سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
مسلّماً پرهيزگاران ، رستگاري ( از دوزخ ) و دستيابي ( به بهشت ) بهره ايشان ميگردد .
توضيحات :
« مَفَازاً » : نجات و رستگاري از دوزخ . دستيابي به بهشت . مصدر ميمي ، و يا اسم مكان است و به معني كامگاه .
سوره نبأ آيه 32
متن آيه :
حَدَائِقَ وَأَعْنَاباً
ترجمه :
باغهاي سرسبز ، و انواع رزها ( بهره ايشان ميگردد ) .
توضيحات :
« حَدَآئِقَ » : جمع حَدِيقَة ، باغها ( نگا : نمل / 60 ) . بدل است « أَعْنَاباً » : جمع عِنَب ، انگورها . رزها . ذكر آن به خاطر اهمّيّت ويژهاي است كه دارد .
سوره نبأ آيه 33
متن آيه :
وَكَوَاعِبَ أَتْرَاباً
ترجمه :
و دختران نوجوان نارپستان همسنّ و سال .
توضيحات :
« كَوَاعِبَ » : جمع كاعِب ، دختران نارپستان . دختراني كه تازه پستانهايشان برآمده است و از كعب ، يعني پاشنه پا بزرگتر نگشته است ( نگا : المصحفالميسّر ) . « أَتْرَاباً » : جمع تِرْب ، همسال . همسنّ .
بهشتيان در آنجا نه سخن پوچ و بيهودهاي ميشنوند ، و نه دروغگوئي و دروغگو ناميدني .
توضيحات :
« لَغْواً » : سخنان پوچ و ياوه ( نگا : مؤمنون / 3 ، فرقان / 72 ، قصص / 55 ) . « كِذَّاباً » : دروغ . دروغگو ناميدن و يكديگر را تكذيب كردن ( نگا : روحالبيان ) . مصدر باب تفعيل است ( نگا : نبأ / 28 ) .
سوره نبأ آيه 36
متن آيه :
جَزَاء مِّن رَّبِّكَ عَطَاء حِسَاباً
ترجمه :
اين پاداش پروردگار تو است و عطيّه بسندهاي ( براي برآورد خواستها و آرزوهاي بهشتيان است ) .
توضيحات :
« جَزَآءً » : مفعول مطلق است . « عَطَآءً » : عطيّه و تفضّل الهي . بدل از ( جَزَآءً ) است . « حِسَاباً » : كافي و وافي . بسنده . يعني نعمتها و عطيّههاي خداوندي آن اندازه به بهشتيان ميرسد كه خواهند گفت : ما را بس ! مصدر است و در معني اسم فاعل ، يعني مُحاسِب . بدين معني كه بهشتيان را به گفتن : ( حَسْبُنَا ) ميكشاند . صفت ( عَطَآءً ) است .
تفسیر نور
برخورداری معاد از نظام پاداش و کیفر
31) بیم و امید باید در کنار هم باشد. در این سوره پاداش متقین در برابر کیفر طاغین قرار گرفته است. {انّ جهنّم کانَت مرصاداً للطاغین...انّ لِلمتقین مفازا}
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 365 قالب : تفسیری موضوع اصلی : پاداش اعمال گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
● رستگاری چگونه تحقق مییابد؟
31) کامیابى و رستگارى در سایه نعمتهاى مادى و معنوى است. {انّ لِلمتقین مفازا} (کلمه «حدائق» رمز نعمتهاى مادى و کلمه «لایسمعون» رمز نعمتهاى معنوى است.)
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 365 قالب : تفسیری موضوع اصلی : رستگاری گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
● ویژگی نعمتهای بهشتی
35) نعمتهاى بهشتى، انسان را گرفتار غرور و غفلت و یاوهگوئى و بدمستى نمىکند. {لایسمعون}
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 366 قالب : تفسیری موضوع اصلی : بهشت گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
●ویژگی جلسات بهشتی
35) جلساتى که در آن لغو و دروغ نباشد، جلسات بهشتى است. {لایسمعون فیها لغواً و لا کذّاباً}
● ویژگی جامعه بهشتى
35) در جامعه بهشتى، افراد یکدیگر را تکذیب نمىکنند و اعتماد و اطمینان میان آنها حاکم است. {و لا کذّاباً}
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 366 قالب : تفسیری موضوع اصلی : بهشت گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
● پاداش اعمال، تفضّل الهى است
36) پاداشهاى الهى، عطا و تفضّل اوست نه اینکه ما طلبى داشته باشیم. {جزاءً من ربّک عطاءً}
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 366 قالب : تفسیری موضوع اصلی : پاداش اعمال گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
● ربوبیت الهی دلیلی بر نظام کیفر و پاداش
36) لازمه ربوبیّت، نظام کیفر و پاداش است. {جزاء من ربّک}
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 366 قالب : تفسیری موضوع اصلی : اثبات معاد گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
● پاداش الهى بر اساس تقوا
36) پاداش الهى به متقین حساب دارد. هر که تقواى بیشترى دارد پاداش بیشترى خواهد داشت. {عطاءً حساباً}
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 366 قالب : تفسیری موضوع اصلی : پاداش اعمال گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
● پاداش هم حساب دارد
36) نه تنها کیفرها عادلانه است. «جزاءً وفاقاً» (نبأ/26) بلکه پاداشها نیز حساب و کتاب دارد. {عطاءً حساباً}
منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 366 قالب : تفسیری موضوع اصلی : پاداش اعمال گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
تفسیر المیزان
31) به یقین براى تقواپیشگان کامیابى اى [بزرگ ]هست;
1 - تقواپیشگان در آخرت، اهل بهشت، سعادتمند و رهیده از عذاب اند.
إنّ للمتّقین مفازًا
«مفاز» (مانند «فوز» و «مفازة») مصدر و به معناى دستیابى به خیر و رهایى از شرّ است (لسان العرب). هم چنین ممکن است اسم مکان و کنایه از بهشت نیز باشد که مکان رستگارى و سعادت است. آیات بعد ـ که بیان «مفازاً» است و از بوستان ها و دیگر لذت هاى بهشتى سخن مى گوید - این احتمال را تقویت مى کند.
2 - پرهیز از طغیان گرى، ترس از حسابرسى اعمال و پذیرش آیات الهى، مصداق تقواپیشگى است.
از تقابل بین متقین و طغیان گران، دانسته مى شود که منزّه بودن از صفات طغیان گران، تقواپیشگى است.
3 - بهشت، جایگاه خوشبختى و به دور از آزار و نوشیدنى هاى ناگوار و رنج گرما و تشنگى است.
لایذوقون فیها بردًا و لاشرابًا . إلاّ حمیمًا و غسّاقًا ... إنّ للمتّقین مفازًا
رهایى از شرّ ـ که جزئى از معناى «مفاز» است ـ ناظر به شرورى است که دامنگیر دوزخیان است و آیات پیشین، گوشه هایى از آن را بیان کرده است.
32) باغ ها و تاکستان ها،
1 - تقواپیشگان در آخرت، برخوردار از چندین باغ و تاکستان بزرگ، با انگورى فراوان
حدائق و أعنـبًا
«حدیقة» (مفرد «حدائق») به باغى گفته مى شود که اطراف آن را برجستگى هاى طبیعى یا دست ساز احاطه کرده باشد (لسان العرب). کلمه «حدائق» بدل براى «مفازاً» و بیانگر این است که بوستان هاى متعدد، گوشه اى از جایگاه سعادت و خوشبختى متقین است. نکره آوردن «حدائق» و «أعناب»، براى بیان عظمت آنها است.
2 - بهشت، سراى ناز و نعمت، همراه با تأمین تمام نیازمندى ها براى تقواپیشگان
حدائق و أعنـبًا
تأمین انگور و باغ میوه ـ با آن که از نیازهاى ضرورى انسان نیستند ـ نشانگر آن است که بهشتیان در مرحله نیازهاى اولیه، کمبودى ندارند و باید از امور دیگرى ـ که به تجمّلات و تشریفات زندگى مربوط مى شود ـ سخن گفت.
3 - برخوردارى تقواپیشگان از باغ ها و میوه جات بهشت و موهبت هاى مادى جهان آخرت نمونه اى از سعادتمندى آنها است.
مفازًا . حدائق و أعنـبًا
33) و دخترانى نارپستان و هم سال،
1 - تقواپیشگان در بهشت، بهره مند از حوریانى نورس و نار پستان
کواعب
«کاعب» (مفرد «کواعب») به زنى گفته مى شود که پستان هایش برجسته شده باشد. (لسان العرب)
2 - حوریان بهشتى، در زیبایى بر یکدیگر برترى ندارند.
أترابًا
«أتراب»، جمع «ترب» بر وزن «مصر» است. کسانى که تولد هم زمان داشته باشند، «ترب» یکدیگرند و چون حوریان بهشتى تولد ندارند، مراد از «ترب» در مورد آنان، همسانى در شمایل و صفات جذاب است. (اقتباس از لسان العرب)
3 - تقواپیشگان، برخوردار از هم نشینى صمیمانه حوریان جوان در بهشت
أترابًا
در «معجم مقاییس اللغة»، «تِرْب» با «خِدْن» (دوست و همراه) به یک معنا گرفته شده است.
4 - وجود لذت هاى جنسى در بهشت
و کواعب أترابًا
5 - لذت هاى جنسى تقواپیشگان در بهشت، گوشه اى از سعادتمندى آنها است.
از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند ... «و کواعب أتراباً» روایت شده که فرمود: یعنى دختران نوجوانى که پستان هاى آنان برآمده است».
34) و پیمانه هائى لبریز [از شراب]،
1 - تقواپیشگان در بهشت، با جام لبریز از شراب پذیرایى خواهند شد.
و کاسًا دهاقًا
«کأس» به جامى گفته مى شود که در آن «خمر» باشد. گاهى بر خود «خمر» نیز «کأس» اطلاق مى شود. «دهاق» که در دو معناى متضاد (با فشار پر کردن ظرف و یا خالى کردن آن) کاربرد دارد، در این آیه به معناى پرکردن به صورت فشرده و متراکم است (لسان العرب). این کلمه گرچه مصدر است; ولى چون وصف «کأساً» مى باشد، به معناى اسم مفعول آن (لبالب و پر شده) است.
2 - مى گسارى بهشتیان و استفاده آنان از جام هاى شراب آماده، جلوه اى از خوشبختى آنان است.
إنّ للمتّقین مفازًا ... و کأسًا دهاقًا
3 - جام هایى پیاپى از شراب ناب، وسیله پذیرایى از تقواپیشگان در بهشت
و کأسًا دهاقًا
برخى گفته اند: «دهاقاً»; ـ از ریشه «دهق» (گره زدن پیاپى) به معناى رساندن پیاپى به نوشندگان است. برخى دیگر آن را به معناى خالص و صاف دانسته اند. (لسان العرب)
4 - آرمیدن متقین در سایه بوستان ها و مى گسارى آنان، در برابر محرومیت جهنمیان از خنکى و نوشیدنى، انعکاسى از تقابل آثار طغیان گرى و تقوا است.
لایذوقون فیها بردًا و لا شرابًا ... حدائق و أعنـبًا ... و کأسًا دهاقًا
35) در آن جا نه بیهوده اى مى شنوند و نه تکذیب سخنى،
1 - تقواپیشگان در بهشت، هیچ سخن یاوه، زشت و بى فایده اى نخواهند شنید.
لایسمعون فیها لغوًا
«لغو»; یعنى، بى فایده و آنچه قابل اعتنا نباشد (قاموس) و گاه سخنان زشت نیز «لغو» نامیده مى شود. (مفردات راغب). نشنیدن سخنان لغو، کنایه از نبود آن سخنان در بهشت است. ضمیر «فیها» به «مفازاً» برمى گردد; به این اعتبار که مراد از آن «جنّة» (بهشت) باشد.
2 - تقواپیشگان در دنیا، گرفتار سخنان زشت و یاوه سرایى هاى مخالفان
لایسمعون فیها لغوًا
مژده به نبود بعضى از زشتى ها در بهشت ـ با توجّه به بى شمار بودن آنچه بهشت عارى از آن است ـ بیانگر این مطلب است که بهشتیان در دنیا، با این امور ناخوشایند مواجه و از آن در رنج خواهند بود.
3 - لزوم پرهیز از گفتن سخن هاى یاوه و زشت
لایسمعون فیها لغوًا
توصیف بهشتیان به خصلت هاى نیک، ترغیب به کسب آن صفات در دنیا است.
4 - پرهیز از گوش دادن به سخنان یاوه و دروغین، حالتى پسندیده است.
لایسمعون فیها لغوًا
5 - گفتار بهشتیان با یکدیگر، عارى از هرگونه سخن زشت و بیهوده است.
لایسمعون فیها لغوًا
6 - بهشتیان، هرگز دروغ نمى گویند و یکدیگر را به دروغ گویى متهم نمى کنند.
و لا کذّابًا
«کذّاباً» یا به معناى «کَذِباً» (دروغ) و یا مصدر باب تفعیل و به معناى تکذیب است (لسان العرب). بنابراین مفاد «و لا کذّاباً» این است که در بهشت، دروغ وجود ندارد یا این که کسى تکذیب گفتار خویش را از دیگران نمى شنود; زیرا همگان صداقت یکدیگر را باور دارند.
7 - نوشندگان شراب بهشتى، منزّه از زبان گشودن به هذیان و دروغ
و کأسًا دهاقًا . لایسمعون فیها لغوًا و لا کذّابًا
ارتباط این آیه با آیه قبل، بیانگر این نکته است که شراب بهشتى، از نوع شراب هاى دنیا نیست که بر عقل انسان تأثیر منفى گذاشته، مایه هذیان گویى و لاف زدن گردد.
8 - تقواپیشگان در دنیا، مواجه با تکذیب گفته هاى خویش و در رنج از برخورد تکذیب گران
لایسمعون فیها ... کذّابًا
9 - دروغ گویى و تکذیب گفتار تقواپیشگان، خصلت هایى ناروا و مذموم است.
و لا کذّابًا
پاکیزه خواندن فضاى بهشت از کذب و تکذیب، نشانگر منفور بودن آن در پیشگاه خداوند است.
36) جزایى است از پروردگار تو و عطایى است حساب شده.
1 - بهشت و نعمت هاى آن، پاداش و مزد تقواپیشگى است.
إنّ للمتّقین ... جزاء
«جزاء» مفعول مطلق و تأکید کننده مفاد «إنّ للمتّقین مفازاً» است.
2 - خداوند، به اقتضاى ربوبیت خویش، تقواپیشگان را از پاداش هاى اخروى بهره مند مى سازد.
جزاء من ربّک
3 - پیامبر(ص)، فراهم آورنده زمینه دستیابى تقواپیشگان به پاداش هاى آخرت
ربّک
خطاب به پیامبر(ص) در «ربّک»، گویاى آن است که آن حضرت در رسیدن متقین به بهشت و نعمت هاى آن، نقش اساسى داشته است.
4 - بهره مند ساختن تقواپیشگان از پاداش هاى آخرت، جلوه تدبیر خداوند در ترفیع بخشیدن به مقام پیامبر(ص) است.
ربّک
«ربّ» مصدر و به معناى تربیت است و مجازاً در معناى «تربیت کننده» استعمال مى شود (مفردات راغب). تأکید بر واژه «ربّک»، گویاى آن است که اعطاى پاداش به متقین، در راستاى تربیت پیامبر(ص) و افزودن رشد آن حضرت است.
5 - پاداش هاى بهشتیان، عطا و تفضّل خداوند است.
عطاء
«عطاء» اسم مصدر و به معناى پرداختن و نیز به معناى چیزى است که به دیگرى پرداخته مى شود. راغب در «مفردات» مى گوید: «این کلمه به جایزه و بخشش اختصاص یافته است».
6 - پاداش اعمال بندگان، بر خداوند الزامى نیست.
جزاء ... عطاء
توصیف نعمت هاى اخروى به دو وصف «جزاء» ـ که در مقابل عمل است ـ و «عطاء» ـ که بدون توجّه به عمل داده مى شود ـ حاکى از آن است که خداوند آنچه را در آخرت، برابر اعمال انسان به او مى دهد، از روى تفضّل و احسان است; نه این که انسان استحقاق آن را داشته باشد.
7 - نعمت هاى اعطایى خداوند به بهشتیان، تأمین کننده تمام خواسته هاى ایشان است.
حسابًا
«حساباً» اسم مصدر براى «إحساب» است و «أحسب»; یعنى، عطا را افزایش داد تا حدى که دریافت کننده گفت: «حسبى» ;یعنى، مرا کافى است (تاج العروس) و ممکن است «حساباً» مصدر و به معناى محاسبه کردن باشد. در هر صورت به دلیل صفت بودن آن براى «عطاء»، معناى مصدرى ندارد; بلکه به معناى «مُحْسَب» (کافى) و یا «محسوب» (شمرده شده) است. در برداشت یاد شده، معناى اول مورد نظر است.
8 - پاداش و عطاهاى خداوند به بهشتیان، داراى نظم و حسابى خاص و مناسب با درجات تقواى آنان است.
إنّ للمتّقین ... عطاء حسابًا
چنانچه «حساب» به معناى اسم مفعول (محاسبه شده) باشد، مراد از جزاء حساب شده، جزائى است که با میزان اعمال تقواپیشگان مناسب باشد.
تفسیر نمونه
31) بخشى از پاداش عظیم پرهیزگاران
در آیات پیشین سخن از سرنوشت طغیانگران و قسمتى از کیفرهاى دردناک آنها و علت این بدبختى بود ، در آیات مورد بحث به شرح نقطه مقابل آنها پرداخته از مؤمنان راستین ، و پرهیزگاران ، و قسمتى از مواهب آنها در قیامت سخن مىگوید تا در یک مقایسه رویارو میان این دو ، حقایق روشنتر گردد ، همانگونه که سیره قرآن مجید در سورههاى دیگر مىباشد که اضداد را در مقابل هم قرار داده ، و وضع آنها را در این مقابله تبیین مىکند .
نخست مىفرماید : براى پرهیزگاران پیروزى و نجات بزرگى است ( ان للمتقین مفازا).
مفاز اسم مکان یا مصدر میمى از ماده فوز به معنى رسیدن به خیر و نیکى توام با سلامت است ، و به معنى نجات و پیروزى که لازمه این معنى است نیز آمده ، و با توجه به اینکه مفازا به صورت نکره ذکر شده ، اشاره به پیروزى عظیم و رسیدن به خیر و سعادت بزرگى است .
33) سپس به همسران بهشتى که یکى دیگر از مواهب پرهیزگاران است اشاره کرده ، مىافزاید : براى آنها حوریانى است بسیار جوان که تازه برآمدگى سینه آنها ظاهر شده ، و هم سن و سالند ( و کواعب اترابا).
کواعب جمع کاعب به معنى دوشیزهاى است که تازه برآمدگى سینه او آشکار شده ، و اشاره به آغاز جوانى است ، و اتراب جمع ترب ( بر وزن حزب ) به معنى افراد هم سن و سال است ، و بیشتر در مورد جنس مؤنث به کار مىرود ، و به گفته بعضى در اصل از ترائب به معنى دندههاى قفسه سینه گرفتهشده که شباهت زیادى با هم دارند.
این هم سن و سال بودن ممکن است در میان خود زنان بهشتى باشد ، یعنى همگى جوان ، و همسان در زیبائى و حسن و جمال و اعتدالقامتند ، و یا میان آنها و همسرانشان ، چرا که توافق سنى میان دو همسر سبب مىشود که بهتر احساسات یکدیگر را درک کنند ، ولى تفسیر اول مناسبتر به نظر مىرسد .
34) چهارمین نعمت بهشتى را که در انتظار پرهیزگاران است چنین شرح مىدهد : و جامهائى پر و لبریز و پیاپى از شراب طهور ! ( و کاسا دهاقا).
اما نه شرابى همچون شرابهاى آلوده دنیا که عقل را مىزداید ، و انسان را تا سر حد یک حیوان تنزل مىدهد ، بلکه شرابى که عقل آور ، و نشاط آفرین و جانپرور و روحافزا است.
کاس ( بر وزن راس ) به معنى جام مملو از نوشیدنى است ، و گاه به خود جام یا محتواى آن نیز اطلاق مىشود.
دهاق را بسیارى از مفسران و اهل لغت به معنى لبریز تفسیر کردهاند ولى ابن منظور در لسان العرب دو معنى دیگر نیز براى آن نقل کرده : پى در پى و صاف و زلال.
بنا بر این اگر مجموع این معانى را در نظر بگیریم مفهوم آیه چنین مىشود که براى بهشتیان جامهاى مملو از شراب طهور زلال و لبریز و پى در پى مىآورند.
و از آنجا که سخن از جام و شراب تداعى معنى نامطلوب آن را در دنیا مىکند ، در حالى که شراب بهشتى درست نقطه مقابل شرابهاى شیطانى دنیا است
35) بهشتیان در آنجا نه سخن لغو و بیهودهاى مىشنوند ، و نه دروغ و تکذیبى را ( لا یسمعون فیها لغوا و لا کذابا ) .
شراب دنیا عقل را مىزداید ، و هوش را از سر مىبرد ، و انسان را به بیهوده گوئى و سخنان ناموزون وامىدارد ، اما شراب طهور بهشتى به انسان روح و عقل و نور و صفا مىبخشد.
در اینکه مرجع ضمیر فیها چیست ؟ دو احتمال دادهاند : نخست اینکه به بهشت باز مىگردد ، و دیگر اینکه به کاس ( جام).
بنا بر تفسیر اول مفهوم آیه چنین خواهد بود که در بهشت سخن لغو و دروغى نمىشنوند مانند آنچه در آیه 10 و 11 سوره غاشیه آمده است فى جنة عالیة لا تسمع فیها لاغیة : آنها در بهشت عالى جاى خواهند داشت بهشتى که در آن سخن لغو و بیهوده نخواهى شنید .
و بنا بر تفسیر دوم مفهوم آیه این است که از نوشیدن آن جام شراب لغو و بیهوده و دروغى حاصل نمىشود ، مانند آنچه در آیه 23 طور آمده است : یتنازعون فیها کاسا لا لغو فیها و لا تاثیم : آنها در بهشت جامهاى پر از شراب طهور را از یکدیگر مىگیرند که نه بیهوده گوئى در آن است و نه گناه.
به هر حال یکى از مواهب بزرگ معنوى بهشتیان این است که در آنجا اثرى از دروغپردازیها ، بیهودهگوئیها ، تهمتها و افتراها ، تکذیب حق، و توجیه باطل ، و گفتگوهاى ناهنجارى که قلب پرهیزکاران را در این دنیا آزار مىدهد وجود نخواهد داشت و به راستى چه زیباست آن محیطى که اثرى از این سخنان ناموزون و رنجآور در آن وجود ندارد ، و طبق آیه 62 مریم جز سلام و تحیت و سخنان مسالمتآمیز در آنجا چیزى نمىشنوند لا یسمعون فیها لغوا الا سلاما. [ نظرات / امتیازها ]
36) و در پایان ذکر این نعمتها به نعمت معنوى دیگرى اشاره مىکند که از همه بالاتر است ، مىفرماید : این جزائى است از سوى پروردگارت ، و عطیهاى است کافى ( جزاء من ربک عطاء حسابا).
چه بشارت و نعمتى از این برتر و بالاتر که بنده ضعیف ، مورد نوازش و الطاف و محبتهاى مولاى کریم خود قرار گیرد ، او را اکرام کند ، بزرگ دارد ، و خلعت بخشد ، این توجه و عنایت ، و این لطف و محبت ، چنان لذتى به مؤمنان مىدهد که با هیچ نعمتى برابر نیست .
و به گفته شاعر : من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطفها مىکنى اى خاک درت تاج سرم تعبیر به رب ( پروردگار ) همراه با ضمیر مخاطب و توام با کلمه عطاء همگى بیانگر لطف فوق العادهاى است که در این پاداشها نهفته است.
واژه حسابا به عقیده بسیارى از مفسران در اینجا به معنىکافیا مىباشد ، چنانکه گاه گفته مىشود احسبت یعنى آنقدر به او بخشیدم که گفت حسبى ( کافى است).
در حدیثى از امام امیر مؤمنان على (علیهالسلام) آمده است که در قیامت خداوند حسنات مؤمنان را حساب مىکند ، و هر حسنه را ده برابر تا هفتصد برابر پاداش مرحمت مىکند ، همانگونه که خدا در قرآن فرموده : جزاء من ربک عطاء حسابا.
از این روایت ، استفاده مىشود که عطایاى الهى با آنکه جنبه تفضل دارد ، در عین حال روى حساب اعمال است ، یعنى تفضلات و عطایاى او ، تناسب با اعمال صالحه انسانهادارد ، و به این ترتیب مىتوان حسابا را در آیه فوق به همان معنى معروف محاسبه تفسیر کرد ، و جمع میان این معنى و معنى گذشته نیز مانعى ندارد ( دقت کنید).
سپس در آخرین آیه مورد بحث مىافزاید : این عطایاى بزرگ را همان کسى مىبخشد که پروردگار آسمان و زمین است و آنچه میان آن دو قرار دارد همان خداوند رحمان و بخشنده ( رب السماوات و الارض و ما بینهما الرحمن).
آرى آن کس که مالک این جهان با عظمت و مدبر و مربى آن است ، و رحمتش همه جا ، و همه کس را فرا گرفته ، همو بخشنده آنهمه عطایا در قیامت به نیکان و پاکان است.
در حقیقت ، آیه فوق اشارهاى به این واقعیت است که اگر خداوند چنین وعدههائى را به متقین مىدهد گوشهاى از آن را در این دنیا ، به صورت رحمت عامش ، به اهل آسمانها و زمین نشان داده است.
» تفسیر نمونه ج : 26ص :48
32) سپس به شرح این فوز و سعادت پرداخته ، مىافزاید : باغهائى خرم و سرسبز و محفوظ با میوههائى از انواع انگورها ( حدائق و اعنابا).
حدائق جمع حدیقه به معنى باغ و بستان خرم و سرسبز و پر درخت است که دیوار گرداگرد آن کشیده شده و از هر نظر محفوظ است ، راغب در مفردات مىگوید : حدیقه در اصل به زمینى مىگویند که داراى آب است
همچون حدقه چشم که همیشه آب در آن وجود دارد ! جالب اینکه از میان تمام میوهها در اینجا روى انگور تکیه شده ، به خاطر مزایاى فوق العادهاى که این میوه در میان میوهها دارد ، زیرا به گفته دانشمندان غذاشناس انگور علاوه بر اینکه از نظر خواص یک غذاى کامل محسوب مىشود و مواد غذائى آن بسیار نزدیک به شیر مادر است ، دو برابر گوشت در بدن ایجاد حرارت مىکند ، گذشته از این ، به قدرى مواد مفید در آن وجود دارد که مىتوان گفت یک داروخانه طبیعى است.
انگور داراى خاصیت ضد سم ، مفید براى تصفیه خون ، دفع رماتیسم ، نقرس ، و عامل مبارزه با افزایش اوره خون است .
اضافه بر اینها انگور اعصاب را تقویت کرده ، و تولید نشاط مىکند ، و به خاطر داشتن انواع ویتامینها به انسان نیرو و توان مىبخشد.
اینها گوشهاى از آثار و خواص انگور است ، و لذا در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) مىخوانیم : خیر فواکهکم العنب : بهترین میوههاى شما انگور است. [ نظرات / امتیازها ]
در مقاله حاضر پس از ذکر مقدمات، به نکاتی کاربردی از جمله شعرهای اردویی،احکام اردویی، سرگرمی ها و لطیفه های اردویی، وظایف مربیان و … اشاره شده است. (توصیه می شود برای مطالعه نکات این چنینی(بطور مفصل تر) به کتاب «شیوه اردوداری»، تألیف «محمود اکبری» مراجعه بفرمائید.)
.
.
.
تعریف اردو
«اردو» مسافرتی است دسته جمعی با هدفی معیّن و مشخص همچون: کسب دانایی، توانایی، سازگاری اجتماعی و تفریح.
اردو، یعنی سازگاری فعالانه در یک زندگی دسته جمعی و اردوگاه به مکانی گفته می شود که، جمعی از افراد برای مدت محدود مطابق شرایط زمان و مکان، در آن به سر می برند.
«اردو» واژه ای است عربی و به معنای «لشگرگاه» به کار می رود. فرهنگ عمید واژه «اردو» را چنین معنا کرده است: «اردو» محل تجمع افراد برای تمرین و تفریح است، همچنین به محلی که ورزشکاران یا پیشاهنگان گرد هم آیند نیز اطلاق می شود.
در اصطلاح: «اردو» فعالیتی سازمان یافته، نظام مند و هدفمند است که به صورت گروهی با برنامه های معین، تحت نظارت و هدف مربی در محیطی خارج از محدودۀ فعالیت های روزمره برگزاری می گردد. گرایش غالب اردو آموزشی و پرورشی است. البته در فضایی کاملاً متنوع، مساعد، بانشاط و با هدف تربیت و سازندگی.
اهداف اردو
کسب تجربه و افزایش مهارت های زندگی اجتماعی
افزایش روحیه تعاون و مشارکت جویی
گسترش خلاقیت های علمی، هنری، ورزشی و کشف استعداد های نهفته
آشنایی با معارف و مفاهیم اخلاقی و آداب اسلامی
آشنایی با فعالیت های گروهی و تقویت روحیه ی نظم پذیری اجتماعی و همزیستی اسلامی
آمادگی افراد برای مقاومت در برابر مشکلات و تنگناها
ایجاد فرصت برای قبول مسئولیت و شخصیت پذیری
پرداختن به تفریحات سالم برای تخلیه ی فشارها و هیجان های روحی و درونی
تقویت بنیه ی اخلاقی، اعتقادی، ایمان، اراده و خود باوری درونی سازی، احترام به قوانین و رعایت مقررات
ایجاد حس رقابت توام با رفاقت
غنی سازی اوقات فراغت بر پایه ی ارزشهای اخلاقی و دینی
آشنایی با تاریخ و تمدن کهن اسلامی، ایرانی و شخصیتهای برجسته ی دینی، علمی، فرهنگی و سیاسی.
فواید اردو
۱- تقویت روحیه ی جمع پذیری و قانون مندی و برخورداری از نظام معین .
۲- آشنایی با دوستان جدید و انس و الفت با آنان .
۳- آشنایی با فرهنگ های بومی شهرها .
۴- آشنایی با شخصیت های مذهبی، فرهنگی، موثر و تاریخ ساز .
۵- آشنایی با اماکن زیارتی، باستانی، سیاحتی و فر هنگی .
۶- کسب تجربه و مهارت های زندگی دسته جمعی .
۷- دیدن شهر های جدید، اماکن زیارتی و تفریحی .
۸- تقویت روحیه ی اعتماد به نفس و همزیستی در شرایط خارج از زندگی معمولی خانوادگی .
۹- ایجاد انس و الفت بین بچه ها .
۱۰- تقویت روحیه ی دینی .
۱۱- محل شناخت و آزمایش دوستان؛ حضرت علی(ع) می فرماید: السَفَر میزانُ الأخلاق[۲]؛ مسافرت وسیله سنجش اخلاق است.
۱۲- عبرت و پند گرفتن از پیشینیان .
۱۳- برانگیختن حسّ دوستی و صمیمیت .
۱۴- بازشناسی توان شخصی نقش خویش .
۱۵- تمرین زندگی مستقل از خانواده .
آداب سفر
در اسلام سفر رفتن برای کسب معرفت و دانش اندوزی و پند گیری از شگفتی های طبیعت و آثار باقی مانده از امت های گذشته و بهره گیری از پیشرفت های عمل دیگران و برآوردن نیازهای جامعه اسلامی و تقویت دانش مسلمین نه تنها مطلوب می باشد، بلکه در برخی موارد لازم و ضروری است.
از آنجا که اسلام برای تمام کارهای انسان، چه فردی و چه اجتماعی قوانین و آدابی دارد، برای سفر نیز
آداب و احکام ویژه ای قائل است که در این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
۱- انتخاب همسفر مناسب؛ پیامبر(ص) می فرماید: الرفیق ثُمَ السَفر[۳]؛ اول رفیق بعد سفر).
۲- همراه داشتن توشه کافی
۳- صدقه دادن در ابتدای سفر؛ امام صادق(ع) فرمود: سفرت را با صدقه آغاز کن.[۴]
«اللّهم اجعَل مَسیری عِبَراً و صَمتی تَفکّراً و کلامی ذکراً؛ خدایا ! مسیرم را مایه عبرت، سکوتم را اندیشه و سخنم را یاد خود قرار ده».
۶- یاری دادن به همسفران و دستگیری از ضعیفان.
۷- هماهنگی با همسفران و پرهیز از تک روی.
۸- خوش رفتاری و خوش رویی با همسفران.
۹- حفظ پول و وسایل خود.
۱۰- استفاده از فرصت ها.
۱۱- پرهیز از پرخوری.
۱۲- محافظت بر نماز و انجام آن در اوقاتِ فضیلت و بدون تأخیر، مهمترین وظیفه ای است که در آداب سفر مورد تأکید قرار گرفته است. حضرت علی (ع) فرمود: « نباید کسی به سفری برود که خوف آن را داشته باشد که بر دین یا نمازش لطمه ای وارد شود».[۶]
۱۳- آوردن سوغاتی به هنگام بازگشت از سفر برای زن و فرزندان؛ امام صادق (ع) فرمود: «هر مقدار که توان مالی دارید برای زن و فرزند خود هدیه بیاورید».
۱۴- وارد هر شهر یا روستایی شدید دعای زیر را بخوانید:
«اللّهمَ بارکَ لنا فیها ؛ خدایا این مکان قرار بده.»[۷] سپس این دعا را بخوانید:
اللّهمَّ اِنّی اَسئَلُکَ خیرَها و اَعوذُ بِک مِنْ شَرَّها و حَبَّبنا اِلی اَهلِها وَ حَبِّب صالِحی اَهلِها اِلَیناه.[۸]
خداوندا ! از تو می خواهم خیر این مکان را و به تو پناه می برم از شرّ این مکان و محبوب ساز ما را در میان اهالی این محل و صالحان این مکان را برای ما محبوب ساز.
نیازهای شرکت کنندگان در اردو
وسایل مورد نیاز هر شرکت کننده در اردو باید متناسب با فصل و محل و نوع اردو باشد. مسواک و خمیر دندان، حولۀ دستی، لباس ورزشی، دفتر و قلم، لیوان و بشقاب و قاشق، مُهر نماز، همراه داشتنِ پول مقدار لازم، صابون، لباس اضافی، وسایل شنا و حولۀ حمام.
وظایف مربیان
همراهی با دانش آموزان در مسیرهای اردو .
تهیۀ لیست اسامی و مشخصات دانش آموزان.
نظارت دقیق و مستمر بر رفتارهای دانش آموزان.
تحویل گرفتن وسایل و امانت های دانش آموزان.
توجه دادن دانش آموزان به چگونگی زندگی اردویی و لزوم رعایت مقررات اردو.
آیین نامۀ اردو
حفظ و نگهداری امکانات و فضای سبز اردوگاه بر همه لازم است.
ورود و خروج دانش آموزان شرکت کننده ، تنها با مجوز رسمی مسئولان می باشد.
استحمام فقط در زمان های اعلام شده صورت گیرد.
در صورت دارابودن سابقه بیماری خاص، هماهنگی با مربی مربوطه ضروری است.
در زمان انجام فعالیت های اردویی، از حضور در محل اسکان اکیداً خودداری گردد.
استفاده از لباس رسمی در زمان انجام فعالیت ها لازم است.
برای حضور در برنامه ها حداقل پنج دقیقه قبل از زمان اجرای برنامه در محل مربوطه حضور به هم رسانید.
هنگام اقامه نماز جماعت و مراسم عبادی، از انجام هر گونه فعالیت دیگر خودداری کنید.
در اردو فعالیت ها بر اساس سازماندهی سر گروه خود بوده و پیروی از سلسله مراتب در طول اردو لازم است.
هنگام بروز مشکل از ارتباط مستقیم با مسئولان اردوگاه خودداری گردد و هماهنگی لازم با مربی صورت گیرد.
هر روز پس از صرف صبحانه نظافت فردی و اجتماعی ضروری است.
نگهداری از وسایل شخصی به عهده فرد می باشد و لازم است از همراه داشتن اشیای قیمتی خودداری شود.
توصیه هایی برای شرکت کنندگان در اردو
در همۀ برنامه های اردو، فعالانه شرکت کنید و از گوشه گیری و تک روی بپرهیزید.
به موقع استراحت کنید تا در مسابقه ها ، بازی ها و فعالیتهای گروهی کامل شرکت نمایید.
برنامه های عبادی را جدی بگیرید و با شرکت به موقع در نمازهای جماعت، بر نیروی معنوی خود بیفزایید.
دوستی و صمیمیت و یکرنگی در اردو، یک اصل است. کینه و دلگیری و ناراحتی را فراموش کنید.
از شوخی های جلف و بی فایده بپرهیزید و با طنزها و لطیفه های ناب که نژاد و قوم خاصی را مورد تمسخر قرار نمی دهد، به محفل خود گرمی ببخشید.
دو اصل بسیار مهم «نظم» و «اخلاق» را جدی بگیرید تا در زندگی آیندۀ خود موفق باشید.
به توصیه های مربیان اردو دقیقاً عنایت کنید و از تجربه های آنان بهره بگیرید.
به مقررات اردو احترام گذاشته و به آنها عمل کنید.
فرصت را غنیمت شمرده، از تمامی لحظات اردو به خوبی استفاده کنید.
مسئولیت خود را در اردو به دقت و با شایستگی انجام دهید.
حق دیگران را رعایت کنید.
با لباس و پوشش مناسب در کلیۀ فعالیت های اردویی شرکت کنید.
از وسایل شخصی خود محافظت کنید.
ایمنی در مسیر اردو
برای تأمین ایمنی در طول مسیر باید نکات زیر را در نظر گرفت:
در انتخاب مسیر، باید مطمئن ترین و بی خطر ترین راه را بر گزید.
لازم است آمار دقیق و اسامی افراد را به همراه داشته باشیم تا در فرصت های مناسب بتوانیم از آنان آمار بگیریم.
لازم است امداد گری آشنا به فوریت های پزشکی همراه با تجهیزات مناسب را به خدمت بگیریم .
اصول بهداشتی، همچون: بهداشت، تغذیه و نظافت استراحتگاههای طول مسیر را رعایت کنیم .
بهتر است در طول شب حرکت نکنیم و برنامه حرکت را بین ساعات ۶ صبح تا ۹ شب تنظیم کنیم .
در فاصله های مناسب ، زمانی را برای رفع خستگی و پاسخ به نیازهای طبیعی افراد در مکانی توقف کنیم.
سرگرمی های داخل اتوبوس
در اتوبوس می توان سرگرمی های مختلفی اجرا نمود مانند موارد زیر:
- خواندن سرودهای جمعی
- ذکر نکته ها و پیام های کوتاه به وسیله مربی همراه .
- لطیفه گویی به وسیله مربیان و دانش آموزان .
یکی از برنامه های سازنده در طول مسیر پرسش های کتبی است:
چند نمونه از پرسشهای قرآنی:
سؤال: برای هر یک از اصول دین یک آیه یا سوره قرآن ذکر نمایید؟
جواب: سفر نوح، حضرت موسی با خضر، سفر حضرت موسی در کودکی، سفر دریایی حضرت یونس
می توانید داخل اتوبوس دسته جمعی این شعر را بخوانید:
شکم گرسنه
ای شکم گشنه من هی واسه چی صدا می دی
قار می کنی قور می کنی، سفارش غذا می دی
نمی دونی ز بیخ و بن خراب ،وضع مالیه
جای غذا بخور هوا، که جیب بنده خالیه
ای دلک گشنه بخور گرسنگی صدا نکن
یکی به دو تو بی جهت ،با من بینوا نکن
معماهای شهرها و کشورها
نام کشورها را بگویید تا بچه ها پایتخت آن کشورها را بگویند.
آن چیست که شهری به شهر دیگر می رود ولی مسافر نمی برد؟ جاده
دو شهر از استان خراسان جنوبی که به معنای خاک است، کدامند؟ تربت حیدریه و تربت جام
صلوات با نام های چهارده معصوم(ع)
دم به دم بر همه دم به علی شیر خدا ساقی کوثر اولین برج امامت صلوات
دخت نبی یار علی پشت ولایت صلوات
کیاست ، با سیاست با سخاوت با کرامت صلوات با ،شجاعت صلوات
دم به دم بر همه دم بر گل خوشبوی علی باقر گلزار علوم نبوی کاشف اسرار مکرر صلوات
دم به دم بر همه دم باب الحوائج نهمین گوهر عصمت، هفتمین ماه ولایت به امام موسی کاظم صلوات
دم به دم بر همه دم شمس دل آرای علی را رضوی را ملک سلک رضا را به خراسان صلوات
دم به دم بر همه دم چهره و سیمای جواد آن مرد زیبای رضا صاحب جود و کرم و حب ولا را صلوات
دم به دم بر همه دم نام فرح بخش علی، پور جواد را صلوات.
دم به دم بر همه دم حُسن حسن بن علی عسگری را صلوات.
دم به دم بر همه دم صاحب دم قائم دین مهدی منتظر منتقم و حجت حق را صلوات.[۹]
در اردوگاه
مراسم افتتاحیه
مراسم افتتاحیه هم رسمیت دادن به برگزاری اردو وهم توجیه برنامه ها و مقررات اردو برای شرکت کنندگان .
برنامه های افتتاحیه عبارتند از:
قرائت قرآن
مراسم پرچم و خواندن سرود جمهوری اسلامی
خوش آمد گویی و توضیح برنامه های اردو به وسیله مسئول اردو و بیان تذکرات لازم .
اجرای برنامه های شاد همچون بیان احساسات به زبانهای محلی ، اجرای سرود ، نمایش و….
چند نکته در اردوگاه باید مد نظر گرفته شود:
- معرفی مسئولان اردوگاه به بچه های اردو
- گروه بندی های اردو برای کنترل و نظارت بهتر ، بر دانش آموزان و شرکت کنندگان در اردو لازم است آنها به گروهها و دسته های کوچک تر تقسیم شوند.
- برنامه غذایی اردو گاه
- بیدار باش : در ساعت خاصی باید بچه های اردو بیدار شوند.
برای بیدار باش نماز صبح این نکات لازم است:
۱- از گذاشتن برنامه های طولانی شامگاهی خود داری کنید.
۲- برای سهولت بیدار باش بهتر است نیم ساعت بعد از اذان بچه ها را بیدار کنید.
۳- بهتر است مسئولان زودتر از خواب برخیزند و نوار قرآن با صدای آرام پخش کنند.
۴- خوب است از آنان که به صورت خود جوش در نماز صبح شرکت می کنند تقدیر شود.
تذکرات اردویی:
با خط خوش نوشته و در محلی که قابل دید است نصب کنید.
۱- نماز را در اول وقت برگزار نمایید.
۲- نظافت را رعایت کنید.
۳- خوش اخلاقی را سرلوحه رفتار خود قراردهید.
۴- به حق و حقوق دیگران احترام بگذارید.
۵- شوخی های نامناسب نداشته باشید .
۶- گوشه گیر نباشید و در رقابت های مختلف شرکت کنید.
۷- در نماز جماعت فعالانه شرکت کنید.
۸- برای یکدیگر مزاحمت ایجاد نکنید.
۹- گل و گیاه و امکانات اردوگاه را از بین نبرید.
۱۰- از اموال و وسایل خود مراقبت کنید.
۱۱- بی اجازه از محوطه اردوگاه خارج نشوید.
۱۲- از اسراف بپرهیزید.
۱۳- نسبت به بدی های یکدیگر گذشت داشته باشید.
۱۴- اعمال و رفتار خوب دیگران را سر مشق خود قراردهید. ۲- شئونات اسلامی را رعایت کنید. ۱۳- از فرصت ها به درستی استفاده کنید.
برگزاری نماز جماعت
نماز جماعت که یکی از معنوی ترین برنامه های اردویی است، باید به گونه ای شایسته برگزار گردد. برای بهتر برگزار شدن نماز جماعت کارهایی مانند تزیین نماز خانه و پاکسازی آن و نیز پاشیدن عطر و گلاب به سر روی نماز گزاران باید انجام گیرد.
احکام اردو
اردو یکی از بهترین جاهایی است که می توان احکام را برای دانش آموزان آموزش داد. موضوعات متناسب با فضاهای اردویی به شرح زیر است:
احکام اردو برای بچه های مقطع راهنمایی: طهارت، وضو، واجبات نماز، نماز جماعت، تیمم، قبله، نماز مسافر.
احکام اردو برای نوجوانان دبیرستانی:
لزوم شناخت احکام ، تقلید، نماز مسافر، نماز جماعت، احکام سفر، جنابت ، غسل، حق الناس مانند (تصرف در باغ و میوه مردم ، تیمم ، قبله ، نوار و موسیقی).
احکام برای اردوی دختران: علاوه بر موضوعات فوق، موضوعات زیر پیشنهاد می شود :رعایت حجاب و پوشش ، آرایش و زینت، ارتباط با نامحرمان و….
نکاتی در مورد شنا
یکی از برنامه های جذاب و متنوع در اردو، شنا کردن در استخر و دریا می باشد، ولی این امر رعایت نکات ایمنی دارد که در اثر سهل انگاری و عدم رعایت این نکات ایمنی دارد که در اثر سهل انگاری و عدم رعایت این نکات مشکلاتی را به وجود می آورد.
از هل دادن یکدیگر به داخل استخر و هر نوع شوخی خطرناک چه در داخل وچه در خارج از آب خودداری کنید.
قبل از ورود به استخر دوش بگیرید و بدن خود را با آب و صابون بشویید.
در آبهای آلوده شنا نکنید و پس از پایان شنا مجدداً دوش بگیرید و گوش و زیر بغل خود را کاملاً خشک کنید.
با شکم سیر و بلافاصله پس از صرف غذا شنا نکنید .
برنامه های فرهنگی اردو
۱- تشکیل جلسات مناظره
پرسش و پاسخ میان مربیان و دانش آموزان در موضوعاتی همچون مسائل اعتقادی، اجتماعی، سیاسی و… .
۲- اجرای مسابقه
در اردو می توان مسابقاتی برگزار نمود که به چند نمونه از آنها اشاره می شود
الف) مسابقه حفظ سوره ای از قرآن
ب) مسابقه کتاب خوانی
ج) خاطره نویسی
د) مقاله نویسی و بی نقطه نویسی
هـ) حفظ حدیث
اجرای مسابقه قرآن
اجرای برنامه مسابقه قرآن به چند صورت قابل اجراست:
۱- مشاعره قرآنی با نام سوره ها
۲- مشاعره قرآنی با آیات قرآن
۳- به من بگو ضد مرا:
قریب: بعید لیل: نهار
یسر: عسر مفسد: مصلح
خیر: شر غیب: شهادت
بشیر: نذیر نور: ظلمت
ظاهر: باطن شاکر: کفور
سؤال های قرآنی سفر
سؤال: نام سفر فضایی پیامبر(ص) در قرآن چیست؟
جواب: معراج
سؤال: نام سفر معنوی روزانه مسلمانان چیست؟
جواب: نماز
سؤال: نام اردوی سالانه مسلمانان چیست؟
جواب: حج
سؤال: نام اردوی هفتگی مسلمانان چیست؟
جواب: نماز جمعه
سؤال: نام آخرین سفر انسان چیست؟
جواب: سفر مرگ
سؤال: سریع ترین سفر در قرآن کریم چیست؟
جواب: تخت بلقیس که با یک چشم بر هم زدن، آصف بن برخیا را به دربار حضرت سلیمان آورد.
سؤال: چهار پیامبر که در قرآن سفر دریایی داشتند چیست؟
جواب: حضرت نوح(ع) ، موسی(ع) ، خضر(ع) و یونس(ع) .
پرسش های قرآنی برای دختران
سؤال: در کدام سوره قرآن حجاب و پوشش مطرح شده است؟
جواب: نور و احزاب
سؤال: پوشش کامل بر چه زنانی تا حدی لازم نیست؟
جواب: زنان سالخورده[۱۰]
سؤال: کدام سوره برای دختران مناسب تر است؟
جواب: سوره نور
سؤال: در برابر چه کسانی حجاب و پوشش کامل لازم نیست؟
جواب: مَحرم ها، کودکان، دیوانگان، سالخوردگان[۱۱]
سؤال: کدام سوره به نام یک دختر است؟
جواب: مریم
سؤال: از کدام زن در قرآن به عنوان رهبر یک سرزمین یاد شده است؟
جواب: بلقیس
سؤال: بر کدام زن در قرآن وحی نازل شده است؟
جواب: مادر حضرت موسی(ع)
سؤال: کدام دختر در قرآن دارای مقام عصمت بود؟
جواب: حضرت مریم و حضرت زهرا(س)[۱۲]
سؤال: کدام دختر در قرآن مظهر حیا بود؟
جواب: صفورا دختر شعیب
سؤالات قرآنی درباره حیوانات
سؤال: کدام پرنده است که معلم انسان ها محسوب می شود؟
جواب: کلاغ[۱۳]
سؤال: نام پرنده ی نامه رسان چیست؟
جواب: هدهد
سؤال: به کدام حیوان تهمت زدند؟
جواب: گرگ «در داستان حضرت یوسف(ع)»
سؤال: به کدام حیوان وحی شد؟
جواب: زنبور عسل
سؤال: کدام حیوان با همنشینی انسان آبرومند شد؟
جواب: سگ اصحاب کهف
سؤال: کدام حیوان از پیامبر اسلام محافظت نمود؟
جواب: عنکبوت
سؤال: نام حیواناتی که همنام سوره هایی از قرآن است ذکر نمایید؟
جواب: بقره، نمل، فیل، نحل و عنکبوت
سؤالات هوش
سؤال: بند پوتین چند تا سوراخ دارد؟
جواب: بند پوتین سوراخ ندارد.
سؤال: چهارمین روز هفته چهارشنبه است یا چارشنبه؟
جواب: سه شنبه
سؤال: آن چیست که گذاشتن و برداشتن آن حرام است؟
جواب: کلاه
لطیفه ها
پسر تنبل
مردی پسر تنبلی داشت، به او گفت: پسر جان! برو توی حیاط ببین باران می آید؟
در این موقع گربه ای وارد شد، پسر گفت: بابا! دست به آن گربه بزن اگر تر باشد باران می آید
پدر: برو سنگ نیم کیلویی را بیاور .
پسر: من این گربه را وزن کرده ام درست نیم کیلو است .
پدر: برو متر را بیاور.
پسر: دم این گربه دقیقا نیم متر است.
پدر: برو از همسایه دیگ را بگیر و بیاور
پسر: فرض کنید من همسایه ام و دیگ را خودم لازم دارم!
تشویق های اردویی
تشویق قرآنی: اللهم صل و سلم ، وزد و بارک ، علی رسول الله و اله الاطهار.
تشویق های محلی
ïمعمولی: خوبه، خیلی خوب
اصفهانی: خوبست خوبست، خیلی خوبست
یزدی: خش خش ، خیلی خشه
ترکی: ساقل ، ساقل ، چخ ساقل
عربی اصیل: جید ، جید ، جدا جید
عربی خوزستانی: زین ، زین، یکش زین
لری: خوه ، خوه، خیلی خوه
کرمانی: ماشی، ماشی، ماشی ماش ماشا الله همش نخوری ایشا الله
انگلیسی: گود، گود، وری گود
بازی و سرگرمی های اردو
تعریف بازی
هرگونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدف داری که در اوقات فراغت در جهت کسب لذت ، تمدد اعصاب، آرام بخشی جسمی یا ذهن بازیگر و اقناع نیازهای آنی یا دراز مدت فرد یا گروه چه به صورت انفرادی یا گروهی انجام گیرد بازی نامیده می شود.
چند نمونه بازی
- شماره معکوس
در این قسمت شرکت کنندگان با یک نفس از عدد ۵۰ یا بالاتر به صورت معکوس تا عدد ۱ را می شمارند. هر کدام از آنها که بتوانند تا آخر بشمارد برنده محسوب می شود.
- بی نقطه نویسی
از دانش آموزان بخواهید جمله های نقطه دار را بدون نقطه بنویسند. هر کدام از آنها بتواند سریعتر انجام دهد برنده محسوب می شود.
- نوشتن از چپ به راست
از دانش آموزان بخواهید جمله ای را از چپ به راست بنویسند.
- مسابقه ی جمله نویسی با چشم بسته
چشم های دانش آموزان را ببندید و از آنها بخواهید که پای تابلو رفته و جمله ای را بنویسند.
- مسابقه حدیث خوانی
کلمات حدیث یا سخن آموزنده ای را جدا جدا روی کارت هایی نوشته و آنها را مخلوط نمایید و از شرکت کنندگان در مسابقه بخواهید آن را درست کنار هم قراردهند.
- برخی از شعارهای مناسب اردو عبارتند از:
۱- نماز تبسم روح است.
۲- اردو تمرین زندگی است.
۳- گل چیدن هنر نیست ، گل کاشتن هنر است.
۴- گل زدن خوب ، گل بودن بهتر.
۵- زیبنده ترین هدیه به معبود نماز است.
۶- ارزنده ترین زینت زن ، حفظ حجاب است.
۷- ای جوان برخیز، گاه پویش است.
۸- مقدمتان گرامی.
۹- ورزش ، سلامتی ، شادمانی.
۱۰- الهی! من لی غیرک.
۱۱- فکر کن ، تصمیم بگیر ، عمل کن.
۱۲- جهان در انتظار عدالت و عدالت در انتظار مهدی (عج).
۱۳- کجا با این عجله ؟ بسم الله یادت نره .
۱۴- اگر چشم ، دریای هوس شود قایق گناه در آن حرکت می کند.
۱۵- حسد سوهان روح است.
۱۶- همه کوچه های شیطان ، بن بست است.
۱۷- دنیا، کنکور بهشت است.
۱۸- لبخند یادت نره.
۱۹- پروردگارا ! هرگز پایمان را از مسجد و چشممان را از کتاب و پیشانیمان را از خاک در برابر خدا بیگانه مساز.
۲۰- شعار اردو چیه؟ چهار عمل اصلیه. خوبی ها را تقسیم کنیم، کینه ها را تفریق کنیم، ایثارها را ضرب ، نیروها را جمع کنیم.
شعر برای سرود
روز های اردو
روزهای شیرینیه روزهای اردو، آره روزهای اردو.
شبای قشنگیه شبهای اردو ، آره شبهای اردو.
بچه ها بچه ها بچه ها شاد شاد باشین همیشه .
کلبه های با صفا همسایه هستن .
دور تا دورش ، بچه ها خندون نشستند، آره خندون نشستن.
بچه ها بچه ها بچه ها شاد شاد باشین همیشه .
از دل و جون دوست داریم مربیارو ، آره مربیارو.
از اونا یاد می گیرم مهر صفا رو، آره مهر و صفا رو .
بچه ها بچه ها ، بچه ها شاد شاد باشین همیشه.
شادیها را ثبت کنین تو دفتراتون ، آره تو دفتراتون.
بنویسید همه خاطره هاتون ، آره خاطره هاتون .
بچه ها بچه ها بچه ها شاد شاد باشین همیشه.
همگی پیدا کنین دوستای تازه ، آره دوستای تازه .
دوست با وفایی که اهل نمازه ، آره اهل نمازه .
بچه ها بچه ها بچه ها شاد شاد باشین همیشه.
صلوات بر محمد(ص)
صلوات را خدا گفت جبرئیل بارها گفت، در مدح مصطفی گفت، صل علی محمد صلوات بر محمد(ص).
موسی که زد عصا را بر فرق سنگ خارا ، می خواند این دعا را، والشمس والضحی را صل علی محمد صلوات بر محمد (ص).
عیسی که در فلک بود ، هم صحبت ملک بود ، می خواند این دعا را، والشمس والضحی را ، صل علی محمد صلوات بر محمد (ص).
تو آسمون نوشته، رو بال هر فرشته، صل علی محمد صلوات بر محمد.
ابا صالح کجایی
اباصالح دلم سامان نداره مگه هجران تو پایان نداره
اباصالح اباصالح کجایی کجایی یوسف زهرا کجایی
اباصالح بیا دردم دوا کن مرا با دیدنت حاجت روا کن
اباصالح بیا صبرم تمام شد ز شوق روی تو دل مبتلا شد
اباصالح فقیرم من فقیرم بده دستی که دامانت بگیرم
اباصالح بیا بنما عنایت زنم با سینه ی خسته صدایت
خدایا تا ظهور دولت یار عزیزم خامنه ای را نگه دار
اختتامیه
مراسم اختتامیه
اردو باید در زمان مشخصی پایان یابد و با جشن اختتامیه، دستاوردهای آن مورد توجه قرارگیرد.
برنامه های اختتامیه به ترتیب زیر است:
۱- قرائت قرآن
۲- سخنرانی یکی از شخصیت ها منطقه یا مسئول اردوگاه درباره دستاوردهای اردوی مورد نظر و سایر مطالب و تذکراتی که تناسب مکانی و زمانی با اردو دارد.
۳- تقدیر از مسئولان و شرکت کنندگان
۴- مناسب است در مراسم اختتامیه ، مجری ذکر خیری از خوبی های همه افراد به میان بیاورد و صفات مثبت دانش آموزان را ذکر کند.
۵- اهدا جوایز به مسئولان و دانش آموزان برتر
۶- تذکرات اختتامیه
۷- لازم است در پایان اردو از یکدیگر طلب حلالیت کنیم.
۸- لازم است وسایل خود را جمع نموده و چیزی در اردوگاه جا نگذاریم .
۹- لازم است دانش آموزان قبل از حرکت ، به دستشویی بروند تا در بین راه دچار مشکل نشوند .
۱۰- قبل از اینکه بچه ها سوار اتوبوس شوند ، باید حضور و غیاب شوند تا کسی جا نماند.
۱۱- لازم است وسایل اردوگاه را به مسئولان اردوگاه تحویل دهیم و اتاق یا آسایشگاه خود را تمیز نماییم .
۱۲- قبل از حرکت خوب است صدقه بدهیم.
سرود وداع
زمان وداع عزیزان رسیده کنون وقت اردو به پایان رسیده
چه بد شد که اردو به پایان رسیده بود بس که مشکل ز یاران بریدن
به مقصد رسان این عزیزان الهی الهی کرم کن ز احسان
جمیع عزیزان زهر جای استان شود یاورتان خداوند سبحان
زمان سپاس فراوان رسیده شدند رهسپار ، عزیزان همراه
هدیه سفر
بهترین سوغات سفر ، تحول و دگرگونی در دل و جان است .
برای خرید از بازار و تهیه سوغات ، توجه به نکات زیر لازم است:
در خرید سوغاتی عجله نکنید زیرا ممکن است سوغاتی بهتری تهیه نمایید.
در حین خرید سعی کنید تخفیف بگیرید.
چیزی در سفر تهیه نمایید که در شهرتان کمتر است تا تازگی داشته باشد .
سعی کنید همه پولتان را خرج نکنید. چه بسا جنس مناسبتری پیدا کنید و نیاز مبرم به پول داشته باشید.
در صورت امکان برای همه اعضای خانواده خود سوغاتی تهیه نمایید.
قدیمی ترین تمدن شناخته شده جهان تمدن جیرفت است،که فعلاً شامل شهرها و مناطق باستانی استان های کرمان و سیستان است،امید است جوانان باهوش هر استان،نسبت به کشف بخشی از این تمدن اقدام کنند.در داستان های باستانی سومری از کشوری به نامارَتّە(ارت) سخن رفته،که نسبت به میان رودان در مشرق زمین واقع شده بود.گفته شده ارَتّە کشور پهناوری بود،و نخستین پادشاهی جهان را داشت،و سرزمینها و اقوام منطقه را زیر نفوذ فرهنگی خود اداره می کرد،عدالت را در جهان بر قرار،و مردم را با قانون آشنا کرده،و به آنها یاد داده برادرانه در کناریکدیگر زندگی کنند،و به دینها و عقاید یکدیگر احترام بگذارند،و از تعدی بهم خودداری کنند.اهل تاریخ از این تمدن بی خبر بودند،تا آنکه در سال ۱۳۷۹ نشانه های یک تمدن بزرگ و کهن یافت شد. تمدنی در مرکز جنوب شرقی ایران،که کلیت نظریۀ پیدایش تمدن های جهانی را زیر و رو کرد،زیرا معلوم گردید که اینجا زادگاه و گهواره تمدن است. منبع:فیلم های مستند، اینترنت و اطلاعات شخصی،ادامه دارد و بازنویسی می شود.
مورخين و جهانگردان عقيده دارند كه شهر جيرفت در اثر سيل بنيان كني نابود گرديده و خرابههاي شهر قديمي جيرفت در يك كيلومتري جيرفت فعلي (سبزواران) قرار دارد. خرابههاي شهر قديم را به عهد دقيانوس نسبت دادهاند و از اين خرابهها سكهها و آثار عتيقه بسيار به دست آمده است. جيرفت از دو كلمه (جير) به معني پست و پايين و (افت) به معني افتاده تشكيل شده است و به طور كلي جيرفت به معناي (جلگه پست آبرفتي) است.
نام جيرفت در سال 35 هجري قمري براي اولين بار به مناسبت تصرف آن توسط مجاشع بن مسعود در تاريخ ثبت شده است و از تاريخ نيز مكرر از آن شهر نام برده شده است.
جيرفت (جرودس) نام داشت. جيرفت قبل از حمله مغول يكي از شهرهاي آباد و ثروتمند جهان اسلام بود. شاهراهي كه از خليج فارس و بندر هرمز عبور ميكرد و راهي كه از هندوستان و از طريق جالق امتداد مييافت در جيرفت به هم متصل ميشد. همچنين كالاهاي تجارتي كه از هندوستان به ايران صادر ميشد از جيرفت به ساير شهرهاي ايران توزيع ميگرديد.
ماركوپولو تاجر و صياح ونيزي از اين شهر به نام (كاماداي) يادكرده است. ظاهراً در زمان عبور وي اين شهر به كلي ويران شده بود.
اين مقبره يادگاري از دوره صفويه ميباشد كه در باغي بسيار زيبا و محصور از درختان مختلف، در اسفندقه جيرفت قرار دارد. نقشه گنبد آن از داخل چهارضلعي و در مراحل بعد به هشت طاقنما تبديل شده و گنبد مدوري بر روي آن احداث گرديده است.
قلعه سموران از سنگهاي مرمر متمايل به قرمز ساخته شده و در فاصله 3 كيلومتري شمالغربي روستاي رودفرق و در60 كيلومتري شرق شهر جيرفت بر بلنداي كوهي احداث شده است. چاه نسبتاً عميق قلعه با گذشت قرون متمادي و آسيبهاي فراوان هنوز عمق خود را حفظ كرده و طريقه سنگ چيني كنارههاي آن بسيار جالب توجه ميباشد.
ساختمان اين قلعه به قرون قبل از اسلام تعلق دارد، اما در قرون اوليه اسلامي بازسازي شده است و در دوران حكومت سلجوقيان قلعه مشهوري بوده است. اين قلعه به علت استحكام و موقعيت طبيعي منطقه شباهت زيادي به قلاع اسماعيليه دارد.
يكي ديگر از ييلاقات استان كرمان، ييلاقات دلفارد ميباشند كه از توابع جيرفت به شمار ميآيد و در 30 كيلومتري مسير جيرفت ـ ساردوئيه قرار گرفته و جاده آن آسفالته است. دلفارد از مراكز مهم پرورش زنبور عسل و تهيه عسل است.
اين ييلاق در مركز بخش ساردوئيه از بخشهاي شهرستان جيرفت در مسير جاده راين به جيرفت و بافت قرار دارد. فاصله مركز بخش ساردوئيه تا كرمان 160 كيلومتر است.
در بهشت كه به آن دوره بهشت نيز ميگويند، در تابستان مركز ييلاق عشاير كوچرو رودبار است. ساردوئيه پوشيده از درخت و جنگل است و چشمههاي آب آن در هر گوشه ميجوشد.
ناحيه خوش آب و هواي اسفندقه در 72 كيلومتري جيرفت و بافت قرار گرفته است و لذا بوتههاي اسفند آن نيز معروف است. اسفندقه يك بناي با ارزش تاريخي به نام مقبره مير حيدر يا گور خانه دارد كه از دوره صفوي به يادگار مانده است. آب معدني آن به آب بادگشيدكي معروف است و براي امراض پوستي و مفصلي مورد استفاده قرار ميگيرد.
اين كوه با ارتفاع 4048 متر در 105 كيلومتري شمالغربي جيرفت قرار دارد و دومين قله از كوههاي هزار است كه سرچشمه رودهاي رود رو و هليل رود ميباشد. از ارتفاعات مهم اين كوه قله (دندانه هنزا) است كه در غرب روستاي هنزا قرار دارد و حدود 3650 متر ارتفاع آن مي باشد.
جیرُفت را از سه جهت کوهستانهایی به ارتفاع 4000 متر احاطه کردهاند و تنها از جانب جنوب غربی به سمت تنگه هرمز در خلیج فارس سرزمین هموار دارد. این منطقه به دلیل موقعیت خاص طبیعی اش که آن را کاملاً به محاصره در آورده است، از مسیر گردشهای جهانگردان و نیز تحقیقات باستانشناسی به دور مانده است. بیشتر تحقیقات در منطقه میانرودان انجام شده اند. بر حسب اتفاق آثار فراوانی از تمدن ناشناختهای در جلگه هلیلرود از زیر خاک سر بیرون آوردند. تمدنی که از سپیده دم بشریت منشا میگیرد. ویژگی منحصر به فرد این گلدانهای حجاری شده که در آن سیر تکوین جهان، انسانها و حیوانات در سبکی بی نظیر به تصویر کشیده شده است، جای هیچ شک و تردیدی را برای باستان شناسان نسبت به قدمت و ظرافت فرهنگ هلیل رود باقی نمیگذارد. به نظر میرسد که فرهنگ و تمدن هلیل رود به طور مستقل از تمدن دولت _ شهرهای میانرودان در هزاره سوم قبل از میلاد پای به عرصه حیات نهاده است و به این ترتیب حتی از تمدن سومر نیز چندین سده تقدم زمانی مییابد.
تمدن جیرُفت یا شهرنشینی جیرُفت نام یافتههای باستانشناسی تازهایست که در استان کرمان ایران در 28 درجه و 48 دقیقه پهنای جغرافیایی و درازای جغرافیایی 57 درجه و 46 دقیقه در نزدیکی جیرفت و هلیلرود به دست تیمهای چند ملیتی باستانشناس در دست بررسی و پژوهش است. یافتن چنین نقطهای افقی تازه در یافتهها و نگرههای باستانشناسان درباره تمدن خاورمیانه گشود.
شاید اگر اطلاعات مربوط به این تمدن در جلسه «باستان شناسی» منتشر نمیشد، برخی گمان میبردند که این مساله، برای فریب و اغفال افکار عمومی منتشر شده است. ژان پرو، ریاست افتخاری بخش تحقیقات CNRS که در فاصله سالهای 1978 _ 1969 در شوش به حفاری پرداخته است، کشف آثار فوق در جیرفت را به مانند بمبی دانسته است که جهان را به تکان در آورده است. «منطقهای که پیشتر تصور ما بر این بود که کسی جز چادرنشینان و گلههای دام آنها در آن سکونت نداشت، به واقع قلب تمدنی بوده است که به شکل شگفت انگیزی پیشرفته بود. در این منطقه جمعی انبوه زندگی میکردند که واجد سلسله مراتب اجتماعی بودند. آنها دیدگاه و نگرش خاص خود را نسبت به جهان داشتند که موجب شده بود نسبت به دیدگاه سومریان هیچ گونه حسادتی نداشته باشند. از این پس جیرفت را باید مبدا تاریخ دانست و سایر تمدنها را باید با استناد به آن و به صورت قبل و یا بعد از تمدن جیرفت سنجید.» ژان پرو یکی از افرادی بود که در 15اوت سال 2003 به دعوت دولت ایران برای شناسایی آثار اعجاب بر انگیز مشکوفه از جلگه هلیل رود به ایران سفر کرد: این آثار عبارت بودند از صدها گلدان از جنس کلوریت Chlorite که بر روی بدنه آنها نقوشی از گیاهان، تصاویر انسانی و حیوانی حک شده است و قطعاتی از سنگهای نیمه با ارزش در آنها کار شده بود. همچنین اشیایی از جنس لاجورد، گلدانهای مرمرین، مجسمههای مسی، کوزههای سفالین نیز به همراه آنها پیدا شده است. چنین گنجینهای حاصل حفاریهای غیر قانونی بود که قاچاقچیان آنها را پس از بیرون آوردن از زیر خاک، تصاحب کرده بودند. از کل اشیای غارت شده تنها 1500 عدد باز پس گرفته شد و کسی نمیداند چه تعدادی ناپدید شده است.
کشف جیرفت را نمیتوان حاصل هوش و فراست باستان شناسان دانست بلکه چنین کشفی نتیجه حرص و طمع کاری غارتگرانی است که گورهای قدیمی را حفاری و اشیای آنها را تارج کرده اند. در مدت 9 ماه قاچاقچیان با همدستی برخی از مسئولان محلی و قاچاقچیان بزرگ اشیا عتیقه که برخی ترک تبار بودند، بی آن که از جانب کسی تهدید بشوند و یا به مجازات برسند، تمام منطقه را مورد غارت قرار دادند و شرکای آنها، اشیا مشکوفه را از طریق کوه و یا دریا از منطقه خارج ساختند. در آغاز ماجرا چنین بود که یکی از روستاییان گلدان حجاری شدهای را میبیند که در آب جاری شده حاصل از بارش باران در حرکت است، گلدانی که از گوری بیرون افتاده بود، در نتیجه بارانهای تند خاک آن شسته شده بود. فردای آن روز تمام مردم منطقه با بیل و کلنگ به منطقه حمله ور شدند تا گنجی را که خدا به آنها هدیه داده بود به دست آورند، زیرا خشکسالی شدیدی طی 2 سال در منطقه حاکم بود. هیچ کس از گذشته با شکوه این اشیا خبری نداشت و آنها را نمیشناخت جز این که همه میدانستند که با یافتن این اشیا پول هنگفتی به دست خواهند آورد. در همان ابتدای کار بیش از ده قبر غارت شد و دو هزار شی از آن بیرون آوردند که برخی از آنها در هفتههای بعدی در سالنهای فروش اشیا عتیقه نیویورک، پاریس و لندن ظاهر شدند. هزاران فرد دیگر به خیل غارتگران افزوده شدند. «هیچ تپه و منطقهای را در جیرفت نمیتوان یافت که زیر و رو نشده باشد. روستاییان جنون وار از بام سحر تا غروب آفتاب همه جا را میکندند. به هر خانواده زمینی به مساحت 60 متر مربع داده شده بود. همچنین برای رعایت عدالت و انصاف به هر گروه 6 نفره از زنان بیوه به همان اندازه زمین داده شد تا در آن حفاری کنند. غارت سپس به گورستان قدیمی منتقل شد که اشیا فراوانی مربوط به مراسم دفن مردگان در آن وجود داشت.»
این تمدن مربوط به 5000 سال پیش (اندکی پیش از تمدن بین النهرین) است. و به این طریق به عنوان کهن ترین تمدن شرق شناخته میشود که در دشت خوش آب و هوا و حاصلخیز هلیل رود سکنی داشته اند. در این محل چند لوحه گلی یافت شده و به خطی هندسی روی آن مطالبی نوشته شده که هنوز رمز گشایی نشده ولی در کل روایتگر آنست که این مردم مخترع خط و زبان بوده اند نه سومریان.
وسایل به دست آمده از این تمدن تا به امروز بیشتر ظروف سفالی و سنگی، قطعات سنگ صابون و گاه وسایل مفرغی را شامل میشود. اهم صنعت منطقه همان کنده کاری روی سنگ صابونی است که دارای ظرافت خاص است و موارد کاربردی و زیبایی شناختی را در بر میگیرد. در روی این قطعات تصاویری از قبیل انسان، بز و گوسفند، نخل، مار و عقرب وجود دارد که البته تصاویر مار و عقرب معمولتر است. نکته دیگری که قطعات سنگ صابونی این منطقه را از سایر مناطق و تمدنهای دیگر جدا میکند چشم درخشان و مرصع کاری روی قطعات است. در برخی طرحها دیده میشود در دور تا دور ظرف چند حیوان در هم تنیده وجود دارند که برای کنار هم قرار دادن آنها نیاز به محاسبات پیچیده بوده.
کاسهای از 3000 سال پیش از میلاد که در هلیل رود پیدا شدهاست و تصویر کژدم بر آن نمایان است.
ابزار شیپوری مانندی که مارهایی بر روی آن نقش زدهشده و یکی از هزاران چیزی است که در جیرفت پیدا شدهاند.
كاوش هاي باستانشناسي قدمتي 8 هزار ساله را براي بينالنهرين رقم زده است اما همين مطالعات قدمت جيرفت را به 10 هزار سال پيش ميرساند.
آثار به جايي مانده از ميراث كهن جيرفت منشا بسياري از اسطورهها و داستان هاي حماسي بينالنهرين در قرنهاي بعدي بوده است. بررسيها نشان ميدهد كه هند در اين منطقه بيش از 500 سال قديميتر از بينالنهرين بوده است و آثار به دست آمده در آن به 4700 سال پيش از ميلاد ميرسد.كاوش هاي باستانشناسي قدمتي 8 هزار ساله را براي بينالنهرين رقم زده است اما همين مطالعات قدمت جيرفت را به 10 هزار سال پيش ميرساند و اين آغاز تجديد نظر درباره آن چيزي است که بينالنهرين را خاستگاه علم ميدانست.
«تنها نقش عقرب انسان روي آثار جيرفت ديده ميشود. اين نقش تنها در جيرفت بوده و در هيچ كجاي جهان ديده نشده است. اما در حماسه بسيار كهن «گيل گمش» ما از نقش عقرب انسان ميخوانيم و اين نشان از تاثير اين منطقه روي اسطورههاي تاريخي و حماسه بينالنهرين دارد. آثاري ديگري وجود دارد كه نشان ميدهد كه اين هنر از اين منطقه به بينالنهرين رفته است.»
همچنين وجود قديميترين خط عيلامي در اين منطقه ، در سطحيترين لايه اين تپه ، نشان از تمدن بسيار كهنتر از آن چه امروز شناخته شده دارد.
«عمليات ژئوفيزيك کارشناسان فرانسوي نشان داد كه 11 متر آثار باستاني در زير اين زمين قرار دارد كه اين 11 متر در علم باستانشناسي به 10 هزار سال قدمت و تاريخ تعبير ميشود.»
آخرین حلقه تردید باستان شناسان در خصوص وجود تمدنی باستانی در جیرفت با کشف یک لوح کامل خطی در این محوطه باستانی از بین رفت تا دیگر در کتابهای تاریخی جهان به سادگی از جیرفت ایرانیان به عنوان تمدنی بزرگ یاد کنند.
خبر کشف لوحی خطی را در پي كاوشهاي علمي در محل "تپه كنارصندل جنوبي"تایدد کند کهبه عقیده او کمک شایانی به جمع آوری اطلاعات باستانی این منطقه به باستان شناسان می کند.
طول اين لوح خطي آجري را ،۱۱عرض آن را هفت و ضخامتش را دو سانتيمتر است.به گزارش ایرنا و به گفته وی اين تنها لوح خطي است كه به صورت كامل تاكنون در اين محوطه كشف شده است.
«اين لوح خطي كه داراي پنج سطر خط و هر سطر داراي ۱۲حرف است به منظور رمزگشايي تصويري براي خط شناسان معروف دنيا ارسال شده است.:»
به عقیده کارشناسان باستان شناسی این لوح به احتمال زیاد يك فرمان شاهي است که سالها در زیر خروار ها خاک مدفون بوده است.کارشناسان باستان شناسی جهان تاکنون برای ثبات وجود یک تمدن باستانی در این منطقه تنها وجود نداشتن خط را بهانه ای برای عدم وجود یک تمدن باستانی در این منطقه می دانستند.
هالی پیت من باستان شناس برجسته آمریکایی که چند فصل را در این منطقه به کاووش پرداخته است در این باره می گوید:«کاووش های باستان شناسی در این منطقه منجر به ثبوت مراتب دیوانی و شهر نشینی و آیین ها باستانی در این منطقه شده است اما باید خط که کامل کننده این حلقه برای اثبات یک تمدن باستانی است در این منطقه یافت می شد تا این زنجیره کامل شود»
«تاكنون در محوطههاي باستاني جيرفت هيچگونه ابزار جنگي كشف نشده كه اين نشانگر صلح و آرامش در زمان فرمانروايي پادشاه آن دوران است. »
كشف قديميترين خط دنيا در جيرفت و كشف تمدن جيرفت و حوزه هليل رود توسط هيئت باستان شناس ايراني باعث افتخار است.
كشف معماري محل عبادتگاه تمدن جيرفت در نزديكي تپه تاريخي كنارصندل, كشف مجسمه مرد سنگي كه احتمال دارد يكي از خدايان اين تمدن باشد و كشف لوح نوشتههايي كه ثابت ميكند تمدن جيرفت يكي از مخترعين خط در دنيا بوده است، همگي از ضرورت هاي تمركز گروه باستان شناسي ما بر اين سه نقطه است.
تا قبل از كشف اين الواح فقط دو خط باستاني ميخي و هيروگليف به عنوان خط هاي دوران باستان شناخته مي شد، اما خط هاي كشف شده كه به صورت اشكال هندسي هستند، هيچگونه معادلي برايشان وجود ندارد و تاكنون نيز هيچ يك از كارشناسان دنيا موفق به خواندن آنها نشدهاند.
كشف اين الواح تمام تاريخ منطقه و دنيا را به هم ريخته است زيرا تا قبل از اين فرض بر اين بود كه در منطقه جنوبشرق ايران در دوران باستان سواد وجود نداشته است اما اين كشفيات خلاف اين ادعا را اثبات كرده است. بدون شك اين الواح متعلق به جيرفت نيست بلكه متعلق به يك پادشاهي بزرگ است كه نزديك به 400 كيلومتر وسعت داشته و ما احساس ميكنيم جيرفت پايتخت اين پادشاهي بوده است.
اين افتخار ما ايراني هاست كه قديميترين خط دنيا را پيدا كردهايم و در حال حاضر نيز هيچ كس در دنيا در تمدن بودن جيرفت شك ندارد اما به هرحال به هم ريختن ديدگاههاي قديمي باستان شناسي در مورد تمدن هاي دنيا و اينكه يك گروه ايراني تمام اين كارها را انجام مي دهد براي دنيا سخت است.
جیرفتی ها، پنج هزار سال پیش مجسمه های لولایی می ساختند
بررسی های باستان شناسی و اشیا به دست آمده از قاچاقچیان محوطه باستانی جیرفت، نشان می دهد كه ساكنان این محوطه، پنج هزار سال پیش مجسمه هایی با دست و پای متحرك و لولا دار شبیه عروسك های خیمه شب بازی می ساختند که دست و پاى آن ها از بدن جدا است و احتمالا به وسيله ميله اى آهنى اجزاى بدن آنها به هم وصل مى شده است.» وى گفت: «اين مجسمه هاى لولايى كه دست و پاى آنها هم حركت مى كرده ، از جنس سنگ مرمر بوده که در اندازه هاى ۳۵ تا ۴۰ سانتى متر ساخته شده اند.» اين مجسمه ها به شكل انسان و حيوان ساخته مى شده اند. هنر حكاكى و سنگ تراشى مردم جيرفت از هنر مجسمه سازى آنها بسيار قوى تر بوده است، مجسمه هاى شناسايى شده از اين محوطه «به جز مجسمه هاى لولايى نوعى ديگر از مجسمه ها نيز در اين محوطه شناسايى شده اند كه از جنس سنگ كولريت هستند و يك تكه ساخته مى شدند.»
پخش اعلاميه و نوارهاي سخنراني امام راحل و روحانيان مبارز، افشاگري عليه طاغوت بويژه پس از شهادت حاج آقا مصطفي خميني(ره)، بر پايي جلسات سخنراني و ساماندهي اعتراضات و راهپيمايي هاي مردمي
كارهاي تشكيلاتي:
عضويت در حزب جمهوري اسلامي، فعاليتهاي مختلف تبليغي اسلامي
مسئوليت ها: ساماندهي امور شهرستان اسفراين، نماينده مردم اسفراين در مجلس شوراي اسلامي، عضو كميسيون اصل 90 مجلس
تولد تا جواني
شهيد حجت الاسلام والمسلمين محمدحسن طيبي فرزند مرحوم ملارحمان در تاريخ نوزدهم ارديبهشت سال 1310 در روستاي روئين از توابع اسفراين در خانواده مذهبي و محروم ديده به جهان گشود.
قرآن و مراحل مقدماتي احكام اسلامي را نزد مرحوم پدرش فراگرفت و در سن 6 سالگي از نعمت وجود پدر بي بهره ماند. وي سپس مقدمات علوم اسلامي را نزد برادر ارشد خود مرحوم حاج عبدالله طيبي كه بعد از پدر بر كرسي مكتبخانه نشست آموخت. با توجه به استعداد و علاقه¬اي كه به فراگيري علوم ديني داشت با تشويق برادر و همت مادرش در 10 سالگي عازم شهر مقدس مشهد شد و در جوار ملكوتي حضرت ثامن الحجج علي ابن موسي الرضا (ع) سكني گزيد. در 11 سالگي مادرش را كه به حق سكان دار خانواده بود از دست داد و با وجود اندوه فقدان مادر، تحصيلات خود را در مدرسه «حاجي حسن» و در نزد استاداني همچون مرحوم اديب و مدرس تا سطح عالي گذراند. در اين دوران ضمن تحصيل و پرداختن به تهذيب نفس در مجالس و محافل مذهبي و اجتماعي شركت مي¬كرد.
در سي سالگي پس از فراغت از تحصيل و كسب فيض علوم اسلامي، به منظور ارشاد و هدايت مردم راهي ديار خود شد و پس از تشكيل كانون خانواده، تبليغ و بيان احكام اسلامي و رسيدگي به وضع و مشكلات مردم را سرلوحه امور خود قرار داد. شهيد طيبي براي تأمين معاش زندگي به كشاورزي اشتغال داشت. از آنجا كه فردي متدين، صادق و مهربان بود، مورد توجه مردم قرار گرفت و مردم با او مأنوس شدند.
در سال 1350 (هـ.ش) براي انجام فرايض حج تمتع عازم سرزمين وحي شد و در طول اين سفر معنوي ضمن انجام اعمال حج و بهره گيري از معنويات آن، همسفران خود را نيز موعظه و ارشاد مي كرد.
پس از بازگشت از سفر معنوي حج با روحيه اي سرشار از تعهد و اخلاص همراه با عدالتخواهي در منابر و مجالس بويژه در ماه هاي محرم و صفر و ماه مبارك رمضان مردم را به رعايت تقواي الهي و ايستادگي در برابر ظلم و حمايت از مظلوم دعوت مي كرد.
توجه به فرهنگ نماز ويژگي بارز شهيد
شهيد حجت الاسلام والمسلمين محمدحسن طيبي ايمان به خدا را گوهر گرانبهايي مي دانست كه خداوند به بندگانش عنايت كرده است او نماز را عامل تقويت ايمان معرفي مي كرد و فرهنگ نماز را موجب تقويت شعائر اسلامي و دوري از مظاهر فساد و تاريكي بيان مي دانست.
او همواره به مردم توصيه مي كرد نماز را به پا داريد و از گناه بپرهيزيد. او نماز را موجب نزول رحمت مي دانست و همواره با استناد به آيات قرآني و روايات، به مردم توصيه مي كرد در جواني با نماز مأنوس شوند تا زنگار تيرگي، قلب هاي آنان را سخت و سيرت آنان را زشت نسازد.
شهيد درباره اهميت نماز چنين مي گفت: روز قيامت افراد بي نماز را به طرف سقر و آتش مي برند و در جواب موكلين كه ماموريت دارند آنها را به طرف آتش ببرند مي گويند ما در دنيا در رديف نمازگزاران نبوديم، چون نماز نميخوانديم راه ما را به طرف سقر باز كردند.
او نماز را موجب رستگاري مي دانست «قدافلح المومنون،الذين هم في صلاتهم خاشعون»
شهيد طيبي همواره تأكيد مي كرد: «خداوند به سبب صفات رحمان و رحيم بودنش، گناهان را مي آمرزد و توبه ها را مي پذيرد، اما كسانيكه متعمداً نمازشان را ترك كنند و نماز را منكر باشند قابل آمرزش نيستند. آنچه كه ارتباط بندگي را با خالق خويش محكم مي سازد نماز است...»
او نماز اول وقت را موجب باز شدن درهاي رحمت الهي مي دانست و همواره برادران و خواهران ديني خود را به اقامه نماز اول وقت و جماعت توصيه مي كرد. مي گفت كسانيكه به نماز خود مراقبت داشته باشند خداوند فرموده است آنان را در باغ هاي بهشتي [پذيرائي] و گرامي مي دارد. «اولئك في جنات مكرمون»
شهيد در سخنرانيهاي خود پيرامون اهميت نماز مخاطبان را به اين شعر توجه مي داد كه:
تا نماز است بپاي خانه دين است بپاي
شهيد طيبي و مبارزه عليه رژيم پهلوي
شهيد حجت الاسلام والمسلمين محمدحسن طيبي در دوران قبل از انقلاب با گفتار خود و انتشار اعلاميه ها و نوارهاي سخنراني امام راحل و علما، به افشاي ددمنشي هاي رژيم شاه و مبارزه با طاغوت پرداخت. پس از حوادث سال 1356 و شهادت حاج آقا مصطفي خميني، شهيد طيبي مبارزات خود عليه رژيم ستمشاهي را دوچندان كرد و با صراحت و قاطعيت مردم را به اعتراضات گسترده و اعتصاب عمومي فراخواند. سخنراني هاي او روحيه مبارزاتي مردم را دو چندان مي كرد. روزي از او دعوت كرده بودند تا در خانه معلم شهرستان اسفراين به دفاع از حضرت امام خميني(ره) و در اعتراض به اهانتي كه از سوي رژيم سفاك پهلوي صورت گرفته سخنراني كند. او در اين سخنراني با بيان مصرع «مه فشاند نور و شه عو عو كند» به حاضران در جلسه شور و هيجان خاصي بخشيد. پس از سخنراني مزدوران رژيم براي دستگيري شهيد حجت الاسلام والمسلمين محمدحسن طيبي به اسفراين هجوم آوردند، اما در اثر استقامت و ايستادگي اهالي و در حالي كه فرياد «مرگ بر شاه» مردم قطع نمي شد، مجبور به عقب نشيني شدند. او در طول مبارزه و راهپيمايي ها در صف اول اعتراضات مردمي حضور داشت و حركت هاي انقلابي مردم و بويژه جوانان را براي محافظت منطقه از حمله ساواك ساماندهي مي نمود.
شهيد طيبي پس از پيروزي انقلاب اسلامي
با پيروزي انقلاب اسلامي، حجت الاسلام طيبي تلاش خود را در نشر فرهنگ اسلامي و آگاهي دادن به مردم و نيز آشنايي آنها با فرهنگ ايثار و شهادت دوچندان كرد. در همه صحنه ها و بويژه تثبيت نهادهاي انقلابي شهرستان و برقراري نظم و آرامش در منطقه تلاش همه جانبه¬اي داشت.
با تاسيس حزب جمهوري اسلامي به عضويت اين تشكل سياسي درآمد و نقش به سزايي در بسط و انتشار موازين انقلابي داشت. شهيد طيبي همواره افتخار مي كرد كه در كنار مردي صبور، استوار مومن، عالم و از تبار رسول گرامي اسلام همچون شهيد آيت الله دكتر بهشتي است.
او در حمايت از انقلاب و ايستادگي در برابر دشمنان قاطع بود و مي گفت: «... اگر دستي از سوي جهان به عنوان دوستي به طرف ما بيايد، ما دست او را به عنوان دوستي مي فشاريم اما اگر قرار شد اين دست، دست خيانت باشد، مسلم تكليف اين دست را اسلام معلوم كرده است.»
باز در جمله اي ديگر مي گويد: «ما نميدانيم چرا هر وقت صداي آمريكا،اسرائيل، انگلستان و بغداد بلند مي¬شود و حمله هايي عليه امام و جمهوري اسلامي و نهادهاي انقلابي مي نمايند، مي بينيم بعضي دست اندركاران مملكت، نهادهاي انقلابي را مي كوبند و همان سخنان را بر زبان و قلم ميآورند كه از حلقوم ناپاك امپرياليسم غرب و شرق خارج مي شود.»
شهيد طيبي در سنگر خانه ملت
با شروع انتخابات اولين دوره مجلس شوراي اسلامي، شهيد طيبي از سوي قاطبه مردم اسفراين به عنوان نماينده برگزيده و راهي خانه ملت شد و در مدت حضور در سنگر مجلس براي زدودن چهره فقر و توسعه نيافتگي مناطق محروم و بويژه حوزه انتخابيه خود تلاش هاي زيادي را به انجام رساند كه مي توان به پيگيري ساخت سد بيواز، توسعه شبكه تلفن خودكار، برق سراسري، توسعه راه ها، و ساخت كارخانجات صنعتي اشاره كرد.
او در يكصد و سومين جلسه علني مجلس كه در تاريخ 17/11/1359 (هـ .ش) برگزار شد، طي سخنان قبل از دستور، توسعه صنعت كشور و رفع معضل ناهمگوني در صنايع كشور كه از رژيم پهلوي به ارث مانده بود را خواستار شد و گفت «... صنايع ما امروز سه مشكل اساسي دارد... و تا زماني كه اين مشكلات را از سر راهمان برنداريم مبارزه مان با امپرياليزم نتيجه مثبت و مطلوب نخواهد داشت. اين سه مشكل عبارتند از:
1. راه اندازي صنايع موجود با توجه به تغييراتي كه بايد در خط توليد داده شود
2. استقرار طرح هاي عمراني و صنعتي براي تامين نيازهاي آينده كشور
3. تحليل و بررسي انتخاب مناطق مختلف در كشور براي ايجاد صنايع
بنابراين ضرورت دارد مسئولين امر بويژه وزير محترم صنايع و معادن [به اين موضوع] توجه كنند... [زيرا] امروز نه تنها صنايع ما با ظرفيت كامل كار نمي كنند بلكه كوشش مي شود از استقرار طرح هاي عمراني صنعتي نيز جلوگيري شود.»
شهيد طيبي علت پيروزي انقلاب اسلامي ايران را در دو چيز مي دانست:
1. رهبري انديشمند و پيامبرگونه و علي وار حضرت امام خميني
2. وحدت و يكپارچگي توده هاي مردم
وي تاكيد داشت براي تداوم انقلاب تا نهضت جهاني امام مهدي (ارواحنافداه) بايد اين دو عامل پيروزي را همچون جان شيرين حفظ كنيم و هرگز نگذاريم كه دشمن نابكار و اهريمن ناپاك مسير نفوذي براي شكستن رهبري و تفرقه افكني داشته باشد.»
شهيد حجت الاسلام والمسلمين محمدحسن طيبي بواسطه حضور در مجلس به عضويت كميسيون «اصل 90 قانون اساسي» درآمد.
او در همين سمت در انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي به دست منافقين به شهادت رسيد.
طيبي در هزار و سيصت و شصت كشتي او به بحر خون نشست
دفتر حزب گشت قتلگهش پشت ياران او ز غم شكست
***
اي وكيل اسفراين طيبي حاجي حسن
اي زجان بگذشته اندر راه قرآن و وطن
اي بهمراه بهشتي سوخته در راه دين
اي به جانان گشته با دگر هفتاد تن
روحتان شاد است اندر بزم جانان بي¬گمان
همره روح خميني آن عزيز ممتحن
از شهيد طيبي شش فرزند بنام هاي محمدجواد (1345)، غلامرضا (1347)، صغري (1346)، معصومه (1348)، ربابه(1351) و مهدي (1358) به يادگار مانده است.
ويژگي هاي اخلاقي و شخصيتي شهيد طيبي
ـ رفتار صميمانه
ـ ساده زيستي
ـ صبر و استقامت
ـ مخلص و بي ريا
ـ پر حوصله
ـ بينش اعتقادي عميق
و سعه صدر از جمله خصايص و سجاياي اخلاقي شهيد حجت الاسلام والمسلمين محمدحسن طيبي بود.
در پاي انقلاب جهانبخش جان بريخت
اركان عمر طيبي قهرمان بريخت
منابع :
کتاب عنوان: هفتم تیر ، عاشورای ایرانی نویسنده: شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی خراسان رضوی ناشر: شورای هماهنگی...
کتاب عنوان: قرآن و شهدای هفتم تیر نویسنده: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان ناشر: نشر شاهد تاریخ نشر: 1391...
سفته سندی است که به موجب آن امضاء کننده متعهد می شود تا مبلغی را در موعد معین یا عندالمطالبه در وجه حامل یا شخص معین یا به حواله کرد او بپردازند. سفته علاوه بر امضاء یا مهر متعهد باید مشخص کننده مبلغ تعهد شده، گیرنده وجه، و تاریخ نیز باشد.
پیدایش سفته در گذشته به دلیل خطر انتقال پول از جایی به جای دیگر بوده است. تجار به کمک بانک ها در معاملات خارجی و نیز داخلی خود از سفته استفاده می کردند و در برابر، کارمزدی برای صدور سفته به نام خود و دریافت مبلغ آن درجایی دیگربه بانک می پرداختند.
امروزه در اقتصاد سفته به عنوان یک وسیله اعتباری نقش مهمی در تامین کوتاه مدت منابع سرمایه گذاری ایفا می کند و به ویژه شرکت های بزرگ با صدور و تنزیل آن نزد بانک ها مشکلات مالی جاری خود را مرتفع می سازند. آشکار است که برخورد نظام بانکی به این قبیل اسناد اعتباری از عوامل اساسی اعتبار و رواج آنها به شمار می رود.
سفته سندي معتبر اما ناشناخته
سفته نامي است که حتما بارها و بارها آن را شنيده ايد و حتما بارها به بهانه گرفتن وام يا ضمانت از آن استفاده کرده ايد.
حتما ديده ايد که سفته را در گوشه گوشه شهر در هر دکه روزنامه فروشي که بساط سيگار ، سيمکارت اعتباري ، شارژ موبايل و کارت اينترنت را پهن کرده است ، مي فروشند و اين عبارت را که «سفته موجود است» خيلي جاها ديده ايد و لابد پيش خود فکر کرده ايد که «عجب ، سفته چه وسيله خوبي است که هرکس مي تواند هرگاه اراده کند ، آن را مثل نقل و نبات بخرد و کارش را راه بيندازد» و بعد حتما به اين مساله فکر کرده ايد که سفته در مقابل چک ، با سختي هايي که براي گرفتنش از سيستم بانکي دارد ، چقدر به دردبخور است.
يکي از شهرونداني که براي دريافت يک وام ۲ ميليون توماني از يک بانک به گفته خودش ، ۴ ماه به دنبال يک ضامن داراي چک مي گشت ، مي گويد: مشابه همين وام را از يک مرکز اقتصادي ديگر گرفتم که براي ضمانت ، سفته هم قبول مي کرد.
همه اينها را حتما مي دانيد و حتما بارها با آن برخورد کرده ايد اما شايد آن روي سکه را کمتر ديده ايد که سفته يک سند معتبر اقتصادي است که به دليل نشناختن جايگاه آن ، بسياري از مردم را دچار مشکل کرده است.
اگر سري به دادگاه ها بزنيد ، متوجه مي شويد ناآشنايي با قانون سفته و اين تفکر که سفته ابزاري سهل الوصول است و تبعاتي ندارد، براي مردم چه مشکلاتي ايجاد کرده است.
اگر اين گزارش را بخوانيد ، حتما تفکر و تصورتان درباره سفته عوض مي شود.
بد نيست بدانيم سابقه کاربرد سفته به اروپا بازمي گردد و اين سند از قديم در آنجا مورد استفاده بوده است و حقوقدانان اروپايي معتقدند سفته پيش از برات و ديگر اسناد تجاري استفاده مي شده است.
ظهور سفته در ايران هم به زمان تدوين قانون تجارت در سال ۱۳۱۱ برمي گردد و امروزه در کشور ما از اين سند بيش از برات استفاده مي شود.حقوقدانان ايران نيز گاه از سندي سخن مي گويند که عنوان «سفتجه» داشته است و فقها درباره آن بحث فراوان کرده اند اما اذعان مي کنند که اين سند با سفته موضوع حقوق تجارت متفاوت است و بيشتر به عقد حواله نزديک است اما امروزه در اقتصاد ، سفته به عنوان وسيله اي اعتباري نقش مهمي در تامين کوتاه مدت منابع سرمايه گذاري ايفا مي کند و حتي شرکتهاي بزرگ با صدور آن نزد بانکها ، مشکلات مالي جاري خود را مرتفع مي کنند. همچنين از سفته مي توان به عنوان وسيله پرداخت در معاملات غيرنقدي استفاده کرد و اين امر در معاملات کالاهاي مصرفي بسيار معمول است و شايد همين عموميت است که شما مي بينيد سفته همه جا به فروش مي رسد البته بانکها و موسسات اعتباري نيز از اين اسناد براي اعطاي وام و تقسيط بازپرداخت آن استفاده مي کنند و به اين منظور ، در مقابل پرداخت وام به مشتري ، از او سفته مطالبه مي کنند. همچنين در قراردادهايي که شرکتها و موسسات اداري با مقاطعه کاران منعقد مي کنند ، سفته وسيله اي ارزان و مطمئن براي تضمين اجراي تعهد از سوي آنان است.
مندرجات سفته
به موجب ماده ۳۰۸ قانون تجارت ، سفته علاوه بر امضاء يا مهر ، بايد داراي تاريخ و متضمن مراتب ذيل باشد: مبلغي که بايد تاديه شود با تمام حروف ، نام گيرنده وجه و تاريخ پرداخت بايد در سفته مشخص باشد. پس طبق ماده ۳۰۸ قانون تجارت ، سفته علاوه بر مهر يا امضاء بايد داراي تاريخ باشد و علاوه بر اين ، طبق بند يک همين ماده ، تعيين مبلغي که بايد پرداخت شود ، با تمام حروف ضروري است.
نام و نام خانوادگي گيرنده وجه ، تاريخ پرداخت وجه ، علاوه بر اينها ، نوشتن نام خانوادگي صادرکننده ، اقامتگاه وي و محل پرداخت سفته نيز ضروري است.
در صورتي که سفته براي شخص معيني صادر شود ، نام و نام خانوادگي او در سفته آورده مي شود ، در غير اين صورت به جاي نام او نوشته مي شود در «وجه حامل». در صورتي که نام خانوادگي يک شخص معين در سفته نوشته شود ، اين شخص طلبکار مي شود و در غير اين صورت هر کسي که سفته را در اختيار داشته باشد ، طلبکار محسوب مي شود و مي تواند در سررسيد سفته ، مبلغ آن را طلب کند و اگر سررسيد درج نشود ، سفته عندالمطالبه محسوب مي شود و در سفته عندالمطالبه ، صادرکننده بايد به محض مطالبه ، مبلغ آن را پرداخت کند اما اگر مندرجات قانوني در سفته قيد نشود ، آنگاه چه مي شود؟ متاسفانه قانونگذار در فصل دوم باب چهارم قانون تجارت که مقررات مربوط به سفته را بيان مي کند ، به ضمانت اجراي عدم ذکر مندرجات مندرج در ماده ۳۰۸ اشاره اي نکرده است اما در قوانين خارجي به اين نکته اشاره شده است.
مثلا در قانون تجارت فرانسه ، پس از ماده ۱۸۳ که شرايط صوري سفته را معين مي کند ، ماده ۱۸۴ مقرر مي کند که در صورت نبودن يکي از موارد مندرج در ماده ۱۸۳، سند امضائشده ، سفته محسوب نمي شود. همان طور که گفته شده است ، اگرچه در قانون تجارت ايران در مورد سفته ، به اين امر اشاره نشده است که اگر يکي از مندرجات مذکور در ماده ۳۰۸ قانون رعايت نشود ، نوشته مزبور مشمول مزاياي سفته نمي شود اما سفته فقط در صورتي مشمول مزاياي مذکور در قانون تجارت است که موافق مقررات اين قانون تنظيم شده باشد و از طرفي ، اگرچه در مورد رعايت نکردن مندرجات قانوني سفته ضمانت اجرايي پيش بيني نشده ، تبصره ماده ۳۱۹ قانون تجارت ، سفته اي را که فاقد شرايط اساسي مذکور در قانون تجارت باشد ، سند تجاري قلمداد نمي کند و مشمول مرور زمان اموال منقول مي داند. در واقع اگر سفته مطابق مواد قانوني پر نشود، وجاهت قانوني ندارد.
سفته بدون نام
سفته بدون نام ، حالتي ديگر از نحوه تنظيم سفته است. در اين حالت ، در تنظيم سند اين امکان وجود دارد که بدهکار، سفته اي را که صادر مي کند، بدون ذکر نام طلبکار به وي بدهد که در اين صورت فرد مي تواند يا خودش براي گرفتن در سررسيد اقدام يا اين که آن را به ديگري حواله بدهد.
عبارت حواله کرد در سفته به شخص دارنده اين اختيار را مي دهد که بتواند سفته را به ديگري منتقل کند ولي اگر حواله کرد ، خط خورده شود ، دارنده سفته نمي تواند آن را به ديگري انتقال دهد و تنها خود وي براي وصول آن اقدام کند ، علاوه بر آن که مي تواند با پشت نويسي آن را به شخص ديگري انتقال دهد.
پشت نويسي سفته
پشت نويسي سفته مانند چک براي انتقال سفته به ديگري يا وصول وجه آن است. اگر پشت نويسي براي انتقال باشد ، دارنده جديد سفته داراي تمام حقوق و مزايايي مي شود که به آن سند تعلق دارد. انتقال سفته با امضاي دارنده آن صورت مي گيرد. همچنين دارنده سفته مي تواند براي وصول وجه آن به ديگري وکالت دهد که در اين صورت بايد وکالت براي وصول قيد شود.
◄سقف سفته
هر برگ سفته ، سقف خاصي براي تعهد کردن دارد ، مثلا اگر روي سفته اي درج شده باشد «ده ميليون ريال» يعني آن سفته حداکثر براي تعهد يک ميليون تومان داراي اعتبار است و با آن نمي توان به پرداخت بيش از يک ميليون تومان تعهد کرد.
◄ماهيت حقوقي سفته
خسروي ، مستشار شعبه ۷۰ دادگاه تجديدنظر در اين باره مي گويد: امضاي سفته ذاتا عمل تجاري را تشکيل نمي دهد.
◄تکاليف دارنده سفته
خسروي در اين خصوص مي گويد: اگر متعهد سفته در سررسيد از پرداخت مبلغ مندرج در آن امتناع کند ، دارنده سفته مکلف است به موجب نوشته اي که واخواست يا اعتراض عدم تاديه ناميده مي شود ، ظرف مدت ۱۰ روز از تاريخ وعده سفته اعتراض خود را اعلام کند که براي واخواست به مجتمع قضايي مراجعه و نسبت به تنظيم و ارسال آن براي صادرکننده سفته اقدام مي کند و از تاريخ واخواست ظرف مدت يک سال براي کسي که سفته را در ايران صادر کرده و مدت ۲ سال براي کساني که سفته را در خارج از ايران صادر کرده اند ، طبق مواد ۲۸۶ و ۲۸۷ قانون تجارت اقامه دعوي کند. در صورتي که دارنده سفته به تکاليف قانوني خود اقدام نکند ، حق اقامه دعوي عليه پشت نويس ، ضامن پشت نويس را ندارد و از امتيازات اسناد تجاري بهره مند نمي شود.
◄راههاي وصول وجه سفته
مستشار شعبه ۷۰ دادگاه تجديدنظر در اين خصوص نيز مي گويد : براي وصول وجه سفته از ۲ طريق مي توان اقدام کرد :
از طريق اجراي اسناد رسمي : چون سفته از اسناد لازم الاجراست ، در صورتي که دارنده به وظايف قانوني خود عمل کرده باشد ، مي تواند عليه صادرکننده ، پشت نويس و ضامن به اجراي اسناد رسمي واقع در اداره ثبت مراجعه و تقاضاي توقيف اموال بلامعارض اشخاص فوق و وصول طلب خود را کند.
از طريق مراجع قضايي دادگستري : دارنده سفته با تقديم دادخواست حقوقي عليه يک يا تمام مسوولان سند تجاري اقامه دعوي مي کند و در صورتي که به محکوميت قطعي صادرکننده منجر شود و اگر اموالي از محکوم تحصيل نشود، مي تواند به استناد قانون نحوه اجراي محکوميت هاي مالي تقاضاي بازداشت شخص محکوم را کند.
تاملی در نظام حقوقی سفته
تصویب قانون جدید صدور چك، و مطرح شدن مجدد آن به عنوان وسیله صرفاً پرداخت و عدم امكان استفاده از چك به صورت و عده دار (برای كسب اعتبار و تضمین) فرصتی به دست داد تا به وضعیت سفته كه وسیله پرداخت اعتباری هم ارز برات می باشد و از این پس احتمال استفاده فراگیر از آن وجود خواهد داشت، بیشتر توجه شود.
۱.تصویب قانون جدید صدور چك، و مطرح شدن مجدد آن به عنوان وسیله صرفاً پرداخت و عدم امكان استفاده از چك به صورت و عده دار (برای كسب اعتبار و تضمین) فرصتی به دست داد تا به وضعیت سفته كه وسیله پرداخت اعتباری هم ارز برات می باشد و از این پس احتمال استفاده فراگیر از آن وجود خواهد داشت، بیشتر توجه شود.
۲.سفته در لغت به معنای « مالی كه به شهری دهند و به شهری باز ستانند» آمده و معال كلمه فته طلب یا جواز طلب می باشد. اما در اصطلاح حقوقی از سفته به عنوان یكی از اسناد تجارتی چنین تعریف شده است: « فته طلب سندیست كه به موجب آن امضا كننده تعهد می كند مبلغی در موعد معین یا عند المطالبه در وجه حامل یا شخص معین و یا به حواله كرد آن شخص كار سازی نماید.»سفته از لحاظ تاریخی نه در شكل امروزی آن بلكه به صورت نوشته هایی در قدیم معمول بوده است. مثلاً در بازار این امكان وجود داشته كه بازرگانی جهت به دست آوردن اعتبار مورد نیاز با دیگری تماس حاصل نماید و نوشته هایی را حاكی از پرداخت مبلغی در سر رسید معین به دست آورد و آنها را به اعتبار مدیون معامله كند: خواه واقعاً طلبی در كار بوده یا نبوده باشد.در كشور فرانسه، سفته سابقه بسیار قدیمی دارد و از زمانهای دور این سند با انعكاس عبارت « حواله كرد» در روی آن قابلیت معامله و دست به دست گشتن را داشته ، اما به تدریج در قرون ۱۸ و ۱۹ با گسترش استفاده از برات و اسكناس در امور بازرگانی اهمیت خود را از دست داده است، به ویژه اینكه در آن زمان افراد غیر بازرگان هم تمایلی به متعهد شدن در مقابل كسی كه او را نمی شناختند، مگر در یك سررسید معین، از خود نشان نمی دادند.پس از قرون یاد شده ، سفته به تدریج از انزوای خود بیرون آمد و دو نقش مهم را تدریجاً عهده دار گشت؛ اول ، وسیلهای گردید جهت كسب اعتبارات مالی و دوم، در معاملات مربوط به حق سرقفلی به عنوان ابزار پرداخت مورد استفاده قرار گرفت.اما كاربرد سفته در امور تجاری به تدریج از این هم فراتر رفت. با آغاز دوره شكوفایی اقتصادی ، تجار جدید كه تازه فعالیت بازرگانی خود را شروع كرده بودند، به دلیل عدم وجود امكانات بالفعل در پرداخت مبالغ هنگفت، از فته طلب كه سندی مهلت دار بود استفاده می كردند. ولی زمانیكه دوباره بحران اقتصادی جامعه را فرا می گرفت و صادر كنندگان سفته در موعد سند قادر به پرداخت وجه آن نبودند، باز مشكلات بزرگی دامنگیرشان می شد.
۳.سفته در كنوانسیون ژنو ۱۹۳۰ مورد بررسی تفصیلی واقع نگردید، و تنها مواد ۷۵ تا ۷۸ مقررات متحد الشكل در اكثر قریب به اتفاق مسائل مربوطه، به قواعد پایه گذاری شده درقسمت برات برگشته داده شده است.
با وجود این، ماده ۲۱ ضمیمه دوم قرار داد اول دو اختیار به نفع كشورهای امضا كننده پیش بینی می نماید:اختیار اول – هر یك از طرفهای معظم متعاهد مختارند مقررات مربوط به سفته مورد پیش بینی در كنوانسیون را در قلمرو خود وارد قوانین ملی ننمایند.توضیح آنكه در قوانین مربوط به اسناد تجارتی بعضی كشورها نظیر لتونی، سفته در درجه اول اهمیت قرار داشته و ضوابط دیگر اسناد تجارتی ، به رژیم حقوقی سفته ارجاع داده شده است. برای این كشورها طبعاً مقررات كنوانسیون در مورد سفته قابل قبول نیست . زیرا مواد ۷۵تا ۷۸، حل مسائل سفته را به قواعد برات محول می نماید.كنفرانس پس از بررسی های لازم چنین نتیجه گرفت كه این اختیار ضرر كلی برای قواعد متحد الشكل در بر نخواهد داشت: چه سفته اصولاً بیشتر از اهمیت ملی برخوردار است تا بین المللی، به علاوه در بعضی از كشورها این سند نوشته ای است كه در داخله گرد می كند و برات فقط برای پرداختهای اعتباری بین المللی مورد استفاده قرار می گیرد.
اختیار دوم-این اختیار به كشور امضا كننده اجازه می دهد، در صورت لزوم سیستم حقوقی بخصوصی را برای سفته تأسیس كرده و به این ترتیب صرفاً به ارجع دادن به قواعد برات اكتفا نكنند. در كشورهای اسكاندیناوی، ژاپن و لهستان از اختیار مزبور استفاده شده و مقررات خاصی جهت فته طلب تدوین گردیده است.
۴.كشور فرانسه از این دو بند ماده ۲۱ استفاده نكرده و تنها در مواد ۱۸۳ و ۱۸۹ قانون تجارت ، مواد ۷۵ تا ۷۸ كنوانسیون را بازگو می كند. این روش مورد انتقاد عده ای از حقوقدانان آن كشور واقع شده است. این گروه عقیده دارند اجرای قواعد برات كه عمل حقوقی سه جانبه است در مورد سفته كه در ابتدا تنها دارای دو طرف می باشد،خالی از اشكال نخواهد بود.
۵.با وجود این كه كنوانسیون ژنو در سال ۱۹۳۰ برابر ۱۳۰۹ شمسی به تصویب كشورهای عضو رسیده، مع ذلك قانونگذار سال ۱۳۱۱ كشورمان، مقررات قبلی كشور فرانسه را در قسمت سفته همانند مورد برات، منعكس نموده است . اما قواعد سابق فرانسه (عمدتاً مقررات سال ۱۸۰۷) در این مورد با مقررات كنوانسیون انطباق داشته است. نتیجتاً ملاحظه می شود در قانون تجارت ایران، همانگ با طرح كنوانسیون ، بتجویز ماده ۳۰۹ ، مقررات برات در قسمت سفته نیز جاری می باشد.
۶.در حال حاضر از لحاظ كاربرد عملی ، ملاحظه می شود سفته هنوز مورد استفاده قرار می گیرد. در حالیكه برات تقریباً در داخل كشور متروك شده است. در این شرایط می توان گفت، ایران در زمره ممالكی است كه سفته در آنها مهمترین وسیله پرداخت اعتباری در داخل كشور می باشد. با این اختلاف كه كشورهای مذكور دارای مقررات مستقلی در این باره هستند؛ حال آن كه در ایران برای حل مسائل سفته لزوماً می بایست به سیستم حقوقی برات، كه خود به عنوان سند تجارتی دیگر تقریباً كاربردی درون مرزی ندارد ، رجوع نمود.
۷.در هر حال ضروری است شناخت عمیق تر نسبت به مكانیزم سفته در مقایسه با برات حاصل آید . بررسی تطبیق سیستم حقوقی این دو سند اجازه خواهد داد تا چار چوب حقوقی خاص سفته بیشتر روشن شده و اسباب حصول نتیجه گیریهای لازم فراهم آید.
سفته سندی است که به موجب آن امضاء کننده متعهد می شود تا مبلغی را در موعد معین یا عندالمطالبه در وجه حامل یا شخص معین یا به حواله کرد او بپردازند. سفته علاوه بر امضاء یا مهر متعهد باید مشخص کننده مبلغ تعهد شده، گیرنده وجه، و تاریخ نیز باشد.
پیدایش سفته در گذشته به دلیل خطر انتقال پول از جایی به جای دیگر بوده است. تجار به کمک بانک ها در معاملات خارجی و نیز داخلی خود از سفته استفاده می کردند و در برابر، کارمزدی برای صدور سفته به نام خود و دریافت مبلغ آن درجایی دیگربه بانک می پرداختند.
امروزه در اقتصاد سفته به عنوان یک وسیله اعتباری نقش مهمی در تامین کوتاه مدت منابع سرمایه گذاری ایفا می کند و به ویژه شرکت های بزرگ با صدور و تنزیل آن نزد بانک ها مشکلات مالی جاری خود را مرتفع می سازند. آشکار است که برخورد نظام بانکی به این قبیل اسناد اعتباری از عوامل اساسی اعتبار و رواج آنها به شمار می رود.
سفته سندي معتبر اما ناشناخته
سفته نامي است که حتما بارها و بارها آن را شنيده ايد و حتما بارها به بهانه گرفتن وام يا ضمانت از آن استفاده کرده ايد.
حتما ديده ايد که سفته را در گوشه گوشه شهر در هر دکه روزنامه فروشي که بساط سيگار ، سيمکارت اعتباري ، شارژ موبايل و کارت اينترنت را پهن کرده است ، مي فروشند و اين عبارت را که «سفته موجود است» خيلي جاها ديده ايد و لابد پيش خود فکر کرده ايد که «عجب ، سفته چه وسيله خوبي است که هرکس مي تواند هرگاه اراده کند ، آن را مثل نقل و نبات بخرد و کارش را راه بيندازد» و بعد حتما به اين مساله فکر کرده ايد که سفته در مقابل چک ، با سختي هايي که براي گرفتنش از سيستم بانکي دارد ، چقدر به دردبخور است.
يکي از شهرونداني که براي دريافت يک وام ۲ ميليون توماني از يک بانک به گفته خودش ، ۴ ماه به دنبال يک ضامن داراي چک مي گشت ، مي گويد: مشابه همين وام را از يک مرکز اقتصادي ديگر گرفتم که براي ضمانت ، سفته هم قبول مي کرد.
همه اينها را حتما مي دانيد و حتما بارها با آن برخورد کرده ايد اما شايد آن روي سکه را کمتر ديده ايد که سفته يک سند معتبر اقتصادي است که به دليل نشناختن جايگاه آن ، بسياري از مردم را دچار مشکل کرده است.
اگر سري به دادگاه ها بزنيد ، متوجه مي شويد ناآشنايي با قانون سفته و اين تفکر که سفته ابزاري سهل الوصول است و تبعاتي ندارد، براي مردم چه مشکلاتي ايجاد کرده است.
اگر اين گزارش را بخوانيد ، حتما تفکر و تصورتان درباره سفته عوض مي شود.
بد نيست بدانيم سابقه کاربرد سفته به اروپا بازمي گردد و اين سند از قديم در آنجا مورد استفاده بوده است و حقوقدانان اروپايي معتقدند سفته پيش از برات و ديگر اسناد تجاري استفاده مي شده است.
ظهور سفته در ايران هم به زمان تدوين قانون تجارت در سال ۱۳۱۱ برمي گردد و امروزه در کشور ما از اين سند بيش از برات استفاده مي شود.حقوقدانان ايران نيز گاه از سندي سخن مي گويند که عنوان «سفتجه» داشته است و فقها درباره آن بحث فراوان کرده اند اما اذعان مي کنند که اين سند با سفته موضوع حقوق تجارت متفاوت است و بيشتر به عقد حواله نزديک است اما امروزه در اقتصاد ، سفته به عنوان وسيله اي اعتباري نقش مهمي در تامين کوتاه مدت منابع سرمايه گذاري ايفا مي کند و حتي شرکتهاي بزرگ با صدور آن نزد بانکها ، مشکلات مالي جاري خود را مرتفع مي کنند. همچنين از سفته مي توان به عنوان وسيله پرداخت در معاملات غيرنقدي استفاده کرد و اين امر در معاملات کالاهاي مصرفي بسيار معمول است و شايد همين عموميت است که شما مي بينيد سفته همه جا به فروش مي رسد البته بانکها و موسسات اعتباري نيز از اين اسناد براي اعطاي وام و تقسيط بازپرداخت آن استفاده مي کنند و به اين منظور ، در مقابل پرداخت وام به مشتري ، از او سفته مطالبه مي کنند. همچنين در قراردادهايي که شرکتها و موسسات اداري با مقاطعه کاران منعقد مي کنند ، سفته وسيله اي ارزان و مطمئن براي تضمين اجراي تعهد از سوي آنان است.
مندرجات سفته
به موجب ماده ۳۰۸ قانون تجارت ، سفته علاوه بر امضاء يا مهر ، بايد داراي تاريخ و متضمن مراتب ذيل باشد: مبلغي که بايد تاديه شود با تمام حروف ، نام گيرنده وجه و تاريخ پرداخت بايد در سفته مشخص باشد. پس طبق ماده ۳۰۸ قانون تجارت ، سفته علاوه بر مهر يا امضاء بايد داراي تاريخ باشد و علاوه بر اين ، طبق بند يک همين ماده ، تعيين مبلغي که بايد پرداخت شود ، با تمام حروف ضروري است.
نام و نام خانوادگي گيرنده وجه ، تاريخ پرداخت وجه ، علاوه بر اينها ، نوشتن نام خانوادگي صادرکننده ، اقامتگاه وي و محل پرداخت سفته نيز ضروري است.
در صورتي که سفته براي شخص معيني صادر شود ، نام و نام خانوادگي او در سفته آورده مي شود ، در غير اين صورت به جاي نام او نوشته مي شود در «وجه حامل». در صورتي که نام خانوادگي يک شخص معين در سفته نوشته شود ، اين شخص طلبکار مي شود و در غير اين صورت هر کسي که سفته را در اختيار داشته باشد ، طلبکار محسوب مي شود و مي تواند در سررسيد سفته ، مبلغ آن را طلب کند و اگر سررسيد درج نشود ، سفته عندالمطالبه محسوب مي شود و در سفته عندالمطالبه ، صادرکننده بايد به محض مطالبه ، مبلغ آن را پرداخت کند اما اگر مندرجات قانوني در سفته قيد نشود ، آنگاه چه مي شود؟ متاسفانه قانونگذار در فصل دوم باب چهارم قانون تجارت که مقررات مربوط به سفته را بيان مي کند ، به ضمانت اجراي عدم ذکر مندرجات مندرج در ماده ۳۰۸ اشاره اي نکرده است اما در قوانين خارجي به اين نکته اشاره شده است.
مثلا در قانون تجارت فرانسه ، پس از ماده ۱۸۳ که شرايط صوري سفته را معين مي کند ، ماده ۱۸۴ مقرر مي کند که در صورت نبودن يکي از موارد مندرج در ماده ۱۸۳، سند امضائشده ، سفته محسوب نمي شود. همان طور که گفته شده است ، اگرچه در قانون تجارت ايران در مورد سفته ، به اين امر اشاره نشده است که اگر يکي از مندرجات مذکور در ماده ۳۰۸ قانون رعايت نشود ، نوشته مزبور مشمول مزاياي سفته نمي شود اما سفته فقط در صورتي مشمول مزاياي مذکور در قانون تجارت است که موافق مقررات اين قانون تنظيم شده باشد و از طرفي ، اگرچه در مورد رعايت نکردن مندرجات قانوني سفته ضمانت اجرايي پيش بيني نشده ، تبصره ماده ۳۱۹ قانون تجارت ، سفته اي را که فاقد شرايط اساسي مذکور در قانون تجارت باشد ، سند تجاري قلمداد نمي کند و مشمول مرور زمان اموال منقول مي داند. در واقع اگر سفته مطابق مواد قانوني پر نشود، وجاهت قانوني ندارد.
سفته بدون نام
سفته بدون نام ، حالتي ديگر از نحوه تنظيم سفته است. در اين حالت ، در تنظيم سند اين امکان وجود دارد که بدهکار، سفته اي را که صادر مي کند، بدون ذکر نام طلبکار به وي بدهد که در اين صورت فرد مي تواند يا خودش براي گرفتن در سررسيد اقدام يا اين که آن را به ديگري حواله بدهد.
عبارت حواله کرد در سفته به شخص دارنده اين اختيار را مي دهد که بتواند سفته را به ديگري منتقل کند ولي اگر حواله کرد ، خط خورده شود ، دارنده سفته نمي تواند آن را به ديگري انتقال دهد و تنها خود وي براي وصول آن اقدام کند ، علاوه بر آن که مي تواند با پشت نويسي آن را به شخص ديگري انتقال دهد.
پشت نويسي سفته
پشت نويسي سفته مانند چک براي انتقال سفته به ديگري يا وصول وجه آن است. اگر پشت نويسي براي انتقال باشد ، دارنده جديد سفته داراي تمام حقوق و مزايايي مي شود که به آن سند تعلق دارد. انتقال سفته با امضاي دارنده آن صورت مي گيرد. همچنين دارنده سفته مي تواند براي وصول وجه آن به ديگري وکالت دهد که در اين صورت بايد وکالت براي وصول قيد شود.
◄سقف سفته
هر برگ سفته ، سقف خاصي براي تعهد کردن دارد ، مثلا اگر روي سفته اي درج شده باشد «ده ميليون ريال» يعني آن سفته حداکثر براي تعهد يک ميليون تومان داراي اعتبار است و با آن نمي توان به پرداخت بيش از يک ميليون تومان تعهد کرد.
◄ماهيت حقوقي سفته
خسروي ، مستشار شعبه ۷۰ دادگاه تجديدنظر در اين باره مي گويد: امضاي سفته ذاتا عمل تجاري را تشکيل نمي دهد.
◄تکاليف دارنده سفته
خسروي در اين خصوص مي گويد: اگر متعهد سفته در سررسيد از پرداخت مبلغ مندرج در آن امتناع کند ، دارنده سفته مکلف است به موجب نوشته اي که واخواست يا اعتراض عدم تاديه ناميده مي شود ، ظرف مدت ۱۰ روز از تاريخ وعده سفته اعتراض خود را اعلام کند که براي واخواست به مجتمع قضايي مراجعه و نسبت به تنظيم و ارسال آن براي صادرکننده سفته اقدام مي کند و از تاريخ واخواست ظرف مدت يک سال براي کسي که سفته را در ايران صادر کرده و مدت ۲ سال براي کساني که سفته را در خارج از ايران صادر کرده اند ، طبق مواد ۲۸۶ و ۲۸۷ قانون تجارت اقامه دعوي کند. در صورتي که دارنده سفته به تکاليف قانوني خود اقدام نکند ، حق اقامه دعوي عليه پشت نويس ، ضامن پشت نويس را ندارد و از امتيازات اسناد تجاري بهره مند نمي شود.
◄راههاي وصول وجه سفته
مستشار شعبه ۷۰ دادگاه تجديدنظر در اين خصوص نيز مي گويد : براي وصول وجه سفته از ۲ طريق مي توان اقدام کرد :
از طريق اجراي اسناد رسمي : چون سفته از اسناد لازم الاجراست ، در صورتي که دارنده به وظايف قانوني خود عمل کرده باشد ، مي تواند عليه صادرکننده ، پشت نويس و ضامن به اجراي اسناد رسمي واقع در اداره ثبت مراجعه و تقاضاي توقيف اموال بلامعارض اشخاص فوق و وصول طلب خود را کند.
از طريق مراجع قضايي دادگستري : دارنده سفته با تقديم دادخواست حقوقي عليه يک يا تمام مسوولان سند تجاري اقامه دعوي مي کند و در صورتي که به محکوميت قطعي صادرکننده منجر شود و اگر اموالي از محکوم تحصيل نشود، مي تواند به استناد قانون نحوه اجراي محکوميت هاي مالي تقاضاي بازداشت شخص محکوم را کند.
تاملی در نظام حقوقی سفته
تصویب قانون جدید صدور چك، و مطرح شدن مجدد آن به عنوان وسیله صرفاً پرداخت و عدم امكان استفاده از چك به صورت و عده دار (برای كسب اعتبار و تضمین) فرصتی به دست داد تا به وضعیت سفته كه وسیله پرداخت اعتباری هم ارز برات می باشد و از این پس احتمال استفاده فراگیر از آن وجود خواهد داشت، بیشتر توجه شود.
۱.تصویب قانون جدید صدور چك، و مطرح شدن مجدد آن به عنوان وسیله صرفاً پرداخت و عدم امكان استفاده از چك به صورت و عده دار (برای كسب اعتبار و تضمین) فرصتی به دست داد تا به وضعیت سفته كه وسیله پرداخت اعتباری هم ارز برات می باشد و از این پس احتمال استفاده فراگیر از آن وجود خواهد داشت، بیشتر توجه شود.
۲.سفته در لغت به معنای « مالی كه به شهری دهند و به شهری باز ستانند» آمده و معال كلمه فته طلب یا جواز طلب می باشد. اما در اصطلاح حقوقی از سفته به عنوان یكی از اسناد تجارتی چنین تعریف شده است: « فته طلب سندیست كه به موجب آن امضا كننده تعهد می كند مبلغی در موعد معین یا عند المطالبه در وجه حامل یا شخص معین و یا به حواله كرد آن شخص كار سازی نماید.»سفته از لحاظ تاریخی نه در شكل امروزی آن بلكه به صورت نوشته هایی در قدیم معمول بوده است. مثلاً در بازار این امكان وجود داشته كه بازرگانی جهت به دست آوردن اعتبار مورد نیاز با دیگری تماس حاصل نماید و نوشته هایی را حاكی از پرداخت مبلغی در سر رسید معین به دست آورد و آنها را به اعتبار مدیون معامله كند: خواه واقعاً طلبی در كار بوده یا نبوده باشد.در كشور فرانسه، سفته سابقه بسیار قدیمی دارد و از زمانهای دور این سند با انعكاس عبارت « حواله كرد» در روی آن قابلیت معامله و دست به دست گشتن را داشته ، اما به تدریج در قرون ۱۸ و ۱۹ با گسترش استفاده از برات و اسكناس در امور بازرگانی اهمیت خود را از دست داده است، به ویژه اینكه در آن زمان افراد غیر بازرگان هم تمایلی به متعهد شدن در مقابل كسی كه او را نمی شناختند، مگر در یك سررسید معین، از خود نشان نمی دادند.پس از قرون یاد شده ، سفته به تدریج از انزوای خود بیرون آمد و دو نقش مهم را تدریجاً عهده دار گشت؛ اول ، وسیلهای گردید جهت كسب اعتبارات مالی و دوم، در معاملات مربوط به حق سرقفلی به عنوان ابزار پرداخت مورد استفاده قرار گرفت.اما كاربرد سفته در امور تجاری به تدریج از این هم فراتر رفت. با آغاز دوره شكوفایی اقتصادی ، تجار جدید كه تازه فعالیت بازرگانی خود را شروع كرده بودند، به دلیل عدم وجود امكانات بالفعل در پرداخت مبالغ هنگفت، از فته طلب كه سندی مهلت دار بود استفاده می كردند. ولی زمانیكه دوباره بحران اقتصادی جامعه را فرا می گرفت و صادر كنندگان سفته در موعد سند قادر به پرداخت وجه آن نبودند، باز مشكلات بزرگی دامنگیرشان می شد.
۳.سفته در كنوانسیون ژنو ۱۹۳۰ مورد بررسی تفصیلی واقع نگردید، و تنها مواد ۷۵ تا ۷۸ مقررات متحد الشكل در اكثر قریب به اتفاق مسائل مربوطه، به قواعد پایه گذاری شده درقسمت برات برگشته داده شده است.
با وجود این، ماده ۲۱ ضمیمه دوم قرار داد اول دو اختیار به نفع كشورهای امضا كننده پیش بینی می نماید:اختیار اول – هر یك از طرفهای معظم متعاهد مختارند مقررات مربوط به سفته مورد پیش بینی در كنوانسیون را در قلمرو خود وارد قوانین ملی ننمایند.توضیح آنكه در قوانین مربوط به اسناد تجارتی بعضی كشورها نظیر لتونی، سفته در درجه اول اهمیت قرار داشته و ضوابط دیگر اسناد تجارتی ، به رژیم حقوقی سفته ارجاع داده شده است. برای این كشورها طبعاً مقررات كنوانسیون در مورد سفته قابل قبول نیست . زیرا مواد ۷۵تا ۷۸، حل مسائل سفته را به قواعد برات محول می نماید.كنفرانس پس از بررسی های لازم چنین نتیجه گرفت كه این اختیار ضرر كلی برای قواعد متحد الشكل در بر نخواهد داشت: چه سفته اصولاً بیشتر از اهمیت ملی برخوردار است تا بین المللی، به علاوه در بعضی از كشورها این سند نوشته ای است كه در داخله گرد می كند و برات فقط برای پرداختهای اعتباری بین المللی مورد استفاده قرار می گیرد.
اختیار دوم-این اختیار به كشور امضا كننده اجازه می دهد، در صورت لزوم سیستم حقوقی بخصوصی را برای سفته تأسیس كرده و به این ترتیب صرفاً به ارجع دادن به قواعد برات اكتفا نكنند. در كشورهای اسكاندیناوی، ژاپن و لهستان از اختیار مزبور استفاده شده و مقررات خاصی جهت فته طلب تدوین گردیده است.
۴.كشور فرانسه از این دو بند ماده ۲۱ استفاده نكرده و تنها در مواد ۱۸۳ و ۱۸۹ قانون تجارت ، مواد ۷۵ تا ۷۸ كنوانسیون را بازگو می كند. این روش مورد انتقاد عده ای از حقوقدانان آن كشور واقع شده است. این گروه عقیده دارند اجرای قواعد برات كه عمل حقوقی سه جانبه است در مورد سفته كه در ابتدا تنها دارای دو طرف می باشد،خالی از اشكال نخواهد بود.
۵.با وجود این كه كنوانسیون ژنو در سال ۱۹۳۰ برابر ۱۳۰۹ شمسی به تصویب كشورهای عضو رسیده، مع ذلك قانونگذار سال ۱۳۱۱ كشورمان، مقررات قبلی كشور فرانسه را در قسمت سفته همانند مورد برات، منعكس نموده است . اما قواعد سابق فرانسه (عمدتاً مقررات سال ۱۸۰۷) در این مورد با مقررات كنوانسیون انطباق داشته است. نتیجتاً ملاحظه می شود در قانون تجارت ایران، همانگ با طرح كنوانسیون ، بتجویز ماده ۳۰۹ ، مقررات برات در قسمت سفته نیز جاری می باشد.
۶.در حال حاضر از لحاظ كاربرد عملی ، ملاحظه می شود سفته هنوز مورد استفاده قرار می گیرد. در حالیكه برات تقریباً در داخل كشور متروك شده است. در این شرایط می توان گفت، ایران در زمره ممالكی است كه سفته در آنها مهمترین وسیله پرداخت اعتباری در داخل كشور می باشد. با این اختلاف كه كشورهای مذكور دارای مقررات مستقلی در این باره هستند؛ حال آن كه در ایران برای حل مسائل سفته لزوماً می بایست به سیستم حقوقی برات، كه خود به عنوان سند تجارتی دیگر تقریباً كاربردی درون مرزی ندارد ، رجوع نمود.
۷.در هر حال ضروری است شناخت عمیق تر نسبت به مكانیزم سفته در مقایسه با برات حاصل آید . بررسی تطبیق سیستم حقوقی این دو سند اجازه خواهد داد تا چار چوب حقوقی خاص سفته بیشتر روشن شده و اسباب حصول نتیجه گیریهای لازم فراهم آید.
این نوشتار از سه بخش تشکیل شده است. در بخش اول، به تعریف تلقین (suggestion) و ارائة مطالبی در مورد جنبه های اجتماعی و درمانی تلقین و تلقین پذیری پرداخته می شود که شامل سه عنوان است: 1.تعریف، 2.تلقین اجتماعی، و 3. هیپنوتیزم و تلقین در روان درمانی. در بخش دوم، تعریف و توضیح مختصری مربوط به یادگیری و تبیینهای مختلف آن در روانشناسی ارائه می شود، و در بخش پایانی (بخش سوم) نیز به ارتباط تلقین با یادگیری و این پرسش توجه می شود که« آیا می توان تلقین را نوعی یادگیری قلمداد کرد یا خیر؟».
1. تلقین
الف. تعریف:
«تلقین» گاهی به معنای فکری که فکر دیگری را به دنبال خود به راه انداخته است استعمال شده و از این رو، با تداعی هم معنا بکار رفته است. برخی قلمرو تلقین را گسترش داده و آن را به قدری عریض کرده اند که با هر گونه نفوذ و تاثیری که فرد بر همنوعانش می گذارد، مترادف گشته است. برخی دیگر محدودة تلقین و تلقین پذیری را به اندازه ای محدود کردند که تنها نشانگان روان رنجوری هیستریک را در بر گیرد. این وضعیت مبهم و نامعلومِ موضوع «تلقین» موجب آشفتگی های زیادی در مباحث روانشناسی شد. برای رهایی از این درهم آمیختگی زبان ها، باید تعریفی قطعی و صریح از «تلقین» ارائه دهیم، و دنباله رو راه نویسندگانی نباشیم که «تلقین» و «تلقین پذیری» را در همه معانی ممکن آن به کار برده اند. غفلت از این امر نمی تواند منجر به چیزی مگر یک سری کلمات درهم و برهم شود (سیدیز، 1989).
سیدیز (1989) بحث خود در مورد تلقین را با دو مثال ساده آغاز می کند:
«من روزنامه ای در دستم گرفته و مشغول لوله کردن آن می شوم؛ به زودی متوجه می شوم که دوستم که در مقابل نشسته است و صحبت می کند نیز روزنامه اش را مثل من لوله کرده است. این، یکی از مواردی است که ما به آن تلقین می گوییم. دوست من آقای (آ) نزدیک میز ناهار خوری نشسته و درحال فکر کردن به یک مسئلة پیچیدة ریاضی است و تلاش برای حل مسأله او را سخت به خودش مغشوش کرده است و نسبت به آنچه در اطرافش می گذرد، درکی ندارد. چشمانش به سوی میز خیره شده است؛ اما ظاهراً هیچ یک از اشیاء روی میز را نمی بیند. من دو لیوان آب روی میز میگذارم و جلوی لیوان ها طوری دستم را تکان می دهم که توجه او را که تشنه است به آشامیدن آب جلب کنم. اما او گویا هیچ چیزی را نمی بیند. سپس دست دراز می کنم یکی از لیوان ها را بر می دارم و مشغول نوشیدن می شوم. در این زمان دوستم بدون اینکه به من توجهی بکند، با حالتی رؤیایی همین کار را عیناً تکرار میکند و آرام آرام مشغول آشامیدن می شود، و البته زمانی که بیشتر حجم لیوان خالی شده است، درحال بیدار شدن هشیاری اش نسبت به محیط است.» (سیدیز، 1989، فصل اول).
در همة مثال های مربوط به تلقین، جریانی از هشیاری را می توان یافت که به طور روان در مسیر فکری خاصّ خود در حال گذر است، ناگهان از عمق این جریان، موجی به سطح بر می خیزد، آسایش امواج را در گرداب فرو می برد، ساحل را لبریز می کند، برای مدتی مسیر جاری را منحرف می سازد، و سپس به طور ناگهانی فروکش می کند، ناپدید می شود، و جریان، به مسیر طبیعی خود باز میگردد و بار دیگر در بستر قبلی خود آرام می گیرد. ما در ریشه یابی این امر در می یابیم که این به دلیل برخی منابع بیرونی، برخی مسیل های آشفتة جاری در کنار این جریان است. اگر بخواهیم چنین واقعه ای را به زبان «بالدوین» توضیح دهیم، می توانیم بگوییم که امور تلقینی یعنی طبقه بزرگی از پدیده ها که با ورود ناگهانی و غیر منتظره به هشیاریِ فکر یا تصویر ذهنی، به صورت بخشی از جریان فکر در می آید و تلاش های عضلانی و ارادی که معمولاً از وجود آن پیروی می کنند، را تولید می نماید. فرد، فکری را که به او تلقین شده، در حالتی عادی و بدون مشکل قبول می کند، و تقریباً به طور خودکار آن را انجام می دهد. این قضیه به سادگی تقریباً در همة موارد تلقین یافت می شود، اما به شکل کلی آن در موارد هیپنوتیزم به طور ویژه ای روشن، واضح و برجسته است (سیدیز، 1989).
اما عنصر دیگری نیز در جریان تلقین وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد، و بدون آن تعریف ما از تلقین ناقص خواهد بود. این عامل، همان غلبه مخالفت درونی فردِ مورد تلقین است. فکر تلقین شده در واقع بر جریان هشیاری تحمیل شده است؛ این فکر، یک بیگانه است، یک میهمان ناخوانده، یا یک انگل، که هشیاری شخص، به دنبال پاک کردن و خلاصی از آن است. جریان هشیاری افراد با افکاری که به آنها تلقین شود، مانند یک ارگانیسم زنده با باکتری یا باسیلی که می خواهد ثبات و تعادل او را به هم بزند، مبارزه می کند. آزمایشات هیپنوتیزم نشان می دهد که ویژگی مخالفت، یکی از عناصر فرایند تلقین است. این عنصر مخالفت بسته به حالت های ذهن افراد، متفاوت است و این گوناگونی و تنوع ما را قادر می سازد تا تعریف بهتری از «تلقین» و «تلقین پذیری» را سامان بدهیم (سیدیز، 1989)...
افراد ممکن است تحت تأثیر دیگران ، نگرش ها ، ایده ها ، باورها، و یا رفتارشان را بدون تجزیه و تحلیل انتقادی این فرایند، تغییر دهند. تلقین پذیری به درجة استعداد متأثر شدن از چنین تلقینی مربوط است. افکار متداول در مورد تلقین پذیری، به این گرایش دارد که همه نوع شخصیتی مستعد متأثر شدن از چنین تلقینی مربوط است . گرچه افراد جدی و انعطاف ناپذیر ممکن است کمتر احتمال داشته باشد به خودشان اجازه بدهند اینگونه تحت تأثیر قرار گیرند. شاید بدین خاطر است که برخی داروها ، الکل، و هیپنوتیزم در تسهیل حالت ذهن برای متأثر شدن از تلقین های دیگران، نقش دارند (بِنر، 1999).
تلقین پذیری در حالت بهنجار وجود دارد، و به منظور آشکار کردن آن، باید فقط بدانیم که چگونه به آن تلنگر بزنیم... واقعیت وجود تلقین پذیری در افراد بهنجار، اهمیت بسزایی در حوزة نظری شناخت، در روانشناسی، جامعه شناسی، اخلاق، تاریخ، و نیز در زندگی عملی، در آموزش، سیاست، و اقتصاد اهمیت دارد، بالاترین اهمیت را در رشته نظری شناخت، در روانشناسی، جامعه شناسی، علم اخلاق، داراست (سیدیز، 1989).
ب. تلقین اجتماعی:
تلقین پذیری یکی از ویژگیهای اساسی طبیعت انسان است. بنابراین باید انتظار داشته باشیم که در ظرفیتهای اجتماعی، این استعداد خودش را نشان بدهد، و در عمل هم مشاهده می کنیم که همینگونه است. آنچه لازم است تنها این است که شرایط فراهم کردن یک گسستگی در هشیاری اجتماعی فراهم شود. این گسستگی ممکن است زودگذر و ناپایدار باشد، که در این صورت، نوع تلقین پذیری، تلقین پذیری بهنجار است؛ و ممکن است پایدار و طولانی بشود، که این، تلقین پذیری نابهنجار است. اولی را می توان تلقین پذیری جماعت و دیگری را تلقین پذیری اوباش بنامیم. در تلقین اوباش ، تلقین مستقیم مؤثر است. و در مورد جماعت، تلقین غیر مستقیم. سخنرانان زرنگ ، سیاستمداران، و وعّاظ ، توجه شنوندگان را بر روی سخنان خود تثبیت می کنند و علاقه شان را به موضوع بر می انگیزند. معمولاً آنها توجه (هشیارانه) جمعیت را بوسیلة داستانهایشان پرت می کنند و اغلب تلقین را با گره زدن این رشتة بلند بوسیلة یک نقطة اوج که مستلزم اجرای غیر مستقیم عمل تلقین است، هدف خود را به انجام می رسانند (سیدیز، 1989).
به طور کلی، تأثیر جامعه در شکل گیری و تغییر رفتار و افکار فرد، به سه طریقِ همنوایی، متابعت و اطاعت انجام میپذیرد. از این میان متابعت و اطاعت را می توان تأثیر پذیری رفتاری هشیارانه و ارادی از دیگران دانست و همنوایی را مقوله ای که هم آگاهانه و هم ناخودآگاه می تواند صورت پذیرد. «همنوایی تغییر رفتار یا افکار فرد در نتیجة فشار غیر مستقیم گروه یا اجتماعی است که فرد در آن زندگی میکند.» (آذربایجانی، و همکاران،1382). افراد در بسیاری از موقعیتهای اجتماعی، آگاهانه یا ناخودآگاه، رفتار و افکار خود را با هنجارها و نگرشهای اکثریت جامعه هماهنگ مینمایند. مطالعات تجربی متعددی پدیدة همنوایی و تأثیر شگرف آن بر رفتار و نگرش افراد را مورد بررسی و تأیید قرار داده است. موقعیت اجتماعی و برخی ویژگیهای شخصیتی فرد، در کاهش یا افزایش همنوایی فرد تأثیر گذار است. همنوایی ناخودآگاه فرد با هنجارهای گروه یا اجتماع را می توان تلقین اجتماعی نامید.
همنوایی یکی از ابزارهای تأثیر اجتماعی است که شخص از طریق آن ممکن است برای تلقین آماده شود، در بسیاری از موقعیتهای مربوطه به تلقین پذیری ، شخص برای اینکه تحت تأثیر قرار گیرد ، لازم است نسبت به شخص یا نهادی که تلقین را انجام می دهد. اعتماد یا احترام داشته باشد، اینگونه است که پیام و پیام دهنده به آسانی با هم تداعی می شوند. درمانگرها، معلمان، و همة کسانی که حرفه های دارای اقتدار را در اختیار دارند، از منزلت ویژه ای نزد مخاطب برخوردارند، و این تلقین پذیری را بسیار تسهیل می کند. علاوه براین، گرایش همراهی کردن با اجتماع، که تقریباً در همة افراد کما بیش وجود دارد، اغلب در موقعیت هایی که مملو از احساسات و غیر شخصی هستند، یا وقتی که مردم به خودشان یا به توانایی تصمیم گیری شان اطمینان ندارند، موجب می شود تلقین پذیری بسیار سریع و مؤثر روی دهد. (بِنر، 1999).
اگر چیزی به ما احساس نیرومندی از فردیتمان بدهد، آن مسلماً فعالیت های اختیاری مان است. می توان گفت خود فردی انسان با افزایش تنوع و قوّت فعالیتهای ارادی آن رشد می کند و گسترش می یابد؛ و بر عکس، حیات خود فردی، با کاهش تنوع و قوت حرکات ارادی کاهش می یابد. اینست که موقعیتِ وجود محدودیت در حرکات ارادی اهمیت زیادی در تلقین پذیری به طور کلی دارد و این موقعیت اهمیت بیشتری می یابد از آن جهت که می تواند با ضیق کردن حوزة هشیاری، تلقین پذیری را بیشتر تسهیل کند. اکنون هیچ جا، شاید غیر از شرایط زندان انفرادی، حرکات ارادی انسان محدود تر از زمانی که در میان جمعیت قرار می گیرد نیست. هرچه جمعیت بزرگ تر باشد، این محدودیت بیشتر است و خود فردی انسان بیشتر فروکش می کند. نیرومندی شخصیت افراد با شمار افراد گرد هم آمده نسبت معکوس دارد. این قاعده نه تنها در مورد توده ها حقیقت دارد، بلکه در مورد جمعیت های بسیار سازمان یافته نیز صادق است. معمولاً سازمانهای حجیم و بزرگ اشخاص بسیار کوچکی تولید می کنند. (سیدیز، 1989).
این وضعیت محدودیت حرکات اختیاری یکی از شرایط اولیه ایست که به ایجاد گسستگی عمیق و دیرپا یا سطحی و زودگذر در هشیاری جمعیت کمک می کند. از این روست که جمعیت ها به تدریج به سمت حالت اوباش گونه خرکت می کنند و اجتماعات بزرگ به موجب انقباض حوزه عمل ارادی افراد، به سادگی یک حالت تلقین پذیری نابهنجار را باعث می شوند. مجموعه های بزرگ در درون خودشان ریشه های بروز احتمالی اوباش را دارا هستند. جمعیت ها در درون خود تمام عناصر و شرایط لازم برای گسستگی هشیاری را در بر دارند. آنچه لازم است، تنها یک موضوع مورد علاقة اکثریت، یا برداشتهایی جابرانه و خشونت آمیز نسبت به هرکس و هر چیز که «دیگری» شمرده شود، است که توجه جمعیت را شدیداً به خود تثبیت نماید و افراد را در حالتی فروبرد که شخصیت هشیار، شأن و اهمیت و قدرت خود را از دست بدهد، و خود نیمه هشیار بی سلاح به تنهایی رو در روی محیط خارجی قرار گیرد. در این شرایط به سادگی عقاید مخالف و مزاحم طرد، تحقیر، یا نادیده گرفته می شود. جمعیت به وجد آمده ممکن است به سرعت به انبوه عوام بی منطق تبدیل شود (سیدیز، 1989).
ج. هیپنوتیزم و تلقین در روان درمانی:
هیپنوتیزم پدیدة روانی پیچیده ایست که در آن حالت هشیاری فرد تغییر می یابد و وی نسبت به تلقین های شخص هیپنوتیزم کننده پذیرا می شود. گرچه گاهی اصطلاح خواب را برای حالت هیپنوتیزم بکار می برند؛ مبنای فیزیولوژیک مشخصی برای آن، به گونه ای که برای خواب وجود دارد (تغییرات الکترو آنسفالوگرافیک معمولی)، شناخته نشده است (پورافکاری، 1380).
از هیپنوتیزم و تلقین های مستقیم در روان درمانی عموماً یا برای تلقین های شفابخش به بیمار و رفع تلقین های بیماری زا، و یا برای احیاء و بازشناسی خاطرات سرکوب شده (شیوة روان تحلیل گری) استفاده می شود. به عنوان مثال در قلمرو درمانگری اختلالهای هیستریکی که از شیوه های درمانی متفاوت و گاه توأمان استفاده می شود، استفاده از ابزار تلقین تأثیر خود را نشان داده است. در یکی از این شیوه ها، با استفاده از تلقین به صورت مستقیم (در هشیاری و بیداری)، یا از طریق هیپنوتیزم، بیمار متقاعد می شود که نشانه های جسمانی وی به زودی از بین خواهد رفت. تلقین لفظی به تنهایی، یا همراه با مصرف «سدیم آمیتال»، یا تلقین توأم با تزریق درون وریدی آمفتامین، به نتایج مثبتی منجر شده است (دادستان، 1380).
«تلقین پس هیپنوتیزمی» یکی از پدیده های هیپنوتیزمی است که کاربرد گسترده ای در روان درمانی دارد. این تلقین ها که بوسیلة درمانگران و در خلال حالت هیپنوتیزمی به وجود می آید، در مورد آزمودنی هایی که نسبت به منبع این تلقین ها بی اطلاع نگاه داشته شده اند، می تواند به حالت بیداری نیز منتقل شود. برای مثال، به آزمودنی ممکن است گفته شده باشد که وقتی از حالت خواب هیپنوتیزمی خارج شد، دیگر میلی به سیگار کشیدن نخواهد داشت. هنگامی که چنین تلقین هایی به حالت بیداری فرد منتقل می شود، استمرار آنها معمولاً کوتاه است. این به آن معنا است که، فرد ممکن است دوباره تا چند ساعت یا چند روز آینده، میل به کشیدن سیگار پیدا کند. ولی به هر حال، این عامل را می توان با تقویت منظمِ تلقین پس هیپنوتیزمی در جلسات تقویتی تا اندازه ای جبران نمود (مکِلر، 1999)...
در روان درمانگری و مشاوره ، تلقین پذیری یک شمشیر دو لبه است . درمانگر نباید در مورد امری که بهتر است بخشی از فرایندهای تصمیم گیری مستقل و خودیافتة بیمار یا مراجع قرار گیرد از تلقین استفاده نماید. برخی از افراد در درمان یا مشاوره ممکن است خود را کاملاً وابسته به دیگران ، خصوصاً کسانیکه در موقعیت های دارای اقتدار هستند ، وابسته نشان بدهند. ایشان ممکن است درمانگر را دعوت و ترغیب به ایجاد تلقین در مسائل مختلفی بنمایند. در حالیکه برخی تلقین ها در مقاطع زمانی خاصی سودمند هستند می توانند پیشرفت درمان را تسهیل نمایند، استفاده بیش از حد از این فرایند ممکن است به رشد رفتار و تفکر مستقل تر در فرد آسیب برساند. تلقین های درمانی وقتی بهترین تلقین هستند که به صورتی مثبت بیان شوند. گرچه ارائه یک ایده به سبک منفی ممکن است برای اثر گذاری هشدارگونه انجام شود، تلقین در یک شکل بندی مثبت، بیشتر احتمال دارد که به صورت واضح و روشن درک شود و مؤثر افتد (بِنر، 1999).
درمانگران و مشاوران در امان نیستند از اینکه با رقابت میان خودشان و توسل نمودن به تلقین پذیری بیماران و مراجعان بالقوه، به تبلیغ غیر مستقیم در مورد کار خودشان بپردازند. بنابراین، افراد باید هرجا که تمایل هایشان تحت هدایت تأمل دقیق و دانش و آگاهی قرار ندارد، مراقب تلقین پذیری خود باشند (بِنر، 1999)
2. یادگیری
یادگیری به تغییراتی در رفتار اطلاق شده است که بر اثر تجربه بدست می آیند. البته این تغییرات نباید ناشی از رشد جسمی یا عوامل فیزیولوژیک یا بر اثر داروها یا محرکها و عوامل زودگذر و موقتی باشد. به نظر تراورس (1972) یادگیری زمانی رخ می دهد که بر اثر محیط، تغییرات نسبتاً پایداری در پاسخ ارگانیزم بوجود بیاید. وی تغییرات ناشی از خستگی را خارج از یادگیری می داند و پدیده هایی مانند خوگیری و حساسیت را جزو موارد مرزی طبقه بندی می کند که به آسانی از یادگیری قابل تمییز نیستند (کدیور، 1382). تحقق یافتن یادگیری متضمن تغییرات درون ارگانیزم است و امکان بروز آن نیز در رفتار قابل مشاهده ای که ناشی از آن است وجود دارد.
شاید مناسبترین تعریف یادگیری که مورد توافق بیشترین روانشناسان باشد، این است که « یادگیری ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار یا رفتار بالقوه است که از تجربه ناشی می شود و نمی توان آن را به حالتهای موقتی بدن، مانند آنچه بر اثر بیماری، خستگی، یا داروها ایجاد می شود، نسبت داد. » (هرگنهان و اُلسون، 1376، ص 24).
در تاریخ تفکر بشری نظریات متعددی در زمینة مسألة یادگیری در انسان ارائه شده است. با استقرار روانشناسی به عنوان یک علم تجربی مستقل از تفکر فلسفی، نظریات یادگیری در روانشناسی از مسألة ماهیّت یادگیری و بحث های متافیزیکی پیرامون آن، به پرسش چگونگی شکل گیری یادگیری که مسألة نسبتاً ساده تر و آزمون پذیر تری است، متوجه شد.
نظریات عمدة مربوط به یادگیری را در ضمن عناوین ذیل می توان خلاصه نمود:
الف. نظریات فلسفی. افلاطون (شاگرد سقراط و استاد ارسطو) یادگیری در دنیای مادی را در حقیقت، یادآوری تجاربی است که روح انسان قبل از تولد در «آسمانی فراسوی آسمانها» داشته است. بر خلاف وی، ارسطو اساس یادگیری را دریافتهای حواس مادی می دانست که بوسیلة قوة عقل، دانش بشری را شکل می دهند.
دیدگاه فلاسفة اسلامی در مورد یادگیری گرچه شباهت هایی اساسی با نظریة شناخت ارسطو دارد، از تمایزهایی نیز نسبت به آن برخوردار است؛ از جمله تأکید بر نقش نفس مجرد (روح) که دریافت کننده و بهره گیرندة اصلی شناخت است و تجربة حسّی، تنها یکی از دو منبع تغذیه کنندة دانش روح است. منبع دیگر که کاملاً مستقل از حواس جسمی می تواند منشأ آگاهی قرار گیرد، اتحاد بی واسطة روح با موضوع است که با عنوان علم حضوری از آن یاد می شود.
ب. روانشناسی کلاسیک. رفتارگرایان که نمایندگان عمدة روانشناسی مدرن مستقل از فلسفه اند و پیوسته، از آغاز، تأثیر پایداری بر روانشناسی مدرن داشته اند، در مسألة چگونگی یادگیری نیز همچون حوزه های دیگر روانشناسی، تبیین های خود را بر پایة رابطة محرک و پاسخ، و مفاهیمی همچون شرطی سازی، تقویت، تمرین، و ... بدون توجه چندان به فرایندهای درونی، مبتنی ساختند.
در مقابل ، شناخت گرایان که علاقة بسیاری به مطالعة سازوکارهای ذهنی (درون ارگانیزمی) از خود نشان می دهند، در تبیین یادگیری به بررسی فرایندهای درونی فرد، از قبیل حافظه، انگیزش، هوش، و نقش هیجانها پرداخته اند.
نظریات یادگیری اجتماعی با بهره گیری از نظریات مکاتب رفتارگرایی، شناختی، و گشتالت، بوسیلة دالِرد و میلر، و بندورا پی ریزی شده است. در این نظریات، از یک سو تجربة غیر مستقیم (مشاهدة تجربة دیگران)، و رفتار تقلیدی، که مبتنی بر الگو برداری از رفتار دیگران است، را در عرض تجربة مستقیم رفتارگرایی مطرح نمودند، و از سوی دیگر، بر فرایندهای شناختی اساسی، نظیر زبان و حافظه تأکید کردند. بندورا بر پایة نظریة شناختی اجتماعی خود، به تأثیر رسانه های خبری و سرگرم کننده در ایجاد و تقویت رفتارهای ضد اجتماعی توجه نموده است.
ج. نظریات جدید. روانشناسان عصب شناس توانسته اند تبیین هایی نوروفیزیولوژیکی از یادگیری و حافظه ارائه دهند. بنابر نظریة هِب ، یادگیری عبارتست از تشکیل و تقویت مدارهای عصبی خاصّی در مغز (مدارهای ارتعاشی) که در هنگام یادآوری، به سبب داشتن عناصر مشترک با محرک یادآورنده، با سهولت بیشتری شروع به کار می کنند.
نظریه پردازان پردازش اطلاعات (خبرپردازی) کارکردهای ذهنی در امر یادگیری را با تشبیه ذهن به ماشینهای پردازش گر (رایانه ها)، بر اساس مفاهیمی چون رمزگردانی، درونداد، برونداد ، و غیره تبیین می نمایند و شباهتهای کارکردی رایانه ها و ذهن انسان در امر یادگیری و پردازش اطلاعات را از دلایل صحت نظریات خود می دانند.
3. ارتباط تلقین و یادگیری
اکنون آیا فرایند تلقین پذیری را می توان از مقولة یادگیری به حساب آورد؟ به نظر می رسد با توجه به گسترة اصطلاح «رفتار» در روانشناسی، که علاوه بر رفتار قابل مشاهده، افکار، حالات هیجانی، و باورها و نگرشها را نیز در بر می گیرد، و با در نظر گرفتن اینکه تلقین می تواند موجب تغییرات نسبتاً پایدار در نگرشها و گاه حتی در سطح رفتار ظاهری گردد، می توان فرایند تلقین پذیری را نیز گونه ای از یادگیری به حساب آورد. به بیان دیگر اگر بپذیریم که قانع سازی و تغییر باورهای فرد، چه به وسیلة استدلال کردن، و چه با برانگیختن عواطف و بنا کردن تداعی های هیجانی در هنگام بیداری و هشیاری، نوعی یادگیری است، راه برای قائل شدن به این هموار می شود که تلقین، چه در سطح هشیار و چه به شکل ناخودآگاه، یا از طریق هیپنوتیزم، دست کم آنگاه که به تغییر نگرش و باورهای فرد می انجامد، نوعی یادگیری است.
... به هر حال، چه تلقین را نوعی از یادگیری بدانیم یا ندانیم، نقش تلقینهای مثبت در پیشبرد فرایند آموزش و یادگیری را نمی توان انکار نمود. مواردی همچون پاداش و تشویق یادگیرنده که در دیدگاه رفتارگرایان، تنها مشمول مفهوم سنتی تقویت می شوند، ممکن است از زاویه ای دیگر نیز نگریسته شود: اغلب تقویت ها علاوه بر تقویت مستقیم رفتارِ پاسخ گونة یادگیرنده، یک عنصر تاحدّی انگیزشی را نیز با خود به همراه دارند، که می توان آن را تقویت اعتماد به نفس نامید، امری که می تواند نوعی تلقین مستقیم یا غیر مستقیم به حساب بیاید.
علاوه بر این، گرچه به نقش تلقین در فرایندهای اجتماعی حتی در تئوریهای یادگیری اجتماعی صریحاً پرداخته نشده است ( در بررسی های مربوط به الگوبرداری اجتماعی، در تئوریهای یادگیری اجتماعی، مسألة تقلید که رفتاری عمدتاً آگاهانه و انتخابی است، محور توجه قرار گرفته است. می توان گفت روانشناسان اجتماعی بیش از نظریه پردازان یادگیری اجتماعی به نقش تلقین در یادگیری اجتماعی پرداخته اند )، این نقش را بخصوص در الگوبرداری کودکان از بزرگترها، و نیز در تلقین پذیری همگان از هنجارهای اجتماعی به خوبی می توان مشاهده و بررسی نمود.
آنچه می ماند اینکه، برخلاف تعریف مورد قبولی که در آغاز نوشتار، از تلقین و تلقین پذیری از سیدیز ذکر شد، تلقین از دیدگاه دکتر بِرنهایم، با طبیعت بازتاب و فعالیت خودکار، که مکانیزم روانی را به طور کلی مشخص می کند، سهیم است. او منظور خود را در جاهای مختلف بیشتر آشکار می کند. وی در کتاب درمان شناسی تلقینی خود، شناسایی تلقین را اینگونه خلاصه می کند: « افزایش بازتاب فکری- حرکتی، فکری- حسی، و تحریک پذیری فکری حسی.» (برنهایم، 1893، نقل از سیدیز، 1898). اگر بخواهیم دیدگاه برنهایم را در این مورد به طور کامل بپذیریم، مسألة تلقین از حوزة یادگیری خارج و در شمار انواع خاصی از خوگیری و حساسیت زایی (یا زدایی) در خواهد آمد، و در نتیجه، سرنوشت پرسش ما ( که آیا تلقین از مقولة یادگیری است یا نه ) وابسته خواهد شد به تصمیمی که در مورد شمول یادگیری بر حساسیت و خوگیری اتخاذ شود.
یارانه عبارت از مجموعه پرداختهای نقدی و غیرنقدی ناشی از تفاوت بهای قیمت واقعی و قیمت تعیین شده و یا انواع کمکهای دولت به سازمانهای تحت عنوان فعالیتهای مشمول نظام حمایتی میباشد که به صورت آشکار در قالب پرداختهای انتقالی دولت و ردیفهای اعتباری بودجه در محاسبات بودجهای منظور میگردد.
بنابراین یارانه یک ابزار حمایتی است که ظمن معطوف نمودن امکانات اقتصادی به سمت گروههای هدف ،باید در اصطلاح ساز و کار طبیعی قیمت های نسبی نیز موثر باشد . از این رو باید تلاش گرددبه گونه ای هدفمند شود که از مصرف کنند گان کم در امد و تولید کنندکان کالاو خدمات خاصحمایت گردد.
▪ طبقه بندی براساس اهداف دولت در پرداخت یارانه ها
ـ یارانه اقتصادی
یارانه اقتصادی عبارت از کمکی است که دولت مرکزی به کاهش هزینه تولید کنندگان بخش خصوصی و یا به مصرف کنندگان یک کالای بخصوص و یا استفاده کنندگان از یک سرویس خدماتی، و یا به یک عامل تولیدی می دهد. ولی دولت پاداش یا عوض مالی متقابل دریافت نمی کند، تنها شرط دولت این است که دریافت کننده کمک، نحوه عمل خود را تغییر و یا تعدیل کند و از این راه تولید و یا عرضه و یا مصرف کالاهای مورد نظر و یا فعالیتهای اقتصادی را تشویق کند و یا از توسعه آن با این روش از طریق غیر مستقیم جلوگیری نماید.
ـ یارانه توسعه ای
این کمکهای دولتی به منظور تقویت زیربنای اقتصادی و اجتماعی کشور در جهت تعادل بخشیدن به نظام تولید، مصرف و هزینه نمودن درآمدهای عمومی، همچنین کمک به ایجاد موسسات تحقیقاتی و انتقال فناوری و علوم، مراکز اطلاعات پایه ای، کمک هزینه تحصیلی دانشجویان داخل و خارج از کشور به منظور تقویت نیروی انسانی کارآمد و حتی کمکهایی را که در بودجه دولت، برای تربیت تکنسین ها، مهندسین و کارگران حرفه ای می شود، می توان نوعی کمکهای توسعه ای نامید.
ـ یارانه اجتماعی
این نوع یارانه ها که تحت عنوان یارانه های مستقیم در قسمت پیشگیری از خسارات احتمالی جای می گیرد، شامل کمکهای وسیع مالی در جهت مطالعات در کشف امور جنائی، نحوه رشد جمعیت، اوقات فراغت جوانان، و چاره اندیشی برای این مشکلات می باشد. البته می توان یارانه های مصرفی را که سبب کاهش هزینه خانوار و «رضامندی نسبی» خانوارها می گردد را نیز نوعی یارانه اجتماعی نامید.
ـ یارانه سیاسی
یارانه سیاسی نوعی از کمکهای دولت است که هدف اصلی آن سیاسی می باشد و قلمرو عمل آن می تواند هم در داخل، جهت هماهنگ نمودن اکثریت جامعه با مواضع سیاسی و اقتصادی دولت در راستای تحکیم امنیت ملی، و هم کمکهای بلاعوض به دیگر کشورها را، برای تحکیم مبانی سیاسی دولت شامل شود. این کمکها که گاه ارقام چشمگیری را در بودجه برخی از کشورهای مقتدر به خود اختصاص می دهد، صرف گسترش مبانی سیاسی و گاه ایدئولوژیک نظامهای سیاسی این کشورها می گردد.
در رژیم گذشته کمک به کشورهای منطقه خلیج فارس در جهت آرام سازی و امنیت منطقه و در نظام جمهوری اسلامی کمک به کشورهای مستضعف و مسلمان جهان، می تواند از جمله یارانه های سیاسی به شمار آید. یارانه ها در حسابهای ملی، جزء یارانه های مستقیم و اغلب در زیر بخش پیشگیری از خسارات احتمالی جای می گیرد.
ـ یارانه فرهنگی
از آنجایی که در اغلب مجامع اقتصادی، بخش خصوصی قادر به حمایت از امور هنری، علمی، انسانی و مذهبی، هماهنگ با سیاست عمومی نیست، دولت باید بر این امور یارانه تعیین کند. این مسأله شامل کمکهای پولی و غیره به افراد محلی جهت دستیابی به اهداف مورد توجه حکومت مرکزی می باشد.
در ایران پرداختهایی را که توسط سازمان حمایت از مصرف کننده، جهت کاهش قیمت کاغذ روزنامه در سالهای ۶۷ و ۶۸ انجام گرفته را می توان از این نوع یارانه دانست.
▪ طبقه بندی بر اساس مراحل پرداخت به کالا یا خدمات از تولید تا مصرف (گیرنده کالا و خدمات)
ـ یارانه مصرفی
ممکن است هدف دولت از این پرداختها، کمک رفاهی به گروه خاصی از مصرف کنندگان و یا تمامی افراد یک کشور باشد و منظور از آن تعدیل درآمد گروههای اجتماعی و افزایش نسبی رفاه طبقات کم درآمد بوده و یا تصحیح مسیر مصرفی کشور به سوی تشویق مصرف کالاهایی که امکانات تولید بیشتر آن در کشور فراهم است، باشد. و از توسعه مصرف کاذب بعضی از کالاها با پرداخت یارانه به کالایی که مورد توجه نیست، جلوگیری نماید.
پرداخت به مابه التفاوت قیمت مصرفی خرید و فروش کالاهای اساسی و ضروری مورد نیاز اقشار کم درآمد و جبران ضرر و زیان کالاهای مورد حمایت دولت را می توان از مهمترین یارانه های مصرفی دانست.
ـ یارانه تولیدی
یکی از اهداف مهم پرداخت این نوع یارانه، حمایت از تولید کنندگانی است که تولید آنان مورد نیاز جامعه است ولی به علت خاصی، تطبیق هزینه تمام شده واقعی با قیمت واقعی، ممکن نباشد. دولت در این موارد، تولید کنندگان را به طور مستقیم و یا غیر مستقیم مورد حمایت قرار می دهد.
فروش نهادهای کشاورزی از قبیل کود شیمیایی، سم و بذر با قیمتی کمتر از قیمت تمام شده، استفاده زارعان از خدمات کشاورزی و تحقیقات کشاورزی رایگان و یا تعیین قیمت تضمینی در مورد تعدادی از محصولات کشاورزی، همچنین در اختیار گذاشتن ارز مورد نیاز برای مواد اولیه کارخانه ها با قیمت مناسب را می توان از این نوع حمایتها دانست؛ این نوع کمکها جزء یارانه های غیر مستقیم محسوب می شوند. علاوه بر این کمکهایی که دولت جهت زیانکرد عملیاتی به شرکتها و کارخانه های تحت پوشش خود می دهد، نوعی یارانه تولیدی، به روش مستقیم به حساب می آیند.
ـ یارانه توزیعی
کمکهای توزیعی، کمکهایی هستند که دولت در امر کاهش هزینه های توزیع و یا قیمت تمام شده برای مصرف کننده انجام می دهد. نمونه هایی از این کمک را می توان در توزیع دولتی یا توزیع ارزان کالاهای مختلف وارداتی مشاده کرد. مانند، خرید تخم مرغ از خارج برای رفع کمبود داخلی، کمک به تثبیت قیمتها و فروش آن به قیمتی پایین تر از هزینه تمام شده.
ـ یارانه خدماتی
گاهی دولتها برای افزایش ارائه بعضی از خدمات و یا برای کاهش قیمت برای مصرف کنندگان، به بخشی از خدمات، یارانه پرداخت می نماید.
یارانه به حمل و نقل شهری از قبیل اتوبوسرانی و مابه التفاوت قیمت بنزین تاکسی ها، تغذیه رایگان در مدارس و تغدیه کارمندان دولت به صورت ایجاد سلف سرویس های دولتی در محل کار و فروش غذا به قیمتی کمتر از قیمت تمام شده را می توان از کمک های خدماتی در ایران به حساب آورد. پرداخت زیانکرد به شرکت برق و آب، پست و تلگراف و تلفن، نیز نوعی یارانه خدماتی محسوب می شود.
ـ یارانه صادراتی
گاهی دولت برای حفظ و گسترش بازار صادراتی و مقاومت در برابر رقابتهای مخرب خارجی، به صورت شکستن مصنوعی قیمتها به طور موقت و همچنین به منظور آینده نگری صنعتی، احساس می کند که باید بازار خاص کالایی تحت نفوذ قرار گیرد و برای صادر کنندگان آن تسهیلاتی قائل شود. این نوع حمایت را می توان کمک صادراتی دانست.
ـ یارانه در جهت کاهش واردات و صرفه جویی ارزی
کالاهایی که مصرف آنان در داخل کشور، ترکیبی از تولیدات داخلی و واردات است، هرگاه ظرفیت تولیدی بالقوه در داخل وجود داشته باشد، می توان با یارانه، تولید داخلی را افزایش داد و در مصرف ارز صرفه جویی نمود.
▪ طبقه بندی براساس نحوه طبقه بندی یارانه ها در حسابهای ملی
ـ یارانه مستقیم
این نوع تقسیم بندی معمولاً در طبقه بندی هزینه در حسابهای ملی انجام می گیرد. پرداختهایی که اغلب به صورت زیانکرد عملیاتی و دریافت کنندگان آن کاملاً مشخص و دارای شخصیت حقوقی باشند، یارانه مستقیم نامیده می شوند. از جمله این یارانه ها، جبران زیانکردهای موسسات و یا سازمانها و شرکتهایی که کالاها و خدمات زیربنایی، در جهت تأمین منافع عمومی تولید می کنند، همچنین پیش گیری از خسارات احتمالی و جبران خسارات اتفاقی را می توان نام برد. به طور کلی یارانه های مستقیم در جهت تخصیص بهینه منابع است و مقدار پرداخت و گیرندگان آن کاملاً مشخص و محاسبه آن آسان است.
یارانه های مستقیم ناشی از فروش کالای تجاری و یا خدمات، به قیمتی کمتر از قیمت خرید یا قیمت تمام شده آنها، همچنین هدایا و کمکهای دولت از محل حساب جاری به شرکتهای عمومی، از انواع کمکهای بلاعوض می باشند و یکی از سیاستهای دولت به حساب می آیند. یارانه مستقیم یارانه ای است که در بودجه دولت دارای ردیف بودجه ای معین است یعنی دولت اعتباراتی را از محل بودجه عمومی پیش بینی می کند تا برای اقدامی خاص مصرف شود مانند یارانه زیانکرد شرکتهای دولتی.
ـ یارانه غیر مستقیم
یارانه هایی که جنبه کالایی دارد و یا اینکه یارانه با کمک کالایی انجام پذیرد و گیرندگان آن در بخش خصوصی متعدد باشند، یارانه غیرمستقیم نامیده می شود. یارانه هایی که بابت تثبیت قیمت مصرف کننده و یا تضمین قیمت تولید کننده پرداخت می شود، در شمار یارانه غیر مستقیم قرار دارد و به علت تعدد گیرندگان و سازمانهای مباشر تعیین دقیق میزان یارانه، مشکل و احتمال سوء استفاده در این پرداختها، بیشتر است. بنابراین این یارانه ها، بیشتر در جهت تثبیت اقتصادی و توزیع مجدد درآمدها پرداخت می گردد.
یارانه غیر مستقیم کمکهایی است که براساس ارزش کالای تولید، صادر یا مصرف شده، نیروی کار یا زمین به کار رفته و یا سازماندهی آن، انجام می پذیرد و یا به کالاهای صادراتی ویژه، برای پایین نگاه داشتن قیمت آنها، تعلق می گیرد و به دو دسته، کمکهای بلاعوض کالایی مصرفی مانند: نان، روغن، بنزین و سیمان و کالاهای تولیدی مانند: کود شیمیایی تقسیم می شود. یارانه غیر مستقیم برای تثبیت اقتصادی و توزیع مجدد درآمد به کار می رود و به کالایی خاص که دارای مصرف کنندگان عمده است پرداخت می شود.
ـ جایگاه یارانه در حسابهای ملی
در غالب کشورها، پرداختهای دولت به سه دسته تقسیم می شود که پرداختهای جاری یکی از آنها است. پرداختهای جاری نیز به هزینه های مصرفی، هزینه های سرمایه ای و پرداختهای انتقالی، تفکیک می گردد. پرداختهای انتقالی نیز به ۳ قسمت، یعنی کمکهای بلاعوض، جاری، سرمایه ای، قابل دسته بندی است و یارانه ها جزء پرداختهای انتقالی است. کمکهای بلاعوض دولتی عبارتند از کمکهایی که فعالیتهای خصوصی از محل حساب جاری دولت دریافت می کنند و اصولاً نشان دهنده اضافاتی به درآمد تولید کنندگان از محل تولید جاری آنهاست.
ـ تفاوت بین یارانه های مستقیم و غیر مستقیم
به علت شباهت نزدیک مکانیزم مالیات و یارانه، یارانه را نوعی مالیات منفی نیز می توان نامید. از جمله این تشابه، تقسیم بندی یارانه به مستقیم و غیرمستقیم است. مالیات ها را براساس روش دریافت و اینکه بر کالا باشد یا بر درآمد، به غیر مستقیم و مستقیم تقسیم می نمایند؛ همواره مالیات غیر مستقیم یا کالایی، ساده تر و قابل وصول تر می باشد. در یارانه، این موارد بالعکس عمل می نماید، یعنی یارانه را بر اساس پرداخت و اینکه این پرداخت پولی باشد یا کالایی، به مستقیم و غیر مستقیم تفکیک می کنند. یارانه مستقیم، به علت اینکه اولا، پولی است و ثانیاً، سازمان یا شرکت دریافت کننده مشخص است، محاسبات آن ساده تر و سوء استفاده از آن کمتر می باشد. برخلاف آن، یارانه غیرمستقیم، اغلب بر کالا تعلق می گیرد و گیرندگان آن نیز معتقد می باشند. ولی هرگاه منافع عمومی یارانه مستقیم، برای مابه التفاوت عملیاتی و زیربنایی تأسیساتی که دارای جنبه ملی و منافع عمومی است، صرف شود، در این صورت یارانه مستقیم بر غیرمستقیم مزیت دارد.
در اقتصاد ایران، یارانه مستقیم براساس زیانکرد شرکتهای دولتی پرداخت می شود، که اغلب تولید کالاهای مصرفی و خدماتی را به عهده دارند و قسمت عمده این زیانکردها به علت عدم نظام قیمت گذاری صحیح و پایین بودن کارایی مدیریت در این شرکتها است و به هیچوجه این یارانه ها نسبت به یارانه کالاهای اساسی که یارانه ی غیرمستقیم بوده و اثراتی مهم در توزیع درآمد و ثبات اقتصادی دارند، ترجیح ندارد. گاهی تصور می شود که یارانه های غیرمستقیم با یارانه پنهان؛ مترادفند، که این برداشت درستی نیست.
▪ طبقه بندی براساس انعکاس یا عدم انعکاس هزینه های آن در بودجه
ـ یارانه پنهان
گاهی، کالا یا خدمتی، از سوی دولت مورد حمایت قرار می گیرد، اما هزینه های این حمایت در حسابهای پرداخت یارانه منعکس نمی شود و می توان آن را یارانه پنهان نامید. تفاوت آن با یارانه غیر مستقیم در این است که یارانه غیر مستقیم قابل محاسبه است در حسابهای مالی ظاهر می شود اما روش محاسبه آن دشوار است؛ در صورتی که یارانه پنهان عملاً به عنوان یارانه یا زیانکرد عملیاتی به حساب نمی آید، بلکه نوعی امتیاز است که دولت برای بخشها به وجود می آورد، این نوع یارانه، در اقتصاد ایران بخصوص از زمانی که تفاوت زیادی بین نرخ ارز رسمی با قیمت واقعی آن ایجاد شد، ابعاد گسترده ای یافت.
ـ یارانه آشکار
کلیه یارانه هایی که جزء هزینه های دولت به حساب می آید و کمکهای بلاعوض نامیده می شوند، یارانه آشکار می باشند. بنابراین کلیه یارانه های مستقیم و غیرمستقیم نیز، یارانه آشکار می باشند.
▪ طبقه بندی براساس نحوه توزیع یارانه ها
باز
مانند حامل های انرژی و شیر
ـ سرانه
مانند کالابرگ
هدفمند
مانند یارانه اعتبارات
▪ طبقه بندی براساس هدف پرداخت یارانه و نحوه و روش پرداخت
نقشه برداری فیزیکی ، با استفاده از سنجشهایی که نمایانگر فاصله فیزیکی بین ژنها میباشند محل ژنها را روی جایگاههای خاصی در طول کروموزوم تعیین میکند. نقشه برداری فیزیکی ژنها ، شامل انواعی از روشهای متفاوت است که هر یک از آنها از واحدهای اندازه گیری مختلفی استفاده میکند و سطوح مختلفی از قدرت تکنیکی ، از کروموزوم کامل تا یک جفت باز منفرد فراهم میسازد.
دید کلی
در ابتدا تعیین کروموزومها منحصرا با مطالعات روی خانوادهها در شجرههای بزرگ جمعیت و مشخص کردن شیوه توارث صورت میگرفت. به این طریق ژنهای مربوط به صفات وابسته به جنس را میتوانستیم به محلی در کروموزوم جنسی نسبت دهیم. زیرا این صفات طرح انتقال منحصر به فردی نشان میدادند. به علاوه تعداد کمی از صفات اتوزومی غالب یا هم تراز را به هر یک از اتوزومها نسبت میدادند، زیرا خوشبختانه کشف شده بود که فنوتیپ صفات ، از طریق نسلهای متمادی همراه با یک گروه خونی خاص یا یک کروموزوم ، به ارث میرسد.
به هر حال نمیتوانستیم اکثریت ژنهای انسانی را به این روش یا روشهای دیگر نقشه برداری کنیم تا اینکه شیوه نقشه برداری فیزیکی و نقشه برداری ژنتیکی ، ابداع شد. دو روش اساسا متفاوت برای جمع بندی نقشههای ژنی کروموزومهای انسان وجود دارد. نقشه برداری فیزیکی و نقشه برداری ژنتیکی. در نقشه برداری فیزیکی ، با استفاده از سنجشهایی که نمایانگر فاصله فیزیکی بین ژنهاست، محل ژنها را در جایگاههای خاص در کروموزوم تعیین میکنند. در قدرت تفکیک کم ، نقشههای فیزیکی بر حسب نوارهای ژنتیک سلولی در کروموزومهای متافازی ، محل ژن را مشخص میکنند و در قدرت تفکیک حداکثر ، نقشه برداری فیزیکی ، جایگاهها و فواصل بین ژنها را در سنجشهای فیزیکی واقعی مانند طول DNA (در واحد جفت باز) تعیین میکنند.
ژنتیک سلولهای پیکری
ژنتیک سلولهای پیکری ، مطالعه سازمان یابی ، بروز و تنظیم بیان ژن در سلولهای کشت داده شده بدست آمده از بافتهای پیکری (در مقابل رده زاینده) است. ژنتیک سلولهای پیکری از توانایی رشدی تعدادی از انواع مختلف سلولها در کشت سلولی بهره میبرد. حفظ موفقیت آمیز کشتها برای زمانی طولانی مستلزم ایجاد محیطهایی است که نیازهای تغذیهای سلولها را برآورده کنند.
کشت سلولی در بسیاری از شرایط مفید بوده است. این روش ، تزاید یک سلول منفرد با ساختار ژنتیکی معین را جهت ایجاد تعداد زیادی سلول که از نظر ژنتیکی با سلول اولیه یکسان باشند، مقدور میسازد. فیبروبلاستها که معمولا از نمونههای پوستی کوچک تکثیر داده میشوند از مفیدترین انواع سلول برای مطالعات ژنتیک سلولهای پیکری میباشند.
نقشه برداری از طریق انتقال کروموزوم
انتقال کروموزوم ، شیوه آزمایشگاهی پرقدرتی است که انتقال کروموزومهای کامل یا قطعاتی از کروموزومها را از یک سلول دهنده به یک سلول پذیرنده در کشت مقدور میسازد. به محض آنکه مشخص شد انسان و سلولهای سایر پستانداران را میتوان در محیط کشت حفظ کرد متخصصان ژنتیک شروع به انتقال کروموزومها از سلولهای یک گونه به سلولهای گونه دیگر کردند تا ژنهای مختلف و اللهای آنها را به صورت دودمانهای مجزای سلولی جدا کنند. با تعیین اینکه پس از انتقال کروموزومها یا قطعات کروموزومی خاص ، کدام ژنها در یک سلول گیرنده وجود دارند، میتوان جایگاه کروموزومی ژنهای انتقال یافته را تعیین کرد.
هیبرید سازی سلول پیکری
رایجترین روش انتقال کروموزم ، ادغام کردن سلولهای پیکری از گونههای مختلف جهت ایجاد هیبریدهای سلولی پیکری است. وقتی آمیختهای از سلولهای پیکری انسان و جوندگان را که به صورت تک لایه یا در سوسپانسیون رشد میکند، در معرض ترکیباتی قرار دهیم که ادغام غشای پلاسمایی سلولها را پیش میبرند، ممکن است دو سلول در هم ادغام شوند و یک سلول هیبرید منفرد ایجاد کنند. بلافاصله پس از ادغام ، دو هسته در داخل سیتوپلاسم یکسانی مجزا نگه داشته میشوند. اگر هیبرید تازه تشکیل شده حاوی هستههایی از دو گونه متفاوت مانند انسان و جونده باشد، به آن هسته هتروکاریون گفته میشود.
پس از آنکه یک هتروکاریون ، تحت میتوز قرار گرفت، محتوای دو هسته به صورت یک هسته هیبرید منفرد ، در هم ادغام میشوند و با تقسیم سلولی بیشتر ، تعداد متغیری از کروموزومهای انسانی را بطور تصادفی از هیبریدهای انسان- جونده از دست میدهند که علل آن ناشناخته است. در نتیجه از دست رفتن تصادفی کروموزومهای انسانی ، سلولهای هیبریدی دختر مختلف حاوی تعداد و ترکیبات متفاوتی از کروموزومهای انسانی میباشند. با استفاده از تعدادی روش تعیین کاریوتیپ که کروموزومهای جوندگان و انسان را از هم افتراق میدهند، میتوان هر دودمان مستقل از سلولهای هیبریدی را مجزا کرد و از نظر محتوای کروموزوم انسانی تجزیه و تحلیل نمود.
پانلهای نقشه برداری هیبرید سلولهای پیکری
از دست دادن یا حفظ تصادفی کروموزومها در هیبریدهای هتروکاریون ، دودمانهایی حاوی زیر گروههای مختلفی از کروموزومهای انسانی را ایجاد میکند. میتوان گروهی از دودمانهای هیبرید سلولهای پیکری مستقل را که پانل (Panel) نامیده میشود، برای نقشه برداری یک ژن یا قطعه DNA انسانی روی کروموزوم انسانی خاص استفاده کرد که این کار با آزمایش ساده هیبریدها در پانل صورت میگیرد و هر یک از آنها حامل کروموزومهای انسانی متفاوتی از نظر وجود یا فقدان یک ژن خاص است. نتایج را با کروموزومهای انسانی باقیمانده در هر هیبرید تطبیق میدهند تا میزان همبستگی بین وجود یک کروموزم خاص و وجود ژن را تعیین کنند.
به این طریق ، مثلا وجود یا فقدان ژن آنزیم هگزوز آمینیداز A که جهشهای آن موجب بیماری تیساکس میشوند، مرتبط با وجود کروموزم انسانی 15 در پانلی از هیبریدهای سلول پیکری نشان داده شده است. تمام هیبریدهایی که کروموزوم انسانی 15 را حفظ کردهاند، حاوی ژن این آنزیم بودند. هیچ یک از هیبریدهای فاقد کروموزوم 15 واجد ژن این آنزیم نبودند. این همبستگی کامل ، صرفا برای کروموزوم 15 و نه برای کروموزوم دیگری از انسان مشاهده شده، لذا میتوان ژن آنزیم هگزوز آمینیداز A را به کروموزوم 15 نسبت داد. این نوع تجزیه تحلیل همبستگی در پانلی از هیبریدهای هتروکاریون ، ما را قادر به انتساب هزاران ژن به هر یک از کروموزومهای انسانی کرده است.
تعیین محل ژن روی ناحیه خاصی از یک کروموزوم
مطالعات با استفاده از هیبریدهای انسان - جونده ، انتساب یک ژن به کروموزوم خاصی را مقدور میسازند. با جداسازی کروموزومهای انسانی دارای ساختمان غیر طبیعی ، در هیبریدهای سلولهای پیکری میتوان قدرت تفکیک را بالا برد. اگر ژن خاصی فقط در آن دسته از هیبریدهایی که کروموزوم حذف شده یا جابجا شده دارند موجود باشد، میتوان محل ژن را در بخش از کروموزوم حفظ شده در هیبریدها تعیین کرد. از طرف دیگر ، اگر محل ژنی روی یک کروموزوم خاص معلوم باشد، اما این ژن در هیبریدی حاوی یک نسخه حذف شده یا جابجا شده از آن کروموزوم وجود نداشته باشد، محل ژن را میتوان به بخش کروموزوم غایب منتسب کرد.
نقشه برداری هیبرید پرتویی
اگر چه هیبریدسازی سلولهای پیکری با کروموزومهای واجد ساختمان غیر طبیعی میتواند محل یک ژن را روی بخش خاصی از یک کروموزوم تعیین کند، نواحی کروموزومی مشخص شده هنوز در مقایسه با اندازه یک ژن متوسط ، کاملا بزرگ محسوب میشوند. با نقشه برداری هیبرید پرتویی ، میتوان نقشه برداری ژنی را با قدرت تفکیک به مراتب بالاتر انجام داد. در این روش ، سلولهای انسانی را تا حد کشندهای تحت اشعه ایکس قرار میدهند تا کروموزومها قطعه قطعه شوند وسپس آنها را با سلولهای پیکری یک جونده که فاقد آنزیم هیپوگزانتین گوانین فسفوریبوزیل ترانسفراز است، هیبرید میکنند.
هیبریدهای حاوی قطعات کروموزومی انسانی را میتوان به کمک انتخاب در محیط کشت HAT از هم جدا کرد، زیرا هیبریدهای حاوی قطعه کروموزوم حامل هیپوگزانتین گوانین فسفوریبوزیل ترانسفراز (HPRT) ، همیشه واجد نوعی آرایش تصادفی قطعات کروموزومی انسانی دیگر نیز میباشند. سلولهای انسانی ادغام نشده ، بر اثر صدمه کروموزومی شدید میمیرند. در حالی که سلول های ادغام نشده سلول جونده فاقد (HPRT) در محیط کشت HAT میمیرند.
هر چه دو ژن انسانی روی کروموزوم به هم نزدیکتر باشند، احتمال بروز شکستگی ناشی از پرتو ایکس بین آنها کمتر است. در نتیجه دو ژن مجاور هم از نظر فیزیکی ، در بسیاری از هیبریدهای یکسان حفظ میشوند. اما ژنهایی که نزدیک یکدیگر نیستند، معمولا روی قطعات کروموزومی مختلف قرار دارند و در هیبریدهای یکسان موجود نیستند. نوعی تجزیه و تحلیل آماری در مورد اینکه میزان همبستگی دو ژن در دودمانهای هیبرید پرتویی چقدر است، سنجشی از فاصله بین دو ژن فراهم میکند. با استفاده از مقادیر کمتر یا بیشتر پرتوهای ایکس جهت ایجاد فراوانیهای مختلف شکست و در نتیجه قطعات با اندازههای متغیر میتوان قدرت تفکیک نقشه برداری هیبرید پرتویی را تنظیم کرد.
تکنیک FISH
نقشه برداری ژنی با استفاده از هیبریدسازی فلورسانس درجا
با استفاده از شیوه هیبریدسازی درجا که شامل هیبرید کردن مستقیم کاوشگرهای DNA یا RNA نشاندار با کروموزومهای متافازی است، میتوان محل ژن را مستقیما مشاهده کرد. دو رشته DNA کروموزوم متافازی را در روی لام از هم جدا میکنند تا هیبرید کردن با یک کاوشگر نشاندار مقدور شود. سپس محل علامت هیبرید سازی و در نتیجه جایگاه ژنی که کاوشگر با آن هیبرید میشود، در زیر میکروسکوپ تعیین میگردد. شیوههایی برای نقشه برداری توالیهای ژنی تک نسخهای به روش هیبریدسازی درجا ایجاد شدهاند که شناسایی سریع کاوشگرهای هیبرید شده نشاندار غیر رادیواکتیو با ترکیبات قابل مشاهده در زیر میکروسکوپ فلوروسانس را امکان پذیر میسازند. حتی در یک گسترش متافازی منفرد میتوان محل ژن مورد نقشه برداری را به راحتی دید.
هیبریدسازی فلوروسانس درجا (FISH) ، همراه با شیوههای نوار بندی برای شناسایی کروموزومها ، برای تعیین محل ژنها در ناحیهای به اندازه 2 - 1 میلیون جفت باز در طول کروماتین بسیار متراکم شده یک کروموزوم متافازی یا پرومتافازی ، بکار میرود.نقشه برداری با قدرت تفکیک تا حدی بیشتر ، از طریق نقشه برداری FISH ، قطعات DNA با استفاده از رشتههای کروماتینی اینترفازی (FISH رشتهای) که تراکم به مراتب کمتری نسبت به کروموزومهای متافازی دارند، قابل انجام است. از طریق نشاندار کردن با رنگهای مختلف ، نشانگرهایی به نزدیکی چند صد کیلو باز از هم ، جداسازی شدهاند و ترتیب آنها در رابطه با یکدیگر تعیین شده است. FISH رشتهای در تحقیقات پیرامون شناسایی ژنهای بیماریهای انسانی بسیار کمک کننده بوده است. زیرا این روش اطلاعات جزء به جزء در مورد ترتیب و فاصله بین هر یک از ژنها در مجاورت یک ژن بیماری فراهم میسازد.
چشم انداز بحث
نقشه برداری از ژنهای انسان یکی از سریعالرشد ترین حوزههای مطالعه در ژنتیک پزشکی امروزی است. داشتن نقشه ژنی کامل انسان ، به معنای دانستن جایگاه تقریبا 5 هزار ژن روی 24 کروموزوم ، محلهای آنها در ارتباط با یکدیگر و فواصل بین آنهاست. این اطلاعات نقشهای بسیار با ارزش است. نه تنها از این جهت که میتوان از آن برای تشخیص بیماریها و مشاوره ژنتیکی استفاده کرد بلکه به این علت که روش مستقیمی برای شناسایی ژنهای مسئول بیماریهای ژنتیکی فراهم میکند.
عنوان: مقایسه روشهای مختلف استخراج DNAبرای ژنوتایپینگ
مقایسه روشهای مختلف استخراج DNAبرای ژنوتایپینگ دامها با نشانگرهای PCR-RAPDو PCR-RFLP
چکیده:
امروزه برای شناسائی جهشهای موجود در سطح ژنوم پستانداران می توان از تکنیکهای مختلفی همچون روشهای مبتی بر PCRاز جمله Microsatellite، SSCP، AFLP، RFLP، DGGEو ARMSاستفاده نمود. این تکنیکها عمدتا برای نقشه یابی ژنها، تشخیص ژنوتیپهای مختلف یک ژن مطلوب و همچینین مطالعات جمعیتی و آزمون انساب استفاده می شود. مزیت انکارناپذیر این تکنیکها، تجریه و تحلیل سریع اطلاعات ژنوم در یک جمعیت با استفاده از مقادیر بسیار ناچیزی از DNAمی باشد. بنابراین در قدم اول نیاز به استفاده از یک روش استخراج DNAکه سریع و بی خطر و مقرون به صرفه باشد، همواره احساس می شود. چندین روش مختلف به منظور حداقل کردن مراحل استخراج DNA، توسط محققان مختلف گزارش شده است. در این تحقیق اقدام به مقایسه روشهای مختلف استخراج DNAاز خون، شیر، ریشه مو، اسپرم گردید. کیفیت و کمیت استخراج با دو روش اسپکتوفتومتری و ژل مونتیورینگ مشخص شد. و در نهایت برای ارزیابی کیفیت DNAاستخراج شده ، انجام تکنیکهای (RAPD) با استفاده از آغازگر تصادفیOPU13 و RFLPبا استفاده از آغازگرهای اختصاصی 24 جفت بازی طراحی شده برای تکثیر 422 جفت باز از اینترون دو ژن لپتین و با استفاده ازآنزیم برشی Sau3AI، صورت پذیرفت. در نهایت روش سیلیکا ژل روشی منلسب، مقرون صرفه برای استخراجDNAبرای سلولهای مختلف پیشنهاد می گردد.
کلمات کلیدی: استخراج DNA، روش جوشاندن، روش فنل کلروفورم، مارکرهای مولکولی
مقدمه:
نقطهِ شروع بسیاری از روشهای بیولوژی مولکولی، ضرورت جداسازیDNAبا کیفیت عالی است. معمولا کیفیتDNAبا عواملی از قبیل عدم آلودگی ناشی ازRNA، پروتئین، لیپید و سایرساختارهائی که برای آنزیمهای برشی و پلی مرازها مزاحمت ایجاد میکنند سنجیده میشود.(1و4) بهعلت بزرگ بودن اندازهِ DNAژنومی در پستانداران، روشهای استخراج DNAباید حداقل استرسمکانیکی را در طی استخراج ایجاد نمایند. معمولإ روشهائی که در آنها چندین شوینده همچونSDSوTritonX100 استفاده میشود،که نقش آنها لیز نمودن سلول و کمک به از بین بردن پروتئین متصل بهDNAمیباشد. پروتئینزدائی بیشتر از طریق پروتیئنازKصورت میگیرد که این ماده در بافر لیز کننده مورد استفاده قرار میگیرد(4). این آنزیم در حضورSDSدر دمایc56-65فعالیت دارد تحت این شرایط پروتئین بهتر واسرشت میشود برعکس در همین شرایط آنزیمهای دیگر مثلDNAaseدناتوره میشود.متعاقب استفاده از پروتیئنازKاز ایزوپروپانول برای از بین بردن موِثر پروتئینها استفاده میشود و باقیمانده پروتئین و لیپید نیز بطور موِثر از طریق کا ربرد فنل و کلروفورم از بین میرودآلودگیRNAاز طریق تیمار کردن نمونه با RNAaseاز بین میرود. در روشهای دیگر بعد از پروتئینازKاز نمک اشباع برای رفع آلودگی پروتئین استفاده میشود در استخراجDNA از هپارین برایPCR بهتر است استفاده نشود چون هپارین از فعالیتTaq پلیمراز جلوگیری میکند .وجودEDTAحداقلmM 2در بافر استخراج باعث میشود که کوانزیمهای آنزیمAaseDNبا EDTAشلات شود و از تجزیه تصادفیDNAجلوگیری نماید(1و4و5)
. دستورالعمل استخراجDNA با پشتوانهای از دانش بیوشیمی همراه است و نباید صرفا استفاده از چند ماده انگاشته شود، درک عملکرد هر ماده این امکان را فراهم خواهد نمود که درصورت نبود یک ماده از ماده دیگری با کار مشابه استفاده کرد. در این تحقیق از روشهای استخراجDNAاستفاده گردید که در زیر به جزئیات آنها اشاره میشود.
مواد و روشها
نمونه های خون اسپرم ، شیر ، ریشه مو از گاوهای بومی وگاومیش جمع آوری گردید. خونگیری در گاوهای بزرگ از ورید دمی ودر گوساله ها از وریدوداج صورت گرفت. سپس نمونه ها از مزرعه داخل لوله های حاوی خلا و EDTAهمراه با یخ به آزمایشگاه اصلاح نباتات مولکولی دانشگاه تبریز گردید و تا زمان استخراج در 20 درجه سانتیگراد نگهداری گردید.
تخلیص DNA
در این تحقیق، تخلیصDNAبرروی اسپرم ، گلبولهای سفید خون ، شیر و ریشه مو انجام پذیرفت .
روش جوشاندن
ابتدا 5/0 سی سی خون در تیوبهای 5/1 میلی لیتر که فاقد هرگونه آلودگی می باشد ریخته و به میزان یک میلی لیتر بافر R(mM10 تریس 5/7 =pH ،mM 33/0 ساکاروز ،mM 10 کلرید منیزیم و1% تریتون 100X ) اضافه و خوب آن را مخلوط و به مدت دو دقیقه با سرعت g1000 سانتریفوژ می کنیم سپس محلول روئی دور ریخته و مراحل را آنقدر ادامه می دهیم تا رسوب سفید رنگ شود. سپس 100 میکرولیتر محلول (mM 50 هیدروکسید سدیم ) اضافه و به مدت 20 دقیقه در آب حوش قرار داده می شود ، تا گلبولهای سفید لیز شوند بعد از آن 20 میکرولیتر محلول (mM 1بازتریس 5/7 = pH ) اضافه و بعد از سانتریفوژ کردن به مدت 30 ثانیه در g1000 محلول روئی را در تیوب جدید منتقل وتا زمان انجام آزمایشها در 20 – درجه سانتیگراد نگهداری می شود(3).
تخلیص DNAبه روش Salting out
ابتدا گلبولهای قرمز توسط بافر Rلیز شده و گلبولهای سفید رسوب داده می شود. سپس 300 میکرو لیتر بافر هضم کننده(mM 10بازتریس، EDAT، mM20، M44/0 کلرید سدیم) اضافه و سپس 20 میکرولیترٍSDS (10%) به تیوب اضافه می کنیم و بعد 5 میکرولیتر پروتئینازK (20 میلیگرم در میلی لیتر) به تیوب مربوطه اضافه می کنیم . تیوپ مربوط را در دمای 55 درجه به مدت 2 ساعت یا در دمای 37 درجه سانتیگراد به مدت یک شب قرار داده تا عمل هضم سلولی بخوبی صورت گیرد.100 میکرولیتر محلولNaClاضافه می کنیم و10 الی30 دقیقه در یخ یا فریزر20 – قرار می دهیم. سپس سانتریفوژ با سرعت g13000 صورت می گیرد. جهت شستشوی رسوب مقدار اتانول 70% به میزان 5/0 میلی لیتر اضافه گردیده و با دور g13000 در دمای 4 درجه به مدت 5 دقیقه سانتریفوژ صورت گرفت. بعد از خشک شدن رسوب DNAمقدار 100 میکرولیتر TE (mM1EDTA، 8 pH ، mM10 بازتریس 6/7 pH ) جهت حل شدن آن اضافه گردیده و سپس نمونه ها در20 – درجه سانتیگراد به منظور بررسی مولکولی نگهداری می شود(4) .
تخلیص DNAبه روش تیوسولفات گوانیدین - سیلیکاژل
شیرحاوی انواع مختلفی از سلولها می باشد که در مجموع سلولهای سوماتیک(Somatic Cell) نامیده می شود . در شیر به طور معمول سلولهای نوتروفیل، ماکروفاژ، لنفوسیت و ائوزینوفیل وسلولهای اپتلیال وجود دارد. به لحاظ وجود حساسیت شدید گاوهای بومی کشور و خوی نا آرام آنها که همواره عملیات خونگیری را دچار مشکل کرده است ، دستیابی به DNAژنومی از نمونه های شیر راه کم خطر و مناسبی به نظر می رسد.10 میلی لیتر نمونه شیر در داخل لوله های آزمایش درب دار حاوی فرمالدئید جمع آوری گردید و برای استخراج سانتریفوژ g10000 به مدت 10 دقیقه صورت پذیرفت و محلول روئی دور ریخته شد. سپس رسوب باقی مانده با محلول سالین شستشو داده شد . بقیه مراحل طبق روش تیوسولفات گوانیدین- سیلیکاژل انجام پذیرفت. 500 میکرولیتر بافر هضم کننده (M5 تیوسیونالات گوانیدن،mM 20EDTA،mM40 Tris،40 گرم ,TritonX10010 گرم DTT ) به نمونه شیر اضافه شده، نمونه ها به مدت 5 دقیقه در بن ما ری حاوی 65 درجه سانتیگرا د قرار گرفت. سپس 20 میکرولیتر محلول نوکلئاز(4 گرم ذرات سیلیکا،100 میکرولیترگوانیدین) اضافه شد و به مدت 10 دقیقه به آرامی ورتکس گردید. سپس به محیط همگن شده، 400 میکرو لیتر بافرسالین EDTA 20mM , Tris-HCl 10mM , KCl 1M , NaCl 1M ) ) اضافه و در نهایت از طریق ماده Extra Gene (10% رزین 02/0 % ماده رنگی OrangG،01/0 درصدTriton X 100 ) ، DNAزرد رنگ از سایر ناخالصیها جدا گردید(2) .
استخراج DNAاز اسپرم و ریشه مو
استخراج DNAاز پایتهای اسپرم با روشهای متداول ذکر شده امکان پذیر است، اما به جهت اینکه اسپرم مقدار زیادی کلسترول و نمک دارد، با استفاده از بافر ٍٍPBS، مقادیر کلسترول و نمک از رسوب شستشو می شود و سپس از روشهای ذکر شده می توان در ادامه استخراج استفاده نمود. در مورد ریشه مو قبل از استفاده از روشهای ذکر شده باید ریشه های مو با اتانل 70 % چربی زدائی شوند. سپس در روی یک کاغذ صافی در 65 درجه خشک شود. سپس 5/0 سانتیمتر از قسمتی که حاوی ریشه های موی است با قیچی جدا می کنیم و در داخل تیوپ حاوی 100 میکرولیتر بافرA (200mM ، NaoHو DTT 50 mM ) قرار می دهیم و 15 دقیقه در دمای 97 درجه سانتیگراد حرارت می دهیم و سپس سایر مراحل را طبق روشهای ذکر شده انجام می دهیم .
آغازگرها
برای موفقیت و دقیق بودن واکنش زنجیره پلی مراز ، آغاز گرها از ویژگی خاصی باید برخوردار باشند. آغازگرتصادفی مورد استفاده برای واکنش RAPD، OPU13 خریراری شده از شرکت Operonبود .و برای انجام تکنیک PCR-RFLPاز پرایمرهای اختصاصی برای تکثیر بخشی از اینترون ژن لپتین استفاده شد. این دوجفت24 merبودند که ناحیه ای از اینترون دو ژن لپتین گاوی را تکثیر می سازد ساخت پرایمرها دوم توسط شرکت روسی SYNTOLصورت پذیرفت. توالی مورد تکثیردر ژن بانک(EMBL) با شماره Y11369.1 موجود است.
واکنش زنجیرهای پلیمراز
مواد وغلظت مناسب برای 25 میکرولیتر واکنش تهیه گردید. انجامPCRبا استفاده از کیتGenepak PCR Universalصورت گرفت. از مزایای این کیت اینست که آنزیم Taq DNAپلی مراز به کمک آنتی بادی مهار شده است وتنها در درجه حرارت بالا ( بالای 90 درجه ) این آنتی بادی تخریب شده و آنزیم را رها می نماید لذا PCRبه صورت Hot-Starانجام می گیرد. به تمام میکروتیوپها 10 میکرولیترPCR Diluentاضافه می کنیم و میزان غلظت آغاز گرهای مورد استفاده 20-10 پیکومول می باشد واکنش زنجیره پلی مراز برای تکثیر ژن لپتین در ترموسایکر با برنامه (دناتوره شدن اولیه 93 درجه سانتیگراد، به مدت 2 دقیقه، دمای اتصال 55 درجه به مدت یک دقیقه، دمای تکثیر 72 درجه به مدت1 دقیقه ، دمای دناتوره شدن 93 درجه سانتیگراد، به مدت 1 دقیقه، دمای تکثیر نهائی 72 درجه سانتیگراد به مدت 3 دقیقه ) با 33 سیکل انجام پذیرفت .برای واکنش PCR-RAPDازبرنامه حرارتی، 94 درجه به مدت 2 دقیقه،94 درجه به مدت 30 ثانیه، 45 درجه به مدت 30 ثانیه، 72 درجه به مدرت 30 ثانیه و بسط نهایی 72 درجه به مدت 10 دقیقه در 45 سیکل استفاده گردید.
هضم آنزیمی
عمل هضم آنزیمی در حجم 30 میکرولیتر با مصرف 15 واحد آنزیمی تحت شرایط بافری و دمای مناسب با استفاده از آنزیم برشی Sau3AIکه سایت برشی GATCرا شناسایی می کند صورت پذیرفت
الکتروفوز محصولات PCRو هضم
ابتدا آگارز 8/1 % با بکار گیری بافرTBE 1 ، ./09mMتریس ، ./09mMاسید بوریک و EDTA./02mM ) تهیه و به ازای هر10 میلی لیتر ژل 2/0 میکرو لیتر اتیدیوم بروماید (10mg/ml) به آن اضافه کرده و در ظرف مخصوص حاوی شانه ریخته می شود.بعد از بسته شدن ژل، به ازای 7 میکرولیتر محصول PCRبا دومیکرولیتر لودینگ بافر( بروموفنل بلو 25/0 درصد، ساکارز40 % ) مخلوط نموده سپس در چاهکهای ژل قرار داده می شوند . با ولتاژ بالا حدود 100 ولت شروع تا اینکه نمونه ها از چاهک خارج شود سپس ولتاژ را به حدود 70 ولت رسانیده و سپس از یکساعت الکتروفورز نمونه ها با استفاده از دستگاه نور ماورا بنفش مورد بررسی قرار می گیرند
بحث:
نتایج نشان داد که کیفیت و کمیت DNAحاصله و روش سیلیکا ژل و Salting outبهتر ومطلوبتر از روش جوشاندن است و از نظرفیزیکی نیزکمتر باعث فرسودگی DNAمیشود. روش جوشاندن باعث ایجاد DNAبصورت اسمیر و حاوی پروتئین زیاد می شود غلظت DNAحاصله در روش جوشاندن 140-190mg/mlو در روش Salting outو سیلکاژل 400μg/mlمحاسبه شد.
یک قطعه bp 422 از ژن لپتین که شامل اینترون می شد توسط PCRتکثیرگردید و برای هضم آنزیمی از sau3AIاستفاده شد.روش گوانیدین –تیوسولفات روش مناسبی است که در آن ذارت سیلیکون به جای فنل و پرو پانل در رسوب دادنDNAاز مخلوط لیز سلولها می باشد. در این روش در حضورغلظت بالای نمک سیلیکا به رشته های DNAچسبیده و آنها را رسوب می دهند و در حضور غلظتهای پایین نمک آن را رها می کنند و بنابراین از این خاصیت می توان به جای رسوب دادن اتانل یا ایزوپروپانل از این ذرات استفاده کرد. از مزایای دیگر این کیت اینست که در مرحله نهایی DNAدر فاز زرد رنگ قرار می گیرد و در نتیجه به آسانی قابل جا شدن از سایر ناخالصیهای نامطلوب می باشد. از این روش می توان از خون کهنه و یا حتی لخته شده نیز برای استخراج استفاده کرد.
گروههای خونی آنتی ژنهایی هستند که در سطح گویچههای قرمزخون و سلولهای دیگر قرار دارند و از والدین به فرزندان به ارث میرسند. گلبولهای قرمز مانند همه سلولهای هستهدار بدن واجد اختصاصات آنتی ژنتیکی در سطح خود میباشند. این آنتی ژنها ، آنتی ژنهای گروه خونی نامیده میشوند.
گاهی دیده میشود که خون شخصی را به شخص دیگری تزریق میکنند خون شخص دهنده در بدن فرد گیرنده لخته میکند و رسوب میدهد. چگونگی این عمل با انعقاد خون متفاوت است و به وجود گروههای خونی مختلف مربوط میشود. در سطح خارجی گلبولهای قرمز افراد دو نوع آنتی ژن از جنس پروتئین وجود دارد که به نامهای Aو Bمعروف هستند. برخی افراد آنتی ژن نوع Aو برخی نوع B، برخی هر دو آنتی ژن Aو Bرا دارا هستند و برخی هیچ یک از آنتی ژنها را ندارند این افراد را به ترتیب در گروه های خونی AB ، B ، Aو Oقرار میدهند.
بیان آنتی ژنهای گروههای خونی تحت کنترل ژنهای خاصی است و توارث آنها از قوانین ساده مندل تبعیت میکند. برای هر سیستم گروه خونی ، تعداد متغیری از آللهای مختلف وجود دارد. آللها به نوبه خود تعداد متغیری از آنتی ژنهای غشایی گلبول قرمز را کنترل مینمایند. حیوانات سالم علاوه بر داشتن آنتی ژنهای گروههای خونی بر سطح خود ممکن است واجد آنتی بادیهای سرمی بر علیه آنتی ژنهای گروه خونی که خود فاقد آنها نیز هستند، باشند. مثلا افرادی که گروه خونی آنها فاقد آنتی ژن Aاست، در سرم خود آنتی بادی بر ضد آنتی ژن Aدارند. تصور میشود این آنتی بادیهای طبیعی حاصل برخورد با گلبولهای قرمز گروه Aنبوده بلکه متعاقب تماس با آنتی ژنهای مشابهی هستند که در طبیعت به وفور یافت میشوند.
انتقال خون
گلبولهای قرمز را میتوان به سهولت از حیوانی به حیوان دیگر انتقال داد. اگر گلبولهای قرمز فرد دهنده ، آنتی ژنهای مشابه با گلبولهای قرمز گیرنده داشته باشند، پاسخ ایمنی در حیوان گیرنده گلبول ایجاد نمیشود. اما اگر گیرنده آنتی بادیهایی بر علیه آنتی ژنهای گلبول قرمز دهنده داشته باشد، در آن صورت گلبولهای دهنده در معرض خطر تهاجم سریع قرار خواهند گرفت. زمانی که این آنتی بادیها به آنتی ژنهای موجود در سطح گلبولهای قرمز بیگانه متصل گردند، ممکن است سبب همولیز و فاگوسیتوز این سلولها شوند. در صورت فقدان آنتی بادیهای طبیعی ، گلبولهای قرمز تزریق شده موجب برانگیخته شدن پاسخ ایمنی در فرد دریافت کننده خون میشوند. سپس گلبولهای تزریقشده مدتی در خون گردش میکنند.
دومین انتقال خون با این گلبولها یا گلبولهای شبیه به گلبولهای قبلی باعث تخریب سریع این گلبولها میگردد که منجر به بروز واکنشهای پاتولوژیک شدید میگردد. علایم این روند تخریبی ناشی از همولیز گسترده داخل عروقی است. این علایم عبارتند از : لرزش بدن ، فلج و تشنج و انعقاد داخل عروقی ، تب و پیدایش هموگلوبین در ادرار. درمان واکنشهای انتقال ناشی از چنین انتقال خونی شامل متوقف کردن انتقال خون و زیاد کردن حجم ادرار بوسیله یک دیورتیک میباشد، چرا که تجمع هموگلوبین در کلیه ممکن است موجب تخریب توبولهای کلیه شود. بهبود وضعیت فرد به دنبال حذف همه گلبولهای قرمز بیگانه حاصل میگردد.
انواع گروههای خونی (سیستم ABO)
در سال 1901 میلادی کارل لاند اشتاینر ، ایمونولوژیست آلمانی برای نخستین بار ، وجود آنتی ژنهای گروه خونی بر روی گلبولهای قرمز و نیز آنتی بادیهایی بر علیه همان آنتی ژنها را در سرم انسان ثابت نمود. لاند شتاینر ، ابتدا گلبولهای قرمز را از سرم جدا کرد و سپس به مطالعه نتایج حاصل از مخلوط کردن سرم و گلبولهای قرمز افراد مختلف پرداخت. وی دریافت که سرم بعضی از افراد قادر به آگلوتینه کردن گلبولهای قرمز برخی دیگر از افراد میباشد، اما بر روی گلبولهای قرمز همه افراد موثر نیست. در تجزیه و تحلیل نتایج ، او فهمید که میتوان افراد را از نظر گروههای خونی به گروههایی تقسیم نمود:
گروه خونی A : آنتی ژن نوع Aرا سطح گلبول قرمز خود دارند و در پلاسمای خونشان نیز آنتی کور B (ضد آنتی ژن B) را دارا هستند.
گروه خونی B : آنتی ژن نوع Bرا در سطح گلبو لهای قرمز خود را دارند و در پلاسمای خونشان نیز آنتی کور A (ضد آنتی ژن A) را دارند.
گروه خونی AB : آنتی ژن نوع Aو Bرا در سطح گلبولهای قرمز خود را دارند و در پلاسمای خونشان نیز هیچ یک از آنتی کورها را ندارند.
گروه خونی O : هیچ یک از آنتی ژنها را در سطح گلبولهای قرمز خود ندارند ولی هر دو آنتی کور را دارا هستند.
نحوه تعیین گروه خونی
برای پی بردن به گروه خونی هر کس ، مقداری از خون را با آنتی کورهای معین شده Aیا Bمخلوط میکنیم. از تولید یا عدم تولید رسوب که در اثر به هم چسبیدن گلبولهای قرمز ایجاد میشود میتوان گروه خونی شخصی را معین کرد. اگر بخواهیم به فردی از گروه خونی Bخون تزریق کنیم، چون پلاسمای خون او آنتی کور Aرا دارد نمیتوان خونی را که دارای آنتی ژن Aباشد به او داد. این آنتی ژن در گروه های Aو ABیافت میشود پس او نمیتواند از این گروهها ، خون دریافت کند.
رسوب خونی
گروه خونی A : با آنتی کور Bرسوب نمیدهد ولی با آنتی کور Aرسوب میدهد.
گروه خونی B : با آنتی کور Bرسوب میدهد ولی با آنتی کور Aرسوب نمیدهد.
گروه خونی AB : با هر دو آنتی Aو Bرسوب میدهد.
گروه خونی O : با هیچ یک از آنتی کورهای Aو Bرسوب نمیدهد.
درصد گروههای خونی در مردم
در میان جمعیت مردم در حدود 42 درصد گروه خونی Aحدود 9 درصد گروه خونی ABو 42 درصد گروه خونی Oرا دارا هستند. با این وجود لازم به ذکر است که یک آنتی ژن گروه خونی هیچگاه نمیتواند به همراه آنتی بادی ضد خود در بدن یک فرد وجود داشته باشد. زیرا در آن صورت وقوع همولیز ، گردش خون را مختل نموده و گلبولهای فرد تخریب میشود. گروههای خونی O ، AB ، B ، Aنمایانگر فتوتیپ گلبولهای قرمز یک فرد است که مطابق با یک سیستم ساده که متشکل از سه ژن آللی A ، B ، Oمیباشد، به ارث میرسند.
افرادSecretor , Nonsecretor
تقریبا 75% از انسانها مواد آنتیژن Aو Bرا نه تنها در سطح غشای سلولی بلکه به صورت آزاد در ترشحات مختلف نظیر سرم ، ادرار ، بزاق دارا میباشند. مواد آنتی ژن گروه خونی در سطح غشای سلولی به مولکولهایی از جنس گلیکوپروتئین متصلند. این صفت بوسیله یک ژن به نام Se= Secretorکنترل میگردد. عمل ژن seدر صورتی که وجود داشته باشد کنترل اتصال ساده آنتی ژنی به مولکولهای گلیکوپروتئینی است. در افراد هموزیگوت مغلوب اتصال مواد آنتی ژنی به مولکولهای گلیکوپروتئین تحت کنترل نبوده ، در نتیجه آنتی ژنهای Aو Bاجازه حضور در مایعات بدن را نمییابند.
سیستم RH
در سال 1940 ، لاندشتاینر و وینر نشان دادند آنتی بادیهایی که بر علیه گلبولهای قرمز میمون رزوس (Rhesus) تولید میگردد، قادرند گلبولهای قرمز 85% از جمعیت انسانی را نیز آلگوتینه نمایند. این آنتی بادیها بر علیه مولکولی که (RH) نامیده شده ، بوجود میآمدند و افرادی را که واجد این مولکول بودند Rhمثبت نام گرفتند و به 15 درصد بقیه که فاقد این مولکول بودند، افراد Rhمنفی اطلاق گردید. آنتیبادیهای طبیعی بر علیه آنتی ژنهای Rhدر بدن تولید نمیشوند
النینو El Nino............................................. 4
النینو و تعریف آن........................................... 8
بررسی پدیده «ال نینو» از دیدگاه جغرافیایی............ 20
النينو و تاثيرات آن بر محيط زيست....................... 24
آخرين گزارش ازپديده ال نينو.............................. 26
در مورد پدیده ال نینو چه می دانیم؟...................... 28
رويداد ال نينو / نوسان جنوبي يكي از مهمترين و شاخص ترين رويداد هايي است كه منجر به ظهور نا بهنجاري هاي بزرگ آب و هوايي در بسياري از نقاط جهان مي شود . هواشناسان و اقيانوس شناسان جهان در سالهاي اخير مطالعات زياد و دقيقي در مورد مكانيزم ايجاد ال نينو و تاثيرات متقابل جو و اقيانوس انجام داده اند ، بويژه مطالعات گسترده اي در ارتباط با ناموزوني دما در سطح دريا و نوسانات فشار جو در سالهايي كه ال نينو رخ مي دهد انجام گرفته است ، مجموعه اين تغييرات را بنام نوسانات جنوبي مي نامند كه با كلمه اختصاري ENSO (ElNino Southern Oscillation )يعني تركيبي از دو كلمه ال نينو و نوسانات جنوبي است بكار مي رود . براي نخستين بار واكر (1932) و بليس (1937) بر وجود نوساني در فشار سطح و در مقياس جهاني اشاره كردند و آن را نوسان جنوبي SOناميدند . بدين سان SOيك الگوي ارتباط از راه دور جهاني در اتمسفر است و به دليل تميز آن از ساير الگوهاي ارتباط از راه دور ( بويژه نوسانات اطلس شمالي و آرام شمالي ) جنوبي ناميده شده است . مراكز عمل SOتوسط يك گردش مداري شرق به غرب در امتداد صفحه استوا همراه با صعود هوا در غرب اقيانوس آرام و نزول هوا در شرق اقيانوس آرام به يكديگر مربوط مي شود و به اين ترتيب گردش شكل مي گيرد كه توسط بژرگنس (1969) گردش واكر ناميده شد . ال نينو مولفه اقيانوسي ENSOمي باشد و با دگرگونيهاي بزرگ در دماهاي سطح دريا در منطقه آرام حاره اي پديدار مي گردد .
مشخصات ال نينو :
در طول پديده ال نينو باد ها در استوا بر روي اقيانوس از غرب به شرق مي وزند . اين بادها در سطح آب اقيانوس جابجا شده و آبهاي گرم سطح اقيانوس را كه بوسيله خورشيد در مناطق گرمسيري حرارت ديده اند ، به سواحل غربي شمال و جنوب قاره آمريكا مي آورد . به دنبال آبهاي گرم ، بارندگي نيز به سمت مشرق متمايل مي شود ، به همراه سيل در پرو و خشكسالي در اندونزي و استراليا . نشانه كليدي ال نينو ، افزايش دماي غير عادي در امتداد و هر دو طرف خط استوا در اقيانوس آرام مركزي و شرقي است . اين جريان هر چند سال يكبار با يك گرمايش عظيم و غير معمول همراه مي شود . بطوري كه در اين حال دماهاي سطح دريا حداقل براي چند ماه پياپي در 3 تا 5 محل ساحلي بالاي حد نرمال مي رود . و در پي آن دماي سطح دريا براي يك سال و يا حتي بيشتر بصورت غير عادي باقي مي ماند و براي برگشت به شرايط عادي منطقه ، حداقل تا ژانويه يا مارس آينده زمان لازم است .
ال نينو اصولاً تغييراتي در موقعيت تندبادها بوجود آورده و موجب پديد آمدن رفتارهاي آب و هوايي غير معمول در كره زمين مي گردد . تغييرات در تند بادها كه توسط ENSOصورت مي گيرد بر آب و هوا نه تنها در شمال و جنوب قاره آمريكا بلكه در نقاط دوردستي همچون آفريقا و نواحي جنوبگان تاثير مي گذارد .
در حالت عادي آب و هواي نواحي گرمسيري منطقه غرب داراي دماي بيشتر از 10 درجه سانتيگراد نسبت به سواحل شرق پرو و اكوادور مي باشد . فشار هوا در بالاي آب هاي گرم كاملاً پايين است . هواي مرطوب برخاسته از منطقه باعث تشكيل ابر هاي سنگين و بارانهاي شديدي مشابه بارانهاي جنوب شرق آسيا ، گينه نو و شمال استراليا مي شود. كه نهايتاًمنجر به افزايش بارندگي در مناطق جنوبي آمريكا و پرو و خشكسالي در قسمت غربي اقيانوس آرام كه استراليا و كشور هاي مجاور را نيز تحت تاثير قرار مي دهد ، مي گردد . در طي يك رويداد ال نينو نابهنجاري هاي دماي سطح دريا ، سطحي به وسعت 5 ميليون كيلومتر مربع را در طي مراحل انتقال تا تكامل پوشش مي دهد .
دلايل وقوع ال نينو :
گردش واكر : اين گردش يك گردش اتمسفري ، در صفحه اي عمود بر استوا مي باشد كه با صعود هوا در غرب آرام استوايي و نزول هوا در شرق آرام استوايي شكل مي گيرد و همراه با آن بادهاي سطحي شرقي و بادهاي غربي فوقاني به موازات استوا در سطح وسيعي از حوضه آرام استوايي ايجاد مي شود . در واقع گردش واكر اتمسفر ، به گراديان دماي سطح دريا در طول استوا ، ميان دماهاي بالا در غرب آرام استوايي و دماهاي پايين در شرق آرام استوايي مي باشد و قوياً در ارتباط با رويداد ENSOاست .
حال اين گراديان دما در سطح دريا چگونه شكل مي گيرد ؟
در شرايط عادي منطقه ، در غرب آرام حاره اي به واسطه بادهاي تجارتي جنوب شرقي نسبتاً آرام ، گرايش حاصل از تشعشع خورشيدي موجب گرم شدن آبهاي اقيانوس مي شود .
به طور همزمان بادهاي تجارتي جنوب شرقي موجب فرا رفت آبهاي گرم به سمت غرب مي شوند . بنابراين در غرب آرام حاره اي يك انباشتگي از آبهاي با دما هاي بالا بوجود مي آيد و تراز دريا در اين منطقه بالا است . حال به دليل تنش باد شرقي در آرام استوايي حركتي به سمت قطب در لايه اكمن اقيانوسي ايجاد مي شود و در پي آن به دليل پيوستگي ، فراجهندگي آب سرد در نواحي مركزي و شرقي آرام استوايي به وجود مي آيد كه اين علتي بر وجود زبانه آب خنك در نواحـــــي مــركزي و شرقي آرام استوايي مي باشد . بدين ترتيب در شرايط عادي منطقه ، در غرب آرام استوايي آبهاي سطحي با دماهاي بالا و در مركز و شرق آرام استوايي ، زبانه اي از آبهاي سطحي با دماهاي پايين وجود دارد . حال در نواحي استوايي توزيع فعاليتهاي همرفتي قوي در اتمسفر به ميزان زيادي به همگرايي بادهاي تجارتي و دماي سطح دريا بستگي دارد به طوري كه منطقه همگرايي درون حاره اي (ITCZ - Inter Tropical Convergence Zone) و منطقه همگرايي آرام جنوبي (SPCZ - South Pacific Convergence Zone) بر روي مناطقي واقع شده اند كه داراي آب هاي سطحي با دماي بالاتر از 27 درجه سانتيگراد مي باشند . بنابراين در غرب آرام استوايي توسط بادهاي تجارتي همگرايي و در نتيجه صعود هواي گرم و مرطوب اتفاق مي افتد و به دنبال آن در اثر فعاليتهاي همرفتي و بارندگي ، گرماي نهان به طور گسترده اي در اتمسفر فوقاني آزاد مي شود و در اين حال زمينه اي مساعد جهت يك شارش برگشتي به سمت شرق و به موازات استوا در اتمسفر فوقاني پديد مي آيد و در پي آن هواي خشك در شرق آرام استوايي نزول مي كند . بنابراين در شرق آرام استوايي ناحيه پر فشار سطحي و در غرب آرام استوايي ناحيه كم فشار سطحي شكل ميگيرد و به دليل گراديان فشار به وجود آمده ، حركتي از شرق به غرب در سطح و موازات استوا ايجاد شده و بدين سان گردش واكر كه حاصل گرمايش آدياباتيك در نواحي استوايي است شكل مي گيرد . همراه با بادهاي تجاري جنوب شرقي قوي، گردش واكر شدت مي يابد اما قدرت گردش واكر با دماي سطح دريا در شرق آرام استوايي نيز در ارتباط است به اين ترتيب زماني كه دماهاي سطحي دريا در شرق آرام استوايي پايين تر از حد نرمال است (شرايط عكس ال نينو كه لانينا نام گرفته است ) بادهاي تجاري و گردش واكر در قويترين وضعيت خود قرار دارند . تحت اين شرايط ، شرق استراليا ، اندونزي و هندوستان از هوايي مرطوب و باران زا برخوردارند و شرق آرام استوايي هواي خشك حاكم است واين شرايط عادي منطقه مي باشد . اما زمان وقوع رويداد ENSOيعني شرايط غير عادي منطقه ، زماني است كه گردش واكر ضعيف شده و به دنبال آن هواي خشك و كم باران حاكم مي شود .
راههاي مشاهده ، ثبت و اندزه گيري :
نوسان جنوبي يك رفتار الاكلنگي در تودة اتمسفري است كه مستلزم تبادل هوا ميان دو نيمكره شرقي و غربي بوده و در عرضهاي جغرافيايي حاره اي و جنب حاره اي متمركز مي باشد . مراكز عمل آن اطراف اندونزي و شرق آرام جنوبي در بخش حاره اي است . زماني كه فشارهاي سطح در شرق آرام جنوبي حاره اي (تاهيتي در 17 درجه جنوبي و 150 درجه غربي ) بالاي نرمال است در بيشتر نواحي غرب آرام جنوب حاره اي (داروين در 12 درجه جنوبي و 130 درجه شرقي ) فشارهاي سطح زير حد نرمال است، كه اين فاز سرد نوسان جنوبي نام گرفته و با پديده لانينا (عكس ال نينو ) همراه است . در اين حالت دماهاي سطح دريا در شرق آرام جنوبي حاره اي پائين تر از نرمال است و بادهاي تجارتي و گردش واكر در قويترين وضعيت خود قرار دارند . اما زماني كه فشارهاي سطح در شرق آرام جنوبي حاره اي پائين تر از نرمال است در اكثر نواحي غرب آرام جنوبي حاره اي فشار هاي سطح بالاتر از نرمال است و اين شرايط فاز گرم نوسان جنوبي نام گرفته و در اكثر مواقع با پديده ال نينو همراه است . با اندازه گيري فشارهاي سطح در حوزة آرام جنوبي حاره اي يك شاخص اتمسفري (Southern Oscillation Index-SOI) براي نوسان جنوبي به صورت زير تعريف شده است :
اگر فشار تاهيتي منهاي فشار داروين عددي مثبت شود شرايط غير ال نينو است و اگر فشار تاهيتي منهاي فشار داروين عددي منفي شود شرايط ال نينو برقرار است .
به طور كلي مداركي قوي وجود دارد دال بر اينكه يك گرمايش كلي در اتمسفر جهاني در حدود چند ماه بعد از يك رويداد قوي ال نينو به وجود مي آيد . بر اين اساس پروفسور ويرتكي از دانشگاه هاوايي در سال 1985 پيشنهاد نمود كه مقياس زماني براي وقوع رويداد ال نينو بايستي با محاسبه زمان لازم براي اندوختن آب گرم در مناطق حاره اي جهت شارژ سيستم تعيين شود زيرا به هنگام ظهور ال نينو حرارتي شارژ شده به سمت عرض هاي جغرافيايي بالا و نيز به داخل اتمسفر آزاد مي شود . در طول مرحله تكامل ، يك پريشيدگي به شكل منبع حرارتي در غرب آرام استوايي ايجاد مي شود و اين منبع حرارتي يك سلسله رويدادهايي را ايجاد مي نمايد و سرانجام شرايط غير ال نينو در منطقه حاكم مي شود .
براي گرد آوري داده هاي لازم NOAAاز يك شبكه چند شناوري استفاده مي كنند كه دما و جريان ها و بادهاي خطوط استوايي را اندازه گيري مي كند . اين شناورها به طور روزانه داده ميفرستند كه بلافاصله در دسترس محققان و پيش بيني كنندگان در سراسر دنيا قرار مي گيرد .
در اقيانوس آرام استوايي ، ال نينو به روشهاي مختلفي هم چون ماهواره ها ، شناورهاي متصل به لنگر گاه ها ، تجزيه و تحليل سطح دريا و XBTها رديابي مي شود . بسياري از اين سيستمهاي بررسي اقيانوس جزيي از برنامه «اقيانوسهاي گرمسيري ـ اتمسفر جهاني » بوده اند و هم اكنون در طرح « سيستم بررسي ENSO » به كار گرفته شده اند .
تاثير ال نينو بر محيط و زندگي بشر :
همراه با رويداد ال نينو توليدات بيولوژيكي به دليل كاهش فرا جهندگي آب سرد در سرتاسر سواحل پرو و اكوادور كاهش مي يابد كه اين سبب مرگ و مير ماهيان و به خصوص ماهي كولي كه غذاي عمدة پرندگان دريايي است مي شود . به دنبال مرگ و مير ماهيان ، ميليونها پرنده دريايي به علت عدم وجود غذاي عمدة خود يعني ماهي كولي در ساحل نابود مي شوند كه اين لطمه اقتصادي جبران نا پذيري را در صنايع ماهيگيري و كود مرغ ( دريايي ) گيري براي كشور هاي پرو و اكوادور به بار مي بارد . از آسيب هاي محلي ديگر ، بارندگي هاي سيل آسا در بخش هايي كه به طور معمول لم يزرع سواحل پرو و اكوادور است كه سبب ته نشست هاي گلي و تخريب شالوده اين مناطق مي شود و در مجموع به دليل شرايط نا به هنجار به وجود آمده ، پديده ال نينو در منطقه به عنوان فاجعه طبيعت شناخته شده است . همچنين اين پديده رابطه اي قوي با خشكسالي در هند ، شرق استراليا ، مالزي ، اندونزي و كلاً آسياي جنوب شرقي دارد . مثلاً ال نينوي 1983–1982 كه شديد ترين رويداد اقليمي دريايي از اين نوع بوده است موجب انقال زنجيره باران هاي حاره اي به طرف شرق و مركز اقيانوس آرام گرديد . كه اين مطلب از تفسير نقشه هاي ماهواره اي و تشعشعات موج بلند بازتابيده از سطح اقيانوس ثابت شده است . از نتايج اين واقعه بارانهاي شديد به مقدار 2000 ميليمتر و جاري شدن سيل هاي مخرب در جنوب اكوادور و شمال شرق پرو مي باشد .
اطلاعاتي در مورد واژه ال نينو :
ال نينو لغتي اسپانيولي و به مفهوم پسر بچه و با تعميم معنا ، كودك مسيح است . علت اين نام گذاري به دليل اعتقادات قلبي و مذهبي سكنه ساحل نشين كشور هاي اكوادور و پرو است . عبارت ال نينو در اصل به يك جريان گرم و ضعيف ساليانه اطلاق مي شود كه حدوداً در زمان كريسمس به سمت جنوب در امتداد سواحل پرو و اكوادور جريان مي يابد . از اين رو كودك مسيح ناميده شده است . لانينا (Lanina) يعني دختر كوچك و بعضــي مواقع (El-viejo) يا (Anti Elnino ) خوانده مي شود .
منبع : eduphysics.com
دسته هاي در حال رشد ماهي ها در سواحل غربي پرو جاي دسته هاي ماهي هاي مرده که سواحل را کثيف مي کنند مي گيرد . شرايط غير عادي جو به دليل حرکت جت استريم ها توفانها و بادهاي موسمي رخ مي دهد .
همه اين آشفتگي ها به خاطر يک جريان آب گرم است که هر سه سال يا هفت سال يکبار در سواحل شرقي اقيانوس آرام رخ مي دهد . اين پديده را النينو مي نامند.
1 - تعريف النينو ( يک جريان آب گرم )
النينو يک نام اسپانيايي براي نوزاد پسر است که اشاره دارد به هفته اي که جريان آب گرم سالانه در نزديکي کريسمس در امتداد سواحل اکوادور و پرو ظاهر مي شود و از يک هفته تا يک ماه يا بيشتر به طول مي انجامد. هر سه تا هفت سال النينو ممکن است که براي ماه هاي زيادي باقي بماند که اثرات قابل توجهي بر روي اقتصاد منطقه و شرايط جوي خواهد داشت .
در طول 40 سال گذشته 10 عدد از اين گونه النينو ها ثبت شده است که بدترين آنها ، در سال 1998 – 1997 رخ داد .قبل از آن نيز النينوي سال 1983 – 1982 قوي ترين النينو بوده است.
برخي از پديده هاي النينو حتي بيشتر از يک سال طول مي کشد.
سال هاي وقوع النينو
1902-1903
1905-1906
1911-1912
1914-1915
1918-1919
1923-1924
1925-1926
1930-1931
1932-1933
1939-1940
1941-1942
1951-1952
1953-1954
1957-1958
1965-1966
1969-1970
1972-1973
1976-1977
1982-1983
1986-1987
1991-1992
1994-1995
1997-1998
درمناطق حاره اقيانوس آرام بادهاي تجارتي آبهاي سطحي را به سمت غرب مي رانند. آب هاي سطحي به تدريج که به سمت غرب مي روند گرم مي شوند زيرا در مدت زمان بيشتري در معرض تابش خورشيد قرار مي گيرند . النينو هنگامي مشاهده مي شود که بادهاي تجارتي غربي ضعيف مي شوند و به آبهاي گرم غرب اقيانوس آرام اجازه مي دهند که به سمت شرق حرکت کنند و سر انجام به سواحل آمريکاي شمالي برسند.
آب سرد پر از املاح و مواد غذايي که به طور معمول در سواحل پرو يافت مي شود با آب هاي گرم تهي از مواد غذايي جايگزين مي شود که منجر به کاهش قابل توجه جمعيت ماهي ها ي دريايي و زندگي جانوري مي شود.
در مقابل النينو لانينو ( نوزاد دختر ) مربوط به يک نا هنجاري غير معمول دمايي در سطح دريا است که در نواحي شرقي مناطق حاره اي اقيانوس آرام يه وقوع مي پيوندد. لانينو تقربا نصف النينو رخ مي دهد
سال هاي وقوع لانينو
1904-1905
1909-1910
1910-1911
1915-1916
1917-1918
1924-1925
1928-1929
1938-1939
1950-1951
1955-1956
1956-1957
1964-1965
1970-1971
1971-1972
1973-1974
1975-1976
1988-1989
1995-1996
النينوي سال 1998 – 1997
آخرين النينو ي اخير در ماه هاي بهار سال 1997 رخ داد . بعد از النينوي سالها 1993 – 1992 ابزار هايي بر روي بويي هايي که در اقيانوس آرام وجود داشت ، نصب شد که نا هنجاري هاي دمايي بالاي سواحل پرو را ثبت مي کرد .
دو ماه بعد دو ماه بعد قدرت اين ناهنجاري هاي دمايي افزايش پيدا کرد و در اکتبر 1997 چنان رشد کرد که به بزرگترين النينو در 50 سال گذشته تبديل شد .
تصوير زير ناهنجاري هاي دمايي سطح دريا (SST) را بر حسب درجه سليسيوس براي اواسط سپتامبر 1997 نشان مي دهد.
در آن زمان الگوي کلي النينو نشان مي داد که اين نا هنجاري دمايي به 4+ درجه سليسيوس مي رسد.
جزاير غربي اقيانوس آرام و اندونزي همانند مکزيک و آمريکاي مرکزي ، قربانيان اخير خشکسالي هاي ناشي از النينو هستند. اين مکان ها در گذشته نيز شاهد النينو هاي فصلي بوده اند.
در شکل زير ، تصوير اثرات آب هوايي طبيعي ناشي از النينو نشان داده شده است.
اثرات النينو بر روي آب و هواي آمريکا کمتر آشکار است . در گذشته و در سال 1983 – 1982 خليج آمريکا و کاليفرنا ، بارندگي هاي شديدي را دريافت کرد . هنگامي که زمستان نزديک شد پيشبينان انتظار داشتند که دوباره بارندگي هاي شديدي رخ دهد. به اين ترتيب در بخش هاي مرکزي و جنوبي کاليفرنيا بارندگيهاي رکورد شکني رخ داد . ويراني ها و خسارات ناشي از اين بارندگي ها علاوه بر سيل و طغيان ، شامل سيل گل و لاي (mudslides ) نيز بود . سيل گل و لاي (mudslides ) ميتواند يک منطقه را در يک چشم به هم زدن ويران کند و خسارات زيادي به بار آورد.
علاوه بر اين مشکلات ديگري نيز در منطقه خليج وجود داشت از جمله هواي شديد بالاي ميانگين و توفانهايي که بدترين حالت خود را به هنگام النينو داشتند . پيش بينان معتقدند که پديده النينو شرايط را براي وقوع چنين حوادثي فراهم مي کند.
پديده Upwelling (انتقال آبهاي عميق به سطوح بالاتر)
يکي از پديده هايي که هنگام وقوع النينو رخ مي دهد Upwellingاست که عبارت است از انتقال آبهاي سرد اعماق به سطوح بالاتر.
نمودار زير نشان مي دهد که چگونه پديده Upwellingدر امتداد سواحل پرو رخ مي دهد . به خاطر تنش برشي ناشي از اصتکاک که بين لايه هاي اقيانوس به وجود مي آيد آبهاي سطحي در امتداد يک زاويه 90 درجه به سمت چپ باد در نيمکره شمالي منتقل مي شوند. اين پديده در نيمکره جنوبي 90 درجه به سمت راست باد اتفاق مي افتد. به همين دليل است که باد موازي با خطوط ساحلي پرو که به سمت شمال مي رود ، آبهاي سطحي را به سمت غرب ساحل منحرف مي کند .
آب پر از املاح و مواد مغذي از اعماق بالا مي آيد تا جايگزين آب سطحي به اطراف رانده شده شود. اين مواد مغذي دليل اصلي جمعيت هاي بزرگ ماهي ها است که در سواحل اين مناطق يافت مي شود. اثر Upwellingو توانايي آن در پشتيباني فراوان زندگي دريايي، به طور قابل توجهي به عمق ترموکلين (دمالايه) بستگي دارد.
ترموکلين لايه گذار بين لايه ترکيبي در سطح آب و لايه هاي عميق آب مي باشد . تعريف اين لايه بر اساس دما مي باشد. لايه ترکيبي در نزديکي سطح و جايي است که دما تقريبا برابر دماي آب هاي سطحي است. در ترموکلين دما از لايه ترکيبي تا آبهاي سرد اعماق به سرعت کاهش مي يابد. لايه ترکيبي و لايه هاي عميق آب از نظر دما تقريبا يکنواخت هستند ، در حالي که ترموکلين جايگزين منطقه گزار بين اين دو تراز است.
ترموکلين عميقتر مقدار مواد غذايي را هنگام النينو به خاطر پديده Upwellingبه سطح مي آيد، محدود مي کند و به شدت بر روي محصولات ماهي گيري اثر منفي ميگذارد.
سال هاي بدون النينو
باد هاي شرقي مناطق حاره آبهاي سطحي مناطق شرقي اقيانوس آرام را از سواحل آمريکا منتقل مي کند. هنگامي که اين آب جابجا مي شود به سمت شمال منحرف مي گردد و منجر ميشود که آب از استوا به دو طرف منحرف شود. Upwellingدر شرق اقيانوس آرام آبهاي سرد را از اعماق بالا مي آورد و جايگزين آبهاي سطحي جابجا شده مي کند. اطلاعات دماي سطح آب دريا وجود آبهاي سرد را در شرق اقيانوس آرام نشان مي دهد. نقشه دماي ميانگين سطح دريا در سالهاي 1993- 1994 نشان مي دهد که ميانگين (SST) در ماه دسامبر در شرق اقيانوس آرام سرد تر از غرب آن بوده است. و به مرور از غرب به شرق کاهش ميابد.
بادهاي تجارتي آبهاي گرم سطحي را در غرب اندونزي متراکم مي کنند و موجب مي شوند که سطح آب دريا در غرب اقيانوس آرام نيم متر بالاتر باشد. هنگاميکه پديده Upwellinرخ مي دهد، تراز دمالايه در سواحل آمريکاي جنوبي به اعماق کمتر منتقل مي شود و در غرب اقيانوس آرام فشرده مي شود. آب Upwellinسرشار از مواد غذايي است و جمعيت ماهي ها را پشتيباني مي کند.
هنگامي که آبهاي سطحي به سمت غرب رانده مي شوند، تحت شرايط جوي و تابش خورشيد گرم و در غرب اقيانوس آرام متراکم مي شوند. آب سرد تر در شرق اقيانوس آرام هواي بالاي خود را سرد مي کند . بنابراين هوا چگاليده شده و توليد ابر و باران مي کند. از طرفي در غرب اقيانوس ارام ، هواي در بالاي ابهاي گرم، گرم شده و تراز هاي پايين جو را بي ثبات مي کند و موجب افزايش بارندگي مي شود.
بدين ترتيب در بيشتر سالهاي بدون النينو، بارندگي هاي شديدي در قسمت غربي اقيانوس آرام (نزديک اندونزي) مشاهده مي شود ، در حالي که قسمت شرقي آن نسبتا خشک است.
دليل وقوع النينو
باد هاي تجارتي شرقي توسط يک الگوي فشاري پر فشار در شرق اقيانوس آرام و يک الگوي کم فشار در غرب آن، رانده مي شوند.
وقتي اين گراديان فشار ضعيف مي شود، باد هاي تجارتي نيز ضعيف ميشوند. باد هاي تجارتي ضعيف شده اين امکان را فراهم مي کنند که آبهاي گرم از غرب اقيانوس آرام، به سمت شرق جابجا شوند.
اين امر موجب شکل گيري لايه سطحي آب گرم و ته نشين کردن ترموکلين در شرق اقيانوس ارام ميشود. دمالايه عميقتر موجب مي شود که آب پر از املاح و مواد غذايي که از اعماق توسط پديده Upwellingبه سطح مي آيد محدود شود. اين امر بر روي جمعيت ماهي ها که به طور عادي در منطقه وجود داشته تاثير گذاشته و باعث کاهش آنها مي شود.
ابرهاي همرفتي و بارش هاي سنگين ناشي از افزايش شناوري ترازهاي پايين جو، به خاطر گرماي ناشي از آبهاي گرم سطحي مي باشند. هنگامي که اب هاي سطحي به سمت شرق جابجا مي شوند، ابرها و توفان هاي تندري نيز با آنها به سمت شرق سوق داده مي شوند و موجب ايجاد شرايط خشک در مناطقي مثل اندونزي و استراليا مي شوند. در حالي که باران هاي سيل آسا و طغيان و سيل در کشور هاي پرو و اکوادور به وقوع مي پيوندد.
النينو مي تواند موجب ايجاد انواع مختلف شرايط جوي شود . گاهي اوقات موجب ايجاد باران هايي در بيابان هاي ساحلي جنوب آفريقا ميشود که در سالهاي بدون النينو هرگز مشاهده نشده بوده است. سيل و طغيان خود موجب حجوم حشرات و شيوع بيماري هاي مختلف مي شود.
تقابل بين هوا و دريا که در سالهاي وقوح النينو رخ مي دهد، موجب تقويت شرايط جوي مي شود. هنگامي که فشار در شرق افت مي کند، در غرب افزايش مي يابد، گراديان فشار سطحي کاهش پيدا مي کند و باد هاي تجارتي ضعيف مي شوند . اين امر مقدار بيشتري از آبهاي سطحي را به سمت شرق منتقل مي کندکه موجب افزايش بارندگي در شرق اقيانوس آرام مي شود و فشار بيشتر افزايش مي يابد.
دماي سطح دريا به هنگام وقوع النينو
پديده النينو با گرمايش بيش از حد نرمال دماي سطح دريا مشخص مي شود.يک نقشه ناحنجاري دماي سطح دريا (SST ) مانند آنچه در زير نشان داده شده است، تفاوت هاي بين SSTديده باني شده و SSTنرمال را براي يک ماه مشخص، نشان مي دهد.
سايه هاي سرخ و زرد اقيانوس آرام نشان مي دهد که آب به طور قابل ملاحضه اي از حد نرمال گرمتر است. در حقيقت النينوي سال 1983- 1982 قوي ترين النينوي قرن بوده است که ناحنجاري دمايي آن به 3.5 درجه سليسيوس مي رسد.
آثار جوي النينو
در سال هاي وقوع النينو، باران هاي حاره اي که معمولا در اندونزي متمرکز هستند، به سمت شرق جابجا شده و الگوي جوي باد را در سراسر کره زمين مورد تاثير قرار مي دهند. به طور مثال جابجايي جت استريم ها ، storm trackها و بادهاي موسمي مونسون، که موجب ايجاد شرايط جوي نابهنگام در بسياري از مناطق زمين مي شوند. در طول النينوي سال 1983 – 1982 يک سرس ناحنجاري جوي از قبيل موارد زير مشاهده شد:
خشکسالي در جنوب آفريقا، جنوب هند، سري لانکا، فيليپين، اندونزي، استراليا، پروي جنوبي، بوليوي غربي، مکزيک، آمريکا و آمريکاي مرکزي
باران هاي شديد و سيل آسا در اکوادور، پروي شمالي، کوبا و خليج آمريکا
هاريکن در تاهيتي و هاوايي
النينوي سال 1983 – 1982 پشته هاي (Ridge) تراز هاي فوقاني را که در سواحل غربي آمرکا واقع بودند تقويت کرد. (اين تشديد با افزايش دامنه امواج در نقشه سمت راست نشان داده شده است)
زمستان معمولي
زمستان النينو
اين تشديد موجب گرم شدن اقيانوس آرام در نزديکي آمريکاي شمالي گرديد و از آلاسکا تا شمال آمريکا ادامه يافت.
همچنين به طور همزمان با اين امر، عميق شدن تراف (trough) سطوح فوقاني در زمستان به ويژه در بالاي شرق آمريکا موجب ايجاد بارش هاي بيشتر از حد نرمال در منطقه جنوب شد. به عنوان يکي از نتايج النينوي سال 1983- 1982 ميتوان به وقوع سيل و طغيان در مناطق آمريکاي جنوبي اشاره کرد.
آثار اقتصادي النينو
سواحل پرو يکي از پنج منطقه اصلي ماهي گيري در دنيا است. جمعيت زياد ماهي ها توسط مواد غذايي که توسط پديده Upwelligبه آبهاي ساحلي آورده مي شو، تغذيه مي شوند. آبهاي سرشار از مواد غذايي اعماق مي تواند جمعيت بزرگ ماهي ها را تقويت کند
در سال هاي وقوع النينو، باد هاي تجارتي جنوبي ، تضعيف مي شوند و ميزان Upwellingکاهش مي يابد. دمالايه عميق موجب مي شود که پديده Upwellingنتواند مواد غذايي کافي به سطح بياورد. اين امر نيز موجب کاهش جمعيت ماهي ها مي شود
. کاهش جمعيت ماهي ها باعث کاهش توليد غذاهاي دريايي شده و صادرات اين مواد غذايي به کشور هاي ديگر که به منظور تغذيه مرغ و ماکيان صورت مي گيرد، کاهش مي يابد. چنانچه غذا هاي دريايي کاهش يابد، بايد از ديگر منابع غذايي گران قيمت استفاده کرد که اين امر نيز موجب افزايش قيمت غذا هاي غير دريايي مي شود . پس به طور کلي پديده النينو علاوه بر منافع زيادي که مي تواند داشته باشد، مضراتي نيز براي اقتصاد منطقه در بر خواهد داشت.
برگشتی به صورت یک مجموعه به هم بافته به طرف شرق حرکت کرده و سرانجام سیستم کامل جریانهای اقیانوسی _ جوی غربی در منطقه فوق حاکم شده و تا پایان مرحله ال نینو وجود دارد . لازم به ذکر است که ؛ ناهنجاریهای شدید سطح آرام غربی بویژه در مرحله لانینا و لزوم برگشت به حالت تعادل خود نیز همراه با سازوکارهای فوق الذکر ( بادغربی و زبانه آب برگشتی ) در ایجاد پدیده ال نینو موثر می باشد . این حالت مشابه امواج سش ( Seiche Waveامواج ایستا ) بوده ولی سازوکار آن حالت ترکیبی بین امواج انتقالی و ایستا را نشان می دهد . بنا به عقیده برخی دانشمندان این حرکات آب ناشی از امواج کلوین ( Kelvin) یعنی تلفیقی از اثرات دینامیکی دمايی آب و نیروی کوریولیس می باشد . با توجه به این توضیحات آن چه مسلم است تغییر فشار هوا و گرایش به شاخص پایین نوسان جنوبی نسبت به برگشت آب در الویت بوده و سازوکار موجبه آن نیز سرمایش نسبی آب گرم غرب آرام استوایی به دلیل ابر آلودگی بالا و بارشهای فراوان در مرحله لانینا و اندکی بعد از آن می باشد . متقابلاً در شرق آرام با وجود بالا آیی آب سرد عمقی به دلیل هوای صاف و ساعات آفتابی بالا ، به ویژه در حوالی پرفشار غرب آمریکای جنوبی در طی دوره تکرار ( تقریباً 5سال ) آب بانسبه گرمتر شده و کم فشار می شود؛ به ویژه در تاهیتی .
با این تفسیر توالی مراحل شاخص بالا و پایین و بروز ال نینو ولانینا را می توان بدین گونه درنظر گرفت؛ که ابتدا لانینا اتفاق می افتد و متعاقب آن در فاصله زمانی نسبتاً کوتاهی ال نینو صورت می گیرد .
ولی فاصله زمانی بین وقوع ال نینو تا لانینا بیشتر است . در هر دو پدیده نقش سرویس دهی آب گرم منطقه مرکزی اقیانوس آرام استوایی از اهمیت زیادی برخوردار است و تداوم هر کدام به ایجاد وذخیره سازی آب گرم در این منطقه بستگی دارد .
روش محاسبه و اندازه گیری پدیده ال نینو:
برای مطالعه پدیده ال نینو از فرایند "پیوند از دور" استفاده می شود . طی این فرایند اقلیم شناسان با استفاده از روابط آماری مانند همبستگی و گراسیون رابطه احتمالی موجود بین تغییرات عناصر اقلیمی نقاط مختلف جهان را شناسایی وبررسی می کنند . این نوع پیوندهای دور وروابط ، تحت نام عمومی شاخص قرار می گیرند ، مانند شاخص وزش مداری بادهای غربی ، یا شاخص آتلانتیک شمالی .
یکی دیگر از شا خصها ، شاخص نوسان جنوبی (soi) است که توسط واکر به شرح زیر محاسبه شده است :
SOI=Pt-Pd
که در آنPtنشانگر فشار سطح دریا در ایستگاه تاهیتی و Pdفشار سطح دریا در داروین است. هر قدر فشار تاهیتی بیشتر باشد ، نشان می دهد که پر فشار پرو بیشتر از حد معمول به طرف شمال جابجا شده است و جریا ن آب سرد پرو بیشتر به استوا نزدیک شده است .
شاخص نوسان جنوبی تغییرات و وابستگیهای پراکندگی فشار را در تابستان نیمکره جنوبی در اقیانوس آرام اندازه می گیرد . اندازه های بالای آن نشان می دهد، که شیب فشار سطح دریا بین شرق و غرب اقیانوس آرام شدیدتر است . اندازه های کمتر شاخص نشان می دهد ؛ که پر فشار ، پرو را نمی پوشاند .
نوسانهای آب وهوایی ایران و پدیده انسو:
انسو ( ENSO ) نشانگر یک سازوکار جهانی بوده و لذا تاثیرات آن فراتر از یک قاره یا یک کشور است . با جابجایی وتغییر جهت جریانهای هوا در آغاز و اثنای دوره ال نینو ( شاخص پایین ) و لانینا (شاخص بالا ) مناطق مختلف تحت تاثیرهای گوناگونی قرار می گیرند . هرچند این دگرگونی ها در عرضهای حاره و جنب حاره رو به استوا شناخته شده ولی در نواحی دیگر مثل مدیترانه، خاورمیانه و ایران تاثیر گذاری آنها هنوز در پرده ابهام است . همان گونه که می دانیم ایران کشوری با آب و هوای خشک تا نیمه خشک می باشد ، که بین عرضهای 25تا 40 درجه شمالی قرار گرفته است ، و به علت دارا بودن اشکال گوناگون ناهمواریها ، نسبت به دیگر کشورهای خاورمیانه از آب وهوای متنوعی برخوردار است . البته این حالت تنها ناشی از تنوع ناهمواریها نبوده ؛ بلکه بیشتر از جریانهای جوی در مقیاس جهانی و سینوپتیکی نشات می گیرد . در مورد تاثیر پدیده انسو در آب وهوا ی کشور ابتدا باید ا ذعان کرد که دوری و نزدیکی مناطق مختلف با ناحیه شرق آرام استوایی در میزان تاثیر گذاری موثر است و بدیهی است که بین میزان تاثیر و دوری از منطقه فوق رابطه معکوس وجود دارد . چون شاخص نوسان جنوبی در حال حاضر تنها شاخص عددی مورد استفاده برای مطالعه پدیده انسو و سازوکارهای ال نینوو لانینا در واقع یک فرایند فیزیکی در رابطه با آن است ، لذا در بررسی پدیده انسو فعلاًجز شاخص نوسان جنوبی ، کمیت دیگری وجود ندارد .
یک مقایسه ساده آماری که بین خشکسالیها و ترسالیهای کشور نوسان جنوبی انجام گرفت ؛ نشان داد که خشکسالیهای ایران در 1966 ، 71_1970 ، 1973 ، 1978 ، 89_ 1988 ؛ میلادی با شاخص بالا ( لانینا ) و ترسالیهای کشور در 1969 ، 1972 ، 1976 ، 1982 ، 1986 ؛ میلادی باشاخص پایین ( ال نینو ) همزمان بوده است . ( خوش اخلاق 1377)
ـ بررسی بارش سالانه ایران :
در طول سی سال ( 63_ 1962 الی 92 _ 1991 ) شاخص استاندارد محاسبه شده برای متوسط بارش کشور در بیشتر موارد نسبت به شاخص نوسان جنوبی معکوس است . البته مواردی نیز دیده می شود که در آنها همخوانی وجود دارد ، ولی چندان شدید نبوده و فراوانی کمی دارند . بعلاوه هموارسازی چند جمله ای که در مورد داده ها انجام شد ؛ نشانگر روند متفاوت در منحنی شاخص بارش کشور و نوسان جنوبی است . ضریب همبستگی بارش سی ساله 37 ایستگاه کشور با بارش سالانه نوسان جنوبی نشانگر فراوانی زیاد ضرائب منفی بارش این ایستگاه نسبت به شاخص مذکور می باشد 0
این مقادیر از لحاظ آماری معنی دار نبوده و فقط در چند ایستگاه معنی دار است ولی نکته مهم تعداد ایستگاههای دارای ارقام منفی می باشد ، که به 31 مورد می رسد. از این تعداد 22 ایستگاه ضریب همبستگی کمتر از r=0/18 دارند. منفی بودن ضرایب همبستگی نشانگر این است که در دوره شاخص بالا ، بارش ایران کاهش ، ودر دوره شاخص پایین ، افزایش می یابد.
ـ ـچگونگی تاثیر گذاری پدیده انسو در ناهنجاریهای بارش ایران
در پدیده انسو تغییرات فشار هوا و وقوع شاخص بالا یا پایین نوسان جنوبی نسبت به رویداد ال نینو و لانینا تقدم زمانی دارد و نیز این که مرحله لانینا و ناهنجاری سطح آب اقیانوس نهایتاً به رخداد ال نینو منجر می شود . در مرحله شاخص بالا و وقوع لانینا در استرالیا ی شمالی و جنوب شرقی آسیا بارشهای زیادی اتفاق می افتد و بالعکس در حوالی جنوب خاورمیانه و دریای عرب ( میان شبه جزیره عربستان و هند، در جنوب دریای عمان ) هوا حالت فرونشینی دارد و پر فشارها ی جنب حاره در این قسمت تقویت شده و به صورت نیمروزان گسترش می یابد که از حوالی استوا تا ناحیه رو به قطب کمربند پر فشار جنب حاره کشیده می شود . متقابلاً در دوره شاخص پایین و پدیده ال نینو در استرالیای شمالی و جنوی شرق آسیا بارش به شدت کاهش یافته و جریان هوا در جنوب خاورمیانه و جنوب غرب آسیا از افزایش برخوردار بوده و احتمالاً کم فشار سودانی و دریای سرخ نسبت به متوسط قویتر بوده و انتقال دهنده انرژی و رطوبت عرضهای استوایی به سمت عرضهای میانه و بالا می باشد .
در مقیاس نیمروزان وقتی کم فشار درون حاره ای در شرق آرام به دلیل فرایند ال نینو گسترش یافت ، پر فشارجنب حاره ای موازی با آن به طرفین رانده شده و کمربند پر فشار های جنب حاره ای به سمت قطبین سوق می یابد . بالمال تاوه قطبی ( Polar Vartex) به نیمکره مقابل لغزیده و سطح غربی پیرا قطبی ircumpolar Westerly)) افزایش می یابد .
به دنبال این سازوکار ، سیستم پر فشار جنب حاره در نیمکره شرقی به سمت استوا عقب نشسته و در مقابل ، کمربند بادهای غربی و امواج آن به طرف استوا پیشروی می کند و در خاورمیانه و ایران ( با شدت و ضعف ) دوره مرطوبتری آغاز می شود 0
در وضعیت لا نینا پر فشارهای موجود در نیمکره غربی به ویژه در امتداد نیمروزان 90 درجه غربی قوی تر است که علت آن وجود جریانهای سرد کالیفرنیا ، همبولت در شرق اقیانوس آرام است . در این شرایط کم فشار درون حاره ای ضعیف و پر فشار جنب حاره به سمت استوا سوق یافته و متقابلاً در نیمکره مقابل پر فشارهای مذکور به دلیل تقویت نسبی کم فشار اخیر به سمت قطب کشیده می شوند و در خاورمیانه و ایران وقوع خشکسالیها ، فراوانی نسبتاً بیشتری می یابد. البته این نکته را باید پذیرفت ؛ که برخی از مراحل شاخص پایین ( ال نینوی سال 73_1972) درکشور ما مقارن با خشکسالی بوده است . در این مورد تغییرات در هم بافته الگوهای جهانی و سینوپتیکی نیز موثر می باشد .
برای مثال می توان به موقعیت و ارتفاع تاوه قطبی و نیز جهت گیری محور تاوه و پشته بادهای غربی در آسیا نسبت به مناطق خاص مانند کوههای اورال یا شبه جزیره اسکاندیناوی اشاره کرد .
در این خصوص لغزش تاوه قطبی ( فرضاً رویداد ال نینو ) به سمت شرق اورال باعث جریان شمال غربی در کشور و آغاز دوره خشک وانتقال آن به غرب اورال باعث جریان جنوب غربی و دوره مرطوب می شود ؛ که حالت اخیر فراوانی بیشتری دارد.
تاثیرات ال نینو بر زندگی بشر:
در زمان استیلای پدیده ال نینو پر فشار جنب حاره پرو به دنبال جریان آب سرد پرو به طرف جنوب جابجا می شود به دنبال این تغییرات جریان آب گرم ، سواحل پرو و سواحل اکوادور را هم در برمی گیرد . این جریان گرمتر و کم املاح تر و در نتیجه از مواد غذایی فقیر تر است .
علاوه بر آن در سواحل پرو مانع بالا آمدن آبهای حاصل خیزتر زیرین می شود ؛ که این سبب مرگ ومیر ماهیها و بخصوص ماهی کولی که غذای عمده پرندگان دریایی است می شود . به دنبال مرگ و میر ماهیان ، میلیونها پرنده دریایی به علت عدم وجود غذای عمده خود یعنی ماهی کولی در ساحل نابود می شوند ؛ که این لطمه اقتصادی جبران ناپذیری را در صنایع ماهیگیری و کود مرغ دریایی گیری برای کشورهای پرو و اکوادور به بار می آورد .
از آسیب های محلی دیگر ؛ بارندگی های سیل آسا در بخشهایی از سواحل پرو و اکوادور که به طور معمول لم یزرع می باشد ، است که سبب ته نشست ههای گلی و تخریب شالوده این مناطق می شود و در مجموع به دلیل شرایط نابهنجار به وجود آمده ، پدیده ال نینو در منطقه به عنوان فاجعه طبیعت شناخته شده است .
نـتـایـج :
پدیده انسو سازو کار در مقیاس جهانی بوده و نقاط گوناگون کره زمین با شدت و ضعف از آن تاثیر می پذیرند.
با وجود محرز بودن رابطه بین شاخص نوسان جنوبی وبارشهای کشور به سبب بعد مسافت بین آن منطقه و ایران و نیز وجود عوامل دیگر اثرات آن تعدیل ، تخفیف و یا حتی به شکل معکوس در می آید.
پدیده انسو نه مستقیماًً بلکه به صورت غیر مستقیم از طریق دگرگون سازی الگوهای گردش عمومی جو و مراکز فشار مربوطه یا یه عبارت دیگر از طریق "پیوند از دور "در شرایط آب وهوایی کشور تاثیر می گذارد .
با توجه به داده های شاخص بارش کشور و نوسان جنویی تقریباً در حدود 65% و بیشتر موارد خشکسالی کشور با شاخص بالا " لانینا" و 35% و کمتر با شاخص پایین "ال نینو " همراه بوده است .البته این ارقام تقریبی بوده و نیاز به بررسیهای بیشتر دارد .
با توجه به موقعیت مکانی و استقرار متفاوت امواج راسبی (Rossby Wave) وسیستمههای مربوطه در دوره های ال نینو و لا نینا ، وقوع پدیده های اخیر ، معیار کاملی برای پیش بینی دقیق تغیرات بارش نبوده است ، ولی نشان دهنده این است که شرایط آب وهوایی کشضور دچار تغییرات مشخصی خواهد شد .
پیشنـهادات:
1- استفاده از روشهای آماری برای یافتن ارتباط بین پدیده جهش بارشهای کشور و جهش های موجد در شاخص نوسان جنوبی .سعی در یافتن شاخص های جدید هواشناختی که هم به صورت مداری و هم نیمروزان تغییرات فشار را در مناطق بحرانی مورد سنجش قرار دهد و همبستگی بهتری را با بارشهای کشور ظاهر سازد.
2- استفاده از نوسانات سطح آب در اقیانوسهای آرام و اطلس استوایی ، دریای مدیترانه و دریای عرب .
3 - سعی در طراحی مدلی چند متغییره که در آن شاخصهای نوسان جنوبی ، وزش زناری ( کمربندی) ، شاخص اطلس شمالی ونیز دمای آی دریاها با تغییرات عناصر جوی در سطح کشور مورد برازش قرار گیرد ، که در این خصوص روش تحلیل کانونیکAnalysis) (Canonicalتوصیه می شود.
منـابع و مـاخـذ:
1- خوش اخلاق ، فرامرز : پديده انسو و تاثيرات آن بر رژيم بارش در ايران ، فصلنامه تحقيقات جغرافيايي، شماره 51 ،مشـهد ، زمستان، 1377
2- عليجاني، بهلول : معرفي جغرافيايي پديده ال نينو ، گاهنامه افق، نشريه داخلي دانشگاه تربيت معلم تهران ، شماره 1 ، پاييز،1377
بازارهاي جهاني از جمله بازار نفت و انرژي هرازگاهي تحت تأثير تغييرات اقليمي با بي ثباتي شديد روبرو مي شوند. مردم جهان به خاطر دارند كه توفان مهيب كاترينا چگونه در نخستين سال هاي هزاره سوم ميلادي، سواحل جنوب شرقي ايالت متحده را در نورديد و ميلياردها دلار خسارت به بار آورد. آسيب هاي وارد آمده به بنادر نفتي، پالايشگاهها، خطوط لوله نفت و پست هاي برق چنان شديد بود كه بلافاصله بازار و قيمت هاي جهاني را متلاطم كرد. اما با توسعه و پيشرفت داده هاي پژوهشگران و افزايش ضريب پيش بيني تغييرات اقليمي، انتظار مي رود خسارات رويدادهاي احتمالي آتي، كاهشي محسوس داشته باشد »زمين شناسي و محيط زيست« عنوان كتابي است به قلم برنارد پيپكين كه در سال2001 در استراليا منتشر شده است. حسن داداشي آراني، از خوانندگان ماهنامه نفت پارس در دانشگاه پيام نور اصفهان، با ترجمه فصلي از اين كتاب با عنوان »النينو و مناطق ساحلي« و ارسال آن به دفتر ماهنامه، به توضيح و تشريح اين پديده اقليمي پرداخته است.
النينو نوعي بهم ريختگي و آشفتگي در وضعيت آبهاي سرد طبيعي است كه در امتداد سواحل غربي آمريكاي جنوبي و شمالي بوجود مي آيد. در سالهاي النينو سلولهاي پرفشار بطور طبيعي به سلولهاي كم فشار اتمسفري در اقيانوس آرام غربي تغيير مي يابند. زيرا اختلاف فشاري كه بادهاي بين اقيانوس آرام شرقي و غربي را به حركت در مي آورد كاهش مي يابد. به اين ترتيب، بادها متوقف مي شوند و يا حتي ممكن است جهت آنها عوض يا معكوس شود. يك برآمدگي از آبهاي گرم سطحي(به ارتفاع چند متر) كه موج كلوين(Kelvin wave) ناميده مي شود، خيزاب هايي را از طرف شرق به سوي آمريكا منتقل كرده و آبهاي سرد منطقه را جابجا مي كند. اين پديده در ابتدا توسط ماهيگيران پروئيايي در كريسمس1892 مورد توجه قرار گرفت. از اين رو اين هجوم آب گرم را كورينته دل نينو(Corriente delnino) يعني»جريان بچه مسيح« ناميدند!
امروزه مشخص شده كه وارونگي فشار اتمسفري در ناحيه اقيانوس آرام غربي موسوم به نوسان جنوبي، موجب حوادث النينو مي شود. اين همبستگي و ارتباط بين آب گرم را كه به دنبال آن حادثه النينو روي مي دهد نوسان جنوبي- النينو(Elnino - southern oscillation) و به طور اختصاري اِنسو(ENSO) مي نامند. حوادث مهم النينوي سالهاي1973-1972 و1977-1976 و النينوي شديد سال1983-1982 آن را به صورت يك پديده جهاني ثبت كرد. از سال1991 تا1994 وضعيتي تقريباً پايدار در النينو ادامه داشت و سپس النينوي شديد ديگري در سال1998-1997 بوجود آمد. در سالهاي النينو بر اثر تغييرات همرفتي(وزش بادهاي گرم) اتمسفري، خشكسالي گسترده اي در آفريقا، استراليا، اندونزي و سيلاب هايي در كاليفرنيا، اكوادور، پرو و تاهيتي به وقوع پيوست و امواج سهمگين، سواحل شرقي و غربي ايالت متحده را فرسايش داد. در پي النينوي سال97-98، همچنين چندين زمين لغزه و جريان گل در كاليفرنيا، اروگوئه و واشينگتن گزارش شد. طبق نظر جيم ابراين(Jim O،brien) از مركز مطالعات پيشگويي اقيانوس- اتمسفر(COAPS) در دانشگاه ايالتي فلوريدا، خبرهاي خوشايندي نيز مبني بر وقوع النينو وجود دارند كه مي توان آنها را به اين صورت خلاصه كرد:
- فعاليت هوريكن هاي اقيانوس اطلس كاهش مي يابد.
- آتش سوزي در جنگل هاي آريزونا، تگزاس و نيومكزيكو كاهش مي يابد.
- تورنادوها(توفانهاي سهمگين) كاهش مي يابند.
- محصولات كشاورزي به ويژه مركبات افزايش مي يابند.
- ماهيگيري در كاليفرنيا به دليل وجود آبهاي گرم رونق مي يابد.
قابل توجه است كه هوريكن هاي هاوايي فقط در طول سالهاي النينو بوجود
مي آيند. النينو مثال خوبي از عملكرد زمين به عنوان يك سيستم است كه واكنش هاي متقابل بين اتمسفر- هيدروسفر و ليتوسفر را در ايجاد حوادث طبيعي نشان مي دهد. پديده ديگر اقيانوسي لانينا(Lanina) نام دارد كه به خواهر النينو شهرت يافته و با حالتي متعادل ظاهر مي شود. لانينا حالتي از يك جريان آب سرد است، با وضعيتي كاملاً ويژه كه البته براي سواحل غرب آمريكا عادي است. در هر حال، لانينا با خشكسالي در ارتباط است و بطور متناوب فعاليت هوريكن ها را افزايش مي دهد، اگر چه اين مطلب هنوز به روش علمي ثابت نشده است.
پيشگوهاي هوريكن
هوريكن ها نمادي از آب و هواي جانفرساي استوايي به شمار مي روند. آنها به طور دوره اي هر چند سال يكبار بوجود مي آيند. طبق نظر ويليام گري(William Gray) هواشناس دانشگاه ايالتي»كلرادو«، پيشگوهاي واقعي
مي توانند مسائل و مشكلات دوره هوريكن را پيش بيني كنند. گري درسال1984، با توجه به نظر پيشگوها احتمالاتي را عنوان و منتشر كرد كه از جمله پيش بيني هاي صحيح او، رويدادهاي مربوط به سال1995 بود.
در اين سال، كانون هوريكن اقيانوس اطلس شرقي19 توفان استوايي را پمپ كرد كه از اين شمار،11 توفان جزو هوريكن ها بودند.5 هوريكن بزرگ و قوي نيز بيش از185 كيلومتر در ساعت سرعت داشتند. در اين مورد، گري يك دوره سخت و شديد با9 هوريكن را پيشگويي كرده بود.
هواشناسان مركز بين المللي هوريكن در فلوريدا(Cord Gables) برخي
پيش بيني هاي جالب و موفق را از طريق مدلهاي كامپيوتري تهيه كرده اند. پيشگوها با تأكيد برروش هاي گري، اطلاعات زيادي را با زحمت جمع آوري كردند كه در زير به برخي از آنها اشاره مي شود.
- بادهاي تروپوسفري بالاتر از ارتفاع12هزارمتر(4هزار فوت): بادهاي تروپوسفري كه در مقابل چرخه هوريكن با شدت زياد عمل مي كنند بطور عمودي گسترش مي يابند و اين براي ايجاد بادهاي قوي و گرفتن قدرت هوريكن لازم است. بالن هاي هواشناسي با پرواز روزانه برفراز درياي كاراييب، براي اندازه گيري شدت باد در ارتفاعات استفاده مي شوند. زماني كه شدت باد كم است- مانند آنچه كه در سال1995 وجود داشت- هوريكن ها ممكن است بيشتر توسعه يابند.
- آب و هواي غرب آفريقا: در سال هاي خشك، بادهاي غربي در ارتفاع12هزار متري بالاي اقيانوس اطلس در استوا گسترده مي شوند كه اين امر، قدرت باد را افزايش داده و از توسعه قدرت هوريكن مي كاهد. در طول سالهاي مرطوب كه بادها از شرق و از ارتفاع12هزار متري مي وزند غالباً قدرت باد كاهش يافته و در نتيجه توفانهاي شديد هوريكن زيادتر مي شوند.
- النينو: آبهاي بخش استوايي اقيانوس آرام گرم مي شوند و بادهاي غربي را رواج مي دهند كه در حوضه هاي كاراييب و اقيانوس اطلس مي وزند. جايي كه بادها در سطوح پايين تر از شرق مي وزند، شدت باد افزايش يافته و موجب از بين رفتن قدرت هوريكن مي شود. بين سالهاي1991 و1994 به علت كم شدن هوريكن ها، النينو دوباره تكرار شد و در سال1995 و1999 با سرد شدن بخش استوايي حوضه اقيانوس آرام النينوها به لانينا تغيير يافتند كه در اين حالت فعاليت هوريكن ها بسيار افزايش يافت.
- فشار اتمسفري: فشار اتمسفري پايين(كم فشارها) در اقيانوس اطلس و درياي كاراييب كه نواحي آبهاي گرم را مشخص مي كند هوريكن ها را تحريك و همگرايي
توده هاي هوا را افزايش مي دهد. اين امر موجب افزايش ارتفاع ابرهاي مرطوب مي شود.
بيشتر رويدادهاي مربوط به يك هوريكن قابل پيش بيني است. اين پيش بيني موقعي انجام مي شود كه هوريكن از خشكي دور باشد. اين اطلاعات را ساكنان مناطق ساحلي بيش از همه احتياج دارند اما متأسفانه آن را در اختيار ندارند. تاكنون تعداد كمي از پيش بيني هاي كامپيوتري موفقيت آميز بوده است. با وجود اين هنوز
بررسي ها و مطالعات زيادي بايستي انجام شود تا با وجود دور بودن از خشكي بتوان از قبل آنرا بطور كامل پيش بيني كرد.
احتمال وقوع ال نينو يا لانينا در چند ماه آينده كم است . وضعيت تمامي حوضچه هاي اقيانوس آرام عادي خواهد بود و بيشتر شواهد حكايت از آن دارند كه اين پديده تا اوايل نيمه 2004 از بين خواهد رفت. بنابراين پيا م فوق بابيانيه گذشته ( اكتبر 2003 ) يكسان مي باشد. اما ، در حال حاضر با در نظرگرفتن موقعيت زماني لازم است تا از هشياري بيشتري برخوردار بود. از دير باز اينگونه حوادث اغلب با شروع ماه ژوئن به وقوع پيوستند. همچنين در چنين زماني پيش بيني بسيار دشوار خواهد شد.
با اينهمه . مدلهايي كه جهت پيش بيني تحولات اقيانوس حاره اي بكار مي روند در واقع نوعي اتفاق نظر كلي مي باشند كه در پيش بيني هاي خود اعلام مي دارند احتمال وقوع النينو يا لانينا در اوائل نيمه امسال كمتر خواهد بود. با تفسير كارشناسانه مي توان موضوع فوق را تاييد نمود ،بطوريكه هيچ گونه اصلي وجود ندارد تا بخواهد اعلام دارد كه وضعيت اقليم اقيانوس و جو در اقيانوس حاره اي تبديل به پديده ال نينو و لانينا بشود.
بنابراين ، تنها لازم نيست بر اساس اطلاعات مربوط به ال نينو و لانينا ، آماده رويارو شدن با الگوهاي اقليمي غير معمولي كه معمولا همزمان با چنين پيشامدهائي همراه هستند باشيم. اما در مقايسه با وضعيت اكتبر گذشته يعني هنگام انتشار بيانيه گذشته ، لازم است تا در مورد تفسير پيش بيني هاي ال نينو و لانينا از هشياري بيشتري بر خوردار بود. از طريق تفسير جنبه هاي بسيار مهم دماي اقيانوس حاره اي مي توان به اطلاعات بيشتر در زمينه الگو هاي اقليمي منطقه اي كه انتظار مي رود در ماههاي آتي در حال وقوع باشند ، دسترسي پيدا كرد. در حال حاضر ، بر خلاف انتظار دماي سطح دريا در نقاط اقيانوس اطلس شمالي با گرما روبرو است و شرايط فراتر از حد نرمال در مناطق اقيانوس آرا م و استوائي غربي مركزي و اقيانوس هند مركزي حكمفرماست و اين روند مي تواند منجربه بوجود آمدن شرايط عادي در اطراف مناطق قاره اي و چه بسا فراتر از آن بشود. با نمايان شدن اينگونه حالتها در مدلهاي اقليمي و نيز تفسير كارشناسانه ، زمينه اي جهت اطلاعات برخي الگوهاي اقليمي منطقه اي كه در ماههاي آتي پيش بيني مي شوند ، فراهم مي شود.
بنابراين با در نظر گرفتن راهبردهاي واكنشي ، به منظور تفسيرهاي جامع از عواقب منطقه اي وضعيت سيستم اقليمي اين موضوع بسيار مهم به نظر مي رسد تا با خدمات آبشناسي ملي در ارتباط بود.اينگونه تفسير ها در برگيرنده نوسنات اقليمي فصلي منطقه اي و محلي مي باشند ؛ نوساناتي كه ممكن است دلائل ديگر داشته باشند كه شامل الگو هاي دماي سطح دريا و عوامل ديگر كه در آن سوي اقيانوس آرام وجود دارد، باشد. براي توضيح بيشتر ، مي توان گفت كه علت پديد آمدن نوسانات اقليمي منطقه اي ،الگوهاي دماي سطح دريا در مناطق حاره اي اقيانوس آرام و هند هستند. اما مي بايست به اين موضوع تاكيد داشت كه به منظور پيش بيني الگوهاي دماي سطح دريا در حوضچه هاي اقيانوس هاي هند و اطلس لازم است تا از تخصص بالائي سود جست. علت آنرا بيشتر مي بايست به ديده باني ها ي نامناسب از شرايط سطح اقيانوس و عد م شناخت لازم از مكانيسم هاي تغييرات دماي سطح دريا در اقيانوسها ارتباط داد.
وضعيت تمامي حوضچه هاي اقيانوس آرام عادي خواهد بود ؛بطوريكه وقوع النينو و لانينا از بين مي رود.
مدلهاي پيش بيني و نظرات كارشناسانه نوعي اتفاق نظر كلي مي باشند ؛بطوريكه تا اوائل نيمه سال 2004 شرايط عادي حكمفرما خواهد بود.
به ويژه آنكه شرايط هاي عادي ،داشتن شناخت كافي از الگوهاي اقليمي غير عادي امري ضروري به نظر مي آيد زيرا علت آنها را تنها نبايد به ال نينو و لانينا ارتباط داد.
وضعيتي را كه در مناطق حاره اي اقيانوس آرام حكمفرماست به دقت تحت كنترل قرار مي گيرد ، به ويژه آنكه احتمال وقوع سريع و پيش بيني بسيار دشوار باشد. كانون پيش بيني كنندگان اقليمي تفسيرهاي كاملتر نوسانات اقليمي منطقه اي را در ماههاي آتي انجام مي دهند و سپس مي توان از طريق خدمات هواشناسي و آبشناسي ملي به آنها دسترسي پيدا كرد.
الگوهاي اقليمي اقيانوس آرام
تحقيقات صورت گرفته در چند دهه گذشته نقش اساسي تاثيرات متقابل جو و اقيانوس را در كمربند حاره اي اقيانوس آرام و آب و هوائي را تغيير مي دهد . نمايانتر نموده است. براي مثال ، در طي وقوع ال نينو ،دماي آب دريا در مناطق حاره اي اقيانوس آرام شرقي و مركزي به بيشتر از حد نرمال مي رسد. و در طي وقوع لانينا ، دماي فوق در اينگونه مناطق به پائين تر از حد نرمال مي رسد. اينگونه تغييرات دمائي موجب مي شود تا تمامي نقاط زمين دستخوش نوسانات اقليمي گردد و پيشامدها بمدت 12 يا بيشتر ادامه داشته باشد. وقوع ال نينو شديد سال 98-1997 پس از دوره لانيناي طولاني مدتي كه از اواسط 1998 تا اوائل 2001 به طول انجاميده بود، رخ داد.شدت النينوئي كه در طول 98-1997 بوقوع پيوسته بود با دوره ال نينوي 2003-2002 بسيار متفاوت بود. به احتمال زياد هيچگونه وجه اشتراكي ندارند. به علاوه ، در حالي كه بين تاثيرات همه جانبه پيشامد ال نينو و شدت آن ارتباط وجود دارد ، اين امكان هميشه براي يك پيشامد وجود دارد كه تاثيرات جدي را صرف نظر از شدت بروي برخي از مناطق داشته باشد.
پيش بيني و نظارت پديده هاي النينو و لانينا
پيش بيني رويدادهاي اقيانوس آرام از راههاي مختلف صورت مي گيرد.در حال حاضر مدلهايي از كامپيوترهاي پيشرفته وجود دارد كه قادرند تحولات مناطق حاره اي اقيانوس آرام را تصوير برداري كنند .مدلهاي پيش بيني آماري همچنين قادرند شروع وقوع اينگونه رويدادها را به ثبت برسانند. بررسي كارشناسانه از وضعيت موجود مي تواند كمك شاياني در اين راستا باشد ، بويژه آنكه با تفسير وضعيت درحال شكل گيري در اعماق اقيانوس آنرا شناسائي مي كنند.
چند سال پیش ماهیگیران در سواحل پرو شاهد تغییراتی در جریان آب های این منطقه شدند . اولین ماه سال میلادی بود و تازه جشن های آغاز سال نو را پشت سر گذاشته بودند که ناگهان متوجه جریان آب گرم جنوبی شدند ، جریانی که دمای آب سرد این منطقه را تعدیل می کرد.
آبهای این منطقه زیستگاه بسیاری از پرندگان وماهی ها بود. این آبهای سرد ، سرشار از مواد غذایی برای موجودات آبزی بود و محیط مناسبی برای آنان فراهم می کرد . به همین خاطر ، کار ماهیگیران این منطقه هم پر رونق بود ، ولی وجود آب گرم به صورت غیر طبیعی ، داشت اوضاع را به هم می ریخت و کار و کسب آنها را کساد می کرد.
آبهای گرم، یکی دو سال در منطقه باقی ماند و باران های فراوان استوایی را باعث شدند ، باران هایی که به گفته بعضی ها ، کویر ها را به باغ تبدیل کردند.حال دیگر این پدیده هر چند سال یک بار تکرار می شود و چون این پدیده ، یعنی گرم شدن آبهای اقیانوس آرام جنوبی ، اغلب همزمان با میلاد مسیح (ع) ودر ابتدای سال میلادی اتفاق می افتد ، ماهیگیران منطقه آن را "ال نینو "[1] نامیدند.
ال نینو در زبان اسپانیولی به معنی پسر کوچک است و ماهیگیران هنگامی که عکس این پدیده رخ دهد، یعنی آبهای سرد جایگزین ، نام دیگری را زمزمه می کنند : لانینو[2] یا دختر کوچک . در پدیده لانینو که بعد از ال نینو اتفاق می افتد ، آبها ی اقیانوس آرام جنوبی ، به شدت سرد می شوند .
باد و زبانه های سرد و گرم
معمولا همیشه آبهای غرب اقیانوس آرام گرم و آبهای شرق این اقیانوس سرد است که اصطلاحا به آن زبانه سرد می گویند.در وضعیت عادی باد از جهت شرق اقیانوس آرام به طرف غر ب می وزد و در اثر همین وزش باد ، سطح آب اقیانوس آرام جنوبی در بخش غربی بالا می آید. به طوری که سطح آب اقیانوس در سواحل اندونزی حدود 120 سانتی متر بالاتر از سطح آب در سواحل اکوادور است . با توجه به جریان آب گرم و د رنتیجه گرمای هوا، منطقه غربی اقیانوس آرام پر باران و بر عکس آن ، نواحی شرقی این اقیانوس خشک و کم باران است .
پدیده ال نینو با اندازه گیری دمای سطح آب اقیانو س مشخص می شود در فرایند وقوع این پدیده ، بادهای بسامان[3]، حجم زیادی از آبهای گرم سواحل اندونزی را به سمت سواحل شرقی( امریکای جنوبی ) جاری می کند .
9 سال پیش ، یعنی در سال 1372(1994م) شاهد شکل گرفتن یکی از بزرگترین نمونه های پدیده ال نینو بودیم. دراین سال آبهای منطقه غربی اقیانوس آرام جنوبی، به طرف منطقه شرقی جریان پیدا کرد و زبانه های سرد منطقه شرقی ضعیف شد . بادهای منطقه غرب که معولا ضعیف بودند به بادهایی قوی تبدیل شدند و به طرف شرق اقیانوس وزیدن گرفتند و آبهای گرم را بیشتر به آن سمت راندند.
ال نینو و تغییرات جوی
ال نینو مانند یک فصل ، دارای دوره است؛ اما فصلی که به صورت نا منظم ظاهر می شود ودر زمان غیر مشخصی در جهان استقرار می یابد . به همین دلیل دردوره ظاهر شدن این پدیده ، بعضی تغییرات آب و هوایی و دگرگونی هایی در الگوها ی طبیعت به وجود می آید و این تغییرات ، افزایش باران وسیل های ویرانگر در بخش هایی از امریکای جنوبی و پرو وخشکسالی در قسمت غربی اقیانوس آرام را به دنبال دارد . بنابراین با توجه به خسارات ناشی از آل نینو باید شرایط منطقه جاوه اقیانوس آرام را با دقت مشاهده و تغییرات هوا را در یک دوره کوتاه ( یک ماه تا یک سال ) پیش بینی کرد.
ال نینو معمولا با یک تغییر د رجریان اتمسفر همراه است که s.o [4]نامیده می شود . حرکت یا جنبش جنوبی یکی از علت های اصلی است که باعث تغییرات آب و هوا در کل دنیا می شود. این پدیده از 25 سال پیش توجه اقیانوس شناسان را به خود جلب کرد و تحقیقات زیادی درباره آن انجام شد. در حقیقت اولین قدم ، تخمین شروع ال نینو و لانینو و پیش بینی آب و هوا بود . واضح ترین علامت S.Oایجاد رابطه عکس فشار هوای سطحی در دو نقطه ، داروین استرالیا و جزایر تایپیتی در جنوب اقیانوس آرام ، فشار زیاد یک طرف ، همرا با کاهش فشار در طرف دیگر بود و این عمل به صورت معکوس انجام می گرفت.
بادهای شرقی مهم ترین علت پیدایش ENSO [5] است و دارای دو اثر بسیار قوی است : اول اینکه آب اقیانوس آرام را به سمت غرب حرکت می دهد و به همین دلیل سطح آب در فیلیپین معمولا 60 سانتی متر از سطح آب در سواحل جنوبی پاناما بالا تر است.
دیگر آنکه باعث می شود جریان دریایی غربی در سطح آب باقی بماند و به تدریج آب را گرم کند . این امر سبب می شود که در ناحیه غربی اقیانوس آرام ، گرم ترین آب سطح کره زمین وجود داشته باشد؛ آبی که معمولا بالای 28 درجه سانتی گراد است و حتی بعضی مواقع به 5/38 درجه هم می رسد .
آب گرمی که در قسمت غربی اقیانو س آرام جمع می شود ، سبب فشار دادن ترمو کلابین [6] به سمت پایین می شود و با آب سطحی کاملا مخلو ط شده و بدین ترتیب آب گرم سطحی از آ بسرد عمیق جدا می شود.
معمولا ترموکلابین در قسمت شرقی 40 متر ودر قسمت غربی 100 تا 200 متر متغیر است .
ال نینو پدیده ای است که تازه کشف شده و در نیمکره جنوبی زمین اتفاق می افتد ؛ مانند سواحل امریکای جنوبی و نواحی شرقی آسیا و استرالیا . د رحالت نرمال و طبیعی جریان آب سرد در شرق اقیانوس آرام و جریان آب گرم در غرب آن استقرار دارد که سرمای آب در ناحیه شرقی فوایدی برای ساکنان امریکا ی جنوبی دارد ؛ از جمله استفاده از سواحل به منظور ماهیگیری . این مساله سبب پیدایش بادهای قو ی شرقی به سمت غربی می شود و آن را در قسمت غربی اقیانو س بالا می آورد.طی فرآیند بادهای بسامان از ناحیه غرب اقیانوس آرام ، آب گرم از قسمت غرب به سمت شرق جاری می شود . این امر سبب ضعیف شدن زبانه ها ی سرد شرقی شده و جهت عادی وزش باد بر عکس می شود (غرب به شرق) . در سواحل شرقی اقیانوس یا سواحل غربی امریکای جنوبی نیزبه خصوص حوالی پرو ، آب گرم استقرار می یابد و گاهی این آب یک تا دو سال در منطقه می ماند و رطوبت منطقه سبب بارش بارانها ی فراوان می شود . این باران ها گاه منجر به سیل های ویرانگر در سواحل امریکای جنوبی و خشکی در طرف مقابل آن در نیمکره جنوبی زمین می شود.
1- El Nino
2- La Nino
3- بادهای بسامان همان بادهای منظم همیشگی است که پیوسته و دائم در منطقه استوایی می وزد.
چکیده: برنامه ریزی، هماهنگی فعالیتها برای نیل به اهداف با در نظر گرفتن شرایط است. بقا و رشد سازمانها در بازار رقابتی و تغییر مستمر شرایط محیطی، بکارگیری روشی اثربخش برای برنامه ریزی سازمانها را ضروری ساخته است . شناسایی و تعریف صحیح فرایندهای استراتژیک، منابع سازمان را جهت رسیدن به اهداف هماهنگ میسازد. پس، نبود فرایندهای استراتژیک باعث می شود، منابع سازمان در جهات مختلفی که نهایتًا منجر به ایجاد ارزش افزوده برای سازمان نمی شود، صرف شوند. بسیاری از سازمانها در مرحله شناسایی فرایندهای استراتژیک خود با مشکل روبرو می شوند. از جمله مهمترین این سازمانها که تدوین این فرایندها نیز برای آنها به دلیل پیچیدگی و گستردگی حوزه های فعالیت آنها، بسختی صورت می گیرد، سازمانهای هلدینگ هستند. بنابراین برآن شدیم تا با توجه به نوپا بودن این گونه سازمانها در ایران به شناسایی و تعریف فرایندهای استراتژیک به صورت کلی برای یک سازمان هلدینگ بپردازیم.
مقدمه
شرکت هلدینگ شرکتی است که دارای سهام ممتاز و یا عمده چندین شرکت دیگر است، به این معنا که در هیئت مدیره آن شرکتها حداقل یک عضو نماینده دارد و بنابراین دارای حق رای است و می تواند از این طریق آن شرکتها را مدیریت و کنترل کند و از مزایای حاصل از کسب و کارهای مختلف نیز منتفع شود. به این شرکتها گهگاه شرکتهای مادر نیز گفته می شود. اصطلاحات رایج و مشابه دیگری نیز وجود دارند که از آن جمله می توان به شرکتهای کنترل کننده، شرکتهای دارنده و یا شرکتهای مالک اشاره کرد. به عنوان نمونه در تعریف شرکت مالک گفته اند که شرکت مالک، شرکتی است که مالک سهام شرکتهای دیگر است و ازاین طریق شرکتهای دیگر را کنترل می کند. در واقع می توان گفت هلدینگ ها شرکتهای بزرگی هستند که اغلب، تنها به صورت شرکتهای مالک هستند و هیچ گونه نقش تولیدی بر عهده ندارند و به گونه ای روز افزون تبدیل به واحدهای مالی می شوند و مسائل مالی در تصمیم گیری آنها نقش مهمی را ایفا می کند.
ستاد هلدینگ شامل فرایندهایی چون برنامه ریزی ،کنترل ،نظارت و پشتیبانی است. شرکتهای تابعه(واحدهای کسب و کار استراتژیک) همان کارخانه ها و واحدهایی هستند که به صورت مستقیم به تولید و ارائه محصولات و خدمات می پردازند و به صورت مستقیم با مشتری سروکار دارند.
ضرورت طراحی فرایندهای استراتژیک در سازمانهای هلدینگ
از آنجایی که سازمانهای هلدینگ در رشته های مختلف کسب وکار فعالیت می کنند و با واحدها و فرایندهای گوناگونی سروکار دارند، برنامه ریزی، کنترل و هدایت این اجزا در راستای تحقق اهداف هلدینگ از چالشهای بسیار مهم این دسته ازسازمانها محسوب میشود. از طرف دیگر ماهیت وجودی سازمانهای هلدینگ ایجاد ارزشی مازاد بر مجموع ارزش تک تک واحدها و فرایندهای آن(هم افزایی) است. چرا که در غیر این صورت، با منحل کردن هلدینگ انتظار می رود عملکرد واحدهای تابعه بهبود یابد.
بر این اساس، می توان طراحی و پیاده سازی فرایندهای استراتژیک را به عنوان یک گام اساسی در اداره سازمانهای هلدینگ قلمداد کرد.
انواع فرایندهای استراتژیک در یک سازمان هلدینگ
فرایندهای استراتژیک در یک سازمان هلدینگ به چهار حوزه زیر تقسیم بندی میشوند:
1. حوزه بین کسب و کار: که تعاملات بین واحدی در آن حکم فرماست.
2. حوزه مالی: مباحث پولی، مدیریت مالی و مهندسی مالی را در بر می گیرد.
3. حوزه پشتیبانی: پشتیبانی یکپارچه از واحدها و فرایندهای سازمان را مد نظر دارد.
4. حوزه مشتری: فرایندهای ارزش آفرینی که خروجی آنها مستقیما به مشتری بر میگردد را مد نظر دارد.
-1حوزه بین کسب و کار
فرایندهای این حوزه عبارتند از الگوبرداری، تقویت همکاری در زنجیره تامین، فروش بین واحدی، مدیریت دانش، مدیریت برند، مدیریت ادغام و مدیریت ارتباطات و فناوری اطلاعات. در ادامه به تشریح هر یک از فرایندهای مذکور میپردازیم.
1– 1 بنچ مارکینگ
در سازمان هلدینگ به علت وجود چندین رشته فعالیت و تعداد زیادی واحدهای کسب و کار، می بایستی عملکردهای موفق در هر گروه شناسایی و بهترین تجارب کسب شده تسهیم شود. به این وسیله هم شیوه های کارآمد و تجارب موفق به دیگران منتقل می شود و هم برای هدفگذاری می تواند ملاک مقایسه قرار گیرد.
فرایند بنچ مارکینگ از مراحل زیر تشکیل یافته است:
_ شناسایی شرکتهای موفق داخلی؛
_ تسهیم بهترین تجارب شرکتهای موفق؛
_ تحلیل فاصله بین وضع موجود و وضع مطلوب.
1-2 - مدیریت دانش
از آنجایی که شرکتهای زیر مجموعه هلدینگ نسبت به فرصتها، تهدیدات، نقاط قوت و ضعف خود آگاهتر از مدیران هلدینگ هستند، مدیران این واحدها از قابلیت بهتری برای تصمیم گیری در مورد واحد خود برخوردارند. بنابراین می بایستی دانش این پرسنل استخراج و به مدیران هلدینگ برای تصمیم گیری اثربخش منتقل شود.
1-3 - مدیریت نام تجاری
موارد اساسی در مدیریت نام تجاری عبارتند از:
_ تقویت نامهای تجاری شرکتهای تحت پوشش؛
_ توسعه و عرضه محصولات تحت یک نام تجاری معتبر؛
_ فروش نام تجاری.
1-4 - مدیریت زنجیره تامین
هدف اصلی مدیریت زنجیره تامین هماهنگ سازی جریانهای مواد و اطلاعات بین واحدهای موجود است. اجزای سازنده زنجیره تامین در شکل (1) آورده شده اند.
1-5 - فروش بین واحدی
در یک شرکت هلدینگ فروش بین واحدی می تواند به عنوان استراتژی برای کلیه واحدهای تحت پوشش مطرح شود. به این ترتیب آنها ملزم به این خواهند بود تا در کنار محصولات خود محصولات دیگر واحدهای شرکت را نیز تاحد امکان عرضه دارند تا به این وسیله سهم سبد و هزینه مشتری از سازمان افزایش یابد.
این فرایند از دو جزء اساسی تشکیل یافته است:
1. معرفی محصولات جانبی دیگر واحدها در کنار محصول اصلی؛
2. معرفی مشتریان یک واحد تابعه به واحد دیگر.
معرفی محصولات در کنار محصول اصلی به این معنی است که می توان همزمان با ارائه محصولات یک واحد تابعه محصولاتی مرتبط از واحدهای دیگر نیز ارائه شود. مثلا در کنار فروش موتور سیکلت می توان کلاه ایمنی را نیز به عنوان محصول شرکت دیگر عرضه کرد.
معرفی مشتریان به سایر شرکتها بدین ترتیب است که با ارائه لیست مشتریان یک واحد به واحدهای دیگر می توان سهم خرید هر یک از آنها را افزایش داد. مثلا یک واحد فروش محصولات لبنی می تواند مشتریان واحد فروش مواد غذایی را شناسایی و با فرستادن کاتالوگ محصولات خود را نیز معرفی کند.
1-6 - مدیریت فناوری اطلاعات و ارتباطات
تسهیم خدمات، از جمله اطلاعات مورد نیاز در بین واحدهای یک سازمان هلدینگ به عنوان یکی از مهمترین اقدامات برای کاهش هزینه های دسترسی به اطلاعات مطرح است. مدیریتITبه عنوان بخشی از پورتفوی خدمات استراتژیک مطرح است.
مدیریت فناوری اطلاعات و ارتباطات از دو جزء زیر تشکیل شده است:
1. تهیه و پردازش داده ها و ارائه اطلاعات مورد نیاز؛
2. تدوین نظام اطلاعاتی و پشتیبانی از سیستم های اطلاعاتی و شبکه.
1-7 - مدیریت ادغام
از مزیتهای عمده مدیریت ادغام میتوان دستیابی به منافع مشترک از طریق هم افزایی و کاهش ریسک تجاری را نام برد. اهمیت این هدف از آنجایی مشخص میشود که بسیاری از ادغامها به علت نبود همسو سازی و تلفیق مدیریتها، فرهنگها، استراتژیها و سیستمهای اطلاعاتی شکست می خورند. در همین خصوص مطالعات مکنزی در خلال سالهای1990 تا2000 موارد زیر را نشان میدهد:
_ تنها11درصد از 193 ادغام در خلال سالهای1990 تا 1997 توانستند رشد درآمدهای خود را در کمتر از یک سال محقق سازند. به طور متوسط ادغامها با 12درصد کاهش درآمد مواجه شدند.
_ تنها 12درصد از ادغامهای سالهای1995 و 1996 توانستند رشد درآمدهای خود را در سه سال بعد نیز حفظ کنند. به طور متوسط این ادغامها دارای رشد 4درصد زیر متوسط صنعت بودند.
_ علت اصلی این ناکامیها نارضایتی مشتری و کارکنان پس از ادغام انجام شده بود.
بدین ترتیب مشخص می شود که مدیریت ادغام جزء حیاتی برای هلدینگ ها به شمار می رود تا بتوانند به گونه ای موثر واحدهای تحت پوشش خود را در راستای ایجاد هم افزایی تلفیق کنند.
-2 حوزه مالی
فرایندهای این حوزه عبارتند از مدیریت سرمایه گذاری، مدیریت مالی، مدیریت ریسک و مدیریت سبد سهام. در ادامه به تشریح هر یک از فرایندهای مذکور میپردازیم.
2– 1 - مدیریت سرمایه گذاری
شرکتهای هلدینگ دارای این مزیت هستند که می توانند با شناسایی چرخه عمر محصول ارائه شده و هدفی که در منظر مالی خود با توجه به این مورد تعیین میکنند، سود برخی از واحدها را برای سرمایه گذاری در واحدهای دیگر به کار برند.
مدیریت سرمایه گذاری وظایف زیر را برعهده دارد:
1. شناسایی فرصتهای موجود؛
2. مطالعات راهبردی و بررسیهای اقتصادی؛
3. تهیه طرح تجاری.
2-2 - مدیریت ریسک
جدای از رویکرد ادغام، فعالیتهای دیگری نیز مثل طراحی ابزارهای مالی برای کاهش انواع ریسک در شرکتها وجود دارد.
2-3 - مدیریت مالی
تجزیه و تحلیل صورتهای مالی، مدیریت ورود و خروج سرمایه و وجوه نقد هلدینگ در این فرایند مد نظر قرار می گیرد.
2– 4 - مدیریت سبد سهام
مدیریت سبد سهام یا مدیریت پورتفولیو با رویکرد خرید و فروش سهام به منظور کنترل واحدهای تحت پوشش (سهام مدیریتی) و همچنین سودآوری انجام می گیرد. متاسفانه در ایران اکثر شرکتهای هلدینگ از این فرایند برای سود دهی استفاده می کنند و خود را از قید و بند کنترل شرکتهای خود رها می سازند.
اهم وظایف مدیریت سبد سهام عبارتند از:
1 - تجزیه و تحلیل های مالی-اقتصادی واحدهای تحت پوشش؛
2 - استفاده از مدلهای ترکیبی برای تعیین نوع سهامهای موجود در سبد بر اساس ریسک و بازده.
-3 حوزه پشتیبانی
فرایندهای این حوزه عبارتند از مدیریت حقوقی، مدیریت اداری و منابع انسانی،مدیریت برنامه ریزی و مدیریت تحقیق و توسعه. در ادامه به تشریح هر یک از فرایندهای مذکور می پردازیم.
3-1 - مدیریت حقوقی
یکی از واحدهای ستادی سازمانهای هلدینگ می تواند واحد حقوقی باشد. بنابراین این فرایند نیز در منظر فرایندهای داخلی یک شرکت هلدینگ لحاظ شده است.با توجه به مطالعه موردی که در مورد بنیاد مستضعفان صورت گرفته است، فرایندهای فرعی زیر پیشنهاد می شود:
1. حل اختلافات؛
2. طرح و اقامه دعاوی و دفاع از حقوق؛
3. دعاوی و قراردادهای بین المللی؛
4. نگهداری و حفاظت اسناد و پرونده های حقوقی.
3-2 - مدیریت اداری و منابع انسانی
فرایند مدیریت منابع انسانی به عنوان یک فرایند پشتیبانی نه تنها در یک سازمان هلدینگ بلکه در بسیاری از شرکتها نیز مرسوم است. اما تفاوت این فرایند در هلدینگ با شرکتهای دیگر آن است که در هلدینگ ارائه این خدمات به تمامی واحدهای تحت پوشش به صورت یکپارچه انجام می گیرد. البته این بدان معنی نیست که مثلا وظیفه جذب پرسنل هر واحد تابعه بعهده هلدینگ می باشد. بلکه بیشتر سطوح مدیریتی را تحت تاثیر قرار می دهد.
بعنوان مثال در شرکت هلدینگ جنرال الکتریک مدیران ابتدا در واحدهای کوچک سازمان مشغول می شوند به گونه ای که موفقیت و یا شکست در این واحدها روی سه رقم اول درآمد عملیاتی سازمان تاثیری ایجاد نمی کند. سپس با توجه به توانمندیهایشان به پستهای بالاتر و کلیدیتر دست می یابند.
3-3 - مدیریت برنامه ریزی
فرایند برنامه ریزی در هلدینگ در نهایت به تهیه و تدوین برنامه های کلان سازمان و حداکثر تا سطح رشته فعالیت ها منجر خواهد شد. برنامه ریزی در سطح واحدهای تابعه توسط خود آنها انجام می شود، ولی در نهایت باید به تایید ستاد هلدینگ برسد.
این فرایند می تواند شامل زیر فرایندهای ذیل باشد :
1. تدوین نظام سنجش عملکرد برنامه و بودجه؛
2. تدوین و تلفیق برنامه و بودجه؛
3. نظارت و کنترل بر اجرای برنامه و بودجه؛
4. تهیه و تدوین آیین نامه ها و دستورالعملهای تخصصی مورد نیاز؛
5. تدوین و بهسازی نظام بهره وری و نظارت کلان بر اجرای آن.
تحقیق و توسعه در هلدینگ به منظور طراحی و ایجاد سیستم مدیریت تحقیق و توسعه در شرکتها،سیاست گذاری در خصوص نوآوری در محصولات و فرایندهای تولیدی و مدیریت تکنولوژی انجام می شود.
4 - حوزه مشتریان
فرایندهای این حوزه عبارتند از انتخاب،جذب،حفظ و رشد. در ادامه به تشریح هر یک از فرایندهای مذکور می پردازیم.
4-1 - انتخاب
شناسایی مشتریان برای بنگاه، تنظیم ارزش قابل ارائه برای جلب این مشتریان و خلق تصویری از نام تجاری که مشتریان مورد نظر را به محصول یا خدمت شرکت جلب کند.
4-2 - جذب
انتقال پیام به بازار، یافتن مشتری احتمالی و تبدیل آن به مشتری.
4-3 - حفظ
تضمین کیفیت، تصحیح اشکالات و ارتقای رضایت مندی مشتریان.
4-4 - رشد
شناخت از مشتری، ایجاد ارتباط با ایشان و بالا بردن سهم شرکت از خریدهای مشتریان هدف.
در ادامه فرایندهای استراتژیک برای ایجاد هم افزایی در یک سازمان هلدینگ در شکل (2) آورده شده است.
نتیجه گیری
در پایان پیشنهاد می شود، سازمانهای هلدینگ در ایران با توجه به اهمیت معماری فرایندی. اقدام به طراحی فرایندهای استراتژیک خود کنند. در این خصوص آماده سازی بستری مناسب برای پیاده سازی این فرایندها بسیار قابل تامل است. به عبارت دیگر بسیاری از فرایندهایی که از آنها نام برده شده است یا کاملا ناشناخته اند و یا شناخت مناسبی از آنها وجود ندارد. بنابراین آموزش و درک صحیح فرایندها و رویکرد فرایندی به عنوان پیاده سازی مدل مطرح هستند.
امروزه بسياري از افراد از ديسك كمر، فتق ديسك و سياتيك رنج مي برند . اين درد ها معمولا در افراد مسن به علت بالا رفتن سن و تغييرات ايجاد شده در هورمون ها و استخوان ها چيزي معمولي به شمار مي آيد در حاليكه اگر منشاء اين دردها را تشخيص دهيم در هنگام پيري و كهولت كمتر دچار اين مشكلات خواهيم شد. چيزي كه جلب توجه مي كند اينست كه افراد جوان نيز به همين درد ها گرفتار هستند كه علت اصلي آن زندگي ماشيني و كم تحركي است كه در زندگي ما بوجود آمده اما علت هاي ديگري نيز در بوجود آمدن آن نقش دارند .
ناهنجاري جسماني مزيد بر علت است كه به مرور در افراد به علت شيوه ي غلط زندگي ( خوابيدن، راه رفتن ، نشستن ، كار كردن و... ) ايجاد مي شود.
ناهنجاري جسماني چيست؟
ناهنجاري يعني هر تغيير شكلي كه در رابطه با وضعيت نرمال در بدن فرد ايجاد شود.
بدن زماني استاندارد است كه:
-1 - اندام سالم باشد ( دو دست و دو پا )
-2– فرد وقتي مي ايستد در هيچ قسمت از بدنش احساس فشار و خستگي نكند.
- - 3 احساس درد نداشته باشد .
-4 – نقاط شاخص بدن روي خطوط افقي و عمودي قرار گيرد.
لذا براي رفع و پيشگيري از ابتلا به اين ناهنجاري ها بايد از علم حركات اصلاحي كمك گرفت.
حركات اصلاحي شاخه اي از علم تربيت بدني است كه اهدافش شناسايي، پيشگيري و اصلاح ناهنجاري هاي جسماني فرد است . در واقع حركات اصلاحي به مجموعه حركات كششي و تقويتي گفته مي شود كه بمنظور پيشگيري و اصلاح ناهنجاري ها ي جسماني ( كشش عضلات ، افزايش دامنه ي حركتي مفاصل و تقويت عضلاتي كه ضعيف شدند) انجام مي گيرد.
حركات اصلاحي معمولا از سن نه سالگي شروع مي شود زيرا بدن از نظر شكل تقريبا شبيه بزرگسالان است .
براساس نتايج طرح اجرايي سنجش ناهنجاري هاي قامتي بين دانش آموزان پايه ي دوم راهنمايي و اول متوسطه سال تحصيلي 85/86 در سطح شهرستان مريوان توسط اينجانب صورت گرفته است ، متاسفانه آماردانش آموزاني كه از مشكل ناهنجاري قامتي رنج مي برند در سطح وسيع و بالايي بوده و تكان دهنده و قابل تامل است .
دانش آموزان دوم راهنمايي از 551 نفر ، 418 نفر
دانش آموزان اول متوسطه از 459 نفر ، 417 نفر
اين معضل به حق كه قابل توجه بوده ومي طلبد كه خانواده ها و خود دانش آموزان و مسئولين آموزش وپرورش در راه كاهش اين آمار گامهاي موثري بردارند.
ضرورت دارد همكاران محترم و پر تلاش تربيت بدني نيز دانش آموزان را با فرهنگ درست وصحيح عادات زندگي، آشنا سازند و اهميت حركات اصلاحي را براي دانش آموزان تشريح كنند تا در آينده شاهد سلامتي ، زيبايي و بقاي عمر افراد جامعه باشيم و بتوانيم مادراني سالم وبا نشاط را پرورش دهيم زيرا كه به حق دختران وزنان قشر آسيب پذيرتر جامعه هستند.
نحوه قرار گرفتن بدن وشناخت آن
خوب ایستادن/خوب راه رفتن وخوب نشستن علاوه بر اینکه شکل حرکتی ما را زیبا میکند کارایی بدن را بیشتر و خستگی را کمتر می نماید.
رسیدن به چنین وضعیتی که بدن با کارایی بیشتر وخستگی کمتر همرا ه باشد با چگونگیمکانیک بدن ارتباط دارد.مکانیک بدن به هماهنگی وتناسب قسمتهای مختلف بدن گفته میشود.
برای آنکه بتوان از عضلات بدن به نحو احسن استفاده کرد وبرای عضلات هماهنگی لازمرا در قسمتهای مختلف بدن فراهم کرد این شناخت(درک بدن در فضا)لازم وضروری است.
منظور از طرز قرار گرفتن بدن یک حالت مشخص وبدون حرکت نیست بلکه حالتهای مختلفبدن همیشه وبا هر حرکت تغییر می کند.
برای نحوه قرار گرفتن بدن نمی توان یک استاندارد بین المللی وخاصی را ارایه دادولی دادن اطلاعاتی در ارتباط با چگونگی مکانیک بدن در حالتهای مختلف و نحوه استفادهصحیح بدن در حالتهای حرکتی گوناگون می تواند مورد استفاده قرار گرفته و مفید واقعشود.
اصول راه رفتن
هنگام پیاده روی سریع ممکن است بدن از وضعیت صحیح خارج شود یا عضلات سفت شوند. برای اینکه بتوانید به خوبی پیاده روی سریع را تجربه کنید باید ابتدا با روش های صحیح پیاده روی عادی و آهسته آشنا شوید.
ایستادن بازتابی از راه رفتن است
وضغیت و حالت شما هنگام ایستادن به طور کلی به وضعیتی که هنگام راه رفتن از خود نشان می دهید شباهت دارد. به عنوان مثال، اگر قوس کمرتان هنگام ایستادن افزایش یافته یا سرتان به جلو خم شود، این اختلال در تعادل به طور معمول هنگام راه رفتن نیز وجود خواهد داشت. اگر تمایل داشته باشید قدمتان را هنگام ایستادن سفت و محکم بگیرید، درراه رفتن تان نیز، این حالت را منعکس می کنید. اگر بدن را هنگام ایستادن خم کنید، این وضعیت را هنگام راه رفتن نیز به خود میگیرید. از این رو، مهم است از تمایل های بدنتان آگاهی داشته باشید.
ایستادن را آزمایش کنید
در کنار یک آیینه ی تمام قد، به پهلو بایستید. اگر بتوانید از دو آیینه استفاده کنید، بهتر است. این دو آیینه را با زاویه ای نسبت یه یکدیگر قرار دهید تا بتوانید هنگام ایستادن در کنار آیینه، نمای نسبتا کاملی از خود را ببینید.
تنفس عمیق انجام دهید. هنگام عمل بازدم، بدنتان را راحت بگیرید و هر گونه فشار درونی را از آن خارج کنید. وضعیت مشخصی از ایستادن را که پس از سپری کردن یک روز دشوار به خود میگیرید، در آیینه نمایش دهید. نواحی اصلی بدن را به عنوان سلسله بلوک هایی در نظر بگیرید که روی یکدیگر قرار گرفته اند، یک بلوک را برای سر، یکی را برای تنه، یکی برای لگن و برای هر زانو و پا، یک بلوک دیگر را در نظر بگیرید. از نحوه ی قرار گیری "بلوک ها" روی یکدیگر و ارتباط آن ها با همدیگر آگاهی یابید. سپس راستای قرار گیری" بلوک های" بدنتان را از جلو و پهلو بررسی کنید.
زانو های خود را بررسی کنید.
A) زانو ها بطور بسیار مناسب، باید در آرامش کامل قرار داشته و نسبتا صاف باشند. آنها نباید قفل شده و سفت گرفته شوند. (تصویر A)
B) آنها نباید قفل شده و سفت گرفته شده اند یا به عقب متمایل شده باشند. (تصویر B)
C) آنها نباید بیش از حد به جلو خم شده باشند. (تصویر C)
نکته: اگر زانوهای شما قفل و سفت شده یا به جلو خم شده اند، آنها را حرکت داده و جابه جا کنید تا بدون اینکه قفل شوند، صاف شده و در وضعیت مناسب قرار گیرند. توجه داشته باشید که آیا این حالت بر کج شدن لگن شما به جلو یا عقب تاثیر می گذارد یا نه؟
فیزیوتراپی. حرکات اصلاحی. صدمات ورزشی
چگونه مي توان شکمي صاف داشت ؟
سئوالي که اين روزها بيش از هر زمان ديگري شنيده مي شود . متخصصين ورزشي در جواب اين نکته را ذکر مي کنند که اگر بخواهيد شکمي صاف داشته باشيد بايد روي آن کار کنيد . شکم لاغر نيازمند ترکيبي از تغذيه خوب ، سلامت قلب و عروق و ورزشهاي شکمي مي باشد . کسانيکه اين سه را ترکيب کنند بهترين نتايج را خواهند گرفت .
تغذيه خوب براي سلامت کلي بدن يک جزء بسيار ضروري است . در صورتيکه اکثريت کالري مصرفي خود را از غذاهاي آماده بدست بياوريد داراي بدني ناسالم و فاقد مواد مغذي خواهيد بود . از سوي ديگر انتخاب غذاي مناسب باعث لاغر شدن خواهد بود . اگر غذاي کامل و طبيعي بخوريد مي توانيد به نسبت زمانيکه از غذاهاي آماده استفاده مي کنيد غذاي بيشتري بخوريد .
اگر چه تعادل کالري هاي مصرف شده يا کالري هاي استفاده شده مهم است ولي فقط محاسبه ها کافي نيست . توصيه مي شود که در روز پنج تا شش وعده غذا ولي با حجم کم مصرف کنيد . به اين ترتيب متابوليسم شما در تمام روز حفظ شده و به شما انرژي مي دهد . و همچنين مانع پرخوري شما خواهد شد .
ورزش به تنهايي براي مصرف کالري ها خوب است ولي بدون کنترل رژيم غذايي فقط تکيه به ورزش يک راه طولاني و کند رسيدن به نتيجه است .
تحرک قلبي - عروقي به شکل دويدن ، پياده روي ، دوچرخه سواري مي تواند به سوزاندن کالري ها کمک کند . ورزش آئروبيک همراه با يک رژيم غذايي متعادل مي تواند به شما در کاهش چربي روي عضلات کمک کند .
بيشتر بهتر نيست
شما نمي توانيد ميزان چربي خود را کاهش دهيد مگر با ميزان زيادي ورزش شکم ( و يا انواعي از ورزشهاي آئروبيک ) که غيرضروري و اتلاف وقت است .
عضلات شکمي از سه لايه تشکيل شده اند . عميقترين لايه عضله ترانسورسوس ابدومينيس است که بعنوان کمربند بدن عمل کرده و حمايت و ثبات بدن را فراهم آورده و نقش مهمي در بازدم دارد . در وسط عضله رکتوس ابدومينيس است که باعث خم شدن ستوان فقرات به جلو مي شود . سطحي ترين عضلات نيز مايل داخلي و خارجي هستند که تنه را چرخانده و براي بدن حرکات چرخشي و جانبي را ايجاد مي کنند .
ورزش هاي زير عمدتاً براي افراد در دهه دوم و سوم زندگي طراحي شده و هر چقدر سن بالاتر مي رود اين ورزش ها مشکل تر مي شود زيرا چربي زيرجلدي بيشتري تجمع مي يابد . اگر چه با برنامه ريزي دقيق حتي افراد در دهه چهارم و پنجم زندگي خود نيز مي توانند به هدف مطلوب برسند .
از لحاظ ژنتيکي زنان نسبت به مردان داراي يک نکته منفي مي باشند . بدن آنها چربي بيشتري از مردان ذخيره مي کند . علت اين مسئله اين است که بدن زنان براي بارداري و تغذيه کودک طراحي شده و چربي منبع انرژي اوليه براي حمايت از تکامل جنين است . بعلاوه مردان با تمرينات مرتب سريعتر وزن خود را کاهش مي دهند . کاهش شديد چربي بدن در زنان حتي ممکن است منجر به نامنظمي سيکل قاعدگي آنان شود .
اگر چه داشتن شکم کاملاً تخت و صاف يک هدف بسيار مشکل مي باشد که نيازمند صرف وقت زيادي است ولي با اين وجود دلايل مهم ديگري نيز براي ورزش شکم وجود دارد . عضلات شکم باعث بهبود وضعيت بدن ، کاهش کمردرد و کاهش صدمات مي شوند .
مؤثرترين ورزشهاي شکم به شرح ذيل مي باشد . اين ورزش ها بايد ۲ تا ۳ بار در هفته انجام شوند . ( براي مبتديان دوبار در هفته براي شروع کافي است ) هر ورزش بايد تا آخرين لحظه قدرت عضلات انجام شود که معمولاً بين ۹۰-۳۰ ثانيه طول مي کشد . همچنين هر بار نبايد بيش از ۲۰-۱۵ بار اين حرکات را تکرار کرد . بين حرکات براي ۳۰ تا ۶۰ ثانيه استراحت کنيد . روي انجام هر ورزش به شکل مناسب تمرکز کنيد .
شماره ۱ - روي زمين دراز کشيده و زانوها را ۹۰ درجه خم کنيد . کف پاها از همديگر و از سطح زمين چند سانتيمتر فاصله داشته باشد . دست ها را کنار بدن بگذاريد ( اگر تجربه بيشتري داريد دست ها را پشت گوش ها قرار دهيد ) روي انقباض شکم تمرکز کنيد و لگن خود را بالا آورده و به سمت قفسه سينه خود نزديک کنيد . در زمان انقباض عضلات ، نفس خود را خارج کنيد . هنگام برگشت به وضعيت شروع هوا را بداخل بکشيد .
خداوند پاك و منزه و آفريننده ي جهان هستي، بنا به مقتضاي كمال ربوبيت و الوهيتش داراي نامهاي نيكو و صفات عالي است.
خداوند در داشتن اين صفات تنها و بي شريك است؛ زيرا او پروردگار يگانه است و هيچ معبود و الهي جز ذات پاكش وجود ندارد.
صفات خدا به دو دسته تقسيم مي شوند: 1- صفات سلبيه 2- صفات ثبوتيه.
1- صفات سلبيه عبارتند از: الأول و الآخر. الأول: بودنش پيش از بودن همه ي موجودات است و وجودش مسبوق به عدم نيست. الآخر: پسين. بي انتها ازلي، ابدي، فنا ناپذير، واجب الوجود. آن كه پس از نابودي همه ي موجودات باقي و برجاي است. خداوند پاك ومنزه مي فرمايد:
(هو الأولُ والآخرُ والظاهرُ والباطنُ وهو بكلِّ شيءٍ عليم)_ (حديد:3)
"او پيشين و پسين و پيدا و نا پيدا است، و او آگاه از همه چيز است".
و مي فرمايد:
(كلّ شى هالكُ اِلاّ وجهَهُ) _ (قصص:88)
"همه چيز جز ذات او فاني و نابود مي شود".
مي فرمايد:
(كلُّ مَنْ عليها فانٍ و يبقي وجْهُ ربِّكَ ذو الجلال والاكرام) _ (الرحمن:26-27)
"همه ي چيزها و همه ي كساني كه بر روي زمين هستند، دستخوش فنا مي گردند و تنها ذات پروردگار با عظمت و ارجمند تو مي ماند وپس".
بخاري و بيهقي از عمران بن حصين روايت مي كنند كه گفت: نزد پيامبر خدا (صلي الله عليه وسلم) بودم كه گروهي از قبيله بني تميم آمدند. فرمود: اقبلو البشري مژده، مژه گفتند: دم از مژده زدي پس كو؟ گروهي از مردم يمن آمدند. فرمود: حالا كه مردم بنو تميم نپذيرفتند اي اهل يمن بر شما مژده باد. گفتند: پذيرفتيم. آمديم تا دين خدا را بياوزيم و در باره ي چگونگي آغاز اين امر از تو برسيم. فرمود: "كان الله ولم يكن شي قبله، و كان عرشه علي الماء، ثم خلق السموات والأرض، و كتب في الذكر كل شي" خدا بود و چيزي قبل از او وجود نداشت. تخت و عرشش بر آب است، سپس آسمانها و زمين را خلق كرد و هر چيزي را در لوح المحفوظ ثبت نموده است.
تذكر: لوح المحفوظ، موجود عظيمي از مخلوقات خداست كه سر نوشت هستي و تمام مخلوقات را در آن ثبت نموده است يا منظور: علم خدا به جزئيات و كليات امور و ساير موجودات بزرگ و كوچك. و معني "تخت او بر آب است": يعني، تخت قدرت او رفيع و بر همه جهت احاطه دارد و آب در قسمت زيرين آن قرار دارد، منظور از آن چسبيدگي و سوار شدن تخت بر آب نيست؛ بلكه، مانند رفعت آسمان بر زمين؛ يعني در جهت بالاي آن قرار گرفته است.
ابتداي آفرينش از نظر عالمان ديني
در احادث بيان شده كه اولين پديده ي عالم بالا، عرش و اولين پديده ي مادي آب مي باشد و بنا به روايت احمد و ترمذي آپ پيش از عرش آفريده شده است و بعد از خلقت عرش و آب، خدا آسمانها و زمين را آفريد. و باز همين روايات حاكي از آن است كه اولين مخلوقات معنوي قلم مي باشد. عباده بن صامت از پيامبر خدا (صلي الله عليه وسلم) روايت مي كند كه فرمود: "اول ما خلق الله القلم، ثم قال له اكتب، فجري بما هو كائن الي يوم القيامة" اولين چيزي كه خدا آفريد، قلم بود، سپس به او گفت: بنويس. پس نوشت آنچه را تا روز قيامت هستي مي يابد.
اما آن احاديثي كه اولين آفريده ها را عقل يا نور پيامبر (صلي الله عليه وسلم) مي داند مانند حديث : "اول ما خلق الله نور نبيك يا جابر" سند آنها ثابت نشده است.
غير از اينها، دليل شرعي ديگري در مورد اصل كاينات وجود ندارد تا بتوان بر آن تكيه كرد.
شروع آفرينش از ديدگاه ستاره شناسان و زمين شناسان
ستاره شناسان، زمين شناسان و عالمان ديني در مورد حادث بودن جهان و اينكه قبلاً نبوده و بعد تكامل پيدا كرده، اتفاق نظر دارند. ولي در مورد شروع و تحول اين رخداد، ديدگاههاي متفاوت دارند. شرع در اين باره سكوت اختيار كرده است. اما آن طور كه در كتاب "تاريخ زمين" اثر جورج ژامبو آمده است: دانشمندان معتقدند كه بيش از ميلياردها سال از عمر جهان هستي مي گذرد؛ ولي عمر زمين از 2 ميليارد سال تجاوز نمي كند. حدود يك ميليارد سال پيش زندگي و حيات در روي زمين پيدا شده حيوانات (البرمائيه) تك سلولي از دويست ميليون سال پيش و پستانداران، از جمله انسانها نيز، حدود 120 ميليون سال پيش زندگي خود را بر روي زمين شروع كرده اند.
انسان كنوني تازه ترين هيأت اعزامي بر روي زمين است كه از 50 ميليون سال پيش تاكنون با اين قيافه و شكل، زندگي مي كند. اصل مطلب و واقعيت امر را تنها خدا مي داند و بس. اما اينكه بپرسيم: حالا كه خدا همه ي موجودات را آفريده پس چه كسي خود او را آفريده است؟ اين سؤالي غلط و از پايه و اساس نادرست مي باشد. چگونه ممكن است كسي كه خود در عين اينكه خالق و آفريننده است مخلوق هم باشد؟ در صورت وقوع چنين امري دور و تسلسل پيش مي آيد و دور و تسلسل باطل است. عقلهاي ما از درك حقيقت خدا عاجزاند، چگونه مي توانند به كنه ذات بيچون پروردگار پي ببرند؟! در حالي كه ما را از بحث و جدال در باره ي آن، برحذر داشته اند. ابو هريره در حديثي از پيامبر خدا (صلي الله عليه وسلم) روايت مي كند كه پيامبر (صلي الله عليه وسلم) فرمود: "لايزالُ الناس يتساءلون حتي يقال هذا: خلق الله الخلق فمن خلق الله؟ فمن وجد من ذلك شيئاً فليقل: آمنتُ بالله"
مردم پيوسته از همديگر سؤال مي پرسند و (پرسش خود را ادامه مي دند) تا اينكه گفته شود: خدا مخلوقات را آفريد پس چه كسي خدا را آفريده است؟ هر كسي چنين چيزي را شنيد، بايد بگويد: من به خدا ايمان آوردم. يكي از دانشمندان جديد با آوردن مثالي روشنگرانه، پاسخ مناسبي به اين سؤال داده است. مي گويد: هر گاه كتابي را در قفسه ي كتابخانه بگذاري و بعد از خانه خارج شوي و بعد از اندكي به خانه برگشته و متوجه شوي كه همان كتاب در كيف جا دارد. يقين حاصل مي كني كه شخصي آن را برداشته و در كيف نهاده است. چون با توجه به خصوصيات كتاب مي فهمي كه خود به خود نمي تواند از جايي جا به جا شود. اين نكته را داشته باشد، تا مطلب ديگري را بيان كنم. اگر شخصي را در همان اطاق كتابخانه ات در حالي كه بر صندلي نشسته، مدتي تنها بگذاري و بعد به اطاق برگردي و ببيني كه مثلاً بر روي فرش نشسته است؛ از چگونگي انتقال و آمدن او بظ روي فرش پرسش نمي كني و معتقد نيستي كه شخصي او را برداشته و در آن موضع نهاده است؛ زيرا با توجه به ويژگيهاي آن شخص، مي داني كه او ذاتاً مي تواند از جايي به جاي ديگر برود، بدون اينكه به كسي ديگر احتياج داشته باشد. باز هم اين نكته را داشته باش و ببين چه مي گويم. از آنجايي كه تمام اين موجودات حادثتند و ما از صفات و ويژگيهاي فطري آنها پي مي بريم كه آنها خود به خود و ذاتاً آفريده نشده اند؛ بلكه آفريننده اي آنها را بوجود آورده است و مي دانيم آن آفريننده تنها خداوند والا و بلند مرتبه و بي نياز مي باشد و بلكه او واجب الوجود و قائم به ذات خود بوده و هيچ احتياج به آفرينش ديگري ندارد. اگر دو مطلب گذشته را به آخري ضميمه كني و مفهوم آنها را در نظر گيري، جان و لب مطلب بر تو آشكار و روشن مي شود. و مي فهمي كه عقل بشري از آن حقيرتر است كه بتواند در چنين درياي بي پاياني، بيشتر از اين غوطه ور شده و مداخله نمايد.
خدا نظير و مانندي ندارد
خداوند، پاك و منزه و بي مثل و مانند است. او به چيزي شباهت ندارد و هيچ چيز هم شبيه او نيست و هر تصوري كه به مخيله انسان عبور مي كند خداوند بر خلاف آن است. چونكه خود مي فرمايد:
(ليس كمثله شئ وهو السميعُ البصير) _ (شوري:11)
"هيچ چيز مانند خداوند نيست و او بسيار شنوا و بينا است".
اما همانندي موجودات در برخي از صفات با خداوند، صرفاً از جهت نامگزاري آنها است نه حقيقي. وقتي گفته مي شود: فلاني عالم، دانا، زنده، موجود، توانا و حكيم و مهربان است، نسبت اين صفات به او فقط جنبه ي لفظي و مجازي دارد نه حقيقي. ولي نسبت به خداوند حقيقي است. يعني صفاتي چون: علم، قدرت، حيات، حكمت، رحمت و... به طور كامل و مطلق در خداند وجود دارند ولي نسبت به ساير افراد نسبتي اضافي، ناقص و غير حقيقي را دارا مي باشد. خداوند مي فرمايد:
(وللهِ المثلُ الأعلي وهو العزيز الحكيم) _ (نحل:60)
"خدا داراي صفات عالي است و او با عزت و با حكمت است".
انسان، ضعيف و نا توان، ولي خداوند قوي و نيرومند است. انسان فقير است و خداوند غني و بي نياز، انسان زاد و ولد مي كند ولي خدا نه زاده است ونه زاده شده، انسان ناقص و فراموشكار، اما خداوند كامل مطلق است و لغزش و نسيان ندارد. انسان محكوم به فنا است و ميميرد ولي خدا زنده ي مطلق، جاويد و فنا ناپذير است. خداوند مي فرمايد:
(اللهُ لا الهَ إلاّ هو الحقيُّ القيّوم لا تأخذُهُ سنةُ ولا نومُ له ما في السمواتِ وما في الأرض مَنْ ذا الذي يشفعُ عندهُ الا باذنه يعلمُ ما بينَ ايديهم وما خلفهم و لايُحيطون بشيءٍ مِنْ علمِهِ الا بما شاءَ وَسِعَ كرسيُّهُ السموات والارضَ ولا يَؤدُهُ حفظُهما وهُو العليُّ العظيم) _(بقره:255)
"خدايي بجز الله وجود ندارد و او زنده ي پايدار (و جهان هستي را) نگهدار است.
او را نه چرتي و نه خوابي فرا نمي گيرد از آن او است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است كيست آنكه در پيشگاه او ميانجيگري كند مگر با اجازه ي او؟ مي داند آنچه را كه در پيش روي مردمان است و آنچه را كه در پشت سر آنان است چيزي از علم او را فرا چنگ نمي آورند جز آن مقداري را كه وي بخواهد. فرماندهي و فرمانرواي او آسمانها و زمين را در بر گرفته است و نگاهداري آن دو وي را درمانده و نا توان نمي سازد و او بلند مرتبه و سترگ است".
آيه به نكات زير اشاره دارد:
1- خداوند در صفت خدايي تنها و يگانه است و جز او هيچ كس شايستگي پرستش و عبادت را ندارد. زيرا او زنده ي حقيقي و بر پا دارنده ي آسمانها و زمين مي باشد.
2- از مشابهت و همانندي با ساير موجودات زنده، پاك و مبرّا است. به چرتزدگي، خواب، سستي و كسالت دچار نمي شود.
3- مالكيت آسمانها و زمين از آن خداست و تمام آنچه كه در آنها موجود است، همه تسليم قدرت او يند و هيچ چيز از قبضه ي قدرت و فرمانرواي او خارج نمي باشدز
4- در پيشگاه خدا هيچ كس نمي تواند شفاعت و يا ميانجيگري كند؛ مگر به اجازه و خواست او.
5- علم خدا برهمه چيز، اعم از گذشته، حال و آينده، احاطه ي كامل دارد.
6- هيچ كس نمي تواند چيزي از علم او را به دست آورد، جز آن مقداري كه وي بخواهد.
7- فرماندهي و فرمانرواي او، تمام عرصه ي گيتي و آسمانها و زمين را در بر گرفته است.
8- حفظ و نگهداري آسمانها و زمين، خداوند را خسته و درمانده نمي كند و او بلند مرتبه و بزرگ است.
از پيامبر (صلي الله عليه وسلم) پرسيدند، خدا را برايمان توصيف كن. خداوند اين سوره را نازل فرمود:
(قل هو اللهُ احد، الهُ الصّمدُ، لم يَلِدْ ولم يولد و لم يكن له كُواً اَحَدُ)_ (اخلاص).
"بگو كه خدا يكتيا يگانه است. خدا سرور والاي برآورنده ي اميد ها و بر طرف كننده ي نيازمنديها است. نزاده است و زاده نشده است".
يعني هيچ مثل و مانند و همتاي ندارد.
تمام آنچه در آيات قرآن كريم و سنت مطهر رسول خدا (صلي الله عليه وسلم) در مورد مشابهت ظاهري مخلوقات در برخي صفات، با خدا آمده است؛ بدون ارتكاب تشبيه، هماندي يا تعطيلي صفات، همه را پذيرفته و هماهنگ با گذشتگان و سلف صلاح خود به آنها ايمان آورده ايم.
حضرت اما شافعي (رضي) در اين باره كلام زيبايي دراد و مي فرمايد:
(آمنتُ بكلام الله علي مراد الله و بكلام رسول الله علي مراد رسول الله)
به كلام خدا آن طور كه مراد و منظور اوست و به سخنان رسول خدا آن طور كه قصد و نظر اوست، ايمان آوردم.
احد
خداوند، در ذات و صفات و افعالش، يكتاي يگانه و بي شريك است.
ذات يگانه: يعني ذات پروردگار از اجزاي مختلف تركيب نيافته است و او در فرمانروايي و فرماندهي اش هيچ شريكي ندارد.
(سبحانَهُ هو اللهُ الواحدُ القهار) _ (زمر:4)
خداوند پاك و منزه است او خداوند يگانه پيروزمند است"
وحدت افعال: يعني، هيچ كس غير از خدا دارنده و صاحب فعلي از افعال نيست، و تنها وي آفريننده و خالق افعال مي باشد و در آفرينش و خلقت استقلال مطلق دارد.
(قل هو اللهُ احد، الهُ الصّمدُ، لم يَلِدْ ولم يولد و لم يكن له كُواً اَحَدُ)_ترجمه آن از پيش گذشت.
بنا بر اين خدا در ذات، صفات و افعال، يكتاي يگانه است وتمام كارها به او بر مي گردد وهمه چيز در قبضه ي قدرتش قرار دارد.
صمد: يعني سرور والا، كعبه آمال و بر آورنده ي اميد ها و بر طرف كننده نيازمنديها. خدايي كه براي رفع حوايج و دفع مصائب، تنها بدو رو كنند.
لم يلد: خدا فرزندي نزاده و كامل مطلق است.
لم يولد: فرزند كسي نيست. كسي او را به دنيا نياورده است.
(ولم يكن له كفواً احد): يعني كسي شبيه و همسنگ و همبر او نيست.
اگر خداوند در امر نظام كاينات شريكي مي داشت، كار و بار جهان هستي رو به نابودي و تباهي كشيده مي شد:
(لو كان فيهما آلهةٌ الاّ اللهُ لفسَدَتا) _ (انبياء:22)
"اگر در آسمانها و زمين، غير از خدا، معبود ها و خداياني مي بودند، قطعاً آسمان و زمين تباه مي گرديدند".
يعني اگر در آسمانها و زمين معبودها و خداياني غير از خداي يگانه وجود داشتند كه امور جهان را بچرخانند، نظام گيتي به هم مي خورد؛ زيرا وجود دو صاحب قدرت و دو پادشاه در يك مملكت، موجب مي شود كه هر يك دستورات متضاد و مخالف هم صادر كنند و در نتيجه نظام كاينات فاسد و از هم گسيخته گردد. خداوند در اين باره مي فرمايد:
(ماتخذ اللهُ من ولدٍ ما كان معَهُ من اِلهٍ اِذنْ لذَهَبَ كلُّ الهٍ بِما خَلَقَ و لَعَلاَ بعضُهُم علي بعضٍ سُبحانَ اللهِ عمّا يصفون) _ (مؤمنون:91)
"خداوند نه فرزندي براي خود بر گرفته است و نه خدايي با او (انباز) بوده است.
چرا كه اگر خدايي با او مي بود، هر خدايي به آفريدگان خود مي پرداخت و هر يك از خدايان بر ديگري برتري و چيرگي مي جست. خدا والاتر و بالاتر از آن چيزهايي است كه ايشان مي گويند".
آيه، در بر دارنده ي نكات زير مي باشد:
1- خداوند پاك، فرزندي اختيار نكرده است؛ زيرا لازمه فرزند بودن جدا شدن از پدر و مادر و يا به عبارت ديگر مستلزم تركيب جنس مي باشد و اين برخدا محال و غير ممكن مي نمايد. چون فرزند، همواره مشابه و همجنس والدين خود است، حال اينكه خداوند نظير و همانندي ندارد.
2- شايسته نيست، معبود ديگري با خدا همراهي كند؛ زيرا اگر اله و خالق ديگري با او وجود داشت، هر خدايي به اداره ي امور آفريدگان خاص خود مي پرداخت و يكي بر ديگري برتري مي جست. يعني: برخي بر برخي ديگر مي خواست چيره شود، تا بر رقعه ي ملك خود بيفزايد و سايرين را مغلوب خويشتن نمايد و اگر چنين چيزي اتفاق مي افتاد نظام عالم تباه و دگرگون ميشد. اگر با خداوند جهان، خداياني، به زغم مشركان، در گستره ي هستي وجود مي داشت؛ خواستار ايجاد مزاحمت و غلبه بر خداوند جهان مي شدند. خداوند مي فرمايد:
(قُلْ لَوْ كان مَعَهُ آلهةٌ كما يقولون اذاً لابتغوا اِلى ذى الْعَرشِ سبيلاً، سبحانَهُ و تعالى عمّا يقولون علواًّ كبيراً) _(اسراء:43).
"بگو: اگر با خداوند جهان، آنچنان كه مي پنداريد، خداياني بودند، در اين صورت قطعاً در صدد بر مي آمدند كه بر صاحب تخت (جهان) چيره شوند. خداوند از آنچه آنان مي گويند بسيار به دور و خيلي والاتر و بالاتر است".
تثليث نوعي عقيده ي بت پرستانه است
اصول عقيده ي مسيحيان بر اساس ثالوث مقدس يا خدايان سه گانه، پدر، پسر و روح القدس، پايه ريزي گرديده و هر كدام مستقل از ديگري اند. با اين وصف معتقدند كه هرسه، اله واحد هستند. يكي از مسيحان مي گويد:
فهو الاله ابن الا له و روحه فثلاثة هي واحد لم تقسم
او خدا و فرزند و رو خدا است و هر سه يكي اند و تقسيم نپذيرفته اند.
تثليث يا سه گانه پرستي، مختص آيين مسيحيان نمي باشد، در كتاب دايره المعارف قرن بيستم فرانسه، در باره ي ثالوث چنين مي خوانيم: ثالوث، در عقيده ي مسيحيان و برخي آيينهاي ديگر، يعني: اتحاد و همبستگي كامل افراد مشخص و معني، در هيأت الهي واحد. مثلاً مي گويند ثالوث مسيحي و ثالوث هندي.
علامه مرحوم جناب استاد فريد وجدي مي گويد: آري ثنويت در ميان آيينهاي قديمي مصر باستان و در كنار خدايان ملي شان، رواج داشته ولي آن آيينها، امروزه از بين رفته است.
اما ميليونها نفر در كشورهاي هندوستان و چين اكنون آيين ثالوث دارند و اين آيين همچنان در ميان آنها باقي مانده است. برهمنها معتقدند كه: ابتدا خداوند در "برهمن" و سپس در "فيشنو" و بعد د "سيفا" تجسم پيدا نمود و براي هر يك از اين خدايان سه گانه مجسمه ها و پيكره هاي نمادين تراشيدند. بودائيان معتقدند: فيشنو، يكي از الهه هاي سه گانه هنديان، بارها و بارها، خود را در قالب جسم مادي در آورده تا جهان را از شر، فتنه، فساد و گناهان نجات دهد و نهمين بار هم در قالب "بودا" ظاهر شد.
اين عقيده، در واقع نوعي شرك و بت پرستي و بيگانگي از دين خداست.
خداوند پاك و منزه، مثل و مانندي ندارد و از هر نوع مشاهبتي با ديگران پاك و مبرا مي باشد. و مي فرمايد: "ليس كمثله شئ" هيچ چيز نظير و مانند خدا نيست و ذات پاكش مافوق عقل و ادراك انساني است
(لا تدركهُ الابصار و هو يُدرِكُ الابصارَ وهو اللّطيفُ الخبيرُ)_ (انعام:103)
"ديدگان او را نمي بينند و او بينندگان را مي بيند و او دانا و آگاه به دقائق امور است".
ذات مقدس پروردگار مركب و متغير نيست و در مخلوقات ديگر حلول نكرده و با چيزي آميخته گي پيدا ننموده است. مي فرمايد:
(و يعلم ما بين ايدهم و ما خلفهم ولا يحيطون به علماً) (طه:110)
"خدا مي داند آنچه را كه مردمان در پيش دارند و آنچه را كه پشت سر گذاشته اند ولي آنان (از كار و بار و حكمت) آفريدگار آگاهي ندارند".
عقيده ي توحيد و يگانه پرستي، عقيده و بينش تمامي پيامبران خدا، بخصوص حضرت عيسي مسيح (ع) مي باشد. و مسيحياني كه بر خلاف اين عقيده، مطالبي ديگر اظهار داشته اند، هيچ دليل عقلي و يا سند و مدرك ديني و الهي در اختيار ندارند؛ بلكه تنها بر اساس يك سري گمانها و توهمات بي پايه و اساس ناشي از آيينهاي بت پرستان قديم و تحت تأثير آنها، عقايد خود را مطرح مي كنند.
كتاب دايره المعارف قرن بيستم در ذيل كلمه ثالوث چنين مي نويسد:
عقيده ي ثالوث، در زمان نزديك به ظهور نزول انجيل و يا هيچ يك از پيامبران خدا و شاگردان آنها موجود نبوده است؛ بلكه كليساي كاتوليك و مذهب پروتستان كه گرفتار تقليد كور كورانه شدند، گمان مي بردند كه اين عقيده ي نادرست در هر زماني مورد قبول مسيحيان واقع مي گردد و بي خبر از شواهد تاريخي اند كه نشان مي دهد اين عقيده چگونه و از كجا رشد و گسترش پيدا نمود و كليسا چگونه بعد ها خود را در دام آن گرفتار كرد. آري، در انجام مراسم غسل تعميد عادت اين بود كه معمولاً نام پدر، فرزند و روح القدس را بر او مي خواندند. ولي من مصمم كه ثابت كنم، اين سه كلمه داراي معاني و مفاهيمي هستند غير از آنچه كه مسيحيان امروزي از آن مي فهمند. شاگردان و حواريون حضرت عيسي (ع) نزديكترين اشخاص به آن حضرت بودند. شخصيتش را مي شناختند و سخنانش را خوب مي فهميدند و در عين حال هيچ يك چنين ادعاي كاذبي نكرده و از عقيده ي ثالوث و سه گانه پرستي و يا اعتقاد به الوهيت عيسي (ع) كاملاً به دور بودند. يكي از حواريون به نام پطرس، حضرت عيسي را تنها پيامبري ازجانب خدا مي داند كه بر او وحي شده است. ولي پولس با حواريون و شاگردان حضرت عيسي از در مخالفت در آمد و معتقد شد كه: عيسي (ع)، عقل كل، فرزند خدا و نمونه انسان جديد و بلكه مقامي بالاتر و برتر از مقام انسانيت را دارد. و پيش از آفرينش جهان خلق شده است و براي اينكه مردم را از شر و گناه نجات دهد، به قالب جسم در آمد ولي همواره پيرو و تابع الهه ي پدر مي باشد. بعد در كتاب دايره المعارف اضافه مي كند كه: سپس، اعتقاد به انسان بودن حضرت عيسي در آن دوران اوليه و در ميان كليسهاي تازه تأسيس و يهودياني كه تازه نصراني شده بودند، غلبه و رواج داشت. ناصريان، اثبيوتيان و تمام گروههاي مسيحاني كه قبلاً بر دين يهود بودند؛ عقيده دارند كه حضرت عيسي (ع) انسان محض و تأييد شده روح القدس مي باشد و با اين وصف هيچ كس آنها را به الحاد و بيديني متهم نكرده است.
ژويستن مارشير مي گويد: "در آن زمان مسيحيان مؤمني در كليساها بودند كه عقيده داشتند، حضرت عيسي انسان محض بوده، هر چند مقام و منزلتي بالتر و برتر از انسان برايش قائل مي شدند. و بعداً كه گروههاي از بت پرستان، مسيحي شدند، عقايد و نظريات نوظهوري پيدا كردند كه پيش ازآن سابقه نداشت".
بطلان عقيده ي (تثليث) مانند روز روشن است و با اين حال نمي دانم، اينها چرا اينقدر بر روي عقيده ي باطل خود پا فشاري مي كنند و كوركورانه و بدون دليل منطقي يا سندي تاريخي بر آن تعصب مي ورزند. خداوند مي فرمايد:
(فانها لا تعمي الابصارُ و لكن تعمي القلوبُ التي في الصدور) (حج:46).
(ومَنْ لم يجعل اللهُ له نوراً فماله من نورٍ) _نور:40)
"و كسي كه خدا نوري بهره ي او نكرده باشد او نور ندارد".
در گفتگويي جالب و با مزه چنين مي خوانيم:
شخص مسلماني به كشيشي مسيحي گفت: بعضي از مردم اظهار مي دارند كه سر كرده ي فرشتگان فوت كرده است. كشيش گفت. دروغ است. فرشتگان جاويدانند و نمي ميرند. مسلمان گفت: چطور مگر؟ تو همين حالا در سخنرانيت گفتي كه: اله (مسيح) به صليب كشيده شد و مرد. پس چگونه است كه خدا مي ميرد و فرشتگان جاويد مي مانند؟ كشيش مات و مبهوت شد و لب نتركاند و سكوت اختيار كرد.
يكي از شاعران مسلمان در قصيده اي چنين مي سرايد:
عجباً للمسيح بين النصاري
و الي الله والدا نسبوه
أسلموه الي اليهود وقالوا
انهم بعد قتله صلبوه
فلئن كان ما يقولون حقاً
فاسلوهم فاين كان أبوه
فان كان راضياً بأذاهم
فاشكروهم لاجل ما صنعوه
و اذا كان ساخطاً غير راض
فاعبدوهم لأنهم غلبوه
شگفتا! در ميان نصارا، خدا را پدر عيسي مي دانند.
او را به يهود تسليم كردند و گفتند: يهود پس از كشتن عيسي (ع) او را به صليب كشيدند.
اگر اين گفته ي آنها درست باشد؛ از آنها بپرسيد: پس پدرش چه كاره بود؟
اگر پدرش به اين عمل زيانبار يهوديان راضي بوده پس بايد از يهوديان بخاطر اقدامشان سپاسگزاري كنند.
و اگر پدر (خدا) از اين عمل ناراضي و خشمگين بوده بايد بخاطر غلبه ييهوديان بر خدا (پدر عيسي) آنها را بپرستند.
و بوصيري در قصيده اي چه زيپا در اين باره سروده است:
جاء المسيح من الاله رسولا
فأبي أقل العالمين عقولا
أسمعتم ان الاله لحاجه
يتناول المشروب والمأكولا
و ينام من تعب و يدعو ربه
و يروم من حر الهجير مقيلا
و يمسه الا لم الذي لم يستطع
صرفاً له عنه و لا تحويلا
يا ليت شعري حين مات بزعمهم
من كان بالتدبير عنه كفيلا
زعموا الالاه فدي العبير بنفسه
و اراه كان القاتل المقتولا
أيجوز قول منزه لالهه
سبحان قاتل نفسه فأقولا
اَوَجلُ من جعل اليهود بزعمكم
شوك القتاد لرأسه اكليلا
و معني لحبل صليبه مستسلماً
للموت مكتوف اليدين ذليلا
ضل النصاري في المسيح و أقسموا
لايهتدون الي الرشاد سبيلا
جعلوا الثلاثه واحدا ولو اهتدوا
لم يجعلوا العدد الكثير قليلا
اذا اراد الله فتنه معشر
و أضلهم رأوا القبيح جميلا
مسيح (ع) از طرف خدا به پيامبري برگزيده شد و عقل كمترين مردم او را نپذيرفت.
كسي كه بر اثر گرسنگي و رنج بخوابد و به درگاه خدا مناجات كند و به خاطر گرماي تابستان به خواب قيلوله پناه ببرد و چگونه خدايي است؟
كس كه اگر دچار دردي شود توانايي دفع آن را از خود نداشته باشند.
كاش مي دانسم وقتي كه مسيح (ع) به گمان آنها بميرد، چه كسي تدبير امور او را بر عهده مي گيرد؟ (جانشينش خواهد بود).
گمان برند كه خدا خودش آن بنده را فديه قرار داد. انگار قاتل و مقتول يكي باشد.
آيا جايز است گفتار كسي كه خدا را از هر عيب منزه مي داند، او را قاتل نفس خود قرار دهيم. پاك است خداوند كه به چنين قولي اعتراف كنيم.
آيا مهمترين پندار يهود، به گمان شما، راجع به قتل عيسي (ع) همان خار بيابان بود كه به صورت تاج بر سرش نهاده شد؟
كسي كه در راستاي ريسمان صليب تسليم شود براي مرگ دست بسته و ذليل گردد.
مسيحيان در باره ي عسي (ع) راه انحراف پيمودند و به تفرقه دچار شدند و راه هدايت و رستگاري را پيش نگرفتند.
خداي واحد را، خدايان سه گانه قرار دادند و اگر بهره اي از عقل و هدايت داشتند، كم را زياد نمي كردند.
وقتي كه خدا اراده كند كه گروهي را با فتنه و آزمايش مواجه سازد و سرگردانشان نمايد، زيباييها را در نظر شان زشت و نا پسند جلوه مي دهد.
صفات ثبوتيه
آنچه گذشت مربوط به صفات سلبيه بود و اينك صفات ثبوتيه كه عبارتند از:
قدرت
خداوند قادر تواناست و از انجام هيچ كاري ناتوان نيست و جهان آفرينش با اين همه عظمت، حكايت از قدرت بيكران او دارد. قدرت بيكران او به گونه اي است كه هر وقت اراده كند، مي تواند تمام موجودات را خلق و يا نابود سازد. اندكي تأمل در آسمانها و زمين، شب و روز، زندگي و مرگ و آنچه كه هر لحظه مي گذرد، ما را متوجه نيرو و قدرت آشكار پروردگار مي نمايد.
خداوند پاك مي فرمايد:
(وَلَقَدْ خلقنا السمواتِ والرضَ و ما بينهما في ستة ايامٍ و ما مسنا مِنْ لُغُوب)_ (ق:38)
"ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ما بين آنهاست، در شش دوره آفريده ايم و هيچگونه درماندگي و خستگي به ما نرسيده است".
مي فرمايد:
(وهو الذي يُحيي و يميتُ وله اختلاف الليل والنهار افلا تعقلون)_ (المؤمنون:80)
"اوست كه زنده مي گرداند و مي ميراند و آمد و شد (پياپي) شب و روز مربوط به اوست آيا نمي فهميد؟".
مي فرمايد:
(ألم ترَ انّ اللهَ يُزجي سحاباً ثم يُؤلفُ بينهُ ثم يجعلُهُ ركاماً فتري الودقً يخرُجُ من خلاله و ينُزلُ من السماء من جبالٍ فيها من بَردٍ فيُصيبُ به من يشاء و يصرفُهُ عمن يشاءُ يكادُ سنابرقِهِ يذهبُ بالابصار يُقلبُ اللهُ الليلَ والنهار انّ في ذلك لعبرة الأولي الّبصار واللهُ خَلَقَ كل دابةٍ من ماءٍ فمنهم مَنْ يمشي علي بطنه و منهم من يمشي علي رجلين و منهم من يمشي علي أربع يخلق اللهُ ما يشاء ان الله علي كل شيءٍ قدير) _(نور:43-45)
"مگر نمي بيني كه خدا ابرها را آهسته (به سوي هم) مي راند، سپس آنها را گرد مي آورد، بعد آنها را متراكم و انباشته مي سازد، آنگاه مي بيني كه باران از لابلاي آنها بيرون مي ريزد و نيز خدا از آسمان، از ابرهاي كوه مانند آن، تگرگهاي بزرگي را فرو مي ريزد و هر كس را بخواهد با آن زيان مي رساند و هر كس را بخواهد از زيان آن بدور مي دارد. درخشش برق ابرها نزديك است چشمها را (خيره و) از ميان بر دارد.
خدا شب و روز را دگرگون مي نمايد. واقعاً در اين عبرت بزرگي براي كساني است كه چشم داشته باشند. خداوند هر جنبنده اي را از آب آفريده است. گروهي از آنها بر شكم خود راه مي روند و گروهي از آنها بر روي دو پا راه مي روند و دسته اي بر روي چهار پا راه مي روند. خدا هر چه را بخواهد مي آفريند. قطعاً او بر هر چيزي توانا است".
اراده
خدا مريد است: يعني شئ ممكن را به برخي ويژگيهايي كه شايسته اوست، متصف مي كند. مثلاً او را كوتاه يا بلند، زشت يا زيبا، دانا يا نادان، در اين جا يا جاهاي ديگر قرار مي دهد و خداوند پاك و منزه، هر طور كه خواست و اراده و مشيتش اقتضا كند، در جهان هستي دخل و تصرف مي نمايد.
"ما هر گاه چيزي را بخواهيم (پديد بياوريم) كافي است كه (خطاب) بدان بگوييم: باش، پس فوراً مي شود...".
(وربك يخلقُ ما يَشاءُ و يختارُ ماكان لهم الخيرةُ سبحانَ اللهِ و تعالى عما يُشرِكون) _ (قصص:68)
"پروردگار تو هر چه را بخواهد مي آفريند، و هركس را بخواهد بر مي گزيند و مردمان حق انتخاب و اختيار را ندارند. خداوند بسي منزه تر و بالاتر از آن است كه چيزي را انباز او كنند".
(قل اللهم مالك المُلك تْتى الملكَ مَنْ تشاءُ و تنزعُ المكَ ممَّنْ تشاءُ و تعزُّ مَنْ تشاءُ و تُذِلُّ مَنْ تشاءُ بيدِكَ الخيرُ انكَ علي كلِّ شيءٍ قديرُ)_ (آل عمران:26).
"بگو: پروردگارا!اي همه چيز ازآن تو! تو هر كه را بخواهي حكومت و دارايي مي بخشي و از هر كه بخواهي حكومت و دارايي را باز پس مي گيري و هر كس را بخواهي عزت و قدرت مي دهي و هر كس را بخواهي خوار مي داري، خوبي در دست تو است و بيگمان تو بر همه چيز توانايي".
(لله مُلكُ السمواتِ والارضِ يخلُقُ ما يشاءُ يهبُ لِمَنْ يشاءُ اناثاً و يَهَبُ لمن يشاء الذكورا و يزوجُهُم ذُكراناٍ و اناثاً و يجعلُ مَنْ يشاءُ عقيماً انهُ عليم قدير) _(شوري:49-50)
"مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين از آن خداست. هرچه را بخواهد مي آفريند.
به هر كس كه بخواهد دختراني مي بخشد و به هر كس كه بخواهد پسراني عطا مي كند و يا اينكه هم پسران ميدهد و هم دختران و خدا هر كه را بخواهد نازا مي كند. پس او آگاه و تواناست".
(يُريد اللهُ ليُطهركم و ليتم نعمتَهُ عليكم لعلكم تشكرون) _(مائده:6)
"خداوند مي خواهد شما را پاكيزه دارد و نعمت خود را بر شما تمام نمايد. شايد شكر او را بجاي آوريد".
(يُريدُ اللهُ لِيبيِّنُ لكم و يهديكم سُنَنَ الذينَ من قبليكم و يتوبَ عليكم و اللهُ عليمُ حكيمُ، واللهُ يُريدُ أنْ يتُوبَ عليكم و يُريدُ الذن يتبعُونَ الشهواتِ اَنْ تميلوا ميلاً عظيماً) _(نساء:26-27)
"خداوند مي خواهد برايتان روشن كند و شما را به راه كساني رهنمود كند كه پيش از شما بوده اند و توبه ي شما را بپذيرد و خداوند آگاه و حكيم است".
علم
خداوند به هر چيزي داناست و علم ودانش او بر تمام اشياء، خواه گذشته و حال و آينده، احاطه دارد. خدا عالم مطلق است و جهل و نسيان در او راه ندارد. و علم و دانشش مقيد به زمان و مكان نيست. و بر تمام جزئيات و كليات امور آگاه است و جهان هستي توأم با ترتيب و نظم خاص آنها، گواه و دليل قاطع و روشني بر گستردگي علم و دانش بي پايان او مي باشد.
(الم ترَ انَّ اللهَ يعلَمُ ما في المسواتِ و مافي الارض، ما يكونُ من نجوي ثلاثة الا هُوَ رابعُهم و لا خمسه الا هو سادسُهُم و لا أدْني مِنْ ذلك ولا اكثر الا هو معهم اينما كانوا ثم ينبئُهُم بما عَمِلوا يَومَ القيامة ان اله بكلِ شيءٍ عليم) _ (مجادله:7)
"مگر نديده اي كه خداوند مي داند چيزي را كه در آسمانها و زمين است؟ هيچ سه نفري نيست كه با همدگر رازگويي كنند؛ مگر اينكه خدا چهارمين ايشان است و نه پنج نفري مگر اينكه او ششمين ايشان است، و نه كمتر از اين و نه بيشتر از اين، مگر اينكه خدا با ايشان است در هر كجا كه باشند. بعداً خدا در روز قيامت آنان را از كارهايي كه كرده اند آگاه مي سازد. چرا كه خدا از هر چيزي با خبر و آگاه است".
(وعندهُ مفاتيحُ الغيب لا يعلمُها الا هُوَ وهو يعلَمُ ما في البر والبحر و ما تسقُط من ورقة الا يَعْلمُهَا ولا حبةٍ في ظُلُماتِ الارضِ ولا رطبٍ ولا يابسٍ الا في كتابٍ مُبين) _(انعام:59)
"گنجينه هاي غيب و كليد آنها در دست خدا است و كسي جز او ازآنها آگاه نيست و خداوند از آنچه در خشكي و دريا است آگاه است. و هيچ برگي فرو نمي افتد مگراينكه از آن خبردار است و هيچ دانه اي در تاريكيهاي زمين و هيچ چيز تر و يا خشكي نيست كه فرو افتد، مگر اينكه در لوح محفوظ ضبط و ثبت است".
(وما تكونُ في شأنٍ وما تتلُو مِنْهُ من قرآنٍ ولا تعلمونَ من عملٍ الا كنا عليكم شُهُوداَ اذ تفيضونَ فيه وما يعذُبُ عَنْ ربكَ مَنْ مثقالِ ذرّةٍ في الارض ولا في السماء ولا اصغر من ذلك ولا اكبَرَ الا في كتاب مبين) _(يونس:61)
"(اي پيامبر) تو به هيچ كاري نمي پردازي و چيزي از قرآن نمي خواني و هيچ كاري نمي كنيد، مگر اينكه ما ناظر بر شما هستيم، در همان حال كه شما بدان دست مي يازيد و سرگرم انجام آن مي باشيد. و هيچ چيز در زمين و آسمان از پروردگار تو پنهان نمي ماند چه ذره اي باشد و چه كوچكتر و چه بزرگتر از آن. (همه اينها) در كتاب واضح و روشني ثبت و ضبط مي گردد".
حيات
خداوند زنده است. حيات، صفتي است كه دارنده ي آن بايد متصف به صفاتي چون: اراده، قدرت، علم، شنوايي و بينايي باشد. خداي فاقد حيات، دارنده ي چنين صفاتي نخواهد بود. صفت حيات براي خداوند مطلق بوده و كاملتر از آن را نمي توان تصور نمود و هيچ كس حقيقت اصلي و راز واقعي آن را، همچون ساير صفات او، نمي داند. خداوند زنده ي جاويد است و عدم و نيستي و فنا در او راه ندارد و آفرينش هستي جز به وسيله ي خداي زنده ي جاويد، غير ممكن خواهد بود.
(وتوكلْ علي الحي الذي لايموت) _ (فرقان_58)
"و بر خداي زنده اي كه هرگز نمي ميرد، توكل كن".
(وهو الحي لا اله الا هُوَ فاعْبُدوهُ مخلصين له الدين الحمدُ لله رب العالمين)_ (غافر:65)
"زنده ي جاويد است. جز او خداي وجود ندارد. پس او را به فرياد خوانيد و عبادت را خاص او بدانيد. سپاس و ستايش الله را سزاست كه پروردگار جهانيان است".
(وعنتِ الوجوهُ للحيّ القيّوم) _ (طه:111)
"در آن روز همه" چهره ها در برابر خداوند باقي و جاويدان، و گرداننده و نگهبان جهان خضوع و خشوع مي كنند".
كلام
خداوند متكلم است و كلامش از جنس كلمات و توليد صدا نمي باشد و خدا اين صفت را براي خود در قرآن ثابت كرده و با حضرت موسي سخن گفته است:.
(و كلّم اللهُ موسي تكليما) _ (نساء:164)
"خداوند حقيقتاً با موسي سخن گفت".
و فرمود:
(ولما جاء موسي لميقاتنا و كلمهُ ربُّهُ)_ (اعراف:143)
"هنگامي كه موسي به ميعاد گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت".
و با پيامبران نيز سخن گفته است:
(وما كان لبشرٍ اَنْ يُكلِّمُهُ اللهُ الا وحياً) _(شوري:51).
"هيچ انساني را نسزد كه خدا با او سخن بگويد مگر از طريق وحي".
سخنان خداوند نا محدود و غير قابل شمارش مي باشد.
(قل لو كان البحرُ مداداً لِكلمات ربي لَنفِد البحرُ قبلَ اَنْ تنفَد كلماتُ ربي و لوجئنا بمثله مَدداً) _(كهف:109)
"بگو اگر دريا براي (نگارش شماره و صفات و ويژگيهاي) موجودات پروردگارم جوهر شود، دريا پايان مي گيرد پيش از آنكه موجودات پروردگارم پايان پذيرد. هر چند هم همسان آن دريا را به عنوان كمك بدان بيفزائيم".
(ولو ان ما في الأرضِ منْ شجرة اقلامٌ والبحرُ يمدُّهُ من بعدِهِ سبعةُ اَبحُرٍ مانَفِدَتُ كلمات اللهِ)_ (لقمان:27)
"اگر همه ي درختاني كه روي زمين هستند قلم شوند، و دريا (براي آن مركب گردد) و هفت دريا كمك اين دريا شود مخلوقات خدا پايان نمي گيرد، خداوند عزيز و حكيم است".
ما، به اين صفت (تكلم) كه خداوند براي خود ثابت نموده است، ايمان داريم و در مورد كم و كيف و چگونگي آن نمي پرسيم، چون مانند ساير صفات حضرتش، شناختن حقيقت آن غر ممكن مي باشد.
سميع و بصير
خداوند سميع (شنوا) و بصير (بينا) است. خدا هر نجوايي را مي شنود؛ حتي صداي پاي مورچه سياهي را كه در دل شب بر روي صخره ي سنگ حركت مي كند؛ بدون اينكه سر و صدا و نيايش آنها را با همديگر اشتباه گرفته يا تحت تأثير ضجه و ناله ي كسي قرا گيرد و يا مشغوليت فكري پيدا كند اما شندين او مثل نشدين ما با لاله ي گوش و دستگاه اعصاب و شنوايي صورت نمي پذيرد.
زني نزد رسول خدا از همسرش شكايت نمود و با او (ص) به جر و بحث و گفتگو پرداخت. خداوند پاك و منزه اين آيه را نازل فرمود:
(قد سَمِعَ اللهُ قولَ التي تجادِلُك في زوجها و تشتكي الي اللهَ واللهُ يسمعُ تَحَاوُركما ان اللهَ سميعٌ بصيرٌ)_ (مجادله:1)
"خداوند گفتار آن زن را مي پذيرد كه در باره ي شوهرش با تو بحث و مجادله مي كند وبه خدا شكايت مي برد. خدا قطعاً گفتگو شما دو نفر را مي شنود چرا كه خدا شنوا و بينا است".
همانطور كه خدا مي شنود، هر چيزي را مي بيند و اين ديدن، مانند ديگران، با چشم و دستگاه بينايي صورت نمي پذيرد؛ بلكه بيناييش فراگير، همه جانبه و شامل تمام مدركات مي گردد.
خداوند حضرت موسي (ع) و هارون را به سوي فرعون فرستاد و به آنها فرمود:
(اذهاب الي فرعونَ انّهُ ذقي فقولا لهُ قولاً ليناً لعلهُ يَتَذكّر او يخشي. قالا: ربناً اننا تخافُ اَنْ يُفرطَ علينا أوْ اَنْ يطغ، قال لا تخافا انني معكما أسمعُ و أري)_ (طه:43-46)
"به سوي فرعون برويد كه سركشي كرده است. سپس به نرمي با او سخن بگوييد، شايد ياد كند و بهراسد. گفتند: پروردگارا! ما مي ترسيم كه او برما پيش دستي كند و يا طغيانگري آغازد. فرمود: نترسيد، من با شما هستم و مي شنوم و مي بينم".
(يعلمُ خائنةُ الأعينِ وما تُخفي الصدور. واللهُ يقضي بالحق والذين يدعون مِنْ دونِهِ لا يقضون بشيءٍ ان الله هو السيمع البصير) ( )
"خداوند از دزدانه نگاه كردن چشمها و از رازي كه سينه ها در خود پنهان مي دارند، آگاه است خداوند به حق وعدل داوري مي كند و كساني راكه بجاي او به فرياد مي خوانند كمترين داوري از دستشان ساخته نيست. تنها خداوند شنوا و بينا است".
صفات ذات و صفات افعال
صفات خداوند دو دسته اند: 1- صفات ذاتي كه از جمله ي صفات ثبوتيه يا معاني اند. و شامل صفاتي چون: حيات، علم، قدرت، اراده، شنوا، بينا و كلام مي گردند.
2- صفات افعال مانند: صفت خلق و رزق. خالق و رازق كسي است كه عمل آفرينش و روزي دهي را انجام دهد و تمام دانشمندان اسلامي متفقند بر اينكه: صفات افعال چيزي غير از ذات و زايد بر آن مي باشد. اما در باره ي ذاتي و چگونگي اتصاف آن به ذات الهي اختلاف نظر دارند. كه آيا اين صفات عين ذات الهي اند؛ يعني خداوند ذاتاً زنده و عالم و... است يا ان صفات زائد بر ذات اند؟ به اين معني كه خدا عالم است به سبب علم، زنده است به سبب حيات، قادر است به سبب قدرت و مريد است به سبب اراده و شنوا است به سبب سمع و بيناست به سبب چشم و متكلم است به سبب كلام.
من با توجه به نظر دانشمندان و پيشوايان ديني اظهار مي دارم كه: چنين موضوعاتي در اسلام عارضي و از بدعتهاي غير مترقبه ي عقيدتي و از منكراتي است كه بايد مسلمانان دامن عقيده و فكر خود را از آن پاك گردانند؛ زيرا ذات پاك پروردگار، بالاتر و برتر از آن است كه شامل چنين چيزهايي گردد.
اين نوع طرز تفكر براي ما ممنوع است و خداوند ما را بدان مكلف ننموده؛ زيرا بيرون از دايره ي عقل محدود ما مي باشد و ذات پروردگار مافوق ادراك و انديشه ها است.
(لا تدركُهُ الابصارُ وهو يدركُ الأبصار وهو اللطيفُ الخبير)
(ليس كمثله شيءُ وهو سميع البصير)
(يعلم ما بين اديهم و ماخلفهم و لا يحيطون به علماً)
وحديث: (تكفروا في خلق الله، لا تفكروا في الله فانكم لن تقدروه قدره) كه ترجمه آنها از پيش گذشت.
آنچه كه ما ملزم به دانستنش هستيم اين است كه بدانيم خداوند موجود است و داراي نامهاي نيكو و صفات عالي و كمال مطلق مي باشد و بس. و به همين موارد اكتفا و از بحث و جدال درباره ي آنها دوري كنيم؛ زيرا دانستن و نداستن آنها براي ما يكسان است بدين معني كه دانستنش سود آور و ندانستنش زيان آور نمي باشد.
صفات خدا راهنماي هدايت
بر ما لازم است كه بر راه و روش هدايت آنها پيش برويم نور هدايت را از آنها اقتباس كرده و به عنوان غايت، هدف و نمونه هاي عالي از آنها بهره ببريم تا به بالا ترين درجه تكامل روحي و عزت نفس ارتقا پيدا كنيم.
حجه الاسلام امام محمد غزالي طوسي (خدايش رحمت كناد) كتاب (المقصد الأسني) را تأليف نمود و در آن به شرح اسماء و نامهاي نيكوي خدا پرداخت و ميزان بهره گيري مؤمن را از آنها بيان نمود براي اطلاع بيشتر به آن كتاب مراجعه شود. ما از كتاب "دين و برنامه ي اسلامي" موارد زير را اقتباس نموديم:
خداوند، پروردگار جهانيان (رب العالمين): بر مؤمن واجب است به اين نمونه عالي اقتدا كند و خود و خانواده و خويشانش را نيكو تربيت نمايد و مطابق آنچه كه به خير و صلاح و رستگاري اش است عمل كند.
بخشاينده (رحمان): نعمت را بر بندگانش گسترانيد، و مهرو شفقتش را بر آنها آشكار فرمود بي آنكه عملي انجام دهند كه متسحق آن گردند. چه خوب است انسان به اين صفت الهي اقتدا نمايد و با تمام همجنسان خود مهربان و دلسوز باشد. هر كار نيكي را بخاطر رضاي خدا انجام دهد و نسبت به سود و زيان احتمالي آن توجه و اعتنايي نكند.
داراي مهر هميشگي (رحيم): پاداش و جزاي اعمال انسان را مي دهد و اين صفت نيز نمونه ي عالي است بر اينكه انسان بايد نيكي را با نيكي مقابله به مثل كند.
خداوند مالك روز سزا و جزاست (مالك يوم الدين): اعمال را محاسبه مي كند. بدون ميل به انتقام، بلكه از روي تسامح و آسانگيري، گناهكاران و جنايتكاران را مجازات مي كند. همانطور كه مربي يا پدر دلسوزي نسبت به كار دانش آموزش يا فرزند خود عكس العمل نشان مي دهد. و اين نمونه عالي ديگري براي هر انساني است تا بداند كه در برخورد با مردم بايد روحيه تسامح و گذشت را دارا باشد.
اين صفات چهار گانه از بارزترين صفات عالي خداوند و نمونه هاي برتر اند، هر چه در باره ي اينها صادق باشد در باره ي ديگر صفات الهي نيز صادق است.
صفات محبت و رحمت عبارتند از: رئوف، ودود، تواب، عفو، شكور، سلام، مؤمن، البار، رفيع الدرجات، رزاق، وهاب و واسع. اينها صفاتي اند كه بر انسان واجب است به آنها اقتدا نوده و مانند چراغي روشن در مسير هدايت خود قرار دهد و از آنها به خوبي بهره ببرد.
صفات علم عبارتند از: عليم، حكيم، سميع، بصير، شهيد، رقيب، باطن. انسان بايد از اين صفات پيروي كرده، و بر علم و دانش خود بيفزايد. چون خداوند او را به عنوان نماينده ي خود در زمين انتخاب نموده است. در اين باره مي فرمايد:
"زماني (را ياد آوري كن) كه پروردگارت به فرشتگان گفت من در زمين جانشيني مي آفرينم".
- اور ا از ساير موجودات متمايز ساخت و علم همه ي اسماء را به او آموخت مي فرمايد:
(علّم آدَمَ الاسماء كُلَّها)_ (بقره:31)
"سپس به آدم همة نامها را آموخت".
آن طور كه حكمت خداوندي است؛ پيامبراني را براي مردم فرستاد تا حكمت و دانش را به آنها بياموزد.
(كما ارسلنا فيكم رسولاً منكم يتلو عليكم آياتِنا و يزكّيكُم و يعُلِّمُكُم الكتابَ والْحكمة)_ (بقره:151).
"و همانطور پيامبري را از خودتان در ميانتان برانگيختم كه آيات ما را بر شما فرو مي خواند و شما را پاكيزه مي دارد و به شما كتاب (قرآن) و حكمت (اسرار و منافع احكام) را مي آموزد".
فرمود:
(لَقدْ مَنَّ اللهُ علي المؤمنينَ اِذ بَعَثَ فيهم رسولاً مِنْ اَنفُسهم يتلو عليهم آياتِهِ و يُزكيهم و يُعلِّمُهُم الكتابَ والحكمة)_ (آل عمران:164)
"يقينا خداوند بر مؤمنان (صدر اسلام) منت نهاد و تفضل كرد بدانگاه كه در ميانشان پيغمبري از جنس خود شان برانگيخت. (پيامبري كه) بر آنان آيات او را مي خواند و ايشان را پاكيزه مي داشت و بديشان كتاب و حكمت مي آموخت".
و نيز مي فرمايد:
(هو الذي بَعَثَ في الدميينَ رسولاً مَنهم يَتلُو عليهم آياتِهِ ويزكيهم و يعلمُهم الكتاب والحكمة)_ (جمعه:2)
"خدا كسي است كه از ميان درس نخوانده ها، پيغمبري را برانگيخته و به سويشان گسيل داشته است، تا آيات خدا را برا ايشان بخواند و آنان را پاك بگرداند. او بديشان كتاب (قرآن) و شريعت (يزدان) را مي آموزد".
خداوند به مقتضاي صفات قدرت و تدبير و برنامه ريزي اش، به فرشتگان دستور فرمود تا به انسان سجده كنند و آسمان و زمين را به تسخير او در آورد. تا آنها را به خدمت گرفته و از منافع آنها به سود خود بهره ببرد. پس بر انسان واجب است كه آنها را به عنوان نمونه هاي عالي و سر مشق زندگي برگزيند تا شايستگي مقام خلافت و جانشيني الهي را در زمين به دست آورد. منظور ما اين نيست كه انسان با سرمشق گرفتن از صفات عالي الهي حتماً امكان دست يابي به درجه كمال و پيشرفت را پيدا مي كند؛ بلكه، منظور ما اين است كه انسان بايد، اين صفات را جلودار و راهنماي زندگي خود قرار دهد و با آن زندگي پاك و مباركي داشته باشد.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم دی 1389ساعت 20:29 توسط رامین | آرشیو نظرات
________________________________________
صفات خدا
________________________________________
صفات خدا
- صفات سلبيه
- صفات ثبوتيه
- صفات ذات و افعال
- صفات خدا راهنماي هدايت
صفات خدا
خداوند پاك و منزه و آفريننده ي جهان هستي، بنا به مقتضاي كمال ربوبيت و الوهيتش داراي نامهاي نيكو و صفات عالي است.
خداوند در داشتن اين صفات تنها و بي شريك است؛ زيرا او پروردگار يگانه است و هيچ معبود و الهي جز ذات پاكش وجود ندارد.
صفات خدا به دو دسته تقسيم مي شوند: 1- صفات سلبيه 2- صفات ثبوتيه.
1- صفات سلبيه عبارتند از: الأول و الآخر. الأول: بودنش پيش از بودن همه ي موجودات است و وجودش مسبوق به عدم نيست. الآخر: پسين. بي انتها ازلي، ابدي، فنا ناپذير، واجب الوجود. آن كه پس از نابودي همه ي موجودات باقي و برجاي است. خداوند پاك ومنزه مي فرمايد:
(هو الأولُ والآخرُ والظاهرُ والباطنُ وهو بكلِّ شيءٍ عليم)_ (حديد:3)
"او پيشين و پسين و پيدا و نا پيدا است، و او آگاه از همه چيز است".
و مي فرمايد:
(كلّ شى هالكُ اِلاّ وجهَهُ) _ (قصص:88)
"همه چيز جز ذات او فاني و نابود مي شود".
مي فرمايد:
(كلُّ مَنْ عليها فانٍ و يبقي وجْهُ ربِّكَ ذو الجلال والاكرام) _ (الرحمن:26-27)
"همه ي چيزها و همه ي كساني كه بر روي زمين هستند، دستخوش فنا مي گردند و تنها ذات پروردگار با عظمت و ارجمند تو مي ماند وپس".
بخاري و بيهقي از عمران بن حصين روايت مي كنند كه گفت: نزد پيامبر خدا (صلي الله عليه وسلم) بودم كه گروهي از قبيله بني تميم آمدند. فرمود: اقبلو البشري مژده، مژه گفتند: دم از مژده زدي پس كو؟ گروهي از مردم يمن آمدند. فرمود: حالا كه مردم بنو تميم نپذيرفتند اي اهل يمن بر شما مژده باد. گفتند: پذيرفتيم. آمديم تا دين خدا را بياوزيم و در باره ي چگونگي آغاز اين امر از تو برسيم. فرمود: "كان الله ولم يكن شي قبله، و كان عرشه علي الماء، ثم خلق السموات والأرض، و كتب في الذكر كل شي" خدا بود و چيزي قبل از او وجود نداشت. تخت و عرشش بر آب است، سپس آسمانها و زمين را خلق كرد و هر چيزي را در لوح المحفوظ ثبت نموده است.
تذكر: لوح المحفوظ، موجود عظيمي از مخلوقات خداست كه سر نوشت هستي و تمام مخلوقات را در آن ثبت نموده است يا منظور: علم خدا به جزئيات و كليات امور و ساير موجودات بزرگ و كوچك. و معني "تخت او بر آب است": يعني، تخت قدرت او رفيع و بر همه جهت احاطه دارد و آب در قسمت زيرين آن قرار دارد، منظور از آن چسبيدگي و سوار شدن تخت بر آب نيست؛ بلكه، مانند رفعت آسمان بر زمين؛ يعني در جهت بالاي آن قرار گرفته است.
ابتداي آفرينش از نظر عالمان ديني
در احادث بيان شده كه اولين پديده ي عالم بالا، عرش و اولين پديده ي مادي آب مي باشد و بنا به روايت احمد و ترمذي آپ پيش از عرش آفريده شده است و بعد از خلقت عرش و آب، خدا آسمانها و زمين را آفريد. و باز همين روايات حاكي از آن است كه اولين مخلوقات معنوي قلم مي باشد. عباده بن صامت از پيامبر خدا (صلي الله عليه وسلم) روايت مي كند كه فرمود: "اول ما خلق الله القلم، ثم قال له اكتب، فجري بما هو كائن الي يوم القيامة" اولين چيزي كه خدا آفريد، قلم بود، سپس به او گفت: بنويس. پس نوشت آنچه را تا روز قيامت هستي مي يابد.
اما آن احاديثي كه اولين آفريده ها را عقل يا نور پيامبر (صلي الله عليه وسلم) مي داند مانند حديث : "اول ما خلق الله نور نبيك يا جابر" سند آنها ثابت نشده است.
غير از اينها، دليل شرعي ديگري در مورد اصل كاينات وجود ندارد تا بتوان بر آن تكيه كرد.
شروع آفرينش از ديدگاه ستاره شناسان و زمين شناسان
ستاره شناسان، زمين شناسان و عالمان ديني در مورد حادث بودن جهان و اينكه قبلاً نبوده و بعد تكامل پيدا كرده، اتفاق نظر دارند. ولي در مورد شروع و تحول اين رخداد، ديدگاههاي متفاوت دارند. شرع در اين باره سكوت اختيار كرده است. اما آن طور كه در كتاب "تاريخ زمين" اثر جورج ژامبو آمده است: دانشمندان معتقدند كه بيش از ميلياردها سال از عمر جهان هستي مي گذرد؛ ولي عمر زمين از 2 ميليارد سال تجاوز نمي كند. حدود يك ميليارد سال پيش زندگي و حيات در روي زمين پيدا شده حيوانات (البرمائيه) تك سلولي از دويست ميليون سال پيش و پستانداران، از جمله انسانها نيز، حدود 120 ميليون سال پيش زندگي خود را بر روي زمين شروع كرده اند.
انسان كنوني تازه ترين هيأت اعزامي بر روي زمين است كه از 50 ميليون سال پيش تاكنون با اين قيافه و شكل، زندگي مي كند. اصل مطلب و واقعيت امر را تنها خدا مي داند و بس. اما اينكه بپرسيم: حالا كه خدا همه ي موجودات را آفريده پس چه كسي خود او را آفريده است؟ اين سؤالي غلط و از پايه و اساس نادرست مي باشد. چگونه ممكن است كسي كه خود در عين اينكه خالق و آفريننده است مخلوق هم باشد؟ در صورت وقوع چنين امري دور و تسلسل پيش مي آيد و دور و تسلسل باطل است. عقلهاي ما از درك حقيقت خدا عاجزاند، چگونه مي توانند به كنه ذات بيچون پروردگار پي ببرند؟! در حالي كه ما را از بحث و جدال در باره ي آن، برحذر داشته اند. ابو هريره در حديثي از پيامبر خدا (صلي الله عليه وسلم) روايت مي كند كه پيامبر (صلي الله عليه وسلم) فرمود: "لايزالُ الناس يتساءلون حتي يقال هذا: خلق الله الخلق فمن خلق الله؟ فمن وجد من ذلك شيئاً فليقل: آمنتُ بالله"
مردم پيوسته از همديگر سؤال مي پرسند و (پرسش خود را ادامه مي دند) تا اينكه گفته شود: خدا مخلوقات را آفريد پس چه كسي خدا را آفريده است؟ هر كسي چنين چيزي را شنيد، بايد بگويد: من به خدا ايمان آوردم. يكي از دانشمندان جديد با آوردن مثالي روشنگرانه، پاسخ مناسبي به اين سؤال داده است. مي گويد: هر گاه كتابي را در قفسه ي كتابخانه بگذاري و بعد از خانه خارج شوي و بعد از اندكي به خانه برگشته و متوجه شوي كه همان كتاب در كيف جا دارد. يقين حاصل مي كني كه شخصي آن را برداشته و در كيف نهاده است. چون با توجه به خصوصيات كتاب مي فهمي كه خود به خود نمي تواند از جايي جا به جا شود. اين نكته را داشته باشد، تا مطلب ديگري را بيان كنم. اگر شخصي را در همان اطاق كتابخانه ات در حالي كه بر صندلي نشسته، مدتي تنها بگذاري و بعد به اطاق برگردي و ببيني كه مثلاً بر روي فرش نشسته است؛ از چگونگي انتقال و آمدن او بظ روي فرش پرسش نمي كني و معتقد نيستي كه شخصي او را برداشته و در آن موضع نهاده است؛ زيرا با توجه به ويژگيهاي آن شخص، مي داني كه او ذاتاً مي تواند از جايي به جاي ديگر برود، بدون اينكه به كسي ديگر احتياج داشته باشد. باز هم اين نكته را داشته باش و ببين چه مي گويم. از آنجايي كه تمام اين موجودات حادثتند و ما از صفات و ويژگيهاي فطري آنها پي مي بريم كه آنها خود به خود و ذاتاً آفريده نشده اند؛ بلكه آفريننده اي آنها را بوجود آورده است و مي دانيم آن آفريننده تنها خداوند والا و بلند مرتبه و بي نياز مي باشد و بلكه او واجب الوجود و قائم به ذات خود بوده و هيچ احتياج به آفرينش ديگري ندارد. اگر دو مطلب گذشته را به آخري ضميمه كني و مفهوم آنها را در نظر گيري، جان و لب مطلب بر تو آشكار و روشن مي شود. و مي فهمي كه عقل بشري از آن حقيرتر است كه بتواند در چنين درياي بي پاياني، بيشتر از اين غوطه ور شده و مداخله نمايد.
خدا نظير و مانندي ندارد
خداوند، پاك و منزه و بي مثل و مانند است. او به چيزي شباهت ندارد و هيچ چيز هم شبيه او نيست و هر تصوري كه به مخيله انسان عبور مي كند خداوند بر خلاف آن است. چونكه خود مي فرمايد:
(ليس كمثله شئ وهو السميعُ البصير) _ (شوري:11)
"هيچ چيز مانند خداوند نيست و او بسيار شنوا و بينا است".
اما همانندي موجودات در برخي از صفات با خداوند، صرفاً از جهت نامگزاري آنها است نه حقيقي. وقتي گفته مي شود: فلاني عالم، دانا، زنده، موجود، توانا و حكيم و مهربان است، نسبت اين صفات به او فقط جنبه ي لفظي و مجازي دارد نه حقيقي. ولي نسبت به خداوند حقيقي است. يعني صفاتي چون: علم، قدرت، حيات، حكمت، رحمت و... به طور كامل و مطلق در خداند وجود دارند ولي نسبت به ساير افراد نسبتي اضافي، ناقص و غير حقيقي را دارا مي باشد. خداوند مي فرمايد:
(وللهِ المثلُ الأعلي وهو العزيز الحكيم) _ (نحل:60)
"خدا داراي صفات عالي است و او با عزت و با حكمت است".
انسان، ضعيف و نا توان، ولي خداوند قوي و نيرومند است. انسان فقير است و خداوند غني و بي نياز، انسان زاد و ولد مي كند ولي خدا نه زاده است ونه زاده شده، انسان ناقص و فراموشكار، اما خداوند كامل مطلق است و لغزش و نسيان ندارد. انسان محكوم به فنا است و ميميرد ولي خدا زنده ي مطلق، جاويد و فنا ناپذير است. خداوند مي فرمايد:
(اللهُ لا الهَ إلاّ هو الحقيُّ القيّوم لا تأخذُهُ سنةُ ولا نومُ له ما في السمواتِ وما في الأرض مَنْ ذا الذي يشفعُ عندهُ الا باذنه يعلمُ ما بينَ ايديهم وما خلفهم و لايُحيطون بشيءٍ مِنْ علمِهِ الا بما شاءَ وَسِعَ كرسيُّهُ السموات والارضَ ولا يَؤدُهُ حفظُهما وهُو العليُّ العظيم) _(بقره:255)
"خدايي بجز الله وجود ندارد و او زنده ي پايدار (و جهان هستي را) نگهدار است.
او را نه چرتي و نه خوابي فرا نمي گيرد از آن او است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است كيست آنكه در پيشگاه او ميانجيگري كند مگر با اجازه ي او؟ مي داند آنچه را كه در پيش روي مردمان است و آنچه را كه در پشت سر آنان است چيزي از علم او را فرا چنگ نمي آورند جز آن مقداري را كه وي بخواهد. فرماندهي و فرمانرواي او آسمانها و زمين را در بر گرفته است و نگاهداري آن دو وي را درمانده و نا توان نمي سازد و او بلند مرتبه و سترگ است".
آيه به نكات زير اشاره دارد:
1- خداوند در صفت خدايي تنها و يگانه است و جز او هيچ كس شايستگي پرستش و عبادت را ندارد. زيرا او زنده ي حقيقي و بر پا دارنده ي آسمانها و زمين مي باشد.
2- از مشابهت و همانندي با ساير موجودات زنده، پاك و مبرّا است. به چرتزدگي، خواب، سستي و كسالت دچار نمي شود.
3- مالكيت آسمانها و زمين از آن خداست و تمام آنچه كه در آنها موجود است، همه تسليم قدرت او يند و هيچ چيز از قبضه ي قدرت و فرمانرواي او خارج نمي باشدز
4- در پيشگاه خدا هيچ كس نمي تواند شفاعت و يا ميانجيگري كند؛ مگر به اجازه و خواست او.
5- علم خدا برهمه چيز، اعم از گذشته، حال و آينده، احاطه ي كامل دارد.
6- هيچ كس نمي تواند چيزي از علم او را به دست آورد، جز آن مقداري كه وي بخواهد.
7- فرماندهي و فرمانرواي او، تمام عرصه ي گيتي و آسمانها و زمين را در بر گرفته است.
8- حفظ و نگهداري آسمانها و زمين، خداوند را خسته و درمانده نمي كند و او بلند مرتبه و بزرگ است.
از پيامبر (صلي الله عليه وسلم) پرسيدند، خدا را برايمان توصيف كن. خداوند اين سوره را نازل فرمود:
(قل هو اللهُ احد، الهُ الصّمدُ، لم يَلِدْ ولم يولد و لم يكن له كُواً اَحَدُ)_ (اخلاص).
"بگو كه خدا يكتيا يگانه است. خدا سرور والاي برآورنده ي اميد ها و بر طرف كننده ي نيازمنديها است. نزاده است و زاده نشده است".
يعني هيچ مثل و مانند و همتاي ندارد.
تمام آنچه در آيات قرآن كريم و سنت مطهر رسول خدا (صلي الله عليه وسلم) در مورد مشابهت ظاهري مخلوقات در برخي صفات، با خدا آمده است؛ بدون ارتكاب تشبيه، هماندي يا تعطيلي صفات، همه را پذيرفته و هماهنگ با گذشتگان و سلف صلاح خود به آنها ايمان آورده ايم.
حضرت اما شافعي (رضي) در اين باره كلام زيبايي دراد و مي فرمايد:
(آمنتُ بكلام الله علي مراد الله و بكلام رسول الله علي مراد رسول الله)
به كلام خدا آن طور كه مراد و منظور اوست و به سخنان رسول خدا آن طور كه قصد و نظر اوست، ايمان آوردم.
احد
خداوند، در ذات و صفات و افعالش، يكتاي يگانه و بي شريك است.
ذات يگانه: يعني ذات پروردگار از اجزاي مختلف تركيب نيافته است و او در فرمانروايي و فرماندهي اش هيچ شريكي ندارد.
(سبحانَهُ هو اللهُ الواحدُ القهار) _ (زمر:4)
خداوند پاك و منزه است او خداوند يگانه پيروزمند است"
وحدت افعال: يعني، هيچ كس غير از خدا دارنده و صاحب فعلي از افعال نيست، و تنها وي آفريننده و خالق افعال مي باشد و در آفرينش و خلقت استقلال مطلق دارد.
(قل هو اللهُ احد، الهُ الصّمدُ، لم يَلِدْ ولم يولد و لم يكن له كُواً اَحَدُ)_ترجمه آن از پيش گذشت.
بنا بر اين خدا در ذات، صفات و افعال، يكتاي يگانه است وتمام كارها به او بر مي گردد وهمه چيز در قبضه ي قدرتش قرار دارد.
صمد: يعني سرور والا، كعبه آمال و بر آورنده ي اميد ها و بر طرف كننده نيازمنديها. خدايي كه براي رفع حوايج و دفع مصائب، تنها بدو رو كنند.
لم يلد: خدا فرزندي نزاده و كامل مطلق است.
لم يولد: فرزند كسي نيست. كسي او را به دنيا نياورده است.
(ولم يكن له كفواً احد): يعني كسي شبيه و همسنگ و همبر او نيست.
اگر خداوند در امر نظام كاينات شريكي مي داشت، كار و بار جهان هستي رو به نابودي و تباهي كشيده مي شد:
(لو كان فيهما آلهةٌ الاّ اللهُ لفسَدَتا) _ (انبياء:22)
"اگر در آسمانها و زمين، غير از خدا، معبود ها و خداياني مي بودند، قطعاً آسمان و زمين تباه مي گرديدند".
يعني اگر در آسمانها و زمين معبودها و خداياني غير از خداي يگانه وجود داشتند كه امور جهان را بچرخانند، نظام گيتي به هم مي خورد؛ زيرا وجود دو صاحب قدرت و دو پادشاه در يك مملكت، موجب مي شود كه هر يك دستورات متضاد و مخالف هم صادر كنند و در نتيجه نظام كاينات فاسد و از هم گسيخته گردد. خداوند در اين باره مي فرمايد:
(ماتخذ اللهُ من ولدٍ ما كان معَهُ من اِلهٍ اِذنْ لذَهَبَ كلُّ الهٍ بِما خَلَقَ و لَعَلاَ بعضُهُم علي بعضٍ سُبحانَ اللهِ عمّا يصفون) _ (مؤمنون:91)
"خداوند نه فرزندي براي خود بر گرفته است و نه خدايي با او (انباز) بوده است.
چرا كه اگر خدايي با او مي بود، هر خدايي به آفريدگان خود مي پرداخت و هر يك از خدايان بر ديگري برتري و چيرگي مي جست. خدا والاتر و بالاتر از آن چيزهايي است كه ايشان مي گويند".
آيه، در بر دارنده ي نكات زير مي باشد:
1- خداوند پاك، فرزندي اختيار نكرده است؛ زيرا لازمه فرزند بودن جدا شدن از پدر و مادر و يا به عبارت ديگر مستلزم تركيب جنس مي باشد و اين برخدا محال و غير ممكن مي نمايد. چون فرزند، همواره مشابه و همجنس والدين خود است، حال اينكه خداوند نظير و همانندي ندارد.
2- شايسته نيست، معبود ديگري با خدا همراهي كند؛ زيرا اگر اله و خالق ديگري با او وجود داشت، هر خدايي به اداره ي امور آفريدگان خاص خود مي پرداخت و يكي بر ديگري برتري مي جست. يعني: برخي بر برخي ديگر مي خواست چيره شود، تا بر رقعه ي ملك خود بيفزايد و سايرين را مغلوب خويشتن نمايد و اگر چنين چيزي اتفاق مي افتاد نظام عالم تباه و دگرگون ميشد. اگر با خداوند جهان، خداياني، به زغم مشركان، در گستره ي هستي وجود مي داشت؛ خواستار ايجاد مزاحمت و غلبه بر خداوند جهان مي شدند. خداوند مي فرمايد:
(قُلْ لَوْ كان مَعَهُ آلهةٌ كما يقولون اذاً لابتغوا اِلى ذى الْعَرشِ سبيلاً، سبحانَهُ و تعالى عمّا يقولون علواًّ كبيراً) _(اسراء:43).
"بگو: اگر با خداوند جهان، آنچنان كه مي پنداريد، خداياني بودند، در اين صورت قطعاً در صدد بر مي آمدند كه بر صاحب تخت (جهان) چيره شوند. خداوند از آنچه آنان مي گويند بسيار به دور و خيلي والاتر و بالاتر است".
تثليث نوعي عقيده ي بت پرستانه است
اصول عقيده ي مسيحيان بر اساس ثالوث مقدس يا خدايان سه گانه، پدر، پسر و روح القدس، پايه ريزي گرديده و هر كدام مستقل از ديگري اند. با اين وصف معتقدند كه هرسه، اله واحد هستند. يكي از مسيحان مي گويد:
فهو الاله ابن الا له و روحه فثلاثة هي واحد لم تقسم
او خدا و فرزند و رو خدا است و هر سه يكي اند و تقسيم نپذيرفته اند.
تثليث يا سه گانه پرستي، مختص آيين مسيحيان نمي باشد، در كتاب دايره المعارف قرن بيستم فرانسه، در باره ي ثالوث چنين مي خوانيم: ثالوث، در عقيده ي مسيحيان و برخي آيينهاي ديگر، يعني: اتحاد و همبستگي كامل افراد مشخص و معني، در هيأت الهي واحد. مثلاً مي گويند ثالوث مسيحي و ثالوث هندي.
علامه مرحوم جناب استاد فريد وجدي مي گويد: آري ثنويت در ميان آيينهاي قديمي مصر باستان و در كنار خدايان ملي شان، رواج داشته ولي آن آيينها، امروزه از بين رفته است.
اما ميليونها نفر در كشورهاي هندوستان و چين اكنون آيين ثالوث دارند و اين آيين همچنان در ميان آنها باقي مانده است. برهمنها معتقدند كه: ابتدا خداوند در "برهمن" و سپس در "فيشنو" و بعد د "سيفا" تجسم پيدا نمود و براي هر يك از اين خدايان سه گانه مجسمه ها و پيكره هاي نمادين تراشيدند. بودائيان معتقدند: فيشنو، يكي از الهه هاي سه گانه هنديان، بارها و بارها، خود را در قالب جسم مادي در آورده تا جهان را از شر، فتنه، فساد و گناهان نجات دهد و نهمين بار هم در قالب "بودا" ظاهر شد.
اين عقيده، در واقع نوعي شرك و بت پرستي و بيگانگي از دين خداست.
خداوند پاك و منزه، مثل و مانندي ندارد و از هر نوع مشاهبتي با ديگران پاك و مبرا مي باشد. و مي فرمايد: "ليس كمثله شئ" هيچ چيز نظير و مانند خدا نيست و ذات پاكش مافوق عقل و ادراك انساني است
(لا تدركهُ الابصار و هو يُدرِكُ الابصارَ وهو اللّطيفُ الخبيرُ)_ (انعام:103)
"ديدگان او را نمي بينند و او بينندگان را مي بيند و او دانا و آگاه به دقائق امور است".
ذات مقدس پروردگار مركب و متغير نيست و در مخلوقات ديگر حلول نكرده و با چيزي آميخته گي پيدا ننموده است. مي فرمايد:
(و يعلم ما بين ايدهم و ما خلفهم ولا يحيطون به علماً) (طه:110)
"خدا مي داند آنچه را كه مردمان در پيش دارند و آنچه را كه پشت سر گذاشته اند ولي آنان (از كار و بار و حكمت) آفريدگار آگاهي ندارند".
عقيده ي توحيد و يگانه پرستي، عقيده و بينش تمامي پيامبران خدا، بخصوص حضرت عيسي مسيح (ع) مي باشد. و مسيحياني كه بر خلاف اين عقيده، مطالبي ديگر اظهار داشته اند، هيچ دليل عقلي و يا سند و مدرك ديني و الهي در اختيار ندارند؛ بلكه تنها بر اساس يك سري گمانها و توهمات بي پايه و اساس ناشي از آيينهاي بت پرستان قديم و تحت تأثير آنها، عقايد خود را مطرح مي كنند.
كتاب دايره المعارف قرن بيستم در ذيل كلمه ثالوث چنين مي نويسد:
عقيده ي ثالوث، در زمان نزديك به ظهور نزول انجيل و يا هيچ يك از پيامبران خدا و شاگردان آنها موجود نبوده است؛ بلكه كليساي كاتوليك و مذهب پروتستان كه گرفتار تقليد كور كورانه شدند، گمان مي بردند كه اين عقيده ي نادرست در هر زماني مورد قبول مسيحيان واقع مي گردد و بي خبر از شواهد تاريخي اند كه نشان مي دهد اين عقيده چگونه و از كجا رشد و گسترش پيدا نمود و كليسا چگونه بعد ها خود را در دام آن گرفتار كرد. آري، در انجام مراسم غسل تعميد عادت اين بود كه معمولاً نام پدر، فرزند و روح القدس را بر او مي خواندند. ولي من مصمم كه ثابت كنم، اين سه كلمه داراي معاني و مفاهيمي هستند غير از آنچه كه مسيحيان امروزي از آن مي فهمند. شاگردان و حواريون حضرت عيسي (ع) نزديكترين اشخاص به آن حضرت بودند. شخصيتش را مي شناختند و سخنانش را خوب مي فهميدند و در عين حال هيچ يك چنين ادعاي كاذبي نكرده و از عقيده ي ثالوث و سه گانه پرستي و يا اعتقاد به الوهيت عيسي (ع) كاملاً به دور بودند. يكي از حواريون به نام پطرس، حضرت عيسي را تنها پيامبري ازجانب خدا مي داند كه بر او وحي شده است. ولي پولس با حواريون و شاگردان حضرت عيسي از در مخالفت در آمد و معتقد شد كه: عيسي (ع)، عقل كل، فرزند خدا و نمونه انسان جديد و بلكه مقامي بالاتر و برتر از مقام انسانيت را دارد. و پيش از آفرينش جهان خلق شده است و براي اينكه مردم را از شر و گناه نجات دهد، به قالب جسم در آمد ولي همواره پيرو و تابع الهه ي پدر مي باشد. بعد در كتاب دايره المعارف اضافه مي كند كه: سپس، اعتقاد به انسان بودن حضرت عيسي در آن دوران اوليه و در ميان كليسهاي تازه تأسيس و يهودياني كه تازه نصراني شده بودند، غلبه و رواج داشت. ناصريان، اثبيوتيان و تمام گروههاي مسيحاني كه قبلاً بر دين يهود بودند؛ عقيده دارند كه حضرت عيسي (ع) انسان محض و تأييد شده روح القدس مي باشد و با اين وصف هيچ كس آنها را به الحاد و بيديني متهم نكرده است.
ژويستن مارشير مي گويد: "در آن زمان مسيحيان مؤمني در كليساها بودند كه عقيده داشتند، حضرت عيسي انسان محض بوده، هر چند مقام و منزلتي بالتر و برتر از انسان برايش قائل مي شدند. و بعداً كه گروههاي از بت پرستان، مسيحي شدند، عقايد و نظريات نوظهوري پيدا كردند كه پيش ازآن سابقه نداشت".
بطلان عقيده ي (تثليث) مانند روز روشن است و با اين حال نمي دانم، اينها چرا اينقدر بر روي عقيده ي باطل خود پا فشاري مي كنند و كوركورانه و بدون دليل منطقي يا سندي تاريخي بر آن تعصب مي ورزند. خداوند مي فرمايد:
(فانها لا تعمي الابصارُ و لكن تعمي القلوبُ التي في الصدور) (حج:46).
(ومَنْ لم يجعل اللهُ له نوراً فماله من نورٍ) _نور:40)
"و كسي كه خدا نوري بهره ي او نكرده باشد او نور ندارد".
در گفتگويي جالب و با مزه چنين مي خوانيم:
شخص مسلماني به كشيشي مسيحي گفت: بعضي از مردم اظهار مي دارند كه سر كرده ي فرشتگان فوت كرده است. كشيش گفت. دروغ است. فرشتگان جاويدانند و نمي ميرند. مسلمان گفت: چطور مگر؟ تو همين حالا در سخنرانيت گفتي كه: اله (مسيح) به صليب كشيده شد و مرد. پس چگونه است كه خدا مي ميرد و فرشتگان جاويد مي مانند؟ كشيش مات و مبهوت شد و لب نتركاند و سكوت اختيار كرد.
يكي از شاعران مسلمان در قصيده اي چنين مي سرايد:
عجباً للمسيح بين النصاري
و الي الله والدا نسبوه
أسلموه الي اليهود وقالوا
انهم بعد قتله صلبوه
فلئن كان ما يقولون حقاً
فاسلوهم فاين كان أبوه
فان كان راضياً بأذاهم
فاشكروهم لاجل ما صنعوه
و اذا كان ساخطاً غير راض
فاعبدوهم لأنهم غلبوه
شگفتا! در ميان نصارا، خدا را پدر عيسي مي دانند.
او را به يهود تسليم كردند و گفتند: يهود پس از كشتن عيسي (ع) او را به صليب كشيدند.
اگر اين گفته ي آنها درست باشد؛ از آنها بپرسيد: پس پدرش چه كاره بود؟
اگر پدرش به اين عمل زيانبار يهوديان راضي بوده پس بايد از يهوديان بخاطر اقدامشان سپاسگزاري كنند.
و اگر پدر (خدا) از اين عمل ناراضي و خشمگين بوده بايد بخاطر غلبه ييهوديان بر خدا (پدر عيسي) آنها را بپرستند.
و بوصيري در قصيده اي چه زيپا در اين باره سروده است:
جاء المسيح من الاله رسولا
فأبي أقل العالمين عقولا
أسمعتم ان الاله لحاجه
يتناول المشروب والمأكولا
و ينام من تعب و يدعو ربه
و يروم من حر الهجير مقيلا
و يمسه الا لم الذي لم يستطع
صرفاً له عنه و لا تحويلا
يا ليت شعري حين مات بزعمهم
من كان بالتدبير عنه كفيلا
زعموا الالاه فدي العبير بنفسه
و اراه كان القاتل المقتولا
أيجوز قول منزه لالهه
سبحان قاتل نفسه فأقولا
اَوَجلُ من جعل اليهود بزعمكم
شوك القتاد لرأسه اكليلا
و معني لحبل صليبه مستسلماً
للموت مكتوف اليدين ذليلا
ضل النصاري في المسيح و أقسموا
لايهتدون الي الرشاد سبيلا
جعلوا الثلاثه واحدا ولو اهتدوا
لم يجعلوا العدد الكثير قليلا
اذا اراد الله فتنه معشر
و أضلهم رأوا القبيح جميلا
مسيح (ع) از طرف خدا به پيامبري برگزيده شد و عقل كمترين مردم او را نپذيرفت.
كسي كه بر اثر گرسنگي و رنج بخوابد و به درگاه خدا مناجات كند و به خاطر گرماي تابستان به خواب قيلوله پناه ببرد و چگونه خدايي است؟
كس كه اگر دچار دردي شود توانايي دفع آن را از خود نداشته باشند.
كاش مي دانسم وقتي كه مسيح (ع) به گمان آنها بميرد، چه كسي تدبير امور او را بر عهده مي گيرد؟ (جانشينش خواهد بود).
گمان برند كه خدا خودش آن بنده را فديه قرار داد. انگار قاتل و مقتول يكي باشد.
آيا جايز است گفتار كسي كه خدا را از هر عيب منزه مي داند، او را قاتل نفس خود قرار دهيم. پاك است خداوند كه به چنين قولي اعتراف كنيم.
آيا مهمترين پندار يهود، به گمان شما، راجع به قتل عيسي (ع) همان خار بيابان بود كه به صورت تاج بر سرش نهاده شد؟
كسي كه در راستاي ريسمان صليب تسليم شود براي مرگ دست بسته و ذليل گردد.
مسيحيان در باره ي عسي (ع) راه انحراف پيمودند و به تفرقه دچار شدند و راه هدايت و رستگاري را پيش نگرفتند.
خداي واحد را، خدايان سه گانه قرار دادند و اگر بهره اي از عقل و هدايت داشتند، كم را زياد نمي كردند.
وقتي كه خدا اراده كند كه گروهي را با فتنه و آزمايش مواجه سازد و سرگردانشان نمايد، زيباييها را در نظر شان زشت و نا پسند جلوه مي دهد.
صفات ثبوتيه
آنچه گذشت مربوط به صفات سلبيه بود و اينك صفات ثبوتيه كه عبارتند از:
قدرت
خداوند قادر تواناست و از انجام هيچ كاري ناتوان نيست و جهان آفرينش با اين همه عظمت، حكايت از قدرت بيكران او دارد. قدرت بيكران او به گونه اي است كه هر وقت اراده كند، مي تواند تمام موجودات را خلق و يا نابود سازد. اندكي تأمل در آسمانها و زمين، شب و روز، زندگي و مرگ و آنچه كه هر لحظه مي گذرد، ما را متوجه نيرو و قدرت آشكار پروردگار مي نمايد.
خداوند پاك مي فرمايد:
(وَلَقَدْ خلقنا السمواتِ والرضَ و ما بينهما في ستة ايامٍ و ما مسنا مِنْ لُغُوب)_ (ق:38)
"ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ما بين آنهاست، در شش دوره آفريده ايم و هيچگونه درماندگي و خستگي به ما نرسيده است".
مي فرمايد:
(وهو الذي يُحيي و يميتُ وله اختلاف الليل والنهار افلا تعقلون)_ (المؤمنون:80)
"اوست كه زنده مي گرداند و مي ميراند و آمد و شد (پياپي) شب و روز مربوط به اوست آيا نمي فهميد؟".
مي فرمايد:
(ألم ترَ انّ اللهَ يُزجي سحاباً ثم يُؤلفُ بينهُ ثم يجعلُهُ ركاماً فتري الودقً يخرُجُ من خلاله و ينُزلُ من السماء من جبالٍ فيها من بَردٍ فيُصيبُ به من يشاء و يصرفُهُ عمن يشاءُ يكادُ سنابرقِهِ يذهبُ بالابصار يُقلبُ اللهُ الليلَ والنهار انّ في ذلك لعبرة الأولي الّبصار واللهُ خَلَقَ كل دابةٍ من ماءٍ فمنهم مَنْ يمشي علي بطنه و منهم من يمشي علي رجلين و منهم من يمشي علي أربع يخلق اللهُ ما يشاء ان الله علي كل شيءٍ قدير) _(نور:43-45)
"مگر نمي بيني كه خدا ابرها را آهسته (به سوي هم) مي راند، سپس آنها را گرد مي آورد، بعد آنها را متراكم و انباشته مي سازد، آنگاه مي بيني كه باران از لابلاي آنها بيرون مي ريزد و نيز خدا از آسمان، از ابرهاي كوه مانند آن، تگرگهاي بزرگي را فرو مي ريزد و هر كس را بخواهد با آن زيان مي رساند و هر كس را بخواهد از زيان آن بدور مي دارد. درخشش برق ابرها نزديك است چشمها را (خيره و) از ميان بر دارد.
خدا شب و روز را دگرگون مي نمايد. واقعاً در اين عبرت بزرگي براي كساني است كه چشم داشته باشند. خداوند هر جنبنده اي را از آب آفريده است. گروهي از آنها بر شكم خود راه مي روند و گروهي از آنها بر روي دو پا راه مي روند و دسته اي بر روي چهار پا راه مي روند. خدا هر چه را بخواهد مي آفريند. قطعاً او بر هر چيزي توانا است".
اراده
خدا مريد است: يعني شئ ممكن را به برخي ويژگيهايي كه شايسته اوست، متصف مي كند. مثلاً او را كوتاه يا بلند، زشت يا زيبا، دانا يا نادان، در اين جا يا جاهاي ديگر قرار مي دهد و خداوند پاك و منزه، هر طور كه خواست و اراده و مشيتش اقتضا كند، در جهان هستي دخل و تصرف مي نمايد.
"ما هر گاه چيزي را بخواهيم (پديد بياوريم) كافي است كه (خطاب) بدان بگوييم: باش، پس فوراً مي شود...".
(وربك يخلقُ ما يَشاءُ و يختارُ ماكان لهم الخيرةُ سبحانَ اللهِ و تعالى عما يُشرِكون) _ (قصص:68)
"پروردگار تو هر چه را بخواهد مي آفريند، و هركس را بخواهد بر مي گزيند و مردمان حق انتخاب و اختيار را ندارند. خداوند بسي منزه تر و بالاتر از آن است كه چيزي را انباز او كنند".
(قل اللهم مالك المُلك تْتى الملكَ مَنْ تشاءُ و تنزعُ المكَ ممَّنْ تشاءُ و تعزُّ مَنْ تشاءُ و تُذِلُّ مَنْ تشاءُ بيدِكَ الخيرُ انكَ علي كلِّ شيءٍ قديرُ)_ (آل عمران:26).
"بگو: پروردگارا!اي همه چيز ازآن تو! تو هر كه را بخواهي حكومت و دارايي مي بخشي و از هر كه بخواهي حكومت و دارايي را باز پس مي گيري و هر كس را بخواهي عزت و قدرت مي دهي و هر كس را بخواهي خوار مي داري، خوبي در دست تو است و بيگمان تو بر همه چيز توانايي".
(لله مُلكُ السمواتِ والارضِ يخلُقُ ما يشاءُ يهبُ لِمَنْ يشاءُ اناثاً و يَهَبُ لمن يشاء الذكورا و يزوجُهُم ذُكراناٍ و اناثاً و يجعلُ مَنْ يشاءُ عقيماً انهُ عليم قدير) _(شوري:49-50)
"مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين از آن خداست. هرچه را بخواهد مي آفريند.
به هر كس كه بخواهد دختراني مي بخشد و به هر كس كه بخواهد پسراني عطا مي كند و يا اينكه هم پسران ميدهد و هم دختران و خدا هر كه را بخواهد نازا مي كند. پس او آگاه و تواناست".
(يُريد اللهُ ليُطهركم و ليتم نعمتَهُ عليكم لعلكم تشكرون) _(مائده:6)
"خداوند مي خواهد شما را پاكيزه دارد و نعمت خود را بر شما تمام نمايد. شايد شكر او را بجاي آوريد".
(يُريدُ اللهُ لِيبيِّنُ لكم و يهديكم سُنَنَ الذينَ من قبليكم و يتوبَ عليكم و اللهُ عليمُ حكيمُ، واللهُ يُريدُ أنْ يتُوبَ عليكم و يُريدُ الذن يتبعُونَ الشهواتِ اَنْ تميلوا ميلاً عظيماً) _(نساء:26-27)
"خداوند مي خواهد برايتان روشن كند و شما را به راه كساني رهنمود كند كه پيش از شما بوده اند و توبه ي شما را بپذيرد و خداوند آگاه و حكيم است".
علم
خداوند به هر چيزي داناست و علم ودانش او بر تمام اشياء، خواه گذشته و حال و آينده، احاطه دارد. خدا عالم مطلق است و جهل و نسيان در او راه ندارد. و علم و دانشش مقيد به زمان و مكان نيست. و بر تمام جزئيات و كليات امور آگاه است و جهان هستي توأم با ترتيب و نظم خاص آنها، گواه و دليل قاطع و روشني بر گستردگي علم و دانش بي پايان او مي باشد.
(الم ترَ انَّ اللهَ يعلَمُ ما في المسواتِ و مافي الارض، ما يكونُ من نجوي ثلاثة الا هُوَ رابعُهم و لا خمسه الا هو سادسُهُم و لا أدْني مِنْ ذلك ولا اكثر الا هو معهم اينما كانوا ثم ينبئُهُم بما عَمِلوا يَومَ القيامة ان اله بكلِ شيءٍ عليم) _ (مجادله:7)
"مگر نديده اي كه خداوند مي داند چيزي را كه در آسمانها و زمين است؟ هيچ سه نفري نيست كه با همدگر رازگويي كنند؛ مگر اينكه خدا چهارمين ايشان است و نه پنج نفري مگر اينكه او ششمين ايشان است، و نه كمتر از اين و نه بيشتر از اين، مگر اينكه خدا با ايشان است در هر كجا كه باشند. بعداً خدا در روز قيامت آنان را از كارهايي كه كرده اند آگاه مي سازد. چرا كه خدا از هر چيزي با خبر و آگاه است".
(وعندهُ مفاتيحُ الغيب لا يعلمُها الا هُوَ وهو يعلَمُ ما في البر والبحر و ما تسقُط من ورقة الا يَعْلمُهَا ولا حبةٍ في ظُلُماتِ الارضِ ولا رطبٍ ولا يابسٍ الا في كتابٍ مُبين) _(انعام:59)
"گنجينه هاي غيب و كليد آنها در دست خدا است و كسي جز او ازآنها آگاه نيست و خداوند از آنچه در خشكي و دريا است آگاه است. و هيچ برگي فرو نمي افتد مگراينكه از آن خبردار است و هيچ دانه اي در تاريكيهاي زمين و هيچ چيز تر و يا خشكي نيست كه فرو افتد، مگر اينكه در لوح محفوظ ضبط و ثبت است".
(وما تكونُ في شأنٍ وما تتلُو مِنْهُ من قرآنٍ ولا تعلمونَ من عملٍ الا كنا عليكم شُهُوداَ اذ تفيضونَ فيه وما يعذُبُ عَنْ ربكَ مَنْ مثقالِ ذرّةٍ في الارض ولا في السماء ولا اصغر من ذلك ولا اكبَرَ الا في كتاب مبين) _(يونس:61)
"(اي پيامبر) تو به هيچ كاري نمي پردازي و چيزي از قرآن نمي خواني و هيچ كاري نمي كنيد، مگر اينكه ما ناظر بر شما هستيم، در همان حال كه شما بدان دست مي يازيد و سرگرم انجام آن مي باشيد. و هيچ چيز در زمين و آسمان از پروردگار تو پنهان نمي ماند چه ذره اي باشد و چه كوچكتر و چه بزرگتر از آن. (همه اينها) در كتاب واضح و روشني ثبت و ضبط مي گردد".
حيات
خداوند زنده است. حيات، صفتي است كه دارنده ي آن بايد متصف به صفاتي چون: اراده، قدرت، علم، شنوايي و بينايي باشد. خداي فاقد حيات، دارنده ي چنين صفاتي نخواهد بود. صفت حيات براي خداوند مطلق بوده و كاملتر از آن را نمي توان تصور نمود و هيچ كس حقيقت اصلي و راز واقعي آن را، همچون ساير صفات او، نمي داند. خداوند زنده ي جاويد است و عدم و نيستي و فنا در او راه ندارد و آفرينش هستي جز به وسيله ي خداي زنده ي جاويد، غير ممكن خواهد بود.
(وتوكلْ علي الحي الذي لايموت) _ (فرقان_58)
"و بر خداي زنده اي كه هرگز نمي ميرد، توكل كن".
(وهو الحي لا اله الا هُوَ فاعْبُدوهُ مخلصين له الدين الحمدُ لله رب العالمين)_ (غافر:65)
"زنده ي جاويد است. جز او خداي وجود ندارد. پس او را به فرياد خوانيد و عبادت را خاص او بدانيد. سپاس و ستايش الله را سزاست كه پروردگار جهانيان است".
(وعنتِ الوجوهُ للحيّ القيّوم) _ (طه:111)
"در آن روز همه" چهره ها در برابر خداوند باقي و جاويدان، و گرداننده و نگهبان جهان خضوع و خشوع مي كنند".
كلام
خداوند متكلم است و كلامش از جنس كلمات و توليد صدا نمي باشد و خدا اين صفت را براي خود در قرآن ثابت كرده و با حضرت موسي سخن گفته است:.
(و كلّم اللهُ موسي تكليما) _ (نساء:164)
"خداوند حقيقتاً با موسي سخن گفت".
و فرمود:
(ولما جاء موسي لميقاتنا و كلمهُ ربُّهُ)_ (اعراف:143)
"هنگامي كه موسي به ميعاد گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت".
و با پيامبران نيز سخن گفته است:
(وما كان لبشرٍ اَنْ يُكلِّمُهُ اللهُ الا وحياً) _(شوري:51).
"هيچ انساني را نسزد كه خدا با او سخن بگويد مگر از طريق وحي".
سخنان خداوند نا محدود و غير قابل شمارش مي باشد.
(قل لو كان البحرُ مداداً لِكلمات ربي لَنفِد البحرُ قبلَ اَنْ تنفَد كلماتُ ربي و لوجئنا بمثله مَدداً) _(كهف:109)
"بگو اگر دريا براي (نگارش شماره و صفات و ويژگيهاي) موجودات پروردگارم جوهر شود، دريا پايان مي گيرد پيش از آنكه موجودات پروردگارم پايان پذيرد. هر چند هم همسان آن دريا را به عنوان كمك بدان بيفزائيم".
(ولو ان ما في الأرضِ منْ شجرة اقلامٌ والبحرُ يمدُّهُ من بعدِهِ سبعةُ اَبحُرٍ مانَفِدَتُ كلمات اللهِ)_ (لقمان:27)
"اگر همه ي درختاني كه روي زمين هستند قلم شوند، و دريا (براي آن مركب گردد) و هفت دريا كمك اين دريا شود مخلوقات خدا پايان نمي گيرد، خداوند عزيز و حكيم است".
ما، به اين صفت (تكلم) كه خداوند براي خود ثابت نموده است، ايمان داريم و در مورد كم و كيف و چگونگي آن نمي پرسيم، چون مانند ساير صفات حضرتش، شناختن حقيقت آن غر ممكن مي باشد.
سميع و بصير
خداوند سميع (شنوا) و بصير (بينا) است. خدا هر نجوايي را مي شنود؛ حتي صداي پاي مورچه سياهي را كه در دل شب بر روي صخره ي سنگ حركت مي كند؛ بدون اينكه سر و صدا و نيايش آنها را با همديگر اشتباه گرفته يا تحت تأثير ضجه و ناله ي كسي قرا گيرد و يا مشغوليت فكري پيدا كند اما شندين او مثل نشدين ما با لاله ي گوش و دستگاه اعصاب و شنوايي صورت نمي پذيرد.
زني نزد رسول خدا از همسرش شكايت نمود و با او (ص) به جر و بحث و گفتگو پرداخت. خداوند پاك و منزه اين آيه را نازل فرمود:
(قد سَمِعَ اللهُ قولَ التي تجادِلُك في زوجها و تشتكي الي اللهَ واللهُ يسمعُ تَحَاوُركما ان اللهَ سميعٌ بصيرٌ)_ (مجادله:1)
"خداوند گفتار آن زن را مي پذيرد كه در باره ي شوهرش با تو بحث و مجادله مي كند وبه خدا شكايت مي برد. خدا قطعاً گفتگو شما دو نفر را مي شنود چرا كه خدا شنوا و بينا است".
همانطور كه خدا مي شنود، هر چيزي را مي بيند و اين ديدن، مانند ديگران، با چشم و دستگاه بينايي صورت نمي پذيرد؛ بلكه بيناييش فراگير، همه جانبه و شامل تمام مدركات مي گردد.
خداوند حضرت موسي (ع) و هارون را به سوي فرعون فرستاد و به آنها فرمود:
(اذهاب الي فرعونَ انّهُ ذقي فقولا لهُ قولاً ليناً لعلهُ يَتَذكّر او يخشي. قالا: ربناً اننا تخافُ اَنْ يُفرطَ علينا أوْ اَنْ يطغ، قال لا تخافا انني معكما أسمعُ و أري)_ (طه:43-46)
"به سوي فرعون برويد كه سركشي كرده است. سپس به نرمي با او سخن بگوييد، شايد ياد كند و بهراسد. گفتند: پروردگارا! ما مي ترسيم كه او برما پيش دستي كند و يا طغيانگري آغازد. فرمود: نترسيد، من با شما هستم و مي شنوم و مي بينم".
(يعلمُ خائنةُ الأعينِ وما تُخفي الصدور. واللهُ يقضي بالحق والذين يدعون مِنْ دونِهِ لا يقضون بشيءٍ ان الله هو السيمع البصير) ( )
"خداوند از دزدانه نگاه كردن چشمها و از رازي كه سينه ها در خود پنهان مي دارند، آگاه است خداوند به حق وعدل داوري مي كند و كساني راكه بجاي او به فرياد مي خوانند كمترين داوري از دستشان ساخته نيست. تنها خداوند شنوا و بينا است".
صفات ذات و صفات افعال
صفات خداوند دو دسته اند: 1- صفات ذاتي كه از جمله ي صفات ثبوتيه يا معاني اند. و شامل صفاتي چون: حيات، علم، قدرت، اراده، شنوا، بينا و كلام مي گردند.
2- صفات افعال مانند: صفت خلق و رزق. خالق و رازق كسي است كه عمل آفرينش و روزي دهي را انجام دهد و تمام دانشمندان اسلامي متفقند بر اينكه: صفات افعال چيزي غير از ذات و زايد بر آن مي باشد. اما در باره ي ذاتي و چگونگي اتصاف آن به ذات الهي اختلاف نظر دارند. كه آيا اين صفات عين ذات الهي اند؛ يعني خداوند ذاتاً زنده و عالم و... است يا ان صفات زائد بر ذات اند؟ به اين معني كه خدا عالم است به سبب علم، زنده است به سبب حيات، قادر است به سبب قدرت و مريد است به سبب اراده و شنوا است به سبب سمع و بيناست به سبب چشم و متكلم است به سبب كلام.
من با توجه به نظر دانشمندان و پيشوايان ديني اظهار مي دارم كه: چنين موضوعاتي در اسلام عارضي و از بدعتهاي غير مترقبه ي عقيدتي و از منكراتي است كه بايد مسلمانان دامن عقيده و فكر خود را از آن پاك گردانند؛ زيرا ذات پاك پروردگار، بالاتر و برتر از آن است كه شامل چنين چيزهايي گردد.
اين نوع طرز تفكر براي ما ممنوع است و خداوند ما را بدان مكلف ننموده؛ زيرا بيرون از دايره ي عقل محدود ما مي باشد و ذات پروردگار مافوق ادراك و انديشه ها است.
(لا تدركُهُ الابصارُ وهو يدركُ الأبصار وهو اللطيفُ الخبير)
(ليس كمثله شيءُ وهو سميع البصير)
(يعلم ما بين اديهم و ماخلفهم و لا يحيطون به علماً)
وحديث: (تكفروا في خلق الله، لا تفكروا في الله فانكم لن تقدروه قدره) كه ترجمه آنها از پيش گذشت.
آنچه كه ما ملزم به دانستنش هستيم اين است كه بدانيم خداوند موجود است و داراي نامهاي نيكو و صفات عالي و كمال مطلق مي باشد و بس. و به همين موارد اكتفا و از بحث و جدال درباره ي آنها دوري كنيم؛ زيرا دانستن و نداستن آنها براي ما يكسان است بدين معني كه دانستنش سود آور و ندانستنش زيان آور نمي باشد.
صفات خدا راهنماي هدايت
بر ما لازم است كه بر راه و روش هدايت آنها پيش برويم نور هدايت را از آنها اقتباس كرده و به عنوان غايت، هدف و نمونه هاي عالي از آنها بهره ببريم تا به بالا ترين درجه تكامل روحي و عزت نفس ارتقا پيدا كنيم.
حجه الاسلام امام محمد غزالي طوسي (خدايش رحمت كناد) كتاب (المقصد الأسني) را تأليف نمود و در آن به شرح اسماء و نامهاي نيكوي خدا پرداخت و ميزان بهره گيري مؤمن را از آنها بيان نمود براي اطلاع بيشتر به آن كتاب مراجعه شود. ما از كتاب "دين و برنامه ي اسلامي" موارد زير را اقتباس نموديم:
خداوند، پروردگار جهانيان (رب العالمين): بر مؤمن واجب است به اين نمونه عالي اقتدا كند و خود و خانواده و خويشانش را نيكو تربيت نمايد و مطابق آنچه كه به خير و صلاح و رستگاري اش است عمل كند.
بخشاينده (رحمان): نعمت را بر بندگانش گسترانيد، و مهرو شفقتش را بر آنها آشكار فرمود بي آنكه عملي انجام دهند كه متسحق آن گردند. چه خوب است انسان به اين صفت الهي اقتدا نمايد و با تمام همجنسان خود مهربان و دلسوز باشد. هر كار نيكي را بخاطر رضاي خدا انجام دهد و نسبت به سود و زيان احتمالي آن توجه و اعتنايي نكند.
داراي مهر هميشگي (رحيم): پاداش و جزاي اعمال انسان را مي دهد و اين صفت نيز نمونه ي عالي است بر اينكه انسان بايد نيكي را با نيكي مقابله به مثل كند.
خداوند مالك روز سزا و جزاست (مالك يوم الدين): اعمال را محاسبه مي كند. بدون ميل به انتقام، بلكه از روي تسامح و آسانگيري، گناهكاران و جنايتكاران را مجازات مي كند. همانطور كه مربي يا پدر دلسوزي نسبت به كار دانش آموزش يا فرزند خود عكس العمل نشان مي دهد. و اين نمونه عالي ديگري براي هر انساني است تا بداند كه در برخورد با مردم بايد روحيه تسامح و گذشت را دارا باشد.
اين صفات چهار گانه از بارزترين صفات عالي خداوند و نمونه هاي برتر اند، هر چه در باره ي اينها صادق باشد در باره ي ديگر صفات الهي نيز صادق است.
صفات محبت و رحمت عبارتند از: رئوف، ودود، تواب، عفو، شكور، سلام، مؤمن، البار، رفيع الدرجات، رزاق، وهاب و واسع. اينها صفاتي اند كه بر انسان واجب است به آنها اقتدا نوده و مانند چراغي روشن در مسير هدايت خود قرار دهد و از آنها به خوبي بهره ببرد.
صفات علم عبارتند از: عليم، حكيم، سميع، بصير، شهيد، رقيب، باطن. انسان بايد از اين صفات پيروي كرده، و بر علم و دانش خود بيفزايد. چون خداوند او را به عنوان نماينده ي خود در زمين انتخاب نموده است. در اين باره مي فرمايد:
"زماني (را ياد آوري كن) كه پروردگارت به فرشتگان گفت من در زمين جانشيني مي آفرينم".
- اور ا از ساير موجودات متمايز ساخت و علم همه ي اسماء را به او آموخت مي فرمايد:
(علّم آدَمَ الاسماء كُلَّها)_ (بقره:31)
"سپس به آدم همة نامها را آموخت".
آن طور كه حكمت خداوندي است؛ پيامبراني را براي مردم فرستاد تا حكمت و دانش را به آنها بياموزد.
(كما ارسلنا فيكم رسولاً منكم يتلو عليكم آياتِنا و يزكّيكُم و يعُلِّمُكُم الكتابَ والْحكمة)_ (بقره:151).
"و همانطور پيامبري را از خودتان در ميانتان برانگيختم كه آيات ما را بر شما فرو مي خواند و شما را پاكيزه مي دارد و به شما كتاب (قرآن) و حكمت (اسرار و منافع احكام) را مي آموزد".
فرمود:
(لَقدْ مَنَّ اللهُ علي المؤمنينَ اِذ بَعَثَ فيهم رسولاً مِنْ اَنفُسهم يتلو عليهم آياتِهِ و يُزكيهم و يُعلِّمُهُم الكتابَ والحكمة)_ (آل عمران:164)
"يقينا خداوند بر مؤمنان (صدر اسلام) منت نهاد و تفضل كرد بدانگاه كه در ميانشان پيغمبري از جنس خود شان برانگيخت. (پيامبري كه) بر آنان آيات او را مي خواند و ايشان را پاكيزه مي داشت و بديشان كتاب و حكمت مي آموخت".
و نيز مي فرمايد:
(هو الذي بَعَثَ في الدميينَ رسولاً مَنهم يَتلُو عليهم آياتِهِ ويزكيهم و يعلمُهم الكتاب والحكمة)_ (جمعه:2)
"خدا كسي است كه از ميان درس نخوانده ها، پيغمبري را برانگيخته و به سويشان گسيل داشته است، تا آيات خدا را برا ايشان بخواند و آنان را پاك بگرداند. او بديشان كتاب (قرآن) و شريعت (يزدان) را مي آموزد".
خداوند به مقتضاي صفات قدرت و تدبير و برنامه ريزي اش، به فرشتگان دستور فرمود تا به انسان سجده كنند و آسمان و زمين را به تسخير او در آورد. تا آنها را به خدمت گرفته و از منافع آنها به سود خود بهره ببرد. پس بر انسان واجب است كه آنها را به عنوان نمونه هاي عالي و سر مشق زندگي برگزيند تا شايستگي مقام خلافت و جانشيني الهي را در زمين به دست آورد. منظور ما اين نيست كه انسان با سرمشق گرفتن از صفات عالي الهي حتماً امكان دست يابي به درجه كمال و پيشرفت را پيدا مي كند؛ بلكه، منظور ما اين است كه انسان بايد، اين صفات را جلودار و راهنماي زندگي خود قرار دهد و با آن زندگي پاك و مباركي داشته باشد.
هدف اصلي بهداشت رواني، پيش گيري از وقوع ناراحتيها و اختلالهاي جزئي رفتار است و ارتقاي سلامت، بهترين شكل بهداشت رواني است. در اين زمينه لازم است جامعه از طريق آموزشهاي رسمي و غير رسمي از ابتلاي جمعيت سالم به بيماريهاي رواني جلوگيري كند و افراد را عليه بيماريها واكسينه كند، زيرا علاج واقع، قبل از وقوع بايد گردد.
والدين به عنوان اولين معلم كودكان وظيفه خطيري نسبت به انسان سازي و حفاظت از بهداشت رواني و شخصيت فرزندان دارند. والدين ابتدا بايد نيازهاي اساسي فرزندان از جمله بازي، احترام، مسؤوليت و پذيرش در گروه را مورد توجه قرار دهند و زمينه را براي تأمين هر يك از آنها فراهم سازند. پدر و مادر بايد جو خانه خود را اصلاح و بهبود بخشند، يعني حالت گرم – پذيرا بر خانه خود حاكم كنند، زيرا ايجاد جوّي از ترس، تهديد، اضطراب و فشار رواني بر سلامت رواني كودكان آسيب وارد ميكند. والدين بايد سعي كنند در خانواده محيطي حاكي از صلح، صفا و صميميت را بوجود آورند، زيرا اگر فرزندان قبول داشته باشند كه خانواده آنها را ميپذيرد، احساس ارزش و احترام ميكنند. در يك كلام، والدين بايد الگوي نمونه عملي در مسايل عقيدتي، اجتماعي ، ديني و مذهبي باشند.
براي دستيابي به بهترين شكل بهداشت رواني، افراد بايد شكستهاي خود را بپذيرند، انعطاف پذير باشند، در زندگي هدف داشته باشند، خود كار آمدي و خود گرداني لازم را براي افزايش اعتماد به نفس و احساس كفايت و پختگي داشته باشند. به هيمن منطور و براي كمك به بهداشت رواني بايد زمينههاي آسيب پذيري خود را دريابيم، زمان (استفاده بهينه از اوقات) خود را مديريت كنم، نه خود كم بين باشيم و نه خود بزرگ بين، با انجام به موقع كارها از احساس درماندگي جلوگيري كنيم و با ديگران روابط صميمانه برقرار كنيم.
مقدمه
روان شناسي علم مطالعه رفتار آدمي است. بيشتر توجه روان شناسان، امروزه صرف يافتن راههاي مناسب براي حل مشكلات رواني است كه انسانها در برخورد با مسائل روزمره و عملي با آن روبرو هستند. كمتر كسي در برابر بيماريهاي رواني مصونيت دارد. البته دانستن اين كه هر كسي ممكن است گرفتار ناراحتي رواني شود، خود به خود كافي نيست، زيرا بهداشت رواني تنها به تشريح علل اختلالات رواني منحصر نيست، بلكه هدف اصلي آن پيشگيري از وقوع ناراحتيها است.
وجود افراد سالم، از شرايط مهم و اساسي براي رشد يك جامعه است. جامعهاي كه به سلامت جسم و روان اعضاي خود توجه ميكند، ضمن عدم صرف هزينههاي سرسام آور درماني، انسانهايي سالم نيز پرورش ميدهد كه اين خود ضامن رشد فردي و اجتماعي آن جامعه است.
اگر بهترين دفاع، تهاجم خوب است، بنابراين ارتقاي سلامت نيز بهترين شكل بهداشت رواني به شمار ميايد. سازمان جهاني بهداشت، بهداشت رواني را چنين تعريف ميكند «فرايند تواناسازي مردم براي بهبود افزايش تسلط بر سلامتشان». ديگر متخصصان بهداشت، بهداشت رواني را به اين صورت تعريف كردهاند: «علم و هنر كمك به مردم براي تغيير شيوه زندگيشان به منظور رسيدن به كمال مطلوب سلامتي».
عنصر اساسي در هر تعريفي كه از بهداشت رواني ارائه ميشود، مفهوم پيش گيري است. پيشگيري را ميتوان از دو ديدگاه بررسي كرد: ديدگاه موقعيت مدار و ديدگاه فرد مدار. در ديدگاه پيشگيري موقعيت مدار، تلاش متخصصان بهداشت و سلامت رواني متوجه كاهش علل محيطي و موقعيتي رفتار غيرعادي است؛ و در ديدگاه پيشگيري فردمدار، بر تواناييهاي فرد در مقابله با شرايطي كه امكان دارد به رفتار ناسازگار منجر گردد تأكيد ميشود.
پيش گيري را چه با ديدگاه موقعيت مدار و چه با ديدگاه فرد مدار، ميتوان در سه سطح انجام داد: پيشگيري اوليه، پيشگيري ثانويه و پيشگيري ثالث.
الف) پيشگيري اوليه :در پيش گيري اوليه كاهش موارد جديد اختلال رواني در يك جامعه مورد توجه قرار دارد. هدف اين پيشگيري جلوگيري از ابتلاي جمعيت سالم و عادي به اختلال رواني است. مثلاً اگر معلوم شود كه بسياري از اختلالهاي رواني ناشي از فشار رواني و ناكاميهاي فرد در زندگي اجتماعي است، جامعه ميتواند با دادن آگاهي و آموزش، ساير افراد را در مقابل استرس و فشارهاي روزمره مقاوم نمايد. امروزه از طريق آموزشهاي رسمي (مدارش و دانشگاهها) و يا از طريق آموزش غيررسمي (رسانههاي جمعي= راديو و تلويزيون، روزنامهها و مجلات) توانستهاند ميزان ابتلا به اختلالات رواني را كاهش دهند.
ب) پيشگيري ثانويه:در پيش گيري ثانويه، هدف اوليه درمان كامل يك اختلال است ولي هدف ثانويه ميتواند كنترل بيماري باشد. در اين پيشگيري، درمان بر روي جمعيت مبتلا متمركز ميشود. بطور مثال يكي از اختلالها ، اختلال افسردگي است و در آن با كمك به بيمار براي غلبه به بيماري، در وهله اول از گسترش هرچه بيشتر بيماري او جلوگيري كرده و در مرحله بعد، با اتخاذ شيوههاي درماني مناسب، سعي ميشود كه بيمار به وضعيت مناسبتر و متقاعدتري دست يابد تا بتواند با محيط خود سازگار شود.
ج) پيش گيري ثالث:هدف اين پيشگيري كاهش آسيبهايي است كه در نتيجه اختلال حاصل شده است. بر اساس اين پيشگيري از طريق توان بخشي و حمايتهاي اجتماعي ميتوان ميزان آسيب را به حداقل رساند، هر چند كه ممكن است هيچ گاه بهبودي كامل حاصل نشود.
براي مثال، پس از مرگ يكي از نزديكان، فشار رواني بر نزديكان ايجاد ميشود كه امكان جلوگيري از آن وجود ندارد. مشاوره يا گروه درماني بعد از اين گونه حوادث ممكن است حمايتهاي اجتماعي مناسبي را فراهم سازد كه آسيب پذيري فرد را در برابر فشار رواني كاهش ميدهد.
ضرورت بهداشت رواني
سلامتي يك امر اساسي و مهم در زندگي انسان است. بر اساس آمارهاي موجود نيمي از مرگ و ميرها در نتيجه رفتارها و روشهاي غلط زندگي است. در قرون گذشته انسانها بيشتر به خاطر بيماريهاي ميكروبي و عدم بهداشت جسماني و يا حوادث طبيعي ميمردند ولي امروزه مرگها اغلب در نتيجه روشهاي غلط زندگي است. مثالهايي آشنا در اين مورد شامل بيماري سرطان ريه به خاطر استفاده از سيگار، مرگهاي ناشي از استفاده از غذاهاي نامناسب و يا عدم فعاليتهاي جسماني، بيماريهاي ناشي از تماس با مواد سمي و شيميايي، هم چنين آتشسوزي، تصادفات رانندگي و ... ميباشد.
بررسي و مطالعه انجام يافته در شهر تهران در سال 1378 نشان ميدهد كه بيماريهاي دستگاه گردش خون، سرطان و ساير تومورها، سوانح ، مسموميتها و خودكشيها، عوارض حاملگي – زايمان نفاسي، حالات بد تعريف شده، بيماريهاي عفوني و انگلي ، بيماريهاي دستگاه تنفسي و دستگاه گوارشي به ترتيب بيشترين علت مرگ و مير بوده است.[2]
خانواده نقش مهمي در تأمين بهداشت رواني افراد دارد. در ذيل نقش خانواده از سه جنبه بررسي ميشود:
الف) نقش خانواده در سلامت رواني:پايههاي رشد رواني اجتماعي كودكان ، احساس ايمني و ارضاي عاطفي آنان در سالهاي اوليه كودكي پي ريزي ميگردد، زيرا تفاهم، سازگاري و محبت موجود در محيط خانواده، در تقويت حس اعتماد به نفس و پرورش نيروي سازنده در كودكان و نوجوانان بسيار حائز اهميت است.
در يك خانواده عادي، والدين ضمن همبستگي و احترام متقابل نسبت به يكديگر در برخورد با فرزندان ، روش هماهنگ و يكسان را در پيش ميگيرند و در نتيجه، فرزندان احساس ميكنند كه رابطه والدين، صميمي است، زيرا كودك و نوجوان بايد والدين خود را منبع شادي، امنيت عاطفي، ارضاي خاطر جسمي و رواني دانسته و آنان را پناهگاه خويش بدانند.
بيتوجهي والدين به سالم سازي محيط رواني – اجتماعي و فقدان روابط مناسب در بيشتر موارد، كودكان و نوجوانان را با كمبودهاي عاطفي مواجه ميسازد. لذا ريشه رفتارهاي نابهنجار كودكان و نوجوانان، انحرافات و بزهكاريها را بايد در سنين اوليه كودكي و در ميان خانواده جستجو كرد، به همين دليل براي شناخت علت ناسازگاريهاي كودكان و نوجوانان و پيدايش اختلالهاي رفتاري، بيش از هر چيز آگاهي از وضعيت خانواده آنان ضرورت دارد.
به طور كلي اصولي كه بايد پدر و مادر، به عنوان والدين كودك و نوجوان، هميشه در نظر داشته باشند، عبارتند از: هماهنگي در انضباط و تربيت كودكان و نوجوانان، يگانگي در انتظار و توقع از آنان با توجه به تفاوتهاي فردي و محدوديتهاي موجود و جلوگيري از وقوع مسائلي كه موجب ايجاد هيجان ناخوشايند در كودك و نوجوان ميگردد.[3]
ب) نقش خانواده در پيشگيري از پيدايش اختلالات جسمي و رواني در كودكان:توجه والدين، بخصوص مادران به نكات و دستورالعملهاي زير ميتواند در حفظ سلامتي آنان و سلامت جسمي و رواني در كودكان آنها كاملاً مؤثر واقع گردد.[4]
1- مراجعه به پزشك به طور منظم، در تمام دوران بارداري و انجام آزمايشهاي پزشكي، كمك بزرگي در پيشبيني ضايعات احتمالي ميكند.
2- مادران بايد در جلوگيري از بيماريهاي مسري بويژه سرخجه در سه ماهه اوليه دوران بارداري بسيار بكوشند. همچنين ابتلاء والدين به بيماري سيفليس در كودك نارساييهاي هوش ايجاد ميكند.
3- اعتياد والدين به مشروبات الكلي از عوامل موثر در عقب ماندگي ذهني است. بخصوص مادران بايد از استعمال مواد مخدر و دخانيات خودداري كنند.
4- مسموميتهاي دوران بارداري و وارد شدن ضربه بر شكم مادر، به خصوص در ماههاي آخر بارداري موجب عقب ماندگي ذهني ميگردد.
5- با توجه به زيانهاي جبران ناپذير اشعه ايكس و راديواكتيو، مادران بايد از انجام آزمايشهاي راديولوژي به ويژه در ماههاي اوليه بارداري خودداري كنند (مگر در صورت نياز مبرم و تحت نظر پزشك).
6- مادران با رژيم غذايي مناسب و كافي ميتوانند از ايجاد ناهنجارها جلوگيري كنند، زيرا سوء تغذيه و كمبود ويتامينهاي ضروري ممكن است موجب ايجاد عقب ماندگي ذهني گردد.
7- مادران در تأمين بهداشت جسم و روان بكوشند و حتي الامكان اضطراب و پريشاني به خود راه ندهند، زيرا اضطرابها و هيجانات ناگهاني و مستمر در دوران بارداري، موجب ايجاد تغييرات در غدد داخلي ميشود و باعث عقب ماندگي و ركود ذهني در كودك ميگردد.
8- پدران نيز مسئووليت ايجاد تسهيلات لازم، به خصوص فراهم كردن آرامش رواني و عاطفي مادر را به عهده دارند.
9- مراجعه به مراكز مشاوره ژنتيكي براي افرادي كه ميخواهند ازدواج كنند بويژه در موارد ازدواج خويشاوندي و يا بالا بودن سن مادر و خانوادههايي كه داراي يك فرزند عقب مانده يا معلول هستند از ضروريات است.
ج) نقش خانواده در آگاهي دادن به جوانان در زمينه ازدواج :از مهمترين انتخابهاي دوره جواني، انتخاب همسر است، در مكتب اسلام به ازدواج و انتخاب همسر، بسيار اهميت داده شده است. ازدواج و تشكيل خانواده از نظر بهداشت رواني اهميت فراوان دارد. خانوادهها بايد به فرزندان خود تفهيم كنند كه ازدواجي موفق و پايدار است كه زن و مرد هر دو موقعيت خود را درك كنند و درصدد تطبيق شرايط خود با نيازهاي خانواده و مخصوصاً كودكان برآيند. يكي از علل عمده اختلالات رواني در كودكان و نوجوانان، گسسته شدن روابط خانوادگي يا اختلافات شديد بين اعضاي خانواده است. شكي نيست كه در ازدواج، سازش دائمي و صبر و گذشت فراوان لازم است.
مهمترين عوامل توافق در ازدواج عبارتند از[5]: 1- رشد عاطفي و فكري 2- تشابه مذهبي 3- تشابه علايق ، انتظارات و طرز تفكر 4- تشابه تحصيلي و طبقاتي.
مشخصههاي بهداشت رواني و شخصيت سالم
در زندگي و روابط انسانها، معيارهايي وجود دارد كه به بهداشت روان كمك مينمايد و در زير به برخي از آنها اشاره ميگردد:
1- صداقت در رفتار :افرادي كه بين نيت دروني آنها با رفتار بيرونيشان هماهنگي بيشتري باشد از سلامت رواني بهتري برخوردارند. و در غير اين صورت سلامت رواني به خطر ميافتد، مثلا فردي كه دروغ ميگويد بخش زيادي از انرژي رواني او صرف فاش نشدن دروغ خواهد شد.
2- پذيرش ضعف و شكستهاي خود:جهت كمك به بهداشت روان لازم است شكستها را به عدم تلاش نسبت دهيم نه به عدم توانايي.
3- انعطاف پذيري:زندگي اجتماعي پستيها و بلنديها ، بديها و خوبيها، خيرها و شرّها، را دارد، لذا لازم است انسان ظرفيت پذيرش تغييرات را داشته باشد، زيرا باعث كمك به بهداشت روان ميگردد.
4- توانايي نه گفتن:در مقابل خواستههاي غير منطقي خود و ديگران توانايي «نه گفتن» را داشته باشيم و كارها را براساس رضايت خاطر دروني خود انجام دهيم نه به خاطر رضايت ديگران.
5- داشتن قاطعيت:رفتار قاطعانه را روزانه تمرين كنيم و بدون عصبانيت و پرخاشگري و با استفاده از ارتباط كلامي مناسب از حق خود دفاع نماييم.
6- دوري از فرضهاي غلط ذهني[6]:فردي كه با خوش رويي با ديگران رفتار نميكند، اين مسأله باعث ميشود كه ديگران نيز همان واكنش را با او داشته باشند، لذا به اين تصور در ميآيد كه ديگران از او بدشان ميآيند و او را دوست ندارند.
7- ورزش[7]:ورزش علاوه بر اين كه اميد به زندگي بهتر را بيشتر ميكند، بلكه زنجيره تفكرات منفي را نيز قطع ميكند.
8- سازگاري مناسب اجتماعي[8]:فرد سالم، ارتباط گرم و صميمانهاي به ديگران دارد، سعي ميكند به ديگران احترام گذاشته و به احساسات آنها با صميمت و مهرباني پاسخ دهد.
9- داشتن هدف در زندگي[9]:يك فرد سالم، فلسفة زندگي خود را مي شناسد و زندگي را پوچ و بيمعني نميداند ، براي زندگي خود ارزش قايل بوده و بيهوده زندگي خود را فداي امور بيارزش نميكند.
10- حركت براي پيشرفت:تلاش و كوشش لازم را داشته باشيم اما انتظار كامل بودن در تمام زمينهها را نداشته باشيم، لذا آنچه مهم است تلاش به اندازه توانايي است.
11- خود كارآمدي و خودگرداني:خود كارآمدي، ارزيابي فرد از توانايي خود در انجام يك تكليف است. خود گرداني مستلزم توانايي فرد در تأثير گذاري بر رفتار خود به جاي واكنش مكانيكي در برابر محيط است (كديور ، 1382).
12- ابراز احساسات:احساسات مثبت مانند شادي و محبت و احساسات منفي از جمله خشم، نگراني و اضطراب را درون فكني و سركوب نكنيم و بدون رفتار پرخاشگرانه آنها را ابزار كنيم.
13- درك توانايي خود و ديگران:نقاط قوت و ضعف خود را بشناسيم و سعي در شناختن نقاط قوت و ضعف ديگران داشته باشيم. توانايي عفو و گذشت را داشته باشيم و هميشه براي اشتباهات خود را سرزنش نكنيم چون سرزنش باعث كاهش اعتماد به نفس و عزت نفس افراد ميشود.
14- احترام به ديگران:به ديگران احترام بگذاريم، چون اين امر باعث ميشود كه ديگران نيز به ما احترام بگذارند و امكان انگيزش و تقويت محيطي فراهم گردد.
15- داشتن يك نگرش مثبت: نسبت به دوستان ، همسالان و بزرگسالان ديد مثبتي را پيدا كنيم، چون نگرش خوب به بهداشت روان كمك ميكند.
16- احساس امنيت و آرامش خاطر:افراد سالم دچار اضطراب و نابساماني دائمي فكري نيستند. آنها دلواپس نيستند و از آينده و اتفاقات هراسي ندارند. آنها با بردباري و احساس امنيت با وقايع روبرو ميشوند و براي آنها راه حل منطقي پيدا ميكنند (چوهن ، 1991).
17- داشتن اعتماد به نفس و احساس كفايت:اعتماد به نفس ، داشتن نگرش مثبت به تواناييهاي خود مي باشد كه رابطه تنگاتنگي با احساس كفايت دارد. اين كه كسي به خود و تواناييهاي خود اعتماد داشته باشد و بگويد من ميتوانم اين كار را انجام دهم و مشكلات را از پيش پا بردارم حاكي از داشتن بهداشت رواني است (پورمقدس ، 1367).
2- به بچهها فرصت دهيد تا مسووليت كارهاي خود را به عهده گيرند و خود تصميم گيرنده باشند.
3- با هر بچهاي برخورد خاص و ويژهاي داشته باشيد و او را انسان كامل دانسته و با ديگر بچهها مقايسه نكنيد.
4- اعمال بچهها از خودشان جدا است و بدون توجه به شكستها و موفقيتها، بچهها بايد بدون قيد و شرط پذيرفته شوند.
5- بچهها را در آغوش بگيريد، بفشاريد، لمس كنيد، ببوسيد و با آنها ارتباط فيزيكي داشته باشيد. اگر اين كار را بكنيد آنها ياد ميگيرند كه خودشان را دوست داشته باشند.
6- با دقت به حرفهاي فرزندانتان گوش دهيد.
7- به جاي مچگيري سعي كنيد با انجام كارهاي مثبت آنها را غافلگير كنيد و به يادشان بياوريد كه چقدر دوست داشتني هستند.
9- بچهها را تشويق كنيد تا دوستان خود را به منزل دعوت كنند.
10- به بچههاي خود از سن شش يا هفت سالگي مسووليّت بدهيد تا توانايي انجام كارهاي خود را بالا ببرند.
چگونه به بهداشت رواني خود كمك كنيم؟
1- درك و يافتن زمينههاي آسيب پذيري:شناخت موقعيتهايي كه شما را خشمگين ميكند يا واكنش تندي در شما ايجاد ميكند، ميتواند شما را در برابر فشارهاي رواني محافظت كند. اگر افراد خاص شما را خشمگين ميسازند، يا بايد از آنها دوري گزينيد يا بكوشيد دريابيد، چه چيزي در آنان وجود دارد كه شما را اين قدر ناراحت ميكند. سعي كنيد علت ناراحتي خود را دريابيد تا بتوانيد موقعيت ياد شده را به صورت تازهاي ببينيد.
2- مديريت زمان :از بار زياد سنگين دوري كنيد. با گنجانيدن زمان كافي براي استراحت، آرامش، خوابيدن، خوردن، تمرين كردن و اجتماعي شدن ساعاتتان را تنظيم كنيد. براي دوري از دلتنگي و فقدان تمركز و به خاطر تربيت پذيري زمان، مطالعه را قطع كنيد (چاندرا ، 2006). نويسنده معتقد است مديريت زمان از استرس و اضطراب شديد جلوگيري ميكند و بدين وسيله باعث تضمين بهداشت رواني افراد ميگردد.
3- انجام به موقع كارها:هر كاري را به موقع انجام دهيد، چرا كه انجام به موقع فعاليتها از احساس درماندگي جلوگيري ميكند. انجام هر كاري را يك كمي زودتر شروع كنيد، زيرا اين كار نه تنها باعث بالا رفتن اعتماد به نفس ميشود بلكه باعث كمك به بهداشت رواني ميگردد.
4- احترام به خود:قدر و منزلت خود را بدانيد، زيرا تجربه نشان داده است افرادي كه به خود ارزش قائل اند، تواناييهاي خود را خوب تشخيص ميدهند، نه خود بزرگ بيناند و نه خود كم بين و اين امر به بهداشت رواني آنها كمك ميكند.
5- پذيرش نقاط قوت و ضعف: انسان سالم، انساني است كه بداند در چه زمينههايي ضعف عمده دارد، آنگاه سعي كند كه متناسب با تواناييهايش نقاط ضعف خود را جبران كند. نيز چنين فردي لازم است نقاط قوت خود را تشخيص دهد و در پي تقويت اين نقاط بر آيد، زيرا اين امر به بهداشت رواني وي كمك مؤثري مينمايد.
6- داشتن استدلال مافوق قراردادي: به نظر كلبرگ افرادي اين استدلال را دارند كه به رشد شناختي كافي دست يابند و معيارها و قوانين اخلاقي را دروني كنند، زيرا اين استدلال به بهداشت رواني كمك زيادي ميكند.
7- برقراري روابط صميمانه با ديگران:صميمت نوعي تعهد دروني نسبت به برقراري روابط و ادامه آن است، زيرا همه ما به اطمينان خاطري كه از جانب ديگران تأمين ميشود، نياز داريم، لذا از راه در ميان گذاشتن نگرانيهاي خود با افراد مجرب و بزرگترها، ميتوانيد بيشتر مشكلات خود را سادهتر و روشنتر نماييد.
8- كمك به موقع از ديگران :تقاضاي كمك از ديگران، خود نشانگر پختگي عاطفي است نه اينكه نشانه ضعف آگاهي و ناتواني است. انسان در هر سني باشد به راهنمايي و مشورت ديگران نيازمند است.
9- حذف خطاها: فرد بايد شرايطي را كه رفتار نامطلوب در آن رخ ميدهد شناسايي كند و عوامل خارجي ايجاد كننده رفتار را مورد بررسي قرار دهد. قبل از اصلاح رفتار بايد مشخص كرد چه رفتارهاي نامطلوبي را ميخواهيم، حذف كنيم و چه رفتارهاي مطلوبي بايد جايگزين آن گردد.
10- داشتن ديد مثبت:حالات عاطفي خوشايند مانند خنده، خوشحالي ، لذت و شادي را داشته باشيد، به امور مختلف زندگي يك گرايش مثبت را نشان دهيد ، خظ مشيهاي خود را انتخاب كنيد و بدانيد چه چيزي براي شما بيشترين ارزش را دارد.
نتيجه گيري و ارائه راه حلها
هدف اصلي بهداشت رواني، پيش گيري از وقوع ناراحتيها و اختلالهاي جزئي رفتار است و ارتقاي سلامت، بهترين شكل بهداشت رواني است. در اين زمينه لازم است جامعه از طريق آموزشهاي رسمي و غير رسمي از ابتلاي جمعيت سالم به بيماريهاي رواني جلوگيري كند و افراد را عليه بيماريها واكسينه كند، زيرا علاج واقع، قبل از وقوع بايد گردد.
والدين به عنوان اولين معلم كودكان وظيفه خطيري نسبت به انسان سازي و حفاظت از بهداشت رواني و شخصيت فرزندان دارند. والدين ابتدا بايد نيازهاي اساسي فرزندان از جمله بازي، احترام، مسؤوليت و پذيرش در گروه را مورد توجه قرار دهند و زمينه را براي تأمين هر يك از آنها فراهم سازند. پدر و مادر بايد جو خانه خود را اصلاح و بهبود بخشند، يعني حالت گرم – پذيرا بر خانه خود حاكم كنند، زيرا ايجاد جوّي از ترس، تهديد، اضطراب و فشار رواني بر سلامت رواني كودكان آسيب وارد ميكند. والدين بايد سعي كنند در خانواده محيطي حاكي از صلح، صفا و صميميت را بوجود آورند، زيرا اگر فرزندان قبول داشته باشند كه خانواده آنها را ميپذيرد، احساس ارزش و احترام ميكنند. در يك كلام، والدين بايد الگوي نمونه عملي در مسايل عقيدتي، اجتماعي ، ديني و مذهبي باشند.
براي دستيابي به بهترين شكل بهداشت رواني، افراد بايد شكستهاي خود را بپذيرند، انعطاف پذير باشند، در زندگي هدف داشته باشند، خود كار آمدي و خود گرداني لازم را براي افزايش اعتماد به نفس و احساس كفايت و پختگي داشته باشند. به هيمن منطور و براي كمك به بهداشت رواني بايد زمينههاي آسيب پذيري خود را دريابيم، زمان (استفاده بهينه از اوقات) خود را مديريت كنم، نه خود كم بين باشيم و نه خود بزرگ بين، با انجام به موقع كارها از احساس درماندگي جلوگيري كنيم و با ديگران روابط صميمانه برقرار كنيم.
منابع
الف) منابع فارسي
1- اميني، شهريار : 1383 ، اصول بهداشت روان، ماهنامه تربيت، معاونت آموزش و پرورش نظري و مهارتي وزارت آموزش و پرورش.
در ابتدای فصول کتاب تصمیم گرفتم که فصلی را برای افزایش آگاهی عمومی ورزشکاران عزیز در مورد سیستم هورمونی بدن و انواع هورمون ها که امواد ی معجزه آسا ولی در عین حال زهراگین بوده و اصلی ترین بخش سوء استفاده های ورزشی ( دوپینگ ) را شامل میشود ,بپردازم .
تعریف هورمون :
هورمون ماده ای است شیمیایی که از غدد درون تراوا یا غدد مترشعه داخلی به درون جریان خون ترشح می شود . و بوسیله خون به اعضا یا بافتهای دیگر بدن حمل می شود و در آنجا کارش اصلاح ساختار یا عملکرد عضو یا بافتی از بدن می باشد.کورتیکوستروئیدها از قشر فوق کلیوی و هورمون رشد از غدد نخامی و آندروژن از بیضه ها مهم ترین هورمون های بدن را تشکیل می دهند .تگاه هورمونی چگونه کار دستگاه هورمونی به تنظیم فعالیتهای بدن کمک میکند.این دستگاه ازتعدادی غده به نام غدد مترشعه داخلی تشکیل میشود که گروههایی از پیامهای شیمیایی را که هورمون نامیده میشود را تولید میکنند.هورمونها به داخل جریان خون میریزند و به سراسر بدن حمل میشوند تا اینکه به اعضای مقصد در بدن برسند.
دستگاههای مرتبط با دستگاه هورمونی
دستگاه گردش خون:
خون پیامهای شیمیایی را که هورمون خوانده میشود و از غدد هورمونی آ زاد میشود دریافت میکند هورمونها همراه با جریان خون به هر جای بدن که مورد نیاز باشد میروند.
دستگاه هورمونی:
دستگاه هورمونی که مواد شیمیایی با هورمونها را آزاد میکند با دستگاه گردش خون و تناسلی مرتبط است.
دستگاه تناسلی:
چرخه قاعدگی زنانه توسط هورمونهای آزاد شده از سوی مغز و اعضای تناسلی تحریک میشود. ویژگیهای جنسی مردانه نیز توسط هورمونهای آزاد شده از سوی مغزو اعضای تناسلی تحریک میشود.
غده های مترشعه داخلی عبارتند از :
غده هیپوفیز غده تیروئید غده فوق کلیوی لوزالمعده تخمدانها ( در زنان ) و بیضه ها ( در مردان )
غدد هورمونی مغز:
درسمت پایین مغز دو غده هورمونی مهم قرار دارند :
غده هیپوفیز و هیپوتالاموس این دو غده با مغز با یکدیگر و با بقیه دستگاه هورمونی تاثیرات متقابل دارند. یکی از وظایف حیاتی آن کنترل آزاد شدن هورمونها توسط غدد دیگر است.غده کوچک صنوبری نیر که هورمونهایی را به بدن ترشح میکند در مغز قرار دارد.
غده هیپوفیز:
غده هیپوفیز مواد شیمیایی به نام هورمونها را تولید میکند که بر بافتها واعضای سراسر بدن ثرمیگذارند.این غده هورمونهایی ترشح میکند که رشد بدن را کنترل میکنند هورمونهایی که بر ادرار اثر میگذارند هورمونهایی که تولید مثل را تنظیم میکنند. غده هیپوفیز دوبخش متمایز دارد:
لوب بزرگ جلویی که انواع مختلف هورمونها را میسازد و آزاد میکند. و لوب عقبی که هورمونهای
ساخته شده در بخش دیگری از مغز به نام هیپوتالاموس را آزاد میکند.
هورمون های مترشعه از هیپوفیز ( غده نخامی ) :
هورمون رشد ( سوماتوتروپین ) :
SOMATOTROPHIN ( HGH)
این هورمون از غده هیپوفیز ساخته شده و در آن انبار میشود . که عهده دار رشد استخوان های دراز اندام و ساخت پروتئین در بدن می باشد. تولید بیش از اندازه آن پیش از بلوغ به درشت نمایی یا اکرومکالی ( اندازه درشت در دست پا و صورت) میگردد و نبودن کافی آن در کودکان سبب کوتولگی می شود.
گونادوتروپینها :
GONADOTROPHIN ( HCG)
این هورمون از غده هیپوفیز ساخته می شود و بر بیضه ها یا تخمدان ها تاثیر می گذارد و آنها را به تولید هورمون جنسی و تومه یا تخمک و در مردان تولید اسپرم را بر می انگیزد .
گنادونادوتروفین های اصلی عبارتند از :
هورمون محرک فولیکول : ( FSH )-
این هورمون در رسیدن فولیکول در تخمدان ها و تشکیل تومه در بیضه ها را تحریک میکند .
هورمون های زرده ساز : (LH) -
تحریک برای تولید هورمون ها در بیضه ها و تخمدان ها را به عهده دارد .
هورمون ضد پیش آبزایی ( وازوپرسین ) :
ANTI DIURETIC HORMONE (ADH)
این هورمون از غده هیپوفیز ساخته شده و سبب افزایش جذب آب در کلیه می شود.بدین صورت از اتلاف مفرط آب حین فعالیت های شدید بدنی جلوگیری میگردد .
غده تیروئید و پاراتیروئید:
غده تیروئید یکی ازاعضای عمده تولید کننده هورمون است .این غده در گردن زیر حنجره واقع شده است و از دو لوب متصل به هم تشکیل میشود.
تیروئید دو هورمون مختلف را تولید میکند یکی از آنها فعالیت شیمیایی را در سلولهای بدن افزایش میدهد تا انرژی تولید شود ( تیروکسین یا یدوتیروئین ) و دیگری سطح کلسیم را در جریان خون افزایش میدهد.
غده پارا تیروئید نیز از چهار ساختار بیضی شکل کوچک در داخل غده تیروئید تشکیل میشوند.این غده ها هور مونی را تولید میکنند که سطح کلسیم را در خون بالا میبرد.هر گاه سطح کلسیم بدن افت کند این غده ها هورمونهایی را ترشح میکنند که موجب آزاد شدن یا ذخیره کلسیم بیشتر در نواحی مختلف بدن به منظور حفظ تعادل سلامت میشوند.
غده فوق کلیوی :
غده آدرنال اعضای هورمونی کوچکی هستند که در بالای کلیه ها قراردارند. بخش خارجی این غده سه هورمون تولید میکند:
یکی برای کنترل توازن مواد معدنی در خون واستروئید ها برای تنظیم سوخت و ساز(تغیرات شیمیایی بدن) و هورمونهای جنسی( در زنان . تستوسترون و در مردان استروژن و پروژسترون ) برای تولید مثلداخلی ترین بخش غده آپی نفرین یا آدرنالین را تولید میکند که هورمونی است که بدن را قادر میسازد در قبال استرس فورا واکنش نشان دهد.
لوزلمعده:
لوزلمعده در بالای شکم درست در پشت معده واقع شده است.این عضو علاوه تولید عصاره هایی که به هضم غذا کمک میکنند دو هورمون نیز به داخل خون می ریزد.انسولین و گلو کاگون را نیز که این هورمونها مسئول کنترل سطح قند خون هستند را ترشح می کند .
گلوکاگون با عمل بر روی کبد سطح قند(گلوکز) خون را بالا میبرد اما انسولین سطح قند خون را پایین می آورد.
تخمدانها و بیضه ها:
افراد مونث دو تخمدان در طرفین رحم خود دارند. تخمدانها دو هورمون جنسی مونث به نام استروژن و پروژسترون را تولید میکنند.این هورمونهای جنسی تکامل اعضای تناسلی مونث و ظهور ویژگیهای زنانه را در زمان بلوغ کنترل میکنند.
این تحولات شامل رشد سینه ها . رشد موی بدن . وتغیرات شکل بدن است.تولید این هورمونها توسط هیپوتالاموس و غده هیپوفیز در مغز کنترل میشود.افراد مذکر دو بیضه دارند که درست بیرون از شکم در داخل کیسه بیضه آویخته شده اند .
بیضه ها هورمونی به نام تستوسترون را تولید میکنند که تکامل اعضای تناسلی مردانه را کنترل کرده و نیز موجب ظهور ویژگیهای مردانه معینی در زمان بلوغ میشود.این تحولات شامل تغییراتی در شکل بدن. رشد مودر صورت وبدن. بم شدن صدا. وتغییرات رفتاری است.
حضرت نوح علیه السلام نخستین پیامبر بعد از حضرت شیث و ادریس است . او به کار نجاری اشتغال داشت و در چهل سالگی از سوی خداوند به رسالت مبعوث گردید. وی مسنترین انبیا و یکی از پیامبران اولوالعزم است و قرآن کریم او را «ناصحِامین» ، «عبدشَکُور» و «عبد غَفّار»معرفی میکند.
حضرت نوح علیهالسلام ، پیوسته قومش را به عبادت و پرستش خدای یکتا دعوت مینمود و از پرستش بتها نهی میکرد و از عذاب روز بزرگ (قیامت و طوفان) برحذرشان میداشت. اَشراف خود کامه، که دارای روح شیطانی بودند،ضلالت و گمراهی خود را به نوح نسبت دادند؛ولی آن حضرت با ادب و متانت میفرمود:«من وگمراهی؟من فرستادهای از جانب پروردگار جهانیانم که پیامهای الهی را به شما ابلاغ میکنم.»اما قوم حضرت نوح اعتراض میکردند که او فردی معمولی و عادی است و میگفتند:«خدا باید فرشتهای را به پیامبری بفرستد.»آنها با تکبرو خود برتربینی او را دروغزن و دیوانه میخواندند و پیروان او را یک مشت اراذل و اوباش بر می شمردند .
نوح علیه السلام پس از سالها تلاش برای هدایت مردم ، دستوریافت تا کشتی بسازد.او در شهر کوفه به ساختن کشتی بزرگی پرداخت،و خداوند به او وحی فرمود که نشانه عذاب و توفان ، جوشیدنآباز تنور است:حَتَّی إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِیلٌ هود/40 ؛ تا وقتی که فرمان در رسید و تنور فوران کرد ... .
بعضی از مفسرین و مورخین ، آیة فوق را به فوران آب از تنور خانه نوح تفسیر کردهاند و گفتهاند، این همان تنوری بوده که حضرت حوا آن را برای پختن نان ساخته و تا زمان نوح باقی بوده است(1). عدهای دیگر از مفسرین ، تنور را کنایه از «سطح زمین» بیان کردهاند؛ یعنی زمین فوران کرد(2). از امام علی علیه السلام روایت شده که تنور به معنای فجر است؛ یعنی نور فجر به عنوان علامت توفان ، ظاهر شد .
احتمالاً توفان با فوران یا نزول سه آب آغاز شد :
1. فوران آبگرم و جوشان از آب فشانهای زمین: وَفَارَالتَّنَّورُ… .
2. بارش باران سیل آسا از آسمان: فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ قمر/3. فوران آب از چشمه های زمین : وَفَجَّرْنَا الارْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَاءُ عَلَی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ قمر/12.
نمونة چنین فورانی ، آبفشانها و چشمههای آب گرمی است که در فواصل معین ، آب از آن با شدت به خارج فوران میکند .این چشمهها در سراسر جهان دیده می شوند . به عنوان نمونه آبفشان معروف پارک ملی یلواستون در ایالت وایومینگ آمریکا است که در هر ساعت یک بار فوران میکند .
در هر حال ، آب بسیاری که برای توفانی مقدر بود، به هم برآمد: فَالْتَقَی الْمَاءُ عَلَی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ قمر/12. به این ترتیب همه کره زمین را آب فراگرفت.
لنگرگاه کشتی نوح کجا است؟
در یکی از آیات قرآن آمده است: وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَائَکِ وَیَا سَمَاءُ أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاءُ وَقُضِیَ الَامْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ هود/ 44؛ و گفته شد: ای زمین! فرو خور آب خویش ، و ای آسمان ! بایست و مبار بیش از این، و(آن گاه ) آب کاسته شد و عذاب به پایان رسید و کشتی برکوه جودی قرار گرفت.
جودی ، به هرکوه و زمین سخت اطلاق می شود . در بعضی از تفاسیر ، به کوهی در موصل (یکی از شهرهای عراق) اطلاق شده که به ارمنستان منتهی میشود و به آرارات موسوم است.(3). تورات ، محل فرود کشتی نوح را کوههای آرارات ذکر کرده است(4) که «ماسیس» نام دارد و در اَرمنستان واقع شده است .
از شهرهای عمدهای که در دامنة کوه آرارات قرار دارد، نخجوان است .عدهای نام این شهر را با ماجرای سفینة نوح مرتبط دانستهاند؛ زیرا در زبان ارامنه «نَخ» به معنای کشتی و «جوان» به معنای جایگیر است .آنها معتقدند که حضرت نوح علیه السلام بعد از توفان در این شهر جای گرفت و به قولی دیگر ، نوح نبی علیه السلام در این شهر مدفون است و قبر همسرش نیز در مرند بر سر راه تبریز است.(5)
ملت ايران يکي از ملل هند واروپايي است که به آسياي مرکزي مهاجرت کرده ودر آنجا موطن گزيدند . وزبان رسمي آنها زبان پهلوي بود تا اينکه در صدر اسلام وبعد از پيامبر، ابوبکر لشکرياني را به سرحدات ايران روانه کرد وشکست را در اين جنگ نصيب ايرانيان کرد وبا تسلط بر اين سرزمين زبان عربي را در دربار وديوان رايج کرد . ولي به خاطر تحقير ايرانيان توسط اعراب که آنها را موالي مي خواندند وعجمها را دشمن خويش ، ايرانيان واکنش نشان دادند .......... واين وضع تا قرن هشتم ادامه داشت ولغات بسياري از زبان فارسي حذف شد .
ولي با رسيدن به دوران غلبه شريعت که با عربزدگي توام بود ادبيات التقاطي فارسي قرنهاي هفتم تا دهم با مونتاژ لغات وجاسازي اصطلاحات عربي در متون فارسي همراه شد . ........
در نهايت به اين مهم برسيم که زبان عربي کاملترين زبان جهان است وبراي هضم اين واقعيت بايد از پوسته عصبيت وقوميت خارج شويم و ..... . اسلام پيام خويش را در قالب اين زبان به بشريت تقديم کرد . چراکه اين زبان گنجايش وتوانايي دريافت مفاهيم ومعاني عميق وسرشار وحي را داشت .
در اسلام زبان عربي ، زبان ايدئولوژيک است وما ملتي مسلمان هستيم وايدئولوژي خودرابايد حفظ کنيم . پس بايد زبان عربي را مطابق با اصل شانزدهم قانون اساسي ياد بگيريم واز تعليم وتعلم آن بيش از هر زبان ديگر در جهان اصرار ورزيم .
زبان عربی یا زبان تازی، بزرگترین عضو از شاخه زبانهای سامی است. و با زبانهای عبری و آرامی همخانوادهاست.این زبان دارای ۴۲ صیغه میباشد که ۱۴ تای ان ماضی و ۱۴ تای بعدی مضارع و۱۴ تای بعد از آن آینده میباشد. زبان عربی یکی از شش زبان رسمی سازمان ملل متحد میباشد. 6زبان رسمی سازمان ملل عبارتند از: انگلیسی،فرانسوی،عربی،روسی،اسپانیایی و چینی.
عربها این زبان را «لغة الضاد» نیز مینامند زیرا تنها زبانی است که دارای ضاد صامت است. (در زبان آلبانیایی پس از پذیرش اسلام و نفوذ زبان عربی، حرف ضاد وارد آن شد.)
شمار گویشوران
شمار کسانی که عربی را همچون زبان مادری به کار میبرند ۱۷۴ تا ۴۴۲ میلیون تن است. عربی زبان رسمی ۲۵ کشور است که کل جمعیت آنها نیز براساس آمار سیا ۳۲۹ میلیون تن است.[۱]
مکان تکلم
محدوده جغرافیایی را که گویشوران زبان عربی در آن اکثریت را دارند جهان عرب مینامند که شامل بیش از ۲۰ کشور میشود که از خاورمیانه آغاز شده و تا آفریقای شمال غربی ادامه مییابد.
گویشهای عربی
مقوله زبان عربی بر مجموعه زیادی از گویشها و لهجههای مختلف دلالت میکند که به طور کلی به سه بخش تقسیم میشود:
عربی کلاسیک یا قرآنی،
عربی استاندارد یا فصیح و یا کتابی
عربی محاورهای یا جلفی و یا دارجة
در تمام کشورهای عربی لهجه استاندارد جهت تدریس در مدارس و تألیف کتابها و جراید به کار برده میشود.
اما هر منطقه از دنیای عرب، گویش محلی خاص خود را دارد که گاه تفاوتهای مابین آنها به حدی است که عربها مجبور به تکلم به عربی کتابی با هم میشوند. دلیل وجود تعدد گویشها و لهجات در زبان عربی را تأثیر زبانهای پیشین موجود در آن مناطق قبل از تسلط زبان عربی بر آن منطقهها دانستهاند. در حالت کلی عربی محاورهای را به دو بخش خاورمیانهای و مغربی تقسیم میکنند اما به طور دقیق تر عربی دارای ۴ گویش زیر است که هر کدام خود دارای لهجات متعددی است.
عربی مصری
عربی مغربی (شامل لهجات: مراکشی، تونسی، الجزایری و...)
عربی شرقی (شامل لهجات: لبنانی، فلسطینی، و عرب زبانان غرب کشور اردن)
عربی عراقی و یا خلیجی (شامل لهجات عراقی، کویتی، عربستان سعودی، عرب زبانان شرق سوریه، ساحل خلیج فارس از عراق تا کشور عمان و(استان خوزستان)در ایران به علاوه استان الشرقیه کشور عربستان سعودی...)
از این میان عربی مصری به عنوان گویش محاورهای زبان دوم مشترک بین تمام عرب زبانان به کار میرود. و دلیل آن وجود انبوه فیلمها و برنامههای تلویزیونی و رادیویی و منابع عربی به این گویش است (مانند فارسی تهرانی که در بین فارسی زبانان ایران به عنون لهجه محاورهای دوم به کار میرود.)
تفاوت لهجهها در گویشهای عامیانه زبان عربی در واژگان، دستور زبان و شیوه تلفظ کلمات به چشم میخورد.
بیشترین تفاوتها بین گویشهای غرب و شرق کشورهای عرب زبان وجود دارد برای نمونه(کویتی و مراکشی!!)
در تفاوتهای مربوط به چگونگی تلفظ میتوان به چگونگی تلفظ حرف /ق/ اشاره نمود که در لهجه بادیه نشینان و عراقیها /گ/، در لهجه مصری و سوریه /ء/ و در لهجه فلسطینی /ک/ تلفظ میشود. ویا چگونگی تلفظ /ج/ که در لهجه مصری /گ/ تلفظ میشود مانند الجمهوریة => الگمهوریة.
تأثیر زبانهای دیگر بر زبان عربی
در زبان عربی از دورانهای کهن زبانهای بیگانه روی آن تأثیر گذاشتهاند؛ از این میان میتوان به تأثیر زبانهای ایرانی و یا رومی کهن بر آن اشاره کرد، حتی در در نصوص قرآن چنین واژههایی نسبتاً به وفور یافت میشوند هر چند که زبان عربی بنا بر خاصیت داتی خود که واژهها در آن صرف میشوند چهره وامواژهها را چنان دگرگون مینماید که تشخیص ریشه آن بسیار دشوار میگردد.
از واژههای ایرانی و رومی کهن که از دیرباز به زبان عربی وارد شدهاند میتوان موارد زیر را نام برد:
از زبانهای ایرانی
در عربی: زمان (از زَمان در پهلوی)، مهرگان (مهرجان در عربی معنای جشنواره بخود گرفتهاست)، برنامه (برنامج)، فیروز، تنور، خندق، قناة، قلعة (کلات)، اسفناج، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین، سرو، عدس، شهی، ،آجر، گچ = جص - خنجر= خونگر- طربوش = سرپوش و دهها واژه دیگر...
و در قرآن یکصد کلمه اصل پارسی و یا معرب شده از پارسی وجود دارد که از این نظر پر نفوذترین زبان بر ادبیات قرانی تلقی میشود: دین، سراج از چراغ، جند، (دکا دکا = تکه تکه)، سجیل، نمارق (جمع واژه نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)، مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید) و هزاران [۲] واژه دیگر...
از زبانهای دیگر
اما در عصر حاضر واژههای زیادی از زبانهای اروپایی وارد زبان عربی شدهاند که یا در قبل در عربی وجود نداشته و مجال ساخت آنها نبوده ویا از لحاض معنایی امکان ساخت آن در عربی زیاد موفقیت آمیز نیست. بیشتر این واژهها در عرصه سیاست (مانند: الإمبریالیة، الإیدیولوجیا...)، یا هنر و ادبیات (مانند: رومانسیة، فلسفة، فلم (فیلم)، سیناریو (سناریو)...) و یا صنعت و تکنولوژی (مانند: باص، رادیو، ورشه - تلفون، تلفزیون، کمبیوتر...) هستند.
تأثیر زبان عربی بر دیگر زبانها
برای این بخش از این مقاله منابع لازم نیامدهاست. لازم است بر طبق اصول اثباتپذیری و شیوهنامهٔ ارجاع به منابع منبعی برای آن ذکر شود. مطالب بیمنبع احتمالاً در آینده حذف خواهند شد.
گاهی اوقات مشکل مینماید که بتوان از زبان عربی مفهومی را به ویژه در متون اسلامی به درستی و دقت به زبانی دیگر ترجمه نمود. عکس این قضیه نیز در موارد گوناگون صادق است (مخصوصا در متون علمی و صنعتی). از آنجا که قرآن به عربی نگاشته شدهاست و مسلمین سنتا بر این باورند که غیرممکن و نادرست است که متون مقدس مذهبی (قرآن، نماز، اذان...) خود را به زبانی دیگر ترجمه نمایند و بیم از عدم رسایی مفهوم دقیق متون آن را داشتهاند مجموعه این عوامل همراه با علل مختلف دیگری همچون همجواری جغرافیایی، تجارت و مهاجرت... راه را به کلی بر تسلط کامل عربی بر کلیه زبانهایی که تحت نفوذ امپراتوری اسلامی و یا صرفاً فرهنگ اسلامی بودهاند هموار کردهاست.
تأثیر عربی بر زبان فارسی بیش از ۳۰٪ بودهاست و واژگان عربی از طریق زبان فارسی به زبانهای اردو، کشمیری، پشتو، تاجیکی و تا حد زیادی به ترکی نیز سرایت نموده و در حد بسیار ملایمتر به زبانهای عبری و کردی. زبان عربی توانستهاست با توجه به جنبه تقدس دینی باعث زوال زبانهای مصری و منطقه شمال آفریقا و اردن و سوریه شود این زبان بر اسپانیایی نیز تأثیر گذاشتهاست اما زبان بربر یا امازیغی و قبطی پس از ۱۴۰۰۰ با مقاومت در مقابل هژمونی عربی توانستهاست تحت اشغال و سلطه عربی به حیات خود ادامه دهد
افضل الدین بدیل ابراهیم بن علی خاقانی حقایقی شَروانی ملقب به حسان العجم یکی از بزرگترین شاعران و از فحول بلغای ایران است . لقب حسّان ُالعَجَم را که بحق در خور اوست ، عموی او کافی الدین عمر به وی داد و خاقانی خود چند بار خویشتن را بدین لقب خوانده و عوفی هم همین لقب را برای وی یاد کرده است ، اما لقب دیگر او افضل الدین عنوان مشهورتر او بوده است و معاصران وی او را به همین لقب می خوانده اند و خود هم خویشتن را بسبب همین لقب گاه افضل یاد می کرده است. اسم او را تذکره نویسان ابراهیم نوشته اند ولی او خود نام خویش را «بدیل » گفته و در بیتی چنین آورده است:
بَدَل من آمدم اندر جهان سنائی را
بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد
پدر او نجیب الدین علی مروی درودگر بود و خاقانی بارها در اشعار خود به درود گری او اشارت کرده است و جد او جولاهه و مادرش جاریه ای نسطوری و طباخ از رومیان بوده که اسلام آورده. عمویش کافی الدین عمربن عثمان مردی طبیب و فیلسوف بود و خاقانی تا بیست و پنج سالگی در کنف حمایت و حضانه ٔ تربیت او بود و بارها از حقوق او یاد کرده و آن مرد فیلسوف را به نیکی ستوده و نیز چندی از تربیت پسر عم خود وحیدالدین عثمان برخوردار بوده است و باآنکه در نزد عم و پسر عم انواع علوم ادبی و حکمی رافرا گرفت چندی نیز در خدمت ابوالعلاء گنجوی شاعر بزرگ معاصر خود که در دستگاه شروانشاهان به سر می برد، کسب فنون شاعری کرده بود. عنوان شعری او در آغاز امر « حقایقی » بود ولی پس از آنکه ابوالعلاء وی را بخدمت خاقان منوچهر معرفی کرد لقب «خاقانی» بر او نهاد. بعداز ورود بخدمت خاقان اکبر فخرالدین منوچهر بن فریدون شروانشاه خاقانی بدربار شروانشاهان اختصاص یافت و صلتهای گران از آن پادشاه بدو رسید. بعد از چندی از خدمت شروانشاه ملول شد و به امید دیدار استادان خراسان و دربارهای مشرق آرزوی عراق و خراسان در خاطرش خلجان کرد و این میل از اشارات متعدد شاعر مشهود است لیکن شروانشاه او را رها نمی کرد تا بمیل دل رخت از آن سامان بر بندد و این تضییق موجب دلتنگی شاعر بود تا عاقبت روی بعراق نهاد و تا ری رفت لیکن آنجا بیمار شد. در همان حال خبر حمله ٔ غزان بر خراسان و حبس سنجرو قتل امام محمدبن یحیی بدو رسید و او را از ادامه ٔسفر باز داشت و ببازگشت به «حبسگاه شروان» مجبور ساخت اما چیزی از توقف او در شروان و حضور در مجالس شروانشاه نگذشت که بقصد حج و دیدن امرای عراقین اجازت سفر خواست و در زیارت مکه و مدینه قصائد غرا سرود و در بازگشت با چند تن از رجال بزرگ و از آنجمله با سلطان محمدبن محمود سلجوقی ( 548 554 هَ . ق .) و جمال الدین محمدبن علی اصفهانی وزیر قطب الدین صاحب موصل ملاقات کرد و با معرفی این وزیر بخدمت المقتفی لامراﷲ خلیفه ٔ عباسی رسید و گویا خلیفه تکلیف شغل دبیری به وی کرد ولی او نپذیرفت و در همین اوان که مصادف با حدود سال (551 یا 552 هَ . ق) بوده است سرگرم سرودن تحفةالعراقین خود بود . در دنبال سفر خود به بغداد، خاقانی کاخ مداین را دید و قصیده ٔ غرای خود را درباره ٔ آن کاخ مخروب بساخت و درورود به اصفهان قصیده ٔ خود را در وصف اصفهان و اعتذار از هجوی که مجیرالدین بیلقانی درباره ٔ آن شهر سروده و به خاقانی نسبت داده بود، پرداخت و کدورتی را که رجال آن شهر نسبت به خاقانی یافته بودند، و نموداری از آن را در قصیده ٔ جمال الدین عبدالرزاق می بینیم به صفا مبدل کرد. در بازگشت به شروان باز خاقانی به دربار شروانشاه پیوست . لیکن میان او و شروانشاه به علت نامعلومی ، که شاید سعایت ساعیان بوده است ، کار به نقار و کدورت کشید چنانکه کار بحبس شاعر انجامید وبعد از مدتی قریب به یک سال به شفاعت عزالدوله نجات یافت . حبس خاقانی وسیله ٔ سرودن چند قصیدۀ حبسیۀ زیبای او شده که در دیوانش ثبت است . و او بعد از چندی در حدود سال 569 هَ . ق . به سفر حج رفت و بعد از بازگشت بشروان در سال 571 هَ . ق . فرزندش رشیدالدین راکه نزدیک بیست سال داشت از دست داد و بعد از آن مصیبت دیگر بر او روی نمود چندانکه میل به عزلت کرد و در اواخر عمر در تبریز بسر برد و در همان شهر درگذشت و در مقبرةالشعراء محلۀ سرخاب تبریز مدفون شد. سال وفات او را دولتشاه 582 هَ . ق . نوشته است و آن را به اعداد دیگر نیز نقل کرده اند و از آنجمله در کتاب نتایج الافکار این واقعه بسال 595 هَ . ق . ثبت شده است . (کتاب دانشمندان آذربایجان مرحوم تربیت ص130و این قول اقرب بصواب است (سخن و سخنوران ، چ فروزانفر ص 349) خاقانی با خاقان اکبر ابوالهیجا فخرالدین منوچهربن فریدون شروانشاه و پسرش خاقان کبیر جلال الدین ابوالمظفر اخستان بن منوچهر که هر دو باستاد توجه و اقبالی تام داشتند و وی را براتبه و صلات جزیل می نواختند، معاصر بود. غیر از شروانشاهان خاقانی با امرای اطراف و حتی سلاطین دوردستی مانند خوارزمشاه نیز رابطه داشت و آنان را مدح می گفت و از این ممدوحانند علاءالدین اتسزبن محمد خوارزمشاه ( 521 551هَ . ق .) که خاقانی او را در اوایل عهد شاعری خود مدح گفته بود و نصرةالدین اسپهبد ابوالمظفرکیالواشیر و غیاث الدین محمدبن محمودبن ملکشاه (548 554) که خاقانی در سفر عراق او را دیدار کرد، و رکن الدین ارسلان بن طغرل(555 – 571 هَ . ق .) و مظفرالدین علاءالدین تکش بن ایل ارسلان خوارزمشاه و چند تن دیگراز شهریاران نواحی مجاور شروان . از شاعران عهد خود خاقانی با چندتن روابطی بدوستی یا دشمنی داشت و از همه ٔ آنان قدیمتر ابوالعلاء گنجوی است که استاد خاقانی در شعر و ادب بود و او را بعد از تربیت دختر داد و بدربار شروانشاه برد. لیکن کارشان بزودی به نقار و هجو کشید و در تحفةالعراقین خاقانی ابیانی در هجو آن استاد هست ، لیکن خاقانی پاداش این بی ادبی را به استاد از شاگرد خود مجیرالدین بیلقانی گرفت و از بدزبانی های او چنانکه باید آزرده شد. از معاصران خاقانی میان او و نظامی رشته های مودت بسبب قرب جوار مستحکم بود و چون خاقانی درگذشت نظامی در رثاء او گفت :
همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد
دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی
رشیدالدین وطواط شاعر استاد عهد خاقانی هم چندی با استاد دوستی داشته و آن دو بزرگ یکدیگررا ثنا گفته اند ولی آخر کارشان به جا کشید. فلکی شروانی هم از معاصران و یاران خاقانی بود و اثیر اخسیکتی که طریقه ٔ خاقانی را تتبع می کرده از معارضان وی شمرده می شد. علاوه بر این گروه خاقانی با عده ای دیگر ازشاعران و عالمان زمان روابط نزدیک و مکاتبه داشته وبر روی هم کمتر کسی از شاعران است که هم در عهد خودبه آن درجه اشتهار رسیده باشد که او رسید. از آثار خاقانی علاوه بر دیوان او که متضمن قصاید و مقطعات و ترجیعات و غزلها و رباعیات است مثنوی تحفةالعراقین اوست که بنام جمال الدین ابوجعفر محمدبن علی اصفهانی وزیر صاحب موصل که از رجال معروف قرن ششم بوده است سروده این منظومه را خاقانی در شرح نخستین مسافرت خود به مکه و عراقین ساخته و در ذکر هر شهر از رجال و معاریف آن نیز یاد کرده و در آخر هم ابیاتی در حسب حال خود آورده است . خاقانی از جمله ٔ بزرگترین شاعران قصیده گوی و از ارکان شعر فارسی است . قوت اندیشه و مهارت او در ترکیب الفاظ و خلق معانی و ابتکار مضامین جدید و پیش گرفتن راههای خاص در توصیف و تشبیه مشهور است ، و هیچ قصیده و قطعه و شعر او نیست که از این جهات تازگی نداشته باشد. قدرتی که او در التزام ردیفهای مشکل نشان داده کم نظیر است چنانکه در بسیاری از قصائد خود یک فعل مانند «برافکند» «برنخاست » «نیامده است » «نمی یابم» «بر افروز» «شکستم» و امثال آنها، یا یک فعل و متعلق آن مانند «درکشم هر صبحدم » و «بر نتابد بیش از این » یا اسم و صفت را ردیف قرار داده است .مهارت خاقانی در وصف از غالب شاعران قصیده سرا بیشتر است . اوصاف مختلف او مانند وصف آتش ، بادیه ، صبح ، مجلس بزم ، بهار، خزان ، طلوع آفتاب و امثال آنها در شمار اوصاف رائع زبان فارسی است ترکیبات او که غالباً با خیالات بدیع همراه و باستعارات و کنایات عجیب آمیخته است معانی خاصی را که تا عهد او سابقه نداشته مشتمل است مانند «اکسیر نفس ناطقه » برای «سخن » «دو طفل هندو» برای «دو مردمک چشم »، «سه گنج نفس » یعنی قوای سه گانه : متفکره و مخیله و حافظه ، «مهد چشم » ، «قصر دماغ » و صدها ترکیب نظیر اینها که در هر قصیده و غالباً در هر بیت از ابیات قصیده های او میتوان یافت . خاقانی بر اثر احاطه ٔ بغالب علوم و اطلاعات و اسمار مختلف عهد خود، و قدرت خارق العاده ای که در استفاده از آن اطلاعات در تعاریض کلام داشته ، توانسته است مضامین علمی خاصی در شعر ایجاد کند که غالب آنها پیش از او سابقه نداشته است . برای او استفاده از لغات عرب در شعر فارسی محدود بحدی نیست حتی آنها که برای فارسی زبانان غرابت استعمال دارد. با تمام این احوال چیزی که شعر خاقانی را مشکل نشان میدهد و دشوار مینمایاند این دو علت اخیر یعنی استفاده از افکار و اطلاعات علمی وبکار بردن لغات دشوار نیست ، بلکه این دو عامل وقتی با عوامل مختلفی از قبیل رقت فکر و باریک اندیشی او در ابداع مضامین و اختراع ترکیبات خاص تازه و بکار بردن استعارات و کنایات مختلف و متعدد و امثال آنها جمع شود، فهم بعضی از ابیات او را دشوار می کند و با تمام این احوال اگر کسی با لهجه و سیاق سخن او خوگیرد از وسعت دایره ٔ این اشکالات بسیار کاسته میشود. این شاعر استاد که مانند اکثر استادان عهد خود بروش سنائی در زهد و وعظ نظر داشته ، بسیار کوشیده است که از این حیث با او برابری کند و در غالب قصائد حکمی و غزلهای خود از آن استاد پیروی نماید، و از مفاخرات او یکی آن است که خود را جانشین سنائی میداند در قطعه ای بمطلع ذیل:
چون فلک دور سنائی در نوشت
آسمان چون من سخن گستربزاد
و شاید یکی از علل این امر ذوق و علاقه ای باشد که در اواخر حال بتصوف حاصل کرده و بقول خود درسی سال چند چله نشسته بود. خاقانی در عین مداحی مردی ابی الطبع و بلند همت و آزاده بود و با وجود نزدیکی بدربارهای معروف و علاقه ای که از جانب شروانشاه و خلیفه بتعهد امور دیوانی از طرف او شده بود، همواره از اینگونه مشاغل که به انصراف او از عوالم معنوی می انجامید اجتناب داشت بر رویهم این شاعر از باب علم و ادب و مقام و مرتبه ای بلند و استادی و مهارت در فن خود در شمار شاعران کم نظیر و از ارکان فارسی است و شیوه ٔاو که در شمار سبکهای مطبوع شعر است ، پس از وی موردتقلید و پیروی بسیاری از شاعران پارسی زبان قرار گرفت. (از تاریخ ادبیات دکتر صفا ج 2 صص 776 – 784) برای کسب اطلاع بیشتر از خاقانی میتوان بمآخذ زیر که درپاورقی ج 1 آتشکده ٔ آذر چ سادات ناصری آمده است رجوع کرد:
آثارالبلاد قزوینی ، بستان السیاحه ص 324، بهارستان جامی ، تاریخ ادبیات دکتر شفق ، تاریخ ایران سایکس ، تاریخ گزیده ص 818، تذکره ٔ خلاصة الافکار، تذکره ٔ دولتشاه سمرقندی چ لیدن صص 78 83 و صص 70 و 71 و چ هند ص 39، دانشمندان آذربایجان ، ریاض العارفین چ 2 صص 317 تا 326، سخن و سخنوران ، شعر العجم شبلی نعمانی ج 5 صص 6 9، خاقانی شروانی به قلم عبدالرسول خیام پور چ تبریز سال 1327 هَ . ش . شروح خاقانی از عبدالوهاب حسینی و محمدبن داود شادی آبادی ، طرائق الحقایق چ تهران ج 2 ص 280، عرفات العاشقین ، لباب الالباب ، مجالس المؤمنین قاضی نوراﷲ شوشتری مجلس دوازدهم ، مجله ٔ ارمغان سال 5 و 6 شرح حال خاقانی به قلم ناصح ، مجله ٔارمغان سال 23 شماره ٔ اول مقاله ٔ استاد سعید نفیسی راجع به شروان ، مجله ٔ یادگار سال 4 شماره ٔ 9 و 10 حبسیّات خاقانی به قلم نوائی ، مرآت الخیال چ هند ص 29،مقدمه ٔ حدائق السحر رشید وطواط به قلم عباس اقبال آشتیانی ، مقدمه ٔ دیوان خاقانی از مرحوم عبدالرسولی ، مقدمه ٔ دیوان دکتر ضیاءالدین سجادی ، مقدمه و شرح قصیده ای از شیخ آذری در جواهر الاسرار ضمیمه ٔ مسیحیه اشعةاللمعات ، نتایج الافکار، نفحات الانس ص 546 و 547، هدیة الاحباب فی ذکر المعروفین بالکنی و الالقاب و الانساب مرحوم حاج شیخ عباس قمی( ص 129که او را شیعه دانسته است .)
خاورشناسانی که درباره ٔ خاقانی تحقیقات کرده اند: خانیکوف (روزنامه ٔ آسیائی ماههای اوت و سپتامبر 1836 و مارس و آوریل 1865 م .)، مینورسکی (قصیده ٔ مسیحیه رساله ای به انگلیسی چاپ سال 1945 م .)، کارل زالمان (رباعیات خاقانی) ، هرمان اته که از خانیکوف استفاده کرده است . ادوارد برون (که تحقیقات خانیکوف را در تاریخ ادبیات خود آورده است ). گ : چایکین و آ: ولدیرف نقل از رساله ٔ مینورسکی . پرفسور یوری مار تحقیقاتی درباره ٔ قصیده ٔ مسیحیه دارد. (نقل از پاورقی آتشکده ٔ آذر ص 150و 151.)
ويژگي سخن
خاقاني از جمله بزرگترين شاعران قصيده گوي ايران و يكي از بزرگان ادب فارسي است . قصيده هاي او و ساير اشعارش از شيوايي و فصاحت و تعبيرات و كنايه هاي بسيار ظريف و مشكل برخوردار است كه براي فهم آن مانند اشعار انوري به تفسير مشروح نيازمند است . خاقاني به علت اينكه در اغلب علوم و اطلاعات زمان خود احاطه داشته توانسته است مضامين علمي خاصي در شعر ايجاد كند كه قبل از او اين روش در شعر سابقه نداشته و هم چنين او در شعر فارسي از كلمات و لغات عربي بسياري استفاده كرد كه تمام اينها سبب شده كه در ظاهر فهم اشعارش مشكل شود . او شاعري بسيار حساس و زود رنج بوده كه حوادث و وقايع روزگار وي را سخت تحت تاثير قرار مي داد تا آنجا كه در تمام قصايدش از بيوفايي مردم و بد روزگار شكوه مي كند چون او هم رنج زندان و هم ماتم از دست دادن عزيزان خود را ديده و همين امر باعث شده كه او مراثي را بسرايد كه اشعار مراثي او واقعا" ساده و از دل برآمده و نشان دهنده احساسات دروني او مي باشد .
معرفي آثار
او داراي ديوان اشعاري است كه شامل قصايد و مقطعات و ترجيعات و غزل ها و رباعيات است و يك مثنوي نامه به نام تحفه العراقين دارد كه به نام جمال الدين ابو جعفر محمد بن علي اصفهاني وزير و از رجال معروف قرن ششم بوده سروده است كه اين منظومه را خاقاني در شرح نخستين مسافرت خود به مكه و عراقين (عراق عرب و عراق عجم) سروده و در ذكر هر شهر از رجال و معاريف آن ياد كرده و در آخر هر كدام ابياتي را به مناسبت موضوع آورده است كه اين مثنوي نامه علاوه بر مشخصات ذكر شده داراي مضامين عارفانه نيز است .
سقراط را بيشتر از طريق ارسطو به خصوص شاگردش افلاطون مىشناسيم. زيرا او در طول زندگىاش چيزى ننوشت وبيشتر اطلاعات ما از او از شاگردانش بدست آمده است. كه همين امر و مرگ دلخراشش باعث شده است كه دركتب زيادى وى با مسيح مقايسه گردد.
او نخستين فيلسوف مهمى بود كه در آتن بدنيا آمد كه بيشتر عمر خود را صرف گفتگو ومباحثه در كوچه و بازارهاى آتن مىكرد. او جوانانى را ازاقشار مختلف و باعقايد گوناگون دور خود جمع مىكردو به گفتگو با آنها مىپرداخت . كه بعدها بسيارى از اين جوانان نماينده هاى فكرى فلسفه هاى گوناگون در يونان باستان شدند. كه همين امر باعث شد كه مكاتب زيادى سقراط را از خود بدانند. او به غير از مباحثه وتفكر كار ديگرى نمىكرد و شغل خاصى نداشت و نسبت به فردايش بىاعتنا شده بود. در خانه هم دل خوشى نداشت و به فكر همسر و فرزند نبود وهمواره به خاطر اين خصوصياتش با زنش مشكل داشت. البته مىتوان گفت كه در نهايت زنش به اوعلاقه داشت زيرا بعد از اعدام سقراط نمىتوانست به خود تسلى خاطر بدهد.
شايد بتوان گفت بارزترين موضوعى كه هنگام مطالعه سقراط به آن برمىخوريم هنر گفت و شنود سقراط باشد. او خود در اين باره مىگويد: من نيز مانند مادرم هنر مامايى دارم. مامايى من مامايى حقيقت و دانش است او دايما تاكيد مىكرد كه خود چيزى نمىداند بلكه مانند مامايان عمل مىكند يعنى با گفتگويى هدفمند نقاط ضعف و قوت افكار عقايد افراد را به آنها نشان مىدهد و از اين طريق به زاده شدن حقيقت و دانش در آنها كمك مىكند.
سقراط هنگام بحث با افراد مختلف به شرايط افراد و موقعيت اجتماعى آنان توجه اى نمىكرد. گاهى نيز پرسشهاى او از افراد متشخصى كه با اوبحث مىكردند موجب مى شد كه تزلزل پايه هاى فكرى وتضاد در عقايد آن شخص روشن گردد. كه اين موضوع موجب مسخره شدن اينگونه افراد در ملا عام ونتيجتا خشمگين شدن آنها مىشد. روش سقراط بدين گونه بود كه ابتدا در بحث اظهار تجاهل مىكرد وسپس براى رفع جهل خود از شخص مقابل سوالاتى مىپرسيد سپس شخص را با پرسيدن سوالاتى به نقطه اى خاص هدايت مىكرد و تناقض در افكار و عقايد شخص مقابل را برايش روشن مىساخت. در اين پروسه تعريف كردن موضوعات براى سقراط از اهمييت خاصى برخوردار بود. چون به اعتقاد او ابتدا بايد دانست كه منظور از مفاهيمى مانند عدالت , فضيلت ,شجاعت و پرهيزگارى چيست , سپس مىتوان در مورد اين مفاهيم صحبت كرد.
او براى رسيدن به تعريفى صحيح از يك مفهوم از شيوه اى استقرايى استفاده مىكرد بدين معنا كه ابتدا مثالها و شواهدى را در باره موضوع مورد نظرش پيدا مىكرد و از اين جزييات بدست آمده براى رسيدن به كليات مطلب استفاده مىكرد.او پس از فهميدن قاعده كلى آن را براى موارد خاص تطبيق و تعميم مىداد . مثلا او هنگام گفتگو نظر طرف مقابلش را در باره عدالت جويا مىشد ,مخاطب هم براى رسيدن به تعريف مثالهايى را ارايه مىكرد سپس سقراط با نشان دادن روابط و مشتركات مثالها شخص را به تعريفى از مفهوم مورد نظر( مثلا عدالت) مىرساند. بعد از اين مرحله سقراط موارد مخالف و متضاد با تعريف را يادآورى مىكرد بدين ترتيب فرد مورد نظر دايما مجبور مىشد كه تعريف خود را تغيير دهد تا به تعريف صحيحى برسد در اين ديالوگها شخص به اشتباهات و ناتوانيهاى خود پى مىبرد.
علىرغم اينكه روش فلسفى سقراط براى ما مشخص و معلوم است ولى افكار و عقايد او در مورد بسيارى از مسايل مهم فلسفى براى ما روشن نيست. زيرا هيچگاه در مورد مسئله اظهار اطمينانى قطعى نمىكرد و افكار خود را نمىنوشت. همين موضوع باعث شده است كه تمام دانسته هاى ما در باره سقراط از مطالبى است كه شاگردانش مانند افلاطون در باره او ذكر كرده اند. در بسيارى از متون افلاطون نمىتوان تشخيص داد كه مطلب افكار سقراط است يا عقايد افلاطون است كه آنها را از زبان سقراط بيان كرده است.
همانطور كه قبلا ديديم فيلسوفان پيش سقراطى توجه خود را به طبيعت و نيروهاى طبيعى معطوف كرده بودند كه به نوعى مىتوان گفت برنامه كارى آنان گذر از دنياى اسطوره به عقل بود. ولى برخلاف آنها بيشتر توجه سقراط به مسئله انسان و جايگاه انسان در جامعه بود. سيسرون فيلسوف رومى چند صد سال بعد از مرگ او در اين باره مىگويد: سقراط فلسفه را از آسمان به زمين آورد فلسفه را به خانه ها وشهرها برد و فلسفه را واداشت به زندگى و به اخلاقيات و خير و شر بپردازد. سقراط بر خلاف سوفسطاييان كه به درك درست و مطلقى از حقيقت اعتقاد نداشتند قصد داشت كه فلسفه خود را بر پايه اى محكم بنا كند . به گمان او اين پايه عقل انسان بود.او ادعا مىكرد كه ندايى الهى در وجودش قرار دارد كه او را هدايت مىكند و همين ندا و وجدان است كه به او مىگويد چه چيز نادرست و چه درست است.
جامعه آن زمان يونان كه سقراط در آن زندگى مىكرد جامعه اى بود كه سوفسطاييان تاثير اساطير واديان را در زندگى مردم به شدت كم كرده بودند از اين رو سقراط در زمينه اخلاق سعى داشت تعريف كامل و جهانشمولى ارايه دهد تا جايگزينى مناسب براى اساطير و اديان باشد . اوبر خلاف سوفسطاييان معتقد بود كه تشخيص درست و نادرست بر عهده عقل آدمى است نه بر عهده جامعه و سير تحولات آن. او براى نيكوكارى و درستكارى مبنايى عقلى جستجو مىكرد ومعتقد بود كه هركس درست و غلط را از لحاظ عقلى تشخيص دهد به كار نادرست دست نمىزند و تمام شرهايى كه از افراد مختلف مىبينيم در اثر نادانى آنهاست.
در روزگارى كه سقراط در آن زندگى مىكرد دموكراسى آتن رو به ابتذال نهاده بود بدين ترتيب كه در بسيارى از نهادهاى مهم كشور اعضاى آنها به ترتيب حروف الفبا انتخاب مىشد به طوريكه گاهى در ميان آنها كشاورز و بازارى ساده ديده مىشد و يا سران لشگر به سرعت عوض مىشدند.
سقراط عقيده داشت كه همانگونه كه كفاش و نجار به مهارت در رشته و فن خود نياز دارند حاكم نيز بايد تخصص لازم را براى حكومت داشته باشد به عبارت ديگر داراى فضيلت سياسى براى حكومت باشد. سقراط مدام دموكراسى يونان را به سخره مىگرفت و دائما دم از صلاحيت و شايستگى براى حكومت مىزد . كه البته در آن زمان بزرگترين مدعى اين صلاحيت اشراف وثرومتمندان بودند كه اعتقاد داشتند اين شايستگى براى حكومت از نژاد و تبارشان حاصل مىشود ولى سقراط معتقد بود كه اين شايستگى و فضيلت با آموزش و تربيت پديد مىآيد و ناشى از روح انسانى است. البته بايد توجه داشت كه در آن زمان اين آموزشها و نوع تربيت بيشتر مخصوص طبقه اشراف بود نه همگان مردم.
در شرايطى كه جنگ و خطر توطئه و قيام اقليت ثروتمند جامعه دمكرات يونان را تهديد مىكرد سقراط جوانان متمايل به آريستوكراسى را به دور خود جمع مىكرد ودر باره فضيلت سياسى با آنها صحبت مىكرد. همين امر باعث شد كه حكومت تصميم به اعدام سقراط بگيرد. در دادگاهى كه براى محاكمه سقراط تشكيل شد سقراط به دفاع از خود برخواست كه متن دفاعيه او در Apologyافلاطون موجود است. سقراط اين امكان را داشت كه با طلب عفو از دادگاه خود را از مرگ نجات دهد ولى او نپذيرفت كه از عوامى كه مدام مورد سخره او بود طلب بخشش كند. نقل مىشود كه دوستان او امكان فرار وى را از زندان فراهم ساخته بودند ولى او از فرار نيز امتناع ورزيد و در نهايت جام شوكران را سركشيد.
نظر سقراط در باب هنر
سقراط در خصوص زیبایی اشاره میکند که وقتی چیزی زیباست، یگانه علت آن زیبایی آن است که از " خود زیبایی" چیزی در آن نهفته است. به عبارتی دیگر، او برای زیبایی یک منشاء الوهی قائل است، به این معنا که زیبایی را برآمده از یک عرصه یا مکانی میداند. او معتقد است که: 1. زیبایی الوهی است. 2. ماهیت واحد و یگانه زیبایی، همچون یک کلّ متشکل از اجزاء و عناصر متعدد است. این ماهیت یگانه و واحد در درون خود حالتی متکثر و تجزیه شونده دارد. اگر زیبایی را تنها و واحد فرض کنیم، این زیبایی به یک شیء تعلق میگیرد اما ما بسیاری پدیدههای زیبا داریم که از جنبههای متفاوت زیبا هستند و این نیست جز خود زیبایی که در بسیاری پدیدهها حلول میکند. همانطور که در معرفت اسلامی فتبارک الله احسن الخالقین داریم. معنای سقراطی این گزینه به نسبیگرایی ارجاع داده میشود. 3. در مباحثهای که با سیمیاس و کبس دارد ( در رساله فیدون که افلاطون آن را از زبان فیدون نقل کرده است.) به یکی از تعاریف زیبایی که عبارت است از لذت بصری و شنیداری پرداخته است. مانند تصاویر و چهرههای زیبایی که میبینیم و این لذت از زیبایی است. اساس حسگرایی و تجربهگرایی سقراط در این جا مطرح میشود که اساس زیبایی را در لذت تجربی و حسی تعریف میکند. اما خود لذت در شنیدن و دیدن خلاصه نمیشود، پس زیبایی را میتوان حاصل از سایر افعال نیز دانست. به عبارت دیگر لذت معنوی، لذت تجربی ، لذت حسی و غیره. 4. زیبایی از دید سقراط امری ماهوی و ذاتی است، که به صورت عنصر لاینفک و یا یتجزای پدیدهها در آمده است، همینطور سقراط آن را عارضی میداند. او میگوید : زیبایی همچون تابشی از منشا الوهی است پس عارضی است. در هر پدیده یا شیء، یک ماده مستعد ( طبیعت، ماهیت و یا جنم) وجود دارد. به تعبیری زمینه و بستر مستعد و پذیرای گرفتن کیفیت زیبایی وجود دارد. تا این بستر در شیء وجود نداشته باشد، هیچ شیء زیبایی نخواهیم داشت. اما وجود این پرتو نیز ضروری است. که البته، ماده مستعد همان خود زیبایی است.
سقراط (حدود سالهای ۳۹۹ ـ ۴۷۰ ق . م)، پدر علم فلسفه، با نحوه تدریس سوفسطائیان مخالفت کرد. سوفسطائیان، به شاگردان خود میآموختند که چگونه در مباحثات، به سوالات مختلف جوابهای زیرکانهای بدهند. سقراط شاگردانش را تشویق میکرد تا در دنیای اطراف خود، جستجو کرده و مطابق با ندای وجدان خود زندگی کنند، حتی اگر این کار، آنها را در جهت مخالف با حکام کشور قرار دهد.
سقراط هیچ اثر مکتوبی از خود بر جای نگذاشت، اما تعدادی از مباحثات وی با ساکنین آتن توسط شاگرد معروفش افلاطون (۳۴۷ ـ ۴۲۷ ق.م)و نیز کسنوفون (۳۵۷-۴۲۵ ق.م) بطور مکتوب ثبت شدهاند. سقراط در حدود سال ۴۷۰ سال ق.م در آلوِپِکا متولد گردید. آغاز زندگی او مصادف بود با دوران شکوفایی عظمت و افتخار آتن که در همان زمان امپراتوری دریایی خود را بنا نهاده بود. در دوران جوانی، قدرت بدنی شگفت انگیز سقراط، همگان را به تعجب وا داشت. قدرت تحمل او بسیار بالا بود، به طوری که در زمستان سخت، پا برهنه با یک جامهٔ معمولی راه میرفت.
سردیس مرمری سقراط در موزه لوورهنگامی که بیست و چند ساله بود ، افکارش متوجه مفهوم انسانیت شد. در آن زمان بیشتر تلاشهای فلاسفه و متفکران، درباره جهان و چیستی آن بود و این که از چه موادی تشکیل شده و ماده آصلی آن چیست. اما او اعلام کرد که باید جهان شناسی را کنار گذاشت وبه انسان بازگشت. او بیان میکرد که پیامهای مخصوصی از سروش غیبی دریافت میکند.
در کتابهای تاریخی آمدهاست که روزی یکی از دوستان سقراط از سروش غیبی پرسید که آیا خردمند تر از سقراط وجود دارد؟ سرش غیبی پاسخ داد: نه. این واقعه سقراط را بر انگیخت تا ببیند که چه چیزی موجب شده تا او خردمند ترین انسان باشد؛ در حالی که خود را عالم و دانشمند نمیداند. سرانجام به این نتیجه رسید که: او خردمند ترین انسان است ، زیرا به جهل خود علم دارد و ادعای عالم بودن ندارد. از این پس، وی این رسالت را در وجود خود احساس کرد که در جست و جوی حقیقت ثابت و یقینی ، یعنی حکمت راستین باشد و به همگان نشان دهد که علم حقیقی یعنی: «علم به این که نمیدانم.»
او در جنگهای پلوپونز شرکت کرد و شجاعتی که در آن جنگها از خود نشان داد ،از وی شخصیتی برجسته و ممتاز ساخت. در ادامهٔ زندگی ، سقراط به رسالتی که بر دوش گرفته بود، پرداخت. در آن دوران سوفسطائیها نفوذ زیادی بین جوانان آتنی داشتند و به آنها سفسطه و فن جدل آموزش میدادند وادعایشان این بود که حقیقتی وجود ندارد. آنها خود را دانشمند ترین وعالمترین مردمان میخواندند.
سقراط بنا بر نتیجهای که در زندگی بدان رسیده بود، با آنها که ادعای علم و دانش داشتند، به مقابله پرداخت.
روش عملی سقراط برای مبارزه با چنین اشخاصی این بود که با یکی از آنها وارد گفت و گو میشد و میکوشید تا از او افکارش را درباره موضوعی خاص، مثلا شجاعت بیرون بکشد. آن شخص در ابتدا فکر میکرد که حقیقت شجاعت را میشناسد و به آن آگاه است. سقراط گفتگو را به شیوه پرسش و پاسخی شروع میکرد و در آغاز خود را با آن چه شخص مقابلش میگفت، همراه نشان میداد. ممکن بود این گفتگو به طول بینجامد، اما سر انجام بحث را به جایی میرساند که شخص مقابل به نادانی خود پی میبرد؛ یعنی به این نتیجه میرسید که حقیقتا هیچ چیزی را درباره شجاعت نمیداند و به این صورت، سقراط به او میفهماند که اعتراف به نادانی، بزرگترین دانش است. این روش، روش دیالکتیکی نام گرفت. وی اولین کسی بود که این شیوه را در بحثهای فلسفی به کار برد و به همین دلیل، روش دیالکتیک را به نام او، دیالکتیک سقراطی میخوانند.
سقراط در آتن میگشت و با افراد مختلف به این روش بحث و گفتگو مینمود. او شاگردانی هم داشت که اکثر آنها جوانان آتنی بودند. یکی از شاگردان وی که بعدها در شمار بزرگترین فلاسفه جهان قرار کرفت، افلاطون بود.
سقراط بسیاری از بزرگان آتن را که ادعای علم و دانش داشتند، به همین نحو محکوم ساخت واین برای آنان خوشایند نبود. عاقبت این فشارها همراه با تحولات سیاسی که پیش آمد، سقراط را در سال ۳۹۹ ق.م به محکمه کشاند.
در محکمه سقراط متهم شد که: ۱) خدایانی را که آتنیان میپرستند، عبادت نمیکند، بلکه اعمال دینی جدید و نا آشنا آوردهاست.
۲) به علاوه جوانان شهر آتن را با افکار خود فاسد میکند.
به دلیل همین اتهامها، برای او تقاضای مرگ شده بود. سقراط با خونسردی و متانت به تمام اتهامها پاسخ گفت و آنها را به سوی خود متهم کنندگان بازگرداند. سقراط اعلام کرد که از مرگ هیچ باکی ندارد ، اما مرگ وی لکه ننگینی بر چهره آتن بر جای خواهد گذاشت و آیندگان، در این مورد، آتنیان را محکوم خواهند کرد. با تمام این احوال و دفاعیات مستحکم وی، هیئت منصفهٔ دادگاه که تحت تأثیر جو سیاسی آشفتهٔ آن ایام بود، حکم به مرگ سقراط داد.
درچند روزی که تا اجرای حکم باقی مانده و سقراط زندانی بود ، دوستان وی تلاش زیادی کرده و همه چیز را برای فرار او مهیا ساختند، ولی سقراط با بیان اینکه چنین اقدامی مخالف اصول و ارزشهای اوست ، پیشنهادشان را رد کرد.
در روز موعود در حالی که خانواده و دوستان و شاگردانش گرد وی جمع شده و بی تابی میکردند، آنها را به آرامش فراخواند و پس از اینکه وصیتهایش را کرد، جام زهر را به آرامی سرکشید و پس از دقایقی جان سپرد
ایرانیان از زمان هخامنشیان برای دریافت مالیات وامور مالی کشور دفاتر و سازمان های مرتبطی داشتند.
در زمان ساسانیان اخذ مالیات صورت کاملتری به خود گرفت و سه نوع مالیات بنام های اراضی ،سرشماری و سرانه دریافت می شد. پس از تسلط اعراب به ایران،در زمان حجاج بن یوسف ثقفی دفاتر مالیاتی از فارسی به عربی برگردانده شد و در دوره سلجوقی با دستور عبدالملک کندری وزیر طغرل مجددا به فارسی بر گردانده شد.
در زمان سلطنت صفویه تجارت خارجی ودرآمدگمرکی به مالیاتی اضافه ودردوره افشاریان گسترش بیشتری یافت. دردوره قاجاریه وضع مالیه کشور به واسطه جنگ ها،مسافرت هاو ضعف پادشاهان رو به رکود گذاشت و با زحمات طاقت فرسای امیرکبیرگامهای سودمندی برداشته وبرای وصول،نگهداری و مصرف خزانه مقررات جدیدی وضع گردید.
قبل از مشروطیت شاه تمام در آمدها و عواید کشور را در اختیار داشته و تمام مخارج نیز به فرمان و تصویب شخص او صورت می گرفت. در آن زمان مردم صاحب مجلس و پارلمان نبو دند ،و شاه شخصی به نام وزیر دفتر ( وزیر مالیه ) مامورمی ساخت تا بودجه کشورراتنظیم کند. درهراستان مسؤول هر کتابچه درمرکز یک مستوفی بود.این مستوفیان عده ای کارمند داشتندکه آنان را میرزا قلم دان می گفتند. رئیس مستوفی ها رامستوفی الممالک می گفتند که همان وزیر مالیه بود.
با انقلاب مشروطه درسال 1285 اولین کابینه قانونی تشکیل وناصرالملک به عنوان نخستین وزیرمالیه ازمجلس شورای ملی رای اعتماد گرفت ایشان با همان روال سابق ادامه کارداده وبه دستور ویمحل کنونی رادیو تهران که محل اداره گمرک بودبه وزارت مالیه اختصاص یافت. درسال1289 ادارات هفتگانه وزارت مالیه تصویب و تشکیل گردید و مهم ترین ادارات درآن زمان خزانه داری کل،گمرک ووصول عایدات بود. پس ازمدتی محل وزارت مالیه به پارک اتابک ، محل کنونی سفارت شوروی سابق انتقال یافت.
مطابق قانون 1294 وزارت مالیه به نه اداره تقسیم گردید که عبارت بودند از: دایره وزارتی،تشخیص عایدات وخالصه جات ومسکوکات،خزانه داری کل ودیون عمومی ووظایف،گمرکات،محاکمات مالیه،کمسیون تطبیق حوالجات،پرسنل وملزومات ومجلس مشاورعالی برای محاکمات اداری بود.ازسال1300به بعد دگرگونیهای زیادی دروزارت مالیه رخ داد. ازجمله اینکه تعدادی حدودچـهل شرکت دولتی تاسیس وبعدا منحل گردیدند وسازمان به دو قسمت مالی و اقتصادی تقسیم و بوسیله دومعاون و هفت مدیراداره می گردید و نیز درسال 1329 سازمان وزارت دارائی با تقلیل ادارات مورد تصویب قرار گرفت . و بالاخره در سال 1353 قانون تشکیل وزارت امور اقتصادی و دارایی با 6 ماده به تصویب مجلس شورای ملی سابق رسید.
چگونگی وجود جانداران سلولی از دریا و دیگر جانداران
اولین میکرو ارگانیسم
اولین میکرو ارگانیسم که به یک سلول تبدیل شده است به نظر میرسد زنجیرهای از آمینو اسیدها باشند که اگر در آب و در یک جا جمع شده باشند مایل به تشکیل ارگانیسم-مانندی به نام کواسروات میباشند. کواسرواتها میتوانند به یک دیگر بپیوندد و حجم خود را افزایش دهند. همچنین زنجیرههای کوچک آمینو اسید تمایل به تشکیل ریز کیسههایی به نام میکروسفر دارند. میکروسفرها میتوانند جوانه بزنند و یا به ۲ میکروسفر تقسیم شوند و یا حتی با جذب میکروسفرهای بزرگتر حجم خود را افزایش دهند.
براساس اصل تکامل هرگونه تغییر ضد سازشی با محیط محکوم به فنا میباشد پس این ریز کیسهها باید هر چه بیشتر با شرایط سازگار باشند تا بتوانند بقای خود را حفظ کنند.
اما چگونه یک میکروسفر میتواند به یک میکرو ارگانیسم هوشمند که سطح بالایی از نظم و سازمان یافتگی و تمایز را داراست تبدیل شود!؟ احتیاج به ادامهی بقا، عامل اصلی تکامل است.
نخستین سلولها
میکروسفرها با به هم پیوستن و بزرگ شدن و جذب آمینو اسیدهای دیگر نقش مهمی در ایجاد و تولد متابولیسم داشتند، یعنی این میکروسفرها که به هم میپیوستند نیاز به موادی برای ادامهی حیات داشتند. بعد از مدتی این ماده که من آن را Xمینامم در محیط کمیاب شد و میکروسفر مجبور شد آن را از مادهی دیگری به نام Yبسازد. برای کاتالیز این مواد لازم شد اجزایی در داخل میکروسفر برای این کار تخصص پیدا کنند چینین به نظر میرسد که RNAنخستین مولکول خود همانند ساز بوده است که از واحدهای مساوی شامل بازهای آلی فسفات و قند پنج کربنی تشکیل شده است. این مولکول ضمن کاتالیز واکنشهای داخل سلول، اطلاعات سلول (وراثت) را به نسل بعد انتقال میداد و باعث تخصصی شدن و تقسیم کار داخل سلول شده است که این تقسیم کار باعث شد تا میکروسفر به یک سلول تبدیل شود.
نخستین سلولهای هوازی
سلولهای هوازی که آنها را سیانو باکتری مینامند از تکامل میکروسفرها به وجود آمده اند. دقیقا نمیدانیم که چگونه این کار صورت گرفته ولی بر طبق اصل تکامل و علم ژنتیک جمعیت این باکتریها به دلیل تطابق با محیط بیشتر توانستند زنده بمانند و با فتوسنتز اکسیژن را به جو زمین افزودند و بعد از سالها این گاز در جو زمین متراکم شد و لایهی اوزون را پدید آورد. و بدین ترتیب شرایط زندگی بر روی زمین فراهم شد (امنیت زمین از نظر اشعهی فرا بنفش) و بعد از آن نخستین سلولهای یوکاریوت (با هستهی مشخص) پدید آمدند.
شواهد فسیلی نشان میدهد نخستین جانداری که از آب دریا پا به خشکی نهاد جانداری بود به نام اکتیوستکا Ectios Tecaکه منحصرا از ماهیها تکامل یافته بود. البته تکامل از ماهیها برای زیستن در خشکی مستلزم تغییرات اساسی در استخوانبندی و ابششها بود زیرا در آب دریا استخوانها بیشتر برای حفظ تعادل ماهی به کار میروند در حالی که در خشکی استخوان علاوه بر حفاظت از اجزای مهم داخلی مانند قلب و مغزو ریه باید منبع کلسیم لازم برای انقباض ماهیچهها و هم چنین محل آمادهسازی و تولید پروتئینهای دفاعی را فراهم کند. اما با توجه به اصل انتخاب طبیعی داروین که به بقای اصلح نیز مشهور است در طبیعت فقط موجوداتی میتوانند به بقا ادامه دهند که از هر نظر با محیط سازگار باشند و افراد ناسازگار معمولا پیش از رسیدن به سن تولید مثل میمیرند و بنابراین نمیتوانند ژنهای خود را به نسل بعد انتقال دهند و در نتیجه ژنهای آنها در نسلهای بعدی بسیار کاهش مییابد و در نهایت از خزانهی ژنی جمعیت اولیه [مجموع همهی ژنهای موجود در سلولهای زایشی (گامت) همهی افراد جمعیت] حذف میشوند و بنابراین سیمای گونه میتواند در طی چندین هزار سال به کلی تغییر یابد.
در طی ده سال گذشته دنيا دستخوش تحولات فراوانی در عرصه ارتباطات بوده است . اغلب سازمانها و موسسات ارائه دهنده کالا و خدمات که در گذشته بسيار محدود و منطقه ای مسائل را دنبال و در صدد ارائه راهکارهای مربوطه بودند ، امروزه بيش از گذشته نيازمند تفکر در محدوده جهانی برای ارائه خدمات و کالای توليده شده را دارند. به عبارت ديگر تفکرات منطقه ای و محلی حاکم بر فعاليت های تجاری جای خود را به تفکرات جهانی و سراسری داده اند. امروزه با سازمانهای زيادی برخورد می نمائيم که در سطح يک کشور دارای دفاتر فعال و حتی در سطح دنيا دارای دفاتر متفاوتی می باشند . تمام سازمانهای فوق قبل از هر چيز بدنبال يک اصل بسيار مهم می باشند : يک روش سريع ، ايمن و قابل اعتماد بمنظور برقراری ارتباط با دفاتر و نمايندگی در اقصی نقاط يک کشور و يا در سطح دنيا اکثر سازمانها و موسسات بمنظور ايجاد يک شبکه WANاز خطوط اختصاصی (Leased Line) استفاده می نمايند.خطوط فوق دارای انواع متفاوتی می باشند. ISDN ( با سرعت 128 کيلوبيت در ثانيه )، ( OC3 Optical Carrier-3) ( با سرعت 155 مگابيت در ثانيه ) دامنه وسيع خطوط اختصاصی را نشان می دهد. يک شبکه WANدارای مزايای عمده ای نسبت به يک شبکه عمومی نظير اينترنت از بعد امنيت وکارآئی است . پشتيانی و نگهداری يک شبکه WANدر عمل و زمانيکه از خطوط اختصاصی استفاده می گردد ، مستلزم صرف هزينه بالائی است .
همزمان با عموميت يافتن اينترنت ، اغلب سازمانها و موسسات ضرورت توسعه شبکه اختصاصی خود را بدرستی احساس کردند. در ابتدا شبکه های اينترانت مطرح گرديدند.اين نوع شبکه بصورت کاملا" اختصاصی بوده و کارمندان يک سازمان با استفاده از رمز عبور تعريف شده ، قادر به ورود به شبکه و استفاده از منابع موجود می باشند. اخيرا" ، تعداد زيادی از موسسات و سازمانها با توجه به مطرح شدن خواسته های جديد ( کارمندان از راه دور ، ادارات از راه دور )، اقدام به ايجاد شبکه های اختصاصی مجازی VPN)Virtual Private Network) نموده اند.
يک VPN، شبکه ای اختصاصی بوده که از يک شبکه عمومی ( عموما" اينترنت ) ، برای ارتباط با سايت های از راه دور و ارتباط کاربران بايکديگر، استفاده می نمايد. اين نوع شبکه ها در عوض استفاده از خطوط واقعی نظير : خطوط Leased، از يک ارتباط مجازی بکمک اينترنت برای شبکه اختصاصی بمنظور ارتباط به سايت ها استفاده می کند.
عناصر تشکيل دهنده يک VPN
دو نوع عمده شبکه های VPNوجود دارد :
● دستيابی از راه دور (Remote-Access) . به اين نوع از شبکه ها VPDN)Virtual private dial-up network)، نيز گفته می شود.در شبکه های فوق از مدل ارتباطی User-To-Lan ( ارتباط کاربر به يک شبکه محلی ) استفاده می گردد. سازمانهائی که از مدل فوق استفاده می نمايند ، بدنبال ايجاد تسهيلات لازم برای ارتباط پرسنل ( عموما" کاربران از راه دور و در هر مکانی می توانند حضور داشته باشند ) به شبکه سازمان می باشند. سازمانهائی که تمايل به برپاسازی يک شبکه بزرگ " دستيابی از راه دور " می باشند ، می بايست از امکانات يک مرکز ارائه دهنده خدمات اينترنت جهانی ESP)Enterprise service provider) استفاده نمايند. سرويس دهنده ESP، بمنظور نصب و پيکربندی VPN، يک NAS)Network access server) را پيکربندی و نرم افزاری را در اختيار کاربران از راه دور بمنظور ارتباط با سايت قرار خواهد داد. کاربران در ادامه با برقراری ارتباط قادر به دستيابی به NASو استفاده از نرم افزار مربوطه بمنظور دستيابی به شبکه سازمان خود خواهند بود.
● سايت به سايت (Site-to-Site) . در مدل فوق يک سازمان با توجه به سياست های موجود ، قادر به اتصال چندين سايت ثابت از طريق يک شبکه عمومی نظير اينترنت است . شبکه های VPNکه از روش فوق استفاده می نمايند ، دارای گونه های خاصی در اين زمينه می باشند:
▪ مبتنی بر اينترانت . در صورتيکه سازمانی دارای يک و يا بيش از يک محل ( راه دور) بوده و تمايل به الحاق آنها در يک شبکه اختصاصی باشد ، می توان يک اينترانت VPNرا بمنظور برقرای ارتباط هر يک از شبکه های محلی با يکديگر ايجاد نمود.
▪ مبتنی بر اکسترانت . در موارديکه سازمانی در تعامل اطلاعاتی بسيار نزديک با سازمان ديگر باشد ، می توان يک اکسترانت VPNرا بمنظور ارتباط شبکه های محلی هر يک از سازمانها ايجاد کرد. در چنين حالتی سازمانهای متعدد قادر به فعاليت در يک محيط اشتراکی خواهند بود.
استفاده از VPNبرای يک سازمان دارای مزايای متعددی نظير : گسترش محدوه جغرافيائی ارتباطی ، بهبود وضعيت امنيت ، کاهش هزينه های عملياتی در مقايسه با روش های سنتی WAN، کاهش زمان ارسال و حمل اطلاعات برای کاربران از راه دور ، بهبود بهره وری ، توپولوژی آسان ،... است . در يکه شبکه VPNبه عوامل متفاوتی نظير : امنيت ، اعتمادپذيری ، مديريت شبکه و سياست ها نياز خواهد بود.
شبکه های LANجزاير اطلاعاتی
فرض نمائيد در جزيره ای در اقيانوسی بزرگ ، زندگی می کنيد. هزاران جزيره در اطراف جزيره شما وجود دارد. برخی از جزاير نزديک و برخی ديگر دارای مسافت طولانی با جزيره شما می باشند. متداولترين روش بمنظور مسافرت به جزيره ديگر ، استفاده از يک کشتی مسافربری است . مسافرت با کشتی مسافربری ، بمنزله عدم وجود امنيت است . در اين راستا هر کاری را که شما انجام دهيد ، توسط ساير مسافرين قابل مشاهده خواهد بود. فرض کنيد هر يک از جزاير مورد نظر به مشابه يک شبکه محلی (LAN) و اقيانوس مانند اينترنت باشند. مسافرت با يک کشتی مسافربری مشابه برقراری ارتباط با يک سرويس دهنده وب و يا ساير دستگاههای موجود در اينترنت است . شما دارای هيچگونه کنترلی بر روی کابل ها و روترهای موجود در اينترنت نمی باشيد. ( مشابه عدم کنترل شما بعنوان مسافر کشتی مسافربری بر روی ساير مسافرين حاضر در کشتی ) .در صورتيکه تمايل به ارتباط بين دو شبکه اختصاصی از طريق منابع عمومی وجود داشته باشد ، اولين مسئله ای که با چالش های جدی برخورد خواهد کرد ، امنيت خواهد بود. فرض کنيد ، جزيره شما قصد ايجاد يک پل ارتباطی با جزيره مورد نظر را داشته باشد .مسير ايجاد شده يک روش ايمن ، ساده و مستقيم برای مسافرت ساکنين جزيره شما به جزيره ديگر را فراهم می آورد. همانطور که حدس زده ايد ، ايجاد و نگهداری يک پل ارتباطی بين دو جزيره مستلزم صرف هزينه های بالائی خواهد بود.( حتی اگر جزاير در مجاورت يکديگر باشند ) . با توجه به ضرورت و حساسيت مربوط به داشتن يک مسير ايمن و مطمئن ، تصميم به ايجاد پل ارتباطی بين دو جزيره گرفته شده است . در صورتيکه جزيره شما قصد ايجاد يک پل ارتباطی با جزيره ديگر را داشته باشد که در مسافت بسيار طولانی نسبت به جزيره شما واقع است ، هزينه های مربوط بمراتب بيشتر خواهد بود. وضعيت فوق ، نظير استفاده از يک اختصاصی Leasedاست . ماهيت پل های ارتباطی ( خطوط اختصاصی ) از اقيانوس ( اينترنت ) متفاوت بوده و کماکن قادر به ارتباط جزاير( شبکه های LAN) خواهند بود. سازمانها و موسسات متعددی از رويکرد فوق ( استفاده از خطوط اختصاصی) استفاده می نمايند. مهمترين عامل در اين زمينه وجود امنيت و اطمينان برای برقراری ارتباط هر يک سازمانهای مورد نظر با يکديگر است . در صورتيکه مسافت ادارات و يا شعب يک سازمان از يکديگر بسيار دور باشد ، هزينه مربوط به برقرای ارتباط نيز افزايش خواهد يافت .
با توجه به موارد گفته شده ، چه ضرورتی بمنظور استفاده از VPNوجود داشته و VPNتامين کننده ، کداميک از اهداف و خواسته های مورد نظر است ؟ با توجه به مقايسه انجام شده در مثال فرضی ، می توان گفت که با استفاده از VPNبه هريک از ساکنين جزيره يک زيردريائی داده می شود. زيردريائی فوق دارای خصايص متفاوت نظير :
دارای سرعت بالا است .
هدايت آن ساده است .
قادر به استتار( مخفی نمودن) شما از ساير زيردريا ئيها و کشتی ها است .
قابل اعتماد است .
پس از تامين اولين زيردريائی ، افزودن امکانات جانبی و حتی يک زيردريائی ديگرمقرون به صرفه خواهد بود
در مدل فوق ، با وجود ترافيک در اقيانوس ، هر يک از ساکنين دو جزيره قادر به تردد در طول مسير در زمان دلخواه خود با رعايت مسايل ايمنی می باشند. مثال فوق دقيقا" بيانگر تحوه عملکرد VPNاست . هر يک از کاربران از راه دور شبکه قادربه برقراری ارتباطی امن و مطمئن با استفاده از يک محيط انتقال عمومی ( نظير اينترنت ) با شبکه محلی (LAN) موجود در سازمان خود خواهند بود. توسعه يک VPN ( افزايش تعداد کاربران از راه دور و يا افزايش مکان های مورد نظر ) بمراتب آسانتر از شبکه هائی است که از خطوط اختصاصی استفاده می نمايند. قابليت توسعه فراگير از مهمتزين ويژگی های يک VPNنسبت به خطوط اختصاصی است .
امنيت VPN
شبکه های VPNبمنظور تامين امنيت (داده ها و ارتباطات) از روش های متعددی استفاده می نمايند :
● فايروال . فايروال يک ديواره مجازی بين شبکه اختصای يک سازمان و اينترنت ايجاد می نمايد. با استفاده از فايروال می توان عمليات متفاوتی را در جهت اعمال سياست های امنيتی يک سازمان انجام داد. ايجاد محدوديت در تعداد پورت ها فعال ، ايجاد محدوديت در رابطه به پروتکل های خاص ، ايجاد محدوديت در نوع بسته های اطلاعاتی و ... نمونه هائی از عملياتی است که می توان با استفاده از يک فايروال انجام داد.
● رمزنگاری . فرآيندی است که با استفاده از آن کامپيوتر مبداء اطلاعاتی رمزشده را برای کامپيوتر ديگر ارسال می نمايد. ساير کامپيوترها ی مجاز قادر به رمزگشائی اطلاعات ارسالی خواهند بود. بدين ترتيب پس از ارسال اطلاعات توسط فرستنده ، دريافت کنندگان، قبل از استفاده از اطلاعات می بايست اقدام به رمزگشائی اطلاعات ارسال شده نمايند. سيستم های رمزنگاری در کامپيوتر به دو گروه عمده تقسيم می گردد :
رمزنگاری کليد متقارن
رمزنگاری کليد عمومی
در رمز نگاری " کليد متقارن " هر يک از کامپيوترها دارای يک کليد Secret ( کد ) بوده که با استفاده از آن قادر به رمزنگاری يک بسته اطلاعاتی قبل از ارسال در شبکه برای کامپيوتر ديگر می باشند. در روش فوق می بايست در ابتدا نسبت به کامپيوترهائی که قصد برقراری و ارسال اطلاعات برای يکديگر را دارند ، آگاهی کامل وجود داشته باشد. هر يک از کامپيوترهای شرکت کننده در مبادله اطلاعاتی می بايست دارای کليد رمز مشابه بمنظور رمزگشائی اطلاعات باشند. بمنظور رمزنگاری اطلاعات ارسالی نيز از کليد فوق استفاده خواهد شد. فرض کنيد قصد ارسال يک پيام رمز شده برای يکی از دوستان خود را داشته باشيد. بدين منظور از يک الگوريتم خاص برای رمزنگاری استفاده می شود .در الگوريتم فوق هر حرف به دوحرف بعد از خود تبديل می گردد.(حرف Aبه حرف C، حرف Bبه حرف D ) .پس از رمزنمودن پيام و ارسال آن ، می بايست دريافت کننده پيام به اين حقيقت واقف باشد که برای رمزگشائی پيام لرسال شده ، هر حرف به دو حرق قبل از خود می باطست تبديل گردد. در چنين حالتی می باطست به دوست امين خود ، واقعيت فوق ( کليد رمز ) گفته شود. در صورتيکه پيام فوق توسط افراد ديگری دريافت گردد ، بدليل عدم آگاهی از کليد ، آنان قادر به رمزگشائی و استفاده از پيام ارسال شده نخواهند بود.
در رمزنگاری عمومی از ترکيب يک کليد خصوصی و يک کليد عمومی استفاده می شود. کليد خصوصی صرفا" برای کامپيوتر شما ( ارسال کننده) قابل شناسائی و استفاده است . کليد عمومی توسط کامپيوتر شما در اختيار تمام کامپيوترهای ديگر که قصد ارتباط با آن را داشته باشند ، گذاشته می شود. بمنظور رمزگشائی يک پيام رمز شده ، يک کامپيوتر می بايست با استفاده از کليد عمومی ( ارائه شده توسط کامپيوتر ارسال کننده ) ، کليد خصوصی مربوط به خود اقدام به رمزگشائی پيام ارسالی نمايد . يکی از متداولترين ابزار "رمزنگاری کليد عمومی" ، روشی با نام PGP)Pretty Good Privacy) است . با استفاده از روش فوق می توان اقدام به رمزنگاری اطلاعات دلخواه خود نمود.
●IPSec . پروتکل IPsec)Internet protocol security protocol) ، يکی از امکانات موجود برای ايجاد امنيت در ارسال و دريافت اطلاعات می باشد . قابليت روش فوق در مقايسه با الگوريتم های رمزنگاری بمراتب بيشتر است . پروتکل فوق دارای دو روش رمزنگاری است : Tunnel ، Transport . در روش tunel، هدر و Payloadرمز شده درحاليکه در روش transportصرفا" payloadرمز می گردد. پروتکل فوق قادر به رمزنگاری اطلاعات بين دستگاههای متفاوت است :
روتر به روتر
فايروال به روتر
کامپيوتر به روتر
کامپيوتر به سرويس دهنده
● سرويس دهنده AAA . سرويس دهندگان( AAA : Authentication ,Authorization,Accounting) بمنظور ايجاد امنيت بالا در محيط های VPNاز نوع " دستيابی از راه دور " استفاده می گردند. زمانيکه کاربران با استفاده از خط تلفن به سيستم متصل می گردند ، سرويس دهنده AAAدرخواست آنها را اخذ و عمايات زير را انجام خواهد داد :
شما چه کسی هستيد؟ ( تاييد ، Authentication )
شما مجاز به انجام چه کاری هستيد؟ ( مجوز ، Authorization )
چه کارهائی را انجام داده ايد؟ ( حسابداری ، Accounting )
تکنولوژی های VPN
با توجه به نوع VPN ( " دستيابی از راه دور " و يا " سايت به سايت " ) ، بمنظور ايجاد شبکه از عناصر خاصی استفاده می گردد:
نرم افزارهای مربوط به کاربران از راه دور
سخت افزارهای اختصاصی نظير يک " کانکتور VPN" و يا يک فايروال PIX
سرويس دهنده اختصاصی VPNبمنظور سرويُس های Dial-up
سرويس دهنده NASکه توسط مرکز ارائه خدمات اينترنت بمنظور دستيابی به VPNاز نوع "دستيابی از را دور" استفاده می شود.
شبکه VPNو مرکز مديريت سياست ها
با توجه به اينکه تاکنون يک استاندارد قابل قبول و عمومی بمنظور ايجاد شVPNايجاد نشده است ، شرکت های متعدد هر يک اقدام به توليد محصولات اختصاصی خود نموده اند.
- کانکتور VPN . سخت افزار فوق توسط شرکت سيسکو طراحی و عرضه شده است. کانکتور فوق در مدل های متفاوت و قابليت های گوناگون عرضه شده است . در برخی از نمونه های دستگاه فوق امکان فعاليت همزمان 100 کاربر از راه دور و در برخی نمونه های ديگر تا 10.000 کاربر از راه دور قادر به اتصال به شبکه خواهند بود.
- روتر مختص VPN . روتر فوق توسط شرکت سيسکو ارائه شده است . اين روتر دارای قابليت های متعدد بمنظور استفاده در محيط های گوناگون است . در طراحی روتر فوق شبکه های VPNنيز مورد توجه قرار گرفته و امکانات مربوط در آن بگونه ای بهينه سازی شده اند.
- فايروال PIX . فايروال PIX(Private Internet eXchange) قابليت هائی نظير NAT، سرويس دهنده Proxy، فيلتر نمودن بسته ای اطلاعاتی ، فايروال و VPNرا در يک سخت افزار فراهم نموده است .
Tunneling( تونل سازی )
اکثر شبکه های VPNبمنظور ايجاد يک شبکه اختصاصی با قابليت دستيابی از طريق اينترنت از امکان " Tunneling " استفاده می نمايند. در روش فوق تمام بسته اطلاعاتی در يک بسته ديگر قرار گرفته و از طريق شبکه ارسال خواهد شد. پروتکل مربوط به بسته اطلاعاتی خارجی ( پوسته ) توسط شبکه و دو نفطه (ورود و خروج بسته اطلاعاتی ) قابل فهم می باشد. دو نقظه فوق را "اينترفيس های تونل " می گويند. روش فوق مستلزم استفاده از سه پروتکل است :
پروتکل حمل کننده . از پروتکل فوق شبکه حامل اطلاعات استفاده می نمايد.
پروتکل کپسوله سازی . از پروتکل هائی نظير: IPSec,L2F,PPTP,L2TP,GREاستفاده می گردد.
پروتکل مسافر . از پروتکل هائی نظير IPX,IP,NetBeuiبمنظور انتقال داده های اوليه استفاده می شود.
با استفاده از روش Tunnelingمی توان عمليات جالبی را انجام داد. مثلا" می توان از بسته ای اطلاعاتی که پروتکل اينترنت را حمايت نمی کند ( نظير NetBeui) درون يک بسته اطلاعاتی IPاستفاده و آن را از طريق اينترنت ارسال نمود و يا می توان يک بسته اطلاعاتی را که از يک آدرس IPغير قابل روت ( اختصاصی ) استفاده می نمايد ، درون يک بسته اطلاعاتی که از آدرس های معتبر IPاستفاده می کند ، مستقر و از طريق اينترنت ارسال نمود.
در شبکه های VPNاز نوع " سايت به سايت " ، GRE)generic routing encapsulation) بعنوان پروتکل کپسوله سازی استفاده می گردد. فرآيند فوق نحوه استقرار و بسته بندی " پروتکل مسافر" از طريق پروتکل " حمل کننده " برای انتقال را تبين می نمايد. ( پروتکل حمل کننده ، عموما" IPاست ) . فرآيند فوق شامل اطلاعاتی در رابطه با نوع بست های اطلاعاتی برای کپسوله نمودن و اطلاعاتی در رابطه با ارتباط بين سرويس گيرنده و سرويس دهنده است . در برخی موارد از پروتکل IPSec ( در حالت tunnel) برای کپسوله سازی استفاده می گردد.پروتکل IPSec، قابل استفاده در دو نوع شبکه VPN ( سايت به يايت و دستيابی از راه دور ) است . اينترفيش های Tunnelمی بايست دارای امکانات حمايتی از IPSecباشند.
در شبکه های VPNاز نوع " دستيابی از راه دور " ، Tunnelingبا استفاده از PPPانجام می گيرد. PPPبعنوان حمل کننده ساير پروتکل های IPدر زمان برقراری ارتباط بين يک سيستم ميزبان و يک سيستم ازه دور ، مورد استفاده قرار می گيرد.
هر يک از پروتکل های زير با استفاده از ساختار اوليه PPPايجاد و توسط شبکه های VPNاز نوع " دستيابی از راه دور " استفاده می گردند:
- L2F)Layer 2 Forwarding) . پروتکل فوق توسط سيسکو ايجاد شده است . در پروتکل فوق از مدل های تعيين اعتبار کاربر که توسط PPPحمايت شده اند ، استفاده شد ه است .
PPTP)Point-to-Point Tunneling Protocol) . پروتکل فوق توسط کنسرسيومی متشکل از شرکت های متفاوت ايجاد شده است . اين پروتکل امکان رمزنگاری 40 بيتی و 128 بيتی را دارا بوده و از مدل های تعيين اعتبار کاربر که توسط PPPحمايت شده اند ، استفاده می نمايد.
- L2TP)Layer 2 Tunneling Protocol) . پروتکل فوق با همکاری چندين شرکت ايجاد شده است .پروتکل فوق از ويژگی های PPTPو L2Fاستفاده کرده است . پروتکل L2TPبصورت کامل IPSecرا حمايت می کند. از پروتکل فوق بمنظور ايجاد تونل بين موارد زير استفاده می گردد :
سرويس گيرنده و روتر
NASو روتر
روتر و روتر
عملکرد Tunnelingمشابه حمل يک کامپيوتر توسط يک کاميون است . فروشنده ، پس از بسته بندی کامپيوتر ( پروتکل مسافر ) درون يک جعبه ( پروتکل کپسوله سازی ) آن را توسط يک کاميون ( پروتکل حمل کننده ) از انبار خود ( ايترفيس ورودی تونل ) برای متقاضی ارسال می دارد. کاميون ( پروتکل حمل کننده ) از طريق بزرگراه ( اينترنت ) مسير خود را طی ، تا به منزل شما ( اينترفيش خروجی تونل ) برسد. شما در منزل جعبه ( پروتکل کپسول سازی ) را باز و کامپيوتر ( پروتکل مسافر) را از آن خارج می نمائيد
طراحی صنعتی (Industrial Design) در واقع طراحی محصولاتی است که در ابعاد وسیع به تولید انبوه می رسند و تفاوت طراحی در آن با دیگر رشته های هنر در این است که علاوه بر استاتیک (Aesthetics) ، کارکرد (Function) و پیش بینی های تولید انبوه نیز در طراحی مورد نظر قرار می گیرند .
جنبه هایی که یک طراح صنعتی در کار طراحی خود به آنها می پردازد ، شامل فرم (shape) کلی محصول مورد طراحی ، محدودیت جزئیات آن در ارتباط با یکدیگر ، رنگ ،بافت ، صدا و جنبه های مربوط به ارگونومی (Ergonomics) محصول است . طراح صنعتی در مرحله ی بعد با در نظر گرفتن مسائلی چون ایمنی(Safety ) ، وندلیزم (Vandalism) ، جنبه های زیست محیطی و استاندارد ، در زمینه های روش تولید ، انتخاب متریال و روش ارائه ی محصول به بازار ، مثل بسته بندی ، بررسی های لازم را انجام داده و طرح خود را ارائه می دهند .
یک طراح صنعتی می تواند با روندی که ذکر شد در حالی که یک محصول را از لحاظ زیبایی ، کیفیت و کارکرد ارتقا می دهد ، هزینه های تولید را کاهش داده و محصول را هر چه جذاب تر در اختیار مصرف کننده قرار دهد .
فهرست طراحان صنعتی مشهور
طراحی صنعتی در اواخر قرون وسطیِِ
اغاز طراحی صنعتی را میتوان با جدایی طراحی از فرایندهای ساخت همزمان دانست که در دوره های پیش از انقلاب صنعتی صورت گرفته بود. در واقع ریشه های آن را میتوان دراواخر قرون وسطی و در جهت ایجاد اولین تشکیلات صنعتی سرمایه داری متکی بر تولید به شیوه های سنتی دانست. نخستین فعالیتهای طراحی صنعتی در این دوره در غرب اروپا و در جهت منافع دربار، کلیساها و تجار بوده است. اما با رشد سریع تجارت و گسترش موقعیتهای بازرگانی رقابتهایی ما بین واحدهای تولیدی بوجود آمد که موجب توجه به نوآوری در محصول برای جلب علاقه مشتریان شد و طراحی صنعتی بیش از پیش مطرح گردید.
طراحی صنعتی درقرن شانزدهم
طراحان صنعتی در اواخر قرن شانزدهم در ایتالیا و آلمان فعالیتهای مفیدی را در جهت جلب علاقه مشتریان انجام دادند که منجر به تولید کتابهای الگو گردید. این کتابها شامل مجموعه ای از تصاویر گراوری بودند و طرحهایی به عنوان نمونه برای صنایع نساجی و صنعت قفسه سازی داشتند که میتوانستند در موارد مختلف مورد استفاده قرار گیرند. کتابهای الگو برای نخستین بار طراحی را به عنوان فعالیتی مستقل از روشهای ساخت مطرح کردند.
طراحی صنعتی درقرن هفدهم
در قرن هفدهم کشورهایی با حکومتهای متمرکز سلطنتی به مراکز قدرت تبدیل شدند که الگویشان فرانسه عهد لویی چهاردهم بود. لویی چهارده در دوره سلطنت هنرمندان و صنعتگران را مورد حمایت بی دریغ خود قرار داد که منجر به تشکیل کارگاه های بزرگی شد.
مهمترین کارگاه این دوره گوبلن است که در سال 1667 تاسیس شد و مهمترین فعالیتهای آن درزمینه فرشینه، قفسه سازی و فلزات ظریفه بوده است. طرحهای این کارگاه توسط شارل لوبرن Charles le Brunتهیه شده است.
طراحی صنعتی در نیمه اول قرن هجدهم
در قرن هجدهم دولتها به حمایت گسترده از هنرمندان پرداختند. در این دوره سرمایه گزاریهای عظیمی در زمینه چینی سازی انجام شد که به تاسیس کارگاه های بزرگ چینی سازی انجامید.
نخستین کارگاه این دوره کارگاه میسن Meissenاست که در سال 1709 تاسیس شد. در این کارگاه برای طراحی از هنرمندانی چون یوهان ژاکوب ایرمینگر کمک گرفته می شد و همچنین از کتابهای الگو استفاده می شد. مهمترین فعالیتهای میسن در زمینه طراحی ظروف، نمادهای تزئینی و پیکره های کوچک بوده است. مهمترین آنها پیکره های کالو Callot figuresهستند که از کتاب الگوی ژاک کالو Jaques Callotدر طراحی آن استفاده شده است.
طراحی صنعتی در نیمه دوم قرن هجدهم
در نیمه دوم قرن هجدهم بزرگترین مراکز طراحی صنعتی دنیا در بریتانیا قرار داشتند. در بریتانیا مالکیت خصوصی و ارزشهای اقتصادی از طرف پارلمان حمایت میشد. در نتیجه هنرمندان و طراحان این دوره بازرگانان مبتکر هستند. فعالیتهای غالب در این دوره تولید دگمه، سگک و گیره و000 است که به زیورآلات ارزان مشهور بودند.
ماتیو بولتنMatthew Boultonنمونه ای از این بازرگانان مبتکر است که در سال 1761 کارگاه سوهو Sohoرا تاسیس نمود. فعالیتهای عمده این کارگاه دو دسته بودند: 1- تولید اشیای مد روز و ارزان قیمت که اهداف تجاری داشتند. 2- اشیای گرانقیمت و خاص برای مشتریان ویژه. اما سیاستهای این کارگاه بر پایه ضرورتهای تجاری و بازار بین المللی گزارده شده بود. بنابراین تولید انبوه در تولید اشیای مد روز متمرکز بود.طراحان برجسته ای چون جان فلکسمن John flaxman، جیمز یات James wyatt، رابرت و جیمز آدام Robert & James Adamدر طراحی محصولات سوهو مشارکت داشته اند.
سوهو در طراحی اکثر محصولات خود از سبک نئوکلاسیک استفاده کرده است که به علت سادگی خطوط و استفاده از نمادهای کلاسیک دارای طرفداران زیادی بوده است.
همزمان با سوهو کارگاه سفالگری یوشیا Josiahبا ریاست وج وود Wedgwoodآغاز به کار میکند. در این کارگاه نیز ظروف به دو دسته مفید و تزئینی تقسیم شده بودند و از موادی چون بازالت و ژاسپ در تهیه ظروف استفاده شده است. طراحان برجسته ای چون جان فلکسمن، جرج استابز Jeorge stubbsو جوزف رایت مسئولیت طراحیها را بر عهده داشته اند. از برجسته ترین آثار یوشیا تولید ظروفی به نام سرویس ملکه Queen's wareاست که انقلابی در صنعت چینی سازی بر پا کرد. سبک غالب آثار یوشیا نئوکلاسیک بوده است. سیاستهای یوشیا زیبایی، کاربردی بودن و سادگی بوده است.
طراحی صنعتی در قرن نوزدهم
در بریتانیای قرن 19 با شدت گیری انقلاب صنعتی، فاصله بین طراحی و تولید به منتها درجه خود رسید. صنایع به صورت متنوع تر و تخصصی تر فعالیت میکردند و هدف اصلی تجاری کردن تولید بود. با گسترش تولید تجاری، محصولات با شیوه های ساده به شکل اشیای گرانبها تولید شدند که در مواردی سبب استفاده ناشیانه از تزئینات و نادیده گرفتن کاربرد محصولات شد. منتقدانی چون پاگین، جان راسکین و ویلیام موریس به مخالفت با این شیوه تولید برخاستند.
اما رویداد بزرگ این دوره برپایی نمایشگاه بزرگ کریستال پالاس در سال 1851 بود . هنری کول Henry coleنقش عمده ای در برپایی این نمایشگاه داشت و برای نخستین بار مسئله وفق دادن ارزشهای هنری با جنبه های کاربردی و تجاری محصول را مطرح نمود. وی برای متحقق ساختن این اصل فعالیتهای ارزنده ای انجام داد. از جمله بنیان گذاشتن مجله طراحی Jornal of designکه با ارائه طرحهای نمونه در هر ماه، مبلغ این دیدگاه بوده است. نمونه ای از این طرحها اجاق و آتشدان چدنی با طراحی آلفرد استیونس برای شرکت هول و شرکا Hoole & co. بوده است که در نمایشگاه بزرگ نیز به نمایش گذاشته شد. این محصول نمونه ای از تطبیق تزئین با کارآیی است.
هنرمند دیگری که تحت تاثیر این قواعد فعالیت میکرد اون جونز است. وی نویسنده کتابی با عنوان قواعد تزئینات در همین مورد است. کریستوفر درسر Christopher Dresserکه از شاگردان اون جونز بود، در سال 1860 در کارخانه های درشفیلد و بیرمنگام مشغول به کار شد. درسر موفق به خلق طرحهایی تازه، ساده، زیبا و کاربردی شد. وی در کار خود استفاده بهتر از مواد و کاهش هزینه های تولید را مد نظر قرار داد و امکان نوسازی ارزشها و روشهای سنتی را در عمل مطرح نمود.
به اقداماتی اطلاق میشود که ناشی از بکارگیری قدرت و توان سازمانهای دولتی و یا وابسته به دولت برای کسب منافع مالی فردی و یا گروهی است. نتایج فساد اداری به طور طبیعی مخالف مصالح و منافع آحاد مردم است. فساد اداری عموماً در اشکال رشوه، خویشاوندگماری، پارتی بازی و تعارض منافع روی میدهد.
مهمترين عامل بروز فساد اداری بزرگ شدن دولت است. بنابراين برای زدودن فساد از چهره نظام اداری کشور دل بستن به دولت کار اشتباهی است زيرا دولت برای اين کار بايد با صرف هزينه های فراوان اقدام به تأسيس نهاد جديدی برای اين کار و تأمين امکانات، استخدام افراد، تنظيم مقررات و قوانين مورد نياز و .... نمايد.
اهميت بوروکراسی در اين است که می تواند با متناسب کردن اهداف و وسايل به جامعه خدمت کند و با سازماندهی تخصيص بهينه منابع، کشور را در مسير پيشرفت قرار دهد. اهداف و آرمانها در چارچوب يک نظام اداری سالم قابل اجرا، پياده و عملياتی شدن هستند و اگر نظام اداری، سالم و کارا نباشد عليرغم نيت های خير سياست گذاران آنچه در عمل تحقق می يابد ممکن است در تضاد با آن اهداف و سياست ها باشد. بنابراين بدون نظام اداری سالم دستيابی به توسعه در يک کشور جهان سومی نظير ايران بسيار بعيد بنظر می رسد.
تعريف فساد اداري:
ريشه فساد فعل لاتين rumpereبه معناي شكستن است بنا براين در فساد چيزي مي شكند يا نقض مي شود كه آن ممكن است رفتار اخلاقي يا شيوه قانوني و غالبامقررات اداري باشد.
طبق تعريف بانك جهاني و سازمان شفافيت بين الملل، فساد سوء استفاده از اختيارات دولتي(قدرت عمومي)براي كسب منافع شخصي (خصوصي)است
كه اين تعريف مورد توافق عمومي در جهان است وبطور ضمني فرض شدهاست كه مجموعه اي از قوانين و ضوابط مدون اداري وجود دارد كه چهار چوبفعاليتهاي مجاز اداري را تعيين مي كنند،هر گونه رفتار اداري كه مغاير با اين قوانين باشد و در آن انتفاع شخصي مطرح باشد فساد اداري تلقي مي شود.
بديهي است چنين تعريفي وقتي جامع است كه قوانين و حدود آن كاملا واضحو فراگير باشد.فساد در جامعه نسبي است و با نظام ارزشي هر جامعه تعريف ميشود.
بانک جهانی و سازمان شفافيت بين الملل: فساد اداری عبارتست از استفاده از قدرت عمومی برای کسب منافع خصوصی اداری، تحت تأثير منافع شخصی يا روابط و علايق خانوادگی
ضرورت و اهميت برخورد بافساد اداري
فساد پديدهاي است كه كم و بيش دركليه كشورهاي جهان وجود دارد. اما نوع، شكل، ميزان و گستردگي آن در هر كشور متفاوت است، همانطور كه نتايج و پيامدهاي آن نيز بنا بر نوع سازمان سياسي و اقتصادي وسطح توسعه يافتگي تفاوت دارد.
در هر صورت فساد موجب انحطاط است، سياستهاي دولت را در تضاد با منافع اكثريت قرار ميدهد، باعث هدر رفتن منابع ملي ميشود و به كاهش اثربخشي دولتها در هدايت امور ميانجامد و از اين طريق اعتماد مردم نسبت به دستگاههاي دولتي و غير دولتي كاهش يافته، بيتفاوتي، تنبلي و بيكفايتي افزايش مييابد.
فساد، اعتقاد و ارزشهاي اخلاقي جامعه را متزلزل ميكند، هزينه انجام كارها را افزايش ميدهد، و رشد رقابتپذيري را دشوار ميسازد. همچنين تلاشهاي فقرزدايي را ناكام ميسازد و بيانگيزگي و بدبيني ايجاد ميكند و زمينة تضعيف روحية افراد درستكار را فراهم ميآورد.
فساد اداري مانع سرمايهگذاري ميشود و مسير رشد و توسعة اقتصاد را با موانع بسيار مواجه ميسازد و از طريق هدايت ناصواب استعدادها و منابع بالقوه و بالفعل انساني به سمت فعاليتهاي نادرست براي دستيابي به درآمدهاي سهلالوصول، زمينه ركود در تمام ابعاد فراهم ميسازد. از طرف ديگر، هر كجا فساد ريشه بدواند، روزبه روز بيشتر شده، مقابله با آن بسيار دشوار ميشود و ريشههاي آن هر روز عميقتر در بطن جامعه نفوذ ميكند. بنابراين مقابله با فساد در عرصة اداري ضرورتي جدي و انكار ناپذير است.
سابقه فساد اداري در جوامع مختلف
موضوع فساد همواره و از بدووجود تمدن ها وجود داشته و گريبانگير دولتها مي باشدو حكومتها و دولتها از قرنها پيش با مشكل سوء استفاده كارگزاران دولتي روبرو بوده اند.جرايمي نظير اختلاس،ارتشاءوجعل
،جرايم جديدي نيستند و قدمتي به اندازه دولت ها دارند.
در طي قرون گذشته همواره رابطه معكوسي بين استفاده درست از قدرت وقلمروگسترش فساد وجود داشته وهمواره زماني كه از قدرت
بطورمطلوب استفاده شده،ميزان فساد كاهش يافته است.
تقسیم بندی فساد اداری
يك محقق علوم سياسي به نام هيدن هيمر، فساد اداري را به سه گونة سياه، خاكستري و سفيد تقسيم ميكند:
فساد اداري سياه:
كاري كه از نظر تودهها و نخبگان سياسي منفور است و عامل آن بايد تنبيه شود. براي مثال مي توان از دريافت رشوه براي ناديده گرفتن معيارهاي ايمني در احداث مسكن نام برد.
فساد اداري خاكستري:
كاري كه از نظر اكثر نخبگان منفور است، اما تودههاي مردم در مورد آن بيتفاوتند. مثلاً كوتاهي كارمندان در اجراي قوانيني كه در بين مردم از محبوبيت چنداني برخوردار نيستند و كسي غير از نخبگان سياسي به مفيد بودن آنها معتقد نيست.
فساد اداري سفيد:
كاري كه ظاهراً مخالف قانون است، اما اكثر اعضاي جامعه (نخبگان سياسي و اكثر مردم عادي) آن را آنقدر مضر و با اهميت نميدانند كه خواستار تنبيه عامل آن باشند. براي مثال، چشمپوشي از موارد نقض مقرراتي كه در اثر تغييرات اجتماعي و فرهنگي، ضرورت خود را از دست دادهاند.
نتايج و پيامدهاي فساد اداري
1. اتلاف منابع ملي از طريق خدشه وارد كردن برسياستهاي دولت در مقابله با منافع و اهداف اكثريت.
2. خنثي شدن تلاشهاي دولت در جهت كاهش فقر و تبعيض و مانع رشد رقابت.
3. زيانهاي اجتماعي و تضعيف نهادهاي موجود،زيانهاي سياسي و توزيع ناعادلانه منابع وزيانهاي اقتصادي.
4. كاهش اثر بخشي و مشروعيت دولتها و اختشاش درارزشهاي دموكراسي واخلاقيات.
5. از موانع توسعه پايداربه علل افزايش هزينه معاملات و كاهش امكان پيش بيني هاي اقتصادي.
6. تضعيف اعتقاد مردم به توانايي و اراده سياسي دولت.
گزارش سازمان شفافيت بينالملل
براساس گزارش سال ۲۰۰۵ سازمان شفافيت بينالمللى، در بررسي ۱۵۹ كشور جهان، ايران در شاخص فساد گريزى مسؤولان دولتى و سياسى رتبه ۹۳ را كسب كرد كه در مقايسه با رتبه ۸۸ سال قبل ازآن پنج رده تنزل نشان مىدهد. سازمان شفافيت بينالمللى همه ساله رتبه كشورهاى جهان را در شاخص مفاسد مالى و اقتصادى اعلام مىكند. اين گزارش براساس ۱۶ كار تحقيقاتى توسط ۱۰ نهاد بينالمللى تنظيم شده است. سازمان شفافيت بينالمللى رتبه مبارزه با فساد در كشورها را از يك تا ده مشخص مىكند كه رتبه ده نشان دهنده كمترين فساد و رتبه يك نشاندهنده بيشترين فساد است. ايران در گزارش سال ۲۰۰۵ رتبه 9/2 را از ده كسب كرد كه در مقايسه با سال گذشته تغييرى نكرده است. دامنه تغييررتبه فساد اقتصادى ايران بين 3/2 تا 3/3 اعلام شده است.
مطالعات سازمان بين المللى شفافيت نشان مى دهد كه رتبه شاخص فساد در۷۰ كشور - تقريباً نيمى از كشورهاى مورد بررسى - كمتر از ۳ بوده است كه نشان دهنده مشكل حاد فساد در اين كشورها است
نتيجــه:
مبارزه با فساد با شعار دادن تحقق نمييابد. اين كار مستلزم عزم ملي، خواست همگاني و جديت دولت است. اين مبارزه بايد ساختار يافته، هماهنگ و برنامهريزي شده انجام گيرد. اين مبارزه بايد ابتدا از بخشها و نقاط حساس شروع شود و هدف خشكاندن ريشه باشد و نه قطع كردن شاخ و برگ ها؛ چه در اين صورت شاخ و برگهاي جديدي به وجود خواهد آمد. مقصود از ريشه كليه عواملي است كه سبب فراهم شدن فرصت ارتكاب فساد ميشوند و كليه افرادي كه ممكن است حتي حضور ملموس درسازمانهاي دولتي را نداشته باشند، اما حضور پشت پرده آنها كاملاً محسوس باشد. مجازات مرتكبان فساد و افزايش شديد هزينه ارتكاب به فساد (به عنوان اقدام پس از وقوع) و اصلاح روشها، بهبود سيستم هاي كاري، شناسايي و حذف نقاط مستعد فساد، افزايش شفافيت و پاسخگويي در عملكرد سازمانهاي دولتي و به طور كلي اصلاح نظام اداري (به عنوان اقدام پيشگيري) دو روي سكه مبارزه موفق با فساد تلقي ميشوند و مكمل يكديگرند و هيچ يك به تنهايي كارساز نخواهد بود.
تأملی بر موضوع فساد اداری میباشد که به تحلیل، تعریف و بررسی جنبههای گوناگون فساد اداری پرداخته و با گریزی بر تاریخچه آن، به کندوکاو موضوع میپردازد.
مقدمه
مطالعه تاریخ تمدنهای باستان، بیانگر این است که فساد در جوامع بشری قدمتی به اندازه تمدن داشته و اکنون نیز یکی از مسائل مبتلا به کشورهای جهان میباشد. فساد نابسامانیهای بسیاری برای جوامع بشری به دنبال داشته و جنگهای پیدر پی، خشونتها و قیام علیه تمدنهای حاکم، از بین رفتن سازمانها و در هم ریختن جوامع همیشه ناشی از فساد بوده است. در مجموع، فساد در کنار بقیه عوامل، از عوامل مهم فروپاشی تمدنها بوده است. در طی قرون و اعصار، همواره رابطه معکوسی بین استفاده درست و بجا از قدرت و قلمرو گسترش فساد وجود داشته است و زمانی که از قدرت به طور مطلوب استفاده میشد، میزان فساد کاهش مییافته است.
امروزه تأکید کشورهای مختلف برای پیشگیری از فساد، بر سه رکن اصلی آموزش کارکنان، انتخاب افراد بر اساس شایستگی و بالاخره اصلاح نظامهای عملیاتی و مکانیزه کردن آن، باعث شده است که مبارزه با فساد، شکل اصولی و علمی خود را طی نماید. که در این راستا، بررسی جنبههای گوناگون فساد اداری میتواند ضمن کمک به شناخت این موضوع و ارائه دید جدیدی نسبت به معضل فساد اداری در سازمانها، به روابط درون و برون سازمانی کارکنان کمک شایان توجهی داشته باشد.
تعاریف
در جوامع گوناگون و بر حسب نگرشها و برداشتها، تعاریف مختلفی از فساد اداری به عمل آمده است. ریشه فساد فعل لاتین "Rumper" به معنای «شکستن» است، بنابراین در فساد چیزی میشکند یا نقص میشود، این چیز ممکن است رفتار اخلاقی یا شیوه قانونی یا غالباً مقررات اداری باشد. در دیدگاه گونارمیردال- Ginar mer dall، فساد به تمام شکلهای گوناگون انحراف یا اعمال قدرت شخصی و استفاده نامشروع از مقام و موقعیت شغلی اطلاق میگردد. در فرهنگ و بستر در مقابل واژه فساد آمده است که؛ فساد، پاداشی نامشروع است که برای وارد کردن فرد به تخلف از وظیفه، تخصیص داده میشود. بانک جهانی و سازمان شفافیت بین الملل، فساد را سوءاستفاده از اختیارات دولتی (قدرت عمومی) برای کسب منافع شخصی (خصوصی) میدانند که این تعریف در جهان مورد توافق عمومی قرار گرفته است.
از دیدگاه اندیشمند دیگری، فساد عبارت است از عمل یا تصمیمی که موجب میشود تا خارج از ضوابط قانونی، تعداد افراد متأثر از نتایج منفی عمل یا تصمیم، از تعداد افراد برخوردار از نتایج مثبت آن بیشتر باشد.
تعریف دیگر، فساد را عبارت از شرارتی میداند که تا حدودی بر همه جوامع موثر بوده و جوامعی را که شکنندگی بیشتری دارند به شدت دچار خفقان میکند. بدین معنی که با توجه ارزشهای تعریف شده هر جامعه و سازمان و قوانین و مقررات اعمال شده برای آن، نوع و شدت بروز فساد تفاوت دارد.
اگر چه در گذشته فرض بر این بود که کارمند دولت بیش از کارمند بخش خصوصی به مصالح اجتماعی پایبند است، اما تجربه سالهای اخیر نشان میدهد که فساد در بخش دولتی، گسترش بیشتری دارد، به همین دلیل در سالهای جاری، و بویژه در کشورهای جهان سوم، خصوصی سازی رونق بیشتری گرفته است.
لطمه فساد اداری به منافع عمومی
برخی صاحبنظران، فساد اداری را آن دسته از فعالیتهای کارکنان و مسئولان دولت میدانند که اولاً به منافع عمومی لطمه بزند و ثانیاً هدف از انجام آن، رساندن فایده به عامل (کارمند اقدام کننده) یا به شخص ثالثی باشد که عاملی را برای این اقدام اجیر کرده است.
بر این اساس، آرنولد روگو- Arnold Rogowو اچ. دی لاسول- H.D Lasswellچنین اظهار میدارند که یک دستگاه فاسد در تمام ساختار نظام اجتماعی اختلال ایجاد میکند. کارل فردریچ –Carl Friedrichنیز مدعی است که هر جا، صاحب قدرتی که مسئول اداره سازمانی است، بر اثر دریافت رشوهای نقدی یا غیر نقدی اغوا شود و به انجام کارهای غیر قانونی مبادرت ورزد، این فرد به منافع عمومی زیان رسانده است.
برخی از محققان معتقدند که فساد اداری را باید با توجه به دیدگاه های عمومی مردم تعریف کرد، از اینرو، اقدامی که در چارچوب فعالیتهای اداری، دولتی از دید مردم جامعه، غیر اخلاقی و مضر باشد، مصداق فساد را پیدا میکنند.
روند گسترش فساد اداری
حکومتها و دولتها، از قرنها پیش با مشکل سوء استفاده کارکنان و کارگزاران دولتی روبهرو بودهاند و در متون باستانی نیز اشارات متعددی به این پدیده شده است که نشان میدهد، حکومتها همیشه نگران سوء استفاده شخصی صاحب منصبان و کارگزاران دولتی از موقعیت و امتیاز شغلی خود بودهاند. مسئولیتها و اختیاراتی که طبق قانون به همه کارمندان دولت تفویض میشود، زمینه مساعدی را برای سوء استفاده تعدادی فراهم میکند. هزینههای اضافی متعددی که جرایمی نظیر اختلاس، ارتشا و جعل که جرایم جدیدی نیستند به جامعه و دولت تحمیل میکنند، باعث شده که کارشناسان علوم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در دهههای اخیر به پدیده تخلفات اداری و ابداع روشهای موثر و کم هزینه برای مقابله با آن توجه نشان دهند.
موضوع فساد در تمام زمانها، گریبانگیر دولتها و دغدغه فکری بسیاری از اندیشمندان و متفکران سیاسی بوده است؛ دانته- Danteدر قرن چهاردهم، در کتاب کمدی الهی خود به مساله فساد توجه کرده و آنرا از نظر درجهبندی در اعماق جهنم قرار میدهد. به عقیده ماکیاولی- Machiavelliفساد جریانی است که طی آن موازین اخلاقی افراد، سست و فضیلت و تقوای آنان از بین میرود و از آنجا که افراد ضعیف و عاری از تقوا و پرهیزگاری، بیشتر در معرض زمینه فساد قرار میگیرند، باید با کنترل این افراد، هدایت رهبران فکری و کمک دستگاههای ناظر از بروز این مشکل جلوگیری کرد.
نقش ارتباطات اجتماعی در بروز فساد اداری
تانزی- Tanssiدر خصوص نقش کارمندان دولت میگوید، مسئولان دولتی، هرگز مایل نیستند که منافع شخصی یا علایق خانوادگی و اجتماعی بر روی تصمیمات اداری آنها تأثیر بگذارد، اما در دنیای واقعی، هم کارمندان و هم مسئولان، در اتخاذ تصمیمات حرفهای خود تحت تأثیر روابط شخصی و خانوادگی قرار میگیرند که میزان تأثیر این عوامل بر تصمیمات اداری، به خصوصیات فرهنگی هر جامعه وابسته است.
تانزی معتقد است، مسئول دولتی یا کارمند، زمانی مرتکب فساد اداری شده است که در اتخاذ تصمیمات اداری، تحت تأثیر منافع شخصی یا روابط و علایق خانوادگی و دوستیهای اجتماعی قرار گرفته باشد. به عبارتی دیگر، فساد از نظر وی، نقض اصل رفتار برحق، بی طرفانه و مبتنی بر ضابطه است که بنابر آن، مناسبات خانوادگی یا شخصی نباید در تصمیمات اقتصادی و اداری سازمانهای غیر دولتی یا مقامات دولتی، نقشی ایفا کند. به اعتقاد تانزی، فساد در بستر، شرایطی که دولت ایجاد کرده است میروید، شرایطی که به برخی افراد اجازه میدهد تا موانع را دور بزنند یا بکوشند تا با پیدا کردن مسیر دادن رشوه به برخی از کسانی که در رأس دستگاههای دولتی هستند، امتیازهایی به دست آورند.
نظریه رایج درباره نقش دولت، چنین میانگارد که اصل بیطرفی و پرهیز از هر نوع غرض ورزی و جانب داری ناحق از این و آن، مورد احترام مأموران و مقامات دولت است و در تصمیمات اقتصادی که شامل حال بیش از یک طرف میشود، روابط شخصی نباید نقشی ایفا کند.
انواع فساد اداری
فساد تصادفی (اتفاقی) – فساد نظاممند (حاد)
درجه شیوع فساد در میان جوامع مختلف متفاوت است و از درجه کم و استثنا تا درجه سیار رایج و قاعدهمند تغییر میکند. اگر فساد کم باشد به آسانی قابل کشف، مجازات و نابودی است. اما وقتی فساد در جامعه بسیار رایج شود و به شکل قاعدهمند درآید، احتمال کشف و مجازات، کاهش و انگیزههای فساد افزایش مییابد، زیرا بر خلاف حالت اتفاقی، طرفین تمایلی به گزارش کردن خلاف ندارند. هر جا که فساد قاعدهمند شده باشد، نهادها، قوانین و ضوابط رفتاری، با الگوهای غارتگری دیوانسالاران و کارگزاران دولتی تطابق مییابند. در این حالت رشوه نیز میتواند باعث کند شدن رسیدگی به پروندهها (و کاهش احتمال مجازات) شود. یکی از متفکران به نام هربرت ورلین Herbert verlienفساد اتفاقی را به انجام خطا در بازی فوتبال تشبیه نموده است، که داور با ارائه یک کارت، بازیکن را جریمه میکند. در حالی که فساد نظاممند (حاد) مانند تشویق خشونت در بازی فوتبال است، به طوری که بازی تغییر ماهیت میدهد و به ضد خود یعنی عامل تفریح تبدیل میشود. این شکل از فساد، توسعه اقتصادی بسیاری از کشورهای در حال توسعه را تهدید میکند.
فساد سازمان یافته
در نظام اداری که فساد سازمانیافته دارد، سرمایهگذاران میدانند به چه کسی رشوه دهند و چه چیزی در قبال رشوه به دست آورند و اطمینان دارند که مجوزهای لازم را برای بنگاههای خود میگیرند. فساد سازمان یافته، هنگامی اتفاق میافتد که وجه (رشوه) مورد نیاز و دریافتکننده، به خوبی مشخص است و پرداخت وجه تضمین میکند که سفارش خواسته شده، اجرا شود. برخی چنین استدلال میکنند که فساد سازمانیافته، ضرر کمتری دارد، چون در چنین ساختاری، یک مدیر یا رئیس سازمان فاسد، سهم کاملاً معینی از سود بنگاه را طلب میکند و نفع او در موفقیت آن بنگاه است.
فساد سامانهای، یعنی فسادی فراگیر، سازمان یافته و گسترده در کلیه سطوح مختلف دولت که ماموران دولتی و کارمندان، هر دو، به نحوی یکسان تقریباً در تمام دستگاههای دولتی در آن مشارکت دارند.
فساد سامانهای، در واقع پدیدهای سیاسی است، یعنی کسانی که در مواضع قدرت هستند، برای انتقال منافع و عواید نامشروع به خود و وابستگان از موقعیت اداری و دولتی استفاده میکنند. این مدیران و کارمندان فاسد با بسط وظایف دولت در زمینههای مختلف مالی، اداری، تصدیگری و ... و نیز با حذف یا تضعیف رقابت درصدد برخواهند آمد که جریان منافع و عواید نامشروع را از طریق مجاری رسمی به نفع خود گسترش دهند.
فساد کلان، فساد خرد
فساد در سطح کلان یا فساد در سطح خرد کاملاً متفاوت است به گونهای که فساد رؤسای سازمانها، وزیران و کارمندان عالیرتبه را فساد کلان و فساد کارمندان جزء، مثل افراد پلیس و ماموران گمرک را فساد خرد میگویند.
کنتل فساد کلان، مقدم بر فساد خرد است. زیرا، بدون کنترل فساد کلان،امیدی به حل مشکل فساد خرد نیست.
فساد کلان، فسادی است که توسط افراد و مقامات رده بالای اداری، به صورت باندی و با ارقام قابل توجه صورت میگیرد. مرتکبان این نوع فساد، جزو گروه مجرمان یقهسفید و از صاحبان زر و زور هستند و با آن که زیانها و خسارات غیر قابل جبرانی بر پیکر جامعه وارد می سازند، کمتر تحت تعقیب دستگاه عدالت کیفری قرار میگیرند. این گروه با برخورداری از «توان توجیه» یا «حمایت» یا «امکان فرار» اصولا مصون از تعقیب میمانند.
نتیجه:
امروز، کشور ما تشنه فعالیت اقتصادی سالم و ایجاد اشتغال برای جوانان و سرمایهگذاری مطمئن است. این امر نیازمند فضایی است که در آن سرمایهگذار، و صنعتگر و عنصر فعال در کشاورزی و مبتکر علمی و جوینده کار و همه قشرها، از صحت و سلامت ارتباطات حکومتی و امانت و صداقت تصدیان امور مالی و اقتصادی مطمئن باشند و احساس امنیت و آرامش کنند. اگر دست مفسدان و سوء استفادهکنندگان از امکانات حکومتی قطع نشود و اگر امتیازطلبان و زیاده خوهان بر مدعا و انحصارطلب طرد نشوند، سرمایهگذار، تولیدکننده و اشتغالطلب همه احساس ناامنی و نومیدی خواهند کرد و تعدادی از آنان برای استفاده از راههای نامشروع و غیرقانونی تشویق خواهند شد.
برای به حداقل رساندن پیامدهای فساد، گسترش و حفظ اعتماد عمومی نسبت به سازمانها، به برخورد با مسائل به شیوهای منطقی و نظاممند، بسط و بهکارگیری راهحلهای متناسب با نیازهای سازمان و انعکاس محیط عملکردی خاص آنها نیازمندیم.
همچنین ایجادعزم ملی در زمینه مبارزه با فساد اداری و پرهیز از آلوده کردن آن با جهتگیریهای سیاسی و گروهی و بهرهبرداری تبلیغی از نتایج آن، توقعی است که عامه مردم از سیاستگذاران جامعه در این زمینه دارند.
تحليل نهادي فساد اداري
چكيده
هدف اصلي اين مقاله آن است كه چارچوبي به دست دهد تا به درك بهتر ما از ماهيت، علل و بسترهاي شكلگيري فساد اداري (اقتصادي) در يك نظام سياسي - اقتصادي كمك كند.فساد اداري، به معناي سوء استفاده شخص از اختيار عمومي براي انتفاع شخص - يا حزب، جناح، دوستان، فاميل و غيره - ميباشد و در واقع زماني پديدار خواهد شد كه كاركنان دولتي در كاربست اختيار عمومي خويش بين منافع شخصي و عمومي تفكيك قايل نشوند. بر اين اساس و در راستاي نيل به هدف مزبور نگارنده شش رويكرد به فساد اداري را از يكديگر تفكيك و علل و زمينههاي شكل گيري فساد را در اين قالبها بررسي ميكند.
اين رويكردها عبارتند از: هزينه - فايده، محروميت نسبي، رانتجويي، كارفرما - غير كارگزار، حامي - پيروز و اخلاقي. هر كدام از اين رويكردها قادرند بخشي از فساد اداري را تبيين كنند. پنج رويكرد نخست، بسترهاي سياسي و نهادي را در دستور كار تحليلي قرار ميدهند كه توانايي كارمند بخش عمومي در بهره برداري شخص از اختيار عمومي - يعني جوهره و هسته اصلي فساد - را تحكيم و تقويت ميكنند.
به نظر نگارنده فساد اداري بيشتر نوعي نارسايي نهادي و مرتبط با ترتيبات نهادي و ساختاري سياسي يك جامعه است تا كج منشي بوروكراتها. در خاتمه ويژگيهاي راهبرد اثر بخش مبارزه عليه فساد برشمرده شده است. اين راهبرد در بردارنده توصيههاي سياسي پنج راهبرد مزبور ميباشد.
فساد اداري، عارضهاي است كه امروزه گريبانگير همه كشورها - توسعه يافته يا كمتر توسعه يافته، دموكراتيك (ضعيف يا قوي) و غير دموكراتيك - ميباشد. به سخن ديگر، هيچ كشور پاكي به لحاظ فساد اداري در جهان وجود ندارد. در فهرست سازمان بينالمللي شفافيت TI، كه هر ساله كشورها را بر حسب ميزان شيوع فساد رتبهبندي ميكند، نيز هيچكشوري از قلم نميافتد، مگر آنكه آماري در خصوص شاخص هاي فساد از آن كشور وجود نداشته باشد. در واقع، هر جايي كه دولت وجود داشته باشد، فساد اداري نيز كم و بيش وجود خواهد داشت. فساد اداري، محصول مداخله دولت در اقتصاد است و شايد بر اين اساس باشد كه گريبيكر اظهار داشته كه فساد فقط با برداشتن دولت (بزرگ)، از بين ميرود. برخي نيز معتقدند كه اعضاي جامعه بايد بين شكست بازار و فساد اقتصادي يكي را برگزينند. بر اين اساس، جوامع مختلف با تلقي فساد به عنوان مسالهاي نسبتا اجتنابناپذير، در پي آن بودهاند تا ساختار سياسي و ترتيبات نهادي خود را به گونهاي برپا كنند، كه كمترين ميزان فساد را داشته باشند. تجربه نشان داده است كه كشورهاي با ساختار سياسي - اقتصادي دموكراتيك / رقابتي و داراي ترتيبات انعقاد يافتهتر، ميزان فساد كمتري را تجربه كردهاند. شواهد آماري سازمان TIنيز به خوبي اين موضوع را تاييد ميكنند. همچنين، از ملاحظه فهرست كشورهاي TIو نيز واقعيتهاي موجود در مييابيم كه به رغم اخلاقيتر بودن برخي كشورها - مانند ايران - فساد حجم و رواج بيشتري در آنها وجود دارد.
اكنون اين سوال مطرح ميشود كه چگونه ميتوان اين تصوير به ظاهر متناقض را توضيح داد و اين كه چرا برخي نظامهاي سياسي - اقتصادي، كه اغلب شامل كشورهاي توسعه يافته ميشود، نسبت به بقيه سالمترند؟ در اين مقاله نگارنده ميكوشد كه از رويكرد نهادي، چارچوبي را فراهم آورد تا خواننده بر مبناي آن بتواند پاسخ پرسشهايي از اين قبيل را بيابد.
الف - بروندادهاي منفي فساد
فساد اداري به معناي سوء استفاده از اختيار عمومي براي انتفاع شخصي است در فساد اداري، قواعد رسمي ناظر بر تخصيص منابع عمومي از سوي كارمندان دولتي در واكنش به پيشنهاد پول يا حمايت سياسي زير پا گذاشته مي شوند. البته سوء استفاده از اختيار عمومي ميتواند براي انتفاع حزب، طبقه، قبيله، دوستان، فاميل و مانند آن نيز باشد.
ويشني و شليفر بين دو نوع فساد تمايز قايل ميشوند. مورد اول فساد بدون دزدي است كه در آن مقام دولتي درآمد حاصل از فروش كالاها و خدمات عمومي را به دولت تحويل ميدهد، اما مبلغي نيز از متقاضيان آنان براي خودش ميگيرد. مورد دوم نيز فساد همراه با دزدي است كه در آن مقام دولتي چيزي به دولت تحويل نميدهد و در واقع فروش كالاها و خدمات عمومي را از آن پنهان ميكند. در اين مورد، قيمتي كه متقاضيان ميپردازند برابر با مقدار رشوه است و ممكن است حتي پايينتر از قيمت رسمي كالاها و خدمات عمومي باشد.
به عنوان مثال، كارمند گمرك ميتواند در ازاي اجازه ورود به كالاي وارداتي، مبلغي را از وارد كننده آن گرفته و اين انتقال را به دولت گزارش نكند. مشكل كارگزاري اين امكان را فراهم ميكند .
گرچه فساد اقتصادي، انتقال مالي صرف و در واقع نوعي باز توزيع ثروت از فرد (يا گروهي) به فرد (يا گروه) ديگر در جامعه است. و قاعدتا توزيع ثروت را بر هم مي زند و كيك توليد ناخالص داخلي را بدون تغيير ميگذارد. ولي بروندادهاي منفي آن بر جامعه، به ويژه در بلند مدت، بسيار مخاطرهآميز خواهند بود، مطالعات اقتصاد سنجي با استفاده از شاخصهاي ذهني فساد مخاطرهآميز خواهند بود. مطالعات اقتصاد سنجي با استفاده از شاخصهاي ذهني فساد نشان دادهاند كه فساد تاثير منفي روي توسعه اقتصادي دارد و محيطي را ايجاد ميكند كه ميتواند به سقوط رژيمهاي سياسي بينجامد. همچنين اين پديده ميتواند تاثيري منفي بر تدارك خدمات اجتماعي به جاي بگذارد. ادبيات نظري، سه ماجرا را مشخص ميكند كه اين امر از طريق آنها روي ميدهد. اول آنكه، فساد قيمت خدمات اجتماعي را افزايش داده و سطح عرضه آنها را پايين ميآورد، دوم آنكه فساد ميتواند سرمايهگذاري در سرمايه انساني را كاهش دهد و سوم آنكه فساد عايدي دولت را كاهش ميدهد، كه اين امر نيز به نوبه خود ميتواند كيفيت خدمات عمومي را پايين بياورد. هنگامي كه دولت قادر به عرضه خدمات با كيفيت نباشد، تمايل مردم به پرداخت ماليات كاهش يافته و در نتيجه پديدههايي مانند فرار و اجتناب از ماليات امكان بروز مييابند. اين رفتارها از يك سو به ناعادلانه شدن توزيع درآمد و از سوي ديگر به كاهش خدمات دولتي با كيفيت ميانجامد و هر دوي اين نارساييها نيز باعث نارضايتي عمومي ميشوند.
فساد، مناسبات دولت و مردم را در جامعه به شدت تخاصمي و تقابل طلبانه ميكند. دولتي كه عناصري از آن فاسد و رشوه ستانند ميكوشد حقايق از ديد مردم پوشيده بماند و مردمي كه به هر حال از آن واقعيتها با خبر مي شوند. بيشتر و بيشتر به حكومت بياعتماد ميشوند. بياعتمادي مردم به حكومت، مشروعيت آن را كاهش ميدهد و در نتيجه توان دولت در پيش بردن سياستها را به شدت تضعيف ميكند.»
فساد، نوعي رفتار كج منشانه (مخاطره آميز اخلاقي) و نيز بهرهبرداري انفرادي از اختيار عمومي - يعني سواري مجاني گرفتن - ميباشد بنابراين چگالي (گستره و شدت) آن ذخيره سرمايه اجتماعي را تحليل ميبرد و مانع از انباشت آن مي شود. فرسايش تدريجي سرمايه اجتماعي در جامعه، تصميمات جمعي را پرهزينه و وفاق ملي در آن را دشوار و چه بسا غير ممكن ميكند. همچنين، فساد، بنا به تعريف، قواعد بازي جامعه - يعني نهادها - را بر هم ميزند و اين امر نيز به گسترش هزينههاي معاملاتي ميانجامد. گستردگي هزينههاي معاملاتي در هر جامعه سرمايهگذاري، توليد و كارآفريني را فاقد مزيت و اقتصاد را زمينگير خواهد كرد.
ب. رويكردهاي تبيين كننده فساد اداري
به طور كلي، ميتوان فساد اداري در هر نظام سياسي را بر اساس شش رويكرد تبيين كرد كه عبارتند از: رويكرد هزينه - فايده، رويكرد محروميت نسبي، رويكرد رانت جويي، رويكرد كارفرما - غيركارگزار، رويكرد حامي - پيرو و رويكرد اخلاقي .
هر كدام از اين رويكردها، استلزامات سياسي خاص خود و البته برخي همپوشانيها با يكديگر دارند كه در ادامه به آنها اشاره ميشود :
1. رويكرد هزينه - فايده
رويكرد هزينه - فايده بر اين ايده مبتني است كه افراد در هر پست و مقامي، همواره كنشهاي خود را بر مبناي معيار هزينه - فايده تحليل ميكنند و اصولا زماني تن به اقدام ميدهند كه منافع حاصل از آن بر هزينههايش بچربد. فساد اداري به مثابه اقدامي غيرقانوني، در بردارنده هزينههايي براي افرادي است كه به آن مبادرت ميورزند. بازداشت، تعليق يا انفصال از خدمت، جريمه نقدي و به مخاطره افتادن حيثيت كارمندي كه مرتكب فساد اداري ميشود، از جمله آنها هستند. كيفيت و شدت اين هزينهها به عوامل مختلفي از جمله قاطعيت نظام قضايي در برخورد با مفسدين، كارايي سازوكارهاي نظارتي و بازرسي در شناسايي موارد فساد اداري، حساسيترسانهها و افكار عمومي، كيفيت فرصتهاي شغلي در بازار آزاد و قبح و زشتي فساد اداري در فضاي عمومي جامعه بستگي دارد. اگر نظام قضايي در پيگيري و مجازات مفسدان اداري سهلانگار و آسانگير باشد، سازوكارهاي نظارتي از اثربخشي لازم در كشف و شناسايي موارد فساد برخوردار نباشند و يا سياستمداران در وقوع و گسترش فساد دست داشته باشند، هزينههاي ارتكاب به آن كاهش و احتمال وقوع فساد افزايش مييابد.
بنابراين، در اين رويكرد، آنچه ميزان تقاضا براي فساد را تعيين ميكند، قيمت نسبي آن است. به بيان ديگر، كم هزينه بودن فساد، احتمال ارتكاب آن را افزايش ميدهد. حقوق و دستمزدهاي پايين در بخش عمومي، برخورد جانبدارانه و ملاحظه محور نظام قضايي با مفسدان و نگرش ارزشي و حيثيتي به فساد اقتصادي در بخش عمومي قيمت نسبي ستاده فساد را كاهش داده و باعث ارزان شدن آن ميشود .
2. رويكرد محروميت نسبي
از منظر رويكرد محروميت نسبي، فساد اداري واكنشي از جانب افراد و گروههاي اجتماعي به نظام سياسي است كه احساس ميكنند منافع و ترجيحاتشان، آنان آنگونه كه مورد انتظار است، پوشش داده نميشود. در اين حالت، افراد سعي ميكنند از فرآيندهاي سياسي پذيرفته شده عدول و از نقاط ضعف آن به نفع خود بهرهبرداري كنند. بنابراين بايد برنامهها و سياستهاي يك نظام به گونهاي طراحي شوند كه احساس محروميت نسبي سياسي و اجتماعي را در بين اين افراد و گروههاي اجتماعي كاهش دهند. در واقع، بايد توجيهي منطقي براي نابرابريهاي اقتصادي و محروميت سياسي و اجتماعي در جامعه وجود داشته باشد.
احساس هرگونه نابرابري و محروميت غير منطقي و مبتني بر ملاحظات سياسي، قومي، زباني و ايدئولوژيكي، توجيهي براي بروز رفتارهاي مخاطره آميز اخلاقي و نيز فرصت طلبانه از جانب آنهايي كه مشمول نابرابري و محروميت ناروا ميشوند، خواهد بود. نظام استخدامي مبتني بر شايسته سالاري، توجه به توانمنديها و عملكردهاي افراد در انتصاب و ارتقاها، تخصيص منابع براساس برابر كردن فرصتهاي برخورداري در جامعه و توجه به صلاحيت در استحقاقها، مي توانند در كاهش احساس محروميت نسبي افراد و گروههاي اجتماعي موثر باشند.
كاهش احساس محروميت و نابرابري براساس اين رويكرد، به كاهش رفتارهاي مخاطره آميز و فرصتطلبانه ميانجامد.
3. رويكرد رانتجويي
رويكرد رانتجويي مبتني بر ايده است كه سياسي شدن تخصيص منابع و ايجاد كميابيهاي ساختگي توسط دولت، از طريق وضع قوانين و مقررات موردي، فرصتهاي استخراج رانت را براي سياستمداران، مجريان و مردم فراهم مِيكند و فساد اداري روشي براي دستيابي به اين رانتهاست. تنظيم اقتصاد توسط دولت، رانت هايي را ايجاد ميكند و پرداخت رشوه به كارمندان كه قاعدتا متولي تنظيم اقتصادند، يكي از شيوههاي دسترسي به اين رانتها ميباشد. در واقع زماني كه تخصيص منابع، سياسي ميشود، اين كارمندان دولتند كه سازوكار تخصيص منابع خواهند بود. بنابراين افراد و گروههايي كه به دنبال حقوق مربوط به موقعيتهاي انحصاري سودآوري هستند كه توسط دولت ايجاد ميشوند. بايد آنها را از بازارهاي سياسي شدهاي كه توسط كارمندان كنترل مي شوند، خريداري كنند.
كارمندان دولت بر اين نكته واقفند كه موقعيتهاي انحصاري و مجوزهاي مربوطه براي افرادي كه به آنها دست مييابند، مازادهاي قابل ملاحظهاي دارد. بنابراين سعي ميكنند تا از طريق تقاضاي رشوه از آنان بخشي از رانتها را به خود انتقال دهند.
ويشني و شليفر خاطر نشان ميكنند كه ايجاد محدوديتها و كميابيهاي ساختگي توسط دولت و مجوزهاي متعاقب آنها براي افراد و گروههايي كه به آنها دست پيدا ميكنند، رانت انحصاري و براي مقامات دولتي رشوه ايجاد ميكند. تانزي نيز ايجاد كميابيهاي ساختگي توسط دولت را يكي از زمينههاي اصلي فساد اقتصادي ميداند. در اين ميان، قواعد، مقررات و فرآيندهاي مربوط به عرضه كالاها و خدمات عمومي در ايجاد كميابيهاي ساختگي توسط كارمندان دولت و رشوهستاني آنان، نقش تعيين كنندهاي دارند.
نبود شفافيت در قواعد، بخشنامهها و فرآيندهاي عرضه كالاها و خدمات بستر مناسبي براي فساد فراهم ميكنند. همچنين تانزي (1998) مقررات و صدور مجوزهاي مختلف را نيز يكي از زمينههاي اصلي فساد به ويژه در كشورهاي در حال توسعه ميداند. وي معتقد است كه مقررات و مجوزها نوعي از قدرت انحصاري به مقامات دولتي ميدهند كه ممكن است از آن براي استخراج رشوه از افراد و بنگاه هايي كه به آن مجوزها و اختيارات دولتي نياز دارند بهرهبرداري كنند. وجود مقررات - كه اغلب شفاف نيستند و در دسترس همگان نيز نميباشند - نياز به تماسهاي زياد بين شهروندان و كارمندان دولت را ايجاد ميكند. بنابراين لازم است كه افراد در راستاي كسب مجوزها و نيز گفتوگو با كارمندان، مقدار زيادي وقت صرف كنند.
اين امر نيز ضرورت پيشنهاد مبلغي پول براي صرفهجويي در وقت را به وجود ميآورد. البته تانزي خاطر نشان ميكند كه هر بخش عمومي با كيفيت بالا بايد مقررات كافي و روشني براي جهتدهي فعاليتهاي اقتصادي (و غيره) داشته باشد، اما اين مقررات نبايد آنقدر زياد و مبهم باشند كه قدرت اضافي به كارمندان بدهند. وي استدلال ميكند كه چون بسياري از اشكال مقررات به تخصيص بودجه يا تصويب رسمي نياز ندارند، پس كمتر مورد مداقه قرار ميگيرند و امكان سوء استفادههاي بسيار در آنها وجود دارد.
بنابراين بر مبناي رويكرد رانتجويي، فساد اداري محصول ايجاد كميابي ساختگي توسط دولت، فراواني مقررات و قواعد موردي و صراحت و شفافيت نسبتا پايين آنها در بخش عمومي است. بر اين اساس، هرگونه تلاش براي كاهش فساد اداري چنانچه موارد ذيل را در برنگيرد، بيهوده خواهد بود:
يك. تعديل و اصلاح قوانين و مقررات زايد در خصوص عرضه كالاها و خدمات در بخش عمومي، به گونهاي كه تنظيم اداري فعاليتهاي اقتصادي و نيز امكان تفسير شخصي قوانين و مقررات توسط كارمندان را به حداقل برساند.
دو. شفاف شدن رويههاي تخصيص و مديريت منابع عمومي
4. رويكرد كارفرما - غير كارگزار
در رويكرد كارفرما - غير كارگزار، فساد اداري از اينجا ناشي ميشود كه محتواي قراداد كارگزاري بين سياستمداران (كارفرما) و مجريان برنامهها و سياستهاي آنها (كارگزاران) در خصوص تامين منافع عمومي، مشمول تفسير و بهرهبرداري شخصي كارگزاران مي شود. در واقع، در اين رويكرد، كارمندي كه به قرارداد كارفرما - كارگزار بين خود و سياستمداران (يا به طور غير مستقيم مردم) ملزم شده است. از اختيار عمومي تفويض شده، در راستاي انتفاع شخصي بهرهبرداري ميكند. اين رويكرد اشاره به اين توصيه دارد كه «اگر ميخواهيد كاري درست انجام گيرد، خودتان آن را انجام دهيد.» بنابراين، هر زمان كه تصميمگيريها راجع به تخصيص منابع تفويض شوند. امكان بروز رفتارهاي مخاطرهآميز وجود خواهد داشت. بر اساس رويكرد كارفرما - غير كارگزار همواره بايد انتظار مقداري فساد اقتصادي در بخش عمومي را داشته باشيم. رابطه كارگزاري بين سياستمداران و كارمندان دولت (كارگزاران) زماني مخاطره آميز ميشود و به فساد اداري ميانجامد كه حداقل يكي از شرايط زير برقرار باشد:
يك: اطلاعات و برداشت سياستمداران از عملكرد و ماهيت كار كارگزاران با آنچه خود آنها دارند، متقارن نباشد.
دو. بين اهداف سياستمداران و كارگزاران همنوايي وجود نداشته باشد. سياستمداران از كارگزارانشان ميخواهند منابع جمعي را دنبال كنند اما آنها ممكن است در عمل منافع و نيات خود را پي بگيرند.
سه. هزينههاي نظارت بر عملكرد كارگزاران براي سياستمداران و مقامات مافوق زياد باشد، به گونهاي كه نتواند نظارت كارآمدي را انجام دهند.
چهار. مخاطرات اخلاقي (كج منشي) از كارگزاران سربزند .
در اين ميان، عواملي چون كاهش سرمايه اجتماعي در بين كارمندان، بيگانگي آنان با نوع كار و نيز اداره و سازمان مربوطه آنان، پرداخت نامتناسب با هزينههاي زندگي، احساس بيعدالتي در سيستم ارتقا و انتصابها در بخش عمومي، مخدوش بودن نظام گزينشي و عملكرد محور نبودن آن ميتواند زمينه كج منشي و در نتيجه فساد اداري را در كارمندان بخش عمومي فراهم كند.
گستردگي بيش از حد و كيفيت نسبتا پايين بخش عمومي و نيز نبود نظام آماري و اطلاع رساني شفاف و بهنگام راجع به آن، نه فقط به تشديد شكاف اطلاعات بين سياستمداران و كارگزاران آنها راجع به عملكرد بخش عمومي ميانجامد، بلكه نظارت حسابداري و نهادي را نيز مشكل و بسيار پرهزينه ميسازد. براساس اين رويكرد، اقداماتي چون كوچك كردن بخش عمومي، پرداخت حقوق و دستمزدهاي استحقاق محور و نسبتا كافي، معيار قراردادن صلاحيتها و توانمنديهاي كاري كارمندان در ارتقا و انتصابها، اجبار دستگاههاي اجرايي به انتشار گزارشهايي از عملكرد خويش در طول يك سال مالي و تجليل از دستگاههايي كه عملكرد بهتري داشتهاند، ميتوانند در تعديل مشكل كار فرما - كارگزار و در نتيجه فساد اداري موثر واقع شوند.
5. رويكرد حامي - پيرو
در رويكرد حامي - پيروز، اين ساختار قدرت سياسي است كه به فساد اداري دامن ميزند. در اين رويكرد، فساد اداري در شبكه روابط حامي - پيرو سازماندهي ميشود كه در آن سياستمداران و گروههاي ذينفوذ در قدرت، كارمندان بخش عمومي، افراد و گروههاي همسود خصوصي نقش دارند. طبعا، كارمنداني كه تحت حمايت سياستمداران و گروههاي ذينفوذ در قدرت سياسي فعاليت ميكنند. مجبورند به جاي خدمت به كل جامعه، از امكانات و اختيارات خود براي خوش خدمتي به سياستمداران يا جناحهاي ذينفوذ در قدرت بهره برداري كنند. بنابراين، تخصيص منابع و عرضه كالاها و خدمات دولتي براساس روابط سياسي و ملاحظات خاص صورت ميگيرد.
در ساختار قدرت حامي - پيرو، سياستمداران و گروههاي ذينفوذ سعي خواهند كرد تا پيرامون خود گروههايي را سازماندهي كنند تا برنامهها و سياستهاي آنها را در بخش عمومي بيشتر مدنظر قرار دهند. در چنين ساختار قدرتي، تخصيص منابع عمومي و مساعدتهاي دولتي براساس روابط حامي - پيرو صورت خواهد گرفت. افراد و گروههاي مسدود خصوصي (به عنوان مثال سرمايهداران) كه ميخواهند از مساعدتهاي دولتي (مانند مجوز، وام كم بهره، يارانه و مانند آن) استفاده كنند، بايد نظر سياستمداران و گروههاي ذينفوذ را براي واجد شرايط كردن خود جلب كنند. اين كار نيز ممكن است مستلزم كمك به مبارزات انتخاباتي، پرداخت پول و ساير مساعدتها به سياستمداران و گروههاي ذينفوذ در قدرت باشد. در واقع، رابطه حامي - پيرو، بين گروههاي همسود (حامي) و سياستمداران يا گروههاي ذينفوذ (پيرو) شكل مي گيرد. آنها (در اينجا حامي) نيز از پيروان خود در بخش عمومي خواهند خواست كه در اعطاي مجوزها، مناقصهها و عرضه كالاها و خدمات ارزان قيمت دولتي، افراد و گروههايي را كه آنها معرفي خواهند كرد، در اولويت قرار دهند. در اين ميان، ممكن است قوانين و مقررات، تفسير، نقض يا دور زده شوند. بنابراين در اين رويكرد، رشوهها به طور مستقيم به سياستمداران و گروههاي ذينفوذ در قدرت و بخشي از آنها نيز، به طور غير مستقيم و چه بسا مستقيم، به كارمندان در بخش عمومي خواهند رسيد.
براساس اين رويكرد، سياستزدگي بخش عمومي، حاكميت نسبتا پايين قوانين و انعقاد يافتگي نهادها، عشيرهاي بودن ساخت سياسي، محدوديتهاي سنگين بر فعاليتهاي مطبوعات (به عنوان دشمن قاطع و بدون هزينه فساد) ،دستگاه قضايي غير قاطع و نسبتا جانبدار، در ايجاد و گسترش فساد نقش اساسي دارند، از اين رو، هرگونه تلاش در جهت كاهش فساد بايد به تعديل نارساييهاي مذكور بيانجامد.
6. رويكرد اخلاقي
بر مبناي رويكرد اخلاقي، فساد اداري زماني اتفاق ميافتد كه كارگزاران دولتي نسبت به اختيار عمومي و نيز بيتالمال، افرادي امانتدار و درستكار نباشند و در واقع كجمنشي از آنها سربزند. بنابراين، در اين رويكرد اگر بتوان افراد و كارگزاراني را در مناصب دولتي به كار گرفت كه از نظر اخلاقي درستكار باشند. از فساد اداري نيز جلوگيري ميشود. اين رهيافت بيشتر بر پايه اين انديشه قديمي - كه به ميزان زيادي به افلاطون نسبت داده مي شود - استوار است كه اگر حاكمان و كارگزاران خوبي به كار گرفته شوند، نظام خوبي نيز برقرار خواهد شد.
افراد، محور اين رويكرد هستند و نظامي كه براساس آن برپا ميشود، نظام مبتني بر افراد و نه قاعده و قانون - خواهد بود بيگمان اين انديشه در بيشتر كشورهايي كه فساد اداري در آنها گسترده است رواج دارد. اين در حالي است كه در انديشه جديد، كه اكثر نظامهاي سياسي كشورهاي توسعه يافته بر آن بنياد گذاشته شده است، تلاش بر آن است تا نظامي برپا شود كه حتي اگر افراد غير درستكار هم در راس امور قرار گرفتند. نتوانند صدمه چنداني به عموم بزنند. رويكرد اخلاقي به فساد اقتصادي بيشتر در نظامهاي سياسي عشيرهاي و سنتي نمود دارد. در اين نظامها با فساد برخوردي حيثيتي ميشود. براين اساس همچنانكه اعضاي خانواده بر معايب و كاستيهاي يكديگر سرپوش ميگذارند تا آبروي كل خانواده حفظ شود، كارگزاران دولت در نظام عشيرهاي نيز سعي ميكنند تا از افشاي فساد و ريختن آبروي يكديگر خودداري كنند. در حكومتهايي كه بر مشروعيت اخلاقي و معنوي خويش تاكيد كرده و خود را حافظ ارزشهاي اخلاقي و معنوي جامعه ميدانند، مسئولين اجرايي و كارگزاران دولتي به عنوان افرادي پرهيزكار و صادق به مردم معرفي و اخبار مربوط به فساد اداري آنان به شدت سانسور ميشود.
در اين رويكرد، راهبردهاي مبارزه با فساد همواره در برابر مصلحتانديشيهاي گروهي و جناحي آسيبپذير بوده و اثر بخشي لازم را نخواهند داشت. همچنين، با هرگونه پديده و تحولي همچون نوگرايي، برونگرايي، جهاني شدن و مانند آنها به بهانه اينكه موجب سست شدن ارزشها و هنجارهاي اخلاقي ميگردند، برخورد سلبي مي شود.
بنابراين، در اين رويكرد راهبردهاي مبارزه با فساد نه فقط به تعديل آن منجر نميشوند، بلكه در بردارنده هزينههاي اجتماعي و فرصتي زيادي نيز خواهند بود.
ج.راهبرد مبارزه با فساد اداري
چنانكه پيشتر نيز اشاره شد، فساد اداري در هر كشوري وجود و در واقع در هر جايي كه ردپايي از تفويض اختيار ديده مي شود، مي توان سراغ آن را گرفت. فساد، محصول فرعي مداخله دولت در اقتصاد است و متعاقب مداخله آن در اقتصاد به بهانه برطرف كردن و اصلاح موارد شكست بازار به وجود ميآيد. بر اين اساس حتي اگر حجم بخش عمومي نيز كوچك شود باز هم فساد خواهد بود. اما از بزرگي آن كاسته ميشود. بنابراين آنچه اهميت و ضرورت دارد، نحوه كنترل فساد اداري و در واقع گزينش راهبرد موثر براي مبارزه با آن است.
در عين حال، نوع راهبرد گزينشي به نحوه برخورد ما با پديده فساد اداري بستگي دارد. اگر از رويكرد نهادي به فساد نگريسته شود، سراغ نهادها - يعني قواعد بازي و محدوديتها در جامعه و ميزان كارايي آنها ميرويم. در واقع، بررسي ميكنيم كه آيا محدوديتهاي لازم برقرار شده و آيا محدوديتهاي كنوني اثر بخشي درخوري دارند يا نه؟ همچنين، كفايت نظام پاداش و تنبيه را در نظام سياسي بازبيني ميكنيم. به عبارت ديگر، در اين رويكرد در پي پاسخ به اين پرسش خواهيم بود كه چرا افراد از توانايي و اختيار عمومي در راستاي انتفاع شخصي يا حزب، فاميل، دوستان و مانند آن - بهره برداري ميكنند و چه عواملي اين توانايي را به آنان مي دهند؟ راهبرد نشات گرفته از اين رويكرد، جوهره فساد اداري را آماج قرار ميدهد. اما اگر از رويكرد اخلاقي به فساد نگريسته شود، سراغ افراد و رشوهستاني آنان - يعني نمودهاي فساد ميرويم. در اين مورد، افراد مرتكب فساد اداري را تنبيه يا ارشاد و انذار ميكنيم و يا اينكه كنترلهاي بيشتري را - كه براي جامعه بسيار پرهزينه هستند - برقرار ميسازيم.
اقدامات تنبيهي و كنترلهاي بيروني در كاهش فساد و جلوگيري از گسترش آن در بخش عمومي موثرند، اما واقعيت اين است كه كارايي لازم برخوردار نبوده و همواره در برابر مصلحتانديشي هاي سياسي و جناحي آسيبپذير خواهند بود. رويكردهاي پليسي - تنبيهي و كنترلهاي بيروني بيشتر نمودهاي فساد، يعني رشوه ستاني كارمندان را هدف قرار ميدهند تا جوهره و هسته اصلي آن را ، چنانكه جين خاطر نشان ميكند، جوهره فساد، توانايي هر كارمند بخش عمومي براي بهرهبرداري شخصي از اختيار عمومياش است. بنابراين راهبرد مبارزه با فساد بايد جوهره و هسته اصلي آن را آماج قرار دهد. بر اين اساس رويكردهايي كه پيشتر در خصوص فساد تجزيه و تحليل شدند، بسترهاي سياسي و نهادهاي تقويت كننده توانايي كارمند بخش عمومي براي بهرهبرداري شخصي از اختيار عمومي را موضوع تحليل قرار دادهاند. بنابراين، راهبرد موثر مبارزه با فساد در بخش عمومي بايد تركيبي از توصيههاي سياسي ،رويكردهاي بررسي شده را برگيرد. در اين خصوص شايسته است چند موضوع را مدنظر داشت:
اول، اينكه اكثر مطالعات تاكيد ميكنند كه در مبارزه با فساد تمركز اصلي بايد روي سياست باشد. سياستزدگي بخش عمومي، كارايي اقدامات عليه فساد را تحليل خواهد برد.
دوم اينكه، اهداف و برنامههاي نظام سياسي نبايد بر اين فرض ايدهآل استوار شود كه سياستمداران، قانونگذاران و كارمندان بخش عمومي به وسيله خدمت به نفع عموم تحريك و هدايت ميشوند. آنان زماني اين كار را خواهند كرد كه خود نظام بداند چگونه منافع خود را پاس ميدارد. لذا بايد آن دسته از ترتيبات قانوني و نهادي را برقرار كرد كه جامعه و نظام سياسي را از رسيدن به نتايج مورد انتظار متعاقب تفويض اختيار عمومي مطمئن سازد. يعني ساز و كارهايي برقرار شوند كه حتي اگر افراد با رفتارهاي مخاطره آميز نيز در آن قرار گرفتند نتايج مورد انتظار را به بار آورند. بيگمان استوار كردن بخش عمومي برپايه خوب بودن افرادي كه در آن وارد مي شوند، جامعه را به ميزان زيادي از بروندادهاي مثبتي كه اين بخش ميتواند به بار آورد، محروم خواهد كرد. گزينش افراد خوب براي بخش عمومي شرط لازم اما نه كافي مديريت عمومي سالم است.
سوم اينكه تكريم عملي حقوق متقاضيان كالاها و خدمات بخش عمومي ميتواند نقش اساسي در كاهش فساد در اين بخش داشته باشد. لذا بايد به مثابه يكي از مولفههاي راهبرد مبارزه عليه فساد مد نظر قرار گيرد. مطالعات نشان ميدهند كه آزاديهاي مدني و حفاظت از حقوق شهروندان به فساد كمتري در بخش عمومي ميانجامد. همانگونه كه در رويكرد محروميت نسبي اشاره شد، فساد ميتواند واكنش بخشهايي از جامعه و نظام سياسي باشد كه تصور ميكنند منافع و خواستههايشان برآورده و پوشش داده نميشود. آنها ممكن است نتايج سياستگذاريها و تصميمات عمومي را به طور منفعلانه نپذيرند و فرآيندهاي سياسي و اجرايي را در جهت برآوردن منافع و مطالبات خود تحت تاثير قرار دهند. بنابراين، از منظر اين رويكرد، توجه به آزاديهاي مدني و حفاظت جدي از حقوق شهروندان در مبارزه با فساد بسيار اساسي است. به نظر رز آكرمن، نظامهاي سياسي كه امكان ورود افراد و گروههاي همسود را به عرصه سياست فراهم ميكنند، نسبت به آنهايي كه آن را محدود مي سازند، در مبارزه با فساد موفقترند.
نتيجهگيري
در اين مقاله، فساد اقتصادي در بخش عمومي بررسي و تحليل شد. در ابتدا با برشمردن برخي از بروندادهاي منفي فساد، شدت خطر وفور آن در يك كشور نشان داده شد. فساد اداري محصول فرعي مداخله دولت در اقتصاد است و كم و بيش در هر كشوري وجود دارد و اصولا زماني به وجود مي آيد كه كارمندان بخش عمومي در كاربست اختيار عمومي خويش بين منافع شخصي و جمعي تفكيك قايل نشوند. در اين مطالعه، فساد بيشتر به مثابه نارسايي نهادي قلمداد و بسترهاي شكلگيري و گسترش آن در قالب شش رويكرد هزينه - فايده محروميت نسبي، رانتجويي، كارفرما - غيركارگزار، حامي - پيرو و اخلاقي، تجزيه و تحليل شد
پنج رويكرد نخست، بسترهاي سياسي و نهادي را در دستور كار تحليلي خود قرار ميدهند كه توانايي كارمند بخش عمومي در بهرهبرداري شخصي از اختيار عمومياش - يعني جوهره و هسته اصلي فساد - را تحكيم و تقويت ميكنند. در رويكرد اخلاقي به فساد اداري، براي مبارزه با فساد بيشتر به كنترلهاي بيروني و رويكردهاي پليسي - تنبيهي تاكيد ميشود. اين تلاشها كه بسيار پرهزينه هم هستند، بيشتر نمودهاي فساد - يعني رشوه ستاني كارمندان - و نه جوهره آن را هدف قرار ميدهند و به دليل آسيبپذيري در برابر مصلحت انديشيهاي سياسي و ساير ملاحظات - كارآيي پاييني دارند. راهبرد موثر مبارزه با فساد اداري بايد جوهره آن را هدف قرار دهد، يعني بسترهاي سياسي و نهادياي كه توانايي كارمند بخش عمومي در بهرهبرداري شخصي از اختيار عمومياش را تقويت ميكنند. بنابراين ميبايست سبدي از توصيههاي سياستي پنج رويكرد مزبور در تدوين راهبرد مبارزه با فساد اداري فراهم شوند. اين راهبرد قبل از هر چيز بايد متضمن موارد زير باشد:
يك: تعديل و حذف قوانين و مقررات نسبتا مبهم، غير شفاف و زايد، به گونهاي كه از يك طرف امكان تفسير و در نتيجه سوء استفادههاي شخصي بوروكرات ها از آنها به حداقل برسد و از طرف ديگر از قدرت انحصاري اضافي بوروركراتها كاسته شود .
دو. شفاف شدن رويههاي تخصيص و مديريت منابع عمومي
سه. تكريم حقوق متقاضيان كالاها و خدمات بخش عمومي و برقراري حفاظهاي قانوني و نهادي جدي تامين كننده آنها.
چهار. سياستزدايي از بخش عمومي، به گونهاي كه سايه سنگين روابط حامي - پيرو بر فعاليتهاي آن را تعديل كند.
پنج. افزايش قدرت مانور فعاليتهاي مطبوعاتي به گونهاي كه قيمت نسبي فساد اداري شديدا بالا رود.
منابع در دفتر خبرگزاري موجود است.
+ نوشته شده در سه شنبه نهم آذر 1389ساعت 10:34 توسط رامین | آرشیو نظرات
فساد اداری
فساد اداری
مهمترين عامل بروز فساد اداری بزرگ شدن دولت است. بنابراين برای زدودن فساد از چهره نظام اداری کشور دل بستن به دولت کار اشتباهی است زيرا دولت برای اين کار بايد با صرف هزينه های فراوان اقدام به تأسيس نهاد جديدی برای اين کار و تأمين امکانات، استخدام افراد، تنظيم مقررات و قوانين مورد نياز و .... نمايد.
اهميت بوروکراسی در اين است که می تواند با متناسب کردن اهداف و وسايل به جامعه خدمت کند و با سازماندهی تخصيص بهينه منابع، کشور را در مسير پيشرفت قرار دهد. اهداف و آرمانها در چارچوب يک نظام اداری سالم قابل اجرا، پياده و عملياتی شدن هستند و اگر نظام اداری، سالم و کارا نباشد عليرغم نيت های خير سياست گذاران آنچه در عمل تحقق می يابد ممکن است در تضاد با آن اهداف و سياست ها باشد. بنابراين بدون نظام اداری سالم دستيابی به توسعه در يک کشور جهان سومی نظير ايران بسيار بعيد بنظر می رسد.
تعريف فساد اداري:
ريشه فساد فعل لاتين rumpereبه معناي شكستن است بنا براين در فساد چيزي مي شكند يا نقض مي شود كه آن ممكن است رفتار اخلاقي يا شيوه قانوني و غالبامقررات اداري باشد.
طبق تعريف بانك جهاني و سازمان شفافيت بين الملل، فساد سوء استفاده از اختيارات دولتي(قدرت عمومي)براي كسب منافع شخصي (خصوصي)است
كه اين تعريف مورد توافق عمومي در جهان است وبطور ضمني فرض شدهاست كه مجموعه اي از قوانين و ضوابط مدون اداري وجود دارد كه چهار چوبفعاليتهاي مجاز اداري را تعيين مي كنند،هر گونه رفتار اداري كه مغاير با اين قوانين باشد و در آن انتفاع شخصي مطرح باشد فساد اداري تلقي مي شود.
بديهي است چنين تعريفي وقتي جامع است كه قوانين و حدود آن كاملا واضحو فراگير باشد.فساد در جامعه نسبي است و با نظام ارزشي هر جامعه تعريف ميشود.
بانک جهانی و سازمان شفافيت بين الملل: فساد اداری عبارتست از استفاده از قدرت عمومی برای کسب منافع خصوصی اداری، تحت تأثير منافع شخصی يا روابط و علايق خانوادگی
ضرورت و اهميت برخورد بافساد اداري
فساد پديدهاي است كه كم و بيش دركليه كشورهاي جهان وجود دارد. اما نوع، شكل، ميزان و گستردگي آن در هر كشور متفاوت است، همانطور كه نتايج و پيامدهاي آن نيز بنا بر نوع سازمان سياسي و اقتصادي وسطح توسعه يافتگي تفاوت دارد.
در هر صورت فساد موجب انحطاط است، سياستهاي دولت را در تضاد با منافع اكثريت قرار ميدهد، باعث هدر رفتن منابع ملي ميشود و به كاهش اثربخشي دولتها در هدايت امور ميانجامد و از اين طريق اعتماد مردم نسبت به دستگاههاي دولتي و غير دولتي كاهش يافته، بيتفاوتي، تنبلي و بيكفايتي افزايش مييابد.
فساد، اعتقاد و ارزشهاي اخلاقي جامعه را متزلزل ميكند، هزينه انجام كارها را افزايش ميدهد، و رشد رقابتپذيري را دشوار ميسازد. همچنين تلاشهاي فقرزدايي را ناكام ميسازد و بيانگيزگي و بدبيني ايجاد ميكند و زمينة تضعيف روحية افراد درستكار را فراهم ميآورد.
فساد اداري مانع سرمايهگذاري ميشود و مسير رشد و توسعة اقتصاد را با موانع بسيار مواجه ميسازد و از طريق هدايت ناصواب استعدادها و منابع بالقوه و بالفعل انساني به سمت فعاليتهاي نادرست براي دستيابي به درآمدهاي سهلالوصول، زمينه ركود در تمام ابعاد فراهم ميسازد. از طرف ديگر، هر كجا فساد ريشه بدواند، روزبه روز بيشتر شده، مقابله با آن بسيار دشوار ميشود و ريشههاي آن هر روز عميقتر در بطن جامعه نفوذ ميكند. بنابراين مقابله با فساد در عرصة اداري ضرورتي جدي و انكار ناپذير است.
سابقه فساد اداري در جوامع مختلف
موضوع فساد همواره و از بدووجود تمدن ها وجود داشته و گريبانگير دولتها مي باشدو حكومتها و دولتها از قرنها پيش با مشكل سوء استفاده كارگزاران دولتي روبرو بوده اند.جرايمي نظير اختلاس،ارتشاءوجعل
،جرايم جديدي نيستند و قدمتي به اندازه دولت ها دارند.
در طي قرون گذشته همواره رابطه معكوسي بين استفاده درست از قدرت وقلمروگسترش فساد وجود داشته وهمواره زماني كه از قدرت
بطورمطلوب استفاده شده،ميزان فساد كاهش يافته است.
تقسیم بندی فساد اداری
يك محقق علوم سياسي به نام هيدن هيمر، فساد اداري را به سه گونة سياه، خاكستري و سفيد تقسيم ميكند:
فساد اداري سياه:
كاري كه از نظر تودهها و نخبگان سياسي منفور است و عامل آن بايد تنبيه شود. براي مثال مي توان از دريافت رشوه براي ناديده گرفتن معيارهاي ايمني در احداث مسكن نام برد.
فساد اداري خاكستري:
كاري كه از نظر اكثر نخبگان منفور است، اما تودههاي مردم در مورد آن بيتفاوتند. مثلاً كوتاهي كارمندان در اجراي قوانيني كه در بين مردم از محبوبيت چنداني برخوردار نيستند و كسي غير از نخبگان سياسي به مفيد بودن آنها معتقد نيست.
فساد اداري سفيد:
كاري كه ظاهراً مخالف قانون است، اما اكثر اعضاي جامعه (نخبگان سياسي و اكثر مردم عادي) آن را آنقدر مضر و با اهميت نميدانند كه خواستار تنبيه عامل آن باشند. براي مثال، چشمپوشي از موارد نقض مقرراتي كه در اثر تغييرات اجتماعي و فرهنگي، ضرورت خود را از دست دادهاند.
نتايج و پيامدهاي فساد اداري
1. اتلاف منابع ملي از طريق خدشه وارد كردن برسياستهاي دولت در مقابله با منافع و اهداف اكثريت.
2. خنثي شدن تلاشهاي دولت در جهت كاهش فقر و تبعيض و مانع رشد رقابت.
3. زيانهاي اجتماعي و تضعيف نهادهاي موجود،زيانهاي سياسي و توزيع ناعادلانه منابع وزيانهاي اقتصادي.
4. كاهش اثر بخشي و مشروعيت دولتها و اختشاش درارزشهاي دموكراسي واخلاقيات.
5. از موانع توسعه پايداربه علل افزايش هزينه معاملات و كاهش امكان پيش بيني هاي اقتصادي.
6. تضعيف اعتقاد مردم به توانايي و اراده سياسي دولت.
گزارش سازمان شفافيت بينالملل
براساس گزارش سال ۲۰۰۵ سازمان شفافيت بينالمللى، در بررسي ۱۵۹ كشور جهان، ايران در شاخص فساد گريزى مسؤولان دولتى و سياسى رتبه ۹۳ را كسب كرد كه در مقايسه با رتبه ۸۸ سال قبل ازآن پنج رده تنزل نشان مىدهد. سازمان شفافيت بينالمللى همه ساله رتبه كشورهاى جهان را در شاخص مفاسد مالى و اقتصادى اعلام مىكند. اين گزارش براساس ۱۶ كار تحقيقاتى توسط ۱۰ نهاد بينالمللى تنظيم شده است. سازمان شفافيت بينالمللى رتبه مبارزه با فساد در كشورها را از يك تا ده مشخص مىكند كه رتبه ده نشان دهنده كمترين فساد و رتبه يك نشاندهنده بيشترين فساد است. ايران در گزارش سال ۲۰۰۵ رتبه 9/2 را از ده كسب كرد كه در مقايسه با سال گذشته تغييرى نكرده است. دامنه تغييررتبه فساد اقتصادى ايران بين 3/2 تا 3/3 اعلام شده است.
مطالعات سازمان بين المللى شفافيت نشان مى دهد كه رتبه شاخص فساد در۷۰ كشور - تقريباً نيمى از كشورهاى مورد بررسى - كمتر از ۳ بوده است كه نشان دهنده مشكل حاد فساد در اين كشورها است
نتيجــه:
مبارزه با فساد با شعار دادن تحقق نمييابد. اين كار مستلزم عزم ملي، خواست همگاني و جديت دولت است. اين مبارزه بايد ساختار يافته، هماهنگ و برنامهريزي شده انجام گيرد. اين مبارزه بايد ابتدا از بخشها و نقاط حساس شروع شود و هدف خشكاندن ريشه باشد و نه قطع كردن شاخ و برگ ها؛ چه در اين صورت شاخ و برگهاي جديدي به وجود خواهد آمد. مقصود از ريشه كليه عواملي است كه سبب فراهم شدن فرصت ارتكاب فساد ميشوند و كليه افرادي كه ممكن است حتي حضور ملموس درسازمانهاي دولتي را نداشته باشند، اما حضور پشت پرده آنها كاملاً محسوس باشد. مجازات مرتكبان فساد و افزايش شديد هزينه ارتكاب به فساد (به عنوان اقدام پس از وقوع) و اصلاح روشها، بهبود سيستم هاي كاري، شناسايي و حذف نقاط مستعد فساد، افزايش شفافيت و پاسخگويي در عملكرد سازمانهاي دولتي و به طور كلي اصلاح نظام اداري (به عنوان اقدام پيشگيري) دو روي سكه مبارزه موفق با فساد تلقي ميشوند و مكمل يكديگرند و هيچ يك به تنهايي كارساز نخواهد بود.
نقش خصوصي سازي در استراتژي مبارزه با فساد اداري
فساد اداري يکي از بيماري هاي مزمن و در واقع کهنه ترين جراحت نظام اداري تلقي مي شود، چرا که پديده اي همزاد دولت است يعني از هنگامي که فعاليت هاي بشر شکل سازمان يافته به خود گرفتند، فساد اداري نيز در نتيجه تعاملا ت دروني و تعامل با محيط از متن سازمان ظهور کرد.
فساد پديده اي جهاني است که همه کشور هاي جهان- از کشورهاي پيشرفته تا در حال توسعه- به آن دچارند و تا حدود زيادي متاثر ازنظام هاي سياسي، اقتصادي، اجتمايي، فرهنگي و قضايي است و متقابلا در مشروعيت نظام سياسي، کارايي نظام اداري و مطلوبيت نظام اجتماعي ضربات مهلکي وارد مي آورد مطالعات متعددي که در کشورهاي مختلف جهان صورت گرفته نشان داده اند که اولا فساد اداري به طور گسترده در اکثر کشورها به خصوص در کشورهاي در حال توسعه وجود دارد، ثانيا اين پديده نه تنها از نقض عدالت اداري و تضييع حقوق شهروندي بلکه از نظر توسعه اقتصادي نيز براي جوامع بسيار زيان بار است و ثالثا بر خلا ف تصور بسياري از افراد که فساد اداري را امري اجتناب ناپذير قلمداد مي کنند،روش هاي موثري براي مهار آن وجود دارد.
يکي از اقدامات موثر براي کاهش فساد اداري، انتخاب استراتژي خصوصي سازي و کاستن از دامنه دخالت دولت در فعاليت هاي اقتصادي است. اقدام براي کنترل و مهار فساد اداري مستلزم شناخت علمي ماهيت علل و پيامدهاي آن است. علل پيدايش و گسترش فساد اداري و پيامدهاي آن همچنين خصوصي سازي به عنوان راهبردي براي کاهش دامنه فساد اداري بررسي مي گردد.
۱) تعريف فساد: تعاريف متعددي از فساد ارائه شده و وجه مشترک همه اين تعاريف اين است که در محيط فاسد، حقوق اجتماعي، اقتصادي، سياسي شهروندان ناديده گرفته مي شود يا حق مسلم فرد يا گروهي به آساني پايمال و يا به ناحق به ديگران واگذار مي شود. اما به طور کلي فساد، اشاره به تشويق به خطاکاري افراد از طريق پرداخت رشوه يا ديگر ابزار غير قانوني يا نادرست دارد.فساد را مي توان به چند نوع تقسيم کرد که عمده ترين اقسام آن عبارتند از: فساد سياسي، فساد قانوني،فساد اداري و فساد اقتصادي که هرچهار مورد نتيجه تعاملا ت ميان سياست مداران، بوروکراتها و شهروندان است.
فساد اداري اشکال گوناگوني داشته و قانون شکني هاي متعددي را در رابطه با فعاليت هاي دولت شامل مي شود و براي آن تعاريف متعددي ارائه شده است از جمله: فساد اداري به سوي استفاده نهادينه شده شخصي از منبع عمومي به وسيله مستخدمان کشوري تعريف شده است. بنا به تعريف ديگر فساد اداري حالتي در نظام اداري است که در اثر تخلفات مکرر کارکنان به وجود ميآيد و آن را ازکارايي و اثر بخشي مورد انتظار مي اندازد. بنا بر تعريفي، «هيدن هيمر» محقق علوم سياسي،فساد اداري را به سه دسته سياه، خاکستري و سفيد تقسيم مي کند.
فساد اداري سياه بر عملکرد يا رفتاري دلا لت دارد که نظر مردم و نخبگان سياسي منفور است و عامل آن بايد تنبيه شود. فساد اداري خاکستري حاکي از عملکرد يا رفتاري است که تنها نخبگان سياسي به مضر بودن آن معتقدند و فساد اداري سفيد به عملکرد يا رفتاري اشاره دارد که ظاهرا مخالف قانون است اما از نظر اعضاي جامعه آنقدر مضر و با اهميت نيست که مستلزم تنبيه عام آن باشد.به طور کلي با توجه به تعاريف فوق مي توان تعريف کامل تري از فساد اداري به صورت زير ارائه داد:
فساد اداري چهار گروه از اقدامات در ارتباط با فعاليت هاي دولت را شامل مي شود:
۱) اقدامات شخصي خصوصي در جهت جلب همکاري يک فرد شاغل در دولت
۲) اقدامات اشخاص شاغل در داخل دولت براي دريافت پول کالا يا خدمات با ارزش از اشخاص حقوقي
۳)ئخودداري يا کند کاري يک مسوول دولتي در انجام وظايف قانوني در قبال ارباب رجوع به منظور دريافت پول کالا يا خدمات از آنها
۴) اقدامات دولت در داخل به منظور جلب منافع نقدي وغيرنقدي براي خود،خويشاوندان و دوستان از طريق نقض يا تغيير مقررات و قوانين.
۲) علل بروز فساد اداري: فساد مستلزم وجود دو عامل قصد يعني نيت و تمايل به ارتکاب و فرصت يعني مهيا بودن شرايط محيطي، بررسي هاي صورت گرفته به روي پديده فساد اداري حاکي از گسترده بودن آن است.
عوامل موثر در بروز اين پديده وجود دارد که مهمترين آنها عبارتند از:
۱) سطح حقوق و مزاياي کارمندان: دولت در مقايسه با بخش خصوصي و ساير شهروندان و همچنين عدم تناسب حقوق پرداختي با هزينه هاي زندگي و تورم را يکي از مهمترين دلا يل پيدايش فساد اداري معرفي کرد. تورم فضايي نامطمئن در جامعه به وجود مي آورد که در آن اعمال خلا ف اخلا قي و فساد رواج مي يابد و در نهايت بر ثبات اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي جامعه صدمه وارد مي کند.
۲) ميزان مداخله دولت در ارائه کالا و خدمات فرصت هاي زيادي براي سودجويي، رانت جويي، واخاذي توسط کارمندان بخش عمومي فراهم مي آورد.
۳) روابط خويشاوندي (خويشاوند سالا ري): در بسياري از کشورهاي در حال توسعه که علا يق و روابط خويشاوندي بسيار شديد است، اعضاي خانواده و دوستان يک کارمند دولتي از او انتظار دارند که معيارها و ضوابط راناديده گرفته و بين ارباب رجوع آشنا و غريبه تبعيض قايل مي شود.
۴) افراط در وضع قوانين و محدود کردن فعاليت هاي بخش خصوصي از طريق اين قوانين به دليل محدوديت ها و پيچ و خم هاي اداري و کاغذ بازي و همچنين برخي مقررات پيچيده که تفسير آنها مشکل است، مقاماتي که بايد موافقت ها را اعلا م يا مجوزهايي را صادر کنند و متقاضيان و مراجعيني که اين مقررات را سد راه خود مي دانند با نوعي فساد آن را از مسير عادي و قانوني خارج کرده و به نفع خود بهره برداري مي کنند.
۵) نقض تشکيلا ت و سيستم نظارتي سازمان ها و واحدهاي اداري.
۶) عدم حساسيت جامعه به معيارهاي اخلا قي.
۷) افزايش شهرنشيني.
۳) فساد اداري و پيامدهاي آن: فساد اداري از طريق خدشه وارد کردن بر سياست هاي دولت براي تامين منافع و اهداف اکثريت، باعث اتلا ف منابع محدود و اقتصادي شده و هزينه هاي هنگفتي در جامعه تحميل مي کند.
- فساد اداري باعث کند شدن رشد اقتصادي مي شود، زيرا انگيزه سرمايه گذاري را براي سرمايه گذاري داخلي و خارجي کاهش مي دهد.
- فساد اداري سبب قهقرايي و پس روي فعاليت هاي خدماتي و تجاري انجام شده توسط شرکت هاي کوچک مي شود و فعاليت هاي اقتصادي مهم را به انحصار بخش دولتي يا خصوصي (افراد با نفوذ و وابستگان به دولت) درآورده و به طور کلي «ساختارهاي انحصارطلبي» را تقويت مي کنند.
- فساد اداري از درجه مشروعيت دولت ها مي کاهد و ثبات و امنيت جوامع را به خطر مي اندازد، همچنين ارزش هاي دموکراسي و اخلا قيات را مخدوش مي سازد و از اين طريق مانع توسعه سياسي و اجتماعي مي شود.
- فساد اداري موجب تضعيف اعتقاد مردم به توانايي و اراده سياسي دولت براي جلوگيري از زياده طلبي ها و نيز باعث قطع اميد به آينده اي بهتر شده و «مشروعيت اخلا قي دولت» را زير سوال مي برد و در نتيجه سبب کاهش اعتماد عمومي و مقبوليت اجتماعي حکومت مي گردد.
۴) تاثير خصوصي سازي برفساد اداري: ايده اصلي در تفکر خصوصي سازي اين است که فضاي رقابت و سيستم حاکم بر بازار، بنگاه ها و واحدهاي خصوصي را مجبور مي سازد تا عملکرد کاراتري نسبت به بخش دولتي داشته باشند.
بانک جهاني از جمله نهادهاي بين المللي است که خصوصي سازي را به عنوان يکي از موثرترين روشها براي کاهش فساد اداري درکشورهاي درحال توسعه پيشنهاد نموده است و معتقد است براي مبارزه با فساد اداري بهتر است تعداد کمتري مسوول دولتي با حقوق و مزاياي کافي، فقط آن اموري را مديريت کنند که واقعا نيازمند کنترل دولتي است و از قابليت کنترل نيز برخوردار است.
بنابراين در فرآيند خصوصي سازي توجه به چند نکته ضروري است:
۱) منظور از خصوصي سازي، اختصاصي سازي نيست که در آن اموال عمومي به نفع عده اي خاص به يغما برده شود.
۲) منظور از خصوصي سازي جايگزين کردن انحصار خصوصي به جاي انحصار دولتي نيست.
۳) هدف از خصوصي سازي کاستن از بار مالي دولت و آزادسازي منابع عمومي است.
۴) هدف از خصوصي سازي افزايش کارآيي و بهره وري منابع مادي و انساني است.
۵) هدف از خصوصي سازي تشويق و گسترش مشارکت شهروندان در فعاليت هاي اقتصادي و سياسي است.
● نتيجه گيري:
گرچه استراتژي خصوصي سازي به عنوان راه کاري براي کاهش فساد اداري، افزايش کارايي و بهره وري، کاهش تصدي گري دولت، آزاد سازي اقتصادي، تشويق شهروندان به مشارکت بيشتر در فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي جامعه تلقي مي شود اما اگر فرايند خصوصي سازي به شيوه صحيح و منطقي و همراه با نظارت هاي دقيق و قانوني انجام نشود، خود به ابزاري براي گسترش فساد تبديل خواهد شد، ولي در صورتي که پس از بررسي هاي کارشناسي و انجام رويه هاي قانوني، تصميم به واگذاري شرکت هاي دولتي گرفته شود فرايند خصوصي سازي با کمترين ريسک در جهت توسعه اقتصادي و تامين منافع مالي توليدکنندگان و مصرف کنندگان تحقق مي يابد.
برای پیشگیری از فساد اداری چه کنیم ؟
تهران – خبرگزاری ایسکانیوز : فساد اداری ، مضمونی است که در هر یک از علوم اقتصاد ، مدیریت ، سیاست ، جامعهشناسی ، حقوق و اخلاق و فقه ، ویژگی و تعریف خاص خود را دارد.
به گزارش روز یکشنبه گروه حوادث ایسکانیوز ، برخی صاحب نظران غربی ، فساد اداری را این گونه تعریف کردهاند : «استفاده غیرقانونی از قدرت دولت برای منافع شخصی».
این تعریف از نظر منطقی شرایط یک تعریف کامل را ندارد و به اصطلاح مانع و جامع نیست.بنابراین به نظر میرسد کارشناسان پیش از هرگونه کار نظری لازم است به ارائه یک تعریف نسبتا جامع و مانع بپردازند.
محققی دیگر براساس همین تعریف، فساد اداری را به 3 گروه تقسیم کرده است:
1-فساد سیاه که از نظر تودهها و نخبگان سیاسی منفور است و عامل آن باید تنبیه شود. از جمله مصادیق این فساد میتوان به دریافت رشوه برای نادیده گرفتن استانداردها و معیارهای ایمنی در احداث مسکن اشاره کرد.
2-فساد خاکستری که از نظر بیشتر نخبگان منفور است؛ اما تودههای مردم در مورد آن بیتفاوت هستند. کوتاهی کارمندان در اجرای قوانینی که در میان مردم محبوبیت چندانی ندارد، در زمره اینگروه از فساد جای میگیرد.
3-فـســاد سـفـیــد کــه ظــاهـراً مـخــالــف قـانـون اسـت؛ امـا اکـثـر نخبگان سیاسی و مردم عادی آن را منفور نمیدانند.
بـرای مـبـارزه بـا ایـن پـدیـده مـجــرمـانـه ابـتـدا بـایـد بـه عـلـل و زمـیـنـههای به وجود آمدن فساد اشاره و در مرحله بعد، سیاست پیشگیری و مبارزه با سوءاستفاده از مناصب را مطرح کرد.
*دلایل بروز فساد اداری
کارشناسان در ریشه یابی فساد اداری ، این دلایل را در شکل گیری آن موثر میدانند:
1-شفاف نبودن مقررات و قوانین جامعه به شکلی که تناقضهایی آشکار میان بسیاری از مقررات وجود دارد.
2-ناآگاهی مردم عادی از قوانین و مقررات جاری نسبت به حقوق خود که معلول بیتوجهی رسانههای همگانی است.
3-وجود جناحهای سیاسی مختلف در یک جامعه که در مواردی باعث میشود وابستگان آنها برای حفظ موقعیت یا منافع جناح خود قوانین و مقررات را بهگونهای که میخواهند، تفسیر کنند.
4-نبودن مرجعی مشخص و بیطرف برای رسیدگی به شکایتهای مردم از واحدهای دولتی و در کشورها؛ در ایران وظیفه تحقیق و بازرسی و پیشگیری از وقوع فساد و ناامنی با قوه قضاییه، سازمان بازرسی کل کشور (در اجرای اصل 147 قانون اساسی)، کمیسیون اصل 90 مجلس و واحدهای بازرسی و رسیدگی به شکایتهای مردمی است. در این میان، نقش سازمان بازرسی کشور و عملکرد آن بیش از مراجع دیگر مورد توجه و توقع مردم و مقامات میباشد.
5-فقدان قوانین و مقررات انضباطی برای تنبیه کارکنانی که اقدام به کارشکنی در امور و اهمال در انجام وظایف محول شده میکنند.
6-ناکافی بودن درآمدهای کارکنان بخش دولتی و ناهماهنگ بودن آن با نرخ تورم در جامعه.
* راهکارهای مبارزه با فساد
کارشناسان برای مبارزه قطعی با این معضل پیچیده اجتماعی راهکارهایی پیشنهاد کردهاند که یکی از مهمترین و مؤثرترین آنها اصلاح روشهای ارائه خدمات توسط دستگاههای دولتی و ایجاد تغییراتی در نظام اداری فعلی است، به گونهای که انجام امور مستلزم طی مراحل سلسلهوار نباشد تا احیاناً یکی از کارمندان نتواند با اشکالتراشی مانع از ادامه روند کارها شود.
اعطای اختیار مطلق برای تصمیمگیری به یک فرد نیز صحیح نیست؛ زیرا وی با برخورداری از قدرت انحصاری خود به مراتب بهتر میتواند ارباب رجوع را برای اخذ رشوه تحت فشار قرار دهد یا از قدرت خود به شکلهای دیگری سوءاستفاده کند.
به همین جهت، توصیه کارشناسان در ارتباط با اصلاح روشهای جاری آن است که در هر مرحله به جای یک نفر، چند کارمند مسئول ارزیابی و تصمیمگیری باشند و اربابرجوع بتواند به هر کدام از آنها که مایل است، مراجعه کند.
در این صورت، قدرت انحصاری کارمندان کاهش مییابد و مراجعهکننده در صورت برخورد با کارمندی که مانعتراشی میکند، میتواند به کارمندی دیگر که از نگرش و اندیشه آن کارمند اطلاع ندارد، مراجعه نموده و کارش را انجام دهد. درنتیجه، با ایجاد یک نظام رقابتی که در آن هر مسئولی با چند رقیب رو به رو است ، زمینه برای ارائه خدمات بهتر از سوی مسئولان هموار میشود.گزارش ایسکانیوز می افزاید،کاهش ارتباط مستقیم اربابرجوع با کارمندان پیشنهاد دیگری است که از سوی صاحبنظران ارائه شده است و براساس آن اداره پست میتواند در بسیاری از امور، نماینده مردم برای دریافت اسناد و مدارک آنان و تحویل به ادارههای مربوط باشد.
چرخش کارکنان در واحدهای مختلف و تغییر دادن پستهای سازمانی آنان پس از مدتی معین راهکار دیگری برای پیشگیری از بروز فساد اداری و مبارزه با آن به حساب میآید؛ زیرا کارمندی که برای مدتی طولانی در یک سمت شاغل نیست، امکان کمتری برای جذب شدن در شبکه فساد اداری را دارد.راهکار دیگری که طی سالهای اخیر برای مبارزه با فساد اداری مورد توجه بسیاری از کشورها قرار گرفته و ضمن کاستن از فشارهای وارد شده بر دولت باعث تسریع در انجام امور شده، مقرراتزدایی و به موازات آن ، خصوصیسازی تدریجی امور است.در این شیوه، دولتها میتوانند انجام بخشی از مسئولیتها و وظایف خود را که ارتباط بیش تری با مردم دارد، برعهده بخش خصوصی بگذارند ؛ زیرا تجربههای چند دهه اخیر ثابت کرده در بخش خصوصی رقابت مدیران با یکدیگر مهمترین عامل در ارائه خدمات مطلوب به مردم محسوب میشود.
عامل دیگری که نمی توان بهراحتی از کنار آن گذشت اجرای صحیح و بیچون و چرای اصل 142 قانون اساسی است اجرای صحیح این اصل و اطلاع از میزان دارایی و موجودی صاحبان مشاغل و مناصب ردههای بالای دولتی و حکومتی در هر لباس و مقامی و بدون کمترین تبعیضی و افشا و انتشار این اطلاعات درجهت حفظ منافع ملت و دولت میتواند نقش مهمی را در از بین بردن زمینههای فساد اداری داشته باشد.
در پایان باید گفت برای تحقق عدالت اجتماعی در سطح ادارهها و کاهش فساد اداری نیازمند داشتن یک سامانه قوی دادرسی اداری با قوانین شفاف هستیم و برای رسیدن به این مقصود و جلوگیری از تخلفات اداری باید به فعالیتهای هیئتهای بدوی و تجدیدنظر توسعه داد و با ایجاد نظام رسیدگی مستحکم به این مهم دست یافت.*
تاملی بر موضوع فساد اداری
مطلب پیش روی شما، نخستین بخش از مقاله تأملی بر موضوع فساد اداری میباشد که به تحلیل، تعریف و بررسی جنبههای گوناگون فساد اداری پرداخته و با گریزی بر تاریخچه آن، به کندوکاو موضوع میپردازد.
مقدمه
مطالعه تاریخ تمدنهای باستان، بیانگر این است که فساد در جوامع بشری قدمتی به اندازه تمدن داشته و اکنون نیز یکی از مسائل مبتلا به کشورهای جهان میباشد. فساد نابسامانیهای بسیاری برای جوامع بشری به دنبال داشته و جنگهای پیدر پی، خشونتها و قیام علیه تمدنهای حاکم، از بین رفتن سازمانها و در هم ریختن جوامع همیشه ناشی از فساد بوده است. در مجموع، فساد در کنار بقیه عوامل، از عوامل مهم فروپاشی تمدنها بوده است. در طی قرون و اعصار، همواره رابطه معکوسی بین استفاده درست و بجا از قدرت و قلمرو گسترش فساد وجود داشته است و زمانی که از قدرت به طور مطلوب استفاده میشد، میزان فساد کاهش مییافته است.
امروزه تأکید کشورهای مختلف برای پیشگیری از فساد، بر سه رکن اصلی آموزش کارکنان، انتخاب افراد بر اساس شایستگی و بالاخره اصلاح نظامهای عملیاتی و مکانیزه کردن آن، باعث شده است که مبارزه با فساد، شکل اصولی و علمی خود را طی نماید. که در این راستا، بررسی جنبههای گوناگون فساد اداری میتواند ضمن کمک به شناخت این موضوع و ارائه دید جدیدی نسبت به معضل فساد اداری در سازمانها، به روابط درون و برون سازمانی کارکنان کمک شایان توجهی داشته باشد.
تعاریف
در جوامع گوناگون و بر حسب نگرشها و برداشتها، تعاریف مختلفی از فساد اداری به عمل آمده است. ریشه فساد فعل لاتین "Rumper" به معنای «شکستن» است، بنابراین در فساد چیزی میشکند یا نقص میشود، این چیز ممکن است رفتار اخلاقی یا شیوه قانونی یا غالباً مقررات اداری باشد. در دیدگاه گونارمیردال- Ginar mer dall، فساد به تمام شکلهای گوناگون انحراف یا اعمال قدرت شخصی و استفاده نامشروع از مقام و موقعیت شغلی اطلاق میگردد. در فرهنگ و بستر در مقابل واژه فساد آمده است که؛ فساد، پاداشی نامشروع است که برای وارد کردن فرد به تخلف از وظیفه، تخصیص داده میشود. بانک جهانی و سازمان شفافیت بین الملل، فساد را سوءاستفاده از اختیارات دولتی (قدرت عمومی) برای کسب منافع شخصی (خصوصی) میدانند که این تعریف در جهان مورد توافق عمومی قرار گرفته است.
از دیدگاه اندیشمند دیگری، فساد عبارت است از عمل یا تصمیمی که موجب میشود تا خارج از ضوابط قانونی، تعداد افراد متأثر از نتایج منفی عمل یا تصمیم، از تعداد افراد برخوردار از نتایج مثبت آن بیشتر باشد.
تعریف دیگر، فساد را عبارت از شرارتی میداند که تا حدودی بر همه جوامع موثر بوده و جوامعی را که شکنندگی بیشتری دارند به شدت دچار خفقان میکند. بدین معنی که با توجه ارزشهای تعریف شده هر جامعه و سازمان و قوانین و مقررات اعمال شده برای آن، نوع و شدت بروز فساد تفاوت دارد.
اگر چه در گذشته فرض بر این بود که کارمند دولت بیش از کارمند بخش خصوصی به مصالح اجتماعی پایبند است، اما تجربه سالهای اخیر نشان میدهد که فساد در بخش دولتی، گسترش بیشتری دارد، به همین دلیل در سالهای جاری، و بویژه در کشورهای جهان سوم، خصوصی سازی رونق بیشتری گرفته است.
لطمه فساد اداری به منافع عمومی
برخی صاحبنظران، فساد اداری را آن دسته از فعالیتهای کارکنان و مسئولان دولت میدانند که اولاً به منافع عمومی لطمه بزند و ثانیاً هدف از انجام آن، رساندن فایده به عامل (کارمند اقدام کننده) یا به شخص ثالثی باشد که عاملی را برای این اقدام اجیر کرده است.
بر این اساس، آرنولد روگو- Arnold Rogowو اچ. دی لاسول- H.D Lasswellچنین اظهار میدارند که یک دستگاه فاسد در تمام ساختار نظام اجتماعی اختلال ایجاد میکند. کارل فردریچ –Carl Friedrichنیز مدعی است که هر جا، صاحب قدرتی که مسئول اداره سازمانی است، بر اثر دریافت رشوهای نقدی یا غیر نقدی اغوا شود و به انجام کارهای غیر قانونی مبادرت ورزد، این فرد به منافع عمومی زیان رسانده است.
برخی از محققان معتقدند که فساد اداری را باید با توجه به دیدگاه های عمومی مردم تعریف کرد، از اینرو، اقدامی که در چارچوب فعالیتهای اداری، دولتی از دید مردم جامعه، غیر اخلاقی و مضر باشد، مصداق فساد را پیدا میکنند.
روند گسترش فساد اداری
حکومتها و دولتها، از قرنها پیش با مشکل سوء استفاده کارکنان و کارگزاران دولتی روبهرو بودهاند و در متون باستانی نیز اشارات متعددی به این پدیده شده است که نشان میدهد، حکومتها همیشه نگران سوء استفاده شخصی صاحب منصبان و کارگزاران دولتی از موقعیت و امتیاز شغلی خود بودهاند. مسئولیتها و اختیاراتی که طبق قانون به همه کارمندان دولت تفویض میشود، زمینه مساعدی را برای سوء استفاده تعدادی فراهم میکند. هزینههای اضافی متعددی که جرایمی نظیر اختلاس، ارتشا و جعل که جرایم جدیدی نیستند به جامعه و دولت تحمیل میکنند، باعث شده که کارشناسان علوم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در دهههای اخیر به پدیده تخلفات اداری و ابداع روشهای موثر و کم هزینه برای مقابله با آن توجه نشان دهند.
موضوع فساد در تمام زمانها، گریبانگیر دولتها و دغدغه فکری بسیاری از اندیشمندان و متفکران سیاسی بوده است؛ دانته- Danteدر قرن چهاردهم، در کتاب کمدی الهی خود به مساله فساد توجه کرده و آنرا از نظر درجهبندی در اعماق جهنم قرار میدهد. به عقیده ماکیاولی- Machiavelliفساد جریانی است که طی آن موازین اخلاقی افراد، سست و فضیلت و تقوای آنان از بین میرود و از آنجا که افراد ضعیف و عاری از تقوا و پرهیزگاری، بیشتر در معرض زمینه فساد قرار میگیرند، باید با کنترل این افراد، هدایت رهبران فکری و کمک دستگاههای ناظر از بروز این مشکل جلوگیری کرد.
نقش ارتباطات اجتماعی در بروز فساد اداری
تانزی- Tanssiدر خصوص نقش کارمندان دولت میگوید، مسئولان دولتی، هرگز مایل نیستند که منافع شخصی یا علایق خانوادگی و اجتماعی بر روی تصمیمات اداری آنها تأثیر بگذارد، اما در دنیای واقعی، هم کارمندان و هم مسئولان، در اتخاذ تصمیمات حرفهای خود تحت تأثیر روابط شخصی و خانوادگی قرار میگیرند که میزان تأثیر این عوامل بر تصمیمات اداری، به خصوصیات فرهنگی هر جامعه وابسته است.
تانزی معتقد است، مسئول دولتی یا کارمند، زمانی مرتکب فساد اداری شده است که در اتخاذ تصمیمات اداری، تحت تأثیر منافع شخصی یا روابط و علایق خانوادگی و دوستیهای اجتماعی قرار گرفته باشد. به عبارتی دیگر، فساد از نظر وی، نقض اصل رفتار برحق، بی طرفانه و مبتنی بر ضابطه است که بنابر آن، مناسبات خانوادگی یا شخصی نباید در تصمیمات اقتصادی و اداری سازمانهای غیر دولتی یا مقامات دولتی، نقشی ایفا کند. به اعتقاد تانزی، فساد در بستر، شرایطی که دولت ایجاد کرده است میروید، شرایطی که به برخی افراد اجازه میدهد تا موانع را دور بزنند یا بکوشند تا با پیدا کردن مسیر دادن رشوه به برخی از کسانی که در رأس دستگاههای دولتی هستند، امتیازهایی به دست آورند.
نظریه رایج درباره نقش دولت، چنین میانگارد که اصل بیطرفی و پرهیز از هر نوع غرض ورزی و جانب داری ناحق از این و آن، مورد احترام مأموران و مقامات دولت است و در تصمیمات اقتصادی که شامل حال بیش از یک طرف میشود، روابط شخصی نباید نقشی ایفا کند.
انواع فساد اداری
فساد تصادفی (اتفاقی) – فساد نظاممند (حاد)
درجه شیوع فساد در میان جوامع مختلف متفاوت است و از درجه کم و استثنا تا درجه سیار رایج و قاعدهمند تغییر میکند. اگر فساد کم باشد به آسانی قابل کشف، مجازات و نابودی است. اما وقتی فساد در جامعه بسیار رایج شود و به شکل قاعدهمند درآید، احتمال کشف و مجازات، کاهش و انگیزههای فساد افزایش مییابد، زیرا بر خلاف حالت اتفاقی، طرفین تمایلی به گزارش کردن خلاف ندارند. هر جا که فساد قاعدهمند شده باشد، نهادها، قوانین و ضوابط رفتاری، با الگوهای غارتگری دیوانسالاران و کارگزاران دولتی تطابق مییابند. در این حالت رشوه نیز میتواند باعث کند شدن رسیدگی به پروندهها (و کاهش احتمال مجازات) شود. یکی از متفکران به نام هربرت ورلین Herbert verlienفساد اتفاقی را به انجام خطا در بازی فوتبال تشبیه نموده است، که داور با ارائه یک کارت، بازیکن را جریمه میکند. در حالی که فساد نظاممند (حاد) مانند تشویق خشونت در بازی فوتبال است، به طوری که بازی تغییر ماهیت میدهد و به ضد خود یعنی عامل تفریح تبدیل میشود. این شکل از فساد، توسعه اقتصادی بسیاری از کشورهای در حال توسعه را تهدید میکند.
فساد سازمان یافته
در نظام اداری که فساد سازمانیافته دارد، سرمایهگذاران میدانند به چه کسی رشوه دهند و چه چیزی در قبال رشوه به دست آورند و اطمینان دارند که مجوزهای لازم را برای بنگاههای خود میگیرند. فساد سازمان یافته، هنگامی اتفاق میافتد که وجه (رشوه) مورد نیاز و دریافتکننده، به خوبی مشخص است و پرداخت وجه تضمین میکند که سفارش خواسته شده، اجرا شود. برخی چنین استدلال میکنند که فساد سازمانیافته، ضرر کمتری دارد، چون در چنین ساختاری، یک مدیر یا رئیس سازمان فاسد، سهم کاملاً معینی از سود بنگاه را طلب میکند و نفع او در موفقیت آن بنگاه است.
فساد سامانهای، یعنی فسادی فراگیر، سازمان یافته و گسترده در کلیه سطوح مختلف دولت که ماموران دولتی و کارمندان، هر دو، به نحوی یکسان تقریباً در تمام دستگاههای دولتی در آن مشارکت دارند.
فساد سامانهای، در واقع پدیدهای سیاسی است، یعنی کسانی که در مواضع قدرت هستند، برای انتقال منافع و عواید نامشروع به خود و وابستگان از موقعیت اداری و دولتی استفاده میکنند. این مدیران و کارمندان فاسد با بسط وظایف دولت در زمینههای مختلف مالی، اداری، تصدیگری و ... و نیز با حذف یا تضعیف رقابت درصدد برخواهند آمد که جریان منافع و عواید نامشروع را از طریق مجاری رسمی به نفع خود گسترش دهند.
فساد کلان، فساد خرد
فساد در سطح کلان یا فساد در سطح خرد کاملاً متفاوت است به گونهای که فساد رؤسای سازمانها، وزیران و کارمندان عالیرتبه را فساد کلان و فساد کارمندان جزء، مثل افراد پلیس و ماموران گمرک را فساد خرد میگویند.
کنتل فساد کلان، مقدم بر فساد خرد است. زیرا، بدون کنترل فساد کلان،امیدی به حل مشکل فساد خرد نیست.
فساد کلان، فسادی است که توسط افراد و مقامات رده بالای اداری، به صورت باندی و با ارقام قابل توجه صورت میگیرد. مرتکبان این نوع فساد، جزو گروه مجرمان یقهسفید و از صاحبان زر و زور هستند و با آن که زیانها و خسارات غیر قابل جبرانی بر پیکر جامعه وارد می سازند، کمتر تحت تعقیب دستگاه عدالت کیفری قرار میگیرند. این گروه با برخورداری از «توان توجیه» یا «حمایت» یا «امکان فرار» اصولا مصون از تعقیب میمانند.
نتیجه:
امروز، کشور ما تشنه فعالیت اقتصادی سالم و ایجاد اشتغال برای جوانان و سرمایهگذاری مطمئن است. این امر نیازمند فضایی است که در آن سرمایهگذار، و صنعتگر و عنصر فعال در کشاورزی و مبتکر علمی و جوینده کار و همه قشرها، از صحت و سلامت ارتباطات حکومتی و امانت و صداقت تصدیان امور مالی و اقتصادی مطمئن باشند و احساس امنیت و آرامش کنند. اگر دست مفسدان و سوء استفادهکنندگان از امکانات حکومتی قطع نشود و اگر امتیازطلبان و زیاده خوهان بر مدعا و انحصارطلب طرد نشوند، سرمایهگذار، تولیدکننده و اشتغالطلب همه احساس ناامنی و نومیدی خواهند کرد و تعدادی از آنان برای استفاده از راههای نامشروع و غیرقانونی تشویق خواهند شد.
برای به حداقل رساندن پیامدهای فساد، گسترش و حفظ اعتماد عمومی نسبت به سازمانها، به برخورد با مسائل به شیوهای منطقی و نظاممند، بسط و بهکارگیری راهحلهای متناسب با نیازهای سازمان و انعکاس محیط عملکردی خاص آنها نیازمندیم.
همچنین ایجادعزم ملی در زمینه مبارزه با فساد اداری و پرهیز از آلوده کردن آن با جهتگیریهای سیاسی و گروهی و بهرهبرداری تبلیغی از نتایج آن، توقعی است که عامه مردم از سیاستگذاران جامعه در این زمینه دارند.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن