انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

سه نوع انشای طنز و غیر طنز را در زیر ببینید :
موضوع انشا :
انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم
انشا پایه نهم صفحه ۵۵ در مورد سایه ادم
متن انشا :
غیرطنز:سایه ی آدم ها در همه جا و همیشه قابل دیدن نیست. اما در نور خورشید یا زمانی که زیر هاله ایی از نور مانده باشیم قابل دیدن است. چه شب هایی را که در زمان قطعی برق در خانه هایمان با سایه ها بازی کردیم و با چنین بهانه ی ساده ایی خود را مشغول کردیم و خندیدیم. سایه آدم ها تنها دوست و همراهی است که همراه ما می خندد، همراه ما می گرید و همراه ما راه می رود، پابه پای ما رشد می کند از کودکی تا نوجوانی و در جوانی تا نهایت کهنسالی همراه ما است.همراه ما بازی می کند و همراه ما در پیری و گوژپشتی کمر خم می کند و عصا به دست گام بر می دارد. سایه آدم ها هرگز او را ترک نمی کند، مگر زمانی که روح از بدن خارج شود و مرگ انسان را در آغوش بگیرد. نه مانند دوستی که از پشت به او خنجر بزند و یا او را ترک کند و قلبش را بشکاند. سایه انسان همیشه و همه جا و در همه ی شرایط همراه او است و هرگز او را ترک نمی کند.
طنز: سایه آدم مجبور به همراهی همیشگی انسان است. نه اینکه دلش بخواهد…نه.بلکه مجبور است. مجبور است هر زمان که دلش بخواهد بنشیند و یا بلند شود. زمانی که دلش خواب بخواهد او مجبور است همراه جسم بلند شود و به کارها بپردازد. بیچاره سایه ها خیلی توی عذاب هستند زیرا که راهی جز اطاعت وگوش فرمانی از یک فرمانروای خودمختار به اسم جسم را ندارند.
انشای طنز سایه آدم
امروز میخوام یکی از دوستانم رو به شما معرفی کنم. دوستی که همیشه کنار منه و با من به مدرسه میره. هرجایی با من میاد اما هیچ وقت به خونمون نیومده. من هم هیچ وقت به خونشون نرفتم. این دوست من از هر لحاظ شبیه منه؛ رفتار و حرکاتش کپی خودمه.
اما فقط قیافش شبیه من نیست! رنگش خیلی سیاهه! صبح که با من میاد مدرسه، هم قد خودمه ظهر ها هم قدش کم کم بلند میشه انگار ویتامین دی خورشید خوب روش اثر میذاره! تا اینکه عصر ها قدش انقدر دراز میشه مثل عَلَم یزید!!
اون روز که رفتم خونمون دیگه ندیدمش. شب که شد برق هامون رفت ما هم شمع روشن کردیم؛ بازم دوستم اومد. با دیدنش خیلی خوشحال شدم. برق ها که اومد دیگه ندیدمش. من با دوستم خیلی بازی و شوخی می کنم.
یه وقتایی بهش میگم ببین دستای من از تو بلند تره پاهام هم خیلی از تو درازتره. اون هم عصرها با خنده به من میگه ببین الان من خیلی از تو بلند ترم پاهام هم خیلی از پاهای تو درازتره. تا اینکه شب میشه و اون میره خونشون.
با دوستم همیشه مسابقه دو میذاریم و اون بیشتر وقت ها برنده میشه. هرچه قدر که من می دوم اون جلوتر از منه. دوست من یه جورایی عشق منه! ولی تو روزهای ابری و بارونی کنارم نیست بر عکس عشق بقیه که بیشتر تو هوای بارونی باهاشونن!
راستی اسم دوستمو بهتون نگفتم؛ دوست من سایه است:)
انشای غیر طنز سایه آدم
همه آدم ها سایه دارند و سایه آن ها هنگام عصر بلند تر است. اصلا اگر پشتت را سمت نور کنی سایه ات را می بینی. آدم ها وقتی راه میروند سایه آن ها هم پا به پا دنبالشان می آید و جدا نمی شود تا اینکه زیر نور مستقیم بروند و سایه شان هم ناپدید شود.
سایه ها خیلی جالب اند مخصوصا زمانی که روبه روی دیوار می ایستیم و با سایه دست هایمان شکل های گوناگونی درست می کنیم؛ از سایه مار و خروس گرفته تا سایه آدم برفی! با سایه می توان خیلی چیزها را روی دیوار شکل داد و حتی با دیدن آنها سرگرم شد.
با سایه می توان حتی کسی را هم ترساند! مثلا شب تاریک باشد و گوشه ای چراغ کوچکی روشن شده باشد در این حالت سایه انقدر طبیعی و واضح میشود انگار یه آدم طبیعی و راستکی است. اما باید حواسمان باشد زیاد با این روش کسی را نترسانیم چون سکته می کند!!!
اگر کسی را برای بازی کردن نداریم می توانیم با سایه بازی کنیم. بهترین بازی هم مسابقه دو است. البته اگر این مسابقه را عصرها انجام بدهیم فکر نکنم پیروز بشویم چون انقدر سایه بلند است که هر چه قدر بدوی به آن نمیرسی.
سایه آدم در شب های خیلی تاریک و روزهای بارانی سمت آدم نمی آید نمیدانم کجا میرود ولی کنارت نیست. نه تنها سایه آدم بلکه سایه تمام موجودات جالب است؛ کافیست با نگاه جالبی به آن بنگریم. این بود انشای من درباره سایه آدم
انشا سایه آدم با موضوع غیرطنز
از سپیده دم با طلوع خورشید همراهی اش با ما را آغاز می کند و حتی تا شامگاه و با درخشش ماه نیز همراهمان است. سایهٔ آدم همواره پشت سرش در حرکت است.
تاریک ترین بخش وجودی انسان که حتی نور هم توان عبور از آن را ندارد. تیرگی محضی که شاید همان بدی های انسان باشد و حتی از تیرگی شب نیز تیره تر است.
سایهٔ آدم شاید با همراهی اش می خواهد به ما بفهماند، بدی های گذشته هیچ وقت دست از سرمان بر نمی دارند و به ما یادآوری کنند باید از سایهٔ خود بترسیم.
انشا سایه آدم با موضوع طنز
من سایهٔ یک آدم هستم. ما سایه ها خیلی کارمان دشوار است؛ از صبح تا شب باید دنبال یک آدم راه بیفتی و هر کاری که انجام می دهد را تکرار کنی. من سایهٔ یک پسربچهٔ تنبل هستم.
بعضی اوقات واقعا حوصله ام از کارهایش سر می رود. ورزش نمی کند؛ ولی اگر راستش را بخواهید، هر روز صبح قبل بیدار شدنش به ورزش می روم. به همین دلیل من _یعنی سایه اش_ از او لاغرترم. خیلی کند راه می رود! برای همین یک روز که واقعا صبرم به سر رسید، جلوتر از او حرکت کردم.
برای مدت کوتاهی غش کرد، ولی خیلی زود خوب شد! خدا بیامرز علاقهٔ زیادی به فیلم ترسناک داشت؛ ولی نمی دانم چرا وقتی مشغول بازی با کامپیوتر بود و چشمش به من که مشغول کتاب خواندن بودم افتاد، سکته کرد. مرحوم حتی از سایهٔ خودش نیز می ترسید!
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 08 بهمن 1398 ساعت: 12:56 منتشر شده است
برچسب ها : انشا طنز وغیر طنز نهم,انشا طنز راجب سایه,انشا ادبی در مورد سایه,موضوع طنز سایه ادم,انشا با موضوع سایه ادم,انشا پایه نهم در مورد سایه ادم,انشا پایه نهم صفحه 55 در مورد سایه ادم,انشا خفن در باره سایه ادم,انشا خفن در مورد سایه آدم,انشا طنز با موضوع سایه ادم,انشا طنز پایه نهم در مورد سایه آدم,انشا طنز پایه نهم درباره سایه ادم,انشا طنز در مورد سایه ادم,پایه نهم انشا طنز درمورد سایه آدم,انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم,پایه نهم انشا غیر تکراری در مورد سایه ادم,انشا طنز انشا غیر تکراری درمورد سایه ادم,انشا غیر طنز با موضوع سایه ادم,انشا غیر طنز در مورد سایه آدم,انشا غیر طنز در مورد سایه ادم پایه نهم,