گرفتند
به ميل خويشتن بس ياوه بستند (16)
…
در اينجا به اشعار كوتاهي از چند شاعر ناشناخته اشاره ميگردد كه دربارة حجاب سروده شده است.
مهر انگيز نامي اشعاري در ستايش بي حجابي سخت وقيحانه سرود كه زني عفيفه و محجبه جواب اشعار كفر مهر انگيز را داده و آن اشعار اين است:
شوخكاشور مينگيز در اين كشور ما
مفكن چادر ناموس و حيا از سر ما
مهر انگيز نبايد كه شود شورانگيز
مهر انگيز تو رحمي كن و شو رهبر ما
ما خود اندر ره ناموس ببايد كوشيم
تا كه راضي شود از عفت ما داور ما
شيخ ناكرده ز خود حكم بپوشيدن رو
زان كه او را نسزد تا كه بود مهتر ما
اين حجاب از اثر حشمت دين اسلام
شده محتوم بفرمودة پيغمبر ما (17)
…
يا شاعري ديگر دبارة حجاب و عفت چنين سروده است:
هر آن عاقل كه اوصلاح عالم در نظر دارد
بداند تاچه حدي دين در اين مقصد اثر دارد
همي دانند دانايان كه اندر اين زمان دنيا
به دين از هر زمانش احتياجي بيشتر دارد
حجابوعفت و عصمت كمال و خدمت شوهر
كه مي گويد براي فرقة نسوان ضرر دارد
مگر اوضاع نكبت بار محنت آور دنيا
به جزبا رفع بيديني علاجي خوب تر دارد (18)
(18)
…
اما در اين ميان شاعراني هم بودند كه بخاطر موقعيت اجتماعي و سياسي خود يا تحت تأثير محيط جامعه يا به علل شخصي در مذمت از حجاب و دفاع از كشف حجاب اشعاري سرودهاند، كه به اسامي آنان اشاره ميگردد:
در اوج مسأله كشف حجاب عارف قزويني، ميرزاده عشقي و ايرج ميرزا، فاني، نصيري بروخي، غلامرضا روحاني، سليم ايزدي، امير الشعراء نادري، جهانگير خليلي، مرتضي شكسته، عباس فرات و زندخت اشعاري سرودهاند.
نتيجه:
يكي از ابزارهاي مهم طرفداران حجاب در مقابل پديدة كشف حجاب و ترويج بي حجابي، استفاده از ادبيات منظوم است. در اين زمينه شاعران ديندار در مقابل شاعران نوگرا و متجدد، اشعار زيادي در ستايش حجاب سرودند و كوشيدند تا با زمينة ادبي، حجاب را جزئي از دين و قرآن در كلام منظوم نشان دهند. طبيعي است كه دامنة نفوذ شعر و ادبيات مي تواند تأثير عميقي بر تودة مردم و مخالفان حجاب باقي گذارد. در مقابل هجوم اشعار در نفي حجاب و همكاري مطبوعات و دولت كار بسيار سختي به نظر مي رسيد؛ اما همان طور كه بررسي گرديد جامعة ادبي ما به خوبي در آن دوران بحراني از عهدة اين مهم برآمد.
دشتي در سالگرد هفدهم دي در روزنامة اطلاعات خبر از «نظم و نثر» فراواني مي دهد كه در ستايش از اقدام كشف حجاب نوشته و منتشر شده است. همين طور، شيخ ابوالفضل خراساني كه نمونهاي از اشعار حجاب و ضد حجاب را مي آورد، به فعاليت متجددين در اين باره اشاره كرده، مي نويسد «اگر بدانيد لا مذهبان ايران و شعراي بيدين از ايشان زماني كه براي كشف حجاب زنان بر ميان بستند، چه شعرها بهم بافتند و چه مقالهها كه نوشتند! خدادادِ مشتي از دوشيزگان و عفايف از زنان را به زودي بگيرد و زمين را از لوث وجود اين قبيل جنايت كاران پاك نموده، و هر يك را به كيفر و جزاي خود برساند.»(19)
اما با بررسي اشعار شعراي مدافع كشف حجاب به پارهاي از اعتقادات آنان ميتوان پي برد كه آنان اغلب به مفهوم اسلامي و ملي پوشش و عفاف توجهي نداشتند و در مقابل گويندگان مدافع حجاب به حمايت از دستورات الهي و تعاليم قرآني آن را ارج نهادند و در كلام خود انعكاس دادند.
پانوشت
1-اعلام قرآن خزائلي ص 61-62
2-همان گونه كه ذكر شد در سورة نور حدود پوشش اسلامي در آيات 30-31 بيان شده است.
3-مكارم الاخلاق، ترجمة سيد ابراهيم مير باقري، جلد اول.
4-ابن خلدون مي گويد: در نهاد انسان اعتقاد به كمال قوم غالب بر ملت شكست خورده حاصل ميشود و منشاء آن احترام به قوم غالب است و هر گاه چنين پندار غلطي پيش آيد سرانجام به اعتقادي مبدل ميشود. اين اعتقاد به پيروي از طرز لباس و رفتار آنان مي انجامد. مقدمه ابن خلدون (ترجمة گنابادي)، ج 1، ص 281.
5-ديوان رشيد ياسمي، انتشارات امير كبير، صص 43-45.
6-كشف الغرور، صص 112-113
7-احسن الحكايات، ص 134؛ كشف الغرور، ص 43.
8-وسيلة العفائف، ص 141
9-كشف الغرور، صص 8-10
10-همان منبع، صص 17-18
11-همان منبع، صص 49-50
12-همان منبع – ص 56
13-همان منبع ، مثنوي عفاف نامه.
14-هفدهم دي ماه مناظرة جوان دانشجو و دهقان پير، صص 117-119. به نقل از سيد جلال كاشاني.
15-كليات اشعار فارسي مولانا اقبال لاهوري، (به كوشش احمد سروش،تهران، سنائي) ص 465.
16-كلمة الحق يا تاريخچة منظوم دوره منحوس رضا خان پهلوي (محمد جواد صافي، به كوشش علي صافي گلپايگاني) قم، انتشارات هادي، صص 43-47
17-احسن الحكايات، صص 131-132، كشق الغرور، ص 30
18-همان منبع، ص 142-143 ، همان منبع صص 140 – 141
19-داستان حجاب، صص 159-160 به نقل از احسن الحكايات في حجاب السافرات، ص 70
فهرست منابع و مآخذ
1-قرآن مجيد، به خط طاهر خوشنويس، انتشارات اسلاميه
2-احسن الحكايات في حجاب السافرات، ابوالفضل خراساني، تهران 1365 ق.
3-اعلام قرآن، محمد خزائلي، انتشارات اميركبير، تهران 1371.
4-داستان حجاب در ايران پيش از انقلاب، رسول جعفريان، مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران 1383
تبليغات چيست؟ در چه مواردي بايد تبليغ كرد؟ نقش تبليغات در جهان امروز چيست؟ تأثير رواني تبليغات بر ذهن انسان چگونه است.
مقدمه:
امروز ما در عصر ارتباطات بسر ميبريم، دوراني كه مشخصه بارز آن تلاش براي باور هاي همگاني است. زماني كه با حضور شبكه هاي ماهواره اي و كامپيوتري فاصله نقاط كره زمين نامفهوم شده است با وجود شبكه هاي كامپيوتري مي توان از همين جا به طرف ديگر كره خاكي رفت. وارد كتابخانه اي در محله كوچكي در فلان شهر شد و سراغ يك جلد كتاب را گرفت. اكنون در هر دقيقه هزاران كالاي نو در سطح جهان وارد بازار مي شودكه تكميل تر و كار آمد تر از قبل بوده است و توليد كنندگان مي كوشند تا بازار هايي براي محصولات خود پيدا كنند ولي چگونه و در كجا شاهد هستيم كه شبكه هاي ماهواره اي علاوه بر پيامدهاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و ابزار ارزان در سطح وسيعي براي كالاهاي تجاري نيز مي باشد و كشورهاي غربي با آوردن ماهواره ها به مشرق زمين علاوه برفرهنگ و علم،بازار فروش خوبي براي كالاهاي خود پيدا كرده اند بطوري كه كمپاني هاي بزرگ مثل تويوتا بايد براي تبليغ خود در اين شبكه ها آگهي بدهند، زيرا در كشور ژاپن پديده هاي شبكة ماهواره اي بيشتر از شبكه هاي داخلي است. امات در كشور ما تبليغات حيطه و شكلي ديگر دارد و قابل مقايسه با كشور هاي قبلي نيست. در اين نوشته ابتدا به تعريف تبليغات، شرايط تبليغ و سپس به بررسي روانشناسي تبليغات، حيطه و انواع تبليغات در جهان مي پردازيم و در انتها توجه شما را به نظر چندين توليد كننده در مورد تبليغات كالاهاي خود و در مقابل، نظر افراد را در مورد كالاهاي تبليغاتي جلب مي نمائيم.
تبليغات چيست؟
ساده ترين تعريفي كه مي توان براي آن داشت اين است كه بگوييم رساندن پيام يا خبر است. تبليغات يعني انتشار و ترويج منظم و برنامه ريزي شده در يك كالا يا يك نظر ويا عمل و فرايند اشتغال دانش يا مهارت. تبليغ در غرب چنين تعريف شده. ايجاد تغييرات مطلوب در افكار عمومي به منظور رسيدن به اهداف مشخص و در كنار تعريف تبليغ بايد گفت كه مكان آن اغلب در نشريات شبكه هاي تلويزيوني و راديويي و ماهواره اي و پوستر هاي سطج شهر است. همنچنين بايد گفت كه در حيطة سياست. سينما و تجارت كاربر فراواني دارد كه آن را مي توان در چهار مورد زير خلاصه كرد:
1-منبع پيام: يعني چه كسي بيان كننده تبليغ است.
2-خود پيام: يعني چه چيزي را تبليغ مي كنيم.
3-زمينه ارائه پيغام: چگونه و در چه وضعيتي تبليغ مي شود.
4-پيغام براي چه گروهي: مخاطبين پيغام تبليغي چه كساني هستند.
·منبع پيام آن كسي است كه به بيان و توصيف كالا مي پردازد. لحن بيان. وضع ظاهر، لباس، تخصصي كه گوينده دارد و محبوبيت آن شخص در اجتماع همه باعث مي شود تا افراد به خريد كالا ترغيب شوند.
·خود پيام كه مي تواند كالا و عقيده باشد، به تنهايي بسيار مهم است. پيام بايد موضوعي باشد كه عواطف، هيجانات و احساسات مخاطبين را برانگيزد. مثلاً احساس ترس در پذيرفتن واكسن ها مؤثر مي باشد يا احساس ميهن دوستي و مبارزات سياسي يك فرد مي تواند بيشترين توجه را جلب كند.
·محتواي پيام: پيام بايد با عقايد و باور هاي قومي و ملي و جامعه بسيار نزديك باشد و بطور مداوم ارائة شود تا دوام بيشتري در ذهن مخاطب داشته باشد. همچنين زمينه. تصوير و محيطي كه در آن تبليغ مي شود بسيار مهم است. رنگها و موسيقي حروف و كلمات در كنار يكديگر تعداد بيشتري از افراد را بسوي خود جلب مي كند و محرك و تحريك چشم و گوش و ذهن افراد بايستي از حروف درشت و رنگي عكسهاي زمينه بسيار زيبا، نورهاي رنگي، تصاوير كامپيوتري، صداي افراد محبوب، آهنگهاي شاد و روح بخش، اشعار و احاديث بزرگان استفاده مي كنند.
مخاطبين هدف تبليغات هستند.
آگهي ها برحسب جنس وسن و گروههاز اجتماعي مخاطب پيدا مي كتتد و اشكال متفاوتي به خود مي گيرد. بايد متذكر شد كه سطح هوشي و آگاهي افراد جامعه و تجارب قبلي آنان در پذيرش و يا رد پيام و كالا بسيار مؤثر است.
مي توان تقسيم بندي مخاطبان را چنين بيان كرد:
افراد نوباور، زود پذيرندگان ، پذيرندگان اوليه، پذيرندگان ثانويه، دير باوران.
نوباوران كساني هستند كه پيش از ديگران آمادگي پذيرش و پيروي از پيامهاي نو و پديده هاي جديد را دارند.
زود پذيرندگان افرادي هستند كه هيمن كه مشاهده كردند كه ديگران اقدام كردند. اين دسته هم به تبعيت از آنان اقدام مي كنند.
پذيرندگان اوليه دسته اي از افراد هستند كه جمعيت نسبتاً زيادي را تشكيل مي دهند و هنگامي اقدام به پيروي و پذيرش علمي پيام مي كنند كه از نتيجه كار و حركت گروههاي زود پذيرنده آگاه شوند.اما پذيرندگان ثانويه هنگامي پذيرش مي كنند كه مطمئن شوند حدود نيمي از افراد جامعة مخاطب، پيام را پذيرفته اند و لذا با اتكاء به حركت اسن گروه اقدام به پيروي مي كنند. ديرباوران هنگامي پذيرش دارند كه تقريباً اكثريت قريب به اتفاق پيام گيرندگان پيام را پذيرفته و به كار بسته اند.
بررسيها نشان ميدهد كه زنان نسبت به مردان بيشتر و جوانان و كودكان نيز بيشتر از پيران تحت تأثير تبليغات قرار مي گيرند.
افراد درون گرا و باهوشتر ديرتر تحت تأثير تبليغ هستند. تجربه مثبت قبلي از خريد كالاها از عوامل موثر است و بر اعتبار و سرنوشت كمپاني ها در بين افكار عمومي ميافزايد. گذشته از تمام موارد فوق زمان و مكان آگاهي نيز مهم است. فصل و ماه و روزي كه كالا ارائه مي شود كه آيا مخصوص تابستان باشد و در فصل گرما ارائه شود نه در سرماي زمستان نيز موثر مي باشد.
تأثير روانشناسي تبليغات بر ذهن انسان
اساساً مبلغين با تاثيرگذاري بر ذهن انسان او را وادار به خريد كالاي غيرضروري مي كنند و همچنين افراد را وادار به پذيرش نظر غيرقابل قبول مي نمايند. چنانكه غربي ها معتقدند مي توان با تبليغات، فريزر را به مردم اسكيموي قطب فروخت و بخاري را هم به مردم خط استوا.
تبليغات در غرب بر اين اساس هستند كه تا حد امكان بهتر و بيشتر جلب توجه كنند، فريب بدهند و افكار عمومي را تحت تأثير خود قرار دهند و آن را بسيار هيجان زده كنند.
در تبليغات از چندين روش روانشناسي براي تاثيرگذاري بيشتر استفاده مي كنند. مانند روش نفي و اثبات، روش شرطي سازي كلاسيك (پاولوفي)، روش طرح ناگهاني، روش استدلالي و تداعي كه هر يك را به اختصار بيان مي داريم.
در روش نفي و اثبات، مبلغ سعي مي كند همه شيوه هاي مشابه و پيامهاي رقيب و كالاهاي قبلي نفي و پيام جديد و مطلوب را اثبات كند. بدين ترتيب كه ابتدا كار نفي پيامهاي رقيب صورت مي پذيرد تا زمينه رواني براي اثبات پيام مطلوب پديدار شود و سپس تبليغات كاذبي را به صورت اصول منطقي ارائه مي كند. در روش شرطي سازي كلاسيك (پاولوف) همزماني محركهاي شرطي و غيرشرطي (طبيعي) از طريق تبادل امواج مغزي، ميان مراكز عصبي اين دو، پيوند برقرار مي گردد و سبب مي شود يكي، ديگري را برانگيزد. به طور مثال با تكرار اين روش القايي، استعمال مواد مخدر به عنوان مظهر زندگي و روشنفكري و علامت فهم و شعور برتر اجتماعي در كشورهاي استعمار زده قلمداد مي شود و از اين طريق سودهاي سرشار اقتصادي و سياسي نصيب كمپانيها ميگردد و يا شرطي سازي هدف، جوامع جهان سوم به شدت دگرگون خواهند شد و همچنين ميزان شخصيت افراد را در گرو ميزان مصرف نشان خواهد داد و براي توليدات فرد بازار فروش ايجاد مي شود.
روش طرح ناگهاني، بسته به ميزان پيام و زمينه اجتماعي آن استفاده مي شود. مثل قطع ناگهاني فيلم و تبليغ يا قطع برنامه راديويي براي اعلام خبرهاي مهم. در اين روش سعي مي شود كه زمينه طرح مورد علاقه و توجه شديد مخاطب باشد. مثل قطع گزارش مسابقات ورزشي (فوتبال) براي پخش پيامهاي تبليغي.
روش استدلالي براساس تعقل و تفكر است و باعث رشد جامعه، ارتقاء سطح فرهنگ ملي، افزايش سطح دانش عمومي، كاهش بيسوادي، رشد فرهنگ و حقانيت پيام مورد تبليغ ميشود.
روش استدلالي يكي از مهمترين روش هاي تبليغات مي باشد.
در روش تداعي، همزماني دو پديده يا رويداد در يك مكان و زمان باعث مي شود كه بعد از گذشت مدتي روبرو شدن با يكي از آن دو رويداد. ديگري را در ذهن به ياد مي آورد. در اين روش كالاي موردنظر را با وقايع و لحظات مطلوب و خوشايند مانند عشق، محبت، ازدواج، داستان تاريخي، پيروزي، ضرب المثل، خنده و تولد همراهي مي كنند تا همزماني آنها با افراد جامعه كه با اين رويدادهاي خوشايند برخورد مي كنند يك تداعي با كالاي موردنظر ايجاد شود تا فرد با ديدي مطلوب و روحيه اي شاد به خريد آن كالا بپردازد.
مي توان حيطه تبليغات را در سطح دنيا شامل سينما، تجارت، عقيده، سياست، مذهب و … دانست. مثلا در مورد تبليغات سياسي نيز چنين است كه با ايجاد تداعي، علاقه انسانها را به شخص موردنظر افزايش داده و او را محبوب نشان دهند. تبليغات كالاها نيز در «تيزر» تلويزيوني بهترين و موثرترين نوع مي باشد و چنانكه تجار غربي معتقدند كه «اگر 100 دلار داشته باشي بايد 99 دلار آن را خرج تبليغات كني وحتي يك دلار باقي مانده را نيز صرف تبليغات كرد». آنان تمام كالاي خود را در جهان تنها از طريق تبليغات مي فروشند. زيرا مقدار درصدي كه از فروش كالاهاي تبليغ شده بدست مي آورند خيلي بيشتر از هزينه تبليغي آن كالا مي باشد. تبليغات در حيطه سينماي غرب از زمان توليد فيلم با ايجاد انگيزه كاذب و تعمدي درباره فيلم و روابط پشت صحنه آن تبليغ را آغاز مي كنند تا زماني كه فيلم احتمالاً در اكران عمومي قرار گيرد و از افراد هنرپيشه ستاره سازي مي كنند. در فيلمهاي سينمايي و داستانهاي ادبي معمولاً در فرازهاي حساس داستان سعي مي شود قهرمان داستان با استفاده از سيگار و نشريات الكلي خوانندگان كتاب يا بينندگان را نسبت به سيگار و مشروبات الكلي شرطي سازد به گونه اي كه پس از مشاهده فيلم يا كشيدن سيگار و يا نوشيدن الكل افراد احساس كنند در موقعيت قهرمان داستان بوده اند و مي توان امكانات تبليغاتي را از رسانه هاي چاپي اعم از روزنامه هاي كثيرالانتشار گرفته تا مجلات پرتيراژ و از ديوارهاي شهر و اتوبوسهاي شركت واحد و شهرستانها از پوسترهاي تبليغاتي تا بيل بوردهاي عظيم و تا كارتهاي ويزيت شركتها دانست. نمايش ليزري و آموزش فيلم، سطح وسيعي از ديوار ساختمانها تا اعلان دستي، تقويم روميزي، آفتابگير، پاكت نامه، ساك دستي، خودكار، جاسوئيچي، پيراهن، برنامه دستي را نيز شامل مي گردد. علاوه بر آن تبليغات و برنامه هاي تلويزيوني و راديويي كه از جمله مهمترين ها هستند و هر جامعه بر اساس مخاطبين خود آنرا ارائه مي دهد و اينكه تا چه اندازه موثر است جاي بحث دارد. در اينجا به گفت و گو با افرادي نشستيم تا از اهميت تبليغات و استفاده در پيشبرد فعاليتهايشان آگاه شويم:
توليد كننده صنايع چوب فلز: بالاترين تبليغ سابقه محصول توليدي مرغوب است. من سالانه هيچ تبليغي نمي كنم. زيرا 30 سال سابقه كار دارم. تمام خريدارهاي محصولات خودم را دارم و به اندازه توليدم مصرف كننده دارم.
توليد كننده رختشوي خانه هاي صنعتي: خيلي كم تنها چند برگ تقويم ديواري حدود 100 برگ كه آنچنان خريداري برايم آورد. با ارائه محصول خوب و يك بار خريد از طرف من خودش تبليغي است كه چهار نفر را برايم مي آورد. تازه من سالانه در حد توليدم فروش دارم و بيشتر از آن نيز نياز ندارم.
توليد كننده كيك هاي صبحانه و كلوچه: تنها در فصل پاييز يعني ابتداي سال تحصيلي بروشوري از انواع كيكها براي مدارس و مغازه ها مي فرستيم و به اندازه توليدمان تبليغ مي كنيم نه بيشتر.
پزشك متخصص پوست: آنقدر بيمار دارم كه وقت براي چند ماه بعد مي دهم زيرا كه هركس با يكبار آمدن اينجا براي يك نسخه سلامت و طراوت خود را به دست مي آورد و خودش 10 نفر را مي آورد و بهترين تبليغ خود بيماران من هستند. بهترين و ارزانترين و رايگان ترين تبليغ خود مراجعين هستند.
دانشجوي مهندسي شيمي 26 ساله: تبليغات در كشور ما نوپاست و بايد روي اين مقوله كار شود. مثلا در مورد «كتاب اول» چقدر جالب بود كه از يك حرف شروع شد و در طي چند ماه كه جلب توجه كرد، تازه نام كالا معرفي شد و بعد همه خود مشتاق اين كالا شدند. من تصور مي كنم در سطح تهران كمتر شركتي باشد كه اين كتاب يا ديسكتهاي كامپيوتري را نداشته باشد. جالب اينكه من شاهد شرط بندي هايي بودم كه بر سر اين كالا بود، يكي مي گفت نام شاگردان اول، ديگري مي گفت نام كتابي است كه اولين مخترعين و مكتشفين را معرفي مي كند. ديگري مي گفت تاريخ روز را از سالهاي قبل تعريف مي كنند و بسيار شكها و هيجانات مختلف در مورد آن … .
ليسانسيه زبان انگليسي 24 ساله تاجر: من فكر مي كنم بيشتر جوانان كه دوست دارند زندگي نو و تازه اي را شروع كنند بايد دنبال كالاهاي جديد بروند و از كالاهاي قديمي كه بيشتر اتلاف وقت در آن است دور شوند و سرعت در كالاها را مقدم بر كيفيت قديمي بدانند.
مهندس كامپيوتر شركت 30 ساله:
با مطالعه به روي كامپيوتر خواهيم ديد كه در ابتدا كارخانه هاي توليدي آن را چقدر ساده ساختند و سپس با رقابتي كه بين كارخانه هاي توليدي پيش آمد هر كارخانه تلاش كرد كامپيوتري مجهزتر و سبكتر بسازد كه اين رقابت در سطح وسيعي بود. اكنون همين كالا سبك ترين و بالاترين كيفيت كاري را دارد و اين تمامش به نفع مصرف كننده است. تبليغات پشتوانه محكمي براي كالاهاست و وسعتي به بزرگي سطح دنيا دارد. از غرب تا شرق در تمام دنيا، كامپيوتر به عنوان يك كالاي مصرفي نمود پيدا كرده و حتي كشورها را نيز تحت تسلط خود گرفته است. من فكر مي كنم تا 10 سال ديگر در شهر تهران اگر كسي با كامپيوتر آشنا نباشد نمي تواند به بانك و سينما برود، سوار اتوبوس و قطار شود، از مغازه هاي بزرگ خريد كند و از بزرگراهها عبور كند.
توليدي و فروشنده پوشاك: به قول معروف مردم گفتار آدمهاي نيك را كاملتر و آسانتر از ديگران باور مي كنند. تبليغات در مورد كالايي انجام مي گيرد كه روي دست مانده است و بازار فروشي ندارد. هر كالا با كيفيت خود، تبليغات خود را انجام مي دهد و من نيز هيچ نيازي به تبليغات ندارم.
فروشنده مواد غذايي: كالاهايي كه در اين فروشگاه موجود است، خود يك مبلغ هستند. كالاي من مورد نياز همگان است و مردم براي نياز هم آنها را مي خواهند و مي دانم كه هميشه كارخانه هايي كه در حال ورشكستگي هستند بيشترين تبليغ را براي كالايشان مي كنند.
نتيجه آنكه تبليغات در كشور ما هنوز جاي خود را باز نكرده است و جز در نمايشگاهها تبليغات صحيحي عرضه نمي شود و بايد به امر تبليغات مثل يك صنعت و علم نگاه كرد و ابزار آن را هنر گرافيك و موسيقي و فيلم دانست. بايد در كنار تبليغات صحيح كيفيت كالاها را بيش از اين در نظر گرفت و كالاهاي مرغوب را تبليغ كرد تا تعبير از كالا و حس بدبيني از افراد جامعه دور شود.
رشد شهرنشيني و تقسيم كار اجتماعي، باعث ايجاد تحولاتي در جامعه گرديده و اين تحولات سرانجام به انقلاب صنعتي ختم شد پس از انقلاب و بروز پديده توليد انبوه، معرفي كالاها و ايجاد نياز براي مصرف آنها به صورت يك ضرورت درآمد و از همين جا بود كه كاركرد عمده تبليغ به عنوان وسيله اي براي ايجاد احساس نياز آغاز شد. تاريخ اولين فعاليت تبليغاتي به اوايل قرن 19 برمي گردد كه موسسه اي در بوستون به عنوان واسطه اي بين خريدار و فروشنده تاسيس شد. در اين مورد كه تبليغات امري ضروري است هيچ ترديد وجود ندارد. اما بحث در مورد نحوه اجرا و ارائه پيامهاي تبليغاتي مي باشد. به طور كلي دو نوع پيام تبليغاتي وجود دارد.
تبليغات مركزي: پيام بر جنبه هاي كليدي كالاي مورد تبليغ تمركز دارد و گيرنده به صورت فعال درگير محاسبات دقيق و تعمق در مورد صحت اطلاعات ارائه شده ميگردد.
تبليغات پيراموني: نكات مورد تأكيد در اين نوع پيامها جذابيت فرستنده پيام فضايي كه در آن تبليغ مي شود، لحن گفتار فرد و … هستند. در چنين شرايطي گيرنده پيام، وادار به تفكر در مورد نكات اساسي كالاي موردنظر نمي شود.
مطابق يك نمونه گيري از پيامهاي تبليغاتي طي شهريور ماه 1378، بيش از 80% پيامهاي تبليغاتي تلويزيون پيراموني بوده اند. نكتة مهمتر در اين نوع بررسيها وجود ادعاهايي از سوي سازندگان برخي كالاها است كه قبول آنها دشوار مي نمايد. از آن جمله كنترل وزن با استفاده از يك وسيله خاص يا تنها برخورد يك قطره از نوعي مايع ظرفشويي باعث برطرف شدن حجم عظيمي از چربي ظروف است.
براي پيشرفت هر جامعه اي بايد برخي باورهاي عمومي وجود داشته باشد. مثلاً اعتقاد عمومي به صحت رابطه علت و معلول و باور به لزوم كار و تلاش براي نيل به نتيجه زيربناي همه فعاليتهاي جامعه است. چنانچه اين باور دچار خدشه شود كاركرد سالم جامعه با مخاطره مواجه شده و افراد سعي مي كنند از راههاي ديگري به اهداف خود دست يابند. به نظر مي رسد تبليغ وسيع يك شبه پولدار شدن آن هم با وسايل ساده اي از قبيل خريد برگه هايي خاص يا افتتاح حساب در يك بانك مشخص نوعي مبارزه با اعتقاداتي باشد كه زيربناي يك جامعه سالم را تشكيل مي دهند. نكته مهم در بررسي اين مسئله، وضعيت كودكان است. در تحقيقات مختلف مشخص شده است كه به طور كلي كودكان قبل از 8 سالگي در تشخيص يك ادعاي كاذب مشكل دارند. همچنين معلوم شده است كه به فاصله اندكي، ادعاهاي تبليغاتي را به خاطر نداشته اما نامهاي تجاري تبليغ شده را به خاطر مي آورند. به مطالب فوق اين آمار بايد افزوده شود تا ابعاد مشكل بيشتر آشكار شود. كودكان و نوجوانان بخش عمده مخاطبان تلويزيون را تشكيل ميدهند و بيش از 90% آنان اوقات فراغت خود را با تماشاي تلويزيون سپري مي كنند.
همچنين بايد توجه كرد كه طي دوره كودكي، فرد قادر به تفكيك واقعيت تو تخيلات نيست. و از آنجا كه آموخته هاي اين دوره نقش مهمي در تكوين شخصيت فرد ايفا مي كند آثار سوء تبليغات و بد آموزشهاي ناشي از آن بيشتر نمايان مي شود.
همچنان كه گفته شده خاطرات دوران كودكي نقش مهمي در طرز تفكر بعدي فرد دارند و به صورتي روشن در ذهن نقش مي بندند. البته تجارب فردي با اين موضوع هماهنگ است. با توجه به اين موضوع، هنگامي كه دو سوم مادران مي گويند كه كودكانشان آوازهاي تجاري تلويزيون را به خاطر سپرده و به كرات زمزمه مي كنند، جاي نگراني وجود دارد، به خصوص كه به ياد آوريم كه كودكان مورد بررسي بين 4-3 سالگي بودهاند. همچنين در اين بررسي معلوم شد كودكاني كه بينندگان پروپا قرص تلويزيون بوده اند بيشتر احتمال داشت فرآورده هاي تبليغ شده را طلب كنند و رغبت بيشتري به خريد و مصرف اين اقلام داشته اند.
در مورد بزرگسالان وضع تفاوت دارد. تقريباً همه افراد نمونه مورد بررسي در پيمايش فوق، اظهار داشته اند كه تبليغات به منظور متقاعد كردن آنها صورت مي پذيرد و آنان هيچگاه حاضر نيستند، پولي را كه به زحمت درميآورند، براي خريد كالاهاي تبليغ شده صرف كنند. اما واقعيت چيست. مطالعات حاكيست در شرايط برابر احتمال انتخاب كالايي بيشتر است كه آشنايي بيشتري با آن داريم، به عبارت ديگر هر چه كالايي بيشتر تبليغ شود احتمال مصرف آن افزايش مي يابد. شرايطي را تصور كنيد كه فرد در فروشگاه قصد خريد مايع ظرفشويي يا دستمال كاغذي دارد. با توجه به تنوع اين كالاها كداميك را انتخاب مي كند، احتمال خيلي كمي دارد انتخاب را به فروشنده بسپاريم چون اين كار با خود پنداره فرد مبني بر استقلال و تصميم گيري فردي، در تضاد است. در چنين شرايطي خيلي ساده اولين اسمي كه به ذهن فرد مي رسد، تكرار مي شود. معمولاً اولين اسم، تكراري ترين آنها نيز هست و اين با اظهارات قبلي فرد در مورد عدم تاثيرپذيري از تبليغات در تضاد است.
گفته شد كه كاركرد اصلي تبليغات ايجاد احساس نياز است. ولي در شرايطي كه امكان ارضاي اين نياز ايجاد شده وجود نداردد چه وضعي به وجود مي آيد. مهمترين نتيجه حاصل از اين ناتواني، سرخوردگي و ناكامي است. هنگامي كه در جامعه به تبليغ موضوعي (اعم از كالا، شعار و …) پرداخته شود اما لوازم نيل به آن وجود نداشته باشد، فرد به مباني ارزشي جامعه بي اعتقاد شده و سعي در يافتن راههايي مغاير با آنچه در جامعه پذيرفته شده است دارد. انجام اين راهها بستگي به نوع شخصيت و محيط زندگي فرد دارد. ممكن است برخي افراد با انجام اعمال خلاف قانون مانند: سرقت، قاچاق و … سعي كنند به امكانات و كالاهاي تبليغ شده دست يابند. اما برخي افراد ديگر با نااميدي و واكنشهاي رواني به اين تضاد پاسخ مي دهند.
به قول «خوزه دوكاسترو» اكثر افراد جامعه محكوم به شكنجه تنتال شده اند و تنها مجاز هستند، به اين امكانات و مواهب نگاه كنند.
كلام آخر، اهميت جنبه آموزشي تبليغات است كه براي فعاليتهايي از قبيل حفظ فضاي سبز، حضور در كلاسهاي سوادآموزي، پيشگيري از بيماريها، شركت در فعاليتهاي پيشگيري از آلودگي هوا، مصرف بي رويه آب و برق، اهميت خاص دارد و به عنوان نمونه اي از تبليغ مناسب كه همه جنبه هاي اطلاع رساني در آن رعايت شده است، پيامهاي تبليغاتي پيشگيري از مصرف بي رويه آب را مي توان نام برد.
پيشنهادات
اولين گام در راه نظم دادن به امر تبليغات تشكيل كميته اي براي نظارت بر توليد و پخش پيامهاي بازرگاني است. در برخي از كشورهاي ديگر چنين كميته اي وجود دارد و وظايف آنها عبارتند از:
مشخص كردن احتمالي جنبه هاي بدآموزي پيام، تعيين صحت ادعاي مطرح شده در پيام كه در صورت درخواست كميته، شركت يا فرد مدعي بايد به اثبات آن بپردازد و در صورت ناتواني از اثبات موظف مي شود طي پيامهايي به صورت رسمي، نادرستي ادعاي مطرح شده را اعلام نمايد.
در مورد تركيب اعضاي كميته فوق بايد با پرسش از صاحبنظران تصميم گيري شود. كميته بايد در مورد ساعات و زمان پخش آگهي ها اظهار نظر كند. به عنوان مثال كميته مي تواند در مورد تبليغات ميان برنامه ها و تبليغات آخر هفته كه كودكان بيشتر تلويزيون تماشا مي كنند، محدوديتهايي اعمال كند.
مطابق برخي تحقيقات مدت زمان بهينه تماشاي تلويزيون بين يك تا دو ساعت در هر 24 ساعت است. روانشناسان توصيه مي كنند والدين همراه با بچه ها به تماشاي تلويزيون پرداخته و پس از پايان برنامه در مورد مطالب به بحث و بررسي بپردازند. اين امر در مورد آگهي هاي تجاري بيشتر صدق مي كند.
مركز تحقيقات و مطالعات و جرم شناسي اداره كل زندانها و اقدامات تاميني و تربيتي استان خوزستان
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن