انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

موضوع :
انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود
پایه ی هفتم-درس اول-صفحه ی ۲۰-روزی را که دوست دارم تکرار شود
انشا پایه هفتم صفحه ۲۰ در مورد روزی را که دوست دارید تکرار شود
مقدمه:همیشه وقتی تویه یه شرایط خاص قرار می گیریم ،اولین حسی که به ما دست می دهد حس نا اشنایی و ترس است اما رفته رفته با درک موضوع و اتفاق می توان حس خود را به حسی زیبا و لذت بخش تعقیر داد.
تنه انشا :حدود دو سال پیش در خانه ی ما همه در حال تکاپو و جنب و جوش بند.مادربزرگ و خاله و عمه در خانه مشغول بودند،و هرکدام کاری را پیش می بردند و می گفتند که امروز انتظار به پایان می رسد و خواهر(برادر)عزیزت بدنیا می اید و از انجایی که قبل از ان مادر و پدرم به من گفته بودند که ب زودی خواهری(برادری)برای من بدنیا می اورند،من خیلی ناراحت بودم زیرا که احساس می کردم باامدن خواهر(برادر)جدیدم توجهات پدرو مادرم نسبت به من کم رنگ می شود و دیگر مرا مانند سابق دوست ندارند.تمام ان روز تا مادر به همراه خواهر(برادر)جدیدم به خانه بیایین در اتاق خود نشسته بودم و ماتم زده به اینده فکر می کردم
به گونه ایی که همه در خانه نگران برخورد من بعداز امدن خواهرم(برادرم)بودند.اما با وارد شدن مادر و پدرم و خواهرم(برادرم)و بعد از دیدن صورت هم چون ماه خواهرم(برادرم)و شباهت بسیار زیاد ان به من حس خوبی به من دست دادو مادرم اسباب بازی به عنوان هدیه به من داد و گفت این را خواهرت برای تو خریده است تا باان و خواهرت بازی کنی و دیگر تنها نیستی و می توانید دوتایی باهم بازی کنید و از هم مراقبت کنید.ان لحظه تمام حس های بد به مناز بین رفت و من از خواهر(برادر)تازه واردم خیلی خوشم امد و الانکه دوسال می گذرد و خیلی خوشحالم که خواهری دارم و همیشه با همدیگر بازی می کنیم و من مراقب او هستم و نمی گذارم که اتفاقی برای او بیوفتد و من همیشه از این اتفاق خوشحالم و دوستدارم بار دیگر این روز اتفاق بیوفتد.زیرا که یکی از بهترین روزهای عمرم بود.
نتیجه گیری:زود قضاوت کردن اصلا کار خوب ودرستی نیست،بنابراین همیشه تلاش کنیم که باامدن و وارد شدن فرد جدیدی به خانواده با خلقی تنگ و دلی نامهربان باان برخوردار نکنیم.زیرا که می تواند در اینده به یکی از بهترین اتفاق های زندگیمان تبدیل شود و ما بدخلقی و نامهربانی ان را خراب نکنیم
سایر انشاها :
انشا شماره یک
روزی را دوست دارم تکرار شود که به یاد دارم روزی که هر لحظه از زندگی برایم معنا بخش بود،روزی که همیشه خدایم با من بود و از وجود خالصانه ام لذت می بردم، چه کسی میداند من چه روزی را می گویم؟
تصور کنید روزی را که آسمان لبخند می زندوخورشید می درخشد و ابرها در کنار آسمان بازی می کنند.دوستان با یکدیگر مهربان و دلسوز هستند و برای هم می میرند، تصور کنید روزی را که پدر مادرتان به شما لبخند رضایت می زنند و به شما افتخار می کنند.
تصور کنید روزی را که در مدرسه هستید،دوستان و آشنایان کنارتان هستند و می توانید از گرفتن نمره بیست لذت ببرید تصور کنید روزی را که زندگی با شما سخن می گوید و از زندگی درس دوستی و محبت و لذت نمره بیست گرفتن می گیرید
آری من از این روز سخن می گویم،روزی که هیچکس جز من و خدایم نمی تواند تصور کند.روز زندگی.
انشا شماره دو
بعضی از روز های سال وجود دارند که انسان میخواهد دوباره آن ها را تجربه کند. عید نوروز یکی از این روز هاست.
من دوست دارم عید نوروز را به چند دلیل تجربه کنم ؛ اولا عید دیدنی های متنوعی که در عید نوروز اتفاق می افتد.دوما خوردن آجیل های جور واجور و سوما اینکه دو هفته تعطیلیم و کلی خوش می گذرد.
اما بیشتر از هر دلیلی این عید باستانی را به دلیل روز سیزده به در دوست دارم !چون ما عادت داریم ، یعنی همه عادت دارند در این روز به دیدار طبیعت بروند .
ما سیزده بدر سال پیش، به همراه اقوام وفامیل که خدا زیادشان کند ! به یک منطقه کوهستانی رفتیم . به زبان خودم میگویم :« رفتیم کوهستون!!!! »
آن سال ، سال خوبی بود . چون ما روز قبل از سیزده بدر از کربلا آمده بودیم . جای همه خالی. بعد تمام شدن روز سیزدهم مسافرت ها و شروع میشود. ما برای سپری کردن اوقات فراغت خود به همراه دایی و خاله و مادر بزرگم به سواحل زیبای شمال کشور رفتیم. خیلی خیلی خوب بود!!
در شمال از هر چیز بهتر دریا بود چون حدود 2 سال بود که دریای شمال را ندیده بودم!!! تازه جنگل های سرسبذ شمال هم خارج از تعریف نیست!! اما من خوابیدن در جنگل ها را اصلا دوست ندارم چون از آن خاطره ی خوبی ندارم .
بگذریم .همه اینها را گفتم که بگویم که عید نوروز روز مورد علاقه من است وآرزو دارم که آن روز دوباره تکرار شود.!!
انشا شماره سه
روزی که دوست دارم تکرار شود، اولین روزی است که مدرسه را تجربه کردم.شاید برایتان عجیب باشد ولی من در این روز تنها کسی بودم که در مدرسه مان همراه با پدر و مادرم به مدرسه نرفتم!البته مادر و پدرم هم تقصیری نداشتند چون باید سر کار می رفتند.از یک طرف خیلی خوش حال بودم که به مدرسه می رفتم و از طرفی هم خیلی می ترسیدم!چون تا به آن زمان به طور جدی از پدر و مادرم جدا نشده بودم.ولی به هر ترتیب این یک توفیق اجباری بود .البته خیلی هم بد نگذشت.چون دوست مهد کودکم"امیرحسین"را در آن جا دیدم.پس از آن بچه ها به صف ایستادند و مدیر مدرسه برایمان سخنرانی کرد.سپس سر کلاسهایمان رفتیم.آن جا با معلممان خانم کریمی آشنا شدم.خانم کریمی پس از سلام علیک با بچه ها شروع به درس دادن کرد.ابتدا حرف الف و سپس حرف ب از حروف الفبا را به ما آموخت.در همان روز بود که یاد گرفتم بنویسم"بابا"و به همین دلیل خیلی ذوق کردم!!البته با وجود این همه ذوق و شوق نمره ی اولین املایم خوب شد!!به هر حال باید قبول کنیم املا سخت ترین درس اول دبستان بود و برای من تقریبا مشکل بود!!پس از زنگ املا زنگ ریاضی فرا رسید.ریاضی آنقدر آسان بود که سر کلاس خوابیدم!البته من اعداد را از قبل بلد بودم!پس از ریاضی زنگ خانه خورد و برگشتم خانه.این روز یکی از جذاب ترین روزهای زندگی ام بود ولی به هر ترتیب این روزهم مانند روزهای دیگر گذشت...خیلی دوست دارم به آن روزها برگردم و دوباره آن روزها تکرار شود ولی افسوس که نمی توان زمان را به عقب بازگرداند و روزهای خاطره انگیز را تکرار کرد.
انشا شماره چهار
نشاط و شادابی، عنصری است که باید خود ما در وجود مان بیافرینیم. خدا هر روز و هر صبح را تازه می آفریند و ما باید از اینکه هر روز صبح از خواب بیدار می شویم و روز تازه ای را شروع می کنیم باید خوشحال باشیم، چون مثل یک تولد تازه است.بهار نیز زایش مجدد آفرینش است که خداوند در دل هستی و طبیعت قرار داده است. روزهای بهاری می آیند و میروند تا به اوج تکامل خود می رسند و پخته می شود با ویژگی و خصوصیت خاص خود و میوه ها و محصولات و کار و کسب مخصوص خود؛ و این ها همه تازگی است.
تازگی را باید درون خودمان بسازیم، تولید کنیم، بپزیم و برای استفاده دیگران ارائه دهیم. اگر تازگی را در خود ایجاد نکنیم، به روز مرگی دچار می شویم و این یعنی مرگ!
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 بهمن 1398 ساعت: 14:25 منتشر شده است
برچسب ها : انشا با مقدمه در مورد روزی را که دوست دارم تکرار شود,انشا با مقدمه و نتیجه گیری در مورد روزی را که دوست دارم تکرار شود,انشا پایه هفتم در مورد روزی را که دوست دارم تکرار شود,انشا پایه هفتم درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود,صفحه 20 انشا پایه هفتم روزی را که دوست دارم تکرار شود,انشا پایه هفتم صفحه 20 با موضوع روزی را که دوست دارم تکرار شود,انشا پایه هفتم صفحه 21 در مورد روزی را که دوست دارید,تکرار شود انشا در مورد روزی را که دوست دارم تکرار شود,انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود,انشا غیر تکراری در مورد روزی را که دوست دارم تکرار شود,انشاء پایه هفتم روزی را که دوست دارم تکرار شود,انشاء در مورد روزی را که دوست دارم تکرار شود,انشاء در موضوع روزی را که دوست دارم تکرار شود,انشاء درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود,انشاءروزی را که دوست دارم تکرار شود,انشائ با موضوع روزی را که دوست دارم تکرار شود,پایه هفتم در مورد روزی را که دوست دارم تکرار شود,