جواب سوالات پایه یازدهم - 2

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

انشا درمورد عجله کار شیطان است

بازديد: 181

انشا درمورد عجله کار شیطان است

شاخه فنی و حرفه ای و کاردانش پایه یازدهم صفحه۱۰۲ عجله کار شیطان است

مثل ها حکایت گر داستان ها و سرگذشت حال انسان هایی هستند که در زمان گذشته زندگی می کردند و درس های زندگی خود را برای آیندگان به یادگار گذاشتن تا ما نیز از آن ها بهره بگیریم و مثل های آن ها را سرمشق راه و زندگی خود قرار دهیم، با صبر و شکیبایی در انجام کارها و تصمیمات زندگی همه ی هدف ها مورد ارزیابی  و آزمایش قرار می گیرند و با دقت فراوان به انجام می رسانند.

اما کسانی که در همه ی کارهای خود عجله دارند ،تنها به انجام کار عمل می کنند و نتیجه ی کار و درستی کار برایشان اهمیتی ندارد، همانطور که همه می دانیم با عجله کردن در کار علاوه بر نگرفتن نتیجه ی مطلوب اغلب خسارت هایی نیز به ما وارد می شود که این خسارت ها می توانند جانی و مالی باشند و گاه می توانند غیرقابل جبران باشند و یک زندگی را تباه کنند. همانطور که گفته شد، عجله کار شیطان است،

همان شیطانی که همیشه ما را وادار به انجام کارهایی می کند که به صلاح ما نیستند و به ما ضرر می رسانند. مثل اینکه لحظه ی آخر از خواب بیدار شویم و از عجله ی زیاد صبحانه نخوریم و به مدرسه برویم. این صبحانه نخوردن مثالی از ضرر رساندن است که طی طولانی مدت بیماری های زیادی را پشت سر خود به همراه دارد. انسان عاقل و باهوش همیشه در کارها صبوری خرج می کند و از شتاب بیهوده و تصمیمات عجولانه دوری می کند

تا در نهایت به نتیجه مطلوب دست یابد در حالی که با عجله کردن در کارها تنها به خودش ضرر می رسد و هرگز نمی تواند به هدف زندگی خود دست یابد و همیشه سرافکنده و نادم باقی می ماند. مطمئنا در اطراف ما همیشه انسان هایی بوده اند که با عجله کردن زندگی خود را تباه کرده اند. بنابراین با دیدن آن ها و درس گرفتن از عاقبت آن ها همیشه صبر و شکیبایی را پیشگام در زندگی خود قرار دهیم تا در زندگی سربلند و پیروز باشیم.

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

بازديد: 9273
بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

شامل چند نوع بازنویسی است تا آخر ببینید :

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

معنی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

۱- به گفتارها و پند های دیگران گوش فرا نمی دهد.

۲- شنونده ای که به حرف یا نصیحتی بی اعتنا باشد،گویی که نشنیده باشد.

۳- حرف نشنو و بی توجه است.

۴- بعضی وقت ها از آدم های اطرافمان خواسته هایی داریم و انتظار داریم که به خواسته ی ما عمل کنند، ولی هر بار بی توجهی می بینم و کم محلی! آنجاست که می گویند طرف از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند.

 

پایه یازدهم شاخه فنی و حرفه ای و کار و دانش مثل نویسی صفحه۳۴ از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند.

همیشه که نباید همه ی حرف ها و انتقادهایی که به ما گفته می شود را به جان دل پذیرفت و عمل کرد، اگر اینطور بود از ما و شخصیت واقعی ما چیزی باقی نمی ماند و تبدیل می شدیم به صفاتی که به ما نسبت داده شده و شبیه عروسک کوکی که ما را به هر طور که می خواهند کوک می کنند و رها می کنند ،

گاهی باید بعضی از حرف ها را از گوشی بگیریم و از گوش دیگر خود در کنیم یعنی حرف دیگران را گوش دهیم اما نباید که همه ی حرف هایی که به ما گفته می شود را انجام دهیم یا برایمان مورد اهمیت شود، مثل حرف های دو بهم زنی یا غیبت یا دروغ هایی که می شنویم و یا حتی انتقادهای نابه جایی که از ما گفته می شود، شاید بعضی از آن در کامل شدن شخصیت ما، حائز اهمیت باشد و یا به نفع ما باشد،

می توانیم حرف های خوب را ز حرف های بد گلچین کنیم و آنچه را که به ضرر ماست و اهمیتی ندارد از ذهن و قلب و گوش خود بیرون کنیم زیرا با فکر کردن به اینگونه حرف ها یا گوش کردن یا توجه نشان دادن تنها مغز ما درگیر چیزهای بیهوده می شود و به دنبال آن آرامش از ما سلب شده و روز به روز با فکر و خیال های بیهوده دچار بیماری های روحی و روانی شده که تنها به ما ضرر می رساند و این ضررها می توانند گاهی غیر قابل جبران باشند

بنابراین بهترین گزینه همین گوش نکردن و یا به اصطلاح قدیمی تر، از این گوش گرفتن و از گوش دیگر در کردن استفاده کرد تا آرامش در زندگی ما جریان داشته باشد و کمتر به کارها و افکاری که ما را اذیت می کنند توجه شود و زندگی روز به روز برایمان لحظات شادی را ثبت کند و دنیا و آدم هایش برایمان زیباتر و جذاب تر از قبل شود. اینگونه زندگی نیز آسان تر و به کام ما شیرین تر خواهد شد، به امید روزی که همه شاد باشند و با حرف ها و کنایه ها دل دیگران را نشکانند تا گوش دیگر در و دروازه نباشد

 

بازنویسی دوم :

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

مقدمه: بعضی وقت ها از آدماهای اطرافمان خواسته هایی داریم و انتظار داریم که به خواسته ی ما عمل کنند، ولی هر بار بی توجهی می بینم و کم محلی! آنجاست که می گویند طرف از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند.

تنه: یک مطبخ خانه خیلی کوچک وجود داشت که پیرزنی دنیا دیده و با تجربه که دست پختش شهره ی خاص و عام بود. غذا می پخت و می فروخت. پیرزن، بسیار با مهارت غذاهای مختلف را آماده می کرد و مردم نیز عاشق دست پخت او بودند. اما هر بار تندی غذایش زیادی زیر زبان می آمد و مردم از روی علاقه ی زیاد به پیرزن می گفتند که غذایت بسیار لذیذ است اما کمی از تندی آن بکاه. زیرا که نمی خواهیم به دلیل این موضوع از خوردن غذاهای خشمزه ی تو عاجز باشیم. پیرزن هر بار در پاسخ به سخن های دیگران چشم آهسته ایی می گفت و باز روز بعد به کار خود ادامه می داد. تا اینکه دیگر مردم شهر از گفتن های خود و شنیدن های پیرزن خسته شدند و دیگر به مطبخ خانه ی کوچک پیرزن نرفتند و بین مردم و اهالی شهر اینگونه زبانزد شد که پیرزن سخنان ما و خواسته ما را از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند و اصلا به ما و نظر ما توجهی نشان نمی دهد! اینگونه بود که مطبخ خانه ی پیرزن بسته شد و تنها دلیل آن این بود که پیرزن حرف را از این گوش می گرفت و از گوش دیگر در می کرد.

نتیجه گیری: سخنان و نظر دیگران قابل احترام است و باید با دقت و توجه به آن ها گوش کرد. شاید که آن ها از روی صلاح و عاقبت به خیری ما سخنی یا توصیه ایی می کنند و از پس آن ما نسبت به قبل پیشرفت کنیم و یا برعکس با گوش نکردن آن پس رفت کنیم و هر آنچه که داشته ایم  را نیز از دست بدهیم.

 

داستان برای ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

یک آشپز خانه خیلی کوچک وجود داشت که پیرزنی دنیا دیده و با تجربه که دست پختش شهره ی خاص و عام بود. غذا می پخت و می فروخت. پیرزن، بسیار با مهارت غذاهای مختلف را آماده می کرد و مردم نیز عاشق دست پخت او بودند.

اما هر بار تندی غذایش، زیادی زیر زبان می آمد و مردم از روی علاقه ی زیاد به پیرزن می گفتند که غذایت بسیار لذیذ است اما کمی از تندی آن بکاه. زیرا که نمی خواهیم به دلیل این موضوع از خوردن غذاهای خوشمزه ی تو عاجز باشیم. پیرزن هر بار در پاسخ به سخن های دیگران چشم آهسته ایی می گفت و باز روز بعد به کار خود ادامه می داد.

تا اینکه دیگر مردم شهر از گفتن های خود و شنیدن های پیرزن خسته شدند و دیگر به مطبخ خانه ی کوچک پیرزن نرفتند و بین مردم و اهالی شهر اینگونه زبانزد شد که پیرزن سخنان ما و خواسته ما را از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند و اصلا به ما و نظر ما توجهی نشان نمی دهد! اینگونه بود که آشپز خانه ی پیرزن بسته شد و تنها دلیل آن این بود که پیرزن حرف را از این گوش می گرفت و از گوش دیگر در می کرد.

 

حکایت برای ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

در روزگار قدیم دانشمندی در ولایتی میزیست که به سبب علمش خودپسند شده و به سخنان دیگران بی اعنتا بود. سرانجام روزی علما و حکیمان دانا گرد هم آمدند تا چنین رفتار زشتی را از دانشمند بی عمل دور کنند. بنابراین تصمیم بر آن گشت که هریک صبح در دم خانه دانشمند ایستاده و نکته یا نصیحتی به او بدهند.

در روز های بعد همه‌ی دانایان یک به یک به محض دیدن او پندی به او میدادند و اورا از رفتارش منع میکردند.و او نیز ان ها را با نهایت دقت قبول میکرد ولی بازهم به آن ها عمل نمیکرد. سرانجام پس از آنکه تلاش علما سبب واقع نشد درباره دانشمند گفتند که از یک گوش گیرد و از گوش دیگر در کند.
بله عزیزان ما در زندگی بایستی به سخنان دیگران توجه کنیم و اگر پذیرش ان برایمان مقدور است از انجام آن اجتناب نکنیم و همواره به حرف های دیگران اهمیت بدهیم.

 

بازنویسی دیگر :

انشا برای ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

در یکی از شهرهای ایران دختری زیبا به نام نیلو در کنار خانواده خود زندگی می‌کرد. این دختر به خاطر زیبایی خیره کننده‌ای که داشت همیشه همه فامیل و دوستهای درباره زیبایی و حرف می زدند.و این کار باعث مغرور تر شدن دختر میشد. دخترک برای اینکه خیلی دیده شود لباس های باز و آنچنانی میپوشید تا خیلی به چشم مردم و پسرها بیاید ( یک نوع عقده!) . در یکی از روزها دوست نیلو به او یک صفحه مجازی معرفی کرد و گفت اگر تو عکسهای را در صفحه های مجازی گذاری بیشتر معروف می شوی.

و به این گونه بود که نیلو را اغفال کرد و او را از راه به در کرد. مادر نیلو که موضوع را فهمید سعی کرد دخترک را قانع کند و به او بفهماند که این کارها عاقبت خوبی ندارد ولی نیلو به حرف های مادرش گوش نمی داد و از این گوش می گرفت و از آن گوش به در می کرد.

روزها می گذاشت و نیلو در فضاهای مجازی بیشتر معروف می شد و هر پسری که به او درخواست دوستی میداد نیلو درخواست آن را رد نمی کرده و با همه آنها دوست می شد. در این وسط مادر نیلو خیلی نگران او بود و همیشه او را نصیحت می‌کرد ولی نیلو هیچ توجهی به حرف ها و نصیحت های مادرش نمی‌کرد.

تا روزی که وقتی از خواب بیدار شد گوشی اش را به دست گرفت تا به صفحه های مجازی اش سری بزنند ولی با صحنه های خیلی بدی رو به رو شد همه عکسهایی که با غریبه ها گرفته بود و هر مدل عکسی که به آنها فرستاده بود پخش شده بود و هر کسی یک حرف ناجوری زیر عکس به او گفته بودند. و به او لقب یک دختر بی حیا را داده بودند نیلو وقتی این را دید به این فکر کرد که کاش به حرف های مادرش گوش می داد و حرفهای او را از این گوش می گرفت از آن گوش به در نمی کرد.

 

 

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:43 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

بازديد: 11957
انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

سوال  :

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

پاسخ :


مقدمه: هر کسی در زندگی تصمیمات زیادی را می گیرد و به دنبال آن تصمیم ها مسیر زندگی خود را برمی گزیند اما گاهی دچار اشتباه می شوند و ناگزیر به جبران آن می شود اما بعضی اوقات این اشتباهات آنقدر پیش و پا افتاده است که تنها حسرت و پشیمانی را برایت به جا خواهد گذاشت.

تنه انشاء: آدم عاقل قبل از هر تصمیمی درست فکر می کند. تمام راه ها و جوانب رسیدن به هدف را بالا و پایین می کند تا در نهایت مسیر درست و نزدیکتر را برگزیند و آن را ادامه دهد. گاهی ممکن است خطا رود و این قابلیت را داشته باشد که مسیر رفته را بازگردد و از آن درس عبرت بگیرد.

اما زمانی که به تصمیم خود پافشاری کند و تمام مال و ثروت و عمر و جوانی خود را در این مسیر صرف کند و در انتهای راه دریابد که تمام این مدت اشتباه رفته است تنها برایش حسرت و پشیمانی به جا می ماند. چرا باید آدم عاقل که خدا در وجودش قدرت اراده و تصمیم گیری را نهفته است

و این قابلیت را برایش تعبیه ساخته است که با کمک عقل خود کارها را انجام دهد، کاری را انجام دهد که پشیمانی ثمره ی آن باشد؟! پس چه شد آن انسانی که اشرف مخلوقات نامیده شد و از تمام موجودات بالاتر و ارجع تر شمرده شد! انسان عاقل باید از تمام کارها و تجربیات خود و دیگران درس عبرت بگیرد

و آن را در ذهن خود ثبت کرده تا در زمان نیاز به آن رجوع کرده و با کمک اندوخته ها و عقل خود تمام مشکلات را از سر راه خود کنار زند. این ها همه خصوصیات انسان عاقل است. همان انسان عاقلی که اگر کاری را انجام داد با عقل و تفکر آن را انجام می دهد و یا اگر در آن شکست خورد به جای پشیمانی در صدد جبران آن بر می خیزد و با تمام جان و دل برای جبران آن تلاش می کند.

نتیجه گیری: اندیشیدن قبل از هر کاری تنها راهت را آسان تر خواهد کرد. بنابراین باید این ضرب المثل را سر لوحه ی زندگی قرار داد و همچون افراد عاقل در تصمیم گیری ها درست انتخاب کرد تا در انتهای کار برایت پشیمانی به ارمغان نیاید.

 

بازنویسی ضرب المثل در مورد چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

 

کاربرد ضرب المثل :

درمورد افراد و کسانی به کار میرود که هنگام انجام کاری ، بدون فکر به آینده در مورد آن

تصمیم میگیرند و آن را انجام میدهند.

معنی ضرب المثل :

عاقل کاری را که بداند انجام دادنش اشتباه است انجام نمیدهد.

درمورد کسانی به کار میرود که برای انجام دادن کاری ، جوانب آن را در نظر نگرفته و دچار پشیمانی میشوند.

انسان عاقل به دنبال کاری نمیرود که حسرت به دنبال داشته باشد.

 

داشتان :

در گذشته های دور در میان مردمی که هر کدام به تنهایی یک داستانی در زندگی دارند و می توان از سرگذشت زندگیشان یک کتاب نوشت پیرمردی سالخورده و دنیا دیده به همراه همسرش زندگی می کردند که از دار دنیا یک گاو داشتند  که زندگیشان را با آن می گذراندند. با شیر آن شام می خوردند، با پنیر آن صبحانه و با کره ی آن ناهار. زن خانه با گرفتن شیر و کارهای خانه روزش را سپری می کرد و مرد خانه با به چرا بردن گاو در دشت و تمییز کردن تهویله روزش را می گذراند. گذشت و گذشت تا رسید به روزی که مشتری دندان گردی برای گاو پیدا شد و به ازای مبلغ خوبی خواستار خرید گاو شد. پیرمرد نیز با یک تصمیم عجولانه گاو را فروخت تا به امید اینکه با به دست آوردن پول فروش گاو زندگیشان را بچرخاند.گاو را فروخت در حالی که پیرزن راضی به این کار نبوند. بعد از مدتی پول آنها به اتمام رسید در حالی که پیرمرد و پیرزن هیچ کاری در توان نداشتند که انجام دهد.

پیرمرد که از فروختن گاو بسیار پشیمان شده بود زیرا که به راحتی مایحتاج زندگیشان را بدون دغدغه و استرس فراهم می کرد و پیرزن که دیگر از این وضعیت خسته و شاکی شده بود با تشر به پیرمرد که تنها کارش افسوس خوردن بود گفت:چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟ پشیمانی سودی ندارد. برخیز و به دنبال کاری برو و ما را از این وضعیت نجات ده، با یک جا نشستن و زانوی غم بغل گرفتن هیچ کاری پیش نمی رود.

 

مثل نویسی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

مقدمه : به نام خدایی که انسان را کامل آفرید و به او عقل و اراده و اختیار داد و او را بر سایر موجودات برتری داد. انسان این موجود دو پا کارهای عجیب و غریب کارهای زیادی انجام می دهد به خاطر عجله و فکر نکردن به سرانجام کار ،که باعث ندامت و پشیمانی او می شود ، مانند آن پسری که حاضر شد به خاطررسیدن به دختر مورد علاقه اش مادرش را بکشد و جگر او را در آورد تا برای دختر مورد علاقه اش ببرد و هنگامی که پایش به سنگ گیر کرد و می خواست به زمین بخورد جسد مادرش گفت آ خ پسرم مواظب باش ، در این هنگام پسر از کاری که کرده بود پشیمان شد ولی چه فایده که پشیمانی فایده ای نداشت .

بدنه : بیشتر افراد بعد از انجام کار چنان پشیمان و نادم میشوند که گاهی اوقات دست به خود کشی می زنند. مانند قاتلی که بعد از ارتکاب قتل پشیمان میشود ولی افسوس
که بی فایده است و باید به جای جانی که گرفته است جان خود را بدهد .
بیشتر اتفاقات زندگی انسان اینگونه است مثلا راننده ای که به خاطر لج و لج بازی با راننده کناری با سرعت بالا سبقت بی مورد می گیرد و در این حالت تصادف میکند و جان خود و افراد همراهش را به خطر می اندازد و باعث مرگ ، معلو لیت و مصدومیت سایرین میشود و باعث خسارات جبران ناپذیری میشود که پشیمانی و ندامت یک عمر را در پی دارد.
جوانان ونوجوانانی که بخاطر اینکه انرژی خود را تخلیه کنند در چهارشنبه آ خر سال به انواع واقسام مواد محترقه دست می زنند که غیر استاندارد هستند و با یک اشتباه منفجر میشوند و باعث انفجار و مرگ ونابودی خود و آرزو هایشان میشوند و ندامت و پشیمانی یک عمر حاصل آن میشود
ما انسانها هر روز در معرض انواع و اقسام تصمیمات قرار میگیریم که تصمیم درست و نادرستی که می گیریم در سرنوشت ما تاثیر دارد و تصمیماتی مانند انتخاب دوست ، انتخاب نوع سرگرمی ، انتخاب شغل ، انتخاب مسیر سفر و صدها انتخاب دیگر که با آن مواجه خواهیم شد .

نتیجه گیری : بیایید در این روزهای پایان سال قدری در مورد کارها و تصمیماتمان بیشتر فکر کنیم و بیاندیشیم که صلاح کار ما کجاست و بهترینها را انتخاب کنیم که هیچگاه باعث پشیمانی و ندامت ما نشود و بگوییم چرا عاقل کند کاری که بار آرد پشیمانی

گسترش ضرب المثل چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

در طول سالیان دراز و در زمان های قدیم در بین افرادی که هر کدام به تکی یک قصه در زندگی دارند می توان درباره سرگذشت زندگی یک پیرمرد سالخورده و دنیا دیده به همراه زنش اشاره کرد که با هم زندگی می کردند و از دار دنیا فقط یک گاو داشتند آنها زندگی خودشان را با آن گاو می گذراندند. از شیر آن شام می خوردند و با پنیر آن صبحانه می‌خوردند و باکره آن هم ناهار می‌خوردند.  همسر پیرمرد کارهای زندگی را با دوشیدن شیر گاو و تمیز کردن خانه به سر می‌برد و مرد نیز گاو شیرده را به چرا می برد و از او مراقبت می کرد و تویله را تمیز می کرد.روزگاران بسیار زیادی گذشت تا روزی که یک فرد بسیار متنوع و پولدار برای خرید گاو قیمت بسیار زیادی را بر روی گاز گذاشت و پیرمرد با تصمیمی بسیار عجولانه و بدون فکر گاو را فروخت در حالی که پیرزن خانه راضی به فروش این گاو نبود و به پیرمرد می گفت که این گاو زندگی ما را می چرخاند و نباید آن گاو را بفروشیم. مرد در فکر این بود که با پولی که با فروشگاه به دست می‌آید می‌تواند زندگی خودشان را بچرخانند ولی روزی رسید که تمام پولی که از فروش گاز به دست آورده بودند تمام شد در حالی که پیرمرد و پیرزن هیچ کاری برای انجام دادن نداشتند. پیرمرد بسیار از این که گاو را فروخته بود پشیمان بوده و در خانه می نشست و افسوس میخورد در حالی که می‌توانست با گاو تمام مایحتاج زندگی خود را فراهم کند ولی با تصمیمی اشتباه آن گاو را فروخته بود و همسر پیرمرد که از این وضعیت پیرمرد خسته شده بود چاک چ باز آرد پشیمانی بلند کار بیرون بیاور با یک جا نشستن و غصه خوردن و زانو و بغل کردن چیزی درست نمی شود و هیچ کاری پیش نمی رود.

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:42 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازديد: 25183
انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

این مطلب شامل چندین انشا و داستان می باشد :

سوال  : انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

معنی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

۱- از داشتن چیزی یا نعمتی بی اطلاع بودن یا قدر آن را ندانستن و یا خود داشتن و از دیگران طلبیدن.

۲- در واقع زمانی استفاده می شود که شخص دارای پتانسیل ها، توانایی ها، و امکانات زیادی هست ولی علیرغم این واقعیت شخص این منابع و امکانات خود را نادیده می گیرد و خود را محتاج کمک دیگران می بیند.

۳- چیزی که داریم را نادیده می گیریم و دنبالش می گردیم.

۴- یعنی قدر چیزی را ندانیم و وقتی از دستش دادیم تازه متوجه آن می شویم.

۵- در عین حال که چیزی داریم محتاج دیگری هستیم.

 

 

انشای اول :

مقدمه انشاء:

گاهی در شرایطی قرار می گیریم که خود از ماهیت آن بی اطلاع هستیم و در پی آن دست به اعمالی بیهوده می زنیم که تنها منجر به سرگردانی بیشتر ما خواهد شد و هیچ سود یا منفعتی را برایمان به دنبال نخواهد داشت.

تنه انشاء:

در پیچ و تاب زندگی که هر گوشه از آن دنیایی از اتفاقات و خاطره هاست. ما دست به کارهایی می زنیم که به جای رهانیدن از مسله پیش رو ما را بیشتر دور خود می پیچاند. در حالی که جواب یا حل مسئله درست روبه روی ما قرار دارد و ما هیچ و پوچ خود را به آب و آتش می زنیم و حیران و سرگردان می گردیم. درست مثل این مسئله که بیان می دارد آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.

اینجا بررسی و ریزنگری اجزای پیرامون در حل مسئله به جای کلی نگری و گشتن به دنبال جواب های بسیار سخت، کفایت می کند. ابتدا در حین مواجه با مشکل یا مسئله ی پیش رو باید تمام جوانب و راه حل های نزدیک را ارزیابی کرد سپس دست به اعمال و راهکارهای سخت و دور زنید شاید جواب مسئله درست در مقابل شما باشد

و شما تنها از سر بی توجهی به آن دقت نمی کنید یا گاهی در جستجوی ویژگی های منحصر به فردی در خارج از وجود خود هستیم و این ویژگی یا صفت از نظر ما برای دیگران خارق العاده است اما با کمی کنکاش وجود خود در می یابیم که خود ما نیز دارای صفاتی، برجسته ی دیگر هستیم.

فقط کافی است به خود اعتماد کرده و متکی به خود باشیم آنگاه در می یابیم که نیاز به دیگران داریم باکه خود هر تشنه ایی را سیراب خواهیم کرد.

نتیجه گیری انشاء:

شناخت خود و خودباوری و دقت به تمام جوانب زندگی اصول های مهمی است که فرد در ابتدای خود تصمیمی باید آن را رعایت و اجرا کند که در آن صورت نه تنها برای خود بلکه برای دیگران هم زندگی را سهل و آسان خواهد کرد.

 

انشا دوم :

آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم مقدمه بدنه نتیجه

مقدمه : معنی این ضرب المثل این است که ما همیشه به دنبال داشته هایمان در جای دیگری هستیم و به قول معروف مرغ همسایه غاز است.

بدنه : ما کشوری هستیم دارای فرهنگ قدیمی و کهن! زمانی که غرب وشرق هیچ بویی ازتمدن نبرده بود ما دارای فرهنگ غنی واصیل بودیم که بسیاری از کشورها ی امروزی تحت نفوذ فرهنگ وتمدن ایران واسلامی بودند. دانشمندان بزرگی داشتیم که هنوز جهانیان از افکار واندیشه هاونوشته های آنها استفاده میکنند دانشمندانی مانند ابن سینا و هزاران نفر دیگر… پس چرا با وجود چنین جواهراتی ماباید به دیگران روی آوریم و دنباله روی آنها باشیم؟ چرا ما باید به دنبال بی حجابی باشیم در حالی که حجاب جزئی از فرهنگ ماست !

نتیجه : به امید روزی که به آنچه داریم افتخار کنیم به دین و فرهنگ و مذهب وارزش هایی که از گذشتگان به یادگار مانده است و برای حفظ آنها هزاران تن جانفشانی کرده اند و احساس تشنگی خود را با افتخار به فرهنگ غنی خود سیراب کنیم و در پی سراب نباشیم که حاصلی جز یاس و ناامیدی برای ما ندارند. به امید آنکه همه ما از آب کوزه خود سیراب شویم.

انشا سوم :

آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم

مقدمه : آب در کوزه وما تشنه لبان میگردیم یار در خانه و ما گرد جهان یگردیم به نام خداوند مهر و ماه خداوند مهربانی که به هر انسانی تواناییهای منحصر به فردی داده است که هر یک مطابق با استعدادهایش است .

بدنه انشا : بارها این مطلب را شنیده ایم که آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم معنی این ضرب المثل این است که مه همیشه به دنبال داشته ها و ریشه هایمان در جای دیگری هستیم و همیشه داشته های دیگران را بهتر از مال خودمان میدانیم به قول معروف مرغ همسایه غاز است . ما کشوری هستیم دارای فرهنگ قدیمی و کهن ، زمانی که غرب وشرق هیچ بویی ازتمدن نبرده بود ما دارای فرهنگ غنی واصیل بودیم کهبسیاری از کشورها ی امروزی تحت نفوذ فرهنگ وتمدن ایران واسلامی بودند. دانشمندان بزرگی داشتیم که هنوز جهانیان از افکار واندیشه هاونوشته های آ نها استفاده میکنند دانشمندانی مانند ابن سینا ،خواجه نصیر طوسی ابوریحان بیرونی ، خیام ، رازی و هزاران نفر دیگر… پس چرا با وجود چنین جواهراتی ماباید به دیگران روی آوریم و دنباله روی انها باشیم؟ چرا ما باید به دنبال بی حجابی باشیم در حالی که حجاب جزئی از فرهنگ ماست !چرا باید به دنبال اسراف و تبذیر باشیم؟ چرا باید در پی پارتی هایی باشیم که ریشه در فرهنگ و مذهب ماندارند؟

نتیجه گیری : به امید روزی که به آنچه داریم افتخار کنیم به دین و فرهنگ و مذهب وارزش هایی که از گذشتگان به یادگار مانده است و برای حفظ آنها هزاران تن جانفشانی کرده اند و احساس تشنگی خود را با افتخار به فرهنگ غنی خود سیراب کنیم و در پی سراب نباشیم که حاصلی جز یاس و ناامیدی برای ما ندارن. به امید آنکه همه ما از آب کوزه خود سیراب شویم.

پاسخ کاربران :

پریچهر : مقدمه : گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود. گاهی گمان نمیکنی که می شود ولی می شود. اگهی هزاربار دعا بی اجابت است. گاهی نگفته نطلبیده قرعه به نام تو می شود. انسان ها بسیار جالب هستند گاهی ساعت ها و روزها و هفته ها و ماه ها کوی به کوی، محله به محله، گوشه گوشه ها وجودی خویش را می گردند بی آنکه بدانند از برای که؟ از برای چه؟
بدنه : سال ها در مدرسه درس خواندند. حساب و جعرافی و تاریخ و… انواع علوم مختلف را خواندند اما هیچکس به آنها عشق نیاموخت. هیچکس زندگی کردن نیاموخت. هیچکس راه و رسم عاشقی نیاموخت. هیچکس چگونگی زندگی در لحظه را نیاموخت. تمام دوران تحصیل را با فکر کردن به کنکور گذراندند و نفهمیدند چه روزهایی را با فکر کردن به آینده ای که هنوز نیامده از دست داده اند و وقتی فهمیدند باقی روزهای عمرشان را در حسرت روزهای از دست رفته گذراندند.
بعد از دوران مدرسه وارد روابط عاشقانه شدند. مدتی بعد یکی دل کند و دیگری در حسرت عشق از دست رفته ماند و گاه به هم رسیدند. اصلا فرض کنیم به هم رسیدند پاسخ مولانا را که خواهد داد که می گوید:
اندر طلب دوست همی بشتابم
عمرم به کران رسید و من در خوابم
گیرم که وصال دوست در خواهم یافت
این عمر گذشته را کجا دریابم
یک عمر دویدید و دویدید و گاها به مقصد رسیدید. مقصد کجا بود ؟ مقصد جایی به غیر از لبخند و حال خوش درتمام مراحل زندگی است؟
مقصد فراتر از بهره بردن از تک تک ثانیه هاست؟
نتیجه گیری : سخنان قدیمی ها را باید در اتاقک کوچک ذهن ثبت کرد مثل همین سخنی که می گویند:
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.
یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم.
کاش بیاموزیم که در لحظه زندگی کنیم و قدر داشته ها را بدانیم و حسرت نداشته ها را نخوریم.

مهدی : در زمان های قدیم پنج دوست با یکدیگر زندگی می کردند و با یکدیگر ارتباط داشتند. یکی از این افراد پیش ثروتمندی در حال کارگری بود در آن زمان چون آب لوله کشی وجود نداشت مردم مجبور بودند هر بار برای پر کردن آب خانه با استفاده از کوزه سفالی به سمت چشمه بروند و آب پر کنند و به سمت خانه بازگرداند. چون مرد ثروتمند پول زیادی داشت به کارگر خود حقوق روزانه ای می داد تا آن کارگر بتواند برای خانواده مرد ثروتمند از چشمه آب بیاورد. مرد کارگر هر روز این کار را انجام می‌ داد و با کوزه آب جا به جا میکرد تا یکی از روزها وقتی که کوزه را پر  کرده بود و به سمت خانه مرد ثروتمند در حال حرکت بود چهار دوست دیگر خود را دید آنها مدت زیادی بودم دیگر را ندیده بودند و به خوش و بش و گفتن خاطره ها پرداختند درمیانه راه همه آنها از فرط خستگی بسیار تشنه شدند. هر کدام از آنها نظری دادند یکی گفت برویم از چشمه آب بخوریم دیگری گفت نه توان رفتن به چشمه را نداریم یکی دیگر گفت برویم از خانه مردم آب بخوریم نظرات مختلفی بین آنها رد و بدل شد و در آخر دوستی که برای مرد ثروتمند آب میبرد رو به آنها کرد و گفت آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم این حکایت ۵ دوست بود که نمی توانستند به چشمه بازگردند و نه می توانستند به پیش بروند و اجازه دست زدن به امانت مرد ثروتمند را نداشتند و هیچ کدام نتوانستند از آن کوزه آب بخورند آن پنج مرد تشنه لب ماندند اما کوزه پر از آب سالم و سلامت به دست مرد ثروتمند رساندند.

 

داستان ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم – شماره ۱

مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد. فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند. مدتی بعد، پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد. بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند، بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند: این نامه از طرف عزیزترین کس ماست.

سپس بدون این که پاکت را باز کنند، آن را در کیسه‌ی مخملی قرار دادند . هر چند وقت یکبار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده و دوباره در کیسه می‌گذاشتند. و با هر نامه ای که پدرشان می فرستاد همین کار را می کردند. سال ها گذشت.

پدر بازگشت، ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود، از او پرسید: مادرت کجاست ؟ پسر گفت: سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم، حالش وخیم تر شد و مرد. پدر گفت: چرا؟ مگر نامه ی اولم را باز نکردید؟ برایتان در پاکت نامه پول زیادی فرستاده بودم! پسر گفت: نه.

پدر پرسید: برادرت کجاست؟ پسر گفت: بعد از فوت مادر کسی نبود که او را نصیحت کند، او هم با دوست های ناباب آشنا شد و با آنان رفت. پدر تعجب کرد و گفت: چرا؟ مگر نامه ای را که در آن از او خواستم از دوستان ناباب دوری گزیند ، نخواندید؟ پسر گفت: نه … مرد گفت: خواهرت کجاست؟ پسر گفت: با همان پسری که مدت ها خواستگارش بود ازدواج کرد الآن هم در زندگی با او بدبخت است.

به حال آن خانواده فکر کردم و این که چگونه از هم پاشید، سپس چشمم به قرآن روی طاقچه افتاد که در قوطی مخملی زیبایی قرار داشت. وای بر من …! رفتار من با كلام الله مثل رفتار آن بچه ها با نامه های پدرشان است! من هم قرآن را می‌بندم و در کتابخانه ام می گذارم و آن را نمیخوانم و از آنچه در اوست، سودی نمی برم، در حالی که تمام آن روش زندگی من است. …ای کاش فکر می کردیم.

داستان ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم – شماره ۲

پیرمرد انگار به آخر خط رسیده بود. بعد از هفتاد سال زندگی پرهیجان، حالا انگار هیچ هیجانی برایش لذتبخش نبود. می گفت: بچه که بودم، وقتی سوار شدن بچه پولدارها به چرخ و فلک را می دیدم، دلم می خواست من هم می توانستم برای چند دقیقه سوارش شوم و لذت ببرم؛ اما من پولی نداشتم. پدرم کارگر بود و خرج خورد و خوراک ما را هم به زور در می آورد.

آنقدر حسرت چرخ و فلک را کشیدم تا اینکه با خود عهد کردم کار کنم و یک چرخ و فلک بخرم. دلم شادی می خواست. هیجان می خواست، اما دریغ از کسی که در آن سنین کودکی من را بفهمد. من بزرگ نشدم. هیچ وقت بزرگ نشدم؛ همیشه کودکی بودم که فقط ریش و سبیل در آورده بود و هیکلش رشد کرده بود. هیجانات و تنوع طلبی های کودکانه من هیچ وقت تمام نشد.

با هزار زحمت پولهایم را که از کارگری به دست می آوردم، جمع کردم و یک چرخ و فلک قراضه خریدم. وقتی می چرخاندمش، آنقدر سر و صدا می کرد که سرسام می گرفتم. نمی دانم بچه ها چطور این صدا را تحمل می کردند. اصلاً خودم چطور آن را تحمل می کردم؟! حالا که خوب فکر می کنم، می بینم شوق سوار شدن بر چرخ و فلک و هیجان ناشی از آن، انگیزه حرکت بود. صبحها تا بعدازظهر کارگری می کردم و بعدازظهر چرخ و فلک را راه می انداختم و با سوار کردن بچه ها و گرفتن یک شاهی بابت هر بار سوار شدن، پول بیشتری به دست می آوردم. پولهایم که بیشتر شد، چرخ و فلک را فروختم و یک چرخ و فلک بزرگتر و بهتر خریدم. بعد از مدتی آن را هم فروختم و با یک نفر در یک شهربازی قدیمی شریک شدم.

شهربازی ما اوایل چیزی نداشت. چند تا وسیله بازی ساده که همه اش را همان هفته اول امتحان کردم. در واقع خریدن وسایل بازی برای من حکم نوشیدن آب شور را داشت. هر چه می نوشیدم، تشنه تر می شدم. هرچه هیجان بیشتری را تجربه می کردم، ناآرامتر می شدم؛ مثل معتادی شده بودم که اگر مدتی هیجان به من نمی رسید، دچار افسردگی می شدم. همه چیز زندگی من در لذت بیشتر و هیجان و تنوع بیشتر خلاصه می شد. لذت می بردم تا انرژی بگیرم و بتوانم لذتهای بیشتر و جدیدتری را تجربه کنم. به هیچ چیز دیگری فکر نمی کردم.

چند سال بعد، سهم شریکم را خریدم و تمام شهربازی را مالک شدم. پولهای بیشتری جمع کردم و تا لوازم بازی مدرن تری برای شهربازی بخرم. در این فکر بودم که بزرگترین شهربازی کشور را داشته باشم.
بیست سال طول کشید تا من صاحب بزرگترین و مدرنترین شهربازی کشور شوم. همه اسباب بازی ها را قبل از دیگران خودم امتحان می کردم. هنوز کودک بودم. فقط به سن پنجاه سالگی رسیده بودم. دوست داشتم اولین کسی باشم که لذت استفاده از آنها را می چشد.

پس از مدتی دیگر اسباب بازی های شهربازی راضیم نمی کرد. رو آوردم به ورزش های هوایی. از پاراگلایدر گرفته تا چتربازی و سقوط آزاد و بانجی جامپینگ. همه را تجربه کردم، اما هیچکدام از اینها آرامم نمی کرد. مدتی به سفارش یکی از دوستانی که در حقیقت دشمنم بود، رو آوردم به مجالس شبانه و پارتی های مختلط. در همین مجالس بود که با مواد مخدر آشنا شدم. انواع مواد مخدری که هر کدام هیجان جدیدی برای من بودند. اما هیچ کدام از اینها آرامم نکرد.

الان هفتاد سال از عمرم می گذرد. در این هفتاد سال از انسان بودنم چیزی نفهمیدم. آرامش را در لذت جستجو می کردم، اما حالا پشیمانم. به آخر خط رسیده ام. هفتاد سال عمر بیهوده من، برای لذتجویی و تنوع طلبی تلف شد. آرامشی که در این همه هیجان و لذت می جستم، در جای دیگری بود که من از آن غافل بودم. در زندگی من، لذت، اصل اول بود. خدا در زندگی من جایگاهی نداشت. فراموشش کرده بودم. از یاد برده بودم که آرامش حقیقی در دست خداست و برای دست یافتن به آرامش باید به او وصل شد.

من از خدا بریده بودم. همچون تشنه ای در برهوت که به جای آب، خاک می خورد تا تشنگی اش برطرف شود. حالا هفتاد سال است که خدا همه جور میدان لذتی برای من فراهم کرده است. چقدر صبور است خدا! هفتاد سال لذت را بدون هیچ آرامشی تجربه کردم.

پیرمرد انگار به آخر خط رسیده بود. گمان می کرد خدا او را نمی بخشد. می گفت: بی معرفتی است که هفتاد سال از کسی که همه هستی ات را مدیون او هستی، بریده باشی. من به جای خدا باشم خودم را نمی بخشم.

پیرمرد ناامید بود. بعد از عمری اصل قرار دادن لذت به هر قیمتی، حالا گناه یأس بود که او را از رسیدن به آرامش واقعی باز می داشت…

به خودم نگاه می کنم. من هنوز جوانم . چقدر فرصت دارم که به آرامش برسم! چقدر فرصت هست که به خدا و عبودیت او برسم؛ چقدر فرصت هست که بزرگ شوم و آرامش حقیقی را تجربه کنم. مبادا از کسانی باشیم که سال ها زندگی کرده اند و باز هم به آرامشی که می خواستند نرسیدند. با خدا جلو رویم . آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم !!

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:40 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

بازديد: 487

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

 

مقدمه انشاء آب ریخته جمع شدنی نیست:

گاهی خطایی از ما سر می زند و ما برای جبران آن دست به کار می شویم اما گاهی هرگز خطای ما قابل جبران نخواهد بود تاکنون دیده ایی که آب ریخته را بتوان از زمین جمع کرد؟

تنه انشاء آب ریخته شده:

 اما انسان ها امکان الخطا هستند یعنی امکان دارد که خطایی از آن ها سر زند. من به شخصه جایزالخطا بودن انسان را قبول ندارم. انسان هرگز مجاز به خطا کردن نیست. بلکه در میان معدود تصمیماتی که در روزمره ی خود می گیرد امکان خطا یا اشتباه را دارد.

اما بعضی از خطاهایی که مرتکب به انجام آن می شود هرگز قابل جبران نخواهد بود. مثل گفتن حرفی که منجر به دردسر افتادن کسی دیگر شود یا ناخواسته موجب قتل کسی شدن یا ریختن آبی روی زمین آن حرف هرگز قابل پس گرفتن نخواهد بود و آن فرد هرگز زنده نخواهد شد یا آن آب هرگز جمع شدنی نیست. اینگونه اشتباهات امکان بازگشت به عقب و جبران آن بعد از انجام آن را ندارد.

بنابراین انسان باید قبل از هر کار یا تصمیمی درست بیاندیشد و اجازه ندهد که تصمیمی عجولانه یا حرفی بی فکر یا عصبانیتی بی مورد منجر به تباهی ادامه ی زندگی خود و اطرافیانش شود. او باید قبل از هر کاری به بعد و عاقبت کاری که انجام می دهد بیاندیشد. زمانی که تمام جوانب دور و نزدیک آن را سنجید آن موقع راحت تر با مشکلات بعد از آن مواجه خواهد شد و برای رفع و رجوع آن مشکل پیش خواهد رفت. زیرا وقتی از قبل آینده را از پیش، پیش بینی کرده باشی شاید فرصتی برای جبران برایت باقی مانده باشد.

نتیجه گیری انشاء:

عقل تعبیه شده است که بیاندیشم. زمانی که درست تصمیم بگیریم و با دقت و ظرافت کارهای پیش روی خود را انجام دهیم، هرگز نه آبی خواهد ریخت که نیاز به جمع شدن داشته باشد و نه حسرتی باقی خواهد ماند. بنابراین با دیدی باز و فکری هوشیار تمام امور را زیر نظر داشته باشید زیرا آب ریخته، جمع شدنی نیست و کار انجام شده بازگشت پذیر نیست.

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازديد: 589

حکایت ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

 

مثل « از دل برود هر ان که از دیده برفت»

باسمه تعالی

روزگاری جهان دوشهر بود، که در موازای هم قرار گرفته بودندو آسمانی همچو آیینه ،حَدّ واسط این دوشهر،به تماشای زندگانی بشر در دو جهان نشسته بود.

نام شهر بالا دل و شهر پایین دیده بود ،مردم شهرِ دل ،حقیقت بودند و سایه آنها در شهر دیده زمام اختیار زندگی را به دست داشت و مردم شهر دل نظاره گر سایه خودشان در شهر دیده بودند .
درواقع داستانی که میخواهم از جوهر خامه به کاغذ بنشانم اینگونه بود که
سایه ای بودم!!!، به دنبال حقیقت میگشتم
من با چشم هایم در خودم میگشتم،!! و در تاریکی هایم نور نمیدیدم و بدنم پر از جای خنجر هایی بود که خاموشی ،غم آلوده، بر تنم حکاکی کرده بود .و هیچ عشقی را نمیدیدم و نمیدیدم

از همه جا نامید ، پریشان خاطر ،دراز کشیدم و در آیینه آسمان شهرمان خود را نظاره میکردم .
بغض گلویم را چنگ میزد . چشمانم به من گفتند اشک بریز .

پس چشمانم باریدند و اشک هایم با من سخن گفتند.:((دیده را برهمه چیز ببند، و تصویر آیینه را بر قلبت بگذار.))
تصویری از آیینه گرفتم ،در دل نهادم و دیده را بر هر آنچه که بود بستم .

ناگهان خودم را در دنیای بالا دیدم (شهره دل) ،خودم را ، و خودم را.

در چشمان خودم نگریستم و با خودم یکی شدم، دیگر سایه نبودم .

سپس من در آن دنیا تنها کسی شدم که در شهر دل اختیار دار خویش بود و در هر دوشهر زندگی می کردم.

 

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:35 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

بازديد: 2845

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

بیایید از همین حالا ، مفهوم غلط فداکاری را از ذهن خود پاک کنید و مفهوم واقعی آن را جایگزین نمایید . از همین امروز تمرین کنید که از خود مراقبت کنید که خدمت به دیگران ، سبب بی توجهی نسبت به خودتان نگردد .

فداکاری با مفهوم نادرست آن ، نه تنها شما را توجه به خود و نیازهای خود بازمی دارد ، بلکه دیگران را هم به شما وابسته ساخته ، خود باوری و خود اتکایی آنها را تا حد قابل ملاحظه ای کاهش می دهد .

شما با فداکاری نادرست و بیش از حد خود ، افرادی ضعیف النفس و ضربه پذیر را تربیت می کنید که مسلماً در جامعه دچار مشکل خواهند شد و این ، گناه شماست .

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری جدید

حمایت بیش از حد یک فرد ، نه تنها خود شکنی است ، بلکه در واقع ، از بین بردن دیگران است . اگر می خواهید واقعاً و به مفهوم درست کلمه ، فداکار باشید ، باید هم به نیازها و عواطف خود توجه کنید و هم به دیگران .

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

مقدمه انشاء: فداکاری،کاری است که بر مبنای فدا کردن و جان فشانی کردن اشخاصی در زندگی ما انجام می شود. فداکاری نه اکتسابی است و نه آموزشی است بلکه در ذات انسان های مهربانی است که فداکاری را وظیفه ی خود نمی دانند، آن را حسی از وجودشان که نشات گرفته از قلب مهربانشان است، می دانند و آن را با تمام وجود ابراز می کنند.

تنه انشاء: در پیرامون زندگی ما افراد بزرگی وجود دارند که با فداکاری جانمان را نجات و آسایش و آرامش را برایمان فراهم می کنند. اما ما بی خبر و بی توجه از آن ها می گذریم. همین مادرها که بی منت و خالطانه مهربانی را برایمان دیکته می کنند و تمام چین و چروک صورتشان حاکی از همان فداکاری است که جوانیشان را برای بزرگ کردن و نشاندن لبخندی روی لبمان، فدا می کنند.

فداکاری، همان آتشنشانی است که دل به آتش می دهد تا مبادا کسی آن وسط گرفتار خشم شعله ها شده باشد. پلیسی است که برای امنیت من و تو دست به خطرناک ترین کارها می زند تا ما به راحتی سر به بالین بگذاریم. فداکاری، معلمی است که با جان و دل و با صبر و حوصله، تمام خستگی ها را به جان می خرد تا کلمه ایی به ما بیاموزد. حتی فداکار رفتگری است که شب بیداری می کشد تا زمانی که ما از رختخواب گرم و نرممان بیدار می شویم و صبحمان را شروع می کتیم، شهر را در لباس تمیز ببینیم.

فداکاری پر است از مثال هایی که تنها کافی است دقتمان را در افراد و اشغال پیرامون خود بیشتر کنیم. آن گاه می بینیم که چه افراد بزرگی وجود دارند که ما تا دیروز آن ها را کوچک و ناچیز می دانستیم.

نتیجه گیری انشاء: کاش به جای نالیدن از دنیا و برشمردن افراد نالایق، آدم های بزرگ که در گوشه ی این جهان کم نیست را بیشتر بشناسیم و از آن ها و از فداکاری هایشان الگو بگیریم تا خود بتوانیم برای خودمان دنیای بهتری بسازیم. آنگاه می فهمیم که با فداکاری چه کارهای ناشدنی را می توان شدنی کرد.

مطلب مرتبط:

پیامبر بزرگ اسلام ، که مظهر انسان کامل است ؛ دقیقاً با عمل و رفتار خود ، معنای غلط فداکاری را اصلاح کرده ، مفهوم واقعی و درست آن را به ما آموزش داده است . هنگام اذان ظهر ، اگر هزاران نفر هم از او کمک می خواستند ؛ به آنان می گفت : نه ! اول نماز .

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری جدید

نماز بزرگترین وظیفه الهی است ، در حقیقت همان توجه به نیازهای درونی انسان و به ویژه توجه به عالی ترین نیاز ، یعنی ارتباط با خداست .

تمام اعمال ما با نماز محک زده می شود . بنابراین می بینیم که « توجه به خود » در دین مبین اسلام ، اصلی ترین وظیفه شرعی ما قرار داده شده است

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:34 منتشر شده است
نظرات(0)

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

بازديد: 20000

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

ناحیه‌ای که از درختهای انبوه پوشیده باشد را جنگل می‌نامند. در جنگل طبیعی معمولاً درختان کوچک و بزرگ و تنومند بطور نامنظم و همچنین علف‌های خودرو فراوانند. جنگل مجموعه‌ای از درختان، درختچه‌ها، پوشش گیاهی، جانوران و میکروارگانیسم‌ها (قارچها، باکتریها و ویروسها) است که به همراه عوامل طبیعی غیر حیاتی مانند خاک، آب، دما، باد و… محیط و رویشگاه و زیستگاه مشخص و معلومی را به وجود آورده‌اند

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

مقدمه انشاء: خیال آن است که تو را برمی کشاند میان رویاهایت و بازگو می کند هر آنچه را که ناگفتنی است تا اینگونه به گوش عالمیان برسانی که اگر صدایشان را ما نمی شنویم دلیلی نمی شود که جنگل یا کویر زنده نباشند و حرف نزنند.

تنه انشاء: آفتاب عمود می تابید، رنگ طلایی شن زار و خورشید هارمونی زیبایی را به وجود آورده بود. کویر از این همه سکوت و تنهایی دلش به تنگ آمده بود. به دور دست ها نگاهی انداخت، آنجا که جنگلی سبز با صدای پرندگان و درختان سر به فلک کشیده زینت گر آن است. از اعماق وجودش آهی سوزناک کشید و با حسرتی که تمام وجودش را در برگرفته و با صدایی که بغض و خستگی طنین اندازش بود رو به جنگل کرد و با صدایی که توقع نداشت جنگل آن را بشنود. جنگل را مورد خطاب قرار داد:

انشاء پایه  یازدهم در مورد گفت و گو ابر و آسمان

-ای جنگل سبز که سقف زندگیت با رنگ آبی نیلگون مزین شده است چرا خبری ز حال بی قرار ما نمی کنی

جنگل در میان هرج و مرج، صدایی را شنید، گوش هایش را تیز کرد و با دقت بیشتری گوش سپرد. صدایش را شنید با هیجان وصف ناشدنی گفت: تو کیستی که غم صدایت دلم را لرزاند؟! کویر کمی صدایش جان گرفت و گفت:

 انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر پایه هشتم

-من کویری ام که نه پرنده ای آواز خوان من را به خلسه می کشاند و نه سبزی برگ های تازه جوانه زده من را به آرامش دعوت می کند. من کویری ام که شن زار و چند بوته ی کوچک تنها اجزای تشکیل دهنده ی من است.

-جنگل حرف هایش را شنید و گفت:

-شاید اینها را نداشته باشی اما آرامشی داری که مثال زدنی است، آسمانی با آویزهای رنگی و درخشان داریی که ستودنی است.

کویر گفت:-روزی به جایی می رسی که سکوت تنها راه گلویت را می فشارد و از روی دلتنگی تو را به فریاد وا می دارد.

جنگل گفت: تو چه می دانی که چه می کشد این جنگل که در میان تمام اصوات، در جستجوی ذره ایی سکوت و آرامش است.

نتیجه گیری انشاء:کویر و جنگل هر دو آه کشیدن، اما یکی برای داشته هایش و دیگری برای نداشته هایش، چیست این دنیا که دائم در حال شکوه و شکایتم و جای شکر تنها حسرت و آه می کشیم.

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:32 منتشر شده است
نظرات(0)

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

بازديد: 4070

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

سایت علمی آسمان

ابر پنبه ای در گوشه ایی از آسمان در حالی که همراه با نسیم ملایم باد از این سو به سوی دیگر مانند گهواره ایی تاب می خورد رو به آسمان گفت: ای آسمان تو که پهنایت آنقدر وسیع است که انتهایت را نمی بینی و بر سرتاسر زمین همچون سقفی بزرگ برافراشته ای خسته نمی شوی؟ آسمان که به حرکت پیچ و تاب ابر نگاه می کرد با لبخندی به بزرگی دلش گفت: نه. من از اینکه همه ی مخلوقات مرا به عنوان سرپناه خود می دانند بسیار شادم و از این اصلا خسته نمی شوم اما تو چه؟ تو از اینکه هر تکه ی وجودت در قسمتی جداگانه پخش و پلا شده است ناراحت نمی شوی؟ ابر از مصاحبت با آسمان خوشحال بود گفت:

نه، من از اینکه همه جا تکه ایی از وجودم هست و هر ثانیه در حال بارش هستم و عده ایی از باران پر برکتم شادمانند. بسیار شاد هستم و ثانیه ایی دیگر در  نقطه ایی دیگر تکه ایی از وجودم همچون چتری در برابر تلاش شدید آفتاب سایه می اندازد و لبی خندان می سازد ، موجب شادی ام می شود. ابر با کنجکاوی فراوان گفت: پس چرا گاهی رنگ می بازی و این سفیدی تبدیل به سیاهی می شود؟ ابر با صدای تحلیل رفته ای گفت:

همه در لحظاتی عصبانی می شوند و این عصبانیت عواقبی دارد همچون رنگ تیرگی و صدای غرشم که نشان از طوفانی خوفناک می دهد اما همیشه این طوفان باقی نمی ماند و خیلی زود همه جا را صلح و آرامش فرا می گیرد. آسمان گفت: زمان هایی که تو نیستی در آسمان دلم ، من و خورشید تنهایی می درخشیم دلم برایت خیلی تنگ می شود.

 

 

ابر گفت: من همیشه از کنار تو بودن لذت می برم اما گاهی سقف خدا نیاز به درخشیدن تنهایی دارد، در حالی که من در گوشه ایی دیگر در حال فرود آوردن الماس های درخشان بر سر برترین مخلوقات جهانم که زیر لب شکر می گویند.

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

بازديد: 23167

سوال  : انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور


در یکی از روزهای خوب بهاری به همراه خانواده تصمیم به سفر کردیم، سفری به شمال که روزهای بهاریش با آن درختان سر به فلک کشیده و آب و هوای دل انگیزش و دریایی که با قدرت خود را به ساحل می کوبد معروف است، از همان ابتدای سفر، جاده ی پر پیچ و خمش که گویی درختان همچون چتری روی سرمان در میان باد خود را به رقص در می آورند و هر رهگذری را محو زیبایی خود می کنند و او را محسور می سازند اما با رسیدن به شهر زیبای رشت این زیبایی چند برابر شد، آدم های مهربانش با لهجه ی شیرنشان به ما آدرس ماسوله را دارند که یکی از بناهای تاریخی و زیبای استان گیلان است، با رسیدن به ماسوله و دیدن خانه های گلی با آن حالت پلکانی خود که هر کدام روی ایوان خانه هایشان گل های رنگی شمعدانی گذاشته اند و زیبایی آن را با عطر خوش گل ها ترکیب کرده اند که مسافران زیادی را سالانه به سمت خود می کشاند، کیف ها و  گیوه های سنتی که هر کدام با نقش و رنگی زیبا طراحی شده اند که چشم را نوازش می دهند و دل را سرشار از حس آرامش می کنند پله های بلندش که هر چه بالاتر روی، زیبایی اطراف چند برابر می شود و هر چه بیشتر از میان خانه ها گذر کنی بیشتر به آن محیط علاقمند می شوی! اما هر آمدنی، رفتنی دارد ما خیلی زود مجبور شدیم که از آنجا برویم و راهمان را به سمت امام زاده ابراهیم کج کردیم آن فضای ملکوتی با آینه کاری های زیبا که نور را با درخشش فراوان به ضریح منعکس می کرد و عطر گلاب همه جا را معطر کرده بود. از سفر به شمال هر چه بگویم کم بود. از دریای بی کرانش با غروب دل انگیزش یا گل های رنگارنگ و نم نم بارانش که بوی خاک را به مشام می رساند. سفر در زندگی تبدیل می شود به یکی از بهترین خاطرات در زندگی و همیشه در ذهن ثبت می شود و چه قدر به یادماندنی بود سفر ما به شمال کشور.

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:29 منتشر شده است
نظرات(1)

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

بازديد: 2540

سوال  : انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

 

سفر به مناطق عملیاتی جنوب با ویژگی سفرنامه

مقدمه :بعضی از سفرها در زندگی سیاحتی اند و گاهی زیارتی. اما این سفر جدای از این دو، هم هم سیاحتی اند و هم زیارتی. سفر به منطقه ی عملیات جنگی چگونه می شود که هم سیاحتی است و هم زیارتی.

تنه انشاء: جنگ حادثه ایی بزرگ در تاریخ بود که هشت سال را به خود اختصاص داد ودلاوران زیادی را در میان خود گنجاند و خون های زیادی را به رود کارون متصل کرد و خون جوانان را همچون رود کارون جاری ساخت. هرساله جوانان زیادی، هم سن و سال های ما برای عبرت و آموزش به این مناطق سفر می کنند تا هم دیداری داشته باشد از این منطقه ی مقدس و هم خاک مطهرش را که با خون پاک و بی ریای جوانان آن زمان که خیلی از آن ها هم سن و سال ما بودند زیارت کنند. سفری که از دل کوه و جنگل و بیابان گذر کردیم و ستاره های آسمان را درحال چشمک زدن دیدیم که به ما خوش آمد می گفتند. به شهر و دیار پرآرامش شلمچه که آرامشی وصف ناپذیر در  آن وجود داشت را به وجود ما تزریق کرد. بیابانی که در هر وجبش با خون شهیدان سرشته شده و به هر قسمت نگاه کنی گویی که فرشته ها روی سرت پرواز می کنند و فضای بوجود آمده سرشار است

از حس و حال بهشتی، اما هم چنان مین هایی که با آن جان انسان ها گرفته شده با سیم های محافظت شده و هم چنان تانک های جنگی و ماشین های مخروبه آن جا هستند گویی در آن مکان زمان به احترام شهیدان ایستاده و سر تعظیم فرودآورده است این سفر یک سفر زیارتی بود، زیارت از وجود شهیدان و خاک مطهرشان. این سفر سیاحتی بود و ما را به گذشته های نزدیک برد تا همیشه یادمان باشد چه انسان هایی رفتند تا ما بمانیم و با خیالی آسوده از سفرهایمان بگوییم و با ذهنی باز بنویسیم و زندگی کنیم.

نتیجه گیری: درس های زندگی همیشه که گفته نمی شوند! گاهی باید رفت تا دید و با تمام وجود آن را حس و لمس کرد.

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:27 منتشر شده است
نظرات(1)

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

بازديد: 11792

سوال  : بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

 

پاسخ :

حکایت نگاری پایه یازدهم صفحه۱۲۲

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

«یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت: ای پسر، چندان که تعلّق خاطر آدمیزاد به روزی است اگر به روزی ده بودی به مقام از ملائکه در گذشتی».

از جانب یکی از بزرگان که پرورش دهده ی شاگردان زیادی بود به یکی از شاگردان خود گفت: ای پسر، این چنین که نسبت به روزی و مزد تعلق خاطر داری و به آن وابسته هستی اگر نسبت به روزی دهنده و مزده دهنده وابستگی داشتی در مقام و مرتبه ای بالاتر از فرشته ها قرار می گرفتی.

هدف از این حکایت پند دهی است و تربیت و آداب به شاگردان را به روش صحیح نشان می دهد و به شاگردان خود درس زندگی می دهد و خاطر نشان می کند که همانطور که انسان به درآوردن روزی توجه نشان می دهد همان طور نیز باید نسبت به روزی دهنده ی اصلی توجه نشان دهد و شکرگزار نعمت های بی کران او باشد که اگر به تک تک همه ی روزی های نازل شده توجه می شد و شکر گزار او می شد  انسان در مقام بالاتر از فرشتگان قرار می گرفت

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:26 منتشر شده است
نظرات(0)

شعر گردانی در مورد ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی

بازديد: 12529

سوال  :

شعر گردانی در مورد ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی

پایه یازدهم شعرگردانی صفحه۱۰۳

پاسخ  :

«ز کوی یار می آید، نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی»

در زندگی فرصت ها و لحظه ها بدون خبر می آیند و می گذرند بدون آنکه خبری دهند و تو را مطلع سازند. آن لحظه تویی که باید فرصت زندگیت را بگیری و غنیمت شماری و به وسیله ی آن چراغ دل خود را روشن و امیدوار کنی.. دقیقا مانند نسیم بهاری ملایم و بی صدا می آید و می گذرد بدون هیچ صدا و هیچ هشداری. همیشه که از این فرصت ها برایت پیش نمی آید و در قلبت را نمی کوبد تا تو نیز در قلبت را باز کنی و کلید روشنائیش را فشار دهی. تنها فرصت های کمی برای روشن کردن و پر کردن قلبت از امید و آرزو فراهم می شود و تو باید با بیشترین دقت و نگاهی آگاه و موشکافانه فرصت های خوب را از فرصت های بد جدا کنی و بهترین آن را انتخاب کنی. همیشه باد نوروزی نوید بهار و شگوفایی و زیبایی و عطر و بوی گل را به همراه خود دارد و نشان دهنده ی  نوآوری و آبادانی می باشد. دقیقا همان فرصت بزرگ زندگیت که با آمدنش همچون باد نوروزی علاوه بر روشن کردن دلت تو را سرشار می کند از عطر و زیبایی بهاری و با گل های رنگارنگ دلت را پر می کند از انرژی مثبت و دیدی مثبت و قلبت را از سیاهی ها و انرژی منفی دور می کند و تبدیل می شود به قلبی روشن و پر از نور و روشنایی.

بنابراین از این بیت زیبای حافظ باید درس بگیریم و در قلبمان را رو به سیاهی ها و تاریکی ها ببندیم و با استفاده از فرصت ها خوب و انتخاب آن ها قلبمان را پر کنیم از امید و روشنایی و حس خوب تا دنیا به ما لبخند بزند و هر روزمان پر شود از روزها و بادهای نوروزی و بهاری.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:25 منتشر شده است
نظرات(0)

کارگاه نوشتاری پایه یازدهم صفحه ۱۰۰سفر نامه با موضوع کلی لحظات خاص

بازديد: 3075

کارگاه نوشتاری پایه یازدهم صفحه ۱۰۰سفر نامه با موضوع کلی لحظات خاص

پاسخ :

«شهر مصر برکنار نیل نهاده است به درازی و بسیار کوشک ها چنان است که اگر خواهند آب به ریسمان از نیل بردارند اما آب شهر همه، سقّایان آورند از نیل، بعضی به شتر و بعضی به دوش و سبو ها دیدم از برنج دمشقی که هر یک سی من آب گرفتی و چنان بود که پنداشتی زریّن است. یکی مرا حکایت کرد که زنی است که پنج هزار از آن سیو دارد که به مزد می دهد، هر سبو، ماهی به یک درم و چون بازسپارند باید سبو درست بازسپارند».

مکان:شهر مصر در کنار رود نیل

مضوع کلی و لحظات خاص:شهری زیبا و بکر در کنار رود پر آب و زلال نیل که مردم برای تامین آب روزانه ی خود با شتر و به کمک دوش خود آب را از رود برداشته و به خانه ی خود می برند.

نکات جذاب یا عجیب: حکایت کرده اند  زنی پنج هزار سبو دارد که سبوها را اجاره می دهد تا با کمک آن از رود آب بردارند و درآمدی کسب می کند هر سبو ماهی یک درم است و باید سبوها را سالم بازگردانند.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:24 منتشر شده است
نظرات(0)

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

بازديد: 16237
انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

سوال  :

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی گفت و گو پایه یازدهم

پاسخ :

درصبح یکی از روزهای سرد زمستانی طبق روال هرروز به سمت مدرسه حرکت کردم.بلافاصله بعداز وارد شدن به مدرسه یکی از دوستانم به اسم زهرا را از دور دیدم که دوان دوان ب سمت من می آمد و وقتی که ب من نزدیک شد گفت:
-سلام…امتحان امروز را خوانده ایی؟
+سلام…نه…چه درسی؟مگر امروز امتحان داریم؟
-بله..امروز امتحان زبان داریم…
+معلم ادبیات یکی از مورد علاقه مندترین و مهربان ترین معلم ها از نظر من است.آیا امکان دارد که امتحان امروز را لغو کند؟
-بعید می دانم..برای اینکه سبا و بقیه ی بچه ها خوانده اند…
+خدای من…ما دیروز کلی مهمان داشتیم و من اصلا وقت درس خواندن نداشتم.خدا امروز را ب خیر کند.
«بااتمام این صحبت ها به در کلاس رسیدیم و وارد کلاس شدیم،بعداز دقایقی کوتاه معلم وارد کلاس شد.درحالی که برگه های امتحانی در دستانش بود و بلافاصله شروع به توزیع سوالات کرد و خیلی زود امتحان شروع شد.بعداز امتحان زهرا پرسید:
-امتحان چطور بود؟
+خیلی بد..مطمعنا نمره ی خوبی نمی گیرم
-بهتراست که دلیل کم کاری امروز را به معلم توضیح دهی…
دستم را بلند کردم و گفتم:
خانم!من دیروز شرایط درس خواندن را نداشتم..بابت این موضوع واقعا متاسفم…
معلم با لبخندی مهربان گفت:عزیزمن،برای این بار سخت گیری نمی کنم اما دفعه ی بعد با تلاش و کوشش بسیار منتظر نمره ی خوبی از جانت شما هستم…
من که بسیار از برخورد معلم خوشحال بودم گفتم:
+خیلی ممنون..حتما جواب لطف و مهربانی شمارا ب نحو احسنت پاسخ خواهم داد.
بعداز آن با شادی و خوشحالی روز و سایر کلاس هایم را گذراندم درحالی که لبخندی کوچک کنج لبانم جا خوش کرده بود

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:23 منتشر شده است
نظرات(0)

موضوعی انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن سفرنامه ای بنویسید

بازديد: 6316
موضوعی انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن سفرنامه ای بنویسید

سوال  : موضوعی انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن سفرنامه ای بنویسید

 

انشا اول :

پاسخ  :

سفرنامه پایه یازدهم  صفحه۱۰۱

کارگاه نوشتاری با رعایت مراحل نوشتن سفرنامه ای بنویسید پایه یازدهم

مقدمه: زندگی خود سفری طولانی است که انسان با پیمودن این مسیر از زمانی که کودک و کوچک است تا وقتی که جوان و بزرگ می شود با به دوش کشیدن کوله باری از تجربیات و خاطرات بار سفر را می بندد و به مقصدگاه ابدی خود می رود.

تنه انشا: یکی از سفرهای زندگیم که هم خوشی به همراه داشت و هم ناراحتی سفر به شمال کشور یعنی گیلان(رشت) بود که یکی از خاطرات خوب زندگیم را رغم زد. جاده ی شمال با آسمان آبی و ابرهای پراکنده ی سفید با باران های گاه و بی گاهش و عطر و بوی دلنشین و هوای دلپذیرش تبدیل شده است به خاطره ی خوب هر رهگذر و مسافری که با هر بار تجربه ی آن در ذهن و یاد آن به عنوان بهترین سفر ثبت و ضبط می شود.

 در سفر ما به شمال باران نم نم می بارید و بوی خاک تازه تر شده همه جا را فراگرفته بود. درخت ها بر جاده های پر پیچ و خم شمال مانند چتری سایه انداخته بود و صدای پرنده ها از گوشه و کنار به گوش می رسید

اما متاسفانه ترافیک هم از شهرهای دیگر به همراه بقیه مسافران بار بسته بود و به اینجا آمده بود و باز هم تلفات و آسیب ها به چشم می خورد و لحظات تلخی را به وجود می آورد اما با این حال گذر کردیم و به مناطق دیدنی گیلان رفتیم تا با جزئیات بیشتر آشنا شویم و از مناطق زیبای دیگر آن هم دیدن کنیم.

به امام زاده ابراهیم رفتیم و برای گذشتگان طلب آمرزش و رحمت کردیم. به قلعه رودخان با آن همه پله های طولانی و بلند، بالای کوه رفتیم و از میراث فرهنگی اصیل گیلان دیدن کردیم و تابلوی زیبای قلعه را خریدیم تا با خود به خانه ببریم، به این وسیله برای همیشه لحظات خوب و شیرین و طبیعت زیبای قلعه رودخان را به خاطر بسپریم. و همچنین تجدید خاطراتی کرئده باشیم و لبخند به روی لب هایمان بیاید.

سفر ما ادامه داشت با گذر از مغازه ها سوغاتی فروشی  شهر رشت با شیرینی فومن و نان زرین و کوکی های خشمزه و غذاهای محلی خشمزه. همراه خانواده به رستوران محلی آن جا رفتیم و در منوی آن مرغ ترش و ترش تره و ماهی شکم پر، باقالی قاتوق، میرزاقاسمی وجود داشت و ما مرغ ترش آن را انتخاب کردیم که بسیار خشمزه بود.

و همینطور به موزه ی میراث روستایی رشت رفتیم و از صنایع دستی خوش رنگ و زیبای آن جا دیدن کردیم و همچنین موزه ی میرزاکوچک خان جنگلی و جنگل های سراسر پوشیده از درخت های کاج و صنوبر که منظره ی زیبا آفریده اند دیدن کردیم. استان گیلان آنقدر زیبا است که هر چه از آن بگویم کم گفته ام .

زمان ما خیلی زود گذشت و تمام گشت و ما مجبور شدیم به خانه بازگردیم اما در مسیر بازگشت ماهیگیران زحمت کش را دیدیم که تور به دست به سمت دریای آبی می روند و یا مزرعه های برنج که عطر برنج تازه خوشه زده همه جا را پر کرده بود و همچنین زیتون های خشمزه که از درخت ها آویزان بودند و رنگ سبز و زیبایش هارمونی قشنگی با اطراف و طبیعت به وجود آورده بود.

نتیجه گیری: سفر ها در زندگی می آیند و می روند تنها چیزی که مهم است این است که همراه خود از سفرها چه چیزی را به همراه بیاوریم و چه خاطره ای ثبت کنیم. زندگیتان سرشار از خاطرات و سفرهای خوب و شیرین.

 

انشا دوم :

موضوع انشا: موضوعی انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن سفرنامه ای بنویسید. پایه یازدهم

مقدمه: من مسافرت را خیلی دوست دارم چون معتقدم حال و هوای مرا تغییر می دهد چون وقتی وارد سفری می شوم احساسم فعال تر می شود به درختان و جاده ها بااحساسم نگاه میکنم اینگونه زیستن زیباست .

متن انشا: اوایل پاییز بود اولین سالی بود که بدون دغدغه مدرسه میتوانستم به هر جایی که بخواهم سفر کنم باخانواده ام صحبت کردم و آن ها هم موافقت کردند تا در این هوای پاییزی به مسافرت برویم اسمان انگار دلش گرفته بود آنقدری ابری بود که این را هرکسی می توانست درک کند هوای بارانی داشت مسافرت بارانی لذت دارد که برای  درک آن باید ان را لمس کرد ، پدرم قرار گذاشته بود تا صبح ساعت ۵ حرکت کنیم  شب لباس هایم را در کوله ام جمع کردم فکر و خوشحالی رفتن به مسافرت انقدر مرا ذوق زده کرده بود که حتی نمی توانستم بخوابم دوربین عکاسی ام را برداشتم و چراغ اتاقم را خاموش کردم و چشمانم را بستم و به خواب کوتاه مدتی فرو رفتم جالب بود که انقدر خوشحال بودم که در خواب هم مسافرت میدیدم شاید خیلی جالب نباشد برای خیلی ها این خوشحالی من اما من زمان مدرسه به هر مسافرتی که میرفتم نمیتوانستم بیشتر از دو روز بمانم گاهی حتی یک روز اما این که به مدت دو هفته به مسافرت بروم بدون دغدغه ان هم در هوای پاییزی که باران می امد خیلی برای من شیرین و لذت بخش شده بود صبح ۴ بیدار شدم و گوشی ام رو زدم تا شارژ بشود بعد موزیک هایم را اماده کردم تا۵ کار هایم را انجام دادم و ۵ سوار ماشین شدیم و مسافرتمان شروع شد مادرم اصرار داشت تا کمی بخوابم در ماشین و وقتی رسیدیم اطلاع بدهد اما از دست دادن هر لحظه از این خاطره ها دشوار بود برای من دوربینم اماده عکاسی شده بود و از جاده ها و درختان بلند قامت و رنگ پاییزی عکس میگرفتم چقدر دلنشین بود این عکس ها برای من کنار جاده ماشین را پدرم نگه داشت وقتی پیاده شدم دیگر دوست نداشتم سوار ماشین شوم و قدم میزدم و حال خوبی داشتم از پدرم خواهش کردم تا بگذارد تا جایی قدم بزنم و ان ها هم با ماشین بیاییند قبول کرد و قدم زدم ارام موسیقی گوشی را باز کردم صدای گیتار که ارام میزد و قدم میزدم حال و هوای ان لحظه را با هیچ چیزی حاضر نبود عوض کنم انقدر غرق قدم زدن و گیتار شده بودم که حواسم نبود چقدر راه امده ام فقط جایی توانستم صدای پدرم را بشنوم که میگفت دخترم سوار شو دوباره سوار شدم و راه افتادیم سخت بود دل کندن از جاده ای که هوای دیگری داشت جاده ای که هر دو طرف ان را درختان بلند پر کرده بودند ونم بازانی که همسفرم بود کمی استراحت که کردم چشمانم را باز کردم دریایی دیدم باورم نمی شد اما وقتی چند بار چشمانم را بازو بسته کردم فهمیدم خوابی در کار نیست و من کنار دریا هستم سریع از ماشین پیاده شدم و به سمت دریا رفتم  موج دریا دیدنی بود پاهایم فرو رفته بودند در دریا با خودم فکر میکردم شاید خواب میبینم شاید بلند شوم و اگر این خوابی باشد چگونه قانع شوم اما این مسافرت دلنشین و زیبا برای من خواب نبود مسافرتی بود از جنس واقعیت ها دو هفته ای که در شمال ماندیم به جرات می توانم اعتراف کنم که بهترین روز زندگی من بود .

نتیجه: گاهی سفربه جاده ها و دریایی که موجش خروشان است یقین دارم حاالمان را خوب می کند و چقدر خوب است میان دغدغه های زندگی امان به فکر سفر باشیم به فکر خوب بودن حالمان باشیم.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

انشا با ویژگی های گفت و گو

بازديد: 3479
انشا با ویژگی های گفت و گو

سوال :

انشا با ویژگی های گفت و گو

 

پایه یازدهم  کارگاه نوشتن صفحه۸۱ طرح گفت و گو

انشا اول : با ویژگی های گفت و گو

مادر اندوهگین گفت: پسرم برو و مرغ را بگیر تا سر ببریم.

پسر گفت: مادر این کار را نکن. تنها دارایی ما همان است.

مادر گفت: تو می گویی چه کار کنم؟ دیگر راه چاره ایی نداریم.

پسر گفت:یعنی هیچ راه دیگری نداریم؟

مادر با آهی پرحسرت گفت: نه! درست است که روزی به ما یک تخم مرغ می داد اما الان هیچ چیزی در خانه برای پذیرایی نداریم. پس تنها انتخاب ما همین است.

پسر گفت : باشد.

مادر پرسید:کجا می روی؟

پسر گفت: می روم تا مرغ را بیاورم دیگر…

مادر سری تکان داد و به فکر فرورفت.. به مهمانانی که قرار است از راه دور بیایند. آنها از سر بیچارگی چیزی برای پذیرایی از آنها ندارند و مجبور شدند تنها چیزی را که دارند برای پذیرایی آماده کنند.

پسر آمد و مادر خود را مغموم و گرفته دید و برای مرغ کاسه ایی آب ریخت تا قبل از ذبح کمی آب بخورد. مادر درحالی که اشک در چشمانش جمع شده بود چاقو را برداشت و در حالی که بسم الله می گفت و در دل با خدای خود درد و دل می کرد چاقو را لبه گردن مرغ گذاشت و اولین قطره ی خون مرغ روی زمین چکید…

انشای دوم با موضوع گفت و گو: زمستان و بهار

اواخر فصل زمستان و نزدیک آغاز بهار بود. بهار حرص می‌خورد و می‌گفت: وای اول فروردین نزدیک است و باید طبیعت را تر و تازه کنم! وای باید چمنزارها را هم سبز کنم. درخت‌ها باید شکوفه بدهند و گل‌ها باید غنچه بزنند، باید خورشید را هم خبر کنم تا به من کمک کند!
زمستان تا صدای بهار را شنید پرسید: می‌توانم به تو کمک کنم؟
بهار گفت: نه، تو نمی‌توانی که به درخت‌ها کمک کنی، به جای این که به آنها کمک کنی تا برگ‌های جدید بدهند، همان برگ‌هایی را هم که دارند خشک می‌کنی. به جای باران برف را می‌آوری، نه تو نمی‌توانی، نمی‌توانی، بلد نیستی.
زمستان گفت: اما منظور من...
هنوز حرفش تمام نشده بود که بهار گفت: نه، تو نمی‌توانی طبیعت را بهاری و تازه کنی، کار تو آوردن برف و سرمای زمستان است. من وقت ندارم به حرف‌های تکراری تو گوش دهم، باید بهار را به درختان هدیه بدهم.
زمستان از این که بهار به حرف‌های او گوش نداد ناراحت شد و با خود گفت: لازم نیست او به من اجازه دهد، من کاری را که باید انجام دهم، انجام می‌دهم. بهار برای این که روی درختان را برف پوشانده بود، نمی‌توانست به گل‌ها کمک کند.
زمستان برف‌های خود را آب کرد و بعد بخار کرد، بخار بالا رفت و ابر شد و از آن بالا دید که بهار خوشحال شده است که برف‌ها آب شده‌اند. در دلش گفت: او از کاری که کردم خوشحال شد، پس حتماً از کاری هم که می‌خواهم انجام دهم خوشحال می‌شود.
برف‌های بخار شده خود را که حالا ابر شده بودند باران کرد و بارید، دانه‌های باران به کشتزارها، علفزارها، گلزارها، چمنزارها و جنگل‌ها باریدند و همه جا را سبز و بهاری کردند. بعد زمستان با آخرین دانه برف پیش بهار رفت.
بهار او را دید و گفت: تو این جا چه می‌کنی؟
زمسـتان گفت: آمده‌ام با تو خداحافظی کنم. من برف‌ها را ابر کردم و بعد باریدم. اگر می‌گذاشتی حرفم را کامل بگویم، می‌فهمیدی که می‌خواستم به برف‌هایم بگویم ابر و بعد باران شوند و ببارند؛ اگر به حرف‌های من گوش می‌دادی، با فکر کردن به چاره کار الکی غصه و حرص نمی‌خوری. بهار می‌خواست از او معذرت خواهی کند اما زمستان به سرعت رفت.
 


انشای سوم با موضوع گفت و گو: چشمه و سنگ

چشمه آرام آرام پیش می‌رفت، شاد بود؛ برای چه؟ برای اینکه درحال راه یافتن به دامنه کوه بود. مدت‌ها بود که سعی می‌کرد از دل سنگ‌های سخت بگذرد و بر روی زمین خاکی راه یابد. درست که کوچک بود، اما دلش مانند اقیانوس بزرگ بود.
همین طور که با شادی و آرامش پیش می‌رفت، ناگهان به سنگی سخت برخورد کرد؛ سنگ برگشت. تا چشمش به چشمه افتاد، گفت: چه چشمه کوچکی! می‌خواهی رد شوی؟
چشمه که امیدی مبهم در قلبش احساس می‌کرد گفت: بله می‌خواهم رد شوم. می‌شود لطف کنی و کمی جابجا شوی؟
سنگ خنده کوتاهی کرد و گفت: شوخی می‌کنی؟ من نمی‌توانم جابجا شوم. بیشتر بدنم زیر خاک است. سال‌هاست که سعی می‌کنم تکان بخورم، اما نشد که نشد.
چشمه که تعجب کرده بود پرسید: برای چه می‌خواستی جابجا شوی؟
سنگ گفت: درست است جنس بدن من از سنگ است، اما دلم که سنگ نیست. سالها پیش خانواده‌ای داشتم و با هم زندگی می‌کردیم؛روزی سیل آمد و همه اعضای خانواده‌ام را با خود برد. من فکر می‌کردم می‌توانم با آنها همراه شوم تا اگر نابود شدند، من هم پیششان باشم و اگر نجات یافتند، با هم زندگی کنیم، اما...
چشمه پرسید: اما چه؟
سنگ جواب داد: فکر می‌کردم آب روان می‌تواند مرا تکان دهد. خودم سعی نکردم تکان بخورم. برای همین جا ماندم. ماندم و تا به حال شب و روز غصه دوری آنها را می‌خورم.
چشمه با مهربانی گفت: من می‌توانم کمکت کنم؛ البته تو هم سعی خودت را بکن، من هم سعی می‌کنم و تو را هل می‌دهم. با هم همراه می‌شویم تا هم تو خانواده‌ات را پیدا کنی و هم من تنها نباشم.
سنگ ناامیدانه پاسخ داد: نه...فکر نمی‌کنم تأثیری داشته باشد، باید تا آخر دنیا همین جا بمانم، این جزای سنگ بودنم است؛ خوش به حال تو که چشمه‌ای و روان و آزاد پیش می‌روی!
چشمه دوباره گفت: امید خود را از دست نده. سعی کن، کمی سعی کن! من هم کمکت می‌کنم.
چشمه او را هول داد. ناگهان سنگ حس کرد سبک شده است، حس کرد دیگر سنگ نیست و با چشمه همراه شد. او آزاد شده بود، او از آن زندان سنگی رها شده بود و شاد و آوازخوان با چشمه غلت خورد و به پیش رفت.
 

انشای چهارم با موضوع گفت و گو: مداد و پاک‌کن

شب شده بود. همه جا در سکوت فرو رفته بود. یک‌دفعه مداد رو به پاک‌کن گفت: متأسفم.
پاک‌کن گفت: چرا؟ تو هیچ کار اشتباهی نکردی.
مداد جواب داد: متأسفم چون به خاطر من اذیت می‌شوی، هر وقت که من اشتباه می‌کنم، تو همیشه آماده‌ای آن را پاک کنی. ولی وقتی اشتباهاتم را پاک می‌کنی. بخشی از وجودت را از دست می‌دهی و هر بار کوچک و کوچکتر می‌شوی.
پاک‌کن جواب داد: درست است اما برای من مهم نیست. می‌دانی! من برای همین ساخته شده‌ام، من ساخته شده‌ام تا هر وقت تو اشتباه کردی به تو کمک کنم با این که می‌دانم روزی تمام خواهم شد و دیگری جای من را خواهد گرفت. من از کارم رضایت کامل دارم! پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار من اصلاً دوست ندارم تو را ناراحت ببینم.
مداد در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود، گفت: ممنونم پاک‌کن عزیز.
گفتگو بین مداد و پاک‌کن برای من الهام‌بخش بود. در زندگی ما انسان‌ها والدین مانند پاک‌کن و فرزندان مانند مداد هستند. پدر و مادر همیشه درکنار فرزندان هستند و اشتباهات آنها را پاک می‌کنند.
حتی گاهی آسیب می‌بینند و کوچک‌تر و پیرتر می‌شوند و عاقبت از دنیا می‌روند. اگرچه فرزندان جایگزین دیگری مانند همسر و یا دوستان می‌یابند ولی هیچ‌کدام جای پدر و مادر را نمی‌گیرد. والدین همیشه از آنچه برای فرزندانشان کرده‌اند، شادمانند. و هیچگاه دوست ندارند عزیزشان را نگران و ناراحت ببیند.
در تمام طول زندگی من یک مداد بوده‌ام و این موضوع که والدین مانند پاک‌کن هر روز کوچک و کوچکتر می‌شوند مرا پر از درد و رنج می‌کند، چون می‌دانم که یک روز آنها را من را ترک خواهند کرد و خرده‌های پاک‌کن تنها چیزی خواهد بود که به خاطرم بیاورد روزی چه کسانی را داشتم.
 
کلام آخر
نظر شما درباره انشاهایی که خواندید چیست؟ کدام را بیشتر دوست داشتید؟ اگر شما دبیر نگارش بودید، چه نمره‌ای به هر کدام از این انشاها با موضوع گفت‌وگو می‌دادید؟

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

کارگاه نوشتن توصیف ویژگی های ظاهری و رفتاری و شخصیت ها در یک متن.شهید حججی و چمران

بازديد: 3585
کارگاه نوشتن توصیف ویژگی های ظاهری و رفتاری و شخصیت ها در یک متن.شهید حججی و چمران

سوال  :

کارگاه نوشتن توصیف ویژگی های ظاهری و رفتاری و شخصیت ها در یک متن.شهید حججی

پاسخ :

پایه یازدهم  صفحه۶۴  کارگاه نوشتن توصیف ویژگی های ظاهری و رفتاری و شخصیت ها در یک متن.شهید حججی

کارگاه نوشتن توصیف ویژگی های ظاهری و رفتاری و شخصیت ها در یک متن.شهید حججی

در سال۱۳۷۰ در نجف آباد اصفهان به دنیا آمد همیشه و همه جا پیش قدم بود در فعالیت های فرهنگی و خداپسندانه بود. یکی از فعالان کمک رسانان به محرومان و نیازمندان به خصوص در مناطق فقیرنشین کشور بود. هر کمکی که از دستانش بر می آمد دریغ نمی کرد. در این روزها که فرهنگ کتاب و کتاب خوانی روز به روز در حال کمرنگ شدن است یکی از دلواپسان و فعالان ترویج کتاب و کتابخوانی بود. کتاب می خواند و کتاب را  به همگان توصیه می کرد، خصوصا کتاب هایی که یادگار از دفاع مقدس و آدم های مقدس بود که جان دادند تا جان آفرین باشند، خون داند تا خون هیچ مظلومی ریخته نشود. برای وجب به وجب این خاک خون و دل خوردند تا دست همه ی بیگانگان و طمع کاران کوتاه شود و ایران و ایرانی برای همیشه پابرجا بماند. از سر ذوق و علاقه به بزرگان این حماسه ی بزرگ یکی از خادمین راهیان نور بود و تمام تلاش خود را به کار می گرفت تا جوانان و نوجوانان نیز آگاهی پیدا کنند نسبت به دفاع مقدس و بزرگان آن دوره و از نزدیک شاهد باشند مناطق عملیاتی که مدافعان ما از ایران دفاع کردند و جزئی از خاک ایران شدند در اوج جوانی زمانی که کودک دو ساله اش به تازگی حرف زدن آموخته بود و کلمه ی بابا را زیر لب با ذوق و شوق کودکانه تکرار می کرد اما این را می دانست کودکان زیادی همچون علی اش در خاک های سوریه در حال جان دادن اند. بار سفر بست و برای جلوگیری از دشمنان داعشی و نابوی آن ها راهی سوریه شد و بعد از جان فشانی ها و فداکاری های زیادی در ۱۶ مرداد سال۱۳۹۶ به اسارت دشمن در آمد و ۱۸ مرداد۱۳۹۶ به شهادت رسید.

شهید حججی جان باخت..نه. نه تنها جان خود بلکه سر خود را نیز باخت اما سربلندی و افتخار و پیروزی و نابودی دشمن را کسب کرد. او غرور و غیرت ایرانی را به همگان نشان داد و هم  چون تیری تیز و برنده در چشم همه ی دشمنان فرورفت و جاودان شد و الگوی بسیار خوبی برای همه ی جوانان و نوجوانان شد . پدری شد که برای همیشه مایه ی افتخار و سربلندی علی اش باشد. درست است علی پدرش را از دست داد و دیگر پدرش در این دنیا نیست اما نامش و غرور و غیرت و سربلندی اش برای همیشه جاودان شد و در قلب و روح همه حکاکی شد.

 

نگارش فارسی یازدهم درباره توصیف ویژگی های ظاهری و رفتاری یک شخصیت صفحه 64

مصطفی چمران در سال 1311 در تهران ، خیابان پانزده خرداد متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد.

چمران یک سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت. وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در کالیفرنیا ومعتبرترین دانشگاه آمریکا – برکلی – با ممتاز ترین درجه علمی موفق به اخذ مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما شد.

چمران در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه ریزی کرد و از موسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار می رفتوی به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملی گرایی ورای اسلام ، گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده نمود که جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقه مسلمین می شود.

به جمال عبد الناصر اعتراض کرد .او به کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی می‌کند.

شهید چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز می گردد. همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروه‌های پاسداران انقلاب در سعد آباد می کند. سپس در شغل معاونت نخست وزیری ، روز و شب خود را به خطر می اندازد تا سریع تر مسأله کردستان را فیصله دهد. او در قضیه فراموش ناشدنی « پاوه » شرکت فعال داشت.

پس از این جرایانات ، فرمان انقلابی امام خمینی(ره) صادر شد و به ارتش فرمان داده شد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار شد. به دنبال آن در عرض 15 روز همه شهرها و راهها و مواضع استراتژیک کردستان را به تصرف درآوردند. بدین ترتیب کردستان از خطر حتمی نجات یافت.

دکتر مصطفی چمران بعد از بازگشت به تهران از طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، امام خمینی (ره)، به وزارت دفاع منصوب شد. شهید چمران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد.پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مصطفی چمران گروهی از رزمندگان داوطلب را به گرد خود جمع کرد و با تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگ‌های نامنظم را در اهواز تشکیل داد.

در سی ام خرداد ماه 1360 یعنی یک ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران در جلسه فوق العاده شورای عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت الله اشراقی شرکت و از عدم تحرک و سکون نیروها انتقاد کرد و پیشنهادهای نظامی خود را از جمله حمله به بستان ارائه داد.

این آخرین جلسه شورای عالی دفاع بود که در آن شرکت داشت. در سی و یکم خرداد 1360 ، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکتر چمران بشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. چمران در منطقه دهلاویه در حین سرکشی به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اصابت ترکش خمپاره‌های دشمن به شهادت رسید.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 20:19 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
نظرات(0)

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازديد: 24621
بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

مثل نویسی پایه یازدهم صفحه-۸۳ آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

مثل ها از داستان های بسیار ساده و قدیمی برگرفته شده است که می توان با کمی فکر داستانی ذهنی برای ان ساخت( این داستان برگرفته از ذهن نویسنده است).

در روزگاران قدیم پنج دوست و یار دیرینه در کنار هم زندگی می کردند و در سختی ها و مشکلات و شادی ها در کنار یکدیگر بودند و تا حد امکان در زمان مشکلات دست یکدیگر را می گرفتند. در یکی از روزهای خدا یکی از این پنج نفر برای یکی از ثروتمندان شهر مشغول به کار بود. چون در گذشته مردم کوزه به کوزه آب بر سر سفره خود می بردند، مرد موظف شده بود که برای مرد ثروتنمند با کوزه بزرگ سفالی آب ببرد. مرد هر روز کارش همین بود با کوزه ی روی دوش به سمت چشمه می رفت و کوزه را پر از آب می کرد و به سمت خانه مرد ثروتمند می رفت. در راه چهار دوست دیگرش را دید. با آن ها کمی خوش و بش کرد و به همراه یکدیگر به سمت مقصد حرکت کردند. در راه با همدیگر از همه جا سخن گفتند و از خاطرات قدیمی و اتفاقات روزمره بگیر تا کار و درآمد و… . در میانه های راه دیگر لب هایشان از تشنگی و پرحرفی ترک برداشته بود و توان ادامه ی مسیر را نداشته اند، در حالی که کوزه ی آب بر دوش مرد بود و اجازه ی خوردن از آن را نداشتند. دوستان مرد هر کدام نظری دادند تا رفع تشنگی کنند. یکی گفت: برویم به خانه مردم تا آبی بنوشیم. دیگری گفت بازگردیم و از چشمه آب بخوریم و دیگری گفت: توان رفتن به چشمه را نداریم. در آخر نفر چهارم گفت: آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.   این است حکایت این پنج نفر که نه توان بیش داشتند و نه توان پس. اما هر چه کردند به امانت مرد دست درازی نکردند تا مرد توبیخ یا تنبیه نشود. آن پنج نفر تشنه لب ماندند اما کوزه ی پر از آب را سالم و سلامت به دست مرد ثروتمند رساندند.

 

سوال  : انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

معنی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

۱- از داشتن چیزی یا نعمتی بی اطلاع بودن یا قدر آن را ندانستن و یا خود داشتن و از دیگران طلبیدن.

۲- در واقع زمانی استفاده می شود که شخص دارای پتانسیل ها، توانایی ها، و امکانات زیادی هست ولی علیرغم این واقعیت شخص این منابع و امکانات خود را نادیده می گیرد و خود را محتاج کمک دیگران می بیند.

۳- چیزی که داریم را نادیده می گیریم و دنبالش می گردیم.

۴- یعنی قدر چیزی را ندانیم و وقتی از دستش دادیم تازه متوجه آن می شویم.

۵- در عین حال که چیزی داریم محتاج دیگری هستیم.

 

 

انشای اول :

مقدمه انشاء:

گاهی در شرایطی قرار می گیریم که خود از ماهیت آن بی اطلاع هستیم و در پی آن دست به اعمالی بیهوده می زنیم که تنها منجر به سرگردانی بیشتر ما خواهد شد و هیچ سود یا منفعتی را برایمان به دنبال نخواهد داشت.

تنه انشاء:

در پیچ و تاب زندگی که هر گوشه از آن دنیایی از اتفاقات و خاطره هاست. ما دست به کارهایی می زنیم که به جای رهانیدن از مسله پیش رو ما را بیشتر دور خود می پیچاند. در حالی که جواب یا حل مسئله درست روبه روی ما قرار دارد و ما هیچ و پوچ خود را به آب و آتش می زنیم و حیران و سرگردان می گردیم. درست مثل این مسئله که بیان می دارد آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.

اینجا بررسی و ریزنگری اجزای پیرامون در حل مسئله به جای کلی نگری و گشتن به دنبال جواب های بسیار سخت، کفایت می کند. ابتدا در حین مواجه با مشکل یا مسئله ی پیش رو باید تمام جوانب و راه حل های نزدیک را ارزیابی کرد سپس دست به اعمال و راهکارهای سخت و دور زنید شاید جواب مسئله درست در مقابل شما باشد

و شما تنها از سر بی توجهی به آن دقت نمی کنید یا گاهی در جستجوی ویژگی های منحصر به فردی در خارج از وجود خود هستیم و این ویژگی یا صفت از نظر ما برای دیگران خارق العاده است اما با کمی کنکاش وجود خود در می یابیم که خود ما نیز دارای صفاتی، برجسته ی دیگر هستیم.

فقط کافی است به خود اعتماد کرده و متکی به خود باشیم آنگاه در می یابیم که نیاز به دیگران داریم باکه خود هر تشنه ایی را سیراب خواهیم کرد.

نتیجه گیری انشاء:

شناخت خود و خودباوری و دقت به تمام جوانب زندگی اصول های مهمی است که فرد در ابتدای خود تصمیمی باید آن را رعایت و اجرا کند که در آن صورت نه تنها برای خود بلکه برای دیگران هم زندگی را سهل و آسان خواهد کرد.

 

انشا دوم :

آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم مقدمه بدنه نتیجه

مقدمه : معنی این ضرب المثل این است که ما همیشه به دنبال داشته هایمان در جای دیگری هستیم و به قول معروف مرغ همسایه غاز است.

بدنه : ما کشوری هستیم دارای فرهنگ قدیمی و کهن! زمانی که غرب وشرق هیچ بویی ازتمدن نبرده بود ما دارای فرهنگ غنی واصیل بودیم که بسیاری از کشورها ی امروزی تحت نفوذ فرهنگ وتمدن ایران واسلامی بودند. دانشمندان بزرگی داشتیم که هنوز جهانیان از افکار واندیشه هاونوشته های آنها استفاده میکنند دانشمندانی مانند ابن سینا و هزاران نفر دیگر… پس چرا با وجود چنین جواهراتی ماباید به دیگران روی آوریم و دنباله روی آنها باشیم؟ چرا ما باید به دنبال بی حجابی باشیم در حالی که حجاب جزئی از فرهنگ ماست !

نتیجه : به امید روزی که به آنچه داریم افتخار کنیم به دین و فرهنگ و مذهب وارزش هایی که از گذشتگان به یادگار مانده است و برای حفظ آنها هزاران تن جانفشانی کرده اند و احساس تشنگی خود را با افتخار به فرهنگ غنی خود سیراب کنیم و در پی سراب نباشیم که حاصلی جز یاس و ناامیدی برای ما ندارند. به امید آنکه همه ما از آب کوزه خود سیراب شویم.

انشا سوم :

آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم

مقدمه : آب در کوزه وما تشنه لبان میگردیم یار در خانه و ما گرد جهان یگردیم به نام خداوند مهر و ماه خداوند مهربانی که به هر انسانی تواناییهای منحصر به فردی داده است که هر یک مطابق با استعدادهایش است .

بدنه انشا : بارها این مطلب را شنیده ایم که آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم معنی این ضرب المثل این است که مه همیشه به دنبال داشته ها و ریشه هایمان در جای دیگری هستیم و همیشه داشته های دیگران را بهتر از مال خودمان میدانیم به قول معروف مرغ همسایه غاز است . ما کشوری هستیم دارای فرهنگ قدیمی و کهن ، زمانی که غرب وشرق هیچ بویی ازتمدن نبرده بود ما دارای فرهنگ غنی واصیل بودیم کهبسیاری از کشورها ی امروزی تحت نفوذ فرهنگ وتمدن ایران واسلامی بودند. دانشمندان بزرگی داشتیم که هنوز جهانیان از افکار واندیشه هاونوشته های آ نها استفاده میکنند دانشمندانی مانند ابن سینا ،خواجه نصیر طوسی ابوریحان بیرونی ، خیام ، رازی و هزاران نفر دیگر… پس چرا با وجود چنین جواهراتی ماباید به دیگران روی آوریم و دنباله روی انها باشیم؟ چرا ما باید به دنبال بی حجابی باشیم در حالی که حجاب جزئی از فرهنگ ماست !چرا باید به دنبال اسراف و تبذیر باشیم؟ چرا باید در پی پارتی هایی باشیم که ریشه در فرهنگ و مذهب ماندارند؟

نتیجه گیری : به امید روزی که به آنچه داریم افتخار کنیم به دین و فرهنگ و مذهب وارزش هایی که از گذشتگان به یادگار مانده است و برای حفظ آنها هزاران تن جانفشانی کرده اند و احساس تشنگی خود را با افتخار به فرهنگ غنی خود سیراب کنیم و در پی سراب نباشیم که حاصلی جز یاس و ناامیدی برای ما ندارن. به امید آنکه همه ما از آب کوزه خود سیراب شویم.

پاسخ کاربران :

پریچهر : مقدمه : گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود. گاهی گمان نمیکنی که می شود ولی می شود. اگهی هزاربار دعا بی اجابت است. گاهی نگفته نطلبیده قرعه به نام تو می شود. انسان ها بسیار جالب هستند گاهی ساعت ها و روزها و هفته ها و ماه ها کوی به کوی، محله به محله، گوشه گوشه ها وجودی خویش را می گردند بی آنکه بدانند از برای که؟ از برای چه؟
بدنه : سال ها در مدرسه درس خواندند. حساب و جعرافی و تاریخ و… انواع علوم مختلف را خواندند اما هیچکس به آنها عشق نیاموخت. هیچکس زندگی کردن نیاموخت. هیچکس راه و رسم عاشقی نیاموخت. هیچکس چگونگی زندگی در لحظه را نیاموخت. تمام دوران تحصیل را با فکر کردن به کنکور گذراندند و نفهمیدند چه روزهایی را با فکر کردن به آینده ای که هنوز نیامده از دست داده اند و وقتی فهمیدند باقی روزهای عمرشان را در حسرت روزهای از دست رفته گذراندند.
بعد از دوران مدرسه وارد روابط عاشقانه شدند. مدتی بعد یکی دل کند و دیگری در حسرت عشق از دست رفته ماند و گاه به هم رسیدند. اصلا فرض کنیم به هم رسیدند پاسخ مولانا را که خواهد داد که می گوید:
اندر طلب دوست همی بشتابم
عمرم به کران رسید و من در خوابم
گیرم که وصال دوست در خواهم یافت
این عمر گذشته را کجا دریابم
یک عمر دویدید و دویدید و گاها به مقصد رسیدید. مقصد کجا بود ؟ مقصد جایی به غیر از لبخند و حال خوش درتمام مراحل زندگی است؟
مقصد فراتر از بهره بردن از تک تک ثانیه هاست؟
نتیجه گیری : سخنان قدیمی ها را باید در اتاقک کوچک ذهن ثبت کرد مثل همین سخنی که می گویند:
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.
یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم.
کاش بیاموزیم که در لحظه زندگی کنیم و قدر داشته ها را بدانیم و حسرت نداشته ها را نخوریم.

مهدی : در زمان های قدیم پنج دوست با یکدیگر زندگی می کردند و با یکدیگر ارتباط داشتند. یکی از این افراد پیش ثروتمندی در حال کارگری بود در آن زمان چون آب لوله کشی وجود نداشت مردم مجبور بودند هر بار برای پر کردن آب خانه با استفاده از کوزه سفالی به سمت چشمه بروند و آب پر کنند و به سمت خانه بازگرداند. چون مرد ثروتمند پول زیادی داشت به کارگر خود حقوق روزانه ای می داد تا آن کارگر بتواند برای خانواده مرد ثروتمند از چشمه آب بیاورد. مرد کارگر هر روز این کار را انجام می‌ داد و با کوزه آب جا به جا میکرد تا یکی از روزها وقتی که کوزه را پر  کرده بود و به سمت خانه مرد ثروتمند در حال حرکت بود چهار دوست دیگر خود را دید آنها مدت زیادی بودم دیگر را ندیده بودند و به خوش و بش و گفتن خاطره ها پرداختند درمیانه راه همه آنها از فرط خستگی بسیار تشنه شدند. هر کدام از آنها نظری دادند یکی گفت برویم از چشمه آب بخوریم دیگری گفت نه توان رفتن به چشمه را نداریم یکی دیگر گفت برویم از خانه مردم آب بخوریم نظرات مختلفی بین آنها رد و بدل شد و در آخر دوستی که برای مرد ثروتمند آب میبرد رو به آنها کرد و گفت آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم این حکایت ۵ دوست بود که نمی توانستند به چشمه بازگردند و نه می توانستند به پیش بروند و اجازه دست زدن به امانت مرد ثروتمند را نداشتند و هیچ کدام نتوانستند از آن کوزه آب بخورند آن پنج مرد تشنه لب ماندند اما کوزه پر از آب سالم و سلامت به دست مرد ثروتمند رساندند.

 

داستان ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم – شماره ۱

مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد. فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند. مدتی بعد، پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد. بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند، بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند: این نامه از طرف عزیزترین کس ماست.

سپس بدون این که پاکت را باز کنند، آن را در کیسه‌ی مخملی قرار دادند . هر چند وقت یکبار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده و دوباره در کیسه می‌گذاشتند. و با هر نامه ای که پدرشان می فرستاد همین کار را می کردند. سال ها گذشت.

پدر بازگشت، ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود، از او پرسید: مادرت کجاست ؟ پسر گفت: سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم، حالش وخیم تر شد و مرد. پدر گفت: چرا؟ مگر نامه ی اولم را باز نکردید؟ برایتان در پاکت نامه پول زیادی فرستاده بودم! پسر گفت: نه.

پدر پرسید: برادرت کجاست؟ پسر گفت: بعد از فوت مادر کسی نبود که او را نصیحت کند، او هم با دوست های ناباب آشنا شد و با آنان رفت. پدر تعجب کرد و گفت: چرا؟ مگر نامه ای را که در آن از او خواستم از دوستان ناباب دوری گزیند ، نخواندید؟ پسر گفت: نه … مرد گفت: خواهرت کجاست؟ پسر گفت: با همان پسری که مدت ها خواستگارش بود ازدواج کرد الآن هم در زندگی با او بدبخت است.

به حال آن خانواده فکر کردم و این که چگونه از هم پاشید، سپس چشمم به قرآن روی طاقچه افتاد که در قوطی مخملی زیبایی قرار داشت. وای بر من …! رفتار من با كلام الله مثل رفتار آن بچه ها با نامه های پدرشان است! من هم قرآن را می‌بندم و در کتابخانه ام می گذارم و آن را نمیخوانم و از آنچه در اوست، سودی نمی برم، در حالی که تمام آن روش زندگی من است. …ای کاش فکر می کردیم.

داستان ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم – شماره ۲

پیرمرد انگار به آخر خط رسیده بود. بعد از هفتاد سال زندگی پرهیجان، حالا انگار هیچ هیجانی برایش لذتبخش نبود. می گفت: بچه که بودم، وقتی سوار شدن بچه پولدارها به چرخ و فلک را می دیدم، دلم می خواست من هم می توانستم برای چند دقیقه سوارش شوم و لذت ببرم؛ اما من پولی نداشتم. پدرم کارگر بود و خرج خورد و خوراک ما را هم به زور در می آورد.

آنقدر حسرت چرخ و فلک را کشیدم تا اینکه با خود عهد کردم کار کنم و یک چرخ و فلک بخرم. دلم شادی می خواست. هیجان می خواست، اما دریغ از کسی که در آن سنین کودکی من را بفهمد. من بزرگ نشدم. هیچ وقت بزرگ نشدم؛ همیشه کودکی بودم که فقط ریش و سبیل در آورده بود و هیکلش رشد کرده بود. هیجانات و تنوع طلبی های کودکانه من هیچ وقت تمام نشد.

با هزار زحمت پولهایم را که از کارگری به دست می آوردم، جمع کردم و یک چرخ و فلک قراضه خریدم. وقتی می چرخاندمش، آنقدر سر و صدا می کرد که سرسام می گرفتم. نمی دانم بچه ها چطور این صدا را تحمل می کردند. اصلاً خودم چطور آن را تحمل می کردم؟! حالا که خوب فکر می کنم، می بینم شوق سوار شدن بر چرخ و فلک و هیجان ناشی از آن، انگیزه حرکت بود. صبحها تا بعدازظهر کارگری می کردم و بعدازظهر چرخ و فلک را راه می انداختم و با سوار کردن بچه ها و گرفتن یک شاهی بابت هر بار سوار شدن، پول بیشتری به دست می آوردم. پولهایم که بیشتر شد، چرخ و فلک را فروختم و یک چرخ و فلک بزرگتر و بهتر خریدم. بعد از مدتی آن را هم فروختم و با یک نفر در یک شهربازی قدیمی شریک شدم.

شهربازی ما اوایل چیزی نداشت. چند تا وسیله بازی ساده که همه اش را همان هفته اول امتحان کردم. در واقع خریدن وسایل بازی برای من حکم نوشیدن آب شور را داشت. هر چه می نوشیدم، تشنه تر می شدم. هرچه هیجان بیشتری را تجربه می کردم، ناآرامتر می شدم؛ مثل معتادی شده بودم که اگر مدتی هیجان به من نمی رسید، دچار افسردگی می شدم. همه چیز زندگی من در لذت بیشتر و هیجان و تنوع بیشتر خلاصه می شد. لذت می بردم تا انرژی بگیرم و بتوانم لذتهای بیشتر و جدیدتری را تجربه کنم. به هیچ چیز دیگری فکر نمی کردم.

چند سال بعد، سهم شریکم را خریدم و تمام شهربازی را مالک شدم. پولهای بیشتری جمع کردم و تا لوازم بازی مدرن تری برای شهربازی بخرم. در این فکر بودم که بزرگترین شهربازی کشور را داشته باشم.
بیست سال طول کشید تا من صاحب بزرگترین و مدرنترین شهربازی کشور شوم. همه اسباب بازی ها را قبل از دیگران خودم امتحان می کردم. هنوز کودک بودم. فقط به سن پنجاه سالگی رسیده بودم. دوست داشتم اولین کسی باشم که لذت استفاده از آنها را می چشد.

پس از مدتی دیگر اسباب بازی های شهربازی راضیم نمی کرد. رو آوردم به ورزش های هوایی. از پاراگلایدر گرفته تا چتربازی و سقوط آزاد و بانجی جامپینگ. همه را تجربه کردم، اما هیچکدام از اینها آرامم نمی کرد. مدتی به سفارش یکی از دوستانی که در حقیقت دشمنم بود، رو آوردم به مجالس شبانه و پارتی های مختلط. در همین مجالس بود که با مواد مخدر آشنا شدم. انواع مواد مخدری که هر کدام هیجان جدیدی برای من بودند. اما هیچ کدام از اینها آرامم نکرد.

الان هفتاد سال از عمرم می گذرد. در این هفتاد سال از انسان بودنم چیزی نفهمیدم. آرامش را در لذت جستجو می کردم، اما حالا پشیمانم. به آخر خط رسیده ام. هفتاد سال عمر بیهوده من، برای لذتجویی و تنوع طلبی تلف شد. آرامشی که در این همه هیجان و لذت می جستم، در جای دیگری بود که من از آن غافل بودم. در زندگی من، لذت، اصل اول بود. خدا در زندگی من جایگاهی نداشت. فراموشش کرده بودم. از یاد برده بودم که آرامش حقیقی در دست خداست و برای دست یافتن به آرامش باید به او وصل شد.

من از خدا بریده بودم. همچون تشنه ای در برهوت که به جای آب، خاک می خورد تا تشنگی اش برطرف شود. حالا هفتاد سال است که خدا همه جور میدان لذتی برای من فراهم کرده است. چقدر صبور است خدا! هفتاد سال لذت را بدون هیچ آرامشی تجربه کردم.

پیرمرد انگار به آخر خط رسیده بود. گمان می کرد خدا او را نمی بخشد. می گفت: بی معرفتی است که هفتاد سال از کسی که همه هستی ات را مدیون او هستی، بریده باشی. من به جای خدا باشم خودم را نمی بخشم.

پیرمرد ناامید بود. بعد از عمری اصل قرار دادن لذت به هر قیمتی، حالا گناه یأس بود که او را از رسیدن به آرامش واقعی باز می داشت…

به خودم نگاه می کنم. من هنوز جوانم . چقدر فرصت دارم که به آرامش برسم! چقدر فرصت هست که به خدا و عبودیت او برسم؛ چقدر فرصت هست که بزرگ شوم و آرامش حقیقی را تجربه کنم. مبادا از کسانی باشیم که سال ها زندگی کرده اند و باز هم به آرامشی که می خواستند نرسیدند. با خدا جلو رویم . آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم !!

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 18:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(1)

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازديد: 7620
بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

مثل نویسی پایه یازدهم صفحه-۸۳ آدم ترسو هزار بار می میرد

 

معنی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

۱- وقتی انسان مجبور است کاری را انجام دهد و از آن کار می ترسد، اگر دست به کار نشود مجبور است همیشه در ترس و نگرانی بسر می برد.

۲- آدم ترسو نه به جایی می رسد و نه در زندگی لذت می برد بلکه هزار بار می میرد.

 

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

روزی روزگاری در شهر شلوغ مردی منزوی و گوشه گیر زندگی می کرد. همسرش از دنیا رفته بود و هیچ فرزندی نداشت. از دار دنیا یک مغازه ی پارچه فروشی داشت که زندگی و دخل و خرجش از آن تامین می شد. از روی آینده نگری و نگرانی برای فردای خویش کیسه ایی زر برای خود کنار گذاشته بود، که همیشه ترس از دست دادن یا سرقت آن را داشت به طوری که هر بار در خانه صدایی می شنید یا کسی در خانه را می کوفت مرد هزار بار می مرد و زنده می شد، به طوری که همه ی دوستان و آشنایان مرد از ترس آن با خبر شدند و در فکر و خیال خود داستان های عجیبی در مورد مرد ساختند. در یکی از روزها که مرد از خانه بیرون می رفت بچه ها که در کوچه فوتبال بازی می کردند، مرد را دیدند و با تمسخر و خنده او را به یکدیگر نشان دادند و می گفتند این مرد بسیار ترسو است و از همه می ترسد. شاید از ما نیز می ترسد. مرد بسیار ناراحت و اندوهگین شده بود. او از نظر و فکر مردم حتی کودکان محل آگاه شده بود و با خود گفت:اینطوری ادامه دادن غیرممکن است. زیرا آدم ترسو هزار بار می میرد و دوباره زنده می شود. اینگونه هم زندگی به کامم تلخ شده و هم از کار و معاشرت با مردم نیز افتاده ام. رفت و کیسه ی زر خود را به دست معتمد شهر سپرد و به او گفت که من از دار دنیا نه همسری دارم و نه فرزندی، زمانی که من مردم، با این پول من را دفن کن و برای من خیراتی بده تا من از این دنیا آسوده بروم و هر لحظه ترس از دست دادن آن را نداشته باشم. اینگونه مرد هم خیال خودش را هم خیال بقیه را راحت کرد ، زیرا آدم ترسو نه به جایی می رسد و نه در زندگی لذت می برد بلکه هزار بار می میرد

 

داستان ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد – شماره ۱

در زمان جنگ تحمیلی که جوانان و پیران برای دفاع از کشور به جبهه ها می رفتند، جوانی بود که بسیار از جبهه و جنگیدن می ترسید از طرفی هم باید به خدمت سربازی می رفت. او همیشه کابوس مرگ را می دید و از ترس کشته شدن، روزی هزار بار می مرد و زنده می شد تا اینکه تصمیم گرفت نقشه ای بکشد و از زیر این وظیفه شانه خالی کند.

روزی در پوتین هایش سنگ ریزه و شن و ماسه ریخت و مسافت زیادی را طی کرد تا بلکه پایش کمی جراحت یابد و از خدمت معاف شود. چند روز بعد پاهایش ورم کرد و با آن حال توانست معافیتش را بگیرد و به جنگ نرود.

تا اینکه روزها گذشت و ورم پای او شدت یافت آن قدر شدید که نتوانست درد را تحمل کند و نزد پزشک رفت. پزشک از آسیب جدی پای او خبر داد و اینکه مجبور است پای او را قطع کند. هر بار قسمتی از پایش را قطع می کردند باز هم زخم هایش عود می کرد و مجبور بودند قسمت دیگری از پایش را قطع کنند تا اینکه به خاطر همان زخم از دنیا رفت!

پیام داستان: بله او اگر از همان ابتدا به جنگ می رفت و از کشورش دفاع می کرد، شاید اصلا به این طرز دردناک از دنیا نمی رفت و اگر هم قرار بود کشته شود، شهید می شد و مقام بالایی پیدا می کرد.

برگرفته از داستان واقعی


داستان ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد – شماره ۲

شب بود و اتاق تاریک بود. پسرک روی تختش خوابیده بود که ناگهان دیوی بزرگ و ترسناک با شاخ های بلند و عجیب دید. ترس همه وجودش را گرفت. دیگر آرام و قرار نداشت. با ترس و لرز به خود می گفت: اگر این دیو بزرگ مرا بخورد چه می شود؟ ممکن است دیو بزرگ مرا بدزدد و فردا صبح پدر و مادرم مرا در رخت خوابم نبینند. اگر به من حمله کند چه کار کنم؟ اگر… اگر…..

آنقدر ترسیده بود که سرش را زیر پتو کرد و تا صبح خواب به چشمانش نیامد. وقتی که صبح شد و آفتاب طلوع کرد و اتاق روشن شد، پسرک آرام آرام با ترس سرش را از زیر پتو بیرون آورد و در کمال ناباوری دید همان دیوی که دیشب از آن می ترسید، سایه رخت آویزش بوده است!!

اگر همان لحظه که از آن سایه ترسیده بود و آن را دیو می پنداشت، چراغ اتاقش را روشن می کرد و دنبال راه حل ترسش بود، شب را هم به راحتی می خوابید.

امام علی علیه السلام می فرمایند:

إذا هِبتَ أمراً فَقَع فیهِ فإنَّ شِدَّةَ تَوَقّیهِ أعظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ.

هرگاه از کاری ترسیدی خود را در آن بینداز زیرا ترس از آن کار بزرگتر از خود آن کار است.

 

انشا با موضوع آدم ترسو هزار بار می میرد مقدمه نتیجه

مقدمه : جهان چقدر رویایی بود و انسان چقدر پیشرفت می کرد اگر یاد گرفته بودیم طبق فرمایش امیرالمومنین رفتار می کردیم که فرموده اند : هرگاه از کاری ترسیدی خود را در آن بینداز که خودکار از ترس آن کمتر باشد.

بدنه : روزی مردی طلافروش در شهری زندگی می کرد. مرد که هرشب طلاها را با خود به خانه اش می برد از ترس اینکه مبادا در راه دزدی به او دستبرد زند تصمیم گرفت طلاها را در گاوصندوق مغازه اش بگذارد.
اولین شبی که طلاها در مغازه اش بود نیمه شب با اضطراب از خواب برخاست و سراسیمه به سوی مغازه رفت. هنگامی که طلا ها را در گاوصندوق دید با خیال راحت به خانه برگشت. چند شب این اتفاق تکرار شد و مرد از ترس ربوده شدن طلاها خواب به چشمانش نمی آمد. هر ثانیه دلهره و اضطراب!
مرد دوباره تصمیم گرفت که طلاهارا با خود به خانه آورد اما حتی در این صورت بازهم اضطراب و ترس داشت که مبادا در راه شخصی طلاها را از بدزدد و این حجم ترس آنقدر در او افزایش یافت که تصمیم به تغییر شغل خود گرفت.

نتیجه : گاهی هیچ موضوعی برای ترسیدن وجود ندارد اما انسان بیهوده خود را می ترساند و این ترس حتی از اینکه آن اتفاق در واقعیت بیفتد بسیار بدتر و عذاب آور تر است.

انشا مثل نویسی آدم ترسو هزار بار میمیرد ضرب المثل نگارش یازدهم

مقدمه : در هر دوره ای از زندگی انسان چالش های زیادی وجود دارد و اتفاقاتی ک انسان از آنها بیم دارد و هر شخصی بنابر سن وجنسیت دغدغه هایی دارد

بدنه : من دانش آموز پایه یازدهم تجربی هستم و مانند همه دانش آموزان دیگر درس مهم ترین دغدغه زندگی من می باشد. یکی از دروس مهم رشته تجربی ریاضی می باشد. ریاضی درسی است که از اول ابتدایی تا پایه دوازدهم در هررشته ای همانند غولی بی شاخ و دم بر سر هر دانش آموزی سایه می اندازد و من نیز از این قاعده مستثنی نیستم و همیشه کابوس امتحان ریاضی مهمان خواب های من است.

نتیجه گیری : دبیر ریاضی ما عادت خوب یا بدی ک دارد این است که همیشه زمان امتحان ریاضی را از دو یا سه هفته قبل مشخص میکند. من دقیقا از لحظه ای که زمان امتحان ریاضی اعلام میشود با استرس همنشین میشوم تا بعد از زمان اعلام نتایج و تا زمانی ک کم کم از استرس من کاسته میشود و آثار امتحان ریاضی از بین میرود زمان برگزاری امتحان بعدی اعلام میشود. با اینکه امتحان ریاضی برای ۹۹ درصد دانش آموزان مملو از استرس می باشد٬ اما اگر از اول ابتدایی به جای فرمول های مسخره نحوه مقابله با استرس و اصول رفتاری را می آموختیم شاید میتوانستیم با تمام تمرکز درس ریاضی یا… را مطالعه کنیم بدون ترس از نتیجه آن. کسانی مانند من ک از عقوبت امتحان ریاضی میترسند مسلما نمیتوانند از فرصت های خود به خوبی بهره ببرند و چه بسا عقوبت امتحان به ترسناکی آنچه ب نظر میرسد نباشد و امثال من درجامعه کسانی هستند که قدرت ریسک پذیری به شدت پایینی دارند وهرگز چیزهای جدید را کشف نمیکنند و همیشه در اضطراب و ترس و استرس هستند به قول قدیمی ها آدم ترسو هزار بار میمیرد.

جواب بچه ها در نظرات پایین سایت

مهدی : بهترین بازپروری آدم ترسو، هزار بار میمیرد صفحه ۸۳ نگارش یازدهم : در روزگاران قدیم مردی در شهری شلوغ زندگی می کرد همسر او فوت کرده بود و فرزندی نیز نداشت تنها راه درامد او مغازه ای بود که در آن پارچه می فروخت. به علت ترس و نگرانی درباره آینده زندگی خود کیسه ای پر از طلا در خانه نگه داشته بود و هر بار که صدای می شنید یا در خانه به صدا در می آمد مرد هزار بار از ترس می مرد و زنده میشد پس ازین ترس های بسیار زیاد دوستان او از ترس این مرد آگاه شدند در پیش خود داستان های عجیب غریب و مختلفی راجع به آن مرد ساختند. روزی از روزها پیر مردی از کنار بچه هایی که در حال بازی بودند می‌گذشت که ناگهان بچه ها او را به یکدیگر نشان دادند و گفتند این مرد بسیار ترسو است و حتی شاید از ما نیز می ترسد مرد که از فکر مردم و بچه ها آگاه شده بود بسیار اندوهگین و ناراحت شده بود و در پیش خود گفت که این طوری زندگی کردن دیگر غیر ممکن است. به خاطر اینکه آدم ترسو هزار بار میمیرد و زنده میشود آن مرد که دیگر نمی توانست تحمل کند کیسه زر خود را برداشت و به پیش معتمد شهر برده و به معتمد شهر گفت که اگر من مردم مرا با این پول دفن کند و به مردم خیرات بده زیرا با اینگونه زندگی کردن هم از کارم ماندم هم با معاشرت کردن با مردم نیز به مشکل خورده ام و همه زندگی به کام من تلخ شده است. در ادامه گفت من هیچ فرزند یا همسری ندارم و هر لحظه نگران از دست دادن این طلا ها هستم می خواهم این پول را نزد تو بگذارم تا دیگر فکر سرقت زر از ذهن من دور شود و بتوانم با آسودگی به زندگی خود ادامه بدهم. اینگونه بود که مرد هم خیال خودش و هم خیال بقیه را نیز راحت کرد زیرا آدم ترسو نه به جایی می‌ رسد و نه در زندگی لذت می‌ برد بلکه هزار بار میمیرد.

 

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 18:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

مثل نویسی پایه یازدهم صفحه ۸۳ عجله کار شیطان است

بازديد: 559

مثل نویسی  پایه یازدهم صفحه ۸۳ عجله کار شیطان است


در کره ی خاکی زیر سقف بزرگ آسمان، خانواده ایی کوچک زندگی می کرد ، شغل مرد تجارت بود و خرید و فروش مزارع و املاک در شهر را برعهده داشت. زندگیشان می گذشت و شاد و خرم زندگی می کردند، آنها روزهای خوبی را در دفتر خاطراتشان به ثبت می رساندند. در یکی از روزها مرد خانواده وارد بازار شهر شد و یکی از دوستان قدیمی خود را دید و بسیار خوشحال شد. او به گفت و گو با دوستش پرداخت.دوستش به او پیشنهاد کاری سودمند را داد و مرد نیز که بعد از سالها دوستش را دیده بود بسیار شاد بود، از این ملاقات خیلی سریع پیشنهاد شراکت را پذیرفت و با دوستش قول و قرار گذاشت. آنها با هم نقشه ی پیروزی خود را کشیدند و در این میان قرار شد که مرد هر چه را دارد به میان بگذارد و به دنبال سود کلانی به دست بیاورد. مرد هر چه را که داشت فروخت و پولش را نقد کرد و به پیش دوستش برد تا با این کار حسن نیت خود را نشان دهد و وارد شراکت شود.گذشت و گذشت اما خبری از دوستش نشد. پرسان پرسان به دنبال دوستش به بازار رفت، اما هر چه بیشتر می گشت کمتر خبری از دوستش پیدا می کرد. بعد از گذشت مدتی که هم چنان به دنبال دوستش بود خبری از او به گوشش رسید که از شهر رفته و همه پول ها را با خود برده است. مرد که بسیار از حماقت خود پشیمان بود بر سر خود کوبید و های های گریه کرد، زیرا که تمام دار و ندارش را فروخته بود. او آن زمان بود که فهمید عجله کار شیطان است و هیچ وقت نباید در چنین مواردی عجله و بی دقتی کرد.

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 18:23 منتشر شده است
نظرات(0)

مثل نویسی پایه یازدهم صفحه/۸۳ آب ریخته جمع شدنی نیست

بازديد: 21939
مثل نویسی  پایه یازدهم صفحه/۸۳ آب ریخته جمع شدنی نیست

مثل نویسی  پایه یازدهم صفحه/۸۳ آب ریخته جمع شدنی نیست

معنی ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست

۱- هنگامی که رازی فاش شود،آبرویی برود و.. دیگر نمیتوان آن را دوباره به حالت اولیه باز گرداند و همانند آبی است که اگر بر زمین جاری شود نمی توان آن را جمع کرد.

۲- کار اشتباه کردن مثل پرتاب سنگی است که دیگر بر نمی گردد!

۳- آب اگر ریخته شود نمی توان آن را جمع کرد؛ انسان هم اگر گناه فاحشی کند پاک کردن و جبران کردن آن مشکل است.

۴- آبرویی که ریخته شود درست کردنش دشوار است.

 

 

ضرب المثل در مورد آب ریخته جمع شدنی نیست

در یکی از روستاهای قدیمی در گوشه ایی ازدنیا خانواده ایی فقیر نشین در زیر آسمان آبی زندگی می کردند. آنها از دار دنیا یک کوزه سفالی داشتند و یک گلیم ساده و چند چیز پیش پاافتاده که با آنها زندگی روزمریشان  را می گذراندند. مرد خانواده روزها به شهر می رفت تا لقمه نانی فراهم آورد و سر سفره ی خانواده ببرد. در یکی از روزهای گرم تابستانی که گویی خورشید از آسمان به زمین آمده بود کودک خانواده از گرسنگی و تشنگی زیاد بی تابی و گریه می کرد، در حالی که در خانه نه غذایی بود و نه بیشتر از یک کاسه آب در کوزه. مادر که دیگر طاقت اشک و ناله ی فرزند را نداشت همان چند جرعه آب را در کاسه ریخت تا به فرزندش بدهد اما فرزندش از سر بی تابی دستش به کاسه ی آب خورد و هر چه که در کاسه بود به زمین ریخت. مادر بسیار شوکه شد و با دستان خود تلاش کرد که آب ریخته شده را جمع کند، اما زهی خیال باطل. آب ریخته که دیگر جمع شدنی نیست.

این داستان حکایت خیلی از انسان ها است کاری یا حرفی یا تصمیمی را می گیرند و انجام می دهند و بعد از آن پشیمان می شوند و آن زمان است که می گویند آب ریخته جمع شدنی نیست و چه بهتر است که قبل از تصمیم گیری و عملی کردن آن تفکر و آینده نگری داشته باشید تا بعد از انجام پشیمانی و افسوس به دنبال نداشته باشد زیرا که کاری که انجام شده قابل بازگشت نیست.

 

داستان ضرب المثل آب ریخته، جمع شدنی نیست – شماره ۱

زنی شایعه ای را درباره همسایه اش مدام تکرار می کرد. در عرض چند روز، همه محل داستان را فهمیدند. شخصی که داستان درباره او بود، عمیقاً آزرده و دلخور شد. بعد زنی که شایعه را پخش کرده بود متوجه شد که کاملاً اشتباه می کرده.

او خیلی ناراحت شد و نزد خردمندی پیر رفت و پرسید برای جبران اشتباهش چه می تواند بکند؟ پیر خردمند گفت: به فروشگاهی برو و مرغی بخر و آن را بکش. سر راه که به خانه می آیی پرهایش را بکن و یکی یکی در راه بریز. زن اگرچه تعجب کرد، آنچه را به او گفته بودند انجام داد.

روز بعد مرد خردمند گفت: اکنون برو و همه پرهائی را که دیروز ریخته بودی جمع کن و برای من بیاور! زن در همان مسیر به راه افتاد، اما با ناامیدی دریافت که باد همه پرها را با خود برده است. پس از ساعت ها جستجو، با تنها سه پر در دست بازگشت.

خردمند گفت: می بینی ؟ انداختن آن ها آسان است اما بازگرداندنشان غیر ممکن است. شایعه نیز چنین است. پراکندنش کاری ندارد، اما به محض اینکه چنین کردی دیگر هرگز نمی توانی آن را کاملاً جبران کنی. آبروی مردم هم همینطور اگر آن را ریختی به فکر جمع کردنش هم باش!!

داستان ضرب المثل آب ریخته، جمع شدنی نیست – شماره ۲

روزی مردی فشّاشی که همه عمرش را به فاش کردن راز دیگران پرداخته بود،سرانجام مردم تصمیم گرفتند وی را از اشتباهش آگاه کنند،پس بزرگ شهر پیش وی رفت و باوی صحبت کرد،سپس کوزه ای را انداخت و شکست،آب کوزه در زمین پخش شد.

بزرگ شهر گفت اگر آبش را جمع کنی پاداش داری،مرد اندکی اندیشید و گفت چگونه میتوان با این کاری که تو با بی عقلی انجام دادی دوباره این آب را جمع کرد؟؟؟ بزرگ شهر گفت:کاری که تو با بی عقلی راز های مردم را پخش میکنی چون این آب هست که نمی توان آن را جمع کرد. مرد از اشتباهش آگاه گشته و حکایتش ضرب المثل ما شد.

 

 

انشا درباره ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست

با سلام خدمت شما دانش آموزان عزیزدر این مطلب قرار است که انشا درباره آب ریخته شده جمع شدنی نیست برای پایه یازدهم که با عنوان مثل های زیر را بخوانید و یکی را انتخاب کنید و آن را گسترش دهید مطرح شده است و در صفحه ۸۳ کتاب نگارش پایه و کلاس یازدهم قرار دارد در این مطلب جواب و پاسخ این انشا  را قرار می‌دهیم. دوستان عزیز اگر انشا های دیگری را نیز جستجو می کنید در گوگل پس از نوشتن اسم انشا در آخر متنتان اسم سایت ما یعنی سایت نکس لود را بنویسید تا در اولین نتیجه جستجو قرار بگیرد تا بتوانید از انشای ما استفاده کنید. 

 

انشا آب ریخته شده جمع شدنی نیست نگارش یازدهم

مقدمه : “هنوز هم پس از گذشت مدتها، طعم درد جان گدازَش را در زیر زبانم احساس میکنم. طعم دردِ قلبی را که او با نهایت قساوت درمیان پنجه هایش فشُرد و تَرَکی عمیق بر روی آن جای نهاد. تَرَکی که پس از مدتها هنوز هم چهره اش را بس قبیح به رخ می کشاند.”

بدنه : “حال، پس گذران روزها که جای پنجه هایش هنوز هم به ضیافت قلبم نشسته اند و همواره درد را پیشکشی آن میکنند، آمده است. آمده است که به نقل خودش قصورش را جبران کند، که دست التیام بخش بر روی جای پنجه هایش بکشد. آمده است که از قساوتش، سخاوت به عمل آورم. اما مگر راهی برای بازگشت می ماند وقتی تمام پل های عبور را ویران کرده ای؟
جراحتی که خانه دلت را مجروح کند، درمان پذیر نیست؛ چونان سرطان می ماند که بند بند وجودت را تسخیر کرده است. دیگر با کوچکترین تلنگری از پای بَست ویران میشود و صاحب خانه باید از پس تمام کوچه های تَنَش، در پی ویرانه های قلبش بگردد، تا با چسباندن تکه های آن به یکدیگر، منزلگهِ احساسِ تازه ای را برپا کند.
طلب بخشش وی مانند آن است که قلب تکه تکه شده ام را بار دیگر به او تقدیم کنم، تا اینبار هرتکه اش را هزار تکه کند. قلبی که ویرانه است را با پیمان آبادی، ویرانه تر سازد و او را میهمان تالمی صدچندان کند.”

نتیجه : “کاش اینقدر بی مبالاتی به خرج ندهیم و به حرفهایمان ارج دهیم آنوقت است که خواهیم دید زخمی بر دلی نمیماند. دیگر ژرفای آن جراحات، مالکانشان را تا واپسین دقایق زندگانی متحمل عذاب و درد نمیکنند. کاش قلبی را که به شفافیت و زلالی چشمه است، گل آلود نکنیم. ای کاش بدانیم که هر اشتباهی پایانی دوچندان ندارد و گاه یک خطا پایان همه چیز است. پس چرا با زبانی که میتواند عشق دهد، جور اهدا کنیم؟ میتواند زندگی دهد، مرگ آرزو کنیم؟ میتواند جان دهد، جان بگیریم؟ امید است که روزی برسد که موج عشق درون قلبهایمان، دریای تنمان را احیا کند.” 👤ف.میم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست نگارش یازدهم

مقدمه : ما انسانها در زندگی شیوه ها وروشهای گوناگونی داریم که ازآن روشها برای رسیدن به موفقیت استفاده میکنیم ودر این راه ممکن است اشتباهاتی نیز داشته باشیم که بعضی ازاین اشتباهات کوچک وقابل جبران است وبعضی بزرگ و غیر قابل جبران .به طوری که به هیچ نوعی نمیتوان آن را اصلاح کرد وبه اصطلاح میگویند آبی را که ریخت دیگر نمی توان جمع کرد.و این در مورد کسانی بکار میرود که که اشتباهات زیادی درزندگی دارند و تامیخواهند به خود بیایند کار از کار گذشته است.

بدنه : داستان زیر بی ارتباط به این ضرب المثل نیست:مردی که یک شیشه بزرگ روغن را میخواست بفروشد او با خود می گفت این شیشه روغن را می برم و می فروشم و با پول ان یک گوسفند می خرم کم کم گوسفند که بزرگ تر شد دو تا میشود وبعد چهار تا و آنقدر زیاد میشود که آنها را میفرشم ویک خانه ومغازه می خرم و بعد ازدواج میکنم وصاحب چند دختر و پسر می شوم و وقتی پسرم شیطنت کرد و مرا اذیت کرد با همین چوب دستی او را کتک می زنم و چوب دستی را بالا برد وبر شیشه روغن کوبید طوری که شیشه شکست و روغنها همه بر روی زمین ریخت و مرد ماند ویک دنیا رویا و روغن ریخته شده که هیچ کاری هم نمیتوان برای جمع کردن آن انجام داد.

آری آبی هم که بر زمین بریزد همین گونه است و جمع شدنی نیست ومنظور اشتباهاتی است که در طول زندگی انجام می دهیم مانند شرکت در کنکور سراسری که با یک اشتباه میتوان حاصل زحمات چند ساله را برباد داد… ممکن است اشتباهات ما در مورد انتخاب دوست باشد که اگر دوست انسان نا باب باشد انسان را به دره هلاکت و بد بختی می اندازد . ممکن است در مورد انتخاب همسر اشتباه کنیم که حاصلش یک عمر پشیمانی است.

نتیجه گیری : بیایید خوب فکر کنیم و درست تصمیم بگیریم و با افراد عالم و با تجربه ای در کارهایمان مشورت کنیم که دارای صلاحیت علمی و اخلاقی هستند تا بعد انگشت ندامت وحسرت به دندان نگیریم و بگوییم کار از کار گذشته است و آب ریخته شده را نمی توان جمع کرد.

بازنویسی ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست

مقدمه : به نام یگانه هستی بخش خداوندی که هزاران صفت خوب دارد یکی از صفات خداوند بزرگ ستار بودن اوست.خداوند ستار العیوب است یعنی پوشاننده عیب ها. بعضی از انسان ها دارای این صفت نیک و دوست داشتنی هستند و بعضی ها نیستند و عمدا یا سهوا با آبروی دیگران بازی میکنند و اسرار زندگی دیگران را افشا میکنند و از کاه کوه میسازند و در همه جا فریاد میزنند و فکر میکنند با یک کلمه ببخشید میتوانند آبروی آن شخص را برگردانند در حالی که خودشان به خوبی میدانند آب ریخته را نمی توان جمع کرد.

بند بدنه : منظور این ضرب المثل آیا فقط آب است؟ آبی که داخل یک لیوان یا یک پارچ یا یک تانک یا… است؟ خیر در خیلی از جاها نمیتوان آبروی ریخته را جمع کرد و آبی که ریخت ریخت و زیاد مهم نیست ولی اگر آبرویی رفت آن موقع چه؟

نتیجه گیری : چه خوب است ما برای انسان ها ارزش قائل شویم حرمت انسان ها را نگه داریم آنها را مانند خانواده خود بدانیم و برای آنها ارزش قائل شویم و هرگز در زندگی دیگران دخالت نکنیم اسرار زندگی دیگران را فاش نکنیم همیشه و درهمه حال هوشیار باشیم زندگی چند روزه این دنیا واقعا ارزشی ندارد که بخواهیم با آبروی کسی بازی کنیم و خود را بازیچه دست دیگران قرار دهیم و به اصطلاح مانند یک عروسک در دست دیگران نباشیم و هرگز کاری نکنیم که نتیجه اش پشیمانی و ندامت باشد و عاقبت با یاس و ناامیدی بگوییم آبی که ریخته شد دیگر جمه نمیشود. چه زیباست اگر قبل از اینکه آبی ریخته شود جلوی ریخته شدن آن را بگیریم.

آب ریخته شده جمع شدنی نیست مقدمه و نتیجه

مقدمه : گاهی آب ریخته شده در نظرمردم نشانه مبارکی است چون آب مظهر پاکی و صفا است ولی آیا همیشه اینگونه است.

بدنه : به نظر من گاهی آب ریخته همان آبروی انسانی است که توسط انسان بی اخلاق دیگر ریخته میشود و هیچگاه آبروی از دست رفته قابل جبران نیست به حدی که در دین ما احترام به آبروی مومن از احترام به خانه خدا و کعبه بالاتر است بعضی انسان ها با رفتارهای زشت و بی ادبانه همیشه در پی کنجکاوی و قضاوت ناشایست از زندگی دیگران هستند که قطعا این رفتارها باعث خشم خدا می شود.

نتیجه : پس ما نباید به راحتی درباره زندگی دیگران صحبت کنیم یا قضاوت هایی در مورد رفتار دیگران داشته باشیم که هیچگاه آب ریخته شده دوباره جمع نمیشود همچنان که دل شکسته شده هم دوباره بند نمی‌شود.

جواب بچه ها در نظرات پایین صفحه

مهدی : بهترین مثل نویسی آب ریخته جمع شدنی نیست صفحه ۸۳ نگارش یازدهم : در روزگاران قدیم خانواده فقیری زندگی می کردند این خانواده از دار دنیا فقط یک گلیم ساده و کوزه سفالی و چند چیز دست و پا افتاده دیگری داشتند که با آنها زندگی روزمره شان را می گذراندند. مرد خانواده نیز روزها به بیرون می رفت تا لقمه نان حلالی برای خانواده خود کسب کند. در یکی از روزهای گرم تابستانی که خورشید گوی به زمین آمده بود دختر خانواده بسیار بی تابی می کردند از آنجایی که در خانه هیچ غذایی نبود مادر نمی توانست کاری بکند. در خانه فقط یک روزه بود که در آن مقدار کمی آب بود مادر خانواده میخواست این مقدار آب اندکی که در خانه وجود دارد به فرزندش بدهد تا برای مدت کوتاهی سیر شود و بی تابی نکند فرزندش از شدت بی تابی دستش به کوزه سفالی خورد و آب بر روی زمین ریخت و کوزه شکست. مادر این خانواده که نمی دانست چه کار انجام دهد از سر ناچاری می خواست آب ریخته شده بر روی زمین را جمع کند ولی زهی خیال باطل آب ریخته شده جمع شدنی نیست. این داستان یت بسیاری از انسان هایی است که در زندگی خود تصمیم می‌گیرند و آن تصمیم را انجام می‌دهند و بعد از آن پشیمان میشوند و آن زمان است که این ضرب المثل به کار می رود که آب ریخته شده جمع شدنی نیست و چه بهتر است که قبل از تصمیم گیری و انجام دادن کارها مقداری تفکر کنیم  تا بعدا افسوس و پشیمانی نداشته باشد زیرا کاری که انجام داده ایم دیگر قابل برگشت نیست.

فاطمه : کاربرد ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست : غالبا هنگامی که رازی فاش سود، ابرویی برود و. . دیگر نمیتوان ان را دوباره به حالت اولیه باز گرداند و چون ابی است که اگر بر زمین جاری شود نمی توان ان را جمع کرد. روزی مردی فشّاشی که همه عمرش را به فاش کردن راز دیگران پرداخته بود، سرانجام مردم تصمیم گرفتند وی را از اشتباهش اگاه کنند، پس بزرگ شهر پیش وی رفت و باوی صحبت کرد، سپس کوزه ای را انداخت و شکست، اب کوزه در زمین پخش شد، بزرگ شهر گفت اگر ابش را جمع کنی پاداش داری، مرد اندکی اندیشید و گفت چگونه میتوان کاری که تو با بی عقلی انجام دادی دوباره ایم اب را جمع کرد بزرگ شهر گفت:کاری که تو با بی عقلی راز های مردم را پخش میکنی چون این اب هست که نمی توان ان را جمع کرد. مرد از اشتباهش اگاه گشته و حکایتش ضرب المثل ما شد.

الهام بامری : راز مردم مانند آب است که در ته زمین فرو می رود راز در ذهن خواهد رفت چون دگر فراموش نخواهد شد.

کامران : بهترین مثل نویسی آب ریخته ،جمع شدنی نیست صفحه۸۳ نگارش یازدهم : روزی مردی فشّاشی که همه عمرش را به فاش کردن راز دیگران پرداخته بود،سرانجام مردم تصمیم گرفتند وی را از اشتباهش آگاه کنند،پس بزرگ شهر پیش وی رفت و باوی صحبت کرد،سپس کوزه ای را انداخت و شکست،آب کوزه در زمین پخش شد. بزرگ شهر گفت اگر آبش را جمع کنی پاداش داری،مرد اندکی اندیشید و گفت چگونه میتوان با این کاری که تو با بی عقلی انجام دادی دوباره این آب را جمع کرد؟؟؟ بزرگ شهر گفت:کاری که تو با بی عقلی راز های مردم را پخش میکنی چون این آب هست که نمی توان آن را جمع کرد. مرد از اشتباهش آگاه گشته و حکایتش ضرب المثل ما شد.

حسین : داستان کوتاه آب ریخته جمع شدنی نیست : زنی شایعه ای را درباره همسایه اش مدام تکرار می کرد. در عرض چند روز، همه محل داستان را فهمیدند. شخصی که داستان درباره او بود، عمیقاً آزرده و دلخور شد. بعد زنی که شایعه را پخش کرده بود متوجه شد که کاملاً اشتباه می کرده. او خیلی ناراحت شد و نزد خردمندی پیر رفت و پرسید برای جبران اشتباهش چه می تواند بکند؟ پیر خردمند گفت: به فروشگاهی برو و مرغی بخر و آن را بکش. سر راه که به خانه می آیی پرهایش را بکن و یکی یکی در راه بریز. زن اگرچه تعجب کرد، آنچه را به او گفته بودند انجام داد. روز بعد مرد خردمند گفت: اکنون برو و همه پرهائی را که دیروز ریخته بودی جمع کن و برای من بیاور! زن در همان مسیر به راه افتاد، اما با ناامیدی دریافت که باد همه پرها را با خود برده است. پس از ساعت ها جستجو، با تنها سه پر در دست بازگشت. خردمند گفت: می بینی ؟ انداختن آن ها آسان است اما بازگرداندنشان غیر ممکن است. شایعه نیز چنین است. پراکندنش کاری ندارد، اما به محض اینکه چنین کردی دیگر هرگز نمی توانی آن را کاملاً جبران کنی. آبروی مردم هم همینطور اگر آن را ریختی به فکر جمع کردنش هم باش!!

علی : معنی و مفهوم ضرب المثل اب ریخته جمع شدنی نیست : ۱- هنگامی که رازی فاش شود،آبرویی برود و.. دیگر نمیتوان آن را دوباره به حالت اولیه باز گرداند و همانند آبی است که اگر بر زمین جاری شود نمی توان آن را جمع کرد. ۲- کار اشتباه کردن مثل پرتاب سنگی است که دیگر بر نمی گردد! ۳- آب اگر ریخته شود نمی توان آن را جمع کرد؛ انسان هم اگر گناه فاحشی کند پاک کردن و جبران کردن آن مشکل است. ۴- آبرویی که ریخته شود درست کردنش دشوار است.

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 18:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

مثل نویسی پایه ی یازدهم صفحه/۸۳ چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

بازديد: 3748
مثل نویسی پایه ی یازدهم صفحه/۸۳   چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

سوال  :

مثل نویسی پایه ی یازدهم صفحه/۸۳   چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

 

بازنویسی ضرب المثل در مورد چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

 

کاربرد ضرب المثل :

درمورد افراد و کسانی به کار میرود که هنگام انجام کاری ، بدون فکر به آینده در مورد آن

تصمیم میگیرند و آن را انجام میدهند.

معنی ضرب المثل :

عاقل کاری را که بداند انجام دادنش اشتباه است انجام نمیدهد.

درمورد کسانی به کار میرود که برای انجام دادن کاری ، جوانب آن را در نظر نگرفته و دچار پشیمانی میشوند.

انسان عاقل به دنبال کاری نمیرود که حسرت به دنبال داشته باشد.

 

داشتان :

در گذشته های دور در میان مردمی که هر کدام به تنهایی یک داستانی در زندگی دارند و می توان از سرگذشت زندگیشان یک کتاب نوشت پیرمردی سالخورده و دنیا دیده به همراه همسرش زندگی می کردند که از دار دنیا یک گاو داشتند  که زندگیشان را با آن می گذراندند. با شیر آن شام می خوردند، با پنیر آن صبحانه و با کره ی آن ناهار. زن خانه با گرفتن شیر و کارهای خانه روزش را سپری می کرد و مرد خانه با به چرا بردن گاو در دشت و تمییز کردن تهویله روزش را می گذراند. گذشت و گذشت تا رسید به روزی که مشتری دندان گردی برای گاو پیدا شد و به ازای مبلغ خوبی خواستار خرید گاو شد. پیرمرد نیز با یک تصمیم عجولانه گاو را فروخت تا به امید اینکه با به دست آوردن پول فروش گاو زندگیشان را بچرخاند.گاو را فروخت در حالی که پیرزن راضی به این کار نبوند. بعد از مدتی پول آنها به اتمام رسید در حالی که پیرمرد و پیرزن هیچ کاری در توان نداشتند که انجام دهد.

پیرمرد که از فروختن گاو بسیار پشیمان شده بود زیرا که به راحتی مایحتاج زندگیشان را بدون دغدغه و استرس فراهم می کرد و پیرزن که دیگر از این وضعیت خسته و شاکی شده بود با تشر به پیرمرد که تنها کارش افسوس خوردن بود گفت:چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟ پشیمانی سودی ندارد. برخیز و به دنبال کاری برو و ما را از این وضعیت نجات ده، با یک جا نشستن و زانوی غم بغل گرفتن هیچ کاری پیش نمی رود.

 

مثل نویسی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

مقدمه : به نام خدایی که انسان را کامل آفرید و به او عقل و اراده و اختیار داد و او را بر سایر موجودات برتری داد. انسان این موجود دو پا کارهای عجیب و غریب کارهای زیادی انجام می دهد به خاطر عجله و فکر نکردن به سرانجام کار ،که باعث ندامت و پشیمانی او می شود ، مانند آن پسری که حاضر شد به خاطررسیدن به دختر مورد علاقه اش مادرش را بکشد و جگر او را در آورد تا برای دختر مورد علاقه اش ببرد و هنگامی که پایش به سنگ گیر کرد و می خواست به زمین بخورد جسد مادرش گفت آ خ پسرم مواظب باش ، در این هنگام پسر از کاری که کرده بود پشیمان شد ولی چه فایده که پشیمانی فایده ای نداشت .

بدنه : بیشتر افراد بعد از انجام کار چنان پشیمان و نادم میشوند که گاهی اوقات دست به خود کشی می زنند. مانند قاتلی که بعد از ارتکاب قتل پشیمان میشود ولی افسوس
که بی فایده است و باید به جای جانی که گرفته است جان خود را بدهد .
بیشتر اتفاقات زندگی انسان اینگونه است مثلا راننده ای که به خاطر لج و لج بازی با راننده کناری با سرعت بالا سبقت بی مورد می گیرد و در این حالت تصادف میکند و جان خود و افراد همراهش را به خطر می اندازد و باعث مرگ ، معلو لیت و مصدومیت سایرین میشود و باعث خسارات جبران ناپذیری میشود که پشیمانی و ندامت یک عمر را در پی دارد.
جوانان ونوجوانانی که بخاطر اینکه انرژی خود را تخلیه کنند در چهارشنبه آ خر سال به انواع واقسام مواد محترقه دست می زنند که غیر استاندارد هستند و با یک اشتباه منفجر میشوند و باعث انفجار و مرگ ونابودی خود و آرزو هایشان میشوند و ندامت و پشیمانی یک عمر حاصل آن میشود
ما انسانها هر روز در معرض انواع و اقسام تصمیمات قرار میگیریم که تصمیم درست و نادرستی که می گیریم در سرنوشت ما تاثیر دارد و تصمیماتی مانند انتخاب دوست ، انتخاب نوع سرگرمی ، انتخاب شغل ، انتخاب مسیر سفر و صدها انتخاب دیگر که با آن مواجه خواهیم شد .

نتیجه گیری : بیایید در این روزهای پایان سال قدری در مورد کارها و تصمیماتمان بیشتر فکر کنیم و بیاندیشیم که صلاح کار ما کجاست و بهترینها را انتخاب کنیم که هیچگاه باعث پشیمانی و ندامت ما نشود و بگوییم چرا عاقل کند کاری که بار آرد پشیمانی

گسترش ضرب المثل چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

در طول سالیان دراز و در زمان های قدیم در بین افرادی که هر کدام به تکی یک قصه در زندگی دارند می توان درباره سرگذشت زندگی یک پیرمرد سالخورده و دنیا دیده به همراه زنش اشاره کرد که با هم زندگی می کردند و از دار دنیا فقط یک گاو داشتند آنها زندگی خودشان را با آن گاو می گذراندند. از شیر آن شام می خوردند و با پنیر آن صبحانه می‌خوردند و باکره آن هم ناهار می‌خوردند.  همسر پیرمرد کارهای زندگی را با دوشیدن شیر گاو و تمیز کردن خانه به سر می‌برد و مرد نیز گاو شیرده را به چرا می برد و از او مراقبت می کرد و تویله را تمیز می کرد.روزگاران بسیار زیادی گذشت تا روزی که یک فرد بسیار متنوع و پولدار برای خرید گاو قیمت بسیار زیادی را بر روی گاز گذاشت و پیرمرد با تصمیمی بسیار عجولانه و بدون فکر گاو را فروخت در حالی که پیرزن خانه راضی به فروش این گاو نبود و به پیرمرد می گفت که این گاو زندگی ما را می چرخاند و نباید آن گاو را بفروشیم. مرد در فکر این بود که با پولی که با فروشگاه به دست می‌آید می‌تواند زندگی خودشان را بچرخانند ولی روزی رسید که تمام پولی که از فروش گاز به دست آورده بودند تمام شد در حالی که پیرمرد و پیرزن هیچ کاری برای انجام دادن نداشتند. پیرمرد بسیار از این که گاو را فروخته بود پشیمان بوده و در خانه می نشست و افسوس میخورد در حالی که می‌توانست با گاو تمام مایحتاج زندگی خود را فراهم کند ولی با تصمیمی اشتباه آن گاو را فروخته بود و همسر پیرمرد که از این وضعیت پیرمرد خسته شده بود چاک چ باز آرد پشیمانی بلند کار بیرون بیاور با یک جا نشستن و غصه خوردن و زانو و بغل کردن چیزی درست نمی شود و هیچ کاری پیش نمی رود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 18:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

بازديد: 2595

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید


سفر به مشهد  :

دقیقا سال گذشته بود، تقریبا همین روزها که به همراه خانواده به سفر زیارتی مشهد رفتیم. در راه همه چشم انتظار بودند و دل ها بی قرار دیدن آن گنبد طلایی که از دور نیز قابل دیدن بود را داشتند. لمس آن حال و هوای عجیب ملکوتی که مانند آهن ربایی همه را به سمت خود می کشاند و همه مشتاق آن بودند که حتی نوک انگشتانشان به ضریح آقا امام رضا برسد. با وارد شدن به شهر مشهد مقدس، مشهد گویی آن هوا هوای همان آسمانی نیست که همیشه در آن نفس می کشیدیم انگار هوای آنجا عطری خاص داشت که مارا مست می کرد و بیشتر مشتاق آن ضریح. بلافاصله بعد از رسیدن شتابان به سمت مرقد حرکت کردیم با آنکه هوا خیلی سرد و رو به هوای بارانی بود اما توجه ایی به این موضوع نکردیم و گام هایمان را بلندتر برداشتم تا هر چه سریع تر بر روی زمین مرقد قدم بگذارم و با تمام پوست و گوشت و استخوانم آن فضا را لمس کنم. هر چه از آن فضای ملکوتی بگویم کم گفته ام. از عطر دلنشین یا از دستان به آسمان برده ی مردم یا از صدای صوت قرآن و یا از کبوترهای سفید نشسته بر زمینش، پرندگان نیز به بزرگی و عظمت این مرد ایمان دارند و همیشه به سمتش پرواز می کنند. باران نم نمکی که از آسمان آمد هیچکس را ناراحت و یا پرکنده نکرد، بلکه فضا را زیباتر از قبل کرد و این خود، خود برکت بود که از آسمان مشهد بر سر مردم آمد. ناگهان از گوشه ایی از حیاط بزرگ مرقد صدایی بلند شد صدای گریه ی پیرزنی که دست به سمت آسمان برده بود و با گریه شکر می گفت که باز هم امام رضا منجی او شده و خدا باز هم روی امام و بندگانش را زمین نزده است و مریض اش را در بیمارستان شفا داده و حاجت روا شده است.

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 18:20 منتشر شده است
نظرات(0)

موضوعی را انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن، متنی بنویسید

بازديد: 57

سوال  : موضوعی را انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن، متنی بنویسید

پایه یازدهم صفحه۳۰ موضوعی را انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن، متنی بنویسید

پاسخ : فناوری و تکنولوژی

در فرهنگ های پیش فناوری و تکنولوژی نبود، زمانی که همه ی مردم کارهای خود را با دست انجام می دادند و برای انجام کارهای خود مجبور به طی کردن مسافت زیادی بودند و در این مسیر سختی ها و دشواری های زیادی را نیز متحمل می شدند. اما روز به روز که دنیا با فناوری آشنا شد بسیاری از کارها به راحتی پیش رفت و هیچ گونه سختی را شامل نمی شد. تکنولوژی و فناوری موجب شد که انسان از راه دور کارهای خود را انجام دهد بدون آنکه از خانه خود به بیرون بیاید مانند انجام خیلی از کارهای بانکی یا پرداخت انواع قبض ها و معاملات اقتصادی و مبادله ی علم و دانش و یا حتی خرید یا فروش اجناس و املاک و خیلی از کارهای دیگری که هرگز در زمان قبل از تکنولوژی قادر به انجام آن نبوده ایم.

زمان زیادی طول کشید تا فناوری پیشرفت کرد و در بین مردم جا افتاد،  به گونه ایی که از پیر  و جوان و کودک، همگی به آن دسترسی داشته و قادر به استفاده از آن بودند. علاوه بر همه ی این مثال ها زندگی و زنده بودن در این روزگار علم و تکنولوژی راحت تر شده است، به طوری که خیلی از بیماری ها و مشکلات روحی و جسمانی به کمک تکنولوژی قابل درمان شده و رفت و آمد نیز آسان تر گشه است. به طور مثال مردم در زمان قبل، ماه ها زمان می برد که از شهری به شهر دیگر پول منتقل کنند اما حالا با یک دکمه این کار ممکن شده است. امروزه با هواپیما به سرعت می توان جابه جا شد در حالی که به این صورت در گذشته مقدور نبود. و مطمئا در آینده ی نه چندان دور این تکنولوژی بیش از پیش پیشرفت خواهد کرد و زندگی از آنچه که هست آسده تر و راحت تر می شود.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 18:18 منتشر شده است
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 4

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس