دانش آموزی

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

آرایه سجع چیست ؟ و چند مثال

بازديد: 207

 

«سجع» در لغت به معنی با قافیه سخن‌گفتن است.

در اصطلاح ادبیات، یکی از آرایه‌های ادبی است که در آن از کلمات هم‌آهنگ در متن استفاده می‌شود.

سجع چیست؟

به عبارت دیگر هنگامی که پایان جملات از نظر وزن یا حرف آخر یا هر دو، هم‌آهنگ باشند از آرایه سجع استفاده شده است.

در حقیقت سجع در نثر، معادل قافیه در نظم است.

نکته: کلماتی که در تعداد حروف و زمان بیان‌کردن کلمات مساوی باشند کلمات «هم‌وزن» می‌باشند.

نکته: به حرفی که در پایان کلمه قرار گرفته «حرف‌رَوی» گفته می‌شود. اگر حرف‌روی کلمات با هم یکی باشد، قافیه یا سجع وجود دارد.

نکته: به کلمات هماهنگ «ارکان سجع» و به موسیقی بین کلمات «سجع»، به جمله‌ای که دارای آرایه سجع باشد، «مسجع» و به جمله‌هایی که در ادامه جمله آمده و دارای کلمات هم‌آوا می‌باشند «قرینه» گفته می‌شود.

انواع سجع با مثال

سجع براساس یکسانی در وزن یا حروف آخر یا هر دو به سه نوع تقسیم می‌شود:

۱- سجع متوازن

هنگامی که پایان جملات فقط در وزن هم‌آهنگ باشند از آرایه سجع متوازن استفاده شده است.

مثال برای سجع متوازن:

نصرالله منشی در مقدمه کلیله و دمنه می‌گوید: «دین بی‌ملک ضایع است و ملک بی‌دین باطل.»

دو کلمه «ضایع» و «باطل» در وزن هم‌آهنگ هستند (سجع متوازن).

۲- سجع مطرف

هنگامی که پایان جملات فقط در حرف آخر (حرف‌روی) یا حروف آخر یکسان باشند، از آرایه سجع مطرف استفاده شده است.

مثال برای سجع مطرف:

در گلستان سعدی می‌خوانیم: «دوستی را که به عمری فرا چنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند».

دو کلمه «آرند» و «بیازارند» در حروف آخر یکسان هستند (سجع مطرف).

۳- سجع متوازی

هنگامی که پایان جملات هم در وزن و هم در حرف یا حروف آخر یکسان باشند، از آرایه سجع متوازی استفاده شده است. ارزش موسیقیایی سجع متوازی نسبت به دیگر انواع آن بیشتر است.

مثال برای سجع متوازی:

در گلستان سعدی می‌خوانیم: «باران رحمت بی‌حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی‌دریغش همه جا کشیده».

کلمات «رحمت» و «نعمت»، «همه را» و «همه جا» و همچنین «رسیده» و «کشیده» در وزن و حروف آخر یکسان هستند (سجع متوازی).

نکته: وقتی آرایه‌های دارای سجع متوازی پشت سر هم قرار گیرند، «آرایه ازدواج» داریم.

مثال:

در گلستان سعدی می‌خوانیم: «بخت بلندت یار بود و چشم بختت بیدار که به صحبت پیری افتادی پخته پرورده جهاندیده آرمیده گرم و سرد چشیده نیک و بد آزموده که حق صحبت بداند

کلمات «پخته»، «پرورده»، «جهاندیده»، «آرمیده»، «گرم و سرد چشیده» و «نیک و بد آزموده» دارای آرایه ازدواج هستند.

همچنین:

شبی و شمعی و جمعی چه خوش بود تا روز

نظر به روی تو کوری چشم اعدا را

سعدی در این بیت نیز با استفاده از کلمات «شمعی» و «جمعی» از آرایه ازدواج استفاده کرده است.

 

نکته: انواع سجع را به طور خلاصه می‌توان اینگونه بیان کرد:

سجع متوازن: فقط در وزن یکسان

سجع مطرف: فقط در حرف‌روی یکسان

سجع متوازی: هم در وزن و هم در حرف‌روی یکسان

تفاوت سجع و جناس

شباهت لفظی بین کلمات نشان از کاربرد آرایه‌های سجع و جناس دارد اما این دو آرایه تفاوت‌هایی هم با یکدیگر دارند:

در جناس دو کلمه از نظر ظاهر کاملاً شبیه هم هستند یا در یک حرف با هم تفاوت دارند ولی در معنی متفاوت هستند؛ در حالی که در سجع کلمات از نظر ظاهری کاملاً متفاوت هستند.

تفاوت دیگر این دو آرایه در کاربردشان است، کاربرد جناس در شعر است؛ در حالی که سجع در شعر و نثر کاربرد دارد.

مثال:

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

خیام (از آرایه جناس در کلمات «گور» استفاده شده؛ اولی به معنای گورخر و دومی به معنای قبر است)

ترصیع، موازنه، تضمین المزدوج، مزدوج

تکرار سجع در متن باعث پیدایش آرایه‌های دیگری مثل ترصیع، موازنه، تضمین‌المزدوج و مزدوج می‌شود.

ترصیع: هنگامی که بین کلمات دو جمله نظیر به نظیر سجع متوازی وجود داشته باشد، ترصیع داریم:

ای کریمی که بخشنده عطایی و ای حکیمی که پوشنده خطایی. (مناجات‌نامه خواجه عبدالله انصاری)

کریم با حکیم، بخشنده با پوشنده و عطا با خطا هم‌آهنگ هستند.

 

موازنه: هنگامی که بین کلمات دو جمله نظیر به نظیر سجع متوازن وجود داشته باشد، موازنه داریم:

ای اژدهای چرخ دلم بیشتر بخور

وی آسیای چرخ تنم تنگ‌تر بسای (مسعود سعد سلمان)

تضمین‌المزدوج: هنگامی که در پایان دو جمله، سجع مطرف یا متوازی وجود داشته و همچنین در اواسط جملات نیز انواع سجع وجود داشته باشد، تضمین‌المزدوج داریم:

فلان به سیرت گزیده و عادت پسندیده، معروف است و به ‌خدمتکاری دولت و طاعت‌داری حضرت موصوف.

مزدوج: هنگامی که سجع بین جملات فقط در یک یا دو مورد اختلاف هجایی باشد، مزدوج داریم:

هر که بر زیردستان نبخشاید، به جور زبردستان گرفتار آید. (گلستان سعدی)

مثال برای سجع

پادشاهی او راست زیبنده، خدایی او راست درخورنده، بلندی و برتری از درگاه او جوی و بس. (جهانگشای جوینی)

در این مثال کلمات «زیبنده» و «درخورنده» حروف آخر یکسانی دارند، پس در این جمله آرایه سجع مطرف به کار رفته است.

✽✽✽

آنکه از جمال عقل محجوبست خود بنزدیک اهل بصیرت معذور باشد. (کلیله و دمنه)

در این مثال کلمات «محجوب» و «معذور» دارای وزن یکسانی هستند، پس در این جمله آرایه سجع متوازن به کار رفته است.

✽✽✽

من ز سلام گرم او آب شدم ز شرم او

وز سخنان نرم او آب شوند سنگ‌ها (مولانا)

 

در این بیت کلمات «گرم»، «شرم» و «نرم» دارای وزن و حروف یکسان هستند، پس این بیت دارای سجع متوازی است.

✽✽✽

ابرِ آذارند و نمی‌بارند و چشمه آفتاب‌اند و بر کس نمی‌تابند. بر مرکبِ استطاعت، سواران‌اند و نمی‌رانند (گلستان سعدی)

در این مثال، «آذارند» و «آفتابند» با هم و «نمی‌بارند» و «نمی‌تابند» و «نمی‌رانند» با هم سجع متوازی دارند.

✽✽✽

الهی نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان. (مناجات‌نامه خواجه عبدالله انصاری)

«جواز» و «جهاز» و همچنین «امان» و «عیان» سجع متوازی دارند.

✽✽✽

سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند. (گلستان سعدی)

«بگشادند» و «بنهادند» سجع متوازی دارند.

✽✽✽

هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید. (گلستان سعدی)

«بشوید» و «بگوید» سجع متوازی دارند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 19 شهریور 1403 ساعت: 19:40 منتشر شده است
نظرات(0)

آموزش مراحل انجام یک تحقیق دانش آموزی

بازديد: 131

مراحل انجام یک تحقیق دانش آموزی

۱-    انتخاب  موضوع خوب و متناسب با رشته ی تحصیلی :

موضوع باید  ساده ، کوتاه ، روان و جزئی نه کلی ، به روز و جدید باشد  و چند پهلو نباشد ، و قابل تحقیق و با منابع کافی موجود باشد .

۲-   تهیه جلد :

طلق با شیرازه  و یا روکش مقوایی ( صحافی شده و رونویس )  یا فنر بندی شده  باشد.

۳-  عنوان تحقیق :

یعنی موضوع ،  نام محقق ؛ شماره پرسنلی یا دانش آموزی ، معلم یا استاد راهنما ، نام مدرسه ، مدرک تحصیلی و رشته ،  تاریخ و شهرستان .  اگر صحافی است  روی جلد  صحافی  باشد ( زرکوب )  و اگر طلق شفاف است روی کاغذ بعد از طلق قرار گیرد .

۴-   نام خدا

۵-   موضوع مقاله یا تحقیق در یک صفحه ( همانند جلد ، اما در یک کاغذ سفید )

۶-   تقدیم :  به پدر ، مادر ، ائمه معصومین ، شهدا ، اساتید ، مدیر و معلم و …

۷-  تشکر و قدردانی : از همه کسانی که در اجرای آن به شما کمک کردند .

۸-  پیشگفتار : یک صفحه اشاره  کلی به ضرورت و اهمیت انجام کار تحقیق و انگیزه انتخاب موضوع .

۹-    چکیده ی تحقیق :

همان خلاصه ی تحقیق است ، معمولاَ در یک یا دوصفحه شامل  موضوع تحقیق ، روش جمع آوری اطلاعات ، اهمیت کار ، مختصری از یافته های مهم تحقیق « متن»، هدف تحقیق و نتایج حاصله از تحقیق ، تعریف واژه های کلیدی ،  پیشنهادات و محدودیت های تحقیق  بیان می شود .

۱۰-      فهرست مطالب :  ۱- کلی ( فصل )  ۲- جزئی ( تیتر ) +  فهرست ضمائم : جدول، عکس ، نقشه ، پوستر

۱۱-       عناصر ( اجزای ) متن :شامل  فصل اول  :

الف –  مقدمه : شامل تکرار موضوع تحقیق ، تعریف موضوع ، ارائه روش تحقیق ( کتابخانه ای ، میدانی و آماری یا مشاهده و مصاحبه و…) و بیان مسئله یا سؤال یا سؤالات تحقیق

ب- هدف  و انگیزه  تحقیق :  چه هدف و چه انگیزه ای شما را در انجام تحقیق واداشت ( یک صفحه )

ج –  اهمیت و ضرورت تحقیق : ( یک صفحه )

د-  اهداف کلی تحقیق : در یک یا دو پاراگراف نوشته شود .

ه-  تعاریف واژه های کلیدی : هر واژه یا اصطلاحی که در متن است و منابع استفاده شده ، در پاورقی نوشته شود .

۱۲-  فصل دوم  :

پیشینه یا ادبیات  تحقیق :

دیگران مقالات یا مطالبی را ارائه کرده اند ، خلاصه آن در یک صفحه بنویسید با مشخصات نویسنده یا معرفی کتاب ها در این راستا یا مجلات و روزنامه ها .

۱۳ –  فصل سوم :

روش اجرای تحقیق  : شامل

الف – مقدمه  ب-  روش اجرای تحقیق   ج –  جامعه  آماری    د- نمونه  ی آماری   ه –  ابزار تحقیق    و –  شیوه تجزیه و تحلیل  آماری .

۱۴- فصل چهارم :

تجزیه و تحلیل آماری :  ( یافته های آماری ) و تحقیق . چنانچه از روش های کتابخانه ای  استفاده می شود : متن های  مهم ، واژه ها و  لغات شکل پانویس در پایین صفحه  داشته باشد به همراه آدرس دقیق نام نویسنده ، نام کتاب ، جلد ، صفحه ، سال انتشار .  متن ها پاراگراف بندی شده باشد و در هر صفحه چند پاراگراف باشد .  در هر پاراگراف : رسم الخط و نشانه گذاری  انجام شود

۱۵- فصل پنجم :

پیشنهادات :   در قالب موضوع و اظهار نظر و بیان محدودیت ها و مشکلات و راه حل ها

۱۶-  خلاصه  مراحل انجام کار و نتیجه گیری

۱۷-  فهرست منابع : کتاب ها : ( نویسنده ( نام خانوادگی – نام) ، نام کتاب ، محل انتشار ، سال ، ناشر و …) و سایت های  اینترنتی  : آدرس کامل سایت  به همراه صفحات مربوطه که به طور کامل در انتهای صفحه یا  در محل سرچ دیده می شود . و مجلات و روزنامه ها با ذکر نام و شماره و صفحه و سال و …

۱۸- ضمائم : شامل عکس ، پوستر ، نقشه ، نمونه فیش ، جدول ، پرسشنامه و …

فونت  تایپ کامپیوتری  :     تیتر  ۱۶ برای عنوان ها و   لوتوس ۱۴  برای متن   پیشنهاد می شود .

انشا الله  با  انجام کامل مراحل یک تحقیق جامع و کامل در  کسب امتیازات کامل و  لازم و رتبه های مناسب در مسابقات مقاله و تحقیق شاهد شکوفایی و اعتلای فرهنگ  تحقیقاتی منطقه باشیم و بتوانیم افرادی که در این زمینه  فعالیت دارند را از افرادی که با رونویسی و کپی برداری  از آثار دیگران  هستند را  شناسایی و تفکیک و جدا سازیم و اقدامات قانونی برای آنان انجام دهیم .

مراحل انجام یک تحقیق علمی:

اهمیت بنیادی روش شناسی آماری وقتی به بهترین وجه درک می شود که، در پرتو فرآیند عمومی کسب آگاهی، که گاهی روش علمی نامیده می شود، به آن بنگریم.

هرچند پژوهش علمی دارای ساختمان بندی دقیقی نیست ولی می توان آن را چنین توصیف کرد که فرآیندی است از بدل مساعی، به این منظور که قواعد پنهان در پدیده ای را که به صورت دنیای مغشوشی به نظر می رسد، کشف کند.

خصوصیات فرآیندهای کسب آگاهی به اندازه انواع زمینه های تحقیق، گوناگون هستند، بعضی از مراحل اساسی که هستة اصلی اکثر تحقیقات علمی را تشکیل می دهند، فهرست وار در زیر ذکر می گردند.

۱-مشخص کردن هدف

۲- جمع آوری اطلاعات

نحوه جمع آوری اطلاعات

میزان جمع آوری اطلاعات

۳- تجزیه و تحلیل داده ها در محل

تلخیص و توصیف ویژگیهای برجسته داده ها

کسب اطلاعات با انجام محاسبات و ارزیابی ملزومات تازه

۴-بیان یافته ها در محل

هر گاه دانش فعلی دربارة موضوع مورد نظر کافی نباشد، روشهای تحقیق برای افزایش آگاهی از موضوع مورد توجه قرار می گیرند.

مشخص کردن هدف :

امر تحقیق ممکن است بیشتر معطوف به هدفهای مشخصی باشد. از قبیل اثبات یک نظریة جدید یا بررسی دقیق نظریة موجود، از این لحاظ که تا چه میزانی نتایج منطقی حاصل از آن به وسیلة یافته های واقعی تأیید می شود.

در بعضی موارد ممکن است هدف تحقیق فقط این باشد که پایه ای برای اطلاعات به دست آید که به طور دقیق منعکس کنندة وضع جاری امور باشد. مثلاً، می توان ارقام مربوط به مقادیر پولی را که دانشجویان بابت مسکن می پردازند، برای مطالعة این قسمت از مخارج دانشجویان گردآوری کرد و در بعضی دیگر از موارد، هدف تحقیق ممکن است بسیار جامع تر باشد و نه تنها شامل کسب ادراکی از عوامل عمل کننده در محیط، بلکه همچنین شامل تعیین امکانات کاربرد آنها در کنترل یا اصلاح بعضی جوانب یک پدیده باشد.

مثالی از این گونه اهداف عبارتست از کسب اطلاع از جنبة شیمیایی ضایعات یک کارخانه، برای تصفیة آب رودخانه ای که در کنار کارخانه واقع است و آغشته به این ضایعات است.

جمع آوری داده ها :

در هر تحقیقی، تهیة اطلاعات واقعی با توجه به منظوری که از تحقیق داریم، اهمیت اساسی دارد. فرآیند گردآوری اطلاعات، ممکن است فعالیتهای بسیار متنوعی از قبیل آزمایشهای پیچیده در شرایط کنترل شده، بررسی های اجتماعی، اقتصادی، نظرخواهی، یا حتی بررسی تاریخی را در بر گیرد. امروزه که وسایل نگهداری اطلاعات بسیار پیشرفت کرده و مکانیزه شده است، زیاد شدن کمیت مشاهدات، واقعیتی در زندگی است.

اطلاعات، نوعاً به صورت داده هایی جمع آوری می شوند که اندازه های عددی بعضی از مشخصه ها یا شرحی از صفات کیفی افراد یا عناصر تحت مطالعه، و یا هر دو هستند.

تجزیه و تحلیل داده ها:

داده ها که به وسیله ی ‌روشهای مناسب آزمایش یا مشاهده گردآوری می شوند، به عنوان منبع اساسی برای کسب معلومات جدید دربارة پدیده مورد مطالعه، به کار می روند.

بعد از جمع آوری داده ها، لازم است که مجموعة داده ها را بررسی نموده و اطلاعات مربوط به موضوعاتی را که در مرحلة مشخص کردن هدفها مطرح می شوند، استخراج کنیم. تجزیه و تحلیل دقیق داده ها، برای بررسی معلومات حاصلة جدید و تعیین نقاط ضعف و قوت آن، ضروری است.

بیان یافته ها :

مفاد اطلاعاتی که از داده ها حاصل می شوند، با توجه به هدفهایی که در مرحله ی  اولیه ی  تحقیق مشخص شده اند، ‌مورد بررسی قرار می گیرند.

تحلیل داده ها برای پاسخگویی به سؤالاتی از این قبیل طرح ریزی می شود ، ” از شواهدی که به وسیلة این داده ها فراهم می آید، چه نکات کلی دربارة پدیدة تحت مطالعه می توان استخراج کرد؟” ”آیا حدس یا نظریة موجود با داده ها در تناقض است؟” ، ” آیا داده ها نظریه ی جدیدی را برای توضیح پدیده ی  تحت مطالعه القا می کنند؟” نتایج تجزیه و تحلیل داده ها برای جوابگویی به این سؤالات، و نیز سنجش میزان عدم قطعیتی که در جوابها وجود دارد، به کار گرفته می شوند و آگاهی حاصل غالباً به صورت ارائه اصلاحاتی در نظریة موجود بیان می شود که این خود، ممکن است مستلزم بررسی بیشتری از طریق گردآوری و تجزیه و تحلیل واقعیات باشد.

بنابر ماهیت اساسی کسب اطلاع، نوعاً تکرار این دور به شکلهای مختلف است. بندرت ممکن است که حقیقتی در یک یا چند بار تکرار این دور پنهان بماند و تغییر شرایط در بسیاری از زمینه ها ایجاب می کند که فرآیند تکرار، تداومی بی انتها داشته باشد.

شیوه نگارش مقالات علمی

با آنکه مقاله های علمی انواع مختلفی دارد اما اصول کلی تدوین این نوع مقالات بسیار شبیه به یکدیگر است .آنچه در ذیل می آید قالب و فرم کلی یک مقاله پژوهشی است که برای ارائه به مجلات علمی ـ پژوهشی یا علمی ـ ترویجی یا همایش ها و سمینارهای علمی باید از جانب پژوهشگران رعایت شود.

بخش های اساسی یک مقاله علمی به ترتیب عبارتند از :

عنوان ،اسامی نویسندگان ،چکیده، مقدمه،پیشینه تحقیق، روش تحقیق، نتایج، بحث و نتیجه گیری و منابع . که در ذیل به توضیح مختصر هریک از آنها پرداخته شده است .

عنوان

عنوان مقاله باید متناسب با موضوع، اهداف و نتایج پژوهش باشد و بتواند موضوع پژوهش را به طور خلاصه برای خواننده ارائه کند.شامل کلمات یا عبارات اضافه نباشد و حتی المقدور از یک سطر بیشتر نباشد و تا حد امکان جامع و مانع باشد.

اسامی نویسندگان

اسامی نویسندگان معمولاً در زیر عنوان مقاله درج می شود .در کشور ما مرسوم است که عنوان دانشگاهی با رتبه علمی نویسنده به صورت زیرنویس نوشته شود.

چکیده

عصاره مقاله پژوهشی است که با خواندن آن اطلاعات اساسی در خصوص پژوهش به خواننده منتقل می شود .معمولاً بین ۱۵۰ تا ۴۰۰ کلمه است (از نیم تا یک صفحه). در چکیده ابتدا موضوع و یا هدف پژوهش در حداکثر دوسطر توضیح داده می شود.آنگاه روش پژوهش که شامل جامعه، نمونه،روش اجرا، زمان و مکان اجرای پژوهش و ابزار جمع آوری داده ها است مجموعا در حداکثر سه تا چهار سطر توضیح داده می شود و آنگاه شرح تحلیل یا نتایج کلی پژوهش در دو تا سه سطر انجام می گیرد.

مقدمه

نکات اصلی و کلیدی که باید در مقدمه یک مقاله پژوهشی مورد توجه قرار بگیرد عبارتند از موضوع یا مساله پژوهش ، پیشینه پژوهش وهدف از انجام پژوهش که باید به صورت ساده و روشن ارائه شوند در واقع نویسنده باید در مقدمه به موارد ذیل به صورت شفاف بپردازد.

۱- هدف از انجام پژوهش ۲- تعریف دقیق اصطلاحات و مفاهیم بکار رفته در پژوهش ۳- پیشنه پژوهش ( شامل مبانی نظری و تحقیقات انجام شده قبلی در زمینه پژوهش که در آن نقاط قوت و یا احیاناً ضعف این پژوهش ها تحلیل شود و چگونگی ارتباط آنها با تحقیق حاضر مشخص گردد و تفاوت تحقیق حاضر با آنها تبیین شود) ۴- سوالات یا فرضیاتی که تحقیق در پی پاسخ گویی به آنها است

روش

این قسمت از یک مقاله پژوهشی شامل توضیح در مورد نوع تحقیق (هم از جهت هدف در نظر گرفته شده برای پژوهش و هم از نظر روش انجام پژوهش)، جامعه و نمونه و روش نمونه گیری، ابزار تحقیق و روشن نمودن میزان روایی و پایایی ابزار و توضیح در خصوص چگونگی مراحل انجام پژوهش است.

نتایج تحقیق

در این بخش نویسنده باید موارد ذیل را به صورت دقیق و خلاصه تبیین کند

۱- یافته های حاصل از پژوهش ۲- بیان یافته ها به شیوه ای دقیق و روشن ۳- تحلیل این نکته که آیا نتایج بدست آمده پاسخگوی سوالات یا فرضیات تحقیق هست یا خیر ۴- مشخص نمودن یافته های مهم حاصل از این پژوهش

بحث و نتیجه گیری

در تدوین این بخش از مقاله باید به مباحث زیر به صورت دقیق و خلاصه پرداخته شود.

۱- ذکر اهداف انجام پژوهش ۲- تبیین میزان ارتباط یافته های حاصل از پژوهش با اهداف در نظر گرفته شده از انجام پژوهش ۳- تعمیم پذیری یافته های پژوهش ۴- مقایسه یافته های پژوهش با پژوهش های قبلی و ذکر دلایل احتمالی برای توافق یا عدم توافق بین نتایج ۵- محدودیت های پژوهش ۶ – پیشنهاد برای پژوهش های آینده در این خصوص و بالاخره ۶ – نتیجه نهایی که از پژوهش حاصل شده است.

منابع

در هر پژوهشی به منظور تبیین موضوع پژوهش در هریک از قسمتهای پژوهش از جمله در مقدمه ، پیشینه نظری ، نوع پژوهش و ابزار پژوهش و روایی و پایایی ابزار ، نظرات و یافته های پژوهشی سایر پژوهشگران نیز به عنوان شاهدی بر مدعا آورده می شود .که در این حالت می بایست نام خانوادگی نویسنده یا نویسندگان و تاریخ انتشار اثر اعم از کتاب ،مقاله و یا پایان نامه در پرانتز و بلافاصله بعد از مطلب استفاده شده آورده شود .در واقع یکی از ملاک های ارزشیابی یک مقاله علمی چگونگی استفاده از منابع دسته اول و به روز است .هر چه غنای علمی منابع استفاده شده در مقاله بیشتر و بهتر باشد مقاله از استحکام علمی بیشتری برخوردار است . هنگامی که نام نویسنده و تاریخ انتشار اثری در پرانتز ذکر می شود باید در بخش پایانی مقاله ، فهرست منابع به ترتیب حروف الفبا ارائه شود در صورتی که از یک نویسنده چندین اثر در یک مقاله مورد استفاده قرار بگیرد برای شناسایی منبع باید از شماره های ۱و۲و… یا حروف الفبا الف،ب،… استفاده شود . نحوه نگارش منبع در مقالات معمولاًً مشابه است در ذیل چگونگی این نگارش برای مقالات، کتابها، کتابهای ترجمه شده ،پایان نامه ها و مقالات ارائه شده در کنفرانسها آورده شده است .

نحوه نگارش مقاله ها در فهرست منابع

نام خانوادگی،نام و یا حرف اول نام (سال انتشار مقاله)، عنوان مقاله، نام مجله ،شماره مجله، صفحه شروع و پایان مقاله

طباطبایی، فرزانه (۱۳۸۵)، آسیب شناسی تربیت دینی دانش آموزان مدارس شهر تهران، دانشور رفتار۲۱، صص۵۴-۴۳

اگر مقاله بیش از یک نویسنده داشته باشد.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 19 شهریور 1403 ساعت: 19:36 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق در مورد گوگرد

بازديد: 155

تاریخچه:

نام معمول گوگرد در زمان­های گذشته brimstone بوده است که به معنی سنگی است که می­سوزد . آقای بیکان روش ساخت باروت سیاه با استفاده از گوگرد را کشف کرد. با این وجود، چینی­ها و عربها در سال­های قبل توانسته بودند ترکیبات آتش­زا را با استفاده از گوگرد بسازند. آنتوان لاوازیه اثبات کرد که گوگرد، یک عنصر پایه است. گوگرد در سال 1809، رسماً به عنوان یک عنصر پذیرفته شد .  

خصوصیات شیمیایی:

گوگرد می­تواند به یون­های فلزی چسبیده و تولید سولفیدهای معدنی متعددی گوگرد براحتی به اکسیژن چسبیده و تولید یون سولفات (SO4-2) می­نماید. 

خصوصیات فیزیکی:

گوگرد عنصری غیر فلزی دارای رنگ زرد لیمویی روشن بوده و ماده­ای بسیار نرم است. سختی گوگرد برابر 2 در مقیاس موهس می­باشد. هدایت گرمایی گوگرد بسیار پایین میباشد.گوگرد در دمای 108 درجه سانتی­گراد شروع به ذوب شدن می­کند و براحتی و با شعله آبی میسوزد.

خصوصیات مکانیکی:

محققین برای تثبیت و پایدار نمودن خاک از تثبیت کنندههای مختلف استفاده میکردند یکی از این مواد که میتوان برای بهبود خواص فیزیکی و مقاومتی خاک استفاده کرد گوگرد میباشد . گوگرد در حالت مذاب به مایع چسبنده ای تبدیل میشود سیمان گوگردی به ترکیبی از گوگرد مذاب و ماده افزودنی گفته میشود .

 سایر خصوصیات:

ظاهر این نافلز به رنگ زرد کمرنگ میباشد که بسیار سبک و نرم است. این عنصر به هنگام ترکیب با هیدروژن بوی مشخصی دارد که مشابه بوی تخم مرغ فاسد شده میباشد. گوگرد با شعله آبی رنگ میسوزد و بوی عجیبی از خود ساتع میکند. گوگرد در آب حل شدنی نیست ولی در دی سولفید کربن حل میشود. حالتهای معمول اکسیداسیون این عنصر -2و+2و+4 و +6 میباشد. گوگرد در تمام حالتهای مایع جامد و گاز شکلهای چند گانه دارد که ارتباط بین آنها هنوز کاملا درک نشده است. گوگرد کریستالی به صورت حلقه گوگردی S8 نشان داده میشود.

 

کاربردها:

کاربرد آن برای ساخت ترکیبات شیمیایی و فرآورده‌های میانی در چرخه صنعت است. بیشترین مصرف گوگرد در سال‌های پیشین در صنایع کشاورزی و تهیه کودهای فسفاتیک بوده‌است .گوگرد یکی از اجزای باروت می‌باشد.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 11 شهریور 1403 ساعت: 12:14 منتشر شده است
نظرات(0)

زندگینامه شکوه قاسم‌نیا

بازديد: 161
زندگینامه شکوه قاسم‌نیا

 

زندگینامه شکوه قاسم‌نیا

شکوه قاسم‌نیا شاعر و نویسنده کودکان زاده ۱۳۳۴ در تهران است او  از نویسندگان مطرح در حوزه  ادبیات کودک و نوجوان می باشد که تاکنون نزدیک به ۴۰۰ داستان و ترانه برای کودکان نوشته است.

او کار ترانه‌سرایی را از سال ۱۳۵۸ و کار نویسندگی برای کودکان را از سال ۱۳۵۹ با نوشتن در مجلهٔ کیهان بچه‌ها آغاز کرد. او تا کنون ۱۵۰ عنوان کتاب کودک نوشته‌است.

وی برای تألیف داستان بلند «هلی فسقلی در سرزمین غول‌ها» و اشعار کتاب «کلاغه به خنده افتاد» در یازدهمین جشنوارهٔ کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دو دیپلم افتخار دربخش شعر و داستان گرفت. «هلی فسقلی در سرزمین غول‌ها» نیز موفق به دریافت جایزه کتاب سال کودک و نوجوان در بخش داستان کودک شد. قصه‌های شیرین هزارو یک شب یکی از آثار او است. اولین رمان وی با عنوان کاش یکی قصه‌اش را می‌گفت در سال ۱۳۹۶ منتشر و موفق به دریافت دو جایزه شد.

آثار برگزیده ایشان

۱- ترانه برنامه تلویزیونی «عمو پورنگ»

۲- شعر تیتراژ برنامه تلویزیونی «علی کوچولو»

۳- ترانه‌های برنامه تلویزیونی «محله بهداشت»

۴- ترانه برنامه تلویزیونی «گنجشکک اشی‌مشی»

شعر هایی از شکوه قاسم‌نیا

شعر الو مامان

الو مامان کجایی؟

تو راهی یا اداره؟

زودتر بیا، زودتر بیا

چون موقع ناهاره

این جا کنار سفره

منتظرت نشستم

هنوز غذا نخوردم

با اینکه گشنه هستم

زود بیا تا خودم را

برای تو لوس کنم

می خوام که قبل از غذا

صورتتو بوس کنم

شعر قناری من از شکوه قاسم‌نیا

 

تو دفترم می کشم

قناری قشنگی

 

می خوام که رنگش کنم

با یک مداد رنگی

 

اما قناری من

بال و پرش رو بسته

 

چون که مداد زردم

نوک نداره، شکسته

 

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_

 

شعر به خاطر خروسه از قاسم نیا

خروسه اومد نگام کرد

نگاه به کفش پام کرد

کاکلشو تکون داد

قوقولی قوقو صدام کرد

 

کفشامو زود پوشیدم

تا مدرسه دویدم

به خاطر خروسه

من سر وقت رسیدم

 

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_

 

شعر خونه‌ی شیرین

این خونه رو کی ساخته؟

زنبور زیبا ساخته

 

گوشه به گوشه شو با

شیره ی گل ها ساخته

 

چه خونه‌ی قشنگی

به که چه قدر شیرینه

 

راستی که این، بهترین

خونه‌ی رو زمینه

 

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_

 

شعر صبح تا حالا

 

صبح تا حالا باباجون

ندیدمت من اصلا

هرکسی در می زنه

می گم بابام حتما

 

مامان میگه تو رفتی

دنبال یک لقمه نون

من خودتو دوست دارم

نون نمی خوام بابا جون

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_

شعر دست کوچولو، پا کوچولو

دست کوچولو، پا کوچولو

گریه نکن، بابات می آد

تا خونه ی همسایه ها

صدای گریه هات می آد

گُشنه شدی؟ شیرت بدم

تشنه شدی؟ آبت بدم

خوابت می آد؟ لالا بکن

تا من کمی تابت بدم

تق و تق و تق، در می زنن

این باباته، صداش می آد

گریه نکن تا بشنوی

صدای کفش پاش می آد

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_

 

شعر عکس خودم

دیروز توی آینه

عکس خودم را دیدم

چه قدر شبیه من بود

به روی او خندیدم

عکس من از آینه

به من نگاهی انداخت

گمون کنم که او هم

عکس خودش را شناخت

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 15 مهر 1402 ساعت: 17:49 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق کامل در مورد فلسفه نماز

بازديد: 1434

چکیده

هيچ يك از اعمال عبادي و امور ديني در حيات و زندگي انسان، بي تأثير نيست بلكه هر يك از آنها در حد خود مؤثر واقع مي شوند وميزان تاثير آنها بنابر اهميتي است كه شارع  مقدّس براي آنها در نظر گرفته است.در باب تأثير نماز، آثار و بركات زيادي را برشمرده اند كه يكي از آنها حل مشكلات دنيوي انسانهاست. يعني نماز مي تواند بسياري از مشكلات ومعضلات نماز گزار را در زندگي مادي اش از ببرد و آنها را از سر راه او بردارد.همچنين اسرار و فوائد معنوي بي شماري بر اقامۀ نماز مترتب هست كه موجب مي شود تاريكي را از قلب انسان بزدايد و باعث نورانيت باطن او گردد و نیزعفو و بخشش گناهان و خطاهاي اورا سبب بشود.در اين مقاله، ما ابتدا به تفسير و تبيين معنا و مفهوم نماز پرداخته ايم و سپس به بيان اهميت و جايگاه آن در اديان آسماني و آنگاه  به ذكر فلسفه و اسرار وآثار نماز در متون ديني (آيات و روايات اسلامي) به طور مختصر اشاره نموده ايم، ودر پايان از سخنان حضرت امام خميني (ره) آن عارف سالك در اين زمينه بهره جسته ايم.

كليد واژه : فلسفه، حكمت، نماز، اسرار، آثار

 

 

مقدمه

احكام وبرنامه هاي عبادي اسلام، همه حكمت وفلسفه دارد .

اوّلاً: به دليل صدها آيه وحديث، كه مردم را به تعقّل وتفكّرفرا مي خواند وهيچ مكتبي به اندازه ي اسلام، به انديشيدن دعوت نكرده است.

ثانياً: يكي ازانتقادهاي كه قران برمشركان وبت پرستان دارد، بخاطر تقليد كوركورانه وبي دليل آنهاست از نياكان خويش.

ثالثاً: خود قرآن، بارها در كنار بيان احكام و دستورات نوراني خويش، به دليل آن هم اشاره كرده است. امامان معصوم (ع) هم درروايات زيادي به بيان حكمت ها واسرار عبادات پرداخته اند و دانشمندان مسلمان نيزبه تأليف كتاب هايي پيرامون اين موضوع اقدام كرده اند.

به علاوه ، با پيشرفت دانش بشري، روز به روز پرده از اسرار احكام الهي ودستورهاي ديني برداشته مي شود و هرچه از عمر اسلام مي گذرد، برعظمت وجلوۀآن افزوده می گردد.

با توجه به همه نكات فوق، يادآوري مي شود كه:

1.لازم نيست دليل همه احكام را، همه مردم درهمه زمان ها بدانند. گاهي دليل برخي از آنها الآن روشن نيست ولي گذشت زمان، آن را روشن مي سازد.

2.درفلسفه احكام، تنها نبايد نظر به فوايد وآثار مادّي آنها داشت و تنها به بعد اقتصادي وبهداشتي آنها توجه كرد واز اثار روحي ومعنوي وآخرتي آن غافل ماند.

3.كسي كه خدا را حكيم ودستورهايش را براساس حكمت مي داند نبايد به خاطر اينكه امروز دليل حكمي را نمي داند از انجام آن تخلّف كند.

4.  اگر گوشه اي از اسرار حكم خدا را دانستيم، نبايد فكر كنيم  كه به اسرار احكام الهي واقف گشته ايم، مگربا عقل محدود انساني مي توان به عمق احكامي كه از علم بي كران الهي سرچشمه مي گيرد پي برد ؟

معنا و مفهوم نماز

نماز در لغت به معناي پرستش، نياز، سجود، بندگي و اطاعت، خم شدن براي اظهار بندگي واطاعت(فرهنگ عمید:1354،ج2،واژه صلاه/694) و يكي از فرايض دين و عبادت مخصوصي است كه مسلمانان پنج نوبت در شبانه روز به جا مي آوردند. نماز يعني خدمت و بندگي، فرمان برداري، سر فروآوردن و تعظيم كردن به نشانه احترام. نماز، داروي نسيان و وسيله ذكر خداوند است. نماز رابطه معنوي مخلوق با خالق است. نماز يعني دل كندن از ماديات و پرواز دادن روح، يعني پا را فراتر از ديدني ها و شنيدني ها نهادن.

اهل لغت، صلوه را مشتق از تصليه مي دانند، به معني مستقيم كردن چوبهاي خميده- (از طريق نزديك كردن آنها به آتش و حرارت) است.(المنجد:1377،ج1، واژه صلاه/603) گويي نمازگزار با توجه به مبدأ هستي و با حرارتي كه در أثر صعود به سوي شمس حقيقت معنوي كسب مي كند، كژي هاي نفس را كه در أثر توجه به غير خدا ايجاد شده است تعديل مي نمايد.

نماز سرود يكتا پرستي و زمزمۀ دلنشين فضيلت و پاكي و تمرين وظيفه شناسي و سپاس به درگاه احديت است. نمازهاي پنجگانه همانند نهرهاي آبي هستند كه انسان روزانه پنج بار چرك و آلودگي جسم خود را درآن شسته وزنگار نيستي و هوي و هوس و سياهي ترس ها واضطراب ها را به وسيله آن از جان و دل مي زدايد.

پيامبر اكرم (ص) به هنگام رسيدن وقت نماز مي فرمود: «بلال ما را با اعلام رسيدن وقت نماز آرام ساز» كه «ألا بذكر اللّه تطمئن القلوب » (رعد،13/28)

آگاه باش که با ياد خدا دلها آرامش مي یابد.(قرآن کریم،ترجمه محمد مهدی فولاد وند)

وامام صادق(ع) مي فرمود: « هرگاه برشما به علت فشار زندگي هموم وغموم وارد شد وضوگرفته، به مسجد درآئيد و دو ركعت نماز كنيد تا ناراحتي شما رفع شود، كه خداوند مي فرمايد: «واستعينوا با لصّبروالصلوه إنّ اللّه مع الصابرين» (بقره ،2/153(

ازشکیبایی ونمازیاری جویید؛ زيرا خدا با شکیبایان است.

در زندگي بوعلي سينا هم مي خوانيم كه هرگاه براي حل يك مسأله دشوار خود را در بن بست مي ديد دو ركعت نماز مي خواند و پس از آن مشكلش حل مي شد.

نماز امري است الهي كه تحقق آن همانند ساير امور، داراي ظاهر و باطن است كه در متون ديني به هر دو جهت آن اشارت رفته است. تصوير ظاهري نماز همان است كه با اعمال مخصوصه انجام مي گيرد و حفظ آن نيز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارت است از: اخلاص، حضور قلب، ذكر خداوند و تعظيم در مقابل او، اميد و دل بستگي به ذات ربوبي، اعتماد و ركون به وجود سرمدي و محو شدن در مقابل ذات يكتايي كه در مقابل عظمت و جلالت او قيام نموده است.

نماز در اديان آسماني

نماز برترين عبادت، كليد بهشت و رحمت الهي، راز و نياز عاشقانه بندگان است با معبودشان و از آن جا كه بشرهمواره نيازمند عبادت است، نماز در طول تاريخ و در اديان مختلف وجود داشته است اما شايد نحوه و كيفيت آن تغيير يافته است.

قبل از حضرت محمّد (ص) حضرت ابراهيم (ع)، حضرت موسي (ع)، و حضرت عيسي (ع) هريك به نوعي توجه و توصيه به نماز داشته اند.

به طوريكه مي توان گفت نماز در تمامي اديان آسماني وجود داشته است؛ به عنوان مثال قرآن كريم از زبان حضرت عيسي (ع) نقل مي كند كه خداوند مرا به نماز سفارش كرده است.«و اوصاني بالصلوه» (مريم،19/31) و يا به حضرت موسي (ع) خطاب شده است «اقم الصلوه  لذكري» (طه،20/14) وبه یاد من نمازبرپا دار. و يا حضرت ابراهيم (ع) از خداوند براي خود و ذريّه اش توفيق اقامه نماز را مي خواهد «ربّ اجعلني مقيم الصلوه و من ذريّتي» (ابراهيم، 14/40) و لقمان حكيم هم به فرزندش چنين مي گويد: «يا بنيّ اقم الصلوه و أمر بالمعروف و انّه عن المنكر » (لقمان،31/17(

ای پسرک من،نمازرابرپا داروبه کارپسندیده واداروازکارناپسند بازدار.

توجه به اين نكته بسيار جالب است كه بدانيم آخرين توصيه و كلامي كه از پيامبران و سفراي الهي و اولياي دين به ما رسيده است نماز است. بسيار روشن است كه انسان در آخرين لحظات حياتش كه مي خواهد به دنياي ابدي  وجاوداني سفر كند هر سخني را به زبان نمي آورد و سعي دارد كه مهمترين مطلب را در اواخر عمر از خود به يادگار بگذارد. وقتي به وصاياي انبياء الهي و اولياي دين رجوع مي كنيم مي بينيم كه هميشه پيروان خود را به نماز توجه مي دادند و همه انبياي الهي  آن را به عنوان آخرين وصيت خويش قرار داده اند. چنان چه در روايتي از امام صادق (ع) به اين نكته اشاره شده است كه فرمود: «أحبٌّ الاعمال اِليَ اللّه عزَّوجلّ_ الصلوه وهي آخر وصايا الأنبياء

نماز بهترين كارها نزد خداوند وآخرين وصيت پيامبران الهي است.

فلسفه نماز در اسلام

بحث در باره ي فلسفه وحكمت نماز، در واقع آشنايي با اسرار و رموزي است كه در اين عمل عبادي نهفته است اين نكته براي ما بسيار روشن است كه هرگز خداوند متعال هيچ دستوري را بدون حكمت و علت بر بندگانش واجب نمي سازد. اگر حكمي از جانب او مي رسد كه واجب است يا حرام و يا مستحب و يا مكروه ، در اعمال واجب مصلحت شديده نهفته است و در حرام مفسده شديده و در مستحب و مكروه ، مصلحت و مفسده وجود دارد و ليكن چون مصالح و مفاسدشان زياد نبوده به حد وجوب و حرمت نرسيده است. و به همين خاطر خداوند در مستحب و مكروه امر و نهي نكرده است. امّا در واجب  و حرام خداوند بنده هايش را الزام به انجام و ترك فعل نموده است. و اين مطلب براي ما پرواضح است كه خداوند چون مصالح بندگان خود را مي خواسته است آنها را مكلف به انجام برخي از اعمال كرده است.

واز سوي ديگر عبادت، وسيله تكامل و سعادت ماست و دستور خداوند به نماز، نوعي لطف و رحمت و راهنمايي است كه ما را به كمال مطلوب مي رساند؛ مثلاً وقتي پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن امر مي كنند، به سود خود فرزند است وسعادت او را مي خواهند و اين امر از روي محبت به فرزند است و گرنه به درس خواندن او نيازي ندارند.

و از طرف ديگر مي دانيم كه تمام پديده هاي نظام هستي معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرينش آنها خالق قادري است كه هستي از او نشأت گرفته است. همۀ موجودات از جمله انسان از فيض حق وجود يافته اند. و نه تنها در مقام حدوث بلكه در مقام بقاء نيازمند و محتاج او هستند.

يعني خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلكه ربوبيت وسرپرستي آنها را نيز عهده دار است. پس خدا هم خالق است و هم ربّ، و همه موجودات به خالقيت و ربوبيت او اعتراف دارند.

كما اين كه خود خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد: «يسبح للّه ما في السموات و ما في الارض الملك القدّوس العزيز الحكيم.» (جمعه،62/1)

آن چه در آسمانها و آن چه در زمين است،خدایی راکه پادشاه پاک ارجمند فرزانه است،تسبیح می گویند.

وانسان كه اشرف مخلوقات است بر اساس فطرت خويش به ربّانيت او مقرّ و معترف است و هر گونه شرك را از او نفي مي كند و لازم است كه فقر خويش و غناي خالق، كوچكي خود و عظمت ربّ را اظهار نمايد و رمز نماز در همين است كه بنده اظهار عبوديت و بندگي نمايد. چنانچه در كلام گوهر بار امام رضا(ع)آمده است كه: «علة الصلوه اَنَّها اقرار بالربوبيّهِ لِلّه عزَّوجَّل و خلع الأنداد و قيام بين يدّي الجبّار جَلَّ جلاله بالذّل و المسكنه و الخضوع و الأعتراف.» (ری شهری:1377، ج 5/ 376)

علت نماز اقرار به ربوبّيت خدا و نفي هرگونه شريك براي او و ايستادن با خضوع  و كوچكي و بيچارگي در پيشگاه خداست.

از آن جهت كه آدمي مركّب از عقل و شهوت است و نيز در فرمان برداري او هيچ گونه جبري وجود ندارد بلكه با اختيار زندگي مي كند. قطعاً داراي معاصي وگناهاني هم هست، و پنج بار ايستادن در مقابل خداوند در شبانه روز در حال نماز، به معناي اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان و طلب مغفرت  در مقام عمل است. و چون هواي نفس هر لحظه او را به غفلت و سركشي سوق مي دهد  و به غرور و خودخواهي دعوت مي كند و به افزون طلبي و تماميت خواهي فرا مي خواند بايد در مقابل آن، عاملي باشد بسيار قوي و نيرومند كه جلوي اين رذايل را سد نموده و او را به سمت عزّت و عظمت انساني سوق دهد كه آن نماز است چون نماز تنها عنصر بازدارنده از رذايل اخلاقي است همانگونه كه خداي متعال در قرآن مجيد مي فرمايد: «انَّ الصلوه تنهي عن الفحشا و المنكر و لذكرُ اللّه اكبر» (عنكبوت،29/45(

نماز انسان را از کارزشت وناپسند باز مي دارد، وقطعاً ياد خدا بالاتر است.

و چون در سرشت انسان فراموشي و نسيان وجود دارد و هر لحظه بيم آن مي رود كه انسان خود و آفريدگارش را به فراموشي سپرده و طغيان و سركشي را پيشه خود سازد و عمري را در پستي و حيوانيت سپري نمايد، نماز او را متذّكر مي شود تا بر اثر غفلت و فراموشي دچار خطا و اشتباه نگردد.

و بالاخره فلسفۀ نماز، حضور در پيشگاه ربوبي است و اظهار بندگي و عبوديت و اقرار به ربوبّيت پروردگار و جاودانگي بر آن ذاتي است كه موجب مي شود بنده در پي اصلاح و سعادت خويش برآيد و به كمال انساني خويش دست يابد، همانطور كه در حديث شريف امام (ع) مي فرمايد: «انسان در حال نماز در محضر خدا و به ياد خداست و همين حالت او را از معاصي بازداشته و از همه تباهي ها و تاريكي ها او را مانع مي شود.» (ری شهری:1377، ج 5/ 376)

فلسفه و حكمت نماز در روايات و آيات

1. تجلي ياد خدا

قرآن يكي از اسرار نماز را ياد خدا مي داند و مي فرمايد:

«اقم الصلوه لذكري» (طه، 20/14)

به ياد من نماز را برپا دار.

2. بازداشتن از گناه و زشتي ها

«انَّ الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر» (عنكبوت، 29/45)

همانا نماز انسان را از کارزشت وناپسند باز مي دارد.

3. پاكيزگي روح

«اِنَّما تنذر الذّين يخشون ربّهم بالغيب و اقاموا الصلوه و من تزكّي فاِنّما یتزكّي لنفسه و الي الله المصير» (فاطر، 35/18)

[تو] تنها كساني را كه از پروردگارشان در نهان مي ترسند و نماز بر پا مي دارند، هشدار مي دهي؛ و كسي كه پاكيزگي جويد تنها براي خود پاكيزگي مي جويد، و فرجام كارها به سوي خداست.

4. ياري جستن از نماز در مسير تكامل

(واستعينوا بالصّبر و الصلوه و اِنّها لكبيره اِلّا علي الخاشعين» (بقره، 2/45)

از شكيبايي و نماز ياري جوييد، و براستي اين[ كار ]گران است، مگر بر فروتنان.

5.پاك شدن از كبر و غرور

حضرت فاطمه (س) مي فرمايد: «... والصّلوه تنزيهاً من الكبر...» ( مجلسي:1403، ج 6/107)

خداوند نماز را واجب كرد تا مردم از كبر و غرور پاك شوند.

6-مايه رستگاري است

«قد أفلح المؤمنون الذّين هم في صلوتهم خاشعون» (مؤمنون، 23/1ـ2)

به راستي كه مؤمنان رستگار شدند؛ همانان كه در نمازشان فروتنند.

 

7. مايه شادابي و نشاط است

چون نمازگزار به نماز مي ايستد، بايد با شادابي و نشاط نماز بگزارد. اگر با كسالت به اين عمل بپردازد، مورد پذيرش پروردگار نخواهد بود. بنابراين، هر چند نماز براي تقرّب به خدا و بندگي او ادا مي شود، ولي از شرايط آن نشاط و شادابي است و كسي كه در پنج وقت نماز از كسالت و خمودگي پرهيز كند، پرهيز از كسالت شيوه زندگي او مي شود. قرآن، منافقان را از آن رو كه با كسالت نماز مي خوانند، مذمّت مي كند و مي فرمايد:

«واذا قاموا إلي الصلوه قاموا كُسالي» (نساء، 4/142)

و هنگامي كه (منافقان) به نماز مي ايستند، با كسالت برمي خيزند.

8.مايه انضباط و وقت شناسي

كسي كه در پنج وقت خاص به نماز مي ايستد و مي كوشد تا در اول وقت نماز بگزارد، معمولاً در ديگر كارها نيز از نظم دقيق پيروي مي كند. قرآن دراين باره مي فرمايد:

«إنَّ الصلوه كانت علي المؤمنين كتاباً موقوتاً» (نساء، 4/103)

همانا نماز بر مؤمنان در اوقات معين مقرر شده است.

«فويلٌ للمصّلّين الذّين هم عن صلوتهم ساهون» (ماعون، 107/4و5)

پس واي بر نمازگزاراني که ازنمازشان غافلند.

و اميرالمؤمنين علي (ع) در نامه خود به محمدبن ابي بكر مي فرمايد:

«مراقب وقت نماز باش و آن را به هنگام بخوان، نه به دليل بيكاري آن را پيش از وقت بخوان و نه به سبب كاري آن را از وقتش به تأخير بيانداز. ( مجلسي:1403، ج 83/14)

 

 

9.نماز مايۀ پاكيزگي

نمازگزار بايد در مواقع مشخص، همه بدن را بشويد و بيش تر اوقات بايد وضو بگيرد و نظافت بدن و مواضع وضو را از هر نظر مراعات كند. اگر مستحبات وضو را از شستن دهان (مضمضه) و بيني (استنشاق) و نظافت لباس و سجده گاه و ... مراعات نمايد، موجبات سلامت و پاكيزگي بدن را فراهم ساخته است.

10.ايجاد بهداشت و سلامت انسان

گرچه پاكي و طهارت در نماز بيشتر ناظر به بعد روحي و معنوي انسان است همان گونه که پيامبر اسلام (ص) فرمودند: «اگر در خانۀ يكي از شما نهري باشد و هر روز پنج بار خود را در آن بشوییدآيا از آلودگي چيزي در بدن شما باقي مي ماند؟

گفتند: نه!

فرمود: نماز مثل همان نهر جاري است «هرگاه شخص نماز مي گزارد از گناه پاك مي شود» ولي با توجه به آداب مقدماتي نماز مانند وضو و غسل و لزوم طهارت بدن و لباس، نمازگزار ناگزير از نظافت و پاكيزگي ظاهر نيز برخوردار مي شود كه در سلامت و بهداشت او تأثير بسيار دارد.

اسرار نماز در بيان امام خميني (ره)

ايشان در كتاب اسرار نماز (معراج السالكين و صلوه العارفين) درباره نماز و طي منازل سلوك از طريق آن چنين مي فرمايند:

اگر روزگار به عارفي ربّاني مهلت دهد، مي تواند تمام منازل سائرين و معارج عارفين را از منزلگه يقظه تا اقصا منزل توحيد از اين معجون الهي و حبل متين بين خلق و خالق خارج كند. (خمینی :1358/ 57)

طي كردن اين سفر داراي دو ركن است: اول، رسيدن به مقام طهارت. دوم، رسيدن به مقام فنا در نماز. شرط اساسي آغاز اين سفر دور شدن از نجاست هاي ظاهري و باطني و به ويژه رذايل باطني است. ايشان در تعريف باطن نجاست ـ كه دوري از آن لازمه سفر است ـ مي فرمايند:

نجاست، دوري از محضر انس و مهجوري از مقام قدس است و منافي با نماز است كه معراج وصول مؤمنين و مقرّب ارواح متّقين است. (خمینی:1358/ 56(

بنابراين، انسان براي اين كه سفر معنوي را آغاز كند، بايد به مقام طهارت باطن برسد. حضرت امام (ره) در ادامه مي فرمايند:

... و چون بدين مقام رسيدي، از تصرف شيطان خبيث مخبث خارج شدي و از رجز و رجس هجرت كردي و لايق حضور درگاه جليل و مخلع شدن به خلقت خليل گردي و مسافرت الي الله و معراج وصول حاصل شده كه آن خروج از منزلگاه و بيت نفس است و باقي مي ماند ركن دوم كه در اصل نماز حاصل شود و آن حركت الي الله و وصول به باب الله است و فناي به فناء الله. (خمینی :1358/ 57(

در اين باره بايد گفت پس از فراهم آوردن مقدمات سفر كه همان مقدمات و مقارنات نماز است، سفر با نيّت و گفتن تكبير افتتاحيه در ابتداي نماز، آغاز مي شود.

حضرت امام (ره) دستور اين كار را چنين بيان فرموده اند:

پس تو اي سالك الي الله و مجاهد في سبيل الله! چون اقامه ي صلب در محضر قرب نمودي و تخليص نيّت در پيشگاه عزّت، و قلب خود را صفا دادي و در زمره ي اهل وفا داخل شدي، خود را مهياي دخول در باب كن و اجازه ي فتح ابواب طلب، و از منزل طبيعت حركت كن و حجاب غليظ آن را با تمسّك به مقام كبريايي رفع كن و به پشت افكن و تكبيرگويان وارد حجاب ديگر شو و آن را رفع كن و به پشت سرافكن و تكبير بگو و حجاب سوّم را نيز مرتفع كن كه به منزل باب القلوب رسيدي؛ پس توقف كن و دعاي مأثور بخوان: «اللّهم انت الملك الحقّ المبين الخ.» (خمینی :1358 /79(

ودرادامه حضرت امام (ره) راجع به سفرهای عرفانی درنمازمی فرمایند:

. بدان كه عمده ي احوال صلوه سه حال است كه ساير اعمال و افعال مقدمات و مهيئات آن ها است: اول؛ قيام و دوم؛ ركوع و سوم؛ سجود. (خمینی:1373 /350(

در سرّ ركوع فرموده اند: حقيقت ركوع، تمام نمودن قوس عبوديّت و افناي آن در نور عظمت ربوبّيت است. (خمینی:1358/ 99(

و در سرّ سجود فرموده اند: بالجمله، سجده نزد اهل معرفت و اصحاب قلوب، چشم فروبستن از غير و رخت بربستن از جميع كثرات حتي كثرات اسماء و صفات و فناي در حضرت ذات و در اين مقام، نه از سمات عبودّيت خبري است و نه از سلطان ربوبّيت در قلوب اولياء اثري و حق تعالي خود در وجود عبد، قائم به امر است. (خمینی:1358:/106(

ايشان پس از ذكر عبارتي از يك حديث درباره تشهد مي فرمايند:

اما اشاره به سرّ تشهد به طوري كه ذكر نموديم، آن جا كه مي فرمايد و «تعلم انَّ النواصي الخلق بيده الخ» و اين اشارۀ لطيفه است به مقام تحقق به صحو بعد المحو كه كثرات حجاب جمال محبوب نباشند و قدرت و مشيّت حق را نافذ و ظاهر در مرائي خلقيه بيند. (خمینی:1358/ 116(

امام (ره) در واپسين مرحله مي فرمايند:

از آن چه مذكور شد از سرّ صلوه كه حقيقت آن، عبارت از سفر الي الله و في الله و من الله است، در سرّ سلام، مطلبي ديگر معلوم شود و آن، آن است كه چون سالك در حال سجده، غيبت مطلقه از همه ي موجودات براي او دست داد و از همه ي موجودات غايب شد و در آخر سجده، حالت صحوي براي او رخ داد و در تشهد نيز حالت قوت گرفت، ناگاه از حال غيبت از خلق، به حضور منتقل شد و ادب حضور را به جاي آورد و در آخر تشهد توجه به مقام نبوّت پيدا كرد و در محضر ولايت آن سرور، ادب حضور را كه سلام شفاهي است، به جا آورد و پس از آن به تعينّات نور ولايت كه قواي ظاهره و باطنه ي خود عبادالله الصالحين است، توجه نموده، ادب حضور را ملحوظ داشته، و پس از آن به مطلق كثرات غيبت و شهادت توجه پيدا نموده، ادب حضور را ملحوظ داشته، شفاهاً سلام تقديم داشت و سفر رابع من الحق الي الخلق تمام شد و اين اجمال را تفصيل بيش از اين است كه من عاجزم از گفتن و خلق از شنيدنش. (خمینی:1358/ 118 ‌ـ 119(

نتيجه

يكي از امتيازات نماز بر ساير اعمال عبادي و احكام ديني اين ست كه نماز بهترين وسيله تقرّب و نزديكي به خداست. هر چند هدف همه احكام و عبادات ديني براي نزديكي بندگان به معبود تشريح و وضع گرديده اند ولي ترديدي نيست كه همه آنها به صورت يكسان و يكنواخت انسان را به خدا نزديك نمي كند بلكه هر كدام داراي درجات و مراتب مختلفي است، بعنوان مثال حج و جهاد و صوم و زكات همه وسيله هايي براي قرب و نزديكي به خدايند اما اثري كه در جهاد هست در حج نيست و يا اثر و نتيجه اي كه در حج وجود دارد در زكات نيست. پس تأثير همه اينها مساوي نيست. آنچه كه از متون ديني برمي آيد اين است كه تأثير نماز به مراتب بالاتر و بيشتر است. در روايتي از امام موسي كاظم (ع) چنين منقول است كه: «افضل مايتقرّب به العبد الي الله بعد المعرفه به الصلوه» (مجلسی:1403 ج 24/ 166(

بهترين چيزي كه بنده بعد از شناخت خدا به وسيله آن به درگاه الهي تقرّب پيدا مي كند نماز است.

آن چه كه از اين روايت و روايات مشابه آن فهميده مي شود و نكته مهم است يكي اينكه انسان محتاج و نيازمند به نزديكي و تقرّب است تا كمال خود را بيابد يعني هر انساني براي رسيدن به كمال نيازمند تقرّب الهي است و نكته مهم ديگر اين كه بدون سبب و وسيله اين تقرّب و تكامل حاصل نمي شود. براي سير معراجي و سفر روحاني نياز به براق است و بهترين براق تقرّب به سوي خداوند متعال، كه تكامل انساني در پرتو آن نهفته است نماز است. چون كه پيامبر (ص) فرموده اند: «الصلوه معراج المؤمن» (مجلسی:1352/ 391(

نماز عروج دهنده مؤمن به سوي خداست.

پس بهترين وسيله نزديكي به خداوند و رمز رستگاري نماز است و منشأ همه انحرافات رفتاري و مفاسد اخلاقي دوري از اين راز است و هر كه آگاه از اين راز است در زندگي سرافراز است اما براي كسي كه از عظمت راز نماز بي اطلاع است براي او راه بسي دور و دراز است.

 

 

 

منابع

     خميني، روح الله، آداب نماز، تهران: انتشارات مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، 1373.

     خميني، روح الله، اسرار نماز (معراج السالكين و صلاه العارفين)، قم: انتشارات آزادی،1358.

     عمید ،حسن،فرهنگ عمید،ج2،تهران،انتشارات جاویدان،1354.

    فرهنگ لغت،المنجد،ترجمه مصطفی رحیمی اردستانی،تهران،انتشارات صبا،1377.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 26 دی 1401 ساعت: 12:08 منتشر شده است
نظرات(0)

آداب دعا کردن چیست

بازديد: 267
آداب دعا کردن چیست

 

آداب دعا کردن

1- بسم‏ الله گفتن؛ پیامبرخدا (صلی‏الله علیه واله وسلم): هر دعایی که با «بسم‏الله الرحمن‏الرحیم» آغاز گردد رد نمی‏شود.

2- تمجید خداوند؛ پیامبر خدا (صلی‏الله علیه واله وسلم): هر دعایی که با تمجید (خدا) آغاز نشود بی‏نتیجه می‏ماند.

3- صلوات فرستادن بر محمد و خاندانش؛ امام صادق علیه‏السلام: دعا پیوسته در حجاب است. تا آنگاه بر محمد و خاندان محمد صلوات فرستاده شود .

4- شفیع قرار دادن صالحان؛ امام کاظم (علیه‏السلام): هر گاه خواستی از خداوند حاجتی طلب کنی، بگو خدایا! به حق محمد و علی از تو کمک می‏خواهم؛ زیرا که آن دو نزد تو ارزشمند هستند.

5- اعتراف به گناه؛ امام صادق علیه‏السلام: (در دعا) ابتدا باید خدا را ستود، سپس به گناه خود اعتراف نمود و آن گاه حاجت را خواست.

6- درخواست با عجز؛ امام حسین علیه‏السلام: رسول خدا (صلی‏الله علیه واله وسلم) در هنگام درخواست و دعا مانند بینوایی که غذا می‏طلبد دستانش را بالا می‏برد.

7- پافشاری؛ امام باقر علیه‏السلام : به خدا سوگند هیچ بنده‏ی مومنی در حاجت خود به درگاه خداوند عزّ و جل اقرار نورزد، مگر آنکه حاجتش را برآورد.

8- زیاد شمردن خواسته، پیامبر خدا (صلی‏الله علیه واله وسلم): از خداوند بخواهید؛ و زیاد بخواهید، زیرا هیچ چیز برای او زیاد و بزرگ نیست.

9- بلند همتی در خواهش؛ امام علی (علیه‏السلام)، در وصیت خود به فرزندش حسن (علیه‏السلام): باید برای خود آن چیزی را (از خدا) بخواهی که جمال و نیکی آن برایت بماند و آزارش از تو دور ماند مال و ثروت برای تو نمی‏ماند و تو نیز برای آن نخواهی ماند.

10- دعا کردن برای همه؛ پیامبر خدا (صلی‏الله علیه واله وسلم) هر گاه شخصی دعا می‏کند، برای همه دعا کند، زیرا این دعا زودتر قبول می‏شود.

11- دعای پنهانی؛ پیامبر خدا (صلی‏الله علیه واله وسلم): یک دعایی پنهانی برابر است با هفتاد دعای آشکار.

12- دعای گروهی؛ امام صادق علیه‏السلام هر گاه چهار نفر گرد هم جمع شوند و برای مطلبی به درگاه خدا دعا کنند دعای آنها حتماً اجابت می‏شود.

13- خوشبین بودن به اجابت دعا؛ امام صادق (علیه‏السلام): چون دعا کنی خیال کن که حاجت برآورده شده.

14- انتخاب زمان مناسب؛ پیامبر (صلی‏الله علیه‏و اله وسلم): بهترین زمان برای این که خداوند عزّ و جل را بخوانید سحرگاهان است.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 24 تیر 1401 ساعت: 19:53 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره کاشیکاری در تاریخ معماری اسلامی

بازديد: 169
تحقیق درباره کاشیکاری در تاریخ معماری اسلامی

 

تحقیق در مورد کاشیکاری در تاریخ معماری اسلامی

مقدمه

فعاليت معماري رفع نياز انسان رابرروي اين کره خاکي ميسر ميسازد.اين نياز مي تواند هم به صورت مادي باشد وهم نيازهاي روحي ومعنوي .همانند خانه که عليرغم انکه رفع نياز انسان است جهت سرپناه يا خواب واستراحت محيطي است جهت آرامش وبازسازي روحي افراد.

مي خواهيم بدانيم که چراوقتي مکان عبادتي مي سازيم فرم رادرقالب الگوهايي ازقبل شکل گرفته محدود مي کنيم .درادامه به ذکراين نياز مي پردازيم .واينکه چه ويژگي هايي دراين بناها آن ها را ازسايربناها جدامي کند.

چکيده

کاشيکاري درطول تاريخ معماري ايراني به عنوان سازوکاري درايجاد فضاي قدسي مطرح بوده است. از جمله نمونه هاي برجسته در اين خصوص مي توان به کاشيکاري مسجد گوهرشاد اشاره کرد. اين کاشيکاري دربردارنده چهار ويژگي معماري ايراني است(برگرفته از يکي از اذکار نماز:"سبحان الله والحمدلله ولااله الا الله و الله اکبر"):

1) تسبيح    2) تحميد   3) تهليل   4) تکبير

کاشيکاري مانند ساير شئون و تدابير تزئيني حوزه معماري ايراني همواره ميان حوزه هاي بصري و بصيرتي وجود مخاطب ارتباط دروني برقرار ساخته و توانسته مفاد ارزشي دين اسلام را به بهترين وجه ممکن برتابد.

مطالعه کاشيکاري مسجد گوهرشاد اين امکان موثر رافراهم خواهد ساخت تا مخاطب بتواند به يکي از با ارزشترين تمهيدات هنرمندان و معماران اين ديار در راستاي اثر بخشي انديشه هاي ديني خود پي ببرد.

کاشيکاري اين مسجد که دربردارنده دو عنصر طراوت و تلالو است برموازين الگوهاي ازلي و خاطره هاي قدسي هنرمند ايجاد شده است .

اين تحقيق که به شيوه اسنادي و با نيم نگاهي به مطالعات پيمايشي در هنگامه تجزيه و تحليل داده ها فراهم شده، افزون براينکه مي کوشد تا پژوهشگران معرفت ديني و هنرمندان دين باور را با يکي از شاخص ترين تحرکات ذوقي معماري ايراني يعني کاشيکاري آشنا سازد، محورپژوهشي خودرابراساس سازوکارهاي خاص کاشيکاري مسجد گوهرشاد به عنوان عصاره تکنيکهاي کاشيکاري مکاتب گذشته قرارداده است.

واژگان کليدي: دين.معرفت ديني.زيبايي شناسي.کاشيکاري.هنراسلامي

 

مفهوم فضا :

ارسطو فضا را در بر گيرنده چيزهاي گوناگون تعريف مي کند ، گويي فضا مجموعه اي از غلافهاي جهان شمول است که از آنچه در زير گنبد آسمان مي گنجد تاريز ترين چيزها را در بر مي گيرد فضا الزاما از برون ، محدود و خالي و از درون انباشته است . فضاي خالي وجود ندارد ، هر چيز جاي خود ، مکان خود و وضع خود را داراست . در واقع براي معمار ، فضا يا فاصله بين زمين ، ديوارها و سقف ، هيچ و پوچ نيست بلکه بر عکس کار اصلي ايجاد فضاي خالي است تا چيزي را در بر گيرد . معمار به فضا شکل قطعي مي دهد تا آسايش و آزادي براي حرکت نسبي مورد نياز مردم حاصل شود .

معماري ، هنر ساختن فضاهاي درون تهي است و از درون و برون تعريف مي شود . ديوار ها دو سوي دارند . ما نه تنها با ذهن ، بلکه با جسم خويش به آثار معماري نفوذ مي کنيم . هر نوشتار انتقادي يا تاريخ معماري بايد به اين وجه دو گانه پر و خالي در ساختمان توجه داشته باشد و اثر معماري که تنها از بعد خارجي طراحي شده باشد ديگر اثر معماري نيست بلکه صحنه نمايش است .

انواع فضا : گروتر ويژگي هاي دو گانه فضا را به نام فضاي رياضي و فضاي ادراکي معرفي مي نمايد . مي توان دريافت که مقصود از فضاي رياضي او ، فضايي است که در عالم ذهن و به صورت مجرد وجود دارد و البته هم داراي ويژگي هاي کمي و هم کيفي است و فضاي ادراکي فضايي است که در ارتباط با ادراک انسان از آن فضاي رياضي پديدار مي شود و بدون ارتباط با انسان ، معناي خود را از دست مي دهد . بنابراين فضاي معماري بدون کالبد آن يعني بدون عناصر مادي که آن را به گونه اي شکل داده باشد و به قول مشهور فضا را تعريف کرده باشد و بدون در نظر گرفتن تاثير آن بر حضور انسان ، بي معنا است .

فضاي معماري

1 سير تاريخي تحول فضا در معماري : بحث براي فضا تنها در آغاز قرن 19 و با کتاب فلسفه هنر اثر فيلسوف آلماني شيلنگ آغاز شد .

در اواخر قرن 19 مورخاني چون ريگل ، ولفلين و اشمارسو ، اين بحث را پروردند . اشمارسو در کتاب خود با عنوان باروک و روکوکو بر اولويت فضا در معماري تاکيد مي ورزد :

" آدمي در وهله اول فضاي پيرامون خود را تصور مي کند و نه اشياي مادي را که به تعبير هاي نمادين کمک مي کنند . تمامي ترفند هاي ايستايي و مکانيکي به سان تبلور مادي غلاف فضايي ، تنها وسيله اي براي تحقق يک انديشه اند ، که در خلق اثر معماري به طور گنگ احساس يا آشکار را تصور مي شود وقتي که طراحي فضا آشکارا بر طراحي شيء اولويت مي يابد معماري به هنر تبديل مي شود .

روح و جان خلق آثار معماري مقاصد فضايي معمار است.

ديدگاه برونوزوي درباره فضاي معماري : معماري خوب معماري است که داراي فضاي خالي باشد و انسان را جذب کند او را تربيت کند و به لحاظ معنوي رام کند . معماري بد معماري است که فضاي داخلي اش انسان را ناراحت کند و او را گريزان سازد اما مسئله مهمتر اين است که آنچه فضا ندارد ، معماري نيست .

مکان فضاي انساني هايدگر : هايدگر فضا را با توجه به مفهوم هويت انسان به صورت مکان تعريف مي کند . به گفته او فضا در اصل آن چيزي است که مکان براي ا وساخته شده است و به محدوده خود راه يافته است . فضاها بودن خود را از مکان مي گيرند و نه از خود ... هنگاميکه از انسان سخن مي گوييم گويي انسان در يک سو قرار دارد و فضا در سوي ديگر ، ولي فضا چيزي نيست که در مقابل انسان قرار بگيرد . نه متعين است و نه تجربه دروني ... رابطه انسان با مکان و به تبع آن با فضا ويژگي ذات سکني گزيدن اوست . ارتباط ميان انسان و فضا چيزي جز سکني گزيدن به معناي دقيق آن در گفتار و انديشه نيست ...

فضا و مکان : معماري هنر به نظم در آوردن فضاست ، به گفته لويي کان ، ذات فضا چيزي را بازمي نماياند که فضا مي خواهد باشد . مکان ساختاري ، يعني بيش از حد اشغال مقيد شده ، مکان ضعيفي است و فضا هر چه انعطاف پذير باشد امکان پيدايش مکان هاي غني تري را فراهم مي آورد . کميت فضا به مجموعه عملکردها ، کيفيت فضا به اراده و نيت انسانها مصرف کننده ، و تلقي آنها از جهان هستي و از خود وابسته مي باشد .(1)

هنر قدسي : براي درک هنر قدسي بايد معناي ( امر قدسي ) و نيز معناي ( هنر ) را درک کرد و همان هنري که امروز از زندگي بشر جدا شده و به انزواي موزه ها گرديده است . البته منشاء صدور امر قدسي ، عالم روحاني است که فوق عالم نفس است و نبايد با آن اشتباه شود . (2)

هر هنري که از يک پديده مقدس در بيايد مي تواند هنر قدسي تلقي شود . بعنوان مثال در ايران به کليه معماري هاي ديني هنر قدسي گفته مي شود ( مساجد و ... ) که مسجد گوهر شاد خود يکي از بهترين مصاديق هنر قدسي و جزء شاهکارهاي هنر اسلام است .

 

فضاي قدسي

مقدس از منظر لغوي و اصلاحي

کلماتي نظير مقدس ، قدسي ، تقدس از کلمات و اصلاحات کليه در اديان و در مباحث مربوط به دين پژوهي است . معادل کلمه مقدس يا قدسي از زبان انگليسي دو کلمه  ( SACRED ) و ( HOLY  ) است . کلمه ( SACRED  ) از لحاظ لغوي به معناي مقدس ، روحاني ، خاص ، موقوف و دنيوي است و متضاد آن ( SECULAT  ) است به معني دنيوي ، گيتيانه ، عرفي ، غير روحاني و غير ديني است . اصطلاح قدسي و مقدس معمولا در تعريف دين به معناي جوهر و درون مايه اصلي دين آورده مي شوند . کلمه ( HOLY  ) به معناي قدسي و مقدس از نظر ريشه شناسي و زبان شناسي به معناي کامليت ، کمال ، درستي و خوشي است و نقطه مقابل آن ( UNHOLY  ) يعني شکسته بسته و ناقص و نا خوش است .(3)  

معناي قدسي :

دليل آنکه فضاي معمولي به فضاي قدسي تبديل مي شود اين است که در آن فضاي قدسي به ظهور مي رسد . تجلي قداست در فضايي معمولي ، از لحاظ کسي که اين تجلي قداست را حقيقتا باور دارد ، به معناي حضور ( واقعيتي متعال) در آن معناست .

"قدسي چيزي است که با گيتيانه ( غير مقدس ) کاملا متفاوت است و بنا براين به جهان عرفي مان تعلق ندارد ، بلکه از جايي ديگر آمده است و برتر از جهان خاکي ماست . به همين جهت ، قدسي به طريق اولي واقعي است . تجلي قداست همواره نوعي تجلي وجود دارد" (4) .

ميرچاالياده(1907-1986م)يکي از محققان علوم ديني در رمزپردازي ديني است که معتقد است امر قدسي براي نشان دادن خود بايد در چيزي تجلي پيدا کند . اين تجلي مي تواند از مقدماتي ترين حالت مانند تجلي در اشياي معمولي مانند يک سنگ يا درخت تا عاليترين مرتبه خود مانند تجلي در انسان باشد البته بايد توجه داشت که احترام به اشياء مقدس به دليل نفس مقدس بودن اين اشياء نيست بلکه آن تجلي است که در پرستش قرار مي گيرد .

بنابراين فضاي قدسي ، جايي است که در ارتباط ميان جان و جهان ديگر ، عام فوقاني و عالم تحتاني ، جهان خدايان و جهان مردگان ممکن مي شود و فقط در فضاي قدسي عبادتگاه ، گذار از مرتبه اي به مرتبه ديگر و خاصه گذر از مرتبه اي به مرتبه اي ديگر و خاصه گذر از حال و وضعي گيتيانه به حال و وضعي قدسي ، يا از زندگي به مرگ امکان پذير است .

 

 

عناصري که برقداست فضا مي افزايند

رنگ

دريک فضاي قدسي معمولا ازرنگهايي استفاده مي شودکه داراي سادگي وخلوص بوده وبه تقدس فضا کمک بيشتري مي کند.به گونه اي که دراکثرعبادتگاهها ازتعدادرنگهاي محدود استفاده شده .ورنگها معمولا داراي هماهنگي بوده وبه ندرت ازرنگهاي متضادي استفاده شده که جلب توجه زيادي درفضا ميکنند.

اين سادگي وخلوص راميتوان درکليساي جوبيلي اثرريچارد مه يربه خوبي مشاهده کرد.رنگ سفيد به کاررفته دراين بنادرتلفيق بانورنشانه ايست ازپاکي ،تطهير،سادگي ويکرنگي .نمادي است ازگذشتن ازتمامي ظواهرودنياي پرزرق وبرق اطرافمان.

مساجدايراني دوره صفويه را مي توان ازرنگي ترين نمونه هاي عبادتها دانست که خودشاهکارها يي هستند درکاربردرنگ وتزئينات به گونه اي که انسان را اززمين جدا مي کندوبه آسمان مي برد.وخوداشاره ايست ازکثرت به وحدت رسيدن.گويي همه چيز به يک واحد ختم مي شود.اينجا جايي است که بايد يکي شد.بايدازخودگذشت وبه اورسيد.کاربرد وسيع رنگ فيروزه اي دراين بناها نمونه ديگري است درجهت پيوندآسمان وزمين.

هندسه فضايي

معمولا درساخت عبادتگاهها ازنمونه هاي اوليه تا امروزازفرم هاي مربع ،دايره،صليب ومندل استفاده مي شده.

آنچه دراينجا مورد تاکيدقرارگرفته استفاده ازفرمهاي منظم درپلان نما وحجم ؛همچنن سادگي وخلوص فرم هاست که به تقدس فضا کمک بيشتري مي کند.

وسعت فضاها

عظمت ووسعت فضا ازموارديست که درهرمکان قدسي انتظار مي رود زيرا انسان دراين فضا خودرا درگستره اي اززمين احساس مي کند که مي خواهد به بالاترين نقطه در آسمانها وصل شود.ميخواهد اززمين جدا شودوتا آنجا که امکان پذير است با آسمان ونيروي آسماني پيوند برقرارکند؛واين مستلزم وسيع بودن فضا وداشتن ارتفاع زياد است .

آب

عنصري است که زندگي را تطهيرمي کند وبه فطرت ازلي اش بازمي گرداند.نمادي ازنزول وحي است،نمادي ازيکپارچگي با فطرت.آبها احيا کننده ودمنده زندگي تازه اند.به اين ترتيب دراکثرمکانهاي مقدس به چشم مي خورد.تاانساني که دراين راه گام مي نهدابتدا بايد روح وفطرت خودرا تطهير کند.سنگابها وحوضهاي درون مساجدخود نمونه هايي ازحضورآب هستند درمکاني مقدس انعکاس تصاويردرون اب نيز خودايجادکننده دنيايي مجازيست که تصويريست ازآن جهان وعالم مثال.

فضاي آفاقي وانفسي :

نگاه به نياز هاي انسان را مي توان بر اساس مباحث انسان شناسي ديدگاه اسلامي ، به دو نگاه آفاقي وانفسي تقسيم نمود . در نگاه آفاقي ، فضا پاسخگوي نيازهاي متکثر و تنوع طلبانه و زندگي جمعي و پر تحرک انسان است در مقابل چنين فضايي در نگاه انفسي ، انسان نياز به فضاي آرامش ، خلوت و تفکر نيز دارد . به عبارت بهتر ، فضايي که در آن خود را بازيابد .

مهمترين ساحت هاي فضايي را مي توان با استمداد از آيه پنجاه و سوم سوره مبارکه فصلت ، در دو بخش زير تقسيم کرد :

الف فضاي آفاقي : اين فضا با الهام از فضاي طبيعت ، وجه طبيعت گرايانه ، مادي ، متکثر و تنوع طلب انسان را ارضا مي کند و عموما در ساحت عمومي و بيروني نمود دارد .

ب فضاي انفسي : اين فضا زمينه ايجاد خلوت و عضو دروني آدمي است که حالت خوديابي و خودآگاهي را براي انسان فراهم مي کند و عمدتا در فضاهاي دروني مورد توجه بوده است .

 

 

 

مکان مقدس :

نياز شکل گيري به مکان مقدس :

خدا انسان را از گل آفريد سپس از روح خود در وي دميد و به صورت خويش ساخت و سپس امانت را بر زمين و آسمانها عرضه کرد که از برداشتنش سر باز زدند و انسان آن را برداشت و سپس فرشتگان را همه فرود تا در پيشگاه او به خاک افتند .(5)

ني جان آدمي با جدا شدن و به دور افتادن از نيستان اصل خويش ، اسير دنياي خاکي شده و مدام در آرزوي رسيدن به اصل خويش است . انسان در آن نيستان جهاني پر از صفا و روحانيت و و حدت گذرانيده اند لذا در اين جهان طبيعت تمام تفکرها و تکاپو ها در نيايش هاي او فريادهايي است در جست و جوي آن جايگاه اولي مکان هايي که صرفا نيازهاي معنوي افراد را بر طرف کنند که اين مکان ها برگرفته از همين نياز آدمي است . از زمان هاي گذشته انسان تمايل به زيستن در مکان هاي مقدس يا همجوار با اشياء مقدس داشته زيرا وجود تقدس همواره با مفاهيمي مانند قدرت و واقعيت همراه بوده بنابراين انسان مذهبي تمايل داشته تا در عالمي مذهبي باقي بماند و به همين دليل به تقدس بخشيدن به مکانها دست زده .

 

رمز پردازي در مسجد

با اينکه وجود تعابيري چون عرش و کرسي و درخت زندگي در قرآن کريم حاکي از مفاهيم رمز پردازانه ديني و زمينه هاي آن در اسلام است ، اما منابع مکتوب در زمينه نمادهاي ديني در معماري اسلامي اندک است . مهم ترين نماد در مورد مسجد وجود رحمت آفرين پيامبر اسلام (ص) و خانه او يعني همان مسجد است . او قلب مسلمانان است و مسجد قلب جامعه اسلامي . در دين شناسي هرچه که مرکزيت ميابد ، مقدس مي گردد . مکان مقدس داراي جرياني از تقدس و تبرک است که آنچه را به آن منسوب يا متصل است مقدس مي گرداند . اين روح تقدس به همراه انگيزه هاي زيبا شناسانه مهد رمز پردازي مسجد است . مسجد به نمادي ترين عمل ، يعني همان گذر از دنيا به عالم روحاني دست مي زند . دروازه مسجد که در دو طرفشان مناره هايي است اشاره به دروازه بهشت و در رحمت الهي دارد ، گاه درگاه با حالتي تو رفته که نمازگزاران را به داخل فرا مي خواند و به استقبال آنها مي آيد . (6)

با ورود به حياط مسجد که فضايي خالي است بيننده متوقف مي شود و اين نمادي از ذکر است از طرفي وسعت حياط مسجد ، عمومي بودن آن و تعلق نداشتن به قشر و گروه خاصي را به نمايش مي گذارد .(7)

بخش قابل توجهي از مفاهيم و فرآيند در کتيبه ها ، خطوط ، نقش و اشکال قابل بررسي اند . کتيبه ها با شکل ويژه خود مانند کتابها درهايي براي ورود به شهر علم هستند . همان طور که در برخي از کتيبه ها به اين حديث که حضرت علي ( ع ) باب علم است ، اشاره شده ، نيز وجود نوشته ها مي تواند اشاره به خود قرآن و آيه ن والقلم و کتيبه ها ياد آور قلم متعالي و لوح محفوظ باشد و علاوه بر مطالب ديني حاوي اطلاعات تاريخي و تاريخچه همان مکان نيز هستند . در واقع کتيبه ها و خطوط و نوشته ها ، صريح ترين بخش نمادهاي موجود در مسجد هستند .رنگ نيز با توجه به همان اشاراتي که در رابطه با قداست فضا و ديگر نيز همانگونه که در آرايش بنا نقش زيبا شناختي دارد ، در رمز آميز و عرفاني نمودن مسجد ها بسيار ماهرانه به کار گرفته شده اند . گاه علت استفاده نکردن از رنگ ها براي تجديدي نمودن بنا بوده است . بطوري که در ايران تا بيش از قرن ششم ، در بيرون بناهاي مذهبي اثري از رنگ نيست . ولي به تدريج همان اهداف تجريدي با استفاده از کاشي هاي رنگي و نيز رنگهاي مختلف طرح شد . کاشي کاري هاي آبي رنگ که در کشورهاي شرقي اسلامي بکار مي رود با مفهوم بهشت و نيکبختي قرين است . (8)

نورپردازي نيز فضاي ديني مسجد را عارفانه خواهد ساخت . نوراني ساختن و استفاده از سايه روشن فضا را دگرگون مي کند و نور که تجلي وحدت الهي و ذات اقدس اوست ، در اين حالت به تجلي مي آيد . استفاده از نورگيرها بويژه در راس گنبدها تداعي همين معني است .(9)

 

اعداد مقدس در بناهاي ديني حاوي نکات مقدس هستند . همانطور که شکل مربع در مسجد تقدس يافته ، چهار نيز شباهت به مربع دارد . مسجد مدينه چهار برج داشت ، براي اينکه اذان در چهار طرف انتشار پيدا کند .

ارتباط هنر و معنويت اسلامي :

هنر اسلامي مبتني بر معرفتي است که خود سرشت روحاني دارد . معرفتي که استادان سنتي هنر اسلامي آن را ( حکمت ) نام نهاده اند . چون در سنت اسلامي ، با صبغه عرفاني روحانيت آن ، خردمندي و روحانيت از هم جدايي ناپذيرند و وجوه مختلف يک حقيقت به حساب مي آيند ، حکمتي که هنر اسلمي بر آن استوار است چيزي جز جنبه خردمندانه خود روحانيت اسلامي نيست . اين قول مشهور توماس قديس که هنر بدون حکمت هيچ نيست (arts sine nihi sciental) بي ترديد به عيان ترين وجهي در مورد هنراسلامي صدق مي کند . هنر اسلامي مقلد اشکال اسلامي ظاهري طبيعت نيست بلکه اصول اساسي آنها را متجلي مي کند . اين هنر بر پايه علمي استوار است که نه ثمره استدلال و نه نتيجه گرايي است ، بلکه مبتني بر ( علم قدسي )  است که حصول آن صرفا به واسطه ابزاري که سنت در اختيار مي نهد ميسر مي گردد . پس تصادفي نيست که هر وقت و هر کجا هنر اسلامي به اوج خلاقيت و کمال دست يافته ، جريان فکري _ يا معنوي _ سنت اسلامي با قدرت و سرزندگي خاصي حضور داشته است .

براي آنکه رابطه مستقيم ميان فرد معنويت اسلامي روشنتر شود مي توانيم به هنر هاي نمايشي توجه کنيم . به دليل سرشت خاص دين اسلام که بر تنش دراماتيک در ميان زمين و آسمان ، يا راه و رسم فداکاري و درستکاري قهرمانانه از طريق ميانجيگري الهي مبتني نيست ، و نيز واسطه خصلت غير اسطوره اي آن ، هرگز تئاتري مقدس و مذهبي ، به گونه اي که در يونان باستان ، هند يا حتي اروپاي مسيحي در قرون وسطا وجود دارد در اسلام ظهور و توسعه نيافت .

ارتباط معنويت اسلامي با هنر اسلامي را همچنين بايد در نحوه شکل گيري ذهن و روح مسلمانان ، از جمله هنر مندان يا صنعتگران ، توسط مناسک و شعائر مذهبي اسلامي پيدا کرد . نماز که اوقات روز و شب را تقسيم مي کند و به طور منظم مانع از سلطه خفقان آور خيالپروري بر روح مي شود . قرابت با طبيعت بکر که نمونه ازلي مسجد است و مساجد موجود در شهر هاي کوچک و بزرگ صرفا آنرا تقليد مي کنند ، ارجاع مکرر قرآن به حقايق مربوط به آخرت ، معاد و ناپايداري جهان ، تکرار مستمر آيات قرآني که روح مسلمانان را در قالب مجموعه اي منظم از ديدگاه هاي روحاني دوباره شکل مي دهد ، تاکيد بر جلال و عظمت پروردگار که مانع از آن مي شود تا هر نوع اومانيسم پرومته وار در آن مجال بروز بيابد و عوامل متعدد ديگري که با نبوغ خاص اسلام مرتبط مي شوند و ذهن و روح مسلمانان را تشکيل داده و مي دهند ، از آن جمله اند . معنويت اسلامي با تعليم و تربيت انسان در قالب ( انسان مسلمان ) که در آن واحد بنده خدا و جانشين اوست  ( عبدا... ) وخليفه ا... به تعبير قرآن ) از طريق تلقين برخي ديدگاهها و حذف برخي ديگر در ذهن و روح مردان و زنان مسلماني که اين هنر ها را آفريده اند به طور مستقيم بر هنر اسلامي اثر نهاده است . اگر مسلمان سنتي مجسمه هاي قول پيکر ميکل آنژ را خرد کننده و کليساهاي به سبک روکوکو را خفقان آور ميابد به واسطه همين تسليم در برابر پروردگار و ترس از تعظيم نفس در مقابل حضور الهي است که معنويت اسلامي و روح و ذهن او برانگيخته است مسئله اين نيست که هنر مند مسلمان نمي تواند آثار هنري عظيمي يا پرومته وار خلق کنند کما اينکه در سالهاي اخير چنين کرده اند و توانايي خود را به خوبي به نمايش گذاشته اند بلکه اين است که هيچ مسلماني مادام که نقش و اثر معنويت بر روح او قوي باشد دست به چنين کاري نمي زند . فقط آنچه از ( احد ) اشرف صدور مي يابد مي تواند به سوي آن هدايت کند اگر طبيعت بکر محمل ياد خدا يا ذکر است از آن روست که خالق آن صانع الهي بوده است چنانچه يکي از اسما پروردگار همانا ( صانع ) به معناي سازنده يا صنعتگر است به همين ترتيب اگر هنر اسلامي مي تواند محمل ذکر احد قرار گيرد به اين دليل است که گر چه خالق انسان است اما از نوعي الهام فرافردي و ( حکمت ) ناشي مي شود که به او باز مي گردد .اگر خوش قريحه ترين مسلمانان با شنيدن شعر فارسي يا عربي يا گوش فرا دادن به نواي تلاوت قرآن يا مشاهده يک قطعه خوش نويسي عربي مي تواند جذبه اي معنوي پيدا کند و به وجد آيند بدان سبب است که بين اين هنرهاي مختلف و معنويت اسلامي پيوندي دروني وجود دارد. (2)

 

کاشيکاري و کاشي سازي

کاشيکاري يکي از روشهاي دلپذير تزئين معماري در تمام  سرزمينهاي اسلامي است. تحول و توسعه کاشي ها از  عناصر خارجي کوچک رنگي در نماهاي آجري آغاز و به  پوشش کامل بنا در آثار تاريخي قرون هشتم و نهم هجري  انجاميد. در سرزمينهاي غرب جهان اسلام که بناها اساسا سنگي بود، کاشي هاي درخشان رنگارنگ بر روي  ديوارهاي سنگي خاکستري ساختمانهاي قرن دهم و يازدهم ترکيه، تأثيري کاملا متفاوت اما همگون و پر احساس ايجاد مي کردند.  جز مهم کاشي، لعاب است. لعاب سطحي شيشه مانند است که دو عملکرد دارد: تزييني و کاربردي. کاشي هاي لعاب دار نه تنها باعث غناي سطح معماري مزين به کاشي مي  شوند بلکه به عنوان عايق ديوارهاي ساختمان در برابر  رطوبت و آب، عمل مي کنند. تا دو قرن پس از ظهور اسلام در منطقه بين النهرين شاهدي بر رواج صنعت کاشيکاري نداريم و تنها در اين زمان يعني اواسط قرن سوم هجري، هنر کاشيکاري احيا شده و رونقي مجدد يافت. در حفاري هاي شهر سامرا،

پايتخت عباسيان، بين سالهاي ۸۳۶ تا ۸۸۳ ميلادي بخشي  از يک کاشي چهارگوش چندرنگ لعابدار که طرحي از يک پرنده را در بر داشته به دست آمده است. از جمله کاشي هايي که توسط سفالگران شهر سامرا توليد و به کشور تونس صادر مي شد، مي توان به تعداد صد و پنجاه کاشي  چهارگوش چند رنگ و لعابدار اشاره کرد که هنوز در اطراف بالاترين قسمت محراب مسجد جامع قيروان قابل شاهده اند. احتمالا بغداد، بصره و کوفه مراکز توليد محصولات سفالي در دوران عباسي بوده اند. صنعت  سفالگري عراق در دهه پاياني قرن سوم هجري رو به افول گذاشت و تقليد از توليدات وابسته به پايتخت در بخش هاي زيادي از امپراتوري اسلامي مانند راقه در سوريه شمالي و نيشابور در شرق ايران ادامه يافت. در همين دوران، يک مرکز مهم ساخت کاشي هاي لعابي در زمان خلفاي فاطمي در فسطاط مصر تأسيس گرديد. نخستين نشانه هاي کاشيکاري بر سطوح معماري، به حدود سال ۴۵۰ ه.ق باز مي گردد که نمونه اي از آن بر مناره  مسجد جامع دمشق به چشم مي خورد. سطح اين مناره با

تزئينات هندسي و استفاده از تکنيک آجرکاري پوشش يافته، ولي محدوده کتيبه اي آن با استفاده از کاشيهاي فيروزه اي لعابدار تزئين گرديده است.  شبستان گنبد دار مسجد جامع قزوين( ۵۰۹ ه.ق) شامل حاشيه اي تزئيني از کاشيهاي فيروزه اي رنگ کوچک مي باشد و از نخستين موارد شناخته شده اي است که استفاده از کاشي در تزئينات داخلي بنا را در ايران اسلامي به نمايش مي گذارد. در قرن ششم هجري، کاشيهايي يا لعابهاي فيروزه اي و لاجوردي با محبوبيتي روزافزون رو به رو گرديده و به صورت گسترده در کنار آجرهاي بدون لعاب به کار گرفته شدند. تا اوايل قرن هفتم هجري، ماده مورد استفاده براي ساخت کاشي ها گل بود اما در قرن ششم هجري، يک ماده دست ساز که به عنوان خمير سنگ يا خمير چيني مشهور است، معمول گرديد و در مصر و سوريه و ايران مورد  استفاده قرار گرفت. در دوره حکومت سلجوقيان و در دوره اي پيش از آغاز قرن هفتم هجري، توليد کاشي توسعه خيره کننده اي يافت. مرکز اصلي توليد، شهر کاشان بود. تعداد بسيار زيادي از گونه هاي مختلف کاشي چه از نظر فرم و چه از   نظر تکنيک ساخت، در اين شهر توليد مي شد. اشکالي همچون ستاره هاي هشت گوش و شش گوش، چليپا وشش ضلعي براي شکيل نمودن ازاره هاي درون ساختمانها با يکديگر  ترکيب مي شدند. از کاشيهاي لوحه مانند در فرمهاي  مربع يا مستطيل شکل و به صورت حاشيه و کتيبه در قسمت  بالايي قاب ازاره ها استفاده مي شد. قالبريزي برخي  از کاشي ها به صورت برجسته انجام مي شد در حالي که  برخي ديگر مسطح بوده و تنها با رنگ تزئين مي شدند. در اين دوران از سه تکنيک لعاب تک رنگ، رنگ آميزي مينائي بر روي لعاب و رنگ آميزي زرين فام بر روي لعاب استفاده مي شد. تکنيک استفاده از لعاب تک رنگ، ادامه کاربرد سنتهاي  پيشين بود اما در دوران حکومت سلجوقيان، بر گستره  لعابهاي رنگ شده، رنگهاي کرم، آبي فيروزه اي و آبي  لاجوردي-کبالتي- نيز افزوده گشت.

ابوالقاسم عبد الله بن محمد بن علي بن ابي طاهر،  مورخ دربار ايلخانيان و يکي از نوادگان خانواده  مشهور سفالگر اهل کاشان به نام ابوطاهر، توضيحاتي را  در خصوص برخي روشهاي توليد کاشي، نگاشته است. وي  واژه هفت رنگ را به تکنيک رنگ آميزي با مينا بر روي  لعاب اطلاق کرد. اين تکنيک در دوره بسيار کوتاهي بين  اواسط قرن ششم تا اوايل قرن هفتم هجري از رواجي  بسيار چسمگير برخوردار بود. لعاب زرين فام که ابوالقاسم آن را دو آتشه مي خواند،  رايج ترين و معروف ترين تکنيک در تزئينات کاشي بود. اين تکنيک ابتدا در قرن دوم هجري در مصر براي تزيين  شيشه مورد استفاده قرار مي گرفت. مراحل کار به اين  شرح بوده که پس از به کار گيري لعاب سفيد بر روي                             بدنه کاشي و پخت آن، کاشي با رنگدانه هاي حاوي مس و نقره رنگ آميزي مي شده و مجددا در کوره حرارت مي  ديده و در نهايت به صورت شيء درخشان فلزگونه اي در مي آمده است. با توجه به مطالعات پيکره شناسي که بر  روي نخستين کاشيهاي معروف به زرين فام انجام گرفته و

  نيز از آنجايي که در اين نوع از کاشي ها بيشتر طرح هاي پيکره اي استفاده مي شده تا الگوهاي گياهي، مي توان گفت اين نوع از کاشي ها به ساختمانهاي غيرمذهبي تعلق داشته اند. ويراني حاصل از تهاجم اقوام مغول در اواسط قرن هفتم هجري، تنها مدت کوتاهي بر روند توليد کاشي تأثير  گذاشت و در واقع هيچ نوع کاشي از حدود سالهاي  ۶۴۲-۶۵۴ ه.ق بر جاي نمانده است. پس از اين سال ها، حکام ايلخاني اقدام به ايجاد بناهاي يادبود کرده و به مرمت نمونه هاي پيشين پرداختند. نتيجه چنين  اقداماتي، احياي صنعت کاشي سازي بود. در اين دوران، تکنيک مينايي از بين رفت و گونه ديگري از تزئين سفال  که بعدها عنوان لاجوردينه را به خود گرفت، جانشين آن  شد. در اين تکنيک، قطعات قالب ريزي شده با رنگهاي سفيد، لاجوردي و در موارد نادري فيروزه اي، لعاب داده مي شدند و پس از اضافه شدن رنگهاي قرمز، سياه  يا قهوه اي بر روي لعاب، براي بار دوم در کوره قرار  داده مي شدند.

در اوايل دوره ايلخاني، تکنيک زرين فام بر روي لعاب بدون هيچ رنگ افزوده اي به کار برده مي شد، لکن در ربع پاياني قرن هفتم، رنگهاي لاجوردي و فيروزه اي به  ميزان اندکي مورد استفاده قرار گرفتند.  با نزديک شدن به قرن هشتم هجري، آبي لاجوردي از رواج  و محبوبيت بيشتري برخوردار شد و سرانجام تکنيک نقاشي  زير لعاب با استفاده از رنگهاي آبي لاجوردي و اندک مايه اي از رنگهاي قرمز و سياه، جايگزين نقاشي زرين  فام شد که کاشي هاي توليد شده با چنين تکنيکي معمولا با نام کاشي هاي سلطان آباد شناخته مي شوند. اين تکنيک تا اواسط قرن هشتم مورد استفاده قرار مي گرفت  و پس از آن منسوخ شد.

  با رو به زوال نهادن حاکميت ايلخانيان در اواسط قرن هشتم، عصر طلايي توليد کاشي پايان يافت. کاشي هاي معرق-موزائيکي- تک رنگ و نه چندان نفيس در رنگهايي  متفاوت جانشين قابهاي عظيم زرين فام و کتيبه ها شدند. اين تکنيک براي نخستين بار در آغاز قرن هفتم هجري در

آناتولي اقتباس شده و يک قرن بعد در ايران و آسياي  مرکزي پديدار شده است. اين نوع از کاشي ها براي  ايجاد طرحي پيچيده در کنار يکديگر چيده مي شده و از آنها براي تزئين محراب ها استفاده مي شد. شيوه کار به اين صورت بوده است که سفالهاي لعاب داده شده را بر مبناي طرح اصلي مي بريدند و سپس با در کنار هم  قرار دادن آنها، طرح اصلي را مي ساختند. در دوره  ايلخانيان براي نخستين بار اين تکنيک مورد استفاده   قرار گرفت؛ مانند آنچه که در مقبره امام زاده جعفر  اصفهان (۷۲۶ ه.ق) به چشم مي خورد؛ اما کاربرد وسيع  آن در دوره مياني قرن نهم هجري رواج پيدا کرد. طيف وسيع و پيشرفته اي از کاشي هاي معرق بر روي تعدادي از بناهاي مهم يادبود اين دوران ديده مي شوند که به

  عنوان نمونه مي توان به مسجد گوهرشاد در مشهد، مدرسه  آلغ بيک در سمرقند و مدرسه خرگرد اشاره کرد. با توجه به وقت گير بودن نصب کاشي هاي معرق، در اواخر قرن نهم هجري تکنيک ارزان تر و سريع تري با نام هفت رنگ، جايگزين آن شد. اين تکنيک، ترکيب   رنگهاي مختلف و متعددي را بر روي کاشي ممکن ساخته بود. همچنين در چنين شيوه اي، رنگ ها مجزا بوده و  درون مرزهاي يکديگر نفوذ نمي کردند؛ زيرا توسط خطوط رنگيني مرکب از منگنز و روغن دنبه از يکديگر جدا مي  شدند. در بسياري از بنا هاي تيموريان شاهر رواج مجدد

کاشي کاري به شيوه هفت رنگ هستيم که به عنوان نمونه، مي توان از مدرسه غياثيه خردگرد که در سال ۸۴۶ ه.ق تکميل شده ياد کرد.

مساجد و مدارس صفويه به طور کلي با پوششي از کاشي ها  در درون و بيرون بنا تزيين شده اند. در حاليکه کاربرد کاشي هاي معرق تداوم مي يافت، شاه عباس که براي ديدن بناهاي مذهبي کامل نشده اش بي تاب بود، استفاده بيشتر از تکنيک سريع کاشي هفت رنگ را تقويت کرد.

در عصر صفويه، کاشي هفت رنگ در قصرهاي اصفهان به نحوي گسترده مورد استفاده قرار گرفت و نصب کاشي هاي چهارگوش درون قابهاي بزرگ، منظره هايي بديع همراه با عناصر پيکره اي و شخصيتهاي مختلف، به وجود آورد.   در قرن دوازدهم هجري، با روي کار آمدن زنديه عمارت سازي در اندازه هاي جاه طلبانه به ويژه در شيراز، پايتخت زنديان، از سر گرفته شد و به همين دليل، جنبش جديدي در صنعت کاشي سازي پديد آمد. در اين عصر، تصاوير کاشي ها با نوعي رنگ جديد صورتي که در دوران حکمراني قاجار نيز استفاده مي شده، نقاشي مي شوند. صنعت کاشي سازي اسلامي در دوره هايي از پورسلين-ظرف چيني وارداتي از دوران تانگ و سونگ- تأثير پذيرفته است. حاصل اين تأثيرات، ساخت کاشي هايي با لعاب سفيد و طرح هاي آبي است. اقتباس هنرمندان اسلامي از چيني هاي آبي-سفيد قابل ملاحظه است. در اواسط قرن نهم هجري، نقشمايه هاي چيني کاملا در نقشمايه هاي دوران اسلامي جذب شده و حاصل آن، پديدار شدن يک سبک   اسلامي-چيني دو رگه دلپذير و قابل قبول بود. هنر کاشي کاري ترکيه تا حد زيادي تحت تأثير سنتهاي ايراني قرار داشت. در قرن نهم هجري (تا سال ۸۷۵ ه.ق)

هنرمندان تبريزي با انگيزه اشتغال به فعاليت در ترکيه مي پرداختند. در قرن دهم هجري، ايزنيک مرکز توليد ظروف سفالي و کاشي در ترکيه محسوب مي شد. يک رنگ قرمز درخشان جديد   و يک دوغاب غني شده از آهن به صورت ضخيم غير قابل   نفوذ به زير لعاب، به کار گرفته مي شده که از ويژگي هاي کاشي ايزنيک به شمار مي آمد. يک سبک برگدار زيبا با طراحي هاي واقعي از گل هاي لاله، سنبل و ميخک نيز

بر روي کاشي ها، منسوجات، جلدسازي و ساير هنرهاي ترکيه قرن دهم مورد استفاده قرار گرفتند اما پس از قرن يازدهم هجري، کيفيت کاشي ايزنيکي رو به افول گذاشت و از اين دوران به بعد، ساخت کاشي در شهر   کوتاهايا در مرز فلات آناتولي ادامه يافت. ساخت کاشي در سوريه نيز صورت مي گرفته است. سفالگران دمشقي در قرن نهم هجري کاشي هاي سفيد-آبي توليد مي کردند اما يک قرن بعد طرح کاشي هاي سوريه اي بازتاب کاشي هاي ايزنيک بود. کاشي هاي سوريه در رنگ هاي سبز روشن، فيروزه اي و ارغواني تيره خاصي در زير لعاب نقاشي شده اند. بهترين دوره براي کاشي سازان دمشق، قرن دهم هجري است. پس از آن، گرچه توليد کاشي تا قرن سيزدهم ادامه يافت اما کيفيت آن کاهش يافت و طرح هاي کاشي هاي سوريه يک دست شد.

 

نمونه اي از ترسيم هنر اسلامي در تمدن هاي غير اسلامي راه يافتن کاشي کاري آبي سفيد به اروپاست : از جهان اسلام به آسياي جنوب شرقي و از آنجا به چين و سپس بعد از بازگشت به خاور ميانه به اروپا معماران مسلمان حتي استفاده از کاشي فيروزه اي در  ميان طرح هاي پيچيده آجر کاري را آزموده اند اين تزئين در آنها به کار رفته است در اين حوزه کاشي کاري هنر مندانه مسجد کبود تبريز نيز در خور تعمل است اين مسجد را به سال 870 ق در زمان حکومت جهانشاه آق قو يو نلو بنا و در آن از کاشي هاي معرق استفاده کرده اند معماران ايراني در دوره شاه عباس اول صفوي تزئينات معماري بسيار ابداع کردند در آن دوره کاشي کاران از کاشي معرق و هفت رنگ بهره گرفته اند در اين دوره بر تنوع خطوط کتيبه هاي بنا هانيز افزوده شد

روح هنر اسلامي سير از ظاهر به باطن اشياء و امور در آثار هنري است يعني هنر مندان اسلامي در نقش و نگاري که بر صورتهاي خيالي خويش از عالم کثوت مي بيند در نظر او هر کدام جلوه حسن و جمال و جلال الهي را مي نمايند بدين معني هنر مند همه موجودات را چون مظهري از اسماء ا... مي بيند و بر اين اساس اثر هنري او به مسابح محاکات و ابداع تجليات و صورتها و عکسهاي متجلي اسماءا... است .

در نظر هنر مند مسلمان به قول غزالي علم علوي حسن و جمال است و اصل حسن و جمال تناسب و هرچه تناسب است نمودگاريست از جمال آن عالم هر چه جمال و حسن و تناسب که در اين عالم محسوس است همه اثرات جمال و حسن آن عالم است پس آوار خوش حوري  و صورت زيباي متناسب هم شباهتي دارد از عجايب آن عالم .

به هر تقدير جلوه گاه حقيقت در هنر همچون تفکر اسلامي عالم غيب است به عبارت ديگر حقيقت از عالم غيب براي هنر مند متجلي است و به همين جهت هنر اسلامي را آري از خاصيت مادي طبيعت مي کند . او در نقوش قالي ، کاشي ، تذهيب و حتي نقاشي که به نحوي به جهت جاذبه خاص خود مانند حضور و غرب است نمايش عالم ملکوت و مثال را که آري از خصوصيات زمان و مکان و فضاي طبيعي است مي بيند در اين نمايش کوششي براي تجسم بعد سوم و پرسپکتيو ديد انساني نيست تکرار مضامين و صورتها همان کوشش دائمي براي رفتن به اصل و مبدا است هنرمند در اين مزامين الگويي ازلي نه از سور محسوس بهره مي جويد به نحوي که گويا سور خيالي او به سور مثالي عالم ملکوت مي پيوندد .

توحيد در طرح هاي هنري

نکته اساسي در هنر اسلامي که بايد بدان توجه کرد عبارت است از طرح هاي هندسي که به نحو بارزي وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را نمايش مي دهد همراه با نقوش اسليمي که نقش ظاهري گياهي دارد آنقدر از طبيعت دور مي شود که ثبات را در تغيير نشان مي دهد و فضاي معنوي خاصي را ابداع مي نمايد که رجوع به عالم توحيد دارد .

معماري اسلامي چون ديگر معماري هاي ديني به تضاد ميان فضاي داخل و خارج و حفظ مراتب توجه مي کند . هنگامي که انسان وارد ساختماني مي شود ميان درون و بيرون تفاوتي آشکار مشاهده مي کند اين حالت در مساجد به کمال خويش مي رسد به اين معني که آدمي با گشت ميان داخل و خارج سير ميان وحدت و کثرت و خلوت و جلوت مي کند. هر فضاي داخلي خدمتگاه و محل توجه به باطن و هر فضاي خارجي جلوتگاه و مکان توجه به ظاهر مي شود بنابراين نمايش معماري در عالم اسلام نمي تواند همه امور را در صرف ظاهر به تماميت رسانيده و از سير و سلوک در باطن تخلف کند به همين اعتبار هنر و هنر مندي به معني عام در تمدن اسلامي عبادت و بندگي و سير و سلوک از ظاهر به باطن است.(10)

منابع و ماخذ:

1-فن مايس-پي ير(1384)عناصرمعماري ازصورت تا مکان

4-ستاري(3811)اسطوره و رمز درانديشه ميرچاالياده.

5- شريعتي(3741).تاريخ و شناخت اديان.

10-مقاله درمجله فرهنگ وانديشه،درباب ظهوروافول هنر اسلامي

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 24 تیر 1401 ساعت: 19:48 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره تواضع و فروتنى

بازديد: 217
تحقیق درباره تواضع و فروتنى

 

تواضع و فروتنى

ناگفته پيداست كه تواضع و فروتنى نقطه مقابل تكبر و فخرفروشى است و جدا سازى بحثهاى كامل اين دو از يكديگر مشكل يا غير ممكن است و لذا هم در آيات و روايات اسلامى و هم در كلمات بزرگان اخلاق اين دو به يكديگر آميخته شده است، نكوهش از يكى ملازم تمجيد و ستايش از ديگرى است و ستايش از يكى همراه با نكوهش از ديگرى مى‏باشد، درست مثل اينكه بحثهاى مربوط به ستايش و تمجيد از علم جداى از نكوهش از جهل نيست و نكوهش از جهل همراه ستايش علم است.

با اين حال مفهوم اين سخن آن نيست كه ما بحثهاى مربوط به تواضع را ناديده گرفته و به آنچه در بحث زشتى تكبر و استكبار گفتيم بسنده كنيم. بخصوص اينكه نسبت‏بين تكبر و تواضع به اصطلاح نسبت ميان ضدين است نه وجود و عدم. هم تكبر يك صفت وجودى است و هم تواضع و هر دو در مقابل يكديگر قرار دارند، نه از قبيل وجود و عدم كه سخن از يكى الزاما همراه با نفى ديگرى باشد.

در روايات اسلامى نيز به اين معنى اشاره شده است از جمله از على(ع) مى‏خوانيم: «ضادوا الكبر بالتواضع; به وسيله تواضع با تكبر كه ضد آن است مقابله كنيد».

با اين اشاره به قرآن باز مى‏گرديم و آيات مربوط به مساله تواضع را گلچين كرده، مورد بررسى قرار مى‏دهيم(هر چند آياتى كه به كنايه يا به ملازمه به آن اشاره مى‏كند بيش از اينها است).

1- يايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة على المؤمنين اعزة على الكافرين... (سوره‏مائده،آيه‏54)

2- و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما (سوره‏فرقان،آيه‏63)

3- واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين (سوره‏شعراء،آيه‏215)

ترجمه

1- اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد(به خدا زيانى نمى‏رساند;) خداوند به زودى جمعيتى را مى‏آورد كه آنها را دوست دارد و آنان(نيز) او را دوست دارند; در برابر مؤمنان متواضع، در برابر كافران سرسخت و نيرومندند.

2- بندگان(خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبر بر زمين راه مى‏روند; و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‏گويند(و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى‏گذرند).

3- (اى پيامبر) بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مى‏كنند بگستر(و نسبت‏به آنها تواضع و مهربانى كن).

تفسير و جمع‏بندى

در نخستين آيه مورد بحث‏سخن از گروهى از مؤمنان به ميان آمده كه مشمول فضل و عنايات الهى هستند هم خدا را دوست مى‏دارند و هم محبوب پروردگارند.

يكى از اوصاف بارز آنها اين است كه در برابر مؤمنان متواضعند: (اذلة على المؤمنين) و در برابر كافران نيرومند و قوى هستند (اعزة على الكافرين).

«اذلة‏» جمع «ذلول‏» و «ذليل‏» از ماده «ذل‏» (بر وزن حر) در اصل به معنى نرمى و ملايمت و تسليم است در حالى كه «اعزة‏» جمع «عزيز» از ماده «عزة‏» به معنى شدت است، حيوانات رام را «ذلول‏» مى‏گويند چون ملايم و تسليمند و «تذليل‏» در آيه ذللت قطوفها تذليلا اشاره به سهولت چيدن ميوه‏هاى بهشتى است.

گاه ذلت در مواردى به كار مى‏رود كه معنى منفى دارد و آن در جايى است كه از سوى غير به انسان تحميل مى‏شود وگرنه در ماده اين لغت مفهوم منفى ذاتا وجود ندارد(دقت كنيد).

به هر حال آيه فوق دليل روشنى بر اهميت تواضع و عظمت مقام متواضعين است، تواضعى كه از درون جان انسان برخيزد و براى احترام به مؤمنى از مؤمنان و بنده‏اى از بندگان خدا باشد.

در دومين آيه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقى گروهى از بندگان خاص خداست كه در طى آيات سوره فرقان از آيه‏63 تا آيه 74 دوازده فضيلت‏بزرگ براى آنها ذكر شده است و جالب اينكه نخستين آنها همان صفت تواضع است، اين نشان مى‏دهد همان گونه كه «تكبر» خطرناك‏ترين رذائل است، تواضع مهمترين يا از مهمترين فضائل مى‏باشد، مى‏فرمايد:

«بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبر بر زمين راه مى‏روند» (و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا)

«هون‏» مصدر است و به معنى نرمى و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معنى اسم فاعل در اينجا به خاطر تاكيد است، يعنى آنها چنان آرام و متواضعند كه گويى عين تواضع شده‏اند و به همين دليل در ادامه آيه مى‏فرمايد: «و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما; و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‏گويند(و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى‏گذرند)».

و در آيه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاك خداست مى‏فرمايد: «والذين يبيتون لربهم سجدا و قيما; آنها كسانى هستند كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مى‏كنند(و به بندگى و عبادت مى‏پردازند)».

«راغب‏» در كتاب «مفردات‏» مى‏گويد: «هون‏» دو معنى دارد يكى از آنها خضوع و نرمشى است كه از درون جان انسان بجوشد كه اين شايسته ستايش است(سپس به آيه مورد بحث اشاره مى‏كند) و در حديث نبوى آمده است المؤمن هين لين.دوم خضوع و تذللى است كه از سوى ديگرى بر انسان تحميل شود و او را خوار كند.

ناگفته پيداست كه منظور از الذين يمشون على الارض هونا اين نيست كه فقط راه رفتن آنها متواضعانه است، بلكه منظور نفى هرگونه كبر و خودخواهى است كه در تمام اعمال انسان و حتى در كيفيت راه رفتن كه ساده‏ترين كار است آشكار مى‏شود، زيرا ملكات اخلاقى هميشه خود را در لا به لاى گفتار و حركات انسان نشان مى‏دهند تا آنجا كه در بسيارى از مواقع از چگونگى راه رفتن انسان مى‏توان به بسيارى از صفات اخلاقى او راه برد.

آرى عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) نخستين نشانشان همان تواضع است، تواضعى كه در تمام ذرات وجودشان نفوذ كرده و حتى در راه رفتن آنها آشكار است و اگر مى‏بينيم خداوند در آيه‏37 سوره اسراء به پيامبرش دستور مى‏دهد «و لاتمش فى الارض مرحا; روى زمين با تكبر راه مرو» منظور فقط راه رفتن نيست‏بلكه هدف، تواضع در همه كار است كه نشانه بندگى و عبوديت‏خداست.

در سومين آيه روى سخن رابه پيامبر(ص) كرده،مى‏فرمايد:«بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مى‏كنند پايين بياور و(تواضع و محبت كن); واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين‏»

«خفض‏» بر وزن «خشم‏» در اصل به معنى پايين آوردن است و «جناح‏» به معنى بال مى‏باشد. بنابراين «و اخفض جناح‏» كنايه از تواضع آميخته با محبت است، همان‏گونه كه پرندگان هرگاه مى‏خواهند به جوجه‏هاى خود اظهار محبت كنند بال و پر خود مى‏گسترانند و آنها را زير بال و پر مى‏گيرند تا هم در برابر حوادث احتمالى مصون بمانند و هم از تشتت و پراكندگى حفظ شوند، پيامبر اسلام(ص) نيز مامور بود بدين گونه مؤمنان را زير بال و پر خود بگيرد!

اين تعبير بسيار ظريف و پر معنى نكات مختلفى را در عبارت كوتاهى جمع كرده است.

جايى كه پيامبر مامور به تواضع آميخته با محبت در برابر مؤمنان باشد تكليف افراد امت روشن است چرا كه پيغمبر سرمشق و الگو و «اسوه‏» براى همه امت است.

شبيه همين تعبير در آيه 88 سوره حجر نيز آمده است آنجا كه مى‏فرمايد: واخفض جناحك للمؤمنين كه باز مخاطب در آن شخص پيامبر است و مامور مى‏شود براى مؤمنان «خفض جناح‏» و تواضع آميخته با محبت داشته باشد.

شبيه اين تعبير با اندك تفاوتى در مورد فرزندان در مقابل پدران و مادران در سوره «اسراء» آمده، آنجا كه مى‏فرمايد: «واخفض لهما جناح الذل من الرحمة; بالهاى خود را در برابر آن دو(پدر و مادر) از محبت و لطف فرود آر(و تواضعى آميخته با احترام و محبت در برابر آنان داشته باش)».

از مجموع آنچه در آيات فوق آمده به خوبى استفاده مى‏شود كه قرآن مجيد نه تنها تكبر و استكبار را مورد مذمت قرار داده، بلكه نقطه مقابل آن يعنى تواضع و فروتنى را با تعبيرات گوناگون مورد تمجيد قرار داده است.

تواضع و فروتنى در روايات اسلامى

در منابع شيعه و اهل سنت احاديث فراوانى در مورد تواضع به چشم مى‏خورد كه بعضى در باره اهميت تواضع است و بعضى در باره علامت و آثار متواضعان و يا ثمره تواضع و حد و آداب آن مى‏باشد.

 

در اهميت تواضع تعبيرات بسيار جالبى در روايات آمده:

1- در حديثى از رسول خدا(ص) مى‏خوانيم: روزى فرمود: «مالى لاارى عليكم حلاوة العبادة؟! قالوا و ما حلاوة العبادة؟ قال التواضع!; چه مى‏شود كه شيرينى عبادت ر در شما نمى‏بينم؟ عرض كردند: شيرينى عبادت چيست؟ فرمود: تواشع است!»

ناگفته پيداست‏حقيقت عبادت نهايت‏خضوع در برابر پروردگار است. كسى كه شيرينى خضوع و تواضع در برابر خدا را دريابد در برابر خلق خدا نيز متواضع است.

2- در حديث ديگرى از اميرمؤمنان(ع) آمده است: «عليك بالتواضع فانه من اعظم العبادة; بر تو باد تواضع كه از برترين عبادات است‏».

3- از امام حسن عسكرى(ع) نقل شده است كه فرمود: «التواضع نعمة لايحسد عليها; تواضع نعمتى است كه سبب حسادت ديگران نمى‏شود».

معمولا هر نعمتى نصيب انسان مى‏شود مزاحمت‏هاى حسودان افزوده مى‏گردد و گاه اين حسادت چنان فضاى زندگى را تنگ مى‏كند كه زندگى بر صاحب نعمت مشكل مى‏شود، ولى تواضع از اين قاعده كلى مستثنى است، نعمتى است كه حسادت حسودان را برنمى‏انگيزد.

 

اين بحث دامنه‏دار را با حديث ديگرى از نبى اكرم(ص) پايان مى‏دهيم:

4- «يباهى الله تعالى الملائكة بخمسة: بالمجاهدين، والفقراء، والذين يتواضعون لله تعالى، والغنى الذى يعطى الفقراء و لايمن عليهم، و رجل يبكى فى الخلوة من خشية الله عز و جل; خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات مى‏كند: مجاهدان(راه خدا)، فقرا(و نيازمندانى كه دين خود را به دنيا نمى‏فروشند) و آنها كه به خاطر خدا تواضع مى‏كنند و ثروتمندانى كه بى منت‏به مستمندان كمك مى‏نمايند و كسى كه در خلوت از خوف خدا گريه مى‏كند!»

در باره ثمرات و آثار مثبت تواضع نيز روايات فراوانى از معصومين به ما رسيده است كه چند حديث پر معنى را در ذيل مى‏آوريم:

در حديثى از امام اميرالمؤمنين(ع) مى‏خوانيم: «ثمرة التواضع المحبة و ثمرة الكبر المسبة!; ميوه درخت تواضع محبت است و ميوه(شوم) تكبر دشنام و ناسزاگويى مردم است!»

در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «بخفض الجناح تنتظم الامور!; با تواضع و محبت كارها نظم و سامان مى‏يابد!»

روشن است كه نظم جامعه جز در سايه همكارى و همدلى حاصل نمى‏شود و همكارى و همدلى مردم در صورتى ممكن است كه شخص مدير نخواهد خود را بر آنها تحميل كند و يا فخرفروشى كند و خود را برتر از ديگران قلمداد نمايد، هميشه مديرانى موفق هستند كه در عين قاطعيت متواضع و پر محبت‏باشند.

در حديث ديگرى از رسول خدا(ص) مى‏خوانيم: «التواضع لايزيد العبد الا رفعة فتواضعوا يرفعكم الله!; تواضع جز بزرگى بر انسان نمى‏افزايد پس تواضع كنيد تا خداوند شما را بلند مقام سازد!».

گاه چنين تصور مى‏شود كه تواضع انسان را كوچك مى‏كند در حالى كه اين يك برداشت‏سطحى و نادرست است، همواره مى‏بينيم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و داراى عظمت و شخصيت هستند و تواضع بر منزلت آنها مى‏افزايد.

از احاديث اسلامى استفاده مى‏شود كه تواضع شرط قبولى عبادات و طاعات است، از جمله در حديثى از امام صادق(ع) آمده است: «التواضع اصل كل خير نفيس و مرتبة رفيعة... و من تواضع لله شرفه الله على كثير من عباده... و ليس لله عز و جل عبادة يقبلها و يرضيها الا و بابها التواضع، و لايعرف ما فى معنى حقيقة التواضع الا المقربون المستقلين بوحدانيته، قال الله عز و جل و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما...; تواضع ريشه هر كار نيك و با ارزش است و مقام والايى است... و هر كس براى خدا تواضع كند خداوند او را بر بسيارى از بندگانش شرافت مى‏بخشد... و هيچ عبادتى براى خدا مورد رضا و قبول نخواهد بود مگر اينكه باب آن تواضع است و حقيقت تواضع را جز مقربانى كه مستقل در وحدانيت‏خداوندند درك نمى‏كنند، خداوند عز و جل مى‏فرمايد: بندگان خداوند رحمان كسانى هستند كه در زمين با تواضع راه مى‏روند و هنگامى كه جاهلان آنها را(با سخنان نامناسب) خطاب كنند، به آنها سلام مى‏گويند(و با بى اعتنايى مى‏گذرند).»

اين سخن را با حديثى كه از حضرت مسيح(ع) نقل شده است پايان مى‏دهيم. فرمود: «بالتواضع تعمر الحكمة لابالتكبر، كذلك فى السهل ينبت الزرع لا فى الجبل!; به وسيله تواضع، مزرعه علم و دانش آباد مى‏شود نه با تكبر، همان گونه كه زراعت در زمين نرم و هموار مى‏رويد نه بر روى كوه!»

كوتاه سخن اينكه: تواضع هم در زندگى علمى و فرهنگى انسان اثر مى‏گذارد(چرا كه افراد متكبر به خاطر تكبرشان از رسيدن به حق محجوبند) و هم در زندگى اجتماعى(چرا كه افراد متواضع از محبوبيت فوق‏العاده‏اى در اجتماع بهره مى‏گيرند و همه مردم براى آنها احترام خاصى قائلند) و هم در رابطه انسان با خدا مؤثر است چرا كه روح عبادت، تواضع و كليد قبولى آن فروتنى است.

در مورد نشانه‏هاى تواضع نيز روايات جالبى در منابع اسلامى وارد شده است، در حديثى از امام على بن ابى طالب(ع) مى‏خوانيم: «ثلاث هن راس التواضع: ان يبدء بالسلام من لقيه، و يرضى بالدون من شرف المجلس، و يكره الريا و السمعة; سه چيز است كه سرآغاز تواضع است: نخست اينكه انسان هر كس را ببيند ابتدا به او سلام كند و در پايين مجلس بنشيند و تظاهر ريا و سمعه را ناخوش دارد.»

در بعضى از روايات نشانه‏هاى ديگرى نيز بر آن افزوده شده است، از جمله: ترك «مراء» و «جدال‏» يعنى انسان به خاطر برترى‏جويى با ديگرى بحث نكند و ديگر عدم علاقه به اينكه مردم او را بستايند.

1- تعريف تواضع

«تواضع‏» از ماده «وضع‏» در اصل به معنى فرونهادن است، اين تعبير در مورد زنان باردار كه مولود خود را به دنيا مى‏آورند به عنوان وضع حمل گفته مى‏شود و در مورد خسارت و زيان كرد و كمبود تعبير «وضيعة‏» به كار مى‏رود و هنگامى كه به عنوان يك صفت اخلاقى گفته مى‏شود مفهومش اين است كه انسان خود را پايين‏تر از آنچه موقعيت اجتماعى اوست قرار دهد، به عكس تكبر كه مفهومش برترى‏جويى و قرار دادن خويشتن برتر از موقعيت فردى و اجتماعى اوست.

بعضى از ارباب لغت «تواضع‏» را به معنى «تذلل‏» تفسير كرده‏اند و منظور از تذلل در اينجا خضوع و فروتنى و تسليم است.

مرحوم نراقى در «معراج السعادة‏» در تعريف تواضع مى‏گويد: «تواضع عبارت است از شكسته نفسى كه نگذارد آدمى خود را بالاتر از ديگرى ببيند و لازمه آن كردار و گفتار چندى است كه دلالت‏بر تعظيم ديگران و اكرام ايشان مى‏كند».

تعبير به «فروتنى‏» در فارسى دقيقا همين معنا را مى‏رساند و اين مساله از خلال گفتار و رفتار انسانها نمايان مى‏شود.

در حديثى از امام على بن موسى الرضا(ع) مى‏خوانيم، سؤال كردند: «ما حد التواضع الذى اذا فعله العبد كان متواضعا؟ فقال: التواضع درجات منها ان يعرف المرء قدر نفسه فينزلها منزلتها بقلب سليم لايحب ان ياتى الى احد الا مثل ما يؤتى اليه، ان راى سيئة دراها بالحسنة، كاظم الغيظ، عاف عن الناس، و الله يحب المحسنين; حد تواضع كه اگر انسان آن را انجام دهد متواضع محسوب مى‏شود چيست؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلى دارد: يكى از مراحل آن اين است كه انسان قدر و موقعيت نفس خويش را بداند و در همان جايگاه با قلب سليم(و پذيرش درونى) جاى دهد، دوست نداشته باشد كارى در باره كسى انجام دهد مگر همانند كارهايى كه در باره او انجام مى‏دهند(همان گونه كه انتظار احترام از ديگران دارد بايد ديگران را محترم بشمارد و هر كارى را از سوى ديگران دون شان خود مى‏شمرد در باره ديگران دون شان بشمر.)»

هرگاه بدى از كسى ببيند آن را با نيكى پاسخ دهد، خشم خود را فروبرد، از گناهان مردم درگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نيكوكاران را دوست دارد.»

آنچه در اين روايت پرمحتوا آمده، در واقع نشانه‏هاى تواضع است كه از طريق آن مى‏توان به تعريف تواضع نيز آشنا شد.

در حديث ديگرى از امام باقر(ع) مى‏خوانيم: «التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه و ان تسلم على من لقيت و ان تترك المراء و ان كنت محقا; تواضع آن است كه به كمتر از جايگاه شايسته خود در مجلس قانع باشى و هرگاه كسى را ملاقات كردى در سلام پيشى بگيرى و جر و بحث را رها كنى هر چند حق با تو باشد.»

حقيقت اين است كه تعريف تواضع از نشانه‏هاى آن جدا نيست; چرا كه يكى از بهترين راه‏هاى تعريف يك موضوع، ذكر نشانه‏هاى گوناگون آن است(دقت كنيد.)

2- تواضع و كرامت انسان!

معمولا در اين گونه مباحث‏بعضى راه افراط را در پيش مى‏گيرند و بعضى راه تفريط، مثلا بعضى تصور مى‏كنند حقيقت تواضع آن است كه انسان خود را در برابر مردم خوار و بى مقدار كند و اعمالى انجام دهد كه از نظر مردم بيفتد و نسبت‏به او سوء ظن پيدا كنند، آن گونه كه در حالت‏بعضى از صوفيه نقل شده است كه هنگامى كه در يك منطقه به خوشنامى معروف مى‏شدند مرتكب اعمال زشت و قبيحى مى‏شدند تا از نظر بيفتند، مثلا به بى بند و بارى در عبادات و خيانت در امانت مردم معروف شوند و مردم آنها را رها كنند و شايد اين كار را نوعى تواضع و رياضت نفس مى‏پنداشتند.

اسلام اجازه نمى‏دهد كسى به نام تواضع، خود را تحقير كند و در نظرها سبك و موهون سازد و كرامت انسانى خويش را پايمال كند، مهم اين است كه در عين تواضع، شخصيت اجتماعى انسان ضايع نشود و خوار و ذليل و بى مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحيح انجام شود نه تنها چنين اثرى نخواهد داشت‏بلكه به عكس ارزش او در جامعه بالاتر مى‏رود. به همين دليل در روايات اسلامى از اميرمؤمنان على(ع) آمده: «بالتواضع تكون الرفعة; تواضع انسان را بالا مى‏برد!»

مرحوم «فيض كاشانى‏» - رضوان الله عليه - تحت عنوان غاية الرياضة فى خلق التواضع مى‏گويد: اين فضيلت اخلاقى مانند ساير صفات اخلاقى داراى طرف افراط و تفريط و حد وسط است، حد افراط «تكبر» و حد تفريط «پذيرش ذلت و پستى‏» و حد وسط «تواضع‏» است. آنچه صفت فضيلت محسوب مى‏شود و قابل ستايش است همان كوچكى كردن بدون پذيرش پستى و ذلت است، سپس به ذكر مثالى در اينجا مى‏پردازد. مى‏گويد: كسى كه سعى دارد بر اقران و امثال خود برترى جويد و آنها را پشت‏سر اندازد متكبر است و كسى كه خود را بعد از آنها قرار مى‏دهد متواضع است، ولى اگر پاره‏دوزى بر دانشمند بزرگى وارد شود او از جاى خود برخيزد و او را به جاى خود بنشاند و كفش او را بردارد و پيش پاى او جفت كند و تواضعى در(حد يك عالم بزرگ) نسبت‏به او روا دارد، اين تواضع نيست، نوعى تذلل محسوب مى‏شود، اين امر قابل ستايش نيست، چيزى شايسته ستايش است كه در حد اعتدال باشد و حق هر كس را نسبت‏به او ادا كند، در برابر عالم به گونه‏اى و در برابر افراد ديگر به گونه ديگر.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 23 مهر 1400 ساعت: 12:20 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره اعتیاد و جوانان

بازديد: 20351
تحقیق  کامل درباره اعتیاد و جوانان

 

اعتیاد و جوانان

متاسفانه آسيب ها و پيامدهاي ناشي از مصرف سيگار ، بسيار جدي و بعضاً جبران ناپذير هستند و اغلب سيگاري ها با اينکه از مضرات سيگار با خبرند ، ولي از روي عادت و به بهانه کسب آرامش و رفع خستگي ، اقدام به مصرف اين ماده خطرناک مي کنند و سلامت جسم و جان خود را به خطر مي اندازند...
دوري از خانواده ، بيکاري ، محرکهاي رواني ، اصرار دوستان و خويشان و حتي علاقه شخصي ، کسب لذت و تقليد و خودنمايي ، از عوامل موثر در روي آوري به سيگار است . استعمال سيگار در نوجوانان ، بيشتر جنبه خود نمايي دارد و آرام آرام براي کسب لذت صورت مي گيرد .
آغاز مصرف سيگار در سنين جواني و ميانسالي ممکن است تاثير چنداني بر خلقيات فرد نداشته باشد ؛ ولي تجربه استعمال سيگار تا قبل از بيست سالگي يعني در بحراني ترين سنين نوجواني ، به اين سبب که دوران شخصيت سازي نوجوان است و هر تجربه اي را تا آخر عمر فرا راه خود قرار مي دهد ، بسيار خطرناک است .
يکي از دلايل اصلي روي آوري نوجوانان به سيگار، کنجکاوي در امتحان کردن آن است که اغلب ازطريق دوستان و همسالان تبليغ مي شود و آرام آرام براي ادامه اين تجربه ، بهانه هاي ديگري نيز فراهم مي شود . برخي از نوجوانان براي مخالفت با خانواده و رفع حقارتها به اين کار دست مي زنند و مي خواهند از اين طريق اعتماد به نفس بيشتري کسب کنند . رقابت با گروه همسالان از طريق خود نمايي ، بزرگترين دليل شايع براي آغاز کشيدن سيگار است .
بسياري از پسران نوجوان سيگاري ، عقيده دارند که با هر پکي که به سيگارمي زنند ، احساس مردانگي مي کنند و اين شيوه به زودي جزئي از شخصيت آنها مي شود . تقليد از پدر و مادر و اطرافيان نيز تاثير زيادي در سيگاري شدن نوجوان دارد .
اضطراب ، تنش ، محرکهاي شديد رواني و ناراحتي هاي خانوادگي عوامل عمده زمينه ساز براي روي آوردن به سيگار هستند .
مسأله تاسف بار اين است که نوجوان سيگاري که ازطريق سيگار به آرامش کاذب دست مي يابد و با پنهان کردن مشکل خود از خانواده هر روز بيش از پيش به دوستان هم دردش روي مي آورد ، بهترين طعمه عاملان پخش مواد مخدر نيز خواهد شد. در اين ميان خانواده ها بيش از ديگر گروههاي اجتماعي در پيشگيري از سيگاري شدن نوجوانان نقش دارند .

 

 

مقدمه

یكى از مشكلات عمده اى كه نسل جوان جامعه با آن رو به روست، خطر اعتیاد و گرایش به مصرف مواد مخدر  است. از آن جا كه مصرف این گونه مواد (انواع سیگارها، قرص ها، مخدرها و... ) در بین جوانان و نوجوانان رو به افزایش است، وظیفه والدین، مربیان و سایر نهادهاى اجتماعى براى آگاه ساختن قشر جوان از عواقب مصرف مواد مخدر به مراتب سنگین تر از قبل مى شود. آمار نشان مى دهد بالاترین رقم سنى معتادان در ایران را افراد ۲۷- ۲۱ساله تشكیل مى دهند. با توجه به این موضوع، والدین و مربیان باید سعى كنند با استفاده از روش ها و آموزش هاى لازم، بچه ها را از همان دوران كودكى و پیش نوجوانى با آثار زیان بار مصرف این گونه مواد و اثرات و پیامدهاى ناشى از آن بر جسم و روان شان مطلع سازند.

هر اندازه كه تأثیر دوستان و همسالان جوان بر او زیاد شود، نقش والدین و راهنمایانش براى هدایت او كم رنگ تر خواهد شد. هر اندازه والدین، جوان را به حال خود واگذارند، او را در برابر محیط و اجتماع آسیب پذیرتر ساخته اند و بعدها براى این تسلیم باید بهاى سنگین ترى بپردازند. والدین باید با درك تأثیر همسالان بر فرزندشان آنان را براى مقابله با فشارها و تحریكات موجود آماده كنند.

اغلب جوانان با گذر از دوران بلوغ و نوجوانى دچار تغییرات جسمى- روانى گوناگونى مى شوند كه تأثیرات زیادى بر رفتارها و عكس العمل هاى هیجانى آنها نسبت به اطرافیان مى گذارد. احساس نارضایتى، عصبانیت، بى حوصلگى، مخالفت، مبارزه جویى، عدم همكارى، بى اعتنایى و عیب جویى از جمله بدخلقى هایى است كه زندگى نوجوانان را دشوارتر از پیش مى كند. در مواردى این ویژگى هاى رفتارى- اخلاقى ِ نوجوانان به گونه اى است كه آنان را شدیداً مستعد آلوده شدن به انواع كجروى ها و آسیب هاى اجتماعى  مى كند. این نوجوانان ارزش ها و معیارهاى اخلاقى والدین شان را كمتر مى پذیرند و بیشتر درصدد یافتن استقلال و اثبات خویشتن اند.

عوامل مؤثر در اعتیاد جوانان

تحقیقات نشان مى دهند، افرادى كه به انواع مواد مخدر اعتیاد پیدا كرده اند، اغلب اولین تجربه شان را به صورت تفریحى و در دوران نوجوانى كسب كرده بودند و به تدریج اعتیاد آنان، از حالت تفریح خارج شده و با تكرار و زیاد شدن میزان مصرف، معتاد شده اند. از آن جایى كه مصرف مواد مخدر همیشه رو به افزایش است، نوجوان نیز ابتدا با مقدارى كم شروع مى كند و چون با گذشت زمان، مقدار كم اولیه نیاز جسمى او را تأمین نمى كند، مجبور مى شود یا مقدار مصرف را افزایش دهد و یا فاصله زمانى مصرف را كوتاه تر كند كه در نهایت منجر به وابستگى شدید او به مواد و اعتیاد او مى شود. در نظر داشته باشید، رهایى از تجربیات منفى مكرر بسیار دشوار و طاقت فرسا است. گروهى دیگر از جوانان و نوجوانانى كه شروع به مصرف مواد مخدر مى كنند، اظهار مى دارند كه براى فرار از مشكلات و مسائل زندگى روزمره و داشتن احساسى بهتر از احساس فعلى شان دست به این كار زده اند.

 به طور كلى، عوامل متعددى موجب اعتیاد جوانان مى شوند كه مهمترین آنها عبارت اند از:

 

 

1 -  زمینه هاى خانوادگى:

الگوهاى نامناسب رفتارى اطرافیان منجر به تقلید كوركورانه نوجوانان از آنان مى شود.سیگار كشیدن، نوشیدن الكل، اعتیاد به مواد مخدر و سایر كجروى هاى اخلاقى در خانواده موجب بدآموزى و زمینه سازى براى شروع انحرافات و آسیب هاى اجتماعى در بچه ها (اعم از كودك و نوجوان) مى شود. در چنین خانواده هایى نوجوانان به جاى این كه به فكر انجام فعالیت هاى مثبت و سازنده باشند، مدام درصدد یافتن راه هایى براى مقابله با آثار این بحران ها هستند و در بدترین شرایط نیز خود درگیر آن مى شوند.

2 - فقر مادى خانواده

: به رغم این كه بین فقر مادى و اعتیاد به مواد مخدر هیچ ارتباطى وجود ندارد، ولى فقر عامل مهمى در معتاد شدن جوانان جامعه است، زیرا به دلیل تنگدستی و ندارى امكان دسترسى به بسیارى از امكانات آموزشى را از دست مى دهند و هیچ تخصص و حرفه اى پیشه نمى كنند و در نتیجه در بازار كار سهم عمده اى ندارند. همین امر موجب كشیده شدن گروهى از جوانان به سمت و سوى فروش مواد مخدر و امكان استفاده از آن قرار مى گیرند.

3 -  عدم آگاهى و كم سوادى:

افرادى كه از سواد و تحصیلات كمترى برخوردارند، آسیب پذیرتر از افرادى هستند كه نسبت به مضرات و تأثیرات سوء مواد مخدر آگاهى دارند. هر چند نمى توان میزان تحصیلات افراد را عاملى براى مصرف این گونه مواد دانست، اما تحقیقات بسیارى نشان مى دهند كه هرچه سواد و میزان تحصیلات قشر جوان بالاتر باشد، كمتر به اعتیاد و استفاده از مواد روى مى آورند. براساس آمار ۶۶ درصد افراد معتاد، سوادى در سطح ابتدایى و كمى نیز در سطح متوسطه داشته اند.

هر اندازه والدین، جوان را به حال خود واگذارند، او را در برابر محیط و اجتماع آسیب پذیرتر ساخته اند و بعدها براى این تسلیم باید بهاى سنگین ترى بپردازند

4 - اختلافات خانوادگى:

آمارها نشان مى دهند، نوجوانانى كه والدین شان دچار مشكلات و مسائل اخلاقى- رفتارى هستند، بیشتر در معرض خطر اعتیاد و مصرف مواد مخدر هستند. مشكلات رفتارى خانوادگى منجر به عدم امنیت و فشار روانى بر جوانان و نوجوانان مى شود و آنان را از محیط امن خانواده دور مى سازد. همین امر موجب ارتباط بیشتر او با دوستان و گاه افراد مسئله دارى مى شود كه زمینه ساز بسیارى از مسائل اجتماعى بعدى مى شوند.

5-خصوصیات و ویژگى هاى جوانان و نوجوانان:

در خیلى از موارد مشاهده مى شود، نوجوانان و جوانانى كه مضطرب، پریشان، افسرده و منزوى هستند، مرتب دچار شكست هاى گوناگون تحصیلى- اجتماعى مى شوند و عزت نفس ، خویشتن دارى و اعتماد به نفس  شان را از دست مى دهند و به سیگار، الكل، مواد مخدر و... به عنوان مفرّى براى رهایى از این مشكلات روى مى آورند.

 

 

6 -  فشار دوستان و همسالان:

گروهى از نوجوانان به دلیل سازگارى با دوستان و همسالان شان و یك رنگ شدن با آنها چنان موجودیت فردى- خانوادگى خود را فراموش مى كنند كه در برابر هر تقاضایى سر تسلیم فرود مى آورند. هر چه روابط بین والدین و فرزندان نوجوان شان كاهش یابد، ارزش همسالان و روابط گروهى براى آنان بیشتر مى شود.

 

نقش خانواده در آگاه سازى جوانان و نوجوانان

براى پیشگیرى از عادات و رفتارهاى منفى و غیرسالم جوانان و نوجوانان، هیچ گاه نباید صبر كرد تا آنان با چنین مشكلاتى درگیر شوند و آن گاه درصدد یافتن راه حل و شیوه مقابله با آن برآیند. از طرف دیگر، با نادیده گرفتن و یا انكار واقعیات موجود، نه تنها نمى توان مشكلى را حل كرد، بلكه فرصت یافتن راه حل هم از دست مى رود. بهاى پیشگیرى مؤثر از اعتیاد جوانان، همانا هوشیارى همیشگى والدین و اعضاى مؤثر خانواده است.

جوانى نمایانگر رشد، بلوغ و تشكیل عادات پایدار فردى است. جوانى دوره اى است كه با گذر از انواع هیجان ها، آشوب  ها و آشفتگى هاى روحى- روانى گوناگون به سوى رشد اجتماعى سالم در حال تحول است. نتایج تحقیقات بى شمارى نشان مى دهند، نوجوانان و جوانانى كه ارتباط صمیمانه و نزدیكى با اعضاى خانواده شان دارند و از بودن در جمع آنها احساس رضایت و شادى مى كنند، كمتر به دنبال رفتارهاى ناسالم مى روند.

از جمله راهكارهاى مؤثرى كه والدین مى توانند به منظور پیشگیرى از اعتیاد جوانان و نوجوانان به مصرف مواد مخدر به كار بندند، عبارت اند از:

1 -  معیارهاى «خوب بودن» و «بد بودن» را به فرزندان شان یاد بدهند.

ارزش هاى پسندیده اخلاقى، رفتارهاى مناسب اجتماعى، انتظارات جامعه از یك نوجوان مسئول، اهمیت رشد و بالندگى نوجوان براى پیشرفت اجتماعى كه در آن زندگى مى كند و... را به آنها بیاموزند.

2 به نوجوانان بیاموزیددر برابر اجراى مقررات و قوانین حاكم بر خانه، مدرسه و اجتماع،  جدى، مسئول و هوشیار باشند.

رعایت آئین نامه  هاى انضباطى و ضوابط و قوانین مدونى كه در مدارس اجرا مى شوند، مى تواند مانعى بر بسیارى از كجروى هاى اجتماعى شوند. اهمیت به نظم و انضباط، داشتن رفتارهاى موجه، شیوه تفكر سالم و... از نكات ارزشمندى است كه مى توان به نوجوانان و جوانان یاد داد. آنها باید بدانند كه هرگونه دسترسى به مواد مخدر چه جرایمى به دنبال دارد و چه مجازات هایى را باید متحمل شوند.

3 -سعى كنید الگوى رفتارى خوبى براى فرزندان نوجوان خود باشید.

او همواره نظاره گر اعمال و رفتارهاى شماست. والدینى كه خود، سیگار مى كشند  یا در مصرف داروهاى مسكن و خواب آور افراط مى كنند  یا نگرش و دیدگاه شفاف و مشخصى در برابر مصرف مواد مخدر به فرزندان شان ارائه نمى كنند، راه را براى انحراف و تصمیم گیرى هاى نامناسب جوانان هموار مى سازند. به اختلاف بین حرف و عمل خود آگاه باشید. نوجوانان به این تناقضات بسیار حساس هستند و به راحتى ارزش ها و عقایدشان را زیر پا خواهند گذاشت.

 

4 -عزت نفس، خویشتن دارى و اعتماد به نفس فرزندتان را تقویت كنید.

فرصت ها و موقعیت هایى براى فرزند نوجوانتان پیش آورید تا او بتواند پیروزمندانه به اهدافش برسد. او را به دلیل توانایى ها و استعدادهایش تشویق و حمایت كنید. این كار به او كمك مى كند تا احساس خوبى نسبت به خودش پیدا كند. برداشت هاى جوان نسبت به توانایى ها و استعدادهایش مهمترین تأثیر را بر عزت نفس او مى گذارند. هنگامى كه والدین درمى یابند تجربه هاى دشوار زندگى، اعتماد به نفس و خویشتن دارى نوجوان شان را تحت تأثیر قرار داده است، باید به او كمك كنند تا با انتخاب راه و مسیر درست زندگى، خود را از انحطاط، تسلیم و بى ارزشى نجات دهد.

5 -  ارتباط مؤثر و صمیمانه اى با نوجوان (یا جوان) برقرار كنید.

گوش دادن به صحبت هاى او، حمایت از رفتارهاى مثبت، پسندیده و سالم، توجه كردن به احساسات و عواطف او و پذیرش بى قید و شرط جوانان و نوجوانان به آنها كمك مى كند تا با ایجاد رابطه اى نزدیك و صمیمانه با والدین خود درصدد مقابله با بحران هاى زندگى برآیند. دیدگاه ها و اعتقادتان را با صبورى و انعطاف پذیرى به جوانان بیاموزید. اجازه دهید تا با بحث و گفت وگو احساس مسئولیت، ارزشمندى و خودكارآمدى در آنها رشد یابد. در دوران نوجوانى، فرزندان ما دست به شناخت، ماجراجویى، كنجكاوى و خطر كردن مى زنند، در این جا وظیفه والدین و مربیان است كه سعى كنند با گزینش روش هاى معقول و سنجیده راه رسیدن به استقلال فردى و رشد اجتماعى را براى آنها روشن سازند.

6 -  فرصت هایى براى او ایجاد كنید تا مسئولانه درباره كارهاى روزانه خودش تصمیم گیرى كند.

به او یاد بدهید كه چگونه با افراد دیگر اجتماع ارتباط برقرار كند.مثلاً زمانى كه تنها در جمعى حضور دارد، چه باید بگوید، چه كار باید بكند و... در نظر داشته باشید اگر او فرد شلخته و بى بندوبارى نباشد، در مقابل تعارف دوستانش براى سیگار كشیدن و... مطیع نخواهد شد. هر اندازه كه تأثیر دوستان و همسالان جوان بر او زیاد شود، نقش والدین و راهنمایانش براى هدایت او كم رنگ تر خواهد شد. هر اندازه والدین، جوان را به حال خود واگذارند، او را در برابر محیط و اجتماع آسیب پذیرتر ساخته اند و بعدها براى این تسلیم باید بهاى سنگین ترى بپردازند. والدین باید با درك تأثیر همسالان بر فرزندشان آنان را براى مقابله با فشارها و تحریكات موجود آماده كنند. توان «نه گفتن» و داشتن رفتارى مستقلانه و صحیح را در آنان باید تشویق و تمجید كرد. باید به جوان یاد داد كه «نه گفتن» او دلیل بر احترام او به خودش است. از آنها بخواهید كه به هنگام احساس خطر، قدرت ترك محل را داشته باشند.

 

7 -  نسبت به احساس افسردگى، بى حوصلگى و انزواطلبى فرزند نوجوان تان حساس و هوشیار باشید.

نوجوانى كه دچار افكار پریشان و مأیوس كننده مى شود، قابل تأمل و بررسى است، زیرا او اساساً پیامدهاى رفتارى خودش را نمى داند. افسردگى براى این گروه از نوجوانان ممكن است زمینه ساز بسیارى از آسیب هاى اجتماعى مثل روى آوردن به سیگار، مواد مخدر، اعتیاد، فحشاء، بزهكارى و... شود. والدین باید رفتارها و عادات فرزندان نوجوان شان را كه احتمال مى دهند به دلایلى منجر به افسردگى در آنان شود، مد نظر داشته باشند.

8 -  واقعیت هاى اجتماع را به فرزند نوجوان (یا جوان)تان گوشزد كنید.

گروهى از والدین تصور مى كنند با مطرح نكردن مشكلات گوناگون جامعه و سرپوش گذاشتن بر حقایق تلخ زندگى، روش مناسبى براى حمایت از فرزندشان انتخاب مى كنند. در حالى كه آنان نیاز دارند تا اطلاعات صحیحى در باره مسائل جامعه اى كه در آن زندگى مى كنند، داشته باشند و در این زمینه بهترین راهكار آن است كه پدر و مادر سعى كنند با یافتن منابع و مدارك علمى و موثق، اطلاعات و دانسته  هاى خانواده شان را ارتقا دهند و راهنماى معتمدى براى فرزندان شان باشند. هدایت سالم والدین و مربیان دلسوز، بسیار ارزشمندتر از دوستى  هاى بحران زا و دشوار است.

 

به طور خلاصه آن چه والدین مى توانند درباره مواد مخدر به نوجوان شان بیاموزند، مى تواند در زمینه پزشكى (آسیب  هاى بدنى ناشى از مصرف مواد مثل ابتلا به ایدز ، هپاتیت  و انواع بیمارهاى قابل انتقال از طریق تزریق) یا روان شناختى (آسیب هاى رفتارى ناشى از مصرف مواد مثل بزهكارى، فحشاء، جنایت و...) و یا حتى عواقب قانونى دستگیر شدن همراه با مواد مخدر و مسائل قضایى متعاقب آن باشد. آنها باید از همان ابتدا «مواد» را نپذیرند؛ آنها باید چنان تعلیم ببینند كه اساساً هیچ گرایشى به مواد مخدر پیدا نكنند و با قاطعیت تمام، دست رد به سینه دوستان و افراد ناباب جامعه بزنند. جوانان و نوجوانان مى توانند با استفاده از یادگیرى مهارت هاى زندگى و شیوه هاى حل مشكلات، راه هاى مقاومت و استقامت در برابر مصرف مواد را بیاموزند.

 منظور از مهارت هاى زندگى، مهارت هایى است كه :

-نوجوان را براى ورود به اجتماع و زندگى جمعى آماده مى سازند.

- كودك و نوجوان در كنار آموزش علوم و فنون مختلف مى آموزد تا بتواند شناخت درستى نسبت به خود، سایر افراد و محیط برقرار سازد و به حل مشكلات خود و اجتماعش كمك كند.

-موجب پرورش استعدادها و توانایى هاى نوجوان مى شوند تا او بتواند با چالش ها و مشكلات زندگى روزمره مقابله كند.

بالاخره آن كه مهارت هاى زندگى عبارت اند از مهارت حل مسئله، مهارت تصمیم گیرى مناسب، مهارت برقرارى روابط اجتماعى با دیگران، اعتماد به نفس براى ورود به اجتماع، شناخت خطرات گوناگون، مهارت تفكر انتقادى، نوعدوستى و همدلى، شناخت هویت ملى خود، احترام به حقوق افراد، توانایى «نه» گفتن به خواسته هاى غلط دیگران، شناخت خود و استعدادهاى خود، انتخاب هدف هاى واقع بینانه براى زندگى، داشتن تفكر خلاق، روحیه استقلال طلبى و مسئولیت پذیرى، روش حل اختلاف، داشتن نگرشى مثبت به زندگى و....

نگرش ها و عاداتى كه بچه ها در دوران كودكى از پدر و مادر خود مى آموزند، پایه و بنیانى براى بسیارى از تصمیم گیرى هاى آینده آنان خواهد بود. اغلب نوجوانان ۱۳- ۱۲ ساله شاید هنوز آمادگى پذیرش خطرات و مضرات ناشى از اعتیاد  را نداشته باشند، اما به راحتى مى توانند درس هاى ساده اى درباره نحوه تصمیم گیرى صحیح، اطاعت از قوانین و مقررات خانه و مدرسه (اجتماع)، نحوه حل مسائل و مشكلات روزانه، مسئولیت پذیرى و تقویت خودپنداره شان یاد بگیرند. به عنوان پدر و مادرى آگاه به مسائل و مشكلات نوجوانان، همواره محبت كردن به آنان را باید به خاطر داشت، آنها باید دریابند كه مى توانند به پدر و مادر خود اعتماد كنند و نگرانى ها و تشویش هاى شان را در زندگى- هر چه كه باشد- با آنها در میان گذارند. نتایجى كه طى پژوهش هاى گوناگونى به دست آمده است نشان مى دهد، نوجوانانى كه از بودن در خانواده شان احساس رضایت و خشنودى داشته اند و روابط صمیمى و گرمى بین اعضاى خانواده وجود داشته است، كمتر به دنبال سیگار ، الكل و انواع مخدرها بوده اند. این یافته ها نشان مى دهند كه قشر وسیعى از خانواده ها مى توانند با برقرارى روابط سالم بین اعضاى خود و آموزش هاى صحیح و زودهنگام فرزندان خود، آنان را از ابتلا به بسیارى از معضلات و گرفتارى هاى گوناگون اجتماعى نجات دهند. هیچ گاه نقش خودتان را بر افكار، اندیشه ها و آینده قشر جوان جامعه دست كم نگیرید.

 

 تحقیقات نشان می دهد بزرگسالانی که در مدرسه موفق بوده اند کمتر به سیگارکشیدن، مصرف مشروبات الکلی یا مواد مخدر تمایل پیدا می کنند.
بهگزارش سلامت نیوز به نقل از پایگاه خبری ساینس دیلی زمانی که فرصت مصرف این گونهمواد فراهم می گردد دانش آموزانی که وضعیت مطلوبتری در مدرسه داشته اند کمتر درگیراین مسایل می گردند.
بنابراین گزارش محققان معتقدند موفقیت و شکست تحصیلی افراددر بیشتر بزرگسالان زمانی خود را نشان می دهد که دانش آموز کلاس هشتم را به پایانبرده است یعنی درست همان زمانی که فرد نسبت به مصرف مواد تمایل می یابد.
اینگزارش می افزاید: معدل فرد در کلاس هشتم ارتباط نزدیکی با سیگار کشیدن در آن زمان ودر آینده دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 23 مهر 1400 ساعت: 11:53 منتشر شده است
نظرات(2)

تحقیق در مورد سلام

بازديد: 1191
تحقیق در مورد سلام

 

 

 عنوان تحقیق :

سلام

مربوط به درس / کلاس / پروژه  :

نام درس :


تهیه کننده : 

دبیر :

 

 

 

 

 

 

فهرست مطالب

مقدمه. 3

سلام (صفت خداوند)3

اهمیت سلام. 4

آداب سلام. 4

آشکار سلام گفتن.. 4

رعایت مراتب... 4

اول سلام گفتن.. 4

به نحو شایسته سلام گفتن.. 4

احکام سلام کردن.. 5

پیشی گرفتن در سلام. 5

پاسخ سلام. 5

سلام گفتن در نماز6

سلام به کافر. 6

سلام در قرآن.. 7

سلام در نماز7

منابع :8

 

 

مقدمه

سلام در لغت به معنای سلامتی، امنیت و صلح است که در فارسی به درود ترجمه شده است.در اسلام، لفظ «سلام» برای تحیت انتخاب شده است؛ زیرا به معنای دعا برای سلامتی از آفتهای جسمی و دینی است؛ همچنین سلام کردن مسلمانان به یکدیگر به منزلهعهدی بین آنان برای حفاظت از جان و مال و آبروی آنان است . قرآن کریم نیز سلام کردن را تحیتی پربرکت و پاکیزه از جانب خداوند بر مؤمنان میداند: «فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکمْ تَحِیةً مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُبارَکةً طَیبَةً.

در نظر معروف میان فقها میتوان با هر یک از چهار عبارت «سلامٌ علیک»، «السّلامُ علیک»، «سلامٌ علیکم» و «السّلام علیکم» سلام را آغاز کرد در این میان برخی از علماء تنها چهار ترکیب بالا را برای شروع سلام معتبر دانستهاند ولی در مقابل، برخی گفته‌اند که سلام کردن با هر عبارتی که عنوان تحیت و سلام بر آن صادق است، تحقق می‌یابد؛ خواه با ترکیب «سلام علیکم» باشد یا «علیکم السّلام» و یا حتی «سلام» به تنهایی

سلام (صفت خداوند)

سلام یکی از نام‌های خداوند است که در سه معنی به کار می‌رود. معنی اول آن از جمله صفات سلبی خداوند بوده و بیانگر تنزیه ذات حق از کاستی‌ها است.بدین صورت صفت سلام بدان معناست که حق تعالی از کاستی‌های منسوب به آفریدگان، مثل زوال و مرگ و... مبرّا است. شیخ صدوق در تبیین این معنا و در تایید آن به تفسیر آیه «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ». می‌پردازد و می‌گوید: سلام خدا است و‌ دار بهشت است و بهشت را از ان رو دارالسلام گفته‌اند که از گزندهای دنیوی به دور است.معنی دوم سلام از جمله صفات فعل بوده و به معنی سلامت بخش است. سلام به عنوان صفتی از صفات خداوندی، به معنی «معطی السلامة» است و سلامت از جانب او به بار می‌آید.همچنین معنای سومی برای سلام به عنوان صفت خداوند ذکر شده است که در این معنی سلام در معنای سلام دهنده، صفت ثبوتی و نیز از جمله صفات ذات خداوند محسوب می‌شود.

اهمیت سلام

قرآن سلام را تحیت بهشتیان دانسته و به آن امر کرده است. در روایات نیز سلام از سنت‌های رسول خدا(ص) و از مستحبات مؤکد شمرده شده است. در روایتی از پیامبر(ص) آمده است: «به کسی که بدون ادای سلام، لب به سخن گشود، جواب ندهید».[

آداب سلام

آشکار سلام گفتن

امام باقر(ع(به‌درستی که خدای عز و جل آشکار کردن سلام را دوست داردفیض کاشانی در توضیح آشکار گفتن سلام می‌نویسد: منظور این است که به هر کس رسیدید سلام کنید و فرقی نمیکند او چطور فردی است

رعایت مراتب

امام صادق (ع):کوچک بر بزرگ سلام کند، و رهگذر بر نشسته، و گروه‌اندک بر گروه بسیار سلام کنند.

اول سلام گفتن

امام صادق(ع): آن که آغاز به سلام کند، به خدا و رسولش نزدیک‌تر است.

به نحو شایسته سلام گفتن

امام صادق(ع): هر کس بگوید «السلام علیکم»، ده حسنه برای اوست و هر که بگوید «السلام علیکم و رحمة اللَّه» بیست حسنه و هر که بگوید «السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته» سی حسنه برای اوست. در اداب اسلامی پاسخ هر سلام و تحیتی نیز مناسب است کامل‌تر از آن یا دست‌کم مطابق با آن باشد. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا حُییتُمْ بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی کلِّ شَیءٍ حَسیباً: هر گاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید یا (لا اقل) به همان‌گونه پاسخ گویید! خداوند حساب همه چیز را دارد».[

همچنین هنگام سلام کردن فشردن دست غیر مسافر و در آغوش گرفتن مسافر مستحب است.

احکام سلام کردن

پیشی گرفتن در سلام

پیشی گرفتن در سلام به مسلمانان، مستحب مؤکد و ترک آن مکروه است، مگر نمازگزار که برای او جایز در سلام کردن پیشی بگیرد. همچنین مستحب است انسان وقتی وارد خانه‌ای می‌شود که کسی در آن نیست، بر خود این‌گونه سلام کند: «السّلامُ عَلَینا مِنْ عِنْدِ رَبِّنا».[ همچنین سلام کردن به حاضران در مجلس، هنگام برخاستن از آن و خداحافظی از آنان مستحب است؛ اما در مستحب یا واجب بودنِ پاسخ به آن اختلاف نظر است.

سلام کردن زن به مرد نامحرم و عکس آن جایز است، مگر در صورتی که ترس از گناه در میان باشد.  البته برخی به کراهت سلام کردن مرد بر زن جوان نامحرم تصریح کرده‌اند.

پاسخ سلام

سلام کردن مستحب است؛ ولی پاسخ آن حتی بر نمازگزار واجب است. پاسخ سلام واجب فوری است؛ یعنی باید در پاسخ دادن شتاب کند.

وجوب جواب سلام به صورت کفایی است و با پاسخ دادن فردی از میان جمع، از دیگران ساقط می‌شود. بنابر قول مشهور، پاسخ سلام باید به گونه‌ای باشد که سلام کننده آن را بشنود؛ اما برخی در وجوب آن تردید کرده‌اند؛ بلکه بعضی در حال نماز، پاسخ آهسته را نیز جایز دانسته‌اند.

پاسخ سلامِ با واسطه، واجب نیست؛ هرچند مستحب است پاسخ‌دهنده خطاب به واسطه بگوید: «علیک و علیه‌السلام: بر تو و بر او سلام».[. پاسخ به سلام کتبی (نامه) نیز واجب نیست، بلکه مستحب است.

سلام گفتن در نماز

اول سلام گفتن برای نمازگزار جایز نیست؛ ولی پاسخ به سلام بر او واجب استبنابر قول مشهور، در پاسخ سلام در حال نماز باید جواب مثل خود سلام باشد؛ این‌گونه که اگر کسی گفت «سلام علیکم»، بر نمازگزار واجب است در پاسخ او «سلام علیکم» بگوید و پاسخ دادن به عبارت‌های دیگر، مثل «علیکم السلام»، جایز نیست.

سلام به کافر

به تصریح برخی، سلام کردن به کافر جز هنگام ضرورت جایز نیست. در اینکه پاسخ سلام کافر واجب است یا نه اختلاف نظر وجود دارد. بنابر قول مشهور، در جواب سلام کافر «علیک» گفته می‌شود. ولی در جواز بیان کلمه «سلام» در جواب او اختلاف است.

اما بعد از تبیین علت این حکم، علامه طباطبایی به بیان استثنائات حکم پرداخته و میفرمایند:

چه بسا میشود که مصلحت اقتضاء کند انسان به ستمکاران تقرب بجوید برای اینکه دین خدا را تبلیغ کند، بطوری که اگر با آنها نسازد نمیگذارند تبلیغ دین در بین مردم صورت بگیرد و یا برای اینکه کلمه حق را به گوش آنها برساند، و این تقرب حاصل نمیشود مگر با سلام دادن به آنها، تا کاملا با ما مانوس شوند و دلهاشان با دل ما ممزوج گردد، به همین خاطر که گاهی مصلحت چنین اقتضا میکند رسول خدا(ص) نیز به این روش مامور شدند، در آیه: «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ؛ پس (اکنون که چنین است) از آنان روی برگردان و بگو: سلام بر شما،»[، هم چنان که در وصف مؤمنین فرمود: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً؛ بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بیتکبّر بر زمین راه میروند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام میگویند (و با بیاعتنایی و بزرگواری میگذرند»

سلام در قرآن

ماده «س-ل-م» و مشتقات آن، صد و چهل مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است[۵۱]. غروی در کتاب «السلام فی القرآن و الحدیث» معتقد است که سلام در قرآن در معانی متعددی بکار رفته است و با بررسی این کاربردها میتوان به این جمعبندی رسید که در نهایت سلام در قرآن دارای چهار معنی اصلی است[۵۲]:

1.      به معنای اسم خداوند: «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ» اوست خدای یکتایی که غیر او خدایی نیست، سلطان مقتدر عالم، پاک از هر نقص و آلایش، منزّه از هر عیب و ناشایست، ایمنی بخش دلهای هراسان.

2.      ترک جنگ و صلح: «وَ لَا تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَی إِلَیکمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنً» و به آن کس که اظهار اسلام کند و به شما سر تسلیم فرود آورد نسبت کفر مدهید.

3.      صلح ابتدائی جهانی: «یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ادْخُلُواْ فی السِّلْمِ کافَّةً»‌ای کسانی که ایمان آوردهاید همگی در صلح و آشتی درآیید.

4.      تحیت و درود:. سلام در موارد زیادی در آیات به معنی تحیت بکار رفته است و این کاربرد میتواند با معانی دیگر سلام جمع گردد چرا که سلام در لغت معنای عامی دارد و شامل هر صحت و عافیتی میشود.وی در نهایت معتقد است که در ده آیه از قرآن سلام به معنی تحیت است.

سلام در نماز

«سَلام» (تسلیم) جزء پایانی نماز است که پس از تشهد آخر نماز خوانده می‌شود. سلام از واجبات غیر رکنی نماز است و در همه نمازها به جز نماز میت وجود دارد. سه سلام در آخر نماز خوانده می‌شود:

·         « اَلسَّلامُ عَلَیک اَیهَا النَّبِی وَ رَحْمَةُ اللَّه وَبَرَکاتُهُ»؛ یعنی سلام بر تو‌ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد.

·         « اَلسَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادُ اللَّه الصّالِحینَ»؛ یعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او.

·         « اَلسَّلامُ عَلَیکمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه وَ بَرَکاتُهُ»؛ یعنی سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مؤمنین باد.

منابع :

-         قرآن کریم .

ابن‌ادریس، محمد بن احمد، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، موسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفه، ۱۴۱۰ق.

انصاری، مرتضی بن محمدامین، صراط النجاة، کنگره جهانی بزرگداشت دویستمین سالگرد تولد شیخ اعظم انصاری، ۱۴۱۵ق.

بروجردی، مرتضی، مستند العروة (الصلاة)، تقریر: خوئی، ابوالقاسم، نشر لطفی، ۱۴۱۴ق.

بحرانی، یوسف بن احمد، الحدایق الناضره فی احکام العتره الطاهره، موسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفه، ۱۴۰۵ ۱۴۱۶ق.

حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه،

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 02 فروردین 1400 ساعت: 8:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

کنش پژوهی چیست

بازديد: 4969

 

کنش پژوهی درواقع یکی از رویکردهای بسیار مهمی است که در این سالها توجه بسیاری از معلمان و دانشجویان را برانگیخته است. دانشجویان دانشگاه فرهنگیان و معلمان در رابطه اجحاف دارند.آنهابا این مقوله کارورزی سه خود را ثبت می کنند.در چرخه بهبود وضعیت کارآموزی که بر چشم انداز، مشاهده و اصلاح طراحی آموزشی متمرکز است درگیر می نمایند. معلمان و دانشجو معلمان به تدریس می پردازند.آنها فرصت کمی برای چنین مقوله ای دارند. طراحی آموزشی بر اساس معماری نوین تدریس بخشی از کنش پژوهی و کارورزی سه است .در آن معلمان و دانشجویان بیشتر متوجه یادگیری دانش‏ آموزان می شوند .

تعریف کنش پژوهی

در رابطه با تعریف کنش پژوهی نظر بانک فایل پژوهشی معلمان این است که کنش پژوهی یکی از موثرترین فرایندهای اثربخشی فعالیت دانشجویان است. و برای یاری رساندن به خود و دانش آموزان برای کارورزی و غلبه بر ترس از تغییرمی باشد. همچنین ترویج خلاقیت و تفکر انتقادی را به ارمغان دارد. وآزمایش درآوردن طراحی آموزشی و الگوهای برتر تدریس است. ازاین رو، می توان گفت که کنش پژوهی در افزایش سطح دانش معلمان و یادگیری دانش آموزان نقشی بی بدیل دارد.

فرصتهای یادگیری و نگرش به کاربرد کارورزی سه و استفاده از الگوهای برتر تدریس در معلمان کنش پژوه بیشتر از معلمان عادی است.

کنش پژوهی یعنی چه

آیا در پی آنید که کنش پژوهی یعنی چه ؟.باید گفت که کنش پژوهی، به اجرا درآوردن آموخته های طراحی آموزشی در کارورزی سه و اجرای آن در مدرسه و کلاس درس است. این مدل پژوهش دانشجو معلمان تلاش می کند که آنان را در فرایند طرح سؤال بیاورد.همچنین برنامه ریزی، عمل، مشاهده فعال، بازخورد و بازاندیشی و یادگیری گرد هم آورد . به تبادل نظر، تجربه، و یادگیری از یکدیگر ترغیب سازد. این گونه موارد در کل کارورزی سه نامیده می شود.

کنش پژوهی به عنوان یک روش جدید

کنش پژوهی یکی از روش های جدید برای توسعه فکری دانشجویان است. و به بهبود فرایند تدریس در کلاس های درس می پردازد. این برنامه در کشور ما، برای اولین بار در آموزش و پرورش اجرا شد . موارد و فاکتورهای موثر از اجرای برنامه کنش پژوهی شامل ایجاد فرصت های یادگیری، آگاهی از نظریه‏های آموزشی است. همچنین استفاده از وسایل آموزشی و کمک درسی، افزایش دانش و مهارت‏های معلمی، ترغیب دانش‏آموزان به کار گروهی در کلاس بوده است.

کنش پژوهی

حال اجرای یک نمونه کنش پژوهی می تواند مجدداً این سنّت مورد غفلت قرار گرفته در کار معلمی را احیا کند.تجربیات برتر سنجش و ارزشیابی از آموخته های دانش آموزان به عنوان یکی از مهارت های ضروری در حرفه ی معلمی است و عدم آشنایی با این مقوله موجب قضاوت و داوری نادرست از آموخته های فراگیران می شود .در تربیت معلم و رشته های دبیری درسی تحت عنوان «تجربیات برتر سنجش و ارزشیابی » تدریس می شود.در این درس معلمان با شیوه طراحی سؤال های امتحانی ،اجرای امتحان و تحلیل امتحانات اجرا شده آشنا می شوند اما این آموخته ها نیز مثل الگوی تدریس پس از مدتی به فراموشی سپرده می شوند که اجرای کنش پژوهی می تواند مجدداً موجب باز یادآوری مباحث تجربیات برتر سنجش و ارزشیابی و یا مراجعه مجدد معلمان به کتاب های مربوطه شود و زمینه لازم را برای افزایش مهارت های ضروری معلمی در آنان فراهم آورد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 05 شهریور 1399 ساعت: 11:14 منتشر شده است
نظرات(0)

عوامل مؤثر در طرح روسازي

بازديد: 251
عوامل مؤثر در طرح روسازي

 

عوامل مؤثر در طرح روسازي

روسازيها معمولاً تحت تأثير عوامل زيادي قرار دارند و از اين نظر طرح آنها در مقايسه با طرح پلها و ساختمانها و ساير ابنيه فني از پيچيدگي بيشتري برخوردار است. يكي از اشكالات مهم در طرح روسازيها متغير بودن عواملي است كه در طرح روسازي مؤثرند. به علت طول زياد يك راه يا محوطه يك فرودگاه و با توجه به اين امر كه شرايط جوي، خصوصيات خاك زمين طبيعي و نوع و تعداد وسائل نقليه در طول راه متغير است، مهندس طراح با عواملي كه به شدت در طول راه تغيير مي كند، روبرو است. پيچيدگي اين مسئله با توجه به اينكه هر يك از اين عوامل در هر نقطه مقدار ثابتي نبوده و در مواقع مختلف سال نيز متفاوت است، بيشتر مي شود. بالاخره با توجه به اينكه حجم مصالح مصرفي در راهسازي قابل توجه است و معمولاً از نقطه نظر اقتصادي حمل اين مصالح در مسافت هاي زيادي مقرون به صرفه نمي باشد، سبب مي شود كه مهندس طرح راه را در اغلب موارد اختيار چنداني نيز در انتخاب نوع مصالح نداشته و اين امر نيز به نوبه خود به محدوديت ها و پيچيدگي هاي طرح روسازي مي افزايد.

عوامل مؤثر در طرح روسازيها را مي توان به 6 گروه تقسيم كرد كه عبارت اند از:

الف) خاك بستر روسازي (جنس، مقاومت، قابليت جذب رطوبت، قابليت تراكم  ...)

ب) مصالح روسازي ( جنس، مقاومت، دوام، نفوذپذيري  ...)

ج)شرايط جوي ( رطوبت، يخبندان، درجه حرارت  ...)

د) وسايل نقليه ( نوع، وزن، تعداد  ...)

ه) مخارج (مصالح، ماشين آلات، نيروي انساني، تعمير و نگهداري، اتلاف وقت  ...)

و) سيستم مورد نظر ( راه يا فرودگاه)

روش طرح روسازي معمولاً به اين نحو است كه ابتدا با بررسي هاي ژئوتكنيكي خاك بستر روسازي، منابع مصالح، شرايط اقليمي و جوي منطقه و آمد و شد احتمالي وسائل نقليه چندين طرح كه از نقطه نظر فني قابل قبول هستند انتخاب مي شود. سپس با بررسي اين طرحها، طرحي كه از نقطه نظر اقتصادي بهترين است به عنوان طرح نهائي انتخاب مي شود.

انواع روسازي ها

روسازيها داراي انواع مختلف هستند كه از نقطه نظر نحوه گسترش تنش در آنها و نحوه تحمل بارهاي وارد آنها را مي توان به دو دسته كلي روسازيهاي انعطاف پذير و روسازيهاي سخت تقسيم كرد. روسازيهاي انعطاف پذير كه شامل انواع روسازيهاي آسفالتي و شني مي باشند روسازيهايي هستند كه در آنها از لايه هاي با سختي (ضريب ارتجاعي) كم استفاده مي شود. اين نوع روسازيها بارهاي خارجي را بدون گسترش زياد و در يك سطح نسبتاً كوچك به خاك بستر روسازي منتقل مي كنند. در مورد روسازيهاي قابل انعطاف، خاك بستر نقش فوق العاده مهمي را در طرح روسازي بازي مي كند و از اين نظر بررسي و مطالعه خاك بستر روسازي بايد با دقت بيشتري انجام شود.

روسازيهاي سخت كه شامل روسازيهاي بتني هستند، روسازيهائي مي باشند كه در آنها از يك يا چند لايه با سختي زياد استفاده مي شود. اين نوع روسازيها بارهاي خارجي را بدون تغيير شكل زياد صفحه بتني در يك سطح نسبتاً وسيع به خاك بستر روسازي منتقل مي نمايند. روسازيهاي بتني خود انواع مختلفي به شرح زير دارد كه در فصول مربوط مفصلاً شرح آن آمده است:

1- روسازيهاي بتني با دال ساده ( دال غيرمسلح)

2- روسازيهاي بتني با دال مسلح

3- روسازيهاي بتني با دال (فولاد) يكسره

4- روسازيهاي بتني پيش تنيده

5- روسازيهاي بتني با رشته هاي فولادي.

حداقل مقاومت مصالح سنگي معمولاً بر حسب CBR تعيين مي شود. حداقل مقاومت مصالح سنگي بستگي به موقعيت لايه مورد نظر در سيستم روسازي، نوع بارگذاري ها ( راه- فرودگاه) و نظر طراح دارد.

هر اندازه لايه مورد نظر در عمق بيشتري قرار داشته و يا ميزان بارهاي وارد كمتر باشد حداقل مقاومت را مي توان كمتر اختيار نمود.

به موجب آيين نامه سازمان برنامه، انستيتوآسفالت و FAA حداقل مقاومت مصالح سنگي زير اساس و اساس به ترتيب به 20 و 80 درصد محدود شده است. حداقل مقاومت مصالح رويه هاي شني طبق آيين نامه سازمان برنامه 80 درصد مقرر شده است. كليه اين مقادير براي نمونه هاي اشباع شده مي باشد.

اجراي لايه هاي زير اساس و اساس و رويه شني

مقاومت و قدرت باربري لايه هاي زير اساس، اساس و رويه شني تابعي از تراكم آنهاست. اين لايه بايد در ضخامت هاي كم ( 15 سانتيمتر) پخش و در درصد رطوبت بهينه كوبيده شوند. پخش مصالح هر لايه بايد پس از اتمام عمليات پخش و كوبيدن لايه زير آن انجام شود. پخش مصالح ممكن است به وسيله پخش كن مكانيكي يا كاميون هاي پخش كن و يا تيغه گريدر انجام شود. ساده ترين روش پخش مصالح سنگي ابتدا ريسه كردن و يا كپه كردن مصالح سنگي در طول و بر روي سطح آماده شده راه، و سپس پخش آن با تيغه گريدر است. پخش مصالح به وسيله پخش كن مكانيكي از دقت بيشتري برخوردار است و كيفيت لايه به دست آمده از نظر يكنواختي ضخامت آن بهتر است.

مقدار آب لازم جهت آب پاشي لايه هاي زير اساس، اساس و رويه شني بايد به انجام آزمايش تراكم ( اشتو استاندارد يا اشتو اصلاح شده) و تعيين درصد رطوبت بهينه به دست آيد. متراكم كردن لايه هاي زير اساس و اساس و رويه شني با استفاده از غلتك انجام مي شود. غلتك هاي مناسب براي كوبيدن و متراكم كردن لايه هاي مصالح شني غلتك هاي چرخ فولادي، غلتك هاي چرخ لاستيكي و غلتك هاي لرزنده است. غلتك زدن بايد به موازات محور طولي راه و از لبه هاي كناري شده و به محور طولي راه ادامه يابد. در قوسهايي كه راه داراي شيب عرضي است، غلتك زدن بايد از لبه داخلي قوس شروع شده و به طرف لبه خارجي كه داراي ارتفاع بيشتري از لبه داخلي است ادامه يابد. غلتك زدن بايد به صورت يكنواخت و با سرعت كم ( حدود 5 كيلومتر در ساعت براي غلتك هاي چرخ فولادي و حدود 8 كيلومتر در ساعت براي غلتك هاي چرخ لاستيكي) انجام شود. از تغيير جهت دادن هاي ناگهاني غلتك بايد اجتناب شود.

پس از غلتك زدن بايد از مصالح كوبيده شده نمونه برداري شده و ميزان تراكم آن تعيين شود تا اطمينان حاصل شود كه لايه كوبيده شده داراي تراكم كافي است.

سطح لايه هاي زير اساس، اساس و رويه شني بايد بايد صاف و هموار بوده و رقوم نقاط مختلف آن برابر رقوم داده شده در نقشه ها باشد. همواري سطح لايه هاي زير اساس، اساس و رويه شني را مي توان با قرار دادن يك شمشه فلزي به طول 4 متر بر روي سطح لايه واندازه گيري فاصله بين سطح زير شمشه و سطح لايه تعيين كرد. كنترل تراز سطح هر لايه در محل نيم رخهاي عرضي راه با اندازه گيري رقوم محور و لبه هاي كناري راه انجام مي شود. اختلاف ارتفاع اندازه گيري شده در هر مورد نبايد بيش از مقدار مجاز با رقوم مندرج در نقشه ها تفاوت داشته باشد.

ضخامت لايه هاي زير اساس، اساس و رويه شني بايد مطابق با ضخامت هاي مندرج در نقشه ها باشد. چون حداكثر ضخامت قابل كوبيدن و متراكم كردن لايه هاي مصالح سنگي بستگي به عوامل مختلفي از قبيل نوع و وزن غلتك داشته و معمولاً در حدود 15 سانتيمتر است لذا لايه هاي ضخيم تر بايد در دو يا چند لايه پخش و كوبيده شوند. تقسيم ضخامت كل يك لايه به چند لايه قابل كوبيدن بايد طوري انجام شود كه ضخامت هر لايه كمتر از حدود 8 سانتيمتر نباشد.

ضخامت لايه هاي زير اساس، اساس و رويه شني نبايد بيش از مقادير مجاز با ضخامت هاي داده شده در نقشه ها تفاوت داشته باشد. پس از اجراي هر لايه بايد ضخامت آن در نقاط مختلف اندازه گيري شود تا اطمينان حاصل گردد كه ضخامت لايه اجرا شده مطابق با ضخامت هاي مندرج در نقشه ها است. تعداد نقاطي كه براي اندازه گيري ضخامت انتخاب مي شوند بايد كافي باشند تا اندازه گيري ضخامت لايه با دقت كافي انجام شود. هرگاه ملاحظه شود كه ضخامت لايه اجرا شده خارج از حدود تغييرات مجاز است بايد براي اثبات آن سطح لايه خراش داده شده و مجدداً آب پاشي و كوبيده شود.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 19 تیر 1399 ساعت: 20:49 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره مدیریت امور اداری

بازديد: 2583
تحقیق درباره مدیریت امور اداری

مدیریت امور اداری

در هر اداره و سازمان انجام امور و ارائه خدمات عمومی ضروری است زیرا بدون فعالیت این بخش فعالیت سایر بخش ها غیر ممکن خواهد بود

اهموظايف و اختيارات

1- تهيه و تدوين بودجه ساليانه و پيشنهاد آن به رئيس واحد

2- اظهار نظر در مورد سازمان و تشکيلات واحد و بر آورد نيروي انساني مورد نياز واحد

3- اجراي عمليات مالي واحد و مراقبت در رعايت مقررات مالي

4- تهيه و اجراي طرحهاي رفاهي کارکنان با توجه به امکانات واحد

5- تهيه و تدارک نيازمنديهاي واحد برابر ضوابط مربوط

6- نظارت دقيق بر کميسيون معاملات واحد

7- انجام کليه امور حقوقي واحد و استفاده از نظرات متخصصين و دفتر حقوقي سازمان مرکزي  در مواقع لزوم

8- همکاري با رئيس واحد براي اجراي هر چه بهتر وظائف مربوط به بخشهاي ستاد واحد


مديريت اداري

مديريت اداري پشتيباني  کننده واحد در زمينه هاي اداري خدمات و تدارکات است که در زمينه هاي زير فعاليت دارد

1-    کارگزيني کارکنان :

اين بخش کليه اقدامات مديريت منابع انساني شامل تامين و سازماندهي و انتصاب نيروي انساني , آموزش و پرورش نيروي انساني , ترفيعات , جابجاييها, مرخصي , ماموريت , برکناري از خدمات , بازنشستگي , برقراري حقوق و مزاياي کارکنان  غير هيئت علمي , بايگاني اسناد و مدارک را انجام ميدهد.

2-    تدارکات واحد :  کليه اقدامات مربوط به تهيه نيازمنديها  اعم از کالا و خدمات نگهداري و مديريت انبارها و واگذري اجناس مورد نياز به بخش هاي مختلف دانشگاه را زير نظر مدير اداري و با هماهنگي مدير مالي به انجام ميرساند

3-    بخش خدمات : اين بخش کليه کارهاي خدماتي واحد از قبيل انتظامات , نگهداري فضاي سبز , ترابري افراد/اشياء , نظارت محوطه و ساختمانها را زير نظر مدير اداري به انجام مي رساند.

مديريت امور اداري

اهم وظايف اين مديريت عبارتند از: استخدام كاركنان، توزيع مناسب نيروي انساني،نظارت بر اجراي صحيح مقررات وضوابط اداري، اقدام لازم براي عقد قراردادهاي پشتيبانيو خدماتي و نظارت بر اجراي اين قراردادها، خريد تجهيزات و لوازم مورد نياز و نظارتدر خريد.
ضمناً اين مديريت پيرو مصوبات مراجع ذيصلاح موفق به واگذارزي كليه امورخدماتي و پشتيباني خود به بخش خصوصي شده است

بسياري از كارشناسان، بخش عمده اي از مشكلات كشور را ناشي از ناكارآمدي نظام اداريمي دانند. برخي نيز برضعف مديريت پاي مي فشارند. هر چه هست در پي هر تغيير وانتصابي، مديران جديد ساماندهي تشكل يا نهاد تحت امر خود را در اولويت قرارمي دهند. با اين همه، اين فرآيند همچنان تكرار مي شود. چرا؟ پيش از پرداختن به اينمقوله ضروري است هر چند مختصر به پيشينه بوروكراسي در ايران اشاره شود.
ماكسوبر- جامعه شناس آلماني- كه تحقيقات گسترده اي درباره نظام هاي ديوانسالاري انجامداده، در نتيجه گيري خود مي گويد: «نظام ديوانسالاري ايران، گسترده ترين و در عينحال مشكل دارترين و پيچيده ترين نظام ديوانسالاري در طول تاريخ بشريت است.» نظاميكه طي ۲ الي ۳ هزار سال تحت سلطه حكومتهاي شاهنشاهي و مطلق العنان شكل گرفته و دراين دوره طولاني، مجرياني فاقد كارآمدي و قانونمندي اداره امور را برعهده داشته اندو در نتيجه، هرگز اجازه نداده اند تا جامعه نظام مند وعلم مند شود.
افزون براين، از ۲۵۰ سال پيش پرتغالي ها و انگليسي ها پا به منطقه آسيا گذاشتند بر اينبيماري دامن زدند و با استقرار نظام هاي فاسد بوروكراسي در كشورهاي منطقه و حمايتاز حاكمان دست نشانده خود كوشيدند تا اهداف استعماري و نو استعماري خود را محققسازند؛ بوروكراسي دوره رضا خان پهلوي نمونه اي از اين نظام هاي فاسد و دست نشاندهاست كه به رغم ظاهر پرزرق و برق آن از درون خالي و پوچ بود. اما پيروزي انقلاب، خطبطلاني بر سيطره حكومتهاي خودكامه كشيد و ملت ايران توانست با پشت سر گذاشتن اين پسكوچه هاي تاريخ، افق جديدي در تاريخ كشور بگشايد.
اينك قريب به ۲۷ سال از انقلابمي گذرد با اين همه هنوز مشكلات بسياري در نظام اداري بر جاي مانده كه نيازمنددگرگوني و تحول است. در گزارشي كه از نظرتان مي گذرد تلاش شده علل ناكارآمدي نظاماداري و چگونگي بهينه سازي آن از ديدگاه  صاحبنظران بررسي و تبيينشود.
دكتر محمود ساعتچي، مدرس دانشگاه در باره علل ناكارآمدينظام اداري مي گويد: «ماديسون مورخ بزرگ آمريكايي گفته است من تمدنهاي كهن كشورهايپيشرفته كنوني را مورد مطالعه قرار دادم تا به اين پرسش پاسخ دهم كه چگونه دولتهاظهور مي كنند و چه عاملي باعث سقوط آنها مي شود.» ماديسون پس از بررسي هاي متعدددر مي يابد كه ظهور و سقوط دولتها با يك عامل يعني بهره وري ملي رابطه مستقيمدارد.
بحران مديريت
اين استاد دانشگاه كه سالها در مركز مديريت صنعتي آموزشمديران را برعهده داشته است، با اشاره به اين كه بهره وري ملي زماني افزايش مي يابدكه سازمانهاي فعال در كشور بهره وري بالا داشته باشند، مي افزايد: «واقعيت اين استكه سالهاي متعددي است كه ما در كشور گرفتار بحران مديريت هستيم و تقريباً تماممشكلاتي كه امروز در بخشهاي مختلف با آن مواجهيم ناشي از همين بحران است، چرا كهامروز، كمتر سازماني در كشور وجود دارد كه به تجزيه و تحليل شغل كاركنان خود بهشيوه علمي پرداخته باشد. به عبارت ديگر، هنوز وظايف مديران در سازمانها و نهادها بهدرستي مشخص نشده و تعريف دقيقي از حقوق، دستمزد و مشوق هاي مالي مديران ارائهنگرديده است. انتخاب مديران نيز نه براساس شيوه هاي علمي كه غالباً  براساس رابطهصورت گرفته است. از سوي ديگر، اين مديران اغلب دوره هاي آموزشي اثر بخش را طي نكردهو اگر هم آموزشي ديده اند نتوانسته اند به درستي از اين آموزشها بهره بگيرند. دراينجا چرخه اي را مي بينيم كه از يك سو، مديران دوره آموزشي اثر بخش نديده اند يابدرستي اين دوره ها برگزار نشده و از سوي ديگر، ارزيابي عملكرد شغلي آنها هم بهشيوه علمي صورت نگرفته، از همين رو ما گرفتار بحران مديريت هستيم
به زعم وي «در حال حاضر، بهره وري ملي كه محصول و نتيجه بهره وري سازمانهاي كشور است به ميزانتأسف باري پايين است. اين نكته اي است كه متأسفانه مديران ارشد كشور به ندرت به طورجدي و عملياتي به آن نگاه مي كنند. شاهد اين ادعا، ميزان اعتبارات و بودجه اي استكه سازمانها براي تجزيه و تحليل شغل مديران خود و انتخاب علمي و آموزش اثر بخش وارزيابي صحيح عملكرد شغلي آنها صرف مي كنند
وي با تأكيد بر اين نكته كهاساسي ترين مسأله كشور بحران مديريت است، خاطرنشان مي سازد: «بايد زمينه لازم برايانتقال تجارب استادان مجرب و آموزش مديران فراهم آيد تا مديران در اداره امورتوانمند شوند. ما پس از انقلاب ۲۶سال فرصت داشتيم تا نظام اداري را متحول كنيم. اماآيا نظام اداري در كشور متحول شده است؟ اين در حالي است كه تمام سازمانها، متأثر ازنظام اداري هستند. حال پرسش اين است كه واقعاً  چقدر توانستيم بهينه سازي كنيم. دراين مدت از چه متخصصاني براي بهينه سازي نظام اداري استفاده كرديم. چقدر آن را جديگرفتيم. پاسخ به اين پرسش ها نشان مي دهد كه ما نتوانسته ايم نظام اداري اثر بخش،بومي و نظام مندي براي كشور و سازمانها ايجاد كنيم
دكتر محسن ايماني استاد دانشگاه تربيت مدرس درباره مشكلات نظام اداري مي گويد: «پساز پيروزي انقلاب اسلامي، به دليل مشكلات پس از انقلاب و تغييرات گسترده در مديريتبخش هاي مختلف كشور و جايگزين كردن نيروهاي انقلابي، ما با كمبود افراد توانمندبراي احراز پست هاي مديريتي مواجه شديم و تنها در دستگاههاي حساس، افراد كارآمد بهكار گمارده شدند. اما در گستره عظيمي كه بايد مديران در رده هاي مختلف مشغول فعاليتشوند نيروي متخصص و كارآمد به اندازه كافي وجود نداشت.
در آن زمان، بحث تعهد وتخصص مطرح شد و اولويت با مديران متعهد متخصص بود. اما در مواردي كه فرد صرفاً  تخصص داشت و وابسته به گذشته بود فرد متعهد هر چند كه از تخصص كافي برخوردار نبودبه كار گمارده مي شد اما تلاش مي گرديد با آموزشهايي، اين فرد توانمندي هاي لازم رادر پست مورد نظر كسب كند. با اين همه، برخي اوقات با روي كار آمدن يك جريان فكري،مديران لايق كه وابسته به جريان فكري ديگر بودند كنار گذاشته مي شوند و اين فرآيندبه طور وسيع دامنگير تمام سازمانها مي شد. در حالي كه اين مديران برنامه هاييداشتند كه با اين تغيير مديريت ها، ابتر مي ماند و اين مسأله معضلاتي را براي كشوربه بار مي آورد. بدين ترتيب بر اثر جابه جايي جريانات سياسي، گاهي مديران اثرگذاربه خاطر روي كار آمدن طيف ديگر از كار بركنار مي شدند
ايماني معتقد است برايجلوگيري از چنين روندي «بايد ضوابط اداري و قانوني آن قدر قوي و منسجم باشد كهدامنه اختيارات يك مدير كاملاً  مشخص باشد تا مدير در همان جايگاه تعريف شده عملكند. از سوي ديگر، پست  هاي اجرايي نظير مديريت كارخانه ها نبايد با روي كار آمدنيك طيف فكري تغيير كند ولو آن كه تفكر سياسي متفاوتي با طيف جديد داشته باشند، زيرااين تغيير سبب ناتمام ماندن طرحهاي قبلي مي شود
تغييرات اجتناب ناپذير
امااين مدرس دانشگاه در پاره اي موارد تغيير مديريت ها را اجتناب ناپذير مي داند: «براي نمونه، آموزش و پرورش نياز به مديري كارآمد و تحول گرا دارد. مديري كه بتوانديك جريان قطعي فكري را تقويت كند يا با تغييرات و نوآوري ها بتواند تحولي عظيم درآموزش و پرورش ايجاد كند. آموزش و پرورش در كشورهاي پيشرفته آن قدر مهم است كه يكچهارم بودجه كشور را صرف اين نهاد مي كنند و افراد بسيار كارآ و توانمند را در رأسآن به كار مي گمارند با اين نگرش كه توانمندي  آموزش و پرورش زمينه ساز پيشرفت وتحول در كل كشور است
وي با اشاره به جايگاه ويژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميمي افزايد: «ضروري است مديراني سكان دار اين وزارتخانه شوند كه بتوانند حساسيت هايلازم در امور فرهنگي و اعتقادي را دريافت نمايند و با توجه به آسيب پذيري هايي كهبه لحاظ تهاجم فرهنگي و گسترش ماهواره ها و شبكه  اينترنت در سطح كشور وجود داردبتوانند تحولي در ابعاد فرهنگي جامعه ايجاد كنند. مديراني كه از يك سو، ازحساسيت هاي لازم براي حفظ عناصر فرهنگي و هويت ايراني- اسلامي برخوردار باشند و ازسوي ديگر، بتوانند اين عناصر را حفظ و خودباوري ها را در ابعاد فرهنگي تقويتكنند
به گفته ايماني «معمولاً  هر جريان تازه اي كه روي كار مي آيد در پيتغيير و تحول است كه اين خود آسيبي براي مديريت كشور است، در صورتي كه چنينتغييراتي در موارد اجتناب ناپذير بايد با دقت و ظرافت و پس از ارزيابي وارزشيابي هاي علمي صورت پذيرد. البته پيش از اين بحث ارزيابي مديران در نهادها وسازمانها مطرح شد با اين ديدگاه كه در هر نهاد و تشكيلات اداري، هسته اي متشكل ازافراد متخصص ايجاد شود تا اگر كسي مي خواهد مدير شود آن جمع او را ارزيابي كنند وبراساس مهارت ها و نه به صرف ابلاغ مدير بالادست، پست مورد نظر را احرازنمايد
ايماني با اشاره به تئوري هاي مديريتي مي گويد: «در حال حاضر، بحثي درمديريت مطرح است كه آيا مديران بايد ذاتاً  مدير باشند يا مديريت يك امر اكتسابياست. برخي نيز مديريت را تركيبي از اين دو مي دانند. به هر روي، اگر ما مي خواهيممدير تربيت كنيم بايد دوره هاي مرتبط با آن را برگزار كنيم تا فرد مورد نظر حداقلبا مديريت و ديدگاههاي صاحبنظران اين علم و نيز مديريت روابط انساني آشنا شود؛انواع مديريت را بشناسد، مثلاً اطلاعات جامعي درباره مديريت ژاپن كسب كند تا براساساين يافته ها و انتخاب يك شيوه مديريت و بومي كردن آن، اداره امور را برعهده بگيرد. نه اين كه با اعمال سليقه در مجموعه تحت مديریتش تنش ایجادکند

 

گام هاي رهبران درمسير مديريت دانش سازماني

 

چند سالي است كه اصطلاح مديريت دانش پاي از عرصه مباحث نظري فراتر نهاده و توجهبسياري از مديران و كارشناسان سازمان هاي كشور را به خود جلب نموده است. خوشبختانهشمار قابل توجهي از اين علاقه مندان نيز كم و بيش به مفهوم و اهميت اين رويكرد پيبرده اند اما پرسش اساسي آنان و بسياري ديگر از مديران نوجو و علاقه مند آن است كهچگونه مي توان دست كم مباني مديريت دانش سازماني را در سازمان خود پياده كرد؟

در واقع آنها مي پرسند اگر در جهان دانش محور امروز احياء و رشد سازمان در گرومديريت موثر دانش سازماني است، چگونه مي توان به راهكارهايي عملي در اين مسيرانديشيد يا حداقل، دانش موجود سازمان را به شيوه‌هايي موثرتر مديريت نمود؛ آن هم باتوجه به نوظهور بودن مفاهيم مديريت دانش، پيچيدگي آميخته در اين مباحث و فراتر ازهمه دشواري هاي كنوني مديريت در ايران؟

مرحله اول: باورهاي بنيادين خود را متحول كنيد و خود را در جايگاه رهبر بيابيد

فراموش نكنيد كه تنها رهبران مي توانند بر ديگران نفوذ كنند و تغيير ايجاد كنند (اعم از اينكه عنوان مدير داشته باشند يا نه) بنابر اين براي آغاز اين مسير نخستبايد بار ديگر تفاوت هاي اساسي مديريت و رهبري را در ذهن مرور كنيد تا بتوانيد بيشاز گذشته خود را در جايگاه رهبر بيابيد. واقعيت آن است كه سهل الوسول بودن ابزارهايمديريت و دشوار بودن رهبري، مهمترين عامل انحراف ما از مسير رهبري و روي آوردن بهمديريت است.

به قول جان ماكسول، رهبري هنري است پيچيده كه جنبه هاي مختلف دارد: احترام، تجربه،توانايي عاطفي، هنر آميزش با مردم، نظم، آرمان، پويايي، وقت شناسي و . وقتيقوانين و مقررات رسمي سازمان به عنوان ابزار كنترل و تغيير جهت كاركنان در اختيارماست و ما نيز در طول زمان مهارت هاي رهبري خود (بويژه جنبه هاي ياد شده) را تقويتنكرده ايم، بديهي است كه به همين ابزار كهنه روي مي آوريم. وقتي مي توانيم با حربهحذف اضافه كار، اخطار كتبي و فراتر از آن تمديد نكردن قرارداد در پايان سال،كاركنان را به پذيرش خواسته هاي خود وادار كنيم، بديهي است كه به ضعف هاي رهبريخويش كمتر پي خواهيم برد. از اين طريق نيز كارها پيش خواهد رفت اما به همان شيوههاي پيشين و البته بدون رهبري، تغييري در كار نخواهد بود. اكنون به راهكارهاي زيربينديشيد:

. پيش از هر اقدام بايد اطمينان يابيد كه با تمام وجود به نقش، ضرورت و اهميتمديريت دانش در سازمان خود پي برده ايد

. باور داشته باشيد كه شخصيت و هويت شما در انديشه و عملتان نهفته است. به اينترتيب هرگز تصور از دست دادن سمت فعلي برايتان دشوار و نگران كننده نخواهد بود.

اطمينان داشته باشيد كه تغيير سازمان به سوي مديريت دانش سازماني با وجود همهتهديدهاي محيط داخلي و خارجي و با وجود همه محدوديت ها و نقاط ضعف موجود در جامعه،نظام اداري و سازمان؛ دستاوردي ممكن و ميسر است چرا كه بسياري از مديران كشور درهمين فضاي دشوار به تغيير و كاميابي نايل شده اند.

پيش از هر چيز تلاش كنيد زيردستان و همكارانتان پذيراي شما در اين سمت باشند و شمارا شايسته اين مسئوليت بدانند. اگر چنين است، بكوشيد اعتبار اجتماعي خويش را تقويتنماييد و اگر چنين نيست به خود مهلت دهيد تا با اجراي دقيق گام هاي بعدي به جايگاهواقعي خود نزديك تر شويد. پس از اين مهلت، درباره ادامه حضور خود در سمت فعلي ياواگذاري آن به فردي شايسته تر تصميم بگيريد. شايد اين تصميمِ دشوار براي آينده شمابهتر باشد

به اين گفته جان پي كاتر، استاد دانشگاه‌ هاروارد باور داشته باشيد كه مي‌گويد: رهبريِ تغيير اغلب با يك يا دو نفر در سازمان آغاز مي‌شود اما حتي در كوچك‌ترينسازمان‌ها نيز با گذشت زمان، بر تعداد آن افزوده خواهد شد. بنابراين بكوشيد شماربيشتري از اعضاي سازمان را به تلاش در مسير تغيير و مديريت اثربخش دانش برانگيزيد.

تجربه گرايش به رهبران تحول ساز نشان داده است كه حسن سابقه، تعهد، فداكاري و ازخود گذشتگي و بويژه سماجت و تلاش بسيار در مسير هدف، ويژگي‌هايي اساسي براي جلباعتماد بدنه سازمان و پذيرش رهبري تغيير از سوي سطوح مختلف كاركنان است

از طرح مشكلات، كمبودها و نقصان‌هاي موجود در سازمان نهراسيد و به جاي حذف صورتمساله در پي ريشه يابي مشكلات و اجراي راه حل هاي بنيادين باشيد

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت: 5:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره آرامش ترافیک

بازديد: 239
تحقیق درباره آرامش ترافیک

آرامش ترافیک :

 اخیراً، طراحی پیشرفته برای وسایل توری در مناطق مسکونی، با معرفی طرح آرامش ترافیک در خیابان های مسکونی استفاده شده است. این به این معناست که رانندگان باید با سرعت محدود و روشی که مناسب با احتیاج عابرین پیاده رو و دوچرخه سوارن باشد رانندگی کنند. آرامش ترافیک یعنی جداکردن ماشین ها از دیگران لازم نیست. همچنین این طرح می تواند برای محدود کردن راه های ماشین رو در طرح نفودی راه ها استفاده شود. این شبکه ساختار شهر باندبری را در بر می گیرد که دارای این خصوصیات ها و منطق است 

  ترکیب تکنیک های آرامش ترافیک یک فضای تولید می کند که راه های دسترسی ماشین ها ممکن است ولی با سرعت خیلی کم.

  اتصال به وسایل حمل و نقل عمومی :

 در بعضی از فرهنگ های رشد کرده، حمل و نقل عمومی بسیار مهم است. که هر منطقه مسکونی جدید دور ایستگاههای قطار، تراموا و اتوبوس طراحی می شود. یک طرح خوب مسکونی راه به اندازه کافی برای ساکنین فراهم می کند تا سیستم راه ها به ایستگاهها بازه کوتاه وامن باشند. و ایستگاهها خودشان باید دارای پوشش و روشنایی خوب در شب باشند.

 ایستگاههای که این مشخصات را دارند می توانند خودشان راه جدا برای اتوبوس و ترامواها داشته باشند، آن ها می توانند جزئی از طرح های راه های اصلی ماشین رو باشند. برای تراموا بهتر است که طرح ایستگاه ها را کاملاً در نقاط شلوغ بگذارند، به طوریکه راه ها جدا باشند و ماشین ها بتوانند به آزادی حرکت کنند. برخی از طرح ها دارای راه اتوبوس جدا هستند، با اینکه زمنی گران است، جاهای ساکت تر به این طرح ها احتیاجی نیست.

 طرح برای مجتمع اجتماعی ریزفیلد در فریلرگ دارای راه جدای تراموا است که از مرکز طرح می گذرد، و در کنار خیابان اصلی تجاری است. این راه دارای ایستگاههای متعدد و خط مستقیم به مناطق مسکونی است. این راه به طور مستقیم ساکنان را به مرکز شهر و با سیستم حمل ونقل عمومی برای جاهای دیگر شهر متصل می کند 

  مرکز حمل و نقل عمومی در شهر ریزفیلد در فریگرک

 توجه ویژه برای راه های شلوغ :

 جایی که در طراحی سلسله مراتب جاده سازی قبول شده باشد راه هایی که شلوغ هستند تولید مسائل طرحی و محیط زیستی می کند. به دلیل ترافیک ممکن است مردم نخواهند در چنین محیط هایی زندگی کنند. به علاوه، بسیار شایع است برای مهندسین اتوبان ها که بخواهند تعداد نقاط دسترسی، به مناطق مسکونی از شاهراه های اصلی محدود کنند برای اینکه این ترافیک شاهراه ها کند می کند.

 بنابراین، کسانی که ساختمان سازند خانه ها را به روی طرف دیگر می سازند که رو به این جاده ها نباشند. این که مسأله است چون اغلب این جاده ها راه هایی هستند که محله های مناطق مسکونی را به هم متصل می کنند، و ترافیک سریع، فقدان نظارت و فقدان شکل شهری به این معناست که محیط زیست احساس خطر بیشتری می کند و این موردپسند عابرینی که می خواهد محله های دیگر را ببیند نیست. خانه هایی که پشتشان خیابان های شلوغ است بهتر از خانه هایی که این خیابان ها جلوشان می باشند نیستند، با این حال خانه هایی که پشتشان خیابان های شلوغ است خصوصی بودن و وسایل رفاهی آنها به خطر می افتد و این همانطور است برای باغ هایی که در کنار ترافیک هستند و برای عابرین پیاده که در کنار ترافیک می گذارند. (شکل 24 . 5)

  مسکن هایی که رو به طرف دیگر می کنند از راه های شلوغ باعث کیفیت پایین محیط زیست می شوند.

 کار سخت برای طراحان مناطق مسکونی این است که مطمئن باشد خانه ها به طور مستقیم رو به مهمترین خیابان ها هستند. (شکل 25 . 5)

  راه های شلوغ باید در کنارشان یک فضای باز داشته باشند.

 این راه های شلوغ بر در جای خیابان های تجاری مناطق شهر و همچنین محل ایستگاه های وسایل نقلیه هستند و راه هایی می باشند که از لطمه شلوغ تر با عابرین پیاده متعدد هستند. در نتیجه، مغازه ها و کار و کاسبی ها در این راه ها قرار دارند؛ این مغازه ها هنوز شکوفا می شوند و در خیلی محله های شهری که شکل خودشان را از قدیم نگه داشتند (شکل 26 . 5)

 شکل 26 . 5) راه های شلوغ در قدیم متعلق به خیابان های تجاری بودند که مغازه های محلی و سرویس ها در آنها واقع شده اند.

 ما می توانین از این خیابان های تجاری قدیمی برای روش جدید ساخت و ساز بسیار زیاد بگیریم.

 طراحی برای دوچرخه سواران :

 برای دوچرخه سواران توجه ویژه ای لازم است وقتی یک شبکه طراحی می شود، چون آنها راه های به خصوصی احتیاج دارند و انواع زیربناهای مخصوصی برای آنها باید طراحی شود. پیشنهادهای بسیار خوبی موجود است در مورد اینکه چگونه زیربنای دوستانه برای دوچرخه سواران طراحی شود، (نوشته های بیشتر در این مورد بخوانید) باید همچنین در این مورد خوانده شود، چون بحث این فقط قصد دارد به برخی از نکته های اولیه اشاره کند.

 دوچرخه سوار باید بتواند از تمام راه هایی که برای عابر پیاده است استفاده کند، و شبکه شان باید به طور کلی بهتر و مستقیم تر از ماشین های موتوری باشد. این باید مردم را تشویق بکند تا دوچرخه سواری را به جای رانندگی مدنظر داشته باشند، چون راه ها کوتاه تر و راحت تر خواهند شد  .

  شبکه دوچرخه سواری می تواند بهتر و مستقیم تر از آن راه هایی که برای ماشین ها درست شده است باشند.

طراحی شبکه راه های دوچرخه سواری باید در نظر گرفته شود به صورتیکه یک وظیفه خاص باشد و این شبکه راه ها از خانه تا مقصد باید به طور کامل زیر سازی مناسب داشته باشند.در جاده های خیلی شلوغ (40 mph/60kph) دوچرخه سواران ممکن است لازم توجه داشته باشند. این راه معمولاً راه جاده ها را دنبال می کند و ارجعیت دارد به تمام ترافیکی که از راه فرعی وارد می شوند. (شکل 28 . 5).

شکل 28 . 5 ) توجه به دوچرخه سواران در راه ها شلوغ با سرعت 40 مایل در ساعت مورد استفاده بیشتر منطقه شهری می شود.

از جاده هایی که سرعت 30 مایل در ساعت است (50 کیلومتر) ترافیک را در یک محله باید پخش کرد، دوچرخه سواران ممکن است راه مخصوصی احتیاج داشته باشند. در جاده ها و توقفات در سر تقاطع ها. دوچرخه سواران با امنیت می توانند راه اتوبوس و تاکسی را استفاده کنند، اما، این راه ها باید به وضوح علامت گذاری شده باشند (شکل 29 . 5).

شکل 29 . 5 ) توجه به دوچرخه سواری در راه های ورودی اصلی به محل سکونت سرویس می دهد.

در راه هایی که دسترسی انحصاری به تعداد کمتری از خانه ها را فراهم می کنند، دوچرخه سواران می توانند از این جاده ها و راه ها استفاده کنند (شکل 30 . 5)

شکل 30 . 5 ) توجه به دوچرحه سواری در محل بخصوص و خیابان های ساکت

به علاوه، به ندرت لازم است که طرحی برای خیابان های یکطرفه ریخته شود که دوچرخه سواران را در برگیرد و همچنین طرحی برای دوچرخه سوارانی که از روبه روی آیند در نظر گرفته شود (شکل 31 . 5).

شکل 31 . 5 ) خیابان های یکطرفه می توانند طوری طراحی شود تا اجازه بدهند دوچرخه سواران از روبرو بیایند.

باید مطمئن بود که عرض خط دوچرخه سواری و ظرفیتی که از آن استفاده می شود مناسب است. هرجا که ممکن است حداقل عرض باید 100 سانتی متر بدست  بیاید، ولی 15 سانتی متر ایده آل و استاندارد است راه های شلوغ تر می توانند پهن تر باشند. جایی که دوچرخه سواری می تواند راه را با دوچرخه سواران دیگر استفاده کنند شاید کمک کند. با علامت گذاری راه دوچرخه سواری با تغییرات مواد سطح راه و رنگامیزی امن تر باشد (شکل 32 . 5).

شکل 32 . 5 ) خط های دوچرخه سواری می توانند با نوع موادی که ساخته شده اند و یا رنکاری می شوند.

اگر دوچرخه سواران در یک راه با ترافیکی که از روبه روی آید برخورد نکنند برای چراغ ترافیک لازم نیست توقف کنند. اگر دوچرخه سواران در راه های شلوغ تر با ترافیکی که از سمت مقابل می آید برخورد کنند برای صبر کردن و ایمنی بیشتر یک خط مخصوص باید داشته باشند. (شکل 33 . 5).

33 . 5 ) دوچرخه سواران لازم نیست متوقف شوند اگر از رو به رو ترافیکی نباشد. اگر ترافیکی است آنوقت یک خط برای صبر کدن باید در نظر گرفته شود.

مهم است که داخل مناطق مسکونی کجا باید دوچرخه ها پارک شوند. اگر دوچرخه سواری را بخواهیم تشویق کنیم. پارکینگ مناسب باید در هر جایی که ممکن است مقصد دوچرخه سواران باشد فراهم شود. این شامل خانه ها، مغازه های نزدیک، مناطق دیگر داد و ستر و تجاری، پارک ها و فضاهای باز، مراکز تفریح و یا ایستگاه های وسایل حمل و نقل عمومی می شود. (بخصوص ایستگاه های تراموا یا ایستگاه های قطار).

قفسه یا جای ایستادن برای دوچرخه اجازه بدهد تا شاستی ها و چرخ های دوچرخه ها با ایمنی زنجیر شوند، و محوطه پارکینگ باید به طور مناسبی روشن و به خوبی علامت گذاری شده باشد. هر نوع شکل پوشش دهنده ای برای این پارکینگ ها ترجیح داده می شود، به خصوص زمانی که دوچرخه ها برای مدت زیادی قرار است پارک شوند. این بسیار مهم است که بدانیم دوچرخه سواران دوچرخه هایشان را نزدیک ورودی ساختمان هایی که برای دیدار آمده اند پارک می کنند و همچنین در جاهایی که جمعیت بسیار زیاد است و بسیار روشن (شکل 34 . 5).

34 . 5 ) مثال های پارکینگ دوچرخه

خیلی از مردم ترجیح می دهند تا دوچرخه شان را از خانه ها یا باغ های خود پارک کنند، همچنین در زیرزمین آپارتمانهایشان و یا اتاق های طبقه همکف (شکل 35 . 5)

35 . 5 ) یک اتاق طبقه همکف بخصوص پارکینگ دوچرخه ها.

دوچرخه سواران مثل استفاده کنندگان ماشین نیستند، از آن ها توقع بر این است. که بعضی اوقات داخل یا خارج جاده ها و راه ها طی سفرشان بشوند بسیار مهم است که مطمئن شویم انتقال بین این راه ها تا آنجایی که ممکن است با نرمی انجام شود و و دوچرخه سواران مجبور نشوند که از دوچرخه پیاده شوند برای اینکه از جدول بالا و پایین آن ها بروند. این انتقال بخصوص برای دوچرخه سوارانی که تریلر دارند مهم است و بچه ها یا اجناس بزرگ را با آن حمل می کنند (شکل 36 . 5).

36 . 5 ) انتاقال بین راه های آنجایی که ممکن است بر نرمی انجام شود.

برای دوچرخه سوارای کیفیت سطح راه بسیار مهم است چون سطح های ناهموار مجراهای آب که بالا و پایین هستند دوچرخه سواری را بسیار دشوار می کند (شکل 37 . 5).

37 . 5 ) سطح ناهموار و مجراهای فاضلاب ناهموار سببی شوند که دوچرخه سواری قابل ملاحظه ای سخت شود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت: 5:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

نكات اخلاقی و فردي فضه

بازديد: 259
 نكات اخلاقی و فردي فضه

 تحقیق درباره فضه

نكات اخلاقي و فردي فضه

اينك به تشكيل خانواده، تربيت فرزندان، امتيازات فردي و استفاده از آن براي تبليغ آرمانهاي اهل بيت(ع) مي‏پردازيم.
خانواده و فرزندان فضه
بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، فشارهاي سياسي قدرت حاكم براي از بين بردن نفوذ و مقاومت اهل بيت و اقليت طرفدار آنان فزوني يافت. هر دو ستون برپادارنده خميه اسلام (پيامبر(ص) و فاطمه(س)) فرو ريختند و اميرمؤمنان يكه و تنها با ياراني انگشت‏شمار در معرض خباثتها و دشمني‏ها واقع شد اما فضه، همچنان نزد اميرمؤمنان علي(ع) ماند و از كودكان فاطمه(س) سرپرستي كرد. بر اساس روايتي از امام صادق(ع) در همين دوران اميرمؤمنان، فضه را تشويق به ازدواج كرد. در اين خبر كه در عوالم العلوم از عمروبن داود نقل شده، آمده است: «فضه با نظر اميرمؤمنان(ع) به عقد ابوثعلبه كه مردي از اهالي حبشه بود، درآمد و از وي صاحب فرزندي شد و بعد از وفات ابوثعلبه، با سليك غطفان ازدواج كرد. در اين حين يگانه فرزندش از ابوثعلبه وفات يافت.1
نصيرالدين امير صادق در كتاب (فاطمه) بر خلاف ديگر متون ازدواج اول فضه را در زمان حيات حضرت فاطمه مي‏داند و مي‏نويسد: «ابوثعلبه از دنيا رفت، فاطمه از فضه دلجويي نمود و او را با خود مأنوس كرد تا خود از دار جهان رحلت فرمود. فضه بعد از وفات فاطمه با مردي به نام سليك ازدواج كرد».2
اين ادعاي اميرصادق ظاهرا بدون دليل است و هيچ مداركي دال بر اينكه ازدواج وي قبل از شهادت حضرت زهرا باشد، يافت نشد.
در اغلب كتب تاريخي نامي از فرزندان سليك به ميان نيامده است از اين رو برخي احتمال داده‏اند فرزندان از شخصي ديگر باشند، چه در موارد فراواني نام دختر، نوه و پسراني از فضه نقل شده كه مسلّم مي‏نماياند فضه شوهري غير اين دو نيز داشته است. و يا فرزندانش از سليك، مورد اشاره منابع تاريخ قرار نگرفته‏اند.3
علامه مجلسي در خبري از «مسكه» دختر فضه و «شهره» نوه‏اش نام مي‏برد و ذبيح‏الله محلاتي در رياحين الشريعة بعد از نقل روايتي كه نام فرزندان پسر (داود، محمد، يحيي و موسي) فضه را ثبت كرده است، مي‏نويسد: مرحوم مجلسي مدرك اين خبر را در بحارالانوار از دو نفر مشيخه اهل سلوك و عرفان حكايت مي‏نمايد كه بهتر از روات كثير الرواية غير ضابط است.4
فضه با وجود تمام درگيريهاي سياسي هرگز شانه از مسؤوليت پرورش فرزندان فرزانه خالي نكرد او چنان به تربيت فرزندان همت گمارد كه نسل بعد از نسل حافظ قرآن بوده و از عفاف و تقوا و تقرب نزد خداي متعال در حد كمال برخوردار گشتند تا به آنجا كه در طول تاريخ روايات مربوط به پاكيزگي روحي آنان بارها مورد اشاره و تأكيد نويسندگان و محققان قرار گرفته است و به عنوان بانوان نمونه از آنها ياد شده است.
ابن‏شهر آشوب در مناقب به نقل از مالك دينار مي‏نويسد: «هنگام حج بانويي را ديدم كه بر حيواني ضعيف سوار شده است و زماني كه حاجيان برمي‏گشتند، در حال رفتن به حج است. وسط بيابان او را ديدم كه خسته و رنجور همچنان به زحمت و آرامي راه مي‏پيمايد. اندكي جلوتر رفتم و خود را به او رساندم و ملامتش كردم. گفتم: چرا با اين مركب لاغر حركت كرده‏اي كه چنين در راه بماني؟
سر به سوي آسمان بالا برد و گفت: «لا في بيتي تركتني و لا الي بيتك حملتني فوعزتك و جلالك لو فعل بي هذا غيرك لما شكوته الا اليك».
نه مرا به خانه‏ام واگذاري و نه به خانه خودت رساندي. قسم به عزت و جلالت اگر جز تو چنين مي‏كرد، نزد تو شكايت مي‏آوردم.
همان دم شخصي خود را به او رساند و زمام ناقه‏اش را در دست گرفت و از او خواست سوار شود. آنگاه ناقه با سرعتي شگفت به پيش تاخت. در جايگاه طواف دوباره همان زن را ديدم حس كنجكاوي راحتم نگذاشت، جلوتر رفتم و پرسيدم تو كيستي؟ گفت: من «شهره» دختر مسكه دختر فضه خادمه فاطمه زهرا(س) هستم.5
اعتراض به حاكميت
فضه هوش سرشار و قدرت يادگيري بسياري داشت. قابليت پذيرش در حد وسيع، وجودش را براي كسب فضايل از اهل بيت(ع) آماده ساخت. از اين‏رو در مدتي اندك به مقامهاي والايي در پيروي و همراهي عترت(ع) رسيد. آنچه فضه را از ديگران متمايز مي‏كند و از وي بانويي شاخص براي آيندگان مي‏سازد اين است كه وي ظرفيت وجوديش اعم از، قدرت، يادگيري، پذيرش حق، خستگي‏ناپذيري، حافظه قوي، خطابه و قدرت انتقال همه و همه را در راه دفاع از اهل بيت(ع) به كار برد و از هر امتياز به عنوان ابزاري براي نبرد با ظالمان غاصب سود برد حتي بعد از شهادت حضرت زهرا و تشكيل خانواده (روايات تاريخي به پرجمعيت بودن خانواده وي تأكيد دارد) در جريان مبارزه‏اش وقفه‏اي ايجاد نكرد. وي با تسلط ويژه‏اي كه به احكام فقهي داشت، به انتقاد علمي از حكام وقت مي‏پرداخت و بر ناروا بودن جايگاهي كه در اختيار گرفته‏اند، اشاره مي‏كرد.
امام صادق(ع) مي‏فرمايد: بعد از وفات شوهر اول فضه (ابوثعلبه) روزي سليك (شوهر دوم) نزد عمر آمد و از فضه شكايت كرد و گفت: فضه اجازه نزديكي به من نمي‏دهد. «فاشتكاها الي عمرو ذالك في ايامه. فقال لها عمر: ما يشتكي منك ابومالك يا فضه؟ فقالت: انت تحكم في ذالك و ما يخفي عليك. قال عمر: ما اجدلك رخصة قالت: يا ابااحفض ذهبت بك المذاهب ان ابني من غره مات فاردت ان استبري ...
عمر به او گفت: اي فضه ابومالك چه شكايتي از تو دارد؟
ـ تو حكم مي‏كني در باره‏اش؛ پس بر تو مخفي نيست.
ـ من كه دليلي بر اين كار تو نمي‏بينم.
ـ اي اباحفض مذاهب تو را منحرف نكنند. پسرم از (ابوثعلبه) وفات يافته است؛ در اين مدت از حيض استبراء مي‏كردم كه اگر حامله‏ام جنين من بچه ثعلبه است و اگر حيض شدم معلوم شود بچه از ثعلبه نيست. عمر كه در مقابل پاسخ متين فضه درمانده شد، به شگرد هميشگي خود پناه برد و به موضع انفعالي فرو رفت. وي هر گاه كه در بين مردم از حل مسايل عاجز مي‏ماند و علي گره را مي‏گشود، با عبارت «لولا علي لهلك عمر» اگر علي نبود خليفه از بين مي‏رفت، خود را از سرزنش فكري و زباني مردم مي‏رهانيد. اين بار نيز گفت: «شعرة من آل ابي‏طالب افقه من عُدّي» يك تار مو از خانواده ابي‏طالب از قبيله عدي فقيه‏تر است.6 عظمت اين گفتار آنگاه روشن مي‏شود كه بدانيم قبيله عدي در فقاهت سرآمد روزگار خويش و ضرب‏المثل فقاهت بودند.
فرياد با سكوت
نقطه آغازين مهجوريت اهل بيت را بي‏گمان بايد در آخرين روز مريضي پيامبر اكرم جستجو كرد «هنگامي كه پيامبر فرمود براي من استخوان شانه و دوات و يا كاغذ و دواتي بياوريد تا چيزي بنويسم كه بعدها گمراه نشويد ...»7
خليفه دوم در مقابل درخواست پيامبر گفت: بيماري بر پيامبر غلبه كرده و قرآن پيش شماست. كتاب آسماني ما را كافي است. ابن‏عباس دانشمند معروف اسلام كه با يادآوري آن روز دانه‏هاي اشك بسان مرواريد بر روي گونه‏اش مي‏غلطتيد مي‏گويد: بزرگترين مصيبت براي اسلام اين بود كه اختلاف گروهي از صحابه مانع شد كه پيامبر نامه‏اش را بنويسد؟8
همين تفكر كه براي جلوگيري از نفوذ اميرمؤمنان و اهل بيت در رهبري جامعه بعد از پيامبر به ذهن برخي صحابه خطور كرد، زمينه‏هاي مهجوريت اهل بيت، و احاديث و حقايق ديني را كه آنان بيان مي‏كردند، به وجود آورد. به اين ترتيب بعد از وفات پيامبر اكرم عموم مردم از منبع جوشان اهل بيت به طور گسترده‏اي محروم شدند و جامعه‏اي به وجود آمد كه قرآن ظاهري پايه فكريش و حاكمان تنها مفسرينش شدند در اين دوره مفسران مستقل به طور شديدي از سوي خلافت تحت فشار بودند تا از حريم ظاهر قرآن تجاوز نكنند و به سيره و سخن و رأي علي(ع) اشاره نكنند. فضه تدبيري انديشيد وي ديگر سخن نگفت و تنها به تلاوت و پاسخگويي با آيات الهي پرداخت و با اين كار آرمانهاي اهل بيت و آراء آنان را به مردم بازگو كرد.
يكي از نويسندگان آنگاه كه به معرفي فضه و كمالات وي مي‏پردازد، مي‏نويسد: «وقتي ديد مردم روايات وارده در باب سفارش اهل بيت و ساير حقايق دين پشت سر انداخته‏اند، فضه تصميم گرفت جز به آيات قرآن استشهاد نكند».
به اين ترتيب با استشهاد به قرآن جلوي هر گونه اعتراض حاكمان و عوامل آنان را گرفت و آزادانه به نشر فرهنگ اهل بيت(ع) همت گمارد. حفظ قرآن و استفاده به جا از آن از ديدگاه ديگر مبين آگاهي فضه به معارف قرآن و طبيعتا آراء و افكار اهل بيت و خصوصا اميرمؤمنان مراجع به تفسير و تأويل آيات قرآني نيز هست چه وي پرورش‏يافته در خاندان پاكان بود و تمام اعمالش حكايت از تأثيرپذيري علمي و عملي از آنان داشت.
ابوالقاسم قشيري خبري مربوط به حفظ قرآن و تسلط وي به معارف قرآني از فضه نقل مي‏كند. اين مطلب كه در منابع گوناگون شيعي و سني از جمله «الدرالمنثور» و «بحارالانوار» مورد اشاره و استفاده قرار گرفته به اين صورت است.
در راه مكه از قافله بازمانده بودم زني را ديدم كه تنها و سرگردان مي‏رود. پرسيدم كيستي؟ اين آيه را خواند «قل سلام فسوف تعلمون» سلام كردم و سؤال خود را تكرار نمودم خواند «من يهدي اللّه‏ فلا مضل له» ـ آنكه را خدا هدايت كند گمراه‏كننده‏اي نخواهد داشت.
ـ از كجا مي‏آيي؟ ـ «ينادوم من مكان بعيد» ـ از مكان دوري ندا مي‏شوند.
ـ قصد كجا داري؟ ـ «وللّه‏ علي الناس حج البيت»
ـ چند روز است سرگرداني؟ ـ «و لقد خلقنا السموات و الارض في ستة ايام»
آيا گرسنه هستي؟ ـ «و ما جعلناهم جسدا لايأكلون الطعام» به او طعام دادم و به راه افتاديم و چون آهسته مي‏آمد تقاضا كردم كه شتاب كند زودتر برسيم. ـ «لا يكلف اللّه‏ نفسا الا وسعها». دانستم قدرت شتاب ندارد.
درخواست كردم بر تك مركب من سوار شود. گفت: «لو كان فيهما آلهة الا اللّه‏ لفسدتا» پياده شدم و او را سوار كردم. گفت: «سبحان الذي سخر لنا هذا»
شكر خدايي را كه اين مركب را مسخر ما كرد.
به قافله رسيديم ـ آيا ميان اين كاروان كسي را داري؟ ـ يا داود انا جعلناك خليفة في الارض ـ يا يحيي خذا الكتاب بقوه ـ يا موسي اني «انا اللّه‏ ـ و ما محمد الا رسول». ـ اينها چه نسبتي با تو دارند؟ «المال و البنون زينة الحيوة الدنيا» اين چهار نفر را صدا زدم چهار تن رسيدند از من اظهار تشكر كردند.
اين آيه را خواند «يا ابت استأجره ان خير من استأجرت القوي الامين» به من احسان كردند. و اللّه‏ يضاعف لمن يشاء. عطا را زيادتر كردند.
ـ اين زن كيست؟ ـ فضه خادمه دختر پيغمبر است كه امسال بيستمين سال است او لب به سخني جز به آيات قرآن باز نكرده است.9
البته منظور آنان تداوم در ارائه جوابهاي قرآني در طي 20 سال بوده است. و به طور قطع وي در جايگاههاي خاص نيز بودن قرآن به پاسخگويي مي‏پرداخت آنگونه كه در نقل اخبار مربوط به شهادت حضرت زهرا(س) ثبت شده است كه وي طي حديثي طولاني وقايع آن روز را شرح مي‏دهد. هر چند در اين حكايت خاص هيچ نوع اشاره‏اي كه موضعگيري فضه در قبال اهل بيت و مسايل سياسي و حكومتي عصر خويش را نشان دهد، به چشم نمي‏خورد. اما نقل آن از جهاتي سودمند است از جمله اينكه گروهي بر اساس نقل ديگري از روايت سعي كرده‏اند فضه را از اين افتخار بي‏نصيب كنند روايت دوم كه از عبداللّه‏ بن‏مبارك نقل شده و همين مطالب را با افزايش و كاهش از زني گمنام نقل مي‏كند.
تبليغ ولايت در ايام حج
هر چند اطلاعي قطعي در باره زمان مسافرت فضه به مكه مكرمه در دست نيست اما به دلايل و قرايني كه در متن اخبار نقل شده وجود دارد به طور قطعي بعد از شهادت حضرت زهرا(س) و قبل از شهادت اميرمؤمنان و به احتمال قوي در دوران خلفاء سه گانه بوده است يعني دقيقا بحراني‏ترين زمان سياسي براي اهل بيت(ع). در اين دوره غاصبان ولايت وارونه جلوه دادن حقايق را سرمايه تداوم حكومت قرار دادند و با زر و زور و تزوير مخالفين را سركوب كردند. در اين فضاي حزن‏آلود فضه، پرورش‏يافته فاطمه، كه داغ شهادت حضرت زهرا(س) آرامش را از او گرفته بود به دنبال فرصتي مي‏گشت تا حقايق را بازگويد و مظلوميت اميرمومنان را به تصوير بكشد. ايام حج بهترين فرصت ممكن براي اين هدف بود از تمام ملل مسلمان نمايندگاني در مكه حاضر مي‏شدند و بدون فشارهاي و ايجاد آزادي نسبي به تبادل اطلاعات مربوط به كشورها و ممالك اسلامي مي‏پرداختند.
از اين كنگره عظيم پيامبر اكرم(ص) نيز براي معرفي اميرمؤمنان(ع) استفاده كرده بود اين بار فضه فرصت به دست آمده را غنيمت شمرد. او محل حج را به صحنه با شكوه اعلام حمايت از ولايت اميرمؤمنان(ع) تبديل كرد و به بازگويي و افشاي جنايات عليه اهل بيت پرداخت.
بر اساس آنچه مورخان نقل كرده‏اند فضه از نبوغ سرشار خود در بلاغت به نحو كامل سود برد به نحوي كه شيوايي گفتار و تسلط به خطابه توجه حاجيان را به خود جلب كرد. ورقة بن‏عبداللّه‏ اعلام حمايت از ولايت اميرمؤمنان را اينگونه به تصوير كشيده است:
براي حج و به اميد ثواب الهي راهي بيت‏اللّه‏ الحرام شدم. در حالي كه طواف مي‏كردم متوجه بانويي گندم‏گون نمكين و خوش‏كلام شدم كه با فصاحت گفتار فرياد كرد: «رب البيت الحرام و الحفظة الكرام و زمزم و المقام و المشاعر العظام و رب محمد خير الانام صلي اللّه‏ عليه و آله البررة الكرام ان تحشرني مع ساداتي الطاهرين و ابنائهم الغر المحجلين الميامين ألا فاشهدوا يا جماعة الحجاج و المعتمرين انّ موالي خيرة الاخيار و صفوة الابرار الذين علاقدرهم علي الاقدار و ارتفع ذكرهم في سائر الامصار ...»
اي خداي بيت‏الحرام و حافظان گرامي و پروردگار زمزم و مقام و مشاعر و بزرگ و پروردگار محمد بهترين آفريده‏ها(ص). ... مرا با سروران پاك و فرزندان ... محشور نماي. اي جماعت حاجيان آگاه باشيد كه سروران من بهترين برگزيده‏ها و نيكوكارانند. كساني كه عظمتشان از همه والاتر است ...
تعاريفي كه فضه از سروران خود بيان مي‏كرد به گونه‏اي بود كه تنها با مشخصات اهل بيت(ع) مطابق مي‏شد از اين‏روي ورقة بن‏عبداللّه‏ نيز مانند حاجيان ديگر متوجه شد وي از طرفداران اهل بيت و ولايت اميرمؤمنان(ع) است پس جلوتر رفت و گفت: گمان مي‏كنم از دوستداران اهل بيت(ع) هستي.
فضه پاسخ داد: آري. پرسيد: خود را معرفي كن و فضه گفت: من خدمتگذار فاطمه زهرا(س) دختر محمد مصطفي(ص) هستم. كه خداوند بر پدر و شوهر و فرزندانش درود فرستد.
آنگاه ورقة بن‏عبداللّه‏ تقاضاي فرصتي كرد تا سؤالاتش را از وي بپرسد. آنچه كه اينك از اين گفتگوي افشاگرانه و دردآلود در كتب تاريخي ضبط شده است، بازگوكننده دوران سخت رحلت پيامبر تا شهادت حضرت زهرا(س) است. فضه تمام لحظات را به خاطر سپرده بود از اين‏روي بعيد به نظر نمي‏رسد كه تمام اخبار وي حتي اشعاري كه از فاطمه زهرا(س) هنگام رحلت پدر بر زبان جاري مي‏كرد، نقل مستقيم باشد. بخشي از آنچه در اين گفتگو گذشته، اينچنين است: علي(ع) وقتي فاطمه(س) را در قبر گذاشت و سنگ لحد را چيد اينچنين سرود:
اري علل الدنيا عليَّ كثيرة
و صاحبها حتّي الممات عليل
لكل اجتماع من خليلين فرقة
و انّ بقايي عندكم لقليل
و ان افتقادي فاطما بعد احمد
دليل علي ان لا يدوم خليل
علامه مجلسي وقتي اين روايت را از ورقة بن‏عبداللّه‏ نقل مي‏كند مي‏نويسد: (اقول وجدت من بعض الكتب خبرا في وفاتها(ع) فاحببت ايراده و ان لم آخذه من اصل يعوّل عليه).10 مي‏گويم در برخي از كتابها خبري در باره وفات حضرت زهرا يافتم كه دوست داشتم نقل كنم. هر چند مدرك اصلي كه به آن ارجاع داده‏اند را نيافتم. با اين حال اين حديث طولاني مورد توجه محققان اخير نيز قرار گرفته است و آنان خبر علامه مجلسي از ورقة بن‏عبداللّه‏ ازدي را نقل كرده‏اند از جمله آنها مي‏توان به اعلام النساء11، رياحين الشريعة12 و نهج‏الحياة13 اشاره كرد. دليل عمده‏اي كه مي‏توان مبني بر اينكه سفر حج فضه قبل از شهادت اميرمؤمنان بوده، ارائه كرد اين است كه عبداللّه‏ ازدي تنها از شهادت حضرت فاطمه(س) سؤال كرده است.

پاورقيها:

12 ـ رياحين الشريعة، ج 2، ص 316.

1 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 87؛ رياحين الشريعة، ج 2، ص 317؛ مناقب آل ابي‏طالب، ج 1، ص 403 نام شوهر دوم را سليك مي‏داند.

10 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 174 تا 180 باب ماوقع عليها من الظلم في تاريخ سيدة النساء فاطمة الزهرا(س).

11 ـ اعلام النساء مؤمنات، ص 594.

13 ـ اين كتاب به كرار اشعار مربوط به اين روايت مفصل را نقل كرده است. نويسنده با دقت تمام به مدارك ذيل دست يافته است. كتاب عوالم، ج 11، ص 490 و 455 و 597 و 240 و 286؛ رياحين‏الشريعة، ج 2، ص 73 و ج 1، ص 246؛ سيره نبوي ذيني دحلان، ج 3، ص 364؛ عيون الاثر، ج 2، ص 340؛ مودة القربي، ص 103؛ نورالابصار، ص 53؛ احقاق الحق، ج 10، ص 434 و 483؛ اعلام النساء، ج 4، ص 113؛ عيوم الاخبار، ج 2، ص 340؛ السيرة النبويه، ج 3، ص 364؛ بردالاكبار عند فقه الاولاد، ص 44؛ بحارالانوار، ج 43، ص 176؛ كوكب الدري، جزء اول، ص 240.

2 ـ فاطمه، ص 172.

3 ـ رياحين‏الشريعة، ج 2، ص 318 (وي فرزنداني را كه در خبر ابوالقاسم قشري آمده به عنوان فرزندان فضه از غير سليك مي‏داند.)

4 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 87.

5 ـ همان، ص 46 نقل از مناقب ابن‏شهرآشوب از مالك دينار.

6 ـ رياحين الشريعة، ج 2، ص 317 نقل از عوالم العلوم و مناقب از جاحظ.

7 ـ مسند احمد، ج 1، ص 355؛ فروغ ابديت، ج 2، ص 496.

8 ـ بخاري كتاب علم، ج 1، ص 22 و ج 2، ص 14؛ صحيح مسلم، ج 2، ص 14؛ مسند احمد، ج 1، ص 325؛ طبقات كبري، ج 2، ص 244.

9 ـ زينب‏الكبري، ص 65 نقل از شام سرزمين خاطره‏ها، ص 114؛ الدرالمنثور في طبقات ربات الخدور، ص 439؛ تراجم اعلام النساء، ج 2، ص 363؛ فاطمه ام ابيها، ص 94؛ الارض و تربت الحسين؛ كاشف الغطاء نقل از زبان پيامبر، حسين عمادزاده، ص 435.

در شماره نخست از مقاله حاضر به نحوه حضور فضه نوبيه در مدينه و آشنايي وي با فضايل اهل بيت و تأثرات روحي برگرفته از آنان پرداختيم، در اين شماره به حضور جدّي فضه در كنار اهل بيت(ع) در سخت‏ترين شرايط اجتماعي سياسي پرداخته، لحظه لحظه او را با خاندان نور، بويژه حضرت فاطمه(س)، به نظاره خواهيم نشست.
مقام نيكان
اندك زماني از آشنايي فضه با خاندان طهارت مي‏گذشت. در اين مدّت او با درياي زهد و عدل پيوندي مستحكم يافت. انس و الفت وي با خاندان پيامبر(ص) تا آنجا پيش رفت كه چشمه جوشان معارف را فرا رويش گشود و كام جانش را با عالي‏ترين معارف الهي و انساني آشنا ساخت.
«استجابت دعا» از مراتبي است كه نصيبش شد.1 اين كمال روحي، كه نشان از موقعيت ممتاز روحي دارد، بارها در زمان رسول اكرم(ص) ظاهر گشت. در مصابيح القلوب مي‏خوانيم «امير مؤمنان، فاطمه، حسن و حسين(ع) هر يك شبي از ماه رمضان رسول الله را براي افطار دعوت كردند، فضه با اينكه خانه‏اي جداگانه نداشت، براي شب پنجم پيامبر را دعوت كرد. هنگام افطار نگاههاي ناباورانه فضه به ديدار چهره رسول اكرم(ص) روشن شد. اهل خانه كه غافلگير شده بودند، گفتند: ما را در جريان مي‏گذاشتي تا تداركي ببينيم. فضه كه آرزوي ميزباني رسول خدا را داشت، از درگاه الهي طعام خواست و آنگاه كه غذا حاضر شد، سفره افطار را گسترد».2
علاوه بر اين نشانه‏هاي زيادي از مستجاب الدعوة بودن فضه در اين دوران به چشم مي‏خورد كه همه حكايت از يك واقعيت دارند. آري، فضه در خانه ولايت پرورش يافته بود، و اين امر باعث شد به مرور زمان به والاترين مقام انساني دست يابد. اوج همراهي و دلبستگي او به اهل بيت را در ماجراي اطعام مي‏يابيم كه به واسطه آن فضه به مقام «ابرار» دست يافت. قرآن كريم اينگونه از اطعام فقير و اسير و يتيم ياد مي‏كند:
«همانا نيكان از جامهايي مي‏نوشند كه آميخته به كافور است. چشمه‏اي كه بندگان خدا از آن مي‏نوشند و آن را به هر جاي كه خواهند روان مي‏سازند. به نذر وفا مي‏كنند و از روزي كه شر آن فراگير است، مي‏ترسند. و طعام را در حالي كه خود دوست دارند، به مسكين و يتيم و اسير مي‏خورانند و در دل چنين مي‏گويند. جز اين نيست كه شما را براي خدا اطعام مي‏كنيم و از شما نه پاداشي مي‏خواهيم و نه سپاسي. ما از پروردگار خود مي‏ترسيم در روزي كه آن روز سخت و هولناك است. خداوند آنان را از شر آن روز نگاه داشت».3
* او با درياي زهد و عدل پيوندي مستحكم يافت.
* فضه در خانه ولايت پرورش يافته بود.
در كتب روايي و تفسيري شأن نزول اين آيات را چنين بيان مي‏كنند.
حسن و حسين(ع) فرزندان اميرمؤمنان(ع) مريض شدند. پيامبر به همراه اصحاب به ملاقات آنان آمد. وقتي حالشان را نگران كننده ديد، يكي از آنان پيشنهاد كرد كه اي علي اگر نذر كني براي سلامتي كودكانت اميد است خدا شفايشان دهد.4
علي(ع) فرمود: اگر خدا شفايشان داد، سه روز روزه مي‏گيرم. دختر رسول الله(ص) و خادمش فضه نيز چنين نذر كردند. بعد از مدتي آن دو سلامت خود را بازيافتند.
اينك وقت وفا به نذر رسيده بود. اميرمؤمنان به نزد شمعون خيبري رفت5 و مقداري پشم براي ريسيدن و سه پيمانه جو به عنوان اجرت گرفت و به منزل بازگشت. حضرت فاطمه(س) يك سوم از جو را آرد كرد و نان پخت. هنگام افطار فقيري آمد و گفت: السلام عليكم يا اهل بيت محمد(ص) فقيري از مسلمانان هستم غذايي به من دهيد؛ خدا غذايي از بهشت به شما دهد. همه سهم افطارشان را يكجا جمع كرده به او دادند. روز دوم يتيم و روز سوم اسيري آمد و آنان نيز تمام غذايشان را با رضايت قلبي تقديم كردند.6
سه روز بود كه علي، فاطمه، حسن، حسين و فضه بي هيچ غذايي روزه گرفته بودند. صبح روز چهارم پيامبر به خانه فاطمه آمد. حسن و حسين از شدت ضعف بر خود مي‏لرزيدند. حال رسول اكرم دگرگون شد و از اميرمؤمنان علت را
سؤال كرد و گفت دخترم را به من نشان بده. علي(ع) رسول خدا را به طرف فاطمه راهنمايي كرد. او در محرابش نماز مي‏خواند در حالي كه آثار گرسنگي از سيمايش پيدا بود. ضعف به جسم فاطمه غالب شده و رنگ رخسارش به زردي گراييده بود. پيامبر تا اين منظره را ديد فرمود:
«و اغوثاة بالله! انتم هذا ثلاث فيما اري؟» پناه بر خدا، شما سه روز به اين حال بوديد. جبرئيل نازل شد و گفت: «خذ يا محمد هناك الله في اهل بيتك» بگير اي محمد! خدا گواراي اهل بيت تو كند. پيامبر فرمود: چه را بگيرم. جبرئيل سوره «هل اتي» تا «ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورا» را خواند.7
حسن بن مهران معتقد است آنگاه كه پيامبر داخل خانه شد و آنها را ديد گريان شد و ... جبرئيل اين آيات را فرود آورد: «ان الابرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورا ـ عينا يشرب بها عبادالله يفجرونها تفجيرا».8
علامه طباطبايي در ذيل اين آيات تفسيري از امام صادق(ع) آورده، مي‏نويسد:
«يوفون بالنذر» يعني علي، فاطمه، حسن، حسين و خادم آنها فضه9 در اين ميان علامه مجلسي بعد از نقل 15 روايت مختلف از شأن نزول اين آيات مي‏نويسد: «بعد از آنكه بر اجماع مفسرين و محدثين بر اينكه اين سوره در حق اصحاب كساء نازل شد، پي بردي هيچ كس شبهه نيندازد زيرا؛ اينگونه ايثار از غير ائمه برنمي‏آيد و نزول اين سوره به همراه غذا براي آنها دليل بر جلال و رفعت و كرامت آنها نزد خداست و اختصاص آنها به اين نيكو داشت به همراه مكارم ديگر باعث مي‏شود كه نسبت دادن اين فضل به غير آنها كه هيچ مكارمي ندارند، قبيح باشد».
* سي آيه در حق اميرمؤمنان بدون استثناي فضه وارد شده است.
اين تعريض علامه مجلسي در حقيقت پاسخي به گروههاي ناصبي و منحرفين است كه غير اهل بيت را مستحق چنين پاداشي دانسته‏اند و اساسا مدني بودن اين سوره را زير سؤال برده‏اند10 و گرنه تعريض وي به عدم سهيم بودن فضه در اين پاداش عظيم نمي‏تواند صحيح باشد.
استاد ذبيح الله محلاتي در رياحين الشريعه مي‏نويسد: «سي آيه در حق اميرمؤمنان بدون استثناي فضه وارد شده است كه از فوائد و علائم متابعت خلوص مودت اوست. و آن بر حسب ظاهر صبر و شكيبايي بر گرسنگي در مدت سه روز است كه در اطعام قرص نان به مسكين و يتيم و اسير با موالي خود همراهي مي‏كرد. فضه گرسنه بود زماني كه اهل بيت گرسنه بودند و تشنه بود وقتي تشنه بودند. نمي‏خوابيد وقتي نمي‏خوابيدند روزه مي‏گرفت وقتي روزه بودند...»11 آنچه براي بانوان ما مي‏تواند راهكاري در عصر حاضر براي دستيابي به قله‏هاي معرفت و شرافت معنوي باشد پي بردن به سرّ مقاماتي است كه بانواني شايسته چون فضه به آن دست يافته‏اند.
و اين راز چيزي جز همراهي با اهل بيت و محو شدن در خواسته آنان نيست. چهار اصل مقدمات همراهي فضه با اهل بيت را فراهم ساخت. اين اصول عبارتند از:
1 ـ وفاي به نذر: بشر به هنگام گرفتاري در دام رنج و سختي روي به خدا مي‏آورد، اما به محض خلاصي، خدا از يادش مي‏رود. نذر انسان را به پروردگار توجه مي‏دهد تا گرفتاريش برطرف شود. وفاي به عهد و نذر انجام عملي است كه خداي تعالي به آن دستورداده و عدم وفا به فراموشي سپردن خداست و به اين صورت بين دستيابي به شرافت معنوي و وفاء به نذر رابطه‏اي عميق وجود دارد.
2 ـ ترس از روز حساب: مشخصه دوم ابرار به فكر حساب و روز جزاء بودن است چه انسانهاي نيكوكار نيز نمي‏توانند به طوري كه شايسته خداست او را عبادت كنند از اين روي همواره نقص و كاستي در اعمال انسان وجود دارد و فضه با آگاهي از اين نقيصه و ترس از حساب بود كه توانست با ميل خود به ياري مستمندان بپردازد.
3 و 4 ـ اطعام به نيازمندان و رضايت الهي: سركوب خودخواهي و برتري‏جويي در سايه اطعام به ديگران خصوصا نيازمندان تحقق مي‏يابد. اطعام به اين معني است كه شخص تنها غم خود را نمي‏بيند بلكه ديگران را نيز مستحق ياري مي‏داند و به آنان نيز عشق مي‏ورزد. رضايت الهي نيز اساس اعمال است تا آنجا كه هيچ درخواستي از فقير و اسير و يتيم ندارند و در هنگام گفتگو نيز با خدا سخن مي‏گويند و از او پاداش مي‏خواهند.
از اين روي امام صادق(ع) فرمود:
«و يقولون اذا اطعموهم «انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاءً و لا شكورا» قال والله ماقالوا هذا لهم و لكنهم اضمروه في انفسهم فاخبر الله باضمارهم يقولون: لا نُريد جزاءً تكافوننا به شكورا تثنون علينا به ولكنا انما اطعمناكم لوجه الله و طلب ثوابه».12
«به خاطر خدا غذا مي‏دهيم و از شما جزا و شكري نمي‏خواهيم» امام صادق(ع) فرمود: به خدا قسم اين را نگفتند بلكه با خود چنين گفتند و خدا از باطن آنها خبر داد...
* چهار اصل مقدمات همراهي فضه با اهل بيت را فراهم ساخت.
رحلت پيامبر
فضه ضمن كسب فضايل والاي انساني، ياوري دلسوز و مهربان براي فاطمه(س) و فرزندانش بود13 او در خدمت رسول اكرم سالهايي را سپري كرد تا اينكه سال دهم هجري با تمام حزن و اندوهش فرا رسيد. در اين سال حال رسول اكرم پس از حجة الوداع رو به وخامت گذاشت و سرانجام در غروب روز دوشنبه 28 صفر سال 10 هجرت به ديدار حق شتافت.14
فضه از آن روز تلخ اينگونه ياد مي‏كند:
وقتي پيامبر وفات يافت كوچك و بزرگ سوگوار شدند و گريه بر او زياد شد و دلداري‏دهنده نبود و مصيبت وي بر نزديكان، اصحاب، اولياء، دوستان، و بيگانگان و خويشان گران بود و كسي را نديدم از زن و مرد مگر آنكه گريان بود و فرياد مي‏زد.15
دوران بعد از رحلت
محور و تكيه‏گاههاي اصلي انقلابي كه پيامبر اكرم(ص) بنيانگذاري كرد، از سوي عوامل خارجي مانند روم و تهديدهايي داخلي همچون منافقان و اقليتهاي ديني ناراضي كه در قالب مسلمانان وارد جامعه اسلامي شده بودند، شديدا در معرض مخاطره بود. آنچه باعث شد فضه راه حق را برگزيند و در مقابل سيل تحريف واقعيتها و غصب حقوق مسلم مقاومت كند، معرفت عميقي بود كه در سايه اهل بيت(ع) به دست آورد. بنابراين او نمي‏توانست باور كند بانويي كه در تقسيم كار خانه با خادمي تنها و بي‏سرپرست، عدالت را تا آخرين حد رعايت مي‏كند در ادعايش درغگو باشد. و يا اميرمؤمنان به حكومت ذره‏اي دلبستگي داشته باشد. همه اين عوامل موجب شد در ميان كشمكشهاي سياسي او راه صحيح را برگزيند و مانند تعداد انگشت‏شماري از جامعه زنان (اسماء بنت عميس، ام ايمن و ...) در راه مستقيم ثابت قدم بماند. اين گروه از زنان هر چند اندك بودند، اما توانستند به طور شگفت‏انگيزي از سيطره فكري و تبليغي جريان حاكم خارج شوند و اين در حالي بود كه بعضي نزديكان پيامبر همچون برخي همسران وي به وضع موجود و حكومت ايجاد شده رضايت دادند.
ارزش رويكرد فضه در اين فضاي بحراني آنگاه آشكار مي‏شود كه به كنيزان هم گروه و هم‏وطن وي نظري بيفكنيم كه هر يك در خانه‏اي از خانه‏هاي مدينه به خدمتكاري مشغول بودند و هرگز در كشمكشهاي سياسي وارد نمي‏شدند. از اين روي آنگاه كه از كنيز عايشه مي‏پرسند از عايشه چه ديدي تنها با اين كلام (از او جز خير نديدم) خود را خلاص مي‏كند اما سكوت در مكتب فضّه جاي نداشت. فضه بعد از رحلت رسول اكرم(ص) به گروه اقليتي از زنان پيوست كه با مظلوميت تمام از افشاي حقيقت اباء نكردند و در صف طرفداران اميرمؤمنان، فاطمه زهرا(س) قرار گرفتند.
روزي كه لاله پرپر شد
او به دليل قرابت با فاطمه(س) از همان لحظات وفات پيامبر(ص) به دقت تمام قضاياي پشت پرده براي غصب مقام ولايت را مشاهده مي‏كرد و در كنار آن مظلوميت اهل بيت را به نظاره مي‏نشست. در حالي كه برخي از اصحاب به شدت در پي كسب مقام حكومت بودند او فاطمه را مي‏ديد كه با چشماني گريان و كمري خميده از فراق پدر مي‏ناليد و با ناله‏هاي جان‏سوز خدو از مظلوميتش شكوه مي‏كند.
ابن‏ابي‏الحديد مي‏نويسد: «ابوبكر به همراه ابن‏خطاب و ابوعبيده و گروهي از اصحاب سقيفه مي‏آمدند در حالي كه به هيچ كس برخورد نمي‏كردند مگر اين كه او را كتك مي‏زدند و جلو مي‏آوردند و دستش را مي‏گرفتند و روي دست ابوبكر مي‏گذاشتند و خواه نا خواه از او بيعت مي‏گرفتند.»16 فضه در همين زمان از وضعيت زهرا(س) خبر مي‏دهد و مي‏گويد:
* در سخت‏ترين شرايط نيز از همراهي اهل بيت دست برنداشت.
از اهل زمين، اصحاب و نزديكان و دوستان كسي به اندازه مولايم فاطمه غمگين و شديدا گريان نبود. اندوهش تجديد و زياد مي‏شد و گريه‏اش افزونتر مي‏شد. و مي‏فرمود: پدر قوتم رفته و خويشتن‏داريم را از دست داده‏ام و دشمنم سرزنش كننده‏ام شده و حزن و اندوه دروني مرا مي‏كشد.
پدر، يكه و تنها باقي مانده و در كار خود حيران و سرگردانم، صدايم خفته و پشتم شكسته و زندگيم درهم ريخته و روزگارم تيره شده است.
پدر پس از تو براي وحشتم انيسي نمي‏يابم و مانعي براي گريه‏ام و ياوري براي ضعفم پيدا نمي‏كنم.
* آنچه باعث شد فضه راه حق را برگزيند و در مقابل سيل تحريف واقعيتها و غصب حقوق مسلم مقاومت كند، معرفت عميقي بود كه در سايه اهل بيت(ع) به دست آورد.
و مي‏فرمود: اي پدر مردم از ما روي برگردانده‏اند حال آنكه نزد مردم به بركت تو محترم بوديم و ضعيف شده نبوديم پس كدامين اشك در فراقت سرازير نشود و ...17
فضّه كه خود شاهد تمام اين مظلوميتها بود و بارها از زبان گوياي فاطمه(س) كلماتي چون سرزنش دشمنان، تنهايي، نداشتن ياور، روي گرداندن مردم، استضعاف تحميل شده و ... مي‏شنيد چنان اراده‏اي يافت كه بتواند در كنار فاطمه بماند و به دفاع از حريم رسول الهي اقدام كند هر چند خادمه‏اي بيش نيست و به راحتي عوامل حكومتي مي‏توانند وي را تا مرز نابودي پيش برند.
او راه خود را انتخاب كرد و در مقابل صدماتش را نيز به جان خريد. او در سخت‏ترين شرايط نيز از همراهي اهل بيت دست برنداشت و با غير اميرمؤمنان بيعت نكرد. خليفه دوم طي نامه‏اي كه به معاويه نوشته است از جرأت و جسارت فضه سخن مي‏گويد و مي‏نويسد: اي پسر ابوسفيان بدان كه با خالد بن‏وليد، قنفذ و عده‏اي از خواص اصحابم به در خانه فاطمه آمديم و در را به شدت كوبيديم. در خانه علي، فاطمه، حسن، حسين، زينب، ام كلثوم و فضه بودند. پس فضّه درآمد و گفت: چه مي‏خواهي، گفتم: علي را بگو بيرون بيايد و با جانشين رسول خدا بيعت كند. آنگاه فضه شروع به احتجاج با من كرد. گفتم برو و به علي بگو بيرون بيايد. و الا وارد خانه مي‏شوم و او را بيرون مي‏كشم. فاطمه وقتي اين را شنيد خود پشت در آمد و گفت: اي گمراهان تكذيب‏كننده چه مي‏گوييد و چه مي‏خواهيد؟ از خدا نمي‏ترسي و داخل خانه مي‏شوي يا با گروه شيطاني خود مرا مي‏ترساني حال آنكه گروه شيطان ضعيف است واي بر تو و بر جرئتي كه نسبت به خدا و رسول او كردي. مي‏خواهي نسل پيامبر را از دين قطع كني و نورش را خاموش سازي؟ و ...18
* اين گروه از زنان هر چند اندك بودند، اما توانستند به طور شگفت‏انگيزي از سيطره فكري و تبليغي جريان حاكم خارج شوند.
آخرين فرياد
فضه چهره فاطمه(س) را آنگاه كه بين در و ديوار ماند، در خاطر نگاه داشت. لحظه‏اي كه فاطمه تنها او را صدا كرده و به كمك طلبيد. خليفه دوم مي‏گويد: هيزم جمع كرده در را آتش زدم. فاطمه پشت در مانع از ورودم شد... وقتي كشته‏هاي بدر و احد را كه به دست علي هلاك شده بودند به ياد آوردم برافروختم و لگدي بر در زدم فاطمه در پشت در بود چنان در خانه را فشار دادم كه كودكش (محسن) سقط شد. فاطمه چنان ناليد كه گويا مدينه زير و رو شد و داد زد:
آه اي فضه به سويم بيا و مرا درياب به خدا قسم كودكم كشته شد.19
* فضه چهره فاطمه(س) را آنگاه كه بين در و ديوار ماند، در خاطر نگاه داشت.
* سكوت در مكتب فضّه جاي نداشت.
محرم كوثر
همراهي فضه با حضرت فاطمه(س) در آن شرايط بحراني تا به آنجا رسيد كه جزء معدود محرمان حرم وي شد او باب حضرت فاطمه(س) بود20 و ارتباط زنان ديگر با حضرت توسط وي صورت مي‏گرفت از اين روي فضه از دروني‏ترين اسرار اهل‏بيت مي‏توانست مطلع شود و به اين ترتيب استوارتر از ديگران در راه حقيقت گام بنهد تا به آنجا مقام محرميت وي پيش رفت كه امام صادق(ع) فرمود: اميرمؤمنان فرمود: وقتي از مرقد پيامبر برگشتيم به من ناله كرد. به سويش رفتم و گفتم: چرا شكوه مي‏كني؟ او از خوابي كه ديده بود مرا مطلع كرد و به خدا و رسول خدا از من عهد گرفت كه وقتي وفات كرد غير از ام سلمه (همسر رسول‏الله) ام ايمن، فضه و از مردان غير از دو پسرش، عبدالله بن‏عباس، سلمان فارسي، عمار ياسر،
مقداد، ابوذر و حذيفه كسي از آن مطلع نباشد.21
عشق او به فاطمه تا حدي بود كه وقتي نامش را مي‏شنيد اشك از چشمانش بي‏اختيار سرازير مي‏شد. به اين جهت وقتي ورقة بن‏عبدالله نام فاطمه را برد سيلاب اشك بر گونه‏هاي فضه جاري شد و گفت اي ورقة بن عبدالله حزن ساكن مرا به هيجان آوردي و مصيبت و دردهاي دلم را كه در قلبم پوشيده بود، آشكار كردي.22
هميشه ميل قلبي و رضايت خاطر اين بزرگوار را بقدر امكان بر ميل و رضاي خود ترجيح مي‏داد.23
شهادت حضرت فاطمه
فضه كه خبر وقايع آن روز را با تلاش بسيار براي آيندگان زنده نگاه داشت مي‏گويد: بزرگان مدينه جمع شدند و به سوي حضرت اميرمؤمنان علي آمدند و گفتند: به فاطمه بگو يا شب گريه كند يا روز حضرت سخن آنان را براي فاطمه بازگفت: فاطمه فرمود: اي اباالحسن! توقف من در بين آنها كوتاه و مرگم نزديك است. به خدا شب و روز ساكت نخواهم شد تا اينكه به پدرم رسول خدا ملحق شوم.24
* او باب حضرت فاطمه(س) بود و ارتباط زنان ديگر با حضرت توسط وي صورت مي‏گرفت.
علي(ع) خانه‏اي در بقيع براي او ساخت كه حسن و حسين و مادرشان به آنجا رفته مي‏گريستند و اميرمؤمنان فاطمه را در بين دستهايش به خانه برمي‏گرداند.25
فضه در مراسم غسل حضرت نيز شركت داشت. او كه لحظه لحظه زندگي حضرت فاطمه را از لحظه وفات پيامبر تا شهادت حضرت فاطمه بيان كرده است لحظه غسل تا دفن را از زبان علي(ع) اينگونه شرح مي‏دهد:
«فقال علي والله لقد اخذت في امرها و غسلتها في قميصها و لم اكشفه عنها فوالله لقد كانت ميمونة طاهرة مطهرة ثم حنطتها من فضله حنوط رسول الله و كفنتها و ادرجتها في اكفانها فلما هممت ان اعقد الردا ناديت يا ام كلثوم يا زينب يا سكينة يا فضه يا حسن يا حسين هلموا تزودوا من امّكم فهذا الفراق و اللقا في الجنة»26
علي(ع) فرمود: «به خدا قسم كارش را به عهده گرفتم و در لباسش غسل دادم و لباسش را جدا نكردم، به خدا او مبارك طاهر و مطهره بود. آنگاه با باقي‏مانده حنوط پيامبر حنوط كشيده كفنش كردم و در كفن پيچيدم. وقتي خواستم رداء را ببندم اي ام‏كلثوم اي زينب اي فضه اي حسن اي حسين بشتابيد و از مادرتان بهره بگيريد كه اين جدايي است و ديدار در بهشت است.»
محمد بن‏هارون بن‏موسي تلعكبري از پدرش از محمد بن‏هاشم فخل مي‏گويد: وقتي فاطمه وفات يافت اميرمؤمنان غسلش داد و كسي جز حسن، حسين، زينب، ام‏كلثوم، فضه و اسماء بنت عميس و ... حاضر نبود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت: 4:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

زباله عامل بيماري زا يا طلاي كثيف

بازديد: 95
زباله عامل بيماري زا يا طلاي كثيف

زباله عامل بيماري زا يا طلاي كثيف

زباله

1)     عامل بيماريزا

2)      طلاي كثيف

3)     مواد خام چندين كارخانه بزرگ صنعتي كه در صورت عدم مديريت مي تواند مشكل ساز باشد

000/000/200 هزينه جمع آوري

000/000/150 زباله را از مردم بخرند

 

انواع زباله

1)     زباله شهري

2)     زباله صنعتي

3)      زباله خطرناك


 زباله شهري

اجزاي تشكيل دهنده

مشخصات

پس ماند مواد غذايي

 باقي مانده مواد گوشتي و ميوه وسبزيجات

در شرايط آب و هوايي گرم به سرعت تجزيه مي شوند.

آشغال

1)‌قابل سوختن مثل كاغذ و پلاستيك ، چرم ، لاستيك ، مقوا ، منسوجات و چوب

2)غير قابل سوختن مانند : سفال ، شيشه ، قوطي حلبي ، قوطي آلومينيومي ، خاك ، ضايعات ساختماني و فلزات

خاكستر و مواد‌باقيمانده

موادي كه از سوختن چوب و زغال سنگ كك و ساير زباه هاي اشتعال پذير باقي مي ماند

مواد باقيمانده ناشي از فرآيند نيروگاه ها در اين دسته قرار نمي‌گيرند.

 

 

 از چوب براي

1-   بخاري

2-    هيزم

3-   ورق نئوپان

 آشغال و قطعات ساختماني  در خارج دوباره در ساختمان استفاده مي شود  

قوطي حلبي

3)خاكستر و مواد باقي مانده

 1- موادي كه از سوختن چوب و زغال سنگ و سنگ كك و ساير زباله هاي آشغال پذير باقي مي ماند

2- مواد باقيمانده  ناشي از فعاليت نيروگاه ها دراين دسته بندي قرار نمي‌گيرند .

 

بازيافت : شيشه نوشابه ، پلاستيك

 استفاده مجدد : روزنامه به خشكشويي

بازيافت مواد زاد يا همان بازيافت

 35% زباله شهر تهران قابل بازيافت

65% كمپوست سازي

5% غير قابل استفاده

بازيافت انرژي :

بيوگاز (‌متان )

سوزاندن زباله

دوده از زير زباله عبور كرده و ضمن خشك كردن زباهل دوده به زباله مي چسبد وفقط هواي گرم وارد طبيعت مي شود و دوده گرفته مي شود .

 

 

‌استحصال گاز متان از گود زباله :

هر سه كار خوب نيست

                                                          چوب بخاري

 مثلاً پوست هندوانه ç كود ç درخت ç چوب نئوپان ç برگ

روش هاي  جمع آوري و دفع زباله :

 

 

كاغذ                                                                       سود1)خريد از فروش

مقوا      18 تومان از مردم بخرند 18 تومان سود مي برند     

شيشه                                                                   سود2) كاهش هزينه‌هاي جمع آوري

آهن

 

 

25% زباله كاهش پيدا مي كند

18 عدد سكه بهار آزادي در هر ماه قرعه كشي مي شود

پلاستيك را ذوب مي كنند

چرم: زير خاك بعد از 1 الي 2سال مي گذرد وچون قطعات آن ريز است زياد در فكر بازيافت آن نبودند .

شكل

 در خارج مي سوزانند و از حرارت برق و از برق صنايع كار مي كنند و 44 نوع آلياژ از اين استخراج مي كنند .

 در ايران باطلق و نخ فعلاً كاري نمي كنند .

مي فروشندè حرارتè از طريق سوزاندنçآلودگي هواçتصفيهçكربن‌مي‌فروشند

 

 

منسوجات

در هند

خشك           200 روپيه

 

چوب

 

اگر به درد نئوپان نخورد تبديل به كود مي كنند

كامپوست سازي = تبديل زباله به كود در شرايط هوازي

شيشه ذوب مي كنند .

سفال و ضايعات ساختماني

 

                                      مواد نرم çبراي پركردن چاله ها

دو نوع خاك داريم :

                                      مواد سفت (‌همراه با بتن )

اين خاكها را  به مكاني مي برند و سرند مي كنند و تبديل به مواد نرم و مواد سفت مي شود.

 حلبي و فلزات آهني را مي توان ذوب كرد .

 


 زباله ويژه :

 شهرداري حاضر به جمع آوري آن نباشد . هزينه حمل و نقل آن به عهده توليد كننده

وسايل حجيم مثل يخچال  و كولر كامپيوتر ، تلفن همراه

در هند: گاو مرده به عنوان زباله ويژه است

در ايران : درخت ، ناخاله هاي ساختمماني

 

منابع توليد زباله‌ي شهري

منبع

فعاليت

نوع زباله

مراكز مسكوني

آپارتمان هاي كوچك

مجتمع هاي بزرگ

پسماند مواد غذايي

آشغال  خاكستر

خاكسترهاي ويژه

 

مراكز تجاري

فروشگاه ها مغازه ها هتل تعميرگاه ها مراكز پزشكي و بعضي از دانشگاه ها رستوران ها

پسماند مواد غذايي

آشغال خاكستر

 ضايعات ساختمامي

زباله هاي ويژه

زباله هاي خطرناك

مراكز بار

خيابان كوچه پارك- سواحل بزرگراه ها و ...

آشغال و زباله هاي ويژه است

 

زباله هاي صنعتي

1-تفاوت با زباله شهري

1)حجم زياد ، نوع يكنواخت ، فاصله دور

2) مديريت مشكل ، چو حل شود آسان شود

 

زباله هاي خطرناك

 1) آشغال پذيري       هر ماده‌آي كه با كوچكترين جرقه آتش بگيرد

2) خوردگي    باطري

3) راديو اكتيويته اكتيويته

4) زباله هاي سمي

 

زباله هاي بيمارستاني

1-   چون داراي زباله خانگي هستند

2-   زباله هاي بيماري زا

3-   اجزايي از بدن انسان

 


خدمات شهري

1-   تركيب فيزيكي زباله

 

اطلاعات مربوط به تركيف فيزيكي زباله شامل

       1- تعيين مواد تشكيل دهنده زباله

2-   آناليز ابعاد ذرات

3-   مقدار رطوبت

4-   جرم مخصوص زباله

 

مواد تشكيل دهنده زباله

وزن كل در روز : 900000 كيلو

رديف

نام ماده

%

وزن كل

قيمت واحد

درآمد

1

كاغذ مقوا

3

6000

هركيلو86‌تومان

 

2

شيشه

5/1

3000

120

36000

3

پلاستيك

2

4000

150

 

4

لاستيك

3

6000

60

 

5

پارچه

2

4000

50

 

6

چرم

5/0

1000

صفر

 

7

ضايعات غذايي

65

 

صفر

 

8

فلزات آهني

3

6000

90

 

9

فلزات غير آهني

2

4000

170

 

10

نخاله هاي ساختماني

12

24000

 

 

كل هزينه سود يا زيان

 

آناليز ابعاد ذرات

وقتي كه بخواهيم به عنوان كود استفاده كنيم مهم است

وقتي كه به عنوان كمپوست استفاده كنيم .

اولين چيزي كه بايد درست كنيم سرند يا غربال

دوم : آسياب

شكل

 

كود درجه 1: 50- 25

كود درجه 2: 50-25

كود درجه 3 : 75-50

 شكل

ميزان رطوبت زباله :

ميزان رطوبت چه تأثيري در عملكرد ما دارد

 1- براي تهيه كود رطوبت زباله بايد 55% باشد         كامپوست سازي

2- حمل و نقل

3- تصفيه شير آب

 زباله ç كود ç عوامل بيولوژيكي لازم است

 كمپوست سازي 55% رطوبت

37% رطوبت زباله شهر يزد

براي افزايش رطوبت زباله جهت توليد كود كه بايد رطوبت 55% باشد از لجن استفاده مي كنيم .

1)     خود لجن به كمپوست تبديل مي شود .

2)     از شر لن خلاص مي شويم

3)      رطوبت مورد نياز تأمين مي شود

4)      باكتري هاي آن كمك كننده است

اگر رطوبت زياد باشد شير آب آن خارج مي شود

 

توليد زباله

 حمل  نگهداري و انجام فرآيندهاي مربوطه

شكل

 جمع آوري زباله

شكل

 حمل و انتقال زباله از ماشين هاي كوچك به ماشين هاي بزرگ براي جابجايي

انجام فرآيندهاي مربوطه ، جمع آوري شيشه ، پلاستيك ، كاغذ كه اين مرحله بايد هر چه سريع تر از رده خارج و در منزل انجام شود .

 

دفع نهايي

- مقدار نمونه زباله

اولين چيزي كه مورد نياز است         تعداد جمعيت

رديف

 

%

وزن كل‌كيلو

قيمت‌تومان

حجم

جرم مخصوص

كل‌حجم

1

مقوا

a

 

80

 

 

 

2

كاغذ

b

 

70

 

 

 

3

شيشه

c

 

60

 

 

 

4

پلاستيك

d

 

30

 

 

 

موقعيت جغرافيايي

 يزد                        كاشتن هندوانه آسان

 موز در دهلي زياد ç پوست موز زياد

ولي در شهر يزد كم ç پوست موز كم

 

فصل سال

پوست هندوانه در تابستان

 خرمالو در زمستان


پرتقال

تناوب زمان جمع آوري زباله

هرچه زباله زود تر جمع شود çزباله بيشتر جمع مي شود .

استفاده از آسياب زباله در آشپزخانه

                        مد باعث مي شود كه زباله توليد شود

فرهنگ جامعه      ظروف يكبار مصرف

                        نحوه‌ي خوردن سيب (از زباله 99% ،60% زباله ،99% ميوه ،‌40% ميوه)

Composter: سطل است كه بوسيله‌ي آن زباله به كود تبديل مي شود .

 وضعيت قانون گذاري

 در كويت ç خوردن و آشاميدن در هنگام رانندگي ممنوع

و اگر پوست پرتقال در خيابان بريزيم 300 دينار جريمه

 

سنگاپورçاگر پوست پرتقال در خيابان بريزيم ç به صورت اجباري بايد مأمور شهرداري شويم و خيابانها را جارو كنيم  در غير اينصورت 7 سال زندان

 هركيلو زباله 30 sent بايد بپردازيم

 

 

انواع ظروف نگهداري زباله

1)     ظروفي كه قابل تخليه باشند

2)    ظروفي كه همراه زباله جمع آوري مي شوند و مورد استفاده مجدد قرار نمي گيرند

3)    ظروفي كه پس از پر شدن با ظروف خالي عوض مي گردند

 

جلوي بازار براي زباله هاي حجيم

                                                          1) نيازي به ضدعفوني و شستشو ندارد

مزاياي استفاده از كيسه هاي پلاستيكي

2)سهولت استفاده و سبكي آن

معايب :

1)     اغلب نازك مي باشند

2)      قيمت آنها براي اغلب و پاره‌اي از مردم گران است

3)     خود كيسه به زباله تبديل مي شود و به علت فقدان آنزيم طبيعي قابل تجزيه نمي باشد .

 

تعيين مسير زباله : به وسيله نرم افزار GIS

تراكم هر منزل           7-3    توليد هر نفر 1500gr

تعداد وانت : حجم      5/2×108 ×77/1

يك روز در ميان

تعداد خانه ها 216×4=864 نفر

431=5/0×864 = كل زباله

16/2è 200

          431       ×                                  200kg= 100

m395/7= حجم

32/4= 2×16/2= كل زباله براي دو روز

 ايستگاه حمل و نقل

 ايستگاه حمل و نقل 20km

وانت + 1راننده + 2 كارگر

 1 ساعت

 عوامل موثر در طراحي ايستگاه حمل و نقل

1-   انواع عمليات حمل و نقل

2-    ميزان ظرفيت مورد نياز

3-   تجهيزات و متعلقات مورد نياز

4-   نيازهاي زيست محيطي

1)‌انواع عمليات حمل و نقل

الف)تخليه مستقيم

ب) تخليه ذخيره‌اي (‌غير مستقيم ) وقتي وسيله نقليه‌اي وجود ندارد

ج)  تخليه درهم (‌ تركيبي )‌ماشين داريم ولي كافي نيست .

شكل

 در قيف يا نوار نقاله تخليه مي شود ç ماشين در زمان تخليه موجود مي باشسد

 مي توان  از اين سيستم استفاده كرد .

وسيله بزرگتر به اندازه كافي موجود باشد

 زماني كه وسيله نقليه اصلاً‌وجود ندارد                                      تخليه ذخيره‌اي

ميزان ظرفيت موردنياز                                          تركيبي در هم

هر روز كه زباله ريخته مي شود در همان روز روي زباله ها را با خاك مي پوشانيم

 به ارتفاع حدود 1 متر زباله مي ريزيم پس از آنكه لايه‌ي اول تمام و كل زمين پر شد  روي آن غلطك عبور مي دهيم تا مسطح شود و سپس لايه هاي بعدي زباله را روي سطح اوليه مي ريزيم و سپس روي سطح بالايي خاك زراعي مي ريزند و پس از دو سال كه زباله تبديل به كود شد روي سطح آن درخت مي كارند

 


هر بار كه كار تخليه تمام مي شود ، روي آن خاكريزي مي كنند

 

كنترل گازهاي متصاعده :

كنترل به معني حذف نيست

توليد كاري مي كنيم گاز بيشتري توليد شود

 راه خروج آن مسيري خواهد بود كه ما تعيين مي كنيم

 شكلها

1)‌استفاده از موانع

شكل

بازيافت گاز

شكل

 

راه هاي استفاده از شيرآبه

استفاده از شير آبه جهت توليد گاز بيشتر

 

پمپي در چاه قرار مي دهيم و شير متصل به آن را به شير گاز متصل مي كنيم و براي توليد گاز بيشتر شير گاز خروجي براي منازل را مي بنديم .

 و با روشن كردن پمپ شير آبه را از طريق همين لوله ها به داخل خاك تزريق مي كنيم در اين حالت خاك مرطوب مي شود و گاز بيشتري توليد مي كند .

2)‌استفاده از خاك رس

 وقتي شير آبه توليد مي شود خاك رس ريزي را مرطوب و خيس مي كند و خاك رس موقعي كه خيس شد غير قابل نفوذ مي شود و مانع از نفوذ شيرآبه به داخل زمين مي شود .

 شكل

3)استفاده از يك لايه‌ي غشايي

 


ميزان ظرفيت

 يك عروس و داماد حداقل خانه‌اي 40 متري نياز دارند ولي يك خانه 300 متري مي خرند و مي گويند ما مشكل مالي نداريم و در ضمن آينده را هم در نظر مي گيريم كه بچه ها و نوه ها مي خواهند بروند خانه  آنها

 براي طراحي ايستگاه چقدر مساحت نياز است ؟ هم حال و هم آينده را بايد در نظر گرفت

 گرفتن پول انتظار ç هرگاه زمين كوچك انتخاب شود چون تمام ماشين ها نمي توانند بروند داخل زمين مجبور است پول كارگر اضافي استهلاك ماشين و ... بدهد جهت تأخير در تخليه

 ظرفيت ايستگاه بايد تجزيه و تحليل شود

3)ظرفيت بر اساس تجهيزات

 تجهيزات بر اساس ظرفيت

4)‌ نيازهاي زيست محيطي

 عواملي كه به ضرر محيط زيست است بايد جلوگيري شود مانند : بو،‌حشره ،‌ترافيك

 عواملي كه براي محيط زيست خوب است مانند : بهداشت و منظره

 بزرگترين مشكلي كه ما داريم اين است كه براي زباله ارزش قائل نيستيم

 

 

تعيين ايستگاه حمل و نقل :

2)     عوامل موثر

1-   در نزديكترين فاصله ممكن به مراكز توليد زباله باشد

2-    به سهولت قابل دسترسي به بزرگراه اصلي باشد

3-    مكاني كه جمعيت كم داشته باشد

4-   محلي كه از نظر اقتصادي ساختمان و انجام عمليات مقرون به صرفه باشد .

 

دفن تلنباري

روش دفن زباله

                             دفن بهداشتي

 

عوامل موثر در انجام دفن بهداشتي

1)     انتخاب محل مناسب

2)      روش ها و عمليات دفن زباله

3)     حركت و كنترل گازها

4)      حركت .و كنترل شيرآبه ها

انتخاب محل مناسب ç بهترين نقطه براي دفع زباله پشت خلدبرين در يزد انتخاب شده است

 عوامل كه باعث انتخاب شده

2-   جاده دسترسي داشته است

3-   ساخت حمل زباله                           اثر مهمي بر هزينه عمليات دارد

4-    وضعيت خاك و توپوگرافي محل

در مسيل نباشد

5-   هيدرولوژي آبهاي سطحي

كنار رودخانه نباشد

6-   وضعيت هيدرولوژي آبهاي زير زميني

7-   وضعيت آب و هوايي

8-   وضعي زيست محيطي ç صدا ، بو ، گرد و غبار - زيبا شناختي

9-   استفاده نهايي از محل

روش ها و عمليات دفن زباله

1-   روش سطحي

2-   روش ايجاد خاكريز

3-   روش هزگودال

روش دفن زباله

1- روش حفر گودال

گودال هايي با عمق 30 تا 40 متر

1-   حفاري عميق امكان پذير باشد ( حفره هاي عميق موجود باشد )

2-    زمين خيلي خيلي گران و كمياب باشد

زباله خيلي خيلي زياد باشد .

2)     روش خاكريز

 چرا

چگونه  گود برداري مي كنند

روي سطح زمين

وقتي يك گود پر شد روي آن را توسط خاك مي پوشانند و گود ديگري ايجاد مي كنند .

از اين روش وقتي استفاده مي كنيم كه  :

2)     زمين بسيار زيادي در دسترس باشد و

3)     قابل حفاري باشد زمين سنگي نباشد

4)      مقدار زباله خيلي نباشد براي شهرهاي كوچك و متوسط

 

3)     روش سطحي

1)     زمين قابل حفاري نباشد

2)     زمين خيلي ارزان باشد

3)     خاك در اطراف موجود باشد

4)      شكل

5) مواد خام چندين كارخانه‌ي بزرگ صنعتي كه در صورت عدم مديريت مي تواند مشكل ساز باشد .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 06 اردیبهشت 1399 ساعت: 17:54 منتشر شده است
نظرات(0)

اسلام و دموکراسی از نگاه برنارد لوئیس

بازديد: 87
اسلام و دموکراسی از نگاه برنارد لوئیس

اسلام و دموکراسی از نگاه برنارد لوئیس

مقاله "اسلام و لیبرال دموکراسی" برنارد لوئیس، اگر چه سالها پیش نوشته شده است، اما حاوی نکاتی قابل تأمل در رابطه با این مسأله مورد مناقشه است.  ممکن است بسیاری با نقطه نظرات وی موافقت چندانی نداشته باشند، اما باید اعتراف نمود که برنارد لوئیس بر نقاط حساسی در فرهنگ سیاسی مسلمانان انگشت نهاده است (همچون آزدی و عدالت، شهر و شهروندی و غیره).

اسلام و لیبرال- دموکراسی ، مروری تاریخی

برنارد لوئیس،

مجله دموکراسی، شماره 7. 2 (1996)

در یک گفتگوی مختصر درباره مسائلی مهم، به راحتی می شود بوسیله کاربرد و یا تفسیر غلط کلمات کسی گمراه شد.  بنابراین ابتدا باید بگویم که منظورم از "اسلام" و "دموکراسی لیبرال" چیست.

این روزها دموکراسی کلمه ای است که بسیار مورد استفاده و یا سوء استفاده قرار می گیرد.  این کلمه معانی بسیاری دارد و در مکانهای عجیبی ظهور کرده است- اسپانیای جنرال فرانکو، یونان کلونلها، پاکستان جنرالها، اروپای شرقی کمیسرها- معمولاً همراه با پیشوندی کیفی از قبیل "هدایت شده"، "بنیادی"، "سازمانی"، "مردمی" و ازآن قبیل که معنای کلمه را رقیق، گمراه و حتی وارونه می سازد.

تعریفی دیگر از دموکراسی توسط کسانی پشتیبانی می شود که مدعی اند اسلام خود  تنها دموکراسی واقعی است.  این ادعا کاملاً مطابق با واقع است اگر کسی معنای دموکراسی را مطابق فرض طرفداران این تعریف بپذیرید.  بدلیل آن که این تعریف مطابق با تعریفی که من از دموکراسی در این مبحث مبنا قرار داده ام نیست، آن را به جهت بی ارتباط بودن با هدف حاضر کنار می گذارم.

نوع دموکراسی که من از آن سخن می گویم هیچ یک از اینها نیست.  عجالتاً منظورم از دموکراسی لیبرال روش معمول انتخاب یا برکناری دولتها است که در انگلیس تکامل یافت و سپس میان ملتهای انگلیسی زبان و دیگران گسترش یافت.

در سال 1945، فاتحان جنگ جهانی دوم، دموکراسی پارلمانی را بر سه قدرت مهم محور تحمیل کردند.  این دموکراسی در تمام آنها- شاید در یکی از آنها کج دار و مریز- دوام یافت. هنوز در هیچ کدام از آنها این دموکراسی به بحران واقعاً عمده ای برنخورده است.  در میان متحدان، بریتانیا و فرانسه مدل دموکراسی مختص خویش را، با موفقیت متفاوت در زمان عقب نشینی از امپراطوری  پس از جنگ به مستعمره های پیشین خویش انتقال دادند.

شاید بهترین روش تجربی برای تشخیص وجود آن نوع دموکراسی ای که منظور من است تقریر هانتینگتون باشد که زمانی می توانید کشوری را دموکراتیک بنامید که در آن، دولت در دو دوره متوالی به صورت صلح آمیز از طریق انتخابات آزاد تغییر کرده باشد. با انحصار به دو انتخابات، هانتینتون رژیم هایی که مطابق نظر آگاهان از روش "یک فرد، یک رأی، یک بار" پیروی می کنند را از رده خارج می کند. بنابراین من دموکراسی را به این معنا می دانم که حاکمان کشوری از طریق انتخابات تغییر کنند؛ در مقابل کشوری که انتخابات به وسیله حاکمان تغییر کند.

 آمریکایی ها مایلند دموکراسی و پادشاهی را دو کلمه متقابل بدانند. اما در اروپا اتفاقاً دموکراسی در پادشاهی های مشروطه بهتر از جمهوری ها است. بسیار سودمند است که فهرستی از آن دسته کشورهای اروپایی تهیه شود که در آنها دموکرسی پیوسته و بی وقفه در دوره ای دراز مدت رشد یافته است و از هر منظری می توان گفت که در آینده قابل پیش بینی نیز ادامه خواهد یافت. فهرست این کشورها کوتاه است و تمام آنها به جز یکی پادشاهی است. سوئد، تنها استثنا مانند ایالات متحده است از این جهت که موردی ویژه به دلایل شرایطی ویژه است. در جمهوری فرانسه که از طریق انقلاب بیش از دو قرن پیش شکل گرفت حرکت دموکراسی با وقفه ها، عقبگردها و انحرافاتی همراه بوده است. این رکورد در اکثر جمهوری های دیگر اروپا و به همان علت در باقی دنیا به صورت غیر قابل مقایسه ای بدتر است.

در تمام اینها، ممکن است درسهایی برای خاورمیانه باشد که هنوز در آن اصول حکومت موروثی به شدت قدرتمند است. عربستان سعودی به عنوان خالص ترین عرب و مسلمان کشورهای خاورمیانه نام و هویت خویش را از سلسله بنیانگزار و حاکم خویش دارد. امپراطوری عثمانی به عنوان موخرترین و طولانی ترین امپراطوری اسلامی نیز چنین بود. حتی رهبران انقلابی تندروی مانند حافظ اسد در سوریه و صدام حسین در عراق تلاش می کنند جانشینی فرزندان خویش را بیمه نمایند. در یک فرهنگ سیاسی ای که رشته مشروعیت سلسله ای قدرت بسیار دارد، احتمالاً دموکراسی در آنجا که با آن فرهنگ همراه است سهل الوصول تر باشد تا آنجا که مقابل آن است.

در رابطه با واژه دیگرمان"اسلام" چطور؟ این واژه نیز دارای معانی فراوانی است. اسلام در یک معنا حاکی از یک دین (نظامی از اندیشه، عبادات، عقاید، ارزشها و ایده ها) است که به خانواده ادیان یکتاپرستی و اهل الکتاب تعلق دارد که شامل یهودیت و مسیحیت نیز می شود. به معنای دیگر، اسلام یعنی تمام تمدنی که تحت حمایت آن دین رشد یافته است: چیزی شبیه آنچه از واژه مشترک پیشین "مسیحیت" (Christianity) مستفاد می شود.

در غرب هرگاه ما از هنر مسیحی صحبت می کنیم منظورمان هنر متعهد و دینی است. اما هرگاه از هنر اسلامی سخن می گوییم منظور هر هنری است که توسط مسلمانان یا حتی غیر مسلمانان در داخل تمدن مسلمانان تولید شده است. به واقع هنوز می توان از نجوم اسلامی و شیمی اسلامی و ریاضیات اسلامی سخن گفت، به معنی نجوم، شیمی و ریاضیاتی که تحت حمایت تمدن اسلامی رشد یافت. هیچ معادلی برای نجوم یا شیمی و یا ریاضیات مسیحی وجود ندارد. هرکدام از این واژه ها، اسلام به معنای یک مذهب و اسلام به معنای یک تمدن خود موضوع تفاسیر بیشمار است. اگر از اسلام به عنوان یک پدیده تاریخی سخن بگوییم، از جامعه ای سخن به میان می آوریم که اکنون بیش از یک ملیارد جمعیت دارد که اکثر آنان در طول منحنی وسیعی به وسعت ده هزار مایل از مراکش تا میندانائو گسترده اند و صاحب چهارده قرن تاریخ است و شاخص تعریف بیش از پنجاه و سه کشور است که در حال حاضر عضو سازمان کنفرانس اسلامی(OIP) می باشند. به دلايل روشن، بسیار دشوار است (گر چه غیر ممکن نیست) که حکمی عام و قابل قبول درباره واقعیتی به این عمر، حجم و پیچیدگی صادر نمود.

حتی اگر خود را به اسلام به عنوان دین محدود کنیم باید شاخص های مهمی را لحاظ نماییم. ابتدا آن چیزی است که مسلمانان خود آن را اسلام اصلی و ناب قرآن و حدیث (گفتار و کردار پیامبر) می خوانند، پیش از آلوده شدن به انحرافات نسل های بعدی. دوم اسلام فقهاست که حاصل ساختار پیشرفته عقلانی فقه و کلام اسلام کلاسیک است. در دوران اخیر، اسلامی نو وجود دارد که متعلق به اصولگرایانی است که افکار آنها با قرآن و حدیث و عقاید کلاسیک این مذهب سنخیتی ندارد.

مشخصاً این آخرین قرائت از اسلام با دموکراسی لیبرال ناسازگار است، چه بسا که اصولگرایان خود اولین کسانی خواهند بود که بگویند آنها لیبرال دموکراسی را به عنوان شکلی فاسد و فساد انگیز از حکومت خوار می شمارند. این عده در بهترین حالت حاضرند آن را چون جاده ای برای قدرت ببینند، اما جاده ای یک طرفه.

تاریخ و سنت

حال درباره آن دوی دیگر اسلام تاریخی و اسلام به عنوان نظامی از اعتقادات، اعمال و سنتهای فرهنگی - چه طور؟ نگاه ابتدایی به سابقه تاریخی چندان خوشحال کننده نیست. غالباً در مناطق مسلمان دموکراسی های کارآمدی را سراغ نداریم. در واقع از میان پنجاه و سه کشور عضو سازمان کنفرانس اسلامی تنها ترکیه می تواند از آزمون هانتینگتون بگذرد، و آن هم از بسیاری جهات دموکراسی مشکل داری است. در میان دیگر اعضاء، می توان حرکت های دموکراتیکی را یافت، و در بعضی موارد حتی پیشرفت های دموکراتیک امیدوارکننده ای وجود دارد، اما واقعاً نمی توان گفت دموکراسی آنها حتی به حد و اندازه دموکراسی جمهوری ترکیه در حال حاضر است.

در طول تاریخ، غالباً معمول ترین شکل حکومت در جهان اسلام تک سالاری (Autocracy) که نباید با ستمگری اشتباه شود - بوده است. سنت سیاسی غالب از نوع فرمان و فرمانبری بوده است، و نه تنها دوران جدید آن را ضعیف نکرد بلکه عملاً شاهد شدت گرفتن آن بوده است. با کاهش محدودیت های سنتی بر سر راه تک سالاری و با استفاده از ابزارها، روشها و تکنولوژی های جدید وارسی و کنترل، و کسب ثروت برای حاکمان، آنها خود را کمتر از قبل وابسته به نظر مثبت مردم می دانند. این مسأله مشخصاً درباره حاکمانی صدق می کند که از درآمدهای نفتی ثروت اندوزی میکنند. با وجود عدم نیاز به مالیات، هیچ فشاری برای ارائه کار نیست.

حقیقت فرهنگی و تاریخی قابل توجه دیگر غیبت مفهوم شهروندی (Citizenship) است. هیچ کلمه ای در عربی، فارسی و ترکی برای شهروند “citizen” وجود ندارد. کلمه مشابه مورد استفاده در این زبانها به معنای هم میهن یا هم ولایتی است. این کلمات هیچ یک ملایمات کلمه انگلیسی سیتیزن"citizen" که از کلمه لاتین سیویس "civis" گرفته شده است و حامل معنای پولیتس یونانی - به معنای کسی که در امور شهر مشارکت می کند- است را ندارد. این کلمه در عربی و دیگر زبانها غایب است به این دلیل که مفهوم شهروند به عنوان مشارکت کننده، و شهروندی به عنوان مشارکت کردن در آنها وجود ندارد.

اما در عین حال عناصری را در قوانین وسنت اسلامی می توان یافت که می تواند به توسعه شکلی از دموکراسی کمک نماید. اسلام دارای ادبیات سیاسی غنی ای است. از نخستین ایام، متخصصین شریعت، فلاسفه، فقها و دیگران درباره طبیعت قدرت سیاسی، راههایی که باید قدرت سیاسی بدست آید و استفاده شود و یا احتمالاً سلب شود، و وظایف و مسوولیتها به اضافه حقوق و مضایای دارندگان آن به دقت اندیشیده اند.

سنت اسلامی به شدت مخالف حکومت خودکامانه است. خلافت به عنوان نهاد مرکزی حاکمیت در جهان اسلام سنتی مطابق تعریف فقهای سنی دارای جنبه های قراردادی و اجماعی است که خلیفه را از مستبد ممتاز می سازد. اعمال قدرت سیاسی بر اساس یک قرارداد فهمیده و ارائه می شود که مستلزم وجود وظایف دوگانه میان حاکم و مردم می باشد. شهروندان موظف به اطاعت و فرمانبری از حاکم اند، اما حاکم نیز دارای وظایفی مشابه آنچه در اکثر فرهنگها موجود است در مقابل شهروندان می باشد.

این قرارداد می تواند فسخ شود اگر حاکم از انجام وظایف خویش بازماند و یا سرباز زند. اگر چه به ندرت، اما مواردی وجود داشته است که چنین فسخی صورت پذیرفته است. بنابراین عنصری از رضایت نیز در نظریه حکومت سنتی اسلامی وجود دارد.

احادیث بسیاری فرمانبرداری شهروندان را به عنوان یک فریضه توصیه می کنند، اما بعضی استثنائات را نیز نشان می دهند. به عنوان مثال یکی از آنها می گوید: "مخلوقی را که مخالف خالق خویش است اطاعت نکنید"، به بیان دیگر فرمان انسانی را که مخالف قانون الهی است اطاعت نکنید. همین طور حدیثی دیگر می گوید:" هیچ وظیفه فرمانبرداری در گناه وجود ندارد". یعنی اگر حاکم به گناهی فرمان دهد وظیفه اطاعت ساقط می شود. نکته قابل ذکر این است که گفته های پیامبر مانند این موارد، نه تنها به حق نافرمانی اشاره دارد (در تفکر سیاسی مغرب زمین این مسأله ناآشنا نیست)، بلکه موید وظیفه نافرمانی بر اساس حکم الهی است.

زمانی که از مرحله اصول به قلمرو آنچه جامه عمل پوشیده است می رسیم داستان البته عوض می شود. هنوز نکته اصلی باقی است: عناصری در فرهنگ اسلامی وجود دارد که می تواند به رشد نهادهای دموکراتیک کمک کند.

یکی از احادیثی که معمولاً به پیامبر نسبت داده می شود این گفته است که "اختلاف آراء در میان امت من رحمت است". به بیان دیگر، تکثر چیزی است که باید پذیرفته شود، نه اینکه سرکوب شود. نمود این دیدگاه را حتی امروز می توان در پذیرش چهار مکتب فقهی اسلامی توسط مسلمانان اهل سنت یافت. مسلمانان معتقدند که در عین حالی که قانون شریعت از طرف خدا نازل شده است، چهار مکتب فکری بسیار متفاوت در رابطه با این قانون وجود دارد. این دیدگاه که می توان مسلمان راستین بود و حتی متفاوت بود اصلی از پذیرش تکثر و تحمل اختلاف آراء را به وجود می آورد که مطمئناً برای حکومت پارلمانی بد نخواهد بود.

نکته آخر که ذکر آن در این لیست خالی از فایده نیست تأکید اسلام بر کیفییت های دوگانه حرمت و تواضع است. رعایا حتی فرودست ترین آنها از دیدگاه قانون اسلام سنتی دارای حرمت فردی هستند، و حاکمان باید از غرور و تبختر بپرهیزند. مطابق سنت عثمانیها، در مواقعی که سلطان روساء و صاحب منصبان کشور را در عیدها به حضور می پذیرفت، او به نشانه احترام به قانون ایستاده آنها را می پذیرفت. زمانی که سلطانی جدید بر مسند نشانده می شد، او با فریادهای "سلطان، مغرور مباش! خداوند از تو بزرگ تر است" تهنیت گفته می شد.

تأثیر غرب

در طول هزاره اول تاریخ اسلام، رابطه تمدن اسلامی و مسیحی رابطه غالب و مغلوب بود. از دست رفتن اسپانیا و پرتغال در دورترین انتهای مرزهای غربی تأثیری ناچیز بر سرزمین های مرکزی اسلام داشت، و پیشروی به قلب قاره اروپا چیزی فراتر از جبران آن بود. در سال 1683، یک سپاه عثمانی درست مقابل دروازه وین اردو زد. پیش تر از آن در قرن هفدهم، کشتی های دریایی شمال آفریقا به جزایر بریتانیا در شمالی ترین نقطه ها یورش می بردند. اما همزمان با قرن نوزدهم، قدرت اسلامی آشکارا در مقابل قدرت رو به پیش رفت اروپا عقب می نشست. با مشاهده خویش به عنوان اهداف تسخیر و استعمار، مسلمانان طبیعتاً به این اندیشه فرو رفتند که مشکل کار کجاست. اسلام همیشه در امور دنیوی به طور کل موفق بوده است. بر خلاف بنیان گذار مسیحیت که به صلیب کشیده شد و پیروانش قرنها پس از زندگی به عنوان اقلیتی رنج کشیده شاهد رسمیت یافتن مذهب شان در امپراطوری رم بودند، محمد (ص) در طول حیات خویش حکومتی بنیان نهاد و به عنوان حاکم به جمع آوری مالیات پرداخت، قضاوت نمود، قانون وضع کرد، به سپاه قرمان راند ومُبدأ جنگ و صلح بود.

مسلمانان تحصیل کرده که به خاطر قدرت نویافته رقبای اروپایی خود احساس سرافکندگی می کردند می پرسیدند: آنها چه کار درستی می کنند و ما چه کار اشتباهی می کنیم و یا به طور کل ما هیچ کار نمی کنیم؟ حکومت وکالتی مشروطه در صدر لیست بود. قرن نوزدهم شاهد ظهور مجالس انتخابی در شماری از کشورهای غربی بود و دموکراسی در معنی فعلی آن در شکل گیری بود. بسیاری از مسلمانان گمان می کردند راز قدرت و ثروت غرب در این اعمال و سنتهای عجیب و غریب غربی گنجیده است، و امیدوار بودند که با به کارگیری قانون اساسی و ساخت مجالس قانون گزاری در جهان اسلام توازن تمدنی برقرار خواهد شد.

عادت کردن به این دیدگاه ساده نبود؛ اولین بازدیدکنندگانِ مسلمانِ غرب، به بسیاری از آنچه را که دیدند علاقه ای نشان ندادند. اولین توصیف دقیق از انگلیس توسط یک مسلمان، گزارش جالب میرزا ابوطالب خان، ایرانی ترک ساکن لکهنو است که بین سالهای 1798 و 1803 در انگلیس بوده است. او کار مجلس عوام را از نزدیک مشاهده کرد و اظهار نظرهای او بسیار روشنگر هستند. دولت و نمایندگان مخالف که مقابل همدیگر روی نیمکت هایشان در طول سالن نشسته بودند او را به یاد درختانی انداخت که پر از طوطی اند و به روی یکدیگر پرخاش می کنند، منظره ای معمول از وطنش در هند. هنگامی که او دریافت هدف این محفل پرخاشگر قانون گذاری است بسیار شگفت زده شد. او به خوانندگانش توضیح می دهد که انگلیسی ها قانونی الهی را نپذیرفته اند و بنابراین مصلحتاً به این بسنده نمودند که بر مبنای تجارب قضات شان و مقتضیات زمان قانون گزاری نمایند.

گزارشات متأخرتر مثبت تر بود. اولین گروه دانشجویی مصری در سال 1826 به فرانسه رفت. قاضی عسکر آنها که شیخی از الازهر بود چیزهای بسیاری فراگرفت (شاید بیشتر از دانشجویان تحت قیمومیتش) و کتاب جالب توجهی دریاره پاریس نوشت. او در این کتاب در لابلای مطالبش از مجلس ملی و آزادی مطبوعات سخن می راند، و به عنوان یک مشاهده دقیق درمی یابد که زمانی که فرانسویان از آزادی سخن می گویند، منظورشان تقریباً آن چیزی است که مسلمانان از عدالت درمی یابند. او با این دریافت درست به قلب تفاوت کلیدی میان فرهنگ سیاسی اروپایی و همتای اسلامی آن می رسد.

کاربرد "آزادی" به عنوان یک واژه سیاسی برای مسلمانان یک تحفه وارداتی بود که تاریخ استفاده از آن تنها به زمان انقلاب فرانسه و ورود ناپلئون بناپارت به مصر در سال 1798 بازمی گشت. قبل از آن این کلمه تنها دارای مفادی قانونی و اجتماعی بود و به بیان ساده تر تنها به معنی شرایط برده نبودن بود. برای متفکران مسلمان همانطور که آن شیخ الازهر بیان نمود، عدالت آن کمال مطلوب و سنگ نشانی است که می توان با آن حاکمان خوب را از حاکمان بد تشخیص داد.

در اواخر قرن نوزدهم، حاکمان مسلمان به این اندیشه رسیدند که قانون اساسی چیزی است که فقدان آن برای ملتهای خوش پوش به صلاح نیست. درست مانند جنتلمن ها که لباس هاس سنتی را به نفع کتهای فراک، کراوات و شلوار به سبک غربی کنار گذاشتند، حکومت نیز خود را مزین به قانون اساسی و مجلس قانون گذاری به عنوان تجهیزات اساسی نمود.

اما تا آن زمان نظریه آزادی به عنوان توانایی مشارکت در تشکیل، مدیریت و حتی برکناری قانونی و جایگرین کردن حکومت ناشناخته ماند. این مفهوم که در منطق نهان مشروطه و پارلمانتریزم نهفته است آشکارا یک درد سر برای خودکامگان سلسله های موروثی است که به سختی می توانند آن را بپذیرند و آنچه هستند باقی بمانند. سپس پرسش واقعی این بود که آیا قوانین اساسی، انتخابات و پارلمانها مظاهر سازمانی دموکراسی تنهاهمان است یا در واقع وسیله ای است که شهروندان بتوانند درباره حکومت شان اظهار نظر کنند.

اولین انتخابات جدی در جهان اسلام انتخاب پارلمان پیش بینی شده در قانون اساسی امپراطوری عثمانی در سال 1876 بود. بدون شک این پارلمان در حکم نهاد رامی بود که به صورت تشریفاتی به اوامر سلطان صحه می نهاد. اما به زودی مجلس نمایندگان به دیدگاهی مخصوص به خود رسید. در 13 فوریه 1878 نمایندگان تا آنجا پیش رفتند که از سه وزیری که اتهامات خاصی علیه آنان اقامه شده بود خواستند در مجلس حاضر شوند و از خود دفاع کنند. در پاسخ روز بعد، سلطان مجلس را منحل کرد و اعضایش را به خانه فرستاد. مجلس دوباره تا یک سال بعد از انقلاب 1908 ترکهای جوان منعقد نشد. این مرحله نیز بسیار کوتاه بود و با یک کودتای نظامی دوره طوفانی حکومت پارلمانی خاتمه یافت.

از آن زمان به بعد، پارلمانتریسم در جهان اسلامی خیلی خوب به اجرا در نیامده است. تمام انتخابات اغلب بیشتر آداب و سمبلهایی هستند که برای اعلام رسمی انتخابی که از قبل انجام گرفته چیزی شبیه مراسم افتتاح ریاست جمهوری در آمریکا یا تاج گذاری در بریتانیا- برگزار می شود تا راهی برای انتخاب یک دولت. این همیشه بر این منوال نیست؛ وقفه ها و مواردی وجود دارد که انتخابات دارای محتوا هستند، و اگر چه (یا شاید به دلیل آنکه) شماری از حرکت های ناگهانی به طرف مقابل وجود دارند هر چه از قرن نوزدهم به قرن بیستم نزدیک می شویم شمار آنها بیشتر می شود.

طبقه بندی ابتدایی رژیمها

پیچیدگی دیگر در مورد واژه "آزادی" میراث امپریالیسم است. زمانی که بیگانگان اکثر (اگر نه تمام) جهان اسلام را تحت حاکمیت خویش داشتند، استقلال قومی یا ملی معنای دیگر و یا ابتدایی آزادی گردید، بدون هیچ اشاره ای به جایگاه فرد در نظام سیاسی.

اکثر کشورهای جهان اسلام امروز از استعلای خارجی آزاد هستند، اما در داخل آزاد نیستند؛ حاکمیت دارند اما فاقد دموکراسی اند. این فقدان مشترک نشانه عدم وجود اختلاف های بسیار فراوان در میان آنها نیست. جوامع مسلمان به طور کل (ترکیه با توجه به آنچه پیشتر دیدیم یک استثناست) بوسیله نمونه های متفاوتی از رژیمهایی سلطه گر، خودکامه، مستبد، ستمگر و تمامیت خواه اداره می شود. یک طبقه بندی ابتدایی شامل پنج دسته می شود.

1. فردسالاری های سنتی. اینها کشورهایی هستند مانند عربستان سعودی و شیخ نشین های خلیج فارس که رژیم های موروثی در آنها بر ستون های عرف، عادت و تاریخ می چرخند. این رژیم ها به شدت بر خصیصه خودکامگی استوارند، اما همان سنت هایی که از آنها در رنج اند باعث قوام آنها هستند: مشروعیت آنها به شدت وابسته به مقبولیت است، و تنگنای بیش از حد، آن را شکننده می کند. اما ستون های [مقوم] آنها به دلیل تضعیف شدن به وسیله آرا و نیروهای جدید کاملاً همانهایی نیست که پیش از این بوده. حاکمان از ابزار مدرن برای کمک به حفظ خویش استفاده می کنند، اما همان ابزار مخصوصاً ارتباطات الکترونیکی و رسانه ها - اکنون در اختیار کسانی است که نظام موجود را ممکن است براندازند.

انقلاب ایران که شاه را در سال 1979 برانداخت، اولین انقلاب الکترونیکی در تاریخ بود. [اما] آخرین نخواهد بود. خمینی تا زمانی که در ایران بود هیچ و در عراق همسایه جز اندکی از او ساخته نبود. اما زمانی که به پاریس رفت و شروع به ضبط نوار صوتی نمود و از طریق سیستم تلفن مستقیمی که شاه آن را راه انداخته بود با ایران تماس برقرار کرد، به مخاطبانی بی شمار و نتایجی که همه به خوبی از آن آگاهیم دست یافت. ماهواره، تلوزیون، فاکس و ایمیل قادرند پیام براندازی را از راههای غیر قابل کنترل مخابره کنند. روشهایی که انقلابی های مسلمان از آن علیه شاه استفاده کردند اکنون به شکل پیشرفته تری به وسیله کسانی که در پی براندازی جمهوری اسلامی اند مورد استفاده قرار می گیرد. دیگر گروههای اپوزیسیون قومی، مذهبی و ایدئولوژکی، همان روشها را علیه رژیمهای حاکم در کشورشان استفاده می کنند.

2. خودکامگی های طرفدار مدرنیزه: این ها رژیمهایی مانند اردن، مصر و به طور مشخص مراکش هستند که ریشه در خودکامگی های سنتی دارند اما قدم های مهمی به طرف مدرنیزه و مردمسالار شدن برمی دارند. هیچ کدام واقعاً در وصف دموکراسی لیبرال آن چنان که در بالا آمد نمی گنجند، اما هیچ کدام در خودکامگی مطلق نیز نمی گنجند. هر سه به سمت آزادی بیشتر در حرکت اند. مشکلات، عقب نشینی ها و موانع ممکن است فراوان باشند، اما جهت اصلی تغییر روشن است.

3. دیکتاتوری های به سبک فاشیسم: این رژیم ها، به ویژه حکومت های تک حزبی بعثی در سوریه حافظ اسد و عراق صدام حسین مشابه فاشیسم اروپایی هستند. این ها در امور عرف و قاعده، عمل و سبک بیش از اندازه مدیون امثال بنیتو موسولینی و - با درجه ای خفیف تر- هیتلر هستند.

4. رژیم های اسلامی رادیکال: تا به حال دو نمونه این نوع وجود دارد، ایران و سودان. ممکن است دیگرانی باشند که در پی آنها بیایند، شاید در افغانستان و الجزایر، گرچه در مورد اخیر احتمال آن در حال فرونشستن است تا رشد کردن. مصر استعداد جنبش اسلام رادیکال را داراست، اما سیاست مداران مصری نیز مهارت عجیبی در نگهداری قدرت خویش دارند. به علاوه، خطر پان اسلامیسم رادیکال برای حکومت ها بیش از حد اغراق آمیز است. خمینی می گفت در اسلام مرز وجود ندارد، اما او همچنین در قانون اساسی مشخص ساخت که رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران باید ایرانی نژاد باشد. جدا از جانشینانش، در رفتار خود خمینی ایرانی بودن مهمترین عنصر بود. در جاهای دیگر به همین شکل یک نوع عدم تمایل در میان حتی متعصب ترین گروه های اسلامی برای فروتر نشاندن همبستگی ملی یا قومی شان در مقابل یک کلیت بزرگتر وجود دارد.

5. جمهوری های آسیای میانه: دسته ی پایانی کشورها که بیشتر بر اساس تاریخ و جغرافیا قابل دسته بندی هستند تا شکل رژیم، شش جمهوری پیشین شوروی هستند که دارای جمعیتی اکثراً مسلمان اند و بعضاً این روزها از آنها به نام پنج "اِستان" ( به اضافه آذربایجان) یاد می شود. من جرأت نمی کنم رژیم های این کشورها را در دسته بندی ای بگنجانم، اما به نظرم می رسد که آنها برای خلاص شدن از شر ارباب امپریالیست پیشین خویش دارای همان مشکلاتی هستند که کشورهای مصر، آفریقای شمالی، سوریه و عراق در اوابل این سده مقابل اربابان پیشین شان داشتند. بعد از اعلام رسمی استقلال، عارضه های پساامپریالی از راه می رسد؛ دوره ی مداخله، قراردادهای یک طرفه، امتیازدهی، موافقت نامه های خفت بار و غیره. تفاوت عمده البته این بار آن است که ملت های مستعمره پیشین با لندن یا پاریس درگیر نیستند، بلکه با شوروی درگیرند. این ممکن است به نتایج متفاوتی ختم شود.

مسلمانان خارج از خاور میانه

صدها میلیون مسلمان نیز درآسیای جنوبی و جنوب شرقی وجود دارد، اما مجال اندک و ناآگاهی نسبی بنده نسبت به این سرزمین ها مرا وادار می کند که مختصری نه چندان مکفی درباره آنچه در این سرزمین ها می گذرد بیاورم. کشورهای پاکستان، بنگلادش، مالزی و اندونزی همگی به نظر می رسند بیشتر شرایطی نظیر مصر و مراکش دارند تا سوریه یا عراق که قابل تحسین است. به دلیل خاصی می گویم که کشورهای آسیای جنوبی به کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا (و نه بر عکس) شباهت دارند. تقریباً به اندازه تعداد تمام مسلمانان جهان عرب، در اندونزی به عنوان مثال مسلمان وجود دارد، اما این جهان عرب است که بر این کشورها تأثیر گذار است. سرزمین های اسلامی که از دیدگاه تاریخی دارای شأن مرکزیت اند تا به حال از چنان تأثیری در جهان اسلام برخوردار بوده اند که مناطق دورتر به دشواری قادراند به آن موقعیت دست یابند. با توجه به جمعیت بی شمار کشورهای مسلمان آسیای جنوبی و جنوب شرقی و اهمیت روزافزون جوامع مسلمان برای غرب، این مسأله ممکن است تغییر کند.

گروه نسبتاً کوچک دیگری از مسلمانان که ممکن است سزاوار توجه فراوان باشد، آن دسته از مسلمانانی هستند که به کشورهای غیر مسلمان اروپای غربی و شمال آمریکا مهاجرت کرده اند. این گروه ها بسیار حائز اهمیت اند، نه به دلیل آنچه در کشورهایی که در آن زندگی می کنند می گذرد، بلکه به دلیل تأثیری که آنها بر کشورهای اصلی خویش دارند. البته باید گفت اقلیت های مسلمان بسیار اندک هستند. اقلیت مسلمانان هند (برابر با یازده درصد کل جمعیت کشور) بزرگترین تمرکز مسلمانان در یک کشور غیر اسلامی به حساب می آیند. در حقیقت تنها دو کشور دیگر (اندونزی و بنگلادش) تعداد مسلمانان بیشتری در مرزهای خویش جای داده اند. در خاورمیانه، اقلیت مسلمان اندکی در اسرائیل وجود دارد. اتیوپی، کشوری مسیحی که سابقه نهاد کلیسایش به دوره ی آپوسبولیک می رسد، دارای اقلیت مسلمان قابل توجهی است، و بسیاری از کشورهای دیگر آفریقای مرکزی دارای اکثریت قابل توجه و یا اقلیت بزرگ مسلمان می باشند.

همچنین اقلیت های کهن مسلمانی در اروپا وجود دارند، در کشورهای بالکان، و در خود فدراسیون روسیه که احتمالاً پانزده درصد جمعیت مسلمان وجود دارد.

همچون خمینی که از جامعه ایرانیان در تبعید در دهه 1970 سود جست، برخی از گروه های سیاسی برای مبارزه با حاکمان در قدرت وطن خویش، در تلاش اند تا از میان جوامع جدید مسلمان در اروپا و آمریکای شمالی جلب حمایت نمایند. به عنوان نمونه، جنبش جدایی طلب کرد ترکیه، در میان جمعیت کرد ساکن آلمان بسیار فعال است. جنبش بنیادگرای اسلامی شمال آفریقا در فرانسه به جمع آوری پول، خرید اسلحه و سازماندهی مشغول است، و جنبش های متعددی از آمریکا به همین شیوه استفاده می کنند.

باید گفت که اکثر مسلمانان مهاجر در اروپا و شمال آمریکا هیچ علاقه ای به جنبش های انقلابی و رادیکال ندارند. بر عکس، این مهاجران به شکل روزافزونی در فرایندهای دموکراتیک (گاهی به عنوان شهروند) این جوامع شرکت می کنند، و در عین حال با کشورهای اصلی خویش در ارتباط اند. آرایی که آنها در نتیجه تجربه دموکراسی خود به آن می رسند، احتمالاً یکی از فاکتورهای مهمی باشد که آینده سیاسی دنیای اسلام را شکل می دهند.

دین و دولت

در اسلام، همانطور که در فوق اشاره شد، از همان ابتدا یک تمازج و تداخل و تا حدودی یک نوع همگونی میان آئین و قدرت یا دین و دولت وجود دارد: محمد (ص) نه تنها پیامبر بود، بلکه حاکم نیز بود. از این نظر اسلام شبیه یهود عهد عتیق است و کاملا متفاوت با مسیحیت به نظر می رسد. آغاز مسیحیت، آن چنان که گفته شد با شکنجه تعقیب همراه بود و قرنها تحت این شرایط زیست. حتی بعد از اینکه در قرن چهارم مذهب رسمی حکومت رم تحت رهبری امپراطور کنستانتین گردید، تفاوتی میان قدرت روحانی و دنیاوی برقرار بود. از آن زمان تا به حال، تمام حکومت های مسیحی، بدون استثنا تفاوتی میان مسند و منبر، کلیسا و دولت قائل شده اند. این دو قدرت ممکن است بسیار به یکدیگر نزدیک بوده باشند، مانند نمونه سزار-پاپی امپراطوری بیزانس، یا ممکن است جدا، هماهنگ یا مقابل با یکدیگر بوده اند؛ ممکن است گاه یکی بر دیگری غلبه پیدا کند و یا آن را بر کنار کند؛ اما این دوگانگی باقی است، مشابه آن تمایزی که در رم مسیحی میان "امپریوم" یا قدرت سلطانی و "ساسردوتیوم" یا قدرت روحانی وجود داشت.

اسلام در شکل کلاسیک و سنتی خویش هیچ همتای سازمانی ای ندارد. اسلام در مقایسه با مسیحیت فاقد روحانیت، سلسله مراتب روحانی و سازمان کلیسا است. مسجد تنها یک بنا ست و نه همچون کلیسا یک نهاد. لااقل تا همین زمان نسبتاً اخیر این چنین بود، زیرا خمینی در طول حکومت خویش به یک نوع "مسیحی سازی" نهادهای اسلامی ایران با قرار نهادن خویش به عنوان پاپی برخوردار از عصمت، و سلسله مراتب برابر با معاون آرک بیشاپ، اسقف و کشیس مؤثر بوده است. تمام اینها کاملاً با سنت اسلامی بیگانه بوده، و بر این مبنا "انقلاب اسلامی ای" کاملاً متفاوت با آنچه که معمولاً به عنوان میراث خمینی از آن یاد می شود بنیان نهاده شده است.

تمدن اسلامی خالق ادبیاتی غنی در الهیات، فلسفه و فقه تقریباً در تمام وجوه حکومت، قوه ها و کارکردهای آن بوده است. آنچه که به آن بسیار نپرداخته شده است تفاوت میان قدرت مذهبی و قدرت دنیوی (سیاسی) است. کلمات برابر برای "سکولار" و "سکولاریزم" در زبان های مدرن اسلامی یا عاریتی هستند و یا نو ساخته. هنوز هیچ واژه هم معنی ای برای کلمات "لیمن" (مکلا) و "لیتی" (رعیت) وجود ندارد. فقها و دیگر نویسندگان سیاسی مسلمان مدتها پیش تفاوت میان دولت و دین، و امور این جهانی و آن جهانی را به رسمیت شناخته اند. اما این به هیچ وجه تمایز مطلق میان دو واژه غربی"اسپریچوال" (روحانی) و "تمپورال" (دنیوی)، یا "لی" (آدم معمولی یا رعیت) و "اکلسیستیکال" (روحانی وابسته به کلیسا) را نمی رساند. در نتیجه، این دوگانگی و تمایز شکل نگرفت. اکنون این دوگانگی بروز یافته، و ممکن است مسلمانان با ابتلای به بیماری مسیحییان، به درمانی مسیحی روی آورند که به معنای جدایی دین از دولت است.

البته من به خوبی آگاهم که اصلاحات و رفرم یک مرحله از تکامل مسیحیت، و عصر روشنگری یا "انلاتنمنت" دوره ای از تاریخ اروپا بود، و پیشنهاد من این نیست که گذشته غرب به نحوی به آینده اسلام پیوند زده شود. به هیچ وجه دلیلی نمی بینم که انتظار داشته باشیم مسلمانان دقیقاً همان طرح را با همان شیوه دنبال کنند. اگر آنها این چالش را در پیش گیرند، باید به شیوه خویش به این چالش بپردازند. متأسفانه تاکنون نشانه اندکی از این اراده وجود دارد که به این چالش پرداخته شود، اما می توان امیدوار بود.

تنها ترکیه تفکیک دین و دولت را به رسمیت شناخته است. قانون اساسی آن، کشور را جمهوری ای سکولار معرفی می کند. اسلام در عمل در بسیاری جهات، به عنوان فاکتوری مهم و به واقع در حال رشد، در کشور ترکیه و در درک ترکها از هویت شان باقی می ماند.

به عنوان یک اصل، تغییر تدریجی و بدون استفاده از زور بهتر از تغییر ناگهانی و اجباری است. دموکراسی نمی تواند مانند آفرودیت از کف دریا متولد شود. دموکراسی مولود مراحلی تدریجی است، و به این دلیل، به نظر می رسد در جاهایی مانند مصر و اردن که تکاملی به سمت و سویی متوسعانه دموکراتیک در جریان است، چشم اندازهای بهتری وجود دارد. بعید است که برکناری دیکتاتورهای فعلی در عراق و سوریه به استقرار سریع یک دموکراسی کارآمد بیانجامد. تغییر رژیم دیگری در این کشورها احتمالاً به ایجاد دیکتاتوری هایی با درجه بی رحمی کمتری خواهد انجامید، که سپس ممکن است به صورت خودکامه های اصلاح طلب مصر و اردن ظهور کنند. این امر دموکراسی نخواهد بود، اما گامی بزرگ به جلو خواهد بود. جاهایی که چشم اندازی برای دموکراسی به دست می دهد مکان هایی است که تغییری تدریجی به سوی نهادهای آزادتر وجود دارد. دموکراسی همراه با حرکت به سوی آزادی تکامل می یابد. لیبرال دموکراسی های غرب دفعتاً بروز نیافته اند. می توانیم تنها به تاریخ برده داری در ایالات متحده و یا عدم حق رأی برای زنان در بیشتر جهان غرب بیاندیشیم تا ببینیم حتی در شرایط بهتر، پیشرفت دموکراسی مستلزم زمان و کوشش است و چه بسا به سختی به نتیجه برسد.

قدرت های امپریالیستی، بیشتر جهان اسلام را از حاکمیت محروم ساختند، بنابراین نخستین ضرورت استقلال بود. حاکمیت بیگانه برابر با استبداد بود، و می بایست به هر طریق ممکنی به آن پایان داده می شد. اما استبداد نزد مردم مختلف، معانی مختلف دارد. در نظام سنتی اسلام، مقابل استبداد، عدالت است؛ در تفکر سیاسی مغرب زمین، مقابل استبداد آزادی است. در حال حاضر، اکثر کشورهای اسلامی درمی یابند که در عین اینکه به استقلال دست یافته اند، نه از عدالت و نه از آزادی برخوردارند. برخی و به زودی شاید بسیاری وجود خواهند داشت که دموکراسی را مطمئن ترین راه برای دست یابی به هر دو بیابند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نگاه خصمانه و توهین آمیز غرب نسبت به اسلام

د- نگاه غرب به مسلمانان

بسیاری از دانشمندان غربی چون استفاده از زور وخشونت را یکی از آموزه های اصلی اسلام شمرده اند؛ لذا مسیحیان چه در قرون وسطی و چه بعد از آن،همواره مسلمانان راعموماًو پیروان نخستین پیامبر راخصوصاً افرادی خشن و بی منطق معرفی کرده اند، به گونه ای که دیگران را به زوربه سمت اسلام می کشاندند. آنان فکرمی کنند که تاراج،اسیر گرفتن و قتل دشمنان اسلام و پیامبروآزارکردن و ازمیان بردن آنان به هرطریق ممکن از احکام اسلام است.!

مونتمگری وات در این زمینه می گوید: به مرور که قبایل با محمد متحد شدند و او پی برد که بهتر است به متحدانش اجازه ندهد تا با یکدیگرخصومت ورزند،لازم دید تا منفذی برای تخلیه انرژی شان که پیشتردرحمله به یکدیگربرای کسب غنیمت به هدرمی رفت پیدا کند. بدین ترتیب در سال های پایانی حیاتش چیزی را سامان داد که می توان آن را حملات منظم برای کسب غنائم در طول راه های سوریه و عراق نامید. استمراراین سیاست در زمان عمر، به جنگ های منظم میان مسلمانان و ارتش بیزانس و ساسانی انجامید که مسلمانان تقریباً همیشه پیروز می شدند. همین نویسنده در پایان اضافه می کند: به نظر روشن است که لشکرکشی های نظامی که به گسترش اراضی مسلمانان انجامید،اساساً شکل تهاجم برای کسب غنائم را داشته است.

 

 

 

2. نگاه قرآن،پیامبر و دانشمندان مسلمان به غرب

الف- عقیده اسلام و قرآن در مورد مسیحیت

دین اسلام همواره از ادیان آسمانی گذشته چون دین یهود و دین مسیح با تکریم و احترام یاد کرده است و پیوسته از اصل ادیان یاد شده تجلیل و تمجید نموده است زیرا به عقیده اسلام تمامی ادیان گذشته آسمانی بوده و برای هدایت و راهنمایی بشر به سوی وحدانیت و یکتا پرستی آمده است. قرآن کریم در سوره عنکبوت اشاره به همین نگاه مثبت اسلام نسبت به ادیان گذشته نموده می فرماید:ولاتجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن...

یعنی با اهل کتاب جز بابهترین شیوه مجادله نکنید. و بعد در بیان علت این نوع رفتار مسلمانان با غیر مسلمانان می فرماید: ما به آنچه که خداوند به سوی شما نازل کرده است ایمان داریم و همانا خدای ما و خدای شما یکی است. (7)

ب- رفتار پیامبر (ص) با یهودیان و مسیحیان:

پیامبر بزرگوار اسلام از همان ابتدای رسالت خود با مخاطبان مسیحی خود چه آنان که در برخورد مستقیم با ایشان مواجه می شد و چه آنان که در نامه های حضرت، مورد خطاب قرار می گرفت بسیار باعاطفه و ملاطفت رفتار می کرد و با این نگاه که تعالیم حضرت مسیح، در دعوت به محبت و بردباری به پیروان واقعی این دین مهر تائید گذاشته است، می نگریست. این رفتار پیامبر(ص) با مسیحیان حتی در داستان مهاجرت مسلمانان به حبشه و مسیحیان نجران تبلور پیدا نمود. رفتار پیامبر(ص) با یهود نیز همواره با احترام و رعایت عدالت و انصاف در حق آنان ومراعات حقوق آنها بوده است. در نظر گرفتن حقوق یهودیان از سوی پیامبر(ص) در اولین پیمان عمومی مسلمانان در مدینه و پیمان دیگری که آن حضرت با سه طایفه معروف یهود، بنی نظیر، بنی قریضه و بنی قینقاع به امضاء رسانید که هم توانست موجب حفظ اسلام و مسلمانان گرددوهم به یهودیان به عنوان عضوی از آن جامعه نگریسته شد!

نگاه دانشمندان مسلمان به غرب

اندیشمندان بزرگ اسلامی در مواجهه با مسیحیت و یهودهمواره بادید تقدس نگریسته اند. هیچ کجای تاریخ نمی تواند گواهی دهد که مسیحیت و ادیان دیگر مورد تهاجم و یورش و اتهام بی مورد،دانشمندان اسلام واقع شده باشند. نمونه های زیادی در این مورد می تواند قابل ذکر باشد که نوع نگاه متفکران اسلامی را در مورد ادیان دیگر بیان می کند که به جهت حجیم شدن مقاله متذکر نمی شویم. البته آنچه گفتیم در مورد اصل این ادیان آسمانی است؛ اما در مورد پیروان دین مسیح و یهود واربابان کلیسا ها، نگاه دانشمندان اسلامی ، نگاه انتقادی و اصلاحی بوده که آن هم نمی تواند خارج از انصاف و مروت باشد.


نتیجه گیری:

بر اساس آنچه که در مورد تاریخ دشمنی مسیحیت و یهودیت با اسلام و قرآن گفته شد و شواهد دیگری چون ایجاد کرسی های اسلام شناسی در مراکز علمی غرب با هدف لطمه زدن به اسلام، گسیل داشتن دانشمندان به عنوان شرق شناس، تدوین دائرة المعارف اسلامی و قرآنی به انگیزه وارونه جلوه دادن مبانی اسلام و قرآن و تضعیف معارف و احکام نورانی اسلام، تبلیغات کینه توزانه ی دانشمندان آنان در کلیساها علیه اسلام و ساحت پیامبرگرامی اسلام،همه وهمه نشان از دشمنی بی چون و چرای غرب مسیحی و یهودی با اسلام دارد که انگیزه های زیاد و قوی می تواند وراء آن نهفته باشد. از جمله:

الف- حضور ابرقدرتها در کشورهای اسلامی و خواست و اراده ی آنها در رویارویی با اسلام و مبانی آن یکی از آن انگیزه های قوی به شمار می رود.

ب- پس از رویدادتاریخی یازده سپتامبر توجه به اسلام در دنیای غرب روبه افزایش است و هرروز بیشترو بیشترمی شود،پیرو این مساله بعضی از سران غرب می کوشند با اعلام نظرهای کینه توزانه،به تنش میان دنیای اسلام و غرب دامن بزنند، تا بتوانند از آنچه که در جهان غرب در حال وقوع است، یعنی موج اسلام خواهی، جلوگیری کنند.

 

 

 

 

 

فهرست منابع:

1.  برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان،ص 140،139

2. منبع پیشین،ص 147،148

3. ویلیام مونتگمری وات، محمد پیامبرو سیاستمدار،ص 290،297

4. هفته نامه اشپیگل به تاریخ 2/6/2001  مقاله ی محمد کیست؟

5.  برخورد آرامی مسلمانان و مسیحیان، ص141

6. منبع پیشین، ص 143

7. سورۀ عنکبوت: آیه 46

8. سیره ی ابن هشام ، ج 1،ص 516؛ انساب الاشراف،ج 1، ص 340

9. اعلام الوری ،1،ص 157، مکاتیب الرسول،ج 1،ص 260؛ بحارالانوار، ج19، ص 110

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 06 اردیبهشت 1399 ساعت: 17:43 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره دهستان سنگان

بازديد: 104

سنگان

دهستان سنگان

سنگان دهستانی است بزرگ در دامنه کوهآتشفشان تفتان با روستاهای متعدد از جمله روستای سنگان گزک دروک سنگان سفلی و .. این دهستان در شمال شهر خاش واقع شده است و از جنوب به خاش و پشتکوه وگزو از شمال به میرجاوه از مغرب به کوه تفتان و از شرق به ریگ ملک و پاکستان منتهی می شود. آبادی های دهستان سنگان دارای آب و هوایی خوش بوده و در اغلب فصول سال هوای آن معتدل می باشد. حوزه آبریز سنگان یکی از وسیع ترین حوزه های آیریز کوه تفتان به شمار می آید و رودخانه دایمی آن همواره دارای آب است. روستای سنگان که بر سر راه میرجاوه به خاش قرار دارد دره ای است که از چهار طرف به کوه منتهی میشود. یکی از بلندترین کوههای اطراف این روستای زیبا ودیدنی پاسکوه نامیده می شود. این کوه بلندترین کوه اطراف روستاست و برای مردم منطقه کوهی است زیبا و قابل توجه. قبرستان سنگان نیز در دامنه این کوه قرار گرفته است و در آن آثار قبرهای  قدیمی  به چشم می خورد. گرچه در این دهستان قبرستانهای قدیمی ومتعدد زیاد دیگری نیز وجود دارند. از آثار قدیمی موجود در روستا می توان به مسجد جامع قدیم آن اشاره نمود. این مسجد در پای درخت سرو بلندی موسوم به میر عمر بنا شده است. میر عمر درختی است بسیار کهن سال که هنوز سن واقعی آن توسط کار شناسان مشخص نگردیده است. اما مردم منطقه اعتقاد دارند که سن ان بیش از 1500 سال باشد. آسیاب روستا نیز که در گذشته از آن برای آرد کردن گندم استفاده می شده در نوع خود اثری است زیبا و شگفت آور. این آسیاب که بر اثر طغیان رودخانه سنگان تا حدود زیادی تخریب شده است جزو آثار ملی منطقه و کشور به ثبت رسیده است. گذشته از تمام اینها نمای زیبای تفتان از روستای سنگان است این ابر کوه ایران گویی در سنگان به طنازی و خود آرایی مشغول است. مسیر رودخانه سنگان نیز تماشایی است. روستایی که حدودا 60 کیلومتر تا گرمای سوزان کویر فاصله ندارد و هم مرز با شن های روان ریگ ملک است. گویی قطعه ای از بهشت است تا شاهدی بر قدرت پروردگار باشد. رودخانه سنگان با آبشارهای بلند و کوتاه فراوان آبگیرهای کوچک و بزرگ و سرسبزی و طراوت اطراف آن نمایی بسیار دل انگیز دارد. مردم منطقه به این آبشارها قارقاروک می گویند که شاید نشان از صدای بلند ولی دلنواز ریزش آب آن دارد. هر چه از زیبایی و دلنوازی این آبشارها و سبزی اطراف آن بگوییم کم است چه در بلوچستان خشک کمتر منطقه ای به این طراوت دیده ام. وقتی بر فراز کوه پاسکوه می روی ترکیب باغها و کشتزارها به همراه کوههای کوچکتر و درخت سرو با صدای آبشار ذوق لطیف آدمی را به وجد می آورد. اگر به ترکیب کوههای منطقه بنگریم این کوهها پر از آثار بجای مانده از فوران تفتان در سالهای بسیار دور گذشته اند. بسیاری از مردم خانه های خود را از سنگ می سازند . گرچه در تمامی مناطق کوهستانی ایران چنین خانه هایی رایج هستند. ولی تشابه معماری این روستا با روستاهای کرد نشین مناطق غرب شگفت انگیز است و جالبتر اینکه مردم منطقه خود را کرد می دانند. نوعی سنگ آتشفشانی موسوم به کورک در این روستا استفاده می شود که شبیه به سنگ توف است. خانه ها بر روی دو قطعه سنگ بزرگ بنام کال ساخته شده اند . و بسیاری از خانه های قدیمی ویران شده نیز در مسیر رودخانه دیده می شوند. نکته جالب توجه در این روستا  آن است که هیچ قلعه ای در آن دیده نمی شود. می گویند در گذشته یکی از بزرگترین قلعه های خاش در این منطقه بنا شده بود( اگر به کتب قدیمی رجوع شود این امر مورد تایید است زیرا در کتب قدیمی از سنگان به عنوان یکی از شهرهای آباد منطقه سرحد یاد شده است.) اما مردم منطقه بعلت کمبود زمین پس از پایان دوره حکومت ملوک الطوایفی طایفه کرد و مخروبه شدن قلعه خاک آن را به زمینهای کشاورزی برده و قلعه را نابود کردند. روستای سنگان گرچه آب فراوانی دارد زمین آن بسیار کم است و اصولا برای کشاورزی کلان قابل سرمایه گذاری نیست اما باغات آن که اغلب انار است سود سرشاری عاید مردم می کنند. باغات انار سنگان در مقیاسی کوچک محصول زیادی می دهند . در این باغات انواع انار یافت می شود . انار میخوش با اندازه بزرگ و وزن بسیار بالا انار شیرین که ظاهرا کیفیت خوب آن مثال زدنی است و اناری موسوم به انار بی هسته که خوردنش واقعا لذت بخش است. به غیر از انار که محصول اصلی روستاست میوه هایی چون انجیر توت شاه توت امرود(گلابی) انگور هلو البالو زرد الو و بسیاری از میوه های مناطق سردسیر در آن بعمل می آید بادام و پسته  و گردو نیز در آن قابل  است. از درختان خودروی مثمر می توان به انجیرهای کوهی که دارای انجیر کوچکتر از انجیر معمولی هستند اشاره کرد این انجیر ها با قد بلند محصولی بسیار می دهند. بنه وارچن گز و .. نیز دارد. بادام کوهی که در مناطق کوهستانی می روید در کوههای اطراف آن زیادند. از درختان و مرکبات که بگذریم صیفی جات منطقه نیز قابل ذکر هستند. گندم وجو از محصولات کشاورزی عمده منطقه به شمار می روند که برای خود روستا کفایت می کنند. کوههای اطراف منابعی غنی و سر شار از گیاهان طبی هستند. در گذشته و حال طب سنتی با استفاده از این گیاهان مرسوم بوده و مردم استفاده سرشاری از منابع طبیعی می برند. درمنه کلپوره اسپنتان( اسفند دانه) مور و.. برای بسیاری از بیماریها تجویز می شوند.گاهی از صمغ درخت موسوم به گونجک برای مسایل دندانپزشکی استفاده شده است و از ریشه یا ساقه برخی بوته ها نیز بعنوان مسواک سنتی استفاده می شود . بادهای منطقه نیز اسامی جالبی یافته اند. باد باران آور جنوب و جنوب غربی بنام محلی گرو شناخته می شود. این باد باران فراوانی به همراه خود دارد. بادی که از شمال به جنوب می وزد و معمولا سرماو سوز زیادی دارد گوریچ نامیده می شود. پیر گوات نیز بادی است که از شرق می وزد و گوش بادی است که از غرب می آید.  در مجموع روستای سنگان بهشتی است در بلوچستان و دری است بر دامن تفتان. اگر مسیر رودخانه آن را تعقیب کنیم روستاهای دهستان یکی پس از دیگری در مسیر آن قرار دارند. سنگان سفلی پپسیلی و.. کمبود راه دسترسی  در منطقه به روستاهایی چون دورودی گرز تاج نان و .. زیبایی های بسیاری را از چشم مردم این استان وکشور دور کرده است

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 02 اردیبهشت 1399 ساعت: 20:39 منتشر شده است
نظرات(0)

دلايل بر لزوم معاد

بازديد: 53
دلايل بر لزوم معاد

دلايل بر لزوم معاد

"اليه مرجعكم جميعا وعد الله حقا"در اين جمله معاد را خاطر نشان مى‏سازد، همچنانكه جمله قبلى مبدا را تذكر مى‏داد، وجمله"وعد الله حقا"از باب قائم شدن مفعول مطلق مقام فعلش مى‏باشد، و معناى جمله: "وعده الله وعدا حقا"است، يعنى خداى تعالى وعده داده وعده‏اى حق.

كلمه"حق"عبارت است از چيزى كه اصل و واقعيت داشته باشد و خبر، مطابق آن‏واقعيت‏باشد.بنا بر اين، خبر و يا به عبارتى وعده‏اى كه خداى تعالى مى‏دهد به اينكه معادى درپيش است‏حق بودنش به اين معنا است كه خلقت الهى به نحوى صورت گرفته كه جز بابرگشتن موجودات به سوى او تام و كامل نمى‏شود، و از جمله موجودات يكى هم نوع بشر است‏كه بايد به سوى خداى تعالى برگردد.و اين مانند سنگى است كه از آسمان به طرف زمين‏حركت مى‏كند كه با حركت‏خود وعده سقوط بر زمين را مى‏دهد، چون حركتش سنخه‏اى است‏كه جز با نزديك شدن تدريجى به زمين و جز ساقط شدن و آرام گرفتن در روى زمين تمام‏نمى‏شود، اشياء عالم نيز چنين‏اند، حركتشان نهايتى دارد و آن برگشت‏به خداى تعالى است، به همان مبدئى كه از آنجا حركت را آغاز كردند، آيه زير همين معنا را خاطر نشان ساخته‏مى‏فرمايد: " يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه" (1) دقت فرمائيد.

"انه يبدؤا الخلق ثم يعيده ليجزى الذين آمنوا و عملوا الصالحات بالقسط..."اين جمله، جمله"اليه مرجعكم جميعا"را تاكيد، و معناى اجمالى رجوع و معاد را كه‏اين جمله متضمن آن است تفصيل و شرح مى‏دهد.

ممكن هم هست تعليل آن جمله متقدم باشد، و بخواهد به دو حجت و برهانى كه قرآن‏همواره به آن دو حجت‏بر اثبات معاد استدلال مى‏كند اشاره نمايد.حجت اول را جمله: "انه‏يبدؤا الخلق ثم يعيده"متضمن است، به اين بيان كه يكى از سنت‏هاى جارى خداى سبحان‏اين است كه هستى را به هر چيزى كه مى‏آفريند افاضه مى‏كند، و اين افاضه خود را به رحمتش‏آنقدر ادامه مى‏دهد تا آن موجود خلقتش به حد كمال و تماميت‏برسد، در اين مدت آن موجود به‏رحمتى از خداى تعالى موجود شده و زندگى مى‏كند و از آن رحمت‏برخوردار مى‏گردد، و اين‏برخوردارى همچنان ادامه دارد تا مدت معين.

بعد از آنكه آن مدت بسر آمد و موجود نامبرده به نقطه انتهاى اجل معين خود رسيد اين‏رسيدن به نقطه نهائى فناء و هيچ شدن آن موجود نيست، زيرا معناى فانى شدنش باطل شدن‏رحمت الهى‏ايست كه باعث وجود و بقاء و آثار وجود يعنى حيات، قدرت، علم و ساير آثاروجودى او بود، و معلوم است كه رحمت الهى بطلان نمى‏پذيرد.پس، رسيدن به نقطه نهائى‏اجل به معناى گرفتن و قبض كردن رحمتى است كه بسط كرده بود.آرى، آنچه خداى تعالى‏افاضه مى‏كند وجه خدا و جلوه او است، و وجه خدا فنا پذير نيست.

پس، اينكه مى‏بينيم فلان موجود از بين مى‏رود و اجلش بسر مى‏آيد، اين سرآمدن اجل‏آنطور كه ما مى‏پنداريم فنا و بطلان آن موجود نيست، بلكه برگشتن آن به سوى خداى تعالى‏است، به همان جائى كه از آنجا نازل شده بود، و چون آنچه نزد خدا است‏باقى است، پس اين‏موجود نيز باقى است، و آنچه كه به نظر ما، هست و نيست‏شدن مى‏باشد در واقع بسط رحمت‏خداى تعالى و قبض آن است، و اين همان معاد موعود است.

و حجت دوم را جمله"ليجزى الذين آمنوا و عملوا الصالحات بالقسط..."متضمن‏است، به اين بيان كه عدل و قسط الهى - كه يكى از صفات فعل او است - اجازه نمى‏دهد كه‏در درگاه او دوغ و دوشاب يكسان باشد، با آن كسى كه با ايمان آوردن در برابرش خضوع‏نموده، و اعمال صالح كرده و با آن كسى كه بر حضرتش استكبار و به خود و به آياتش كفرورزيده يك جور معامله كند.اين دو طايفه در دنيا كه بطور يكسان در تحت‏سيطره اسباب و علل‏طبيعى قرار داشتند، اسبابى كه به اذن خدا يا سود مى‏رسانيد، و يا ضرر اگر قرار باشد در آخرت‏هم بطور يكسان با آنان معامله شود ظلم خواهد بود.

پس، جز اين باقى نمى‏ماند كه خداى تعالى بين اين دو طايفه در زمانى كه به سوى اوبر مى‏گردند فرق بگذارد، به اين معنا كه مؤمنين نيكوكار را جزاى خير، و كفار بد كار را سزاى‏بد دهد، تا ببينى آنان از چه چيز لذت مى‏برند، و اينان از چه چيز متالم و ناراحت مى‏شوند.

بنابر اين، تكيه اين حجت‏بر دو چيز است، يكى بر تفاوت اين دو طائفه به خاطر ايمان‏و عمل صالح، و كفر و عمل ناصالح، و ديگرى بر كلمه"بالقسط"، اين نكته را از نظر دور مدار.وجمله"ليجزى"بنابر آنچه از ظاهر بيان استفاده مى‏شود متعلق است‏به جمله"اليه مرجعكم‏جميعا".

البته اين احتمال هم هست كه جمله: "ليجزى..."متعلق باشد به جمله"ثم يعيده"، كه در اين صورت، كلام آن جنبه را كه گفتيم يعنى جنبه فرق‏گذارى بين دو طائفه و بيان عدل‏الهى را ندارد، بلكه جنبه تعليل دارد، و به يك حجت كه همان حجت دومى است اشاره خواهدداشت.و از جهت لفظ آيه، احتمال دوم به ذهن نزديكتر است.

"هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نورا..."كلمه"ضياء"بطورى كه گفته شده - مصدر است‏براى"ضاء، يضوء، ضوء و ضياء"

همانطور كه كلمه"عياذ"مصدر است‏براى"عاذ، يعوذ، عوذا و عواذا".و اى بسا كه جمع باشدبراى كلمه"ضوء"، همانطور كه كلمه"سياط"جمع است‏براى"سوط"و اين عبارت چيزى‏در تقدير دارد كه مضاف كلمه"ضياء"است، و تقدير آن"جعل الشمس ذات ضياء و القمرذا نور"است، يعنى خداى تعالى خورشيد را داراى ضياء و ماه را داراى نور كرد.

و همچنين كلمه"منازل"در جمله"و قدره منازل"مضافى در تقدير دارد، و تقديركلام: "و قدره ذا منازل"است، يعنى خداى تعالى قمر را داراى منزلها كرد تا در مسير حركتش‏در هر شب به منزلى از آن منازل برسد، غير آن منزلى كه شب قبلش در آنجا قرار داشت.نتيجه‏اين تقدير الهى اين شد كه قرص قمر دائما در حال دور شدن از خورشيد حركت كند، تا از طرف‏ديگر باز به خورشيد برسد، و يك دور تمام اين حركت قمر، يك ماه قمرى را و دوازده ماه يك‏سال را تشكيل دهد، و خلق خدا در شمردن عدد سالها و رسيدگى به حسابها از اين تقدير الهى‏بهره‏مند شوند.نكته ديگرى كه آيه مورد بحث آن را افاده مى‏كند اين است كه خداى تعالى آنچه را كه‏در بكار اندازى اين تقدير و اين نظام آفريده، و نتايج و اهدافى كه بر خلقت آنها مترتب ساخته، همه بحق بوده، زيرا نتايج مزبور اهدافى حقيقى‏اند، كه بطور منظم بر مخلوقات او مترتب‏مى‏شوند.پس، در سراسر جهان خلقت نه لغوى در كار است، و نه غرض باطل و بيهوده‏اى، و نه‏تصادف و اتفاقى.

پس، خداى تعالى اگر اين موجودات را خلق كرده و بر اين ترتيب مرتب ساخته براى‏اين بوده كه شؤون حيات شما را تدبير، و امور معاش و معاد شما را اصلاح كند.پس او بهمين‏دليل رب شما و مالك امر و مدبر شان شما است و جز او ربى نيست.

"يفصل الايات لقوم يعلمون" - احتمال دارد كه منظور از"تفصيل آيات"تفصيل به‏حسب تكوين خارجى باشد، و احتمال هم دارد منظور تفصيل به حسب بيان لفظى باشد، و بعيدنيست كه بگوئيم اولى به سياق آيه نزديكتر است.

"ان فى اختلاف الليل و النهار و ما خلق الله فى السموات و الارض لايات لقوم‏يتقون"در مجمع البيان فرموده: اختلاف بين دو چيز به اين معنا است كه هر يك به طرفى‏مخالف طرف ديگرى برود، مثلا يكى در جهت نور حركت كند و ديگرى در جهت ظلمت (2) وظاهرا اين كلمه از ماده"الخلف"گرفته شده كه به معناى پشت‏سر است، و اختلاف بين دوچيز در اصل به اين معنا بوده كه يكى از آن دو، پشت آن ديگرى قرار گيرد.و آنگاه استعمالش‏را توسعه داده‏اند به حدى كه در مغايرتى كه بين دو چيز باشد استعمال كرده‏اند، در نتيجه هم‏بر حسب اصل لغت مى‏گويند"اختلفه"يعنى فلان چيز را پشت‏سر خود قرار داد، و هم بر حسب‏توسعه مذكور مى‏گويند: "اختلف الناس فى كذا - مردم در اين باره اختلاف كردند"كه اين‏عبارت، ضد عبارت: "اتفق الناس فى كذا - مردم در اين امر اتفاق كردند"مى‏باشد.و اماتعبير"اختلف الناس اليه"معنايش اين است كه مردم پيرامون فلانى آمد و شد و تردد كردند، جمعى وارد بر او شدند و جمعى از نزد او خارج گشتند، كه در اين تعبير هم معناى اصلى كلمه‏محفوظ است، زيرا آن عده كه وارد مى‏شوند آن عده‏اى را كه خارج‏اند پشت‏سر قرار مى‏دهند.

و منظور از"اختلاف ليل و نهار"يا اين است كه شب و روز يكى پس از ديگرى وارد بر زمين‏مى‏شوند، و هفته‏ها، ماهها و سالها را ترسيم مى‏كنند.و يا اختلاف ساعت‏شب و روز در اغلب‏بقاع مسكون زمين است، چون شب و روز تنها در اعتدال بهارى برابرند.از روز اول بهار به بعددر نقاط شمالى روزها رو به زيادت مى‏گذارد، يعنى روز طولانى‏تر از شب مى‏شود، در نتيجه‏هر روز از روز قبلش طولانى‏تر مى‏گردد، تا در اول تابستان به منتها درجه طول مى‏رسد، از آن‏روز به بعد روزها شروع به كوتاه شدن مى‏كند، تا در نقطه اعتدال پاييزى يعنى در روز اول پاييزدوباره برابر شب مى‏شود.

از شب اول پاييز به بعد شب رو به زيادت نهاده، تا به اول زمستان كه نقطه نهائى طول‏شبها است‏برسد، دوباره از آن شب تا شب اول بهار رو به كوتاه شدن و در نهايت‏برابر روز شدن‏مى‏رود، و اين جريان در مناطق جنوبى به عكس است، در نتيجه هر زمانى كه در مناطق شمالى روزهارو به بلندى باشد، در مناطق جنوبى رو به كوتاهى است، و در عوض شبهاى آنجا به همان‏نسبت رو به زيادت مى‏گذارد.

اختلاف اول يعنى پشت‏سر هم در آمدن شب و روز همان عاملى است كه امر ساكنين‏زمين را از نظر حرارت تدبير مى‏كند، در روز حرارت اشعه را بر روى زمين مى‏گستراند، و در شب‏سرماى ظلمت را، و اين اختلاف حرارت و برودت بادها را به دنبال مى‏آورد، و نيز در روز مردم‏را براى حركت و تلاش در امر معاش برمى‏انگيزد، و در شب همه را براى استراحت و آرامش‏جمع مى‏كند، همچنانكه قرآن كريم در اين باره مى‏فرمايد: "و جعلنا نومكم سباتا و جعلناالليل لباسا و جعلنا النهار معاشا" (3) .

و اختلاف دوم عاملى است كه فصول چهارگانه سال را ترسيم و امر آذوقه و ارزاق راتدبير مى‏كند همچنانكه قرآن كريم مى‏فرمايد: "و قدر فيها اقواتها فى اربعة ايام سواءللسائلين" (4) .

دو كلمه"نهار"و"يوم"مترادفند، اما - بطورى كه گفته شده - بين آن دو فرقى‏هست و آن اين است كه كلمه"نهار"علاوه بر معناى روز دلالت‏بر گسترش نور نيز دارد، وشايد به همين جهت‏بوده كه تنها اين كلمه در مقابل كلمه"ليل"استعمال مى‏شود بلكه كلمه‏يوم را در جائى استعمال مى‏كنند كه عنايتى به افاده گسترش نور نداشته باشند، مثل مواردى كه‏سخن از شمردن ايام باشد، كه در چنين مقامى مى‏گويند: "عشرة ايام - ده روز"و"عشرين‏يوما - بيست روز"و...، ولى گفته نمى‏شود"عشرة نهارات"و"عشرين نهارا"و...

آيه شريفه مشتمل است‏بر حجت تمام عيارى بر يگانه بودن خداى تعالى در ربوبيت، براى اينكه ليل و نهار و آنچه در آسمانها و زمين آفريده حامل نظامى واحد و عمومى و متفقند، نظامى كه امر موجودات زمينى و آسمانى و مخصوصا عالم انسانى را تدبير مى‏كند، تدبير واحدكه اجزاء آن به يكديگر متصلند، اتصالى كه بهتر از آن تصور ندارد.

اين احتمال نيز در بين هست كه آيه شريفه، در مقام احتجاج بر مساله توحيد نباشد، بلكه در صدد تعليل جمله"يفصل الايات لقوم يعلمون"در آيه قبلى باشد، چون كلمه"ان"كه‏خاصيت تعليل را دارد بر سر آن آمده.و بنا بر اين احتمال، مناسب‏تر آن است كه منظور ازاختلاف ليل و نهار احتمال اول باشد، نه معناى دوم، براى اينكه همين معناى اختلاف از جمله"جعل الشمس ضياء و القمر نورا و قدره منازل"به ذهن مى‏رسد، (در نتيجه معناى آيه چنين‏مى‏شود: او همان خدائى است كه خورشيد را روشن و قمر را نورانى كرد، و براى قمر منزلهائى‏مقدر فرمود، تا عدد سالها و حساب را بدانيد...براى اينكه در اين اختلاف شب و روز كه‏باعث پديد آمدن فصول است، و در موجودات زمين و آسمان كه حامل اين نظام عالمى هستندآياتى است‏براى مردمى كه تقوا داشته باشند)و مناسب‏تر بودن اين معناى"اختلاف"با مطلب‏آيه قبل نسبت‏به معناى ديگر آن روشن است.

"ان الذين لا يرجون لقاءنا و رضوا بالحيوة الدنيا الاخلاق برهان كرم الاعراق; اخلاق پاك و نيك، دليل وراثتهاى پسنديده انسان (از پدر و مادر) است‏». (5)

به همين دليل در خانواده‏هاى پاك و با فضيلت غالبا فرزندانى با فضيلت پرورش مى‏يابند و بعكس افراد شرور غالبا در خانواده‏هاى شرور و آلوده‏اند.

2- در حديث ديگرى از همان حضرت مى‏خوانيم: «عليكم فى طلب الحوائج‏بشراف النفوس و ذوى الاصول الطيبة فانها عندهم اقضى وهى لديهم ازكى; در طلب حوائج‏به سراغ مردم شريف‏النفس كه در خانواده‏هاى پاك و اصيل پرورش يافته‏اند برويد، چرا كه نيازمنديها نزد آنها بهتر انجام مى‏شود و پاكيزه‏تر صورت مى‏گيرد!» (6)

3- در عهد نامه مالك اشتر در توصيه‏اى كه على عليه السلام به مالك درباره انتخاب افسران لايق براى ارتش اسلام مى‏كند، چنين مى‏خوانيم: «ثم الصق بذوى المروءات والاحساب و اهل البيوتات الصالحة والسوابق الحسنة ثم اهل النجدة و الشجاعة والسخاء و السماحة فانهم جماع من الكرم و شعب من العرف; سپس پيوند خود را با شخصيتهاى اصيل و خانواده‏هاى صالح و خوش سابقه برقرار ساز و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و بزرگوار، چرا كه آنها كانون فضيلت و مركز نيكى هستند.» (7)

4- تاثير پدر و يا مادر آلوده در شخصيت اخلاقى فرزندان تا آن اندازه است كه در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است: «ايما امراة اطاعت زوجها و هو شارب الخمر، كان لها من الخطايا بعدد نجوم السماء، و كل مولود يلد منه فهو نجس; هر زنى اطاعت از همسرش كند در حالى كه او شراب نوشيده (و با او همبستر شود) به عدد ستارگان آسمان مرتكب گناه شده است و فرزندى كه از او متولد مى‏شود آلوده خواهد بود!» (8)

در روايات متعدد ديگرى نيز از قبول خواستگارى مرد شراب خوار و بد اخلاق و آلوده نهى شده است. (9)

5- تاثير تربيت پدر و مادر در فرزندان تا آن پايه است كه در حديث مشهور نبوى آمده است:

كل مولود يولد على الفطرة حتى يكون ابواه هما اللذان يهودانه و ينصرانه; هر نوزادى بر فطرت پاك توحيد (و اسلام) متولد مى‏شود مگر اين كه پدر و مادر او را به آئين يهود و نصرانيت وارد كنند» (10)

جائى كه تربيت‏خانوادگى، ايمان و عقيده را دگرگون سازد چگونه ممكن است در اخلاق اثر نگذارد؟

6- همين امر سبب شده است كه مساله تربيت فرزندان به عنوان يكى از اساسى‏ترين حقوق آنها بر پدر و مادر شمرده شود; در حديث نبوى صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم:

«حق الولد على الوالد ان يحسن اسمه و يحسن ادبه; حق فرزند بر پدر اين است كه نام نيكى بر او بگذارد و او را بخوبى تربيت كند» (11)

روشن است نامها آثار تلقينى بسيار مؤثرى در روحيه فرزندان دارد; نام شخصيتهاى بزرگ و پيشگامان تقوا و فضيلت، انسان را به آنها نزديك مى‏كند، و نام سردمداران فجور و رذيلت، انسان را به سوى آنها مى‏كشاند; در اسلام حتى از اين مساله ظريف روانى غفلت نشده و فصل مبسوطى درباره نامهاى خوب و نامهاى بد در كتب حديث آمده است. (12)

7- در حديث ديگرى از همان حضرت مى‏خوانيم: «ما نحل والد ولده افضل من ادب حسن; بهترين بخششى يا ميراثى كه پدر براى فرزندش مى‏گذارد، همان ادب و تربيت نيك است.» (13)

8- امام سجاد على بن الحسين عليه السلام در همين زمينه تعبير رسائى فرموده است مى‏فرمايد: «وانك مسؤول عما وليته به من حسن الادب و الدلالة على ربه عزوجل و المعونة له على طاعته; تو در برابر آنچه ولايتش برعهده تو گذارده شده است (از خانواده و فرزندان) مسؤول هستى نسبت‏به تربيت نيكوى آنها و هدايت‏به سوى پروردگار و اعانت او بر اطاعتش.» (14)

9- اميرمؤمنان على عليه السلام در يكى از كلمات خود تعبيرى دارد كه نشان مى‏دهد كه خلق و خوى پدران ميراثى است كه به فرزندان مى‏رسد; مى‏فرمايد: «خير ما ورث الآباء الابناء الادب; بهترين چيزى كه پدران براى فرزندان خود به ارث مى‏نهند ادب و تربيت صحيح و فضائل اخلاقى است.» (15)

10- اين بحث را با سخن ديگرى از على عليه السلام در نهج‏البلاغه پايان مى‏دهيم:

امام عليه السلام به هنگام شرح شخصيت و بيان موقعيت‏خود براى ناآگاهانى كه او را با ديگران مقايسه مى‏كردند مى‏فرمايد: «و قد علمتم موضعى من رسول الله بالقرابة القريبة و المنزلة الخصيصة وضعنى فى حجره و انا وليد يضمنى الى صدره ... يرفع لى كل يوم علما من اخلاقه و يامرنى بالاقتداء;شما قرابت و نزديكى مرا با پيامبر صلى الله عليه و آله و منزلت‏خاصم را نزد آن حضرت بخوبى مى‏دانيد; كودك خردسالى بودم پيامبر مرا در دامان خود مى‏نشاند و به سينه‏اش مى‏چسباند... او هر روز براى من پرچمى از فضائل اخلاقى خود مى‏افراشت و مرا امر مى‏كرد كه به او اقتدا كنم (و اين خلق و خوى من زائيده آن تربيت است.)

جالب اين كه امام در لابه‏لاى همين سخن هنگامى كه از خلق و خوى پيغمبر اكرم بحث مى‏كند، چنين مى‏فرمايد: «و لقد قرن الله به صلى الله عليه و آله من لدن ان كان فطيما اعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم و محاسن اخلاق العالم ليله و نهاره; از همان زمان كه رسول‏خدا صلى الله عليه و آله از شير باز گرفته شد، خداوند بزرگترين فرشته از فرشتگان خويش را مامور ساخت تا شب و روز وى را به راههاى مكارم اخلاق و صفات نيك جهان سوق دهد.» (16) بنابراين پيامبر صلى الله عليه و آله خود نيز از تربيت‏يافتگان فرشتگان بود.

درست است كه اخلاق و صفات روحى انسان اعم از خوب و بد، از درون او بر مى‏خيزد و با اراده او شكل مى‏گيرد ولى انكار نمى‏توان كرد كه زمينه‏هاى متعددى براى شكل‏گيرى اخلاق خوب و بد وجود دارد كه يكى از آنها وراثت از پدر و مادر و همچنين تربيت‏خانوادگى است; و اين مساله قطع نظر از تحليلهاى علمى و منطقى، شواهد عينى و تجربى فراوان دارد كه قابل انكار نيست.

به همين دليل براى ساختن فرد يا جامعه آراسته به زيورهاى اخلاقى بايد به مساله وراثت‏خانوادگى و تربيت‏هائى كه از نونهالان در دامن مادر و آغوش مادر مى‏بينند توجه داشت و اهميت اين‏دوران در ساختار شخصيت انسانها را هرگز فراموش نكرد.

4- تاثير علم و آگاهى در تربيت

ديگر از زمينه‏هاى پرورش اخلاق بالا بردن سطح علم و معرفت افراد است، چرا كه هم با دليل منطقى و هم با تجربه‏هاى فراوان به ثبوت رسيده است كه هر قدر سطح معرفت و دانش الهى نسان بالاتر برود فضائل اخلاقى در او شكوفاتر مى‏شود; و بعكس، جهل و فقدان معارف الهى ضربه شديد بر پايه ملكات فضيله وارد مى‏سازد و سطح اخلاق را تنزل مى‏دهد.

در آغاز اين كتاب در بحث رابطه «علم‏» و «اخلاق‏» بحث فشرده‏اى درباره پيوند اين دو داشتيم، و گفتيم بعضى از دانشمندان و فلاسفه آنقدر در اين باره مبالغه كرده‏اند كه گفته‏اند «علم مساوى است‏با اخلاق‏».

و به تعبير ديگر، علم و حكمت‏سرچشمه اخلاق است (آن گونه كه از سقراط نقل شده) و رذائل اخلاقى معلول جهل و نادانى است.

مثلا، انسانهاى متكبر و حسود به اين دليل گرفتار دو رذيله شده‏اند كه از آثار شوم و زيانهاى حسد و تكبر بى‏خبرند; آنها مى‏گويند هيچ كس آگاهانه به دنبال بديها و زشتيها نمى‏رود.

بنابراين اگر سطح معرفت جامعه بالا رود كمك به ساختار سالم اخلاقى آنها مى‏كند.

هرچند اين سخن مبالغه آميز است، و تنها از يك زاويه به مسائل اخلاقى در آن نگاه شده است، ولى اين واقعيت را نمى‏توان انكار كرد كه علم، يكى از عوامل زمينه‏ساز اخلاق است و به همين دليل افرادى كه گرفتار جهل و جاهليت هستند آلودگى بيشتر دارند و عالمان آگاه كه داراى معارف الهى هستند آلودگى كمترى دارند هر چند هر يك از اين دو نيز استثناهائى دارند!

به همين دليل، در قرآن مجيد در مورد دعوت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم كه او مبعوث شد تا «آيات خداوند را بر مردم بخواند و از آلودگيهاى اخلاقى و گناهان پاكسازى كند. (هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين) (سوره جمعه، آيه‏2)

و به اين ترتيب، نجات از ضلال مبين و گمراهى آشكار و همچنين پاكسازى از رذائل اخلاقى و گناهان به دنبال تلاوت آيات قرآن مجيد و تعليم كتاب و حكمت فراهم است كه بى‏شك نشانه روشنى بر وجود ارتباط در ميان اين دو است.

در جلد اول از دوره اول پيام قرآن، به هنگام بحث پيرامون مسائل مربوط به معرفت و شناخت، شواهد زنده فراوانى از آيات قرآن مجيد بر ارتباط علم و معرفت‏با فضائل اخلاقى و رابطه جهل و عدم شناخت‏با رذائل اخلاقى بيان گرديده كه در اينجا به ده نمونه از آن به صورت فشرده اشاره مى‏كنيم:

1- جهل سرچشمه فساد و انحراف است! در آيه‏55 سوره نمل مى‏خوانيم كه لوط پيامبر برگ خدا به قوم منحرفش فرمود: «انكم لتاتون الرجال شهوة من دون النساء بل‏انتم قوم تجهلون; آيا شما به جاى زنان از روى شهوت به سراغ مردان مى‏رويد؟! شما قومى نادانيد!»

در اينجا، جهل و نادانى قرين با انحراف جنسى و فساد اخلاقى شمرده شده.

2- جهل سبب بى‏بندوبارى جنسى است! در آيه‏33 سوره «يوسف‏» مى‏خوانيم كه آن حضرت در كلام خودش بى‏بندوبارى جنسى را همراه با جهل مى‏شمارد: «قال رب السجن احب الى مما يدعوننى اليه والا تصرف عنى كيدهن اصب اليهن و اكن من الجاهلين; او (يوسف) گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اين زنان مرا به سوى آن مى‏خوانند! و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من باز نگردانى، به آنها متمايل مى‏شوم و از جاهلان خواهم بود!»

3- جهل يكى از عوامل حسادت است! در آيه‏89 سوره يوسف مى‏خوانيم: (در آن زمان كه او عزيز مصر شد و بر تخت قدرت نشست و بطور ناشناس در برابر برادرانش كه براى تحويل گرفتن گندم از كنعان به مصر آمده بودند، ظاهر شد;) چنين گفت: «قال هل علمتم ما فعلتم بيوسف و اخيه اذانتم جاهلون; آيا دانستيد با يوسف و برادرش (بنيامين) چه كرديد، آن گاه كه جاهل بوديد!»

يعنى جهل شما سبب آن حسادت شديد و آن حسادت سبب شد كز پروردگارشان به خود مشغول نمى‏كند.

و اين منزه بودن دلهايشان همان تنزيهى است كه آنان نسبت‏به خداى تعالى دارند.

آرى، اولياء خدا، پروردگار خود را از هر چيزى كه لايق به ساحت قدس او نيست منزه‏مى‏دارند، چه شريك در اسم و چه شريك در معنا، و چه نقص، و چه عدم.و نيز تسبيح آنان‏در باره پروردگارشان تنها تسبيح به زبان و صرف گفتن"سبحان الله"نيست، بلكه تسبيحشان‏هم به زبان، هم به عمل و هم به قلب مى‏باشد، چون تسبيح اگر كمتر از اين و در مرحله‏اى‏پايين‏تر از اين باشد تسبيحى آميخته با شرك است، همچنانكه خداى تعالى فرموده: "و ما يؤمن‏اكثرهم بالله الا و هم مشركون" (17)

و اين اولياء خدا كه خداى تعالى دلهايشان را از پليدى محبت غير خود - كه دل رامشغول از ذكر خدا مى‏سازد - پاك ساخته و از محبت‏خويشتن پر نموده است، اراده نمى‏كنندمگر خود خدا را، چون خداى تعالى خيرى است كه شرى با آن نيست، آرى"و الله خير" (18)

و نيز اولياى خدا با دلهاى مالامال از خير و سلام خود با احدى روبرو نمى‏شوند مگربخير و سلام.بله، مگر آنكه طرف مقابل كسى باشد كه خير و سلام را مبدل به شر و ضرر سازد، كه در اين صورت اولياى خدا نيز با شر، با آنان برخورد مى‏كنند.همانطورى كه قرآن كريم، شفاءقلوب است‏براى كسانى كه خواهان شفاء از آن باشند و ليكن براى ظالمين ثمره‏اى جز بيشترشدن گمراهى ندارد.

و نيز اولياى خدا و دارندگان چنين قلبى طاهر به هيچ چيز و هيچ حادثه‏اى بر نمى‏خورندمگر آنكه آن را نعمتى از نعمت‏هاى خدا يافته، با ديد نعمت‏به آن مى‏نگرند، نعمتى كه ازصفات جمال خدا و معانى كمال او حكايت دارد و عظمت و جلال او را بيان مى‏كند، در نتيجه‏اگر چيزى را توصيف مى‏كنند - بدان جهت است كه آن را يكى از نعمت‏هاى خدا مى‏بينند، وجمال خدا - در اسماء و صفاتش - را در آن چيز مشاهده مى‏كنند، و در هيچ چيز از پروردگار خودغافل و دستخوش فراموشى نمى‏شوند - قهرا اين توصيفشان از آن چيز توصيف پروردگارشان‏است، به افعال و صفات جميل و در نتيجه ثنائى است از آنان بر خدا و حمدى است از ايشان‏براى خدا، چون حمد چيزى جز ثناء به فعل اختيارى جميل نمى‏باشد.

اين است وضع اولياى خداى تعالى مادام كه در دنيايند، يعنى در دار عمل قرار دارند، ودر امروزشان براى فردايشان جد و جهد دارند، و اما بعد از آنكه از اين خانه خارج شده، به لقاءپروردگارشان رسيدند و خداى تعالى وعده‏هائى كه به آنان داده بود بطور كامل به آنان داده، ودر رحمت و در دار كرامت‏خود جايشان داد، و در آن هنگام نورشان را تمام مى‏كند همان نورى‏را كه در دنيا فقط به آنان داده بود، و قرآن كريم وضع آن روز آنان را چنين حكايت مى‏كند: "نورهم يسعى بين ايديهم و بايمانهم يقولون ربنا اتمم لنا نورنا" (19) .

در اين جا است كه خداى تعالى شرابى طهور به آنان مى‏چشاند و با آن، سريره وباطنشان را از هر شرك آشكار و پنهانى پاك مى‏كند، و در نور علم و يقين غرقشان مى‏سازد، و ازاقيانوس دلشان چشمه‏هاى حكمت‏بر زبانهايشان جارى مى‏كند، در نتيجه نخست‏خداى تعالى‏را تسبيح و تنزيه نموده، سپس به رفقايشان كه همان انبياء و صديقين و شهداء و صالحين‏اندسلام مى‏كنند، آنگاه خدا را با رساترين وجه و به بهترين بيان حمد و تسبيح و ثنا مى‏گويند.

اين آن مطالبى است كه دو آيه شريفه مورد بحث قابل انطباق بر آنها هست - و خداداناتر است - اينك اين دو آيه را جمله جمله معنا مى‏كنيم: كسانى كه ايمان آورده و اعمال‏صالح مى‏كنند"تجرى من تحتهم الانهار فى جنات النعيم"، در جنات نعيم نهرها از زيركاخشان روان است.گفتيم كه در اين جمله سخن از بهشت ولايت و تطهير دلها است، "دعويهم فيها سبحانك اللهم"، دعوايشان در آن بهشت‏ها همه اين است كه بارالها تو راتسبيح مى‏گوئيم.و گفتيم كه در اين جمله خدا را از هر نقص و حاجت و شريكى منزه مى‏دارند، و اين گفتارشان بر وجه حضور است، يعنى خدا را حاضر مى‏بينند و تسبيحش مى‏گويند، چون‏اولياى خدا از پروردگار خود محجوب نيستند، "و تحيتهم فيها سلام"و در آنجا درودشان به‏يكديگر سلام است، كه اين ملاقات را به نشانه امنيت مطلق نامگذارى كردن است، گو اينكه‏در دنيا نيز يكديگر را به كلمه سلام تحيت مى‏گويند، و ليكن سلام در دنيا علامت امنيت نسبى وامنيتى اندك است، اما در بهشت علامت امنيت مطلق است، "و آخر دعويهم ان الحمد لله‏رب العالمين"آخرين مرحله كمال علم اهل بهشت‏بدينجا منتهى مى‏شود كه خدا را بعد ازتسبيح و تنزيه ثنا گويند.

در سابق در تفسير آيه شريفه: "الحمد لله رب العالمين" (20) نيز گفتيم كه هر چندهر كسى مى‏تواند به زبان بگويد"الحمد لله"و ليكن از آنجا كه حمد، توصيف و ستودن خداى‏تعالى است، هر كسى نمى‏تواند خداى را توصيف كند، اين كار تنها از بندگان مخلص خداى‏تعالى بر مى‏آيد، افراد انگشت‏شمارى كه خداى تعالى آنان را براى خود خالص نموده، و به كرامت قرب خود اختصاص داده و هيچ واسطه‏اى بين آنان و بين خداى تعالى نيست.به آيه زيرتوجه بفرمائيد كه چگونه خداى تعالى را از توصيف خلق منزه دانسته و تنها توصيف بندگان‏مخلص را امضاء مى‏كند: "سبحان الله عما يصفون الا عباد الله المخلصين" (21) .

و به همين جهت است كه مى‏بينيم خداى عز و جل حمد كسى را در كلام مجيدش نقل‏نكرده الا حمد افراد انگشت‏شمارى از انبياى گرامش را، مانند نوح، ابراهيم، محمد، داوودو سليمان(عليهم صلوات الله).در گفتگويش با جناب نوح(ع)فرموده: "فقل الحمدلله الذى نجينا من القوم الظالمين" (22) و از جناب ابراهيم(ع)حكايت كرده كه‏گفت: "الحمد لله الذى وهب لى على الكبر اسمعيل و اسحق" (23) ، و در چند جا كه‏دستوراتى به رسول اسلام(ص)مى‏دهد مى‏فرمايد: "قل الحمد لله" (24) ، و از داوود و سليمان(ع)حكايت كرده كه: "و قالاالحمد لله" (25) .

همچنانكه در چند جاى كلام مجيدش حمد اهل بهشت را حكايت كرده است، مانند: "و قالوا الحمد لله الذى هدينا لهذا" (26) " و قالوا الحمد لله الذى اذهب عنا الحزن" (27) ، "و قالواالحمد لله الذى صدقنا وعده" (28) "و آخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين".

از آيه مورد بحث استفاده مى‏شود كه خداى سبحان، مؤمنين از اهل بهشت را سرانجام‏به بندگان مخلص خود ملحق مى‏سازد، پس اين آيه دلالت دارد بر وعده‏اى جميل و بشارتى‏عظيم به مؤمنين.


پى‏نوشتها:

(1)هان اى انسان!تو دائما در حال تلاش و حركت‏به سوى پروردگارت هستى، تلاشى كه تو را به‏ديدار او مى‏كشاند."سوره انشقاق، آيه 6"

(2)مجمع البيان، ط.اسلاميه، ج 5، ص 91.

(3)ما خواب شما را مايه راحتى شما و شب را پوشش و روز را براى معاش شما قرار داديم."سوره‏نبا، آيات 9 - 11".

(4)"سوره حمد، آيه 7".

(5)"سوره نساء، آيه 69".

(6)محققا ابرار از جامى خواهند نوشيد كه مزاج كافور دارد، از چشمه‏اى كه بندگان خدا از آن‏مى‏نوشند، چشمه‏اى كه خود آنان آنرا به نوعى ناگفتنى بجوشش در مى‏آورند."سوره انسان، آيات 5 و 6".

(7)محققا ابرار در نعيم خواهند بود...و از شرابى سر به مهر خواهند نوشيد...، چشمه‏اى كه تنهامقربين از آن - و يا به آن مى‏نوشند - "سوره مطففين، آيات 22 - 28"

(8)بيشتر مردم به خدا ايمان نمى‏آورند، مگر آنكه در عين حال مشركند."سوره يوسف، آية 106"

(9)"سوره طه، آيه 73".

(10)نورشان در پيشاپيش آنان و در سمت راستشان در حركت است، مى‏گويند: پروردگارا نور ما رابراى ما به حد كمال و تمام برسان."سوره تحريم، آيه 8"

(11)"نورشان در پيشاپيش آنان و در سمت راستشان در حركت است، مى‏گويند: پروردگارا نور ما را براى ما به حد كمال و تمام برسان «سوره تحريم، آيه 8»

(12)"سوره حمد، آيه 2".

(13)منزه است‏خداى تعالى از آنچه خلق در توصيفش مى‏گويند، مگر توصيف بندگان مخلص او."سوره صافات، آيات 159 و 160".

(14)بگو سپاس خداى را كه ما را از شر قوم ستمكار نجات بخشيد."سوره مؤمنون، آيه 28".

(15)حمد خداى را كه در پيرى اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد."سوره ابراهيم، آيه 39".

(16)بگو حمد از آن خدا است."سوره نمل، آيه 93"

(17)گفتند: الحمد لله"سوره نمل، آيه 15".

(18)و گفتند حمد خدائى را سزا است كه ما را براى رسيدن به چنين سرانجامى هدايت فرمود."سوره اعراف، آيه 43"

(19)و گفتند حمد آن خدائى را كه اندوه و دلواپسى را از ما ببرد."سوره فاطر، آيه 34"

(20)و گفتند حمد آن خدائى را سزا است كه به وعده‏اى كه به ما داده بود وفا كرد."سوره زمر، آيه 74".

(21) سوره زمر آيه 42

(22) سوره سجده آيه 10 - 11

(23) سوره سجده آيه 9

(24) سوره اسراء آيه 85

(25) سوره يس آيه 82 - 83

(26) سوره قمر آيه 50

(27) سوره طه آيه 55

(28) سوره الرحمان آيه 14

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 01 اردیبهشت 1399 ساعت: 14:12 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

قرآن‏ شناسی از دیدگاه امام خمینی(ره)

بازديد: 86
قرآن‏ شناسی از دیدگاه امام خمینی(ره)

عنوان پروژه :

قرآن‏ شناسی از دیدگاه امام خمینی(ره)

استاد :

 

قرآن‏ شناسی از دیدگاه امام خمینی(ره)

قرآن شناسان تاكنون قرآن را از زاویه‏های مختلف نگاه كرده‏اند. همچنین افكار و اندیشه‏های امام خمینی (ره) به عنوان یك قرآن شناس برجسته و تأثیرگذار بر مسلمانان از جهات گوناگون بررسی و تحقیق شده است. نویسنده مقاله حاضر كوشیده است تا قرآن‏شناسی امام را از نظر راه و رسم برخورداری از قرآن طرح و شرح كند. ما امیدواریم كه این مقاله از یك سو فتح بابی باشد برای قرآن‏شناسی دیگران و از سی دیگر، گامی هرچند كوچك در فراخوانی از همه آنان كه مایلند در ویژه‏نامه قرآن‏شناسی امام خمینی ما را یاری رسانند.

 

این كتاب بزرگ الهی كه از عالم غیب الهی و قرب ربوبی نازل شده... از بزرگترین مظاهر رحمت مُطلقه الهیه است. این مطلبی است كه امام خمینی در كتاب آداب الصلواة عنوان كرده‏اند.

قرآن شریف به قدری جامع لطایف و حقایق و سرایر و دقایق توحید است كه عقول اهل معرفت در آن حیران می‏ماند. این، اعجاز بزرگ این صحیفه نورانیه آسمانی است، نه فقط حسن تركیب و لطف بیان و غایت فصاحت و نهایت بلاغت و كیفیت دعوت و اخبار از مغیبات و اِحكام اَحكام و اتقان تنظیم عایله و امثال آن، كه هر یك مستقلاً اعجازی فوق طاقت و خارق عادت است. بلكه می‏توان گفت این كه قرآن شریف معروف به فصاحت شد و این اعجاز در بین سایر معجزات مشهور آفاق شد، برای این بود كه در صدر اول اعراب را این تخصص بود و فقط این جهت از اعجاز را درك می‏كردند و جهات مهم‏تری كه در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پایه ادراكش عالی‏تر بود اعراب آن زمان درك نكردند. الآن نیز آنهایی كه هم افق آنها هستند، جز تركیبات لفظیه و محسنات بدیعیه و بیانیه چیزی از این لطیفه الهیه ادراك نكنند.1

قرآن یك سفره گسترده‏ای است كه همه از آن استفاده می‏كنند، منتها هر كس به وضعی استفاده می‏كند.2 آن برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان بلكه عایله بشری از مقام شامخ احدیت به كشف تام محمدی (ص) تنزل كرد كه بشریت را به آنچه باید برسند، برساند. این صحیفه الهیه، كتاب احیای قلوب به حیات ابدی علم و معارف الهیه است. این كتاب خداست و به شؤون الهیه جل و علا دعوت می‏كند.4

اهداف و مقاصد نزول قرآن

ما باید مقصود از تنزیل این كتاب را قطع نظر از جهات برهانی، كه خود به ما مقصد را می‏فهماند، از خود كتاب خدا اخذ كنیم. صاحب كتاب مقصد خود را بهتر می‏داند. اكنون به فرموده‏های این مصنف راجع به شؤون قرآن نظر می‏كنیم، می‏بینیم خود می‏فرماید: "ذالك الكتاب لاریب فیه هدی" للمتقین". این كتاب را كتاب هدایت خوانده است. می‏بینیم در یك سوره كوچك چندین مرتبه می‏فرماید: "ولقد یسرنا القرآن للذكر فهل من مذكر" می‏بینیم می‏فرماید "وانزلنا الیك الذكر تبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفكرون". می‏فرماید: "كتاب انزلناه مبارك لیدبروا آیاته و لیتذكر اولوالالباب". (سوره ص آیه29)

بدان كه این كتاب شریف، چنانچه خود بدان تصریح فرموده، كتاب هدایت و راهنمای سلوك انسانیت و مربی نفوس و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است. بالجمله، خدای تبارك و تعالی به واسطه سعه رحمت بر بندگان، این كتاب شریف را از مقام قرب و قدسی خود نازل فرموده و بر حسب تناسب عوالم تنزل داده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به كسوه الفاظ و صورت حروف درآمده، برای استخلاص مسجونین در این زندان تاریك دنیا رهایی مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی و رساندن آنها از حضیض نقص و ضعف و حیوانیت به اوج كمال و قوت و انسانیت.5،

مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحیفه نورانیه می‏فرماید: هدایت به سبل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات است به عالم نور و هدایت به طریق مستقیم است. باید انسان به تفكر در آیات شریفه مراتب سلامت را از مرتبه دانیه آن، كه راجع به قوای ملكیه است تا منتهی النهایه آن كه حقیقت قلب سلیم است... به‏دست آورد. و سلامت قوای ملكیه و ملكوتیه گم شده قاری قرآن باشد، كه در این كتاب آسمانی این گم شده موجود است و باید با تفكر آنرا استخراج كند.6 هیچ جا بهتر از قرآن نیست. هیچ مكتبی بالاتر از قرآن نیست. این قرآن است كه ما را هدایت می كند به مقاصد عالیه كه در باطن ذاتمان توجه به او هست و خودمان نمی‏دانیم. 7

اتصال معنویت به مادیات و انعكاس معنویت در همه جهات مادیت از خصوصیات قرآن است كه افاضه فرموده است. قرآن در عین حالی كه یك كتاب معنوی، عرفانی و آنطوری است كه به دست ماها، به خیال ماها، به خیال جبرییل امین هم نمی‏رسد، در عین حال یك كتابی است كه تهذیب اخلاق می‏كند، استدلال هم می‏كند، حكومت هم می‏كند، و وحدت را هم سفارش می‏كند و قتال را هم سفارش می‏كند

[ آرمان اصلی وحی این بوده است كه برای بشر معرفت ایجاد كند، معرفت به حق تعالی در راس همه امور این معناست. اگر تزكیه گفته شده و دنبالش تعلیم گفته شده است، برای این است كه نفوس تا تزكیه نشوند نمی‏توانند برسند.9] از مقاصد و مطالب آن، دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت و بالجمله، كیفیت سیر و سلوك الی الله است10

قرآن و كتاب‏های حدیث، كه منابع احكام و دستورات اسلام است با رساله‏های عملیه كه توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته می‏شود، از لحاظ جامعیت و اثری كه در زندگی اجتماعی می‏تواند داشته باشد به كلی تفاوت دارد نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یك هم بیشتر است.11 كتابی است كه آدمی باید از اینجا تا آخر دنیا و تا آخر مراتب حركت بكند، یك همچو كتابی است كه هم معنویات انسان را درست می‏كند و هم حكومت را درست می‏كند، همه چیز توی قرآن هست.12 قرآن كتاب تعمیر مادیات نیست. همه چیز است. انسان را به تمام ابعاد تربیت می‏كند، مادیات را در پناه معنویات قبول دارد ، و مادیات را تبع معنویات قرار می‏دهد.13 ما یك همچو كتابی داریم كه مصالح شخصی، مصالح اجتماعی، مصالح سیاسی، كشورداری و همه چیزها در آن هست. قرآن مشتمل بر تمام معارف است و تمام مایحتاج بشر است.15

انگیزة بعثت بسط این سفره در بین بشر از زمان نزول تا آخر است این یكی از انگیزه‏های كتاب است و انگیزه بعثت است. "بعث الیكم" رسولی را كه تلاوت می‏كند بر شما قرآن را، آیات الهی را، ویزكیهم و یعلمهم الكتاب الحكمه" این شاید غاین این تلاوت باشد، تلاوت می‏كند برای تزكیه و برای تعلیم و برای تعلیم همگانی، تعلیم همین كتاب و تعلیم حكمت كه آن هم از همین كتاب است. پس انگیزه بعثت نزول قرآن است و انگیزه تلاوت قرآن بر بشر این است كه تزكیه پیدا كنند و نفوس مصفا بشوند از این ظلماتی كه در آنها موجود است تا اینكه بعد از اینكه نفوس مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها قابل این بشود كه كتاب و حكمت را بفهمند.16 انگیزه نزول این كتاب مقدس این است كه این كتاب در دسترس همه قرار بگیرد و همه از او به اندازة سعه وجودی و فكری خودشان استفاده كنند. 17

مهجوریت قرآن و راه‏های رهایی از آن

اكنون ببیینم چه گذشته است بر كتاب خدا، این ودیعه الهی و ماترك پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم. مسایل اسف انگیزی كه باید برای آنها خون گریه كرد، پس از شهادت حضرت علی شروع شده است. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن كریم را وسیله‏ای كردند برای حكومتهای ضد قرآنی و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را با بهانه‏های مختلف و توطیه‏های از پیش تهیه شده آنان را عقب زده و با قرآن در حقیقت، قرآن را، كه برای بشر تا ورود به حوض، بزرگترین دستور زندگانی مادی و معنوی بوده و هست از صحنه خارج كردند و هر چه این بنیان كج به جلو آمد، كجی‏ها و انحراف‏ها افزون شد. تا آنجا كه قرآن كریم را كه برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان، بلكه عایله بشری، از مقام شامخ احدیت به كشف تام محمدی تنزل كرد، كه بشریت را به آنچه باید برسند، برساند و این ولیده "علم الاسماء" را از شر شیاطین و طاغوت‏ها رها سازد، و جهان را به قسط و عدل برساند و حكومت را به دست اولیاء الله معصومین، علیهم صلوات الاولین و الاخرین بسپارد تا آنان به هر كه صلاح بشریت است بسپارند، چنان از صحنه خارج نمودند كه گویی نقشی برای هدایت ندارد... و مع‏الاسف به دست دشمنان توطیه‏گر و دوستان جاهل، قرآن، این كتاب سرنوشت ساز، نقشی جز در گورستان‏ها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آن كه باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت و كتاب زندگی آنان باشد، وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا به كلی از صحنه خارج شد.18

ای قرآن، ای تحفه آسمانی و ای هدیه رحمانی! تو را خدای جهان برای زنده كردن دل‏های ما و باز كردن گوش و چشم توده مردم فرستاد، تو نور هدایت و رهنمای سعادت ما هستی تو ما را از منزل حیوانی می‏خواهی به اوج انسانی وجود رحمانی برسانی، فسوسا كه آدمیزادگان قدر تو را ندانسته و پیروی تو را فرض خود نشمردند، اسفا كه قانون های تو در جهان عمل نشد تا همین ظلمتخانه و جایگاه مشتی وحشیان و درندگان كه خود رامتمدنین جهان می‏دانند، رشك بهشت برین شود و عروس سعادت در همین جهان در آغوش همه درآید. 19

اسلام همه چیز برای مسلمین آورده است، همه چیز، قرآن در آن همه چیز است لكن مع‏الاسف ما استفاده از آن نكرده‏ایم و مسلمین مهجورش كردند یعنی استفاده‏ای كه باید از آن بكنند نكردند. 20

قرآن و اسلام مهجور و مظلوم‏اند، برای اینكه مهجوریت قرآن و مهجوریت اسلام به این است كه مسایل مهم قرآنی و مسایل مهم اسلامی یا به كلی مهجور است یا برخلاف آنها بسیاری از دولت‏های اسلامی قیام كرده‏اند. 21

بر قرآن آموز و آنكه از قرآن بهره می بردلازم است كه یكی دیگر از آداب مهمه را به كار بندد تا استفاده حاصل شود و آن رفع موانع است كه ما از آنها تعبیر می‏كنیم به حجب بین مستفید قرآن. این حجابها بسیار است كه ما به بعض از آنها اشاره می‏نماییم.

از حجاب‏های بزرگ، حجاب خودبینی است كه شخص متعلم، خود را به واسطه این حجاب مستغنی بیند و نیازمند استفاده نداند. و این از شاهكارهای مهم شیطان است كه همیشه كمالات مرهومه را بر انسان جلوه دهد و انسان را به آنچه كه دارد راضی و قانع كند و ماورای آنچه پیش اوست، هر چیز را از چشم او ساقط كند. مثلاً اهل تجوید را به همان علم جزیی قانع كند و آن را در نظر آنها جلوه‏های فراوان دهد و دیگر علوم را از نظر آنها بیفكند و حَمَله قرآن را پیش آنها به خود آنها تطبیق دهد و آنها را از فهم كتاب نورانی الهی و استفاده از آن محروم كند و اصحاب ادبیت را به همان صورت بی‏مغز راضی كند و تمام شؤون قرآن را در همان كه پیش آنهاست نمایش دهد. و اهل تفاسیر به طور معمول را سرگرم كند به وجوه قرایات و آرای مختلف از باب لغت و وقت نزول و شأن نزول و مدنی و مكی بودن و تعداد آیات و حروف و امثال این امور... شخص مستفید باید تمام این حجب را خرق كند و از ماورای این حجب به قرآن نظر كند و در هیچیك از این حجاب‏ها توقف نكند كه از قافله سالكان الی الله باز ماند و از دعوت‏های شیرین الهی محروم شود.22

یكی دیگر از حجاب‏هایی كه مانع از استفاده از این صحیفه نورانیه است، اعتقاد به آن است كه جز آن كه مفسرین نوشته یا فهمیده‏اند، كسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست. و تفكر و تدبر را به تفسیر به رای كه ممنوع است، اشتباه نمودند و به واسطه این رأی فاسد و عقیدة باطله، قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری و قرآن را به كلی مهجور نموده‏اند در صورتی كه استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد. 23

یكی دیگر از حجب كه مانع از فهم قرآن شریف و استفاده از معارف و مواعظ این كتاب آسمانی است، حجاب معاصی و كدورات حاصله از طغیان و سركشی نسبت به ساحت پروردگار عالمیان است كه قلب را حاجب شود از ادراك حقایق. 24

از حجب غلیظه، كه پرده ضخیم است بین ما و معارف و مواعظ قرآن، حجاب حب دنیاست كه به واسطه آن قلب تمام هم خود را صرف آن كند و وجهه قلب یكسره دنیوی شود و قلب به واسطه این محبت از ذكر خدا غافل شود و از ذكر و مذكور اعراض كند. و هرچه علاقه‏مندی به دنیا و اوضاع آن زیادت شود، پرده و حجاب قلب ضخیم‏تر گردد. 25

مادامی كه انسان در حجاب خود هست نمی‏تواند این قرآن را كه نور است و به حسب فرمایش خود قرآن، نور است، نور را كسانی كه در حجاب هستند پشت حجاب‏های زیاد هستند، نمی‏توانند ادراك كنند. گمان می‏كنند كه می‏توانند اما نمی‏توانند. تا انسان از حجاب‏های بسیار ظلمانی خود خارج نشود، تا گرفتار هواهای نفسانی است، تا گرفتار خودبینی‏هاست، تا گرفتار چیزهایی است كه در باطن خود ایجاد كرده است از ظلماتی كه بعضی‏ها فوق بعض است، لیاقت پیدا نمی‏كند انسان كه این نور الهی در قلب او منعكس شود. 26

راه‏های ترویج قرآن (اصول ترویج قرآن)

یكی از وصایای رسول اكرم (ص) وصیت به تلاوت قرآن است. و فضل تلاوت و حفظ و حمل و تمسك و تعلم و مداومت و مزاولت و تدبر در معانی و اسرار آن بیش از آن است كه به فهم قاصر ما درست آید و آنچه از اهل بیت عصمت -علیهم السلام - درخصوص آن وارد شده است در این اوراق نگنجد؛ و ما به بعض آن قناعت می‏كنیم فرموده: قرآن عهد خداوند است به سوی بندگان؛ همانا سزاوار است كه هر فرد مسلمانی در هر روز به آن عهد نظر كند و از آن پنجاه آیه قرائت كند. فرمود حضرت سجاد علیه السلام- كه آیات قرآن خزانه‏هایی است، پس هر وقت گشوده شد خزینه‏ای، سزاوار است كه نظر كنی در آن. و در اخبار رجوع به آن و تدبر در معانی آن بسیار وارد است. و در حدیث است كه: مؤمنی كه قرائت قرآن كند در حال جوانی، داخل شود قرآن به گوشت و خون او، و او را خداوند با سفرای كرام نیكوكار قرار دهد، و قرآن پناه اوست در قیامت و در محضر حق گوید: خداوندا هر عاملی اجر عملش را گرفت غیر از عامل به من، پس بهترین عطایای خود را به او برسان. پس خدای تعالی به او بپوشاند دو حله از حله‏های بهشتی و بر سر او تاج كرامت نهد. پس خطاب شود: آیا راضی شدی؟ قرآن عرض كند: من امید بیشتر داشتم پس امن و امان را به دست راست او دهند و حذر را به چپ. پس داخل بهشت شود و به او گفته شود قرائت كند و بالا بیا درجه‏ای پس به قرآن خطاب شود: آیا او را به مقامات رساندم و تو راضی شدی؟ عرض كند آری فرمود حضرت صادق ـ علیه‏السلام ـ كه كسی كه قرآن را بسیار قرائت كند و با او عهد تازه كند به مشقت كشیدن در حفظ آن، دو اجر به او عطا فرمایند و از این حدیث شریف معلوم می‏شود كه مطلوب در تلاوت قرآن شریف آن است كه در اعماق قلب انسان تأثیر كند. 27

و از آداب لازمه قرائت قرآن، كه در تأثیر در قلوب سمت رُكنیت دارد و بدون آن هیج عملی را قیمتی نیست، بلكه ضایع و باطل و موجب سخط الهی است، اخلاص است كه سرمایه مقامات اخرویه و رأس المال تجارت آخرت است. در این باب نیز در اخبار اهل بیت (ع) سفارش بلیغ شده است از آن جمله آن است كه جناب كلینی، حدیث كند: قاریان قرآن سه گروه‏اند: یكی آنان كه قرائت قرآن را سرمایه معیشت اتخاذ نمودند و به واسطه آن از ملوك حقوق و شهریه گیرند و بر مردم تقدم جویند و دیگر، آنان‏كه حفظ حروف و صورت قرآن كنند و تضییع حدود آن نمایند و او را پشت سر اندازند چنانچه سوار قدح خود را به پشت آویزد، خداوند زیاد نكند این قسم حَمَله قرآن را، و طایفه دیگر آنان هستند كه قرآن را تلاوت كنند و با دوای قرآن دردهای قلب خود را علاج كنند. 28

از آداب قرائت، كه موجب تأثیر در نفس نیز هست و سزاوار است كه شخص قاری مواظبت آن كند، ترتیل در قرائت است و آن، به طوری كه در حدیث است، عبارت است از حد توسط بین سرعت و تعجیل در آن و تأنی و فتور مفرط كه كلمات از هم متفرق و منتشر گردد گوید پرسیدم از حضرت صادق سلام الله علیه از قول خدای تعالی كه می‏فرماید: "و رتّل القرآن ترتیلاً" فرمود یعنی اظهار كن آنرا اظهار كاملی و سرعت مكن در آن چنانچه در شعر سرعت می‏كنی و متفرق مكن اجزای آنرا چون ریگهای متفرق كه اجزایش با هم ملتیم نشود، لیكن قرائت كنید كه تأثیر در قلوب كند و دل‏های سخت شما را به فزع آورد و هّم شما آخر سوره نباشد یعنی مقصود شما آن نباشد كه قرآن را در چند روز ختم كنید و یا این سوره را به زودی ختم نموده و به آخر برسانید پس انسان كه می‏خواهد كلام خدا را قرائت كند و به آیات الهیه قلب قاسی خود را مداوا كند و با كلام جامع الهی شفای امراض قلبیه خود را بگیرد و با نور هدایت این مصباح منیر غیبی و این نور را دریابد، باید اسباب ظاهریه و باطنیه آن را فراهم كند و آداب صوریه و معنویه آن را فراهم كند، نه مثل آن كه اگر گاهگاهی هم تلاوت قرآن كنیم، علاوه بر آن كه از معانی و مقاصد آن و اوامر و نواهی و وعظ و زجر آن به كلی غافلیم، و گویی آیاتی كه در آن ذكر اوصاف جهنم و عذاب الیم آن یا بهشت و كیفیات نعیم آن گردیده به ما ربطی ندارد و نعوذ بالله در خواندن كتاب قصه حضور قلب ما بیشتر و حواس ما جمع‏تر است از كتاب كریم خدایی - از آداب ظاهر آن نیز غفلت كنیم. 29

مطلوب در قرائت قرآن كریم آن است كه درقلب صورت آن نقش بندد و اوامر و نواهی آن تأثیر كند، و دعوت آن جایگزین شود و این مطلوب حاصل نشود مگر آن كه آداب قرائت ملحوظ شود مقصود از آداب آن نیست كه پیش بعضی قراء متداول شده است كه تمام همّ و همت منصرف به مخارج الفاظ و تادیه حروف شود بلكه مقصود آدابی است كه در شریعت مطهره منظور شده است كه اعظم و عمدة آنها تفكر و تدبر و اعتبار به آیات آن است. 30

یكی از آداب مهمه قرائت قرآن، كه عارف و عامی در آن شركت دارند، و از آن نتایج حسنه حاصل شود و موجب نورانیت قلب و حیات باطنی شود، "تعظیم" است/ و آن موقوف به فهم عظمت و بزرگی و جلالت و كبریای آن است. 31

ما همه قرآن شریف را می‏دانیم كه از معدن وحی الهی برای تكمیل بشر و تخلیص انسان از محبس ظلمانی طبیعت و دنیا نازل شده است و وعده و وعید آن همه حق صراح و حقیقت ثابته است و در تمام مندرجات آن شایبه خلاف واقع نیست، با این وصف این كتاب بزرگ الهی در دل سخت ما به اندازة یك كتاب قصه تأثیر ندارد نه دلبستگی به وعده‏های آن داریم تا دل را از این دنیای دنی و نشئه فانیه برگیریم و به آن نشیه باقیه بربندیم و نه خوفی از وعید آن به قلب ما حاصل آید تا از معاصی الهیه و مخالفت با ولی نعمت احتراز كنیم، این نیست جز آنكه حقیقت و حقیقت قرآن به قلب ما نرسیده و دل ما به آن نگرویده. 32

از حضرت رسول، صلی الله علیه و آله، روایت شده كه هر كه فاتحه الكتاب را قرائت كند، ثواب قرائت قرآن به او می‏دهند. و در روایت دیگر است كه مثل آن است كه تمام قرآن را قرائت نموده... از حذیفه بن یمان رضی الله عنه منقول است كه حضرت رسول خدا (ص) فرمود، "خدای تعالی می‏فرستد عذاب حتم مقضی را برای قومی، پس قرائت كند بچه‏ای از بچه‏های آنها در كتاب: "الحمدلله رب العالمین" چون خدای تعالی می‏شنود چهل سال عذاب را از آنها مرتفع كند. و از ابن عباس منقول است كه در حالی كه ما نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم، ناگاه فرشته‏ای آمد و گفت بشارت باد ترا دو نوری كه به تو داده شده و به انبیای قبل از تو داده نشده آن دو نور فاتحه‏الكتاب و خواتیم سورة بقره است. [كسی ] قرائت نكند هرگز حرفی از آن را مگر آنكه حاجت او می‏دهم. 33

آثار انس با قرآن

تلاوت قرآن در واقع زمانی مطلوب است كه در اعماق قلب انسان تأثیر كند و باطن انسان صورت كلام الهی گردد و از مرتبه ملكه به مرتبه تحقق رسد و اشاره به این فرموده آنجا كه می‏فرماید، جوان مؤمن اگر قرائت كند، قرآن در گوشت و خون او وارد شود. و این كنایه از آن است كه صورت قرآن در قلب مستقر و جایگزین گردد به طوری كه خود باطن انسان كلام الله مجید و قرآن حمید گردد به اندازه لیاقت و استعدادش. 34

كسی كه خود را عادت داد به قرائت آیات و اسمای الهیه از كتاب تكوین و تدوین الهی، كم‏كم قلب او صورت ذكری و آیه‏ای به خود گیرد و باطن ذات محقق به ذكر الله و اسم الله و آیت الله شود. 35

فرزندم! با قرآن این بزرگ كتاب معرفت آشنا شو، حتی اگر شده با قرائت آن. و راهی از آن به سوی محبوب باز كن و تصور نكنی كه قرائت بدون معرفت اثری ندارد كه این وسوسه شیطان است. آخر، این كتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه كس و نامه محبوب محبوب است اگرچه عاشق و محب مفاد آنرا نداند و با این انگیزه حب محبوب كه كمال مطلوب است به سراغت آید و شاید دستت گیرد. 36

جناب عارف بزرگوار و شیخ عالی مقدار ما می‏فرمودند كه مواظبت بر آیات شریفه آخر سورة "حشر" از آیه شریفه "یا ایها الذین امنو اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد" تا آخر سورة مباركه با تدبر در معنی آنها در تعقیب نمازها خصوصاً در اواخر شب كه قلب فارغ البال است، خیلی مؤثر است در اصلاح نفس. 37

كسی كه تفكر و تدبر در معانی قرآن كرد، در قلب آن اثر كند و كم كم به مقام متقین رسد و اگر توفیق الهی شامل حالش شود، از آن مقام نیز بگذرد و هر یك از اعضاء و جوارح و قوای آن، آیه‏ای از آیات الهیه شود/ و شاید جزوات و جذبات خطابات الهیه او را از خود بیخود كند و حقیقت "اقرا و اصعد" را در همین عالم دریابد تا آن كه كلام را بی‏واسطه از متكلمش بشنود و آنچه در وهم من و تو ناید آن شود. 39

 

پاورقیها:

 

1- آداب الصلوة، ص 264-263

13- همان، ج 5، ص 16

11- ولایت فقیه، ص50

11- ولایت فقیه، ص50

14- همان، ج 18، ص 275

12- صحیفه نور، ج 2، ص 34

17- همان ، ج 14، ص 252

19- كشف الاسرار، ص 220

15- همان، ج 20، ص 82

18- همان، ج 21، ص 169

10- آداب الصلوه، ص 186

16- همان، ج 14، ص 252

22- آداب الصلوه، ص 197-195

27 - چهل حدیث، ص 499-497

29 - همان، ص 505-504

2- صحیفه نور، ج 19، ص 84

23- همان. ص 199

26 - صحیفه نور، ج 12، ص 253

21- همان، ج 15، ص 184

24-همان، ص 201

20- صحیفه نور، ج 1، ص 88

25- همان، ص 202

28 - همان، ص 3 و 5-500

35 - آداب الصلوه، ص 217-216

34 - چهل حدیث، ص 499

32 - شرح حدیث عقل و جهل، ص 61

33 - آداب الصلوه، ص 301-299

30 - همان، ص 500-499

38 - همان، ص 500

37 - چهل حدیث، ص 208

31 - آداب الصلوه، ص 181-180

3- همان، ج 21، ص170

36 - جلوه‏های رحمانی، ص 26

4- آداب الصلوه، ص 194-193

5 - همان، ص 185-184

6- همان، ص 203

7- صحیفه نور، ج 12، ص 225

8- همان، ج 17، ص 252

9- همان، ج 19، ص 143

 

منابع:

1.امام خمینی، آداب الصلوه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1370ش.

2.امام خمینی، جلوه‏های رحمانی، معاونت فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1371 ش.

3.امام خمینی، ولایت فقیه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1373 ش.

4.امام خمینی، شرح حدیث عقل و جهل، نسخه خطی موجود در مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

5.امام خمینی، كشف الاسرار، انتشارات مصطفوی، قم.

6.امام خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1371 ش.

7.امام خمینی، صحیفه نور، (مجموعه 22 جلدی) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول.

 

..........................................................................................................

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 01 اردیبهشت 1399 ساعت: 14:06 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره تربیت از دیدگاه اسلام

بازديد: 373
تحقیق درباره تربیت از دیدگاه اسلام

عنوان       صفحه

چكيده      1

مقدمه      2

ضرورت تربيت كودك      4

تقويت پيوند والدين با معنويت      6

اصالت نهاد خانواده         8

نقش و جايگاه فرزندان در خانواده           10

چگونه كودكاني متدين تربيت كنيم ؟        13

مشاركت والدين در فرآيند تعليم و تربيت فرزندان           15

كمك هاي آموزشي واليدن به فرزندان      16

نتيجه گيري          17

منابع        18

چكيده

امر تربيت، با همه ي آساني، كار دشواري است. بدان خاطراست كه انسان موجودي پيچيده، داراي ابعاد و اجزايي متعدد و در هر شرايط و مقتضايي به يك گونه است. او زنده است، متحرك و پويا است، داراي عقل و اراده است، توان انطباق با شرايط گوناگون حيات را دارد، مي تواند موضوع عوض كند، تغيير حالت دهد، ديگران را متوجه خود سازد.... از اين رو براي به راه انداختن وي و ايجاد دگرگوني و تحول مثبت در او بايد خود را به آگاهيهاي مجهز كرد.

تربيت صحيح كودك از يك طرف مستلزم داشتن هرفهاي تربيتي توسط والدين است و از طرف ديگر بايد به تناسب سن وجنس و محدويت ها و توانايي هاي كودكان روش مناسب را براي رشد و تربيت قواي جسمي و رواني، آنان برگزينيم اگر نيازهاي بدني در خانواده در شرايطي مناسب پاسخ گويي شود مي تواند ساير ابعاد شخصيتي انسان از جمله بُعد اجتماعي، فردي، عقلي و قلبي را فعال و شكوفا كند. شكوفايي اين ابعاد به نوبه ي خود موجب اعتلال رواني خواهد شد و انسان را از افراط و تفريط هاي مضر دور خواهد داشت.

بزرگترين رسالت والدين، پرورش عقل و خرد فرزندان است كه ناشي از تربيت صحيح و آموزش درست فرزندان مي باشد.

والدين وظيفه دارند كه با اهداف جهاني آموزش و پرورش آشنا شوند و از طريق تمركز بر فرايندهاي جهاني تعليم و تربيت فرزندانشان را به اعضاي قابل و شايسته ي جهاني بدل سازند.

«انشاء ا...»

 

پروردگارا: از جفتمان، فرزنداني مرحمت فرما كه خلف صالح و مايه ي روشني چشم ما باشند و ما را امام و پيشواي تقوي پيشگان قرار بده.(سوره فرقان، آيه ي74)

مقدمه

اسلام را در موضعگيريهاي خاص آن نسبت به مسائل گوناگون به عناوين مختلف ناميده اند آن را دين علم، دين اخلاق، دين تربيت، دين نجات دختران از زنده بگور شدن، دين توجه به كودك، دين احياي بشريت و... ناميده اند.

ما مكتب و مذهبي را نمي شناسيم كه به اندازه اسلام درباره كودك و تربيت او سخن گفته باشد. حقوق كودكان در اسلام حقوقي پر دامنه، شامل و بسيار غني است. امر تربيت طفل از همان دوران تكون او مطرح و مورد نظر بوده و تا 21 سال از زندگي او را در بر مي گيرد. «مادران تا 2 سال فرزندان خود را شير مي دهند»[1] و پس از آن نيز والدين تا 21 سال به ادامه مراقبت او مي پردازند.(امام صادق).

اصولا ديد اسلام نسبت به كودك ديدي مثبت است و امام سجاد فرمود فرزند خوب چيزي است اگر بماند دعاي پس از مرگ والدين است و اگر پيش تر بميرد شفاعتگري است براي آنان.

تربيت در فرهنگ اسلامي، علاوه بر مفهوم «پرورش» شامل تزكيه و پرورش معنوي نيز مي شود. اگر تربيت را به معني: اتمام، اصلاح، رشد بخشي و نمودادن مرحله به مرحله ي متربي تا حد نهايي آن در نظر بگيريم، لفظ تربيت خاص و هم چنين ويژه حيات انسان مد نظر خواهد بود.

اما نبايد فراموش كرد كه«پرورش» ويژه رشد، در مفهوم عام است. لذا«پرورش» جهت ندارد، اما تربيت رو به سوي ملكوت دارد. بدين ترتيب اجزاي«پرورش» را «آموزش» تشكيل مي دهد. اما اجزاي«تربيت» را«تعليم». «تعليم» به ادراك رساندن است، به شعور رساندن است.«تعليم» نشان دادن حقايق به دانش آموز و متربي. «تربيت» به تعبيري ساده تر، مثل ساختماني است كه«تعليم» آجرها و مصالح آن را تشكيل مي دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ضرورت تربيت كودك

طفل بايد تربيت شود و اين تربيت بايد در خانواده صورت گيرد. زيرا به گفته‌ي بزرگي تبسم هاي حرفه اي و مصلحتي پرستاران شير خوارگاه ها نمي تواند جانشين خنده هاي بي شايبه ي والدين شود و در اين تربيت شامل با ديدي وسيع مورد عنايت قرار گرفته و تربيت جسماني، قواي ذهني و عقلاني و جنبه هاي عاطفي است.

والدين موظفند به مراقبت دائم از رشد طفل بپردازند. به آنها قرآن بياموزند، قرائت و كتابت ياد دهند، با فنون سواري، تيراندازي و شنا آشنايش كنند، به پيراستن و پاك كردن انديشه ها و عادات و بالا بردن مقام و رقبت او بپردازند...(حضرت معصومين ع) و بالاخره والدين بدانند كه فرزندشان از پاره پيكرشان و زاده آنهاست و آنان در سرپرستي او مشمولند و موظفند و بايد نيكو ادبش كنند، به سوي خدا راهنمائيش نمايند و به طاعت خدايش وادارند.(امام سجاد ع)

چنين تربيتي بيش از اينكه صورت آموزش تئوريك داشته باشد داراي جنبه عملي است. طفل در سايه معاشرت در مي يابد چگونه بايد كار و عمل كند و با حضور در سر سفره ها و برخورداري از نعمت سرپرستي والدين درس زندگي مي آموزد. بر اين اساس تكيه گاه تربيتي كودك معاشرت است و والدين و مربيان بايد به اين امر توجه كنند.

از بهترين جلوه ها و در مصداق هاي اين نيكي توجه به تربيت آنها انتخاب نام نيكو، آموزش قرآن، قرار دادن او در موضعي شايسته و آموختن دانشي است كه او را سودي رساند و از انحراف بازدارد. هم چنين رواياتي ديگر مساله تصدق و قربان را براي دوري او از گزندها و آسيب ها مطرح مي‌كنند.

در سخني آمده است كه حضرت موسي(ع) از خدا مي پرسد: يا ربّ! ايّ الاعمال افضل؟ كداميك از اعمال نزد تو افضل است؟ قال حب الاطفال: فرمود دوست داشتن كودك و محبت ورزيدن به او(قائمي، علي، معاشرت والدين با فرزندان) نوع معاشرت ما با كودك بايد به گونه اي باشد كه او را دلشاد كند و بر سر شوق آورد. اين شادي و سرور براي رشد كودك و گسترش فهم و درك او موثر است و باعث مي شود طفل زودتر و بهتر بفهمد. بيشتر در حيات اجتماعي و خانواده مشاركت داشته باشد. ما مي‌توانيم كه بازي براي كودك هم آموزش است و هم پرورش، يك كتاب مطلب را در قالب يك بازي مي توان به طفل القاء كرد و حتي اثر آن را در او نافذتر ساخت. البته بدان شرط كه بازي انديشيده و جهت يافته باشد.

كودكان بر اساس زمينه فطري خود دوستدار عدالتند و از تبعيضي كه برخي والدين در رابطه با فرزندان زشت و زيبا، پسر و دختر شيرين زبان و الكن و ... رواميدارند ناراحتند. رسول خدا فرمود: همانگونه كه خود دوست مي داريد بين شما در مهرورزي و نيكي به عدالت رفتار شود بين فرزندانتان نيز به‌عدالت‌رفتار‌كنيد.(مظاهري، حسين ‌1364)

معاشرت ها در خانواده بايد يگونه اي باشد كه طفل جرات كند حرف خود را در ميان بگذارد، از آنچه كه بر او مي گذرد آنها را مطلع كند تا به موقع تصميم گيرد. ما شاهد فجايع بسياري هستيم كه در جامعه بر سر كودكان وارد مي آيد و آنها به علت ترس از والدين آن را با آنان در ميان نمي گذارند و نيز لازم است كودك در كشمكش زندگي خود را قدرتمند احساس كند تا بتواند به پيش رود و بر اين اساس نوع معاشرت و يا بازي با كودك بايد به گونه اي باشد كه گاهي او خود را غالب و پيروز احساس نمايد. با فرزند بايد بمانند شخصي رفتار كرد كه به زودي مقام خود را در جامعه احراز مي نمايد و بر اين اساس با توجه به احترام با او بايد رفتار كرد.

اگر تلاش همه ي ما بر اين قرار بگيرد كه از طريق روح حاكم بر كليه ي برنامه هاي رسمي و غير رسمي تربيت، تزكيه و تاديب صورت گيرد و مفاهيم نظري به صورت «رفتار ديني» در آيد، مي توانيم ادعا كنيم كه«تربيت ديني» تا حد زيادي تحقق پيدا كرده است. تربيت ديني زماني محقق مي شود كه نوجوان و جوان ما به مرحله تاديب به مفهوم حسن خلق و تخلف به اخلاق حسنه رسيده باشد. يعني آنچه قرآن به عنوان «اسوه حسنه» وجود مبارك حضرت محمد«ص» معرفي مي نمايد. بايد الگوي متربي ما قرار بگيرد. يعني همان حضور بخشيدن به قرآن و سيره معصومين(ع) در متن زندگي دانش آموزان.

ترديدي نيست كه تقويت پايه هاي اعتقادي و دست يابي به معتقدات محكم ديني كه بر معرفت و آگاهي استوار باشد نشاط و شادابي زيادي به انسان عطا مي كند. بنابراين كودكان، نوجوانان، كه داراي افكار روشن و تازه اي مي باشند ايجاد زمينه هاي مناسب براي رشد و تعالي بايد همراه با شعور، شادابي و فلاح فردي و اجتماعي باشد.

تشويق و ترغيب متناسب با گروه هاي سني دانش آموزان در مدرسه و خانه و ترتيب دادن برنامه هاي متنوع و قابل پذيرش، آرامش و اطمينان، همراه با دوستي و صميميت در مسير تربيت ديني، نقشي بسيار مهم و تعيين كننده دارد.

تقويت پيوند والدين با معنويت

بر مبناي اصل همانند سازي فرزندان با والدين و توجه به اين واقعيت كه همانند سازي همچون يك نياز اساسي روحي و رواني فرزندان را از درون برمي انگيزد تا درصد ايجاد و طراحي شخصيتي برآيند كه به نوعي انطباق با نسل بالغ ولي مورد قبولشان باشد والديني كه بتوانند الگويي مناسب از معنويت را چه در بعد گفتار و چه در بعد رفتار در خانواده ارائه دهند، فرزندانشان در صورت اعتماد به والدين تلاش خواهند كرد تا از طريق همانند سازي با آنان، زمينه هاي معنوي شان را نيز با والدين تطابق بخشند.

در اين زمينه بايد به اين واقعيت نيز اشاره كرد كه لازمه ي همانند سازي با والدين ايجاد اعتماد است. چنان چه والدين قادر باشند اعتماد مورد نياز را بر روابط خود و فرزندانشان حاكم كنند با مشكل چنداني در اين زمينه مواجه نخواهند شد.

والدين مي توانند بوسيله ي رفتار خويش عملا به فرزندان خود بياموزند زيرا بيش از گفتار ما از رفتارمان مي آموزند.

والديني كه هوشمندانه با تامين به موقع خواست هاي فرزندان، تعهدات خود را به خوبي انجام مي دهند در چشم و دل فرزندان خود اعتبار بالايي كسب مي كنند كه يكي از نشانه هاي آن جلب اعتماد فرزندان به خويش است.

برخي از والدين از تمايل جدي براي درك و شناخت فرزندانشان برخورد دارند و اين تمايل را از طريق توسعه ي زيباي ارتباطي خود با آنان بروز مي دهند. بديهي است كه هر اندازه ارتباط كلامي و مناسبات روحي ميان دو نسل(والد- فرزند) گسترش و تعميق يابد گامي در جهت رشد و درك متقابل آنان محسوب مي شود.(شرفي، محمد رضا، 1385)

نياز به تعالي و كمال در وجود كودكان، نوجوانان و جوانان آنان را بر مي انگيزد تا به هر طريقي ممكن خود را به قلبهاي اعتلا و بالندگي برسانند بر اين اساس، چنان چه ادبيات ملي و جهاني كه مشتمل بر زندگي نامه ي الگوها و اسوه هاي اخلاق و معنويت است به شكلي جذاب و آموزنده به فرزندان ارائه شود، آنان قادرند بخشي از هويت خويش را در الگوها و اسطوره هاي مورد نظرشان بيايند.

سهم خانواده ها و اولياي مدارس در معرفي و ارائه الگوها و اسطوره هاي راستين و برجسته به نوجوانان و جوانان، غير قابل مقايسه با نهادها و مراكز تربيتي ديگر است و غالبا آثار آن ماندني و پا برجا خواهد بود.

والديني كه با اتكاء به معنويات قادرند در مواجهه با سختي ها، خويشتنداري كنند و مقاوم باشند، به طور عيني و مستقيم بر فرزندان خود و تقويت معنويت آنان تاثير مي‌گذارند. انسان هاي آكنده از معنويت از آرامشي برخوردارند كه محصول ياد خداست. اين ويژگي بعضا در چهره هايشان نيز قابل مشاهده است و اين امر از ديد فرزندانشان پنهان نخواهد ماند. والدين با تنظيم برنامه اي مناسب براي همراهي فرزندان خود در بازديد و مشاهده ي بناهاي با عظمت و پر شكوه ديني زمينه ي انس و آشنايي با معنويات را براي فرزندانشان فراهم مي كنند.

اصالت نهاد خانواده

همه ي اديان الهي، مكاتب انساني و مباني ارزشي علوم انساني در اشكال مختلف، با اتفاق نظر، لزوم محبت، احساس وحدت عالي و برادري انسان ها در دريافت لذايذ و آلام و ديگر عواطف فراسوي مشخصات فردي و جمعي را به عنوان عالي ترين فرهنگ پيشرو مورد اعتراف و تاييد قرار داده اند. به طوري كه مي توان گفت: هيچ شعار سازنده‌اي به شيوع، گستردگي و جاذبيت اين جمله كه: اي انسان ها، به يكديگر مهر و محبت بورزيد، ديده نشده است.

امروزه اين حقيقت به ثبوت رسيده است كه گسيختگي از خانواده، مخصوصا از وابستگان اوليه از عوامل نيرومند اضطرابات و افسردگي ها و به طور كلي، زندگي ابهام انگيز است. با نا ديده گرفتن رنج هاي رواني كه ناشي از احساس بي پناهي و گسيختن از حلقه هاي متصل عوامل اصلي زندگي است، اين رنج هاي رواني گاهي به قدري شدت مي گيرند كه به ياس و نا اميدي و زندگي منجر شده.

افرادي كه بدون تشكل خانوادگي زندگي مي كنند، تنها به درد سرباز‌خانه ها و جبهه‌هاي جنگ مي خورند. اين يك نظريه ي انسان شناسانه ي كاملا صحيح و محصول مطالعات و تجارب گسترده و عميق است كه نشان مي دهد افرادي كه از زندگي در كانون احساسات و عواطف خانوادگي محروم بوده اند، به جهت بريده شدن از حلقه هاي متصل زنجيره هستي خود با هيچ انساني با روابط عاطفي و نشاط اتصال وجودي مواجه نمي‌گردند و با توجه به اين مثل معروف كه: «هيچ دايه اي مهربان تر از مادر نيست» اين افراد به جهت عدم تاثر و برخورداري  از مهر و محبت و عواطف حقيقي  نمي توانند طعم پديده هاي مزبور را بخشند در نتيجه مانند دانه ها و پيچ و مهره هاي
 نا آگاه ماشين، جنبه ي ابزاري و وسيله اي پيدا مي كنند و به صورت بهترين آلات در دست اقوياي خود‌كامه‌و‌سلطه‌گران‌از‌انسان‌بي خبر، در مي آيند.(شرفي، محمد رضا ‌1372)

 تاثيراتي كه كودك از ناسازگاري والدين و درنتيجه محيط نا آرام خانواده پيدا مي‌كند، بسيار دردناك و تاسف آور است اين تاثيرات با اضطراب آغاز مي شود، اما به افسردگي پايان نمي يابد، بلكه عواقبي وخيم به دنبال دارد. افت تحصيلي، پيدا كردن خوي ناسازگاري و خصومت طلبي، بي بند و باري و حالت ياس و بي مسئوليتي از جمله آثار آشكار و نزديك اختلاف والدين، در فرزندان به شمار مي آيد. از آثار دورو آتي اختلاف والدين نيز مي توان به بدبيني، عقده يي شدن و غير مفيد و حتي مضر بودن فرزندان اشاره كرد.

آنان كه زندگي زناشويي را ارج نمي نهند و قدر محبتي را كه خداوند مهربان به همسران عطا كرده است، نمي دانند، لاجرم زيبايي و لذت مقدر زندگي را با آتش غفلت با جهل و خود خواهي به زشتي، سياهي و تلخي مي كشانند و نه تنها خود آرامش و سعادت را از دست مي دهند، بلكه فرزندان خود را قرباني هوس ها و توهمات نابخردانه مي كنند. آيا آنها نمي دانند كه به قول آن دانشمند روسي- آنتوان ماكارنكو- «بهترين كودكان را بايد در خانواده هاي خوشبخت جست و جو كرد؟!»

نقش و جايگاه فرزندان در خانواده

«فرزند شهره ي زندگي است.» معناي اين عبارت اين است كه زندگي دنيايي ما، توسط فرزندان استمرار پيدا مي كند. ما اگر به استمرار وجود خود در دنيا و آخرت بينديشيم، عمل صالح و قلب سليم، استمرار وجودي ما در آخرت و فرزند صالح استمرار وجودي ما در دنيا است. ما به وسيله فرزندان صالح بر روي زمين باقي مي مانيم و استمرار پيدا مي كنيم. و اين نكته زماني تحقق پيدا مي كند كه ما به تربيت فرزندان خود بينديشيم و به اين نكته فكر كنيم كه چه كنيم تا نسل بعدي ما، سالم، شكوفا و متكامل تر از ما باشند؟

يكي از روان شناسان مي گويد انسان سالم در فاصله ي سني 35 تا 60 سالگي در انديشه  نسل آينده است. او به اين موضوع مي انديشد كه چه كند تا نسل آينده سالم‌تر، پر‌تحرك‌تر و موفق تر باشند. چنين نگاهي به فرزند مي تواند معني ثمره زندگي را مشخص تر و بارزتر كند ثمره ي زندگي عبارتست از استمرار نسل و مهم تر از آن استمرار انسانيت انسان.

فرزند احياگر مكنونات عاطفي والدين و تكيه گاه بسيار مناسب و عاطفي و اجتماعي انسان مي باشد. همچنين فرزندان مي توانند استمرار بخش جايگاه اجتماعي انسان باشند.(ملكي، حسن 1382)

اگر بخواهيم فرهنگ را منتقل كنيم بايد آن را از طريق تربيت به فرزندان انتقال دهيم و آنان نيز از همين طريق آن را به نسل هاي بعدي منتقل كنند. فرهنگ تنها به دليل ارزش في نفسه خود نيست كه بايد به نسل هاي بعدي انتقال يابد، بلكه بستر زندگي انساني ماست. چون آب كه بستر زندگي ماهي است، بستر زندگي ما نيز فرهنگ است. هر قدر فرهنگ زلاتر، پاك تر و صافتر باشد، زندگي ما نيز سلامت و صحت بيشتري خواهد داشت. بنابراين اين آب زندگاني را بايد پيوسته پاس بداريم. آن را از آلودگي ها دور نگهداريم و اجازه ندهيم هر كس و ناكس به آن هجوم بياورد و تراوش هاي فكر ناقص و بيمار خويش را به درون اين آب زلال بريزد. اين آب زلال ميراث اصلي ما به فرزندان ماست. ميراثي كه بايد دست به دست به نسل هاي آينده برسد. اين است معناي كلام بزرگ مولا امير المومنين(ع) كه فرمود: «لا ميراث كالادب» يعني هيچ ميراثي چون ادب و تربيت نيست.

خداوند متعال در قرآن مجيد مي فرمايد:

فيما رحمته منِ الله لِنت لَهُم وَ لو كنت فظّاً غليظ القلب لا نفضوا من حولك.[2]

اي رسول با مهر و محبت و نرمي و ملايمت مردم را جذب خود ساختي و اگر تند و تيز بودي از اطراف تو پراكنده مي شدند. از اين جا به خوبي در مي يابيم كه دعوت و راهنمايي به كمالات، اولين و اساسي ترين شرطش، برخورداري از خلق و خوي ملايم و سازش و سازگاري و تحمل و بردباري است. لذا پدران و مادران و مربيان بايد تلاش كنند از اين ويژگيها برخوردار شوند تا متربيان جذب آنان شوند.

در خانواده وجود الگوها و مدل ها موجب مي گردد كه اعضاي خانواده افرادي متدين، مسئول، ديندار و خليق تربيت شوند و اولين افرادي كه بر اعضاي خانواده اثر مي‌گذارد، پدر و مادر هستند(عقيلي، عباس، كودكان اميدهاي آينده)

در تربيت قبل از بلوغ ابتدا والدين تا حدود 3/2 موثرند و تدريجا اين نسبت كم مي‌شود زيرا فرزند ابتدا به صورت فطري زندگي مي كند و دلش صاف و باز است و وقتي كه مي بيند پدر و مادر مطابق معرفت فطري با او مواجهه دارند فرزند به سادگي آنها را قبول مي كند و مي پذيرد.

اما وقتي فرزند به مرحله بلوغ رسيد ديگر اثري از عامليت مستقيم اولياي تربيتي بر فرزند باقي نمي ماند و در همين لحظه است كه او به تنهائي مسئوليت را بايد خود بپذيرد. در دوره ي بعد از بلوغ تنها تذكرها و ارشادها و علم رساندن از برون به فرزند موثر است. آنهم به شرط اينكه فرزند خود بطلبد و بپذيرد و از درون نيز هدايت الهي و بصيرتهاي خداداد و القائات در سمع و قلب به عنوان فيض از جانب حق و اهل حق و بهره هاي حاصل از دعاها و نتايج اعمال خير مي تواند فرزند را مويد باشد.

و حقيقت اين است كه نقشه تربيتي براي هر فرزند عين نقشه تربيتي براي فرزند ديگر نسيت در حاليكه مقاصد و انتظاراتمان در هر دوي آنها يكي مي باشد ولي نوع اجرا و نوع روش و نوع هدفهاي عملي با هم فرق مي كنند(برنامه هاي تربيت، تابستان 1365)

چگونه كودكاني متدين تربييت كنيم؟

انسان داراي يك فطرت اوليه است كه همان استعدادهاي عالي انساني، از جمله: استعداد خدا گرايي، استعداد تفكر، استعداد حقيقت جويي و امثال اين هاست. هنگامي كه تربيت با فطرت هماهنگ باشد، باعث رشد انسان مي شود ولي وقتي تربيت فطري نباشد به جاي رشد دادن استعدادهاي عالي فطري، غرايز، اميال و شهوات انساني را مورد توجه قرار مي دهد و اين اميال را به طور افراطي ارضاع و اشباع مي كند.

از آن جا كه اسلام دين هدايت و تربيت است براي ايجاد زمينه ي رشد و كمال در انسان و جامعه طرح و برنامه دارد. تمام دستورها و احكامي كه در اين«شريعت كامل» تعيين شده براي آن است كه عوامل بازدارنده و اخلال گر را از جلوي روي انسان«در حال شدن» بردارد و او را به سر منزل مقصود برساند.(رحمان دوست، منصوره، 1385)

يكي از جنبه هاي زندگي انسان، جنبه ي تربيتي اوست، يعني افراد جامعه به شرايط و موقعيت مناسبي نياز دارند تا توانايي ها و استعدادهاي خود را شكوفا كنند و با كسب صلاحيت ها و مهارت هاي مورد نياز به اعضاي مفيد و كارآمد جامعه تبديل شوند. اگر مربي، كودك را شكوفا سازد و پرورش دهد، عمل«تربيت» را انجام داده است.

تربيت فرايندي تدريجي است كه قبل از تولد آغاز مي شود و پس از تولد با تدبير تربيتي والدين ادامه مي يابد. براي اولين بار والدين در صفحه ي كتاب ذهني درواني كودك نخستين درس ها را مي نويسند و فرزند خود را با انواع صلاحيت ها آشنا مي‌سازند. والدين اند كه راه زندگي را ير روي كودك مي گشايند و درس هاي آغازين حيات را به او مي آموزند.

بنا به فرمايش پيامبر اكرم(ص) ،كل مولود يولد علي الفطره، يعني هر كودكي با فطرت توحيدي و الهي قدم به جهان مي گذارد و اين محيط تربيتي(خانواده) است كه به او شكل مي دهد.(رشيد پور، 1382)

از آن جا كه بسياري از دشواريهاي و بدبختي هاي جامعه معلول نداشتن و آگاه نبودن هاست. لذا بزرگترين رسالت والدين، پرورش عقل و خرد فرزندان است كه ناشي از تربيت صحيح و آموزش درست فرزندان مي باشد. در ارزشمند بودن عقل و خرد همين بس كه خداوند مي فرمايد: ما خلقت حلقاً افضل منك.[3]

مشاركت والدين در فرايند تعليم و تربيت فرزندان

كودك با مشاهده مداخله والدين خود در فعاليتهاي محيط تحصيل، از همان سال هاي نخست زندگي خويش ياد مي گيرد به حقوق ديگران احترام بگذارد، حقوق جمعي را محترم بشمار و فعاليتهاي گروهي و مشاركت در آن ها را با اهميت تلقي كند.

«از آن جا كه مدرسه بعد از خانه مهمترين نهادي است كه در رفتار و كردار و دگرگوني عواطف فزندان نقش اصلي را برعهده دارد، مي توان با برنامه ريزي صحيح و با مشاركت معلمان و والدين، حس همكاري، همدردي آداب و نزاكت اجتماعي، سازگاري، مراعات نظم، تفكر منطقي، شناخت حقوقي خود و ديگران، احترام به حقوق ديگران و حمل و رفع مسائل و مشكلات در محيط هاي آموزشي را به دانش آموزان «آموخت» (خدا ياري، 1372، ص 72).

به دنبال روي دادن تحولاتي در زمينه هاي فكري و تكنولوژيكي در جهان، نظام تعليم و تربيت و خواه ناخواه نقش خانواده نيز دچار تحول گرديده است. امروزه ديگر نقش خانه را نمي توان مجزاي از نقش مدرسه دانست. بلكه اين دو نهاد بايد يكديگر را تكميل و تقويت كنند.

كمك هاي آموزشي والدين به فرزندان

به عنوان يك والد آگاه مي توانيد زنجيره ي بي پايان آموزش را از "خواندن" آغاز كنيد. سعي كنيد حداقل روزي نيم ساعت براي كودك كتاب بخوانيد. شما با خواندن داستانها، اشعار و مطالب گوناگون مي توانيد مهارت خواندن را در كودكان پرورش دهيد، آنها را به خواندن براي خودشان علاقمند سازيد و آنان را تشويق به تمرين خواندن كنيد تا ضمن لذت بردن از خواندن، اطلاعاتشان نيز بيشتر شود. زماني كه بچه‌ها تبديل به يك «كتاب‌خوان» توانا شوند، دنياي زندگي شان وسيع تر و غني تر خواهد شد.

از طرف ديگر، داشتن برنامه اي منظم براي خوراك روزانه ي كودك نيز از اهميت زيادي برخوردار است.

والدين يا افراد موثر خانواده به كودكان كمك كنند تا محلي را براي نوشتن، درس حاضر كردن، مطالعه تكميلي و ... اختصاصي دهند بعد از مدتي متوجه خواهند شد كه برنامه ريزي تا چه حد مي تواند در سرو سامان دادن به اوضاع و احوال تحصيلي به آنها كمك مي‌كند.

كودك براي اينكه در منزل احساس راحتي و آسايش كنند، به يك رشته قوانين و محدوديت ها نياز دارند كه اين مقررات و محدوديت ها بايد ساده، شفاف و در جهت پيشرفت فعاليتهاي آموزشي بچه‌ها باشد.

بهتر است با توجه به استعدادها و صلاحيت هاي كودكان و نوجوانان، آنها را به تحرك و پويايي تشويق كنيد و با بررسي شرايط و جوانب مختلف جسارت و شهامت گام برداشتن به سوي آينده را در آنان بيدار كنيد. (سلحشور، ماندانا 1380)

نتيجه گيري

از ديدگاه مكتب اسلام توجه به رشد ديني و اخلاقي فرزندان از جمله وظايف والدين به شمار آمده و هم اكنون خانواده هاي ايراني بيش از هر زمان ديگر نسبت به تعليم و تربيت فرزندان حساسيت نشان مي دهند.

كمك به رشد اخلاقي، عقلاني و اجتماعي، همكاري در امور بهداشت، تغذيه و سلامت جسم و روان و تشريك مساعي در بهبود اقتصاد خانواده بر عهده والدين است.

همچنين فراهم كردن محيط مساعد براي آموزش و پرورش فرزندان از ديگر وظايف والدين محسوب مي شود.

نخستين و اصيل ترين منبع و منشاء محبت، همنوع گرايي، وحدت، برادري و برابري در خانواده است.

سخن آخر: خانه بهشت است، جائي كه در هر سن و زماني از فرد با آغوش باز استقبال مي كند.

والسلام

 

منابع

استادان طرح آموزش خانواده- خانواده و فرزندان انتشارات انجمني اوليا و مربيان- 1378

- خداياري فرد، محمد: مسايل نوجوانان و جوانان، انتشارات انجمن اوليا و مربيان، تهران 1372

- رحمان دوست، منصوره، چگونه كودكاني متدين تربيت كنيم، پيوند، شماره 325 ، آبان 1385

- سلحشور، ماندانا: ترس هاي كودكان، انتشارات واژه آرا، چاپ اول، تهران 1380

- شرفي، محمدرضا، گست نسل ها، مجموعه مقالات پژوهشكده فرهنگي و اجتماعي، 1382

- شرفي، محمدرضا، خانواده متعادل، انتشارات انجمن اوليا و مربيان، تهران 1372.

- قائمي، علي. اخلاق و معاشرت در اسلام انتشارات اميري. تهران 1370

- گينوت، حيم، روابط والدين با فرزندان، ترجمه مشفق همداني. انتشارات اميركبير، تهران 1356

- مظاهري، حسين، خانواده در اسلام، انتشارات شفق، قم 1362

- ملكي، حسن، تعليم و تربيت كودكان و نوجوان، انتشارات مدرسه، تهران 1379.

 


 



[1]-آيه 233 سوره بقره

[2]- سوره آل عمران ، آيه 159

[3]- كافي باب عقل، ج1

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 01 اردیبهشت 1399 ساعت: 7:35 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

مقاله درباره حاشیه نشینی

بازديد: 88
مقاله درباره حاشیه نشینی

مقاله درباره حاشیه نشینی

طرح مسأله

حاشيه نشين به مفهوم كلي به كسي گفته مي شود كه در اكثر سكونت دارد ولي به علل گوناگون نتوانسته است جذب نظام ا قتصادي شهر شود و از خدماتي شهري استفاده كند . حاشيه نشيني در پي وجود يك اقتصاد ناسالم  و بسيار و در كنار ساير عوامل بر مشكلات شهري افزوده است .

حاشيه نشيني از آنجا كه بر حاصل زندگي جمعي انسان هاست ، پديده اي اجتماعي  مي باشد . اين مسأله تنها مختص كشورهاي جهان سوم نيست ، بلكه در كشورهاي پيشرفته نيز مي توان نمونه هايي از حاشيه نشين را البته با اختلافاتي از نظر كمي و كيفي مشاهده كرد . ليكن آمارنشان مي دهد كه اين مسأله به صورت حاد تري دامنگير كشورهاي در حال توسعه ا ست . بنابرگزارش سازمان ملل متحد در سال 1981 ، از هر 5 شهر نشين كشورهاي در حال توسعه ، دو تن زاغه نشين بوده اند كه اين مقدار 40% جامعه آنان را شامل مي شده است . در سال 1990 اين رقم به 50% رسيده است و در آن زمان پيش بيني شده كه تا سال 2000 به 62% خواهد رسيد .

البته بايد گفت در شهرهاي ايران حاشيه نيسن به آن شكل كه در بسياري از شهرهاي كشورهاي در حال توسعه مثل مكزيكوسيتي يا قاهره قابل مشاهده  است وجود ندارد . اما به هر  حال اين مسأله در ايران نيز خود را به عنوان معصل حادي كه قابل طرح و به درستي است ، نشان داده است !

در اين تحقيق سعي بر آن بوده است كه به اين سؤالات پاسخ داده شود :

الف علل ايجاد پديده اي به نام حاشيه نشيني  ( امكان غير رسمي ) چيست ؟

ب را محل هاي موجود براي مقابله با اسكان غير رسمي كدامند ؟

 

اقتصاد شهري :

مربو ط به متن اقتصاد شهري : با توجه به اينكه حشاشيه نشيني از مسائل و مشكلات اتباع شهري است و بعلاوه مانند ساير مشكلات شهري جنبة اقتصادي هم دارد ، از مسائل مورد بررسي در اقتصاد شهري مي باشد .

 

ياد داشت ها :

2- عابدين در كوش ، سعيد ، در آمدي به اقتصاد شهري ، صص 2 و 3 .

3- مشهدي زاده دهاقاني ، ناصر ، تحليلي از ويژگيهاي مثل در ايران . صص120و121 .

 

فهرت منابع و مآخذ :

12 عابدين در كوش ، سعيد ، در آمدي به اقتصادي شهري ، مركز نشر دانشگاهي ،چاپ چهارم .1380.

 

نيم نگاهي به معنا و مفهوم اسكان غير رسمي ( حاشيه نشيني )

امكان غير رسمي از جمله پديده هاي ناشي از شهر نشيني شتابان معاصر از جلوه هاي بارز فقر شهري است كه در شكلي برنامه ريزي نشده و خود روي يدر درون يا اطراف شهر ها ظاهر شده است . سكونتگاه هاي غير رسمي با تجمعي از اقشار كم در آمد و غالباً با مشاغل غير رسمي و نازل و شيوه اي از شهر نشنيني ناپايدار  همراه هستند و زمينه مناسبي براي بروز آسيب هاي اجتماعي به شمار مي روند .

اسكان غير رسمي در ت مدن تخصصي علوم مربوط به اجتماع در شهر ، با عنوان  هاي ديگري چون حاشيه نشيني ، اسكان خود روي ، اسكان نابهجار يا نابسامان ، امكان عدواني ، آلونك  و زاغه و اصطلاحاتي از اين قبيل نيز خوانده شده است . از اين جهت  در اين تحقيق اين مسأله را با نامهاي مختلف به كار مي بريم . 2

از ديدگاه شهر سازي حاشيه نشيني نوعي اسكان غير رسمي و شيوه اي از سكونت موقت تلقي مي شود كه درخارج از محدوده هاي شهري در زمين هايي كه براي توسته شهري پيش بيني نشده اند ، شكل مي گيرد و بسا ساخت و ساز غير قانوني و تغيير كاربري زمين هاي كشاورزي همراه است .

البته بايد گفت گرچه بسياري  يا به عبارتي بيشتر حاشيه نشينان در حاشيه  شهرها زندگي مي كنند ، اما بسيارند افرادي كه در داخل محدوده شهري زندگي مي كنند ، ولي جزو حايشه نشينان به حساب مي آيند . برعكس ، كساني هم هستند كه در حاشيه شهرها زندگي مي كنند ، ليكن حاشيه نشين نيستند.3

حاشيه نشينان گروههاي اجتماعي هستند كه در شهرها پديد مي آيند . حاشيه نشينان شهري معمولاً بر سر دوراهي مرحله گذار اجتماعي هستند . به اين صورت كه اولاً ، كساني كه به طور موقت وارد شهر مي شوند به مسكن موقت احتياج دارند . اين افراد شهري كه از نظر اقتصادي و اجتماعي از شهرها رانده شده اند به علت كمي دستمزد و ديگر اجتماعي جاشيه نشين مي شوند .

ضمناً قابل تاكيد است كه به دلايل وجود حرمت در خيلي از موارد تصرفات عداوني نبوده و حاشيه نشينان با ميزاني از توان ماني به پيرامون شهر آمده و براي زمين وساختمان مسكن خود پرداختهاي قابل توجهي  ( نسبت به روستاي مبدأ) مي نمايند ولزوماً از نظر اقتصادي و اجتماعي حاشيه نشيني شهر اصلي نبوده و بعضاً از داخل شهر به اين مكانها رانده شده اند ، هر چند عمده آنها روستا زاده هستند .4

بازار رسمي ( مديريت شهري ، طرحهاي توسعه شهري ، اراضي شهري ) براي پذيرش اقشار كم در آمد شهري و روستايي و تأمين مسكن ايشان سازماندهي نشده است ؛ ولي بازار يغير رسمي ( زمين غير رسمي ، مصالح غير رسمي ، نيروي كار غير رسمي ) جنگلي به طور متناوب و بسيار ماهرانه براي پذيرش اين اقشار سازماندهي شده اند . به عبارتي بازار غير رسمي با حداكثر سود برنده و مديريت شهري با حداكثر هزينه بازندة اين جريان هستند .

در فاصله سالهاي 80-1370 تحولات مختلفي در سكونتگاههاي غير رسمي يا اجتماعات آلونكي رخ داده است .از جمله اين تحولات ، افزايش خانوارهايي است كه از سكونتگاه هاي رسمي درون شهرهاي بزرگ به خصوص تهران به سكونتگاه هاي غير سرسمي يا اجتماعات آلونكي نقل مكان مي كنند . مهمترين دليل اين امر مشكلات اقتصادي خانوارهاي شهري از يك سو و تعامل برخي ديگر از شهر نشنيان براي به كف آوردن مبالغي به منظور سرمايه گذاري و كسب درآمد براي هزينه كردن ماهيانه است ؛ و يا گروهي نيز براي حذف هزينه مسكن رسمي ( اجاره بها ) ترجيح مي دهند مسكن در اجتماعات آلونكي خريداري كنند .

از ديگر موارد فقير تر شدن اكثريت ساكنان اجتماعات رسمي در ده سال اخير مي باشد . خانوارها درده سال گذشته اقلامي را از زندگي خود خارج كرده اند  تا به  فروش برسانند ، به همين دليل برخي اقلام كنار گذاشته شده ،  دو ماده به زندگي بازگشته اند . چراغهاي خوراكپزي و ايجاد گرما به نام و آلود از آن جمله اند . البته تحولات ديگر بسيارند ، كه در اينجا فرصت پرداختن به همه آنها نمي باشد .6

در يك جمعبندي در باب تعريف  و مفهوم اينگونه سكونتگاهها كه در درون يا مجاور شهرها ( محدوده استحفاظي يا منطقه كلان شهري ) شكل مي گيرند ، مي توا ن به مشخصه هاي زير اشاره كرد :

الف ساخت و ساز آنها به صورت خودرو يا بدون رعايت قواعد اصول مصوب شهري با پروانة ساختمان انجام گرفته باشد.

ب در ا كثريت واحد هاي مسكوني آنها اصول فني ساختمان رعايت نشده باشد ، هر چند از مصالح ساختماني متعارف ساخته شده باشند .

ج هر چند واحدهاي مسكوني از برخي خدمات چون آب يا برق يا مدرسه برخوردار باشند اما كل خدمات زير بنايي و اجتماعي نظام يافته و حد معمولي كمبود يا نبود خدمات و پايين تر نباشد .

د از لحاظ كاربري زمين كمبود هاي چشم گير ، باز دارنده و ناكار آمد براي فعاليت‌هاي اقتصادي و اجتماعي ، فضاي سبز ، معابر و غيره وجود داشته باشد .

هـ اكثريت ساكنان آنها را  گروه هاي كم در آمد تشكيل مي دهند .

و- از نظر شكل با باقي شهر سنخيت نداشته و از نظر محتوي نظارت اجتماعي كم و ناهنجاري شهري ديده مي شود.

نارسايي هاي فوق و استفادة غير كار آمد از زمين و آشفتگي كالبدي و نازيبايي  ، كيفيت پايين محيط زيست و عدم وجود امنيت كافي و تجميع مهاجرين از مبدأ مشترك يا قوميت مشابه ، از ويژگيهاي اين گونه سكونتگاه هاست.7

قابل ذكر است ، اگر چه بعضي ، نابهنجاري و آسيب هاي اجتماعي را نيز يكي از خصوصيات اين جوامع مي دانند ، ليكن بايد گفت « آلونك نشيني را به هيچ وجه نبايد به معني دست يازي به جرائم اجتماعي و درگير بودن با آسيب هاي اجتماعي به حساب آورد.»8 غالباً محيط زندگي و شرايط موجود در اين سكونتگاه ها برانگيزاننده نابهنجاري وآسيب هاي اجتماعي مي باشد : لين خود مردم اين مناطق متهم به داشتن ضعف در رفتارهاي اجتماهي نمي باشند .9

 

علل حاشيه نشيني ( اسكان غير رسمي )

1-  مهاجرت روستاييان به شهرها و پيدا نكردن جايي براي سكونت ، كه در نتيجه مجبور به سكونت در اطراف شهرها مي شوند .

2-مردم كم در آمد شهري در جستجوي و احدهاي مسكوني ارزان قيمت به منطقة حاشيه نشين پناه مي برند .10

البته بايد گفت ته بازگي علت دوم نيز پررنگ شده است ، درحالي كه در گذشته بيشتر حاشينه نسيني را علت اول تشكيل مي داد.11

در تبيين پديده اسكان رسمي بايد به علل گوناگوني اشاره كرد كه ذيلاً ذكر مي نماييم :

نخستين علت در سطح كلان را بايد ساختاري دانست كه سازكار تبعض آميز و فقر زا بر پاية توزيع غير عادلانه منابع قدرت ، ثروت و در آمد در جريان است . تجلي فضايي اين سازو كار در سطح كشور ، عدم تعادلهاي منطقه اي و در سطح شهر منطقه اي و محلي ، رجهان فاضهاي برگزيده اي  همچون شهرهاي بزرگ و محلات ثروتمندان در برابر ديگر نواحي و مراكيز زيست و فعاليت است كه به حركت « منطقي » جمعيت هاي مهاجر به سوي كانونهاي برگزيده مي انجامد . از آنجا كه اين جمعيت ، عمدتاً همچون پناه جويان اقتصادي ، بدون توجه به قابيلت هاي طبيعي و ظرفيت هاي « انسان ساخت» مقصد شان در پي دسترسي به فرصتهاي اشتغال و در آمد سرازير مي شوند، تقاضاي ناگهاني و پر شتابي براي حركت و جابجايي گروههااي كم در آمد امكان خود در نواحي محدودي به وجو مي آورند : اين تقاضا باعث افزايش قيمت ها ، كاهش ذخيره مسكن ، نارسايي خدمات شهري و اشباع شبكه هاي زير بنايي مي شود . در چنين شرايطي ، مهاجرين كم در آمد ، توان استفاده از بازار رسمي زمين و مسكن را نداشته و با اصرار بر لزوم استقرار خود در همان ناحيه ، فضايي ناخوشايند و نامطمئن ، ليكن ارزان تر را در بازار غير رسمي زمين و مسكن تهيه مي كنند . اينجاس كه مي توان از علل متعدد ديگري كه در سطح خرد زمينه ساز اين شكل سكونتگاه ها  هستند ، به اختصار تحت عناوين زير نام برد .

1-ضعف برنامه هاي بخشي مشخص و مؤثر براي پاسخگويي به نياز سرپناه كم در آمدها در توزيع جغرافيايي مناسب .

2-عدم پيش بيني فضاي مسكوني كافي و مناسب اقشار كم در آمد در طرحهاي كالبدي شهري و اعمال استاندار هاي خارج از استطاعت ايشان .

3-دسترسي ناچيز به نظامهاي رسمي اعتباري و وام مسكن براي كم در آمد ها ، به ويژه شاغلين در بخش غير رسمي .

4-وجود باند هاي قدرت نامشروع و سود گران زمين باز به موازات اهمال و ناتواني در نظارت و كنترل ساخت و سازه ها ، به ويژه در فضاي بينا بيني شهرها.

5- فقدان نهاد سازي براي تجهيز و تجميع منابع اقشار كم در امد و عدم حمايت هدايت دولت درمورد خانه سازي خوديار.12

 

راه حل ها و پينشهادات

مديرتي تأمين مسكن يكي از مهمترين جنبه ها در فرايند تأمين مسكن از زماني است كه مسكن به مقوله اي اجتماعي بدل شده و ديگر افراد به طور معمول سازنده مسكن خود
( در شهرها ) نيستند ، مسووليت مديريت مسكن به ويژه  براي گروه هاي كم در آمد كه خود غالباً نمي توانند زمينه هاي آن را فراهم كننده مهمتر از ساختن مسكن براي ايشان شده است . چنين امري لزوماً به معناي توليد مسكن نيست ، بلكه از بيسياري موارد به فراهم آوردن زمينه هاي لازم براي فعاليت در بخش مسكن ( مثل تأمين اجزاي توليد ) و برنامه ريزي در جهت دسترس خانوارها به مسكن مناسبشان ، وضع قوانين و مقررات مربوط و . . .  محدود مي شود.

در همه كشورهاي صنعت و توسعه يافته نقش دولت از نظر كنترل بازار  واضح ساز و كارهايي جهت تسهيل توليد در بخش خصوصي و دسترسي به مسكن به ويژه در شرايط كمبود مسكن ، تعيين كننده بود . نكته در خورد توجه اين است كه در اكثر كشورها ، ساخت مسكن به طور غالب به عهده بخش خصوصي بود تنها در روند تأمين آن ، نهادهاي مختلف دولتي يا غير انتفاعي دخال مي كردند . با وجود اين نقش دولت به ويژه از نظر تأمين اجزاي توليد و نيز فراهم آوردن امكان دسترسي خانوارهاي كم در آمد به مسكن مناسبشان و سهم اركان غير انتفاعي و بعضاً دولت ، از نظر تأمين مسكن گروه‌هاي كم در آمد و آسيب پذير حايز اهميت است.13

روش هاي مقابله با اين سكونتگاه ها در كشورهاي مختلف گوناگون است  كه بعضي از آنها اشاره مي گردد :

1-تغيير موقعيت ساكنان زاغه ها و مناطق فقير نشين مركز شهر : در اين روش به از بين بردن زاغه ها و مناطق فقه نشين مركز شهر و انتقال آنها به مناطق خارج از شهر و دور از مركز شهر تأكيد مي گردد .

2-  پاك كردن منطقه از زاغه ها و باز سازي و توسعه مجدد آن : در اين روش ساكنان اين محله ها به طور موقت به نقاط ديگر انتقال داده مي شوند ؛ سپس منطقه از سكونتگاه‌هاي زاغه اي پاك مي گردد و پس از ساختن سكونتگاه هاي جديد ، ساكنان مجدداً در اين مناطق امكان داده مي شوند .

3-توانمند سازي اين محله ها : اين روش موفق ترين روش مي باشد.14امروزه بيشتر مسوولان محلي متوجه شده اند كه اجتماعات آلونكي محصول رخدادهاي كلان تري است و لذا اينها صرفاً معلولي بيش به حساب نمي آيند . لذا تب و تاب تخريب اجتماعات آلونكي تا حدود زيادي فروكش كرده است .15قبل از هر چيز لازم است  ما اين سكونتگاه ها وكلاً بازار غير رسمي مسكن را به نوعي به رسميت بشناسيم و كم در آمدهاي شهري را شهروند تلقي كنيم ؛ و پس از آن بايد سه اقدام را به طوري موازي انجام دهيم : توانمند سازي ظرفيت سازي ، نهاد سازي ، دولت و نهادهاي مسوول دولتي بايد ساكنان اين سكونتگاه ها ياري دهند تا آنها با تجميع منابع خرد خود بتوانند در امر بهسازي محيط مسكوني شان شركت كنند . اين نوعي از برنامه ريزي از پايين به بالاست ؛ يعين تأمين مالي و اشتغال با مديريت و برنامه ريزي خود مردم كه حاصل آن دلبستگي و دلسوزي بيشتر مردم است . با اين شيوه ( توانمند سازي ) حتي اولويت بهسازي ( مسكن ، فاضلاب ، خدمات زير ساختي . . .  ) را خود مردم با توجه به توانها و ترجيحاتشان مشخص مي سازند وطي اين روند نوعي برنامه ريزي مشاركتي را تجربه مي كنند .

4-  در مقوله ظرفيت سازي نيز صندوق هاي تأمين مالي خود از طريق امكان دام دهي را به عنوان نوعي تأمين اعتبار كسب و كار خرد فراهم مي كنند ، كه اين امر منجر به افزايش توان مالي براي بهسازي مي شود ؛ و از طرف ديگر منابع خود را به گروه‌هاي پاييني منتقل مي كنند  و كار با مداخله و نظارت خود آنها صورت مي يرد .

در زمينه  عرضه مسكن نيز با اين نگاه بايستي ضوابط را انعطاف پذير تر كرد ؛ مثلاً در دوره گذار مي ت وان اندازة مجاز قطعه را كوچك تر كرد و ارزان سازي قيمت مسكن را با شيوه هايي چون Core Housing ( مسكني با حداقل كالبد و هسته اوليه  قابل توسعه ) در دستور كار قرار دارد و000 و اما نهاد سازي به مفهوم شكل دادن به انجمن هاي محلي خود يار ( نهاد هاي مشاركت محلي ) C/.B.O در كنار سازمانهاي غير دولتي (N.G.O.S ) ، به عنوان واسط بين بخش علومي و خصوصي ، گام ديگري در اين زمينه است كه بايد با تفويض اختيار و افزايش توانمندي مديريت محلي توأم شود .

استفاده از GIS ( سيستم اطلاعات جغرافيايي ) در مديريت شهري ، به منظور ساخت و تلفيق بانكهاي اطلاعاتي به صورت هنرمان براي توانمند سازي مقامات توسعه محلي نيز ضروري است و در نهايت اموزش مقامات محلي توسعه شهري و انتقال تجربه ساير كشورهاي و نيز تفويض اختيارات به سطح محلي.16

به هر تقدي راه حل عبارت است از توانمند سازي ؛ و شرط توانمند سازي پذيرش شهروندي وحقوق شهروندي اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي ، جنيتي ، قوي جهاني است.17

 

نتيجه گيري و برآيند

از دهه 50 تا به امروز اين پديده با سرعت و شدت گسترش يافته است . حتي پاسخ هاي نسبي به مسأله ممكن اين كانون ها نيز موجب تعديل آن نشده است . برخي از تحليل ها و سياست هاي اخير نيز عمدتاً بر حل مشكل مسكن آنها متمركز شده اند ، در حالي كه به نظر مي رسد ريشه هاي مسأله به نظام اقتصادي اجتماعي و نارسايي هاي ان بر مي گردد و راه حل اين مسأله بايستي به اشتغال و در آمد ، بهداشت و درمان ، اموزش و مهارت فني و كل فرايند زندگي تعميم يابد : بنابراين ، بديهي است تاهنگامي كه سياسيتي كلان منسجم و فراگير شكل نگيرد تا هماهنگ با رشد و توسعه اقتصادي نگرش هاي خرد مقياس ما را درجهت حل مشكل و جلوگيري از تباهي بيشتر حمايت كند و ساير بخش ها (آموزش و پرورش ، بهداشت ، اشتغال  و مانند اينها ) نيز از اين رويكرد ها پشتيباني نكنند ، نمي توان به حل ريشه اي مسأل اميدوار بود . حال اگر به نسل دوم و نسل هاي بعدي اين سكونتگاه ها كه خواستها و مطالبات شهري و شهروندي دارند نيز توجه كنيم ، موضوع جدي ترهم خواهد شد.18


يادداشت ها

1-مشهدي زاده دهاقاني ، ناصر ، تحليلي از ويژگيهاي برنامه ريزي شهري در ايران ، صص 119-121.

2- علي آبادي ، جواد . اسكن غير رسمي و شهرداريها ، شهرداريها ، سال چهارم ، شماره 45 ، بهمن 1381، ص 5.

3-برآبادي ، محمود ، حاشيه نشيني پديده اي به قدمت شهر نشيني ، شهرداريها ، سال چهارم ، شماره 45 ، بهمن 1381 ، ص 48 .

4-عسگري طباطبائي ، اسدا. . . . بررسي اجمالي  از پديده  بافتهاي پيراموني و يا حاشيه نشنيي در ايران ، هفت شهر ، سال سوم ، شماره هشتم ، تابستان 81، صص 102-103.

5-  خضرايي ، فرزين ، توانمند سازي در اسكان غير رسمي ، هفت شهر ، سال سوم ، شماره هشتم ، تابستان 81، ص 59.

6-  آقاي دكتر شيخي ، اجتماعات آلونكي پديده اي فراتر از حاشيه و حاشيه نشيني ، شهرداري ها سال سوم ، شمارة 26 دي 1380 ، صص 34 و 35 .

7-سازمان بهران و بهسازي شهري ، جمعبندي كميتة تخصصي استان غير رسمي ، هفت شهر ، سال سوم ، شمارة هشتم ، تابستان 81، صص 112و113.

8-  اقاي دكتر پيران ، آلونك نشني در تهران ، نشريه سياسي ، اقتصادي ، شماره هفتم ، ص 33.

9-  صفوي ، علي ، توانمند سازي و ساماندهي امكان غير رسمي :تجربة زاهدان ، شهرداريها ، شماره 46 ، سال چهارم ، اسفند 1381 ، ص 64.

10-شكوئي ، حسين ، حاشيه نشينان شهري ، خانه هاي ارزان قيمت و سياست مسكن ، انتشارات مؤسسه تحقيقات اجتماعي و علوم انساني ، تبريز ، 2535،ص 9.

11-صرافي ، مظفر ، اسكان غير رسمي و شهرداريها ، سال چهارم ، شماره 45 ، بهمن 1381 ، ص 7 .

12-      صرافي ، مظفر ، به سوي نظريه اي براي ساماندهي اسكان غير رسمي از حاشيه نشيني تامتن شهر نشيني ، هفت شهر ، سال سوم ، شعار هشتم ، تابستان 81 ، صص 6 و 7.

13-           اهري ، زهرا و ا ميني جديد ، شهلا ، تجارب كشورهاي مختلف در تأمين مسكن ، صص 762-766.

14-      قاسمي خوزاني ، محمد هاديزاده ، بزار ، مريم . اسكان غير رسمي و بهسازي محله هاي فقير نشين شهري ، شهرداريها ، سال چهارم ، شماره 45 ، بهمن 1381 . صص 23 و 24 .

15-      آقاي دكتر شيخ ، اجماعات آلونكي ، پديده اي فراتر از حاشيه و حاشينه نشيني ، شهرداريها ، سال سوم ، شماره 32 ، دي 1380 ، ص 36.

16-      آقاي دكتر شيخي ، توانمند سازي امكان غير رسمي ، شهرداريها ، سال سوم شماره 13 ، آذر 1380 ، صص 35 و 36.

17-      آقاي دكتر شيخي ، اجتماعات آلونكي پديده اي فراتر از حاشيه و حاشيه نشيني ، شهرداريها ، سال 3 ، شماره 32 ، دي 1380 ، ص 38.

18-           آقاي دكتر شيخي ، توانمند سازي اسكان غير رسمي ، شهرداريها ، سال 3 ، شماره 31 ، آذر 1380 ، ص 36.

 


فهرست منابع و مآخذ :

1-  اهري ، زهرا و اميني جديد ، شهلا ، تجارب كشورهاي مختلف در تامين مسكن ، وزارت مسكن و شهر سازي ( سازمان ملي زمين و مسكن ) .1375. چاپ اول.

2-   برآبادي ، محمود ، حاشيه نشيني پديده اي به قدمت شهر نشيني ، شهرداريها ، سال 4 ، شماره 45 ، بهمن 1381.

3-  آقاي دكتر پيران ، آلونك نشينين در تهران ، نشريه سياسي اقتصادي ، شماره 7 .

4-   خضرايي ، فرزين ، توانمند سازي در اسكان غير رسمي ، هفت شهر ، سال 3 ، شماره 8 ، تابستان 81.

5-  سازمان عمران وبهسازي شهري ، جمعبندي كميته تخصصي اسكان غير رسمي ، هفت شهر ، سال 3 ، شماره 8 ، تابستان 81.

6-  شكويي ، حسين ، حاشيه ناشينان شهري ، خانه هاي ارزان قيمت و سياست مسكن ، اشارات مؤسسه تحقيقات اجتماعي و علوم انساني ، تبريز ، 1355.

7-آقاي دكتر شيخي ، اجتماعات الونكي ، پديده اي فراتر از حاشيه ها و حاشيه نشيني ، شهرداريها ، سال 3 ، شماره 32 ، دي 1380.

8-  آقاي دكتر شيخي توانمند سازي اسكان غير رسمي ، شهرداريها ، سال 3 ، شماره 31 ، آذر ، 1380.

9-   صرافي ، مظفر ، اسكان غير رسمي و شهرداريها ، شهرداريها ، سال چهارم ، شماره 45 ، بهمن 1381.

10-صرافي ، مظفر ، به سوي نظريه اي براي ساماندهي غير رسمي از حاشيه نشيني تامين شهر نشني ، هفت شهر ، سال 3 ، شماره 8 ، تابستان 1381.

11-عسگري طباطبائي ، اسلام ، برسي اجمالي از پديده بافتهاي پيراموني و يا حاشيه نشيني در ايدان، هفت شهر  ، سال 3 ، شماره 8 ، تابستان 81.

12-            علي آبادي ، جواد اسكان غير رسمي و شهرداريها ، شهرداريها ، سال 4 ، شماره 45 ، بهمن 1381.

13-      قاسمي خوزاني ، محمد وهانيزاده بزار ، مريم ، اسكان غير رسمي و بهسازي محله هاي فقير نشنين شهري ، شهرداريها ، سال 4، شماره 45، بهمن 1381.

14-           مشهدي زاده دهاقاني ، ناصر تحليلي ،از ويژگيهاي برنامه ريزي شهري ، علم و صنعت ، 1378 ، چاپس سوم .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 01 اردیبهشت 1399 ساعت: 7:31 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق راجع به عدالت اجتماعی

بازديد: 107
تحقیق راجع به عدالت اجتماعی

به نام خداوند بخشنده مهربان

عدالت اجتماعی

مقدمه

مسئله عدالت با وجود اينكه يك مسئله اجتماعي، سياسي و اقتصادي است، ولي از نظر مكتب شيعه آنقدر مهم است كه در كنار پنج اصل اعتقادي يعني توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت قرار گرفته است. به همين دليل عدالت بايد يك مسئله فراگيري باشد و نمي‌توان عدالت را فقط اختصاص به يك بعد از زندگي اجتماعي مردم تلقي كرد. اينكه در كنار اصول اعتقادي مسلمانها قرار گرفته، مانند همه اصول اعتقادي بايد فراگير باشد.

عدالت آنقدر مهم و فراگير است كه در اعتقاد شيعه، عدالت از خداوند شروع مي‌شود، در نظر شيعه رأس حكومت بايد عادل باشد، امام بايد عادل باشد، مرجع‌تقليد و قاضي بايد عادل باشند. هيچ كسي نيست كه در حكومت قرار بگيرد و از عدالت برخوردار نباشد، اگر عادل نباشد مشروعيتش را از دست مي‌دهد. پس در حقيقت اركان جامعه به عدالت بستگي دارد. عدالت فراگير شامل در دو بعد بسيار مهم است. اول عدالت سياسي و دوم عدالت اقتصادي. در ادبيات ما وقتي صحبت از عدالت اجتماعي مي‌شود، عموماً سراغ مقابله با فقر يا سراغ عدالت اقتصادي مي‌روند، در حالي كه عدالت سياسي مقدم بر عدالت اقتصادي است. اگر عدالت سياسي نباشد، عدالت اقتصادي بوجود نمي‌آيد و اگر ايجاد شود خود به خود از بين خواهد رفت. اولين انحرافي كه در صدر اسلام شروع شده است، انحراف از عدالت اقتصادي نبوده، بلكه انحراف عدالت سياسي بوده است. خليفه دوم فردي بسيار زاهد بود. زهد او به حدي بوده كه در كتب تشيع هم ذكر شده است. او مشكل عدالت اقتصادي نداشت، مشكل او عدالت سياسي بوده است. پس اولين انحراف كه شروع مي‌شود، عدالت سياسي است و دومين انحراف كه در دوران عثمان اتفاق افتاد، عدالت اقتصادي مي‌باشد. يعني عدالت اقتصادي با يك فاصله زماني از عدالت سياسي به انحراف كشيده مي‌شود.

فهم عدالت سياسي ساده و شفاف است. عدالت سياسي يعني اينكه هر كسي در جاي خودش باشد. آنهايي كه كوچكند بزرگ نشوند و آنهايي كه بزرگند كوچك نشوند. اينكه اميرالمومنين فرمود من همه را غربال مي‌كنم! آنهايي كه پايين رفته‌اند، بالا بيايند و آنهايي كه بالا هستند پايين بروند؛ يعني من از عدالت سياسي شروع مي‌كنم و ايشان از عدالت سياسي شروع كردند و بعد به زدودن فقر اقتصادي پرداختند. حضرت اميرالمومنين در سال چهارم حكومت خويش، خطاب به جمع فرمودند؛ آيا فقيري در حكومت من مي‌بينيد؟ همه اعلام مي‌كنند كه ما فقيري سراغ نداريم.

اگر كسي توانايي و شايستگي كسب جايگاه مديريتي را نداشته باشد و بخواهد عدالت اقتصادي را برقرار كند، شدني نيست. دليلش اين است كـه در اينجا عدالت سياسي مراعات نشده است. البته اگـر عـدالت سياسي باشد ولي تلاشي براي استقرار عدالت اقتصادي نشود، اين هم به معناي تحقق عدالت نيست.

يكي از ويژگيهاي عدالت فراگير اين است كه عدالت سياسي و اقتصادي توأمان در يك جامعه مستقر باشد. هم عدالت سياسي و هم عدالت اقتصادي بايد با هم توأم باشند.
تقدم عدالت سياسي به معني كم اهميت بودن عدالت اقتصادي نيست، عدالت اقتصادي در ادبيات ما بد تفسير شده است. در كشور ما عدالت اقتصادي را عمدتاً در توزيع مي‌دانند. يعني مقابله كردن با فقر. اگر عدالت اقتصادي صرفاً مقابله با فقر باشد يك گداخانه بزرگي درست مي‌شود كه اين خلاف اسلام است و با روح اسلام سازگاري ندارد.

حضرت امام مي‌فرمايد؛ شايد يكي از دلايل توجه به قرض‌الحسنه اين است كه اسلام با گداپروري مخالف است. اگر قرضي مي‌گيريد بايد آن را برگردانيد. يعني بايد كار كرد، توليد كرد تا بتوان قرض را پرداخت. پس عدالت اقتصادي تنها يك جنبه توزيعي ندارد، بلكه در توليد هم است يعني دادن فرصتهاي برابر به همه. امروز  كساني در شهرهاي كوچك و روستاها هستند و علي‌رغم استعداد فوق العاده‌اي كه  دارند و مي‌توانند توليد كنند؛ فرصتي براي ظهور و بروز در توليد و سرمايه‌گذاري پيدا نمي‌‌كنند و لذا يك محروميت تاريخي را در روستاها شاهد هستيم. اين وضع حتي در شهرها هم قابل مشاهده است. ميزان برخورداري يك شهروند تهراني از خدمات شهري 200 هزار تومان، يك اصفهاني 50 هزار تومان و كسي كه در اراك زندگي مي‌كند 20 هزار تومان است. حالا شما مي‌توانيد شهرها و روستاهاي خودتان را محاسبه كنيد و اين مقايسه را به دست بياوريد. ميزان برخورداري شهرها از خدمات باعث مهاجرت از روستا به شهرها مي‌شود. يعني آنجاهايي كه رفاه بيشتر است، ولو شغل هم نباشد. افراد در تهران احساس رفاه بيشتري مي‌كنند. پس عدالت اقتصادي، هم در عدالت توليدي است و هم در عدالت توزيعي. عدالت توليدي يعني دادن فرصت‌هاي برابر به كساني كه استعداد توليد دارند. چه آن كسي كه در شهر است و چه آن كسي كه در روستا زندگي مي‌كند. و عدالت توزيعي يعني بايد از صاحبان درآمدها و ثروتمندان بگيرند و به كساني كه قدرت كار، درآمد و توليد ندارند بدهند و فقر را از آنها دور كنند.
بنابراين ما با يك عدالت فراگير در اسلام روبرو هستيم. اولاً عدالت سياسي مقدم بر عدالت اقتصادي است. ثانياً عدالت اقتصادي تنها مقابله با فقر نيست.

اگر عدالت سياسي نباشد شايستگان از حكومت حذف و آدمهاي ضعيف و ناكارآمد اداره كشور را بدست مي‌گيرند. وقتي كه افراد ناكارآمد اداره يك كشور را بدست گرفتند، قادر نخواهند بود كه عدالت را اجرا كنند.

عدالت در اسلام هم مقابله با فقر است و هم مترادف با كارآمدي است. اما در غرب وقتي مي‌گويند عدالت اجتماعي، بيشتر تأمين اجتماعي و فقرزدايي مورد توجه است و بيشتر اين جنبه‌ از عدالت را دنبال مي‌كنند. اما در اسلام كارآمدي جزئي از عدالت است. مخصوصاً عدالت سياسي يعني حكومت شايستگان. اگر حكومت شايستگان نباشد و افراد ناكارآمد بخواهند عدالت اقتصادي را تحقق ببخشند، اين باعث مي‌شود كه همان عدالت اقتصادي هم تحقق پيدا نكند. ثانياً اگر ما از عدالت اقتصادي عدالت توليدي را حذف كرديم، پس چه كسي ثروت را توليد بكند؟ بايد ثروتي توليد بشود تا فقر از بين برود.

لذا ما در بين عدالتخواهان با سه گروه مواجه هستيم. يك گروه صرفاً به عدالت توزيعي اعتقاد دارند، گروه ديگر به عدالت توليدي معتقدند و مي‌گويند شما فرصت‌هاي برابر در اختيار همه قرار بدهيد، فقر خودش از بين مي‌رود، لازم نيست گروهي راه بيفتند و با فقر مقابله كنند. به نظر من گروه سومي هستند كه عدالت فراگير را معتقدند. هم به عدالت سياسي اعتقاد دارند و هم به عدالت اقتصادي و عدالت اقتصادي را هم عدالت در توليد و هم عدالت در توزيع مي‌دانند. ما به چنين تفكري نياز داريم. اگر چنين رويكردي به عدالت پيدا نشود، توسعه در ايران اتفاق نمي‌افتد. ضروري است كه ما هم رويكرد به توسعه و هم رويكرد به عدالت را بازنگري كنيم. عدالت توزيعي ما را به سمت يك جريان سوسياليستي مي‌كشاند. اعتقاد صرف به عدالت توزيعي و بي‌اعتقاد به عدالت توليدي يك گرايش شبه سوسياليستي است. آنهايي كه صرفاً به عدالت توليدي تأكيد مي‌كنند، يك گرايش سرمايه‌دارانه را دنبال مي‌كنند. تنها كساني مي‌توانند بگويند ديدگاه ما اسلامي است كه عملاً و قولاً به يك عدالت فراگير معتقد باشند. عدالت فراگير نه سوسياليستي است و نه كاپيتاليستي، بلكه عدالت فراگير همان عدالت اسلامي است. اگر چنين عدالتي آرمان مردم، جوانان و دانشجويان ما بشود، مي‌تواند يك ملت را به سعادت برساند. چون لازمه اين كار مقابله با تبعيض، ظلم و ناكارآمدي است. مقابله با اشغال پست‌هايي است كه توسط افراد ناشايست اشغال شده است، مقابله با فقر و بيكاري است. اينها ابعاد يك مبارزه عدالت‌خواهانه را شكل خواهد داد. اميدواريم همانطوري كه انقلاب اسلامي از ابتدا يكي از شعارهاي مهمش عدالت بوده، بتوانيم در ايران اسلامي عدالت اسلامي را به عنوان يك الگوي عملي تحقق ببخشيم و جلوه‌اي از حكومت علوي را در كشورمان پياده كنيم

در حالي كه بسياري از انسان‌ها ناتوان از تامين مخارج خود و خانواده شان توسط كارخود هستند، يعني آنچه گاهي در اثر حوادث اجتناب ناپذير است، آنها را نبايد به اميدصدقات افراد عادي رها كرد، بلكه زندگي آنها بايد توسط قوانين دولت مردمي تامينگردد... اما آن كساني از ميانشان كه داراي بدن‌هاي قوي هستند... بايد به كارواداشته شوند، و از اين بهانه كه كاري پيدا نمي‌كنند معاف گردند، بايد چنان قوانينيوجود داشته باشد و اين مشاغل را مورد تشويق قرار دهد... دريانوردي، زراعت، ماهيگيريو تمامي شيوه‌هاي تجارت كه نيازمند نيروي كار هستند ». مديران سياسي جهت ايجادشرايطي از « عدالت اجتماعي » به توسط « مهندسي اجتماعي » بود. اين شرايط به توسط « ارضاء خواسته‌هاي افراد تا آنجا كه آنها بر خواسته‌هاي ديگران غلبه نكنند » مشخصمي‌شد. پاوند از ناسازگاري « عدالت اجتماعي » با عدالت به معناي واقعي كلمه به خوبيآگاه بود. او اشاره مي‌كند كه عدالت اجتماعي « مغاير با روح حقوق عرفي (common law) است ». لازمه‌ي آن بازگشت به آن رژيمي است كه در جايگاهي قرار داشته باشد كه در آن « حقوق به فردي كه سن كافي دارد و از ظرفيت طبيعي برخوردار به خاطر پيشه‌اي كه درجامعه دارد يا شغلي كه در گيرآن است تعلق دارد و وظايف به او پيوسته است... هنگاميمعيار برابري در آزادي عمل است، تمامي طبقات... از انديشه‌ي عدالت بي زاراند. هنگامي كه معيار برابري در ارضاء خواسته‌ها است، چنين طبقه بندي و بازگشت نسبي بهايده‌ي رژيمي در جايگاه قانوني ويژه چاره ناپذير است ». پاوند شايد فوران فعلي در « حقوق ويژه » را براي همه گونه از اقشار، طبقه‌ها و دسته‌ها پيش بيني نمي‌كرد، اماآنقدر‌ها هم از چنين چيزي متعحب نمي‌شد. همانگونه كه او نيز به خوبي مي‌دانست،عدالت اجتماعي و « حقوقي » كه متضمن آن است فرق چنداني با طبقه بندي، گروه بندي ودسته بندي كردن ندارند. هرچند كه ديدگاه پاوند را بايد صرفاً بازگشتي نسبي به ذهنيگرايي‌ هابز دانست. براي او حقوق عرفي در ميان قلمروي عدالت باقي مانده بود. با اينوجود، اين قلمرو به آنچه پس از تلاش براي يك « اقتصاد براي ارضاء خواسته‌هاي همه كهقابل قبول به لحاظ اجتماعي باشد » باقي مي‌ماند كاهش يافته بود. آنجا كه آنها بهلحاظ قانوني به جا آورده مي‌شوند، خواسته‌ها، آرزوها و منافع جاي حقوق طبيعي رااشغال مي‌كنند ـ كه معناي آن اين است كه آنها ابتدا بايد به « حقوقي » تبديل شوندكه جايگاه بالاتري نسبت به حقوق طبيعي داشته باشد. رئاليست‌هاي حقوقي كه جداييقانون از قانون گذاري سياسي را توسط پاوند نمي‌پذيرفتند، نوكيش‌هاي بسيار تندروتريبودند. در ديدگاه آنها قضات مي‌بايست مهندسين اجتماعي باشند كه تمامي قدرتي كه دراختيار دارند را به كار گيرند تا عدالت اجتماعي به اجرا درآورده شود. قضات نبايد از « ايدئولوژي مالكيت » يا « عدالت سنتي » ترسي به خود راه دهند. و آنها نبايد ازمداخله كردن به عنوان قانون گذاران در امور شركت‌ها، مشاغل، نهادها، انجمن‌ها وخانواده‌ها سرباز زنند. حقوق دان آمريكايي بروكس آدامز (Brooks Adams) در مباحثهخود در باره‌ي واگذاري انحصاري (راه آهن و ساير خدمات رفاهي) اصولي را اعلام كرد كهرئاليست‌هاي حقوقي مي‌توانستند آن را نسبت به به تشكيلات ماليكت خصوصي و به تماميحقوق مالكيت و تعهد نامه‌هاي وابسته به كار برند: « هنگامي كه قانون به فردي ياطبقه‌اي از انسان‌ها حق انحصاري را نسبت به انتخاب موارد خاص اعطا مي‌كند كه مورديضروري است، يا حتي مسئله‌اي كه ديگران آرزومند داشتن آن هستند... معناي آن در معرضبندگي قرار دادن كسب كنندگان است ». با اين ادعا كه حقوق مالكيت و دارايي حقوقي « انحصاري » هستند رئاليست‌هاي اقتصادي نتيجه مي‌گيرند ـ البته در سبك و سياقي‌هابزيـ كه حقوق به طور كلي انحصاري است، يعني آن چيزي است كه توسط قدرت سياسي بهانسان‌ها اعطا مي‌شود. از نظر آنها چيزي به عنوان « دارايي طبيعي » وجود ندارد. دارايي و ماليكت هميشه آفريده‌اي از قانون گذاري است. رئاليست‌ها همچنين استدلالآدامز را در اين مورد كه بندگي وضعيتي است از نياز يا آرزوي ارضاء نشده ياخواسته‌اي عقيم مانده مي‌پذيرند. آنها از اين استدلال براي معين كردن مالكيت خصوصيبه عنوان يگانه ـ و البته بزرگترين ـ تهديد براي « عدالت اجتماعي » استفادهمي‌كنند. چرخش جامعه شناختي در علم و فلسفه‌ي حقوق در اواخر قرن نوزدهم آغاز گرديدو در ميانه‌ي دو جنگ جهاني به اوج خود رسيد. اين در واقع بازگشتي به بازتعريفذهني‌گراي‌ هايز از « حقوق طبيعي » بود. شالوده‌هايي كه‌ هابز براي انقلاب انديشهبشري در باره‌ي حقوق و سياست پايه ريزي كرده بود، در نهايت به فوراني از عصري ازخودكامگي همه جاگير و دولت بزرگ منتهي گرديد. حقيقت آن است كه نمي‌توان حقوق بشر UD را بدون مورد توجه قرار دادن اين انقلاب درك نمود. همانگونه كه به كمك آزمايش فكريكه پيشتر به آن اشاره شد ديديم، اين انديشه كه مردم بايد در سعي و كوشش جهت ايمنساختن حق خود در ارضاء خواسته‌هايشان شخصاً ابتكار عمل را در دست گيرند فقطمي‌توانست به نتايجي از نوع‌هابزي و از پيش معلوم منتهي شود: يا جنگ همه بر عليههمه و يا تمركز قدرت سياسي. منطق اين استدلال آشكارا در ساختار UD قابل مشاهده است. در جلوگيري از حقوق انسان براي (راه اندازي) جنگ همه بر عليه همه، بايد آنها را به « جامعه پذير كردن » و به تاملات صرف در باره‌ي وظايف دولت برگرداند. حكومت بايدحقوق بشر را در هماهنگي با تشكيلات و امكانات مالي كشور به اجرا در آورد. لازمه‌يچنين امري سبك و سنگين كردن دائمي منافع و خواسته‌ها و همچنين دستگاه‌هايي عريض وطويل از سياستمداران، بوروكرات‌ها و كارگزاران براي جمع آوري داده‌ها و تفسير آنهااست و به مرحله‌ي عمل در آوردن خط و مشي‌هايي است كه از پيش گزينش شده‌اند. همه‌ياين‌ها ناگزير هستند زيرا آنچه حقوق بشر نسبت به آنها « حقوق به » محسوب مي‌شود نيزبه طور اجتناب ناپذيري نادر‌اند. برخلاف حقوق طبيعي يك فرد كه جايگاه او را بهعنوان توليد كننده يا نگهبان منابع نادر بجا مي‌آورد، حقوق بشر (اين فرد فرضي)ادعاهايي است در باره‌ي هرچه كه مي‌تواند در خدمت ارضاء « منزلت » او باشد يا بهعبارتي در خدمت آزمندي او. در تحليل نهايي آنها همگي به حقي براي كار و خدمات مولدجمعيت انبوهي از ديگراني گمنام و نا معلوم برگردانده مي‌شوند، كساني كه همگي زير يكحكومت واحد زندگي مي‌كنند. حقوق بشر هر يك فرد انساني « حقي » است به ماليات وكنترل ديگران ـ حقي كه براي جدا كردن خصوصيت مهلكش از آن بايد از او گرفته شده وجهت اجرا به يك مرجع مقتدر مركزي سپرده شود. عدالت اجتماعي ـ به آن مفهوم كه حقوقبشر جدي گرفته شود ـ به معناي آمار و مديريت سياسي منابع مالي است و متضمن آن استكه يك « حق » چيزي بيش از اهميتي پرازلفاظي نمي‌تواند باشد مگر آن كه به امتيازيقانوني توسط سياستي موثر تبديل شود. همانگونه كه تي. اچ. مارشال در « حق شهروندي وطبقه‌ي اجتماعي » مي‌نويسد: « مزايايي در شكل خدمات، داراي اين خصوصيات هستند كهحقوق شهروندان نمي‌تواند به طور دقيق تعريف و معين شود. عنصر كيفي بيش از حد بزرگاست. در نتيجه حقوق انفرادي بايد تابع برنامه ريزي كشوري و ملي باشد ». اينسياست‌ها هستند كه حقوق را جعل مي‌كنند. سخنان تي. اچ. مارشال به معناي انتقاد ازمفهوم عدالت اجتماعي و حقوق بشر نيست، بلكه منظور وي روشن كردن اين واقعيت است كهبا چه قاطعيت و صداقتي حاميان آنها قلاب سياسي را همراه با طعمه‌ي ذهني گرايفلسفه‌ي هابز از « حق » بلعيده‌اند. سخن پاياني برخلاف كرومباگ، من حقوق بشر را بهعنوان « دوست داشتني اما كودكانه » نمي‌نگرم. برعكس، من آنها را به عنوان طول وتفصيل پيچيده‌اي از ديدگاهي‌ هابزي و غيرعادي مي‌دانم كه مطابق با آن انسان ديگر « عامل اخلاقي » معين، متناهي و طبيعي نيست، بلكه صرفاً مجموعه‌اي نامعين ازخواسته‌ها و آرزوها است كه در جستجوي ارضاء (آنها) به توسط تمامي وسيله‌هاي ممكناست. از اين رو حق اساسي يا طبيعي انسان ديگر تماميت طبيعي وجود واقعي‌اش و كارهايشنيست، بلكه ارضا خواسته‌هاي او مي‌باشد. بدبختانه، چنانچه انسان‌ها در تلاش ارضاءخواسته‌هاي خود از طريق ابتكار عمل شخصي و با تمامي امكانات موجود باشند، نتيجه‌يقطعي آن جنگ و نابودي جهان است. به همين خاطر ـ يعني آنگونه كه نظريه به طور تلويحيبيان مي‌كند ـ انتخاب انسان‌ها بايد دست كشيدن از كنترل بر زندگاني خود باشد تا بهاين ترتيب شايد مطابق با اولويت‌ها، سياست‌ها و « طرح‌هاي كشوري و ملي »‌ي يك مرجعيگانه، خواسته‌هايشان و آروزهايشان برآورده شود. مطابق با آن نظريه و در چنين راه ورسمي، خواسته‌ها و آرزوهاي انسان‌ها به نحو موثرتري به توسط تمامي امكانات موجودبرآورده مي‌شود. البته چنين تمناهايي كه ارضاء مي‌شوند ديگر همان تمناهاي خود آنهانيستند، بلكه صرفاً تمناهايي كه به كمك آمار به اهداف سياسي مناسب تبديل شده‌اند. البته هيچ كدام از اين‌ها بدون هزينه هم نيست. اگر يك ارتش نظامي، همانگونه كهروبرت هين لين (Robert Hein-lein) مي‌نويسد، تشكيلاتي دائمي براي نابودي زندگي ودارايي است، پس حكومت مدرن با تعداد بيشماري نهاد خصوصي و گروه‌هايي با حقوقانحصاري، تشكيلاتي دائمي براي جدايي انسان‌ها از زندگاني و دارايي شخصي خود است. خود انسان‌ها، به آن اندازه كه ديگر از اعضاي نخبگان اهل سياست گذاري محسوبنمي‌شوند، بايد به عنوان « منابع كشوري و ملي » مورد برخورد قرار گيرند تا حكومتحقوق انساني آنها را به جا آورد. آنها به معناي دقيق كلمه بايد در تلاش براي يكسانسازي ارضاء خواسته‌ها و در هماهنگي با تشكيلات و منابع مالي حكومتي كه مدعياختيارداري آنها است اداره شوند. اين ديدگاهي پيچيده و در شيوه‌ي خودش مسحور كنندهاز انسان‌ها و حقوق آنها است، اما من هيچ نظر موافقي با آن ندارم. من نمي‌توانممعتقد باشم كه آزمندي، و نه طبيعت عقلاني انسان ويژگي متمايز كننده و صفت بارز « منزلت انسان » است. اعتقاد به آن برابر است با پذيرش اين كه حقوق فرد درست بهاندازه‌ي خواسته‌هاي او نامحدود است و از اين رو منابع اصلي نزاع و هرج و مرج است. هيچ كجاي سنت كلاسيك قانون و حقوق طبيعي نشاني از چنين اعتقادي نمي‌توان يافت. حقوقبشر ميراث نظريه‌هاي نمونه در سنت مثلاً توماس آكويناس يا جان لاك نيست. حقوق بشر UD با هر ديدگاهي كه انسان‌ها را ـ و نه فقط آرزوها و خواسته‌هايشان را ـ جدي بگيردبيگانه است. عدالت اجتماعي گونه‌اي از عدالت نيست، بلكه همانقدر با عدالت بيگانهاست كه يكسان سازي ارضاء خواسته‌ها از روابط سامان بخش ميان انساني كه در هماهنگيبا آزادي قرار دارد دور است


قوه قضائيه و عدالت اجتماعی

 امروز يكي از بدترين دشمني‌‏ها وبي‌‏انصافي‌‏هايي كه عليه دولت كريمه (دولت احمدي‌‏نژاد) صورت مي‌‏گيرد، اين است كهدولت جديد با اصلاحات اقتصادي و خصوصي‌‏سازي مخالف است، در حالي كه خود آقاياحمدي‌‏نژاد در جلسه مجلس خبرگان رهبري اولين حرفش اين بود كه خصوصي‌‏سازي در كشوربه نحو شايسته‌‏اي انجام نگرفته است و بايد تقويت شود.

به گزارش"ايلنا"، سيدمحمود هاشمي شاهرودي در دومين روز از همايشسراسري ائمه جمعه سراسر كشور، با بيان اينكه امروز دشمنان به دنبال ناكارآمد جلوهدادن نظام جمهوري اسلامي در اذهان مردم داخل و خارج از كشور است، تصريح كرد: امروزاستفاده از ابزار جنگ، لشكركشي و شوراندن گروه‌‏هاي ضد انقلاب و گروهك‌‏هاي منافقعليه جمهوري اسلامي به بن‌‏بست رسيده است البته دشمن همواره درصدد ضربه زدن به نظاماسلامي ما و به فروپاشي كشاندن آن است.

هاشمي شاهرودي با بيان اينكه به اعتقادبنده دشمنان انقلاب امروز بر روي دو محور تمركز كرده‌‏اند، محور اول را بخش اقتصاديو محور دوم را بخش فرهنگي عنوان كرد و گفت: معتقدم بخش اول كه اولويت‌‏ اول آنها درفروپاشي نظام ماست، مهم‌‏تر از بخش ديگر است. آنها سعي مي‌‏كنند با استفاده ازفشارهاي سياسي و بحث‌‏هايي نظير نقض حقوق بشر در ايران و مسائل هسته‌‏اي و امنيتيكشور، اقتصاد ما را فلج كنند.

وي افزود: دشمن از بعد خارجي سعي مي‌‏كند ما رابا تحريم‌‏هاي اقتصادي و مالي مواجه كند و حتي حساب‌‏هاي مالي ما را در خارج ازكشور مسدود كند و نگذارد از تسهيلات پولي بين‌‏المللي استفاده كنيم، در بعد داخلينيز سعي در ايجاد فسادهاي مختلف به خصوص فسادهاي ساختاري دارد. در اين بين به دنبالايجاد ناامني‌‏هاي اقتصادي، ضايع كردن حقوق سرمايه‌‏گذاران و تشويق آنان برايسرمايه‌‏گذاري در خارج از كشور و ايجاد تشكيلات قوي مالي و پولي با سرويس‌‏دهي بالادر كشورهاي همجوار به منظور جذب مغزها و فعالان اقتصادي ماست.
هاشمي شاهرودي باتأكيد بر اينكه امروز يكي از بدترين‌‏ سياه‌‏‌‏ نمايي‌‏هايي كه عليه كشور و دولتانجام مي‌‏شود، اين است كه دولت كريمه را ناكارآمد و پوپوليستي معرفي كنند، گفت: دشمن امروز در تبليغات خود به دنبال سياه جلوه دادن عملكرد دستگاه‌‏هاي كشور درمسائل اقتصادي است و به شدت تبليغ مي‌‏كند كه دولت جديد مي‌‏خواهد فعاليت‌‏هاياقتصادي را تعطيل كند و اموال پولداران را بگيرد و به فقرا ببخشد به گونه‌‏اي كهامور اقتصادي را تعطيل كند.
رييس قوه قضائيه با اشاره به اينكه رونق اقتصادي يككشور در گرو سرمايه‌‏گذاري و توسعه بخش خصوصي آن كشور است، تصريح كرد: سرمايه‌‏گذاربه شدت حساس است و با كمترين دلهره از فعاليت باز مي‌‏ايستد و سرمايه خود را در جايديگر هزينه مي‌‏كند كه در ايجاد اين فضا تبليغات و ناكارآمد جلوه دادن نظام اقتصاديكشور خيلي موثر است.
هاشمي شاهرودي با انتقاد از بي‌‏ضابطه بودن طرح مسائلمبارزه با مفاسد اقتصادي و اعلام اسامي مفسدين اقتصادي در كشور، گفت: بايد جلوياطلاع‌‏رساني‌‏هاي نسنجيده كه آب به آسياب دشمن مي‌‏ريزد، گرفته شود و اين رفتارهامورد بازنگري قرار گيرد. كيفيت مطرح كردن يك فساد اقتصادي در يك نهاد بسيار موثراست. متأسفانه برخي اطلاع‌‏رساني‌‏ها به گونه‌‏اي صورت مي‌‏گيرد كه گويي همهمسوولان كشور فاسد و متخلفند يا مسوولان نظام با مفاسد اقتصادي برخورد نمي‌‏كنند واز آقازاده‌‏ها نيز حمايت مي‌‏كنند.
وي با اشاره به طرح مسأله عدالت اجتماعي،ضمن انتقاد از چگونگي تبيين اين شعار، گفت: عده‌‏اي طوري اين عدالت اجتماعي راتبيين مي‌‏كنند كه بايد از كساني كه داراي سرمايه‌‏اي هستند پرسيده شود كه از كجااين پول را آورده‌‏اي. يا اينكه بايد پول‌‏هاي ثروتمندان را گرفت و به فقرا بخشيد. اين عدالت اجتماعي نيست كه بخواهيم همه افراد را زير پوشش كميته امداد ببريم. دراسلام انفاق و تأمين اجتماعي جايگاه خاص و رفيعي دارد. اسلام عدالت اجتماعي رااينگونه مي‌‏خواهد كه هر فردي در جامعه خود داراي شغل و درآمد آبرومندانه‌‏اي باشد،نه اينكه مواجب‌‏بگير دولت باشد.

رييس قوه قضاييه با تأكيد بر اينكه تبديل جامعهبه يك جامعه مواجب‌‏بگير دولت، عدالت اجتماعي نيست، خاطرنشان كرد: اينگونه عدالت،همان توزيع فقر است. عدالت اجتماعي يعني ايجاد زمينه‌‏هاي پيشرفت براي همه افراد،ايجاد زمينه‌‏هاي شغلي، رفع بيكاري و اينكه افراد درآمد شرافتمندانه‌‏اي در مقابلعمل و خدمت انجام شده كسب كنند. مشكل ما اينجاست كه به دليل برخي مشكلاتي كه در اينبخش‌‏ها وجود دارد، دشمن اين مشكلات را در بوق و كرنا مي‌‏كند و ته دلسرمايه‌‏گذاران خصوصي و دولتي ما را خالي مي‌‏كند.
هاشمي شاهرودي با مهم‌‏برشمردن بحث مبارزه با مفاسد اقتصادي، گفت: در اين مبارزه فقط بحث قضايي مطرح نيستبلكه اين مبارزه نيازمند همكاري همه مردم، مسوولان، مطبوعات و ائمه جماعات سراسركشور است. فساد اقتصادي اين نيست كه بگوييم فلان مدير دولتي با استفاده از برخيرانت‌‏ها و سوءاستفاده‌‏ها مبادرت به اختلاس كرده است، به اعتقاد من اين جنبه،‌‏نوع كوچكي از فساد اقتصادي است كه بنده آن را فساد اصغر مي‌‏نامم البته در اين موردنيز مبارزه نياز است و اين امر تاكنون انجام گرفته است. اين شكل كم‌‏خطري از مفاسداقتصادي است. بنده اين فساد را از اين جنبه فساد اصغر مي‌‏نامم كه بالاخره پوليمورد اختلاس قرار گرفته است اما به خارج از كشور كه منتقل نشده است، فقط مالكيتشعوض شده است و در ضمن آثار زيانبار اقتصادي نيز ندارد.

وي خروج سرمايه از كشورو ايجاد دلهره در دل مولدان اقتصادي و سرمايه‌‏گذاران داخلي را بزرگترين مفسدهاقتصادي و فساد اكبر عنوان كرد و گفت: در اين نوع فساد عده‌‏اي سعي مي‌‏كنند بهسرمايه‌‏گذاران بقبولانند كه دولت مي‌‏خواهد سرمايه‌‏هايشان را بگيرد، حتي دراستدلال‌‏هاي خود به نهج‌‏البلاغه حضرت امير تكيه مي‌‏كنند. در كجاي نهج‌‏البلاغهگفته شده است كه هر كس بيشتر سرمايه داشته باشد، فساد انجام داده است.

وي باتأكيد بر لزوم اصلاح و بازنگري در سيستم اقتصادي كشور و اعطاي مجوز به بخش خصوصي،گفت: متأسفانه برخي سرمايه‌‏گذاران وقتي مي‌‏خواهند مجوزي براي فعاليت خود بگيرند،بايد هفت خوان را بگذرانند، در حالي كه اين امر در خارج از كشور با تشويق و تقديراز سرمايه‌‏گذار صورت مي‌‏گيرد.

رييس قوه قضائيه با اشاره به بحث خروج سرمايه ازكشور، گفت: بايد با اتخاذ راهكارها و اصلاح شيوه‌‏ها مبادرت به جذب سرمايه‌‏هايداخلي كرد. چرا اين سرمايه‌‏ها در خارج از كشور منجر به آباداني آن كشور شود و مااز اين نعمت بي‌‏بهره باشيم؟ چرا ماليات اين سرمايه‌‏ها در خارج از كشور گرفته شودو ما از آن بي‌‏نصيب باشيم.
عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي با بيان اينكهعلي‌‏رغم همه تبليغات منفي عليه اين ستاد، ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي، فساد اكبررا شناسايي كرده و به دنبال اصلاح امور است، گفت: نبايد در تبليغات واطلاع‌‏رساني‌‏هاي خود سياه‌‏نمايي كنيم و بگوييم كه دولت ناكارآمد است و با آغازبه كار آن وضعيت بورس به هم ريخت. در كشورهاي ديگر اگر ضعفي وجود داشته باشد، بااستفاده از راهكارهاي اطلاع‌‏رساني آن ضعف را اصلاح و پوشش مي‌‏دهند اما چرا درجلسات سياسي و جناحي خود عليه دولت كريمه و رييس‌‏جمهور تبليغ مي‌‏كنيم؟ اين فضايبد موجب ايجاد دافعه براي سرمايه‌‏ها و ظرفيت‌‏هاي ملي ماست.
هاشمي شاهرودي باانتقاد از بحث‌‏هاي مطرح شده در مورد عدم اعلام اسامي مفسدين اقتصادي از سوي دستگاهقضايي، گفت: آنقدر به بحث اعلام اسامي مفسدين اقتصادي تمركز كرده‌‏ايم، گويي كه قوهقضائيه ليست عريض و طويلي از مسوولان و آقازاده‌‏هاي مفسد در كشوي ميز خود دارد وبه مردم اعلام نمي‌‏كند. اين راهكار مبارزه با مفاسد اقتصادي نيست. دشمن به همينمسائل دامن مي‌‏زند و آن را در بوق و كرنا مي‌‏كندو در مجامع بين‌‏المللي بر سر مامي‌‏زند و ما را در بولتن‌‏هاي خود هم‌‏طراز با فقيرترين كشورها قرار مي‌‏دهد،اينها دروغ است.
رييس قوه قضائيه ضمن انتقاد از برخي تخريب‌‏هاي عليه دولتاحمدي‌‏نژاد،‌‏ گفت: سياست‌‏هاي كلان اقتصادي را كسي نمي‌‏تواند تغيير دهد چون بهتصويب مجمع تشخيص مصلحت نظام رسيده و رهبري انقلاب نيز آن را تأييد كرده‌‏اند. متأسفانه عده‌‏اي اينگونه تبليغ مي‌‏كنند كه دولت جديد با اصلاحات اقتصادي وخصوصي‌‏سازي مخالف است در حالي كه خود آقاي احمدي‌‏نژاد در جلسه مجلس خبرگان رهبرياولين حرفش اين بود كه خصوصي‌‏سازي در كشور به نحو شايسته‌‏اي انجام نگرفته است وبايد تقويت شود.
وي افزود: با قاطعيت بگويم كه آقاي احمدي‌‏نژاد به دنبال اجرايسياست‌‏هاي مصوب مجمع تشخيص مصلحت نظام و اصلاح ساختارهاي بانكي و عمومي كردناستفاده از تسهيلات بانكي براي همگان است. اينها حرف‌‏هاي بي‌خودي است كه عليهايشان زده مي‌‏شود.
هاشمي شاهرودي تأكيد كرد: به حمدالله امروز قواي سه‌‏گانه ونهادهاي كشور تحت نظارت رهبري انقلاب هماهنگ با يكديگر عمل مي‌‏كنند. امروز اگر بحثعدالت محوري مطرح مي شود به معناي تعطيل شدن سياست هاي كلي نظام نيست بلكه به معنايتقويت آن است. وي با تأكيد بر استفاده از ظرفيت‌‏ها و منابع كشور گفت: مااينهمه ظرفيت‌‏هاي توريستي در كشور داريم كه برخي كشورها حتي يك دهم آن را نيزندارند.

رييس قوه قضاييه تأكيد كرد: قوانين و مقررات و سيستم‌‏هاي بانكي و وبهره‌‏گيري از تسهيلات آن بايد اصلاح شود. سيستم بانكي نبايد آنقدر پيچيده باشد كهسرمايه گذار قيد آن را بزند. بايد جلوي تورم سالانه را گرفت. اينها راهكار علميدارد كه البته دولت جديد درصدد اصلاح آن برآمده است.

هاشمي شاهرودي با بياناينكه تصدي‌‏گري دولتي بايد كاهش يابد، گفت: دولت بايد در مسائل خاص و محدودي متصديامور باشد. اقتصاد ما كه يك اقتصاد كمونيستي نيست.
وي افزود: به‌‏حمدالله امروزهمه مسوولان ما سال و در راستاي اجراي سند چشم انداز 20 سال كشور و سياست‌‏هاي كلانكشور است.

هاشمي شاهرودي در ادامه با بيان اينكه رييس‌‏جمهوري با تشكيل ستادمشترك حمايت از امنيت اقتصادي و سرمايه‌‏گذاري آزاد موافقت كرده است، بازنگري درقوانين و مقررات، تدوين قانون بازار سرمايه، تنظيم سياست‌‏هاي حمايتي و گمركي جهتحضور موثر در فعاليت‌‏هاي اقتصادي كشور، تصويب چارچوب‌‏هاي قانوني برايسرمايه‌‏گذاري اقتصادي و افزايش اطمينان اقتصادي براي سرمايه‌‏گذاران، اصلاحسياست‌‏هاي پولي و بانكي، پيگيري و نظارت بر اجراي سياست‌‏هاي خصوصي‌‏سازي، ايجادهماهنگي بين قواي سه‌‏گانه و تدوين آيين دادرسي و مقررات قانوني و حقوقي ويژه درحمايت از سرمايه‌‏گذاري و حفظ حرمت سرمايه و سرمايه‌‏گذار را از اهداف تشكيل اينستاد برشمرد.

رييس قوه قضائيه در پايان سخنان خود در پاسخ به سوال يكي از ائمهجمعه كه به صورت مكتوب از وي در مورد اقدامات قوه قضائيه در بحث مبارزه با مفاسداقتصادي سوال كرده بود، وي را به مباحث مطرح شده در سخنان خود احاله داد و گفت: درضمن اين عزيز، "مفاسد" را به اشتباه "مفاصد" نوشته است.

رييس قوه قضائيه در بخشديگري از سخنان خود، نهاد ائمه جمعه را يك نهاد عبادي، سياسي، فرهنگي و نظارتيعنوان كرد و گفت: اين نهاد يك نهاد سياسي است چون بازوي ولايت و رهبري است، يك نهادفرهنگي و ارشادي است چون نماز جمعه مكان هدايت مردم است و يك نهاد نظارتي است چونيك نظارت عمومي و مردمي را اعمال مي‌‏كند.
وي در مورد برخي انتقادات ائمه جمعهاز روند فعاليت‌‏هاي قوه قضائيه با بيان اينكه قوه قضاييه نه تنها از نقد خودناراحت نمي‌‏شويد بلكه خوشحال هم مي‌‏شود، از ائمه جمعه سراسر كشور خواست كه نقطهنظرات خود را براي اصلاح مديريت‌‏هاي قضايي ارايه دهند.
هاشمي شاهرودي همچنين درپاسخ به يكي ديگر از ائمه جمعه كه در مورد بحث استعفاي خود از رياست قوه قضائيهسوال كرده بود، گفت: اين موضوع كذب محض است و طرح اين بحث هم از همان شايعاتبي‌‏اساس مطبوعاتي است.

وي در پايان در پاسخ به سوال يكي ديگر از ائمه جمعه كهخواستار ارتباط نزديك (تلفني) ائمه جمعه با معاونان قوه قضائيه شده بود، ازسيدابراهيم رئيسي، معاون اول قوه قضائيه خواست كه شماره تلفن همراه خود را دراختيار ائمه جمعه قرار دهد

برنامه چهارم توسعه و عدالت اجتماعی

دولت مكلف است، به منظور استقرار عدالت و ثبات اجتماعي، كاهش نابرابري‌هاي اجتماعيو اقتصادي، كاهش فاصله دهكهاي درآمدي و توزيع عادلانه درآمد در كشور و نيز كاهش فقرو محروميت و توانمندسازي فقرا، از طريق تخصيص كارآمد و هدفمند منابع تأمين اجتماعيو يارانه پرداختي، برنامه‌هاي جامع فقرزدايي و عدالت اجتماعي را با محورهاي ذيلتهيه و به اجرا بگذارد و ظرف مدت شش ماه پس از تصويب اين قانون، نسبت به بازنگريمقررات و همچنين تهيه لوايح براي تحقق سياستهاي ذيل اقدام نمايد:

     الف: گسترش و تعميق نظام جامع تأمين اجتماعي، در ابعاد جامعيت - فراگيري واثربخشي.
   
ب: اعمال سياستهاي مالياتي، با هدف باز توزيع عادلانهدرآمدها.
     
ج: تعيين خط فقر و تبيين برنامه‌هاي توانمندسازي متناسب وساماندهي نظام خدمات حمايتهاي اجتماعي، براي پوشش كامل جمعيت زير خط فقر مطلق ونظام تأمين اجتماعي، براي پوشش جمعيت بين خط فقر مطلق و خط فقر نسبي و پيگيري و ثبتمستمر آثار برنامه‌هاي اقتصادي و اجتماعي بر وضعيت خط فقر، جمعيت زير خط فقر،همچنين ميزان درآمد سه دهك پايين درآمدي و شكاف فقر و جبران آثار برنامه‌هاياقتصادي، اجتماعي به سه دهك پايين درآمدي از طريق افزايش قدرت خريد آنان.

      دولت موظف است كليه خانوارهاي زير خط فقر مطلق را حداكثر تا پايان سال دومبرنامه به صورت كامل توسط دستگاه‌ها و نهادهاي متولي نظام تأمين اجتماعي شناسايي وتحت پوشش قرار دهد.

      د:طراحي برنامه‌هاي ويژه اشتغال، توانمندسازي، جلبمشاركتهاي اجتماعي، آموزش مهارتهاي شغلي و مهارتهاي زندگي، به ويژه براي جمعيتهايسه دهك پايين درآمدي در كشور.
     
هـ: ارتقاي مشاركت نهادهاي غير دولتي ومؤسسات خيريه، در برنامه‌هاي فقرزدايي و شناسايي كودكان يتيم و خانواده‌هاي زير خطفقر، در كليه مناطق كشور توسط مديريتهاي منطقه‌اي و اعمال حمايتهاي اجتماعي، فرهنگيو اقتصادي براي افراد ياد شده توسط آنان و دستگاه‌ها و نهادهاي مسئول در نظام تأميناجتماعي.

   و: امكان تأمين غذاي سالم و كافي، در راستاي سبد مطلوب غذاييو تضمين خدمات بهداشتي، درماني و توانبخشي رايگان و تأمين مسكن ارزان قيمت، همچنينحصول اطمينان از قرار گرفتن جمعيت كمتر از هجده سال تحت پوشش آموزش عمومي رايگانبراي خانوارهاي واقع در سه دهك پايين درآمدي، از طريق جابه‌جايي و تخصيص كارآمدمنابع يارانه‌ها.
   
ز: فراهم كردن حمايتهاي حقوقي، مشاوره‌هاي اجتماعي ومددكاري، براي دفاع از حقوق فردي، خانوادگي و اجتماعي فقرا.

      ح:اتخاذرويكرد توانمندسازي و مشاركت محلي، بر اساس الگوي نيازهاي اساسي توسعه و تشخيص نيازتوسط جوامع محلي براي ارائه خدمات اجتماعي، از طريق نظام انگيزشي براي پروژه‌هايعمراني كوچك، متناسب با ظرفيتهاي محلي - از طريق اعمال موارد فوق در سطوح محلي و باجلب مشاركتهاي عمومي.

   ط:طراحي روشهاي لازم براي افزايش بهره‌وري ودرآمد روستاييان و عشاير ايجاد فرصتهاي اشتغال به ويژه در دوره‌هاي زماني خارج ازفصول كاشت و برداشت با رويكرد مشاركت روستاييان و عشاير، با حمايت از صندوققرض‌الحسنه توسعه اشتغال روستايي و صندوق اشتغال نيازمندان.

منابع :

سایت جامع اطلاع رسانی آفتاب :

www.aftab.ir

سایت جامع اطلاع رسانی دانشنامه رشد :

www.daneshnameh.roshd.ir

سایت جامع اطلاع رسانی تبیان :

www.tebyan.net

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 01 اردیبهشت 1399 ساعت: 7:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره سیب زمینی

بازديد: 346
تحقیق کامل درباره سیب زمینی

تحقیق درباره سیب زمینی

فهرست منابع

سيب زميني

طبقه بندي، مبدا" و تاريخچه

وسعت و اهميت

گياه سيب زميني

1-2 شاخ و برگ

2-2 ريشه

3-2 غده

2-4 نيش

نيازهاي خاک :تهيه بستر بذر، کاشت و پشته بندي

لايه‌هاي نفوذناپذير

سبز شدن و بستر بذر

عمق کاشت و سبز شدن

کيفيت غده بذري (سن و مرحله نيش زني)

دماي خاک

رطوبت خاک

عمق کاشت و پوشاندن غده‌هاي در حال رشد با خاک

تهيه بستر

پشته بندي و زمان آخرين خاک دادن

کاشت و پشه بندي مناطق مختلف

کود دهي

مواد غذايي موثر بر عملکرد و کيفيت

نحوه قرار دادن کود در خاک

کود اصطبلي

آبياري

سيستم سنترپيوت

سيستم آبپاشهاي خطي متحرک

شرايط هوايي خاص موثر بر عملکرد و کيفيت

تگرگ و يخبندان شبانه

دماي زياد

رشد ثانويه

لکه قهوه اي داخلي

سياه شدن بخش داخلي غده

برداشت

زمان برداشت

عمليات برداشت، انتقال و انباردري

اندازه، شکل و موقعيت مزرعه

شرايط خاک و هوا

فاصله زماني بين خارج سازي و جمع آوري:

انبار داري

روشها و طول مدت انبارداري

انبار کردن

بازاريابي

بيماريها

منابع

 

سيب زمينيPotatoes

طبقه بندي، مبدا" و تاريخچه

سيب زميني (solanum tuberosum)به خانواده solanaceae تعلق داشته و قرابت نزديکي با گوجه فرنگي، بادمجان، فلفل، توتون، و تاج ريزي وحشي دارد. سيب زميني و ذرت بزرگترين ارمغان دنياي جديد به تامين غذاي نوع بشر است. تصور مي شود که مبدا" سيب زميني از کشورپرو باشد" ليکن باره اي از محققين عقيده دارند که سيب زميني به ايالات متحده مشخص نيست. سيب زميني بعنوان يک محصول غذائي تا قبل از هجوم مهاجرين ايرلندي در سال 1778 داراي اهميت کمي در آمريکا بود. بهرحال اين محصول بيشترين ميزان اهميت خود را در آمريکا بلافاصله پس ارسال 1846 بدست آورد. سالي که بيماري بلايت محصول سيب زميني ايرلند را متهدم نمود و سبب قحطي گرديد. تکيه مردم ايرلند بروي سيب بعنوان يک محصول عمده غذائي و نفوذ آنها در بسط و توسعه اين فرهنگ و استفاده از آن در آمريکا بدون شک علت ناميدن اين محصول بنام سيب زميني ايرلندي بجاي سيب زميني پروئي يا آمريکا جنوبي مي باشد. لغت ايرلندي بعنوان يک پسوند براي سيب زميني داراي معني بسيار خاصي در روستاهاي جنوب آمريکا است. جايي که لغت تنهاي سيب

زميني غالبا" بمعناي سيب زميني شيرين تفهيم مي گردد. در شمال آمريکا عکس اين موضوع صادق است.

وسعت و اهميت

سه قرن پيش سيب زميني ندرتا" بعنوان يک محصول غذائي در اروپا يا آمرکا شناخته مي شد. بهرحال امروزه کشت آن کره زمين را در هر دو منطقه معتدله در بر مي گيرد و بعنوان مهمترين محصول غذائي در دنيا شاخص است. در ايالات متحده سيب زميني با اختلاف زيادي مهمترين سبزي از نظر ميزان توليد و مصرف مي باشد. سيب زميني بطور تجارتي و براي مصرف خانگي در کل ايلات متحده پرورش يافته واز لحاظ سطح زير کشت و ارزش پيشتاز کليه سبزيها است. اهميت اين محصول غذائي اصلي ممکن است بميزان جزئي در طي سالها کاهش يافته باشد. ليکن بعنوان يک سبزي عمده باقي مانده و در حال تغييرات سريع است. آمريکائيها سيب زميني بيشتري مصرف مي کنند ليکن کمتر از نوع تازه آن، مصرف سرانه بين سالهاي 1960 و 1977 تقريبا " 9% افزايش يافت و اين زماني بود که مردم طبقه متوسط آمريکا بطور سرانه 55 کيلو سيب زميني در سال مصرف مي کردند. بهر حال در طي همين دوره 17 ساله مصرف سيب زميني تازه 36 درصد کاهش يافت.

اين ارقام روند جديدي را در صنعت سيب زميني نشان مي دهد. بعلت افرايش هزينه‌هاي کارگرو سرمايه گذاري. الويت دادن مصرف کنندگان به غذاهاي راحت، توسعه و سيع فروشگاهاي سريعا" عرضه کننده غذا و قيمتهاي فوق العاده زياد اخير سيب زميني سبب شد 60% محصول سيب زميني در سال 1977 که براي مصرف انسان در امريکا بود به بازار تهيه فرآورده اختصاص بايد که شامل سيب زميني يخ زده کنسرو شده و آب گرفته مي شود.

در حاليکه سيب زميني (مخصوصا" براي سرخ کردن) هنوز بر بخش تهيه فرآورده غالب است. ورقه‌هاي آب گرفته شده و دانه اي سهم قابل توجهي از بازار را بخود اختصاص مي دهد. کارخانه‌هاي تهيه سيب زميني آب گرفته شده در سالهاي 1972 و 1977 توسعه زيادي داشتند. در سال 1977، ورقه‌ها و دانه‌هاي سيب زميني تقريبا "19% کل سيب زميني‌هاي تهيه فرآورده را شامل مي‌شد و وزارت کشاورزي آمريکا تخمين زده بود که اين ميزان به 27% در سال 1975 افزايش يابد. مصرف کنندگان مي‌توانند فرآورده‌ها و محصولات جديدتري از سيب زميني انتظار داشته باشند.

سطح زير کشت سيب زميني از حدود 1215000 هکتا ردر دهه 1930 تدريجا" به 710775 هکتار در سال 1949 وسپس به حدود 550274 هکتار در سال 1977 کاهش يافت. در حاليکه در طي اين زمان عملکرد تقريبا" دو برابر گرديد. کل توليد آمرکا از 9305662 تن د رسال 1939 به 10915035 تن در سال 1949 و به 11110821 تن در هر سال 1959 و 14152535 تن در سال 1969، و سپس به حدود 16062292 تن در سال 1977 افزايش يافت. ارزش محصول از 236839000 دلار در سال 1939 به 512393000 در سال 1949 و سپس به 555889000 دلار در سال 1959 افزايش يافت و نوسانات افزايشي حد 11260330000 دلار در سال 1977 را داشته است.

گياه سيب زميني

سيب زميني گياهي علفي حامل غده است. اين گياه از بخشهاي زير تشکيل شده است. (الف) شاخ و برگ و ساقه، (ب) غده و استولون، و (ج) ريشه به طور کلي فقط غده مورد مصرف قرا مي‌گيرد.

1-2 شاخ و برگ

ساقه‌هاي هوايي که ممکن است منشعب باشند، در برش عرضي عموما تو خالي و سه گوشه هستند. ساقه داراي بالهاي مستقيم يا موجدار است. بخش تحتاني ساقه گرد و سفت است. برگ بالغ مرکب بوده، شامل دمبرگ با برگچه انتهايي، برگچه‌هاي ثانويه و گاهي برگچه ثالثه مي‌باشد.

اگر ساقه مستقيما از غده بذري به وجود آيد، ساقه اصلي در نظر گرفته مي‌شود. انشعابات جانبي تحتاني که از ساقه اصلي حاصل شده است را ساقه‌هاي ثانويه مي‌نامند. اگر يک ساقه ثانويه در فاصله نزديکي به غده بذري از ساقه اصلي به وجود آيد و تشکيل استولون و غده آن مشابه ساقه اصلي باشد، در اين صورت ممکن است اين ساقه ثانويه را به عنوان يک ساقه اصلي در نظر گرفت.

 

 

جداي از انشعابات جانبي، يک ساقه سيب زميني ممکن است در طول رشد خود چندين بار توليد انشعابات انتهايي نمايد)

بخش تحتاني ساقه (شامل برگهاي آن ) تا محل نخستين گل، سطح اول ناميده مي‌شود. فاصله بين نخستين و دومين گروه گلها سطح دوم و فاصله بين دومين و سومين گروه گلها سوم نام گرفته است. تعداد سطوح و طول ساقه در هر سطح به واريته، طول روز، ازت و غيره بستگي دارد. در وايته‌هاي زودرس سيب زميني تعداد سطوح معدودتر و طول ساقه کوتاهتر است؛ در صورتي که در واريته‌هاي دير رس سيب زميني تعداد سطوح بيشتر بوده و در هر سطح ساقه‌هاي طويلتر ديده مي‌شود. معمولا در مشاهدات و آزمايشهاي روي سيب زميني خصوصيات برگ و ساقه به شرح زير ثبت مي‌شوند:

- سبز شدن: درصد بوته‌هاي سبز شده،

- تراکم بوته: تعداد بوته‌ها و تعداد ساقه‌هاي اصلي در هر متر مربع (با استفاده ز فاصله رديف و تعداد بوته يا ساقه در هر 10 متر طول دريف محاسبه مي‌شود.

- برآورد درصدي از سطح خاک که توسط برگهاي سبز پوشيده شده است.

- شاخص سطح برگ و دوام سطح برگ

- وزن شاخ و برگ (تر يا خشک) در متر مربع

- طول ساقه و برگ کل طول ساقه و برگ يا تعداد و طول در هر يک از سطوح

- رنگ برگ (مثلا در آزمايشهايي در رابطه با ازت)

- وضعيت شاخ و برگ از نظر آب

- درصدي از برگهاي که داراي علامت بيماري هستند.

موقعيت برگهاي مبتلا به بيماري

- مرحله بلوغ

2-2 ريشه

بوته‌هاي رشد يافته از بذرهاي حقيقي، يک ريشه راست و باريک توسعه مي‌دهند که از آن انشعابات جانبي به وجود مي‌آيد. بوته‌هاي رشد يافته از غده در گره‌هاي زيرزميني و استولون، توليد ريشه‌هاي نابجا مي‌کنند در سيب زميني ريشه‌ها عموما کم عمق هستند (اغلب به عمق 40 تا 50 سانتي متر) اما، اگر لايه‌هاي غير قابل نفوذ يا تغيير يک مرتبه خاک از نوع به نوع ديگر در پروفيل خاک وجود نداشته باشد، عمق ريشه ممکن است تا يک متر برسد.

3-2 غده

غده را مي‌توان به عنوان بخشي از ساقه در نظر گرفت که براي ذخيره سازي مواد غذايي و توليد مثل سازش يافته است. گاهي در کنار برگهاي ساقه غده‌هاي هوايي تشکيل مي‌شود اين امر زماني رخ مي‌دهد که توليد مواد غذايي توسط شاخ و برگ داشته باشد. ولي انتقال فرآورده‌هاي آسيميلاسيون به غده‌ها متوقف شده باشد اين توقف انتقال ممکن است در اثر صدمات مکانيکي يا هجوم قارچ (Rhizoctonia solani) به قسمت تحتاني ساقه ايجاد شود.

غده را مي‌توان يک استولون متورم شده در نظر گرفت برگهاي فلسي (ابروان چشمها) و جوانه‌ها (چشمها) در کنار برگهاي فلسي ممکن است بعد از برداشت روي پوست به رنگ سبز ديده شوند هر چشم بيش از يک جوانه دارد. پوست غده داراي تعداد زيادي عدسک است. اين عدسکها را نيز مي‌توان به عنوان روزنه‌هاي غده در نظر داشت. در برش عرضي غده، بخشهاي زير قابل مشاهده است: لايه چوب پنبه اي بيروني (پريدرم)، پارانشيم ذخيره کنند دروني، پارانشيم ذخيره کننده بيروني آوندي فاصله بين پوست و حلقه آوندي معمولا در حدود نيم سانتي متر است، ولي پوست و حلقه آوندي در محل چشمها و در محل اتصال استولون کم و بيش در تماس نزديک هستند

پوست، وقتي انتهاي استولون به صورت غده شروع به تورم مي‌کند (تشکيل غده)، پوست (پريدرم) توسعه مي‌يابد.

پوست يک غده بالغ تقريبا به مواد شيميايي، گازها و مايعات نفوذ پذير بوده، و غده را به خوبي در براب ميکروارگانيسمها و تلفات آب محفظت مي‌کند. عدسک به صورت يک سيستم ارتباطي بين داخل غده و محيط پيرامون آن عمل مي‌کنند. اين اندمکها براي تنفس غده ضروري هستند زيرا دي اکسيد کربن، اکسيژن و آب از پوست به سختي صورت مي‌گيرد.

اگر غده‌ها در خاک خيلي مرطوب رشد کنند، عدسکها باز شده و بسيار بزرگ مي‌شوند، بدين ترتيب ميکروارگانيسمهاي مضر مي‌توانند به راحتي وارد غده گردند. ميکروارگانيسمها مي‌توانند حتي پس از ضد عفوني شدن غده در عدسکها زنده بمانند

 

 

 

 

 

 

2-4 نيش

تعداد چشم در يک غده به طور قابل ملاحظه اي بسته به عواملي چون واريته، اندازه غده و شرايط رشد متغيير است. در غده "بين تيج" وجود 12 تا 15 چشم کاملا عادي است. اين چشمها مانند جوانه‌هاي کناري روي ساقه، يک مارپيچ مخصوص حول غده وجود مي‌آوردند. غلاف در برگيرنده جوانه  در چشم، در واقع کنار يک برگ روي بخشي از يک ساقه واقع شده است.

در بسياري از موارد، جوانه اصلي در بخش مياني چشم قرار مي‌گيرد و در هر طرف آن جوانه اي ديگر وجود دارد که غالبا اين جوانه‌ها به خوبي توسط گوشت غده تفکيک شده اند. اين جوانه‌هاي کناري را ممکن است به عنوان پايينترين جوانه‌هاي جانبي يک نيش در نظر گرفت، که در اثر رشد غده از يکديگر جدا شده‌اند نيش اصلي نيز حامل جوانه‌هاي جانبي است که مي‌توانند ساقه‌هاي جانبي يا استولون به وجود آورند. اگر اين نيش قطع شود ولي بخش قائده اي آن باقي بماند. جوانه‌هاي کناري بخش قائده که به طور معمول استولونها را به وجود مي‌آورند به صورت يک يا چند ساقه رشد خواهند کرد که همگي از همان چشم منشا گرفته اند. در مورد يک نيش که اجازه يافته است تحت نور تا رسيدن به مرحله اي پيشرفته نمو يابد جوانه‌هاي جانبي نيش خواهند زد به طوريکه جوانه‌هاي انتهايي و جانبي روي آنها نيز قابل رويت باشد.

 

نيازهاي خاک :تهيه بستر بذر، کاشت و پشته بندي

خاک ورزي، تهيه بستر بذر کاشت و پشته بندي بايد طوري انجام شود که سبز شدن به سرعت به وقوع پيوست، همچنين نفوذ عميق ريشه‌ها و زه کشي خوب تامين شود. همين طور اين امکان وجود داشته باشد که غده‌ها با مقدار کافي خاک پوشانده يم شوند. غده‌هايي که مقدار کافي خاک پوشيده نشده اند، سبز رنگ خواهند شد و توسط حشرات (مثل شب پره غده) يا قارچها (phytophthora inpestans) مورد هجوم واقع شده و دماي آنها ممکن است خيلي بالا رود.

 

لايه‌هاي نفوذناپذير

سيب زميني داراي سيستم ريشه اي ضعيف بوده و در نتيجه لايه‌هاي نفوذپذير موجب مي‌شوند عملکرد به مقدار زيادي کاهش يابد، عمق ريشه دهي را محدود کرده و بنابراين آب قابل استفاده در دوره‌هاي خشکي محدود مي‌شود. در خاکهايي که داراي چنين لايه‌هايي هستند تعداد دفعات آبياري افزايش مي‌يابد. ديگر عيب فشردگي خاک و لايه‌هاي متراکم ممکن است آن باشد که بعد از آبياري يا باران سنگين، خاک به مدت زيادي از آب اشباع شده، موجب از بين بردن ريشه‌ها و پوسيدگي غده‌ها مي‌شود.

در اروگوئه، فليپ کانال (مکاتبات شخصي) يک همبستگي مثبت بين عملکرد سيب زميني و عمق افق A پيدا کرد (شکل 39). در اين رابطه، شکستن لايه‌هاي متراکم و اجتناب از فشردگي خاک در طول عمليات خاک ورزي توصيه مي‌شود.

 

 

 

 

سبز شدن و بستر بذر

در دماي بالاتر رشد نيشها سريعتر و در نتيجه دماي بالاتر خاک سبز شدن را تسريع مي‌کند. اما، در دماي خاک بيش از 30c0 سبز شدن خيلي کند مي‌شود. بعد از يک فصل سرد، دماي لايه‌هاي سطحي خاک بيش از دماي لايه‌هاي تحتاني است. غده بذري مسن (از نظر فيزيولوژيکي )ضعيف، به ويژه به دماي اندک حساس است.اگر دماي خاک کم است.، کاشت کم عمق ممکن است مفيد باشد؛ دماي بالاتر خاک اجازه کاشت عميقتر را مي‌دهد.

دماي خاک تاثير چشمگيري بر جوانه زدن بذر دارد.

عمق کاشت و سبز شدن

زمان بين کاشت و سبز شدن حاسترين دوره زراعت سيب زميني است. تحت تاثير عوامل زير است:

کيفيت غده بذري (سن و مرحله نيش زني)

دماي خاک

رطوبت خاک

اگر کيفيت غده بذري خوب نباشد، لازم است کاشت با دقت خاصي انجام شود. عمق کاشت و روش آماده سازي خاک بر شرايط دما و رطوبت خاک اطراف غده کاشته شده، اثر مي‌گذراند. عمق کاشت بايد بنابر شرايط خاک تنظيم شود. خاک لايه‌هاي عميقتر نسبت به خاک سطحي با آرامي بيشتري خشک مي‌شود، در شرايط خشک بايد کاشت عميقتر باشد. در شرايط گرم، کاشت ميسر است؛ اگر دماي خاک بالا باشد، اين عمل سودمند خواهد بود. اگر خاک مرطوب بوده و خطر خشک شدن سطح خاک، وجود نداشته باشد، کاشت عمقي ضرورتي ندارد. در شرايط سرد نيز کاشت کم عمق مفيد است.

 

عمق کاشت و پوشاندن غده‌هاي در حال رشد با خاک

در يک زراعت رو به رشد بايد غده‌ها توسط لايه مناسبي از خاک پوشانده شوند. اين عمل به منظور محافظت غده‌ها از نور مستقيم (که موجب سبز شدن رنگ غده مي‌شود)، از دماها بالا (رشد ثانويه)، واز آسيب حشرات (مثلا شب پره سيب زميني) انجام مي‌شود.

محل تشکيل استولونها به موقعيت غده مادري وابسته است. محل تشکيل غده‌هاي جديد به موقعيت استولونها و طول آنها بستگي دارد. طول استولونها نه تنها به نوع گياه يا زراعت (واريته، دما، طول روز و غيره) بلکه به اندازه پشته‌ها بستگي دارد. تامين پوشش خوب براي غده‌هايي که به تازگي تشکيل شده‌اند از طريق کاشت عمقي و ايجاد پشته‌هاي بزرگ حاصل مي‌شود. از آن جا که کاشت خيلي عميق اغلب سبز شدن را به تاخير مي‌اندازد، ممکن است محدود ساختن عمق کاشت (مشروط به فراهمي مناسب و دماي خاک) و سپس پوشاندن غده‌هاي جديد با خاک، بهتر باشد.

هر چه عمق کاشت غده بذري کمتر باشد، لازم مي‌شود بعدا پشته‌هاي بزرگتري احداث شود. پشته‌ها بايد بلند و بخش فوقاني آن مسطح باشد. زمان پشته بندي به رطوبت و دماي خاک بستگي دارد. روش کنترل علفهاي هرز را نيز بايد در نظر گرفت. در زمان پشته بندي نبايد برگهاي سبز زمين را پوشانده باشد.

 

تهيه بستر

تهيه بستر زماني شروع مي‌شود که مقدار رطوبت خاک در حد مناسبي باشد. کلوخه‌هايي که در طي عمليات خاک ورزي به وجود آمده‌اند اغلب تا زمان برداشت در زمين باقي مي‌مانند (بايد از تشکيل کلوخه در طي خاک ورزي به ويژه اگر برداشت به صورت مکانيکي انجام مي‌گيرد، اجتناب شود). در بعضي از خاکها و تحت شرايط معيني ايجاد بستر بذر نرم مضر است. اين امر در مورد خاکهاي سبکتر و جايي که بارندگي (يا آبياري) ممکن است موجب مسدود شدن يا فرسايش شديد پشته‌ها شود، صادق است. در شرايط خشک، خرد کردن خاک مشکل است. در حالي که خاک ورزي زوي يک خاک مرطوب موجب تخريب ساختمان خاک مي‌شود. خاک تلف مي‌شود، بايد تعداد عمليات خاک ورزي به حداقل ممکن محدود شده و باقاصله اندکي قبل از کاشت به اجرا در آيد. بلافاصله بعد از کاشت غده‌ها با لايه مناسبي از خاک به لايه مناسبي از خاک مرطوب پوشيده مي‌شوند.

پشته بندي و زمان آخرين خاک دادن

عموما سيب زميني روي پشته کاشته مي‌شود. مزيت پشته‌ها آن است که امکان کاشت عميق را فراهم مي‌آورند، در صورتي که مي‌توان در اواخر فصل نيز به منظور پوشاندن غده‌هاي در حال رشد پشته‌ها را ايجاد کرد. زمان ايجاد پشته‌ها به عمق کاشت، دماي خاک، شرايط رطوبتي و روش مورد استفاده براي کنترل علفهاي هرز بستگي دارد.

رطوبت و دماي خاک. اگر بعد از کاشت دماي خاک کاهش يابد ممکن است منافذ سطح خاک مسدود شود. نبايد بلافاصله بعد از کاشت پشته‌هاي نهايي را ايجاد کرد، بلکه لازم است تا سبز شدن يا حتي زمان رسيدن گياهان به ارتفاع 20-15 سانتي متر منتظر ماند. از طرف ديگر، اگر بعد از کاشت دماي خاک افزايش مي‌يابد و انتظار مي‌رود يک دوره خشکي حادث شود، بلافاصله بعد از کاشت پشته‌هاي نهايي پشته‌هاي ايجاد شوند. اگر بلافاصله بعد از کاشت پشته‌هاي نهايي ايجاد شوند، غده بذري در مراحل اوليه رشد خود با 14-12 سانتي متر خاک مي‌شود، در صورتي که اگر پشته‌هاي نهايي ديرتر احداث شوند، غده بذري در ابتدا فقط با تقريبا 6 سانتي متر خاک پوشيده خواهد شد.

کنترل علفهاي هرز: اگر کنترل علفهاي هرز در طي چند عمليات که به تدريج به ايجاد پشته منجر مي‌شود، انجام گيرد، هر عمليات جديد زماني که علفهاي هرز تازه رشد را شروع کردند، به اجرا در مي‌آيد. لايه‌هاي فوقاني پشته در ابتدا با يک هرس سبک برداشته مي‌شوند و بعدا با ماشينهاي پشته ساز روي شته برگدانده مي‌شوند. اگر از علف کشهاي تماسي (مثل پراکوت) استفاده مي‌شود که صرفا علفهاي هرز در حال رشد را از بين مي‌برند، بعد از کاشت و پوشيده شدن غده بذري يا حدود 6 سانتي متر خاک و قبل از سبز شدن سيب زميني، علفهاي هرز با اين علف کشهاي تماسي از بين برده مي‌شوند. علفهاي هرزي که بعدا جوانه مي‌زنند را مي‌توان با پشته بندي بيشتر توسط ادوات پشته ساز به صورت مکانيکي کنترل نمود. پشته نهايي در يک يا دو عمليات ساخته مي‌شود و معمولا بلافاصله قبل از بسته شدن کنوپي کامل مي‌شود. اگر از علف کشهاي مورد استفاده در خاک استفاده مي‌شود که در خاک داراي اثر ابقايي هستند ولي علفهاي هرز را که فبلا سبز شده اند. علف کشهايي که داراي اثرات ابقايي و تماسي هستند (مثل متريبوزين) يا مخلوطي از علف کشهاي تماسي و علف کشهاي مورد استفاده در خاک نيز قبل از احداث پشته‌هاي نهايي مصرف مي‌شوند، ولي مي‌توان آنها را پس از جوانه زدن علفهاي هرز نيز به کار گرفت

 

کاشت و پشه بندي مناطق مختلف

در هلند، عمق کاشت غده‌هاي بذري خيلي کم است. که علت آن شرايط خنک و مرطوب هوا در زمان کاشت است. بعدا پشته اي با ارتفاع 25 سانتي متر ايجاد مي‌شود. در مناطقي که دما بالاتر و شرايط خشک حاکم است. غده بذري را بايد در عمق کشت کرد اغلب توصيه مي‌شود که غده را در عمق 5-3 سانتي متر زير سطح تسطيح شده خاک کشت کنند، در مناطقي که خيلي خشک هستند، حتي استفاد از عمق 10-5 سانتي متر قابل توصيه است. در هلند، سيب زميني به صورت مکانيکي برداشت. مي‌شود. از آن جا که جدا سازي مکانيکي کلوخه‌ها و غده‌ها در زمان برداشت دشوار است، از تشکيل کلوخه جلوگيري به عمل مي‌آيد. کاشت سطحي نيز برداشت مکانيکي را آسان مي‌کند. در کشورهايي که برداشت به طور کامل مکانيکي نشده است. اجتناب از تشکيل کلوخه اهميت کمتري داشته و کاشت کم عمق ضرورت ندارد.

 

کود دهي

سيب زميني به مصرف کود‌هاي اصطبلي و کودهاي شيميايي به خوبي واکنش نشان مي‌دهد. به کار گيري کود اصطبلي نه تنها موجب تامين مقاديري ازت، فسفر، و پتاسيم مي‌شود، بلکه اين کود بهبود خصوصايت بستر بذر و حفظ رطوبت خاک نيز مي‌شود. يک زارعت سيب زميني با عملکرد 30 تن در هکتار ممکن است در خلال رشد خود به مقدار زير عناصر غذايي را از خاک خارج کند: 150 کيلومتر ازت، 60 کيلو گرم اکسيد فسفر (P1 O5) ، 350 کيلوگرم اکسيد پتاسيم (K2O)، 90 کيلو گرم اکسيد کلسيم (CAO) و 30 کيلو گرم اکسيد منيزيم (Mgo) چون فقط غده‌ها از مزرعه خارج مي‌شوند، بخشي از مقادير فوق عناصر در خاک باقي مي‌ماند

 

مواد غذايي موثر بر عملکرد و کيفيت

اگر چه مصرف کود بايد بر مبناي آزمونهاي مربرطه، آمار مربوط به جذب مواد غذايي، شاخصي از ميزان مواد غذايي مورد نياز را به دست  مي‌دهند. در خاکهاي معمولي نسبت N:B5o5:K2oمعمولا1:1:2 است، ولي تحت شرايط زير نسبتهاي ديگري مورد نياز است:

در خاکهاي شني آلي و خکهاي پيت بايد ازت کمتري داده شود.

در خاکهايي که فسفر و پتاسيم ار تثبيت مي‌کنند بايد اين عناصر را به مقدار زياد به کار برد. در خاکهاي غني از پتاسيم ممکن است لازم باشد مصرف اين عنصر کاهش يابد.

روشن است که واکنش گياه به کودها از مزرعه اي به مزرعه اي ديگر متفاوت خواهد بود. واکنش به عناصر غذايي در مزارع پر عملکرد بيشتر بوده و ميزان مطلوب عناصر غذايي در اين مزارع نسبت به خاکهاي کم عملکرد بيشتر است. مقدار لازم براي زراعت سيب زميني بسته به هدف از محصول و خاک از 100 تا 200 کيلو گرم (گاهي 300 کيلو گرم) متغيير است. مصرف مقدار زيادي ازت، رشد شاخ و برگ ار تحريک کرده و تشکيل غده را به تاخير مي‌اندازد. زارعتي که ازت بيشتري دريافت کرده ديرتر از زراعتي که مقدار کمتري ازت دريافت کرده است. مي‌رسد. اگر گياه از خاتمه فصل رشد موجود، مي‌رسد بدان معناست که مقدار مصرف ازت را بايد افزايش داد. ازت بيش از حد، به ويژه اگر باعث شود که گياه قبل از رسيدگي برداشت شود، ممکن است موجب کاهش مقدار ماده خشک، افرايش مقدار قندهاي احيايي و افزايش پروتئين و نيترات شود. زراعتهايي که ازت زيادي در اختيار داشته اند، به رشد ثانويه غده حساستر هستند. غده‌هايي که به صورت نارس برداشت مي‌شوند به آساني آسيب مي‌بينند و انبار کردن آنها نيز دشوار است. به زراعتهاي بذري و زراعتهايي که زود برداشت مي‌شوند کمتر از زارعتهاي اصلي ازت داده مي‌شود.

ازت به فاصل کوتاهي قبل يا در زمان کاشت مصرف مي‌شود، ولي اگر خطر آبشويي (مثلا در خاکهاي سبک، در شرايط آبياري سنگين يا وقوع باران سنگين ) وجود داشته باشد، يا اگر بکارگيري مقادير زيادي کود تحت شرايط خشک احتمالا به تخليه رطوبت وخشکيدگي گياه منجر مي‌شود. مصرف ازت در چند نوبت بهتر است. نوبت دوم کود ازت عموما در سه هفته بعد از سبز شدن داده مي‌شود. در زراعتهاي فارياب سيب زميني تحت سيستم آبياري باراني، ازت به مقدار کم و با هر دفعه آبياري به مصرف مي‌رسد. اين عمل تا حدود  4 هفته قبل از بين رفتن شاخ و برگ ادامه مي‌يابد.

.واکنش عملکرد به اين عنصر، مخصوصا اگر خاک از نظر فسفر فقير باشد، قابل توجه است. اگر ميزان مصرف ازت و پتاسيم افزايش يابد، مصرف فسفر نيز افزايش پيدا مي‌کند. فسفر در نمودار اوليه گياه و غده بندي زود هنگام نقش دارد. گزارش شده است که فسفر تعداد غده‌هاي توليد شده به ازاي ه بوته را افزايش مي‌دهد.چون ممکن است فسفر ميزان آلودگي ويروسي را کاهش دهد، ميزان نسبتا زيادي فسفر به زراعت سيب زميني داده مي‌شود ميزان مصرف فسفر اغلب 100 کيلو گرم در هکتار است، ولي در خاکهاي تثبيت کننده فسفر به مقدار خيلي زيادي فسفر نياز است. از آن جا که فسفر به راحتي از خاک شسته نشده و سيب زميني واکنش خوبي به اين عنصر نشان مي‌دهد، در خاکهايي که فسفر تثبيت نيم کنند، ميتوان کل فسفر مورد نياز در تناوب را در زارعت سيب زميني به زمين داد. در سيب زميني، کود فسفر يا در زمان کاشت داده مي‌شود.

پتاسيم هميشه بر عملکرد موثر نيست، ولي تاثير زيادي بر کيفيت محصول، درصد ماده خشک، لکه سيا، آسيب ديدگي، سيب زميني بعد از پختن، و کيفيت انباري دارد. سولفات پتاسيم کمتر از کلريد پتاسيم (مورات پتاسيم) مقدار ماده خشک غده را کاهش مي‌دهد، زيرا يون کلريد نيز درصد ماده خشک را کاهش مي‌دهد. اما، اگر مورات پتاسيم ارزانتر از سولفات پتاسيم باشد، اين کود را بايد مدتها قبل از کاشت مصرف کرد.

. لازم است به اين عنصر، به ويژه وقتي سيب زميني روي يک خاک سبک و اسيدي رشد مي‌کند، توجه زيادي شود. مصرف مقادير زيادي پتاسيم و ازت به فرم آمونيومي، جذب منيزيم را کاهش مي‌دهد

. سيب زميني نسبت به اسيديته خاک متحمل است. اما در PH زير 8/4 امکان شکست زراعت در نتيجه کمبود کليسم وجود دارد؛ نيشها ممکن است سبز نشوند، بوته‌هاي کم رشد مانده و تعداد زيادي غده کوچک توليد مي‌کنند با افزايش کلسيم ساختمان بهبود مي‌يابد و چون محصولات ديگري که بعدا در همين مزرعه کشت مي‌شوند به PH نسبتا بالا محتاج هستند، نگهداري PH خاک در يک معقول، جايز اهميت است. بسياري از کودها، اثر اسيدزدايي دارند. اگر از چنين کود‌هاي قبل از کاشت سيب زميني مي‌تواند وقوع جرب معمولي را در اين گياه افزايش دهد، توصيه مي‌شود مصرف آهک در زراعت محصول ديگري در تناوب انجام شود آهک زني خاکهاي لاتريک وقتي اين خاکها PH پايين داشته و از نظر آلومينيوم و آهن غني باشند، جذب فسفر را افزايش مي‌دهد.


 نحوه قرار دادن کود در خاک

قرار دادن کود در لايه‌هاي عميقتر خاک مرطول يعني محلي که ريشه‌ها وجود دارند، بيشترين اثر بخشي را دارد برعکس ازت و تا اندازه اي پتاسيم، انتقال فسفر در خاک توسط آب خيلي کند است. به همين دليل، فسفر زماني بيشترين اثربخشي را دارد که در ناحيه ريشه قرار داده شود و پراکندن کودهاي فسفره در خاکهايي که فسفر را تثبيت مي‌کنند، بي فايده است. در نقاطي که مقدار زيادي کود مصرف شده، حاصلخيزي زياد است و تثبيتي اتفاق نمي افتد، پراکندن کودهاي روش خوبي است. اگر ميزان حاصلخيزي خاک و مصرف کود کم است و امکان تثبيت وجود دارد، روش جايگذاري کود در خاک مفيد است.

سه روش مطمئن و سالم جايگذاري کود عبارتند از :

قرار دادن کود به صورت نوار در 5 سانتي متر کنار و 5 سانتي متر زير غده بذري

توزيع کود در قسمت تحتاني جوي و اختلاط آن با خاک از کاشت غده‌ها

قرار دادن کود به صورت کپه‌هاي کوچک د ربين قطعات غده بذري در ته جويها

 

کود اصطبلي

در ميان گياهان زراعي، سيب زميني بهترين واکنش را به کود اصطبلي نشان مي‌دهد اگر چه عناصر پر مصرف و کم مصرف که از طريق کود اصطبلي مصرف مي‌شوند در حاصلخيزي خاک نقش دارند، اغلب اثر اصلاح کنندگي مواد آلي اهميت بيشتري دارد. هوموس ساختماني خاکهاي سنگين را بهبود مي‌بخشد، در حالي که قدرت نگهداري رطوبت را در خاکها سبک را نيز افزايش مي‌دهد. با به کارگيري کود اصطبلي، تاثير ازت به عنوان يک کود معدني ممکن است 20 درصد افزايش يابد. استفاده از کود اصطبلي پوسيده ترجيح دارد، زيرا کود اصطبلي که تازه بوده و از نظر پوسيدگي نافص است، در اواخر رشد فعال شده و ممکن است موجب است موجب کاهش مقدار ماده خشک غده، از دست رفتن طعم سيب زميني در رسيدگي گياه شود (که ممکن است باعث بعد از کاشت بستر بذر به سرعت خشک شود. ميزان مصرف کود اصطبلي در حدود 15 تا 20 تن کود کاملا پوسيده در هکتار است. بسته به نوع حيوان، روش تغذيه حيوان روش تهيه کود، 10 تن کود اصطبلي مي‌تواند شامل 15 کيلو گرم ازت، 6 کيلو گرم P2O5، کيلو گرم K2O، 50 کيلو گرم CaO کيلو گرم MgO، 40 گرم Cu و 50 گرم B مي‌باشد.

آبياري

زارعيني که آبياري مي‌نمايند بيشترين اطمينان را به موفقيت خود دارند. آبياري براي زراعت سيب زميني ديررس بسيار مهم مي‌باشد و کمک به اطمينان از محصول پيش رس مي‌نمايد، که رسيدن آن در طول دوره‌هائي است که بارندگي نامطمئن است. در نواحي خشک آبياري مطلقا "ضروري است.

براي رشد وتوسعه خوب سيب زميني احتياج زيادي به آب است. رطوبت قابل دسترس خاک يا بدبين 45 و 65 درصد نگهداري شود.زمان ايجاد ستولن وغده بحراني ترين دوره احتياج به رطوبت خاک است. کمبود موقتي در زمان تشکيل غده ممکن است سبب رشد ناموزون يا غده‌هاي بد شکل گردد. در توليد سيب زميني هر دو سيستم آبياري شياري و باراني بکار مي‌رود. آبياري يا بارندگي بيش از حد مي‌تواند احتياج به ازت را افزايش دهد.

9-3 سيستمهاي آبياري سه سيستم اصلي و مناسب براي آبياري سيب زميني وجود دارد: (1) آبياري جوي و پشته اي، (2) آبياري باراني، و (3) آبياري قطره اي، در حال حاضر از آبياري قطره اي به طور گسترده نميشود، ولي اين سيستم ممکن است در مناطق داراي آب شود مفيد باشد.

آبياري جوي و پشته اي: آبياري جوي و پشته اي قديميترين سيستم آبياري بوده و هنوز هم در نقاط زيادي از دينا به کار گرفته مي‌شود مزاياي آبياري جوي و پشته اي عبارتند از (1) سرمايه گذاري کم، و (2) عدم خيس شدن شاخ و برگ (در جلوگيري از بيماريهاي شاخ و برگ و استفاده از آب شور مناسب است) معايب اين روش عبارتند از

نياز به کار فراوان، (2) راندمان پايين (رواناب نفوذ عمقي، توزيع غير يکنواخت)، فقط 70-50%آب مصرفي توسط گياه مورد استفاده قرار مي‌گيرد، و (3) مانعي براي مکانيزاسيون بيشتر.

آبياري باراني. آبياري باراني را مي‌توان به انواع زير نقسيم کرد:

 

سيستم سنترپيوت

سيستم آبپاشهاي خطي متحرک

از سيستم لوله‌هاي ثابت به واسطه هزينه زياد آن کمتر استفاده مي‌شود. سيستم لوله‌هاي متحرک و آبپاشي کوچک بيشتر مورد استفاده واقع مي‌شود. هزينه اوليه آن کمتر است، ولي به کارگيري بيشتري نياز است. مزيت اين سيستم آن است که مقدار آبي که در هر ساعت به کار مي‌رود کم مي‌باشد (معمولا 10-8 ميلي متر در ساعت)، اين امر موجب جلوگيري از آسيب ديدگي خاک و گياه شده، راندمان مصرف آب افزايش مي‌يابد. سيستمهاي سنتر پيوت و آبپاشي خطي متحرک صرفا در مزارع بزرگ و مدرن مورد استفاد قرار مي‌گيرد سرمايه اوليه مورد نياز است، ولي کار خيلي کم است به علاوه مي‌توان با استفاده از اين سيستم کود، علف کش، قارچ کش و حشره کش را به کار برد. عيب سيستم سنترپيوت آن است که شدت آبياري به ويژه در قسمتهاي کناري، بالا است. اين عيب را مي‌توان با کوچک کردن اندازه قطرات تا حدودي بر طرف کرد. اما کوچک کردن قطرات راندمان مصرف آب را کاهش مي‌دهد زير تبخير افزايش و حساسيت به باد بيشتر ميشود. اين سيستم عمدتا روي خاکهاي سبک که فاصله بين دو آبياري کوتاه است. مورد استفاده مي‌گيرد.

شرايط هوايي خاص موثر بر عملکرد و کيفيت

شرايط هوائي فوق العاده، بر عملکرد دو کيفيت اثر مي‌گذارد.براي تخمين تلفات ناشي از اين شرايط، اطلاع از طول دوره اي که در خلال آن شرايط اتفاق مي‌افتد، و همچنين مرحله اي از رشد گياه که اين شرايط در آن اتفاق مي‌افتد، مهم است.

 

تگرگ و يخبندان شبانه

بخبندان شبانه وتگرگ هر دو عملکرد سيب زميني اثر دارند. ميزان کاهش عملکرد به شدت آسيب و مرحله اي از رشد که آسيب وارد آمده است، بستگي خواهد داشت. گياهان جوان ممکن است بعد از صدمه ديدن بهبودي حاصل کنند و در گياهان مسنتر ممکن است بهبودي حاصل نشود.

وقوع آسيب بلافاصله بعد از گلدهي در مقايسه با وقوع آن در قبل از گلدهي (مشروط به اين که فصل رشد موجود طولاني باشد) کاهش عملکرد بيشتري به دنبال دارد. وقوع يخبندان شبانه در مراحل اوليه در مقايسه با مراحل بعد اثرات سوء کمتري دارد. مشروط به آن که محصول بهبود يابد.

 

دماي زياد

اثر دماي بالا ايجاد مي‌شود عبارتند از رشد ثانويه، سياه شدن بخش داخلي غده و نکروزه شدن ناشي از حرارت

 

رشد ثانويه

چند نوع رشد ثانويه نشان داده شده است.

طويل شدن غده‌ها (A)

ايجاد حالت تنگه اي (A)

غده بندي زنجيره اي با تشکيل ثانويه غده (B)

غده نيش زده (C)

غده‌هاي تکمه اي

 

 

 

 

 

رشد ثانويه توسط دماي بالا تحريک مي‌شود.هر شرايطي (مثل روزهاي بلند، ميزان زياد ازت و غيره) که تشکيل غده را به تاخير انداخته و طويل شدن ساقه واستولون را رونق بخشد، وقوع رشد ثانويه غده را تحريک خواهد کرد. خشکي نمي توان به طور مستقيم رشد ثانويه را تحريک کند، ولي بيشتر از طريق غير مستقيم اثر دارد. زيرا تحت شرايط خشک خاک، دماي برگ غالبا بوده و از جذب ازت مختل مي‌شود. به محض اينکه رشد ثانويه القا شد، رشد غده‌هاي اوليه متوقف مي‌شود، ولي مواد پرورده توليد شده توسط شاخ و برگ در رشد بخش ثانويه غده‌ها با رشد غده‌هاي ثانويه مصرف مي‌شود. کيفيت پخت اين غده‌هاي شيشه اي پايين است ولي غده‌هاي اوليه ممکن است هنوز براي استفاده به عنوان بذر مناسب باشند، مشروط به اين که مقدار زيادي کربوهيدات از آنها خارج نشده باشد.

لکه قهوه اي داخلي

دماي زياد خاک مخصوصا در خاکهاي شني مي‌تواند موجب قهوه اي شدن قسمت داخلي سيب زميني شود (بيماري شکلاتي، نکروزه شدن دروني و زنگ داخلي نيز ناميده مي‌شود). بعضي از واريته‌ها به اين اختلال خيلي حساس هستند (مثل آدران پيلوت) مشخصه لکه قهوه اي داخلي، لکه‌هاي قهوه اي نامنظم و خشک يا خالهاي پراکند در سراسر گوشت غده مي‌باشد. عمليات زراعي خوب (آبياري صحيح و پشته‌هاي بزرگ) شدت لکه‌هاي داخلي ار کاهش مي‌دهد. در مناطقي که اين اختلال مشکل عمده اي به شمار مي‌آيد، توصيه مي‌شود از کاشت و اريته‌هاي حساس خودداري شود.

سياه شدن بخش داخلي غده

سياه شدن بخش داخلي غده يک نابسماني فيزيولوژيکي است که در غده‌هايي که در دماي زياد (مثلا C40-35) نگهداري شده اند، توسعه مي‌يابد تنفس زياد ممکن است به فقدان اکسيژن در غده منتهي شود. چنين شرايطي ممکن است در خلال دوره انبارداري و حمل ونقل رخ دهد همچنين در غده‌هايي که در خيال برداشت در معرض آفتاب قرار مي‌گيرند يا وقتي دماي خاک در طول فصل رشد يا حتي در غده بذري و بعد از کاشت به مقدار زيادي افزايش مي‌يابد ملاحظه مي‌شود.


برداشت

زمان برداشت

براي تعيين زمان برداشت، بايد موارد زير را در نظر داشت: (1) عملکرد حقيقي محصول قابل حصول، (2) قيمت واقعي و قيمت مورد انتظار (3) تاثير زمان برداشت بر کيفيت محصول، (4) شرايط مزرعه وهواي موجود در مورد انتظار، و (5) زماني که بايد براي گياه بعدي تخليه شود،

جداي از عملکرد، کيفيت گياه نيز تحت تاثير زمان برداشت قرار مي‌گيرد. پوست غده نارس ضعيفتر و ديواره‌هاي سلولي زير اپيدرم آنها خيلي نازکتر است. به دليل پوست غده‌هاي نارس به سهولت آـسيب ديده و جدا مي‌شوند. برداشت زود گياه ممکن است بر کيفيت آن اثر بگذارد. در طول فصل رشد. درصد ماده خشک غده‌هايي که در حالت نارس برداشت مي‌شوند. درسد ماده خشک آنها پايين است. در صورتي که مقدار قندهاي احيايي و غيره احيايي آنها بالا مي‌باشد. اغلب سيب زميني بذري به منظور جلوگيري ويروس که ممکن است در آخر فصل رشد دخ دهد، زود برداشت مي‌شود. هجوم بلايت به شاخ و برگ نيز ممکن است دليلي براي برداشت زود به شمار آيد برداشت زود به آسيب بيشتر پوست منتهي شده و در نتيجه غده به سهولت توسط عوامل بيماريزاي قارچي و باکترياي آلوده مي‌شود. (براي مثال Fusarium)

عمليات برداشت، انتقال و انباردري

برداشت سيب زميني شامل (1) خارج ساختن غده‌ها از خاک، (2) جمع آوري غده‌ها، (3) جداسازي هزينه و حداقل افت (مثلا کيفي) به انبار يا بازار برسند. سيستم برداشت مورد استفاده به عوامل زير بستگي دراد.

وضعيت اقتصادي (يعني هيزينه ماشين آلات، هزينه کار)

مقدار غده‌هايي که بايد برداشت شوند و زمان موجود

اندازه، شکل و موقعيت مزرعه

شرايط خاک و هوا

هدف استفاده از سيب زميني (مصرف فوري يا انبارداري)

در برداشت از انواع گوناگون سيب زميني کنها (مثل گاو آهن، اسپينر، کننده بالابر) و برداشت کننده‌هاي کامل استفاده مي‌شود سيب زميني کنها غده‌ها را از خاک بيرون مي‌ريزند و اين غده‌ها بايد با دست جمع آوري شوند يک برداشت کننده کامل غده‌ها را از خاک خارج ساخته، از خاک، سنگ و شاخ و برگ جدا کرده و با حداقل کار تحويل مي‌دهد. در مزارع بزرگ که در آن‌ها روشهاي خاک ورزي و کاشت طوري انجام مي‌گيرد که حداقل کلوخه در پشته‌ها وجود داشته باشد، از اين ماشينها به طور گسترده استفاده مي‌شود. در ديگر مزارع از سيب زميني کن استفاده مي‌شود.

فاصله زماني بين خارج سازي و جمع آوري:

اگر در زمان برداشت مزرعه مرطوب است ممکن است فاصله انداختن بين زمان خارج سازي غده‌ها از خاک و جمع آوري آنها مفيد باشد، زيرا غده‌ها خشک مي‌شوند (بارندگي مهم است زيرا بر حفظ کيفيت غده‌هاي  برداشت شده اثر مي‌گذارد) در طي زمان، پوست غده سخت شده و خاک چسبيده به آن خشک مي‌شود. اما غده‌ها بايد به مدت کوتاهي در معرض هوا و آفتاب باشند. قرار گرفتن غده‌ها در معرض آفتاب به ويژه اگر پوست غده هنوز نازک و جوان باشد، ممکن است موجب آفتاب سوختگي شود. ممکن است سياه شدن داخل غده در اثر فقدان اکسيژن مخصوصا زماني که دما بالا و خاک خشک است، ديده شود.

آسيب ديدگي در طي حمل ونقل و درجه بندي. با به کار گيري برداشت کننده‌هاي کامل، غده‌ها برگيري شده، انتقال و به صورت دسته جمعي انبار مي‌شوند. در جه بندي نبايد قبل از التيام زخمها و سخت شدن پوست انجام گيرد بعضي از برداشت کننده‌ها نبايد به طور کامل پر شوند. بعد از خارج سازي غده‌ها از خاک توسط يک کننده، غده‌ها را اغلب با استفاده از سبد يا صندوق جمع آوري مي‌کنند. کوفتگي غده معمولا در استفاده از صندوق کمتر است.

انبار داري

 

روشها و طول مدت انبارداري

چون تامين امکانات انبارداري دراز مدت پر خرج بوده و تلفات در طول دوره انبار اجتناب ناپذير است. بايد براي هر مورد خاص تعيين شود که آيا تنظيم دوره رشد گياه يا ايجاد امکانات انبارداري تغيين شوند. روش مورد استفاده به هدف منظم سيب زميني به بازار است.همچنين لازم است روشهاي مناسب انبارداري تعيين شوند. روش مورد استفاده به هدف از محصول، طول مدت انبارداري، دماي خارج انبار، مقدار غده اي که بايد انبار شود. و روش جابه جا بستگي دارد.

انبار کردن

سهم زيادي از محصول سيب زميني را نمي توان بلافاصله پس از برداشت وارد بازار کرد و بايد آنرا در انبار قرار داد. در ابتدا غده‌ها بايد در 8/12 تا 6/15 درجه سانتي گراد با رطوبت نسبي بالا و تهويه خوب براي دو تا سه هفته نگهداري شود. اين شرايط براي ترميم بريدگي و کوفتگي‌ها مناسب است. سپس درجه حرارت را مي‌توان 3/3 تا 4/4 درجه سانتي گراد پاييني آورد. در اين محدود غده‌ها در انبار جوانه نمي زنند. در جاهايي که درجه حرارتهاي پايين موجود نيست. جوانه زدن سيب زميني‌هاي غير فرآورده اي را مي‌توان يا استفاده از بازدارنده‌هاي جوانه زدن کاهش داد. ماليک هيدازيد به نسبت 3/3 کيلو در هکتار که چند هفته قبل از برداشت بکار رود موثر است درجه حرارتهاي زير اين محدوده تا حدودي، براي ذخيره سازي قندها مناسب است و سيب زميني را براي تهيه چيپس نامناسب مي‌سازد. اين حالت را مي‌توان با انبار کردن غده‌ها براي حدود 2 هفته در درجه حرارت 6/15 تا 1/21 درجه سانتي گراد بر طرف نمود.

بازاريابي

سيب زميني کاران معمولا "از طريق تعاوني‌ها يا محلهاي مرکزي بسته بندي محصول خود را مي‌فروشند زيرا خريداران عمده خواهان بسته بندي با کيفيت يکنواخت در ميزانهاي قابل توجه هستند. غالب نواحي توليدي بزرگتر خريداران بازارهاي بزرگ که سيب زميني را در نقاط حمل و نقل و جمع آوري خريداري مينمايند بخود جلب مي‌کنند. بسته بندي جذاب سبب فروش بهتر است. سيب زميني، در جعبه‌هاي مقوائي پاکتهاي توري و کاغذي 5/22 کيلوئي، پاکتهاي پلاستيکي، يا توري‌هاي مخصوص مصرف کننده، 4/1، 3/2، 5/4، و 8/6 کيلوئي، و بميزان کمتري در کيسه‌هاي کرباسي 45 کيلوئي بفروش مي‌رسد.

تغيير جهت از سيب زميني که بصورت تازه به بازار عرضه مي‌شود به محصولات فرآورده اي بطور فاحشي تشکيلات بازار سيب زميني داده است. ميزانهاي قابل توجهي بر طبق موافقتنامه‌هاي قرار دارد بين زارعين و تهيه کنندگان فرآوده کشت مي‌شود. در پاره اي موارد، اين موافقتهاي قبل از فصل روي قيمتها، سبب مبهم شدن واکنش قيمتهاي سيب زميني و تغييرات آن در فصول مي‌گردد. همچنين موجودي سيب زميني تازه دريافت مي‌شود موثر است.

صادرات و واردات: در سال 1972 حدود 173850 تن سيب زميني تازه به ارزش 12445000 دلار از آمريکا عمدتا" به کانادا صادر گرديد و ميزانهاي کمي نيز به آرژانتي، شيلي، نواحي درياي کارائيب، و مکزيک ارسال شد. در مقايسه 314101 تن سيب زميني به ارزش 46217000 دلار در سال 1977 صادر گرديده بود. در سال 1972، کل واردات سيب زميني به آمريکا 48221 تن به ارزش 5219000 دلار بود. عملا" کانادا تنها تامين کننده سيب زميني تازه براي ايالات متحده است.

بيماريها

سيب زميني در معرض انواع زيادي از بيماريهاي قارچي، باکتريايي، و ويروسي که محتاج به روشهاي کنترل گوناگوني است مي‌باشد. پاره اي از اين بيماريها سبب خسارات عمده در نقاطي که سيب زميني پرورش مي‌يابد مي‌گردند، در حاليکه سايرين بيشتر محلي هستند. بسياري از مهمترين بيماريها بذر زاد هستند. بنابراين اهميت بذر عاري از بيماري و ضد عفوني بذر با سموم زارعين در کليه نقاط شناخته شده است. تناوب محصول براي جلوگيري از حالت تخريبي افزايشي ارگانيزمهايي که در خاک و روي ساقه و غده‌هاي قديمي در حال پوسيدن زندگي مي‌کنند ضروري است، و سم پاشي يا گرد پاشي براي کنترل حشرات و بيماريهاي برگ لازم مي‌باشد.

بلايت زود رس. توسط Alternaria solani ايجاد مي‌گردد، بلايت زود رس به صورت لکه‌هاي بزرگ قهوه اي خاکستري ظاهر مي‌شود، که معمولا علائم تاريک و روشن متحدالمرکزي را روي برگها نشان مي‌دهد لکه‌ها با بزرگ شدن در يکديگر تداخل کرده و نهايتا کليه برگ را شامل مي‌شود. اين بيماري در جنوب آمريکا هنگامي که يک دوره باراني در طي ماهاي ارديبهشت و خرداد واقع مي‌شود متداول ترين مي‌باشد. اين بيماري غالبا به سوختگي انتهاي برگ، که آسيب رساني آن در طي آب و هواي گرم وخشک که بلافاصله پس از يک دوره بسيار مرطوب مي‌باشد، اشتباه مي‌گردد. اين دو با يکديگر تقريبا "همه ساله سبب کاهش زياد محصول مي‌گردند. که بعضي اوقات ميزان آن حتي به 50 درصد مي‌رسد. خسارت حاصل از بلابت زودرس را مي‌توان با سمپاشي يا گرد پاشي با زينت يا مانب که سبب مرگ اين قارچ مي‌شود کاهش داد.

بلايت ديررس. عامل آن Phytophhora infestans مي‌باشد. بلايت ديررس معمولا " مخرب ترين بيماري برگي سيب زميني شناخته مي‌شود. معمولا" در جنوب آمريکا اين بيماري مهم نبوده، ليکن در آب و هواي مرطوب و خنک متداول در شمال آمريکا ظغيان مينمايد. کنترل توسط کاشت غده‌هاي عاري از بيماري، نيمه مقاوم، سمپاشي با سموم مسي، با نب يا زينت انجام مي‌گردد.

موازائيک: موزائيک يک بيماري ويروسي است که به صورت لکه دار شدن برگها با نواحي که بين نواحي تيره تر پراکنده هستند ظاهر شده و کم و بيش با چروکيدگي همراه است. از دست دادن کلروفيل سبب کاهش ايجاد نشاسته شده ودر نتيجه باعث نقصان عملکرد غده مي‌گردد. اين بيماري از سالي به سال ديگر همراه غده‌هاي بذري منتقل مي‌شود. در مزرعه، توسط حشرات و عمدتا" شته سيب زميني که شيره را از گياهان آلوده به گياهان سالم متقل مي‌سازد پراکنده مي‌گردد. کنترل کردن شامل از بذر گواهي شده خوب است.

لوله اي شدن برگ. لوله اي شدن برگ يک بيماري ويروسي است که گياهان آلوده به آن داراي رنگ سبز روشن تري بوده و بوته‌ها ايستاده ترو برگچه‌هاي پائيني بطرف بالا لوله شده اند. کاهش عملکرد در مقايسه با موزائيک بسيار بيشتر است. وسائل انتقال و روشهاي کنترل مانند موازائيک است.

اسکب، اسکب يا لکه سياه در اثر حمله streptomyces scabies ايجاد شده توسط غالب کشتکاران سيب زميني بوسيله علامت مشخصه لکه‌هاي فرورفته روي غده شناخته مي‌گردد. غده‌هائي که بصورت بدي لکه‌هاي فرور رفته دارند قابل فروش نيستند. قارچ در محلهاي بيماري زده روي سطح غده‌هاي سالم و در خاک زندگي مي‌کند. بهترين رشد آن در خاکهائي است که بميزان جزئي قليائي، خنثي ويا به ميزان جزئي اسيدي باشند و ممکن است براي چندين فصل زنده بماند مگر اينکه واکنش خاک در زير ph 2/5 باشد. واريته‌هاي داراي مقاومت شامل منوميني انتاريو، کايوگا، سنکا و چروکي مي‌باشد.

پوسيدگي آوندي باکتريائي. اين بيماري توسط باکتري corynebacterium spdonicum ايجاد شده و بينهايت مسري است. اين بيماري گياهان و همچنين غده‌ها را آلوده مي‌سازد. برگهاي پايئني يک ساقه آلوده ابتدا زرد رنگ مي‌گردد. ساير برگها شروع به پيچيدن و پژمرده شدن کرده وساقه بزودي مي‌ميرد.غده‌ها در نقاط اتصال به ساقه‌ها آلوده شده و عامل بيماري نواحي آوندي را اشغال مي‌نمايد. باکتري که سبب پوسيدگي آوندها مي‌شود توسط بذر آلوده، وسائل انبار و حمل و نقل پراکنده مي‌شود. تنها از بذر عاري از بيماري بايد استفاده شود و هر چيزي که در جابجائي غده‌هاي بيماري زده بکار مي‌رود بايد کاملا ضد عفوني گردد.

ساقه سياه سيب زميني . ساقه سياه يک بيماري باکتريائي است که توسط Erwinia astroseptica ايجاد ميشود گياهان بيماري زده رنگ سبز زرد رنگي پيدا کرده و ساقه در زير سطح خاک سياه مي‌گردد، قسمتهاي نرم و قطعه بذر قديمي پوسيده مي‌شود و با تداوم شرايط مرطوبي خاک ممکن است غده‌هاي جديد نيز در محل خود پوسيده مي‌شود همچنين غده‌ها ممکن است در انباريا در حمل و نقل پوسيده شود باکتري ممکن است در داخل يا بر روي سطح سيب زميني انتقال يابد. زماني که غده‌هاي آلوه کشت مي‌شود، باکتري ممکن است داخل جوانه گردد. همچنين باکتري در خاک زندگي مي‌کند. روشهاي کنترل شامل استقاده از پايه بذري عاري از بيماري، آغشته ساختن بذر به سموم و تناوب محصول مي‌باشد

پوسته سايه سيب زميني توسط pellicularia filamentosa ايجاد مي‌گردد و اين بيماري بصورت لکه‌هاي بزرگ نامنظم، پوسته پوسته اي، سياه رنگ (اسکزتيا) روي سطح سيب زميني بوجود مي‌آيد. هنگامي که چنين غده‌هاي آلوده اي کشت شوند. عالبا" قارچ به جوانه‌ها حمله کرده و قبل از آنکه از خاک خارج شوند آنها را مي‌کشد و يا سبب پژمردگي و مرگ در زمانهاي بعدي مي‌گردد. غده‌هاي آلوده نبايد به منظور بذر بکار روند. اسکروتياي بزرگ را مشکل مي‌توان با کاملترين روش ضد غفوني بذر از بين برد. و در نتيجه اين روش زياد رضايتبخش نيست.سم PCNB که در  10 تا 15 سانتي متري عمق خاک سطحي به شدت آلوده ديسک زده شود تا حدودي اين بيماري را کنترل مي‌کند. استفاده از بذر عاري از بيماري هنوز موثرترين روش است.


منابع

- پرورش سبزي در باغ، خانه و آپارتمان نوشته حسن حسن زاده عباس پور

- پرورش سبزي نوشته اردشير قادري

- سبزيکاري نوشته محمد مشيري

-vegetable crop fifth edition: Thompson and lcelly

- Breeding vegetable crop: Maclcj. Bassett

- vegetable production IB: Libner Nonneclce

- Anonymous "pest and Disease Control Proyrams for Potatoes, "calif. Agr


 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 27 فروردین 1399 ساعت: 21:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره ورزش گلف

بازديد: 948
تحقیق درباره ورزش گلف

فهرست مطالب

 

تاريخچه1

ورزشگلفاز کجا آمده است؟3

زمین و تجهیزات گلف.. 5

مینی گلف چیست؟6

قوانين كلي گلف.. 8

ويژگی های ورزش گلف.. 13

گلفدر ایران. 14

گُلف، زنان، قدرت، تمركز. 15

نانسی لوپز، ستاره گلف زنان. 18

 

تاريخچه

1413 میلادی زمان شروع گلف در اسکاتلند برای شاهزادگان و درباریان بود تا سال 1457 و بعد از سال 1457 بازی کردن گلف ممنوع شد که تا سال 1503 ادامه داشت بعد از سال 46 سال بازی گلف از سرگرفته شد و بعد از این تاریخ بازی گلف همگانی شد.

اولین باشگاه گلف جهان درسال 1754 میلادی در سنت اندروزاسکاتلندانگلیس آغاز بکار کرد.
درایران گلف ازسال 1924 میلادی شروع شد و تا زمان ملی شدن نفت هیچ ایرانی در باشگاههای گلف کشور عضو نبود بعداز ملی شدن نفت ایرانیها به بازی گلف پرداختند.

بازی گلف به دلایل بسیاری پرطرفدارترین بازی در دنیاست. مبتدیان نیز درهر گروه سنی که باشند باندازه پیشکسوتان از این بازی لذت می برند. بازی گلف نیروی فکری و آمادگی جسمانی بازیکن هر دو رامی طلبد و در عین حال که موجب تنوع و تفنن می شود می تواند در شخص احساس دلسردی و یا بالعکس عادت مفرط پدید آورد. بازی گلف در عین حال که می تواند یکی از مشکلترین بازیهای دنیا باشد چنانچه بادر نظرداشتن رموز بهره گیری بهتر از موقعیتهای بازی ؟ می تواند یکی از لذت بخش ترین بازیها باشد. هدف عمومی بازیکنان گلف این است که چطور ضربات با ارزشی را ذخیره و حساب ضربات خود را پائین نگهدارند. چرخش صحیح و چوب گیری خوب اصول بازی موفق می باشند اما یک بازیکن تمام عیار باید دارای چهار خصوصیات باشد

اول یکنواختی CONSISTENCY

دوم خونسردی و آرامش COMPOSURE

سوم شعور عمومی COMMON SENSE

چهارم تمرکز حواس CONCENTRATION

که موارد فوق را باید با دید مثبت و افکار خوشبینانه کامل نمود تا اجراء لازم برای بازی نوین گلف رادر دست داشت.

یک دور بازی 4 ساعته گلف تقریباً حدود پنج دقیقه آن صرف زدن ضربات به توپ می شود چنانچه بازیکن 5 دقیقه دیگر را هم صرف اعمال معمول پیش از زدن ضربه نماید مجموعاً ده دقیقه خواهد شد که شخص باید در خلال آن به هماهنگی کامل در بازی و در نتیجه بدست آوردن کمترین حساب ضربات نایل شود. در یک دوره چهار ساعته بازی گلف بازیکن با انگیزه بازی گلف حدود 8 کیلومتر پیاده روی می کند.
گلف در ایران حدود 85 سال پیش همزمان با ورود اتباع خارجی به منظور کشف و استخراج نفت در مناطق نفت خیز جنوب کشور این ورزش نیز وارد ایران شد. تا قبل ازملی شدن صنعت نفت هیچ ایرانی راهی به این بازی نداشت و بازی گلف انحصاراً در دست خارجیان بوده، پس از ملی شدن صنعت نفت علاقمندان ایرانی به این ورزش در نواحی جنوب مانند مسجد سلیمان، آغاجاری، گچساران، اهواز و آبادان با اشتیاق و علاقه هر چه تمامتر به این ورزش روی آوردند بطوریکه در حال حاضر شهرهای اهواز، آبادان، ماهشهر، مسجد سلیمان و دیگر شهرهای استان خوزستان بیشترین علاقمندان و ورزشکاران این رشته را به خود اختصاص داده اند وعموماً کارکنان شرکت نفت این ورزش مفرح و با نشاط را انجام می دهند. به جز نواحی جنوب کشور در هیچ کجای ایران ورزش گلف متداول نبوده ودر تهران نیز این رشته بصورت اختصاصی و در مجموعه ورزشی انقلاب که در سال 1340 تاسیس شده بود توسط خارجیان مقیم تهران که عمدتاً کارکنان سفارتخانه های خارجی بودند انجام می شد. پس از انقلاب شکوهمنداسلامی تمامی علاقمندان بدون هیچگونه محدودیتی بازی گلف را آغاز نمودند و این علاقمندی باعث گردید تا تشکیلات ورزش گلف کشور از اردیبهشت ماه سال 1370 در قالب یک کمیته آغاز بکار نموده و با توسعه فعالیتهای خوددر فاصله کوتاهی رسماً به عنوان فدراسیون گلف جمهوری اسلامی ایران معرفی و در لیست فدراسیونهای رسمی کشور قرار گرفت. این فدراسیون در سال 1996 میلادی به عضویت شورای جهانی گلف درآمد و درسالهای اخیر با کنفدراسیون گلف آسیا و اقیانوسیه نیز مرتبط شده است. در حال حاضر شهرهای تهران، خراسان، قم، اهواز، آبادان، مسجد سلیمان، ماهشهر، اصفهان و شیراز دارای هیئت های ورزشی فعال می باشند و همه ساله مسابقات گوناگونی در سطوح مختلف برگزار می شود.

ورزشگلفاز کجا آمده است؟

این سوالی است که شاید خیلی از شما تا به حال از خود پرسیده ایدو البته شاید برخی بدانید که اسکاتلند یکی از خاستگاههای این ورزش دوست داشتنی است. شما چه فکر می کنید. مقاله زیر ار بخوانید تا در موردگلفبیشتربدانید.

آنچه که قطعا" مسلم است این است که همه ما می دانیمگلفاز اسکاتلند آمده. اسکاتلندیها از زمانهای بسیار قدیم به این ورزش علاقه زیادی داشتند و برای انجامبازی های آن باشگاه هم داشتند که همه بازیکنان عضو آن بودند. گلفاز همان زمان (قرن 15میلادی) نیز به شیوه امروزی بازی می شد، توپ کوچک و سفیدگلفرا با چوب مخصوص روی زمینهل می دادند تا در سوراخی که در زمین چمن تعبیه شده بود بیفتد.

در حقیقتاولین نشانه های این ورزش در زمان شاه جیمز دوم (اسکاتلند) دیده شد ، کسی که در سال 1457انجام دو ورزش فوتبال وگلفرا ممنوع اعلام کردهبود.جیمز معتقد بود که با انجام این بازیها تیرکمانداران ارتش اسکاتلند از آمادگیرزمی دور می شوند. در سالهای 1471 و 1491 به ترتیب شاه جیمز سوم و چهارم نیز قانونتحریم را تمدید کردند. اماگلفاین بازی جالب به صورتهایمختلف در اسکاتلند و کشورهای اطرافش ادامه یافت ، تا زمانیکه در سال 1744 اولینقوانین رسمی این رشته در ادینبورگ (Edinburgh)  نوشته شد و پس از آن هرگلفباز آماتوری هم میتوانستبا تکیه بر آن قوانین به انجان ورز مورد علاقه اش بپردازد.

اما آیامیتوان گفت که اسکاتلندیها مخترعگلفبوده اند؟

جواباین است: نمیتوان پاسخ کاملا" قطعی داد، چرا که شواهد مستدلی وجود دارد که نشان میدهد اسکاتلندیها خودشان از ورژنهای دیگری از این ورزش تاثیر گرفته‌اندUSGA  .اتحادیهگلفآمریکا در اینزمینه می گوید: "در حالیکه بسیاری از اسکاتلندیها مدعی این مساله هستند که بازیگلفاز کشور آنها به سراسراروپا پخش شده شواهدی وجود دارد که نشان میدهد نخستین بار بازی توپ و چمن درفرانسه، آلمان و کشورهای لوکزامبورگ، هلندو بلژیک بازی میشده!" در آلمان در قرن 14معمولا" این ورزش اغلب روی یخ انجام می شد و شبیه همانگلفروی چمن با ضربه چوبمخصوص به توپ از نقطه A به نقطهB هدایت می شد.

شاید به نظرتان بیاید کهاین ورزش شبیه هاکی ست. درسته؟

اما اینطور نیست، فقط چون این بازی در آلمانروی یخ بازی می شد ممکن است این تصور اشتباه را به وجود آورد. آلمانها واسکاتلندیها هر دو در رواج این ورزش شریک بودند و در حقیقت کلمه " گلف" از تلفیق دو کلمهاسکاتلندی و آلمانی به وجود آمده که البته به علت علاقه زیادی که اسکاتلندی بهانجام این بازی داشتند این باور در طول سالها میان مردم گسترش یافت که اسکاتلندی هامخترع این بازی بوده اند. البته اسکاتلندی ها به جای یخ در زمینهای چمن کاری شدهبازی میکردند.

آیا این فرضیه صحت دارد که آلمانهاگلفرا اختراع کردهاند؟

نه، اینطور نیست چرا که قبل از آن در بعضی کشورهای اروپایی نیز بازی میشد که اسناد معتبری از آن کشورها در دست نیست و در این جا نیز ما نمی خواهیم اینمساله را انکار کنیم که اسکاتلندی ها نقش به سزایی در شکل گرفتن تاریخ این ورزشداشتند. مردم این کشور پیشرفتهای چشمگیر و قابل ملاحظه ای درگلفداشتند.

ریشهکلمهگلفاز کجاآمده؟

آیا کلمه ایست که از حروف عبارت: فقط برای مردان ، ممنوع برا ی زنان Gentleman Only, Ladies Forbidden  سرچشمه گرفته؟

جواب این است: خیر!

گلفمشتقی از این عبارت نیستو اگر پیش از این چنین چیزی شنیده بودید سریع آن را فراموش کنید و کسی را که به شماآن را گفته پیدا کرده و او را نیز از اشتباه درآورید! مانند اکثر کلمات مدرن امروزیکلمه " گلف" از زبان گویشمحلی و قدیمی گرفته شده. البته بخشی از ریشه شناسی کلمه " گلف" از کلمات قدیمیاسکاتلندی  Golve  Goff گرفته شده که در اصل مشتقی از کلمه آلمانی قرونوسطایی Kolf  بوده است.

این اصطلاحkolf  به معنای باشگاه (Club) است. درقرن 16 کلمهگلفبرای اینبازی به صورت بین المللی تصویب شد! در مقالات بعدی سعی داریم تا به قهرمانان اینورزش بپردازیم ...

زمین و تجهیزات گلف

زمین استاندارد گلف داری هجده(18) حفره می باشد فاصله حفره ها از نقطه شروع و از یکدیگر متفاوت بوده و معمولاً بین 100 تا 600 یارد متغیر می باشد که در این فواصل موانع گوناگونی از قبیل موانع آبی و شنزار و چمنزارهای بلند و پرپشت طراحی و گنجانده شده است.

گُلْف یکی از بازیهای فضای آزاد است که در آن بازیکنان بطور فردی یا تیمی بوسیلهچوبهای گوناگون ویژه‌ای توپ کوچکی را درون سوراخی در زمین می‌اندازند. در آیین‌نامه بازیگلفاین بازی را اینگونهتعریف کرده‌اند: "گلفپرتاب یک توپ از نقطه آغاز بازی به درون یک سوراخ است که بوسیله یک یا چند ضربهپیاپی و بر طبق قوانین مشخصی صورت گرفته باشد." باور عموم براینست که خاستگاهگلفسرزمیناسکاتلند است. این بازی از چندین سده پیش در بریتانیا بازی شده است. نخستین قوانین رسمی این رشتهدر شهرادینبورگ اسکاتلند نوشته شد. در آلمان در سده 14 معمولا" این ورزش اغلب روی یخ انجام می‌شد. واژه " گلف" از واژه‌هایقدیمی اسکاتلندی " "Golve و " "Goff گرفته شده که در اصل مشتقی از واژه آلمانیمیان‌سدهای "Kolf" بوده است. این اصطلاح kolf به معنای باشگاه است. در سده 16 واژهگلفبرای این بازی به صورتبین المللی تصویب شد. این بازی با اینکه معمولاً به عنوان بازی مرفّهان ونخبگان بشمار می‌آید امروزه در میان طبقات دیگر هم محبوبیت یافته و بازیگران بیشتری را ازسراسر جهان به خود جلب می‌کند.

زمینگلفحدود سی چهلهزار متر مربع وسعت دارد. برای بازیگلفکفش ویژه میخداری نیازاست تا به هنگام ضربه زدن پای بازیکن نچرخد. لباسگلفهم برای راحتی حرکت بدن واز جنس مخصوص درست شده است. برایگلف‌بازیساک ویژه‌ای نیاز است تا چهارده چوبگلفرا در خود جای دهد. اینساک در زیر خود چرخهایی دارد که بهگلف‌باز اجازه می‌دهد تا ساکو چوبهای خود را براحتی در سراسر زمین بهمراه ببرد. هر کدام از این چوبها برای زدنضربه‌های گوناگونی بکار میروند. هر بازیگلفبین چهار تا پنج ساعت طولمی‌‌کشد ودارای قوانین خودش است

مینی گلف چیست؟

همانگونه که از نام آن پیداست از گروه خانواده ورزش گلف می باشد.

مینی گلف که به آن Crazy Golf نیز می گویند انجام بازی گلف را در مساحتهای کوچکتر از زمین استاندارد فراهم می کند. با این توضیح که در مینی گلف فقط از ضربات کوتاه (putt ) استفاده می شود.

هدف از بازی مینی گلف استفاده از تمرکز- که یکی از ویژگیهای گلف است- می باشد. بدین معنی که هدایت توپ به حفره باید با تمرکز کامل و با کمترین ضربه صورت پذیرد.

زمین مینی گلف:

با عنایت به مطالب گفته شده امکان راه اندازی زمینهای این بازی در مساحتهای کوچک میسر است.
پارکهای مدارس دانشگاهها حیاط مجتمعهای مسکونی پادگانها بیمارستانها هتلها و ... حتی در شرایطی که فضای کافی دراختیار نباشد از پشت بام ساختمانها نیز می توان برای یک زمین مینی گلف کوچک بهره برد.(این مورد در چند شهر آمریکا اجرا شده است. )

متراژ مورد نیاز بستگی به اهداف بازی دارد. به این معنی که اگر هدف فقط سرگرمی خانگی باشد می توان در فضایی کوچک ( حتی 5 متر مربع) به مینی گلف پرداخت.

اما اگر بخواهیم به مینی گلف بعنان سرگرمی گروهی نگاه کنیم به دو صورت امکان آن وجود دارد:
1) بدون سازه

2) با سازه

1) مینی گلف بدون سازه: ساده ترین شکل آن ایجاد حفره در زمینهای چمن است. این کار در فضایی از 100 مترمربع به بالا امکانپذیر است.

در اینحالت بازیکنان بر سر انداختن توپ با کمترین ضریه به داخل حفره با هم رقابت مب کنند.

2) مینی گلف با سازه: از زیبایی و هیجان آن بسیار می توان گفت و نوشت.

خلاقیت در ساخت سازه به اشکال گونانگون ایجاد مانع بر سر راه توپ پیچ و خم در مسیر حرکت توپ استفاده از تکنیکهای گوناگون برای آموزش به کودکان در طراحی زمین و ... همگی در این روش قابل اجرا می باشد.

همانگونه که گلف استاندارد در دو حالت 9 حفره ( 9 hole) و 18 حفره (18 hole) قابل انجام است مینی گلف با سازه نیز این امکان را دارا می باشد.

سازه های مینی گلف را می توان با اسکلت فلزی ( با قابلیت جابجایی ) و مصالح ساختمانی ( بدون قابلیت جابجایی) که دارای پستی بلندی باشد و یا حتی بر روی سطح زمین و فقط با مشخص کردن محدوده با ابزار مختلف اجرا نمود. ( در تصاویر اشکال گوناگون آن نمایش داده شده است.)

از نظر هزینه نیز ساخت سازه و پوشش سطح آن با موکت رقم ناچیزی را به خود اختصاص می دهد.

ویژگیها:

بدلیل عدم نیاز به مهارتهای جسمانی تمام گروههای سنی می توانند نسبت به انجام مینی گلف اقدام نمایند.

حضور اعضای خانواده در کنار هم هیجان نشاط و شادابی حاصل از این بازی قابل توصیف نمی باشد. مسابقه می تواند میان دو خانواده نیز برگزار شود. پدر بزرگ را می توان با نوه اش همبازی نمود که در ورزشهای دیگر کمتر سراغ داریم.

بدلیل عدم نیاز به لبلس خاص خانمها بسادگی می توانند در محیطهای عمومی نیز به این بازی در کنار خانواده خود بپردازند. با اندکی حمایت و توجه لیگ مینی گلف حتی بصورت کشوری- بوسیله این انجمن قابل برگزاری می باشد. این اطمینان وجود دارد که بدلیل تازگی تنوع هیجان حضور خانواده ها و ... مینی گلف در زمانی کوتاه جای خود را در سبد تفریح هموطنان بازنماید.

قوانين كلي گلف

قوانین کلی گلف عبارتست از 34 قانون مدون باضافه تعداد زیادی تبصره و متمم و استثنائات.
آبانس (هندی کپ)
HADICAP

هندی کپ یاامتیاز تعادلی، بازیکنان سطوح مختلف را قادر می سازد که با یکدیگر به رقابت بپردازند. هندی کپ بر اساس تعداد ضرباتی که بازیکن در یک دور بازی از «پار» تجاوز می کند تعیین می گردد ماکسیمم هندی کپ برای آقایان 36 و برای خانمها 40 می باشد هند کپ بر اساس میانگین سه دور بازی تعیین می گردد.

زمین گلف استاندارد

شامل 18 حفره و سه نوع پار و جمع تعداد ضربات 72 می باشد.

اول پار(PAR) سه برای آقایان از 250 تا 100 پارد

دوم پار(PAR) چهار برای آقایان از 470 تا 251 پارد

سوم پار(PAR) پنج برای آقایان از ---- تا 471 پارد

پار PAR، تعداد ضربات بدون اشتباه یک میدان که با اعداد 3و 4و 5 مشخص می شود.
سه نوع گریپ
GRIP وجوددارد.

1- OVERLAPING
2-
INTERRLOCKING
3-
TEN FINGER GRIP

محوطه شروع THETEEING GPOUND

محوطه ای مسطح با چمن درو شده و کوتاه که اولین ضربه از این محوله بازی می شود.
محوطه موانع
HAZZARDS. این موانع در مسیر حفره ها بنحوی طراحی شده اند که هریک از مسیرها را بطور متفاوتی مشکل و رقابت برانگیز می کند.

محوطه عادی زمین THE FAIR WAY

این محوله تمام مسیر از نقطه شروع تا حفره را در بر می گیرد و در اطراف مسیر محوطه هائی از چمن‌های پرپشت و درو نشده وجود دارد.

& هدف بازی THE AIM OF THE GAME

هدف بازی انداختن توپ به ترتیب در حفره های هیجده گانه با استفاده از چوبهای متفاوت و زدن کمترین تعداد ضربات می باشد.

بازیها بصورت انفرادی ودو نفره و سه نفره و نهایتاً چهارنفره انجام می شود. اساساً دو نوع بازی متفاوت وجوددارد یکی رقابتهای ضربه ای و دیگری بازیهای مسابقاتی که در بازیهای مسابقاتی بازیکنی که بیشترین تعداد حفره را بدست می آورد و در بازیهای ضربه ای بازیکنی که مسیر بازی را با کمترین تعداد ضربات طی کند برنده بازی خواهد بود.

&گرین GREEN

محوطه اطراف حفره را گویند که دارای چمن یکدست و بدقت کوتاه شده می باشد.

&حفره HOLE

قطر حفره 5/4 اینج(43/11 سانتی متر) و عمق آن حداقل 4 اینچ(16/10 سانتی متر) می باشد.

&چوب پرچم THE FLAGSTICK

پرچم برای مشخص کردن مکان حفره در آن گذارده می شود معمولاً رنگ پرچم برای حفره های 9-1 زرد و برای حفره های 18-10 قرمز می باشد.

& چوبهای گلف THE GLUBS

اصولاً 3 نوع چوب گلف وجود دارد چوبی، آهنی، پاتر، بر چسب اینکه شات دارای چه خصوصیاتی باشد برای زدن آن نوع چوب از نظر بلندی دسته و زاویه صفحه فرق می کند هر چه زاویه صفحه بیشتر باشد ارتفاع شات بیشتر خواهد بود به این زوایه اصطلاحاً (لافت) (LAFT ) چوب می گویند. ست کامل گلف شامل 14 عدد چوب(GLUBS) می باشد چهار عدد وود WOOD نه عدد آهن IRONS و یک عدد پاتر PUTTER می باشد.

& توپ THE BALL

توپ گلف از لاستیک باروکش خارجی پلاستیک ساخته شده است که سطح آن برای دقت نشانه روی و برد بیشتر دارای خلل و فرجهائی می باشد.

ملزومات Accessories

ساک: ساکهای گلف در اندازه و وزنهای متفاوت و با جنسهای گوناگون وجود دارد.

& پایه توپ

پایه توپ برای ضرباتی است که بازیکن می تواند اولین بار ضربه هر حفره را از روی آن بازی کند انواع چوبی و پلاستیکی در دسترس می باشد.

& علامتگذاری محل توپ BALL MARKER

در روی گرین ودر جای توپ بازیکن بطور موقت قرار می گیرد.

& چتر UMBRELLA

همراه داشتن یک چتر گلف، اغلب برای بازیکن بسیار سودمند واقع خواهد شد.

آداب بازی

آداب بازی به همان اندازه که برای خود بازی اهميت قائل است رعايت حق تقدم و ادب را هم مهم می داند. هرچند که نکات زير قانون نيستند اما رعايت آنها در بازی حايز اهميت بسياری است.

۱- هنگام آماده شدن بازيکن تا پايان سوئينگ نزديک او نايستيد و حرکت و صحبت نکنيد.

۲- تا زمانيکه گروه جلويی از مسير خارج نشده بازی را شروع نکنيد.

۳-هميشه بدون تاخير بازی کنيد و پاتينگ گرين را همراه با افراد گروه ترک کنيد.

۴-از گروه های سريع تر دعوت کنيد بازی را زودتر از شما انجام دهند و کنار برويد تا آنها عبور کنند.

۵- چمن های کنده شده را در هنگام بازی سر جايشان قرار دهيد و جای پاها را در بانکر ها هموار کنيد.

۶- بر روی خط پات بازيکنان ديگر قدم نگذاريد و راه نرويد.

۷- کلاب ها را در پاتينگ گرين نيندازيد . ( پرتاب کردن کلاب توسط بازيکن عصبی کاری زشت و زننده است )

۸- ميله پرچم پاتينگ گرين را با دقت سر جايش بگذازيد و بعد از برداشتن ميله پرچم آن را به آهستگی خارج از پاتينگ گرين قرار دهيد.

تعاریف

قوانین بازی گلف بر اساس تعاریف آن نوشته شده است. آگاهی از روابط تعریف شده به کاربرد صحیح قوانین کمک خواهد کرد. این تعاریف شامل موارد زیر است:

تینگ گراند: محل شروع میدان است که با دو تی مارکر مشخص می شود.

به سمت گرین: همه منطقه بازی گلف ( مسیر گلف ) به استثنای تینگ گراند و پاتینگ گرین میدان‌های طی شده که شامل فیروی، راف، بانکر و هزارد ( رو به رو یا جانبی ) است. بانکر و موانع آبی است که می‌تواند رو به رو یا جانبی باشد.

پاتینگ گرین: منطقه ای مخصوص که برای غلتاندن توپ مشخص شده و شامل حفره ای است به قطر 25/4 اینچ.

اوت آو باند: زمینی که بازی در آن ممنوع است، به عبارت دیکر جزء مسابقه نیست. یک توپ وقتی که همه آن خارج از محدوده باشداوت آو باند است ( محدوده ها در قوانین محلی مشخص می شود)

موانع بی اثر: اشیاء طبیعی مانند سنگ ها، برگ ها، و سرشاخه ها مشروط به این که آزاد باشند، درگیر در خاک یا چمن نباشند، روییده نباشند، تعبیه و محکم نشده باشند و به توپ گیر نکرده باشند.
موانع: اشیای ساخت دست انسان به استثنای:

اشیایی که اوت آو باند را معلوم می کنند.

هر قسمت از یک شی ء غیر منقول ساخته انسان که خارج از محدوده باشد.

* هر ساختمان و بنایی که توسط هیات بررسی در قوانین محلی به عنوان قسمت جدای ناپذیر از مسیر مسابقه بیان شده است.

آب پیش بینی نشده : هر انباشتگی موقت و گذری آب در مسیر مسابقه که قبل یا بعد از این که بازیکن در پشت توپ قرار بگیرد قابل دبدن باشد. ( شبنم، برفک، برف آب پیش بینی نشده نیستند.)

زمین تحت تعمیر: شامل هر قسمت از مسیر مسابقه که توسط هیات بررسی مشخص شده باشد. هکچنین موادی که برای بردن انباشته شده و سوراخ ایجاد شده توسط مسئول نکهداری از گرین ولو این که علامت گذاری نشده باشد.

ضربه زدن از روی تی

تی را بین دو نشانگر تی قرار دهید و نه در جلوی آنها. می توانید تی را حداکثر در فاصله ای به طول دو کلاب پشت خط جلوییی نشانگر های تی قرار دهید و ضربه بزنید.

ضربه زدن به توپ خارج از این منطقه: در مچ پلی ( match play ) جریمه ای ندارد اما رقیب شما می تواند از شما بخواهد که دوباره آن ضربه را بازی کنید و در استرک پلی ( stroke play ) شما حتما دو ضربه جریمه می گیرید و سپس باید از منطقه صحیحی بازی کنید.

بازی کردن توپ

توپ را از همان جایی که افتاده است بازی کنید. جای توپتان، منطقه مشخص شده سوئینگتان یا خط و مسیر بازیتان را با حرکت دادن، خم کردن یا شکستن هر چیزی که ثابت یا روییده است تصحیح نکنید مگر طبق قوانین.

چیزی را به سمت پایین فشار ندهید یا این که وضعیت بهتری ایجاد نکنید.

اگر توپ شما در یک بانکر یا یک واتر هزارد قرار بگیرد، زمین بانکر یا زمین یا آب داخل واتر هزارد را تا قبل از داون سوئینگ ( Down swing ) لمس نکنید.

توپ باید کاملا ضذبه بخورد و نباید فشرده و یا برداشته شود. به عبارت دیگر در این منطقه کلاب شما نباید با زمین برخورد کند در صورت تماس ، دو ضربه جربمه دریافت می کنید.

بازی با یک توپ اشتباه ( به جز در یک هزارد ): در مچ پلی شما آن میدان را از دست می دهید. در استروک پلی دو ضربه جریمه می گیرد و سپس باید توپ صحیح را بازی کنید.

بازی با یک اشتباه در یک هزارد: جریمه ای ندارد زیرا در هزارد نمی توانید علف ها را کنار بزنید

ويژگی های ورزش گلف

1- بازی گلف در فضای باز و عموماً در بین درختان و چمنزارها با پستی و بلندیهای طبیعی انجام می شود که این امر باعث آسایش و آرامش درونی فرد می گردد.

2- وجود حداکثر اکسیژن و نور طبیعی در محل بازی گلف به ارگانیسم بدن این اجازه رامی دهد که کلیه دستگاههای حیاتی به خوبی انجام وظیفه نموده و در این حالت طبیعتاً قدرت اندیشه و تصمیم گیری به مراتب بیشتر از زمانها و مکانهای دیگر است.

3- امکان انجام این ورزش از سنین کودکی تا کهنسالی وجود دارد، هر چند که تحرک لازمه جوانی است مع الوصف قابلیت استمرار و تکرار مداوم و آهسته این ورزش آمادگی جسمانی را تا سنین بالا حفظ می نماید.

4- گلف فعالیتی بسیار مناسب برای کهنسالان می باشد زیرا روند اجرا و انجام این ورزش عاری از حرکات تند وفشارهای نامنظم بر اندامها و عضلات بر خلاف ورزشهای دیگر می باشد.

5- مسافت طی شده در ورزش گلف حدود هشت کیلومتر با زمان متوسط 3 الی 4 ساعت است که این حجم فعالیت با توجه به زمان آن فعالیتی ایده آل برای افراد مسن می باشد.

6- طی مسیر در ورزش گلف همراه با انگیزه و هدف است از این رو ورزشکار گلف باز همواره انگیزه ای تازه برای طی مسیر دارد و به همین دلیل احساس خستگی و بی حوصلگی نمی کند.

7- بازی گلف موجب افزایش کیفی دقت و مهارت می شود، بطوریکه پس از زدن ضربه، بازیکن مسیر توپ را ردیابی نموده و نقطه فرود آن را دقیقاً زیر نظر می گیرد، این عامل موجب تقویت زاویه دید، تشخیص دقیق جهت حرکت و قوه بینایی بازیکن می شود.

8- زدن ضربه مطلوب در ورزش گلف نیاز شدید به هماهنگی عصبی و عضلانی همراه با تمرکز مطلوب دارد.
9- طی مسیرهای متفاوت و زدن ضربات مختلف در گلف موجب اصلاح ناهنجاریهای ذهنی، پراکندگی فکری و عدم تمرکز موجود در افراد مبتلا به است. به این جهت این ورزش خاصیت درمانی نیز دارد، ضمن اینکه یک گلف باز در نهایت به فردی پر حوصله و با صبر واستقامت تبدیل خواهد شد که از تصمیم گیریهای عجولانه خودداری می نماید و شاید به این دلیل است که ورزش گلف مورد علاقه سیاستمداران و دیپلماتها می باشد.

10- اصولاً ورزشکاران گلف را داور همراهی نمی کند و قضاوت به عهده ورزشکاران است که این امر موجب گردیده تااصول اخلاقی حاکم بر میادین ورزشی همراه با رعایت حقوق یکدیگر، نزاکت و احترام متقابل و همچنین موجب تقویت حس اعتماد و اطمینان به دیگران شود.

11- شیوه مبارزه یامسابقه در ورزش گلف رو دررو نیست به عبارت دیگر در ورزش گلف بازیکنان در مقابل هم نیستند بلکه در کنار هم و هر فرد صرفاً برای افزایش توانایی خودش تلاش می کند در حقیقت حریفان را با معیار توانایی شخصی و افزایش مهارت می آزمایند نه با غلبه بر دیگران.

12- ورزش گلف یک ورزش خانوادگی محسوب می شود و تمام اعضای خانواده می توانند بدون هیچگونه محدودیتی به تمرین گلف بپردازند زیرا پوشش لباس ورزشکاران این رشته بطور کاملاً مطلوبی می باشد که این موضوع بویژه به منظور توسعه و تعمیم ورزش بانوان که تا حدودی در مکانهای باز ورزشی محدودیت دارند، بسیار ارزنده و قابل توجه است.

گلفدر ایران

در ایران نخستین زمین استاندارد چمن برایگلفدر دورهپهلوی و در باشگاه انقلاب تهرانبه کار افتاد که هنوز هم فعال است. زمینهای خاکی دیگری نیز در برخی شهرستانها مانندمسجدسلیمان از سی سال پیش برایگلفآماده و بکار گرفته شدهاند. امروزه طرحهای اجرایی چندی در دست اقدام است تا در محوطه دانشگاه تهران، هتلهاو همچنین در زمینی میان چالوس و نوشهر زمینهایگلفساخته شود. تیم ملیگلفبانوان ایران از سال 1380آغاز بکار کرده و دوره‌های مسابقه انتخابی برای تیم ملی نیز میانگلف‌بازان شهرهای گوناگونایران انجام شده است. در ایران فدراسیونگلفلیگهایی میان باشگاه‌هایکشور برگزار می‌کند. تا امروز استانهای خوزستان، تهران، اصفهان، فارس و قم دارایباشگاه‌هایگلفهستند.

گُلف، زنان، قدرت، تمركز

«گلف» براي ما ايراني‌ها واژة مأنوسي نيست و ما را بيشتر ياد نوعي اتومبيل مي‌اندازد تا نوعي ورزش. تمام آنچه ما از اين ورزش مي‌دانيم تصاوير جسته و گريختة كانال‌هاي ماهواره‌اي و لحظات آنتراكت شبكه‌هاي داخلي است. اما در ايران هم كساني هستند كه شيفتة گلف بازي كردن‌اند.

گلف به‌ ورزش مردمان بي‌درد معروف شده. در ايران هم اكثر كساني كه براي تفريح سراغ اين ورزش رفته‌اند از اقليت مرفه جامعه‌اند، اما هيچ‌يك از دختراني كه در اولين دورة مسابقات گزينش بهترين دختر گلف‌باز ايران شركت كرده بودند از خانواده‌هاي مرفه نبودند. آنها دختراني معمولي بودند كه هركدام با انگيزه‌اي جذب گلف و ميدان مارپيچ وسيعش شده بودند. قرار است سه نفر از بهترين زنان گلف‌باز زن ايران به‌نام تيم ملي ايران در مسابقات جهاني پورتوريكو شركت كنند؛ حضوري كه قطعاً توجه بسياري از رسانه‌هاي جهاني را به خود جلب خواهد كرد. آرزوهاي دور و دراز دختراني كه فعلاً در زمين‌هاي چمن داخلي زير آفتاب با چوب‌هايشان به توپ ضربه مي‌زنند چيزي شبيه قصه‌هاي شاه پريان است، اما شايد راه رفتن طولاني در دل چمن‌زارهاي وسيع و زير آفتاب قدرت تخيل را قوي كند...

گلف از نقطة T آغاز مي‌شود؛ جايي كه توپ از روي يك ميخ مخصوص شليك مي‌شود. اين توپ بايد با ضربه‌هاي هدفمند از هجده ميدان ـ كه موقعيت‌هاي متفاوتي دارند ـ عبور داده شود و در نهايت به داخل سوراخ هدف (hole) انداخته شود. شايد با اين توصيف اين ورزش چندان جذاب به‌نظر نرسد، اما تا زماني كه چوب گلف به‌دست نگرفته‌ايد و پشت توپ حالت ضربه زدن به خود نگرفته‌ايد، لذت اصلي اين ورزش را درنمي‌يابيد...

«‌خانم... خانم...» جلوتر مي‌روم، اين‌دفعه با صدايي بلندتر مي‌گويم: «خانم.» ولي اصلاً متوجه من نمي‌شود. بلوز و دامن صورتي پوشيده و كلاه آفتابگيري روي سرش گذاشته. روبه‌رويش مي‌ايستم تا مرا ببيند. نگاهم مي‌كند. سلام مي‌كنم، ولي باز هم جوابي نمي‌شنوم. پسر جواني كه آن حوالي است به طرفم مي‌آيد: «فايده‌اي ندارد. گوش‌هايش سنگين است. از صبح اينجاست. بيشتر روزها مي‌آيد. كاري به‌كار كسي ندارد، بازي‌اش را مي‌كند و مي‌رود.»

خميده‌خميده راه مي‌رود. توپ را روي نقطة T مي‌كارد و با قدرت به آن ضربه مي‌زند. او يكي از چند صد زن گلف‌باز ايران است. كيف وسايلش را به‌سختي به دنبال خود مي‌كشد، ولي اصلاً خسته نيست. ميدان بعدي را دختران ملي‌پوش قرق كرده‌اند بيست دختر جوان كه به‌نوبت پشت يك توپ سفيد مي‌ايستند و با قدرت به آن ضربه مي‌زنند. اكثر آنها تهراني‌اند. يكي دو گلف‌باز هم از اصفهان آمده‌اند.

ليلا و بهناز سربازي، ساتين احمدي، صفورا بيگي و مها ازهاني رقابتي سخت با يكديگر دارند. ليلا از نبود عكاس ناراحت به‌نظر مي‌رسد: «ديروز روسري سرم بود، عكاس‌ها مي‌گفتند نمي‌توانيم از تو عكس بيندازيم، حالا كه مقنعة مشكي سرم كردم، هيچ عكاسي نيامده. دارم از گرما خفه مي‌شوم.» آفتاب با بي‌رحمي تمام بر سر بچه‌ها مي‌تابد. هيچ سايه‌باني نيست كه زير آن پناه ببرند و اگر هم پيدا شود كفاف 20 دختر را نمي‌دهد. آب‌پاش‌هاي زمين باز است و گاه‌گاهي به سر يكي از آنها مي‌ريزد. صفورا بيگي هنگام ضربه زدن داد و هوارش بالا مي‌رود: «بابا جان من نمي‌توانم تمركز كنم. تا مي‌آيم خودم را رها كنم و به چيزي فكر نكنم اين آب‌پاش عزيز به من مي‌رسد و تمام تمركزم را از دست مي‌دهم.»

ورزش گلف به‌تازگي ميان زنان ايراني طرفدار زيادي پيدا كرده است. بسياري از آنها جوّ آرام و محيط دلنشين آن را به بسياري از ورزش‌هاي پرهياهوي ديگر ترجيح مي‌دهند. براي شروع بايد توپ را در نقطه‌اي به شكل T بكاري، بعد با چوب به آن ضربه بزني تا 18 ميدان وسيع را پشت سر بگذاري. آخرين ميدان، ميدان سرنوشت و قهرمان است؛ ميداني كه توپ در سوراخ هدف جا مي‌گيرد و قهرمان مشخص مي‌شود. دو شرط اصلي ورزش گلف قدرت و تمركز است. قوي بودن بازوها و مچ نقش اصلي در قهرمان شدن دارد. ليلا سربازي عاشق تمركز است و كلاً به‌خاطر تمركز سراغ اين رشتة ورزشي آمده است. ليلا از يك خانوادة گلف‌باز حرفه‌اي است: «عمويم سي‌ سال است كه گلف بازي مي‌كند. من هم بعد از كلي اين شاخه و آن شاخه پريدن تازه فهميدم گلف هم ورزش خوبي است و خلاصه گرفتارش شدم.»

ساتين و صفورا هم چنين وضعيتي دارند، ولي سارا محسني خود را دختر سركشي مي‌داند: «خانوادة من با گلف كه هيچي كلاً با ورزش مخالف‌اند. آنها مي‌گويند ورزش به‌درد دختر نمي‌خورد، ولي من عاشق ورزشم. در دبيرستان هم رشتة تربيت‌بدني خواندم و در دانشگاه هم در رشتة تربيت‌بدني ادامة تحصيل دادم. خانواده‌ام با ورزش مخالف‌اند، من كه موافقم.» سارا اعتقاد دارد به آنچه مي‌خواسته رسيده است: «من عاشق ورزشم. از وقتي گلف بازي مي‌كنم روحيه‌ام خيلي عوض شده. وقتي پايم را روي چمن‌هاي سبز و تر ميدان مي‌گذارم حس خاصي پيدا مي‌كنم كه حاضر نيستم آن را با چيز ديگري عوض كنم. اينجا حس مي‌كنم من به خدا نزديك‌ترم.

آرامشي به من مي‌دهد كه در هيچ جاي ديگري به چنين آرامشي نرسيده‌ام.» غلامرضا سربازي، مربي گلف بانوان، به‌سراغ بچه‌ها مي‌آيد و به آنها گوشزد مي‌كند بيش از حد استراحت كرده‌اند و زمان مفيد مسابقه را از دست داده‌اند. بچه‌ها كه تازه يك ساية خنك پيدا كرده بودند با هزار غر و شكايت راهي ميدان بعدي مي‌شوند. ولي ليلا سربازي همچنان ادامه مي‌دهد: «باور كنيد اگر كمي به من بها بدهند قهرمان جهان مي‌شوم پررويي نمي‌كنم، هميشه آرزويم اين بوده كه توي يك رشتة ورزشي قهرمان جهان شوم. رشته‌هاي ديگر كه نشد، حالا كه قرار است ما را ببرند پورتوريكو به شما قول قهرماني مي‌دهم. اگر قهرمان نشدم هرچه دلتان مي‌خواهد بگوييد.» شايد او بيش از اندازه اميدوار است: «اميد كه چيز بدي نيست. حالا خدا را چه ديدي شايد شانس آوردم و قهرمان شدم.» ليلا در حالي اين حرف‌ها را مي‌زند كه هنوز از انتخاب خود در تيم ملي مطمئن نيست!

بالاتر از ميدان‌هاي گلف حرفه‌اي، يك زمين باز مخصوص كودكان و نوجوانان علاقه‌مند به اين رشته هست. پرشيا هر روز با رانندة شخصي‌اش به ورزشگاه انقلاب مي‌آيد و با ده دوازده نفر گلف بازي مي‌كند. او تنها دختر اين جمع است ولي از هيچ‌كس كم نمي‌آورد. يك‌تنه براي همه كُري مي‌خواند. اكثر پسرها از پرشيا بزرگ‌ترند: «فكر كرديد! نمي‌توانيد مرا بگيريد.» پرشيا وقتي چوب گلف را در دستانش مي‌گيرد از همه مي‌خواهد سكوت كنند تا مزاحم تمركز او نشوند: «همه ساكت باشند، دارم تمركز مي‌كنم، هيچ‌كس حرف نزند.» پرشيا هنگام نواختن ضربه زيرچشمي به ميدان مسابقة دختران تيم ملي نگاه مي‌كند: «ببينيد، حتي مي‌توانم ركورد آنها را بزنم. من تايگر ايران هستم. همة آنها (دختران تيم ملي) جلو من كم مي‌آورند.» ضربه‌اش را كه مي‌زند چند بار بالا و پايين مي‌پرد و چند جيغ بلند هم مي‌كشد، توپش داخل سوراخ هدف افتاده، او بازي را برده است.

مسابقة دختران گلف‌باز تمام شده، ولي هنوز مشخص نيست سه نفري كه قرار است در پورتوريكو به ميدان بروند چه كساني‌اند. از ميدان آخر بالا مي‌آيند. نفس‌نفس مي‌زنند. سربازي همچنان روي حرفش ايستاده: «من قهرمان جهان هستم.» خانم مسن هم بالا مي‌آيد. كلاهش را برداشته و روبه‌روي آب‌پاش‌ها ايستاده. با گردش آب‌پاش او هم مي‌چرخد. پرشيا به رقص او اشاره مي‌كند: «بچه‌ها ببينيد اين خانمه دارد زير آب مي‌رقصد.» هنوز دارد كُري مي‌خواند. توپ يكي از بچه‌ها را برداشته: «حالا خسته‌ام وگرنه اين توپ را مي‌فرستادم ميدان آزادي.»

نانسی لوپز، ستاره گلف زنان


نانسی لوپز (Nancy Lopez) را بدون شک باید یکی از محبوبترین و موفقترین زنان گلف باز دنیا دانست. وی متولد 6 ژانویه 1957 در کالیفرنیاست و پس از ازدواج به نام نانسی نایت (Nancy Knight) تغییر هویت داد.

ستاره ای که از سال 1978 گلف را به صورت آماتور شروع کرد، استعداد ویژه خود را به همه گلف بازان نشان داد. او گلف را زمانیکه دختر بچه ای بیشتر نبود آغاز کرد هنگامی که سال دوم دانشگاه تولسای اوکلاهاما Tulsa-Oklahoma)) بود آنرا به صورت حرفه ای پی گرفت. نانسی از سوی انجمن حرفه ای گلف زنان چهار مرتبه عنوان بهترین بازیکن سال طی سالهای 1978،1979،1985 و 1988 از آن خود کرد و نام خود را در زمره بهترینهای گلف در رده های سنی مختلف ثبت کرد.

وی نخستین بار در سن 8 سالگی تحت تعلیم پدرش دومینگو Domingo)) بازی گلف را تجربه کرد و اولین عنوانش را در 12 سالگی با پیروزی در رقابتهای زنان آماتور مکزیکو کسب کرد. متعاقب آن دو بار در سالهای 1972 و 1974 فاتح رقابتهای دختران آمریکا تحت عنوان (USGA Junior Girls Championship) شد.

در سال 1975، او سه بار قهرمان بازیهای (Western Junior) و (MexicanAmateur) گشت و به سرعت نام خود را مطرح ساخت. در همان سال وارد مدرسه گلف زنان آمریکا و با بهترین نمره از آنجا فارغ التحصیل شد. پیشرفت او در گلف تا جایی ادامه پیدا کرد که سال بعد مدعی قهرمانی رقابتهای جهانی AIAW)) در تیم اعزامی ایالات متحده شد. او در سال 1976 یکه تاز بلا منازع گلف دانشگاه تولسا در رده زنان بود.

سال 1978 فصلی جدید با 9 عنوان قهرمانی برای او بود. همچنین در رقابتهای رولکس روکی ( (Rolex Rookie و ورا (Vera) پیشتاز بود.

سال 1979 برای او در 8 تورنمنت پیروزی به ارمغان آورد و 6 سال بعد او مجددا" در رولکس روکی و ورا برای سومین بار صاحب عنوان شد. سال1987 برای این قهرمان 35 ساله بسیار به یاد ماندنی بود و توانست در رقابتهای ساراسوتا کلاسیک "Sarasota Classic" (همان دوره رقابتهایی که اولین بار در سال 1978 مدعی آن شد) پیروز شود. در سال 1997 چهل و هشتمین عنوان قهرمانی اش را کسب کرده و در بازیهای اوپن زنان ایالات متحده با رکورد امتیازات 69-68-69-69 در رده دوم ایستاد.

 


 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 25 فروردین 1399 ساعت: 9:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(2)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 165

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس