انشا درباره زمستان

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

دو انشائ درباره توصیف زمستان

بازديد: 33043

 

 

«توصیف زمستان»

دوباره می آید، هر سا ل همین موقع می آید. کوله بارش را جمع می کند و به سوی پاییز می آید. پاییز هم کاسه ای آب برای بدرقه اش می ریزد ولی قدم زمستان آنقدر سرد است که برف بر روی تپه شروع به باریدن می کند. بله زمستان آمد، بعد از پاییز هر سال این گونه است . ولی امسال و سال های بعد زمستان شاید مهربان باشد و شاید قدمش سرد نباشد و شاید برفی نیاید. سنجابی که فندق هایش را کنار درختی پنهان کرده با اشتیاق به سمت خانه اش می دود و همچون ستاره ای درخشان می خندد. زمین نیز با طراوت و شادابی از گرسنگی اش می گذرد و غذای ذخیره شدهی او را نمی قاپد چون اگر غذایش را بخورد او دیگر غذایی برای خوردن ندارد و زمین طرفدار عدل و داد است. درختان مانند اسکلت های بلور آجین در میان جنگل نمایان اند و قندیل های نقره ای و درخشنده ی کنارهی غار روشن کننده ی تاریکی سرما اند. سرما ناراحت است چون آفتاب ناراحت است و همچنین درخت که دیگر نمی تواند سر سبزی چمنزار را ببیند و در اعماق آن سفر کند. آفتاب نظاره کنننده ی این منظره است. او برف را می بیند، سنجاب را می بیند و همچنین پنبه های خیس و نم دار ننه سرما. سرما می گوید که لحاف ننه سرما پاره شده ولی ننه سرما می گوید لحاف خدا پاره شده، من نمی دانمک کدام درست است ولی میدانم که خداوند لحاف کسی را بی خود و بی جهت پاره نمی کند، حتمأ سرما خشمگین آب پاییز را به یخ تبدیل کرده و پاییز ناراحت شده است.ولی صحبت سرما و دندان پاییز نگذاشت بگوید که او برگ درختانش ریخته است. و این حس همکاری اینجا هست، نه در شهر، در آنجا نفس کز گرمگاه سینه می آید یرون ابری شود تاریک و مه در آسمان تیره ی سرما پنهان می کند مارا . نمی زارد ببینیم یکدگر را و حل کنیم درد و ناله ی مردمان شهرمان را.

 

 

به نام خدا

قلم در دست می گیرم و انشای خودم را آغاز می کنم.

زمستان، فصلی است که وقتی از خواب بیدار می شویم هنوز همه جا تاریک است . فصلی است که دوست داریم بخوابیم . زمستان یعنی شاید فردا سوخته باشم، شاید هم قرار است یک عمر بسوزم یعنی زهرا سرما خورده، یعنی زینب لباس پشمی ندارد، فاطمه امسال هم چکمه نمی خرد. یعنی سیران می خواهد دکتر شود و همه سرما خورده ها را درمان کند. مریم هر روز کتک می خورد . یعنی معلم عزیزمان یک سال پیرتر شد.

زمستان یعنی بابا جانمان با هزار امید شال گردنش را به دور گردن من انداخت تا گرمم شود . یعنی مامان عزیزمان صبحانه دو قاشق عسل به ما داد تا داغ شویم . یعنی وقتی از در بیرون می رویم باز هم همه جا تاریک است . یعنی شهر در امن و امان است و ما قرار است روزی بزرگ شویم . وزیر شویم، وکیل شویم‌، لباس پشمی بپوشیم، یاد شین آباد هم نیافتیم.

زمستان یعنی وقتی به معلم عزیزمان سلام می کنیم صدایمان بلرزد، معلم عزیزمان حالمان را بپرسد، ما بگوییم خوبیم . پاهایمان سردشان است، خواهر فاطمه دارد عروس می شود، مریم دفتر مشقش را جا گذاشته و دعا می کند معلممان نفهمد، بخاری خاموش است، هنوز مدرسه، گاز کشی نشده و کدخدا روز به روز چاقتر می شود. تخته هنوز گچی است، معلم آسم می گیرد، لاغر می شود، دستهایش پینه می بندد، زهرا دیگر اجازه ادامه تحصیل ندارد، بابا جان شال گردنش را دیگر نمی خواهد، پدر مریم زن دوم گرفته،، پدر زینب زندان است، سیران می خواهد دکتر شود .آه سیران، سیران .

زمستان یعنی بخاری روشن شد. گرم شد، داغ شد و گر گرفت . زمستان یعنی آتش، یعنی جیغ، فریاد، فداکاری معلم برای خارج کردن بخاری از اتاق، یعنی دود، شال گردن، سیران، زهرا، فاطمه، آتش، شین آباد .

 

انشاهای بعد :

چند انشای زیبا برای توصیف فصل زمستان :

 

——————————  انشاء در مورد زمستان شماره ۱  —————————–

 

زمستان

 

زمستان فصلی است که وقتی از خواب بیدار می شویم هنوز همه جا تاریک است . فصلی است که دوست داریم بخوابیم . زمستان یعنی شاید فردا سوخته باشم، شاید هم قرار است یک عمر بسوزم …یعنی زهرا سرما خورده، یعنی زینب لباس پشمی ندارد، فاطمه امسال هم چکمه نمی خرد. یعنی سیروان می خواهد دکتر شود و همه سرما خورده ها را درمان کند. مریم هر روز کتک می خورد . یعنی معلم عزیزمان یک سال پیرتر شد.

 

زمستان یعنی بابا جانمان با هزار امید شال گردنش را به دور گردن من انداخت تا گرمم شود . یعنی مامان عزیزمان صبحانه دو قاشق عسل به ما داد تا داغ شویم . یعنی وقتی از در بیرون می رویم باز هم همه جا تاریک است . یعنی شهر در امن و امان است و ما قرار است روزی بزرگ شویم . وزیر شویم، وکیل شویم‌، لباس پشمی بپوشیم، یاد شین آباد هم نیافتیم.

 

زمستان یعنی وقتی به معلم عزیزمان سلام می کنیم صدایمان بلرزد، معلم عزیزمان حالمان را بپرسد، ما بگوییم خوبیم . پاهایمان سردشان است، خواهر فاطمه دارد عروس می شود، مریم دفتر مشقش را جا گذاشته و دعا می کند معلممان نفهمد، بخاری خاموش است، هنوز مدرسه، گاز کشی نشده و کدخدا روز به روز چاقتر می شود. تخته هنوز گچی است، معلم آسم می گیرد، لاغر می شود، دستهایش پینه می بندد، زهرا دیگر اجازه ادامه تحصیل ندارد، بابا جان شال گردنش را دیگر نمی خواهد، پدر مریم زن دوم گرفته،، پدر زینب زندان است، سیروان می خواهد دکتر شود ….آه سیروان، سیروان 

 

زمستان یعنی بخاری روشن شد. گرم شد، داغ شد و گر گرفت …. زمستان یعنی آتش، یعنی جیغ، فریاد، فداکاری معلم برای خارج کردن بخاری از اتاق، یعنی دود، شال گردن، سیروان، زهرا، فاطمه، آتش، شین آباد ….

زمستان یعنی …. سیروان سوخت

 

——————————  انشاء در مورد زمستان شماره ۲  —————————–

 

زمستان

 

دوباره می آید، هر سا ل همین موقع می آید. کوله بارش را جمع می کند و به سوی پاییز می آید. پاییز هم کاسه ای آب برای بدرقه اش می ریزد ولی قدم زمستان آنقدر سرد است که برف بر روی تپه شروع به باریدن می کند. بله زمستان آمد، بعد از پاییز هر سال این گونه است . ولی امسال و سال های بعد زمستان شاید مهربان باشد و شاید قدمش سرد نباشد و شاید برفی نیاید. سنجابی که فندق هایش را کنار درختی پنهان کرده با اشتیاق به سمت خانه اش می دود و همچون ستاره ای درخشان می خندد. زمین نیز با طراوت و شادابی از گرسنگی اش می گذرد و غذای ذخیره شدهی او را نمی قاپد چون اگر غذایش را بخورد او دیگر غذایی برای خوردن ندارد و زمین طرفدار عدل و داد است.

 

درختان مانند اسکلت های بلور آجین در میان جنگل نمایان اند و قندیل های نقره ای و درخشنده ی کنارهی غار روشن کننده ی تاریکی سرما اند. سرما ناراحت است چون آفتاب ناراحت است و همچنین درخت که دیگر نمی تواند سر سبزی چمنزار را ببیند و در اعماق آن سفر کند. آفتاب نظاره کنننده ی این منظره است. او برف را می بیند، سنجاب را می بیند و همچنین پنبه های خیس و نم دار ننه سرما. سرما می گوید که لحاف ننه سرما پاره شده ولی ننه سرما می گوید لحاف خدا پاره شده، من نمی دانمک کدام درست است ولی میدانم که خداوند لحاف کسی را بی خود و بی جهت پاره نمی کند، حتمأ سرما خشمگین آب پاییز را به یخ تبدیل کرده و پاییز ناراحت شده است.

 

ولی صحبت سرما و دندان پاییز نگذاشت بگوید که او برگ درختانش ریخته است. و این حس همکاری اینجا هست، نه در شهر، در آنجا نفس کز گرمگاه سینه می آید یرون ابری شود تاریک و مه در آسمان تیره ی سرما پنهان می کند مارا . نمی زارد ببینیم یکدگر را و حل کنیم درد و ناله ی مردمان شهرمان را.

 

——————————  انشاء در مورد زمستان شماره ۳  —————————–

 

زمستان

 

زمستان فصل سوز و سرما است فصلی است که روی درختان شکوفه های برفی می گذارند. بر روی خاک گل های یخی می کارد و روی پنجره ی اتاق من جامه ای سفید می اندازد زمستان سپیدی قبل از سبزی است زمستان برای خود هر ساله سلطنتی کوتاه ولی باشکوه درست می کند چنان سلطنتی می سازد که به او قوی ترین فصل سال می گویند.

 

قدرتی که درختان را می خواباند آب ها را منجمد می کند پرندگان را فراری می دهد به گرمای طاقت فرسای زمین قلبه می کند بر روی آسمان
توری ابری می کشد وبرف و باران می بارد و آهنگ رعدو برق و طوفان از سر می دهد و آدم برفی های کوچک و بزرگ را سربازان قصر خود قرار می دهد قصری از جنس برف .

 

اما سلطنت آن زیاد طول نمی کشد به طوری که درختان از خواب زمستانی بیدار می شوند پرندگان باز می گردند خورشید دوباره گرم و درخشان می شود و آسمان دوباره آبی رنگ می شود آن موقع است که شیشه ی پر از برف اتاق من تمیز می شود و آنگاه است که می گویم بدرود بر زمستان و درود بر بهاران.

 

——————————  انشاء در مورد زمستان شماره ۴  —————————–

 

زمستان

 

پس از اتمام پاییز،زمستان کوله بار سرد خود را بر زمین میگذارد

زمستان فصلی است،سفید…

این فصل آخرین فصل سال است

روزها،ماه ها،در پی هم میگذرند ….

تا به این فصل زیبا میرسیم

در این فصل درختان لباس عریانی به تن میکنند

همه ی خیابان ها،کوچه ها عروس میشوند…

عروسی از جنس سرما،از جنس آرامش

کوله بار این فصل پر از برف و پر از ترانه های بارانی است…..

ترانه های بارانی هم کوله بار بارانی و غم خود را در این فصل میگذارند

این فصل روح لطیفی به شاهرگ هستی می بخشد

در این فصل عقل ها حیران میشود از زیبایی های طبیعت

حرف های ناگفته ای در این فصل در ژرفای جانمان باقی میماند

هم چنان که در این فصل برف و باران میبارد…..

قصه ای که نامش زندگی است هم چنان جریان دارد…..

امیدوارم که در این فصل دل ها همچون این فصل ….

سرد و بارانی نشود….

اما آخر این فصل مانند فصل های بی وفای دیگر هوس رفتن میکند

کاش زمستان کفش داشت…..

و او را نگه میداشتم ،…..

در را به رویش قفل میکردم…..

و چه کارها که برای ماندنش انجام نمیدادم

تا مرا با این همه زیبایی تنها نگذارد….

اما من چه بخواهم و چه نخواهم میرود…….

اما با رفتن او سال جدیدی آغاز میشود….

که فصل بهار فرا میرسد که جشن طبیعت است……

و در پایان:

نو بهار است در آن کوش که خوشدل باشی

کسی گل بدمد و باز تو در گل باشی

 

——————————  انشاء در مورد زمستان شماره ۵  —————————–

 

زمستان

 

آن گاه كه دانه هاي ظريف برف رقصان بر زمين می نشينند. در آن هنگام كه برگ درختان دانه دانه بر زمين می افتند و زمين را فرش می كنند. آن هنگام كه ناله ي پرندگان گرسنه در برف مانده در بيابان به آسمان می رسد.در ان هنگام است كه زمستان با قدم هاي سرد و آرام به سرزمین ما مي رسد. در سوز سرما آتش درون بخاري ها همچون دل من و تو گرم است.سپاهیان ابر هاي سياه در بلندای آسمان به جنگ هم مي روند وصداي شمشير هاي آن ها چون رعد سينه ي آسمان را مي شكافد در آخر اشك سپاهيان شكست خورده بر آن گندم زار مي چكد اشكي كه براي ما رحمت است. توپ خورشيد در زير لحاف ابر ها گم شده بوران مي آيد و برف ها پر می كشند درختان عريان شده در پاييز لباس سپيد به تن مي كنند.
و اين ها تنها گوشه اي از زيبايي زمستان است . زمستان زيباست

 

——————————  انشاء در مورد زمستان شماره ۶  —————————–

 

زمستان

 

زمستان است. هوا سرد است. چه بيچاره ها آدم هايي كه ندارند سرپناهي براي شب هايي به درازي شب يلدا. يلدا اولين شب است. اولين شب سال، سالمان زمستان است، يعني من دوست دارم كه سال با زمستان شروع شود. من زمستانيم.

شايد نبايد از ترحم صحبت كنيم. زمستان خشك و خشن است. خشونتي كه در آن طراوت جاريست، طراوتي مانند زندگي. شايد به نظر آيد همه مرده اند، اما اين مردگي نيست، خشوع طبيعت است در برابر عظمت زمستان.

مي گويند زمستان مبارزه اي است، مبارزه اي بين ماندن و نماندن، اما فكر مي كنم اشتباه است. زمستان برهه ايست براي نشان دادن لياقت ها. آن كه دارد لياقت ماندن را، منتخب مي شود. پس آدم هاي بزرگند كه مي مانند.

كم نيستند كساني كه متنفرند از اين فصل پرموهبت و چه بسيار دارند علاقه به بهار. آنها بهار را عروس مي دانند، يعني عروسش كردند. چنان از آن ياد مي كنند كه حتي بعضي مواقع در وصف هم نمي گنجد، اما در برابر شكوه و جلال زمستان هيچ نيست.

وقتي چشم به باغچه ي برف نشسته ي حياط مي اندازيم، برف را آن چنان مظلومانه مي توان ديد كه در روي زمين با تواضع و فروتني وصف ناپذيري روي زمين جاي گرفته. چه چيز از اين بالا تر است؟ آيا اين زيباست يا آن برگ هاي سبز بهار؟

آدم برفي كوچكي در گوشه ي حياط با چشماني سرمه شده، چشم به در حياط دوخته، انگار منتظر است. منتظر كسي، چيزي يا نسيمي.
دلمان تنگ مي شود براي سردي زمستان، براي برف هايش، براي سفيديش. سفيدي بي لك و يكدست. آدم برفي كم كمك آب دماغش مي آيد، انگار گرما خورده. ديگر قرص هاي مسكن و پني سيلين درمانش نمي كند. آب شدنش را با چشم مي بينم، نمي توانم از بين رفتنش را نظاره كنم، درد كشيدنش را. اكزاز و ديازپامي براي مدهوشي و بي هوشي. فكر مي كنم بهتر باشد بخوابد، شايد درد كم تري را احساس كند.
شب چهارشنبه است و چهارشنبه سوري، آخرين چهارشنبه ي سال. بهار مي آيد.

آدم برفي مان ديگر نيست. شال گردنش روي زمين است، هويجي كه روي آن افتاده و …

 

——————————  انشاء در مورد زمستان شماره ۷  —————————–

 

زمستان

 

مسافران از سرمای تلخ می لرزیدند ؛ گویی جزای غلفت خود را می پرداختند. آخر ، این چه موقع خراب شدن اتوبوس بود. ای کاش پتو می آوردم ، ای کاش نمی آمدم و ای کاش ها و پشیمانی ها به تندی تکرار می شدند.

 

آرزوی سفر و گردش ؛ همه و همه بر دل مشافران مانده بود ولی این آرزو داشت به حسرت و پشیمانی تبدیل می شد. راننده و کمک راننده داشتند با موتور ماشین دست و پنجه نرم می کردند. هر دو پریشان بودند. برف سفید و یکرنگ بدنه ی سرخ ماشین را زیر خود پنهان کرده بود. گویی سرمای تلخ قصد نداشت جای خود را به گرمی بهار دهد و انگار زمستان در حال پایان قصد پایان و بهار شیرین قصد سلام دوباره بعد از ۹ ماه را نداشت و زمین دلتنگ بهار بود ولی ضاهرا” به این زودی ها به خواسته اش نمی رسید.

 

با اینکه چند روزی به بهار نمانده بود تگرگ و برف دست در دست هم داده بودند. پنجره ها را بخار گرفته بود ولی دانه های زیبای برف از پشت شیشه ی بخار کرده هم خود نمایی می کردند و زمین هم سفید و یکرنگ بود بر خلاف همیشه!

 

به راستی ای کاش انسان ها هم همچون برف ساده و یکرنگ و صاف باشند ولی با این حال افرادی نه تنها همچو برف نیستند بلکه همچون فرش اند؛ پر از رنگ های جور و واجور . ولی جالب این است که فرش با آن زیبایی و چند رنگی اش به زیر پا افتاده است و جالب تر از آن اینکه فرش هر قدر چند رنگ تر باشد گران تر است ولی ارزش آدمی به همچو برف بودنش است.

 

به راستی این برف چیست که وقتی بر زمین می نشیند جماعتی برایش شادند و گاه مدرسه ها برایش تعطیل می شوندو دانش آموزان همچو پرندگانی که قصد کوچ دارند تمام روز کلافه و به فکر برف و برف بازی اند ولی مگر برف چیزی بجز آب است ؟ مگر برف زیبایی دیگری بجز سادگی اش دارد؟پس چه ستودنی است خالق برف و باران!

 

برف هنوز می بارید. صدای سوز باد از پشت شیشه همه را کلافه کرده بود. راننده سعی داشت ماشین را روشن کند ولی کارش فایده ای نداشت. سرما و برف شیرین است زیرا وقتی می آید با خود دنیایی تازه می آورد دنیایی جدید با آدم هایی جدید! آدم هایی که همه از برف و یخ اند و فقط انسان ها این دنیا را خلق کنند. این دنیا ، دنیایی است که مدرسه ها چند روزی به خاطر خلق آن تعطیل اعلام می شود! ولی آفتاب چشم دیدن این آدم برفی ها را ندارد و دنیای جدید انسان ها به مایه ی حیاط آدمی تبدیل می شود و اسب تازه نفس بهار اولین گام های خود را بر می دارد.

 

ولی این زمستان همچون آجیل است! شیرین است ولی گاه تلخ می شود ولی تلخی اش بر جای باقی می ماند . رد خون ، بوی مرگ و صدای گریه و آه و ناله صد ها نفر هر روز در خیابان ها ی شهر می پیچد. به راستی انسان غفلت زده همچون سیب آفت زده است و آفتش نادانی و غفلت است!

 

ناگاه راننده ی پریشان اتوبوس با قدم های نا منظم و با عجله توجه مرا به خود جلب کرد به سمت فرمان رفت و با چند بار سعی ماشین را روشن کرد و لبخند دوباره بر لبان همه جاری شد. به راستی چه عجیب است این آدمی که در گرمای تابستان ، زمستان را می طلبد و در زمستان محتاج دمی از تابستان است!

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




منبع : سايت علمي و پژوهشي آسمان

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 فروردین 1393 ساعت: 11:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(29)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس