سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
عاص بن وائل که از سران مشرکان بود، پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) را در مسجد الحرام ملاقات کرد. گروهى از سران قریش در مسجد نشسته بودند و به او گفتند: با که صحبت مى کردى؟ گفت: با این مرد ابتر. این تعبیر را به خاطر این انتخاب کرد که عبدالله پسر پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفته بود، و عرب کسى را که پسر نداشت، ابتر یعنى بلاعقب مى نامید. سوره کوثر نازل شد و پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) را به نعمت هاى بسیار و کوثر بشارت داد و دشمنان او را ابتر خواند.
در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبر اکرم (ص) آمده است: هرکس آن را تلاوت کند خداوند او را از نهرهاى بهشتى سیراب خواهد کرد و به عدد هر قربانى که بندگان خدا در روز عید قربانى مى کنند و همچنین قربانیهائى که اهل کتاب و مشرکان دارند، به عدد هر یک از آنان اجرى به او مى دهد.
آیه و ترجمه
بسم الله الرحمن الرحیم بنام خداوند بخشنده مهربان
إنا أعطینک الکوثر ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم
فصل لربک و انحر اکنون که چنین است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن
إن شانئک هو الا بتر مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب است
تفسیر
روى سخن در این سوره به پیغمبر اکرم (ص) است و یکى از اهداف مهم سوره، تسلى خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردناک و زخم زبان هاى مکرر دشمنان است.
نخست مى فرماید: ما به تو کوثر عطا کردیم. کوثر وصفی است که از کثرت گرفته شده و به معنى خیر و برکت فراوان است و به افراد سخاوتمند نیز کوثر گفته مى شود.
منظور از کوثر در اینجا چیسـت؟ در روایتى آمده است که وقتى این سوره نازل شد پیغمبر اکرم (ص) این سوره را تلاوت فرمود، اصحاب عرض کردند: این چیست که خداوند به تو عطا فرموده؟ فرمود: نهرى است در بهشت، سفیدتر از شیر و صافتر از بلور. در دو طرف آن قبه هائى از در و یاقوت است.
امام صادق (ع) فرمود: کوثر نهرى است در بهشت که خداوند آن را به پیغمبرش در عوض فرزندش عطا فرمود. بعضى نیز گفته اند: منظور همان حوض کوثر است که تعلق به پیامبر (ص) دارد و مؤمنان به هنگام ورود در بهشت از آن سیراب مى شوند. بعضى آن را به نبوت تفسیر کرده و بعضى دیگر به قرآن و بعضى به کثرت اصحاب و بعضی به کثرت فرزندان و ذریه که همه آنها از نسل دخترش فـاطمه زهرا (س) به وجود آمدند و بعضى نیز آن را به شفاعت تفسیر کرده تا آنجا که فخر رازى پانزده قول در تفسیر کوثر ذکر کرده است.
فراموش نباید کرد این سخن را خداوند زمانى به پیامبرش مى گوید که آثار این خیر کثیر هنوز ظاهر نشده، این خبرى بود از آینده، خبرى بود اعجازآمیز. این نعمت عظیم و خیر فراوان شکرانه عظیم لازم دارد. بسیارى از مفسران معتقدند که منظور نماز روز عید قربان و قربانى کردن در همان روز اسـت، ولى ظاهراً مفهوم آیه عام و گسترده است هر چند نماز و قربانى روز عید یکى از مصداقهاى روشن آن است .تعبیر به وانحر از ماده نحر که مخصوص کشتن شتر است، شاید به خاطر این است که در میان قربانی ها شتر از اهمیت بیشترى برخوردار بود و قربانى کردن شتر بدون ایثار و گذشت ممکن نبود.
در اینجا دو تفسیر دیگر براى آیه فوق ذکر شده است:
منظور از جمله وانحر رو به قبله ایستادن به هنگام نماز است، چرا که ماده نحر به معنى گلوگاه مى باشد، سپس عرب آن را معنى مقابله با هر چیز استعمال کرده است.
منظور بلند کردن دستها به هنگام تکبیر و مقـابل صورت اسـت. در حدیثى مى خوانیم: هنگامى که این سوره نازل شد پیغمبر اکرم (ص) از جبرئیل سؤال فرمود: این نحیره اى که پروردگارم مرا به آن مأمور ساخته چیست؟ جبرئیل عرض کرد: این نحیره نیست، بلکه خداوند به تو دستور مى دهد هنگامى که وارد نماز مى شوى موقع تکبیر، دستها را بلند کن و همچنین هنگامى که رکوع مى کنى یا سر از رکوع برمى دارى و یا سجده مى کنى، چرا که نماز ما و نماز فرشتگان در هفت آسمان همین گونه است و براى هر چیزى زینتى است و زینت نماز بلند کردن دستها در هر تکبیر است. و در آخرین آیه این سوره با توجه به نسبتى که سران شرک به آن حضرت مى دادند، مى فرماید: تو ابتر و بلاعقب نیستى، دشمن تو ابتر است! شانىء از ماده شنئان بر وزن ضربان به معنى عداوت و کینه ورزى و بدخلقى کردن است و شانىء کسى است که داراى این وصف باشد. قابل توجه اینکه ابتر در اصل به معنى حیوان دم بریده است و انتخاب این تعبیر از سوى دشمنان اسلام به منظور توهین بود و تعبیر شانىء بیانگر این واقعیت است که آنها در دشمنى خود کمترین ادب را نیز رعایت نمى کردند. در حقیقت قرآن مى گوید: این لقب خود شما است نه پیغمبر اکرم (ص). از سـوى دیـگر همانگونه که در شأن نزول سوره گفته شد قریش انتظار مرگ پیامبر (ص) و برچیده شدن بساط اسلام را داشتند، چرا که مى گفتند او بلا عقب است. قرآن مى گوید تو بلا عقب نیستى، دشمنان تو بلا عقب اند.
نکته ها
فاطمه (علیهاالسلام) و کوثر
بسیارى از بزرگان علماى شیعه یکى از روشن ترین مصداقهاى آن را وجود مبارک فاطمه زهرا (س) دانسته اند. چرا که شأن نزول آیه مى گوید: آنها پیغمبر اکرم (ص) را متهم مى کردند که بلا عقب است. قرآن ضمن نفى سخن آنها مى گوید: ما به تو کوثر دادیم. از این تعبیر استنباط مى شود که این (خیر کثیر) همان فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است زیرا نسل و ذریه پیامبر (ص) به وسیله همین دختر گرامى در جهان انتشار یافت.
در اینجا به بحث جالبى از فخر رازى برخورد مى کنیم که در ضمن تفسیرهاى مختلف کوثر مى گوید: قول سوم این است که این سوره به عنوان رد بر کسانى نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم (ص) خرده مى گرفتند بنابراین معنى سوره این است که خداوند به او نسلى مى دهد که در طول زمان باقى مى ماند.
اعجاز این سوره
این سوره در حقیقت سه پیشگوئى بزرگ دارد: از یکسو اعطاء خیر کثیر را به پیغمبر نوید مى دهد و این خیر کثیر تمام پیروزیها و موفقیتهائى را که بعداً نصیب پیغمبر اکرم (ص) شـد و بـه هنگام نزول این سوره در مکه قابل پیشبینى نبود را شامل مى شود. از سوى دیگر خبر مى دهد که پیغمبر (ص) بلا عقب نخواهد بود، بلکه نسل و دودمان او به طور فراوان در جهان وجود خواهند داشت. از سوى سوم خبر مى دهد که دشمنان او ابتر و بلا عقب خواهند بود، این پیشگوئى نیز تحقق یافت و دشمنانش تار و مار شدند در حالى که طوائفى همچون بنى امیه و بنى عباس که به مقابله با پیغمبر (ص) و فرزندان او برخواستند روزى آنقدر جمعیت داشتند که فامیل و فرزندان آنها قابل شماره نبود ولى امروز اگر هم چیزى از آنها باقى مانده باشد هرگز شناخته شده نیست.
ضمیر جمع در باره خدا براى چیست؟
قابل توجه اینکه در اینجا و در آیات فراوان دیگرى از قرآن مجید خداوند با صیغه متکلم مع الغیر از خود یاد مى کند و مى فرماید: ما کوثر را به تو عطا کردیم. این تعبیر و مانند آن براى بیان عظمت و قدرت است. زیرا بزرگان هنگامى که از خود سخن مى گویند نه فقط از خود که از مأمورانشان نیز خبر مى دهند، و این کنایه از قدرت و عظمت و وجود فرمانبردارانى در مقابل اوامر است. در آیه مورد بحث کلمه ان نیز تأکید دیگرى است بر این معنى و تعبیر به اعطیناک و نه آتیناک دلیل بر این است که خداوند کوثر را به حضرتش اعطا فرموده است.
شاید بارها شنیده اید كه این وسیله استاندارد است یا فلان وسیله استاندارد نبود و اتفاق بدی افتاد. هیچوقت فكر كرده اید كه استاندارد یعنی چه ؟ استاندارد یعنی نظم و قانون. هر كاری كه طبق اصول منظم و مرتب انجام شده باشد می گویند طبق استاندارد است و مهر استاندارد دریافت می كند. شاید نتوان تعریف خیلی دقیق و صحیحی از استاندارد ارایه کرد، ولی بهطور کلی میتوان اینگونه عنوان کرد که استانداردآزمایشهاو مطالعات گذشته برای نتیجهگیری و استفاده در آینده است. استانداردها اما تنها مربوط به کالا نمیشوند، بلکه بسیاری از خدمات را نیز شامل میشوند. باید قبول کرد هر کالا و یا هر نوع خدماتی باید در یک چارچوب مشخص ارایه شود و این چارچوبها را میتوان با استاندارد تعریف کرد. در دنیای امروزی تقریباً تمامی کشورها برای خود یک استاندارد ملی دارند. استاندارد باعث مي شود كه ما با خيال راحت، كالا و خدمات مورد نياز خود را انتخاب کنیم و بدانيم كه انتخاب ما مشکلی برای ما ایجاد نمیکند . اگر استاندارد نباشد ، زندگي بسيار پر خطر و حادثه آفرين خواهد شد. اجراي استانداردها منجمله استانداردهاي ملي ايران به نفع تمام مردم و اقتصاد كشور است و باعث افزايش صادرات و فروش داخلي و تأمين ايمني و بهداشت مصرف كنندگان و صرفه جوئي در وقت و هزينه ها و در نتيجه موجب افزايش درآمد ملي و رفاه عمومي و كاهش قيمتها مي شود. به عبارت دیگر در بیشتر کشورها سازمانی وجود دارد که بر کیفیت کالاها نظارت میکند که به نام سازمان استاندارد معروف است. در برخی موارد بسیاری پا را فراتر گذاشته و موسساتی را ایجاد کردهاند که کارشان استاندارد است. با این اوصاف تعداد استانداردهای صادر شده مرتب بالاتر و بالاتر رفت، بهگونهای که درحال حاضر بسیاری از حرفههای مختلف در دنیا استاندارهای مخصوص خود را دارند. در این صفحه ,استانداردهایی که پارس اتیلن کیش طبق آنها محصولات خود را تولید میکند و موفق به اخذ آنها شده است و نشانهای معتبر استاندار را معرفی میکنیم. واقعیت این است که اینها مشتی از خروار استانداردهای موجود در دنیا هستند, در ضمن روز 22 مهر روز جهاني استاندارد است
اولين تشكيلات موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايرانبا تصويب قانون اوزان و مقياسها در سال1304 خورشيدي مطرح شد. بعدها و در سال1332 به واسطه ضرورت تعيين ويژگي ها و نظارت بر كيفيت كالاهاي صادراتي و وارداتي، ايجاد يك تشكيلاتي رسمي مورد توجه قرار گرفت و هسته اوليه تشكيلات سازماني موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران در اداره كل تجارت وقت شكل گرفت. در سال1339 با تصويب قانون تاسيس موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي، موسسه كار خود را در چارچوب هدف ها و مسئوليت هاي تعيين شده آغاز كرد. موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران در سال1960 به عضويت سازمان بين المللي ISO (International Organization for Standardization) درآمد
استاندارد اروپا
این استاندارد که با عبارت مخفف CE نشان داده میشود، به منظور استانداردسازی اجباری در بسیاری از محصولات تجاری و صنعتی که در منطقهاقتصادی اروپا تولید یا به فروش میرسند، ارایه شده است. این حروف اختصار کلمات فرانسوی Communauté Européenne است. محصولاتی که واجد دریافت علامت CE میشوند، باید از نظر سلامت، امنیت و مضرنبودن برای جسم انسان و طبیعت مورد بررسی قرار گیرند و اگر واجد این شرایط باشند قادر به دریافت این نشانه خواهند بود. بهطور کلی و به عبارت سادهتر نشان CE گویای مطابقت محصول با مقررات جامعه اروپا درخصوص ایمنی، سلامت و حفاظت مصرفکننده ومحیط زیستاست. هدف اصلی استاندارد، مطابقت محصول با الزامات اساسی مقررات جامعه اروپاست و اجازه میدهد که محصولات بهطور آزاد در بازار اتحادیه اروپا عرضه شوند. این درحالی است که به مسئولان گمرکها و مقامات مربوطه هم اجازه میدهد محصولات غیرمنطبق را از بازار اتحادیه اروپا جمعآوری کنند.
استاندارد آمریکا
مؤسسه ملی استاندارد یا ANSI - American NationalStandards Instituteیک موسسه خصوصی غیرانتفاعی است که بر نحوه استانداردهایی که برای محصولات، خدمات، روندها، سیستمها و کار کارمندان صادر میشود، نظارت میکند. یکی دیگر از کارهای این موسسه این است که استانداردهای آمریکا را با استانداردهای جهانی تطبیق میدهد تا از آنها بهصورت جهانی و در سطحی وسیعتر نیز بتوان استفاده کرد. کار اصلی این موسسه این است که اعتبار استانداردهای تولید شده بهوسیله نمایندگان موسسات استانداردسازی، آژانسهای دولتی، گروههای مصرفکننده، شرکتها و... را تایید میکند. این استانداردها تضمین میکنند که محصولات دارای عملکرد و ویژگیهای یکسانی هستند تا مصرفکنندگان از محصولاتی با همان مشخصات استفاده کنند و به همان صورت آزمایش شوند. دفتر مرکزی این موسسه در واشنگتن و دفتر عملیاتی آن در نیویورک است.
ایزو
ایزومخفف سازمان بینالمللی استاندارد (International Standard Organization) است. موسسه بینالمللی استانداردسازی(ایزو) یک فدراسیونبینالمللی متشکل از نهادهای ملی استاندارد است. تعداد این نهادها بیش از 140تاست که هر یک از آنها متعلق به یک کشور هستند. ایزو یک سازمان غیردولتی(NGO) است که در سال1947 میلادی تاسیس شد. وظیفه ایزو ارتقای توسعه استانداردسازی و فعالیتهای مربوط به آن در دنیاست. تمامی این امور برای ایجاد تسهیلات در زمینه صادرات و واردات کالاها، فنآوریها و خدمات است. مجموع فعالیتهای ایزو قراردادهای بینالمللی است که بهعنوان استانداردهای بینالمللی انتشار پیدا میکند. جالب است بدانید سیستمهای مدیریتی ایزو از طریق بیش از 430هزار سازمان در 158کشور به اجرا درمیآید. حدود 300استاندارد ایزو بهصورت عمومی در دسترس هستند. بهعنوان مثال استانداردایزو14001استانداردی مربوط به مدیریت محیطی است.
استاندارد DIN آلمان
مؤسسه استاندارد آلمان (به آلمانی: Deutsches Institut für Normung) به اختصار دیآیاِن (در فارسی محاوره دین)، نام یک سازمان ملی آلمانیاست که در راستای استانداردسازی فعالیت دارد و عضو سازمان بینالمللی استانداردسازی از طرف آن کشور است. این موسسه استاندارد قدیمی از سال ۱۹۱۷ آغاز به کار کردهاست و استانداردهای آن امروزه در سراسر دنیا مورد استفاده قرار میگیرد و با بیش از ۳۰٬۰۰۰ عنوان استاندارد تقریباً تمامی جوانب تکنولوژی را در بر میگیرد. استانداردDIN آلمانجزو استانداردهای سخت گیرانه در دنیا میباشد که اکثر تولید کنندگان بزرگ دنیا از این استاندارد برای تولید محصولات خود استفاده مینمایند.
استاندارد TUV
یکی از معتبرترین استانداردهای دنیا متعلق به سازمانی است در آلمان که روی سلامتی کالاهای صنعتی ارایه شده از جانب شرکتهای مختلف نظارت دارد تا استانداردهای ارایه شده برای سلامت انسان و محیطزیست را تامین کنند. این سازمان بهعنوان یک مشاور مستقل بر سلامت کارکرد کالاها یا محصولاتی مانند محصولات کشاورزی، دودزایی وسایل نقلیه، استاندارد ساخت موتور خودروهای سنگین و سبک و تاسیسات انرژی را نظارت دارد. بسیاری از زیرشاخههای دارنده TÜV میتوانند به عنوان سازماندهندگان و همچنین گسترشدهندگان مقوله انرژی و مفاهیم وابسته به آن عمل کنند و راهحلهایی برای مشکلات زیستمحیطی ارایه دهند. آنها باید خود از قوانینی که بر مبنای TÜV به آنها اهدا میشود، تبعیت کنند و در راستای سلامت انسان و محیط گام بردارند. شایان ذکر است که استاندارد TÜV قابلیت انطباق با انواع ایزوها را دارد.
استاندارد حلال
این استاندارد مختص کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان است. از نام این استاندارد مشخص است که بیشترین کاربرد آن برای موادغذایی است و نشان میدهد که مسلمانان میتوانند ماده غذایی را که از چنین استانداردی برخودار است، مصرف کنند. در سال2004 استاندارد غذای حلال تدوین و در سال2006 بنگاه توسعه صنعت حلال (HDC)برای هماهنگی و یکپارچه شدن توسعه صنعت حلال مالزی تأسیس شد. البته در کشورهای اسلامی بهدلیل آنکه اکثریت جمعیت را مسلمانان تشکیل میدهند، طبیعی است که این محصولات غذایی بر طبق شریعت اسلامی حلال باشند، اما برای بسیاری از مسلمانان ساکن کشورهای غیرمسلمان داشتن چنین استانداردی بر روی موادغذایی لازم است. باید به این نکته مهم توجه داشت که بر اساس چارچوبهای وضع شده غذای حلال نه تنها باید از هرگونه ترکیب حرام بلکه از هر ناپاکی عاری باشد. در نتیجه این موضوع میتواند فراتر از خط تولید بلکه تا مرحله بستهبندی و انبار و... همپیش برود.
یکی از سنتهای حسنه در دو دهه اخیر نامگذاری سالها در ابتدای هر سال می باشد. بطوری که بسیاری از مردم و مسؤولین در دقایق اولیه تحویل سال نو خورشیدی منتظر اعلام نامگذاری برای سال جدید هستند تا به نوعی نقشهی راه خود را در سال پیش رو بدانند. از سال 1373 تاکنون هرسالی با یک عنوانی نامگذاری شده است، آنچه جای تامل دارد، استمرار موضوع مشخص طی 5 سال اخیر است، امسال برای پنجمین سال متوالی است که نامگذاری سالها در ایران در حوزه اقتصادی انجام گرفته است. نقشه راه امسال بهعنوان «حمایت از تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی» نیز موضوعی اقتصادی را در دل خود دارد. این نام گذاریها را نمیتوان بدون دلیل یافت. در خصوص دلایل نامگذاري سالهای مختلف با عناوین متفاوت تعابیر متفاوتی وجود دارد، به نظرم برخی از دلایل را می شود به صورت ذیل تبیین نمود:
1.مهمترین دلیل نامگذاری برای هر سال توسط مقام معظم رهبري، را می توان در ضرورتهای ملی و بینالمللی جستجو نمود.
2.فلسفه و دلیل دیگر وجود مشکلاتی است که برای رفع آنها، عناوین سالها نامگذاری می شود.
3.اهمیت موضوع نیز شاید یکی از دلایل نامگذاری سالها می باشد.
4.دلیل دیگری که برای نامگذاری سالها می توان حدس زد، ایجاد تمرکز ویژه در موضوع نامگذاری است.
5.تعیین سیاستهای کلی نظام به صورت سالانه میباشد، که در قالب در یک شعار اعلام می شود.
6.دلایل دیگری مثل مناسبتهای ابتدای سالهاست.
اگر دلایل فوق را به عنوان دلایل و فلسفه نامگذاری سالها به پذیریم، مهمترین موضوع مورد نظر و دغدغه مقام معظم رهبری در بعد اقتصادی است. اهمیت موضوعات اقتصادی در این چند سال اخیر را میتوان در «تحولات درون کشور» و «تحولات در عرصهی بینالمللی» عنوان کرد. در ادامه مهمترین دلایل نامگذاری این 5 سال با موضوعات اقتصادی را می توان به صورت ذیل مطرح نمود:
تحولات در درون کشور:
• ابلاغ سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی
• ورود نیروی کار فراوان و جوان به بازار کار
• لزوم سرمایهگذاری در بسیاری از صنایع داخلی
• تغییر نیازها و الگوی مصرفی در کشور
• تورم موجود در کشور که ریشهی بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور میباشد
• لزوم مبارزه با فساد و رانت (به خصوص در اقتصاد) در کشور
تحولات در خارج از کشور:
• مسألهی تحریمهای غرب و اتحادیهی اروپا علیه کشور
• وقوع بحرانهای فراگیر اقتصادی در غرب و سرایت آن به اقتصاد دیگر نقاط دنیا
• اقتصاد کشورهای همسایه و رقیب ایران (مانند ترکیه، عربستان، امارات متحده عربی) در دستیابی به اهداف مشخص شده در سند چشم انداز
نامگذاري در واقع يك نشانه گذاري و سياستگذاري است كه با توجه به شرايط موجود كشور نشان دهنده اهميت مبحث توليد و صيانت از سرمايه هاي داخلي در جهت رشد و توسعه كشور است اما رسيدن به اين هدف مهم و متعالي مستلزم ملزوماتي است كه نيازمند توجه جدي دولتمردان به عنوان مجريان اقتصاد كلان كشور و نيز قوه مقننه بعنوان سياست گذار و قوه قضاييه بعنوان ضابط نظام در عرصه حمايت از فعاليتهاي سالم اقتصادي است. از طرف دیگر تولید کننده گان ، کارگران و مصرف کننده گان نیز جزء مخاطبان اصلی نامگذاری سال محسوب می شوند که می توانند با تولیدات مرغوب و مصرف منطقی در تحقق شعار سال نقش محوری ایفا نمایند.
قوه مجريه (دولت )
- حمايت از توليد و توليد كنندگان از طريق اختصاص يارانه ها و سياستهاي تشويقي
-اصلاح و بهبود فرايند سرمايه گذاري از طريق حذف مراحل زايد جهت تسريع و تسهيل
-جلوگيري از توليد كالاهاي نامرغوب و نامطلوب كه باعث كاهش اعتماد به توليد ملي مي شود
-حمايت و پشتيباني جهت صدور كالاهاي ساخت داخل به ساير كشورها
-اجراي صحيح و دقيق اصل 44 قانون اساسي
-شناسايي وظايف تصدي گري در بخش دولتي و برون سپاري آنها به بخش غيردولتي
-ايجاد محدوديت ها از جمله افزايش تعرفه ها و عوارض گمركي براي واردات كالاهاي مشابه ايراني
-عدم استفاده و عدم خريد كالاهاي خارجي كه مشابه ايراني دارد در كليه دستگاههاي اجرايي
-فرهنگ سازي و ترويج استفاده و خريد از كالاهاي ايراني و پرهيز استفاده از كالاهاي خارجي
قوه مقننه (مجلس)
- احصاء ، شناسايي و حذف قوانين دست و پاگير و نادرست در حوزه كار و توليد
- اصلاح و تجديد نظر در قوانين و مقررات مرتبط با توليد، كار و سرمايه گذاري
-تصويب قوانين و مقررات لازم براي امتناع از ورود كالاهاي خارجي غير ضرور
-وضع قوانين و مقررات كه باعث تسهيل در فضاي كسب و كار مي شوند.
-نظارت بر حسن اجراي قوانين و مقررات مرتبط با توليد، كار و سرمايه گذاري و ...
قوه قضائيه :
- حمايت و پشتيباني از فعاليتهاي سالم اقتصادي
-برخورد قاطع با فعاليت هاي غيرسالم اقتصادي و مبارزه با فساد و رانت اقتصادي
-برخورد قانوني و قاطع با قاچاق كالا و ...
-همكاري با قواي ديگري در جهت حمايت از توليد ملي، كار و سرمايه گذاري
توليد كنندگان :
- رعايت دقيق استانداردهاي لازم در توليد كالاها و خدمات مرغوب و مطلوب
- توليد براي صادرات نه فقط براي بازارهاي داخلي
- بهره گيري از فناوريها و تكنولوژي هاي نوين درتوليد كالاها
- افزايش مهارتها و دانش فني كارگران براي توليدكالاهاي با كيفيت
- توجه وعنايت همزمان به كميت وكيفيت كالاهاي توليدي
- توجه به نيازها وخواست هاي مشتريان در توليد كالاها از طريق بازاريابي داخلي و خارجي
- افزايش وارتقاي بهره وري كل عوامل توليد( نيروي كار،سرمايه و... )
- رقابت در سطح جهاني براي توليد كالاهاي با كيفيت و با قيمت تمام شده پايين
- ارتباط با دانشگاه وموسسات پژوهشي و بهره گيري از مخترعات ومبتكران و نخبگان براي توليد
- عنايت بيشتر به بسته بندي صحيح و توزيع مناسب پس از توليد كالاهاي با كيفيت
مصرف كنندگان (مردم)
- اجتناب از مصرف كالاهاي خارجي كه مشابه توليد داخلي هستند.
- درست و منطقي كردن مصارف از طريق اصلاح الگوها و كردارهاي مصرفي
- پرهيز از اسراف و تبذير در استفاده از كالا و خدمات
- ترويج استفاده از كالاهاي ايران به عنوان سرباز ايراني در جنگ اقتصادي
سابقه فعالیت بیمه در کشور به صورت غیر رسمی بیش از یک قرن است. نخستین بار در سال ۱۲۸۹ خورشیدی دو شرکت بیمه خارجی به تاسیس نمایندگی در ایران اقدام کردند
اولین قانونی که در ایران درخصوص شرکت های بیمه به تصویب رسید قانون مربوط به ثبت شرکت ها مصوب دوم آذر ۱۳۱۰ است که در ماده ۸ آن شرکت های بیمه اعم از ایرانی و خارجی را تابع نظام نامهای دانست که از طرف وزارت عدلیه تنظیم میشود.
تاسیس شرکت سهامی بیمه ایران در ۱۵ آبان ۱۳۱۴ و تصویب قانون بیمه در 7 اردیبهشت ۱۳۱۶ را باید نقطه آغاز تحولات بازار بیمه کشور دانست. با تصویب این قانون حدود ۱۰ شرکت بیمه خارجی شعب و نمایندگیهای خود در ایران را ثبت کردند.
روز صنعت بیمهmore
در سال ۱۳۲۹ نخستین شرکت بیمه خصوصی ایرانی به نام بیمه شرق تاسیس شد و پس از آن در دهههای بعد تعداد دیگری از شرکتهای بیمه خصوصی ایرانی و یا با سرمایه گذاری مشترک ایرانی و خارجی در ایران آغاز به فعالیت کردند.
نظارت و بیمهگری توامان شرکت سهامی بیمه ایران در بازار بیمه موجب شد که سیاستگذاران به دنبال تفکیک تصدی از سیاستگذاری و نظارت در بازار بیمه باشند و با تاسیس بیمه مرکزی تحولات صنعت بیمه شتاب بیشتری گرفت.
قانون تأسیس بیمه مرکزى ایران و بیمهگرى در ۳۰ خرداد ۱۳۵۰ در ۷۷ ماده به تصویب رسید و نحوه فعالیت و عملیات بیمه را در مورد شرکتهاى داخلى و خارجى ترسیم نمود.
ماده (۱ ) این قانون اعلام کرده است:
به منظور تنظیم و تعمیم و هدایت امر بیمه در ایران و حمایت بیمهگذاران و بیمهشدگان و صاحبان حقوق آنها و همچنین بهمنظور اعمال نظارت بر این فعالیت، مؤسسهاى به نام بیمه مرکزى طبق مقررات این قانون با اهداف زیر تأسیس مىگردد.
تنظیم بازار بیمه کشور و هدایت آن از طریق تصویب آییننامهها و مقررات
توسعه و تعمیم بیمههای بازرگانی
اعطای مجوز تأسیس شرکتها و شبکه کارگزاری و نظارت بر فعالیت شرکتهای بیمهای به نمایندگی از دولت در بازار
انجام امور اتکایی اجباری برای مؤسسات بیمهای
قبولی و واگذاری بیمههای اتکایی با مؤسسات داخلی و خارجی
اهم وظایف و اختیارات بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران:
تهیه آییننامهها و مقررات برای حسن اجرای امر بیمه
تهیه اطلاعات لازم از عملکرد مؤسسات بیمه فعال در بازار بیمه ایران
انجام بیمههای اتکایی اجباری
قبول یا واگذاری بیمههای اتکایی به مؤسسات بیمه داخلی یا خارجی
اداره صندوق تأمین خسارتهای بدنی و تنظیم آییننامه آن
ارشاد، هدایت ونظارت برمؤسسات بیمه و حمایت از آنها برایحفظ سلامت بازار بیمه
تنظیم امور نمایندگی و دلالی بیمه و نظارت بر امور بیمه اتکایی.
سايت خبري سيما فيلم/سید حسام الدین فروزان: حالا با مفهوم تازه ای روبه رو هستیم : Filmosophy. ترکیبی که از دو واژهفیلم و فلسفه ساخته شده است ، در زبان انگلیسی هم ترکیب تازه ای است. نکته ای که با دیدن این ترکیب تازه به ذهن می آید اشاره ضمنی آن به پیوند تفکر فلسفی و مطالعات سینمایی است. شکی نیست که سینما از همان ابتدای پیدایش وامدار اندیشه بوده است . انگاره های فلسفی برمی آیند و فیلم ها با تاثیر مستقیم و غیرمستقیم از آنها ساخته می شوند . پس از گذشت صد سال از عمر سینما این مدیومبه جایگاهی رسیده است که می تواند مستقیما بر جریان های فکری اثر بگذارد و مفاهیم تازه پدید آورد.در دهه های اخیر با تکامل نظریه های فیلم و افزایش ارتباط رشته مطالعات سینمایی ودیگر علوم انسانی روبه رو بوده ایم. ضمن این که در این سال ها بسیاری از محققان رشته های گوناگون علوم انسانی همچون روانشناسی ، جامعه شناسی و زبان شناسی درباره سینما ( به مثابه یک زبان جدید و مدیومی تاثیر گذار )مطالعه کرده اند.به جرات می توان گفت که هیچ فیلمی نیست که فکری در پس پشت نداشته باشد؛ از فیلم های آنارشیستی و ضد قصه گرفته تا فیلم های خانوادگی ( با دوربین هندی کم ) و حتی فیلم های هرزه نگارانه همه دست کم از یک ایده اولیه نشات گرفته اند.
فیلموسوفی را با این چنین گزاره هاییتعریف کرده اند: فلسفه جدید سینما، دخالتی جسورانهدر تئوری فیلم و فلسفه، مطالعه فیلم به مثابه نوع جدید ادراک، فلسفه انطباق پذیر و شاعرانهفیلم و بیانیه ای برای ادراکی نو ازسینما.فیلموسوفی مطالعه سینما به مثابه نحوی تفکر است، تلاشی برای به هم آمیختن انگاره های سینمایی قرن بیستم به مثابه اندیشه ( از هوگو مونستربرگ بهآنتونن آرتو و سرگئی ایزنشتاین تا جان لوئیس شفر و ژیل دلوز) با تئوری عملی "فیلم اندیشگی".
دانیل فرامپتون نویسنده و فیلمساز انگلیسی به تازگی کتابی با عنوان "فیلموسوفی " منتشر کرده است. او که از سردبیرانژورنال فیلم – فلسفه است در کتابش بحثی را پیش می کشد در باب این که سبک فیلم می تواند بیان کننده اندیشه های شاعرانه باشد . این بیان به واسطه " معنا" ی دراماتیک پیرامون شخصیت ها، فضا ها و حوادث فیلم منتقل می شود. کتاب با بحث درباره فیلمسازان معاصری چون « بلا تار»و «برادران داردن» اثر بهنگامی در مطالعات فیلم و فلسفه به نظر می رسد . اثری که مباحث بسیاری را در میان تماشاگران و فیلمسازان برخواهد انگیخت.
نویسنده در مورد گزینش این نو واژه( Neology) اشاره می کند که در سال 93 پس از دیدن فیلم " اروپا" از " لارس فون تریه" به این نتیجه می رسد که برای بیان تجربه شخصی اش از دیدن این تصاویر، شاید بهتر باشد واژه ای نو برگزیند که بیانگر تجربه تازه فیلم به مثابه اندیشگی باشد. او می نویسد : « فیلموسوفی واژه چندان دشواری برای دستیابی نیست؛ و به نحوی نیز یادآور جنبش " فیلمولوژی" ( فیلم شناسی) دهه 1920 فرانسه است. در حقیقت باید گفت که چنین نوواژه گزینی ، کاملا متعارف است؛ و نه آنچنان افسار گسيخته و مهار نشده که در گذشته رایج بود. »
از آنجا که مباحث نظری جدید بویژه در حوزه های خاص معمولا با چند سال فاصله به ایران وارد می شوند، این کتاب هم احتمالا به این زودی ها در ایران ترجمه نخواهد شد.اما جالب است که پیش از چاپ این کتاب در انگلستان، در سال 1383 ترجمه بخش هایی از این مباحث ( با استفاده از منابع اینترنتی ) از سوی انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد در قالب کتاب کوچکی منتشر می شود:« فیلموسوفی، مطالعه فیلم به مثابه اندیشگی»، نوشتهدانیل فرامپتون، برگردان شهروز یوسفیان. بخش اول مقدمه ای بر فیلموسوفی است و بخش دوم رنگ اندیشگی یا تاویل رنگ از منظر فیلموسوفی . بر روی جلد کتاب اولین نمای فیلم آبی کیشلوفسکی نقش بسته است : یک زرورق در نور آبی رنگ . انتخابی هوشمندانه ، چرا کهآبی فیلمی است که به شدت واجد مایه های اندیشمندانه است. مترجم اثر که دانش آموخته سینما است در پیش درآمد کتابمی نویسد : « متن اصلی چنان سرخوشانه مرز میان فلسفه و سینما را در می نوردد که گویی شعر در گستره زبان؛ گاه فلسفه، گاه سینما... و گاه جوششی از میانه همزادگی آنها؛ و آن هم در سیمای نوواژه هایی شاعرانه، همچون: فیلموسوفی! »
در شرایطی که مابا کمبود منابع تئوریک و کتاب های مرجع بنیادی در مطالعات سینماییو بعضا فلسفه روبه رو هستیم ، طرح این مباحث حتی در این گستره محدود،همزمان با انتشار منبع اصلی اش جای توجه دارد.فرامپتون معتقد است که فیلموسوفی در حقیقت فیلم را به مثابه پدیداری اندیشمند ( از منظر فهم و احساس فیلم در قبال متن نمایشی و شخصیت های آن ) از نو مفهوم آفرینی می کند. ( صفحه 19) .در اینجا فرم فیلم بیانگر جوهر اندیشه فیلم است، ضمن این که اندیشگی توسط همه فیلم انجام می گیرد. همه فیلم است که اندیشه می کند. فیلموسوفی رویکردی تاویلی به فیلم است از آن رو که هر فیلمی می تواند واجد مایه های اندیشمندانه باشد. این رویکرد ترجمان شاعرانه و فلسفه گونه ای است از : زوم ها، عمق میدان، حرکات آهسته، انتقالات تدوین، حرکات پن دوربین و...آن هم ترجمانی به زبان احساس به نیت پرسشگری و اندیشگی.
نویسنده درباره رابطه فلسفه و فیلماشاره می کند که هدف این جستار ( فیلموسوفی ) این نیست که فلسفه را نهایت سبک فیلم قلمداد کند یا آن که فیلم کمال موفقیت خود را در فلسفه جست وجو نماید. فلسفه تنها به مثابه رسانه ای است لذتبخش، پویا و شاعرانه، که خیال پیوند با فیلم را دارد؛ و نیز البته از سویی بر آن است تا نقش تاثیرگذار فیلم را ارتقا بخشد. فرامپتون در باب زمینه ها ی به وجود آمدن این بحث می نویسد : « نقطه آغاز پژوهش من، پرسش « سینما چیست؟» نبود؛ بلکه من از همان ابتدا به کنش تاویل فیلم اندیشه می کردم و پی بردم که ، آن زبانی را که من از آن بهره می جویم، برای فیلم نابرازنده است. قصدم آن شد که زبانی بهتر در شرح و تبیین فیلم پیدا نمایم؛ زبانی فرای فن آوری و فرهنگ ( با این حال عمیقا معتقدم هیچ نوع فلسفه نابی برای شرح و توصیف فیلم وجود ندارد؛ همچنان که هر نوع توصیفی، اساسا گونه ای داوری است). آن چنان که " و.ف. پرکینز" در فیلم به عنوان فیلم ( ترجمه عبدالله تربیت، انتشارات اختران) اشاره می کند. مشکل واقعی « دستیابی به آن توصیفاتی است که به قدر کفایت " خاص " و " درک شدنی " هستند تا مفید واقع شوند. » ( صفحه 27)
دی. ان. رادویک از دانشگاه هاروارد درباره کتاب می نویسد: « کتابی به شدت جسورانه. فیلموسوفی نه فلسفه فیلم ارائه می كند و نه این ایده را گسترش می دهد که فیلم چگونه مصالحش را در تفسیر فلسفی شرکت می دهد. دانیل فرامپتون بیشتر به شیوه ای واضح و روشن استدلال می کند که فیلم فلسفه است؛ خودش است، بیان زیبایی شناسانه و فیلسوفانه – مدیومی برای فکر کردن- با همراهیتفکر. با در نظر گرفتن فیلم به مثابه یک " بینش ارگانیک" ، فرامپتون از درس های ژیل دلوز و استنلی کاول چیزهایی برداشت می کند برای ارائه یکی از اصیل ترین فلسفه های فیلم سی سال اخیر. »
جفری نوئل اسمیت استاد معروف دانشگاه لندن و از صاحب نظران مطالعات سینمایی هم در مرور کوتاهی بر کتاب می نویسد: « فیلموسوفی بحث صمیمانه و مجاب کننده ای ارائه می کند در توجه به مواجهه تازه ای با فیلم ؛ بحثی که موضوعات پیش پا افتاده مطالعات سینمایی رایج را کنار می زند و بیننده را به جایگاه مشارکت همدلانه در تجربه فیلم دیدن برمی گرداند. ترسیم رویکردی شاعرانه و فیلسوفانه به فیلم به نحوی کاملا متفاوت با خشکی کسل کنندهبیشتر مطالعات سینمایی. شکی در اصالت این کتاب نیست، یا در این حقیقت که نقش عمده ای در فلسفه فیلم دارد. »
نکته ای که می مانداین که اصطلاح فیلموسوفی تنها برگردان واژگانی لغت انگلیسی است و باید برای معادل فارسی درستش فکری کرد. بعید نیست که همین معادل در سال های آینده رایج شود و دیگر فرصتی برای واژه گزینی نباشد. شاید وقت آن رسیده که اهل زبان و متفکرانبه این مباحث جدید هم توجه کنند. هرچند به نظر می رسد این اصطلاح از آنهایی باشد که ترجمه پذیر نیستند. البته می توان ترکیباتی از قبیل " فیلم اندیشگی " یا " نگاه فلسفی به سینما"را به عنوان معادل آن پیشنهاد کرد.
در ایران از سال ها پیش آثاری در موضوع سینما – فلسفه منتشر شده اند که همگی می توانند به عنوان زمینه های این بحث مطالعه شوند.« ماهیت سینما » از بزرگمهر رفیعا ( امیر کبیر)، «حکمت سینما » از سید مرتضی آوینی (فارابی) و « نشانه شناسی و زیبایی شناسی سینما » اثر یوری لوتمن با ترجمه مسعود اوحدی (سروش) از آثاری هستند که در سال های دور منتشر شده اند. در سال های اخیر هم آثاریاعم از ترجمه و تالیف در این زمینهداشته ایم. برای نمونه می شود به این موارد اشاره کرد:
•تصاویر دنیای خیالی / بابک احمدی ( نشر مرکز)
•اکران اندیشه / پیام یزدانجو
•سینما : گزارشی برای درک، جستاری برای تفکر / یوسف اسحاق پور( نشر فرزان روز)
•نشانه شناسی سینما/ کریستن متز/ ترجمه روبرت صافاریان ( کانون فرهنگی ایثارگران)
•پدیدار شناسی و سینما/ آلن کازه بیه/ ترجمه علاءالدین طباطبایی ( نشر هرمس)
•فلسفه به روایت سینما / کریستوفر فالزون/ ترجمه ناصرالدین علی تقویان ( انتشارات قصیده سرا)
آنچه فلسفه به سینما می دهد
دلوز در مقدمه نسخه انگلیسی كتاب سینما ،۲ مدعی می شود كه سینما، تكرار پرشتاب تجربه ای است كه قبلاً در تاریخ فلسفه حادث شده است.
دلوز در مقدمه نسخه انگلیسی كتاب سینما ،۲ مدعی می شود كه سینما، تكرار پرشتاب تجربه ای است كه قبلاً در تاریخ فلسفه حادث شده است. این تلقی از تكرار به یادآورنده مفهوم زیست شناختی «تكرار و ظهور مجدد خصوصیات اجدادی» در بحث تكامل نژادی در علم رشدشناسی است: تكامل فردی پرشتاب، نشان دهنده و ظاهر كننده تكامل انواع است.
به عقیده هاكل، این ظهور و تكرار ویژگی های تباری، عمیقاً خود را در مرحله جنینی نشان می دهد؛ به طوری كه می توان مشاهده كرد جنین انسان در حالی كه در مقطعی خاص در شرف تكامل به صورت یك دُم است، نهایتاً تغییر شكل داده و به صورت جنین انسان رشد می نماید.
بنابراین و بر مبنای این تمثیل، سینما به عنوان پدیده ای كاملاً نو و بی سابقه در دنیای مدرن، تنها از طریق تكرار و ظهور دوباره روند تكاملی دشواری كه قبلاً در ساحتی دیگر حادث شده بود، توسعه و بسط می یابد. اكنون ادعای دلوز این است كه سینما، تبار حركتی را كه پیش از این در فلسفه رخ داده بود، دوباره به منصه ظهور می رساند.
حال این پرسش پدید می آید كه چرا فلسفه و نه هنرهای بصری یا سایر رشته های دیگر یا حتی تاریخ تمدن به معنای عام، قادر به انجام این كار است؟ چرا سینما می تواند، تبار گذر تاریخی حیات عقلانی را به آشكار كند؟ به بیان دلوز، رشد و تكامل موجود در فلسفه كه سینما آن را به نحوی دیگر تكرار می كند، به ذات مفهوم زمان از نظرگاه یونانیان تا دوره كانت، اهتمام داشته است.در حالی كه فلسفه قبل از كانت، زمان را برحسب حركت فهم می كرد، كانت حركت را تابع زمان نمود. قبل از كانت، عالم برساخته از امور متغیر و اجرام متحرك دانسته می شد و مقدار زمان به نحوه اندازه گیری ما از تغییرات در عالم طبیعت برمی گشت.
بنابراین مفهوم زمان، تابع مقیاس اجرام متحرك بود. به عنوان مثال، در جهان بینی ارسطویی، زمان نسبت به حركت كلی قوه به فعل، امری ثانوی محسوب می شد. در دیدگاه مسیحیان، نظم ازلی و ابدی در برابر قلمرو امور زمانمند قرار می گرفت؛ ساحتی كه زمان بنیاداً به پایان عالم یا مكاشفه و الهام راجع می شد.
همچنین به عقیده دلوز، مفاهیم دوری زمان بر گذر فصول مبتنی بود. در تمام این موارد، زمان تابع حركتی است كه پیشاپیش در جهان مادی تضمن دارد. از سوی دیگر، كانت تفكر جدیدی را درباره زمان به راه انداخت. وی زمان را شرط استعلایی تمام تجارب ما قلمداد كرد. زمان به مثابه امری كه با سوژه انسانی امتداد می یابد، فرافكنی می شود و تألیف می یابد، خود ساختار خویش را تعیین می كند؛ به طوری كه در وهله نخست، شرط تجربه ما از اجسام متحرك است و برعكس. بنابراین زمان حركت را مشروط می سازد.اما همان طور كه خواهیم دید، دلوز قرائت نامتعارفی از مفهوم زمان از نظر كانت دارد. هدف غایی او این است كه دقیقه ای خاص را در جریان فكری كانت بارز سازد؛ دقیقه ای پنهان كه نه تنها توسط كانت پی گیری نشد بلكه در اندیشه مابعد كانتی نیز كمتر بدان پرداخته شد؛ به طوری كه نتایج چنین امری هم در فلسفه مدرن و هم در قلمرو خارج از آن از جمله در سینما طنین انداز شد.
بحث دلوز این است كه ما هنوز به طور كامل بر نتایج حاصل از تلقی سوبژكتیو بودن جریان بی پایان و بی رحم زمان وقوف حاصل نكرده ایم؛ نتایجی كه توسط فلسفه استعلایی آشكار شده است.اما این مسئله چه ربطی به سینما دارد؟ و اصولاً ساده ترین تعریفی كه می توانیم برای سینما قائل شوم، چیست؟ حداقل می توان گفت كه بنیادی ترین واحد سینما، تصویر متحرك است. سینما از تصاویری كه حركت می كنند یا از تصاویر خودمتحرك تشكیل شده است. دلوز با ابتنا بر نظریه «تكرار و ظهور دوباره خصوصیات تباری» خود بیان می دارد كه سینما در دو فاز اصلی تكامل یافته است. در فاز نخست، زمان تابع حركت است.
بنابراین سینما با تصاویر متحرك عمل می نماید و مفاهیم سنتی مربوط به زمان را به ظهور رسانده و تكرار می كند. مثال بارز دلوز در اینجا، آیزنشتاین است؛ كسی كه صورتی از مونتاژ را كه قادر به بیان تمامیت دیالكتیكی عالم است، بسط داده است. سینما در فاز دوم، در فضای مدرنیته فلسفی حاصل شده و با خود زمان تعریف می شود و نه صرفاً با حركت، نمونه هایی كه دلوز در اینجا ارائه می دهد عبارتند از كسانی همچون والس، رسنایس، راب گریلت (دلوز هنگامی كه می خواهد ابعاد گوناگون زمان- تصویر را نشان دهد، كراراً به فیلم «سال گذشته در مری لند»، ارجاع می دهد) و گودار.
بنابراین تكامل سینما در مسیری كه منجر به دقیقه ای بنیادین در مدرنیته فلسفی می شود، در تصویر خود را نشان می دهد. این دقیقه كه زمان شرط تجربه ما از عالم است؛ مفهومی كه نه آغاز دارد و نه پایان . از نظر دلوز، سینما واجد قدرتی منحصر به فرد است آن چنانكه اساساً هم هنری زمانمند است و هم همواره ظرفیت یك هنر مردمی را داراست، بنابراین این موقعیت ممتاز را دارد كه بتواند انسان متكامل را در دوران مابعد كانتی به ساحت خودآگاهی نسبت به خصیصه بنیادین زمان برساند.اكنون می توان در باب درستی این دیدگاه به وضوح فلسفه محور درباره سینما به داوری نشست. آیا ادعای دلوز آن است كه سینما نوعی تجسم مكانی- زمانی تصوراتی است كه صورت محض شان در فلسفه نهفته است؟ پاسخ« آری» به این پرسش چه معنایی در پی خواهد داشت؟
علاوه بر این اگر سینما تجسم زمانی- مكانی مجموعه مفاهیمی درباره مكان و زمان باشد، آیا این بدین معنا نیست كه سینما به جای آن كه تابع فلسفه باشد، خود به مثابه « تحقق فلسفه» است؟ و از این طریق برای خود قدرتی عظیم را مفروض نمی گیرد؟
در واقع سینما می تواند با تحقق نظریه پردازی در عمل، كامل كننده فلسفه باشد. بنابراین آنچه كه فلسفه به سینما می دهد، در واقع تحقق فلسفه است به صورتی انضمامی تر.
اما با این حال، این تفسیر به زعم خیلی ها، نوعی بزرگنمایی مضحك نقش فلسفه در منطق درونی تحول سینماست. البته دلوز این تلقی را كمی توصیف می كند. اگر سینما در فاز دوم خود، با زمان به صورت محض اش مواجه می شود و بر مفاهیم سنتی زمان به مثابه حركت غلبه می كند، این دقیقه به واسطه مجموعه خاصی از شرایط مكانی- تاریخی تعین می یابد. سینما به طور خاص، بعد از جنگ جهانی دوم است كه به فاز دوم خود وارد می شود.
سینمای نوین، اضمحلال عالم كهن را ضبط و ثبت می كند و شخصیتهایی به نمایش می گذارد كه دیگر نمی توانند بر طرق سنتی و معتاد زندگی اعتماد كنند. همچنین دوره بعد از جنگ جهانی دوم با ظهور فاز جدیدی از توسعه سرمایه داری توأم است.
نه تنها مردم از شكل های سنتی زندگی (همانند دوره اول سرمایه داری) كند می شوند، بلكه سلائق و علائق شان به واسطه جامعه مصرفی جدید، دستكاری نیز می شود. جوامع غربی به طور ریشه ای از گذشته خود بریده و به فاز جدیدی از تاریخ كه توسط تمایل شدید به هویت و ملیت زدایی مطلق، هدایت می شود، وارد می شوند.در واقع همین شرایط اجتماعی است كه به نظریه زمان كانتی اجازه می دهد با هر كسی نسبتی برقرار كند و سینما جایگاه برجسته ای است كه می توان در آن به تماشاگر این فرایند و تغییر و تبدل شد.
فضای تاریك تالار سینما، در حالی كه با مردمانی كه از وجود اجتماعی اشان معلق شده و تماس حسی خود را با آن قطع كرده اند، پر شده است. فضایی ایده آل برای آشكارگی آنچه كه دلوز «صورت محض زمان » می نامد، فراهم می آورد؛ صورتی از زمان كه در آن سنتزهای زمانمند حافظه و انتظارات اجازه می یابند، از سنگینی فعالیتهای روزمره تجارب اجتماعی شان جدا شوند.این در واقع همان نظریه محوری است كه سینمای دلوز را تقویت می كند. بر اساس این نظریه، لحاظ فیلم به عنوان مجموعه ای از تصاویر متحرك، دیگر امری منسوخ است. همچنین این نظریه نشان می دهد كه كارگردانان بزرگ دوران مدرن، در حال تلاش برای یافتن و به تصویر كشیدن
راه هایی بودند كه بتوانند به واسطه آنها با ساختار زمانی عمیقاً نوینی با حیات و عالم سر و كار پیدا كرده و نسبتی دیگر برقرار كنند.
بنابراین سینمای دلوز، ترقی بزرگی در علم زیباشناختی محسوب می شود. در انتها به جمله ای كه در آغاز دهه ۸۰ انتشار یافت، اشاره می كنیم؛ جمله ای كه شاید نشان دهنده غروب دوره درخشان سینمای اروپاست:«جغد مینروا تنها در هنگام غروب پرواز می كند.
*************************************************
سینما و فلسفه: قضیه تصویر و مفهوم
بطه سینما و فلسفه چه بسا نیاز به استدلال داشته باشد. اما این جا بر آن نیستم در باب این رابطه حرف بزنم. آن چه مرا بیشتر به تامل در این رابطه و موضوع وامی دارد چیزی به نام «موضوع» یا «قضیه» است. می دانیم که سینما روایت یک موضوع یا قضیه است در ترکیبی از تصویر، آهنگ و کلام. بی تردید در سینما «نقش» عمده است. و همه چیز حول محور «بازی» می چرخد. حال آن که در فلسفه «نقش» جای خود را به «ماهیت» یا چیستی و چرایی می دهد و «بازی» از کمتر فیلسوفی برمی آید. سینما، تصویر است و فلسفه، مفهوم. تصویر چیست؟ مفهوم چیست؟ رابطه این دو با هم چیست؟ و آیا اصولا ارتباطی میان این دو وجود دارد؟ تصویر رابطه نزدیکی با تصور، صورت یا پدیدار دارد. تصور با تخیل و ایماژ درهم تنیده است. واقعیت تصویر درنهایت بازمی گردد به اصالت نقشی که ایفا می گردد و «بازی« که اجرا می شود. تصویر گاهی به سان صورت برداری از امرواقع انجام می شود. و نظریه تناظری حقیقت گاه مابه ازای خود را در ژانری از فیلم ها می یابد. تصویر یک کولاژ است. درهمآوایی و درهمتنیدگی آن چه واقع است. تصویر گاه به ترسیم و بدل نزدیک می شود. تصویر، ترکیبی است از «کنش ها» که در زمان جریان می یابد و رابطه علّی میان آن ها نیست. در تصویر استدلال و اثبات مرکزثقل نیست. رابطه تصویر با «چشم» است و «دیدن». درواقع امر ظاهری در کانون توجه است و آن چه پدیدار است بیننده را به خود جلب می کند. تصویر به «نگاه» وابسته است و «نگاه کردن» معنایی می یابد همسنگ با «اندیشه کردن».
سینما پدیده مدرنی است. سینما ذات مدرنیت است. از سویی برآیند انباشت فن و فنآوری است. ازسویی ترکیبی است از فنآوری که از تفکر ابزاری در جهت تولید فرهنگ بهره می برد. ازسویی ترکیب تکنیک و هنر است. اما همه این جهات روی می دهد تا ذات مدرنیت را که همان نسبی بودن و فّراربودن است به نمایش کشد. تصویری که سینما به تصویر می کشد در مدتی محدود صورت می دهد و زمان فشرده می شود تا در آن قضیه یا سوژه ای شکل بندد و روایت شود. تصویر روایت گسست از ماقبل و مابعد است. آن چه در سینما عمده می شود و اهمیت می یابد همان شمارش دقایقی است که در آن فیلم روی می دهد. به بیانی، زمان حال زایش کنش و مرگ کنش است. در فشردگی زمان مرگ زمان نهفته است تا زمان دیگری پدید آید. زنجیره زمان در تصویر سینما گسسته می شود و «نگاه» نه نیازی دارد به تاریخچه یا تاریخ مراجعه کند تا روند شکلگیری کنش ها را دریابد و نه مایل است کندوکاوی در پیشینه کند. سینما یا تصویر پایان باستان شناسی و تبارشناسی است. سینما پیروزی «اکنون» است. تصویر روایتی است که در خود روایت کندوکاو است و لذا نیازی به تحلیل مفهومی ندارد. مدرن بودن سینما همین وجود در لحظه و زمان معاصر است. به سخنی، سینما سریال نیست. به همین جهت است که سینما عشق به تصویر و روایت است در لحظه. این لحظه در «نگاه» به بار می نشیند و کولاژی که در «نگاه» شکل می بندد روایت درهم فشردگی زمان است که بیننده در زمانی محدود و برای مدت معینی در آن می نشیند و بر پرده می نگرد. تصویری که در فیلم یا سینما شکل می بندد تصویری نیست که نیاز به دانستن و شناختی داشته باشد که در «مفهوم» معنا دارد و لازمه آن است. سینما عشق به زمان حال است. روایت خود استدلال است. برهان در ژانر روایت نهفته است. بگذریم از آن که سینما نه در جستجوی حقیقت است نه عاشق دانایی.
حال آن که فلسفه در باستانی ترین تعریف خود عشق به دانایی است. و «مفهوم» عصاره و تقطیر پدیده بر گونه تجرید است. تجرید روال فلسفه است. حال آن که فیلم یا سینما و تصویر به دنبال جزئیت است. تفکر فلسفی بدون مفهوم غیرقابل تصور است. اما تصویر نیازی به مفهوم ندارد. بلکه مفهوم حتا نقض غرض است. بر آن نیستم که تعاریف مختلفی را که در فلسفه از مفهوم هست این جا ردیف کنم. اما ذکر یک نکته خالی از لطف نیست. فلسفه را عشق به دانایی خوانده اند. حال آن که گاه می توان گفت که عشق به دانایی جای خود را به عشق به حقیقت داده است. اما حقیقت دانایی نیست. حقیقت یک آماج است حال آن که دانایی یک شیوه زیستن است. و «مفهوم» در این شیوه زیستن چگالش است. در چرایی و چیستی است که فلسفه و «مفهوم» فلسفی نطفه می بندد و زاده می شود. «مفهوم» ژانر فلسفه است. حال آن که «تصویر» ژانر سینما است. و «تصویر» نه برهان است و نه حقیقت. روایت است. سینما یا تصویر به دنبال کشف حقیقت یا کشف تضادها یا تناقضات نیست. روایتی است از آن چه اتفاق می افتد.
اما چه در سینما چه در فلسفه «فضیه» یا «موضوع» وجود دارد. موضوع فلسفه چیست> موضوع سینما چیست؟ آیا می توان گفت موضوع فلسفه تفکر است و موضوع سینما تصویر یا تصور؟ فرق تصویر و تفکر چیست؟ فرق «نگاه » و «دیدن» با «مفهوم» چیست؟ تفکر فلسفی تفکری است که از مقدمات حرکت می کند تا به استنتاجات دست یابد. ابهام در تفکر لعنتی است شوم که کمتر فیلسوفی رغبت به آن دارد. برخی پا را از آن درازتر می نهند و ادعا می کنند که صراحت و روشنی با تفکر ناهمخوان است. تصویر اما نه مقدمه ای دارد و نه پایانی که بتوان بر آن نام استنتاج نهاد. نقّالی در تفکر و در تصویر متفاوت است. راوی در تصویر روایتی است بدون مقدمه و بی آماج. ژانر روایت آماج است. سبک خود استدلال است. فلسفه نقّالی است که از شیوه استدلال سود می جوید تا چیزی را اثبات کند. استدلال به خودی خود آماج فلسفه نیست. راهکار است. راهبرد و آماج نیست.
به همین جهت است که فلسفه تاریخ دارد و تاریخ فلسفه تنها تکرار نام فلاسفه و مکتب های فکری نیست. تاریخ فلسفه مقدم بر همه داستان تحول پارادایم های اندیشه است. که خود تبلور و تجسم تحول اندیشه و تحول دوران بشر است. اما تاریخ سینما چنین تاریخی نیست. بیشتر وقایع نگاری است تا تغییر پارادایم ها. یک دلیل آن هم این است که سینما بی تاریخ است و آن چه تاریخ ندارد نه آغازی دارد و نه انجامی. به همین جهت است که سینما جانمایه مدرنیت است. فشردگی زمان در لحظه بی هیچ مقدمه ای و بدون هیچ علیتی. حال آن که فلسفه چون مقدمات می چیند پس نیاز به گذشته دارد. و نیاز دارد گذشته را بازخواند و بازکاود تا سیر فرگشت خود را به نمایش نهد. چنین خوانشی دیگر جاذبه ای ندارد. جذبه سینما در همین عدم جذابیت «مفهوم» است و در همان کساد فلسفی که در کار فیلسوفان به چشم می خورد. شاید به همین دلیل است که «نگاه» بر «مفهوم» پیشی گرفته است و «دیدن» بر «اندیشیدن» سایه افکنده است.
بگذارید لحظه ای فروکاهم چیزها را و تعریفی ارائه دهم برای روشن تر شدن موضوع. دوران ما دوران «نگاه» است و «دیدن»، نه دوران «مفهوم». گرچه سینما نیز از رونقش کاسته شده است اما روایت تصویری که همان روایت بدون مقدمه و آزاد کردن خویش از قید توالی زمان است، فربه و فربه تر می گردد. آن چه امروز تصویرسالاری نامیده می شود درواقع دوران غروب و افول مفهوم سالاری است. تصویرسالاری چون از توالی زمانی اجتناب می ورزد نماد گسست است. گسست از مقدمه و استنتاج. مفهوم سالاری در قید زمان است و مقید به مقدمه چینی و استنتاج.
روایت تصویری چه سبک فکری را برمی انگیزد؟ که روایت مفهومی برنمی انگیزد؟
اما آیا شباهتی است میان «دیدن» و «اندیشیدن»؟ هنگامی ما می بینیم چه اتفاقی در ما می افتد؟
سینما زبان برهان نیست. تصویر روایتی است که در تصویرکردن دلیل می آفریند. فلسفه زبان برهان است. و برهان نیاز به استدلال دارد. به مقدمه ساختن. تصویر سیال است و درهم فشردگی زمان به مفهوم گسست از قید زمان است. تصویر سایه بر زمان است. «مفهوم» فروکاستن زمان است. روح زمان است. تکرار و بازتکرار آن است.
با این حال آن چه در سینما و فلسفه روی می دهد برای بیننده و خواننده یکسان است. در سینما من تماشاگر هستم و در فلسفه خواننده.
در هر دو حالت کنشگر من هستم. چه آن زمان که فیلمی را برای دیدن انتخاب می کنم و چه آن زمان که کتاب فیلسوفی را می خرم تا بخوانم. اما همراهی با تصویر با همراهی با مفهوم یکی است؟ فهم تصویر با فهمیدن مفهوم همسان است؟ سینما گسست از واقعیت است. حال آن که تفکر پیوند با واقعیت است. تصویر نماد این گسست است در سینما و مفهوم نماد این پیوند در فلسفه. سبقت تصویر از مفهوم نماد پیشی گرفتن گسست از واقعیت بر است پیوند با واقعیت؛ پیشی گرفتن سینما بر فلسفه.غیر از این هم نمی توانست باشد. مگر نه این است که تصویر «ایماژ» است و «تخیل» و فلسفه «تحلیل» و «تامل». آن چه در فلسفه پسامدرن عرض اندام می کند درواقع همان پیروزی تصویر بر مفهوم است در فلسفه که در لباس «ابهام» و «ایهام» می کوشد منزلت از دست رفته خود را بازیابد. آیاحسی که پس از پایان فیلم و خروج از »دنیای فیلم» به آدمی دست می دهد همان حسی است که پس از خواندن یک کتاب و بستن یک کتاب به آدم دست می دهد؟
برآنم که آناتومی تصویر با آناتومی مفهوم تفاوت دارد و این تفاوت بر سبک تفکر تصویری و تفکر مفهومی نوری می تاباند تا بلکه دریابیم که در ما چه می گذرد و ما در چه شرایطی قرار داریم.
آیا این ویتگنشتاین نبود که می گفت «دیدن همان فکر کردن است». اما این
به چه معنااست؟
منابع:
•فیلموسوفی : ( مطالعه فیلم به مثابه اندیشگی) / دانیل فرامپتون ؛ ترجمه شهروز یوسفیان. جهاد دانشگاهی مشهد، 1383
رب گوجه فرنگ عصاره تغلیظ شده گوجه فرنگی می باشد که به عنوان چاشنی و بهبوددهنده عطر و رنگ و طعم در غذا مصرف زیادی دارد. رنگ قرمز تند، طعم وبوی مطبوع از خواص ظاهری آن می باشد بریکس آن حدود 28% ودارای ph اسیدی در حدود3/4 می باشد.3%-2% نمک به آن افزوده می شود وبه دو صورت فله ای و بسته بندی در بازار موجود می باشد.
نوع بسته بندی آن معمولاًدر دو نوع یک کیلویی ونیم کیلویی است. رب گوجه فرنگی باید هموژن عاری از آلوده به کپک، بدون ذرات ناخواسته، بدون نگهدارنده شیمیایی و دارای رنگ وطعم مطبوع می باشد .
رب گوجه فرنگی
مواد اولیه رب گوجه فرنگی
گوجه فرنگی مناسب برای تولید رب باید درشت، دارای پوست نازک توپر، بافت نرم، محتوی مواد جامد (بریکس ) بالا، رنگ قرمز تند در پوسته و گوشت، طعم و بوی مطبوع، سالم، عاری از آلودگی به کپک و آفات, بدون حفره های آبکی در داخل، بدون هسته زیاد و درشت، محتوی منو ساکارید و دی ساکارید بالا، اسیدیته پایین، مقاوم در برابر رشد کپکها باشد و هنگام برداشت باید رسیده باشد اما نه زیاد از حد. برای حمل و نقل گوجه فرنگی ظروف کوچک مناسب تر است تا از له شدن و ترک برداشتن گوجه ها جلوگیری شود.
مراحل خط تولید کنسرو رب گوجه فرنگی
1- شستشو
عمل شستشو برای جدا کردن و حذف ذرات گل و خاک انجام می گیرد، برای این منظور محصول را به مدت 6-4 دقیقه در آّب خیسانده و در حین این عمل هوای فشرده وارد ظرف می کنند با گوجه ها به همدیگر مالیده شده و به صورت معلق به نحو مؤثری تمیز می شوند.
پس از این مرحله محصول به وسیله پرده های چرخان در مسیر انتقال به مرحله بعد با آب تمیز که با فشارزیاداسپری شده شسته می شوند تا آلودگی حوضچه شستشو به میزان بیشتری حذف می گردد.
2- بازرسی روی نوار (سورتینگ)
در این مرحله گوجه ها به وسیله بالابر روی نوار نقاله ویژه بازپرسی منتقل شده و توسط نیروی
انسانی مورد بازرسی قرار می گیرند تا گوجههای آسیب دیده کلی، کپک زده، آفت زده، نارس، بقایای گیاه و دمچه و ناخالصیهای دیگر حذف شوند.
نکته:گوجه های نارس برای مدت کوتاهی نگهداری می شوند تا رسیده و مورد مصرف قرار گیرند.
3- خرد کردن و له کردن (پالپ)
در این مرحله گوجه های سالم و سورت شده به صورت اتوماتیک به دستگاهی به نام Pulper منتقل می شود. این دستگاه دارای دو فک دندانه دار می باشد که یکی از آنها ثابت و دیگری متحرک است، گوجه ها با عبور از بین این فک تحت فشار قرار گرفته، برش خورده، له می شوند و به صورت پالپ گوجه در می آیند.
4- جدا کردن هسته و پوسته (فیلتر اسیون)
برای جدا کردن هسته و پوسته و حذف سایر ناخالصیهای احتمالی از فیلتر های دو یا سه مرحله ای استفاده می شود که استوانه ای شکل بوده و قطر سوراخ های آنها mm1.2-1.6و گاهی 2mm برای مرحله اول، 0.6-0.8 mm برای مرحله دوم 0.3-0.4 mm برای مرحله سوم یا (Finisher) است که به ترتیب ذرات درشت و متوسط و ریز جدا می کند.
5- تغلیظ در خلأ
برای حذف آب اضافی از تبخیر کننده های تحت خلأ استفاده می شود. استفاده از سیستم خلأ موجب می شود که تغلیظ در زمان کوتاهتری در دمای کمتر صورت گیرد و در نتیجه رنگ و بقیه خواص ظاهری محصول بهتر حفظ شود. این مرحله در دیگ های دوجداره که با فشار بخار آب گرم می شوند و ظرفیتی حدود 5/4-2 تن دارند صورت می گیرد.
نکته: برای تحویل مواد جامد محلول در اّب و بهبود طعم حدود 3% - 2% نمک به محصول اضافه می شود. اضافه کردن نمک به صورت اتوماتیک توسط پمپهای مکنده به دیگ پخت اضافه می شود.
6- پر کردن، اگزاست، دربندی و اتکیت زنی:
جنس قوطی های رب معمولاً فلزی می باشند که لایه داخلی آنها لاک اندود می باشد. و ظرفیت آنها در دو نوع نیم کیلویی و یک کیلویی است. این قوطی ها قبل از پر شدن توسط بخار و به صورت اتوماتیک استریل می شوند و سپس توسط نوار نقاله به قسمت پر کردن انتقال یافته پر کردن نیز به صورت تمام خودکار انجام می گیرد، سپس عمل اگزاست با وارد کردن بخار برای خارج شدن هوای بین محصول و ایجاد یک خلأ نسبی انجام می گیرد.
بعد از اگزاست قوطی ها به وسیله دستگاه دربندی غلطکی دربندی شده و سپس روی نوار نقاله بوسیله دستگاه jet printer اتکیت زنی می شود. که شامل سری ساخت، تاریخ تولید و تاریخ انقضا می باشند.
7- فرآیند دمایی
این مرحله در دیگ حاوی آب جوش انجام می گیرد. بدین صورت که قوطی ها بلافاصله بعد از اتکیت زنی بوسیله نوار نقاله به دیگ آب جوش منتقل شده و بسته به نوع قوطی ها 80-45 دقیقه در آب جوش 100 درجه سانتی گراد فرایند دمایی را می گذرانند. سرد کردن بوسیله اسپری کردن آب سرد به روی قوطی ها بعد از درآوردن از دیگ انجام می شود.
برچسب زنی و بسته بندی بر چسب زنی توسط کارگران و به وسیله چسب نشاسته انجام می شود برای بسته بندی نیز از سیستم شیرینگ استفاده می شود.
بدین صورت که قوطیهای نیم کیلویی در بسته های 24 تایی و قوطیهای یک کیلویی در بسته های 12 تایی 24 تایی و قوطیهای یک کیلویی در بسته های 12 تایی شیرینگ می شوند.
آزمایشات کنترل کیفی رب گوجه فرنگی
الف) آزمایشات فیزیکی رب گوجه فرنگی
1- َآزمودن تعیین مقدار مواد جامد محلول در آب( بریکس)
بریکس رب برای مصرف خانگی بدون در نظر گرفتن نمک حداقل باید 25% باشد. با توجه به اینکه 3-2 درصد نمک نیز به محلول اضافه می شود. بریکس نهایی 28% - 27% می باشد.
آزمایش بریکس به وسیله رفرکتومترهای دستی یا رومیزی انجام می شود.
2- آزمودن ناخالصیها (کاشی)
رب گوجه فرنگی باید هموژن عاری از ناخالصیها و ذرات تیره، بدون هسته و پوسته و الیاف، عاری از طعم و بوی زننده و مقدار ناخالصی های آن را روی یک کاشی صاف و سفید ریخته و با یک پلیت شیشه ای شفاف روی آن فشار آورد. تا لایه نازکی از محصول بین دو سطح به وجود آید و ذرات ناخواسته مانند هسته، پوسته، باقیمانده گیاه، ذرات سوخته و ... به خوبی مشخص و نمایان شده و می توان به مقدار و نوع آنها پی برد.
ب) آزمایشات شیمیایی رب گوجه فرنگی
1- آزمون PH
استاندارد مقدار PH برای رب گوجه فرنگی حدود 3/4 می باشد که به وسیله PHمتریا روش های دیگر اندازه گیری می شد.
2- آزمون نمک به روش ولهارد
5/2 گرم نمونه را به حجم ml 100 می رسانیم و از آن cc10 برداشته و 1- 5/0 میلی لیتر معرف کرومات پتاسیم می افزاییم و با نیترات نقره 1/0نرمال تیتر می کنیم تا زمانی که رنگ آن قرمز آجری شود.
عدد مصرفی نیترات نقره را در 585/ضرب می کنیم. عدد به دست آمده باید بین 3-2 باشد.
طرز تهیه نیترات نقره 1/0 نرمال
cc 500 آب مقطر ×gr 5/8 نیترات نقره
cc1000 آب مقطر ×gr17 نیترات نقره
طرز تهیه معرف کرومات پتاسیم در رب گوجه فرنگی
gr 50 کرومات پتاسیم خشک را به حجم cc 100 می رسانیم.
ج)آزمایشات میکروبیرب گوجه فرنگی
1- برای شناسایی باکتری هاو کپکها در محصول از دو محیط کشت ارنج سرم آگار (O.S.A) و (Y.G.C) استفاده می کنند.
2- آزمون شمارش کیک با روش Haward
در این روش رب گوجه روی یک لام مخصوص 25 خانه ای ریخته می شود و توسط میکروسکوپ تعداد لاشه های کپک در هر خانه جستجوو شمارش می شوند که تعداد آنها باید به طور متوسط 40 باشد.
۱- اولین نکته ای که هست اینه که زنبور باید از میان تمام شکلهای هندسی،شکلهایی رو انتخاب کنه که "کاملا متقارن" هستند تا تفاوتی نکنه
که زنبور از کجا وارد خانه میشه،از بالا یا پایین یا چپ یا راست. شکلهای کاملا متقارن عبارتند از 3 ضلعی منتظم (مثلث متساوی الاضلاع) 4 ضلعی منتظم(لوزی)
5 ضلعی منتظم،6 ضلعی منتظم،7 ضلعی منتظم و ... و بینهایت ضلعی منتظم ( دایره!!!). شکلی مثل مثلث متساوی الساقین یا مستطیل کاملا متقارن نیستند.
اگر بخواهیم تعریف دقیق تری از کاملا متقارن بودن ارائه کنیم باید تعداد اضلاع شکل رو در نظر بگیریم. مربع که نوع خاصی از لوزی هست 4 ضلع داره و از 4 راستا
هم متقارن هست( راستای طول، عرض، قطر اصلی و قطر فرعی ). خود لوزی هم از 4 راستا متقارن است (می توانید آن 4 راستا را پیدا کنید؟!!! ) مثلث متساوی الاضلاع 3
ضلع داره و از 3 راستا هم متقارن اما مثلث متساوی الساقین تنها از یک راستا متقارن می باشد. مستطیل هم تنها در دو راستا متقارن .
۲- دومین نکته در مورد انتخاب شکلها برای ساخت خانه زنبور اینه که شکلها کاملا در کنار هم چفت بشوند یعنی بعد از کنار هم چیده شدنشان فضای خالی بینشان
وجود نداشته باشد. شما اگر 10 تا دایره را کنار هم قرار بدین به وضوح فضای خالی زیادی بین دایره ها خواهید داشت اما می توانید 10 مربع را بدون ایجاد
حتی ذره ای فضای زائد در کنار هم بچینید. از بین تمام شکلهای کاملا متقارن تنها 3 ، 4 و 6 ضلعی منتظم این قابلیت را دارند!!! (5 ضلعی منتظم این خاصیت
را نداره مثلا اگر 5 تا 5 ضلعی منتظم رو دور تا دور یک 5 ضلعی منتظم بچینید شکلی شبیه یک گل 5 پر ایجاد میشود که لابلای گلبرگهایش فاصله یا همان فضای زائد وجود داره!!! )
۳- حال ببینیم چرا زنبور از بین 3 شکل مناسب 6 ضلعی منتظم را انتخاب میکند.جواب خیلی ساده است. زنبور شکلی را انتخاب می کند که با مصرف موم مشخص،
بیشترین فضا را در اختیارش قرار بدهد یعنی در واقع شکلی را برمی گزیند که بتواند باآن با مقدار معین مصالح،بزرگترین خانه ی ممکن را بسازد. به زبان
ریاضی زنبور شکلی را انتخاب میکند که به ازای محیط ثابت،بیشترین مساحت را داشته باشد.
۴- اجازه بدید قبل از اینکه بین 3 شکل بحث کنیم تکلیفمان را با 4 ضلعی منتظم ( لوزی) مشخص کنیم. در بین تمام لوزی های ممکن با محیط ثابت، مربع
بیشترین مساحت را تولید می کند.در واقع لوزی 4 زاویه دارد که دو به دو با هم مساویند پس میشود به هر لوزی دو عدد را نسبت داد. زاویه ماکزیمم و زاویه مینیمم.
به وضوح هر چه اختلاف این دو عدد بیشتر باشه لوزی شکل کشیده تری پیدامی کند و دارای مساحت کمتری هست و بیشترین مساحت وقتی رخ میدهد که اختلاف بین زاویه
ماکزیمم و مینیمم حداقل ( یعنی صفر ) باشه یعنی وقتی که هر چهار زاویه ی لوزی 90 درجه باشه یعنی یک مربع داشته باشیم. اگر بخوام ریاضی تر این بحث را
دنبال کنم باید بگوئیم که اگر زاویه ماکزیمم را با a و زاویه مینیمم را با b نشان بدهیم، داریم a+b=180 لذا می توانید به هر لوزی در واقع یک زاویه مثلا a را
نسبت بدهید.به راحتی می توانید اثبات کنید که مساحت لوزی برابر است با (2sin(a و این مقدار وقتی حداکثرهست که مشتقش یعنی (2cos(a برابر باشد با صفر یعنی
a=90 یعنی همانطور که گفتیم هر چهار زاویه لوزی 90 درجه باشند.
۵- پس در نهایت به این نتیجه رسیدیم که زنبور باید از بین مثلث متساوی الاضلاع، مربع و 6 ضلعی منتظم یکی را انتخاب کند. فرض کنید هر سه ی این شکلهای محیطی
برابر با یک داشته باشه. می خواهیم مساحت هر کدام را حساب کنیم و نشان بدهیم که مساحت 6 ضلعی منتظم از همه آن ها بیشتراست. طول هر ضلع مثلث متساوی الاضلاع با
محیط 1 برابر است با یک سوم. با استفاده از قضیه ی فیثاغورس به راحتی می توانید محاسبه کنید که ارتفاع این مثلث برابر است با یک روی 3√2 ، پس مساحت این مثلث
برابر است با یک روی 3√12 که تقریبا برابر است با 0.048 یک مربع با محیط 1 دارای اضلاعی به طول یک چهارم و بوضوح مساحت این مربع یک شانزدهم خواهد شد که
تقریبا 0.062 اما طول هر ضلع یک 6 ضلعی منتظم با محیط یک، برابر یک ششم است.در واقع 6 ضلعی منتظم از 6 مثلث متساوی الاضلاع به
طول یک ششم تشکیل شده است پس مساحت یک مثلث متساوی الاضلاع به طول یک ششم رو محاسبه کرده آن را در 6 ضرب می کنیم تا مساحت 6 ضلعی منتظم به دست بیاید. مشابها،
ارتفاع این مثلث برابر با 3√ روی 12 پس مساحت این مثلث برابر است با 3√ روی 144 لذا مساحت شش ضلعی منتظم شش برابر این مساحت است یعنی 3√ روی 24 که تقریبا برابر است با 0.072
لذا ثابت کردیم که اگر مثلث متساوی الاضلاع، مربع و 6 ضلعی منتظم دارای محیط یکسان باشند 6 ضلعی منتظم مساحت بیشتری ایجاد خواهد کرد!!!
6-زنبورها ریاضیدانان قابلی هستند.البته اون کسی که این قابلیت رو در وجود اونها نهاده ریاضیدان بسیار قابل تریه یعنی خداوندی که دنیا رو بر اساس اصول ریاضی آفرید...
سكه عبارت از يك تكه فلز است كه وزن و عيار مخصوص دارد، با علامت مخصوص يا مهر كساني كه آن را ضرب مي كنند.اولين سكه هائي كه در دنيا ساخته شد هفت قرن قبل از ميلاد مسيح بود كه توسط ليدي ها ساخته شد، آنها قوم ثروتمند و با قدرتي بودند كه در آسياي صغير مي زيستند.
اين سكه هاي اوليه از جنس مخصوصي كه الكتروم نام داشت ساخته مي شدند. الكتروم يك تركيب طبيعي است كه 75 درصد طلا و 25 درصد نقره دارد. اين سكه ها به شكل و اندازه يك لوبيا بوده اند و تقريباً يك پول رسمي محسوب مي شدند. سپس يوناني ها هم به تقليد آنها از اين فكر كه يك پول رسمي فلزي رسمي داشته باشند استقبال و بنابراين شروع به ساختن پول سكه اي كردند.
بدين ترتيب، حدود صد سال بعد، بسياري از شهرهاي سرزمين بزرگ يونان و آسياي صغير، در جزاير درياي اژه و سيسيل و جنوب ايتاليا براي خود ضرابخانه داشتند. سكه هاي طلا با ارزش ترين سكه ها به حساب مي آمده اند. بعد هم سكه هاي نقره اي و بالاخره سكه ها مسي.
ضرب سكه توسط يوناني ها حدود 500 سال دوام داشت. رومي ها هم اين عقيده را پذيرفته و حدود 500 سال ضرب سكه را اجرا كردند. بعد كم كم هنر ضرب سكه آن حدت و شدت خود را از دست داده و از سال 500 تا حدود 1400، سكه هاي متعلق به اين دوره خيلي نازك بوده و قابل توجه نبودند. اما در قرن پانزدهم، هنر ضرب سكه دوباره احيا و فلز، فراوان تر شد و استاد كاران اين حرفه براي قلم زدن روي سكه ها به كار گمارده شدند.
اولين سكه هاي انگليسي قبل از رسيدن رومي ها ضرب شده بودند و در زمان غلبه «نورمنها» قريب هفتاد ضرابخانه داير، در اين كشور وجود داشت. اما در سال 1850 ضرابخانه سلطنتي، تنها ضرابخانه انحصاري و تأسيس شده از طرف دولت بود.
تاريخچة سكه از صدر اسلام تا پايان دورة حكومت خوارزمشاهيان
قدرمسلم آن كه، در مورد سير و تحول و تكامل سكه در اين سرزمين، نكات فراوان وجود دارد كه نميتوان همگي آنان را در چنين مطلب فشردهاي فراهم آورد. بدين ترتيب اين سري مطالب، تنها جهت آگاهي نخستين، براي خوانندة جويا و نشانةراهي بس طولاني و پراهميت براي پژوهشگر و محقق تواند بود.
ـ سکه در دوران دوره اشكانى، ساسانى
برخى از سكه هاى نقره موجود در دوره حاكميت سلسله اشكانى و ساسانى ضرب شده اند كه روى اين سكه ها تصوير نقش برجسته و نيمرخ فرمانروا با نگاه به سمت چپ و بر پشت سكه نيز نقش آتشدان زرتشتى با شعله هايى كه ازميان آن متصاعد مى شود و غالباً نيز با دو نگهبان آتش ـ آذربد ـ ايستاده بر دو جانب آن مشهود است.
ـ سكه هاى عرب ساسانى
سكه هاى موسوم به عرب ساسانى كه در سالهاى 30 تا 80 هجرى قمرى رواج داشته در نگاه نخست شبيه سكه اى متعلق به اواخر دوره ساسانى مى نمايد با چهره پادشاه و آتشدان ليكن ويژگى شاخص در اين سلسله مسكوكات دعا يا عبارت دينى عربى است كه در حاشيه روى سكه ضرب خورده و بيشتر از همه عبارت الحاقى (بسم الله) و (لله الحمد) مى باشد كه اين امر توسط حكام مسلمان درآغاز حاكميت اسلام صورت مى گرفت و مجدداً سكه را نشر مى كردند.
ـ سكه هاى دوران اسلامى
در اين بخش از مسكوكات موزه قم سكه هاى متعدد از جنس طلا و نقره متعلق به زمان حكومت خلفاى اموى و عباسى وجود دارد كه نام حاكم و سال ضرب و محل ضرب به خط كوفى روى سكه مشهود است. سكه هاى اموى عمدتاً در شهرهاى دمشق و واسط، ضرب شده و سكه هاى دوره عباسى نيز در شهرهاى عباسيه، كوفه، بغداد، رى، نهاوند، اصفهان، ضرب گرديده است.
بخش ديگر سكه هاى ادوار اسلامى متعلق به دوران حكومت سلجوقيان، ايلخانان و امراء مظفرى، آل جلاير، تيمورى، صفويه و قاجارى است.
اين بخش از سكه ها نيز عمدتاً در ضرابخانه هاى جرجان، نيشابور، بغداد، دامغان، رشت، فومن، تبريز، سمرقند، سارى، هرات، اصفهان، و... ضرب شده اند.
تعداد قابل توجهى از سكه هاى موجود كه از جنس نقره مى باشد در ضرابخانه دارالايمان قم ضرب گرديده است.
سكههايي با نام «عرب ساساني» و «طبرستاني».
بعد از اسلام تا مدتها در ممالك ايران و روم-متصرفه اسلام-سكههاي ايراني و رومي متداول بود؛ ولي بتدريج حكام امويان و سپس عدهاي از حكام عباسي-بويژه حاكم طبرستان-با حفظ شكل اصلي سكههاي دوره ساسانيان به دور سكهها كلماتي چون:«الله-محمد رسول الله-الله ربي-الااله الاالله محمد رسول الله» و امثال اينها را به خط كوفي اضافه كردند. همچنين عدهاي از آنان اسامي خود را نيز در روي سكه و مقابل شك خسرو دوم-كه در روي تمام سكهها بود-به كوفي و گاهي به خط پهلوي ضرب ميكردند.
آنچه از اين قبيل سكهها در زمان حكام اموي ضرب شده است بنام :«سكههاي عرب ساساني» و در دورة عباسي بنام:«سكههاي حكام طبرستان» يا «سكههاي طبرستاني» معروف شده است.
در روي سكههاي عرب ساساني بيشتر شكل خسروپرويز منقوش است و گاهي نيز يزدگرد سوم، و خيلي بندرت شكل بهرام پنجم هم ديده ميشود.
در روي سكههاي عرب ساساني نامهايي از قبيل:«معاويه عبدالله بن زبير»-«عبدالله الملك بن مروان»-«زياد بن ابي سفيان»-«عبدالله عمر»-«سلم بن زياد» و غيره ديده ميشود.
آنچه را كهدر تاريخ سكههاي بعد از اسلام دقت كنيم-دردوران دو خليفه اول راشدينا-(بوبكر و عمر)-از اين قبيل نامها و يا اضافه كردن: «بسم الله»، «الحمدالله» و امثال آنها ديده نميشود، و سكههايي كه در اين دوره در ايران رواج داشته، همان سكههاي دورة ساساني بود. ولي از زمان عثمان و حضرت علي(ع) كلمات اسلامي به خط كوفي به بعضي از سكهها اضافه شده است، ودرتاريخ سكههايي را كه مقارن با خلافت عثمان و حضرت علي(ع) بوده و كلمات اسلامي بدان اضافه شده است، آمده است .
سكههاي مفرغي دوره سلاجقه آسياي صغيرو
سكههاي عرب ساساني در دوران خلفاي اموي، صورت خسرو دوم در ايران ضرب شده است.
در روي سكه، كنار شكل خسروپرويز «محمد رسول الله» نقش بسته شده بود. از آنجا كه در هيچ يك از كاتالوگها و فهرستها نظير آن ديده نمي شود بنظر ميرسد اين سكه از ايندوره منحصر به فرد ميباشد.
در اين دوره بندرت سكههايي هم يافت ميشود كه در يك طرف آنها-و بصورت- سكههاي مفرغي كه در سالهاي اوليه اسلام ضرب شده است.
- در سكههاي دوره ساساني-شكل خسروپرويز ديده ميشود و در پشت آنها بجاي آتشدان و دو سرباز جملات:«لااله الا الله محمد الرسول الله» به خط كوفي ضرب شده است.
اما سكههاي دورة اول طبرستاني به نام خود حكام و باقي ماندگان ساساني بنامهاي:«خورشيد»-«داد برزمهر» و غيره است. و سكههاي بعدي طبرستاني بنام حكام خليفه عباسي در طبرستان مانند:
سكههاي مفرغي دوره اشكانيان
«عمربن علا»-«خالدبن برمك»-«يحيي»-«سعيد بن دعلج»-«عديد»-«سليمان»-«هاني»-«مقاتل» و غيره ديده ميشود.
سكههاي طلا و نقره دوره خلفاي عباسي
سكههاي طلا و نقره دوره خلفاي عباسي
سكههاي طلا و نقره دوره خلفاي اموي
سكههاي نقره دوره خلفاي
اموي
دورة كوتاه مدت، دگرگوني شكل سكههاي ايراني
بنابر آنچه مورخان نوشتهاند: درخلال سكههاي ساساني و عرب ساساني، در دوران خلفاي اموي واقعهاي اتفاق افتاد كه «عبدالملك بن مروان» با كمك فكري«حضرت امام محمد باقر(ع)» به ضرب سكههاي اسلامي اموي اقدام كرد.
«دميري» در كتاب «الحيوان» و «بيهقي» در كتاب «المحاسن و المساوي» شرح واقعه را به تفصيل آوردهاند كه اصل آن چنين است:
-هارون الرشيد روزي در دربار خود به مقدارزيادي سكه كه در پيش رو داشت اشاره كرد و به اطرافيان خود گفت كه اين سكههاي اسلامي در زمان عبدالملك بن مروان ضرب و رايج شده. در آنزمان كشور روم كالاهايي به مصر صادر ميكرد، و ضمن آن كالاها پارچههايي بود كه بر روي آنها به زبان رومي كلماتي چاپ شده بود. بعد از ترجمة آن كلمات متوجه شدند- -اصطلاحاتياز مسيحيت است.
امام باقر (ع) و پيشنهاد ضرب سكه
كمال الدين دميرى در كتاب حياة الحيوان و مقريزى در كتاب شذرات العقود از كسائى نقل كردهاند كه روزى در مجلس هارون الرشيد سخن از اولين نفوذ اسلامى به ميان آمد، در آن مجلس تاريخچه نخستين سكههايى كه بر آنها شعارهاى اسلامى نقش بسته چنين مطرح شد:
در آغاز، كاغذ از جانب روميان به مملكت اسلامى وارد مىشد، در آن روزگار بيشتر مردم مصر نصرانى بودند و همكيش پادشاه روم به حساب مىآمدند.از اين رو، بر حاشيه كاغذهايشان با خط رومى اين كلمات: (پدر، پسر و روح القدس) نقش بسته بود.
اين نوع كاغذها در جامعه اسلامى از آغاز تا عصر عبد الملك مروان رواج داشت تا اين كه عبد الملك از كسى كه زبان رومى مىدانست، خواست تا آن كلمات را براى او ترجمه كند.پس از ترجمه كلمات، عبد الملك برآشفت و گفت: اين شايسته نيست كه در سرزمين اسلام، شعار نصرانيت به وسيله اين اوراق در حد وسيعى منتشر شود.
از اينرو، به عبد العزيز مروان كه برادر او و نماينده و كارگزار وى در مصر بود، دستور داد تا اين حاشيهها را از بين ببرد و دستور دهد تا سازندگان كاغذ بر حاشيه كاغذها آياتى از قرآن بنويسند.
دستور از ميان بردن حاشيههاى رومى به ساير كارگزاران حكومت در ساير شهرها نيز ابلاغ گرديد.
كاغذها با حاشيههاى جديد با گذشت زمان رواج يافت و به سرزمين روم نيز رسيد.پادشاه روم از اين برنامه ناخشنود شد و به عبد الملك نامه نوشت و از او خواست تا حاشيههاى رومى را دوباره به كارگيرد و رواج دهد.
نامه را همراه با هدايا به سوى عبد الملك گسيل داشت، اما عبد الملك نامه و هدايا را پس فرستاد، اين كار دو مرتبه ديگر با هداياى بيشتر صورت گرفت.در مرتبه آخر، پادشاه روم تهديد كرد كه اگر حاشيهها به صورت نخست باز نگردد، بر روى سكهها، دشنام به پيامبر اسلام را نقش خواهد زد.
در اين عصر، سكههاى رايج ميان مسلمانان، سكههاى رومى بود.و اگر پادشاه روم تهديد خود را عملى مىساخت، ضربهاى سياسى بر حكومت اسلامى وارد مىشد و مقدسات مردم مورد اهانت قرار مىگرفت.
عبد الملك خود را مواجه با مشكلى بزرگ يافت، براى مشورت و يافتن راه حل به شخصى به نام روح بن زنباع روى آورد.ولى او در پاسخ گفت:
اى عبد الملك! تو خودت خوب مىدانى كه چه كسى راه حل مشكل تو را مىداند، اما بعمد آن را مطرح نمىكنى.
عبد الملك: او چه كسى است؟ !
روح بن زنباع: او جز باقر العلوم (ع) ـ از خاندان پيامبر اكرم (ص) ـ فرد ديگرى نمىتواند باشد و تو ناگزير هستى كه از او كمك بگيرى.
عبد الملك: آرى تو درست مىگويى.ولى...
عبد الملك به والى خود در مدينه دستور داد تا نزد امام باقر رفته و امكانات سفر را در اختيار وى قرار دهد و آن حضرت را براى سفر به سوى شام تجهيز كند.
والى مدينه، چنين كرد و امام رهسپار شام گرديد.
عبد الملك به استقبال آن حضرت رفت، خير مقدم گفت و مشكل سياسى خود را مطرح ساخت و كمك طلبيد.
امام باقر (ع) فرمود: كار را دشوار نگير.نظر من اين است كه هم اكنون از اهل فن بخواهى تا برايت درهم و دينارهاى فراوانى را بسازند كه بر يك طرف آن شعار توحيد و بر طرف ديگر محمد رسول الله نقش زنند و در مدار آن نام شهرى كه سكه در آن زده شده و تاريخ ساخت آن نوشته شود.سپس در زمينه برخى خصوصيات ديگر سكهها، رهنمودهايى داد تا تقلب و دخل و تصرف در آنها به آسانى ميسرنباشد.و به عبد الملك فرمود: از مردم بخواه تا از اين پس با اين سكهها معاملات خود را انجام دهند و مبادلات اقتصادى را با سكههاى رومى ممنوع و داراى مجازات اعلام كن.در ظرف چند ماه، رهنمودهاى امام باقر (ع) بخوبى عملى گرديد و سكههاى اسلام در روابط اقتصادى به كار گرفته شد.آن گاه عبد الملك به پادشاه روم نوشت، اگر مىخواهى تهديدهايت را عملى كن!
پادشاه روم كه از رواج سكههاى اسلامى مطلع شده بود، عملى ساختن تهديدهاى خود را بىثمر يافت و از آن صرف نظر كرد.
پول براي اولين بار چه موقع مورد استفاده قرار گرفت؟
بشر تا مدتها بدون استفاده از پول، روزگار مي گذرانده و آن روشي را كه به نام «مبادله پاياپاي» مي شناسيم به كار مي برده است. اين روش با اين ترتيب بود كه هر كس اگر چيز يا كالايي داشت كه براي خودش لازم نبود، مي گشت و كسي را پيدا مي كرد كه آن كالا را لازم داشته باشد. بنابراين در عوض چيز مورد احتياج خود، اين كالا را مبادله مي كرد.
اولين نوع پول كه به وسيله بشر اوليه به كار مي رفت، عبارت بود از چيز پوشيدني يا خوردني. سرخپوستان آمريكائي تكه هاي حكاكي شده از يك نوع پوست را كه «ومپوم» مي ناميدند، به عنوان پول به كار مي بردند. انواع ديگر پول، عبارت از تنباكو، غلات، پوست يا نمك و بالاخره مهره و منجوق و از اين جور چيزها بود. عاقبت قطعه هائي از فلز جاي انواع ديگر پول را مي گرفت. اولين مردمي كه پول سكه اي به كار بردند ليدي ها بودند، قوم معروفي كه در آسياي صغير مي زيستند. در قرن هشتم قبل از ميلاد آنها شروع به ساختن پول از قطعات فلزي كردند كه داراي وزن و طرح متحدالشكلي بودند تا به آساني تشخيص داده شوند.البته طلا و نقره هم قبل از آن، به عنوان پول به كار رفته بود ولي نه به صورت سكه. آنها شمش هائي را رواج داده بودند كه مي بُريدند و وزن مي كردند. اما هيچ نوع ضمانتي براي خالص بودن يا وزن در بين نبود. بنابراين ليدي ها اولين كساني بودند كه فكر مي كردند بهتر است اين قطعات فلزي را با نشانه اي مُهر بزنند تا ضمانتي در بين باشد. مردم ديگر هم از آنها تقليد كرده و بنابراين اين كار تدريجاً در همه جا متداول شد.بعد از قرون وسطي فكر تازه اي پديد آمد كه به جاي سكه هاي طلا يا نقره از اوراق تعهدي براي پرداخت پول استفاده كنند و اگر كسي كه تعهد اين اوراق را مي كند آدم معتبري باشد، اين اوراق به همان راحتي پول واقعي به كار خواهند رفت. بنابراين با بروز اين فكر تازه عده اي از زرگرها و تجار و وام دهندگان پول شروع به انتشار اسكناس هائي كردند كه تعهد شده بود در صورت تقاضا، نقداً پرداخت خواهند شد.
اين «پول رايج اعتباري » چون به شكل كاغذ بود، هم مطمئن تر و هم از نظر دست به دست گشتن راحت تر از طلا بود. به زودي بانك ها و بعد هم دولت ها شروع به انتشار اين نوع ارواق تعهدي يعني اسكناس كرده و بدين ترتيب بود كه پول كاغذي به وجود آمد.
• پول چيست؟
دروهله اول پاسخ به اين پرسش واضح و مشخص به نظر مي رسد، در هر كشوري پول به اشكال و در جنس هاي مختلف وجود دارد از جمله سكه هاي مختلفي كه از جنس هاي مختلف مي باشند، پول كاغذي، چك، كارت اعتباري و سكه هاي طلا، بسياري از مردم ثروتمند ترجيح مي دهند بخشي از پول خود را به شكل طلا پس انداز كنند كه كمتر از پول كاغذي و وجه رايج كشور مستعد تورم است و از لحاظ زيبايي شناسي، جذابيت خيره كننده طلا و مقاومت آن در برابر پوسيدگي، دو خاصيت مهم آن است كه باعث شده است به مدت هزاران سال در معاملات پولي مورد استفاده قرار بگيرد. تقريبا از تمام انواع چيزها تا به امروز در زمان ها و مكان هاي متفاوت به عنوان پول استفاده شده است. در فهرست زير به تمام چيزهايي اشاره شده است كه از زمان هاي باستان تا به امروز به عنوان پول مورد استفاده قرار مي گرفته است: كهربا، مهره، كاوري (نوعي صدف در هند)، طبق و نقاره، تخم مرغ، پر، زنگ، بيل، عاج، يشم،كتري، چرم، حصير، ميخ، گاري گاوكش، خوك، كوارز (در كوهي)، برنج، نمك، انگشتانه، شربت، گردنبند، كامو، تقريبا توصيف پول يا خواص آن در چارچوب شكل فيزيكي اش به علت تنوع آن، غيرممكن است بنابراين هرگونه تعريفي بايد براساس عملكردهاي آن استوار باشد.
عملكردهاي عمومي (عمدتا اقتصاد كلان و انتزاعي): - دارايي در جريان - چارچوب سيستم تخصيص يافته بازار (قيمت ها) - يك عامل پديدآورنده در اقتصاد - كنترل كننده اقتصاد.
البته هر چيزي كه به عنوان پول مورد استفاده قرار مي گيرد، داراي عملكردهايي كه ذكر شد نمي باشد. به علاوه عملكردهاي هر شكل خاص پول ممكن است در طول زمان تغيير كند همانطور كه گلين ديويس به آن اشاره مي كند: آنچه در حال حاضر عملكرد اصلي يا اوليه پول در يك جامعه يا كشور خاص محسوب مي شود ممكن است اولين يا عملكرد اصلي آن در قبل نبوده نباشد در حاليكه ممكن است آنچه كه عملكرد ثانويه پول در يك مكان محسوب مي شود، در برخي مناطق ديگر جزو عملكرد اوليه آن باشد ... بنابراين فهرست بندي منطقي عملكردها بيان كننده هيچگونه اولويتي از لحاظ زمان يا اهميت نمي باشد خصوصا براي آنهايي كه ممكن است تنها اولين و مهم ترين زمان و مكان خاصشان را منعكس كنند. گلين ديويس به همين ترتيب ادامه مي دهد تا به بهترين تعريف از پول مي رسد كه به شرح زير است: پول هر چيزي است كه به صورت گسترده براي پرداخت دستمزد و حسابداري وام ها و حساب هاي اعتباري مورد استفاده قرار مي گيرد.
• دلايل توسعه و گسترش پول
پول تا حدود زيادي از دلايل غيراقتصادي نشات مي گيرد: از باج و خراج و تجارت، از ديه و پول عروسي و از معامله هاي پاياپاي، از آداب و رسوم مذهبي و آييني و بازرگاني، از آرايش تجملي و به عنوان دستمزد در ازاي انجام كاري. يكي از مهم ترين پيشرفت هايي كه در مورد ساده ترين اشكال اولين معامله هاي پاياپاي صورت گرفت تمايل به انتخاب يك يا دو قلم جنس به عنوان پول درازاي دريافت چيزي يا انجام كاري بود كالاهايي كه به عنوان اقلام برتر در معامله هاي پاياپاي مورد استفاده قرار مي گرفتند، به دلايل مختلفي انتخاب مي شدند برخي به علت اينكه سهل الوصول بودند و به راحتي ذخيره مي شدند، برخي به علت اينكه ارزش بالايي داشتند و برخي به اين خاطر كه به راحتي قابل حمل بودند و يا ماندگاري طولاني داشتند. اين كالاها كه به طور گسترده مورد علاقه همگان بودند، به راحتي مبادله مي شدند و از نظر مردم آن دوره حكم پول را داشتند. مشكلاتي كه در اين معامله وجود داشت، محركي براي توسعه پول شد. اين محرك كاملا اقتصادي اما شاهدي باستان شناختي، ادبي و زباني دنياي باستان و شاهدي عيني از انواع واقعي نمونه هاي اوليه پول در بسياري كشورها بود كه در آنها معامله هاي پاياپاي عامل اصلي در شكل گيري و توسعه اوليه پول محسوب نمي شد.
حدیث ثقلین حدیثی بسیار مشهور و متواتر از پیامبر اسلام(ص) که میفرمایند: «من برای بعد از خودم کتاب خدا(قرآن) و عترتم یا همان اهل بیت(ع) را باقی میگذارم. قرآن و اهل بیت(ع) تا قیامت از هم جدا نخواهند شد...».
این حدیث را همه مسلمانان، شیعه و سنی، قبول دارند و در کتابهای حدیثی هر دو فرقه آمده است.
شیعیان با تکیه بر این حدیث لزوم امامت و عصمت امامان(ع) و نیز دوام امامت در همه زمانها را ثابت میکنند.
متن حدیث
این حدیث در نقلهای مختلف، با عبارتهای گوناگون آمده است که محتوای همه آنها یکی است.
در اصول کافی که از کتب اربعه و اصلی شیعه است، آمده است:
ترجمه: من در میان شما دو چیز باقی میگذارم که اگر آنها را دستاویز قرا دهید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم که اهل بیتم هستند.ای مردم بشنوید من به شما رساندم که شما در کنار حوض بر من وارد میشوید؛ پس من از شما درباره رفتارتان با این دو یادگار ارزشمند سؤال خواهم کرد، یعنی کتاب خدا و اهل بیتم.
سنن نسائی از صحاح سته اهل سنت این حدیث را چنین نقل میکند:
«... کأنی قد دعیت فاجبت، انی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر، کتاب الله و عترتی اهل بیتی، فانظروا کیف تخلفونی فیهما، فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض...».[۲]
ترجمه: زمان وفات من نزدیک شده است. من در میان شما دو شیء گرانبها باقی میگذارم که یکی بزرگتر از دیگری است، کتاب خدا و عترتم که همان اهل بیت(ع) است. پس بنگرید که چگونه با آن دو رفتار میکنید که آن دو از هم جدا نمیشوند تا آنکه در کنار حوض بر من وارد شوند.
منابع و سند حدیث
این حدیث جزو روایاتی است که مورد قبول علمای شیعه و اهل سنت است و از نظر سندی نمیتوان در صدور آن اشکال کرد.
منابع اهل سنت
بنابر کتاب حدیث الثقلین و مقامات اهل البیت[۳] این حدیث را بیش از ۲۵ نفر از صحابه از پیامبر اکرم(ص) نقل کردهاند.
نام برخی از این صحابه در ادامه میآید: [ادامه مطلب]
بحرانی صاحب کتاب غایة المرام و حجة الخصام نیز این حدیث را به ۳۹ طریق از کتابهای اهل سنت نقل کرده است.
بنابر نقل کتاب یادشده این حدیث در کتابهای مسند احمد، صحیح مسلم، مناقب ابن المغازلی، سنن ترمذی، العمدة ثعلبی، مسند ابی یعلی، المعجم الاوسط طبرانی، العمده ابن البطریق، ینابیع المودة قندوزی، الطرائف ابن المغازلی، فرائد السمطین، و شرح نهج البلاعه ابن ابی الحدید' آمده است.[۲۴]
منابع شیعه
بنا به نوشته غایة المرام و حجة الخصام در منابع شیعه ۸۲ حدیث با مضمون حدیث ثقلین نقل شده است که در کتابهای الکافی، کمال الدین، امالی صدوق، امالی مفید، امالی طوسی، عیون اخبار الرضا، الغیبة نعمانی، بصائر الدرجات و بسیاری از کتب دیگر جمعآوری شده است.[۲۵]
تکنگاریها
علمای شیعه به جز نقل حدیث ثقلین، به صورت مستقل نیز درباره آن کتابهایی نوشتهاند همانند:
حدیث الثقلین نوشته قوامالدین محمد وشنوی قمی، سعادة الدارین فی شرح حدیث الثقلین اثر عبدالعزیز دهلوی، به زبان فارسی، حدیث الثقلین اثر نجمالدین عسکری، حدیث الثقلین اثر سید علی میلانی، حدیث الثقلین و مقامات اهل البیت اثر احمد الماحوزی، به زبان عربی.
نرمافزار هوشمند درایة الثقلین
نوشتار اصلی: نرم افزار هوشمند درایة الثقلین
این برنامه نرمافزاری که به بررسی حدیث ثقلین اختصاص دارد، محصول اداره کل فناوری اطلاعات مجمع جهانی اهل بیت(ع) است.
زمان و مکان صدور حدیث
در اینکه پیامبر اسلام(ص) حدیث ثقلین را در چه زمان و مکانی بیان کردهاند، اختلاف است؛ مثلاً ابن حجر هیتمی گوید[۲۶] رسول اکرم این حدیث را در بازگشت از فتح مکه، در راه طائف گفتهاند؛ اما دیگران زمان و مکان آن را متفاوت از این دانستهاند.
با تأمل در این موارد، میتوان برخی از آنها را گزارشی از پیشامدی واحد دانست؛ اما قطعاً درباره برخی دیگر نمیتوان چنین داوری کرد؛ زیرا بهصراحت نشان میدهند پیامبر اکرم(ص) در مکانهای متعدد و مناسبتهای گوناگون، بهویژه در آخرین روزهای زندگی، بارها به مقام این دو گوهر ارزشمند (قرآن و اهل بیت) توجه داده است.[۲۷]
برای زمان و مکان صدور این حدیث، موارد زیر آمده است: [ادامه مطلب]
سنت یا عترت؟
در برخی از منابع اهل سنت به جای عبارت «عترتی» در حدیث ثقلین، کلمه «سنّتی» آمده است.[۳۸] گفتنی است چنین نقلهایی بسیار نادر است و خود اهل سنت نیز به آن توجهی نکردهاند؛ چرا که این حدیث با چنین عبارتی در منابع معتبر اولیه نیامده است و متکلمان اهل سنت در نزاعهای کلامی بین مذاهب، به آن توجه نکردهاند.
عترت چه کسانیاند؟
در بیشتر نقلها، عبارت «اهل بیت(ع)»، برای توضیح «عترت» آمده است؛ اما در برخی نقلها فقط عترت [۳۹] و در برخی دیگر فقط اهل بیت(ع)[۴۰] آمده و در پارهای موارد سفارش به اهل بیت(ع) تکرار شده است.[۴۱]
در برخی نقلهای شیعه از حدیث ثقلین، در توضیح اهل بیت(ع)، به دوازده معصوم(ع) اشاره شده است.[۴۲]
اهمیت حدیث
علمای شیعه در بسیاری از کتابهایشان این حدیث را نقل کرده، با استفاده از آن به تحکیم عقاید شیعه پرداختهاند. میرحامد حسین کنتوری (هندی، متوفی ۱۳۰۶) فصلی جامع در عَبِقات الانوار (جلد۱تا۳) به این حدیث و راههای نقل آن اختصاص داده و بااستناد به منابع اهل سنت، به معرفی اهمیت این حدیث پرداخته است. او در بحث امامت، این حدیث را بر تمام احادیث مقدم کرده است.
از این حدیث چند نکته مهم را میتوان اثبات کرد که جزو باورهای شیعهاند.
لزوم تبعیت از اهل بیت(ع)
در این روایت، اهل بیت(ع) در کنار قرآن قرار داده شدهاند و همانطور که بر مسلمانان تبعیت از قرآن لازم است، تبعیت از اهل بیت(ع) نیز لازم است.
عصمت اهل بیت(ع)
دو نکته در حدیث ثقلین در اثبات عصمت اهل بیت(ع):
تأکید بر اینکه اگر از قرآن و اهل بیت(ع) پیروی کنید، گمراه نخواهید شد. این نکته نشان میدهد در آموزههای اهل بیت(ع) خطایی وجود ندارد.
همراهکردن قرآن با اهل بیت(ع) است. از آنجا که به اجماع همه مسلمانان هیچ اشتباهی در قرآن راه ندارد، پس در ثِقل دیگر نیز اشتباهی وجود نخواهد داشت.
برخی از محققان اهل سنت نیز دلالت حدیث ثقلین را بر طهارت و پیراستگی اهل بیت(ع) از آلودگی و خطا پذیرفتهاند.[۴۳]
لزوم دوام امامت
در متن حدیث نکاتی وجود دارد که بر اساس آن میتوان لزوم همیشگیبودن امامت را ثابت کرد.
نخست همراهی اهل بیت(ع) با قرآن با توجه به این نکته که قرآن منبع ابدی هدایت در اسلام است. پس همیشه فردی از اهل بیت(ع) نیز همراه قرآن وجود خواهد داشت که به او مراجعه شود.
دوم آنکه پیامبر(ص) تأکید کردهاند این دو تا کنار حوض کوثر از هم جدا نمیشوند.
سوم آنکه پیامبر(ص) فرمودهاند اگر این دو گرانسنگ را دستاویز قرار دهید، تا ابد گمراه نخواهید شد.
امام زرقانی مالکی، از علمای اهل سنت، در شرح المواهب،[۴۴] از علامه سمهودی نقل می کند: از این حدیث فهمیده میشود که تا قیام قیامت کسی از عترت که شایستگی تمسک به او باشد وجود دارد، تا ترغیب مذکور در این حدیث بر او دلالت کند، همچنان که کتاب [یعنی قرآن] چنین است؛ از این رو اینان [یعنی عترت] امان زمینیاناند و چون بروند زمینیان میروند.[۴۵]
مرجعیت علمی اهل بیت(ع)
از آنجا که قرآن منبع اصلی عقاید و احکام عملی همه مسلمانان است و این حدیث نیز اهل بیت(ع) را همراه جداییناپذیرِ قرآن معرفی میکند، بهسادگی میتوان نتیجه گرفت اهل بیت(ع) نیز مرجع علمیای خطاناپذیر در همه زمینههای علوم اسلامیاند.
سید عبدالحسین شرف الدین در بحثی که با شیخ سلیم بُشری داشته است ـ در کتاب المراجعات ـ بهخوبی مرجعیت علمی ائمه(ع) و لزوم تبعیت از آنان را ثابت کرده است.[۴۶]
حدیث ثقلین و تقریب مذاهب
چنانکه گفتیم، حدیث ثقلین مورد قبول شیعه و سنی است. تا کنون گفتگوهای درباره این حدیث شده که موجب همگرایی و تقریب مذاهب اسلامی شده است، از جمله بحث و گفتگوی سید عبدالحسین شرف الدین با شیخ سلیم بُشری از علمای اهل سنت. این گفتگو در کتاب المراجعات آمده است. توجه جدی آیت اللّه بروجردی به این حدیث نیز ادامه حرکتی بود که شرف الدین آغاز کرده بود.[۴۷]
سنگ نبشته،سنگ نوشتهیاکتیبهبه تخته سنگ، کاشیکاری یا سطح دیگری گفته میشود که معمولاً واقعهای تاریخی بر روی آن کندهکاری یا نوشته شده باشد. معمولاً کتیبه بهنوشتهای اطلاق میشود که بر روی سنگ، در حاشیه سردر ساختمانها؛ یا گوشههای پارچههای خاص نظیر پرده، سفره، و بیرق؛ و یا بر صفحههای کتاب نگارش مییابد
کتیبه:
کتیبه در لغت به معنای دسته ای از لشکر سواره یا پیاده اطلاق میگردد. اما در لغت نامه دهخدا به نقل از ناظم
الاطباء آمده است: آنچه به خط جلی ثلث یا نستعلیق یا طغرا یا کوفی را بر در و دیوار مساجد و مقابر و اماکن متبرکه، یا سردر دروازه امرا و بزرگان نویسند، و یا نقش کنند را کتیبه گویند. به عبارت دیگر نوشته ای به خط جلی که بر بالای سردر دروازه ها و بناهای تاریخی و مذهبی، دیوارهای صحن و شبستان و رواق و محراب مساجد، گنبدها، بقاع متبرکه و عمارتها، بر روی کاشی یا سنگ، در داخل سطح چهارگوش و یا قوس دار قرار داده شود را کتیبه گویند. همچنین به سرلوح و ترنج های چهارگوش درکتابت و قصار نویسی، که به اشکال مختلف هندسی (مربع، مستطیل، دایره، بیضی، نیم دایره، نیم بیضی و …) نوشته شود، کتیبه اطلاق میگردد.در اینصورت کندن یا نوشتن بر مواد بادوام را کتیبهنگاری می گویند.
کتیبه را به انواع خطوط کوفی، ثلث، نسخ و نستعلیق می توان نوشت، اما غالباً از خط ثلث به لحاظ زیبایی چشمگیرش در ترکیبات موزون برای کتیبه نگاری استفاده می شود، خصوصاً که با تزئین و نقش و نگار و نقوش اسلیمی همراه باشد. مضمون کتیبه ها برگرفته از آیات قرآن، احادیث، اشعار و ماده تاریخ می باشد. انواع کتیبه ها عبارتند از: ساده، یک سطری، دوسطری، سه یا چهار سطری، متداخل و فشرده، کمربندی دوسطری، کتیبه ثلث توأم با خط کوفی، کتیبه بازوبندی (نوعی ترنج است که از ترکیب و تلفیق مربع و رسم های هندسی مشابه با ترنج حاصل شده باشد) وکتیبه آجری خفته (نوعی کتیبه الهام گرفته از طریقه فرش راستا است که در هنرهای گره سازی، معماری، درودگری، هندسه نقوش و گلچین معقلی هم به کار برده می شود.
کتیبه را می توان به صورت های: کاشی معرق، کاشی هفت رنگ، نقش برجسته روی سفال، معرق با سنگ، حجاری روی سنگ، حکاکی روی سنگ، معرق روی چوب، منبت و منقوش روی چوب، معرق درخاتمکاری، برجسته و منقوش روی طلا و نقره و مس و برنج، مشبک روی فلزات و قلمزنی روی فلزات نوشت.
قدمت تاریخی
سنگنبشتههای (کتیبههای) یافت شده درمصروبینالنهرینو مواردی مانند آن به هزاره چهارم پیش از میلاد برمیگردد. این کتیبهها بیشتر فرمان شاهان و فرمانروایان و توصیف وقایع و تاریخ جنگها بودهاند[۲].
کتیبههای مهم ایران باستان
درایران باستانسنگ نوشته بیشتر بر کوهپایهای مشرف بر چشمه سار حک میگردیدهاست. سنگ نوشته گاه به دستور شاه کشور، سردار و یا والی منطقه نگاشته میشد.
از کتیبههای مهم دوران باستان در ایران و نواحی اطراف آن یکی کتیبهآشور بانیپالدر ذکر فتح شهرشوشو وقایع پس از آن[۳]، و دیگر کتیبههای دوگانهداریوشهخامنشی دربیستونبه زبانهایپارسی قدیموعیلامی بابلیاست، که یکی به کتیبه بزرگ و دیگری به کتیبه کوچک موسوم است.
از شاهان هخامنشی کتیبههای متعددی درتختجمشید،شوش،نقش رستم، وهمدانبرجای ماندهاست[۴]. کتیبه داریوش اول در شوش رافرانسویانکشف کردند. این کتیبه مفصلتر از کتیبه بیستون و نقش رستم (از کتیبههای دیگر این شاه و شاهان دیگر هخامنشی) است. در نقش رستم، محلی در ۴ کیلومتری تختجمشید، چهار مقبره از شاهان هخامنشی بهصورتمغاکهاییبر سینه کوهی از سنگ یکپارچه برجای ماندهاست. در این مکان کتبیههایی درباره جنگها و فتوحات داریوش وخشایارشاوجود دارد[۵]. در همدان نیز کتیبهای از داریوش درکوه الوندبه زبان پارسی، عیلامی، و آشوری نگارش یافتهاست. محتوای آن وصفاهورامزداو کمکهای او و ذکر وقایع سلطنت داریوش است. کتیبهای از خشایارشا نیز در همان مکان با وصف اهورامزدا و ذکر سلطنت او وجود دارد. کتیبه دیگر ازاردشیر دومبرپایه ستونی به سه زبان مذکور است که هماکنون در موزه بریتانیا قرار دارد. مضمون این کتیبه وصف اجداد اردشیر دوم و تالاری است که او بنا نهادهاست[۶].
برخی از سنگنبشتههای مشهور پیش از اسلام عبارتند از:
در جهان اسلام کتیبهنگاری در بناهای یادبود، مقبرهها، مساجد، مدارس علمیه، بقعهها، عمارات باشکوه، ستونها، و جاهای مناسب دیگر بهکار میرفتهاست و به این ترتیب در این مکانها آثار ارزشمندی از هنرخوشنویسیو کتیبهنگاری به اشکال عمودی یا افقی خلق شده و به یادگار ماندهاست. تجزیه و تحلیل این آثار از منظرهای گوناگونِ هنری و موضوعی میتواند دریچههایی فراسوی تاریخ، تمدن، و فرهنگ اسلامی بر دیدگان پژوهندگان معاصر بگشاید[۷].
انواع مختلف خطوط شاملکوفی،نسخ،ثلث،طغرا،ریحان،محقق،نستعلیق، و جز آن در کتیبهنگاریهای اسلامی از صدر اسلام تاکنون مورد استفاده قرار گرفتهاند و از جدیدترین شیوه های خطی کتیبه نویسی در عصر معاصر می توان بهخط سبحانابداع شده توسطسبحان مهرداد محمدپوراشاره کرد[۸][۹]. از میان خطوط یاد شده، خط ثلث به سبب دور و تموج آن و نیز به جهت حرکات نرم قلم، درشتی و برجستگی حروف، و قابلیت تزیین و ایجاد نقش و نگار در کتیبهنویسی بیشتر مورد استفاده قرار گرفتهاست. مضمون کتیبهها در بناهای ایران شاملآیات قرآن،احادیث، شعر،ماده تاریخ، تاریخ بناها یا نام بنیانگذارانشان، و مواردی جز آن است[۱۰].
کتیبهنگاری خطوط گوناگون از جمله کوفی و ثلث و نستعلیق در بناها و مساجد ایران از زمانتیموریانوصفویاندراصفهانوخراسانو نقاط دیگر رونق داشتهاست. امروزه هم طراحی این خطوط بین کاشیکاران و خطاطان متداول است.
در بناهای مهم، پلها، سدها، و غیره، کتیبهها و سنگهای یادبود حک و به هنگام افتتاح، از آنها پردهبرداری میشود. بدینترتیب سنت کهن کتیبهنگاری با رویکردی تازه به قوت خود باقی است[۱۶].
کتیبه در کتابآرایی
در هنرکتابآرایی، کتیبه شکل مستطیلگونهای است که گاهی در دو سوی آن نیمدایرهها و ربع دوایر کوچک کشیده باشند.مذهّبانکتیبه را بر سر سورههای قرآن و سرفصلهای کتابها، وجلدسازاندر چهار طرف حواشی جلد نزدیک به لبهها رسم کرده و میکنند[۱۷]. اینگونه کتیبهها گاهی مستطیلی مذهب و مرصع است و گاهی مستطیلی که دو سوی آن یا اطراف همه اضلاع آن بهصورت مدور و نیمدایره طراحی شدهاند. نوع اخیر را «کتیبه قلمدانی» میگویند. کتیبههای بسیار ظریف و باریک مذهب مرصع آغاز سرفصلها را «کتیبه بازوبندی» مینامند[۱۸].
در نسخهآرایی عمومآ کتیبه را در قسمت پایین «سرلوح» ترسیم میکنند، بهصورتی که قسمتهای پایین سرلوح با بخش فوقانی کتیبه بهیکدیگر متصل میشود. شکل مرکب از کتیبه و سرلوح را اصطلاحآ «سرلوح کتیبهدار» مینامند[۱۹][۲۰]. در متن اینگونه کتیبهها با انواع خطوط متداول بهصورت عناوین و سرفصلها مینویسند و در تحریر آنها از رنگهای طلایی،شنگرف،سفیدآب، و غیره استفاده میکنند. هر کدام از این کتیبهها با تلفیق هنرهای دیگر از جملهتذهیب،تشعیر،ترصیع،سرلوح، خوشنویسی، و جز آن تزیین میشود[۲۱][۲۲].
آیا تاکنون از خود پرسیدهاید که چرا از امتحان میترسید؟
آیا تابحال به صورت عمیق به این موضوع فکر کردهاید که چه عواملی در ترس و اضطراب نسبت به امتحان مؤثر بودهاند؟
آیا در زندگی تحصیلی راههایی برای کاهش این نوع اضطراب یافتهاید؟
بدون تردید ترس از امتحان بین دانش آموزان و دانشجویان تقریبا همه گیر و رایج است و میتوان گفت مهمترین علت این موضوع ، نتیجهای است که از امتحان بدست میآید. نتیجهای که مدرک قبولی یا مردودی محسوب گردیده و باعث ارتقاء ، تهدید ، تشویق و یا تنبیه میگردد. گاهی اوقات این نتیجه میتواند سرنوشت را نیز رقم زند. به همین علت هر چه نتیجه ، حساسیت و اهمیت بیشتری داشته باشد، به همان نسبت میتواند اضطراب و ترس از امتحان گردد، که برخی از آنها عبارتند از:
1.ترس از فراموش کردن مطالب خوانده شده.
2.سختگیری مدرسین در طی سال تحصیلی.
3.انتظار بیش از حد والدین.
4.عدم وجود خود باوری در فرد.
5.نامشخص بودن سؤالات.
اکنون که برخی از عوامل ایجاد کننده ترس از امتحان مشخص شدند، لازم است عوامل کاهش دهنده این نوع ترس را نیز بدانیم. در خصوص روشهای کاهش ترس از امتحان نظرات مختلفی وجود دارد که مهمترین آنها به شرح زیر میباشند:
ایجاد محیطی آرام و به دور از تشنج
علاوه بر تلاش والدین برای ایجاد چنین محیطی برای مطالعه فرزندان ، فرزندان نیز بایستی کوشش نمایند.
تنظیم برنامه خواب و استراحت
برخی با این تصور که هنگام امتحانات برای مطالعه بیشتر اصلا نباید خوابید و یا خیلی کم خوابید ، خود باعث خستگی ذهنی و در نتیجه فراموشی بیشتر در مطالب خوانده شده میگردند. کاهش زمان خواب در حد متعادل مطلوب است، اما افراط در آن هرگز مفید نخواهد بود.
پرهیز از کاهش تغذیه
افراط و تفریط در تغذیه اثرات نامطلوبی در بر خواهد داشت. بایستی با خواب و استراحت کافی و نیز تغذیه مناسب ، از لحاظ روحی و جسمی ، خود را آماده امتحان کرد.
1.مطالب درسی را بتدریج و در طول زمان مرور کنید، نه اینکه در آخرین دقایق قبل از امتحان به مطالعه فشرده بپردازید.
2.از یادداشتهای خود ، یادداشتهای فشردهای بردارید، تا بازسازی ذهنی ، رمز گردانی و مرور مطالب برایتان مفید واقع شود.
3.سعی کنید به نوع آزمون پی ببرید، تا بتوانید مطالعه خود را متناسب با آن پیش ببرید.
پرهیز از فشرده خوانی
فشرده خوانی با مرور کردن مطالب متفاوت است. فشرده خوانی متضمن کوششی است برای یادگیری مطالب تازه بلافاصله قبل از شروع امتحان. و یا به عبارتی آخرین کوششهای شخص در آخرین لحظات قبل از امتحان.
تأکید بیشتر بر مطالبی که انتظار دارید جزء سؤالات امتحانی باشد.
میتوانید محدوده سؤالاتی را که در امتحان مطرح خواهد شد، حدس زده و بیشتر به آنها پرداخته شود. برای این منظور سؤالات امتحانی سالهای گذشته کمک خواهند کرد. همچنین توجه به مطالب و موضوعاتی که استاد و یا معلم در کلاس درس بیشتر روی آنها تکیه میکند.
شرکت در جلسات آخر درس
حتما در جلسات آخر درس پیش از امتحان در کلاس شرکت کنید. زیرا اغلب ، مطالب مهمی را احتمال بیشتری در طرح سؤالات دارند، در جلسات آخر مرور و توضیح داده میشوند.
پرهیز از اضطرابهای متفرقه
مثلا شب امتحان مسابقات فوتبال را دنبال نکنید. اگر امتحان قبلی رضایت بخش نبوده است، به آن نیندیشید و تحلیل امتحان قبلی را به فرصت مناسب خودش موکول کنید.
داشتن تصور ذهنی مثبت از خود
بجای پرداختن به جنبههای منفی ، همواره یک تصویرز ذهنی مثبت از خودتان داشته باشید و پس از تلاش کافی جهت مطالعه مطالب به موفقیت خود امیدوار باشید.
حال که برخی از عوامل کاهش ترس از امتحان مطرح شدند، بایستی مواردی را در جریان امتحانات و هنگام پاسخگویی به سؤالات مد نظرمان باشد، که رعایت این موارد میتواند در موفقیت بیشتر و کاهش اضطراب نسبت به امتحان مؤثر باشد. برخی از این موارد عبارتند از:
به موقع و سر وقت به جلسه امتحان بروید و پیش از آغاز امتحان با خاطری آسوده در جای خود مستقر شوید.
کلیه وسایل و ابزارهایی که در امتحان مورد نیاز است همراه خود به جلسه ببرید.
دستورالعملها را با دقت بخوانید و اگر دستورات شفاهی است، با توجه و التفات کامل به آن گوش دهید و عینا همان کاری را که از شما میخواهند انجام دهید. در مورد سؤالات تستی ، اگر نمره منفی داشته باشند، حدس زدن کار عاقلانهای نیست.
به زمان بندی سؤالات دقت کنید، تا با مشکل کمبود وقت مواجه نشوید.
اگر زودتر از زمان تعیین شده سؤالات را پاسخ دادید، عجله نکنید و مجددا مروری داشته باشید.
خود را برای پاسخ گویی به هر گونه سؤالی آماده سازید، اما نه با این برداشت که باید صد درصد سؤالات را جواب دهید. برای پاسخگویی به سؤالات به طرح چهار مرحلهای زیر دقت کنید:
1.ورقه سؤالات را نسبتا با سرعت بخوانید و به تمام سؤالات که پاسخ آنها برایتان روشن است جواب بدهید. برای این مرحله حداقل نیمی از وقت امتحان را در نظر بگیرید.
2.دوباره ورقه را بخوانید و به تمام سؤالات که تا آن موقع پاسخشان به یادتان آمده است پاسخ دهید.
3.در نوبت سوم باید به تمام سؤالاتی که باقی مانده پاسخ دهید.
4.در نوبت چهارم یکبار دیگر نیز کنترل کرده و ببینید که آیا سؤالات را همانگونه که میخواستیم پاسخ دادهایم.
برای پاسخ گویی به آزمون تشریحی پیشنهاد میشود، موضوع را بطور کامل یاد گرفته و پرسش را به دقت بخوانید. و قبل از اینکه شروع به نوشتن کنید، پاسخ خود را سازمان بندی کنید.
برای پاسخگویی به آزمون تستی پیشنهاد میشود:
سؤالات ساده را جواب داده و از سختها بگذرید.
1.وقتی به سؤالات نیمه مشکل رسیدید، مقابل آن علامت (+) (در پاسخ نامه) به معنای قابل حل و در مقابل سوالات مشکل علامت (-) به معنای غیر قابل حل بگذارید.
2.وقتی تمام سؤالات در یک درس خاص را پاسخ دادید، به سراغ سؤالاتی بروید که جلوی آنها علامت (+) گذاشتهاید و سپس به سؤالاتی که علامت (-) دارند، پرداخته شود.
نخستين خاستگاههاي تئاتر در تاريخ مفقود شده است . ما نخستين بار با شكلي نسبتا تكامل يافته از آن در حدود 540 سال پيش از ميلاد در يونان باستان روبرو مي شويم .
يك نظريه بر آن است كه خاستگاه تئاتر نوعي شعائر است . احتمالا مراسم مربوط به مراسم ديونوس ( خداي بار آمدي و شراب ) نخست شامل بازي سازي دوبار ه روي دادهاي گوناگون سرگذشت او بوده است .
نظريه ديگري است كه مي گويد تئاتر احتمالا به عنوان راهي بسيار مؤثر براي قصه گويي ولي نه الزاما در رابطه با خدايان پديد آمده است .
اگر چه متن نوشته شده لازمه يك نمايش نيست . ولي احتمالا نوعي متن همواره وجود داشته و لذا متن نمايش عنصر مهمي در زبان تئاتري است بديهي است كه كسي بايد بازيگران ( عنصر اصلي تئاتر ) متن نمايش ، فضاي تئاتر ي ( شامل دكور و آكساسوار ) و عناصر فني را گرد هم آورده و سازمان دهد تا اجراي كاملي ارائه شود ، امروز اين شخص كارگردان نام دارد عنصر ديگر زبان تئاتر فضاي بازيگر و تماشاگر – صحنه بازي ، محوطه نمايش ، ساختمان تئاتر است .
********************************
تعریف بازيگر در تئاتر :
تئاتر در ساده ترين حد آن عبارت است از الف : در نقش ب: درحالي كه ج: آنرا تماشا مي كند .
ماهيت بازيگري در تئاتر :
نمايش يا اجرا توسط عمل بويژه روي صحنه ، تظاهر كردن ، باز آفريدن ، تجسم بخشيدن ، بازي كردن ، نقش . مثلا در يك نمايش رفتار كردن به شيوه مناسب با رفتار كردن به شيوه اجراء بر روي صحنه ، وانمود كردن ، بازي كردن ، اجراي نقش مشخص .
در تئاتر معاصر :
ما معمولا به دنبال واقع گرايي و يكي پنداري بازيگر و تماشا گر هستيم . ما بازيگر را بزرگ ميكنيم تا اين يك پنداري را تشديد يعني كمك به ايجاد اين باور كند .
در تئاتر مشوق زمين بازيگران حتي سعي مي كنند طوري بازي كنند كه گويي زندگي واقعي را بازي مي نمايند . در تئاتر ژاپني نو بازيگر گامهاي خود را تدريجا با صدايي اوج گير و تصنعي هموار ساخته و با يك سلسله حركات و حالات تصنعي و قرار دادي كه هر يك معناي نهادين خاصي دارد حركت مي كند . در تئاتر كابكي بازي كمي زنده تر و پر تحرك تر ولي همچنان سخت تصنعي و رقص گونه است و گفتگو ها نيز به سبك تئاتري ساختگي است نقطه او ج يك بازيگر كابكي مي يا ژست ساكن و تنديس گونه است كه هر نمود آن را سنت تعيين و تجويز مي كند . در مي فقط معروف ترين و معتبر ترين بازيگران مي توانند با احتياط دست كاري كنند . مجموعه اي از اين ژستها هست مثل ژست سنگ اندازي ، ژست حلقه زدن دور يك ستون .
مي : حركاتي پر محتوا ولي خالي از ديالوگ
وظيفه بازيگر در تئاتر :
اشكال نمايش
هر نمايشنامه اي ، هر فيلم سينمايي يا هر نمايش تئاتر تلويزيوني ، بازتاب شيوه ي نگرشي به زندگي است هر هنر مندي ماده ي كار خود را از زندگي و از تجربه آدمي مي گير د و اين ماده را مطابق مجموعه اي قرار داد هنري شكل مي دهد .
هنر يكي از نيازهاي اساسي زندگي انسان است. متمايزترين شكل فعاليت اجتماعي كه بطور قطع در پيدايي و تكامل شخصيت و بهبود و پالايش روان وي، سهم به سزايي داشته است. زايشي مطلقا" شاق، طاقت فرسا و رنج آور كه مولودي شادي آور، الهام بخش، اقناع كننده و سرشار از زيبايي پديد مي آورد. اشتياق انسان به هنر، عميق و ريشه دار است و از ما قبل تاريخ تا كنون نمايان و مشهود. آنچه از بشر اوليه مي دانيم، مطالعه هرن دوستي اوست. انسان محصور در انديشه بقا، معيشت، هراس ها، شكسته ها و.... از زيبايي و گويايي هنر به وجد مي آمده و از طريق آن، انديشه ها و عواطفي را كه در ذهن داشته، متجلي مي ساخته است. او با افزودن خطوط و پيچ و خم هاي اضافي بر ابزار كار و زندگي اش، علاوه بر سودمندي، به زيبايي، در جهت خط دست و چشم و روانش مي انديشيده. هنر جلوه انسانيت انسان است. يك حقيقت متعالي و پاسخ گوي نيازها و گاريش هاي انساني هم چون كمال جويي، معنويت طلبي، احراز و اعلام هويت و در مراتب پائين تر، تبعيت، تقليد، تحصيل رفاه مادي و پر كردن اوقات فراغت آثار هنري جلوه گاه ذات شاعرانه و تفكر و كار انساني هستند و از اين رو نفوذ تعالي بخش فوق العاده نيرومندي بر انسان و جامعه اعمال مي كنند.
هنر هاي سنتي
در تمدن هاي سنتي كه داراي تجربيات عميق مذهبي هستند تمامي افعال و اعمال معمول حيات بشري داراي ريشه سنتي است و نوعي قداست بر كهاني بر آنها مترتب در اين تمدن ها، هنر حقيقي و اصيل، تجلي روحانيت و معنويت است بر ماده. اين نوع هنر نه تنها به ماده شرافت و كمال مي بخشد، بلكه عاملي است در جهت سير انسان به سمت كمال و آگاهي مراد از هنر گذشته، معني عام اين لفظ بوده، يك معناي اخلاقي و معنوي كه با فضيلت همراه بوده و در حقيقت به معني آن درجه از كمال آدمي كه هوشياري و فراست و فضل و تقوا و دانش را در بردارد. بنابر اين به هر كس كه به مرتبه اي از حد كمال رسيده بود، در هر مقامي لفظ هنرمند اطلاق مي شد. در اين هنرها، اعتقاد، بينش و به كار بستن سنتهاي ويژه هنري، از تعليم و تعلم بين استاد و شاگرد گرفته تا آماده سازي ابزار و وسايل و مصالح كار و ساخت اثر هنري جايگاه ويژه اي داشته كه لازمه اين هنرها است.
از ويژگي هنر سنتي، جنبه رمز و تمثيلي آن است. يك اثر هنري سنتي زيباست جميل است و نمودار جمال و زيبايي در آن يك عنصر ذاتي است. تابع اصول و قوانين ازلي و ابدي است، پس كهنه نمي شود. و گذر زمان در آن بي تاثير است. از پشتوانه اعتقادي و بينشي و انديشه متعالي برخوردار است، لذا، كمك رسان به رشد و تعالي انسان است. چون ريشه در تاريخ دارد محمل ميراث فرهنگي است و چون يك محصول فرهنگي است، حامل پيام و محتواي ارزشمند است.
مقدمه:
زماني كه بشر به استفاده از ظروف سفالين پرداخت، دست ساخته هايش بسيار ابتدائي و عاري از هر گونه تزئين يا پوشش لعاب بود، ولي بتدريج كه ذوق و سليقه و حسن زيبائي شناسي قوت گرفت ظروف سفالين به نقوش گوناگون و سپس به پوشش لعاب آرايش داده شد.
كاوشهاي باستانشناسي در محوطه هاي باستاني ايران مويد آن است كه تسلسل و تكامل ساخت ظروف بي لعاب در قرون متمادي حفظ گرديده و هنرمندان سفالگر با پيشرفت هنر سفلگري همزمان و در كنار ظروف سفالين لعابدار در ظروف بي لعابدار در ظروف بي لعاب نيز مبتكر بوده و اين شيوه و سنت را تا به امروز حفظكرده اند. وفور ظروف بي لعاب به نسبت انواع ديگر سفالينه بعلت كاربرد اين نوع سفالينه در زندگي توده مردم بوده است.
تاريخ گذاري ظروف بي لعاب اوايل اسلام بعلت ادامه سنت سفالگري ساساني ، بسيار مشكل است و بدين سبب متخصصان اين نوع سفالينه را عرب ساساني ناميده اند. پس از سقوط امپراتوري ساسانيان ( سال 622 ميلادي ) و گرايش ايرانيان بدين مبين اسلام قسمتهائي از اين سرزمين تا مدتها تحت تاثير شيوه هاي هنري گذشته قرار داشته است كه از آنجمله ناحيه درياي خزر مي باشد. در اين منطقه روش و سنت هنر ساساني بويژه در زمينه فلز كاري و سفالگري ادامه يافته و ظروف سفالين بشيوه متقدم ساخته مي شده است. حفريات باستانشناسي در ناحيه درياي خزر كه محوطه هاي باستاني بيشماري را در بر ميگيرد . كشف ظروف سفالين اواخر ساساني و اوايل اسلامي و قابل مقايسه بودن آنها اين نظريه را اثبات مي نمايد. پژوهشهاي باستانشناسي سالهاي اخير در مراكز تمدنهاي اسلامي ايران چون : نيشابور ، ري، جرجان، سيراف، استخر، تخت سليمان، سلطانيه، فسا، غبيرا و شوش كه در ادوار اسلامي از آباداني و ثروت برخوردار بوده اند شناخت باستانشناسان را در تكامل سفالينه بي لعاب تا حدي آسانتر كرده است. سفالينه بي لعاب اسلامي بسيار متنوع و از جهات مختلف مانند خمير، شكل و تزئين قابل بررسي است. .
قاليبافي
قالي دستبافي است پرزدار كه با دستگاهي به نام دار بافته مي شود. آنچه به قالی اهميت و ارزش مي بخشد، مواد اوليه طبيعي مانند الياف پنبه، پشم، ابريشم و كتان، همچنين پيوند رنگ و نقشه و بافت قالي مي باشد. قالي مجموعه اي است از گره هائي كه در رجهاي موازي بر چله زده مي شود. هر چه تعداد اين گره ها در بافت بيشتر باشد مرغوبيت و استحكام آن بيشتر است.
مواد اوليه :
الياف پشم، كرك، نخ و ابريشم كه با مواد طبيعي يا شيميايي رنگرزي شده اند مواد اوليه قالي را تشكيل مي دهند. رنگهاي طبيعي ( گياهي يا معدني ) مانند روناس، اسپرك، نيل و ... به علت ثبات زياد ، نقش موثري در اصالت و دوام و نفاست و ارزش قالي دارند. رنگهاي شيميايي از تركيب مواد مختلف تهيه مي شوند. در واقع همان رنگهاي جوهري هستند كه به آنيلين نيز معروف مي باشند.
گره هاي رايج در قاليبافي : در قاليبافي، گره ها به دو شيوه فارسي و تركي زده مي شود. نحوه گره زدن به شيوه تركي بدينصورت است كه نخ از روي دو تار و از كنار آنها به عقب برده مي شود و سپس از داخل تارها به جلود برگشته و محكم مي شود. گره تركي نزد بافندگي ايلات تركمن و آذربايجان، روستاهاي اطراف همدان رواج دارد. در گره زدن به شيوه فارسي بافنده خامه را از كنار يك نخ تار به عقب برده و بعد از گره زدن نخ، از بين دو تار بيرون آمده و محكم مي شود.
پود گذاري :
پرز قالي به وسيله گره هايي كه در تارها زده مي شود و به وسيله تيغه قلاب بريده مي شود به وجود مي آيد. بعد از اتمام هررج نخ پود در لابه لاي تارها كشيده مي شود، سپس با شانه كوبيده و رج پود گذاري شده راقيچي كرده و دوباره به ترتيب قبل كار بافت را انجام مي دهند.
نقشه قالي :
طرحي است كه به وسيله طراحان و نقشه پردازان روي كاغذ شطرنجي رسم مي شود. گاهي نيز از يك قالي بافته شده به عنوان نقشه استفاده مي كنند. معروفترين نقشه هاي قالي عبارتند از : هراتي يا ماهي، بته، لچك و ترنج، شاه عباسي، جنگلي يا بيد مجنون، جوشقاني، ميناخاني ... به طور كلي نقوش قالي داراي دو شيوه نقوش شكسته و منحني مي باشد.
گليم چیست :
گليم بافته اي است داري، بدون پرز كه با نخ پشمي، پنبه اي يا كنفي با در گيري تاروپود بافته مي شود. به اين ترتيب كه از نخ پنبه اي به عنوان تار و از تخ پشمي رنگارنگ به عنوان پود استفاده مي شود.
در گليم بافي نقشه كاربرد چنداني ندارد و معمولا" نقش آفريني به طور ذهني انجام مي شود. گليم هاي هر منطقه طرح و رنگ ويژه اي دارد، كه با توجه به بافت آن از بافته هاي ديگر مجزا مي شود.
گليم بيش از قالي سابقه و قدمت دارد . در واقع قالي در اثر تكامل گليم، طي قرنهاي متمادي پديد آمده است. براي بافت گليم از دارهاي عمودي وافقي استفاده مي شود، اما نسبت به بافت قالي به ابزار كار و مواد اوليه محدود تري نياز است.
انواع گليم :
گليم به سه شيوه بافته مي شود:
گليم ساده باف : در اين نوع گليم، پودها يكي در ميان از لابه لاي تار ( چله) عبور مي كند. اين گليم يك روست و براي بافت آن معمولا" از نقشه از قبل آماده شده استفاده نمي شود. نقوش گليم ساده باف، عموما" هندسي است و به ندرت نقوش منحني در اين نوع گليم ديده مي شود.
گاهي روي گليم هائي با زمينه ساده با استفاده از الياف رنگي پشم، نقوشي ايجاد مي شود كه غالبا" هندسي است.
گليم برجسته : اين نوع گليم داراي زمينه اي ساده مي باشد ولي طرح اصلي مانند قالي پرزدار است. بدينصورت كه از روي نقشه قالي، بر روي چله گليم گره زده مي شود و در پايان پرز اضافي چيده مي شود.
ورني : ورني، گليمي است بدون پرز و يك رو، كه عموما" بدون نقشه و به صورت ذهني توسط دختران و زنان عشاير مناطق مغان، ارسباران و مشكين شهر بافته مي شود. اين نوع گليم در كردستان و كرمان با طرح و نقش ديگري بافته مي شود كه در كرمان آن را "شيريكي پيچ" مي نامند. بهترين ورني هاي ايران توسط ايل شاهسون يا ايلسون توليد مي شود كه سابقه طولاني در اين زمينه دارن، به گونه اي كه همواره واژه ورني با نام شاهسون قرين بوده است.
به طور كلي از لحاظ بافت گليم هاي ايراني به دو شيوه بافته مي شود :
1- شيوه پود گذاري : در اين شيوه تنها از نخ تار ( چله) و نخ پود براي بافت گليم استفاده مي شود پودهاي رنگارنگ را از زير و روي رشته هاي تار عبور مي دهند، با تغيير رنگهاي پود است كه نقشها پديدار مي شود و هر دو روي گليم صاف، هموار و همرنگ مي شود.
2- شيوه پود پيچي : در اين شيوه علاوه بر نخ تار و نخ پود از پودي نازك نيز در بافت استفاده مي شود و در واقع پود به حالت پيچش از ميان نخهاي تار عبور نموده، سپس با عبور پود نازك و كوبيدن آن با شانه، عمل در گيري نخ هاي تار و پود قطعي مي شود. اين شيوه بافت كه بسياري از صاحب نظران آن را حدواسطي ميان گليم بافي و قالي بافي دانسته اند، در واقع آخرين منزلگاه تكامل گليم بافي به قاليبافي مي باشد. بافت گليم معروف به ورني در آذربايجان شرقي و نيز بافت گليم معروف به شيريكي پيچ در استان كرمان بدين شيوه است.
اين نوع گليم ها را كه به شيوه پود پيچي بافته مي شوند سوماك نام نهاده اند. گاهي روي گليم ها راسوزن دوزي مي كنند، اين گليم ها به گليم سوزني شهرت دارند.
انواع نقوش در گليم :
نقوش گياهي : نقوش گياهي بر گرفته از گياهان طبيعي است كه مردم هر منطقه با آنها در ارتباط بوده و در انتخاب نقش در گليم بافي از آنها الهام مي گيرند.
نقوش حيواني : در گليم هاي عشايري به دليل ارتباط نزديك ميان انسان و حيوانات، نقوش تجريدي حيوانات براي تزئين استفاده مي شود.
نقوش اشياء : اين نوع نقوش برداشت تجريدي اشيائي است كه در زندگي روز مره گليم بافان استفاده مي شود.
نقوش تجريدي : انسان از گذشته هاي دور براي تزئين اشياء از درهم آميختن خطوط، اشكال هندسي را پديد آورد كه هر كدام معنا و مفهوم خاصي را براي او تداعي مي كرد. معاني اين نقوش ريشه در اعتقادات و باورهاي انسانها دارد. با بررسي نقوش تجريدي در گليم هاي روستائي و عشايري مي توان به ريشه برخي از اين اعتقادات دست يافت.
قلم زني هنر تزئين و ايجاد نقش روي فلز به وسيله انواع قلم ها، با استفاده از چكش است. هنر تزئين فلزات در ايران قدمت سه هزار ساله دارد. كاوش هاي باستانشناسي در نقاط تاريخي ايران از جمله بمپور، شهداد، تل ابليس، تپه سيلك و تپه زاغه نشان مي دهد كه ايرانيان از حدود هفت هزار سال پيش با ساخت اشياي فلزي ، به ويژه اشياي مسي آشنا بوده اند. ظروف ساده اي چون كاسه و اشياي فلزي نظير خنجر كه با كوبيدن قطعه اي سنگ بر روي صفحه مسي و شكل دادن آن ساخته مي شد.
پس از كشف فلزات ديگر و آلياژي چون مفرغ، تحول و تنوع بسياري در ساخت آثار فلزي پديد آمد. آثار مفرغي بدست آمده در لرستان مربوط به عصر مفرغ (سه هزار سال قبل از ميلاد ) مي باشد. با تشكيل حكومت هخامنشي هنر فلز كاري تحول يافته و جايگاه ويژه اي در صنعت اين دوره پيدا كرد.
ساخت اشياء از فلزات مختلف مانند مفرغ، طلا، نقره و آهن و تزئين و منقوش ساختن آن رواج يافت. هنر فلزكاري در دوره ساساني، هنري درباري بود كه هنر مردمي را نيز تحت تاثير خود قرار داده بود.
ظروف نقره اي با نقوش پرندگان و پادشاهان در حال شكار كه گاه زراندود شده و با تزئين خط نوشته و انواع ظروف به شكل مجسمه حيوانات، آثار بدست آمده از اين دوران است.
در اوايل دوره اسلامي با استفاده از آلياژهاي مختلف و تقليد از هنر دوره ساساني، ظروف مختلف فلزي ولي بدون نقش ساخته مي شد. آثار فلزي بدست آمده از دوره سلجوقي نشانگر آن است كه اين هنر بخصوص در نواحي خراسان پيشرفت زيادي داشته. تفاوت در فرم تنگها و
ايجاد خط هاي عمودي در بدنه و گردن آنها، ايجاد نقوش كوچك، ظريف و متراكم، استفاده از پيچكها و خط نوشته هاي در تقسيمات معروف به " بازوبندي " استفاده از خطوط عربي، تصوير پرندگان، حيوانات و به تدريج نقش انسان در حال نواختن موسيقي از ويژگيهاي هنر قلمزني اين دوره است.
در قرن هشتم هجري و با اشتغال سوره توسط غازان خان، هنرمندان فلز كار تحت حمايت وي در شهرهاي موصل، دياربكر،حلب و بعدها تبريز و فارس، مراكز بزرگ فلز كاري تاسيس كردند و اين ارتباط تغييراتي در هنر فلزكاري ايجاد كرد، ليكن اصول ،شكلها و تزئينات روي فلز تغيير نكرد.
در دوره صفويه علاوه بر آلياژها، از آهن و فولاد نيز اشياي نفيسي با تزئين طلا كوبي ساخته شد.
در اين دوره اشكال جديدي در ساخت ظروف فلزي ايجاد شد و در تزئين آنها نيز تغييراتي پديد آمد. تنگ ها با بدنه كروي و گردن و دهانه گشاد، كاسه ها و قدح هاي قلع اندود و انواع قلمدان هاي فلزي از اين جمله اند. استفاده وسيع از نقوش اسليمي كه با ظرافت و دقت ترسيم مي شد، استفاده از نقوش انسان و حيوان، نوشتن كتيبه و شعرهاي فارسي به خط نستعليق از ويژگيهاي تزئين ظروف فلزي در اين دوره است تا چندي پيش اشياي فلزي بسياري چون سيني، دوري، كاسه،آئينه و شمعدان و بسياري ابزار و لوازم ديگر، با روش هاي ساخت و تزئين متفاوت و متنوع ساخته مي شد. امروزه نيز هنرمندان بسياري با استفاده از فلزاتي چون طلا، نقره، مفرغ، برنج ، مس، ورشو و فولاد و با تاثير از تجربه هاي چند هزار ساله و تلفيق آن با دانش فن آوري امروزي به ساخت و تزئين ظروف و اشياي هنري بسيار زيبا اشتغال دارند.
روش كار :
ساخت اشياي فلزي توسط دواتگران انجام مي شود.
در حال حاضر با استفاده از ابزار و وسايل، سه شيوه
براي ساخت ظروف فلزي به كاربرده مي شود: يك تكه
يا بدون درز – چند يا درز دار و يا استفاده از دستگاه يا خم كاري.
قبل ازقلم زدن، بايد درون يا زير شئي مورد نظر را از قير مذاب انباشته كرد. قير بايد درون كار كاملا" بدون خلاء باشد و پس از سرد شدن كاملا سفت شده باشد. تا قلم، كا را فرو نبرد.
براي شروع كار ابتدا طرح مورد نظر را تهيه كرده سپس آنرا روي برنج سنبه گذاشته و با قلم سنبه نقاط طرح را نزديك بهم سوراخ مي كنند. براي انتقال نقشه روي كار لازم است تا سطح فلز مورد نظر چرب شود. نقشه را روي آن مي گذارند و با پودر ذغال كه در دستمال نرمي پيچيده شده روي نقشه مي كشند. پودر ذغال از سورخهاي روي نقشه عبور مي كند و روي سطح فلز مي نشيند و بدين ترتيب شكل طرح روي اثر منتقل مي شود. سپس هنرمند با استفاده از قلم هاي آج دار و يا بدون عاج شروع به قلم زدن مي كند.
از شيوه هائي كه در قلم زني به كار مي رود مي توان موارد ذيل را نام برد.:
شيوه عكسي :
با ايجاد سايه و خط در زمينه موضوع را نشان مي دهند. هيچ گونه اختلاف سطحي بين موضوع و زمينه مشاهده نمي شود.
شيوه زمينه پر:
همان گونه كه از نام بر مي آيد با ايجاد بافت در زمينه طرح اصلي را نشان مي دهنددر اين نوع نيز اختلاف سطح بين زمينه و طرح وجود ندارد.
شيوه منبت:
هنرمند با ايجاد حداكثر دو سانتي متر اختلاف سطح بين موضوع و زمينه روي فلز ايجاد نقش مي كند.
شيوه برجسته:
اختلاف سطح بين موضوع و زمينه بسيار زيادتر از منبت است و هنرمند براي آن كه بتواند بدون اشكال آنرا انجام دهد از دو جهت يعني از پشت و رو به فلز ضربه مي زند.
شيوه مشبك:
هنرمند با بريدن زمينه و جدا كردن آن از سطح كار، موضوع را نمايان مي سازد. شيوه قلم گيري: هنرمند با ايجاد خراش و شيار به روي فلز آن را تزئين ميكند. اين كار به وسيله قلم انجام مي شود.
پس از اتمام كار قلم زني، قير به وسيله حرارت، مجددا مذاب مي شود و از درون كار بيرون آورده مي شود. سپس سطح كار را با مواد پاك كننده مانند نفت، شستشو مي دهند تا باقيمانده قير كاملا" از بين برود. در بعضي از آثار قلم زني براي اينكه بعضي از نقوش نظير گلها بهتر نمايان شود، روي كار را با روغن جلا مي پوشانند و قبل از خشك شدن روغن، سطح كار را به سرعت با پودر ذغال ، سياه مي كنند در نتيجه قسمتهاي فرورفته، با شيارهاي سياه باقي مي ماند.
نگارگري
نگار ( نگاريدن و نگارشتن ) در فرهنگها با معاني متعددي چون نقش و نقاشي به كار رفته است. در حقيقت نگارگري مفهوم عام دارد و روشها و سبكهاي گوناگون نقاشي ايراني را شامل مي شود. چه آنها كه در كتاب و نسخه هاي خطي صورت گرفته شامل :تذهيب، تشعير، حاشيه سازي، جدول كشي، گل و مرغ و .... چه آنها كه بر ديواربناها و بومهاي ديگر انجام گرفته است.
تاريخچه نگارگري در ايران رامي توان در هزاره هاي پيش از ميلاد و در آثار به جاي مانده از سكونت انسان در غارها و برروي سفالينه هاي منقوش پيش از تاريخ مشاهده كرد. نمونه آثار نقاشي از دوره اشكاني و ساساني و نمونه هاي مناسبي از طرح وشكل و رنگ در نگار گري است. هنر كتابت در دوره ساسانيان به تكامل رسيده و آرايش كتاب يكي از فعاليتهاي مهم هنرمندان در نگارگري پس از اسلام است. از اين دوره به بعد شاهد آثار غني و زيبائي از هنر نگارگري هستيم كه مذمون آنها ملهم از آيات وحي و احاديث و روايات قرآني است.
از حدود ابتداي قرن حاضر شاخه اي از نگارگري مورد توجه قرار محققان و هنر شناسان شرق و غرب قرار گرفت كه با نام " مينياتور " معرفي شده است. در مينياتورهاي ايراني منظره ها اغلب خيالي است.
تذهيب :
تذهيب به معني زراندود كردن و طلا كاري با نقوش الهام گرفته از طبيعت، ولي كاملا" تجريدي، منظم و هندسي است كه با خطوط مشكي و آب طلا تزئين شده، يا رنگهايي ديگر همچون شنگرف، لاجورد، سفيد آب زنگار و زعفران در آن به كار رفته است. در اوايل دوره اسلامي، تذهيب براي تزيين و جداسازي آيات قرآن مجيد مورد استفاده قرار مي گرفت. در سده سوم و چهارم هجري ساده و بي پيرايه و با نقوش ساده و هندسي به كار گرفته شد هنر در سده ششم و هفتم متين ومنسجم و در سده هشتم با شكوه و مجلل در سده نهم و دهم ظريف و پرمايه و در سده يازدهم و دوازدهم به اوج تنوع و تعداد مكاتب خود رسيده.
مراحل كار
روش كار در نگارگري به اين ترتيب است كه ابتدا بوم و طرح موردنظر را آماده ساخته، طرح را روي بوم انتقال داده، و كار قلم گيري را شروع مي كنند. پس از آن در صورت استفاده از رنگ طلا به طلا اندازي مي پردازند. سپس به زدن رنگ زمينه مي پردازند. رنگ زمينه را بنابر عمق فضا، از دور ترين شكلها در فضا شروع كرده، تا به نزديك ترين شكلها ختم مي كنند. در مرحله بعد، ساخت و ساز طرح را انجام داده ، سپس رنگ صورتها را مي زنندو به صورت سازي مي پردازند. اين مراحل با كار « جدول كشي» يا « كادربندي » پايان مي يابد.
روش كار در تذهيب كاري چنين است كه ابتدا بوم را كادر بندي كرده، طرحي را كه ممكن است بر اساس يك واگيره باشد، روي آن كپي مي كنند. پس از قلم گيري يكنواخت، گلها و برگها را رنگ مي زنند و به ساخت و ساز ( پرداز) عناصر آن مي پردازند. در پايان زمينه را رنگ مي زنند ، يعني كار بوم سازي را انجام مي دهند.
روش كار در تشعير سازي به اين ترتيب است كه ابتدا بر اساس طرح مورد نظر خطوط اصلي را با يك رنگ طلا قلم گيري و سپس از رنگ ديگر براي رنگ آميزي نقوش استفاده مي كنند.
در دوران قبل از اسلام قطعات بزرگ چوبي به عنوان بخشي از ساختمان به كار مي رفته است. در اين دوره چوب به عنوان يكي از فراوان ترين مصالح طبيعي نقش مهمي در ساخت ابزار فني و كشاورزي و حتي وسايل خانگي ايفا مي كرده است. > از دوره سلوكيان آثار چنداني در دست نيست و آثار چوبي دوره اشكاني نيز تا حد زيادي شباهت به دوره هخامنشي دارد. در دوره ساساني استفاده از كلافهاي چوبي در ساختمان متداول مي شود. در اين دوره نوعي رويه كوبي مربع هاي چوبي انجام مي شده كه نقش هندسي و انتزاعي داشته است. نقوش عبارت بودند ازنقوش انتزاعي، گياه و حيوان و انسان.
مهمترين وسايل چوبي كه ساخت آنها در قرون اوليه اسلامي متداول بوده عبارتند از كلبه ها و ساختمان هاي چوبي، كلافهاي ساختماني، ستون چوبي سقف هاي كاذب چوبي قابدار، وسايل به ساختمان مثل درب و پنجره ، وسايل كاربردي مثل منبر، ابزار آلات صنعتي و كشاورزي.
در آثار چوبي دوره مياني اسلامي كه مربوط به حدود قرون پنجم تا دهم هجري است اجزاي ساختمان هاي چوبي مثل ستون و سقف، وسايل متصل به ساختمان مثل در، پنجره، نرده به ميزان زيادي به چشم مي خورد ولي آثار كوچكتر مثل جعبه، قاب، رحل، وسايل خانگي، ابزار آلات، وسايل جنگي و شكار نيز كم و بيش وجود دارد. بيشترين نقوشي كه در منبت اين دوران مي بينيم عبارتند از : نقوش هندسي، شيارهاي موازي، كتيبه، اسامي ائمه (ع )، شكل محرابي ، لچك، ترنج، گل و بوته، ختايي و اسليمي، شكوفه،برگ ، نخل ، شمسه، حيوان و انسان .
در اكثر آثار چوبي صفوي مي توان تحولاتي از لحاظ نقش و شيوه هاي اجرايي ملاحظه كرد. صنايع دستي چوبي اين دوره كه مربوط به حدود قرن 10 و 12 مي باشد از لحاظ فني بسيار ظريف و بادوام و داراي عملكردي مفيد و صحيح هستند و از لحاظ هنري بر اساس نقوش و فرهنگي ايراني ساخته شده اند و از طرفي با دقت و نظم اجرا شده. آثار اين دوره شامل ساختمان هاي چوبي و اجزاي وابسته به آن مثل ستون و سقف و در و پنجره و همچنين شامل وسايل كاربردي مثل رحل، جعبه، قاب، صندلي و ابزار آلات صنعتي و كشاورزي و جنگي است. هنر معرق كه از دوران قبلي آغاز شده و به طور ساده انجام مي شد از اين زمان تكامل بيشتري مي يابد.
منبت كاري دوره ميانه اسلامي در حدي بسيار ظريف و باروسازي و ريزه كاري فراوان ديده مي شود و پرداخت آن نيز در حد اعلاي خود مشاهده مي شود. منبت اين دوره بر اساس طرح هاي هندسي، شيارهاي موازي، خط ثلث و نسخ، اسليمي و ختايي به سبك ايراني، نقوش انتزاعي گياه و انسان و ترنج و محرابي مشاهده مي شود.
هنرهاي چوبي بعد از صفويه و به خصوص دوران قاجار نه تنها تكامل فني نداشت بلكه با افت كيفيت فني نيز روبرو بود. به طور كلي در آثار چوبي اين دوره به دو سبك وجود دارد. بخشي كه در آن سعي شده از روشها و نقوش دوران قبل پيروي شود و بخشي ديگر كه از اصول فني و هنري آثار چوبي اروپا الهام گرفته شده. در اين دوره به دو نوع منبت بر مي خوريم. يكي منبت به شيوه صفوي با عمق كم و طرح ايراني كه ندرتا" ديده مي شود و ديگري منبت به شيوه فرنگي با عمق زياد و با نقش پيچك اجرا شده كه به ميزان زيادتر وجود داشته است .
معرق :
قرار گرفتن قطعات چوب هاي رنگي در كنار هم به وجود آوردن طرحي مشخص را معرق مي گويند. گاه ديده مي شود كه در كنار چوب هاي رنگي از مصالحي چون عاج، صدف، فلزات و استخوان هم استفاده مي شود. به طور كلي معرق به دو گروه اصلي تقسيم مي گردد.
الف – معرق زمينه رنگ : اگر در هنر معرق، زمينه كار هم از چوب بريده شود، معرق زمينه چوب ناميده مي شود. در واقع طرح اصلي توسط زمينه ايي از چوب احاطه مي شود. معرق زمينه چوب به روشهاي گوناگوني كار مي شود كه شامل معرق پازلي، معرق آجري، نازك بري در معرق منبت مي باشد.
منبت
هنر كنده كاري نقوش به روي چوب را منبت گويند. قابل توجه است كه منبت مي تواند به صورت يك تكه يا چند تكه انجام شود هرگاه منبت كاري بر روي چوب بزرگ يك تكه انجام شود، منبت يك تكه و هرگاه منبت كاري بر روي تكه هاي كوچكي انجام شود، منبت چند تكه خواهد بود.
منبت بر حسب نوع برجستگي كه در كار آن به وجود مي آيد به پنج دسته تقسيم مي گردد: منبت كم بر جسته، منبت نيم برجسته، منبت تمام برجسته، پيكره، قلم زني بر روي
انواع منبت
از انواع منبت مي توان نمونه هاي زير را نام برد:
منبت كمي بر جسته: نوعي از منبت است كه در آن هنرمند منبت كاري خود را به حدي برساند كه نقش برجسته اي كه به وجود آورده از سطح زمينه كار بيرون نيايد و هم سطح حاشيه اطراف كار باشد.
منبت بر جسته : شيوه كار اين گونه كه مراحل منبت يك چوب را تا آنجا پيش مي بريم كه برجستگي هاي طرح از رويه كار كاملا" بيرون خواهد زد.
پيكره : هنرمند طرح خود را بر روي حجمي از چوب به شيوه هاي چسباندن، فوكپي، يا از طريق كاغذ كاربن يا طراحي مستقيم بر روي چوب انتقال مي دهد، آنگاه از برجسته ترين قسمت طرح كار خود را آغاز مي كند و توسط مغار هاي و لوازم رايج در اين زمينه مشغول كنده كاري بر روي چوب مي شود. در تمام كار، طرح به صورت كاملا" بر جسته و داراي حجم چوب از داخل بيرون آمده و اطراف آن خالي از هر گونه چوب خواهد بود
با سلام به شما بازدید کننده گرامیبرای حمایتاز سایت ما و قرار دادن بیشتر تحقیقان در سایت بر روی لینک زیر ( بعد از خواند یا قبل از خواند تحقیق)هر چند بار که خواستید کلیک کنید تا ما نیز با علاقه بیشتری تحقیقات دانش آموزی برای شما بگذاریم . باتشکر
همچنین برای حمایت از سایت ما و گذاشتن تحقیقات بیشتر در سایت بر روی لینک های زیر کلیک کنید تا مانیز برای شما با اشتیاق فراوان تری تحقیق رایگان در سایت بگذاریم .
مالیات بر ارث از جمله مالیات های مستقیم و در زیرگروه مالیات بر دارایی قرار می گیرد.
مالیات بر ارث از جمله مالیات های مستقیم و در زیرگروه مالیات بر دارایی قرار می گیرد.
مالیات بر ارث به لحاظ اینکه مالیات دهندگان آن، برای مرجع وصول مالیات (سازمان امور مالیاتی کشور) مشخص و معلوم هستند، از جمله مالیات های مستقیم محسوب شده و در زیر گروه مالیات بر دارایی قرار می گیرد. بنا بر ماده ۸۶۷ قانون مدنی، مبنای مالیات بر ارث یا به عبارت دیگر، موضوعی که در باب ارث، مالیات بر آن تعلق می گیرد، اموالی است که در نتیجه فوت شخصی اعم از فوت واقعی یا فرضی، باقی مانده است. این اموال می تواند منقول، غیرمنقول، مطالبات قابل وصول، حقوق مالی و غیره باشد. گفتنی است، اموالی که از متوفی باقی می ماند، چنانچه تمام یا قسمتی از آن به نفع اشخاص معین - اعم ازورّاث یا غیرورّاث - در حدودی به طور قانونی وصیت شود، اموال باقیمانده به موجب حصر وراثت بین وراث قابل تقسیم می باشد. در غیر این صورت تمامی اموال و دارایی ها بین وراث تقسیم خواهد شد. همچنین درخصوص مال مورد وصیت به نفع اشخاص معین در حدودی که قانون مجاز می داند، در مورد وراث به سهم الارث آنها اضافه و مشمول مالیات بر ارث براساس نرخ مقرر در ماده ۲۰ می شود. در مورد اشخاص معین (غیرورّاث)، کل ارثیه مشمول مالیات بر درآمد اتفاقی (ماده ۱۲۴ قانون مالیات های مستقیم نرخ مقرر در ماده ۱۳۱) خواهد بود. همچنین درخصوص اشخاص نامعین به موجب بند ب ماده ۳۸ قانون مالیات های مستقیم،مشمول نرخ مقرر برای وراث طبقه دوم مشمول مالیات خواهد بود.
لازم به ذکر است، وراث به موجب گواهی حصر وراثتی که توسط دادگاه های صالحه صادر می گردد، شناسایی می شوند. گواهی حصر وراثت در واقع تصدیق منحصر بودن وراث به اشخاص معین و معلوم و نسبت آنها به متوفی می باشد که به موجب آن سهم هر یک از وراث تعیین می گردد. می توان گفت حکم صادره مبنای تقسیم ترکه بین وراث و در نهایت تعیین مالیات خواهد بود. ظرف شش ماه از تاریخ فوت متوفی، وراث موظف به تسلیم اظهارنامه حاوی کلیه اقلام ماترک و تعیین بهای آن اموال در زمان فوت هستند. به علاوه، باید تمامی مطالبات و بدهی هایی که طبق مقررات فصل مالیات بر ارث، قابل احتساب هستند نیز به اداره امور مالیاتی صلاحیتدار ارایه گردد. در قبال این اظهارنامه، اداره امور مالیاتی مکلف است گواهینامه تسلیم اظهارنامه را صادر و به مؤدی تسلیم نماید.
گواهینامه مزبور صرفاً از نظر صدور برگ حصر وراثت معتبر بوده و رسیدگی به تقاضای حصر وراثت در دادگاه ها موکول به ارایه گواهینامه مزبور می باشد. از سوی دیگر، به موجب ماده ۳۲ قانون مالیات های مستقیم، مأخذ ارزیابی املاک اعم از عرصه یا اعیان، ارزش معاملاتی ملک در زمان فوت ملاک عمل بوده و مأخذ ارزیابی سایر اموال از جمله حق الامتیازها، سرقفلی، وسایط نقلیه، سهام و غیره، ارزش روز آنها در تاریخ فوت ملاک محاسبه قرار می گیرد. براساس ماده ۶۴ قانون مالیات های مستقیم، تعیین ارزش معاملاتی املاک به عهده کمیسیون تقویم املاک است که هر سال یکبار نسبت به تعیین ارزش معاملاتی املاک اقدام می نماید. ارزش معاملاتی تعیین شده پس از یک ماه از تاریخ تصویب نهایی کمیسیون تقویم املاک، لازم الاجراء بوده و تا تعیین ارزش معاملاتی جدید، معتبر است.
● سهم دولت
کلیه ماترک متوفی اعم از منقول و غیرمنقول، مطالبات و حقوق مالی او مشمول مالیات بر ارث خواهد بود.
در صورتی که متوفی یا وارث یا هر دو آنها ایرانی مقیم ایران باشند، کل اموال مشمول مالیات بر ارث متوفی واقع در ایران و خارج از ایران (پس از کسر مالیات بر ارثی که بابت اموال واقع در خارج از ایران به سایر دولت ها پرداخت می شود)، نسبت به سهم الارث هر یک از ورثه، براساس نرخ های مقرر در ماده ۲۰ قانون مالیات های مستقیم، مشمول مالیات بر ارث می باشد. اما اگر متوفی و وارث هر دو ایرانی مقیم خارج از ایران باشند، سهم الارث هر یک از ورّاث نسبت به کل اموال متوفی موجود در ایران طبق نرخ های مقرر در ماده ۲۰ قانون محاسبه می شود. همچنین اموال خارج از ایران پس از کسر مالیات بر ارث پرداختی به دولت محل وقوع مال، به نرخ ثابت ۲۵ درصد مشمول مالیات است. به موازات، اگر متوفی تبعه خارج از کشورباشد، کل دارایی های موجود وی در ایران، طبق نرخ مالیات بر ارث مقرر در ماده ۲۰ قانون های مالیات مستقیم، برای ورّاث طبقه دوم (اجداد، برادر، خواهر و اولاد آنها) مشمول مالیات خواهد بود.
گفتنی است، اموال مشمول مالیات بر ارث عبارتند از کلیه ماتَرک متوفی واقع در ایران یا خارج از کشور اعم از منقول و غیرمنقول و مطالبات قابل وصول و حقوق مالی پس از کسر هزینه کفن و دفن در حدود عرف و عادات و واجبات مالی و عبادی در حدود قواعد شرعی و دیون محقق متوفی. ذکر این نکته الزامی است که اثاث البیت محل سکونت متوفی، جزو ماترک وی محسوب نمی شود. از سوی دیگر، سهم الارث هر یک از وراث طبقه اول (پدر، مادر، زن، شوهر، اولاد و اولادِ اولاد) تا مبلغ ۳۰ میلیون ریال از پرداخت مالیات معاف و مازاد آن طبق نرخ های مقرر در ماده ۲۰ قانون مالیات های مستقیم، مشمول مالیات می باشند. معافیت مذکور برای هر یک از وراث طبقه اول که کمتر از بیست سال سن داشته باشند یا محجور، معلول یا از کار افتاده باشند، مبلغ ۵۰ میلیون ریال خواهد بود. البته معافیت ها و بخشودگی های دیگری هم برای مشمولین مالیات بر ارث در قانون وجود دارد که به شرح زیر می باشند:
اموالی که جزو ماترک متوفی باشد و تا یک سال پس از قطعیت مالیات و غیرقابل رسیدگی بودن پرونده امر در مراجع مالیاتی، طبق قوانین و احکام خاص مالکیت آنها سلب یا به موجب گواهی سازمان ذیربط، بلاعوض در اختیار وزارتخانه ها، مؤ سسه های دولتی، شهرداری ها، نهادهای انقلاب اسلامی یا شرکت هایی که صددرصد سهام آنها متعلق به دولت باشد قرار گیرند، از شمول مالیات بر ارث خارج می شوند. در صورتی که بابت سلب مالکیت، عوضی داده شود، ارزش هر کدام که کمتر باشد، جزو اموال مشمول مالیات بر ارث محسوب خواهد شد.
وجوه بازنشستگی و وظیفه و پس انداز خدمت و مزایای پایان خدمت، مطالبات مربوط به خسارت اخراج، بازخرید خدمت و مرخصی استحقاقی استفاده نشده و بیمه های اجتماعی و نیز وجوه پرداختی توسط مؤ سسات بیمه یا بیمه گزار یا کارفرما از قبیل بیمه عمر، خسارت فوت و همچنین دیه و مانند آنها که حسب مورد یکجا یا مستمر به ورثه حقوقی پرداخت می گردد، مشمول مالیات بر ارث نخواهد شد.
اموال منقول متعلق به مشمولین بند ۴ ماده ۳۹ قرارداد وین مصوب فروردین ۱۳۴۰ ، ماده ۵۱ قرارداد وین مورخ اردیبهشت ماه ۱۳۴۲، بند ۴ ماده ۳۸ قرارداد وین مورخ اسفندماه ۱۳۵۳، با رعایت شرایط مقرر در قرارداد مزبور با شرط معامله متقابل، مشمول مالیات بر ارث نخواهند بود.
اموالی که برای سازمان ها و مؤ سسه های مذکور در ماده ۲ قانون مالیات های مستقیم مورد وقف یا نذر یا حبس واقع گردد، به شرط تأیید سازمان ها و مؤ سسه های مذکور، مشمول مالیات بر ارث نمی شود.
هشتاد درصد اوراق مشارکت و سپرده های متوفی نزد بانک های ایرانی و شعب آنها در خارج از کشور و مؤ سسه های اعتباری غیربانکی مجاز، همچنین ۵۰ درصد ارزش سهام متوفی در شرکت هایی که سهام آنها طبق قانون مربوط در بورس پذیرفته شده باشد و ۴۰ درصد ارزش سهام یا سهم الشرکه متوفی در سایر شرکت ها و نیز ۴۰ درصد ارزش خالص دارایی متوفی در واحدهای تولیدی، صنعتی، معدنی و کشاورزی، مشمول مالیات بر ارث نخواهد شد.
گفتنی است، در صورتی که مشمولان مالیات بند اخیر قادر به پرداخت تمام یا قسمتی از مالیات خود نباشند، سازمان امور مالیاتی کشور می تواند با اخذ تضمین معتبر، قرار تقسیط آن را تا مدت سه سال از تاریخ قطعی شدن مالیات متعلق بدهد. از سوی دیگر، در صورتی که جزو ماترک متوفی وجوه نقد موجود نباشد، سازمان امور مالیاتی کشور می تواند با تقاضای کتبی وراث، معادل مالیات متعلق، مالی را اعم از منقول یا غیرمنقول از ماترک با توافق وراث انتخاب و به قیمتی که مبنای محاسبه مالیات بر ارث قرار گرفته است، به جای مالیات قبول کند. به موازات، چنانچه کارخانه، کارگاه تولیدی یا واحدهای کشاورزی جزو ماترک متوفی باشد و ارزش سایر اموال متوفی تکافوی مالیات ارث متعلق به ماترک را نکند، پس از وصول مالیات از محل سایر اموال نسبت به مازاد مالیات و همچنین در مواردی که ماترک منحصر به کارخانه یا کارگاه تولیدی یا واحدهای کشاورزی باشد، سازمان امور مالیاتی کشور مکلف است در صورت تقاضای وراث، با تقسیط مالیات در مدت مناسبی موافقت نماید.
همچنین در مواردی که متوفی مقیم ایران نباشد، اداره امور مالیاتی ذیصلاح وی در تهران خواهد بود. تسلیم اظهارنامه از طرف یکی از وراث تکلیف سایر ورثه را سلب می نماید. مأخذ ارزیابی املاک اعم از عرصه یا اعیان، ارزش معاملاتی ملک در زمان فوت بوده و مأخذ و ارزیابی سایر اموال و حقوق مالی متوفی، ارزش آنها در تاریخ فوت خواهد بود. حال چنانچه ارزش معاملاتی ملک تعیین نشده باشد، ارزش معاملاتی نزدیک ترین محل مشابه، مبنای محاسبه مالیات خواهد بود. نرخ مالیات بر ارث موضوع ماده ۲۰ قانون مالیات های مستقیم ، به شرح جدول همراه محاسبه می شود.
بازاریابی موفق مستلزم برخورداری از محصول مناسب در زمان مناسب و مکان مناسب است و اطمینان از اینکه مشتری از وجود محصول مطلع است؛ از این رو موجب سفارشهای آینده میشود. بازاریابی، فرآیندی است که بین تواناییهای شرکت و نیازهای مشتریان تعادل ایجاد میکند.
امروزه پیشرفت تکنولوژی و دانش بشتری بر حیطه بازاریابی نیز تاثیرگذار بوده به نحوی که رشته جدیدی تحت عنوان نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی به وجود آمده است. در این روش اعتقاد براین است که مطالعه بیولوژی و فیزیکی مغز مهمترین راه برای شناخت رفتار خریداران محصول یا خدمات است. شرکت ها، تبلیغات گسترده ای دارند اما این تبلیغات آیا واقعا تاثیر گذار است؟ یا اگر تاثیر گذار است این تاثیر تا چه اندازه ای است؟برای بررسی میزان تاثیر گذاری تبلیغات بر روی ذهن و تصمیم انسان ها تنها یک راه مطمئن وجود دارد آن هم اندازه گیری فعالیت مغزی آن هادر برابر محرک های تبلیغی ارائه شده است.
هرچیزی از جمله تصویر، بو، مزه و صدا میتواند بر روی رفتار خریداران تاثیر بگذارد. یک محصول را در فروشگاهی در نظر بگیرید، یک مشتری آن را بر می دارد نگاه میکند و سریع آن را خریداری میکند اما مشتری دیگر، همین محصول را بر می دارد و نگاه می کند اما دوباره سر جایش قرار می دهد. در مغز این دو نفر دو واکنش متفاوت رخ داده است؛ در یکی واکنش مغزی منجر به خرید شده و در دیگری واکنش مغزی منجر به بازگرداندن محصول به قفسه ی مربوطه شده است.
کارکرد قسمت های مختلف مغز تا چه اندازهای در این رفتار تاثیر داشتند؟ کدام قسمت موافق خریدن محصول بوده و چرا؟ و کدام قسمت مخالف خریدن محصول بوده و چرا؟ عوامل مختلفی بر روی تصمیم گیری انسان ها تاثیر میگذارد برخی از این عوامل شناختی هستند و برخی دیگر هیجانی، تعدادی هم از هر دو عامل تشکیل شده اند.
قسمتهای مختلفی از مغز در خرید کردن دخیل هستند. اکنون میتوانیم نظامهای مغزی در گیر در خرید را تجزیه و تحلیل کنیمو به شرکت ها و موسسات بگوئیم که چگونه می توانند تبلیغات خود را به گونه ای طراحی کنند که بیشترین تاثیر رابر خرید مشتریان خود بگذارند.
نورومارکتینگ علم جدید تحقیقات بازار است که به مطالعه پاسخ های حسی _حرکتی، شناختی و عاطفی مشتریان در برابر محرک های ارائه شده در بازار می پردازد و از ابزار هایی مانند FMRI و QEEG و ابزار های دیگر برای اندازه گیری فعالیت قسمت های مختلف مغز در هنگام مواجه با محرک ها استفاده می کند.
همچنین در این علم حالات بدن در هنگام مواجه با محرک های تبلیغاتی اندازه گیری می شود حالاتی مانند ضربان قلب و میزان عرق کردن پوست.
ویژگی های نورومارکتینگ:
1- نورومارکتینگ یعنی سنجش مستقیم:
شما میتوانید از یک مشتری سوال کنید که چه چیزی را دوست دارد و نسبت به خرید کدام محصول برانگیخته تر است؛ اما در واقع خیلی نمیتوان به آن اعتماد کرد؛ چراکه ممکن است مشتری تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار داشته باشد که در آن لحظه اجازه ی تصمیم گیری درست را به او نمی دهند.
برای مثال خیلی وقت ها شده که ما قصد خرید محصول خواصی را داشته ایم (یعنی نسبت به آن اعلام علاقمندی کرده ایم) اما در واقعیت چیز دیگری را خریده ایم چرا که در هنگام خرید کردن با محصولی مواجه شده ایم که ویژگی هایش ما را بیشتر تحت تاثیر قرار داده است. در نورو مارکتینگ ما ویژگی های بیرونی نگرش فرد نسبت به یک محصول یا ویژهگی هایش را نمی سنجیم بلکه منبع آن، یعنی مغز را می سنجیم.
در نورو مارکتینگ فعالیت قسمت های مختلف مغزی نسبت به یک محصول سنجیده می شود. برای مثال با قرارا دادن یک فرد در مقابل یک تیزر تبلیغاتی فعالیت مغزی او را از طریق الکترود هایی که به مغزش وصل شده است در کسری از ثانیه می سنجیم و بررسی می کنیم که کدام تصویر او را بیشتر تحت تاثیر قرار داده و اینکه نگرش فرد نسبت به آن محصول چه تغییری می کند. پس نورو مارکتینگ تنها با مغز به عنوان مرکز شناخت و عاطفه سر و کار دارد نه با اظهارات خریداران.
2- نورومارکتینگو شناخت ناهشیار
ما همیشه هشیارانه خرید نمی کنیم خیلی وقت ها تحت تاثیر لایه های زیرین مغزی، عواطف و احساساتمان خرید میکنیم. جالب است بدانید 95٪ از تصمیمات ما برای خرید یک کالا یا دریافت یک خدمت ناهشیار و تنها 5٪ از تصمیمات ما هشیار هستند.برای مثال بارها شده است که با قصد خرید یک محصول به فروشگاه رفته اید اما در نهایت محصولی دیگر و یا با برند دیگر را انتخاب کردهاید. آیا محصولی که انتخاب کردهاید نسبت به آن چیزی که قرار بود انتخاب نمایید مزیت و ویژگی خاصی داشته است؟ این مثال تنها نمونه ی کوچکی از رفتارهای ناهشیار ماست. خیلی وقت ها رفتارهایی را انجام می دهیم که توسط شناخت ما هدایت نمی شوند بلکه توسط عواطف و قسمت نا هشیار ذهن ما هدایت می شوند.
نورومارکتینگ ابزار بسیار قدرتمندی است برای شناخت ناهشیار ذهن مشتریان، دانشمندان حوزهی نوروساینس با استفاده از ابزار های مختلفمانند نقشه برداری مغزی و ام آر آی کاربردی فعالیت قسمت هایی از مغز را رصد می کنند که تجزیه و تحلیل داده های آن منجر به شناخت و کشف ناهشیاری می شود که مشتریان خودشان هم خبر ندارند اما به شدت تحت تاثیر آنها هستند.
مدیریت برند و مغز انسان (نوروبرندینگ):
یکی از دیگر موضوعات حوزه ی مدیریت و اقتصاد که در اینجا به طور مختصر در مورد کاربرد نوروساینس به آن خواهیم پرداخت بحث برندینگ است.
مدیران موسسات تولید کننده ی اقلامی که در یک محیط رقابتی مشغول به تولید و عرضه هستند، باید تشخیص بدهند چه چیزی برای مشتریان آنها در بازار هدفشان مهم است و معیارهای مقایسه محصولشان با محصول رقیب را در فرایند انتخاب درک کنند.
استراتژی های سازمانی باید بر اساس درک و شناخت تفکرات، احساسات و رفتار مصرف کنندگان شکل بگیرد. تحقیقات مصرف کننده به شیوه های نوروساینس می تواند به مدیران در شناخت مصرف کنندگان کمک کند. یکی از مهمترین کاربردهای تحقیقات مصرف کننده، بهبود استراتژی های بازاریابی می باشد.
هدف عمده ی یک بازاریاب ماورای فروش است و معمولاً هدف نهایی، ایجاد یک تعهد پایدار بین یک نام تجاری خاص و یک گروه مشتری ویژه می باشد، که فرآیندی است شامل مراحل معرفی، آشنایی، ترجیح و در صورت موفقیت محصول، ایجاد و فاداری.
در حالی که تبلیغات بیشتر مقدمات مراحل معرفی و آشنایی را فراهم می کند، عواملی از قبیل قیمت، شهرت نام تجاری و زیبایی ظاهری از عوامل مؤثر بر ترجیح مشتریان هستند و در نهایت کیفیت مناسب محصول باعث ایجاد رضایت و متعاقب آن وفاداری در مشتری خواهد شد.
در بسیاری موارد در بیلبوردها ، تیزرهای تبلیغاتی و حتی سایت ها با تبلیغاتی مواجه هستیم که سرگرم کننده و گاهی خنده دار به نظر می رسند ... و حتی تحسین همگان را بر می انگیزند ... اما سوال اینجاست :
در بسیاری موارد در بیلبوردها ، تیزرهای تبلیغاتی و حتی سایت ها با تبلیغاتی مواجه هستیم که سرگرم کننده و گاهی خنده دار به نظر می رسند ... و حتی تحسین همگان را بر می انگیزند ... اما سوال اینجاست : آیا این تحسین کنندگان خریدار کالا یا خدمات آن شرکت یا موسسه می شوند؟! آیا این آگهی که دقایقی شما را سرگرم کرده است ، اطلاعاتی از محصول (کالا یا خدمات) در اختیار شما قرار داده است که متقاعد خرید آن شوید؟!
به یک آگهی می رویم " زورو (Zoro) وارد صحنه می شود؛با چند نفر می جنگد و در نهایت با اتومبیلی از صحنه فرار می کند و می گوید: ماشین خود را در قرعه کشی بانک برنده شدم" آگهی جذاب و سرگرم کننده ای است... اما آیا شما با دیدن این آگهی در این بانک حساب باز می کنید؟! یا در حال حاضر به خاطر دارید این آگهی مربوط به کدام موسسه بود؟
تبلیغی بر روی یک اتوبوس توجه مرا به خود جلب کرد"برای آقایانی که از سوزش و التحاب پس از اصلاح خسته شده اند" دقیقأ دست بر مشکل بسیاری از آقایان گذاشته و مزیت و هدف محصول را با بیانی ساده مطرح کرده است.
این تبلیغ ،تبلیغی است با هدف اصلی تبلیغات که به گفته بزرگان این امر ، هدف چیزی نیست جز فروش، و فروش دوباره به مشتریان پیشین با کسب رضایت آنان و صداقت در گفتار.
گرفتاری در حصار تبلیغات سرگرم کننده و شعارهای کلیشه ای تبلیغات بسیاری از شرکت ها و موسسات را درگیر کرده و در راهی متضاد هدف آنان یعنی کسب سود و اعتبار بیشتر ، قرار داده است.
شعار کلیشه ای "کفشی از جنس دیگر" شعاری زیباست؛ اما باز هم دلیلی برای خرید به شما ارائه نمی کند. نظر شما درباره این شعار چیست ؟ " کفشی که هرگز بوی بد پا را با آن تجربه نخواهید کرد؟!" مزیتی به شما ارائه می دهد و بی پرده سخن از تفاوت این کفش با سایر کفش ها می گوید... و تبلیغ و تبلیغات همین است و همین را می خواهد.
البته نباید فراموش کرد که چنانچه بیان هدف اصلی تبلیغ (بیان ویژگی های محصول ، مزایا و ... ) در غالب طنز و یا برنامه ای سرگرم کننده باشد که مخاطب را ملزم به تماشا نماید ، بسیار تاثیرگذار خواهد بود؛ در ادامه از مقاله ای برای بیان این دید و در واقع اثربخشی تبلیغ با اصولی ساده استفاده کرده ام :
اینکه شما درک کنید مشتریان شما چگونه هستند، بسیار مهم است.همچنین ، اینکه در آنسوی تبلیغ چه کسی تصمیم می گیردکه از شما خرید کند نیز مهم می باشد.بنابراین بسیار مهم و ضروریست که بدانید، روانشناسی مشتری شما به چه شکل می باشد.
کسی که آگهی تبلیغاتی شما را می خواند، چه پروسه ای به ذهنش خطور می کند؟ درک کردن کل این پروسه، شمارا به هدفهایتان می رساندوتجارت شما را موفق ترمی کند. خود را جای مشتری بگذارید ، برای خرید به چه اطلاعاتی نیاز دارید؟ چه دلایلی می خواهید؟ همان را در تبلیغات بگویید ، بی پرده و راحت .
تئوریهای بسیاری راارائه داده اند تا توسط آنها بتوان این پروسه را که وقتی شخص آگهی را می بیند و بعد برای خرید آن اقدام می کند را توضیح و توصیف کنند.
این پروسه ها سریع و فوری نیستند،اما به ترتیب و مرحله به مرحله هستند.
هر کسی که خرید و فروش (بخصوص فروش) را انجام می دهد باید با AIDAآشنا باشد.AIDAیک مدل ساده تبلیغات است که عبارتست از:
• (جلب توجه) Attention
• (جذابیت)Interest
• (میل و اشتیاق)Desire
• (عمل خرید)Action
این مدل پیشنهاد می کند که آگهی شما باید در وهله اول توجه مشتری را جلب کند،سپس با تحریک او، میل و اشتیاق او را برای خرید کالا برانگیزد و سپس عمل او را در جهت خرید کالا، تحریک کند.(تحریک برای خرید کالا)
این مدل شما را راهنمایی می کند که چگونه آگهی خودتان را تنظیم کنید و آگهی شما را بصورت "فرمول" در می آورد. بازاریابهای موفق از فرمول AIDAبرای ایجاد پایگاههای تبلیغاتی موفق پیروی می کرده اند. AIDAخوب است اما ، نه به این خوبی که ما گفتیم. مدل دیگر که طرفداران بسیاری دارد و بسیار جامع تر و کامل تر ازAIDAمی باشد ، مدل DAGMARاست. مراحل آن بسیار مشخص تر و جامع تر است، پس استفاده از آن راحت تر از AIDAنیز می باشد.
DAGMARمخفف "Defining Advertising Goals for Measured Advertising Results"می باشد. (مشخص کردن اهداف تبلیغات جهت بدست آوردن نتایج تبلیغاتی ارزیابی شده)
باز هم تکرار می کنم ، مشخص کردن اهداف تبلیغات ، براستی هدف شما از تبلیغ چیست ؟ مسلما هرچه باشد سرگرم کردن و خنداندن مخاطبین نخواهد بود ، هدف اصلی تبلیغ را مشخص کنید و در هر مرحله تکرار و تکرار کنید ، بعد از به اجرا در آوردن تبلیغ نتایج را با هدف خود مقایسه کرده و سپس ادامه دهید . . .
این بدین معناست که همه هدف شما از تبلیغ این است که چهار مرحله ذیل (به ترتیب) به مشتری بالقوه شما منتقل شود:
• (آگاهی) Awareness
• (ادراک و فهم) Comprehension
• (مجاب شدن) Conviction
• (عمل خرید) Action
اجازه بدهید تصور کنیم که شما یک کالا برای فروش دارید، اما مشتری هدف شما، هیچ اطلاعی از آن ندارد . پس در مرحله اول،شما او را از این محصول خود آگاه می کنید. بطور مثال شما این آگهی را در یک سایت پررفت و آمد (سایتی که ترافیک کاربران در آن وجود دارد) درج می کنید ، و یا در مجله ای با تیتری درشت تبلیغ می کنید .
مرحله دوم درک و فهم مشتری از کالای شماست. محصول شما چیست؟ محصول شما چه مزایا و امکاناتی دارد؟مشتری شما چگونه می تواند به آن دسترسی پیدا کند؟و این سوالات زمانی به او پاسخ داده می شوند که مشتری بالقوه شما،بر روی آگهی شما "کلیک" کند وبه صفحه ای دست پیدا کند که شامل جزئیات دقیقی از کالای شما باشد و یا جذب عنوان آگهی شما در مجله شده و به سراغ مطالعه متن آن می رود ..مرحله بعد،مجاب شدن مشتری است.این مرحله بسیار مهم است.شما باید مشتری را درباره مزایای آن کالا متقاعد کنید.یکی از ابزارهای مهم و مفید در این مرحله،ارائه"ضمانت"می باشد.شاهد عینی یا مدارک مستند نیز از دیگر ابزارهای مهم و مفید در این مرحله هستند.اما در این کار صادق و امین باشید و بدانید عدم صداقت و بزرگنمایی خارج از واقعیت در دراز مدت برای شما نتیجه نخواهد داشت.
بعد از اینکه مشتری بالقوه با محصول شما متقاعد شد، در این مرحله وارد گام بعدی یعنی"خرید"می شود.ممکن است او در این مرحله درخواست هایی داشته باشد یا پیشنهاد خرید مجازی بدهد(در صورت امکان)یا اینکه بطور حقیقی از شما خرید کند.
شما برای ساختن پایگاه تبلیغاتی خود می توانید از هر "مدلی" استفاده کنید،اما باید آن مدل یادآور این مساله برای شما باشدکه "پروسه خرید"یک پروسه سریع نیست بلکه،سلسله ای از اتفاقاتی است که در ذهن مشتری شما رخ می دهد.هر مرحله باید توسط مرحله قبلی شکل گیرد.برای یک فروش موفقیت آمیز،هر مرحله مهم و حیاتی می باشد.
پس باید به این نتیجه رسید که بجای نوشتن عبارت"Buy Me"در تبلیغات،باید تمرکز شما برای ساختن تبلیغاتی باشد که با یک مقدمه یا معرفی درباره کالای موردفروش،شروع شود و بعد مردم را متقاعد کند که چرا باید آنرا بخرند،
منبع : عصر بازاریابی سنتی به پایان رسیده است – نوشته زیمن (مدیر سابق بازاریابی کوکاکولا)
ترموديناميك شاخه اي از علم است كه اصول انتقال انرژي را در سيستمهاي درشت بين مجسم ميكند بند هاي اصلي كه تجربه نشان داده است همة اين انتقالات را به كار مي گيرندبه عنوان قوانين ترموديناميك شناخته شده اند . اين قوانين اوليه و بنيادين هستند و نمي توان آنها را از چيز اصلي تر ديگري مشتق كرد .
اولين قانون ترموديناميكمي گويد كه انرژي باقي مي ماند و با اينكه مي تواند به شكل ديگر تغيير كند و از مكاني به مكان ديگر تغيير يابد ، مقدار كلي آن ثابت مي ماند . بدين ترتيب اولين قانون ترموديناميك به مفهوم انرژي بستگي دارد ولي از طرف ديگر انرژي تابع اصلي ترموديناميك است چون بدين وسيله مي توان اولين قانون را به صورت فرمول بيان كرد . اين همبستگي مشخصة مفاهيم اوليه ترموديناميك است .
واژه هاي سيستم و پيرامون به طور مشابه همبسته مي شوند . سيستم به شيء، هر كميت مانده هر بخش و غيره اي اطلاق مي شود كه براي مطالعه انتخاب شده است و ( به طور ذهني ) از هر چيز ديگر كه پيرامون ناميده مي شود جدا مي گردد . پوشش مجازي كه سيستم را احاطه مي كند و آن را از پيرامونش جدا مي سازد مرز سيستم ناميده مي شود .اين مرز تصور مي رود خواص ويژه اي داشته باشد كه يا ( 1 )سيستم را از پيرامونش جدا مي سازد ، يا ( 2 ) به روش هاي مخصوص فعل و انفعال بين سيستم وپيرامونش مبادله مي كند . اگر سيستم تفكيك نشده باشد ، تصور مي رود مرزهايش ماده يا انرژي يا هر دو را با پي رامنش مبادله ميكند . اگر ماده مبادله شود سيستم گفته مي شود باز است . اگر فقط انرژي نه ماده مبادله گردد سيستم بسته ( ولي تفكيك نشده) است و جرمش ثابت است .
وقتي سيستم تفكيك شده است نمي تواند تحت تاثير پيرامونش قرار گيرد . با وجود اين ، ممكن است تغيرات درون سيستم روي دهد كه اين تغييرات با وسايل اندازه گيري مثل دماسنج ، فشار سنج ، و غيره قابل تشخيص هستند . با وجود اين ، چنين تغييراتي نمي توانندبطور نامحدود ادامه يابند ، و بالاخره سيستم بايد به وضعيت ثابت نهائي تعدل دروني برسد .
در مورد سيستم بسته كه با پيرامونش فعل و انفعالات مي كند ، وضعيت ثابت نهايي ، چون سيستم نه تنها از لحاظ دروني در تعادل است ممكن است بالاخره بدست آيد .
مفهوم تعادل در ترموديناميك اصلي است چون با وضعيت تعادل سيستم كه مفهوم حالت است ارتباط دارد . سيستم حالت قابل تكرار و همانند دارد وقتي همة خواصش ثابت هستند . مفاهيم حالت و خصوصيت دوباره همبسته مي شوند . همچنين شخص ميتواند بگويد كه خواص سيستم به وسيلة حالتش ثابت هستند . خواص معيني با وسايل اندازه گيري مثل دماسنج و فشار سنج كشف مي شوند . وجود خواص ديگر مثل انرژي دروني بيشتر به طور غير مستقيم شناسايي مي شوند . تعداد خواصي كه بايد ارزشهاي دلخواه را به منظور ثابت كردن حالت سيستم تنظيم كنند به سيستم بستگي دارد و بايد از طريق آزمايش تعيين شوند .
وقتي سيستم از حالت تعادل خارج مي شود و در معرض فرايندي قرار مي گيرد كه در طي آن خواص سيستم تغيير مي كند تا به حالت تعادل جديدي برسند . سيستم در طي چنين فرايندي ممكن است با پيرامونش فعل و انفعال كند تا اين كه انرژي رابه شكل گرما و كار مبادله كند و بدين ترتب در سيستم و پيرامونش تغييراتي بوجود آورد كه براي يك علت يا علت ديگر مطلوب هستند . فرايندي كه ادامه مي يابد بطوري كه سيستم هرگز به طور متمايز از حالت تعادل خارج نمي شود ، برگش پذي ناميده مي شود چون چنين فرايندي بدون اينكه نيازي به افزودن كار ايجاد شده به وسيله فرايند پيشين داشته باشد در آغاز بطور مشابه در جهت مخالف معكوس مي شود .
مبناي ترموديناميك بر تجربه و آزمايش استوار است . تعدادي از اصلهاي موضوع به ترتيب زير بيان شده است :
************
اصل 1 ترمودینامیک
شكلي از انرژي كه بعنوان انرژي دروني شناخته شده است وجود دارد كه براي سيستم هاي در حالت تعادل ، خاصيت ذاتي سيستم تست و از لحاظ كاربردي به مختصات قابل اندازه گيري مربوط مي شود كه سيستم را متمايز مي كنند .
اصل 2 ترمودینامیک
انرژي كلي هر سيستم و پيرامنش باقي مي ماند . ( اولين قانون ترموديناميك ) انرژي دروني كاملآ از انرژي پتانسيل و جنبشي كه اشكال خارجي انرژي هستند جدا ست . دركاربرد اولين قانون ترموديناميك همة اشكال انرژي از جمله انرژي دروني بايد در نظر گرفته شوند . بنابراين واضح است كه اصل 2 به اصل 1 وابسطه است . قانون اول براي سيستم تفكيك شده مستلزم اين است كه انرژي اش ثابت باشد . قانون اول براي سيستم بسته ( كه تفكيك نشده است) مستلزم اين است كه تغييرات انرژي سيستم دقيقآ با تغييرات انرژي پيرامون جبران گردد . براي چنين سيستم هايي ، انرژي به دو شكل گرما و كار بين سيستم و پيرامونش مبادله مي شود .
گرما انرژي است كه تحت تاثير تفاوت دما يا گراديان از مرز سيستم مي گذرد . كميت گرما Qمقدار انرژي منتقل شده بين سيستم و پيرامونش را نشان مي دهد و خصوصيت سيستم نيست . رسم معمول با توجه به علائم مستلزم اينست كه ارزشهاي عددي Qوقتي گرما به سيستم افزوده مي شود مثبت و وقتي گرما از سيستم خارج مي شود منفي گرفته شوند .
كار نيز انرژي منتقل شده بين سيستم و پيرامونش است ولي از جابجايي نيروي بيروني كه بر سيستم عمل مي كند منتج مي شود . كار هم مثل گرما خصوصيت سيستم نيست . رسم علائم انتخاب شده دراينجا مستلزم اين است كه ارزشهاي عددي كار Wوقتي كار توسط سيستم انجام مي شود مثبت و وقتي كار برروي انجام مي شود منفي گرفتهشوند . بنابر اين W بعد مخالف Q است .
در مورد سيستم هاي بسته ( داراي جرم ثابت ) كه براي آنها تنها شكل انرژي كه تغيير مي كند انرژي دروني است ، اولين قانون ترموديناميك از لحاظ رياضي به طور زير بيان مي شود :
بخاطر داشته باشيد كه dQ وdw ديفرانسيلهاي دقيقي ني ستند و ديگر اينكه Q و W خواص سيستم يا توابع مختصات ترموديناميك كه سيستم را متمتيز مي سازند نيستند . به عبارت ديگر dv و تغيير ديفرانسيل در v ، خصوصيت سيستم را نشان مي دهد . كميتهاي ديفرانسيل Dq و dw مبادلات انرژي بين سيستم و پيرامونش را نشان مي دهد و در معادله براي محاسبةمبادلة انرژي پيرامون بكار مي رود .
اصل 3
خصوصيتي به نام آنتروپي sوجود دارد كه براي سيستمهاي در حالت تعادل ، خصوصيت ذاتي سيستم است و از لحاظ كاربردي به مختصات قابل اندازه گيري كه سيستم را متمايز مي كند ارتباط دارد .
اصل 4
تغيير آنتروپي هر سيستم و پيرامونش با يكديگر در نظر گرفته مي شود و از هر فرايندي كه منتج شده باشد مثبت است و براي هر فرايندي كه به برگشت پذيري نزديك است به ارزش محدود صفر نزديك مي گردد . ( قانون دوم ترموديناميك )
همانطور كه قانون اول ترموديناميك را نميتوان بدون پيش شناخت انرژي دروني بعنوان يك خصوصيت فرمول نويسي كرد ، قانون دوم را بدون اعلا م قبلي وجود آنتروپي بعنوان يك خصوصيت نمي توان بطوركامل و كمي بيان كرد .
قانون دوم مستلزم اين است كه آنتروپي سيستم تفكيك شده يا درحال افزايش يا كاهش ثابت باقي بماند در حالتي كه سيستم به حالت تعادلي رسيده است . قانون دوم براي سيستم بسته ( ولي تفكيك نشده ) مستلزم اين است كه هر آنتروپي در سيستم يا در پيرامونش طوري كاهش يابد كه توسط آنتروپي افزوده در قسمت ديگر يا در حد جبران نگردد و در حاليكه اين فرايند برگشت پذير است آنتروپي كلي سيستم به علاوه پيرامونش ثابت باقي مي ماند .
خصوصيات بنيادين ترموديناميك كه در ارتباط با اولين و دومين قانون ترموديناميك مطرح مي شوند آنتروپي و انرژي دروني هستند . به كارگيري اين اين خصوصيات به همراه اين دو قانون براي همة انواع سيستمها ضروري است . با وجود اين ، انواع مختلف سيستمها به وسيله مجموعة متفاوت متغير ها يا مختصات اندازه گيري مشخصه بندي مي شوند . نوع سيستمي كه معمولآ در كابردهاي مهندسي شيمي با آن روبرو مي شوند سيستمي است متغييرهاي اندازه گيري مشخصه اوليه براي آن ، فشار ،حجم ، دما و تركيب هستند كه ضرورتآ همة آنها مستقل نيستند . چنين سيستم ها يي از سيالات ،مايع يا گاز ساخته شده اند و سيستمهاي pvtناميده مي شوند .
اصل 5 خصوصيات درشت بين سيستمهاي pvtهمگن در حالت هاي تعادل را مي توان بعنوان توابع فشا ، دما و تركيب به تنهايي بيان كرد .
اين اصل ايده آل بودن را تحميل مي كند و مبناي همة معادلات بعدي در رابطه با خصوصيات سيستمهاي pvtاست كه اين اصل براي آنها صادق است . سيستم pvtدر تعداد زيادي از كاربردهاي عملي ، بعنوان مدل كافي عمل مي كند . درقبول اين مدل فرض مي شود كه اثرات زمينه ( مثلآ الكترسيته ، مغناطيس يا گرانش ) جزئي هستند و ديگر اينكه اثرات ويسكوز و سطح نا چيز است .
دما ، فشار و تركيب در اينجا بعنوان وضعيت هاي تحميل شده بر پا نشان داده شده بوسيله سيستم در نظر گرفته مي شوند و ارتباط كاربردي خصوصيات كاربردي ترموديناميك با اين وضعيتها بئسيله آزمايش تعيين مي شود . اين ارتباط براي حجم كاملآ مستقيم است كه مي توان آن را اندازه گيري كرد و بلا فاصله به اين نتيجه منجر مي شود كه معادله حالت براي هر سيستم pvtهمگن مخصوص وجود دارد كه حجم را به فشار ، دما و تركيب ربط مي دهد . چنين معادلات حالت كاربرد گسترده اي در كاربردهاي ترموديناميك دارند .
تعيين ارتباط كاربردي انرژي دروني و آنتروپي بر فشار ، دما و تركيب كانلآ غير مستقيم است و از طريق شبكه معادلاتي كه اخيرآ گسترش يافته اند بدست
مي آيد. اكنون مبناي اين گسترش وضع شده است . همة موارد ديگر از تعريف و تفريق بدست مي آيند .
ترموديناميك مسائل را بر حسب كميتهاي مطلق مثل انرژي دروني و آنتروپي حل مي كند. زماني كه مسا له تعريف شده است قدم اول درحل مساله در ترموديناميك كاربردي ، برگردان آن به اصطلاحات متغييرهاي ترموذيناميك است بطوريكه قوانين ترموديناميك را بتوان بكار گرفت . فرايند معكوس گام آخر را تشكيل مي دهدچون نتايج نهايي بايد با كميتهاي كه واقعيت فيزيكي دارند بيان شوند .
متغيرهاي ترموديناميك
تعاريف و روابط
سيستم بسته تك فازي را در نظر بگيريد كه در آن هيچ گونه فعل و انفعالات شيميايي وجود ندارد تحت چنين شرايطي اين تركيب ثابت است .
كميتهاي v ، sوVخواص مقداري هستند و به اندازه سيستم بستگي دارند .
از طرف ديگر t و p خواص شدتي هستند و به اندازه سيستم بستكي ندارند.چون پردازش حاضر در اصل با سيستمهاي باز عمل ميكند . ما نامگذاري را بكار ميگيريم كه فقط خواص شدتي را دوباره سازماندهي مي كند و ديگر اينكه به شموليت روشن جرم سيستم در همه معادلات نياز دارد .از اين پس اگر v ، sوVرا بعنوان انرژي دروني مولي آتروپي و حجم تعريف كنيم بدين ترتيب معادله اول بصورت زير نوشته مي شود:
D (nV) = Td ( ns) – pd (nv)(4-117) در حاليكه n تعداد مول هاي سيال موجود در سيستم است و در مورد مسئله مخصوص سيستم بسته ثابت است . بخاطر داشته باشيد كهN= n1+n2+n3+…..=n1.در حاليكه Iانديس تعيين كنندة اجزاي شيمي موجود است . بطور متناوب مي توان v، sو V را بعنوان خواص ويژه (واحد جرم ) گرفت كه در اين مورد m جايگزين n ميگردد . معادله (117-4 ) نشان ميدهد كه براي سيستم بسته بدون واكنش تك فاز مي توان مشخص كرد :
Nv= u(nsوnv)
بدين ترتيب
در حاليكه زيروندنشان ميدهد كه همة تعداد هاي مول ni ( و بنابراينn )ثابت هستند . مقايسه با معدله (117-4 ) نشان مي دهد كه حالا سيستم بازي تك فازي را در نظر بگيريد . فرض مي شود كه
Nv= u(nsو nv و n1,n2, n3, …..)
بدين ترتيب
در حاليكه اين حاصلجمع دربارة همةاجزاء موجود در سيستم است و زيروند ni نشان مي دهد كه همة تعداد مول ها بجز تعداد مول هاي I ثابت گرفته شده است . با اين تعريف داريم
به كمك هر دو معادلة (118-4)و (119-4) مي توانيم همهضريبهاي ديفرانسيل جزئي را از معادله اوليه حذف كنيم :
D(nv)=Td(ns)-pd(nv)+
معادله (120-4 )معادله اصلي است كه متغييرهاي ترموديناميك اوليه براي سيستمهاي pvt تك فاز را به هم وابسطه مي كند و همة معادلات ديگر مربوط به خواص اين سيستمها از آن مشتق مي شوند . كميت پتانسيل شيميايي مولفة Iناميده مي شود و نقش مهمي در تعادل شيميايي و حالت ترموديناميك بازي ميكند .
مستقيم ترين روش براي مشتق كردن روابط خاصيت اضافي به ترتيب زيراست . چون n1=xinدر حاليكه xiبرخه مولي مؤلفة I است ، معادله (120-4) را ميتوان دوباره چنين نوشت
D(nv)-Td(ns)+pd(nV)- بسط ديفرانسيلها و جمع ترم هاي مشابه مي دهد
چون n و dn مستقل و دخواه هستند ، ترم هاي داخل پرانتزها بايد بطور جداگانه صفر شوند . پس معادلات (120-4)و (121-4) مشابه هستند ولي تفاوت مهمي بين آنها وجود دارد . معادلهبراي سيستم n مولي به كار مي رود در حاليكه n ممكن است فرق كند : در حاليكه معادله (121-4) براي سيستمي بكار مي رود كه در آن n واحد و ثابت است . بدين ترتيب معادله (121-4) در معرض مقاومتي است كه يا است . در اين معادله x2 ها را نمي توان در نظر گرفت هر چند همة آنها متغييرهاي مستقلي هستند . ni ها در معادله (120-4) در معرض چنين مقاومتي قرار ندارند .
معادله (120-4) به تركيبات احتمالي ترم ها اشاره مي كند كه ممكن است بعنوان توابع اوليه الحاقي تعريف شوند . با در نظر گرفتن حاصل جمع بعنوان ترم مجزا ، هشت تركيب جداي احتمالي وجود دارد و اين تركيبات در جدول 22-4 نشان داده شده اند . ديگر خصوصيات ترموديناميك با اين تركيبات ارتباط دارند و با تعريف دلخواه مطرح ميشوند .
با توجه به جدول 22-4 مي توان صورتهاي كلي را براي H و A و غيره بر طبق تعاريفشان نوشت . مثلآ
H=U+PVياNh=nu+ p (nV)بدين ترتيب
D(nH)=d(nv) + pd(nV)+(nV) dp
جايگزين كردن d(nv) با معادله (120-4) صورت اصلي براي ديفرانسيل كلي d(nH) را مي دهد . ديفرانسيل هاي كلي ديگر خصوصيات به طور مشابه بدست مي آيند در جدول 22-4 نشان داده شده اند . هرمعادله خصوصيت(nH) , (nv) و غيره ، تابع دسته مخصوصي از متغيير هاي مستقل را بيان مي كند . اينها متغيرهاي بندادي خصوصيت هستند . دستة مشابه معادلات را مي توان از معادله (121-4 ) توسعه داد . اين دسته با تحميل متفاوتهاي ni=xi , n=1 از مجموع معادلات جدول 23-4حاصل مي شوند .
اين دو دسته دقيقآ به يكديگر وابسته هستند همانطور كه معادله (120-4) به معادله (121-4) ارتباط دارد . البته معادلات نوشته شده براي n=1 كمتر از معادلات جدول 23-4 اصلي هستند . بنابراين درون وابستگي xi از معادلات رياضي كه به متغييرهاي مستقل بستگي دارد جلوگيري ميكند .
سيستم هاي تركيب – ثابت براي 1 مول تركيب ثابت سيال همگن ؤ معادلات (120-4) و (123-4) به (125-4) بصورت زير ساده مي شوند
Dv=Tds-pdV(4-130 )
DH=Tds+Vdp(4-131)
DA=-PDV-sdT(4-132)
DG=Vdp-SdT(4-133)
از اين معادلات ديده مي شود كه بعلاوه ، معادلات مشهور مكس ول از كاربرد روابط متقابل براي ديفرانسيلهاي دقيق حاصل مي شوند :
در همه اين معادلات فهميده مي شود كه مشتقات جزئي تركيب ثابت گرفته شده اند .
آنتلپي و آنتروپي بعنوان توابع T و P در تركيب ثابت خواص مولي ترموديناميك توابه دما و فشار هستند (اصل 5 ) . بتابراين ،
قدم مشخص بعدي حذف ضرايب ديفرانسيل جزئي بر حسب كميتهاي اندازه گيري است .
به اين منظور ظرفيت گرما در فشار ثابت بصورت زير تعريف مي شود :
اين خاصيت ماده و تابع دما ، فشار و تركيب است .
ممكن است معادله 131-4 اول بوسيله DTتقسم شوند و براي فشار ثابت محدود گردد و به همين صورت بوسيله dp تقسيم شوند و براي دماي ثابت محدود شود و در معادله زير را بوجود بياورد :
با توجه به معدله (144-4) ، اولين معادله مي شود و با توجه به معادله (141-4) معادله دوم مي شود
تركيب معادلات (142-4) ، (144-4)، (146-4) مي دهد
و تركيب معادلات (143-4) ، (145-4) ، (141-4) مي دهد
معادلات (147-4)،(145-4)معادلت اصلي بيان شده براي آنتالپي و آنتروپي سيالت همگن در تركيب ثابت بعنوان توابع T وP هستند . ضرايب DT و DP بر حسب كميتهاي اندازه گيري بيان شده اند .
انرژي دروني و آنتروپي به عنوان توابع T و V در نظر گرفتن T و V بعنوان متغير هاي مستقل بسيار راحتر از T و P است . چون V از طريق معادله حالت با T و P رابطه دارد ، اين امر كاملآ قابل قبول است . در اين مورد بهتر است با انرژي دروني و آنتروپي كار شود ، براي اينكه
حالا روش كار متشابه روش كار در بخش اول است .
ظرفيت گرما را در جمله بوسيلة معادله زير تعيين كنيد
اين خاصيت ماده و تابع دما ، فشار و تركيب است
دو رابطه بلافاصله از معادله (130-4) بدست مي آيند
در نتيجة معادلة 151-4 معادله اول مي شود
و در نتيجة معادلة 140-4 معادله دوم مي شود
تريب معادلات(146-4) و (151-4)×و (153-4) مي دهد
و تركيب معادلات (149-4) و (151-4) و (153-4) مي دهد
و تركيب معادلات (150-4) و (140-4) و 152-4) مي دهد
معادلات (154-4) و (155-4) معدلات اصلي بيان كننده انرژي دروني و آنتروپي سيالات همگن در تركيب ثابت بعنوان توابع دما و حجم مولي هستند . ضرايب DT و DV برحسب كميتهاي قابل اندازه گيري بيان مي شوند .
روابط ظرفيت -گرما در معادلات 0147-4) و ( 154-4) هم dH و هم dv ديفرانسيلهاي دقيقي هستند و كاربرد رابطة تقابل منجر به معادلات زير
مي شود
بنابراين فشار يا حجم وابسته به ظرفيتهاي گرما را مي توان از داده هاي pvt تعيين كرد .
با وجود اين ،دماي وابسته به ظرفيت هاي گرما از راه تجربه تعيين مي شود و اغلب بوسيلة معادلاتي نظير بيان مي گردد .
معادلات (148-4) و (155-4) هر دو صورتهايي براي ds فراهم ميكنند كه بايد براي تغيير مشابه خالت يكسان باشد . معدله نويسي و حل آنها براي dT مي دهد
با وجود اين در تركيب ثابت T=T(p,v) . بنابراين
معادله نويسي ضرايب dp يا dv در اين دو صورت براي dT مي دهد س
بنابراين ، بين دو ظرفيت گرمايي ممكن است از داده هاي pvT تعيين گردد .
نسبت اين دو ظرفيت گرمايي از تقسيم معادلة (145-4)بر معادلة (152-4) بدست مي آيد:
بالاخره جايگزيني هر يك از چهار مشتق جزيي از طريق رابط مكس ول مي دهد
در حاليكه r معمولآ سمبل s كار رفته براي نشان دادن نسبت ظرفيت – گرماست .
گاز ايده آل :
ساده ترين معادله حالت براي گاز ايده آل اينست :
Pv= RT
در حالي كه Rثابت جهاني است و ارزشهاي آن در جدول 9-1 ارائه شده است . مشتقات جزئي بعدي از معادلة گاز ايده آل بدست مي آيند .
معادلات اصلي سيالات تركيب ثابت مشتق شده در زير بخشهاي اوليه به اشكال بسيار سادهاي كاهش يافته اند وقتي روابط براي گاز ايده آل به داخل آنها جايگزين شد .
(147-4 ايده آل )dH= GpdT
(147-4 ايده آل )ds=(Gp/T)dT-R/pdp
(154-4 ايده آل ) dv = sDt
(155-4 ايده آل )ds = (cp/T) dT- (R/P)DP
از اين معادلات مشخص مي شود كه براي گاز ايده ال CP,VH و CV فقط توابع دما هستند و مستقل از P و V هستند . با وجود اين ، آنتروپي گاز ايده آل تابع هر دو P و Tيا هر دو T و v است .
سيستمهاي تركيب متغيير ، تركيب سيستم ممكن است تغيير كند چون سيستم باز است يا بخاطر فعل و انفعالات شيميايي حتي در سيستم بسته . معادلات در اينجا بدون توجه به علت تغييرات بسط يافته اند .
خواص مولي جزئي
سيستم همگن كلي pvT در بردارنده تعدادي اجزاي شيميايي است . نشانه M خصوصيت مولي ترموديناميك را بطور كل نشان مي دهد در حاليكه M ممكن است بجاي V,H,S و غيره قرار گيرد . بدين ترتيب خصوصيت كل سيستم NM است در حاليكه تعداد كل مولهاي مخلوط در سيستم است . ممكن است كه فرض شود خصوصيت M مخلوط به خصوصيات mi اجزاي شيميايي خالص بستگي دارد اجزائي كه مخلوط را بوجود مي آوردند با وجود اين هنوز رابطه كلي با ارزش شناخته شده نيست و اين ارتباط را بايد از طريق آزمايش براي هر سيستم مخصوص تثبيت كرد .
اجزاي تشكيل دهندة مخلوط يا محلول خطرص ترموديناميك جداگانه معيني ندارند . با وجود اين شايسته است كه خصوصيت مخلوط را طوري در نظر گرفت كه در بين اجزاي مخلوط به روشي مناسب تقسيم شده است . وقتي كه روش تقسيم كردن اتخاذ شود ، ارزش خصوصيت منتج را مي توان اينطور در نظر گرفت كه آنها خصوصيات اجزاي منفرد موجود در محلول هستند .
اصل 5براي سيستم pvt هگن در فشار و دماي ثابت مستلزم اينست كه
Nm= f(n1,n2,n3……….)
علاوه بر اين از طريق ازمايش مشخص شده است كه nm خصوصيت كل مخلوط زياد است و در واقع تابع همگن اولين درجه تعداد مول هاي اجزاي تشكيل دهنده است . ( يعني دو برابر، سه برابر ، غيره ، از همةni هايي كه دو بربر ،سه برابر ، غيره ،nm مي شوند .)
به دنبال قضيه لويلر در مورد توابع همگن كه
براي سهولت تعريف مي شود در حاليكه mi خصوصيت مولي جزئي I در محلول ناميده مي شود . جايگزين كردن معادله (160-4) در معادله اوليه ميدهد
Mi توابع همگن درجة صفر در تعداد مولها هستند و بنابر اين خصو صيات ترموديناميك شدتي هستند . معادله (160-4)× فرمئلي است كه تعيين مي كند چطور خصوصيت مخلوط بين اجزاي تشكيل دهنده مخلوط تقسم مي شود .
اگر miخواص مولي حاصل ، عنوان خواص اجزاي تشكيل دهنده محلول در نظر گرفته شود سپس معادلة (161-4) نشان مي دهد كه اين روش تقسيم منجر به اين نتيجة ساده مي شودكه خصوصيت كل مخلوط حاصل جمع خواص نسبت داده شده به اجزاي تشكيل دهنده است . تقسيم معادله (161-4) بر n برمبناي مولي مي دهد :
معدلات گسترش يافته براي خواص جزئي به همان اندازه بر مبناي واحد جرم هم به كار گرفته مي شوند . در اين موردmجايگزين nميگردد و xiها برخه هاي جرم مي شوند . در نتيجة معادلة (160-4) و تعيين معادلاتي براي H,Aو G نشان مي دهند كه
معادلة گيبس – دو هم . معادله (161-4) براي هر سيستم pvt همگن در حالت تعادل كاملآ كلي است . تغيير p,tيا niبه وسيله ديفرانسيل كلي nm دلخواه است
چون رابطة تابع كلي براي nm به صورت زير است
Nm= f(t,p,n1,n2,n3,…..)
همچنين به طور كلي صحيح است كه
در حاليكه زير وند x نشان مي دهد كه همة برخه هاي مولي ثابت گرفته شده اند
مقايسه معادلات (163-4) (164-4) نشان مي دهد كه بطور كلي هر دوي آنها متوان صحيح باشند اگر معادله (165-4) شكل كلي معدله گيبس – دو هم مي باشد و براي هر خصوصيت ترموديناميك mدر حالت همگن با ارزش است . مثلآ اگر m آنتالپي Hمحسوب شود بدين ترتيب تركيب معادلات (144-4) (145-4) با معادلات ( 164-4)
( 165-4) معادلات كلي زير را بوجود مي آورد
معادلات مشابهي مشتق مي شوند و M روي يكساني هاي ديگر گرفته مي شود .
در Tو p ثابت معادلة (165-4) مي شود
تابع مولي جزئي گيبس- از معادلات (120-4) ( 123-4) تا معادله (125-4) جدول 23-4 ديده مي شود كه پتانسيل شيميايي به هر يك از خصوصيات V,H,A,G مربوط است :
با مراجعه به معادله (160-4) مشخص مي شود كه آخرين جزء اين ترتيب Giاست بنابر اين پتانسيل شيميايي با تابع مولي جزئي گيبس مشابه است .
بديهي است كه اينها موارد ويژة معادلا (162-4) ( 161-4) هستند .
اين معادلة (171-4) شكل مقابل معادله گيبس- دو هم است .
رابطة متقابل ممكن است براي ديفرانسيل دقيق به طور سيستمي براي معدلات جدول (23-4) ( ولي نه براي معدلات محدود شده به n=1 ) بكار گرفته شود . تعدادي از معدلات بدست مي آيند كه در بين آنها معادلات مكس ول وجود دارند كه مشتق شده اند و دو رابطه سود مند و بعدي كه از معادلة (125-4) بدست مي آيد به تذتيب زير مي باشند .
در محلول تركيب – ثابتni=n(t,p) .بنابراين مقايسه با اين معادله براي 1مول از محلول تركيب ثابت آنطور كه از معادلة (125-4)بدست آمده ،
DG=-sdt+vdp
نمونهاي از توازن را برقرار مي كند كه بين معادلات محلولهاي تركيب ثابت و اجزاي محلول تركيب ثابت وجود دارد . اين توازن هر م وقع كه خواص محلول در معادلة اصلي بطور خطي ( در بعد جبري ) وابسطه هستند وجود دارد . بنابراين با در نظر گرفتن معادلات (120-4)(123-4)(124-4) مي توانيم بنويسيم به خاطر داشته باشيد كه اين رابطه كه اين روابط فقط براي اجزاي محلول تركيب ثابت در نظر گرفته مي شوند .
تابع گيبس را مي توان بوسيلة تقسيم آن بر RT بدون بعد ( يا ديمانسيون ) ساخت . نه تنها G/RT بدون ديمانسيون است بلكه همچنين خصوصيت ترموديناميك مفيد است و تابع دما ، فشار و تركيب است . ايت تابع به عنوان خصوصيت مولي جزئي قرار گرفته است و Gi/RT يا است .
علاوه بر اين ، معادلات (154-4)(165-4) را مي توان براي اين توابع نوشت وقتي كه ضرايب ديفرانسيل جزئي بر حسب كميتهاي قابل اندازه گيري بيان شوند . با تعريف G=H-TS
بنابر اين
G/RT=H/RT-S-R
مشتق گيري مي دهد
جايگزين كردن با معادله (144-4) وبا معادله (145-4)اين معادله را بصورت زير كاهش مي دهد همينطور جاگيزين كردن دو مشتق جزئي طرف راستبا معادلات (146-4) و (141-4) اين معدله را به صورت زير كاهش مي دهد .
حالا معادلات (164-4) بسته و (165-4) به اشكال ويژه اي گرفته مي شود .
معادلات (178-4) و (179-4) تناوب هاي معادلات (125-4)و(129-4 ) هستند فايده چنين معادلات كلي اين است كه آنها به صورت فشرده مقدار قابلملا حظه اياز اطلاعات را ارائه مي دهند .
آنجا به آساني براي مختصص كردن موارد و فراهم كردن مشخصات جزئي مورد نياز و روابط متقابل با بررسي ديداري كاهش مي يابد مثلاً معادله( 178-4 )در بكارگيري براي محلول ثابت يا ماده خالص (بر مبناي مولي )مي شود.
معادلات (180-4)و(181-4) معادلات گيبس يا هلمهوس لتس ناميده مي شود .
جدول( 24-4)تعدادي از معادلات كلي انجام شده با تابع گيبس و توابع معين مربوطه را نشان مي دهد.
اين دو رديف جدول قبلاً بسط داده شده اند .هدف حاضر باقي مانده اين عمل تئوري براي بسط دادن بقيه معادلات است .
دليل تكيه بر معادلات مربوط بهتابع گيبس اين است كه متغيرهاي عادي براي اين تابع دماو فشار و تعدادهاي مولي همه كميت هاي قابل اندازه گيري مربوط به سيستم هاي واقعي هستند .
توابع ثانوي ترمو ديناميك :
توابع ثانوي در استفاده ي معمول با تعريف مطرح مي شوند و استفاده آنها به آساني موضوع ساده اي است .
تراكم پذيري عامل zاين كميت با معادله ي زير تعريف مي شود .PV=ZRT
در حاليكه V جمله مولي داده شده بوسيله قانون گاز ايده آل RTوPVمي باشد.
اين ساده ترين معادله حالت براي سيستم PVT است و كاربرد آن ارزشهاي مبناي آساني مثل v براي خواص متعدد ترمو ديناميك است . همينطور H,S,G آنتالپي مول أ آنتروپي وتابع گيبس هستند كه سيستم PVT دارد .اگر قانون گاز ايده آل معادله صحيح حالت باشد .
ارتباطات تعميم داده شده ي عامل تراكم پذيري أ بعنوان تابع دما وفشار كاهش يافته در بخش 3 مورد بحث و بررسي قرار گرفته اند.
توابع با قيمانده
چندين نوع كميت را مي توان تعريف كرد كه تفاوت بين خصوصيت را نشان مي دهد تفاوتي كه اگر معادله گاز ايده آلارزشمند باشد بدست مي آيد و بدين ترتيب أ خصوصيت واقعي توسط خصوصيت مولي Mاز سيال همگن معرفي مي شود .در اينجا V,P,T به مادهاي واقعي اشاره دارند و P مرجع فشار ثابت است
( مثل 1bar يا 1atm) هرچند سه كميتيكديگر مربوط هستند بطور كلي ارزشهاي عددي متفاوتي دارند چون مبناي مقايسات فرق مي كند . ما در اينجا خودمان را به كميتهاي داتا m تعيين شده با معادله (184-4) محدود كردهايم و مي توانيم آنها را توابع باقي مانده بناميم
توابع باقي مانده و همچنين كميتهاي داتاm ,دلتاm به تقابلهاي بين مولكولها بستگي دارند و به مشخصهاي مولكولهاي منفرد ارتباطي ندارند از آنجائيكه مدل گاز ايده ال عدم وجود فعل و انفعالات مولكولي را استنباط مي كند . مشتقات تصوري به وسيله ي توابع باقي مانده اندازه گيري مي شوند نمونه هاي توابع باقي مانده بصورت زير مي باشد :
ناپايداري
ناپايداري در رابطة مستقيم يا تابع گيبس تعريف مي شود . دو تعريف اساسي جداگانه وجود دارند . f ناپايداري براي مخلوط تركيب ثابت طوري تعيين
مي شودكه از معادلات زير پيروي مي كنند
(187-4) DG = RT dlnf ( xgt ثابت)
معدلات مربوطه كه ناپايداري f را براي اجزاي iمحلول تعيين ميكنند و موارد زير هستند :
معادلات (187-4) و (188-4) همچنين براي اجزاي خالص I ، مورد خاص مخلوط تركيب ثابت به كار مي روند . اين معادلات براي اين مورد معملا زيروند iزميمه شده به G,f نوشته مي شوند . انتگرال گيري معادله اي (189-4) در T ثابت ، تغييرات تركيب و فشار را ممكن مي سازد و در اثر محض تغيير متغيير را فراهم مي كند :
مي توان نشان داد داد كه وقتي قانون گاز ايده آل در معادله اي مناسب حالت است ، ناپايداري ها با فشارها برابر مي شوند :
F=p فشار مخلوط مي شود
F=p فشار بر ناخالص مي شود
F=xip،فشار جزئي نادر در مخلوط گاز از برخي مولي xiدرنا مي شود
ناپايداريجزء محلول با توجه به f خصوصيت مولي جزئي نيست . با وجود اين رابة بين fi و f وجود دارد كه به صورت زير نشان داده مي شود . با معادله اي (187-4) براي مخلوط
Dg=rtdlnf
انتگرال گيري در تركيب و T ثابت از P به P مي دهد
G-G = RTlnf- RTlnf
اگر pبدين بترتيب با معادله اي (188-4) f=p و
G-G = RTlnf- rthnp
براي n مول
NG=RnTinf-nRTinp
مشتق گيري اين معادله كلي با توجه به ni,p,t در ni ثابت مي دهد
معادلة (189-4) مؤلفة I در محلول مي دهد
DGi= Rtdinfi
مشتق گيري در تركيب و T ثابت از Pنيست از Pنسبت به P مي دهد
Gi-Gi=Rtlnfi-Rtlnfi
اگرپس يا معدلهاي (190-4) fi=xip . بنابراين
(192-4)
مقايسه معادلات (191-4) و (192-4) نشان مي دهد كه
چون اين دقيقآ معادله اي است كه خصوصيت مولي جزئي را همان طور كه از معادله اي (160-4) ديده شده تعيين مي كندبديهي است كهln(filxi) به عنوان خصوصيت مولي جزئي به lnf بستگي دارد .
حالا معادله اي (162-4) رابطة زير را فراهم مي كند
Lnf خاصيت ترموديناميكي است كه ممكن است جايگزين m در معادلات
(164-4) و (165-4) گردد و m فراهم شده ln(fi/xi)در نظر گرفته مي شود . فقط تعيين ضرايب ديفرانسيل جزئي در معادلات (164-4) و (165-4) باقي
مي ماند .
معادله (187-7) براي تغيير فرضي از حالت گاز ايده آل به حالت واقعي در x,p,t ثابت مشتق گيري مي شود :
G-G=RTlnf-RTlnf=RTlnf-RTlnp
بنابراين
Lnp=G/RT-G/RT+lnp
مشتق گيري با توجه به T در pو xثابت مي دهد
با معادله اي ( 180-4) ، معادلة گيبس – هلمهولتس ،اين معادله مي شود
با معادله اي (187-4) و با معادلة (125-4) كه به Tو Xثابت محدود مي شوند و براي 1 مول نوشته مي شوند داريم (Xو T ثابت )
Dg=RTdlnf=Vdp
بنابراين
معادلات (164-4) و(165-4) حالا از طريق استفاده از معادلات (195-4) و
(196-4) مختص مي شوند و مي دهند
و
چون
معا دلة(198-4) را همچنين مي توان بصورت زير نوشت
اين معادلات كلي در جدول (24-4) آورده شده اند .
نا پايداري مؤلفه محلول fiبه xiبرخه مولي اش بستگي دارد fi=fiوقتي xi=1 و فرضآ fi=0وقتي xi=0.ساده ترين رابطه ممكن از fi نسبت به xi در p,t ثابت بين اين محدوده ها تناسب مستقيم زير است
Fi=xifi
اين قانون لوويس رندلناميده مي شود و براي محلولهاي ايده آل معيني كه بعدآ توضيح داده مي شوند با ارزش است . به طور كلي ، مشتقات اين قانون بررسي مي شود . رسم نمونةfiبر خلاف xi براي سيستم دو گانه در pو t ثابت در نمودار(20-4) نشان داده شده است .وقتي مؤلفه اي ، در وقت بالا موجود است ، خط مماس كشيده شده به انتهاي منحني در xi=p منحني را نسبت به تقريب خوب براي فاصلة معين نشان مي دهد . بنابراين ، معادلة fi= k1x1 بايد با ارزش باشد چون x1=0 اين قانون هنري در كلي ترين شكلش مي باشد و k1 ثابت قانون هنريبراي مؤلفة 1 است .
نمودار 20-4 روابط تركيب ناپايدار براي مخلوط دو گانهكه ناپايداري هاي حالت استاندارد را بر مبناي قانون هنري و لوويس رندل نشان مي دهد . ص60-4
چون ln(fi/xi)با توجه به lnf خصوصيت مولي جزئي است ، معادلة گيبس دو هم (198-4 ) در t,p ثابت براي اين خصوصيت در محلول دو تايي مي شود .
xdln(f./x1+x2dln (f2/x2)=0
در حاليكه قانون هنري براي مؤلفة 1 ، dln(f1/x1) = lnk1=0 و f1/xi=k1
در نظر گرفته مي شود
بنابراين dln (f2/x2)=0 يا ln (f2/x2) =k
وقتي F1=F2,X2=1بنابراينF2= X2F2,K=lnf2 است كه قانون لوويس وندل براي مؤلفه 2 مي باشد .
همينطور وقتي F2=K2X2 بدين ترتيب F1=X1F1 . به اين دليل است كه منحني در نمودار 20-4 مماس بر خط راست در x1=1 كشيده شده است .
ضرايب ناپايدار
معمولاً راحت تر است كه نسبت ناپايداري و فشار را به جاي خود ناپايداري بكار گرفت و اين نسبت ضريب ناپايداري oناميده مي شود .
سه نوع كميت اينطوري وجود دارند:
براي مخلوط: 1)O = F/P
براي مادهي خالص :2)O=Fi/P
براي جزء تشكيل دهنده ي محلول : 3)Qi=Fi/XiP
براي گاز ايده آل و براي گاز واقعي وقتي P - Oهمه سه ضريب نا پايداري واحد هستند .
معادله ي( 197-4)را مي توان از طريق بكار گيري تساوي زير تغيير شكل داد:
D(nlnp)=ndlnp+lnpdn
با مقايسه معادلات (200-4) و (164-4) ديده مي شود كه lNOi بعنوان خصوصيت مولي جزئي به lno وابسته است .
محلول ترمو ديناميكي
تغييرات خصوصيت مخلوط
اگر نشاندهنده ي خصوصيت مولي ترموديناميك مخلوط سيال همگن باشد بدين ترتيب دلتا M توسط معادله (203-4)زير تعيين مي شود .
در حالي كه دلتا Mتغيير خصوصيت مخلوط ناميده مي شود و Mi خصوصيت مولي iناخالص در دما و فشار و مقداري حالت استاندارد ،فشار و تركيب معين است .
حالت استاندارد جزء تشكيل دهنده براي سهولت انتخاب مي شود و ممكن است براي اجزاي مختلف متفاوت باشد.
حالت استاندارد مشخص ، حالت I خالص در حالت پايدار واقعي در فشار مخلوط مي باشد .با وجود اين ، حالت پايدار براي جزء تشكيل دهنده ي خالص مخصوص ممكن است نوع متفاوت حالت (گاز يا مايع ) در T,P مشابه مخلوط باشد .
براي حالتهاي اشباع شده اين به غير از يك استثناء براي حداقل يك جزء تشكيل دهنده ، قانون است . در اين مورد ،حالت فرضي ناخالص در PوT مخلوط و در حالت فيزيكي مشابه مخلوط را حالت استاندارد ميگيرند .بنابراين ارزش Mi را بايد براي اين حالت فرضي يا ناپايدار تعيين كرد . مشكل بودن انجام اين كار به استفاده از حالت استاندارد متناوب بر مبناي قانون هنري منجر مي شود . حالتهاي استاندارد بعدا بطور مفصل توضيح داده مي شوند . براي مثال حجم مخلوط مايع را بعنوان خصوصيت در نظر بگيريد و فرض كنيد كه هكة اجزاي خالص تشكيل دهنده بعنوان مايعات پايدار در مخلوط pو T وجود دارند . به اين ترتيب Vi=1 و در اين دلتا v افزايش يا كاهش حجم مربوط به كل حجم مايعات مخلوط نشده است زماني كه 1مول مخلوط در Tو P ثابت تشكيل مي شود .تغييرات خصوصيت مخلوط ، به نوبة خودشان خواص ترموديناميك هستند و توابع دما فشار و تركيب مي باشند كاربردشان بعبارت دقيق حالتهاي استاندارد نياز دارند . چون با معادلة (162-4)
معادلة (203-4) را مي توان به طريق زير هم نوشت
و در حاليكه با تعريف
اين كميت تغيير خصوصيت iرادر نتيجة تغيير حالت iاز ماده خالص در حالت استاندارد مخصوص بجزء تشكيل دهنده محلول در T مشابه نشان مي دهد . اين همچنين با توجه به دلتا M خصوصيت مولي جزئي و تابع X,P,T است . بنابراين مي توان معادلات كلي بسياري براي دلتا M مشابه به معادلات (164-4) و
(165-4 ) نوشت .
محلولهاي ايده ال و حالتهاي استاندارد
محلول ايده ال محلولي است كه براي آن ناپايداري هر يك از اجزاي محلول توسط (208-4)در همه فشارها ، دماها و تركيبا ت بدست مي آيد . همانطور كه اين نام اشاره مي كند ايده آل سازي در بعد مشابه به عنوان مفهوم گاز ايده آل است و به طريق مشابه اي مفيد مي باشد . معادلات كه براي محلولهاي ايده آل بكار مي روند همانطور كه بعدا نشان داده مي شوند بسيار ساده هستند و ارزشهاي مباني بوجود مي آورندكه به آنها به خواص محلولهاي واقعي اشاره مي كنند .
معادله (208-4) نشان مي دهد كه fi براي محلول ايده آل مستقيما با xi متناسب است ثابت تناسب fi ، ناپايداري حالت استاندارد ناخالص در دماي محلول مي باشد كه به وضوح به انتخاب حالت استاندارد بستگي دارد .
روش جستجو در اينترنت در سال 2000 حدود يكصدميليون پايگاه وب بر روي شبكه جهاني اينترنت وجوددارد و پيش بيني مي شود كه تنها پس از گذشت 2 سال ، در سال 2002 به 250 ميليون پايگاه برسد. با رشد تصاعدي حجم اطلاعات ، يافتن اطلاعات موردنظر در اين درياي پهناور كار مشكلي است و بكارگيري ابزارهاي جستجوي مناسب يكي از ضروريات كار باشبكه مي باشد. موتورهاي جستجو از سال 1994 مورداستفاده قرار گرفتند. در ابتدا فعاليت آنها فقطجستجو در وب بود ولي با گذشت زمان ، خدمات ديگري از جمله فروش كالا، اجاره فضاي وب و پست الكترونيك ، تحليل سايتها و... به فعاليت آنها اضافه شد.
انواع موتور جستجو
موتورهاي عمومي كه در كليه پايگاهها فارغ از نوع آن جستجو مي كنند. موتورهاي عمومي معروف عبارتند از:
altavista.com, google.com, go.com, hotbot.com .
موتورهاي تخصصي در يك رشته خاص مانند اخبار "news.com"، تجارت "deja.com"، شركتها "yellow pages.com"،افراد2- "whowhere.com"، مقالات و انتشارات "infojump.com
بهترين پايگاه magellan .comو deja.com موتورهاي تخصصي در خدمات اينترنت مانند گروههاي خبري و مباحثه –3
-4- موتورهاي كلان ; اين موتورها عبارت مورد جستجو را همزمان به چند موتورجستجو داده و پاسخها را اولويت بندي كرده و با ذكر نام
5-نقطه شروع ; اينگونه سايتها موتورهاي جستجو را برحسب موضوعات مختلف معرفي مي كنند. درصورتي كه موتورهاي تخصصي و عمومي رانمي شناسيد از اين پايگاهها شروع كنيد. مانند:
6-موتور اختصاصي پايگاهها; بعضي از پايگاههاي بزرگ مانند مايكروسافت ، جنرال الكتريك ،... از داخل پايگاه خود موتور جستجو دارند. جديدا مي توان از موتورهاي جستجو عمومي مانند hotbot,altavista,... در يك پايگاه جهت جستجو در آن استفاده كرد. تقسيم بندي ديگري كه از موتور جستجو مي توان كرد، موتورهاي جستجوگر، و دوم موتورهايي است كه پايگاهها را دسته بندي موضوعي -7 كرده اند و به آنها web directoryگفته مي شود. معروفترين آنها webcrawear,yahooاست . درحال حاضر اكثر موتورهاي جستجو دسته بندي موضوعي نيز دارند و در هر دسته و يا زيرشاخه هاي بعدي مي توان جستجو كرد.
نحوه كار موتورهاي جستجو
در اين مقاله فقط نحوه كار موتورهاي عمومي بررسي مي شود. موتورهاي عمومي ازبرنامه هايي معروف به crawler,robot و يا spiderبراي يافتن و مرور صفحات وب استفاده مي كنند. نحوه كار اين برنامه ها بدين صورت است كه با يافتن يك صفحه كلمات مورداستفاده در آن را شناسايي كرده و به جداول فهرست بانك اطلاعاتي خود اضافه مي كنند درواقع موتورها صفحات وب را در بانك اطلاعاتي نگهداري نمي كنند بلكه دربانك اطلاعاتي فهرستي از كلمات وآدرس صفحات مشمول اين كلمات مي باشد. كار ديگر اين برنامه ها اين است كه به صفحات فهرست شده قبلي مراجعه كرده ودرصورت به روز شدن صفحات ، مجددا آنها را فهرست بندي مي كنند. ممكن است پايگاه موردنظرموجودنبوده وياآدرس آن عوض شده باشد. عوامل مهم در فهرست كردن يك صفحه وب ، تعداد وقوع كلمه در صفحه ، محل قرارگيري آن ، نوع فايلهاي مورداستفاده در صفحه ، درجه اهميت كلمه در صفحه با توجه به كليد واژه هاي تعيين شده توسط مالك صفحه و توضيحات آمده در بخش دستورات meta در شناسنامه صفحه مي باشد.موتورهاي جستجو باتوجه به حجم بانك اطلاعاتي و برنامه هايشان به پايگاههاي جديد مراجعه مي كنند ولي مطمئن
تمام پايگاههاي وب را شامل نمي شوند. بزرگترين موتور جستجوي عمومي حدود 500 ميليون صفحه وب را شاملمي شود. درصورتي كه مي خواهيد پايگاه وب شما به بانك اطلاعاتي يك موتور جستجو اضافه شود پايگاه وب خود را به آن موتور جستجو معرفي كنيد در صفحات وب ، در بخش دستورات شناسنامه اي صفحه ، كليد واژه هاي موردنظر خود را معرفي كنيد. موتورهاي جستجوعمومي به دو روش كلمات را فهرست بندي مي كنند.
اغلب موتورهاي جستجو براساس كلمات فهرست بندي مي كنند.درواقع درجستجوكلمات هم معني راتشخيص نمي دهندkeyword indexing
معروفترين موتوري كه براساس مفهوم جستجو مي كندمي باشد. excite.com نكته ديگري كه در فهرست بندي بايد بدانيد اين است كه هر موتور چه بخشهايي ازيك صفحه را فهرست مي كند. براي مثال ممكن است فقط hyperlink,heading, titleها ويا چند خط اول صفحه را فهرست كند. در برخي از موتورهاي جستجو مانند opentextمي توان تعيين كرد كه كلمه مورد جستجو در كجاي صفحه باشد. براي مثال در...,heading,title نكته ديگر كلمات معروف به stop word هستند ما
web,and,or,the,is,an,a و... بعضي از موتورها اين كلمات را درنظر نمي گيرند.مانند
عوامل مهم در انتخاب موتور جستجو عوامل زيردرانتخاب موتورجستجومهم هستند: حجم بانك اطلاعاتي موتور جستجو و تعداد صفحات مرور شده توسط آن به روز بودن بانك اطلاعاتي تعداد صفحات مرورشده در روز سرعت برگرداندن نتايج جستجو تعداد سرويس دهنده هاي آن در شبكه اينترنت جهت كاهش ترافيك و افزايش سرعت نحوه نمايش نتايج جستجو و كنترل آن توسط كاربر نحوه اولويت بندي نتايج حاصله و ارتباط آنها با يكديگر و كنترل آن توسط كاربر راحتي استفاده صفحات معرفي شده به آن طي چند روز در فهرست قرار مي گيرند پشتيباني ,imagemap,frameامنيت در پايگاهها قابليت جستجو در نتايج پشتيباني stop words حساس به حروف بزرگ و كوچك پشتيباني عبارت عدم محدوديت درتعدادحروف عبارت جستجو دسته بندي موضوعي وامكان جستجودرهردسته جستجو در خدمات اينترنت شامل وب ، گروههاي خبري و مباحثه ،... پشتيباني عملگرهاي جستجو پشتيباني زبانهاي مختلف وتبديل زبانهابه يكديگر جستجو براساس تاريخ
يكي از گناهان كبيره عقوق والدين است چنانچه حضرت رسول (ص) و حضرت امير(ع) و حضرت صادق و حضرت رضا و حضرت جواد عليهم السلام در روايتيكه در شماره كبائر از ايشان رسيده بكبيره بودنش تصريح فرموده اند بلكه از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله چندين رسيده است كه از هر گناه كبيره بزرگتر شرك بخدا و عقوق والدين است و نيز از گناهاني است كه در قرآن مجيد و احاديث صحيحه بر آن وعده عذاب داده شده است.
در قرآن مجيد از قول عيسي بن مريم حكايت مي فرمايد كه خداوند مرا نيكوكار بما درم قرار داد و مرا ستمكار و بد عاقبت قرار نداد بسبب ترك نيكي بمادرم (سوره 19 آيه 34) و سبب اينكه ذكر پدر نكرده اينست كه آن حضرت پدر نداشت و لذا قبل از اين آيه در حكايت حضرت يحيي (ع) ذكر پدر و مادر هر دو شده است. (سوره 19 آيه 15)
و در اين دو آيه شريفه عاق والدين را بسه صفت ياد فرموده:
جبار (گردنكش و ستمگر)ن شقي (تيره بخت)، عصي (نافرماني كننده گنه كار) و بهريك از آنها وعده عذاب سخت داده شده، چنانچه درباره جبار مي فرمايد و نوميد شد هر گردنكش كينه ورزي پشت سراوست دوزخ و نوشانيده شود از آب چرك خون آلود، جرعه اي از آن بدهان مي برد ولي نتواند فرو برد (او را گوارا نباشد) و مرگ از هر سوي باو رو آورد لكن مردني نيست و از پس او است عذابي سخت و انبوه (سوره 14 آيه 15و16 و 17).
و درباره شقي مي فرمايد: اما آنها كه بدبختند در آتشند و ايشانرا در آتش ناله اي زار و خروشي سخت باشد، در آن آتش هميشه تا آسمانها و زمين برپا است جاويدانند مگر آنچه كه پروردگارت خواهد (سوره 11 ايه 106و107).
و درباره عصي مي فرمايد: و آنكس كه نافرماني خدا و پيغمبرش كند و بگذرد از مرزهاي خدا (و از حدود خويش تجاوز كند) فرودبردش در آتش كه جاودان در آن باشد و عذابي خوار كننده برايش باشد. (سوره 4 آيه 14)
عقوق والدين و اخبار
پيغمبر اكرم (ص) فرمودك از آزردن والدين بپرهيزند بدرستيكه بوي بهشت از هزار سال راه استشمام مي شود ولي عاق والدين و قاطع رحم آنرا نمي يابند. (وسائل الشيعه)
از همان حضرت مرويست كه فرمود: كسيكه پدر و مادر خود را به خشم در آورد خد ايرا بغضب درآورده است. (مستدرك)
و همچنين فرمود: كسيكه والدين خود را بيازارد مرا اذيت كرده و كسي كه مرا بيازارد خدا يرا آزرده و آزار كننده خدا معلون است (مستدرك كتاب نكاح باب 75)
و همچنين فرمود: عاق والدين هر عملي كه مي خواهد بجا آورد، هرگز داخل بهشت نخواهد شد. (مستدرك كتاب نكاح باب 75)
و نيز پيغمبر اكرم (ص) فرمود: سه طايفه اند كه در روز قيامت خداوند با ايشان سخن نمي فرمايد و نظر رحمت بآنها نمي كند و ايشان را پاك نكرده و از براي آنها عذاب دردناكي است ايشان شرابخواران و تكذيب كنندگان به قدر الهي و عاق والدين اند. (مستدرك كتاب نكاح باب 75)
عاق والدين آمرزيده شدني نيست
و كافي است در شقاوت عاق والدين كه جبرئيل (ع) بر او نفرين فرمود: هر كه پدر و مادر يا يكي از آنها را درك كند و او را از خود خشنود نسازد آمرزيده مباد و رسول خدا (ص) بر نفرين جبرئيل آمين گفت. (بحار الانوار)
و از حضرت صادق(ع) مرويست كه فرمود: ملعون است ملعون است كسي كه والدينش را بزند و كسيكه آزار به آنها رساند. (مستدرك ص631)
نماز عاق پذيرفته نيست
از حضرت صادق(ع) است كسي كه بپدر و مادرش از روي غيظ بنگرد در حاليكه والدين بر او ستم كرده باشند خداوند نماز او را نمي پذيرد.
(كافي) (پس چگونه است در صورتي كه باو نيكوكار باشند؟)
جوان محتضر و شفاعت پيمبر
رسول خدا (ص) بر بالين جواني كه در حال احتضار بود حاضر گرديد، آن حضرت كلمه شهادت را باو تلقين فرمود لكن جوان نتوانست بگويد، پرسيد: آيا مادر دارد؟ زني كه نزد او بود عرض كرد بلي من مادر او هستم فرمود: آيا بر او غضبناكي؟ گفت آري شش سال است باو حرف نزده ام، پس آن حضرت خواهش فرمود از او راضي شود مادر بخاطر آن حضرت از جوان درگذشت زبان آن جوان بكلمه توحيد باز شد حضرت باوفرمود: چه مي بيني؟ گفت مردي سياه و زشت روي بد بوي، مرا رها نمي كمند حضرت جمله اي يادش دادند (بحار الانوار-مستدرك) خواند و عرض كرد: مي بينم مردي سفيد رنگ خوشروي، خوشبوي و خوشمنظر رو بمن آورد و هيولاي مهيب اولي از من دور شده فرمود: همان جمله را تكرار كن پس از آن گفت آن هيكل موحشه بكلي محو گرديد.
پس آن حضرت شاد شد و فرمود: خدا او را آمرزيده آنگاه جوان از دنيا رفت. (بحار الانوار)
از اين حديث شريف استفاده مي شود كه يكي از آثار عقوق والدين سوء خاتمه و عاقبت به شري است كه شخص بي ايمان از دنيا مي رود و در نتيجه هميشه در عذاب خواهد بود. با اينكه تلقين كننده جوان رسول خدا (ص) بود تا مادرش از او راضي نگرديد نتوانست شهادت را بگويد و پس از رضايت مادر و خواندن آن كلمات ببركت رسول خدا (ص) پروردگار هم از او راضي شده او را آمرزيد.
عقوق چيست؟
مجلسي در شرح كافي گويد: عقوق والدين باين است كه فرزند حرمت آنها را رعايت نكند و بي ادبي نمايد و آنها را بسبب گفتاري يا رفتاري برنجاند و آزار و اذيت كند و در چيزهائيكه عقلا وش رعا مانعي ندارد نافرماني از آنها نمايد و اين عقوق گناه كبيره است و دليل بر حرمت آن كتاب و سنت و اجماع خاصه و عامه است. از حضرت صادق (ع) مروريست كمترين عقوق (ناسپاسي والدين) گفتن اف است (بروي پدر و مادر) و اگر خدا چيزي را از آن آسانتر ميدانست. از آن نهي مي كرد. و نيز از عقوق است بپدر يا مادر نگاه خيز و تند كردن. (كافي باب العقوق) و اميرالمومنين مرويس از عقوق ست محزون ساختن پدر يا مادر (مرآت العقول مجلسي) و از موارد قطعي عقوق كه گناه كبريه است ترك بر واجب مانند نفقه (مخارج روزانه و لباس و مسكن) در صورت احتياج پدر يا مادر مي باشد و بطور كلي آزردن خاطر والدين و رنجاندن و ناراحت ساختن آنها عقوق و حرام مسلم است.
روايات در اين مقام بسيار و به آنچه ذكر شده اكتفا مي شود.
وجوب نيكي به پدر و مادر
از آيات قرآن مجيد و اخبار اهل بيتن عليهم السلام استفاده مي شود كه نه تنها عقوق والدين يعني آزردن و رنجاندن آنها حرام و از گناهان كبيره است بلكه احسان و نيكي كردن و اداء حق آنها واجبست و ترك آن حرام مي باشد.
اينك بعضي از آيات اشاره مي شود:
1-در سوره البقره مي فرمايد و بالوالدين احسانا
2-سفارش نموديم انسانرا كه به والدين خود نيكي نمايد(سوره 29 آيه 7).
3-بانسان امر نموديم كه مرا و والدينش را سپاسگزاري نمايد. (سوره 31 آيه 13)
شكر از والدين را همراه شكر خود ذكر مي فرمايد و شكي در وجوب شكر پروردگار عالم عقلا نيست، پس شكر والدين هم واجبست.
4-حكم كرد پروردگارت كه جز او را نپرستيد و بپدر و مادر خود نيكي نمائيد (سوره 17 آيه 24و 25) در اينجا نيكي بپدر و مادر را رديف عبادات خود قرار داده است و چنانچه عبادت خدا واجب است احسان بوالدين هم واجب مي باشد.
بعد مي فرمايد اگر پيري بپدر يا مادر يا هر دو برسد، و محتاج خدمت تو گردند بايشان اف مگو (در حال انزجار و بتنگ آمدن از كسي اين كلمه استعمال مي شود و حضرت صادق (ع) مي فرمايد: اگر لفظي كمتر از كلمه اف در ترك عقوق والدين بود آن را ذكر مي فرمود و از آن نهي مي كرد) و زجر مكن و بانگ برايشان مزن و سخن ايشان را پاسخ درشت مده و به آنها سخن نيكو از روي حرمت و ادب بگو (يعني آنها را بنام مخوان بلكه بگو يا اباه يا اماه يا سيدي يا سيدتي) و بال تذلل و فروتني را برايشان فروآور و بايشان تكبر منما بلكه از روي رحمت و بخشش برايشان تلطف كن (چون تا ديروز تو محتاج ايشان بودي و امروز آنها بتو نيازمندند كه خدمت ايشان را بنمائي و دعا كن درباره ايشان و بگو پروردگار رحم كن و ببخشاي پدر و مادرم را همچنانكه مرا در خوردي پروانيدند.
تفسير آيه از حضرت صادق (ع)
ابي ولاد از حضرت صادق (ع) از معني و بالوالدين احسانا پرسيد فرمود: باينكه در مصاحبت اياشن نيكوكارباشي و اگر چيزي لازم داشتند پيش از آنكه از تو بخواهند به آنها بدهي و ناگفته رفع احتياجشان را بنمائي هر چند بي نياز باشند.
ودر معني قل لهماقو لاكريما فرمود: اگر ترا بزنند بگو خدا شما را بيامرزد و در معني و اخفض لهما فرمود: نگاه تند به آنها مكن و صداي خود را بلندتر از صداي ايشان منما و در راه رفتن برايشان پيشي مگير و در مجالس بر آنها مقدم مشو و دست خود را بالاي دستشان قرار مده. (كافي، باب البربالوالدين)
علامه مجلسي مي فرمايد: يعني در موقع عطاء بانها دست خود را بگير تا آنها از دستت بردارند.
برتر از جهاد
و هم از حضرت صادق (ع) است كه مردي در خدمت حضرت رسول آمده و عرض كرد: من مشتاق جهاد در راه خدايم. آن حضرت فرمود: پس جهاد كن در راه خدا بدرستيكه اگر كشته شوي نزد خداوند زنده اي و رزق داده مي شوي و اگر بميري اجر تو با خداست و اگر بسلامت برگردي از گناهان پاك مي گردي مثل روزي كه از ما در متولد شدي! عرض كرد: يا رسول الله پدر و مادري دارم كه هر دو پير شده اند و با من انس دارند و دوست ندارند كه از نزد آنها بيرون روم. آن حضرت فرمود: پس نزد ايشان بمان قسم بخدائي كه جان من بدست اوست هر آينه انس پدر و مادر بتو در يك شبانه روز، از جهاد يكسال بهتر است. (كافي، باب البر بالوالدين)
و نيز از رسول خدا (ص) است كه فرمود: نيكي كننده بوالدين باش، جايت در بهشت است و اگر عاق شوي جايت در آتش خواهد بود. (كافي)
نيكي به والدين كفاره گناهان است
و از اين حديث شريف معلوم مي شود كه نيكي بوالدين كفاره بسياري از گناهان است چنانچه مروريست كه مردي خدمت حضرت رسول (ص) آمد هست؟ حضرت فرمود: برو به پدرت نيكي كن تا كفاره گناهانت گردد. چون آن شخص رفت فرمود: اگر مادرش زنده بود نيكي باو بهتر بود. (بحار الانوار).
نگاه شفقت به پدر و مادر
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: نيست فرزند نيكوكار بپدر و مادرش مگر اينكه هرگاه از روي رحمت و محبت بوالدين خود بنگرد بهر نظري ثواب يك حج مقبوله برايش مي باشد: گفتند: يا رسول الله هرگاه در روز صدمرتبه چنين كند؟ فرمود: بلي بهر نظري ثواب حجي دارد. (بحار الانوار)
خوشنودي والدين خوشنودي خدا است
و نيز فرمود: خوشنودي خداوند با خوشنودي والدين است و خشم او با خشم ايشان است. (بحار الانوار ج16 ص 24)
يعني كسي كه والدين از او راضي باشند خدا هم از او راضي است و كسي كه والدين از او ناراضي باشند خدا هم بر او غضبناك است.
و فرمود: نيكي كننده بوالدين بيك درجه در بهشت از انبياء پائين تر است و عهاق والدين در جهنم با فرعونيان يك دركه فاصله دارد. (مستدرك)
دعاي ملائكه به نيكي كننده بپدر و مادر
و از حضرت اميرالمومنين (ع) است كه نيكي بوالدين بزرگتر واجب از واجبات الهيه است. (مستدرك)
رسول خدا (ص) فرمود: خداي را دو ملك است كه يكي از آنها مي گويد خدايا از هر شري و آفتي نيكي كننده بوالدين را نگهدار، و ديگري مي گويد: خدايا هلاك كن عاق والدينها را بسبب غضب فرمودنت به آنها (مستدرك الوسائل كتاب نكاح باب 86 ص 627) و البته دعاي ملك هم مستجاب است.
اثر دنيوي عاق شدن
عقويت عقوق والدين منحصر به آنچه از عقوبتهاي اخرويه كه ذكر شد نيست بلكه از گناهاني است كه آثار وضعيه دنيويه دارد چنانچه حضرت رسول (ص) فرمود: سه گناه است كه خداوند عقوبت آنها را در دنيا تعجيل مي فرمايد: عقوق والدين، ظلم به بندگان خدا، بدي كردن در مقابل احسان (جلد 16بحار الانوار ص 25) شايد حكمت در تعجيل اين عقوبتها براي عبرت ديگران است؟
نيكي به والدين و طول عمر
حضرت باقر(ع) فرمود: صدقه نهاني آتش قهر خدا را خاموش مي كند و نيكي كردن بوالدين وصله رحم عمر را زياد مي كند. (بحارالانوار ج16)
و در حديث ديگر فرمود: بخشش پنهاني و يكي به پدر و مادر، تهيدستي را برطرف مي كند و عمر دراز مي نمايد و هفتاد قسم مردن بد را دور مي كند. (بحارالانوار جلد 16 ص 24).
زيادتي مال و آبرو
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: كسي كه براي من ضمانت كند، صله رحم و نيكي بوالدين را من هم ضامن مي شوم كه مال و عمرض زياد شود و در قبيله اش محبوبيت پيدا كند. (مستدرك)
از حضرت هادي (ع) است كه فرمود: عقوق وا لدين كمي مال و آبرو و عمر را در پي دارد و بنكبت ذلت در دنيا مي كشد. (مستدرك)
عقوق ، گدائي و بدبختي مي آورد
جواني از ثروتمندان مدينه پدر پيري داشتن احسان باو را ترك نمود و از مال خود او را محروم كرد، پس خدايتعالي اموالش را از او گرفت و فقر و تنگدستي و مرض در بدن باو روي نموده و بيچاره شد.
پس پيغمبر (ص) فرمود: اي كسانيكه پدرها و مادرها را آزار مي رساند از حال اين جوان عبرت بگيرد و بدانيد چنانچه دارائيش در دنيا از كفش رفت غنا و ثروت و صحتش بفقر و مرض مبدل گشت، همچنين در آخرت هر درجه اي كه در بهشت داشت بواسطه اين گناه از دست داده و در مقابلش از دركات آ تش برايش آماده شده است! (سفينه البحار)
از حضرت صادق (ع) مرويست: كه چون يعقوب براي ملاقات فرزندش يوسف وارد مصر گرديد، يوسف هنگام ملاقات، رعايت مقام سلطنت ظاهري را كرد و براي احترام پدر از مركب پياده نشد: جبرئيل نازل شد به يوسف فرمود دست خود را باز كن، نور روشني از دستش بيرون شد به آسمان رفت، يوسف پرسيد: اين نور چه بود كه از كف من خارج شد؟ جبرئيل فرمود: نور نبوت از صلب تو بيرون رفت بسبب آنكه رعايت احترام پدر پيرت را نكردي پس از فرزندانت كسي پيغمبر نخواهد شد. (كافي)
شكي نيست كه پياده نشدن يوسف از روي تكبر و بي اعتنائي بپدر نبوده و انبياء از هر گناهي منزهند، بلكه براي رعايت شوكت مقام سلطنتي بوده كه براي اداره كردن امور خلق و بسط عدل و ترويج دين قبول فرموده بود، لكن چون رعايت احترام پدر اولي بود براي همين ترك اولي مورد عقوبت واقع شد.
عاقبت به شري عاق
ديگر از آثار وضعيفه عقوق والدين والدين سوء خاتمه است، چنانكه نيكي به آنها موجب حسن خاتمت و عاقبت بخيري است. حضرت صادق (ع) فرمود، كسي كه بخواهد خداوند سختيهاي جان دادن را بر او آسان فرمايد پس صله رحم كند و بوالدين نيكي نمايد، چون چنين كرد، خداوند سختيهاي مرگ را بر او آسان مي فرمايد و هيچ وقت مبتلا به تهيدستي نخواهد شد، (سفينه البحار جلد 2 صفحه 687)
دعاي والدين مستجابست
نيكي بوالدين سبب دعاي آنها درباره اولاد است چنانچه بدي كردن بايشان سبب نفرين آنهاست و از دعاهاي مستجاب بلكه سريع الاجابهن دعاء و نفرين والدين نسبت به اولاد است.
چنانچه اخبار كثيره اي در اين مورد رسيده است.
جوان عاق و دعاي مشلول
در باب فضيلت دعاي مشلول رسيده كه اين دعا را حضرت امير المومنين (ع) بجواني كه عاق پدر شده تعليم فرمود، اين جوان در اثر نفرين پدر دست راستش شل شد و سه سال مبتلا بود پس از فوت پدرش در مسجد الحرام شبها بخداوند استغاثه مي كرد، پس آن حضرت بر او ترحم فرمودو اين دعا را باو ياد داد و از بركات آن حضرت خداوند او را شفا داد.
مادر به نيكي سزاوارتر است
مستحب است در نيكي كردن، جانب مادر را بيشتر رعايت نمايد و رسول خدا (ص) سه مرتبه امر بنيكي بمادر فرموده در مرتبه چهارم امر ببر بپدر كرد، و از آن حضرت سئوال شد: كه حق كداميك از والدين بزرگتر است؟
فرمود: آنكه نه ماه ترا در شكم گرفت و بعد بسختي ترا زائيد و بعد از پستان خود ترا غذا داد. (كافي)
اداي حق پدر و مادر
و نيز از آن حضرت پرسيده شده كه حق پدر چيست؟ فرمود اينكه او را اطاعات نمائي تا زنده است. سئوال كردند: حق مادر چيست؟ فرمود هيهات هيهات اگر بعدد ريگهاي بيابان و قطره هاي باران در خدمت مادر بايستد معادل با يك روزي كه در شكم او بوده نخواهد بود. (مستدرك كتاب نكاح باب 70صفحه 628)
جوان و مادر زمين گير
و نيز مروي است كه مردي خدمت آن حضرت آمده عرض كرد: مادر پيري دارم كه از حركت افتاده او را بدوش مي كشم و لقمه در دهانش مي گذارم و كثافت او را پاك مي كنم و در آن وقت براي احترامش رويم را بر ميگردانم، آيا حقش را اداء كرده ام؟ آنحضرت فرمودند: نه زيرا شكمش مدتي جاي تو بود و از پستانش غذا و شراب تو آماده مي شد و دست و پايش نگهدار و نگهبان تو بود و در تمام اين حالات آرزوي دوام حيات ترا داشت و تو در اين حالات خدمت باو آرزوي مرگش را داري كه زودتر راحت شوي.
اجابت مادر در نماز مستحبي
و نيز از آن حضرت مرويست كه فرمود: اگر در نماز مستحبي باشي و يپدر ترا بخواند نماز را قطع مكن ولي اگر مادر ترا خواند نماز را رها كن
فرقي در حرام بودن عقوق و واجب بودن نيكي به والدين نيست بين اينكه مومن باشند و اهل عبادت و طاعت يا اينكه كافر باشند و معصيت كار.
چنانچه در سوره لقمان مي فرمايد: اگر كوشش كنند پدر و مادر كه براي خدا آنچه كه نمي داني شريك قرار دهي يعني از روي تقليد كوركورانه تو را امر به شرك كنند ، پس ايشان را فرمان مبرد در اين دستور ولي با ايشان در دنيا به نيكي و خوبي مصاحبت كن كه پسنديده شرع و مقتضاي كرم باشد. (سوره 31 آيه 15)
دعا براي پدر و مار سني :
معمربن خلاد از حضرت رضا (ع) پرسيد: آيا جايز است درباره پدر و مادرم كه شيعه و تابع حق نبوده اند دعا نمايم؟ حضرت فرمود بلي درباره آنها دعا كن و براي آنها صدقه بده و اگر زنده باشند با ايشان مدارا كن به درستي كه رسول الله فرمود: خداوند مرا به رحمت فرستاد نه به عقوق. (اصول كافي)
جابر گفت شنيدم شخصي از حضرت صادق (ع) پرسيد: كه پدر و مادرم مخالف حقند، يعني شيعه اهل بين نيستند. آن حضرت فرمود: درباره ايشان نيكي كن چنانكه نيكي ميكني درباره كساني كه شيعه مانند، يعني با آنها مثل وقتي كه اهل ولايت هستند معامله كن ! (اصول كافي)
استثنا پذير نيست
حضرت باقر (ع) فرمود: سه چيز است كه خداوند استثنائي در آن قرار نداده است رد امانت به صاحبش، مومن باشد يا كافر، وفاي به عهدي كه با كسي نموده مومن باشد يا كافر نيكي به والدين مومن يا كافر. (اصول كافي)
در ضمن مكتوب حضرت رضا (ع) براي مامون كه در آن شريع اسلام را نوشتند چنين است: و نيكي به والدين واجبست هر چند مشرك باشند و اطاعت از آنها در معصيت نبايد كرد. (عيون اخبار الرضا)
دستور حضرت صادق (ع) به زكريا بن ابراهيم
زكريا بن ابراهيم كه نصراني بود مسلمان شد و مشرف خدمت حضرت صادق (ع) گرديد. به حضرت عرض نمود مادر پير و كور نصرانيه اي دارم .
حضرت فرمود : مادرت را ملاحظه كن و به او احسان نما و چون مرد جنازه او را به ديگري برگزار مكن و خودت مباشر كارهاي او باش! (كافي)
در اين دو جمله حضرت بدو امري كه بعداً واقع شد خبر داد يكي مردن مادرش و ديگر، مسلمان شدن او .
رفتار زكريا به مادرش :
پس از برگشت به كوفه، به مادرش خيلي مهرباني نمود و لقمه در دهانش مي گذاشت و لباس در بدنش مي كرد او را تنطيف و خدمتگذاري مي نمود، مادر گفت اي فرزند قبلا كه بر دين نصرانيت بودي اينطور با من سلوك نمي كرد چه شده اين طور به من رفتار مي نمائي؟
زكريا گفت: آقائي از اولاد پيغمبر (ص) به من اين چنين امر فرموده كه خدمتگزار تو باشم ، مادر پرسيد: آيا اين مرد پيغمبر است؟ گفت: نه، لكن پسر پيغمبر است.
مادر گفت : اي فرزند اين شخص بايد پيغمبر باشد زيرا امري كه به تو نموده وصيت و سفارش پيغمبران است درباره مادر. زكريا گفت: پس از پيغمبر اسلام، محمدبن عبدالله (ص) نبوت به او ختم شد و ديگر پيغمبري نخواهد بود، بلكه او پسر پيغمبر است.
مسلمان مي شود و مي ميرد.
مادر گفت: اي فرزند دين اسلام بهترين اديان است كه تو اختيار نمودي بر من عرضه بدار تا من هم مسلمان شوم! پس شهادتين را به او تلقين كرد و ساير عقايد حقه و نماز را تعليمش داد، پس از اين كه نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند در همان شب حالت احتضار به او دست داد گفت اي فرزند آنچه را كه امروز ياد من دادي دوباره تكرار كن آنگاه عقائد حقه را مجدداً تكرار كرد و از دنيا رفت.
نيكي بوالدين در زندگي و مرگ
فرقي در حرمت عقوق و وجوب نيكي بوالدين بين حال حيات و ممات آنها نيست يعني بمرگ حق آنها ساقط نمي شود و هرگاه پس از مرگ فراموش گردند و نيكي بايشان ترك شود عاق والدين محسوب مي شود هر چند در حال حيات اداء حق ايشان شده و نيكي به آنها ترك نگرديده باشد.
حقوق والدين پس از مرگ
حق والدين پس از مرگ آنست كه:
اولا- واجباتي كه از آنها در حال حيات فوت شده از قبيل حجم، نماز، روزه و همچنين اگر بدهي داشته اند اولاد اداء نمايد.
ثانيا- به آنچه وصيت نموده اند عمل كند.
ثالثا- آنها را تا آخر عمرش نبايد فراموش نمايد بايد برايشان طلب آمرزش و رحمت كند و بنيابت آنها صدقه دهد و اعمال مستحبه را بقصد ايشان انجام دهد و بالجمله آنچه مي تواند از هدايا و تحف معنويه براي آنها بفرستد.
عقوق والدين پس از مرگ
از حضرت باقر(ع) مرويست كه بنده اي در حال حيات پدر و مادرش به آنها نيكوكار است، چون مردند آنها را فراموش كرد و بدهي آنها را نپرداخت و طلب رحمت براي آنها نكرد پس خدايتعالي او را عاق والدين ثبت خواهد فرمود، و بنده ديگري عاق والدين است در حال حيات آنها چون مردند قرض آنها را اداء مي نمايند و بدعا و استغفار آنها را ياد مي كند پس خدايتعالي او را بار (نيكي كننده) بوالدين ثبت خواهد فرمود. (اصول كافي)
يك عمل و ثوابتهاي متعدد
حضرت صادق (ع)فرمود: چه مانع است مردي از شما شيعيان را كه در حال حيات و مرگ والدين به آنها احسان كند؟ آن وقت كيفيت نيكي بوالدين پس از مرگ آنها را بيان مي فرمايد باينكه از طرف آنها نماز بخواند (نماز قضاء يا نافله اگر قضاء بر عهده نداشته باشند، خودش بخواند يا استيجار نمايد. و صدقه دهد از طرف آنها و روزه بگيرد و حج كند از طرف آنها پس آنچه را بجا آورده بوالدينش خواهد رسيد و مثل همان ثوابي كه به آنها مي دهند براي او هم خواهد بود و علاوه خداوند اجرش را بسبب نيكي وصله اي كه نموده و چندان عنايت مي فرمايد، يكي براي اصل عملي كه كرده و ديگري براي نيكي به آنها (اصول كافي)
استغفار و دعا براي والدين
از رسول خدا (ص) مرويست كه در جواب مردي كه از آن حضرت پرسيد ايا پس از مرگ والدين، چيزي از حقوق آنها باقي است يا نه؟ فرمود: بلي نماز و استغفار و دعا براي ايشان و گرامي داشتن دوستان آنها وصله نمودن رحم آنها. (كافي)
و نيز فرمود: كسي كه بپدرش در حال حياتش نيكي كند و پس از مردنش فراموشش كند و برايش دعا ننمايد خداوند او را عاق مي نامد. (كافي)
موارد وجوب اطاعت والدين
امر و نهي والدين در واجبات عينيه و محرمات الهيه هيچ تاثيري ندارد و لغو است مثل اينكه اولاد را امر بشرب خمر كنند، يا او را از نماز يا روزه واجب نهي كنند فايده ندارد چنانچه در آيه شريفه گذشته تصريح مي فرمايد. (سوره 31 آيه 15)
و در حديث شريفي كه مي فرمايدك طاعتي براي مخلوق در معصيت خالق نيست. (جلد 16بحار الانوار ص 25 نقل از نهج البلاغه) باين مطلب تصريح مي شود.
در غير اين دو صورت يعني در مستحبات و مكروهات و مباحات بلكه واجبات كفائيه، قدر مسلم از وجوب اطلاعت امر و نهي ايشان مواردي است كه مخالفت نمودن آنها موجب اذيت و ناراحتي ايشان گردد و خاطر آنان آزرده و قلبشان شكسته شود در اين صورت است كه مخالف كردن ايشان حرام و گناه كبيره است چون مصداق حقيقي عقوق است، مثلا هرگاه فرزند بخواهد سفر غيرواجبي برود و والدين در اثر ترس از رسيدن ضروري باو، يا در اثر شدت علاقه و نداشتن طاقت دوري فرزند او را از اين مسافرت نهي كنند بطوريكه اگر مخالفت كند و باين سفر برود سخت ناراحت و آزرده خاطر مي شوند در اين صورت سفر، حرام و معصيت خواهد بود نماز در چنين سفري تمام بخواند و اگر ماه رمضان باشد روزه اش را هم بايد بگيرد و بالجمله هر موردي كه مخالفت والدين سبب اذيت و خشمناكي و آزردگي ايشان گردد حرام است، مگر اينكه اطلاعت ايشان موجب عسر و حرج بر فرزند شود يا متضمن ضرر فوق العاده ديني يا دنيوي گردد مانند اينكه پسر را از گرفتن عيال منع كنند در حالي كه زن نگرفتن برايش مشكل و حرج است يا دختر را از شوهر كردن نهي نمايند در صورتيكه ترك شوهر برايش حرج يا ضرر است،يا مانند اينكه پسر را امر كنند زنش را طلاق دهد كه مستلزم زيان فاحشي براي اوست و نظائر آن كه در جميع اين موارد اطاعت ايشان واجب نيست براي آنها نيست حرمت مخالفت و وجوب اطاعت معلوم نيست بلي بهتر بلكه احتياط آنست كه تا بشود اوامر ايشان را پيروي و از مخالفت كردن آنها بپرهيزد خصوصا در مواردي كه والدين بمصلحت اولاد امر و نهي كرده اند نه بملاحظه مصلحت شخصي خودشان!
تعارض امر و نهي والدين
هرگاه بين امر والدين تعارض واقع شود مثلا پدر مي گويد فلان كار را بكن و مادر مي گويد نكن در صورتي كه بشود جلب رضايت هر دو را كرد بايستي اين كار را بكند ولي اگر رعايت هر دو ميسر نمي شود، جانب مادر را ترجيح دهد زيرا اولا مادر بيش از پدر استحقاق برونيك دارد چون رنج و ناراحتي براي اولاد بيشترديده خصوصا موقع حمل و زائيدن و ايام شيردادن، چنانچه در روايات گذشته بيان گرديد.
ثانيا، چون مادر احساساتي و عاطفه اي است در اثر لطافت و كثرت عاطفه، اندك خلاف توقع و ميلي كه از اولاد ببيند افسرده خاطر و دل شكسته مي گردد ولي پدر در اثر قوت عقلي كه بالنسبه بمادر دارد ممكن است هيچ متاثر نشود خصوصا بملاحظه اينكه مي بيند فرزند براي رعايت خاطر مادر مخالفتش كرده نه از روي عناد و سرپيچي از امر پدر.
لزوم تحصيل اذن والدين
در شرع مقدس اسلام امر شده كه فرزند بايد از پدر و مادر يا ه ردو در بعضي از امور اذن بگيرد براي اداء بعضي از واجبات كفائيه مانند جهاد و بعضي از مستحبات مانند روزه مستحبي و بعضي از عقود مانند عهد و يمين بايد تحصيل اذن نمايد!
شهيد اول عليه الرحمه در كتاب قواعد در بيان حقوق والدين ده فرع عنوان نموده براي تتميم اين بحث خلاصه و ترجمه آن ذكر مي گردد.
فرمايش شهيد در سفر مباح و مستحب فرزند
1-سفر مباح و سفر مستحب بدون اذن والدين حرام است اما سفر تجارب و علم، پس اگر بدست آوردن سود و تحصيل علم در شهري كه والدين هستند ممكن نباشد بعضي از فقهاء قائل بجواز اين سفر شده اند.
2-بعضي از فقهاء فرموده اند : بر فرزند واجبست اطاعت والدين كند در همه جا، هر چند شبه ناك باشد پس اگر فرزند را امر كنند كه همراه آنها غذا بخورد و فرزند شبهه ناكي آن طعام را مي داند واجبست اطاعت كند و با آنها هم خوراك گردد چو اطاعت والدين واجب و ترك شبهات مستحب است.
3-اگر فرزند را براي انجام كاري بخوانند وقت نماز واجب داخل شود بايد امر آنها را مقدم بدارد كه نماز در اول وقت مستحب و اطاعت والدين واجبست.
منع از نماز جماعت
4-اقرب آنست كه والدين نمي توانند فرزند را از نماز جماعت منع نمايند مگر در صورتيكه حاضر شدن فرزند بجماعت براي ايشان اسباب زحمت و ناراحتي گردد مانند اينكه در تاريكي شب بخواهد نماز عشاء يا صبح برود در حاليكه والدين بر او ترسانند.
5-در صورتي كه سفر جهاد بر فرزند واجب عيني نباشد والدين مي توانند او را از آن سفر نهي كنند.
6-در صورتي كه انجام گرفتن واجبات كفائيه توسط ديگران معلوم يا مظنون باشد والدين مي توانند فرزند خود را از جميع واجبات كفائيه منع نمايند.
7-بعضي از فقهاء فرموده اند كه اگر فرزند در نماز مستحبي باشد و والدين او را بخوانند بايد نماز را قطع نمايد.
8-همانطوري كه بر فرزند واجبست كه بوالدين اذيت نرساند و هم چنين واجب است كه مانع از اذيت رسانيدن ديگران بايشان گردد و به مقدار قوه اش بايد آنها از آزار ديگران حفظ نمايد.
9-روزه مستحبي را بدون اذن پدر ترك نمايد.
10-قسم و عهد را بدون اذن پدر ترك نمايد.
رعايت احترام والدين
چون از نيكي بوالدين و اداء حقوق ايشان رعايت ادب و احترام در مصاحبت است اموري در روايات اهل بيت رسيده كه بايد در معاشرت با ايشان رعايت شود كه ببعضي اشاره مي شود:
1-هرگاه صداي والدين ميزند آنها را بنام نخواند بلكه لقب يا كنيه ايشانرا ذكر كند، يا بگويد بابا، آقا، خانم و مانند اينها.
2-جلو آنها راه نرود و پيش از ايشان ننشيند.
3-قبل از انها شروع بخوردن طعام ننمايد.
حضرت سجاد با مادر خود هم خوراك نمي شد و مي فرمود مي ترسم براي لقمه اي دست دراز كنم كه مادرم قصد آنرا داشته پس باين عمل رعايت حرمت و ادب او را ترك كرده باشم.
4-در مجس روي خود را از ايشان برنگرداند.
5-در سخن گفتن صداي خود را بلندتر از ايشان نكند.
6-دست خود را بالاي دست آنها قرار ندهد.
7-كاري نكند كه مردم پدر يا مادرش را بد بگويند و سب و لعن نمايند مثل اينكه پدر كسي را سب كند كه او هم برگردد پدرش را دشنام گويد.
8-مرويست كه حضرت سجاد پسري را ديدند كه در راه رفتن تكيه بدست پدر نموده پس آن حضرت بر آن پسر غضبناك شده تا آخر عمرش با او سخن نفرمود. (كافي)
ناگفته نماند آنچه گفته شد از وجوب بر والدين قدر مسلم آن بري است كه در تركش والدين رنجيده خاطر مي شوند، مانند اينكه نفقه آنها را از ابتداء ندهد تا ناچار شوند مطالبه كنند، آنگاه بدهد، چون اين مسامحه موجب رنجش آنها مي شود، واجب است پيش از مطالبه كردن به آنها برساند. و مانند اينكه در مجلس ضيافت خود به آنها اعتنا نكند و دعوت نمايد چون رنجيده مي شوند ترك اين بر حرام است و همچنين در موارد تحفه و هديه دادن و اما ترك كردن بري كه آنها را نرنجاند حرمت آن معلوم نيست. و نيز آنچه گفته شد از لزوم اكرام و احترام آنها قدر مسلم آن اكرامي است كه ترك آن موجب آزار و رنجش آنها شود مانند اينكه براي اهانت و خوار كردن والدين پشت به آنها كند، صداي خود را بلندتر از صداي آنها نمايدن جلو آنها راه رود البته تمام آنها حرام است لكن ترك بعضي از موارد اكرام بدون قصد اهانت بطوري كه موجب رجش آنها نشود حرمت آن معلوم نيست، بلكه پاره اي از موارد اكرام والدين از مستحبات شمرده شده است.
رعايت اولاد هم بر والدين واجبست
همانطوري كه نيكي و احسان و رعايت ادب و احترام بوالدين بر اولاد واجبست، همچنين حقوقي كه براي اولاد بر عهده پدر و مادر واجب است اگر رعايت نكنند قطع رحم كرده اند، زيرا پس از والدين نزديكترين ارحام بشخص اولاد است و قطع رحم از بزرگترين گناهان كبيره است كه پس از اين مي آيد.
چنانچه اولاد بر اثر ترك اداء حقوق والدين به آثار و خيمه عقوق مبتلا مي شود همچنين والدين هم در اثر ترك حقوق اولاد به آثار و خيمه آن مبتلا خواهند گرديد چنانچه از پيغمبر اكرم (ص) روايتي بدين مضمون رسيده است. (وسائل الشيعه)
از جمله امور مهمه كه رعايت آن بر والدين فوق العاده لازم است آنست كه سعي كنند كاري نكنند كه اولادشان مبتلا بعقوق آنها گردد! مثل اينكه كارهاي سخت به او رجوع ننمايند كه اولاد در اثر سختي آن از زير بار اطاعتشان شانه خالي كرده و در نتيجه عاق والدين شود يا مثلا ايراد زياد گرفتن در گفتار و كردار فرزند كه غالبا بترك ادب نيست بوالدين منتهي مي گردد و همچنين ترك محبت به او كه در نتيجه فرزند هم عكس العمل نشان مي دهده بايد ترك گردد.
بلكه وظيفه والدين است كه فرزندشان را به انجام اين واجب مهم الهيه يعني نيكي و ادب نيست بوالدين كمك و همراهي نمايند و از روي مهر و شفقت او را ازعاق شدن بازدارند، مثل اينكه لغزشهايش را نديده مي گيرند و احسان و اطاعتش را هر چند ناچيز باشد پذيرفته و سپاسگزاري نمايند و درباره اش حضورا و غيابا دعا نمايد.
تفصيل حقوق فرزند بر والدين در كتب فقهي موجود و خلاصه آن به قسمي كه منافي با وضوع اين كتاب نباشد از اين قرار است.
نفقه فرزند بر پدر واجبست
پسر از هنگام ولادت تا وقتي كه بحد رشد رسيده از عهده كسب و كار برآيد و بتواند معيشت خود را فراهم نمايد نفقه اش، يعني خوراك و لباس و مسكن او بر پدرش واجبست، دختر هم همين است تا وقتي كه به خانه شوهر رود يا بواسطه دارائي بي نياز گردد.
سعي در ازدواج فرزند
از حقوق پسر سعي در ازدواج نمودنش پس از رشد و بلوغ است چنانچه از حقوق دختر رساندنش بخانه شوهر است و والدين نمي توانند مانع شوهر كردانش گردند چنانچه در قرآن مجيد صريحا بيان مي فرمايد. (سوره 2 ايه 232)
آموزش و پرورش ديني
از حقوق اولاد سعي در تعليم و تربيت آنهاست كه به اصول و فورع دين آشنا گردند خصوصا خواندن قرآن مجيد را ياد بگيرند و در تاديب آنها مسامحه ننمايند با رعايت شرائط امر به معروف و نهي از منكر ذكر مي شود. روايات كثيره اي در امر به مهرباني و محبت واكرام بفرزند رسيده براي نمونه ببعضي از آن اشاره مي شود:
بايد بفرزند مهربان كرد
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: فرزندان خود را دوست بداريد و به آنها رحم كنيد هرگاه وعده بايشان داديد وفا كنيد چون اميد فرزند تنها بپدر و مادر است بدرستيكه خدايتعالي غضب نميفرمايد بچيزي مانند غضب فرمودنش درباره زنها و بچه ها.
نگاه شفقت و بوسيدن فرزند
و نيز فرمودك كسي كه فرزند خود را ببوسد حسنه اي برايش ثبت مي شود، و در حديث ديگر فرمود: بهر بوسه اي درجه اي در بهشت برايش خواهد بود.
و نيز مرويست هرگاه پدر از روي مهر و شفقت بفرزند خود بنگرد و او را مسرور نمايد ثواب بنده آزاد كردن در نامه عملش نوشته مي گردد.
نيكي بفرزند پس از والدين
و نيز در روايت رسيده كه مادر فرزند خود را اكرام نمائيد و باو بدي نكنيد زيرا فرزند شما در اثر علاقه اي كه بمادرش دارد دلگير و افسرده مي شود و باز در روايت است كه مردي از انصار از حضرت صادق(ع) پرسيد نيكي چه اشخاصي برمن لازم است؟ فرمود: والدينت گفت: هر دو از دنيا رفته اند، فرمود: بفرزندانت نيكي كن!
دختر بنيكي سزاوارتر است
درباره نيكي بفرزندن نسبت بدختر سفارش بيشتري شده است و مستحب است هديه اي را كه پدر بخانه مي آورد دختر را بر پسر مقدم بدارد، خصوصا دختري كه اسمش را فاطمه گذاشته است و نيز لعن و نفرين درباره اولاد نهي شده هر چند بدرفتاري و مخالفت والدين كنند بلكه از موجبات فقر شمرده شده است.
پدر روحاني بنيكي سزاوارتر است
آنچه از حرمت عقوق و وجوب نيكي درباره پدر و مادر ذكر شد راجع به والدين جسماني است كه واسطه پيدايش فرزند در اين عالمند و سبب تربيت و رشد و نمو جسماني اويند اما والد روحاني يعني كسي كه سبب اصل خلقت انسان و رسيدنش بسعات حقيقيه و تامين كننده حيات باقيه اوست حضرت رسول (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام مي باشند كه هر كس تابع و پيرو وابسته به آنها شدن و بروحانيت آنها اتصال يافت از جميع آفات محفوظ و بجميع خيرات باقيه نائل خواهد گرديد چنانچه رسول خدا (ص) فرمود: من و علي (ع) دو پدر اين امت هستيم.
مزيت و شرافت و اهميت پدر روحاني بر پدر جسماني مثل مزيت و شرافت روح به بدن و همچنين مزيت اهخرت نسبت به دنيا است و آنچه از عقوبت عقوق والدين جسماني و آثار و خيمه آن ذكر گرديد هزاران مرتبه بالاتر نسبت به عقوق والدين روحاني مي باشد.
ثواب زيادتر – عقوبت شديدتر
همچنين ثوابتهائي كه براي بربوالدين جسماني ذكر گرديد هزاران درجه راجع به نيكي بوالدين روحاني است شايد بعضي از مراتب شديده عقوبت عقوق مانند ناينكه بهشت بر او حرام خواهد گرديد و هيچ عمل از او پذيرفته نخواهد شد (بتاييد رواياتي كه نسبت بتاريكن ولايت رسيده كه هر چند قائم الليل و صائم النهار باشند از ايشان پذيرفته نيست). ناظر به عقوق والد روحان باشد چنانكه بعضي از مراتب عظيمه ثواب، بر بوالد روحاني است.
آيات عام است
در اخبار وارده در مقام از اينكه آيات شريفه راجع به نيكي بوالدين را به والدين جسماني، تخصيص دهند نهي شده است بلكه ايات شريفه عام ست و مراد هم دو است هم والد جسماني و هم والد روحاني.
و قرينه اي كه در اين مورد است همراه ساختن اطاعت والدين و شكراز ايشان است به اطاعت و شكر پروردگار عالم.
سپاسگذاري از محمد (ص) و علي (ع)
در آيه شريفه (ان اشكرلي و لوالديك) روايات كثيره اي رسيده كه مراد از والديك در اين آيه شريفه محمد (ص) و علي (ع) مي باشند، نه اينكه والدين جسماني مراد نيست بلكه اين روايات بيان اشرف و افضل و اكمل افراد والدين را مي نمايد چنانچه در اصول كافي در باب صله رحم دو حديث از حضرت صادق (ع) روايت نموده، در حديث اول عمروبن يزيد از آن حضرت از معني آيه شريفه كسانيكه مي پيوندند آنچه را كه خداوند امر به پيوند آن فرموده (سوره 13 آيه 21) سئوال نمود حضرت فرمودند منظور نزديكان و بستگانت مي باشد.
هم والدين جسماني تو هم روحاني
در حديث ديگر فرمودند آيه شريفه درباره صله رحم محمد (ص) و آل محمد نازل شده و به تحقيق در رحم و اقرباء تو هم شامل است، (كافي) پس فرمودك از كساني مباش كه آيه شريفه را منحصر در يك معني بداند بلكه بايد هر گاه مي شنود فلان آيه درباره فلان چيز نازل شده آنرا در نظائرش تعميم دهد.
عقوق والدين روحاني
عقوق والد روحاني عبارتست از ترك اطاعت اوامرش و بيرون رفتن از تبعيت و تسليم شدن نسبت باو و پاره كردن رشته ربط و اتصال معنوي به او
حضرت رضا (ع) مي فرمايد: آيا شما را بد نيست كه والدين جسماني در اثر عقوق شما را از خود نفي كنند يعني بگويند اين فرزن ما نيست؟ گفتند چرا فرمود: پس سعي كنيد والدين روحاني شما كه افضل از والدين جسماني هستند شما را از خود نفي نكنند و شما را به فرزندي بپذيرند!
محمد و علي دو پدر امت
رسول خدا (ص) فرمود: يا علي (ع) من و تو دو پدر اين امتيم هر كس ما را ترك كند و بيازارد و از اطاعت ما خارج شود پس لعنت خدا بر او باد، و هر اينه من و تو دو مولاي اين امتيم هر كس از ما بگريزد لعنت خدا بر او باد، و هر آينه من و تو اجير اين امتيم هر كس پاداش ما را ندهد لعنت خدا بر او باد! پس فرمود: خدايا اين نفرين را مستجاب فرما (بحار الانوار)
نيكي بوالدين روحاني
نيكي بوالد روحاني عبارتست از كمال تسليم و انقياد و اطاعت جميع اوامر ايشان و نهايت تعظيم و تجليل از مقام شامخ ايشان و اينكه هميشه خود را در اداء حق آنها مقصر بداند.
در حال حيات از حضور در محضر شريف آنان و در حال ممات از تشرف بقبور متبركه ايشان دريغ ندارد و از يادشان غافل نگردد و بداند كه هر چه بوالد روحاني بيشتر متمسك شده و بياد آقايان بيشتر باشد خودش بهره برده است زيرا كه در حقيقت ضرر عقوق و نفع نييك به پدر روحاني عايد خودش خواهد شد چنانكه در قرآن مجيد مي فرمايد: بگو اي پيغمبر، انچه را از مزد رسالت كه دوستي اهل بيت (ع) است از شما طلب نمودم براي خود شما است (سوره 34 آيه 46) يعني نفع ان عايد خودتان مي گردد!
از نيكي به پدر روحاني، گرامي داشتن ذريه طيبه اوست بلكه جميع وابسته هاي باو را اعم از روحاني و جسماني چنانچه در بحث صله رحم ذكر مي شود و نيز فرستادن هدايا و تحف در حال حيات و دادن صدقه و انجام اعمال خير بنيابت آنها در حال ممات و نيز از موارد بر بوالد روحاني آنست كه هرگاه نامش را ببرد يا بشنود صلوات بر او فرستد و ارتفاع درجه اش را بخواهد.
7- قطع رحم
از گناهان كبيره قطع رحم است چنانچه حضرت صادق و كاظم و رضا و جواد عليهم السلام بگناه كبيره بودنش تصريح فرموده اند و نيز هم در قرآن مجيد وعده آتش بر آن وارد شده و مورد عن پرورگار عالم است او را خاسر ناميده است. از حضرت سجاد (ع) مرويست كه فرمود: از مصاحبت قاطع رحم بپرهيز كه او را در سه جاي قرآن ملعون يافتم.
1- در سوره البقره مي فرمايد: آنهائيكه عهد الهي را پس از بستن پيمان مي شكنند و مي برند آن چيزي را كه خداوند امر بپوستن آنها فرموده (قطع رحم مي كنند) و در روي زمين فساد مي كنند، ايشان زيانكارانند. (سوره 2 آيه 25)
خاسر در قرآن مجيد بر كسي كه در آخرت معذب است اطلاق مي شود و بقرينه دو آيه بعد معلوم مي شود خاسر در قاطع رحم ملعون مي باشد.
2- در سوره رعد مي فرمايد: آنانكه پيمان خداي را پس از محكم شدن مي شكنند و مي برند آنچه را كه خدا بپيوند آن امر فرموده و در زمين فساد مي كنند برايشان لعنت و محروميت از رحمت خدا است و براي ايشان جايگاه بدي است (سوره 13 آيه 26) يعني جايشان در دوزخ است.
3- در سوره محمد (ص) مي فرمايد آيا از شما توقع است و غريب و بعيد نيست كه اگر متولي امور مردم شويد در زمين فساد كنيد و از خويشان خود ببريد، آنگروه مفسد و قاطع رحم، كساني اند كه خدايتعالي انها را از رحمت خود دور فرموده و كر كرده و چشمانشانرا كور فرموده؟0سوره 47 آيه 24 و 25)
قطع رحم در روايات
اخبار زيادي هم در اين موضوع وارد است كه به بعضي اشاره مي شود پيغمبر اكرم (ص) فرمود: بدرستيكه در دشمني با خلق (خصوصا ارحام) زائل كننده است نه زائل كننده مو، بلكه زائل كننده دين. (كافي)
و حضرت صادق (ع) فرمود: از زائل كننده بپرهيزيد بدرستيكه آن هلاك كننده است مردان را پرسيدند: منظور از (حالقه) برطرف كننده چيست؟ فرمود: قطع رحم(كافي)
بدترين اعمال نزد خدا
مردي به پيغمبر (ص) عرض كرد: كدام عمل نزد خداوند بدتر و مبغوضتر است؟ فرمود: شريك قراردادن براي او، گفت پس از آن چيست؟ فرمود: قطع رحم، گفت: پس از آن چيست؟ فرمود: امر به منكر و نهي از معروف،(كافي)
نيكي به رحم در مقابل بدي او
مردي خدمت حضرت صادق (ع) آمده از بستگان خود شكايت نمود. حضرت به او فرمودند: خشم خود را فروبر و كظم غيظ كن، ( و به آنها نيكي كن) عرض كرد: به من چنين و چنان مي كنند از انواع بديها و ستمها فرو گذار نمي كنند. حضرت فرمود: آيا تو هم مي خواهي مثل آنها قطع رحم كني و ترك احسان برحم نمائي؟ اگر چنين كني. خدايتعالي در دنيا و آخرت نظر لطفش را از تمام شما خواهد برداشت. مجلس گويد ممكن است اگر تو قطع ننمائي وصله كني آنها هم پيشمان شده وصله نمايند، پس رحمت الهي همه شما را خواهد گرفت و اگر پشيمان نشوند فقط رحمت الهيه شامل حا تو خواهد بود.
پس بايد در مقابل قطع رحم اقارب، انسان صله نمايد و لذا رسول خدا (ص) فرمود: قطع رحم نبايد كني هر چند رحم هم از تو ببرد!
حضرت باقر (ع) فرمود: سه خصلت است كه صاحب آن نمي ميرد تا اينكه آثار و خيمه آنرا ببيند ظلم، قطع رحم، قسم دروغ (كافي)
مرگ را نزديك مي كند
و حضرت امر (ع) در خطبه اش فرمود: بخداوند پناه مي برم از گناهاني كه نيستي را نزديك مي كند. (كافي) يك نفر گفت آيا گناهاني هست كه فناء را نزديك كند؟ فرمود بلي قطع رحم، بدرستيكه خانواده اي كه با هم جمع شوند و مواسات نمايند با يكديگر، خداوند رزق آنها را زياد مي فرمايد و خانواده اي كه از هم جدا شوند و از يكديگر خداوند ايشان را از توسعه در رزق و طول عمر محروم مي فرمايد هر چند اهل تقوي باشند.
همه دسته جمعي مي ميرند
يكي از اصحاب حضرت صادق(ع) شكايت پسرعموهايش را به آن حضرت كرد و گفت: برادران و پسر عموهايم مرا سخت در فشار گذاشته اند و سمي كه از خانه داشتم از من گرفته اند فقط يك اطاق براي من باقي گذارده اند اگر بخواهم شكايت آنها را نزد حكومت وقت بنمايم هر چه در دست آنها است مي توانم بگيرم.
حضرت فرمودند: صبر كن خداوند بزودي براي تو فرج خواهد فرمود، اين شخص پذيرفت و برگشت، در سال صدوسي و يك و بائي آمد و تمام آنها مردند و يك نفر هم از ايشان باقي نماند، پس خدمت حضرت صادق(ع) آمده حضرت فرمود: حال خانواده تو چگونه است؟ رض كرد بخدا قسم كه همه مردند، حضرت فرمود: هلاك شدن انها براي اين است كه با تو بد كردندن و حق ترا نشناخته و قطع رحم خود نمودند همه نابود شدند (كافي)
رحمت خدا را مي برد
و از حضرت صادق (ع) است كه رسول خدا (ص) فرمود: هرگاه در مردم دانش باشد ولي عمل به آن نباشد و الفت و محبت فقط به زبان باشد نه به دل و رحمها قطع شود، در اين هنگام خداوند رحمت دنيويه و اخرويه خود را از آنها بريده، پس گوش دل ايشان كر و چشم دل آنها را كور خواهد فرمود! (بحار الانوار جلد 16 ص 28)
رسول خدا (ص) فرمود: ظلم و قطع رحم از هر گناهي سزاوارتر است كه خدا زودتر صاحبش را در دنيا عقوبت كند، به آنچه، در آخرت برايش از انواع عذابها ذخيره كرده است. (مستدرك)
و نيز فرمود: قاطع رحم داخل بهشت نمي شود. (مستدرك)
بوي بهشت از هزار سال راه به مشام مي رسد ولي عاق والدين و قاطع رحم بوي آن را هم نخواهند شنيد. (بحار الانوار جلد 16 ص 28)
و نيز فرمود: قطع رحم مانع استجاب دعاء است.
در باب فضيلت شب قدر از آن حضرت مرويست: كه خداوند در آن شب همه را مي آمرزد مگر چهار طايفه را، شرابخوار، عاق والدين، قاطع رحم، دشمني كننده بمومنين.
صله رحم واجب است
خداوند در سوره نساء مي فرمايد بترسيد از مخالفت امر خداوندي كه از يكديگر به نام او حاجت مي طلبيد (يعني چنانچه خدا را بزرگ مي دارد كه يكديگر را به او قسم مي دهد كه چنين و چنان كن يا نكن، پس مخالفت امر او را نكنيد) و بترسيد از بريدن خويشان (سوره 4 آيه 1) و سعي كنيد در پيوند با ايشان در اين آيه الارحام عطف با سم جلاله پروردگار است و در مجمع البيان اين معني از حضرت را باقر (ع) روايت نموده، و در كافي از حضرت صادق(ع) در معني اين آيه شريفه اين طور نقل نموده كه ارحام در اينجا تمام خويشاندانند نه طايفه خاصه بدرستيكه خداوند امر بوصل نمودن تمام خويشان فرموده وصله رحم را بزرگ فرموده كه همراه با خود آنرا ذكر كرده (الله و الارحام) (كافي باب صله الرحم)
نماز و زكواه – تقوي وصله رحم
از حضرت رضا (ع) مرويست كه خداوند در قرآن مجيد سه امر فرموده و مورد هر امري را هم دو چيز قرار داده كه اطاعت كردن آن امر به اطاعت نمودن هر دو است:
1-امر فرموده به نماز و زكوه با هم، پس كسي كه نماز بخواند و زكوه ندهد نمازش هم پذيرفته نيست.
2-امر فرموده بسپاسگزاري از خودش و والدين، پس كسي كه شكر خدا را بكند ولي از والدين سپاسگزاري نكند شكر خدا را هم نكرده.
3-امر فرموده بتقوي از خودش وصله رحم پس كسي كه صله رحم نكند امر بتقوي را هم اطاعت ننموده است. (عيون الاخبار)
عطاي به رحم _ آساني حساب
در سوره نحل مي فرمايد خداوند امر مي فرمايد بميانه روي در جميع امور و انصاف و تفضل كردن و عطاي بخويشان، هر چه را كه به آن نيازمندند. (سوره 16 آيه 93)
و در سوره رعد مي فرمايد آنهائيكه به رحم خود پيوند مي كنند و از عذاب پروردگار خود مي ترسند و از سختي و بدي حساب خود بيمناكند، (سوره 23 آيه 22). تا در آخر آيه شريفه مي فرمايد: براي ايشان سرانجام نيك و دخول در بهشت جاوداني است.
از جمله (يخافون سوء الحساب) در اين آيه شريفه فهميه مي شود كه صله رحم موجب اسان شدن حساب است چنانچه از پيغمبر اكرم و حضرت صادق (ع) مرويست كه صله ارحام حساب را آسان مي كند. (بحار الانوار جلد 16 ص 28)
بخشش حضرت صادق (ع) بحسن افطس
حضرت صادق (ع) هنگاميكه نزديك وفاتان شد وصيت فرمود: كه هفتاد دينار بحسن افطس كه پسرعموي ايشان بود بپردازيد! به آن حضرت گفته شد آيا به كسي عطاء مي فرمائيد كه كه با شمشير بشما حمله كرد؟
حضرت فرمود: نمي خواهي از كساني باشم كه خدايتعالي درباره آنها مي فرمايد و كساني كه مي پيوندند آنچه را كه خداوند امر بپيوند آن فرمود بدرستيكه خداوند بهشت را آفريد و پاكيزه و خوشبو كرد، بوي آن از دو هزار سال راه درك مي گردد، ولي عاق والدين و قطع كننده رحم آنرا نمي يابد. (بحار الانوار جلد 11 صفحه 106)
صله رحم در روايات
اخبار زيادي درباره وجوب صله رحم رسيده از آن جمله حضرت باقر (ع) مي فرمايد: رسول خدا (ص) فرمود: وصيت و سفارش مي كنم حاضرين و غائبين از امتم را و كساني كه هنوز بدنيا نيامده اند تا روز قيامت كه صله رحم نمايند هر چند فاصله ميان ايشان و رحم يكسال باشد بدرستيكه صله رحم از اموري است كه خدايتعالي آنرا جزء دين قرارداده است. (كافي)
از صراط نخواهد گذشت
و از حضرت باقر مرويست كه ابوذر گفت: از پيغمبر (ص) شنيدم: كه فرمود: صراط (پلي كه روي جهنم است و روز قيامت همه بايد از روي آن عبور نمايند) دو طرفش، رحم و امانت خواهد بود، هرگاه كسي كه صله رحم مي كرده و امانت را هم رد مي كردهاز آن بگذرد بسلامت گذشته به بهشت خواهد رفت و هرگاه خيانت كننده بامانت و قطع كننده رحم از روي آن بگذرد او را با اين دو گناه هيچ عملي سودي نمي رساند و صراط او راميان آتش خواهد انداخت (كافي)
آثار دنيوي صله رحم
روايات كثيره اي رسيده است كه از آثار صله رحم طول عمر و تاخير در اجل و دفع بلاء و زيادتي رزق و برطرف شدن فقر و زياد شدن نسل مي باشد حضرت صادق (ع) در مجلس منصور دوانقي سه حديث درباره صله رحم از قول رسول خدا (ص) نقل فرمود:
1-شخصي صله رحم مي كند و از عمرش سه سال بيشتر نمانده، پس خدايتعالي بسبب اين عمل عمرش را سي سال قرار مي دهد و شخصي قطع رحم مي كند و از عمرش سي سال مانده ، پس خدايتعالي آنرا سه سال قرار مي دهد آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود خدا هرچه رابخواهد محو يا ثبت مي فرمايد. (بحار الانوار)
2-پيوند بر حم خانه ها را آباد مي كند و عمرها را دراز مي نمايد هر چند پيوند كننده از نيكان نباشد (بحار الانوار)
3-صله رحم سبب آسان شدن حساب روز جزا است و از مردن بد يعني عاقبت بشري نگه مي دارد. (بحارالانوار)
و نيز مرويست كه حضرت صادق (ع) بمير فرمود چندين مرتبه مرگت رسيد و خدايتعالي بسبب صله رحمي كه كردي و احساني كه به خويشاوندانت نمودي آنرا بتاخير انداخت! (بحارالانوار ج 16 ص 29)
سبب طول عمر
و نيز مرويست كه آن حضرت فرمود: اي ميسر، چه كرده اي كه عمرت زياد شده است؟ گفت در جواني، كارگر بودم و مزدم پنج درهم بود، اجرت خودم را به دائيم مي دادم. (بحارالانوار ج 16ص 28).
يعقوب مغربي بر حضرت موسي بن جعفر(ع) وارد شد، حضرت به او فرمود: در فلان منزل بين تو و برادرت نزاعي (شري) در گرفت و از يكديگر بريديد تا اينكه بيكديگر شنام داديد، اين از دين من نيست و نه از دين آباء من، پس از عذاب خدا بترس، بدرستيكه اين عمل شما بمرگ جدائي بين شما خواهد افتاد و برادرت در اين سفر خواهد مرد و زود است كه از كرده خويش پشيمان شوي!
يعقوب عرض كرد: مگر من چه وقت خواهد رسيد؟ فرمود: مرگ تو هم رسيده بود لكن در منزل ديگر بعمه ات صله و احسان نمودي، پس مرگ تو تا بيست (سال يا ماه) تاخير افتاد (فزيد في اجلك عشرون) پس آن برادر قبل از رسيدن بوطن و اهلش مرد و در راه او را دفن كردند...(سفينه البحار ج اول ص 516)
آثار معنوي و اخروي صله رحم
حضرت صادق (ع) فرمود: صله رحم سب دارا شدن صفت جميله حسن خلق و سخا و كرم مي شود (زيرا براي انجام اين تكليف مهم الهي ناچار است كه در معاشرت ارحام رعايت حسن سلوك را بنمايد و پس از تمرين و ممارست داراي ملكه حسن خلق مي شود حتي نسبت به ديگران و همچنين ببركت صله رحم و تكرار آن داراي ملكه سخا وجود مي شود و از مرض مهلك بخل نجات پيدا مي كند) و نيز نفسش از مرض كينه و حسد پاك مي شود واز بلاي دشمني با خلق راحت مي شود (چون بسبب صله رحم محبوب نزديكان بلكه ساير خلق شده و از شر انها در امان خواهد بود) (كافي)
قبول ساير اعمال
از حضرت باقر (ع) است: كه صلح رحم اعمال نيك صاحبش را پاكيزه مي كند يعني نقائض آنرا برطرف مي كند و به درجه قبول مي رساند مال را زياد كرده و شدائد و مصيبتها را دفع مي كند و حساب روز قيامت را آسان مي كند و اجل را تاخير مي اندازد. (كافي)
بهترين گام برداشتنها
حضرت سجاد (ع) مي فرمايد: كه محبوب ترين گام برداشتنها نزد خداي تعالي دو گام برداشتن است، يكي گامي كه بر مي داريد و به آن بصف مسلمين ملحق مي شود مانند صف جهاد و صف نماز جماعت ، دوم گامي كه بر مي داريد و حركت مي كنيد براي صله رحمي كه از او بريده است. (بحار الانوار)
رسول خدا (ص) فرمود: به درستيكه در بهشتي مقامي است كه به آن نمي رسد مگر سه طايفه: امام عادل، صله كننده رحم و فقير عيالوار صابر (بحار الانوار)
ثواب صله رحم
و نيز فرمود: كسي كه براي صلحه بجان و مال بطرف رحم خود حركت كند خداوند اجر يكصد شهيد در نامه اعمالش مي نويسد و بهر قدمي كه بر مي دارد چهل هزار حسنه براي اوست و چهل هزار گناه از او محو شده و چهل هزار درجه برايش بلند مي شود و مثل اينست كه يكصد سال بندگي خدا كرده (بحار الانوار).
و باز از همان حضرت است: كه صدقه دادن در راه خدا ده درجه ثواب دارد و قرض دادن هيجده درجه (زيرا بقرض دادن آبروي قرض گيرنده محفو مي ماند) وصله برادران ديني و پيروان اهل بيت بيست درجه و صله رحم بيست و چهار درجه. (بحار الانوار)
معني صله و قطع رحم
چون در شرع مقدس معني خاصي براي رحم ذكر نگرديده پس مراد همان معني عرفي آن است كه عبارت از مطلق اقارب است به معني خويشاوندان پدري و مادري هر چند واسطه باشد و همچنين خويشاوندي از طريق اولاد.
عروه بن يزيد از حضرت صادق (ع) از معني آيه و كسانيكه مي پيوندند آنها را كه خدا امر بپيوندشان فرموده (سوره 13 ايه 22) پرسيد حضرت فرمودند. (هي قرابتك) (كافي) يعني صله رحم پيوند بتمام خويشاوندان است محرم باشد يا نامحرم دور باشد يا نزديك يعني واسطه بخورد يا نه.
رحم فقير و غني ندارد
هر چند عادت اهل دنيا بر اين است كه در بين بستگان آنكه صاحب مال و جاه اعتبار باشد او را وابسته نزديك خود مي دانند و اگر فقير و بي اعتبار باشد او را از خود جدا مي دانند هر چند نزديك هم باد ولي در شرع مقدس هيچ فرقي در حكم صله و قطع رحم بين اقارب نيست، بلي هر چه نزديكتر باشد و واسطه كمتر بخورد اين حكم شديدتر مي باشد.
شهيد ثاني عليه الرحمه اين معني عرفي را كه براي رحم ذكر گرديده به اكثر فقهاء نسبت داده است.
صله كدام است
هر كاري كه در عرف پيوند را برساند صله است هر چند در كوچكي مانند اول سلام كردن يا نيكو جواب دادن سلام باشد.
حضرت صادق (ع) مي فرمايد صله رحم و نيكي به برادران روحاني و ايماني حساب را در روز قيامت آسان مي كند و از گناه نگه مي دارد پس به نزديكان خود صله كنيد و به برادران خود نيكي نمائيد هر چند به نيكي سلام كردن و پاسخ دادن باشد (كافي)
در حديث ديگر فرمود صله رحم كنيد هر چند بجرعه آبي برحم دادن باشد (وسائل كتاب نكاح باب 19 صفحه 141) و اين مرتبه نازله له است.
مراتب صله رحم
شهيد ثاني عليه الرحمه در بيان مراتب صله رحم فرموده اعظم مراتب آن صله بنفس (بجان) است كه در آن اخبار زيادي رسيده است پس از آن بدفع ضرر است يعني اگر ضرري متوجه رحم گردد آنرا دفع نمايد، پس از آن رساندن نفع باوست پس از آن صله نمودن به كسي كه واجب النفقه رحم است مانند زن پدر و زن برادر و كمترين مراتب صله، سلام كردن برحم است و كمتر از آن پيغام سلام برايش فرستادن مي باشد و همچنين در نبودنش برايش دعا كردن و در حضورش نيايش گفتن است.
قطع رحم هم عرفي است
چنانچه صله امر عرفي شد قطع رحم هم عبارت از هر امري است كه در عرف بريدگي از آن فهيمده شود مانند سلام نكردن يا رو ترش كردن يا رو برگرداندن يا ترك احترام و ادب نمودن يا در سفر جواب نامه ندادن يا در حضر، ترك ديدار يا مثلا عيادت نكردن اگر مريض شود يا از سفر باز گردد و نظائر اينها.
قطع نسبت به ارحام مختلف است
شكي نيست كه صدق عرفي قطع و صله رحم بحسب زمان و مكان و مراتب ارحام و خصوصيات آنها فرق مي كند ممكن است عملي نسبت به رحم نزديك قطع باشد ولي نسبت به رحم دور نباشد يا ممكن است به رحم شريفي كه داراي مقامي است قطع و نسبت به ديگري نباشد البته در موارد شك بايد جانب احتياط را مراعات نموده كه مبادا در گناه كبيره قطع رحم واقع شد.
تكبر برحم فقير قطع است
از زشت ترين اقسام قطع رحم آنست كه شخص بواسطه داشتن مال و ثروت و اعتبار دنيوي، اعتنائي برحم فقير يا بي اعتبار خود نكند و او را رحم خود نداند و بر او تكبر نمايد و اگر رحم غني و معتبر خود را ببيند احترام كند، اين در حقيقت صله رحم نكرده بلكه بمال و جيفه دنيا اعتناء نموده است نه به شخص رحم بعنوان رحم زيرا كه از رحم فقير رو بر ميگرداند.
حد وجوب صله رحم
قدر مسلم از وجوب صله، مقداري است كه در ترك آن قطع رحم عرفا صدق نمايد، پس هر عملي كه صله رحم بر آن صادق باشد بطوري كه اگر بجا نياورد مي گويند قطع رحم كرده آن عمل شرعا واجب است، مثلا هر گاه شخص ثروتمندي رحم فقيري داشته باشد كه محتاج مخارج ضروريه مانند نفقه روزانه يا معالجه مرض شده و از رحم ثروتمند و متمكن خود مطالبه وجهي براي رفع ضرورت كند، اگر از او مضايقه كرد قطع رحم نموده پس دادن اين مال بمقداريكه رفع حاجتش گردد صله رحم و شرعا هم شكي در واجب بودنش نيست.
همچنين هر نوع حاجت ضروري است كه داشته و برحم خود عرضه بدارد او هم از عهده بر مي آيد و طوري است كه اگر اعتنائي نكند در عرف قاطع رحم شمرده مي شود، اين سم كار، صله واجب است.
مگر اينكه انجام حاجتش موجب عسر و حرج باشد يا اينكه حاجتش غير مشروع باشد يا اينكه در راه انجام حاجتش در معصيت واقع مي شود كه در اين مورد هم واجب نخواهد بود، مثل اينكه رحم شخص از سفر آمده و اگر از او ديدن نكند در عرف قطع رحم است ليكن اگر صله كند و بخانه اش رود گرفتار معصيت گردد، شكي نيست كه اين قسم صله واجب نيست.
ميزان وصل و قطع عرف است
در هر موردي كه شك دارد ايا اين مقدار از صله واجب است يا نه به عرف رجوع نمايد اگر ترك آنرا قطع رحم دانستند واجب خواهد بود و گاه مي شود كه ترك سلام يا ترك احسان كمي، يا برنياوردن حاجت مختصري يا ترك ديداري در عرف قطع رحم شمرده مي شود.
اگر واجب نشد مستحب است
گاهي بعضي از اين امور در برخي از ارحام و پاره ئي مواقع عرفا قطع رحم نيست پس اگر قطع رحم نبودنش مسلم شد انجام دادن آن صله كه عدم وجوبش معلوم است، مستحب خواهد بود و اگر واجب نبودنش مسلم نيست بايد رعايت احتياط را كرد و حتي الامكان كاري كرد كه يقين داشه باشد اين گناه بزرگ از او سر نزده است.
قطع قاطع هم حرام است
در صورتيكه بعضي از ارحام نسبت به شخص قطع رحم نموده نمي شود با او معامله بمثل كرد يعني او هم كاري كند كه در عرف قطع رحم باشد و بعبارت ديگر قطع رحم نسبت بجميع ارحام حرام است حتي آنهائيكه به او قطع رحم نموده اند چنانچه در اخبار گذشته به آن اشاره شد.
رسول خدا (ص) فرمود نبايد قطع رحم كني هر چند رحم از تو ببرد (كافي).
فرمايش حضرت صادق (ع)
عبدالله بن سنان گفت بحضرت صادق (ع) عرض كردم پسر عموئي دارم كه من به او وصله مي نمايم و او از من مي برد. پس من صله مي كنم او مي برد تا اينكه مي خواهم من هم بدين سبب از او ببرم، حضرت فرمودند هرگاه صله خود را از او نبري ممكن است حياء كند و ديگر از تو قطع ننمايد پس خداوند رحمت خود را به تو و پسر عمويت متصل خواهد فرمود و اگر قطع خود را ادامه داد و تو هم قطع نمودي، خداوند رحمت خود ار از هر دوي شما قطع مي فرمايد. (كافي)
نيكي به پاداش بدي
رسول خدا (ص) فرمود با كسي كه به تو خيانت نموده خيانت نكن كه اگر كني مثل او خيانتكار خواهي برد و نيز از رحمي كه از تو بريده نبر كه اگر بريدي مثل او قطع كننده رحم خواهي بود. (بحار الانوار)
و نيز فرمود بهترين اخلاق پسنديده كه آثار دنيوي و اخرويه بر آنها مترتب است سه خصلت است، صله نمودن با كسي كه از او قطع نموده عطاء كردن بكسي كه از او دريغ داشته، عفو كردن از كسي كه به او ستم كرده. (بحارالانوار جلد 16 صفحه 29)
قطع رحم مسلمان و كافر فرقي ندارد
ظاهر اطلاقات وارده در مقام آنست كه فرقي در حرمت قطع رحم نيست بين اينكه رحم مسلمان باشد يا كافر، شيعه دوازده امامي باشد يا از ساير فرقه هاي مسلمان، عادل و پرهيزگار باشد يا فاسق و فاجر است، اجمالا كفر و فسق سبب سقوط رحميت نمي شود. ابن حميد بحضرت صادق (ع) عرض كرد بستگان من بر غير دين من هستند آيا باز براي ايشان حقي بر عهده من است يا نه؟ حضرت فرمودند بلي حق رحم به هيچ چيز ساقط نمي شود، اگر بستگانت بر دين بتو بودند دو حق بر تو داشتند حق رحم و حق همكيشي و برادري ديني . (كافي)
صله داود رقي و مرگ رحم
داود رقي گفت: خدمت حضرت صادق (ع) نشسته بودم كه ناگاه ابتداء فرمود اي داود، روز پنج شنبه اعمال شما شيعيان بر من عرضه داشته شد، در بين كارهاي تو صله كردن به پسر عمويت مرا شاد كرد، بدرستيكه ميدانم اين پيوند تو در برابر بريدن او سبب نزديك شدن مرگ او است (بحار الانوار)
داود گويد مرا پسر عموي معاندو حبيثي بود گرفتاري و پريشانيش را متوجه شدم پيش از حركت كردنم بمكه معظمه، مبلغي برايش فرستادم تا معيتش تامين شود. چون به مدينه آمدم حضرت مرا از اين موضوع خبر داد.
رفتار حضرت صادق (ع) باحسن و عبدالله
از اموريكه مويد مطلب است نبريدن ائمه ما عليهم السلام است از بعض از اقارب خود كه از ح منحرف بودند بلكه در مقام دشمني و ضديت با آنان بودند با اينكه دشمني با امام در مرتبه شرك و كفر است، چنانچه حضرت صادق (ع) وصيت فرمود كه هفتاد دينار بحسن افطس بجهت حق رحم بدهند با اينكه بروي آقا شمشير كشيده بود.
و نيز عبدالله بن الحسن از كساني بود كه به آن حضرت ماصمه و مجادله مي كرد و از آن حضرت مطالبه بيعت با پسرش محمد مي كرد مع الوصف در كتب روايات و تواريخ ديده نشده كه حضرت صادق (ع) كوچكترين جسارتي يا كاري كه از آن بوي بريدگي بيايد انجام داده باشند.
گفتگوي حضرت صادق (ع) با عبدالله حسني
عبدالله روزي در كوچه مدينه با آن حضرت مجادله زيادي كرد و مردم بسياري اطراف ايشان جمع شدند، در مقابل اين قطعي كه از او سر زد آن حضرت فردا صبح به خانه اش تشريف آوردند و براي اينكه از كرده ديروز خود پشيمان شود و توبه نمايد فرمود ديشب آيه شريفه و الذين يصلون ما امرالله به ان يوصل را خواندم وسخت ترسناك شدم، عبدالله متنبه شده و گريان گرديد و گفت مثل اينكه اين آيه را فراموش كرده بودم و هر دو دست در گردن يكديگر انداختند. (كافي)
تاثر حضرت بر سادات حسني (ع)
زماني كه منصور دوانيقي عليه اللعنه، عبدالله محض وعده ديگر از سادات حسني را كه بر او خروج كرده بودند اسير و در زندان كوفه جاي داد با اينكه ايشان مخالفت حضرت صادق (ع) را نموده بودند آن حضرت از مصيبت آنها سخت ناراحت و بيست روز بستري شدند و نامه مفصلي از مصيبت آنها سخت ناراحت و بيست روز بستري شدند و نامه مفصلي مشتمل بر تعزيت و تسليت ايشان بزند آن كوفه فرستادند و مكرر جوياي حالات آنها بودند و مركز بر حالشان مي گريستند.
صله رحم با بغض كافر منافاتي ندارد
آنچه از وجوب صله رحم و حرمت قطع آن ذكر شد كه فرقي بين كافر و مسلمان، فاسق و پرهيزگار ندارد، اين موضوع با حرمت دوستي با كفار و فجار و وجوب بغض و دشمني ايشان (چنانچه در بحث حرمت اعانت به ظالم دكر خواهد شد) منافاتي ندارد زيرا صله، حسن سلوك و معاشرت با رحم است بمقداري كه در عرف بگويند قطعرحم نكرده واين حسن سلوك با بغض او منافاتي ندارد زيرا كه آن امر قلبي و باطني است.
اگر تاييد كفر نشود
بلي اگر صله باو سبب جراتش در كفر يا فسق شود، بطوريكه اگر از او ببرد ممكن است ترك كفر يا فسق نمايد، در اين صورت از باب نهي از منكر مانعي ندارد و با اطمينان باينكه قطع از او موجب ترك آن مي شود آن وقت بريدن از او واجب مي گردد چنانچه در بحث خودش ذكر مي شود و در غير مورد يقين و احتمال بترك كفر يا فسق، قطع رحم بحرمت خود باقي است.
دشمن دين بايد طرد شود
در صورت ديگر هم بريدن از رحم كافر يا فاسق واجب است و آن در وقتي است كه در مقام ضديت و دشمني و جنگ با دين باشد، چنانچه خداوند در سوره المجادله مي فرمايد، كسانيرا كه ايمان به خدا و روز جزا آورده اند نمي يابي كه با كسانيكه با خدا و رسول دشمني مي كنند، دوستي نمايند هر چند پدران يا پسران يا خويشانشان باشند (سوره 58 آيه 23) يعني مومن با كافر معاند دوستي نمي كند هر چند از بستگان نزديكش باشد.
اگر دشمني نكند صله واجب است
و در سوره ممتحنه مي فرمايد از كساني كه با شما جنگ نمودند و شما را از خانه هايتان بيرون نكردند، كه با ايشان نيكوئي كنيد و بعادل به آنها حكم كنيد و با ايشان ستم ننمائيد بدرستيكه خداوند عدالت كنندگان را دوست مي دارد، تنها شما را از دوستي كساني باز مي دارد كه با شما جنگ نمودند و از خانه هايتان بيرونتان كردند و هم پشت با دشمنانتان در بيرن كردن شما شدند، و كسي كه با ايشان دوستي كند، پس ايشان گروه ستمكارانند. (سوره 60 آيه 9 و10)
سفر كردن براي صله رحم
در شرع مقدس اسلام سفر كردن براي صله رحم و ديد از اقارب مستحب است چنانچه از رسول خدا (ص) مرويست كه با اميرالمومنين (ع) فرمود يا علي (ع) راه دو ساله را براي نيكي بوالدين بپيما، يعني اگر فاصله تو با پدر و مادرت دو سال راه باشد اين مسافت را طي كن و آنها را ملاقات نما، و فرمود يكسال راه را براي ديدار و پيوند با اقارب طي كن و يك ميل راه براي ديدار مريض و دو ميل راه براي تشييع جنازه و چهار ميل راه براي زيارت و ملاقات برادر ديني (بحار الانوار جلد 16 ص 30)
و در اخبار گذشته نقل كرديد كه هر كس براي ديدار ارحام حركت كند بهر قدمي چهل هزار حسنه برايش ثبت و چهل هزار گناه از او محو و چهل هزار درجه بدرجاتش افزوده مي گردد.
دوري و دوستي
در مكاتبه منسوب باميرالمومنين (ع) بعمال خود چنين است (مروالا قارب ان يتزا و روا و لا يتجاوروا) مرحوم نراقي در معراج السعاده در شرح اين جمله چنين مي نويسد، امر كنيد خويشاوندان را كه بديدن يكديگر روند اما با هم همسايگي نكنند، چه همسايگي باعث بغض و حسد و قطع رحم گردد، و اين امري است مشاهد، همچنانكه در اكثر اهل روزگار مي بينيم كه چون خويشان از يكديگر دور مي باشند دوستي ايشان با يكديگر بيشتر و شوق آنان بيكديگر افزون تر است آري مثلي است مشهور، دوري و دوستي.
صله ارحام روحانيه
بر اهل بصيرت پوشيده نيسن كه انسان بحسب استعداد داراي دو جهت و جنبه است روحاني و جسماني، براي پيدايش و تكميل جهت مادي، سببش پدر و مادر است و سبب تحقق و پيدايش جهت روحانيت و تامين سعادت باقيه و زندگاني حقيقيه پدر روحاني يعني محمد (ص) و علي (ع) مي باشند كه به بركت محبت و تبعيت و اطاعت از ايشان و كمال تسليم و انقياد نسبت به آنها، خداوند و ربط و اتصال به مقام شامخ روحانيتشان را عنايت مي فرمايد و درحصن محكم روحانيت آقايان داخل گرديده، جنبه روحانيت او كه بالقوه بود فعليت پيدا مي كند و ابواب علوم و معارف برويش باز و چشمه هاي حكمت و حقائق در قلبش جاري و حيات طيبه انسانيه را درك خواهد نمود، اگر اين بزرگواران نبودند هيچگاه انسان از جهت حيواني و آثار حياتي دنيويه قدمي بالاتر نمي توانست گذاشت و از حيات انساني برخوردار نمي شد.
نعمت بعثت بالاترين نعمتها
تا شخص فرزند روحاني ايشان نگردد و از نعمت محبت وولايت بهره مند نشود، بزرگي اين نعمت را نخواهد دانست لذا در قرآن مجيد در ذكر هر يك از نعمتهاي عظميه الهيه تعبير بمنت گذاشتن خدا نشده مگر در نعمت بعثت اين پدر روحاني، كه مي فرمايد هر آينه خداوند بمومنين منت گذارد كه در بين ايشان پيغمبري را برگزيد كه آيات خدا را برايشان مي خواند و اياشن را پاكيزه و كتاب و حكمت را يادشان مي دهد هر چند پيش از اين در گمراهي آشكاري بودند. (سوره 3 آيه 158)
ولايت قابل قياس نيست
مرويست كه يونس بن عبدالرحمن بحضرت صادق (ع) عرض كرد ولايت شما اهل بيت و آنچه را كه خداوند از حق شما به من شناسانيد نزد من از دنيا و آنچه در آنست بهتر است پس آن حضرت خشمناك شده فرود را درست قياس نكردي، آيا دنيا غير از اينكه چيزيبخوري و چيزي بپوشي، چيز ديگري است؟ دنيا چيست كه بگوئي ولايت اهل بيت از آن بهتر است، اما بسبب محبت ما زندگاني جاودان براي تو است (سفينه البحار جلد 2 ص 691)
در بحث عقوق والدين مختصري از حق پدر روحاني ذكر شد هر چند كسي از عهده حق والدروحاني بر نخواهد آمد و چاره اي جز اقرار بعجز و اعتراف بقصور و تقصي در مقابل آن حضرات نيست.
ارحام روحاني كيانند؟
نكته اي كه در اين مبحث تذكرش لازم است صله روحاني است چنانچه كساني كه از راه والدين جسماني بشخص نسبت پيدا مي كنند مانند برادر، رحم است وصله اش واجب، و قطعش حرام است، همچنين هركس از طرف والد روحاني بشخص نسبت پيدا كرد رحم روحاني وصله اش واجب و قطعش حرام است، كساني كه از طريق پدر روحاني منسوبند دو طايفه اند اول اولاد هاي جسماني آن حضرت يعني سلسله جليله سادات، دوم مومنين و شيعيان يعني كساني كه فرزند روحاني آن حضرت شده باشند كه همه با هم برادرند و در قرآن مجيد مي فرمايد، بدرستيكه مومنين برادر يكديگرند (سوره 49 ايه 10) زيرا كه همه به يك پدر روحاني مي رسند.
حقوق سادات
در اين قسمت بذكر آنچه علامه حلي در آخر كتاب قواعد الاحكام كه براي فرزندش فخر المحققين تاليف فرموده نوشته است اكتفاء ميشود.
مي فرمايد بر تو باد بصله ذريه طاهره علويه، بدرستيكه خداوند تاكيد فرموده سفارش درباره آنها را و دوستي ايشان را اجر رسالت و ارشاد رسول الله (ص) قرار داد، و در قرآن مجيد فرمود، بگو اي پيغمبر (ص) بر ارشاد و رسالتم مزدي از شما نمي خواهم، مگر دوستي بستگانم را، و فرمود پيغمبر اكرم 0ص) بدرستيكه من شفاعت مي كنم چهار طايفه را هر چند با گناه اهل دنيا باشند.
1-مردي كه ذريه مرا ياري كرده باشد
2-كسي كه در موقع شدت به آنها مالي داده باشد.
3-كسي كه ذريه مرا بزبان و دل دوست داشته باشد.
4-كسي كه در انجام حوائج ايشان در وقتي كه گرفتار دشمن و رانده و آواره شده اند، سعي كرده باشد.
آنان كه به پيغمبر حق دارند
و حضرت صادق (ع) فرمود چون روز قيامت شود منادي ندا كند مردم ساكت شويد و بدرستيكه محمد (ص) مي خواهد با شما سخن گويد، پس همه ساكت مي شوند آن حضرت مي ايستد و مي فرمايد اي مردم هر كس خدمتي براي من انجام داده يا منتي بر من دارد يا خيري بمن رسانيده بر خيزد تا تلافي كنم پس مي گويند پدران و مادران ما بفداي تو باد كدام خدمت، كدام منت، كدام خير نزد ما است؟ بلكه منت و نعمت و خير، براي خدا و رسولش بر جميع خلق است.
خدمت بسادات تلافي مي شود
ميفرمايد بلي هر كس جاي داده و در برگفته يكي از ذريه مران يا به ايشان نيكي نموده يا ايشان را پوشانيده يا ايشان را سير نموده، برخيزد تا تلافي كنم، جمعي كه اين اعمال از آنها سرزده بر مي خيزند، پس ندا مي رسد اي حبيب ما محمد (ص) تلافي اعمال آنها را بدست تو قرار داديم هر جاي از بهشت مي خواهي آنها را جاي ده، پس آن حضرت ايشان را در وسيله كه مقامي است در بهشت در همسايگي محمد و آل (ص) بطوريكه بين ايشان و حضرات حجابي نيست، جاي مي دهد.
حقوق برادران ايماني
اخباري كه درباره حقوق برادران ايماني رسيده بسيار و بذكر بعضي از آنها اكتفاء مي شود.
معلمي بن خنيس از حضرت صادق (ع) پرسيد حقوق برادران ايماني چيست؟ حضرت فرمودند: براي مومن هفت حق واجب است كه اگر كسي يكي از آنها را اداء نكند و ضايع سازد از ولايت و اطاعت خداوند خارج شده و از پروردگار بي بهره خواهد بود.
معلي عرض كرد آن هفت حق چيست؟ فرمود مي ترسم كه ياد بگيري و به آن عمل نكني، عرض كرد لا قوه الا بالله آنگاه فرمود، اول آنها كه از همه آسانتر است اينست كه آنچه را براي خود دوست مي داري براي او هم دوست بداري و آنچه را براي خود بد مي داري براي او هم بد بداري. (كافي)
دوم اينكه بپرهيزي از اينكه او را بسخط و غضب در آوري و طلب كني رضايتش را و اطاعت كن امرش را.
سوم اينكه او را بجان و مال و زبان و دست و پايت ياري كن.
چهارم اينكه راهنما و خبر دهنده او به آنچه صلاح اوست باشد.
پنجم اينكه سير نباش در حالي كه او گرسنه است و با تشنگي او سيراب مباش و با برهنگي او پوشيده مباش.
ششم آنكه اگر خادمي داري براي انجام حوائج او بفرستي.
هفتم آنكه قسم او را بپذيري و دعوتش را اجابت نمائي اگر مريض شو او را عيادت نمائي و اگر بميرد تشييع جنازه اش كني و هرگاه بفهمي حاجتي دارد پيش از آنكه اظهار نمايد برانجام دادن آن پيشي بگيري.
زيارت مومن صالح زيارت امام است
حضرت رضا (ع) فرمود: كسي كه نمي تواند به زيارت ما اهل بيت (ع) بيايد پس زيارت كند نيكان از دوستان ما را ، كه ثواب زيارت ما برايش ثبت مي شود و كسي كه بخواهد بما صله نمايد و نتواند، پس بيكي از نيكان از دوستان ما صله نمايد، كه برايش ثواب صله ما ثبت مي شود (بحار الانوار).
و چون اكرام يا اهانت به برادران ايماني اكرام و اهانت به پدر روحاني است، آثار عظيمه اي بر اكرام يا اهانت به مومن ذكر شده كه براي جلوگيري از اطناب كلام از تفصيل آن خودداري مي شود، خداوند ما را با اداء حقوق موفق بدارد.
8- خوردن مال يتيم
هشتم از گناهان كبيره، خوردن مال يتيم يعني طفلي كه بحد بلوغ نرسيده و پدرش مرده است مي باشد.
حضرت رسول و حضرت امير (ع) و حضرات كاظم و رضاو جواد عليهم السلام خودرن مال يتيم را از گناهان كبيره شمرده اند و از گناهاني است كه خداوند وعده آتش بر آن داده بلكه تصريح بكبيره بودن آن فرموده و مي فرمايد: بدرستيكه آنان كه به جرات مي خورند و تلف مي نمايند اموال يتيمان را از روي بيدادگري و ستم، جز اين نيست كه در شكم هاي خويش آتشي را مي خورند (يعني پر مي سازند شكم هاي خود را به چيزي كه ايشان را به آتش جهنم مي كشاند) و زود باشد كه در آتش افروخته شده اند انداخته شوند (سوره 4 آيه 12) در تفسير كبير مذكور است كه روزقيامت خورنده مال يتيم كه به محشر وارد مي شود آتشي از درون او زبانه مي كشد و دود از دهان و بيني و گوش و چشمش بيرون مي آيد به اين نشانه همه كس او را مي شناسد كه خورنده مال يتيم است و جمله سيصلون سعيرا نهايت تهديد است تا معلوم شود كه خوردن مال يتيم سبب تام براي داخل شدن در آتش جهنم است نه سبب ناقص ضعيفه، بلكه كبيره اي است از كبائر عظيمه.
و نيز مي فرمايد، و مالهاي يتيمان را اي اولياء و اوصياي آنها كه به حكم ولايت يا وصايت بر آنان تسلط داريد به ايشان بدهيد، يعني در حال كوچكي برايشان انفاق كنيد و تنگ نگيريد و بعد از بلوغ همه را به آنها تسليم نمائيد و بدل نگيريد ناپاك و را به پاك يعني مال حرام را كه ملك يتيمان است به مال حلال كه متعلق بخود شما است بدل مگيريد، مراد آنست كه نيك از مال يتيم را كه در حق شما خبيث است فرا مي گيرد، و رها مكنيد مال پستي را كه نسبت به شما طيب و پاكيزه است.
خلاصه دست درازي به مال يتيم نكنيد با اينكه مال پر قيمت او را برداريد و بجايش مال كم قيمت و پست خود را بگذاريد.
و مخوريد و منتفع نشويد به مال يتيمان در حالي كه با مال خود، آنرا داخل كنيد بدرستيكه خوردن مال يتيم يا تبدل يا خيانت در آن نزد پروردگار گناهي بزرگست (سوره 4 آيه 2)
در اين آيه بكبيره بودن اين گناه بزرگ تصريح شده است.
تلافي به مثل خواهد شد
از حضرت صادق (ع) مرويست كه فرمود، خدايتعالي در خوردن مال يتيم وعده دو عقوبت داده است، اخرويه و دنيويه اما عقوبت اخرويه آتش جهنم است اما عقوبت دنيويه، هر كس به يتيمان مرده ستم نمود و مال آنها را تلف كرد بتيمان او هم ظلم خواهد شد، يعني هر معامله كه با يتيمان مردم كرد باولادش پس از مرگش خواهد شد، چنانكه باين مطلب در قرآن مجيد اشاره مي فرمايد كه بايد بترسند آنانكه بعد از خود فرزندان ضعيف و عاجز بگزارند از بينوائي و ضايع شدن ايشان (وسائل كتاب تجارت باب 99 ص 557).
و اين امري است به اوصياء يتيمان كه در كارشان بترسند و در حقوق آنان كاري كنند كه بعد از آنان بخواهند بفرزندانشان انجام گيرد.
بعد مي فرمايند بپرهيزيد از مخالفت خداوند و بايد سخن راست و درست بگويند، يعني با ايتام مانند اولاد خود بشفقت و مهرباني حرف بزنند.
آنچه از معني آيه ذكر شد از حضرات اميرالمومنين (ع) و صادق (ع) و رضا (ع) مروي است و وجوه ديگري هم در تفاسير ذكر شده است.
از حضرت اميرالمومنين منقولست كه فرمود بدرستيكه خورنده مال يتيم زود است وبال كارش در دنيا باولادش برسد و خودش بسزايش در آخرت مي رسد (بحارالانوار)
و باز از همان حضرت مرويست كه فرمود، درباره اولاد ديگران نيكي كنيد تا باولادتان پس از شما نيكي كرده شود. (بحارالانوار)
پس يكي از آثار ظلم به يتيمان مردم وخوردن مال آنها ظلم شدن به يتيمان ظالم است و كسي كه از اين موضوع مي ترسد بايد از ستم به يتيمان ديگران خودداري نمايد.
از حضرت صادق (ع) مرويست كه فرمود كسيكه ظلم نمايد، خداوند ستم كننده اي را بر او يا بر اولاد او يا بر اولادش مسلط مي فرمايد (كافي)
و بال ظالم بر اولادش با عدل منافاتي ندارد
اگر گفته شود كسي كه ظلم نموده و مال يتيم را خورده بچه هاي اوچه تقصيري دارند كه گرفتار نكبت عملش گردند؟ و به ظلم ظالم مبتلا شوند و اين بر خلاف عدل است.
جواب آنست كه معني مسلط فرمودن خدا ظالم را بر اولاد اين شخص آنست كه خداوند مانع نمي شود و جلوگيري نمايند از كسي كه بخواهد به فرزند آن ظالم ستم كند زيرا جلوگيري از ظلم به اولاد تفضل و احساني است كه خداوند به پدر مي نمايد و چون پدر ظالم به يتيمان بوده استحقاق اين تفضل را ندارد.
حضرت صادق (ع) فرمود اگر پدر صالح باشد خداوند اولادش را به سبب صلاح او محافظت مي فرمايد (يعني تفضلي است كه به پدر مي فرمايد) چنانچه در سوره كهف فرمود، اما آن ديوار كه حضرت خضر مشغول تعمير آن شد، پس مال دو پسر يتيم از اهل شهر بود و در زير آن گنجي از مال آن دو يتيم بود و پدر ايشان مرد صالحي بود، پس خدا خواست كه ايشان بمرتبه بلوغ رسيده و گنج خود را بيرون آورند و اين حفظ مال آن دو يتيم رحمت و تفضلي از پوردگارت بوده براي اينكه پدر آنها صلاح مي باشد). (سوره 18 آيه 81)
پس صالح بودن پدر سبب تفضل الهي نسبت به فرزندانش مي شود چنانچه ظالم بودنش سبب منع اين تفضل است. (تفسير علي بن ابراهيم قمي)
اخبار درباره اين گناه
حضرت صادق (ع) فرمود از جمله گناهان كبيره خوردن مال يتيم از روي ستم است. (بحارالانوار)
و حضرت باقر (ع) روايت مي كند از جدش رسول خدا (ص) كه فرمود روز قيامت جمعي محشور مي شوند در حالي كه شعله آتش از دهان آنها خارج مي شود گفتند يا رسول الله اينها چه كساني هستند؟ فرمود كسانيكه از روي ستم مال يتيمان را مي خورند (بحارالانوار)
از حضرت رضا (ع) پرسيده شد كمترين چيزي كه بسبب آن خورنده مال يتيم داخل آتش جهنم مي شود، چيست؟ حضرت فرمودند:" اندك و بسيارش در اين معني يكسان است، هرگاه قصدش اين باشد كه به آنان پس ندهد (بحارالانوار).
و نيز از حضرت رسول (ص) مرويست كه فرمود در ليله المعراج، جمعي را ديدم كه شكمهايش از آتش پر بود و از دبر ايشان آتش بيرون مي آيد، از جبرئيل پرسيدم اينها چه كساني هستند، گفت خورندگان مال يتيم بنا حق . (وسائل الشيعه كتاب التجاره باب 99).
مرگ طلبكار و بچه هاي كوچك
اگر طلبكار كسي بميرد و داراي اولاد كوچك باشد، اگر آن بدهي را در وجه آنها كارسازي نكند البته به مقدار سهام صغار، از خورندگان مال يتيم بشمار خواهد رفت زيرا به مرگ پدر اموالش بفرزندانش منتقل مي شود.
چشم درد اميرالمومنين (ع)
حضرت اميرالمومنين (ع) به چشم درد سختي مبتلا شدند، بطوريكه صداي ناله آن حضرت بلند شد، رسول خدا بعيادت ايشان آمده فرمود اين ناله در اثر كم صبري است يا شدت درد است؟ عرض كرد، هيچ وقت باين شدت دردي عارض من نشده بود حضرت خبر وحشتناكي ذكر فرمود كه اميرالمومنين (ع) چشم درد را فراموش كرد، آن خبر اين است.
خبر وحشتناك
بدرستيكه عزرائيل وقتيكه براي گرفتن جان كافري مي آيد، سيخهائي از آتش همراه اوست، پس به آنها جان او را مي گيرد، پس جهنم صيحه مي زند، اميرالمومنين (ع) راست نشست و گفت يا رسول الله (ص) حديثي را كه فرموديد تكرار فرمائيد كه درد چشم را فراموش كردم از ترس اين خبر، آيا از امت شما هم كسي هست كه به اين كيفيت معذب شده و بميرد فرمود آري، سه طايفه از مسلمانان كه اين قسم جان مي دهند: حاكم ظلم كننده خورنده مال يتيم بنا حق، شهادت دهنده بدرو (سفينه البحار جلد 2 ص 731)
احسان به يتيم
چنانچه ظلم به يتيم عقوبتهاي دنيويه و اخرويه دارد همچنين احسان به يتيم هم داراي اجرهاي دنيوي و اخروي است مخصوصا نسبت به نگهداري و تكفل يتيم هم روايات زيادي رسيده كه به بعضي از آنها اشاره مي شود.
از حضرت صادق (ع) مرويست كه فرمود، كسي كه كفالت و محافظت يتيم نمايد خداوند بهشت را بر او واجب مي فرمايد، چنانچه جهنم را براي خورنده مال يتيم واجب فرموده. (جلد 16 بحارالانوار صفحه 120)
و رسول خدا (ص) فرمود من و كفالت كننده يتيم با هم در بهشت خواهم بود مانند اين دو انگشت و اشاره به انگشت شهادت و انگشت وسط خود فرمود، يعني بين من و او جدائي و حجابي نيست. (جل 16 بحار الانوار صفحه 199)
و نيز فرمود هرگاه يتيم بگريد براي گريه اش عرش خدا بلرزه مي آيد، پس خداوند مي فرمايد اي ملائكه شاهد باشيد هر كس او را ساكت نمود و راضي و دلخوش كرد بر من است كه او را در قيامت خوشنود نمايم.
و از آثار دست كشيدن بر سر يتيم از روي ترحم، برطرف شدن مرض قساوت قلب است چنانچه در چندين رويات ذكر شده است و احاديث وارده در اين باب بسيار و در آنچه گذشت كفايت است.
اولياء صغير
پسري كه پانزده سالش تمام نشده و دختري كه نه سالش تمام نشده نسبت بمالش محجور عليه است يعني هيچ نوع تصرفي در مال و ذمه اش نمي تواند انجام دهد و حق تصرف در اموالش و همچنين صلاحديد كارش منحصر بولي است ولي شرعي صغير در مرتبه اولي فقط و فقط پدر يا جد پدري اوست و مادر يا جد مادري و برادر و عموها و ديگران شرعا ولايتي ندارند.
در مرتبه دوم، يعني در صورتيكه پدر يا جد پدري مرده باشند، ولي شرعي كسي است كه پدر يا جد پدري او را بر صغار قيم قرار داده باشند.
در مرتبه سوم يعني با نبودن پدر و جد پدري و تعيين نكردن قيم، ولي او حاكم شرع است يا كسي كه حاكم او را قيم بر صغار قرار دهد.
در مرتبه چهارم يعني در صورتيكه حاكم شرع هم نباشد پس امر صغير بعد ول مومنين است كه در محل خودش ذكر شده.
قيم بر صغير هر نوع معامله و تصرفي كه صلاح و صرفه صغير در آن باشد مي تواند انجام دهد.
نسبت بخوراك و لباسش نبايد سخت گيري نمايد البته زياده روي هم حق ندارد بكند بلكه ميانه روي را از دست نداده با ملاحظه عادت و شان طفل برايش تهيه كند.
لباسي را كه براي صغير تدارك مي كند واجب است حساب آنرا عليحده از مال صغير محسوب داشته و حق ندارد آنرا با لباس عائله اش مخلوط نمايد.
ولي نسبت بخوراك يتيم واجب نيست كه از مال خودش عليحده طعام تهيه نمايد بلكه جايز است او را جزء عائله خود و از جمله ايشان محسوب داشته بهمان نسبت از مال يتيم بردارد مثلا اگر طعامي كه تدارك نموده ده تومان شده و عائله اش نه نفرند و با صغير ده نفر مي شوند يك تومان سهم صغير را از مالش مي تواند بردارد. و اگر سهم صغير را كمتر حساب كند بهتر و به احتياط نزديك تر است.
و غالبا اختلاط صغير در خوراك بنحوي كه ذكر گرديد به صرفه اش نزديكتر است تا از مالش مستقلا خوراك تهيه كنند.
بلي در صورتيكه از جهت خوراك تفاوت زيادي بين يتيم و عائله اش كما و كيفا باشد، مانند اينكه خوراك صغير نصف خوراك عائله اش هست كما و كيفا باشد، مانند اينكه خوراك صغير نصف خوراك عائله اش هست يا اينكه مثلا صغير گوشت و برنج نمي خورد البته در اين صورت اختلاط مشكل است و بايد رعايت صرفه و صلاح صغير را در هر حال بنمايد.
چنانچه در قرآن مجيد در آيه 220 از سوره البقره تذكر مي فرمايد در شان نزول آن گفته شده كه پس از نزول آيه تحريم خوردن مال يتيم و شدت عقوبت آن مسلمانان سخت برخود ترسيدند و از بيم عذاب الهي نزديك يتيمان و اموال ايشان نمي شدند و اگر كسي سرپرست يتيمي بود او از عائله اش جد امي كرد و خوراكش را جداگانه تهيه مي نمود و اگر از خوراكش چيزي زياد مي آيد به آن دست نمي زد تا فاسد مي شد، پس در حرج و زحمت واقع شدند و از رسول خدا (ص) تكليف خود را درباره ايتام سئوال نمودند، خدايتعالي اين آيه را فرستاد كه از كيفيت معيشت يتيمان از تو مي پرسند بگو بصلاح آوردن حال اياشن و محافظتشان از پرهيز و دوري كردن از آنها بهتر است و اگر با آنها مخالطه كنيد و طعام خود را با ايشان خلط كرده در خوردن به آنها شريك شودي، پس ايشان برادران ديني شما هستند (و از حق برادران ديني مخالطت است) و خدايتعالي تباه كننده مال يتيمانرا از اصلاح كننده آن مي داند. (سوره 2 آيه 220)
اگر قيم ثروتمند است مجانا كار كند
قيم صغير اگر غني و در معيشت خود بي نياز است، احتياط آنست كه تبرعا و مجانا كارهاي صغير را انجام دهد و بهمان اجر و پاداش اخروي كه خدايتعالي وعده داده قناعت نمايد چنانچه در قرآن مجيد دستور مي فرمايد (سوره 4 ايه 6)
اقل الامرين احوط و اولي است
اگر قيم فقير باشد در مقابل زحمتي كه براي يتيم مي كشد اجري دارد، و در تعيين حق او سه قول استن بعضي از فقهاء فرموده اند اجره المثل را حق دارد بردارد يعني رجوع بعرف مي شود هر قدر كه عرف اجرت او قرار داد مي تواند برداشت نمايد، بعضي ديگر فرموده اند بمقدار كفايت و رفع حاجتش مي تواند بردارد نه زيادتر.
بعضي ديگر فرموده اند اقل الامرين را حق دارد، بعضي اگر اجره المثل از رفع حاجتش كمتر است اجره المثل و اگر رفع حاجتش كمتر از آن باشد بهمان اكتفاء نمايد و اين قول سوم احوط و اولي است.
تا به حد رشد نرسد نمي شود مالش را باو داد
صغير تا بسن بلوغ نرسد و داراي رشد نشود جايز نيست مالش را به تصرفش دهند و اگر قيم مخالف اين حكم را نمود يعني مال صغير را به تصرفش داد و احيانا مال تلف شد ولي طفل ضامن است، و پس از بلوغ و رشدش (سوره 4 آيه 6) واجب است عوض آن را به يتيم بدهد و همچنين ساير اموالش را.
نشانه هاي بلوغ از نظر شرع
بلوغ بيكي از اين سه چيز شناخته مي شود.
1-تمام شدن پانزده سال قمري در پسر و نه سال در دختر.
2-روئيده شدن موي زير برعانه.
3-خارج شدن مني باحتلام يا غير آن.
رشد چيست؟
رشد عبارت از عقل معاشي است كه يتيم خودش از عهده امور زندگاني خود بر آيد و در معاملات فريب نخورد و در نگهداري مال خود و صرف كردنش در محل خود كاملا مانند ساير عقلا باشد، با اين دو شرط يعني بلوغ و رشد، واجبست ولي، مالش را به او مسترد دارد.
يكي از سنن بسيار كهن در روابط خانوادگي بشري اين است كه مرد هنگام ازدواج، براي زن «مهر» قائل مي شده است. چيزي از مال خود به زن يا پدر زن خويش مي پرداخته است. و به علاوه در تمام مدت ازدواج عهده دار مخارج زن و فرزندان خويش بوده است.
ريشه اين سنت چيست؟ چرا و چگونه به وجود آمده است؟ مهر ديگر چه صيغه اي است؟ نفقه دادن به زن براي چه؟ آيا اگر بنا باشد هر يك از زن و مرد به حقوق طبيعي و انساني خويش نائل گردند و روابط عادلانه و انساني ميان آنها حكمفرما باشد و با زن مانند يك انسان رفتار شود مهر و نفقه مورد پيدا مي كند؟ يا اينكه مهر و نفقه يادگار عهدهايي است كه زن مملوك مرده بوده است، مقتضاي عدالت و تساوي حقوق انسان ها، خصوصاً در قرن بيستم، اين است كه مهر و نفقه ملغي گردد، ازدواج ها بدون مهر صورت گيرد و زن خود مسؤوليت مالي زندگي خويش را به عهده بگيرد و در تكفل مخارج فرزندان نيز با مرد متساوياً شركت كند.
سخن خود را از مهر آغاز مي كنيم. ببينيم مهر چگونه پيدا شده و چه فلسفه اي داشته و جامعه شناسان پيدايش مهر را چگونه توجيه كرده اند؟
***********************************
تاريخچه مهریه
مي گويند در ادوار ما قبل تاريخ كه بشر به حال توحش مي زيسته و زندگي شكل قبيله اي داشته، به علل نامعلومي، ازدواج با همخون جائز شمرده نمي شده است. جوانان قبيله كه خواستار ازدواج بوده اند ناچار بوده اند از قبيله ديگر براي خود همسر و معشوقه انتخاب كنند، از اين رو براي انتخاب همسر به ميان قبايل ديگر مي رفته اند. در آن دوره ها مرد به نقش خويش در توليد فرزند واقف نبوده است،يعني نمي دانسته كه آميزش او با زن در توليد فرزند مؤثر است، فرزندان را به عنوان فرزند همسر خود مي شناخته نه به عنوان فرزندان خود، با اينكه شباهت فرزندان را با خود احساس مي كرده نمي توانسته علت اين شباهت را بفهمد. قهراً نيز فرزندان نيز خود را فرزند زن مي دانسته نه فرزند مرد، و نسب از طريق مادران شناخته مي شد نه از طريق پدران. مردان موجودات عقيم و نازا به حساب مي آمده اند و پس از ازدواج به عنوان يك طفيلي كه زن فقط به رفاقت با او و به نيروي بدني او نيازمند است در ميان قبيله زن به سر مي برده است، اين دوره را دوره «مادرشاهي» ناميده اند.
هنگامي كه مرد در نقش خويش در توليد فرزند واقف شد خود ساخت و رياست خانواده را به عهده گرفت و به اصطلاح دوره «پدر شاهي» اغاز شد.
در اين دوره نيز ازدواج با همخون جائز شمرده نمي شد و مرد ناچار بود از ميان قبيله ديگر براي خود همسر انتخاب كند و به ميان قبيله خود بياورد. و چون همواره جالت جنگ و تصادم ميان قبايل حكمفرما بود انتخاب همسر از راه ربودن دختر صورت مي گرفت. يعني جوان دختر مورد نظر خويش را از ميان قبيله ديگر مي ربود.
تدريجاً صلح جاي جنگ را گرفت و قبايل مختلف مي توانستند همزيستي مسالمت آميز داشته باشند، در اين دوره رسم ربودن زن منسوخ شد و مرد براي اينكه دختر مورد نظر خويش را به چنگ آورد مي رفت به ميان قبيله دختر اجير پدر زن مي شد و مدتي براي او كار مي كرد و پدر زن در ازاء خدمت داماد دختر خويش را به او مي داد و او آن دختر را به ميان قبيله ي خويش مي برد.
تا اينكه ثروت زياد شد، در اين وقت مرد دريافت كه به جاي اينكه سال ها براي پدر عروس كار كند بهتر است كه يكجا هديه لايقي تقديم او كند و دختر را از او بگيرد، اين كار را كرد و از اين جا «مهر» پيدا شد.
روي اين حساب، در مراحل اوليه،مرد به عنوان طفيلي زن زندگي مي كرده و خدمتكار زن بوده است، در اين دوره زن بر مرد حكومت مي كرده است. در مرحله بعد كه حكومت به دست مرد افتاد، مرد زن را از قبيله ديگر مي ربوده است. در مرحله سوم مرد «پيشكش» تقديم پدر زن مي كرده است و رسم مهر از اينجا ناشي شده است.
مي گويند – مرد از آن وقتي كه سيستم «مادر شاهي» را ساقط كرد و سيستم «پدر شاهي» را تأسيس نمود زن را در حكم برده و لااقل در حكم اجير و مزدور خويش قرار داد و به او به چشم يك ابزار اقتصادي كه احياناً شهوت را را نيز تسكين مي داد نگاه مي كرد. به زن استقلال اجتماعي و اقتصادي نمي داد. محصول كارها و زحمات زن متعلق به ديگري يعني پدر يا شوهر بود. زن حق نداشت به اراده خود شوهر انتخاب كند و به اراده خود براي خود فعاليت اقتصادي و مالي داشته باشد و در حقيقت پولي كه مرد به عنوان مهر مي داده و مخارجي كه به عنوان نفقه مي كرده است در مقابل بهره اقتصادي بوده كه از زن در ايام زناشوئي مي برده است.
*****************
مهریه در نظام حقوقي اسلام
مرحله پنجمي هم هست كه جامعه شناسان و اظهار نظر كنندگان درباره آن سكوت مي كنند، در اين مرحله مرد هنگام ازدواج يك «پيشكشي» تقديم خود زن مي كند و هيچ يك از والدين حقي به آن پيشكشي ندارند، زن در عين اينكه از مرد پيشكشي دريافت مي دارد استقلال اجتماعي و اقتصادي خود را حفظ مي كند، اولاً به اراده خود شوهر انتخاب مي كند نه به اراده پدر يا برادر. ثانياً در مدتي كه در خانه پدر است، همچنين در مدني كه به خانه شوهر ميرود كسي حق ندارد او را به خدمت خود بگمارد و استثماركند، محصول كار و زحمتش به خودش تعلق دارد نه به ديگري و در معاملات حقوقي خود احتياجي به قيمومت مرد ندارد.
مرد از لحاظ بهره برداري از زن، فقط حق دارد در ايام زناشوئي از وصال او بهره مند شود و مكلف است مادامي كه زناشوئي ادامه دارد و از وصال زن بهره مند مي شود زندگي او را در حدود امكانات خود تأمين نمايد.
اين مرحله همان است كه اسلام آن را پذيرفته و زناشوئي را بر اين اساس بنيان نهاده است. در قرآن كريم آيات زيادي هست درباره اين كه مهر زن به خود زن تعلق دارد نه به ديگري. مرد بايد در تمام مدت زناشوئي عهده دار تأمين مخارج زندگي زن بشود و در عين حال درآمدي كه زن تحصيل مي كند و نتيجه كار او به شخص خودش تعلق دارد نه به ديگري – پدر يا شوهر.
اين جاست كه مسئله مهر و نفقه شكل معماوشي پيدا مي كند، زيرا در وقتي كه مهر به پدر دختر تعلق مي گرفت و زن مانند يك برده به خانه شوهر مي رفت و شوهر او را استثمار مي كرد، فلسفه مهر بازخريد دختر از پدر بود و فلسفه نفقه مخارج ضروري است كه هر مالكي براي مملوك خود مي كند، اگر بناست چيزي به پدر زن داده نشود و شوهر هم حق ندارد زن را استثمار و از او بهره برداري اقتصادي بكند، و زن از لحاظ اقتصادي استقلال كامل دارد و حتي از جنبه حقوقي نيازي به قيمومت و اجازه و سرپرستي ندارد، مهر دادن و نفقه پرداختن براي چه؟
نگاهي به تاريخچه مهریه
اگر بخواهيم به فلسفه مهر و نفقه در مرحله پنجم پي ببريم بايد اندكي توجه خود را به دوره هاي چهارگانه اي كه قبل از اين مرحله گفته شده معطوف كتيم. حقيقت اين است آنچه در اين باره گفته شده جز يك سلسله فرضها و تخمينها چيزي نيست. نه حقايق تاريخي است و نه حقايق علمي و تجربي. پاره اي قرائن از يك طرف و بعضي فرضيه هاي فلسفي درباره انسان و جهان از طرف ديگر منشاء پديد آمدن اين فرضها و تخمينها درباره ي زندگي بشر ماقبل تاريخ شده است. آنچه درباره دوره باصطلاح مادرشاهي گفته شده چيزي نيست كه به اين زودي ها بتوان باور كرد، و همچنين چيزهايي كه درباره فروختن دختران از طرف پدران و استثمار زنان از طرف شوهران گفته اند.
در اين فرضها و تخمينها دو چيز به چشم مي خورد – يكي اينكه سعي شده تاريخ بشر اوليه فوق العاده قساوت آميز و خشونت بار و عاري از عواطف انساني تفسير شود، ديگر اينكه نقش طبيعت از لحاظ تدابير حيرت انگيزي كه براي رسيدن به هدف هاي كلي خود به كار مي برد ناديده كرفته شده است.
اين گونه تفسير و اظهار نظر درباره انسان و طبيعت براي غربي ميسر است اما براير شرقي –اگر افسون شده تقليد غرب نباشد- ميسر نيست، غربي به علل خاصي با عواطف انساني بيگانه است، قهراً نمي تواند براي عاطفه و جرقه هاي انساني نقش اساسي در تاريخ قائل شود، غربي اگر از دنده اقتصاد برخيزد نان مي بيند و بس، تاريخ از نظر او ماشيني است كه تا نان به خوردش ندهي حركت نمي كند و اگر از دنده مسائل جنسي برخيزد انسانيت و تاريخ انسانيت با همه ي مظاهر فرهنگي و هنـري و اخـلاقي و مذهبي و با همه ي تجليات عالي و باشكوه معنوي، جز بازي هاي تغيير شكل يافته ي جنسي نيست و اگر از دنده سيادت و برتري طلبي برخيزد سرگذشت بشريت از نظر او يك سره خونريزي و بيرحمي است.
غربي در قرون وسطي از مذهب و به نام مذهب شكنجه ها ديده و آزارها كشيده و زنده زنده در آتش انداختن ها مشاهده كرده است، به همين جهت از نام خدا و مذهب و هر چيزي كه اين بو را بدهد وحشت مي كند و از اين رو با همه ي آثار و علائم فراوان علمي كه از هدف داشتن طبيعت و واگذار نبودن جهان به خود مي بيند كمتر جرئت مي كند به اصل «علت غائي» اعتراف كند.
ما از اين مفسران نمي خواهيم كه به وجود پيامبران كه در طول تاريخ ظهور كرده اند و منادي عدالت و انسانيت بوده اند و با انحرافات مبارزه مي كرده اند و نتايج ثمربخشي از مبارزات خود مي گرفته اند اقرار و اعتراف كنند، از آنها مي خواهيم كه لااقل نقش آگاهانه طبيعت را فراموش نكنند.
در تاريخ روابط زن و مرد قطعاً مظالم فراوان و قساونهاي بي شماري رخ داده است. قرآن قساوت آميز ترين آنها را حكايت كرده است، اما نمي توان گفت سراسر اين تاريخ، قساوت و خشونت بوده است.
**********************
فلسفه ي حقيقي مهریه
به عقيده ي ما پديد آمدن مهر نتيجه ي تدبير ماهرانه اي است كه در متن خلقت و آفرينش براي تعديل روابط زن و مرد و پيوند آنها به يكديگر به كار رفته است.
مهر از آنجا پيدا شده كه در متن خلقت نقش هر يك از زن و مرد در مسئله عشق مغاير نقش ديگري است. عرفا اين قانون را به سراسر هستي سرايت مي دهند، مي گويند قانون عشق و جذب و انجذاب بر سراسر موجوداتو مخلوقات از لحاظ اينكه هر موجودي وظيفه خاصي را بايد ايفا كند متفاوتند، سوز در يك جا و ساز در جاي ديگر قرار داده شده است.
فخر الدين عراقي شاعر معروف مي گويد:
ساز طرب عشق كه داند كه چه ساز است
كز زخمه آن نه فلك اندر تك و تاز است
رازي است در اين پرده گر آنرا بشناسي
داني كه حـقيقت زچـه دربند مـجاز است
عشق است كه هر دم بدگر رنگ درآيد
ناز است به جائي و به يك جاي نياز است
در صورت عاشق چه درآيد همه سوز است
در كسوت معشوق چه آيد همه ساز است
دانشمندان مي گويند: مرد از زن شهواني تر است، در روايات اسلامي وارد شده كه مرد در مقابل شهوت تواناتر و خوددارتر آفريده شده است، نتيجه هر دو سخن يكي است، به هر حال مرد در مقابل غريزه از زن ناتوان تر است، اين خصوصيت همواره به زن فرصت داده است كه دنبال مرد نرود و زود تسليم او نشود و بر عكس مرد را وادار كرده است كه به زن اظهار نياز كند و براي جلب رضاي او اقدام كند، يكي از آن اقدامات اين بوده كه براي جلب رضاي او و به احترام موافقت او هديه اي نثار او مي كرده است.
مهر، باحيا و عفاف زن يك ريشه دارد، زن به الهام فطري دريافته است كه عزت و احترام او به اين است كه خود را رايگان در اختيار مرد قرار ندهد و به اصطلاح شيرين بفروشد.
همين ها سبب شده كه زن توانسته با همه ناتواني جسمي، مرد ره به عنوان خواستگار به آستانه خود بكشاند، مردها را به رقابت با يكديگر وادار كند،با خارج كردن خود از دسترسي مرد عشق رمانتيك به وجود آورد،مجنونها را به دنيال ليلي ها بدواند و آنگاه كه تن به ازدواج با مرد مي دهد عطيه و پيشكشي از او به عنوان نشانه اي از صداقت او دريافت دارد.
مهریه در قرآن
قرآن كريم مهر را به صورتي كه در مرحله پنجم گفتيم ابداع و اختراع نكرد، زيرا مهر به اين صورت ابداع خلقت است، كاري كه قرآن كرد اين بود مهر را به حالت فطري آن برگردانيد.
قرآن كريم با لطافت و ظرافت بي نظيري مي گويد: «وَ آتوا النساءَ صَدقاتهن نحلة» يعني كابين زنان را كه به خود آنها تعلق دارد (نه به پدران يا برادران آنها) و عطيه و پيشكشي است از جانب شما به آنها به خوشان بدهيد.
قرآن كريم در اين جمله كوتاه به سه نكته اساسي اشاره كرده است:
اولاً با نام «صدقه» (بضم دال) ياد كرده است نه با نام مهر، صدقه از ماده صدق است و بدان جهت به مهر صداق يا صدقه گفته مي شود كه نشانه راستين بودن علاقه مرد است،بعضي مفسرين مانند صاحب كشاف به اين نكته تصريح كرده اند. همچنان كه بنا به گفته راغب اصفهاني در مفردات غريب القرآن علت اينكه صدقه (به فتح دال) را صدقه گفته اند اين است كه نشانه صدق ايمان است. ديگر اينكه با ملحق كردن ضمير (هن) به اين كلمه مي خواهد بفرمايد كه مهريه به خود زن تعلق دارد نه پدر و مادر، مهر مزد بزرگ كردن و شير دادن و نان دادن به او نيست.
سوم اين كه با كلمه «نحله» كاملاً تصريح مي كند كه مهر هيچ عنواني جز عنوان تقديمي و پيشكشي و عطيه و هديه ندارد.
مهریه در زمان جاهلیت
رسوم جاهليت كه در اسلام منسوخ شد
قرآن كريم رسوم جاهليت را درباره مهر منسوخ كرد و آن را به حالت اولي و طبيعي آن برگردانيد.
در جاهليت پدران و مادران، مهر را به عنوان حق الزحمه و «شير بها» حق خود مي دانستند.
در جاهيلت، پدران و در نبود آنها برادران، چون از طرفي براي خود حق ولايت و قيمومت قائل بودند و دختر را به اراده خودشان شوهر مي دادند نه به اراده خود او، و از طرف ديگر مهر دختر را متعلق به خود مي دانستند نه به دختر، دختران را معاوضه مي كردند. به اين نحو كه مردي به مرد ديگر مي گفت كه من دختر يا خواهرم را به عقد تو در ,ي آورم كه در عوض دختر يا خواهر تو زن من باشد و او هم قبول مي كرد،به اين ترتيب هر يك از دو دختر مهر ديگري به شمار مي رفت و به پدر يا برادر ديگري تعلق مي گرفت،اين نوع نكاح را «شغار» مي ناميدند. اسلام اين رسم را منسوخ كرد، پيفمبر اكرم فرمود «لاشغار في الاسلام» يعني در اسلام معاوضه دختر يا خواهر ممنوع است.
در روايات اسلامي آمده است كه پدر نه تنها حقي به مهر ندارد، بلكه اگر در عقد ازدواج براي پدر به عنوان امري جداگانه از مهر چيزي شرط شود و مهر به خود دختر داده شود باز هم صحيح نيست. يعني پدر حق ندارد براي خود در ازدواج دختر بهره اي قائل شود، هر چند به صورت امر جداگانه از مهر باشد.
اسلام، آئين كار كردن داماد براي پدر زن را كه طبق گفته جامعه شناسان در دوره هايي وجود داشته كه هنوز ثروت قابل مبادله اي در كار نبوده منسوخ كرد.
در زمان جاهليت، رسوم ديگري نيز بود كه عملاً موجب محروم بودن زن از مهر مي شد، يكي از آنها رسم ارث زوجيت بود، اگر كسي مي مرد وارثان او از قبيل فرزندان و برادران همان طوري كه ثروت او را به ارث مي برند همسري زن او را نيز به ارث مي بردند. پس از مردن شخص پسر يا برادر ميت حق همسري ميت را باقي مي پنداشت و خود را مختار ميدانست كه زن او را به ديگري تزويج كند و مهر را خودش بگيرد و يا او را بدون مهر جديدي و به موجب همان مهري كه قبلاً پرداخته زن خود قرار دهد.
مهریه در اسلام
سيستم مهري اسلام خاص خودش است
يكي از مسلمات دين اسلام اين است كه مرد حقي به مال زن و كار زن ندارد، نه مي تواند به او فرمان دهد كه براي من فلان كار را بكن، و نه اگر زن كاري كرد كه به موجب آن كار ثروتي به او تعلق مي گيرد مرد حق دارد كه بدون رضاي زن در آن ثروت تصرف كند، و از اين جهت زن و مرد وضع مساوي دارند. و بر خلاف رسم معمول در اروپاي مسيحي كه تا اوايل قرن بيستم رواج داشت، زن شوهر دار از نظر اسلام در معاملات و روابط حقوقي خود تحت فيمومت شوهر نيست، در انجام معاملات خود استقلال و آزادي كامل دارد. اسلام در عين اينكه به زن چنين استقلال اقتصادي در مقابل شوهر داد و براي شوهر هيچ حقي در مال زن و كار زن و معاملات زن قرار نداد، آئين مهر را منسوخ نكرد، اين خود مي رساند كه مهر از نظر اسلام به خاطر اين نيست كه مرد بعداً از وجود زن بهره اقتصادي مي برد و نيروي بدني او را استثمار مي كند، پس معلوم مي شود اسلام سيستم مهري مخصوص به خود دارد، اين سيستم مهري و فلسفه اش را نبايد با ساير سيستم هاي مهري اشتباه كرد و ايراداتي كه بر آن سيستم ها وارد است بر اين سيستم وارد دانست.
آيين فطرت در مورد مهریه
قرآن اين عطيه و پيشكشي را لازم مي داند، قرآن رموز فطرت بشر را با كمال دقت رعايت كرده است و براي اينكه هر يك از زن و مرد نقش مخصوصي كه در طبيعت از لحاظ علائق دوستانه به عهده آنها گذاشته شده، فراموش نكند لزوم مهر را تأكيد كرده است. نقش زن اين است كه پاسخگوي محبت مرد باشد، محبت زن خوب است به صورت عكس العمل محبت مرد باشد نه به صورت ابتدائي. عضق ابتدائي زن، يعني عشقي كه از ناحيه زن شروع بشود و زن بدون آنكه مرد قبلاً او را خواسته باشد عاشق مردي بشود، همواره مواجه با شكست عشق و شكست شخصيت خود زن است، بر خلاف عشقي كه به صورت پاسخ به عشق ديگري در زن پيدا مي شود،اين چنين عضق نه خودش شكست مي خورد و نه به شخصيت زن لطمه و شكست وارد مي آورد.
چنانكه ملاحظه فرموديد قرآن در باب مهر، رسوم و قوانين جاهليت را عليرغم ميل مردان آن روز عوض كرد. آنچه خود قرآن در باب مهر گفت رسم معمول جاهليت نبود كه بگوئيم قرآن اهميتي به بود و نبود مهر نمي دهد، قرآن مي توانست مهر را به كلي منسوخ كند و مردان را از اين نظر راحت كند، ولي اين كار را نكرد.
انتقادها درباره مهریه
اكنون كه نظر اسلام را درباره مهر دانستيد و معلوم شد مهر از نظر اسلام چه فلسفه اي دارد، خوب است سخن كساني را كه به اين قانون اسلامي انتقاد دارند نيز بشنويد.
خانم منوچهريان در كتاب انتقاد بر قوانين اساسي و مدني ايران در فصلي كه تحت عنوان مهر باز كرده اند چنين نوشته اند:
«همچنانكه براي داشتن باغ يا خانه يا اسب يا استر، مرد بايد مبلغي بپردازد، براي خريدن زن هم بايد پولي از كيسه خرج كند، و همچنانكه بهاي خانه و باغ و استر بر حسب بزرگي و كوچكي و زشتي و زيبائي و پولداري و بي پولي او تفاوت مي كند. قانونگذاران مهربان و جوانمرد ما قريب 12 ماده درباره قيمت زن نوشته اند و فلسفه آنان آن است كه اگر پول در ميان نباشد رشته استوار زناشوئي سخت سست و زود گسل مي شود.»
اگر قانون مهر از طرف اجنبي آمده بود،آيا باز هم اين قدر مورد بي مهري و تهمت و افترا بود؟ مگر هر پولي كه كسي به كسي مي دهد مي خواهد او را بخرد، پس بايد رسم هديه و بخشش و پيشكش را منسوخ كنند. ريشه قانون مهر كه در قانون مدني آمده قرآن است. قرآن تصريح مي كند كه مهر عنواني جز عطيه و پيشكشي ندارد. به علاوه اسلام قوانين اقتصادي خود را آنچنان تنظيم كرده كه مرد حق هيچگونه بهره برداري اقتصادي از زن ندارد. در اين صورت چگونه مي توان مهر را به عنوان قيمت زن ياد كرد.
ممكن است بگوئيد عملاً مردان ايراني از زنان خود بهره برداري اقتصادي مي كنند. من هم قبول دارم كه بسياري از مردان ايراني اين طورند، ولي اين چه ربطي به مهر دارد، مردان كه نمي گويند ما به موجب اينكه مهر پرداخته ايم به زنان خود تحكم مي كنيم، تحكم مرد ايراني به زن ايراني ريشه هاي ديگري دارد. چرا به جاي اينكه مردم را اصلاح كتيد قانون فطرت را خراب مي كنيد و بر مفاسد مي افزائيد؟ در تمام اين گفته ها يك منظور بيشتر نهفته نيست و آن اينكه ايراني و مشرق زميني بايد خود را و فلسفه زندگي خود را و معيارهاي انساني خود را فراموش كند و رنگ و شكل اجنبي به خود بگيرد تا بهتر آماده بلعيده شدن باشد.
نويسنده چهل پيشنهاد در شماره 89 مجله زن روز صفحه 71 پس از ذكر وضع ناهنجار زن در جاهليت و اشاره به خدمات اسلام در اين راه چنين نوشته است: «چون زن و مرد مساوي آفريده شده اند پرداخت بها يا اجرت از طرف يكي به ديگري منطق و دليل عقلاني ندارد، زيرا همانگونه كه مرد احتياج به زن دارد، زن هم به وجود مرد نيازمند است و آفرينش آنها را به يكديگر محتاج خلق كرد و در اين احتياج هر دوي آنها را به يكديگر محتاج خلق كرد و در اين احتياج هر دوي آنها وضع مساوي دارند، و لذا الزام يكي به دادن وجه به ديگري بلا دليل خواهد بود. ولكن از نظر اينكه طلاق در اختيار مرد بوده و زن براي زندگي مشترك با مرد تأمين نداشته، لذا به زن حق داده شده علاوه بر اعتماد به شخصيت زوج نوعي وثيقه و اعتبار مالي نيز از مرد مطالبه نمايد…»
مهريه چماقي براي روز مبادا:
تهران- خبرگذاري سينا، امير رضا پرحلم و سميه نصرتي
مرد در راه عشق از همه دارايي خود و ابزار اصلي كارش مي گذرد. او در ابتداي ازدواج تمامي مهريه را در قالب سند خانه اي كه آن همه برايش ارزش داشت به زنش مي دهد. او مي گويد: براي رسيدن به او هر چه بخواهد همان مي شود در عوض زن آخر حيله گري است. او از زنانگي خود به عنوان سلاحي استفاده مي كند. او عشق را به بازي گرفته و مرد را ذره ذره ذوب مي كند. او از صداقت مرد و عاشقيش كاملاً سوء استفاده مي كند او براي عشق شرط و شروط دارد.
در پايان،مرد با چهره اي حيران، مغموم و سر در گريبان باقي مي ماند. اما عكس اين ماجرا نيز صادق است و بسيار زنان كه در دام مردان هوس باز و حيله گر گرفتار مي آيند و راهي برايشان باقي نمي ماند. جز آنكه مهريه خود را به اجرا گذارند اگر چه شايد برخي از آنان مهريه اي قابل توجه نيز نداشته باشند.
علي جعفري: دانشجو رشته حق حقوق و درباره مهريه مي گويد: مهريه چماقي است در دست زن براي روز مبادا اما زهرا موسوي دانشجوي ديگر معتقد است: اگر تاريخ ويل دورانت را ورق بزنيد مي بينيد كه در گذشته هاي دور ايران زمين پدر داماد در شب عروسي هديه اي را به عروس مي داد كه امروز آن تحت عنوان مهريه نام دارد.
علي سعيدي جامعه شناس مي گويد: فرهنگ و ادب و رسوم مردم ايران در حال تغيير است. در زبان ايرانيان سوشبوس همان مهريه امروزي به معناي عروس چاه است. در فرهنگ زردشتيان دختر را به عقد چاه درمي آوردند. (البته به انتخاب خود چاه) و دختر بايد براي مهريه به خود آب براي روستاي خود طلب مي كرد. دختر بايد هر روز براي چاه زمزمه هاي عاشقانه بخواند تا چاه بيشتر عاشق او شود و آب زيادتري به مردم روستاي او بدهد. او نمي تواند آب بنوشد ولي هر روز بايد براي مردم روستاي خود يه كوزه آب از چاه ببرد تا تشنگان سيراب شوند و زمين هاي كشاورزي آباد شود و دعا كند كه محصول زيادي به دست آيد. جامعه شناس درباره بالا بودن مهريه مي گويد: شايد تمام مشكلات حكومت را بتوان به گران حاكمان انداخت اما اين ديگر ربطي به حكومت ندارد. به اجرا گذاشتن مهريه 100 و 120 ميليوني به وسيله زنان جوان و تلاش مردان براي خلاصي از اين بدهي كمر شكن به هر وسيله اخلاقي و غير اخلاقي در شأن اين ملت اين و اين ملك نيست.
وي مي افزايد: چند روز پيش به دادگاه خانواده رفتم. متأسفانه با صحنه هاي مواجه شدم كه متأثرم راه فحش و كتك و نفرين و زندان و دستبند و … .
جهيزيه حضرت زهرا
جهيزيه: اميرالمؤمنين مي فرمايد: من رفتم و زره خودم را فروختم،پولش را گرفتم و نزد رسول خدا آوردم و در دامن آن حضرت ريختم،نه آن حضرت از من پرسيد چقدر شد و نه من به آن حضرت خبر دادم.
رسول خدا (ص) مشتي از آن پول برداشتند و به بلال دادند و فرمودند: براي فاطمه عطر بخر و سپس با دو دست خود مشتي ديگر برداشتند به ابوبكر دادند و فرمودند: براي فاطمه لباس و اثاث منزل تهيه كن و عمار و چند نفر ديگر را براي كمك فرستادند.
صورت جهيزيه حضرت زهرا (س):
1-يك پيراهن به هفت درهم
2-يك روسري به چهار درهم
3-يك حوله خيبرك
4-يك تخت از برگ درخت خرما
5-دو فرش كرباس
6-چهار متكاي پوستي
7-يك پرده پشمي
8-يك حصير
9-يك آسياب دستي
10-يك طشت مسي
11-يك مشك چرمي
12-يك قدح براي شير
13-يك مشك كوجك
14-يك كوزه سفالي
15-دو كوزه گلي
16-يك سفره چرمي
وقتي جهيزيه را خريدند و نزد رسول خدا آوردند حضرت نگاهي به آن كردند و اشك در چمشان مباركش حلقه زد. سر خود را به آسمان بلند كرد و عرضه داشتند: خداوندا به اين قوم كه بيشتر ظروفشان گلي است بركت عنايت فرما.
افزايش نرخ مهريه برخاسته از نظام مردسالارانه در جامعه است
معاون فرماندار تهران وضع مهريه هاي سنگين از سوي زنان را بازتابي از پديده چند همسري عمدتاً پنهان در جامعه، كاهش ضريب اطمينان در خانواده ها، احساس ناامني اجتماعي در ميان زنان،عدم موفقيت جامعه در كنترل خشونت خانگي، وجود موانع عديده دادخواهي زنان واكنش اجتماعي زنان نسبت به تبعيضات موجود در جامعه دانست.
زهرا نزداد بهرام ور گفت و گو با خبرنگار «زنان» خبرگذاري دانشجويان ايران افزود:
ديدگاه تعيين سقف و كف براي مهريه علي رغم آن كه مسأله ي زنان عنوان مي شود، برخاسته از نظام مرد سالاري در جامعه است و تا زماني كه نتوان چالشهاي زنان را رفع كرد يا كاهش داد، پديده اي چون افزايش نرخ مهريه به هر دليل قابل مشاهده است. به گفته ي وي برخي مردان به محض اراده قادرند زندگي مشترك را متلاشي و يا پنهاني اقدام به ازدواج مجدد كنند و زنان نيز در صددند كه با وضع مهرهي هاي سنگين از اين مسأله جلوگيري كنند.
معاون فرمانداري تهران گفت: اين باور در نزد زنان در حالي است كه نه كاهش و نه افزايش نرخ مهريه و تعيين سقف و كف براي آن قادر است از افزايش طلاق و جدايي زوجني جلوگيري كرده ومنجر به رشد ازدواج شود، چرا كه مهريه علي رغم عندالمطالبه بودن در بيش از 90% موارد پرداخت نمي شود.
به گفته ي وي، به جاي ارائه اين طرح ها بايد آسيب هايي كه چنين پديده هايي در جامعه رواج مي دهند شناسايي و رفع كرد. نزداد بهزام همچنين «رواج تجمل گرايي در جامعه» را عامل
ديگري براي افزايش نرخ مهريه اعلام كرده و تعيين سقف و كف آن را كار شايسته اي ندانست و تأكيد كرد: همانطور كه معتقديم ازدواج رابطه اي عقلاني، عاطفي و روحي و تشكيل دهنده زير ساخت نهادهاي اجتماعي است. بايد توجه كرد كه رويكردهاي موجود نسبت به ازدواج قابل خريد و فروش با قيمت هاي كم و زياد نيستند.
جشن ازدواج تركمنها
جشن ازدواج يكي از مراسم قشنگ و ديدني در ميدان تركمنها مي باشد كه همراه با رسوم خاصي اجرا مي شود بدين صورت كه:
اول از همه موقعي كه دختر مورد نظر توسط پدر و مادر و جديداً توسط پسر انتخاب شد معمولاً دو تا از عمه هاي پسر همراه با كادو معمولاً شامل شيريني و روسري يا چارقت براي دختر مي باشد به خواستگاري مي روند و با مادر دختر موضوع را در ميان مي گذارند تا موضوع را با دختر و شوهرش و بعد با نزديكان در ميان بگذارد اگر جواب مثبت داده شد ريش سفيدان فاميل رفته و قول و قرار روسي را مي گذارند اگر بخواهند كه عروسي را به سال آينده موكول كنند يك مراسم كوچك برگزار مي كنند و زنهاي فاميل و آشنا جمع مي شوند و يك روز قبل از مراسم شروع به درست كردن شيريني و نان تركمني كه اصطلاحاً قاتلمد و چلپك (كوبت) گفته مي شود مي كنند و روز مراسم زنها و دخترها همراه با دست زدن و خواندن آواز (لاله) كه در وصف عروس و داماد مي باشد به خانه عروس مي روند كه آنجا نيز اين مراسم «لاله خواني» ادامه دارد سپس حلقه دست عروس مي كنند كه اين كار توسط بزرگ زن فاميل يا زن داداش يا زن عموي داماد صورت مي گيرد و روسري سر عروس مي كنند و بعد تا موقع عروسي خانواده داماد موظف هستند كه در هر عيد (فطر، قربان) لباس عروس را تهيه كنند كه روز عيد همراه با شيريني برادر به عنوان كادو برده مي شود (عيد پايي) و آستانه برگزاري عروسي يك مراسم ديگر با عنوان «قرده سوله» برگزار مي شود كه براي عروس لباس و طلا و جواهرات و روسري و چارقت همراه با شيريني هاي محلي برده مي شود و همچنين ريش سفيدهاي فاميل براي تعيين شير بها و مهريه به خانه عروسمي روند. شب قبل از عروسي به نام «گنگش گيجه» يا شب مشورت ناميده مي شود كه افراد فاميل در خانه دامـاد جـمع شده و براي عـروسي برنامـه ريزي مي كنند و هـر يك وظايـف خاصـي را بر عهده مي گيرند.
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو)، اتحادی متشکل از 26 کشور از امریکای شمالی و اروپا است که با امضای پیمان آتلانتیک شمالی در 4 آوریل 1949 بین 10 کشور اروپایی، کانادا و ایالات متحده امریکا در واشنگتن، تاسیس شد و مقر آن شهر بروکسل، پایتخت بلژیک شد.
در دنیای پس از جنگ جهانی دوم، کاپیتالیسم و کمونیسم دو ایدئولوژی مسلط بر صحنه روابط بین الملل بودند. این دو ایدئولوژی در قالب دو ابرقدرت ایالات متحده و اتحاد شوروی، که تنها کشورهایی بودند که پس از فروکش کردن آتش جنگ، نای ادامه حیات داشتند، به رقابت با هم پرداختند.
صحنه اصلی این رقابت نیز قاره اروپا واقع شد و با تقسیم آلمان به دو کشور آلمان شرقی و غربی، تقسیم اروپا به دو اردوگاه شرق و غرب، شکل عملی به خود گرفت. اروپای ویران شده به هیچ وجه توان رویارویی و ایجاد سد نفوذ در مقابل سیاست های توسعه طلبانه شوروی را نداشت.
در واقع، ایالات متحده امریکا و متحدان غربی آن سازمان ناتو را به وجود آوردند تا در مقابل اتحاد شوروی و گسترش کمونیسم به اروپای غربی مانعی ایجاد نمایند. از پایان جنگ جهانی دوم تا تشکیل ناتو – حدود 4 سال – اتفاقاتی رخ داد که کشورهای غربی را به سمت تشکیل اتحادی از جنس اتحاد ناتو سوقداد:
اظهارات استالین:استالین بارها از ناسازگاری کمونیسم و کاپیتالیسم سخن گفت. وی با تاکید دوباره بر یک تعریف مارکسیستی در مورد «دو اردوگاه» که در پایان جنگ جهانی دوم شکل گرفته بود، موجبات نگرانی و تشویش رهبران کشورهای غربی را فراهم کرد؛ استالین اردوگاه اول تحت رهبری امریکا را اردوگاه کاپیتالیست یا امپریالیست و اردوگاه دوم به رهبری شوروی را اردوگاه سوسیالیست نامید.
بحران یونان (1946):در انتخابات 1946 یونان، سلطنت طلبان با حمایت انگلستان به پیروزی رسیدند. نیروهای چپ که در کنار مردم علیه اشغالگران مقاومت کرده بودند، واکنش های شدیدی نشان دادند که منجر به جنگ داخلی شد و انگلستان به حمایت از سلطنت طلبان و آلبانی، بلغارستان و یوگسلاوی نیز به حمایت از نیروهای چپ پرداختند.
بحران ترکیه (1946): شوروی فشارهایی بر دولت ترکیه وارد کرده و ادعا هایی در خصوص تنگه های بسفر و داردانل اعلام نمود. در این بحران، دولت های غربی به حمایت از ترکیه پرداختند.
تشکیل کمینفرم (1947):شوروی در اکتبر 1947 کمینفرم یا دفتر اطلاعات احزاب کمونیست را به منظور هماهنگ کردن فعالیت احزاب کمونیست کشورهای اروپا بویژه ایتالیا، فرانسه، رومانی، چکسلواکی و شوروی تشکیل داد.
تقسیم آلمان: در ژوئن 1948 استالین دسترسی متفقین به برلن غربی از طریق خطوط زمینی را به مدت 323 روز قطع کرد ولی ترومن، رئیس جمهور ایالات متحده، با برقراری پل هوایی این مشکل را حل کرد. در سال بعد در 7 مه 1949 دول غربی تشکیل «دولت آلمان فدرال» را در نواحی تحت اشغال خود اعلام کردند. شوروی نیز چند ماه بعد در 7 اکتبر همان سال تاسیس «جمهوری دموکراتیک آلمان» را اعلام نمود. بنابراین تقسیم عملی اروپا شکل واقعی به خود گرفت.
بحران چکسلواکی (1948):در فوریه 1948 کمونیست های چکسلواکی، دولت را به دست گرفتند و به سرعت کابینه ای کمونیستی تشکیل دادند. تنها وزیر طرفدار «طرح مارشال» در این کابینه، مازاریک، به طرز مشکوکی جان سپرد.
مقاله «فارین افرز»:در ژوئیه 1947 در مجله فارین افرز مقاله ای به چاپ رسید که نام نویسنده آن «آقایX» معرفی شده بود. بعدها مشخص شد نویسنده آن «جورج کنان» نظریه پرداز معروف امریکایی بوده که در آن زمان رایزن سفارت امریکا در مسکو بود. وی راهبردی جدید برای مقابله با سیاست های توسعه طلبانه شوروی به دولت امریکا پیشنهاد کرد که بعدها «سیاست سد نفوذ» نام گرفت.
دکترین ترومن (1947):با وضع بد اقتصادی کشورهای اروپا در سال 47-1946، هری ترومن، رئیس جمهور ایالات متحده، در سال 1947 طی پیامی به کنگره اعلام کرد، «سیاست های ایالات متحده باید این باشد که از ملل آزادی که در برابر سلطه طلبی های اقلیت های مسلح (کمونیست های داخلی) و فشارهای خارجی (شوروی) مقاومت می کنند، حمایت نماید.» وی خواستار اختصاص 400 میلیون دلار کمک به ترکیه و یونان شد.
طرح مارشال (1947):شکل گیری ناتو با طرح اقتصادی مارشال برای احیای اقتصاد اروپا همزمان بود. ایالات متحده تصمیم گرفت در قالب این طرح، به یاری کشورهای اروپایی که تازه از آوار جنگ جهانی دوم سر برآورده بودند، بپردازد. مارشال، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده، در ژوئن 1947 در سخنرانی خود در دانشگاه هاروارد اعلام کرد: «کمونیسم را باید با ارتش اقتصادی سرکوب کرد و نه با خشونت.» سپس با ارائه پیشنهادی خواستار کمک های اقتصادی وسیعی به کشورهای اروپایی شد. کنگره در سال 1948 این طرح را تحت عنوان «برنامه احیای اروپا» تصویب کرد. طرح مارشال بین سال های 1947 و 1952 اجرا شد.
قطعنامه واندنبرگ-کنالی:در سال 1948، دو تن از سناتورهای امریکایی طرحی را در سنا تصویب نمودند که نشان دهنده پایانی بر دکترین مونروئه (عدم دخالت ایالات متحده در خارج از قاره امریکا) بود.
پیمان دانکرک (1947):انگلستان و فرانسه به خاطر ترس همیشگی که از آلمان داشتند، در مارس 1947 پیمانی را در شهر دانکرک فرانسه امضا کردند که هدف آن تحدید و اعمال کنترل بیشتر بر آلمان بود. بر اساس این پیمان، دو کشور بر اقدام مشترک علیه هر نوع تجاوز جدید از سوی آلمان متعهد می شدند.
پیمان بروکسل(1948):در مارس 1948 نمایندگان کشورهای انگلیس، فرانسه، بلژیک، هلند و لوگزامبورگ با هدف انعقاد معاهده ای در زمیه کمک متقابل در شهر بروکسل گرد هم آمدند که به امضای پیمان بروکسل منجر شد. در این پیمان کشورها برای «ایجاد سیستم دفاعی مشترک» و «گسترش روابط اقتصادی و فرهنگی» متعهد شده بودند.
در 6 ژوئیه 1948 مذاکراتی بین وزیر خارجه ایالات متحده و سفرای کانادا و کشورهای عضو پیمان بروکسل در واشنگتن برگزار شد که به امضای پیمان آتلانتیک شمالی در آوریل 1949، بین وزرای خارجه این کشورها به علاوه کشورهای ایتالیا، دانمارک، ایسلند، نروژ و پرتغال منجر شد.
هری ترومن، رئیس جمهور وقت ایالات متحده، در رابطه با طرح مارشال و اتحاد ناتو اینگونه اظهار نظر می کند: «طرح مارشال و ناتو دو روی یک سکه اند.» بسیاری این دو برنامه ایالات متحده امریکا در قبال کشورهای اروپایی را ابزار سلطه این ابرقدرت بر اروپا دانسته اند؛ سلطه بر اقتصاد این کشورها از طریق طرح اقتصادی مارشال و سلطه نظامی و امنیتی بر آن ها از طریق سازمان ناتو.
پیمان آتلانتیک شمالی که بر اساس آن سازمان ناتو تاسیس شد، در مقدمه خود تاکید دارد: «دولت های امضا کننده این پیمان، قصد دارند از آزادی که میراث مشترک مردم آن ها به شمار می رود و بر اساس اصول دموکراسی، آزادی فردی و حکومت قانون ایجاد شده است، حفاظت کرده و ثبات و آرامش را در منطقه آتلانتیک شمالی برقرار سازند. آن ها همچنین مصمم هستند، تلاش های خود را در راستای دفاع دسته جمعی و حفاظت از صلح و امنیت متحد نمایند.»
بر اساس این پیمان – ماده 5 -- کشورهای عضو ناتو موافقت کرده اند که حمله علیه یکی از اعضا را حمله علیه تمامی اعضا در نظر گرفته و به کمک کشور یا کشورهایی که مورد هجوم قرار گرفته اند، بشتابند.
اعضا و روند عضویت
اولین کشورهای امضا کننده پیمان آتلانتیک شمالی، که اعضای موسس سازمان ناتو نیز به شمار می روند، کشورهای کانادا و ایالات متحده از منطقه امریکای شمالی و کشورهای انگلیس، پرتغال، نروژ، ایتالیا، ایسلند، فرانسه، دانمارک و کشورهای بنه لوکس(بلژیک، هلند و لوکزامبورگ) از قاره اروپا می باشند. پس از آن در سال 1952 اتحاد ناتو برای اولین بار گسترش یافت و کشورهای ترکیه و یونان را نیز در خود جای داد. سپس با عضویت آلمان غربی در 1955 و اسپانیا در سال 1982 شمار اعضای ناتو، به عدد 16 رسید.
پس از فروپاشی شوروی و انحلال پیمان ورشو در سال 1991 که نوید بخش پایان جنگ سرد بود، ناتو پیشنهاد خود مبنی بر به عضویت پذیرفتن کشورهای سابق بلوک کمونیست را مطرح کرد. بنابراین در سال 1997 در نشست مادرید، سه کشور جمهوری چک، مجارستان و لهستان جهت عضویت در ناتو دعوت شدند و در سال 1999 به عضویت این سازمان در آمدند.
طبق ماده 10 پیمان آتلانتیک شمالی، درهای ناتو برای کشورهای اروپایی که خواهان عضویت در این سازمان بوده و آمادگی پذیرفتن تعهدات و الزامات ناشی از عضویت را دارند، باز خواهد بود. سیاست «درهای باز» ناتو که با ورود جمهوری چک، مجارستان و لهستان عملی شده بود، در سال های بعد نیز ادامه یافت.
در نشست سران در سال 2002 که در پراگ برگزار شد، آخرین موج گسترش ناتو شکل گرفت و 7 کشور از حوزه بالتیک و اروپای شرقی -- کشورهای استونی، لتونی، اسلوونی، بلغارستان، رومانی، اسلواکی -- برای آغاز مذاکرات مربوط به عضویت دعوت شدند.
این کشورها به منظور پیوستن به این اتحاد، تعهداتی در جهت انجام اصلاحات در ساختار نیروهای نظامی متقبل شدند و ملزم شدند با توجه به استانداردهای تشکیلات نظامی در کشورهای غربی چه در زمینه های مرتبط با دکترین نظامی و چه در رابطه با آموزش و تجهیزات، تغییراتی اعمال نمایند. همچنین این اعضای جدید متعهد شدند منازعات سرزمینی خود را حل کرده و به اصلاحات سیاسی و مدنی در سطح جامعه خود بپردازند.
در نشست سال 2004 استانبول، در نهایت این 7 کشور نیز به عضویت ناتو درآمدند و تعداد اعضای ناتو به 26 عضو رسید. تمامی این کشورها اصلاحات انجام شده را در قالب «برنامه کاری عضویت»(MAP) پیگیری کرده بودند.
در حال حاضر نیز کشورهای آلبانی، کرواسی و مقدونیه خواهان عضویت در ناتو هستند. آلبانی و مقدونیه نیز همانند هفت کشور قبلی در برنامهMAPشرکت کرده اند. این دو کشور از سال 1999 – از زمان تصویب این برنامه توسط نشست سران ناتو در واشنگتن - در برنامه کاری عضویت شرکت داشته اند. کرواسی نیز از سال 2002 به این برنامه پیوسته است.
در همین راستا گرجستان و اوکراین نیز خواهان عضویت هستند. مسئله ای که باعث بروز اختلافات شدیدی بین ناتو - خصوصا ایالات متحده امریکا - و روسیه شده است.
«برنامه کاری عضویت»(MAP)، به منظور کمک به کشورهایی تهیه شده است که خواستار عضویت در ناتو هستند. این برنامه کشورها را در حرکت به سمت استانداردهای مورد نظر ناتو حمایت و همراهی می کند. عضویت در برنامه «مشارکت برای صلح»(PfP) یکی از ملزومات عضویت در برنامهMAPمی باشد. برنامهPfPبه کشورها کمک می کند تا ساختار نیروهای نظامی خود را هرچه بیشتر به ساختار نیروهای نظامی اعضای ناتو نزدیک تر کنند تا برای عضویتدر ناتو آمادگی بیشتری کسب نمایند.
برنامه کاری عضویت رهنمودهایی عملی به کشورها ارائه می دهد و برای آن ها اهدافی را مشخص می نماید. در مقابل کشورها نیز بایستی در زمینه های اقتصادی و سیاسی به خواسته های این برنامه جامه عمل بپوشانند. به علاوه، این برنامه موارد دیگری مانند حل و فصل مناقشات بین المللی، قومی یا سرزمینی را از این کشورها می خواهد. در واقع شرکت در این برنامه به معنای تضمینی برای عضویت کشورها نمی باشد، اما شرط لازم برای طی پروسه عضویت است.
کشورها با شرکت در برنامه کاری عضویت توانایی و شایستگی خود را برای عضویت در ناتو به اثبات می رسانند. سپس در مسیر عضویت، این کشورها باید توسط ناتو، به صورت رسمی، برای آغاز مذاکرات مربوط به عضویت دعوت شوند. پس از اینکه این دعوت صورت گرفت، مراحل بعدی مرحله به مرحله اجرا می شود:
مذاکرات مربوط به الحاق با تیم مذاکره کننده ناتو برگزار خواهد شد؛ پروتکل های الحاق توسط اعضای ناتو امضا و تصویب می شوند؛ دبیر کل ناتو از کشورهای جدید دعوت می کند تا به سازمان ناتو بپیوندند؛ این کشورها بر اساس روند موجود در قوانین داخلی خود به عضویت ناتو در می آیند؛ روند عضویت آن ها پس از تسلیم اسناد الحاق به وزارت امور خارجه ایالات متحده – مرجع نگهدارنده پیمان – تکمیل خواهد شد.
نهادهای اصلی تصمیم ساز در ناتو
تصمیم گیری در تمامی سطوح ناتو به «اتفاق آراء» انجام می شود. نهادهای اصلی شرکت کننده در تصمیم گیری ها و مشخص کننده خطی مشی اتحاد ناتو شورای آتلانتیک شمالی، کمیته برنامه ریزی دفاعی و گروه برنامه ریزی هسته ای می باشند.
تصمیمات گرفته شده توسط هر یک از این ارکان، بدون توجه به سطح مقاماتی که اتخاذ کننده این تصمیمات بوده اند، وضعیتی مساوی با یکدیگر دارند. پس از این ارکان کمیته های تخصصی قرار دارند که آن ها نیز به نوبه خود از نمایندگان کشورهای عضو تشکیل می شوند. بنابراین تمامی اعضا در تمامی کمیته ها و در تمامی سطوح نمایندگانی دارند.
شورای آتلانتیک شمالی
شورای آتلانتیک شمالی(NAC) مهمترین نهاد تصمیم گیری در ناتو بوده و دارای بالاترین اقتدار سیاسی در این سازمان می باشد. این شورا دارای نمایندگانی از تمامی کشورهای عضو می باشد که حداقل هفته ای یک بار تشکیل جلسه می دهند. شورای آتلانتیک همچنین ممکن است در سطوح بالاتری مانند وزرای امور خارجه، وزرای دفاع و سران کشورهای عضو تشکیل جلسه دهد اما به هر حال تصمیم های اتخاذ شده در تمامی سطوح، به یک میزان قدرت و اعتبار دارند. این شورا در انظار عموم نقش بسیار مهمی دارد چرا که با انتشار بیانیه و اعلامیه سیاست ها و تصمیمات اصلی ناتو را اعلام می نماید.
شورای آتلانتیک شمالی تنها رکن ناتو است که جایگاه خود را مستقیما از پیمان آتلانتیک شمالی به دست آورده است. طبق ماده 9 این پیمان، «کشورهای عضو، شورایی به منظور اجرای مفاد این پیمان متشکل از نمایندگان خود تشکیل می دهند.» همچنین بر همین اساس، مسئولیت تشکیل ارکان فرعی بر عهده این شورا گذاشته شده است.
هر زمان که شورای آتلانتیک شمالی در سطح نمایندگان دائمی کشورها تشکیل جلسه می دهد – حداقل هفته ای یک بار -- «شورای دائمی» خوانده می شود. شورا حداقل دو بار در سال در سطح وزرای امور خارجه به صورت رسمی یا غیر رسمی تشکیل جلسه می دهد؛ همچنین ممکن است در سطح وزرای دفاع نیز جلساتی داشته باشد. جلسه شورا در سطح سران کشورها بدون فواصل معین و تنها زمانی برگزار می شود که مسائل مهمی در راستای سیاست امنیتی اتحاد مدنظر باشد.
کمیته برنامه ریزی دفاعی
کمیته برنامه ریزی دفاعی(DPC)در حالت عادی از نمایندگان کشورهای عضو ناتو تشکیل می شود، اما حداقل دو بار در سال در سطح وزرای دفاع تشکیل جلسه می دهد و در رابطه با مهمترین مسائل دفاعی و مسائل مربوط به دفاع دسته جمعی به بحث می پردازد. در این کمیته تمامی اعضا به استثنای فرانسه دارای نماینده هستند. کمیته برنامه ریزی دفاعی ناتو در حیطه کاری خود، اهمیتی هم سطح با شورای آتلانتیک شمالی دارد. این کمیته نیز به نوبه خود دارای کمیته های فرعی تخصصی می باشد.
گروه برنامه ریزی هسته ای
وزرای دفاع کشورهای عضو ناتو همچنین در گروه برنامه ریزی دفاعی(NPG) شرکت می کنند و در رابطه با سیاست های هسته ای این سازمان به بحث پرداخته و تصمیم گیری می نمایند. مسائل قابل طرح در این گروه را مسائل مختلفی مانند حفاظت، امنیت و توانایی سلاح های هسته ای، ارتباطات و سیستم های اطلاعاتی و حتی مسائل گسترده تری مانند کنترل سلاح های هسته ای تشکیل می دهند.
چنانکه در درس گذشته بیان گردید، مسؤولیت حفظ دین از خطر تحریف و تغییر بر عهده امام است، چنانکه او عهدهدار هدایت دینی افراد نیز میباشد. بدیهی است انجام این دو مسؤولیت و تحقق بخشیدن به این دو آرمان دینی در گرو مصونیت امام از خطا و انحراف است، به خصوص که هدایتگری در سخن و گفتار خلاصه نمیشود بلکه تأثیر عمل امام در جهت دادن به رفتار جامعه به مراتب بیشتر از گفتار او است.
به همین دلیل، باید امام در فهم و بیاناحکامدینی و نیز در عمل به آنها، مصون از خطا و لغزش باشد تا پیروان خود را به طور صحیح هدایت کند. بدیهی است اصل عقلی مزبور در مورد سومین مرتبه از عصمت یعنی عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد جامعه اسلامی نیز جاری است.
آیه یاد شده در زیر نیز ناظر به همین اصل عقلی است. میفرماید: «أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ».[۱]آیا کسی که (خود حق را یافته و) به سوی حق هدایت میکند، سزاوارتر است که از او پیروی شود یا کسی که تا هدایت نشود، هدایت را نمیشناسد. چگونه داوری میکنید؟
ب. لزوم تسلسل
یکی از جهات نیازمندی جامعه دینی به امام این است که مردم در شناخت دین و اجرای آن مصون از خطا نیستند. بنابراین، اگر هرگاه امام نیز مصون از خطا و لغزش نباشد به امام دیگری نیاز است. نقل کلام به امام دوم میکنیم، اگر او نیز معصوم نباشد. امام دیگری لازم است. اگر رشته را ادامه دهیم، در جایی پایان نمیپذیرد و به تسلسل میانجامد و روشن است که تسلسل باطل است. بنابراین باید در یک زمان، بینهایت امام وجود داشته باشد که امتناع آن امری بدیهی است. پس نتیجه میگیریم که باید امام مصون از خطا و لغزش باشد. دو برهان یاد شده در کتاب «تجریدالاعتقاد»، نوشته خواجه نصیرالدین طوسی به این صورت آمده: وَ اِمْتِنَاعُ التَّسَلْسُلِ یُوجِبُ عِصْمَتِهُ وَ لِاَنَّهُ حافِظٌ لِلشَّرعِ؛ امتناع تسلسل در امامت موجب عصمت امام است و نیز امام حافظ شرع است پس باید معصوم باشد.
برخی در نقد دلیل اول گفتهاند: امام به تنهایی حافظ دین نیست بلکه او از طریق کتاب و سنت و اجماع علمای دین و اجتهاد صحیح خود، دین را حفظ میکند و هرگاه در اجتهاد خود خطا کند، مجتهدان دیگر او را راهنمایی میکنند، چنانکه اگر مرتکب خطایی شود امرکنندگان به معروف او را بازمیدارند.[۲]
ولی نادرستی این سخن روشن است زیرا کتاب و سنت به خودی خود سخن نمیگویند، بلکه باید آنها را تفسیر و معنا کرد و اجماع افرادی که هیچ کدام معصوم نیستند، احتمال خطا و اشتباه را از بین نمیبرد. از اینرو نمیتوان به حکم دیگر مجتهدان نیز اطمینان داشت و امرکنندگان به معروف هرگاه معصوم از خطا نباشند، چه بسا در شناخت معروف خطا نمایند. بنابراین یگانه راه اطمینان بخش برای حفظ شریعت عصمت امام است.
علم و دانش
امام باید نسبت به آنچه لازمه امامت است آگاه باشد، یعنی معارف و احکام دین را کاملاً بداند تا بتواند مردم را نسبت به دین و وظایف دینی آنها آگاه نماید و در اختلافات و منازعات میان آنان به حق داوری کند، پرسشهای دینی را به طور صحیح پاسخ گوید، شبهات را به روشنی حل کند، همچنین باید در مورد آن چه مدیریت سیاسی و تدبیر امور اجتماعی بدان نیاز دارد، از علم و بصیرت کافی برخوردار باشد.
خواجه نصیرالدین طوسی در رساله امامت، درباره این شرط چنین نگاشته است: و ثَانِیَتُهَا الْعِلْمُ بِمَا یَحْتاجُ اِلَی الْعِلْمِ بِهِ فِی اِمامَتِهِ مِن الْعُلُومِ الْدِّینیَّهِ وَ الْدُّنْیَویَّهِ، کَالشَّرعِیَّاتِ وَ السِّیَاسَاتِ وَ الآدابِ وَ دفْعِ الخُصُومِ وَ غَیرِ ذلکَ، لِاَنَّهُ لا یَسْتَطیعُ الْقِیَامَ بِذلِکَ مَعَ عَدَمِهِ؛[۸]دومین ویژگی از ویژگیهای امام، دانستن مجموعههای دینی و دنیوی که در ایفای امامت خود به آنها نیاز دارد مانند احکام شرعی، سیاست ها و آداب رهبری و دفع مخالفان و غیر آن؛ چرا که اگر اینها را نداند، قدرت رهبری را نخواهد داشت.
شجاعت و دلیری
بدیهی است امامت و رهبری جامعه به ویژه رهبری دینی و عادلانه دشمنان کینهتوز و توطئهگرانی در داخل یا خارج خواهد بود و مقابله با آنان به شجاعت و دلیری نیاز دارد. در غیر این صورت نه حافظ و مجریاحکامدین خواهد بود و نه مدافع حقوق مردم، چنان که محقق طوسی گفته است: و ثَالِثَتُهَا الشَّجَاعَهِ الَّتِی یَحْتَاجُ اِلَیهَا فِی دَفْعِ الْفِتَنِ وَ قَمعِ اَهلِ البَاطِلِ وَ زَجْرِهِم، اِذْ لایَتَأتَّاهُ الْقِیامَ بِمَا یَقُومُ بِهِ اِلّا بِهَا؛[۹]سومین ویژگی امام، شجاعت است که در رفع فتنهها و سرکوب کردن اهل باطل به آن نیاز دارد، زیرا بدون داشتن صفت شجاعت از عهده انجام وظایف امامت برنمیآید.
زهد و تقوی
امام، امین مردم در بیتالمال و سرمایههای عمومی است، لذا اگر زاهد و قانع نباشد، مغلوب شهوات و امیال نفسانی خویش گردیده و خود و وابستگان خود را بر دیگران ترجیح میدهد و در نتیجه از اجرای عدالت که از آرمانهای بزرگ امامت است بازمیماند.
گذشته از این، امام در حقیقت اسوه و الگوی اخلاقی برای افراد جامعه است، هرگاه طمعکار و حریص به مال و منال دنیا باشد، جامعه را به دنیاگرایی سوق میدهد و در نتیجه هدف معنوی و اخلاقی امامت از دست میرود.
پیراستگی از عیوب جسمی و روحی
به طور کلی، امام باید از هرگونه عیب بدنی یا روحی پیراسته باشد؛ زیرا تردیدی نیست که وجود چنین معایب و نقایصی مردم را نسبت به امام بیرغبت و بیاعتنا میکند و از اعتبار او در نظر پیروان میکاهد و در نتیجه در تحقق اهداف امامت خلل رخ میدهد به همین دلیل متکلمان امامیه پیراستگی امام از عیوب آفرینشی و اخلاقی را مقضای قاعده لطف دانستهاند.[۱۰]
امامت و اعجاز
برخی از متکلمان توانایی امام برآوردن معجزه را نیز از صفات او دانسته و گفتهاند: چه بسا لازم میشود که امام برای اثبات امامت خویش که مقام و منصبی الهی است نیازمند آوردن معجزه باشد چنانکه خواجه نصیرالدین طوسی گفته است: وَ سَابِعَتُهَا اِخْتِصَاصِهَا بِآیاتٍ وَ مُعْجِزَاتٍ تَدُلُ عَلَی اِمَامَتِهِ، اِذْ لاطَرِیقَ لِلْخَلْقِ فِی بَعْضِ الاَوْقَاتِ اِلَی قَبُولِهِ اِلَّا بِهَا؛[۱۳]هفتمین صفت امام اختصاص وی به داشتن معجزاتی است که بر امامت او دلالت میکنند زیرا در پارهای اوقات قبول ادعای امامت جز به واسطه معجزه امکانپذیر نیست.
مطالعه تاریخ زندگی پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام این نظریه را تأیید میکند؛ زیرا در مواردی که در مورد امام به حق اختلاف میشد یا شبههای مطرح میگردید و افرادی به ناحق دعوی امامت میکردند و یا عدهای در تشخیص امام به اشتباه افتاده و در حق کسی که امام نبود گمان امامت میبردند، از طریق معجزه حقیقت روشن میگردید، چنانکه در مورد محمد حنفیه و امام زینالعابدین علیه السلام این قضیه رخ داد و در مورد برخی امامان دیگر نیز مشابه آن اتفاق افتاد.[۱۴]
برتری امام بر دیگران
امام نه تنها باید واجد صفاتی باشد که ایفای امر امامت در گرو آن است بلکه باید در این صفات بر دیگران برتری داشته باشد؛ زیرا فرض این است که او مقتدا و مقدم بر همه آنها است و از نظر عقل، مقدم داشتن فردی که در صفات و ویژگیهای امامت مساوی با دیگران یا پایینتر از آنها است، ناپسند است. چنانکه خواجه نصیرالدین طوسی گفته است: وَ قُبْحُ تَقْدِیمِ الْمَفْضُولِ مَعْلومٌ، وَ لَا تَرجیحَ فِی الْمُسَاوِی؛[۱۵]زشتی مقدم داشتن مفضول بر فاضل (ناقص بر کامل) روشن است و در صورت تساوی، ترجیح یکی بر دیگری وجهی ندارد.
ابو علی سینا حکیم، فیلسوف، طبیب و دانشمند بزرگ ایرانی که در جهان غرب به نام(Avicenna) و با لقب "امیر پزشکان" شناخته شده است، در ماه صفر از سال 370 هجری قمری در شهر بخارا به دنیا آمد.
اینحکیمبزرگ که بعدها موثرترین چهره در علم و فلسفه جهان اسلامی شد و القابی مانند شیخ الرئیس، حجة الحق و شرف الملک به او دادند، از آغاز کودکی استعداد و شایستگی عجیبی در فرا گرفتن علوم مختلف داشت.
و از آنجا که پدرشعبداللهسخت در تعلیم و تربیت او می کوشید و خانه او محل ملاقات دانشمندان دور و نزدیک بود، ابن سینا تا ده سالگی تمام قرآن و صرف و نحو را آموخت و آنگاه به فرا گرفتن منطق و ریاضیات پرداخت. استاد وی در علم ریاضیات "ابو عبدالله ناتلی" بود.
پس از آن نزد "ابو سهیل مسیحی" به یادگیری طبیعیات و مابعدالطبیعه و علم طب مشغول شد.
در شانزده سالگی در همه علوم زمان خود استاد بود؛ جز در مابعدالطبیعه؛ آن هم به صورتی که در متافیزیک ارسطو آمده بود و با آنکه چهل بار تمام این کتاب را مطالعه کرده بود، نمی توانست آن را بفهمد.
تا این که به شرح فارابی بر این کتاب دست یافت و توانست مسائل دشوار آن را درک کند.
هنگامی کهابن سینابه هجده سالگی رسید، دیگر احتیاج به خواندن و فراگیری هیچ علمی نداشت؛ چرا که همه علوم را فرا گرفته بود و تنها لازم بود تا فهم خود را لحاظ عمق افزایش دهد تا آموخته های خود را بهتر درک کند.
در اواخر عمر خود یکبار به شاگرد مورد توجه خویش، جوزانی گفت که در تمام مدت عمر، چیزی بیش از آنچه که در هجده سالگی می دانسته، نیاموخته است.
مهارت ابن سینا در علم پزشکی و توانایی وی در معالجه حاکم آن زمان، موجب شد تا مورد محبت حاکم واقع شده و در دربار، موقعیت بسیار خوبی داشته باشد.
ولی به سبب آشفتگی اوضاع سیاسی در ماوراء النهر ، زندگی بر ابن سینا در زادگاهش دشوار شد و او ناچار بخارا را به مقصد جرجانیه و سپس گرگان ترک گفت.
در سال 403هجری قمری، پس از پشت سر گذاشتن سختیها و مشکلات بزرگی که در این سفر با آن ها مواجه شد و حتی چند تن از دوستانش را در میان راه از دست داد، از کویر شمال خراسان عبور کرد.
بنا به گفته منابع معتبر، ابن سینا در این سفر با عارف و شاعر مشهور "ابو سعید ابوالخیر" ملاقات کرد.
وی آرزو داشت که "قابوس بن وشمگیر" را که حامی نامدار علم و ادب بود، در جرجان ببیند؛ ولی هنگامی که به جرجان رسید، قابوس بن وشمگیر از دنیا رفته بود.
چون از این حادثه دلشکسته شد، مدت چندین سال در دهکده ای عزلت گزید. سپس در فاصله سال 405و 406 هجری قمری به ری رفت.
در این هنگام آل بویه بر ایران فرمانروایی داشتند و افرادی از این خاندان در ایالات مختلف حکومت می کردند. ابن سینا مدتی در دربار فخرالدوله در ری درنگ کرد و سپس از آنجا برای دیدار یکی دیگر از فرمانروایان این خاندان، شمس الدوله به جانب همدان به راه اقتاد.
این سفر برای ابن سینا بخت بلندی داشت؛ چرا که پس از رسیدن وی به همدان، او را برای درمان امیر شمس الدوله که بیمار شده بود و تمامی پزشکان از معالجه وی ناتوان بودند، دعوت کردند.
بوعلی توانستشمس الدولهرا معالجه کند و به همین دلیل چنان تقربی نزد وی پیدا کرد که عهده دار منصب وزارت گردید و مدت چند سال؛ تا هنگام مرگ امیر، عهده دار این وظیفه سنگین بود.
پس از مرگ شمس الدوله بخت از وی روی گردانید و چون از ادامه خدمت در منصب وزارت خودداری کرد، او را به زندان افکندند. در زندان کتاب مشهورش "شفا" را به رشته تحریر درآورد. پس از مدتی توانست از زندان فرار کند و با لباس درویشی از همدان گریخت.
ابن سینا از همدان به اصفهان رفت که مرکز بزرگی از علم به شمار می رفت و سال ها بود که آرزوی دیدار آنجا را داشت. در این شهر مورد توجه علاءالدوله قرار گرفت و مدت پانزده سال با آسایش خاطر در آن شهر زندگی کرد.
او در این مدت، چندین کتاب مهم نیز نوشت و حتی به ساختن رصدخانه پرداخت. اما این آسایش یرای وی دائمی نبود؛ چرا که یک بار اصفهان در معرض حمله مسعود غزنوی یعنی فرزند سلطان محمود غزنوی قرار گرفت و در این حمله بعضی از آثار مهم این حکیم بزرگ از میان رفت.
این امر ضربه بزرگی برای وی بود و علاوه بر آن، بیماری قولنج نیز آزارش می داد. به همین دلیل، دوباره به همدان بازگشت و به سال 428 هجری قمری و در سن پنجاه و هفت سالگی در این شهر از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد.
شخصیت علمی
با وجود این که زندگی ابن سینا پر از فراز و نشیب بود و در عین حال عمری طولانی نیز نداشت، اما زندگی عقلانی و حکیمانه بسیار پرباری داشت. گواه بر این مطلب، تعداد و نوع آثاری است که او تالیف کرده است و نیز خصوصیات شاگردانی که در نزد او درس خوانده اند؛ مانند بهمنیار و جوزانی.
نیروی تمرکز فکری او عالی بود؛ تا جایی که گاهی در آن حین که سوار بر اسب در رکاب پادشاه عازم جنگ بود، بعضی از آثار خود را املا می کرد تا نویسنده ای که در خدمت داشت، آن ها را بنویسد.
او با مهارت عجیبی که در تمامی شاخه های دانش آن زمان داشت، توانست در زمینه فلسفه، اساس مکتب مشاء در سنت فکری اسلامی و نیز اساس فلسفه قرون وسطی را بریزد.
در بستر طب وپزشکینیز میراث بقراطی و جالینوسی را ترکیب کند و در علم و ادب اسلامی چنان تاثیر نماید که هیج کس پیش یا پس از وی نتوانسته باشد آنگونه تاثیر کند.
تاثیر وی در این زمینه ها تا به امروز، در شرق و غرب جهان باقی است و بسیاری از پیشرفت ها در شاخه های عمده دانش، بر پایه نظرات و آراء وی صورت گرفته است.
۱- عدد کیهانی امگا نشان دهنده مقدار ماده ـ کهکشان ها، گازهای پراکنده و «ماده تاریک» ـ در جهان ماست. امگا اهمیت نسبی گرانش و انرژی انبساط در جهان را به ما ارائه می دهد جهانی که امگای آن بسیار بزرگ است، بایستی مدت ها پیش از این درهم فرورفته باشد، و در جهانی که امگای آن بسیار کوچک است، هیچ کهکشانی تشکیل نمی شود. تئوری تورم انفجار بزرگ می گوید، امگا باید یک باشد؛ هر چند اخترشناسان درصددند مقدار دقیق آن را اندازه بگیرند.
۲- اپسیلون بیانگر آن است که هسته های اتمی با چه شدتی به یکدیگر متصل شده اند و چگونه تمامی اتم های موجود در زمین شکل گرفته اند. مقدار اپسیلون انرژی ساطع شده از خورشید را کنترل می کند و از آن حساس تر اینکه، چگونه ستارگان، هیدروژن را به تمامی اتم های جدول تناوبی تبدیل می کنند، به دلیل فرآیندهایی که در ستارگان روی می دهد، کربن و اکسیژن عناصر مهمی محسوب می شوند ولی طلا و اورانیوم کمیاب هستند. اگر مقدار اپسیلون ۰۰۶/ یا ۰۰۸/بود ما وجود نداشتیم. عدد کیهانی e تولید عناصری را که باعث ایجاد حیات می شوند ـ کربن، اکسیژن، آهن و... یا سایر انواع که باعث ایجاد جهانی عقیم می شود را کنترل می کند.
۳- اولین عدد مهم تعداد ابعاد فضا است. ما در جهانی سه بعدی زندگی می کنیم. اگرD دوبرابر دو یا چهار بود امکان تشکیل حیاتوجود نداشت. البته زمان را می توان بعد چهارم فرض کرد، اما باید در نظر داشت بعد چهارم از لحاظ ماهیت با سایر ابعاد تفاوت اساسی دارد چرا که این بعد همانند تیری رو به جلو است، ما فقط می توانیم به سوی آینده حرکت کنیم.
۴- چرا جهان پیرامون این چنین وسیع است که در طبیعت عدد مهم و بسیار بزرگی وجود دارد. N نشان دهنده نسبت میان نیروی الکتریکی است که اتم ها را کنار یکدیگر نگاه می دارد و نیروی گرانشی میان آنهاست. اگر این عدد فقط چند صفر کمتر می داشت، فقط جهان های مینیاتوری کوچک و با طول عمر کم می توانست به وجود آید. هیچ موجود بزرگ تر از حشره نمی توانست به وجود آید و زمان کافی برای آنکه حیات هوشمند به تکامل برسد در اختیار نبود.
۵- هسته اولیه تمام ساختارهای کیهانی ـ ستاره ها، کهکشان ها و خوشه های کهکشانی ـ در انفجار بزرگ اولیه تثبیت شده است. ساختار یا ماهیت جهان به عدد Q که نسبت دو انرژی بنیادین است، بستگی دارد. اگر Q کمی کوچک تر از این عدد بود جهان بدون ساختار بود و اگر Q کمی بزرگ تر بود، جهان جایی بسیار عجیب و غریب به نظر می رسید، چرا که تحت سیطره سیاهچاله ها قرار داشت.
۶- اندازه گیری عدد لاندا در بین این شش عدد، مهم ترین خبر علمی سال ۱۹۹۸ بود، اگرچه مقدار دقیق آن هنوز هم در پرده ابهام قرار دارد. یک نیروی جدید
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن