سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
با توليد 13 ميليون و 637 هزار و 53 تن گندم، توليد سرانه به ازاي هر ايراني،به 5/203 كيلوگرم رسيد.
كل توليد گندم تا امروز با احتساب دو ميليون و 500 هزار تن گندم خود مصرفي و بذري كشاورزان و مقدار 11ميليون و 137هزار و 53 تن خريد تضميني،به 13 ميليون و 637 هزار و 53 تن رسيده است كه به ازاي هر ايراني5/203 كيلوگرم گندم توليد شد. با توجه به آخرين آمار جمعيت كشور كه به 67 ميليون نفر رسيده است،با تقسيم كل گندم توليدي به تعداد جمعيت كشور،مقدار گندم توليد سرانه به دست خواهد آمد.
اين گزارش به نقل از پايگاه اطلاع رساني مجري طرح گندم وزارت جهاد كشاورزي حاكي است، خريد تضميني گندم تا 5 آبانماه 83 به 11 ميليون و 137 هزار و 53 تن رسيد.
خريد تضميني گندم از كشاورزان نسبت به مدت مشابه سال گذشته،26/9 درصد رشد نشانميدهد.
به اين ترتيب با خريد بيش از 11 ميليون و 40 هزار تن، بنابر آمار وزارت بازرگاني،نياز گندم خوراكي كشور برطرف شد و بقيه گندم توليدي ذخيره يا در صنعت غذايي مانند ماكاروني،بيسكويت و كيك سازي استفاده ميشود. بنابراين گزارش،پس از 45 سال اصلاحات ارضي، ايران در توليد گندم خودكفا شد. روز سه شنبه 5 آبانماه در سراسر كشور 3 هزار و 276 تن گندم بيش از نياز كشاورزان به نرخ تضميني كيلوگرمي 1700 ريال خريده شد. پيش بيني مي شود؛ امسال 11 ميليون و 389 هزار تن گندم بيش از نياز كشاورزان خريده شود.
بنابراين گزارش،خريد تضميني گندم تا 4 آبانماه 82 ، مقدار 10 ميليون و 190 هزار و 285 تن بوده است.
براساس آمار خريد تضميني گندم از كشاورزان در سراسر كشور، تاكنون استان فارس با يك ميليون و 790 هزار و 500 تن رتبه اول،خراسان با يك ميليون و 135هزار و 600تن رتبه دوم ، خوزستان با يك ميليون 40 هزار و 681 تن رتبه سوم و استان گلستان با يك ميليون و 4 هزار و 200تن در رتبه چهارم قرار دارد.
براساس اين گزارش، استانهاي كرمانشاه 681 هزار و 109 تن، كردستان 626 هزار و 200 تن، آذربايجان غربي 607هزار و 450 تن، همدان 559 هزار و 460 تن، آذربايجان شرقي 482 هزار و 444 تن،لرستان 456 هزار تن، اردبيل 421 هزار و 500تن، مركزي 401 هزار و 725تن،اصفهان 366 هزار و 900 تن ،زنجان 243 هزار و 752 تن ،تهران 224 هزار و 26 تن، قزوين 191 هزار و 385تن، ايلام 124هزار و 7 تن،چهارمحال و بختياري 109هزارتن،كرمان 105 هزار و 245 تن، مازندران 100هزار و 700تن،سمنان 93 هزار و 150تن، بوشهر 65 هزار و 662 تن،كهگيلويه و بويراحمد 60 هزار و 300تن، قم 60 هزار و 475تن، هرمزگان 49 هزار و 383 تن، منطقه جيرفت و كهنوج 47 هزارتن، يزد 44 هزار و 870تن ، سيستان و بلوچستان 28 هزار و 523 تن و گيلان 12 هزار و 710تن رتبههاي پنجم تا بيست و نهم خريد تصميني گندم را تشكيل ميدهند.
استان سيستان و بلوچستان با 42 درصد،همدان 39 درصد و زنجان با 38 درصد به ترتيب بيشترين افزايش، و مازندران با نرخ كاهش 19 درصدي،بيشترين كاهش را نسبت به سال پيش خود داشته است.
خودکفايی گندم در گذر زمان، ليلا لطفی، شرق
افزايش توليد گندم در سطح ۸/۱۰ ميليون تن، در سال های پيش از خشکسالی دولت سازندگی، شبهات زيادی را برای منتقدان از خودکفايی در گندم به جای گذاشته است و انديشه اقتصادی نبودن و ناپايداری توليد را از ديد آنها دامن زد. هر چند نظر وزارت جهاد کشاورزی ۱۸۰ درجه با آنها تفاوت دارد، اين بحث ها را مغرضانه و فعاليتش را کاملاً اقتصادی می داند. با اين حال آنچه در بين همه آنها مشترک است ضرورت اجرای طرح است. طرح از سال های برنامه اول با عنوان برنامه افزايش توليد گندم اجرا می شد. سال ۶۷ سال پايه برنامه بود و در آن سال پيش بينی شده بود توليد گندم از ۳/۴۵ ميليون تن با تحقق ۲/۱۰۷ درصد به ۵/۴۸ ميليون تن برسد. بدين ترتيب دولتمردان ايران می خواستند توليد گندم را به لحاظ اهميت سهم آن الگوی تغذيه خانوار و تامين بخش عظيم کالری و پروتئين تامين کنند. طبق آمار به طور تقريبی دولت به اين هدف رسيد. در سال اول برنامه _ ۱۳۶۸ _ توليد به ۰۱/۶ ميليون تن با احتساب ۵/۸۳ درصد رشد تحقق يافت. سال بعد از آن توليد با صد و يازده درصد رشد نسبت به سال پايه به ۰۱/۸ ميليون تن رسيد. رشدی که در تمام سال های برنامه معلول انبار سرمايه موسسه های تحقيقاتی و خدماتی، نظير موسسه اصلاح بذر، توزيع کود و سم و...، نيروهای ماهر، کم بودن نسبت سرمايه گذاری لازم برای حصول به يک واحد توليد ملی، سياست های قيمت گذاری و در نهايت شرايط آب و هوايی بود. بدين ترتيب سال های پايانی برنامه، سال های ۷۰ تا ۷۲ به ترتيب با رشد ۱۲۲ ، ۱۴۱ و ۶/۱۴۸ درصدی در توليد گندم نسبت به سال پايه روبه رو شديم. توليد در اين دوره ها به ۸/۸ ميليون تن، ۱/۱۰ ميليون تن و ۷/۱۰ ميليون تن رسيد. طبق گزارشات موجود اين رشد توليد با رشد عملکرد گندم آبی از ۲۰۹۷ کيلوگرم _ در سال پايه ۶۷ _ به ۲۷۷۷ کيلوگرم _ در سال ۷۲ _ و رشد گندم ديم از ۷۶۳ کيلوگرم به ۹۴۷ کيلوگرم همراه بود. بدين ترتيب عيسی کلانتری _ وزير سابق کشاورزی _ با اين برنامه از چهار وزير پيشين کشاورزی کشور پس از انقلاب جلو افتاد. توانست درصد واردات را در آن سال ها کاهش دهد. در نتيجه برای بهبود اجرای برنامه گندم تصميم گرفت افزايش توليد گندم را اين بار با ملاحظات اجتماعی، زيست محيطی و اقتصادی دنبال کند. پس برنامه دوم طرح محوری گندم تنظيم شد. در اين برنامه پيش بينی شده بود ۸/۶۳ ميليون تن گندم مدت ۵ سال به دست بيايد. اما اين طرح به دليل تداوم سه سال خشکسالی و عدم تامين و تحقق امکانات پيش بينی شده اعتباری، تسهيلاتی و تدارکاتی تحقق پيدا نکرد. بر همين مبنا سال ۷۴ توليد با ۱۰۳ درصد رشد نسبت به سال پايه به ۲/۱۱ ميليون تن رسيد. سال های ۷۶-۷۵ توليد در سطح ۱۰ ميليون تن بود، اما در سال ۷۷ توليد با رشدی حدود ۱۱۰ درصد به ۹۵/۱۱ ميليون تن رسيد، ولی مجدداً با شدت يافتن خشکسالی توليد تا سطح ۶/۸ ميليون تن نزول کرد. طرح در دوره دوم نه تنها افزايش توليد گندم را در پی نداشت، بلکه سير واردات آن شديد شد. سرانه واردات از ۸/۳۹ کيلوگرم در سال پايه ۷۳ به ۸/۶۰ کيلوگرم در سال اول و به ۵/۶۳ کيلوگرم در سال دوم رسيد، سال سوم _ ۱۳۷۶ _ با تشديد خشکسالی سرانه واردات تا سطح ۴/۹۷ کيلوگرم افزايش يافت اما سال بعد اين رقم تا ۵۶ کيلوگرم تنزل يافت. با اين حال اين سطح ۵۶ کيلوگرم نسبت به سال پايانی برنامه اول نيز بيشتر بود. سال ۷۲ ميزان سرانه واردات گندم ۱/۴۳ کيلوگرم بود که نسبت به سال ۶۷ کاهش يافته بود. در اين دوره به استثنای سال ۶۸ که سرانه واردات ۸/۱۰۲ کيلوگرم بود، مابقی سال ها ميانگين وارداتش پايين بود. با اين حال رشد فزاينده جمعيت و افزايش سرانه مصرف اجرای برنامه را توجيه می کرد به طوری که مرکز آمار ايران سرانه مصرف را طی سال های ۶۷ تا ۷۷ متوسط رشد سالانه حدود ۶/۲ درصد مطرح می کند.ضمن اينکه اقتصاددانان دانشگاه شهيد بهشتی در ارزيابی اقتصادی آن مطرح کردند: نرخ رسمی ارز، در طی سال های اجرای طرح در بالاترين حد توسط دولت (۱۷۵۰) ريال تعيين شده و از طرفی دامنه مناسب برای کشش قيمت عرضه گندم بين ۵/۰ تا يک است در نتيجه نرخ بازده طرح محوری گندم آبی بين ۲۵۸۴ تا ۲۸۲۶ درصد و نسبت ارزش حال خالص منافع به ارزش حال هزينه های آن به ۱/۲۵ تا ۴/۲۷ برابر قرار دارد. • برنامه سوم
با آشکار شدن مزيت های سياسی و اقتصادی طرح محوری گندم، طرح خودکفايی گندم بعد از ادغام جهاد و کشاورزی براساس نامه شماره ۳۶۵۵ وزير جهاد کشاورزی در تاريخ ۲۱ خرداد ۸۱ تنظيم شد و از ۱ تير ۸۱ اجرا شد. اما اين بار اجرای اين طرح به ظن منتقدان بدون مزيت تلقی شد. در حالی که يکی از جنبه های مهم توليد گندم، ارتباط تنگاتنگ آن با استقلال سياسی و امنيت ملی است. کشورهای آمريکا، کانادا، استراليا، اروپا و متحدان آنها در سطح بين المللی عمده توليد و صادرات گندم دنيا را در اختيار دارند. کشور آمريکا به دليل اهميت استراتژيک محصول گندم در معاملات جهانی گندم، توليدی زارعين خود را به قيمت های گران از آنها خريداری می کند تا به توليد گندم ادامه دهند. در سال ۲۰۰۲ آمريکا هر تن گندم توليدی خود را ۶/۱۱۵ دلار ارزان تر از هزينه شده تمام صادر کرد. هزينه توليد هر کيلوگرم گندم ايران در سال ۱۳۸۱ به طور متوسط در سطح کشور حدود ۸۵۵ ريال بوده و دولت برای حمايت از کشاورزان آن را به قيمت تضمينی ۱۳۰۰ ريال خريداری نموده است. اين در حالی است که هزينه توليد زارعين گندمکار در کشوری مانند آمريکا که از توليدکنندگان عمده گندم در جهان بوده و دارای تکنولوژی مدرن می باشد، در سال ۱۳۸۱ از قرار هر تن ۵۹/۲۳۱ دلار در سر مزرعه و ۲/۲۶۶ دلار با احتساب ساير هزينه ها بوده است. حال اگر قيمت دلار در سال ۱۳۸۱ را معادل ۸۰۰۰ ريال در نظر بگيريم، هزينه توليد هر کيلوگرم گندم آمريکا در مزرعه ۱۸۵۳ ريال و با احتساب کل هزينه ها معادل ۲۱۲۹ ريال خواهد شد، به عبارت ديگر هزينه توليد گندم در آمريکا نسبت به ايران در مزرعه ۱۶/۲ و در مجموع بيش از ۵/۲ برابر بوده که نشان دهنده مزيت اقتصادی توليد گندم در ايران است.
• جو –گندم
در دوران اجرای طرح يکی از مهم ترين شبهات افزايش سطح زير کشت گندم و کاهش سطح زيرکشت جو بود. مقايسه سطح زير کشت گندم و جو طی ۴ دهه گذشته در کشور حاکی است که از سال ۱۳۴۰ هجری شمسی تا ۱۳۶۰ بين ۴ تا ۵ ميليون هکتار اراضی کشاورزی کشور زير کشت محصول گندم قرار داشته است که اين عدد برای محصول جو بين ۴/۱ تا ۵/۱ ميليون هکتار متغير بوده است. در سال ۱۳۶۰ هجری شمسی سطح زير کشت گندم به بيش از ۲/۶ ميليون هکتار و سطح زير کشت جو به ۴/۲ ميليون هکتار رسيده است که طی دهه ۶۰ تقريباً اين سطوح زير کشت برای هر دو محصول تغيير محسوسی نداشته و ثابت مانده است. در ابتدای دهه هفتاد و از سال ۱۳۷۱ سطح زير کشت گندم به بيش از ۶/۶ ميليون هکتار و سطح زير کشت جو به ۱/۲ ميليون هکتار بالغ شده ولی در سال ۱۳۷۸ سطح زير کشت هر دو محصول- احتمالاً به دليل وقوع خشکسالی - دچار کاهش قابل توجه در حد تقريباً ۳۰ درصد برای گندم و ۳۳ درصد برای جو بوده است که البته سطوح زير کشت آبی هر دو محصول تقريباً ثابت مانده است. (کاهش کمتر از ۱۰۰ هزار هکتار) در سال ۱۳۷۹ با افزايش مجدد سطح زير کشت گندم به رقم بالای ۵ ميليون هکتار در کشور رسيده و آخرين آمار سطح زير کشت سال ۸۱ را بالغ بر ۳/۶ ميليون هکتار اعلام نموده است که اين وضعيت برای سطح زير کشت جو نيز حادث شده و سطح زير کشت اين محصول را در سال ۸۱ به حدود ۷/۱ ميليون هکتار و در سال ۸۲ به ۶/۱ ميليون هکتار رسانده است. بنابراين طی حداقل بيش از دو دهه از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۲ سطح زير کشت گندم تقريباً ثابت مانده (تغييرات در حدود ۲۰۰ هزار هکتار). اين در حالی است که متوسط مقدار توليد گندم کشور طی همين مدت از رقم ۷/۵ ميليون تن در سال ۱۳۶۰ به بيش از ۵/۱۳ ميليون تن در سال ۸۲ افزايش يافته و متوسط عملکرد توليد اين محصول از ۱۶۹۵ کيلوگرم گندم آبی و ۵۸۸ کيلوگرم گندم ديم در سال ۱۳۶۰ به ۳۶۶۹ و ۱۱۸۴ کيلوگرم گندم آبی و گندم ديم در سال ۸۲ رسيده است. همچنين ميزان توليد جو در کشور از حدود ۲ ميليون تن در سال ۱۳۶۰ به ۱/۳ ميليون تن در سال ۸۱ و ۹/۲ ميليون تن در سال ۸۲ بالغ شده که متوسط عملکرد آن نيز از ۱۶۹۳ کيلوگرم در کشت آبی و ۵۶۹ کيلوگرم در کشت ديم در سال ۱۳۶۰ به رقم ۳۱۱۲ و ۱۰۵۳ کيلوگرم به ترتيب در کشت آبی و ديم در سال ۱۳۸۱ و ۱۹۹۸ و ۹۲۱ کيلوگرم در سال ۱۳۸۲ افزايش يافته است. آخرين آمار موجود حاکی است سطح زير کشت گندم در سال جاری ۲۴/۶ ميليون هکتار و سطح زير کشت جو ۵/۱ ميليون هکتار است. •خريد تمام ذخاير گندم
در کنار بحث های هميشگی طی سال های اخير مطرح می شود کشاورزان ايرانی ميزان خود مصرفی محصول گندم را کاهش داده و تمام ذخيره گندم توليدی را نيز به دولت می فروشند. اين در حالی است که هر ساله شورای اقتصاد ميزان گندم مورد نياز کشور برای مصرف را اعلام کرده و به تناسب رشد جمعيت کشور درصدی به آن می افزايد. طی ۲۹ سال ۸۲-۱۳۵۴ مقدار خريد گندم توسط دولت در کل کشور از ۲۶۵۰۴ تن به ۳/۱۰ ميليون تن رسيده است. بيشترين و کمترين مقدار خريد اين محصول نيز در همين دو سال صورت گرفته است. يعنی به تناسب افزايش جمعيت کشور نسبت به سال پايه (۱۳۵۴) و افزايش توليد، ميزان خريد نيز سير صعودی داشته است. در نتيجه ميانگين خريد گندم کشور در سه دهه اخير افزايش يافته و از ۵۲۰ هزار تن در دهه ۱۳۵۰ به يک ميليون و ۴۷۱ هزار تن در دهه ۱۳۶۰ و ۴ ميليون و ۸۲۶ هزار تن در دهه ۱۳۷۰ و بالاخره ۷ ميليون و ۱۴۵ هزار تن در سه سال اول دهه ۱۳۸۰ رسيده و متوسط کل ۲۹ سال مورد بررسی سالانه سه ميليون و ۱۲۹ هزار تن بوده است.
• افزايش قيمت خريد گندم توسط دولت
افزايش بی تناسب قيمت خريد گندم مازاد بر مصرف کشاورزان توسط دولت است. يکی ديگر از بحث های محوری طرح گندم است. بررسی اقتصادی خريد گندم حاکی است چنانچه دولت قصد داشته باشد گندم مازاد بر مصرف کشاورزان داخلی را بر مبنای بهای تمام شده خريد گندم خارجی محاسبه و پرداخته نمايد بايد برای هر کيلوگرم گندم در سال جاری رقم ۲۵۳۲ ريال را پرداخت نمايد. اين در حالی است که رقم ياد شده بر مبنای مبادله داخلی بخش کشاورزی به ۲۱۹۵ ريال محدود خواهد شد. اما در سومين شکل و براساس روند قيمت وارداتی گندم ۲۰۱۶ ريال به دست خواهد آمد و در نهايت براساس گزينه هزينه های توليد گندم مبلغ ۱۸۱۲ ريال حاصل خواهد شد. بر اين مبنا ميانگين چهار عدد فوق مبلغ ۲۱۴۰ ريال توسط مجری طرح گندم پيش بينی شده است که به دلايل متعددی مورد توافق قرار نگرفته است. اين در حالی است که طی سال جاری قيمت خريد گندم داخلی از قرار هر کيلو ۱۷۰۰ ريال تعيين و پرداخت می شود که فاصله قابل توجهی با قيمت کارشناسی آن دارد. حال با اين وصف چگونه می توان ادعا نمود که قيمت خريد گندم مازاد بر مصرف کشاورزان بدون تناسب افزايش يافته و اين امر را موجب افزايش توليد گندم در کشور دانست. در دوره های پيش طرح های محوری افزايش توليد گندم آبی از نظر اقتصادی و نرخ مبادله دارای توجيهات کافی و از بازدهی بسيار بالا برخوردار بوده ليکن، سياست قيمت گذاری حاکم بر اين محصول مهم و استراتژيک طی سال های مختلف و با حفظ يارانه نان، تاثيری بسيار بر افزايش توليد آن دارد. برقراری قيمت مناسبت و مطلوب برای گندم زمينه های مساعد را برای تخصيص بهينه منابع و شيوه های مدرن توليد فراهم می نمايد. اما براساس نتايج تحقيقات موجود نسبت به شاخص قيمت تضمينی گندم به شاخص کل بهای عمده فروشی کالاها (رابطه مبادله اين محصول) از رقم ۰۲/۱ در سال ۷۰ به ۸۹/۰ در سال ۷۱ تنزل کرده است. در سال ۱۳۷۲ با تعديل قيمت تضمينی شاخص فوق به سطح ۰۶/۱ افزايش يافت. از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵ با عدم قبول قيمت های پيشنهادی وزارت کشاورزی اين نسبت مجدداً کاهش و به ۶۸/۰ رسيد. به طور کلی قيمت واقعی گندم براساس شاخص کلی از ۱۰۲ ريال در سال ۱۳۷۰ به رقم ۸۰ ريال در سال ۱۳۷۸ تنزل کرده است. مطالعات وزارت کشاورزی نشان می دهد که نرخ حمايت موثر از محصول گندم در سال ۱۳۷۸ حدود ۶۳/۰ بوده که نشان از پرداخت ۳۷ درصد ماليات پنهان توسط توليد کننده است. اين در حالی است که در سال های اخير يارانه اختصاص يافته به توليد و صادرات گندم در آمريکا، کانادا و ژاپن و همچنين کشور های اروپايی بيش از ۵۰ درصد قيمت بازار بوده است.
اسکلت بخشی از گلخانه است که پوشش پلاستیکی یا شیشه ای را نگه میدارد. اسکلت گلخانهباید محکم و سبک بود و در عین حال ارزان و با دوام باشد و تا حد امکان سایه کمتریداشته باشد. در حال حاضر اسکلت گلاخنه را بیشتر با آهن گالوانیزه و یا آلومینیم میسازند و در بعضی موارد از چوب هم استفاده میشود که هم ارزانتر است و هم ساخت آنآسانتر است، ولی این اسکلتها زود می پوسند و در ضمن برای استحکام بیشتر باید ازقطعات چوبی ضخیمتری استفاده کرد که این امر سبب کاهش نفوذ نور آفتاب بداخل گلخانهمی گردد.
در حال حاضر دو نوع گلخانه رواج دارد:
1- گلخانه دو طرفه 2- گلخانه کوآنست
در گلخانه های دو طرفه دیوارهای جانبی عمودی هستند و سقف آنها حالت مثلثی دارد. در گلخانه کوآنست از کمانهای لوله ای یا چوبی (بیشتر لوله های فولادی) استفاده می شود در این روش کمانها را که دارای قوسی حدود 180° هستند بموازات هم و بفواصل مشخص (1.5-3.5 m) در زمین فرو می کنند و کمانها بوسیله تیرهای افقی که در امتداد طولی گلخانه قرار دارند بهم اتصال می یابند و مستحکم می شوند. فاصله تیرهای افقی که بطور موازی در روی کمانها قرار گرفته و اولین کمان را به آخرین کمان وصل می کنند، 100-150 cm است. به این ترتیب یک فضای درونی بزرگ و واحد بوجود می آید. برای پوشاندن گلخانه کوآنست معمولاً از پلاستیک استفاده می کنند. بدین منظور در فواصل بین لوله های افقی و بفاصله 25-30cm سیمهای گالوانیزه به موازات لوله های افقی نصب می کنند که برای پوشش پلاستیکی سطح مناسبی بوجود می آورند و پس از پوشاندن گلخانه با پلاستیک تعدادی از همین سیمها روی پوشش پلاستیکی نصب می شوند تا پوشش گلخانه مستحکم تر شود.
در هنگام ساخت گلخانه باید نکات زیر را در نظر گرفت:
1. اگر سطح گلخانه خیلی وسیع باشد کنترل درجه حرارت و تهویه آن مشکل می باشد. لذا بهتر است سطح کشت در واحدهای کوچک و جداگانه 300-500 m2 تفسیم شود.
2. ارتفاع داربستی که بوته های خیار به آن بسته می شود حدودm2 است. بنابراین ارتفاع دیواره های جانبی گلخانه باید حداقل 2 m باشد
3. شیب سقف باید به اندازه ای باشد که استحکام کافی داشته باشد و آب باران و برف را روی خود نگه ندارد. از طرفی اگر ارتفاع خیلی باشد فضای اضافه گلخانه بیشتر شده و هزینه گرم کردن آن افزایش می یابد. لذا شیب را باید حدود 25-30% گرفت. البته در گلخانه کوآنست بدلیل انحنای سقف این مشکل تا حدود زیادی رفع می شود.
4. در بعضی مواقع لازم است که هوای گلخانه را خارج کنیم و چون هوای گرم سبک است و معمولاً زیر سقف می ایستد بهتر است در سقف گلخانه دریچه هایی تعبیه شود که در مواقع لازم این دریچه ها باز شده و هوای گرم خارج شود. در گلخانه های کوآنست باز و بسته کردن این دریچه ها مشکل است. لذا در دیواره های جانبی گلخانه و به فاصله 1-1.5 m از سطح زمین دریچه هایی را جاسازی می کنند و در مواقع لزوم آنها را باز می کنند. در ضمن در دو انتهای گلخانه و در نزدیکی سقف دو پنکه (فن) قرار می دهند که هوای گرم زیر سقف را خارج کنند.
5. برای اینکه در هنگام ورود به گلخانه با باز کردن در ورودی هوای گلخانه بطور ناگهانی عوض نشود بعد از در ورودی یک اتاقک کوچک تعبیه می شود که ابتدا وارد این اتاقک می شویم و سپس به در اصلی گلخانه می رسیم و با باز کردن آن وارد فضای گلخانه می شویم.
6. در محاسبات گلخانه ها معمولاً وزن برف را در نظر نمی گیرند. چون برف در اثر گرمای گلخانه آب می شود. ولی در مناطقی که خطر ریزش برف سنگین وجود دارد باید پس از بارش گلخانه را گرم کنیم این برف سریعاً آب شود. در غیر اینصورت و بخصوص در گلخانه های دوطرفه خطر خوابیدن سقف وجود دارد.
7. معمولاً گلخانه های دو طرفه که دارای دیواره های جانبی عمودی هستند در برابر باد به شکل مانع عمل می کنند و لذا بادهای شدید به آن خسارت میزنند. ولی گلخانه های کوآنست به دلیل قوسی شکل بودن جریان باد را ملایم می کنند. به علاوه گلخانه های کوآنست به دلیل انحنایی که دارند برف و باران را روی خود نگه نمی دارند و آب را به راحتی جاری می کنند. لذا در بیشتر نقاط جهان استفاده از گلخانه های کوآنست عمومیت بیشتری یافته است.
خاک مناسب برای خیار درختی:
خاک مورد استفاده در گلخانه های کشت خیار بایستی دارای بافت سبک (Sandyloam) بوده و از نفوذپذیری خوبی برخوردار باشد. این نوع خاک هر چه از نظر داشتن هوموس تقویت گردد کاشت خیار در آن دارای عملکرد بهتری خواهد بود. تقویت خاکهای سبک را می توان با کودهای حیوانی تامین نمود.
اگر خاک قابل استفاده کمی سنگین باشد می توان با اضافه کردن مقداری شن شسته عاری از آهک و گچ به همراه کمپوست بطوریکه از نظر مصرف میزان مورد نیاز جنبه اقتصادی جنبه اقتصادی داشته باشد آنرا اصلاح نمود. همچنین در صورت نفوذپذیری کم آب یا زه دار بودن خاک می توان از لوله های مشبک پلی اتیلن و نصب در زیر پشته های خاک نیز استفاده نمود. این روش میتواند زهکشی لازم را برای خاک تامین نماید. خاکهای نسبتاً سنگین و یا خاکهایی که دارای نمک زیاد باشند اصلاً مناسب نمی باشند زیرا تهویه، آبشویی و ضدعفونی اینگونه خاکها بسیار مشکل می باشد و مطمئناً به رشد ریشه نیز صدمه می زند.
تجربه خیارکاری در خاکهای سبک بیابانی (سرخه) که املاح آهکی و گچی در حداقل باشد و درصد شن آن بیش از 50% باشد نشان داده است که اینگونه خاکها بهترین بسترها بوده و در آن محصول خوبی تولید شده است. در انتخاب بسترهای خاکی چنانچه بستر زیرین (بیش از عمق 25 cm) آنها سخت و غیرقابل نفوذ باشد بایشتی با استفاده از زیرشکنهای مناسب این لایه شکسته شود و یا از کاشت خیار صرفنظر نمود.
PH مناسب بستر خاکی6.5-7.5 و EC کمتر از 3000µmos/cm (3 دسی زیمنز بر متر) می باشد. قابلیت جذب عناصر به وسیله PH بستر محیط ریشه تعیین و مشخص می شود. در PH پائین نسبت عناصر قابل جذب و محلول آهن، منگنز و آلومنیوم بیشتر بوده و در نتیجه همه آنها باعث تثبیت و غیر قابل استفاده شدن فسفر می شود.همچنین میزان کلسیم، منیزیم، گوگرد و ملیبدن قابل استفاده نیز در PH پائین کاهش می یابد. از طرفی مقدار فسفر، آهن، منگنز، روی، مس و بر در PH بالا محدود می شود.
سایر بسترها:
بسترهای خاکی همراه با مواد دیگر: اینگونه بسترها توده هایی از کاه و کلش و پیت، کمپوست و از این قبیل می باشند که روی پشته ها قرار می گیرند و یا با خاک پشته ها مخلوط می گردند. در این بسترها ریشه ها به خوبی توسعهپیدا می کنند و گرمای محیط ریشه و Co2 لازم نیز به میزان کافی تولید میگردد. ازجمله این بسترها کاه پوسیده روی پشته ها است.
در اینگونه بسترها هر ردیف آن بوسیله بسته های کاه پرس شده پوشیده میشود. بدین طریق که پهنای بسته ها روی زمین و عرض آنها در امتداد یکدیگر قرار گرفته باشند. در هر 1000 m2 حدود 10 Ton کاه و به تعداد 560 بسته کاه 18 Kg مصرف می گردد. برای آماده سازی اینگونه بسترها برای هر بسته حدود 30 Lit آب مورد نیاز است. کودهای شیمیایی مورد نیاز برای هر کیلو کاه مجموعه ای از کودهای زیر است که بطور یکنواخت روی توده کاهها پخش میشوند.
7gr نیترات آمونیوم 26% + 7gr آهک
7gr سوپر فسفات تریبل
7gr نیترات پتاسیم
4.5gr سولفات منیزیم
آنگاه در چند نوبت و به میزان 2-3 Lit برای هر بسته روی آنها به آهستگی آبیاری شود. در این زمان دمای گلخانه نبایستی از 15°c پائینتر رود. با این وصف بعد از مدتی دمای توده کاه به 38°c می رسد. در این روش استفاده از کاه گندم برای واریته های خیار طولانی رشد و کاه جو بای خیارهای با طول رشد کوتاه استفاده می شود.
بسترهای آبکشت: بسترهایی که صرفاً از محلول مواد غذایی کامل استفاده میشود و نیازی به خاک نمیباشد و فقط از نگهدارندهای واسطه ای مثل بسته های حاوی پشم سنگ و یا پیت خالص و یا ماسه و شن شسته که روی بتنتعبیه شده اند می توان استفاده نمود. در این سیستم ها هزینه های ضدعفونی قابل توجه نمی باشد ولی تأمین انواع مواد غذایی مورد نیاز بطور مداوم نیاز به اصلاح و کنترل دارد، ضمن اینکه نگهداری بوته در این گونه بسترهای سست باعث افزایش هزینه ها می گردد. در این روش ریشه ها به خوبی توسعه پیدا نمی کنند و گرمای لازم و Co2 مورد نیاز در محیط ریشه نیز بوجود نمی آید.
مشخصات بوتانیکی خیار:
خیار گیاهی است از گیاهان گلدار، از رده دولپه ای ها، از گیاهان یکساله جالیزی، از خانواده کدوئیان(Cucurbithacae) و از جنس Cucurbita با نام علمی(Cucumissativus). ریشه ان نسبتاً سطحی است و برای کاشت آن باید خاک سطح الارض کاملاً آماده و غنی از مواد غذایی باشد. ریشه آن یکساله و گاهی هم دائمی است. ساقه آن علفی و به رنگ سبز روشن، آبدار و دارای پوست نازک و کرکهای ریزی است که از ساقه منشعب می شوند. طول بوته خیار با توجه به هرسی که انجام می شود مکن است به بیش از 6 m برسد که نگهداری بوته ها در گلخانه بوسیله پیچاندن آن به دور نخهای ضخیم و همچنین پیچیده شدن پیچکها به دور نخها که نگهداری بوته ها را محکم می نماید امکانپذیر است. در واریته های معمولی برگها نسبتاً کوچک در واریته های بکرزا یا پارتنوکارپیک برگها بزرگتر، پنجه ای شکل و به رنگ سبز روشن بوده و بریدگی های کم عمق، برگ را به پنج قسمت یا Lobe که غالباً به شکل مثلث هستند، تقسیم می کند. دمبرگ آن بلند، آبدار، قطور، و رگبرگها مشخص و روشنتر از خود برگ هستند. میوه خیار از لحاظ گیاهشناسی شفت بشمار میرود یعنی میوه ای است گوشتی که برون بر آن نازک، میانبر آن گوشتی و خوراکی و درون بر آن غشائی و سخت است.
رشد رویشی ریشه این گیاه در مقایسه با اندامهای هوایی آن بسیار ضعیفتر میباشد ولی در محل یقه و حتی قسمتهایی از ساقه که با خاک تماس حاصل مینمایند ریشه های نابجا تولید می کند، همچنین ریشه ها بیشتر در قسمتهای قابل تهویه سطح خاک رشد کرده و انتشار می یابند که در این رابطه ضرورت تهیه یک بستر تقریباً سبک از نظر بافت خاک و قابل تهویه معلوم می گردد.
محل پیدایش میوه روی ساقه دو حالت دارد:
1. خیارهایی که روی ساقه اصلی و در زاویه برگها تولید می شوند.
خیارهایی که روی ساقه فرعی تولید می شوند که دراینصورت ساقه های جانبی به هرس منظم احتیاج دارند.
مشخصات بذر خیار گلخانه ای[1]:
برای پرورش خیار در گلخانه صرفاً باید از بذور پارتنوکارپیک استفاده کرد و از کاشت بذور معمولی در گلخانه اجتناب کرد. لازم به ذکر می باشد که پارتنوکارپیکی عبارت است از تشکیل و رشد میوه بدون تلقیح تخمکها. این پدیده به نحوی گسترده در سبزیجات خانواده کدوئیان بخصوص خیار بروز میکند. در واریته های معمولی گلهای نر و ماده جدا از هم بوده و گلهای نر زودتر از گلهای ماده ظاهر می گردند. ولی در عوض واریته های پارتنوکارپیک گل نر وجود نداشته و گلهای ماده بدون عمل گرده افشانی و لقاح تولید میوه میکند.
در این نوع خیار نیازی به گرده افشانی نیست و میوه بصورت پارتنوکارپیک تشکیل می شود، لذا چنانچه حشراتی از بیرون گلخانه گرده گل بوته دیگر خیارهای هوایی را به روی گل ماده بوته خیار داخل گلخانه بنشانند خیار تولیدی از کیفیت ظاهری پائین تر برخوردار خواهد بود.
در بعضی از واریته های خیار داربستی طول میوه ممکن تا 50 cm برسد که با توجه به ذائقه و بازارپسندی مصرف کنندگان ایرانی هم اکنون واریته هایی کشت می گردد که طول میوه آنها حداکثر به 30 cm برسد.
میوه این نوع خیار دارای پوستی خوراکی، بدون تخم و بدون ایجاد نفخ میباشد. بذر خیار گلخانه ای معمولاً با روشهای علمی و بسیار پرهزینه ژنتیکی تولید می شود و به همین دلیل قیمت آن بسیار گران بوده و بصورت عددی بفروش می رسد. این بذرها در هوای آزاد بخوبی نمی تواند بخوبی گلخانه میوه تولید کند زیرا در اثر تلقیح با گرده سایر ارقام، تولیدی یکنواخت نداشته و میوه آن از شکل اصلی خود خارج شده و بدفرم و بدشکل می شود.
خیار پارتنوکارپیک دارای ارقام متعددی است که بسیاری از آنها فاقد شکل و رنگ و اندازه مورد پسند بازار ایران است. بنابراین از بین واریته های متعددی که به بازار عرضه می شوند باید انواعی را که برای کاشت در ایران مناسبند انتخاب نمود. واریته هایی از قبیل دومینوس جی.آر.اس[2]، دومینوس جی.آر.اچ[3]، هیلارس [4]9811، سینا، بیلانکو، خیار دولاب و خیار اصفهان در ایران نتایج چشمگیر و مرغوبیت بی سابقه ای نشان داده اند. چند واریته از خیارهای بلند اروپایی مانند سندرا[5] نیز در ایران آزمایش شده که طول آنها به 35-40 cm میرسد. اگرچه بذر پارتنوکارپیک بسیار گران بوده و هزینه کاشت و نگهداری نسبتاً بالایی دارد ولی با توجه به عملکرد بالا و قیمت گران خیار گلخانه ای، نه تنها این هزینه ها جبران می شوند بلکه سود سرشاری هم نصیب تولید کنندگان می گردد.
برای انتخاب بذر خیار درختی بهتر است از بذرهایی استفاده گردد که بیش از 6 ماه از تولید آنها گذشته باشد زیرا بذر خیار دوره خواب کوتاهی دارد که در آن ایام ممکن است جوانه نزند، ضمن اینکه گذشت بیش از دو سال نیز از نظر قوه نامیه مناسب نمی باشد.
تلخی موجود در میوه های خیار در اثر ماده ای بنام کوکوربیتاسین که در ته آنها وجود دارد و در ریشه ساخته می شود اما در خیارهای هیبرید گلخانه ای دیده نشده و یا خیلی به ندرت اتفاق افتاده است.
دانیتو بذری تک گل و رویال بذری چند گل است که قابل کاشت در اکثر فصول سال است.
نسیم فقط برای کاشت در تابستان و مناطق گرم کشور مثل یزد قابل استفاده است این بذر بذری پر گل و کم برگ است.
مراحل مختلف کشت خیار درختی:
تهیه زمین:
تهیه زمین به نجو مطلوب برای کشت بذر اهمیت دارد. زمین خیار باید با شخم عمیق برگردانده شود و همانطوریکه در مبحث کوددهی قبل از کاشت توضیح داده شد با کودهای لازم تقویت شود.
بوته های خیار را می توان یک ردیفه و یا دو ردیفه کاشت ولی کشت دو ردیفه متداول تر است. فواصل بین ردیفها و بوته ها به عوامل زیادی از قبیل عرض گلخانه، محل تیرکها و ستونها و... بستگی دارد. ولی در نهایت باید فواصل را طوری تنظیم کرد که تراکم در واحد سطح از حد معینی تجاوز نکند در غیراینصورت بروز انواع بیماریها و کمبودها در اثر انبوه بودن شاخ و برگ اجتناب ناپذیر است. چراکه با افزایش شاخ و برگ، دریافت نور برای تمام بوته ها یکسان نخواهد بود. معمولاً فواصل را طوری تعیین می کنند که تراکم متوسط بوته ها 2.5-3 بوته در متر مربع باشد. البته خیارهای بلند اروپایی حدود 1.5-2 بوته در متر مربع هم کافی است.
فواصل کاشت:
فواصل کاشت در سیستم آبیاری جوی و پشته: عرض جوی 40-50cm و عرض پشته حدود 100cm است. بوته ها در دو طرف جوی و 5cm دورتر از لبه جوی کشت می شوند.
با توجه به فواصل گفته شده، فاصله ردیفها در دو طرف جوی 50-60cm و در دو طرف پشته 90cm خواهد بود. فاصله بوته ها در روی هر ردیف 40cm میباشد.
باید دقت کرد که فاصله ردیفها در دو طرف پشته ها از 90 cm کمتر نشود. زیرا در غیر اینصورت نور کافی به بوته ها نمی رسد و رفت و آمد مشکل میشود.
فواصل کاشت در سیستم آبیاری قطره ای: در آبیاری قطره ای جوی وجود ندارد و بجای آن یک لوله پلاستیکی که در فواصل معینی دارای سوراخ می باشد برای آبیاری استفاده می شود. ردیفهای خیار در دو طرف لوله آبیاری قطره ای بفاصله 50-60 cm کاشته میشوند و از این دو ردیف تا دو ردیف بعدی90cm فاصله منظور می شود. در آبیاری قطره ای بجای جوی از یک نوار برجسته خاک که سطح آن حدود 6-10 cm از سطح پشته بالاتر است ایجد می شود و لوله آبیاری در وسط این نوار خاک قرار می گیرد. عرض نوار خاک برجسته حدود 70 cm است و بوته ها از هر طرف 10 cm داخل نوار گذاشته میشوند.
البته فواصل گفته شده همیشه ثابت نیستند و در نقاط مختلف بنابر نظر کارشناسان و تولید کنندگان ممکن است تغییراتی داشته باشند. اکثراً تصور میشود که هر چه تعداد بوته خیار در واحد سطح بیشتر باشد میزان محصول نیز به همان نسبت افزایش می یابد. البته این رابطه تا حد معینی درست است ولی همانطوریکه قبلاً هم گفته شد چنانچه تعداد بوته ها از حد مطلوب بیشتر شود انبوهی شاخ و برگ مانع رسیدن نور شده و موجب کاهش کیفیت میوه و توسعه بیماریها می گردد و در ضمن در مقدار برداشت نیز تأثیر می گذارد.
در کشت پائیزه که به علت در پیش بودن سرما رشد بوته نسبتاً محدود است توصیه می شود که تراکم بوته را 10% بیشتر می گیرند و در کشت بهاره که هوا رو به گرمی می رود و بوته ها رشد بهتری دارند تراکم مناسب 10% کمتر از حد متوسط می باشد.
پوشش خاک:
در آبیاری قطره ای روی خاک را با یک لایه پلاستیک (پلی اتیلن) می پوشانند و دو طرف نوار پلاستیک را حدود 10 cm زیر خاک می کنند. سپس در محل کاشت بذر روی پلاستیک یک بریدگی مثلثی شکل ایجاد کرده بذر را زیر بریدگی می کارند. بوته خیار بعد از سبز شدن از محل بریدگی پلاستیک خارج می شود و بقیه قسمتهای خاک زیر پوشش پلاستیک محفوظ می ماند.
پوشش پلاستیک شفاف معمولی باعث حفظ رطوبت و حرارت خاک می شود. در شرایط عادی درجه حرارت خاک زیر پوشش بطور متوسط 4-5°c از خاک بدون پوشش بیشتر است. در نتیجه ریشه ها بهتر رشد کرده و نمو خیار تسریع می کنند.درصورتیکه از نوار پلاستیک مشکی یا قهوه ای رنگ برای پوششپشته ها استفاده شود از رشد علفهای هرز نیز جلوگیری شده و هزینه وجین بطور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد.
سياهک آشکار. نام قارچ عامل بيمارى سياهک آشکار، اوستيلاگوتريتىسى (Ustilago tritici) يا اوستيلاگونودا (U. nuda) است. در بسيارى از مزراع گندم، اين بيمارى را مىتوان يافت اما در شرايط مرطوب، نيمه مرطوب، و نيز در زراعتهاى آبى شيوع بيشترى دارد.
بهترين روش کنترل، استفاده از بذر سالم يا غيرآلوده است. تعدادى از قارچکشهاى سيستميک، مانند کربوکسين و ويتاوالس، اخيراً کشف شدهاند.
مقدمه:
گندم از جمله محصولاتي است كه بيش از همه گياهان در جهان كشت مي شود. در دنياي امروز گندم نه تنها يك ماده غذايي اساسي و مهم به شمار مي رود بلكه از لحاظ سياسي نيز اهميتي همانند نفت و حتي بيشتر از آن دارد و مي توان گفت «سلاح گندم از نظر سلاح نظامي قدرتمند تر است».
براي افزايش توليد اين محصول حياتي بايد اهميت فراواني به موضوع پيشگيري از ضايعاتي كه به وسيله آفت ها، بيماري ها و علف هاي هرز به مزارع گندم وارد مي آيد، داد.
از جمله بيماري هاي مهم گندم كه خسارت زيادي به اين محصول وارد مي آورند، انواع سياهك ها را مي توان نام برد.
سياهك پنهان گندم
يكي از بيماري هاي مهم و شايع در اكثر مناطق كشور «سياهك پنهان گندم» است كه منجر به كاهش ميزان محصول و پايين آمدن كيفيت آن مي شود. عامل بيماري سياهك پنهان گندم نوعي قارچ بيماريزا است كه همزمان با جوانه زدن گندم، وارد آن مي شود و به تدريج با رشد گندم، در داخل بوته ها به زندگي خود ادامه مي دهد.سپس در زمان ظهور خوشه، قارچ به سرعت زياد شده و داخل دانه را پر مي كند. دانه هاي الوده به جاي آن كه نشاسته تشكيل دهند، پر از گرده سياه رنگ قارچ مي شوند. در زمان برداشت،
دانه هاي آلوده خرد شده و گرد سياه رنگ قارچ آنها خارج مي شود و بر روي دانه هاي سالم مي چسبد و آنها را آلوده مي كند در صورتي كه از دانه هاي آلوده براي كشت در سال بعد استفاده شود، اين بيماري سال ديگر نيز مزرعه را آلوده خواهد ساخت. بيماري سياهك پنهان گندم به وسيله ضدعفوني سطحي بذر با سموم قارچ كش تا حد زيادي كنترل مي شود
سياهك آشكار گندم
سياهك آشكار گندم از جمله بيماري هاي شايع در نواحي مرطوب يا نسبتاً مرطوب است. اسپورهاي قارچ به وسيله باد از خوشه هاي آلوده به گل هاي سالم منتقل مي شوند. دانه هاي پودر سياه (اسپورهاي قارچ) در حرارت 25 ـ 20 درجه جوانه مي زنند. اين اسپورها از طريق خاك يا آلودگي سطحي بذر، بيماري را منتقل مي نمايند. گياهاني كه دير كاشته مي شوند كمتر از گياهاني كه پيش از موقع كشت شوند، از اين بيماري خسارت مي بينند. در مزارع ديركاشت به دليل درجه حرارت پايين، گندم جوانه مي زند در حالي كه قارچ در اين درجه حرارت نمي تواند رشد كند. در گندم هاي پاييزه، قارچ به صورت فعال يا نيمه فعال در ناحيه طوقه گندم انده و در غلات بهاره به صورت غيرفعال در داخل بذر آلوده،زمستان گذراني مي كند.
علايم بيماري
سنبلچه هاي گياه آلوده، به رنگ قهوه اي زيتوني تيره در آمده و در نهايت با توده سياه اسپور همرنگ
مي شوند. اين علايم بعد از مرحله خوشه دهي آشكاي مي شود. در اين مرحله توده هاي اسپور قارچ به وسيله پوسته ي نازكي محصور شده و اين پوسته قبل از برداشت يا در مرحله درو محصول پاره شدده و اسپورها در هوا پخش مي شوند.
ضدعفوني بذرها با قارچ كش هاي معمولي باعث از بين رفتن رشته هاي ميسليوم نمي شود لذا با استفاده از قارچ كش هايي كه از طريق جذب، داخل گياه مي شوند، مي توان از رشد قارچ، درون بذر جلوگيري نمود.
سياهك پنهان پاكوتاه گندم
اين بيماري ويژه مناطق سردسير و مرتفع است و باعث توقف رشد گياه ميزبان، كوتاه شدن شديد ساقه و پنجه زني فراوان مي شود. بعد از مرحله خوشه دهي گياه، علايم بارز بيماري، خود را نشان مي دهد.
سنبله هاي آلوده داراي رنگ سبز مايل به آبي هستند و دانه هاي آنها نسبت به سنبله هاي سالم، بازتر
مي شود. سنبله هاي آلوده به اين بيماري معمولاً بلندتر و تراكم سنبلچه هاي آنها كمتر از سنبله هاي سالم است. دانه هاي آلوده به جاي رنگ زرد طلايي، داراي رنگ خاكستري مايل به قهوه اي هستند. شكل دانه آلوده شبيه دانه سالم اما كمي گردتر و كوچك تر است و با فشار دادن دانه، پورد سياه (اسپور قارچ) از آن خارج مي شود كه بوي ماهي گنديده مي دهد. اسپورها در زمان خرمنكوبي پخش شده و دانه هاي سالم و خاك را آلوده مي كنند.
قارچ عامل بيماري در شرايط آب و هوايي معتدل بر روي گندم هاي پاييزه به خوبي رشد مي كند.
يكي از روش هاي موثر در كنترل بيماري استفاده از رقم هاي مقاوم است. عمليات شخم با عمق 20 ـ 15 سانتي متر در جلوگيري از شيوع و گسترش بيماري مؤثر است.
ضدعفوني بذرها با سم ديويدند به ميزان 2 گرم براي يك كيلوگرم بذر عليه اين بيماري موثر است.
سياهك هندي (سياهك ناقص)
در اين بيماري، آلودگي از طريق گل آغاز شده و سپس تمام دانه از توده هاي سياه رنگ پر مي شود. تشخيص اين بيماري در مزرعه مشكل است زيرا تنها چند گل در سنبله آلوده مي شوند. بوته هاي آلوده در مزرعه به راحتي از چشم مخفي مي مانند ولي در خرمن از روي دانه هاي شكسته كه قسمتي از آنها آلوده به سياهك است، قابل تشخيص مي باشند.
بذر يا خاك آلوده به اسپور قارچ مهم ترين منابع آلودگي اوليه است و استفاده از بذر سالم ضروري
علايم بيماري
سنبلچه هاي گياه آلوده، به رنگ قهوه اي زيتوني تيره در آ,ده و در نهايت با توده سياه اسپور همرنگ
مي شوند. اين علايم بعد از مرحله خوشه دهي آشكار مي شود. در اين مرحله توده هاي اسپور قارچ به وسيله پوسته ي نازكي محصور شده و اين پوسته قبل از برداشت يا در مرحله درو محصول پاره شده و اسپورها در هوا پخش مي شوند.
ضدعفوني بذرها با قارچ كش هاي معمولي باعث از بين رفتن رشته هاي ميسليوم نمي شود لذا با استفاده از قارچ كش هايي كه از طريق جذب، داخل گياه مي شوند، مي توان از رشد قارچ، درون بذر جلوگيري نمود.
سياهك پنهان پاكوتاه گندم
اين بيماري ويژه مناطق سردسير و مرتفع است و باعث توقف رشد گياه ميزبان، كوتاه شدن شديد ساقه و پنجه زني فراوان مي شود. بعد زا مرحله خوشه دهي گياه، علايم بارز بيماري، خود را نشان مي دهد.
سنبله هاي آلوده داراي رنگ سبز مايل به آبي هستند و دانه هاي آنها نسبت به سنبله هاي سالم، بازتر مي شود. سنبله هاي آلوده به اين بيماري معمولاً بلندتر و تراكم سنبلچه هاي آنها كمتر از سنبله هاي سالم است. دانه هاي سالم است. دانه هاي آلوده به جاي رنگ زرد طلايي، داراي رنگ خاكستري مايل به
قهوه اي هستند. شكل دانه آلوده شبيه دانه سالم ما كمي گردتر و كوچك تر است و با فشار دادن دانه، پودر سياه (اسپور قارچ) از آن خارج مي شود كه بوي ماهي گنديده مي دهد. اسپورها در زمان خرمنكوبي پخش ده و دانه هاي سالم و خاك را آلوده مي كنند.
قارچ عامل بيماري در شرايط آب و هوايي معتدل بر روي گندم هاي پاييزه به خوبي رشد مي كند.
يكي از روش هاي موثر در كنترل بيماري استفاده از رقم هاي مقاوم است. عمليات شخم با عمق 20 ـ 15 سانتي متر در جلوگيري از شيوع و گسترش بيماري موثر است.
ضدعفوني بذرها با سم ديويدند به ميزان 2 گرم براي يك كيلوگرم بذر عليه اين بيماري موثر است.
سياهك هندي (سياهك ناقص)
در اين بيماري، آلودگي از طريق گل آغاز شده و سپس تمام دانه از توده هاي سياه رنگ پر مي شود. تشخيص اين بيماري در مزرعه مشكل است زيرا تنها چند گل در سنبله آلوده مي شوند. بوته هاي آلوده در مزرعه به راحتي از چشم مخفي مي مانند ولي در خرمن از روي دانه هاي شكسته كه قسمتي از آنها آلوده به سياهك است، قابل تشخيص مي باشند.
بذر يا خاك آلوده به اسپور قارچ مهم ترين منابع آلودگي اوليه است واستفاده از بذر سالم ضروري مي باشد.
ضدعفوني بذر و مبارزه شيميايي عليه اين بيماري در صورت وجود شرايط مساعد، با قارچ كش هايي مانند تيلت و آلتو به نسبت نيم ليتر در هكتار و سم فوليكور به ميزان يك ليتر در هكتار مؤثر است.
سياهك برگي
اين بيماري بر روي گندم پاييزه و در مناطقي كه زمستان معتدل دارند، مشاهده مي شود. علايم بيماري به صورت نوارهاي خاكستري رنگ متمايل به سياه بر روي برگ و غلاف ديده مي شوند. بوته هاي آلوده اغلب كوتاه شده، برگ ها پيچ خورده و لوله مي شوند. غلاف در محل نوارهاي آلوده به صورت طولي شكاف خورده، توده سياه رنگ اسپور ظاهر مي شود. بوته هاي آلوده معمولاً خوشه نمي دهند .
بیماری فوزاریوز سنبله گندم
عامل بیماری:
Fusarium graminearum & Fusarium culmurom
این بیماری در ایران در سال 1371 از مناطق شمالی گزارش شد.در اثر ابتلای خوشه های گندم به این بیماری میکوتوکسین و زهرابه ای ترشح می شود که سلامتی انسان را به خطر می اندازد.این بیماری علاوه بر گندم در جو هم دیده شده است.
علائم بیماری:
اگر آلودگی اولیه از طریق بذر یاشد، گیاهچه ها ممکن است ازبین بروند و یا کوتاه بمانند.اما اگر آلودگی ازطریق بذر نباشد علائم بیماری به صورت لکه های کوچک بیضوی شکل قهوه ای رنگ روی ریشه ها وغلاف برگ پایینی و یا میان گره زیر طوقه ظاهر می شود.اگر لکه ها زیاد باشند .
به هم پیوسته و قهوه ای یا سیاه می شوند. عامل بیماری برگ و خوشه و دانه را مورد حمله قرار میدهد.
مبارزه:
کشت سطحی بذور در عمق 5سانتیمتری پوسیدگی ریشه را کمتر می کند و استفاده از ارقام مقاوم بهترین نتیجه را میدهد.
زنگها
زنگها به جنس پوکسينيا (Puccinia) تعلق دارند. شرايط محيطى مساعد براى گسترش اين بيمارىها، آب و هواى خنک تا گرم مرطوب است. تشکيل پستول (Postule) يا حفرههاى قرمز رنگ و سياهرنگ خط چين يا نقطهچين حاوى اسپورهاى توليد مثل در سطح ساقهها، برگها، غلافها و گلهاى گياه از علائم کلى اين بيمارىها است. قارچهاى وابسته به جنس پوکسينيا اصولاً کارآئى گياه در مصرف آب مىکاهند، بافتها را تخريب و متلاشى مىکنند و تعداد دانههاى موجود در سنبله و وزن آنها را مانند زمانى که گياه به کمبود دچار شده باشد، کاهش مىدهند. زنگ مهمترين بيمارى گنده بهشمار مىآيد؛ انواع زنگ عبارتند از: زنگ ساقه، زنگ برگ، و زنگ خطى يا نواري. هر يک از انواع بيمارىهاى زنگ خصوصيات عمومى مشترک دارد. آشنائى با مشخصات ويژهٔ آنها براى تشخيص هر يک از آنها مهم خواهد بود.
زنگ ساقه اين بيمارى در سطح ساقه ظاهر مىگردد و به همين دليل زنگ ساقه ناميده مىشود. عامل آن به جنس پوکسينيا و گونهٔ گرامينيس (graminis) تعلق دارد.
زنگ نوارى زنگ نوارى که اغلب زنگ زرد ناميده مىشود بر اثر قارچ پوکسينيا استرى مورفيس (P. striimorfis) بهوجود مىآيد و معمولاً بيشتر در مناطق جلگهاى خنکتر شايع است.
بیماری زنگ سیاه گندم
(black rust-stemrust)
Puccinia garminis f.sp.triticiعامل بیماری:
علایم بیماری:
زنگ سیاه عمدتا روی ساقه و غلاف برگ اثر می گذارد،اما ممکن است پهنک برگ،پوشه و ریشک ها نیز مورد حمله قرار می گیرد . پوستول ها یا جوشهای قارچ عامل بیماری
باریک بیضوی دراز،موازی با محور طولی ساقه و غلاف برگ ظاهر می شود.ظرف مدت چند روز اپیدمی که روی جوش ها را پوشانده ،پاره شده و به عقب می رود واز زیر
آن توده های پودری که شامل اوردیوسپورهای قرمز رنگ پیدا می گردد.سپس در اواخر فصل و در مرحله تلیوم، تلیوسپورهای سیاه رنگ پدید می آید.
مبارزه:
برای مبارزه با زنگ سیاه نیز اقدام به کشت ارقام مقاوم گندم می شود.ضمنا ریشه کن بوته های زرشک می تواند میزان آلودگی مزارع گندم را کاهش دهد.همچنین اقدامات
زراعی و مبارزه شیمیایی که در مورد زنگ زرد ذکر گردید علیه زنگ سیاه نیز موثر واع می شود.
بیماری زنگ قهوه ای گندم
(Brown rust-leaf rust)
Puccinia reconditeعامل بیماری:
علایم بیماری:
نشانه های این زنگ در مرحله اوردیوم به صورت جوش های قهوه ای و نارنجی رنگ در تمام دوره رشد گندم یعنی از گیاهچه تا مرحله رسیدن دانه ها روی برگ ظاهر می شود.در اوایل بهار اوردیوم اغلب به صورت پراکنده و غالبا در سطح فوقانی برگ ها ظاهر می شود .
و به هیچ وجه مانند زنگ زرد خطی قرار نمی گیرد و مخصوصا از روی همین علایم می توان این زنگ را از زرد در مزرعه تشخیص داد. ضمنا اندازه جوشها بزرگتر می باشد.زنگ قهوه ای به ندرت غلاف برگ ، ساقه و خوشه را آلوده می کند.دانه های خوشه های آلوده ریز چروکیده و وزن محصول تا 90 در صد کاهش می یابد. تلیوم این زنگ به ندرت تشکیل می گردد و اندازه آنها کوچک،بیضوی کشیده و سیاه رنگ می باشد.
مبارزه:
بهترین راه مبارزه کشت ارقام مقاوم می باشد و گندم پائیزه بیش از ارقام بهاره مقاومت دارند ضمنا سمپاشی با بعضی از قارچ کش های سیستمیک مانند دینیو کاربا مات ها علیه این زنگ موثر واقع می شود.
بیماری زنگ زرد گندم
(yellow rust-stripe rust-glume rust)
puccinia striiformis f.sp .triticiعامل بیماری:
علایم بیماری:
زنگ زرد گندم در بهار معمولا زودتر از سایر زنگهای غلات ظاهر می شود.ابتدا روی برگهای جوان پوستولها یا جوشهایی که محتوی اوردوسپورها یا اسپورهای بهاره زرد یا نارنجی رنگ هستند تشکیل می گردد.این جوشها گرد وحدود نیم میلیمتر طول دارند و به تدریج دست به دست هم داده و به صورت خطی یا نواری به موازات رگبرگها هر دو سطح برگ را فرا می گیرند.جوشهای مزبور علاوه بر برگ گاهی ممکن است روی غلاف
خوشه،گلوم،وگلومل بوته نیز ظاهر می گردد.دانه خوشه های آلوده بی اندازه کوچک،چروکیده،فاقد نشاسته وغیر قابل استفاده است.چنانچه شخصی وارد یک مزرعه آلوده به زنگ شود،اسپورهای نارنجی رنگ به لباس های او می ماند و از همه مشخص تر در صورت مالش انگشت روی برگ،گرد نارنجی رنگی مشاهده می شود .
در اواخر دوره رشد گندم مرحله تلیوم قارچ شروع شده و تلیوسپورهای یا اسپورهای پائیزه عامل بیماری که داخل جوش هائی سیاه رنگ قرار دارند،بیشتر در سطح تحتانی
برگ ها روی خطوط کوتاهی تشکیل می شود.
مبارزه:
بهترین راه مبارزه با زنگ های غلات کشت ارقام مقاوم می باشد که البته در این روش نیز مشکل شکستن مقاومت و حساس شدن مجدد ارقام مقاوم پس از چند سال کشت متوالی است.
شناسایی و از بین بردن علف های هرز خانواده گندمیان مانند مرغ و جوموشی که ممکن است در زمستان کانون آلودگی و منبع ذخیره اوردیوسپورهای زنگ زرد باشد در جلوگیری از شیوع بیماری تاثیر خواهد داشت.
اقدامات زراعی مانند اجتناب از مصرف بیش از حد کودهای ازته که باعث سست و حساس شدن نسوج در برابربیماری می شود و همچنین زود کاشتن گندم های بهاره و کاهش دفعات آبیاری باعث نقصان بیماری می شود.
استفاده از قارچکش های سیستمیک مانند بایلتون به نسبت 1-2 در هزار برای ضد عفونی بذر گندم علیه زنگ استفاده می شودوگیاه راتا مرحله خوشه دهی حفظ می کند.
برای سم پاشی مزارع هم موقعی که زنگ به تازگی بروز نموده است می توان از از قارچ کش های سیستمیک ،فولیکورآلتو،و یا تلیت به نسبت 1 در هزار استفاده نمود.
سفيدک گندم
سفيدک حقيقى گندم. اين بيمارى بهوسيله قارچى بهنام اريسفگرامينيس تريتىسيErysiphe graminis tritici بهوجود مىآيد و در شرايط آب و هوائى خنک مىتواند در مزارع گندم شيوع يابد و زيانهاى قابل توجهى نيز بهبار آورد. نشانههاى بيمارى در سطح برگها، غلافها و اعضاء گل ظاهر مىشود. اعضاى آلوده، نخست زرد رنگ و سپس خشک مىشوند و در نهايت اندازه و وزون دانهها کاهش مىيابد.
استفاده از واريتههاى مقاوم، عملىترين روش جلوگيرى از بيمارى بهشمار مىرود؛ در گندم تتراپلوئيد تيموفىوى وجود ژنهاى مقاومت به اين بيمارى گزارش شده است. استفاده از گرد گوگرد براى مبارزه با اين بيمارى مؤثر است.
بيماري آنتراكنوز غلات Graminicola anthracnose
تقريباً تمامي غلات دانه ريز ، ذرت ، سورگم وتعداد زيادي از گراسها به اين بيماري حساس هستند. علائم بيماري معمولاً روي قسمتهاي پاييني گياه ظاهر مي شود ؛ ولي ممكن است برگهاي بالايي وحتي خوشه ها نيز آلوده شود . علي رغم گسترش نسبتاً زياد بيماري ، ميزان خسارت و كاهش محصول شديد نيست .
قارچ عاملColletotrichum graminicola در مراحل اوليه آلودگي ، معمولاً هيچ گونه علامتي روي گياه مشاهده نميشود . با پيشرفت بيماري ،گياه زردرنگ شده ،حالت رنگ پريدگي در گياه به چشم ميخورد و گياه زودتر از موعد مقرر ميرسد (رسيدگي زودرس ) .چنين گياهاني ممكن است با گياهاني كه توسط ساير عوامل مولد پوسيدگي ريشه و ساقه آلوده شده اند ، اشتباه گرفته شود .
اندام باردهي قارچ ( آسروول) كه مصادف با مرحله رسيدن گياه ظاهر مي شود ، وسيله خوبي براي تشخيص بيماري و عامل آن است . در بين تعداد بسيار زيادي از زوائد خار مانند ، تعداد بي شماري آسروولهاي كوچك سیاهرنگ و تخم مرغي تا دوكي شكل در روي ساقه يا غلاف برگ تشكيل مي شوند ؛ به همين سبب ظاهري برجسته دارند . كنيديهاي تك سلولي ، داسي شكل ، شفاف تا خاكستري روشن در درون آسروول به وجود مي آيند . ابعاد كنيدي حدوداً 4-6*20 –30 ميكرون است .قارچ معمولاً به صورت كنيدي يا ميسليوم در روي بقاياي گياهي آلوده زمستانگذراني مي كند. آلودگي اوليه توسط ماده تلقيح خاكزاد روي ريشه ها يا قسمتهاي پاييني گياه صورت ميگيرد . ساير قسمتهاي هوايي گياه نيز ممكن است توسط كنيديهاي ثانويه آلوده شود . گونه هاي وحشي غلات اطراف مزارع ممكن است به صورت منابع اوليه وثانويه آلودگي عمل كنند . علي رغم پراكندگي وسيع جغرافيايي ، تاكنون تحقيقات محدودي روي اين بيماري صورت گرفته است . علت اين قصور احتمالاً عدم مشاهده حالت اپيدمي شديد عامل بيماري بوده است .
کنترل:
بيماري در خاكهايي كه از نظر فسفر و پتاس فقير هستند ، شديد تر است . تناوب زارعي با حبوبات ، در مناطقي كه بيماري شايع است ، روش مناسبي براي كنترل عامل بيماري است
بوته گنایی غلات Cereal crazy top
بیماری ناشی از Sclerophthora macrospora که نشانهای آن حالت پیسه ای، کوتولگی گیاه، ضخیم شدن و بد شکلی برگها، زردی بوته، پیچیدگی خوشه و عقیم شدن گیاه است.
این قارچ گندم، جو، یولاف، انواع سورگوم را آلوده می کند. زئوسپورهاي آبزي مسئول ايجاد آلودگي هستند. قارچ در گیاه سیستمیک می شود
بیماری سفيدك پودري غلات Cereal powdery mildew
سفيدك حقيقي يكي از بيماريهاي مهم غلات در مناطق مرطوب است . عامل بيماري قارچ Erysiphe graminis (Blumeria graminis) است كه يك انگل اجباري است و روي جو بيشتر از سايرغلات خسارت وارد مي كند .
علائم بيماري بصورت لكه هاي سفيد رنگ است كه توسط توده ميسليومي سفيد مايل به خاكستري در سطح برگ و سنبله ها نيز آلوده شوند . اندامهاي باردهي قارچ به رنگ خاكستري مايل به زرد تا تيره در سطح ميسليومهاي پير تشكيل مي شود . در سطح زيرين برگ ؛ در محل آلودگي ، نقاط زرد ريز با بافت مرده ديده مي شود . در سطح ميسليومهاي كنيدي برها به وجود ميآيند كه كنيديهاي پودري زيادي توليد ميكنند .
در اواخر فصل رويش ، اندامهاي باردهي جنسي قارچ ( كليستوتيشيوم ) ، به رنگ تيره در سطح توده ميسليوم ، به صورت پراكنده قابل تشخيص است . ميسليومهاي قارچ معمولاً به صورت سطحي توسعه مي يابند . و تناه در قسمتهاي كه هوستوريوم توليد مي شود ، ميسليوم به داخل سلولهاي اپيدرمي نفوذ مي كند . در سطح ميسليوم كنيدي برهاي زيادي تشكيل مي شود كه حامل كنيدي هاي تخم مرغي ، شفاف و تك سلولي به ابعاد 8- 10* 20-35 ميكرون است . اندامهاي توليد مثل جنسي (كليستوتيشيوم ) قارچ كروي ، سياهرنگ با ديواره سخت و به قطر 150-300 ميكرون است . اين اندامها براي توليد آسكوسپور رسيده و به شرايط آب و هوايي و يا زمستانگذراني نياز دارند و كليستوتيشيومهايي كه روي گياهان در حال رشد ديده مي شود ، معمولاً داراي آسكوسپورهاي نارس هستند. قارچ E.graminis از حالت تخصصي بالايي در مقابل ميزبان برخوردار است ، به طوري كه براي هر يك از ميزبانها ، فرمهاي اختصاصي مخصوص به آن ميزبان وجود دارد. مثلاً ترتيكاله نسبت به فرمهاي مربوط به جو و گندم مقاومت بيشتري از خود نشان مي دهد . هر يك از فرمهاي اختصاصي نيز نژادهاي فيزيولوژيك مختلفي را شامل مي شود .
عكس العمل ارقام مختلف ميزبان متفاوت است وجود لكه هاي زرد و قهوه اي همراه با رشد توده ميسليوم و اسپور زايي زياد ، از مختصات ارقام حساس محسوب ميشود : در حاليكه در ارقام مقام لكه ها روشن بوده ، توده ميسليومي ديده نمي شود .كليستوتيشيوم قارچ بوفور در روي بافت آلوده ميزبن تشكيل مي شود ؛ اما آسكوسپور رسيده در آنها بندرت يافت مي شود . ظاهراً آسكوسپورها در ايجاد آلودگي اوليه نقش زيادي ندارند . توسعه قارچ بيشتر توسط ميسليومهايي كه در روي بقاياي گياهي آلوده يا ساير گياهان زنده زمستانگذراني ميكنند صورت ميگيرد .
کنترل:
بهترين روش كنترل قارچ انگل ، استفاده از ارقام مقاوم است . هر چند سمپاشي اندامهاي هوايي گياه توسط قارچكشها(آلتو، فولیکور، تیلت) نيز در بعضي از مناطق متداول است .
بيماري كچلي (اسکالد) جو Barley scald
كچلي يا اسكالد ، در درجه اول يك بيماري برگي در جو و چاودار است كه توسط قارچي موسوم به Rhynchosporium scalis ايجاد مي شود . گرچه ممكن است ساير غلات وحشي (گراسها ) نيز آلوده شوند كه در اين صورت گياه آلوده به صورت منبع آلودگي ، به توسعه بيماري كمك ميكند.
كچلي يكي از بيماريهاي مهم جو در نواحي معتدل سرد مرطوب و مرتفع مناطق گرمسيري است . عامل بيماري بيشتر برگهاي جو را مورد حمله قرار مي دهد ؛ اما در مواقعي كه بيماري شديد است ممكن است پوششهاي گل و ريشكها نيزآلوده شوند
بيماري را از روي علائم برگي ميتوان براحتي تشخيص داد . علائم اوليه به صورت لكه هاي كوچك بيضوي يا دوكي شكل است . مركز لكه ها به رنگ خاكستري مايل به سفید است و اطراف آنها توسط يك نوار قهوه اي يا مايل به قرمز احاطه شده است . باگذشت زمان لكه هاي كوچك توسعه يافته و به يكديگر ميپيوندند و لكه هاي بزرگتر با ابعاد و اشكال مختلف بوجود ميآيد . مركز لكه ها نيز ممكن است از خاكستري مايل به آبي تا قهوه اي تيره تغيير رنگ دهد .
اسپورزايي قارچ در شرايط آب و هوايي خنك و مرطوب به خوبي صورت ميگيرد . شرايط گرم و خشك موجود در مرحله رسيدن خوشه هاي گياه ، سبب كاهش تعريق يا توقف توليد اسپور مي شود . لكه هاي ايجاد شده در روي گياه ميزبان ، محيط بسيار مناسبي براي نفوذ و رشد ساير عوامل بيماري زا ست . كنيديهاي قارچ توسط ميسليومهاي كنيدي زا و به وصورت يك لايه ژلانتيني نازك ، در سطح لكه ها ايجاد مي شود . توده كنيدي به صورت يك لايه متراكم و مرطوب از سلولهاي مخمري شكل بي رنگ تشكيل مي شود . كنيديهاي بي رنگ با يك ديواره عرضي به شكلهاي مختلف و معمولاً داراي نوك هستند . اندازه اسپورها به 3-5*16-20 ميكرون ميرسد . بعضي كنيدي ها در محل نوك داراي خميدگي هستند . زمستانگذراني قارچ به صورت ميسليوم روي بقاياي گياهي آلوده صورت مي گيرد . توليد اصپور معمولاً در اوايل فصل كه هوا خنك و مرطوب است ، صورت مي گيرد . كنيديها مسئول ايجاد آلودگي اوليه و ثانويه هستند .
کنترل:
بهترين روش مبارزه استفاده از ارقام مقاوم و تناوب زراعي با استفاده از ساير نباتات زراعي است
بهترین موقع برای پرورش قارچ در خانه بین ماههای مهر تا آذر است ولی چنانچه امکانات تهویه هوا و متعادل نمودن درجه حرارت محیط محل پرورش وجود داشته باشد می توان قارچ را در ماههای دیگر سال تعمیم داد.
بطور کلی طرز پرورش قارچ مخصوص به خود آنست و می توان آنرا در محیط تاریک پرورش داد و بجز نور مستقیم آفتاب، هر مقدار نور را تحمل می کند. در هر صورت در محل پرورش قارچ علاوه بر آنکه، بایستی تهویه هوا به خوبی انجام گیرد، درجه هوای محیط پرورش نیز باید بین 15 - 10 درجه نگهداری شود. علاوه بر این محل پرورش بایستی کاملا تمیز، قابل شستشو و فاقد درز یا محلی برای پرورش باکتریها، حشرات و قارچهای مضر باشد.
اطاق پرورش قارچ:
عرض اطاق پرورش بایستی بحدی باشد که بتوان از راهروهایی که برای آن تعبیه می گردد، براحتی عبور نمود( حدود 70 سانتی متر) عرض طبقات پرورش قارچ را نیز حداکثر 180 سانتی متر در نظر می گیرند تا بتوان از دو طرف به وسط بستر قارچ دسترسی پیدا نمود و چنانچه طبقات پرورش قارچ در کنار دیوار باشد عرض آنرا حداکثر 90 سانتی متر قرار می دهند. همچنین می توان قارچ را در جعبه های چوبی در اندازه 60 در 90 سانتی متر و عمق 20 تا 25 سانتی متر پرورش داد. به منظور صرفه جویی در هزینه اولیه می توان، هر طبقه را با تخته های سه سانتی متری به عرض 90 تا 180 سانتی متر پوشانده و کود را مستقیما کف هر طبقه ریخته و قارچ را در آن کاشت و به این طرتیب احتیاجی به جعبه های چوبی نخواهد بود. طبقه بندی ها معمولا در طول اطاق پرورش انجام می گردد. روی سطح زمین نبایستی طبقه ای مستقر نمود، حداقل فاصله بین طبقه اول تا کف زمین 15 سانتی متر و فاصله هر طبقه از هم 60 سانتی متر می باشد.
بطور معمول برای پرورش قارچ در خانه فقط سه طبقه در نظر می گیرند و چنانچه اطاق به حد کافی وسیع باشد یک ردیف در طول اطاق در مجاور دیوار و یک طبقه (دو طرفه) در وسط و یک طبقه در طرف دیگر اطاق قرار می دهند بطوریکه دو راهرو به عرض 70 سانتی متر در دو طرف طبقه وسط، 180 سانتی متر باشد.
در یک اطاق بزرگ به طول 9 و عرض 5/6 متر می توان مساحتی در حدود یکصد متر مربع برای پرورش قارچ آماده نمود که از این سالن در هر فصل برداشت می توان استفاده نمود. و به 8 تا 850 کیلو قارچ دست یافت و چنانچه کاشت قارچ در جعبه های چوبی انجام گیرد تولید محصول از این میزان تا حدی بیشتر خواهد شد و در سالنی به ابعاد 5/9 و عرض 5/6 متر تعداد 180 جعبه جایگزین می گردد که محصول آن در یک فصل برداشت به حدود یک تن می رسد.
چنانچه محل پرورش قارچ محدود و کوچک باشد میزان احتیاج به کود و محلیکه باید آنرا تخمیر نمود، متناسب می باشد. لذا ترجیح داده می شود یک محوطه بتونی به ابعاد 5/1 متر ساخته و در مجاور آن محلی برای خروج آب مازاد کود در نظر بگیرند که فاضل آب را بتوان داخل سطل یا یک مخزن بتونی کوچک به ابعاد 40 سانتی متر وارد نمود. کف مخزن اصلی را به ضخامت 15 سانتی متر کاه ریخته و روی سطح کاه یک جعبه ای به ابعاد یک متر از جنس تور سیمی ضخیم که شبکه سوراخهای آن 5/0 سانتی متر باشد بطوری قرار می دهند که از هر طرف با دیواره مخزن بتونی 25 سانتی متر فاصله داشته باشد و اطراف این توری را از کاه پر نموده و داخل توری را از پهن اسبی مخلوط با کاه پر نموده و پهن را خوب متراکم نموده و سطح کود را نیز بطور کنبد مانند توده نموده تا آب باران به داخل توده کود نفوذ ننماید.
پس از 3 تا 4 روز به علت فعالیت باکتریهای تخمیر، درجه حرارت محیط توده به 70 درجه می رسد و مقداری از حجم توده کم می شود و در این موقع تمام توده کودی را که در مخزن قرار دارد برای هوادهی به محوطه مجاور توده برمی گردانند و در موقع برگرداندن کود بایستی سعی کرد حتی الامکان به تمام ذرات کود، هوا برسد تا اکسیژن مورد نیاز باکتریهای مخمر تامین گردد و پس از چند ساعت این توده را مجددا به داخل مخزن بذری ریخته و سطح آنرا با کاه بحد کافی انباشته تا سطح کود گنبدی شکل بشود. چنانچه در مخزن کوچک مجاور محل تخمیر فاضل آب جمع شده بوسیله سطل آنرا روی سطح کود می پاشند تا رطوبت توده تامین گردد مدت عملیات بین 15 - 10 روز به طول می انجامد و در این مدت 3 - 4 مرتبه بایستی کود برگردان بشود. و در خاتمه دوره سوم یا چهارم کود به رنگ قهوه ای تیره در آمده و ذرات آن ترد و شکننده شده و بوی مطبوعی از آن به مشام می رسد و چنانچه این شرایط در کود مشاهده نشود دلیل بر آن است که عملیات تخمیر به خوبی انجام نگرفته و در نحوه کار اشکالی وجود داشته است.
نحوه اسکلت بندی:
اسکلت بندی طبقات از نبشی 10 -12 که با ضد زنگ رنگ شده باشد و یا از الوار چهار چوب 10 سانتی متری ساخته می شود و بین ستونها چهار چوبی 5 سانتی متری پیش بینی می گردد. فاصله ستونهای عمودی از یکدیگر 5/1 متر و این فاصله در دو طرف بستر، بایستی حفظ گردد.
تهیه بستر برای پرورش قارچ:
بهترین ماده برای پرورش قارچ، پهن اسبی و کاه می باشد. برای تهیه کود جهت پرورش قارچ مقداری پهن اسبی و کاه را مخلوط نموده و در ابعاد مناسبی در حدود 3 متری آنرا انبار نموده و آنها را روی هم بخوبی بکوبید.(لگد کنید) تا متراکم شود بطوریکه از نفوذ باران به داخل آن جلوگیری گردد. پس از مدتی کوتاه عملیات تخمیر داخل توده کود شروع می شود و درجه حرارت محیط کود بالا می رود. همچنین می توان قبل از توده کردن کود مقداری آهک در حدود یک پنجم حجم پهن به آن اضافه و کاملا مخلوط کنید. سپس آنرا توده نمود این عمل باعث می گردد که عمل تخمیر به تعویق بیافتد و در عین حال آمونیاک تولید شده را جذب و علاوه بر آن مقداری از رطوبت اضافی کود را جذب نماید. بعد از سه روز مجددا این توده را برگ و هوا داده و آنرا مانند دفعه اول، انباشته و روی آنرا بکوبید. سطح آنرا شیب دهید تا آب باران به داخل آن نفوذ نکند و این عمل به فاصله 4 - 2 روز، چهار تا شش مرتبه باید تکرار گردد. لازم به یادآوریست که چنانچه در مرحله اول به کود، آهک داده شده فاصله برگردان کود چهار روزه و در صورتیکه آهک داده نشده باشد فاصله برگردان کود دو روز می باشد.
باید توجه داشت که بایستی دقت و مراقبت در نگهداری میزان رطوبت و حرارت داخل توده به عمل آید. زیرا هر اندازه مقدار رطوبت پهن زیاد باشد، محیط داخل کود، اسیدی شده و کود غیر قابل استفاده می گردد. بخصوص در موقع برگردان کردن کود، چنانچه مشاهده شود که کود بسیار خشک است، بایستی مقدار کمی غبار آب روی آن پاشید، از علائم مشخصه میزان رطوبت کود، آزمایش آنست، چنانچه مقداری کود را در دست بفشارید، نبایستی قطرات آب، از لای انگشتان(در هنگام فشار دادن) بچکد و فقط کافی است در اثر فشار به کود، کف دست، تر بشود. پس از آماده شدن بایستی اطاق پرورش را مجهز نمود.
طرز کاشت قارچ در اطاق پرورش:
پس از آماده شدن کود آنرا به داخل سالن انتقال داده و روی سطح هر ردیف به ضخامت 15 سانتی متر کود را گسترده و سطح آنرا کاملا مسطح می نمایند و این عمل را بایستی خیلی به سرعت و بدون آنکه کود حرارت خود را از دست بدهد انجام داد. پس از تکمیل و انجام کار کلیه درها و منافذ را بسته و مدت چهار روز کود را بحالت خود واگذار کنید تا درجه حرارت کود و محیط اطاق بالا برود و حدود 54 تا 60 درجه برسد و این حرارت به مدت 30 -48 ساعت ثابت باقی بماند، بعد از آن درجه حرارت کود پائین آمده و به 54 درجه می رسد. این عمل را عرق کردن محیط کشت می نامند در حقیقت در این حرارت قسمت اعظم از محیط در اثر حرارت زیاد ضد عفونی شده و لارو حشرات و غیره از بین می روند.
از این تاریخ به بعد تا مدت 5 روز درجه حرارت محیط بستر 10 - 12 درجه پائین می آید تا آنکه درجه حرارت به 23 الی 24 درجه می رسد. این درجه حرارت برای کاشت قارچ مناسب خواهد بود.
اسپر آماده کاشت:
اسپر قارچ را نمی توان مستقیما کاشت زیرا امکان دارد همراه با اسپر قارچ تعداد زیادی قارچهای سمی و غیر مفید وجود داشته باشد. بنابراین بایستی از اسپر آماده کاشت بنام اسپون که در محیط کاملا استریل، محفوظ و سلکته شده رشد کرده و به حالت خواب در آورده اند استفاده نمود.
طرز عمل و تهیه آن بدین ترتیب است که اسپر قارچ خالص شده را در محیط کاملا استریل آزمایشگاه قبلا پرورش داده، بطوریکه میسلیوم قارچ رشد خود را شروع نماید. سپس آنرا در حالت عقیم برده و مانع رشد بیشتر آن می شوند و در محیط کاملا استریل و محفوظ بنام اسپون قارچ به فروش می رسانند.
طرز کاشت اسپون:
یک قطعه اسپون را که در محیط بسته و کاملا استریل محفوظ است باز کرده و به دوازده قطعه کوچک تقسیم نموده و قبلا سطح خاک بستر را به فاصله 25 سانتی متر، قطعه چوبهای در خاک بستر فرو برده و علامت گذاری کنید. در محل هر سوراخ قسمتی از خاک را تا عمق 5 سانتی متر با وسیله ای خارج کرده و با دست چپ یک قطعه اسپون بجای آن گذاشته و روی آنرا بپوشانید بطوریکه عمق کاشت 3-5 سانتی متر از سطح خاک باشد و به همین ترتیب پیش بروید تا کلیه بستر کاشت شود.
پوشاندن سطح بستر:
ده تا چهارده روز بعد از تاریخ کاشت اسپون، بایستی سطح کشت را به وسیله یک لایه دو سانتی متری خاک استریل شده پوک و منفذدار پوشانده و کاملا آنرا مسطح و یکنواخت نمود. در این موقع درجه حرارت بستر بایستی 5/15 درجه باشد. باید توجه داشت که در موقع روکش کردن بستر، اسپون ها باید رشد خود را شروع کرده باشند و میسلیوم قارچ در اطراف محلی که اسپون کاشته شده رشد نموده و گسترش پیدا نموده باشند. در این موقع بوی مطبوع قارچ در محوطه و در محل بستر به مشام می رسد و در این موقع باید کاملا دقت شود تا به هیچ وجه، بستر کشت تکان نخورد و جابجا نشود و مخصوصا اگر تخته کف و طبقات شکم داده و یا قدرت نگهداری بستر خاک را نداشته باشد میسلیوم قارچ ها پاره شده و تمام محصول از بین می رود.
پس از پوشش نمودن سطح بستر، میسلیوم رشد سریع خود را شروع کرد و برای تسریع در رشد میسلیوم، درجه حرارت محیط بایستی بین 5/16 - 14 درجه باشد. در صورتیکه درجه حرارت محیط کشت خیلی بالا باشد، بکار بردن آهک در مخلوط خاک پوشش بستر صلاح نمی باشد.
شرایط برای پرورش و رشد قارچ:
تهویه:
تهویه در محیط اتاق کشت باید بطور یکنواخت انجام شود و نبایستی روی سطح کشت را بیش از حد نیاز هوا داد و تهویه در کلیه نقاط اطاق بطور یکنواخت باشد.
درجه حرارت:
چنانچه درجه حرارت بستر کشت به کمتر از 14 درجه برسد و درجه حرارت محیط اطاق به حدود 5/7 درجه برسد بایستی اطراف بستر را با پارچه ضخیم پوشاند تا مانع تبادل حرارت به محیط شود. برای سرعت رشد قارچ می توان درجه حرارت محیط را به 5/14 درجه رساند و میزان تهویه را بالا برد ولی باید دقت شود که جهت حرکت هوا به طرف سطح قارچ نباشد.
رطوبت هوا و آبیاری:
در موقع تشکیل قارچ، محیط اطاق احتیاج به رطوبت دارد. بطور متوسط بهترین درجه رطوبت برای کشت بین 70 - 80 درصد می باشد. چنانچه درجه رطوبت هوا از این مقدار کمتر شود سطح کلاهک ها ترک برداشته یا سطح کلاهک قارچ لک دار می شود علاوه بر این سطح بستر خشک شده و احتیاج به آبیاری بیشتری دارد. برای تقلیل میزان رطوبت هوا لازم است در نقاط مختلف اطاق، رطوبت سنج های کار گذاشته شود و بطور مرتب مورد بازدید قرار گیرد. در صورتی به علت خشک شدن خاک سطح بستر، احتیاج به آبیاری است. بایستی به وسیله غبار پاش روی سطح خاک آنهم بحدی که آب در سطح بستر جریان پیدا نکند و یا در یک جا جمع نشود آبپاشی کنید. آبیاری را با آب خالص و با درجه حرارت 32 درجه و بسیار با احتیاط انجام دهید.
درجه حرارت محیط:
چند هفته پس از روکش کردن سطح بستر، میسیلیوم های قارچ تمام سطح بستر را پر نموده و بطور متوسط 7-8 هفته پس از کاشت اسپون، قارچ های کوچک سر سنجاقی در تمام سطح کشت ظاهر می شوند. در این موقع درجه حرارت بستر بایستی بین 10 -14 درجه باشد ولی هر اندازه قارچها رشد بیشتری پیدا نمایند می توان درجه حرارت را از 14 به 5/16 رساند و میزان تهویه را نیز بالا برد ولی باید دقت کرد که جهت حرکت هوا، به طرف سطح قارچ نباشد.
تقویت خاک بستر:
پس از آنکه قارچها بزرگ شده و نزدیک به برداشت شوند می توان روی سطح بستر کود مایع پاشید ولی باید دقت نمود که روی کلاهک قارچ پاشیده نشود این عمل در بالا بردن میزان محصول بسیار موثر است.
برداشت محصول:
به محض آنکه رشد قارچ بحد کافی رسید و تاج آن شکل کامل خود را پیدا نمود بایستی قارچهای رسیده را جمع آوری نمود و بطور مرتب در طول بستر کشت، بررسی کرد و قارچهای رسیده را جمع آوری کرد. قارچهایی که ترک برداشته و چتر آن باز شده باشد ارزش بازاریابی ندارند. علاوه بر این وزن آن کم می شود و همچنین قارچهایی که زودتر از موقع چیده شوند وزن آنها سبک بوده و از قارچهای درجه دو محسوب شده و ارزش غذایی کمتری دارد.
در موقع جمع آوری نباید از سبدهای بزرگ برای این منظور استفاده نمود. زیرا فشار قارچهای روی سبد موجب می گردد که قارچهای زیرین خراش برداشته و سیاه شوند برای جمع آوری قارچ، کافی است کلاهک را در دست گرفته و یک پیچ به آن داده تا پایه آن از زمین جدا شود و بلافاصله ساقه کثیف و آلوده را با چاقوی تیز قطع کرد. و قارچ تمیز را داخل سبد گذاشته و حتی المقدور جمع آوری با دستکش انجام گیرد. بهره برداری هر 15 روز یکبار انجام می گیرد و این برنامه مدت دو تا سه ماه به طول می انجامد.
بسته بندی:
قارچهای چیده شده را به اطاق سرد و خنک انتقال داده و در اسرع وقت نسبت به درجه بندی آن اقدام نموده و قارچهای لک دار و ناقص و کج و ناجور را جدا کرده و برای مصارف تهیه پودر در قارچ و کچ آپ فرستاده و قارچ های سالم را در بسته های درجه یک و درجه دو به بازار عرضه کنید.
درمنطقۀ NOVA SCOTIA ؛ معمولاً رطوبت كافي ، براي رشد گياهان وجود دارد . البته ممكن است لزومي به رعايت زمان دقيق فصل رشد ؛ به منظور رسيدن به حداكثر بار دهي وكيفيت بالاي محصول ، نباشد . علاوه براين مي توان رطوبت را با آبياري اضافي ، تأمين كرد . ولي توليد كنندگان همچنين مي توانند از حفاظت رطوبت خاك ؛ استفادۀ زيادي ببرند . بنابر اين ، در اين مقاله برخي از اطلاعات بنيادي در رابطه با عمليات به منظور كاهش خروج آب ، با استفاده از تكنيكهاي حفاظتي ، تدوين شده است.
تبخير وتعرق
دو راه خروج وكاهش آب از سيستم هاي كشت ، شامل تبخير وتعرق مي باشد . تبخير مستقيماً از خاك بوده ، در حاليكه تعرق توسط گياهان صورت مي گيرد . يك گياه را مي توان يك پمپ تصور نمود كه آب رااز خاك مكيده و آن راوارد برگها مي كند كه برگها محل خروج آب به سمت محيط خارج ، بوسيلۀ سوراخهاي ريزي بنام روزنه ؛ مي باشد . اين دو روش خروج معمولاً با هم انجام مي گيرند كه به تبخير وتعرق (ET) منسوب مي باشد . تبخير و تعرق ؛ در مواقعي كه رطوبت خاك در حد ظرفيت زراعي 2(FC) بوده و هوا گرم وخشك و توام با وَزِش مي باشد ؛ بيشترين مقدار را دارا است . در صورتيكه رطوبت محدوديت ايجاد نكند ، پتانسيل ِتبخير و تعرق يا (PET) ؛ بيشترين مقدار آبي است كه ممكن است تبخير يا تعرق شود . زماني كه PET بالا باشد ، مكش گياهان نسبت به آب خاك ، بايد به شدت انجام گيرد و تعرق ممكن است سريعتر از مكش آب خاك توسط گياه باشد كه نهايتا ً منجر به پژمردگي گياه مي شود .
مواد آلي
مواد آلي موادي از قبيل بقاياي گياهي و كود حيواني مي با شند . اين مواد بسياري از خواص فيزيكي ، بيو لوژيكي ، و شيميايي خاك را تحت تأثير قرار مي دهند . برخي از اين خواص شامل ساختما ن ، ظر فيت نگهداري آب ، حاصلخيزي ، فعاليت هاي يبولژيكي و هوا ديدگي مي باشد . مواد آلي اي كه در مرحلۀ پوسيدگي است ، هوموس نام دارد . هوموس ماده اي است تيره رنگ وچسبناك كه آب را نگهداري مي كند و منبع غذايي بسيار خوبي براي گياه ، مي باشد . صرفنظر از بافت خاك ؛ مواد آلي خاك معمولاً با قابليت استفاده از آب ؛ رابطۀ مثبتي دارد .
مواد آلي جرم مخصوص ظاهري خاك را كاهش داده وهم آوري خاك را افزايش مي دهد . بنابراين بهبود قابل توجهي بر ساختمان خاك و نفوذ آب دارد . يك ساختمان خوب خاك ؛ به ريشۀ گياهان اجازه مي دهد كه تا به اعماق بيشترپروفيل خاك رسوخ كنند . بدين معنا كه ريشه را قادر به دستيابي به منبع رطوبت بيشتر خاك ، مي كند. كه اين به گياهان كمك مي كند تا مدت زمان طو لاني تري را در مقابل آب و هواي خشك و حتي خشكسالي ؛ مقاومت كنند. سيستم هاي زهكشي سفالي زير سطحي نيز ، شرايطي را كه ساختمان مناسب خاك را نگهداري مي كند ، ار تقا داده و نفوذ آب به خاك را افزايش مي دهد .
توليد مفرط محصول ، اغلب ، مواد آلي كمي را به خاك باز برمي گرداند . البته ، روش ها يي براي نگهداري يا افزودن مقدار مواد آلي ، وجود دارد . كه اين روش ها شامل پخش كردن كمپوست يا كود دامي ، خاكورزي كمينه ، كود دهي سبز و انجام تناوب مناسب در كشت مي باشد .
پخش كردن كود دامي يا كمپوست
در طي تجزيه شدن كود دامي يا كمپوست ، به هوموس ، مقدار مواد غذايي خاك افزوده مي شوند . كمپوست ، ماده اي آلي است كه تحت شرايط هوازي كنترل شده ؛ به يك فرم مناسب ، تجزيه شده است . همچنين ؛ كمپوست ، با سرعتي كم _ در حدود سرعت ( اثر ) كود ها _ اثر مي كند.
خاكورزي حفاظتي و مديريت بقايا
اگر خاك به شدت شخم شود (مثلاً هر سال از گاوآهن برگردان داراستفاده شود.) تثبيت مقدار مواد آلي خاك مشكل مي باشد . خاكورزي كمينه در اغلب اوقات به معناي باقي گذاشتن بقاياي بيشتر وانجام خاكورزي كمتر بوده و كم شدت تر از خاكورزي حفاظتي مي باشد . بدون خاكورزي ، آخرين حدِ خاكورزي ِ كاهش يافته ؛ مي باشد كه در آن ، خاك ِ بهم نخورده ؛ براي كشت بكار مي رود.
امروزه ، بخاطر تأ ثير كمتر خاكورزي برخاكهاي سنگين ؛ بدون خاكورزي ، تر جيح داده مي شود .
بقاياي محصولات به مواد نباتي اي گفته مي شود كه پس از برداشت ، هرس يا فرآوري بر زمين باقي مي ماند .
بقاياي محصولات كه بر سطح خاك باقي مي ماند ، مي توانند با كاهش تبخير؛ نگهداري رطو بت را انجام دهند . بيشترين تبخير از خاك موقعي انجام مي شود كه خاك مرطوب باشد . حضور بقاياي محصولات ، خاك را در مقابل انرژي خورشيد ، محافظت مي نمايد و به عنوان يك باد شكن ، به منظور كاهش تبخير عمل مي كند . بقايا همچنين با كاهش خروج آب _ كه از روان آب ناشي مي شود _ به نگهداري رطوبت كمك مي كنند . بقاياي محصولات نيز همانند مالچ ، جلوي ( ضربات ) قطرات باران را مي گيرد . بدين معني كه گسيختن ، پراكندگي و تراكم خاك را كاهش مي دهد.
خاكورزي حفاظتي ، يك نمونه از مديريت بقايااست كه در آن بقاياي محصولات دفن نمي شوند . بلكه در صد زيادي از آن در نزديكي سطح خاك باقي مي ماند . سيستم هاي توليدي براساس خاكورزي كمينه و يا بدون خاكورزي همچنين مي توانند بر حفاظت از رطوبت موثر باشند ، چرا كه به بقاياي محصولات اجازه مي دهند تا در سطح خاك باقي بمانند . محصول مستقيماً در خاك مرطوب و در زير بقايا كاشته مي شود ؛ بدون اينكه پوشش خاك بهم ريخته شده باشد .
تناوب محصولات
تناوب محصول بين انواع مختلف محصولات ( مثل : محصولات رديفي و محصولات " خاك ساز " مانند علوفه جات ) يك اقدام توصيه شده مي باشد . مخصوصاٌ براي پرورش دهندگان سبزيجات .
پرورش محصولات مختلف در هر سال از خروج مواد آلي جلوگيري كرده ، ساختمان خاك را بهبود مي بخشد و شيوع علف هاي هرز و آ فات را كاهش مي دهد . معمولاً يك تناوب طو لاني تر ؛ بهتر مي باشد . تناوب محصول همچنين ممكن است منجر به بازدهي بيشترآب مصرفي خاك شود . براي مثال ، محصولات ريشه بلند كه عمق ريشۀ آنها از گياهان سطحي بيشتر است ، مي توانند از مقدار رطوبت عمقي بيشتري استفاده كنند ؛ كه براي گياهان ريشه سطحي ، فرا هم نمي شود.
به محض برداشت سبزيجات فصل كوتاه ، بايد يك محصول پوششي كشت شود . چاودار غله اي يا چند ساله محصولات پوششي مناسبي براي سبزيجات ِ فصل بلند تر ، مي باشند . چرا كه در سرماي پاييز و اوايل بهار ؛ خوب رشد مي كنند . وهمچنين ، كود اضافي را جذب مي كنند .
كود دهي سبز
كود سبزماده اي است گياهي كه هدف نهايي از كشت آن برگرداندن آن به خاك مي باشد . در حالي كه هنوز شاداب و تازه است . كود سبز باعث افزايش مواد آلي خاك مي شود و مواد مغذي را به خاك بر گردانده و ساختمان خاك را بهبود مي بخشد .
به منظور استفاده از يك گياه بعنوان كود سبز ، گياه بايد مشخصات زير را دارا باشد :
I) رشد سريع
(IIرشد مناسب در شرايط محيطي
(IIIيك سايبان شاداب را ايجاد كند.
كود هاي سبز اغلب از خانوادۀ بقولات يا علفيان مي باشد . كه مي توان از شبدر شيرين ، يونجه وعلف چاودار نام برد . فايدۀ ديگري كه بقولات دارند ، تثبيت نيتروژن موجود در هوا به شكل قابل استفاده براي گياهان مي باشد.
مالچ
موثر ترين اقدام حفا ظتي براي كاهش تبخير سطحي ، در خاك زمين هاي زراعي ، آنست كه تا حد امكان پوشش سطحي را براي خاك فراهم كند . يك پوشش را مي توان به نحو احسن توسط مالچ پاشي يا اقدامات خاكورزي اي كه بقاياي گياهي را بر سطح خاك باقي مي گذارد ، ايجاد نمود.
مالچ شامل هر گونه موادي مي باشد كه برروي سطح خاك قرار داده مي شود تا از تبخير كاسته و يا علف هاي هرز را كنترل نمايد . مالچ ، بعنوان سدي در مقابل خروج رطوبت از خاك مي باشد . مالچ ممكن است هم طبيعي باشد ( مثل : كاه ، خرده چوب ، تورب ) و هم مصنوعي ( مثل : پوشش پلاستيكي شفاف يا مات ).
مالچ همچنين ممكن است دماي خاك را افزايش دهد كه بستگي به نوع مالچ استفاده شده دارد .
علاوه بر كاهش تبخير ، مالچ گياهي ممكن است گسترش امراض خاك ، رشد علفهاي هرز و فرسايش خاك را كاهش دهد ؛ مواد غذايي و مواد آلي را تأ مين نموده و به نفوذ ( آب ) كمك مي كند . مالچ ، با توجه به حفاظت سطح خاك در مقابل شدت ضربات قطرات باران ؛ نفوذ ( آب ) را بهبود بخشيده و سلۀ خاك را از بين مي برد . البته مالچ ممكن است گران باشد و فراهم كردن ، حمل ونقل و استفاده از آن در خاك ؛ كار زيادي ببرد . مالچ پاشي براي محصولات باارزش مثل سبزيجات و سته ها ، معمولاً كاربرد بيشتري دارد .
پلاستيك هاي مخصوص آ ماده ، همچنين ممكن است خروج ( آب ) ؛ بصورت تبخير را كنترل كنند . پلاستيك سياه همچنين ممكن است كنترل موثري بر علف هاي هرز داشته باشد . اين نوع مالچ ها اغلب بوسيلۀ ماشين آلات بكار مي روند و چاله ها و شيار هايي براي گياهان در نظر گرفته شده كه گياهان ، در آن رشد مي كنند. اين مالچ ها معمولاً براي سبزيجات و محصولات ريز ميوه بكار مي روند .
ساختار يك مانع بر روي سطح خاك ؛ تبخير و تعرق را كاهش داده . و در عين حال بعنوان سدي در مقابل نفوذ آب اضافي حاصل از باران نيزمي ايستد . البته برخي از مشكلات مالچهاي پلاستيكي در اواخر فصل رشد بوجود مي آيد . رفع مالچ بطور كامل بسيار مشكل است و خرده هاي ريز آن ممكن است طي چند سال جمع شده ودر حركت آب ، و كشت مشكل ايجاد نمايد.
خلاصه
چندين روش حفاظتي ، براي كاهش خروج بيش از حد آب خاك ، وجود دارد كه اغلب نكات مثبت ديگري ازقبيل ساخت ساختمان خاك ، بهبود مواد آلي يا كنترل علف هاي هرز را دارا مي باشند . براي برخي از توليد كنندگان ، حفاظت رطوبت خاك ، كاراترين و اقتصادي تر ين راه افزايش خالص درآمد در بلند مدت ، مي باشد.
با تشکر فراوان از جناب آقای مهندس منصوری راد که در ویرایش این متن بنده را مستفیض فرمودند.
ترجمه اي بر مطلبي اينترنتي تحت عنوان :
Soil Moisture Conservation
For more information, contact:
Resource Stewardship DivisionNS Department of Agriculture and FisheriesTruro, Nova Scotia(902) 893-6174
Prepared by:
Terra Jamieson, Rob Gordon,Laurie Cochrane and Gary Patterson
کودهای شیمیایی، ازمواد اصلی مانندفسفر،ازت،پتاسیمو عناصر فرعی از قبیلکلسیم،منیزیموسولفوروو مواد جزئی نظیرآهن،بور،مس،منگنز،روی،مولیبدنوکلرتشکیل شدهاند. عیار کودهای شیمیایی به صورت سه عدد گزارش میشود. عدد نخست نشانگردرصد نیتروژن ، عدد دوم نماینده درصدP2O5و عدد سومنشان دهنده درصدK2Oاست و به صورت (N , P2O5 , K2O) یا (N , P , K) نمایش داده میشود.
کودهای ازتدار
پیش از این ، بخش اعظم ازت مورد نیاز گیاهان از کودهایحیوانی فراهم شده میشد و اکنون ازت ، بزرگترین بخش از کودهای شیمیایی را تشکیلمیدهد. از این ماده به صورتهایآلیومعدنیاستفاده میشود. مهمترین منابع ازت تجارتی شامل نیترات آمونیوم ، سولفات آمونیوم ،نیترات کلسیم ، نیترات پتاسیم واورهاست. بیش از 75 درصد ازت تولیدی به مصرف تهیه کودهای شیمیایی میرسد.
مواداولیهای که در تهیه آمونیاک بکار میروند، شاملچوب،زغالسنگ،کک،گازونفتخاماست. استفاده از اوره در سالهای 1970 متداول گردید. میزان ازت اوره از سایرترکیبات ازتدار بیشتر است. مقدار کودهای ازتدار مصرف شده در سطح جهانی در سال 1955 به میزان 6.51 میلیون تن بود که در سال 1980 به 57.28 میلیون تن افزایش یافتهاست.
کودهای فسفاتدار
فسفراز عناصر اصلی در تغذیه گیاهان محسوب میشود. بیش از 90 درصد مواد معدنی فسفاته بهمصرف تهیه کودهای شیمیایی میرسد. فسفات در طبیعت در سنگهای رسوبی و آذرین یافتمیشود. آپاتیتوفرانکولیتمهمترینکانیهای فسفاتهبه شمار میروند. بیش از 80درصد فسفات جهان از کانسارهای رسوبی و کمتر از 20 درصد آن از کانسارهای آذرین بدستمیآید. کربناتیتها و کمپلکسهای آذرین آلکالی مهمترین خاستگاه کانسارهای آذرینمحسوب میشوند.
کانسارهای فسفات رسوبی به دو صورت فسفرین و گوانو یافتمیشوند. گوانو عبارت از تجمع فضولات پرندگان دریایی است.میزانP2O5سنگهای آذرین غالبا کمتر از 0.2 درصد است. حدود 200 کانی حاوی بیش از 1 درصدP2O5میباشند. فلوئورآپاتیت مهمترین کانی سنگهای آذرین است که میزانP2O5آن در حدود 42 درصد است.کربنات آپاتیت و فرانکولیت مهمترین کانیهای کاسنارهایفسفات دار رسوبی هستند. عناصر مزاحم کانسنگ فسفات به شرح زیرند.
آهن و آلومینیوم
مجموع آهن و آلومینیوم کانسنگ تغلیظ شده ، باید بین 2.5تا 4.5 درصد باشد.
اکسید کلسیم
نسبتP2O5 : CaOبایدکمتر از 1 : 1.6 باشد و بالا بودن میزانCaOموجب افزایشاسیدسولفوریکمصرفی و در نتیجه غیر اقتصادی بودن محصول میگردد.
اکسید منیزیم
میزانMgOباید کمتر از 0.25 در کانسنگ تغلیظ شدهباشد.
میزان فلوئور
نسبتF2 : P2O5باید در محدوده 1 : 8 تا 1 : 11 باشد و در صورتی که این نسبت از 1 : 8 کمتر شود،فلوئورایجاد شکاف خواهد کرد.
کلرورها
میزان کلرور ، باید کمتر از 0.13 درصد باشد. افزون بودن کلروهاموجب فرسودگی کارخانه میشود.
پیریت
در روش مرطوب ، وجود پیریت با آپاتیت موجب خطر میگردد.
مواد آلی
میزان ترکیبات آلی باید در کانسنگ حداقل باشد.
کودهای پتاسیمدار
پتاسیم از عناصر اصلی تغذیه گیاهان به شمار میرود. مهمترین کانیهای پتاسیمدار قابل جذب (که به سرعت توسط گیاهان جذب میشود) کلرورپتاسیم است. کلرور پتاسیم در رسوبات تبخیری یافت میشود. از کانیهای دیگر ،سیلیکاتهای پتاسیمدار و سولفات پتاسیم - منیزیم را میتوان نام برد. میزان کودهایپتاسیم تولیدی جهان در سال 1955 در حدود 5.33 میلیون تن بود، که در سال 1970 به 12.59 میلیون تن و در سال 1980 به 19.89 میلیون تن افزایش یافته است.
منیزیم
منیزیمبه مقدار کم و به صورت یونی توسط گیاهان جذب میشود و به مصرف میرسد. کانیهایمنیزیمدار که توانایی حل و جذب سریع توسط گیاهان را دارند، شامل سولفات پتاسیم ومنیزیم (K2SO4.2MgSO4) ، سولفات منیزیمآبدار (MgSO4.H2O) و سولفات منیزیم آبدار دیگر بهفرمول (MgSO4.7H2O) است. کانیهای منیزیمدار که دارایقدرتحلالیتکم و قابلیت جذب طولانی بوسیله گیاهان هستند، شامل دولومیت ، بروسیت ،منیزیم و پریکلاز است. از سیلیکاتهای منیزیمدار بهندرت استفاده میشود.
کلسیم
کلسیمنظیر منیزیم در مقایسه با پتاسیم ، فسفر و نیتروژن در تغذیه گیاهان از اهمیت کمتریبرخوردار است. کلسیم به حالت یونی قابل جذب توسط گیاه است. مهمترین منبع کلسیم ،کربنات کلسیم است که به صورت ماده پُرکننده به کودهای شیمیایی افزوده میشود.
گوگرد
یکی دیگر از موادی که در تغذیه گیاهان اهمیت دارد،گوگرداست. همراه با سوپر فسفات ، مقداری ژیپس وجود دارد که به عنوان ماده اولیه گوگردمحسوب میشود. در صورتی که ترکیبات فسفاته فاقد ترکیبات گوگرد دار باشند، به منظورتامین گوگرد آنها میتوان از سولفات پتاسیم - منیزیم و یا از ژیپس استفاده نمود.
آهن
این عنصر همراه با ترکیبات فسفاته و سولفاته به خاک افزوده میشود. خاکهای اسیدی به مقدار بیشتری آهن نیاز دارند.
بور
در رژیم غذایی بعضی از گیاهان نظیر ذرت ، پنبه و یونجه ، وجود عنصربورضرورت دارد. مهمترین کانیهای بور دار شامل بوراکسی (Na2B4O7.10H2O) دکولمانیت (Ca2B,sub>6O11.5H2O) است.
سایر عناصر
مسبه مقدار کم و به صورت کالکوپیریت ، کالکوزین و یا اکسیدهای مس به کود افزودهمیگردد. منگنزبه مقدار کم در رژیم غذایی بعضی از گیاهان مورد نیاز است که به صورت اکسید به خاکاضافه میشود. روی و مولیبدن به میزان کم به صورت سولفید به خاک افزوده میشود.
کانسارهای رسوبی فسفات دار
مهمترین منابع فسفات دنیا را کانسارهای رسوبیتشکیل میدهند. حدود 85 درصد فسفات دنیا از کانسارهای رسوبی و 15 درصد آن ازکانسارهای آذرین بدست میآید. آپاتیت همراه با کمپلکسهای آذرین آلکالی و کربناتیتدر ریفتهای داخل قاره تشکیل شده است. فلورو آپاتیت ، مهمترین کانی فسفاته سنگهایآذرین است که مقدار قابل توجهی عناصر کمیاب نیز دارد. سنگهای رسوبی حاوی کانیهایفسفاته را به دو گروه فسفریت و فسفاتی تقسیم مینمایند.
فسفریتها به آن دستهاز سنگهای رسوبی اطلاق میشود که حاوی بیش از ده درصد کانی فسفاته باشند و سنگهایفسفاتی کمتر از ده درصد کانی فسفاته دارند. مهمترین کانیهای فسفاته سنگهای رسوبیشاملکربناتوفلور آپاتیت ، کلرورآپاتیت ، هیدروکسی آپاتیت و فلورآپاتیت است. منشاءفسفات از سنگهای آذرین غنی از آپاتیت ، بویژه سنگهای آذرین آلکالن و کربناتیت است.
این سنگها در ریفتهای داخل قارهای تشکیل میشوند. فسفریتها در عمق کم و یادر عمق زیاد تشکیل میشوند. فسفریتها از نوع کربنات ، دولومیت ، مارن و یا چرتهستند. بافت فسفریتهای کمعمق از نوع نودولی و الیتی است. در صورتی که بافتفسفریتهای عمق زیاد از نوع تودهای و لایهای است. عیارP2O5کانسارهای فسفریت 15 تا 30 درصد و میزانذخیرهای 5 تا 4000 میلیون تن است.
بدست اوردن قلمه مناسب نیاز به حسن انتخاب دارد کاکتوس ها از راه قلمه زدن به راحتی تکثیر می شوند.ولی این عمل بیشتر از کاکتوس های جزء جزء صورت می گیرد.زیرا به گیاه اسیب کمتری می زند.از جوانه هایی استفاده کنید که سطح تماس کمتری با گیاه دارند.از گرفتن قلمه از پایه گیاه خودداری کنید.رطوبت این قسمت از گیاه بیشتر است و خطر گندیدگی گیاه مادر بیشتر است.اگر این کار را کردید و پایه گیاه شروع به فاسد شدن کرد سریعا قسمت گندیده را جدا کرده و گیاه مادر را یک هفته خارج از خاک قرار داده و سپس به گلدان انتقال دهید.
انواع تکثير کاکتوسها
·جنسي
·غير جنسي
بعضي از کاکتوسها نظير ماميلاريا گل دهي منظم هر ساله دارند. بذر سياه رنگ کوچک توليد ميکنند. بعضي ديگر از کاکتوسها نظير زيئو کاکتوس که گلهاي بسيار کم دوامي دارند توليد بذر کمتري ميكنند.
تکثير بذري کاکتوسها
عموم کاکتوسها بذرهاي بسيار ريز با قوه ناميه نسبتاً کوتاه دارند. نكات مهم در کشت بذري کاکتوس:
- بذرها قوه ناميه مناسبي داشته باشند؛ يعني تعداد جوانه زني گياه در زمان معين به اندازه قابل قبول باشد؛
نحوه کشت طوري باشد که بذرهاي ريز بتوانند جوانه بزنند.
بنابراين کاکتوسها را در سبدهاي پلاستيکي کم عمق با يک خاک بسيار سبک (ترجيحا پيت ماس) کشت ميکنند. آبياري بسترهاي کشت در پاي گياه انجام ميگيرد، يا اينکه سبدها را در ظرفهاي آبي قرار داده که بتدريج آب را جذب ميکند و گياه و بذرها مرطوب شده و بعد جوانه ميزنند. مثل هر گياه ديگر بذركاري باعث طولاني شدن زمان رشد و نمو و بلوغ گياه ميشود.
تکثیر بذری کاکتوس ها
عموم کاکتوسها بذرهای بسیار ریز با قوه نامیه نسبتا کوتاه دارند
نکات مهم در کشت بذری کاکتوس
بذرها قوه نامیه مناسبی داشته باشند یعنی تعداد جوانه زنی گیاه در زمان معین به اندازه قابل قبول باشد نحوه کشت طوری باشد که بذرهای ریز بتوانند جوانه بزنند بنابراین کاکتوسها را در سبدهای پلاستیکی کم عمق با یک خاک بسیار سبک (ترجیحا پیت ماس) کشت می کنند.آبیاری بسترهای کشت در پای گیاه انجام می گیرد یا اینکه سبدها را در ظرفهای آبی قرار داده که بتدریج آب را جذب می کند و گیاه و بذرها مرطوب شده و بعد جوانه می زنند مثل هر گیاه دیگر بذرکاری باعث طولانی شدن زمان رشد و نمو و بلوغ گیاه می شود.
تکثير رويشي کاکتوس
عمدهترين تکثير رويشي کاکتوسها روش کاتينگ Cutting يا قلمه زدن است. قلمه زدن در كاكتوس به فصل بستگي دارد و بهترين فصل براي آن اوايل تابستان ميباشد. بطوري كه آنها را در يک بستر سبک و محيط با رطوبت کافي با آبياري منظم کشت ميکنند.
اما قبل از اينکه قلمهي کاکتوس مخصوصاً کاکتوسهاي گوشتي نظير سرئوسها وارد بسترهاي کشت شوند بايد شيرابه گياه را قطع کرد. براي انجام چنين عملي قبلاً قطعات جدا شده يا قلمههاي کاکتوس را به مدت چندين ساعت در معرض تابش مستقيم آفتاب در تابستان قرار ميدادند تا اينکه جريان شيرابه قطع ميشد و سپس اقدام به کشت آن ميکردند. اما امروزه با توجه به اينکه ريشهدار کردن گياهان ر کمترين در زمان حائز اهميت است قلمه ها را در آب ولرم حدود 45 درجه سانتي گراد قرار مي دهند. که در نتيجه جريان شيرابه قلمه ها قطع مي شود.سپس آنها زا در بستر کاشت قرار مي دهند وکار ديگري که بيشتر بعنوان يک هنر به نظر ميرسد عمل پيوند يا گرافتينگ Grafting در کاکتوس است. آنچه مسلم است سرئوسها يا کاکتوسهاي مخروطي، پايههاي بسيار خوبي براي بيشتر ماميلارياها يا اوپنسيهها هستند.
کاکتوسها
·آگاو
·سانسیوریا
روش تکثیر آگاو :
تکثير آگاو از طريق جدا کردن پاجوش صورت مىگيرد.
روش های تکثیر سانسیوریا :
تکثير آنها از طريق تقسيم بوته و قلمهٔ برگ در بهارصورت مىگيرد. قلمههاى برگ به طول ۱۰ تا ۱۵ سانتىمتر در ماسه شستهزده مىشود، در حرارتى حدود ۱۸ تا ۲۰ درجه، قلمهها در ظرف يکى دو ماه ريشهدار مىشوند و جوانههائى از کنارهٔ برگها شروع به رشد و نمو مىکنند و برگهاى جديد ظاهر مىگردند.
تکثیر کاکتوسها:
قلمه: در بهار و تابستان قلمه زده می شود که باید در محلی سایه خشک شود و سپس کاشته می شود.
پاجوش: از کنار ساقه کاکتوس جدا و کشت می شود.
بذر: در گلدانی حاوی مخلوط خاکی مناسب * بذر را کاشته در محل روشن می گذاریم و رطوبت آنرا با قرار دادن پلاستیک تامین کرده تا سبز شود.
پیوند: انواعی از پیوندها برای کاکتوس وجود دارد که باید بصورتی باشد که یا قطر پایه و پیوندک یکی باشد که به هم متصل و با نخ می بندیم یا اینکه در شکافی که در روی پایه ایجاد کردیم پیوندک را قرار دهیم و یا برش افقی روی پایه و پیوندک و اتصال دادن بهم و بستن آنها با نخ.
قلمه زدن در کاکتوس ها
قلمه زدن عمده ترین تکثیر رویشی کاکتوس هاست که به فصل بستگی دارد و بهترین فصل برای آن اوایل تابستان است , به طوری که آنها را در یک بسته سبک و محیط با رطوبت کافی با آبیاری منظم کشت می کنند .
قبل از اینکه قلمه کاکتوس مخصوصا کاکتوس های گوشتی نظیر سرئوس ها وارد خاک شوند باید شیرابه گیاه را قطع کرد.
برای انجام چنین عملی قبلا قطعات جدا شده یا قلمه های کاکتوس را به مدت چندین ساعت در معرض تابش مستقیم آفتاب در تابستان قرار می دادند تا اینکه جریان شیرابه قطع می شد و سپس اقدام به کشت آن می کردند .
اما امروزه قلمه ها را در آب ولرم حدود ۴۵ درجه سانتیگراد قرار می دهند تا جریان شیرابه قلمه ها قطع شود.
تکثیر در كاكتوس ربــــوتيــا
تكثير :
زياد كردن اين گياه به دو روش كاشتن بذر و كاشتن « بچه ها » پاجوش هاي كوچك كه در كنار گياه مادر بوجود ميآيند ، به راحتي امكان پذير است .
تکثیر زيگو كاكتوس
تكثير :
براي تكثير ، ساقه هاي جوان را جدا كرده چند روز بكناري ميگذارند تا آب آن كمي تبخير شود سپس در خاك معمولي باغچه ميكارند.
بيماريهاي خاكزي و آفات خسارات بسيار زيادي را در زمينهاي كشاورزي و محصولات كشاورزي در دنيا بوجود مي آورند.در مورد گياهان جاليزي و ميوه ها و … برخي از بيماريهاي خاكزي علفهاي هرز و نماتد بطور نسبي با آفتكش ها، قارچكش ها و علف كشها در خاك كنترل شده اند مانند متيل برومايد كلر، كلرين و.
اما استفاده از ضدعفوني كننده هاي خاك براي كنترل آفات هميشه آثار زيانباري برروي جانوران و انسان داشته است و باعث شده كه علاوه بر هزينه بالا و پيچيده بورن روشهاي آفت زدايي اثرات سمي مهم برروي گياهان و خاك بجا بگذارد.
Soil solarizationيك روش غير شيميايي است كه بسياري از آفات و پاتوژنهاي خاكزاد را كنترل مي كند. از اين تكنيك ساده انرژي حرارتي خورشيد جذب ميشود و تغييرات فيزيكي و شيميايي و بيولوژيك در خاك بوجود مي آيد. صفحات پلاستيكي شفاف از جنس پلي اتيلن برروي سطح خاك مرطوب در ماههاي گرم تابستان گذاشته مي شود و درجه حرارت خاك را به سطحي مي رساند كه براي بسياري از پاتوژنهاي خاكزاد گياهي و بذر علفهاي هرز و نماتدها و جوانه هاي گياهان انگل و كنه هاي ساكن در خاك كشنده است.
اين روش براي گياهان جاليزي و يكساله بهترين نتايج بهتري را داشته است. هرچه كرت بزرگتر باشد كنترل مؤثرتر است.
مناطق بزرگتر از 30 اينچ بهتر جواب مي دهد زيرا كرتهاي كوچكتر از 30 اينچ داراي يك اثر مسيريابي در لبه هاي خارجي دارند.
عمليات soil solarization:
soil solarizationدر كارونياي جنوبي بخوبي انجام ميشود. بهمين دليل هرچه درجه حرارت در ماههاي تابستان بالاتر باشد و هر چقدر پلاستيك را بمدت بيشتري در جاي خود بگذاريم به نتايج بهتري مي رسيم. مدت زمان طولاني لازم است تا نتايج قابل قبولي براي از بين بردن علفهاي هرز مقاوم بدست آيد.
Soil solarizationشامل 5 مرحله مي باشد كه مي بايست همه را بدقت و بترتيب انجام دهيم.كه شامل مراحل زير است:
1-آماده سازي خاك
اولين گام در انجام فرايند soil solarizationشخم زدن بستر زمين و آماده سازي آن براي كشت مي باشد تا بعد از عملياتsoil solarization از تغيير دادن و بهم زدن خاك جلوگيري شود. چنانچه بعدأ خاك را شخم زديم دانه هاي علفهاي هرز را به سطح خاك مي آوريم و اين در شرايطي است كه بذر برخي از علفهاي هرز كه در عمق مي باشند از بين نرفته اند.
بهترين نتايج فقط تا عمق 3-2 اينچ بالايي سطح خاك بدست مي آيد بهتر است تجهيزات آبياري و كودها را قبل ازsoil solarization به خاك اضافه كنيم.
بسيار مهم است كه منطقه اي كه مي خواهد عملياتsoil solarization روي آن انجام صاف باشد و از دانه هاي علفهاي هرز و باقيمانده، گياهان و كلوخ پاك باشد زيرا اين مواد باعث مي شود كه پلاستيك از سطح زمين بلند شود و حداكثر ميزان حرارت موقعي بدست مي آيد كه پلاستيك به سطح زمين نزديك باشد و بايد از بوجود آمدن محفظه هاي هوايي بوسيله كلوخ هاي بزرگ و شكافهاي عميق در سطح زمين جلوگيري كرد. سطح خاك بايد مسطح و نرم شود و يك سطح صاف بوجود آيد تا در زمان آبياري آب بطور يكنواخت در خاك نفوذ كند و آنرا مرطوب سازد.
2- آبياري خاك
خاك بايد بخوبي آبياري شود و چون باعث مي شود كه ارگانيسمها به حرارت حساس تر شوند و به علاوه رطوبت باعث ميشود كه گرما سريع تر و در عمق بيشتري در خاك نفوذ كند.
خاك را مي توان پس از گذاشتن لوله هاي پلاستيكي بوسيله روش آبياري قطره اي آبياري كرد.
آبياري در زير سطح پلاستيكي معمولاً آفت ها را كمي زودتر و بمقدار بيشتري كنترل مي كند.
آبياري باراني، قطره اي بهترين نتايج را دارند. آبياري بايد بمقداري انجام كه آب روي خاك نايستد و تماماً نفوذ كند.
3- كندن شيار ( گودال )
مي بايست يك گودال به عمق 8-6 اينچ دور تا دور محيط كرت خود حفر كنيم كه براي قرار دادن لبه هاي پلاستيك درون آن مورد استفاده قرار ميگيرد.
4- پوشاندن
سطح خاك را با پلاستيكي كه توسط اشعه uv تشعشع ديد را مي پوشانيم. اين پلاستيك ها مي بايست شفاف باشند ( نه سياه و نه رنگي ) و داراي ضخامت 4-1 متر مي باشند.
پلاستيك را تا آنجا كه ممكن است مي كشيم و وقتي كاملاً در محل خود قرار گرفت گودال را از خاك پر مي كنيم و لبه هاي پلاستيك را مي پوشانيم.
اين كار باعث ميشود كه پلاستيك در جاي خود ثابت بماند و از رفتن هوا به زير آن يا دزيدن و حركت هوا در زير آن جلوگيري مي كند.
چنانچه از يك پلاستيك در لوله استفاده شود تأثيرsoil solarization بيشتر ميشود. و در اينصورت بهتر است كه يك فاصله هوايي بين دو لوله وجود داشته باشد. مي توانيم با قرار دادن دو جسم كوچك بين پلاستيكها اين فاصله را بوجود آوريم.
مدت زماني لازم است تا به سطح بالايي از كنترل برسيم بستگي به درجه حرارت دارد. با استفاده از پلي اتيلن شفاف نور خورشيد مستقيماً از پلاستيك عبور كرده و خاك را گرم مي كند.
پلاستيك شفاف و نازك به قطر 2-1 ميلي متر به نور خورشيد بيشتر اجازه مي دهد كه از آن عبور كند. پلاستيك شفاف و نازك بيشتر از پلاستيك سياه به اشعه خورشيد اجازه عبور مي دهد و خاك بيشتر گرم ميشود.
پلاستيك بمدت 8-4 هفته در گرمترين ماههاي تابستان در محل مورد نظر مي بايست قرار گيرد.
در كاروليناي جنوبي بهترين زمان برا ي انجامsoil solarization از ماه ژوئن تا آگوست ميباشد.
ميزان موفقيتsoil solarization بستگي به ميزان درجه حرارت خاك و ميزان تشعشع دارد.
افزايش زمان در زير soil solarization براي كرت مضر نيست. چنانچه نخواهيم كه زمين را زير كشت ببريم باقي گذاشتن پلاستيك ميتواند كنترل را بيشتر كند و بعنوان يك مانع بر عليه آلودگي مجدد عمل كند
5-بر داشتن پلاستيك وكشت
پس از اينكه كرت ما بمدت 8-4 هفته در معرض تشعشع خورشيد قرار گرفت مي توان سطح پلاستيكي را برداشت . برداشتن پلاستيك بايد با دقت خاص و بدون آسيب زدن به خاك همراه باشد . هيچگاه خاك را دوباره شخم نزنيم زيرا باعث مي شود بذرهاي گياهان هرز و ارگانيسمهاي بيماريزا كه در اعماق زمين بوده اند و تحت تا ثير حرارت قرار نگرفته اند دوباره كرت را آ لوده كنند . به همين دليل است كه آماده سازي خاك و اضافه كردن كودهاي شيميايي و يا قرار دادن تجهيزات سيستم هاي آبياري بايد قبل از پو شاندن سطح زمين بوسيلة پلاستيك صورت گرفته باشد رها سازي پلاستيك در محيط باعث الوده سازي محيط زيست ميشود .
پلاستيك پلي اتيلن شفاف قادر است كه در مقابل درجات بالاتري از حرارت نسبت به پلاستيك سياه مقاومت كند . ميتوان پلاستيك را برداشت و براي بار دوم ازآن استفاده كرد . براي استفاده مجدد از پلاستيك در برخي موارد براي گياهاني نياز به درجه حرارت بالاتري براي كشت دارند مي توان پلاستيك را به رنگ سفيد در آورد در مورد گياهاني به خاك خنك تري نياز دارند بايد به موقع پلاستيك را برداشت تا خاك قبل از كشت خنك شود زماني كه پلاستيك را برداشتيم مي توانيم كشت را شروع كنيم .
فاكتورهاي مؤ ثر در ميزان موفقيت :
مشخصات خاك مانند رنگ خاك ، ساختار و عمق تا ثير زيادي بر روي soil solarizationدارند. خاك تيره گرماي بيشتري را نسبت به خاك روشن جذب مي كند . خاكهاي داراي خلل و فرج باعث مي شود حرارت بخوبي از خاك عبور داده شود و حرارت به اعماق نفوذ كند .
كنترل در چند اينچ بالايي خاك بسيار بهتر از اعماق خاك انجام مي شود و سطح كنترلي كه به دست مي آيد بستگي به تركيب ، طول مدت زمان انجامsoil solarization ، ميزان درجه حرارت و ميزان حساسيت گروههاي علفهاي هرز به حرارت دارد قارچهايي مثلRhizoctonia كه در 3-2 اينچ بالايي خاك زندگي مي كنند در اين روش بهتر كنترل ميشوند .
فوايد انجام soil solarization براي كنترل بيماريها:
انجام دادنsoil solarization در ماههاي ژوئن يا ژولاي درجه حرارت خاك را تا 140 درجه فارنهايت در دو اينچي و 102 فارنهايت در 18 اينچي بالا مي برد . در نتيجه بسياري پاتوژنهاي بيماري زا حتي در عمق 18 اينچي از بين ميروند .
در كاليفرنيا پروژةsoil solarization كنترل بسيار بالا و خوبي براي بيماريها به وجود آورده است . اين كنترل براي حد اقل يك فصل رويش ادامه مي يابد. برخي شواهد نشان ميدهد كه برخي از پاتوژنها ممكن است كه خاكsoil solarization شده را دوباره كنند اما با سرعت كمتري نسبت به خاكهايsoil solarization شده اين عمل انجام مي شود .
كنترل علفهاي هرز:
بذر و جوانه هاي بسياري از علفهاي يكساله و چند ساله به روشsoil solarizationكنترل شده اند.
بذر برخي از علفهاي هرز بسيار حساس به soil solarization هستند و برخي براي كنترل نياز به رطوبت بالا و پلاستيك كاملا پوشانده و نزديك به سطح زمين و تشعشع گرماي زياد براي كنترل دارند. كنترل گونه هاي علفهاي هرز زمستاني معمولاً براي بيش از يك سال امكان پذير است در حاليكه علفهاي هرزي مانندmelilotus alba ،cyperus esculentus،c. rotundusنسبتاً كنترل مي شوند .
چنانچهsoil solarization در فصلهاي سرد انجام شود معمولاً رشد علفهاي هرز افزايش ميث يابد و گاهي اوقات قبل از شخم زدن زمينsoil solarization انجام مي شود.
كنترل نماتدها:
soil solarizationجمعيت نماتدها را كاهش مي دهد اما به قارچها و علفهاي هرز بيشتر اثر ميكند . نماتدها در برابر گرما مقاوم ترند و كنترل كردن آنها در خاكهايي با عمق بيشتر از 12 اينچ سخت است.
در نتيجهsoil solarization در مورد گياهان با ريشه كوتاه و با غنچه هاي خانگي با صرفه تر است و معمولاً نبايد از آن براي كاهش جمعيت نماتدها به ميزان 99% -90 % درعمق 18 اينچ خاك استفاده كرد.
افزايش رشد گياه:
در مناطق شده گياهان معمولاً سريعتر رشد مي كنند و برگهاي بيشتري، با كيفيت تري از نظر ظاهر بوجود مي آورند.
اين پديده را ميتوان به از بين رفتن پاتوژنها و علفهاي هرز نسبت داد اما تا اندازه زيادي غير قابل توجيه مانده است.براي مثال زمانيكه از هر نوع آفتي عاري است
اگر پديدهSoil solarization انجام شود باز هم رشد قابل ملاحظه اي در گياه مشاهده ميشود.
يك توجيه نسبي براي اين پديده را مي توان به تركيب چند مكانيسم ارائه داد:
1- به دليل اينكه زماني كه پاتوژنهاي اصلي كنترل مي شوند. پاتوژنهاي غيراصلي و كوچك هم كنترل مي شوند
2-در خاكي كه شده برخي از مواد مغذي قابل حل در آب مانند نيتروژن ، كلسيم(ca++ ) ، NH4,NO3) ),منيزيم( mg++ )افزايش مي يابد و بمقدار بيشتري در دسترس گياه قرار ميگيرد.
3-برخي از ميكروارگانيسم هاي سودمند مانند قارچهايmycorrhizal وTrichoderma sp. و اكتينوميست ها و برخي از باكتري هاي مفيد طي فرايندsoil solarization زنده مي مانند و سريع وارد خاك مي شوند كه اين علاوه بر از بين بردن پاتوژنها باعث افزايش تحريك رشد گياه مي شود.
سؤالات
1.آیا می توان روش soil solarizationرا با روش كنترل شيميايي تركيب كرد؟بلي- تحقيقات مقدماتي نشان داده كه با تركيب كردن روش soil solarization و مقادير كمي قارچكش و ضدعفوني كننده ها و علف كشها باعث افزايش كنترل پاتوژنها، نماتدها و علفهاي هرز شده است.
روش soil solarization - chemical مي تواند در نواحي سردتر و براي ارگانيسمها مقاوم به حرارت استفاده شود و تأثير فرايندsoil solarization را افزايش دهد.
2. آياsoil solarization برخي از ارگانيسمهاي سودمند خاكي را از بين مي برد؟
جمعيت برخي از ارگانيسمهاي مفيد مثل .Trichoderma spp يا اكتينومايست ها با روشSoil solarization افزايش مي يابد. برخي ديگر از ميكروارگانيسمهاي خاكزاد مانند قارچهايmycorrhizal در سطوح بالاي خاك كاهش مي يابند اما نه به آن اندازه كه اثر مفيد آنها كاهش مي يابد.
جمعيت برخي از ميكروارگانيسمهاي مفيد مانند Bacilius و pseudomonas بمقدار نسبي كاهش مييابد كه بعداً سريع دوباره وارد خاك مي شود . اما جمعيت باكتري هايRhizobium Spp كه باعث فيكس شدن نيتروژن در گره هاي ريشه ميشود از بين مي رود و بايد با دانه هاي لگومينوز آنرا به خاك اضافه كرد.
زنده ماندن و فعاليت ارگانيسمهاي سودمند نقش بسيار مهمي در افزايش رشد گياه در روشsoil solarization دارد.
3. آيا ميتوان از روشSoil solarization در نواحي سردتر مانند نواحي نزديك ساحل استفاده كرد؟
Soil solarization ممكن است تا اندازه اي در نواحي سرد و سواحل نزديك دريا مؤثر باشد چنانچه اين كار در ماههايي كه دما ميزان حداكثر است و آسمان صاف است انجام مي شود. اما بهر حال ممكن است كنترل آفات در عمق بيشتري از خاك مانند نواحي گرمسير امكانپذير نباشد و برخي از ارگانيسها كنترل نشود.
4. آيا مي توان پلاستيك را براي مدت زيادي روي زمين باقي گذاشت؟
بلي- اما اگر پلاستيك پلي اتيلن شفاف 1ميلي بدون داشتن ممانعت كننده هايuv براي مدت زيادي در روي خاك باقي بماند ذوب و سوراخ سوراخ مي شود و جدا كردن پلاستيك ذوب شده از زمين مشكل است . براي حل اين مشكل مي توان از پلاستيكهايي كه داراي ممانعت كننده هاي UV هستند استفاده كرد.
اما استفاده از اين پلاستيكها زماني امكانپذير است كه در مقادير بالا خريداري شوند
تا کنون کتابها، مقالات ، طرح هاي تحقيقاتي و ساير منابع علمي در باب توليد گندم در ايران و مزيتنسبي توليد اين محصول در ايران همچنين، در مورد اينکه آيا مساله خود کفايي در توليد گندم در ايران اساسا لزومي دارد يا نه ، بحث هاي فراواني کرده اند و هر يک فراخور نوع کار نتايجي نيز گرفته اند. برخي نتيجه گرفته اند که ما بايد در توليد گندم خود کفا شويم برخي نيز نتيجه گرفته اند که اساسا نيازي به مطرح شدن بحث خود کفايي نيست و ايران در توليد گندم مزيت نسبي ندارد!
اگرچه هر يک از کارهاي انجام شده در اين زمينه قابل احترام هستند اما به نظر مي رسد علت تفاوت در نتيجه گيري منابع علمي فوق الذکر اين باشد که فرضيات و حيطه کاري که براي هر تحقيق در نظر گرفته شده است متفاوت بوده است. برخي از ديدگاه اقتصاد خرد به قضيه نگاه کرده اند ، برخي از ديدگاه اقتصاد کلان به قضيه نگاه کرده اند. برخي از ديدگاه اقتصاد جهاني و آزادسازي تجارت مساله را مورد بررسي قرار داده اند و برخي ديگر از ديدگاه سياسي به قضيه نگاه کرده اند و برخي نيز از ديدگاه هاي فرهنگي و حتي مذهبي. اقتصاد خرد دستور به توقف توليد گندم مي دهد اما اقتصاد کلان دستور به تداوم توليد مي دهد. آزادسازي تجاري دستور به توقف توليد و اقتصاد سياسي دستور به ادامه توليد. اهل سياست خواستار توليد هستند اما برخي از اقتصاددانان مخالف و برخي ديگر موافق هستند. در اين بين بنا به قدرت اجرايي داشتن هر يک از افکار فوق مساله خود کفايي گندم کم رنگ يا پر رنگ شده است اما به هر حال در نهايت تفکر غالب همان ادامه توليد و رسيدن به خودکفايي بوده است تا اينکه بالاخره پس از 40 سال ما به آ؛نچه مي خواستيم رسيديم و در سال زراعي 1383-1382 موفق به خودکفايي در توليد گندم شديم. اما از آنجايي که مساله توليد گندم فراتر از بحث خود کفايي است و ايران ساليان سال بايد بر اساس آن، تصميم به توليد يا عدم توليد بگيرد، نياز است که مساله توليد گندم در ايران با نگرشي همه جانبه ( اقتصادي ، سياسي، فرهنگي ، اجتماعي ، مذهبي و ..) بررسي شود تا در نهايت بتوانيم به نتايجي جامع ، خالي از ايراد و قانع کننده در اين مورد برسيم و بر اساس آن تصميمي درست اتخاذ نماييم.
با توجه به احساس نياز فوق ، بر آنيم تا مساله " مزيت نسبي توليد گندم در ايران و جهان " را که مفهومي اقتصادي است به صورت جامع بررسي کنيم. از اين رو بصورت سلسله وار تحليل هاييعلمي در اين زمينه به علاقمندان تقديم خواهد شد.
بازاريابي صادراتي گندم ايران(3)
در ادامه بررسي مسائل مربوط به بازاريابي گندم ايران استاندارد کردن ، بسته بندي ، تبديل ، انبارداري ، تبليغات ، طرز فروش ، قيمت گذاري و در نهايت ضريب هزينه هاي بازاريابي اين محصول را بررسي مي کنيم.
3- استاندارد ( جدا ) کردن محصول گندم
شامل جور کردن و استاندار کردن گندم مي باشد. با پيشرفت اقتصادي مراکز مختلفي براي انجام اينگونه خدمات بوجود مي آيد ، جوربندي و استاندارد کردن گندم به خريداران امکان مي دهد تا بتوانند آنچه را که مايل هستند بدون اتلاف وقت و با توجه به قدرت خريد خود بخرند ، جدا کردن ، جور کردن و استاندارد کردن سبب جلب اطمينان مصرف کنندگان مي شود و در نتيجه تجارت بخصوص تجارت بين المللي را ساده تر و سريع تر مي کند. محصولات کشورهاي در حال رشد اغلب به علت نداشتن يکنواختي در بازارهاي دنيا با اطمينان خريد و فروش نمي شوند. اين در حالي است که سورت کردن، ارزش افزوده محصول مورد نظر را افزايش مي دهد مثلاً گندم را مي توان به درجات مختلف تقسيم کرد و از هر کدام براي هدف مشخصي مثل تهيه آرد نان، تهيه آرد شيريني، تهيه مصارف غذايي مثل ماکاروني ، مصارف دامي و غيره استفاده کرد.
کشورهاي مختلف جهان ، خصوصا صادر کنندگان اين محصول ؛ گندم خود را با درجات مختلف، مشخص و استاندارسازي کرده اند. گندم توليدي در هر کشور بسته به درجه ، درصد پروتئين و ساير خصوصيات قابليت رقابت خاصي را دارا مي باشند. بطور کلي ارقام عمده گندم با قابليت رقابت در سطح جهاني بصورت ذيل درجه بندي و نامگذاري شده اند. در جدول ذيل انواع گندم کشورهاي مختلف که قابليت رقابت با يکديگر در بازار جهاني را دارا مي باشند آورده شده است.
ارقام رقابت پذير گندم
استراليا
آمريکا
کانادا
ديگر کشورها
گندم سخت ممتاز
گندم بهاره سياه شمالي
گندم قرمز سخت
گندم با 13% پروتئين
گندم بهاره قرمز غربي
-
گندم سخت
گندم قرمز سخت
گندم بهاره قرمز غربي
گندم قزاقستان
گندم آلمان
گندم سفيد اعلاء
گندم قرمز سخت
گندم بهاره فلات کانادا
گندم آرژانتين
گندم آلمان
گندم روسيه
گندم اوکراين
گندم سفيد استاندارد
گندم سفيد نرم
گندم زمستاني قرمز نرم
گندم فلات کانادا
گندم آرژانتين
گندم فرانسه
گندم هند
گندم اوکراين
گندم نرم
گندم سفيد نرم
گندم زمستانه قرمز نرم
-
-
گندم دروم
گندم دروم کهربايي سخت
گندم دروم کهربايي غربي
گندم دروم مکزيک
در ايران استاندارد کردن اجباري از سال 1352 شروع شده است هر چند که موسسه استاندارد که وابسته به وزارت اقتصاد است 14 سال قبل از آن تاريخ تاسيس شده بود و قرار بوده است 600 نوع مواد غذايي و محصولات کشاورزي را به تدريج استاندارد کند ولي سرعت پيشرفت اين کار خيلي کم است و به نظر مي رسد که شايد سالها طول بکشد تا همه اين مواد را بتوان استاندارد کرد. از طرف ديگر تا کنون احساس نيازي براي درجه بندي و استاندارد سازي گندم ايران وجود نداشته است اما اکنون که بحث صادرات اين محصول مطرح مي باشد بايد متوليان امر با مقايسه گندم ايران با ارقام استاندارد شده کشورهاي رقيب (که در جدول بالا اورده شده است) در اين زمينه اقدام به استانداردسازي اين محصول نمايند تا خريداران قادر به مقايسه کيفيت و قيمت محصول ايراني با محصول خارجي باشند. گفتني است ايران قادر است استانداردهاي جداگانه اي نيز براي انواع گندم خود تعيين نمايد اما بمنظور حضور در بازارهاي جهاني نياز است تا استانداردهاي ايران با استانداردهاي جهاني همخواني داشته باشد.
4- بسته بندي محصول گندم يا آرد گندم
بطور کلي بسته بندي محصولات کشاورزي به منظور سالم نگهداشتن ، تسهيل در حمل و نقل و انبار داري انجام مي شود. با بسته بندي درست مي توان از بسياري آسيب ها جلوگيري کرد و از برخي هزينه ها نيز کاست همچنين در اثر حفظ بهتر و حمل و نقل آسانتر محصول هزينه هاي فروش را پائين آورد. هر يک از محصولات کشاورزي بنا به ماهيت و کيفيت خود بايد يک نوع بسته بندي شود در صورتيکه به اين امر توجه نشود و بسته بندي متناسب با محصول نباشد مقدار زيادي از محصول تلف خواهد شد و هزينه آن بيشتر از حد لازم خواهد بود. امروزه که در بازار بين المللي محصولات بايد با گويا بودن کيفيت خود ، براي خود مشتري پيدا کنند ، اهميت بسته بندي خوب از نظر اندازه ، نوع و بي خطر بودن بسته بندي ، بهداشتي بودن ، امکان استفاده مجدد از بسته ها بعد از مصرف محصول و زيبائي و رنگ آميزي بسته ها اهميت زيادي دارد. نوع بسته بندي و اندازه آن با مطالعه خصوصيات اقتصادي – اجتماعي مصرف کنندگان و نوع و قيمت محصول انجام مي گيرد.
در بسياري از موارد گر چه هزينه هاي فروش در اثر بسته بندي افزايش مي يابد ولي همه از آن کار راضي مي شوند ، چون بسته بندي در واقع کيفيت محصول نهائي را بهبود مي بخشد. بعلاوه مي توان تاريخ بسته بندي و زمان غير قابل مصرف شدن آن را روي بسته بندي نشان داد.
بسته بندي درارتباط با گندم براي آرد اين محصول مطرح مي باشد. چون خود گندم معمولا بدون بسته بندي صادر مي شود اما ارد گندم حتما بايد در بسته بندي ارائه شود. اخيرا کشور عراق در اعلام نياز خود اشاره کرده است به دليل عدم امکان توليد گندم به ارد در اين کشور ترجيح مي دهد آرد خريداري نمايد تا گندم. بنابراين با توجه به اينکه عراق تا چند سال اينده نيز وارد کننده گندم خواهد بود ، بسته بندي آرد و حتي ديگر مشتقات گندم توجه بيشتري را مي طلبد.
البته اين موضوع قابل ذکر است که بسته بندي تا حد زيادي باعث مي شود که امکان تقلب افزايش يابد اما اين مورد بيشتر در مورد کشورهاي در حال توسعه مطرح مي باشد همانطور که قبلا در مورد کشورهاي توسعه يافته فعلي نيز مطرح بوده است. بطور مثال در سال 1976 در اثر شکايت کشورهاي خريدار گندم از آمريکا ، معلوم شد در ميان گندم هايي که از بندر نيواورلئان آمريکا به سوي کشورهاي شوروي سابق ، هند ، مصر و ايران صادر شده بود مقادير زيادي سنگ و خاشاک و گندم هائي از درجه پائين تر نيز قاطي شده است.
در کشورهاي غني که هزينه هاي زيادي را صرف بسته بندي مي کنند مطالعات زيادي هم براي انتخاب نوع صحيح جنس بسته ها ، شکل ، اندازه و رنگ آميزي و شعارهايي که روي آنها نوشته مي شود به عمل مي آيد تا هدف هاي بسته بندي را بهتر انجام دهند .
کيفيت بسياري از محصولات کشاورزي صادراتي ايران نامطلوب است و اين امر به دليل به کار نبردن روشهاي جديد بهداشتي کردن محصول و استاندارد کيفيت آن در تمام مراحل توليد و طرز نادرست به بازار رساندن محصول است. معمولا بسته بندي محصولات کشاورزي در ايران عقب افتاده است و بهمين دليل در بازارهاي جهاني اين محصولات به قيمت هاي بسيار کم فروخته مي شوند. هم اکنون بسياري از کالاهاي صادراتي ايران با بسته بندي کشورهاي امارات ، اسپانيا و... در بازارهاي جهاني عرضه مي شوند. متخصصين اقتصادي وزارت اقتصاد ميزان خساراتي را که در اثر عدم توجه به استاندارد کردن به مملکت وارد مي شود بين 25 تا 50 درصد توليد تخمين مي زنند و هر گاه صرفاً 25درصد را مبنا بگيريم مشاهده خواهيم کرد که چه ضرري از اين منظر متوجه اقتصاد کشاورزي ايران است.
5- تبديل محصول گندم
با افزايش درآمد ، مردم قادر مي شوند که خدمات بازاريابي را بيشتر بخرند و به علاوه امروزه تعداد زيادي از زنان در خارج از منزل کار مي کنند و وقت کافي براي تبديل محصولات غذائي را ندارند.
در واقع رابطه مستقيمي بين درآمد مردم کشورهاي مختلف جهان و ميزان مصرف مواد غذائي تبديل شده وجود دارد. شايد قديمي ترين و معمولي ترين رشته تبديل مواد غذائي همان تبديل گندم به آرد وسپس پختن نان باشد که از زمان هاي قديم قسمتي از آن در منازل و قسمت ديگر توسط آسيابان ها و نانواها انجام گرفته ولي امروزه اغلب نان مصرفي (حتي در روستاها) در خارج از منزل تهيه مي شود. به همين نسبت در بازارهاي جهاني نيز اين امر در حال محقق شدن است. يعني در اينده محصولات ثانويه گندم بيشتر مد نظر خواهد بود و جنبه صادراتي بيشتري خواهد داشت تا خود محصول گندم. چون در کشورهاي با درامد بالا هزينه نيروي انساني به دليل کاهش جمعيت و انتظارات مردم ثروتمند بالا خواهد رفت و کار تبديل مواد خام نيز به کشورهاي در حال توسعه با انبوه نيروي کار ارزان سپرده خواهد شد.
6- انبارداري
چون گندم فقط يکبار در سال حاصل مي شوند لذا براي تنظيم عرضه آن، بايد در انبار نگهداري شود. نگهداري گندم همانند ساير محصولات کشاورزي احتياج به درجه حرارت ، فشار و ترکيب اتمسفري مخصوصي دارد. از اين روي نگهداري آنها در سيلوها و انبارهاي ويژه انجام مي شود. به علاوه نگهداري بعضي از محصولات با هم در يک جا سبب از بين رفتن و يا جوانه زدن آنها (به علت فعل و انفعالات شيميائي ) مي گردد. به علت بالا رفتن قدرت خريد مردم و افزايش شهر نشيني همچنين افزايش چشمگير توليد گندم در ايران احتياج به ايجاد انبارها و سيلوها به طور چشمگيري افزايش يافته است. اما بخش خصوصي ايران که در گذشته به دليل برداشت هاي غلط و البته سود جويي برخي که انبارداري را به احتکار تبديل کرده بودند؛ با برخورد نامناسب دولت روبرو شد اکنون حاضر به سرمايه گذاري در اين بخش نيست. به نظر مي رسد که شايد اين اصل سبب عدم رشد کافي انبارهاي عمومي در ايران شده است . چون مردم فقط به طور انفرادي مواد مورد نياز خود را انبار و نگهداري مي کنند. در واقع دولت هاي گذشته قوانيني را براي مبارزه با محتکرين مواد غذائي وضع کرده بود و چون از اين قوانين درست استفاده نمي شد بعضي از صاحبان سردخانه ها و انبارهاي عمومي دلسرد شده بودند.
انبارداري گندم در ايران– در سابق در ايران قسمت اعظم انبارداري گندم توسط خود خانواده انجام مي شد و از اين روي خانواده ها در فصل برداشت و فراواني عرضه، اين محصول را خريداري مي کردند و با طرق مختلفي که در نتيجه تجربه ساليان دراز آموخته بودند آن را نگهداري مي کردند و باين وسيله تقاضا براي گندم را در طول سال تنظيم مي کردند ولي پيشرفت هاي فني باعث شده است که امروزه گندم در تمام طول سال و در همه جا عرضه شود که قسمتي از آن بدليل توسعه وسائل حمل و نقل و قسمت ديگر هم بعلت پيشرفت در امر انبارداري مي باشد.
در ايران سابقاً صدها بنگاه و موسسه در شهرها و نقاط مرزي و بنادر با داير کردن محوطه هاي محصور و مسقف و يا بدون سقف سالهاي سال بود که به شغل انبارداري مشغول بودند اين مکانها بنام بنگاه ، گاراژ ، انبار کالا ،تيمچه ، قيطريه ، بارانداز، سراي تجارتي ، کاروانسرا و غيره ناميده مي شدند. ولي در اين انبارها مقررات بسيار ابتدائي بود. اغلب موش و حشرات به محصولات صدمه مي زدند و چون مفهوم بيمه در بين نبود در صورت بروز حريق و حوادث ديگر راهي براي جبران زيان وارده به صاحب محصول نبود. گر چه امروزه ساختمان انبارهاي مناسب پيشرفت کرده است ولي هنوز انبارهاي زيادي وجود دارند که بصورت ابتدائي کار مي کنند. بهر حال در چند سال اخير با افزايش قابل توجه توليد گندم و قطع واردات اين محصول نياز شديدي براي نگهداري درست گندم وجود دارد که باتوجه به ميزان گندمي که ايران قادر است در شرايط قابل قبول نگهداري نمايد هنوز راه درازي در اين زمينه در پيش داريم. آمارهاي رسمي حاکي از ان است که ايران تنها قابليت نگهداري 5 ميليون تن گندم را داراست و بقيه گندم خريداري شده از کشاورزان ( در حدود 7 ميليون تن ) در محوطه هاي غير استاندارد که امکان هر نوع آلودگي و بيماري را براي محصول گندم بهمراه دارد، نگهداري مي شود.
7- تبليغات
دادن آگهي و انجام تبليغات در بازاريابي محصولات صنعتي نسبت به بازاريابي محصولات کشاورزي، نقش مهمتري ايفا مي کند، اما امروزه با گسترش ابعاد تجارت جهاني و نگاه ويژه به گندم به عنوان کالايي حياتي اهميت تبليغات در بازاريابي اين محصول نيز زياد شده است. اصولا هدف واقعي از دادن آگهي ها شناساندن محصولات جديد به مصرف کنندگان و ايجاد گرايش مثبت نسبت به اين محصولات در آنان مي باشد.
شايد يکي از علل آن آگاهاندن مصرف کنندگان به امتيازات اين محصولات و به امکانات درست کردن غذاهاي مختلف از آنها باشد. يکي از ويژگي هاي تبليغات براي محصولات اوليه کشاورزي مثل گندم اين است که اين کار بايد مشترکاً بوسيله تمام توليد کنندگان يک محصول صورت گيرد. علت اين امر يکنواختي محصول گندم است براي توليد کنندگان متفاوت است يعني از لحاظ ترکيب شيميائي و خواص فيزيکي و طعم و غيره اختلاف کمي بين گندم توليد شده بوسيله زارعين مختلف مي تواند وجود داشته باشد و در نتيجه هر توليد کننده نمي تواند با بزرگ جلوه دادن امتياز محصول خود ( که اساس تبليغات محصولات صنعتي است ) براي خود قدرت انحصاري کسب کند. بعلاوه توليد کنندگان گندم هم بتنهايي امکانات مالي لازم براي تبليغات را ندارند روي اين اصل تبليغات براي محصول خام يا اوليه گندم اغلب بوسيله سنديکاها و يا اتحاديه توليدکنندگان محصول صورت مي گيرد. بعلاوه تبديل کنندگان و فروشندگان اين محصول نيز در پرداخت هزينه هاي تبليغاتي بايد سهيم باشند چون افزايش تقاضا براي اين محصول طبيعتاً به نفع افراد مزبور هم خواهد بود. البته در بعد جهاني اين مساله بسيار مهمتر جلوه مي کند چون در ابعاد جهاني رقابت بسيار زياد است و با ابزار تبليغات مي توان محصول را به تمامي جهانيان معرفي کرد و در اصطلاح سهم خود را از بازار جهاني افزايش داد. واضح است که ميزان تسلط کشورها بر رسانه هاي گروهي جهاني و ميزان حضور اين کشورها در رسانه هاي گروهي جهاني تا چه اندازه مي تواند در پيشبرد تبليغات موثر باشد. از مهم ترين اين رسانه ها مي توان به اينترنت ، شبکه هاي ماهواره اي و روزنامه هايي که در نقاط مختلف جهان منتشر مي شوند نام برد. کار تبليغات براي گندم در کشورهاي مختلف صادر کننده از طريق هيات هاي گندم يا اتحاديه هاي گندم صورت مي گيرد. هيات گندم کانادا ، هيات گندم امريکا ، وزارت کشاورزي امريکا ، هيات گندم استراليا و کميسيون کشاورزي اتحاديه اروپا از اين قبيل سازمان ها هستند که هر کدام با ايجاد سايت هاي اينترنتي مهم و به روز ، تبليغات گسترده اي را براي محصول گندم خود براه انداخته اند.
8- طرز فروش
ماهيت فساد پذيري و حجيم بودن و توليد در فواصل زماني زياد از يک طرف و عدم آشنائي زارعين با بازارهاي بزرگ و کمي مقدار محصول توليد شده به وسيله هر يک از آنها از طرف ديگر، سبب شده است که امکان فروش مستقيم گندم از توليد کنندگان به مصرف کنندگان بويژه مصرف کنندگان خارجي کم باشد. اين امر بخصوص در گذشته که وسائل حمل و نقل و ارتباطات کمتر بود بيشتر صادق بود.
طرز توزيع گندم توليدي در کشورهاي مختلف متفاوت است و محصول از تعداد متعددي از کانال ها بايد عبور کند تا بدست مصرف کنندگان نهائي برسد. هر چه نظام اقتصادي کشوري عقب افتاده تر باشد تعداد اين کانال ها ( براي انجام يک مقدار مساوي از خدمات ) بيشتر خواهد بود . با پيشرفت صنعت و با افزايش وسائل ارتباطي توزيع گندم متمرکزتر شده است. در کشورهاي صنعتي و پيشرفته عمدتا هيات هاي گندم و يا شرکت هاي بزرگ اقدام به خريد گندم مي نمايند و حتي مسوليت صادرات را نيز بر عهده دارند.
از نظر جامعه نيز يکي از فوائد تمرکز توزيع محصولات کشاورزي ( علاوه بر هزينه کم آن ) امکان بازرسي دقيق بهداشتي مي باشد . چون محصولات کشاورزي محيط هاي بسيار مساعد براي کشت عوامل بيماري زا مي باشند و اگر تعداد فروشندگان اين محصولات خيلي زياد باشد براي مسئولين امور بهداشتي کنترل کيفيت ( و همچنين قيمت آنها ) خيلي مشکل خواهد بود تمرکز توزيع بسيار مهم است. امروزه استفاده از کامپيوتر کار انبارداري و تدارک محصولات و انجام کارهاي حسابداري را بسيار تسهيل کرده است . البته بايد در نظر داشت که يک نظام بازاريابي خوب نمي تواند در يک کشور در حال رشد که فاقد چارچوب اقتصادي و قضائي مناسب است وجود داشته باشد.
9- قيمت گذاري
محققان دانشگاه کاليفرنيا در تحقيقات خود دريافتند که در بازار جهاني گندم ، آمريکا به عنوان رهبر اصلي قيمت مطرح مي باشد و ديگر کشورها از جمله کانادا و استراليا تنها قيمت پذيرند و با آمريکا فقط در بحث عرضه رقابت مي کنند.
قيمت گذاري گندم در داخل ايران معمولا به اين صورت است که دستگاه هاي دولتي با کار کارشناسي قيمتي را که براساس هزينه توليد و درصدي سود کشاورز تخمين زده شده است را به وزارت کشاورزي پيشنهاد و سپس اين قيمت با تصويب در وزارت جهاد کشاورزي به شوراي اقتصاد پيشنهاد شده و اين شورا معمولا با تغييراتي قيمت تضميني گندم را تعيين مي نمايد و لذا قيمت داخلي گندم از قانون کلي حداکثر کردن منفعت ( قيمت محصول = هزينه نهائي) تبعيت نمي کند. اين در حالي است که در بخش بين الملل همانطور که در بالا اشاره شد عمدتا آمريکا به عنوان قيمت دهنده و بقيه کشورها قيمت گيرنده هستند. اما بهر حال امريکا ييها که يارانه فراواني به گندم خود اعطا مي کنند هميشه قيمت اين محصول را با توجه به مقتضيات زمان و همچنين اهداف خاص خود تعيين مي کنند و از اين رو ايران هم مجبور است در بازار صادراتي قيمت گندم خود را با قيمت هاي جهاني متناسب نمايد و شايد گاهي مجبور باشد براي صادرات گندم خود همانند کشورهاي اروپايي از يارانه هاي صادراتي نيز استفاده نمايد که اين مورد فعلا به سود ايران نيست.
10- هزينه بازاريابي
خدماتي که از موقع توليد محصول تا فروش آن به مصرف کننده نهائي، انجام مي شود ، مستلزم هزينه هائي است. مجموعه اين هزينه ها را که بصورت درصدي از قيمت محصول نهائي درآمده باشد " ضريب هزينه بازاريابي " مي نامند . اگر ضريب هزينه بازاريابي را با r و قيمت محصول در بازار آزاد را با و قيمتي را که زارع دريافت مي کند با نشان دهيم ، خواهيم داشت :
مثلا اگر قيمت گندم در بازار آزاد بين المللي هر کيلو 2000 ريال باشد در حاليکه زارع فقط 1000 ريال براي هر کيلوي آن دريافت کرده باشد ضريب هزينه بازاريابي برابر مي شود با :
درصد
ضريب هزينه بازاريابي شامل دو بخش" عمده فروشي" و"خرده فروشي" مي باشد. اندازه اين ضريب به نوع خدماتي که تا رسيدن محصول بدست مصرف کننده نهائي انجام مي شود و نيز ميزان فسادپذيري محصول و سرعت فروش آن و شدت رقابت موجود در بازار و کارآئي کل بازار بستگي دارد.
ضريب هزينه بازاريابي براي فصول مختلف سال متفاوت است چون در تابستان که فصل برداشت محصول گندم است عرضه آن زياد و قيمت پائين مي آيد و از طرف ديگر بدليل گرماي هوا ميزان ضايعات زياد خواهد شد و در نتيجه در تابستان ضريب هزينه بازاريابي بزرگتر مي باشد.
براي افزايش رفاه اجتماعي بايد سعي شود که هزينه انجام خدمات بازاريابي حداقل شود ولي بايد در نظر گرفت که چون انجام خدمات بازاريابي بر عکس توليد " کارطلب" هستند نمي توان در آنها باندازه توليد صرفه جوئي کرد .
گندم و يارانه در ايران : مشکلات نظام پرداخت
اهميت و ارتباط يارانه هاي توليدي و قيمت گذاري
از آنجاييکه پرداخت يارانه (ماليات منفي) همواره در جهت کاهش هزينه و يا قيمت تمام شده يک يا چند کالا مي باشد عمده تاثير خود را از طريق قيمت، بر اقتصاد و تصميم هاي اقتصادي مي گذارد. در بحث مورد نظر ما که يارانه هاي توليدي گندم ( شامل يارانه هاي پرداختي به نهاده هاي کودشيميايي، سم و بذر ) را شامل مي شود دولت با پرداخت يارانه عملا در راستاي کاهش هزينه هاي توليد، قيمت اين نهاده ها را نسبت به قيمت واقعي آنها کاهش مي دهد. بنابراين دولت با پرداخت يارانه به اين نهاده ها از طريق "قيمت" اهداف خود را دنبال مي کند چراکه عنوان مي شود که اگر دست نامرئي کلاسيکها کوچکترين کاري در اقتصاد جامعه انجام دهد، تنها از طريق قيمت و قيمت گذاري خواهد بود.
اين در حالي است که قيمت يک کالاي ساده و کوچک نه تنها تخصيص منابع در توليد آن کالا را تعيين مي کند و نه تنها به توليد کننده مي آموزد که چه مقدار از آن کالا توليد کند و نه تنها خريدار را راهنمايي مي کند که چه مقدار از آن کالا را خريداري و مصرف نمايد بلکه در تصميم گيري توليد کنندگان و مصرف کنندگان کالا و خدمات ديگر نيز به درجات متفاوت تاثير مي گذارد، زيرا اينکه چه مقدار از عوامل توليد موجود در جامعه به توليد کالاي ويژه اي اختصاص يابد هم بر بهاي عوامل توليد وهم بر فراواني يا کمبود عوامل در بازار موثر خواهد بود.
بطور کلي حساس ترين دستگاه ماشين پيچيده اقتصاد که کار همه دستگاههاي ديگر اين ماشين را تنظيم مي کند قيمت کالا و خدمات است. حتي در فرآيند مصرف نيز اين تاثير وجود دارد. اينکه چه مقدار از درآمد مصرف کنندگان از طريق بهاي کالاي ويژه اي جذب مي شود تعيين مي کند که چه مقدار درآمد براي تقسيم ميان کالاهاي ديگر باقي مي ماند. اين همبستگي شديد ميان قيمت داده ها در بازار عوامل و ميان قيمت ستاده ها در بازار توليد و ميان تک تک ستاده ها در کل بازار است که موجب پيدايش مستقيم قيمت گرديده است. زيرا در تعريف مي گوييم " سيستم عبارت از مجموعه اي از پديده هاست که با يکديگر همبستگي و رابطه قوي و تنگاتنگ ارگانيک دارند ."
بنابراين در ترکيبي از قيمت بازار آزاد و يارانه اي که دولت به کالاها و خدمات پرداخت مي کند، قيمتي ديگر به وجود مي آيد که مي توان آن را قيمت يارانه اي ناميد. اين قيمت يارانه اي قيمتي است که انعطاف پذيري قابل ملاحظه اي دارد و علاوه بر اينکه مي توان آن را در راستاي اهداف مورد نظر تنظيم کرد، خلل قابل ملاحظه اي در نظام بازار بوجود نمي آورد. قيمت در نظام بازار آزاد به عنوان نقطه ثقل تمامي تصميمات اتخاذ شده از طرف توليدکنندگان و مصرف کنندگان کالاها مي باشد. لذا قيمت کالاها و خدمات هم در اقتصاد بخش عمومي و هم در اقتصاد بخش خصوصي بي نهايت اهيمت دارد و در حقيقت آن " دست نامرئي" که کلاسيکها طرح مي کردند از طريق بهاي کالاها و خدمات به تنظيم اقتصاد جامعه مي پردازد.
مشكلات نظام پرداخت يارانه نهاده هاي توليدي در ايران
صرفنظر از دلايل پرداخت يارانه در ايران، اين پرداختها عاملي براي بوجود آمدن برخي مشکلات در سيستم اقتصادي ايران بوده و همچنين تنگناهايي در ميزان پرداخت، نحوه پرداخت و نظارت بر اين پرداخت ها نيز وجود داشته است. اولين مشكل اخلال در قيمت ها و عدم مصرف بهينه از نهاده ها مي باشد چراكه با ارزان شدن بيش از حد يك نهاده كشاورزان به شدت مصرف آن نهاده را افزايش خواهند داد. مشكل دوم روند افزايشي بار هزينه اي دولت در ارتباط با ميزان پرداخت اين يارانه ها مي باشد. همانطور كه عنوان شد اين روند درسالهاي اخير افزايشي بوده است و اين مساله عامل مهمي در كسري افزايش كسري بودجه دولت مي باشد. از ديگر مشكلات مربوط به پرداخت يارانه مي توان كاهش ميزان توليد محصول ( بطور مثال گندم ) در نتيجه استفاده بيش از حد از نهاده هاي مشمول يارانه دانست. اين در حالي است كه نظارت دولت بر بازار اين نهاده ها نيز از ديگر مشكلات مهم عنوان شده است چراكه دولت با پرداخت يارانه بايد در تامين و توزيع اين نهاده ها و همچنين تنظيم بازار آنها نقش اصلي را داشته باشد و اين مساله بار مالي و مسوليتي زيادي براي دولت در بر دارد. بهر حال ساير مشكلاتي كه در مورد تمامي يارانه ها و از جمله يارانه نهاده هاي توليد مي توان عنوان كرد عبارتند از : مشکلاتي که به تبع نرخهاي چندگانه ارز در سال هاي قبل وجود داشته است، عدم انعکاس هزينه هاي واقعي يارانه در حسابهاي ملي، مشکل مقايسه قيمتهاي داخلي با قيمتهاي جهاني کالاهاي مشمول يارانه، عدم وجود نظام بازبيني ارزيابي پرداختهاي يارانه، نحوه تخصيص يارانه به گروههاي مختلف درآمدي(گروه هاي هدف)، روند افزايشي پرداختهاي يارانه اي عاملي در جهت کسري بودجه در ايران و عدم طراحي و سياست گذاري مشخص در دريافت مابه التفاوتها.
دولت ايران در طرح پنج ساله سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود بحث هدفمند کردن يارانه ها را مورد توجه قرار داد که در صورتي که اين طرح در سالهاي آتي اجرا شود بسياري از مشکلات و تنگناهاي موجود در اين رابطه برطرف خواهد شد.
يکپارچگي اراضي گندم و توسعه کشاورزي در ايران
عنوان مي شود که پديده هاي اجتماعي چند وجهي اند و وقوع يا عدم وقوع انها را نمي توان به يک عامل يا علت تقليل داد. پديده توسعه در ايران عموما و توسعه کشاورزي و روستايي ان نيز بخصوص از شمول اين قاعده جدا نيست. اما علي رغم درستي اين بيان بايد اذعان کرد که قدر و سهم عوامل گوناگون در وقوع پديده هاي اجتماعي ، هميشه يکسان نيست بلکه تحت شرايطي معين و علي رغم اهميت حضور همه عوامل مرتبط بطور معمول يکي از انها حالت کليدي پيدا مي کند. بطوري که شيوه عمل و ميزان تاثير ساير عوامل را تابع کارکرد خود قرار مي دهد.
در فرايند توسعه کشاورزي و پيشرفت جامعه روستايي ايران بنظر مي رسد که پديده پراکندگي اراضي زراعي چنين نقشي را بر عهده داشته باشد بنابراين بايد مشخص شود که اين پديده چيست و چگونه عمل مي کند ؟ براي پاسخگويي به اين سوال موارد ذيل را بررسي مي کنيم.
اغلب چنين تصور مي شود که زمين متصرفي هر کشاورز صرفنظر از مساحت ان بصورت يکپارچه و در يکجا قرار دارد بطوري که کشاورز تمامي فعاليت زراعي خود را بر روي يک قطعه زمين انجام مي دهد. چنين تصوري از وضع بهره برداري کشاورزي کشور و موقعيت زمين انان به قدرت نمود عيني دارد ، بلکه اغلب عکس اين حالت مشاهده مي شود يعني زمين انان اغلب بصورت قطعات کوچک و جدا از هم است.
چنين ارايشي از اراضي کشاورزي نه پديده جديدي است و نه خاص کشور ما بلکه در نظام زمينداري اغلب کشورهاي ، اما با نسبت هاي کم و بيش متفاوت وجود داشته است. پديده پراکندگي اغلب از طريق تعداد قطعات زمين هر کشاورزي مورد سنجش قرار مي گيرد. تعداد قطعات بعنوان شاخص پراکندگي شناخته مي شود و شدت و ميزان ان که در مناطق مختلف يکسان نيست تحت تاثير عوامل متعدد قرارا دارد . علي رغم تفاوتهاي موجود ، پراکندگي را مي توان بعنوان يکي از مشخصه هاي و الزامات نظام هاي سنتي کشاورزي تلقي کرد که تحت شرايط خاصي شکل گرفته و داراي کارکردهاي مثبت نيز بوده است. اما با تغيير شرايط و شکلگيري نظام جديدي از توليد و روابط ا جتماعي اين کارکردهاي مثبت نه تنها زايل گرديده بلکه به تدريج بصورت يک عامل بازدارنده در توسعه کشاورزي و روستايي پديدار شده است.
در عصر حاضر کاربرد وسيع علم و تکنولوژي در زمينه هاي مختلف نه تنها بعنوان شاخصهاي توسعه يافتگي محسوب مي شود بلکه استفاده از دستاوردهاي علم و تکنولوژي راه حل واقعي افزايش توليد براي رفع نيازهاي جامعه و تامين کننده امنيت غذايي جوامع بشمار مي رود. اما چنين حالتي زماني تحقق عيني مي يابد که شرايط و زمينه هاي لازم براي بروز پديده ها و دستاوردهاي علم و تکنولوژي در جامعه فراهم شده باشد. ساخت سنتي اراضي کشاورزي کشور ما در اکثر موارد فاقد چنين زمينه اي است بنابراين امکان استفاده و سيع و اصولي از يافته هاي علمي و تظاهر تکنولوژيک در انها فراهم نيست.
پراکندگي قطعات اراضي يکي از عناصر ساختار سنتي کشاورزي کشور است که امروزه به يکي از موانع اصلي توسعه کشاورزي تبديل شده است. از انجا که اين پديده بطور اصولي به بهره برداريهاي دهقاني اين بهره برداريها بدنه اصلي کشاورزي کشور را تشکيل مي دهد توسعه نيافتگي انها به معني توسعه نيافتگي کشاورزي و بهمين صورت رفع مشکلات انها به مثابه رفع موانع توسعه کشاورزي کشور است.
ضرورت يکپارچه کردن زمين تحت بهره برداري کشاورزان
علاوه بر سه ويژگي ياد شده در مورد پراکندگي اراضي تحت بهره برداري کشاورزان يعني تعدد قطعات ، کوچکي اندازه و فاصله بين انها، لازم است به ويژگي ديگر يعني غير هندسي بودن شکل قطعات اشاره کرد. ويژگي اخير که بطور عمده تحت تاثير شرايط توپوگرافي زمين شکل گرفته است در ارايش اکثر اراضي کشاورزي کشور ديده است.
اين ويژگيها به اشکال مختلف موجب ايجاد اختلال در بهره برداري از زمين و ساير عوامل توليد مي شود يکي از مهمترين مشکلات قابل ذکر در اين زمينه امکان ناپذيري استفاده صحيح و کارامد از ماشين الات و روشهاي جديد کشاورزي است. قبلا اشاره شد که عوارض و موانع متعددي در زمينه استفاده از اب ، زمين ، نيروي کار ، وسايل حمل و نقل و غيره در اثر پراکندگي قطعات وجود دارد که توسعه کشاورزي را دچار اختلال کرده است. اثرات زيانبار پراکندگي قطعات در روند انتقال کشاورزي از وضعيت سنتي به مدرن ( صنعتي ) به تدريج مشهود گرديده و ابعاد وسيعتري مي گيرد . اين ابعاد با گسترش ارتباط بين روستاها و شرهر ها و شکلگيري بازارهاي ملي و سعت بيشتري پيدا مي کند. ارتباط اجتناب ناپذير با بازارهاي منطقه اي و بين المللي نيز که وظايف جديتري را بر دوش کشاورزي کشورهاي در حال توسعه قرار مي دهد دشواريها و موانع توسعه کشاورزي را بيش از پيش مي سازد . جوامع در حال توسعه که بطور عمده متکي به فعاليتهاي کشاورزي و درامدهاي ناشي از ان هستند. در شرايط فعلي جهان بطور فزاينده اي تحت تاثير اقتصاد جهاني قرار دارند و به کوچکترين نوسانات بازارهاي جهاني واکنش نشان مي دهند. تجربه چند دهه اخير نشان داده است که کشاورزان و روستاييان کشورهاي در حال توسعه منجمله ايران صرفا براي معاش خانواده توليد نمي کنند بلکه به ناگزير سعي دارند بعنوان جزيي از شبکه بازارهاي ملي و فراملي رفتارهاي برونگرايي را جايگزين درونگرايي کنند و از حالت خود معيشتي و بسته خارج شوند. اين تحول در جامعه روستايي ما با شدت هر چه بيشتر در حال تکوين است و مبادلات و ارتباطات فزاينده جامعه روستايي با شهرها و با خارج از کشور نشان از اين واقعيت دارد. اين تحول فارغ از علل بيروني يا دروني ان وظايف حساس تري را بر عهده بخش کشاورزي کشورهاي در حال توسعه از جمله کشور ما قرار داده و موقعيت ويژه اي را براي سر و سامان دادن به کشاورزي پديد اورده است. در چنين شرايطي ارزشها و معيارهاي اقتصادي ، نقش تعيين کننده اي در روابط اجتماعي و روابط انسانها با محيط ايفا خواهد کرد، لذا توليد کشاورزي از اين پس بايد با مطالعه و برنامه ريزي دقيق استفاده از تکنولوژي و دستاوردهاي علمي ، صرف هزينه کمتر و با تاکيد و توجه به حفظ منابع اب و خاک و مسائل زيستمحيطي ( توسعه پايدار کشاورزي ) انجام گيرد تا بتواند جايگاه مناسب خود را در اقتصاد ملي و بازارهاي بين المللي کسب نمايد و محيط زيست و منابع طبيعي را بعنوان وديعه اي الهي به ايندگان تحويل دهد. اما پراکندگي قطعات پديده اي است که در روند تحول کشاورزي سنتي به مدرن مانع تحقق اين امر مي شود و توسعه کشاورزي را بسيار دشوار و حتي غير ممکن مي سازد. پايين بودن بهره وري ، بالا بودن هزينه هاي توليد ، اتلاف منابع و عوامل توليد ، کمبود درامد کشاورزان ، محروميت از دستاوردهاي علمي و فني جديد در فعاليتهاي توليدي و بالاخره فقر روستايي بعنوان شاخصهاي توسعه نيافتگي به نوعي در ارتباط با پراکندگي قطعات قرار دارد. برخي از مطالعات اثرات پراکندگي قطعات را در اتلاف عوامل نهاده هاي توليد بيش از 50 درصد براورد کرده است. چنانچه اثرات زنجيره اي و تشديد کننده پراکندگي قطعات را نيز بحساب اوريم ، اتلاف منابع و اثرات سوء ان بيش از ارقام ياد شده خواهد بود. براي رفع مشکلات و عوارض ناشي از اين پديده ، راه حل منطقي و قابل اجراي يکپارچه سازي توصيه مي شود.
مفهوم يکپارچه سازي
يکپارچه کردن زمين که معادل اصطلاح انگليسي land consolidation است در ادبيات توسعه کشاورزي کشورها بسيار متداول بوده و در کشور ما نيز به اشکال مختلف مورد استفاده قرار گرفته است.
يکپارچه سازي با انکه داراي اشکال مختلفي است و هر يک از انها تحت شرايط خاص قابليت اجرايي دارد. يکپارچه سازي اراضي را مي توان به لحاظ عاملين اجراي اند در دو طبقه کلي : الف : يکپارچه سازي خود جوش و ب : يکپارچه سازي غير خود جوش جاي دارد. در يکپارچه سازي خودجوش عامل اصلي اجرا کشاورزان ذيربط هستند. در اين جا اصولا مساله بوسيله خود کشاورزان مطرح مي شود و ساير اقدامات اعم از سازماندهي ، ترغيب ديگران ، جلب مشارکت افراد ذيربط در مراحل مختلف کار و روشهاي مناسب يکپارچه سازي نيز با اتکاري بر نيروهاي داخلي روستا انجام مي گيرد. اين نوع از يکپارچه سازي پس از اصلاحات اراضي در برخي روستاهاي کشاور به اجرا در امده است هر چند که به يکپارچگي کامل اراضي روستا منجر نشده است.
در يکپارچه سازي غير خود جوش نقش عوامل غير بومي بسيار تعيين کننده است . در اقداماتي که بويژه طي دو دهه اخير در زمينه يکپارچه سازي اراضي کشور صورت گرفته است نقش عوامل بيروني بسيار برجسته است. بعنوان مثال در برنامه پنج ساله اول توسعه کشاورزي پيش بيني شده بود که يک ميليون هکتار از اراضي کشاورزي کشور يکپارچه شود با انکه در اين برنامه کشاورزان مشارکت فعال داشتند اما سازماندهي و تمشيت امور بيشتر بر عهده دولت و عوامل اجرايي ان بوده است. اين نوع از يکپارچه سازي در سالهاي اخير بيشتر متداول بوده و در تعدادي از روستاهاي کشور به اجرا درامده است.
يکپارچه سازي کامل در سطح خانوار : در اين نوع يکپارچه سازي قطعات پراکنده تحت تملک خانوارها با تعويض و جابه جايي مکرر قطعات انچنان کاهش مي يابد تا در نهايت به يک قطعه يکپارچه براي هر خانوار تبديل شود. اين نوع يکپارچه سازي با توجه به شرايط طبيعي و توپوگرافي زمين ( پستي و بلندي ف جنس خاک و غيره ) و همچنين نوع اراضي و کاربري ان ( اب، ديم و باغ ) به ندرت در روستاهاي ايران اتفاق افتاده است.
تحديد قطعات پراکنده در اين صورت ممکن است فقط چند خانوار و يا حتي کليه خانوارهاي زميندار يک روستا تعدادي از قطعات و يا حتي تمام قطعات تحت تملک را انچنان با هم معاوضه و يا معامله نمايند تا ميانگين تعداد قطعات هر يک از انها تا حد زيادي کاهش يابد؛ بطور که زمين هر خانوار به چند قطعه بزرگتر تبديل شود. اين شکل از يکپارچگي در روستاهاي ايران متداولتر است. اما چون علي رغم کاهش تعداد قطعات زمين هر خانوار ، ييکپارچگي کامل تحقق نمي يابد، اصطلاحا يکپارچگي ناقص يا تحديد قطعات ناميده مي شود.
ادغام اراضي : گاهي ممکن است مرزهاي بين قطعات اراضي برداشته شود و تعدادي از بهره برداريهاي کوچک يک بهره برداري بزرگتر را بوجود اورند. اين نوع يکپارچگي به شکل هاي مختلف وجود دارد. در برخي از انها کليه مراحل توليد و حتي فروش محصولات بصورت گروهي انجام مي گيرد. در حالي که در اشکال ديگر تنها برخي از فعاليتها بصورت گروهي است و بقيه انها به شکل انفرادي و يا خانوادگي انجام مي گيرد. در نوع اخير هدف اصلي بهره برداري مشترک از زمين نيست بلکه بيشتر از همه افزايش توليد مدنظر مي باشد و به همين خاطر تعاوني افزايش توليد کشاورزي ناميده مي شود.
در يکپارچه سازي بويژه با دخالت دولت ممکن است سطوح وسيعتري ازيک روستا مد نظر باشد بعنوان مثال در ايجاد يک شرکت تعاوني و يا يک شرکت سهامي زراعي دامنه شمول از سطح يک روستا فراتر رفته و اراضي چندين روستاي مجاور را در بر مي گيرد. اين نوع از يکپارچه سازي نيز به ادغام اراضي معروف است اما با اين تفاوت که اغلب توسط دولت به اجرا در مي ايد.
از بين اشکال مختلف يکپارچه سازي که مورد اشاره قرار گرفت نوع خاصي از ان يعني يکپارچه سازي قطعات
اراضي زراعي تحت بهره برداري زارعان يا اصطلاحا يکپارچه سازي نسق زارعان مورد توجه اين مطالعه است .
اين نوع يکپارچه سازي مي تواند بصورت خود جوش و يا با دخالت دولت به اجرا درايد. بعلاوه زمين تحت بهره برداري ( يا مالکيت ) بهره بردار مي تواند بصورت يک قطعه ( يکپارچه کامل ) و يا چند قطعه ( اما کمتر از تعداد
انها قبل از يکپارچگي ) باشد
بررسي و تحليل
خودمصرفي و خودعرضهاي گندم
محققين ديگر کشورها نيز متناسب با نياز سياستي خود اقدام به بررسي اين موضوع کردهاند که از آنجمله مي توان به تحقيقات ذيل اشاره کرد.
Kapaj و همکاران در تحقيقي با عنوان "نقش تعاونيهاي بازاريابي در افزايش حضور کشاورزان در بازار" با اعلام اين موضوع که بخش کشاورزي مهمترين بخش اقتصادي در کشور آلباني (واقع در اتحاديه اروپا) مي باشد اقدام به بررسي ميزان حضور کشاورزان در بازار اين کشور کردهاند. آنها با جمعآوري آمار و اطلاعات از کشاورزان اين کشور نتيجه گرفتند که کشاورزان آلبانيايي از نظر حضور در بازار به سه دسته تقسيم مي شوند. دسته اول کشاورزاني که صرفا به منظور خود مصرفي و خودعرضهاي توليد مي نمايند که 21 درصد از کشاورزان را تشکيل ميدهند. دسته دوم کشاورزاني هستند که به منظور خودمصرفي و خودعرضهاي توليد مي کنند اما مازاد توليد خود را در بازار بفروش مي رسانند که اين دسته 64 درصد از کل کشاورزان را تشکيل دادهاند. همچنين دسته سوم که در حدود 15 درصد از کشاورزان را تشکيل مي دهند عمدتا به منظور فروش در بازار فعاليت کشاورزي مينمايند. محققين سپس با برشمردن نقشهاي مختلفي که تعاونيهاي بازاريابي ميتوانند در بخش کشاورزي ايفا نمايند نتيجه گرفتهاند که اين تعاونيها ميتوانند با افزايش سود و درآمد کشاورزان آنها را به حضور بيشتر در بازار ترغيب نمايند .
Arias و همکاران در تحقيقي با عنوان " اقتصاد موز جهان در فاصله سالهاي 2002-1985 " اعلام کردند که علي رغم اينکه موز به عنوان چهارمين محصول کشاورزي (بعد از گندم ، ذرت و برنج) است که بيشترين مبادله را در اقتصاد جهاني داراست ، اما هنوز هم به ميزان قابل ملاحظهاي کشاورزان توليدکننده از اين محصول براي خود مصرفي استفاده مي کنند و در برخي جوامع به عنوان محصولي اصلي نقش مهمي در امنيت غذايي مردم بازي ميکند .
Balint در تحقيقي با عنوان “کانال هاي بازار و جهتيابي تجاري در روماني " به بررسي بازارهاي کشاورزي و ميزان حضور کشاورزان در اين بازارها در روماني پرداخته است. در اين مطالعه که از آمار خانوارهاي کشاورزي سال 2003 استفاده شده است، کانالهاي بازار در شرايط هزينه معاملات، هزينه نقل و انتقال محصول و محصولات خاص ( گندم و شير) تحليل شده است. نتايج اين تحقيق حاکي از آن است که فروش محصول به تجار، عمده فروشان و فرآوري کنندگان با پايين بودن هزينه معاملات و سطح بالاي جهتيابي بازار همبسته است در حاليکه فروش در بازار و به کشاورزان شامل هزينههاي معاملاتي بالا و اکثراً بوسيله کشاورزان خود مصرف و خودعرضه انجام ميشود. در اين تحقيق با استفاده از مدلهاي رگرسيوني مشهور بهHeckman & Tobitرابطه مثبت ميزان حضور تجار ، عمده فروشان و کارخانه داران با جهتيابي کشاورزان به بازار بررسي شده است. ترويج کاهش هزينههاي معاملاتي براي خريداران (اعم از تجار ، عمدهفروشان و کارخانهداران ) جهتيابي تجاري کشاورزان را افزايش مي دهد .
Moustier و همکاران در مطالعهاي تحت عنوان "بازار مواد غذايي و توسعه کشاورزي در ويتنام" به بررسي روند تغييرات بازار مواد غذايي و تاثيرات متقابل آن با توسعه کشاورزي در کشور ويتنام پرداخته اند. اين محققين با برشمردن فرصتها و محدوديتهاي بازارهاي کشاورزي ويتنام دريافتند که اصلاحات بازار بخصوص در بازارهاي کشاورزي باعث شده است که مصرف محصولات کشاورزي ( بخصوص برنج بعنوان محصول اصلي کشاوزري ويتنام) روندي متفاوت بخود بگيرد. آنها دريافتند که اصلاحات بازار باعث شده است که خود مصرفي در اين کشور کاهش يابد. محققين نرخ خودمصرفي و خودعرضهاي در مناطق شهري را 5 درصد و در مناطق روستايي 35 درصد بدست آورده اند و اعلام کردهاند که يکي از مهم ترين دلايل خودمصرفي وجود بازارهاي ناقص مي باشد. آنها با عنوان کردن اين موضوع که ظرف ده سال بازار مواد غذايي ويتنام از دو برابر ارزش برخوردار شده است عوامل اصلي آن را افزايش جمعيت، افزايش مصرف سرانه و کاهش خودمصرفي و خودعرضهاي اعلام کرده اند .
بودجه سال 1385 ، بخش کشاورزي و گندم
اولين بودجه دولت جديد با حجم 195 هزار ميليارد تومان
رييس جمهوري لايحه بودجه سال 1385 را با حجم 195 هزار و 657 ميليارد تومان به مجلس شوراي اسلامي تقديم کرد.
به گزارش مهر، محمود احمدي نژاد صبح امروز در زمان تقديم لايحه بودجه سال 1385 به مجلس و در دفاع از لايحه بودجه سال 1385 کل کشور اظهار داشت: اين بودجه حاصل سه ماه کار فشرده و سنگين دولت است.
وي افزود: دولت جديد با 4 اصل عدالت گستري، مهرورزي، خدمت رساني و تعالي همه جانبه پا به عرصه خدمتگزاري نهاده است و مصمم است در حد توان در تحقق اين اصول که بر آمده از آموزههاي امام بزرگوار و متن انقلاب بکوشد.
رئيس جمهور اعلام کرد: بودجه 85 نسبت به بودجه سال جاري 7/26 رشد دارد. بودجه عمومي 2/20 است و لذا دستگاههاي دولتي بايد با بازدهي بيشتري کار کنند تا ماليات و سود آنها به خزانه بر گردد، اين رقم 629 هزار ميليارد ريال بالغ شده است.
اعتبارات عمراني نسبت به بودجه امسال 2/74 رشد دارد و جهت گيري به سمت سرمايه گذاري و ساخت زير بناهاست.
اعتباراتي استاني نيز در اين بودجه افزايش يافته و نسبت به سال جاري 180 درصد رشد دارد.
وي تاکيد کرد: سهم اعتبارات عمراني استاني نيز ارتقاء داشته در 84، 2/19 درصد بوده، به 34 درصد کل بودجه بوده اميدوارم براي سال بعد به 50 درصد برسانيم.
احمدي نژاد گفت: در آموزوش و پرورش که محور رشد و ترقي کشور است نيز نسبت به امسال، 50 درصد رشد داريم.
براي مهارت آموزي 100 درصد رشد و براي صندوق ذخيره فرهنگيان نيز 100 درصد در نظر گرفته شده و 200 هزار مسکن روستايي و 120 هزار مسکن شهري با تسهيلات ارزان قيمت در نظر گرفته ايم که اميدوارم سال 85 بتوانيم اين را تکرار کنيم.
3 ميليارد دلار نيز براي ارتباط با مجموعههاي فني و مهندسي در خارج از کشور در نظر گرفته ايم که با اين کار بخش مهمي از نيروي کار در اين بخش فعال خواهند شد.
رئيس جمهور تاکيد کرد: سال آينده سالي پرکار براي دولت و مجلس است.
احمدي نژاد با تاکيد بر اينکه بايد خودمان کشورمان را بسازيم گفت: دولت در کنار جوانان براي کار و توليد و آباداني کشور خواهد بود. آن چيزي که کشور را ميسازد، ادارات نيستند، بلکه توليد در همه بخشهاست.
رئيس جمهور با بيان اينکه تلاش کرده ايم در فرصت قانوني و زودتر از آن بودجه را تقديم کنيم، گفت: از مجلس محترم ميخواهم بودجه را در اوايل اسفند به دولت برگرداند تا متن موافقت نامهها را آماده کنيم و بقيه کارها را آماده کنيم تا در فروردين به صورت عملي کار شروع شود. اميدواريم به گونه اي بشود که در ميانهها و نيمه دوم سال توانسته باشيم کل اعتبارات را هزينه کرده باشيم و باز هم در خدمت شما بياييم و متمم بودجه ارائه دهيم.
وي افزود: در بخش فرهنگ و تربيت بدني نيز بخش قابل توجهي را به بانوان اختصاص داده ايم و صد در صد بودجه بخش خانمها افزايش يافته است.
وي از نمايندگان که با دلسوزي و درايت و دقت نظر بودجه را بررسي ميکنند و در اينده بودجه اي قوي را به دولت بر ميگردانند تشکر کرد و گفت: اميدوارم تاثير اين بودجه در اقتصاد و فرهنگ زياد باشد.
وي در ادامه محورها و ويژگيهاي لايحه بودجه سال آينده را چنين برشمرد:
1- آنچه دولت انجام داده است تلاش براي بودجه ريزي و برنامه ريزي عملياتي بودجه است که اصلاح و تکميل آن با کمک نمايندگان خواهد بود.
2- دولت تلاش کرده است در بودجه امکانات کشور را در همه جاي کشور عادلانه توزيع کند و بر اين اساس به عمران روستاها به عنوان پايه توليد و اقتصاد تمرکز کرده است.
3- بدون تحرک قابل قبول و بازدهي بالا امکان تحول وجود ندارد، سازمان اداري بايد با تمام توان درعرصه تحقق اين امر حاضر شود.
4- تحرک سيستم بانکي؛ اين سيستم بايد در جهت اهداف بودجه و چشم انداز متحرک شود
5- تقويت حضور همه جانبه مردم در تمامي عرصهها؛ بدون آن امکان تحقق بودجه و برنامهها وجود ندارد. بايد متن مردم در اين عرصه وارد شوند.
6- ارتقاء کيفيت فعاليتها؛ برداشت مشترک دولت و مجلس اين است که بازدهي پايين است و کيفيت فعاليتها مناسب نيست.
7- تلاش در جهت خودکفايي محصولات اساسي کشاورزي، همانطور که در گندم به خودکفايي رسيديم، بايد در ساير محصولات استراتژيک نيز اين امر تحقق يابد.
8- توليد و حمايت از صادرات نيز يکي از محورهاي مهم لايحه بودجه سال آينده است.
9- واگذاري فعاليتهاي اقتصادي دولت به مردم و محدود کردن فعاليتهاي اقتصادي دولتي نيز از ديگر ويژگيهاي لايحه بودجه است.
10- صرفه جويي و کاهش هزينههاي غير ضروري
11- حمايت از صدور خدمات فني مهندسي و نيروي کار اين کار با نظارت دولت که بايد سازمان يافته انجام شود.
12- هدفمند کردن رايانهها را دنبال کرده ايم و در سالهاي بعد جدي تر پيگيري ميکنيم.
13- تشويق به سرمايه گذاري خارجي به خصوص براي ايرانيان مقيم خارج از کشور که دائما به اين منظور به ما مراجعه ميکنند.
14- تلاش براي خودکفايي در صنايع مرتبط با نفت و گاز و پتروشيمي، همچنين ما تلاش داريم توليد در کشور انجام شود.
15- صرفه جويي در مصرف انرژي
16- تاکيد بر توليد علوم بومي و تحقيقات کاربردي مفيد و رشد و پرورش خلاقيت جوانان
17- توجه به اشتغال، مسکن و ازدواج جوانان
18- توجه ويژه به بخش فرهنگ، ارتقاء بودجه آموزش و پرورش، دانشگاهها و تحقيق و پژوهش
19- تاکيد دولت بر توسعه صنايع و سرمايه گذاريهاي زود بازده
20- توسعه امنيت داخلي و منطقه اي و تاثيرگذاري مثبت در امنيت جهاني و منطقه اي
21- تلاش براي اولويت بندي پروژههاي نيمه تمام، چرا که حجم سنگين اينگونه پروژهها خسارات سنگيني را وارد ميکند و تقويت سرمايه گذاري در اينگونه موارد تصميم مهمي است.
22- سازماندهي و صرفه جوئي در مصرف انرژي؛ از بيش از 70 ميليارد دلار توليد نفت، 25 ميليارد دلار مصرف داخلي است.
سالانه 10 ميليارد دلار مصرف بنزين در داخل کشور داريم که اين با رشد 10 تا 11 به سمتي ميرود که کل درآمد نفتي را بايد تحويل اين بخش دهيم.
دولت با همکاري مرکز پژوهشها طرحي را پيش بيني کرده که با همت مجلس عملياتي ميشود.
وي افزود: بيش از 65 ميليون ليتر مصرف بنزين داريم. بيش از 60 درصد آن در 15 شهر مصرف ميشود. دولت چند راهکار را پيش بيني کرده که ظرف چند سال بايد عملياتي شود.
احمدي نژاد گفت: هر سفر شهري با حمل و نقل عمومي يک دهم سوخت مصرف ميشود و بهتر است يک بار براي هميشه کل اين ناوگان را تجهيز کنيم تا 70 درصد حمل و نقل با وسائل نقليه عمومي انجام شود.
وي ادامه داد: همچنين بايد شبکه گاز رساني و ايستگاههاي پمپ گاز را در کل کشور توسعه دهيم تا مصرف را از بنزين و گازوئيل به گاز منتقل کنيم.
رئيس جمهور اعلام کرد: پيش بيني کرديم تا تمام خودروها (تا پنج سال آينده) گازسوز شود و توليد خودروهاي کم مصرف براي کاهش مصرف، براي اينگونه کارخانجات جايزه در نظرگرفته شده است.
وي همچنين اعلام کرد: پيش بيني شده است که بيش از يک ميليون خودروي پر مصرف در پنج سال خارج شود و به مرور درهر شهري که ايستگاههاي گاز به طور کامل مستقر ميشوند، بعد از اتمام مهلت قيمت سوخت تغيير يابد.
رئيس جمهور ادامه داد: در طول اين 5 سال براي استانهايي که در مصرف سوخت با طرحهاي ترافيکي صرفهجوئي ميکنند، 60 درصد صرفه جويي سوخت در آن استان را به خود آن استان براي فعاليتهاي عمراني
اختصاص دهيم.
23- توسعه اشتغال؛
رئيس جمهور گفت: اکنون فارغ التحصيلان فراواني داريم و رشد بيکاري همچنان ادامه خواهد داشت تا به رشد طبيعي برسد.
وي تاکيد کرد: جهت گيري دولت در اشتغال، اشتغال متوازن در همه کشور است و نبايد اعتبارات را صرفا بر اساس جمعيت توزيع کنيم. تسهيلات بانکي را بايد براي اشغال ساماندهي کنيم.
رئيس جمهور افزود: امسال 20 درصد کل تسهيلات در کل کشور توزيع شده است و سال آينده 35 درصد براي بنگاههاي کوچک زودبازده با يارانه اختصاص در سال آينده اختصاص داده ميشود.
24- توسعه آموزشکدههاي فني و حرفه اي؛ تربيت نيروي انساني ماهر براي بخشهاي مختلف پيش بيني شده است.
25- توسعه کشاورزي و باغداري؛ چندين هزار هکتار را در دست واگذاري به جوانان جوياي کار باز کردن خط اعتباري براي نيروي فني و مهندسي ما که بتوانند در ساير کشورها کار بگيرند.
قرار شد نيروي کاري که به خارج از کشور ميرود، وزارت کار با قراردادهاي روشن نيروي کار به صورت سازمان يافته توزيع شود.
26- استقرار گمرکات در بنادر مرزي،
گمرکات کشور بايد ساماندهي شود تا واردات و صادرات در بدنه اجتماع توزيع شود. راههاي ورود را باز کرده ايم و خطوط هوايي را نيز داريم فعال ميکنيم تا ايرانيها به راحتي ورود و خروج کنند.
27- توسعه صنايع پايين دستي؛
28- توسعه مبادلات با کشورهاي همسايه و آسياي ميانه و جهان اسلام؛
درباره توسعه مبادلات در زمينههاي مختلف هيچ محدوديتي نداريم و وزارت خارجه در اين زمينه فعاليت ميکند.
29- تمرکز زدايي؛
تمرکز زدايي از محورهاي اصلي برنامههاي دولت است. مهلت داده شده که دستگاههايي که کاري در تهران ندارند، به شهرستانها منتقل شوند و اختيارات به استانها واگذار شود.
وي در ادامه با بيان اينکه ميدانم مجلس بيشترين وقتش را صرف بودجه ميکند و لذا بيش از اين وقت نميگيرم و از توضيح جزئيات خود داري ميکنم.
حداد عادل نيز در پايان سخن رئيس جمهور تاکيد کرد: اين اولين بودجه دولت نهم به مجلس هفتم است. از صحبتهاي فني و دقيق رئيس جمهور که با زباني عادي براي مردم عنوان شد تشکر ميکنم.
وي افزود: اين بودجه گامي مهم در تحقق چشم انداز 20 ساله است.
رئيس مجلس از نمايندگان خواست در فرصت 10 روزه پيشنهاداتشان را تقديم مجلس کنند و از27 دي تا 6 بهمن نيز فرصت ارائه پيشنهادات به کميسيونهاي تخصصي مجلس است.
وي ابراز اميدواري کرد مجلس بتواند در فرصت مناسب بودجه را تصويب و تقديم دولت کند
جدول (1) _ روند توليد، تجارت و مصرف گندم طي سالهاي 1376 تا 1379
شرح
1376
1377
1378
1379
توليد
10045
11955
8673
8088
واردات
5958
3535
6156
6578
صادرات
184
110
100
89
خوراك دام
2550
2300
2250
2230
مصرف انسان
11070
10760
11201
11412
ضايعات
799
775
741
733
تغيير ذخيره انبار
631-
958-
95
486
مصرف بذر
766
588
632
689
عرضه داخلي
15185
14422
14824
15063
مآخذ: اينترنت، صفحه ابرمتني فائو (www.FAO.org)
جدول (2) _ضايعات و قاچاق گندم طي سالهاي 1376 تا 1379
سال
مقدار ضايعات و قاچاق گندم (هزار تن)
انرژي حاصل از ضايعات و قاچاق گندم
(سرانه - روزانه - كالري)
كل انرژي دريافتي خانوارهاي ايراني
(سرانه - روزانه - كالري)
سهم انرژي حاصل از ضايعات و قاچاق گندم از كل انرژي دريافتي خانوارهاي ايراني (درصد)
1376
2572
397
3332
9/11
1377
2334
354
3171
1/11
1378
1993
298
3372
8/8
1379
2367
348
3207
8/10
- با توجه به جدول (2) حجم قاچاق گندم، آرد و ضايعات آن در سالهاي 1376 تا 1379 بترتيب 2573 هزار تن، 2334 هزار تن، 1993 هزار تن و 2367 هزار تن بوده است.
- انرژي قابل دريافت از كاهش مقدار ضايعات و قاچاق گندم ( ستون چهارم ) مي تواند بين10 تا 12 درصد امنيت غذايي خانوارهاي ايراني را بهبود بخشد.
- برآورد هزينه واردات گندم در طي سالهاي مطالعه دلالت بر آن دارد كه از محل كاهش ضايعات و قاچاق گندم امكان صرفهجويي 250 ميليون دلار تا 450 ميليون دلار بوده است. اين رقم ميتوانسته براي تهيه ساير اقلام خوراكي مورد نياز به منظور افزايش امنيت غذايي هزينه گردد.
حسابداری مدیریتی همانطور که توسط NAA تشریح می شود ، شیوه ای در شناسایی ، اندازه گیری ، گرد آوری ، تحلیل ، آماده سازی و ارتباطی با اطلاعات مالی می باشد که مدیریت آن را به منظور برنامه ریزی ، برآورد و کنترل یک سازمان به کار می برد . آن استفاده ای مناسب از منابع سازمان را تضمین می نماید . حسابداری مدیریتی ، مسئولیت آماده سازی گزارشات مالی را برای گروه های غیر مدیریتی مثل آژانس های قانونی و مقام های مالیاتی ، ایجاد می نماید . به طور ساده می توان گفت که حسابداری مدیریتی ، حسابداری است برای طرح ریزی ، کنترل ، فعالیت های تصمیم گیری برای یک سازمان .
حسابداری مالی در برابر حسابداری مدیریتی .
حسابداری مالی عمدتاً مربوط می باشد به جنبه های تاریخی از گزارش خارجی که آن اطلاعات مالی ای را برای گروه های خارجی مثل سرمایه گذاران ، طلبکاران و دولتمردان فراهم می آورد . به منظور جلوگیری از انحراف گروه های خارجی ، حساب مالی توسط آنچه که GAAPنامیده می شود ، تحت کنترل است . حسابداری مدیریتی به عبارتی دیگر مرتبط می باشد با فراهم اطلاعات برای مدیران داخلی ، کسانی که مسئول برنامه ریزی و کنترل عملکرد مؤسسه ( شرکت ) و تصمیم گیری های مدیریتی می باشند. به علت استفادۀ داخلی حسابداری مدیریتی ، آن از GAAP پیروی نمی کند . تفاوت های بین حسابدارهای مدیریتی و حسابدارهای مالی در زیر خلاصه می شود :
حسابدارهای مدیریتی
1 ـ برای کاربران داخلی داده ها را فراهم می آورد .
2 ـ توسط قانون اجباری نمی باشد .
3 ـ پیرو GAAP نیست .
4 ـ بر ارتباط و انعطاف پذیری داده ها تأکید می کند .
5 ـ تأکیدی بیشتری بر آینده دارد .
6 ـ روی گروه ها همانند کل یک تجارت تمرکز می کند .
7 ـ خیلی زیاد از دیگر بخش ها مثل مدیریت مالی ، مدیریت اقتصادی و تأمین بودجه بهره مند می شود
8 ـ وسیله ایست برای یک پایان
حسابداری های مالی
1 ـ برای کاربران خارجی ، داده ها را فراهم می آورد .
2 ـ در قانون اجباری است .
3 ـ پیرو GAAP است .
4 ـ باید تولید کنندۀ داده های زمانی و صحیح باشد .
5 ـ بر گذشته تأکید دارد.
6 ـ به تجارت به طور کلی می نگرد .
7 ـ در درجۀ اول به خودش تکیه می کند .
8 ـ خودش یک پایان است .
حسابداری هزینه ای در برابر حسابداری مدیریتی .
تفاوت بین حسابداری هزینه ای و حسابداری مدیریتی بسیار دقیق می باشد . NAA حسابداری هزینه ای را به عنوان« گروهی حساب شده و منظم از شیوه ها جهت ثبت و گزارش اندازه های هزینۀ تولید کالا و انجام خدمات در جمع کل و در جزئیات » معرفی می نماید. آن شامل روش هایی برای تشخیص ، طبقه بندی ، جمع بندی ، تخصیص و گزارش هزینه ها می باشد و آنها را با استاندارد های هزینه ای مقایسه می نماید . از طریق این معرفی حسابداری هزینه ای و تشریح NAA از حسابداری مدیریتی یک چیز بسیار روشن می شود : عملکرد عمدۀ حسابداری هزینه ای ، گردآوری هزینه برای برآورد سرمایه و تصمیم حقوقی ( در آمدی ) می باشد . حسابداری مدیریتی ، بر استفاده از داده های هزینه ای برای برنامه ریزی ، کنترل و اهداف تصمیم گیری ، تأکید دارد .
ــ کار مدیریت .
به طور کلی ، کاری که مدیریت انجام می دهد را می توان این گونه طبقه بندی نمود :
( a ) برنامه ریزی (b ) هماهنگ (تنظیم ) کردن ( c ) کنترل ( d ) تصمیم گیری
( a ) برنامه ریزی : نقش برنامه ریزی مدیریتی در بر گیرندۀ انتخابی از اهداف کوتاه مدت و طولانی مدت می باشد و همچنین کشیدن نقشه های استراتژیکی را برای دستیابی به آن اهداف شامل می شود .
(b ) هماهنگ /تنظیم نمودن : در انجام نقش هماهنگی ، مدیریت باید تصمیم بگیرد که چگونه به بهترین نحو ، منابع شرکت را به منظور اجرای نقشه های طراحی شده در کنار هم قرار دهد .
( c ) کنترل : کنترل مستلزم اجرای یک روش تصمیمی و استفاده از بازخورد می باشد به طوریکه اهداف شرکت ( مؤسسه ) و نقشه های ویژۀ استراتژیکی به طور مناسب به دست آیند .
( d ) تصمیم گیری : تصمیمگیری انتخابی هدفمند در میان گروهی از انتخاب ها و راه ها در خصوص یک هدف داده شده می باشد .
اطلاعات حسابداری مدیریتی در انجام همۀ نقش های ذکر شده ، مهم می باشد .
ــ جنبۀ تشکیلاتی حسابداری مدیریتی .
دو نوع مقام در ساختار مدیریتی وجود دارد : 1 ـ کار 2 ـ کارکنان
کار ، آنچه است که به توابع دستور می دهد . مدیران کاری مسئول رسیدن به گروه اهداف توسط سازمان ، تا حد امکان ، می باشند . محصولات و مدیران فروش معمولاً صاحب مقام کاری می باشند .
مقام کارکنان آنچه است که توصیه ، حمایت و خدمات را به دپارتمان کار عرضه می دارد.مدیران کارکنان بر دیگران فرمانده نمی باشند ( یا غلب نمی باشند ) . مثال هایی از کارکنان شامل خدمه ، خریدارها ، مهندسین و ادارۀ امور مالی می باشد . نقش حسابداری مدیریتی معمولاً یک نقش کارکنانی ( پرسنلی ) می باشد همراه با مسئولیتی در فراهم آوری مدیران کاری و همچنین دیگر کارکنان با یک سرویس ویژه ، این سرویس در بر گیرندۀ ( a ) بودجه (b ) کنترل ( c ) قیمت گذاری و ( d ) تصمیم های ویژه است .
ــ کنترلر شیب
حساب مدیریتی اصلی یا اجرای حسابداری اصلی یک سازمان « کنترلر » نامیده می شود . کنترلر مسئول دپارتمان حسابداری می باشد . مسئول کنترلر به طور اساسی در کارکنان ( پرسنل ) می باشد ، به طوریکه دفتر کنترلر مشاوره و خدماتی به دیگر دپارتمان ها می دهد . اما در یک زمان ، کنترلر دارای مجوز کاری در میان اعضای دپارتمانش می باشد مثل حسابرس ، کتابدار ها ، تحلیل گران بودجه و ... . ( به شکل 1 ـ15 نگاه کنید . ) نقش های اصلی کنترلر از قرار زیر می باشد :
1 ـ برنامه ریزی برای کنترل
2 ـ گزارش و تفسیر مالی
3 ـ اداره و سرپرستی مالیات
4 ـ حسابرسی های مدیریتی ، پیشرفت سیستم حسابداری و پردازش داده های کامپیوتری
5 ـ حسابرسی های داخلی
مفاهیم هزینه ، شرایط و طبقه بندی :
در حسابداری مالی ، بیان « هزینه » به عنوان یک اندازه گیری ، در عبارت پولی ، از مقدار منابع مورد استفاده جهت برخی اهداف ، تشریح می شود . در حسابداری مدیریتی ، بیان «هزینه » در راه های بسیار متفاوتی به کار می رود . در واقع انواع متفاوتی از هزینه ها وجود دارد ، که برای اهداف مختلفی مورد استفاده می باشد . بعضی از هزینه ها برای برنامه ریزی ، بودجه و کنترل قیمت ها مفید می باشند و همچنین برای تصمیم گیری های طولانی مدت و کوتاه دوره به کار می روند .
ــ طبقه بندی هزینه ها :
هزینه ها را می توان به طبقه های متنوعی تقسیم نمود ، این دسته بندی بر اساس :
1 ـ نقش مدیریتی آنها :
( a ) هزینه های تولید (b ) هزینه های غیر تولیدی
2 ـ سهولت آنها در ردیابی :
( a ) هزینه های مستقیم ( بلا واسطه ) (b ) هزینه های غیر مستقیم ( با واسطه )
3 ـ زمان بندی مسئولیتی آنها در برابر در آمدهای فروش .
( a ) هزینه های محصولاتی (b ) هزینه های دوره ای
4 ـ شیوۀ آنها بر اقتضای تغییرات فعالیتی :
( a ) هزینه های متغیر (b ) هزینه های ثابت ( c ) هزینه های نیمه متغیر
5 ـ ارتباطشان با کنترل و تصمیم گیری :
( a ) هزینه های قابل کنترل و غیر قابل کنترل (b ) هزینه های استاندارد
( c ) هزینه های افزایشی ( d ) هزینه های سانک
( e ) هزینه های موقعیتی ( f ) هزینه های ارتباطی
ـــ هزینه های نقش مدیریتی .
در یک شرکت تولیدی ، هزینه ها به دو طبقۀ اصلی تقسیم می شود ، با فعالیت های کار آمد آنها را پیوند می دهند به : ( 1 ) هزینه های تولیدی و ( 2 ) هزینه های غیرتولیدی که آنها را هزینه های عملی نیز می نامند .
ــ هزینه های تولیدی : هزینه های تولیدی آن هزینه هایی می باشد که مربوط هستند به فعالیت های تولیدی کمپانی . هزینه های تولیدی به سه طبقه تقسیم می شوند : کالای مستقیم ، کار مستقیم و هزینه های ثابت کارخانه .
کالای مستقیم همۀ کالاهایی هستند که قسمت مکملی از محصول به پایان رسیده می باشد . مثالاً ، استیل به کار رفته در ساخت یک اتومبیل و یا چوب مورد استفاده در ساخت وسایل .
چسب ها ، میخ ها و دیگر موارد کوچک به عنوان کالای غیر مستقیم یافت می شوند و همچنین به عنوان بخشی از هزینه های ثابت کارخانه در نظر گرفته می شود .
کار مستقیم کاریست که به طور بلاواسطه در برگیرندۀ تولید محصول می باشد . برای ذکر مثال هایی از هزینه های کاری مستقیم ، دستمزد کارگران در یک خط ، حقوق اپراتورهای ابزار ماشینی ، را می توان نام برد . کار غیر مستقیم همانند حقوق کارکنان سوپروایزر که به عنوان بخشی از هزینه ثابت کارخانه در نظر گرفته می شود .
ــ هزینه ثابت کارخانه را می توان گفت که شامل همۀ هزینه های تولیدی می باشد به جز کالاهای مستقیم و کار مستقیم . بعضی از مثال ها شامل هزینۀ استهلاک ها ، اجاره ، مالیات ، بیمه و هزینه زمان های بلا استفاده می باشند . هزینه ثابت کارخانه را همچنین بلا سری تولید ، هزینه های تولید غیر مستقیم و سنگینی فشار کارخانه می نامند .
بسیاری از هزینه با طبقه و دسته هایشان تداخل دارند . برای مثال ، مواد مستقیم ( کالای مستقیم ) و کار مستقیم زمانیکه ترکیب می شوند ، هزینه های عمده نام می گیرند .
کار مستقیم و هزینه ثابت کارخانه ترکیب می شوند به نام هزینه های تبدیلی . (هزینه های پردازشی )
ــ هزینه های غیر تولیدی . این هزینه ها تقسیم می شوند به هزینه های فروش و هزینه های کلی و اجرائی .
هزینه های فروش تمام هزینه هایست که پیوند می خورد با کسب فروش و توزیع محصولات . برای مثال می توان تبلیغات و پیام های بازرگانی فروش را نام برد .
هزینه های کلی و اجرائی شامل همۀ هزینه هایست که در ارتباط با انجام فعالیت های کلی و اجرائی ، به وجود می آیند . مثلاً : حقوق مجریان و هزینه های قانونی .
ــ هزینه های مستقیم و غیر مستقیم .
هزینه ها را می توان مستقیم یا غیر مستقیم در نظر گرفت بر حسب دامنۀ ردیابی برای یک هدف خاص از هزینه ها مثل ، محصولات ، مشاغل ( وظایف ) ، دپارتمان و حوزه های فروش .
هزینه های مستقیم آن هزینه هایست که می توان آنها رابه طور مستقیم برای اهداف هزینه ای ردیابی نمود . مثلاً کالاهای مستقیم ، کار مستقیم و تبلیغات که برای یک حوزه فروش ساخته می شوند .
هزینه های غیر مستقیم آن خرج هایست که مشکل می توان ردیابی شان کرد برای هدف ویژه ای از هزینه ها موارد هزینه ثابت کارخانه ای تماماً هزینه های غیر مستقیم به شمار می روند . هزینه های تقسیم شده توسط دپارتمان های مختلف ، محصولات یا وظایف را هزینه های رایج یا هزینه های مشترک می نامند ، که آنها نیز هزینه های غیر مستقیم منظور می شوند .
تبلیغات ملی که بیش از یک محصول یا ناحیۀ فروش آن را به کار می گیرند ، نمونۀ دیگری از هزینه غیر مستقیم می باشد .
هزینه های محصولی و هزینه های دوره ای .
به واسطه زمان بندی مسئولیت شان در برابر در آمدهای مالیاتی یا به واسطۀ اینکه آیا قابل سرمایه گذاری هستند یا خیر ، خرج ها ( هزینه ها ) طبقه بندی می شوند به :
( a ) هزینه های محصولی و (b ) هزینه های دوره ای
ــ هزینه های محصولی ، هزینه های قابل سرمایه گذاری هستند به طوریکه به عنوان بخشی از سرمایۀ در دست در نظر گرفته می شود . بنابراین آنها تا زمانیکه فروخته شوند، دارایی محسوب می شوند . وقتی که آنها فروخته شوند ، تبدیل به هزینه می شوند یعنی این که هزینۀ کالاها فروخته می شود . همۀ هزینه های تولیدی ، هزینه های محصولی می باشد .
هزینه های دوره ای قابل سرمایه گذاری نمی باشند و از این رو در مقابل درآمدهای فروش در مدتی که درآمد به دست می آید ، مسئول می باشند . هزینه های فروش و هزینه های کلی و اجرائی هزینه های دوره ای هستند .
ــ هزینه های متغیر ، هزینه های ثابت و هزینه های نیمه متغیر .
از طریق یک برنامه ریزی و دیدگاه کنترلی شاید مهم ترین روش برای طبقه بندی هزینه هایست که آنها چگونه بر اقتضای تغییرات در حجم یا بعضی از اندازه های فعالیتی رفتار می کنند . از لحاظ این رفتار ( شیوه ) هزینه ها را می توان به سه طبقۀ اساسی تقسیم نمود :
هزینه های متغیر آن هزینه هایی هستند که در مجموع تغییر می کنند در نسبت های مستقیم برای تغییراتی در فعالیت ها . مثلاً مواد مستقیم و هزینه های بنزینی .
هزینه های ثابت آن هزینه هایست که پایه باقی می مانند در تبدیل و تغییرهای فعالیتی مثل اجاره ، بیمه و مالیات .
هزینه های نیمه متغیر ، هزینه هایی هستند که با تغییرات ایجاد شده در حجم ، تغییر می کنند اما برعکس هزینه های متغیر در نسبت های متفاوت تغییر نمی یابند . به عبارتی دیگر ، این هزینه ها شامل یک عنصر متغیر و یک عنصر ثابت می باشند ، مثل اجارۀ یک کامیون توزیعی که یک نرخ ثابت اجاره ای به علاوه و یک شارژ متغیر پرداخت می شود . و هزینه های نیرویی که در آن هزینه ها شامل مقداری ثابت به علاوۀ یک شارژ متغیر می باشد . تجزیۀ هزینه ها به عناصر متغیر آنها و عناصر ثابت شان بسیار مهم هستند در حوزه های بسیاری از حسابداری مدیریتی همانند بودجه قابل انعطاف ، آنالیز های تجزیه ای و تصمیم گیری های کوتاه دوره .
ــ هزینه های برنامه ریزی ، کنترل و تصمیم گیری .
هزینه های قابل کنترل و هزینه های غیر قابل کنترل . یک هزینه زمانی قابل کنترل نام می گیرد که مقدار آن طراحی شود برای رأس یک دپارتمان و سطح هزینه به طور قابل ملاحظه ای تحت نفوذ مدیر باشد . هزینه های غیر قابل کنترل آن خرج هایست که تابع نفوذ یک سطح سوپر ویژن مدیریتی عرضه شده نیست .
هزینه های استاندارد : آن هزینۀ تولیدی یا عملکردی می باشد که به طور دقیق از پیش تعیین می شود . آن هزینه مورد نظری است که باید به دست آورده شود .
هزینۀ استاندارد با هزینه واقعی به منظور اندازه گیری عملکرد و اجرای یک دپارتمان هزینه ای ، مقایسه می شود .
هزینه های مختلف ، این هزینه ها متفاوت هستند در هزینه های بین دو یا بیش از دو انتخاب .
تعاریف و انواع بودجه
حسابداری بودجه ای باید جنبه های یکتای عملکردهای دولتی را تشخیص دهد . ارگان های دولتی باید سلسله مراتبی از خدمات مثل حمایت های پلیسی و آتش نشانی ، آب و ذخایر آن ، دادگاه های قانونی و ساختن ساختمان های عمومی و دیگر امکانات و تسهیلات را فراهم آورند . به علاوه ، ارگان های دولتی منابع شان را از منابع متفاوت بسیاری دریافت می کنند و باید طبق موازین قانونی باشند .
عملکردهای یک ارگان دولتی باید به گزارش های دوره ای ( نوبتی ) سالانه تقسیم شوند زیرا مدیریت این عملکردهای عمومی می تواند به عنوان نتیجه ای از انتخاب ها یا ملاقات های جدید تغییر یابد . از این رو ، حسابداری دولتی باید بسیاری از اهداف متفاوت ، منابع مختلف درآمد و ... را تشخیص دهد . به منظور به پایان رسانیدن اهداف ارگان دولتی ، ارگان صور متنوعی از بودجه ها را تشکیل می دهد . یک بودجه تشریح می شود به گونه زیر :
یک ماهیت حسابداری همراه با گروه خود گردانی از حساب هایی که پول یا دیگر منابع را با یکدیگر ثبت می کند همگی مربوط خواهند شد به بدهی ها و ته ماندۀ سهام عادی یا تعادل باقی مانده . بودجه های مختلفی برای نقش های ویژه ای که یک دولت باید فراهم آورد ، تشکیل می شود بیشتر بودجه ها از منابع مالیات ملکی یا فروش های تجاری تأمین می شوند ، آنها همچنین منابعی را به عنوان کمک هزینه از دیگر آژانس های دولتی ، از جریمه ها یا گواهی نامه ها ، و از شارژها برای خدمات ، دریافت می کنند . هر بودجه باید خرجش را متناسب با اهداف ویژه اش بسازد . برای مثال ، یک بودجه در نظر گرفته شده برای حمایت های آتش نشانی را نمی توان در تهیه اتوبوس های مدرسه ای برای مدارس محلی صرف نمود .
دپارتمان آتش نشانی ممکن است صرف کند بودجه اش را مستقیماً برای حمایت های آتش نشانی . هر بودجه دارایی و امتیازات مربوط به خودش را دارد و همچنین دارای حساب های بدهی خودش می باشد . بیان « خرج » مرجوع است به کم شدن منابع بودجه در جهت ایجاد خدمات دولتی . بیانیه های مالی جداگانه باید برای دوره های هر بودجه آماده شود . در این شیوه ، اعضای هیأت مدیره یا دیگر حزب های علاقه مند می توانند عملکرد مالی هر بودجه را ارزشیابی نمایند .
ــ انواع بودجه : ماهیت های دولتی ، هشت بودجه را که به طور کلی طبقه بندی می شوند به سه نوع اصلی براساس شباهت روش های حسابداری و شیوه های گزارشی مورد استفاده ، به کار می برد .
A: 1 ـ بودجه کلی 2 ـ بودجه ویژه درآمدی 3 ـ بودجه پروژه های سرمایه ای
4 ـ بودجه خدمات وامی
B: Proprietary 5 ـ بودجه سرویس داخلی 6 ـ بودجه فعالیت بازرگانی
C: Fiduciary 7 ـ بودجه های سپرده ای 8 ـ بودجه های آژانس
بودجه های دولتی . چهار بودجۀ دولتی به کار می رود در تهیه خدمات اصولی دولتی برای عموم هدف هر یک از این بودجه ها از قرار زیر می باشد :
1 ـ بودجه کلی : همۀ منابع مالی به غیر از آنهایی که باید برای دیگر بودجه ها مورد حساب قرار گیرند ، در بودجۀ کلی محاسبه می شوند . این بودجه شامل عمل و عکس العمل هایست برای خدمات دولتی کلی که تهیه می شود به واسطۀ عملکردهای اجرائی ، قانونی و قضاوتی ارگان دولتی .
به علاوه، خدمات عمومی مثل حمایت پلیسی و آتش نشانی و فعالیت های عمومی فرهنگی و بار آفرینی مشمول آن می باشند .
2 ـبودجه ویژه در آمدی : فرآیندهای منابع ویژۀ درآمدی که به طور قانونی محدودند برای اهداف مشخصی ، جزو بودجه ویژۀ درآمدی حساب می شوند . این بودجه شامل خرج ها منابعی برای عملکرد مواردی مثل کتابخانه های عمومی منظور می شود .
3 ـ بودجه پروژه های سرمایه ای : منابع مورد استفاده در اکتساب و ساختار پروژه های سرمایه ای اصلی که به هر کسی بهره می رساند ، مثل پارک های عمومی یا ساختمان های چند بخشی ، در بودجۀ پروژه های سرمایه ای منظور می گردد . این بودجه وجود دارد فقط در طی ایجاد تسهیلات و تا زمانی در کار است که هدف به اتمام برسد .
4 ـ بودجه سرویس وام دهی : گرد آوری منابع ، دستمزدها و ... در بودجۀ وام دهی منظور می شوند . که آن به طور طولانی مدت می باشد . همانطور که از نام آن پیداست ، این بودجه مسئول خدمات دهی وام طولانی مدت از طریق دولت می باشد .
قبل از سال 1987 بسیاری از ارگان های دولتی از پنجمین بودجه دولتی استفاده کردند ، بودجۀ ویژه ارزشیابی برای ثبت ساختار و بودجه دهی پیشرفت ها ( ارتقاهای ) عمومی به نظر می رسد که تنها به گروهی محدود از مردم بهره می رساند . این ارتقاهای عمومی مثل ازدیادهای فاضلابی ، چراغ های خیابان در مجاورت های ویژه یا پیاده روها و خیابان ها در یک ناحیۀ ویژه در حوزه هایی با گرفتن مالیات های ویژه انجام می شد .
با این حال ، در ژوئیه سال 1987 ، GASB بیان کرد که گزارشات مالی و حسابداری برای ارزشیابی که احتیاج دارد به این که این فعالیت دردیگر بودجه های دولتی ثبت شود اگر که ارگان دولتی مجبور باشد در هر روشی در وام دهی مذکور ، ساختمانی را بودجه دهی کند . در بیشتر نمونه ها ، ارگان دولتی فراهم خواهد نمود چندین نوع از تعهدهای کلی دولتی در موضوع وام دهی . از این رو ، بودجه پروژه های سرمایه ای معمولاً برای محاسبۀ دورۀ ساختاری این ارتقاها و پیشرفت های سرمایه ای به کار می روند و بودجه وام دهی طولانی مدت همراه با دیگر وام های طولانی مدت ارگان دولتی گزارش می شوند . در برخی از نمونه های بسیار معدودی که ارگان دولتی هیچ تعهدی در وام دهی ندارد ، وام دهی به عنوان بخشی از فعالیت های ارگان دولتی در نظر گرفته نمی شود .
در بیشتر کشورها، بخش عمده ای از منابع درآمدی دولت، از طریق مالیات تامین می شود. سهم مالیات از کل درآمدهای عمومی در میان کشورها، متفاوت است و میزان آن بستگی به سطح توسعه و ساختار اقتصادی آنها دارد. در این میان، فرار مالیاتی و گریز از مالیات در کشورها باعث شده است تا درآمدهای مالیاتی کشورها، همواره از آنچه که برآورد می شود کمتر باشد و تمامی کشورها تلاش خود را برای کاهش این دو پدیده به کار می گیرند یا از طریق اصلاح نظام مالیاتی، به چاره جویی برمی خیزند.
فرار مالیاتی چیست؟
هرگونه تلاش غیرقانونی برای پرداخت نکردن مالیات مانند ندادن اطلاعات لازم در مورد عواید و منافع مشمول مالیات به مقامات مسئول ، فرار مالیاتی خوانده می شود.
تعریف فرار مالیاتی، برای انواع مالیات ها یکسان است. در فرار مالیاتی، به رغم تطبیق فعالیت با قوانین، در اجرای فعالیت یک یا چند ضابطه مصوب مراجع ذی ربط تعمداً نادیده گرفته می شود.
تمایز فرار مالیاتی و اجتناب مالیاتی
تمایز مفهومی بین فرار مالیاتی و اجتناب از پرداخت مالیات به قانونی یا غیرقانونی بودن رفتار مؤدیان مربوط می شود . فرار مالیاتی، یک نوع تخلف از قانون است. وقتی که یک مؤدی مالیاتی از ارائه گزارش درست در مورد درآمدهای حاصل از کار یا سرمایه خود که مشمول پرداخت مالیات می شود ، امتناع می کند ، یک نوع عمل غیر رسمی انجام می دهد که او را از چشم مقامات دولتی و مالیاتی کشور دور نگه می دارد. اما در اجتناب از مالیات، فرد نگران نیست که عمل او افشا شود . اجتناب از مالیات ، از خلاCهای قانونی در قانون مالیات ها نشات می گیرد. در اینجا فرد به منظور کاهش قابلیت پرداخت مالیات، خود دنبال راه های گریز می گردد . مثلاً درآمدهای نیروی کار را در قالب درآمد سرمایه نشان می دهد که از نرخ پایین تری برای مالیات برخوردارند. در اجتناب از مالیات ، مؤدی مالیاتی دلیلی ندارد نگران احتمال افشا شدن باشد، چرا که او الزاماً تمامی مبادلات خود را با جزئیات آن البته به شکل غیر واقعی، یاددا شت و ثبت می کند.
در واقع ، عوامل اقتصادی با استفاده از روزنه های قانون مالیات و بازبینی در تصمیمات اقتصادی خود تلاش می کنند تا بدهی مالیاتی خود را کاهش دهند. از آنجا که اجتناب از پرداخت مالیات فعالیتی به ظاهر قانونی است، از این رو بیشتر از فرار مالیاتی در معرض دید است.
به عبارت دیگر ، اجتناب از مالیات ، یک نوع سوء استفاده رسمی از قوانین مالیاتی است. این مقوله به بررسی و یافتن راه های گریز از پرداخت مالیات در قوانین مالیاتی مرتبط می شود که مؤدیان به آن وسیله خود را به نحوی از افراد مشمول مالیات کنار می زنند. مثلاً تبادل درآمد نیروی کار به درآمد سرمایه که نرخ کمتری از مالیات را به همراه دارد، مثالی از اجتناب مالیاتی است. به عنوان مثال، فرض کنید بر فعالیتی چون فروش دوچرخه، مالیات بر ارزش افزوده وضع شود. حال اگر فروشنده ای برای پرداخت مالیات کمتر ، دوچرخه کمتری بفروشد، رفتار وی بر پایه اجتناب از مالیات است. اگر همین فروشنده برای پرداخت کمتر مالیات ، میزان فروش دوچرخه را کمتر از مقدار واقعی آن به اداره مالیات گزارش کند، رفتار وی فرار از مالیات قلمداد می شود.
بنابراین اجتناب مالیاتی ، قانونی و برای کاهش تعهدات مالیاتی فرد با دور زدن قانون یا استفاده کامل از ظرایف قانونی است ، اما تقلب یا فرار مالیاتی، غیرقانونی و مبادرت عمدی به اعمال خلاف قانون مانند گزارش غیرواقعی درآمد و فروش ، کسورات و تنظیم اظهارنامه ها است. نظام مالیاتی در شرایط آرمانی، باید قابلیت مقابله با هر دو نوع فرار مالیاتی را داشته باشد.
زمینه های پیدایش فرار مالیاتی
بررسی های مختلف نشان می دهد شایع ترین زمینه های پیدایش فرار مالیاتی چنین است:
1- عدم گسترش فرهنگ مالیاتی در جامعه: فرهنگ مالیاتی، مجموعه ای از طرز تلقی ، بینش و عکس العمل افراد در قبال نظام مالیاتی است. به عبارت دیگر طرز تلقی ، بینش ، برداشت ، آرمان ها ، ارزش های اجتماعی ، قوانین جاری و میزان تحصیلات و آگاهی ، از جمله عواملی هستند که فرهنگ مالیاتی را شکل می دهند.
2- عدم مبادله کامل اطلاعات و نبودن سیستم نظارت و پیگیری در اخذ مالیات
3- تشخیص علی الراCس و وجود ضعف در اجرای آن
4- عدم استقبال از تسلیم اظهارنامه های مالیاتی و ضعیف بودن ضمانت های اجرایی: ارسال نکردن اظهارنامه، دلایل گوناگونی دارد. رایج ترین دلیل عدم ارسال، می تواند این باشد که در صورت به روز نبودن ثبت مؤدی، بهترین امکان برای ارسال نکردن اظهارنامه و پس از آن فرار از پرداخت مالیات فراهم شده است. دلیل دیگر عدم برخورد قاطع ماموران مالیاتی است که آن هم می تواند به دلیل عدم آشنایی و عدم تسلط کافی ماموران مالیاتی به قوانین مالیاتی و نداشتن مهارت کافی دراجرای آنها باشد.
5- تاخیر در وصول مالیات
6- عدم شناخت مؤدیان و مستند نبودن میزان درآمد آنها
7- وجود معافیت های وسیع و متنوع: دولت ها گاه با اتخاذ برخی سیاست های حمایتی مالیاتی و معافیت های مالیاتی، راه فرار مالیاتی را باز می کنند و در صورتی که در سیستم اطلاعات کارآمد نیز در نظام مالیاتی موجود نباشد ، فرار مالیاتی گسترش می یابد. همچنین با اعطای معافیت های مالیاتی، گروهی از پرداخت مالیات معاف می شوند و این امر به کاهش درآمدهای مالیاتی دولت منجر می شود. بنابراین ، اگر اعطای معافیت ها با دقت لازم صورت نگیرد ، دولت برای کسب درآمد مالیاتی مورد نظر ، فشار سنگینی را بر گروه های دیگر جامعه وارد می کند. یعنی برای جبران بخش خالی کاسه درآمد مالیاتی ، میزان نرخ های مالیاتی بیشتری ، بر گروه هایی که از معافیت های مالیاتی بهره مند نیستند ، تحمیل خواهد شد. بی تردید اعطای معافیت های مالیاتی گسترده ، به ناکارایی نظام مالیاتی و ضعف نظام اجرایی مالیاتی منجر می شود.
اندازه گیری فرار مالیاتی در ایران
در سال های اخیر ، در بعضی از کشورها ، دولت ها و محققان سعی در اندازه گیری میزان فرار مالیاتی ، برای مالیات های خاص و نیز برای کل سیستم مالیاتی داشته اند . لیکن اندازه گیری میزان دقیق فرار مالیاتی در کشور ایران، با مشکلاتی روبه رو بوده است که از اهم موانع در راه تخمین فرار مالیاتی می توان به موارد زیراشاره کرد:
1- ناتوانی در استفاده از روش های مستقیم اندازه گیری ( چرا که مردم مقادیر فرار مالیات شان را ابراز نمی کنند)
2- انجام نشدن تحقیق جامع در مورد میزان فرار مالیاتی در هر یک از شاخه های مشمول مالیات در ایران.
3- تفاوت تعاریف بین المللی مالیات با تعاریف مالیات در ایران ، به نحوی که برخی از درآمدهایی که در ایران جزو درآمدهای مالیاتی محسوب نمی گردد، در سایر کشورها سهم عمده ای از درآمدهای مالیاتی را به خود اختصاص داده است.
4- عدم تطبیق آمارهای مراکز مختلف
5- محرمانه بودن اطلاعات مربوط
اما با این حال به دلیل آثار سوئی که فرار مالیاتی بر اقتصاد کشور دارد ، به توجه و بررسی بیشتری در این زمینه نیاز است. به طور کلی ، فرار مالیاتی سبب می شود که درآمدهای مورد نیاز دولت برای هزینه های دولت تامین نگردد و در نتیجه خدماتی که دولت می باید آن را فراهم سازد ، در حد مورد نیاز و باکیفیت ارائه نشود.
کارت بازرگانی ، کد اقتصادی و فرار مالیاتی
یکی از عوامل مؤثر بر فرار مالیاتی در ایران که به همان بحث ضعف قوانین و مقررات بر می گردد، سوء استفاده از کارت بازرگانی و کد اقتصادی توسط فرصت طلبان است. براساس ماده (169) مکرر قانون مالیات مستقیم مصوب 3/12/1366 با آخرین اصلاحات مصوب 27/11/1380، سازمان امور مالیاتی کشور مجاز شده است برای اشخاص حقیقی و حقوقی کارت اقتصادی صادر کند. شایان ذکر است از سال 1371 و به دنبال ارائه لایحه مالیات بر ارزش افزوده ، بحث کارت اقتصادی هم مطرح شد. اجرای سیستم مالیات بر ارزش افزوده در صورتی امکان پذیر است که تمامی مؤدیان شناسایی شوند و لازمه این کار استفاده از سیستم های مکانیزه در تمامی امور است. به این ترتیب برای این که شناسایی مؤدیان به آسانی صورت گیرد مقرر شد تا به هر مؤدی یک کد اقتصادی اختصاص یابد که البته قبلاً کدپستی و کد ملی مطرح بودند. در آن دوره مقرر شد تا اختصاص کد اقتصادی همراه با اجرایی شدن مالیات بر ارزش افزوده آغاز شود و برای شروع، تصمیم گرفته شد تا 1000 شرکت مهم، کد بگیرند. بر این اساس، آن دسته از مؤدیان مالیاتی که توسط وزارت دارایی اسامی آنها اعلام می شود باید کد اقتصادی می گرفتند و اگر مبادرت به این کار نمی کردند، باید بخشی از ارزش معامله انجام شده را به عنوان جریمه پرداخت می کردند. اگر مؤدی برای بار دوم از گرفتن کد امتناع می کرد، فعالیت او تعطیل می شد و......
به این ترتیب، کد اقتصادی منشاء ایجاد یک بازار کاذب شد و گرفتن و اجاره دادن آن شغلی برای سودجویان شد. مثلاً شرکت ها به نام کارکنان خود کد اقتصادی می گرفتند و معاملات خود را بدون اینکه در جایی ثبت کنند، انجام می دادند و وزارت دارایی هم کاری نمی توانست انجام دهد. دلیل آن هم این بود که کد به نام افراد دیگری بود که عموماً اموالی برای توقیف کردن نداشتند. این بازار به حدی رونق گرفت که نرخ معاملات نیز براساس با کد و بدون کد اقتصادی انجام می شد. علاوه بر این، از آنجا که برخی مؤسسات از پرداخت مالیات و...معاف بودند ، برخی از بازرگانان با تبانی با چنین مؤسساتی، از کد اقتصادی آنها برای معاملات خود استفاده می کردند.
علاوه بر اینها ، صدور برخی دستورالعمل ها و بخشنامه ها از جمله دستورالعمل شماره 43048/3528-211 مورخ 29/7/1381 مبتنی بر عدم دریافت مالیات علی الحساب از واردکنندگان دارای کارت بازرگانی که با هدف همراهی با بازرگانان واقعی در هنگام ورود کالا به کشور و جلوگیری از افزایش قیمت کالاها صادر شد، به سوء استفاده بیشتر از کارت ها و فرار مالیاتی دامن زد.
بعدها، برای جلوگیری از سوء استفاده های بیشتر، برای اخذ کد اقتصادی، محدودیت هایی پدید آمد. به این ترتیب که مثلاً اخذ کد اقتصادی منوط به داشتن مغازه و محل کسب و... بود و از آنجا که برخی بازرگانان و تجار نمی توانستند کد اقتصادی دریافت کنند، اعتراض ها شروع شد.
در این حال، برخی از گزارش های رسمی و غیر رسمی حاکی از فرار مالیاتی بسیار بالا فقط از ناحیه سوء استفاده از کد اقتصادی است و به این ترتیب به نظر می ر سد، مسئولان امر باید در اجرای سریع تر طرح جامع مالیاتی یا نظام مالیات برارزش افزوده، گام های اساسی بردارند .
ناکارآمدی نظام مالیاتی ایران علل و زمینهها
اگرچه مالیات ستانی در ایران نوپا نیست و همچنین از وصول مالیات به طریق نظام شبه سیستمیدر حدود یک قرن در ایران میگذرد، اما همچنان نمیتوان ادعا کرد که نظام مالیاتگیری در ایران حتی شبیه کشورهای تقریبائ در حـال تـوسعه است. در هر صورت پایبندی به اصول و روشهای نوین بشری در اجرای سیاستهای توسعه، باید سرلوحهء کار مسوولان مربوطه قرار گیرد تا به هدفهای مورد نظر در وصول حداکثر مالیات دست پیدا کنند. به نظر میرسد با توجه به تغییر و تحولات در نظام مالیاتی ایران از حدود یکسال پیش به این طرف، بتوان امیدوارانه چشم به سوی نظام مطلوب مالیاتی داشت.
نظامیکه در سالهای گذشته تبدیل بـه ویرانهای شده است که اصلاح ساختاری و بنیادی آن هزینههای زیادی میطلبد. این مقاله به علل و زمینههای ناکارآمدی سیستم مالیاتی ایران از چهار بـعد قوانین و مقررات، فرآیندهای مالیاتی، مؤدیان و منابع انسانی پرداخته در برخی موارد راهکارهایی جهت برون رفت از این مشکلات بیان میدارد.
1) قوانین و مقررات مالیاتی
یکی از مهمترین عوامل موثر در تضعیف و عدم اثربخشی سیاستهای مالیاتی، پیچیدگی و ابهام در قوانین و مقررات مالیاتی است. این مساله به تنهایی به کارآیی اجرایی سیاستهای مالیاتی صدمه وارد میکند. به منظور تضمین اثربخشی دستگاه مالیاتی در قدم اول باید قوانین و مقررات مالیاتی و حسابداری به طور جامع تعریف و تضمین شود. برای رویهها و قوانین جدید باید مجوزهای جدید اخذ شود تا در مجمعالقوانین کشوری و آییننامههای مالیاتی ثبت شود. تغییرات قوانین مالیاتی به شدت به استانداردهای نوین حسابداری وابسته است. به عبارت دیگر بـاید مقررات مربوط به مؤدیان در نگهداری دفاتر و فاکتورها و چگونگی ارایهء آنها به سازمان مالیاتی، به صورت شفاف تبیین شود. در نهایت برای پیاده کردن اصلاحات باید حمایت حاکمیت و آحاد مردم جلب شود.
به طور کلی قوانین خوب وکارآ، چندین خصوصیت و ویژگی به شرح ذیل را دارا هستند:
الف - کارآیی
در مورد کارآیی قانون، باید به این نکته توجه کرد که آیا قانون مربوطه از نظر اجرای سیاستهای مالیاتی، کارآیی و اثربخشی را دارد به عبارت دیگر قانونی کارآ و اثربخش است که نتیجهء مورد نظر از تصویب آن حاصل شود. به عنوان مثال یکی از اهداف قانون برای الزام مؤدیان مالیات بر شرکتها به منظور ارایهء اظهارنامه و ترازنامه و سود و زیان، میتواند شناخت کامل از نحوهء گردش مالی یک شرکت در اقتصاد و استفاده از اطلاعات مالی این شرکت برای ردیابی مفاسد مالی بنگاههای دیگر باشد. چنانچه این هدف قانونگذار، با ارایهء درست ترازنامه و سود و زیان شرکتها حـاصل شود میگوییم قانون، کارآ (اثربخش) بوده است.
ب - سازماندهی
سازماندهی منطقی باعث درک و فهم بهتر مؤدیان و کاربران از قانون مالیاتی میشود. سازماندهی قانون به این مفهوم است که مقررات مربوط به یک بخش خاص، همگی در کنار آن باشند به عبارت دیگر مطالب مربوط به هم تا جایی که امکان دارد در کنار هم باشند. به عنوان مثال مؤدیان مالیاتی اشخاص حقوقی (شرکتها) در صورتی که تمام مطالب مربوط به اجراییات و مقررات فصل امور مالیاتی شرکتها در یک فصل جداگانه لحاظ شده است خیلی کمتر دچار سردرگمی و ابهام خواهند شد.
ج - قابلیت درک
در صورتی که بخواهیم قابلیت درک یک متن افزایش یابد، اولائ باید عبارت یک متن کوتاه باشد و ثانیائ از کلمات مرموز و غیرشفاف جلوگیری به عمل آید به عبارت دیگر، متنی گویا و ساده ارایه کرد.
حامیان استفاده از زبان ساده در قانوننویسی خواهان پرهیز از زبان حقوقی برای نیل به قانونی آسان و همه فهم هستند به عبارت دیگر تا جایی که امکان دارد باید از کلمات حقوقی و یا کلماتی که معروف به لغتنامهای هستند پرهیز کرد به عنوان مثال میتوان به جای عـبارت «کمیسیون تقویم املاک»، عبارت «کمیسیون (هیات) ارزیابی املاک» را به کار برد.
د - انسجام
مفهوم انسجام به دو گونه قابل فهم است: اول اینکه میتواند به معنی ارتباط معنیدار عناصر یک قانون با یکدیگر باشد و دوم اینکه با سایر مقررات و قوانین انسجام داشته باشد. به عبارت دیگر باید اطمینان یافت که قانون مالیاتی با بقیهء نظام حقوقی تلفیق شود. به عنوان مثال قانون مالیاتهای مستقیم نـبـایـد بـه هیچ عنوان با اصول و استانداردهای حسابداری و حسابرسی مغایرت و ناهماهنگی داشته باشد و یا در خود قانون، فصل مربوط به اشخاص حـقیقی با فصل مربوط به اشخاص حقوقی (شرکتها) ناهماهنگ باشد به طوری که بعضی از مشاغل در قالب اشخاص حقوقی و بعضی دیگر در قالب اشخاص حقیقی تعریف شوند.
2) فرآیندهای مالیاتی
فرآیند مالیاتگیری را میتوان از لحاظ ترتیب زمانی به تدوین و تصویب قانون، شناسایی مؤدیان، تشخیص مالیات، کنترل و بازبینی تشخیصها، طرح اعتراض به مالیات تشخیصی و نهایتائ وصول مالیاتی تجزیه کرد. ضعف سیاستهای مالیاتی (مدیریت مالیاتی) در هر یک از این مراحل میتواند جلوی اهداف قانونگذار را به هر نحو بگیرد.
تحلیل فرآیندهای نظام مالیاتی از اظهار تا پرداخت در یک سیستم مالیاتی، زمانی مفید و ممکن است که اطلاعات بهنگام باشد و به درستی در مجاری صحیح قرار گیرد. اگر سازمان مالیاتی با اطلاعات ناقص مواجه شود، باید در سـیستـم اطلاعاتی و ممیزی خود تجدیدنظر کرده، آن را دگرگون سازد. از طرفی مطابق قوانین حسابداری مالیاتی، دستگاه مالیاتی باید درآمدهای مالیاتی (چه به صورت پول نقد و چه به صورت حـسابهای بانکی مؤدی) را بدون واسطه از حساب مؤدی به حساب خزانه واریز کند. غالبائ موانع قانونی و یا ضعف قانون باعث میشود که اطلاعات معتبر به دستگاه مالیاتی داده نشود. این امر فرهنگ تمکین مالیاتی را تضعیف میکند، اگرچه هیچگاه قابل روءیت نیست. خلاصه تنگناها و مشکلات فرآیندهای مالیاتی در سیستم مالیاتی ایران به شرح ذیل قابل دستهبندی است:
غلب فرآیندها، ناکارآمد و پـراکنـده هستنـد. همچنین حداقل معیارهای سنجش برای آنها وجود ندارد.
در حال حاضر مالیات بر درآمد مشاغل و شرکتها تقریبائ از یک فرآیند مـشتـرک، پیـروی مـیکننـد. تمـام مالیاتهای دیگر دارای فرآیندهای مستقل و فرمهای جداگانهء اظهارنامهء مالیاتی با دفعات تسلیم اظهارنامهء متفاوت هستند. این امر منجر به کاربرد بیهودهء منابع در فعالیتهای تکراری میشود.
تقریبائ تمامی فرآیندها به روش دستی انجام میگیرد و توانمندیهای ورود دادهها و ذخیرهسازی محدود است. فقدان تجزیه و تحلیل کامپیوتری، منجر به روند تشخیص و رسیدگی طولانی و دستی مالیات میشود که مستعد خطا هستند.
تـقـریبائ هیچ معیار سنجش استانداردی (مانند مدت زمان مورد انتظار، زمانبندی پروژهای بر مبنای درصد پیشرفت کار و ...) برای فرآیندها وجود ندارد که به طور منظم قابل پیگیری و ردیابی باشد.
عدم توجه به رضایت مؤدیان مالیاتی
در حال حاضر، اغلب فرآیندها از دیدگاه درونی سازمان مالیاتی طراحی میشود و کمتر توجهی به راحتی مؤدیان میشود. این امر، موجب دلسردی مؤدیان و انگیزهء اندک آنان برای تمکین از مقررات مالیاتی میشود.
فقدان آموزش مؤدیان مالیاتی دربارهء تخصیص صحیح منابع مالیاتی دولت، موجب نارضایتی بیشتر و عدم تمایل آنان به پرداخت مالیات میشود.
قواعد شغلی و مقررات مالیاتی پیچیده، مانع از اصلاح فرآیندها میشوند.
به طور کلی ماموران مالیاتی، درک اندکی از نوع فعالیت و فلسفهء وجودی فرآیندهایی که به موجب مقررات انجام میشود و یا حاصل عادتهای درازمدت دیگران است، دارند.
به طور کلی در مورد نحوهء تفکیک فرآیندها برای انواع پایههای مالیاتی، در قانون مالیاتهای مستقیم، سخنی به میان نیامده است.
اغلب مقررات مالیاتی، دارای ابهاماتی هستند که توسط ماموران مالیاتی تفسیر میشوند و درک جامع مدیریتی و جمعی از آنها وجود ندارد.
وجود اطلاعات محدود، ضعف اطلاعاتی را در رابطه با مؤدیان ایجاد میکند.
توزیع و انتقال اطلاعات محدود میان سازمان مالیاتی و سایر ذینفعها (وزارتخانهها، ادارهء ثبت و مؤدیان مالیاتی) منجر به تشخیص غیردقیق مالیات و از دست رفتن درآمدهای مالیاتی میشود.
اطلاعات ضعیف، توانایی سازمان مالیاتی ایران را در انجام حسابرسی موردی محدود میکند. به این دلیل که در حال حاضر تمامی شرکتها و مشاغل (تـمامی پروندههای مالیاتی) مورد رسیدگی قرار میگیرند، بار کاری ممیزان مالیاتی غیرقابل تحمل است.
روشهای اجرایی غیرموثر مـوجـب عـدم دقـت و حجم زیاد دادخواهی میشوند.
در بعضی مواقع ممیزان و مؤدیان مالیاتی روابطی را برقرار میکنند که بر رعایت انصاف و عدالت ممیزان تاثیر میگذارد.
عدم وجود ساز و کارهای کنترلی در سیستم اجرایی مالیاتی، به ممیز مالیاتی قابلیت انعطافپذیری بسیار زیادی را در هدایت تشخیص میدهد. این امر، بیدقتی و تقلب را افزایش میدهد.
به دلیل عدم وجود روشهای اجرایی مالیاتی قوی، تعداد زیادی از دادخواهیهای مالیاتی علیه سازمان مالیاتی کشور طرح میشود.
3) منابع انسانی
یکی از عوامل کلیدی در پیشرفت نظام مالیاتی، داشتن کارمندان کارآ و خلاق است. به منظور دارا بودن این پرسنل باید به 3 نکته توجه کرد:
1- اختیارات و مسوولیتهای هر شخص به طور کامل و شفاف، مشخص باشد.
2-هر فرد به رتبه و سمتی دست یابد که در آن تخصص، مهارت و تجربه داشته باشد.
3- هر شخص به اندازهء شوونات، منزلت و مقامی که دارد حقوق و مزایا دریافت کند.
هـمــانـطــور کـه کـارمنـدان در مـوقعیتهای مختلف، متناسب با مهارت و تجربهء خود، حقوق دریافت میکنند باید در ازای کارها و شیوههای جدیدی که در کار خود ارایه میدهند نیز پاداش دریافت کنند. اگر این سیاستها به اجرا در نیاید، کارمندان به سکون و یکنواختی (روزمرگی) دچار شده، اغلب انگیزهء کار درست را از دست داده، به شدت از سازمان خود رنجور شده و عدم رضایت شغلی خود را بروز میدهند. در راستای سیاستهای لازم جهت هدایت و سازماندهی کارمندان سازمان مالیاتی باید به پرسشهای ذیل پاسخ گفت:
1- چـگـونه باید کارمندان را در بخشهای مختلف به کار گرفت؟
2- چگونه باید به کارمندان مختلف، حقوق پرداخت کرد؟
3- چه قوانینی برای اعطای پاداش وجود دارد؟
4- آیا شرح وظایف پرسنل به طور شفاف تعریف شده است؟
عوامل زیر در رابطه با پرسنل سازمان امور مالیاتی در اثربخشی و اصلاحات آن میتواند موثر باشد:
-پرداخت حقوق و مزایا متناسب با تخصص و فعالیت.
-انعطافپذیری در نظام حقوق و دستمزد.
-اندیشههای گروهی کارمندان در دستگاه مالیاتی مدنظر قرار گیرد.
-داشتن امنیت شغلی از کارمندان رده پایین تا مدیران ارشد.
-با توجه به اینکه کارمندان سازمان نمایندگان دولت هستند که با قشر وسیعی از افراد جامعه در تماس هستند از افرادی به عنوان مامور اجراییات استفاده شود که قدرت جذب اندیشههای مفید جامعه را داشته باشند.
i کارشناس امورمالیاتی
خلاصهء تنگناها و مشکلات منابع انسانی در سازمان امور مالیاتی ایران به اختصار عبارتند از:
ساختار سازمانی موجود، از نوع سلسله مراتبی است و کارکنان ردههای پایین از قدرت اندک برای تصمیمگیری برخوردارند و یا هیچ قدرتی در این زمینه ندارند.
فعالیتهای شغلی عمومائ به تاخیر میافتد زیرا کارکنان نمیتوانند بدون تایید مدیریت، تصمیمی را اتخاذ کنند. این امر بر روی ارتباطات، ارتقا و آموزش نیز تاثیر دارد.
ارتباطات کارکنان تا حدود زیادی غیررسمی و فاقد ساختار اصولی است. (اغلب ارتباطات، عاطفی و دوستانه است)
تکیه بر روشهای غیررسمی (شامل شایعات، سخنپراکنی، تعصبات غیرمنطقی و ....) ممکن است منجر به ارتباطات پیامی شود که غیرصحیح یا متناقض است.
l بعضی از مدیران به منظور افزایش و یا حفظ قدرت خویش، معمولائ اطلاعات را حفظ میکنند. این امر ممکن است مانع رسیدن پیامها به تمامی کارکنان شود.
معمولائ عملکرد کارکنان از طریق آموزش، تحت کنترل مدیریت قرار نمیگیرد و همچنین عملکرد خوب کارکنان همیشه مشمول ارتقا و پرداختهای بهتر نمیشود.
اگرچه آموزش در داخل سازمان امور مالیاتی کشور ارزشمند تلقی میشود ولی برنامههای آموزشی در برخی موارد بیش از حد وسیع است و اغلب، نیازهای کارکنان و یا شکافهای مهارتی و علمی آنها را پوشش نمیدهد.
در برخی موارد، به نظر میرسد ارتقا و جبران مالی، کمتر با عملکرد کارکنان مربوط است و بیشتر با ارتباط آنها با افراد قدرتمند سازمان بستگی دارد.
در بیشتر مواقع، مراحل استخدام به کندی پیش میرود که باعث افزایش فشار کار میشود.
روش استخدام مؤدیان و ممیزان مالیاتی بیشتر بر معیارهای اخلاقی و درجهء تحصیلات دانشگاهی تکیه دارد تا بر این مساله که هر پست خالی باید با شرکتکنندگان واجد شرایط اشغال شود. برای مثال پست ممیزی به جای آنکه حسابدار باشد توسط فرد دارای مدرک کشاورزی اشغال شده است.
نیاز به منابع انسانی بیشتر
اکثر ادارات سازمان مالیاتی به اندازهء کافی کارمند ندارند تا حجم کار را کنترل کنند. به طور نمونه یک ممیز حدود 600 پروندهء مالیاتی را طی سال رسیدگی میکند.
در بعضی از ادارات مالیاتی، سیستم تشکیل پرونده در راهروها قرار دارد که فضای کاری را در تنگنا قرار میدهد.
تعداد کامپیوترهای کافی برای ممیزان وجود ندارد و در بعضی موارد، حوزههای مالیاتی هیچ کامپیوتری ندارند.
4- مؤدیان مالیاتی
مؤدیان مالیاتی، عمومائ به دو دسته تقسیم میشوند: مؤدیان قانونمدار و مؤدیان خلافکار. مؤدیان قانونمدار آنهایی هستند که مطابق قانون و به نسبت سهم خود، مالیات را پرداخت میکنند و عمومائ مشکلی را برای سازمان امور مالیاتی ایجاد نمیکنند این نوع مؤدیان غالبائ تمکین میکنند و از ایجاد هزینه و مشکل برای سازمان پرهیز میکنند به همین علت سازمان مالیاتی نیز از این نوع مؤدیان اظهار رضایت کرده و غالبائ سعی میشود این نوع مؤدیان باقی بمانند و یا بر تعداد آنها افزوده شود. اما در مورد دیگر مؤدیان خلافکار بحث و سخن بسیار است و سازمان امور مالیاتی سعی میکند با انواع سیاستها، آنها را وادار به پرداخت مالیات کند. مؤدیانی خلافکار محسوب میشوند که مالیاتهای معوق را به دستگاه مالیاتی تحمیل میکنند که همین موضوع یکی از گلوگاههای نظام مالیاتی ایران است. به نظر میرسد در اینگونه مواقع، سنجش میزان مالیاتهای معوق و برنامهریزی در جهت وصول آنها، بهترین گزینه موجود باشد. مالیاتهای معوق به مالیاتهایی اطلاق میشود که از حیث تشخیص مالیات، به مرحلهء فعلیت رسیدهاند اما به هر دلیل به حیطهء وصول درنیامده و امکان وصول آنها وجود دارد. بدیهی است اگر ثابت شود که حجم ذخایر مالیاتی معوق قابل وصول به حدی معنادار است که قادر به تامین اهداف درآمد مورد نظر خواهد بود، در آن صورت برنامهریزی عملیاتی جهت وصول این مالیاتها منطقی و موجه است. اگر دستگاه مالیاتی ناگزیر از اعمال فشار مالیاتی بیشتری باشد چه بهتر که این فشار بر مؤدیان خلافکاری وارد شود که بعضائ سالها از زیر مسوولیت پرداخت دیون مالیاتی خود شانه خالی کردهاند و اعمال خلاف قانون آنها بعضائ مصداق تقلب مالیاتی بوده است. بدیهی است که مطالبهء دیون معوقهء دولت از عدهای متقلب، تنشهای احتمالی ناشی از فشار مالیاتی را نیز به حداقل خواهد رساند و این با اهداف مورد نظر در خروجی سازمان از جمله رضایتمندی مؤدیان خوشحساب و ارتقای سطح عدالت مالیاتی نیز سازگار خواهد بود. یکی از راههای کاهش خطای مؤدیان در اظهار و پرداخت مالیات به کارگیری مناسب نظام جریمه و پاداش است. نظام جریمه باید به نحوی اجرا شود که به طور متوسط رفتار مؤدی مالیاتی را عوض کند. با این حال با مؤدیانی که بینظم هستند و قانون را رعایت نمیکنند، باید به شدت برخورد کرد. همچنین باید توجه کرد که جرایم افراطی وضع نشود و مؤدیان ناامید نشوند. تجربه نشان داده است که تغییر ایجاد کردن در رفتار و نگرش مؤدیان مالیاتی یک هنر بزرگ است و عمومائ اقدامات سریع و فشارهای سنگین، تنها مسکنی است که در کوتاهمدت موثر است و اثرات جاودان ندارد. در بحث مربوط به تجزیه و تحلیل رفتار مؤدیان مالیاتی، معمولائ 5 عامل در وهلهء نخست باید واکاوی شود:
الف - فرهنگ مالیاتی
فرهنگ مالیاتی به معنای باورها و شناخت مردم در مورد مالیات و لزوم پرداخت آن توسط آنهاست. هرگاه بتوانیم ضرورت دریافت مالیات از مردم را به صورت مستدل و منطقی برای آنها بیان کرده، به آنان آگاهیهای لازم را داده و برای آنها به صورت شفاف توضیح دهیم که مالیات دریافتی از مردم و توسط دولت صرف چه هزینههایی میشود و در صورت نپرداختن مالیات، دولت و مردم دچار چه مشکلاتی خواهند شد و همچنین مردم به یک باور برسند که دولت مالیات دریافتی را برای بهبود وضع جامعه و توسعهء اجتماعی و رفاه شهروندان هزینه میکند آنگاه میتوان ادعا کرد که مقدمات یک فرهنگ مالیاتی خوب برای پرداخت مالیات توسط عامهء مردم به وجود آمده است.
به این منظور باید:
1- مقبولیت عامه نسبت به مفهوم مالیات یعنی باور و اعتقاد عمومی نسبت به مالیات را ایجاد و گسترش داد.
2- مردم نسبت به حکومت و شرایط سیاسی جامعه، نگاهی مثبت داشته باشند.(به عبارت دیگر حکومت، مورد پذیرش مردم باشد.)
3- یک باور دو طرفه بین دولت و مردم وجود داشته باشد.
مهمترین مواردی که میتوان در سازمان مالیاتی ایران به اجرا درآورد تا به یک فرهنگ مالیاتی نسبتا مناسب دست پیدا کرد عبارتند از:
-گنجاندن موضوع مالیات در قسمتی از کتابهای درسی مدارس کشور
-اطلاعرسانی درست و مداوم و جلب حمایت عمومی
-آموزش و مشاورهء مؤدیان مالیاتی
-سادهسازی قوانین
-معرفی مؤدیان نمونه در سطح ادارات کل استانی
-گسترش فرهنگ پژوهش و تحقیق در زمینه نارساییهای سیستم مالیاتی ایران
-آموزش و التزام ماموران مالیاتی به برخورد مناسب و همراه با احترام به تمامی مؤدیان
-ارتباط تنگاتنگ با مجامع صنفی و اتحادیهها
ب - تمکین
تمکین مالیاتی به مفهوم پایبندی مؤدیان به تکالیف مالیاتی و رعایت قوانین مالیاتی از سوی آنهاست. تمکین مالیاتی از جمله اهداف تمام سیستمهای مالیاتی دنیاست که در آرزوی آن به سر میبرند و بعضائ تا حد بسیار خوبی به آن دست یافتهاند. متاسفانه در نظام مالیاتی ایران، تمکین مالیاتی از رتبهء بسیار پایینی برخورد است نمونهء آن هم حجم بسیار بالای مالیاتهای معوقهء سالهای گذشته و همچنین حجم زیاد پروندهها در ادارات حلاختلاف مالیاتی است. در این شرایط وظیفهء سازمان امور مالیاتی است که عوامل انگیزشی و تشویقکنندهء نظام تمکین داوطلبانه را کشف و تقویت کند.
اهم موانع تمکین داوطلبانه مؤدیان مالیاتی ایران عبارتنداز:
1- القای نظام مالیاتی ناعادلانه
2- پیچیدگی قوانین، مقررات و بخشنامههای مالیاتی
3- شفاف و منصفانه نبودن نظام جریمه
4- برنامههای ضعیف آموزشی برای مؤدیان
5- عدم توانایی دستگاه مالیاتی برای اثبات انصاف خود در دریافت مالیات
6- یک سری عواملی که جلوی فعالیتها و برنامههای تحول نظام مالیاتی را میگیرد.
راهکارهای ارتقای تمکین داوطلبانهء مؤدیان مالیاتی از یک سو به منابع، عوامل، نیروی انسانی، امکانات فیزیکی و از سوی دیگر به مدیریت، زمانسنجی، تغییر فرآیند و سازوکارهای بازخوردی نیاز دارد. این راهکارها به چهار رکن نیروی انسانی، منابع فیزیکی، تشکیلات رسمی و سازمان غیررسمی استوار است. برای ارتقای سطح تمکین داوطلبانه باید با تشکیل کانونهای تفکر در دستگاه مالیاتی به عارضهیابی ارکان فوقالذکر پرداخته شود.
ج - خودتشخیصی
سیستم خودتشخیصی مالیاتی، عمومائ بر این برهان استوار است که مؤدی بیش از هر کس دیگری به اوضاع و احوال مالی و درآمدی خویش آگاه است. بنابراین اگر سیستم مالیاتی به جایگاهی برسد که مؤدیان آن، خودشان به تشخیص صحیح مالیاتی بپردازند قطعائ از جنبههای مختلف باعث بهبود وصول مالیات خواهد شد.
د - اطلاعرسانی
از جمله وظایف مدیریت مالیاتی، آگاهی رساندن به مؤدیان برای سهولت بیشتر کار و مطلع کردن مردم از قوانین، آییننامهها و بخشنامهها و تصمیمات سازمان است. این امر به طور سیستماتیک از فرار مالیاتی (اجتناب از مالیات) کاسته و باعث خودبهخودی افزایش تمکین مالیاتی میشود. ایجاد سایت اینترنتی، انتشار روزنامه و یا مجلهء تخصصی در زمینهء مالیات، ایجاد پایگاههای مشاوره در سراسر کشور، برنامه هفتگی رادیو و تلویزیونی، ایجاد بانکهای مختلف اطلاعاتی و .... میتواند باعث اعتماد مؤدیان به سازمان مالیاتی شود.
ه - حقوق مالیاتی
حقوق مالیاتی، رشتهای از حقوق عمومی است که مقررات مالیاتی و مزایای اجرای آنها را مقرر میدارد. بنا بر تعریفی دیگر حقوق مالیاتی عبارت است از درخواست و گرفتن اموال به صورتی که در قوانین مالیاتی آمده و به صورت وسیلهای برای توزیع مخارج عمومی دولتی بین افراد. اگر قبول کنیم که مالیات پولی است که دولت جمعآوری میکند مفهوم حقوق مالیاتی را بهتر درک میکنیم. حقوق مالیاتی در اولین نگاه، مجموع مقررات حقوقی مربوط به مالیات به نظر میآید. مجموع این مقررات حقوقی در مورد اشخاص و اموالی اعمال میشود که قبلائ به موجب قوانین تعریف و بیان شدهاند. بنابراین به جاست که سازوکاری طراحی شده تا مؤدیان مالیاتی از نحوهء تعامل خود با نظام مالیاتی به طور کامل آگاه شده و همچنین وظایف قانونی خود را در قبال این سیستم به نحو احسن اجرا کنند. از جمله میتوان فلوچارتهای راهنمای مؤدیان را طراحی کرد و در اختیار آنها گذاشت تا مؤدیان به وسیلهء آن به طور کاملائ شفاف وظیفهء خود را انجام دهند.
در صورتی که اشخاصی از نظر قانون مشمول مالیات شوند در بر گیرنده عموم افرادی است که چه از دارایی های خود درآمد بدست می آورند و چه از درآمدهای خود و چه مقیم ایرام باشند و چه مقیم خارج نهایت اینکه از نظر قانون طوری پیش بینی شده است که جائی خالی و سوال که دارای اشکال باشد وجود ندارد. بدین لحاظ ابتدا اشخاص مشمول مالیات را ماده یک قانون مالیاتهای مستقیم در بند 5 به شرح ذیل مشخص نموده:
1. کلیه مالکین اعم از اشخاص حقیقی یا حقوقی نسبت به اموال یا املاک خود واقع در ایران طبق مقررات باب دوم که باب دوم مربوط به مالیات بر دارایی می باشد که در صفحات آینده بررسی خواهد شد.
2. هر شخص حقیقی ایرانی مقیم ایران نسبت به کلیه درآمدهایی که در ایران یا خارج از ایران تحصیل می نماید
3. هر شخص حقیقی ایرانی مقیم خارج از ایران نسبت هب کلیه درآمدهایی که در ایران تحصیل می کند.
4. هر شخص حقیقی ایرانی نسبت به کلیه درآمدهایی که در ایران یا خارج از ایران تحصیل می نماید و...
بنابراین قانون از دو منبع مالیات اخذ می نماید.
1. از داراییهایی که افراد دارند یا برای آنها بوجود می آید.
2. از درآمدهایی که اشخاص به مناسبت شغل خود تحصیل می نماید که هر منبع دارای مالیات جداگانه ای است که ذیلاً ذکر می شود.
مالیات بردرآمداملاک
ماده 52- درآمد شخص حقیقی یا حقوقی ناشی از واگذاریحقوق خود نسبت به املاک واقع در ایران پس از کسر معافیتهای مقرر در این قانون مشمولمالیات بردرآمد املاک میباشد.
ماده 53- درآمد مشمول مالیات املاکی که به اجارهواگذار میگردد عبارتست از کل مال الاجاره اعم از نقدی و غیر نقدی پس از کسر بیست وپنج درصد بابت هزینه ها و استهلاکات و تعهدات مالک نسبت به مورد اجاره. درآمد مشمولمالیات در مورد اجاره دست اول املاک مورد وقف یا حبس بر اساس این ماده محاسبه خواهدشد. در رهن تصرف،راهن طبق مقررات این فصل مشمول مالیات خواهد بود. هرگاه موجر مالکنباشد درآمد مشمول مالیات وی عبارتست مابهالتفاوت اجاره دریافتی و پرداختی بابتملک مورد اجاره. حکم این ماده در مورد خانه های سازمانی متعلق به اشخاص حقوقی درصورتیکه مالیات آنها طبق دفاتر قانونی تشخیص شود جاری نخواهد بود.
تبصره 1- محل سکونت پدر یا مادر یا همسر یا فرزند یااجداد و همچنین محل سکونت افراد تحت تکفل مالک اجاری تلقی نمی شود مگر این که بهموجب اسناد و مدارک ثابت گردد که اجاره پرداخت می شود. در صورتی که چند واحد مسکونیمحل سکونت مالک و یا افراد مزبور باشد یک واحد برای سکونت مالک و یک واحد مسکونیبرای هر یک از افراد مذکور به انتخاب مالک از شمول مالیات از این بخش خارج خواهدبود.
تبصره 2-املاکی که مجانا در اختیار سازمانها و موسساتموضوع ماده 2 این قانون قرار می گیرد غیر اجاری تلقی میشود.
تبصره 3-از نظر مالیات بردرآمد اجاره املاک هر واحدآپارتمان یک مستغل محسوب میشود.
تبصره 4-در مورد املاکی که با اثاثه یا ماشین آلات بهاجاره واگذار میشود درآمد ناشی از اجاره اثاثه و ماشین آلات نیز جزء درآمد ملکمحسوب و مشمول مالیات این فصل میشود.
تبصره 5-مستحدثاتی که طبق قرارداد از طرف مستاجر درعین مستاجره بنفع موجر ایجاد میشود بر اساس ارزش معاملاتی روز تحویل مستحدثه بهموجر تقویم و پنجاه درصد آن جزء درآمد مشمول مالیات اجاره سال تحویل محسوبمیگردد.
تبصره 6-هزینههائی که به موجب قانون با قرارداد بعهدهمالک است و از طرف مستاجر انجام میشود و همچنین مخارجی که به موجب قرارداد انجام آناز طرف مستاجر تقبل شده در صورتی که عرفا به عهده مالک باشد به بهای روز انجامهزینه تقویم و به عنوان مال الاجاره غیر نقدی به جمع اجاره بهای سال انجام هزینهاضافه میشود.
تبصره 7- در صورتی که مالک اعیان احداث شده در عرصهاستیجاری ملک را کلا یا جزئا به اجاره واگذار نماید مبلغ اجاره پرداختی بابت عرصهبه نسبت مورد اجاره از مال الاجاره دریافتی کسر و مازاد طبق مقررات صدر این مادهمشمول مالیات خواهد بود.
تبصره 8-در صورتی که مالک محل سکونت خود را بفروشد ودر سند انتقال بدون اجاره بها مهلتی برای تخلیه ملک داده شود در مدتی که محل سکونتانتقال دهنده میباشد تا شش ماه و در بیع شرط مادام که طبق شرایط معامله مبیع دراختیار بایع شرطی است اجاری تلقی نمیشود مگر اینکه بموجب اسناد و مدارک ثابت گرددکه اجاره پرداخت میشود.
تبصره 9-وزارتخانه ها،موسسات و شرکتهای دولتی ودستگاههائی که تمام یا قسمتی از بودجه آنها بوسیله دولت تامین می شود،نهادهایانقلاب اسلامی ، شهرداریها و شرکتها و موسسات وابسته به آنها و همچنین سایر اشخاصحقوقی مکلفند مالیات موضوع این فصل را از مالالاجارههائی که پرداخت می کنند کسر وظرف ده روز به اداره امور مالیاتی محل موقع ملک پرداخت و رسید آنرا به موجر تسلیمنمایند.
تبصره10-واحدهای مسکونی متعلق به شرکتهای سازنده مسکنکه قبل از انتقال قطعی و طبق اسناد و مدارک مثبته بموجب قرارداد واگذار می گرددمادام که در تصرف خریدار میباشد در مدت مذکور اجاری تلقی نمی شود و از لحاظ مالیاتیبا خریدار مانند مالک رفتار خواهد شد . مشروط بر اینکه مالیات نقل و انتقال قطعیموضوع
ماده (59) این قانون به ماخذ تاریخ تصرف پرداخت شدهباشد.
تبصره11-مالکان مجتمع های مسکونی دارای بیش از سه واحداستیجاری که با رعایت الگوی مصرف مسکن بنا به اعلام وزارت مسکن و شهرسازی ساخته شدهیا می شوند در طول مدت اجاره از صد درصد (100%) مالیات بر درآمد املاک اجاری معافمی باشد در غیر این صورت درآمد هر شخص ناشی از اجاره واحد یا واحدهای مسکونی درتهران تا مجموع یکصد و پنجاه متر مربع زیر بنای مفید و در سایر نقاط تا مجموع دویستمتر مربع زیر بنای مفید از مالیات بر در آمد ناشی از اجاره املاک معاف میباشد.
ماده 54- مال الاجاره از روی سند رسمی تعیین میشود ودر صورتیکه اجاره نامه رسمی وجود نداشته باشد یا از تسلیم سند یا رونوشت آن خودداریگردد و یا موجر علاوه بر اجاره بها وجهی بعنوان ودیعه یا هر عنوان دیگر از مستاجردریافت نموده باشد میزان اجاره بها بر اساس املاک مشابه تعیین خواهد شد. چنانچهبعدا اسناد و مدارک مثبته بدست آید که معلوم شود اجاره ملک بیش از مبلغی است کهماخذ تشخیص درآمد مشمول مالیات قرار گرفته، مالیات مابه التفاوت طبق مقررات اینقانون قابل مطالبه خواهد بود.
تبصره1- ارزش اجاری مستغلات در مواردی که باید براساساجاره بهای املاک مشابه تقویم گردد به وسیله اداره امور مالیاتی که ملک در محدودهآن واقع است تعیین خواهد شد.
تبصره2- از ابتدای سال 1382، ماخذ محاسبه درآمد مشمولمالیات اجاره املاک ، ارزش اجاری خواهد بود که توسط کمیسیون تقویم املاک موضوع ماده (64) این قانون برای محدوده شهرها و روستاها و بر اساس هر متر مربع تعیین خواهد شد .
ماده 55- هر گاه مالک خانه یا آپارتمان مسکونی، آنرابه اجاره واگذار نماید و خود محل دیگری برای سکونت خویش اجاره نماید یا از خانهسازمانی که کارفرما در اختیار او می گذارد استفاده کند در احتساب درآمد مشمولمالیات این فصل میزان مال الاجارهای که بموجب سند رسمی یا قرارداد می پردازد یاتوسط کارفرما از حقوق وی کسر و یا برای محاسبه مالیات حقوق تقویم میگردد از کل مالالاجاره دریافتی او کسر خواهد شد.
ماده56 - این ماده در اصلاحیه سال 1380 حذفشده است
ماده 57- در مورد شخص حقیقی که هیچگونه درآمدی نداردتا میزان معافیت مالیاتی درآمد حقوق موضوع ماده (84) این قانون از درآمد مشمولمالیات سالانه مستغلات از مالیات معاف و مازاد طبق مقررات این فصل مشمول مالیاتمیباشد. مشمولان این ماده باید اظهارنامه مخصوصی طبق نمونهای که از طرف سازمانامور مالیاتی کشور تهیه خواهد شد به اداره امور مالیاتی محل وقوع ملک تسلیم و اعلامنمایند که هیچگونه درآمد دیگری ندارند. اداره امور مالیاتی مربوط باید خلاصهمندرجات اظهارنامه مودی را به اداره امور مالیاتی محل سکونت مودی ارسال دارد و درصورتیکه ثابت شود اظهارنامه مودی خلاف واقع است مالیات متعلق به اضافه یک برابر آنبعنوان جریمه وصول خواهد شد. در اجرای حکم این ماده حقوق بازنشستگی و وظیفه دریافتیو جوائز و سود ناشی از سپرده های بانکی درآمد تلقی نخواهد شد.
تبصره 1-حکم این ماده در مورد فرزندان صغیری که تحتولایت پدر باشند جاری نخواهد بود.
تبصره 2 - در صورتی که سایر درآمدهای مشمول مالیاتماهانه مودی کمتر از مبلغ مذکور در این ماده باشد آن مقدار از درآمد مشمول مالیاتاجاره املاک که با سایر درآمدهای مودی بالغ بر مبلغ فوق باشد معاف و مازاد طبقمقررات این فصل مشمول مالیات خواهد بود.
ماده58 - این ماده در اصلاحیه سال 1380 حذف شده است
ماده59 - نقل و انتقال قطعی املاک به ماخذ ارزشمعاملاتی و به نرخ پنج درصد (5%) و همچنین انتقال حق واگذاری محل به ماخذ وجوهدریافتی مالک یا صاحب حق و به نرخ دو درصد (2%) در تاریخ انتقال از طرف مالکان عینیا صاحبان حق مشمول مالیات می باشد.
تبصره1- چنانچه برای مورد معامله ارزش معاملاتی تعییننشده باشد، ارزش معاملاتی نزدیکترین محل مشابه مبنای محاسبه مالیات خواهدبود.
تبصره2- حق واگذاری محل از نظر این قانون عبارت است ازحق کسب یا پیشه یا حق تصرف محل یا حقوق ناشی از موقعیت تجاری محل .
ماده 60- این ماده در اصلاحیه قبل از سال 1380 حذفشده است.
ماده 61- در مواردی که انتقال ملک در دفاتر اسناد رسمیانجام نمیشود نیز ارزش معاملاتی ملک طبق مقررات این فصل در محاسبه مالیات ملاک عملخواهد بود و بطور کلی برای املاکی که ارزش معاملاتی آنها تعیین نشده ارزش معاملاتینزدیکترین محل مشابه مناط اعتبار میباشد.
ماده 62-این ماده در اصلاحیه قبل از سال 1380 حذف شدهاست
ماده 63- نقل و انتقال قطعی املاکی که به صورتی غیر ازعقد بیع انجام میشود باستثنای نقل و انتقال بلاعوض که طبق مقررات مربوط مشمولمالیات است مشمول مالیات نقل و انتقال قطعی املاک برابر مقررات این فصل خواهد بود وچنانچه عوضین، هر دو ملک باشند هر یک از متعاملین به ترتیب فوق مالیات نقل و انتقالقطعی مربوط به ملک واگذاری خود را پرداخت خواهند نمود.
ماده 64- تعیین ارزش معاملاتی املاک بعهده کمیسیونتقویم املاک متشکل از هفت عضو میباشد که در تهران از نمایندگان سازمان امور مالیاتیکشور و وزارتخانه های مسکن و شهر سازی، جهاد کشاورزی و نماینده سازمان ثبت اسناد واملاک و سه نفر معتمد محل بصیر و مطلع در امور تقویم املاک به معرفی شورای شهر و درشهرستانها از مدیران کل یا روسای ادارات امور مالیاتی، مسکن و شهرسازی، کشاورزی وثبت اسناد و املاک به ترتیب در مراکز استانها یا شهرستانها حسب مورد و یا نمایندگانآنها و دو نفر معتمد محل بصیر و مطلع در امور تقویم املاک به معرفی شورای شهر تشکیلو هر سال یکبار نسبت به تعیین ارزش معاملاتی املاک اقدام خواهد نمود. در مواردتقویم املاک واقع در هر بخش و روستاهای تابعه(بر اساس تقسیمات کشوری) سه نفر معتمدمحل بصیر و مطلع در امور تقویم املاک توسط شورای بخش مربوط معرفی خواهند شد. درصورت نبودن شورای شهر یا بخش سه نفر با شرایط مذکور که کارمند دولت نباشند به معرفیفرماندار یا بخشدار مربوط در کمیسیون شرکت خواهند نمود. کمیسیون تقویم املاک درتهران بدعوت سازمان امور مالیاتی کشور و در شهرستانها بدعوت مدیر کل یا رئیس ادارهامور مالیاتی در محل سازمان مزبور یا ادارات تابعه آن تشکیل خواهد شد. جلساتکمیسیون با حضور حداقل پنج نفر که سه نفر آنها عضو دولت باشند رسمیت می یابد وتصمیمات متخذه با رای موافق چهار نفر معتبر است کمیسیون مزبور مکلف است:
الف - قیمت اراضی شهری را با توجه به آخرین ارزشمعاملاتی تعیین شده و موقعیت جغرافیائی (شبکه بندی زمین، نوع خاک، خدمات تحتالارضی، آب و هوا و ارتفاع) و وضعیت حقوقی (مشاع بودن، نوع مالکیت از لحاظ جاریبودن یا داشتن دفترچه مالکیت، استیجاری بودن) و خدمات شهری (آب، برق، تلفن، گاز،بهداشت، آموزش و پرورش، شبکه حمل و نقل شهری و سایر خدمات) و میزان مساحت و تراکمجمعیت و تراکم ساخت و موقعیت ملک از لحاظ قرار داشتن در مناطق تجاری و صنعتی ومسکونی و آموزشی و یا مختلط و بطور کلی نوع کاربری اراضی و دسترسی ها به فضای سبز ومراکز خرید و کیفیت شوارع از نظر حمل و نقل و عبور و مرور.
ب - قیمت زمینهای کشاورزی و روستائی را علاوه بر رعایتموارد مذکور در بند الف فوق فاصله تا شهر، نوع محصول و قیمت آنها، نوع خاک و میزانآب و داشتن قابلیت برای کشت مکانیزه و وضعیت طبیعی زمین و داشتن جاده و نوع جاده وفاصله تا جاده های اصلی و مواردی که مالکین عرصه و اعیان و اشجار باغات متفاوتباشند.
ج - قیمت ساختمان را با توجه به نوع مصالح (اسکلت فلزییا بتون آرمه یا اسکلت بتونی و سوله و غیره) و قدمت و تراکم و طریقه استفاده از آن (مسکونی، تجاری، اداری، آموزشی، بهداشتی و خدماتی و غیره) و نوع مالکیت از نظر عرصهو اعیان تعیین نماید. ارزش معاملاتی تعیین شده پس از یکماه از تاریخ تصویب نهائیکمیسیون تقویم املاک لازم الاجراء میباشد و تا تعیین ارزش معاملاتی جدید معتبر است .
تبصره 1- سازمان امور مالیاتی کشور یا ادارات تابعهسازمان مزبور بتوانند قبل از اتمام دوره یک ساله، کمیسیون تقویم املاک را در مواردزیر تشکیل دهند :
1- برای تعیین ارزش معاملاتی نقاطی که فاقد ارزشمعاملاتی است .
2- برای تعدیل ارزش معاملاتی تعیین شده نقاطی که حسبتشخیص وزارت امور اقتصادی و دارائی با مقایسه با نقاط مشابه هماهنگیندارد.
3- برای تعدیل ارزش معاملاتی تعیین شده نقاطی که حسبتشخیص سازمان امور مالیاتی کشور با توجه به عوامل ذکر شده در این ماده تغییرات عمدهدر ارزش تعیین شده بوجود آمده باشد. ارزش معاملاتی تعیین شده حسب این تبصره پس ازیکماه از تاریخ تصویب نهایی کمیسیون تقویم املاک لازم الاجراء بوده و تا تعیین ارزشمعاملاتی جدید معتبر خواهد بود.
تبصره 2- مادامی که ارزش معاملاتی املاک طبق مقرراتاین قانون تعیین نشده است آخرین ارزش معاملاتی تعیین شده معتبر است .
ماده 65- نقل و انتقال قطعی املاک که در اجرای قوانینو مقررات اصلاحات ارضی بعمل آمده و یا خواهد آمد و واحدهای مسکونی از طرف شرکتهایتعاونی مسکن به اعضاء آنها مشمول مالیات موضوع این فصل نخواهد بود.
ماده 66- در صورتی که انتقال گیرنده دولت یا شهرداریهایا موسسات وابسته به آنها بوده و همچنین در مواردی که ملک بوسیله اجرای ثبت و یاسایر ادارات دولتی به قائم مقامی مالک انتقال داده میشود چنانچه بهای مذکور در سندکمتر از ارزش معاملاتی باشد در محاسبه مالیات موضوع ماده (59) این قانون بهای مذکوردر سند به جای ارزش معاملاتی هنگام انتقال
حسب مورد ملاک عمل قرار خواهد گرفت .
ماده 67- فسخ معاملات قطعی املاک بر اساس حکم مراجعقضایی بطور کلی و اقاله یا فسخ معاملات قطعی املاک در سایر موارد تا شش ماه بعد ازانجام معامله به عنوان معامله جدید مشمول مالیات موضوع این فصل نخواهدبود.
ماده 68- املاکی که در اجرای ماده 34 قانون ثبت مصوبمرداد ماه 1320 و اصلاحات بعدی آن به دولت تملیک میشود از پرداخت مالیات نقل وانتقال قطعی معاف است .
ماده 69- اولین انتقال قطعی واحدهای مسکونی ارزان ومتوسط قیمت که ظرف مدت ده سال از تاریخ تصویب این قانون مطابق ضوابط و قیمتهائی کهوزارتخانه های مسکن و شهرسازی و امور اقتصادی و دارائی تعیین می نمایند احداث وحداکثر در مدت یکسال از تاریخ انقضای مهلت اجرای برنامه احداث که حسب مورد توسطوزارت مسکن و شهرسازی یا شهرداری محل تعیین میشود منتقل گردد از پرداخت مالیات برنقل و انتقال قطعی املاک معاف میباشد.
ماده 70- هر گونه مال یا وجوهی که از طرف وزارتخانه هاو موسسات و شرکتهای دولتی یا شهرداریها بابت عین یا حقوق راجع به املاک و اراضیبرای ایجاد و یا توسعه مناطق نظامی یا مرافق عامه از قبیلتوسعه یا احداث جاده، راهآهن، خیابان، معابر، لوله کشی آب و نفت و گاز، حفر نهر و نظایر آنها به مالک یاصاحب حق تعلق میگیرد یا به حساب وی به ودیعه گذاشته میشود از مالیات نقل و انتقالموضوع این فصل معاف خواهد بود. املاکی که طبق قوانین مربوطه در فهرست آثار ملیایران به ثبت رسیده یا میرسد در صورت انتقال به سازمان میراث فرهنگی کشور نسبت بهکل مالیات نقل و انتقال قطعی متعلق و در سایر موارد که مالکیت در دست اشخاص باقی میماند نسبت به 50% مالیات مربوط به درآمد موضوع فصل مالیات بردرآمد املاک از معافیتمالیاتی برخوردار خواهد شد . و همچنین هر گونه وجه یا مالی که از طرف اشخاص مذکوربابت تملیک املاک یا حقوق واقع در محدوده طرحهای نوسازی، بهسازی و بازسازی محلاتقدیمی و بافتهای فرسوده شهرها به مالکین یا صاحبان حق تعلق می گیرد از پرداختمالیات نقل و انتقال معاف است .
ماده 71- زمینهائی که از طریق اسناد عادی معاملهگردیده است در موقع تنظیم سند رسمی بنام خریدار قیمت اعیانی احداث شده وسیله خریداردر محاسبه منظور نخواهد شد مشروط بر اینکه موضوع مورد تایید مراجع ذیصلاح دولتی یامحاکم قضایی یا شهرداری محل که ملک در محدوده آن واقع است حسب مورد قرار گرفتهباشد.
ماده 72- در مواردی که پس از پرداخت مالیات از طرفمودی معامله انجام نشود اداره امور مالیاتی مربوط مکلف است بنا به درخواست مودی وتایید دفتر اسناد رسمی مربوط، مبنی بر عدم ثبت معامله ظرف پانزده روز از تاریخاعلام دفتر اسناد رسمی مالیات وصول شده متعلق به معامله انجام نشده را از محل وصولیجاری طبق مقررات این قانون مسترد دارد. حکم این ماده در مورد استرداد مالیاتهایمربوط به حق واگذاری و درآمد اتفاقی نیز جاری خواهد بود.
ماده 73- این ماده در اصلاحیه قبل از سال1380 حذف شدهاست
ماده 74- در مورد املاک با عنوان دستدارمی یا عناویندیگر که حسب عرف محل در تصرف شخصی است چنانچه متصرف تمامی حقوق خود نسبت به ملک رابه دیگری منتقل نماید انتقال مزبور مشمول مالیات نقل و انتقال قطعی املاک برابرمقررات این فصل میباشد، همچنین در مورد درآمد حاصل از واگذاری سایر حقوق مربوط بهاین نوع املاک متصرف از نظر مالیاتی مانند مالک حسب مورد مشمول مالیات مربوط خواهدبود و در موارد فوق تاریخ تصرف تاریخ تملک متصرف محسوب میگردد.
ماده 75- از نظر مالیاتی مستاجرین املاک اوقافی اعم ازاینکه اعیان مستحدثه در آن داشته یا نداشته باشند نسبت به عرصه مشمول مقررات اینفصل خواهند بود.
تبصره 1 - در محاسبه مالیات اینگونه مودیان تاریخاجاره بجای تاریخ تملک منظور خواهد شد.
تبصره 2 - حکم این ماده در مواردی که ملک توسط مستاجرواگذار میشود مانع اجرای تبصره 7 ماده 53 این قانون نخواهد بود.
ماده 76- در مواردی که نقل و انتقال موضوع ماده 52 اینقانون طبق مقررات این فصل مشمول مالیات بشرح ماده 59 این قانون باشد وجه دیگری بابتمالیات بردرآمد نقل و انتقال مزبور مطالبه نخواهد شد.
ماده77 - اولین نقل و انتقال قطعی ساختمان های نوسازاعم از مسکونی و غیره که بیش از دو سال از تاریخ صدور گواهی پایان کار آنها نگذشتهباشد، علاوه بر مالیات نقل و انتقال قطعی موضوع ماده (59) این قانون مشمول مالیاتمقطوع به نرخ ده درصد (10%) به ماخذ ارزش معاملاتی اعیانی مورد انتقال خواهند بود. اشخاص حقیقی یا حقوقی، مشمول مالیات دیگری از بابت درآمد حاصل از ساخت و فروش موضوعاین ماده نخواهد بود.
ماده 78- در مورد واگذاری هر یک از حقوق مذکور در ماده 52 این قانون از طرف مالک عین غیر از مواردی که ضمن مواد 53 تا 77 این قانون ذکرشده است دریافتی مالک به نرخهای مذکور در ماده 59 ماخذ محاسبه مالیات قرار خواهدگرفت .
ماده 79- این ماده در اصلاحیه قبل از سال 1380 حذف شده است
ماده 80- مودیان موضوع این فصل مکلفند اظهارنامهمالیاتی خود را روی نمونه ای که از طرف سازمان امور مالیاتی تهیه و در دسترس آنهاقرار می گیرد تنظیم و در مورد حق واگذاری محل و نیز مودیان موضوع ماده 74 این قانونتا سی روز پس از انجام معامله و در سایر موارد تا آخر تیر ماه سال بعد به انضماممدارک مربوط به اداره امور مالیاتی محل وقوع ملک تسلیم و مالیات متعلق را طبقمقررات پرداخت نمایند.
تبصره 1- در مواردی که معاملات موضوع ماده 52 اینقانون به موجب اسناد رسمی انجام میگیرد مودی مکلف است قبل از انجام معامله میزاندریافتی و یا درآمد موضوع هر یک از مالیاتهای مندرج در ماده 187 این قانون را بهتفکیک به اداره امور مالیاتی ذیربط اعلام دارد این اعلام باستثنای مواردی که موجرتغییر ننموده
به منزله انجام تکالیف مقرر در متن این مادهمیباشد.
تبصره 2 - در مواردی که معاملات موضوع این فصل بموجباسناد رسمی انجام نمی گیرد انتقال گیرنده مکلف است مراتب را ظرف سی روز از تاریخانجام معامله کتبا به اداره امور مالیاتی محل وقوع ملک اطلاعدهد.
باب دوم- مالیات بر دارائی فصل چهارم - مالیات برارث
ماده 17- هر گاه در نتیجه فوت شخصی اعم از فوت واقعییا فرضی اموالی از متوفی باقی بماند بشرح زیر مشمول مالیات است :
1 - در صورتیکه متوفی یا وراث یا هر دو ایرانی مقیمایران باشند نسبت به سهم الارث هر یک از وراث از اموال مشمول مالیات بر ارث موضوعماده 19 این قانون واقع در ایران یا در خارج از ایران پس از کسر مالیات بر ارثی کهبابت آن قسمت از اموال واقع در خارج از ایران بدولت محلی که مال در آن واقع گردیدهپرداخت شده است بنرخ مذکور در ماده 20 این قانون.
2 - در صورتیکه متوفی و وراث هر دو ایرانی مقیم خارجاز ایران باشند سهم الارث هر یک از وراث از اموال و حقوق مالی متوفی که در ایرانموجود است به نرخ مذکور در ماده 20 این قانون و نسبت به آن قسمت که در خارج ازایران وجود دارد پس از کسر مالیات بر ارثی که از آن بابت به دولت محل وقوع مالپرداخت شده است به نرخ بیست و پنج درصد.
3 - در مورد اتباع خارجی و سایر موارد نسبت به آن قسمتاز اموال و حقوق مالی متوفی که در ایران موجود است کلا مشمول مالیات به نرخ مذکوردر ماده 20 این قانون برای وراث طبقه دوم.
ماده 18- وراث از نظر این قانون به سه طبقه تقسیممیشوند:
1 - وراث طبقه اول که عبارتند از:پدر، مادر، زن، شوهر،اولاد و اولاد اولاد.
2 - وراث طبقه دوم که عبارتند از:اجداد، برادر، خواهرو اولاد آنها.
3 - وراث طبقه سوم که عبارتند از:عمو، عمه، دائی، خالهو اولاد آنها.
ماده 19- اموال مشمول مالیات بر ارث عبارتست از کلیهماترک متوفی واقع در ایران یا خارج از ایران اعم از منقول و غیر منقول و مطالباتقابل وصول و حقوق مالی پس از کسر هزینه کفن و دفن در حدود عرف و عادت و واجبات مالیو عبادی در حدود قواعد شرعی و دیون محقق متوفی. تبصره - بدهی که متوفی به وراث خوددارد در صورتیکه مستند به مدارک قانونی بوده و اصالت آن مورد تایید هیات حل اختلافمالیاتی قرار گیرد قابل کسر از ماترک خواهد بود در مورد مهریه و نفقه ایام عدهتایید هیات مذکور لازم نیست و در مورد وراث طبقه دوم و سوم کسر دیون منوط به آنستکه متوفی تا تاریخ فوت خود دارای وراث از طبقه ماقبل حسب مورد بودهباشد.
ماده20- نرخ مالیات بر ارث نسبت به سهم الارث به شرحزیر است :
شرح طبقه اول طبقه دوم طبقه سوم
تا مبلغ 000ر000ر50 ریال 5 درصد 15 درصد 35 درصد
تا مبلغ 000ر000ر200 ریال
نسبت به مازاد 000ر000ر50 ریال 15 درصد 25 درصد 45درصد
تا مبلغ 000ر000ر500 ریال
نسبت به مازاد 000ر000ر200 ریال 25 درصد 35 درصد 55درصد
نسبت به مازاد 000ر000ر500 ریال 35درصد 45 درصد 65 درصد
از سهم الارث هر یک از وراث طبقه اول مبلغ سی میلیون 000ر000ر30ریال بعنوان معافیت کسر و مازاد به نرخ های مذکور مشمول مالیات میباشد. معافیت مذکور برای هر یک از وراث طبقه اول که کم تر از بیست سال سن داشته یامحجور یا معلول از کار افتاده باشند مبلغ پنجاه میلیون ( 000ر000ر50 ) ریال خواهدبود.
ماده21 - اموالی که جزء ماترک متوفی باشد و تا یک سالپس از قطعیت مالیات و غیر قابل رسیدگی بودن پرونده امر در مراجع مالیاتی طبق قوانینیا احکام خاص مالکیت آنها سلب و به موجب گواهی سازمان ذی ربط بلاعوض در اختیاروزارتخانه ها، موسسه های دولتی ، شهرداری ها، نهادهای انقلاب اسلامی یا شرکت هاییکه صد درصد (100%) سهام آنها متعلق به دولت باشد قرار گیرد، از شمول مالیات بر ارثخارج و در صورتی که بابت سلب مالکیت عوضی داده شود ارزش آن عوض یا اموال سلب مالکیتشده هر کدام کم تر است جزء اموال مشمول مالیات بر ارث محسوب و در هر حال چنانچهمالیاتی اضافه پرداخت شده باشد مسترد خواهد شد. حکم این ماده در مواردی که وراثتمام یا قسمتی از اموال را که جزء ماترک باشد به طور رایگان به یکی از اشخاص مذکوردر ماده (2) این قانون واگذار کنند نیز جاری است .
ماده 22 - در صورتی که بموجب رای هیات حل اختلافمالیاتی مطالبات متوفی غیر قابل وصول تشخیص داده شود مطالبات مذکور جزء ماترک منظورنمیشود و اگر مالیات آن قبلا وصول شده باشد مسترد خواهد شد و در صورت وصول احتمالیاین گونه مطالبات ورثه ملزم به پرداخت مالیات متعلق خواهند بود. در هر صورت وزارتامور اقتصادی و دارائی از نظر تامین مالیات متعلق میتواند بعنوان ثالث در دعویمربوط شرکت و یا راسا اقامه دعوی نماید.
ماده 23 - این ماده در اصلاحیه قبل از سال 1380 حذفشده است
اموال خارج ار مالیات :
1 - وجوه بازنشستگی و وظیفه و پس انداز خدمت و مزایایپایان خدمت ، مطالبات مربوط به خسارت اخراج ، بازخرید خدمت و مرخصی استحقاقیاستفاده نشده و بیمه های اجتماعی و نیز وجوه پرداختی توسط موسسات بیمه یا بیمه گزارو یا کارفرما از قبیل بیمه عمر، خسارت فوت و همچنین دیه و مانند آنها حسب مورد کهیکجا و یا بطور مستمر به ورثه متوفی پرداخت میگردد .
2 - اموال منقول متعلق به مشمولین بند 4 ماده 39قرارداد وین مورخ فروردین 1340 و ماده (51) قرارداد وین مورخ اردیبهشت ماه 1342 وبند (4) ماده (38) قرارداد وین مورخ اسفند ماه 1353 با رعایت شرایط مقرر در قراردادمزبور با شرط معامله متقابل.
3 - اموالی که برای سازمان ها و موسسه های مذکور درماده (2) این قانون مورد وقف یا نذر یا حبس واقع گردد به شرط تایید سازمان ها وموسسه های مذکور.
4 - هشتاد درصد (80%) اوراق مشارکت و سپرده های متوفینزد بانک های ایرانی و شعب آنها در خارج از کشور و موسسه های اعتباری غیر بانکیمجاز، همچنین پنجاه درصد (50%) ارزش سهام متوفی در شرکت هایی که سهام آنها طبققانون مربوط در بورس پذیرفته شده باشد و چهل درصد (40%) ارزش سهام یا سهم الشرکهمتوفی در سایر شرکتها و نیز چهل درصد (40%) ارزش خالص دارایی متوفی در واحدهایتولیدی ، صنعتی ، معدنی و کشاورزی.
ماده 25- وراث طبقات اول و دوم نسبت به اموال شهدایانقلاب اسلامی مشمول مالیات بر ارث موضوع این فصل نخواهند بود. احراز شهادت برایاستفاده از مقررات این ماده منوط به تایید یکی از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایرانو یا بنیاد شهید انقلاب اسلامی حسب مورد میباشد.
ماده 26- وراث ( منفردا یا مجتمعا) یا ولی یا امین یاقیم یا نماینده قانونی آنها مکلفند ظرف ششماه از تاریخ فوت متوفی اظهارنامهای روینمونه مخصوصی که از طرف سازمان امور مالیاتی کشور تهیه میشود حاوی کلیه اقلام ماترکبا تعیین بهای زمان فوت و تصریح مطالبات و بدهیهائی که طبق مقررات این فصل قابلاحتساب هستند به ضمیمه مدارک زیر به اداره امور مالیاتی صلاحیتدار تسلیم و رسیددریافت دارند.
1 - رونوشت یا تصویر گواهی شده اسناد مربوط به بدهی ومطالبات متوفی.
2 - رونوشت یا تصویر گواهی شده کلیه اوراقی که مثبت حقمالکیت متوفی نسبت به اموال و حقوق مالی است .
3 - در صورتی که اظهارنامه از طرف وکیل یا قیم یا ولیداده شود رونوشت یا تصویر گواهی شده وکالتنامه یا قیم نامه.
4 - رونوشت یا تصویر گواهی شده آخرین وصیت نامه متوفیاگر وصیت نامه موجود باشد.
تبصره- تسلیم اظهارنامه با مشخصات مذکور از طرف یکی ازوراث، سالب تکلیف سایر ورثه میگردد.
ماده 27- اداره امور مالیاتی صلاحیتدار در مورد ارث،اداره امور مالیاتی است که آخرین اقامتگاه قانونی متوفی در محدوده آن واقع بوده استو اگر متوفی در ایران مقیم نبوده اداره امور مالیاتی مربوط در تهران خواهدبود.
تبصره - اقامت از نظر این قانون تابع تعاریف مقرر درقانون مدنی میباشد.
ماده 28 - مشمولین مالیات بر ارث مکلفند مالیات متعلقرا بر اساس اظهارنامه تا سه ماه از انقضای مهلت تسلیم اظهارنامه به رسم علی الحسابپرداخت و رسید دریافت دارند.
تبصره - اداره امور مالیاتی مربوط مکلف است پس ازرسیدگی و قطعی شدن مالیات و پرداخت آن مفاصا حساب مالیاتی را حداکثر ظرف مهلت یکهفته طبق مقررات این قانون صادر و به ذی نفع تسلیم نماید.
ماده 29 - سازمان امور مالیاتی کشور مکلف است بمنظوراجرای صحیح مقررات مالیات بر ارث دفتر مرکزی ارث را در تهران تشکیل دهد اداره هایامور مالیاتی مکلفند اظهارنامه های دریافتی را ظرف مدت یک هفته پس از دریافت بهدفتر مذکور ارسال نمایند دفتر مرکزی ارث اظهارنامه های واصله را ثبت و ممهور و ظرفیک ماه جهت اقدامات قانونی بعدی به اداره امور مالیاتی مربوط اعاده خواهدنمود.
در صورتی که برای یک متوفی اظهارنامه های متعددی واصلشده باشد دفتر مرکزی ارث اظهارنامه های مذکور را به اداره امور مالیاتی که اولیناظهارنامه را به دفتر مزبور فرستاده است ارسال و مراتب را به سایر اداره های امورمالیاتی ذیربط اعلام خواهد نمود .
ماده 30 -اداره امور مالیاتی مربوط مکلف است اظهارنامهمودیان را طبق مقررات این فصل رسیدگی و ارزش اموال را تشخیص و بشرح زیر عملکند:
الف - در صورتی که جمع ارزش اموال مشمول مالیات اظهارشده در اظهارنامه با ارزش تعیین شده همان اموال توسط اداره امور مالیاتی بیش ازپانزده درصد اختلاف نداشته باشد اظهارنامه را قطعی تلقی و مراتب را ظرف ششماه بهمودی ابلاغ نماید .
ب - در صورتی که اختلاف بیش از پانزده درصد باشد وهمچنین در مواردی که وارث یا نماینده قانونی آنها و سایر کسانی که طبق مقررات اینقانون مکلف به دادن اظهارنامه هستند از تسلیم اظهارنامه خودداری کنند یا دراظهارنامه قسمتی از اموال را ذکر ننمایند مالیات متعلق را بر طبق مقررات این قانونتشخیص و به مودی ابلاغ کند.
تبصره - هر گاه وارث ظرف یکماه از تاریخ اخطار کتبیاداره امور مالیاتی از ارائه اموال به منظور ارزیابی خودداری نمایند اداره امورمالیاتی نسبت به تعیین بهای اموال راسا اقدام خواهد نمود.
ماده 31- اداره امور مالیاتی مکلف است پس از تسلیماظهارنامه از طرف وراث یا نماینده قانونی آنها در صورت درخواست کتبی ظرف یک هفتهگواهینامه متضمن رونوشت مصدق ریز ماترک را که در اظهارنامه نوشته شده صادر و بهمودی تسلیم نماید این گواهینامه فقط از نظر صدور برگ حصر وراثت معتبر است رسیدگی بهتقاضای حصر و وراثت در دادگاهها موکول به ارائه گواهینامه مذکور در این ماده خواهدبود و مدیران دفتر دادگاههای صادرکننده تصدیق حصر و وراثت موظفند رونوشت گواهی شدهآنرا ظرف پانزده روز از تاریخ صدور به اداره امور مالیاتی محل بفرستند.
ماده 32- ماخذ ارزیابی املاک اعم از عرصه یا اعیانارزش معاملاتی ملک با رعایت تبصره (1) ماده (59) این قانون در زمان فوت بوده و ماخذارزیابی سایر اموال و حقوق مالی متوفی ارزش آنها در تاریخ فوت خواهدبود.
تبصره 1- اثاث البیت محل سکونت از نظر مالیاتی جزءماترک متوفی محسوب نخواهد شد.
تبصره 2- در مورد ساختمانهائی که با توجه به نوع مصالحیا طرز معماری خاص دارای ارزش فوقالعاده هستند ارزش معاملاتی اعیاتی ملاک نبوده واداره امور مالیاتی مکلف است در این مورد و همچنین در ارزیابی جواهر و اشیاء نفیساز نظر کارشناس یا کارشناسان و متخصص یا متخصصین ذیربط استفاده کند.
تبصره 3- در مواردی که منفعت مال مورد وصیت یا نذرواقع میشود و همچنین در حبس چنانچه پس از انقضای مدت اصل مال عاید وراث شود ارزشمال مورد وصیت و نذر و حبس به تاریخ حین الفوت مورث با رعایت مسلوب المنفه بودن آنتقویم و به سهم الارث وراثی که مال عاید آنها میشود اضافه و مشمول مالیات بر ارثخواهد بود.
تبصره 4- حقوق ناشی از عقود اجاره بشرط تملیک بابانکها نسبت به عرصه و اعیان املاک بر اساس ارزش معاملاتی حین الفوت متوفی محاسبهخواهد شد.
ماده 33- ماموران کنسولی ایران در خارج از کشور موظفندظرف سه ماه از تاریخ اطلاع از وقوع فوت اتباع ایرانی مراتب را ضمن ارسال کلیهاطلاعات در مورد ماترک آنان اعم از منقول یا غیر منقول واقع در کشور محل ماموریتخود با تعیین مشخصات و ارزش آنها از طریق وزارت امور خارجه به وزارت امور اقتصادی ودارائی اعلام نمایند.
تبصره - آئیننامه اجرائی این ماده ظرف ششماه از تاریختصویب این قانون توسط وزارتخانه های امور اقتصادی و دارائی و امور خارجه تهیه وبتصویب هیات وزیران خواهد رسید.
ماده 34- بانکها و شرکتها و موسسات و اشخاصی که اموالیاز متوفی نزد خود دارند مکلفند ظرف یکماه از تاریخ اطلاع از فوت صورت آن اموال اعماز وجوه نقد یا سفته یا جواهر و نیز مقدار سهام یا سهم الشرکه متوفی را تنظیم و بهاداره امور مالیاتی محل تسلیم نمایند، همچنین موظفند در صورت مراجعه اداره امورمالیاتی، دفاتر و اسناد مورد نیاز را برای
رسیدگی در اختیار آنها بگذارند.
ماده 35- ادارات ثبت اسناد و املاک موقعی که مال غیرمنقول را به اسم وراث یا موصی له ثبت می نمایند همچنین کلیه دفاتر اسناد رسمی درموقعی که می خواهند تقسیم نامه یا هر نوع معامله وراث راجع به ماترک را ثبت کنندباید گواهی نامه اداره امور مالیاتی صلاحیتدار را مبنی بر عدم شمول مالیات یا اینکهمالیات متعلق کلا پرداخت یا ترتیب یا تضمین لازم برای
پرداخت آن داده شدهاست مطالبه نمایند و قبل از ارائهاین گواهینامه مجاز به ثبت نیستند.
ماده 36- بانکها و شرکتها و موسسات و اشخاصیکه وجوهنقد یا سفته یا جواهر یا سهام یا سهم الشرکه و یا هر نوع مال دیگر از متوفی نزد خوددارند مجاز نخواهند بود آنرا به وراث یا وصی حسب مورد تسلیم و یا بنام آنان ثبتنمایند مگر اینکه گواهینامه موضوع قسمت اخیر ماده 35 این قانون ارائهگردد.
ماده 37 - در صورتی که بموجب احکام دادگاهها بر اساسحقوق مالی متوفی مالی به ورثه برسد مدیران دفتر دادگاهها مکلفند رونوشت حکم را بهاداره امور مالیاتی مربوط ارسال دارند تا در صورتی که قبلا مالیات آن وصول نشدهباشد اقدام به مطالبه مالیات گردد. این حکم در مواردی که اسناد و مدارک تازهایمربوط به دارائی متوفی بدست آید نیز جاری خواهد بود. در
صورتی که پس از قطعیت مالیاتاسناد و مدارک تازه ایمربوط به بدهی متوفی یا عدم تعلق دارائی به وی ارائه گردد و در محاسبه مالیات موثرباشد پرونده امر جهت صدور رای مقتضی به هیات حل اختلاف مالیاتی ارسال و طبق رایهیات،اقدام خواهد شد.
ماده 38- اموالی که بموجب وقف یا حبس یا نذر یا وصیتمنتقل میشود در صورتی که از موارد معافیت مذکور در بند 3 ماده 24 این قانون نباشد ویا مشمول مقررات فصل مالیات بر درآمد اتفاقی نگردد بشرح زیر مشمول مالیات است :
الف - در مورد وقف و حبس، منافع مال هر سال مشمولمالیات به نرخ مقرر در ماده 131 این قانون خواهد بود.
ب - در نذر و وصیت چنانچه منافع مورد نذر و وصیت باشدبشرح بند الف فوق و در صورتی که عین مال مورد نذر و وصیت باشد ارزش مال طبق مقرراتاین فصل تعیین و یکجا به نرخ مقرر برای وراث طبقه دوم مشمول مالیات خواهدبود.
تبصره 1- مال مورد وصیت وقتی مشمول مالیات خواهد بودکه وصیت با فوت موصی قطعی شده باشد.
تبصره 2- اداره امور مالیاتی صلاحیتدار در مورد وقف وحبس و نذر و وصیت اداره امور مالیاتی است که محل اقامت متولی یا حبس و نذر کننده یاموصی در محدوده آن واقع است و در صورتی که افراد مذکور مقیم ایران نباشد اداره امورمالیاتی مربوط در تهران خواهد بود.
تبصره 3- دفاتر اسناد رسمی و ادارات ثبت اسناد و محاکمدادگستری و سازمان حج و اوقاف و امور خیریه و اداره سرپرستی صغار و محجورین وهمچنین بانکها و سایر موسسات مجاز نخواهند بود به مفاد وصیت نامهای ترتیب اثر دهندمگر اینکه گواهینامه اداره امور مالیاتی مبنی بر اینکه وصیت نامه مذکور از طرف وصییا وراث به اداره امور مالیاتی صلاحیتدار تسلیم شده است ارائه گردد.
ماده 39- در مورد وقف، متولی و در مورد حبس و نذر، حبسو نذر کننده و در مورد وصیت، وصی مکلفند حداکثر ظرف سه ماه از تاریخ وقوع عقد یافوت موصی حسب مورد اظهارنامهای روی نمونهای که از طرف سازمان امور مالیاتی کشورتهیه میشود حاوی مشخصات و ارزش مال مورد وقف یا حبس یا نذر یا وصیت به انضمام اسنادمربوطه به اداره امور مالیاتی صلاحیتدار تسلیم و رسید دریافت دارند و همچنین درصورتیکه مورد از مصادیق بند الف ماده 38 این قانون باشد مالیات منافع هر سال را تاآخر تیر ماه سال بعد و چنانچه مورد از مصادیق قسمت اخیر بند ب ماده مزبور باشدمالیات متعلق را حداکثر ظرف سه ماه از تاریخ انقضای مهلت تسلیم اظهارنامه پرداختکنند و یا از تسهیلات مذکور در مواد 40 و 41 این قانون استفاده نمایند.
تبصره - در مواردی که موضوع وقف یا حبس یا نذر یا وصیتاز مصادیق بند 3 ماده 24 این قانون و یا مشمول مقررات فصل مالیات بردرآمد اتفاقیباشد متولی، یا حبس و نذر کننده، یا وصی حسب مورد مکلفند مشخصات اموال مورد وقف یاحبس یا نذر یا وصیت و مشخصات ذینفع را روی نمونهای که از طرف سازمان امور مالیاتیکشور تهیه میشود درج و حداکثر ظرف سه ماه از تاریخ وقوع عقد یا فوت موصی به ادارهامور مالیاتی صلاحیتدار تسلیم و رسید دریافت دارند.
ماده 40- در صورتیکه مشمولان مالیات این فصل قادر بهپرداخت تمام یا قسمتی از مالیات خود نباشند سازمان امور مالیاتی کشور میتواند بااخذ تضمین معتبر قرار تقسیط آنرا تا مدت سه سال از تاریخ قطعی شدن مالیات متعلقبدهد و در صورتی که دادن تضمین و تقسیط برای وراث مقدور نباشد میتوانند طبق ماده 41این قانون عمل کنند.
ماده 41- سازمان امور مالیاتی کشور میتواند در صورتیکهجزء ماترک، وجوه نقد موجود نباشد به تقاضای کتبی وراث معادل مالیات متعلق مالی رااعم از منقول یا غیر منقول از ماترک با توافق وراث انتخاب و به قیمتی که مبنایمحاسبه مالیات بر ارث قرار گرفته است بجای مالیات قبول کند.
تبصره - در صورتی که در اجرای این ماده مالی بجایمالیات قبول شود انتقال آن به وزارت امور اقتصادی و دارائی مشمول هیچگونه مالیاتینخواهد بود.
ماده 42- در صورتیکه جزء ماترک متوفی کارخانه یاکارگاه تولیدی یا واحدهای کشاورزی باشد و ارزش سایر اموال متوفی تکافوی مالیات ارثمتعلق به ماترک را نکند پس از وصول مالیات از محل سایر اموال نسبت به مازاد مالیاتو همچنین در مواردی که ماترک منحصر به کارخانه یا کارگاه تولیدی باشد سازمان امورمالیاتی کشور مکلف است در صورت تقاضای وراث با تقسیط مالیات در مدت مناسبی موافقتنماید.
ماده 43- در صورتی که بانکها و شرکتها و موسسات واشخاصیکه مالی از متوفی نزد خود دارند از اجرای مواد 34 و 36 این قانون تخلف نمایندعلاوه بر اینکه تا معادل ارزش مالی که نزد آنها بوده با وراث نسبت به پرداخت مالیاتو جرایم متعلق مسوولیت تضامنی دارند مشمول جریمهای معادل پنج درصد قیمت مال نیزخواهند بود. در مورد بانکها و شرکتهای دولتی و موسسات دولتی، متخلف و شرکاء ومعاونان وی در تخلف نیز مسوولیت تضامنی خواهند داشت.
نتیجه گیری :
درآمد دولت از دو نوع مالیات ترکیب یافته بود : اول از خراج یا مالیات ارضی ، دومگزیت یا مالیات سرانه . زنان و کودکان و پیران از مالیات سرانه معاف بودند . مبنای وصول مالیات ارضی گریب یا جریب بود که تقریباً معادل دو هزار و چهارصد متر میباشد . مالیات را معمولاً در سه قسط دریافت می داشتند که به اصطلاح آن روز سهمرک می گفتند . علاوه بر مالیات خراج و گزیت ، تقدیم تحفی نیز مرسوم بود که آن راآیین می نامیدند که در موقع شرف یابی به حضور شاهنشاه در عید نوروز و مهرگان تقدیممی کردند . از واردات ، عوارض گمرکی دریافت می داشتند . دیگر درآمدها اتفاقیبود مانند گنج گاو و گنج بادآورده که به دست خسروپرویز افتاد . ونیز غنایمی که براثر فتح شهرهای دشمن بدست می آمد از درآمدهای اتفاقی بشمار می رفت . مصارف دولتبیشتر عبارت بود از هزینة جنگ و مخارج دربار و حقوق مستخدمان دولت و انجام امور عامالمنفعه از قبیل بنای پلها و تعمیر سدها . در هنگام بر تخت نشستن شاه جدید همةسکه های خزانه را گداخته و باتمثال شاه نو ضرب می کردند . ارز عمده ای که درهنگام صلح به ایران وارد می شد عبارت از مبلغ هنگفت پول طلایی بود که دولت ایرانبابت نگاهداری در بندهایقفقازاز رومیان می گرفت . رئیس دیوانمحاسبات کشور را ایران آمارکار می خواندند که گاهی مقام وی معاونت بزرگفرمذار بود . عایدات سالیانة دولت در زمان خسروپرویز به 240میلیوندرهم، تقریباً معادل 294 میلیون مارک طلابوده است . منابع:
تصمیم گیری در خصوص واقعی كردن بهای سوخت بر عهده سطوح عالی نظام گذارده شده و گفته می شود هفته آینده سران سه قوه جلسه خواهندداشت تا درباره حذف یارانه بنزین به بحث بپردازند و مشكلات را تحلیل كنند و نهایتا تصمیم بگیرند.
براساس پیش نویس برنامه چهارم توسعه نرخ سوخت در سال اول اجرای برنامه (۱۳۸۴) با فرمول بهره ماهانه به اضافه هزینه پالایش و پخش و حمل و نقل از مصرف كنندگان اخذ خواهد شد. به اعتقاد محمد ستاری فر، رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی كشور، اعطای یارانه به فرآورده های سوختی عادلانه نیست و به احتمال قوی نرخ سوخت در لایحه بودجه ۱۳۸۳ بر مبنای قیمت واقعی خواهد بود.
در روزهای اخیر كمبود عرضه بنزین در برخی شهرهای ایران، نگرانی ها را درباره مقوله بنزین و احتمال افزایش قیمت برانگیخت و بار دیگر چون هر سال بحث ها و جدل ها بر سر بنزین و علت افزایش قیمت آن و چگونگی هدفمندكردن یارانه های فرآورده های سوختی یا حامل های انرژی فضای افكار عمومی را متأثر می سازد.
شركت پالایش و پخش فرآورده های نفتی كشور به عنوان نهاد رسمی در زمینه پالایش و عرضه فرآورده های نفتی در توجیه علت كمبود بنزین ومشكلات پیش روی آینده، به افزایش ۷/۱۱ درصدی میزان مصرف بنزین در هفت ماه نخست سال جاری در مقایسه با سال گذشته اشاره می كند به گونه ای كه در هفت ماه اول ۱۳۸۱ روزانه ۴/۵۰ میلیون لیتر بنزین در كشور مصرف شده است اما در مدت مشابه آن در سال ۸۲ این رقم به ۳/۵۶ میلیون لیتر رسیده است.
میزان تولید بنزین از آغاز سال جاری روزانه ۵/۳۸ میلیون لیتر اعلام شده است و برای جبران كسری بنزین تولیدی نسبت به میزان مصرف به طور متوسط روزانه ۲/۱۵ میلیون لیتر از خارج وارد می شود. گزارش شركت پالایش و پخش به این موضوع اشاره دارد كه در طول ۶ سال گذشته (از سال ۱۳۷۶ همزمان با روی كار آمدن دولت آقای خاتمی) رشد تولید بنزین ۴۰ درصد و رشد مصرف بنزین ۵۶ درصد برآورد شده است. دولت پیش بینی می كند در صورت افزایش ۱۰ درصدی مصرف در هر سال، كشور در سال ۱۳۸۹، ۱۰۸ میلیون لیتر، در سال ۱۳۹۴، بالغ بر ۱۷۴ میلیون لیتر و در سال ۱۴۰۰ حدود ۳۰۹ میلیون لیتر در هر روز بنزین مصرف خواهد كرد كه این میزان رشد به عقیده بسیاری خوش بینانه و در عین حال تهدید كننده است.
●دلایل تكراری و راه حل های متداول
تعداد خودروها و موتورسیكلت های جدید به شدت افزایش یافته است در حالی كه خودروهای موجود در چرخه حمل و نقل كاهش نیافته و خودروهای خارج از رده و معیوب هنوز هم هستند؛ آیا این دلیلی برای افزایش مصرف بنزین نیست؟ خودروهایی كه هم اكنون در چرخه حمل ونقل هستندو حتی خودروهای جدید هم مصرف بنزین بالایی دارند به ویژه آن كه در ترافیك های سنگین و زمان بر شهری هم مصرف خودروها افزیاش می یابد؛ این هم دلیل دیگری برای افزایش مصرف بنزین. با این همه ناوگان عمومی شهری افزایش مناسبی نداشته و خودروداران هم تمایل ندارند تا از وسایل نقلیه عمومی استفاده كنند و بیشتر ترجیح می دهند از وسایل شخصی خود بهره ببرند. اصلا دلیلی مهمتر و استدلالی مستحكم تر از همه نظام یارانه ها به ویژه یارانه بنزین عادلانه نیست و چرا باید دو دهك بالای جامعه (قشر پردرآمدها) بنزین را به همان قیمتی دریافت كنند كه كم درآمدها دریافت می كنند. این عادلانه است؟
این روح كلی حاكم بر استدلال موافقان حذف یارانه های سوختی به ویژه، بنزین است كه همه ساله تكرار می شود و تفاوت بهای سوخت در داخل و خارج هم به آنها كمك می كند تا بهتر بتوانند فشار بیاورند چرا كه براساس گزارش شركت پالایش و پخش قیمت تمام شده بنزین وارداتی ۲۰۰۰ریال به ازای هر لیتر و قیمت تمام شده بنزین تولید داخل ۱۸۰۰ ریال به ازای هر لیتر است برای پی بردن به عمق ماجرا به رشد اخیر سالیانه مصرف بنزین كشورهای جهان توجه كنید. چین (با جمعیتی میلیاردی) منفی ۲/۵ درصد (كاهش مصرف) ژاپن منفی ۴/۱ درصد، مجموع كشورهای آسیایی منفی ۴/۰ درصد، مجموع كشورهای آفریقایی ۱/۲ درصد، مجموع كشورهای خاورمیانه ۴/۰ درصد، كشورهای اروپایی منفی ۳/۲ درصد، كشورهای آمریكای مركزی و جنوبی منفی ۲ درصد، ایالات متحده آمریكا ۸/۰ درصد و كشورهای آمریكای شمالی ۹/۰ درصد.
پرسشی كه طرفداران واقعی شدن نرخ حامل های انرژی به خصوص بنزین پیش می آورند این است كه با این رشد مصرف، ادامه حیات دشوار و بحرانی خواهد بود؛ حال باید اندیشه كرد كه راه برون رفت چیست؟ به ویژه آن كه خبر می رسد ایران در مواقعی حتی برای جلوگیری از كمبود بنزین در كشور از «ذخیره استراتژیك» هم در حد توان استفاده كرده و دیگر امكان استفاده بیش از این وجود ندارد؟۶ راهكار عمده و مهم را مسئولان نفتی كشور و طرفداران كنترل مصرف سرسام آور و بی رویه بنزین و كاهش واردات آن پیشنهاد می كنند. نظام طراحی خودروهای تولیدی در جهت كاهش میزان مصرف اصلاح شود.
(اشاره به وزارت صنایع و خودروسازان)، خودروهای خارج از رده و پر مصرف قدیمی از چرخه حمل ونقل خارج شوند (اشاره به وزارت كشور، شهرداری ها، سازمان حمل ونقل و ...) گاز سوز كردن خودروهای تولیدی وحاضر در سطح خیابان ها و جاده ها به سرعت اجرا شود (وظیفه وزارت نفت به ویژه شركت ملی گاز، وزارت صنایع برای تمكین خودروسازان و نهادهای اجرایی دخیل در حمل ونقل درون و برون شهری)، برنامه های توسعه كمی و كیفی پالایشگاه ها در برنامه سوم و چهارم به موقع اجرا شود (تلاش برای جلب اعتماد بیشتر از سوی وزارت نفت جهت تأمین بودجه مورد نیاز)، ناوگان عمومی حمل و نقل شهری افزایش و گسترش یابد (وزارت كشور، شهرداری ها و...) و سرانجام نظام عادلانه و هدفمند یارانه ها برقرار شود (این بار سران سه قوه و مسئولان عالی مقام ونه نهادهای بخشی و بدنه خاصی از حاكمیت).
●چرا و چگونه
چرا باید یارانه بنزین حذف شود و آیاواقعی كردن بهای فرآورده های سوختی عادلانه، عاقلانه و امكان پذیر است؟ پرسش جدی دیگری كه منتقدان حذف یارانه انرژی مطرح می كنند این است كه مقایسه نرخ بهای انرژی در ایران با برخی كشورها بدون توجه به ساختار مصرف انرژی آنها از یك سو و بی اعتنا بودن به سطح درآمدهای اقشار مردم از سوی دیگر نوعی قیاس مع الفارق و ترفندی سیاسی- اقتصادی است و اصلا چراكشوری چون ایران با برخورداری از منابع عظیم نفت و گاز پس از سال ها هنوز مانند كشورهای دارای منابع بسیار كم انرژی و یا فاقد انرژی نفت و گاز بوده وكماكان محتاج واردات است؟
فارغ از دغدغه های طرفداران و منتقدان در برخورد با مقوله یارانه انرژی به ویژه، بنزین می توان دریافت نوع نگاه نظام مدیریتی كشور در سال های اخیر، حركت تدریجی سمت واقعی كردن بهای فرآورده ها با كمترین فشار اقتصادی بر مردم و فشار سیاسی بر حاكمیت بوده است چرا كه تلقی حاكم بر این مسئله «استراتژیك بودن» تصمیم گیری است.
از این جهت شاید هیچ نهاد اجرایی حتی در حد یك یا چند وزارتخانه قدرت حذف یارانه ها و اصلا تصمیم گیری در كوتاه مدت یا بلندمدت را ندارد؛ و به اندازه ای موضوع اهمیت مضاعف یافته كه هیچ یك از قوای سه گانه كشور به تنهایی نمی خواهند هزینه سیاسی ناشی از هدفمند كردن یاحذف یارانه ها را متحمل شوند و به همین دلیل به نظر می رسد این بار حاكمیت تصمیم دارد برای جلوگیری از جنجال های سیاسی احتمالی و برخوردهای سلبی جناح ها علیه یكدیگر در سطح «مقامات بالا» بحران پیش روی آینده را به تحلیل نشسته و چاره ای بجوید. این عزم و اراده برای تصمیم گیری امری میمون و مبارك است و به واقع هزینه آن را باید كل حاكمیت بپذیرد و نه بخشی از بدنه حاكمیت.
هرچند با توجه به شرایط سیاسی ماه های اخیر به ویژه در پیش بودن انتخابات اسفندماه احتمال حذف كامل یارانه برخی حامل های انرژی و واقعی كردن نرخ بهای فرآورده های نفتی به طور ناگهانی بعید به نظر می رسد اما تداوم روند كنونی به هیچ عنوان امیدوار كننده نیست حداقل به این دلیل كه حاكمیت نمی خواهد در موقعیت كنونی و در پیش بودن انتخابات مجلس هفتم نارضایتی عمومی را برای خود به ارمغان بیاورد و یا شاید فضای سیاسی كشور كشش تصمیم گیری برای تعیین تكلیف نهایی بهای حامل های انرژی را نخواهد داشت.
ارجاع تصمیم گیری به سران سه قوا از زاویه حاكمیتی هم می تواند مورد توجه خاص قرار گیرد به این جهت كه آنچنان كه بایسته و شایسته است اقدامات همه جانبه و همكاری مقابل بین واحدها و نهادهای دولتی ذی نفع جهت حل مشكل صورت نمی گیرد و همه انگشت اشاره را در مقام عمل به سوی یكی از دلایل نشانه گرفته اند و سعی در توجیه این نكته دارند كه بهترین راه حل «حذف یارانه ها» با عنوان «هدفمند كردن یارانه ها» است ولیكن كمتر به تعهدات متقابل عمل می كنند و اگر نظام توزیع یارانه های بخش حامل های انرژی به ویژه بنزین در حال حاضر «ناعادلانه» است كه هست اما راهكارهای ارائه شده به دلیل فاقد ضمانت اجرایی و عدم همه جانبه نگری، از سوی معتقدان به نظام واقعی كردند. بهای قیمت حامل های انرژی با «عدالت اجتماعی» همخوانی ندارد و چالش مهم منتقدان را باید در نظر آورد كه چرا هزینه تصمیم نهایی را فقط باید مردم تحمل كنند؟ اگر خودروهای موجود در چرخه تولید و یا حمل و نقل كشور از استانداردهای لازم برخوردار نیستند و صنعت خودروسازی كشور به رغم تمام انحصارات موجود و برخوردار از امتیازات و تسهیلات ویژه تمایل برای رقابت آزاد نشان نمی دهد و به تعهدات فنی مورد نظر حاكمیت تن نمی دهد باید جبران خسارات وارده را از مردم و مصرف كننده خواست؟ به خصوص آن كه خودرو برای بسیاری از شهروندان صرفا وسیله نقلیه نیست بلكه منبع درآمد خانوارها هم محسوب می شود و لذا تحمیل صرف هزینه نوسازی خودروها و از رده خارج كردن خودروهای معیوب و كهنسال بر عهده مصرف كننده همراه با حمایت غیرمنطقی از صنایع انحصاری خودروسازی چندان عاقلانه نخواهد بود.
از سوی دیگر ناتوانی نظام مدیریت شهری در شهرهای كلان كشور برای نوسازی ناوگان شهری و ضعف در خدمت رسانی و ارائه خدمات شهری به شهروندان در حوزه حمل ونقل و نیز سنتی بودن نظام حمل ونقل كشور هم مزید بر علت بود، كه همواره بر آن تأكید می شود اما كمتر اقدامی می شود. به همین دلیل سران سه قوا به هنگام تصمیم گیری برای انشای تصمیم نهایی و امضای خود نمی توانند به صرف این كه هزینه سیاسی و اجتماعی و پیامدهای اقتصادی بر عهده حاكمیت گذاشته شود و تنها براساس تنگناها و دغدغه های فعلی فقط و فقط به یك سو نگاه كنند بلكه انتظار می رود همه نهادها و واحدهای ذی نفع را ملزم و مجبور سازند به تدریج بار اقتصادی اجرای تصمیم آخر را متحمل شوند وگرنه اجرای طرح جایگزینی خودروهای فرسوده خودروهای جدید اما گران قیمت یا تحمیل هزینه به مصرف كنندگان، یا به مرحله اجرا درآوردن طرح هدفمند كردن یارانه ها بدون اطمینان از ضریب نفوذ و درجه موفقیت آن و سایر پیشنهادات با استفاده از قوه قهریه اقتصادی چندان دشوار نخواهد بود.
از منظر اصلاح ساختار مصرف انرژی در كشور هم می توان بر این رویكرد تأكید ورزید كه ساختار فعلی به دلیل حاكمیت مدیریت دولتی به ویژه در امور تصدی گری علاوه بر غیرشفاف ساختن فضای حاكم، به دلیل اعمال انحصارات عملا امكان فعالیت بخش خصوصی و یا سرمایه گذاری خارجی برای انجام اصلاحات لازم در راستای اصلاح الگوی مصرف، مبهم و متوقف مانده كه حل این معضل با اصلاح ساختار مدیریت حاكم در بدنه وزارت نفت، اصلاح و تنقیح قوانین گذشته و انحصارزا و از حوزه حاكمیت خارج كردن امور تصدی گری در بخش پالایش و پخش و موارد مشابه آن آسان پذیر خواهد بود.داستان بنزین، گرچه تكراری و كهنه شده است ولی هنوز دغدغه اكثریت مردم است اگر منطق آزادسازی قیمت ها برای حركت در مسیر اقتصاد آزاد حكم می كند یارانه ها را حذف كنیم اما منطق حاكمیت بر مردم حكم می كند هزینه چنین اقدامی را همه باید بپردازند و از همه بیشتر خود حاكمیت. بنزین و دیگر حامل های انرژی صرفا یك كالای اقتصادی با ضریب نفوذ كم بر اقتصاد ایران نیست؛ یك كالای استراتژیك و پدیده ای اقتصادی- سیاسی است كه حتی می تواند محبوبیت و مقبولیت عده ای را به خطر اندازد و عده دیگری را روانه پارلمان و حتی دولت سازد؛ اقتصاد را متأثر سازد؛ مردم را راضی یا ناراضی كند و ...
افزایش یك سویه و ناگهانی بهای فرآورده های سوختی و یا حذف یك جانبه یارانه انرژی «حركت بر مدار صفر درجه» خواهد بود؛ آیا سران قوا (محمد خاتمی، مهدی كروبی و هاشمی شاهرودی)، می توانند راه حل مناسبی ارائه كنند؟
طرحی جدید برای حذف یارانه فرآورده های نفتی
فروش كالاهای سوبسیدی با قیمت های بسیار ارزان باعث رشد بی رویه مصرف، اسراف و قاچاق می شود. در این فرآیند اختصاص یارانه «سوبسید» برای فرآورده های نفتی به ویژه بنزین قابل تامل تر از سایر بخش هاست. زیرا مردم سرمایه نسل های آینده را راحت تر و ارزان تر دود می كنند. این نكته آن وقت اهمیت خود را بهتر نشان می دهد كه مضیقه مالی دولت را در مقوله سرمایه گذاری ها مدنظر قرار دهیم.
براساس آمار سازمان مدیریت و برنامه ریزی حدود ۵/۱۶ میلیارد دلار در سال ۸۲ صرف یارانه های مختلف شده و از این میزان ۱۳ میلیارد دلار را یارانه سوخت به خود اختصاص داده است و امسال این رقم به بیش از ۲۰ میلیارد دلار خواهد رسید. در حالی كه كل بودجه عمرانی كشور كمتر از ۱۰ میلیارد دلار بوده است. با این روند آینده فرزندان ما چه خواهد بود؟
امروز راه حل فردا اجبار
برای حل مشكل راهی بهتر از منطقی كردن قیمت انواع سوخت وجود ندارد. باید قیمت فرآورده ها به سطح قیمت های بین المللی برسد و همزمان با این پروسه، ساختار سیستم های انرژی بر تغییر یافته و صرفه جویی در مصرف به انحای مختلف مورد توجه قرار گیرد، اصلاح قیمت ها انگیزه قاچاق را نیز كاهش خواهد داد. پایین نگه داشتن بی منطق قیمت ها همچون مصرف مواد مخدر اگرچه در كوتاه مدت آرامش بخش اما در بلندمدت كشنده است. اگر وضعیت فعلی ارائه یارانه های سوختی ادامه یابد به كجا خواهیم رفت؟ پاسخ این سئوال با تجزیه و تحلیل نمادهای اقتصادی، آنچنان روشن است كه مباحثه زیادی نمی طلبد. سیاست نادرست فروش فرآورده های نفتی با سوبسید ضررهای بسیاری را بر اقتصاد كشور تحمیل كرده و درنهایت تا آنجا پیش خواهد رفت كه اقتصاد ما تاب تحمل آن را نداشته و تیغ اصلاح را به اجبار به دست برنامه ریزان اقتصادی خواهد داد تا دمل های چركین ناشی از سیاست های یارانه را از بدن اقتصاد كشور خارج نمایند. اگر آینده نگر باشیم عاقلانه آن است كه اقدامات اصلاحی را پیش از آنكه تبعات بغرنج سوخت ارزان اقتصاد ما را به بحران واقعی بكشاند، آغاز كنیم. چه اینكه در چنین شرایطی نجات اقتصاد كشور امكان پذیرتر و آسان تر است.
نمونه این مشكل را درباره ارز داشتیم، سال ها میلیاردها دلار از ارز كشور را به قیمت های ارزان در جامعه تزریق كرده و مشكلات بسیار زیادی را در كشور ایجاد كردیم تا بالاخره مسئولین رضایت به ارز تك نرخی دادند ولی ای كاش این تصمیم ۱۵ سال زودتر گرفته می شد.
نگرانی كجاست
با توجه به شرایط موجود و هشدارهایی كه درمورد آینده داده می شود به نظر می رسد اختلاف نظر چندانی برای واقعی كردن قیمت های فرآورده های نفتی وجود نداشته باشد. آنچه مورد نگرانی و اختلاف است اثرات منفی (واقعی و غیرواقعی) این اقدام (چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم) بر اقشار كم درآمد و آسیب پذیر جامعه و چگونگی حمایت از آنها است. این دغدغه اصلی مسئولان البته دغدغه درستی است. حذف یارانه، آن هم در مورد سوخت تصمیمی است بس پرمخاطره كه می تواند مخالفت های شدید سیاسی و اجتماعی را در پی داشته باشد و این امر آنقدر پراهمیت است كه به دولت ها كمتر جرات اتخاذ تصمیمی اینچنین سترگ برای ساماندهی وضعیت اقتصادی را می دهد. ولی آیا اگر مسئله ای پیچیده و راه حلش دشوار شد، باید صورت مسئله را پاك كرد یا باید كوشید تا به هر ترتیب ممكن بهترین راه حل موجود را انتخاب و به مرور زمان آن را بهینه كرد.برای اصلاح قیمت فرآورده های نفت باید ساختار تولید و توزیع را اصلاح كرد و با بسترسازی مناسب سمت و سوی جامعه را به طرف پذیرش قیمت های واقعی كالاهای سوبسیدی پیش برد. قطعاً اگر عینك بلندنظری را به چشم بزنیم و مجموعه برنامه هایی را تدوین كنیم كه برای شئون مختلف این بحث چاره اندیشی كند رسیدن به هدف و حذف یارانه ها دور از ذهن كه نه، حتی دور از دسترس هم نخواهد بود. اگر امروز می توان از ارائه برنامه سخن گفت، فردا شرایط تحمیلی، برنامه هایش را به ما دیكته خواهد كرد.این نوشتار بر آن است تا طرحی جامع و به هم پیوسته ارائه نماید تا در قالب آن بتوان یارانه های فرآورده های نفتی را حذف كرد. این طرح شامل پروژه های مختلفی است كه بعضاً باید پیش از شروع واقعی كردن قیمت ها به پایان رسند. اگر چه بخشی از پروژه ها در زمان مشخص و بخش دیگری تا انتهای طرح حذف یارانه ها ادامه خواهد داشت. نمی توان ادعا كرد كه تدوین چنین طرحی پایان بحث های كارشناسانه درباره حذف یارانه هاست اما می توان امید داشت تا چنین طرحی حساسیت كارشناسان را برانگیخته و با ارائه نظرات اصلاحی گامی ملی در جهت سالم سازی اقتصاد ایران اسلامی برداشته شود. به ویژه آنكه دستگاه هایی نظیر دولت و مجلس نیز همگام در تدوین و اجرای طرح پیش بیایند.
طرح ۴ ساله
«طرح جامع حذف یارانه فرآورده های نفتی» طرحی است چهار ساله كه اهداف متعددی را مورد توجه قرار داده است. با اجرای این طرح اهداف زیر محقق خواهد شد:الف _ تصدی گری دولت در بخش هایی از اقتصادكشور به حداقل می رسد.ب _ در مصرف ثروت های خدادادی نظیر نفت عدالت بیشتر رعایت می شود. ج _ خدمات حمل ونقل شهری رقابت آمیز و مردمی می شود.د _ از فناوریهای جدید در ارائه خدمات شهری بهره گیری می شود.ه - در مصرف فرآورده های نفتی صرفه جوئی و قاچاق آن كاهش می یابد و _ مواد سوختی به قیمت های رقابتی بین المللی عرضه می شوند.ض _ اقشار آسیب پذیر جامعه در برابر اثرات سوء جانبی ناشی از اصلاح ساختار قیمت ها مورد حمایت قرار می گیرند.ح _ سرمایه گذاری مردم در بخش های پایین دستی صنعت نفت، شامل پالایشگاه ها و سیستم های انتقال و توزیع فرآورده مورد تشویق و حمایت قرار خواهد گرفت.ت _ شركت های حمل ونقل شهری توسط مردم تشكیل خواهد شد.ی _ شركت های واحد اتوبوسرانی شهری به كاركنان آنها واگذار می شود.ك _ تردد اتومبیل ها درشهرهای بزرگ كمتر خواهد شد.ل _ شبكه اتوبان های شهری و بین شهری با ترغیب سرمایه گذاری مردم در این حوزه گسترش می یابد.م _ با وارد كردن سرمایه های مردم به پروژه های ملی، اجرای این پروژه ها سریع تر، ارزانتر و منطقی تر خواهد شد.برای تحقق اهداف فوق كه در یك افق ۴ ساله مورد توجه قرار گرفته، با استفاده از تیم كارشناسی پروژه های مختلفی طراحی شده است.
گام اول: مردم را همراه كنیم
نخستین پروژه طرح، پروژه شفاف سازی طرح برای مردم است. باید مردم از نگرانی در آیند. باید انذار آینده را داد و ویژگی های مثبت و منفی طرح را با آنها در میان گذاشت. در دنیای امروز هیچ طرحی بدون مشاركت واقعی مردم به درستی اجرا نمی شود بنابراین نخستین اصل در اجرای طرح حذف یارانه های سوخت، اجرای پروژه شفاف سازی است. پس از تكمیل و بررسی كارشناسانه طرح، باید آن را در معرض افكارعموم قرار داد. روزنامه ها و صداوسیما برای مدت سه ماه توان خود را به كار خواهند گرفت تا طرح را به نقد كشیده و زوایای مثبت و منفی آن را علنی كنند. دولت نیز موظف می شود گروهی از متخصصین را مسئول پیگیری و پاسخ به اشكالات طرح و به كارگیری پیشنهادات مفید نماید. طرح حذف یارانه ها باید به گونه ای شفاف گردد كه اكثریت مردم به اجرای طرح معتقد شوند. این پروژه از زمان شروع طرح اجرا شده و تا زمانی كه نیاز آن احساس شود ادامه می یابد.
گام دوم: ترغیب مردم به صرفه جویی
هدف اصلی از اجرای این طرح صرفه جویی درمصرف فرآورده های نفتی است. لذا باید «مصرف به اندازه» ، ملكه ذهنی مردم شود به همین منظور گام دوم اجرای طرح، ترغیب مردم به كاهش مصرف انرژی است. این مهم حاصل نخواهد شد مگر با استفاده از فن تبلیغ با روش های روز و تشویق مردم به انحای مختلف. اما پیش از اینكه پای مردم به این بحث باز شود باید از خود شروع كرد. همه مقامات و دستگاه های دولتی و نهادهای وابسته به دولت بایستی به طور علنی برنامه های صرفه جویی در مصرف انرژی را شروع كنند. مردم باید ببینند كه دولت و دولتمردان از خود شروع كرده اند. هر جا مردم احساس كرده اند كه مجری، بزرگ ترین متعهد به آرمان های برنامه است با آن همراه شده اند. دستگاه های دولتی باید، هم صرفه جویی را آغاز كنند و هم، برای آن تبلیغ نمایند. این دومین پروژه طرح است. پروژه دوم نیز از ابتدای طرح شروع و ۴ سال ادامه خواهد یافت.
گام سوم و چهارم:
گازسوز كردن و تنظیم موتور خودروها
كاهش مصرف سوخت جز با كاهش مصرف سوخت وسایط نقلیه عمومی و شخصی امكان پذیر نیست. خودروهایی در كشور تولید می شوند كه بعضاً با استانداردهای جهانی سنخیتی ندارند. خوشبختانه تولید پیكان قرار است تا پایان امسال متوقف شود و انشاءالله از سال آینده این خودروی بنزین خوار را دیگر در چرخه تولید كشور نخواهیم دید. برنامه گازسوز كردن وسایط نقلیه هم اكنون در دست اجراست اما سرعت آن كافی نیست. باید سرعت گازسوز كردن وسایط نقلیه افزایش یافته و امكاناتی نظیر پمپ های گاز نیز در سطح شهرها به طور گسترده تعبیه شود. تولید خودروهای با سوخت اولیه گازرا نیز باید در كارخانه های خودروسازافزایش داد. گازسوز كردن خودروها و تولید ماشین های گازسوز دو برنامه ای است كه اگرچه در حال حاضر در كشور اجرا می شود اما باید در روند آن تسریع قابل ملاحظه ای رخ دهد. در این راستا باید به برنامه تنظیم موتور وسایط نقلیه نیز توجه ویژه ای كرد. از زمان شروع طرح دیگر هیچ خودرویی بدون داشتن برگه تنظیم موتور حق تردد نداشته باشد.
گام پنجم: كسب تجربه با شروع طرح در دستگاه های دولتی
شش ماه پس از شروع طرح، قیمت همه مواد نفتی ، گاز و برق برای همه دستگاه های دولتی اعم از وزارتخانه ها، شركت های دولتی، نهادها، ارگان ها، سازمان ها و موسسات مربوط به آنها براساس قیمت های بین المللی و به صورت رقابتی محاسبه خواهد شد. در ازای آن نیز قیمت یا ارزش كالا های تولیدی و خدماتی آنها به میزان تاثیر افزایش قیمت مواد سوختی، افزایش می یابد. به عبارت ساده تر اگر شركت ها و سازمان ها سوخت را گران می خرند خدمات و یا تولیداتشان را نیز گران عرضه می كنند. حال اگر در مورد مصرف فرآورده ، یا محصولی كمكی لازم باشد دولت دیگر یارانه ای پرداخت نخواهد كرد بلكه كمك را صرفاً به صورت نقدی عرضه می كند تا نرخ كالا یا خدمات متناسب و رقابتی باقی بماند.
گام ششم: مردم در پالایشگاه ها
شركت ملی نفت می تواند براساس سیاست های اعلام شده در برنامه پنج ساله پالایشگاه های موجود را (توصیه می شودبه جز پالایشگاه های تهران و اصفهان ) به مردم بفروشد. در حال حاضر به دلیل سوبسیدی بودن قیمت فرآورده ها سرمایه گذاری در این كار سودآور نیست ولی با آزاد شدن قیمت فرآورده ، سرمایه گذاری در امر پالایشگاه با صرفه می شود. روش های متعددی را برای واگذاری می توان پیشنهاد كرد كه در زمان مناسب ارائه خواهد شد. اما در این مسیر مقاومت هایی وجود خواهد داشت. یكی از مشكلات خصوصی سازی در وزارت نفت وضعیت پرسنل واحدهاست. اكثر كاركنان واحدها بر این باورند كه خصوصی سازی واحد ها، آنها را از مزایای كارمندی نفت محروم نموده و چه بسا حتی به بیكاری آنها منجر شود. بر همین اساس كاركنان عموماً در مقابل این قبیل اصلاحات مقاومت نشان داده و با تحصن و اعتصاب سعی می كنند از آن جلوگیری كنند. برای رفع این مشكل نیز می توان راهكاری ارائه كرد. پیشنهاد می شود شركت ملی نفت ایران به كاركنان این واحدها تا ۵سال پس از انجام خصوصی سازی فرصت دهد تا در مورد انتقال خود به شركت جدید یا ادامه خدمت در شركت نفت تصمیم بگیرند. این سیاست نگرانی از بیكار شدن را از دل كاركنان می برد و اگر واحد خصوصی شده موفق شود كه خواهد شد، قطعاً كاركنان با اشتیاق به آن منتقل خواهند شد.این پروژه شش ماه پس از شروع طرح آغاز و تا زمان اتمام خصوصی سازی ادامه می یابد. در مورد پمپ بنزین ها نیز باید گفت به دلیل سوبسیدی بودن انواع سوخت و حق العمل ناچیز پمپ بنزین ها، علاقه مندی برای خرید این مراكز از طرف مردم كم است. در صورت رها شدن این سیستم از دست دولت به طور قطع علاقمندی بیشتری نسبت به خرید پمپ بنزین ها پیدا خواهد شد. این پروژه نیز تا اتمام خصوصی شدن همه جایگاه های سوخت رسان ادامه می یابد.
گام هفتم: گسترش مالكیت مردمی در حمل و نقل
برای حل مشكل حمل و نقل عمومی شهری وبین شهری نسبت به تشكیل تعدادی شركت اتوبوسرانی خصوصی برای هر شهر بزرگ اقدام خواهد شد. سرمایه مورد نیاز این شركت ها نیز از محل اعتبار تخصیص داده شده به مردم در این طرح تامین می شود.در صورت نیاز به كمك مالی دولت یا شهرداری ها جهت اقتصادی كردن این پروژه ها،كمك لازم از طریق درآمد حاصل ازطرح حذف سوبسید پرداخت می گردد.
گام هشتم: واگذاری شركت های واحد اتوبوسرانی به كاركنان
خوشبختانه پروژه واگذاری شركت های واحد اتوبوسرانی به كاركنان آنها در چند شهر بزرگ مانند اصفهان، و شیراز اجرا شده كه كم و بیش نیز موفق بوده اند. برای جلوگیری از خطر های احتمالی ناشی از خصوصی سازی یكباره، شركت های اتوبوسرانی در شهر های بزرگ به كاركنان آنها واگذار شده و زیر نظر شهرداری ها به كار خود ادامه خواهند داد.
نتیجه گیری :
شهرداری ها می توانند با برنامه ریزی و استفاده از تجربیات سایر كشورها پروژه هایی را در سطح كلان شهرها اجرا نمایند كه منجربه كاهش تردد اتومبیل ها در سطح شهرها شود. برای نمونه طرح«همسفر» را در اینجا پیشنهاد می كنیم : افرادی كه در روزهای كاری هفته به مركز شهر تردد می كنند از طریق تلفن یا تماس اینترنتی می توانند آدرس مبدا و مقصد خود و ساعت ترددشان را به مركزی كه توسط شهرداری تاسیس می شد اعلام كنند. این مركز افرادی را كه در یك مسیر تردد می كنند را به یكدیگر معرفی می كند. این افراد می توانند با استفاده از ماشین یكدیگر یا با یك خودرو ی واحد و به صورت مشترك به مركز شهر تردد كرده تا ضمن كاهش تعداد خودرو ها از مصرف سوخت و آلودگی هوا و هزینه سرانه بكاهند. افرادی كه در یك اداره یا شركت فعالیت می كنند می توانند این هماهنگی را خود راسا انجام دهند. برای استقبال از این طرح راهنمایی و رانندگی موظف خواهد شد كه در محدوده بزرگی از شهر تردد خودرو های شخصی با كمتر از سه یا چهار سرنشین را در ساعات اولیه صبح و بعدازظهر ممنوع نماید
در بیشتر کشورها، بخش عمده ای از منابع درآمدی دولت، از طریق مالیات تامین می شود. سهم مالیات از کل درآمدهای عمومی در میان کشورها، متفاوت است و میزان آن بستگی به سطح توسعه و ساختار اقتصادی آنها دارد. در این میان، فرار مالیاتی و گریز از مالیات در کشورها باعث شده است تا درآمدهای مالیاتی کشورها، همواره از آنچه که برآورد می شود کمتر باشد و تمامی کشورها تلاش خود را برای کاهش این دو پدیده به کار می گیرند یا از طریق اصلاح نظام مالیاتی، به چاره جویی برمی خیزند.
فرار مالیاتی چیست؟
هرگونه تلاش غیرقانونی برای پرداخت نکردن مالیات مانند ندادن اطلاعات لازم در مورد عواید و منافع مشمول مالیات به مقامات مسئول ، فرار مالیاتی خوانده می شود.
تعریف فرار مالیاتی، برای انواع مالیات ها یکسان است. در فرار مالیاتی، به رغم تطبیق فعالیت با قوانین، در اجرای فعالیت یک یا چند ضابطه مصوب مراجع ذی ربط تعمداً نادیده گرفته می شود.
تمایز فرار مالیاتی و اجتناب مالیاتی
تمایز مفهومی بین فرار مالیاتی و اجتناب از پرداخت مالیات به قانونی یا غیرقانونی بودن رفتار مؤدیان مربوط می شود . فرار مالیاتی، یک نوع تخلف از قانون است. وقتی که یک مؤدی مالیاتی از ارائه گزارش درست در مورد درآمدهای حاصل از کار یا سرمایه خود که مشمول پرداخت مالیات می شود ، امتناع می کند ، یک نوع عمل غیر رسمی انجام می دهد که او را از چشم مقامات دولتی و مالیاتی کشور دور نگه می دارد. اما در اجتناب از مالیات، فرد نگران نیست که عمل او افشا شود . اجتناب از مالیات ، از خلاCهای قانونی در قانون مالیات ها نشات می گیرد. در اینجا فرد به منظور کاهش قابلیت پرداخت مالیات، خود دنبال راه های گریز می گردد . مثلاً درآمدهای نیروی کار را در قالب درآمد سرمایه نشان می دهد که از نرخ پایین تری برای مالیات برخوردارند. در اجتناب از مالیات ، مؤدی مالیاتی دلیلی ندارد نگران احتمال افشا شدن باشد، چرا که او الزاماً تمامی مبادلات خود را با جزئیات آن البته به شکل غیر واقعی، یاددا شت و ثبت می کند.
در واقع ، عوامل اقتصادی با استفاده از روزنه های قانون مالیات و بازبینی در تصمیمات اقتصادی خود تلاش می کنند تا بدهی مالیاتی خود را کاهش دهند. از آنجا که اجتناب از پرداخت مالیات فعالیتی به ظاهر قانونی است، از این رو بیشتر از فرار مالیاتی در معرض دید است.
فصل اول
تعریف مالیات و انواع آن
مالیات مبلغی است که افراد و مؤسسات برای تأمین بخشی از هزینه ها و تحقق برخی از اهداف دولت می پردازند و معمولاً متناسب با میزان درآمد ، و یا ثروت آن ها تعیین می گردد.
که دولت ها مالیات را برای رسیدن به اهدافی وضع می کنند.
اهداف وضع مالیات
تحقق بخشی از درآمدهای دولت
تعدیل توزیع درآمد و ثروت جامعه
کنترل و هدایت مخارج و هزینه ها در اقتصاد
کنترل حجم واردات و صادرات
که دارای انواع مستقیم و غیر مستقیم هستند.
مالیات های مستقیم
که دولت بر دارایی و درآمد افراد و مؤسسات وضع می کند.
الف) مالیات بر دارایی ، مانند: 1. مالیات ارث 2. حق تمبر
ب) مالیات بر درآمد، مانند 1. مالیات درآمد املاک 2. مالیات بر درآمد حقوقی
. مالیات های غیر مستقیم
که بر قیمت کالاها و خدمات اضافه شده می باشد:
الف) مالیات بر واردات، مانند: 1. حقوق گمرکی
ب) مالیات بر مصرف و فروش، مانند: 1. مالیات نوشابه های غیر الکلی
اشخاص مشمول مالیات
مواد 1 و 2 قانون مالیات های مستقیم – اصلاحی 27 / 11 / 1380
ماده 1. اشخاص زیر مشمول پرداخت مالیات می باشند:
کلیه مالکین نسبت به اموال یا املاک خود واقع در ایران.
هر شخص حقیقی ایرانی مقیم ایران نسبت به کلیه درآمدهایی که تحصیل می نماید.
هر شخص ایرانی مقیم خارج از ایران نسبت به کلیه درآمدهایی که در ایران تحصیل می کند.
هر شخص حقوقی ایرانی نسبت به کلیه درآمدهایی که در ایران یا خارج از ایران تحصیل می نماید.
هر شخص غیر ایرانی نسبت به درآمدهایی که در ایران تحصیل می نماید و درآمدهای واگذاری امتیازات و ...
ماده 2. اشخاص زیر مشمول مالیات های نیستند:
1.وزارتخانه ها و مؤسسات دولتی
2.دستگاههایی که بودجه آنها به وسیله دولت تأمین می شود.
3.شهرداری ها
تبصره 1. شرکت هایی که سرمایه آنها متعلق به اشخاص و مؤسسه های فوق باشد.
تبصره 2. درآمدهای حاصل از فعالیت های اقتصادی از قبیل فعالیت های صنعتی ، معدنی و ... مشمول مالیات خواهد بود.
مسئولان اداره امور نسبت به سهم فعالیت مذکور مکلف به انجام دادن تکالیف مربوط طبق مقررات خواهند بود.
تبصره 3. معافیت مالیاتی این ماده برای مواردی که از طرف حضرت امام خمینی (ره) یا مقام معظم رهبری دارای مجوز می باشند بر اساس نظر مقام معظم رهبری قابلیت اجرا خواهد داشت.
فصل سوم
مالیات بر ارث
مواد 17 تا 43 قانون مالیات های مستقیم – اصلاحی 27 / 11/ 1380
ماده 17 . هرگاه در نتیجه فوت شخصی اعم از واقعی یا فرضی اموالی از متوفی باقی بماند به شرح زیر مشمول مالیات است:
1-. در صورتی که متوفی یا وراث یا هر دو ایرانی مقیم ایران باشند نسبت به سهم الارث هر یک از وراث از اموال مشمول مالیات بر ارث پس از کسر مالیات به نرخ ماده 20 این قانون.
. در صورتی که متوفی و وراث هر دو ایرانی مقیم خارج از ایران باشند سهم الارث هر یک از وراث از اموال و حقوق مالی متوفی که در ایران موجود است به نرخ مذکور در ماده 20 این قانون
در مورد اتباع خارجی و سایر موارد نسبت به آن قسمت از اموال و حقوق مالی متوفی که در ایران موجود است کلاً مشمول مالیات به نرخ مذکور در ماده 20 این قانون برای وراث طبقه دوم
وراث متوفی
ماده 18. به سه طبقه:
طبقه اول: پدر، مادر، زن، شوهر، اولاد و اولاد اولاد.
طبقه دوم: اجداد ، برادر خواهر و اولاد آنها.
طبقه سوم: عمو، عمه، دایی، خاله و اولاد آنها.
ماترک مشمول مالیات
ماده 19. کلیه ماترک متوفی،منقول و غیر منقول و مطالبات قابل وصول و حقوق مالی پس از کسر هزینه کفن و دفن در حدود عرف و عادت و واجبات مالی و عبادی در حدود شرعی و دیون متوفی.
تبصره. بدهی که متوفی به وراث خود دارد کسر و در مورد مهریه و نفقه ایام عده، تأیید هیأت مذکور لازم نیست و در مورد وراث طبقه دوم و سوم کسر دیون منوط به خود دارای وراث از طبقه ماقبل باشد.
از سهم الارث هر یک از وراث اول مبلغ سی میلیون ریال وراث طبقه اول که کمتر از بیست سال سن داشته یا محجور یا معلول از کار افتاده باشند مبلغ پنجاه میلیون ریال معافیت خواهد بود.
ماده 21. اموالی متوفی که تا یکسال پس از قطعیت مالیات و غیر قابل رسیدگی بودن پرونده امر در مراجع مالیاتی طبق قوانین یا احکام خاص مالکیت آنها سلب از مشمول مالیات بر ارث خارج می باشد.
ماده 22. در صورتی که به موجب رأی هیأت حل اختلاف مالیاتی مطالبات متوفی غیر قابل وصول تشخیص داده شود، مطالبات مذکور جزء ماترک منظور نمی شود و مالیات وصولی مسترد خواهد شد.
معافیت های مالیاتی
ماده 24
1.وجوه بازنشستگی و وظیفه و پس انداز خدمت و ...
2.اموالی مورد وقف برای سازمان های ماده 2
3. (80%) اوراق مشارکت (50%) ارزش سهام (40%) ارزش سهام در بورس (40%) دارایی در واحدهای تولیدی، و...
ماده 25. وراث طبقات اول و دوم نسبت به اموال شهدای انقلاب اسلامی مشمول مالیات بر ارث موضوع این فصل نخواهند بود.
احراز شهادت برای استفاده از مقررات این ماده منوط به تأیید یکی از نیروهای مسلح و یا بنیاد شهید
ماده 26. وراث مکلف اند ظرف شش ماه از تاریخ فوت متوفی اظهارنامه ای حاوی کلیه اقلام ماترک با تعیین بهای زمان به ضمیمه مدارک زیر به اداره امور مالیاتی صلاحیتدار تسلیم و رسید دریافت دارند.
رونوشت بدهی متوفی.
رونوشت اوراقی که مثبت حق مالکیت متوفی نسبت به تموال و حقوق مالی است.
اگر اظهارنامه بوسیله وکیل و یا قیم یا ولی داده شود رونوشت وکالت نامه یا قیم نامه.
رونوشت آخرین وصیت نامه
ماده 27. اداره امور مالیاتی صلاحیتدار در مورد ارث، امور مالیاتی آخرین که اقامتگاه قانونی متوفی در محدوده آن واقع بوده است و اگر متوفی در ایران مقیم نبوده، اداره امور مالیاتی مربوط در تهران.
ماده 28. مشمولین مالیات بر ارث مکلف اند مالیات متعلق را بر اساس اظهارنامه تا سه ماه از انقضای مهلت تسلیم اظهارنامه به رسم علی الحساب پرداخت کنند. امور مالیاتی مکلفند مفاصا حساب را ظرف یک هفته تسلیم نماید.
ماده 30. اداره امور مالیاتی مربوطه مکلف است اظهارنامه مؤدیان را طبق مقررات این فصل رسیدگی و ارزش اموال را تشخیص و به شرح زیر عمل کند:
الف) اگر ارزش اموال بیش از پانزده درصد اختلاف نباشد، اظهارنامه را قطعی تلقی نماید.
ماده 31. اداره امور مالیاتی باید ازتسلیم اظهارنامه از طرف وراث یا نماینده قانونی آنها در صورت درخواست کتبی ظرف یک هفته گواهینامه متضمن رونوشت مصدق ریز ماترک را صادر و به مؤدی تسلیم نماید.
ماده 32. مأخذ ارزیابی املاک اعم از عرصه یا اعیان، ارزش معاملاتی ملک بارعایت تبصره (1) ماده 59 این قانون در زمان فوت بوده و مأخذ ارزیابی سایر اموال متوفی ، ارزش آن ها در تاریخ فوت خواهد بود.
ماده 33. مأموران کنسولی ایران در خارج از کشور موظف اند ظرف سه ماه از تاریخ اطلاع از وقوع فوت اتباع ایرانی مراتب را ضمن ارسال کلیه اطلاعات در مورد ماترک آنان با تعیین مشخصات اعلام نمایند.
ماده 34 بانک ها و ... که اموالی از متوفی نزد خود دارند مکلف اند ظرف یک ماه از تاریخ اطلاع از فوت صورت آن اموال را تنظیم و به اداره امور مالیاتی ، اسناد مورد نیاز را برای رسیدگی در اختیار آنها بگذارند.
ماده 35. اداره ثبت اسناد و املاک موقعی که مال غیر منقول را به اسم وراث یا موصی له ثبت می نمایند، باید گواهینامه اداره امور مالیاتی صلاحیتدار را مبنی بر عدم شمول مطالبه نمایند و قبل از آن مجاز به ثبت نیستند.
ماده 36. بانک ها و شرکت ها و اشخاصی که وجوه نقد یا سفته یا جواهر یا سهام سهم الشرکه و یا هر نوع مال دیگر از متوفی نزد خود دارند مجاز نخواهند بود آن را به وراث یا وصی حسب مورد تسلیم نمایند.
ماده 37. در صورتی که به موجب احکام دادگاه ها بر اساس حقوق مالی متوفی مالی به ورثه برسد ، مدیران دفتر دادگاه ها مکلف اند رونوشت حکم را به امور مالیاتی مربوط ارسال دارند تا در صورت وصول نشدن مالیات کسر گردد.
ماده 41. سازمان امور مالیاتی کشور می تواند در صورتی که جزء ماترک، وجوه نقد موجود نباشد به تقاضای کتبی وراث معادل مالیات متعلق، مالی را از ماترک مبنای محاسبه مالیات به جای مالیات قبول کند.
انواع مالیات بر ارزش افزوده
مالیات بر ارزش افزوده، نوعی مالیات چند مرحلهای است که در مراحل مختلف زنجیره تولید، توزیع بر اساس درصدی از ارزش افزده کالاهای تولید شده و یا خدمات ارائه شده اخذ میشود، این مالیات در واقع نوعی مالیات بر فروش چند مرحلهای است که خرید کالاها و خدمات واسطهای را از پرداخت مالیات معاف میکند.
انواع مالیات بر ارزش افزوده:
قبل از توضیح انواع مالیات بر ارزش افزوده، لازم است که مفهوم تولید ناخالص داخلی یا GDP مطرح شود. تولید ناخالص داخلی، ارزش پولی کلیه کالاها و خدمات تولید شده در یک کشور، بدون توجه به ملیت صاحبان این عامل، در یک دوره معین (دوره یکساله)، به قیمت جاری میباشد . برای محاسبه GDP از دو روش استفاده میشود:
1ـ روش ارزش افزوده به قیمت عوامل تولید که، حاصل جمع کلیه ارزش افزودههای ایجاد شده، توسط تمامی بخشهای اقتصادی یک کشور با کسر کارمزد احتسابی، میباشد.
2ـ روش مخارج به قیمت بازاری که، از حاصل جمع کلیه هزینههای مربوط به بخش خصوصی و دولتی، مخارج سرمایهگذاری و خالص صادرات در یک اقتصاد، بدستمیآید.
(GDP = C + I + G + )X-M
C: میزان مخارج مصرفی بخش خصوصی؛
I: مخارج سرمایهگذاری؛
G: مخارج بخش دولتی؛
X: معرف صادرات؛
M: معرف میزان واردات یک کشور؛
و همچنین، (X-M) : خالص صادرات میباشد.
در نظام مالیات بر ارزش افزوده، برای مشخص نمودن پایه مالیاتی از تولید ناخالص داخلی به روش مخارج استفاده میشود. اکنون که پایه مالیاتی با توجه به تولید ناخالص داخلی مشخص گردید، به معرفی انواع مختلف مالیات بر ارزش افزوده پرداخته میشود:
مالیات بر ارزش افزوده از نوع تولیدی(VATp):
در روش مالیات بر ارزش افزوده از نوع تولیدی، مالیات کلی بر فروش اعمال میشود. این نوع مالیات هم بر کالاهای مصرفی و هم کالاهای سرمایهای اعمال میگردد. یعنی به خرید کالاهای سرمایهای توسط بنگاه اقتصادی اعتبار مالیاتی تعلق نمیگیرد.
(VATp) = GDP = C + G + I + (X – M) پایه مالیاتی
از آنجایی که در مالیات بر ارزش افزوده از نوع تولیدی، هزینه کالاهای سرمایهای نیز مشمول مالیات میشود، ممکن است انگیزه سرمایهگذاری به دلیل بالا رفتن هزینههای سرمایهگذاری کاهش یابد. با وجود اینکه این روش دارای پایه مالیاتی گستردهای است و باعث ایجاد درآمد بیشتر برای دولت میشود، به دلیل برخی از اهداف مدنظر از جمله کارایی نظام مالیاتی، از این روش صرف نظر شده است.
مالیات بر ارزش افزوده از نوع درآمدی (VATI):
مالیات بر ارزش افزوده از نوع درآمد، مالیات بر فروش تولید خالص کالاها میباشد. در این نوع از مالیات بر ارزش افزوده، استهلاک (D) از پایه مالیات کسر شده و سرمایهگذاری خالص مشمول مالیات میشود.
(VATI) = GDP - D = C + G + (I - D) + (X-M)پایه مالیاتی
این روش نسبت به روش مالیات بر ارزش افزوده تولیدی، پایه مالیاتی کوچکتری دارد اما همچنان به بخش تولید و سرمایهگذاری در اقتصاد، تحمیل میشود.
مالیات بر ارزش افزوده از نوع مصرف (VATc):
این نوع مالیات بر ارزش افزوده بر مبنای کالاها و خدمات مصرفی میباشد. در این روش کلیه مخارج سرمایهگذاری ناخالص (I) از پایه مالیاتی حذف میشود.
(VATc) = GDP - I = C + G + (X - M) پایه مالیاتی
در روش مالیات بر ارزش افزوده از نوع مصرف، همانطوری که مشاهده میشود، سرمایهگذاری و استهلاک از شمول پایه مالیاتی خارج شده، یعنی در این حالت بار مالیاتی از تولید به مصرف انتقال یافته است. این امر باعث بالا رفتن انگیزه سرمایهگذاری و تولید در اقتصاد میشود. بنابراین اکثر کشورهای اجرا کننده نظام مالیات بر ارزش افزوده از این روش استفاده مینمایند.
فصل چهارم :
حق تمبر
مواد 44 تا 51 قانون مالیاتهای مستقیم
یست ماده 44. از هر برگ چک که از طرف بانکها چاپ می شود دویست (200) ریال حق تمبر اخذ می شود
ماده 45. از اوراق مشروحه زیر نسبت به مبلغ آنها معادل سه در هزار حق تمبر اخذ می شود :
فته برات ، فته طلب ( سفته ) و نظایر آنها .
تبصره . حق تمبر مقرر در این ماده بابت
کمتر از هزار ریال معادل حق تمبر هزار ریال خواهد بود .
ماده 46. از کلیه اسناد تجاری قابل انتقال که در ایران صادر و یا معادله و مورد استفاده قرار داده می شود ( به استثنای اوراق مذکور در مواد 45و 48 این قانون )
و اسناد کاشف از حقوق مالکیت نسبت به مال التجاره از قبیل بارنامه دریایی و هوایی و همچنین اواق بیمه و مال التجاره ، پنج هزار ( 5000) ریال وبارنامه زمینی و صورت وضعیت مسافری یک هزار (1000) ریال
حق تمبر دریافت خواهد شد . موسسه های حمل و نقل مسئول تنظیم دقیق بارنامه هستند و باید هویت و نشانی صحیح صاحب کالا و سایر اطلاعات مربوط را در آن درج نمایند و نسخ کافی اوراق مذکور را حداقل تا پنج سال از تاریخ صدور نگاهداری کنند .
تبصره :از اوراق و مدارک زیر به شرح مقرر در این تبصره حق تمبر اخذ می شود : تبصره 1. از کارت معافیت هر یک از مشمولان که به انحای مختلف از انجام دادن خدمت وظیفه
معاف می شوند بابت صدورکارت معافیت مذکور ، مبلغ ده هزار (000/10) ریال
تبصره 2 :
از هر گونه گواهینامه رانندگی بین المللی مبلغ پنجاه هزار (000/50) ریال . .
تبصره3 :
از هر پلاک ترانزیت انواع خودرو و همچنین از شماره گذاری هر وسیله نقلیه که به صورت موقت وارد کشور می شود مبلغ دویست هزار ریال(000/2000)
تبصره 4 :
از گواهینامه رانندگی انواع خودرو به ازای هر سال مدت اعتبار مبلغ یک هزار (1000) ریال
تبصره 5 :
از کارنامه و گواهینامه دانش آموزان دوره ابتدایی ، راهنمایی و متوسطه مبلغ یک هزار (1000) ریال .
تبصره 6 :
از دانشنامه و گواهی دانشنامه کاردانی ، کارشناسی ، کارشناسی ارشد ، دکترا و بالاتر مبلغ ده هزار ریال (000/10) ریال .
تبصره 7:
از گواهی ارزش تحصیلی دوره های ابتدایی ، راهنمایی و متوسطه خارجی مبلغ بیست هزار (000/20) ریال .
تبصره 8 :
از گواهی ارزش تحصیلی دوره های فنی و حرفه ای و دانشگاهی خارجی مبلغ پنجاه هزار ( 000/50) ریال
تبصره 9:
از پروانه مامایی یا مدرک تحصیلی دوره کاردانی و
دندانپزشکی تجربی مبلغ بیست هزار ( 000/20) ریال
تبصره 10:
از پروانه ماغل پزشکی ، دندانپزشکی ، پیراپزشکی ، دامپزشکی و دارو سازی مبلغ یکصد هزار (000/100) ریال .
تبصره 11:
از جواز تاسیس ، کارت شناسایی واحدهای تولیدی و معدنی ، کارت بازرگانی ، پروانه وکالت و کارشناسی و سایر پروانه های کسب و کار ، بابت صدور مبلغ یکصد هزار
( 000/100) ریال و بابت تجدید مبلغ پنجاه هزار ( 000/500) ریال
ماده 47. از کلیه قراردادها و اسناد مشابه آنها به شرح زیر که بین بانکها و مشتریان آنها مبادله یا از طرف مشتریان تعهد می شود در صورتی که در دفاتر اسناد رسمی ثبت نشود ، معادل ده هزار ریال (000/10) ریال حق تمبر اخذ می شود :
1. برگ قبول شرایط عمومی حساب جاری .
2. قرار داد وام یا اعطای تسهیلات از هر نوع که باشد و نیز اوراق و فرمهای تعهد آوری که بانکها به نامهای مختلف در موقع انجام معاملات به امضای مشتریان خود می رسانند .
3. قرار دادهای انواع سپرده های سرمایه گذاری .
4. و کالتنامه های بانکی که در دفتر بانک تنظیم می شود و مشتریان حق امضای خود را به دیگری واگذار می نمایند .
ماده 48: سهام و سهام الشرکه کلیه شرکت ها ی ایرانی موضوع قانون تجارت به استثنای شرکتهای تعاونی بر اساس ارزش اسمی سهام یا سهم الشرکه به قرار دو در هزار مشمول حق تمبر .
خواهد بود کسور صد ( 100) ریال هم صد (100) ریال محسوب می شود .
تبصره : حق تمبر سهام و سهام الشرکه شرکتها باید ظرف دو ماه از تاریخ ثبت قانونی شرکت و در مورد افزایش سرمایه و سهام اضافی از تاریخ ثبت افزایش سرمایه در اداره ثبت شرکتها از طریق ابطال تمبر پرداخت شود افزایش سرمایه در مورد
شرکتهایی که قبلا سرمایه خود را کاهش داده اند تا زمانی که حق تمبر آن پرداخت شده است مشمول حق تمبر مجدد نخواهد بود .
ماده 49. در صورتی که اسناد مشمول حق تمبر موضوع 45، 46، 47، 48 این قانون در ایران صادر شده باشد اولین
شخصی که اسناد مزبور را متصرف می شود باید قبل از هر نوع امضاء اعم از ظهر نویسی یا معادله یا قبولی یا پرداخت به ترتیب فوق عمل نماید و در هر صورت کلیه موسسات یا اشخاصی که در ایران اسناد مذکور را معامله یا دریافت یا تادیه می نمایند متضامنا مسئولیت پرداخت حقوق مقرر خواهند بود. .
ماده 50 :
وزارت امور اقتصادی و دارایی مجاز است سفته برات و بارنامه و اوراق دیگر مشمول حق تمبر را چاپ و در دسترس متقاضیان بگذارد . وزارت امور اقتصادی و دارایی می تواند در مواردی که مقتضی بداند به جای ابطال و الصاق تمبر به دریافت حق تمبر در قبال صدور قبض مالیات اکتفا نماید. .
ماده 51
در صورت تخلف از مقررات این فصل ، متخلف علاوه بر اصل حق تمبر معادل دو برابر آن جریمه خواهد شد. .
فصل پنجم:
مالیات بر درآمد اجاره املاک
مواد 52تا57 قانون مالیاتهای مستقیم
52- درآمد شخص حقوقی یا حقیقی ناشی از واگذاری حقوق خود نسبت به املاک واقع در ایران پس از کسر معافیتهای مقرر در این قانون مشمول مالیات بر درآمد املاک می باشد.
53- درآمد مشمول مالیات املاکی که به اجاره واگذار می گردد عبارت است از کل مال الاجاره اعم از نقدی و غیر نقدی پس از کسر 25% بابت هزینه ها و استهلاک و و تعهدات نسبت به مورد اجاره
تبصره:
1-املاکی که مجاناٌ در اختیار سازمانها و موسسات موضوع ماده 2 این قانون قرار می گیرد غیر اجاری تلقی می شود .
2- از نظر مالیات بر درآمد اجاره املاک هر واحد آپارتمان یک مستغل محسوب می شود.
3- در مورد املاکی که با اثاثه یا ماشین آلات به اجاره واگذار می شود درآمد ناشی از اجاره اثاثه و ماشین آلات نیز جزء درآمد ملک محسوب و مشمول مالیات این فصل میشود.
تبصره 4- هزینه هایی که به موجب قانون یا قرداد به عهده مالک است و از طرف مستاجر انجام می شود و همچنین مخارجی که به موجب قرارداد انجام آن از طرف مستاجر تقبل شده در صورتی که عرفاٌ به عهده مالک باشد ، به بهای روز انجام هزینه ، تقویم و به عنوان مال الاجاره غیر نقدی به جمع اجاره بهای سال انجام هزینه ، اضافه می شود تبصره 5- در صورتی که مال اعیان احداث شده در عرصه استیجاری ، ملک کلاٌ یا جزئاٌ به اجاره واگذار نماید ، مبلغ اجاره پرداختی بابت عرصه به نسبت مورد اجاره از مال الاجاره دریافتی کسر و مازاد طبق مقررات صدر این ماده مشمول مالیات خواهد بود.
تبصره6- در صورتی که مالک محل سکونت خود را بفروشد و در سند انتقال بدون اجاره بها مهلتی برای تخلیه ملک داده می شود ، در مدتی که محل سکونت انتقال دهنده می باشد تا شش ماه در بیع شرط مادام که طبق شرایط معامله مبیع در اختیار بایع شرطی است، اجاری تلقی نمی شود ، مگر اینکه به موجب اسناد و مدارک ثابت گردد که اجاره پرداخت می شود.
تبصره 7-متحدثاتی که طبق قرارداد از طرف مستاجر ، به نفع موجر ایجاد می شود
بر اساس ارزش معاملاتی روز تحویل متحدثه به موجر تقویم و 50% درصد آن جزء درآمد مشمول مالیات اجاره سال تحویل محسوب می گردد.
ماده54- مال الاجاره از روی سند رسمی تعیین می شود و در صورتی که اجاره نامه رسمی وجود نداشته باشد یا از تسلیم سند یا رونوشت آن خوداری گرددیا موجر علاوه بر اجاره بها وجهی به عنوان ودیعه یا هر عنوان دیگر از مستاجر دریافت نموده باشد، میزان اجاره بها بر اساس املاک مشابه تعیین خواهد شد .
تبصره:
ارزش اجاری مستغلات در مواردی که باید بر اساس اجاره بهای املاک مشابه تقویم گردد
به وسیله اداره امور مالیاتی که ملک در محدوده آن واقع است تعیین خواهد شد.
ماده 55- هر گاه مالک خانه یا آپارتمان مسکونی ،آن را به اجاره واگذار نماید و خود محل دیگری را برای سکونت خویش اجاره نماید یا از خانه سازمانی که کارفرما در اختیار او می گذارد استفاده کند در احتساب درآمد مشمول مالیات این فصل میزان مال الاجاره ای که به موجب سند رسمی می پردازد یا توسط کارفرما از حقوق وی کسر می گردد از کل مال الاجاره در یافتی او کسر خواهد شد.
ماده56- حذف شده است .
ماده 57- در مورد شخص حقیقی که هیچ گونه درآمدی ندارد تا میزان معافیت مالیاتی درآمد حقوق موضوع ماده 84
این قانون از درآمد مشمول مالیات سالانه مستغلات از مالیات معاف و مازاد طبق مقررات این فصل مشمول مالیات میباشند.
در اجرای حکم این ماده حقوق بازنشستگی و وظیفه دریافتی و جوایز و سود ناشی از
سپرده های بانکی درآمد تلقی نخواهد شد.
تبصره:
1- حکم این ماده در مورد فرزندانی صغیری که تحت ولایت پدر باشند جاری نخواهد شد.
فصل نهم:
مالیات بر درآمد مشاغل :
مواد 93 تا 101 قانون مالیاتهای مستقیم
ماده 93- درآمدی که شخص حقیقی از طریق اشتغال به مشاغل یا به عناوین دیگر غیر از موارد مذکور در سایر فصلهای این قانون در ایران تحصیل کند
پس از کسر معافیت های مقرر در این قانون مشمول مالیات بر درآمد مشاغل می باشد.
ماده94. درآمد مشمول مالیات مودیان موضوع این فصل عبارت است از کل فروش کالا و خدمات به اضافه سایر در آمدهای آنان که مشمول مالیات فصول دیگر شناخته نشده پس
از کسر هزینه ها و استهلاکات مربوط طبق مقررات فصل هزینه ها ی قابل قبول و استهلاکات.
ماده 95. صاحبان مشاغل موضوع این فصل مکلف اند اسناد و مدارک مثبته کافی برای تشخیص در آمد مشول مالیات به گروههای زیر تقسیم می شوند:
الف)صاحبان مشاغلی که به موجب این قانون مکلف به ثبت فعالیتهای شغلی خود در دفاتر روزنامه و کل موضوع قانون تجارت هستند و باید دفاتر و اسناد و مدارک مربوط را با رعایت اصول و موازین و استانداردهای پذیرفته شده حسابداری نگاهداری کنند.
ب) صاحبان مشاغلی که بر حسب این قانون مکلف به ثبت فعالیتهای شغلی خود در دفاتر در آمد و هزینه می باشند نمونه ها ی دفاتر مذکور توسط سازمان امور مالیاتی کشور تهیه می گردد و در دسترسی قرار می گیرد.
ج) صاحبان مشاغلی که مشمول مقررات بندهای (الف،ب) فوق نیستند مکلف اند صورت خلاصه وضعیت در آمد و هزینه خود را طبق ضوابط و نمونه ها ی تعیین شده از طرف سازمان امور مالیاتی کشور نگاهداری کنند.
ماده 96. الف) صاحبان مشاغل موضوع بند(الف) ماده 95 این قانون عبارت اند از :
1.دارندگان کارت بازرگانی و کلیه واردکنندگان و صادر کنندگان.
2.صاحبان کارخانه و واحدهای تولیدی که برای آنها جواز تأسیس و پروانه بهره برداری
از وزارتخانه ذیربط صادر شده یا می شود.
ناکارآمدی نظام مالیاتی ایران علل و زمینهها
اگرچه مالیات ستانی در ایران نوپا نیست و همچنین از وصول مالیات به طریق نظام شبه سیستمیدر حدود یک قرن در ایران میگذرد، اما همچنان نمیتوان ادعا کرد که نظام مالیاتگیری در ایران حتی شبیه کشورهای تقریبائ در حـال تـوسعه است. در هر صورت پایبندی به اصول و روشهای نوین بشری در اجرای سیاستهای توسعه، باید سرلوحهء کار مسوولان مربوطه قرار گیرد تا به هدفهای مورد نظر در وصول حداکثر مالیات دست پیدا کنند. به نظر میرسد با توجه به تغییر و تحولات در نظام مالیاتی ایران از حدود یکسال پیش به این طرف، بتوان امیدوارانه چشم به سوی نظام مطلوب مالیاتی داشت.
نظامیکه در سالهای گذشته تبدیل بـه ویرانهای شده است که اصلاح ساختاری و بنیادی آن هزینههای زیادی میطلبد. این مقاله به علل و زمینههای ناکارآمدی سیستم مالیاتی ایران از چهار بـعد قوانین و مقررات، فرآیندهای مالیاتی، مؤدیان و منابع انسانی پرداخته در برخی موارد راهکارهایی جهت برون رفت از این مشکلات بیان میدارد.
1 قوانین و مقررات مالیاتی
یکی از مهمترین عوامل موثر در تضعیف و عدم اثربخشی سیاستهای مالیاتی، پیچیدگی و ابهام در قوانین و مقررات مالیاتی است. این مساله به تنهایی به کارآیی اجرایی سیاستهای مالیاتی صدمه وارد میکند. به منظور تضمین اثربخشی دستگاه مالیاتی در قدم اول باید قوانین و مقررات مالیاتی و حسابداری به طور جامع تعریف و تضمین شود. برای رویهها و قوانین جدید باید مجوزهای جدید اخذ شود تا در مجمعالقوانین کشوری و آییننامههای مالیاتی ثبت شود. تغییرات قوانین مالیاتی به شدت به استانداردهای نوین حسابداری وابسته است. به عبارت دیگر بـاید مقررات مربوط به مؤدیان در نگهداری دفاتر و فاکتورها و چگونگی ارایهء آنها به سازمان مالیاتی، به صورت شفاف تبیین شود. در نهایت برای پیاده کردن اصلاحات باید حمایت حاکمیت و آحاد مردم جلب شود.
به طور کلی قوانین خوب وکارآ، چندین خصوصیت و ویژگی به شرح ذیل را دارا هستند:
الف - کارآیی
در مورد کارآیی قانون، باید به این نکته توجه کرد که آیا قانون مربوطه از نظر اجرای سیاستهای مالیاتی، کارآیی و اثربخشی را دارد به عبارت دیگر قانونی کارآ و اثربخش است که نتیجهء مورد نظر از تصویب آن حاصل شود. به عنوان مثال یکی از اهداف قانون برای الزام مؤدیان مالیات بر شرکتها به منظور ارایهء اظهارنامه و ترازنامه و سود و زیان، میتواند شناخت کامل از نحوهء گردش مالی یک شرکت در اقتصاد و استفاده از اطلاعات مالی این شرکت برای ردیابی مفاسد مالی بنگاههای دیگر باشد. چنانچه این هدف قانونگذار، با ارایهء درست ترازنامه و سود و زیان شرکتها حـاصل شود میگوییم قانون، کارآ (اثربخش) بوده است.
ب - سازماندهی
سازماندهی منطقی باعث درک و فهم بهتر مؤدیان و کاربران از قانون مالیاتی میشود. سازماندهی قانون به این مفهوم است که مقررات مربوط به یک بخش خاص، همگی در کنار آن باشند به عبارت دیگر مطالب مربوط به هم تا جایی که امکان دارد در کنار هم باشند. به عنوان مثال مؤدیان مالیاتی اشخاص حقوقی (شرکتها) در صورتی که تمام مطالب مربوط به اجراییات و مقررات فصل امور مالیاتی شرکتها در یک فصل جداگانه لحاظ شده است خیلی کمتر دچار سردرگمی و ابهام خواهند شد.
ج - قابلیت درک
در صورتی که بخواهیم قابلیت درک یک متن افزایش یابد، اولائ باید عبارت یک متن کوتاه باشد و ثانیائ از کلمات مرموز و غیرشفاف جلوگیری به عمل آید به عبارت دیگر، متنی گویا و ساده ارایه کرد.
حامیان استفاده از زبان ساده در قانوننویسی خواهان پرهیز از زبان حقوقی برای نیل به قانونی آسان و همه فهم هستند به عبارت دیگر تا جایی که امکان دارد باید از کلمات حقوقی و یا کلماتی که معروف به لغتنامهای هستند پرهیز کرد به عنوان مثال میتوان به جای عـبارت «کمیسیون تقویم املاک»، عبارت «کمیسیون (هیات) ارزیابی املاک» را به کار برد.
د - انسجام
مفهوم انسجام به دو گونه قابل فهم است: اول اینکه میتواند به معنی ارتباط معنیدار عناصر یک قانون با یکدیگر باشد و دوم اینکه با سایر مقررات و قوانین انسجام داشته باشد. به عبارت دیگر باید اطمینان یافت که قانون مالیاتی با بقیهء نظام حقوقی تلفیق شود. به عنوان مثال قانون مالیاتهای مستقیم نـبـایـد بـه هیچ عنوان با اصول و استانداردهای حسابداری و حسابرسی مغایرت و ناهماهنگی داشته باشد و یا در خود قانون، فصل مربوط به اشخاص حـقیقی با فصل مربوط به اشخاص حقوقی (شرکتها) ناهماهنگ باشد به طوری که بعضی از مشاغل در قالب اشخاص حقوقی و بعضی دیگر در قالب اشخاص حقیقی تعریف شوند.
بهره برداری معادن
4.صاحبان موسسات حسابرسی ، حسابداری و دفترداری ، خدمات مالی و ارائه دهندگان خدمات مدیریتی ، مشاوره ای ، انفور ماتیک ، رایانه ای اعم از سخت افزاری و نرم افزاری و طراحی سیستم.
5. صاحبان مراکز آموزشی و پرورشی ، آموزشگاههای آزاد، مدارس غیر انتفاعی ، دانشگاهها و مراکز آموزشی عالی .
6. صاحبان بیمارستانها، زایشگاهها ، آسایشگاهها ،درمانگاهها و خانه های سالمندان.
7.صاحبان متلها ، هتلهای سه ستاره و بالاتر.
8. بنکداران ، عمده فروشها ، فروشگاههای بزرگ ، واسطه های مالی، نمایندگان توزیع کالاهای داخلی و وارداتی و صاحبان انبارها.
9. نمایندگان موسسه های تجاری و صنعتی ، اعم از داخلی و خارجی
10. صاحبان موسسات حمل ونقل موتوری ، زمینی ،دریایی و هوایی اعم از مسافری یا باربری.
11.صاحبان موسسات مهندسی و مهندس مشاور.
12.صاحبان موسسات تبلیغاتی و بازاریابی.
ب) صاحبان مشاغل موضوع بند(ب) ماده 95 این قانون عبارت اند از:
1. صاحبان کارگاههای صنعتی.
2. صاحبان مشاغل ساختمانی ، تاسیسا ت فنی و صنعتی ، نقشه بردار ی ، محاسبات فنی و نظارت.
3. چاپخانه داران ، لیتو گرافها، صحافها، ارائه دهندگان خدمات چاپ و گرافیستها.
4.صاحبان مراکز ارتباطات رایانه ای.
5. وکلا ، کارشناسان ،
مترجمان رسمی دادگستری ، مشاوران حقوقی ، حسابداران رسمی و اعضای سازمانهای نظام مهندسی.
6. محققان ،پژوهشگران و کارشناسان آزاد که به تهیه و ارائه طرحهای تحقیقاتی اشتغال دارند.
7. دلالان ، حق العمل کاران و کاگزاران.
8.صاحبان مراکز فرهنگی ، هنری ، فرهنگسراها ، کانون های حرفه ای و انجمنهای صنفی و تخصصی.
9.صاحبان سینما ها ، تماشا خانه ها و مکانهای تفریحی و ورزشی.
10. صاحبان مشاغل فیلمبرداری ، دوبلاژ و سایر خدمات سینمایی.
11.پزشکان و دندانپزشکان که دارای مطب هستند و دامپزشکی اشتغال دارند.
ماده 97. در موارد زیر در آمد مشمول مالیات مودی از طریق علی الرأس تشخیص خواهد شد:
1. در صورتی که تا موعد مقرر ترازنامه و حساب سود و زیان و یا حساب در آمد و هزینه و حساب سود و زیان حسب مورد تسلیم نشده باشد.
2. در صورتی که مودی به در خواست کتبی اداره امور مالیاتی مربوط از ارائه دفاتر و یا مدارک حساب در محل کار خود خودداری نماید
در اجرای این بند هرگاه مودی از ارائه قسمتی از مدارک حساب خودداری نماید ،چنانچه مربوط به هزینه باشد از احتساب آن جزء هزینه های قابل قبول خودداری می شود و در صورتی که مربوط به درآمد باشد ، در آمد مشمول مالیات این قسمت از طریق علی الرأس خواهد شد.
3.در صورتی که دفاتر اسناد و مدارک ابرازی برای محاسبه درآمد مشمول مالیات به نظر اداره امور مالیاتی غیر قابل رسیدگی تشخیص شود
ماده 98- در موارد تشخیص علی الراس اداره امور مالیاتی باید پس از تحقیقات و بررسیهای لازم و کسب لازم و کسب اطلاعات مورد نیاز از مراجع مختلف اعم از دولتی
یا غیر دولتی ابتدا قرینه و یا قرائن مذکور در این قانون را که متناسب با وضعیت و موضوع فعالیت خود می باشد.
ماده 101 - درآمد سالانه مشمول مالیات مودیان موضوع این فصل که اظهار نامه مالیاتی خود را طبق مقررات این فصل در موعد مقرر تسلیم کرده اند؛
تا میزان معافیت موضوع ماده 84 این قانون از پرداخت مالیات معاف و مازاد آن به نرخهای مذکور در ماده 131 این قانون مشمول مالیات
خواهد بود .شرط تسلیم اظهارنامه برای استفاده از معافیتهای فوق نسبت به عملکرد سال 1382 به بعد جاری است .
مالیات حق الوکاله
ماده 104 قانون مالیاتهای مستقیم اشعار می دارد:
وکلای دادگستری و کسانی که در محاکم اختصاصی وکالت می کنند مکلفند در
وکالتنامه های خود رقم حق الوکاله ها را قید نمایند و معادل 5 درصد آن بابت علی الحساب مالیاتی روی وکالتنامه تمبر الصاق و ابطال نمایند که در حال مبلغ تمبر حسب مورد نباید از میزان مقرر در زیر باشد:
الف) در دعاوی و اموری که خواسته آنها مالی است 5 درصد حق الوکاله مقرر در تعرفه برای هر مرحله
ب) در مواردی که موضوع وکالت مالی نباشد یا تعیین بهای خواسته قانوناٌ لازم نیست و همچنین در دعاوی کیفری که تعیین حق الوکاله به نظر دادگاه است 5 درصد حدقل حق الوکاله مقرر در آئین نامه حق الوکاله برای هر مرحله
ج) در دعاوی کیفری نسبت به مورد ادعای خصوصی که مالی باشد بز طبق بند الف فوق
د) در مورد دعاوی و اختلافات مالی در مراجع اختصاصی غیر قضائی رسیدگی و حل و فصل می شود و برای حق الوکاله آنها تعرفه خاصی مقرر نشده است از قبیل اختلافات مالیاتی و عوارض توسعه معابر شهرداری و نظایر آنها میزان حق الوکاله صرفاٌ از لحاظ مالیاتی به شرح زیر:
-تا 000/000/10 ریال ما به الاختلاف 5 درصد
تا 000/000/30 ریال ما به الاختلاف 4
درصد نسبت به مازاد 000/000/10 ریال
از 000/000/30 ریال ما به الاختلاف به
بالا 3 درصد نسبت به مازاد 000/000/30
ریال منظور می شود و معادل 5 درصد آن تمبر باطل خواهد شد.
در صورتی که پس از ابطال تمبر تعقیب دعوی به وکیل دیگری واگذار شود
وکیل جدید مکلف به ابطال تمبر روی وکالتنامه مربوط نخواهد بود.تبصره 2 ماده 103(ق. م . م) بیان می دارد:
وزارتخانه و موسسات دولتی و شرکتهای دولتی و شهرداری ها و موسات وابسته به دولت و شهرداریها مکلف اند از وجوهی که بابت حق الوکاله به وکلا پرداخت می کنند 5 درصد آن کسر و بابت علی
الحساب مالیاتی وکیل ظرف مدت ده روز به اداره امور مالیاتی محل پرداخت نمایند و نیاز ی به ابطال تمبر روی وکالتنامه نمی باشد.
مواد 59تا 72:
ماده 59:
نقل و انتقال قطعی ملک به ارزش معاملاتی دارای مالیات با نرخ 5%است.و انتقال واگذاری محل با توجه به وجوه دریافتی مالک دارای مالیات با نرخ 2%است.
ماده 61:چناچه ارزش معاملاتی مورد معامله مشخص نباشد ارزش معاملاتی نزدیک ترین محل برای محاسبه مالیاتی در نظر گرفته می شود.
تعریف حق واگذاری:حق کسب محل یا حقوق ناشی از موقعیت تجاری ان
ماده64: تعیین ارزش معاملاتی املاک به عهده کمیسیون تقویم املاک که شامل 7عضو در تهران می باشد جلسات کمیسیون با حضور حداقل 5 نفر که 3 نفر انها عضو دولت باشند رسمیت می یابد.
تصمیمات کمیسیون با رای موافق 4 نفر معتبر است.
قیمت اراضی شهری را با توجه به اخرین ارزش معاملاتی با توجه به میزان مساحت –موقعیت جغرافیایی-قرار داشتن در مناطق تجاری تعیین می کنند.
و قرار داشتن در مناطق مسکونی و صنعتی و اموزشی و خدمات شهری و بطور کلی نوع کاربری اراضی و دسترسی به فضای سبز و مراکز خرید و حمل
قیمت زمین های کشاورزی علاوه بر موارد قبل فاصله تا شهر نوع محصول –قیمت انها –وضعیت طبیعی زمین-داشتن جاده –نوع جاده-فاصله تا جاده اصلی و قیمت ساختمان
ماده 65:
انتقال قطعی املاک که در اجرای قوانین اصلاحات ارضی به عمل امده و واحد های مسکونی از طرف شرکت های تعاونی مسکن به اعضای انها مشمول مالیات این فصل نیست.
ماده66:
در صورتی که انتقال گیرنده دولت یا شهرداریها باشد چنانچه بهای مذکور کمتر از ارزش معاملاتی است ان را به جای ارزش معاملاتی ملاک عمل قرار می دهند.
ماده 67:
فسخ معاملات قطعی املاک بر اساس حکم مراجع قضایی صورت می گیرد.
ماده 68:
املاکی در اجرای ماده (34)قانون مصوب 1320و اصلاحات بعدی ان به دولت تملیک می شود ازپرداخت مالیات معاف است.
ماده 69:
اولین انتقال قطعی واحد های مسکونی ارزان که ظرف مدت 10 سال از تصویب این قانون است و قیمت هایی که وزارتخانه مسکن و شهر سازی تعیین می کند از پرداخت مالیات معاف می باشند.
ماده70:
هرگونه مال که از طرف موسسات دولتی و شهرداریها که بابت ایجاد یا توسعه مناطق نظامی یا جاده و راه و... است از معاملات این فصل معاف است.
ماده71:زمین هایی را که از طریق اسناد عادی معامله می شوند در موقع تنظیم سند رسمی به نام خریدار قیمت اعیانی احداث شده بوسیله خریدار در محاسبه منظور نمی شود.
ماده 72:
اگر پس از پرداخت مالیات از طرف مودی معامله انجام نشود اداره مالیاتی مکلف است بنا به درخواست موردی معامله و تایید دفتر اسناد رسمی بر عدم ثبت
ادامه ماده 72 :
معامله طی 15 روز از تاریخ اعلام دفتر اسناد رسمی مالیات وصول شده متعلق به معامله را از محل وصول جاری طبق مقررات این قانون مسترد خواهد شد.
ماده81:
درامد حاصل از کلیه فعالیت های کشاورزی دامپروری –دامداری –نوغان داری-ماهیگیری-پرورش ماهی – احیای مراتع-پرورش زنبور عسل-صیادی-احیای جنگل ها و باغات از پرداخت مالیا معاف می باشند.
دولت مکلف است بررسیهای لازم را در زمینه فعالیت های کشاورزی صورت دهد و حداکثر تا اخر برنامه سوم توسعه اقتصادی اجتماعی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به مجلس تقدیم کند.
ماده 82:
درامدی که شخص حقیقی از شخصی در قبال نیروی کار خود در ایران بر حسب مدت کاری که انجام داده نقد یا غیر نقد در یافت کند مشمول مالیات می باشد.
تبصره:
درامد حقوقی که در مدت ماموریت خارج از کشور از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران یا اشخاص مقیم ایران از منابع ایرانی عاید شخص می شود دارای مالیات حقوق می باشد.
ماده 83:
درامد مشمول مالیات حقوق :حقوق اصلیو مزایای مربوط به شغل اعم از مستمر یا غیر مستمر قبل از وضع کسر و پس از وضع کسر معافیت های این قانون
درامد غیر نقدی به شرح زیر دارای مالیات است:
مسکن با اثاث 25%مالیات بدون اثاث 20% مالیات اتومبیل اختصاصی با راننده 10% بدون راننده 5%
ماده 84:تا میزان 150 برابر حداقل حقوق مبنای جدول حقوق موضوع ماده 1 قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت درامد سالانه مشمول مالیات حقوق از پرداخت مالیات معاف است.
ماده 85:
نرخ مالیات بر درامد حقوق در مورد کارکنان مشمول نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت
مصوب 1370 پس از کسر معافیت های مقرر در این قانون به نرخ 10% است.
سایر حقوق بگیران نیز پس از کسر معافیت های مقرر در این قانون تا مبلغ 42000000ریال به نرخ 10% و نسبت به مازاد ان به نرخ های مقرر در ماده 131 این قانون است.
ماده 86:
پرداخت کنندگان حقوق هنگام هر پرداخت یا تخصیص ان مکلف اند مالیات مربوط به ماده 85 این قانون کسر و ظرف 30 روز به اداره امور مالیاتی تحویل دهند.
ماده 87:
اضافه پرداختی بابت مالیات بر درامد حقوق طبق مقررات مسترد می شود .مشروط بر اینکه بعد از انقضای تیر بعد تا اخر ان سال با درخواست حقوق بگیر مطالبه شود.
ماده 88:
در مواردی که اشخاص مقیم خارج که در ایران شعبه ای ندارند حقوق دریافت شود مکلفند ظرف 30 روز از دریافت حقوق مالیات را به اداره امور مالیاتی مزبور تسلیم کنند.
ماده 89:
صدور پروانه خروج از کشور با تمدید پروانه اقامت بجز کسانی که از پرداخت مالیات معاف اند با ارائه تعهد کتبی کارفرما اتباع خارجی دارای مالیات هستد.
ماده 90:
در مواردی که پرداخت کنندگان حقوق مالیات را در موقع مقرر نپردازند یا کمتر بپردازند اداره مالیاتی موظف است مالیات متعلق را با جرائم موضوع محاسبه و مطالبه کنند.
4.حقوق باز نشستگی و مستمری و پایان خدمت و خسارت اخراج
5. هزینه سفر مربوط به شغل
6.مسکن واگذاری به کارگران در محل کارگاه
7.وجوه حاصل از بیمه بابت جبران خسارت بدنی
8.عیدی سالانه یا پاداش اخر سال معادل یک دوازدهم
9. خانه های سازمانی که با اجازه قانون که در اختیار ماموران کشوری گذارده می شوند.
10.وجوهی که کارفرما بابت هزینه معالجه کارکنان خود می پردازد
11.مزایای غیر نقدی به کارکنان معادل دو دوازدهم
ماده 92:
50% مالیا ت حقوق کارکنان شاغل در مناطق کمتر توسعه یافته طبق فهرست سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور وکل درامد حقوق پرسنل نیروهای مسلح اعم از نظامی و انتظامی و ازادگان
مالیات مزایای غیر نقدی
مزایای غیر نقدی مشمول مالیات
1250000+1850000= 3100000
مالیات مزایای غیر نقدی
17400000×2/12=2900000
مالیات بهمن ماه
2900000-3100000=200000
200000×10%=20000
مالیات بهمن ماه
755000+180000+20000=955000
بخشودگی مناطق کمتر توسعه یافته
955000×50%=477500
مالیات بهمن ماه پس از بخشودگی
477500-95500=477500
فصل سیزده وچهاردهم
حسابداری مالیاتی
موضوع:مالیات بردرآمد اشخاص حقوقی خارجی وموسسات مقیم خارج ازایران
ماده 107 قانون مالیاتهای مستقیم
درآمد مشمول مالیات اشخاص حقوقی خارجی وموسسات مقیم خارج ایران به شرح زیر است:
الف:پیمانکاری در ایران به ماًخذ 12%کل دریافتی سالانه
ب:بابت واگذاری امتیازات وسایرحقوق خود ازایران یا عناوین دیگر عاید آنها می شود.
به ماًخذ 20%تا 40% وجوهی که ظرف یکسال مالیاتی عاید آنها می گردد می باشد.
ضریب تعیین درآمد مشمول مالیات هر یک از موارد مذکور در بند(ب) بنابه پیشنهاد وزارت امور اقتصادی ودارایی و تصویب هیاًت وزیران تعیین می شود.
ج:در مورد بهره برداری از سرمایه وسایرفعالیتهایی که اشخاص حقوقی وموسسات مزبور به وسیله نمایندگی از قبیل:شعبه و نمایندگی کار گزار وامثال آنها درایران انجام می دهند.
تبصره 1
پرداخت کننده وجه ازهرپرداخت به پیمانکاران ایرانی 5/2% مالیات علی الحساب کسر وظرف سی روز از تاریخ پرداخت کننده به حساب سازمان امور مالیاتی کشور واریز کند.
تبصره2
درصورتی که هر کارفرماوزارتخانه هاو موسسات
شرکتهای دولتی یا شهرداری باشند آن قسمت ازمبلغ قرارداد که صرف خرید لوازم وتجهیزات
می شود از پرداخت مالیات معاف است
تبصره 3
نمایندگی های شرکتهاو بانکهای خارجی که بدون داشتن حق معامله به بازاریابی برای شرکت مادر
مشغولند برای جبران مخارج وجوهی دریافت
می کنند که مسئول مالیات بردرآمد نخواهند بود
فصل چهاردهم
ما لیات بردرآمداتفاقی
ماده 119
درآمد نقدی یا غیر نقدی که شخص حقیقی یا حقوقی به صورت بلاعوض یا معاملات محاسباتی یا به عنوان جایره تحصیل نماید مشمول مالیت اتفاقی خواهد بود
ماده 120
درآمد مشمول مالیات این فصل عبارت است از100%درآمد حاصل ودرصورتی که غیرنقدی باشد به بهای روزتحقق درآمدطبق مقررات این قانون تقویم می شود
ماده 123
زمانی که منافع مالی به طوردائم یا موقت بلاعوض به کسی واگذار شود انتقال گیرنده مکلف است مالیات منافع هر سال رادرسال بعدپرداخت نماید
ماده127
موارد زیر مشمول مالیات اتفاقی نخواهد بود
الف:کمکهای نقدی و غیر نقدی بلاعوض سازمانهای خیریه یا عام المنفعه موسسات دولتی شرکتهای دولتی شهرداریهانهادهای انقلاب اسلامی به اشخاص حقیقی
ب: کمکهای مالی اهدایی به خسارت دیدگان جنگ زلزله سیل آتش سوزی ویا حوادث غیر مترقبه
ج: جوایزی که دولت برای تشویق صادارات وتولید و خرید محصولات کشاورزی پرداخت می نماید
فصل پانزدهم
معافیت ها
درآمد مشمول مالیات ابرازی ناشی از فعالیتهای تولیدی و معدنی در بخشهای تعاونی و خصوصی که ابتدای سال 81 برای آنها پروانه بهره برداری و فروش منعقد می شود
درآمد مشمول مالیات ابرازی ناشی از فعالیتهای تولیدی و معدنی در بخشهای تعاونی و خصوصی که ابتدای سال 81 برای آنها پروانه بهره برداری و فروش منعقد می شود
تأسیسات ایرانگردی دارای پروانه بهره برداری ازوزارت فرهنگ وارشاداسلامی هرسال ازپرداخت 50%مالیات متعلق معاف هستند
سود شرکتهای تعاونی و خصوصی که برای توسعه وبازسازی ونوسازی یا تکمیل واحد های صنعتی ومعدنی مصرف گردد 50%مالیات متعلق معاف خواهد بود
100% درآمد حاصل از صادرات محصولات تمام شده یکالاهای صنعتی ومحصولات بخش کشاورزی وصنایع تکمیلی وتدبیلی ازمالیات معاف می باشد 100% درآمد شرکتهای تعاونی روستایی،عشایری
کشاورزی ،صیادان،کارگری،کارمندان،دانشجویان، دانش آموزان واتحادیه های آنهاازمالیات معاف است
50%درآمدحاصل ازصادرات کالاهایی که به منظوردست یافتن به صادرات کالاهای غیرنفتی به خارج ازکشورازمالیات معاف هستند
100%درآمدحاصل ازصادرات کالای مختلف که به صورت ترانزیت به ایران واردشده یامی شوندازمالیات معاف است
شرکتهایی که سهام آنهادربورس پذیرفته می شودازسال پذیرش درصورتی که نقل وانتقالات سهام ازطریق کارگزاران بورس انجام شود10%مالیات معاف است
هرنقل وانتقال سهام وحق تقدم سهام شرکتهادربورس وسایراوراق بهادارکه معامله می شوندبه میزان نیم درصد ارزش فروش سها م مالیات وصول می شود
ازهر نقل و انتقال سهام و سهم الشرکه حق تقدم سهام وسهم الشرکه شرکا در سایرشرکتها مالیات مقطوعی به میزان4%ارزش اسمی آنها وصول می شود
در شرکتهای سهامی پذیرفته شده در بورس اندوخته ی صرف سهام مشمول مالیات مقطوع نرخ نیم درصد خواهد بود وبه این درآمدمالیات دیگری تعلق نمی گیرد
فصل شانزدهم
هزینه های قابل قبول و استهلاک
هزینه های قابل قبول هزینه هایی هستند که متکی به مدارک بوده و مربوط به تحصیل درآمد در دوره مالی ورعایت حد نصابهای مقرر در قانون و طبق آن پرداخت می شود
هزینه های قابل قبول شامل 1-قیمت خرید کالا 2-هزینه استخدامی 3- کرایه محل مؤسسه 4-اجاره بهای ماشین آلات وادوات 5-مخارج سوخت 6-وجوه پرداختن بیمه وسایر هزینه ها
هزینه های استخدامی شامل الف:حقوق اصلی ب:مزایای غیر مستمر نقدی و غیر نقدی ج:هزینه بابت بیمه های بهداشتی ودرمانی د:حقوق بازنشستگی ه: وجوه پرداختی به سازمان تامین اجتمایی در تشخیص درآمدمشمول مالیات محاسبه استهلاکات دارایی وهزینه های تاسیس وسرمایه ای بارعایت اصول زیرانجام می شود:
1-آن قسمت از دارایی ثابت که بدون توجه به تغییر قیمت از ارزش آن کاسته می شودقابل استهلاک است 2-ماخذ استهلاک قیمت تمام شده دارایی می باشد
3-محاسبه استهلاک از تاریخی که دارایی آماده برای بهره برداری در اختیارموسسه قرارمی گیرد4-محاسبه استهلاک هزینه های تاسیس مانندمخارج ثبت از تاریخ بهره برداری تا ده سال
طرزمحاسبه استهلاک:الف-برای استهلاک نرخ ثابت تعیین شود ب: درهر سال به طور مساوی از قیمت تمام شده دارایی به نسبت مدت عمر مفید استهلاک منظور می شود
موسسات می توانند آن مقدار از داراییهای ثابت را که برای بازسازی، جایگزینی خطوط تولید ،توسعه و تکمیل خریداری گردیده با دو برابر نرخ یا نصف مدت استهلاک پیش بینی شده مستهلک کند
هنگامی که داراییهای قابل استهلاک آماده برای بهره برداری به علت تعطیلی کار موسسه یا علل دیگر برای مدتی مورد استفاده قرار نگیرد میزان استهلاک آن معادل 30% نرخ استهلاکی که برای تعیین شده خواهد بود
در صورتی که محاسبه استهلاک برحسب مدت باشد 70% باقیمانده مدتی که دارایی در آن مدت مورد استفاده قرار نگرفته است به مدت تعین شده برای استهلاک دارایی اضافه می شود
دفاتر قانونی عبارتست :
کلیه دفاتر روزنامه وکل که به فارسی تحریر و قبل از ثبت هر گونه معامله مطابق قانون امضا و پلمپ شده باشد
دفاتر قانونی شامل: دفترروزنامه ، دفتر کل ، دفتر معین ،کارتها یا اوراق چاپ شده ، دفتر مشترک روزنامه وکل و برگه یا مدرک حساب می باشد
باب سوم - فصل دوم - مالیات بر در آمد کشاورزی
ماده 81- درآمد حاصل از کلیه فعالیتهای کشاورزی، دامپروری،دامداری، پرورش ماهی و زنبور عسل و پرورش طیور، صیادی و ماهیگیری، نوغانداری، احیا مراتع و جنگلها، باغات اشجار از هر قبیل و نخیلات از پرداخت مالیات معاف میباشد. دولت مکلف است مطالعات و بررسی های لازم را در زمینه کلیه فعالیتهای کشاورزی و آن رشته از فعالیتهای مزبور که ادامه معافیت آنها ضرورت داشته باشد معمول و لایحه مربوط را حداکثر تا آخر برنامه سوم توسعه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و به مجلس شورای اسلامی تقدیم نماید
باب سوم - فصل چهارم –
مالیات بر در آمد مشاغل
ماده 93- درآمدی که شخص حقیقی از طریق اشتغال به مشاغل یا به عناوین دیگر غیر از موارد مذکور در سایر فصلهای این قانون در ایران تحصیل کند پس از کسر معافیتهای مقرر در این قانون مشمول مالیات بردرآمد مشاغل میباشد.
تبصره- درآمد شرکتهای مدنی (اعم از اختیاری یا قهری) و همچنین درآمدهای ناشی از فعالیتهای مضاربه در صورتی که عامل (مضارب) یا صاحب سرمایه شخص حقیقی باشد تابع مقررات این فصل میباشد،
ماده 94- درآمد مشمول مالیات مودیان موضوع این فصل عبارتست از کل فروش کالا و خدمات به اضافه سایر درآمدهای آنان که مشمول مالیات فصول دیگر شناخته نشده پس از کسر هزینه ها و استهلاکات مربوط طبق مقررات فصل هزینه های قابل قبول و استهلاکات .
ماده 95- صاحبان مشاغل موضوع این فصل مکلفند اسناد و مدارک مثبته کافی برای تشخیص درآمد مشمول مالیات خود نگاهداری کنند. صاحبان مشاغل از لحاظ تشخیص درآمد مشمول مالیات به گروه های زیر تقسیم می شوند:
الف - صاحبان مشاغلی که به موجب این قانون مکلف به ثبت فعالیت های شغلی خود در دفاتر روزنامه و کل موضوع قانون تجارت هستند و باید دفاتر و اسناد و مدارک مربوط را با رعایت اصول و موازین و استانداردهای پذیرفته شده حسابداری نگاهداری کنند .
ب - صاحبان مشاغلی که بر حسب این قانون مکلف به ثبت فعالیت های شغلی خود در دفاتر درآمد و هزینه می باشند. نمونه های دفاتر مذکور توسط سازمان امور مالیاتی کشور تهیه می گردد و در دسترس قرار می گیرد.
ج - صاحبان مشاغلی که مشمول مقررات بندهای (الف) و (ب) فوق نیستند مکلفند صورت خلاصه وضعیت درآمد و هزینه خود را طبق ضوابط و نمونه های تعیین شده از طرف سازمان امور مالیاتی کشور نگاهداری کنند.
تبصره1- سازمان امور مالیاتی کشور در صورت تشخیص ضرورت تا پایان دی ماه هر سال فهرست مشاغل افزوده شده به بندهای (الف) و (ب) ماده (96) و مشمول از آغاز سال بعد را تهیه و از طریق تشکل های صنفی و درج آگهی در روزنامه رسمی و یکی از روزنامه های کثیر الانتشار به مودیان اعلام می دارد.
تبصره2- آیین نامه مربوط به روش های نگهداری دفاتر و اسناد و مدارک و نحوه ثبت وقایع مالی و چگونگی تنظیم صورت های مالی نهایی بر اساس نوع فعالیت و همچنین رعایت اصول و موازین و استانداردهای پذیرفته شده حسابداری توسط سازمان امور مالیاتی کشور با کسب نظر از جامعه حسابداران رسمی تهیه و به تصویب وزیر امور اقتصادی و دارایی خواهد رسید.
ماده 96-
الف - صاحبان مشاغل موضوع بند (الف ) ماده (95) این قانون عبارتند از:
1 -دارندگان کارت بازرگانی و کلیه وارد کنندگان و صادرکنندگان. 2 - صاحبان کارخانه ها و واحدهای تولیدی که برای آنها جواز تاسیس و پروانه بهره برداری از وزارتخانه ذی ربط صادر شده یا می شود.
3 - بهره برداران معادن .
4 - صاحبان موسسات حسابرسی، حسابداری و دفترداری ، خدمات مالی و ارائه دهندگان خدمات مدیریتی، مشاورهای، انفورماتیک، رایانهای اعم از سخت افزار و نرم افزاری و طراحی سیستم.
5 - صاحبان مراکز آموزشی و پرورشی، آموزشگاه های آزاد، مدارس غیر انتفاعی، دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی.
6 - صاحبان بیمارستان ها، زایشگاه ها، آسایشگاه ها، درمانگاه ها و خانه های سالمندان .
7 - صاحبان متل ها و هتل های سه ستاره و بالاتر.
8 - بنکداران ، عمده فروش ها، فروشگاه های بزرگ ، واسطه های مالی ، نمایندگان توزیع کالاهای داخلی و وارداتی و صاحبان انبارها.
9 - نمایندگان موسسه های تجاری و صنعتی، اعم از داخلی و خارجی.
10- صاحبان موسسات حمل و نقل موتوری ، زمینی ، دریایی و هوایی اعم از مسافری یا باربری .
11- صاحبان موسسات مهندسی و مهندسی مشاور.
12- صاحبان موسسات تبلیغاتی و بازاریابی.
ب - صاحبان مشاغل موضوع بند (ب) ماده (95) این قانون عبارتند از:
1 - صاحبان کارگاه های صنعتی .
2 - صاحبان مشاغل ساختمانی، تاسیسات فنی و صنعتی، نقشه کشی، نقشه برداری، محاسبات فنی و نظارت .
3 - چاپخانه داران، لیتوگراف ها، صحاف ها، ارائه دهندگان خدمات چاپ و گرافیست ها.
4 - صاحبان مراکز ارتباطات رایانهای .
5 - وکلا ، کارشناسان، مترجمان رسمی دادگستری، مشاوران حقوقی، حسابداران رسمی و اعضای سازمان های نظام مهندسی .
6 - محققان، پژوهش گران و کارشناسان آزاد که به تهیه و ارائه طرح های تحقیقاتی اشتغال دارند.
7 - دلالان، حق العمل کاران و کارگزاران .
8 - صاحبان مراکز فرهنگی- هنری ، فرهنگ سراها، کانون های حرفهای و انجمن های صنفی و تخصصی .
9 - صاحبان سینماها، تماشاخانه ها و مکان های تفریحی و ورزشی .
10- صاحبان مشاغل فیلم برداری، دوبلاژ، مونتاژ و سایر خدمات سینمائی .
11- پزشکان، دندانپزشکان که دارای مطب هستند و دامپزشکان که به حرفه دامپزشکی اشتغال دارند.
12- صاحبان آزمایشگاه ها، رادیولوژی ها، فیزیوتراپی ها، سونوگرافی ها، الکتروانسفالوگرافی ها، سیتی اسکن ها، سالن های زیبایی و دیگر ارائه دهندگان خدمات بهداشتی طبی و غیر طبی .
13- صاحبان میهمان سراها، میهمان پذیرها و مسافرخانه ها.
14- صاحبان تالارهای پذیرایی ، رستوران ها، تهیه کنندگان غذاهای آماده، ارایه دهندگان خدمات پذیرایی و کرایه دهندگان ظروف .
15- صاحبان دفاتر اسناد رسمی .
16- صاحبان تعمیرگاه های مجاز و اتو سرویس ها.
17- صاحبان نمایشگاه ها و فروشگاه های اتومبیل و بنگاه های معاملات املاک و آژانس های کرایه اتومبیل .
18- سازندگان و فروشندگان طلا و جواهر.
19- عاملان فروش و فروشندگان آهن آلات .
تبصره1- سازمان امور مالیاتی کشور در صورت تشخیص ضرورت می تواند هر یک از مشمولان بند (ب) این ماده را به رعایت مقررات موضوع بند (الف) این ماده ملزم نماید مشروط بر آن که مراتب کتبا تا پایان دی ماه هر سال به مودیان فوق ابلاغ گردد. مودیان اخیر الذکر از اول سال بعد مکلف به اجرای آن می باشند.
تبصره 2- منظور از صاحبان مذکور در این ماده اشخاصی است که بهره برداری از موسسات بحساب آنان انجام میشود.
تبصره3- مشمولان این ماده که در محل شغل خود دارای فعالیت های شغلی دیگر موضوع این فصل می باشند مکلفند برای کلیه فعالیت های شغلی خود طبق مقررات این قانون عمل کنند.
ماده 97- در موارد زیر درآمد مشمول مالیات مودی از طریق علیالراس تشخیص خواهد شد.
1- در صورتی که تا موعد مقرر ترازنامه و حساب سود و زیان و یا حساب درآمد و هزینه و حساب سود و زیان حسب مورد تسلیم نشده باشد.
2- در صورتی که مودی به درخواست کتبی اداره امور مالیاتی مربوطه از ارائه دفاتر و یا مدارک حساب در محل کار خود خودداری نماید( منظور از محل کار در مورد اشخاص حقوقی نیز همان اقامتگاه قانونی آنها میباشد مگر اینکه مودی قبلا مرکز عملیات خود را برای ارائه دفاتر و اسناد و مدارک کتبا به اداره امور مالیاتی مربوط اعلام نموده
باشد.) در اجرای این بند هر گاه مودی از ارائه قسمتی از مدارک حساب خودداری نماید چنانچه مربوط به هزینه باشد از احتساب آن جزء هزینه های قابل قبول خودداری میشود و در صورتی که مربوط به درآمد باشد درآمد مشمول مالیات این قسمت از طریق علی الراس تعیین خواهد شد.
3- در صورتی که دفاتر و اسناد و مدارک ابرازی برای محاسبه درآمد مشمول مالیات بنظر اداره امور مالیاتی غیر قابل رسیدگی تشخیص شود و یا بعلت عدم رعایت موازین قانونی و آئیننامه مربوط مورد قبول واقع نشود که در این صورت مراتب باید با ذکر دلایل کافی کتبا به مودی ابلاغ و پرونده برای رسیدگی به هیاتی متشکل از سه نفر حسابرس منتخب رئیس کل سازمان امور مالیاتی احاله گردد. مودی می تواند ظرف یکماه از تاریخ ابلاغ با مراجعه به هیات مزبور نسبت به رفع اشکال رسیدگی و ادای توضیح کتبی در مورد نحوه رعایت موازین قانونی و آئیننامه حسب مورد اقدام نماید و در هر حال هیات مکلف است ظرف ده روز پس از انقضای یکماه فوق نظر خود را با توجیهات و دلایل لازم و کافی به اداره امور مالیاتی اعلام نماید تا بر اساس آن اقدام گردد نظر هیات با اکثریت مناط اعتبار است و نظر عضوی که در اقلیت قرار گیرد باید در صورتجلسه درج گردد. در مواردی که هیات نظر حوزه مالیاتی را در مورد غیر قابل رسیدگی بودن دفاتر مودی مردود اعلام می کند باید مراتب را به دادستانی انتظامی مالیاتی نیز اعلام نماید.
تبصره1- در اجرای بند 3 این ماده دو ماه به مهلت رسیدگی موضوع ماده 156 این قانون اضافه میشود.
تبصره2- هرگاه طبق اسناد و مدارک ابرازی یا بدست آمده امکان تعیین درآمد واقعی مودی وجود داشته باشد، اداره امور مالیاتی مکلف است درآمد مشمول مالیات را بر اساس رسیدگی به اسناد و مدارک مزبور یا دفاتر، حسب مورد، تعیین کند، در صورت داشتن درآمد ناشی از فعالیت های مکتوم که مستند به دلایل و قراین کافی باشد، درآمد مشمول مالیات آن فعالیت ها همواره از طریق علی الراس تشخیص داده و به درآمد مشمول مالیات مشخص شده قبلی افزوده و ماخذ مطالبه مالیات واقع خواهد شد.
ماده 98- در موارد تشخیص علی الراس اداره امور مالیاتی باید پس از تحقیقات و بررسی های لازم و کسب اطلاعات مورد نیاز از مراجع مختلف اعم از دولتی یا غیر دولتی ابتدا قرینه و یا قرائن مذکور در این قانون را که متناسب با وضعیت و موضوع فعالیت مودی باشد انتخاب و دلایل انتخاب نوع قرینه یا قرائن و رقم آنها را با توجیه کافی در گزارش رسیدگی قید نماید و سپس با اعمال ضریب یا ضرائب مقرر در قرینه یا قرائن انتخابی درآمد مشمول مالیات مودی را تعیین نماید. در صورتیکه به چند قرینه اعمال ضریب شود معدلی که از نتایج اعمال ضریب به دست آید درآمد مشمول مالیات خواهد بود.
ماده 99- قراردادهای پیمانکاری موضوع ماده 76 قانون مالیاتهای مستقیم مصوب اسفند ماه 1345 و اصلاحیه های بعدی آن که پیشنهاد آنها قبل از تاریخ تصویب این قانون میباشد از لحاظ تشخیص درآمد مشمول مالیات و نیز پرداخت چهار درصد مالیات مقطوع کماکان مشمول مقررات قانون فوق الذکر خواهند بود.
تبصره - قراردادهای پیمانکاری موضوع ماده 76 قانون مالیاتهای مستقیم مصوب اسفند ماه 1345 و اصلاحیه های بعدی که پیشنهاد آنها از تاریخ 3/12/1366 لغایت 29/12/1367 تسلیم گردیده از لحاظ تعیین درآمد مشمول مالیات تابع مقررات این قانون بوده و فقط از لحاظ اعمال نرخ مالیات بر درآمد عملکرد منتهی به سال 1367 تابع نرخ مالیاتی مقرر در سال مزبور خواهند بود .
ماده 100-مودیان موضوع این فصل این قانون مکلفند اظهارنامه مالیاتی مربوط به فعالیتهای شغلی خود را در یکسال مالیاتی برای هر واحد شغلی یا برای هر محل جداگانه طبق نمونهای که وسیله سازمان امور مالیاتی کشور تهیه خواهد شد تنظیم و تا آخر تیر ماه سال بعد به اداره امور مالیاتی محل شغل خود تسلیم و مالیات متعلق را به نرخ مذکور در ماده131 این قانون
پرداخت نمایند.
تبصره 1 - در مورد کارگاهها و واحدهای تولیدی که نوع فعالیت آنان ایجاد دفتر یا فروشگاه در یک یا چند محل دیگر را اقتضاء نماید مودی مکلف است کلیه درآمدهای حاصل از فعالیتهای خود را طی یک اظهارنامه به اداره امور مالیاتی محل وقوع کارگاه یا واحد تولیدی تسلیم نماید.
تبصره 2 - در مورد مشمولین این فصل که دارای محل ثابت برای شغل خود نمیباشند محل سکونت آنها از لحاظ تسلیم اظهارنامه محل شغل تلقی میگردد.
تبصره 3 - در شرکتهای مدنی تسلیم اظهارنامه توسط یکی از شرکاء موجب اسقاط تکلیف سایر شرکاء نخواهد بود. این امر مانع از تسلیم اظهارنامه مشترک نمی باشد.
تبصره 4 - اظهارنامه مالیاتی مودیان موضوع این فصل شامل ترازنامه و حساب سود و زیان یا حساب درآمد و هزینه یا خلاصه وضعیت درآمد و هزینه، حسب مورد طبق نمونه هایی که توسط سازمان امور مالیاتی کشور تعیین می شود خواهد بود.
تبصره 5 - سازمان امور مالیاتی کشور میتواند در مورد بعضی از منابع این فصل در هر سال و در نقاطی که مقتضی بداند درآمد مشمول مالیات تمام یا برخی از مودیان مشمول بند ج ماده 95 این قانون را با نظر اتحادیه مربوط تعیین و مالیات متعلقه را که قطعی خواهد بود وصول نماید و در مواردی که معلوم شود از اول یکسال مالیاتی یا در اثناء آن مودی ترک کسب نموده و یا به عللی خارج از اختیار وی قادر به انجام کار نبوده است و این امر مورد تایید هیات حل اختلاف مالیاتی قرار گیرد درآمد مشمول مالیات به نسبت مدت اشتغال محاسبه و مالیات متعلقه وصول خواهد شد.
ماده101- درآمد سالانه مشمول مالیات مودیان موضوع این فصل که اظهارنامه مالیاتی خود را طبق مقررات این فصل در موعد مقرر تسلیم کردهاند تا میزان معافیت موضوع ماده(84) این قانون از پرداخت مالیات معاف و مازاد آن به نرخ های مذکور در ماده(131) این قانون مشمول مالیات خواهد بود. شرط تسلیم اظهارنامه برای استفاده از معافیت فوق نسبت به عملکرد سال 1382 به بعد جاری است .
تبصره - در مشارکت های مدنی اعم از اختیاری و قهری شرکاء حد اکثر از دو معافیت استفاده خواهند کرد و مبلغ معافیت بطور مساوی بین آنان تقسیم و باقیمانده سهم هر شریک جداگانه مشمول مالیات خواهد بود. شرکائی که باهم رابطه زوجیت دارند از لحاظ استفاده از معافیت در حکم یک شریک تلقی و معافیت مقرر به زوج اعطاء می گردد .در صورت فوت احد از شرکاء وراث وی به عنوان قائم مقام قانونی از معافیت مالیاتی سهم متوفی در مشارکت بشرح فوق استفاده نموده و این معافیت بطور مساوی بین آنان تقسیم و از درآمد سهم هر کدام کسر خواهد شد .
ماده 102- در مضاربه عامل (مضارب) مکلف است در موقع تسلیم اظهارنامه علاوه در پرداخت مالیات خود مالیات درآمد سهم صاحب سرمایه را بدون رعایت معافیت ماده (101) این قانون کسر و بعنوان مالیات علی الحساب صاحب سرمایه به حساب مالیاتی واریز و رسید آنرا به اداره امور مالیاتی ذیربط و صاحب سرمایه ارائه نماید.
تبصره - در صورتیکه صاحب سرمایه بانک باشد تکلیف کسر مالیات صاحب سرمایه از عامل یا مضارب ساقط است .
ماده 103-وکلاء دادگستری و کسانی که در محاکم اختصاصی وکالت می کنند مکلفند در وکالتنامه های خود رقم حق الوکاله ها را قید نمایند و معادل پنج درصد آن بابت علی الحساب مالیاتی روی وکالتنامه تمبر الصاق و ابطال نمایند که در هر حال مبلغ تمبر حسب مورد نباید کمتر از میزان مقرر در زیر باشد:
الف - در دعاوی و اموری که خواسته آنها مالی است پنج درصد حق الوکاله مقرر در تعرفه برای هر مرحله.
ب - در مواردی که موضوع وکالت مالی نباشد یا تعیین بهای خواسته قانونا لازم نیست و همچنین در دعاوی کیفری که تعیین حق الوکاله بنظر دادگاه است پنج درصد حداقل حق الوکاله مقرر در آئیننامه حق الوکاله برای هر مرحله.
ج - در دعاوی کیفری نسبت به مورد ادعای خصوصی که مالی باشد بر طبق مفاد حکم بند الف این ماده.
د - در مورد دعاوی و اختلافات مالی که در مراجع اختصاصی غیر قضایی رسیدگی و حل و فصل میشود و برای حق الوکاله آنها تعرفه خاصی مقرر نشده است از قبیل اختلافات مالیاتی و عوارض توسعه معابر شهرداری و نظایر آنها میزان حق الوکاله صرفا از لحاظ مالیاتی بشرح زیر:
تا ده(10000000) میلیون ریال مابه الاختلاف، پنج درصد تا سی میلیون(30000000) ریال مابه الاختلاف، چهار درصد نسبت به مازاد یک میلیون ریال از سه میلیون ریال مابه الاختلاف به بالا سه درصد نسبت به مازاد سه میلیون ریال منظور میشود و معادل پنج درصد آن تمبر باطل خواهد شد.
مفاد این بند در باره اشخاصی که وکالتا در مراجع مذکور در این بند اقدام می نمایند (ولو اینکه وکیل دادگستری نباشند) نیز جاری است جز در مورد کارمندان مودی یا پدر- مادر- برادر- خواهر- پسر- دختر- نواده و همسر مودی.
تبصره 1- در هر مورد که طبق مفاد این ماده عمل نشده باشد وکالت وکیل با رعایت مقررات قانون آئین دادرسی مدنی در هیچیک از دادگاهها و مراجع مزبور قابل قبول نخواهد بود مگر در مورد وکالتهای مرجوعه از طرف وزارتخانه ها و موسسات دولتی و شرکتهای دولتی و شهرداریها و موسسات وابسته به دولت و شهرداریها که محتاج به ابطال تمبر روی وکالتنامه نمیباشد.
تبصره 2- وزارتخانه ها و موسسات دولتی و شرکتهای دولتی و شهرداریها و موسسات وابسته به دولت و شهرداریها مکلفند از وجوهی که بابت حق الوکاله به وکلا پرداخت می کنند پنج درصد آنرا کسر و بابت علی الحساب مالیاتی وکیل ظرف ده روز به اداره امور مالیاتی محل پرداخت نمایند.
تبصره 3- در صورتیکه پس از ابطال تمبر تعقیب دعوی به وکیل دیگری واگذار شود وکیل جدید مکلف به ابطال تمبر روی وکالتنامه مربوط نخواهد بود.
تبصره 4- در مواردی که دادگاهها حق الوکاله یا خسارت حق الوکاله را بیشتر یا کمتر از مبلغی که ماخذ ابطال تمبر روی وکالتنامه قرار گرفته است تعیین نمایند مدیران دفتر دادگاهها مکلفند میزان مورد حکم قطعی را به اداره امور مالیاتی مربوط اطلاع دهند تا مابهالتفاوت مورد محاسبه قرار گیرد.
ماده 104-وزارتخانه ها، موسسات دولتی، شهرداریها،موسسات وابسته به دولت و شهرداریها و کلیه اشخاص حقوقی اعم از انتفاعی و غیر انتفاعی و اشخاص موضوع بند (الف ) ماده (95) این قانون مکلفند در هر مورد که بابت حق الزحمه پزشکی، هزینه های بیمارستانی و آزمایشگاهی و رادیولوژی، داوری،مشاوره ،کارشناسی، حسابرسی، خدمات مالی و
اداری،نویسندگی،تالیف و تصنیف، آهنگسازی، نوازندگی و هنرپیشگی و خوانندگی، نقاشی و دلالی و حق العمل کاری، هر گونه حق الزحمه یا کارمزد ارائه خدمات به استثنای کارمزد پرداختی به بانکها، صندوق تعاون و موسسات اعتباری غیر بانکی مجاز ،امور مربوط به نظافت اماکن و ابنیه، اجاره ماشین آلات اداری و محاسباتی، کلیه خدمات و ارتباطات رایانهای ، وسایل نقلیه موتوری زمینی ، هوایی و دریایی ،ماشین آلات و کارخانجات و سرد خانه ها،انبارداری، نگاهداری و تعمیر آسانسور و شوفاژ و تهویه مطبوع، هر نوع کار ساختمانی و تاسیسات فنی و تاسیساتی، تهیه طرح ساختمانها و تاسیسات، نقشه کشی، نقشه برداری، نظارت و محاسبات فنی، حمل و نقل و وجوهی که بابت حق نمایش فیلم بهر عنوان پرداخت می کنند پنج درصد آنرا بعنوان علی الحساب مالیات مودی (دریافت کنندگان وجوه) کسر و ظرف سی روز به حساب تعیین شده از طرف سازمان امور مالیاتی کشور واریز و رسید آنرا به مودی تسلیم نمایند و همچنین ظرف همین مدت مشخصات دریافت کنندگان را با ذکر نام و نشانی آنها به اداره امور مالیاتی ذیربط ارسال دارند. تسهیلات اعطائی بانکها از طریق قرارداد جعاله در امور مربوط به کشاورزی و تعمیر و تکمیل یک واحد مسکونی مشمول کسر 5% مالیات علی الحساب موضوع این ماده نبوده و در اینگونه موارد بانکها مکلفند رونوشت قرارداد جعاله تنظیمی با عامل را ظرف سی روز از تاریخ انعقاد قرارداد به حوزه مالیاتی ذیربط ارسال دارند.
تبصره 1 - در مورد انجام امور مربوط به این ماده چنانچه قراردادی تنظیم گردد کارفرما مکلف است ظرف سی روز از تاریخ انعقاد قرارداد رونوشت آنرا به اداره امور مالیاتی محل با اخذ رسید تسلیم نماید.
تبصره 2 - در مواردی که منابع درآمد مذکور در این ماده کلا از پرداخت مالیات معاف باشد کسر علی الحساب مالیات بشرح فوق بشرط استعلام قبلی و کسب نظر اداره امور مالیاتی محل منتفی است .
تبصره 3 - در مواردی که وجوه مذکور در این ماده در صندوق دادگستری و امثال آن تودیع و یا وسیله مراجع اجرائی وصول و ایصال میگردد تودیع کننده مکلف به کسر مالیات نخواهد بود و انجام تکالیف مقرر در این ماده بعهده متصدیانی خواهد بود که دستور پرداخت وجوه مذکور را صادر می کنند.
تبصره 4 - در مورد قراردادهای پیمانکاری موضوع ماده76 قانون مالیاتهای مستقیم مصوب اسفند ماه 1345 و اصلاحیه های بعدی آن که پیشنهاد آنها قبل از تاریخ تصویب این قانون باشد کارفرما مکلف است طبق مقررات ماده مذکور عمل نماید.
تبصره 5 - سازمان امور مالیاتی کشور تا پایان دی ماه هر سال فهرست سایر مواردی را که باید از آغاز سال بعد به امور مصرح در این ماده اضافه شود، از طریق درج آگهی در روزنامه رسمی و یکی از روزنامه های کثیرالانتشار کشور اعلام خواهد کرد.
تبصره 6 - سازمان امور مالیاتی کشور می تواند در صورت خودداری پرداخت کنندگان وجوه موضوع این ماده از انجام تکالیف مقرر، به آنها مراجعه و پس از رسیدگی های لازم ، مالیات متعلق را مطالبه کند. در صورت استنکاف آنها از پرداخت ، از طریق عملیات اجرایی موضوع فصل نهم از باب چهارم این قانون ، مالیات را وصول و در مورد کلیه دستگاههای اجرایی دولت ، نهادهای عمومی غیر دولتی و سایر سازمانها و موسساتی که به نحوی از اعتبارات دولتی استفاده می کنند و همچنین سایر دستگاههایی که شمول قانون بر آنها مستلزم ذکر نام یا تصریح نام است ، از حساب بانکی آنها برداشت کند
باب سوم - فصل پنجم –
مالیات بردرآمد اشخاص حقوقی
ماده105- جمع درآمد شرکت ها و درآمد ناشی از فعالیت های انتفاعی سایر اشخاص حقوقی که از منابع مختلف در ایران یا از خارج از ایران تحصیل می شود پس از وضع زیان های حاصل از منابع غیر معاف و کسر معافیت های مقرر به استثنای مواردی که طبق مقررات این قانون دارای نرخ جداگانه ای می باشد،مشمول مالیات به نرخ بیست و پنج درصد (25%) خواهند بود.
تبصره 1- در مورد اشخاص حقوقی ایرانی غیر تجاری که به منظور تقسیم سود تاسیس نشده اند، در صورتی که دارای فعالیت انتفاعی باشند، از ماخذ کل درآمد مشمول مالیات فعالیت انتفاعی آنها مالیات به نرخ مقرر در این ماده وصول می شود.
تبصره 2- اشخاص حقوقی خارجی و موسسات مقیم خارج از ایران به استثنای مشمولان تبصره (5) ماده (109) و ماده (113) این قانون از ماخذ کل درآمد مشمول مالیاتی که از بهره برداری سرمایه در ایران یا از فعالیت هایی که مستقیما یا به وسیله نمایندگی از قبیل شعبه، نماینده، کارگزار و امثال آن در ایران انجام می دهند یا از واگذاری امتیازات و سایر حقوق خود ، انتقال دانش فنی ، دادن تعلیمات ، کمک های فنی یا واگذاری فیلم های سینمائی از ایران تحصیل می کنند به نرخ مذکور در این ماده مشمول مالیات خواهند بود. نمایندگان اشخاص و موسسات مذکور در ایران نسبت به درآمدهایی که به هر عنوان به حساب خود تحصیل می کنند طبق مقررات مربوط به این قانون مشمول مالیات می باشند.
تبصره 3- در موقع احتساب مالیات بر درآمد اشخاص حقوقی اعم از ایرانی یا خارجی ، مالیات هایی که قبلا پرداخت شده است با رعایت مقررات مربوط از مالیات متعلق کسر خواهد شد و اضافه پرداختی از این بابت قابل استرداد است .
تبصره 4- اشخاص اعم از حقیقی یا حقوقی نسبت به سود سهام یا سهام الشرکه دریافتی از شرکت های سرمایه پذیر مشمول مالیات دیگری نخواهند بود.
تبصره 5- در مواردی که به موجب قوانین مصوب وجوهی تحت عناوین دیگری غیر از مالیات بر درآمد از ماخذ درآمد مشمول مالیات اشخاص قابل وصول باشد، مالیات اشخاص پس از کسر وجوه مزبور به نرخ مقرر مربوط محاسبه خواهد شد.
ماده 106-درآمد مشمول مالیات در مورد اشخاص حقوقی( باستثنای درآمدهائی که طبق مقررات این قانون نحوه دیگری برای تشخیص آن مقرر شده است)از طریق رسیدگی به دفاتر قانونی بر طبق مقررات ماده (94) و بند الف ماده (95) این قانون و در موارد مذکور در ماده 97 این قانون بطور علی الراس تشخیص میگردد.
ماده107 -درآمد مشمول مالیات اشخاص حقوقی خارجی و موسسات مقیم خارج از ایران به شرح زیر تشخیص می گردد:
الف - در مورد پیمانکاری در ایران نسبت به عملیات هر نوع کار ساختمانی، تاسیسات فنی و تاسیساتی شامل تهیه و نصب موارد مذکور، و نیز حمل و نقل و عملیات تهیه طرح ساختمانها و تاسیسات، نقشه برداری، نقشه کشی، نظارت و محاسبات فنی، دادن تعلیمات و کمکهای فنی، انتقال دانش فنی و سایر خدمات در تمام موارد به ماخذ دوازده درصد (12%) کل دریافتی سالانه.
ب - بابت واگذاری امتیازات و سایر حقوق خود از ایران و واگذاری فیلمهای سینمائی ، که به عنوان بها یا حق نمایش یا هر عنوان دیگر عاید آنها می شود، به ماخذ بیست درصد (20%) تا چهل درصد (40%) مجموع وجوهی که ظرف یک سال مالیاتی عاید آنها می گردد ، می باشد. ضریب تعیین درآمد مشمول مالیات هر یک از موارد مذکور در این بند بنا به پیشنهاد وزارت امور اقتصادی و دارایی و تصویب هیات وزیران تعیین می شود. پرداخت کنندگان وجوه مزبور و همچنین پرداخت کنندگان وجوه مذکور در بند (الف) این ماده مکلفند در هر پرداخت مالیات متعلق را با توجه به مبالغی که از اول سال تا آن تاریخ پرداخت کردهاند کسر و ظرف مدت (10) روز به اداره امور مالیاتی محل اقامت خود پرداخت کنند. در غیر این صورت دریافت کنندگان متضامنا مشمول پرداخت اصل مالیات و متعلقات آن خواهند بود.
ج - در مورد بهره برداری از سرمایه و سایر فعالیت هایی که اشخاص حقوقی و موسسات مزبور به وسیله نمایندگی از قبیل شعبه ، نماینده، کارگزار و امثال آنها در ایران انجام می دهند طبق مقررات ماده (106) این قانون .
تبصره1- در مواردی که تمام یا قسمتی از عملیات پیمانکاری موضوع بند های (الف) و (ب) این ماده به اشخاص حقوقی پیمانکار ایرانی واگذار می گردد، پرداخت کننده وجه باید از هر پرداخت به پیمانکاران ایرانی دو و نیم درصد (5/2%) به عنوان مالیات علی الحساب آنها کسر و ظرف سی روز از تاریخ پرداخت به حساب تعیین شده از طرف سازمان امور مالیاتی کشور واریز کند.
تبصره2- در مورد عملیات پیمانکاری موضوع بند (الف) این ماده در صورتی که کارفرما، وزارتخانه ها، موسسات و شرکتهای دولتی یا شهرداریها باشند، آن قسمت از مبلغ قرارداد که از طریق خرید داخلی یا خارجی به مصرف خرید لوازم و تجهیزات می رسد مشروط بر آنکه در قرارداد یا اصلاحات و الحاقات بعدی آن مبالغ لوازم و تجهیزات به طور جدا از سایر اقلام قرارداد درج شده باشد از پرداخت مالیات معاف خواهد بود.
تبصره3- شعب و نمایندگی های شرکتها و بانکهای خارجی در ایران که بدون داشتن حق انجام دادن معامله به امر بازاریابی و جمع آوری اطلاعات اقتصادی در ایران برای شرکت مادر اشتغال دارند و برای جبران مخارج خود از شرکت مادر وجوهی دریافت می کنند نسبت به آن مشمول مالیات بر درآمد نخواهند بود.
تبصره4- در مواردی که پیمانکاران خارجی تمام یا قسمتی از پیمانکاری موضوع بند (الف) این ماده را به پیمانکاران دست دوم اشخاص حقوقی ایرانی واگذار کنند معادل آن مبلغ از لوازم و تجهیزات مذکور در قرارداد دست اول که توسط پیمانکار دست دوم خریداری می گردد از دریافتی پیمانکار دست اول از پرداخت مالیات بر درآمد معاف خواهد بود.
تبصره5- درآمد مشمول مالیات فعالیت های موضوع بند (الف) ماده (107) این قانون که قرارداد پیمانکاری آن ها از ابتدای سال 1382 و به بعد منعقد می گردد طبق مقررات ماده (106) این قانون تشخیص می گردد. حکم این تبصره نسبت به ادامه فعالیت های موضوع قرارداد های پیمانکاری که تاریخ انعقاد آنها قبل از سال 1382 بوده است ، جاری نخواهد بود.
ماده108- اندوخته هایی که مالیات آن تا تاریخ لازم الاجرا شدن این اصلاحیه پرداخت نشده در صورت انتقال به حساب سرمایه مشمول مالیات نخواهد بود، لیکن در صورت تقسیم یا انتقال به حساب سود و زیان یا کاهش سرمایه معادل اندوخته اضافه شده به حساب سرمایه ، به درآمد مشمول مالیات سال تقسیم یا انتقال یا کاهش سرمایه اضافه می شود. این حکم شامل اندوخته های سود ناشی از فعالیت های معاف موسسه در دوران معافیت و اندوخته موضوع ماده (138) قانون مالیاتهای مستقیم مصوب 3/12/1366 و اصلاحیه های بعدی آن تا تاریخ تصویب این اصلاحیه پس از احراز شرایط مربوط تا آن تاریخ نخواهد بود. اندوخته هایی که مالیات آن تا تاریخ لازم الاجرا شدن این اصلاحیه وصول گردیده در صورت تقسیم یا انتقال به حساب سود و زیان یا سرمایه یا انحلال مشمول مالیات دیگری نخواهد بود.
ماده 109-درآمد مشمول مالیات در مورد موسسات بیمه ایرانی عبارتست از:
1 - ذخایر فنی در آخر سال مالی قبل.
2 - حق بیمه دریافتی در معاملات بیمه مستقیم پس از کسر برگشتی ها و تخفیف ها.
3 - حق بیمه بیمه های اتکائی وصولی پس از کسر برگشتی ها.
4 - کارمزد و مشارکت در سود معاملات بیمه های اتکایی واگذاری.
تبصره 1- انواع ذخایر فنی موسسات بیمه( اندوخته های فنی موضوع ماده 61 قانون تاسیس بیمه مرکزی ایران و بیمه گری ) برای هر یک از رشتههای بیمه و میزان و طرز محاسبه آنها به موجب آئیننامهای خواهد بود که از طرف بیمه مرکزی ایران تهیه و پس از موافقت شورایعالی بیمه به تصویب وزیر امور اقتصادی و دارائی خواهد رسید.
تبصره 2- انواع ذخایر فنی بیمه مرکزی ایران برای هر یک از رشته های بیمه و میزان و طرز محاسبه آنها از طرف مجمع عمومی بیمه مرکزی ایران تعیین خواهد شد.
تبصره 3- در معاملات بیمه مستقیم حق بیمه و کارمزدها و تخفیف حق بیمه و سهم مشارکت بیمهگزاران در منافع و نحوه احتساب آنها با رعایت مقررات تعیین شده از طرف شورای عالی بیمه خواهد بود. کلیه اقلام مزبور به استثنای کارمزد باید در قرارداد بیمه ذکر شده باشد.
تبصره 4- اقلام مربوط به معاملات بیمه های اتکایی اعم از قبولی یا واگذاری بر اساس شرایط قراردادها و یا توافق های موسسات بیمه ذیربط خواهد بود.
تبصره 5- موسسات بیمه خارجی که با قبول بیمه اتکایی از موسسات بیمه ایرانی تحصیل درآمد می نمایند مشمول مالیاتی به نرخ دو درصد حق بیمه دریافتی و سود حاصل از سپرده مربوط در ایران میباشند، در صورتی که موسسات بیمه ایرانی در کشور متبوع موسسه بیمهگر اتکایی دارای فعالیت بیمه بوده و از پرداخت مالیات بر معاملات اتکایی معاف باشند موسسه مزبور نیز از پرداخت مالیات دولت ایران معاف خواهد شد. موسسات بیمه ایرانی مکلفند در موقع تخصیص حق بیمه بنام بیمه گر اتکایی خارجی مشمول مالیات موضوع این تبصره دو درصد آنرا به عنوان مالیات بیمه گر اتکایی کسر نمایند و وجوه کسر شده در هر ماه را منتهی ظرف سی روز به ضمیمه صورتی حاوی مشخصات بیمهگر اتکائی و حق بیمه متعلق به اداره امور مالیاتی مربوط ارسال و وجه مزبور را به حساب مالیاتی پرداخت نمایند.
ماده 110-اشخاص حقوقی مکلفند اظهارنامه و ترازنامه و حساب سود و زیان متکی به دفاتر و اسناد و مدارک خود را حداکثر تا چهار ماه پس از سال مالیاتی همراه با فهرست هویت شرکاء و سهامداران و حسب مورد میزان سهم الشرکه یا تعداد سهام و نشانی هر یک از آنها را به اداره امور مالیاتی که محل فعالیت اصلی شخص حقوقی در آن واقع است تسلیم و مالیات متعلق را پرداخت نمایند پس از تسلیم اولین فهرست مزبور تسلیم فهرست تغییرات در سنوات بعد کافی خواهد بود. محل تسلیم اظهارنامه و پرداخت مالیات اشخاص حقوقی خارجی و موسسات مقیم خارج از ایران که در ایران دارای اقامتگاه یا نمایندگی نمی باشد تهران است . حکم این ماده در مورد کارخانه داران و اشخاص حقوقی در دوران معافیت نیز جاری خواهد بود.
تبصره - اشخاص حقوقی نسبت به درآمدهائی که طبق مقررات این قانون نحوه دیگری برای تشخیص آن مقرر شده است مکلف به تسلیم اظهارنامه مالیاتی جداگانه که در فصلهای مربوط پیش بینی شده است نیستند.
ماده111- شرکت هایی که با تاسیس شرکت جدید یا با حفظ شخصیت حقوقی یک شرکت ، در هم ادغام یا ترکیب می شوند از لحاظ مالیاتی مشمول مقررات زیر می باشند:
الف - تاسیس شرکت جدید یا افزایش سرمایه شرکت موجود تا سقف مجموع سرمایه های ثبت شده شرکتهای ادغام یا ترکیب شده از پرداخت دو در هزار حق تمبر موضوع ماده (48) این قانون معاف است .
ب - انتقال دارایی های شرکت های ادغام شده به شرکت جدید یا شرکت موجود حسب مورد به ارزش دفتری مشمول مالیات مقرر در این قانون نخواهد بود .
ج - عملیات شرکتهای ادغام یا ترکیب شده در شرکت جدید یا شرکت موجود مشمول مالیات دوره انحلال موضوع بخش مالیات بر درآمد این قانون نخواهد بود.
د - استهلاک دارایی های منتقل شده به شرکت جدید یا شرکت موجود باید بر اساس روال قبل از ادغام یا ترکیب ادامه یابد.
ه - هرگاه در نتیجه ادغام یا ترکیب ، درآمدی به هر یک از سهامداران در شرکت های ادغام یا ترکیب شده تعلق گیرد طبق مقررات مربوط مشمول مالیات خواهد بود.
و - کلیه تعهدات و تکالیف مالیاتی شرکت های ادغام یا ترکیب شده به عهده شرکت جدید یا موجود حسب مورد می باشد.
ز - آیین نامه اجرایی این ماده حداکثر ظرف شش ماه از تاریخ تصویب این اصلاحیه به پیشنهاد مشترک وزارتخانه های امور اقتصادی و دارایی و صنایع و معادن به تصویب هیات وزیران خواهد رسید.
ماده 112-حکم ماده 99 و تبصره آن در مورد عملیات پیمانکاری اشخاص حقوقی اعم از ایرانی و خارجی جاری خواهد بود .
ماده 113- مالیات موسسات کشتیرانی و هواپیمائی خارجی بابت کرایه مسافر و حمل کالا و امثال آنها از ایران بطور مقطوع عبارتست از پنج درصد کلیه وجوهی که از این بابت عاید آنها خواهد شد اعم از اینکه وجوه مزبور در ایران یا در مقصد یا در بین راه دریافت شود. نمایندگی یا شعب موسسات مذکور در ایران موظفند تا بیستم هر ماه صورت وجوه دریافتی ماه قبل را به اداره امور مالیاتی محل تسلیم و مالیات متعلق را پرداخت نمایند موسسات مذکور از بابت اینگونه درآمدها مشمول مالیات دیگری بعنوان مالیات بردرآمد نخواهند بود. هر گاه شعب یا نمایندگیهای مذکور صورتهای مقرر را به موقع تسلیم نکنند یا صورت ارسالی آنها مطابق واقع نباشد در اینصورت مالیات متعلق بر اساس تعداد مسافر و حجم محمولات علی الراس تشخیص خواهد شد.
تبصره - در مواردی که مالیات متعلق بردرآمد موسسات کشتیرانی و هواپیمائی ایرانی در کشورهای دیگر بیش از 5% کرایه دریافتی باشد با اعلام سازمان ذیربط ایرانی، وزارت امور اقتصادی و دارائی موظف است مالیات شرکتهای کشتیرانی و هواپیمائی تابع کشورهای فوق را معادل نرخ مالیاتی آنها افزایش دهد.
ماده 114-آخرین مدیر یا مدیران شخص حقوقی مشترکا موظفند قبل از تاریخ تشکیل مجمع عمومی یا سایر ارکان صلاحیت دار که برای اتخاذ تصمیم نسبت به انحلال شخص حقوقی دعوت شده است اظهارنامه ای حاوی صورت دارائی و بدهی شخص حقوقی در تاریخ دعوت روی نمونهای که بدین منظور از طرف سازمان امور مالیاتی کشور تهیه میگردد تنظیم و به اداره امور مالیاتی مربوط تسلیم نمایند اظهارنامه ای که حداقل حاوی امضاء یا امضاهای مجاز و حسب مورد مهر موسسه بر طبق اساسنامه شخص حقوقی باشد برای اداره امور
مالیاتی معتبر خواهد بود.
ماده 115-ماخذ محاسبه مالیات آخرین دوره عملیات اشخاص حقوقی که منحل میشوند ارزش دارائی شخص حقوقی است منهای بدهیها و سرمایه پرداخت شده و اندوخته ها و مانده سودهائی که مالیات آن قبلا پرداخت گردیده است .
تبصره1 - ارزش دارائی شخص حقوقی نسبت به آنچه قبلا فروش رفته بر اساس بهای فروش و نسبت به بقیه بر اساس بهای روز انحلال تعیین میشود.
تبصره2- چنانچه در بین دارایی های شخص حقوقی که منحل می شود، دارایی یا دارایی های موضوع فصل اول باب سوم این قانون و سهام یا سهم الشرکه یا حق تقدم سهام شرکت ها وجود داشته باشد و این دارایی یا دارایی ها حسب مورد در هنگام نقل و انتقال قطعی مشمول مقررات ماده (59) و تبصره های ماده (143) این قانون
باشند ، در تعیین ماخذ محاسبه مالیات آخرین دوره عملیات اشخاص حقوقی منحله ارزش دفتری دارایی یا دارایی های مذکور جزو اقلام دارایی های شخص حقوقی منحل شده منظور نمی گردد و معادل همان ارزش دفتری از جمع سرمایه و بدهی ها کسر میگردد . مالیات متعلق به دارایی یا دارایی های مزبور حسب مورد بر اساس مقررات ماده (59) و تبصره های ماده (143) این قانون تعیین و مورد مطالبه قرار می گیرد.
تبصره3- آن قسمت از اموال اشخاص حقوقی منحل شده که براساس مقررات فوق در تاریخ انحلال مشمول مالیات مقطوع موضوع ماده (59) و تبصره های ماده (143) این قانون می باشند در اولین نقل و انتقال بعد از تاریخ انحلال مشمول مالیات نخواهند بود.
ماده 116-مدیران تصفیه مکلفند ظرف ششماه از تاریخ انحلال (تاریخ ثبت انحلال شخص حقوقی در اداره ثبت شرکتها) اظهارنامه مالیاتی مربوط به آخرین دوره عملیات شخص حقوقی را بر اساس ماده 115 این قانون تنظیم و به اداره امور مالیاتی مربوط تسلیم و مالیات متعلق را پرداخت نمایند.
تبصره- مالیات آخرین دوره عملیات اشخاص حقوقی که منحل می شوند با رعایت تبصره (2) ماده (115) این قانون به نرخ مذکور در ماده(105) این قانون محاسبه می گردد.
ماده 117- اداره امور مالیاتی مکلف است برابر مقررات این قانون به اظهارنامه مربوط به آخرین دوره عملیات اشخاص حقوقی خارج از نوبت رسیدگی نموده و در صورتیکه به مندرجات آن اعتراض داشته باشد حداکثر ظرف یکسال از تاریخ تسلیم اظهارنامه، مالیات متعلق را بموجب برگ تشخیص تعیین و ابلاغ نماید و گر نه مالیات متعلق به اظهارنامه تسلیمی به وسیله مدیران تصفیه قطعی تلقی میگردد. در صورتیکه بعدا معلوم گردد اقلامی از دارائی شخص حقوقی در اظهارنامه ذکر نشده است نسبت به آن قسمت که در اظهارنامه قید نشده در مهلت مقرر در تبصره ماده 118 این قانون مالیات مطالبه خواهد شد.
ماده 118-تقسیم دارائی اشخاص حقوقی منحل شده قبل از تحصیل مفاصا حساب مالیاتی یا بدون سپردن تامین معادل میزان مالیات مجاز نیست .
تبصره- آخرین مدیران شخص حقوقی در صورت عدم تسلیم اظهارنامه موضوع ماده 114 این قانون یا تسلیم اظهارنامه خلاف واقع و مدیران تصفیه در صورت عدم رعایت مقررات موضوع ماده 116 این قانون و این ماده و ضامن یا ضامن های شخص حقوقی و شرکاء ضامن (موضوع قانون تجارت) متضامنا و کلیه کسانی که دارائی شخص حقوقی بین آنان تقسیم گردیده به نسبت سهمی که از دارائی شخص حقوقی نصیب آنان شده است مشمول پرداخت مالیات و جرایم متعلق به شخص حقوقی خواهد بود بشرط آنکه ظرف مهلت مقرر در ماده 157 این قانون از تاریخ درج آگهی انحلال در روزنامه رسمی کشور مطالبه شده باشد
نتیجه گیری :
اگرچه مالیات ستانی در ایران نوپا نیست و همچنین از وصول مالیات به طریق نظام شبه سیستمیدر حدود یک قرن در ایران میگذرد، اما همچنان نمیتوان ادعا کرد که نظام مالیاتگیری در ایران حتی شبیه کشورهای تقریبائ در حـال تـوسعه است. در هر صورت پایبندی به اصول و روشهای نوین بشری در اجرای سیاستهای توسعه، باید سرلوحهء کار مسوولان مربوطه قرار گیرد تا به هدفهای مورد نظر در وصول حداکثر مالیات دست پیدا کنند. به نظر میرسد با توجه به تغییر و تحولات در نظام مالیاتی ایران از حدود یکسال پیش به این طرف، بتوان امیدوارانه چشم به سوی نظام مطلوب مالیاتی داشت.
نظامیکه در سالهای گذشته تبدیل بـه ویرانهای شده است که اصلاح ساختاری و بنیادی آن هزینههای زیادی میطلبد. این مقاله به علل و زمینههای ناکارآمدی سیستم مالیاتی ایران از چهار بـعد قوانین و مقررات، فرآیندهای مالیاتی، مؤدیان و منابع انسانی پرداخته در برخی موارد راهکارهایی جهت برون رفت از این مشکلات بیان میدارد.
شايدمشهورتريناينمجامعانستيتوىحسابدارانخبرهدرانگلستانوويلز(The Institute of Chartered Accountants in England & Wales)وانستيتوىحسابدارانرسمىامريکا (The American Institute of Certified Public Accountants) باشند،ولىمجامععمدهٔديگرىنيزدرسايرکشورهاىجهانوحتىدرخودايندوکشوروجوددارند. همهٔمجامعحرفهاىعمدهبهطورجهانىنيزفعاليتداشتهودرسطحبينالمللىاقدامبهاستانداردگذارىمىکنند. پژوهشهاوبيانيههاىاينمجامعوتحقيقاتوتجربياتانفرادىيادستهجمعىاعضاءآنهاموجبگرديدهاستکهروشهاىحسابرسىنيزدرطىسنواتبهتدريجتکامليافتهوازفرمابتدائىپيشينخودبهروشهاىپيشرفتهامروزتغييريابد.
اگرچه مالیات ستانی در ایران نوپا نیست و همچنین از وصول مالیات به طریق نظام شبه سیستمیدر حدود یک قرن در ایران میگذرد، اما همچنان نمیتوان ادعا کرد که نظام مالیاتگیری در ایران حتی شبیه کشورهای تقریبائ در حـال تـوسعه است. در هر صورت پایبندی به اصول و روشهای نوین بشری در اجرای سیاستهای توسعه، باید سرلوحهء کار مسوولان مربوطه قرار گیرد تا به هدفهای مورد نظر در وصول حداکثر مالیات دست پیدا کنند. به نظر میرسد با توجه به تغییر و تحولات در نظام مالیاتی ایران از حدود یکسال پیش به این طرف، بتوان امیدوارانه چشم به سوی نظام مطلوب مالیاتی داشت.
نظامیکه در سالهای گذشته تبدیل بـه ویرانهای شده است که اصلاح ساختاری و بنیادی آن هزینههای زیادی میطلبد. این مقاله به علل و زمینههای ناکارآمدی سیستم مالیاتی ایران از چهار بـعد قوانین و مقررات، فرآیندهای مالیاتی، مؤدیان و منابع انسانی پرداخته در برخی موارد راهکارهایی جهت برون رفت از این مشکلات بیان میدارد.
1)قوانین و مقررات مالیاتی
یکی از مهمترین عوامل موثر در تضعیف و عدم اثربخشی سیاستهای مالیاتی، پیچیدگی و ابهام در قوانین و مقررات مالیاتی است. این مساله به تنهایی به کارآیی اجرایی سیاستهای مالیاتی صدمه وارد میکند. به منظور تضمین اثربخشی دستگاه مالیاتی در قدم اول باید قوانین و مقررات مالیاتی و حسابداری به طور جامع تعریف و تضمین شود. برای رویهها و قوانین جدید باید مجوزهای جدید اخذ شود تا در مجمعالقوانین کشوری و آییننامههای مالیاتی ثبت شود. تغییرات قوانین مالیاتی به شدت به استانداردهای نوین حسابداری وابسته است. به عبارت دیگر بـاید مقررات مربوط به مؤدیان در نگهداری دفاتر و فاکتورها و چگونگی ارایهء آنها به سازمان مالیاتی، به صورت شفاف تبیین شود. در نهایت برای پیاده کردن اصلاحات باید حمایت حاکمیت و آحاد مردم جلب شود.
به طور کلی قوانین خوب وکارآ، چندین خصوصیت و ویژگی به شرح ذیل را دارا هستند:
الف - کارآیی
در مورد کارآیی قانون، باید به این نکته توجه کرد که آیا قانون مربوطه از نظر اجرای سیاستهای مالیاتی، کارآیی و اثربخشی را دارد به عبارت دیگر قانونی کارآ و اثربخش است که نتیجهء مورد نظر از تصویب آن حاصل شود. به عنوان مثال یکی از اهداف قانون برای الزام مؤدیان مالیات بر شرکتها به منظور ارایهء اظهارنامه و ترازنامه و سود و زیان، میتواند شناخت کامل از نحوهء گردش مالی یک شرکت در اقتصاد و استفاده از اطلاعات مالی این شرکت برای ردیابی مفاسد مالی بنگاههای دیگر باشد. چنانچه این هدف قانونگذار، با ارایهء درست ترازنامه و سود و زیان شرکتها حـاصل شود میگوییم قانون، کارآ (اثربخش) بوده است.
ب - سازماندهی
سازماندهی منطقی باعث درک و فهم بهتر مؤدیان و کاربران از قانون مالیاتی میشود. سازماندهی قانون به این مفهوم است که مقررات مربوط به یک بخش خاص، همگی در کنار آن باشند به عبارت دیگر مطالب مربوط به هم تا جایی که امکان دارد در کنار هم باشند. به عنوان مثال مؤدیان مالیاتی اشخاص حقوقی (شرکتها) در صورتی که تمام مطالب مربوط به اجراییات و مقررات فصل امور مالیاتی شرکتها در یک فصل جداگانه لحاظ شده است خیلی کمتر دچار سردرگمی و ابهام خواهند شد.
ج - قابلیت درک
در صورتی که بخواهیم قابلیت درک یک متن افزایش یابد، اولائ باید عبارت یک متن کوتاه باشد و ثانیائ از کلمات مرموز و غیرشفاف جلوگیری به عمل آید به عبارت دیگر، متنی گویا و ساده ارایه کرد.
حامیان استفاده از زبان ساده در قانوننویسی خواهان پرهیز از زبان حقوقی برای نیل به قانونی آسان و همه فهم هستند به عبارت دیگر تا جایی که امکان دارد باید از کلمات حقوقی و یا کلماتی که معروف به لغتنامهای هستند پرهیز کرد به عنوان مثال میتوان به جای عـبارت «کمیسیون تقویم املاک»، عبارت «کمیسیون (هیات) ارزیابی املاک» را به کار برد.
د - انسجام
مفهوم انسجام به دو گونه قابل فهم است: اول اینکه میتواند به معنی ارتباط معنیدار عناصر یک قانون با یکدیگر باشد و دوم اینکه با سایر مقررات و قوانین انسجام داشته باشد. به عبارت دیگر باید اطمینان یافت که قانون مالیاتی با بقیهء نظام حقوقی تلفیق شود. به عنوان مثال قانون مالیاتهای مستقیم نـبـایـد بـه هیچ عنوان با اصول و استانداردهای حسابداری و حسابرسی مغایرت و ناهماهنگی داشته باشد و یا در خود قانون، فصل مربوط به اشخاص حـقیقی با فصل مربوط به اشخاص حقوقی (شرکتها) ناهماهنگ باشد به طوری که بعضی از مشاغل در قالب اشخاص حقوقی و بعضی دیگر در قالب اشخاص حقیقی تعریف شوند.
2)فرآیندهای مالیاتی
فرآیند مالیاتگیری را میتوان از لحاظ ترتیب زمانی به تدوین و تصویب قانون، شناسایی مؤدیان، تشخیص مالیات، کنترل و بازبینی تشخیصها، طرح اعتراض به مالیات تشخیصی و نهایتائ وصول مالیاتی تجزیه کرد. ضعف سیاستهای مالیاتی (مدیریت مالیاتی) در هر یک از این مراحل میتواند جلوی اهداف قانونگذار را به هر نحو بگیرد.
تحلیل فرآیندهای نظام مالیاتی از اظهار تا پرداخت در یک سیستم مالیاتی، زمانی مفید و ممکن است که اطلاعات بهنگام باشد و به درستی در مجاری صحیح قرار گیرد. اگر سازمان مالیاتی با اطلاعات ناقص مواجه شود، باید در سـیستـم اطلاعاتی و ممیزی خود تجدیدنظر کرده، آن را دگرگون سازد. از طرفی مطابق قوانین حسابداری مالیاتی، دستگاه مالیاتی باید درآمدهای مالیاتی (چه به صورت پول نقد و چه به صورت حـسابهای بانکی مؤدی) را بدون واسطه از حساب مؤدی به حساب خزانه واریز کند. غالبائ موانع قانونی و یا ضعف قانون باعث میشود که اطلاعات معتبر به دستگاه مالیاتی داده نشود. این امر فرهنگ تمکین مالیاتی را تضعیف میکند، اگرچه هیچگاه قابل روءیت نیست. خلاصه تنگناها و مشکلات فرآیندهای مالیاتی در سیستم مالیاتی ایران به شرح ذیل قابل دستهبندی است:
غلب فرآیندها، ناکارآمد و پـراکنـده هستنـد. همچنین حداقل معیارهای سنجش برای آنها وجود ندارد.
در حال حاضر مالیات بر درآمد مشاغل و شرکتها تقریبائ از یک فرآیند مـشتـرک، پیـروی مـیکننـد. تمـام مالیاتهای دیگر دارای فرآیندهای مستقل و فرمهای جداگانهء اظهارنامهء مالیاتی با دفعات تسلیم اظهارنامهء متفاوت هستند. این امر منجر به کاربرد بیهودهء منابع در فعالیتهای تکراری میشود.
تقریبائ تمامی فرآیندها به روش دستی انجام میگیرد و توانمندیهای ورود دادهها و ذخیرهسازی محدود است. فقدان تجزیه و تحلیل کامپیوتری، منجر به روند تشخیص و رسیدگی طولانی و دستی مالیات میشود که مستعد خطا هستند.
تـقـریبائ هیچ معیار سنجش استانداردی (مانند مدت زمان مورد انتظار، زمانبندی پروژهای بر مبنای درصد پیشرفت کار و ...) برای فرآیندها وجود ندارد که به طور منظم قابل پیگیری و ردیابی باشد.
عدم توجه به رضایت مؤدیان مالیاتی
در حال حاضر، اغلب فرآیندها از دیدگاه درونی سازمان مالیاتی طراحی میشود و کمتر توجهی به راحتی مؤدیان میشود. این امر، موجب دلسردی مؤدیان و انگیزهء اندک آنان برای تمکین از مقررات مالیاتی میشود.
فقدان آموزش مؤدیان مالیاتی دربارهء تخصیص صحیح منابع مالیاتی دولت، موجب نارضایتی بیشتر و عدم تمایل آنان به پرداخت مالیات میشود.
قواعد شغلی و مقررات مالیاتی پیچیده، مانع از اصلاح فرآیندها میشوند.
به طور کلی ماموران مالیاتی، درک اندکی از نوع فعالیت و فلسفهء وجودی فرآیندهایی که به موجب مقررات انجام میشود و یا حاصل عادتهای درازمدت دیگران است، دارند.
به طور کلی در مورد نحوهء تفکیک فرآیندها برای انواع پایههای مالیاتی، در قانون مالیاتهای مستقیم، سخنی به میان نیامده است.
اغلب مقررات مالیاتی، دارای ابهاماتی هستند که توسط ماموران مالیاتی تفسیر میشوند و درک جامع مدیریتی و جمعی از آنها وجود ندارد.
وجود اطلاعات محدود، ضعف اطلاعاتی را در رابطه با مؤدیان ایجاد میکند.
توزیع و انتقال اطلاعات محدود میان سازمان مالیاتی و سایر ذینفعها (وزارتخانهها، ادارهء ثبت و مؤدیان مالیاتی) منجر به تشخیص غیردقیق مالیات و از دست رفتن درآمدهای مالیاتی میشود.
اطلاعات ضعیف، توانایی سازمان مالیاتی ایران را در انجام حسابرسی موردی محدود میکند. به این دلیل که در حال حاضر تمامی شرکتها و مشاغل (تـمامی پروندههای مالیاتی) مورد رسیدگی قرار میگیرند، بار کاری ممیزان مالیاتی غیرقابل تحمل است.
روشهای اجرایی غیرموثر مـوجـب عـدم دقـت و حجم زیاد دادخواهی میشوند.
در بعضی مواقع ممیزان و مؤدیان مالیاتی روابطی را برقرار میکنند که بر رعایت انصاف و عدالت ممیزان تاثیر میگذارد.
عدم وجود ساز و کارهای کنترلی در سیستم اجرایی مالیاتی، به ممیز مالیاتی قابلیت انعطافپذیری بسیار زیادی را در هدایت تشخیص میدهد. این امر، بیدقتی و تقلب را افزایش میدهد.
به دلیل عدم وجود روشهای اجرایی مالیاتی قوی، تعداد زیادی از دادخواهیهای مالیاتی علیه سازمان مالیاتی کشور طرح میشود.
3)منابع انسانی
یکی از عوامل کلیدی در پیشرفت نظام مالیاتی، داشتن کارمندان کارآ و خلاق است. به منظور دارا بودن این پرسنل باید به 3 نکته توجه کرد:
1-اختیارات و مسوولیتهای هر شخص به طور کامل و شفاف، مشخص باشد.
2-هر فرد به رتبه و سمتی دست یابد که در آن تخصص، مهارت و تجربه داشته باشد.
3-هر شخص به اندازهء شوونات، منزلت و مقامی که دارد حقوق و مزایا دریافت کند.
هـمــانـطــور کـه کـارمنـدان در مـوقعیتهای مختلف، متناسب با مهارت و تجربهء خود، حقوق دریافت میکنند باید در ازای کارها و شیوههای جدیدی که در کار خود ارایه میدهند نیز پاداش دریافت کنند. اگر این سیاستها به اجرا در نیاید، کارمندان به سکون و یکنواختی (روزمرگی) دچار شده، اغلب انگیزهء کار درست را از دست داده، به شدت از سازمان خود رنجور شده و عدم رضایت شغلی خود را بروز میدهند. در راستای سیاستهای لازم جهت هدایت و سازماندهی کارمندان سازمان مالیاتی باید به پرسشهای ذیل پاسخ گفت:
1-چـگـونه باید کارمندان را در بخشهای مختلف به کار گرفت؟
2-چگونه باید به کارمندان مختلف، حقوق پرداخت کرد؟
3-چه قوانینی برای اعطای پاداش وجود دارد؟
4-آیا شرح وظایف پرسنل به طور شفاف تعریف شده است؟
عوامل زیر در رابطه با پرسنل سازمان امور مالیاتی در اثربخشی و اصلاحات آن میتواند موثر باشد:
-پرداخت حقوق و مزایا متناسب با تخصص و فعالیت.
-انعطافپذیری در نظام حقوق و دستمزد.
-اندیشههای گروهی کارمندان در دستگاه مالیاتی مدنظر قرار گیرد.
-داشتن امنیت شغلی از کارمندان رده پایین تا مدیران ارشد.
-با توجه به اینکه کارمندان سازمان نمایندگان دولت هستند که با قشر وسیعی از افراد جامعه در تماس هستند از افرادی به عنوان مامور اجراییات استفاده شود که قدرت جذب اندیشههای مفید جامعه را داشته باشند.
کارشناس امورمالیاتی
خلاصهء تنگناها و مشکلات منابع انسانی در سازمان امور مالیاتی ایران به اختصار عبارتند از:
ساختار سازمانی موجود، از نوع سلسله مراتبی است و کارکنان ردههای پایین از قدرت اندک برای تصمیمگیری برخوردارند و یا هیچ قدرتی در این زمینه ندارند.
فعالیتهای شغلی عمومائ به تاخیر میافتد زیرا کارکنان نمیتوانند بدون تایید مدیریت، تصمیمی را اتخاذ کنند. این امر بر روی ارتباطات، ارتقا و آموزش نیز تاثیر دارد.
ارتباطات کارکنان تا حدود زیادی غیررسمی و فاقد ساختار اصولی است. (اغلب ارتباطات، عاطفی و دوستانه است)
تکیه بر روشهای غیررسمی (شامل شایعات، سخنپراکنی، تعصبات غیرمنطقی و ....) ممکن است منجر به ارتباطات پیامی شود که غیرصحیح یا متناقض است.
بعضی از مدیران به منظور افزایش و یا حفظ قدرت خویش، معمولائ اطلاعات را حفظ میکنند. این امر ممکن است مانع رسیدن پیامها به تمامی کارکنان شود.
معمولائ عملکرد کارکنان از طریق آموزش، تحت کنترل مدیریت قرار نمیگیرد و همچنین عملکرد خوب کارکنان همیشه مشمول ارتقا و پرداختهای بهتر نمیشود.
اگرچه آموزش در داخل سازمان امور مالیاتی کشور ارزشمند تلقی میشود ولی برنامههای آموزشی در برخی موارد بیش از حد وسیع است و اغلب، نیازهای کارکنان و یا شکافهای مهارتی و علمی آنها را پوشش نمیدهد.
در برخی موارد، به نظر میرسد ارتقا و جبران مالی، کمتر با عملکرد کارکنان مربوط است و بیشتر با ارتباط آنها با افراد قدرتمند سازمان بستگی دارد.
در بیشتر مواقع، مراحل استخدام به کندی پیش میرود که باعث افزایش فشار کار میشود.
روش استخدام مؤدیان و ممیزان مالیاتی بیشتر بر معیارهای اخلاقی و درجهء تحصیلات دانشگاهی تکیه دارد تا بر این مساله که هر پست خالی باید با شرکتکنندگان واجد شرایط اشغال شود. برای مثال پست ممیزی به جای آنکه حسابدار باشد توسط فرد دارای مدرک کشاورزی اشغال شده است.
نیاز به منابع انسانی بیشتر
اکثر ادارات سازمان مالیاتی به اندازهء کافی کارمند ندارند تا حجم کار را کنترل کنند. به طور نمونه یک ممیز حدود 600 پروندهء مالیاتی را طی سال رسیدگی میکند.
در بعضی از ادارات مالیاتی، سیستم تشکیل پرونده در راهروها قرار دارد که فضای کاری را در تنگنا قرار میدهد.
تعداد کامپیوترهای کافی برای ممیزان وجود ندارد و در بعضی موارد، حوزههای مالیاتی هیچ کامپیوتری ندارند.
4-مؤدیان مالیاتی
مؤدیان مالیاتی، عمومائ به دو دسته تقسیم میشوند: مؤدیان قانونمدار و مؤدیان خلافکار. مؤدیان قانونمدار آنهایی هستند که مطابق قانون و به نسبت سهم خود، مالیات را پرداخت میکنند و عمومائ مشکلی را برای سازمان امور مالیاتی ایجاد نمیکنند این نوع مؤدیان غالبائ تمکین میکنند و از ایجاد هزینه و مشکل برای سازمان پرهیز میکنند به همین علت سازمان مالیاتی نیز از این نوع مؤدیان اظهار رضایت کرده و غالبائ سعی میشود این نوع مؤدیان باقی بمانند و یا بر تعداد آنها افزوده شود. اما در مورد دیگر مؤدیان خلافکار بحث و سخن بسیار است و سازمان امور مالیاتی سعی میکند با انواع سیاستها، آنها را وادار به پرداخت مالیات کند. مؤدیانی خلافکار محسوب میشوند که مالیاتهای معوق را به دستگاه مالیاتی تحمیل میکنند که همین موضوع یکی از گلوگاههای نظام مالیاتی ایران است. به نظر میرسد در اینگونه مواقع، سنجش میزان مالیاتهای معوق و برنامهریزی در جهت وصول آنها، بهترین گزینه موجود باشد. مالیاتهای معوق به مالیاتهایی اطلاق میشود که از حیث تشخیص مالیات، به مرحلهء فعلیت رسیدهاند اما به هر دلیل به حیطهء وصول درنیامده و امکان وصول آنها وجود دارد. بدیهی است اگر ثابت شود که حجم ذخایر مالیاتی معوق قابل وصول به حدی معنادار است که قادر به تامین اهداف درآمد مورد نظر خواهد بود، در آن صورت برنامهریزی عملیاتی جهت وصول این مالیاتها منطقی و موجه است. اگر دستگاه مالیاتی ناگزیر از اعمال فشار مالیاتی بیشتری باشد چه بهتر که این فشار بر مؤدیان خلافکاری وارد شود که بعضائ سالها از زیر مسوولیت پرداخت دیون مالیاتی خود شانه خالی کردهاند و اعمال خلاف قانون آنها بعضائ مصداق تقلب مالیاتی بوده است. بدیهی است که مطالبهء دیون معوقهء دولت از عدهای متقلب، تنشهای احتمالی ناشی از فشار مالیاتی را نیز به حداقل خواهد رساند و این با اهداف مورد نظر در خروجی سازمان از جمله رضایتمندی مؤدیان خوشحساب و ارتقای سطح عدالت مالیاتی نیز سازگار خواهد بود. یکی از راههای کاهش خطای مؤدیان در اظهار و پرداخت مالیات به کارگیری مناسب نظام جریمه و پاداش است. نظام جریمه باید به نحوی اجرا شود که به طور متوسط رفتار مؤدی مالیاتی را عوض کند. با این حال با مؤدیانی که بینظم هستند و قانون را رعایت نمیکنند، باید به شدت برخورد کرد. همچنین باید توجه کرد که جرایم افراطی وضع نشود و مؤدیان ناامید نشوند. تجربه نشان داده است که تغییر ایجاد کردن در رفتار و نگرش مؤدیان مالیاتی یک هنر بزرگ است و عمومائ اقدامات سریع و فشارهای سنگین، تنها مسکنی است که در کوتاهمدت موثر است و اثرات جاودان ندارد. در بحث مربوط به تجزیه و تحلیل رفتار مؤدیان مالیاتی، معمولائ 5 عامل در وهلهء نخست باید واکاوی شود:
الف - فرهنگ مالیاتی
فرهنگ مالیاتی به معنای باورها و شناخت مردم در مورد مالیات و لزوم پرداخت آن توسط آنهاست. هرگاه بتوانیم ضرورت دریافت مالیات از مردم را به صورت مستدل و منطقی برای آنها بیان کرده، به آنان آگاهیهای لازم را داده و برای آنها به صورت شفاف توضیح دهیم که مالیات دریافتی از مردم و توسط دولت صرف چه هزینههایی میشود و در صورت نپرداختن مالیات، دولت و مردم دچار چه مشکلاتی خواهند شد و همچنین مردم به یک باور برسند که دولت مالیات دریافتی را برای بهبود وضع جامعه و توسعهء اجتماعی و رفاه شهروندان هزینه میکند آنگاه میتوان ادعا کرد که مقدمات یک فرهنگ مالیاتی خوب برای پرداخت مالیات توسط عامهء مردم به وجود آمده است.
به این منظور باید:
1-مقبولیت عامه نسبت به مفهوم مالیات یعنی باور و اعتقاد عمومی نسبت به مالیات را ایجاد و گسترش داد.
2-مردم نسبت به حکومت و شرایط سیاسی جامعه، نگاهی مثبت داشته باشند.(به عبارت دیگر حکومت، مورد پذیرش مردم باشد.)
3-یک باور دو طرفه بین دولت و مردم وجود داشته باشد.
مهمترین مواردی که میتوان در سازمان مالیاتی ایران به اجرا درآورد تا به یک فرهنگ مالیاتی نسبتا مناسب دست پیدا کرد عبارتند از:
-گنجاندن موضوع مالیات در قسمتی از کتابهای درسی مدارس کشور
-اطلاعرسانی درست و مداوم و جلب حمایت عمومی
-آموزش و مشاورهء مؤدیان مالیاتی
-سادهسازی قوانین
-معرفی مؤدیان نمونه در سطح ادارات کل استانی
-گسترش فرهنگ پژوهش و تحقیق در زمینه نارساییهای سیستم مالیاتی ایران
-آموزش و التزام ماموران مالیاتی به برخورد مناسب و همراه با احترام به تمامی مؤدیان
-ارتباط تنگاتنگ با مجامع صنفی و اتحادیهها
ب - تمکین
تمکین مالیاتی به مفهوم پایبندی مؤدیان به تکالیف مالیاتی و رعایت قوانین مالیاتی از سوی آنهاست. تمکین مالیاتی از جمله اهداف تمام سیستمهای مالیاتی دنیاست که در آرزوی آن به سر میبرند و بعضائ تا حد بسیار خوبی به آن دست یافتهاند. متاسفانه در نظام مالیاتی ایران، تمکین مالیاتی از رتبهء بسیار پایینی برخورد است نمونهء آن هم حجم بسیار بالای مالیاتهای معوقهء سالهای گذشته و همچنین حجم زیاد پروندهها در ادارات حلاختلاف مالیاتی است. در این شرایط وظیفهء سازمان امور مالیاتی است که عوامل انگیزشی و تشویقکنندهء نظام تمکین داوطلبانه را کشف و تقویت کند.
اهم موانع تمکین داوطلبانه مؤدیان مالیاتی ایران عبارتنداز:
1-القای نظام مالیاتی ناعادلانه
2-پیچیدگی قوانین، مقررات و بخشنامههای مالیاتی
3-شفاف و منصفانه نبودن نظام جریمه
4-برنامههای ضعیف آموزشی برای مؤدیان
5-عدم توانایی دستگاه مالیاتی برای اثبات انصاف خود در دریافت مالیات
6-یک سری عواملی که جلوی فعالیتها و برنامههای تحول نظام مالیاتی را میگیرد.
راهکارهای ارتقای تمکین داوطلبانهء مؤدیان مالیاتی از یک سو به منابع، عوامل، نیروی انسانی، امکانات فیزیکی و از سوی دیگر به مدیریت، زمانسنجی، تغییر فرآیند و سازوکارهای بازخوردی نیاز دارد. این راهکارها به چهار رکن نیروی انسانی، منابع فیزیکی، تشکیلات رسمی و سازمان غیررسمی استوار است. برای ارتقای سطح تمکین داوطلبانه باید با تشکیل کانونهای تفکر در دستگاه مالیاتی به عارضهیابی ارکان فوقالذکر پرداخته شود.
ج - خودتشخیصی
سیستم خودتشخیصی مالیاتی، عمومائ بر این برهان استوار است که مؤدی بیش از هر کس دیگری به اوضاع و احوال مالی و درآمدی خویش آگاه است. بنابراین اگر سیستم مالیاتی به جایگاهی برسد که مؤدیان آن، خودشان به تشخیص صحیح مالیاتی بپردازند قطعائ از جنبههای مختلف باعث بهبود وصول مالیات خواهد شد.
د - اطلاعرسانی
از جمله وظایف مدیریت مالیاتی، آگاهی رساندن به مؤدیان برای سهولت بیشتر کار و مطلع کردن مردم از قوانین، آییننامهها و بخشنامهها و تصمیمات سازمان است. این امر به طور سیستماتیک از فرار مالیاتی (اجتناب از مالیات) کاسته و باعث خودبهخودی افزایش تمکین مالیاتی میشود. ایجاد سایت اینترنتی، انتشار روزنامه و یا مجلهء تخصصی در زمینهء مالیات، ایجاد پایگاههای مشاوره در سراسر کشور، برنامه هفتگی رادیو و تلویزیونی، ایجاد بانکهای مختلف اطلاعاتی و .... میتواند باعث اعتماد مؤدیان به سازمان مالیاتی شود.
ه - حقوق مالیاتی
حقوق مالیاتی، رشتهای از حقوق عمومی است که مقررات مالیاتی و مزایای اجرای آنها را مقرر میدارد. بنا بر تعریفی دیگر حقوق مالیاتی عبارت است از درخواست و گرفتن اموال به صورتی که در قوانین مالیاتی آمده و به صورت وسیلهای برای توزیع مخارج عمومی دولتی بین افراد. اگر قبول کنیم که مالیات پولی است که دولت جمعآوری میکند مفهوم حقوق مالیاتی را بهتر درک میکنیم. حقوق مالیاتی در اولین نگاه، مجموع مقررات حقوقی مربوط به مالیات به نظر میآید. مجموع این مقررات حقوقی در مورد اشخاص و اموالی اعمال میشود که قبلائ به موجب قوانین تعریف و بیان شدهاند. بنابراین به جاست که سازوکاری طراحی شده تا مؤدیان مالیاتی از نحوهء تعامل خود با نظام مالیاتی به طور کامل آگاه شده و همچنین وظایف قانونی خود را در قبال این سیستم به نحو احسن اجرا کنند. از جمله میتوان فلوچارتهای راهنمای مؤدیان را طراحی کرد و در اختیار آنها گذاشت تا مؤدیان به وسیلهء آن به طور کاملائ شفاف وظیفهء خود را انجام دهند.
این آلیاژ به علت ویژگی های خاصی که دارد در بیشتر صنایع از جمله اتومبیل سازی - غذاسازی - ساختمان سازی - بلوکه های سیلندر خودرو - اسکلت سازی - صنایع پتروشیمی و صنایع هوایی به کار می رود .
آلیاژ های آلومینیم
به طور کلی آلیاژ های آلومینیم به دو دسته کلی تقسیم می شود :
1- آلیاژ های نوردی
2- آلیاژ های ریخته گینکته :
آلومینیم به علت داشتن ساختار FCCو تراکم زیاد در ساختار شبکه بلوریش فرم کاری خوبی در درجه حرارت محیط دارد .
آلیاژ های نوردی :
در آلیاژ های نوردی ابتدا آلیاژ به شکل شمش ریخته می شود سپس با توجه به شرایط تولید هر یک از فرآیند های کار سرد شامل : نورد ، فورج ، سوراخ کاری ، برش و .... روی قطعه انجام می شود .
1ـ روش های تولید شمش های نوردی :
معمولا دو روش برای تهیه شمش نوردی استفاده می شود :
1- روش مداوم
2- روش نیمه مداوم و یا تکباری
1ـ روش مداوم :
این روش که از سرعت تولید بالایی برخوردار است به این صورت که محفظه ای از فولاد گرم که در زیر پاتیل مذاب قرار دارد مذاب را به صورت دائم دریافت می نماید ، مذاب پس از رها شدن از پاتیل وارد محفظه شده و در مرحله اول آب گرد هایی که در قسمت بالای محفظه قرار دارند مذاب را به مرحله خمیری می رساند در مرحله بعد مذاب به مرحله آب فشان رسیده و به طور کامل منجمد می شود و در پایان تیغه ای که در انتهای محفظه قرار دارد فلز را برش زده و بر روی صفحه نقاله می اندازد .
2- روش تکباری :
این روش که در کارخانه ها و به وسیله قالب های ماسه ای انجام می شود به این صورت است که ابتدا کوره را به مقدار معینی شارژ کرده سپس شارژ آماده شده را در قالب های مورد نظر می ریزند .
تهیه آلیاژ های ریخته گی )فرآیند شکل ریزی(:
هدف تولید :
تولید شکل نهایی قطعه به صورت مذاب ریزی مستقیم
انواع مواد شارژ جهت ریخته گری آلیاژ های آلومینیم
1- شمش اولیه :
این شمش معمولا در کارخانه های ریخته گری تولید می شود و از درصد خلوص بالایی در خدود 99/9 % برخوردار است که معمولا به صورت پوکه های مستطیل شکل با وزن 15 الی 20 کیلو گرم تهیه می شوند . که جهت آلیاژ سازی آن ها از شمش های منیزیم ، روی ، سیلیسیم استفاده می شود که معمولا از شمش های منیزیم و سیلیسیم در مواقعی استفاده می شود که بخواهیم درصد کمی منیزیم و سیلیسیم به مذاب اضافه کنیم در غیر این صورت از آلیاژ ساز ها یا هاردنر ها (hardner) استفاده می کنیم.
2- شمش های ثانویه:
این شمش ها معمولا از ذوب مجدد قراضه های و برگشتی ها تولیدمی شود و با توجه به اینکه عملیات تصفیه و تمیز کاری روی این شمش ها انجام می شود از لحاظ قیمت گرانتر از شمش های اولیه می باشد اما دارای درصد خلوص و کیفیت بالاتری نسبت به شمش های اولیه می باشد .
3- قراضه ها :
که قیمت مناسبی داشته ولی قبل از استفاده باید عملیات تمیز کاری بر روی آن ها انجام شود .
4- برگشتی ها:
این شمش ها انواع قطعات معیوب سیستم راهگاهی را شامل می شود که به جهت
شارژ مجدد در ریخته گری استفاده می شود .
5- آلیاژ ساز ها و یا هاردنر ها ( آمیژن ها):
این گروه از آلیاژ ساز ها هنگامی استفاده میشود که قرار باشد عناصری را با نقطه ذوب بالاتر یا نقطه ذوب پایین تر به مذاب اضافه کنیم به عنوان مثال اضافه کردن مس با نقطه ذوب 1080 درجه سانتیگراد به مذاب آلومینیم که این عمل باید به صورت آمیژن انجام شود . یا اضافه کردن روی با نقطه ذوب 420 درجه سانتیگراد به مذاب آلومینیم که باید به صورت آمیژن انجام شود .
آمیژن آلومینیم سیلیسیم ( سیلومین):
نکته : آمیژن به معنی عنصری است که با آلومینیم آلیاژ سازی شده است . مانند آمیژن مس.
نکته : فلزاتی که دارای نقطه ذوب پایین هستند به علت فشار بخار زیاد در ریخته گری آلومینیم اگر به صورت خالص به مذاب اضافه شوند باعث پاشش مذاب
می شوند .
انواع روش های تولید هاردنر ها :
روش اول : در این روش ابتدا مذاب آلومینیم را تهیه نموده سپس فلز مورد نظر را به صورت قطعات ریز و کوچک در داخل فویل های آلومینیمی قرار می دهیم و آرام و آرام به مذاب آلومینیم اضافه می کنیم
روش دوم : آلومینیم و فلز مورد نظر را به صورت جداگانه ذوب کرده و سپس فلز با نقطه ذوب بالا را به صورت باریکه مذاب به مذاب آلومینیم اضافه کرده و هم
می زنیم.
بررسي انواع عيوب ريخته گري در قطعات آلومينيومي ريختگي تحت فشار
عيب سرد جوشي
سردجوشي عبارت است از برخورد دو جبهه از فلز مذاب اکسيد شده که باعث ناپيوستگي در قطعه ريخته شده مي شود . در صورتي که انجماد فلز خيلي پيشرفته باشد اتصال دو جبهه مذاب بطور کامل انجام شده و سردجوشي به صورت کشيدگي
در قطعه ظاهر مي شود .
نحوه ايجاد عيب سرد جوشي
سردجوشي نتيجه تقسيم شدن موج مذاب در طول پر شدن قالب مي باشد اين تقسيم شدن مي تواند در اثر وجود يک مانع در راه عبور مذاب ( پين يا ماهيچه ) باشد و يا در اثر يک انسداد ناشي از جاري شدن به صورت جت مي باشد حضور اکسيد در فلز مذاب قبل از ريخته گري پديده سردجوشي را شديدتر مي نمايد عيب نيامد.
نيامد عيبي است که در اثر نرسيدن مذاب به قسمت هايي از قطعه ايجاد مي شود اين عيب مي تواند در نواحي نازک قطعه ايجاد شود و از نظر ظاهري به عيب سردجوشي شبيه است
نحوه ايجاد عيب نيامد
عيب نيامد نتيجه تقسيم شدن جبهه مذاب در حين پر شدن قالب است فلز خيلي سرد بوده و يا زمان پر شدن قالب خيلي طولاني مي باشد و يا حتي ممکن است جهت حرکت مذاب در قالب در حين پرشدن قالب نامناسب باشد به طوري که مذاب مسير طولاني را براي رسيدن به هدف بپيمايد در اين حال قبل از اينکه قالب توسط مذاب پر شود انجماد آغاز شده و نيامد ايجاد مي شود .
عيب مک هاي گازي
اين عيب به صورت مک هايي با ديواره صاف ظاهر مي شود که شکل کروي داشته و با سطح خارجي نيز ارتباطي ندارند سطح داخلي اين مک ها معمولا ً براق بوده اما گاهي ممکن است تا حدودي اکسيده نيز شده باشد که بستگي به منشأ ايجاد مک ها دارد .
نحوه ايجاد عيب مک هاي گازي
الف ) حبس هوا در حين پر شدن قالب : پرشدن قالب هاي ريخته گري تحت فشار معمولا ً به صورت تلاطمي انجام شده و اين تلاطم باعث حبس هوا در قالب مي شود .
ب) حبس هوا در محفظه نگهدارنده مذاب : در ماشين هاي محفظه سرد در هنگام اولين فاز تزريق ذوب هوا مي تواند وارد مذاب شده و در هنگام پر شدن قالب هوا در بخش هاي زيادي از مذاب محبوس گردد .
پ) حبس گاز در محفظه سيلندر تزريق : اين حالت در اثر تبخير و يا تجزيه ماده حلال موجود در روانساز پيستون ايجاد مي شود در نتيجه در هنگام ورود مذاب به اين قسمت ها بايد ماده روانساز به صورت خشک باشد .
ت) حبس گاز از طريق مواد مذاب : همان فرآيند ذکر شده در فوق مي باشد که ناشي از تبخير ناقص روانساز قالب و يا تجزيه آن هنگام رسيدن مذاب مي باشد .
ث) آزاد شدن گاز حل شده در فلز مذاب : آلومينيوم و آلياژهاي آن به راحتي آب و ديگر ترکيبات هيدروژن دار ( مانند روغن و گريس ) را تجزيه مي نمايند هيدروژن آزاد شده در هنگام اين تجزيه در فلز حل شده و هر چه دما باشد ميزان ورود هيدروژن به فلز نيز بيشتر خواهد بود برعکس حلاليت هيدروژن درآلومينيوم در حالت جامد عملا ً ناچيز است در نتيجه در حين انجماد هيدروژن حل شده در مذاب آزاد شده و ايجاد سوراخ هاي ريز مي نمايد0
عيب مک هاي انقباضي :
مک هاي انقباض به صورت حفره با فرم و اندازه متغير مي باشند اين مک ها بر عکس مک و حفره هاي گازي سطوح صاف و براق نداشته و کم و بيش حالت کندگي و سطوح دندريتي دارند .
نحوه ايجاد عيب مک هاي انقباضي
در هنگام انجماد فلز دچار انقباض حجمي گرديده و در صورت عدم وجود فلز مذاب جبران کننده انقباض ، اين انقباض به صورت يک يا چند حفره ظاهر مي گردد اين حفره ها مي توانند در سطح قطعات ريختگي ظاهر شوند ( مثلا ً در مواردي که مذاب در شمش ريزي منجمد مي شود ) و يا برعکس به صورت بسته در داخل قطعه محبوس گردند که معمولا ً در ريخته گري تحت فشار مشاهده مي شود .
عيب آبلگي
عيب آبلگي همانند حفره هاي گازي است اما در سطح قطعه ظاهر مي شود همچنين در مورد قطعات نازک اين عيب مي تواند در دو سطح قطعه نيز ظاهر شوند .
طريقه ايجاد عيب آبلگي
روش ايجاد آبلگي همانند ايجاد عيب حفره هاي گازي است ولي در اين مورد آزاد شدن هيدروژن حل شده بر خلاف ايجاد حفره هاي گازي ، به صورت غير کافي انجام مي گيرد در اين حال در صورتي که درجه حرارت قطعه در هنگام باز کردن قالب بيش از حد بالا باشد مقاومت مکانيکي آلياژ بسيار ضعيف بوده و حفره هاي گازي ايجاد شده تحت فشار فوق العاده قوي موجب تغيير شکل قطعه در نواحي نزديک سطح مي شوند همچنين در صورت نازک بودن قطعه نسبت به قطر حفره گازي نيز عيب فوق به وجود مي آيد
عيب مک هاي سوزني ( ريزمک)
ريز مک هاي سطحي به صورت سوراخ هاي بسيار ريز ( چند صدم ميلي متر ) و اغلب به صورت گروهي مشاهده مي گردند .
نحوه ايجاد عيب مک هاي سوزني
الف ) حبس گاز : در اين مورد تاول هاي ريزي به وسيله حباب هاي گازي که در نواحي بسيار نزديک سطح محبوس گرديده اند ايجاد مي شود .
ب) اکسيدها : اکسيدهاي موجود در فلز نيز مي توانند عيب فوق را ايجاد نمايند .
عيب ترک خوردگي
عيب ترک خوردگي به صورت ايجاد ترک هاي کم و بيش نازک و عميق ظاهر مي شود در برخي موارد اين ترک ها مي توانند حتي ضخامت قطعه را نيز طي نمايند .
نحوه ايجاد عيب ترک خوردگي.
اين نوع ترک ها بين دانه اي بوده و به فرم هاي غيرمنظم مي باشند اين ترک ها هنگامي ايجاد مي شوند که آلياژ در انتهاي انجماد تحت تنش باشد . در اغلب موارد خطر ايجادترک در نواحي از قطعه که مستعد ايجاد تنش مي باشند و در نقاط گرم بيشتر است .
عيب سخت ريزه
اين عيب به صورت ناهنجاري ساختاري و يا حضور اجسام خارجي مي باشد که در حين ساخت و يا فرسايش و يا شکست ابزار برش ايجاد مي شوند.
نحوه ايجاد عيب سخت ريزه
عيب سخت ريزه در ريخته گري تحت فشار مي تواند مبدأ متفاوتي داشته باشد .
الف ) ترکيبات بين فلزي
الف – 1 – ترکيبات m-Al(Fe,Mn)Si
اين ترکيبات بر روي برش هاي قطعات به صورت سوزن هاي کوتاه ديده مي شود که در حقيقت به صورت ذرات بريده مشاهده مي شود .
الف – 2 – ترکيبات x-Al(Fe,Mn)Si
اين ترکيبات به فرم خطوط چيني ريز مشاهده مي شوند اين ترکيبات نسبت به ترکيبات قسمت قبل (m-Al(Fe,Mn)Si) بر روي خواص مکانيکي ضرر کمتري داشته و در فرآيند ساخت عملا ً مشکلي را ايجاد نمي نمايند .
الف – 3 – ترکيبات c-Al(Fe,Mn)Si
اين ترکيبات به شکل بلورهاي چند وجهي با طول متغير مي باشند اين نوع ترکيبات هنگامي ايجاد مي شوند که درجه حرارت حمام مذاب به کمتر از حد معيني باشد که اين حد بستگي به مقدار آهن ، منگنز و کروم در آلياژ دارد.
ب) اکسيداسيون ، واکنش با ديرگدازه ها
آلياژهاي آلومينيوم مخصوصا ً در حالت مايع طبيعتا ً بسيار اکسيد شونده هستند وي حمام آلياژ مذاب معمولا ً لايه اي از اکسيد آلومينيوم ايجاد مي شود که به آن اکسيد آلومينيوم گاما مي گويند اين لايه به شدت محافظت کننده است اما طي چند ساعت يا چند ده ساعت به اکسيد آلومينيوم آلفا تبديل مي شود سرعت تبديل تابعي از درجه حرارت مي باشد از طرفي سرعت اکسيداسيون همچنين به حضور برخي عناصر آلياژي و از همه مهم تر در ريخته گري تحت فشار بستگي به حضور فلز روي در آلياژ دارد .
پ) ذرات خارجي
آزمايش سيستماتيک بر روي تعداد زيادي از نمونه ها به کمک ميکروسکوپ الکترونيکي نشان داده اند که اغلب ذرات خارجي موجود در قطعات ، متشکل از ذرات ديرگدازنشان داده اند که اغلب ذرات خارجي موجود در قطعات ، متشکل از ذرات ديرگداز ،(احتمالا ً با شکل تغيير يافته در اثر واکنش با آلومينيوم و يا ذرات بوته ) مي باشند .
عيب قطره هاي سرد
قطرات سرد به صورت طبله هاي کم و بيش کروي به صورت محبوس در روي قطعه ظاهر مي شوند واغلب موارد نيز قابل حل شدن و ايجاد پيوستگي ساختاري با فلز اطراف خود نمي باشند تنها راه تشخيص اين عيوب ، بررسي ريز ساختار آنها مي باشد.
نحوه ايجاد عيب قطره هاي سرد
قطرات سرد قسمت هايي از فلز هستند که به سمت ديواره هاي قالب و يا ماهيچه پاشيده شده اند و بلافاصله نيز منجمد گرديده اند بدون آنکه بتوانند توسط مذاب بعدي حذف گردند اين قطرات منجمد در داخل قطعه محبوس شده ، بدون آنکه ذوب مجدد شده باشند اين قطرات فقط باعث ايجاد يک غيرهمگوني در ساختار فلزي مي شوند .
علل عيب سرد جوشي
عدم تنظيم حرکت پيستون تزريق
طرح نامناسب سيستم مذاب رساني
پايين بودن سرعت دومين فاز مرحله تزريق
بيش از حد بودن مقدار مذاب تزريق شونده
سرد بودن قالب
سرد بودن مذاب هنگام تزريق
کوتاه بودن کورس ( زمان ) دومين مرحله تزريق
علل عيب مک هاي گازي
طرح نامناسب سيستم مذاب رساني
کم بودن سرعت دومين مرحله تزریق
بالا بودن سرعت دومين مرحله تزريق
طولاني بودن زمان مرحله تزريق
مشکل قالب گيري
عدم وجود هواکش به ميزان کافي در قالب
کيفيت نامناسب مذاب ( تميز نبودن يا حضور اکسيدها
عدم تنظيم سرعت مرحله اول تزريق
علل عيب مک هاي انقباضي
فشار نامناسب مرحله سوم ( تزريق
عدم تنظيم حرکت پيستون تزريق
طرح نامناسب سيستم مذاب رساني
سرعت خيلي پايين مرحله دوم تزريق
گرم بودن قالب
کيفيت نامناسب مذاب ( تميز نبودن يا حضور اکسيدها
علل عيب آبلگي
عدم تنظيم حرکت پيستون تزريق
سرعت پايين مرحله دوم تزريق
بالا بودن سرعت مرحله دوم تزريق
طولاني بودن زمان مرحله دوم تزريق
مشکل قالب گيري
عدم وجود هواکش به اندازه کافي در قالب
کيفيت نامناسب مذاب ( تميز نبودن يا وجود اکسيدها
عدم تنظيم سرعت مرحله اول تزريق
علل عيب مک هاي سوزني
طرح نامناسب سيستم مذاب رساني
طولاني بودن زمان مرحله دوم تزريق
زمان نامناسب قالب گيري
عدم وجود هواکش به ميزان کافي در قالب
کيفيت نامناسب آلياژ مذاب ( تميز نبودن يا وجود اکسيدها
چدنهای خاکستری آلیاژهای هستند که مبنای آنها سیستم آهن و کربن بعلاوه تعدا دیگری از عناصر است که که مهمترین انها سیلیس ، منگنز ، گوگرد و فسفر می باشد .سیستم آهن و کرن داری یک یوتکتیک می باشد و چدن خاکستری طبق یک قانون عمومی بوسیله کربن بالای آن از فولادها متمایز می گردد که با عث ایجاد اجزای یوتکتیک در حالت ریختگی می شود .
ساختار گرافیت در چدن خاکستری ممکن است در اثر تغییرات ذوب ،جوانه زائی،سرعت انجماد و تاثیر بعضی از عناصر هر چند جزئی (ولی بحرانی)تغییر زیادی پیدا کند.
بیشترین مقدار مصرف را در بین چدنها را چدن خاکستری دارد و تولید آن به تنهایی چند برابر دیگر انواع فلزات ریختگی است. نام این چدن از رنگ خاکستری مقطع شکست آن که خود به دلیل حضور گرافیت ورقه ای می باشد گرفته شده است.
چدنهای خاکستری دارای خواص مکانیکی نسبتاً خوب، قابلیت ماشینکاری عالی، مقاومت مطلوب در برابر سایش و قابلیت بالای جذب ارتعاش هستند.
یک دلیل واضح بر خواص عالی آنها در ساخت قطعات پیچیده نظیر قطعات مصرفی در صنایع اتومبیل سازی، قطعات تراکتورها و... با قیمت تمام شده نسبتاً پایینی می باشد.
هنگامی که ترکیب شیمیایی مذاب در ردیف مربوط به چدنهای خاکستری قرار گرفته و دامنه سرد شدن مذاب در حد معینی باشد کربن موجود در چدن (در جریان انجماد) از مذاب جدا شده و در قطعه جامد شده به صورت ورقه ای شده و به این دلیل نام چدن خاکستری را چدن با گرافیت ورقه ای نیز می گویند.
مشخصات چدن خاکستری بستگی به اندازه، مقدار و نحوه توزیع گرافیت های ورقه ای و سختی نسبی زمینه ای دارد که این گرافیتها روی آن توزیع شده اند. این عوامل عموماً توسط میزان کربن و سیلیسم به همراه میزان سرعت سرد شدن مذاب و قطعات کاهش می یابد.
عملیات تلقیح:
مقدار سیلیسم چدن اولیه به حد کافی پایین نگه داشته می شود تا سیلیسی که از طریق آلیاژ منیزیم و نیز از طریق عملیات تلقیح به مذاب وارد می شود، در مجموع مقدار سیلیسم محتوی را به محدوده مطلوب برساند. مقدار سیلیسم در چدن اولیه در محدوده 1% الی 18% است و این مقدار به نوع آلیاژ منیزیمی که به مذاب اضافه می شود، بستگی دارد. پایین بودن میزان سیلیسم در چدن اولیه این امکان را بوجود می آورد که به هنگام افزودن آلیاژ منیزیم به مذاب مقداری سیلیسم وارد آن شود و مقداری سیلیسم نیز تا بیش از 6/0% به عنوان ماده جوانه را به مذاب تلقیح شود.
شکل، اندازه و نحوه توزیع گرافیت در چدنها بستگی به تعداد جوانه هایی دارد که قبل از شروع انجماد در مذاب وجود دارد. جوانه زنی و رشد گرافیت بر روی این جوانه انجام یافته و لذا هر قدر تعداد این جوانه ها بیشتر باشد تعداد گرافیتهای ایجاد شده بیشتر شده و در نتیجه این گرافیتها کوچکتر نیز می گردند.
این جوانه ها توسط عناصری که مواد تلقیحی نام دارند تأمین می گردد، در مقادیر 1/0% تا 1% به مذاب چدن افزوده شده (مقدار متداول بین 2/0% تا 5/0% است).
وظیفه مواد تلقیح جلوگیری از ایجاد کاربید آهن و تشویق مراحل گرافیت زایی و کنترل شکل، اندازه و نحوه پخش گرافیت در چدنها است. مصرف این مواد جوانه زا اکثراً محدود به چدنهایی با ترکیب هیپویوتکتیک بوده زیرا تأثیر آنها بر چدنهای هیپویوتکتیک به مراتب کمتر است یا حتی بی تأثیر است.
مصرف مواد تلقیحی علاوه بر خواص گفته شده بالا باعث افزایش استحکام، کاهش عیوب در قطعات ریختگی نظیر حفره های انقباضی و تقلیل مقدار تغذیه های بکار رفته و افزایش سیالیت مذاب می گردد.
دو روش اساسی جوانه زایی وجود دارد، یکی جوانه زنی در پاتیل و دیگری جوانه زنی در آخرین مرحله ممکن در اولی ماده جوانه زا به جریان مذاب ورودی به پاتیل یا بعد از آن زده می شود. جوانه زنی در آخرین مرحله به هر گونه روش تلقیحی گفته می شود که پس از ترک مذاب از پاتیل به قالب است.
مؤثر بودن یک جوانه زا توسط توانایی جوانه زنی در قدرت ماندگاری اثرات آن در طول فاصله زمانی بین تلقیح و تکمیل انجماد یوتکتیک بوده و اندازه گیری می شود.
مزایای جوانه زایی شامل یک تمایل به کاهش تشکیل سفیدی در مقاطع نازک، یکنواختی بیشتر ساختار، اجتناب از گرافیت فوق تبریدی ریز که با مزیت همراه است و از بین بردن گرافیتهای درشت در مقاطع ضخیم می شود. با زدن جوانه زا می توان چدنهای خاکستری مقاوم با کربن معادل کم را بدون ریسک تشکیل سمانتیت ریخته گری نمود.
کاربرد روشهای جوانه زایی در آخرین مراحل به حذف واقعی یا بالقوه میرابی منجر می شود. استفاده از این جوانه زنی باعث مصرف کمتر جوانه زا شده و لذا در هزینه صرفه جویی می شود. از طرفی جوانه زا تغییر کمتری در ترکیب چدن گذاشته و قادر می سازد که از برگشتن بیشتری در شارژ جهت تولید چدن نشکن تلقیح گشته با فروسیلیسم منیزیم استفاده کرده لذا صرفه جویی بیشتر می شود.
زدن جوانه زا در آخرین مراحل خیلی مؤثرتر از جوانه زنی در پاتیل در جلوگیری از تشکیل کاربید در مقاطع نازک بوده و کاهش قابل توجهی نیز در تولید دود و روشنایی خیره کننده به همراه خواهد داشت.
زدن جوانه زا در درون قالب در شکلهای گوناگونی است. جوانه زای پودر شده در حوضچه ریختن یا در لوله راهگاه قرار داده می شود. جوانه زای آسیاب و درجه بندی شده 300-30 مش نیز می تواند در کف لوله راهگاه گذاشته شود. به گونه ای دیگر می تواند به صورت گلوله های به شکل ریختگی نیز به کار برده شود.
عمق سفیدی بدون جوانه زنی بالغ بر mm10 و mm7/3 قابل قبول برای قطعات ریختگی است.
دمای ریختگی روی عملکرد جوانه زا تأثیر گذارده و اندازه بهینه دانه های آن را mm4-1 پیشنهاد می کند. اگر خیلی ریز باشد انحلال اولیه خیلی سریع و تند است و اگر خیلی درشت باشند، انحلال با تأخیری اولیه خواهد بود. مشکل پتانسیل می تواند جوانه زا و آخالها را به داخل قطعه ریختگی بفرستد.
طراحی صحیح سیستم راهگاهی و محفظه می تواند تلاطم را به حداقل رسانده و باعث سادگی انحلال جوانه زا گردد.
در طول انحلال جوانه زا ممکن است آخالهای نامطلوبی تولید شوند جهت جلوگیری از ورود آخال به قطعه ریختگی می توان با بکاربردن صافی هایی با سطح مقطع کشیده (افزایش سطح مقطع باعث کندی حرکت فلز مذاب شده و آخالها را جدا کرده و در خود نگه می دارد) تله های چرخشی گریز از مرکز و تغذیه های گرم در ورودی قطعه ریختگی، باعث عدم ورود آخالها به درون قطعه گردید.
راندمان جوانه زنی می تواند توسط افزایش فوق تبرید و نه بیشتر شدن سطح خمیدگی فصل مشترک و وجود سازنده های فوق تبرید و کاهش در سینتیک آن، بهبود و اصلاح گردد. با بکار بردن هرچه کمتر ماده کروی کننده (بدون کاهش در مراکز جوانه زنی غیر همگن و بدون انحطاط روی کره های گرافیت) می توان از سینتیک فوق تبرید کاست.
تأثیر بعضی عناصر روی تلقیح:
وجود Ceدر جوانه زاها باعث افزایش تعداد جوانه ها و مقاومت به میرایی است. این امر به دلیل کاهش انرژی در فصل مشترک مایع- گرافیت توسط Ceاست.
افزایش Ceبا خلق محلهای هسته زنی پتانسیل هسته زایی را می افزاید اما با بالارفتن میزان آن باعث کاهش انرژی فصل مشترک، افزایش در سینتیک فوق تبرید و کاهش فعالیت Cدر مایع مذاب می شود. وجود Biتا یک حد معینی در جوانه زا به طور مداوم باعث افزایش تعداد کره ها شده و سپس با بالا رفتن مقدار Biمورد برعکس شده و از تعداد کره ها گرافیت کم می شود. این رفتار دو گانه به همکاری آن با سازندهای تحت فوق ترید و نیز کاهش در انرژی فصل مشترک نسبت داده می شود. Biو sbدر غلظتهای کم باعث افت و کاهش زیاد در انرژی فصل مشترک می شوند.
در هنگام استفاده از عناصر تلقیحی بایستی نکات زیر را در نظر داشت:
1- فروسیلیسم 75% ساده ترین نوع جوانه زای مصرفی بوده در حالی که نوع متداول و مناسبتر آن محتوی 1% تا 5/1% آلومینیوم و همین مقدار کلسیم است.
2- اندازه Fe-siدر اندازه مناسب انتخاب کرده و در صورتی که کلوخه آن را در اختیار دارید باید آن را خرد کرده و در اندازه حدود ماش یا عدس (mm2 تا mm3) درآورده و سپس مصرف کنید.
3- فروسیلیسم را حدود 2/0% تا 5/0% وزن مذاب لحظه ای قبل از ریختن بار به داخل قالب به مذاب موجود در بوته یا پاتیل افزوده (بایستی قبلاً شیره و شلاکه روی مذاب را گرفته و یا حداقل آن را به طرفی بکشانید) و سریعاً اقدام به ریخته گری مذاب نمایید. در صورتی که فاصله زمانی بین اضافه کردن Fe-siبه مذاب و ریختن آن طولانی باشد (معمولاً min10) تأثیر جوانه زایی Fe-siاز بین می رود. در اینگونه موارد مواد تلقیحی را در فواصل بارریزی و در چند مرحله زمانی به مذاب چدن بیافزایید.
4- در بعضی از موارد بخصوص در مورد قطعات حجیم و سنگین اضافه کردن مواد تلقیحی ممکن است مضر بوده و نه تنها باعث ریزتر کردن گرافیتها نگردد بلکه آنها را درشت تر سازد. لذا تأثیر مصرف مواد تلقیحی را از طریق مطالعه مقطع شکست قطعات و یا بررسی های میکروسکوپی قبلاً تجربه کنید.
عملیات ذوب و ریخته گری:
برای انجام تلقیح وهمچنین بررسی تاثیر ضخامت بر تعداد ، شکل،اندازه و نحوه توزیع گرافیت از مدل گوه ای شکل استفاده شد .بدین ترتیب که از نمونه های گوه ای قالب با ماسه تر تهیه و مذاب از طرف قاعده گوه ریخته شد. ابعاد گوه در قاعده mm25، ارتفاع mm60 و طول mm150 بودند. زمان حرارت دادن شارژ حدود یک ساعت و 15 دقیقه بود که بعد از این زمان مقدار 250 گرم فروسیلیسم که حدود 2% از وزن کل مذاب بود اضافه و گوه ریخته شد
سپس نمونه با ضربه شکستنه شد و سنگ زنی اولیه در کارگاه صورت گرفت.
متالو گرافی و تحلیل ساختار:
.برای بررسی ساختار نمونه و انجام عملیات متالو گرافی عملیات سمباده زنی و براده برداری انجام شد و در دستگاه پولیش دیسکی قطعه پولیش داده شد.
گوه که نمونه تلقیح شده چدن می باشد در نوک شامل گرافیت های نوع Dدر زمینه ای فریتی بود شکل 4 تا عمق 3 میلیمتری. بعد از این عمق زمینه تماماً پرلیتی و گرافیت ها از نوع Aبودند.
عناصر موجود در چدن خاکستری به دو دسته اصلی و جزئی تقسیم می شوند،عناصر اصلی عبارت اند از:کربن،سیلیسیم و آهن،از این رو چدن خاکستری را آلیاژی از آهن،کربن و سیلیسیم می دانند.
عناصرجزئی شامل سه عنصرفسفر،گوگرد و منگنز می باشند که فسفر وگوگرد به ندرت بطور عمدی به چدن خاکستری افزوده می شوند.
فسفر تاحدودی موجب افزایش سیالیت می شود و میزان بالای آن موجب افزایش تخلخل های انقباضی می شود،در حالیکه میزان کم آن موجب افزایش نفوز فلز در قالب می شود میزان آن را حدود 0.1-0.02 درصد نگه می دارند.فسفر تا حدود 0.1 درصد در آهن محلول می باشد مقادیر بیشتر آن با آهن ترکیب شده و فسفید آهن Fe3Pتشکیل می شود.این ترکیب با آستنیت و سمنتیت یوتکتیک سه تائی موسوم به استید را بوجود می آورد.نقطه ذوب استدیت بین 980-954 درجه سانتی گراد می باشدکه موجب انجماد آن در آخرین مراحل انجماد چدن ها فسفر دار می شود،در نتیجه در مرز بین سلولهای یوتکتیک تشکیل خواهد شد.در چدن های خاکستری حاوی 0.2 درصد فسفر یا کمتر استدیت معمولا در مرز دانه ها تشکیل می شود که تاثیر خیلی زیادی روی خواص مکانیکی چدن ندارد ولی با افزایش فسفر از 0.2 درصد به 0.5 درصد،یک شبکه بسته از استدیت در مرز بین سلول ها تشکیل می شود که به علت ترد و شکننده بودن آن ساختار نهایی از قابلیت استحکام،ماشینکاری و مقاومت به ضربه پایینی برخوردار خواهد بود.
شکل زیر نمونه ای از این نوع چدن ها را نشان می دهد.
مزیت چدن های پر فسفر در افزایش مقاومت به سایش این چدن هاست.این چدن ها در برخی از قطعات که در معرض سایش قرار می گیرند،کاربرد دارند و همچنین از چدن های فسفر دار با میزان فسفر 0.25 درصد در تولید قطعات چدنی با کیفیت سطحی خوب استفاده می شود،از اثرات دیگر فسفر افزایش سیالیت چدن های فسفر دار نسبت به چدن های بدون فسفر می باشد.
همانطوری که در قسمت های قبل اشاره شد،گوگرد یکی از عناصر جزئی موجود در چدن های خاکستری است و در چدن هائی که دارای کمتر از 0.05 درصد گوگرد هستند،بجای تشکیل چدن با گرافیت ورقه ای نوع Aامکان بوجود آمدن گرافیت نوع Dبیشتر می شود،زیرا واکنش تلقیح گرافیت بخوبی صورت نمی گیرد.از این رو ساختار زمینه فریت و گرافیت نوع Dمی شود. باتوجه به اینکه محققان بسیاری نشان داده اند که گوگرد نقش مهمی در هسته سازی گرافیت در چدن خاکستری دارد.از این رو در برخی از ریخته گری ها سعی به تنظیم میزان گوگرد موجود در چدن های خاکستری می شود.
با افزودن مواد گوگرد دار می توان میزان گوگورد چدن را به 0.5 درصد افزایش داد تا اینکه در اثر تلقیح بتوان از عمق سفیدی چدن کاست و ساختا با گرافیت مطلوب به دست آورد،در نهایت می توان نتیجه گرفت که میزان کم گوگرد برای کنترل عمل گرافیت زائی لازم است(0.06 - 0.04 درصد).افزایش گوگرد موجب کاهش سیالیت می شود و همچنین موجب افزایش تعداد شبکه های یوتکتیکی و انقباض می گردد و چنانچه بیشتر از 0.15 درصد باشد ایجاد تخلخل و فرج می نماید.در صورت حضور منگنز،تا حدود زیادی اثرات مضر گوگرد خنثی می شود.همچنین منگنز موجب ظریفت تر شدن ساختار پرلیت و بهبود خواص مکانیکی قطعه ریختگی می شود.
در چدن های خاکستری از عناصر آلیاژی به منظور افزایش استحکام کششی و بهبود بخشیدن به چقرمگی استفاده می شود.
با توجه به تحقیقات بسیاری از محققین در مورد تاثیر عناصر مختلف بر روی استحکام در چدن های خاکستری،می توان نتیجه گرفت که عناصر مولیبدن و وانادیم بیشترین تاثیر را در افزایش استحکام چدن خاکستری دارند ولی از آنجایی که دو عنصر فوق موجب تمایل چدن به سفید شدن می شوند،بهتر است که به همراه آنها از عناصر دیگری مانند:مس و یا نیکل نیز استفاده گردد تا از سفید شدم این چدن ها جلوگیری شود.افزودن مولیبدن به میزان 0.25 الی 0.75 درصد اثر مهمی بر مقاومت چدن های خاکستری و بهبود ورقه های گرافیت دارد و معمولا در چدن هاب خاکستری از افزودن بیش از میزانی که برای تثبیت پرلیت لازم است خودداری می شود.
شکل زیر تاثیر چدن عنصر آلیاژی را بر سختی و مقاومت را بررس نموده است.
در رابطه با بهبود چقرمگی چدن های خاکستری به ترتیب باثیر از زیاد به کم عبارتند زا :(مولیبدن - مس - مولیبدن، نیکل - کرم - قلع - وانادیم - نیکل).در استفاده از قلع توجه به دقیق بودن میزان مصرف خیلی مهم است،زیرا موجب پایداری پرلیت می شود و در صورتی که نیاز به ساختار فریتی بعد از عملیات تابکاری باشد،نبایستی مصرف شود.همچنین از این عنصر معمولا بصورت خالص و عاری از سرب استفاده می شود تا موجب تنزل خواص مکانیکی نشود.مصرف بیش از حد آن موجب ایجاد زمینه پرلیتی می شود که می تواند تردی و شکنندگی چدن را همراه داشته باشد.
حضور سرب در قطعات ریختگی احتمال ایجاد عیوب را افزایش می دهد.بطوریکه با تغییر در ساخت گرافیت های ورقه ای موجب تنزل خواص مکانیکی و فیزیکی چدن می شود.سرب در چدن های خاکستری موجب ایجاد گرافیت های نامطلوب(غیر نرمال)می شود.این عنصر معمولا توسط مواد شارژ آلوده به سرب وارد مذاب می شود.ساختار گرافیت غیر نرمال مشابه ساختار ویدمن اشتان در قطعات با مقاطع قطور و شبکه بهم پیوسته ورقه ای در مقاطع نازک شده است.این ساختار ها معمولا در بزرگنمائی کم به سختی قابل مشاهده بوده و فقط در بزرگنمایی های بالا قابل مشاهده هستند.مقاطع قطور قطعه ریختگی نسبت به تاثیر سرب حساس تر هستند،زیرا این مقاطع با سرعت کمتری سد می شوند و همین امر موجب ایجاد جدایش سرب می شود.مقدار سرب باقی مانده به میزان 0.004 درصد در مقاطع قطور قطعه ریختگی می تواند موجب ایجاد نقص گردد.حضور عناصری مانند:هیدروژن و آلومینیوم(که میزان هیدروژن مذاب را افزایش می دهند)موجب تشدید اثر سرب می شوند،به همین دلیل قطعات ریخته گری شده در قالب های ماسه تر به ایجاد این عیوب در حضور سرب مستعدترند.بهترین راه برای جلوگیری از آلوده شدن مذاب به سرب استفاده از مواد شارژ تمیز می باشد،زیرا عنصر خنثی کننده ای برای سرب شناخته نشده است.
شکل زیر ریز ساختار چدن خاکستری سرب دار را نشان می دهد.
قلع تا 0.1 درصد موجب افزایش استحکام کششی و سختی می گردد و بیش از 0.1 درصد تولید کاربید می نماید و مقاومت به ضربه را کاهش می دهد.
برخی از عناصر در ایجا خواص یکنواخت در تمامیمقاطع چدن ریختگی مخصوصا قطعات ضخیم موثرند که مهمترین آنها مولیبدن سپس وانادیم،کرم و مس می باشند.البته تاثیر نیکل نیز همانندمس است و توصیه شده است برای حصول نتیجه بهتر از چند عنصر همواره با هم استفاده شود،مانند:افزودن مولیبدن و کرم با هم و وانادیم،مس و کرم باهم و استفاده از مولیبدن،وانادیم و نیکل در تهیه قطعات با مقاطع ضخیم.
به منظور کاهش حساسیت به سطح مقطع قطعه ریختگی از عناصر نیکل ومس که بیشترین تاثیر را دارند استفاده می شود.
برای بالا بردن استحکام چدن در درجه حرارت های بالا که بستگی به عناصر آلیاژی با توجه به ساختار مقاوم به تجزیه شدن آنها در درجه حرارت های بالا دارد،می توان ار عناصری مانند:کرم که بهترین عنصر آلیاژی برای افزایش مقاومت به حرارت در چدن های خاکستری است،استفده نمود.البته به کاربردن دو عنصر کرم و مولیبدن و همچنین مولیبدن و وانادیم با هم که بیشترین تاثیر را دارند نیز مفید است.
در هنگام استفاده از کرم باید به میزان وجود عناصر دیگر مانند:نیکل توجه نمود،زیرا درصورتی که میزان نیکل موجود در چدن به حدود 1.45 درصد برسد تاثیر کرم کاهش می یابد.زیرا نیکل در کاهش پایداری کاربید و پرلیت تاثیر کمی دارد.
تاثیر عناصر آلیاژی در افزایش سختی قطعات ریختگی چدن خاکستری پس از عملیات حرارتی به ترتیب موثر بودن آنها عبارت اند از کرم،مولیبدن،وانادیم،بر و ...(در صورتی که عناصر کرم و مولیبدن با هم استفاده شوند بیشترین تاثیر را دارند.)
در افزایش مقاومت به سایش چدن ها مهمترین عنصر کرم است و در چدن های مقاوم به سایش معمولا از کرم و نیکل بعنوان عناصر آلیاژی استفاده می کنند.
در مورد افزایش مقاومت به ضربه چدن های خاکستری در درجه حرارت های پایین افزودن عناصر آلیاژی وانادیم،نیکل،مس و مولیبدن موثر است.
حضور ازت در چدن های خاکستری موجب پایدار شدن پرلیت و کاربید می شود.در مقاطع ضخیم در مقادیر بیش از 0.008 درصد،بجای گرافیت ورقه ای موجب تشکیل گرافیت قشرده می شود.
سيستم هزينه هاي سفارش كار در شركت هايي مورد استفاده قرار مي گيرد كه هر محصول مشابه به طور اساسي با هم تفاوت داشته و بر طبق مشخصات دريافتي از مشتريان يا دستور ساخت توليد شود .يك سفارش ممكن است براي يك واحد محصول مانند ساخت يك پل يا يك گروه محصول مشابه مانند ساخت 200عدد از يك صندلي باشد ،شركت هايي كه از سيستم هزينه يابي سفارش كار استفاده مي كنند عبارتند از :
شركت هاي پيمانكاري ،كشتي سازي ،هواپيما سازي ،توليد اثاثيه و چاپخانه ها.از شركت هايي كه داراي محصولات مختلف مي باشند و توليد آنها به شكل چرخه محصول مشابه و متناوب صورت مي گيرد مي توان از سيستم هزينه يابي سفارش كار استفاده نمود.به طور كل در يك كارخانه توليد اثاثه ممكن است در مدت يك ماه در ده روز اول 500عدد صندلي در ده روز دوم ماه 300عدد ميز و در ده روز سوم ماه 250دست مبل راحتي توليد نمود .در چنين شرايطي هر گروه محصول مشابه را مي توان به عنوان يك سفارش تلقي نمود .در سيستم هزينه يابي سفارش كار هزينه هاي توليد(مواد مستقيم ،كار مستقيم و سربار كارخانه) هر سفارش تعيين گردد.
در شكل زير سيستم هزينه يابي سفارش كار را نشان مي دهد .ميانگين قيمت تمام شده يك واحد هر سفارش به قرار زير محاسبه گرديده:
قيمت تمام شده هر سفارش = ميانگين قيمت تمام شده بايك واحد هرسفارش
تعداد سفارش
سيستم هزينه يابي مرحله اي:
هزينه يابي مرحله اي سيستمي است ،براي اندازه گيري و گزارش قيمت تمام شده محصولات مشابهي كه توليد آنها يك سري عمليات توليدي يكنواختي به صورت انبوه و پيوسته صورت مي گيرد.،مانند دايره تراشكاري يا مونتاژ ،معمولاً يك واحد محصول از دو يا چند دايره يا مركز هزينه عبور مي كند تا به انبار كالاي ساخته شده برسد .در هزينه يابي مرحله اي ،هزينه هاي توليد (مواد مستقيم ،كار مستقيم،سربار كارخانه) هر دايره به حساب موجودي كالاي در جريان ساخت همان دايره منظور مي شود . نمونه صنايعي كه از سيستم هزينه يابي مرحله اي استفاده مي نمايند عبارتند از:صنايع كاغذ ،فولاد و شيميايي.
روشهاي هزينه يابي محصول:
هر دو سيستم هزينه يابي سفارش كار و مرحله اي به سه روش واقعي،نرمال و استاندارد قابل اجرا مي باشند.روشهاي هزينه يابي واقعي ،نرمال و استاندارد را مي توان به صورت هزينه يابي متغير (مستقيم) و جذبي اعمال نمود كه به صورت شكل زير خلاصه گرديده است:
بابت منظور نمودن هزينه كار مستقيم و هزينه كار غير مستقيم به سفارشات سربار كارخانه
ريالريالريال
5)كنترل سربار كارخانه **
استهلاك **
بيمه **
ساير **
بستانكاران **
پيش پرداخت ها **
ذخيره و استهلاك **
بابت هزينه هاي سربار انجام شده
6)موجودي كالاي در جريان ساخت **
سفارش 100 **
سفارش 200 **
سفارش 300 **
كنترل سربار كارخانه **
بابت منظور نمودن هزينه هاي سربار كارخانه به سفارشات
7)موجودي كالاي ساخته شده **
موجودي كالاي در جريان ساخت **
سفارش 100 **
سفارش 200 **
بابت قيمت تمام شده سفارشات تكميل شده
8)قيمت تمام شده كالاي فروش رفته **
موجودي كالاي ساخته شده **
سفارش 100 **
بابت قيمت تمام شده سفارشات كالاها ي فروش رفته
در پايان دوره مالي به قيمت تمام شده كالاي فروش رفته به حساب سود و زيان بسته مي شود .صورت قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و فروش رفته به نحوه محاسبه قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و قيمت تمام شده كالاي فروش رفته را نشان مي دهد.اين صورت در
واقع حسابهاي صنعتي را در يك دوره حسابداري تجزيه و تحليل مي نمايد . صورت قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و فروش رفته در پايان دوره حسابداري صنعتي تهيه مي گردد.
مثال:
شركت توليدي يزد داراي سيستم هزينه يابي سفارش كار مي باشد . موجودي هاي اول فروردين ماه 13xx به شرح زير است:
موجودي مواد اوليه 100000
م.كالاي در جريان ساخت سفارش110
مواد مستقيم 1400000
كار مستقيم 2200000
سربار كارخانه 2500000
6100000
م.كالاي ساخته شده(سفارش110) 9000000
شركت طي فروردين ماه در سفارشي به شماره هاي120_130 دريافت نموده است . مواد اوليه خريداري شده و مصرف شده طي فروردين ماه به شرح زير مي باشد:
مواد اوليه خريداري شده 6000000
مواد اوليه مصرف شده:
مواد مستقيم
سفارش120 2400000
سفارش130 1600000
جمع 4000000
2000000
حقوق و دستمزد بر اساس كارت ساعت كاركرد كارگران و ليست حقوق فروردين ماه به قرار زير خلاصه شده است:
كار مستقيم
سفارش 110 1000000
سفارش 120 4000000
سفارش 130 3000000
جمع 80000003000000
ساير هزينه هاي سربار كارخانه طي فروردين ماه 7200000 ريال بوده بر مبناي تسهيم سربار واقعي كارخانه بين سفارشات هزينه كار مستقيم مي باشد . در فروردين ماه سفارشهاي 120،110،تكميل و سفارش110،100 تحويل مشتريان شده است.
مطلوبست:1. ثبت عمليات فوق در دفتر روزنامه و انتقال آهنا به حساب هاي دفتر كل
2. تهيه كارت هزينه سفارش (به شكل T)
3. تهيه قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و فروش رفته براي ماه منتهي به 31
فروردين 13XX
1)موجودي مواد اوليه 6000000
بستانكاران 6000000
ريالريالريال
2)موجودي كالاي در جريان ساخت 4000000
سفارش 120 2400000
سفارش 130 1600000
كنترل سربار كارخانه 200000
مواد غير مستقيم 200000
موجودي مواد اوليه 4200000
3)كنترل حقوق و دستمزد 11000000
حسابهاي مختلف 11000000
4)موجودي كالاي در جريان ساخت 8000000
سفارش 110 1000000
سفارش 120 4000000
سفارش 130 3000000
كنترل سربار كارخانه 3000000
كار غير مستقيم 3000000
كنترل حقوق و دستمزد 11000000
5)كنترل سربار كارخانه 7200000
حسابهاي مختلف 7200000
ريال ريال ريال
6)موجودي كالاي در جريان 10400000
سفارش 110 1300000
سفارش 120 5200000
سفارش 130 3900000
كنترل سربار 10400000
7)موجودي كالاي ساخته شده 200000000
موجودي كالاي در جريان ساخت 200000000
سفارش 110 8400000
سفارش 120 11600000
8)قيمت تمام شده كالاي فروش رفته 17400000
موجودي كالاي ساخته شده 17400000
قيمت تمام شده سفارشات فروش رفته
سفارش 100 9000000
سفارش 110 8400000
17400000
مطلوبست(2)
شركت توليدي يزد
صورت قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و فروش رفته
براي سال مالي منتهي به31 فروردين 13xx (ارقام به هزار ريال)
موجودي كالاي در جريان ساخت اول 6100
اضافه مي شود:هزينه هاي توليدي انجام يافته طي فروردين ماه:
مواد مستقيم:
موجودي مواد اوليه1/1/13xx 1000
+خريد مواد اوليه 6000
مواد اوليه آماده براي مصرف 7000
- موجودي مواد اوليه در 31/1/13xx2800
مواد اوليه مصرف شده 4200
- مواد غير مستقيم مصرف شده 200
مواد مستقيم مصرف شده 4000
كار مستقيم 8000
سربار كارخانه 10400
جمع هزينه هاي توليدي انجام يافته طي فروردين ماه 22400
قيمت تمام شده كالاي در جريان ساخت طي فروردين ماه 28500
در سيستم هزينه يابي سفارش كار ، گردش حسابهاي صنعتي براي تبديل مواد مستقيم به محصول تكميل شده يا استفاده از روش هزينه يابي نرمال هزينه هاي مواد مستقيم و كار مستقيم واقعي مي باشند ولي سربار كارخانه بر اساس نرخي كه در ابتداي دوره مالي تعيين شده به حساب موجودي كالاي در جريان ساخت منظور مي شود . علت استفاده از نرخ از پيش تعيين شده سربار كارخانه اين است كه اولاً امكان دارد كه هزينه هاي واقعي سربار كارخانه تا پايان دوره حسابداري صنعتي مشخص نگردد.ثانياً ممكن است بعضي از هزينه هاي سربار كارخانه ماه به ماه به طور قابل ملاحظه اي تغيير نمايد .مانند تعمير ماشين آلات كه ممكن است هر دو ماه يك بار صورت گيرد.استفاده از سربار واقعي كارخانه در هر ماه باعث تغيير قيمت تمام شده يك واحد محصول مي شود . بنابراين به منظور تعيين به مرجع اطلاعات مربوط به هزينه يابي محصول به حد اقل رسانيدن تغييرات هزينه هاي سربار كارخانه ،نرخ از پيش تعيين شده سربار كارخانه از ابتداي دوره مالي محاسبه مي گردد. در سيستم هزينه يابي سفارش كار به علت اينكه قيمت تمام شده هر سفارش را بايد پس از تكميل آن محاسبه نموده استفاده از نرخ از پيش تعيين شده سربار كارخانه ضرورت بيشتري مي يابد.
*در هزينه يابي نرمال ، هزينه هاي واقعي سربار كارخانه در حساب (كنترل سربار كارخانه) ثبت مي گردد. و براي ثبت سربار جذب شده كارخانه از حساب سربار جذب شده كارخانه استفاده مي شود . سربار جذب شده كارخانه هب بدهكار حساب موجودي كالاي در جريان ساخت و بستانكار حساب سربار جذب شده كارخانه منظور مي شود.
رابطه زير محاسبه سربار جذب شده كارخانه را نشان مي دهد:
نرخ از پيش تعيين شده سربار كارخانه*مبناي واقعي=سربار جذب شده كارخانه
هزينه يابي مرحله اي:
هزينه يابي مرحله اي سيستمي است ، براي اندازه گيري و گزارش قيمت تمام شده محصولات مشابهي كه توليد آنها در يك سري عمليات توليدي يكنواخت به صورت انبوه و پيوسته صورت مي گيرد . در هزينه يابي مرحله اي تأكيد اصلي بر روي دايره يا مركز هزينه مي باشد در هر دايره يا مركز هزينه عمليات توليدي مختلفي صورت مي گيرد.مانند:دايره تراشكاري يا مونتاژ معمولاً يك واحد محصول از دو يا چند دايره يا مركز هزينه عبور مي كند تا به انبار كالاي ساخته شده برسد . در هزينه يابي مرحله اي هزينه هاي توليد(مواد مستقيم ، كار مستقيم و سربار كارخانه ) هر دايره به حساب موجودي كالاي در جريان ساخت همان دايره منظور مي شود . و گزارش هزينه توليد براي هر دايره در پايان دوره مالي معين(هفتگي يا ماهانه) تهيه گردد.نمونه صنايعي كه از سيستم هزينه يابي مرحله اي استفاده مي كنند، عبارتند از :صنايع كاغذي ، فولادي و شيميايي
(مراحل تهيه گزارش هزينه توليد)
*براي تهيه كردن گزارش هزينه توليد بايد پنج مرحله به شرح زير صورت گيرد:
1. تهيه جدول مقدار توليد
2. محاسبه مقدار توليدي بر حسب معادل آحاد تكميل شده
3. خلاصه كردن جمع هزينه هاي قابل تخصيص كه شامل قيمت تمام شده موجودي كالاي در جريان ساخت اول دوره و هزينه هاي انجام يافته طي دوره (مواد مستقيم، كار مستقيم، سربار كارخانه)مي باشد.
4. محاسبه قيمت تمام شده يك واحد
5.محاسبه قيمت تمام شده واحدهاي تكميل شده و قيمت تمام شده موجودي كالاي در جريان ساخت پايان دوره.
سيستم هزينه يابي مرحله اي
موجودي كالاي در جريان ساخت:
*معادل آحاد تكميل شده:
مفهوم معادل آحاد تكميل شده اساس هزينه يابي مرحله اي مي باشد در اكثر موارد براي كليه واحدهايي كه طي دوره عمليات توليدي بر روي آنها صورت مي گيرد ،تكميل نمي گردند. بدين معني كه بعضي از آنها در پايان دوره تكميل نشده باقي مي مانند.در اينگئنه موارد بخشي از هزينه هاي توليد بايد در واحدهاي در جريان ساخت پايان دوره تخصيص يابد بنابراين ،جهت تعيين قيمت تمام شده يك واحد جمع هزينه هاي قيد شده را فقط نبايد بر روي واحد هاي تكميل شده تقسيم نمود.بلكه واحدهاي تكميل نشده پايان دوره نيز بايستي در محاسبات منظورگردد . بدين منظور بايد واحدهاي در جريان ساخت پايان دوره را بر حسب واحدهاي تكميل شده بيان نمود.
قبل از محاسبه معادل آحاد تكميل شده درجه تكميل موجودي كالاي در جريان ساخت بايد تعيين گردد. در بعضي از صنايع انجام اين كار ايجاد اشكال نمي نمايد.اما در صنايعي كه امكان تعيين دقيق درجه تكميل موجودي كالاي در جريان ساخت نباشد،آنرا بايد بر آورد نمود.
اگر فرض كنيم در يك دايره توليدي موجودي كالاي در جريان ساخت اول دوره وجود نداشته باشد و طي دوره به روي 990 واحد عمليات توليدي صورت گيرد.وكليه 990 واحد تكميل شوند،معادل آحاد تكميل شده مساوي990 واحد مي باشد.اكنون مثال فوق را كمي تغيير داده و فرض مي كنيم كه از 990 واحدي كه وارد دايره توليد شده 890 واحد آن تكميل گرديده و در پايان دوره 100 واحد از آن لحاظ مواد مستقيم و كار مستقيم و سربار كارخانه 4/1 تكميل باشد.معادل آحاد تكميل شده را مي توان با استفاده از رابطه زير محاسبه نمود:
]درصد تكميل*م.كالاي در جريان پايان دوره[+واحدهاي تكميل شده=معادل آحادتكميل شده
بنابراين :
جدول مقدار توليدمعادل آحاد تكميل شده
واحد
موجودي كالاي در جريان ساخت
اول دوره 0
واحدهايي كه طي دوره اقدام به
توليد شده 990
990
موجودي كار در جريان ساخت
پايان دوره 100 (4/1*100)==25
واحدهاي تكميل شده 890890
990915
در جدول مقدار توليد رابطه زير هميشه بر قرار مي باشد:
در دايره اول قيمت تمام شده يك واحد به قرار زير محاسبه مي گردد:
قيمت تمام شده يك + قيمت تمام شده يك + قيمت تمام شده يك واحد = قيمت تمام شده
واحد سربار كارخانه واحد كار مستقيم مواد مستقيم يك واحد
روش ميانگين موزون معادل آحاد تكميل شده را مي توان با استفاده از فرمول زير محاسبه كرد:
موجودي كالاي در جريان ساخت + واحدهاي تكميل شده = معادل آحاد تكميل شده
پايان دوره 100%
(در درصد تكميل ضرب شود) (روش اول
در روش ميانگين موزون معادل آحاد تكميل شده مربوط به كل كار انجام يافته تا پايان دوره مي باشد كه شامل كار انجام يافته در دوره جاري و كار انجام يافته در دوره قبل به روي كالاي در جريان ساخت دوره مي باشد.معادل آحاد تكميل شده براي هر يك از عوامل هزينه توليد به طور جداگانه محاسبه مي گردد.
م.در جريان + م.در جريان + واحدهايي كه در طي + م.كالاي در جريان = معادل آحاد
ساخت اول ساخت پايان دوره تكميل شده اند ساخت اول دوره تكميل شده
دوره * *
* در صد تكميل در صد تكميل شده در اين دوره
در صد تكميل كار انجام يافته دوره جاري
شده دوره قبل
كار انجام يافته دوره قبل
محاسبات مربوط به تهيه گزارش هزينه توليد دايره دوم به روش ميانگين موزون:
در دايه دوم يا هر دايره كه واحد تكميل شده دايره اول به آن منتقل مي شود ، قيمت تمام شده يك واحد براي مواد مستقيم ، كار مستقيم و سربار كارخانه دقيقاً مانند دايره اول محاسبه مي گردد. واحدهايي كه از دايره اول به دايره دوم منتقل مي گردد داراي هزينه هاي انتقالي از دايره اول مي باشد . در دايره دوم قيمت تمام شده يك واحد براي هزينه هاي انتقالي نيز محاسبه مي گردد.
هزينه هاي انتقالي در هزينه هاي انتقالي در موجودي قيمت تمام شده يك
دوره جاري + كالاي در جريان ساخت اول دوره = واحدهزينه هاي انتقالي
واحد هاي تكميل شده + واحدهاي در جريان ساخت پايان دوره
يا
هزينه هاي انتقالي + هزينه هاي انتقالي در موجودي
در دوره جاري كالاي در جريان ساخت اول دوره
واحد هاي اضافه + واحدهاي انتقال يافته + واحدهاي در جريان
به دايره در دوره جاري ساخت اول دوره
در دايره دوم قيمت تمام شده يك واحد به قرار زير محاسبه مي گردد:
قيمت تمام شده + قيمت تمام شده يك واحد + قيمت هاي تمام شده + قيمت تمام شده = قيمت تمام شده
يك واحد سربار كار سيستم يك واحد مواد مستقيم يك واحد انتقالي يك واحد
*ميانگين موزون و اولين صادره از اولين وارده FIFO
در سيستم هزينه يابي مرحله اي در صورت موجودي كالاي در جريان ساخت ابتداي
دوره براي تعيين قيمت تمام شده واحدهاي تكميل شده و واحدهاي در جريان ساخت پايان دوره از روش زير مي توان استفاده نمود:
1 _ ميانگين
2 _ FIFO
1)ميانگين :
در هزينه يابي ميانگين ، قيمت تمام شده موجودي كالاي در جريان ساخت اول دوره به عوامل تشكيل دهنده هزينه هاي توليد تفكيك و با هزينه هاي انجام يافته طي دوره جمع مي شود ، تا كل هزينه هاي مواد ، دستمزد ، سربار به دست آيد. از تقسيم جمع هزينه هر يك از عوامل هزينه ها توليد بر معادل آحاد تكميل شده به روش ميانگين موزون قيمت تمام شده يك واحد به دست مي آيد . در اين روش قيمت تمام شده واحدهاي تكميل شده از حاصل ضرب قيمت تمام شده يك واحد در واحدهاي تكميل شده به دست مي آيد.
كار در جريان پايان دوره + تكميلي طي دوره + تكميلي اول دوره = فرمول(1)
* * *
درصد تكميل 100% 100%
كار در جريان پايان + واحدهاي تكميل شده = فرمول(2)
* *
درصد تكميل 100%
2)FIFO
روش فايفو و ميانگين با هم فرقي نمي كنند فقط در روش فايفو كار در جريان اول نقش دارد. بدين منظور هزينه كار در جريان ساخت اول دوره را به روش FIFO لازم نيست به تفكيك عوامل موجود در آن ، در جدول هزينه ها نوشته شود . در روشFIFO فقط كافي است هزينه هاي اضافه شده طي دوره بر معادل آحاد توليد به روش FIFO تقسيم گردد.
تكميلي در طي دوره + كار در جريان پايان دوره + تكميلي اول دوره = فرمول(1)
* * *
100% درصد تكميل درصد تكميل
كار در جريان اول دوره + كار در جريان ساخت پايان + واحدهاي تكميل شده = فرمول(2)
بيمههاي غير زندگي پيشينه بلند مدتي دارند. نوعي بيمههاي دريايي در حدود 3000 سال قبل مورد استفاده قرار گرفت. بيمههاي زندگي نيز سابقه زيادي دارند. اين نوع بيمهها نخستينبار هنگامي پديد آمد که سربازان رومي قسمتي از دستمزد خود را در صندوقي جمعآوري کردند تا چنانچه در جنگ کشته شدند آن پول به خانوادههايشان پرداخت شود.
بيمه هاي غير زندگي :
بيمه دريايي که امروز وجود دارد احتمالاً در حدود صدههاي يازدهم و دوازدهم ميلادي در منطقهاي در شمال ايتاليا بهوجود آمده است. شخصي به نام لومباردز در صدههاي چهاردهم و پانزدهم انگليسي ها را با اين نوع فعاليت آشنا ساخت. مفاهيم بيمهگر و بيمهگري نخستينبار در بيمه دريايي مطرح شد. آن روزها هر بازرگاني که حاضر به تقبل بخشي از يک خطر بود نام خود را همراه با سهمي که از آن خطر قبول ميکرد در پايين صفحهاي که جزئيات خطر مزبور در آن درج شده بود مينوشت. آن وقت مالکان کشتيها و بازرگانان دريافتند که ميتوانند کشتيها را براي حمل اجناس سودآور اعزام کنند زيرا ميدانستند چنانچه کشتي دچار حادثه شود از اين طريق جبران خواهد شد. در سال 1666 آتشسوزي بسيار بزرگي در لندن روي داد که باعث به وجود آمدن بيمه آتشسوزي شد. معلوم نيست که نخستين بيمه آتشسوزي به صورت امروزي در چه زماني صادر شد اما گفته ميشود که نخستين شرکت بيمه آتشسوزي بهنام اداره آتش در سال 1680 بنيان نهاده شد که بعدها فونيکس لقب گرفت.
تاريخچه بيمه در ايران :
بيمه به شکل سنتي آن به مفهوم وجود نوعي تعاون و همياري اجتماعي بمنظور سرشکن کردن زيان فرد و يا افراد معدود بين همه افراد کروه يا جامعه در ايران سابقه طولاني داشته و همواره مردم اين مرز و بوم با الهام از تعاليم اسلامي و فرهنگي خود براي کمک به جبران خسارتهاي ناخواستهاي که براي ديگر هموطنان و حتي مردم ديگر کشورها پيش ميآمد فعال و پيشگام بودهاند. با وجود اين بيمه شکل حرفهاي و امروزي آن براي اولين بار در سال 1269 هجري شمسي در کشور ما مطرح گرديده است.
در اين سال مذاکراتي بين دولت ايران و سفارت روس بعمل آمد و متعاقب آن امتياز فعاليت انحصاري در زمينه بيمه و حمل و نقل براي مدت 75 سال به يک تبعه روس بنام لازارپلياکف واگذار شد. با اين وجود نامبرده ظرف مهلت سه سالي که جهت آغاز فعاليت بيمهاي براي وي در نظر گرفته شده بود قادر به تأسيس شرکت بيمه مورد نظر نگرديد و به همين جهت اين امتياز از وي سلب شد. متعاقباً در سال 1289 هجري شمسي دو شرکت بيمه روسي به نامهاي نادژدا و کافکازمرکوري اقدام به تأسيس نمايندگي بيمه جهت بازديد و پرداخت خسارت در ايران نمودند.
آغاز فعاليت جدي در زمينه بيمه را ميتوان سال 1310 هجري شمسي دانست. زيرا در اين سال قانون و نظامنامه راجع به ثبت شرکتها در ايران و به تصويب رسيد و متعاقب آن بسياري از شرکتهاي بيمه خارجي از جمله گستراخ- آليانس- ايگل استار- يورکشاير- رويال- ويکتوريا- ناسيونال سوئيس- فنيکس- اتحاد الوطني و ... اقدام به تأسيس شعبه يا نمايندگي در ايران نمودند.
گسترش فعاليتهاي شرکتهاي بيمه خارجي مسئولان کشور را متوجه ضرورت تأسيس يک شرکت بيمه ايراني کرد تأسيس و فعاليت رسمي خود را از اواسط آبانماه همان سال آغاز شد.
تأسيس شرکت بيمه ايران را ميتوان نقطه عطفي در تاريخ فعاليت بيمه شگور دانست زيرا از آن پس دولت با در اختيار داشتن تشکيلات اجرائي مناسب قادر به کنترل بازار و نظارت بر فعاليت مؤسسات بيمه خارجي گرديد. دو سال بعد از تأسيس شرکت سهامي بيمه ايران يعني در سال 1316 قانون بيمه در 36 ماده تدوين و به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد. پس از آن نيز مقررات ديگري در جهت کنترل و نظارت بر فعاليت مؤسسات بيمه از طريق الزام آنها به واگذاري 25 درصد بيمهنامههاي صادره بصورت اتکائي اجباري به شرکت سهامي بيمه ايران وضع شد و الزام به بيمه کردن کالاهاي وارداتي و صادراتي و اموال موجود در ايران و ايرانيان مقيم کشور نزد يکي از مؤسسات بيمه که در ايران به ثبت رسيدهاند بر استحکام شرکتهاي بيمه افزود. شرکت سهامي ايران با حمايت دولت به فعاليت خود ادامه داد و اين حمايت منجر به تقويت نقش اين شرکت در بازار بيمه کشور و توقف تدريجي فعاليت شعب و نمايندگيهاي شرکتهاي بيمه خارجي گرديده بود بطوري که در سال 1318 بيش از 75 درصد از بازار بيمهاي کشور در اختيار شرکت بيمه ايران قرار گرفت و پنج شرکت بيمه خارجي که در آنزمان در ايران فعاليت ميکردند جمعاً موفق به کسب کمتر از 25 درصد از حق بيمه بازار شدند.
اين روند کماکان ادامه يافت تا آنکه در سال 1331 بر اساس مصوبه هيئت دولت کليه شرکتهاي بيمه خارجي موظف شدند جهت ادامه فعاليت خود در ايران مبلغ 250 هزار دلار به عنوان وديعه نزد بانک ملي ايران توديع نمايند و پس از آن نيز منافع ساليانه خود را تازمانيکه اين مبلغ به پانصد هزار دلار برسد بر آن بيفزايند. اين تصميم موجب تعطيل شدن کليه نمايندگيها و شعب شرکتهاي بيمه خارجي در ايران به استثنا دو شرکت بيمه يورکشاير و اينگستراخ گرديد و شرايط را براي گسترش فعاليت شرکتهاي بيمه ايراني فراهم ساخت.
اولين شرکت بيمه خصوصي ايراني به نام شرق در سال 1329 هجري شمسي تأسيس گرديد. پس از آن تا سال 1343 به تدريج هفت شرکت بيمه خصوصي ديگر به نامهاي آريا- پارس- ملي- آسيا- البرز- البرز اميد و ساختمان و کار به ترتيب تأسيس و به فعاليت بيمه پرداختند.
همانطور که اشاره شد از سال 1316 کليه شرکتهاي بيمه موظف گرديدند 25 درصد از امور بيمهاي خود را بهصورت اتکائي اجباري به شرکت بيمه ايران واگذار نمايند. اين واگذاري عمدتاً از طريق ارسال ليستهايي به نام بردرو که حاوي کليه اطلاعات راجع به بيمهنامههاي صادره و خسارتهاي پرداخت شده توسط اين شرکتها بود انجام مي گرفت. بديهي است ارائه اطلاعات به شرکت بيمه رقيب هيچگاه نميتوانست مورد رضايت و علاقه شرکتهاي بيمه واگذارنده باشد. از سوي ديگر با افزايش تعداد شرکتهاي بيمه ضرورت اعمال نظارت بيشتر دولت بر اين صنعت و تدوين اصول و ضوابط استاندارد براي فعاليتهاي بيمهاي به منظور حفظ حقوق بيمهگذاران و بيمهشدگان احساس ميگرديد. به همين جهت در سال 1350 بيمه مرکزي ايران به منظور تحقق اهداف فوق تأسيس شد. در ماده 1 قانون تأسيس بيمه مرکزي و بيمهگري چنين آمده است :
بهمنظور تنظيم و تعميم و هدايت امر بيمه در ايران و حمايت بيمهگذاران و بيمهشدگان و صاحب حقوق آنها همچنين به منظور اعمال نظارت دولت بر اين فعاليت مؤسسهاي به نام بيمه مرکزي ايران طبق مقررات اين قانون به صورت شرکت سهامي تأسيس ميگردد. اين قانون از دو بخش تشکيل شده است : در بخش اول - سازمان- ارکان- تشکيلات- وظايف و نحوه اداره بيمه مرکزي ايران تعيين گرديد و در بخش دوم ضوابط مربوط به نحوه تأسيس و فعاليت شرکتهاي بيمه و ادغام و انحلال و ورشکستگي آنها مشخص شده است.
تأسيس بيمه مرکزي ايران قوام بيشتري به صنعت بيمه کشور داد و از آن پس شورايعالي بيمه که يکي از ارکان بيمه مرکزي ايران ميباشد ضوابط و مقررات مختلفي را در رابطه با نحوه انجام عمليات بيمه در کشور و نرخ و شرايط انواع بيمهنامه تصويب نمود. رشد سريع اقتصادي ناشي از افزايش قيمت نفت و تبع آن حجم سرمايهگذاريها موجب توسعه بازار بيمه کشور در دهه 1350 گرديد و مجدداً شرکتهاي بيمه خارجي را علاقمند به سرمايهگذاري در ايران نمود.
بطوري که در سالهاي 1353 - 1354 چهار شرکت بيمه جديد به نامهاي تهران- دنا- حافظ- ايران و آميرکا با مشارکت سرمايهگذاران خارجي تأسيس گرديد و به ترتيب تعداد شرکتهاي بيمه خصوصي - ملي گرديد و اداره آنها به دولت سپرده شد. همچنين پروانه فعاليت نمايندگي شرکتهاي بيمه يورکشاير و اننگستراخ که تا اين سال فعاليت داشتند لغو گرديد.
در سالهاي 1360 و 1361 صدور بيمهنامه در ده شرکت بيمه ملي شده به نامهاي اميد- شرق- پارس- آريا- ساختمان و کار- تهران- حافظ- دانا- ملي و توانا متوقف گرديد و تنها سه شرکت بيمه ايران- آسيا- البرز به فعاليت جاري خود ادامه دادند. در سال 1367 به موجب قانون اداره امور شرکتهاي بيمه مالکيت سهام شرکتهاي بيمه آسيا و البرز به دولت منتقل شد و با ادغام ده شرکت بيمه ديگر شرکت دولتي به نام بيمه دانا شکل گرفت تا منحصراً در زمينه بيمه اشخاص فعاليت نمايند.
در حال حاضر 5 شرکت دولتي بيمه ايران- آسيا- البرز- دانا و بيمه صادرات و سرمايهگذاري و شرکتهاي خصوصي بيمه ملت،توسعه،کارآفرين،پارسيان،سينا،رازي، حافظ و سامان در زمينه بيمه فعاليت دارند.
استفاده بهینه از ذخایر فنی و به خصوص سرمایهگذاری این وجوه در بازار سرمایه، منجر به توسعه اقتصادی می شود.
پیشرفت بیمه در یک کشور، میتواند منجر به حفظ ثروت ملی و تشکیل پساندازهای بزرگ شود و در ارتباطی متقابل با رشد و توسعه اقتصادی، افزایش مبادلات و توسعه سرمایهگذاریهای آن کشور میباشد.
استفاده بهینه از ذخایر فنی و به خصوص سرمایهگذاری این وجوه در بازار سرمایه، منجر به توسعه اقتصادی می شود.
پیشرفت بیمه در یک کشور، میتواند منجر به حفظ ثروت ملی و تشکیل پساندازهای بزرگ شود و در ارتباطی متقابل با رشد و توسعه اقتصادی، افزایش مبادلات و توسعه سرمایهگذاریهای آن کشور میباشد.
در واقع صنعت بیمه، با توجه به نقش آن به عنوان یک نهاد سرمایهگذار و تعهدش در جبران خسارت، میتواند بر فعالیتهای اقتصاد کلان و نیز در رشد اقتصادی آن کشور، تأثیر بسزایی داشته باشد.
یکی از اثرات اقتصادی بیمه، حفظ ثروت ملی است. اشخاص و نهادها، میتوانند ضمانت اموال و تأسیسات خود را با پرداخت حق بیمه مستمر، به شرکتهای بیمهای واگذار کنند تا در صورت وقوع حادثه، خسارت وارده را از شرکتهای بیمهگر دریافت کرده و بدین طریق، اموال و داراییهایشان از گزند خطر در امان بماند. تأثیر اقتصادی دیگر بیمه، تضمین سرمایهگذاریها است.
با توجه به این که ایجاد سرمایهگذاریهای جدید، باعث توسعه و رشد اقتصادی هر کشور میشود، تأمین امنیت سرمایهها در تداوم این رشد، از اهمیت خاصی برخوردار میشود و فقط در صورتی که سرمایهگذار بداند خطری سرمایهاش را تهدید نمیکند، اقدام به سرمایهگذاری جدید مینماید. در این شرایط، بیمه میتواند ریسک خطر را کاهش دهد.
از دیگر تأثیرات اقتصادی بیمه، میتوان به توسعه سرمایهگذاریها اشاره کرد. در کلیه بیمهها، معمولاً حقبیمه از قبل دریافت میشود که این حقبیمهها، وجوه بسیار هنگفتی را تشکیل میدهند. این وجوه عظیم، میتواند در بخشهای مختلف اقتصادی وارد شده و باعث توسعه سرمایهگذاری شود که از جمله نتایج این سرمایهگذاریها، اشتغالزایی در کشور میباشد.
میتوان گفت که انتخاب بهینهترین اقدام در نحوه بکارگیری این وجوه دریافتی، در جهت رشد اقتصادی کشور، از تصمیمات مهمی است که باید به آن پرداخت.
از دیگر تأثیراتی که بیمه بر اقتصاد دارد، تأثیر بر موازنه ارزی است که قبل از توضیح آن، نیازمند تعریفی از بیمه اتکایی هستیم. بیمه اتکایی، در واقع توزیع جهانی ریسک میباشد، به این معنی که هر شرکت بیمه، با توجه به سرمایه و امکانات مالی خود، بخشی از ریسک را میپذیرد و مازاد یا تمام آن را مجدداً نزد شرکت بیمه بزرگتری بیمه میکند که به آن، بیمه اتکایی گویند.
اگر بیمه اتکایی، بیمه خارجی باشد، در نتیجه شرکت بیمه داخلی، باید حق بیمه مجدد را به صورت ارز به شرکت بیمهگر اتکایی بپردازد که همین امر، سبب خروج ارز از کشور شده و تراز بازرگانی، به ضرر کشور مبداC میگردد. در نتیجه، مهمترین مسألهای که باید بدان توجه کرد، این است که حتیالمقدور سعی شود بیمه اتکایی در کشورمان توسط بیمهگران داخلی انجام شود تا بدین ترتیب، صادرات تقویت شده و تراز بازرگانی به نفع کشور تغییر کند.
شرکتهای بیمه در توزیع سود و زیان اقتصادی یک کشور به بازارهای بینالمللی - تحت حوادث گوناگون، نقش بسزایی را ایفا میکنند، زیرا شرکتهای بیمه با توجه به امکانات مالی خود، قسمتی از ریسک را تقبل کرده و بخش دیگر را به شرکت بیمه اتکایی واگذار مینمایند و در این صورت، با بروز سود یا زیان، این ریسک، در سطح بینالمللی توزیع شود.
صنعت بیمه با ایجاد آرامش روحی و امنیت، باعث از بین رفتن نگرانیهای ناشی از حوادث ناگهانی شده و از این طریق، به بهبود کیفیت زندگی مردم و فعالیتهای اقتصادی کمک میکند.
موانع و راهکارها
با توجه به اهمیت بسزای بیمه، متأسفانه هنوز صنعت بیمه با مشکلاتی مواجه است و نتوانسته جایگاه واقعی خود را به دست آورد. از جمله مشکلات این صنعت را در موارد زیر میتوان خلاصه کرد:
1) مهمترین عامل در پیشرفت هر صنعت، مسأله رقابتی بودن آن است، ولی در کشور ما، صنعت بیمه با نگاه دولتی صنعت بیمه روبهرو است و تا زمانی که در این بخش، خصوصیسازی واقعی انجام نگیرد، سهم رشد اقتصادی در این صنعت به کُندی صورت میپذیرد و پساندازهای ناشی از حق بیمههای دریافتی در بازار سرمایه نیز، اندک خواهد بود.
۲) در حال حاضر، بسیاری از بخشها و سرمایهها تحت پوشش بیمهای قرار نگرفته و بیمه نیز نتوانسته از طریق دریافت حق بیمهها، به ایجاد پسانداز در جهت سرمایهگذاری در بازار بپردازد.
۳) توسل به بیمههای اتکایی خارجی از معضلات دیگری است که سبب خروج ارز از کشور شده و تراز بازرگانی را به ضرر کشور رقم میزند. در صورتی که بیمه اتکایی داخلی میتواند، باعث توسعه و رونق صادرات شده و تراز بازرگانی را به نفع کشور تغییر دهد.
۴) عدم تجهیزات کامل در روشهای محاسباتی و حسابداری، نقیصه دیگری است که به بازنگری و تجدیدنظر نیاز دارد.
۵) در بخشهای انرژی، حملونقل و صنایع و معادن، بیمه، جایگاه واقعی خود را به دست نیاورده و نیاز به پوششهای بیمهای در این بخشها، به وضوح ملموس است.
راهکارهایی که میتواند منجر به توسعه این صنعت درکشور شود عبارتند از: ۱) توسعه بیمههای اتکایی داخلی به منظور کاهش خروج ارز از کشور ۲) افزایش تنوع پوششهای بیمهای و کاهش مسؤولیت دولت در جبران خسارتها ۳) افزایش حق بیمه و گسترش دامنه تأمین ریسک در بخشهای کلان اقتصادی ۴) توسعه و اصلاح روشهای محاسبات و حسابداری و بهرهگیری از بهترین و کاراترین نرمافزارها
۵) استفاده بهینه از ذخایر فنی (وجوه انباشته شده ناشی از حق بیمههای دریافتی) ۶) پیگیری به موقع نمایندگان بیمه، در موارد تعویق حق بیمه ۷) واگذاری صنعت بیمه به بخش خصوصی در راستای اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی.
بيمه فروختني است يا خريدني
گسترش فرهنگ و يا همان فرهنگسازي بيمه مطلبي است كه سالهاي سال در مورد آن بحث شده و تمام دستاندركاران و مسوولان ذيصلاح بر آن تاكيد دارند اما تاكنون كار جدي در جهت ارتقاي فرهنگ بيمه انجام نشده است و كماكان مسوولان بيمهاي كشورمان از نبود فرهنگ بيمهاي در كشور گلايه دارند و آن را دليل اصلي پايين بودن ضريب نفوذ بيمه ميدانند.
گسترش فرهنگ بيمه و بهبود ضريب نفوذ بيمه به صورت فراگير سومين بند برنامه تحول در صنعت بيمه كشور است.
گسترش فرهنگ و يا همان فرهنگسازي بيمه مطلبي است كه سالهاي سال در مورد آن بحث شده و تمام دستاندركاران و مسوولان ذيصلاح بر آن تاكيد دارند اما تاكنون كار جدي در جهت ارتقاي فرهنگ بيمه انجام نشده است و كماكان مسوولان بيمهاي كشورمان از نبود فرهنگ بيمهاي در كشور گلايه دارند و آن را دليل اصلي پايين بودن ضريب نفوذ بيمه ميدانند.
*اما به راستي مسووليت گسترش فرهنگ بيمه با چه نهادي است؟ گروهي در پاسخ به اين سوال، خود شركتهاي بيمه را مسوول فرهنگسازي ميدانند و اين جمله را كه بيمه فروختني است نه خريدني را هم به عنوان دليل موجه كنار آن ميگذارند. گروهي هم بيمه مركزي را به عنوان متولي صنعت بيمه در كشور مسوول اين امر ميدانند و معتقدند بيمه مركزي بايد در امر فرهنگسازي بيمه پيشقدم باشد. اما خود شركتهاي بيمه معتقدند در كنار صنعت بيمه وزارتخانههاي علوم، آموزش و پرورش و ارشاد اسلامي نيز وظيفه دارند در امر گسترش فرهنگ بيمه نقش بسزايي ايفا كنند.
فرهنگ بيمه با كنفرانس گسترش نمييابد
نادر مظلومي استاد دانشگاه در اين خصوص گفت: تاريخ را حرف نساخت بلكه عمل ساخت، اگر شركتهاي بيمه در مسير درست حركت كنند مشكل نبود فرهنگ بيمه حل خواهد شد.
او با تاكيد بر اينكه به اجبار برگزاري كنفرانس و جزوه نميتوان فرهنگ بيمه را در جامعه گسترش داد افزود: براي ارتقا سطح فرهنگ بايد جامعه را به خوبي بشناسيم، از علايق و تمايلات آنها باخبر باشيم و بدانيم آيا فرهنگ زندگي قومي و عشيرهاي بر آن حاكم است؟
مظلومي ادامه داد: جامعه ايراني يك جامعه جوان و در حال تحول است و آينده براي آن حاوي چيزهاي جديدي است كه نميشناسند و اين وظيفه نهادهاي ذيصلاح است كه براي شناساندن آن تلاش كنند.
وي در خاتمه يادآور شد: چنانچه شركتهاي بيمه به درستي فعاليت كنند جامعه عكسالعمل درستي نشان خواهد داد.
گفتههاي مظلومي حكايت از نقش پررنگ بيمهگران در ارتقاي سطح فرهنگ بيمه دارد و در واقع ارائه خدمات متنوع و مناسب موجب جلب نظر مشتري و جذب بيمهگزاران بيشتر خواهد شد.
مسووليت وزارت اقتصاد و بيمه مركزي
مهرداد خواجهنوري نيز در خصوص فرهنگ بيمه در كشورمان يادآور شد: امروز توليدكنندگان انواع محصولات با ارائه كالاهاي متنوع اين امكان را براي مشتري فراهم كردهاند كه خريدار مطابق با سلايق و علايق خود كالاي مورد نياز خود را خريداري كند. او ادامه داد: بيمه هم يك محصول است و بايد در فضايي كاملا رقابتي عرضه شود. دبيركل سنديكا با يادآوري اينكه تا زماني كه بيمه دولتي وجود دارد فضا رقابتي نخواهد شد خاطرنشان كرد: همانطور كه در توليد و عرضه ساير محصولات نظارت وجود دارد در عرضه بيمه هم بايد يك نظارت كه بتوان نام آن را نظارت واقعي گذاشت وجود داشته باشد.
خواجهنوري گفت: در خصوص نظارت بر صنعت بيمه و ايجاد فضاي رقابتي به منظور توسعه فرهنگ بيمه وزارت امور اقتصادي و دارايي به عنوان مالك بيمههاي دولتي و بيمه مركزي به عنوان ناظر و شريكالمال بيمهها از طريق واگذاري اتكايي- اجباري نقش قابل توجهي دارند.
او ادامه داد: وزارت اقتصاد بايد بيمههاي دولتي را اصولي به بخشخصوصي واگذار كند و بيمه مركزي بايد براي گسترش فرهنگ بيمه قانون خود را عوض كند.خواجهنوري يادآور شد: به جاي تمام فعاليتهاي اصولي در جهت اصلاح ساختار صنعت بيمه تنها كارگروههايي تشكيل شده است.
فروش خدمت سختتر از فروش كالا است
محمد بلوريان تهراني، كارشناس اقتصادي در خصوص گسترش فرهنگ بيمه در كشور و نحوه تبليغات و اطلاعرساني در جامعه گفت: فروش خدمت سختتر از فروش كالا است به ويژه فروش بيمه كه عرضه اميد و امنيت است.
او با اشاره به اينكه تبليغ يعني معرفي و آگاه كردن مردم از وجود كالا و خدمت خاطرنشان كرد: قبل از تبليغات بايد زمينهها و فرهنگسازيهاي لازم ايجاد شود تا مشتري بداند محصولي را كه ميخرد چه نيازي را برطرف ميكند.
بلوريان تهراني يادآور شد: براي ايجاد انگيزه مردم نسبت به خريد بيمه و توسعه آن بايد باور كنند كه بيمه با جبران زيانهاي اقتصادي ناشي از حوادث، هزينههاي غيرقابل تحمل را به هزينههاي قابل تحمل تبديل ميكند و نگرانيهاي آنان را نسبت به آينده كاهش ميدهد.
نياز او تاكيد كرد: شركتهاي بيمه بيش از آنچه نياز به تبليغات داشته باشند به معرفي انواع بيمه نياز دارند كه يكي از وظايف اصلي روابطعموميها به عنوان تنظيمكننده روابط ميان سازمان و جامعه است.
اين استاد دانشگاه نقش آموزش و پرورش و دستگاه قضايي را هم در جهت توسعه فرهنگ بيمه پررنگ دانست و ادامه داد: آموزش و پرورش با معرفي بيمه به دانشآموزان موجب آموزش نسلهاي جديد به روش علمي و فني در قالب درسهايشان خواهد شد. وي افزود: در حال حاضر در ايران مردم فقط از بيمههاي شخص ثالث و درمان اطلاعات كمي دارند و تنوع و گستردگي بيمههاي مسووليت براي آنان ناآشنا است. بلوريان تهراني گفت: اگر امروز از كسي بخواهيد خانه و يا ماشين خود را بيمه كند اولين سوالي كه ميپرسد اين است كه كدام شركت بيمه خوب خسارت ميدهد؟ بنابراين اولين عامل موثر در خريد بيمهنامه استفاده از تجربه ديگران است.
او يادآور شد: چنانچه يك شركت بيمه بخواهد در بلندمدت سود خود را افزايش دهد بايد مخرج كسر را افزايش دهد نه اينكه صورت كسر را كوچك كند در واقع حق بيمه بيشتري دريافت كند نه اينكه خسارت پرداختي را كم كند.
نقش رسانه ملي در گسترش فرهنگ بيمه
سازمان صداوسيما به عنوان يك رسانه ملي نقش ويژهاي در فرهنگسازي دارد و بديهي است اطلاعرساني از طريق اين رسانه ملي به خاطر اعتماد و دسترسي كه اكثر آحاد جامعه به آن دارند داراي نتايج ارزندهاي خواهد بود.
حسن خجسته، معاون صداي سازمان صدا وسيما در گفتوگو با فصلنامه آسيا در خصوص گسترش فرهنگ بيمه گفته است: در گام اول بايد موضوع را از منظر روانشناسي و جامعهشناسي مورد مطالعه قرار داد و بعد در حوزه رسانهها آن را بررسي كرد.
او با اشاره به اينكه مشكلي كه در مورد پايين بودن آگاهيهاي مردم در مورد بيمه وجود دارد، ناشي از شناخت و طرز تلقي آنها است، گفته است: بايد طرز تلقي مردم و ادراك عمومي نسبت به اين پديده اصلاح، تكميل و تقويت شود، مخاطب بايد به يك نياز رسيده باشد تا بر مبناي آن در او ميل به اقدام ايجاد شود.
خجسته در خصوص نقش صداوسيما در جهت گسترش فرهنگ بيمه يادآور شده است: طرح موضوعات بيمهاي بايد توسط كارشناسان آشنا به اصول بيمه و قوانين بيمهاي عنوان شود تا اطلاعات موردنياز مخاطبان در اختيار آنها قرار گيرد. در واقع سازمانهاي بيمه هم بايد تلاش كنند تا زمينه حضور در رسانهها ايجاد شده و كارشناسان رسانهها به كشف اين اطلاعات ترغيب شوند.
نكته: (هفته گذشته شبكه دوم سيما برنامه كنكاش را پخش ميكرد كه اتفاقا در رابطه با بيمههاي بازرگاني بود، اما در حالي كه مديران بيمههاي بازرگاني درخصوص فعاليت اين بخش صحبت ميكردند تصوير سازمان تامين اجتماعي و خدمات درماني را كه در حال تمديد دفترچههاي بيمه بودند نشان ميداد).
خجسته در ادامه افزوده است: رسانه مانند يك كارخانه واسطه است و با توجه به تنوع موضوعات اجتماعي توان توليد مواداوليه را ندارد. رسانه معمولا در برنامههاي مربوط به حوزههاي عمومي از كارشناسان استفاده ميكند و درواقع با حضور اين كارشناسان با آن حوزه مورد بحث پيوند برقرار ميشود.
توسعه نيافتگي بيمه در ايران
دلايل متعددى مى توان برشمرد كه چرا ما در بخش بيمه كه كلمه صنعت نيز به آن اضافه شده در مقايسه با ساير بخش هاى اقتصادى و كشورهايى كه در رديف آنها قرار داريم، پيشرفت نكرده ايم تا جايى كه كشورهايى نظير هندوستان و پاكستان نيز از ما پيشى گرفته اند. براى اين موضوع دلايل متعددى مى توان براى آن برشمرد. اولين و مهم ترين بحث آن است كه بيمه فروختنى است. كسى براى خريد بيمه مراجعه نمى كند....
دلايل متعددى مى توان برشمرد كه چرا ما در بخش بيمه كه كلمه صنعت نيز به آن اضافه شده در مقايسه با ساير بخش هاى اقتصادى و كشورهايى كه در رديف آنها قرار داريم، پيشرفت نكرده ايم تا جايى كه كشورهايى نظير هندوستان و پاكستان نيز از ما پيشى گرفته اند. براى اين موضوع دلايل متعددى مى توان براى آن برشمرد. اولين و مهم ترين بحث آن است كه بيمه فروختنى است. كسى براى خريد بيمه مراجعه نمى كند.
آيا ما قادر بوده ايم كه فروشندگان حرفه اى كه خود نيز آشنا به موضوع بيمه باشند به عنوان فروشنده تربيت كنيم. بازار بيمه ما بيش از دو دهه در انحصار چند شركت دولتى بوده كه تعداد آنها از انگشتان يك دست تجاوز نمى كردند، در حالى كه امروزه در دنيا به ازاى هر يك ميليون نفر جمعيت حضور يك شركت بيمه توجيه پذير است.
در قالب انحصار دولتى شركت هاى بيمه ما به شدت درگير روزمرگى بودند و اداره پورتفوى را مى نمودند. بيش از ۵۰ درصد آن اتومبيل بوده است كه آن هم از خلاقيت، نوآورى و تربيت نيروى انسانى متخصص و ماهر كه بتواند انواع محصولات مورد نياز جامعه را تأمين كند به دور بوده است. ما جمعيت جوانى داريم. جوانان نيازهايشان با افراد سالمند متفاوت است.
انواع بيمه هاى مورد نياز جوانان كه بيشتر از جنس بيمه هاى عمر پس اندازى و يا سرمايه گذارى است دردهك هاى مختلف درآمدى به اين عزيزان عرضه نكرديم. اكثريت فروشندگان بيمه اعم از بازاريابان، نمايندگان و كارگزاران بيمه كه قشر زحمتكش و در حقيقت صف خط مقدم جبهه فروش بيمه را تشكيل مى دهند
آموزش هاى لازم و مكمل را نديده اند. تحول در صنعت بيمه بدون در اختيار داشتن فروشندگان حرفه اى و عرضه انواع محصولات مورد نياز دهك هاى مختلف درآمدى امكان پذير نيست. بيمه يك رشته بازرگانى خصلتاً طولانى مدت است. از نوع اجتماعى آن حمايتى است و در نوع بازرگانى آن نيز جنبه تعاونى آن غلبه دارد. به همين دليل سرمايه گذارى و سود شركت هاى بيمه را ارگان نظارتى و كنترلى كه در ايران بيمه مركزى ايران است كنترل و نرخ هاى بيمه را متناسب با آن جهت تعديل به شوراى عالى بيمه پيشنهاد مى نمايد.
از چند سال پيش كه شركت هاى بيمه خصوصى وارد عرصه فعاليت بيمه در ايران شده اند انتظار تحول و فراگير شدن تدريجى بيمه در بين اقشار جامعه انتظار زيادى نيست.
اصل ۲۹ قانون اساسى نيز ارائه رفاه و بيمه اى مورد نياز جامعه را جزو وظايف اصلى دولت جمهورى اسلامى ايران قرار داده است كه بايد زمينه و بسترهاى لازم را فراهم نمايد.
اخيراً رياست محترم جمهور ۱۰ محور را به عنوان برنامه تحول صنعت بيمه به وزير محترم اقتصاد و دارايى جهت ارائه راهكارهاى اجرايى ابلاغ فرمودند. فضاى رقابتى به تدريج احساس مى شود و انتظار مردم از بيمه نيز بيشتر شده است.
بنابراين درفضاى رقابتى جديد چگونه بايد انتظارات به حق مردم را برآورده ساخت. محورهاى زير از جمله مواردى هستند كه بايد مورد توجه و عنايت قرار گيرند:
۱- بستر سازى فرهنگى و آشنا كردن آحاد مختلف جامعه با انواع پوشش هاى مورد نياز جامعه. اگرچه از نظر كلى بيمه خدمتگزار اقتصاد است، بالطبع خدمتگزار مردم است ولى از طرف ديگر اولويتى در سبد هزينه هاى خانواده ها ندارد. اولويت با غذا، پوشاك، مسكن، بهداشت و تحصيل است. بيمه در اولويت بعدى است. بيمه بايد براى تامين هزينه تحصيل، ازدواج و سرمايه براى كار خانواده ها راهكار و پوشش هاى لازم را در غالب انواع بيمه هاى عمر پس اندازى و سرمايه گذارى طرح ارائه دهد.
۲- تبليغات مناسب با باورها و اعتقادات مردم از طريق رسانه هاى گروهى براى معرفى پوشش هاى بيمه اى انجام شود.
۳- فروشندگان حرفه اى توسط شركت هاى بيمه گزينش و تربيت شوند و جهت فروش حرفه اى با برنامه فعاليت نمايند. ايجاد شبكه فروش حرفه اى و ارائه خدمات بعد از فروش امروزه در دنيا پاسخ مناسب داده، ما نيز بايد از اين تجربيات كمك بگيريم.
جوانان بسيار مستعد و خلاق براى فروش انواع بيمه هاى جديد در جامعه داريم كه كافى است آنها را براى فروش بيمه آموزش و سازماندهى كنيم و كلاس هاى هماهنگى به طور مستمر و رفع ضعف و مشكلات آنها داشته باشيم.
۴- ايجاد بانك اطلاعات جامع براى صنعت بيمه در حال گذار و تحول ما لازم است. بيمه مركزى ايران لازم است همت گماشته و اين كار نيمه تمام را به پايان ببرد تا تحولات مورد نياز جامعه ، به طور مرتب مورد بحث و بررسى و ارزيابى قرار گرفته، نقاط ضعف و قوت آن شناسايى شود.
۵- تأسيس شركت يا شركت هاى بيمه تخصصى به خصوص در بيمه هاى عمر ضرورى است، زيرا سهم بيمه هاى عمر در بيمه هاى بازرگانى بسيار اندك است و به ۱۰ درصد نيز نمى رسد، در حالى كه در برخى از كشورهاى توسعه يافته تا 60 درصد از سهم بازار از آن بيمه هاى عمر است كه ذخاير رياضى عظيمى نيز براى سرمايه گذارى در ساير بخش هاى اقتصادى فراهم مى كند كه هم اشتغالزا و هم كمك مؤثرى در راستاى تحقق اهداف اقتصادى دولت مى باشد.
۶- در نهايت اين كه هيچ تحولى در اقتصاد بدون داشتن نيروى انسانى متخصص و ماهر قابل اجرا نيست. در بيمه اين نقش بسيار پر رنگ است. اصولاً بيمه بر سرمايه ارجح است نه اين كه سرمايه مهم نيست ولى شركت بيمه منابع مالى خود را با صدور اولين بيمه نامه و تشكيل ذخاير تقويت مى كند و اين ذخاير منابع مالى انباشته اى است كه سرمايه گذارى مى شود ولى از آن مهم تر تربيت نيروى انسانى متخصص و ماهر است كه بايد شركت بيمه را به عنوان يك سازمان فنى و اقتصادى اداره كنند و آنرا تبديل به سازمان ادارى ننمايند. بازار بيمه به شدت به نيروى انسانى متخصص نيازمند است كه هر چه سريع تر بايد گام هاى اساسى در اين خصوص برداشته شود.
پژوهش د رحوزه نظام قضائي بعد از مشروطه آنقدر كم و ناچيز است كه گوئي اين دوره تاريخي از ديد محققين كشور دورمانده است اين ادعا زماني بيشتر به نظر مي آيد كه تتبعات و تحقيقات قبل از مشروطه رامطالعه كنيم دربارةنظام قضائي عهد باستان علاوه بر كتب تاريخي آثار مستقلي تدوين يافتهاست كه براساس منابع محدود و علايم به جامانده از روزگاران باستان تصوير نسبتاًروشني از نظام قضائي عهد باستان به دست مي دهد .
دردورةاسلامي نيز آثار نسبتاًجامع و كاملي در خصوص نهاد دادرسي به رشته تحرير درآمده است ولي بعد از مشروطه اثري كه مقام قضائي اين دوره را به طور مستقل مورد مطالعه قرارداده باشد به چشم نمي خورد بنابراين اطلاعات مربوط به نظام قضائي اين دوره در كتابهاي تاريخي ، مجلات حقوقي ، روزنامه ها ،مذاكرات مجالس قانونگذاري ، اسناد و مدارك تاريخي پراكنده است بنابراين انجام يك تحقيق كامل در اين مورد ضروري به نظر ميرسد .
باسمه تعالي
پيشگفتار :
1-اهميت تاريخ حقوق
مرز تاريخي ميان توحش و تمدن سامان يافتن نظام حقوقي و قبول قواعدي به مثابةقانون در روابط جمعي است . به اين معني كه هرگونه تشكّل اجتماعي و تعامل مدني به حداقلي از قانونمندي نياز دارد و براي استقرار و استمرار هر نوع دولت و حكومت از تجمع هاي بدوي پيش آريائيان در نجد ايران و دولت شهرهاي كوچك يونان باستان گرفته تا امپراطوري هاي بزرگ ايران ، روم ، وجود قواعد و قوانيني براي برقراري نظم عمومي ، تعيين حقوق و تكاليف اعضاي جامعه ؟ اقتصاد و دفاع ، تقسيم كار ، امكانات ، فرصت ، قدرت و ثروت ميان مردم ضروري است .
بدين گونه ، فهم درست تاريخ تمدن بشري بدون توجه به مبادي و مباني نظام حقوقي اقوام و ملل پيشين و به عبارت ديگر تاريخ حقوق مقدور نيست ، زيرا نه تنها داشتن قانون – ولو در ساده ترين اشكال و بدوي ترين درجات – شرط تمدن و فرهنگ است بلكه هر نوع قانون حاكم بر هر عشيره و يا قبيله يا قوم يا ملّت نيز جلوه اي از درجه و مرتبه تمدن و فرهنگ آن جماعت و آيينه مدنيّت آن جامعه است .
چراكه اولاً ، ارتقا جماعت به جامعه يعني دوام و قوام تجمع هاي انساني مستلزم قوانين و قواعد رفتاري و اجتماعي است ثانياًنظام حقوقي با ديگر نهادهاي اجتماعي پيوندي نزديك و ارتباطي تنگاتنگ دارد ثالثاً بناي عقلا يا عرف و عادت و به عبارت ديگر رفتار احتماعي هر جامعه مخصوصاًدر دوران هايي كه قوانين هنوز مدوّن و مكتوب نشده است سنگ زير بناي نظام حقوقي هر جامعه شمرده مي شود .
تاريخ حقوق بخشي عمده از تاريخ تمدن است و آگاهي از سير تطوّر و تكامل تمدن مستلزم درك درستي از نهادهاي حقوقي مختلف در اعصار و قرون گذشته است چراكه صرف نظر از اسباب و عللي كه موجب ظهور و سقوط دولتها و فراز و فرود تمدن ها و فرهنگ هاي كهن در گوشه و كنار جهان شدهاست در همه حال داشتن نوعي نظام حقوقي در مفهوم عام آن لازمة ادامة هرگونه دولت و مدنيتي است و مي باشد اين واقعيت در باب همه شكل هاي مردم از جماعت ها ي بدوي و كوچك شكار و شباني گرفته تا جامعه هاي پيشرفته صنعتي صادق است به اين معني كه از نظر ؟هوي تعامل اعضاي معدود يك تشكل جمعي بدوي با روابط بسيار پيچيده در يك جامعة صنعتي ( همچون تعامل بين كارفرماي يك كارخانة بزرگ رايانه سازي و كاركنان متخصص آن ) از يك مقوله اند و لذا تعيين تكليف در مورد تضاد منافع و حل اختلاف ميان افراد و اصناف و طبقات مختلف در هر نوع تشكّل جمعي مستلزم داشتن يك نظام حقوقي به منظور تنظيم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع است .
2-ادوار حقوق در ايران :
تاريخ حقوق ، ماليه عمومي و نظام قضايي را در تمدّن ده هزار ساله ايراني با لحاظ كردن مقسم ها و قسيم ها يمختلف مي توان به دوره هاي متفاوتي با تأكيد بر معيارهاي گوناگون تقسيم كرد اين تقسيم بندي بر اساس تحولات سياسي اجتماعي و انقلابات داخلي كه در ايران روي داده است مي باشد :
*1- نخستين بارقه هاي نظام حقوقي د رحوزةتمدن ايراني شامل ابتدائي ترين گرد همائي هاي قبيله اي در حدود ده هزارسال پيش ميان اقوام پيش آريايي بود كه هنوز فاقد مدنيت و تشكل هاي اجتماعي و اقتصادي بودند و به طور پراكنده زندگي مي كرده اند. بي گمان آنها فاقد هر نوع نظام حقوقي اداري ، مالي بوده اند.
*2- شكل گيري نظام حقوق قضائي اداري مالي ميان ساكنان پيش آريائي در گوشه و كنار خاك ايران از دورةنوسنگي نزديك به 8000 سال پيش كه انسان به اهلي كردن حيوانات و كشت غلات روي آورد .
*3- تمدن هاي بومي موجود در فلات ايران با تأثير پذيري از تمدن هاي مجاور مانند سومر و ايلام به كمال رسيد در اين دوره نحوة ارتباط سياسي ، نظامي ، حقوقي و بازرگاني و فرهنگي ايران با فرهنگ هاي همسايه از جمله اكدي ها ، سومري ها ، مراكز تمدن ماگان ( عمان امروز ) ملوها ( پاكستان امروز ) نشانه اي بارز از وجود نظام هاي مناسب حقوقي بود اين دوره همزمان بود با تدوين نخستين قانون مدوّن جهان در حدود 2000 سال پيش از ميلاد در سومر كه بعدها حمورابي پادشاه بابل قوانين موجود در بابل را تدوين كرد .
*4 - شكل گيري نظام حقوقي و قضائي آريائيها و اقوام هند و ايراني و شيوه هاي ويژه رفع اتهام براساس باورهاي همگاني و آئين هاي ديني پيش از ظهور زرتشت .
*5- شكل گيرينظام حقوقي و توسعةنهادهاي دادرسي قومي و منطقه اي مادي و پارسي و سپس انسجام بيشتر آنها در اثر اتحاد ماد و پارس د رامپراطوري هخامنشي و صدور منشور حقوق بشر كوروش پس از فتح بابل در 540 سال پيش از ميلاد و قانونگذاري داريوش كبير .
*6- بروز تحولات حقوقي اداري ، اقتصادي و اجتماعي ناشي از حملةاسكندر به ايران و حكومت سلوكيان و تأثير فرهنگ يونان بر اقوام مختلف ساكن فلات ايارن و سرانجام برآمدن نظام ملوك الطوايفي اشكاني .
*7- استقرار نظام زرتشتي در ايران و تأثيرات حقوقي آن در ايران .
*8- سقوط ساسانيان بر اثر حملة تازيان و گسترش تدريجي اسلام در ايران و تبعات حقوقي و قضائي آن در ايران .
*9- استقرار خلافت اموي و سقوط آنها و بر سركار آمدن عباسيان همزمان با برپاشدن حكومت هاي مستقل و نيمه مستقل ايراني و ترك در ايران كه به نهادينه شدن فقه اهل سنت انجاميد .
*10- سقوط عباسيان به دست مغولان و پيامدهاي آن :
الف- موقوف شدن نظام شرعي اهل سنّت
ب – تحميل نظام اداري و ديواني مغولان به نام ياساي چنگيزي و ياساي غازاني و تزوكات تيموري توأم با عرض اندام مذهب رسمي شيعه در برابر اهل سنّت .
*11- تأسيس سلسلة صفوي كه با اعلان مذهب شيعه در ايران به عنوان مذهب رسمي فقه شيعه را در ايران رسمي كرده همراه با ضمانتاجراي قانوني خاص آن
*12- انقلاب مشروطه 1324 ق / 1285 ش با تأثيرپذيري از نظام سياسي اروپا و قانونمند كردن بيشتر اختيارات پادشاه،ايجاد قواي سه گانه در متمم قانون اساسي و استقلال قوة قضائيه و مبري داشتن شاه از مسئوليت قضايي
*13- انتقال سلطنت از قاجار به پهلوي در سال 1304 كه به تأسيس نهادهاي حقوقي نوين در ايران بر اساس مدلهاي اروپائي انجاميد اما چون نظام سياسي حاكم و اين قوانين با هم همخواني كامل نداشتند به توسعة عدالت و توسعة قضائي منجر نشد .
*14- انقلاب عمومي 1357 و تبعات آن مانند سعي در اسلامي كردن تمام عيار قوانين براساس فقه اماميه و حذف فرايند سكولار قضائي و دادگستري .
*2- مقدمات جنبش مشروطيت در ايران
موضوع اين تحقيق تاريخ تحولات حقوق كيفري ايران بعد از انقلاب مشروطيت مي باشد براي اينكه بدانيم قانون اساسي و مشروطيت ايران چگونه به وجود آمده و چه عواملي در تمهيد مقدمات اين نهضت مؤثر بوده است مشخصات اجتماعي ايران قبل از انقلاب مشروطه به طور اجمال بيان مي شود :
*1- قبل از تدوين قانون اساسي مشروطه سلاطين ايران داراي قدرت زيادي بودند به گونه اي كه هيچ چيز قدرت آنها را محدود نمي كرد اما در پاره اي از اوقات قدرت و نفوذ روحانيون در ميان مردم د رتصميمات آنها مؤثر بود و گاهي اوقات وجود صدراعظم هاي اصلاح طلب در رأس هرم دولت در تعديل روش جابرانه سلطان مؤثر بوده است .
*2- وجود سياست هاي ظالمانه در اتخاذ ماليات از مردم كه در واقع نام آن بيشتر به غارت مردم شبيه بود تا ماليات و بيشتر اين پولها به جاي عمران و آباداني كشور صرف خوشگذراني هاي شاه و دربار در اروپا مي شد .
*3- وجود رجال و صدراعظم هائي مي باشد كه به جز عده اي معدود از آنها بقيه فقط به فكر چپاول مردم و تعرض به حقوق اجتماعي و فردي آنها بوده است و كمتر به فكر اصلاحات اجتماعي در كشور بودند .
*4- وجود فرمانداران تو استانداراني ظالم كه مقام آنها همچون متاعي قابل خريد و فروش بود و هركس كه در چپاول مردم بيشتر تبهر داشت به اين مقام نائل مي شد كه در واقع به درستي مي توانست مطامع پادشاهان را تأمين كند .
*5- هيچ گاه هيچ مقررات و قانوني براي حمايت از مردم ايران وجود نداشت و مقدّرات و سرنوشت مردم ايران ارتباطي تنگاتنگ با حلق و خوي پادشاهان داشت به همين علت مردم در آغاز نهضت خواهان تأمين عدالتخانه شدند .
*6- غله و گندم توسط مالكين بزرگ احتكار مي شد و به قيمت گران به فروش مي رسيد و به همين علّت د رقالب نقاط ايران قحطي و عسرت بيداد مي كرد و عوامل ديگري كه در كنار عوامل بالا باعث ظهور انقلاب مشروطه شد عبارتند از آشنايي ايرانيان با تمدن جديد بوسيلة سفرهاي ايرانيان به ممالك اروپائي و نفوذ تمدن جديد در ايران بود و افتتاح دبستانها و جرايد و مطبوعات هم نقشي بسزا در بيداري افكارمردم ايران داشتند .
*3- از انقلاب مشروطه تا آغاز پهلوي
الف : درآمد
در 1323ق /1905 م كه مردم تهران به پيشوائي علما و روحانيون در زاويةحضرت عبدالعظيم بست نشستند عمده ترين مقاصدشان تأسيس ‹‹ عدالتخانه ›› بود . اما در عمل برغم فرمان ايجاد عدالت خانه در ذي قعده 1323 /دي 1284 / دسامبر 1905 از سوي مظفرالدين شاه عين الدوله صدراعظم تدوين نظامنامه و اجراي مفاد فرمان شاه را مخالف مصالح ملي دانست .
*ب: دوران پاياني قاجاريه ( اوضاع قضائي و دادرسي ):
تا قبل از مشروطيت بدليل عدم تفكيك قوةمجريه از قضائيه حكام ولايت و رؤساي قبائل شخصاً به حل و فصل دعاوي مي پرداختند و مواردي را هم كه جزء دعاوي كوچك محسوب مي شد به روحانيون مجتهد مي سپردند البته با توجه به ضرر و نفع خودشان اين وضعيت در مورد پادشاهان هم حاكم بود . مثلاً پاشاه مي توانست شخصاً كسي را كه ديگري را كشته محكوم به مرگ كنند و يا وي را ببخشند . علاوه بر قدرت پادشاهان قدرتهائي هم كه از سوي او حكومت مي كردند در مواردي كه پادشاه اظهار نظر و دخالتي نداشت آنها دخالت مي كردند و بازهم اميدي به احقاق حق مردم نبود .
سرانجام مردم ايران از اين وضع به ستوه آمده در انقلاب مشروطه خواستة اصلي آنها احداث و تأسيس عدالت خانه بود بنابر گزارش عين الدوله به شاه مردم خواستار تأسيس عدالت خانه بودند و شاه هم در پاسخ نوشت ‹‹تأسيس عدالت خانه از هر امري واجب تر مي باشد ›› . اما عين الدوله اين امر را به مصلحت ندانست . سپس بعد از اتفاقات خاصي كه بوجود آمد مانند كشته شدن سيد عبدالحميد مردم ايران ابتدا براي تأسيس عدالت خانه و سپس مصلحت خانه تجهيز شدند و سرانجام اين مبارزات به صدور فرمان مشروطيت د ر14 جمادي الثاني 1324/ 5اوت 1906 و در پي آن تنظيم قانون اساسي در ذي القعده 1324 ق / 1285 /ش منجر شد . اما پنجاه و يك اصل قانون اساسي به لحاظ تكيه بر قوةمقننه بر قوةقضائيه تأكيدي نداشت ولي در متمم قانون در شعبان 1325ق مورد عنايت قرارگرفت .
مشروطيت برابر اصول آن براساس تفكيك قواي سه گانه و مخصوصاً ايجاد ديوان عدالت عظمي ؟مرجع انحصاري عدالت خواهي بود با اميد هاي بسيار شروع شد ولي با روندي كُند بعلت ضعف در برابر نيروهاي سنتي محافظه كار در حيطةقضائي پيش رفت به گونه اي كه در بيست سالة اول پس از مشروطه از حد اصلاحات ناقص و محدود در قواعد شكلي دادرسي در نگذشت . تحول جدي نهاد و آئين دادرسي با به قدرت رسيدن رضاخان سردارسپه و نيروهاي نوگرائي همچون تيمورتاش و داور كه با او همكاري داشتند شروع شد و تا انقلاب 1357 ادامه يافت .
*ج – عصر مشروطه :
با پيروزي انقلاب مشروطه در سال 1323 ق / 1284 ش به فرمان مظفرالدين شاه دستور تأسيس عدالت خانه منتفي شد اما با تدوين قانون اساسي به عنوان سنگ زير بناي نظام نوين سياسي ايران مهم ترين عامل بالقوه در تغيير و تحوّل سازماني دادگستري ايران بود مثلاً اصل 27 متمم قانون اساسي 1325 ق / 1286 ش بر اساس اصل تفكيك و تجزيةقوا به سه شعبةمقننه ، مجريه ، قضائيه – قوة مقننه را قوه اي مستقل اعلام كرد و سپس در بند دوم مقرر داشت كه : ‹‹ قوة قضائيه و حكميه كه عبارت است از تميز حقوق واين قوه مخصوص است به محاكم شرعيه در شرعيات و به محاكم عدليه در عرفيات ››.
عبارت قوة قضائيه و حكميه درصدر بند دوم اصل 27 نشان دهندة اصل تفكيك صلاحيت هاي شرعي از عرفي در نظام قضائي مشروطه است .
*ج-1- فهم اصل تفكيك قوا از يكديگر و استقلال قوه قضائيه :
فهم بهتر اصل تفكيك قوا از يكديگر و با تكيه بر استقلال قوة قضائيه در اوائل مشروطيت را بايد از نوشته هاي همان دوره استنباط كرد . مصطفي [1] عدل سه سال پس از مشروطيت نوشته است :
‹‹ در خصوص اينكه قوةقضائيه بايد قوه اي مستقل باشد يا تابع قوة مجريه علماي حقوق متفق نبودند و عقيدةبعضي برآن است كه اين قوه بايد مستقل باشد و بعضي ديگر معتقدند كه اين قوه بايد تابعي از قوة مجريه باشد. دلايل هر دو گروه را بيان كرديم و بالاخره به اين نتيجه رسيديم كه امروز اغلب ارباب فن معتقدند قوه قضائيه قوه اي علي حده و مستقل است نتيجه اين نظر آن مي شود كه د رعزل و نصب قضات كه نه نظر دولت و نه مردم مؤثر نيست زيرا اگر تابع هر كدام باشد بايد طبق نظر هر كدام از آنها عمل كند ››
ج-2- اصل دو درجه اي بودن دادرسي : اصل 86 متمم قانون اساسي مشروطه با پذيرفتن دادگاه استيناف ضرورت دو درجه اي بودن دادرسي را در مشروطه پذيرفته بود اما اين موضوع سخت مورد قبول حاكمان شرع واقع مي شد ولي با اصرار مشيرالدوله اين اصل توجيه شد .
ج-3- اصل انفصال ناپذير بودن قضات : برابر اصل 81 قانون اساسي مشروطه ‹‹ هيچ حاكم محكمة عدليه را نميتوان از شغل خود موقت يا دائماً بدون محاكمه و ثبوت تقصير تغيير داد مگر آنكه خودش استعفا كند ›› . اين اصل بيان كنندةاين موضوع است كه قاضي بايد از هر جهت احساس تأمين و آرامش كند و از هيچ كس نترسد و در اجراي قانون مصمم و بدون هرگونه ترس باشد .
ج-4- تعدد يا وحدت دادرس : در اين مورد قانون اساسي سكوت اختيار مي كند ولي مطالعة تاريخ حقوق ايران در آن زمان بيان كنندة اين موضوع است كه اين بحث بين حقوقدانان رايج بوده است.
ج-5- علني بودن محاكمه مهمترين ضامن جلوگيري از تضييع حقوق طرف محاكمه است .
د: تشكيلات قضائي : قانون اساسي ايران بيشتر براساس اقتباس از اصلاحات و قوانين كشورهاي اروپائي بود كه منبع مهم الهام براي تدوين كنندگان قانون اساسي ايران محسوب مي شد . مثلاً اولين قانون كيفري ايران توسط فرانسيس آدولف پرني فرانسوي پيش نويس و بعدها به تسليم مجلس شوراي ملّي رسيد . قانون اساسي و متمم آن سنگ بناي عرفي شدن نظام دادرسي ايران پس از مشروطه بود يعني اگر چه متمم قانون اساسي از دوگانگي نظام قضائي و تفكيك شرع و عرف سخن گفت در عمل همة گام ها ي بعدي اصلاحات قانوني و قضائي پيوسته در جهت تقويت دادرسي عرفيو تضعيف محاضر شرع بود . اولين تشكيلات قضائي مشتمل بر محاكم چهارگانة زير به راه افتاد :
1-محكمة ابتدائي (داراي دو شعبة نقدي و ملكي )
2-محكمة جزا ( داراي دو شعبة جنحه و جنايت )
3-محكمة استيناف ( دادگاه تجديد نظر )
4-محكمة تميز
4-الف- محاكم حقوقي دادگاههائي بود كه صلاحيت رسيدگي به پرونده ها و دعوي هاي مربوط به منافع شخصي و اختلافات خصوصي را داشتند سلسله مراتب اين دادگاهها عبارت بودند از : محاكم صلحيه ، محاكم تجاري ، محاكم ابتدائي ، محاكم استيناف و ديون تميز
4-ب- محاكم جزا : به دادگاههايي گفته مي شد كه بايد مرتكبين اعمال مخالف قوانين جزائي را محاكمه مي كرد . در زير به معرفي اختصاصي اين محاكم مي پردازم :
1-محكمه پليس : اين محكمه زير نظر يك پليس اداره مي شد در حوزه هائي كه دادگاههاي متعدد وجود نداشت . صلاحيت هاي كيفري دادگاه خلاف از سوي قاضي بخشي اجرا مي شد كه اغلب به اوامين صلح گفته مي شد . در اين محكمه كميسر پليس و در صورت نبودن وي كدخداي محل سمت نمايندگي مدعي عموم را داشت .
2-محكمه جزا (جُنحه ): در واقع محكمه جزا قسمتي از محكمه ابتدائي حقوق بود . وظيفة اصلي آن محاكمة اشخاصي بود كه مرتكب جنحه مي شدند و استيناف احكام صادره از اين محكمه به شعبه جزا محكمةاستيناف مي رفت . بعلاوه محكمه جزا نسبت به احكام صادره از محاكم پليس سمت محكمه استيناف داشت.
3-دادگاه جنائي : عالي ترين دادگاه بدوي در سلسله مراتب محاكم جزائي بود كه بايد متهمان جنايات را محاكمه مي كرد و دو قسمت داشت : 1- هيأت حاكمه كه مركب از سه نفر قاضي بود . 2- هيأت منصفه كه مركب از دوازده نفر بود .
4-محاكم اداري : دادگاههاي اداري و مراجع اختصاصي حربة وسيعي در دست قوة مجريه براي رسيدن به اهداف آن است .
5-محاكم نظامي : برابر اصل 77 متمم قانون اساسي ‹‹ در محاكم نظامي موافق قوانين مخصوصه در تمام مملكت تأسيس خواهد شد .›› و شامل اين دادگاههاي اختصاصي بود :
1-ديوان حرب عادي
2-ديوان حرب تجديد نظر عادي
3-ديوان حرب فوق العاده
4-ديوان حرب تجديد نظر فوق العاده
5-ديوان حرب در زمان حكومت نظامي
6-ديوان حرب تجديد نظر در زمان حكومت نظامي
ح-اصلاحات : به رغم آرمان هاي عدالت خواهي و درخواست تأمين عدالت خانه كه مهمترين و نخستين مطالبة جدي رزمندگان انقلاب مشروطه بود نظام حقوقي و قضائي حاكم بر ايران در نخستين دهه پس از مشروطه تفاوت زيادي نسبت به عصر استبداد نداشت .
ظ- نتيجه : انقلاب مشروطه و به دنبال آن صدور فرمان ايجاد عدالت خانه در 1323 ق و پس از صدور فرمان مشروطه و قانون اساسي و در نهايت به فاصلة كمتر از يك سال تصويب متمم قانون اساسي مشروطه نقطة عطف مهمي در همة شؤون سياسي اداري و قضائي ايران بود و مطالبة اصلي آنها يعني تأسيس عدالت خانه نشانة ضعف وضع دادرسي قبل از مشروطه بود . اصول مندرج در قانون اساسي در راستاي قبول تفكيك قواي مقننه ، مجريه و قضائيه اصل استقلال قوه قضائيه و نيز اصل تفكيك دادرسي شرعي و عرفي را پذيرفت .
از اين پذيرش چنين استنباط مي شود كه نظام حقوقي موجود ازنظر ماهوي براي تدوين كنندگان قانون اساسي و متمم آن مشروعيت داشته است به عبارت ديگر نظام شرع محل ايراد اهالي ايران د رجنبش مشروطه نبوده است بلكه تنها خواستار محدود كردن قدرت مطلقة هيأت حاكمه بود و از اين منظر قوانين اساسي كشورهاي بلژيك و فرانسه را الگو قرارداد . به هر حال انقلاب مشروطه به انحلال و انحراف كشيده شد كه دلايلي در آن دخيل بودند كه عبارتند از:
1-دليل داخلي آن به نتيجه نرسيدن انقلاب شكوهمند مشروطه خيانت روشنفكران و نخبگان به آرمان هاي نسل اول انقلاب مشروطه بود و آن همان نقض اصل تفكيك قواي سه گانه بود .
نظام قضائي در دورة پهلوي ( رضاخان 1320-1299 ه.ش )
درآمد :
كودتاي سوم اسفند 1299 ه. ش نقطه عطفي در تاريخ معاصر ايران محسوب مي شود كودتاي مزبور كه به تدبير عوامل بيگانه صورت گرفت فصل نويني در تاريخ ايران گشود. اهميت اين رخداد در تحولات بعدي بيشتر به رهبر نظامي كودتا وابسته است به اين معني كه عنصر سياسي كودتا يعني سيد ضياطباطبايي به فاصلة اندكي پس از كودتا براي مدتي طولاني از صحنة سياسي مملكت حذف گرديد و عنصر نظامي كودتا يعني رضا خان بازيگر منحصر و بي رقيب صحنه سياسي ايران گرديد .
وضعيت نظام قضائي در دوران وزارت و صدارت رضا خان دنبالة وضعيت صدر مشروطه بود و عليرغم اهميت سياسي نظامي اجتماعي اين دوران اما از نظر قضائي تحولي در اين دوره كه قابل توجه باشد صورت نگرفت بنابراين ما فقط سعي مي كنيم دوران سلطنت رضاخان را ازنظر قضائي مورد بررسي قرار دهيم و در اين رابطه دو نقص در دوران سلطنت وي به چشم مي خورد ، نقص اول مربوط مي شود به اختناق شديدي كه در دوران رضاخان وجود داشت و مجال هرگونه نقد و بررسي وجود نداشت و مطبوعات عموماً به تمجيد و تكريم تغيير و تحولات مي پرداختند و بعلت همين اختناق آنهاحق هيچ گونه انتقاد و ارزيابي از دستگاه قضائي نداشتند بنابراين اين دسته از منابع ( مطبوعات و جرايد ) نمي توانند منبعي جدي براي تحليل و نقد رخدادها و تحولات قضائي باسند . نقص دوم كه اهميت بيشتري دارد مباحثات كميسيون عدليه مجلس و مباحثات احتمالي كميسيونهاي وزارت عدليه هرگز انتشار نيافته است . بنابراين شناسائي و كشف اهداف و انگيزه هاي دست اندركاران تحولات قضائي بسيار مشكل است .
فصل اول : انحلال عدليه و ايجاد دادگستري نوين :
نخستين و مهمترين تحول نظام قضائي در دوران سلطنت رضاخان انحلال عدليه و ايجاد دادگستري نوين بود كه در دومين سال سلطنت رضاخان به وقوع پيوست .
مبحث اول : انحلال عدليه :
پس از مشروطه هرگاه فساد نظام قضائي را در بر ميگرفت و كساني سعي در اصلاح آن داشتند گام اول آنها انحلال عدليه بود همانگونه كه يك بار در زمان وزارت ميرزا حسن خان مشيرالدوله و يك بار پس از كودتاي سوم اسفند 1299 توسط سيد ضياء عدليه وقت منحل شد .
پس از روي كار آمدن رضاخان دوباره عدليه منحل شد و كابينه مستوفي الممالك پس از كشمكش با مجلس ترميم يافت و چند چهرةتازه مانند : سيد محمد تديّن ، فروغي ، نصرت الدوله فيروز و علي اكبر خان داور وزير عدليه كه در تغيير سلطنت و به قدرت رساندن رضاخان مؤثر بودند روي كار آمدند .
وزير جديد عدليه در روز 20بهمن 1305 يعني درست 48 ساعت بعد از قبولي وزارت قبل از آنكه به مجلس معرفي شود كليه تشكيلات قضائي تهران را منحل كرد و در تاريخ 16 اسفندماه 1305 با صدور تلگرافي كه به سراسر كشور ابلاغ كرد تشكيلات قضائي ايالات و ولايات را منحل كرد . و دوباره دستگاه قضايي با فترت و ركود همراه شد .
گفتار اول : وجاهت قانوني انحلال عدليه :
اقدام داور در انحلال عدليه هيچ مبناي قانوني نداشت . زيرا در هيچ يك از متون قانوني چنين اختياري براي وزير عدليه پيش بيني نشده بود وي در روز پنج شنبه 20 بهمن 1305 عدليه را منحل كرد . اين اقدام زماني صورت گرفت كه هنوز تغييرات جديد كابينه به مجلس اعلام نشده بود و داور به عنوان وزير عدليه مورد اعتماد نمايندگان واقع نشده بود . بعد از رأي اعتماد به كابينه در تاريخ 25 بهمن داور در تاريخ 27 بهمن لايحه اي را به مجلس تقديم و درخواست اختيارات تام براي اصلاح و تغييرات لازم در عدليه نمود و طبعاً اين درخواست مخالفيني را هم داشت كه به اقدامات وي اعتراض كردند و به صورت مستدل و اصولي اقدام داور را زير سؤال بردند .وي براي انحلال عدليه دو دليل عمده براي خود داشت . 1- ادعاي اصلاح عدليه 2- همسو كردن عدليه با تغييرات جديد در مملكت
مبحث دوم : ايجاد دادگستري نوين :
بعداز انحلال عدليه نوبت به تجديد بناي عدليه و ايجاد دادگستري نوين بود داور در مجلس گفت : ‹‹ مي خواهيم يك عدليه دنيا پسند درست كنيم .››
اين امر تنها انديشة داور نبود بلكه با روي كار آمدن رضاخان موجي از اصلاحات كشور را فراگرفت كه به عدليه هم رسيد و در 15دي ماه 1305طرحي در مجلس به تصويب رسيد كه به موجب آن دولت موظف شد ظرف سه ماه لايحه قانوني تشكيلات وزارتخانه ها را تقديم مجلس كند و بطور كلي مي توان داور را معمار دادگستري نوين در ايران دانست .
فصل دوم :
مبحث دوم : تشكيلات قضائي
قانون اصول تشكيلات عدليه مصوب 17 تيرماه 1307 و قانون اصلاحي آن مصوب دي ماه 1315 و ساير قوانيني كه درمورد تشكيلات دادگستري تصويب شدند مبناي قانوني تشكيلات قضائي اين دوره را تشكيل مي دهد قبل از پرداختن به تغييرات و ويژگيهاي محاكم و مراجع قضائي كليات مربوط به تغيير و تحول تشكيلات قضائي اين دوره را مورد اشاره قرار مي دهيم و متذكر مي شويم كه قانون اصول تشكيلات عدليه مصوب 1329 ه . ق در اين دوره حفظ شد و تغييري بنيادي درآن صورت نگرفت :
1-تشكيلات قضائي مملكت در اين دوره به دليل ايجاد امنيت نسبي و قدرت دولت توسعه زيادي يافت .
2-سيستم تعدد قاضي به وحدت قاضي تبديل شد .
3-پس از تصويب قانون ، قانون تقسيمات كشوري ايران به 10 استان و 49 شهرستان تقسيم شد و تقسيم بندي جديد مبناي تقسيم محاكم و تعيين حوزة هر يك قرار گرفت .
4-اسلوب دفترداري در محاكم هم متحول شد .
گفتار اول : محاكم عمومي :
الف – دادگاه صلح : اين محكمه كوچكترين جزءتشكيلات جغرافيائي قضائي مملكت بود و در قصبات بلوكات ، تشكيل مي شد و دادگاهي بود عمومي كه در مرحلة اول به دعاوي و شكايات رسيدگي ماهيتي مي كرد و تعداد آنراهم وزير عدليه وقت با توجه به مقتضيات وقت و محل تعيين مي كرد .
ب- محكمة ابتدائي : اين محكمه يا دادگاه شهرستان دادگاهي عمومي ماهيتاً تالي بود و اقامة دعوي و طرح شكايت و جز در مواردي كه د رصلاحيت محكمه صلح است بدواً در محكمه ابتدائي صورت مي گيرد ، ليكن نسبت به محكمه صلح يك محكمة عالي است .
ج- محكمه استيناف : محكمه اي براي پژوهش احكام و قرارهاي صادره از محاكم ابتدائي اعم از حقوقي و جزائي و تجاري بود ..
د- ديوان عالي كشور : عالي ترين مرجع قضائي و مافوق كليه دادگاههاي ماهيتي و وظيفة اصلي آن رسيدگي تميزي به آراي صادره از دادگاههاي ماهيتي بدون ورود به ماهيت موضوع دعوي و رسيدگي درآن بصورت شكلي است .
گفتار دوم : محاكم اختصاصي :
الف - دادگاه شرع : براي رسيدگي به دعاوي و انجام اموري كه طبق اصول محاكمات حقوقي و جزائي و قوانين ديگر از وظايف حكام شرع است و از طريق محاكم و ادارات عدليه رجوع مي شود محاكم شرع تشكيل مي شود.
ب-حكام صلح : براي رسيدگي به اموري كه طبق قانون اصول محاكمات حقوقي از موارد ارجاع به شرع است و از طرف محاكم بايد ارجاع شود درهر محل به قدر احتياج و برحسب مقتضيات حكام صلح برقرار خواهد شد .
ج- دادگاه تجارت ود : دادگاه انتظامي قضات و ديوان حرب از ديگر تقسيمات محاكم اختصاصي بودند بعلاوه ديوان محاكمات ماليه و ديوان جزاي عمال دولت .
مشخصات نظام قضائي در دوره رضاشاه :
نظام قضائي در دوره رضاخان تحت تأثير فضاي خاص سياسي ، اجتماعي و فرهنگي اين دوره ويژگيهاي خاص دارد كه باعث تمايز آن از نظام قضائي ادوار قبل و بعد آن است . آنچه در اين مبحث مورد بررسي قرار مي گيرد آن دسته از ويژگيها ئي است كه يا منحصر به نظام قضائي دورةحكومت رضاخان است و يا اينكه به صورت يك ويژگي مهم و قابل توجه در نظام قضائي اين دوره به نظر مي رسد .
مبحث اول : حاكميت نسبي قضائي
در دوره رضاخان حاكميت قضائي تحت تأثير گسترش و تقويت حاكميت سياسي و قدرت دولت مركزي از توسعه نسبي برخوردار و دخالت ها و ممانعت ها فقط توسط حكومت صورت مي گرفت كه لااقل از اين جهت كه تنها مانع و رادع احكام صادره فقط يك مرجع بود نسبت به دوران قبل بهتر شد . با روي كار آمدن رضاخان ارتش منظمي بوجود آمد كه خيلي مجهز و آماده و قدرتمند بود و وي با استفاده از اين ارتش نوين خود شروع به سركوب مخالفين و خلع سلاح خانهاي ياغي و مطيع كردن سركشان كرد و توانست قدرت فئودالها را شكسته و با استفاده از قواي موتوري قدرت خودرا به همةنقاط كشور كشاند .
مبحث دوم : تمديد قضاوت شرعي :
يكي از مشخصات نظام قضائي دوره رضاخان تمديد قضاوت شرعي و به موازات آن گسترش و تقويت قضاوت عرفي بود . قضاوت شرعي كه روزگاري مرجعيت عام داشت بعد از مشروطه شريك گريبانگير قضاوت عرفي گرديد و در كشمكش با آن برتري خود را تا روي كار آمدن رضاخان حفظ كرد. در دورة رضاخان براثر كوتاه كردن دست روحانيون از امور كشور و تصويب قوانين ماهوي عرفي و توجه به تحصيلكردگان دانشگاهي قضاوت شرعي محدود شد و فقط به بعضي از امور مدني مثل نكاح و طلاق آن هم با شرايط خاصي محدودترشد و در سال 1310 سير تغييرات و نوسانات مربوط به قضاوت شرعي پايان پذيرفت .و طبق ماده 22 قانون محاكم شرع تمام قوانين مربوط به قضاوت شرعي منسوخ و قانون جديد جايگزين آن شد .
گفتار اول : تضعيف نقش و نفوذ روحانيون در دستگاه قضائي :
درتمام دورة اسلامي علما و روحانيون عهد دار امور قضائي بودند . هرگاه در دستگاه حكومتي نفوذ مي يافتند ، مثل دوره صفويه ، مهمترين مشاغل و مناصبي كه به آنان واگذار مي شد ، مشاغل قضائي بود و هرگاه كنار گداشته مي شدند بازهم به عنوان مفسرين شريعت و قضاوت شرع به حياتي ترين مسائل حقوقي جامعه اعتبار مي بخشيدند . بعد از مشروطه تا روي كارآمدن رضاخان جريان تاريخي تسلط روحانيون بر امور قضائي مملكت ادامه يافت و البته اين باوركه غير روحانيون مي توانند قضاوت كنند و اساساً لزومي ندارد كه قضاوت مبتني بر شريعت باشد بعد از مشروطه طرفداران زيادي پيداكرد . بين تجددگرايان و روشنفكران و اين باور در دورة رضاخان لباس عمل به خود گرفت بدين ترتيب كه از نفوذ و كاركرد روحانيون در امور سياسي ، آموزشي و بالاخره قضائي كاسته شد . بوسيلة1- منزوي كردن روحانيون و خلع يد آنان از امور قضائي با انحلال عدليه به تعليق تمام قضات و 2- كه بيشتر به صورت غير مستقيم موجب طرد روحانيون شد موضوع متحدالشكل كردن لباس اتباع ايران در داخل مملكت بود و بدين ترتيب با متحدالشكل شدن لباس در دستگاههاي دولتي مهلتي تعيين شد كه قضات دادگستري هم لباس خود را تعويض كنند كه به ترتيب عدة زيادي از قضات از كار خود كناره گيري كرده و به اين امر تن در ندادند .
گفتار دوم : تصويب قوانين عرفي:
از ديگر عوامل تمديد قضاوت شرعي و تثبيت و تحكيم قضاوت عرفي تصويب قوانين عرفي خلاف شرع بود . تصويب قوانين عرفي متأثر از حقوق خارجي بود كه در بسياري از موارد با اسلام مخالفت داشت . هرچند يك هيأت پنج نفره بر اين قوانين نظارت مي كردند و غالباً از علماي طراز اول بودند ولي نظارت آنهاهم كم و بيش ناقص بود و بيشترين مبارزات و مقاومت ها را هم در اين راه مدرس انجام داد .
گفتار سوم : تمديد صلاحيت مراجع قضائي شرعي :
يكي ديگر از عوامل تمديد قضاوت شرعي و بسط قضاوت عرفي محدود شدن حوزة صلاحيت و اختيارات مراجع قضائي شرعي بود و ابتدا محكمه جنائي كه يك مرجع قضائي شرعي بود در سال 1310 منحل شد . اما مراجع قضائي شرعي وابسته به امور مدني به يكباره منحل نشدند بلكه به تدريج قلمرو صلاحيت و دامنه اختيارات آنها محدود شد .
قانون محاكم شرع مصوب 9 آذر 1310 آخرين تحول در مورد محاكم شرع بود به موجب ماده 7 اين قانون صلاحيت محكمه شرع به اين ترتيب تعيين شد :
1-دعوي راجع به اصل نكاح و طلاق
2-مواردي كه قطع و فصل دعوي جز به اقامه بينه يا حلف يا احلاف ممكن نيست
3-نصب قيم وصي ناظر يا ضم امين كه به تقاضاي مدعي العموم به عمل خواهد آمد .
بنابراين صلاحيت محاكم شرعي محدود و منحصر به موارد استثنايي شد .
1-جهت گيريهاي كلي قوانين حقوقي و قضائي :
بررسي مجموع قوانين و مقررات حقوقي و قضائي در اين دوره بيانگر اين امر است كه وضع اين گونه قوانين در سه جهت كلي صورت گرفته است :
1-عرفي كردن نظام قضائي و تمديد قضاوت شرعي
2-تسريع محاكمات
3-حمايت از حقوق دولت در برابر حقوق اشخاص
2-قوانين شكلي : تغييرات مربوط به بعضي از قوانين تشكلي به اين طريق بود :
الف : قانون اصول محاكمات جزائي : بعد از مشروطه د ردوره دوم تقنينيه ، قانوني تحت عنوان ‹‹ قوانين موقتي محاكمات جزائي در 506 ماده از طرف وزارت عدليه در سال 1329 تقديم مجلس شد . شور اول آن در كميسيون قوانين عدليه صورت گرفته و شور دوم آن تاماده 170 انجام پذيرفت ولي بعلت انفصال مجلس شور دوم آن ناتمام ماند ولي با تصميم هيأت وزرا از رمضان 1330 ه.ق قابل اجرا شد . اين قانونملاك عمل دادگاهها بود . تا دورة رضاخان كه همچون ساير قوانين مورد تجديد نظر قرارگرفت . درسال 1308 كميسيوني تشكيل شد تا تغييراتي در قانون صورت گيرد ولي عملاً نتيجه اي در بر نداشت و در سالهاي 1311-1312-1313-1315 تغييراتي محدود درآن ايجاد شد ولي اصل آن تغيير نكرد . در سال 1317 در دوران متين دفتري لايحه اصلاح بعضي از مواد قانون اصول محاكمات جزائي تقديم مجلس شد.
3-قوانين ماهوي : بعد از مشروطه تا روي كار آمدن رضاخان فقط قوانين تشكيلاتي و تشريفاتي به تصويب رسد و قوانين ماهوي كه ناظر به اصل و اساس حق است به دليل موانعي به تصويب نرسيد و يكي از تحولات دورة رضاخان تصويب قوانين ماهوي بود . يكي از اين قوانين، قانون مجازات عمومي بوده است 0
3-1- قانون مجازات عمومي :
مقررات جزائي چون با نظم و امنيت مملكت در ارتباط بود وضع آن از همان ابتدا و با شروع قانون نويسي مورد توجه بود ولي به دليل عدم رعايت مباني شرعي و فرهنگي و تقليد از مباني حقوقي جزاي غرب با مخالفت متشرعين روبرو بود ولي در دورة رضاخان براي اينكه عدليه نقش خود را در راه ايجاد نظم و امنيت ايفاكند در سال 1303 لازم شد كه مقررات جزائي مدون شود . بهاين منظور كميسيوني در عدليه تشكيل شد . قسمت عمده قانون جزا در سال 1303 و قسمت ديگر آن در سال 1304 تهيه و تقديم مجلس شد و در نهايت به تصويب مجلس رسيد .
4- فقدان امنيت و عدالت قضائي :
آنچه را كه تا كنون تحت عنوان مشخصات نظام قضائي دورة رضاخان بررسي كرديم مي توان بعنوان ويژگي هاي ساختاري نظام قضائي اين دوره به حساب آورد . علاوه بر ويژگيهاي ساختاري آنچه در ارزيابي يك نظام قضائي و تعيين نقاط ضعف و قوت آن اهميت بيشتري دارد مطالعة عملكرد و كارنامة آن است ، زيرا اقتدار دستگاه قضائي ، وضع قوانين شكلي و ماهوي و قضات تحصيلكرده زماني به عنوان نقطة مثبت تلقي مي شود كه نظام قضائي را در راه رسيدن به اهدافش كمك كرده باشد و دوره رضاخان در سالهاي اول هميشه از امنيت ، عدالت قضائي و حقوق مردم دم زده مي شد . مثلاً مهدي قلي هدايت مخبرالسلطنه كه بعد از مشروطه بيش از هركس بر مسند رئيس الوزرائي تكيه زد و به مدت 6سال دردوره رضاخان نخست وزير بود ، در نخستين برنامه دولت خود كه به مجلس تقديم كرد جلوگيري از تعديات مأمورين دولتي و ايجاد امنيت قضائي را جزو برنامه هاي خود اعلام كرد ولي عملاً سلب اولي ترين و حياتي ترين حقوق و آزاديهاي ملت از قبيل : بازداشت و توقيف ، شكنجه و آزارو اذيت ، سلب مالكيت بيانگر عملكرد ضعيف دستگاه قضائي كشور درعهد رضاخان بوده است .
5- تحولات كيفري بعد از سقوط رضاخان :
در اين قسمت به علت كمبود منابع براي تحقيق و اصولاً اينكه ميتوان گفت تحقيقات و تتبعات بعد از مشروطه آن قدر كم و ناچيز است كه گوئي از چشم محققين به دورمانده است به طور خلاصه به وضيعيت نظام قضائي بعد از رضاخان تا انقلاب اسلامي اشاره مي كنيم . بعد از وقايع سال 1320 كه منتهي به سقوط ديكتاتوري رضاخان گرديد ، فضاي نسبتاً باز سياسي در كشور ايجاد شد . فضاي حاكم بر دادگستري نيز متأثر از وضع سياسي و اجتماعي ملتهب و متشنج بود و نخستين سالهاي بعد از شهريور 1320 از پر سرو صداترين ادوار دادگستري در ايران به شمار مي آيد . بعد از شهريور 1320 قوانين قضائي با قيد فوريت به صورت ماده واحده با شتابزدگي تحت تأثير جريانات روز تصويب مي شد. اين امر نوعي عدم ثبات و بي نظمي در دادگستري ايجاد كرد . قوانين ماهوي و شكلي تشكيلات و سازمان محاكم در اين دوره ادامه وضع دورة رضاخان بود و تحولي در اين خصوص ايجاد نگرديد .
نظام قضائي در دوره مصدق در معرض تغييرات قرارگرفت ولي اين اصلاحات دوامي نداشت و پس از كودتاي 28 مرداد و تثبيت قدرت شاه و شروع استبداد ، دادگستري در معرض نفوذ و مداخلات دربار قرارگرفت . محاكمه دكتر مصدق و همكارا ن او از پرسروصداترين محاكماتي بود كه در دادگاه نظامي صورت گرفت .
احياي كاپيتولاسيون مهمترين اقدامي بود كه منجر به تضعيف قوة قضائيه گرديد . و تشكيل ساواك با اختيارات گسترده ، عاملي مؤثر در نقض استقلال و اقتدار قوة قضائيه بود از لحاظ ساختاري در فاصلة سالهاي 1332 تا 1357 خانه هاي انصاف و شوراهاي داوري به دنبال انقلاب سفيد موسوم به ‹‹ انقلاب شاه و مردم ›› ايجاد گرديد . دادگاههاي خانواده و اطفال بزهكار به سازمان قضائي اضافه شد و قوانين حقوقي و قضائي به منظور انطباق با شرايط و نيازهاي جامعه در معرض اصلاحات و تغييرات متعددي قرار گرفت .
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 چنانكه طبيعت هر انقلابي اقتضا مي كند ، تحولات بنيادي و ساختاري گسترده اي در سازمان حكومت ايجاد گرديد . بنيانهاي اجتماعي ، سياسي و فرهنگي كشور عميقاً متحول شد . قوة قضائيه همانند ساير قوا در فاصله سالهاي 1357-1361 دورة انتقال از نظام سابق به نظام قضائي جديد را پشت سر گذاشت . بعد از سال 1361نظام قضائي اسلامي از حيث قوانين و تشكيلات تثبيت شده و با اصلاح قانون اساسي در سال 1368 و تشكيل دادگاههاي عمومي وانقلاب در سال 1373 نظام قضائي مورد بازنگري و اصلاحات قرار گرفت .
‹‹والسلام ››
فهرست و منابع و مآخذ
1-تاريخ حقوق ايران ‹‹ پروفسور محمد حسن امين ››
2-سير قانون و دادگستري در ايران ‹‹ مرتضي راوندي ››
3-كليات حقوق جزا ‹‹ دكتر مرتضي محسني ›› گنج دانش
4-تحول نظام قضائي ايران – دو جلد – محمد زرنگ ، چاپ مركز اسناد انقلاب اسلامي
5-چهل سال در دادگستري ‹‹ استقلال حسين ››
6-تاريخ مفصل مشروطه ‹‹ اسكندري عباس ››
7-تاريخ مختصر احزاب سياسي در ايران ‹‹ محمد تقي بهار – ملك الشعرا ››
تعهدات اصلي وكيل در برابر موكل* (درحقوق ايران، مصر و انگليس)
چكيده
با انعقاد عقد وكالت، وكيل و موكل در برابر يكديگر حق و تكليف يافته، داراي روابط حقوقي، وظايف و مسؤوليت هاي متقابلي مي شوند. بديهي است تحديد حدود قانوني اين مسؤوليت ها، در پيشگيري از منازعات احتمالي طرفين عقد وكالت و درنتيجه كاهش حجم پرونده هاي محاكم قضايي مؤثر است. تعهدات وكيل در برابر موكل يا بطور مستقيم ناشي از عقد وكالت است، يا بطور غير مستقيم؛ نيز ممكن است منشأ آن، توافق وكيل و موكل در قالب شروط و تعهدات ضمن عقد يا مستقل باشد كه در هر حال، ايفاء تعهدات مزبور لازم است. تعهداتي كه بطور مستقيم منبعث از عقد وكالت اند، ناشي از ذات عقد مزبور بوده، صرف تحقق يافتن عقد، بدون نياز به تصريح، موجب مسؤوليت وكيل مي شوند. اين دسته از تعهدات، در مقاله حاضر با عنوان «تعهدات اصلي وكيل در برابر موكل» مطرح خواهند شد، در مقابل تعهدات «ثانوي» يا «تبعي» وكيل. اطلاق واژه «ثانوي» يا «تبعي» بر اين تعهدات بدين جهت است كه به واسطه عدم انجام تعهدات اوليه (اصلي) پديد آمده اند؛ مانند تعهد وكيل به جبران خسارت وارده به موكل در فرض عدم رعايت مصلحت وي كه يكي از تعهدات اصلي وكيل مي باشد. ( مسؤوليت وكيل در صورت عدم انجام تعهدات مذكور در مقاله اي مستقل بحث خواهد شد).
در اين مقاله تلاش بر اين است كه به لحاظ اهميت تبيين تعهدات اصلي وكيل در برابر موكل اين موضوع از زواياي مختلف در حقوق ايران نقد و بررسي شده و تا حد امكان در حقوق برخي كشورها خصوصاً مصر و انگليس مورد مطالعه تطبيقي قرار گيرد.
واژگان كليدي
وكيل، ايفاء تعهد، تعهدات اصلي وكيل، مورد وكالت، لوازم و مقدمات وكالت
مقدمه :
تحول نظامات اجتماعي، فزوني اشتغالات شخصي افراد و پيشرفت سريع و روز افزون اقتصادي ـ صنعتي جوامع بشري كه منجر به پيچيده شدن ضوابط و مقررات حاكم بر روابط اشخاص حقيقي و حقوقي جامعه گرديده، از جمله عواملي است كه ضرورت حضور وكيل در جامعه را نمايان مي سازد. به تعبير زيباي برخي حقوقدانان (شهيدي، 1377، ج1، ص 26)، وظيفه وكيل «تنها دفاع از حقوق موكل خود نيست، بلكه مشاركت در اجراي عدالت كلي اجتماعي و تشويق جامعه به احترام به قانون و كمك به فراهم آمدن زمينه سلامت محيط و دور بودن آن از شرايط آلودگي هاي شيطاني و فرصت شكوفا ساختن توانايي هاي فكري نيز وظيفه بي چون و چراي اوست».
وكالت از جمله عقود معين است؛ بدين معني كه حصول آن، صرفاً منوط به تراضي و توافق طرفين عقد نيست؛ بلكه تحققش علاوه بر شرايط اساسي معاملات، نيازمند وجود عناصر و شرايط قانوني ديگري نيز مي باشد. شرايط ايجاد، دوام و انقضاء وكالت، ويژگي ها و اقسام آن، شرايط وكيل و موكل و... مباحث قابل تأمل و مبسوطي است كه با توكل بر «نعم الوكيل»، بطور مستقل بيان خواهد شد. آنچه در اين مقاله بيان مي گردد صرفاً تعهدات اصلي وكيل در برابر موكل با محوريت احكام مقرره قانون مدني و قوانين داخلي ديگري چون قانون وكالت است.
طرح دعوي در محاكم قضايي مستلزم علم شاكي به كيفيت مطلوب طرق احقاق حق خويش و انطباق قانوني خواسته با عناوين حقوقي ـ جزايي مربوط مي باشد؛ از آنجا كه اين امر بر همگان مقدور نيست، مشاوره، راهنمايي يا طرح و تعقيب دعاوي توسط وكيل نقش ويژه اي دارد.(smith,1961,P.31) در موارد متعددي ميان وكيل و موكل اختلافاتي پديد مي آيد كه ناشي از عدم شناخت كافي طرفين عقد از تعهدات اصلي وكيل در برابر موكل مي باشد؛ بدين جهت شرح و بيان اين تعهدات و تبيين حدود آنها لازم ، بلكه ضروري است.
تعاريف
1ـ تعهد
تعريف لغوي: تعهد در لغت به معناي «سرانجام كار كسي را به ذمه خود گرفتن و ضامني كردن» (دهخدا، ذيل«تعهد»، 1343)، و نيز به معناي «پذيرفتن وصيت و شرط» است. (زمخشري، 1923م، ج2، ص15).
تعريف اصطلاحي (حقوقي): از نظر حقوقي، تعهد داراي دو مفهوم «عام» و «خاص» مي باشد.
تعهد به معناي عام عبارت است از: «هر چه كه قانون يا اخلاق به انسان دستور مي دهد تا آن را انجام دهد». بر حسب اين تعريف، هرگونه مسؤوليتي اعم از اين كه الزام خود را از وجدان عمومي يا قانون بگيرد، تعهد شناخته شده است؛ اما در تعهد به معناي خاص، جنبه حقوقي تعهد، مد نظر است و الزام موجود در تعهد، به وسيله قدرت اجبار كنندة قانوني اعمال مي گردد. در اين معني تعهد، رابطه اي است حقوقي كه نتيجة آن انتقال مال اعم از پول يا كالا يا انجام دادن فعل يا ترك فعل معين مي باشد.» (جعفري لنگرودي، 1357، ص907).
2ـ وكالت
معناي لغوي وكالت «تفويض» (خوري شرتوني، 1889م، ج 2، ص 1483)، «واگذاري امري به ديگري» (وجدي، بي تا، ج10، ص810) نيابت و خلافت است.
معناي اصطلاحي (حقوقي): ماده 656 قانون مدني مقرر مي دارد: «وكالت عقدي است كه به موجب آن، يكي از طرفين طرف ديگر را براي امري نايب خود مي نمايد».
3 ـ موكل
همچنان كه از مفهوم لغوي واژه موكل مستنبط است، در اصطلاح نيز «وكالت دهنده» را موكل گويند.
4 ـ وكيل
بر اساس ماده 656 ق.م. «وكيل كسي است كه از طرف ديگري به موجب عقد وكالت مأمور در انجام امري است» (جعفري لنگرودي، 1368، ص 755).
به تناسب اختياري كه موكل به وكيل مي دهد و نوع و كيفيت وكالت، ممكن است عناوين خاصي به وكيل اطلاق گردد از جمله:
وكيل در توكيل ـ وكيلي است كه از طرف موكل، حق اخذ وكيلي ديگر را براي خود يا براي موكلش داشته باشد.
وكيل تسخيري ـ وكيلي است كه بدون قرارداد با موكل از طرف مراجع قضايي به وكالت برگزيده مي شود. وفق تبصره 1 ماده 186 قانون آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب در جرايمي كه مجازات آن به حسب قانون، قصاص نفس، اعدام، رجم و حبس ابد مي باشد، چنانچه متهم شخصاً وكيل معرفي ننمايد، تعيين وكيل تسخيري براي او الزامي است؛ مگر در خصوص جرايم منافي عفت كه متهم از حضور يا معرفي وكيل امتناع ورزد.
وكيل معاضدتي ـ ماده 24 قانون وكالت مقرر مي دارد: «كساني كه قدرت تأديه حق الوكاله ندارند مي توانند از كانون تقاضاي معاضدت نمايند مشروط به اين كه دعوي با اساس و راجع به شخص تقاضا كننده باشد. طرز تقاضا و ساير شرايط لازمه براي معاضدت قضايي را وزارت عدليه به موجب نظامنامه معين خواهد نمود».
اقسام تعهدات اصلي وكيل
در حقوق انگليس، تعهدات و وظايف وكيل در برابر موكل به دو دسته تقسيم مي شوند:
الف ـ تعهدات ناشي از توافق وكيل و موكل.
ب ـ تعهدات ناشي از ماهيت اماني رابطه وكيل و موكل(Markesinis, 1979, P.75)
تعهدات ناشي از توافق وكيل و موكل (دسته اول) عبارتند از:
ـ ايفاء تعهد.
ـ پيروي و متابعت از قانون و مفاد وكالت نامه.
ـ رعايت مصلحت موكل و مهارت در ايفاء تعهد.
ـ تقديم حساب دوران وكالت و استرداد اموال موكل.
تعهدات ناشي از ماهيت اماني رابطه وكيل و موكل (دسته دوم) مبتـني بر رعايت يك اصل كلي مي باشد و آن «راستي و صـداقت وكيل در برابر موكل» يا «عدم خيانـت و سودجـويي مادي وي از امـوال موكـل» اسـت .(fridman et al ,1979, P. 125-138)
در حقوق ايران علاوه بر لزوم ايفاء تعهد وكيل به حسب شروط و تعهدات ضمن عقد وكالت، صرف تحقق وكالت نيز موجب مسؤوليت وكيل و الزام او به ايفاء تعهداتي در برابر موكل مي گردد. مهم ترين تعهداتي كه به واسطه ذات وكالت به ذمه وكيل قرار مي گيرد (تعهدات اصلي) عبارتند از:
1.تعهد وكيل به انجام مورد وكالت.
2.تعهد وكيل به رعايت مصلحت موكل.
3.تعهد وكيل به حفظ اسرار موكل.
4.تعهد وكيل به تقديم حساب دوران وكالت و استرداد اموال و اسناد موكل.
1ـ تعهد وكيل به انجام مورد وكالت
اين موضوع در دو قسمت: «انجام مورد وكالت طبق قرارداد» و «انجام لوازم و مقدمات مورد وكالت» بيان مي شود:
الف ـ انجام مورد وكالت طبق قرارداد
هنگامي كه بحث از تعهدات وكيل در برابر موكل مي شود، انجام مورد وكالت نخستين و به عنوان اصلي ترين تعهد وكيل مطرح مي گردد و بسياري از موضوعات حقوقي مربوط را پوشش مي دهد. بطور كلي مي توان گفت كه وكيل موظف است مورد وكالت را با رعايت حدود وكالت، انجام دهد و اين حدود با توجه به كيفيت انشاء وكالت و اقسام آن، وفق ماده 660 ق.م. كه مقرر مي دارد: «وكالت ممكن است بطور مطلق و براي تمام امور موكل باشد يا مقيد و براي امر يا امور خاص»، مشخص مي گردد.
در انگليس وكيل ملزم است در راستاي انجام مورد وكالت، آن را در كمال آگاهي و احتياط هاي لازم انجام دهد؛ همچنان كه براي انجام امور شخصي خويش چنين مي كند Markesinis,1979, P. 74) ؛ س.ملكا، 1954م، ش13 و14)؛ همچنين با توجه به اين كه وكالت ممكن است به صورت قراردادي يا غير قراردادي محقق شده باشد، آثار متفاوتي دارد:
در فرض «قراردادي بودن»، وكيل ملزم است كليه اقداماتي را كه تعهد نموده است به انجام رساند؛ اما هنگامي كه وكالت «غير قراردادي» است و بعنوان عقد غير معوضي و تبرعي صورت گيرد، وي مسؤول انجام ندادن آنچه كه مورد تعهد قرار گرفته است، نمي باشد.(fridman. et. al,1979, P. 125)
ب ـ انجام لوازم و مقدمات 1 مورد وكالت
از جمله مباحث متفرع بر انجام مورد وكالت، مسأله لزوم پرداختن وكيل به لوازم و مقدمات عمل مورد وكالت است بدون نياز به تصريح و اذن مستقل موكل. ماده 671 قانون مدني بصراحت مقرر مي دارد: «وكالت در هر امر، مستلزم وكالت در لوازم و مقدمات آن نيز هست مگر اين كه تصريح به عدم وكالت باشد».
لوازم و مقدمات عقد وكالت بر دو قسم است:
لوازم و مقدمات ذاتي وكالت ـ لوازم ذاتي وكالت از عناصر متشكله و اجزاء مقومه آن مي باشند. اين قسم از لوازم، لاينفك از عقد وكالت نبوده، زوال آنها به منزله زوال وكالت است؛ به همين دليل نمي توان عدم اين لوازم را در عقد وكالت شرط نمود؛ زيرا به استناد ماده 233 قانون مدني، شرط خلاف مقتضاي ذات عقد موجب بطلان آن مي گردد.
لوازم و مقدمات قانوني و عرفي وكالت ـ اين قسم از لوازم همچنان كه از نام آنها پيداست، خارج از عناصر مقوم وكالت بوده، از متفرعات آن محسوب مي شوند؛ اما انجام آنها، به حسب قانون يا عرف لازم است. آنچه در مقام بيان اقتضاي اطلاق مصاديقي از وكالت، در مواد قانوني و دكترين حقوقي بيان شده است از اين قبيل مي باشد.
در حقوق انگليس، وكيل نوعي سلطه و اختيار ضمني نسبت به اقدام در هر زمينه اي كه در جهت انجام مورد وكالت مطلوب باشد، دارد. همچنين در صورتي كه انجام مورد وكالت مستلزم دخالت اهل خبره و كارشناسان متخصص باشد، وكيل ملزم است بر اين اساس عمل نموده، كار را در حد مطلوب موكل انجام دهد (س.ملكا، 1954م، ش 30).
در حقوق مدني مصر نيز بر لزوم انجام مقدمات مورد وكالت تأكيد شده است. بدين بيان كه گاهي اجراي وكالت مستلزم قيام به اعمال مادي است، مانند جايي كه موضوع وكالت «بيع» باشد. در اين صورت، وكيل ملزم به ثبت عقد، رسمي نمودن آن و تصديق امضاء و غيره كه در اين زمينه لازم است، مي باشد و نيز جستجو نمودن مشتري مناسب در موردي كه هنگام وكالت، فروش به مشتري معيني لحاظ نشده باشد. بنابراين وكيل با قبول وكالت، بطور ضمني مكلف به اجراي لوازم و مقدمات مورد وكالت نيز مي گردد؛ زيرا انجام وكالت، شامل انجام تمام اعمالي است كه براي اجراي مورد وكالت لازم مي باشد. ملاك تشخيص اين امر پس از استنباط اراده متعاقدين، «ماهيت مورد وكالت» و «عرف» است (سنهوري، 1964م، ج7، ص 446-452).
2ـ تعهد وكيل به رعايت مصلحت موكل
با توجه به مواد قانوني مربوط در قانون مدني، قانون آيين دادرسي مدني، قانون وكالت و آيين نامه هاي اجرايي آن و... وكيل ملزم است در راستاي اجراي مورد وكالت، رعايت غبطه و مصلحت موكل را نموده، از حدود وكالت تجاوز ننمايد. ماده 667 قانون مدني بصراحت مقرر مي دارد: «وكيل بايد در تصرفات و اقدامات خود مصلحت موكل را مراعات نمايد و از آنچه كه موكل بالصراحه به او اختيار داده يا برحسب قرائن و عرف و عادت داخل اختيار اوست، تجاوز نكند».
ماده 41 قانون وكالت، همسو با ماده 666 ق.م. و بند 3 ماده 82 آيين نامه لايحه قانوني استقلال كانون وكلاي دادگستري، بنوعي ضمانت اجراي عدم رعايت مصلحت موكل را مدنظر قرار داده، مقرر مي دارد: «در صورتي كه خيانت وكيل نسبت به موكل ثابت شود از قبيل آن كه وكيل با طرف موكل ساخته و بالنتيجه حق موكل را تضييع نمايد به محروميت ابدي از شغل وكالت محكوم خواهد شد و موكل مي تواند خسارت وارده بر خود را از او مطالبه نمايد».
ماده 663 قانون مدني حكم «عدم جواز خروج وكيل از حدود وكالت» را بيان نموده است. از طرفي وفق ماده 667 قانون مدني، وكيل ملزم است در كليه اقدامات خويش، مصلحت موكل را رعايت كند؛ اما قانون مدني ايران برخلاف قوانين مدني برخي كشورها، در بيان حكم موردي كه رعايت مصلحت موكل مستلزم خروج از حدود وكالت باشد، يا تجاوز از حدود وكالت به لحاظ شرايط جديدي كه پيش آمده براي موكل سودمندتر از مواد معين شده قبلي در مفاد وكالت نامه باشد، ساكت است و از اين جهت قابل انتقاد به نظر مي رسد.
بر اساس قانون مدني مصر، التزام وكيل به حدود تعيين شده وكالت، به اين معني نيست كه وي اجازه تعاقد به شروطي برتر از شروط ضمن عقد وكالت را نداشته باشد؛ بلكه چنانچه وكيل بتواند مورد وكالت را با رعايت مصلحت و منفعت موكل به نحو مطلوب تري انجام دهد، اين عمل مانعي ندارد. بنابراين، در صورتي كه وكيل در فروش كالايي بطور قسطي با مشتري توافق كند كه بيع را نقدي بفروشد يا موعد پرداخت اقساط را زودتر از زماني كه موكل معين كرده قرار دهد، معامله صحيح بوده، منفعت حاصل به موكل برمي گردد. نيز چنانچه شخصي ديگري را در فروش منزلي يا خريد آن به مبلغ معيني وكيل گرداند، اما وكيل آن منزل را با قيمتي بالاتر فروخته يا با قيمتي كمتر خريداري نمايد، معامله مزبور صحيح است و سود حاصل، عايد موكل مي شود (سنهوري، 1964م، ج7، ص453 و 452).
به حسب ماده 780 قانون موجبات و عقود لبنان نيز چنانچه وكيل بتواند مورد وكالت را با شروطي بهتر و سودمندتر از آنچه در وكالت نامه آمده است انجام دهد، «ما به التفاوت» معامله به موكل عودت داده مي شود.
اما در حقوق انگليس، حكم «عدم جواز خروج وكيل از محدوده اختياراتش» عام و كلي است و حتي گفته شده است كه در اين زمينه تفاوتي ميان تجاوز وكيل از محدوده وكالت با حسن نيت (در جايي كه به مصلحت و منفعت موكل است) يا با سوء نيت وجود ندارد (س.ملكا، 1954م ، ش 32).
تعهد وكيل به حفظ اسرار موكل
ماده 30 قانون وكالت مقرر مي دارد: «وكيل بايد اسراري را كه به واسطه وكالت از طرف موكل مطلع شده و همچنين اسرار مربوطه به حيثيات و شرافت و اعتبارات موكل را حفظ نمايد».
ماده 81 آيين نامه لايحه قانوني استقلال كانون وكلاي دادگستري در مقام بيان ضمانت اجرايي عدم رعايت تعهد مذكور، وكيلي را كه به واسطه وكالت از اسرار موكل مطلع شده و آن را افشا نمايد، قابل تعقيب و مشمول مجازات انتظامي دانسته است؛ اعم از اين كه اسرار مزبور مربوط به امر وكالت باشد يا مربوط به شرافت و حيثيت و اعتبار موكل.
قابل ذكر است، اقامه دعوي عليه وكيلي كه اسرار موكل خويش را فاش ساخته است، صرفاً مستند به حكم قانوني مذكور نيست، بلكه به نوبه خود از جهات ديگري نيز قابل تعقيب مدني و كيفري مي باشد؛ همچنان كه ماده 89 آيين نامه ذكر شده بصراحت بيان مي دارد: «تعقيب انتظامي، مانع تعقيب مدني يا كيفري نيست».
بنابراين علاوه بر اين كه وكيل از لحاظ اخلاقي ملزم به حفظ اسرار موكل است، از لحاظ حقوقي نيز موظف به رعايت اين امر بوده، در صورت تخلف، مجازات مي شود.
4ـ تعهد وكيل به تقديم حساب دوران وكالت و استرداد اموال و اسناد موكل
الف ـ تعهد وكيل به تقديم حساب دوران وكالت
با عنايت به اين كه وكيل به نيابت از موكل خويش عمل مي كند، كليه اقدامات مالي و معاملاتي را كه طي دوران وكالت خويش انجام مي دهد، منتسب به موكل بوده به استناد نص ماده 668 ق.م. پس از خاتمه اين دوران موظف است با وي تصفيه حساب كرده، آنچه را كه بعنوان جانشيني او دريافت كرده است، به وي مسترد نمايد؛ البته روشن است كه موكل مي تواند در صورت تمايل وكيل را بطور كلي از دادن صورت حساب معاف كند.
زمان حسابرسي و تصفيه حساب غالباً پس از پايان دوره وكالت يا انحلال آن است؛ ليكن در مواردي ممكن است به مقتضاي طبيعت عمل مورد وكالت، موعدي قبل از آن متعارف باشد، كه در اين صورت مطابق «عرف» رفتار خواهد شد؛ مانند وكالت مطلق در اخذ مطالبات موكل، كه وكيل به حسب اقتضاي اطلاق وكالت، موظف است هر مبلغي را كه از بدهكاران دريافت كرده، به موكل عودت دهد و حق ندارد مطالبات وصول شده را تا پايان دوره وكالت نزد خود نگه دارد.
در حقوق انگليس هم مانند ايـران، وكيـل بايد صـورت حساب مـدت وكالت خـود را بـه موكل تقديم دارد. همچنين مـلزم است اموال و پولهاي موكـل را از ديـگر حساب ها و امـوال افراد ديگر و حتي از امـوال و حساب هاي خود جـدا نگه دارد.(fridman. et. al, 1979, P.137)
از طرفي وكيل مي تواند كليه هزينه هايي را كه در جهت انجام مورد وكالت صرف كرده، همچنين ضررهايي كه در اين زمينه متحمل شده است، از موكل مطالبه نمايد (س.ملكا، 1954م، ش23).
در مصر بر اساس مقررات حاكم بر نظام حقوق خصوصي اين كشور، وكيل پس از انجام مورد وكالت و تقديم صورت حساب خويش به موكل و استرداد اموال، اسناد و اوراق بهادار وي، رسيدي مبني بر ابراء ذمه خود (مفاصاً حساب) از موكل دريافت مي دارد؛ كه البته اين رسيد، دليلي بر برائت دائمي وكيل نيست؛ بلكه چنانچه در آينده، فساد، خطا يا تقصير وكيل محرز گردد، موضوع قابل تعقيب و رسيدگي خواهد بود. همچنين بر اساس قانون مدني مصر (ماده 705)، وكيل در موارد ذيل از تقديم حساب به موكل، معاف مي باشد:
اول ـ عدم لزوم تقديم حساب به اقتضاي طبيعت معامله
اين امر در جايي است كه مورد وكالت به نحوي باشد كه تقديم حساب در آن ممكن نباشد؛ مانند وكالت در ازدواج و طلاق.
دوم ـ عدم لزوم تقديم حساب به اقتضاي وجود قراين و اوضاع و احوال خاص
اين امر غالباً به نوع رابطه اي كه ميان وكيل و موكل وجود دارد، بر مي گردد؛ مانند موردي كه وكيل به استخدام موكل در آمده باشد يا علقه زوجيت ميان آنها وجود داشته باشد كه به واسطه وثوق و اطميناني كه غالباً ميان اين افراد حاكم است، نيازي به تقديم حساب وكيل به موكل نمي باشد (اين حكم تا زماني است كه دليلي بر عدم سازش آنها وجود نداشته باشد).
سوم ـ عدم لزوم تقديم حساب به واسطه توافق قبلي وكيل و موكل
چهارم ـ عدم قدرت وكيل بر تقديم حساب
در موردي كه تقديم حساب توسط وكيل، غير ممكن باشد، حكم الزام بدان نيز مرتفع مي شود؛ مانند موردي كه مستندات و اوراق مربوط در دست شخصي غير از وكيل باشد و بدين جهت تقديم صورت حساب امكانپذير نباشد(سنهوري ، 1964م، ج 7، ص 493 – 497).
ب ـ تعهد وكيل به استرداد اموال و اسناد موكل
وكيل پس از اجراي وكالت و تقديم حساب به نحوي كه گذشت، ملزم است كليه اموال، اوراق بهادار و اسناد به امانت گذاشته شده موكل را به وي مسترد نمايد.
بطور كلي وكيل ملزم است آنچه را كه از اموال موكل به عنوان امانت در دست دارد، هر زماني كه موكل مطالبه نمايد، به وي تسليم كند و چنانچه اين امر را بدون عذر موجه به تأخير اندازد، «يد أماني» او مبدل به «ضماني» خواهد شد؛ در نتيجه حتي بدون تقصير نيز ضامن است.
قوانين مدني مصر (ماده 705، بند 2)، لبنان (ماده 789)، سوريه (ماده 671) با متني يكنواخت در زمينه مسأله مورد بحث بيان مي دارد كه وكيل ملزم است آنچه را كه در اثر اجراي وكالت تحصيل كرده، به موكل برگرداند. بنابراين اگر وكيل، اشياء يا كالاهايي را به نام موكل دريافت كرده باشد، بايد عين آنها را به موكل تحويل دهد؛ مگر در صورتي كه آن اموال مستهلك يا تلف شده باشد كه در اين حالت وكيل ملزم به پرداخت مثل يا قيمت آنها مي باشد (اين حكم با عبارات يكسان در قوانين مدني عراق (ماده 935) و لبنان (ماده 790) نيز بيان شده است).
مطلب قابل توجه اين كه وظيفه وكيل به استرداد اموالي كه به حساب موكل اخذ نموده است، ربطي به استحقاق يا عدم استحقاق موكل ندارد و وكيل نبايد تحقيق كند كه آيا موكل حق دريافت اين اموال را دارد يا خير؟ به همين دليل، آنچه را كه وكيل به حساب موكل از شخصي گرفته، در حالي كه بيش از تعهد آن شخص بوده است، بايد به موكل تحويل دهد و چنانچه مقدار زايد را براي خود بردارد، خائن در امانت محسوب مي شود.
به حسب قانون مدني مصر (ماده 706) و عراق (ماده 937) اولاً ـ وكيل نبايد مال موكل را در جهت سود خود به كار اندازد. ثانياً ـ وكيل بايد سود مبالغي را كه به نفع خود به كار انداخته، بطور كامل به موكل بدهد و نيز از زمان خاتمه وكالت، سود اموالي را كه به حساب موكل در ذمه او مي باشد، بپردازد.
همچنين اگر وكيلي قرار داد بيع، اجاره، قرض يا دريافت ديوني را به حساب موكل داشته باشد، لازم است آنها را به همان صورتي كه دريافت نموده، به موكل تقديم نمايد و حق ندارد بعض يا كل آن اوراق و اسناد را در گرو طلب گذشته خويش يا به ازاي استيفاي حقوق خود حبس و نگهداري كند.
بعلاوه بر اساس قانون مدني مصر (ماده 977) وكيل موظف است به محض اتمام يـا انحلال وكالـت، اسنادي را كه نـزد اوست بـه موكل مسترد نمايد و بـه هيچ وجه مجاز بـه حبس و نگهـداري آنهـا در قبـال استيفاي حقوقش نمـي باشد (سنهـوري، 1964م، ج7، ص493-497).
در حقوق انگليس، اگرچه وكيل ملزم به حفظ و نگهداري اموال موكل مي باشد و مكلف است آنها را در صورت درخواست وي به او يا به شخصي كه از جانب موكل معرفي شده است، مسترد نمايد؛ اما برخلاف حقوق مدني مصر مجاز است مادام كه كليه هزينه هاي پرداختي، حق و حقوق و طلب خويش را از موكل دريافت نكرده است، از استرداد اموال وي امتناع ورزد(fridman et al,1979, P. 137) . بعبارت واضح تر، وكيل در فرض مذكور، «حق حبس» اموال موكل را دارد (س. ملكا، 1954م، ش 26).
در ايران به طور صريح و مستقل، حكم به لزوم استرداد اموال و اسناد موكل عندالمطالبه يا متعاقب انقضاي وكالت نشده است؛ از طرفي حكم قانوني اي كه دلالت بر جواز «حق حبس» وكيل نمايد نيز وجود ندارد. بنابراين در موضع شك و ترديد لازم است به اصول و قواعد مسلم حقوقي حاكم بر مسأله تمسك جست و با اجراي «اصل عدم وجود حق حبس»، كليات احكام قانوني حاكم بر امين را مجري بدانيم؛ چرا كه ماده 631 قانون مدني مقرر مي دارد: «هرگاه كسي مال غير را به عنواني غير از مستودع متصرف باشد و مقررات اين قانون او را نسبت به آن مال امين قرار داده باشد مثل مستودع است...»؛ لذا همچنان كه امين در فرض طلبكار بودن از مستودع، حق حبس اموال اماني او را ندارد، وكيل محق نيز همين حكم را دارد.
بنابراين در حقوق ايران، برخلاف روية قضايي انگليس و همسو با قانون مدني مصر، حكم به «عدم وجود حق حبس وكيل» نموده، او را ملزم مي دانيم كه همچون اميني دلسوز، صرفاً حافظ اموال و اسناد موكل بوده، آنها را «عندالمطالبه» به وي مسترد نمايد.
كتابنامه:
امامي، سيدحسن، حقوق مدني، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ يازدهم، 1374
بروجردي عبده، محمد، حقوق مدني، تهران، انتشارات كتابفروشي علمي، 1329
جعفري لنگرودي، محمد جعفر، دايره المعارف حقوق مدني و تجارت ، تهران، بنياد و استاد، 1357
همو، ترمينولوژي حقوق ، تهران، گنج دانش، چاپ چهارم، 1368
خوري شرتوني ، سعيد، اقرب الموارد في فصح العربيه و الشوارد، بيروت ، مرسل سيوعيه، چاپ دوم، 1889م
دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، تهران، سيروس، 1343
ذنوح، حسن علي، الحقوق العينيه (شرح القانون المدني العراقي)، بغداد، نشر محدود، 1954م
زمخشري، ابي القاسم محمود بن عمر، اساس البلاغه، قاهره، دارالكتب المصر، 1923م
س. ملكا، ادموند، شرح القانون الإنجليزي، مصر، شركه مساهمه مصريه، 1954م
السنهوري، عبدالرزاق، الوسيط في شرح القانون ا لمدني الجديد، بيروت، دار احيا التراث العربي، 1964م
شهيدي، مهدي، تشكيل قراردادها و تعهدات، تهران، نشر حقوقدان، 1377
عدل، ميرزا سيد مصطفي خان (منصور السلطنه)، حقوق مدني ، تهران، اتنتشارات اميركبير، چاپ هفتم، 1342
عدي، وليد، كتاب الثالث القانون المدني (سوريه)، بيروت، بي نا، 1979م
الفتحي زغلول، احمد، شرح القانون المدني المصري ، مصر، مطبعه الاميريه، 1913م
كاتوزيان، ناصر، حقوق مدني (عقود معين)، تهران، انتشارات به نشر، 1364
كامل، سامرائي، قانون المدني العراقي، بغداد، مطبعه العافي، 1951م
الوجدي، محمد فريد، دايره المعارف القرن العشرين، بيروت، دارالفكر، بي تا
Fridman G.H.L , Oxon B.C.L, Adelaide l.l. M, The law of Agency, london: Butter worths, 1979
Gwinn, R.P., The New Encyclopedia Britannica, 1990, 15 th.ed .Ghicago: Encyclopedia Britannica, Inc
Markesinis, B.S. , An outline of the law of Agency, 1979 london: Butterworths
جرم سرقت مورد نکوهش همه ی قوانین و ادیان است که در اعصار گذشته تا به حال مجازات های متفاوتی برای آن مقرر ساخته اند در سوره ی مائده آیه شریفه ی 38 قطع دست دزد را مقرر فرموده است در جایی که می فرماید «السارق السارقه فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا نکالاً من الله و الله عزیز حکیم» دست مرد و زن دزد را به کیفر عملشان ببرید این عقوبتی از جانب خداست که برای آنان مقرر داشته و خدا مقتدر و داناست.سرقت در علم حقوق از مباحث حقوق جزاء اختصاصی است و سرقت مستوجب حد نیز یکی از انواع سرقت هاست که مجازات آن در ماده 201 قانون مجازات اسلامی بیان شده است از آنجایی که اموال شخصی و دولتی همواره در معرض سرقت سارقین قرار داشته و دارد این مختصر به توضیح این جرم اختصاص یافته امید است مورد توجه قرار گرفته و مفید فایده باشد.
مقدمه :
یکی از قدیمی ترین جرایم علیه اموال که معمولا مجازات های سختی هم برای مرتکبین آن در جوامع مختلف پیش بینی شده است جرم سرقت می باشد.این جرم به دلیل سهل تر بودن ارتکاتب آن در مقایسه با جرایمی مثل کلاهبرداری و همچنین محسوس بودن منفعت حاصله از آن در مقایسه با جرایم علیه اشخاص بخش بزرگی از جرایم ارتکابی در کشور های مختلف را تشکیل می دهد به همین جهت توجه ویژه علماء حقوق را به خود معطوف داشته است.
در حال حاضر در اکثر کشور های جهان ، جرم سرقت به دلیل تنوع و گستردگی آن به انواع مختلفی که هرکدام شرایط خاص و مجازات های مخصوص به خود را دارد تفکیک شده است که از این بین می توان از سرقت ساده ، سرقت مقرون به آزار یا تهدید ، سرقت در شب و نظایر آن نام برد.علاوه بر آن برای مبارزه ی موثر با جرم سرقت ، برخی از اعمال مرتبت با این جرم نیز در نظام های حقوقی مختلف واجد وصف مجرمانه شناخته شده اند.
تاریخچه جرم سرقت در قوانین ایران
در نظام حقوقی گذشته ایران جرم سرقت و برخی از جرایم مرتبط با آن در فصل پنجم از قانون مجازات عمومی مورد حکم قرار گرفته بود (مواد 222 الی 232) . علاوه بر این در بعضی قوانین متفرقه نیز انواع مختلفی از سرقت های خاص از قبیل سرقت مسلحانه از منازل ، سرقت از بانک ها مورد پیش بینی قرار گرفته بود.
در نظام حقوقی فعلی ایران نیز به تبعیت از فقه اسلامی (فقه جعفری) که حرمت مال مسلم را همطراز حرمت خون او می داند (القواعد الفقیه ، ج2،ص18) ارتکاب سرقت به عنوان جرم شناخته شده و طی موارد گوناگونی برای آن مجازات تعیین شده است که به چهار دسته کلی قابل تقسیم است.
1- سرقت های خاص (موضوع مواد مختلف قانون تعزیرات مصوب سال 1375 و برخی قوانین متفرقه دیگر)
2- سرقت های ساده (موضوع ماده 661 قانون تعزیرات مصوب سال 1375)
3- سرقت های مستوجب حد (موضوع مواد 197 و بعد قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1370)
4- سرقت های فاقد شرایط حد که موجب اخلال در نظم یا خوف شده و یا بیم تجری مرتکب یا دیگران رود (موضوع ماده 203 قانون مجازات اسلامی)
تعریف جرم سرقت
بر خلاف کلاهبرداری و خیانت در امانت قانون گذار جرم سرقت را صراحتا تعریف کرده است. ماده 197 قانون مجازات اسلامی در تعریف جرم سرقت بیان می کند «سرقت عبارت است از ربودن مال دیگری به طور پنهانی» در این تعریف چهر عنصر ربودن ، مال و به طور پنهانی مشاهده می شود که ذیلا به طور مجزا مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
1- ربودن
رکن اساسی سرقت در حقوق ایران ربایش است که بدون تحقق آن عنصر مادی جرم سرقت به وقوع نخواهد پیوست . لازمه ی تحقق ربایش ، نقل مکان دادن مال از محلی به محل دیگر است بنابراین سرقت در حقوق ایران تنها نسبت به حقوق منقول مصداق پیدا می کند.امولی از قبیل در و پنجره و تیرآهن که به دلیل نصب شدن در غیر منقول و پس از جدا شدن منقول گشته می توانند مورد سرقت قرار گیرند.
2- مال
موضوع سرقت باید مال باشد ، باید بگوییم مال آن چیزی است که پرداخت پول یا یک کالای با ارزش دیگر در مقابل آن هم از نظر عرف و هم از نظر شرع جایز شناخته شود . بنا براین چیز های مثل هوا ، حشرات یا غذا های فاسد شده بلا مصرف که از نظر عرف قابل مبادله با کالای با ارزش دیگری شناخته نمی شوند مال محصوب نشده و درنتیجه ربایش آنها سرقت نخواهد بود.
3- تعلق به غیر
برای تحقق جرم سرقت باید مال ربوده شده متعلق به غیر یعنی در مالکیت دیگری باشد.در نتیجه ربایش اموال بلاصاحب که در مالکیت احدی نمی باشد همانند شن های بیابان سرقت محصوب نمی شود . در حقوق ایران منظور از تعلق مال به غیر تعلق «عین» آن به دیگری اعم از شخص حقیقی یا حقوقی است.بنابراین در صورتی که مال متعلق به رباینده باشد سرقت محقق نخواهد شد.
4- به طور پنهانی
منظور از ربودن پنهانی ربودنی است که با پنهان کاری و به طور خفیه انجام پذیرد نه در مرئی و منظر عموم لیکن مشاهده اتفاقی صاحب مال یا سایرین چنین ربایشی را از حالت مخفیانه یا پنهانی بودن خارج نخواهد ساخت.
تبیین عناصر جرم سرقت :
همانطور که میدانیم هر فعل مجرمانه باید دارای سه رکن اصلی باشد که نقص در هر یک از این ارکان باعث متزلزل شدن فعل مجرمانه میگردد. این سه رکن عبارت هستند از :
1- رکن مادی2- رکن معنوی یا روانی3- رکن قانونی
عناصر تشکیل دهنده جرم سرقت :
1-عنصر قانونی جرم سرقت :
در قانون سال 1304 مواد 222 تا 230 قانون کیفر همگانی این موضوع مطرح بود وهمین مواد در سال 1352 نیز تکرار شد. در حال حاضر مواد 197 تا 203 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1370 ومواد 651 تا 677 قانون مجازات اسلامی موصب سال 1375 به این موضوع می پردازد.
2-عنصر مادی :
عنصر مادی جرم سرق از چند جزء تشکیل شده است:
اول: فعل مرتکب که عبارت است از ربودن ترکیبی وضع ید بر مال دیگری(شیء دیگری) و خارج ساختن مال از تصرف او .
دوم: موضوع جرم سرقت است که در اصل مال است ومالیت مورد اهمیت است بخصوص در سرقت های حدی. ولی در سرقتهای غیر حدی یعنی سرقت تعزیری میتواند شی ء باشد که این مال یا شیء باید چند وجه داشته باشد که اولا قابل تملک باشد و دوما قابل انتقال باشد.
قابل تملک اعم از اینکه برای خود فرد ارزش داشته باشد یا خیر و قابل انتقال باشد یعنی بشود آنرا جابه جا کرد پس نتیجه میگریم که سرقت در مال غیر منقول وجود ندارد. این مال مورد سرقت کهباید قابل تملک باشد یک ویژگی دیگری هم دارد که باید متعلق به دیگری باشد نه متعلق به سارق.
سوم: تحقق مجرمانه فعل سرقت در خارج. یعنی عنصر مادی جرم سرقت -که عبارت است از خارج ساختن مال غیر، بصورت غیر قانونی از تصرف متصرف - باید به نوعی درخارج محقق شود. مثلا بردن مال غیر نتیجه مجرمانه سرقت است.
3-عنصر معنوی:
عنصر معنوی عبارت است از:
الف: سوء نیت عام یا قصد فعل که همان قصد و عمد در ربودن می باشد که یعنی عمل ربایش را باید با قصد انجام دهد.
ب: قصد نتیجه یا سوء نیت خاص که همان تصمیم بر بردن مال دیگری است.
ج: علم وآگاهی نسبت به اینکه مال متعلق به دیگری است.
د: در سرقتهای حدی گذشته از سه جزء یاد شده در عنصر معنوی، جزء چهارمی نیز وجود دارد وآن عبارت است از علم وآگاهی به حرام وغیر قانونی بودن سرقت. بنابراین می توان مدعی شد که در سرقت های غیر حدی فقط شبهه موضوعیه رافع مسئولیت است لکن در سرقتهای حدی هم شبهه حکمیه وهم شبهه موضوعیه رافع مسئولیت می باشد.
شرایط سرقت مستوجب حد :
قانون حدود و قصاص شرایط سرقت مستوجب حد را تحت سه عنوان مجزا یعنی «شرایط مربوط به سارق»«شرایط مربوط به مال مسروق»«شرایط مربوط به عمل سرقت» به ترتیب در مواد 213 ، 214 و 215 مورد بحث قرار داده بود.
قانون گذار جدید تمام شرایط سرقت مستوجب حد را یکجا طی 16 بند و 4 تبصره در ماده 198 ذکر کرده است. ماده مذکور اشعار می دارد «سرقت در صورتی مستوجب حد می شود که دارای کلیه شرایط و خصوصیات زیر باشد».
1- سارق به حد بلوغ شرعی رسیده باشد
در تعریف بلوغ آمده است «البلوغ نضج الوظائف الجنسیه»(المعجم الوسیط،ج1،ص70) یعنی منظور از بلوغ رسیدن و کمال وظایف جنسی است.سن بلوغ در تبصره 1 ماده 1210 قانون مدنی 15 سال قمری برای پسر و 9 سال قمری برای دختر تعیین شده است . در اسلامطی روایات متعددی عدم مسئولیت کیفری اطفال پذیرفته شده است که روایت «رفع قلم» در این زمینه قابل ذکر است.«رفع القلم عن الثلاثه: عن الصبی حتی یحتلم و عن المجنون حتی یفیق و عن النائم حتی یستیقظ »(وسائل الشیعه ، ج28،باب 9 ، ص23) یعنی بار تکلیف از سه صنف برداشته شده است از کودک تا زمانی که به بلوغ برسد و از دیوانه تا زمانی که بهبود یابد و از خوابیده تا زمانی که بیدار شود.
در مورد نحوه برخورد با اطفال ممیزی که مرتکب سرقت می شوند عقیده مشهور فقها بر آن است که وی تادیب خواهد شد هرچند که دزدی او تکرار گردد.
با توجه به ماده 49 قانون مجازات اسلامی که اطفال را در صورت ارتکاب جرم مبری از مسئولیت کیفری دانسته است به نظر می رسد رای آن دسته از فقهایی که قائل به تعیین مجازات های خاصی برای سارقین خرد سال هستند در قانون ما پذیرفته نشده است البته تبصره 2 ماده 49 تبیه بدنی اطفال بزهکار را در صورتی که ضروری و به مصلحت باشد جایز شناخته است.
2- سارق در حال سرقت عاقل باشد
مشهور فقها برآنند که هرگاه مجنون مرتکب جرم شود هرچند آن جرم را تکرار نماید حد بر وی جاری نخواهد شد. (تحریر الوسیله،ج2،ص482)
علارغم عدم اجرای حد بر مجنون در صورتی که وی اهل تمیز باشد ، به نحوی که تادیب و تعزیر وی را از ارتکاب اعمال مجرمانه بازدارد ممکن است به نظر حاکم تعزیر شود.قانون مجازات اسلامی در ماده 51 جنون در حال ارتکاب به جرم را در هر درجه که باشد موجب عدم مسئولیت کیفری دانسته و در تبصره 1 به پیروی از نظر فقراء تعدی به مرتکب را در صورتی که موثر باشد و حکم دادگاه ممکن دانسته است.همچنین تبصره 2 ماده 51 در مورد جنون ادواری شرط رفع مسئولیت کیفری را جنون در حین ارتکاب جرم دانسته و ماده 52 نیز به دادستان اجازه داده است که دستور نگهداری مجرم مجنون را تا رفع حالت خطرناک در محل مناسبی بدهد که در این صورت آزادی او تنها به دستور دادستان امکان پذیر خواهد بود.بنابراین جنون حین ارتکاب جرم مانع مسئولیت کیفری است و در این مورد نیز حد قابلیت اجرا ندارد.
3- سارق با تهدید و اجبار وادار به سرقت نشده باشد.
عدم اجرای مجازات های تعزیری و بازدارنده علیه شخص مکره در ماده 54 قانون مجازات اسلامی مورد تایید قرار گرفته است بنابراین وجود اکراه نه تنها باعث سقوط حد بلکه موجب زوال مسئولیت کیفری شخص مرتکب به طور کلی می گردد . این معافیت در فقه اسلامی از جمله مبتنی بر حدیث (رفع قلم) می باشد که به موجب آن بار تکلیف در 9 چیز که از جمله آن اکراه است از دوش مردم برداشته شده است.
برای زوال مسئولیت کیفری در نتیجه اکراه تهدید باید عادتا غیر قابل تحمل ، غیر قانونی ، غیر قابل اجتناب و غیر قابل دفع به وسیله دیگری غیر از ارتکاب جرم باشد.به علاوه باید بین جرم ارتکابی و خطری که در صورت عدم ارتکاب جرم فعلیت خواهد یافت تناسب وجود داشته باشد.تاکید بر این شرط باعث شده که در فقه اسلامی اکراه مجوز قتل عمد شمرده نشود چرا که در این مورد تناسب فوق الذکر هیچگاه به وجود نخواهد آمد زیرا بالاترین خطری که ممکن است کسی را به آن تهدید کرد خطر مرگ است.
بند 3 ماده 198 قانون حدود قصاص کلمه اجبار را به دنبال کلمه تهدید اضافه کرده است.بدین ترتیب می توان گفت مطابق این بند اکراه و اجبار هردو رافع مسئولیت کیفری سارق می باشند هرچند تفکیک بین این دو مفهوم در حقوق کیفری آسان نیست و برخی این تفکیک را نپذیرفته اند، مختصرا می توان گفت که اجبار به طور کلی اراده شخص مرتکب را سلب می کند.مثل اینکه شراب در دهان کسی بریزند و بدین وسیله او را مست نمایند.ولی در ااکراه شخص از روی اراده مرتکب جرم می شود یعنی ارتکاب جرم را به خطر بزرگتر یعنی آنچه به آن تهدید شده است ترجیح می دهد.در این حالت نیز به دلیل اینکه اراده مرتکب در ارتکاب جرم مختل بوده است مسلما مسئولیت کیفری برای وی در بر نخواهد داشت و حد در این مورد نیز جاری نخواهد گردید.
4- سارق قاصدباشد
این شرط در واقع بر لزوم برخورداری سارق از عنصر روانی تاکید دارد بنابراین شخصی که در خواب و یا بیهوشی و یا در حال مستی مرتکب سرقت شود به جهت قاصد نبودن مسئولیت کیفری نداشته و محکوم مجازات اعم از حد یا تعزیر نخواهد شد.
5- سارق بداند و ملتفت باشد که مال غیر است
در این شرط قانون نوعی جهل موضوعی را عنوان نموده و آن را موجب مسئولیت کیفری درقبال سرقت مستوجب حد دانسته است (محقق حلی شرایع الاسلام ، ج 4 ،ص173)
به نظر می رسد چون تصور شخص در مورد اینکه مال مسروقه در ملک غیر قرار ندارد یعنی مال خود او و یا بلاصاحب است موجب تزلزل عنصر روانی می شود عمل چنین فردی حتی سرقت مستوجب تعزیر محصوب نشده و موجب زوال مسئولیت کیفری او به طور کلی گردد.امام خمینی در تحریر الوسیله فرموده اند «اگر کسی بپندارد که مال کذائی مال اوست و اخذ کند و بعد معلوم شود که ملکش نبوده مستوجب حد قطع نیست چرا که این عمل سرقت نمی باشد.»(تحریر الوسیله ، ج2،ص483).
اگر کسی احتمال بدهد که مالی را که بر می دارد مال غیر است و در عین حال احتمال تعلق مال به خودش را هم بدهد اگر با سهل انگاری و بدون اینکه تحقیق در مورد مالک آن به عمل آورد آن مال را بردارد سارق نخواهد بود.اگر کسی تصور کند که مالی متعلق به غیر می باشد و آن را به قصد سرقت بردارد درحالی که بعدا معلوم شود آن مال در مالکیت خود او قرار داشته است مسلما در چنین حالتی نیز سرقت مصداق پیدا نخواهد کرد و عدم تحقق سرقت در این مورد ناشی از متزلزل بودن بخشی از عنصر مادی جرم یعنی شرط تعلق مال به غیر می باشد در حالی که در مورد اول عنصر روانی جرم متزلزل می گردد.
6- سارق بداند و ملتفت باشد که ربودن آن حرام است
در این شرط قانون گذار نوع جهل حکمی را موجب زوال مسئولیت کیفری سارق در قبال سرقت مستوجب حد دانسته است.
بدیهی است مطابق این بند همه ی انواع جهل حکمی موجب زوال مسئولیت کیفری ندانسته است بلکه فقط جهل و حرمت برخوردار از این خصوصیت شناخته شده است.باید دانست که در حقوق اسلام برخلاف بعضی از نظام های حقوقی دیگر رافع مسئولیت نبودن جهل حکمی یک قاعده ی مطلق نمی باشد بلکه این ادعا در موارد خاصی قابل پذیرش می باشد.(مجله قضائی و حقوقی دادگستری سال ششم شماره 17 و 18 ،پاییز و زمستان 1375، ص 45-50)
فقهای اسلامی نیز جهل قصوری را که بدون تقصیر مقصر باشد را بر خلاف جعل تقصیری که ناشی از سهل انگاری و تقصیر شخص است رافع مسئولیت کیفری وی می دانند.
به نظر می رسد ادعای جعل به قانون در صورتی که مدعی جهل قادر باشد ادعای خود را ثابت کند و عمل ارتکابی او نیز برخلاف اصول اخلاقی نباشدو در جهل خود مرتکب تقصیر نشده باشد قابل قبول خواهد بود و در چنین صورتی رافع مسئولیت کیفری است.
شایان ذکر است در امور مدنی ادعای جهل به قانون پذیرفته نیست ولی با این وجود استثنائاتی نیز وجود دارد برای مثال هرگاه زن و مردی بدون اطلاع از موانع قانونی نکاه با یکدیگر ازدواج نمایند ، رابطه آنها نامشروع قلمداد نشده و آثار نکاح صحیح بر آن بار خواهد شد.
7- صاحب مال, مال را در حرز قرار داده باشد
در میان فقهای اسلامی تنها پیروان مذهب ظاهری با استناد به عموم آیه ی سرقت اجرای حد علیه سارق را وابسته به در حرز قرار داشتن مال مسروقه ندانسته اند ولی دیگر فقهای اسلامی در حرز قرار داشتن مال را یکی از شرایط سرقت مستوجب حد اعلام کرده اند اما در موردمصداق حرز اختلاف نموده اند.
برای تحقق شرط حرز مال باید به وسیلهی مالک یا کسی که در حکم اوست از قبیل ولی یا قیم یا وکیل یا امین در حرز قرار داده شده باشد پس در صورت عدم حرز قطع نیز در این مورد جاری نخواهد شد.
8- سارق به تنهایی یا با کمک دیگری هتک حرز کرده باشد
فردی را می توان به سرقت حدی محکوم کرد که او خود و یا با همکاری شخص دیگری هتک حرز کرده باشد در غیر این صورت اگر او هیچ گونه مشارکتی در عملیات اجرایی هتک حرز نداشته باشد حتی در صورت خارج کردن مال از حرز وی را نمی توان به سرقت مستوجب حد محکوم کرد.(محقق حلی، شرایع الاسلام ج٤ ص 173)
پس شخص باید در شکستن حرز به تنهایی یا با کمک دیگری؛ مباشرت داشته باشد نه اینکه وصف معاونت را داشته باشد به عنوان مثال کلید در حرز را به دیگری بدهد. اگر فردی در ابتدا تنها به قصد هتک حرز به تخریب حرز دست زند و در اثنا عمل قصد سرقت کند در صورت اجتمتع شرایط دیگر عمل او را می توان سرقت مستوجب حد دانست.
هتک حرز تنها به معنی شکستن مادی حرز نیست و شامل هتک غیر مادی هم می شود بنابراین چه قفل در منزل را بشکند و یا با استفاده از کلید باز کند و یا با رمز در گاو صندوق را باز کنددر تمام این موارد هتک حرز صدق می کند چرا که در همه ی این موارد حرمت حرز را شکسته است.
شایان ذکر است هتک حرز باید برای دخول به حرز باشد نه برای خروج از آن. لذا هر گاه در خانه ای باز باشد و سارق برای ربودن شئی به داخل حیاط برود ولی هنگامی که قصد بیرون آوردن آن را دارد وزش باد یا حتی عمل خود صاحب مال ویا شخص دیگری و یا حیوانی موجب بسته شدن در حیاط گردد و او با باز کردن در خانه آن شی ء را برباید تحقق هتک حرز بعید به نظرمی رسد چرا که در این مورد مالک حداکثر کوشش خود را برای محافظت از شیء تحت مالکیت خود را به عمل نیاورده است و حتی در این مورد به استناد قاعده ی فقهی « تدرأ الحدود بالشبهات » حد در این موارد قابل اجرا نیست.
9- به اندازه ی نصاب یعنی 5/4 نخود طلای مسکوک که به صورت پول معامله می شود یا ارزش آن به آن مقدار باشد در هر بار سرقت شود.
در بیشتر نظام های حقوقی میزان ارزش مال مسروقه در نوع سرقت تأثیری ندارد. در فقه اسلامی تنه پیروان مذهب ظاهری و نیز خوارج که با استناد به عموم آیه ی سرقت نصاب لازم در سرقت را شرط ندانسته اند جمهور فقهای شیعه و سنی رسیدن ارزش مال مسروقه به حد نصاب را شرط تحقق سرقت مستوجب حد ذکر کرده اند اما در میزان آن اختلاف نموده اند. به نطر شافعی و مالک و سایرین معادل ربع دینار طلا و یا سه درهم نقره را شرط نموده اند ولی از نظر اکثریت فقهای شیعه حداثل ارزش مال مسروقه باید معادل 5/4 نخود یا ربع دینار طلای خاص باشد تا بتوان سارق را به ارتکاب سرقت مستوجب حد محکوم کرد( ترجمه لمعه از علیرضا فیض و علی مهذب ص 254).
به نظر می رسد شرط حد نصاب باید در زمان اخراج مال از حرز وجود داشته باشد بنابراین اگر فردی مال داخل حرز را خراب کرده مثلا شکسته و یا سوزانده و بعدا از حرز خارج نماید بطوریکه ارزش آن از حد نصاب کمتر شود مثلا اتومبیل را در داخل حرز آتش بزند و بعد برباید به سرقت مستوجب حد محکوم نخواهد شد هرچند ضامن تفاوت قیمت بوده و با وجود سایر شرایط ممکن است به ارتکاب سرقت مستوجب تعزیر نیز محکوم شود.
نکته مهم در شرط حد نصاب آن است که این شرط همان گونه که در این بند تصریح می کند باید در هر بار سرقت محقق گردد. بنابراین در صورتیکه در سرقت های مختلف اموالی را بر دارد که ارزش جمیع اموال به حد نصاب برسد ولی ارزش هر یک به تنهایی کمتر از حد نصاب است در این صورت مرتکب چند سرقت مستوجب تعزیر شده است و نه یک فقره سرقت مستوجب حد.
جمعی از فقه از جمله ابو الصلاح به یکباره بیرون بردن مالی به ارزش معادل حد نصاب از حرز را، به طور مطلق شرط تحقق سرقت مستوجب حد دانسته اند بنظر آنان تنه اموالی که در اولین خروج سارق از حرز بیرون برده شده اند از نظر تعیین ارزش از اهمیت بر خوردار می باشند زیرا وقتی سارق پس از خروج اول برای دومین بار برمی گرددتا کالایی را ببرد دیگر حرزی وجود ندارد که وی آن را دوباره هتک نماید و در نتیجه مرتکب سرقت مستوجب حد گردد. (مسالک الافهام ص 147)
ضمنا زمان تعیین ارزش مال مسروقه طبق تبصره 2 ماده214 قانون حدود و قصاص « میزان در ارزش قیمت زمان سرقت است » و این حکم بجا و مطابق اقوال اکثریت فقهای شیعه و مذاهب مالکی و شافعی می باشد ( شیخ طوسی الخلاف ج3 ص197) پس باید زمان ارتکاب سرقت یا ربوده شدن مال را زمان مناسب جهت تعیین ارزش مال مسروقه شناخت.
10- سارق مضطر نباشد
اضطرار در اکثر نظام های حقوقی دنیا در عداد عوامل موجهه جرم محسوب می شود. در حقوق اسلامی هم آیات و روایات مختلفی بر این موضوع تأکید دارند که ارتکاب عمل حرام از روی اضطرار و ناچاری موجب مسؤولیت مرتکب نخواهد شد. آیه 173 سوره ی بقره اعلام می دارد « کسی که بر اثر اضطرار و بر خلاف میل درونی خود به مقدار ضرورت خوردن این گونه چیزها مبادرت می ورزد گناهکار نمی داند.
فقهای اسلامی نیز طبق قاعده ی فقهی « الضرورات تبیح المحظورات » مصادیقی از حالات اضطرار را بیان نموده اند مثلا خوردن گوشت مردار در حالت ضرورت یعنی برای جلوگیری از مرگ و به قدر سد رمق نه تنها جایز بلکه واجب است.
برای زایل شدن مسؤولیت کیفری به دلیل اضطرار ، خطر باید شدید بوده ، فعلیت داشته و غیر قابل اجتناب و غیر قابل دفع باشد و در ضمن از فعل خود مرتکب نیز ناشی نشده باشد. بنابراین اگر کسی انبار فردی را عمدا آتش زده و بعد برای خاموش کردن آتش کپسول آتش نشانی متعلق به دیگری را برباید نی تواند با استناد به دفاع اضطرار از مسؤولیت کیفری ناشی از سرقت بگریزد.
قانون مجازات اسلامی در ماده 55 حکم راجعبه اضطرار را به شکل زیر بیان نموده است:
« هر کس هنگام بروز خطر شدید، از قبیل آتش سوزی ، سیل و طوفان به منظور حفظ جان یا مال خود یا دیگری مرتکب جرمی شود مجازات نخواهد شد مشروط بر اینکه خطر را عمدا ایجاد نکرده و عمل ارتکابی نیز با خطر موجود متناسب بوده و برای رفع آن ضرورت داشته باشد».
با استناد به ماده ی فوق الذکر شکی نمی ماند که شخص مضطر از هر گونه مجازاتی اعم از حد یا تعزیر معاف خواهد شد. بنابراین شرط اضطرار نیز از زمره ی شرایطی است که موجب سلب مسؤولیت کیفری رباینده مال به طور کلی می گردد بنابراین کسی که از روی اضطرار ناچار به ربودن مال دیگری می شود موظف به جبران خساراتی است که از این رهگذر به صاحب مال وارد می سازد.
11- سارق پدرصاحب مال نباشد
برخی از فقها از قبیل ابن ثور و ابن المنذر سرقت پدر از مال فرزند را به دلیل عموم آیه سرقت موجب حد می دانند ( مدخل الفقه الجنایی ص20) لیکن بسیاری از فقها با استناد به روایت « انت و مالک لابیک» که منسوب به پیامبر اکرم(ص) بوده و بر تعلق شخص و اموالش به پدرش تأکید دارد معتقدند که هر گاه پدر مال فرزند خود را سرقت کند حد بر وی جاری نخواهد شد ( جواهر الکلام ج 41 ص488) شاید فلسفه وضع این حکم این باشد که با توجه به وجوب انفاق فرزند به پدر، اموال فرزند اموال فرزند در واقع از پدر ناشی شده است و بنابراین حد را با وجود چنین شبه ای نباید اجرا کرد.
اکثر علمای شیعه این حکم را تنها شامل پدر و اجداد پدری دانسته اند از میان علمای شیعه ابو الصلاح مادر را به پدر ملحق دانسته است. برخی از علمای شیعه را نظر بر این است کهالحاق مادر به پدر جز استحسان چیز دیگری نیست و مغایر با اصول فقهی شیعه است که چنین الحاقی را موجب تضییع حق الله که مقتضی عموم ادله است می دانند ( حقوق کیفری در اسلام ص 201)
در قانون ما به پیروی از نظر اکثریت فقهای شیعه مادر را از چنین حکمی مستثی کرده است و شاید این امر یا توجه به موظف نبودن مادر به نفقه دادن به فرزند خود ور نتیجه عدم ایجاد این شبهه که مال ربوده شده ازخود مادر سرچشمه گرفته است توجیه پذیر باشد. اما آنچه مورد تردید استواژه پدر در زبان فارسی معمولا تنها به پدر بلافصل اطلاق می شود. بنابراین عدم اشاره به جد پدری در بند١١ ماده198 نشانه آن است که قانونگذار نمی خواسته این حکم خلاف اصل را به جد پدری نیز سرایت دهد اما از سوی دیگر به موجب قانون اساسی( اصل167) فقه جعفری از منابع اصلی حقوق ایران می باشد به پیروی از این نظر با توجه به تفسیر به نفع متهم می توان اجداد پدری را نیز مشمول این معافیت دانست.
١٢- سرقت در سال قحطي صورت نگرفته باشد
قانون گذار تعريفي از سال قحطي ارائه نداده است و تشخيص آن را به نظر عرف واگذار كرده است شايد دليل اشاره به سال قحطي (عام المجاعه) در كتب فقهي اين باشد كه در قديم چون مردم از كشت همان منطقه در طول سال بهره مند مي شدند و در صورت ثمر ندادن محصول به دليل خشكسالي مردم در طول سال مبتلا به قحطي بودند.در شرايط فعلي شايد بهتر بود كه قانون گذار به جاي سال قحطي از عبارت دوران قحطي يا زمان قحطي و نظاير آنهااستفاده مي كرد.به هر حال در مورد ارتكاب سرقت در سال قحطي دو ديدگاه وجود دارد يكي اينكه تنها سرقت مواد خوراكي در دوران قحطي مستوجب حد نمي گردد (شرايع الاسلام ف ج٤ ص 175).
به موجب نظر دوم كهمورد قبول اكثريت فقهاي شيعه قرار گرفته است سرقت هرچيزي اعم از خوراكي و غير خوراكي در دوران قحطي موجب سقوط حد مي گردد زيرا در هر حال اين شبهه ايجاد مي شود كه شايد قصد سارق تبديل مال ربوده شده به مواد خوراكي بوده است.
باتوجه به اطلاق بند 12 ماده ١٩٨ترديدي وجود ندارد كه قانون مجازات اسلامي نظر اخير را پذيرفته است.بنابراين در سال قحطي نتها خوراكي بودن يا نبودن مال مسروقه تغييري در حكم سقوط حد ايجاد نمي كند بلكه مضطر بودن يا نبودن سارق نيز تاثيري در مقام نداردكه اين نظر موافق قاعده ي فقههي «تدرا الحدود بالشبهات» نيز مي باشد.بدون شك اگر اضطرار سارق در سال قحطي اثبات شود وي نه تنها از مجازات حد بلكه به موجب بند ١٠ ماده ١٩٨ به طور كلي از تحمل مجازات اعم از حد و يا تعزير معاف مي گردد.
١٣- حرزو محل نگه داري مال از سارق غصب نشده باشد.
حرزي كه از مالك آن غصب شده نمي تواند نسبت به مالك از حرمتي برخوردار باشد زيرا مالك حق ورود به ملك غصبي خود را در هر زماني كه بخواهد دارد و بنابراين وي را نمي توان هاتك حرز و به تبع آن سارق و مستحق حد دانست (تحرير الوسيله ج٢ ص478) هر چند كه وي در صورت ربودن اشياء متعلق به غاصب از درون حرز، سارق محسوب شده و ممكن است به سرقت مستوجب تعريز محكوم گردد.
قانون مجازات اسلامي اين حكم را محدود به موردي كرده است كه مغضوب عنه رتكب سرقت مالي از درون حرز غصب شده از وي شود اما به نظر پاره اي از فقها غصبي بودن حرز به طور مطلق موجب عدم اجراي حد بر سارق مي گردد.دليل اين عده از فقهان است كه احراز يعني در امن و امان بودن، از جمله منافع مال است و غاصب مستحق منافع نمي باشد (لانه احراز به غير حق فكانه كغير المحرز) (جواهر الكلام ج41 ، ص512)
حكم مربوط به غصب را نبايد به همه ي مواردي كه سارق مالك حرز مي باشد و آن را به طرقي مثل اجاره يا عاريه و نظاير آنها در اختيار ديگري قرار داده است تعميم داد.بنابراين موجري كه با هتك عين مستاجره اموال متعلق به مستاجر را از درون آن مي ربايد در صورت وجود ساير شرايط به ارتكاب به سرقت مستوجب حد محكوم خواهد شد (مدخل الفقه الچنائي الاسلامي 28) زيرا مستاجر مالك منافع مي باشد و احراز يعني در امان بودن مال از جمله منافع است.
14) سارق مال را به عنوان دزدي برداشته باشد.
روشن است كه اگر كسي مال غير را نه به عنوان دزدي بلكه به قصد شوخي يا به منظور استيذان بعدي بردارد جرم سرقت به دليل فقدان سؤنيت تحقق نخواهد يافت .همچنين در مواردي كه كسي مال غير را نه به قصد تملك بلكه به منظور استفاده موقت و بازگردانيدن آن به مالك پس از رفع حاجت برمي دارد نتوان گفت وي مال را به عنوان دزدي برداشت است . مردم نيز اگر از قصد او آگاه شوند وي را سارق نخواهند خواند «فان الناس اذا علموا بقصده لا يسموه سارقا». پس در صورتي كه كسي مالي را به عنوان دزدي برداشته و قصد او محروم كردن دائمي صاحب مال يا متصرف از مال به طور دائم باشد سارق محصوب خواهد شد و با اجتماع ساير شرايط مستحق اجراي حكم حد خواهد بود.
15-مال مسروق در حرز متناسب نگه داري شده باد
به نظر برخي از فقها هر جائي كه حرز چيزي باشد حرز اشياء ديگر نيز خواهد بود.شيخ طوسي در الخلاف اين نظر را پذيرفته و آن را به ابو حنيفه نيز منتسب كرده است (الخلاف ج٣ ص 195)
از سوي ديگر به نظر اكثريت فقها از جمله شهيد ثاني و شافعي محل حفظ مال تنها در صورتي حرز محصوب خواهد شد كه با آن متناسب باشد و و الا اگر كسي جواهرات خود را در حيات منزلش رها كند حتي در صورت بسته بودن در حسات نمي توان گفت كه وي مال را در حرز گذاشته است چراكه چنين مالكي سعي و كوشش متعارفي را كه عرف براي محافظت از چنين مالي لازم مي شمارد مبذول نداشته است.(تحرير الوسيله ج٢ ص 485)
تناسب حرز با مال را عرف تعيين مي كند. بديهي است كه قضاوت عرف نسبت به تناسب يا عدم تناسب حرز با يك مال معين از زمان و مكاني به زمان و مكان ديگر تفاوت مي كند . شايد در زمان گذشته صندوق دربسته اي در دهات حرز مناسبي براي پول و جواهرات محصوب مي شده است ولي اكنون از گاوصندوق هاي ثقيل استفاده مي شود.
16- مال مسروق از اموال دولتي و وقف و مانند آن كه مالك شخصي ندارد نباشد
در بيشتر نظام هاي حقوقي سرقت اينگونه اموال نه تنها موجب تخفيف مجازات سارق نمي شود بلگه باعث تشديد نيز مي گردد.بلعكس در حقوق اسلامي ايران به نظر برخي از فقها سرقت اينگونه اموال كه مالك شخصي ندارد موجب تخفيف مجازات از درجه حد به تعزير مي گردد. (مدخل الفقه الجنائي الاسلامي ص 28) بعضي از فقه ها معتقدند كه چون از نظر فقه اسلامي در وقف خاص كه مال موقوفه در واقع به ملكيت موقوف عليه در مي آيد دزديدن آن مي تواند مستوجب حد گردد.ليكن مستفاد از ظاهر بند فوق آن است كه تفاوتي بين وقف خاص و عام وجود ندارد و بنابراين سرقت ازمال موقوفه مطلقا مستوجب حد نخواهد شد بنابراين قيد مال شخصي ندارد مذكور در بند ١٦ در مورد مطلق وقف و همچنين اموال دولتي خواهد شد.
در صورتي كه مالي مشترگ بين دولت و افراد خصوصي باشد به نظر مي رسد با توجه به قاعده «تدرا الحدود بالشبهات» اجراي حد عليه سارق مورد ترديد است.
مجازات سرقت مستوجب حد
طبق نظر اكثريت فقهاي اسلامي با استناد به احاديث و روايات اگر كسي براي بار اول مرتكب سرقت شود در صورت اجتماع شرايط سابق الذكر به مجازات قطع دست راست از محل چهار انگشت به طوري كه كف دست و انگشت شست باقي باشد محكوم مي شود و چنانچه سارق پس از اجراي حد براي بار دوم مرتكب سرقت شود پاي چپ از مفصل بين ساق و قدم بريده مي شود به نحوي كه پاشنه پاي او باقي بماند و اگر براي بار سوم مرتكب سرقت شود محكوم به حبس ابد خواهد گرديد و چنانچه در زندان مرتكب سرقت شود براي بار چهارم محكوم به اعدام خواهد شد (تحرير الوسيله ج٤ ص ٢٣٤) بر همين اساس مقنن در ماده ٢٠١ قانون مجازات اسلامي حد سرقت را به شرح زير تعيين نموده است:
1-در مرتبه اول قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهاي آن به طوري كه انگشت شست و كف دست او باقي بماند.
2-در مرتبه دوم قطع پاي چپ سارق از پايين برآمدگي به نحوي كه نصف قدم و مقداري از محل مسح باقي بماند.
چگونه می توان کتاب علوم اجتماعی (مطالعات اجتماعی ، جامعه 1و2) را برای دانش آموزان جذاب نمود؟
1. وظیفه اصلی معلم برانگیختن و تسهیل فعالیتهای دانش آموزان است .
2. معلم علوم اجتماعی باید در طی فرآیند تدریس درس مطالعات اجتماعی ، جامعه 1 و جامعه 2
دانش آموزان را به عنوان عضوی از جامعه با وظایف خود در جامعه و در ارتباط با سازمان ها و نهادهای اجتماعی آشنا کند و مهارتهای برقراری ارتباط با دیگران و مهارت زندگی کردن در اجتماع امروز را بیاموزد بنابراین اثربخشی معلم برآیندی از شایستگی ها و عملکرد او در تحقق اهداف آموزشی است.
3. درس مطالعات اجتماعی و جامعه (1 و2) مستلزم تنوع در روش تدریس است که این تنوع کار آموزش را برای معلم جالب تر می کند و امکان وسیع تری برای یادگیری دانش آموزان فراهم می کند.
4. در طی فرآیند یاددهی و یادگیری در دروس علوم اجتماعی با ارائه مثال و نمونه از مسائل اجتماعی
زمینه ی پرورش خلاقیت دانش آموزان را بوجود می آورد و همچنین با کسب پرورش مهارتهای ضروری زندگی روش صحیح زندگی کردن را به دانش آموزان می آموزد. (مرتبط کردن یادگیری های دانش آموزان با زندگی واقعی به صورت معنی دار).
5. سعی شود در کتابهای اجتماعی از تصاویر و عکسهای جالب تر و رساتر استفاده شود (می توان توسط
دانش آموزان تصاویری که با مطالب درس هماهنگی دارد تهیه نموده و در کلاس استفاده کرد)؛ این مسئله تأثیر مثبت در جلب توجه دانش آموزان دارد.
6. معلم نباید به تفاوتهای فردی یادگیرندگان بی اعتنا باشد. باید فردیت ، خلاقیت و رشد ابعاد عاطفی
دانش آموزان باید در کانون توجه قرار گیرد.
7. در نظام آموزشی ما باید به این نکته توجه شود که هر چقدر دانش آموزان ما با فرهنگ و آداب و رسوم منطقه و گذشته خود آشنا شوند در برابر تهاجم فرهنگی بیشتر مقاومت می کند و بهتر می توانند هویت خود را بشناسند . مانند آشنایی با صنایع دستی ، میراث فرهنگی ، سرودهای که در منطقه معمولاً خوانده می شود ، فعالیت اقتصادی و اجتماعی (مانند کتاب جغرافیای استان) ، نحوه زندگی کردن مردم در گذشته و تغییراتی فرهنگی که صورت گرفته مرحله به مرحله آشنا شوند.
8. به درس علوم اجتماعی در دوره ابتدایی و راهنمایی توجه بیشتری بشود و کمتر این دروس توسط افراد غیرمرتبط تدریس بشود.
9. قبل از تدریس درس جدید ابتدا واژگان و اصطلاحات کلیدی جدید درس بصورت مجزا برای
دانش آموزان توضیح داده شود و در صورت امکان در زمینه درس جدید جهت آمادگی دانش آموزان مثالهایی از زندگی اجتماعی و محیط پیرامون آنها بکار برده شود.
10. جهت اطلاع از یادگیری دانش آموزان ارزشیابی مستمر و پایانی در هر جلسه از دانش آموزان بعمل آید.
11. سعی شود با رعایت رتبه بندی در کلاسهای درس رقابت و انگیزه بیشتری برای دانش آموزان بوجود آید و با دادن آزادی عمل به دانش آموزان کلاس از یکنواختی و خستگی خارج می شود.
12. در تدریس درس علوم اجتماعی (مطالعات ، جامعه 1 و 2) حیطه های شناختی عاطفی و روانی حرکتی را مدنظر قرار بدهیم.
13. گاهی از دانش آموزان در زمینه تدریس درس جدید بخواهیم اگر مطلبی در روزنامه یا مجله یا فیلمی در دسترس آنهاست به کلاس بیاورند و سپس به نقد و بررسی آن بپردازیم مانند فیلمی از تخت جمشید؛ با پخش فیلم نظر آنها را در زمینه مطالب موردنظر بخواهیم از این روش می توان در تقویت روحیه علمی و پژوهش دانش استفاده کرد.
14. امکان جلب مشارکت دانش آموزان در امور تدریس باعث برقراری حسن رابطه معلم و دانش آموزان می شود ، همچنین یادگیری عمیق و پایدار است.
15. از دانش آموزان بخواهیم در زمینه برخی مطالب کتاب اصلاحات پیشنهادی و یا راه حلی دارند ارائه بدهند . این مطلب زمینه رشد و شکوفایی و خلاقیت را در دانش آموزان بارور می کند.
جایگاه درس علوم اجتماعی در نظام مدرسهای چیست و چه میزان به آن اهمیت داده میشود؟ اهداف و وظایف درس تعلیمات اجتماعی در نظام آموزشی کدام است؟ برای تحقق این اهداف چه باید کرد؟ چگونه معلمان، مولفان و برنامهریزان باید درس علوم اجتماعی را ارائه کنند که اشتییاق دانشآموزان را برانگیزند و مهمتر اینکه آنها را به عنوان شهروند برای زندگی آینده آماده کنند؟ این مجموعه سئوالات را در گفتوگو با دکتر نعمت الله فاضلی جامعه شناس و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در میان گذاشتهایم که متن آن را ادامه از نظرتان میگذرد.
• قبل از هر چیزی بفرمائید جایگاه و نقش مدرسه در جامعه و نظام آموزشی کجاست و چه کارکردهایی را ایفا میکند؟
بله. من سعی می کنم در ابتدا ضمن تشریح پرسش شما، رویکرد کلی خودم به امر آموزش و شیوه تدریس را توضیح دهم. تلاش من این خواهد بود که بین دو رویکرد در این زمینه تمایز ایجاد کنم. یکی «رویکرد فن سالار و جزء نگر» و دیگری «رویکرد فرهنگ محور و کل نگر». من مدافع رویکرد فرهنگ محور هستم. ابتدا باید به اهمیت نقش و جایگاه مدرسه در زندگی فردی و اجتماعی امروز توجه کنیم. امروزه همه کم و بیش مدرسه را تجربه می کنند و این موضوع تحول عظیمی در زندگی ما ایجاد کرده است. اما بندرت سهم و جایگاه مدرسه تحلیل شده است.
همه انسانهای امروزی به نوعی با مدرسه زندگی میکنند. ما از همان سالهای آغازین کودکی با رفتن به مهدکودک و پیش دبستانی و از طریق برنامه های رسانهها به ویژه تلویزیون با «ایده مدرسه» آشنا میشویم. در واقع، زندگی ما با مدرسه پیش از دوران مدرسه آغاز میشود. مادران معمولا تلاش میکنند مانند آموزگاران قبل از 7 سالگی خواندن و نوشتن، حساب و اعداد را به کودکان خود بیاموزند. در هر خانهای اگر بیش از یک کودک باشد، ما از طریق خواهران و برادرانمان نیز با مدرسه آشنا میشویم. از همین لحظات است که «ایده مدرسه» از ابتدای تولد برای بچهها ظاهر میشود. امروزه «بچه مدرسهای»، عبارتی آشنا برای خانواده هاست. بچه مدرسهای ها، مدرسه را به داخل خانه میآورند و کودکان از همان درون منزل، مدرسه را از نزدیک تجربه میکنند. از این رو همه ما از همان ابتدای کودکی مان با مدرسه آشنا میشویم؛ درست به همان طریقی که «خانهی پدری» برای ما معنا میشود.
علاوه بر این مدرسه به مثابه مولفه ساختاری در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و جامعه امروزی تنیده شده است. مدرسه امروزه دیگر تنها نهاد آموزشی نیست، بلکه پدیدهای است که با کلیت زندگی ما در آمیخته است. اگر از این زاویه به مدرسه نگاه کنیم، آنگاه به اهمیت اجرای سازندهی چیزی که ما به آن مدرسه میگوییم آشکار میشود. مدرسه از مولفههای مختلفی تشکیل و ترکیب شده است: معماری و ساختمان، مدیران و معلمان، دانشآموزان، تجهیزات و امکانات، سازمان مدرسه، بخشنامهها و آیین نامهها، روشهای تعلیم و تربیت، آیین و رسوم مدرسه، اولیا ، اشیای گوناگون مدرسه مانند تخته سیاه، میز، نیمکتها، انواع فناوریها، شبکه اینترنت، رایانهها، دوربینها، اتومبیلها و انواع هنرها از هنرهای بکار رفته در طراحی و معماری فضای کالبدی مدارس تا هنرهایی که در مدرسه تولید میشود یا آموزش دادهمیشوند و در نهایت متن و کتابهای درسی. اینها سیاهه ای از مدرسهاند، ما اگر بخواهیم مدرسه نقش سازنده در تعیین سرنوشت فردی و جمعی ما ایفا کند باید بتوانیم تکتک اجزا و مولفههای مذکور را به گونهای بکار ببریم که این اجزا بتوانند ساختار مدرسه را به نحو فعال، تاثیر گذار و مولد در خدمت زندگی انسانهای قرن بیستم درآورند. ما باید تمام مولفههای مدرسه را بعنوان مدرسه تعریف کنیم. هر جز مدرسه تمام مدرسه است. به این معنا که معماری مدرسه با هدفها، کار کردها و انتظارات آشکار و پنهان ما از آموزش مدرسهای تناسب داشته باشد. اگر کالبد معماری مدرسه به شیوهای ترغیب کننده ی یادگیری و یاددهی نباشد، ما هر قدر هم بر کیفیت متنهای آموزش و درسی تاکید کنیم و یا آن را تغییر دهیم و یا کلیت برنامه درسی را متحول سازیم، باز همچنان جایی از کار میلنگد. در و دیوار مدرسه درست مانند کتابها در یادگیری یاددهی دانشآموزان تاثیر گذارند.
ما اگر نتوانیم بین مجموع مؤلفههایی که بیان کردم نوعی رابطهی عملکردی یا کارکردی مناسب برقرار کنیم، نظام مدرسهای از هم گسیخته خواهد شد. از اینرو مسئله روابط بین میان اجزای مدرسه بیش از خود اجزا اهمیت دارد؛ مانند رابطه بین معماری و کالبد فیزیکی مدرسه با متنهای درسی، رابطه بین آیینها و رسوم مدرسهای: آیینهای رسمی یا غیر رسمی- با برنامهی درسی یا رابطه بین والدین و سازمان و مدرسه و به همین ترتیب روابط دیگری که بین مجموع اجزا وجود دارد. برای کار آمد ساختن آموزش مدرسهای نمیتوان تنها با تکیه بر برخی از اجزا، کلیت نظام مدرسهای را اصلاح کرد. ما معمولا عادت کردهایم اجزای دم دستتر و قابل تغییرتر را مداوم کنترل و دستکاری کنیم. برای مثال کتابهای درسی به عنوان یک مؤلفه قابل کنترل، تغییر و دستکاری به سادگی هراز چندگاهی بازنویسی میشوند، اما ما از این نکته غفلت میورزیم که «معماری مدرسه» نیز متن فرهنگی است که انباشته از نشانگان و رمزگان گوناگون است. دانشآموزان همان طور که کتابهای فارسی وتعلیمات مدنی را رمزگشایی و تعبیر و تفسیر میکنند، به همان ترتیب از شکل و معماری مدرسه تعبیرها و برداشتهای خود را میآفرینند. یا مسئله مهم روابط بین اجزا مدرسه که به آن اشاره کردیم «متن فرهنگی» دیگری است که دانشآموزان در درون این متن زندگی میکنند. «تجربههای زیسته» دانشآموزان از درون این متن فرهنگی و روابط بین اجزا مدرسه شکل میگیرد. به همین دلیل تجربهی گرم روابط بین اجزا شاید بیش از هر چیزی دیگری در شکل دادن به شخصیت دانشآموزان تاثیر میگذارد.
با توجه به نکاتی که توضیح دادم باید در زمینه آموزش مدرسهای به یک «نگرش کل نگر» یا چیزی که من آن را «رویکرد فرهنگی» میگویم، برسیم. رویکرد کل نگر یا فرهنگی عبارت است از فهم پدیدههای انسانی و اجتماعی با توجه به نقش و جایگاهی که آن پدیدهها در بستر کلی که در آن قرار گرفتهاند دارد. ما نمیتوانیم هیچ پدیده انسانی را به صورت امری مستقل، منتزع و مجزا فهم کنیم. آموزش در مدرسه اعم از آموزش درس ریاضی، انشا، ادبیات فارسی یا تعلیمات اجتماعی، نمیتواند بصورت مجزا و مستقل ازکل نظام مدرسهای فهم شود.
با توجه به نکاتی که تا اینجا به عنوان مقدمه مطرح شد باید از منظر فرهنگی یا کل نگر به مقولهی آموزش، یادگیری و یادهی نگاه کنیم. این که چگونه درس تعلیمات اجتماعی را یاد دهیم یا یاد بگیریم، بستگی دارد به درکی که ما از آموزش این درس یا آموزش به طور کلی داریم. اگر ما رویکرد فنی یا فن سالارانه به آموزش داشته باشیم و بر این باور باشیم که با اصلاح یا تغییر «فنون تدریس» یا حتی اصلاح تدوین و تالیف کتابهای درسی، میتوانیم امر آموزش را اصلاح کنیم، در آن صورت تحلیل و تفسیر ما از آموزش یک درس، برای مثال درس تعلیمات اجتماعی، کاملا متفاوت از هنگامی خواهد بود که ما رویکرد فرهنگی به آموزش داریم. من گمان میکنم مهمترین رویکرد غالب در نظام مدرسهای در ایران در تمام دروان گذشته قبل از انقلاب اسلامی و بعد از آن، رویکرد فن سالارانه بوده است. نظام آموزش و پرورش و مدیریت آن با توجه به اختیاراتی که در زمینه تهیه و تدوین کتابهای درسی داشته است و با توجه به اینکه تغییر یک جز بسیار آسانتر، کم هزینهتر و سریعتر از ایجاد تغییر یک پارچه در کلیت اجزای نظام آموزشی است، همواره گرایشی آشکار و پنهان به مدیریت متن درسی داشته است. یعنی به جای مدیریت همهی متن های آشکار و پنهان در نظام آموزشی، تنها متن درسی عموما در دستور کار برنامههای اصلاح و تغییر آموزش مدرسهای بوده است.
منظور من در اینجا این نیست که اجزا دیگر مدرسه تغییر نکرده است. مسلما در طی قرن گذشته، تمام اجزاء مدرسه در طول زمان به تدریح تغییر کرده است و این تغییرات تا حدودی محصول برنامههای مدیریت آموزش و پرورش بوده است، اما آن تغییرات نیز در چارچوب نگاه فن سالارانه هر کدام به صورت مستقل و مجزا انجام شدهاند. رویکرد کلنگر و فرهنگ محور بر این باور است که ما باید بتوانیم اجزا گوناگون مدرسه را به مثابه یک کل موضوع بحث و برنامههای خود قرار دهیم. هر جز مدرسه به مثابه تمام مدرسه است. هر تصمیم آگاهانه یا ناخودآگاهانه که در نظام مدرسهای اتخاذ میشود باید بتواند هر جز را به مثابه یک کل در نظر گیرد. تنها از این طریق است که میتوان به تدریج مدرسه را کار آمدتر ساخت.
• اکنون اجازه دهید وارد بحث اصلی مورد نظر ما یعنی بررسی درس تعلیمات اجتماعی شویم. درس تعلیمات اجتماعی چه اهداف و وظایف آشکار و پنهانی را در نظام آموزش مدرسهای دنبال میکند؟
درس تعلیمات اجتماعی همان طور که از عنوان آن پیدا است به زندگی روزمره جمعی و فردی ما میپردازد. ما از طریق درس تعلیمات اجتماعی تلاش میکنیم تا راه های زیستن در جامعهی امروز را به فرزندان خود آموزش دهیم، اینکه زندگی اجتماعی چیست؟نهادها و سازمانهای اجتماعی کدامند؟ جایگاه فرد در جامعه چگونه است؟ او چه نقش هایی در زندگی اجتماعی دارد؟ چه انتظارات از او میرود و متقابلا نظام آموزشی چه حقوق، امتیازات و امکاناتی در اختیار فرد میگذارد؟ درس تعلیمات اجتماعی به منظور کمک به شکل دادن به «تخیل اجتماعی» دانشآموزان ارائه میشود. تخیل اجتماعی دانشآموزان عبارت است از ذهنیت و قابلیتهای ذهنی که دانشآموزان از نظر شناختی، عاطفی و رفتاری به دست میآورند تا به کمک آن بتوانند تصویری از خود و جامعهای که در آن زندگی میکنند، بیافرینند. درس تعلیمات اجتماعی، درس یادگیریهای اجتماعی دانشآموزان است، یعنی مجموعهای از مهارتها و قابلیت های گوناگونی که دانشآموزان باید برای زندگی جامعه امروز بدست آورند تا بتوانند بعنوان یک فرد زندگی موفق، سالم و سعادتمندی داشته باشند، در عین حال بتوانند به سلامتی و سعادت دیگران و جامعه نیز کمک کنند. ما از طریق درس تعلیمات اجتماعی تلاش میکنیم تا تخیل اجتماعی دانشآموزان را در زمینه جامعه خود و در عین حال جامعه جهانی شکل دهیم؛ به ویژه که در دنیای امروز به کمک رسانهها و فرایندهای جهانی شدن دیگر هر شهروند نه تنها در جامعه خود بلکه در کلیت جهان زندگی میکند. از این رو ما از طریق درس تعلیمات اجتماعی باید بتوانیم تخیل دانشآموزان را به گونهای پرورش دهیم که بتوانند رابطه جامعه خود با را با جهان درک کنند، موقعیت خود را در جامعه جهانی بشناسند، و در عین حال دانشآموزان باید تخیل اجتماعی را بدست آورندکه بتوانند به کمک آن کم و بیش الگوها و قواعد پیش بینی پذیر رفتار اجتماعی و زندگی را در جامعه بیاموزند.
دانشآموزان به هر حال از راه های گوناگون مانند رسانهها، معاشرت مناسباتهای اجتماعی، تجربههای گوناگون اجتماعی و از جمله کتابهای درسی و درس تعلیمات اجتماعی میآموزند که چگونه جامعه را تحلیل کنند.
تخیل اجتماعی دانشآموزان نه تنها شامل تصورات آنها از جامعه و با پیشبینیهای آنها از آینده زندگی اجتماعی، بلکه شامل «شیوههای تحلیل زندگی اجتماعی» نیز میشود. مفاهیمی که دانشآموزان باید در ذهن خود بیاموزند تا به کمک آن زندگی اجتماعی را تحلیل و تفسیر کنند. آموزش «شیوه تحلیل زندگی اجتماعی» به دانشآموزان وظیفهای است که درس تعلیمات اجتماعی بر عهده دارد. دانشآموزان ما نیاز دارند برای زیستن به عنوان یک شهروند قرن بیست و یکمی، ذهن کنجکاو، پرسشگر و تحلیلگری داشته باشند. من در اینجا از واژه "زندگی اجتماعی" به عنوان یک مفهوم کلی استفاده میکنیم. اگر بخواهیم مصادیق و اجزا این مفهوم و را باز کنیم شامل مجموعه وسیعی از امور میشود: زندگی خانوادگی، زندگی اقتصادی و کسب و کار، زندگی سیاسی و مشارکت در تعیین سرنوشت جمعی، زندگی فرهنگی یعنی شیوههای تولید و مصرف فرهنگ و هنر، زندگی تاریخی یعنی شیوه تعامل با گذشته، نحوه درک از میراث فرهنگی، زندگی طبیعی یعنی شیوه تعامل با طبیعت و محیط زیست. اینها همه اجزایی از عبارت کلی زندگی اجتماعی هستند. کل نظام آموزشی وظیفه دارد از راههای گوناگون از جمله درس تعلیمات اجتماعی وظیفه دشوار شکل دادن تخیل اجتماعی دانشآموزان و شیوههای تحلیل و تفسیر زندگی اجتماعی را آموزش دهد.
• تحقق این مجموعه اهداف، وظایف و انتظارات از درس علوم اجتماعی نیازمند چه نوع بینش، دانش و مهارتهایی است؟
تحقق چنین وظیفه دشواری نیازمند دانش بسیار توسعه یافته، پیچیده، ظریف و غنی است. معلمان، مدیران، برنامهریزان و مولفان کتابهای درسی و همه کسانی که دستاندکار آموزش دروس به ویژه درس تعلیمات اجتماعی هستند، تنها زمانی میتوانند این درس را تا حدودی با موفقیت به دانشآموزان ارائه کنند که تمام اجزا مدرسه هماهنگ، ترغیب کننده و آموزش دهنده نکاتی باشند که در زمینه شکل دادن به تخیل اجتماعی دانشآموزان برای زندگی اجتماعی و شیوه های تحلیل و تفسیر آن لازم است.
باید این نکته را به یاد داشته باشیم که امروزه در نتیجه پیشرفتهایی که در زمینه برنامه درسی و مباحث آموزش در سطح ایران و جهان انجام شده است بسیاری از نکات برای ما دیگر بهصورت امری بدیهی و آشکار درآمده است. برای مثال همه ما امروزه میدانیم که با روشهای انتقال اطلاعات و تکیه بر آموزش حافظهمحور نمیتوانیم هیچچیزی را به دانشآموزان آموزش دهیم. از جمله نمیتوانیم تعلیماتاجتماعی را باتوجه به اهداف و مسئولیتهای سنگین آن به دانشآموزان یاد دهیم. این گزاره عمومی و بدیهی را دیگر نهتنها محققان آموزشوپرورش و بلکه حتّی مردم عادی نیز میدانند. مردمانی که سالیان طولانی وقت خودشان را صرف "از بر کردن" یا بهخاطر سپردن اطلاعات کتابهای درسی بهمنظور گذر از آزمونها و امتحانات مختلف تجربه کردهاند، دیگر خوب به ناکارآمدی و روش آموزش حافظهمحور پی بردهاند.
ما همچنین میدانیم که معلم تنها یکی از عوامل تأثیرگذار در فرایند یادگیری - یاددهی دانشآموزان است. همة ما از این واقعیت آگاهیم که چیزهایی که در دوران مدرسه از دوستان و همکلاسیها آموختهایم نقش تعیینکنندهای در شکلگیری تخیل ما داشته است. تجربههای مدرسه بسیار تأثیرگذارتر از امتحانات مدرسه و یا کتابهای درسی بودهاست. اغلب ما - اگر نگوییم همه - دیگر چیزی از محتوای کتابهای درسی به خاطرمان نمیآید، امّا همه ما کمابیش جزئیات فراوانی از تجربیات مدرسه داریم. بنابراین یکی از گزارههای عمومی جاافتاده برای آموزش این است که نباید معلمان را آموزگاران یکه و تنهای مدرسه بدانیم. در مدرسه همه آموزگارند، دانشآموزان، معلمان، مدیران، ناظمان کتابهای درسی، دوستان، والدین و ساختار مدرسه و معماری مدرسه، رایانهها و بسیار چیزهای دیگر.
سومین نکتهای که در زمینه آموزش برای همهما دیگر آشکار شدهاست این است که آموزش تنها زمانی اتفاق میافتد که دانشآموزان نه تنها از لحاظ عقلی و شناختی بلکه لحاظ عاطفی و احساسی درگیر آموزش شوند. آموزش تنها با هدف ایجاد تحول در وجوه شناختی یا رشد عقلانی دانشآموزان صورت نمیگیرد، بلکه دانشآموزان و یا دانشجویان زمانی میتوانند تغییرات ناشی از آموزش را در شخصیت خود تجربه کنند که وجوه عاطفی و رفتاری در کنار وجوه عقلانی و شناختی همزمان رشد کند.
آموزش باید نقش مجموعه عوامل را درنظر گیرد نه یک عامل مشخص را. اکنون ما میتوانیم درباره آموزش درس تعلیماتاجتماعی نیز همین قواعد را مبنای تحلیل خود قرار دهیم. برای آموزش درس تعلیمات اجتماعی البته باید این نکته را در نظر گرفت که تا حدودی هر درسی با توجه به محتوایش فرایندها، فضاها و فنونی ویژهای را برای آموزش میطلبد. مسلماً درس ریاضیات کمتر از درس تعلیماتاجتماعی در زندگی اجتماعی ارتباط دارد، اگرچه نباید در این زمینه مبالغه کرد و نقش ریاضیات را در زندگی اجتماعی نادیده گرفت، یا ابعاد اجتماعی ریاضیات را دستکم دانست.
اگرچه در اینجا نیز نباید جایگاه و نقش علوم را در زندگی اجتماعی و ابعاد اجتماعی علوم را دستکم گرفت. گمان میکنم این گزاره نیز مثل سه گزاره قبل از امور بدیهی شده امروز ماست: اینکه باید بین محتوای دروس و شیوههای آموزش تناسب و هماهنگی لازم برقرار باشد. همچنین باید به این نکته نیز آگاه باشیم که هر درسی دارای مزیتهای نسبی است که این مزیتهای نسبی میتواند فرایند آموزش یادگیری ویاددهی را شیرین و دلپذیر کند. دانشآموزان گاهی برای شوخی و خنده میگویند درس شیرین ریاضی؛ در لحن آنها نوعی تمسخر و شوخی نهفته است، این که ریاضیات سخت است. صفت شیرین در این جا تلخی یادگیری ریاضی را توضیح میدهد. اما واقعیت این است که میتوان هر درسی را شیرین کرد، همانطور که ممکن است آن را تلخ کنیم.
• جایگاه یک درس در جامعه و نظام آموزشی چه تاثیری در نوع نگاه و طرز تلقی دانشآموزان نسبت به لذت بخش بودن و اهمیت آن درس دارد؟
تلخی یا شیرینی آموزش به مهارتها، دانشها و روشهای آموزش از یک سو، جایگاه درسی در کلیت فرایند آموزش دانشآموزان و دانشجویان از سوی دیگر و تلقی جامعه از درس بستگی دارد.
ریاضیات علیرغم تلخی یادگیری آن بهعنوان یک درس جدی برای دانشآموزان محسوب و مطرح میشود. جدی بودن ریاضیات حاصل برداشت ما از جایگاه ریاضی در علم و دنیای مدرن است. البته همهی نظامهای آموزشی دنیا لزوما چنین برداشتی از جایگاه ریاضیات ندارند. بهطور مثال "ماساکو وا تانابه" در کتاب «پرورش هنر استدلال» - که اخیراً به فارسی نیز ترجمه شده است - نشان میدهد که درس انشا برای نظام مدرسهای ایالات متحده آمریکا از همه دروس دیگر مهمتر است حتی از ریاضیات. اهمیت جایگاه درس انشاء نیز برای دانشآموزان آمریکایی پذیرفته شده است. این اهمیت بهدلیل تلقی است که جامعه آمریکا از مفهوم خلاقیت دارد. انشاء میتواند به رشد ذهنی و تفکر خلاقه دانشآموزان کمک کند. در عین حال انشاء بهعنوان ابزار اصلی یادگیری و یاددهی مهارتهای خواندن و نوشتن است. همچنین در جامعهای که نظام آموزشی معطوف به تولید علم است، درس انشا بهعنوان راهبردی برای یادگیری مقالهنویسی اهمیت اساسی دارد. دانشآموزان قرار است در آینده مقالاتی بنویسند و در مدرسه باید برای چنین وظیفهای آماده شوند.
همچنین در جامعهای که ارزشهای فردگرایانه غلبه دارد، درس انشاء راهی برای خود بیانگری و تحقق فردیت ماست. آموزش انشاء در مدارس آمریکایی شیرین است چراکه جامعه گمان میکند انشا اهمیت دارد. اگر بخواهیم درس تعلیمات اجتماعی شیرین شود ابتدا باید در نظام آموزشی و یا فرهنگ آموزشی، اهمیت درس تعلیمات اجتماعی پذیرفته شود. ما میدانیم که امروزه در جامعة ایران و فرهنگ آموزشی ما، دروس جایگاههای متفاوتی از نظر اهمیت دارند. برخی دروس مهم، برخی مهمتر و برخی نیز کم اهمیتاند. درس تعلیمات اجتماعی معمولاً مانند درس انشا از جمله دروس مهم برای دانشآموزان ما یا حتی مدارس ما نیست. تجربه تاریخی نظام مدرسهای در ایران زمینه شکلگیری تلقیهای متفاوتی از دروس را بهوجود آورده است. به هر حال ما اکنون قریب به یک قرن است که نهاد مدرسهای مدرن را تأسیس کردهایم. در این یک قرن چیزهایی بهتدریج شکل گرفته و در فرهنگ آموزش مدرن ایرانی به صورت گزارههای بدیهی پیشفرض ذهنیت ما را شکل میدهد. برای مثال یکی از این پیشفرضها این است که انشاء درس مهمی نیست و تعلیمات اجتماعی اهمیت چندانی ندارد، و یا حتی درس ادبیات و کتاب فارسی نیز چندان مهم نیست. به بیان دقیقتر تمام دروسی که با حوزه جامعه انسان سرو کار دارند، اهمیت چندانی ندارد. تاریخ، جغرافیا، تعلیمات اجتماعی ، فارسی و انشاء از جمله این دروس هستند. در مقابل دروسی که با علم به معنای مدرن آن یعنی Scienceمرتبطاند و یا درسی که با نوعی و فنآوریها سروکار دارند و دروسی که به هر حال در نهایت در بازار دارای جایگاهی هستند و منجر به کسب درآمد میشوند، بهعنوان دروس مهم محسوب میشوند، ریاضیات، شیمی، فیزیک، علوم و دروس فنی مهماند و یا حداقل در مقایسه با دروس انسانی و اجتماعی اهمیت بیشتری دارند. خانوادهها برای دروس غیر انسانی و اجتماعی سرمایهگذاری بیشتری میکنند و دانشآموزان را ترغیب و یا گاهی وادار میکنند که دروس فنی را بهتر و بیشتر یاد بگیرند. رسانهها نیز در این زمینه به نوعی اهمیت بیشتری به دروس فنی ریاضیات- شیمی، فیزیک و علوم میدهند در جامعه نیز مؤسسات آموزشی و آموزشگاههای خصوصی باتوجه به بازار موجود برای این دروس فنّی، خدمات آموزشی ویژه ارائه میکنند. اما ما آموزشگاه درس انشا نداریم کسی برای درس تعلیمات اجتماعی معلم خصوصی نمیگیرد.
دروس انسانی و اجتماعی بهعنوان دروس درجه دوم در مقایسه با دروس درجه اول فاقد پایگاه اجتماعی هستند. این امر یعنی هویت حاشیهای یا درجه دومی دروس انسانی و اجتماعی تمام فرایند آموزش یادگیری و یاددهی این دروس را تحت تأثیر خود قرار میدهد. بنابراین ما برای بهبود آموزش تعلیمات اجتماعی پیش از هر چیزی باید تلاش کنیم تا اهمیت و ربط این درس به زندگی را به دانشآموزان- اولیا و مدرسه آموزش دهیم. تعلیمات اجتماعی قبل از آنکه نیازمند این باشد که آموزش داده شود. نیازمند آن است که آموزش آن، آموزش داده شود. برای جامعه ما و همچنین دانشآموزان هنوز این امر که باید تعلیمات اجتماعی را بیاموزند بهعنوان ضرورت زندگی و یا نوعی نیاز تعریف نشده است. در کتابهای درسی رشتههای انسانی و دروس انسانی - اجتماعی معمولاً در حد چند گزاره کلی در مقدمه کتاب چیزهایی برای توجیه اهمیت این درس میگویند، اما تنها در حد چند عبارت کلی و گذرا. در چنین شرایطی طبیعی است دانشآموزان ما نتوانند یک ارتباط عاطفی و منطقی با درس تعلیمات اجتماعی برقرار کنند. این مشکل نهتنها در مدارس بلکه در دانشگاهها نیز وجود دارد. نظام آموزش عالی کشور نیز نتوانسته است اهمیت و ربط رشتههای علوم انسانی و اجتماعی را برای دانشجویان به نحو قانعکنندهای توجیه کند. ما باید برای موفقیت در آموزش دروس انسانی و تعلیمات اجتماعی در مدارس و دانشگاهها به یک حرکت عمومی در رسانهها، مدارس، دانشگاهها و جامعه اقدام کنیم. حرکتی که بتواند برداشت تازهای از جایگاه و نقش این دروس در ذهنیت اجتماعی ما بهوجود آورد. در غیر این صورت مانند گذشته این دروس ارائه میشود، معلم هم به کلاسها میرود، کتابها نوشته میشود، دانشآموزان میلیونها ساعت عمر خود را به نام این دروس هزینه میکنند و میلیاردها تومان سرمایه مالی سرمایهگذاری میشود، اما همه این نیروها هدر میرود. ما تا زمانی که نتوانیم به نحو قانعکنندهای خود را نسبت به نیازمان به آموزش و یادگیری و یاددهی دروس انسانی و اجتماعی متقاعد کنیم همچنان صحبت کردن از آموزش این دروس بیهوده است.
• علاوه بر آنچه در مورد نگاه و طرز تلقی نسبت به درس تعلیمات اجتماعی گفتید چه موارد و نکاتی دیگری را باید مورد توجه قرارد داد تا این درس را بتوان موفقتر و جذابتر کرد؟
برای موفقیت در درس تعلیمات اجتماعی ما باید به بسیاری از نکات دیگر نیز توجه کنیم. نکاتی که عدم توجه به هر کدام از آنها میتواند تمام فعالیت آموزش را بیهوده کند. به خاطر داشته باشیم که تنها تأکید بر نقش معلم نمیتواند مشکل آموزش درس تعلیمات اجتماعی و یا هیچ درس دیگری را حل کند. علاوهبر اصلاح ذهنیت جمعی نسبت به درس تعلیمات اجتماعی، اصلاح تلقی ما از "تعلیمات اجتماعی" نیز ضروری است. ما میتوانیم محتواهای بسیار متفاوت و گاه متضادی را برای مفهوم تعلیمات اجتماعی در نظر بگیریم. اگر بخواهیم ذهنیت ما از تعلیمات اجتماعی اصلاح شود یکی از گامهای اساسی این است که محتوای این درس به گونهای باشد که به نیازهای واقعی و ضروری دانشآموزان پاسخ دهد، نیازهایی که دانشآموزان، خانوادهها و جامعه نیز آنها را بهعنوان نیاز اجتماعی بپذیرند. تا زمانی که نظام آموزشی گمان میکند که مهمترین چیزی که درسهای انسانی و اجتماعی مانند تعلیمات اجتماعی باید به دانشآموزان القا کند تنها معطوف به تربیت شهروندان متناسب با نظام سیاسی است و تنها به نیازهای سیاسی حکومت تکیه و تأکید دارد، به سختی ممکن است ما بتوانیم درسی مانند تعلیمات اجتماعی را بهعنوان یک «نیاز اجتماعی مدنی» برای همگان تعریف کنیم. باید درس تعلیمات اجتماعی ضمن توجه به نیازهای سیاسی حاکمیت، نیازهای مدنی شهروندان را نیز بهطور اساسی در نظر گیرد. این یک واقعیت بدیهی است که امروزه همه نظامهای آموزشی در جهان به هر حال تلاش میکنند از طریق نظام مدرسهای، شهروندانی سازگار با نظام سیاسی تربیت کنند اما باید در نظر داشت که شهروندان اولاً به چه شیوهای چنین تربیت سیاسی را باید بیاموزند و ثانیاً چنین تربیت سیاسی تا چه میزان و کجا باید جایگاه داشته باشد. دانشآموزان نیازهای گوناگونی دارند، تنها در صورتی ممکن است دانشآموزان و خانوادهها نسبت به نیازهای سیاسی یا تربیت سیاسی واکنش متقاعدکنندهای نشان دهند که در درسها و محتوای آن نوعی توجه همهجانبه به کلیت نیازهایشان شده باشد. به تعبیر دیگر به این نتیجه برسند که درسهایی مانند تعلیمات اجتماعی تنها یکسویه و یک جانبه قصد ندارند به شهروندانی نگاه کنند. حتّی برای من اکنون در اینجا دشوار است بخواهم به سادگی درباره اینکه چگونه تعلیمات اجتماعی باید چندسویه و کمابیش بیطرفانه به همه نیازهای اجتماعی، فرهنگی و مدنی دانشآموزان توجه کند بحث را باز کنم، چراکه ممکن است برای عدهای از برنامهریزان آموزشی ما منشأ سوءتفاهم شود. به هر حال محتوای تعلیمات اجتماعی باید بهگونهای باشد که برای مثال تکثر و تنوع فرهنگی نهفته در جامعه ایران را بهنوعی در نظر گیرد. همچنین تعلیمات اجتماعی باید بتواند بینشی کمابیش تاریخی از کلیت تاریخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایران مطرح و ارائه کند. تعلیمات اجتماعی نباید صرفاً بر محور تاریخ سیاسی تدوین یا تدریس شود. محتوای تعلیمات اجتماعی باید بتواند به نوعی ارزشهای مدرن و ارزشهای سنتی را آموزش دهد که همنشینی این دو نظام ارزشی و تعامل آنها با یکدیگر نشان داده شود.
واقعیت این است که جامعه ایران امروز مانند بسیاری از جوامع توسعهیافته دیگر تجربة خاصّ خودش از همنشینی سنتی و تجدد را دارد. درس تعلیمات اجتماعی نمیتواند یکسویه تجدد را مبنای آموزش خود قرار دهد، همانطور که نمیتواند به تجددستیزی بپردازد یا نمیتواند به جنگ سنت برود. به اعتقاد من «تجربه ایرانی تجدد» که به نوعی ترکیب و تلفیقی از سنت و تجدد است و عناصر مختلف ملی، مذهبی و مدرن با یکدیگر تلفیق شدهاند باید در تعلیمات اجتماعی ملاحظه شود. نیازهای دانشآموزان، بهعنوان نسل آیندهای که در یک جامعه رو به تجدد زندگی میکند، نباید به گونهای تعریف شود که واقعیت زندگی آنها انکار شود. به اعتقاد من ما باید دانشآموزان را آماده کنیم تا بتوانند با واقعیت اجتماعی ناشی از تعامل و همنشینی سنت و تجدد آن گونهای که در تجربهی ایرانی ما آشکار شده است آشنا شوند.
نگاه من این است، سنتستیزی نکنیم، تجددستیزی هم نکنیم. بنابراین تعلیمات اجتماعی باید بتواند این واقعیت زیستن در این چارچوب را نشان میدهد. در عین حال محتوای تعلیمات اجتماعی و دروس آن باید بهگونهای باشد که نوعی «امید اجتماعی» برای زیستن در دنیای امروز را تولید کند. انسان ایرانی در دورانهای تاریخی گوناگون از جمله دوران معاصر توانسته است به شیوة خلاقانه و فعال، تجربه خودش را از تجدد بیافریند و حافظه جمعی ما انباشته از خاطرهها، نشانهها، ایدهها و نوآوریهای گوناگون معاصر است؛ زبان ادبیات فارسی، هنرهای گوناگون سازمانها و نهادهای اجتماعی جدید، شهرنشینی، شیوه زندگی امروزی و ابعاد گوناگون زندگی فردی و جمعی ما انباشته از نوآوریهایی است که انسان ایرانی در مواجه با دنیای امروز آنها را خلق کرده است. امید اجتماعی که در تعلیمات اجتماعی باید به دانشآموزان انتقال یابد ناشی از ارائه تصویری از توانمندی ما ایرانیها در مواجهه با دنیای امروز باشد. اگر ما همچنان بر این ایدهها تأکید کنیم که جامعهای در حال گذار هستیم و یا بر این ایده که سنت و تجدد با یکدیگر در ستیزند، و نیز این ایده که ما یک کشور جهان سومی یا در حال توسعه هستیم، یا این ایده که ما غربزده و مقلدیم و مفاهیمی از این نوع که گاهی در قالب نقد واقعیت موجود بیان میشود، امید اجتماعی را در خود از بین میبریم. به اعتقاد من بحث تعلیمات اجتماعی باید بتواند نوعی «توانمندی اجتماعی» در شهروندان و دانشآموزان ایجاد کند. توانمندی یعنی مجموعه مهارت های ذهنی, عاطفی و رفتاری که امکان زیستن را در جامعه امروز برای ما فراهم سازد. بنابراین محتوای تعلیمات اجتماعی یعنی هم محتوای کتاب درسی و هم محتوای کلاس درس باید بهگونهای شکل گیرد که به سوی توانمندسازی اجتماعی دانشآموزان حرکت کند.
البته باید به این نکته نیز توجه کنیم که تعلیمات اجتماعی مانند هر درس دیگری شامل سه متن درهم تنیده است: اول متنی که در کتابهای درسی ارائه میشود؛ دوم متنی که در کلاس درس تولید میشود و شکل میگیرد و سوم متنی که در محیط اجتماعی مرتبط با آموزش خلق میشود؛ در واقع متن اجتماعی تعلیمات اجتماعی.
همانطور که در بحثهای گذشته نشان دادیم هر سه متن اهمیت دارند. اصلاح آموزش تعلیمات اجتماعی مستلزم این است که متن کتاب درسی, متن کلاسی درس و متن اجتماعی تعلیمات اجتماعی متناسب با هم تغییر کنند. منظور من از متن اجتماعی همان جایگاه تعلیمات اجتماعی در ذهنیت جمعی مردم است. منظورم از متن کلاس درس تجربه دانشآموزان از یادگیری و یاددهی در محیط کلاس درس و مدرسه است و منظور از متن کتاب درسی همان محتوایی است که مؤلفان کتابها تولید میکنند. به اعتقاد من اهمیت هر سه متن را باید در نظر داشته باشیم، گمان نکنیم که با اصلاح متن کتاب درسی میتوانیم متن کلاس درس را هم اصلاح کنیم، یا گمان نکنیم با اصلاح متن کتاب درسی و متن کلاس درس میتوانیم متن اجتماعی درس تعلیمات اجتماعی را هم تغییر دهیم، باید برای اصلاح هر سه مورد مبارزه کرد.
• اگر این سه متن کتاب درسی ،کلاس درس و متن اجتماعی را در نظر بگیریم، در این صورت روشهای آموزش و یاددهی ویادگیری چگونه باید باشد تا این درس لذت بخشتر و موثر تر ارائه شود ؟
همانطور که در مباحث گذشته اشاره کردم یادگیری و یاددهی بیش از آنکه حافظه محور باشد باید تجربهمحور شود. منظور من از تجربه، کلیّت احساس و ادراک آشکار و پنهان ما هنگام مواجهه با یک امر یا پدیده است. ما باید در نظر داشته باشیم که همه دروس از جمله تعلیمات اجتماعی برای دانشآموزان یک تجربه است. این تجربه میتواند شیرین یا تلخ، سازنده یا مخرب باشد. بنابراین باید به جای تأکید بر اینکه چه چیزی را به حافظه دانشآموز منتقل کنیم، به این بیاندیشیم که دانشآموزان چه تجربهای را در این درس باید بهدست بیآورند. تجربه دانشآموزی مهمتر از حافظه دانشآموز است. دانشآموزان در درس تعلیمات اجتماعی باید به نوعی خودآگاهانهتر زندگی اجتماعی را تجربه کنند. تمام آن ایدهها و اطلاعاتی که بعنوان دانش ضروری برای زندگی اجتماعی از طریق کتاب درسی قرار است به دانشآموزان انتقال داده شود، باید به شکل یک واقعیت اجتماعی برای دانشآموزان تجربه شود. برای مثال دانشآموزان باید کلاس درس را مانند آزمایشگاه فرض کنند که در آن مناسبات اجتماعی، چالشها و مشکلات زندگی اجتماعی، فرصتها و موقعیتهای اجتماعی، نیازها، ضرورتها و ابعاد دیگر زندگی اجتماعی دیده شود.
برای موفقیت در آموزش تعلیمات اجتماعی علاوه بر اصلاح ذهنیت جمعی و تحول در محتوای آن و همچنین تحول در بصری ساختن این درس، ضروری است که تعلیمات اجتماعی را به صورت تجربه اجتماعی به دانشآموزان یاد دهیم. منظور من از تجربه اجتماعی عبارت است از استفاده از همهی حواس دانشآموزان. من به این نکته تأکید کردم. که چشمها در دنیای امروز اهمیت پیدا کردهاند اما نباید از جایگاه قوه لامسه و تماس رو در رو، همهجانبه و تعامل در آموزش تعلیمات اجتماعی چشمپوشی کنیم.
ما معمولاً چیزهایی که در زندگی روزمره در حین ارتباطات چهره به چهره و رو در رو به دست میآوریم برای ما ماندگارتر وشیرینتراست تا چیزهایی که به واسطه یک رسانه یا واسطههای دیگر نصیب مان میشود. به نظر من برای آموزش تعلیمات اجتماعی باید دانشآموزان را به خیابانها، میدانها، شهر، سازمانها، نهادها و به عرصههای واقعی زندگی اجتماعی ببریم. کلاس درس برای آموزش درس تعلیمات اجتماعی، کافی نیست. دانشآموزان برای تعلیمات اجتماعی باید آزمایشگاههای اجتماعی متعددی را تجربه کنند.
البته لزومی ندارد برای چنین تجربهای مثلا همه را به خیابانها بکشانیم. ما ممکن است محیط مدرسه و حیاط مدرسه را به عنوان آزمایشگاه در نظر بگیریم و به گونهای تعلیمات اجتماعی را آموزش دهیم که بچهها بتوانند در درون مناسبات بین خودشان در محیط مدرسه ،ورزشگاه، محیط خانواده و یا محیطهای اجتماعی که بهطور طبیعی با آنها سروکار دارند، درسهای تعلیمات اجتماعی را تمرین کنند. باید آموزش تعلیمات اجتماعی براساس ایده «اجرای اجتماعی» تحقق یابد. منظور من از اجرای اجتماعی عبارت است از تمرین نقشهای اجتماعی گوناگون که دانشآموزان درست مانند بازیگران یا هنر پیشهها باید آن را احساس کنند. معلمان از این دیدگاه مانند کارگردانان فیلمها هستند. هر معلم باید تلاش کند تا از هر دانشآموز کلاس خود نقشی بگیرد. دانشآموزان در کلاس تعلیمات اجتماعی باید قواعد زندگی اجتماعی را بازی کنند؛ آنها باید صحنههای زندگی اجتماعی را در آمفیتئاتر کلاس درس تمرین کنند.
بنابراین به اعتقاد من استفاده از روشهای نمایشی و هنری برای اجرای درسهای تعلیمات اجتماعی به مراتب بیشتر از خواندن و یا به خاطرسپردن اطلاعات یا متنهای درسی میتواند مؤثر و مفید باشد. به گمان من ما باید به نحو خلاقانهای درس تعلیمات اجتماعی را آموزش دهیم. درس تعلیمات اجتماعی برای دانشآموزان باید چیزی شبیه نوعی اجرا در صحنه نمایش تجربه شود. از این دیدگاه دانشآموزان از همه حواس خود برای به یادگیری کمک میگیرند. قلب نیز در این بازی نقش مهمی دارد. نه فقط چشمها و گوشها و نه تنها پوست تن، بلکه قلب ما باید آماده شود تا چیزی را تجربه کند.
علاوه بر نکات مذکور میتوان از تحول در «شیوة بیانی» برای آموزش تعلیمات اجتماعی نیز سخن گفت. شیوة بیانی عبارت است از لحن کلامی که برای آموزش یک درس بهکار میرود. لحن در اینجا نقش کلیدی دارد. ما معمولاً در مناسبتهای اجتماعیوگفتوگوهای روزمره زندگی اهمیت لحن را تجربه میکنیم. مثال معروفی است که میگوید من، ما، تو، دارای دلالتهای ذهنی متفاوت هستند. یا گاهی گفته میشود. بنشین- بتمرگ و یا بفرما یک معنای آشکار اما سه معنای پنهان دارند. در همین زمینه یکی از اشتباهات جاافتاده درمورد آموزش تعلیمات اجتماعی در ایران این است که میخواهیم با نثر دانشگاهی مفاهیم اجتماعی را به دانشآموزان یاد دهیم. گویی دانشآموزان، دانشجویان دورههای دکتری درس جامعهشناسی هستند که قرار است با اندیشههای وبر، هابرماس، گیدنز و فوکو آشنا شوند. وقتی لحن و شیوه بیان ما نثر دانشگاهی است، دیگر مهم نیست محتوای سخن و درس ما از چه کسی باشد و چه سخنی، اندیشمندان خارجی باشند مثل گیدنز و هابر ماس یا جامعهشناسان ایرانی مثل دکتر شریعتی، مهم این است که به طور کلی لحن کتابهای تعلیمات اجتماعی لحن شیرین، گرم ،صمیمی و مهربانی نیست. در نتیجه با همین روشهای موجود که در آن از آموزش بصری کمتر کمک میگیریم و از آموزش مبتنی بر اجرا نیز استفاده نمیشود - و عمده تأکید ما بر استفاده از کتاب درسی و نوشتار به عنوان رسانة اصلی یادگیری و یاددهی است - حتی از ظرفیتها و قابلیتهای رسانة نوشتاری به نحو اصولی و تأثیرگذار استفاده نمیکنیم وغلبة نثر دانشگاهی در حوزة آموزش مدرسهای یکی از موانع یادگیری و یاددهی این دروس است، در این شرایط یادگیری رخ نمی دهد.
برای آموزش تعلیمات اجتماعی باید از یک زبان داستانی، تمثیلی و ادبی کمک گرفت. قرار نیست در درس تعلیمات اجتماعی ایدههای آنتونی گیدنز یا شهید مطهری را انتقال دهیم، بلکه قرار است که دانشآموزان ما با دانشها و مهارتهای ضروری برای زندگی اجتماعی آشنا شوند. این دانشها باید برای آنها دلپذیر باشد. هر متنی به تعبیر رولان بارت باید تولید لذت کند، به اعتقاد من برای متنهای مدرسهای این لذت باید به شیوه مضاعفی تولید شود. درسهای اجتماعی معمولاً بهگونهای نوشته میشوند که فاقد جذابیت بصری و لذتبخشی هستند. نهتنها در متنهای مدرسهای بلکه متنهای دانشگاهی نیز باید به شیوةای تولید شوند که برای دانشجویان، لذتبخش و گوارا باشند. یکی از دلایل حاشیه ماندن علوم اجتماعی و انسانی در نظام آموزش مدرسهای و آموزش عالی ما این واقعیت است که متنهای علوم اجتماعی و علوم انسانی لذتبخش نیستند. به عبارت دیگر این متنها نهتنها باید مفید و متناسب با نیازهای واقعی دانشآموزان و دانشجویان باشند، بلکه باید فایدهمندی و ضرورت آنها به گونهای بیان شود که دانشآموزان با لذت این متنها را تجربه کنند. برای لذتبخش کردن متنهای تعلیمات اجتماعی ما میتوانیم به میراث ادبی و هنری خودمان تکیه کنیم. برخی از بزرگترین شاهکارهای ادبی جهان به زبان فارسی تعلق دارند. ما چرا نباید از مثنوی، شاهنامه، حافظ، سعدی، بوستان و گلستان و دیگر شاهکارهای ادبی و یا شاهکارهای ادبی معاصر برای آموزش مفاهیم اجتماعی ضروری در دنیای امروز کمک بگیریم؟ چرا گمان میکنیم که دانشآموزان ما محکوم به خواندن نثرهای دانشگاهی هستند؟ نثرهایی که حتی برای دانشگاهیان نیز لذتبخش نیست.
چرا گمان میکنیم که دانشآموزان در یک فرایند «شکنجة آموزشی» میتوانند تعلیمات اجتماعی را بیاموزند. ما با روشهای مختلفی دانشآموزان را مدام شکنجه میکنیم. خواندن یک نثر دانشگاهی برای دانشآموز دوره راهنمایی و یا ابتدایی دقیقاً نوعی اعمال خشونت نمادین است، که بیسر و صدا با نام علم و یا مدرسه بر روی دانشآموزان اعمال میشود. در حالی که میتوان به کمک یک نثر ادبی و هنری خلاقه همان معانی را به دانشآموزان انتقال داد. برای مثال اینکه دانشآموزان بهعنوان شهروندان از چه حقوق و وظایفی برخوردارند، آیا باید به کمک نثرهای دانشگاهی مفهوم حقوق و تکلیف یا مسئولیت را توضیح داد، یا اینکه میتوان به کمک داستان، روایت، شعر مثل، تمثیل، به نوعی به دانشآموزان گفت که از چه حقوقی بهعنوان شهروند برخوردار است. آیا برای توضیح اینکه ما بهعنوان یک شهروند قرن بیست و یکمی در ایران باید اطلاعاتی در زمینة تاریخ یا جغرافیای خود داشته باشیم، معنیاش آن است که باید این اطلاعات تاریخی و جغرافی را لزوماً به کمک نثر مورخانهای که مورخان مینویسند و یک نثر پیچیدهای که جغرافیدانان مینویسند بیان کنیم یا اینکه میتوانیم در قالب داستان، تمثیل، شعر و روایات تشبیه استعاره و در کل یک نثر لذتبخش، حتی طنز و سرگرمکننده مفاهیم تاریخ، جغرافی و اقتصاد را به دانشآموزان منتقل کنیم. از این رو به گمان، من ما باید به یک تجدیدنظر کلی در زمینة نثر کتابهای درسی در حوزة تعلیمات اجتماعی و همهی دانشهای انسانی و اجتماعی بپردازیم.
این کار نه تنها آموزش را سادهتر و شیرینتر میکنند بلکه عملکردها و کارکردهای متن درسی را گسترده میسازد برای مثال اگر یکی از هدفهای آموزش این باشد که ما دانشآموزان را به نوعی با میراث فرهنگی خود آشنا کنیم، یک راه این است که برای آموزش میراث فرهنگی از ریاضی یا تعلیمات اجتماعی با درسهای دیگر بهکمک بگیریم. فرم بیان ادبی کلاسیک یا ادبی معاصر میتواند در اینجا به کمک کند تا کل آن میراث ادبی، فرهنگی و هنری انتقال یابد. محتوا را میتوان از چیز دیگر و اما فرم را میتوان از میراث فرهنگی انتخاب کرد. یا اگر هدف ما این است که ارزشهای دینی و اخلاقی را به دانشآموزان منتقل کنیم، لزومی ندارد که دانش آموزان تنها در درس تعلیمات دینی با دین آشنا شوند. دراینجا میتوان به نوعی هنگام آموزش تعلیمات اجتماعی یا درسهای دیگر با تعبیر در شیوه بیان یا نثر این کار را کرد. اگر بنا داریم که دانشآموزان ما نوعی عرق ملی یا حس وطنخواهی داشته باشند باید به نحو لذتبخشی وطن، ملیت، ادبیات و هنرهای ما را در درسهای مختلف و در زندگی روزمره مدرسهای تجربه کنند. نمیتوان از دانشآموزان انتظار داشت که در کلاس درس و متن درسی دائماً شکنجه شوند و با اشکال مختلف خشونت نمادینی که نثر کتابهای درسی دارند روبهرو شوند اما از طرف دیگر همچنان حس تعلق خاطر به میراث ادبی ، هنری یا به طور کلی میراث فرهنگی را تجربه کنند.
از این رو براساس رویکرد کلگرا یا فرهنگ محور باید متن درسی را از لحاظ سبک نگارش و فرم بیانی بهگونهای تغییر داد که با کلیت میراث فرهنگی و فرهنگی ایرانی همخوانی داشته باشد.
دیده شدن در دنیای امروز بیش از شنیده شدن یا خوانده شدن اهمیت دارد. در دنیایی که هر روز بصریتر میشود و اهمیت چشمها روز به روز به کمک تلویزیونها و فیلمها افزایش مییابد، در دنیایی که دائماً چشمهای تربیت میشوند تا حساستر باشند، در چنین دنیایی زندگی اجتماعی را باید به گونهای آموزش دهیم که بتوان به کمک چشم آنها را تجربه کرد.
در کلاس درس تعلیمات اجتماعی که چشمها نقشی نداشته باشند، گوشها نیز از شنیدن ناتوانند. به گمان من برای آموزش تعلیمات اجتماعی باید از تجربه دیدن کمک بگیریم، فیلمها، عکسها و محصولات بصری یا متنهای بصری اهمیت بیشتری باید در کلاس درس پیدا کند. ما کمکم در حال حرکت به سوی جامعهای هستیم که واژگان بهویژه کلمات مکتوب اهمیتشان را دارند کمکم از دست میدهند. در دنیای کتابها و مطبوعات گفته میشود تلاش کنید تا از مینیمالزیم یا کوتاهنویسی استفاده کنیم. هر روز گفته می شود که خوانندگان حوصلة خواندن ندارند، بنابراین نویسنده موفق کسی است که بتواند در کوتاهترین عبارات بلندترین معنا را بیان کند.
معنای ضمنی مینیمالزیم این است که واژهها دیگر نمیتوانند مانند گذشته شیرین باشند. حجمشان را کم کنید تا مزاحم ذهن ما نشوند و جلوی دست و پا را نگیرند. اما برعکس، دنیای تصویر روز به روز در حال بزرگتر شدن است. هر روز برتعداد تلویزیونها و شبکههای ماهوارهای و غیرماهوارهای افزوده میشود. دوربینهای عکاسی از طریق موبایلها و تلفنهای همراه مانند ساعت مچی و کمربند بخشی از تجهیزات انفرادی ما شدهاند. همه در حال تولید تصویریم. از این رو به گمان من در دنیای بصری شده امروز ضرورت دارد تعلیمات اجتماعی که با تصاویر اجتماعی زندگی ما سر و کار دارد و هدف آن شکل دادن به «تخیل اجتماعی» ماست، بصری تر شود. من حتی میتوانم توصیه کنم به جای کتاب درسی تعلیمات اجتماعی از یک فیلم استفاده کنیم و این کتاب را به صورت لوح تولید و ارائه کنیم.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن