سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
فقيه ابوالحسن علي گويد : (( آنگاه كه نفس در سينه او به شماره افتاده بود بر بالين وي حاضر آمدم. در آن حال پرسيد : حساب جدات فاسده را كه وقتي مرا گفتي - بازگوي كه چگونه بود؟ گفتم اكنون چه جاي اين سوال است؟ گفت اي مرد كدام يك از اين دو بهتر؟ اين مساله را بدانم و بميرم يا نادانسته و جاهل در گذرم؟ و من آن مساله بازگفتم - فرا گرفت و از نزد وي بازگشتم و هنوز قسمتي از راه را نپيموده بودم كه شيون از خانه او برخاست.))
زندگينامه
ابوريحان محمدبن احمد بيروني در ذيحجه سال 362 هجري قمري در بيرون خوارزم زاده شد. سالهاي اول زندگي را در خوارزم به تحصيل علوم گذرانيد و مدتي در خدمت مامونيان خوارزم بود تا آن كه به مسافرت پرداخت. در ابتداي سفر چند سالي را در جرجان ( در جنوب شرقي درياي مازندران) در خدمت شمس المعالي قابوس وشمگير گذرانيد و كتاب آثار الباقيه را در آنجا به نام قابوس به سال 390 هجري تاليف كرد. اين كتاب از گاه شماري و جشنهاي ملل مختلف سخن مي گويد.
پس از ده سال دوباره به خوارزم بازگشت و در دربار ابوالعباس مامون ابن مامون خوارزمشاه كه مردي دانشمكند بود وارد شد. اب.العباس داماد سلطان محمود غزنوي به خوارزم لشگر كشيد و پس از فتح آن شهر ابوريحان را نيز با خود به غزنين برد (بهار 408 هجري)
ابوريحان از آن پس همراه لشكر كشي هاي سلطان محمود به هندوستان راه يافت و با بسياري از دانشمندان و حكيمان هند معاشر شد و زبان سانسكريت آموخت حاصل اين سفر كتاب تحقيق ماللهند و ترجمه چند كتاب از زبان سانسكريت به زبان عربي است.
پس از سلطان محمود پسرش سلطان مسعود نيز ابوريحان را از پدرش گرامي داشت به طوري كه بارورترين سالهاي زندگي اين دانشمند بزرگ سالهايي است كه در دربار سلطان مسعود بود. ابوريحان در اين مدت قانون مسعودي را به نام سلطان مسعود نوشت.
ابوريحان پس از عمري تحقيق و تاليف ماندني و ارزشمند سرانجام در روز جمعه دوم رجب سال 442 هجري ديده از جهان گشود.
از آثار علمي او
ابوريحان بيروني داراي تاليفات ئ ترجمه هاي بسيار معتبري در فيزيك جغرافياي رياضي رياضيات نجوم معدن شناسي . . . است. اين دانشمند محقق و مصنف و مورخي بسيار دقيق بود و متجاوز از شش قرن زودتر از فرانسيس بيكن انگليسي روش علمي را به كار بست و آن را معرفي كرد. ولي با تاسف كمتر آثار او به لاتين ترجمه شده است و از اين رو تا اين اواخر براي مردم مغرب زمين ناشناخته باقي ماند. بعضي از آثار بيروني عبارتند از :
تحقيق ماللهند : موضوع اين كتاب مذهب و عادات و رسوم هندوان و نيز گزارشي از سفر به هند است.
قانون مسعودي : كتابي است در نجوم اسلامي شامل يازده بخش. در اين كتاب بخشهايي مربوط به مثلثات كروي و نيز زمين و ابعاد آن و خورشيد و ماه و سيارات موجود است.
التفهيم لاوايل صناعت التنجيم : اين كتاب نيز در نجوم و به فارسي نوشته شده است و براي مدت چند قرن متن كتاب درسي براي تعليم رياضيات و نجوم بوده است
الجماهر في معرفه الجواهر : بيروني اين كتاب را به نام ابوالفتح مودود بن مسعود تاليف كرد و موضوع كتاب معرفي مواد معدني و مخصوصا جواهرات مختلف است. ابوريحان در اين كتاب فلزات را بررسي كرده: و نوشته است . او نظريات و گفته هاي دانشمنداني مانند ارسطو اسحاق الكندي را درباره حدود سيصد نوع ماده معدني ذكر كرده است .
صيدنه اين كتاب درباره مواد شيميايي و خواص و طرز تهيه آن ها نوشته شده است.
آثار الباقيه عن القرون الخاليه : ( اثرهاي مانده از قرن هاي گذشته ) ابوريحان در اين كتاب مبدا تاريخ ها و گاه شماري اقوام مختلف را مورد بحث و بررسي قرار داده است. از جمله اين اقوام - ايرانيها - يونانيها - يهوديها - مسيحيها عربهاي زمان جاهليت و عربهاي مسلمان نام برده و درباره اعياد هر يك به تفصيل سخن گفته است. اين كتاب را مي توان نوعي تاريخ اديان دانست.
شادروان علي اكبر دهخدا درباره ابوريحان بيروني و آثار او مي گويد :
(((در هزار سال پيش برد و تسطيح از تسطيحات چهار گانه كره متفطن گشتن - نوع چاه آرتزين كشف كردن - به استخراج ( جيب درجه واحد {سينوس يك درجه }) توفيق يافتن- بالاتر از همه بناي علوم طبيعي بر رياضي نهادن و قرنها پيش از بيكن براي حل معضلات علمي و فني متوسل به استقرا شدن و صدها سال مقدم بر كپرنيك و گاليله در مسمع م مرآي پادشاهي چون محمود در عقيده متحرك بودن زمين اصرار ورزيدن - براي معرفت اجمالي در اين داهي كبير كافي است )))
این گیاه در نواحی کوهستانی ایران فقط سالی یک بار دراواخر فروردین میروید این گیاه در ارتفاعات شهرستان بجنورد وجاجرم واقع درخراسان شمالی میروید
وکمی هم به عنوان ادویه در غذاها کاربرد وسیعی دارد و عطر آن بسیار نزدیک به آویشن و Oregano است
از برگهای خشکشده و خردشده کاکوتی به عنوان طعمدهنده در دوغ استفاده میشود و برخی از دوغ های بسته بندی شده در ایران این ادویه را دارند. . این گیاه را به دوستان و اقوام خود توصیه کنید.از آنجا که گیاهی است . که هیچگونه عوارض جانبی ندارد و بسیار ارزان و در دسترس است.
8.کسانی که بدن ضعیف دارند از حمام کاکوتی استفاده کنن
9.تقویت کننده نیروی جنسی اقایان
10. درمان کننده سرماخوردگی
11. براي سياه سرفه 5 گرم كاكوتي را در 300 سيسي آب جوشانده و دم كرده روزي 3 فنجان بنوشند.
.12چاي كاكوتي بعد از غذا نه تنها مانند چاي سياه آهن بدن را دفع نميكند بلكه هضم غذا را آسان ميكند.
.13اشخاصي كه رماتيسم دارند ميتوانند از كاكوتي استفاده كنند به صورت حمام يعني 100 گرم كاكوتي در 3 ليتر آب جوشانده در وان ريخته داخل وان بنشينيد.
این گیاه چند ساله است وبوتههای آن پرپشت و ارتفاع آن بین 20 تا 50 سانتی متر میباشد و در آذربایجان به آن کهلیک اُتی(K?hlik oti) و یا کلکوتی (K?klik oti)(به معنای علف کبک) میگویند.
کاکوتی که در گویش محلی خراسان به آن آنخ گفته میشود آویشن بیشتر در بیماریهای تنفسی استفاده میگردد ولی کاکوتی اغلب در درمان اختلالات گوارشی نظیر اسهال و دل پیچه کار برد دارد . چوپان ها و کوه نوردان کاکوتی تازه را جمع آوری میکنند و چای آن را گوارا ترین نوشیدنی میدانند. کاکوتی را از آن جهت به دوغ اضافه میکنند که اثرات سوء گوارشی آن نظیر دل درد و دل پیچه کاهش میدهد.کاکوتی دارای گل های بنفش است"از برگهای خشکشده و خردشده کاکوتی به عنوان طعمدهنده در دوغ استفاده میشود.
جنگ روانی بهعنوان سلاح جدیدی در دنیای امروز مطرح شده که ضمن تقویت روحیه ملت و سربازان خودی به شکست روحیه دشمن میپردازد و امتیازات بیشماری را از آنان کسب میکند.
این روزها به نسبت گذشته بیشتر با اصطلاح «جنگ روانی» سر و کار داریم. اینکه اساساً جنگ روانی چیست و چه کسانی و با چه اهدافی بهدنبال آن هستند و حتی تاریخچه این مسأله به چه زمانی باز میگردد؟! اینها سؤالاتی است که در این نوشتار سعی شده ضمن اشاره به تحولات روز، تا حدودی پاسخ آنها داده شود.
تاریخچه جنگ روانی:
آنچه مسلم است این که عملیات روانی سابقهای به قدمت تاریخ انسانیت دارد. از این منظر کمتر برههای از تاریخ حیات سیاسی و نظامی بشر را میتوان یافت که فارغ از این عنصر باشد. محققان زیادی در پی یافتن قدیمیترین نمونههای استفاده از جنگ روانی بودهاند. در این میان پل لاین بارگر، سابقه استفاده از جنگ روانی را به جنگ کیدئون با مادها نسبت میدهد. در این جنگ کیدئون برخلاف رسوم نظامی زمان خود که هر دسته صد نفره یک مشعل داشتند، به هریک از سپاهیان مشعلی داد و این توهم را در ذهن دشمن ایجاد کرد که تعداد افرادش، صد برابر میزان واقعی است،در نتیجه توانست بدون هیچ درگیری به پیروزی دست یابد. از این زمان به بعد این اعتقاد بهوجود آمد که جنگ حداقل در دو زمینه رخ میدهد؛ میدان نبرد و اذهان عمومی در تاریخ اسلام، روشن کردن آتش توسط سپاهیان اسلام در شب فتح مکه و ایجاد رعب در بین مکیان از این طریق، نقش مهمی در شکستن مقاومت آنها داشت و حیلهی قرآن بر سر نیزه کردن عمروعاص و شکست دادن سپاه در حال پیروزی امام علی(ع) با این وسیله نمونههای برجستهای از جنگهای روانی است که به اقتضای فرصت و نبوغ طراحان آن به منصه ظهور رسیدهاند.
از نمونههای گسترده جنگ روانی در قرن بیستم میتوان به جنگ جهانی دوم اشاره کرد. هنگامی که در سال 1939، محققان آلمانی بهمنظور توجیه شکست کشورشان در جنگ جهانی اول اعلام کردند که از جمله مهمترین علل شکست، غفلت آلمان از سلاح تبلیغات و استفاده مؤثر رقیبان از آن سلاح بوده است، در واقع خبر از حضور گستردهی ابزار تأثیرگذاری روانی در صحنه سیاست و نظامیگری میدادند. وقوع تحولاتی همچون تشکیل وزارت تبلیغات در آلمان و سازمانهای جنگ روانی و تبلیغات جنگی در دیگر کشورها، تصدیق عملی این ادعا بود.
پس از آلمانها، بهطور عمده این مسأله مورد عنایت آمریکاییهایی قرار گرفت که به نوعی خود را ابرقدرت جدید جهانی میدانستند تا جایی که آنها در کنار استراتژی نظامی، سیاسی و اقتصادی اصطلاح «سایکو استراتژی» یا راهبرد روانی را طرح و باین داشتند که عنصر روانی از مسأله زمان جنگ فراتر است و در هنگام صلح نیز باید به آن پرداخته شود. ویژگی های جنگ روانی جدید:
آنچه امروزه بهعنوان جنگ روانی جدید مطرح است، در واقع محصول یک سری تحولات صنعتی و تکنولوژیک از جمله گسترش ارتباطات اجتماعی است که ابتدا در اروپا رخ داد. توسعه و گسترش ارتباطات، بهنوبه خود باعث شد تا انسانهایی که تا پیش از این، فقط در محدوده قومی،قبیلهای و محلی فکر میکردند، این بار ملی و جهانی فکر کنند و به مسایل دنیایی فراتر از مناطق محدود خود علاقهمند شوند. همچنین پس از انقلاب صنعتی و گسترش جمعیت شهرنشین،زمامداران امور کم کم با مقوله افکار عمومی مواجه شدند که از قدرت فراوانی برخوردار بود.
به این ترتیب تعریف بخصوصی از جنگ روانی بهعنوان بخشی از کشورداری مطرح شد به این معنا که جنگ روانی سلاح جنگی در دنیای جدید محسوب میشد که در عین تدافعی بودن حتی میتوانست تهاجمی باشد و ضمن تقویت روحیه ملت و سربازان خودی، به شکستن روحیه دشمن بپردازد.
از همین منظر است که وزارت جنگ آمریکا مفهوم جنگ روانی را اینگونه بیان میدارد: «جنگ روانی، استفاده برنامهریزی شده از تبلیغات و سایر اعمالی است که قبل از هرچیز با هدف تأثیر بر نظرات، احساسات، مواضع و رفتار جوامع دشمن، بیطرف یا دوست و به شیوهای خالی در جهت اهداف ملی صورت میگیرد».
تلاش همهجانبه آمریکا در جنگ نرم:
واژه جنگ روانی در آمریکا از انتشار کتاب معروف جنگ روانی آلمان نوشته فاراگو در سال 1942 گسترش یافت. در پایان جنگ جهانی دوم در دیکشنری و بستر وارد شد و بخشی از فرهنگ سیاسی و نظامی آن زمان را تشکیل داد.
در سال 1950 یعنی تنها یک سال پس از پایان جنگ، دولت ترومن بهمنظور کسب آمادگی برای اجرای جنگ روانی در کره، پروژهای را بهعنوان «نبرد حقیقت» با تهاجم عظیم و قدرتمند روانی و با بودجهای معادل 121 میلیون دلار تصویب کرد. ارتش آمریکا، اداره ریاست جنگ روانی را بهعنوان بخش ستادی ویژه ایجاد کرد و در کنار واحدهای رزمی،واحدهای جنگ روانی گستردهای را با استفاده از تجربیات جنگ جهانی دوم تشکیل داد و از آن زمان تاکنون، سازمانها و واحدهای روانی، تبلیغاتی آمریکا با توسعهای روزافزون همواره بهعنوان یکی از بازوهای اصلی آن کشور در جنگ و صلح عمل کردهاند. این سازمانها در حقیقت طیف وسیعی از رادیوها،تلویزیونها، ماهوارهها، کتابخانهها، بورسهای دانشگاهی، خانههای فرهنگی، آژانسهای تبلیغاتی، مراکز فیلمسازی بهویژه هالیوود، واحدهای جنگ روانی نظامی، تشکیلات ستادی و... را شامل میشود. تعداد، پرسنل، بودجه،حجم و گستردگی فعالیت آنها چنان است که از حوصله بحث خارج است اما در اینجا تنها به نمونههایی از آن بسنده میشود.
1 . رکن اصلی تبلیغات رادیویی آمریکا رادیو صدای آمریکا است که در سال 1984 به 23 زبان فعالیت خود را در راستای تبلیغات سیاه و خاکستری (به تعبیر خود آمریکاییها) آغاز کرد. رایدو صدای آزاد ایران بخش کوچکی از تبلیغات رادیویی آمریکا بود که برای اولینبار صدای آن در سال 1980 یعنی دو سال پس از پیروزی انقلاب، شنیده شد و تا مدتها به تبلیغات براندازی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران ادامه داد. 2 . موج فراگیر امپریالیسم رسانهای امروزه به وضوح در جهان قابل مشاهده است. شرکتهای بسیار بزرگ تبلیغاتی و رسانهای همچون تایم وارنر، وایاکام، نیوزکورپوریش، والت دیزنی و... بهخوبی بهعنوان سربازان اصلی جنگ روانی آمریکایی به فعالیت مشغولند. در این میان هالیوود تنها بخش کوچکی از سیاست آمریکاییسازی جهان است.
3 . در حال حاضر ایالات متحده آمریکا بهتنهایی با 444 میلیارد دلار سرمایهگذاری در بحث فناوری اطلاعات در رتبه نخست قرار گرفته است که پس از آن اروپای غربی با 300 میلیارد دلار و ژاپن با 121 میلیارد دلار در رتبههای دوم و سوم هستند، سرمایهگذاری هنگفت کشورهای غربی در مقایسه با سرمایهگذاری اندک ما (100 میلیون دلار هزینه برای طرح تکفا) از این جهت قابل درک است که بدانیم در عصر انفجار اطلاعات، قدرت و نفوذ تأثیرگذاری وقاعی در اختیار کشورهایی است که شاهراه ارتباطی و اطلاعاتی دنیای نوین را در اختیار دارند.
اهداف اصلی طراحان و مجریان جنگ روانی:
حال که تا حدودی به بحث جنگ روانی و تاریخچه آن اشاره شد، در این قسمت مهمترین اهداف طراحان و مجریان این جنگ بررسی میشود.
در جایی نوشته بود «در استراتژی جنگ روانی، هدف تصرف پانزده سانتیمتر بین دو گوش انسان است». این جمله در خلاصهترین وجه بیانگر عمیقترین اهداف پروژه جنگ رواین است. در حقیقت جنگ روانی جدید بهعنوان عملی سازمانیافته و برنامهریزی شده، پدیدهای همیشگی و پیوسته است که اختصاص به مقطع زمانی خاصی هم ندارد. در یک وضعیت میتوان اهداف جنگ روانی را به اهداف سیاسی و نظامی و در تقسیمبندی دیگر، آن را به اهداف و مقاصد استراتژیک و تاکتیکی تقسیم کرد.
باتوجه به اینکه ماهیت اصلی علمیات روانی عبارتست از تلاش برای تأثیرگذاری بر افکار، احساسات و تمایلات گروههای دوست،دشمنیابی طرف، میتوان به برخی از مهمترین
هداف جنگ روانی اشاره کرد؛
1 . تأثیر گذاری شدید بر افکار عمومی جامعه هدف، از طریق پروژه جنگ نرم و با ابزار خبر و اطلاعرسانی هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه و بهویژه آمریکا همواره از این شیوه سود جسته است.
2 . ترساندن از مرگ یا فقر یا قدرت کوبنده، دعوت به تسلیم از طریق پخش شایعات. 3 . اختلاف افکنی بین صفوف مردم و برانگیختن اختلاف بین مقامت نظامی و سیاسی کشور مورد نظر.
4 . اشاعه بذر یأس و ناامیدی در میان مردم و بهویژه نسل جوان برای بیتفاوت کردن آنها نسبت به کشور خود.
5 . ایجاد اختلال در سیستمهای کنترلی و ارتباطی کشور هدف.
6 . کاهش روحیه و کارآیی رزمی.
7 . تبلیغات سیاه از طریق شایعه پراکنی، پخش تصاویر مستهجن، جوسازی از طریق شبنامهها و... 8 . تقویت نارضایتیهای ملت بهدلیل مسایل مذهبی، قومی، سیاسی و اجتماعی نسبت به دولت خود. در هر صورت و با توجه به اهداف خطرناک چنین جنگ تمام عیاری آیا وقت آن نرسیده که ما بهعنوان اصلیترین هدف جنگ روانی دشمن با نگاهی متفاوتتر از قبل به بازسازی قوای ارتباطی، رسانهای و اطلاعاتی خود پرداخت و برای مقابله با این جنگ در هر زمانی آمادهتر شویم؟!
جنگ رواني اخير آمريکا عليه ايران از چند منظر قابل بررسي است .
1- شايعات مطرح شده مبني بر برنامه نظامي آمريکا عليه ايران واکنشهاي شديدي را در جامعه آمريکا و محافل بين المللي بر انگيخته است . در شرايطي که کشور هاي 1+5 از حرکت ايران در مسير قانوني آژانس استقبال کرده اند ، آمريکاييها سياستي غير طبيعي را پيش گرفته اند . به اذعان قريب به اتفاق اصحاب سياست تحريم ها و تهديدهاي اخير دولت آمريکا عليه ايران فاقد فاکتورهاي حداقلي عقلانيت سياسي است . کارتر رئيس جمهور اسبق آمريکا طي اظهارنظري هرگونه حمله نظامي به ايران را” اشتباهي وحشتناک “ قلمداد کرد . پوتين نيز تهديد ايران را کار بيهوده اي خواند وگفت : چرا با تهديد به تحريمها و به بن بست کشاندن ، اوضاع را بدترمي کنيد. واشنگتن پست در اين رابطه نوشت : آمريکا بهتر است صداي خود را مقابل ايرانيان پايين بياورد . راهپيمايي ضد جنگ مردم ايالتهاي مختلف آمريکا علي الخصوص در منهتن در اعتراض به سياستهاي جنگ طلبانه دولت بوش نشان داد که آستانه تحريک جامعه آمريکا پايين آمده است و شهروندان آمريکايي در مقابل دولت موضع گرفته اند .
پر واضح است بي عقلي جديد آمريکا در قبال ايران محصول يک نگرش انتخاباتي فاقد اجماع داخلي و خارجي است . جمهوريخواهان نومحافظه کار به منظور باقي ماندن در قدرت و پيروزي در انتخابات آتي رياست جمهوري در آمريکا به هر آب وآتشي خود را خواهند زد حتي چنانچه منافع ملي آمريکا درآتش بسوزد . البته اين موضوع مستلزم پشت کردن به افکار عمومي جهاني و پشت پا زدن به جامعه نخبگي آمريکا است .
آمريکايي ها هنوز بوش را براي کشته هايشان در عراق نبخشيده اند . بوش از نظر شهروندان آمريکايي يک دروغگو است . تا کنون هيچ مدرکي مبني بر وجود سلاحهاي کشتارجمعي هسته اي در عراق يافت نشده و تمام حدس وگمانهاي نومحافظه کاران غلط از کار در آمده است . هزينه دو جنگ سنگين عراق وافغانستان ماليات دهندگان آمريکايي را خشمگين کرده وبر رونق کمپاني ها ي اسلحه سازي افزوده است .
2-هر گونه اقدام نظامي احتمالي عليه ايران با جواب سخت ودردناکي مواجه خواهد شد . منافع حياتي آمريکا در تيررس موشکهاي ميانبرد ودوربرد ايران قرار دارد . در صورت کوچکترين تعرض به خاک ايران آمريکا ضربات وحشتناکي را دريافت خواهد کرد . آمريکاييها در صورت چنين حماقتي نفت 100 دلاري اوپک را در آستانه سرماي زمستان تا 500 دلار در بازارهاي نيويورک معامله خواهند کرد و ...
آمريکاييها نمي توانند چشمشان را بر واقعيات موجود ايران و منطقه ببندند . جنگ با ايران هزينه سنگين و جبران ناپذيري براي آمريکا دارد . ايران يک کشور قدرتمند در منطقه است که مي تواند بسياري از معادلات موجود را به ضرر آمريکا به هم بريزد . بدون شک دولتمردان آمريکايي نمي توانند از کنار اين موضوعات به سادگي بگذرند . از سويي فقدان يک اجماع بين المللي بر سر تهديد ايران و مشروعيت فزاينده جمهوري اسلامي در جامعه جهاني به واسطه سياست خارجي فعال دولت نهم سبب شده است که آمريکايي ها نه تنها در موقعيت مناسبي براي اعمال سياستهايشان نباشند بلکه انگ يکجانبه گرايي ، دردسرسازي بي جا و دروغ پردازي نيز به آنها بخورد . در اين شرايط تهديد ايران از جانب آمريکا نمي تواند يک سياست واقعي باشد . لذا اين تاکتيک غير طبيعي آمريکا را مي توان تنها در قالب يک جنگ رواني برنامه ريزي شده تحليل کرد . محصول اين جنگ رواني براي بوش وتيم جنگ طلب ديک چني در درجه اول فرافکني شکستهاي پي در پي وغير قابل توجيه در عراق ، افغانستان ، فلسطين ولبنان است . از سويي آنها قصد دارند به واسطه اين جنگ رواني حساسيت مسئولين جمهوري اسلامي را برانگيزند و با القاي فضاي بحران مانع از تصميم گيري هاي صحيح در مواقع لازم شوند . عملکرد اخير دستگاه سياست خارجي کشور که در حوزه تصميم گيري هاي صريح ، جدي و به دور از هر گونه محافظه کاري مي توان آن را طبقه بندي کرد، در چند سال اخير بيشترين لطمه را به دکترين يک جانبه گرايي دولت آمريکا وارد کرده است
3- بدون ترديد جنگ رواني آمريکا افکار عمومي ايران را براي طي طريق قانوني خود ودست يافتن به حقوق مسلمشان مصمم تر از گذشته و منسجم تر مي کند . درموضوع جابه جايي اخير دبير شوراي عالي امنيت ملي نيز هم دکتر لاريجاني وهم دکتر جليلي بر سياستهاي اصولي جمهوري اسلامي در ادامه مسير قانوني ايران تاکيد کردند . دولتمردان آمريکايي با اين حربه جديد تنها خود را در داخل جامعه آمريکا و محافل بين المللي منزوي خواهند کرد . فارغ از آنکه در بين مسئولان و افکار عمومي ايران نوعي حساسيت زدايي نسبت به تهديد هاي امريکا به وجود آمده است و سياست اصولي و داهيانه جمهوري اسلامي ايران گفتگو و يافتن راه هاي جديد براي همکاري و رفع سوء تفاهمات است . جنگ رواني آمريکا عليه ايران بدون شک محکوم به شکست است . نه دولت نومحافظه کار آمريکا جسارت اين را دارد که کوچک ترين تعدي به جمهوري اسلامي کند و نه ايران قدرتمند کشوري است که در مقابل تهديدهاي بي پايه و اساس آمريکايي ها کوتاه بيايد و يا واکنشهاي غير عاقلانه از خود نشان دهد . آمريکا بايد در اين سياست بي مبناي خود عليه ايران تجديد نظر کند و گرنه دولتمردان کنوني آمريکا تاوان سختي را براي بي عقلي هاي خود خواهند پرداخت .
آمریكا به دنبال «تاكتیك بازگشتی» جنگ روانی علیه ایران
شاخص های عملیات روانی آمریكاو كشورهای غربی نشان می دهد كه آنان از «تاكتیك بازگشتی » (The below Back Tactic ) درعملیات روانی خود علیه ایران استفاده كرده اند. این تاكتیك ماهیت مرحله ای و كم شدت دارد.
بررسی تحولات سیاسی جهان نشان می دهد كه موج های جدیدی از عملیات روانی توسط كشورهای غربی علیه ایران سازمان دهی شده است. این گونه اقدامها می تواند ماهیت تبلیغاتی ، دیپلماتیك یا اقتصادی داشته باشد؛ اما غرب در نهایت به دنبال الگوی ستیزش امنیتی علیه ایران است.
شاخص های عملیات روانی آمریكاو كشورهای غربی نشان می دهد كه آنان از «تاكتیك بازگشتی » (The below Back Tactic ) درعملیات روانی خود علیه ایران استفاده كرده اند. این تاكتیك ماهیت مرحله ای و كم شدت دارد. آنها همواره موضوعهایی كه در دوران گذشته علیه ایران به كار گرفته می شد را مجدداً مطرح كرده و تبدیل به موضوع امنیتی ، جدیدمی نمایند. این امر بیانگر آن است كه تاكتیك بازگشتی معطوف به ستیزش های فرایندی و تصاعد یابنده خواهد بود. درچنین شرایطی است كه تاكتیك بازگشتی توسط ساخت های دیپلماتیك، سرویس های رسانه ای و موج های تبلیغاتی سازماندهی می شود. به هر میزان كه چنین فرایندی گسترش بیشتری پیدا كند؛ زمینه برای تداوم منازعه در شرایط دیپلماتیك و نرم افزاری ادامه خواهد یافت.
برای تبیین شاخص های تاكتیك بازگشتی در عملیات روانی آمریكا و جهان غرب علیه ایران لازم است تا اخبار و تحولات منطقه ای و بین المللی مربوط به ایران مورد بررسی قرار گیرد. درچنین الگویی، هریك از حوادث می تواند یكی از شاخص های منازعه تلقی شود؛ زیرا منازعه ماهیت فرایندی، برنامه ریزی شده، مرحله ای و تصاعد یابنده خواهد داشت. اگر فرایند حوادث به گونه ای تداوم یابد كه مخاطرات و تضادهای امنیتی كاهش یابد؛ به معنای آن است كه زمینه برای تغییر چنین الگویی وجود دارد. در حالی كه اگر شاخص های منازعه قبل ، بازسازی شود به معنای آن است كه ستیزش در قالب الگوهای جدیدی تداوم خواهد یافت.
۱) بررسی رویدادهای منطقه ای وبین المللی در چارچوب « تاكتیك بازگشتی»
درسال های گذشته همواره دو الگوی رفتاری جهان غرب همزمان علیه ایران به كار گرفته شده است. این الگوها بر اساس نشانه های «فشار- مذاكره» ، «تهدید - همكاری»، «مشاركت - مقابله» سازمان دهی گردیده و در قالب موضوعات امنیتی علیه ایران منعكس می شود. نشانه های یاد شده بیانگر آن است كه آمریكا و جهان غرب از الگوی «چماق - هویج» (Carrot and stick) علیه ایران استفاده می نمایند. این الگو می تواند در قالب فرایندهای دیپلماتیك، عملیات روانی ، تبلیغاتی و امنیتی تداوم یابد. نشانه های رویكرد یادشده در رفتارهای سیاسی - بین المللی در ارتباط با ایران را می توان به شرح زیر مورد توجه قرار داد:
الف) گری گوری شولتی ، نماینده آمریكا در آژانس بین المللی انرژی اتمی ضمن اعتراض به البرادعی اعلام داشت كه الگوهای رفتاری آژانس منجر به ناامنی بیشتر جهان خواهد شد. وی تأكید داشت كه آژانس باید فشارهای بیشتری علیه ایران اعمال نماید.
او همچنین به این نكته پرداخت كه اگر ایران قطعنامه شورای امنیت را به مرحله اجرا نگذارد در آن شرایط فشارهای اقتصادی و امنیتی بیشتری علیه ایران به كار گرفته خواهد شد. ایران باید بداند نظام بین الملل در برخورد با آن كشور از هماهنگی و همبستگی لازم برخوردار است.
ب) «جوهان دربیك » نماینده بلژیك در سازمان ملل متحد و همچنین رئیس كمیته نظارت بر تحریم های شورای امنیت، اعلام داشت كه باید تمامی مفاد قطعنامه علیه ایران به مرحله اجرا درآید. نباید ایران احساس نماید كه می تواند از قطعنامه عبور كند. بنابراین تمامی كشورها باید گزارش دهند كه چه اقدامهایی علیه سیاست های امنیتی ایران انجام خواهند داد.
ج) مذاكرات لاریجانی و سولانا منجر به تداوم الگوی رفتار دیپلماتیك گردید. سولانا بر این اعتقاد است كه می توان رفتار ایران را از طریق دیپلماسی تغییر داد. بنابراین همواره تلاش دارد تا فضای جدیدی در روابط ایران وآژانس بین المللی انرژی اتمی ایجاد نماید.
ز) اجلاسیه ۴ جانبه شرم الشیخ با شركت كشورهای مصر، اردن، اسرائیل و طرف فلسطینی (محمود عباس) برگزار گردید. جنبش حماس با اجلاسیه یادشده مخالفت نمود و آن را عامل بی ثباتی بیشتر در منطقه دانست.
ح) در ماه های فوریه تا ژوئن ۲۰۰۷ تلاش های گسترده ای انجام گرفت تا زمینه برای الحاق كشور اسرائیل به پیمان آتلانتیك شمالی (ناتو) فراهم شود. این اقدام از طرف آمریكا سازماندهی گردیده است. آمریكایی ها تلاش دارندتا شرایطی را به وجود آورند كه به موجب آن زمینه برای افزایش مشاركت عملیاتی اسرائیل در مأموریت های ناتو به وجود آید.
۲) نشانه های عملیات روانی در چارچوب تاكتیك بازگشتی
زمانی كه آمریكا از ضرورت تداوم فشارهای امنیتی بیشتر علیه ایران صحبت به عمل می آورد، بیانگر آن است كه آنان تلاش دارند تا محدودیت های سازمان یافته علیه ایران را بازسازی نمایند. در این ارتباط «گری گوری شولتی» و همچنین «كاندولیزا رایس» تلاش های بیشتری را برای اعمال فشارهای تهدیدآمیز به كار گرفته اند.
اعمال فشار علیه ایران را می توان در اظهارات خانم رایس و همچنین سفر وزیر دفاع آمریكا به منطقه مورد توجه قرار داد. «رابرت گیتس» تلاش دارد تا هرگونه مخاطره امنیتی برای نیروهای آمریكایی را متوجه ایران نماید. بنابراین سفرهای دوره ای مقامهای آمریكایی به منطقه را می توان نمادی از دیپلماسی مبتنی بر فشار علیه ایران دانست.
از سوی دیگر آمریكایی ها مبادرت به گسترش تبلیغات سیاسی خود برای متهم سازی ایران به فعالیت های استراتژیك هسته ای می نمایند. آنان تلاش مؤثرتری را از طریق متنوع سازی فعالیت های دیپلماتیك و امنیتی در ارتباط با ایران به كار گرفتند. زمانی كه چنین شرایطی ایجاد می شود، می توان نشانه های محدودیت دیپلماتیك را نیز مشاهده نمود.
در چنین روندی برخی از مقامهای كشورهای عربی نیز ایران را متهم به ایجاد بحران امنیتی در منطقه خاورمیانه نموده اند. در ماه های گذشته مقامهای برخی از این كشورها چنین نقشی را ایفا كردند.
به این ترتیب مشاهده می شود كه آمریكایی ها به موازات انگلستان و برخی دیگر از كشورهای اروپایی از سیاست محدودسازی ایران حمایت می كنند. سفر رایس به كشورهای اروپایی در راستای چنین اهدافی انجام می گیرد. بنابراین لازم است تا شاخص های رفتار آمریكا در جهت گسترش ائتلاف سازی برای محدود كردن موقعیت ایران در امنیت جهانی را مورد توجه قرار داد. اگر آمریكا بتواند، الگوی ائتلاف منطقه ای و بین المللی را تداوم بخشد، در آن شرایط موج های جدیدی از تهدید و فشار امنیتی علیه ایران ایجاد خواهد شد و باید ایران تلاش كند تا چنین ائتلافی شكل نگیرد.
دقت در اظهارنظرهای دیپلماتیكی و مواضع می تواند در شكست موج جدید تهدید غرب و ایجاد ائتلاف منطقه ای علیه ایران مؤثر باشد.
۳) چگونگی مقابله با عملیات روانی آمریكا علیه ایران
آنچه كه بیان گردید نشانه آن است كه فشارهای امنیتی آمریكا در مرحله جدید نیز تداوم یافته است. به عبارت دیگر آمریكایی ها از طریق «الگوی فشار مستقیم» (تهدید ایران به حداكثرسازی محدودیت ها)، «الگوی فشار امنیتی» (افزایش نیروهای نظامی آمریكا در عراق) و همچنین از «الگوی ترغیب مرحله ای» (اعلام آمادگی برای مذاكره با ایران) بهره گرفته اند كه رفتار آمریكا در قالب به كارگیری الگوهای تركیبی (بهره گیری از ۳ الگوی یادشده به صورت همزمان) بوده و در نتیجه آن از روش های دیپلماتیك، نظامی و تبلیغاتی بهره گرفته است.
برای خنثی سازی چنین فرآیندی می توان از الگوها و روش های متنوع و فراگیری استفاده نمود. بهره گیری از الگوهای امنیتی و دیپلماتیك صرفاً در شرایطی از مطلوبیت لازم برخوردار است كه امكان فعال سازی روش های تبلیغاتی برای خنثی سازی تاكتیك بازگشتی در عملیات روانی فراهم شود. تحقق این امر از طریق روش های زیر امكانپذیر است.
الف) خبرگزاری رویترز در گفت و گوهای ایران و آمریكا در مسأله عراق، مدعی شده بود كه ایران نهایتاً از مواضع خود عدول كرده و رویكرد مذاكره با آمریكا را در پیش گرفته است و این گفت و گوها را سرآغاز مذاكرات ایران و آمریكا در موضوعات دیگر معرفی كرده بود. با توجه به جنگ روانی انگلیس در این رابطه، نقد چنین مواردی ضروری به نظر می رسد.
ب) اختلافات آمریكا با فرانسه در مورد مسائل هسته ای ایران مورد پیگیری جدی قرار گیرد.
ج) زمینه برای حداكثرسازی دیپلماسی ایران با اتحادیه اروپا ایجاد شود.
د) رایزنی با كشورهای منطقه ای به ویژه غیرمتعهدها در آژانس فراهم شود.
و) در ارتباط با مذاكرات جدید لاریجانی - سولانا و در صورت تصویب قطعنامه سوم، ممكن است این گونه القا شود كه غرب موفق شد با فرسایشی كردن مذاكرات زمینه های لازم برای صدور قطعنامه و جلوگیری از ابتكار عمل ایران را فراهم آورد و بدین وسیله نظام را در برابر افكار عمومی به انفعال بكشاند و لذا باید از هم اكنون راه های برون رفت از چنین فضای تبلیغاتی و عملیات روانی پیش بینی گردد.
● صفری: اغراض سیاسی، تهدید كننده ثبات جهانی است
مهدی صفری معاون وزیر امور خارجه ایران در امور آسیا و اقیانوسیه و مشترك المنافع، از وجود اغراض سیاسی در نحوه برخورد برخی كشورها با مسائل جهانی به عنوان آفت ها و عوامل تهدیدكننده ثبات جهانی یاد كرد.
به گزارش ایرنا،صفری كه برای شركت در شانزدهمین نشست كمیته مشورتی سیاسی ایران و ژاپن به این كشور سفر كرده بود ، دیروز در دیدار با جمعی از اندیشمندان، صاحبنظران سیاسی و رؤسای مراكز مطالعاتی ژاپن بر لزوم مقابله با این گونه ناهنجاری ها در سطح منطقه و جهان تأكید كرد. وی همچنین از وجود استانداردهای دوگانه در میان برخی كشورهای جهان در برخورد با كشورهای مختلف انتقاد كرد.
صفری ضمن ارائه توضیحاتی پیرامون برنامه صلح آمیز هسته ای ایران، اهداف و الزامات رویكرد كشورمان در بهره گیری صلح آمیز از انرژی هسته ای را برای حاضران تشریح كرد. معاون وزیر امور خارجه ایران با اشاره به حقوق شناخته شده تمامی كشورهای عضو پیمان منع گسترش سلاح هسته ای (T.P.N) در بهره برداری صلح آمیز از انرژی هسته ای، بر لزوم به رسمیت شناخته شدن حقوق ایران از سوی جامعه بین المللی تأكید كرد.
واكاوي جنگ رواني دشمن عليه تفكر اسلامي قيل و قال براي ماندن
كارشناسان آمريكايي به تازگي در گزارشي اعلام كرده اند كه بعد از حوادث يازدهم سپتامبر و با وجود تبليغات منفي عليه مسلمانان، تشرف تعداد زيادي از آمريكايي ها به خصوص سياه پوستان اين كشور به دين اسلام را شاهدند. آنان تاكيد مي كنند كه اسلام به تأثيرگذارترين دين در آمريكا و به طور كلي غرب مبدل شده است.
«لورانس ماميا» استاد اديان دانشكده «واسار» آمريكا اسلام را يكي از اديان تأثيرگذار در آمريكا مي داند و مي گويد: «گرايش به اسلام به سرعت در بين شهروندان آمريكايي رشد كرده است، به گونه اي كه در حال حاضر بيش از دو ميليون سياهپوست مسلمان در آمريكا زندگي مي كنند.»
خبرگزاري رويترز نيز به نقل از «امينه مك كلود» استاد تحقيقات مذهبي دانشگاه «دي پاول» شيكاگو اعتراف مي كند كه امكاناتي كه براي مسلمانان سياهپوست در آمريكا وجود دارد بسيار كمتر و محدودتر از امكانات مسلمانان سفيدپوست است.
وي همچنين با بيان اينكه آمار جرم و اعتياد در ميان تازه مسلمانان ناچيز است مي گويد: «علت اصلي اين امر آموزه هاي الهي دين اسلام درباره رعايت اصول و موازين انسانيت و كمك به مظلومين و محرومين است.»
نتايج نظرسنجي هاي متعددي كه در اروپا انجام شده است، نشان مي دهد كه موج اسلام خواهي در اين قاره رو به افزايش است.
«گراس داويس» استاد جامعه شناسي مذاهب در دانشگاه انگليس در تحليلي درباره اسلام گرايي در جهان مي گويد: «رشد اسلام در اروپا اين ادعا را كه مذهب امري كاملا شخصي است و بايد از دنياي سياست كنار گذاشته شود زير سؤال مي برد، تحولات ناشي از رشد اسلام با زير سؤال بردن اين انديشه كه دين بايد از صحنه سياست خارج شود، بي شك تغيير در بافت مذهبي اروپا را به دنبال خواهد داشت.»
به طور كلي مي توان نوشت غربي ها اذعان دارند كه تبليغات دشمنان عليه اسلام و مسلمين نتيجه عكس داشته، به گونه اي كه گسترش و دايره نفوذ اسلام خواهي در اروپا و آمريكا در سال هاي اخير بيش از هر زمان ديگري نمايان شده است.
نقش رسانه ها در افكار عمومي
برخي نظريه پردازان ارتباطات معتقدند كه امروز جهان در دست كسي است كه رسانه ها را در اختيار دارد. چرا كه با رسانه مي توان جامعه را جهت داد، مشتريان را وادار به خريد كرد و سياست ها و استراتژي هاي بلند مدت خود را به راحتي جامه عمل پوشاند. اما در زمان كنوني بايد اذعان داشت كه متأسفانه بيشتر رسانه هاي مهم و اثرگذار جهان در اختيار آمريكا، اسرائيل و ساير دشمنان دنياي اسلام است.
موضوع كنترل رسانه هاي مهم جهان توسط دنياي استكباري غرب را با دكتر محمدحسن قديري ابيانه سفير جديد ايران در مكزيك در ميان مي گذارم. وي در پاسخ مي گويد: «غربي ها ابرقدرت رسانه اي اند، يعني از نظر تجهيزات رسانه اي و دسترسي به افكار عمومي و راهكارهاي تحريف، در جهان شناخته شده هستند. انقلاب اسلامي ايران از نظر دارابودن اين گونه تجهيزات محدود است اما در محتواي پيام و نوع نفوذ و تأثيرگذاري يك ابرقدرت محسوب مي شود كه اين موضوع را دشمنان با صراحت اعتراف كرده اند، به بيان ديگر امروز گسترش نفوذ جمهوري اسلامي در جهان اسلام حتي در كشورهايي كه دست نشاندگان غربي حاكم هستند به خوبي مشهود است.»
وي در ادامه سخنانش مي گويد: «با توجه به اينكه دشمنان ابزارهايي مثل رسانه ها را در اختيار داشته و دارند اما نه تنها نتوانستند افكار عمومي جهان اسلام را به نفع خود تغيير دهند بلكه تيرهاي زهرآگيني كه به سمت اسلام و جمهوري اسلامي شليك كردند كمانه كرد و به خود آنها بازگشت و در بسياري مواقع توطئه هاي آنها به خودشان برگشت و نتيجه اي برخلاف ميلشان داشت.»
وي مي گويد: «با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران دشمنان در رسانه هاي كشورهاي اسلامي اين انقلاب را شيعي و افراطي و به نحوي تحريف شده عرضه مي كردند، اما نتيجه اين تبليغات غيرواقع، آن شد كه مسلمانان ديگر كشورها نگران از اين گونه تفكر به فكر تحقق و حاكميت اسلام از نگاه خود در كشورشان برآمدند تا مطابق با باور خويش يك الگوي اسلامي ارايه دهند، بنابراين آنها ناخواسته با تبليغ عليه تشيع ميل به حاكميت اسلام را در كشورهاي اسلامي برانگيختند بدون اينكه چنين قصدي داشته باشند و طبيعتا با گذشت زمان در مقابل اين خواسته هم ايستادند و همان اتهاماتي كه نثار شيعه مي كردند اين بار نثار برادران اهل سنت كردند.»
به اعتقاد اين كارشناس مسايل سياسي، انقلاب اسلامي در ايران نه تنها موجب رونق و تعميق باور دين مداري در جهان اسلام شد بلكه موجب بيداري نهضت هاي ديني در مقابل سكولاريسم شده است.
تفرقه افكني براي مقابله با اسلام گرايي
«فرانسوا بودگارت» كارشناس فرانسوي جنبش هاي اسلامي معاصر هفته گذشته در تهران در يك نشست تخصصي تحت عنوان «جنبش هاي اسلامي معاصر در خاورميانه و استراتژي غرب در قبال آنها» شركت كرد.
وي معتقد است: «آمريكا نمي تواند نزديك شدن شيعيان و سني ها را تحمل كند و تشديد اختلافات شيعيان و سني ها باعث گسترش راديكاليسم در همه دنيا خواهدشد.»
وي بر اين باور است كه سران كشورهاي عربي و آمريكا نمي توانند محبوبيت سيدحسن نصرالله را ببينند و از همين رو شيعه بودن او را بزرگ كرده تا با تفرقه افكني ميان شيعه و سني به اهداف خود برسند.
مروري بر شيوه هاي جنگ رواني عليه جهان اسلام
«سعدالله زارعي» كارشناس و تحليل گر مسايل سياسي در پاسخ به سؤالاتم مي گويد: «امروز جنگ رواني كه توسط غرب و جريانات پيدا و پنهان وابسته به آن عليه جهان اسلام دنبال مي شود به شيوه هاي مختلف مانند حمله به اصل مفاهيم اسلامي حمله به مقوله مهدويت و حمله به نمادهاي برجسته اسلام صورت مي گيرد.»
وي در تشريح اشكال مختلف حمله تبليغي غرب به جهان اسلام مي گويد: «در وهله اول غرب اصل مفاهيم اسلامي و آموزه هاي ديني را زير سؤال مي برد و به تحريف آنها مي پردازد و تعاريف نادرستي درباره موضوعات مختلف مفاهيم اسلامي ارايه مي دهد. هجوم ديگر غرب به موضوع مهدويت است كه اين امر به اشكال مختلف صورت مي گيرد، يعني از يك طرف اصل مهدويت را مردود مي دانند و از طرف ديگر به راه اندازي جريانات منحرفي به نام مهدويت اقدام مي كنند و به شيوه هاي مختلف آن را ساخته و سپس آن جريان را شكست مي دهند تا چنين وانمود كنند كه مهدويت شكست خورد. ما نمونه بارز اين موضوع را در تشكيل جريان منحرفي تحت عنوان جندالسماء- سربازان آسمان- در عراق يا نمونه هاي ديگر آن در داخل كشور را شاهد بوده ايم.»
زارعي در تحليل سومين ترفند دشمن در ايجاد جنگ رواني عليه مسلمانان مي گويد: «از ديگر ترفندهاي غرب اين است كه به نمادهاي برجسته اسلامي حمله و اهانت ها را به شيوه هاي مختلف تكرار مي كنند. نمونه بارز آن تبليغ عليه ساحت مقدس پيامبر اسلام(ص) در 12 كشور اروپايي، چاپ كاريكاتور موهن يا سخنان تحريك آميز پاپ عليه پيامبر اعظم(ص) است.»
اين تحليل گر مسايل سياسي مي گويد: «يكي از ترفندهاي آنها در سال هاي اخير اين بوده كه اسلام و مسلمانان را مترادف با خشونت طلبي معرفي كرده و در رسانه هاي خود چنين وانمود مي كنند كه مسلمانان طرفدار خشونت هستند، اما در يك سال اخير اين ترفند را كنار گذاشته و مستقيماً ساحت مقدس پيامبر اسلام(ص) و قرآن كريم را مورد هجمه قرار مي دهند و سپس از طريق رسانه هاي ارتباط جمعي به منفي بافي عليه اسلام و مسلمين و ارايه چهره اي خشن از مسلمانان مي پردازند.»
نريمان جامه شوراني، معاونت سياسي بسيج دانشجويي كل كشور نيز به رفتار برخي از كشورهاي اسلامي اشاره مي كند و مي گويد: «متأسفانه بسياري از سران كشورهاي اسلامي براي حفظ حكومت و موقعيت خود در برابر موج ضداسلامي غرب يا تسليم شده اند يا همراه با غرب شده اند كه در اين ميان بيداري مسلمانان در سراسر جهان و ايستادگي آنها در برابر تبليغات غيرواقع از اسلام به خوبي مي تواند هر ترفند و توطئه اي را خنثي سازد.»
وي معتقد است كه شكست هاي پي درپي غرب در برابر جهان اسلام سبب شده تا دشمن با برنامه هاي جديدتري در مقابله با جهان اسلام وارد ميدان شود.
يك كارشناس مسايل سياسي مي گويد: «دنياي غرب و عوامل وابسته به آن امروز به اين نتيجه رسيده اند كه موفق ترين وسيله اي كه مي توانند به كمك آن ذهن مردم جهان را نسبت به خود تغيير دهند سيطره و نفوذ بر رسانه هاي خبري جهان است، و دنياي اسلام بايد در مقابل اين تبليغات به خوبي ايستادگي كند.»
فراخوان براي آموزش هاي ديني
مدير اجرايي شوراي روابط اسلامي آمريكا در گردهمايي در كانادا مسلمانان را به آموزش ارزش هاي اسلامي به غير مسلمانان در سراسر جهان فراخوانده است.
«نيها داواد» مديراجرايي و يكي از بنيان گذاران شوراي روابط اسلامي آمريكا طي سخناني در گردهمايي هفته گذشته در مركز اسلامي شهر ديترويت گفته است: «مسلمانان بايد براي نشان دادن زيبايي هاي اسلام به افراد غيرمسلمان تلاش كنند.»
وي با اشاره به اين كه مسلمانان آمريكايي از فرصت مناسبي براي گسترش اسلام در جهان برخوردارند، مي گويد: «مسلماني در آمريكا زيبا، منحصر به فرد و نويدبخش، و در عين حال خطرناك و چالش برانگيز است؛ بسياري از افراد در آمريكا و مناطق ديگر جهان اطلاعات كم و غلطي درباره اسلام دارند و در عين حال تمامي آنها مشتاق به دست آوردن اطلاعاتي در مورد اسلام و درك زيبايي هاي آن هستند.»
وي همچنين در مورد مشكلات پيش روي جهان اسلام در عصر حاضر با اشاره به مشكلات مسلمانان در صدر اسلام مي گويد: «مشكلات مسلمانان در آن زمان بسيار بيشتر از مشكلات مسلمانان در عصر حاضر بود، زيرا در آن زمان مسلمانان جمعيت زيادي نداشتند و به همين دليل براي گسترش دين خود با مشكلات زيادي مواجه بودند، اما امروزه به علت افزايش تعداد مسلمانان در جهان در مورد گسترش اسلام با مشكلات كمتري مواجه اند.»
منابع :
روزنامه رسالت
روزنامه ايران
خبرگزاري مهر www.mehrnews.com/fa/newspnit.aspx
تحليلي از مرکز مطالعات النخبه? مصر، www.aftabnews.ir/vdcftvdw??dmv
دلایل ضرورت حکو مـت برای بشر دلایل نیاز بشر به حکومت از دیدگاه عقل : برای اثبات نیاز بشر به حکومت بیان دو مقدمه ضروری است : نخست اینکه اجتماعی زیستن آدمی مورد اتفاق تمامی دانشمندان می باشد. تاریخ زندگی بشر نیز گویای این واقعیت است که وی به صورت جمعی می زیسته است. طریقه زندگی انسانها با حیوانات فرق می کند بیشتر حیوانات به صورت فردی زندگی کرده و احتاجاتشان را خودشان فراهم می کنند. اما خداوند انسانها را بگونه ای آفریده است که : ۱) نیازهای متفاوتی دارند. ۲) دارای استعدادهای مختلفی هستند که بدین وسیله نیازهای گوناگون یکدیگر را بر طرف می سازند. ۳) کمال آنان در گرو شکوفایی استعدادها و تامین نیازهای آنان است. ۴) این نیازها تنها در اجتماع بر آورده می شود استعداد ها نیز در میان جمع و با فعالیتهای جمعی و موقعیت های مناسبی که جامعه در اختیار فرد قرار می دهد شکوفا می شود. ویژگیهای فوق نشانگر این است که انسان اجتماعی آفریده شده است و به اجتماع و زندگی اجتماعی نیازمند است . از سوی دیگر انسان دارای غریزه حب ذات و خود دوستی است و همواره در صدد جلب منفعت و دفع ضرر از خود می باشد. هر کس می خواهد بر دیگران تفوق و بر تری پیدا کند و آنها را به استخدام خود در آورد . اینجاست که در زندگی اجتماعی تضاد منافع و اصطکاک و در نتیجه هرج و مرج - اختلاف - بی نظمی و بی ثباتی اجتماعی به وجود می آید و این اختلاف و هرج و مرج - انسانیت - بقا نسل و زندگی اجتماعی انسان را به خطر می اندازد. بنابراین هر عقل سلیم و هر فطرت پاکی حکم می کند که برای جلو گیری از هرج و مرج - درگیری - حفظ نظام اجتماعی و وصول به هدفهای والای انسانی جوامع گوناگون بشری نیاز مند دو اصل زیر هستند : ۱)قوانینی که حدود و وظایف و تکالیف عموم را معین کرده پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی انسان باشد. ۲)رهبر و نظام حکومتی که اجرای قانون و هدایت عموم مردم را عهده دار شود و در میان آنها قضاوت کند. بر کسی پوشیده نیست که مجموعه قانون به تنهایی برای اصلاح جامعه کفایت نمی کند و برای اینکه قانون مایه اصلاح جامعه و سعادت بشر بشودبه قوه اجرائیه ( حکومت ) و مجری ( حاکم ) احتیاج دارد به همین جهت خداوند در کنار تشریع قوانین یک حکومت و دستگاه اجرایی به وسیله پیامبر ص ایجاد کرد. ( ولایت فقیه حضرت امام خمینی ره ص۲۳ تلخیص ) قران کریم بر این حکم عقل مهر صحت زده و در تایید آن می فرماید : « کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه ... » ( بقره :۲۱۳) مردم گروهی یگانه بودند پس خداوند پیامبران را فرستاد که نیکو کاران را بشارت دهند و بدان را بترسانند و با ایشان کتاب را به راستی فرستاد تا در باره آنچه مردم اختلاف کردند . ضرورت حکومت از دیدگاه امامان معصوم : امامان معصوم ع وجود حاکمی را که رهبری اجتماع را به عهده گیرد و جامعه را از هرج و مرج و اختلالهای مضر به حیات اجتماعی نجات دهد یک امر لازم و طبیعی می دانندو بر ضرورت حکومت در جامعه اگر چه حکومت ایده آل اسلامی هم نباشد تاکید کرده اند. حضرت علی ع می فرماید : و انه لا بد للناس من امیر بر او فاجر... ( نهج البلاغه خطبه ۴۰ ص ۱۲۵و۱۲۶) وجود حاکم و زمامدار برای مردم ضروری است چه حاکم نیکو کار و چه بد کار ... روش پیشوایان دین در تشکیل حکومت : پیامبر گرامی ص پس از ابلاغ رسالت خویش به منظور اجرای قوانین و دستورات نجات بخش الهی حکومت تاسیس کرد و خود در راس حکومت زمام امور جامعه اسلامی را به دست گرفت . سپس اقدامات اساسی و حیاتی حکومتی را به اجرا گذاشت از جمله : به مناطق مختلف اسلامی حاکم اعزام و قضات را برای داوری نصب نمود سفرایی به نزد روسای قبایل و پادشاهان گسیل داشت و به جمع آوری مالیات و سر و سامان دادن به وضع اقتصادی پرداخت. ( ولایت فقیه حضرت امام خمینی ره ص۲۵) بعد از اتمام دوران رسالت ختمی مرتبت ائمه معصومین ع نیز هر کدام به نوبه خود و شیوه متناسب با زمان خودشان بی وقفه برای ایجاد حکومت در جامعه تلاش کردند که بعنوان نمونه به دوران حکومت حضرت علی ع و امام مجتبی ع می توان اشاره کرد. البته بیشتر آنان به دلیل عدم آگاهی سیاسی مردم و نیز سلطه دشمنان موفق به تشکیل حکومت نشدند. انواع حکومت : در جهان بینی اسلامی که بر پایه دین و ایمان به خدای یگانه استوار است رژیم های سیاسی در یک تقسیم کلی به « حکومت الهی » و « حکومتهای غیر الهی ( طاغوتی ) » تقسیم می شوند. این تقسیم بندی در قران با تعبیر به « ولایت الله » و « ولایت طاغوت » آمده است .( بقره : ۲۵۷ )حکومت الهی یعنی حکومتی که بر اساس احکام و قوانین الهی و نیازهای فطری انسان اداره و حاکم آن نیز با معیارهای الهی انتخاب می شود. حکومت و ولایت طاغوتی و غیر الهی یعنی هر حکومتی که با معیارهای الهی همخوانی ندارد و حق حاکمیت و حاکم را زر و زور ( در رژیم های استبدادی ) و تبلیغات مسموم ( در مدعیان دموکراسی ) تعیین می کند و قوانین آن بر اساس خواست اکثریت مردم تدوین می شود. ( تحقیقی پیرامون ولایت فقیه حبیب الله طاهری ص۱۶ ) انواع رژیمهای سیاسی موجود در جهان را می توان از دو زاویه مورد بر رسی قرار داد : میزان مشارکت مردم و شکل و ساختار حکومت. انواع حکومتها برطبق میزان مشارکت مردم : یکی از ملاکهای طبقه بندی انواع حکومت میزان مشارکت مردم در آن است که بر این اساس رژیم های سیاسی را می توان به سه دسته استبدادی - دموکراسی و مختلط تقسیم کرد. الف ) رژیمهای استبدادی : حکومت استبدادی حکومتی است که فرد به تنهایی زمام امور جامعه را به دست گیرد و بدون هیچ گونه قانون و قاعده ای هر چه را بخواهد انجام دهد. ( روح القوانین منتسکیو ترجمه علی اکبر مهتدی ص۲۱) این حکومت دارای ویژگیهای زیر است: (1) نامحدود بودن قدرت حاکم : در این حکومت حدود سنتی یا قانون برای میزان قدرت دولت وجود ندارد. حاکم خود هم قوه مقننه- هم مجریه و هم قضائیه است. نظر و خواست او قانون است که با واسطه یا بدون واسطه بر مردم تحمیل می شود . زور و سرنیزه هم قوه مجریه است. مردم همانند برده ناگزیر از اطاعت او هستند . وی خود سرانه مجازات متخلفان را معیین و آنها را به مجازات دلخواه می رساند. (۲) مبتنی بودن بر یک نظام اجتماعی استکباری و استثماری : در این نوع حکومت حاکم و زمامدار به وسیله مردم انتخاب نمی شودبلکه از راههای فتح - کودتا - ارث و یا تعیین جانشین به قدرت می رسد. ( رژیمهای سیاسی موریس دوورژه ترجمه ناصر صدر الحفاظی ص۱۶و۱۷ ) حکومت با شیوه استبدادی از دیر زمان در اکثر کشورها حاکم بوده و در طول تاریخ دستخوش تغییر و تحولاتی گردیده است. در قرن بیستم نوع جدیدی از استبداد تحت عنوان به وجود آمد . واژه « توتالیتر » بر گرفته از « توتوس » به معناي فراگير و جامع « توتالیتاریسم » است. ( فرهنگ علوم سیاسی غلامرضا بابائی و دکتر بهمن آقایی ص۱۹۷ ) و در اصطلاح سیاسی به آن دسته از رژیم ها اطلاق می شود که دارای این ویژگی باشند: ۱) نظارت دولت بر کلیه فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی. ۲) انحصار قدرت سیاسی در دست یک حزب ( حزب حاکم ). ۳) حذف کلیه اشکال نظارت دمو کراتیک جامعه . ۴) توسل به ترور برای سرکوب هر نوع مخالفت. ۵) وجود یک فرد در راس حزب و دولت. ۶) تلاش برای شکل دادن جامعه بر اساس ایدئولوژی حزبی و تجهیز همه قوای جامعه در راه هدفهای حزب و دولت و از میان بردن استقلال فردی . ( همان ) ب ) رژیمهای دمو کراتیک :
دمو کراسی از نوع حکومتی است که به موجب آن اکثریت مردم کنترل سیاسی جامعه را در دست داشته باشند و در راس آن فرمانروایی که از جانب مردم انتخاب شده قرار گیرداعم از اینکه مردم او را بطور مستقیم انتخاب کرده باشند یا منتخب نمایندگان مردم باشد. گفتنی است که متاسفانه حکومت دمو کراسی به طور کامل در هیچ جامعه ای به تحقق نرسیده است . و یا اینکه بیشتر حکومتهای دنیای امروز به ویژه حکومتهای غربی ادعای دموکراسی دارنداما عملکرد آنها نشا می دهد که دموکراسی فقط در ظاهر وجود دارد و مردم هر چند در ظاهر آزاد هستند و حق رای و انتخاب نمایندگان خود را دارند ولی در واقع چنین نیست بلکه حکومتها در موقع انتخابات با تبلیغات وسیع و دقیق ( گذشته از حزب بازی و مرام سازی عده ای جاه طلب با عناوین فریبنده و یا تبلیغات گمراه کننده که در این راه از هر وسیله ای حتی از خوانندگان - نوازندگان- و زنان رقاصه استفاده می کنند ) آنچنان جوی به وجود می آورند که مجال فکر کردن را از مردم می گیرند و مردم را به سمت و سویی که خود می خواهند هدایت می کنند. اصول اساسی که مبانی دمو کراسی را تشکیل می دهند عبارتند از : ۱ پیروی از عقل و منطق : به این معنی که بشر بیشتر از عقل و منطق پیروی می کند . بنابراین تصمیمات و سیاستی که در یک حکومت دمو کراتیک اتخاذ می شود توام با تفکر و احساس مسئوولیت خواهد بود. ۲) پیروی بشر از اخلاق : بشر موجودی است نوع دوست و برای حقوق دیگران احترام قائل است و توانایی دارد که بین نیازهای جامعه و هوس های تعادل به وجود آورد . ۳) برابری : سومین اصل دمو کراسی برابری افراد بشر است و این برابری نه تنها شامل حق رای می گردد بلکه شامل حقوق مدنی ( مانند تهیه منزل- آموزش و پرورش و بهداشت ) و منافع فردی نیز می شود. ۴) توانایی بشر برای نیل به پیشرفت : طبق این اصل امکان ترقی بشر به وسیله خود او و بدون هیچ گونه راهنمایی و هدایتی امکان پذیر است و توانایی دارد سطوح مادی - فکری و معنوی خویش را سامان بخشد. ۵) آزادی : از دیگر اصول دمو کراسی آزادی افراد و گروه هاست. منظور از واژه آزادی در اینجا آزادی به معنای غربی آن است. آزادی در غرب به معنای بی بند و باری و در بینش دمو کراسی بیشتر به معنای آزادی فردی است . از نظر سیاسی نیز کسانی که دارای نظر و عقیده ای موافق با قدرتمندان حاکم باشند افکارشان در سطح وسیعی در جامعه منشر می شود ولی افرادی که با صاحبان زر و زور نا سازگاری داشته باشند هر چند به ظاهر در اظهار عقیده آزادند ولی صدایشان به گوش کسی نمی رسد. ( دانش اجتماعی احمد حامد مقدم چاپ آموزش و پرورش ص ۴۶) از جمله ای حکومتها حکومت مشروطه سلطنتی است که نمایندگان مجلس آن توسط مردم انتخاب می شوند. ولی رئیس حکومت از راه استبدادی قدرت را به دست می گیرد. الف ) حکومتهای سلطنتی : این واژه به رژیمهایی اطلاق می شود که در آن یک تن به عنوان پادشاه یا ملکه که بر اساس توارث یا انتخابات یا عادات و رسوم کشور به پادشاهی رسیده حکومت می کند . ( فرهنگ علوم سیاسی ص۳۷۶) این حکومت به دو دسته تقسیم می شود : سلطنت مطلقه و سلطنت مشروطه . در سلطنت مطلقه سلطان حاکمیت مطلق و تام دارد و با استفاده از آن مستبدانه و بی محاباو بنا به رای خویش حکمرانی می کند . جانشینی شاه موروثی است. نمونه بارز این نوعحکومت رژیم حاکم بر عربستان سعودی است. ( ترمینولوژی حقوقی دکتر محمد جعفر جعفری ص۳۶۱) در سلطنت مشروطه بخشی از قدرت در اختیار پادشاه و بخشی در اختیار مجمع عمومی ملت و یا در اختیار طبقات ممتاز یا در دست مجالس مقننه است. ( فرهنگ علوم سیاسی ص۳۷۶) ب) حکومتهای جمهوری : رژیم جمهوری به لحاظ اعمال حاکمیت ملی در انتخابات مسوولان به سه نوع تقسیم می شود: ۱) جمهوریهایی که فقط نمایندگان قوه مقننه توسط مردم انتخاب می شوند و رئیس جمهور از طرف مجلس تعیین می گردد مانند جمهوری چهارم فرانسه که رئیس جمهور بر اساس آن در جلسه مشترک مجلس انتخاب می شد. ۲) جمهوری هایی که ملت علاوه بر انتخابات اعضای مجلس مقننه رئیس جمهور را نیز انتخاب می کنند مانند جمهوری اسلامی ایران و نیز امریکا . ۳) جمهوری هایی که ملت علاوه بر نمایندگان مجلس و رئیس جمهور اعضای دیوان عالی را که مسوولیت قوه قضائیه را دارند انتخاب می کنند مانند جمهوری مکزیک. ( فقه سیاسی عمید زنجانی ج۱ ص۱۰۴) حکومتهای جمهوری موجود جهان به دو دسته عمده تقسیم می شوند : الف ) جمهوریهای دموکراتیک غربی : ریشه های تاریخی این جمهوریها به انقلابهای قرن هیجدهم و نوزدهم می رسد. سنن دموکراسی در این نوع حکومتها ملحوظ است و زمامدار از طریق انتخابات عمومی بر گزیده می شوددر این نوع حکومت نقش احزاب و پارلمان چشمگیر است. ( فرهنگ علوم سیاسی ص۲۰۵) از کشورهای عمده ای که دارای این رژیم سیاسی هستند می توان فرانسه - ایتالیاو آلمان را نام برد. ب) جمهوری های دموکراتیک کمونیستی ( توده ای ) : این نوع جمهوری پس از حرکتهای کمونیستی در اروپای شرقی و آسیا به وجود آمد که جمهوری « پرولتاریا » ( طبقه کارگر ) خوانده می شود.
کدام یک از این حکومتها را بپذیریم ؟ حکومتهایی که نام بردیم دارای نقاط ضعف و نارسایی های فراوانی می باشند که هرگز از عهده انجام این خواسته ها و وظیفه ها بر نیامده و نمی توانند بر آیند . مهم ترین و عمده ترین نقاط ضعف مشترک این حکومتها عبارتند از : ۱) بی توجهی به جنبه های معنوی انسان : در حکومتهای ذکر شده به جنبه های معنوی اصلا توجه نشده است در این حکومتها به انسان از این جهت که انسان است توجه نشده حتی در این حکومتهای کمونیستی انسان فقط از جنبه های اقتصادی مورد توجه قرار گرفته و در رژیمهای غربی انسان بعنوان یک وسیله خدماتی یا کالا برای استفاده در جهت مطامع دنیوی و لذت و شهوت و آزادیهای بی قید و بند نگاه می شود. این حکومتها اگر چه به پیشرفتهای علمی و صنعتی نایل آمده اند ولی در نتیجه عدم توجه به جنبه های معنوی آتش حرص و جاه طلبی در آنان شعله ور شده و این پیشرفت ها به ابزاری برای رسیدن به اهداف استکباری تبدیل شده اند. ۲) شعله ور ساختن آتش جنگ ها : تلفات ناشی از جنگهای خانمانسوز و اختراع بمب های آتشزا که هر روز زندگی و حیات انسان را مورد تهدید جدی قرار می دهدبر کسی پوشیده نیست آتش جنگ جهانی اول و دوم که جز بر محور اغراض مادی دور نمی زد به دست همین حکومتها شعله ور گردید: جنگ جهانی اول : ده میلیون کشته - ۲۲میلیون ناقص - ۵میلیون مفقود و ۳۰ میلیون نفر زخمی بر جا گذاشت . ( جمهوری اسلامی حسین نوری ص ۱۰۶) در زمان کنونی نیز هر زمان منافع مادی مدعیان دموکراسی به ویژه آمریکای جهانخوار اقتضا کند به کشوری حمله می کنند بدون اینکه دلیل قانع کننده ای داشته باشند ( مانند حمله به عراق و افغانستان و ... ) و لکن آنجا که منافعی نداشته باشند اگر جان هزاران انسان هم در خطر باشد سکوت خواهند کرد . ( مانند فلسطین و لبنان )
۳) سوء استفاده از قدرت :
از دیگر نقاط ضعف این حکومتها سوء استفاده از قدرت نظامی و اقتصادی برای نیل به اهداف پلید و زور مدارانه است. این نوع حکومتها ملت های ضعیف را زیر زنجیر استعمار فکری - اقتصادی و سیاسی می کشند و منابع و ثروت آنها را به یغما برده نظریات خود را به آنها تحمیل می کنند.
۴) شیوع فساد و فحشا :
از دیگر نقاط ضعف این حکومتها شیوع روز افزون فساد - فحشا و بی بند و باری های فراوان از جمله : سقط جنین - هم جنس بازی - روابط نا مشروع- امراض خانمانسوز مقاربتی - مشروبات الکلی و ... تحت عنوان آزادی است. ( تلخیص از جمهوری اسلامی حسین نوری ص۱۰۸)
از آنچه بیان شد به خوبی روشن می شود که هیچ یک از حکومتهای ذکر شده سعادت بشری را تامین نمی کنند و موجبات تکامل واقعی انسان را فراهم نمی آورند بلکه روز بروز انسانها را به انحطاط و تباهی می کشند. از این رو نمی توانند حکومت ایده آل انسانی باشند.
حکومت الهی :
حکومت الهی یا اسلامی از لحاظ مبنا هدف و شکل حکومت از سایر حکومتها متمایز است و دارای ویژگیهای خاص خود می باشد.
حکومت اسلامی : با هیچ یک از حکومتهای یاد شده ( در بحث قبل ) قابل تطبیق نیست بلکه نوع چهارمی از حکومت است که بر مبنای حکومت خدا بر مردم است نه حکومت فرد بر مردم یا اقلیت بر اکثریت یا مردم بر مردم . پیامبر ص هم تنها مجری و مبین احکام الهی و نماینده ای از طرف خدا بر مردم است. ( تحقیقی پیرامون ولایت فقیه حبیب الله طاهری ص۱۶ )
تفاوتهای اساسی بین حکومتهای غیر الهی و حکومت اسلامی :
میان حکومتهای غیر الهی و حکومت اسلامی تفاوتهای اساسی وجود دارد که به دو تفاوت عمده اشاره می شود:
۱) در حکومت اسلامی حاکم اصلی بر مردم خداست و حاکمیت مطلق از آن خداست . قران کریم می فرماید: ولله ملک السموات و الارض و ما بینهما یخلق ما یشاء و الله علی کل شیء قدیر ( مائده : ۱۷) حکومت آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو قرار دارد از آن خداست هر چه بخواهد می آفریند و او بر هر چیز تواناست. در حکومت اسلامی احدی از انسانها بر دیگری ولایت ندارد مگر خداوند به کسی ( مانند انبیا و اوصیا و فقها ) چنین ولایتی داده باشد. ولی در حکومتهای طاغوتی حق حاکمیت را زر و زور ( در رژیمهای استبدادی ) و تبلیغات مسموم ( بعنوان نمونه می توان از ریاست جمهوری ریگان در چند دوره قبل در امریکا نام برد که او هنر پیشه ای بیش نبود اما توانست بر اثر تبلیغات مسموم و ... آرا مردم را به دست آورد .) در مدعیان دموکراسی تعیین می کند. ۲) در حکومتهای دموکراتیک که ظاهرا در بین حکومتهای غیر الهی از بهترین حکومتها محسوب می شود جعل و وضع قانون بر اساس خواست مردم صورت می گیرد و لذا چه بسا مسائل زیان آوری ( نظیر تهیه و توزیع و نوشیدن شراب - هم جنس بازی و ... ) که زیان آن هم به جامعه و هم به فرد می رسد مجاز شمرده می شود . ولی در حکومت الهی قوانین بر اساس شناخت دقیق از انسان و نیازهای فطری او وضع می شود لذا ممکن است چیزی بر خلاف میل مردم ممنوع گردد . ( تحقیقی پیرامون ولایت فقیه ص ۱۶) نتایج اجتماعی حاکمیت خدا بر مردم ( اهداف حکومت اسلامی ) الف ) بر قراری عدالت اجتماعی : حکومتی که از حاکمیت الله سرچشمه می گیرد هدفش تحقق عدالت اجتماعی و همگانی است که در صورت تحقق آن راههای ظلم و ستم بسته خواهد شد و همه انسانها در حکومت اسلامی به حقی که پروردگار متعال برای آنان تعیین کرده خواهند رسید. ب) نفی طبقات اجتماعی : نتیجه دیگر حاکمیت خداوند تساوی و مساوات همه افراد بشر از هر قبیله و نژادی و هر رنگ و زبانی در مقابل این حاکمیت است. در نزد خداوند همه افراد بشر مساویند و ارتباط آنها با او و ارتباط خالق و مخلوق است. در فرهنگ اسلامی هیچ فرد و گروهی از موقعیت بر تر از دیگران بر خوردار نمی باشد تنها ملاک بر تری نزد پروردگار همانا اطاعت از فرمان الهی و « تقوا »است.« ان اکرمکم عند الله اتقیکم » ( حجرات : ۱۳) ج ) فراهم شدن زمینه رشد و شکوفایی استعدادها : در حکومتهای غیر الهی استعدادهای انسان به صورت فطری و کامل رشد نمی کند و شکوفا نمی شود. اما در جامعه اسلامی که حاکمیت متعلق با خداست دیگر- انسانها اسیر قیود مصنوعی ساخته دست خود نمی شوند. بلکه استعداد های انسانی در سایه پیاده شدن برنامه های الهی شکوفا می گردد. این شکوفایی در بر گیرنده تمامی استعدادهای انسانی است که برای تبیین موضوع به چند نمونه اشاره می شود : ۱) جنبه معنوی و فرهنگی : از جنبه های استعداد انسانی که در حکومت الهی شکوفا می شود جنبه معنوی و فرهنگی است. در این شکوفایی استعداد انسان از لحاظ ابعاد گوناگون فرهنگی از جمله تربیتی - آموزشی - عقیدتی و ... رشد می کند و علاوه بر آن ارزشهای والای انسانی جایگزین ارزشهای خام طاغوتی که بیشتر جنبه مادی و مصرفی دارند می گردد. ۲) جنبه های مادی و اقتصادی : منظور از شکوفایی استعدادهادر جهات مادی و اقتصادی اینست که قابلیت و توان انسان در بهره برداری از امکانات و نعمتهای مادی خدادادی رشد نموده و انسانها از این نعمتهای الهی بطور صحیح و عادلانه استفاده نمایند. بهره برداری اینچنین از منابع زمینه استثمار و بهره گیری عده ای توسط عده ای دیگر را از بین می برد و همه انسانها بطور عادلانه و مساوی و به میزان تلاش و کوشش خود از نعمتهای الهی بهره می برند. قران می فرماید : وان لیس للانسان الا ما سعی ( النجم : ۳۹ ) و اینکه برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست. ۳) جنبه سیاسی : پرورش انسانهایی که از نظر سیاسی به صورت صحیح و واقعی در سرنوشت خویش مشارکت داشته باشند از نتایج حکومت الله بر جامعه است. خداوند انسان را فطرتا مسئوول در سرنوشت خودش آفریده است بنابراین امکان رشد این قسمت از استعدادهای او نیز در حکومت الهی فراهم می شود. د) واگذاری حکومت به انسان های لایق و شایسته : همانطور که ذکر شد در جهان بینی اسلامی حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و خداوند این حق حاکمیت خود را به اراده خویش و با شرایطی به انسان واگذار کرده و انسان را خلیفه خود در زمین قرار داده است. و در قران می فرماید : یا داوود انا جعلناک خلیفه فی الارض ... ( ص ۳۸ ایه ۲۶ ) اما نه هر انسانی بلکه امر حکومت و هدایت بشر به پیامبر ص و ائمه معصومین ع و سپس به عالمان و فقیهان دین واگذار گردیده است. اما در حکومتهای غیر الهی انسانها از راه کودتا وارث و یا با تبلیغات مسموم و خرج کردن پولهای گزاف به حکومت می رسند. جمهوری اسلامی : در قرن حاضر تنها حکومتی که دارای ماهیت اسلامی است و بر مبنای قوانین نجات بخش اسلام ناب محمدی ص پایه گذاری شده است نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است. مردم غیور و فداکار و مسلمان ایران با رهبری خردمندانه و پیامبر گونه حضرت امام خمینی ره پس از سالها مبارزه و تحمل رنج و مصائب و مشکلات فراوان و دادن هزاران شهید والا مقام سر انجام توانستند در سال ۵۷ ظلم و خفقان ۲۵۰۰ ساله ستم شاهی را در هم شکسته و حکومت اسلامی را در این سرزمین بنا نمایند. در راس این نظام ولایت فقیه قرار دارد که حافظ و پاسدار حریم ارزشهای اسلامی و تعالیم حیات بخش اسلام ناب محمدی ص است. روح حاکم بر این نظام مقدس آیات قران کریم و احادیث و سیره پیامبر ص و امامان معصوم ع می باشد. این نظام اسلامی مشتاقان زیادی در سراسر جهان دارد و مرکز ثقل دنیای اسلام و امید محرومان و ستم دیدگان جهان است.
آناتولي، آسياي صغير يا تركيه امروز، از جمله كهن ترين سرزمينهاي مسكوني جهان به شمار رفته و آن را زادگاه تمدن يونان دانسته اند. اين كشور طي تاريخ پرفراز و نشيب خود همواره شاهد درگيريها و كشمكشهاي اقوام و حكامي بوده است كه براي دست يافتن بر آن با يكديگر به نزاع پرداخته اند. بروز اين گونه جدالها را كه سابقه تاريخي آنها به حدود دو هزار سال قبل از ميلائ مسيح مي رسد عمدتا مي توان به دليل موقعيت جغرافيايي خاص اين سرزمين دانست كه همچون پلي شمال را به جنوب و شرق را به غرب پيوند مي دهد و همواره در مسير حركت دولتهاي توسعه طلب از يكسو و قبايل مهاجر از سوي ديگر قرار داشته است.
مادها، هخامنشيان، يونانيان، روميان، قبايل ترك سلجوقي و عثماني از جمله دولتها و قبايلي هستند كه نامشان هر يك در برهه اي از تاريخ اين سرزمين نقش بسته است.
در حدود سالهاي 1600 قبل از ميلاد مسيح قسمت عمده اي از آسيا ي صغير به تصرف اقوام ها يتيت در آمد و امپراطوري ها يتيتي ها بنا نهاده شد كه تا سال 1180 قبل از ميلاد در منطقه وسيعي حكمفرمايي داشتند. منبع اصلي قدرت ها يتيت ها استفاده از آهن بود كه به صورت انحصاري جهت مقاصد نظامي خويش به كار مي بردند و بعدها هم در كشاورزي از آن استفاده نمودند. با حمله يونانيها به سواحل درياي اژه و تصرف قسمتهايي از آن و حمله ساير اقوام ساكن سوريه و لبنان و فلسطين و سقوط امپراطوري هيتي ها، آسياي صغير در بين اقوام مختلف تقسيم گرديد و حكومتهاي جديد به وجود آمد، از جمله معروفترين آنها فينيقي ها، سومريها و ليديها بودند.
مهمترين وقايع بعد از اين تاريخ به ترتيب فتح آسياي صغير در سال 546 قبل از ميلاد به وسيله ايرانيها بود كه تا سال 334 از ميلاد طول كشيد و سپس اسكندر مقدوني سراسر شبه جزيره آسياي صغير را به تصرف خود درآورد. در سال 133 قبل از ميلاد روميها به تصرف اين نواحي دست زده و تا سال 395 بعد از ميلاد كه شبه جزيره آناتولي در اختيار آنان بود مانع گسترش و بسط فرهنگ يوناني شدند.
در سال 330 ميلادي كنستانتين امپراطور روم شهر قسطنطنيه (استانبول) را در ناحيه قديمي بازرگاني بيزانس احداث نمود كه پس از تقسيم روم به دو قسمت غربي و شرقي، پايتخت روم شرقي شد.
امپراطوري بيزانس از بدو با دولت ساساني كه از سال 224 ميلادي جانشين دولت پارت در ايران شده بود در كشمكش و منازعه دائم بود. سرانجام هر دو امپراطوري در برابر نيروي اسلام در قرن هفتم ميلادي از پاي درآمدند.
از زمان خلفاي عباسي همراه با ضعف قدرت سياسي اتكاء به قدرت نظامي بيشتر مد نظر فرانروايان بود و در همين زمان تركان آسياي مركزي كه جنگجويان دليري بودند و به تازگي به اسلام گرويده بودند مورد توجه خلفاي عباسي واقع شدند. افراد اين قبايل ترك به تدريج در تمام اركان حكومتي نفوذ يافته و با از ميان رفتن خلفاي عباسي در قرن دهم ميلادي گروههاي ترك در نقاط مختلف كنترل اوضاع را در دست گرفتند.
تركان قبيله سلجوق كه بعدها امپراطوري سلجوقي را به وجود آوردند توانستند بغداد را تصرف و بخش اعظم آسياي صغير را از تسلط امپراطوري بيزانس خارج نمايند.
در سال 1071 ميلادي امپراطوري سلجوقي در جنگ «ملازگرت» موفق شد تا سراسر آسياي صغير را از دست امپراطوري بيزانس خارج نمايد. امپراط.ري سلجوقي به عنوان اولين دولت ترك تا سال 1299 ميلادي در اين منطقه حكمفرمايي نمود. در اين سال همزمان با افول قدرت سلجوقيان، تركان عثماني به رهبري عثمان بيك استقالال خود را از سلجوقيان اعلام و به تدريج بر كليه دول سلجوقي در آسياي صغير مسلط شدند. عثمان بيك و 36 پادشاه عثماني در فاصله سالهاي 1299 تا 1922 ميلادي تحت عنوان امپراطوري عثماني بر قلمرو وسيعي حكم راندند.
فتح شهر قسطنطنيه و تغغير نام آن به استامبول (يعني جايي كه مملو از اسلام است) به دست سلطان محمد دوم (معروف به سلطان محمد فاتح) نقطه ايان امپراطوري روم شرقي بود. پس از اين واقع سلان محمد بر بخش اعظم بالكان تسلط يافت و قلمرو عثماني را توسعه بخشيد. سرزمينهاي مصر، عراق، الجزاير، سوريه و مارستان تا نيمه اول قرن شانزدهم به امپراطوري عثماني ضميمه شده بودند. از اين پس تا پايان قرن هيجدهم امپراطوران عثماني خود را خليفه مسلمانان مي ناميدند. در زمان سلطان سليمان قانوني هشتمين و قدرتمندترين پادشاه امپراطوري عثماني، قلمرو امپراطوري به بالترين حد خود رسيد و مرزهاي آن از شمال تا قفقاز، از جنوب تا كرانه هاي جنوبي عربستان و از شرق تا مرزهاي مراكش و از غرب تا مرزهاي ايران وسعت يافت.
با مرگ سلطان سليمان قانوني در سال 1566 در واقع ضفع و افول امپراطوري عثماني از وقوع تحولات عظيم صنعتي و اجتماعي در اروپا و فساد داخلي موجبات سقوط و زوال امپراطوري عثماني فراهم شد. از اين پس امپراطوري عثماني تا آخرين روزهاي حيات خود در حالت دفاعي قرار گرفت و به تدريج ضعيف و ضعيف تر شد. اقدامات اصلاحي جهت ساماندهي به وضعيت پيش آمده در دوران سلطان سليم سوم آغاز گرديد وليكن به دليل آنكه اين تحولات مورد حمايت علما و يني چريها نبود نتوانست مشكلات داخلي امپراوطري را حل نمايد. اقدامات اصلاحي در دوران سلاطين بعدي نيز ادامه يافت وليكن عملا نتايج مشخصي را سبب نگرديد.
طي سالهاي دهه اول قرن بيستم روابط عثماني و آلمان تدريجا پيشرفت نمود و لذا در سال 1914 به دنبال حمايت دولت عثماني از آلمان جنگ به مرزهاي مصر، بين النهرين و قفقاز و تنگه داردانل سرايت كرد. در 30 اكتبر 1918 قرارداد ترك مخاصمه «مودروس» به امضاء رسيد و سرزمينهاي تحت سلطه عثماني در عربستان و سوريه و عراق و آفريقا تحت كنترل متفقين قرار گرفت. مئخلهاي ورودي تنگه داردانل و درياي سياه نيز به وسيله متفقين اشغال گرديد، با پيمان ترك مخاصمه جنگ جهاني اول به پايان رسيد اما دوران جديد براي تركيه آغاز گرديد.
تشكيل حكومت و تحولات کشور ترکیه :
پيمان «مودروس» براي سلطان و حكومت استانبول به معني از دست دادن پادشاهي بود. از اين تاريخ (1918) تا سال 1923 تركيه يك دوره هرج و مرج و اغتشاش و جنگهاي استقلال را پشت سر نهاد. در اين زمان مصطفي كمال (كه بعدها به آتاتورك معروف شد) به علت كسب موفقيت نظامي در جريان جنگ جهاني اول در مقابل نيروهاي انگليسي داراي محبوبيت شده بود، پا به عرصه پرتلاطم سياسي-اجتماعي تركيه نهاد. پس از اشغال استانبول توسط نيروهاي متفقين در مارس 1920 مصطفي كمال در 23 آوريل مجلسي را در آنكارا افتتاح و از نمايندگان سراسر آناتولي جهت شركت در آن وعدت بعمل آورد. در اين زمان وي به عنوان رئيس مجلس كبير ملي و رئيس حكومت جديد تركيه انتخاب گرديد.
در اكتبر 1922 پيمان ترك مخاصمه ميان دولت آنكارا، بريتانيا، فرانسه و ايتاليا به امضاء رسيد. مجلس كبير ملي در نوامبر 1922 سلطان عثماني را از مقام خود خلع نمود و بدين سان عصر خاندان سلاطين عثماني پس از 641 سال به سر آمد.
با امضاء عهدنامه لوزان با متفقين در سال 1923 ميلادي حدود تركيه مشخص و تضمين گرديد و وجود يك دولت مستقل ترك در سرزمين آناتولي و تراس شرقي به رسميت شناخته شد. كاپيتولاسيون ملغي و تنگه هاي بسفر و داردانل براي هميشه به تركيه تعلق گرفت و تركيه نيز از ادعاهاي خود نسبت به متصرفات امپراطوري عثماني در خارج از آناتولي چشم پوشيد. در 13 اكتبر 1923، آنكارا به عنوان پايتخت جديد تركيه معرفي گرديد. اين تحول در حقيقت به مفهوم قطع كامل رابطه با گذشته و دوران سلاطين عثماني محسوب شد. حكومت جديد نيز «جمهوري» اعلام و مصطفي كمال به عنوان نخستين رئيس جمهور انتخاب گرديد.
آتاتورك طي پانزده سالي كه مقام رئيس جمهوري تركيه را در اختيار داشت با انجام تغييرات متعددي در صحنه اجتماعي و فرهنگي جامعه سعي نمود تركيه را به صورت يك شكور به ظاهر اروپايي درآورد. اولين اقدام وي مخالفت با مداخله مذهب در سياست و خارج كردن تركيه از همراهي سياست و دين بود.
اصلاحات مورد نظر وي يكي پس از ديگري انجام گرفت، وي با اعمال زور تغييرات متعددي را تا سال 1938 (پايان عمرش) به انجام رسانيد.
تغييراتي همچون جدايي دين از سياست در سال 1928، حذف دادگاههاي اسلامي و از بين بردن مدارس مذهبي، برداشتن حجاب اسلامي بانوان در سال 1934 و ترويج بي حجابي، حذف رسم الخط تركي و جايگزيني آن با الفباي لاتين، تغيير تقويم و حذف تاريخ اسلامي و معرفي و ترويج فرهنگ اروپايي و غربي در ميان مردم مسلمانان تركيه پرداخت.
از ديدگاه سياست داخلي، تا زمان مرگ آتاتورك در سال 1938 كشور عملا در قالب يك سيستم تك حزبي اداره مي شد و حزب خلق كه در سال 1923 (با دستور آتاتورك) و براساس اصول و اعتقادات نوين تركيه تشكيل شده بود تنها حزب مجاز به شمار مي رفت. اصول اعتقادي اين حزب، جمهوري خواهي، ناسيوناليسم، حمايت از مردم و ارتش و جدايي دين از سياست و اصلاح طلبي (كماليسم) بود. بعد از گذشت آتاتورك در دهم نوامبر 1938، مجلس كبير ملي عصمت اينونو را به عنوان دومين رئيس جمهور برگزيد. وي با دقت و احتياط اصول كماليسم را دنبال نمود.
در فاصله كوتاهي پس از رياست جمهوري عصمت اينونو جنگ جهاني دوم آغاز گشت، اين كشور تا فوريه 1945 كه به آلمان اعلام جنگ داد به دليل ترس از مداخله قدرتهاي بزرگ و فروپاشي كشور بيطرفي را در پيش گرفت. در سال 1943 عصمت اينونو براي بار دوم به رياست جمهوري تركيه برگزيده شد.
*****************
قانون اساسي، تحولات و ويژگيهاي آن ر کشور ترکیه :
عصر قانون اساسي در طول دوره عثماني و از اواخر قرن هيجدهم آغاز شد. در دوره زماني 1789 تا 1808 سلطان سليم سوم انديشه تشكيل يك مجمع مشورتي را بنيان نهاد (كه متشكل از يك مجلس مشورتي همراه به رويه جديد آن بود و آن را قدم اساسي در برقراري يك سيستم حكومت قانون اساسي قلمداد مي نمود.
ساختار سياسي کشور ترکیه :
نوع حكومت در تركيه از نظر سياسي جمهوري و از نظر ايدئولوژي به صورت سكولار (غير ديني) مي باشد. رئيس جمهوري رئيس كشور محسوب مي شود و توسط پارلمان به مدت 7 سال انتخاب مي گردد. نخست وزير توسط رئيس جمهور از ميان نمايندگان پارلمان انتخاب و نخست وزير نيز وزيران كابينه را انتخاب و بعد از تائيد رئيس جمهور كابيه خود را تشكيل مي دهد. قوه مقننه مركب از رئيس مجلس و نمايندگان منتخب مردم مي باشد. قانون اساسي تركيه از آغاز تشكيل جمهوري در سال 1923 تاكنون چندين بار دچار تغييرات و اصلاحاتي گرديده است. آخرين اصلاحات قانون اساسي در سال 1982 صورت گرفته است. در قانون اساسي، تركيه يك كشور دمكراتيك لائيك خوانده شده و نمايندگان آن حق تصويب قوانيني متضاد با اين اصل را ندارند. پرچم كشور تركيه متشكل از يك هلال و ستاره پنج پر سفيد در وسط نقشه و زمينه قرمز رنگ در سراسر نقشه مي باشد.
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
چگونگي شكل گيري اراده سياسي در ترکیه :
درخصوص نحوه شكل گيري اراده سياسي در تركيه بايد اذعان نمود كه گره در مورد تمام مسايل و موارد مهم و قابل توجه شوراي وزيران، پارلمان، شوراي امنيت ملي، احزاب قانوني و ديگر مقامات مسئول بحث و اظهارنظر مي نمايند وليكن درخصوص مسايل سياست خارجي، دفاعي و امنيتي شخص رئيس جمهور مسئول و داراي حق راي نهايي مي باشد.
نهادهاي سياسي ترکیه
احزاب سياسي در تركيه
بعد از فروپاشي و اضمحلال امپراطوري عثماني و تجزيه آن به كشورهاي مختلف، جمهوري تركيه در سال 1923 با ساختاري جديد وارد صحنه بين المللي شده بود و سعي داشت با تاثيرپذيري از الگوها و سياستهاي غرب درصدد اجراي سيستم حزبي در كشور برآيد. مصطفي كمال در اولين گام و در چارچوب اصلاحات سياسي، اقتصادي و اجتماعي خود اولين تشكيلات سياسي را تحت عنوان «حزب جمهوريخواه خلق» كه ريشه دردهه هاي پيشين داشت بنيان نهاد و كشور را در آستانه تحولات جديدي قرار داد.
اين حزب به رغم الگوگرفتن از غرب و تاكيد بر ناسيوناليسم (پان تركيسم) و لائيسم، با پيروي از برخي انديشه هاي سوسياليستي خصوصا در زمينه اقتصادي، گرايشات چپ گرايانه از خود نشان داد و در طول مدت 23 سال بدون آنكه رقيبي داشته باشد اداره كشور را در دست گرفت.
ظهور اولين حزب مخالفت در كشور تحت عنوان «حزب دمكرات» كه بنيانگذارن آن را جناح مخالف در داخل حزب جمهوريخواه خلق تشكيل مي دادند و به عنوان راستگرا و جناح راست شناخته مي شدند اولين نقطه عطف در تحولات احزاب سياسي در تركيه بشمار مي رود. اين حزب بدليل پايگاه خوبي كه در بين مردم پيدا كرد، بعد از 4 سال ماندن در جناح مخالف اداره كشور را به دست گرفته و به مدت ده سال (دهه 50) سياستهاي ليبراليزه كرد را به مورد اجرا گذاشت.
نفوذ فزاينده نظاميان در كشور كه خود را ولي نعمت جمهوري مي دانستند و مي دانند در سال 1960 به عمر حكومت حزب دمكرات پايان داد و در كشور وارد اولين بحران سياسي در طول حيات جمهوري گرديد. اولين دستاورد اين بحران روي كار آمدن حكومتهاي اءتلافي كوتاه مدت و دومين پيامد آن تعدد و تعضيف احزاب سياسي در جناح چپ و راست بود.
در اين رابطه اگر چه جناح چپ در مقايسه با جناح راست كمتر دچار تشتت آراء گرديده بود اما تشديد جناح بنديهاي داخلي در حزب جمهوريخواه خلق پايگاه مردمي اين حزب را به شدت تحت تاثير منفي قرار داد.
تعدد فعاليت احزاب سياسي در دهه 60 اگر چه حكايت از نوعي دمكراتيزه شدن در كشور مي كرد، اما استمرار ساير نظاميان بر امور سياسي موجب شد كه در سال 1971، نظاميان مجددا به بهانه هاي واهي قدرت را از دست سياسيون خارج كرده و روند ليبراليزه كردن كشور را دچار تزلزل نمايند.
اين روند علير غم دور شدن نظاميان از قدرت و تحول سريع آن سياسيون در طول دهه 70 همچنان ادامه داشت تا اينكه افزايش ترور و آنارشي در كشور عدم تفاهم احزاب بر سر انتخاب رءيس جمهور در مجلس و وقوع تحولات جديد در منطقه نظير پيروزي انقلاب اسلامي در ايران موجب بازگشت مجدد نظاميان به قدرت در ابتداي دهه 80 گرديد.
در اين دهه(80) انتقال ظاهري قدرت از نظاميان به شخصيتي سياسي چون اوزال،تركيه را دستخوش تحولات قابل توجهي در دو بعد سياست خارجي و داخلي نمود، باز شدن درهاي تركيه بر روي جهان ايفاي نقش نسبتا فعال در صحنه هاي بين المللي و پيروي از سياست توسعه صادارات از جمله اين تحولات به شمار مي روند.
به رغم اين تحوات از يكسو و رخدادهاي سريع در صحنه بين المللي نظير فرو پاشي بلوك شرق و شوروي سابق و از يك طرف افزايش مشكلات داخلي در ابعاد مختلف در
كشور موجب گرديد در تاريخ 20 اكتبر1991 و در پي برگزاري انتخابات پارلماني زود راس حزب وطن مادر(مام ميهن) به حكومت 8 ساله خود بر كشور خاتمه داده و مجددا دوران حكومتهاي ئتلافي بر كشور آغاز گرديد.
در حال حاضر دو حزب راه راست و حزب سوسيال دمكرات خلق به صورت ائتلافي حكومت رادر دست دارند.
ورودبه سيستم چند حزبي
روند ورود تركيه به سيستم چند حزبي در واقع از سال 1945 بعد از پايان جنگ جهاني دوم و ظهور سيستم دو قطبي در نظام بين المللي آغاز گرديد . در ژوئيه 1945 دميراغ در اولين حزب مخالف را به نام (( حزب توسعه ملي )) در كشور تاسيس نمود . با مرگ دميراغ در سال 1957 حزب منحل گرديد و ليكن ايجاد اين حزب تاثير خود را در حيات سياسي جامعه تركيه بل جاي گذاشت .
در سال 1945 جلال با يار تصميم خود مبني بر تسيس حزب دمكرات را اعلام و بدين ترتيب تركيه بعد از 23 سال رسما و علنا وارد سيستم چند حزبي گرديد . حزب دمكرات اولين تشكيلات خود را به طور رسمي در فوريه 1946 در آنكارا افتتاح نمود . موج فزاينده حمايتهاي مردمي از حزب دمكرات موجب گرديد تا حزب جمهوريخواه خاق كه نگران اوضاع بود انتخابات پارلماني زودرس را عنوان نمايد . در اين انتخابات حزب دمكرات موفق شد تا 54 نمينده وارد پارلمان نمايد ( حزب جمهوريخواه خلق 403 نماينده وارد مجلس نمود).
با آغاز دهه 50 و به دنبال تغيير قانون انتخابات در 14 مه 1950 حزب دموكرات در دومين انتخابات پارلماني موفق شد با كسب 35/53% تعداد 408 كرسي در پارلمان را به خود اختصاص ده و بدين ترتيب به حاكميت 27 ساله حزب جمهوريخواه خلق پايان داده شد و جلال بايار به عنوان رئيس جمهور (اولين رئيس جمهور غيرنظامي) انتخاب گرديد.
با گذشت چند سال از عمر حكومت حزب دموكرات و عدم تحقق كامل وعده هاي داده شده از سوي حزب مذكور در زمينه بهبود وضعيت اقتصادي كشور و اجراي دموكتراتيزه شدن، موجبات افزايش فشار افكار عمومي بر دولت را فراهم آورد. در اين زمان حزب جمهوريخواه خلق بر شدت فعاليتهاي خود جهت به دست گرفتن حكومت افزود و بدينسان در انتخابات پارلماني زود ررس در اكتبر1957 حزب دمكرات 7/47%از آراء و حزب جمهوريخواه خلق 7/4% از آراء را به خود اختصاص دادند . بدينسان در مقايسهباگذشته حزب دمكرات ضربه سنگيني را متحمل شده بود. با شددت گرفتن مشكلات و بروز اوضاع ناآرام در 25 مه1960 ارتش كودتا كرد. بدين ترتيب دوران حكومت دهساله حزب دمكرات به پايان رسيد. در خلال سالهاي1946 الي1960 علاوه بر دو حزب جمهوريخواه خلق و دمكرات احزاب ديگران در صحنه سياسي تركيه حضور داشتند. اگر چه اين احزاب چندان فعاليتي از خود نشان نميدادند اما تاثيرات جانبي آنها را نمي توان بر حيات سياسي كشور ناديده گرفت.اين احزاب عبارت بودند از:
احزاب سياسي در سالهاي1946 الي 1960 در تركيه
شماره
نام حزب
تاريخ تاسيس
محل تاسيس
1
ملي جمهوريخواه
21 ژوئيه 1947
استانبول
2
آزادي
20 دسامبر 1955
آنكارا
3
پيشرفت و محافظت
11 ژئيه 1950
فاضي آنتپ
4
سوسياليستتركيه
20 ژوئيه1950
استانبول
5
ليبرالروستايي
3 آگوست 1950
استنبول
6
اتحاديه سياسيون مستقل
5 آگوست 1950
استانبول
7
تلاش
19 سپتامبر 1950
آنكارا
8
سوسياليست
31 ژانويه 1981
آنكارا
9
جستجو
14 ژوئيه 1951
استانبول
10
دمكرا اسلامي
آگوست 1951
استانبول
11
روستاييان تركيه
16 مه 1952
آنكارا
12
راديكال آزادي
11 آوريل 1953
كيركالي
13
وطن
22 اكتبر 1954
استانبول
14
اتحاد
15 فوريه 1957
استانبول
15
كوچك
23 مه 1957
ارضروم
16
آزاديخواه خلق
1 آگوست 1957
آنكارا
17
عدالت آزاد تركيه
24 ژوئن 1959
بولو
18
جواني كماليسم
18 فوريه 1960
استانبول
دوران تعدد احزاب و حكومتهاي ائتلافي (1980-1960) در ترکیه:
بعد از كودتاي 27 مه 1960 ژنرال گورسل زمام امور در كشور را به دست گرفت. فعاليت كليه احزاب سياسي بعد از كودتاي مزبور ممنوع اعلام گرديد. در تاريخ 11 آوريل 1961 ممنوعيت فعاليت سياسي از احزاب برداشته شده و احزاب (به غير از حزب جمهوريخواه خلق) تحت نامهاي جديدي شروع به فعاليت و سازماندهي كردند. در ابتدا چهار حزب جمهوريخواه خلق، عدالت، تركيه جديد و كلي كشاورزان تركيه در صحنه سياسي ظاهر و با شركت در اولين انتخابت پارلماني كه در تاريخ 15 نوامبر 1961 برگزار گرديد به مبارزه انتخاباتي با يكديگر پرداختند. علاوه بر احزاب فوق، احزاب ديگر نيز در خلال دهه هاي 60 و 70 در صحنه سياسي تركيه حضور يافتند كه بعضا ايفاگر نقشهاي قابل توجهي در حكومت و مجلس بودند.
از اين زمان دوران اتلاف احزاب آغاز گرديده بود. از اين تاريخ تا سال 1980 دولتهاي متعددي در تركيه بر روي كار آمدند كه عمر همگي آنها كوتاه بود. با كودتاي نظاميان در 12 سپتامبر 1980 تركيه وارد عرصه جديدي از فعاليت احزاب سياسي گرديد.
ظهور احزاب جديد در صحنه سياسي تركيه (1991-1980):
بعد از وقوع كودتا در سال 1980 به فرماندهي ژنرال كنعان اورن كليه احزاب سياسي منحل گرديدند. قانون اساسي جديدي تهيه و در 25 نوامبر 1982 به رفرادوم گذاشته شد. بعد از تصويب قانون اساسي جديد، حكومت نظاميان در آوريل 1983 طل اطلاعيه اي اجازه تاسيس احزاب سياسي جديد را صادر و تاريخ انتخابات پارلماني را نيز نوامبر 1983 تعيين مود. با توجه به ادامه ممنوعيت فعاليت احزاب سياسي قبل از كودتا و رهبران آنها (نظير دميرل، اجويت، اربكان، تركش) به تدري احزاب جديدي در دو ناح چپ و راست وارد صحنه سياسي تركيه شدند. اين احزاب عبارت بودند از:
·حزب دمكراسي ملي به رهبري ژنرال سونالپ
·حزب خلق به رهبري نجدت جالپ
·حزب وطن مادر (مام ميهن) به رهبري تورگوت اوزال
·حزب تركيه بزرگ به رهبري علي فتحي اسنر
در انتخابات 6 نوامبر 1983 نتايج ذيل براي احزاب سياسي حاصل گرديد:
شماره
نام حزب
تعداد راي دهندگان
درصد آراء
تعداد كرسيها
1
حزب وطن مادر
148/833/7
15/45
211
2
حزب خلق
804/285/5
26/30
117
3
حزب دموكراسي ملي
980/036/4
27/23
71
4
مستقل
588/195
12/1
-
با اين پيروزي، حزب وطن مادر (مام ميهن) با احراز اكثريت مطلق آراء در مجلس توانست به تنهايي در راس حكومت قرار گرفته و به عنوان يك حزب جديد در صحنه سياسي تركيه اولين گام را محكم بردارد. اوزال پيروزي خود را در اين انتخابات مديون چند عامل مهم ذيل بود:
·در برخورد با نظاميان حساب شده عمل مي كرد
·ممنوعيت فعاليت رهبران احزاب سياسي
·تجمع اعضاي احزاب دست راستي در حزب وطن مادر
·خستكي مردم از حكومت نظاميان
·شخصيت باز، قدرت مديريت، جسارت در طرح مسايل نو و تابوشكني وي
·استفاده از اهرم قوي مطبوعات خارجي
·حمايت مستقيم و غيرمستقيم كشورهاي غربي خصوصا امريكا
در تاريخ 7 دسامبر 1983 ژنرال اورن، اوزال را به عنوان نخست وزير جديد به مجلس معرفي و مجلس نيز با اكثريت آراء نخست وزيري اوزال را مورد تصويب قرار داد.
در انتخابات محلي كه در تاريخ 25 مارس 1984 صورت گرفت نتايج ذيل حاصل گرديد:
شماره
نام حزب
مناطق پيروز شده
درصد آراء
1
حزب وطن مادر
54استان و 328 شهرستان
5/45 %
2
حزب سوسيال دمكراسي
8 استان و 191 شهرستان
22%
3
حزب راه راست
-------61شهرستان
7/13%
4
حزب خلق
---28شهرستان
5/8%
5
حزب دمكراسي ملي
13استان و34شهرستان
87/7%
6
حزب رفاه
2استان و 6شهرستان
73/4%
با اين پيروزي اورزل هم موقيعت حزب وطن مادر را در كشور تثبيت نمود و هم جايگاه خود را نزد غرب خصوصا آمريكا به اثبات رساند روند موفقيتهاي حزب وطن مادر تا سال 1985ادامه يافت از سال 1985به بعد شاهد يك افت تدريجي در آرا و موقعيت حزب وطن مادر در صحنه سياسي تركيه مي باشيم اولين افت چشمگير حزب در خلال انتخابات ميغان دوره اي مجلس در تاريخ 28سپتامبر 1986 مشاهده گرديد در اين انتخابات حزب وطن مادر با كسب 32% آرا فقط 6 نماينده به مجلس فرستاد و حزب راه راست موفق شد تا 4كرسي را از آن خود نمايد (با24%آرا)، حزب سوسيال دمكرات خلق نيز با كسب 23%از آرا فقط يك نماينده به مجلس فرستاد و آرا حزب دمكرات چپ نيز به8% رسيد.
به دنبال شكست حزب در انتخابات مياندوره اي احزاب مخالف اقدام به فشار به حزب وطن مادر جهت رفع ممنوعيت و سياسي رهبران احزاب گذشته نمودند. در پي فشارهاي وارده از سوي احزاب مخالف ،اوزال تصميم خود مبني بر انجام رفراندوم براي رفع ممنوعيت از فعاليت سياسي رهبران احزاب را اعلام نمود وليكن عملا گامي در اين جهت بر نداشت سر انجام در اكتبر 1987ممنوعيت فعاليت احزاب سياسي لغو و بدين ترتيب اين احزاب سياسي توانستند در انتخابات پارلماني زود رس كه در تاريخ 29 نوامبر 1987 برگزار گرديد شركت نمايند. از اين تاريخ به بعد شرط ورود احزاب پارلمان كسب حداقل 10% در انتخابات تعيين گرديد.
شماره
نام حزب
تعداد راي دهندهگان
درصد آرا
تعداد كرسيها
1
حزب وطن مادر
335/704/ 8
3/36%
292
2
سوسيال دموكرات خلق
000/931/5
8/24
99
3
راه راست
062/587/4
1/19%-
59
4
دموكرات چب
576/044/2
5/8%
-
5
رفاه
425/717/1
2/7%
-
6
تلاش ملي گران
583/701
9/2%
-
7
دموكراتيك اصلاح گرا
272/196
8/0%
-
8
مستقل
421/89
4/0%
-
سال 1988 به دليل فشارهاي اقتصادي ، تورم، بي اعتمادي مطبوعات و محافل سرمايهداري داخلي نسبت به سياستهاي اقتصادي اوزال و افزايش تنشهاي داخلي در حزب و فشار روز افزون احزاب مخالف سالخوبي براي حزب وطن مادر(مام ميهن)نبود.
بارزترين نشانه تضعيف حزب وطن مادر در انتخابات محلي زودرس در تاريخ 25 سپتامبر 1988 آشكار گرديد. در انتخابات26 مارس 1989 حزب وطن مادر در موضوع دشوارتري قرار گرفت و به دنبال شكست فاحش حزب در انتخابات مذكور، فشار بر دولت جهت برگزاري انتخابات زود ريس پارماني افزايش يافت.نتايج انتخابات 26 مارس 1989به شرح ذيل بود:
شماره
نام حزب
درصد آرا
تعداد شهرداري ها
1
سوسيال دموكرات خلق
36/28%
40
2
راه راست
37/25%
16
3
وطن مادر
88/21%
1
4
رفاه
83/9%
5
5
دموكرات چپ
98/8%
-
6
تلاش ملي گرا
13/4%
3
7
دموكراتيك اصلاح گرا
97/0%
-
8
مستقل
48 10%
1
در تاريخ 17 اكتبر 1989 اوزال نامزدي خود را براي رياست جمهوري اعلام و بدين ترتيببعد3دور راي گيري در 21 اكتبر 1989 به مقام رياست جمهوري تركيه دست يافت . بالا خره حزب وطن مادر در انتخابات پارلماني زودرس كه در تاريخ 20 اكتبر 1991 برگزار گرديد از رقباي خود شكست خورد و بدين ترتيب حكومت 8 ساله حزب وطن مادر در تركيه به پايان رسيد . حزب راه راست توانست با كسب 28 % درصد از آرا از مقام دوم به مقام اول صعود و در انتخابات پيروز شود . وليكن به علت اينكه اين حزب اكثريت لازم براي تشكيل حكومت راپارلمان در اختيار ندا شت با حزب سوسيال دموكرات خلق ائتلافو حكومت را در اختيار گرفت. نتايج حاصل از اين انتخابات به شرح ذيل مي باشد .
شماره
نام حرب
درصد آرا
تعداد پناه دهندگان
1
وطن مادر
01/24%
623/862/5
2
رفاه
88/16%
355/121/4
3
سوسياليست
44/0%
369/108
4
راه راست
03/27%
726/600/6
5
دموكرات چپ
75/10%
301/624/2
6
سوسيال دموكرات خلق
75/20%
571/066/5
7
مستقل
44/0%
721/32
جدول زير نمايانگر تعداد كرسيها در پارلمال در ژانويه 1993 مي باشد :
شماره
نام حزب
تعداد كرسي
1
راه راست
182
2
وطن مادر
94
3
سوسيال دموكرات خلق
52
4
رفاه
40
5
جمهوري خلق
21
6
زحمت كسان خلق
18
7
كارگر ملي
13
8
اتحاد بزرگ
7
9
دموكراتيك چپ
3
10
خلق
2
11
مستقل
18
شماره
نام حزب
/تاريخ تاسيس حزب
رهبر حزب
1
وطن مادر
20/5/1983
مسعود يلماز
2
سوسيال دموكرات خلق
20/5/1983
مراد كارايال چين
3
راه راست
23/6/1983
تانسو چيلر
4
تلاش ملي گران
7/7/1983
آلپ ارسلان تركش
5
رفاه
19/7/1983
نجم الديناربكان
6
دموكرات چپ
14/11/1985
بلنت اجويت
7
سبزها
6/6/1988
بيلگي كانتپه
8
جوانان دموكرات جمهوري خواه
9/6/1989
گوگهان اولي اوغلو
9
زحمتكشان خلق
7/6/1990
احمد ترك
10
اتحاد سوسياليست
19/1/1991
سودان ارن
11
آنالوتي
25/1/1991
زكي چيلي كر
12
كارگران
2/3/1992
دوغوپرينجك
13
جمهوري خلق
9/9/1992
دنيز بايكال
14
آزادي و دموكراسي
19/10/1992
مولوت ايليك
15
سوسياليست تركيه
6/11/1992
اوندر اوندش
16
خلق
22/11/1992
آيكوت آديبالي
17
تجدد طلب
23/11/1992
جمال گوزل
18
دموكرات
12/12/1992
نجات تورگوت
19
سوسياليست انقلابي
27/12/1992
چنان بيچالي
20
اتحاد بزرگ
29/1/1993
يازي اوغلي
تركيه در صحنه سياست جهاني
سياست خارجي تركيه ممكن است به طور ناگهاني و بدون علت ظاهري تغيير يابد . معذللك اگر چه به چگونگي اتخاذ تصميمات و منشا آنها ميزان نسبي نيروي موجود ملي ماهيت منافع حياتي ملي و اثرات وقايع تاريخي بر رفتار مبتكري تصميمات توجه كنيم و مفهوم واقعي تصميمات روشن شود، سياست خارجي نركيه دور از منطق نيست . تعريف كردن مفهومو نكات مورده عطف كه شايد مال ما نباشد مشكل است . دز اين جريان نبايد فقط تجربه ، غرض احساسات ، و ارزشهاي خود را منتقل كنيم .
روش اتخاذ تصميم در ترکیه
در گذشته ، تركها در فن ديپلماسي مهارت خواصي داشتن . تنها استثناي قابل ملاحظه ورود تركيه در جنگ جهانيه اول در صف عوضي بوده كه انور پاشا ، مسئول دولت عثماني در زمان جنگ باعث آن گرديده بود . اما صرفه نظر از اين اشتباه اسفناك كه بعده ها به علت ايجاد شرايط قبلي لازم براي ظهور كمال به صورت بخت و اقبال در آمد ، ديپلمات هاي ترك در ارزيابي منافع ملي و تعقيب اين منافع علي رغم هر گونه مانع احساساتي و ايدوئولوژيكي ، استعداد زيادي از خود نشان دادن . مصونيت نسبي كه رهبران ترك براي تعيين سياست خارجي در مقابل احساسات و ايدئولوژي دارند به آنها آزادي عمل غبطه آوري بخشيده است افكار عمومي كه تقريبا هميشه تابع احساسات است در تركيه مانند مثلا آمريكا تاثير زيادي در تعيين خطوط سياست خارجي ندارد . در واقع اين فقدان اساس ايدئولوژيكي در جامعه ترك – چه عثماني و چه جمهوري خواه – است كه به رهبران امكان داده است سياست خارجي را با موقعيت هاي مختلف تطبيق داهند . مصلحت حكم فرما بود . تركيه نه به سوسياليسم متحد بود ، نه به دموكراسي ، بنابراين ، علاقه اي نداشت كه دنيا را براي رشت اين و آن امن سازد . قاطبه اهالي تركيه – توده راي دهندگان – فقط بر حسب تصادف به سائل بين المللي علاقه مند هستند . البته هيچ دولت تركي نمي تواند در عرض يك شبانه روز تركيه را با اتحاد جماهير شوروي هم پيمان سازد ، مگر اينكه قبلا ً افكار ع عمومي را به حد قابل ملاحضه آماده كرده باشد . اما صرفه نظر از اين محدوديت مبهم رهبران ترك در امور مربوط به سياست خارجي تقريبا آزادي بي قيد و بند دارند . كمتر اتفاق مي افتد كه مجبور شوند در موقع اعلام تقيير سياست به حملات شديد پالمان پاسخ دهند يا مورد استيضاح پالمان قرار گيرند . البته اقليتي وجود داشته كه بعضي اوقات نيز آرزو كرده است قدري بيشتر در باره چون و چراي سياست خارجي تركيه مطلع شوند ،اما اعتراض واقعي نادر بوده است و در هر صورت با انواعي مانند بحث بزرگ (( THE GREAT DEBATE )) يا تجديده نظر عذاب آور THE HGONIZING(REAPPRAISAL ) كه رهبران ما به تناوب آن در كنگره امريكا رو به رو هستند ، قابل مقايسه نبوده است . در امريكا جلب افكار عمومي لازمه هر نوع تقيير سياسي در سياست است شناسايي چين كمونيست مثال خوبي است . در تركيه ممكن است اين شناسايي به طور نا گاني ، بدون تبليقه قبلي و بدون ايجاد مخاطرات سياسي جدي براي رژيم ، تحقق پذيرد مپال ديگر اتحاد دفاعي تركيه با دولت كمونيست يوگسلاوي است ، كه يكي از علل انعقادش ، آن بود كه افكار عمومي امريكا و افكار ضد كمونيست ها اجازه نمي داد كه مستقيما قراردادي ميان ايلات متحده و يوگسلاوي گزاشته شود . از تركيه به عنوان روابط استفاده كرديم . قبل از عقد پيمان مذبور فقط اطلاع بسيار كوچكي به ملت تركيه داده شده بود . معذللك ، پالمان انتقاد زيادي نسبت به ايجاده به اين رابطه جديد نكرد ، در صورتي كه همين عمل در ايالات متحده و در شرايط مساوي با انتقات شديد پالمان روبرو مي شد .تعهد ايدئولوژكي مانند لنگري است. كه با طناب كم يك كشتي بي سرپرست را نگه دارد. هنگامي كه آب طغيان كند،كشتي را به زير آن مي كشاند. از طرف ديگر،لنگري كه طناب كافي دارد مي تواند در مواقعي كه دريا سهمگين است،كشتي را نجات دهد،يا اينكه مي توان تعهد ايدئولوژيكي ملي را به لنگر بسيارسنگيني تشبيه كردكه وقتي از كشتي به دريا انداخته مي شود نتوان آن را به مقتضاي زمان بالا كشيد.
نيروي ملي تركيه
تركيه درست در مركز يك منطقه تصادم شديد واقعي و احتمالي قرار داد. در جنوب آن كشورهاي عربي قرار دارند، در غرب كشورهاي بالكان،و در شمال،اوكراين وچندين مستمعره شوروي (بلغارستان، گرجستان،وارمنستان)كه ممكن است در آينده منبع اختلافاتي باشند يا نه در شرق آن،ايران قرارداد دارد كه به عتت ضعف واهميتش سر چشمه خطر دائمي است. بعلاوه،تركيه در كنار تنگه هاي درياي سياه، كه تنها راه دريايي ميان درياي سياه و مديترانه مي باشد واقعه شده است و اتحاد جماهير شوروي تنها قدرت اساسي درياي سياه است.صرف بيش از دوميليارد دولار در هيجده سال اخير به عنوان كمك نظامي به تركيه به ايجاد پايگاه مهم هوايي ناتودر خاك آن كشور حاكي از موقعيت جغرافيايي مهمي بود كه به تركيه قدرت داد و ستد سياسي
ميداد.
با اينكه تركيه از لحاظ منابع طبيعي ظاهرا غني است منابع توسعه يافتيه آن هنوز براي پشتاباني از عملات نظامي مدرن كافي نيست نفت يك مشكل اساسي به شمار مي رود . با اعتصابات نفتي اخير كاملا ممكن است كه تركيه به صورت يك كشور مهم توليد كننده نفت در آيد اما در سال 1963 هنوز احتياجات خود را از اين حيث رفع نمي كرد در سال 1962 1/3 ميليون تن نفت و مواد نفتي (مقايسه كنيد با 860000 تن در سال 1958 ) وارد مي كرد كه ارزش آن معادل 5/11 درصد واردات سال 1962 بود ( 8/12% در 1958 ) . در اين ضمن 508000 ، يا 7/1 مصرف داخلي خود را توليد م كرد با توجه به اين كه ارقام مشابه در 1958 ، 328000 تن ، يا 4/1 مصرف داخلي بود ، مي توانبه تغيير قابل ملاحظه موقعيت نفتي تركيه پي برد ممكن است جريان نفت تركيه براي تقويت عمليات تركها اهميت حياتي درد چه كاملا واقفند كه در گونه نبرد اساسي ، حتي اگر نتيجه نهايي آنبه نفع تركيه با شد ممكن است اين كشور به صورت يكي از نخستين ميدان هاي جنگ در آيد ، زيرا از طرفي بين اتحاد جماهير شوروي و مديترانه و از طرفي ديگر بين اتحاد جماهير شوروي ، نفت خام و ميانه ، كانال سوئز،و آفريقا قرار دارد اين امر ما را به سومين نفع حياتي يعني ادامه رشد اقتصادي و اجتماعي رهبري مي كند . رهبرانترك معتقدند كه شرط قبلي هر گونه استقلال واقعي اداره رشد است . به جز در امر حيات و ممات ، تركيه نمي تواند رشد خود را فدا كند . با تبديل كشور به يك ميدان ممكن است صنعت جديد تركيه ، بنا در جديد ، شهرهاي جديد، شبكه جديد ، ارتباطي كه با هزينه و كوشش هنكفت ساخته شده است در عمل نابود شود.
نقش ارتش تركيه در تاريخ آن كشور
با تصرف قدرت از طرف ارتش 37 سال حكومت مداوم كشوري به پايان رسيد . اصل تسلط غير نظامي ها كه كمال عمدم به صورت يكي از اصول اساسي جمهوري تركيه درآورد تقريبا به يك سنت تبديل شده بود.مفهوم كودتاي نظامي گه از نظر بعضي از ناظرين بي طرف اگر بعيد نبود لاقل ممكن به نظر مي رسيد، به نظر اغلب تركهاي مطلع ديپلماتهاي آمريكايي مقيم آنكارا غير قابل تصور بود. يك گزارش موثوق حاكيست كه سفارت كبراي ايالات متحده در آنكار درست قبل از وقوع كودتا به واشنگتن اطمينان داده بود كه حكومت كشوري بر همه چيز نظارت دارد. 37سال سابقه در طرف آنها قرار داشت. اما سابقه بسيار طولاني تر دخالت نظامي در امور دولت وجود داشت كه وارتش جديدترين نمونه هاي آن انقلابهاي1908-1909و1919-1921بودند. ليبيرتايخنويس، نوشت كه((حكومت عثماني قبل از هر چيز ديگر يك ارتش بود… در واقع، حكومت يكي بودند.جنگ،هدف خارجي و حكومت،هدف داخلي سازماني مركب از يك هيت چند نفري بود. گيباز الغرالينقل ميكند كه در اواخر قرن يازدهم گفته ب: در اين روزها،حكومت فقط ناشي از قدرت نظامي است و هر شخصي كه از حمايت صاحب قدرت نظامي برخوردار شود،خليفه خواهد شد.))با اينكه تفاوتزيادي ميان نقش نيروهاي ينيشري عثماني و ارتش جديد وجود دارد سابقه طولاني دخالت ارتش در سياست فراموش نشدني است .
همچنين، چنانكه ملاحضه كرديم ، در زمان امپراطوري عثماني ، در حاليكه نيروي دستگاه اداري رو به زوال مي رفت ، ارتش در نوسازي علم و ابداع نهادها instituuionsدخالت زيادي مي كرد .
اين رويه ، در زمان تاسيس جمهوري تركيه هنوز ادامه داشت . گروه افرادي كه حكومت جديد جمهوري را تصاحب كرد و تشكيل داد اصولا يك گروه نظامي بود . وفتداري اين دسته برگزيده و همچنين توده عظيم مردم ، به كمال ـ فرمانده فاتح نظامي ـ تعلق گرفت . ارتش بود كه ام را حفظ مي كرد . اما عجيب است كه كمال ، پس از نيل به قدرت شخصي ، از ارتش براي امر بدعت گذاري استفاده نكرد .
تبديل دستگاهاي نظامي به دستگاهاي كشوري
كمال ، پس از استقرار در مقام خود ، به اصتلاحات جديدي دست زده بود . اندكي پس از امضاي قرار داد صلح در 1923 ، رهبران دولت انقلابي را مجبور كرد كه از مقام نظامي خود صرفنظر نمايند . خود او نيز بيشتر ترجيح داد كه تمثال رسميش با لباس فراك گرفته شود تا با لباس نظامي . اين اقدام نشانه علاقه شديد اين مرد به آرمانهاي زنده بود .
نظر كمال نسبت به اين موضوع در 1909 كاملا روشن بود . در آن زمان ، او وعصمت اينونو ( جانشين كمال در مقام رياست جمهوري و معاون اضلي و محرم راز او در تمام اين مدت ) شديدا در شوراها و كميته اتحاد و ترقي نسبت به دخالت مستقيم افسران ارتش در امور سياسي اعتراض مي كردند .
در فاصله سال هاي 1950-اقتصاد سياسي تركيه1920
چكيده: تغيرات اقتصادي و اجتماعي در تركيه در سالهاي50-1920 با توجه به تركيب طبقاتي نخبگان حاكم و پايگاه اجتماعي رژيم كمالي به طور اساسي و همه جانبه و موزون صورت نگرفت. عليرغم كسب استقلال سياسي و اصلاحات گسترده فرهنگي و سياسي،وابستگي اقتاصادي از طريق پيمان لوزان ححفظ شده بودو كشور در چارچوب نيازهاي اقتصاد و بازار جهاني يك جهت گيري صادراتي از طريق فروش محصولاتكشاورزيو منابع طبيعي اتخاذ نمود كه منابع حاصله عمدتا در اختيار گروهاي حاكم قرار مي گرفت و نخبگان نظامي واداري در پيوند با نخبگان زميندارو تجاري مانع شكل گير بورژوازي ملي و كار آفرينان صنعتي و مدرن مي شدند. طبقات متوسط وپايين شهري وروستاي به واسطه جلوگيري اگاهانه از تغيرات اساسي نظيراصلاحات ارضي درمنافع حاصله شريك وسهيم نشدند. بحران اقتصادي جهاني در 1929 تركيه را مثل كشور هاي امريكاي لاتين ناگزير به اتخاذ سيا ست جايگزيني واردات نمود. پيوند سيا سي اقتصادي مالي و تجاري تركيه با دول غربي به ويژه ايا لات متحده به ويژه طي جنگ دوم جهاني وپس از ان در دوره جنگ سرد به تقويت بورژوازي كمپرا دوراز قبل شكل گرفته انجاميد در نتيجه با وجود رشد اقتصادي و گسترش بخش صنايع در اين دوره يك استراتژي صنعتي شدن مستقل و پايدارو منعطف در راستاي منافع ملي و توسعه اقتصادي طراحي و عملي نشد بطوري كه طبقات متوسط وپايين خواهان تغير اوضاع شدند و حزب جديد التا سيس دمو كراتيك (dp) در دهه 1950درصدبهره برداري از اين فضاي جديد برآمد.
سيستم و ويژگيهاي اقتصادي
جمهوري تركيه بر ميراث اجتماعي و اقتصادي امپراطوري عثماني بنا گرديده است.
امپراطوري عثماني در اواخرعمر خويش دچار مشكلات و مصايب اقتصادي و اجتماعي فراواني شده بود و اين مشكلات تا ربع اول قرن بيستم ادامه يافتند و زماني كه جمهوري تركيه شكل گرفت قسمتهاي عمده داراي ذخاير اقتصادي و با ارزش اين امپراتور از قلمرو حكومت تركيه خارج گرديده و تنها مشكلات عديده اقتصادي اين امپراتوري به اين كشور به ارث رسيد. در حال حاضر جمهوري تركيه با جمعيتي در حدود 60 ميليون نفر و با وسعتي در حدود 578/814 در حال آماده سازي زيربناي فني و علمي لازم و ايجاد نيروي انساني متخصص و كار آمد در جهت توسعه بيشتر است . تركيه كشوريست با سيستم اقتصاد سرمايه داري و متكي بر پايه اقتصاد بازار آزاد . دولت تركيه بعد از كودتاي 1980 تلاش بسياري كرده است تا سياستهاي ليبراليزه كردن اقتصاد را در كشور به مورد اجرا گزارد و در اين راستا بازگزاشتن دست سرمايه داران و بازرگانان خارجي و داخلي در سرمايه گزاري و فعاليتهاي ، تلاش در جهت بازاريابي و انتخاب سيستم ارز شناور در جهت جذب ارز خارجي از عمده فعاليتهاي بوده كه در رسيدن به سيستم اقتصادي بازار آزاد مورد استفاده دولتمردان تركيه قرار گرفته است .
در حال حاضر بخش خصوصي با حمايت دول نقش وسيعي را در امر توسعه اقتصادي در كشور به انجام مي رساند ، اين كشور از نظر ميزان جمعيت پنجمين كشور بزرگ عضو OECD است از نظر توليد نا خالص ملي در سال 1991 با حدود 9/111 ميليارد دلار مقام هفدهم را در ميان 24 كشور عضو OECD به دست آورده است . اگرچه در مقايسه با كشورهاي پيشرفته جهان ، تركيه كشوري فقير محسوب مي شود ليكن ارتقاي مقام اين كشور به مقام هفدهم در ميان 24كشور پيشرفته جهان دهنده اين موضوع است كه تركيه راه خود را به سوي توسعه صنعتي باز كرده است. اهميت اين امر زماني آشكار مي گردد كه بدانيم توليد ناخالص ملي تركيه متكي بر اقتصاد تك محصولي يا ناشي از درآمد فروش مواد اوليه مانند نفت و يا ساير منابع طبيعي نيست و صادرات عمده اين كشور را محصولات توليد شده كشاورزي و كالاهاي ساخته شده تشكيل مي دهند.
سياست اقتصادي و برنامه ريي دولت
از آغاز تشكيل جمهوري تركيه،اين كشور به علت ديون و قروض سنگين امپراطوري عثماني دچار مشكلات عديده اقتصادي بود و لذا از آغاز تلاش سياستمداران و دو لتمران اين كشور معطوف طرح ريزي واجراي برنامه هايي گرديد تا از فشار اقتصادي ايجاد شده بر اين كشور بكاهد و موجب كاهش مشكلات اقتصادي بگردد. در اين راستا گسترش و توسعه بخش خصوصي،اختصاص دادن زمين به كشاورزان و مهاجران،توسعه بخش كشاورزي و حمايت از توليدات داخلي به وسيله سياستهاي مناسب گمركي به كار گرفته شده و اعمال گرديد .
بدين ترتيب براي حل مشكلات اقتصادي طرح هاي صنعتي ارائه و اجرا شد اولين طرح صنعتي 5 ساله از سال 1934 به اجرا در آمد و تحت مزبور ، صنايع كشور به 5 بخش عمده صنايع توليدي پوشاك و البسه ، معادن، توليدات صنايع دستي ، مواد شيميايي و مشتقات مربوط به آن و صنعت چوب و كاغذ تقسيم گرديد اولين طرح 5 ساله صنعتي با 90 درصد رشد موفقيت آميز ارزيابي گرديد. دومين طرح صنعتي 5 ساله از سال 1939 به اجرا در آمد اما به علت وقوع جنگ دوم جهاني از عمل كرد موفقيت آميزي برخوردار نبود . اين وضعيت تا سال 1950 ادامه يافت .
در سال 1950 به دنبال اعلام سياست ليبراليزه كردن اقتصادي تغييرات اساسي در بخش هاي عمده كشاورزي و صنايع تركيه به وقوع پيوست . در بخش كشاورزي استفادخ از وسايل مكانيزه و پيشرفته باعث افزايش توليدات محصولات كشاورزي شد و همين تحولات در بخش هاي صنعت و معدن به وقوع پيوست . در اين دوران بانك توصه صنعتي تركيه جهت تامين اعتبار بخش خصوصي و دولتي در امر سرمايه گذاري در بخش هاي توليد ماهي و گوشت سيمان و چوب و كاغذ و ……… تاسيس گرديد . بدين سان در سال هاي 53 ـ 1950 12/11% حاصل گرديد . اما اين روند مدت طولاني نيافت و در طول سال هاي بعد از 1954 به علت به هم خوردن توازن در پرداخت ها و دريافت ها ، پول رايج اين كشور در مقابل ارز هاي كشور هاي ديگر به شدت سقوط كرد و اين امر منجر به افزايش مشكلات اقتصادي گرديد ، بدين ترتيب نرخ رشد در سال 1958 به 6/5%و بعد از سال 1958 به 3/2 % رسيد . در اين زمان نياز به يك رشته اقدامات جديد اقتصادي جهت خروج از اين بنبست احساس مي گرديد .
با قانوني شدن تاسيس سازمان برنامه دولتي در تركيه در سال 1962 برنامه ريزاي هاي اقتصادي كشور آغاز گرديد . اولين برنامه 5 ساله توصه اقتصادي كه سال هاي 1963 ـ 1967 را در بر مي گرفت اهداف خود را با پيش بيني رشدي معادل 7 % در توليد نا خالص داخلي ، 2/4% در كشاورزي 3/12 % در بخش صنعت تنظيم نموده كه در پايان ، برنامه 5 ساله اول با رشد معادل 6/6% در توليد ناخالص داخلي ، 1/3 % در كشاورزي و 8/10% در صنعت روبرو گرديد .
دومينبرنامه 5 ساله 1985 ـ 72 اهداف خود را با پيش بيني رشدي معادل 7% در توليد ناخالص داخلي ، 41% در كشاورزي و 12 % در بخش صنعت برنامه ريزي نمود اما در پايان با رشدي معادل 1/7% توليد ناخالص دخلي ، 5/3% در كشاورزي و 8/7% در بخش صنعت مواجه گرديد .
سومين برنامه پبجساله توسعه اقتصادي (77ـ1973) اهداف خود را با پيش بيني رشدي معادل 9/7% در توليد ناخالص دخلي ، 6/4% در كشاورزي و 2/11% در بخش صنعت تنظيم نمود و پس از پايان برنامه، با رشدي معادل 5/6% در توليد ناخالص داخلي ، 5/3% در كشاورزي و 8/9% در صنعت رو به رو گرديد ، در اين زمان براي اولين بار طرحهاي بلند مدت نيز به اجرا در آمد .
سال 1987 به عنوان سال واسطه با پيش بيني رشدي معادل 1/6% در توليد ناخالص داخلي ، ¼% در كشاورزي و 8% در صنعت برنامه ريزي شد و در پايان سال 3% توليد ناخالص داخلي ، 4/2% در كشاورزي و 7/3% در صنعت رشد هاي واقعي ثبت شده بود .
چهارمين برنامه پنجساله توسعه اقتصادي (83ـ1979 ( اهداف خود را با پيش بيني رشدي معادل 8% در توليد ناخالص داخلي ، 3/5% در كشاورزي و 9/9% در بخش صنعت قرار داد اما در پايان برنامه پنجساله تنها با رشدي معادل 2% در توليد ناخالص داخلي ، 2/2% در كشاورزي و 7/1% در بخش صتعت رو به رو بود .
پنجمين برنامه پنجساله توسعه اقتصادي نيز شاهل سالهاي 1990 تا1994ميگردد.
تحولات اقتصادي در قبل از سال 1960 تا سال 1974 رشد اقتصادي تركيه همه ساله بين 6الي7%بوده است.روي هم رفته ثبات نسبي قيمتها كنترل در كسري بودجه، اعتدال در ديون خارجي و تعادل نسبي موازنه پرداختها از مشخصات بارز اين دوره از اقتصاد تركيه به شمار مي روند. در اين دوره افزايش محسوسي در رشد اقتصادي، سرمايهگذاري و مصرف در بخش دولتي تركيه مشاهده گرديد .
در طول سال هاي 1974 الي 1977 افزايش قيمت در جهان ، تورم ، بحران اقتصادي و رشد بيكاري در صنايع كشورها اثرات نا مطلوب و مخرجي بر اقتصاد تركيه بر جا گذاشت . عوامل تعددد داخلي و خارجي در آشفتگي وضعيت بازرگاني و موازنه پرداختهاي اين كشور دخالت داشت ، از جمله سياست بازرگاني خارجي موجب ركورد صادرات و وابسته شدن كشور به وادرات گرديد . بالا بودن قيمتهاي كالاهاي وادراتي باعث گرديد كه رشد وادرات از رشد توليد ناخالص ملي پيش گيرد . از سوي ديگر وضعيت بحراني اقتصادجهاني و عدم قدرت رقالت ارز تركيه همراه با عدم توانايي رقابت كالاهاي صادراتي اين كشور ( مخصوصا محصولات كشاورزي ) لطمات عمده اي به صادرات اين كشور وارد ساخت .
با آغاز سال 1975 ارز خارجي حاصل ار دريافت پول ارسالي كارگران شاغل در كشور هاي خارجي تقليل يافت ، اين تقليل ناشي از تفاوت بسش از اندازه بازار نرخ ارز و بيكاري كارگران ترك در كشورهاي غربي بود . در چنين شرايطي كسري موازنه پرداختهاي با تقليل ذخاير و افزايش در بديهاي كوتاه مدت جبران مي شد . افزايش كسري بودجه دولتي كه با قرض هاي بانك مركزي تامين مي گرديد منجر به افزايش سريع حجم نقدينگي و تورم گر ديد .
با پايان يافتن سال 1977 اقتصاد تركيه با كمبود شديد ارز خارجي ، كسري موازنه پرداخت شديد ، بار سنگين وامهاي كوتاه مدت خارجي ، تورم روز افزون ، كسري شديد بودجهبحش دولتي و رشد آرام ولي فزاينده بيكاري بود .
هر چند در سال هاي 79-1978 تلاش هاي فراواني در جهت تثبيت اقتصادي صورت پذيرفت و بر اثر ممنوعيت واردات محصولات اساسي كاهش قابل توجهي در كسري حسابهاي جاري مشاهده گرديد ؛ اما به علت شدت مشكلات و پيچدگي مسائل موجود در اقتصاد داخلي روي هم رفته تاثير چنداني در كليت اوضاع آشفته اقتصادي تركيه بجا نگذاشت .
در ژانويه 1980 اصلاحات اقتصادي بيشتري در جهت تغيير زير بنايي سياست اقتصادي تركيه مبني بر عدم دخالت مستقيم دولت و بسنده كردن به كنترل دولتي و تكيه نمودن بر نيروي بازار پيشنهاد گرديد . اين برنامه شامل : كاهش 33% ارزش پولي تركيه در مقابلدلار آمريكا ، سياست تبديل ارز شناور ، تقويت بنيه ماليه عمومي به ويژه از طريق افزايش قيمت كالاهاي افزايش نسبت به سال هاي قبل به ميزان 8/15 ميليارد دلار رسيد . تركيه در اين سال حدود 8/1 ميليارد دلار نيز در آمد از طريق جذب توريست و انتقال ارز كارگران شاغل در خارج داشته است .
عملكرد اقتصادي در سال 1991
مشخصه هاي اقتصادي تركيه در سال 91 رشد كمتري ، تورم بيشتر و بهبود در عملكرد و بازده بازرگاني خارجي مي باشد. توليد نا خالص ملي در سال 91 با3%رشد نسبت به سال 90 با 1/9%رشد درصدپايين تري را نشان مي داد. صادرات تركيه13 ميليارد و 593 ميليون دلار وواردات آن21ميليارد و47ميليون دلار بود ودر نتيجه كسري تجارت خارجي با4/20% كاهش نسبت به سال 90 به7ميليارد و440مليون دلار رسيد . سهم كشورهاي OECDازكل صادرات تركيه از 68%به65%كاهش وسهم اين سازمان از واردات تركيه از 64%به67%افزايش يافت حسابهاي جاري سال 1991با يك مازاد 272ميليون دلاري روبروبود در حالي كه در سال 90كسري 2ميليارد و625ميليون دلاري در تراز پرداختها داشت.اين مازاد ناشي از كاهش كسري تجاري و همچنين كمكهاي بلا عوض خارجي بود.عوايد توريستي تركيه در سال 91با 18%كاهش از 3ميليارد و225ميليون دلار در سال 90به2ميليارد و654مليون دلار درسال 91رسيد حجم ارز انتقالي كارگران ترك مقيم خارج13% كاهش داشت واز 3ميليارد و246ميليون دلار در سال 90 به 2ميليارد و819 ميليون دلاردر سال 91 رسيد .تركيه در سال 91جمعاً مبلغ 1ميليارد و884ميليون دلار تحت عنوان كمكهاي ناشي از جبران خسارت وارد بر اقتصاد اين كشور از بحران خليج فارس از كشورهاي مختلف دريافت نمود. تركيب و ميزان كمكهاي دريافتي تركيه از كشورهاي مختلف در سال 91به شرح ذيل بوده است .
كشور كمك كننده
ميزان كمك(به ميليون دولار
عربستان
آمريكا
كويت
آلمان
هلند
جامعه اروپا(EC)
جمع
939
249
600
88
7
1
884/1
اقتصاد تركيه در سال1992
كاهش تدريجي تورم و تحرك بخشيدن به رشد اقتصادي از اهداف اصلي سياست اقتصادي تركيه در سال 1992 بود. وليكن بايد اذعان داشت كه در اين خصوص آمار و ارقام عدم موفقيت دولت را در اجراي سياستهاي اعلام شده خود نشان مي دهد. در اين سال تورم رشد بي سابقه اي يافت و به مرز 70%نزديك شد. سال92 با توجه به عدم موفقيت دولت در مهار تورم،رشد بيكاري،نا برابري و بي عدالتي در توزيع در آمدها و واگذاري موسسات دولتيبه بخش خصوصي سال بدي از اقتصادي بود.
مباني و اصول سياست خارجي
يكي از ويژگيهاي قابل توجه و مهم سياست خارجي را مي توان ثبات رفتاري و وفاداري كار گزاران اين كشور به اصول سياست خارجي خود دانست، به رغم تعميرات و تجديد نظرهايي كه به مناسبت تحول اوضاع(عمدتا)منطقه اي و (بعظا)بينالملليي در سياست خارجي اين كشور صورت گرفته است مي توان گفت اصول سياست خارجي تركيه همان اصولي است كه از تفكر كماليسم در تاسيس جمهوري نوين تركيه نشات گرفته است.اين گفته با عنايت به غربگرايي فكري شخص آتاتورك به ويژه در زمينه سياستاين كشور در قبال غرب مصداق دارد. تجلي واضع و عيني اين نگرش را مي توان در تدوين اهداف كلان ملي تركيه نوين ملاحظه نمود. اين اهداف عبارتند از:
*تركيه كشوري است نه توسط طلب و نه استمعارگر ،و به دنبال اقتداري داخلي در ابعاد اقتصادي،صنعتي،علمي و نظامي است. به عبارت ديگر تركيه به دنبال دستيابي به قدر اقتصادي و تكنو لوژيك قدرتهاي بزرگ غربي است.
*تركها علاوه بر اين كه خواستار نيل به برابري تكنو لوژيك با غرب هستند،خواهان شناخته شدن به عنوان يك ملت اروپايي و پذيرفته شدن در تمدن غرب مي باشند،بر اين اساس هدف سياست ملي تركيه اين است كه به عنوان يك عضو جامعه ملل اروپايي پذيرفته شده و از حيث موقعيت، مدنيت و پرستيژ با آنها در يك رده قرار گيرد. اصول ياد شده به تنهايي يكي از اصول دوگانه آتاتورك در روابط خارجي است(اصل اول عبارت ازاينكه سوابق سوء امپراطوري عثماني نسبت به منطقه را از بين برده و شكاف بين تركيه، ايران و اعراب را پر كند).اين دو اصل در واقع تفسير جزئي تر و كاربردي تر اصول كماليسم در سياست خارجي بود:دوستي با همه ملل، صلح در داخل و دنيا،تركيه هيچ دشمن ابدي ندارد و تعقيبيك سياست ملي مبتني و متناسب با ساختار داخلي كشور تركيه،اين اصول در واقع مبين سياستي مبتني بر منافع ملي و حفظ وضع موجود بود.
اصول فوق در پي تثبيت جمهوري تركيه و مباحث حزبي فراوان در چارچوب شاخصهاي ايدئو لوژيكي كه در سال1931توسط حزب جمهوري خلق تحت عنوان شش ستون تدوين گرديد قرار گرفت. اين اصول كه در قانون اساسي سال 1937 مندرج گرديدشامل نا سيو نا ليسم،سكولاريسم،جمهوري خواهي،مردم كرايي،دولت گرايي و انقلابي كرايي مي شدند.
ناسيو نا ليسم تركيه نوين مترادف با تركسيم بود و به معني يك كشور- ملت ترك بود سكو لايسم در مقابل اسلام گرايي گرايشات غربي را عرضه مي داشت. جمهوري خواهي معطوف به اجتناب از احيائ سلطنت و خلافت بود،مردوم گرايي به معناي برابري مردم صرف نظر از نژاد،زبان،اعتقاد و يا شان طبقاتي آنهابود همچنانكه گامي در جهت ايجاد رفرم دولتي و به عبارتي غرب گرايي بود. دولت گرايي به معناي تمركز اقتصادي و توسعه بودن آنكه متضمن ملي كردن موسسات داخلي و خارجي باشد و خلاصه رفر ميسم به معناي توسعه پوياي انتقالي دولت و جامعه ترك از جامعه اي سنتي به جامعه اي مدرن بود.
اصول ياد شده در بسياري از موارد تاثير مستقيمي در سياست خارجي تركيه داشته است. تاثير گذاري اين اصول در سياست خارجي بدين ترتيب بود كه تحت تاثير اين اصول رهبران تركيه، جامعه اي با دو ويژگي عمده را بنا مي نهادند. ويژگي اول اين جامعه آن بود كه از هويت اصيل خود جدا بود و ويژگي دوم اينكه جامعه نوين تركيه در پي يافتن هويت جديد در همه ابعاد فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي سعي در مشابه سازي يك جامعه غربي داشت. ويژيگي اول تركيه را از كشورهاي منطقه و مساءل آن دور مي نمود و ويژگي دوم سياست خارجي تركيه را هر چه بيشتر به طرف غرب سوق مي داد.لذا تا دهه60كه تركيه با معظلات منطقه اي در سياست خارجي خود مواجه نشده بود مسائل منطقه در درجه دوم از اولويتهاي سياست خارجي اين كشور قرار داشت.
سياست خارجي تركيه در قبال غرب با توجه به موارد فوق و موقعيت جغرافيايي آن در كنار قطب دوم قدرت جهاني،بدون هر تغيير عمده تقريبا تا نيمه دوم دهه80روند يكسالي را طي نمود و فقط در اين زمان بود كه به دنبال شكل گيري جنبش فكري اسلامي(در قالب حزب رفاه)از يك طرفو سرماخوردگي دولتمردان ترك و نخبگان سكولار آن از غرب به علت عدم پذيرش تركيه درجامعه اقتصادي اروپاECبراي اولين بار با علامت سوال مواجه شد و براي اولين بار مقامات رسمي ترك نيز اذعان ننمودند كه تركيه يك كشور خاورميانه اي و مسلمان است اگر چه سنتهاي اروپايي را نيز پذيرفته است، به عبارت ديگر براي اولين بار پا فشاري بر هويت اروپايي تركها كنار گذاشته شد و در سطح سياسي از دهه60و در بعد اقتصادي از دهه70 شروع شده بود را دنبال نمودند.
بر خلاف روابط برخوردار بوده است. مسائل و روابط منطقه اي در درجه دوم اهميت سياست خرجي تركيه قرار داشت:اما به دنبال نيازي كه اين كشور براي داشتن روابط منطقه اي در دهه60 احساس نمود به تدريج يك سلسله اصول در سياست خارجي خود به منظور تعريفسياست منطقه خود تدوين نمود، اين اصول عبارتنداز:
*عدم مداخله در امور داخلي كشورهاي خاور ميانه اي: تاكيد بر اين اصل بديهي از آن جهت بود كه هر گونه مداخله در امور يك كشور منطقه اي موجب احياي خاطره سياست خارجيامپراطوري عثماني در منطقه بود.
*عدم مداخله در منلقشات بين كشورهاي منطقه: در اين اصل به ويژه معطوف به مناقشات درون عربي بود.
*توسعه روابط دو جانبه با همه كشورهاي منطقه:در اين اصل تاكيد بر دو واژه همه و دو جانبه است مراد از روابط دو جانبه دورزدن واسطه گري هر سازمان فرامليتي و مشخصا جامعه عرب بود. اين امر به سابقه جامعه عرب به عنوان رهبر حركتهاي افراطي ناسيوناليسم عربي در دهه هاي50و60 بود.قدتمندي چنين سازماني موجب ضعف كشورهاي كوچك عربي مانند اردن در تعقيب يك سياست خارجي مستقل بود كه از نظر تركها امري نامطلوب تلقي مي شد.
*جدايي مستمر ميان مجموعه كشورهاي عربي: اين اصل معطوف به تضعيف نفوذ اعراب در سطح منطقه اي و بين المللي بود. از نظر تركيهوضع موجود اعراب وضع قابل قبولي است زيرا هيچ كدام از انها به تنهايي به اندازه تركييه قدرت نداد.
*پيشينه كردن تجارت و روابط اقتصادي با كشور هاي منطقه: از زمان بحران نفتي سال1973 كشور هاي منطقه شاهد رونق اقتصادي قابل توجهي بوده اند. جنگ ايران و عراق در دهه80 فرصت اقتصادي بي نظيري در اختيار ترككيه نهد. رفع موانع سياسي و اقتصادي جهت پيشبرد توسعه كشور از اهداف كليدي سياست خارجي تركيه بوده است.
*تفكيك مسئله روابط خاورميانه اي از نقش تركيه در ميان متحدين غربي خود.
*حفظ موازنه دقيق در برخود با مسئله فلسطين و اسرائل.
تركيه در سياست و روابط خارجي خود تا نيمه دهه80 دو جهت گيري عمده داشته است:جهت گيري اصلي حركت به سوي غرب بوده است و جهت گيريدوم به سوي منطقه و مسائل آن بوده است. اشتغال كويت توسط رژيم عراق در دوم اوت1990 انگيزه اي شد كه سياست خارجي تركيه تسبتبه منطقه و مسائل آن مورد تجديد نظر و تحول كلي قرار گيرد.
سياست خارجي تركيه و جنگ خليج فارس
مشاركت جدي و فعال تركها در جنگ متحدين غربي عليه عراق كه عليرغم اصول مدون و ريشه دار قبلي سياست خارجي تركيه صورت گرفت را مي توان با پيدايش چهار فاكتور جديد در معادلات جهاني منطقه اي و داخلي توجيه نمود: تحولات صحنه ژئوپليتيك بين المللي به دنبال فرو پاشي در بلوك شرق و شوروي،بهم خوردن موانه قواي منطقه به زبان تركيه،پاسخ منفي جامعه اروپا به در خواست خارجي و داخلي نوين تركيه.
در پي تحولات منطقه اي بعد از فرو پاشي نظام دو قطبي و شكست تلاشهاي آنكارا در الحاق به اتحاديه اروپاي غربي رهبري اين كشور(اوزال)را به اين نتيجه رساند كه روابط خود با آمريكا را تقويت نموده به دنبال استراتژيهايي جهت تعديل و كاهش پيامدهاي روابط رو به كاهش تركيه يا اروپا باشد. اشتغال كويت توسط عراق و تهديد هاي امنيتي بالقوه، تركيه را به سمت ايجاد روابط نزديكتر و فعالتر با امريكا سوق داد. اوزال با اين حركت سعي داشتتا در سايه تحول و بازيگري در اصول سياست خارجي و تحمل هزينه هاي مقطي جنگ خليج فارس،موقعيت از دسته تركيه در سطح جهاني و منطقه اي را احياء نمايد.
بعد از مرگ ناگهاني تورگوت اوزال و روي كار آمدن سياستمداران با سابقه موجب كرديد تا سياستها و خط مشي سياسي اوزال با شدت سابق دنبال نشوند و تركيه بار ديگر به اصول كهن سياست خارجي وابستگي بيشتري پيدا نمايد و تلاش بر اين باشد كه سياست خارجي تركيه از اصول مدون فاصله زيادي نگيرد و سياستهاي منطقه و بين المللي دنبال كردد.
نقش كشور در سياست جهاني
تركيه به عنوان كشوري كه بر سر دو قاره مهم آسيا و اروپا قرار گرفته است مانند پلي اروپا را به منطقه استراتژيك خاور ميانه متصل مي نمايد و وجود نفت در منطقه خاور ميانه و بحرانهاي متعدد بر اهميت اين كشور در روابط بين المللي افزوده است. افزون بر اين موارد،بهعلت واقع شدن تركيه در ميان مناطق بحراني قفقاز و آسياي مركزي،عراق و اكراد و كشورهاي اروپاي شرقي در سالهاي اخير بر اهميت اين كشور افزوده شده است و اين كشور با توجه به موارد مذكور قادر است با به كار گيري صحيح عوامل لازم نقش كليدي خود را در مسائل منطقه اي و بين المللي ايفا نمايد.
تركيهنشان داده است كه در مناقشات و بحرانهاي بين المللي مي توان تكيه گاه مناسبي براي جهان غرب باشد (نقش تركيه در جريان جنگ خليج فارس). عضويت تركيه در پيمانهاي منطقه اي مانند جامعه اروپا(عضويت در بعضي از ارگانها در حال حاضر)،اكو،ناتو،پيمان همكاريهاي كشورهاي حوزه درياي سياه و …نشانگر توان ايفاي نقش فعال اين كشور در مسائل منطقه و بين المللي مي باشد.
عوامل داخلي موثر در سياست خارجي
در اين خصوص مي توان به عواملي نظير احزاب سياسي، اتحاديه هاي تجاري خصوصي، مالي و كارگري،مطبوعات و افكار عمومي اشاره نمود.
نقش عوامل خارجي موثر در سياست خارجي
به طور يقين در اين خصوص مي بايست به نقش موثر كشورهاي غربي خصوصا آمريكا اشاره نمود. تركيه به علت عضويت در ناتو و سعي اين كشور چهت عضويت كامل در جامعه اروپا ناچار شده است در بسياري از موارد و مسائل منطقه اي و بين المللي به نظرات و در خواستهاي كشوري غربي توجه نمايد.
تاريخچه رشد هر يك از اديان و مذاهب:
نخستين قانون اساسي كشور تركيه در سال 1924 ميلادي دين اسلام را به عنوان دين رسمي جامعه تعيين نمود، ليكن در اصلاحات قانوني سال 1928 اين ماده قانوني حذف و با تاكيد بر جدايي دين از سياست، تركيه كشوري با دولت و حكومت غيرمذهبي-لائيك معرفي گرديد. بعدها در سال 1982 ميلادي نيز به هنگام تدوين قانون اساسي جديد حاكميت اصل لائيك مجددا مورد تصريح قرار گرفت.
در تركيه در زمينه اعتقادات ديني و مذهبي وحدتي موجود نيست و اعتقاد به مذاهب و طريقتهاي مختلف در ميان اقشار مختلف مردم يكي از ويژگيهاي ساختار مذهبي اين جامعه محسوب مي گردد. با اين حال تحقيقات آكادميك در اين زمينه كمتر انجام گرفته است. بنابريان آمار سال 1990، حدود 98% از جمعيت تركيه را مسلمانان و 2% را مسيحيان و كليميان و ديگر اديان تشكيل مي دهند.
روابط پيروان اديان و مذاهب مختلف با يكديگر:
نزديك به 98% مردم تركيه را مسلمانان و 2% نيز شامل مسيحيان و ديگر اديان مي باشند. گذشت زمان طولاني نشان دهنده اين مسئله بوده است كه پيروان اديان مختلف به راحتي و با مسالمت در كنار هم زندگي كرده اند.
آداب و سنن مذهب و ميزان پايبندي مردم به آن:
در مساجد بي شمار شهرهاي تركيه، نماز جمعه به وقت برپا مي گردد. اما نمازهاي جماعات صرفا جنبه عبادي داشته و از بحث و موعظه خبري نيست. به علت عدم شناخت صحيح از اسلام، زنان زيادي كه بي حجاب هستند به چشم مي خورند گرچه در حال حاضر روند روبه گسترش در بازگشت به اسلام واقعي بخصوص در ميان دانشجويان و جوانان آغاز گرديده است. اعياد مذهبي از اعتبار ويژه اي برخوردارند، اعتقادات مذهبي در ميان كردهاي تركيه شديدتر است تا حدي كه كردها به داشتن تعصبات افراطي در مذهب شهرت يافته اند.
كاركرد دمكراسي نظامي در سالهاي پاياني قرن بيستم:
براي تبيين دموكراسي نظامي در تركيه با نگاهي به مداخله نظامي سال 1997 م. (برابر با 1376 ه.ش) يك مطالعه تاريخي ارائه مي شود. اگر چه معمولا زماني كه نامي از كودتاهاي نظامي در تركيه برده مي شود، سه كودتاي مشهور تاريخ تركيه كه قبلا اشاره كرديم، ذكر مي شود با توجه به ابعاد دخالت ارتش در نيمه اول سال 1997 م. (برابر با سالهاي 1357 و 1376 ه.ش) مي توان اين مقطع تاريخي را نيز به عنوان سرفصلي از مداخلات روشن ارتش در سياست ياد كرد. اين مداخله نظامي در حقيقت نشان مي دهد كه عامل بازدارنده ارتش تا چه حد براي دولتهايي به رهبري احزاب راست ديني خطر آفرين باشد و جلوي هرگونه اقدام آنها را گرفته، طعم تلخ شكست را به آنها بچشاند.
همانطور كه در بخش احزاب ديني مشاهده شد، پس از انتخابات عمومي در سال 1994م. (برابر با 1373ه.ش) ارتش به عنوان سردمدار مخالفين حزب رفاه وارد صحنه شد و به صور مختلف سعي كرد حاكميت بدست اين حزب نيافتد. ليكن روند سياست داخلي نهايتا منتهي به تشكيل دولت ائتلافي به رهبري حزب رفاه گرديد. اقداماتي كه ارتش براي سرنگوني اين حزب شروع كرده بود تا يكسال به نتيجه نرسيد. از سال 1997م (از آذرماه 1376 به بعد) ارتش با استفاده از ساز و كارهاي مختلف خود از قبيل شوراي امنيت ملي، گروه كاري غرب و دادگاه امنيت دولتي دولت اربكان را در منگنه قرار داد. ارتش با برگزاري جلساتي تحت عنوان «جلسات توجيهي» در واقع مبارزه اي را عليه دولت شروع كرده بود و با يارگيري از اقشار مختلف مرتب دولت را تهديد مي كرد. از طرف ديگر دستورالعملهاي لازم الاجرايي كه شوراي امنيت پي در پي صادر مي كرد، دولت اربكان را فلج كرد و نهايتا منجر به سرنگوني اين دولت گرديد.
بدنبال تحولاتي كه به انحلال حزب رفاه منجر شد، و يك حزب راست مذهبي جديد تحت عنوان حزب فضيلت تاسيس شد، انتخابات عمومي صورت گرفت و چون احزاب سياسي هيچيك اكثريت قاطع را در اختيار نداشتند، ايجاد يك دولت ائتلافي مطرح گرديد. در اين مقطع ارتش براي اينكه هيچيك از احزاب سياسي براي چانه زني سياسي با رقبا، وارد مذاكره با حزب فضيلت نشوند، با قاطعيت اعلام كرد كه به هيچ وجه وجود يك دولت اسلام گرا را تحمل نمي كند. سه روز بعد از اعلام ارتش، دولت جديد اقليت به رهبري بولنت اجويت رهبر حزب دمكرات تشكيل گرديد. اين حزب قبلا براي تشكيل دولت با مشكل مواجه شده بود و شرايط آن مورد قبول ساير احزاب قرار نمي گرفت، ليكن اولتيماتوم ارتش باعث ايجاد دولت اقليت كه تنها نماينده يك چهارم مردم تركيه بود، گرديد.
مبحث و تداوم عدم امنيت فرهنگي ساكنين آناتولي تا زمان حاضر:
تبيين هويت تركي در زمان حاضر از نوعي عدم امنيت فرهنگي رنج مي برد. تبيين هويت تركي شباهت و همخواني با انسانهاي ايجاد كننده امپراطوري ندارد. تركها در بين ساير مردم نسبتا وضع هويتي تبيين نشده اي دارند. با توجه به اين واقعيت كه عليرغم حدود هفتصد سال امپراطوري عثماني، آنها يك هويت فرهنگي متمايز براي خود مثلا از طريق همسان سازي يا ترك سازي ايجاد نكرده اند اما به جاي آن اين مردم هويت خود را با توجه به الزامات اسلامي تبيين مي كرده اند.
در آخرين روزهاي حيات امپراطوري عثماني، عدم امنيت فرهنگي تركها در حداكثر وضعيت خود مشاهده مي شود. تركها از سوي طبقه حاكمه عثماني ها رها شده بودند و عبارت ترك نوعي برچسب خصمانه عليه هيچت حاكمه تلقي مي گرديد و موطن ايشان نيز از طريق قدرتهاي اروپايي تجزيه گرديد. مساله هويت تركي نه از طريق عثمانيها بلكه از طريق ملي گرايي افراطي و گريزان از پيشينه تاريخي در بطن اقدامات و اصلاحات كماليستي توانست با ساختار جديد تعريف شود. از اين رو هنوز در ذهنيت تركها يك شخصيت تجزيه شده وجود دارد.
در زواياي ذهن اتباع ترك نوعي بلاتكليفي ديده مي شود، آنها نمي دانند كه آيا به خاورميانه اسلامي تعلق دارند يا به غرب مسيحي. اگر بيطرفانه به مذهب و جغرافياي آنها مراجعه شود، اشتراكات بيشتر آنها با اعراب در قياس با اروپائيان مشاهده مي شود. از اين رو عليرغم ظهور تركها در ام القراي اسلامي در زمان خلافت المعتصم (842-833ه.ق) روابط تركها با اعراب دچار بي ثباتي و تنش بوده است.
ريشه اين مساله در نگرش اين دو قوم نهفته است. اعراب معمولا ورود تركها را به جهان عرب از طريق زور مي دانند و آن را نقشي مخرب فرض مي كنند كه طي آن تركها تحت نفوذ فرهنگ غني اسلامي عربي قرار گرفتند.
ديدگاه تركان نسبت به اعراب نيز يك موضوع قابل بحث است كه به اين اختلافات دامن مي زند. اعراب از ديد تركها متهم به خنجر زدن از پشت در طول جنگ جهاني اول مي شوند و معتقدند اگر اين خيانت از سوي ايشان صورت نمي گرفت اسباب اضمحلال امپراوطري عثماني فراهم نمي شد.
تركها هنوز نتوانسته اند اين خاطرات تلخ را به فراموشي بسپارند و حتي با گنجاندن اين خصومتها در كتب درسي فرزندان خود، اميد زيادي براي كاستن از دشمني بين دو ملت يا قوم عرب و ترك باقي نگذاشته اند. مباني اين ضديت تنها در جناحهاي غربزده ديده نمي شود، بلكه حتي افرادي كه شديدا نسبت به اسلام حساس هستند، عدم همكاري اعراب با امپراطوري عثماني را در جنگ جهاني اول فراموش نكرده اند.
از ديد ايشان اين واقعه حتي با اصول عقيدتي اسلام غيرسازگار است، زيرا اعراب وظيفه خطير جهاد كه بر اساس شرع براي ايشان اجباري بود را ناديده گرفته و به خلافت عثماني، كه يك نهاد تاسيسي عربي بود، پشت كردند. اختلافات اين دو قوميت بيش از آنكه ريشه در واقعيات تاريخي داشته باشد، به تحريفات و افسانه سازيها هم بر مي گردد. ريشه اين مسايل غيرواقعي را مي توان از يك حديث جعلي از ابن سعيد مقارن خليفه المعتصم كه آنرا به نقل قول از يكي از اصحاب پيامبر مطرح مي كرد، جستجو نمود. براساس اين حديث تركان روزي اعراب به باديه نشيني قبلي بار خواهند گرداند.
به هر حال اين نگرش كه در برخي از اعراب ملي گرا وجود دارد، يك ديدگاه غيرمنصفانه است و تركها نه تنها يك نيروي منفي نبوده اند بلكه در تجديد حيات اسلام نقشي مثبت ايفاء كرده اند. تشكيل دولت و دويان سالاري دولتي در تركان برخلاف اعراب متكي بر قانون (ياسا) بود كه در جهت اسلام به كار گرفته شد. تركان في ذاته به اسلام عضق مي ورزيدند و تمايل شديدي به فردگرايي و سادگي داشتند. آنها با عضق و علاقه خود به شمشير اسلام تبديل شدند و نظم و قانون را به خلافت در حال اضمحلال عباسيون در بغداد بخشيدند و حتي جبهه جنگ را به بالكان و اروپاي مركزي كشاندند.
ميراثهاي امپراطوري عثماني دو جنبه دارد: جنبه داخلي و جنبه خارجي. جنبه داخلي آن، عشق وافر تركان به اسلام بود كه تا جايي يش رفت كه مشساله اي بنام «مليت» براي ايشان مطرح نبود، البته هنوز هم طبق تحقيقاتي كه بعمل آمده اولويت اول اهالي آناتولي، تاكيد ايشان بر مسلمان بودن خود است و بعد به مليت خود.
عظمت و شكوه امپراطوري عثماني در سايه انگيزه و اقتداري بود كه اسلام به حكام آن بخشيده بود و بنابراين قوم گرايي يا ناسيونالسم محلي از اعراب نداشت. برخي از نويسندگان نظير محمد اوزاي، اين را نوعي از خود گذشتگي و بهايي كه ركان در راه اعتلاي اسلامي پرداخته اند، عنوان مي نمايند.
جنبه خارجي ميراث امپراطوري عثماني براي ساكنين آناتولي يا تركيه فعلي دو مورد كاملا متضاد بود از يك طرف خصومت هميشگي اروپاي مسيحي با مردم اين سرزمين را به همراه داشت و از سوي ديگر عدم اعتماد اعراب به اين قوم را در پي داشته است.
آخرين فصل معما از تاريخ عثماني، شورش اعراب بين سالهاي 1918-1914م. (برابر با 1296-1293ه.ش) مي باشد و آن زماني بود كه «نهاد خلافت و سلطنت» در اين كشور تحت نام اسلام اعلام جهاد نموده بود. اين شورش يك اقدام قطعي و نهايي براي تجزيه «امت اسلامي» به شكل مدرن آن بود. نتيجه اين شورش، عهدشكني اعراب و ايجاد تمايلات ناسيوناليستي توام با علمانيت (سكولاريسم) در تركها بود. بنابراين اكنون مهمترين ويژگي «هويت تركي» مباني ملي آن يا ناسيوناليسم است. ناسيوناليسم تركي در اواخر حيات عثماني به منصه ظهور رسيد. اين ناسيوناليسم، اگر چه همزمان با ناسيوناليسم عربي شكل گرفت و هر دو ملهم از ناسيوناليسم ضد ديني قرن نوزدهم اروپا بودند، ليكن به صورت دو قطب متخاصم دقيقا روبروي دقيقا قرار گرفتند.
معمار اصلي اين طرز تفكر «يك رهبري نظامي تجددخواه» بود كه با اعمال سياست «از بالا با پاچين به شكل آمرانه» به تجديد ساخت فرهنگي پرداخت كه بخشي از آن تقليد محض از تمدن غربي بود و بخش اندكي از آن بدنبال كشف هويت خود در دوره ماقبل اسلام بود.
كليه «ترك» كه در دوره عثماني كابرد نداشت، به شكل يك مظهر افتخار ملي، آموزشي و زباني و بصورت ابزاري جهت ساختن خود ساخته جديد در آمد. اين عبارت دربرگيرنده ساكنين بالكان، كريمه و قفقاز و تركهاي ساكن شرق و غرب مملكت عثماني مي شد. به هر حال مي توان اقدامات مصطفي كمال ياشا را به عنوان نوعي ملت سازي خاص تلقي كرد.
برخي از متفكرين معتقدند كه نسل اول نظام جمهوري تركيه در راه آن حاضر به هرگونه فداكاري و گذاشتن از جان و مال خود گرديند و حاضر نشدند در تنور گرم اصلاحات كماليستي وجود خود را فدا كنند. ليكن به روشني ديده مي شود كه نسلهاي دوم و سوم پس از تاسيس جمهوري چنين تمايلاتي ندارند، بويژه در بين زاغه نشينان اين كشور و فرزندان آنها كه با فقر متولد مي شوند و در كنار چهره ترسناك فقر ادامه حيات مي دهند، تمايلات جديدي ديده مي شود. اين گرايشان عمدتا به سوي «گريز از ملي گرايي» و «استقبال از اسلام» جلوه گر است.
آقاي اوزاي كه سعي در نظريه پردازي در اين خصوص دارد، ضمن تاكيد بر سياستهاي خاص رژيم جمهوري كه از بالا به پايين و به صورت دستوري طراحي مي گرديد، اين نظريه را مطرح مي كند كه در بين طبقه فقير و زاغه نشين تركيه، پرهيز از ايثار در قبال سيستم سياسي موجود از يك طرف و سعي در جايگزين ساختن «اسلام» به جاي «ملي گرايي» مظاهر اصلي امواج ديد هويت ترك مي باشد.
هويت جديد تركي در تركيه ملغمه اي است از ايئولوژي ملي گرايي كماليستي و ميراث تاريخي غني ملت ترك ساكن آناتولي.
برخي از نويسندگان نيز هويت تركيه را مشتق از سه عنصر مي دانند: علمانيت يا سكولاريسم، ناسيوناليسم و اسلام. در اين خصوص دكتر داقوقي مي نويسد:
« مشكل اصلي تركيه نامشخص بودن هويت اين كشور است، به اين معني كه برخي از روشنفكران غربزده مي خواهند ميهن آنها جزئي از اروپا شناخته شود. در حاليكه جمعيت 99 درصدي مسلمان تركيه، هويت اسلامي اين كشور را خواستارند. در نتيجه تضاد اين دو انديشه، تركيه ضمن عضويت در ناتو و تلاش براي پيوستن به اتحاديه اروپا، عضو سازمان كنفرانس اسلامي هم هست و در همان ال با نگرش به جماهير آسياي ميانه به دنبال اهداف پان تركيستي خود مي باشد.»
شناسايي ميراث تاريخي يك موضوع جديد در تركيه است. سعي سازمانهاي فرهنگي دولتي آن است كه دوران ابتداي تاسيس جمهوري را نقطه عطف تحولات مرعفي كند. بسياري از نظريه پردازان، نقش آتاتورك را در حد مانو به عنوان «يك فرد ملت ساز يا تاريخ ساز» دانسته اند. از اين جهت كه او تمايل داشت كه كارهايش منجر به دايي هويت جديد از هويت و گذشته اسلامي عثماني كشورش گردد.
از اين رو در سخنراني معروف خود در سال 1927 ميلادي (برابر با 1306 ه.ش) كه به نام «سخنراني بزرگ» مشهور است عنوان كرد مه تنها از طريق زور و خشونت بود كه فرزندان عثمان توانستند فروانروايي بر ملت ترك را بدست آورند و به همين صورت شش قرن بر اين مردم حكمفرمايي نمايند.
يكي از مهمترين موانع خارجي اسلام گرايي در مركز «نوع تفكر انحصارجويانه و تماميت خواهانه ناسيوناليسم عربي نسبت به اسلام» است. گروه طرفداران ناسيوناليسم عربي متاسفانه اسلام را به نوان «يك مذهب عربي براي اعراب» مي شناسند و همگرايي ساير فرهنگها نظير فرهنگ ايراني و فرهنگ تركان با اسلام را به عنوان نوعي «عرب زدايي از اسلام» تلقي مي كنند.
زمانيكه بحث وحدت در جهان اسلام مطرح مي شود معمولا اتحاد فرهنگهاي بزرگي نظير فرهنگ ايراني، عربي و تركي در اولويت قرار مي گيرد. حال اين ديدگاه انحرافي كه تحت عنوان ملي گرايي عربي مطرح مي شود، نه تنها فرهنگ و تمدن غني ايراني (كه خود را در سالام ذوب كرد و ميراثهاي با ارزشي براي بشريت برجاي گذاشت) را ناديده مي گيرد، بلكه تاريخ و معماري عثماني به عنوان مظاهر افتخار جهان اسلام را به فراموشي مي سپارد.
علمانيت كماليستي يكي از مبحث مهم در بين متفكرين اين كشور است. بسيار ياز اسلامگرايان استدلال مي كنند كه تحت فشار علمانيت كماليستي، تركيه ناچار شد هويت خود را نه به عنوان يك كشور غير اسلامي، بلكه به عنوان يك كشور ضد اسلامي تعريف كند. مسلمانان تندرو نيز چنين استدلال مي كنند كه ايجاد نظام جمهوري در تركيه يك «موفقيت» براي مردم نبوده است، بلكه يك «خيانت» محسوب مي شود.
نخبگان حاكم با توجه به حساسيت زيادي كه به اسلام داشتند، يك برداشت افراطي از علمانيت (سكولاريسم) در جامعه اين كشور اعمال نمودند. افراط كاري اين گروه به حدي رسيد كه معدود روشنفكراني در غرب حاضر شدند كه بر اين سياستها صحه بگذارند. بيشتر اصلاحاتي كه از 1923 م (برابر با 1302 ه.ش) در اين كشور صورت گرفت، با هدف از بين بردن قدرت عملي و نهادي اسلام ه به شكل راست ديني و چه به شكل عرفي و عاميانه آن صورت مي گرفت. مثلا فعاليت طريقتها ممنوع شد و پاكسازي مفاهيم اسلامي از نظام آموزشي و قضايي كشور صورت پذيرفت. در همين مان برخي از فعاليتها صورت مي گرفت تا از تركيه يك دژ كوچك غربي ساخته شود. در عمل اقدامي تحت جداسازي مذهب از سياست صورت نگرفت. مرزهاي بين دستگاههاي حاكم سياسي و اسلام نهادينه شده در جامعه تعريف نشد. در حقيقت جمهوري تركيه بدون آنكه تحقيقي پيرامون نقش كليسا در غرب بعمل آورد و بر اساس آن نقش مشابهي به اسلام در تركيه بدهد، مذهب را از جامعه زدود و قوانين غربي را بطور يكجا وارد نمود و جايگزين قوانين و نهادهاي داخلي خود كرد.
پس از سركوب قيامهاي دو دهه 1920 و 1930 ميلادي (سالهاي بين دو جنگ جهاني اول و دوم) كه خود را ملهم از اسلام مي دانستند، هيچگونه تهديد آشكار نسبت به اقتدار سياسي مركزي تركيه از طرف اسلام خواهان صورت نگرفت. علمانيت خاصي كه در تركيه پياده شد، در برخي متون علمي به نام «سكولاريسم كماليسم» مشهور است. اين نوع خاص علمانيت از سوي جريانات عمده فكري در محافل دانشگاهي، اكثريت مطبوعات و ارتش مورد حمايت و پشتيباني قرار گرفت. اين سه مركز هم محل شكل دهي به افكار عمومي داخلي بودنه اند و هم به عنوان منبع نفوذ در سياست خارجي و نوع جهت گيري آن، شديدا تاثير گذاشته اند. با اين وجود، عليرغم تاكيد مبالغه آميز هيچت حاكمه بر علمانيت به عنوان سمبل و روح انقلاب آتاتورك، اسلام همچنان به عنوان يك قدرت مهم در زندگي سياسي و اجتماعي باقي مانده است. اسلام بويژه از حيث سنتي و مردمي آن عامل مهمي در شكل گيري هنجارهاي گروهي در جامعه تركيه بوده است.
اسلام در تركيه وظيفه مهم انسجام افراد و هدايت آنها به نظام اجتماعي بزرگتر را ايفاء كرده است. اين كاركرد در دوره عثماني كه امپراتوري يك ساخت چند مذهبي و چند قومي داشت، از اهميت خاصي برخوردار بود، چرا كه وابستگي به يك اعتقاد خاص در هويت افراد موثر بود. سيستم ملت بر پايه اين مفهوم بنا شده شود كه ارزشها و هنجارهاي گروهها اساسا مذهبي است. از اين رو الزام به يك قانون خاص بجاي يك قانون جهاني مشروعيت پيدا مي كرد. تغغير دادن «اتباع عثماني» به «شهروندان جمهوري تركيه»، كاري به مراتب دشوارتر از پذيرش رفتار مساوي در برابر قانون بود.
مطالعات تطبيقي بسيار اندكي پيرامون علقه ها و پيوندهاي مذهبي و ملي در بين مردم تركيه صورت گرفته است. به عبارت ديگر مقايسه دو اولويت در بين مردم اين كشور، به صورت نظام يافته، انجام نشده است: و آن اين كه مردم آيا اولويت را به «هويت اسلامي» خود مي دهند و يا به «ترك بودن» خود؟
ولي همين مطالعات بسيار اندك نشان مي دهد كه مردم تركيه معمولا ابتدا خود را مسلمان مي دانند و سپس ترك، مثلا در تحقيقاتي كه در سال 1968 ميلادي بين كارگران يك كارخانه متعلق به سومر بانك، در ازمير انجام شد، 38 درصد از افرادي كه مورد مصاحبه قرار گرفتند، از بين چند گزينه، واژه «مسلمان بودن» را به عنوان ملاك معرفي هويت خود انتخاب كردند. گزين هاي ديگر عبارت بود از: ساكن ازمير-محل تولد-كارگر و ترك. جالب اينكه افرادي كه خود را ترك مي شناختند، تنها 50 درصد از افراد مورد پرسش را تشكيل مي دادند.
مهمترين نتيجه اي كه حصل شد شايد اين باشد: در پاسخ به اين سوال مطوحه كه ديگر افراد جامعه را چگونه مي بينيد؟ 52 درصد ديگران «برادر ديني خود» خطاب مي كردند و تنها 36 درصد سايرين را به عنوان «هموطنان» خود ارزيابي مي نمودند.
در تحقيق مشابه ديگر كه در بين قشر در حال تحصيل روستايي صورت گرفت، اكثر دانش آموزان دبيرستانهاي روستايي «ملي گرايي» را به عنوان شاخص و ويژگي اصلي مردم تركيه مي دانستند، در حاليكه بقيه مردم (غير شاغل به تحصيل) اعم از باسواد و بي سواد پاسخ دادند كه ويژگي مردم تركيه با توجه به تعلق آنها به مذهب اسلام قابل تعريف است. پس در يك سطح تحليل اسلام، يك عامل مهم در زندگي اجتماعي است كه به صورت سمبوليك هم پايه هاي هويت فرد و هم مباني هويت جمعي را شكل مي دهد.
تمدن موجود در تركيه براساس دين اسلام و تحت تاثير فرامين آن شكل گرفته و متكامل شده است. اين ويژگيهاي شخصيتي و فردي و نيز ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي اعضاي اين جامعه تحت تاثير دين مبين اسلام قرار دارد و همين قوم يا ملت تركيه را تشكيل مي دهد.
بر اين اساس مي توان گفت كه هويت اين ملت نظير ساير ملل روي كره زمين جداي از دين حاكم بر تاريخ و فرهنگ او نيست. اشتباه است اگر تصور شود توجه به دين و يا بي اعتنايي بدان در امور اجتماعي، فرهنگي و سياسي صرفا يك تصميم سياسي است. نمي توان هويت تاريخي و فرهنگي و تمدني هيچ گروهي را از او گرفت. تلاش در اين راه به بي هويتي و تحقير آن ملت، او را مايوس و ناامايد مي سازد و به سوي تخريب مباني اجتماعي سوق مي دهد.
آتاتورك در 24 آوريل 1924 در نطقي كه در مجلس كبير ايراد مي كرد چنين گفت:
« حقانيت ما و اطمينان ما به اينكه همه مردم در اين انديشه اند كه ملتها داراي حقند و سزاورا عدالت، ما را نيرو مي بخشيد. اين انديشه ما را به توفيق نهايي اميدوار مي سازد.»
اين اعتقاد به حقوق حقه پرده از روي دوستي ها و دشمني ها برافكند. دوستان حق زندگي را پذيرفتند، دشمنان از در انكار درآمدند.
«كساني كه ميثاق ملي را قبول دارند و ما را در طلب استقلال معنوي و مادي تائيد مي كنند دوستان مايند».
«حق تعيين سونوشت هر ملت به وسيله خود آن ملت حقي است كه دنياي متمدن آنرا اساس روابط بين الملي شناخته. حقي است كه به بشر اجازه مي دهد كه دل به شريف ترين اميدها بسپارد. ما اين حق را براي تمام ملل جهان مي شناسيم و مي خواهيم كه ديگران نيز اين حق را براي ما بشناسند.»
«آقايان طلب اين حق، تقاضاي خارق العادي نيست. ما در طلب ابتدايي ترين حقوق ملي هستيم، اين حق طبيعي است، منطقي است و بسيار لازم است. ما در راه بدست آوردن اين حق خواهيم كوشيد و از طلب آن باز نخواهيم ايستاد. ما با قدرت و مهارتي كه براي گرفتن اين حق لازم است آنرا بدست خواهيم آورد و حفظش خواهيم كرد».
«هر كس حق دارد كه در مغز خويش هر انديشه اي را كه دوست دارد بپروراند و بدنبال هر آرمان كه مي خواهد بيفتد. كسي در اين مورد حق دخالت ندارد. ليكن ما در دنياي عمل بدنبال خيلات خام نمي افتيم و چون حقه بازان ادعا نداريم كه هر غير ممكن را ممكن خواهيم ساخت. در گذشته، با همين ادعاها دشمنان سرسختي براي خود بوجود آورديم و هرگز نير به كمترين توفيقي در راه اين ايده آل ها نايل نگشتيم.
ما اتحاد اسلام-پان اسلاميسم- را از قوه بغل بيرون نياورديم لكن فراوان حرف زديم و بدست دشمنان بهانه داديم كه ما را قبل از اينكه ما آنها را از ميان ببريم بكشند، هرگز انديشه اتحاد تركها تحقق نيافت لكن همه جا را پر ساختيم كه چنين و چنان خواهيم كرد باز بدست دشمنان بهانه دادم كه بر ما بتازند. چرا دنبال انديشه هايي بيفتيم كه هرگز اجرايشان نخواهيم كرد؟ بياييد منطقي باشيم. بياييد حدود قدرت خود را بشناسيم.»
مردم بدين سخنان گوش فرا دادند. بدين سبب است كه با گذشت زمان حسرت امپراطوري و خاطره جهان گشايي از ذهن روشنفكران ترك زدوده و سياست ملي خارجي پذيرفته شد. پيروزهاي نظامي دلها را بيدار كرد و مردن را به فهم حقايق وا داشت. آتاتورك با جملات زير توضيح داد كه هدف پيروزي بازگشت به گذشته نيست، تركها نه مهاجمند و نه حريص:
«ما مي خواهيم در اندرون مرزهاي خود آزاد زندگي كنيم. ما مي خواهيم داراي حقوق خود باشيم، حقوقي كه در اروپا ارزاني همه ملتهاست اين با حق هيچ ملت ديگري تعارض ندارد. ما در پي دفاع حق و شرف خويش هستيم و هرگز از اين كار دست نخواهيم شست.»
«مجلس و حكومت ما نه ماجراجوست و نه جنگجو. بالعكس خواهان صلح است و سازش. هدف بزرگ آنان تامين منظورهاي انسانهاي متمدن است. ما با شرق و غرب سر سازگاري داريم، بر پايه اصولي استوار و توافقي پايدار. لكن من دشمن سرسخت دولتي ام كه سوداي تجاوز بر ما را در سر مي پزد با چنين گروهي تا روزي كه از اين سودا پشيمان شود مي ستيزم. ما دشمن هيچ ملتي نيستيم ما مي خواهيم با همه دوست باشيم. تركها دوستان ملل متمدنند».
انديشه فمنيسم در واقع همان جنبش زنان است و ريشههاى آن به دوران روشنگرى اروپا و بيدارى اين قاره از خواب قرون وسطايى مىرسد، اما ايدههاى انقلاب كبير فرانسه (1) زمينهساز جدى و واقعى شكلگيرى نخستين نطفههاى جنبش فمنيستى است; آنجا كه ايده حقوق بشر براى نخستين بار به شكل مدون و البته بيشتر در رابطه با حقوق مردان فرمول بندى شده بود. آنچه كه فرانسه در دهه 90 قرن هجدهم به صورت شركت فعال زنان در جنبش انقلابى و سپس تاسيس انجمنهاى سياسى ويژه زنان شاهد آن بوده، به مرور ريشههاى خود را به سراسر اروپا گستراند. (2)
«جنبش آزادى زنان» مهمترين روايت فمنيستى در جامعه معاصر غرب است. البته خود اين عنوان نيز نشان دهنده زمينه سياسى ظهور آن و كليدى براى درك بعضى از تفاوتهاى آن با اشكال پيشين فمنيسم است. فمنيستهاى اوليه از «حقوق» و «برابرى» زن سخن مىگفتند، اما در دهه 60 ميلادى «ستم» و «آزادى» در فعاليتهاى سياسى چپنو، (3) كلماتى كليدى به شمار مىرفت. با افزايش جنبشهاى آزادى بخش; از قبيل جنبش آزادى بخش سپاهان، جهان سوم و...، فمنيسم جديد، به ناگزير عنوان «جنبش آزادى بخش زنان» را براى خود برگزيد كه اين تغيير نام بازتاب تحولى مهم در دورنماى سياسى فمنيسم معاصر، ايجاد كرد. (4)
تعريف فمنيسم چیست
فمنيسم لغتى فرانسوى است كه به آنچه در قرن 19 در امريكا، تحت عنوان «جنبش زنان» معروف بود، اطلاق مىشد. جنبش زنان مجموعه متنوعى از گروههايى بود كه هر يك به نحوى در «پيش برد» موقعيت زنان تلاش مىكردند. (5)
فرهنگ علوم سياسى فمنيسم را اين گونه معرفى مىكند:
«دفاع و جانبدارى از حقوق زنان و عقيده به برابرى زن و مرد در زمينههاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سياسى و مبارزه در راه وصول به اين برابرى.» (6) از نظر تاريخى، در دهه 1980 ميلادى فمنيسم به عنوان يك لغت، معانى متفاوتى را پيدا كرد. در اين دوره حاميان نقش اجتماعى زنان كه از حقوق آنان به عنوان يك موجود مستقل نيز دفاع مىكردند «فمنيست» نام گرفتند. اما طى سالهاى گذشته با تحول در نقشهاى اجتماعى و فردى زنان، تحولاتى نيز در بيان و معرفى فمنيسم ايجاد شده است، تا اندازهاى كه نمىتوان قالب واحدى را از اين تعاريف استخراج نمود. از جمله اين تعاريف عبارتند از:
«آرين ايچ» نويسنده امريكايى معتقد است: فمنيسم از يك سو يك لقب پوچ و سبكسرانه به نظر مىرسد و از سوى ديگر به منزله نوعى اخلاق - روششناسى و يا يك طريقه پيچيده تفكر و عمل درباره شرايط زندگىهاست.
-«كريس ونيرون» جامعه شناس انگليسى، در بيان خود از فمنيسم آن را واژهاى سياسى معرفى مىكند كه در جهت تغيير روابط موجود قدرت ميان زن و مرد حركت مىكند. - از ديد «بل هوكس» فمنيسم محصول يك تعهد سياسى - اقتصادى و اجتماعى است كه سعى دارد تسلط جنسى، سياسى و نژادى را نابود كرده و جامعهاى را بازسازى كند كه در آن رشد شخصى فرد به منافع امپرياليسم، توسعهطلبى اقتصادى و تمايلات مادى از جمعيتبستگى دارد
با نگرشى دقيق به اين تعاريف، به اين نكته واقف خواهيم شد كه فمنيسم تنها يك رويكرد عملى يا اجتماعى واحد نيست و به همين دليل است كه امروزه فمنيسم به شاخههاى متعددى از جمله ليبرال، ماركسيست، سوسيال، راديكال، روانكاو، و فرامدرن تقسيم مىشود. (7)
با اين بيان پس از گذرى كوتاه بر ديدگاههاى فمنيستى به دنبال پاسخ به اين سؤال هستيم كه آيا بين فمنيسم، انديشه سياسى، رويكرد سياسى و سياست، ارتباطى وجود دارد يا خير؟
ليبرال فمنيسم: فلسفه ليبرالى (8) با رشد سرمايه دارى ظهور كرد و با اعتقاد به تساوى ذاتى انسانها، خواستار دموكراسى و آزادىهاى سياسى شد. اين نوع تفكر، شرايط زندگى را براى زنان و مردان دچار تغييراتى كرد كه زن بورژوا (9) عليه سلطنتسنتى مردان در خانه بهپاخاست همانطور كه مردان ساختار سياسى موجود را رد كردند . از اين رو در سال 1700 مرى آستل اين سؤالها را مطرح مىكند: «اگر حاكميت مطلق در يك كشور ضرورى نيست، پس چرا در خانواده لازم است؟ و اگر در خانواده ضرورى است، چرا در كشور نباشد؟ اگر همه انسانها آزاد به دنيا مىآيند، پس چرا همه زنان بايد برده به دنيا بيايند و هستى آنها در شرايط بردگى كامل، تابع اراده نامعلوم و دلخواه مردان باشد؟»
ليبرال فمنيستها در قرن هجدهم - براى اثبات برابرى حقوق زن و مرد تلاش زيادى كردند. در قرن نوزدهم خواستار برابرى حقوق زنان تحت لواى قانون شدند و سرانجام در قرن بيستم، خواهان انجام اصلاحات گوناگون اجتماعى جهت تضمين و امكانات برابر براى زنان شدند. (10)
همانطور كه در ابتدا ذكر شد، اين نحوه نگرش، پايههاى تفكر خود را بر اساس تساوى انسانها(مردان و زنان) استوار كرده است. اين نحوه تفكر سعى كرد تا سايه اصلى خود را بر قوانين و حقوق بيفكند تا در نتيجه آن و در سايه قوانين، موارد تبعيض نسبتبه زنان كاهش يافته و زنان نيز از حقوقى مشابه مردان برخوردار شوند. اين برخوردارى از حقوق و قوانين، اثرات عينى خود را در سطح جامعه كما بيش نشان داد كه در نتيجه آن زنان همانند مردان، واجد شرايط شناخته شده و در عرصه اشتغال، حرفه و... به فرصتهاى برابر همانند مردان دستيافتند.
در اين بخش از فمنيسم، مىتوان ليبراليسم را پايه اصلى معرفى نمود، به لحاظ آن كه ليبراليسم در قرون 16 و 17 كه به ليبراليسم كلاسيك شهرت دارد، دو نوع آزادى را براى هر فرد قائل است: آزادى مثبت و آزادى منفى. در آزادى مثبت انسان صاحب امتياز شد و در آزادى منفى به نفى هر گونه سلطه مىپردازد كه البته بايستى به شكل منفى تحقق يابد; يعنى فرد ابتدا بايد از سلطه حاكم رها شود و يا از يك موجود و تابع به موجود مستقل تبديل گردد و در مرحله بعدى است كه اجازه، حق تعيين سرنوشت مىيابد. (11) به عبارت ديگر مىتوان گفت: فمنيسم ليبرال زاييده شرايطى است كه بر جامعه حاكم است، همانطور كه در سخنان مرى آستل آمده است. سايه افكندن ليبراليسم بر جامعه و نفى سلطه حاكم در تعامل بين مردم و حاكم در نهايتبه زندگى فردى، شخصى و خانوادگى افراد آن جامعه تسرى يافته و در نهايت اين ندا سر برآوردهاست كه: اولا: انسانها با يكديگر برابر بوده و هيچ جنبه برترى بر يكديگر ندارد; ثانيا: نفى سلطه و امتيازى به نام آزادى بر اساس اصول ليبراليسم براى انسانها پذيرفته مىشود;
ثالثا: در نتيجه، اين امتياز براى زنان نيز پذيرفته مىشود.
و اين نتيجه يكى از پايههاى اساسى شكلگيرى فمنيسم ليبرال است. در واقع مىتوان گفت: ليبراليسم نحوه نگرش انسانها به پديدهها و معرفت او را نسبتبه جهان هستى تغيير مىدهد كه اين تغيير لاجرم نيمى از قشر موجود در جامعه - زنان - را در بر خواهد گرفت.
3) چپ نو (New Left) جنبشى با گرايشهاى نئوماركسيستى، سنديكاليستى، آنارشيستى، اگزيستانسياليستى كه عمدتا در مراكز دانشگاهى متمركز است و در انگلستان از سال 1956 توسط گروه روشنفكرانى كه گرد مجله بررسى چپ نو جمع شده بودند، آغاز شد و در امريكا در اواخر دهه 1950 ضمن مباحث آزاد سياسى «درباره تبعيض نژادى، جنگ ويتنام، مجتمع نظامى - صنعتى كه در دانشگاه كاليفرنياى بركلن برگزار مىشد، ظهور كرد و در فرانسه با الهام از فلسفه سارتر جريان يافت. دامنه جنبش چپ نو در دهه 1960 بالا گرفت و با حوادث ماه مه 1968 به اوج خود رسيد. چپنو به خلاف چپ كهن (سوسياليسم، كمونيسم، ماركسيسم» فاقد نظم، رهبرى و هدفهاى مشخص است و تاكيدش بيشتر به اعتراض، اقدام مستقيم، اصلاحطلبى، فرد گرايى و آزادى است و ضمن به مبارزه طلبيدن نظم اقتصادى، اجتماعى و سياسى مستقر، خواستار جامعهاى با اين مشخصات است: (دموكراسى مبتنى بر مشاركت، سازماندهى جامعه از طريق ايجاد بازارهاى كوچك، مالكيت عمومى بر كليه صنايع بزرگ، كاهش توليد كالاهاى غير ضرورى، برقرارى ازدواج بر مبناى انتخاب آزاد و تعليم و تربيت كودكان درون كانونهاى زندگى اشتراكى .
4) آليسون، جك ; چهار تلقى از فمنيسم. مجله زنان، شماره 28.
5) همان.
6) آقا بخشى، على ; فرهنگ علوم سياسى، ص 123.
7) مطيع، ناهيد ; فمنيسم در ايران، در جستجوى يك رهيافتبومى، مجله زنان، شماره 40. 8) ليبرال در اصل; يعنى كسى كه در دوره مبارزه بورژوازى صنعتى عليه اشرافيت فئودالى، در جناح معتدل بورژوازى قرار داشت و طرفدار آزادى از قيد و بندهاى اقتصادى و اجتماعى عصر فئوداليسم، آزادى اقتصادى و آزادىهاى فردى بود. اكنون معمولا به كسى ليبرال مىگويند كه از نظر اقتصادى، موافق عدم دخالتيا كاهش نظارت دولت در فعاليتهاى اقتصادى و به بيان ديگر، طرفدار اقتصاد اجتماعى مبتنى بر بازار و محدود كردن قدرت انحصارات اقتصادى است و از نظر سياسى موافق حكومت پارلمانى و آزادىهاى فردى است.
9) بورژوا يا بورژوازى: اين واژه در اصل و در فرانسه به طبقهى متوسط سوداگر و كاسبكار و يا شهر نشينانى كه بر ملاك دارايى از حقوق سياسى برخوردار بودند، اطلاق مىشد و در اصطلاح ماركسيستى به معناى سرمايهداران، سوداگران، كاسبكاران و دارندگان مشاغل آزاد است.
10) آليسون، جك ; چهار تلقى از فمنيسم، ترجمه: س، اميرى، مجله زنان، ش 28. 11) آيزايا برلين; چهار مقاله درباب آزادى; ترجمه: محمد على موحد;(انتشارات خوارزمى، تهران، 1368)، ص 237.
در طی پنجاه سال گذشته، آفتکشها جزء ضروری دنیای کشاورزی بوده اند. گرچه تقاضا برای تولید و توزیع آفتکش که باعث افزایش بهبود کیفیت و کارایی کشاورزی می شود محرز است. ولی احتمال بکارگیری نابجا و غیر معقول، بسیار زیاد می باشد. یکی از مهمترین نکات سازمان بهداشت جهانی، مسئله آفتکشها می باشد. افزایش جمعیت و بدنبال آن افزایش مصرف مواد غذایی، بویژه محصولات کشاورزی، کشاورزان را بر آن داشته است که میزان محصولات خود را افزایش دهند. افزایش کشت محصولات متعاقباٌ افزایش سموم آفتکش را به همراه داشته است. به دلیل بی توجهی کشاورزان در مصرف سموم، ریزشهای جوی و چندین عامل دیگر سموم کشاورزی وارد آب رودخانه ها و دریاها می شوند. در این خصوص افزایش آگاهی متخصصین و به طور کلی عموم مردم از خطرات ناشی از تماس کوتاه مدت و دراز مدت، شامل سرطانزایی، بیماریهای سیستم عصبی ، تنفسی و زادآوری و ... توجه عموم و دولتمردان را به خود جلب نموده است. امروزه آلودگی محیط زیست به صورت یک مسئله جهانی درآمده است. برای مثال آب یکی از اجزاء تشکیل دهنده مهم در چرخه زندگی محسوب می شود. اهمیت کیفیت، نگهداری و توسعه آن به طور پیوسته در حال افزایش می باشد و سموم دفع آفات نباتی یکی از اصلی ترین آلاینده های آب به حساب می آید.
با توجه به اینکه هرساله زراعتهای بهاره ودرسال های اخیر جالیز وصیفی جات (خربزه ،هندوانه،گوجه فرنگی و خیار ......) در منطقه مغان بویژه حوزه پارسآباد در سطح وسیعی بطور شخصی یا غیرشخصی کشت میگردد و همگان به هرنحو ممکن سعی دارند در این کوتاه مدت سودکلانی از فعالیت برمحصولشان مخصوصاً در اراضی اجارهای داشته باشند، دراستفاده بیشتر از هرنهادهای بویژه کودهای شیمیایی و علی الخصوص انواع سموم شیمیائی دریغ نمی ورزند وبه جرأت میتوان گفت،شاید کمترزارعی آن هم به جهت عدم توان مالی از سموم استفاده نکند بلکه به وفور وبا شدت تمام مغان در بهار و تابستان بصورت زمینی و هوایی جالیز ، صیفی جات، باغات و زمین های زراعیاش سم باران میشود.
بدون اطلاع ازعواقب کار چه ازلحاظ آلودگی محیط زیست وتأثیرآن برانسانی که تمام تلاشش این است سالم بماند، شدیداً در مصرف سموم شیمیائی از همدیگر پیشی میگیرند. شاید بهتر است به خصوصیات شیمیائی سموم واثرات خطرناک آن از گفته بزرگان شروع بکنیم.
دکتر فرانسیس ری از دانشگاه فلوریدا اظهار میدارد که ما باافزودن موادشیمیائی به غذاهای خودمان امکان بروز سرطان را افزایش می دهیم.
دکتر هاریوگریوز نظر براین دارد که بین سموم سیمیائی و سرطان خون ، سرطان های دستگاه گوارشی یا دیگر اختلالات خونی رابطهای مستقیم وجود دارد.
تا دیروز زندگی بشر مملو از ترس از بلایایی جهان گستر چون وبا، حصبه ، تیفوس و طاعون بود ، اکنون خوشبختانه این بیماریهای مهلک که روزی همه جاگیر بودند با پیشرفت دانش پزشکی و رعایت اصول بهداشتی دیگر موجب نگرانی نیستند،امروزمانگران صدمات متفاوتی هستیم که در محیط زیست ما در کمین نشستهاند صدماتی که محصول پیدایش و تکوین شیوه زندگی جدید خود بشر هستند، نمونهاش پیدایش همین آفت کشهای قوی است.درست است که هدف از کاربرد سموم شیمیائی نابودی حشره آفت یا کنترل بیماری گیاهی است ولی میتوان گفت که این همه سموم خطرناک که در حال حاضر مصرف می شوند تنها آفت کش نیستند بلکه زندگی کش و زیست کش هستند.
این همه خطر کردن پس به خاطرچیست ؟
درست است که مصرف موادشیمیائی آفت کش را مجاز شمردهایم ولی بدون آنکه پیشاپیش تحقیقی دقیق از تأثیر آن بر جامعه اکولوژیک و زیستی بشر داشته باشیم و آموزش ها ، هشدارهای زیستی ،خطرات و مضرات جانبی مصرف سموم را گوشزد نموده و آگاهی داده باشیم ، بی مهابا نسبت به توصیه مصرف وفروش سموم تأکید داریم و قوانین و مقررات کنترلی در مصرف سموم و مجازبودن آن چندان محکم و استوار نیستند.ایمنی وبهداشت در کارخانه و حتی زمان سمپاشی به نحومطلوب و سختگیرانه اعمال میشود ولی در زمان سمپاشی و بعدازسمپاشی هیچ کنترل و آزمایشی در خصوص مضرات سموم برای جوامع اکولوژیکی و زیست محیطی انجام نمی گیرد و شاید تنها به کم خطر بودن سموم خود را راضی می کنیم چون چیزی بطور آنی مشاهده نمی گردد.
آموزش زارعین منطقه از ماندگاری سموم در خاک ، محصولات صیفی و جالیز،فاصله سمپاشی تا برداشت محصول (دوره کارنس ) ودرصد خطر سموم ضروری است ،همه سعی بر این دارند از بهترین و قویترین حشرهکش ها و قارچ کشها در کنترل آفات و بیماریهای محصولاتشان استفاده نمایند تا سرمایه ریالی افزایش یابد ، ولی ازآنچه که سموم شیمیائی بطور نهفته با جان و روان بشر میکند چندان خبر ندارند و تنها علائم حاد مسمومیت را مسموم شدن و حالت تهوع می دانند و دیگر هیچ........ .
محصولات کشاورزی وبخصوص صیفی جات و میوهجات، بدون اطلاع از تأثیر نهایی سمپاشی ها مکرراً سم باران می شوند در یک دوره بهره برداری از جالیز یا صیفی جات یا مزارع ذرت تا 15 بار سمپاشی صورت می گیرد وبرای حصول اطمینان از مؤثربودن سمپاشی و گریز از هزینه اضافی دز مصرفی سم را گاه تا چندین برابر حد مجاز مصرف بالا می برند و بین زمان آخرین نوبت سمپاشی و برداشت محصول فاصله زمانی مجاز را رعایت نمی کنند ، بعنوان مثال ؛ در مورد محصولاتی مثل خیار که رشد سریع و محصول پیوسته دارد گاهاً بلافاصله پس از سمپاشی( بویژه سموم قارچکش) محصول را جمع آوری و بدون آزاد گذاردن در هوای آزاد درون کیسههای پلاستیکی کرده و روانه بازار و مورد مصرف عموم قرار می دهند که مصرف کننده نیز همیشه به دنبال محصول تازه است آن را مورد تغذیه قرار میدهد که زمانی کمتر از 12 ساعت را شامل میشود،ودر این مورد برای سنجش وجود باقی مانده سم نیازی به استفاده از دستگاههای حساس و پیچیده نیستحس چشایی مصرف کننده خود به طعم سم در محصول گواهی میدهد.
تجمع مواد سمی در غذا ، آب ، زمین و هوا یکی از بحثهای روزوخطرناک سموم برای سلامتی محیط زیست و بشر است ، براساس گزارشات آماری از سراسر جهان تعداد مسمومیت با عوامل آفت کش بیشتر ازپانصد هزارمورد در سال و همراه با بیش ازبیست هزار مورد مرگ میرسد. با توجه به اینکه اثرات خطرناک زیستی سموم در درازمدت بطور تجمعی در بدن انباشته میشود و صدمات وارده بر فرد ممکن است متناسب با جمع مقدار سم دریافت شده در طول عمر باشد به همین دلیل است که خطر نادیده گرفته میشود.
به قول دکتر رنه بوس : انسانها طبیعتاً بیشتر متوجه بیماریهایی هستند که علائم آشکار دارند در حالی که بعضی از بدترین دشمنان ما آهسته و بی خبر به سویمان می خزند.
فاکتور مهم در مسمومیت مزمن آفت کش ها دارابودن تجمع طولانی مدت در بدن است و این تجمع مواد سمی در بدن در تمامی افراد به واسطه تماس مستقیم وحتی بطور غیرمستقیم از طریق غذا ، تنفس یا جذب پوستی به چشم میخورد.
امروزه هیچ کس به کارآیی آفتکشها در حفاظت از محصولات زراعی شکی ندارد ،موضوع قابل بحث این است که اهمیتی که به افزایش عملکرد وسود تولید داده می شود اگر به همان اندازه به سلامت خود وشهروندان ومحیط زیست اعمال گردد جلوی بسیاری از خطرات اجباری ،ارادی و غیرارادی گرفته میشود.استفاده گسترده ، روزافزون ونابجا از آفتکش های سمی بابروز بیماریهای خطرناکی چون سرطان خون ،سرطانهای دستگاه گوارش و سایر اختلالات فیزیولوژیکی در بدن انسان در ارتباط می باشد وبه عناوین مختلف به ثبوت رسیده است و موضوع از حرف و حدیث گذشته و ضرورت توجه عام و خاص را به اهمیت حیاتی وزیستی مسمومیت های ناشی از سموم را دوچندان کرده است،همه آفتکشها بدون استثناء وبا نسبت های متفاوت روی تعدای از ارگانیسم ها ، اندامها و فرآیندهای حیاتی انسان اثرات سمی و مضر دارند که با رعایت اصول بهداشتی شاید بتوان حداقل از کم خطرترین آنها به نحوی مصون و ایمن ماند.
واقعیت این است که تقریباً 90 درصد کلیه قارچکشهای مورد مصرف در کشاورزی در مدلهای حیوانی سرطانزا میباشند هنوز این مسئله بزرگ توجه عمومی را بخود جلب نکرده است ،یک بررسی روی یازده نوع از قارچکشها نشان داده است که هرچند این موادتنها10 درصد از موادشیمیائی مورد استفاده به عنوان آفت کش را در سال تشکیل می دهند ولی در کل عامل 60 درصد از سرطانهای شایع دستگاه گوارش هستند ،دربعضی از محصولات کشاورزیسمومی مثل کاپتان ،مانکوزب، بنومیل ، کالکسین ، تیلت ،آلتو و..... هرچندمسمومیتی که قابل دیدن باشند را دارا نیستند ولی درکل در درازمدت سرطانزا هستند وخطرات زیست محیطی زیادی دارند.
برای ایجاد مسمومیت در بدن لارم است میزا ن سم در بدن حداقل به یک غلظت خاصی برسد تا علائم مسمومست در بدن ظاهرشود اما برای مواد مسموم کننده ژنتیکی و مختل کننده هورمونها یک آستانه واقعی که هیچگونه خطری پائین تر از آن نباشد وجود ندارد.
دانشمندان بر اساس دانش کنونی به این نتیجه رسیده اند که حتی یک دز خیلی کم از عامل شیمیایی مسموم کننده ژنتیکی میتواند باعث تبدیل یک سلول سالم به یک سلول بدخیم بشود.
اندازه گیری وسنجش ریسک سرطان در انسان ناشی از سموم شیمیائی بدلیل طولانی بودن دوره تکمیل فرآیند سرطانی شدن و ناشناخته بودن دوره کمون و ظهور تومور به صورت بالینی و همچنین تفاوت استعدادهای ژنتیکی افراد گوناگون با یکدیگر معمولاً دشوار است عملاً این طولانی بودن و عدم ظهور زودهنگام بیماری یک امنیت کاذب ونسبی به حضور بیشتر در محیط سمی و منطقه سمی کشاورزی و مزرعه می دهد ، واقعاً ذخیره سموم در بدن حتی به مقدار کم ،تجمع تدریجی آن ودر نتیجه اختلالات واردهبر جگردیگر غیر قابل انکار است که مشکلات ونارساییهای خونی را سبب گردیده و امکان بروز سرطان های شایع را تسهیل می سازد.
شاید بهتر است بطور اجمال به علائم مسمومیت های مزمن و حاد تأثیرگرفته از تمامی گروههای سموم شیمیایی مورد مصرف در کشاورزی را خاطر نشان گردم تا به سرانجام این طوفان مصرف سم واستفاده نامعقول آن اندکی بیشتر اندیشه کنیم وهمه چیز را به قضای الهی نسبت ندهیم.
با عنایت به این مورد که میزان وقوع مسمومیت ناشی از درمعرض قرارگرفتن با سموم شیمیائی در کشورهای درحال توسعه 13 برابر از مورد کشورهای کالاً صنعتی می باشد که خود 85 درصد از تولید جهانی آفتکش ها را مصرف می کنند. دلیل آن مشخص و مبرهن است آموزش و آگاهی دادن به جمعیت وافراد مشغول در حوزه فعالیت های کشاورزی و سموم شیمیائی.
مسمومیت ها بیشتر از راه تنفس، تغذیه محصولات گیاهی با باقیمانده مجاز سم بالا واستنشاق بخارات سممی باشد وبه حالت آلودگی نیز بیشتر منشاء پوستی دارد البته این مسمومیتها ارادی و به اختیار انسان نمی باشد به نحوی است که خواسته یا نا خواسته در معرض سموم شیمیایی بوده و می باشد در اینجا برای تفهیم بهتر به علائم کلی مسمومیت ها اشاره می گردد.
علائم عمومی وخصوصی مسمومیت های حاد و مزمنناشی از درمعرض قرارگرفتن باآفت کشهای مورد مصرف در کشاورزی ؛
افزایش ترشحات وبزاق دهان،انقباض برونشها،اختلالات گوارشی ،اسهال،لرزش، رعشه،ضعف عضلانی ، بی قراری ،عدم تعادل ، تیرگی دید ، فقدان حافظه ،افزایش ادرار ،ضعف عمومی ،تشنج ،صدادادن گوش ،تب ، اختلال در تکلم ، بی خوابی ،سستی ،هیجان ،افسردگی ،پریشانی ،سقط جنین ،احساس سوزش پوست ،خشکیدگی دهان ولب ،تهوع ،استفراغ ، خارش ،گرفتگی عضلات ،درد در ناحیه شکم ،اختلالات ژنتیکی و جنسی وده ها عنوان علائم دیگر ودر سطح پیشرفته با انجام آزمایش های ویژه خونی مثلاً افزایش یا کاهش آنزیم های کبدی و مواد آلکالاین .....
به عنوان مثال ؛ احساس سوزش پوست ،مورمور شدن پوست در استفاده از سم سومیسیدین از حالت های مسمومیت پوستی این سم است ، گیجی ،تهوع ،دردهای شکمی ،عوارض تنفسی ،خارش،اسپاسم عضلانی ، ضعف و خستگی از علائم مسمومیت های اتفاقی یا شغلی با علفکش های کلروفنوکسی است ودو گروه از حشرهکش ها یعنی گروه کلره و فسفره به طرز متفاوتی ولی بطور مستقیمسیستم عصبی را شدیداً تحت تأثیر قرار میدهند و چندین صد مورد این وضعیت که در بروشور فنی سموم شیمیائی بعنوان احتیاطات قید می گردد که نیاز به رعایت دارد نه فقط مطالعه.
یکی از مهمترین حقایق راجع به سموم کلره ،اثرات آنها به کبداست این اندام شگفت آورترین اندام بدن انسان بشمار می آید و از تنوع کار وضرورت اعمالش در بدن همتایی نیست ،کوچکترین صدمه به آن عواقب وخیمی را بدنبال خواهدداشت .کبدنه تنها مسئول تولید صفرا برای هضم چربیهاست بلکه دارای چندین نقش اساسی دیگر در بدن است ،اگرکبدازسوی حشرهکشی آسیب ببیند نه تنها قادر به حفاظت بدن در مقابل سموم نیست بلکه تمامی فعالیت های متعدد آن مختل وبروز سرطانها را آسان می کند.
خطرات کلی آفت کشها:
تحقیقات نشان داده است که سموم آفتکشها باعث سقط جنین، عدم رشد فکری، اثرات مخرب ساختمانی در بدن هنگام تولد و نقصهایی در اعمال و بافتهای بدن می شوند.
آفتکشها دارای اثرات مخرب و سمی روی اندامهای تولید مثلی، تداخل در اعمال هورمنی، عقیمی مردان و زنان و دوره هایقاعدگی نامنظم در زنان هستند.
همچنین مشخص گردیده است که علفکش توفوردی برای دستگاههای تولید مثلی بدن مسمومسیت زا است بطوری که آزمایشات نشان داده است که بین این سم و کاهش تعداد اسپرم ، افزایش اسپرمهای بدشکل ارتباط مستقیم وجود دارد.
هم چنین ثابت گردیده است که زنانی که درمحیطی با آبهای آلوده به سموم زندگی می کنند درمقایسه با سایر افراد تاخیر قابل ملاحظه ای در رشد درون رحم دارند.
تحقیقات نشان داده است که سموم پاراکوات ،گروه سموم ارگانو فسفره، مانب و مانکوزب منجر به بیماری پارکینسون میشود. همچنین آشکار شده است افرادی که در حوالی مناطقی زندگی می کنند که در معرض آفتکشها قرار دارند احتمال بروز بیماری پارکینسون بیشتر است.در تحقیقات دیگری که روی کشاورزان انجام شده مشخص گردیده است که کشاورزانی که با قارچکشهای مانب و مانکوزب در تماس هستند اعصاب محیطی آنها نسبت به سایر افراد کندتر عمل می نماید.
تحقیقات روی جمعیتهای نمونه نشان داده است افرادی که در معرض علفکشها هستند 4 برابر و افرادی که در معرض حشره کشها هستند 3 الی 4 برابر احتمال بروز بیماری پارکینسون (فراموشی ) بیشتر است.
تحقیقات نشان داده است کودکانی که در هنگام رشد مغز در معرض غلظت خیلی کم سموم قرار دارند صدمات ثابت و پایداری در اعمال و و ساختار مغز آنها اِیجاد می شود. در برسیهای بعمل آمده در مکزیک روی کودکانی که در معرض سموم بودند نشان داد که انواعی از تاخیرات و کاستی ها در نمو مغز این کودکان در مقایسه با سایر همنوعان خود وجود دارد. همچنین ضعفهایی در نیروی فیزیکی ، تطابق طبیعی دست و چشم، و حافظه کوتاه مدت در این کودکان قابل مشاهده بود.
ارتباط بین بروز سرطان گلبولهای سفید خون و سموم ارگانو فسفره در تحقیقات اخیر محققین مورد تایید قرار گرفته است.
همچنین ارتباط بین سموم توفوردی ، آترازین و کاپتان با سرطان ام اس دی) در تحقیقات مشخص شده است و باغدارانی که در معرض این سموم هستند سه برابر سایرین احتمال بروز این نوع سرطان را دارند.
علفکشهای فنوکسی مانند توفوردی نیز در بروز سرطان بدخیماس تی اس نقش دارند.و احتمال بروز افرادی که در معرض علفکشهای فنوکسی قرار دارند 10 برابر بیشتر از سایر افراد است.
وجود آفتکشها در آبهای زیرزمینی برای انسان بسیار خطرناک است و باعث اختلالات ناهنجار در سیستم عصبی، غدد درون ریزوسیستم ایمنی بدن می شوند. ترکیب آفتکشها و کودهای شیمیایی در آبهای زیرزمینی باعث ایجاد موارد بسیارخطرناکتردردر مقایسه با اثرات تک تک این مواد می شود.
تحقیقات بسیاری ارتباط معنی داری بین وقوع سرطان پروستات و مشاغلی که با علفکشها در ارتباط هستند به اثبات رسانده است.
سرطان پستان سالانه افزایشی به میزان 1 الی 2 درصد نشان می دهد و آلوده کننده های محیطی از جمله آفتکشها درافزایش بروز این نوع سرطان نقش عمده ای دارند. دریک تحقیق خاص ارتباط بین بروز سرطان پستان و و علفکش آترازین مشخص شده است.
سرطان تیرویید نیز از جمله سرطانهایی است که احتمال بروز آن در افرادی که در معرض علفکشهای فنوکسی قرار دارند بیشتر است.
درپایان بهتر وضروری است اشاره ای کوتاه بهدرجه سمیت سموم کشاورزی قوی و خطرناک که در منطقه مغان در سطح وسیع بدون در نظرگرفتن مسائل فنی وبهداشتی سموم وبویژه عدم رعایت فاصله آخرین سمپاشی تا برداشت را خاطرنشان شوم که ضرورت وپاسخی برای همه سئوالات ومسائل مربوط به سم در منطقه سبز مغان است.
سموم ذیل در بیشترین حد درمنطقه مورد استفاده قرار می گیرند که درجه سمیت پایینی دارند و در گروه سموم خطرناک برای انسان به شمار می آیند که نیاز مبرم به محافظت و مراقبت های ویژه دارد که متأسفانه به آب ، خاک و دانه ، میوه وصیفی جات منطقههر ساله واردمی گردد
در مورد فاصله آخرین سمپاشی تا برداشت یا چیدن محصول مثل خیار حداقل این زمان برای اکثر حشره کش ها یا قارچ کش ها کمتر از 3 روز نبوده و حداکثر زمان حتی برای بیشتر سموم رعایت فاصله دو هفته ای است ،آیا با برداشت خیار یا گوجه فرنگی که بعد از نصف روز سمپاشی شده این زمان رعایت می گرددهرگز نه ؟ مثلاً رعایت دوره کارنس برای سم متاسیستوکس21 روز وبرای سم دانیتل در صیفی وسبزی 3-5 روز می باشد.
در خاتمه ضرورت یادآوری وتوجه همگان را به ماجرای پرمخاطره این مصرف بی رویه سموم شیمیائی به عنوان یک وظیفه کارشناسی خاطرنشان می گردم که آینده کودکانمان را جدی بگیریم، چونکه شاید سموم شیمیائی برای بالغین چندان عوارض قابل ملاحظه و فوری را بروز نمی دهند ولی برای خردسالان و کودکان تجمع مواد شیمیائی ازاوایل سنین کودکی که مصادف با اوج مصرف سموم شیمیائی از زمین و هوا در منطقهاست، تفکرانگیز و مسئولیت بار است.
در دنیا تمام سعی ها برای کم مصرف نمودن این سموم شیمیائی است که به نوعی با سایر روش های مبارزه ای توأم گردیده است و سازندگان سموم شیمیائی سعی بر تولید سموم با دز مصرف پایین با تأثیر بیشتر هستند که به نوعی مشکلات زیست محیطی حداقل داشته باشد.
گفتنی است در حال حاضر هیچ سازمان بهداشتی در منطقه مسئولیت نظارت و کنترل آلودگی مواد غذایی ، محصولات کشاورزی ، میوه جات ، صیفی جات و سرمایه های ملی ( آب ، خاک و ...) را به عهده ندارد واستفاده های غیر اصولی و غیر منطقی روز به روز با ورود سموم خطرناک به منطقه دوچندان گردیده است و اگر روزی در ورودی های میادین میوه ، تره بار و حتی شهر از این محصولات نمونه برداری حدمجاز باقیمانده سموم صورت گیرد معلوم خواهد شد که به گذشتگان چه مصیبت و فلاکتی شده و آینده منطقه را چه خطری کمین کرده و چه سهمی از این محصولات تولیدی ( میوه جات ، محصولات جالیز ،صیفی جات و سبزی ) صلاحیت عرضه به بازار ومصرف مردم عزیز این منطقه کشاورزی را دارند ،
به امید روزیکه محیط زیستی عاری از مواد شیمیائی و هوایی سالم برای کودکانمان و آبی تمیز برای بقای عمر داشته باشیم ،سرمایه انسانی را فدای سودهای فلاکت بار و آنی تفکرات لحظه ای ننمائیم چون ما مسئول هستیم.
خيارها پس از ورود به كارخانه از طريق واحد آزمايشگاه، آزمايش هاي كيفي بر روي آن صورت مي گيرد و ردّي يا قبولي آن مشخص مي شود. خيارهاي مقبول به وسيله كاركنان بر روي دستگاه سورتينگ ريخته مي شوند كه از نوع سيمي است كه چند سيم در طول دستگاه قرار دارد كه فاصله ي اين سيم ها از ابتداي دستگاه تا به آخر بيشتر مي شود كه خيارها بر حسب قطرشان از اين سيم ها پايين مي افتند و درون سبدها جمع آوري مي شوند كه از درجه يك تا درجه پنج مي باشد كه خيارهاي درجه يك و دو را براي شيشه، درجه سه را بر قوطي هاي gr750 و درجه 3 به بالا را وارد حلب مي كردند. پس از سورت اوليه خيارها مجدداً سورت مي شوند تا از درجه بندي اطمينان حاصل شود بعد خيارهاي سورت شده را وارد خط هاي توليد مي كنند.
مراحل توليد خيارشور شيشه اي
در ابتداي خط توليد خيارهاي سورت شده را وارد وان آب كلره مي كنند كه مقدار كلر در آب بين 15 تا ppm20 مي باشد. علت استفاده كلر اين است كه حشرات ريزي بر روي پوست خيار رشد و تكثير مي كنند كه فقط توسط كلر از بين مي روند. خيارها از وان آب كلره به وسيله سبد به دستگاه گلگير منتقل مي كنند كه اين دستگاه شامل تعدادي غلتك با قطر كوچك است كه با فاصله خيلي كم خلاف هم حركت مي كنند و عمل گلگيري را انجام مي دهند. پس از گلگيري خيارها به وسيله الواتور به قسمت شست و شو منتقل مي شوند كه از نوع برسي است كه توسط برس هايي كه خلاف هم مي چرخند عمل شست و شو را انجام مي دهند و آب به وسيله نازلها بر روي خيارها اسپري مي شوند و خيارها بر روي چرخه ي محرك انتقال مي يابند كه روي اين چرخه خيارهاي شكسته و خراب از خط خارج مي شوند و در انتها خيارها درون وان آب ريخته مي شوند. در قسمت ديگري از خط، شيشه ها روي غلتكي سرپوشيده به صورت برعكس گذاشته مي شوند كه آب داغ از زير به درون شيشه ها ريخته مي شوند و در فضاي خالي بخار قرار دارد كه سبب استريل شدن شيشه ها مي شود. بعد از استريل شدن شيشه ها، شيشه ها روي نوار نقاله به جلو مي روند و توسط كارگران سبزي به آن اضافه مي شود كه سبزي شامل فلفل، سير و ترخون مي باشد كه بايد به مقدار max5 درصد در شيشه ها پر شوند كه شامل يك عدد سير، فلفل به ميزان متوسط و حدود 5 گرم ترخون مي باشد كه سبزي 15 تا 16 گرم از كل شيشه خيارشور را تشكيل مي دهد سپس شيشه ها وارد قسمت پركن مي شوند كه پركن از نوع لرزشي است و لرزش سبب مي شود كه خيارها درون شيشه قرار بگيرند. تعداد خيار ممتاز درون شيشه ها بين 95 تا 100 عدد مي باشد. بعد از اين مرحله به درون شيشه ها محلول اضافه مي كنند كه مخلوطي از آب، نمك، سركه به مقدار مشخص است كه دماي محلول بين 80 تا 90 درجه مي باشد كه اين دما هم آنزيم بري مي كند و هم اينكه خيارها آمادگي لازم را براي مرحله پاستوريزاسيون پيدا مي كند. سپس مرحله دربندي است كه به صورت دستي توسط كارگران صورت مي گيرد و شيشه ها را وارد دستگاه پاستوريزاسيون مي كنند كه پاستوريزاسيون شيشه هاي خيارشور به مدت 20 دقيقه در دماي 85 تا 95 درجه صورت مي گيرد. پاستوريزاسيون حلب به مدت 30 دقيقه در دماي 85 تا 95 مي باشد. بعد از پاستوريزاسيون مرحله coding مي باشد كه بر روي شيشه ها آب سرد اسپري مي شود كه به مدت زمان 10 دقيقه طول مي كشد و شيشه ها خنك مي شوند و سپس عمل غلاف زني توسط كارگران صورت مي گيرد و به وسيله حرارت 80 تا 90 درجه غلاف ها به شيشه ها مي چسبند. در انتهاي خط توليد شيشه درون كارتن ها بسته بندي مي شوند و روي پليت گذاشته مي شوند و به انبار قرنطينه منتقل مي شوند.
نکات مهم در توليد خيارشور
نكته 1:
سيري هاي مورد استفاده در خيارشور به مدت چند روز درون گالانها مي مانند سپس هنگام استفاده به مدت 5 دقيقه در آب جوش حرارت مي دهند تا هم آنزيم بري شود و هم بوي سير و هم آنزيم پكتين استراز از بين برود.
نكته 2:
شيشه هاي خيارشور به مدت 15 تا 20 روز در انبار قرنطينه مي مانند سپس وارد انبار اصلي مي شود كه بارگيري به صورتي انجام مي شود كه شيشه هايي را كه ابتدا وارد انبار مي شوند بارگيري شود.
نكته 3:
غلاف گيري براي حصول اطمينان مشتري و جلوگيري از ورود هوا به داخل شيشه صورت مي گيرد.
نكته 4:
علت اضافه كردن سوربات به قوطي هاي حلب اين است كه زماني كه حلب ضربه ببيند لاكش مي تركد و باعث زنگ زدگي مي شود كه سوربات از اين زنگ زدگي جلوگيري مي كند.
نكته 5:
خط توليد خيارشور حلبي مثل خيارشور شيشه اي است با اين تفاوت كه در مرحله پاستوريزاسيون، حلب ها به مدت 30 دقيقه در دما، 85 تا 95 درجه پاستوريزيه مي شوند ولي شيشه ها به مدت 20 دقيقه در همين دما پاستوريزه مي شوند و هم چنين به حلب ها سوربات جهت جلوگيري از زنگ زدگي اضافه مي كنند.
مرحله آزمايشگاهي. آزمايش محلول خيارشور (اسيديته و نمك)
cc1 از محلول آب خيارشور برداشته در داخل ارلن مي ريزيم سپس چند قطره معرف فنل فتالئين به آن اضافه مي كنيم و زير بورت با محلول NaOH نيتر مي كنيم و تا ظهور رنگ صورتي نيتر را ادامه مي دهيم.
استاندارد à 2/1 = 6/ * عدد مصرفي = اسيديته
آزمايش نمك
چند قطره اسيد استيك جهت خنثي كردن اثر اسيديته به محلول داخل ارلن از آزمايش اسديته (رنگ صورتي) اضافه مي كنيم سپس چند قطره كرومات پتاسيم به محلول خنثي شده اضافه مي كنيم و زير بورت با محلول نيترات نقره تا ظهور شدن رنگ قرمز آجري تيتر را ادامه مي دهيم و در فرمول زير مي گذاريم:
استاندارد à 7% = 585/ * عدد مصرفي = نمك
آزمايش خيارشور
ابتدا نمونه خيارشوري را كه در انتهاي دستگاه پاستوريزاتور توليد شده را وزن مي كنيم و وزن آن را يادداشت مي كنيم. سپس آب خيارشور را بيرون مي ريزيم امّا مقداري از آب خيارشور را براي اندازه گيري اسيديته و نمك نگه مي داريم سپس خيارشور بدون آب را وزن كرده و يادداشت مي كنيم سپس خيارشورها را درون يك سيني خالي مي كنيم مقدار سبزي آن را وزن مي كنيم كه وزن استاندارد آن 15-16 گرم مي باشد. استاندارد خيار ممتاز بين 95-100 عدد خيار مي باشد. مقدار خيارهاي شكسته و ضايعات را جدا مي كنيم اگر بيش از مقدار استاندارد بود به قسمت توليد تذكر داده مي شود سپس وزن خالص خيار و وزن كل و وزن آب محلول را در جداولي از قبل تهيه شده قرار مي دهيم كه هر يك از اين وزن ها استاندارد مربوط به خود را دارد. اگر كم يا بيش از حد استاندارد باشد تذكرات لازم داده مي شود. اندازه بزرگترين و كوچكترين خيار ثبت مي شود.
قند یک محصول استراتژیک می باشد. که از نیشکر و چغندرقند تهیه می شود. نیشکر در منطقه خوزستان کشت می شود و مزیت ان نسبت به چغندرقند در این است که میزان برداشت ان در هکتار بیشتر است. و چون کشت چغندرقند به علت مشکلات کم ابی کم است از اهمیت بیشتری برخودار می شود و تفاوت کارخانه نیشکر و چغندرقند در مرحله اول یعنی شستشو، خرد کردن است. و تفاوت زیادی نسبت به هم ندارند.
اولین مرحله کارخانه قند، اندازه گیری درصد قند، چغندر می باشد. که عمل بعداز ذخیره سازی انجام می شود. مرحله اول خط تولید شستشو و تمیز کردن چغندرها می باشد، مرحله دوم خلال ریز کردن چغندر و سپس عمل استخراج صورت می گیرد. که بعداز اینکه وارد دستگاه دیفوژن یا دستگاه استخراج کننده می شوند. اصول کار استخراج بدین صورت است که با خاصیت اسمز خلال را در اب ریخته و دو محصول عمده که شربت و تفاله است تولید می نمایند. که به ان شربت خام می گویند. به علت انکه علاوه بر قند در اب، ذرات پکتین، پروتئین، رنگدانه و……. وارد می شود. این شربت خام را برای تهیه شکر نمی توان استفاده کرد. و ابتدا بعداز استخراج باید تصفیه شود. البته به طور 0100/0 تخلیص نمی شود. ولی درصد خلوص بالایی دارد. که بعداز عمل تصفیه، باید شربت وارد دستگاه تغلیظ شونده، غلیظ شده و بعد وارد دستگاه کریستاله کننده شده و عمل کریستالیزاسیون بر روی ان انجام شود. که این محصول، دانه های شکر در ان رویت می شود و بعد وراد دستگاه سانتریفوژ شده و شکر انرا جدا می نمایند. اگر عمل تصفیه بر روی شربت به طور کامل صورت نگیرد کریستاله نمی شود.
اصلاحات صنایع قند:
عیار چغندرقند: درصد قند چغندرقند خریداری شده را گویند. عیار چغندرقند را توسط دستگاهی به نام پولاری متر تعیین می کنند. که براساس نورپلاریزه کار می کند. که قندها توسط نورپلاریزه به چپ و یا به راست منحرف شده، که این انحراف به دلیل وجود کربن نا متقارن است. از روی زاویه انحراف شده، درصد قند را تعیین می نماید.
ریژسیون: درصد قند خلال را گویند.
بریکس: درصد مواد جامد محلول را گویند. که ممکن است حاوی قند باشد و یا نباشد و وسیله اندازه گیری بریکس رفرواکتومتر است.
مجموع مواد غیر قندی + مجمع مواد قندی = B در محلول
pol ( درصد مواد قندی): توسط پلاری متر اندازه گیری می شود. و به درصد قند پل گویند. که فقط درصد مواد قندی اندازه گیری می شود.
کوسیان (Q) : درجه تمیزی یا درصد خلوص که به نسبت پل از بریکس است. که به صورت درصد بیان می شود. در صورتی که پل با بریکس برابر باشد. کوسیان 0100/0 است. ولی معمولا مقدار Q کمتر از0100/0 است. چون مقدار پل کمتراز بریکس است.
مواد غیر قندی: هر ماده ای به جز ساکارز را ماده غیر قندی گویند. زیرا فقط ساکارز است که قابلیت استخراج را دارد و می تواند به صورت کریستال دراید و مواد قندی دیگر مزاحم هستند.
ملاس: آخرین شربت یا پس ابی که از فرایند کارخانه قند خارج می شود که دارای 050/0 قند است که این قابل استخراج نمی باشد. ولی به روش کریستالیزاسیون از ملاس نیز می توان قند گرفت.
مارک چغندرقند: عبارتست از مواد غیر محلول موجود در داخل چغندر را مارک گویند. و یا به عبارتی مواد غیر محلول که در مقدار مشخصی اب جوش، در زمان معینی غیر محلول باشند.( سلولز، پکتین، لیگنین). مارک معمولا بین 4 تا 5 درصد چغندرقند را تشکیل می دهد.
ساکارز: قندی 2 قندی است که متشکل از گلوکز، فروکتوز که قابلیت حل شدن در آب را دارد. و قابلیت کریستال شدن را نیز دارد. ساکارز خالص حاوی جریان الکتریسته نمی باشد. ولی اگر همراه ساکارز سدیم و پتاسیم باشد باعث جریان الکتریسته می شود و به سدیم و پتاسیم خاکستر گویند که جزء مواد ملاس دار است. یعنی میزان ملاس را زیاد می کند و جلوی کریستال شدن را می گیرد.
رافینوز: تشکیل شده از کلوکز، فروکتوز، گالاکتوز است و مقدار آن به مقدار جزئی در چغندرقند می باشد. در حدود (3/0 و 5/0 0/0 ).
تشکیل ساکارات از ساکاروز:
ساکارز با فلزات قلیایی خاکی از قبیل: باریم، استرانسیم، کلسیم می تواند تشکیل پیوند دهد و در اثر این پیوند ساکارات تشکیل می شود و اگر با کلسیم پیوند ایجاد نماید، ساکارات کلسیم تولید می نماید و به همین ترتیب ساکارات دوباره می تواند به ساکارز تبدیل شده و پیوند شکسته شود. از این خاصیت در روش قند گیری از ملاس استفاده می شود. بدین ترتیب که کلسیم را به ملاس می زنند و کلسیم با ساکارز پیوند ایجاد می نماید و ساکارات تشکیل شده و به سه شکل تشکیل می شود:
1- مونو کلسیم ساکارات
2- دی کلسیم ساکارات
3- تری کلسیم ساکارات که به صورت نا محلول است. ( رسوب).
مونو، دی به صورت محلول هستند که در اثر حرارت به صورت نا محلول در می ایند و از این خاصیت برای قند گیری از ملاس استفاده می شود. از مونو، دی که به صورت نا محلول درآمده اند، ساکارز را استخراج می نمایند. در قند گیری از ملاس فقط از کلسیم استفاده شده چون باریم و استرانسیم سمی و گران هستند.
تکنولوژی قند:
منظور تولید قند از چغندرقند است. پس از ورود چغندر به کارخانه به دلیل متفاوت بودن عیار چغندرها وزن چغندرها تعیین شده و در مرحله بعد عیار سنجی از کامیون ها صورت می گیرد وعیار انها تعیین می شود. چغندرها ریز قند بیشتری دارند. یکی از دستگاه های نمونه برداری Ripro است که معمولا بین 50- 25 kg را نمونه برداری می کند. که بهتر است نمونه برداری از سه قسمت کامیون( پشت، جلو، عقب) انجام شود. اشکال این دستگاه Ripro زخمی کردن چغندرهاست چون چغندر برش خورده خاصیت سیلو کردن کمتری دارد( چون سریع تر خراب می شوند). به همین دلیل امروزه، نمونه برداری توسط بیل های مکانیکی انجام می شود و به چغندرها آسیب کمتری می رساند.
مراحل عیار سنجی:
نحوه سنجش کیفیت خلال:
تعریف خلال مرغوب: خلال مرغوب اولا هر چه طول خلال بیشتر باشد خلال مرغوب تراست و دوما هرچه درصد نرمی خلال کمتر باشد، خلال مرغوب تر است.
نرمه خلال: خلال هایی که کوچکتر یا مساوی 1cm باشند نرمه گویند. و هرچه نرمه بیشتر باشد کیفیت خلال کمتر است.
سه آزمایش برای تعیین طول خلال:
1- تعیین طول loogr خلال: طول loogr خلال را بدین صورت که loogr از خلال را وزن کرده و به صورت طولی کنار هم می چینیم بدون هیچ گونه فاصله، بعداز آن را متر کرده اگر بین 8- 12m بود، خلال خوبی است و اگر کمتر از 8m بود، مرغوب نمی باشد.
2- عدد سوئدی: loogr خلال را وزن کرده، خلال های بزرگتر مساوی 5cm را دوباره وزن کرده و خلال های کوچکتر مساوی 4cm را نیز وزن نموده و این دو عدد را برهم نموده که بدان عدد سوئدی گویند.
( عدد سوئدی هرچه بیشتر باشد، کیفیت خلال بیشتر است)
3- تعیین درصد نرمه: دوباره در loogr وزن خلال های کوچکتر از 1cm را اندازه گرفته اگر %5 کمتر بود به خلال مرغوب تر نزدیک می شویم و هرچه از %5 وزن نرمه ها بیشتر بوده، کیفیت خلال ها کمتر شده.
دیفوزیون:
عملی است که در آن استخراج صورت می گیرد. اساس کار دیفوزیون اسمز است. اسمز خاصیتی است که در موارد تراوا، نیمه تروا استفاده دارد. این خاصیت در حالت اینکه مواد از غلظت بیشتر به غلظت کمتر نفوذ کنند. شرایط لازم برای عمل اسمز درجه حرارت است. اگر آب و یا محیط سرد باشد، استخراج کمتر صورت می گیرد و اگر درجه حرارت بالا رود، اسمز بهتر انجام می گیرد. چون در سلول هایی که شیره قند وجود دارد، خلال های آنها دارای سلول های پروتیین است و این پروتیین تراوا نیست که عمل اسمز را انجام دهد. لذا با افزایش دما، این سلول ها دیواره شان به حالت تراوا و نیمه تراوا تبدیل شده است. (70-75) درجه سانتیگراد.
دیفوزیون به صورت مداوم و غیر مداوم است که در کشور ما اغلب از نوع مداوم است.
دیفوزیون مداوم: در ظرفی، خلال از یک سو، و از سوی دیگر آب اضافه می شود و از یک سمت شربت و از سمت دیگر تفاله گرفته می شود و جریان خلال و آب عکس هم می باشد.
انواع دیفوزیون:
1- دیفوزیون افقی
2- دیفوزیون عمودی( جدیدترین نوع)
3- دیفوزیون Desmet (افقی)
4- دیفوزیون B.M.A (عمودی)
1- دیفوزیون افقی D.P.S که دارای دو هیلیس است و این هیلیس ها با موتور می چرخند و خلال را به دیفوزیون منتقل نموده و این دیفوزیون به صورت افقی است با شیب 0.8 و حرارت مورد نیاز (70- 75) درجه سانتیگراد. ( دیفوزیون دانمارکی).
2- دیفوزیون R.T : که این دیفوزیون به صورت افقی است. در این دیفوزیون خود استوانه می چرخد. ولی داخل این استوانه شیارهایی وجود دارد که ایجاد اصطکاک زیاد می نماید. ( در قند آبکوه وجود دارد.)
3- دیفوزیون Desmet : این دیفوزیون از یک نوار نقاله مشیک شکل تشکیل شده که بلژیکی است و خلال را روی آن ریخته، خلال توسط نوار نقاله حرکت می نماید و آب به صورت دوش بر روی خلال ها پاشیده می شود. و مقداری از قند خلال توسط آب از توری عبور می نماید و وارد مخزن زیر توری می شود و این کار دوباره انجام می شود و مخزن آخری که آب جمع شد، شربت خام است. و از نوع افقی است.
عوامل موثر بر دیفوزیون:
1- سیلو، اگر عمل نگهداری بر روی چغندر درست انجام نگیرد و سبب یک سری عملیات آتریماتیک شده و موجب پوسیده شدن چغندر شده و شربت بدست آمده دارای خلوص پایین است و بر روی دیفوزیون اثرات منفی می گذارد.
2- آب کانال: چغندر از سیلو با آب حمل می شود و اگر آب آلوده باشد، خلال آلوده شده و دیفوزیون را آلوده می سازد. وقتی آلودگی به داخل دیفوزیون منتقل شود و این مقدار زیاد باشد، دیفوزیون حمل مناسبی برای رشد میکروارگانسیم ها ست و قند چغندرقند، مصرف شده و تبدیل به اسید شده و ضایعات قندی ایجاد می نماید.
3- علف گیر- سنگ گیر: اگر علف گیر نتواند علف ها را از چغندر به خوبی جدا نماید همراه چغندر علف وارد خلال شده و وارد دیفوزیون شده و در طی عملیات اسمز که خلال شرکت دارد ناخالصی ها و علف هاهم اسمز را انجام داده و ناخالصی ها به درون شربت راه پیدا می کنند.
4- حوض شستشو: اگر عمل شستشو و عفونی کردن چغندر به خوبی انجام نشود بار میکروبی بالا خواهد رفت.
5- آسیاب خلال: اگر آسیاب خلال به خوبی صورت نگیرد و خلال ها در اندازه های دلخواه نباشند دیفوزیون و شربت گیری به خوبی صورت نخواهد گرفت.
6- حرارت: تمام عملیات دیفوزیون باید در حرارت(75-73) درجه سانتیگراد باشد و اگر حرارت کمتر از این مقدار باشد عمل اسمز به خوبی انجام نخواهد شد و دیگر آن که امکان آلودگی دیفوزیون هست.
کشش دیفوزیون:
مقدار شربت خام خروجی نسبت به چغندر مصرفی بهترین زمان داخل دیفوزیون 80 دقیقه است آزمایشات کلی که در دیفوزیون انجام می گیرد:
1- طول loogr خلال 2- عدد سوئدی 3- درصد نرمه 4- تعیین دیژسیون
5- تعیین آب تازه ورودی به دیفوزیون 6- pH آب تازه (5.8- 5.5) 7- pH آب تفاله 8- pH شربت خام ( 2/6- 6)
9- بریکس شربت خام (17-12) ۱۰- نیپراسیون شربت خام 11- کوشیان یا درصد خلوص ۱۲- خاکستر شربت خام
۱۳- انورت شربت خام ۱۴- درصد تفاله پرس شده ۱۵- ماده خشک تفاله پرس شده ۱۶- ماده خشک خلال
۱۷- تعیین مارک و خاکستر خلال
خصوصیات شربت خام خروجی از دیفوزیون:
1- رنگ خاکستری مایع به سیاه که به علت انجام واکنش های آنزیمی است که در مرحله تصفیه از بین می رود.
2- بریکس شربت خام که در حدود 17- 12 است.
3- در صد خلوص کوشیان 87- 87 است.
4- PH شربت خام باید 2/6-6 باشد چون درصد خلوص این شربت کم است به صورت کریستال در نیامده و بنابراین شربت را تصفیه نماییم.
روش های تصفیه:
بهترین روش تصفیه روش شیمیایی است و در این روش یکی از مواد شیرآهک است که این شیرآهک مواد غیر قندی داخل شربت را رسوب داده و بدین ترتیب درصد خلوص شربت بالا می رود. و بعداز جذب شیرآهک، شربت باید از شیرآهک جدا شود و برای جدا کردن از CO2 استفاده کرده و شیرآهک به صورت Caco3 از شربت خارج می شود.
بعداز آن که عمل تصفیه انجام شد. سولفیتاسیون انجام شده:
اضافه کردن سولفید یا گاز SO2 است که نتایج زیر را حاصل نماید.
1- تنظیم PH : چون SO2 حالت اسیدی دارد حالت قلیایی شربت را خنثی می کند.
2- SO2حالت رنگ بری دارد و باعث کاهش رنگ شربت شده.
3- از تشکیل رنگ در مرحله اوپراسیون جلوگیری می نماید.
اوپراسیون:
هدف از انجام این مرحله تغلیظ شربت است و به معنای حرارت دادن ماده غذایی جهت تغلیظ که از حالت قهوه ای شدن یا ( مایلار: واکنش بین آسید آمینه و ازت) جلوگیری می نماید و بریکس را که 17-B 60 می رساند.
مرحله پخت: ( کریستالیزا سیون)
نگاهی اجمالی و کلی به مراحل فرایند تولید قند و شکر از چغندر قند
قبل از ورود به مباحث اصلی- این نیاز وجود دارد که شناخت کلی از مراحل تولید قند و شکر وجود داشته باشد . همان طور که در نمودار ۱-۱ مشاهده می شود خلاصه ای از این مراحل را بدون ذکر جزپیلات می توان به صورت زیر بیان کرد قابل ذکر است که خطوط تولید درکارخانه هایقند کم و بیش با هم تفاوتهایی دارند اما سعی بر ان است که متداولترینروشها و خطوط تولید در کارخانه های ایران مبنای توضیحات باشد
۱- کاشت داشت و برداشت چغندر
چغندر قندهای رسیده و سالم - اماده برداشت هستند و معمولا بعد از حمل به کارخانه سر و دم انها قطع شده و بهتر است که تا حد امکان عاری از مواد خارجی باشد
۲- تحویل دادن چغندر قند به کارخانه
چغندر ها معمولا با کامیون به کارخانه حمل شده و پس از توزین کامیون همراه با محموله ان در قسمت توزین کامیون همراه با محموله ان در قسمت توزین - کامیون به قسمت عیار سنجی رفته و با دستگاه مخصوص از چغندر ها نمونه برداری می شود تا در صد قند ( عیار ) نمونه های اندازه گیری شود . پرداخت قیمت چغندر بر اساس وزن خالص چغندر و در صد قند ان و همچنین با توجه به در صد افتوزنی مربوط به خاک و گل و یایر نا خالصیهای همراه چغندر - انجام می شود
۳- تخلیه چغندر و نگهداری ان در سیلو :
پس از تخلیه محتویات کامیون توسط دستگاه تخلیه در سیلو - چغندر ها باید تا زمان مصرف در سیلو نگهپاری شوند . باید از نگهداری طولانی مدت چغندر قند در سیلو اجتناب کرد- زیرا چغندر در سیلو با پدیده افت وزن و ضایعات قندی در اثر از تنفس و فساد میکروبی مواجه است .
۴- انتقال چغندر به محل فرایند
غالبا برای انتقال چغندر از سیلو به محل فرایند از جریان اب استفاده می شود در ضمن انتقال اعمالی مانند سنگ گیری و علف گیری نیز انجام می شود
۵- شستشو ی چغندر
شستشوی چغندر با استفاده از اب و دستگاههای شستشو به شکل نیم استوانه انجام می شود که در انها با حرکت بازوهای گردان و ساییدن چغندر ها بهم عمل شستشو صورت می گیرد
۶- تحیه خلال چغندر ( )
برای تسهیل استخراج قند از چغندر لازم است که انرا بصورت رشته های باریکی به نام خلال در اورد این کار در دستگاهی معروف به اسیاب خلال ( ) صورت می گیرد اندازه و شکل و ضخامت خلالها بر راندمان عصاره گیری از انها تاثیر زیاد دارد از خلالهای تولیدی نمونه برداری شده و در صد قند انها طی ازمایشی که اصطلاحا دیژسیون ( ) خوانده می شود اندازه گیری می گردد خلالها قبل از ورود به مرحله بعد با ترازوهای مخصوصی توزین می شود لذا با داشتن وزن و در صد قند انها می توان مقدار قند وارد شده به فرایند را تعیین کرد
۷- استخراج قند از خلال ( )
به این مرحله شربت گیری - عصاره گیری -دیفوزیون ( ) نیز گفته می شوند عمل استخراج قند از خلال در دستگاه دیفزیون یا دیفیوزر ( ) و یا استفاده از خاصیت انتشار و فشار اسمزی که مربوط به اختلاف غلظت در داخل و خارج از سلولهای خلال است صورت می گیرد برای خروج بهتر مواد قندی از خلال از حرارت و بهم زدن نیز کمک گرفته می شود معمولا در دیفیوزر اب گرم و خلال در دو جهت مخالف هم حرکت کرده و مواد قندی به تدریج از خلال استخراج می شود و در نهایت از یک طرف دستگاه شربت خام و از طرف دیگر تفاله ( ) خارج می شود تفاله در حقیقت خلالی است که قند موجود در ان تا حد امکان گرفته شده است البته معمولا مقدار کمی در ان باقی می ماند که جزو ضایعات قندی کارخانه محسوب می شود
۸- خشک کردن تفاله
تفاله تر خروجی از دیفیوز تحت فشار قرار گرفته و مقدار زیادی از اب ان که محتوی مواد قندی است جدا شده و مجددا به دیفیوزر بازگشت داده می شود تفاله حاصل بنام تفاله تر پرس شده (تفاله) خوانده می شود
که می تواند مستقیما به فروش رفته و به مصرف خوراک دام برسد و با اینکه به قسمت تفاله خشک کنی منتقل شده و در انجا به تفاله خشک تبدیل شود که بعنوان خوراک دام مصرف دارد برای افزایش ارزش تغذیه ای تفاله برای دام اغلب به ان ملاس نیز زده می شود
۹- تصفیه شربت خام ( )
شربت خام خروجی از دیفیوزر رنگ خاکستری متمایل به سبز داشته و ناخالصی زیادی دارد لذا باید انرا تصفیه کرد در متداولترین روش تصفیه شربت خام از شیر اهک و گاز کربنیک برای جدا سازی ناخالصیها استفاده می شود در این روش مراحل ذیل وجود دارد
الف- تهیه شیر اهک ( ) و گاز کربنیک
این عمل در کوره اهک انجام می شود و سنگ اهک ( ) را با استفاده از حرارت به اهک ( ) و گاز کربنیک ( ) تبدیل می کنند با حل کردن اهک در اب شیر اهک ( ) بدست می اید که همراه با گاز کربنیک در تصفیه شربت خام بکار می رود
ب- زدن شیر اهک به شربت ( ) یا دفکاسیون ( )
زردن شیر اهک به شربت خام معمولا در دو مرحله انجام می شود ابتدا اهک زدن مقدماتی ( )یا پرشولاژ ( ) که حدود ۰.۱ اهک مصرفی به شربت زده می شود و بعد مرحله اهک زدن اصلی یا شولاژ ( ) که بقیه اهک لازم بصورت شیر اهک به شربت خام زده می شود اهک با ناخالصی های موجود در شربت خام واکنش داده و ایجاد ترکیبات کلسیوم می کند اغلب ایتن ترکیبات اماده رسوب کردن و جدا سازی از شربت هستند
ج- زدن گاز کربنیک به شربت
به این فرایند کربناسیون ( ) یا اشباع یا ساتراسیون ( ) یا کربناتاسیون ( ) نیز گفته می شود در این قسمت به شربت اهک خورده اغلب طی دو مرحله یعنی کربناسیون یک و کربناسیون دو گاز کربنیک میزنند در نتیجه در اثر ترکیب شدن اهک موجود در شربت و گاز کربنیک ایجاد کربنات کلسیوم می شود کربنات کلسیوم ضمن رسوب کردن مقدر زیادی از ناخالصی های شربت را رسوب داده و جدا سازی می کند
د- صاف کردن
پس از زدن گاز کربنیک به شربت در مرحله کربناسیون یک مقداری از نا خالصی های شربت به همراه کربنات کلسیوم شروع به رسوب کردن میکند این شربت به دستگاه ته نشین سازی که دکانتور ( ) یا کلاریفایر ( ) نیز خوانده می شود انتقال یافته و مواد رسوبی ان جدا می شوند به این رسوبات اصطلاحا گل گفته می شود شربت بدست امده از بالای دکانتو به رحله بعدی ( کربناسیون ۲) می رود و گل ته نشین شده که مقداری قند دارد به دستگاه صافی تحت خلا می رود و مقداری از مواد قندی جدا سازی شده و گل باقی مانده برروی صافی خلا گرچه هنوز مقدار اندکی قند دارد اما این گل را به خارج از کارخانه حمل کرده و قند باقی مانده در ان به عنوان ضایعات قندی به گل به حساب می اید شربتی که به کربناسون دوم رفته پس از زدن گاز کربنیک به ان مجددا د ر صافی های دیگری صاف شده و در نهایت شربت رقیق ( )تصفیه شده بدست می اید مراحل تصفیه بیان شده را تصفیه کلاسیک نیز می گویند
که با روشهای معمول در بعضی کارخانه ها ممکن است تفاوت هایی داشته باشد برا ی مثال در بعضی دیگر از کارخانه ها عمل اهک زدن و گاز زدن به شربت بصورت همزمان و در یک جا انجام می شود که به ان فرایند دفکو کربناسیون ( ) می گویند و یا در برخی از سیستم های تصفیه ممکن است قبل از کربناسیون دوم مجددا مقدا ر اندکی شیر اهک به شربت زده شود که به ان اهک زنی مجدد ( ) گفته می شود
ه-سولفیتاسیون ()و رنگبری شرب
در برخی کارخانه ها برای کاهش رنگ شربت به ان گاز () یا ترکیبات دیگر گوگرد دار زده می شود و شربت رنک روشنتری پیدا می کند ممکن است از روشهای دیگر رنگبری مانند کاربرد زغال فعال نیز استفاده شود پس از تصفیه شربت خام درجه خلوس ( ) شربت افزایش پیدا می کند درجه خلوس با واژه های دیگری مانند درجه تمییزی و کسیان ( ) نیز مطرح می شود و منظور از ان معولا نسبت در صد قند ( ) به در صد مواد جامد محلول یا بریکس () در شربت می باشد برای مثال شربت خام ا ز حدود ۸۸- ۸۵ در صد پس از تصفیه به حدود ۹۰٪ یا بیشتر در شربت رقیق می رسد
۱۰- تغلیظ شربت یا اواپراسیون( )
شربت رقیق غلضت کمی دارد و در صد مواد جامد ان برای مثال حدود ۱۳-۱۲ در صد است لذا باید انرا غلیظ کرد اینکار در دستگاههای تغلیظ کننده و اواپراتور () با استفاده از بخار انجام می شود به منظور کاهش هیدرولیز قند و تغییر رنگ شربت تحت تاثیر حرارت بالا و همچنین برای صرفه جویی در مصرف انرژی عمل تغلیظ شربت در سیستمهای تغلیظ چند مرحله ای و تحت خلا در دمای پایین تری انجام می شود در نهایت بریکس شربت غلیظ )( برای مثال تا حدود ۶۰٪ می رسد
در مرحله کریستالیزاسیون شربت به صورت کریستال درآمده و راندمان کریستال را بالا می برد. کریستالیزاسیون به دو روش صورت می گیرد:
1- روش حرارت دادن – تبخیر کردن و رساندن محلول به حالت اشباع و فوق اشباع
2- با استفاده از سرد کردن از هر دو روش در صنعت قند استفاده می شود.
عمل کریستالیزاسیون در دستگاهی به نام آپارات انجام می شود. در کریستالیزاسیون باید شربت گرم و تغلیظ شود در زیر لوله ها مبدل های حرارتی وجود دارند. و یک لوله بزرگتر در وسط آن قرار دارد داخل لوله ها شربت حرکت نموده و از پشت لوله بخار می گذرد و شربت شروع به جوشش می نماید.
خصوصیات پخت توسط آپارات:
1- لوله های آپارات بزرگتر هستند تا بتوانند میزان شربت بیشتری را عبور دهند.
2- آپارات ها به صورت back ( ناپیوسته) حرکت می کنند و شربت در داخل لوله حرکت رفت و برگشتی دارد تا بتواند به حالت اشباع و فوق اشباع برسد.
3- آپارات های پخت تحت خلاء اند و در خلاء نقطه جوش پایین می آید و در درجه حرارت کم، مایع شروع به جوشش می نماید و شربت با حرارت کم نمی سوزد و به جوش آمده و ضایعات قندی کم شده.
بخار را باز کرده تا شربت شروع به جوشش نماید و بعد خلاء را ایجاد نموده و شیر را باز کرده تا مخزن پر از شربت شود و بعد مدت زمانی صبر کرده تا شربت به حالت اشباع و فوق اشباع برسد اما این حالت برای کریستال زدن کافی نیست و باید برای آن شرایطی را ایجاد نماییم و به دو روش می توان این شرایط را ایجاد نمود.
1- بعداز آنکه مخلوط به حالت اشباع رسید به آن پودر شکر اضافه نموده تا کریستال تشکیل شود.
2- شوک هواست. محیط آپارات تحت خلاء است هوای خلاء را قطع نموده و فشار هوا در آن ایجاد کرد و این اختلاف فشار باعث تشکیل کریستال می شود استفاده از پودر شکر بهتراست چون کریستال ها یکنواخت و یک اندازه است به شرط آن که پودر قند به تمامی مخزن به یک اندازه برسد وگرنه کریستال ها ریز خواهند شد.
سه روش در کریستالیزاسیون وجود دارد: ( روش های کریستالیزاسیون)
1- آپارات پخت I
۲- آپارات پخت II
۳- آپارات پخت III
آپارات پخت I :
شربت غلیظ را وارد آپارات پخت I کرده تا شربت بجوشد و به فوق اشباع برسد و بعد پودر شکر را اضافه نموده و در مرحله بعد شیر تخلیه را باز نموده و پخت را تخلیه نموده و وارد رفریژرانت کرده که در واقع سرد کننده است و در عمل کریستال ها را حرارتش را کم کرده و در حقیقت ادامه کریستالیزاسیون است و بخشی دیگر از کریستال ها در این مرحله تشکیل شده. درجه حرارت پخت 80- 75 درجه سانتیگراد است و در رفریژرانت دما را به 45-40 درجه سانتیگراد رسانده می شود.
رفریژرانت یک مخزن مکعب مستطیل است که در آن همزنی وجود دارد که به طور یکنواخت شربت را سرد می نماید و با سرعت مشخصی می چرخد، چون اگر سرعت چرخش زیاد باشد کریستال ها حل می شوند. و بعداز رفریژرانت شکرها وارد سانتریفوژ شده.
سانتریفوژ:
یک سبد توری شکل است که پخت داخل آن ریخته شده و از این توری ها به علت سرعت زیاد پس آب خارج شده و شکر روی توری باقی می ماند و بدان پس آب ضعیف گویند. کریستال روی توری با آب شسته می شوند تا رنگی که روی سطح کریستال هاست از بین برود و بعداز شستشو با آب از نازل بخار استفاده کرده تا اگر آبی بر روی سطح کریستال ها مانده خارج شود و به آبی که بر روی کریستال ها ریخته می شود و از توری خارج می شود، پس آب قوی گویند زیرا مقداری از کریستال را در خود حل می نماید و در صد خلوص بالایی دارد. بعداز بخار زدن دستگاه را خاموش کرده و از دریچه زیر سانتریفوژ شکرها خارج می شوند. شکری که از آپارات I حاصل شده است، شکر درجه 1 است و این شکر را وارد خشک کن کرده و رطوبت آن را کم کرده و بعد دسته بندی و به انبار فرستاده و اگر به خواهیم از این شکر قند تهیه کنیم وارد حل کن شکر کرده و بدان آب اضافه نموده و از آن محلولی تهیه می شود که Bx=60 و کلرس I نام دارد و این محلول را وارد قند سازی نموده.
آپارات II
تمام شکر به کریستال تبدیل نشده و در پس آب مقدار زیادی شکر داریم و این پس آب ضعیف را به عنوان خوراک در آپارات پخت II وارد می کنیم. که از لحاظ شکل و نحوه کار با آپارات Iیکسان است و دوباره مواد را حرارت داده و بعد به رفریژرانت برده و خنک نموده وبه سانتریفوژ انتقال داده و دوباره پس آب و شکری، به دست آمده که بدان شکر درجه 2 می گوییم که زردرنگ است و باید درصد خلوص آن را بالا ببریم و شکر را به ظرف شکر حل کن فرستاده و با آب حل نموده و محلولی با Bx=60 که به نام کلرس II است. این محلول را از صافی عبور داده و دوباره وارد آپارات پخت I نموده و مراحل را ادامه داده تا شکر درجه 1 حاصل شود.
آپارات III
در کریستال آپارات II هم یک مقددار پس آب داریم که شکر حل شده درآن است بنابراین پس آب II را به عنوان خوراک به پخت III فرستاده و در این پخت شکری به دست آمده که کاملا قهوه ای است و خلوص آن بسیار پایین است و بدان شکر درجه 3 گویند.
پس آب به دست آمده از سانتریفوژ III ملاس است و دیگر کریستالیزاسیون را بر روی آن انجام نداده چون مقرون به صرفه نیست و از روش های دیگر استفاده نموده .
مرحله قند سازی:
قند حبه:
برای تولید قند از شکر درجه 1 استفاده نموده. ابتدا شکر را با آب در حل کن مخلوط کرده و شربتی به نام کلروس I با Brx=60 تولید نموده. شربت باید رنگش شفاف تر و سفید تر باشد( چون قند از شکر سفیدتر است) و برای گرفتن رنگ از محلول از رنگبری استفاده نموده. رنگبری به دو روش استفاده می شود:
1- زغال اکتیو+خاک فیل
2- استفاده از رنگبر زرین.
بعداز آن که محلول را از این دو مواد عبور دادیم در مرحله بعد باید زغال ها را از شربت جدا نماییم و شربت را از صافی های صفحه ای شکلی تحت فشار عبور داده و در اثر دو بار صاف کردن کلرس شفافی را بدست آورده. با این کلرس شفاف حال باید آپارات پخت قند را انجام دهیم. آپارات قند مانند آپارات پخت شکر است. با این تفاوت که مدت زمان پخت کمتر است. چون Brx=60 و خلوص آن بیشتر است و بعداز پخت، محلول وارد رفریژرانت شده و در ادامه فرآیند کریستالیزایون صورت گرفته و آن را به داخل سانتریفوژ هدایت کرده و در سانتریفوژ پساب را جدا نموده و پساب به عنوان خوراک وارد آپارات I شده که در این مرحله شکر سفید تولید شده و شکر فوق که به صورت مرطوب است پرس نموده و صورت قالب های 1cm درآورده. کریستال هاب قند حبه یکنواخت نیست بلکه در اثر فشار کریستال های شکر در کنار هم قرار گرفته. درجه حرارت خشک کن 75-70 درجه است.
قندکله:
دراین قسمت برای تهیه قند قند کله، پخت را وارد ملاکسور نموده، ملاکسور مخزنی است که دارای همزن می باشد و زیرآن شیر خروج شربت است که دمای پخت را پایین آورده و به نوعی عمل رفریژرانت را انجام می دهد. که از طریق ملاکسور قالب های قندسازی پرشده که عمل پرکردن قالب ها به صورت قرار دادن قالب ها درون واگن صورت می گیرد که بدین قند، قند سبز گویند، چون هیچ گونه سانتریفوژی بعداز عمل پخت بر روی آن انجام نشده و پخت مستقیما وارد قالب شده و رنگ آن به صورت سبز است.
این واگن های حاوی قالب های قند وارد گرم خانه می شوند که در حدود 3-4 ساعت در این مکان باقی می مانند. در گرم خانه ادامه کریستالیزاسیون صورت می گیرد. حرارت گرم خانه حدود 35-30 درجه است و نیاز به سیستم حرارتی نداریم چون خود پخت گرم است و حرارت گرمخانه را تامین می نماید در گرم خانه توسط کارگران روی قالب ها اعمالی را انجام می دهند. از جمله پخت را کارد می زنند و این هم زدن دارای 2 حسن است:
1- به خاطر این که هوای داخل قالب را خارج نموده در غیر این صورت در قالب حفره ایجاد می نماید.
2- مخلوط کردن کریستال ها.
بعداز کارد زدن حدود 30 دقیقه تا 1 ساعت با قاشق پخت را هم می زنند. بعداز این مرحله بوسیله یک گوشت کوب به قالب ها ضربه می زنند تا تجمع کریستال ها در نوک کله باشد و به همین دلیل نوک کله سخت است و بعداز گرم خانه وارد سردخانه شده و دما در آن 17-20 درجه و در حدود 3-4 ساعت درآن باقی می ماند و ادامه کریستالیزاسیون صورت می گیرد. عمل سردسازی توسط کولر و سردکننده ها صورت می پذیرد و در سردخانه عمل چنگال زنی صورت می گیرد که ته قند پخت شده را خراش می دهند تا پساب ها در ته قند قرار گیرند و همچنین هوا از آن عبور نماید و بعد پخت را به سانتریفوژ برده تا پساب را ازآن خارج نمایند. و این پساب از سوراخ ته قند خارج می شود و در حدود 20 دقیقه این عمل انجام می گیرد در این مرحله نمی توانیم از آب یرای شستن کریستال ها استفاده نماییم چون آنها را از هم جدا می نماید و برای شستن از شربت نیکول که از قند تهیه می شود استفاده می نماییم. درصد خلوص قند 260 است و بعداز سانتریفوژ قند کاملا سفید شده و پساب خارجی زرد رنگ است و بعد به خشک کن برده شده و بعد بسته بندی انجام می گیرد
بسکتبال ورزشی است که در آن دو تیم شش نفره با هم رقابت می کنند و همه آن ها موظف هستند که توپ را فقط با دست خود لمس کنند .بسکتبال ورزشی است که در آن دو تیم شش نفره با هم رقابت می کنند و همه آن ها موظف هستند که توپ را فقط با دست خود لمس کنند . در این ورزش دوازده بازیکن (که هر تیم شش بازیکن دارد) و ۲ داور که یکی به عنوان داور اول و دیگری داور دوم است تشکیل این بازی را می دهند . همچنین یک توپ و دو سبد که هر سبد سهم یک تیم است و به عنوان دروازه آن ها به حساب می آید .
● تاریخچه بسکتبال
زادگاه بازی بسکتبال آمریکاست . این بازی در اوایل پاییز سال ۱۸۹۱ میلادی توسط شخصی به نام جیمز نای اسمیت پایه ریزی و ابداع شد . اما ، از قرن ها پیش در میان ساکنان نقاط مختلف قاره آمریکا ، به ویژه آمریکای مرکزی و جنوبی انواعی از بازی و مسابقه رایج بوده که کم و بیش به بسکتبال شباهت داشته است .
● سابقه تاریخی
در کشور آرژانتین ، نوعی بازی سنتی و قدیمی در میان گله دار ها متداول است که آن را (پاتو) (pato ) می نامند . در این بازی ، دو تیم سوار بر اسب در میدانی وسیع به تاخت و تاز می پردازند و هر تیم کوشش می کند توپی را که شش حلقه (مانند دستگیره) بر بدنه آن هست ، با پرتاب کردن و پاس دادن به یاران خودی ، به آن سوی میدان برساند و از حلقه و توری سبدی که در انتهای میدان بر روی ستونی چوبی نصب شده ، عبور دهد . این بازی تا حدی شبیه بسکتبال است اما شباهت بازی پوک تاپوک با ورزش بسکتبال بیش از پیش است . پوک تاپوک ، در میان اقوام متمدن قاره آمریکای جنوبی و مرکزی رواج بسیار داشت به ویژه اقوام مایا و تولتک (در ناحیه مکزیک کنونی) این بازی را کهن با توپ و حلقه های ثابت در میدانی وسیع انجام می شد ، با علاقه و هیجان زیادی برگزار می کردند .
● تولد ورزشی به نام بسکتبال
جیمز نای اسمیت یک پزشک کانادایی بود که با ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و تابعیت آن کشور را گرفت .
در سال ۱۸۹۱یعنی زمانی که دکتر نای اسمیت در دانشگاه ورزش اسپرینگ فیلد (واقع در ایالت ماساچوست آمریکا) درس می داد ، رئیس دانشگاه از او خواست ورزشی ابداع و اختراع کند که دانشجویان بتوانند در فصل زمستان در سالن به آن بپردازند تا آمادگی جسمانی خود را برای پرداختن به مسابقات میدانی فوتبال ، هاکی و بیسبال ، در فصل بهار و تابستان حفظ کند .
دکتر نای اسمیت پس از بررسی رشته های موجود ورزشی ، دریافت که ورزش جدید باید :
توپ در آن نقش داشته باشد .
به صورت گروهی به اجرا در آید .
اصل رقابت در آن رعایت شود .
و بر مهارت استوار باشد .
هیچ گونه خشونتی و برخوردهای سخت بدنی مبتنی نباشد .
آشنایی باورززش بسکتبال
حاصل این افکار و اندیشه ها ورزشی شد به نام بسکتبال که امروزه پس از سپری شدن نزدیک به یک قرن و اندی از اختراع آن ، از پر طرفدارترین و هیجان انگیزترین رشته های ورزش بین المللی است .
دکتر نای اسمیت در شروع کار دو سبد که مخصوص حمل میوه بود بر دیوار دو طرف سالن ورزش دانشگاه و در ارتفاعی بلندتر از قد یک انسان قد بلند نصب کرد و به دو گروه از ورزشکاران جوان دانشگاه آموزش داد که توپی را دست به دست بدهند و سعی کنند آن را به درون سبد بیندازند . در این حال ، تیم مقابل باید بکوشد که مانع از انجام این کار شود و توپ را هم از چنگ حریف بربایند و تصاحب کند.
نخستین مسابقه ای که به این ترتیب و به صورتی تجربی ترتیب یافت میان دو تیم ۹ نفره در کالج اسپرینگ فیلد بود و اولین گل تاریخ بسکتبال را هم یکی از بازیکنان به نام "ویلیام چیلس" به سبد انداخت . بعدها شخصی به نام "فرانک ماهان" با توجه به اینکه در زبان انگلیسی سبد را بسکت ( basket ) و توپ را بال (ball ) می گویند ، این ورزش را بسکتبال نامید . دکتر نای اسمیت ، برای آنکه بازی بسکتبال خشن نشود ، مقررات دقیقی برای آن به وجود آورد . بعضی از مقررات اولیه بسکتبال چنین بود :
بازیکنان حق نداشتند توپ را از دست هم بربایند .
بازیکنی که توپ را در اختیار داشت ، نباید با آن راه برود یا بدود .
هل دادن و هر نوع خشونت ممنوع بود .
فقط بازیکنانی که توپ را در اختیار نداشتند می توانستند به هر طرف بدوند و جا بگیرند
بازیکن توپ به دست باید توپ را به طرف یاران خود پرتاب کند و به آنها برساند .
در آغاز ، ته سبد هم بسته بود و هر بار که توپ به درون سبد می افتاد باید کسی به کمک نردبان توپ را از سبد بیرون بیاورد .
در سال ۱۸۹۲ شخصی به نام "لئو آلن" سبد بسکتبال را که تا آن روز از ترکه چوب یا الیاف بود و به همین دلیل به زودی پاره و فرسوده می شد ، از سیم بافت تا استحکام بیشتری داشته باشد .
دیری نگذشت که این ورزش جدید طرفداران زیادی در میان دانشجویان دانشگاه اسپرینگ فیلد و دیگر دانشگاه ها یافت .دکتر نای اسمیت هم مقررات و قوانین بسکتبال را کامل تر کرد و نسخه هایی از آن را به هر دانشگاه یا باشگاهی که علاقمند بود ارسال داشت . این مقررات در سال ۱۸۹۲ میلادی به صورت کتابچه ای برای استفاده عموم منتشر شد .
کشور کانادا نخستین کشور خارجی بود که ورزش بسکتبال به آن راه یافت .
دیگر کشور ها هم بتدریج و در سال های بعد پذیرای این ورزش جدید شدند :فرانسه در سال ۱۸۹۳ ، چین و هندوستان در سال ۱۸۹۴ ، انگلستان در سال ۱۸۹۴ ژاپن در سال ۱۹۰۰ و .. .
نخستین مسابقه رسمی بسکتبال در سال ۱۸۹۶ بین دو تیم از دو دانشگاه شیکاگو و آیوا برگزار شد . نتیجه این بازی تاریخی ۱۵ بر ۱۲ به سود تیم دانشگاه شیکاگو بود .
در سال ۱۹۳۰ دکتر نای اسمیت کتابی درباره خواص بسکتبال تالیف کرد تا نشان دهد که بازی بسکتبال گرچه بسیار پر تحرک است اما حتی برای سالمندان هم خطری ندارد و آسیبی متوجه اعضای حیاتی بدن ( قلب و کلیه ) نخواهد شد .
● بسکتبال در ایران
دایره المعارف بریتانیا ، سال ورود بسکتبال به کشور ما ایران را ۱۹۰۱ میلادی برابر با ۱۲۸۰ ه.ش نوشته است اما آنچه مسلم است اینکه اولین نشانه های ورود بسکتبال به ایران در سال های ۱۳۱۰ و ۱۳۱۱ دیده شده که آن هم توسط کارکنان سفارتخانه های خارجی در ایران بوده است .
در سال ۱۳۱۴ ، یک مربی ورزش به نام "فریدون شریف زاده" ورزش بسکتبال را به دانش آموزان دبیرستان البرز (کالج البرز) تهران معرفی و پایه گذاری کرد و کم کم دیگر مربیان ورزش به گسترش و آموزش این ورزش پرداختند .
در سال ۱۳۲۴ ، فدراسیون بسکتبال ایران تشکیل شد و نخستین حضور بسکتبال ایران در میدان های بین المللی ، در بازی های المپیک لندن (۱۹۴۸) بود .
از میان بهترین بازیکنان تاریخ بسکتبال ایران در ان زمان می توان این نام ها را بر شمرد :
بازی بسکتبال یک ورزش گروهی است که در اکثر نقاط دنیا متداول است . یک زمین قانونی و مناسب برای بسکتبال باید کانلاً مسطح و بدون هر گونه مانع و بر آمدگی باشد . این ورزش را نمی توان در زمینهای خاکی یا چمن اجرا کرد . بلکه سطح زمین باید از مواد سفت مانند آسفالت ، سیمان و چوب پوشیده شده باشد .
اندازه زمین :
میدانهای بسکتبال همه به یک اندازه نیست . زمین بازی برای خردسالان کوچکتر از زمین بزرگسالان است . مسابقات رسمی در میدانهایی به شکل مستطیل به طول 26 متر و عرض 14 متر برگزار می شود که طول وعرض زمین را می توان به نسبت 2 متر در یک متر کم و زیاد کرد .
خط کشی زمین :
زمین بسکتبال به شکل خاصی خط کشی میشود . خطهای دور زمین به پهنای 5 سانتی متر است . از مرکز زمین و به موازات عرض زمین خطی کشیده میشود که زمین بازی را به دو قسمت مساوی تقسیم می کند . در وسط زمین دو دایره متحدالمرکز رسم می کنند به شعاعهای 90 سانتی متر و 80/1 متر . مرکز این دایره ها که درست مرکز زمین است ، محل آغاز بازی است .
در دو طرف زمین ، دو ذوذنقه در زیر حلقه ها بر روی زمین ترسیم می شود که ارتفاع این ذوذنقه ها 80/5 متر است .
تخته و حلقه پرتاب :
در سال 1892 بازیکنی به نام لئو آلن سبدی بافته شده از سیم به کاربرد تا دیرتر پاره شود و برای آنکه توپ به هر سو پرتاب نشود و مدت بیشتری در جریان بازی باشد ، تخته ای هم در پشت سبد قرار دادند .
زنبیل و تخته ، به تدریج جای خود را به حلقه و تور و تخته های مخصوص ( از جنس شیشه و نایلون محکم و شفاف ) داده اند که امروزه بکار میرند .
تخته بسکتبال مستطیلی است به طول 80/1 متر و عرض 20/1 متر که جای آن در فضای بالای زمین در دو انتهای میدان است و باید به گونه ای قرار گیرد که به اندازه 120 سانتی متر با خط انتهای زمین فاصله داشته باشد . این تخته به کمک میله هایی آهنی به سقف سالن یا به زمین وصل و محکم میشوند . در هر حال ارتفاع تخته از کف سالن بازی 75/2 متر است .
بر این تخته ، حلقه پرتاب ( در فاصله 30 سانتی متری از قاعده تخته ) نصب است که در کل 305 سانتی متر با زمین فاصله دارد .
قطر حلقه بسکتبال 45 سانتی متر و ارتفاع توری که به شکل سبد به آن متصل می شود 30 سانتی متر است .
توپ بسکتبال :
در دو سال نخست که بازی بسکتبال ابداع شد ، توپ فوتبال را برای بازی به کار می بردند ، اما چون این توپ سبک بود در سال 1894 میلادی اولین توپ مخصوص بسکتبال توسط یک کارخانه دوچرخه سازی تولید شد که اندکی از توپ فوتبال بزرگتر بود .
در سال 1937 نوع دیگری توپ بسکتبال بزرگتر اما سبکتر به بازار آمد و آنگاه در سال 1949 توپی ساخته شد به همین شکل و اندازه و وزن فعلی که نوز هم مورد استفاده است .
توپ بسکتبال بزرگتر از توپ های معمولی است و آن را از جنس چرم ، لاستیک یا پلاستیک می سازند و هنگام استفاده باد می کنند . محیط یک توپ قانونی بسکتبال پس از باد شدن باید حداقل 75 سانتی متر و حداکثر 78 سانتی متر باشد . ضمن آنکه در این حال وزن توپ نباید کمتر از 600 گرم و بیشتر از 650 گرم باشد .
لباس :
بازیکنان بسکتبال در ابتدا یک شلوار بلند و بلوز آستین کوتاه می پوشیدند اما در حال حاضر یک بلوز رکابی با شورت و کفش و جوراب مخصوص است . لباس هر تیم باید یکرنگ باشد و شماره هر بازیکن در پشت و جلو پیراهن نصب شود . شماره هایی که برای این منظور به کار می رود از عدد 4 تا 10 است .
تعداد نفرات :
تعداد بازیکنان نخستین تیمهای بسکتبال ، نا محدود بود و هر تیم میتوانست از نفرات دلخواه استفاده کند ، اما چون لازم بود که مقرراتی در کار باشد تعداد بازیکنان هر تیم را 9 نفر قرار دادند که بعدها به 7 نفر و سرانجام به 5 نفر کاهش یافت .
امروزه ، مسابقه بسکتبال بین دو دسته 5 نفری انجام می شود که چون تعداد رسمی نفرات تیم 10 نفر است ( که گاه به 12 و حتی 15 نفر هم می رسد ) بازیکنان به جای همدیگر وارد زمین می شوند و این تعویض به دفعات صورت می گیرد .
از 5 بازیکنی که بازی می کنند یک نفر سرگروه ( کاپیتان ) تیم است و در واقع ناظر و نماینده تیم خود در زمین شمرده می شود .
وقت بازی :
مسابقه بسکتبال در 4 وقت 10 دقیقه ای انجام میگیرد . بین پریود اول و دوم 2 دقیقه استراحت ، دوم و سوم 10 دقیقه ، سوم و چهارم 2 دقیقه استراحت است . اگر در پایان 40 دقیقه مسابقه دو تیم به نتیجه مساوی دست یابند داور بازی یک وقت 5 دقیقه ای اضافه می کند و اگر باز هم مساوی شدد یک وقت اضافی دیگر به مدت 5 دقیقه در نظر میگیرد . این کار تا زمانی ادامه می یابد که یکی از تیمها به امتیاز بیشتری دست یابد و برنده مسابقه شود . البته در میان این 5 دقیقه ها هر بار یک دقیقه برای استراحت و تعویض زمین در نظر می گیرند .
تایم اوت :
برای هر تیم در هر پریود یک تایم اوت وجود دارد . اگر تیمی تایم پریود اول را نگرفت میتواند در پریود دوم از دو تایم اوت استفاده نماید . در تایم اوتها بازی متوقف میشود تا بازیکنان از راهنماییهای مربی خود استفاده کنند یا بازیکن تازه نفسی را به جای بازیکن خسته یا مصدوم به زمین بیاورند . اگر بازی به وقت اضافی کشیده شود هرتیم میتواند در هر 5 دقیقه از وقت اضافی یک تایم اوت داشته باشد . زمان هر تایم اوت یک دقیقه می باشد . زمانی که برای تایم اوت صرف میشود جزء زمان رسمی بازی به حساب نمی آید و کسی که مسئول نگهداری وقت مسابقه است ساعت را در آن مدت متوقف می کند .
شروع بازی :
بازی بسکتبال با جامپ بال بین دو تیم آغاز می شود . در جامپ بال ، داور مسابقه در مرکز زمین توپ را به طور عمودی به ارفاع معینی به بالا می اندازد و آن توپ باید به طور عمودی پایین بیاید و دو بازیکن از دو تیم با پریدن به هوا توپ را با دست بزنند و سعی کنند آن را به تیم خود بسپارند . در این حال بازیکنان دو تیم نزدیک به حلقه خود به طرز خاصی ایستاده و منتظر دریافت توپ هستند تا بازی را شروع کند و بکوشند که هر چه می توانند امتیاز بیشتری بگیرند . جامپ بال در مراحل بعدی بصورت تناوبی می باشد که از نزدیکترین محل که جامپ بال صورت گرفته است از بیرون از زمین توسط تیمی که توسط تیمی که صاحب جامب بال می باشد به داخل زمین پرتاب می شود .
امتیاز گرفتن :
در مسابقات بسکتبال تیم برنده را تعداد امتیازها مشخص می کند . هر تیم که بتواند توپ بیشتری را از حلقه و سبد تیم حریف عبور دهد برنده مسابقه محسوب می شود . امتیازی هم که به شوتها تعلق می گیرد به این ترتیب است که پرتاب آزاد ( پنالتی ) اگر به ثمر برسد ، یک امتیاز دارد . شوتهایی که از دیگر نقاط زمین باشد و از حلقه بگذرد دو امتیاز به بار می آورد . اما شوتی که از بیرون قوس 25/6 متر پرتاب شود و به ثمر برسد 3 امتیاز خواهد داشت .
محل قرار گرفتن بازیکن و داور :
- بازیکن به جایى تعلق دارد که آن محل را در زمین لمس مىنماید. و زمانى که بازیکن در هوا است به جایى تعلق دارد که از آخرین محل پریده است این شامل خطوط اوت، خط مرکزی، خط سه امتیازی، خط پرتاب پنالتى و خطوط اطراف دالان پنالتى نیز خواهد بود.
داوران :
تعداد داوران یک مسابقه بسکتبال 5 نفر است . از این 5 نفر دو داور در درون زمین بر جریان بازی نظارت می کنند که یکی از آنها سرداور و دیگری داور گفته می شود . در کنار زمین هم 3 نفر هر یک وظیفه ای خاص را انجام می دهند . یک نفر ثبت کننده امتیازها وخطاها ( منشی ) یک نفرمسئول 24 ثانیه و هم وقت نگهدار است . خطاهای عمده ای که داوران به آن توجه دارند عبارتند از : خطا در حمله ، رانینگ ، دبل ، سه ثانیه ، خطاهای برخوردی ، سد مسیر .
این پرسش میتواند 2 حالت داشته باشد؛ یكی پرسش از عنوان كلی علم خداوند و معنای آن؛ و دوم پرسش از معنای اصطلاح و عبارت (العلم عند الله). و از آنجا كه احتمال دوم قویتر به نظر میرسد، پاسخ احتمال نخست را فشرده بیان میكنیم و بعد احتمال دوم را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
كلمهی «علم» در قرآن كریم در موارد متعددی آمده است و مجموع كلماتی كه مادهی (ع ـ ل ـ م) در آنها به كار رفته به 145 مورد میرسد.1
«علم» در لغت به معنای شناخت، درك یا دانستن چیزی است.2
علم یكی از صفات ذاتی خداوند متعال به شمار میآید؛ بدین معنا كه خداوند به همه چیز و همه كس و احوال و اتفاقات پیشین و آینده و ... عالم و آگاه است، اما نه آنگونه علمی كه بشر به دیگر چیزها دارد زیرا بشر، ذاتی دارد كه میتواند دارای صفت علم یا جهل (دانایی یا نادانی) باشد. چرا كه عقل و خرد هر انسانی در ابتدای خلقت، خالی از هر گونه بینش و دانشی است و باید آموزش ببیند و كاملاً محتاج به لطف خداوند است تا از علم او بهره گیرد. و به عبارت بهتر، یعنی علم انسان «حصولی» است.
اما خداوند، عالمی است كه علمش متصف به زمان یا محدود به چیزی نمیباشد و كسب كردنی و «حصولی» نیست. و علم خداوند عین وجود و ذات او میباشد:
(خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است، میداند؛ و خدا به هر چیزی داناست.)3
علم خداوند را میتوان از راههای متعددی اثبات كرد كه تفصیل آن در كتابهای عقائد آمده است.4
نكتهی دیگر اینكه علم از صفات ذاتی خداوند است؛ پس خداوند عالم حقیقی است و علم حقیقی فقط از آن اوست؛ مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان میفرماید: «اگر منظور از علم را ]در ذیل آیهی: ولا یحیطون بشیء من علمه[ معنای مصدری یا اسم مصدری بدانیم دلالت بر این دارد كه علم تمامش برای خداوند است و هیچ علمی نزد هیچ علمی نیست مگر آنكه جزئی از علم خداست... و میتوان برای اثبات این معنا آیهی: (... كه تنها او دانا ]و[ فرزانه است)5 و آیهی: (و خدا میداند و شما نمیدانید)6 و آیههای دیگری را شاهد آورد.»7
بنابراین آنجایی كه در مورد مراتب علم خداوند پرسیده بودید باید بگوییم كه خداوند عالم به همه چیز و همهی اتفاقات و حوادث واقع شده و واقع نشده میباشد؛ و به گفتهی خود قرآن كریم حتی: ((خدا) چشمهای خیانتكار و آنچه را در سینهها پنهان میدارند، میداند)8
اما در مورد احتمال دوم پرسش، یعنی بررسی تركیب «العلم عند الله»، باید گفت: این عبارت 2 بار و عبارت «علمها عند ربّی» و «علمها عند الله» نیز هر كدام 2 بار در قرآن كریم آمده است.
مورد اول «العلم عند الله» مربوط به داستان حضرت هود(ع) با قوم عاد است، آنجا كه قوم سركش و گنهكار او برای مسخره و انكار نمودن وعدههای الهیاش به او گفتند:
(قوم عاد) گفتند: «آیا نزد ما آمدی تا ما را از معبودانمان بازگردانی؟! پس اگر از راستگویانی، آنچه را (از عذاب) به ما وعده میدهی برای ما بیاور!)9 و حضرت هود(ع) به آنها پاسخ داد: «(هود) گفت: علم (به زمان عذاب) فقط نزد خداست...»10
معنای عبارت مذكور اینگونه میشود كه «علم به زمان وقوع عذاب نزد خداوند است»11 و الف و لام «العلم» بدل از مضاف الیه محذوف است یعنی به جای «علم العذاب»، «العلم» آورده شده است.
مورد دوم آیهی 26 سورهی ملك است كه آنجا نیز در پاسخ منكران روز جزاء میگوید: (بگو: علم (آن) تنها نزد خداست؛ و من فقط هشدارگری روشنگرم.)12
بنابراین معنای (العلم عند الله) در اینجا علم به زمان وقوع روز قیامت است كه فقط نزد خداوند است؛ البته علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه میفرماید: «اگر الف و لام (العلم) را ال «عهد» بدانیم به معنای «العلمُ بوقت الحشر» معنا همان است كه گفته شد، ولی اگر الف و لام «جنس» بدانیم معنا این گونه میشود: حقیقت علم تنها نزد خداوند است و احاطه به هیچ جزئی از آن نمیتوان پیدا كرد مگر با اذن خداوند.»13
پس با توجه به این احتمال معنای (العلم عند الله) این است كه همهی علم از آن خداست و هیچ علمی از ذات خدا دور نیست.
اما در چهار مورد دیگر كه عبارت (علمها عند ربّی) یا (عند الله) آمده باید گفت: در آیهی آن همان معنای «علم به روز قیامت» میباشد یعنی ضمیر «ها» در «علمها» به كلمهی «الساعة» باز میگردد كه در آیههای قبلش به كار رفته است.
و آیهی 52 سورهی طه كه مربوط به داستان موسی و فرعون است؛ در آیهی قبلش فرعون از حضرت موسی(ع) میپرسد: ((فرعون) گفت: پس حال گروهها (و نسلها)ی نخستین چیست؟!)14 و حضرت موسی(ع) پاسخ میدهد: ((موسی) گفت: علم آن در كتابی، نزد پروردگارم است؛ پروردگارم گمراه نمیشود و فراموش نمیكند.)15 بنابراین منظور از (علمها عند ربّی) در این آیه، علم خداوند به سرنوشت و عاقبت نسلها و اقوام مختلف است.
نتیجهگیری:
البته میتوان با قرینه گرفتن معنای آن سه آیهی دیگر و اینكه در آنها كلمهی (إنما) كه مفید حصر است آمده، اینگونه نتیجه گرفت كه همگی درصدد بیان این نكته است كه: علم و آگاهی به روز جزاء و سرنوشت انسانها و افراد مختلف بدون هیچ كم و كاستی فقط نزد خداست.
در پایان و با توجه به آنچه گذشت این نكتهها را میتوان دستهبندی كرد كه:
1. علم خداوند از صفات ذاتی اوست و زمان، حد یا كیفیتی ندارد.
2. تمام علم فقط از آن خداست و علم انسان جزئی از علم اوست.
3. علم به زمان روز قیامت و سرنوشت این دنیا و مردم آن تنها نزد خداوند محفوظ و معلوم است.
4. عبارت العلم عند الله بسته به جایگاهی كه در آن واقع شده معانیِ مختلفی میتواند داشته باشد ولی میتوان معنای جامعی از همهی آنها بدست آورد كه بیان شد.
منابع:
1-یعنی كلمات و افعالی كه در برگیرندهی معنای علم هستند. ر.ك: المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكریم، محمد فؤاد عبدالباقی، موسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1420 هـ . ق.
2-مفردات راغب، راغب اصفهانی (م. 425 هـ . ق) تحقیق صفوان عدنان داوودی، دارالقلم دمشق، مادهی (علم) و پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دكتر محمدعلی رضاییاصفهانی، انتشارات كتاب مبین، تهران، چاپ دوم، 1381.
در زمینهآشنايی با سرزمين ايران توسط گسلهای اصلی و فرعی با روندهای مختلف پوشیده شدهاند . تعدادی از گسلهای اصلی که در زمین شناسی و منطقه ساختاری ایران ، حوضههای رسوبی ، تشکیل کانسارهای رگهای و مناطق زلزله خیز ایران نقش دارند عبارتند از :
از آبیک قزوین تا فیروزکوه در بخش جنوبی البرز کشیده شده است و قسمتی از آن به نام راندگی مشا - فشم خوانده میشود. گسل آبیک - فیروزکوه حداقل از ژوراسيك فعاليت داشته.
گسل سمنان (S)
در شمال سمنان قرار دارد و جدا کننده کوههای البرز از ایران مرکزی است. این گسل در فاصله 15 تا 25 کیلومتری گسل عطاری قرار دارد که احتمالا هر دو در دشت آهوان - قوشه به یکدیگر میپیوندند. گسسمنان از شرق تا دامغان و از غرب تا دشتهای ده نمک - گرمسار امتداد دارد. این گسل چپ گرد است .
این گسل از شمال تبریز پس از گذشتن از خوی و ماکو به سمت کوههای آستارا در ترکیه ادامه مییابد . با توجه به اینکه در طول گسل تغییر روند مشاهده میشود، احتمالا این گسل میتواند از به هم پیوستن چند گسل حاصل شده باشد ، ولی به هر حال روند کلی آن شمال غربی - جنوب شرقی است و در امتداد گسل قم - زفره است . این گسل از جنوب شرقی به کوههای زنجان - سلطانیه میرسد و راستگرد است.
این گسل با روند شمالی - جنوبی در شرق آذربایجان و بخش غربی دریاچه خزر از شمال ایران تا قفقاز کشیده شده است . گسل آستارا در فرورفتگی دریاچه خزر نسبت به آذربایجان شرقی نقش داشته است
گسل اروميه:(R)
از ماکو به طرف جنوب ، از غرب دریاچه ارومیه میگذرد و در زرینه رود ختم میشود. این گسل ادامه گسل تبریز به شمار میآید و احتمالا فرورفتگی دریاچه ارومیه نتیجه عملکرد آن است.
این گسل از جمله گسلهای شمال کویر نمک ایران مرکزی بشمار میآید که با روند شمال شرقی - جنوب غربی در شمال گسل درونه (گسل بزرگ کویر) قرار دارد.
معادن MINES
استان خراسان از شمال به جنوب شامل زونهای کپه داغ ، بینالود ، سبزوار ، و بخشی از بلوکهای ایران مرکزی می باشد . هر یک از این زونها می تواند تقسیمات کوچکتر فرعی نیز داشته باشد که به اختصار زونهای اصلی شرح داده می شود .
زون بینالود
این زون در بر گیرنده ارتفاعات بینالود است که شامل یک رشته کوههای سینوسی با روند شرقی - غربی و تحدبی به سمت شمال می باشد . این رشته کوه به دنبال تصادم میان صفحه ایران و صفحه توران در تریاس پسین تشکیل گردیده است . واحدهای چینه ای که در این زون برونزد دارند شامل لایه های شورم ، سازندخهای دولومیت لطانیه ، ماسه سنگ ،لالون ، میلا ، نیور ، بهرام، فیلیتهای مشهد ، رسوبات تخریبی و متنوع ژورامیک ، اهکهای اور بیتولین دار کرتاسه همراه با کنگلومرای قاعده ای ، آهکهای نومولیت دار ، سنگهای ولکانیکی توف، آندریت و رسوبات تخریبی نئوژن است . این زون از نظر کانی زایی بخصوص برخی فلزات نظیر آهن و نیز مصالح ساختمانی غنی می باشد .
این گسل در شمال کویر بزرگ نمک از شاهرود گذشته و احتمالا از شرق به گسل درونه و از غرب به گسل عطاری میرسد و دو واحد ایران مرکزی و بینالود را از هم جدا میکند.
از کل مساحت جغرافیایی شهرستان نیشابور که معادل 3/8925 یا 892530 هکتار است، 5500 کیلومتر مربع ان را دشت و 3425 کیلومتر مربع بقیه را ارتفاعات تشکیل می دهد.
موقعیت جغرافیایی کوه های بینالود
سهم عظیمی از ناهمواری ها را رشته کوه های بینالود به خود اختصاص داده است. این رشته کوه ها با طول 125 کیلومتر در حدفاصل شهرستان های مشهد و نیشابور در جهت شمال غرب-جنوب شرق، در بخش شمالی شهرستان نیشابور قرار دارد که دهستان های سرولایت، مازول، اردوغش و زبرخان در دامنه های جنوبی و پیوه ژن، اردمه، شاندیز، گلمکان و چناران در دامنه های شمالی آن واقع است. این رشته کوه دارای قله های متعددی است که عبارتند از بینالود، چشم سبز بال کمالی، یال بلوچ، گرده سنگ، کمر زرد، میانه دوزی، ذاوهون، کوه پیلان.
بلندی های شیرباد با ارتفاع 3200 متر و زرگران با ارتفاع 3100 متر در جنوب قله بینالود قرار دارند. کلیه آبریزهای شمالی این کوهستان به «کشف رود» و آبریزهای جنوبی ان به «کال شور» می ریزد. روستاهای مهمی چون زشک، طرقبه و گلمکان در دامنه های شمالی، و روستاهای بزرگی مانند بوژان، درّود و خرو در دامنه های جنوبی این کوهستان قرار دارند.
بینالود، دورنمای برجسته ای را در خراسان به وجود آورده و در هنگام بهار و تابستان عالی ترین مراتع را در اختیار می گذارد؛ به همین دلیل است که در فصل ییلاقی به گروه بسیاری از کوچ نشینان، نیمه کوچ نشینان، و نیز گله هایی که به روستائیان تعلق دارد، به خصوص در ارتفاعات بین 1800 تا 2700 متر بر می خوریم.
کوه های بینالود در برف
بینالود (Binalud)
این قلّه، با ارتفاع 3315 متر در محدوده ی شهرستان نیشابور، بخش تحت جلگه، دهستان فیروزه و در 26 کیلومتری شمال شهر نیشابور واقع شده است. جهت کوه شمال غربی- جنوب شرقی بوده و مختصات جغرافیایی قله ی آن به طول 58 درجه و عرض 36 دقیقه است.
کوه گرماب Garmab))
در دهستان های بار، معدن و مشکان، 62 کیلومتری شمال غربی نیشابور، با ارتفاع حدود 2050 متر قرار گرفته، دارای معدن فیروزه است و در شمال روستای معدن قرار دارد.
کوه معدن Ma'dan))
در دهستان بار و معدن، 57 کیلومتری شمال غرب شهر نیشابور، ارتفاع 2050 متر، دارای معدن فیروزه است و در شمال معدن قرار دارد.
کوه بوژان Buzan))
این کوه به ارتفاع 2856 متر، در بخش مرکزی دهستان فضل و در 15 کیلومتری شمال شرقی مرکز شهرستان قرار دارد. جهت کوه جنوب شرقی- شمال غربی است و با مختصات قله ی آن، به طول 58 درجه و 59 دقیقه و
عرض 36 درجه و 17 دقیقه، در رشته کوه بینالود قرار دارد.
بوژان،یکی از روستاهای نیشابور در دامنه های بینالود
کوه بالا سفید Bala-sefid))
این کوه، در بخش مرکزی دهستان فضل و در 15 کیلومتری شمال شرقی مرکز شهرستان نیشابور قرار دارد. جهت کوه جنوب شرقی – شمال غربی، و از ارتفاعات بینالود است و در 58 درجه و 59 دقیقه و 36 درجه و 17 دقیقه ی عرض شمالی قرار دارد.
کوه هفت برادر Haft baradar))
این کوه در دهستان های سرولایت بار و معدن، 57 کیلومتری شمال غربی شهر نیشابور، با ارتفاع 1973 متر قرار دارد. روستاهای متعددی در دامنه های کوه هفت برادر واقع است که عبارتند از حاجی آباد، لارستان، چهار گوشلی، فاضل آباد، کلاته شاهین، کلاته حاجی، شتر سنگ، تخت مشک، گاوکش و قره گل، رودخانه ی کال شور از دامنه شمالی و همچنین را آسفالت سبزوار به چکنه ی سفلی از دامنه ی شمالی این کوه عبور می کند.
کوه بهم
این کوه با ارتفاع 2300 متر در بخش سرولایت نیشابور، دهستان سرولایت و در 35 کیلومتری جنوب مرکز شهرستان قوچان واقع شده است. جهت کوه شمال شرقی – جنوب غربی بوده و مختصات جغرافیایی قله ی آن به طول 58 درجه و 27 دقیقه و عرض 36 درجه و 50 دقیقه است.
در بخش های جنوب غربی شهرستان نیز پیش کوه های سرخ، حدفاصل شهرستان های کاشمر و تربت حیدریه با نیشابور، سیمای هموار شهرستان نیشابور را به دشتی ناهموار را تبدیل نموده و آن را محدود ساخته اند. از قله های معروف بخش جنوبی می توان به کوه های کمر سفید، چین کلاغ، چشمه نی و چشمه شیرین اشاره نمود.
بنابر آنچه گفته شد: دشت هموار نیشابور که بخش عظیمی از شهرستان را در برگرفته و از شمال با رشته کوه های بینالود، از جنوب با پیش کوه های سرخ، و از غرب با تپه ماهورهای طاغانکوه محدود می گردد.
ناهمواریهای خراسان شمالی را از نظر ژئو پوگرافی می توان به سه واحد تقسیم کرد علاوه بر دو واحد کوهستانی کپه داغ هزار مسجد و آلاغ بینالود دشت سرخس نیزاز عناصر توپوگرافی مهم ان محسوب میشوند.
واحد کپه داغ هزار مسجد از نظر ژئو مورفولوژی یک واحد ژورائی است بنابراین شکل ظاهری ناهمواریها در این واحد در تبعیت از ساختمان زمین می باشد. امتداد محور چینها شمالغربی جنوب شرقی است سطح محوری چینها به علت دخالت هسته مقاوم لوت به عنوان یک عامل ثانوی دارای انحنای شمالی می باشند. محور چینها عموماًفرود یک طرفه ویا دو طرفه دارند. به همین دلیل طاقدیسها همانند دیوارهای رفیع به صورت زنجیروار به دنبال هم ظاهر شده اند.
واحد جنوب غربی شامل دو توده کوهستانی است توده شمالی الاداغ و توده جنوبی بینالود نام دارد الاداغ دارای روند غربی – شرقی است و اسکلت آن عمدتاً از آهک کر تا سه ساخته شده است اما بینالود یک توده باتولیتی است که از میان رسوبهای پالئوزوئیک سربرآورده است بینالود بلندترین کوه خراسان شمالی است ودرجهت شمالغربی جنوب شرقی کشیده شده است.
دشت سرخس بخشی از صفحه ترکمنستان محسوب می شود. زمینهای آن با حرکات هر سی نین سخت شده و روی آن رسوبهای آبرفتی ولسی می پوشانند . از نظر شکل ظاهر به دو بخش غربی و شرقی تقسیم می شود بخش غربی عارضه دار و بخش شرقی کاملا هموار است .
خراسان شمالی در دوره های سرد کواترنر تحت پیکر آب و هوایی یخچالی و مجاور یخچالی و رودخانه ای ودر شرایط حاضر تحت تاثیر فرآیندهای مجاور یخچالی و آبهای جاری در حال تحول است در واحد کپه داغ اشکال فرسایشی متنوع نظیر تنگ دره های نزولی میان طاق و ناودیس معلق پدید آمده اند دست کاری در واحد بینالود – آلا داغ بیشتر از واحد شمالی بوده وبه همین دلیل گستگیهای زیادی در یکپارچگی آن دیده می شود.
مشرق ایران شامل مجموعه ناهمواریهایی است که به طول 1500 کیلومتر از جنوب مشهد تا ناحیه مکران گسترده شده اند حد شرقی ان را مرز سیاسی کشور تعیین می کند که دربیشتر مسیر منطبق بر گسل هریرود است . چاله های جازموریان لوت وطبس نیز آن را از طرف مغرب محدود و از ایران مرکزی جدا کرده اند.
زمینهای مشرق ایران در نیمه شمالی (محدوه سیاسی خراسان ) دنباله ایران مرکزی به شمار می آیند. اما نیمه جنوبی یعنی از حدود بیرجند تا سراوان (واحد مکران) یک واحد ساختمانی مشخص محسوب می شوند که زون نهبندان-خاش یا زون آمیزه رنگین مشرق نامیده شده است. مراحل تکوین زون نهبندان –خاش در ارتباط با تشکیل ریفت قاره ای (شاخه ای از اقیانوس تتیس جدید) در زمان کرتاسه بوده است. گواه آن گسترش افیولیت ملانژ به سن کر تا سه پایانی در امتداد گسلهای بزرگ منطقه از جمله گسل نهبندان می باشد.
زمینهای مشرق ایران چین خورده و شکسته اند. به علاوه تظاهرات آتشفشانی و نفوذ توده های ماگمایی در سراسر آن دیده می شوند. به این حال تیپ ناهمواری می توان آنها را به دو نیمه شمالی (خراسان مرکزی و جنوبی) و جنوبی(سیستان و بلوچستان ) تقسیم کرد.
در نیمه شمالی (محدوده خراسان مر کزی و جنوبی)، گسلها و توده های ماگمایی نظم چینها را به شدت به هم زده به طوریکه تنها در قلمرو آهکهای کرتاسه می توان نظم ساختمانی را بازیافت.در این محدوده کوهها به وسیله دشتهای ساختمانی از هم فاصله گرفته اند. گسلها عامل اصلی تفرق کوهها می باشند. روند کوهها در نتیجه دخالت لبه شمالی هسته مقاوم لوت، قوسی شکل با تحدب شمالی است.
در خراسان مرکزی کوهها نظم بیشتری یافته اند. به طرف جنوب بر پیچیدگی ساختمان ناهمواریها ا فزوده می شود. توده های گرانیتی و سنگهای آهکی بلندترین کـوهها را ساخته اند. با تولیت شاه کـوه بزرگترین توده نفوذ ی در این ناحیه محسوب می شود.
بخشی از ناهمواریهای نیمه جنوبی (سیستان و بلوجستان ) به شکل شبه آپالاشی در آمده اند . ساختمان کوهها بیشتر به صورت ساخت های تک شیبی است ارتفاع کوهها زیاد نیست و در مسافت زیادی خط الرأسها کوهها تقریبا یکسان می باشد این منطقه ظاهراً دور جدید فرسایشی را طی می کند. روند کوهها در محدوده سیستان شمالی- جنوبی و در محدوده بلوچستان شمالغربی – جنوب شرقی است.
در بلوچستان توده های ماگمایی چه به صورت نفوذی و چه به صورت تظاهرات آتشفشانی نظم چینها را بهم زده است در نتیجه ناهمواریهای بلوچستان به طور مشخص از سیستان قابل تفکیک است.
دشت سیستان از عناصر مهم توپوگرافی نیمه جنوبی است دشت سیستان روی حاشیه بلوک سخت هلمند قرار دارد وتوسط رسوبهای دریاچه ای نئوژن و آبرفتهای کواترنر با ضخامت زیاد پوشیده شده است. همواری سطح دشت منطبق بر ساختمان لایه های رسوبی است. تعدادی چاله های طبیعی ، توده بازالتی کوه خواجه ،پادگانه های دریاچه ای و اشکال بادی، عوارض دشت سیستان را تشکیل داده اند.
ارتفاعات بینالود
کوههای خراسان
کوههای خراسان را می توان از لحاظ وضع جغرافیائی و خصوصیاتی که دارند به سه دسته تقسیم نمود:
دسته اول: کوههای شمال یاکپت داغ(1) که ارتفاعات مرزی با شوری را تشکیل می دهد از ساحل دریای خزر شروع شده در جهت شرق تا هریرود امتداد دارد بلخان کبیر وبلخان صغیر از ارتفاعات معروف آن می باشند. و کوههای هزار مسجد(2)وکلات نادری(3) در قسمت شرقی ایران کوهها واقع اند.
دسته دوم- کوههای میانی است که در آن کوههای الا داغ و بینالود درو نمای برجسته ای را درخراسان بوجودمی آورند. رشته کوههای الاداغ با مرتفع ترین قسمت آن شاه جهان( 3350متر) در حوالی بجنورد و کوههای بینالود با بلندترین قله آن (3520) در جنوب قوچان قرار دارند .
دسته سوم – که ارتفاعش از دو دسته دیگر کمتر است از کوههای منفرد تشکیل شده که منجلمه باید کوه جغتای (2743) و اسفراین و کوههای جوین و کوههای نیمه کویری جنوب شرقی شاهرود را ذکر کرد.
کم حیث المجموع ارتفاع در شمال خراسان بیش از سایر مناطق کوهستانی است کوههای خراسان عموماً موازیندو هرچند که از طرف شمال به جنوب نزدیک شویم ارتفاع کمتر شده برخشکی هوا افزوده می گردد تا جائیکه در جنوب مرتفعات به رشته کوههای گچی و آهکی می رسند که وسیله کویرهای نمک و دشت لوت احاطه می گردند.
لازم به توضیح است که ساختمان زمین در ناحیه خراسان هنوز مراحل تکمیل خود را به پایان نرسانده و حالت التهاب زمین همچنان باقی است به همین دلیل تحولات داخلی زمین این منطقه موجبات بروز زمین لرزه های شدید گردیده که در چند سال اخیر نمونه آنرا در طبس دیدیم. خط مشخص زلزله این ناحیه از کپت داغ شروع شده و زیر دریای خزر به خط زلزله ققاز می پیوندد.
منبع:
مدیح، عباسعلی. «نیشابور و استرتژی توسعه: جغرافیای طبیعی، انسانی، اقتصادی و گردشگری»، مشهد: انتشارات شهر فیروزه و نوای غزل، 1385، ج1، ص 16-18.
وجود بسیاری از محصولات جدید تنها به خاطر وجود اینترنت است.
نمونه آن به وجود آمدن شرکتهای ارائه دهنده خدمات جستجوی اطلاعاتاست. پایگاههای اینترنتی مثل یاهو، که به درگاه (PORTAL) معروف هستند، مشتریان رادرجهت جستجوی اطلاعات موردنظر یاری می رسانند. فروشندگان باید وجود چنین خدماتی راموردتوجه قرار داده و از آنها برای توزیع اطلاعات درمورد خود به مشتریان استفادهکنند(ALLEN AND FJERMESTAD, ۲۰۰۱).
کالاهایی مانند نرم افزار رایانه ای، کتاب، طراحی گرافیکی، فیلم وموسیقی ازجمله مواردی هستند که به طور عمده تحت تاثیر قرار گرفتــه اند چرا که ایندسته از محصولات را می توان به صورت دیجیتالی نگهداری کرده و به راحتی ازطریقاینترنت منتقل ساخت بدون اینکه نیاز به جابجایی فیزیکی باشد. همچنین کالاهایی کهقبلاً توسط سیستم پستی به فروش می رسیدند توانایی بالقوه ای را برای خرید و فروشازطریق اینترنت دارند(BENJAMIN AND WIGAND, ۱۹۹۵) . یکی از مزایای عمده بازارهایالکترونیک ایجاد ارزش ازطریق تنوع بخشیدن به محصولات و تولید محصول در نگارشهایمختلف است. کالاهایی مثل موسیقی را می توان طبق ترجیح و نیاز خاص هریک از مشتــریانتهیه کرد. مثلاً آهنگها را می توان در انواع متنوع، اندازه های مختلف، کیفیت مناسبو قیمتهـــــای متفاوت به علاقه مندان عرضه کرد. و یا مثلاً می توان تنها یک صفحهاز مقاله ای که در یک مجله چاپ شده را خرید بدون آنکه نیاز به خرید کل مجله باشد. بنابراین، اینترنت ازطریق تنوع بخشی به محصــــولات، ارزشی را به مشتریان عرضه میدارد(DHOLAKIA ET AL, ۲۰۰۲). البته باید توجه داشت که نمی توان همه محصولات را دراینترنت فروخت، مخصوصاً آنهایی که نیاز به تماس رو در رو با فروشنده دارند(ANDELMAN, ۱۹۹۵).
ب) قیمت: قیمت تنها عنصری است که درآمد ایجــاد می کند و همان طورکه کاتلر (۱۹۹۱) می گوید سایر عناصر نمایانگر هزینه هستند. تصمیم گیری درمورد قیمتمحصولات در اینترنت به اندازه قیمت گذاری سنتی دارای اهمیت است(ALLEN AND FJERMESTAD, ۲۰۰۱) . اینترنت موجب افزایش رقابت بر سر کاهش قیمتها و درنتیجه شکلگیری قیمتهای یکسان می شود. همچنین توانایی در مقایسه قیمتهای مختلف در اینترنترقابت در کاهش قیمت را افزایش می دهد و طبق تئوری های اقتصادی قیمت کالا یا خدماتبه هزینه نهایی آنها نزدیک می شود(KLEIN AND QUELCH, ۱۹۹۶). ریپورت و اسویوکلا (۱۹۹۴) معتقدند توانایی فناوری برای ارائه خدمات با هزینه کمتر، تعیین قیمت مناسبرا مشکل تر ساخته است (مثلاً استفاده از پست الکترونیک برای جوابگویی به سوالهایمشتریان به جای استفاده از کارمندان). لذا به کارگیری مدلهــــای قیمت گذاری جدیددر اینترنت الزامی است.
همچنین همــان طور که قبلاً ذکر شد با شکل گیری انواع جدید ایجادارزش در اینترنت دیگر مدلهای قیمت گذاری سنتی مبتنی بر هزینه جوابگوی نیازهایبازاریابان نیست. حذف بعضی از انواع مالیاتها به علت فروش بین المللی آنها و نیزحذف بعضی از واسطه ها نقش موثری در کاهش قیمت تمام شده محصولات در اینترنت دارند،مثلاً شرکت سیسکو (CISCO) توانسته با انتقال ۴۰ درصد فعالیتهای تجاری به اینترنتهزینه های عملیاتی سالانه خود را تا ۲۷۰ میلیون دلار کاهش دهد (GOSH, ۱۹۹۸).
با وجود چنین شرایطی در محیط اینترنت شرکتها باید برای افزایشقدرت رقابتی خود به فاکتورهای دیگری غیر از قیمت توجه کنند. مثلاً با تنوع بخشی بهمحصولات که از طریق اینترنت میسر گردیده، خریداران حساسیت کمتری به قیمت نشانخواهند داد. هر چه محصول ارائه شده ترجیحات مشتری را بیشتر برآورده سازد خریدارراضی تر بوده و فروشنده می تواند قیمت بالاتری از مشتری مطالبه کند (BAKOS, ۱۹۹۱).
ج) توزیع (مکان): برای اکثرشرکتها مکان یعنی کانالهای توزیع کهعبارتند از سازمانها و اشخاصی که در فرایند انتقال محصول یا خدمت از تولیدکننده بهمصرف کننده دخیل هستند (KOTLER, ۱۹۹۱). از تاثیرات عمده اینترنت بر عنصر مکان،افزایش اندازه و بزرگی آن است. هر کجا که بتوان به اینترنت متصل شد در حــــوزهبازار تحت پوشش شرکتها قرار می گیرد. دسترسی جهانی که یکی از خصوصیات منحصر به فرداینترنت است (HOFFMAN AND NOVAK, ۱۹۹۶, DANN AND DANN, ۲۰۰۱) موجب خلق یک بازارمصرف بزرگ برای محصولات شرکتها شده است. به عقیده ایوانز و ورستر (۱۹۹۹) دسترسی،یعنی تعداد کسانی که یک پایگاه اینترنتی را بازدید می کنند، آشکارترین ممیزه تجارتالکترونیک از تجارت سنتی است. اینترنت سازمانها را قادر می سازد تا بعضی از اعضایزنجیره ارزش را حذف کنند. تولیدکنندگان با استفاده از امکان تماس مستقیم با مشتریانازطریق اینترنت توانسته اند واسطه ها و خرده فروشان را از میان بردارند. برای مثالشرکت دل (DELL) محصولات خود را از طریق پایگاه اینترنتی خود به فروش رسانده ودرنتیجه بسیاری از واسطه ها و خرده فروشان را حذف کرده است (GOSH, ۱۹۹۸). این پدیدهکه حاصل تجارت الکترونیک است را واسطه زدایی یعنی حذف ساختـــــــارهایی نظیر عمدهفروشان و خرده فروشان و فروش مستقیم به مشتریان گویند (CHAFFEY, ۲۰۰۲, DHOLAKIA ET AL, ۲۰۰۲) البته در کنار واسطه زدایی پدیده متناقض دیگری به نام واسطه های مجازی درمحیط اینترنت شکل گرفته است.
استان خراسان وسيعترين استان كشور ميباشد كه در مختصات جغرا فيايي 30 درجه 21دقيقه تا 38 درجه و 17 دقيقه عرض شمالي و 55 درجه و 28 دقيقه تا 61 درجه و 14 دقيقه طول شرقي گسترش يافته است . وسعت اين استان 248000 كيلومتر مربع و تقريباً 65% مساحت ايران را به خود اختصاص داده است . استان خراسان از شمال و شمال شرقي به تركمنستان، از شرق به افغانستان، از جنوب به استانهاي سيستان و بلوچستان و كرمان، از غرب شمال غرب به استانهاي يزد، اصفهان، سمنان و گلستان محدود ميشود. استان خراسان با تركمنستان 700 كيلومتر و با افغانستان 419 كيلومتر مرز مشترك دارد.
اقليم (آب و هوا) خراسان
در استان خراسان به دليل گستردگي، اقليم هاي متفاوتي را ميتوان مشاهده كرد. بر اساس مطالعات انجام گرفته چهار نوع اقليم كلي در استان خراسان به شرح زير وجود دارد:
-آب وهواي سرد استپي: اين نوع اقليم در نواحي مرتفع استان (ارتفاعات آلاداغ و بينالود)مشاهده ميشود.
-آب وهواي مديترانه اي: اين نوع اقليم بيشتر در مناطق بجنورد، قوچان، شيروان، نواحي جنوبي بينالود، ارتفاعات كپه داغ، هزار مسجد و قسمتي از مشهد وجود دارد.
-آب وهواي نيمه بياباني ملايم: اين نوع اقليم معمولاً در نواحي شمالي خراسان مركزي و نواحي جنوبي ديده ميشود كه مهمترين ويژگي آن تغيير در درجه حرارت است.
-آب و هواي گرم وخشك بياباني: اين نوع اقليم بيشتر در نواحي جنوبي استان خراسان ديده ميشود و 50 درصد از مساحت استان خراسان را به خود اختصاص داده است.
به طور كلي دليل اصلي تغييرات آب و هوايي استان خراسان وجود جريان هاي هواي مختلفي است كه از غرب،شمال غرب وشمال شرق وارد استان ميشوند اين جريان هاي هوا شامل موارد زير ميباشد:
-جريان پرفشار سيبري: اين توده هوا از اواخر فصل پائيز تا اوايل فصل بهار از شمال شرق وارد كشور ميشود وشمال استان خراسان را تحت تأثير قرار ميدهد وبه شدت دما را پائين ميآورد و باعث ريزش برف ميشود.
-جريان مديترانه اي: اين توده هوا مناطق شمالي و قسمتي از شمال غرب خراسان را تحت تأثير خود قرار ميدهد. به طور كلي منشاء اين جريان اقيانوس اطلس و درياي مديترانه است. اين توده هوا داراي رطوبت بسيار زياد ميباشد و اكثر بارش هاي غرب استان ناشي از اين توده هوا است.
-توده هواي بياباني: منشاء اين توده هوا كوير عربستان ميباشد كه نقش مهمي در افزايش دماي استان دارد. توده هواي بياباني نه دليل فقر رطوبت هيچ گونه بارندگي در استان ايجاد نميكند و معمولاً با گرد و غبار همراه ميباشد.
ميزان نزولات جوي در استان خراسان متفاوت ميباشد. در شمال غرب . شمال استان نزولات جوي به مراتب بيشتر از جنوب است. به طوري كه ميزان نزولات جوي در حوضه آبريز اترك به 800 ميليمتر در سال و در ايستگاه فردوس به كمتر از 30 ميليمتر ميرسد. بر اساس مطالعات انجام شده در سه ماه اسفند، فروردين و ارديبهشت بيشترين نزولات جوي را در استان خراسان داريم و معمولاً در ارتفاعات بيش از 2000 متر به خصوص در شمال استان، نزولات بصورت برف است.
بدليل موقعيت خاص جغرافيايي استان خراسان، بادهاي گوناگوني نيز آن را تحت تأثير خود قرار ميدهند، كه مهمترين آن بادهاي شمال و شمال شرقي، بادهاي غربي،بادهاي جنوبي و كويري، بادهاي 120 روزه و...است.
منابع آب
استان خراسان را ميتوان با توجه به شرايط هيدرولژيكي به 6 حوضه آبريز تقسيم كرد. هر يك از اين حوضه ها داراي رفتار و شرايط هيدرولوژي خاص خود ميباشند، كه با حوضه مجاور تفاوت دارد. اين 6 حوضه آبريز عبارتند از:
در ادامه به توضيح مختصر هر كدام از اين حوضه هاي آبريز ميپردازيم:
حوضه آبريز رودخانه اترك
آبهاي سطحي اين حوضه شامل رودخانه متعددي است كه در زير به مهمترين آنها اشاره ميشود:
-رودخانه مادرسو: اين رودخانه از ارتفاعات كوه «كورخود» سرچشمه ميگيرد و پس از عبور از مركز دشت به جنگل گلستان ميريزد، اين رودخانه در حواشي روستاي چشمه خان جريان دارد.
-رودخانه اترك عليا: اين رودخانه از نه هم پيوستن تعدادي سر شاخه و مسيلها به وجود ميآيد كه از شرق به غرب و در موازات ارتفاعات حاشيه دشت، جريان مييابد. وسعت حوضه آبريز اين رودخانه بالغ بر 5835 كيلومتر مربع بوده كه متوسط حجم سالانه آب اين رودخانه تا محل خروجي دشت حدود 75 ميليون متر مكعب گزارش شده است.
-رودخانه تبرك: اين رودخانه از ارتفاعات « الله اكبر » سرچشمه ميگيرد و پس از عبور از دره هاي آهكي به دشت قوچان وارد ميشود. وسعت حوضه آبريز اين رودخانه 560 كيلومتر مربع و متوسط حجم سالانه آب آن حدود ميليون متر مكعب است.
-رودخانه چناران: اين رودخانه به رودخانه فيروزه ميريزد. وسعت حوضه آبريز آن 1434 كيلومتر مربع و متوسط حجم سالانه جريان آب در آن 14 ميليون متر مكعب است.
-رودخانه فيروزه: اين رودخانه از ارتفاعات جنوب غرب دشت بجنورد سر چشمه ميگيرد و پس از وارد شدن رودخانه چناران به آن به رودخانه اترك ميريزد. وسعت حوضه آبريز آن 208 كيلومتر مربع و متوسط حجم سالانه آب آن حدود 19 ميليون متر مكعب است.
-رودخانه اترك: مهمترين جريان سطحي اين حوضه آبريز، رودخانه اترك است كه متوسط حجم جريان سالانه در اين رودخانه 350 ميليون متر مكعب ميباشد. منشاء اصلي اين رودخانه چشمه هاي كارستي است.
-رودخانه قره چاي: اين رودخانه از ارتفاعات كوههاي شمال شيروان شروع ميشود و در حواشي روستاي نجف آباد به اترك ميريزد. وسعت حوضه آبريز اين رودخانه تا محل ورود به اترك 1900 كيلومتر مربع ميباشد.
-رودخانه دربند: اين رودخانه از ارتفاعات كوه « كورخود » سرچشمه ميگيرد و پس از عبور از دشت در محل « پيش قلعه »به اترك ميريزد. وسعت حوضه آبريز اين رودخانه 1023 كيلومتر مربع و متوسط حجم سالانه آب آن حدود 9 ميليون متر مكعب اندازهگيري شده است.
از ديگر رودخانههاي اين حوضه ميتوان به رودخانههاي دركش، سومبار،چندير،خرتوت، شيرين دره و...اشاره كرد.
حوضه آبريز كوير قره قوم
تعداد رودخانههاي اين حوضه در مقايسه با ساير حوضهها نسبتاً زياد است. آب اغلباين رودخانهها به مصرف كشاورزي و شرب ميرسد. برخي از اين رودخانهها در مواقع سيلابي از كشور خارج ميشوند. در زير به برخي از رودخانههايي كه در اين حوضه جريان دارند، اشاره ميشود:
-رودخانه رادكان: اين رودخانه از ارتفاعات « قره لكه » و « مريجگان » شروع و در حواشي روستاهاي رادكان و مغان وارد دشت مشهد ميشود. وسعت حوضه آبريز اين رودخانه 239 كيلومتر مربع و متوسط حجم سالانه آب آن 16 ميليون متر مكعب گزارش ميشود.
-رودخانه كارده: اين رودخانه از به هم پيوستن دو شاخه فرعي « كوشك آباد » و « آل» بوجود ميآيد. اين شاخهها از ارتفاعات كوه تنگه، صندوق شكن و خواجه سرچشمه ميگيرد و وارد دشت مشهد ميشود.
-رودخانه گلمكان: اين رودخانه از ارتفاعات بينالود و از كوههاي «يال هاون » و «كوه زرد » شروع و در حواشي روستاي گلمكان وارد دشت مشهد ميشود. منشاء اصلي اين رودخانه «چشمه سبز» نام دارد كه وسعت حوضه آبريز آن 43 كيلومتر مربع و متوسط حجم سالانه آب آن 12 ميليون متر مكعب گزارش شده است.
-رودخانه طرق: اين رودخانه از ارتفاعات جنوبي شهرستان مشهد سرچشمه ميگيرد و در حواشي روستاي طرق وارد دشت مشهد ميشود. وسعت حوضه آبريز اين رودخانه 144 كيلومتر مربع و متوسط حجم سالانه آب آن حدود 22 ميليون متر مكعب است.
-رودخانه سنگ بست: اين رودخانه از ارتفاعات جنوب شرقي شهرستان مشهد شروع و پس از عبور از دشت سرجام به رودخانه كشف رود ملحق ميشود. وسعت حوضه آبريز اين رودخانه 1347 كيلومتر مربع و متوسط حجم سالانه آب آن حدود 24 ميليون متر مكعب ميباشد.
-هريرود: اين رودخانه از كوههاي افغانستان سرچشمه ميگيرد و در شمال شرق تايباد وارد ايران ميشود و به سمت كوير قره قوم جريان مييابد. متوسط حجم سالانه آب آن 850 ميليون متر مكعب گزارش شده است.
-رودخانه درونگر: اين رودخانه از ارتفاعات آهكي جنوب و غرب منطقه درگز سرچشمه ميگيرد و پس از عبور از غرب و شمال شهر درگز وارد تركمنستان ميشود. متوسط حجم سالانه آب آن 4 ميليون متر مكعب است.
-جام رود: رودخانه جام رود زهكش اصلي منطقه دشت تربت جام- فريمان است كه از به هم پيوستن چندين سرشاخه بوجود ميآيد، و پس از مشروب كردن دشت فريمان و تربت جام در محل «دوآب» به هريرود ميريزد. متوسط حجم سالانه آب اين رودخانه در محل ايستگاه حدود 18 ميليون متر مكعب گزارش شده است.
-رودخانه فريمان: اين رودخانه از ارتفاعات كوه «سمبار» و كوه «سياه» در جنوب غربي فريمان سرچشمه ميگيرد و پس از عبور از بند قديمي فريمان دشت فريمان را مشروب ميسازد. وسعت حوضه اين رودخانه 285 كيلومتر مربع و حجم سالانه آن 20 ميليون متر مكعب است.
-رودخانه روس: اين رودخانه از ارتفاعات شمال غربي منطقه سرچشمه ميگيرد و پس از عبور از دشت «باخرز» وارد دشت «كاريز» ميشود. وسعت حوضه آبريز رودخانه 994 كيلومتر مربع و متوسط دبي پايه آن 70 ليتر در ثانيه است. از ديگر رودخانههاي اين منطقه ميتوان يه ارچنگان، قرهتيكان، چهچه، لائين سو، حاتم قلعه، قلندرآباد، بهمن خان و... اشاره كرد.
حوضه آبريز كوير مركزي ايران
رودخانههاي مهم اين حوضه آبريز به شرح زير ميباشد:
-رودخانه كال شور نيشابور: اين رودخانه بزرگترين رودخانه شهرستان نيشابور ميباشد كه از «ارتفاعات كوه قرمزي» «كوه تخت شاه» و «ديز باد» سرچشمه ميگيرد و پس از عبور از دشت نيشابور، در محل حسين آباد جنگل از منطقه خارج ميشود. وسعت كل حوضه آبريز اين رودخانه 7300 كيلومتر مربع و متوسط حجم سالانه آب آن به 47 ميليون متر مكعب ميرسد.
-رودخانه حاجي بيگي: اين رودخانه از ارتفاعات جنوب شرق دشت نيشابور سرچشمه ميگيرد. مساحت حوضه آبريز اين رودخانه حدود 65 كيلومتر وطول آبراهه اصلي آن معادل 11 كيلومتر است.
-رودخانه كال شور: اين رودخانه از ارتفاعات جنوب شرقنيشابورو كوه «يال پلنگ» سرچشمه سرچشمه ميگيرد و پس از عبور از دشت نيشابور و سبزوار به كوير «خارتوران» ميريزد. از لحاظ كيفت، آب اين رودخانه داراي وضعيتي نامطلوب ميباشد.
-رودخانه داورزن: اين رودخانه از ارتفاعات شمال شرق منطقه سرچشمه ميگيردو سيلاب خود را به كال شور سبزوار هدايت ميكند. اين رودخانه مهمترين رودخانه منطقه و داراي آب شيرين است.
-رودخانه جوين: اين رودخانه كه طول آن از 200 كيلومتر تجاوز ميكند از شرق به غرب كشيده شده و كل حوضه را زهكشي ميكند و به كوير ميريزد.
-رودخانه قره سو: اين رودخانه از ارتفاعات «قوج خوار» و دشت «صفي آباد» واقع در جنوب شرق حوضه آغاز شده و از جنوب شرق در جهت شمال غرب ادامه و به كوير مركزي و كوير خاراتوران ميريزد.
-كال سبز: اين رودخانه از ارتفاعات شمالي دشت درونه سرچشمه ميگيرد و پس از پيوستن به كالهاي «رودان»، «عباس آباد» در جهت جنوب جريان مييابد و وارد دشت «درونه» ميشود. سيلاب اين كالها سفره آب زيرزميني غرب دشت را تغذيه ميكند. از ديگر رودخانههاي اين حوضه ميتوان به كال درونه، شوقان، كال ولايت، بيدواز، روئين، گرماب و... اشاره كرد.
حوضه آبريز كوير نمك
رودخانههاي مهم اين حوضه عبارتند از:
-رودخانه شش طراز: اين رودخانه از ارتفاعات كوه «سياه» واقع در شمال شهر كاشمر سرچشمه ميگيرد و پس از عبور از مناطق كوهستاني از شمال روستاي «ايرج آباد» وارد دشت كاشمر ميشود. وسعت اين حوضه آبريز 810 كيلومتر مربع و متوسط حجم سالانه آب آن 33 ميليون متر مكعب ميباشد.
-رودخانه كال سالار: اين رودخانه از ارتفاعات شمالي و شمال شرق دشت تربت حيدريه سرچشمه ميگيرد. .سعت حوضه آبريز اين دشت تا محل تنگه «جعفرمشهدي» 2070 كيلومتر مربع است. دبي پايه اين رودخانه 200 ليتر در ثانيه ميباشد.
-رودخانه كاهيجه: اين رودخانه از ارتفاعات شمالي كوه «سماق»سرچشمه ميگيرد و پس از پيوستن به كال «در ريز» از نزديكي فتحآباد به دشت رشتخوار وارد ميشود. دبي پايه اين رودخانه بطور متوسط 150 ليتر در ثانيه است.
-رودخانه ازغند: اين رودخانه از كوههاي «چهل تن» سرچشمه ميگيرد و در محل روستاي سلطانآباد وارد دشت ميشود. وسعت حوضه آبريز اين رودخانه 336 كيلومتر مربع و متوسط حجم سالانه آب آن 17 ميليون متر مكعب است.
-رودخانه كال شور فردوس: اين كال كه زهكش دشت فردوس است از شرق وارد دشت بشرويه ميشود و به كوير نمك ميريزد.
حوضه آبريز نمكزارهاي شرق استان خراسان
مهمترين رودخانههاي اين حوضه به شرح زير است:
-كال غرقاب: اين كال از سمت شمال به دشت قاين وارد ميشود و در تغذيه آب زيرزميني منطقه نقش موثري دارد.
-رودخانه شافن: اين رودخانه از ارتفاعات جنوب غربي حوضه سرچشمه ميگيرد و پس از پيوستن به كالهاي «كوه بازه» «گل كن» وارد دشت «اسفدن» و «كال خونيك» ميشود و به نام رودخانه فرخي از دامنه ارتفاعات غربي دشت عبور ميكند.
-كال سلامي: اين كال از ارتفاعات كوه «سرپله» سرچشمه ميگيرد و پس از مشروب كردن روستاهاي پيرامون خود به دشت «زوزن» ميريزد.
-رود شور قاين: اين رود از ارتفاعات دشت «خضري» شروع شده و پس از پيوستن به كال «تيغ آب»و «چاهرود» از جنوب غرب وارد منطقه ميشود و به «كال شور زوزن» ميريزد.
-رودخانه حاجي آباد: اين رودخانه از ارتفاعات «زهان» سرچشمه گرفته و پس از عبور از دشت «اسفدن» در حواشي روستاي «بم رود» وارد دشت «شاهرخت» ميشود. سيلاب اين رودخانه در تغذيه سفره آب زير زميني منطقه نقش بسيار موثري دارد.
-رودخانه آهنگران: از ارتفاعات آهنگران سرچشمه ميگيرد و در حواشي روستاي «آهنگران» وارد دشت «شاهرخت» ميشود. سيلاب اين رودخانه گاهي به دق «پترگان» نيز ميرسد.
-رودخانه درميان: اين رودخانه از ارتفاعات «كوه بند» واقع در غرب منطقه سرچشمه ميگيرد و پس از مشروب كردن روستاهاي درميان، فورك، و اسدآباد به رودخانه «مخرود» ميريزد.
-كال ميان تاب: اين كال از بلنديهاي شمال غربي حوضه شروع ميشود و پس از عبور از روستاهاي ولي آباد و فيروزآباد به كوير ميريزد. از ديگر رودخانههاي اين حوضه ميتوان به كال سراب،كال مسك، كال چرخ آب، اشاره كرد.
حوضه آبريز كوير لوت
-كال شور: كال شور يا كال «قاسم آباد» از به هم پيوستن تعدادي از كالها به وجود ميآيد كه در حاشيه ارتفاعات غرب كشيده شده و پس از زهكشي كل حوضه به كوير عباس آباد ميريزد.
-رودخانه شاهرود: اين رودخانه رودخانهاي فصلي است كه از ارتفاعات شرق حوضه سرچشمه ميگيرد و پس از عبور از مركز دشت به غرب جريان پيدا ميكند و با نام «شاهرود» وارد كوير لوت ميشود.
-رودخانه گلون: اين رودخانه از ارتفاعات شرق حوضه سرچشمه ميگيرد و پس از زهكشي دشت شمس آباد وارد كوير لوت ميشود.
-رودخانه نخل: اين رودخانه از ارتفاعات شمال غربي حوضه شروع ميشود و پس از عبور از مركز دشت به كوير ميريزد. رودخانه نخل رودخانهاي فصلي استكه تنها در فصل پر باران سال مقداري از سيلاب خود كه مجموعهاي است از سيلاب سرشاخههاي آن، به كوير هدايت ميكند. از ديگر رودخانههاي اين حوضه آبريز ميتوان به رودخانههاي عليآباد، رود چمگرد، رود لهل آباد، آبشار و ... اشاره كرد.
زمين شناسي
استان خراسان را به لحاظ زمين شناسي ميتوان به دو صورت مورد بررسي قرار داد:
زمين شناسي شمال استان خراسان
به طور كلي شمال استان خراسان شامل ارتفاعات كپه داغ، بينالود، هزار مسجد ميباشد كه عمدتاً اين منطقه داراي رخسارههاي گوناگون است. اين رخسارهها بيشتر شامل شيست، آهك، مارن، ماسه سنگ، كنگلومرا، سنگهاي تيخيري، فسيلهاي گياهي، رسوبات آهكي دوران كرتاسه، گرانيت، لايههاي آهكي آمونيت دار ميباشد. البته نبايد از لايههاي قرمز رنگ و زمينهاي دگرگوني شده فراموش كرد. در اين منطقه گسلهاي زيادي نيز وجود دارد كه از مهمترين آنها ميتوان به سه گسل كپه داغ، سنگ بست و شانديز اشاره داشت.
زمينشناسي جنوب استان خراسان
اين منطقه بيشتر داراي رسوبات دوران كرتاسه فوقاني و فليشها و مخلوطي از سنگهاي آتشفشاني است كه ضخامت آنها به 3000 متر ميرسد. همچنين در اين ناحيه شيلهاي سيليسي و راديولاريتها نيز وجود دارد. مهمترين گسل اين منطقه، گسل درونه
غربي با روند شمال شرقي – جنوب غربي است كه بخش شرقي آن داراي روند شرقي- غربي ميباشد. طول اين گسل در حدود 700 كيلومتر است. مراكز مخرب در اين گسل تنها در بخش شرقي يعني در منطقه كاشمر و تربت حيدريه ميباشد. اين گسل قادر است كه زلزلههاي بالاي 7 ريشتر را در منطقه ايجاد نمايد. از ديگر خصوصيات زمين شناسي منطقه ميتوان به وجود شن و ماسه سنگهاي آتشفشاني دوران سنوزوئيك كه بخش وسيعي از استانرا اشغال كرده است، اشاره نمود.
معادن
استان خراسان به لحاظ مواد معدني از تنوع خوبي برخوردار است. به طوري كه در حال حاضر بيش از 40 نوع ماده معدني در اين استان شناخته شده كه عمليات اكتشافي بر روي اين مواد انجام گرفته و مجوز استخراج براي آنها صادر گرديده است. از مهمترين اين مواد ميتوان به انواع زغال سنگ حرارتي كك شده، سنگ آهن كم فسفر، كروميت، مس منگنز، منيزيت، فلورين، فيروزه و انواع سنگهاي تزئيني و نما اشاره كرد.
معادن غيرفلزي
به لحاظ تنوع مواد معدني در اين استان گروه كانيهاي غير فلزي بيشترين رقم را به خود اختصاص ميدهند كه اهم آن شامل زغال سنگ، كائولن، منيزيت، فلورين، فلدسپات، خاكهاي صنعتي، سنگهاي قيمتي و نيمه قيمتي مانند عقيق و فيروزه ميباشند. در زير به توضيح معادن غير نظري استان خراسان ميپردازيم:
سنگهاي تزئيني و نما
ميزان ذخاير شناخته شده سنگهاي تزئيني استان خراسان بالغ بر 219/128 ميليون تن و تعداد معادن سنگ تزئيني داراي مجوز بهرهبرداري 65 معدن ميباشد. توليد اسمي اين معادن سالانه معادل 755000 تن برآورد ميشود.
معادن مصالح ساختماني
اين مواد بخش عظيمي از مواد معدني را از نظر كمي دربر ميگيرد كه اهم آن شامل: سنگ گچ، سنگ لاشه، پوزولان، سنگ آهك، مارن و امثال آن است. تعداد معادن فعال مصالح ساختماني كه داراي پروانه بهرهبرداري ميباشند 69معدن و ميزان توليد سالانه آنها بالغ بر 3/16 ميليون تن و ميزان ذخاير شناخته شده اين معادن بيش از 46/349 ميليون تن ميباشد.
معادن فلزي
ذخائر از كل مواد معدني فلزي شناخته شده در استان خراسان، 25 معدن در حال بهرهبرداري است، البته معادني نظير طلا و نقره نيز درحال مطالعه و يا اكتشاف ميباشند.
جدول شماره (1) خلاصه و ضعيت معادن غيرفلزي استان خراسان
رديف
نوع ماده معدني
تعداد معادن
مجموع استخراج ساليانه (تن)
مجموع ذخائر (تن)
1
كائولن
6
000/35
000/000/3
2
كلسيت
3
000/19
000/000/1
3
گل سفيد
3
300
7500
4
منيزيت
15
500/110
000/220/3
5
سيليس
2
000/8
500/92
6
ماسه سيليسي
2
000/60
000/650/7
7
باريتين
4
000/16
000/223
8
فلدسپات
3
000/15
000/057/2
9
فلورين
4
500/26
000/466
10
سولفات سديم
1
000/17
000/650
11
سنگ نمك
5
500/98
000/892/1
12
نمك آبي
4
900/6
750/30
13
خاك صنعتي
10
000/82
000/650/17
14
پنبه نسوز
1
000/100
000/000/20
15
تالك
1
000/2
000/475
16
بنتونيت
9
000/45
000/860/2
17
خاك نسوز
14
600/63
000/650/3
18
فيروزه
1
37
021/9
19
ذغالسنگ
9
000/993/1
000/449/55
جمع
97
337/698/2
000/328/120
مأخذ: اداره كل معادن و فلزات استان خراسان
جدول شماره (2) خلاصه وضعيت معادن سنگ تزئيني استان خراسان
رديف
نوع ماده معدني
تعداد معادن
مجموع استخراج ساليانه (تن)
مجموع ذخائر (تن)
1
گرانيت
16
137000
48000000
2
مرمريت و چيني
41
574000
79000000
3
مرمر
6
31000
582000
4
تراورتن
1
7000
42000
5
بازالت
1
6000
595000
جمع
65
755000
128219000
مأخذ: اداره كل معادن و فلزات استان خراسان
جدول شماره (3) خلاصه وضعيت معادن مصالح ساختمان استان خراسان
رديف
نوع ماده معدني
تعداد معادن
مجموع استخراج ساليانه (تن)
مجموع ذخائر (تن)
1
سنگ آهك
13
1965460
145790000
2
سنگ گچ
17
1277000
28973600
3
گچ خاكي
10
406000
46481360
4
سنگ لاشه
26
752000
98417386
5
مارن
2
1850000
27400000
6
پوزولان
1
70000
2400000
جمع
69
6320460
349462346
مأخذ: اداره كل معادن و فلزات استان خراسان
ناهمواريها
ناهمواريهاي استان خراسان را با توجه به وسعت بسيار زيادي كه دارند به چهار دسته كلي تقسيمبندي ميكنند:
ناهمواريهاي شمالي
به طور كلي مجموعه ارتفاعات شمال استان خراسان از شرق به كوههاي هندوكش در افغانستان، از غرب به كف درياي خزر و به كوههاي قفقاز در جمهوري آذربايجان متصل ميشود. جهت اين ارتفاعات شماليغربي- جنوب شرقي است. اين مجموعه ارتفاعات شامل ارتفاعات كپه داغ- هزار مسجد كه از شمال به تركمنستان و از شرق به ناحيه مرزي سرخس پيوند ميخورد. رشته ارتفاعات آلاداغ- بينالود داراي طولي حدود 360 كيلومتر است و از جنوب بجنور شروع و تا شمال نيشابور ادامه پيدا ميكند، جهت اين رشته ارتفاعات غربي- جنوب شرقي است. اهميت اين رشته ارتفاعات به خاطر رودهايي است كه آب مورد نياز شهرهاي مشهد و نيشابور را تأمين ميكند. مهمترين كوه ارتفاعات آلاداغ- بينالود كوه جغتايي است كه در جنوب اسفراين واقع ميباشد.
ناهمواريهاي مركزي
اين رشته ارتفاعات در حد فاصل كوههاي شمالي و جنوبي استان خراسان قرار گرفته است كه از شمال سبزوار شروع و تا مرز افغانستان ادامه مييابد و داراي توپوگرافي متنوعي ميباشد. معروفترين و بلندترين كوه آن، كوه سرخ است كه ارتفاع آن 2275 متر ميباشد.
ناهمواريهاي جنوبي
اين ارتفاعات از جنوب كوير نمك آغاز و تا شمال دشت لوت گسترش مييابد و شامل كوههاي طبس، قاينات و بيرجند ميباشد. بخش جنوبي اين كوهها از رسوبات بادي پوشيده شده است كه مهمترين عامل در تغيير چهره اين ناهمواريها آبهاي روان و هوازدگي مكانيكي ميباشد.
دشتها و درهها
در ميان ارتفاعات استان خراسان دشتهاي آبرفتي و درههاي وسيع قرار گرفتهاند كه نقش بسيار مهمي در اقتصاد منطقه دارند. مهمترين اين دشتها عبارتند از: دشت مشهد، قوچان، شيروان، تربتجام، فريمان، نيشابور، سبزوار، تربت حيدريه و كاشمر.
غارها
در ميان ارتفاعات استان خراسان غارهاي زيادي وجود دارد كه به لحاظ گردشگري داراي اهميت بسيار زيادي ميباشند، كه مهمترين آنها به شرح زير است:
-غار مغان: اين غار در 75 كيلومتري جنوب غرب مشهد قرار دارد، عمر آن مربوط به دوران دوم زمينشناسي است و در آن استالاكتيتها و استالاگميتهاي زيادي ديده ميشود و در كف آن چالههاي زيادي وجود دارد كه به عمق آنها به 25 متر ميرسد.
-غار مزداوند: اين غار در شمال شرقي مزداوند و در ارتفاعات چاهك قرار گرفته است. و از نوع غارهاي خشك غيرآهكي ميباشد. قدمت اين غار به هزاره دوم پش از ميلاد ميرسد.
-غار آبله: اين غار بين مشهد و قوچان قرار گرفته است.
-غار نوشيران: اين غار در اسفراين قرار گرفته است و در دوره سامانيان نيز مورد توجه بوده است.
-غار عبادتگاه شيخ احمد ذاكر: اين غار در گوريان، اسفراين قرار دارد و گفته ميشود كه شيخ احمد ذاكر معروف در اين غار به عبادت ميپرداخته است.
-غار هندل آباد: اين غار در 45 كيلومتر مشهد قرار دارد وطول آن 90 متر ميباشد در اين غار استالاگميتها و استالاكتيتهاي زيادي وجود دارد.
-غار زري: اين غار در مشهد قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دريا 1010 متر است.
-غار سليمان: اين غار در غرب شيروان قرار دارد و طول آن 25 متر و از نوع خشك ميباشد.
-غار قباد: اين غار در 50 كيلومتري غرب بجنورد واقع است و يكي از زيباترين غارهاي استان خراسان محسوب ميگردد. در اين غار استالاگميتها و استالاكتيتهاي زيادي وجود دارد. طول اين غار 250 متر و عرض آن 70 متر است.
-غار گنج كوه: اين غار در بجنورد قرار دارد و ارتفاع آن از سطح درياي آزاد 1700 متر است.
-غار كافر قلعه: اين غار در شهرستان شيروان است و قبلاً مسكوني بوده و بصورت پناهگاه از آن استفاده ميشده است.
-غار پوستين دوز:اين غار در شيروان واقع است و طول آن 120 متر ميباشدو داراي پيچ وخمهاي بسيار زيادي است كه امكان دارد كه غارنورد در داخل آن گم شود.
-غار كارده: اين غار در شمال غرب مشهد و در روستاي كارده قرار دارد. طول اين غار 100 متر است و اسكلتهايي نيز از انسانهاي پيشين در غار پيدا شده است.
-غار برده رستم: اين غار در جنوب روستاي «جمع آب» بين چناران و مشهد قرار دارد. دهانه غار به طرف بيرون ميباشد و استالاگميتهاي آن جوان است.
-غار چنشت: اين غار در جنوبشرق بيرجند است كه هواي داخل آن خاصيت موميايي دارد.
-غار بزنگان: اين غار 6 كيلومتري روستاي بزنگان قرار دارد، كه از نوع آهكي است و آب آشاميدني زيادي در آن وجود دارد.
-غار آتشگاه: اين غار با طول 90 متر در خليلآباد كاشمر واقع است و قدمت آن به دوران ساساني بازميگردد.
-غار فونيك: اين غار يكي از معروفترين غارهاي استان خراسان است كه در شهرستان قاين قرار دارد. از ديگر غارهاي استان خراسان ميتوان به غار بيدك در بجنورد، غار پارس و بهشت اشاره كرد.
پوشش گياهي
استان خراسان داراي پوشش گياهي متنوعي ميباشد كه به شرح زير است:
جنگل
جنگلهاي استان خراسان وسعتي معادل يك ميليون هكتار را به خود اختصاص ميدهند كه از اين ميان، جنگلهاي تنك و غير انبوه را ميتوان در ارتفاعات شمال غرب استان يعني مجموعه ارتفاعات آلاداغ و بينالود، مشاهده نمود. هر چه به طرف غرب حركت كنيم بر انبوهي آنها افزوده ميشود، و متراكمتر ميگردند. اين نوع جنگلها معمولاً از نوع سرو كوهي ميباشند. در منطقه شمال شرق استان خراسان و در ارتفاعات بزنگان، جنگلهاي پسته به طور پراكنده ديده ميشود. به طور كلي مجموع مساحت در رويشگاههاي جنگلي استان خراسان به بيش از 4 ميليون هكتار ميرسد. پوشش گياهي استپي استان خراسان بسيار متنوع ميباشد و بيشتر گياهان كشور را ميتوان در اين منطقه يافت كه مهمترين آنها به شرح زير است:
-خارشتر: كه در نواحي جنوبي استان خراسان ديده ميشود.
-تلخك: اين نوع گياه بيشتر در منطقه سرخس، تربتجام، تايباد و فريمان وجود دارد.
-درمنه: در اكثر نقاط استان به خصوص در منطقه سرخس وجود دارد.
-گون و تعداد زيادي گياه از خانوادههاي كنگر، خلصه و ريواس نيز در داخل استان مشاهده ميشود.
مراتع
وسعت كل مراتع استان خراسان 000/500/12 هكتار است كه مقداري از آن به چراي دامها اختصاص مييابد. مراتع استان خراسان بيشتر در شمال غربي، شمال شرقي، شمال و جنوب پراكنده شدهاند. به طور كلي مراتع را به سه دسته خوب، متوسط و فقير طبقهبندي ميكنند.
-مراتع خوب: وسعت اين مراتع در استان حدود 000/000/2 هكتار ميباشد و سالانه حدود 450 كيلوگرم در هر هكتار علوفه توليد ميكنند.
-مراتع متوسط: وسعت اين مراتع حدود 000/960/8 هكتار است و مقدار علوفه توليدي آن درهر هكتار 150 كيلوگرم است.
-مراتع فقير: وسعيت مراتع فقير استان، حدود 000/540/1 هكتار ميباشد و مقدار علوفه توليدي سالانه آن در هر هكتار 10 كيلوگرم است.
زندگي جانوري
به دليل تنوع اقليمي موجود، استان خراسان، زيستگاه حيوانات خاصي ميباشد كه از مهمترين آنها ميتوان به قوچ، ميش، پلنگ، يوزپلنگ، آهو در مناطق كويري، سمور، گرگ، روباه، شغال، خوك وحشي، جوجهتيغي، در مناطق دشتي، پرندگان شكاري و غيرشكاري مانند كبك، عقاب، تيهو، فاخته و پرندگان مهاجر از قبيل درنا، پليكان و فلامينگو، خزندگان شامل انواع مارها و آبزيان قابل صيد (كپور، قزلآلا) در مناطق جنگلي و غيرجنگلي اشاره كرد.
محيط زيست
درياچه بزنگان
اين درياچه، تنها درياچه استان خراسان ميباشد كه در جنوب رشته ارتفاعات هزار مسجد و در فاصله 140 كيلومتر جاده مشهد- سرخس قرار گرفته است. وسعت اين درياچه 80 هكتار و حداكثر عمق آن 12 متر است. آب اين درياچه از طريق ريزشهاي جوي و چشمههاي منطقه تأمين ميگردد. اين درياچه محل پرورش ماهي قزلآلا است. درياچه بزنگان در طول جغرافيايي 69 درجه و 20 دقيقه و عرض جغرافيايي 36 درجه و 19 دقيقه قرار دارد، ارتفاع آن از سطح درياي آزاد 102 متر ميباشد. اين درياچه از شرق به «كال شورلق»، از جنوب كوه «بيبي»، از غرب به «كال اولنگ» و از شمال به زمينهاي كشاورزي محدود ميشود.
پارك ملي تندوره
اين پارك در شمال شرقي استان خراسان، نزديك مرز ايران و تركمنستان و 250 كيلومتري شهرستان مشهد، در جنوب غربي شهرستان در گز، واقع شده است. مساحت پارك 37 هزار هكتار و به لحاظ پوشش گياهي بسيار غني ميباشد. مهمترين حيواناتي كه در اين پارك زندگي ميكنند عبارتند از: قوچ، ميش، و اوريال اين منطقه داراي جنگلهاي تنك سروكوهي است.
منطقه حفاظت شده ساريگل
اين منطقه در جنوب شرقي شهرستان اسفراين با وضعيت كوهستاني، تپه ماهوري و صخرهاي قرار گرفته است. مساحت كل منطقه 28 هزار هكتار ميباشد و داراي تنوع درختي از جمله سروكوهي، كركو، بيدوحشي، زالزالك، سياهدانه، انواع غلات و نعناعيان است. از مهمترين حيوانات منطقه ميتوان به قوچ و ميش اشاره كرد.
منطقه حفاظت شده قرخود
اين منطقه در منتهي اليه استان خراسان و در غرب شهرستان بجنورد قرار دارد. وضعيت منطقه تپه ماهوري، كوهستاني، صخرهاي همراه با شيب تند ميباشد. مساحت كل اين منطقه 35000 هكتار است. وضعيت پوشش گياهي منطقه با توجه به وجود دام و تعدادي روستا در داخل منطقه داراي پوشش مرتعي درجه يك نيست. ولي با اين حال در بين گياهان علفي و مرتعي گياهان خوبي به چشم ميخورد.
منطقه حفاظت شده سالوگ
اين منطقه در غرب شهرستان اسفراين قرار دارد. وضعيت منطقه كلاً دشتي و كوهستاني است و مساحت آن 16000 هكتار ميباشد. پوشش گياهي منطقه نسبتاً خوب و در ارتفاعات درختان ارس، زرشك، كوكو، زالزالك، بادام و بيد وجود دارد. دردامنه و دشتهاي آن انواع گونها، گرامينهها و گياهان يك ساله مرتعي به چشم ميخورد. در بين پوشش گياهي منطقه گياهان علوفهاي خوبي نيز وجود دارد.
پناهگاه حياتوحش مياندشت
اين منطقه درجنوب غربي شهرستان بجنورد و در بخش جاجرم قرار گرفته است كه منطقهاي كويري و بياباني است. مساحت منطقه 5600 هكتار ميباشد. پوشش گياهي ناحيه با توجه به وجود دام و كمبود آب غني نبوده و درصد بالايي ندارد. در ارتفاعات بالاي منطقه گياهاني نظير استراسگالوس و گياهان خارپشتي نظير آكانتوفيلوم و آكانتوليمون جلب توجه مينمايد. در بين پوشش منطقه ميتوان به گياهان علوفهاي اشاره كرد كه براي چراي دامها از آن استفاده ميشود.
ويژگيهاي انساني
تاريخچه
واژه خراسان در فارسي باستان نيامده است، ولي نام شهرها و آباديهايي كه هر كدام جزئي از خراسان گذشته يا كنوني بوده و هستند بارها در كتيبههاي مختلف آمده است. خراسان در فارسي ميانه يكي از چهار مرز يا منطقه ايران و همان مرز شرقي است، يا در كتاب شهرستانهاي ايران، نخستين ناحيهاي كه نام برده ميشود، خراسان است. در نوشته و آثار سعدي نيز واژه خراسان به همان معناي «خاور» به كار رفته است كه گونه نوشتاري آن به صورت زير ميباشد.
به طور كلي واژه خراسان به معناي «خاور» يعني «سويي» است كه از خورشيد ميباشد. اين واژه تركيبي است از «خور» به معني خورشيد و «اسان» به معني آمدن و مجموعه تركيب آن به معني «جايي است كه از آن، خورشيد برميآيد». به هر حال واژه خراسان به معني «محل طلوع خورشيد» است. خراسان پيش از اسلام جزء ساتراپي «پرثوه» بوده كه در كتيبه داريوش بزرگ در بيستون و در كتيبههاي هخامنشي آمده است كه در آغاز تاريخ ايران باستان مادها را به سوي خود كشانده است.
در دوران ساسانيان خراسان به عنوان يكي از استانهاي مهم ايرانشهر بوده است. به طور كلي در روزگار ساسانيان خراسان حدود چهار مرزباننشين را شامل ميشده كه از دروازه درياي مازندران نزديك روي آغاز ميشده است و از كوهاي البرز و اترك گشذته و تا درگز ادامه مييافت. سپس از بيابان تجن و مرو به جيحون و پامير ميرسيد و از آنجا تا هندوكس ادامه مييافت. از اين نقطه نيز به طرف غرب در امتداد رشته كوه هندوكش به جنوب متوجه شده و از ناحيه هرات، كاشمر و خواف ميگذشته و دوباره به دروازه درياي مازندران ميپيوست.
خراسان توسط مسلمانان در سال 31 (هـ .ق) گشوده شد. مسلمانان ابتدا وارد طبس شدند و فتح ديگر نواحي خراسان تا زمان حكومت معاويه در سال 42 (هـ .ق) و شايد هم تا مدتها پس از آن تاريخ، به طول انجاميد. سرانجام در سال 259 (هـ .ق) يعقوب ليث صفار، بنيانگذار صفاريان با گرفتن شهر نيشابور به فرمانروايي طاهريان پايان داد. در سال 283 (هـ .ق) يعقوب به خراسان لشگر كشيد و آن ايالت را جزو سيستان كرد. در زمان حكومت صفاريان و ساسانيان زبان و ادب فارسي جان تازهاي گرفت. پس از سامانيان غزنويان بين سالهاي 581- 351 (هـ .ق) بر اين منطقه حكومت كردند. در اين زمان نيز گسترش علم و ادب و تشويق شاعران و نويسندگان فارسي از اهميت بسزايي برخوردار بوده است. سلجوقيان نيز در اين منطقه در فاصله سالهاي 552- 429 (هـ .ق) حكومت كردند. در اواخر سده 7 (هـ .ق) كه سلسله ايلخانان ايران ايجاد شد، خراسان به قلمروي آنان افزوده شد و يكي از نمايندگان آنان بر خراسان حكومت ميكرد. در سال 873 (هـ .ق) تيمور لنگ خراسان را فتح و هرات را پايتخت خود نمود. تنها شهرهاي خراسان از آباداني و آسايش برخوردار بودند. اين دوره در فاصله سالهاي 807 تا 913 (هـ .ق) بوده است. شاه اسماعيل صفوي در سال 916 (هـ .ق) به خراسان و ماوراءالنهر لشگر كشيد و پس از فتح مشهد به دنبال ازبكان رفت و قلعه «مرو» را نيز فتح نمود. بدين ترتيب سراسر خاك خراسان به دست صفويان افتاد و مذهب شيعه امامي، دين رسمي مردم منطقه شد. در اواخر دوره صفويه، ملك محمود سيستاني فردوس را به تصرف خود درآورد و در سال 1136 (هـ .ق) خراسان را فتح و در مشهد مستقر شد. نادر در سال 1139 (هـ .ق) مشهد ار از محمود سيستاني گرفت و پس از كشته شدن نادرشاه در سال 1160 (هـ .ق( برادرزادهاش به حكومت رسيد او نيز در سال 1161 (هـ .ق) به دست برادرش كشته شد و سرانجام شاهرخ نوه نادرشاه به حكومت رسيد. وي تا سال 1210 (هـ .ق) بر خراسان حكومت كرد و در همان سال به دست آقامحمدخان قاجار از حكومت بركنار شد. سرانجام در سال 1217 (هـ .ق) به دست فتحعلي شاه قاجار سراسر خراسان فتح گرديد. در دوره قاجاريه نيز با دخالتهاي انگلستان و با هدف برقرار ساختن امنيت عهدنامهاي در سال 1273 (هـ .ق) در پاريس، بسته شد كه ايران متعهد گرديد در امور افغانستان دخالت نكند. در اين زمان افغانستان از ايران جدا و در سال 1249 (هـ .ق) خراسان به دو بخش تقسيم گرديد.
ويژگيهاي فرهنگي و قومي
عموم مردم خراسان به زبان فارسي تكلم ميكنند. از نظر گرايشات مذهبي ميتوان گفت كه به طور كلي به دليل وقايع تاريخي و نيز گرايشي كه مردم خراسان به اهل بيت عليبنابيطالب (ع) داشتند، از همان قرون اوليه شيعي مذهب بودهاند. شايان ذكر است كه اكثريت خراسانيها مسلمان هستند. اقليتهاي مذهبي استان خراسان 22/0 درصد از جمعيت را تشكيل ميدهند. زرتشتيان عمدهترين اقليت مذهبي هستند كه 20/0 از جمعيت استان خراسان را شامل ميشوند. از نظر قومشناسي بنابر شرايط سياسي حاكم در دورههاي تاريخي، اقوام مختلفي مناطق مختلف استان ساكن ميباشند، بطوريكه امروزه در مناطق شمالي خراسان، اقوام ترك، كرد، تركمن و فارس و در ناوحي مركزي، اقوام كرد، ترك، بلوچي و فارسي و در نواحي جنوبي استان اقوام فارس و عرب به سر ميبرند.
تقسيمات سياسي
براساس آخرين تقسيمات سياسي استان خراسان داراي 27 شهرستان، 82 شهر، 84 بخش، 227 دهستان و 23302 آبادي ميباشد.
جمعيت
براساس آخرين سرشماري عمومي نفوس و مسكن كه در آبانماه سال 1375 (هـ .ش) انجام گرفت، جمعيت استان خراسان حدود 6047661 نفر برآورد گرديد. كه از اين تعداد 3032701 نفر مرد و 3014960 نفر زن است.
تراكم نسبي جمعيت در اين استان 69/19 نفر در هر كيلومتر مربع ميباشد. پائينترين ميزان تراكم متعلق به شهرستان طبس است با 1 نفر درهر كيلومترمربع و بالاترين تراكم نسبي مربوط به مشهد با 26/46 نفر در هر كيلومترمربع ميباشد. به طور كلي جميعت استان خراسان طي 30 سال گذشته يعني فاصله سالهاي (1375- 1345 هـ .ش) 4/2 برابر شده است يعني از 2498000 نفر به 6047661 نفر رسيده است و از اين رو دومين استان پرجمعيت كشور بعد از تهران ميباشد و 07/10 درصد از كل جمعيت كشور را به خود اختصاص داده است. براساس سرشماري 1375 هـ .ش نسبت جنسي در استان خراسان 101 ميباشد به اين مفهوم كه به ازاء هر 100 نفر زن 101 نفر مرد وجود دارد، توزيع جمعيت استان خراسان شامل 58/56 درصد ساكن در شهرها و 36/43 درصد ساكن در نقاط روستايي و 07/0 درصد هم بصورت غيرساكن ميباشد.
از كل جمعيت استان خراسان 75/99 درصد مسلمان هستند كه اين نسبت در نقاط شهري 68/99 درصد و نقاط روستايي 84/99 درصد است. براساس همين سرشماري جمعيت فعال استان خراسان شامل 70/83 درصد مردان و 30/16 درصد زنان ميباشد. بيشترين ميزان فعاليت در استان خراسان مربوط به گروه سني 39- 35 ساله است كه 55/15 درصد از جمعيت را شامل ميشود. بيشترين جمعيت شاغل استان خراسان 66/25 درصد است كه مربوط به كاركنان ماهر كشاورزي و 1/22 درصد مربوط به صنعتگران و 82/7 درصد مربوط به متخصصان ميباشد.
با توجه به هرم سني استان خراسان از كل جمعيت اين استان 68/41 درصد در گروه سني كمتر از 15 ساله 7/53 درصد در گروه سني 64/ 15 ساله و 51/4 درصد در گروه سني 65+ ساله ميباشند بيشترين جمعيت استان خراسان در گروه سني 64- 15 ساله قرار دارد كه بيانگر جوان بودن جمعيت استان است. طور كلي مطالعات توزيع جمعيت در ساتان خراسان حاكي از آن است كه پراكنش جمعيت در نقاط مختلف شهري، روستايي و شهرستانهاي استان طي سالهاي 55، 65، 75 از تعادل و هماهنگي متناسبي برخوردار بوده است. به طور كلي در سال 1355 (هـ .ش) حدود 6/23 درصد جمعيت استان در شهرستان مشهد متمركز شدهاند كه اين ميزان در سال 1365 (هـ .ش) به 5/38 درصد، در سال 1375 (هـ .ش) بالغ ميگردد. در سال 1375 (هـ .ش) نيز شهرستان مشهد با 2/37 درصد ميرسد و سهم شهر مشهد از كل جمعيت استان از 7/59 درصد در سال 1355 (هـ .ش) به 4/60 درصد در سال 1365 (هـ .ش) و 8/55 درصد در سال 75 (هـ .ش) بالغ ميگردد. در سال 1375 (هـ .ش) نيز شهرستان مشهد با 2/37 درصد جمعيت از ساير شهرستانها جلوتر بوده است. اين در حالي كه سبزوار و بجنورد با رقمي معادل 9/6 درصد پس از آن در مقام دوم قار گرفتهاند و نيشابور اندكي كمتر يعني با 8/6 دردصد در رده چهارم قرار گرفته است. بيشترين ضريب شهرنشيني با 87/84 درصد در شهرستان مشهد ميباشد. لازم به ذكر است كه بالا بودن ميزان جميعت نقاط هشري و روستايي مشهد طي سالهاي اخير حاكي از وسعت حوزه نفوذ اين شهرستان، مقتضيات برتر طبيعي، اقتصادي و اجتماعي شهر مشهد و جاذبههاي زيارتي و مهاجرتي و تخصيص منابع و سرمايهگذاريهاي عمراني در آن است.
لهجه و زبان
به طور كلي استان خراسان به لحاظ زباني از پيچيدگي خاصي برخوردار است. هرگونه تغير و تحول جغرافيايي و جمعيتي در مسائل قومي و زبان و مذهبي از قبيل مرزهاي مشترك دو كشور همسايه، مسائل حاد سياسي را ايجاد ميكند. بااين وجود مردم به 17 نوع زبان مختلف صحبت ميكنند، كه عبارتند از: تركي، كردي، فارسي تركي، فارسي كردي، فارسي كردي تركي، فارسي تركي كردي، تركمني، تاتاري، بربري، كردي بربري، فارسي كردي بلوچي، فارسي تركمني، فارسي بربري، فارسي بلوچي، فارسي بلوچي بربري، فارسي افغاني.
عشاير
در طول تاريخ بعد از اسلام، ايلات و عشاير گوناگون در استان خراسان سكونت داشتهاند. اين عشاير، تابستان را در مناطق كوههاي هزار مسجد و ارتفاعات قوچان، بجنور، شيروان، چناران، درگز و نواحي سرخس زندگي ميكردند و مناطق قشلاق را معمولاً در مدار تپه، گنبد كاووس و حوالي جنوب خراسان ميگذراندند. براساس آمار ارائه شده توسط نهادها و سازمانهاي مربوطه، تعداد عشاير كوچنده و نيمه كوچنده، 100 هزار نفر اعلام شده است. از مهمترين عشاير استان خراسان ميتوان به كردهاي خراسان اشاره داشت كه تحت عنوان ايلهاي بزرگ زعفرانلو قوچان و شادلو و قراچورلو بجنورد هستند. علاوه بر كردها، طوايف و تيرههاي مخلتفي نظير تيموري، خوافي، سلجوقي و بربري در منطقه تربتجام، تايباد و فريمان و در حوضه سرخس طوايف عرب بهلولي، سيستاني و بلوچي زندگي ميكنند. جمعيت عشايري استان خراسان در سال 1365، 6548 نفر و در سال 1375 معادل 1798 نفر بوده است. كمي جمعيت عشاير استان خراسان نسبت به جمعيت كل استان در سال 1365 از 61 درصد به 06/0 درصد در سال 1375 رسيده است.
مهاجرت
در فاصله سالهاي 1365 تا 1375 (هـ .ش) 819647 نفر به استان وارد و يا در داخل استان جابهجا شدهاند. در واقع حدود 55/13 درصد از جمعيت استان در حال جابهجايي بودهاند. در صورتيكه در سال 1365 (هـ .ش) جمعيت مهاجر استان خراسان 797914 نفر يا 11/15 درصد از جمعيت استان را تشكيل ميداده است. مقايسه تعداد مهاجران نشان ميدهد كه در سال 1375 (هـ .ش) از تعداد مهاجران كاسته شده است. افزوني تعداد مهاجران در سال 1365 (هـ .ش) مبين تأثيرپذيري اين استان از اوضاع اجتماعي و سياسي افغانستان بوده است. در سال 1375 (هـ .ش) از مجموع جمعيت مهاجر استان، 94/20 درصد محل اقامت قبلي آنها ساير استانها، 96/31 درصد شهرستانهاي ديگر همين استان و 45/145 درصد در شهرستان محل سرشماري و محل قبلي، بقيه افراد، خارجاز كشور و يا اظهار نشده بوده است. مقايسه محل اقامت قبلي مهاجران با محلي كه در آنها سرشماري شده است، نشان ميدهد كه 20/35 درصد از روستا به شهر، 65/34 درصد از شهر به شهر، 67/7 درصد از روستا به روستا و 77/21 درصد از شهر به روستا در مدت 10 سال قبل از سرشماري آبانماه 1375 (هـ .ش) مهاجرت كردهاند. به طور كلي استان خراسان طي دورههاي 75- 1365 (هـ .ش) با مهاجر فرستي 48/0- درصد، 65- 1355 (هـ .ش) با مهاجرپذيري 93/1 درصد و 75- 1365 با مهاجرفرستي 14/1- درصد مواجه بوده است. نتايج بررسيها نشان ميدهد كه مهاجرپذيري استان طي دوره 65-1375 (هـ .ش) نه به دليل كاركردهاي دورني استان، بلكه از تحولات سياسي افغانستان متأثر بوده است.
ويژگيهاي اقتصادي
صنايع
وضعيت خاص اقليمي استان خراسان و اولويتهاي كشاورزي ايران، باعث شده است كه فعاليتهاي صنعتي استان خراسان به محور صنايع كشاورزي- غذايي متمركز شود. براساس مطالعات انجام شده در مورد صنايع خراسان حدود 6/77 درصد از مجموع سرمايهگذاريهاي صنعتي در شهرستان مشهد و كمتر از 4/1 درصد آن در بقيه شهرستانهاي استان است. همين امر باعث شده كه توسعه صنعتي در ساير شهرستانهاي استان به خصوص در مناطق مركزي و جنوبي و كويري با ركورد مواجه گردد. از نظر توزيع جغرافيايي صنايع، صنايع غذايي و رشتههاي وابسته به آن، توليد مصالح ساختماني و در نهايت صنايع نساجي و بافندگي در اولويت هستند. در اين ميان نقش و اهميت صنايع دستي خراسان قابل توجه ميباشد. استان خراسان به دليل تنوع محصولات كشاورزي، وجود معادن غني، نيروي انساني متخصص و وسعت زياد، زمينههاي بسيار مساعدي براي توسعه و گسترش فعاليتهاي صنعتي دارد. به طور كلي صنايع استان خراسان را به دو دسته تقسيمبندي ميكنند:
الف) صنايع دستي و هنريب) صنايع كارخانهاي
الف) صنايع دستي و هنري: از قديم در استان رواج داشته و پس از اصفهان پرفروشترين بازار صنايع دستي ايران، اختصاص به استان خراسان دارد. مهمترين صنايع دستي استان خراسان عبارتند از: قالي، پوستين، معرق، مصنوعات سنگي و … .
ب) صنايع كارخانهاي: تعداد قابل توجهي از كارخانههاي كوچك و بزرگ در استان خراسان به فعاليتهاي صنعتي اشتغال دارند كه از اهميت زيادي برخوردار ميباشند. صنايع كارخانهاي در خراسان شامل:
1-صنايع غذايي، شامل قند، شكرسازي، كنسروسازي، رب، روغن، آرد، نشاسته، بيسكويتسازي و ماكاروني.
2-صنايع مصالح ساختماني، شامل كانيهاي غيرفلزي نظير سيمانسازي، توليد انواع آجر، موزائيك، سراميك و سنگكوبي.
3-صنايع نساجي، شامل بافندگي، چرم، كارخانههاي نخريسي، نساجي، ريسندگي، پشم، پنبه، تريكو، فرش ماشيني، تهيه الياف مصنوعي، توليد انواع پوست، چرم و سالامبور.
4-صنايع فلزي، در زمينه ساخت پروفيل و لوله، ريختگري، تراشكاري، كارخانه رينگ، قالپاق و توليد وسايل خانگي.
5-صنايع شيميايي، شامل كارخانههايي است كه به توليد مواد بهداشتي ضدعفونيكننده، پلاستيكسازي، رنگسازي، پاككنندههاي جامد و مايع ميپردازند.
6-صنايع برق و الكترونيك، كه در زمينه مونتاژ و وسايل برقي و الكترونيكي، توليد كابل، لامپ و كليد و پريز فعاليت دارند.
7-صنايع سلولزي، شامل چوب و مبلسازي است كه به توليد فرآوردههاي چوبي و مشتقات آن ميپردازد. به طول كلي واحدهاي صنعتي استان خراسان در پايان سال 1378 (هـ .ش)، 3008 واحد با اشتغال حدود 89251 نفر بوده است.
درخصوص صنايع دستي بايد به اين موضوع اشاره داشت كه از مجموع 160 رشته صنعتي در سطح كشور، 29 رشته آن در استان خراسان وجود دارد. درحال حاضر بالغ بر 183410 كارگاه كوچك و بزرگ صنايع دستي در استان خراسان وجود دارد. تا پايان سال 1378 (هـ .ش) مجموعاً 21 شهرك صنعتي با مساحتي بالغ بر 2900 هكتار در 16 شهرستان استان خراسان ايجاد شده و 7800 واحد صنعتي در حال فعاليت بوده است. علاوه بر اين جهادسازندگي نيز در 14 شهرستان، 16 ناحيه صنايع روستايي ايجاد نموده است. عملكرد شهركهاي صنعتي به جز شهرك صنعتي مشهد مطلوب نبوده است. براساس اطلاعات اداره كل صنايع خراسان طي سالهاي 78- 1373 (هـ .ش) تعداد 1891 واحد صنعتي راهاندازي شده كه ميزان اشتغال آنها حدود 44252 نفر بوده است. گرايش سرمايهگذاري در ايجاد واحدهاي جديد به اين شرح ميباشد: 7/27 درصد در صنايع غذايي، 5/10 درصد در صنايع كاني غيرفلزي، 7/9 درصد در صنايع لاستيكي و پلاستيكي، 7/8 دردص در صنايع ماشينسازي و ساخت تجهيزات، 8/3 درصد در صنايع خودرو و نيروي محركه، 3/3 درصد در صنايع برق و الكترونيك، 2/3 درصد در صنايع دباغي و چرمسازي و 4/12 درصد در ساير رشتههاي صنعتي.
كشاورزي
كشاورزي در استان خراسان به پنج قسمت طبقهبندي ميشود كه به شرح زير است:
1-غلات: كشت غلات از مهمترين محصولات استان خراسان محسوب ميشود و از نظر توليد در بين استانهاي كشور مقام اول را دارا است و شامل گندم، جو آبي، جو، ديم و برنج ميباشد كه حدود 70 درصد از اراضي آبي و 80 دردص از اراضي ديم را به خود اختصاص دادهاست.
2-زراعتهاي صنعتي: استان خراسان با توليد 2/41 درصد چغندرقند، مقام اول را در بين استانهاي كشور دارا است. مزارع پنبه استان خراسان نيز از نظر وسعت كوچك است. پنبه اسفراين از نظر كيفيت در سطح بالايي قرار دارد.
3-درختان ميوهدار: استان خراسان يكي از مناطق باغداري كشور محسوب ميشود كه حدود 50 درصد كل باغهاي كشور را به خود اختصاص ميدهد.
4-زغفران و زيره سبز: زعفران به دليل استفاده از آبهاي زمستانه و اشتغال فراواني كه ايجاد ميكند داراي اهميت است. مهمترين مناطق كشت آن قائنات، گناباد و فردوس ميباشد كه بيش از 65 درصد زعفران ايران را توليد ميكند. زيره سبز به دليل بهرهبرداري از سيلابهاي زمستانه و كشت آن بصورت ديم، جزو يكي از اقلام صادراتي كشور است.
5-ساير محصولات: از ديگر مصولات كشاورزي استان خراسان ميتوان به توتون، تنباكو، انواع حبوبات، سويا يا دانههاي روغني اشاره كرد. اكثر اين محصولات از نظر تأمين كالري، ويتامين و املاح اهميت بسيار زيادي دارند. به طور كلي مجموع سطح زير كشت اراضي كشاورزي استان خراسان در سال زراعي 78- 1377 بالغ ر 7/1 ميليون هكتار بوده كه 1/21 درصد كل اراضي كشاورزي كشور را شامل ميشود، كه از اين ميزان 1020 هكتار سطح زير كشت آبي و 712 هزار هكتار سطح زير كشت ديم ميباشد. 5/1 ميليون هكتار از اراضي زير كشت استان به كشت 42 محصول زراعي با حجم توليدي معادل 604 ميليون تن اختصاص يافته و 225 هزار هكتار زير كشت انواع محصولات باغي قرار گرفته است. ميزان توليد محصولات باغي استان در سال 1378 (هـ .ش) بالغ بر 951 هزار تن بوده است.
دامپروري
با توجه به تنوع محيط طبيعي استان خراسان و موقعيت جغرافيايي آن دامپروري به يكي از شغلهاي مهم در استان تبديل شده است. به طور كلي دامپروري در استان خراسان به دو صورت زير انجام ميگيرد:
الف) رمهگردانها كه در يك جا ساكن و داراي زمين هستند و از مراتع تابستاني براي تغذيه دام استفاده ميكنند.
ب) چادرنشينان كه 95 درصد مواد مورد نياز خود را از مراتع نواحي مختلف استان تأمين ميكنند. مهمترين دامهاي استان خراسان بيشتر شامل گاو، گوسفند، بز و طيور است.
كل جمعيت دامي كشور در سال 1377 (هـ .ش) با احتساب طيور تجاري 7/133 و جمعيت دامي استان خراسان 5/20 ميليون واحد دامي بوده كه 3/15 درصد از كل دام كشور را به خود اختصاص ميدهد. علوفه خشك توليد شده كمتر از چهار ميليون تن بوده كه كمتر از علوفه مورد نياز در سطح استان است (حدود 7/8 ميليون تن). براساس گزارش برنامه سوم توسعه استان، 57 درصد از كل ارزش فعاليتهاي بهرهبرداريهاي دامي به دام سنتي و 4/5 درصد به سهم گاوداريهاي صنعتي اختصاص مييابد. در فعاليت مرغداري صنعتي 8/63 درصد از كل ستانده به هزينههاي واسطهاي مربوط ميشود. اين نسبت در گاوداريهاي صنعتي 7/50 درصد و در فعاليت سنتي 8/41 درصد ميباشد.
راهها
راههاي استان خراسان شامل هوايي و زميني است. اين راهها، استان خراسان را به ساير استانها و كشورهاي مجاور پيوند ميدهد.
راهآهن
اولين ايستگاه راهآهن در 24 اسفند ماه سال 1316 (هـ .ش) بين مشهد و گرمسار افتتاح گرديد و در سال 1336 (هـ .ش) اين خط راهآهن به تهران متصل شد. طول اين خط 925 كيلومتر و عرض آن 1435 ميليمتر است. اين راهآهن از طريق نيشابور، شمال سبزوار به ايستگاه شاهرود متصل و سپس به تهران ارتباط پيدا ميكند و نقش بسيار مهمي در رونق اقتصادي خراسان دارد. به طور كلي از نظر وضعيت شبكه راهآهن در راستاي خراسان تا پايان سال 1378 (هـ .ش)، 574 كيلومتر خط اصلي، 05/10 كيلومتر خط مانوري، 54 كيلومتر خط صنعتي و تجاري و مجموعاً 128 ايستگاه راهآهن در استان موجود است. در سالهاي اخير راهآهن مشهد- سرخس احداث شد، كه مجموع كالاهاي خروجي و ورودي به كشور از طريق راهآهن مشهد- سرخس 1071955 تن است.
راه زميني
در مجموع، استان خراسان داراي 6/37904 كيلومتر راه بوده كه 6/170 كيلومتر آن بزرگراه، 2208 كيلومتر راه اصلي، 8084 كيلومتر راه فرعي، 1097 كيلومتر ساير راهها و 26298 كيلومتر راه روستايي ميباشد. كه طول راههاي اصلي به اندازه نيمي از متوسط كل راههاي كشور است. در مجموع راههاي استان خراسان 18 درصد كل راههاي كشور را شامل ميشود. از مجموع راههاي اصلي و فرعي 55/16 درصد كوهستاني ميباشد. راههاي اصلي استان شامل دو محور در بخش شمالي به طول 1858 كيلومتر و يك محور در بخش مياني و جنوبي به طول 1000 كيلومتر است. مجموع راههاي آسفالته مشتمل بر 12176 كيلومتر ميباشد كه از نظر كيفيت بستر جادهاي راههاي اصلي و فرعي معادل 2480 كيلومتر داراي آسفالت گرم و معادل 5037 كيلومتر داراي آسفالت سرد و راههاي روستايي و مرزي به تريتب 6/49 درصد و 52 درصد داراي روكش آسفالت است. بنابراين در مجموع وضعيت كيفي بستر جادهاي نامناسب ميباشد.
راه هوايي
اولين فرودگاه استان خراسان در شهرستان مشهد در سال 1300 هجري شمسي ساخته شد كه در حال حاضر شركت هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران عهدهدار پروازهاي آن است. پروازهاي داخلي نيز بين شهرستانهاي استان و اكثر نقاط كشور انجام ميگيرد. شبكه هوايي استان خراسان، چهار فرودگاه فعال و يك فرودگاه نيمه فعال در دست احداث دارد كه تعداد پروازهاي خروجي داخلي از فرودگاههاي استان در سال 1378 (هـ .ش) معادل 754 پرواز ميباشد. كه به همين ميزان نيز پروازهاي ورودي داخلي صورت گرفته است.
به طور كلي بيشترين ميزان تردد مسافر در محورهاي استان خراسان مربوط به محور طرق (مشه- سه راهي باغچه) رفت و برگشت با 6272 و 4769 تردد و كمترين تردد مسافري مربوط به باجگيران سه راهي امام قلي (رفت و برگشت) با 129 تردد، همچنين ميزان تردد و سايل نقليه باري در محور طرق (مشهد- سه راهي باغچه) با 11383 تردد و كمترين ميزان مربوط به محور سه راهي امام قلي- باجگيران با 139 تردد و بيشترين ميزان تردد روزانه مربوط به محور طرق (مشهد- سه راهي باغچه) با 7410 تردد ميباشد.
سپاس مرخداي را كه از بيرنگي رنگ آفريد و از رنگ نور سپاس ايزد يكتا را كه نور و صوت را درهم آميخت و هستي را متجلي نمود عشق را در كانون آن قرار داد و انسان را به زيور نور عشق بياراست.
يوگا اعتقاد راسخ به وجود روح و بقاء آن دارد و قانون كار ما را يك قانون ازلي لايتغير به حساب مي آورد.به منظور رهائي از كارها، پاكسازي و تطهير را ضروري مي داند.
و براين باور است كه تن كه ارابه روح است بايد از ناپاكي ها زدوده شود و روان از ناويژگيها رهائي يابد. براي پاكسازي بدن تمرينات منظم (آساناها) را كه بنام شات كار ما ناميده شده است و تطهير بدني مينمايد معرفي مي كند . هر گاه جسم وروان تعادل خود را باز يابند از پليدي ها گريزان خواهند بود و روح به مقتضاي فعل بالقوه عمل كند.
تمرينات يوگا مشابه دارو است كه متناسب با ظرافت و حساسيت آن با بدن انسان تجويز مي شود همانگونه كه نسبت مصرف دارو بايد رعايت شود تا منجر به نتيجه گردد. تمرينات نيز بايد زيرنظر استاد و به مقدار مشخص انجام شود و الا نتايج حاصل رضايت بخش نخواهد بود.
سعي كنيد قبل از تمرينات حتماً دست ها را تا آرنج و صورت را با آب سرد بشوئيد.
قبل از هر تمرين سعي شود حداقل 3 تا 5 دقيقه شاواسانا را انجام دهيد. هر تمرين در پايان با ماندن 5 تا 10 دقيقه در حالت شاواسانا خاتمه مي يابد.
زمان تمرين بستگي دارد به فرصتي كه شما براي تمرين كردن دار يد اما اگر تمرينات بين ساعت هاي 3 تا 6 بامداد انجام شود بعد از هر تمريني تن با نشاط بيشتري فعاليت روزانه را آغاز مي كند.
ورزش يوگا: روان – فكر – جسم
يوگا فلسفه است نه مذهب و نه چنين ادعائي دارد يوگا آئين علمي و عملي و سري و طريقي سير وسلوك است از اين رو در اين طريق صحبت و گفتگو وجود ندارد، مكتبي است كه درب به روي همه گشوده و ميزباني است كه از هر نوع ميهماني با هر نوع اعتقاد يا سن و سال پذيرائي مي كند. گرايش يوگا به شناخت درون انسان است و تاكنون سعي وافر براي كنكاش در نهاد انسان بعمل آورده و خوشبختانه در بازگشائي اسرار شگفت انگيزش آدمي دست آوردهائي داشته است.
يوگا قدمت زيادي دارد و پتانچلي تنها نظم دهنده اين مكتب هشت گانه است.
يوگا مي كوشد تا در اعماق بحر وجود، گوهر هستي را استخراج كند و از اين طريق اعتقاد به وحدت دارد و هستي را زائيده امتزاج امواج و نيروها مي داند كه سرانجام ناشي از يك قدرت است كه ما آن را خدا مي ناميم.
يوگا اعتقاد راسخ به وجود روح و بقاء آن دارد و قانون كار ما را يك قانون ازلي لايتغير به حساب مي آورد به منظور رهائي از كارها، پاكسازي و تطهير را ضروري مي داند در انتقال اين فرهنگ، عمل سالم سازي و ايجاد هماهنگي روح وجسم انحرافاتي به چشم مي خورد از آن جمله در تعابير و تفاسير از هدف اصلي به دور مي افتند و يا اينكه اين تمرينات را به صورت تمرينات ورزشي مي نگرند و يا به انجام تمرينات نمايشي مي پردازند و بدون اينكه ظرفيت بدن در قبول حركات محاسبه شود.
يوگا راهي است ساده و آسان كه از حركات كاملاً ابتدائي داوطلب را به انجام حركات پيشرفته و مشكل هدايت مي كند.
تمرينات يوگا مشابه دارو است كه متناسب با ظرافت حساسيت آن با بدن انسان تجويز مي شود همانگونه كه نسبت مصرف دارو بايد رعايت شود تا منجر به نتيجه گردد.
تمرينات نيز بايد زير نظر استاد و به مقدار مشخص انجام شود و الا نتايج حاصله رضايت بخش نخواهد بود.
مركز تحقيقات يوگا در گانگا اشرام واقع در منگر در ايالت بيحار هندوستان به اين مسائل توجه كرده و طي پژوهش هاي علمي و عملي زير نظر اساتيد و يوگيهاي كارآزموده سعي نموده است كه برنامه هائي را ارائه دهد تا از معايب فوق الذكر جلوگيري شود.
يوگا را بايد از ساده ترين تمرين شروع كرد و به تدريج راه را ادامه داد تا توفيق انجام تمرينات پيشرفته حاصل آيد.
همچنانكه كوه نورد از جلگه شروع مي كند و به قله مي رسد و صعود بر بالاي كوه مستلزم تمرين مدام وذخيره انرژي لازم مي باشد داوطلب يوگا نيز بايد چنان كند، از ساده ترين به مشكل ترين حركات
از اين رو دستداران يوگا با توجهبه ارزشمندي شيوه ونياز افراد جامعه به خودسازي، داوطلب شدند كه اين كتاب منحصر به فرد نظر جالبي بود و به دور از هر درخواستي مقدمات نشر كتاب را فراهم نمودند ، در اين رهگذر جناب حميد فروغي كه از خوان نعمت يوگا بهره سلامتي گرفته دامن همت بر كمر زد و در واقع تمامي مسئوليت آن را با صرف دقت ذيقيمت خود به عهده گرفت. جاي تشكر و سپاس فراوان از ايشان باقي است ضمن آرزوي موفقيت براي رهروان يوگا توصيه مي شود كه براي مطلوب واقع شدن تمرينات وحصول كامل سلامتي در جسم وجان نكات زير را به هنگام تمرين در نظر داشته باشند سعي كنيد قبل از تمرينات با آب سر و بدن را شستشو دهيد حتما دست ها را تا آرنج و صورت را با آب سرد بشوئيد.
تا آنجائيكه امكان دارد از پوشيدن لباس هاي تنگ والبسه تهيه شده از نخ هاي پلاستيكي خودداري كنيد.
در تمرينات يوگا اصولا از پيراهن و شلوار گشاد و تهيه شده از كتان استفاده كنيد.
هنگام تمرين از يك پتو بعنوان زيرانداز استفاده نمائيد.
تمرينات يوگا بايستي سه و نيم ساعت پس از صرف غذاي سنگين يا دو ساعت بعد از صرف غذاي سبك انجام شود. مكان تمرين بايد ثابت و نه كاملاً روشن و نه كاملاً تاريك باشد. تمرينات را در مسير جريان باد انجام ندهيد. اگر به مقتضاي زمان استفاده از وسايلي نظير پنكه يا كولر ضرورت دارد تا جائيكه امكان دارد خود را از مسير جريان هواي سرد دور نگه داريد.
قبل از هر تمرين سعي شود حداقل 3 تا 5 دقيقه شاواسانا را انجام دهيد. هر تمرين در پايان با ماندن 5 تا 10 دقيقه در حالت شاواسانا خاتمه مي يابد.
برنامه تمرينات روزانه را براي نيم ساعت تنظيم كنيد و تدريجا زمان آن را افزايش دهيد ولي سعي كنيد كه بيش از يك ساعت و نيم به تمرينات آسانا و پرانايام نپردازيد.
در تمرينات روزانه مراقب باشيد كه قسمتي از زمان را به پرانايام اختصاص دهيد.
درزماني كه به تمرينات يوگا اشتغال داريد سعي كنيد حتي الامكان در مصرف گوشت و چربي و غذاهاي سنگين صرفه جويي كنيد، چنانچه تمرينات به طور مستمر در يك ساعت بخصوص و در يك مكان معين تمرين شوند نتايج مطلوب ترين به همراه خود داشت.
زمان تمرين بستگي دارد به فرصتي كه شما براي تمرين كردن داريد اما اگر تمرينات بين ساعت هاي 3 تا 6 با مداد انجام شود بعد از هر تمريني تن با نشاط بيشتري فعاليت روزانه را آغاز مي كند.
تمرينات يوگا پس از بيست و يك روز تمرين مستمر آثار خود را آشكار مي سازد.
چنانچه بي نظمي در انجام تمرينات وجود داشته باشد، بهتر است از انجام تمرينات يوگا صرف نظر كرد.
بخش اول آساناها
تمرينات بايد در آغاز انجام آساناها براي بازكردن مفاصل و نرم كردن ماهيچهها انجام شود. بخصوص براي مبتديان و كساني كه ضعيف و يا بيمار هستند و نيز افرادي كه مبتلا به بيماريهاي قلبي و فشار خون بالا و خشكي بدن ميباشند قبل از شروع تمرينات آسانا، شاوآسانا را انجام دهيد تا جسم و ذهن شما انبساط پيدا كند.
به پشت روي زمين دراز بكشيد پاها كمي جدا از هم و دست ما در كنار بدن طوري كه كف دست بطرف بالا باشد سعي كنيد تمام ماهيچه ها و مفاصل را شل كنيد خود را از هر نوع انقباض و تنش آزاد نمائيد بدن خود را احساس كنيد و به تنفس خود آگاه باشيد. شما در حال استراحت هستيد. تنفس خود را مشاهده كرده و دقت كنيد كه تنفس طبيعي و خود به خود انجام شود حال تنفس هاي خود را بشماريد و در حين شمردن نظاره گر افكار خود باشيد بدون اينكه بخواهيد آنها را كنترل و يا متوقف كنيد هيچ نوع ارتباط احساسي با افكار برقرار نكنيد.
مهم ترين هدف شما منبسط كردن تمام بدن و ذهن است براي مدتي سعي كنيد تمام ناراحتي ها، اضطرابات و مسايل دنيوي خود را فراموش كنيد بعد از چند دقيقه آهسته دست ها و پاهاي خود را تكان داده و بنشينيد حالا شما ذهناً و جسماً آماده انجام تمرينات آسانا هستيد.
حالتهاي آرامش
قبل از انجام هر آسانا و زمانيكه بدن خسته است بايستي تمرينات مربوط به آرامش را انجام داد و روي حالت هاي مربوط نبايست زياد تاكيد نمود.
اين سلسله از آساناها در آغاز بسيار ساده بنظر مي رسد ولي انجام دادن آن بطريق صحيح بسيار مشكل است زيرا تمام عضلات و قسمت هاي مختلفه بدن بايد با فكر و فرمان آن در حالت آرامش قرار گيرد.
اكثر كساني كه آساناهاي مربوط به آرامش را انجام مي دهند تصور مي كنند تمرين بطور كامل اجرا شده است در صورتي كه هنوز انقباضاتي در بدن آنها وجود دارد.
در عصر كنوني با توجه به پيشرفت صنعت، تكنولوژي و زندگي ماشيني مردم اغلب دچار تنش ها و فشارهاي عصبي زيادي هستند كه عوارض آن بصور مختلف در زندگي روزمره آنها بروز ميكند.
در ارتباط با استراحت و آرامش دادن به بدن ( حتي موقع خواب) مسائل زيادي وجود دارد كه بايد رعايت شود. انجام اين سلسله از آساناها براي كساني كه شديداً به استراحت و آرامش نياز دارند بسيار مفيد ميباشد.
يكي از روشهاي موثر و در عين حال ساده آرامش دادن به جسم و فكر تكنيك يوگا ميباشد.
بعد از يك روز كار خسته كننده درست كمي قبل از خواب انجام اين آساناها ضمن منافع زياد براي شخص تمرين كننده استراحت لازم و رفع خستگي را نيز بهمراه خواهد داشت.
كنترل تنفسي
تعداد متوسط تنفسي در افراد بالغ 15 تنفس در دقيقه است و اين در حالي است كه تعداد و مقدار حجم هواي تنفس شده در دقيقه به مواردي چون موقعيتهاي هيجاني، رواني، فيزيكي و همچنين به تركيب هواي محيط بستگي دارد. مكانيسم تنفس به وسيله دو فاكتور اصلي تنظيم ميشود. يكي كنترل عصبي و ديگري كنترل شيميايي است كه همان مقدار دي اكسيد كربن و اكسيژن در خون ميباشد.
مركز كنترل تنفسي در بصل النخاع در قاعده مغز قرار دارد. از اين جاست كه تحريكات عصبي از طريق اعصاب نخاعي به ديافراگم و عضلات بيندندهاي فرستاده ميشود. اين جريان عصبي، جرياني است براي تحريك حركت، به اين معني كه حركت ماهيچههاي تنفسي را براي انجام دم، فعال ميكند. جريان هاي عصبي، حسي يا وابران (برنده) از طريق عصب واگ، تحريكات ناشي از انبساط كيسههاي هوايي و نايژكهاي كوچكتر را به بصل النخاع ميبرد.
تنفس به وسيله دو منطقه اصلي مغز كنترل ميشود: يكي مراكز اولية غيرارادي موجود در ساقة مغز كه در همه “حيوانات مشترك است و باعث مي شود كه به صورت غيرارادي تنفس را انجام دهيم و ديگري قشر مخ” در مواقع طبيعي كنترل عصبي تنفس غيرارادي است و ما زماني كه در حال دم و بازدم هستيم، راجع به آن فكر نمي كنيم. كنترل شيميايي تنفس اساساً به سطح دي اكسيد كربن در خون بستگي دارد. دي اكسيد كربن يك محصول پس مانده از متابوليسم است. زماني كه فعاليت متابوليك افزايش پيدا ميكند، مانند فعاليتهاي فيزيكي، سطح افزايش يافته دي اكسيد كربن خون، باعث ميشود كه بصل النخاع پيامهايي را براي افزايش تعداد و عمق تنفس بفرستد كه در نيتجه تخليه دي اكسيد كربن را افزايش ميدهد.
تعداد وعمق تنفسي به وسيله فاكتورهايي نظير موارد زير تنظيم مي شود: ورزش كه باعث افزايش فعاليت متابوليك ميشود؛ احساسات مانند ترس، درد و همين طور ساير جريانهاي حسي مانند زماني كه بدن در مواجهه با هواي سرد قرار مي گيرد.
ميل به تنفس يكي از قويترين و ابتدايي ترين غرايز ماست. در صورتيكه تنفس براي مدتي طولاني حبس گردد بصل النخاع به طور خودكار براي تنفس دوباره فعاليتي نخواهد داشت. ميل به تنفس و نياز به اكسيژن يك تمايل اساسي براي بدن است بدون يك منبع پايدار اكسيژن براي مغز در مدت سه الي چهار دقيقه خطري جبران ناپذير و مرگبار ما را تهديد مي كند براي ايجاد هماهنگي در مراحل زندگي ما به كنترل و ايجاد توازن در تمامي ابعاد وجوديمان نيازمنديم.
ورزش يوگا
تمرين 1: كشش انگشتان پا:
روي زمين نشسته پاها را كاملاً كشيده و مستقيم به سمت جلو بدن قرار دهيد كف دست ها را براي ايجاد تعادل روي زمين بگذاريد روي انگشتان پاها تمركز كنيد. به آرامي انگشتان پاها را به سمت جلو وعقب تا آنجا كه ممكن است خم كنيد.
دقت شود كه موقع انجام تمرين پاها كاملاً كشيده و منقبض باشد تمرين را ده مرتبه انجام دهيد.
تمرين 2: كشش مچ پاها
روي زمين نشسته روي مچ هر دو پا تمركز كنيد پاها را از محل مچ تا جائيكه امكان دارد به سمت جلو و عقب خم كنيد، دقت كنيد كه اين حركت از محل مفصل قوزك پا انجام شود. تمرين را ده بار انجام دهيد.
تمرين 3: چرخش مچ پا:
روي زمين نشسته پاها را از يكديگر جدا كرده و در حالت كاملاً كشيده و مستقيم قرار دهيد، ابتدا پاي راست را كمي از زمين بلند كرده روي مچ پا و حركتي كه مي خواهيد انجام دهيد تمركز كنيد.
پاي راست را از محل مچ «قوزك» به چرخش درآوريد ده بار در جهت حركت عقربه هاي ساعت و ده بار خلاف آن بهمين ترتيب در مورد پاي چپ عمل كرده سپس حركت را بطور همزمان با هر دو پا انجام دهيد.
انجام تمرينات فوق سبب تقويت مچ و انگشتان پاها خواهد شد.
تمرين 4 :چرخش قوزك پا
روي زمين نشسته با كمك دست چپ مچ پاي راست را روي ران پاي چپ قرار دهيد . در اين حالت روي مچ پا و حركتي كه ميخواهيد انجام دهيد تمركز كنيد.
كف پاي راست را با دست چپ گرفته و از محل مفصل مچ در جهت حركت عقربه هاي ساعت و خلاف آن هر بار 10 مرتبه انجام دهيد. بهمين روشي در مورد پاي چپ نيز عمل كنيد.
تمرين 5:خم كردن زانو (1)
پاي راست را از زانو خم كرده و انگشتان هر دو دست را زير ران پاي راست يكديگر قلاب كنيد، پاي راست را بطور مستقيم «افقي» نگه داشته بطوريكه پاشنه پا با زمين تماس نداشته باشد. در اين حالت دست ها هم بايستي كاملاً كشيده باشند پاي راست را تا جائيكه امكان دارد خم كرده و سعي كنيد كه پاشنه پا را به باسن راست نزديك كنيد. حركت را ده بار انجام دهيد. بهمين ترتيب در مورد پاي چپ نيز عمل كنيد.
تمرين 5: خم كردن زانو (2)
در موقعيت تمرين مستقر شويد، به عوض كشيدن پاي راست ران پا را نزديك بنيي آورده و قسمت پايين پا را حول مفصل زانو به چرخش درآوريد.
تمرين را ده بار در جهت حركت عقربه هاي ساعت و ده بار خلاف آن انجام دهيد.
همين حركت را با پاي چپ نيز تكرار كنيد.
تمرين 6: پيچ ستون فقرات
پاها را بطور مجزا از يكديگر در يك حالت راحت و آسوده قرار دهيد، سپس دست راست را روي شست پاي چپ گذاشته و دست چپ را بسمت عقب برگردانيد. دراين حالت هر دو دست بايد كاملاًكشيده و در يك امتداد باشند.
سر را به عقب برگردانده و به دست چپ نگاه كنيد، كمر را نيز همزمان با سر، برگردانده و در حالت كمي توقف كنيد، سپس دست چپ را روي انگشت شست پاي راست قرار داده و بازوي راست را بسمت عقب بطور كاملاً كشيده برگردانيد حركت را 10 تا 20 دور انجام دهيد.
تمرين را آرام شروع كرده و بتدريج بر سرعت آن بيفزائيد.
تمرين 7: نيم پروانه
ساق پاي راست را خم كرده روي ران پاي چپ قرار دهيد با دست چپ كف پاي راست را بگيريد و دست راست را روي زانوي راست قرار دهيد، با كمك دست راست پاي خم شده را به آرامي به سمت بالا و پايين حركت دهيد. در اين حالت ماهيچههاي پا بايد تا حد امكان سست و شل باشد، همين حركت را عيناً با زانوي پاي چپ انجام دهيد.
پس از چند روز يا چند هفته تمرين قادر خواهيد بود كه زانوها را براستي و بدون هيچ گونه فشاري روي زمين قرار دهيد.
تمرين 8: چرخش زانو
با دست چپ پاي راست را محكم نگهداريد، در اين حالت زانوي پاي خم شده را بصورت دايره به حركت درآورده و سعي كنيد كه بتدريج قطر اين دايره را زياد كنيد.
تمرين را 10 بار در جهت حركت عقربه هاي ساعت و 10 بار خلاف آن انجام دهيد.
همين حركت را با پاي چپ نيز تكرار كنيد.
تمرين 9: پروانه (1)
كف هردو پا را بهم چسبانيده و پاشنههاي پا را نيز به بدن چسبانيد انگشتان دست ها را به يكديگر قلاب كرده زير پاها قرار دهيد سپس به كمك آرنج ها هر دو زانو را به سمت زمين نزديك كرده و در اين حالت ضمن خم كردن بدن سعي كنيد كه سر را نيز به زمين نزديك نماييد، پس از كمي توقف به حالت اول برگشته و حركت را تكرار كنيد.
تمرين 9 : پروانه (2)
كف هر دو پا را به هم چسبانده و دست ها روي زانوها قرار دهيد سپس به كمك فشاري كه از طرف بازوها وارد مي شود سعي كنيد كه زانوها را بسمت زمين نزديك كرده و بعد آنها را رها كنيد.
اين تمرين را هر بار حداقل 20 مرتبه انجام دهيد.
تمرين 9: پروانه (3)
درحالت تمرين قبل نشسته ولي هر دو دست را پشت بدن قرار داده بطوري كه بازوها كاملاً راست و كشيده باشند در اين حالت «پس از استقرار و تمركز» زانوها را به سمت بالا و پائين به حركت درآوريد. اين تمرين هر بار حداقل 20 مرتبه انجام شود.
تمرين 10: حركت كلاغ
به حالت چمباتمه روي زمين قرار گيرند. كف دست ها را روي زانوها قرار داده و بهمان صورت كه نشسته ايد شروع كنيد به قدم زدن در اين حالت ميتوان با انگشتان پا كف پاها تمرين را شروع نمود. تمرين را در يك زمان كوتاه بدون اينكه كشش پا فشاري به بدن وارد شود انجام دهيد.
توجه
در هر قدم (كلاغ) بايد يكي از زانوها با زمين تماسي داشته باشد.
فايده:
انجام اين تمرين براي تقويت ساق هاي پا جهت نشستن و تمركزهاي طولاني بسيار موثر ميباشد.
براي افراديكه فشار خون آنها در ساق هاي پايشان پائين است انجام اين تمرين توصيه مي شود.
تمرين 11: حركت انگشتان دست
بازوها را در حالت افقي «درامتداد شانه ها حالت شبيه پرواز از قرار دهيد.
انگشتان هر دو دست را از هم باز كرده و در حالت كاملاً كشيده و منقبض نگه داريد. سپس انگشتان را خيلي سريع خم كرده به شست دست به چسبانيد در هر دو حالت انگشتان بايستي منقبض باشد. انجام اين تمرين براي تقويت دست مفيد است حركت را ده مرتبه تكرار كنيد.
تمرين 12: خم كردن مچ دست
هر دو دست را از مچ تا حد امكان به سمت پائين خم كرده سپس به بالا برگردانيد بطوريكه كف دست بموازات ديوار مقابل قرار بگيرد. در هر دو حالت انگشتان بايد كاملاًبهم چسبيده باشند تمرين را ده مرتبه تكرار كنيد.
تمرين 13: چرخش مچ
ولي فقط دست راست را كاملاً كشيده و افقي نگهداريد مشت دست راست خود را ده مرتبه در جهت حركت عقربه هاي ساعت وده مرتبه خلاف آن حول مچ به چرخانيد.
همين حركت را عيناً با دست چپ نيز انجام دهيد.
انجام اين تمرين براي تقويت مچ دست بسيار مفيد است.
تمرين 14: خم كردن آرنج (1)
در اين تمرين هر دو دست بطرف جلوي بدن و در وضعيت كاملاً كشيده بطوري كه كف هر دو دست بطرف بالا قرار گيرد. هر دو دست را از ناحيه آرنج خم كرده تعا جاييكه انگشتان دست با شانه ها تماس حاصل كند و مجدداًدست ها را به حالت اول برگردانيد تمرين را ده بار تكرار كنيد.
تمرين 14: خم كردن آرنج (2)
دست ها را از طرفين بازكنيد و تمرين را بشكل بالا انجام دهيد.
تمرين 15: چرخش شانه
شانههاي خود را در مسيري دايره اي شكل به چرخش در آوريد در اين وضعيت انگشتان دست بايد با شانه تماس داشته باشد تمرين داده مرتبه در جهت حركت عقربه هاي ساعت و ده بار برخلاف آن انجام دهيد.
سعي كنيد دايره اي كه باين ترتيب با حركت شانه خود مي سازيد، به تدريج بزرگتر شده تا جاييكه هر دو آرنج درجلوي سينه با يكديگر تماس پيدا نمايند.
تمرين 16- حركت گردن (1)
در يك حالت كاملاً راست روي زمين بنشينيد و فكر خود را روي سروگردن متمركز نماييد، چشمان خود را ببنديد به آرامي سرخود را بسمت جلو و عقب حركت دهيد توجه داشته باشيد كه اين حركت در نهايت كندي بايد انجام شود. تمرين را ده بار تكرار كنيد.
حركت گردن (2)
1- به آرامي سر را به سمت راست وچپ حركت دهيد تمرين را ده بار تكرار كنيد.
2- سر را كاملاً راست نگهداشته سپس سر را حول گردن بآرامي به سمت راست و چپ بچرخانيد ده بار تكرار كنيد.
3- حركت 1 و2 را بطور همزمان انجام دهيد.
تمرين را ده بار تكرار كنيد.
حركت گردن (3)
سر را به آرامي دور گردن در يك مسير دايره اي به چرخش در آوريد تا جاييكه امكان دارد سر را در مسير دايره بزرگتري به چرخانيد تمرين را ده بار در جهت حركت عقربه هاي ساعت و ده بار برخلاف آن انجام دهيد.
دقت كنيد كه اين تمرين بدون هيچگونه كشش يا فشاري انجام شود.
فايده:
تمام رشتههاي عصبي در قسمت هاي مختلف بدن براي ارتباط پيدا كردن با مغز مي بايست از گردن عبور نمايند. بنابراين انجام اين سلسله از تمرينات باعث تقويت اين شاهراه حياتي بدن مي گردد.
فصل دوم :
در اين نوع تمرين ورزشي براي درمان كسانيكه به اعراض مختلف از قبيل اختلال و بي نظمي در سيستم اعصاب، شكستگي استخوان و غيره مبتلا ميباشند.
توجه:
قبل از شروع تمرينات بايد بدن و مغز جسم و فكر در آرامش و ريلكس كامل باشند. بهترين راهي كه باعث موفقيت در دادن آرامش به بدن و فكر مي باشد.
تمرين 17: چرخش پا
به پشت دراز بكشيد پاها بطور مستقيم روي زمين و دست ها در كنار و امتداد بدن پاي راست را در حالت مستقيم و كشيده به سمت بالا آورده و در جهت حركت عقربه هاي ساعت و برخلاف آن ده بار بچرخانيد. به همين ترتيب با پاي چپ نيز حركت را تكرار كنيد. پس از استراحتي كوتاه هر دو پا را بلند كرده و در حالت كشيده و مستقيم تمرين كنيد.
توجه:
هنگام تمرين سر و بدن بايد بدون حركت و در آرامش كامل روي زمين باشد. پس از خاتمه تمرين مدتي استراحت كنيد تا تنفس به حالت عادي و طبيعي برگردد تمرين بدون هيچگونه فشاري روي ساير قسمت هاي بدن بايد انجام شود.
تمرين 18: با دوچرخه (1)
پاي راست را بلند كرده، ابتدا حركت پا دوچرخه را ده مرتبه بسمت جلو «جلو به عقب» و ده مرتبه در جهت عكس «شبيه حركت ركاب زدن دوچرخه» انجام دهيد.
هر دو پا را بالا آورده يك پا در بالا ثابت قرار گرفته و با پاي ديگر تمرين انجام مي شود. و با پاي راست حركت را انجام داده و سپس بدون گذاشتن پاي راست روي زمين حركت را با پاي چپ انجام دهيد.
ضمن چسباندن هر دو پا بيكديگر تمرين را با هر دو پا بطور همزمان انجام دهيد.
توجه :
موقع تمرين بدن و سربايستي در كمال آرامش و ريلكس بوده و هيچگونه فشاري به آن وارد نشود پس از خاتمه تمرين مدتي استراحت كرده تا تنفس به حالت طبيعي برگردد.
تمرين 19: زانو در بغل (1)
به پشت دراز بكشيد ضمن خم كردن پاي راست ران را به قفسه سينه نزديك كرده و انگشتان هر دو دست را بهم قلاب نموده روي زانو قرار دهيد. در اين وضعيت نفس عميق كشيده با بازدم ريه ها را از هوا كاملاً خالي كنيد. بدون دم مجدد سرو قسمت بالاي سينه را بلند كرده سعي كنيد بيني را به زانو نزديك نموده آنرا لمس نماييد. در اين وضعيت نفس عميق كشيده و همزمان با خروج هوا بآرامي برگشته سر را روي زمين بگذاريد. براي مدت كوتاهي تمام بدن را در حالت انبساط كاملا قرار داده مجدداً حركت را تكرار نماييد. تمرين را ده مرتبه با هر يك از پاها انجام دهيد.
توجه:
سعي كنيد پائي كه روي زمين قرار دارد از زمين بلند نشود.
19: قتل ساقه هاي پا (2)
هر دو پا را تا كرده بازوها را اطراف زانوها قرار دهيد سر و قسمت بالاي سينه را بالا آورده به زانوها نزديك كنيد.
دقت كنيد كه انجام اين تمرين با حركات تنفسي بايد هماهنگ باشد تمرين را ده بار تكرار كنيد.
فايده:
انجام اين تمرين مستقيماً شكم وريدهاي شكمي را ماساژ ميدهد.
تمرين20: اله كلنگ
به پشت دراز بكشيد، هر دو پا را خم كرده روي سينه قرار دهيد. انگشتان دست را بيكديگر قلاب نموده پشت سر بگذاريد در وضعيت كه مستقر شديد تمام بدن را از يك سمت ( راست به چپ) به سمت ديگر بطور كامل به چرخانيد، بطوريكه هر بار يكي از پاها با زمين تماس پيدا كند. دقت كنيد كه موقع چرخاندن بدن آرنج ها از جاي خود حركت نكند حركت را ده بار انجام دهيد.
تمرين 20: اله كلنگ (2)
در موقعيت تمرين (بطور نشسته) قرار گيريد و هر دو دست را جلوي زانوها بهم قلاب كنيد.به كمك فشاري كه به زانوها مي آوريد بدن را به سمت عقب برگرداند. بطوريكه فقط سر و گردن (مهره هاي گردن) روي زمين واقع شود. زانوها مقابل پيشاني و روي سربرسد. سپس به حالت اول نشسته- فقط كف پا روي زمين برگرديد. تمرين را ده بار انجام دهيد.
توجه:
براي پيشگيري از ضربه خوردن به نخاع ( مهره هاي گردن) اين تمرين را روي پتو انجام دهيد.
-دقت كنيد موقع تمرين پشت سر به شدت با اصابت نكند.
محدوديت تمرين:
كسانيكه دچار عوارض مغزي باشند اين تمرين را انجام ندهند.
فايده:
-حركت بسيار موثري است براي ماساژ پشت (ستون فقرات) باسن و مفاصل ران
-بهترين زمان براي انجام اين تمرين، صبح كمي پس از بيدار شدن است.
تمرين (2): قايق (1)
به پشت دراز بكشيد، دست ها را در اطراف بدن بطوري كه كف دست ها روي زمين باشد قرار دهيد. همزمان با يك تنفس عميق پاها و تنه ( بدن) را با اندازه 30 سانتي متر از زمين بلند كنيد. در اين وضعيت بايد بازوها و شست به در يك امتداد قرار گيرند. پس از كمي توقف با حبس دم، همزمان با باز دم خيلي آرام به حالت اول برگشته و بدن را كاملاً شل نمود. و رها سازيد.
اين حركت را پنج بار تكرار كيند.
تمرين : 21 قايق (2)
در موقعيت تمرين قبل مستقر شويد اما اين بار با مشتهاي گره كرده تا جائي كه امكان دارد پاها و بدن را از زمين بلند كنيد. (همزان با دم) سپس بسرعت ( همراه با بازدم ) بزمين برگرديد دقت كنيد كه موقع تماس بدن با زمين بدليل سرعت عمل آسيبي به شما وارد نيايد.
تمرين را 5 بار تكرار كنيد.
تنفس:
دم – هنگام بلند شدن از زمين – حبس دم – توقف در حالت – تا زمان تحمل – بازدم – هنگام بازگشت به زمين
توجه:
توقف در حالت تا زماني بايد باشد كه ماهيچه هاي شكم به لرزش درآيد.
فايده:
تمرين خوبي است براي ريلكس دادن به ماهيچه و مفاصل براي افراد عصبي و هيجاني بسيار مفيد است.
انرژي قفل شده:
اغلب اشخاص بويژه مبتديان بعلت انقباض عضلاتي و خستگي مفاصل انجام تمرينات اعم از سنتي يا كلاسيك با مشكلات زيادي روبرو هستند. تمامي تمرينات دسته بندي شده در پاوان موكت آسانا در شل كردن عضلات و ماهيچههاي بدن بسيار موثر است اما تمريناتي كه تحت عنوان قفل انرژي در پي خواهد آمد علاوه بر سودمنديهاي فوق به مبتدي كمك ميكند تا آمادگي كامل را براي انجام آساناهاي پيچيده كسب نمايد.
اشخاصي كه بطور مستمر آساناها را انجام مي دهند در بعضي مواقع احساس خستگي و گرفتگي و عضلاني مي كنند. اين تمرينات براي نرم نگهداشتن مفاصل ضروري است.
قفل انرژي يعني چه؟
انرژي در فرم پرانا (نيروي زندگي) در تمام قسمت هاي بدن وجود دارد اين انرچي بطور آزاد در بدن در حال جريان است. اما بعلت عكس العملهاي نامناسب شيميايي در بدن از جريان آزاد اين انرژي جلوگيري مي شود. اين مسئله باعث بوجود آمدن خشكي رماتيسم و انقباض ماهيچهها مي گردد.
اين تمرينات سموم را از بدن خارج كرده و باعث مي شوند عكس العملهاي بدن با يكديگر هماهنگ شوند. يكي از عوارض اين عدم تعادل و هماهنگي، اختلال در غدد ترشحه داخلي است. آزمايشات علمي كه در قسمت هاي مختلف دنيا مانند شوروي، لهستان، فرانسه، آلمان و هندوستان انجام شد، نشان مي دهد كه آساناها و تمرينات قفل انرژي در هماهنگ كردن سيستم غدد مترشحه بسيار موثر مي باشند. در نتيجه افرادي كه قادر به انجام آساناها نيستند بايد ابتدا تمرينات قفل انرژي را انجام داده تا بدن خود را براي انجام ساير آساناها آماده سازند و در حقيقت فعاليت هاي قسمت هاي مختلف بدن را بايد با يكديگر هماهنگ سازند.
تمرينات براي تقويت چشم:
انجام اين دوره از آساناها باعث درمان اكثر بيماريهاي (عضلاني و بصري) مربوط به چشم ميشود.
مشروط بر اينكه با صبر و استقامت و اصرار انجام شود و بيشتر كساني كه اين آساناها را در مدت زمان طولاني انجام داده اند ديگر از عينك طبي استفاده نمي كنند.
بعد از هر تمرين بايد چشمها را به مدت 30 ثانيه بسته نگه داشته به آنها استراحت داد تكرار مداوم اين تمرينات نتيجه بهتري را بهمراه خواهد داشت.
اگر وقت كافي نباشد ميتوان يك بار صبح و يك مرتبه هنگام غروب تمرينات را انجام داد.
تمرين 1: كف دست
روبروي خورشيد نشسته چشمها را ببنديد.
كف هر دو دست را بشدت بيكديگر مالش داده تا كاملاً داغ شود. و بعد كف هر دو دست را روي چشمها بگذاريد. احساس كنيد كه گرما و انرژي از دست هاي شما به چشم منتقل مي شود. 2 الي 3 دقيقه دست ها را بهمان حالت نگه داشته و پس از برداشتن دستها مدتي چشم ها را بسته نگهداشته حركت را مجدداً تكرار كنيد.
-حداقل در هر نوبت سه بار تمرين را انجام دهيد.
توجه:
بهترين زمان براي انجام اين آسانا هنگام طلوع خورشيد است.
فايده:
انجام اين ورزش آسانا باعث تقويت و آرامش اعصاب چشم ميشود.
تمرين 2: نگاه به طرفين
روي زمين نشسته پاها را بصورت كاملاً كشيده در جلوي بدن قرار دهيد.
دست ها را نيز بطور كشيده و در امتداد شانه ها نگهداشته ضمن مشت كردن دست انگشتان شست را به سمت بالا قرار دهيد دقت كنيد كه در طول تمرين سرمطلقاً حركتي نداشته باشد.
1- با هر دو چشم ( بدون حركت سر) به سمت دست چپ نگاه كنيد.
2- با هر دو چشم (بدون حركت سر) به فاصله بين دو ابرونگاه كنيد.
3- با هر دو چشم ( بدون حركت سر) به شست دست راست نگاه كنيد.
4- با هر دو چشم ( بدون حركت سر) به فاصله بين دو ابرو نگاه كنيد.گردش دوراني عدسي چشم را 15 تا 20 بار انجام دهيد. پس از انجام تمرين براي مدتي به چشم استراحت دهيد.
تمرين 3: نگاه به جلو و اطراف
مانند تمرين 2 روي زمين مستقر شويد ولي اين بار ابتدا مچ دست چپ را روي زانوي چپ گذاشته شست را بطرف بالا نگهداريد و دست راست را در امتداد شانه قرار دهيد چشم ها را روي شست دست چپ متمركز كرده سپس همين عمل را روي شست دست راست انجام دهيد پس از 15 تا 20 مرتبه چشمها را بسته و براي مدتي به آنها استراحت دهيد.
حال جاي دست ها را عوض كرده تمرين را مجدداً انجام دهيد. در طول تمرين دقت كنيد كه سر حركت نكرده و سعي كنيد تا لحظه پاياني تمرين فكر شما روي حركتي كه انجام مي دهيد متمركز باشد.
تمرين 4: چرخش نگاه
روي زمين نشسته دست چپ را روي زانوي چپ گذاشته و دست راست را در بالاي پاي راست نگهداريد. انگشت شست رو به بالا و باز و كاملاً كشيده و مستقيم باشد. در اين وضعيت با حركت دست راست از ( چپ براست) دايره بزرگي در فضا بسازيد و با هر دو چشم ( نگاه فقط به شست دست) پس دايره را دنبال كنيد (بدون حركت سر) پس از يك دور كامل مجدداً دست رابه جاي اول برگرداند. حركت را تكرار نمائيد تمرين را 5 بار در جهت حركت عقربه هاي ساعت و 5 بار خلاف آن انجام داده سپس جاي دست ها را عوض نموده تمرين را بهمان ترتيب انجام دهيد.
پس از خاتمه تمرين چشمها را بسته و براي مدتي به آنها استراحت دهيد.
تمرين 5: نگاه به بالا و پائين
روي زمين نشسته هر دو مشت دست را بر روي زانوها گذاشته ( انگشتان شست رو به بالا) بازوها را مستقيم و كشيده نگهداريد به آرامي شست دست راست را به سمت بالا آورد، و با چشم ( نگاه فقط روي انگشت شست) اين مسير را دنبال كنيد موقعي كه دست به بالاترين حد خود رسيد بآرامي دست را به حالت اول برگردانيد، در تمام لحظات بدون حركت سر با چشم مسير حركت دست را دنبال كنيد.
تمرين را 5 بار هر كدام از دست ها انجام داده سپس چشمان را بسته براي مدتي به آنها استراحت دهيد.
تمرين 6: نگاه به دور و نزديك
در اين حالت ورزشي چشم، دست ها را روي پاها در حالت كاملاً شل رها نمائيد.
-با هر دو چشم به بيني نگاه كنيد.
-سپس به فاصله دور يا منظرهاي كه در دوردست هست نگاه كنيد.
-مجدداً نگاه خود را متوجه بيني نمائيد.
اين دور را چندين مرتبه انجام داده و سپس چشمان را بسته و به آنها استراحت دهيد.
منابع و مآخذ :
1- آموزش يوگا ( جلد اول) ( روان – فكر – جسم)
ترجمه: حميد فروغي- جلال موسوي نسب – موسسه انتشارات غزل تهران 1370 چاپ اول
2- يوگا و انرژي درماني
نوشته «سوامي نيرانجا ناندا ساراسواقي » برگردان جلال موسوي نسب
يوگا، نوعي ورزش هندي است كه فكر را متمركز و جسم و روان را سالم مي كند و باعث محو نگرانيها و گرفتاري هاي زندگي مي شود.
منظور از رياضت كشيدن، انجام يك سري ورزش هاي مخصوص جسمي و روحي است كه سبب افزايش تمركز فكر مي شود. زماني كه تمركز فكر زياد شد، هر لحظه كه انسان، فكر خد را متوجه چيزي كند، خودبخود آن عمل انجام خواهد شد. يكي از روشهايي كه موجب تمركز فكري شديدي مي شود، روش هايي است به نام «سر بزرگ»، كه اعمال و حركات به خصوصي است كه اختراع آن، هندي ها بوده اند و ما، اين حركات و اعمال را تحت مبحث «يوگا» بررسي مي كنيم.
«يوگ» يا «جوك» به معني پيوستن است و اسم فاعل، يعني كننده كار آن يوگي يا جوگي معروف هندي است.
يوگا در اصطلاح فلسفي، نام يكي از شش مكتب فلسفه هندي است كه اصول آن بر آداب رياضت و ورزش بدني قرار دارد، و يوگي يا جوگي در اين معنا، همان مرتاض است.
اما از طرفي ديگر؛ كلمه يوگ، همان يوغ فارسي است به معناي مهار يا رام كردن حيوان سركش و به طور مجازي، به معناي رام كردن نفس حيواني انسان، به كار مي رود.
به گفته «جيمز هويت» كلمه يوگا، از زبان سانسكريت مشتق شده با ريشه هند و اروپايي و به معني «زير يوغ درآوردن» است و نيز مي توان يوگا را يكي شدن و جفت شدن ناميد. يعني يكي شدن روح يك فرد با روح عالم وجود، يعني «خدا».
پايه گذار مكتب يوگا، و دانشمندي به نام Patannmjali بوده كه حدود دو قرن قبل از ميلاد، مي زيسته است.
به گفته دكتر تارا چند، سفير كبير سابق هند، در كتاب «اوپانيشاد» (سر اكبر): «زندگاني نفس همواره مشوش و بيقرار است و مقرون عدم رضايت. زيرا به رنج هاي پنج گانه زير گرفتار است؛
1- بشر در جهل و اشتباه است.2- به لذايذ علاقمند است.3- از چيزهاي نامطبوع متنفر است.4- عاشق زنده ماندن است.5- از مرگ مي ترسد.
و فقط به وسيله رياضتهاي تعيين شده در مكتب يوگا مي توان به عوامل بالا چيره شد و به حالتي رسيد كه ديگر بشر بر جهل و اشتباه پيروز گردد و در اين حال، علاقه اي به لذات مادي ندارد و تمايلاتش از بين مي رود. از مرگ نمي هراسد و اراده اي بسيار قوي پيدا مي كند.»
به عقيده پاتانجالي (Patanjali)، براي به دست آوردن سلامتي روحي و جسمي كامل يا «نيروي بزرگ طبيعت» تمرينات و ورزش هاي زير بايد انجام شود:
1- رياضت كشيدن و روزه گرفتن2- حالات بدنياعضاي بدن را به سختي نگه داشتن
3- كنترل و حبس نفس4- كناره گيري از شهوات و تمايلات5- تمركز افكار و غلبه بر دماغ6- از كار انداختن حواس ظاهر و باطن7- توجه ثابت به يك چيز خاص8- تعمق و عرفان، يا محو شدن در «او».
علاوه بر آن، شخص يوگي، علاوه بر انجام تمرينات فوق، بايستي صفات اخلاقي زير را در خود، پرورش دهد:
1- ظلم و ستم نكند2- صديق و راستگو باشد3- دزدي نكند4- پاكدامن و عفيف باشد5- از كسي چيزي قبول نكند.
يوگا و عصر امروز، كنترل اراده:
از ميان 8 دستورالعمل ذكر شده در بخش پيش، آن چه امروزه متداول است، تنها دو تمرين 1) تمرينات تنفسي 2) حالات بدني خاص مي باشد. اين دو نوع تمرين، تحت عنوان يوگا امروزه در آمريكا و اروپا و بسياري از نقاط ديگر جهان رايج بوده و نتايج بسيار خوبي در معالجات رواني و آرامش فكري دارد.
پيشرفتهاي علم و تكنولوژي، انسان را به شدت حساس و البته خلاق ساخته است و سمت چپ مغز به طور قابل ملاحظه اي توسعه يافته است. همراه شدن با چنين رشدي، انسان را بيش از پيش از تنش و استرس مواجه ساخته است و چيزي كه يوگا در اين عصر پرتنش عرضه مي كند اين است:
«تربيت احساس و عاطفه و به كارگيري نيروي اراده (رشد بخش راست مغز به طور كلي و …)»
يوگا، پيش از آن كه صرفاً فيزيكي باشد، علمي مربوط به آينده است. يوگا در واقع، فرآيندي است براي ارتقاي انسان، از سطح غرايز حيواني به نيروي تشخيص. در واقع راهي براي چگونگي آشكار ساختن توانايي هاي بالقوه دروني مان، يوگا، اراده و احساسات ما را نيز به كار مي اندازد. و نيروي تجزيه و تحليل و بصيرت ما را گسترش مي دهد.
به گفته دكتر روگر آلماني: «منظور از ورزش هاي يوگا، تقويت نيروي معنوي است. يك نفريوگي با تمرين و ممارست، قدرت تمركز فكر و تحليل خود را زياد مي كند، تا جايي كه به كمك تمركز فكر مي تواند به يك مرحله از هيپنوتيزم به وسيله خود برسد و در اين موقع است كه عجيب ترين نتايج يوگا، ظاهر مي شود.
يعني فرد مي تواند از اعمال غيرارادي اعضاي مختلف بدن، اعمالي ارادي بسازد. يعني يوگي مي تواند در اثر قدرت تمركز فكر، به دلخواه، ضربان قلب خود را زياد يا كم كند و يا در مقدار ترشحات معده تغييراتي دهد.»
يوگا، باعث آرامش قلب و افزايش مقاومت پوست مي شود ولي در يوگا، انجام حركات و نرمش هاي خاص كه انجام آنها ساعتها طول مي كشد و به منظور رسيدن به مرحله تمركز قواي فكري و انديشيدن است. در يك تحقيق روي بيماراني كه از يوگا براي درمان بيماري هاي خود سود مي برند، توسط دكتر هربرت بنسون و دكتر كبيت، نتايج زير ديده شد:
قلب كندتر مي زند، مقاومت پوست بدن در برابر عوامل خارجي زياد مي شود، مقدارCO2 توليدي بدن كاهش مي يابد، اين اشخاص به الكل معتاد نمي شوند.
اين دو متفكر يوگا معتقدند كه يوگا، رياضت نيست و اعمال و روشهاي يوگا را هر فردي مي تواند فراگيرد. به علاوه يوگا وسيله اي براي درمان بسياري از بيماري هاي شفاناپذير جسماني است. طبق تحقيقات وسيع دانشمندان زيست شناس، نشان داده شده كه يوگا مي توان با كند كردن حركات اعضاي بدن، مرگ را به عقب بيندازد و عمر را طولاني سازد.
به طور كلي يوگا در نهايت باعث تمركز فكر مي شود، اراده انسان بسيار قوي مي گردد.
انسان بر تمام احساسات و تمايلات خود حكومت مي كند. در نتيجه، داراي رواني سالم، روحيه اي قوي و پر از سرور و نشاط خواهد بود. به اين ترتيب، چنين فردي به اراده خود، هر وقت بخواهد مي تواند عصباني شود و قادر است فوراً عصبانيت ساختگي را سركوب كرده و از ته دل بخندد! و …
بررسي چهار جريان اساسي در تكنيكهاي يوگا:
يوگا داراي تكنيكهايي است كه اين تكنيكها با به كار انداختن نيروي اراده، ذهن را آرام مي كند و باعث ثبات احساسات و بهبود كيفيت زندگي مي گردد و از اينرو، سلامت و هماهنگي جامعه را ايجاد مي كند. چهار جريان اساسي براي تكنيكهاي يوگا وجود دارد كه از چهار توانايي بنيادين انسان منشأ گرفته است:
1- هوش و فهم2- احساس و عاطفه3- نيروي اراده4- استعدادهاي عمل از طريق دستگاه حسي و حركتي.
كه اين چهار جريان به ترتيب اين گونه اند:
1-جنانا يوگاJNANA YOGA2- باكتي يوگا BHAKTI YOGA
3- راجا يوگا RAJA YOGA4- كارما يوگا KARMA YOGA
در جنانايوگا، فهم و خرد مورد استفاده قرار مي گيرد و با تحليل ها و جستجوهاي دقيق در اين جريان، منطق و احساس و ادراك سطحي تحول مي يابد.
مكتبهاي باكتي يوگا، يعني علم پرورش احساس، بيشتر در ارتباط با عصر مدرن است. در اين شيوه، بخش راست مغز فعال شده و به كار مي افتد. در باكتي يوگا ما مي آموزيم كه چگونه با تقويت نيروي اراده، كنترل احساسات خود را به دست گيريم و در نهايت، اين مسير در ما قابليتهايي ايجاد مي كند كه بتوانيم به سرچشمه و منشأ احساس دست يابيم در واقع:
BHAKTIYOGAScience of emotional culture
راجا يوگا: اين جريان، براساس كردن ها (DOS) و نكردن ها (Donts) است.
(Niyama & yama) كه به ما كمك مي كند خود را آماده سازيم و اراده خود را قوي كنيم.
طريق اراده : the way of will
در واقع در اين راه، ما با يك سري تمرينات و انجام يك سري اعمال و اجتناب از يك سري اعمال ديگر، راه خود را براي رسيدن به اراده اي قوي، هموار مي كنيم.
كارما يوگا: راز عمل Secret of action
به ما مي آموزد كه با به كار بستن آن، بتوانيم در آرامش مطلق، با وجود هشياري فراوان در عمل، كار انجام مي دهيم، به دور از هر استرس و تنش.
Working in Relaxation & Awareness in Action.
كه دو مورد فوق بايد در تعادل باشند و تعامل. به كار بردن تكنيكهاي كارمايوگا كمك مي كند كه فشارها و استرس هاي انباشته شده در ذهن كاسته شده و زندگي عاري از تنش امكان پذير گردد.
پس در يك نگاه كلي:
·جنانا يوگا: مسير و طريق خودشناسي، براي رسيدن به دانش واقعيت و ماهيت درد و شادي از طريق فهم و ادراك.
·راجايوگا: مسير عمل نفس، به منظور آزادي در عمل و بي عملي به وسيله تقويت اراده.
·كارما يوگا: مسير از خودگذشتگي به منظور كارآيي بيش تر در كار بوسيله هوشياري در عمل.
هاتايوگا چيست؟
شيوه هاي مختلف يوگا در آغاز متفاوت هستند. اصل و هدف در همه آنها يكي است: خودشناسي كامل. تنها از طريق خودكنترلي يا اراده قوي مي توان به اين هدف رسيد. لذا شيوه هاي گوناگون يوگا، ابتدا به ما طريق خودكنترلي را مي آموزند. بهرحال شيوه هاي يوگايي ديگري وجود دارد كه كار خود را ابتدا با طريق منضبط كردن ذهن آغاز مي كند، يا كنترل احساسات و …
يوگاهاي گوناگون، بسته به شيوه اي كه از آن پيروي مي كنند، نامهاي خاص خود را ميگيرند. اما يوگايي كه ما در اينجا بيش تر مدنظر داريم و از اين پس در مورد آن صحبت مي كنيم، يوگايي است كه كار خود را ابتدا با كنترل نفس بوسيله «كنترل تن» آغاز مي كند. پس در واقع شروع يوگا در اين راه با كنترل تن و بدن مي باشد و تندرستي كامل هم از اين راه به دست مي آيد كه اين نوع يوگا «هاتايوگا» نام دارد.
ريشه اين كلمه، از دو كلمه HA به معناي جريان مثبت و THA به معناي جريان منفي گرفته شده است و در صورتي بدن ما سالم است كه THA , HA در موازنه باشند و اشاره به اين مطلب دارد كه: بدن ما از دو جريان مثبت و منفي، جان گرفته است و تندرسي ما زماني برقرار خواهد بود كه اين دو در تعادل با هم باشند. هاتايوگا به شناخت كامل اين دو جريان، اشاره دارد و كنترل كردن اين دو جريان با كمك اراده تربيت شده، يا در واقع به يوغ كشيدن اين دو جريان با اراده و كنترل شخصي.
عمده بحث ما از اين جا تا پايان مبحث در مورد هاتايوگاست و هر جا اسمي از يوگا برده مي شود منظور همان هاتا يوگاست. و البته اين به دليل اين است كه اين نوع يوگا، شكل رايج تر و ملموس تري مي باشد و به دليل رابطهي كاملي كه با سلامتي جسمي و بدني انسان دارد، به نظر مفيدتر و كاربردي تر و ان شاء ا… مورد استفاده خوانندگان ميباشد.
تغذيه و رژيم غذايي در يوگا:
يكي از نكات مهم كه در يوگا بايد به آن توجه كرد، تغذيه است. فرديوگي در تغذيه بايد به نكات زير دقت كند:
1-بهتر است غذا طبيعي و سالم باشد و از يك رژيم غذايي آميخته استفاده شود. يعني غذاي اصلي صرفاً گوشت نباشد. از گوشت و سبزيجات و ميوه جات به طور توام در رژيم غذايي بهره گيري شود.
2-مقدار خوراك بايد با نيازهاي بدني هماهنگ شود.
3-مهم تر از چيزي كه خورده مي شود، چگونه خوردن است. فرديوگي بايد با عجله غذا نخورد و غذا را سريع قورت ندهد. غذا خوردن در آرامش و با لذت و آهستگي توصيه مي شود.
در هنگام غذا خوردن بايد دقت و تمركز وجود داشته باشد و در هنگام خشم يا بحران عاطفي و …بايد از خوردن غذا اجتناب كرد. بد نيست در اينجا به يك برنامه غذايي كه توسط يك متفكر يوگا تهيه شده اشاره كنيم:
·صبحانه: نصف ليوان آب پرتقال طبيعي، دو عدد تخم مرغ جوشانده، يك قطعه نان تست و يك فنجان قهوه يا چاي بدون شكر.
·ناهار: نصف ليوان آب پرتقال طبيعي، مقدار كمي گوشت پخته، سالاد سبزي و قهوه يا چاي بدون شكر.
·شام: نصف ليوان آب پرتقال طبيعي، كمي گوشت بريان، كلم پخته، دو عدد سيب زميني پخته و قهوه يا چاي بدون شكر
مواد اوليه اين برنامه غذايي در روز دوم و سوم، اندكي تفاوت پيدا مي كند و از روز سوم به بعد، دوباره تكرار مي شود. با اين رژيم، جسم يوگي، براي انجام حركات آماده شده و تمركز قواي روحي آسان تر مي شود. همان طور كه مي بينيد برخلاف تصور عامه، وضع غذايي و رژيم مورد استفاده يوگا چندان هم بد نيست!!
اين سه بخش در تمام مراحل تمرينات، با هم و در كنار هم به كار برده مي شوند و هيچ يكي بدون ديگري معنادار نيست. اكنون در مورد هر كدام توضيحاتي به شكل خلاصه ارائه مي دهيم.
تنفس درست:
همان گونه كه مي دانيم، ارتباط ميان زيستن و تنفس خيلي نزديك است و تنفس، مهم ترين عمل بيولوژيكي انسان است. چرا كه انسان بدون غذا تا چند هفته و بدون آب تا چند روز زنده مي ماند ولي عدم تنفس، حتي براي چند دقيقه، منجر به مرگ انسان مي گردد. بالتبع هر فعاليت ديگر بدني هم به تنفس نياز دارد و به آن وابسته است.
تنها با تنظيم آگاهانه شيوه تنفسي خويش مي توانيم به مقاومت بدني لازم كه عمري دراز و عاري از بيماري را براي ما بيمه مي كند، دست يابيم.
انسان هاي آگاهي هندي و مشرق زمين، هزاران سال پيش، به نتايج شگفت انگيز تنفس صحيح و منظم در حفظ تندرستي و واگرداندن بيماريها، آگاه شده بودند. به همين جهت بود كه آنها عملاً نوعي آيين هاي مذهبي، ابداع كردند كه در آن تمرين هاي تنفس عميق همراه با حالات بدني انديشمندانه و هدفمند انجام گرفته بود. اما اين تنفس يوگايي، نفس عادي عميق نيست، بلكه فلسفه اي وسيع و عميق دارد. عرفاي هندي معتقدند كه در هوا ماده اي وجود دارد به نام «پرانا». و اگر كسي به اين پرانا توجه داشته باشد، مي تواند آن را شكار كند و در بدن خود، ذخيره نمايد و اگر فرد با يك تنفس منظم و عميق، مقدار كافي پرانا در بدن ذخيره كند مي تواند حتي ساعتها نفس نكشد اما واقعاً اين پرانا چيست؟
پرانا چيست؟
هزاران سال پيش مردان انديشمند مشرق زمين، دانستند كه هر نيرو و هر انرژي در جهان داراي يك علت و يك هسته دروني است. در واقع يك شكل اوليه و ابتدايي براي همه عالم و همه انرژي ها و حركت ها وجود دارد، كه اين نيروي بالقوه در حالت اصلي و اوليه اش «پرانا» نام دارد و برخي اظهار كرده اند كه پرانا همان «كلمه» در انجيل يوحنا است كه آمده:
«در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود و همه چيز بوسيله او ساخته شد و بي او چيزي از موجودات وجود نيافت. در او حيات بود و حيات نور انسان بود.» البته اين صرفاً يك نظر است كه جاي بحث دارد. هوا پر از پراناي آزاد است. تن انسان از طريق نفس كشيدن مي تواند به راحتي پرانا را از هواي آزاد، به درون خود جذب كند. به هنگام دم زدن به طور طبيعي، مقدار مناسبي پرانا را وارد تن خويش مي كنيم ولي با تنفس عميق مقدار پرانايي كه دريافت مي كنيم افزايش مي يابد و از راه تنفس كنترل شده يوگايي مي توانيم مقدار قابل ملاحظه اي پرانا در مغز و مراكز عصبي خود ذخيره كنيم تا در موارد ضروري مورد استفاده قرار گيرد.
ما، آن هنگام مي توانيم از اين پرانا استفاده كامل را بنماييم كه قادر باشيم اين پرانا را با كمك نيروي انديشه خود به اختيار گيريم و هدايت كنيم.
نتيجه تنفس، حركت شش هاي ماست. اگر مي خواهيم مقدار بيشتري پرانا به دست آوريم و راه ذخيره پرانا را در مراكز عصبي خويش، آگاهانه بياموزيم، نخستين وظيفه ما اين است كه حركات شش هاي خود، يعني تنفس خويش را كنترل كنيم. يعني به جاي تنفس سطحي و ناخودآگاهانه، بياموزيم كه هر نفسي كه مي كشيم، خودآگاهانه باشد و همراه با تمركز فكري، تا پرانايي كه جذب مي شود، به سوي مراكز عصبي كه جايگاه ذخيره آن است، برود و در آنجا، انباشته شود. تمرين خودآگاه كنترل پرانا از راه تمركز و تنفس منظم «پراناياما» نام دارد (Pranayama). پراناياما، مهم ترين پايه سيستم هاتايوگاست.
تنفس كامل:
نخستين و مهم ترين قانون تنفس اين است: تنفس از بيني.
با تنفس از بيني ما از خيلي از خطرات جدي و مهم در زندگي خود مي رهيم. در واقع طبيعت، بيني را به تمام وسايل دفاعي مجهز كرده به گونه اي كه هواي سرد يا سمي، ذرات ناپاك و معلق و … نمي توانند از اين راه وارد بدن شوند.
بوسيله موهاي ريزي كه در بيني وجود دارد، گرد و غبار و حشرات كوچك و ديگر ذراتي كه ممكن است به ريه ها آسيب برساند، از هوا گرفته شده و هوا به گونه اي ساده، تصفيه مي گردد. پس از اين موهاي ريز، يك گذرگاه پرپيچ و خم و تنگ وجود دارد كه از موكوس يا همان مايع مخاطي پوشيده شده كه ذرات گرد و غبار ريزي كه از صافي اول گذاشته اند، در اينجا گرفته شود و از طرفي به دلايل مجاورت با مويرگهاي خوني هوا رفته رفته گرم تر شده و براي ورود به ريه مناسب تر مي گردد. در مراكز عمقي تر، غددي وجود دارد كه با ترشحات خود، ميكروب ها و عوامل بيماري زاي زنده را از بين مي برد و خلاصه در مجموع كار، بيني يك هواي مناسب و سرشار از پرانا را در اختيار بدن قرار مي دهد.
اساس و آغاز تمامي تمرين هاي تنفسي، تنفس كامل يوگايي نام دارد. تنفس كامل يوگايي، شامل تركيبي از سه روش تنفسي است: 1- روش تنفس شكمي2- تنفس مياني 3- تنفس بالايي.
تنفس بالايي:
يا تنفس ترقوه اي. در اين تنفس، دنده، شانه ها و استخوان ترقوه بالا و پايين مي رود و فقط بخش بالايي ريه ها در اين حال كار مي كند و چون اين بخش از ريه بسيار كوچك است و هواي كمي مي گيرد پرانا و هواي بسيار كمي به ريه ها مي رسد. در واقع تنفس بالايي، با صرف بيش ترين انرژي، كمترين بهره را مي دهد. معمولاً افرادي از اين شيوه تنفس بهره مي گيرند كه در شرايط حرفه اي و اجتماعي، به طور معمول، داراي فشار مزمني روي قفسه سينه و شكم هستند و در اين صورت، تنها راه تنفس، همين راه است؛ مثل ماشين نويسان و …
تنفس مياني: middle breathing or intercostalbre
يا تنفس بين دنده اي. افرادي كه بيش تر در حالت نشسته هستند به اين صورت نفس مي كشند. در اين روش دنده ها هم در بخش مياني قفسه صدري بالا و پايين مي روند و از اين رو نسبت به تنفس بالايي مزيت دارد. زيرا علاوه بر بخش بالايي، بخش مياني ريه ها هم از هوا پر و خالي مي گردد.
تنفس شكمي:
تنفس عميق يا تنفس ديافراگمي نيز گفته مي شود. بيشتر مردان، هنگام استراحت و دراز كشيده، به اين شيوه تنفس مي كنند. ولي اين شيوه عملاً تنها بخشي از تنفس يوگايي را تشكيل مي دهد.
ديافراگم، يك پرده ماهيچه اي است كه فضاي قفسه سينه را از فضاي شكمي جدا مي كند و به قول عاميانه، سقف حفره شكمي را تشكيل مي دهد. در حالت انبساط و استراحت، ديافراگمي گنبدي شكل و با قوس رو به بالاست. به هنگام انقباض، ديافراگم به طرف پايين مي آيد و صاف مي شود. بنابراين، اندام هاي شكمي را به پايين مي فشارد و ديواره شكم را رو به بيرون مي راند. در اين روش، تمامي فضاي ريه پر از هوا مي شود.
تنفس كامل و جامع يوگايي، تمامي مزاياي تنفس شكمي، مياني و بالايي را دارد و تمامي ماهيچه هاي تنفسي را به كار مي اندازد. قفسه صدري تا گنجايش طبيعي باز مي شود و ديافراگم به طور منظم كار مي كند و اثر مالش ملايمي كه روي اندام هاي شكمي دارد، بسيار اثربخش و معجزه آساست.
تمرين پايه اي براي تنفس يوگايي به شكل زير است:
طبيعي و راست مي ايستيم و با شدت، نفس خود را بيرون مي دهيم و سپس عمل دم را انجام مي دهيم.
فرو دادن دم، خود از سه مرحله تشكيل شده است: در مرحله اول، با حركات ديافراگم به سمت پايين، آهسته شكم را بيرون مي دهيم، با اين كار، حس مي كنيم كه هوا به طور خودبخودي وارد ريه هاي ما مي شود. در مرحله دوم، دنده پاييني و بخش مياني قفسه سينه را چنان باز مي كنيم كه كم كم هوا به درون بخش مياني شش هاي جريان يابد. سومين ريتم، هنگام تنفس، فرو بردن هوا و بيرون دادن كامل قفسه سينه است. در مرحله آخر، شكم را تو مي دهيم و همزمان با آن بخش بالايي شش را پر از هوا مي كنيم و نوعي تنفس بالايي انجام مي دهيم. در شكل تئوري، اين سه حركت، منفصل و جداي از هم اند ولي عملاً به شكل پيوسته و موجي شكل، به صورت حركتي از شكم به طرف بالاست.
سپس با همين ريتم و همين ترتيب، از شكم به بالا، عمل بازدم را باز هم از طريق بيني انجام مي دهيم. تمرين بالا، همان طور كه گفتيم، يك تمرين پايه در پراناياما است و در پراناياما، چندين تمرين تنفسي وجود دارد كه يوگي ها، همزمان با تمرينات بدني از آنها بهره مي برند كه در اين جا بيان نمي كنيم ولي به طور كلي، تحقيقات نشان داده كه يوگي هايي كه از تعليمات پراناياما استفاده مي كنند، كمتر در معرض خطر بيماري هاي تنفسي و حتي سرماخوردگي هستند.
استفاده از شبكه هاي معنايي براي نمايش اطلاعات در يك محيط هوشمند
خلاصه :
در ساخت عكس نهايي هوشمند، نمايش اطلاعات براي اتاقهاي كپسولي، كاربران، نقش هاي و ساير اطلاعات، يك مساله اساسي ميباشند. در اين جا ما يك شبكه معنايي به عنوان يك معرفي ( نمايش) ارائه ميدهيم و توانايي آنرا به عنوان پايه اي براي كار مداومي نمايش ميدهيم.
مقدمه
چندين سال است كه محقق در مورد مكانهاي هوشمند توسعه يافته است. كشف راههاي جديد كه يك room مي تواند با يك يا تعداد بيشتيرن كاربرد عوامل آنهاارتباط داشته باشد. بيشتر كار شامل تعريف بر هم كنش شخص جديد با اين مكانها، ساختن سيستم ها براي رديابي كاربران و ايجاد استفاده هاي جديد براي الگوريتمهاي يادگيري و طراحي مصنوعي ميباشد.
همچنانكه استفاده از اين محيط هاي هوشمند (IES) گسترش مييابد، آنها ، لزوماً مقادير همواره در حال توليدي اطلاعات را در مورد كاربرانشان به منظور وفق دادن با خواستههاي كاربران جمع آوري مي كنند. اطلاعات براساس علاقه مندي هاي كاربران كه با آنها در ارتباطند، موقعيت آنها ، web page هايي كه آنها ملاقات ميكندو ديگر جزئيات بيشمار كه ممكن است ما هرگز به آنها توجهي نداشته باشد، جمع آوري مي شوند. تماماً اين اطلاعات لازمه است كه جمع آوري مي شوند و براي اين ساختاري محيطي، به طوري كه IE بتواند سيرع ساخته شود، و تصحيح فرضيات را مبني بر اين كه كاربران دوست دارند كه چه كاري بعداً انجام ميدهند،سازماندهي كند.
در اين جا پروژهRoom هوشمند، با آغاز به شناسايي چنين اطلاعاتي(KR) نموده ايم، با استفاده از شبكه هاي معنايي بر پايه نمايش(معرفي). همانطور كه اين بزرگي ادامه يافت، ما آغاز به كشف برخي مزاياي ذاتي درا ين رويكرد نموده ايم:
- افزودن اطلاعات جديد به سيستم بسيار سرراست سات، اغلب بسادگي افزون يك واحد داده جديد وگسترش يك lnik مناسب
تعويض اطلاعات يك كار بسيار موضعي است، به ندرت نياز به تعويضهاي اساسي براي بخشهاي گسترده معرفي ميباشد. به طور مشابه، اطلاعات بي اعتبار اغلب مي توانند با الحاق يا جايگزيني به link هاي جالب انجام شوند.
استنباط كردن نيز سريع و ترسان است. نتايج موثري براي بازيابي همه link هاي يك نوع جاري يا برون كيف گره وجود دارد.
اعتقادي بر اين است كه شبكه هاي معنايي مناسب ترين معرفي براي گرفتن و در كپسول گذران تعداد بيشمار اطلاعات ورودي به درون محيط هوشمند باشند. در اين مقاله، حالتي از انحرافات را بررسي مي كنيم كه يك IE به نمايش اطلاعات تحميل مي شود و بحث مي كنيم كه شبكه هاي معنايي با اين الزامات موافقند.
2- كار وابسته
تعداد زيادي مجلاتوابسته به گسترش تيمهاي زمينه گرا وجود دارند. براي محيط هاي هوشمند ، Dey، Aboud و Selberيك “Toolkit زمينه” براي آشكارسازي حالت يك room و استفاده رخدادهاي ورودي براي راه اندازي تغييراتي در رابطه با كاربردهاي حساس به زمينه، ايجاد كرده اند. اين Tookit قادر به كرابردهاي بر پايه موقعيت است كه گروههايي از كاربراني كه به ساختمان ها وارد و خارج مي شوند پيدا ميكندو براي كنفرانس ها ( مذاكرات) همدستي ميكند . API ي Lauff براي محاسبات حضور ابزار رودي مي گردد و سيگنالهايي به اجزا مي فرستد. ساختار عامل بار (OAA) ي Morany cheyrec Martin ، شامل تسهيلاتي براي عمل راه اندازي بر پايه اطلاعات زمينه اي است. در آزمايشگاه، Ajaykulkarni يك سيستم رفتاري كرانش پذير به نام ReBa ايجاد كرده كه مي تواند بسياري از اعمال دشوار را در به وقايع ايستگاه راه اندازي كند. هر چند، براي همه اين چارچوبها ، تفسير و استنباط كاربردها ،انجام شده كه بايد خوشدان تكه هاي اطلاعات مختلف را با تطبيق و جفت كنند وبه نظر مي رسد كه براي گسترش يك معرفي پيوسته از اطلاعات به دست آمده ، انجام شدند.
پروژه آسان زيستي مايكروسافت، برسري معرفي هندسي مكان و استفاده از اطلاعات براي تسهيل هر چه كنش هاي كاربران كارهايي انجام داده است. اگر چه آنها مقدار زيادي از اطلاعات را از اين چارچوب مي گيرند، هيچ كوششي براي كپي كردن آن به يك ديد بالاتري از اطلاعات انجام نميشود.
3. نمايش اطلاعات و محيط هايي هوشمند :
در بحث بر روي نوع نمايش (معرفي ) كه براي انواع اين مكانهاي انباري غالب مي باشد، مي توانيم به الزاماتي نظير فراهم سازي يك KR توجه كنيم. Davisetal پنج نقش مختلف را كه KRS بازي ميكند، مرتب كرده است و در اين جا با آنها را در زمينه يك IE امتحان ميكنيم.
3-1- نماينده هايي براي دنياي واقعي
اولين وجلوترين ، معرفي بايد به عنوان يك نماينده محاسبه اي براي هويت هاي دنياي واقعي عمل كند. در مورد يك فضاي هوشمند، بسياري از هويتهاي به آساني قابل شناسايي هستند مثل كاربران فضاها، خودشان و ابراز درون فضا مثل پروژكتورها ،دوربين ها، نورها ، تجهيزات برقي، كامپيوترها، وغيره برخي ها با سادگي كمتري شناسايي مي شوند ولي هنوز نقاط متقابلي درد نياي واقعي بدارند مثل گروههاي حرام، نقشهايي كه ميآفرينند، اعمالي كه براي كارآيي نياز دارند و غيره. اين آيتمها، نياز دارند كه در KR شامل شوند به طوري كه فضا مي تواند در مورد آنها استدلال كند و استنتاجهايي بر پايه آرايش آنها انجام دهد.
يكي از تاثيرات جنبي، اين است كه نماينده KR براي يك هويت دنياي واقعي نياز به پيگردي نزديك مورد هويت واقعي دارد از استنباط هاي غير صحيح دوري كند. اين ميتواند كمك بزرگي كند با استفاده از يك KR كه ميتواند به سادگي بر اطلاعات جديد شامل طبقات اطلاعات كه در زمان طراحي سيستم طرح ريزي نشده بودملحق شود.
2-3- الزامات وابسته به هستي شناسي
درست همانطور كه KR عنوان ميكند كه جهان چيست، يك بر روي اين كه محيط چه چيزي ميتواند ببيند و بر روي آن عمل كند ، اعمال شده است، براي مثال ، معرفي اطلاعات براي دواربندي منطقي مي تواند مداري مثل يك دسته AND، OR و بدون مدخل را ملاحظه قرار دهد و بنابراين ميتواند رفتار مدار را بر پايه اعمالي كه اين مدخلها انجام مي دهند، امتحان كنند. هر چند، مرعفي به آن معناست كه چنين نمايشي احتمالاً عادت نداشته كه سيمهايي را به يكديگر متصل نشده اند جستجو كند. با جريان الكترون هايي در حين طراحي را امتحان كند. برعكس يك KR كه در سطوح پايين تر از آناليز مداربندي را در سطوح منطقي مشكل ساز كرده است. Dans et al رجوع ميكندبه فيلتري كه نمايش به عنوان مجموعه اي از انحرافات هستي شناسي دلالت شده با معرفي، به كار مي رود.
براي يك IE، هستي شنساي تعريف ميكندكه IE در جهان چگونه بنظر مي رسد. وقتي كه باد روي دوربين، سروكار داريم، آيا مردم را به همان صورتي كه هستند ، مي بينيد به صورت حبابهايي رنگي كه از طريق room پيدا مي كند؟ آيا ما گفتار ورودي را تشخيص مي دهيم همانطوري كه به يك شخص تعلق دارد يا فقط به عنوان يك شكل موجي كه از يك ميكروفون مي آيد ؟ در واقع TE نياز دارد كه در هر دوي اين حدود و شايد كمي مابين كار كند، ازوقتي كه دوربين ها فقط قادرند كه حبابهايي را كه مي يابند گزارش كمتر ولي اين نياز دارد كه با يك شخص ، در برخي نقاط متحد باشد. بنابراين، KR ، بايد بتواند Link هاي بين اين سطوح فراهم كند.
3-3- تئوري استدلال
KR،همچنين، نشان مي دهد كه استنباطها چگونه توسط تيمهاي استدلال ، ساخته مي شوند و پيوندها را در انواعي از استنباط كه توسط سيستم توصيه مي شوند، قرار مي دهد. براي اكثر قسمتها، IE قيود اضافي بر اين نمايش اعمال نمي كند ، هر چند نياز نيست كه بسياري از استنباط هاي آنرا بر زمينه جريان فقط، پايه گذاري كنيم، كشيدن انواع زيادي از اطلاعات را در مورد محيط، شامل حالت هاي ابزاري، كاربردهاي اجرايي جاري، كاربران، حضور ابزار همراه و يك تنوع وسيعي از ساير حسگرها و محركها.، تمام اين اطلاعات در استنباطهايي كه IE در حدود جهان دارد، شركت ميكنند.
3-4 رسانهاي براي محاسبه
از وقتي كه KR در فضاي محاسبه اي كار مي كند، بايد قادر باشد كه به طور موثر (كارا) از طريق فرآيندهاي محاسبهاي ، بدون اشغال زيان، حافظه يا فضاي ديسك مفرط، كار كند. به علت مقدار زيادي از طالاعاتي كه IE بايد قادر به توليد باشد اين احتياجات شايد بيشتر اهميت داشته باشد. KR بايد قادر به جمع آوري مقادير زيادي اطلاعات همزمان و link هاي موثر با همه باشند.
3-5 رسانهاي براي عبارت انسان:
بالاخره، KR عادتداشته كه ديد انسان را از دين ارائه نمايد. اين نياز دارد به اين ، كه موضوعات نماينده اي براي هر آيتم باشد كه ما در محيط بيان مي كنيم و اين توابع نماينده به صورت يك روش سررايت توضيح و تفسير دين باشند. پس، KR نياز دارد كه براي استفاده ساده باشد و نماينده قابل خواندن توسط انسان باشد. يكي از نتايج اين احتياجات افزودن اطلاعاتي كه بايد كمي متركز باشند، در هنگام وارد كردن اطلاعات جديد به سيستم بايد نياز به تعميرات فقط كمي كوچك و مكانهايي خوب شناخته شدهدر نمايش باشد.
4- سناريو
به عنوان مثال از معرفي خوب اطلاعات براي يك IE، سناريوي زير را در نظر بگيريد. Amy به تعداد ادارهاش قدم ميزند و مي بيند كه يك email به روز دريافت كرده است. خواندن Mail، در مي يابد كه خلاصه اي از ديداري است كه آن روز، زودتر اتفاق افتاده است. به طور معمول، او به اين ديد كه توجه داشته است ولي آنرا به دليل وعده ملاقات با يك دكتر از دست داده است. چون كه نرم افزار و مديريت ديدار قادر بود كه بفهد كه او به طور معمول يك علاقه منظم بوده و اين كه او حاضر نبوده است، بنابراين، خلاصه اي از بحثهاي ملاقات را تنظيم و براي او ارسال كرده است.
خلاصه ، بحث هاي عمده را مشخص ميكندو به جزئيات بيشتري در حين گزارش موقعيت مي پردازد. همچنين، خلاصه تعداد از آيتمهاي موردعلاقه ويژه او را – بخصوص آيتمهاي عملي را كه اختصاصاً براي اوانجام شده است، مشخص ميكند .
براي اطلاعات بيشتر از نكات ويژه اي كه اين خلاصه مي تواند فراهم كند ، او بر روي link آن آيتم كليك ميكندو قادر به ديدن ملاقات ثبت شده با جزئيات بيشتر مي شود. از اينجا ، او م يتواند از ضبط كننده ويدئويي اين ملاقات درخواست كند، با اشاره به زماني كه يك آيتم اولين بار بيان نداشت از آنجا كه آيتم ويژه فراهم كردد تعدادي از اعتبارات گزارش شده ، مي تواند ارضا شود، ملاقات ضبط شده را با اطلاعات لازم و تعدادي از يادداشت هاي توضيحي خودش مي نويسد براي اندازه گيري خوب، او از كامپيوتر مي خواهد كه “گزارش اعتبارات گروهي را واكنشي كند. ” و به يك link سند اعتبارات نتيجه اضافه كند. پس از آن، اطلاعات نوشتاري را به اعضاي ملاقات شامل شده درا ين گفتگو، Mail ميزند. به علاوه ، نرم افزار مديريت ديداري، خواهد فهميد كه اين آيتم كامل شده است و آنرا به عنوان آيتم صورت جلسه اي بازبيني توسط گروه اضافه ميكند .
موارد بالا، نشان مي دهد سطح اطلاعاتي را كه كاربران مفيد مي بينند. دارا بودن فضاهاي ديداري علاقه مندان ديدار پيدا مي كنند، فهميدن و كمك به مردمي كه حضرو ندارند، اجازه به مردم كه صورت خودكار كاركنند، فهم ارتباط مردم مثل همكاران و ناظران همه اين ها براي ايجاد محيطهاي هوشمند كه به ما كمك مي كنند ، مهم ميباشند.
5- توصيف شبكه معنايي:
به منظور كاربرد يك سناريوي مشابه سناريوي بالا، و بارعايت متودي كه IE به اين نمايش اعمال مي كند، نياز به KR داريم كه به آساني، بسياري از موضوعات مختلف را در كپسول ميگذارد و ارتباطي را توسط متن ، شامل موارد زير بكار مي گيرد:
-مردم همانند Amy و علاقه مندان ملاقات كننده .
-ديدار و هر مورد ضبط شده
-اسنادي مثل اعتبارات و بودجه
-آيتم هاي سخنراني مانند آيتم اعمال و نوشتههايي كه Amy فراهم كرده است
-تمايلات ( بطوري كه سستم مي تواند بفهمد كه Amy به ديدار نرسيده براي اين او معمولاً خاطر است)
-مالكيت آيتم هاي عملي
-مسئووليت پذيري ها ، مانند مسئوليت پذيري Amy در برابر كارمندانش
وايت ادامه مي يابد. آنچه لازم است نمايشي است كه مي تواند اطلاعات موضوعي مانند مردم وملاقات را ذخيره كند ولي به سادگي ارتباطات بين آنها را پيدا ودنبال كند.
چنين نمايشي را شبكه معنايي نام دارد كه ريشه در كار Quilliaw بر روي استدلال در محيط هاي كامپيوتري دارد. اينكار، اطلاعاتي را به عنوان گروه هاي مفهومي در رابطه با link هاي ارتباطي سمتي نشان مي دهد، كه جهان را به عنوان نموداري سمتي نمايش ميدهد.
بنابراين كشف چارچوب اطلاعات در چنين سيستمي ، يك كار سر راست است مثل حركت از يك گروه در طول يك يا تعداد بيشتري link براي كشف اطلاعات وابسته. براي مثال ، يافتن همه همكاران Amy بايد به سادگي شروع بر روي گره اي باشد كه Amy را حركت مي دهد از يك link «متصدي گروه» براي يافتن سازماندهي اي كه او انجام مي دهد و پس در ادامه link هاي «يك عضو» از گروه در بين كاركنان فردي./ اين ساختار كه شكار كردن اطلاعات را براي يك سيستم هوشمند در يك موضوع ويژه، به خوبي كشف ارتباطات بين دو موضوع مختلف، آسان ميكند.
شبكه معنايي همچنين، بسياري از شرايط اعمال شده توسط IE را ارضا ميكند . در كپسول گذاشتن در فرم شامل خواندن توسط انسان ( همچنين از طريق شبكه هاي نموداري يا نمايش هاي متني ساده) آسان است افزودن اطلاعات جديد در يك روش تممركز ساده است وساختن استنباطها اغلب ، صرفاًجمع آوري Link ها و ادامه آنها است.
بسياري از كارها در پشت شبكه هاي معنايي در مقياس وسيع تري توسط كنسرسيوم شبكه وسيع جهاني به عنوان بخشي از پروژه شبكه معنايي ادامه مي يابد. بيشتر اين پروژه بر روي آدرس دهي مساله مركزي شبكه هاي معنايي بزرگتر -تيتر نوشتاري،متمركز است مساله يكي كردن هستي شناختي بزرگ يا چند گانه
مديريت جلسه
ما اكنون ساختارهاي معنايي را براي كنترل جلسات همانطور كه رخ ميدهد ، و Link كردن موضوعات مهم جلسه اي كه شركت مي كنند، هستيم. اطلاعات نوعي كه در طلو يك جلسه گرفته ميشود شامل ؟؟ دين جلسه، آيتم هاي عملي، استدلالهاي پشتيباني و مخالف، و اعتباراتي شامل منابع نمايشي يا شبكهاي مردم به عنوان علاقه مندان جلسه، ناشران اسناد، افزايش دهندگان مطلب، link ميشوند وقتي كه جلسات در محيط هاي ابزاري رخ مي دهند، مي توانند به گريذه هاي ويدوئي يا صوتي در جريان Link شوند.
استفاده از اين فلسفه كه جلسات اطلاعات اوليه نيستند، ولي صرفاً يك چارچوب براي سنجيدن و ارسال اطلاعات ميباشند، موضوعات مورد بحث در نرم افزار مديريت جلسه،ميتواند با هم مرتبط شوند. اين ، امكان بازبيني طرحها را همانطور كه از بين يك گروه طولاني جلسات عبور ميكندو پرسش سوالات سيستم را با توجه به موضوعات جاري بحثهاي جلسات قبلي فراهم ميكند .
6.3 مديريت موقعيت
اطلاعات مهم ديگري كه IE ها، سروكار دارند، اطلاعات موقعيت است. بطور ويژه اين درست است كه شما ابزار دستي در محيطهايي مجتمع ميكنند. اين ابزار، ابزار بسيار مفيدي براي هدايت در فضا هستند. به خوبي اطلاعات تسهيم شده با ديگران، ولي نياز به گروهي نسبت به موقعيت جاري خواهد شد با IR موضعي يا دوربينهاي بر پايه سيستمهاي پيگردي، يا از بين سيستمهاي گروه مثل شبكه هاي ؟؟ يا GPS دارند.
يك مساله اين است كه تمام اين سيستمها، چارچوب مختصات خودشان را براي بيان موقعيت يك شخص، به كار مي برند و تفكيك خودشان را براي مختصات فراهم مي كنند. به علاوه، پخش در مورد موقعيت، دانه بندي خود را دارد، ؟؟ Amy كجاست؟ احتمالاً بايد پاسخ متفاوتي داشته باشد اگر كه تكليف اين است كه تصميم گيري كنيم كه اوقصد دارد كه كدام ابزار را آدرس دهي كند، و متقابلاً كدام تكليف تصميم گيري شده است خواه از طريق پيغام mail ارسال شود يا از طريق صحبت با پيچر خواراني كار را انجام بدهد. ما شبكه معنايي را براي مجتمع كردن يك زيربنا براي پروژهRoom هوشمند استفاده مي كنيم اين اجازه خواهد داد كه جمع بندي بين سيستمهاي مختصات گوناگون انجام دهيم به همان خوبي كه به كاربران اجازه داده مي شود كه بيان هاي موقعيتي خودشان را مثل در منزل ويژه كنيد.
7- كاربرد مديريت جلسه
خوب است كه اين كاربردها به صورت جزئي تر ارزيابي كنيم تا به احساس واقعي در اين مورد كه شبكه چه طور ايجاد مي شود و چه چيزي مي تواند فراهم كند،دست يابيم. بر اين دليل،ما در اينجا وارد برخي جزئيات در رابطه با اين كه چه طور كاربرد مدير جلسه ها مورد استفاده قرار مي دهد ابزار شبكه معنايي و Room هوشمند را
پروژ Room هوشمند از زيرساخت عامل Metaglue بر پايه Java را براي ساختن عواملي كه مي توانند با همديگر ارتباط داشته باشند، استفاده مي كند، اين عوامل با كارشان،
خواجه شمس الدين محمد حافظ شيرازي فرزند بهاء الدين مشهورترين شاعر عارف ايراني كه در قرن هشتم هجري (چهاردهم ميلادي) ميزيسته و يكي از بزرگترين شاعران ايران است كه معروف جهان شده اند.
درباب اين استاد فناناپذير و بي نظير كه او را لسان الغيب و ترجمان الاسرار لقب داده اند اشارتهايي در بسياري از كتابها مانند تذكره الشعراء دولتشاه سمرقندي كه بعد از فوت اوست تا مجمع الفصحا و رياض العارفين تاليف رضاقلي خان هدايت همه مشتمل بر نام و شرح مختصري از حالات وي ميباشد. و ليكن هيچيك از آنها مطالب مفصلي كه جزئيات احوال او را نشان بدهد ندارند. تنها اثر از معاصران حافظ كه مورد توجه و اهميت قرار گرفته مقدمه ايست كه يكي از دوستان حافظ كه جامع اشعار او بوده، موسوم به محمد گلندام، نوشته، وي در آنجا پس از اطناب كلام در ذكر صفات شريفه و محبوبين او نزد خاص و عام و شهرت جهانگيري كه حتي در زمان حيات حاصل كرده و قوافل سخنهاي دلپذيرش از فارس نه تنها بخراسان و آذربايجان بلكه به عراقين و هندوستان رفته چنين مي نويسد:
«اما بواسطه محافظت درس قرآن و ملازمت شغل سلطان و بحث كشاف و مصباح و مطالعة مطالع و مفتاح و تحصيل قوانين ادب، و تحقيق دو اوين عرب، بجمع اشتات غزليات نپرداخت و به تدوين و اثبات ابيات مشغول نشد و مسود اين اوراق اقل انام محمد گلندام عفي الله عنه ماسبق در درس گاه دين پناه مولانا و سيدنا استاد ابوالبشر قوام المله والدين عبدالله اعلي الله درجاته بكرات و مرات كه بمذاكره رفتي در اثنا محاوره گفتي كه اين فرائد فوايد را همه در يك عقد مي بايد كشيد و اين غرر درر را يك سلك مي بايد پيوست، تا قلاده جيد وجود اهل زمان و تميمه و شاح عروسان دوران گردد. و آن جناب حوالت رفع و ترفيع اين بنابر نادرستي روزگار كردي و به عذر اهل عصر عذر آوردي تا در تاريخ سنه احدي و تسعين و سبعمائه (791 هجري) وديعت حيات به موكلان قضا و قدر سپرد.»
اطلاع دقيقي از خانواده حافظ در دست نيست. جد حافظ را شيخ غياث الدين و پدر وي را بعضي بهاء الدين و از اهل كوپاي اصفهان و برخي كمال الدين و از مردم تويسركان نوشته اند. در شغل پدر و اجداد او نيز اختلاف است: رياض العارفين آنان را از علما و فضلا مي داند و تذكرة ميخانه نويسد: شغل پدر او تجارت و صاحب ثروت و مكنت بود. جد حافظ يا پدر وي از مسقط الرأس خود در زمان اتابكان فارس عازم شيراز شد و در آن شهر توطن گزيد. مادر او بگفته عبدالنبي مولف ميخانه از مردم كازرون بود ودر محلة دروازه كازرون شيراز خانه و مسكن داشته. پس از وفات پدر خواجه سه پسر از او بجا ماند كه كوچكترين آنان محمد بود. برادران مدتي باهم زيستند و سپس جدا شدند و فقر و مسكنت بر ايشان مستولي گشت. از دو برادر يكي را حافظ خود بنام «خواجه خليل عادل» مي خواند و شايد «خليل الدين عادل» نام داشته است. حافظ ماده تاريخ ذيل را بياد او گفته:
برادر خواجه عادل طالب مثواه
پس از پنجاه و نه سال حياتش
بسوي روضة رضوان سفر كرد
خدا راضي ز افعال و صفاتش
خليل عادلش پيوسته برخوان
وز آنجا فهم كن سال وفاتش
چون شماره «خليل عادل» بحساب جمل 775 است كه تاريخ وفات اوست و عمر او نيز به تصريح قطعة فوق 59 سال بوده پس تاريخ توليد وي بسال 716 است. حافظ اين قطعه را نيز گويا در مرگ برادر ديگر خود كه در جواني فوت كرده بود، گفته است:
دريغا خلعت حسن جواني
گرش بودي طراز جاوداني
دريغا حسرتا دردا كزين جوي
نخواهد رفت آب زندگاني
همي بايد بريد از خويش و پيوند
چنين رفته است حكم آسماني
و كل اخ يفارقه اخوه
لعمر ابيك الا الفرقدان
در دائره المعارف بريتانيا آمده: تاريخ فرشته پس از دو قرن فقط در يك جا از خواهر حافظ و اطفال او بدون ذكر اسامي آنان ياد كرده است (تاريخ فرشته چاپ جان بريگس بمبئي 1831 ج 1 ص 77). اكثر نويسندگان بطور قطع و برخي ظاهراً مولد او را شيراز دانسته اند. ملاعبدالنبي فخر زماني قزويني در تذكرة ميخانه در باب حافظ مي نويسد: «والده اش كازروني و در محلة شيادان شيراز خانه و سكني داشته اند». برخي از نويسندگان مسكن او را در محلة شيادان شيراز نوشته اند اين محله با محلة مورستان از زمان كريم خان زند، يك كوي گشته و مجاور درب شاهزاده قرار دارد. در باب تاريخ تولد خواجه اختلاف است. دائره المعارف بريتانيا مي نويسد: «تاريخ دقيق تولد وي نامعلو ماست ولي بطور قطع مواد او پيش از 700 هجري (1320 ميلادي) نبوده است» و غالباً تولد او را بالقطع واليقين در اوايل قرن هشتم هجري (چهاردهم ميلادي) دانسته اند. دايره المعارف فرانسه تولد او را در ربع اول قرن هشتم هجري نوشته. فرصت عمر حافظ را چهل و شش سال دانسته و چون تاريخ وفات او 791 يا 792 است بنابراين قول، مولد وي به سال 745 يا 746 باشد. مولف تذكره ميخانه عمر حافظ را 65 سال گفته بنابراين تولد او در سال 726 اتفاق افتاده است. هيچيك از دو قول اخير صحيح نيست زيرا قديمترين شعر حافظ كه ميتوان تاريخي براي آن تعيين كرد ، اين قطعه است:
خسروا دادگرا شيردلا بحر كفار
اي جلال تو بانواع هنر ارزاني
همه آفاق گرفت و همه اطراف گشاد
صيت مسعودي و آوازة شه سلطاني
گفته باشد مگرت ملهم غيب احوالم
اين كه شد روز سفيدم چو شب ظلماني
در سه سال آنچه بيندوختم از شاه و وزير
همه بربود بيكدم فلك چوگاني
دوش در خواب چنان ديد خيالم كه سحر
گذر افتاد بر اصطبل شهم پنهاني
بسته برآخور او استر من جو مي خورد
توبره افشاند بمن، گفت : مرا مي داني؟
هيچ تعبير نميدانمش اين خواب كه چيست
تو بفرماي كه در فهم نداري ثاني
و ممدوح اين قطعه جلال الدين مسعود شاه ابن شرف الدين محمودشاه اينجو برادر مهتر شيخ ابواسحاق اينجوست كه در بغداد به امر شيخ حسن بزرگ پناهنده شده بود و مورد نوازش او واقع گشته با سلطان بخت دختر دمشق خواجه و خواهر دلشاد خاتون (بيوه ابوسعيد كه درين وقت زن اميرشيخ حسن ايلكاني بود) ازدواج كرد و در سال 743 به امر شيخ حسن باتفاق اميرياغي باستي پسر هشتم اميرچوپان، كه هر دو را متفقاً بحكومت فارس معين كرده بود از طرف لرستان عازم شيراز شد. غالب مردم شيراز با وجود غلبة شيخ ابواسحاق حكومت شيراز را حق برادر بزرگ او مسعود شاه مي دانستند و اين سبب شد كه طرفداران دو برادر اختلاف ايجاد شد ولي امير شيخ ابواسحاق نسبت به برادر مهتر تواضع داشت و برحسب اشارة او از شيراز خارج شده بطرف گرمسير شبانكاره رفت. خواجه حافظ قطعه فوق را درين هنگام گفته و از آن چنان برمي آيد كه يكي از كسان مسعود شاه استري از حافظ دزديده بود و خواجه بوسيلة اين قطعه بطور مطايبه بدو تذكره داده است، اما جلال الدين مسعود شاه اينجو بر اثر حسادت اميرياغي باستي در 19 رمضان سال 743 بدست او كشته شد. بنابراين با ملاحظه وفات خواجه در 791 يا 792 چنين برمي آيد كه او اين قطعه را لااقل 48 سال قبل از فوت خود گفته است.
دربارة طريقت حافظ گفتگو بسيار است. پيداست كه خواجه ديري در طلب و سرگردان بود:
دل چو پرگار بهرسو دوراني مي كرد
وندر آن دايره سرگشتة پابرجا بود.
و در وادي حيرت فرو رفت:
از هر طرف كه رفتم جز حيرتم نيفزود
زنهار ازين بيابان، وين راه بي نهايت.
و دانست:
اين راه را نهايت صورت كجا توان بست
كش صدهزار منزل بيش است در بدايت.
و چندان انتظار كشيد كه فرمود:
مردم ز انتظار و درين پرده راه نيستنيفزود
يا هست و پرده دار نشانم نمي دهد.
خواجه از سرگرداني ملول شد و دانست كه «بخود اهتمام نمودن» تنها باعث وصال نيست:
بسعي خود نتوان برد ره بگوهر مقصودنيست
خيال بود كه اين كار بي حواله برآيد.
و نيز:
مددي گر بچراغي نكند آتش طور
چارة تيره شب وادي ايمن چكنم؟
كجاست اهل دلي تا كند دلالت خير
كه ما به دوست نبرديم ره به هيچ. طريق.
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود
از گوشه اي برون آي اي كوكب هدايت.
جامي در نفحات الانس آرد: «هر چند معلوم نيست كه وي به يكي از اهل تصوف نسبت ارادت كرده باشد اما سخنانش چنان با مشرب اين طايفه واقع شده است كه هيچ كس را اين اتفاق نيفتاده» و اميرشيرعلي لودي در مرآة الخيال همين مطلب را آورده است. هدايت در رياض العارفين نوشته: «جامي در نفحات الانس اورده است كه حافظ پيري نداشته و همين امر در محضر يكي از عرفا مذكور شد فرمود كه : اگر بي پير چون حافظ توان شد كاش مولوي جامي هم پير نداشتي» . از اشعار حافظ چنين برمي آيد كه وي به پيري رسيده بود:
اي دليل ره گم گشته، خدا را مددي
كه غريب ار نبرد ره بدلالت برود.
اي آنكه ره به مشرب مقصود برده اي
زين بحر قطره اي به من خاكسار بخش.
تو دستگير شو اي خضر پي خجسته كه من
پياده مي روم و همرهمان سوارانند.
كار از تو مي رود مددي اي دليل راه
كانصاف ميدهيم ز راه او افتاده ايم.
و حتي از «پيرطريقت» ياد ميكند:
نصيحتي كنمت ياد گير و در عمل آر
كه اين حديث ز پير طريقتم ياد است.
حافظ مردي بود اديب، عالم به علوم ادبي و شرعي و مطلع از دقايق حكمت و حقايق عرفان، و بالاتر از همه اينها، استعداد خارق العاده فطري او به وي مجال تفكرات طولاني همراه با تخيلات بسيار باريك شاعرانه مي داد، و او جميع اين عطاياي رباني را با ذوق لطيف و كلام دلپذير استادانه خود درمي آميخت و از آن ميان شاهكارهاي بي بديل خود را به صورت غزلهاي عالي به وجود مي آورد، مطالعات حافظ- علاوه بر مواردي كه گفته ايم- در ادب فارسي و مخصوصا در ديوانهاي شاعران پارسي گوي، بسيار وسيع بود و او كمتر شاه بيت و شاه غزلي را در زبان فارسي بي جواب گذارده است. بهترين غزلهاي مولوي و كمال و سعدي و همام و اوحدي و خواجو و نظاير اين استادان بزرگ، و يا بهترين ابيات آنان مورد استقبال حافظ و جوابگويي او قرار گرفته، و در اين نبرد آزمايي طولاني هيچگاه وصمت شكست بر جبين اشعار آبدارش نشسته است. بدين ترتيب سخن حافظ از جانبي متضمن افكار عميق حكمي و عرفاني و از جانبي ديگر همراه با مضامين زيبا و باريك شاعرانه و عواطفي است كه گاه حدت بسيار دارد اما كلام او در همة موارد منتخب و مزين به انواع تزيينات مطبوع و شامل كلماتي است كه هر يك به حساب دقيق، انتخاب و به جاي خود گذارده شده، و پيش و پس كردن آنها ماية تباهي كلام خواهد شد. با اين تفصيل، سخن حافظ حاوي همه شرايطي است كه در كلام مولوي و سعدي و خسرو دهلوي و حسن دهلوي و سلمان و خواجو ملاحظه مي كنيم به اضافه نحوه خاص تفكر او. اين نكته را نبايد فراموش كرد كه عهد حافظ با آخرين مراحل تحول زبان فارسي و نيز واپسين مدارج تحولات فرهنگ اسلامي ايران مصادف بوده و از اين روي زبان و انديشة او در مقام مقايسه با استادان پيش از وي به ما نزديكتر و دلهاي ما با آنها مانوس تر است. اينستكه ما حافظ را خيلي زيادتر از شعراي خراسان و عراق درك مي كنيم و سخن او را به آساني بيشتري درمي يابيم و طبعاً بيشتر مي پسنديم بخصوص كه او علاوه بر همه اينها در سخنوري سحاري بي نظير است و شنونده را با آهنگ تركيبات لطيف و در همان حال پرطنين خود مسحور ميكند و خواه و ناخواه به دنبال خويش مي كشاند. از اختصاصات كلام حافظ آنست كه او معاني دقيق عرفاني و حكمي و حاصل تخيلات لطيف و تفكرات دقيق خود را در موجزترين كلام و در عين حال در روشن ترين و صحيح ترين وجه بيان كرده است. به عبارت ديگر او در هر بيت و گاه در هر مصراعي نكته اي دقيق دارد كه از آن به مضمون تعبير مي كنيم. اين شيوه سخنوري البته در شعر فارسي تازه نبود، ولي حافظ تكميل كننده آنست، و توفيقي كه در اين راه براي او حاصل آمد باعث شد كه بعد از او شاعران در پيروي از شيوه وي در آفرينش نكته هاي دقيق و ايراد مضامين باريك و گنجانيدن آنها در موجزترين عبارات، كه از يك بيت و گاه از يك مصراع تجاوز نكند، مبالغه نمايند. و همين شيوه است كه رفته رفته به شيوه سبك معروف به هندي منجر گرديد. نكتة ديگري كه يادآوري آن هنگام بيان ويژگيهاي شعر حافظ بايسته است، توجه خاص اوست به ايراد صنايع مختلف لفظي و معنوي در ابيات خود، و اين توجه به اندازه ايست كه كمتر بيت از ابيات حافظ را ميتوان خالي از نقش و نگار صنايع يافت. منتهي وي به حدي در سخن نيرومند و در به كار گرفتن الفاظ توانا و در استفاده از صنعتها چيره دست است كه صنعت در سهولت سخن او اثري به جا نمي گذارد و به عبارت ديگر نقشهاي صنايع در پرتو الفاظ سهل و روان و بسيار استادانه او از جلوه باز مي ماند و ميدان را به سهولت و جزالت مي سپارد تا بدان جا كه خواننده دربادي امر متوجه مصنوع بودن سخن حافظ نميشود و اين حال در اشعار استادان بزرگ ديگري مانند فردوسي و سعدي نيز مشهود است.
به سال 742 هجري قمري بود كه شاه شيخ جمال الدين ابواسحاق اينجو، پسر محمود شاه با لياقت و قابليتي كه داشت پيرحسين و ملك اشرف چوپاني را از شيراز بيرون كرد و خود حكومت فارس را به دست گرفت و تا 754 هجري قمري آن ايالت را اداره نمود. ابواسحاق اهل عدل و داد بود و به عمران شيراز كوشيد و خود از ذوق ادبي بهره مند بود لاجرم حافظ را نيز گرامي شمرد و جانب او را عزيز داشت و از اولين امرايي است كه جلب نظر شاعر شيرازي را كرد و به تكرار ممدوح او واقع شد و شاعر او را به القاب «جمال چهره اسلام» «سپهر عام و حيا » و نظاير آن ستود. از مظفريان مخصوصا شاه شجاع پسر محمد (759- 786 هجري قمري) و شاه منصور (789- 795) آخرين حكمران اين سلسله ممدوح حافظ شدند جلال الدين شاه شجاع خود ذوق ادبي و قريحه شاعرانه داشت و در زمان او شيراز از فشار متعصبين خشك و خشن خلاصي يافت.
ديوان حافظ يك ديوان عرفاني است به علاوه جنبه فني شعر به عبارت ديگر ديوان حافظ عرفان است و به علاوه، هنر ديواني است كه از عرفان سرچشمه گرفته و به صورت شعر بر زبان سراينده جاري گشته است محور جهان بيني عرفاني «وحدت وجود» است.
مسئله ديگر وحدت تجلي است يعني اينكه جهان با يك تجلي حق بوجود آمده است. مسئله ديگر در جهان بيني عرفاني راز خلقت جهان است كه آنها خلقت تعبير نمي كنند تجلي تعبير ميكنند عشق است «جهان از عشق به وجود آمده است و با نيروي عشق باز مي گردد»
خلاصه روي هم رفته بهترين و كامل ترين مطالعات محققانه اي كه درباره حافظ بعمل آمده، همانا در كتاب شعر العجم است كه شبلي نعماني بزبان اردو نگاشته و در اين فصل كرارا از آن نقل كرده ايم تصور مي رود بهتر آنست كه بهر صورت از آنچه او گفته در باب تاريخ احوال آن شاعر خلاصه اي ترتيب دهيم كه شامل بعضي حقايق دربارة اوضاع و احوال او و مناسبات وي با معاصرينش نيز ميباشد و از اشعار او هم استنباط ميتوان كرد و نيزبه منابعي كه در تاريخ زندگاني او بزبان فارسي محل مراجعه آن مولف دانشمند بوده است اشاره كنيم. وي در ميان آنها مخصوصا اسامي اين كتب را ذكر ميكند: حبيب السير (رجوع به جز سوم ص 37 متن كتاب شود ) و تذكره ميخانه تاليف عبدالنبي فخرالزمان 1036 هجري- 1626 ميلادي كه در زمان سلطنت جهانگير تاليف شده و متأسفانه بدست نويسنده نرسيده است.
آنچه از حوادث زندگاني شخص او در دست است راجع به عشق او با دختركي به نام شاخ نبات نام گفته اند و اينكه عاقبت او را به عقد مزاوجت خود درآورد دليل استواري در دست نيست و نبايد توقع داشت كه اين گونه جزئيات امور زندگاني را تذكره نويسان ايران نوشته باشند زيرا ايشان راجع به مطالب داخلي شعرا هميشه بكلي سكوت پيشه كرده اند . با همه اين احوال محتمل است كه حافظ داراي عيال و فرزندان متعدد بوده و گمان مي رود كه درين غزل اشاره بوفات زوجه خود كرده باشد:
آن يار كزو خانه ما جاي پري بود
سر تا قدمش چون پري از عيب بري بود.
ليكن در همان غزل نيز هيچگونه تصريح واضحي به انيكه آنرا درباره همسر خود گفته است ندارد. اما راجع به فوت فرزند خود كه بخردسالي مرده است درا ين قطعه صريحا اشاره كرده است :
دلا ديدي كه آن فرزانه فرزند
چه ديد اندر خم اين طاق رنگين
بجاي لوح سيمين در كنارش
فلك بر سر نهادش لوح سنگين.
و نيز محتمل است كه قطعه ذيل اشاره به وفات پسر ديگرش باشد كه در آنجا ماده تاريخ وفات او را گفته است:
صباح جمعه بد و سادس ربيع نخست
كه از دلم رخ آن ماهروي شد زائل .
بسال هفتصد و شصت و چهار از هجرتگ
چو آب گشت بمن حل حكايت مشكل
دريغ و درد و تاسف كجا دهد سودي
كنون كه عمر به بازيچه رفت بيحاصل
بموجب تذكرة خزانة عامره كه ميرغلامعلي آزاد در سال 1176 هجري (1762 ميلادي) در هندوستان تاليف كرده درشرح حال حافظ ميگويد كه وي را پسري بود موسوم به شاه نعمان كه به هندوستان آمد و در شهر برهان پور وفات يافت و در اسيرگره مدفون گشت.
مقامات علمي حافظ:
آما آنچه راجع به مقامات علمي حافظ ميتوان گفت يكي آنست كه مسلماً به شهادت اشعار ملمع وي كه به دو زبان عربي و فارسي گفته وي را در زبان عرب دستي توانا بوده است علاوه برآنچه كه جامع ديوان وي محمد گلندام بالصراحه بيان كرده كه وي را مطالعات و تحقيقات در علوم ادب و دواوين عرب بوده خود وي نيز گفته:
ز حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد
لطائف حكما با كتاب قرآني.
و نيز از اين شعر ثابت ميشود كه وي قرآن را حفظ داشته است:
نديدم خوشتر از شعر تو حافظ
بقرآني كه اندر سينه داري.
اختلاف حافظ با ديگر مديحه سرايان:
همچنان كه مولوي شبلي نعماني اشاره كرده است فرق مابين حافظ با غالب مديحه سرايان بزرگ مانند انوري و ظهير فاريابي و سلمان ساوجي و ديگران آنست كه وي هيچوقت وسايل خوار و فرومايه براي جلب مال و كسب معاش بكار نبرده و نه مانند آنان وقتي كه مدح مؤثر نمي افتاده به هجو سرايي مي پرداخته است. ديگر از خصوصيات حيات وي علاقه قلبي اوست به شيراز موطن وي كه هيچوقت از مدح آب ركناباد و گلگشت مصلي خسته نمي شد و در وصف آنها مي سرود:
بده ساقي مي باقي كه در جنت نخواهي يافت
كنار آب ركناباد و گلگشت مصلي را.
و نيز مي گفت:
فرق است ز آب خضر كه ظلمات جاي اوست
تا آب ما كه منبعش الله اكبر است.
هر چند اشعار حافظ سرودهايي است در وصف گل و بلبل و مي و معشوقه و غالباً از جمال ازلي كه تمام اشيا نيك و دلپذير عكسي از چهره اوست سخن گفته ولي گاهگاه از بزرگان و رجال و علما كه در ظل حمايت ايشان مي زيسته است نيز نام ميبرد از آن جمله اند : حاجي قوام الدين حسن، خواجه جلال الدين، شاه يحيي، نصرت الدين كه علاوه بر سلاطين سابق الذكر در اشعار او ياد شده اند. اگرچه وي در همه فنون شعر مانند مثنويات و مقطعات و قصايد و رباعيات آثاري از خود گذاشته ليكن در فني كه به مرتبه كمال رسيده است همانا غزل سرايي ميباشد. ديگران كه بعد از وي در اين رشته سخن گفته اند مانند صائب و سليم و عرفي همه برهاني قاطع بر نهايت كمال و برتري او هستند. از ميان كسانيكه به اين نكته اشاره كرده اند سرگور ازلي در كتاب «يادداشت هاي تاريخي در باب شعرا ايران» صفحه 23 از همه بهتر ميگويد: «سبك سخن وي روشن و متناسب و بي عيب است و مراتب كمال علم و بلوغ دانش او را نشان ميدهد كه چگونه بر باطن و حقايق اشيا مانند ظواهر امور بصيرت مغان «مرشد معنوي» ميباشد. براي خواننده انگليسي زبان كه بخواهد اين سبك تحقيقي را پيروي كند بايد به ترجمه انگليسي نثري كاملي كه ويلبرفورس كلارك از ديوان حافظ كرده است به انضمام حواشي فراوان و يك شرح مفصل جامع آن ، رجوع كند. در باب معنوي رمزي اصطلاحات و اشارات شعرا صوفي يا صوفي نماي ايران، كتاب نفيس و محشاي ترجمه گلشن راز شيخ شبستري طبع وينفلد و همچنين كتاب كوچك مرحوم پروفسور پالمر موسوم به عرفان در شرق دو كتاب نافع و سودمند است كه به هر دو مراجعه ميتوان كرد و براي دانستن اصل و مبادي و صفات عامه تصوف خواننده را حواله مي كنيم به فصل سيزدهم (صفحة 416) از جلد اول كتاب نويسنده موسوم به تاريخ ادبي ايران.
از مطالبي كه انحصاراً درباره ديوان حافظ قابل توجه است موضوع رواج تفأءّل بدانست. فال گرفتن از ديوان حافظ سنتي تازه نيست بلكه از ديرباز در ميان آشنايان بدين ديوان- از فارسي زبانان و غيرآنان- متداول بود. و چون در هر غزلي از آن ميتوان به هر تاويل و توجيه، بيتي و عبارتي را حسب حال تفأل كننده، يافت، بدين سبب گوينده ديوان را «لسان الغيب» لقب داده اند.
آرامگاه حافظ در باغ زيبايي در شيراز واقع شده است كه به حافظيه معروف است و اين مقبره را ابوالقاسم بابر تزيين كرده و در وقتي كه به سال 856 هجري (1452 ميلادي) به شيراز آمد، ساختن آن مقبره را به مولانا محمد معمائي رجوع فرمود رجوع به دولتشاه صفحه 308 شود. در ازمنه اخيره آن مقبره را كريم خان زند كه يكي از بهترين پادشاهان ايران بوده است مرمت كرده و بر زينت و جمال آن بيفزوده است و سنگي كه هم اكنون بر روي قبر حافظ قرار دارد به امر آن پادشان از يك پارچه مرمر بسيار زيبا تراشيده شده و در آنجا نصب كرده اند و بعضي ابيات اين غزل بر آن منقوش است.
مژدة وصل تو كو كز سر جان برخيزم
طاير قدسم و از دام جهان برخيزم … الخ.
مردم شيراز حافظيه را بسيار حرمت مي دارند و هم آنان كه آشناي آن آستانند و هم رندان صاحبدل كه از اطراف جهان به شيراز مي آيند همه آنجا را زيارتگاه خود ميدانند، و قبر شاعر را عده بسياري از قبور ديگران كه در عالم خاك شرافت مصاحبت جسماني را با كالبد آن مرد روحاني آرزو كرده اند احاطه كرده است و مصداق بيت او صورت تحقق يافته كه مي فرمايد:
بر سر تربت ما چون گذري همت خواه
كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود.
منابع :
-لغت نامه دهخدا جلد پنجم
-زندگينامه شاعران ايراني «از رودكي تا امروز» از پروين شكيبا چاپ سوم 1379
-شاعران بزرگ ايران پژوهش ونگارش عبدالرفيع حقيقت (رفيع) چاپ اول 1381
-زندگينامه شاعران ايران (سرگذشتنامه)تاليفوگردآوري ليلا صوفيچاپ سوم 1379
مولانا و شعر...........................................................................................................................................
مولانا و شب...........................................................................................................................................
مولانا و موسيقي و سماع....................................................................................................................
تأثير نفس گرم و نفوذ كلام پرشور مولانا جلالالدين محمد مولوي عارف بيبديل سده هفتم هجري، چنان ژرف و گسترده است كه هنوز، با گذشت قرنها از حيات جسماني اين شيخ شوريده، حيات روحانياش آرامبخش ذهن و قلب و روح سالكان و عارفاني است كه جوياي حق و حقيقتاند و ميخواهند به كشف بايستهها و شايستههاي طريقت راه يابند؛ تا آنجا كه حتي مولوي شناسي نزد انسان سده بيست و يكم به شاخهاي مهم در شرق شناسي تبديل شده است.
محققحاضر به هدف آشنايي با جنبههاي مختلف شخصيت مولانا و آثار، سلوك، كرامات و نحوه زندگاني او تدوين شده و در آن، از رابطه او با ساير عرفاي هم عصرشنيز سخن رفته است.
ولادت
ولادت مولانا جلالالدين محمد طبق نوشتههاي تاريخي در ششم ربيعاول سنه 604ق، در شهر بلخ، واقع در افغانستان امروزي بوده است و اين تاريخ را تقريباً همه تذكرهنويسان و كساني كه شرح احوال مولانا را نوشتهاند به اتفاق پذيرفته و آثارشان را ثبت كردهاند.
با اين كه همه تاريخ نويسان و احوال نگاران مولانا به تاريخ مذكور توجه كردهاند و حوادث و آمد و شدها و رويكردهاي او را بر مبناي همين تاريخ برنگاشتهاند، اما گويا با توجه به آثار و اقوال خود مولانا ميتوان به تاريخي پيش از اين، كه شايد به واقع هم نزديكتر باشد، اشاره كرد و براساس اين تاريخ جديد، كه از قول آثار خود مولانا به آن اشارت خواهيم كرد، درست باشد، بديهي است كه همه نوشتههاي پيشينان در احوال مولانا را دچار اشكال خواهد كرد؛ و البته اگر اين تاريخ درست باشد، چه اشكالي است كه به تاريخ گذشته اشكال وارد كند؟!
براي مولانا جلالالدين و اين كه وي به سال 604ق، متولد شده است، دو ماده تاريخي نيز به حساب جمل ترتيب دادهاند ه يكي: «مولوي مهتاب دين» و ديگري «مولوي پير مكرم» است كه با عدد 604 برابري ميكند. اين مقوله نيز از اين بابت ذكر شد تا توجه خواننده را بيشتر به تاريخ مذكور جلب نمايد و چنان چه تاريخ ديگري از بابت تولد او قيد شد بتواند به تحليل بهتر آن را پيدا كند.
وفات مولانا نيز طبق همه گزارشهاي تاريخي و صوفيانه روز يكشنبه به پنجم ماه جماديالآخر سال 672ق، اتفاق افتادهاست و با اين حساب سن مولانا به هنگام عروج 68 بوده است.
چنان كه گفتيم ذكر چند مورد در آثار مولانا تاريخ 604 را مردد ميكند، يكي داستان «حصر سمرقند» است كه مولانا خاطرهاي به اين شرح از آن دوران بيان ميكند:
در سمرقند بوديم و خوارزمشاه سمرقند را در حصار گرفته بود و لشكر كشيده، جنگ ميكرد و در آن محله دختري بود عظيم صاحب جمال چنان كه در آن شهر او را نظير نبود: خر لحظه ميشنيديم كه ميگفت خداوندا كي روا داري كه مرا به دست ظالمان دهي و ميدانم كه هرگز روا نداري و برتو اعتماد دارم. چون شهر را غارت كردند و همه خلق را اسير ميبردند و كنيزان آن زن را اسير ميبردند و او را همچ المي نرسيد؛ و با غايت صاحب جمالي كس او را نظر نميكرد تا بداني كه هر كه خود را به حق سپرد از آفتها ايمن گشت و به سلامت ماند و حاجت هيچ كس در حضرت او ضايع نشد.[1]با توجه به اينكه واقعه لشكركشي خوارزمشاه را حدود سال 4-602ق ذكر كردهاند، چنان چه مولانا متولد آن سال، يعني 604، باشد، اين سؤال پيش ميآيد كه او چگونه ميتوانسته شاهد آن حوادث باشد و حال آنكه هنوز حداقل يك سال به ولادت آن مانده است. براي فهم اين حادثه و اين كلمات آن دختر زيبا و فهم زيبايي را حاصل كرده باشد بايد حداقل او را در حول و حوش پانزدهسالگي تلقي كنيم و اگر او را در اين سال يعني 4-602 پانزده ساله بدانيم حداقل بدانيم 19-20 سال از آن چه گفتهاند بزرگتر باشد.
غير از اين مطلب كه در كتاب خود نوشته مولانا، يعني فيفه مافيه، نقل شده است، در ديوان كبير كه به ديوان شمس تبريزي شهرت دارد نيز مواردي يافت مي شود كه ذكر 604 را در ولادت او خدشهدار ميسازد، چند نمونه از اين موارد بدين شرح است:
كه عمرم شد به شصت و من چو سين و شين در اين شستم[5]
با توجه به موارد فوق كه مولانا ياد ميكند، در بيت نخست و بيت آخر به سالهاي شصت و دو سالگي خود اشاره ميكند كه در اين سال به صيد افتاده است و نيز در بيت دوم به عدد شصت يعني ستين اشاره ميكند و هم به پير بودن خود كه در اين سال شصت باز جوان گشته است و در بيت سوم اشاره به پيري خود ميكند، بديهي استكه اين ابيات مربوط به دوران تحول دروني مولاناست كه با پديدارشدن «شمس تبريزي» براي او حاصل شدهاست؛ و لذا به نقل صريح تاريخهاي صوفيانه شمس تبريزي به سال 642 ق به شهر قونيه آمده است و در همان سال با مولانا برخورد نموده و در او تحول و دگرگوني ايجاد كرده است. اگر در سال 642ق سن مولانا بنابر ابيات مذكور بين شصت و شش و دو سالگي باشد بايد او پيش از سال 604ق متولد شده باشد يعني حدود سال 580ق و براين اساس به هنگام واقعه حصر سمرقند، احتمالاً سن او حدود 24 تا 29 سال بوده و لذا سن آن شريف به هنگام مرگ حدود 92 سال خواهد بود نه 68 سال و اين با حدود سن پدر مولانا و فرزند ارشد مولانا نيز تقريباً مناسب ميايد كه يكي (پدر) 85 سال و آن ديگري (سلطان ولد، فرزند مولانا) 89 سال زيست كرده است.
اگر سال اخير را عمر مولانا تلقي كنيم بديهي است كه بايد تحليلي نو از زندگي و سلوك مولانا داشته باشيم كه راقم اين سطور در رسالهاي ديگر در صدد تنظيم اين متن درآمده است، و اگر به انجام برسد قهراً تحولي در مبحث مولوي شناسي پديد خواهد امد! چه، بسياري از حوادثي كه به دوران كودكي مولانا نسب داده ميشود با طل مي شود و آنچه به جواني او مربوط مي شود، به ميان سالي مرتبط خواهد بود.
به هر جهت طبق هر دو روايت مولانا متولد بلخ بودهو در سال 604ق يا 580ق در خانوادهاي سرشناس و اهل علم و تقوا متولد شده است.نام اين كودك را محمد گذاشتند و جهت تكريم و تجليل او «جلالالدين» لقبش دادند و پدرش بهاءالدين ولد، كه خطيبي بزرگ و شخصيتي سرشناس در زمان خود بوده، اين فرزند محبوب را «خداوندگار» خطاب ميكرد.
كودكي و نوجواني مولانا چنان كه اشارت داديم دردوران بلوا و آشوب سپري شده است، آشوبي كه اسباب مهاجرت خانواده وي از شهر بلخ را به همراه داشت؛ و دراين آشوب، او حادثهها و خشونتها ديده و قتل و غارتها را شاهد بوده است. كلماتي كه بعداً از خود مولانا نقل شده و ابياتي كه در آثارش آورده يادآور آن دوران نامطلوب وخون ريز است. يادآور آشوبي كه مغولان برانگيختندو خامياي كه از سوي خوارزمشاه در اين پديداري آشوب دخيل بود؛ و نتيجه آن نيز فساد، قتل، خونريزي، مرگ و ويراني بود.
مولانا كه گاه حوادث صوري را براي تمثيل تحولات و حالات دروني خود به كار ميگيرد در مورد ماجراي هجران باطني خود كه چگونه خون دل برانگيخته، با خونريزيهاي زمان كودكي خود در كشمكش خوارزمشاهيان و غوريان بيان ميكند.
پيشينه قومي مولانا از سوي پدر به شجره طيبه دودمان خواجه كائنات حضرت محمد مصطفي(ص) ميرسد اما مولانا جزء معدود كساني است كه خويش را از تبار «عشق» ميداند كه زاده آدم و حوا نيست و لذا خويش و آشناي خويش را كسي ميداند كه «عاشق» باشد و از «عشق» متولد شده باشد. در تعدادي از ابيات ديوان كبير با صراحت به اين مقوله اشاره شده است.
اما با آنكه او خود را زاده عشق و متولد شده پيش از پدر ميداند در عين حال از پدري به نام محمدبن حسينخطيبي ملقب به بهاءالدين ولد، كه مشهور و نام آور رمان خود بود، و از مادري كه مؤمنه خاتون ناميده ميشد، كه از خاندان فقيهان و سادات سرخس بود و از سر تقدس و تجليل و تعظيم او را بيبيعلوي خطاب ميكردند، به دنيا آمده است.
جد او حسينبن احمد خطيبي، چنان كه از لحن افلاكي در مناقبالعارفين برميآيد، از افاضل و نوادر روزگار خويش به شمار ميرفتهاست و در حوزه درس اوكسان بسياري حضور داشتهاند؛ از جمله ايشان بزرگي چوم رضيالدين نيشابوري را ميتوان ياد كرد. جده او نيز (مادر بهاءولد) خاتون مهينه كه او را «مامي» ميخواندند بوده است، زني تندخو و بدزبان و ناسازگار ولي در عين حال علاقمند به مولانا جلالالدين. جده پدري مولانا يعني مادر احمد خطيبي است كه فردوس خاتون نام داشت و از سوي مادر فردوس خاتون شجرهاي گسترده است كه ختم به اميرالمؤمنين علي عليهالسلام مي شود.
مولانا و شعر
به راستي نميتوان از مولانا سخن گفت و از شعر او غفلت كرد، و نيز نميتوان از شعر سخن گفت و از مولانا به عنوان كسي كه شعر ميگويد سخني به ميان نياورد. با آنكه شعر يك هنر است و شاعر نوعي هنرمند ولي مولانا بسان ديگر شاعران شاعر نيست. با آنكه شعر ميگويد و بسيار عالي هم شعر ميسرايد و اين از اين بابت است كه او خود نميخواهد شاعر باشد، شاعري براي او فخري نيست و فضلي محسوب نميشود و اين در حالي است كه بسياري خود را به آب و آتش ميزند تا شعر بگويند و به عنوان «شاعر» شتاخته شوند!
مولانا نه براي شعر گفتن، خود را به زحمت مياندازد و نه درگران را زجمت ميدهد كه وي را به عنوان شاعر بپديرند و حال آنكه برجستگيهاي شعري او از هر شاعر ديگر بيشتر و بهتر و بالاتر است، در شعر مولانا نه براي شعر گفتن، خود را به زحمت مياندازد و نه ديگران را زحمت ميدهد كه وي را به عنوان شاعر بپذيرند و حال آنكه برجستگيهاي شعري او از هر شاعر ديگر بيشتر و بهتر و بالاتر است، در شعر مولانا خواصي است كه در شعر هيچ شاعري شايد يافت نشود. اين نيز گفتني است كه بسياري، بسيار شعر ميگويند اما هرگز به عنوان شاعر، با وجود شعرهاي زياد، شناخته نميشوند و برخي هم هستند كه حتي با يك غزل و حتي با يك بيت شعر شاعري خود را ثبت ميكنند. و وزن شعري خود را به همه عالم تحميل مينمايند و اهل شعر و ادب چارهاي جز تسليم در برابر شعر ايشان نمييابند. كساني چون مولانا، فردوسي، حافظ، نظامي، عطار، عراقي، سنايي، وحشي و غيره از اين دست بحساب ميآيند.
باري چنان كه گفتيم مولانا به شعر و شاعري وقعي نمينهد و بهايي براي آن قائل نيست، شعر و لحن موزون اسير قدرت فهم و قلب و انديشه اوست و او براي ساخت شعر تلاش نميكند و خود را به سختي نميافكند، به سهولت و آساني لفظ را به هر گونه كه بخواهد دراختيار ميگيرد. روح خروشان و مواج او و تسلطش بر موسيقي به راحتي ميتواند شعر ريتميك و موسيقايي خلق كند، شعري كاملاً هنري و تأثيرگذار و اين خاصيتي است كه در كمتر شاعري متجلي و پديدار است.
اگر «شاعري» براي يك شاعر اصل و فخر است براي او شايد عار و ننگ باشد چنانكه در كتاب فيهمافيه ميگويد:
من از كجا، شعر از كجا؟ ولله كه من از شعر بيزارم و پيش من از اين بدتر چيزي نيست؛ و نيز در همانجا باز ميگويد: در ولايت و قوم ما از شاعري ننگتر كاري نبود.[11]
و اگر به كسي چون او شاعر بگوييم در حقش جفا كردهايم، كه او شاعر نيست و اگر براي آنكه شعر ميگويد و در جهان ادب به عنوان شاعر شناخته شده است شاعر نگوييم باز در حقش جفا كردهايم. در آنجا با گفتن و در اينجا با نگفتن!
واقع اين است كه شأن مولانا هزاران بار بيشتر از آن است كه شاعرش بدانيم و به شعر و شاعري توصيفش كنيم كه او بدنبال شعر نيست و هرگزدر پي ساختن «قافيه» كه همه انديشه و ذهن شاعر است نميگردد. او به فنوني آراسته است كه شاعران ندارند و غير از فنون شعرا در خود هزاران هنر سراغ دارد، هنرهايي كه در كمتر كسي يافت ميشود.
بر اين اساس او نميتواند و نميخواهد كه شاعر باشد، چگونه ميتوان او را شاعر دانست در حالي كه او خود مغز شعرا را در خورپوست تلقي ميكند و از عروض و قافيه به واقع ناخوش ميشود و از آن خود را در زحمت مييابد. اما نكتهاي كه هست اين كه قدرت روحي او به گونهاي است كه شعر و قافيه و غزل و لفظ موزون را خلق ميكند، سخن گفتن او به خوديخود شعر و موزون است و لذا او نه تنها دنبال قافيه نميرود بلكه همواره به قدرت روحي و جاذبههاي باطني اين قافيه است كه به دنبال لفظ او كشيده ميشود.
قافيه انديشم و دلدار من
گويدم مينديش جز ديدار من
حرف چبود تا تو انديشي در آن
صوت چبود؟ خار ديوار رزان
حرف و صوت و گفت را برهم زنم
تا كه بي اين هر سه با تو دم زنم
آن دمي كز آدمش كردم نهان
با تو گويم اي تو اسرار جهان
اگر شعر به نوعي غليان و طغيان مناسب احساسات پاك و صاف روحي مواج باشد بدون شك مولانا جلالالدين از همه شاعران شاعرتر است و شعر او از همه اشعار احساسيتر مينمايد و رمز تأثيرگذاري آن نيز در همين حالت باطني خود مولاناست.
استاد فروزانفر در سخناني در باب شعر مولوي گفته است:
مولانا درست و راست از 38 سالگي شاعري را آغاز كرد و بدين معني ميتوان گفت كه مولانا نابغه است. يعني ناگهان كسي كه مقدمات شاعري نداشته، شعر سروده است و عجب است كه اين كسي كه سابقه شاعري نداشته، و در مكتب شعر و شاعري مشق نكرده و تلمذ ننموده است، بسيار شعر گفته و همه را زيبا سروده است هرگاه مولانا را با ستارگان قدر اول ادبيات فارسي كه امروز مابين ما مشهورند و عبارتند از استاد طوس مظهر ممكلت ايران و حضرت شيخ اجل سعدي شيرازي و خواجه بزرگوار حافظ مقايسه كنيم مقدار شعري كه از مولانا باقي مانده است به نسبت از همه بيشتر است. مقصود اين است كه شاعري مولانا امري است خارقالعاده و با سابقه تحصيل و كار او مناسبتي نداشته است.[14]
صفت كلام و شعر حقيقي اين است كه در خواننده تأثير كند و خواننده را به عالم شاعر ببرد. در شعر مولانا اين اثر به طور قطع و به حد اشد موجود است يعني هيچ يك از شعراي ما اين اندازه نميتوانند وجد و حال و شور در خواننده ايجاد كنند كه مولانا ايجاد كرده است و از اين حيث يعني از جهت وجد و شور و حال خارقالعاده كه در غزليات مولانا هست غزليات مولانا امتياز دارد. كثرت غزليات او نيز ممتاز است. يعني مولانا 3500 غزل ساخته است. در پنجاه و پنج بحر مختلف شعر ساخته است. در زبان فارسي هيچ يك از شعراي ما نيستند كه اين اندازه توسعه در اوزان داده باشند.
آن اوزان متروكي كه در شعر قديم وجود داشته و متروك شده و شمس قيس آنها را جزء اوزان متروكه نام برده است تمام آن اوزان را مولانا ساخته و بهتر از اوزان معموله ساخته است و اين توسع در وزن مولود موسيقي است. از اين جهت كه مولانا رباب ميزده و در رباب اختراعي داشته است و موسيقي ميدانسته است. دانستن موسيقي كه در حقيقت مايه وزن است به مولانا اين سرمايه را داده كه در اشعارش تفنن در اوزان از هر شاعري بيشتر است و بسياري از اوزان هم در غزليات مولانا است كه در اشعار ساير شعرا نيست.
استاد فروزانفر پديداري شعر مولانا را در 38 سالگي ميداند و آن هم بداهه و غير تمهيدي، يعني يكباره و دفعتاً؛ و اين سن با توجه به تاريخ ولادت مولانا اگر در 604 باشد زمان رويارويي با شمس تبريزي است كه به زعم او شعر را در او پديدار كرده است. البته اسناد و مدارك اين نظر را تأييد و تصديق نميكند و در واقع سخن بي اساسي است، چه مولانا با اشرافي كه بر ادبيات داشته قهراً مشق شعري هم ميكرده است و با توجه به انسي كه با ديوانهاي شعري، بويژه ديوان متنبي داشته و شمس از خواندن آن منع ميكرده است، به خوبي ميرساند كه شعر مولانا دفعتاً و بدون مقدمه نبوده است.
به قول استاد زرين كوب:
شعر مولانا وراي اين احوال است، ترتيب ذوقي و تجربه ادبي او كه مربوط به سالهاي قبل عهد صحبت شمس است او را تاحدي به سنتهاي شعر مرهون ميدارد و پيداست كه طول ممارست او در ديوانهاي شعر و در سفينهها و مجموعههاي منتخب و رايج در عصر او تأثير كلام قدما خاصه شعراي خراسان و ماوراءالنهر را در بناي شعرش بايد قابل تشخيص كرده باشد. اين كه خود او خويشتن را قبل از مولاقات با شمس «عطارد وار دفترباره» ميخواند و از سابقه ارتباط خويش با «اديبان» ياد ميكند تأثير شيوه فكر و بيان شاعران گذشته را در كلام او توجيه ميكند.[15]
باري مولانا به دنبال كلمات نو و تأثيرگذار بوده است لذا بيشترينه شعر او يا تعليمي است يا در حالتيكه سكر بر او غالب شده و در چرخ و سماءع بوده است، هويدا شده است. چون روح او نوبه نو درحال شدن و غليان احساسات پاك بوده است كلام اونيز نوبه نو تازه و شاداب مي نمايد و به قول خود مولانا:
شب در نزد عارفان بسي اسرار نهفته دارد، رازآلود است و جز بيداران و عاشقان كسي از آن بهره نميگيرد، در دل شب هزاران غوغا و حادثه است كه براي عارفان معني و مفهوم دارد. در دل اين شبها ميتوان به حقايقي رسيد و چهرههايي از باطن را مشاهده كرد.
اساساً شب زنده داري، تهجد و بيدار بودن از خصايص اهل عرفان است. ايشان در تعاليمشان بر نومريدان سهچيز را حكم ميكنند و نسبت به آن سخت ميگيرند: كم گفتن، كم خوردن و كم خفتن و اين مورد اخير مورد سفارش قرآن كريم نيز هست كه شبها به پا خيز! آنها كه در خوابند و ميل به خواب دارند از جرگهي عاشقان و اهل درد كه عارفانند خارج و به دورند و لذا از دريافت بسياري از حقايق نيز فارغ و غافلند. شب اعتباري عرفاني و ديني دارد، نماز شب، مناجات شب، دعاي شب، رازگويي و خلوت شبانه، انديشههاي شبانه و ليالي «شبهاي» قدر از جمله مسائل مهم ديني-عرفاني است كه بسيار به آن بها داده ميشود.
آنان كه در بند چرت و خوابند و به راحتي خو كردهاند از جلگه عارفان و عاشقان به دورند، از اين بابت مولانا حكاياتي نغز و خوش در كتاب شريف مثنوي آورده و عاشق خوابآلوده را خام و كودك تلقي ميكند و بيان ميدارد كه عاشقان بيخواب و خورند! مولانا خود از زمره كساني است كه بسيار كم ميخفت و اين كم خفتن وكم خوردن وي از بابت عشقي الهي است كه در جانش افتاده و اورا بي قرار ساخته و مدام به سخنگويي با معشوق كل فرا ميخواند.
مولانا نه تنها كم ميخوابيد بلكه سفارش به درك شب ميكرد و بيان ميداشت كه نخوابيد و رازهاي شب را دريابيد. آن كسي كه شبي را در هواي معشوق راستين بيدار باشد و نخوابد در نظر مولانا چونان روز روشن است كه هوا زو منور است. راستي را كه هر كس بخوابد از اصحاب عشق و معرفت نيست، كه هرگاه چهره و جلوه عشق در نظر و خيال باشد خواب كجا ميآيد و كي مجال مييابد؟
شب در نظر مولانا به واسطه حضور معشوق و خلوت مثابه تتق شاهد غيبيست و از اين بابت روز كجا باشد همتاي شب؟! براي ديگران شب چونان ديگ سياهي است كه خواب ميآرد و بي معناست و لذا چون از حلواي شيرين شب حظ و بهرهاي ندارند و مزه لقاي معشوق و خلوت انس و خيال يار را نچشيدهاند از آن گريزانند. اين شب را هركس دريابد و درك كند خواب به خوديخود ازآن گريزان است و لذا:
به گفته مولانا اگر شبي نخسبي «رو به تو بنمايد گنج بقاء» ولذا در نظر او در دل شب نيز چون روز خورشيد نهاني و غيبي است و اگر شب را بيدار ماني آن خورشيد از خوابت مي كاهد و بر بيداريت مدد مي رساند و گرمي مي بخشدت. درنظر او: جلوه گه جمله بتان درشب است. واز براي سالكان متذكر مي شود آيا موسي عمران نه به شب ديد نور؟ و آيا ني كه به شب احمد معراج رفت؟ پس روز را پي كسب و شب را بهر عشق بايد گذاشت:
دردانش علمي و عملي موسيقي مولانا كسي شك نكرده، و همه ميداند كه در مثنوي بويژه در ديوان شمس دريايي از موسيقي با مفاهيم و اصطلاحات و آلات و ابزار آن است و اگر آشنايي با اصل ساز و نغمههاي متنوع آنها نبود بعيد بود محققي چون مولانا مقلدانه از اين آلات نام ببرد. ني كه آغاز مثنوي با آن شروع شده، به اين آگاهي وقوف ميدهد. به اين كار بردن انواع سازهاي بادي كه نزد شرقيهاي سابقه كهن داشته و ذكر بيشترينه آنها در دفاتر مثنوي و ديوان شمس نشان علاقه مولانا به آنها است.
غير از ني بسياري از سازها به مانند: رباب، كمانچه، طنبور، دف، نيانبان، سرنا، دهل، بربط و عود و غيره را ميتوان در آثار مولانا ديد كه خود به مولانا برخي را به خوبي مينواخته و مابقي را به جد ميشنيده است و البته كه از برخي از اين آلات نيز در مجلس سماع خود بهره ميگرفته اما از همه بيشتر از ني و دف در آن مجالس استفاده ميشدهاست.
مولانا موسيقي را، يا بهتر بگوييم اصل موسيقي را، اين جهاني نميداند بلكه معتقد است كه اين الحان موسيقايي كه ما با آواز خود يا با نغمههاي ساز ايجاد و خلق ميكنيم بازتاب درياي گسترده و ژرف در كيهان است و گويي انعكاس آن صداهاست كه بر برخي گوشها مينشيند و از آنجا به ساز يا به حلق منتقل ميشود؛ و همچنين ميپندارد كه اصل موسيقي از نغمههاي بهشت است و اين كه بر جان عارفان خوش ميآيد نيز درست از همين جهت است و لذا گوش جان ما به زعم مولانا سابقهاي ديرينه در شنيدن آن الحان و اصوات آن هم در بهشت آدم داشته است و پس از هبوط آدم، آن نيز به دست فراموشي سپرده شده است و لذا آنچه كه نزذ خلق نغمه و لحن و موسيقي به حساب ميآيد در واقع ياد كردن و يا به يادآوردن آن نغمههاي كهن است. نغمههايي آن جهاني، كيهاني و بهشتي!
سماع نيز بازتاب فهم شعر و موسيقي است هر جا كه ريتم باشد، فهم باشد، شعر خوب و دلكش باشد سماع هم در ميگيرد. سماع راست كه به زعم مولانا هركس را دست نميدهد چه بسياري رقص ميكنند نه سماع. كه سماع در حال غليان احساسات و وجد معني حاصل ميشود و لذا هرگاه فهم در نقطهاي اشباع و كامل شد و نغمهاي خوش جان را فراگرفت ناخواسته وجد حاصل ميشود و سماع در ميگيرد كه سماع نتيجه موسيقي سالم و خوش است از آنگونه كه مولانا آنرا بهشتي و ديرينه و آشنا با جان آدميان ميداند مولانا نه تنها اهل شعر و موسيقي بلكه اهل سماع هم بوده است از آن نوعي كه خود آنرا راست ميخوانده و لذا درك آن و رسيدن به آن صعب و دشوار است. وي نه تنها سماع ميكرده بلكه در خانقاه خود مجالسي پرشور و سرشار از جمعيت براي سماع داشته است مجلسي كه در آن از همه دست پيدا ميشده، دانشمند و فقيه، صوفي و عارف، متكلم و فيلسوف، امرا و اشراف، و سرمايهداران، فقيران و كسبه، زن ومرد، پير و جوان و كودك و خلاصه از گونهاي بوده كه هركس ميخواست ميتوانست حضور يابد و اين البته بخشي از آن چيزي است كه در سماع مولانا و مجالس سماع اوست.چه سماع مولانا فقط به مجالس سماع خود خلاصه نميشد بلكه گاه در كوچه و بازار نيز به اين مقوله ميپرادخت و به شدت به آن توجه ميكرد؛ و لذا سماع را با حال و جذبه و وجد قرين مييافته و هرجا كه چنين چيزي حاصل ميشد بلافاصله سماع در ميگرفت و از حال مولانا بسياري به وجد و دستافشاني و پايكوبي در ميآمدند و به واقع اين حضور و حال و وجد مولانا بود كه مجلس سماع را خلق و ايجاد ميكرد نه صرف مجلس و جايگاه خاص هرجا كه مولانا بود و حال سماع داشت آنجا مجلس سماع بود و بسياري نيز با او همآوا و هماهنگ در رقص و پايكوبي ميشدند و اما آنگونه كه او ميخواست!
مولانا خود در خلوت گاهي به نواختن رباب مشغول ميشد و حتي از سر ذوق در ساخت آن تصرفهايي انجام داد، با ني نيز بسيار آشنا بود و اين دو، يعني ني و رباب، را پاسخ نياز روحي تلقي ميكرد. علاقه او به موسيقي گاه اسباب آن را فراهم ميساخت تا حتي از بانگ آسياب نيز به تحرك و وجد بيايد و نقل است كه روزي از بازار عبور ميكرد و كسي كه پوست روباه ميفروخت و با صداي بلند ميگفت: دلكو، دلكو، مولانا از آن واژگان آنچه را كه خود ميخواست ميفهميد و با انتزاع دل كو؟ دل كو؟ به وجد و سماع درآمد و ياران را نيز در همان بازار به چرخش واداشت و شور وحالي را در ميانه بازار بپا خواست.
از همه مشهورتر رقص طولاني اوست در بازار زركوبان كه همه چيز از وجد او به تحرك درآمده و همه بازار در سماع او خوش و چرخان شده بود.
ماجراي بازار زركوبان در همان ايام، سماع او را در بازار به يك مجلس شور و حال صوفيانه تبديل كرد. آن روز از بازار زركوبان ميگذشت و جمعي از مريدان نيز با او همراه بودند. از آهنگ تاقتاق پتك و سندان كه در زير سقف بازار ميپيچيد و در آن لحظه هماهنگي جالبي پيدا كرده بود، شور و حالي عجيب در وي پديد آمد. آهنگ غريب اما موزون و ضربي شور انگيز كه در اين صدا بود بياختيار وي را به وجوآورد. مولانا، كه در يك لحظه خود و مريدان و بازار و عابران بازار را از ياد برد بي خودوار در دم به سماع و چرخش مشغول شد، مريدان هم به موافقت برگرد او در سماع آمدند و هنگامه عظيم جمع آمد. صلاحالدين زركوب كه سماع مولانا در مقابل دكان او آغاز شد دراين هنگام با شاگردان خويش سرگرم كار بود. وي با مولانا دوستي و ارادت ديرينه داشت و سالها در خلوت و در جمع با او مربوط بود. وقتي شور و حال وي را مشاهده كرد به شاگردان اشارت كرد تا همچنان به كار خويش ادامه دهند.
زركوبان ديگر، در داخل كارگاهها دست از كار كشيده بودند و با حيرت و شگفتي به وجد و رقص مولانا و مريدان ديده دوخته بودند.
مولانا همچنان گرم سماع بود و صلاحالدين و شاگردان همچنان پتك و چكش بر سندان ميكوبيدند شمشها و ورقهاي زر در زير ضربههاي پتك و چكش خرد ميشد و پارهپاره ميگشت. شاگردان از خستگي عرق ميريختند و همچنان به اشارت استاد زركوب كار خود را ادامه ميدادند. شيخ كه خود از مريدان مولانا و از دوستان شمس بود از دكان بيرون جست و به هنگامه ياران پيوست. همراه ياران هم به رقص و سماع پرداخت و به اشارت او شاگردان اين موسيقي غريب بازاري را ادامه دادند. شيخ به شاگردان گفته بود «تا مولانا سماع ميكند دست از ضربه وامگيريد و اگر زر تلف شود باكي نيست» [29]
به هر جهت سماع جزو عناصر اصلي عرفان و انديشه و سلوك مولاناست و در مثنوي خود از اين بابت سخنان نغزي دارد و در همان جا ماهيت سماع خود را نيز تعريف و معين ميكند، هرچند كه وي سماع را آزاد ميداند و هرجايي كه حالي و جذبهاي باشد را محل سماع ميشناسد، اما اين باور نيز در او هست كه آنان كه مقدمات سماع را از بابت آلات موسيقي فراهم ميكنند بايد صافي و يكدل و پاك باشند و لذا با صراحت درباره دف كه سازي عرفاني و خانقاهي و از اسباب سماع روحانياست ميگويد دف مني هين مخور سيلي هر ناكسي.
حضرت مولانا وصيتي عارفانه اما كوتاه و نغز دارد كه: اوصيكم بتقوي الله في السر و العلانيه، و بقلهالطعام، و قلهالكلام، و قلهالمنام، و هجرانالمعاصي والاثام، و مواظبهالصيام، و دوامالقيام، و تركالشهوات عليالدوام، و احتمالالجفاء من جميعالنام، و ترك مجالسه السفهاء و العوام، و مصاحبهالصالحين و الكرام، فان خير الناس من ينفعالناس، و خيرالكلام ما قل و دل، والحمدلله وحده.
شما را به تقواي الهي در خفا و آشكار سفارش ميكنم و به اينكه كم خوريد و كم گوييد و كم خوابيد و از عصيان و گناه دوري گزينيد همواره روزه را پاس داريد و ترك دائم شهوت و نفس پيش گيريد از جميع خلايق احتمال جفاء را پذيرا باشيد. از همنشيني با عوام نادان و جاهلان برحذر باشيد و تا ميتوانيد با نيكان و صالحان همنشين گرديد كه بهترين مردمان كسانياند كه سودشان بر مردم بيشتر است و بدانيد كه بهترين سخن آن است كه كوتاه و راهبر باشد، وسپاس مخصوص خدايي است كه يگانه و لاشريك است.
باري، بعد از وفات مولانا جلالالدين، علمالدين قيصر كه از اكابر قونيه بود با سرمايه 30 هزار درم همت بست تا بنايي برسر تربت پاك مولانا بنياد كند، اين اهتمام را به قولي همسر معينالدين پروانه و بقولي خود معينالدين پروانه يار و مريد مولانا در دو نوبت يكي هشتاد هزار درم و ديگر باره با پنجاه هزار درم ديگر ياري كرد و مزار حضرتش را به گونهاي خاص بنا كردند بنايي كه زيارتگاه عاشقان و عارفان و عابدان راستين [31]هر زمان است، آنجا كه قبه خضر است و به راستي كه سبز و با طراوت است و اميد كه همواره به مدد اهل عرفان و ايمان سبز و تازه بماند.
مفهوم آمیخته بازاریابی برای اولین بار در دهه 1950 بهوسیله نیل بوردن معرفی شد. مدل بوردن توسط جرومی مک کارتی دنبال شد و به 4P معروف گشت. مدل آمیخته بازاریابی که بسیاری آن را با نام 4P میشناسند، ابزاری توانمند است که میتواند به بازاریابان در تعریف استراتژیهای بازاریابی کمک کند. بازاریابان با این ابزار برای تعیین پاسخهای مناسب به بخشهای موردنظر بازار استفاده میکنند. آمیخته بازاریابی از آن دسته عواملی است که در کنترل مدیریت است و میتوان ادعا کرد که اکثر برنامهها و تصمیمات بازاریابی براساس یکی از این چهار زمینه اتخاذ میشود.
در متون مختلف بازاریابی مفهوم 4p به عنوان یك اصل مورد پذیرش واقع شده است. 4p مخفف 4 واژه محصول (product)، قیمت (price)، ترفیع (promotion) و مكان (place) است. آمیخته بازاریابی بر مدلها و روشهای سنتی مدیریت بازار مانند روش کارکردگرای پویای آلدرسون در کنار سایر روشهای سیستمی و نیز تئوری پارامتر که توسط دانشگاه کپنهاگ در اروپا توسعه یافت ، غلبه کرد و روشهای جدید مانند دیدگاه محصولی، دیدگاه وظیفهای و دیدگاه جغرافیایی نیز با چنین سرنوشتی مواجه شدند. تنها تعداد کمی از این مدلها توانستهاند بقای خود را در مقابل 4P حفظ کنند. آمیخته بازاریابی نمایانگر فعالیتهای اساسی مدیران بازاریابی است. پس از انتخاب یک بازار هدف، مدیران بازاریابی باید یک برنامه سیستماتیک برای فروش به مشتریان و ایجاد روابط بلندمدت تدوین کنند. برنامه بازاریابی از تصمیماتی راجع به محصول، قیمت، ترفیع و توزیع تشکیل میشود. اینها مهمترین نوع بخشهایی هستند که مدیران بازاریابی برای رسیدن به اهداف فروش و سودآوری، منابع شرکت را به آنها تخصیص میدهند.
رابینز (1991) یک واژه جایگزین برای آمیخته بازاریابی به نام 4Cs را معرفی کرد که شامل مشتریان (خریداران کالاها یا خدمات در بازار)، رقبا (عرضهکنندگان جانشین برای کالاها و خدمات)، ظرفیتها و شرکت (هر دو اشاره به توانایی ارضای نیازهای مشتری دارند) است. این لیست طبقهبندی کاملتری را جز در مورد مباحث محیطی کلان پوشش میدهد و عوامل درونی و بیرونی را به هم مرتبط می کند.
عوامل و عناصر آمیخته بازاریابی خریداران را تحت تأثیر قرار میدهد و تصمیمگیری آنها وابسته به نوع محصول و ویژگیهای آن، شیوههای قیمتگذاری و روشهای پرداخت، امکانات و تسهیلات توزیع و روشهای ترغیبی و ترویجی شرکتها میباشد. نوع محصول و ویژگیهای آن (مانند طرح ظاهری، بستهبندی، کیفیت، شخصیت محصول و ...) و تبلیغات غیرشخصی، شاید مهمترین عوامل تأثیرگذار در بین عناصر آمیخته بازاریابی (قیمت، کالا، توزیع و ترویج)، باشند. بنابراین، چنین عواملی به طور کامل در ادامه این فصل مورد بررسی قرار میگیرند و تأثیر آنها در فرایند خرید مصرفکننده بررسی میگردد. تاکید اصلی مطالعه حاضر نقش عوامل آمیخته بازاریابی در رفتار خرید مصرف کننده است.
محصول از نظر تاریخی این تصور وجود داشته است که محصول خوب خودش فروش می رود. در دنیای پررقابت امروز که بازارها شاهد رقابت شدیدی بین تولید کنندگان و فروشندگان مختلف است، محصول بد چندان مفهومی ندارد و به علاوه قوانین حمایت از مشتریان نیز، مشکلات را برای تولید کنندگان محصولات بی کیفیت بیش از پیش می کند. در اینجا عامل « محصول » بیشتر ناظر بر میزان تطابق بین محصول و ویژگیهایش با نیازها و خواستهای مشتری است.به هر صورت منظور از « محصول » در آمیخته ی بازاریابی آن بخش از ویژگیهای فیزیکی و کارکردی محصول است. پرواضح است که تصمیمات مربوط به این آمیخته ی بازاریابی می تواند اصلاح مشکلات محصول، افزایش کارایی، افزایش ایمین، طراحی زیباتر محصول، بهبود شرایط گارانتی و ... باشد. تصمیماتی که می تواند منجر به موفقیت یا شکست محصول در بازار شود.
قیمت در اینجا می توان پیرامون استراتژیهای قیمت گذاری محصول صحبت کرد. عمر رقابت بر سر قیمت، به اندازه ی عمر بشر است و نقش این آمیخته ی بازاریابی را نمی توان به هیچ وجه انکار کرد.برخی از نمونه های تصمیم گیری پیرامون آمیخته ی « قیمت» در بازاریابی بدین شرح است: استراتژی قیمت گذاری، پیشنهاد قیمت خرده فروشی، قیمت عمده فروشی، انعطاف پذیری قیمت.
توزیع همان طور که از نامش پیداست، توزیع رساندن محصول به مشتری در نقاط مختلف است و سیستمهای توزیع می تواند عامل کلیدی در موفقیت یا شکست محصول و به تبعیت از آن شرکت و سازمان باشد.
ترفیع شاید در بین آمیخته های بازاریابی چهارمین P یعنی Promotion یا ترفیع، در نگاه اول درک مفهومش مشکل تر باشد. ترفیع آن دسته از اقداماتی است که به منظور ایجاد ارتباط با مشتری صورت می گیرد. این ارتباط به منظور ایجاد احساس و ادراک مثبت در مشتریان هدف صورت می گیرد. باید دقت داشت که تحلیل نقطه ی سر به سری در اقدامات ترفیعی شرکت همچنین بررسی میزان ارزش مشتری هایی که پس از برنامه های ترفیع به وجود می آیند، اهمیت خاصی دارد. برخی از اقدامات ترفیع بدین شرح است : تبلیغات، فروش شخصی و نیروهای فروش.
در تقسیم بندی کلاسیک فعالیتها ی آمیخته بازاریابی را میتوان در چهار دسته کلی تقسیم بندی کرد:
محصول (Product) : کالا یا خدمتی که شرکت به بازار عرضه می نماید و می بایست در آن عوامل زیر مد نظر قرار گیرد :
تنوع محصول
طراحی
کیفیت
نام تجاری (برند)
ابعاد و بسته بندی
خدمات قبل، حین و پس از فروش، مرجوعی و گارانتی
قیمت (Price) : مبلغی که شرکت در قبال محصول از مشتری طلب می کند. در خصوص قیمت موارد زیر می بایست مورد توجه قرار گیرد :
لیست های قیمت
تخفیف های فروش
زمان پرداخت
نوع تسویه و اعتبار مشتریان
مکان عرضه یا توزیع (Place) : کلیه افراد و سازمانهایی که در فرآیند ارائه کالا یا خدمات از محل شرکت شما به دست مصرف کننده نهایی نقش دارند را شامل می شود :
کانالهای توزیع
نحوه حمل کالا و بسته بندی در زمان حمل
محل عرضه کالا
جورچینی کالا
انواع پایانه (نقطه) فروش یا P.O.S
ترویج (Promotion) : کلیه اقداماتی که سازمان برای افزایش میزان خرید یک یا همه گروههای هدف (شامل واسطه های فروش و مصرف کنندگان نهایی) بکار می برد که در آن باید به موارد زیر توجه نمود :
تبلیغات
پیشبرد فروش
فروشندگی شخصی
بازاریابی مستقیم
روابط عمومی
با وجود این ماهیت خدمات ایجاب می کند که به چهار رکن فوق ارکان راهبردی دیگری نیز اضافه شود، ارکان هشت گانه مدیریت یکپارچه خدمات یا Integrated Service Management عبارت اند از:
افراد یاPeople
بستهبندی یاPackaging
قدرت یاPower
برنامه ریزی یاPrograming
متقاعدسازی یاPersuasion
ارائه یاPresentation
روابط عمومی یاPublic Relations
مشارکت یاParticipation
بررسی و کاوش یاProbe
وضعیت محیطی یاPhysical Evidence
سیا ست پرداخت یاPayment
فرآیند یاProcess
اشتیا ق و تعصب یاPassion
سیا ست یاPolicy
آرای عمومی یاPublic Opinion
محدودیتهای مدل آمیخته بازاریابی
مدل آمیخته ی بازاریابی در سالهای ابتدایی دوره بازاریابی و در آن زمانی که محصولات فیزیکی بخش قابل توجهی از اقتصاد را شکل می دادند، بسیار موثر و کارآمد بود. اما با حرکت بازاریابی به سمت یکپارچه شدن و همچنین افزوده شدن بسیاری از کالاهای غیر فیزیکی به اقتصاد، بزرگان بازاریابی محدودیت هایی را برای این آمیخته ی بازاریابی و 4 P معروف آن قائل شده اند. محدودیت هایی که برخی از آنها را وادار به اضافه کردن P هایی دیگر نموده است. مواردی چون Process و People و Packaging از جمله ی مواردی هستند که می توانند به عنوان P پنجم محصوب شوند.
در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.
یکی از این آیات، آیه 59 سوره احزاب است:« یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما» (ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته شوند و مورد اذیت قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است.)
جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.
در سوره نور آیه 31 نیز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به میان آمده است.
مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن
حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیشتر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده، وسیلهی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که میتواند از لغزشها و گناههای روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی میکند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شدهاند.
هدف و فلسفه حجاب
هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیلهی تزکیهی نفس و تقوا به دست میآید:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛13) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.
اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمیدانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطهی جهالت و گمراهی بودند.=-
از قرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دستیابی به تزکیهی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی همچون:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.
حجاب چشم
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.
قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.
حجاب در گفتار
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.
حجاب رفتاری
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونهای راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند
وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ(نور؛31) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.
از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده میشود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوهی پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزلهی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشهی لغوی عفت نیز وجود دارد؛
حجاب و عفت
دو واژهی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگیهای عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیهی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد.
حجاب زنان سالمند
قرآن مجید به شکل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه میدهد که بدون قصد تبرّج و خودنمایی، لباسهای رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت میگوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباسهایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.
علاوه بر رابطهی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطهی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانهای از مرحلهی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همهی مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.
آیا حجاب مانع همه بزهکاری های اجتماعی است؟
با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبههی افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار میدهند آشکار میگردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهمترین و اساسیترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار میکند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزلهی سنگ بنای دیگر حجابها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهندهی رفتارهای اوست.
البته، همانگونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همهی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمیتوان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامتها و نشانههای عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطهی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی نیز رابطهی عفاف و حجاب را از نوع رابطهی ریشه و میوه دانستهاند؛ با این تعبیر که حجاب، میوهی عفاف، و عفاف، ریشهی حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلبها کار دارد»، خود را سرگرم میکنند؛ چنین انسانهایی باید در قاموس اندیشهی خود این نکتهی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک میپروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوهی ناپاکِ بیحجابی نخواهد شد.
خداوند متعال، در قرآن کریم درباره ماه رمضان می فرماید؛ رمضان است ماهی که در آن براى راهنمایى مردم و بیان راه روشن هدایت و جدا ساختن حق از باطل، قرآن نازل شده است. این که ماه رمضان براى روزه گرفتن انتخاب شده به این جهت است که این ماه بر سایر ماه ها برترى دارد. این برتری از آن رو است که قرآن در آن نازل شده است. قرآنی که کتاب هدایت و راهنماى انسان ها است و با دستورات و قوانین خود روش هاى صحیح را از ناصحیح جدا کرده و سعادت انسان ها را تضمین نموده است.
رسول خدا (ص) در ضمن خطبه ای در فضیلت ماه رمضان می فرماید: مردم ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است، ماهى است که پیش خدا بهترین ماه است؛ روزهایش بهترین روزها، و شب هایش بهترین شب ها، و ساعاتش بهترین ساعات. ماهى است که در آن دعوت شدید به مهمانى خدا ... نفس هاى شما در آن تسبیح است و خواب شما در آن عبادت؛ کردارتان در آن پذیرفته و دعایتان مستجاب. بهترین عمل در این ماه دوری از محارم خداى عز و جل است.
خداوند متعال، در قرآن کریم درباره ماه رمضان می فرماید: "ماه رمضان است ماهی که در آن براى راهنمایى مردم و بیان راه روشن هدایت و جدا ساختن حق از باطل، قرآن نازل شده است. پس هر کس که این ماه را دریابد، باید که در آن روزه بدارد. و هر کس که بیمار یا در سفر باشد، به همان تعداد از روزهاى دیگر. خدا براى شما خواستار آسایش است نه سختى و تا آن شمار را کامل سازید. و خدا را بدان سبب که راهنماییتان کرده است به بزرگى یاد کنید و سپاس گویید.[1]
این که ماه رمضان براى روزه گرفتن انتخاب شده، به خاطر این است که این ماه بر سایر ماه ها برترى دارد. این برتری از آن رو است که قرآن در آن نازل شده است. قرآنی که کتاب هدایت و راهنماى بشر است و با دستورات و قوانین خود روش هاى صحیح را از ناصحیح جدا کرده و سعادت انسان ها را تضمین نموده است. در این ماه نازل شد.[2] بنابراین، اهمیت و ارزش رمضان، به نزول قرآن است.[3]
ماه رمضان در احادیث
در باره اهمیت و جایگاه ماه رمضان در احادیث معصومان (ع)، به بیان یک روایت اکتفا می کنیم. امیر المؤمنین على (ع) می فرماید: رسول خدا (ص) یک روز خطبه ای را براى ما خواند و در آن فرمود: مردم ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است؛ ماهى است که پیش خدا بهترین ماه است؛ روزهایش بهترین روزها؛ شب هایش بهترین شب ها؛ ساعاتش بهترین ساعات است. ماهى است که در آن دعوت شدید به مهمانى خدا ... نفس هاى شما در آن تسبیح و خواب شما در آن عبادت است؛ کردارتان در آن پذیرفته و دعایتان مستجاب. از خدا بخواهید با نیات درست و دل هاى پاک که شما را براى روزه در آن و خواندن قرآن موفق دارد. بدبخت آن که از آمرزش خدا در این ماه محروم شود، به گرسنگى و تشنگى خود در آن، گرسنگى و تشنگى روز قیامت را یاد کنید. بر فقراء و مساکین خود صدقه دهید و بزرگان خود را احترام کنید و کودکان را ترحم کنید. صله رحم کنید و زبان ها نگهدارید و از آنچه خدا دیدنش را حلال نکرده چشم بپوشید و آنچه را از شنیدنش حلال نکرده گوش ببندید و بر یتیمان مردم مهر ورزید تا بر یتیمان شما مهر ورزند. به خدا از گناهان خود توبه کنید و در وقت نماز دست به دعا بردارید که بهترین ساعت ها است. خدا در آن نظر لطف به بندگان خود دارد، به مناجات آنها پاسخ دهد و فریاد آنها را لبیک گوید و درخواست آنها را بدهد و دعاى آنها را مستجاب کند. ای مردم نفس شما گرو کردار شما است آن را به استغفار رها کنید. دوش شما از گناهان شما بار سنگینى دارد به طول سجود آن را سبک کنید و بدانید که خداوند به عزت خود قسم خورده که نمازگزاران و ساجدان را عذاب نکند و آنها را روز قیامت به هراس دوزخ نیندازد. ای مردم هر کدام شما در این ماه یک روزه دار را افطار دهد، نزد خدا ثواب آزاد کردن بندهاى دارد و گناهان گذشتهاش آمرزیده شود. عرض شد یا رسول اللَّه همه ماها بر آن توانائى نداریم، فرمود از خدا بپرهیزید گرچه با نیمه خرمائى باشد و گرچه به شربتى آب باشد. ای مردم هر که در این ماه خوشخلقى کند جواز صراط او باشد، در روزى که همه قدم ها بلغزد. هر که در آن تخفیف دهد بر مملوکان خود خدا حسابش را تخفیف دهد و هر که شر خود را باز دارد، خدا خشم خود را از او باز دارد روزى که ملاقاتش کند. هر کس در آن یتیمى را گرامى دارد، خدا روز ملاقاتش او را گرامى دارد و هر که در آن صله رحم کند روز ملاقات با او صله نماید به رحمت خود، و هر کس قطع رحم کند خدا در روز ملاقاتش رحمت خود از او ببرد. هر کس نماز مستحبى بخواند، خدا برات آزادى از آتش برایش بنویسد و هر که در آن واجبى ادا کند ثواب کسى دارد که هفتاد واجب در ماه هاى دیگر ادا کند. هر کس در آن بر من بسیار صلوات فرستد، خدا روزى که میزان ها سبک است میزانش را سنگین کند. هر کس یک آیه قرآن در آن بخواند چون کسى باشد که در ماه هاى دیگر یک ختم قرآن بخواند. ای مردم درهاى بهشت در این ماه گشوده است، از خدا بخواهید که آنها را به روى شما نبندد، درهاى دوزخ در این ماه بسته است، از پروردگار خود بخواهید که آنها را به روى شما نگشاید. شیاطین در آن به بندند، از خداوند، پروردگار خود بخواهید که دیگر آنها را بر شما مسلّط نکند. امیر المؤمنین فرمود من برخاستم و عرض کردم یا رسول اللَّه کدام عمل در این ماه بهتر است فرمود: اى أبو الحسن، بهترین عمل در این ماه دوری از محارم خداى عز و جل است.[4]
آیات قرآن درباره ماه رمضان
۱- سوره بقره آیات ۱۸۳تا ۱۸۵:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد روزه بر شما مقرّر و نوشته شده است، همان گونه كه بر كسانى كه پيش از شما[بودند] مقرّر شده بود، باشد كه پرهيزگارى كنيد.(183)قرآن ، ماه رمضان
[روزه در] روزهاى معدودى[بر شما مقرّر شده است][ولى] هر كس از شما بيمار يا در سفر باشد[به همان شماره] تعدادى از روزهاى ديگر[را روزه بدارد] و بر كسانى كه[روزه] طاقت فرساست كفّارهاى است كه خوراك دادن به بينوايى است و هر كس به ميل خود بيشتر نيكى كند پس آن براى او بهتر است و اگر بدانيد روزه گرفتن براى شما بهتر است.(184)
ماه رمضان[همان ماه] است كه در آن قرآن فرو فرستاده شده است[كتابى] كه مردم را راهبر و[متضمّن] دلايل آشكار هدايت و[ميزان] تشخيص حقّ از باطل است، پس هر كس از شما اين ماه را درك كند بايد آن را روزه بدارد و كسى كه بيمار يا در سفر است[بايد به شماره آن] تعدادى از روزهاى ديگر[را روزه بدارد] خدا براى شما آسانى مىخواهد و براى شما دشوارى نمىخواهد تا شماره[مقرّر] را تكميل كنيد و خدا را به پاس آن كه رهنمونيتان كرده است به بزرگى بستاييد و باشد كه شكر گزارى كنيد.(185)
۲- سوره بقره آیه ۱۸۷:
در شب هاى روزه، هم خوابگى با زنانتان بر شما حلال گرديده است. آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد. خدا مىدانست كه شما با خودتان نا راستى مىكرديد، پس توبه شما را پذيرفت و از شما در گذشت. پس اكنون[در شب هاى ماه رمضان مىتوانيد] با آنان هم خوابگى كنيد و آن چه را خدا براى شما مقرّر داشته طلب كنيد و بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد بامداد از رشته سياه[شب] بر شما نمودار شود، سپس روزه را تا[فرا رسيدن] شب به اتمام رسانيد و در حالى كه در مساجد معتكف هستيد[با زنان] درنياميزيد. اين است حدود احكام الهى. پس[زنهار به قصد گناه] بدان نزديك نشويد. اين گونه خداوند آيات خود را براى مردم بيان مىكند، باشد كه پروا پيشه كنند.
۳- سوره أحزاب آیه ۳۵:
مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ايمان، و مردان و زنان عبادتپيشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه دهنده، و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنان پاكدامن، و مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مىكنند، خدا براى[همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.
قلم نورییکی از ابزارهای نوین ورود اطلاعات (input device) به رایانه است که پس ازصفحهکلید (Keyboard) وموشواره (Mouse) برحسب نیاز و برای کاربردهای خاص به وجود آمده است و ابزاری بسیار تکامل یافته تر و مجهزتر از ماوس است. قلم نوری به لحاظ شکل ارگونومیکی خود خیلی راحت تر از ماوس بین انگشتان دست جای میگیرد و برعکس ماوس، حساس به فشار است که این مزیتها باعث میشود تا قلم نوری ابزار بسیار مناسبی برای کاربردهایی چون گرافیک، انیمیشن، طراحی صنعتی، آموزش الکترونیکی، اتوماسیون اداری و غیره باشد. اغلب در بدنه قلمهای نوری کلیدهایی هست که عمل کلیدهای کلیک راست و کلیک چپ ماوس را انجام میدهند به ترتیبی که نیاز کاربر به استفاده از ماوس را به کلی مرتفع می کند.
کاربرد
قلم نوریبیشتر برای مصارف طراحی، گرافیک و اتوماسیون اداری استفاده میشود. با عمومیت یافتن اتوماسیون اداری، کاربردقلم نوریدر این حوزه نیز مرتبا" رو به افزایش است. آموزش مجازی (از راه دور)، کاربرد قلمهای نوری را جهت برقراری ارتباط بین استاد و دانشجویان ضروری ساختهاست. همچنین برای تهیهٔ کلیپهای آموزشی در e-learning کاربرد گسترده دارد. مورد مصرف مهم دیگر این قلمها، کاربرد گسترده آنها در تولید بازیهای رایانهای است. بعضی از مدل های قلم های نوری از نظر سازگاری با سیستم های عامل مختلف محدودیت دارند مثلا" با تحت سیستم ویندوز XP کار نمی کنند.
مزیتهای قلم نوری در مقایسه با ماوس
یکی از مهمترین برتری و مزیت قلم نوری نسبت به ماوس آن است که نوک قلم نوری حساس به فشار است یعنی در یک برنامه گرافیکی مانندکورل دراوو یافوتوشاپهر قدر نوک قلم را بیشتر به صفحه فشار دهید، خطی که رسم میکند پررنگ تر و ضخیمتر میشود، درحالیکه ماوس فاقد حساسیت به فشار است و خطوط رسم شده توسط ماوس دارای ضخامت یکنواخت است که محدودیت بزرگی در خلق آثار هنری توسط ماوس است. همچنین شکل و فرم ارگونومیکی قلم باعث تسلط و دقت بیشتر دست انسان نسبت به شکل غیر متعارف ماوس است.
در گذشته، قلمهای نوری، ۵۱۲ مرحله فشار را تشخیص میدادند اما اکنون مدلهایی عرضه شده که ۱۰۲۴ مرحله یا 2048 مرحله را شناسایی میکنند.
انواع
قلم نوری دارای انواع مختلفی است که هر یک برای کاربرد خاصی مناسب است. صفحات قلم نوری دارای سایزهای کوچک و بزرگ بوده و حساسیت به فشار و وضوح (رزولوشن) آنها با یکدیگر متفاوت است.
بعضی از قلمهای نوری روی یک صفحه بهنام لوح (بهانگلیسی: Tablet) فعال میشوند (چیزی شبیه بهماوس پد) ولی انواع گرانتر آن، مستقیماً" روی صفحه مانیتور مینویسند. سایز مانیتورها میتواند از ۱۰ تا ۲۴ اینچ باشد. حسن عمده مانیتورهای قلمی آن است که کاربر در همان جایی مینویسد که نتیجه کار را هم، مشاهده میکند. رزولوشن قلمهای نوری هم، هر روز در حال بهبود و افزایش است و از ۱۰۰۰ نقطه در اینچ (dpi یا lpi) به ۲۰۰۰ و بیشتر رسیدهاست. اخیرا" بعضی از مدل های مانیتورهای قلمی (با سایز کوچک) به سیستم کامل پردازنده هم مجهز شده اند و به صورت یک سیستم کامل (تبلت) عرضه می شوند. در این سیستم ها، کاربر یک استودیوی کامل طراحی را بطور متحرک، همیشه و در هر جا همراه خود دارد. مثل تبلت Cintiq 13 Companion سینتیک 13.
نوعی از قلم های نوری هم به شکلدفتر یادداشت دیجیتالیهستند که مانند یک خودکار معمولی دارای نوک جوهری هستند و همزمان، هم روی سطح کاغذ معمولی می نویسند و هم کل دست نوشته را بطور دیجیتالی در حافظه داخلی دستگاه به شکل یک فایل گرافیکی ذخیره می کنند. این دفترهای یادداشت دیجیتالی که DigiMemo و ACECAD نامیده می شوند برای نوت برداری note taker استفاده شده و برای مصارفی چون اتوماسیون پزشکی در مطب و کلینیک و بیمارستان، کاربرد گسترده دارند و در بسیاری از مراکز درمانی پیشرفته (مانند بیمارستان بهمن) از دفتر یادداشت دیجیتالی DigiMemo A402 استفاده می کنند.
نوع دیگر این ابزار مدرنقلم نوری وکوم WACOMاست که برای امور تخصصی مانند گرافیک و انیمیشن استفاده می شوند.
قیمت
علی رغم کیفیت و شهرت به علت گران بودنقیمت WACOMبعضی از کاربران از انواع ارزانتر چونقلم نوری P-Activeاستفاده می کنند. قیمت وکوم گاهی چند برایر قیمت سایر قلم های نوری است و برای کاربردهای ساده چون اتوماسیون اداری، علی رغم قیمت گزاف، مزیت خاصی ندارند.
امروزه، کلیه قلمهای نوری، بدون سیم هستند که باعث سهولت استفاده از آنها میشود هر چند صفحه رسم یا تبلتها، اکثراً توسط یک کابل، بهپورت یواسبی، متصل میشود. مدلهایی هم هستند که دارای صفحه رسم بیسیم (بلوتوت) هستند. در این مدلها، ارتباط بین تبلت و کامپیوتر از طریق امواج بی سیمبلوتوثتامین میشود.
تنوع قلمهای نوری، زیاد است و با توجه به نوع استفاده و کاربرد آن، باید نوع خاصی را، انتخاب کرد.
این خطبه در جمادی الاول سال 36 ه.ق. در ذوقارنزدیک بصره گفته شده و همچنین چون در کتابهای معتبر اهل سنت و شیعه آمده و از جمله خطبه های مستند نهج البلاغه می باشد.
مطالب اين خطبه به شخصیت پيامبر (ص) اختصاص يافته است. به یقین می توان گفت حضرت علی تمام خطبه ها را با یادی از پیامبر(ص) آغاز کرده که این نکته بسیار مهمی است. البته سید رضی(ره) در بعضی از خطبه ها این مورد را حذف کرده است. اگر کسی یادکردهای حضرت علی(ع) راجع به پیامبر را جمع کند یک پیغمبرشناسی خوبی می شود. براساس همین یادکردها می توان معرفت نسبتاً قابل قبولی نسبت به پیامبر پیدا کرد. از اینجا مشخص می شود از تنوع یادکردها و سلام ها به پیامبر (ص) كه در ابتدای هر خطبه می توان به ذهن بسیار خلاق حضرت علی(ع) پی برد؛ یعنی هر بار وصف جدیدی را از پیامبر می کنند که نشان می دهد پیامبر شخصیت تمام فصل ها بود و این چیزی نیست جز عشق حضرت علی به پیامبر اسلام (ص).
این خطبه گزارش می دهد که پیامبر(ص) همه اوامر خدا را با تمام توان اعلان و به مردم ابلاغ كرد و براي همه آنها پيام هاي خدا را بازخواند. فراز اول این خطبه برگرفته از قرآن است: «فَاصْدَعْبِما تُؤمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ(حجر/94)؛پس آنچه را بدان مأمورى آشكار كن و از مشركان روى برتاب».وقتی می گوید آشکار کن معلوم می شود امر مهمی است؛ چرا كه این امر را همه مردم به راحتی نمی پذیرند و آشکار ساختن این امر مستلزم پذیرفتن خطراتی است. تفسیر این را می توان از آخرین آیه سوره مائده پیدا کرد که می فرماید:«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ(مائده/67)؛ اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرساندهاى. و خدا تو را از [گزندِ] مردم نگاه مىدارد. آرى، خدا گروه كافران را هدايت نمىكند». بنابراين به پيامبر(ص) فرمان داده كه امر الاهي راآشکار کند و از عواقبش هراسي به دل راه ندهد كه خدا از عواقب این آشکار ساختن مصونش خواهد داشت. شك نيشت كه اگر سخن، سخن موثری باشد مخالف ها و موافق هایی خواهد داشت و اگر تعداد مخالف زیاد باشد خطر سخنران را تهدید می کند، لذا خدا می فرماید من پشتیبان تو هستم. در قرآن در صیغه ی امر به پیامبر دستور داده شده ولی در نهج البلاغه حضرت علی به صورت خبری مطرح می کند.
در قرآن آیه دیگری داریم که می گوید :«فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (هود/112)؛ پس، همان گونه كه دستور يافتهاى ايستادگى كن، و هر كه با تو توبه كرده [نيز چنين كند]، و طغيان مكنيد كه او به آنچه انجام مىدهيد بيناست». استقامت در جایی قابل تصور است که مانعی وجود داشته باشد. پس به لحاظ روان شناختی پیامبر تیپولوژی خاصی داشته به اين معنا كه در کنار خیرخواهی و مصلحت اندیشی، و توجه جدي به جمال، حقیقت جو نیز بود. چون انسان حقیقت جو برایش مهم نیست که دیگران چه واکنشی نشان می دهند؛ از اين جهت بود كه مي فرمود اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهید از حقیقت دست نمی کشم.
در جمله يادشده اشاره شده كه « امر ربه» به جاي اينكه امر الله گفته شود، امر ربه آمده است و اين نشان دهنده دقتي است كه علي(ع) در بيان رابطه پيامبر با خدا به كار بسته است. وقتی بحث رب مطرح می شود حتماً رابطه انسان با خدا مطرح است. وقتی می گوید: " و بلغ رسالات ربه " خدای این پیغمبر می تواند با پیغمبر رابطه داشته باشد. چون رب زمانی به خدا نسبت داده می شود که خدا در مقام ایجاد رابطه با مخلوق باشد.
در ادامه خطبه حضرت علی کارهای اخلاقی و روحی و روانی پیامبر را بیان می کند به تعبیری نتیجه آشکارسازی پیام الهی توسط پیامبر را در چند نکته بیان می کند:
1- ظهور پیامبر باعث شد پراکندگی به وفاق تبدیل شود "فلم الله به الصدع".
2-تفرقه اجتماعی به وحدت اجتماعی تبدیل شد (مراد تفرقه بین مردم است).
3- تبديل عداوت به دوستي. پيامبر(ص) در اثر آشكارسازي امر الاهي عداوت را به دوستی بدل كرد و اين كار را از طرق پر كردن شكاف هاي ميان افراد و طبقات مختلف از ميان برد " و رتق به الفتق؛ پرکردن و وصل کردن شکاف ها را پر كرد". به تعبير ديگر پیامبر فاصله ای که ایجاد شده بود را از بین برد.
4- تبدیل دشمنی به مودت و صلح به اين معنا كه پیامبر جنگ ها را به صلح تبدیل و شمشير را به قلممی کرد.
5-قطع رحم را به صله ی رحم تبدیل کرد. " والف به الشّمل بین ذوی الارحام" .
6-پیامبر کینه را به دوستی تبدیل کرد. " بعدالعداوة الواغرة فی صدور و الضعائن القادحة فی القلوب". پیامبر فرمود: « مومنین تا سه روز مجازند یکدیگر را نبینند». اما در جامعه امروز ما به سمت حذف دوستی می رویم و دوستی ها بصورت نهادینه شکل می گیرد.
يادآوري:علاقمندان مي توانند جهت دريافت فايل صوتي تفسير كامل خطبه231 با شماره09370651713تماس حاصل نمايند.
اين گزارش شامل نتايج بررسي ریزساختاری انجام شده بر روي سه عدد نمونه آلومینیومی می باشد.
2- جنس نمونه ها
بر طبق گزارش دريافت شده حدود ترکیب شیمیایی سه عدد نمونه در جدول(1) ارائه شده است.
3- آزمايشهاي انجام شده
- بررسيهاي ريزساختاري با ميكروسكوپ نوري
- اندازه گيري فازهای ثانویه با استفاده از نرم افزار
4- مقدمه
تکنیک های آماده سازی و بررسی ریزساختاری آلیاژهای آلومینیوم به دلیل داشتن رنج وسیع از ترکیب شیمیایی و سختی بسیار متنوع و متفاوت می باشد. به دلایل زیر آلیاژهای نرمتر دشواری بیشتری در حین آماده سازی مکانیکی ایجاد می نمایند.
(1) دفورمگی ایجاد شده درحین برشکاری و سنباده زنی در این آلیاژها بیشتر است.
(2) چسبیدن ذرات ساینده به سطح نمونه در طول پروسه پولیشینگ محتمل می باشد.
(3) به وجود آمدن برجستگی های ناشی از تفاوت سختی بین ذرات فاز ثانویه و زمینه
آماده سازی در نمونه های سخت تر نیز به دلیل حضور فازهای متعدد و پیچیدگی های ساختاری مشکلات خود را به همراه دارد، کما اینکه ترفندهایی جهت زدودن چنین مشکلاتی وجود دارد.
در آلیاژهای آلومینیوم امکان بروز پدیده بازیابی در دماهای پایین مانند 150 تا 250 درجه که به سرعت از عملیاتهای برشکاری ،سنباده زنی و مانت کردن ناشی می شود، وجود خواهد داشت. این تغییرات به جز در موارد حاد به ندرت با میکروسکپ های نوری قابل مشاهده می باشند ولی به هر حال این موارد تغییراتی را در میکروساختار به وجود می آورند که با میکروسکپ الکترونی قابل بررسی خواهند بود.
5- آماده سازی جهت بررسی های میکروسکپی
مقطع زنی (sectioning): درحین برشکاری نباید تغییرات ریزساختاری و یا آرایش اتمی در سطح نمونه ایجاد شود. به این منظور از روشهای استانداردی مانند برش با اره،کاتر، قیچی اره نواری و ... می توان استفاده کرد . در این قسمت به دلیل به وکود آمدن دفورمگی در سطح برش ، این منطقه توسط سنباده زنی مرطوب باید از بین رود. افزایش دمای فلز اشتباهاتی را در بررسی ها به وجود می آورد که باید از آن اجتناب کرد. در آلیاژهای آلومینیوم کار شده به جهت تعیین اندازه دانه باید مقاطعی انتخاب شوند که در جهت اصلی کار سرد قرار دارند زیرا در این آلیازها دانه های هم محور به ندرت یافت می شوند.
مانت کردن (mounting): مانت کردن در پلاستیک به شکل یک قطعه گرد پروسه مورد قبول می باشد، مگر اینکه اندازه نمونه برای در دست گرفتن به قدر کافی بزرگ باشد. مشکلات عمده در رابطه با انتخاب روش مانت متاثر از (1) نیاز به نگهداری لبه نمونه ها (2) نیاز به اتصال هادی جریان الکتریسیته (3) نیاز به مانت نمونه های ورقی نازک می باشد.
مواد مانت نباید آنقدر سخت باشد که از پولیشینگ جلوگیری کند و نه آنقدر نرم که باعث گرد شدن لبه نمونه ها گردد.
سنباده زنی (grinding):با استفاده از کاغذ های سنباده از جنس SiC به ترتیب از شماره های 180 و 220 و320 و 400 و 600 و 800 و1000 سطح نمونه مسطح می گردد. کاغذ سنباده های 800 و 1000 به عنوان مرحله fine grinding و به ترتیب معادل خمیر الماس 5 و 10 میکرون می باشند، با این تفاوت که دفورمگی ایجاد شده در سطح در صورت استفاده از این گرید کاغذ سنباده ها کاهش و صافی سطح نهایی بهتری نسبت به استفاده از خمیر الماس به وجود می آورند که در نتیجه آن عملیات مرحله پولیشینگ تسهیل می گردد. پاشش آب در تمامی مراحل به عنوان سردکننده الزامی می باشد. و نیز نمونه بعد از هر مرحله به جهت جلوگیری از انتقال ذرات ربز مواد ساینده به خوبی با آب شسته می شود. در آلیاژهای نرمتر آلومینیوم مواد ساینده می توانند به راحتی در سطح نمونه وارد شوند به منظور جلوگیری از این مشکل استفاده از نفت سفید یا با پارافین و یا بدون پارافین بر روی کاغذ سنباده ها در حین عملیات سنباده زنی توصیه می گردد.
پولیش مکانیکی (mechanical polishing) : پولیش مکانیکی در دو مرحله نرم و زبر انجام می شود.
پولیش زبر ( rough polishing) : استفاده از سوسپانسیون AL2O3 مش 600 با ترکیب 50 گرم پودر در 500 میلی لیتر آب مقطر بر روی نمدی از جنس پارچه بیلیارد و استفاده از خمیر الماس 6 و 3 و 1 میکرون ( بسته به مراحل استفاده شده در سنباده زنی نهایی ) بر روی یک نمد با پرزهای کوتاه هم می تواند صورت پذیرد. در هر مورد زمان و فشار زیاد باعث گرد شدن لبه های نمونه و برجسته شدن اجزا سازنده میکروساختار خواهد شد. الماس به دو صورت اسپری و یا خمیر می تواند مورد استفاده قرار گیرد. در طول پروسه پولیش کاری با خمیر الماس استفاده از یک روان کننده پایه نفت یا روغن و یا محلول پروپیلن گلیکول بر روی نمد پولیش توصیه می شود. در این مورد پروپیلن گلیکول عمومیت بیشتری دارد. سرعت چرخش دیسک بین 500 تا 700 دور در دقیقه می باشد. زمان مناسب جهت عملیات پولیش کاری زبر 1 تا 2 دقیقه می باشد. نمونه پس از عملیات پولیش زبر کاملا با آب یا تمیز کننده التراسونیک از مواد ساینده ریز تمیز می گردد.
پولیش نهایی (final polishing): پولیش نهایی آلومینیوم و آلیاژهای آن معمولا با استفاده از یک پودر اکسید منیزیم خالص و گرید بالا به همراه آب مقطر یا آب دی یونیزه شده بر روی یک نمد با پرز کوتاه یا متوسط انجام می پذیرد. سوسپانسیون اکسید SiO2 در آب مقطر نیز به صورت تجارتی در دسترس و قابل مهیا می باشد. اندازه ذرات سیلیس 0.04 میکرون و کمی خاصیت اسیدی دارد. یکی از مزیت های استفاده از SiO2 این است که به صورت سوسپانسیون باقی مانده و ته نشین نخواهد شد.
باید توجه داشت که بعد از هر مرحله پولیش کاری به جهت جلوگیری از تشکیل ترکیبات سخت، نمد پولیش بایستی به سرعت شسته شود. سرعت چرخش دیسک 350 دور در دقیقه در این مرحله موفقیت آمیز بوده است. در این مرحله میزان پاشش آب به تدریج افزایش و فشار اعمالی کاهش می یابد. ذرات باقی مانده بر روی سطح با کشیدن یک دستمال به آرامی بر روی سطح و در نهایت شستشو با آب گرم و خشک کردن از بین خواهد رفت.
6- بررسی های میکروساختاری (Microexamination): معمولا بررسی های نوری بر روی نمونه پولیش شده توصیه می شود. زیرا اچ کردن باعث کدر شدن و در نتیجه مخفی ماندن جزییاتی مانند ترک های ریز، ناخالصی های غیر فلزی و .. خواهد شد. جدول (2) لیست اچانت های متداول در بررسی های میکروساختاری آلیاژهای آلومینیوم تجاری موجود می باشد.
7-اچ کردن جهت شناسایی فازها (Etching for identification of phases): اچ می تواند یکی از اثرات زیر را ایجاد نماید:
(1) هیچ تاثیری بر روی فاز ثانویه یا زمینه نداشته باشد.
(2) افزایش کانتراست فازهای ثانویه با استفاده از خاصیت نرخ متفاوت در خوردن فاز ثانویه و زمینه، بدون ایجاد تغییر رنگ در فازها.
(3) تیره کردن فاز ثانویه و حفره زایی در سطح و در نهایت انحلال کامل فاز ثانویه و تفییر رنگ فازها به رنگ تیره.
(4) ترکیب اثرات 2 و3 و ایجاد یک فیلم سطحی کدر بر روی فاز ثانویه که باعث تغییر رنگ کامل می شود.
8- میکروساختارهای آلیاژهای آلومینیوم (Microstructures of aluminum alloys): آلومینیوم و آلیاژهای آن به دو دسته اصلی تقسیم بندی می شوند:
(1) کار شده (2) ریخته گری
هر یک از این دو طبقه بندی با توجه به ترکیب شیمیایی به تقسیمات بیشتری کلاسه بندی می شوند.
عنصر
آلومینیوم
سيليسيم
مس
منیزیم
نمونه1
درصدوزني
base
-
1%
0.5%
نمونه2
درصدوزني
base
-
1.5%
1%
نمونه3
درصدوزني
base
-
2.5%
1%
10- بررسی فازهای موجود
طبق آنالیز شیمیایی گزارش شده سه عنصر آلیاژی آلومینیوم، مس و منیزیم در ترکیب شیمیایی وجود دارند و احتمال وجود عنصر سیلیسیم نیز تائید شده است. با در نظر گرفتن شرایط فوق احتمال حضور فازهای زیر در میکروساختار وجود دارد.
ترکیب فاز
شکل ظاهری
ظاهر قبل از اچ
CuMgAl
معمولا گرد و با قاعده به جز در یوتکتیک لایه ای و یا رسوب داده شده از محلول جامد
سفید،رنگ آب،در مرحله پولیش برجسته نمایان نمی شود
CuMgAl2یاCu2Mg2Al5
معمولا کاملا گرد و یا با قاعده، به جز وقتی که از محلول جامد رسوب داده شده است
ازCuAl2کمی خاکستری رنگ تر، در طول پروسه پولیش به سرعت به رنگ قهوه ای یا تیره تبدیل می شود
Mg2Al3یاMg5Al8
معمولا گرد و یا با قاعده
سفید،روشن تر از آلومینیوم، اما امکان تیره شدن به سمت رنگ زرد یا قهوه ای را دارد، برجسته نیست
CuAl2یاAlCu
معمولا کاملا گرد و یا با قاعده، به جز وقتی که از محلول جامد رسوب داده شده است
مایل به صورتی کمرنگ
Mg2Si
مکعبی شکل، یوتکتیکی که به راحتی با حرارت به هم آمیخته می شود
رنگ طبیعی آن خاکستری مایل به آبی، اما معمولا به رنگ آبی روشن ، سیاه و یا رنگهای مختلف تبدیل می شود
Si
ظاهر مکعبی، به شکل یوتکتیک چند ضاعی، ورقه های لایه ای نازک شکل می گیرد
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن