سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
شركت رايانه اي مايكل دل اولين شركتي بود كه توانست در سال 1997 ركورد فروش يك ميليارد دلاري را ازطريق اينترنت به دست آورد.
مايكل دل كه در سال 1984 با 1000 دلار سرمايه شركت دل را براي عرضه مستقيم رايانه تاسيس كرد، اكنون بزرگترين فروشنده مستقيم سيستم هاي رايانه اي در دنياست.
مدرك دانشگاهي ندارم ولي كسب و كار، فرصتهاي زيادي براي يادگيري روزمره موضوعهاي جديد براي من فراهم كرده است.
بازخورد از مشتري روزانه دريافت مي شود و در تغيير و توسعه محصول و فرايند به كار گرفته مي شود.
راهبرد رضايت مشتري، كسب و كار ما را بيمه كرده است.
ما البته اشتباهات زيادي داشته ايم اما پس از اصلاح سعي كرديم آنها را دوباره تكرار نكنيم.
بايد تعادل بين سرعت رشد و استقرار زيرساختها برقرار باشد، چرا كه رشد سريع، شركتهاي بيشماري را از بين برده است.
اشاره
مايكل دل (MICHAEL DELL) در سال 1965 در تگزاس آمريكا به دنيا آمد. پدرش روانپزشك و مادرش كارمند شركت بورس بود. آنها مي خواستند مايكل دكتر شود بنابراين، در دانشگاه تگزاس ثبت نام كرد، گرچه علاقه اول او كامپيوتر بود. روحيه كارآفريني از همان كودكي جزئي از وجود مايكل بود. در 12 سالگي يك حراج تمبر راه انداخت و از اين راه توانست 1000 دلار كسب كند. در دبيرستان با فروش روزنامه 18000 دلار به دست آورد. در سال 1983 خريد رايانه هاي قديمي و به روز كردنشان را براي فروش در محل گاراژ منزلشان شروع كرد و 180 هزار دلار رايانه فروخت. پس از آن ديگر به دانشكده بازنگشت. در مرحله بعد او اجزاء رايانه را مي خــــــريد و پس از مونتاژ آن را مي فروخت. سال بعد او شركت دل را بنيان گذاشت و با تحويل به موقع (JUST IN TIME) و حذف انبار و هزينه بالاسري و ارائه خدمات پس از فروش تحولي شگرف را در زمينه پاسخگويي به نيازهاي مشتريان در صنعت رايانه پديد آورد. او ايده اي را رايج كرد كه مشتري مي تواند ازطريق تلفن، رايانه شخصي سفارش بدهد و بخرد. »سيستم توزيع مستقيم« و »عرضه انبوه كالا مطابق دلخواه مشتري« (MASS CUSTOMIZATION) ازويژگيهاي شركت دل است. شركت او در سال تاسيس 6 ميليون دلار از محل فروش رايانه درآمد كسب كرد. اين رقم در سال 1987 به 69 و در سال 1991 به 546 ميليون دلار و در سال 1992 به دو ميليارد دلار رسيد. همين رشد سريع اولين ضربه مهلك را به شركت وارد آورد. مدير مالي استعفا كرد و ضرر ميليونها دلاري شركت را تهديد مي كرد. مايكل خود را متعهد كرد كه مشكل را شناسايي كند. او به ســرعت دريافت كه بدون تغيير در شــركت نمي تواند كار را پيش ببرد. او اين كار را كرد و افراد مجربي از موتورولا و اپل را به كار گرفت. در سال 1997 دل اولين شركتي بود كه ركورد فروش يك ميليـارد دلاري را از طريق اينترنت به دست آورد.
گزيده اي از انديشه هاي او در تاسيس و مديريت شركت دل در قالب يك مصاحبه از لابلاي نوشته هاي او ارائه شده است. شخصيت مايكل دل از برخي جنبه ها منحصر به فرد است. او جوانترين مديرعامل 500 شركت برتر دنياست كه درعين حال طولاني ترين زمان تصدي را به عنوان مديرعامل و رئيس شركت داشته است. جواني كه به دليل روحيه خلاق و كارآفرين خود، رشته پزشكي دانشگاه را رها كرد و در سال 1984 با 1000 دلار سرمايه شركت دل را براي عرضه مستقيم رايانه مطابق دلخواه مشتري در اسرع زمان و كمترين هزينه، تاسيس كرد و اكنون به عنوان بزرگترين فروشنده مستقيم سيستمهاي رايانه اي در دنيا به عنوان يكي از پيشروان صنعت رايـــانه هاي شخصي با درآمد سالانه 35/4 ميليارد دلار و بيش از 39000 كارمند - و به تعبير خود شركت »عضو تيم« - (TEAM MEMBER)بــــه پيش مي رود.
شما جوانترين موسس و مدير عامل يك شركت عظيم رايانه اي در عصر ديجيتال هستيد. چه احساسي داريد؟
- مايكل دل: در موضوعهاي صنعتي و فناوري، اين غيرمعمول نيست كه جواني بتواند شركتي را پيش ببرد. البته در كشوري مثل ژاپن مديرعامل بودن يك جوان 25 ساله در يك شركت اشتباه و بلكه مسخره است اما من معتقــدم وقتي شما براي يك شركت تصميم مي گيريد و كسب وكار را پيش مي بريد مهم نيست 22، 42 يا 82 سـاله باشيد. فقط بايد كسب و كار را انجام داد.
اكنون اگر جواني مثل خودتان بيايد و بگويد مرا در تيم رهبري شركت قرار دهيد چه مي كنيد؟
- البته من هرگز براي استخدام به شركتي مراجعه نكرده بودم من خود شركت تاسيس كردم. من دوست دارم چيزي خلق كنم و در تدوين برنامه راهبردي دخالت داشته باشم. اگر امروز من 19 سالــــــه بودم براي كار به شركتي مراجعه نمي كردم، خودم كسب و كار ديگري را شروع مي كردم.
پس به اين دليل دانشگاه را ترك كرديد؟
- بله
آيا وقتي دانشگاه را رها كرديد به كسب ثروت و موفقيت مطمئن بوديد يا اين يك خطرپذيري به حساب مي آمد؟
- مطمئن بودم، چـــــون قبلاً حجم بالايي پول به دست آورده بودم. من فكر مي كنم ماندن در دانشكده بيشترين خطر براي من بود زيرا تا من در دانشكده بودم چه بسا اين فرصت از دست مي رفت.
پس اين را مي توانيد به ديگران نيز توصيه كنيد كه دانشگاه را ترك و شركت تاسيس كنند؟
- سوال سختي است. اگر مجبور باشم به شما بگويم نشنيده بگيريد البته اين يك قانون و قاعده نيست، يك تصميم كاملاً شخصي است و شما بايد خودتان تصميم بگيريد. اگر انجام داديد تبعاتش را هم مي پذيريد و من نمي توانم بگويم اين كار را بكنيد.
آيا هرگز افسوس گذشته را خورده ايد كه چرا مدرك دانشگاهي نگرفته ايد؟
- خير ابداً. من هنوز مدركم را نگرفته ام اما خيلي چيزها ياد گرفته ام و رشد كرده ام. كسب و كار، فرصتهاي زيادي براي يادگيري روزمره موضوعهاي جديد براي من فراهم آورده است.
از چه موقع به فكر راه اندازي شركت افتاديد؟
- از وقتي كه متوجه شدم مي توان با فروش رايانه، ماهانه ميليونها دلار به دست آورد. همچنين مي ديدم فرصت خوبي فراهم شده زيرا فـروشندگان رايانه خدمات خوبي ارائه نمي دهند، يعني سيستم هاي توزيع و فروش در صنعت رايانه ضعيف است. بايد 25 درصد بالاسري براي خرده فروشي پرداخت، علاوه بر آنكه فروشندگان نيز رايانه را نمي فهميدند. فكر كردم بايد راه بهتري براي فروش رايانه وجود داشته باشد.
چه راه حلي؟
- آماده كردن محصول موردنظر مصرف كننده نهايي به طور مستقيم با ارائه خدمات پشتيباني بهتر و گرفتن بازخورد مستمر از مشتريان و بكارگيري آن در ارائه بهتر محصول و خدمت. ما دريافتيم كه خدمات كارا و اثربخش در اين بازار بسيار مهم است. بازاري كه ما در سال 1992 تنها 2 ميليارد دلار از آن تصاحب كرده بوديم و اين هنوز سهم كوچكي از بازار 70 ميليارد دلاري رايانه هاي شخصي بود. بازاري كه هر 3 يا 4 سال يك بار، مشتري رايانه خود را عوض و بنابراين بازار، خود را تجديد مي كند. اين است كه كار را براساس توجه به خواست مشتري و توليد انبوه آنچه او مي خواست قرار داديم.
توجه به مشتري و نياز او چقدر اهميت دارد؟
- ما نيازهاي بازار را توجه مي كرديم و آنها را به مشتريان تحويل مي داديم. شركت ما مدافع و حامي مشتري است نه مدافع فناوري يا محصول خاص يا برنامه راهبردي يا چيز ديگر. ما فناوري را براي خود فناوري عرضه نكرديم. فناوري را عرضه كرديم كه نيازهاي مشتري را پاسخ گويد نه اينكه فقط مهيج باشد. ما روي »مهندسي ارزش« (VALUE ENGINEERING) تكيه داريم زيرا براي مشتري، هزينه و دوام محصول مهم است. ما مشتري را مهمترين موضوع در كسب و كار قرار داده ايم. هماهنگي و تامين رضايت مشتري در همه جاي شركت ما جاري است، از مديريت گرفته تا بخشهاي مالي، خدمات، توسعه محصول و فروش. بازخورد از مشتري روزانه دريافت مي شود و در تغيير و توسعه محصول و فرايند به كار گرفته مي شــود. راهبرد رضايت مشتري، كسب و كار درازمدت ما را بيمه كرده است. شغل ما و هدف شركت ما صرف كسب درآمد و پيش رفتن نيست، مراقبت از مشتري و شادمان ساختن اوست. اين فرهنگ سازماني ماست. باور ما آن است كه بايد محصولات و خدماتمان را در بهترين راه ممكن، آنگونه كه مشتري مي خواهد، ارائه دهيم. تمام ارتباطات شركت ما مشتري محور است.
نحوه ارتباط با مشتريان و اخذ نظرات آنان چگونه است؟
- مــا ارتباط مستقيمي با مشتريان برقرار ساخته ايم و هر روز با آنها در تماس هستيم. در كسب و كار ما اگر روزي 25000 تلفن بزني و پاسخ مشتريان را بدهي، كسب و كار تو عوض مي شود و بوي تازگي مي دهد مثل كسي كه 4 صبح بيدار مي شود و 300 تا وزنه بلند مي كند خدمات ما 24 ساعته است. براي ما مهم نيست مشتري چند بار تلفن بزند يا چه سوالهايي بپرسد، ما خيلي ساده مي گوييم وقتي شما محصول ما را مي خريد ما مراقب و پشتيبان شما هستيم. ما علاوه بر 25000 تماس تلفني روزانه، گــروههايي را راه انداختيم براي مصاحبه هاي رودررو با مشتريان و مشاوره با آنان، تماس از طريق پست الكترونيكي و ملاقاتهاي خاص با مشتريان كليدي. حتي وقتي از طـريق فروشگاههايي مثل WAL-MARTرايانه اي مي فروشيم، با قبول كليه خدمات پشتيباني پس از فروش، تماس با مشتري را حفظ مي كنيم. بازخورد از مشتري را تا دو سال ادامه مي دهيم زيرا از همين طريق مي توانيم پي ببريم كه او براي جايگزيني رايانه اش در چه سطحي راضي است.
شما تستهاي دفاع از مشتري راه انداخته ايد. منظور از آن چيست؟
- هر جمعه ساعت 7/5 ما نشستي تحت عنوان دفاع از مشتــري داريم. حدود 175 نفر جمع مي شوند و طي 90 دقيقه مسائل كليدي مربوط به مسئوليتهاي ما در قبال مشتريان از جهت زمــان پاسخگويي، نحوه فرايند سفارش و جنبه هاي ديگر مرور مي شود. در ضمن در اين نشست، يك مشتري را كه هفته پيش درمورد محصول ما با مشكل مواجه بوده مي آوريم و به او مي گــوييم حرف خود را مطرح كند. شما مي دانيد براي آنها كه در خط مقدم ارتباط با مشتري هستند حساس بودن نسبت به نيازهاي مشتري وجود دارد اما براي بخش توليد يا ساخت، فهم نيازهاي مشتري مشكل تر است. ايــــن نشست همه را در اين فرايند شريك مي كند.
برنامه هاي راهبردي شركت چگونه تنظيم و تدوين مي شود؟
- ما هر 3 ماه 2 روز راجع به »عوامل كليدي موفقيت« كسب و كار بحث و عناصر كليدي راهبردي شركت را در 5 و 10 سال آينده استخراج مي كنيم. سپس تيم هاي فرابخشي (EROSS-FUNCTIONAL TEAMS) تشكيل مــي دهيم تا پروژه هاي بزرگ را در درون شركت پي بگيرند.
شما در كار خود از »سيستم توزيع مستقيم« يا »مدل مستقيم« استفاده مي كنيد. در اين سيستم مدت زمان فاصله بين تلفن مشتري و عرضه رايانه به او حدود 36 ساعت است. به علاوه، به دليل حذف واسطه ها، هزينه بالاسري وجود ندارد. انبار نيز حذف شده است. راجع به اين روش توضيح دهيد.
- ما يك انبار خاص الكترونيكي داريم كه در حقيقت مجازي است و محصول و خدمات ما را تاميـــن مي كند. ما چند محصول مختلف مي فروشيم كه هرگز روي قفسه هايمان نيست اما روز بعد به مشتريها تحويل مي دهيم. ما آسانترين و مفيدترين سيستم تداركات و توزيع را داريم. گردش انبار ما دو برابر رقباي اصلي ماست. با اين روش، شركت ما به سرعت در اروپاي غربي، مركزي، مكزيك و ژاپن رشد كرد. بخصوص ژاپني ها رويكرد فروش مستقيم ما را پسنديدند و پذيرفتند زيرا سيستم توزيع در آنجا ناكارآمد بود. قيمت رايانه هاي ما در ژاپن نصف قيمت رايانه هاي ژاپني بود.
ويژگي شركت شما كه آن را از ديگر شركتهاي مشابه متمايز مي كند چيست؟
- فكر نمي كنم من يا شركت من مرغ تخم طلا باشيم يا گرد مشتري مداري روي كاركنانمان بپاشيم يا آمپول مسئوليت پذيري در قبال مشتري به كاركنانمان بزنيم مزيت رقابتي ما كاركنان متعهد به مراقبت از مشتري است. آنچه ما داريم يك فرهنگ واحد و روشي است كه عملياتمان را انجام مي دهيم. ما متعهد به تغيير سريع هستيم. در اتاق من تابلويي است كه روي آن نوشته شده: ما همه چيز را تغيير مي دهيم.
فكر مي كنيد از زماني كه 19 ساله بوديد و مديرعامل شركت تاكنون چقدر نقش و مسئوليتشان عوض شده است؟
- من در دو سال اول كاملاً در جريان جزئيات بودم كه البته براي شركتي در آن قد و قواره غيرمعمول نبود. با رشد شركت فكر من عمدتاً روي به كارگيري افراد مستعد، تنظيم اهداف راهبردي شركت، فهم خواست مشتري و فضـــاي كسب و كار متمركز شد. من سعي مي كنم اهداف را با توانايي هايمان موازنه كنم تا واقعاً به آنها دست يابيم. از بعضي جهات الان كار من به دليل وجود كاركنان مستعد آسانتر شده است. من ديگر مجبور نيستم دخالتي كنم و اين جالب است.
براي گزينش كاركنان شركت چه معيارهايي داريد؟
- ما افراد و مديراني استخدام مي كنيم كه تجربه محتـــوايي داشته باشند. اطلاعات محور و واقع گرا باشند. بدانند كجا و كي خطرپذير باشند. واجد رويكرد اخلاقي و كل نگر باشند. باور من آن است كه وقتي يك كسب و كار به اشتباه مي رود شما فقط به افرادي كه آنجا كار مي كنند نگاه كنيد. بايد واقعاً روي جذب افراد خوب تمركز كرد و از آنها ياد گرفت.
با افتخارترين روز در زندگي شغلي شما كي بوده است؟
- هر روز بهترين لحظه هاست. اما من وقتي براي ديدن دفاتر شركت به استراليا، سنگاپور، مالزي، تايلند و... مي روم و مي بينم كه درآنجا، انسانهاي خلاق با موفقيت اين مدل را براي كسب وكار در سرزمين خود انتخاب كرده اند به خود مي بالم.
آيا تاكنون اشتباهاتي هم داشته ايد؟
- ما البته اشتباهات زيادي داشته ايم. اما آنها را خيلي سريع اصلاح كرديم و سعي كرديم همان اشتباهات را دوباره تكرار نكنيم.
چه درسهايي از آن اشتباهات گرفتيد؟
- اينكه رشد سريع يك مسئله كشنده و خطرناك است. چون شما نمي فهميد كه داريد مسئله دار مي شويد، تا وقتي كه سرتان به سنگ بخورد بنابراين، گاه رشد سريع نه تنها كمكي نمي كند بلكه سردرگمي را بيشتر مي كند. ما در يك ســال 127 درصد رشد داشتيم. من فكر مي كنم بايد تعادل و موازنه بين سرعت رشد و استقرار زيرساختها برقرار باشد. رشد سريع شركتهاي بيشماري را از بين برده است. 1
ثبت احوال بصورت یکپارچه و منسجم در جهان مربوط به قرن نوزدهم میلادی است. در ایران همزمان با نوسازی و مدرنیزاسیون و نیاز به شناسایی اتباع جهت ایجاد ارتش منظم، اخذ مالیات و... تاسیس ثبت احوال در دستور کار قرارگرفت از این رو در جلسه مورخه 30 آذر ماه 1297 هجری شمسی به تصویب هیات وزیران رسید و با صدور اولین شناسنامه برای دختری به نام فاطمه ایرانی در تاریخ 3 دیماه 1297 در تهران فعالیت خود را آغاز کرد.
تا قبل از سال 1295 هجری شمسی ثبت وقایع حیاتی از جمله ولادت و وفات براساس اعتقادات مذهبی و سنت های رایج در کشور، با نگارش نام و تاریخ ولادت مولود در پشت جلد کتب مقدس از جمله قرآن مجید به عمل می آمد و از افراد متوفی نیز جزء نام و تاریخ وفات آنان که بر روی سنگ قبر ایشان نگاشته می شد اثری مشاهده نمی گردید. با گسترش فرهنگ و دانش بشری و نیز توسعه روز افزون شهرها و روستاها و افزایش جمعیت کشور، نیاز به سازمان و تشکیلاتی برای ثبت وقایع حیاتی ضرورتی اجتناب ناپذیر می نمود. به تدریج فکر تشکیل سازمان متولی ثبت ولادت و وفات و نیز صدور شناسنامه برای اتباع کشور قوت گرفت. ابتدا سندی مشتمل بر 41 ماده در سال 1297 هجری شمسی به تصویب هیات وزیران رسید و اداره ای تحت عنوان اداره سجل احوال در وزارت داخله (کشور) وقت به وجود آمد؛ پس از تشکیل این اداره اولین شناسنامه به شماره 1 در بخش 2 تهران در تاریخ 16 آذر 1297 هجری شمسی به نام فاطمه ایرانی صادر گردید.
پس ازاین دوره اولین قانون ثبت احوال مشتمل بر 35 ماده در خرداد سال 1304 هجری شمسی در مجلس شورای ملی وقت تصویب شد. براساس این قانون مقرر گردید کلیه اتباع ایرانی در داخل و خارج از کشور باید دارای شناسنامه باشند.
سه سال پس از تصویب اولین قانون ثبت احوال یعنی در سال 1307 هجری شمسی قانون جدید ثبت احوال مشتمل بر 16 ماده تصویب گردید.
براساس این قانون وظیفه جمع آوری آمارهای مختلف نیز به اداره سجل احوال محول گردید، به همین جهت نام این اداره نیز به اداره احصائیه و سجل احوال تغییر یافت. از آن تاریخ به تناسب شرایط زمانی تغییر و تحولات بوجود آمده در کشور و با احساس عدم تناسب قوانین موجود با نیازهای جامعه، قانون ثبت احوال نیز به دفعات مورد تجدید نظر، تغییر و اصلاح قرار گرفت. متعاقباً دراردیبهشت سال 1319 قانون نسبتاً جامع و کاملی مشتمل بر 55 ماده تصویب گردید و پس از آن آئین نامه مربوط به این قانون نیز در همان سال مشتمل بر 131 ماده به تصویب رسید. این قانون به جهت جامعیت نسبی قریب 36 سال پایدار ماند.
پس از گذشت این زمان در تیر ماه 1355 قانون جدید ثبت احوال مشتمل بر 55 ماده به تصویب رسید و سپس به موجب اصلاحیه دی ماه سال 1363 مجلس شورای اسلامی در برخی از مواد اصلاحاتی صورت گرفت و تاکنون نیز این قانون به قوت خود باقی مانده است.
در یک نگاه اجمالی سیر قانونگذاری درخصوص ثبت احوال را اینگونه می توان دسته بندی نمود: 1- تهیه تصویب نامه ثبت احوال در سال 1297 مشتمل بر 41 ماده 2- تهیه و تصویب قانون سجل احوال در تاریخ 14/3/1304 مشتمل بر 4 فصل و 35 ماده 3- تهیه و تصویب نظام نامه اداره کل احصائیه و ثبت احوال توسط هیات وزیران در 20/11/1314 مشتمل بر 196 ماده و تعیین تشکیلات دفاتر و ادارات ثبت احوال در شهرستانها 4- تهیه و تصویب قانون اصلاح قانون ثبت احوال دراردیبهشت سال 1319 مشتمل بر 5 باب و 55 ماده 5- تهیه و تصویب آئین نامه قانون ثبت احوال سال 1319 مشتمل بر 131 ماده 6- تهیه و تصویب قانون ثبت احوال در تیرماه سال 1355 7- اصلاح و بازنگری قانون ثبت احوال توسط مجلس شورای اسلامی در تاریخ 18/10/1363 8- تصویب آئین نامه طرز رسیدگی هیاتهای حل اختلاف موضوع ماده 3 قانون ثبت احوال 9- تصویب قانون تخلفات، جرائم و مجازاتها مربوط به اسناد سجلی و شناسنامه توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال 1370
همزمان با تغییر و تصویب قوانین جدید، تشکیلات ثبت احوال نیز کاملتر گردید. این سازمان تا سال 1310 تنها دارای 94 اداره در تهران و شهرستانها بود. در سال 1308 ثبت ولادت و صدور شناسنامه برای اتباع ایرانی مقیم خارج از کشور به سفارتخانه ها و نمایندگی های ایران در خارج از کشور محول شد. در سال 1337 نیز قسمت آمار از ثبت احوال منفک و تحت عنوان اداره کل آمار عمومی ادامه فعالیت داد. تشکیلات جدید ثبت احوال نیز پس از این جدایی به اداره کل ثبت احوال تغییر نام یافت.
سرانجام با تصویب قانون تقسمات کشوری ادارات استانی و شهرستانی این سازمان نیز گسترش یافت و عنوان آن نیز به سازمان ثبت احوال کشور تغییر یافت.
سازمان ثبت احوال کشور به دلیل دراختیار داشتن اسناد هویت و تابعیت فردی و آمارهای حیاتی یکی از ارکان مهم حکومت تلقی می شود. ارائه خدمات عمومی به آحاد مردم و اطلاعات ویژه جمعیتی به ارکان حکومت از ویژگی های اختصاصی و انحصاری این سازمان است.
در حال حاضر سازمان مذکور برای انجام ماموریت های محوله، تشکیلاتی به شرح ذیل دارد: حوزه ریاست ، 3 معاونت (امور سجلی، آمار و انفورماتیک و اداری و مالی) و 6 اداره کل (امورحقوقی، سجلی و پژوهش، ثبت احوال امور خارجه، خدمات ماشینی، اموراداری و امور مالی)، 6 دفتر ستادی (دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی، دفتر توسعه و فن آوری اطلاعات، دفتر بودجه و تشکیلات، دفتر روابط عمومی و دفتر مدیریت و ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات و مدیریت حراست، یک مرکز آموزش و تجهیز نیروی انسانی) و 30 اداره کل ثبت احوال استانی که به انجام وظایفی نظیر «سیاستگذاری، برنامه ریزی کلان، نظارت و ارزیابی، تدوین و اصلاح قوانین و مقررات و رویه های اداری، آئین نامه ها و دستور العمل ها و...» همت می گمارند و بالاخره تعداد 476 اداره اجرایی انجام فعالیتهای خدمات رسانی در زمینه امور سجلی و انفورماتیک می پردازند. ذیلاً به شرح مختصری از فعالیت های اصلی سازمان بسنده می گردد.
وظایف سازمان ثبت احوال کشور به قرار ذیل است: الف) ثبت ولادت و صدور شناسنامه ب) ثبت وفات و صدور گواهی ج) تعویض شناسنامه های موجود در دست مردم د) ثبت ازدواج و طلاق و نقل تحولات هـ) صدور گواهی ولادت برای اتباع خارجه و تنظیم دفاتر ثبت کل وقایع و نام خانوادگی و) ایجاد پایگاه اطلاعات جمعیتی و صدور کارت شناسنایی ملی ز) جمع آوری و تهیه آمار انسانی سراسر کشور و انتشار آن ی) وظایف مقرر دیگری که طبق قانون به عهده سازمان گذاشته شده است.
بررسي اثر مشاركت ورزشي برفشار رواني (استرس) دانش آموزان
محقق:
مهدي احمديان
كارشناسي ارشد تربيت بدني
دبير آموزش و پرورش شهرستان بابل
چكيده
هدف از تحقيق حاضر بررسي اثر مشاركت ورزشي بر فشار رواني دانش آموزان پسر فوتباليست 18-14 ساله بوده است. منظور از فشارهاي رواني مجموعه واكنش هاي غيراختصاصي ارگانيسم در مقابله و مواجهه با هر عاملي كه مي بايد با آن رودرو شود، كه در كنترل فشار رواني عوامل متعددي از جمله مشاركت ورزشي موثر است. اين تحقيق با شيوه نيمه تجربي با استفاده از طرح پيش آزمون – پس آزمون با دو گروه گواه و آزمايش انجام گرديد. براي انجام تحقيق آزمودني هاي گروه گواه و آزمايش هر كدام 30 نفر بودند، كه گروه گواه، از بين دانش آموزان دبيرستان شاهد و گروه آزمايش از بين دانش آموزان ورزشگاه هفتم تير بابل به روش تصادفي ساده انتخاب گرديد، سپس ميزان فشار رواني آزمودنيها از طريق پرسشنامه فشار عصبي كه شامل 40 سوال مي باشد، مورد آزمون قرار گرفت، و بعد در مرحله آزمايش متغير مستقل «مشاركت ورزشي» شامل آموزش و تمرين مهارتهاي فوتبال، طي دوماه و نيم، 3 جلسه در هفته و هرجلسه به مدت 70 تا 90 دقيقه اجرا گرديد تا تاثير آن بر متغير وابسته «فشار رواني» بررسي گردد. در مرحله تجزيه و تحليل داده ها و يافته هاي حاصل از آزمون t استودنت استفاده شد و اين نتايج به دست آمد:
الف) بين ميانگين نمرات فشار رواني گروه گواه و نمرات گروه آزمايش در مرحله پيش آزمون، به لحاظ آماري تفاوت معني داري مشاهده نگرديد 0/05) (p.
ب) بين ميانگين نمرات فشار رواني گروه گواه و نمرات گروه آزمايش در مرحله پس آزمون، به لحاظ آماري تفاوت معني داري مشاهده گرديد 0/05) (p.
ج) بين ميانگين نمرات فشار رواني گروه گواه در مرحله پيش آزمون و پس آزمون به لحاظ آماري تفاوت معني داري مشاهده نگرديد 0/05) (p.
د) بين ميانگين نمرات فشار رواني گروه آزمايش در مرحله پيش آزمون و پس آزمون به لحاظ آماري تفاوت معني داري مشاهده گرديد 0/05) (p.
مقدمه
امروزه با پيشرفت علم و تكنولوژي و ماشيني شدن جوامع، اگر چه خدمات ارزنده اي براي بشر به ارمغان آورده اما عوارض متعددي را در برداشته است. يكي از اين عوارض كاهش تحرك و فعاليت بدني مي باشد. كم تحركي سلامت جسمي و رواني انسان را مورد تهديد قرار داده و زندگي انسان را به طور چشمگيري دچار اختلال مي سازد.
انرژي رواني نمي تواند از انرژي جسماني جدا باشد و خستگي، دلسردي، كمبود تمرين و ناتواني در تصميم گيري به هم ارتباط دارند. عكس قضيه نيز صادق است. يعني شرايط متناسب به ترقي و تعالي منتهي مي شود. مهارت باعث ايجاد اعتماد مي گردد و دارا بودن آمادگي جسماني گام بزرگي به سوي داشتن آمادگي رواني است.
بيان مسئله
با توجه به اينكه شركت در فعاليتهاي ورزشي اغلب تاثير درماني بركودكان و نوجوانان كه دچار اختلال عاطفي و يا معلوليت رشدي هستند. دارد. و همچنين كودكان و نوجوانان و حتي بزرگسالان از طريق ورزش اين فرصت را بدست مي آورند كه ارتباطات جسمي و رواني و اجتماعي خود را تقويت نمايند. برهمين اساس تحقيق حاضر در پي بررسي اين موضوع است كه آيا مشاركت در يك فعاليت ورزشي نسبتا بلند مدت باعث تغيير فشار رواني در دانش آموزان ورزشكارمي گردد. البته انتخاب رشته ورزشي فوتبال بدليل تمايل و كشش دانش آموزان به رشته فوق در استان مازندران بيشتر است.
اهميت و ضرورت تحقيق
با توجه به اينكه در عصر حاضر كم تحركي باعث بروز بسياري از بيماريهاي رواني و بالعكس ناراحتي رواني سبب بروز علائم جسماني مي شود. لذا مشاركت ورزشي تاثير درماني بركودكان و نوجوانان مي گذارد. به همين دليل است كه گروه زيادي از مردم پس از كار و تلاش خسته كننده شغلي، ساعات فراغت خود را صرف اين گونه فعاليت ها مي كنند حتي افرادي كه از موضوعي دچار تاثر و غم هستند، جهت كاهش ناراحتي هاي رواني به ورزش مي پردازند.
به موازات توسعه تكنولوژي ، كم تحركي و بي حركتي اجبارا به انسانها تحميل گشته است. در نتيجه سلامت و تندرستي جسمي و رواني آنان دستخوش مخاطره شده است در اين موقعيت حساس ورزش كردن در يك محدوده زمان معين مي تواند شرايط بدني را دوباره احياء كند و تعادل و توازن رواني برقرار سازد. (تندنويس. 1371).
ادبيات و پيشينه تحقيق
مك ماهان[1](1990) در مورد فوائد تمرينات بدني مطالعات زيادي انجام داد و به اين نتيجه رسيد كه تمرينات هوازي شديد، موجب بهبود و پيشرفت زياد در عزت نفس و كاهش افسردگي مي شود (به نقل از حبيبيان، 1379).
اسكلتون و همكاران[2](1991) طي تحقيق نقش درجات كمربند تكواندو را بر سطح پرخاشگري كودكان 11-9 ساله بررسي كردند. نتايج اين تحقيق آشكار نمود كه همراه با رشد و بالا رفتن سطوح رزمي، ميزان پرخاشگري كاهش پيدا مي كند دليل اين امر در طول مدت تمرينات رزمي تكواندو مي توان يافت.
بروك و هايم[3](1996) پژوهش مقدماتي در مورد 16 كودك مبتلا به آسم به عمل آوردند و نتيجه گرفتند افرادي كه در ورزش شركت داشتند، خودپنداري مثبت تري داشتند و دچار اضطراب كمتري بودند و با بيماري خود بهتر كنار مي آمدند تا كساني كه در فعاليت هاي ورزشي شركت نداشتند (به نقل از شاملو، 1378).
نورا و همكاران[4](1995) در طي تحقيقي پيشرفت معني دار 13 تا 14 درصد توان هوازي و كاهش دردهاي مفصلي و تغييرات مثبت در افسردگي و اضطراب را بعد از 12 هفته تمرين هوازي مشاهده كردند و در تحقيق ديگري (1997) برنامه هوازي ارتقاي 10 تا 20 درصد آمادگي قلبي – تنفسي با كاهش موثر افسردگي، اضطراب و خستگي و تنش را، گزارش دادند.
كوكس و كالين[5](1998) طي تحقيقي گزارش دادند اعتماد به نفس و اجراي مهارت ها حركتي رابطه خطي وجود دارد يعني هرچه مهارت هاي حركتي با كيفيت بالاتري اجرا شود اعتماد به نفس نيز افزايش مي يابد . (به نقل از نمازي زاده و نقوي، 1381).
زيبري (1373) وضعيت خلق و خوي شخصيتي يك گروه منتخب از ورزشكاران نخبه را با يك گروه از غيرورزشكاران مورد مقايسه قرار داد نتايج وي نشان داد كه در متغيرهاي خشم- خصومت، قدرت- فعاليت و خستگي – بي حالي تفاوت بين دو گروه معني دار بود ولي در متغيرهاي تنش- نگراني و سردرگمي – بهت زدگي تفاوت معني داري بين دو گروه ديده نشد.
صاحب الزماني (1374) دانش آموزان غيرورزشكار 13 الي 15 ساله را به دو گروه تجربي و كنترل تقسيم نموده و با گروه كنترل سه ماه تمرين كاراته انجام داد به اين نتيجه رسيد كه تمرين كاراته به مدت سه ماه در كاهش پرخاشگري دانش آموزان مثبت است.
مزيني (1374) ميزان افسردگي از دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار را مورد بررسي قرار داد و نتايج نشان داد كه ميزان افسردگي در دختران غيرورزشكار بيشتر از دختران ورزشكار بوده است. ورزش به دليل ماهيت ضد افسردگي در ايجاد روحيه شاداب در افراد بسيار موثر است.
الله قلي پور (1376) پرخاشگري جوانان ورزشكار رشته هاي بسكتبال، كاراته و بوكس را با جوانان غيرورزشكار را مورد مقايسه قرار داد و به اين نتيجه رسيد كه اختلاف معني داري بين پرخاشگري ورزشكاران و غير ورزشكاران وجود دارد.
حبيبيان (1379) در پژوهشي تحت عنوان مقايسه ميزان استرس (فشار رواني) دانشجويان دختر ورزشكار با غيرورزشكار انجام داد به اين نتيجه رسيد كه دانشجويان دختر ورزشكار استرس كمتري نسبت به دانشجويان غيرورزشكار داشتند.
هدف تحقيق
هدف كلي از اين تحقيق بررسي اثر مشاركت ورزشي بر فشار رواني دانش آموزان پسر مي باشد. و اهداف اختصاصي عبارتند از:
1- تعيين ميزان فشار رواني آزمودني ها قبل از شركت در يك دوره آموزش و تمرين فوتبال.
2- تعيين ميزان فشار رواني آزمودني ها بعد از شركت در يك دوره آموزش و تمرين فوتبال.
3- آزمـون فـرضيه اثر نـاشي از مشـاركـت ورزشي (فوتبال) بركاهش فشار رواني آزمودني ها.
فرضيه تحقيق
جهت دست يابي به هدف تحقيق فرضيه زير مطرح گرديد تا مورد آزمون قرار گيرد.
مشاركت ورزشي (فوتبال) بر كاهش فشار رواني آزمودني ها تاثير معني داري دارد.
روش تحقيق
در اين پژوهش با توجه به اينكه هدف، بررسي اثر مشاركت ورزشي با فشار رواني دانش آموزان مي باشد، لذا اين تحقيق بصورت نيمه تجربي و با طرح تحقيق دو گروهي، يعني گروه هاي گواه و آزمايش با انجام پيش آزمون و پس آزمون انجام شده است.
جامعه آماري و شيوه نمونه گيري
30 نفر از آزمودني گروه گواه از بين 120 نفر دانش آموز 14 تا 18 سال دبيرستان شاهد با ميانگين سني 66/15 و 30 نفر از آزمودني گروه آزمايش از بين 120 نفر دانش آموز شركت كننده در كلاس هاي فوتبال پسران 14 تا 18 سال ورزشگاه هفتم تير بابل با ميانگين سني 26/15 به روش تصادفي ساده گزينش شدند و تحت بررسي قرار گرفتند.
براي جمع آوري اطلاعات و توزيع پرسشنامه كه از اواسط آبان تا اواخر دي ماه (1383) به مدت دو ماه و نيم ادامه داشت. محقق با حضور مستقيم و با هماهنگي هاي انجام شده در اولين جلسه براي اجراي پيش آزمون پرسشنامه را در بين دانش آموزان گروه گواه و آزمايش توزيع و پس از تكميل آن توسط آزمودني ها جمعي آوري شد. البته قبل از توزيع پرسشنامه از هر دو گروه مصاحبه به عمل آمد كه براساس اظهاراتشان هيچ يك در فعاليت منظم ورزشي شركت نداشتند. برهمين اساس گروهآزمايش در مدت سي و دو جلسه و هر جلسه به مدت 70 تا 90 دقيقه به تمرين و آموزش مهارتهاي فوتبال پرداختند و در آخرين جلسه يكبار ديگر براي اجراي پس آزمون پرسشنامه در بين دو گروه توزيع گرديد و پس از تكميل آن توسط آزمودني ها جمع آوري شد.
تجزيه و تحليل داده ها
با توجه به اينكه اين پژوهش به صورت نيمه تجربي و با طرح تحقيق دو گروهي، يعني گروه هاي گواه و ازمايش با انجام پيش آزمون و پس آزمون انجام شده است. اطلاعات بدست آمده از پرسشنامه فشار رواني بعد از نمره گذاري به صورت كمي تبديل شده و از طريق آمار توصيفي (ميانگين و انحراف معيار) و آمار استنباطي (آزمون t استودنت) مورد بررسي قرار گرفته است.
جدول 1- آماره هاي پيش آزمون در گروه گواه و آزمايش
آماره
گروه
X
N
S
T
گواه
293
30
77/9
52/3
495/0
آزمايش
278
30
27/9
27/4
براساس نتايج بدست آمده از جدول 1، چون مقدار t مشاهده شده (495/0) از مقدار بحراني جدول (671/1) در سطح الفاي 5% كوچكتر است، بنابراين فرض صفر رد نمي شود و فرض تحقيق مبني بر اختلاف بين ميانگين نمرات پيش آزمون گروه گواه و آزمايش، مورد تاييد قرار نمي گيرد. پس تفاوت مشاهده شده بين ميانگين نمرات فشار رواني گروه گواه و آزمايش در مرحله پيش آزمون از نظر آماري معني داري نمي باشد.
جدول 2- آماره هاي پس آزمون در گروه گواه و آزمايش
آماره
گروه
X
N
S
T
گواه
281
30
37/9
39/3
338/2
آزمايش
217
30
23/7
67/3
براساس جدول 2، چون مقدار t مشاهده شده (338/2) از مقدار بحراني جدول (671/1) در سطح آلفاي 5% بزرگتر است، بنابراين فرض صفر رد مي شود و فرض تحقيق مبني بر اختلاف بين ميانگين نمرات پس آزمون گروه گواه و آزمايش، مورد تاييد قرار مي گيرد. پس تفاوت مشاهده شده بين ميانگين نمرات فشار رواني گروه گواه و آزمايش در مرحله پس آزمون از نظر آماري معني داري مي باشد.
جدول 3- آماره هاي گروه گواه در پيش آزمون و پس آزمون
آماره
گروه
X
N
S
T
پيش آزمون
293
30
77/9
52/3
747/0
پس آزمون
281
30
37/9
39/3
براساس جدول 3، چون مقدار t مشاهده شده (747/0) از مقدار بحراني جدول (699/1) در سطح آلفاي 5% كوچكتر است، بنابراين فرض صفر رد نمي شود و فرض تحقيق مبني بر اختلاف بين ميانگين نمرات پيش آزمون و پس آزمون گروه گواه مورد تاييد قرار نمي گيرد. پس تفاوت مشاهده شده بين ميانگين نمرات فشار رواني پيش آزمون و پس آزمون گروه گواه، از نظر آماري معني دار نمي باشد.
جدول 4- آماره هاي گروه آزمايش در پيش آزمون و پس آزمون
آماره
گروه
X
N
S
T
پيش آزمون
278
30
27/9
27/4
169/4
پس آزمون
217
30
23/7
67/3
براساس جدول 4، چون مقدار t مشاهده شده (169/4) از مقدار بحراني جدول (699/1) در سطح آلفاي 5% بزرگتر است، بنابراين فرض صفر رد مي شود و فرض تحقيق مبني بر اختلاف بين ميانگين نمرات پيش آزمون و پس آزمون گروه آزمايش مورد تاييد قرار مي گيرد. پس تفاوت مشاهده شده بين ميانگين نمرات فشار رواني پيش آزمون و پس آزمون گروه آزمايش، از نظر آماري معني دار مي باشد.
نمودار 1- ميانگين نمرات فشار رواني گروه گواه و آزمايش در مرحله پيش آزمون و پس ازمون
همانگونه كه در نمودار 1- مشاهده مي شود ميانگين نمرات فشار رواني گروه گواه در مرحله پيش آزمون و پس آزمون به ترتيب (77/9و37/9) و گروه آزمايش (27/9 و 23/7) بوده است.
بحث و نتيجه گيري:
در پژوهش حاضر به بررسي اثر مشاركت ورزشي برفشار رواني دانش آموزان پرداخته شده است. نتايج به دست آمده و محاسبه ميانگين نمرات فشار رواني آزمودني ها و تجزيه و تحليل داده ها از طريق آزمون t نشان مي دهد كه مشاركت ورزش (فوتبال) بركاهش فشار رواني دانش آموزان تاثير معني داري دارد كه با اطمينان 95% مورد تاييد قرار مي گيرد.
برهمين اساس نتايج اين تحقيق با تحقيقات حبيبيان (1379)، صاحب الزماني (1374)، مزيني(1374) و كوكس (1998) همسو مي باشد.
شركت در فعاليت هاي ورزشي علاوه براينكه يك ابزار ارزشمند براي سلامت جسماني است رابطه نزديكي با سلامت رواني دارد بويژه پيشگيري از بروز ناهنجاري هاي رواني دارد. به نظر مي رسد علت كاهش فشار رواني كمتر دانش آموزان گروه آزمايش نسبت به دانش آموزان گروه گواه فعاليت هاي منظم جسماني آنان باشد كه باعث مي شود خصوصيات جسماني و رواني افراد مورد تعديل قرار گيرد. ورزش كردن باعث تخليه هيجانات و نشاط شادابي خاصي مي گردد و مي تواند بعنوان عاملي در جهت كاهش اختلافات رواني مورد استفاده واقع شود.
پيشنهادهاي برخاسته از تحقيق
1- مشاركت در فعاليت هاي ورزشي مي تواند باعث كاهش فشار رواني گردد بنابراين، شايسته است مسئولين تعليم و تربيت در رشد و تعالي آن در سطح مدارس اقدام نمايند.
2- با توجه به اينكه هدف و برنامه ريزي منظم باعث افزايش انگيزه به مشاركت ورزش دانش آموزان ورزشكار مي گردد، لذا مسئولان و مربيان تعليم و تربيت بايد توجه خاص به آن بنمايند.
پيشنهادهايي به محققين ديگر
1- تحقيقي مشابه با اين تحقيق در رده هاي مختلف سني دانش آموزان ورزشكار انجام گيرد.
2- تحقيقي مشابه با اين تحقيق روي دختران انجام گيرد.
3- فشار رواني دانش آموزان ورزشكار رشته هاي مختلف ورزشي ارزيابي گردد.
منابع
1- الله قلي پور، م. 1377. مقايسه ميزان پرخاشگري بين جوانان ورزشكار رشته هاي بسكتبال، كاراته، بوكس و غيرورزشكار. پايان نامه كارشناسي ارشد تربيت بدني، دانشگاه آزاد اسلامي، واحد تهران مركزي.
2- تندنويس، ف. 1371. دويدن. چاپ اول. تهران. دفتر امور فرهنگي و اجتماعي و ورزش هاي همگاني.
3- حبيبيان ، م. 1379. مقايسه ميزان استرس(فشار روحي) دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار. پايان نامه كارشناسي ارشد تربيت بدني، دانشگاه آزاد اسلامي، واحد تهران مركزي.
4- زبيري، م. 1373. مقايسه وضعيت خلق و خوي شخصيتي يك گروه منتخب از ورزشكاران نخبه با يك گروه غير ورزشكاران. پايان نامه كارشناسي ارشد تربيت بدني، دانشگاه آزاد اسلامي، واحد تهران مركزي.
6- صاحب الزماني، م. 1374. بررسي اثر يك برنامه سه ماهه كاراته بر روي ميزان پرخاشگري نوجوانان دانش آموز شهرستان تهران. پايان نامه كارشناسي ارشد تربيت بدني، دانشگاه تربيت مدرس.
7-مزيني، هـ. 1374. بررسي ميزان پراكندگي افسردگي در دو گروه دانشجويان دختر ورزشكار و غيرورزشكار دانشگاه هاي سبزوار. پايان نامه كارشناسي ارشد تربيت بدني، دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي.
8- نمازي زاده، م. نقوي ، ف. 1381. مجله دانش و پژوهش. شماره 11 و 12 اصفهان (خوراسگان) انتشارات نقش مانا.
9- وست، د.پوچر، ج. 1375. مباني تربيت بدني ورزش . ترجمه آزاد. چاپ تهران انتشارات نور حكمت.
10- Noreau. L. & etal. (1997). "Dance- based exercise propram in reheumatioid arthritis", American journal of physical medicine & rehabelitation. 76 (2).
11- Skelton, L. dennis Michael, A. (1991). Aggressive Behavior as a function of teakwondo Rnking Percptual and motor skills.Vol.72, pp: 175-182.
اثرات مصرف کود حیوانی بر افزایش میزان پروتئین دانه گندم
گندم عضو تیره غلات از مهمترین گیاهانی است که حدود17درصد از زمینهای زراعی زیر کشت در جهان را بخود اختصاص داده است واز طرفی گندم غذای اصلی بیش از35درصد از مردم فقیر جهان به دلیل داشتن بیشترین انرژی وپروتئین در مقایسه با سایر گیاهان میباشد.بطوریکه برای تولید عملکردهای بالا همراه با کیفیت مطلوب گندم عرضه مواد غذایی کافی به خاک کاملا ضروری میباشد.همچنین ارقام پیشرفته امروزی در مقایسه با ارقام سنتی جهت تولید بیشتر همراه با کیفیت بالا احتیاج به مواد غذایی بیشتری دارند.بطوریکه عملکرد این ارقام زمانیکه مواد غذایی کافی در اختیار نداشته باشند همانند ارقام معمولی میباشند.
کیفیت مربوط به پخت آردگندم بستگی به محتوی پروتئین دانه آن دارد.گندم با محتوی درصد پروتئین کم بطور عمده مورد استفاده برای غذای دام میباشد. یکی از عواملی که تاثیر بسزایی در میزان پروتئین دانه را دارد،ازت میباشد.با عرضه ناکافی ازت به خاک هم عملکردوهم کیفیت مطلوب گندم کاهش می یابد. گلوتن عبارت از یک گروه از پروتئین های اختصاصی برای گندم میباشد که مقداروکیفیت آن دارای اهمیت خاص در تعیین کیفیت پخت گندم را دارد.در رابطه با بررسی اثرات کودهای آلی و نیز کودهای دارای عناصر غذایی پر مصرف وکم مصرف بر عملکرد وکیفیت محصولات واقع در یک دوره ی تناوب که شامل کشت(گندم،آفتابگردان روغنی، چغندرقندوگندم)آزمایشی از سال 1375 به مدت5سال با 14 تیمارو3تکرار به مورد اجراءگذاشته شد. تیمارها عبارتند از:
میانگین نتایج حاصل از دو نوبت کشت گندم در سالهای 1375و1380 نشان میدهد اثر تیمارها سبب افزایش در میزان عملکرد وزن دانه،وزن هزار دانه،تعداد دانه در خوشه و وزن کاه ودرصد پروتئین دانه گندم گردید. ولیکن این افزایش تنها در مورد عملکرد وزن دانه،وزن کاه ودرصد پروتئین دانه گندم با احتمال5 درصدمعنی دار بوده است.حداکثر وزن دانه 266/2 تن در هکتاروپروتین گندم(80/22) درصدمربوط به تیمار مصرف40 تن کود حیوانی(ازنوع گاوی)بوده است که این تیماراز لحاظ آماری به تنهایی در گروه
قرار گرفته ودر مقایسه با تیمار شاهدA
(بدون مصرف کود)505/2 تن از لحاظ عملکرد دانه و95/8 درصد از نظر پروتئین دانه افزایش یافته است.
پروتئین دانه گندم تحت تأثیر ازت
تحتانی خاک
کمبود ازت یک فاکتور اصلی در کاهش کمی و کیفی محصول گندم به شمار می رود.هنگامی که ازت در لایه ی سطحی خاک به علت کمبود رطوبت غیر قابل استفاده باشد نیترات خاک تحتانی ممکن است منبع خوبی برای گیاهان باشد.شستشوی ازت معدنی شده(افزوده شده به سطح خاک)مهمترین عامل تشکیل نیترات در خاک تحتانی می باشد.شواهدی وجود داردکه در شرایط مزارع استرالیای جنوبی ازت نیتراتی به طور عمقی شسته شده ودر پروفیل خاک فرورفته ولی هنوز در ناحیه ی فعال ریشه است وممکن است بعدا توسط گیاه جذب شده ودر صد پروتئین را افزایش دهد.
اندازه گیریهای اولیه در مزرعه در دانشکده ویت در آدلاید استرالیا حاکی از کاهش ازت معدنی از افق سطحی خاک در طول دوران رشد گیاه بوده که قسمتی از آن مربوط به شستشوی ازت به لایه های عمقی است.در این تحقیق جذب ازت از خاک تحتانی بعد از گلدهی واثر آن روی درصد پروتئین مورد بررسی قرار گرفته است.
اهداف این مطالعه بررسی ازت معدنی خاک تحتانی وتحقیق درمورد قابلیت گندم در جذب
ازت از خاک تحتانی بعداز گلدهی در شرایط
مختلف افزایش ازت وآب است.برای تحقیق در مورد اهمیت ازت معدنی خاک تحتانی واثر آن روی درصد پروتئین دانه گندم وعوامل موثر در جذب ازت آزمایش گلخانه یی طراحی شد.بازیافت ازت از خاک تحتانی، موردمطالعه قرار گرفت.در این آزمایش قابلیت گیاه گندم در جذب ازت معدنی خاک تحتانی واثر آن بر روی پروتئین دانه بررسی گردید.گندم در گلدانهایی به قطر 11سانتی متروعمق105سانتی متر ودر خاک شنی وفقیر از ازت کاشته شد.در طول دوره رشد وزن خشک ریشه وشاخه،طول ریشه،تراکم نیترات،ازت کل ومحصول دانه ودرصدپروتئین اندازه گیری شد. دوهفته بعد از گلدهی 150میلی گرم ازت بصورت محلول نیترات پتاسیم به عمق 60سانتی متری اضافه شد و سرنوشت آن مطالعه شد.اضافه کردن ازت بعد از گلدهی بطور معنی دار رشد ریشه را در نواحی افزایش ازت در خاک تحتانی اضافه کردومحصول دانه،جذب ازت توسط ریشه ودرصد پروتئین افزایش یافت.بازیافت ازت افزوده شده توسط گیاه خیلی بالا بود (حدود72درصد).
مقدار ازت منتقل شده بعد از گلدهی از ریشه هاوساقه هادر گیاهان شاهد خیلی بالا بود(معادل81درصد ازتی که در دانه بود).نتایج این آزمایش نشان دادکه ازت معدنی خاک تحتانی در اواخر فصل جذب می شودوپروتئین دانه را افزایش می دهد.
بررسی اثرات مقادیر و منابع کود های شیمیایی
این آزمایش به منظور برسی تاثیر کودهای
شیمیایی حاوی عناصر پتاسیم،منیزیم وریز مغذیها بر عملکردو کیفیت محصول گندم آبی
درسال1379 در اراضی استان قزوین به مدت یک سال زراعی به مرحله اجرا در آمد.
تیمارهای کودی آزمایش به ترتیب شامل:
1=NP 2=NPK1 (K2SO4) 3=NPK2 (K2SO4)
4=NPK1(KC1) 5=NPK2 (KC1)
6=NPK1 (KC1)ریز مغذی ها+
7=NPK1 (K2SO4)ریز مغذی ها+
8=NPK2 (KC1)ریز مغذی ها+
9=NPK2 (K2SO4)ریز مغذی ها+
10=NPK2 (K2SO4)+MgSO4
11=NPK2(K2SO4)و تیمار کودی ریز مغذی
بود که در سه تکرار به صورت-+MgSO4
فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با مجموع33 تیمار به مرحله اجراء در آمد. در این طرح پتاسیم از دو منبع سولفات و کلرور در سه سطح:صفر،150 و300 کیلو گرم در هکتار و منیزیم از منبع سولفات در دو سطح صفرو200کیلو گرم
در هکتاراستفاده گردید.وکودهای ریزمغذی
بر اساس حدود بحرانی آنها شامل سولفات روی،سولفات منگنز،اسیدبوریک،سولفات آهن و سولفات مس بترتیب:40،40،30،150و20 کیلو گرم در هکتار استفاده شد.
نتایج حاصله از آزمایش نشان داد که کود های شیمیایی حاوی پتاسیم و منیزیم و ریز مغذی ها تاثیر معنی داری بر میزان (شاخصHISPعملکرد دانه ،وزن هزار دانه،
برداشت سنبله)،عملکرد کاه و کلش و در صد پروتئین داشتند.
همچنین،تیمار عناصر ریز مغذی همراه با پتاسیم،غلظت عناصر ریز مغذی را در دانه به طور معنی داری افزایش داد.
افزایش ارزش غذایی گندم
تغذیه صحیح و متعادل گیاه یکی از عوامل مهم در بهبود کمی و کیفی محصولات کشاورزی به شمار می آید.
کمبود آهن ،روی ؛مس و سایر عناصر ریز مغذی در گیاهان و محصولات زراعی گسترش جهانی دارد.کشت مداوم،مصرف همه ساله و بیش از نیاز کودهای فسفاته،فرسایش،آب شوئی و سایرشرایط حاکم برخاک های آهکی از جمله وجود مقادیر زیاد از کربنات قلیایی و عدم مصرف کود هایPHکلسیم
حاوی عناصر ریز مغذی و کودهای آلی،موجب کاهش ذخیره این عناصر در خاک گشته و در نتیجه باعث کاهش عملکرد شده است.
آهن،روی ومس برای رشدگیاهان عالی ضروری بوده و در فعالیت های مختلف بیوشیمیایی
سلول های گیاهی نقش غیر قابل انکاری دارند به طوری که هر عوامل ثانویه ای که موجب غیر قابل دسترس بودن این عناصر برای گیاه شود علائم ناشی از کمبود به صور مختلف از قبیل کاهش عملکرد و کاهش غلظت این عناصر دراندامهای مختلف نمایان می شود که درنهایت موجب تنزل ارزش غذائی
محصولات کشاورزی می گردد. به منظور بررسی
اثر مصرف آهن،مس و روی برمیزان پروتئین
و غلظت این عناصر در دانه ی گندم آبی،
(شاهد)NPKآزمایشی با پنج تیمار کودی 1-
NPK+Fe 2-
NPK+Fe+Zn+Cu 5-NPK+Cu 4-NPK+Zn3-
در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در 15 منطقه از اراضی زارعین
استان کردستان با دامنه ای از غلظت های کم تا زیاد آهن،روی و مس قابل جذب در خاک در سال زراعی76- 1375 بر روی گندم
رقم الموت به مرحله ی اجراء در آمد.
آهن روی و مس به ترتیب از منابع سکوسترن آهن 138،سولفات روی آبدار و سولفات مس آبدار به میزان 10،40 و 20 کیلوگرم در هکتار در زمان کاشت با تمامی کود های فسفره و پتاسه و نصف کود ازته در سطح کرتها پخش و به زیر خاک برده شد.
نصف بقیه ی کود اوره در بهار در مرحله به ساقه رفتن به صورت سرک مصرف شد.
بر اساس نتایج تجزیه و تحلیل آماری در تیمار های مختلف مشخص گردید که با مصرف سولفات روی میانگین پروتئین دانه از 10.6 درصد به 14 درصد افزایش یافت که در سطح آماری یک درصد معنی دار بود،امّا این افزایش برای سایر تیمارهای کودی معنی دار نشد.
در این تحقیق مقایسه ی میانگین غلظت آهن دانه در تیمار های مختلف نیز مشخص کرد که مصرف سکوسترن آهن،غلظت آهن دانه را 6/6میلی گرم در کیلوگرم نسبت به شاهد افزایش داده و لیکن از لحاظ آماری این افزایش معنی دار نبود.
با مصرف سولفات روی به تنهایی غلظت روی در دانه نسبت به شاهد به میزان5/6 میلی گرم در کیلو گرم افزایش داشت که در سطح یک در صد معنی دار بود ولیکن مصرف توام سولفات روی با سکوسترن آهن
و سولفات مس نسبت به مصرف به تنهایی سولفات روی به 5/4 میلی گرم در کیلو گرم تقلیل یا فته بود سکوسترن آهن تاثیر معنی داری بر افزایش غلظت آهن دانه نداشت در حالیکه مصرف توام آن با سولفات روی و سولفات مس غلظت مس دانه را به میزان 01/1 میلی گرم بر کیلو گرم نسبت به شاهد افزایش داد که در سطح پنج درصد معنی دار بود و لیکن مصرف سولفات مس به تنهایی بر غلظت مس دانه بی تاثیر بود.
اثر مصرف مواد آلی از منابع مختلف
آلودگی های زیست محیطی ناشی از مصرف بی رویه ی کود های شیمیایی در کشاورزی باعث گردیده که استفاده از کود های آلی در تولید دراز مدت محصولات کشاورزی و در سطحی قابل قبول،بعنوان راه حلی ممکن و مطلوب مورد توجه روز افزون قرار گیرد.
به منظور بررسی تاثیر مواد آلی از منابع مختلف بر رشد و عملکرد گندم آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار در طی دو سال زراعی در مرکز تحقیقات کشاورزی خراسان (طرق)بر روی خاکی با بافت لوم به مورد اجراگذاشته شد.منابع کودی مورداستفاده عبارت از کود گاوی،کود مرغی و کود کمپوست بود به نسبت های 0، 5/5 و10 تن در هکتار قبل از کشت به خاک اضافه گردید.
ابعاد کرتهای آزمایشی 10×6 متر و رقم گندم مورد استفاده ی مهدوی بود.
پس از برداشت محصول عملکرد دانه،کاه و وزن هزار دانه تعیین گردید.
نتایج به دست آمده حاکی از این است که مصرف 5 تن کود مرغی در هکتار در هر دو سال آزمایش بیشترین عملکرد کاه و دانه را داشته است. در سال دوم آزمایش وزن هزاردانه به دست آمده در کلیّه تیمارها
بالاتر از میانگین وزن هزار دانه گزارش شده برای رقم مهدوی است.
بیشترین وزن هزار دانه به مقدار 58 گرم مربوط به تیمار مصرف 5 تن کود گاوی در هکتار می باشد.
(CCC)اثر کلروکلین کلراید
اثر ماده ی تنظیم کننده رشد کلروکلین کلراید بر جوانه زنی بذر،طول گیاهچه،
وزن خشک هوایی و ریشه و میزان فتو سنتز
در گیاهچه گندم دیم،رقم سرداری مورد مطالعه قرار گرفت.برای این منظور ابتدا بذر های گندم به مدت 24 ساعت درمحلول2/0
و یا آب مقطر برای شاهد،CCCدرصد ماده
آغشته گردیدند.بذر ها پس از خشک شدن در معرض هوا،در گلدانهای پلاستیکی کشت و در شرایط اتاقک رشد قرار داده شدند.
نتایج بدست آمده نشان دادکه درصد جوانه
یکسانCCCو بدون CCCزنی بذر در تیمار با
نسبCCCبود،اما سرعت جوانه زنی در تیمار
به شاهد کاهش یافت. بعلاوه طول گیاهچه به طور معنی داری کمتر شدCCCدر اثر مصرف
که بعلّت ممانعت از سنتز اسید جیبر لیک می باشد.همچنین عرض برگ،وزن خشک بخش هوائی و ریشه،سبزینه برگ و تبادلات گازی در اثر افزایش یافت که نشانه فعالیت CCCمصرف بیشتر فتو سنتز در گیاهچه گندم تیمارشده
است.از نتایج بدست آمده در این CCCبا
پژوهش میتوان نتیجه گرفت که چنانچه بذر
CCCگندم رقم سرداری قبل ازکاشت به ماده
آغشته گردد،گیاهچه های محتملتری نسبت به کم آبی برای کشت دیم بوجود خواهد آمد.
بررسی بالانس (توازن)پتاسیم
تا کنون در مصرف کودهای پتاسیمی در مقابل کودهای ازته و فسفاته کم توجهی شده است و عامل این کم توجهی را غالبیت
رسهای ایلیت در خاکهای زراعی کشور می دانند و چنین تصور می نمایندکه درخاکهای
آهکی بارس ایلیت،پتاسیم مورد نیاز برای تولید کافی است.
نظر به اینکه این کودعامل مهمّی دربهبود کمی وکیفی محصول می باشد برای حفظ تعادل
بین عناصر غذایی و لزوم مصرف بهینه کود های شیمیایی این طرح به اجراء در آمد، به منظور بررسی توازن پتاسیم در خاکهای زیر کشت گندم و نیاز به کود پتاسه این محصول در استان خراسان تعداد20 مزرعه ی گندم در مناطق مختلف استان انتخاب و در دو مرحله از خاک قبل از کشت و بعد برداشت نمونه برداری مرکب انجام شد.
پتاسیم قابل جذب خاک بااستفاده ازعصاره
گیر استات آمونیم اندازه گیری وتغییرات پتاسیم قبل از کشت و بعد از برداشت مورد بررسی قرار گرفت.
خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاکها تحت مطالعه بوده و غلظت پتاسیم آبهای آبیاری اندازه گیری شد در ضمن برای اندازه گیری پتاسیم برداشتی به وسیله ی محصول نمونه برداری از قسمت های هوایی گندم انجام و پتاسیم کاه و دانه بعد از آسیاب کردن با استفاده از اسید کلریدریک دو نرمال اندازه گیری شد.
نتایج حاصله نشان داد که خاک های منطقه
آهکی بوده فسفرقابل جذب این خاکها زیاد
و مواد آلی کم بوده و پتاسیم آبیاری در حد پایین بوده است .
نتایج توازن پتاسیم حاکی از آن است که در اکثر موارد پتاسیم قابل جذب کاهش یافته،بدین ترتیب توازن در این مزارع منفی بوده و نیاز به کودهای پتاسیمی احساس می شود.
اثرات مصرف کود حیوانی بر افزایش میزان پروتئین دانه گندم
گندم عضو تیره غلات از مهمترین گیاهانی است که حدود17درصد از زمینهای زراعی زیر کشت در جهان را بخود اختصاص داده است واز طرفی گندم غذای اصلی بیش از35درصد از مردم فقیر جهان به دلیل داشتن بیشترین انرژی وپروتئین در مقایسه با سایر گیاهان میباشد.بطوریکه برای تولید عملکردهای بالا همراه با کیفیت مطلوب گندم عرضه مواد غذایی کافی به خاک کاملا ضروری میباشد.همچنین ارقام پیشرفته امروزی در مقایسه با ارقام سنتی جهت تولید بیشتر همراه با کیفیت بالا احتیاج به مواد غذایی بیشتری دارند.بطوریکه عملکرد این ارقام زمانیکه مواد غذایی کافی در اختیار نداشته باشند همانند ارقام معمولی میباشند.
کیفیت مربوط به پخت آردگندم بستگی به محتوی پروتئین دانه آن دارد.گندم با محتوی درصد پروتئین کم بطور عمده مورد استفاده برای غذای دام میباشد.
یکی از عواملی که تاثیر بسزایی در میزان پروتئین دانه را دارد،ازت میباشد.با عرضه ناکافی ازت به خاک هم عملکردوهم کیفیت مطلوب گندم کاهش می یابد.
گلوتن عبارت از یک گروه از پروتئین های اختصاصی برای گندم میباشد که مقداروکیفیت آن دارای اهمیت خاص در تعیین کیفیت پخت گندم را دارد.در رابطه با بررسی اثرات کودهای آلی و نیز کودهای دارای عناصر غذایی پر مصرف وکم مصرف بر عملکرد وکیفیت محصولات واقع در یک دوره ی تناوب که شامل کشت(گندم،آفتابگردان روغنی، چغندرقندوگندم)آزمایشی از سال 1375 به مدت5سال با 14 تیمارو3تکرار به مورد اجراءگذاشته شد.
تیمارها عبارتند از:
توصیه شده(اوره+فسفات NP-شاهد2-1
توصیه شده(نیترات NPآمونیوم) 3-
توصیهNPKآمونیوم+فسفات آمونیوم) 4-
شده(اوره+فسفات آمونیوم+سولفات پتاسیم)
توصیه شده(اوره+فسفات آمونیوم +NPK 5-
توصیه شده NPKZnکلرید پتاسیم)6-
توصیه شده+5NPK توصیه شده8-NPKSZn -7
توصیه شده+5 تن NPK تن کود کمپوست 9-
توصیه شده +5 تن کودNP کود حیوانی 10-
توصیه شده+5 تن کود NP کمپوست 11-
حیوانی 12- کود کمپوست(40 تن در هکتار)
13-کود حیوانی(40تن در هکتار)
توصیه شده. NPKFe 14-
میانگین نتایج حاصل از دو نوبت کشت گندم در سالهای 1375و1380 نشان میدهد اثر تیمارها سبب افزایش در میزان عملکرد وزن دانه،وزن هزار دانه،تعداد دانه در خوشه و وزن کاه ودرصد پروتئین دانه گندم گردید. ولیکن این افزایش تنها در مورد عملکرد وزن دانه،وزن کاه ودرصد پروتئین دانه گندم با احتمال5 درصدمعنی دار بوده است.حداکثر وزن دانه 266/2 تن در هکتاروپروتین گندم(80/22) درصدمربوط به تیمار مصرف40 تن کود حیوانی(ازنوع گاوی)بوده است که این تیماراز لحاظ آماری به تنهایی در گروه
قرار گرفته ودر مقایسه با تیمار شاهدA
(بدون مصرف کود)505/2 تن از لحاظ عملکرد دانه و95/8 درصد از نظر پروتئین دانه افزایش یافته است.
پروتئین دانه گندم تحت تأثیر ازت
تحتانی خاک
کمبود ازت یک فاکتور اصلی در کاهش کمی و کیفی محصول گندم به شمار می رود.هنگامی که ازت در لایه ی سطحی خاک به علت کمبود رطوبت غیر قابل استفاده باشد نیترات خاک تحتانی ممکن است منبع خوبی برای گیاهان باشد.شستشوی ازت معدنی شده(افزوده شده به سطح خاک)مهمترین عامل تشکیل نیترات در خاک تحتانی می باشد.شواهدی وجود داردکه در شرایط مزارع استرالیای جنوبی ازت نیتراتی به طور عمقی شسته شده ودر پروفیل خاک فرورفته ولی هنوز در ناحیه ی فعال ریشه است وممکن است بعدا توسط گیاه جذب شده ودر صد پروتئین را افزایش دهد.
اندازه گیریهای اولیه در مزرعه در دانشکده ویت در آدلاید استرالیا حاکی از کاهش ازت معدنی از افق سطحی خاک در طول دوران رشد گیاه بوده که قسمتی از آن مربوط به شستشوی ازت به لایه های عمقی است.در این تحقیق جذب ازت از خاک تحتانی بعد از گلدهی واثر آن روی درصد پروتئین مورد بررسی قرار گرفته است.
اهداف این مطالعه بررسی ازت معدنی خاک تحتانی وتحقیق درمورد قابلیت گندم در جذب
ازت از خاک تحتانی بعداز گلدهی در شرایط
مختلف افزایش ازت وآب است.برای تحقیق در مورد اهمیت ازت معدنی خاک تحتانی واثر آن روی درصد پروتئین دانه گندم وعوامل موثر در جذب ازت آزمایش گلخانه یی طراحی شد.بازیافت ازت از خاک تحتانی، موردمطالعه قرار گرفت.در این آزمایش قابلیت گیاه گندم در جذب ازت معدنی خاک تحتانی واثر آن بر روی پروتئین دانه بررسی گردید.گندم در گلدانهایی به قطر 11سانتی متروعمق105سانتی متر ودر خاک شنی وفقیر از ازت کاشته شد.در طول دوره رشد وزن خشک ریشه وشاخه،طول ریشه،تراکم نیترات،ازت کل ومحصول دانه ودرصدپروتئین اندازه گیری شد. دوهفته بعد از گلدهی 150میلی گرم ازت بصورت محلول نیترات پتاسیم به عمق 60سانتی متری اضافه شد و سرنوشت آن مطالعه شد.اضافه کردن ازت بعد از گلدهی بطور معنی دار رشد ریشه را در نواحی افزایش ازت در خاک تحتانی اضافه کردومحصول دانه،جذب ازت توسط ریشه ودرصد پروتئین افزایش یافت.بازیافت ازت افزوده شده توسط گیاه خیلی بالا بود (حدود72درصد).
مقدار ازت منتقل شده بعد از گلدهی از ریشه هاوساقه هادر گیاهان شاهد خیلی بالا بود(معادل81درصد ازتی که در دانه بود).نتایج این آزمایش نشان دادکه ازت معدنی خاک تحتانی در اواخر فصل جذب می شودوپروتئین دانه را افزایش می دهد.
بررسی اثرات مقادیر و منابع کود های شیمیایی
این آزمایش به منظور برسی تاثیر کودهای
شیمیایی حاوی عناصر پتاسیم،منیزیم وریز مغذیها بر عملکردو کیفیت محصول گندم آبی
درسال1379 در اراضی استان قزوین به مدت یک سال زراعی به مرحله اجرا در آمد.
تیمارهای کودی آزمایش به ترتیب شامل:
1=NP 2=NPK1 (K2SO4) 3=NPK2 (K2SO4)
4=NPK1(KC1) 5=NPK2 (KC1)
6=NPK1 (KC1)ریز مغذی ها+
7=NPK1 (K2SO4)ریز مغذی ها+
8=NPK2 (KC1)ریز مغذی ها+
9=NPK2 (K2SO4)ریز مغذی ها+
10=NPK2 (K2SO4)+MgSO4
11=NPK2(K2SO4)و تیمار کودی ریز مغذی
بود که در سه تکرار به صورت-+MgSO4
فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با مجموع33 تیمار به مرحله اجراء در آمد. در این طرح پتاسیم از دو منبع سولفات و کلرور در سه سطح:صفر،150 و300 کیلو گرم در هکتار و منیزیم از منبع سولفات در دو سطح صفرو200کیلو گرم
در هکتاراستفاده گردید.وکودهای ریزمغذی
بر اساس حدود بحرانی آنها شامل سولفات روی،سولفات منگنز،اسیدبوریک،سولفات آهن و سولفات مس بترتیب:40،40،30،150و20 کیلو گرم در هکتار استفاده شد.
نتایج حاصله از آزمایش نشان داد که کود های شیمیایی حاوی پتاسیم و منیزیم و ریز مغذی ها تاثیر معنی داری بر میزان (شاخصHISPعملکرد دانه ،وزن هزار دانه،
برداشت سنبله)،عملکرد کاه و کلش و در صد پروتئین داشتند.
همچنین،تیمار عناصر ریز مغذی همراه با پتاسیم،غلظت عناصر ریز مغذی را در دانه به طور معنی داری افزایش داد.
افزایش ارزش غذایی گندم
تغذیه صحیح و متعادل گیاه یکی از عوامل مهم در بهبود کمی و کیفی محصولات کشاورزی به شمار می آید.
کمبود آهن ،روی ؛مس و سایر عناصر ریز مغذی در گیاهان و محصولات زراعی گسترش جهانی دارد.کشت مداوم،مصرف همه ساله و بیش از نیاز کودهای فسفاته،فرسایش،آب شوئی و سایرشرایط حاکم برخاک های آهکی از جمله وجود مقادیر زیاد از کربنات قلیایی و عدم مصرف کود هایPHکلسیم
حاوی عناصر ریز مغذی و کودهای آلی،موجب کاهش ذخیره این عناصر در خاک گشته و در نتیجه باعث کاهش عملکرد شده است.
آهن،روی ومس برای رشدگیاهان عالی ضروری بوده و در فعالیت های مختلف بیوشیمیایی
سلول های گیاهی نقش غیر قابل انکاری دارند به طوری که هر عوامل ثانویه ای که موجب غیر قابل دسترس بودن این عناصر برای گیاه شود علائم ناشی از کمبود به صور مختلف از قبیل کاهش عملکرد و کاهش غلظت این عناصر دراندامهای مختلف نمایان می شود که درنهایت موجب تنزل ارزش غذائی
محصولات کشاورزی می گردد. به منظور بررسی
اثر مصرف آهن،مس و روی برمیزان پروتئین
و غلظت این عناصر در دانه ی گندم آبی،
(شاهد)NPKآزمایشی با پنج تیمار کودی 1-
NPK+Fe 2-
NPK+Fe+Zn+Cu 5-NPK+Cu 4-NPK+Zn3-
در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در 15 منطقه از اراضی زارعین
استان کردستان با دامنه ای از غلظت های کم تا زیاد آهن،روی و مس قابل جذب در خاک در سال زراعی76- 1375 بر روی گندم
رقم الموت به مرحله ی اجراء در آمد.
آهن روی و مس به ترتیب از منابع سکوسترن آهن 138،سولفات روی آبدار و سولفات مس آبدار به میزان 10،40 و 20 کیلوگرم در هکتار در زمان کاشت با تمامی کود های فسفره و پتاسه و نصف کود ازته در سطح کرتها پخش و به زیر خاک برده شد.
نصف بقیه ی کود اوره در بهار در مرحله به ساقه رفتن به صورت سرک مصرف شد.
بر اساس نتایج تجزیه و تحلیل آماری در تیمار های مختلف مشخص گردید که با مصرف سولفات روی میانگین پروتئین دانه از 10.6 درصد به 14 درصد افزایش یافت که در سطح آماری یک درصد معنی دار بود،امّا این افزایش برای سایر تیمارهای کودی معنی دار نشد.
در این تحقیق مقایسه ی میانگین غلظت آهن دانه در تیمار های مختلف نیز مشخص کرد که مصرف سکوسترن آهن،غلظت آهن دانه را 6/6میلی گرم در کیلوگرم نسبت به شاهد افزایش داده و لیکن از لحاظ آماری این افزایش معنی دار نبود.
با مصرف سولفات روی به تنهایی غلظت روی در دانه نسبت به شاهد به میزان5/6 میلی گرم در کیلو گرم افزایش داشت که در سطح یک در صد معنی دار بود ولیکن مصرف توام سولفات روی با سکوسترن آهن
و سولفات مس نسبت به مصرف به تنهایی سولفات روی به 5/4 میلی گرم در کیلو گرم تقلیل یا فته بود سکوسترن آهن تاثیر معنی داری بر افزایش غلظت آهن دانه نداشت در حالیکه مصرف توام آن با سولفات روی و سولفات مس غلظت مس دانه را به میزان 01/1 میلی گرم بر کیلو گرم نسبت به شاهد افزایش داد که در سطح پنج درصد معنی دار بود و لیکن مصرف سولفات مس به تنهایی بر غلظت مس دانه بی تاثیر بود.
اثر مصرف مواد آلی از منابع مختلف
آلودگی های زیست محیطی ناشی از مصرف بی رویه ی کود های شیمیایی در کشاورزی باعث گردیده که استفاده از کود های آلی در تولید دراز مدت محصولات کشاورزی و در سطحی قابل قبول،بعنوان راه حلی ممکن و مطلوب مورد توجه روز افزون قرار گیرد.
به منظور بررسی تاثیر مواد آلی از منابع مختلف بر رشد و عملکرد گندم آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار در طی دو سال زراعی در مرکز تحقیقات کشاورزی خراسان (طرق)بر روی خاکی با بافت لوم به مورد اجراگذاشته شد.منابع کودی مورداستفاده عبارت از کود گاوی،کود مرغی و کود کمپوست بود به نسبت های 0، 5/5 و10 تن در هکتار قبل از کشت به خاک اضافه گردید.
ابعاد کرتهای آزمایشی 10×6 متر و رقم گندم مورد استفاده ی مهدوی بود.
پس از برداشت محصول عملکرد دانه،کاه و وزن هزار دانه تعیین گردید.
نتایج به دست آمده حاکی از این است که مصرف 5 تن کود مرغی در هکتار در هر دو سال آزمایش بیشترین عملکرد کاه و دانه را داشته است. در سال دوم آزمایش وزن هزاردانه به دست آمده در کلیّه تیمارها
بالاتر از میانگین وزن هزار دانه گزارش شده برای رقم مهدوی است.
بیشترین وزن هزار دانه به مقدار 58 گرم مربوط به تیمار مصرف 5 تن کود گاوی در هکتار می باشد.
(CCC)اثر کلروکلین کلراید
اثر ماده ی تنظیم کننده رشد کلروکلین کلراید بر جوانه زنی بذر،طول گیاهچه،
وزن خشک هوایی و ریشه و میزان فتو سنتز
در گیاهچه گندم دیم،رقم سرداری مورد مطالعه قرار گرفت.برای این منظور ابتدا بذر های گندم به مدت 24 ساعت درمحلول2/0
و یا آب مقطر برای شاهد،CCCدرصد ماده
آغشته گردیدند.بذر ها پس از خشک شدن در معرض هوا،در گلدانهای پلاستیکی کشت و در شرایط اتاقک رشد قرار داده شدند.
نتایج بدست آمده نشان دادکه درصد جوانه
یکسانCCCو بدون CCCزنی بذر در تیمار با
نسبCCCبود،اما سرعت جوانه زنی در تیمار
به شاهد کاهش یافت. بعلاوه طول گیاهچه به طور معنی داری کمتر شدCCCدر اثر مصرف
که بعلّت ممانعت از سنتز اسید جیبر لیک می باشد.همچنین عرض برگ،وزن خشک بخش هوائی و ریشه،سبزینه برگ و تبادلات گازی در اثر افزایش یافت که نشانه فعالیت CCCمصرف بیشتر فتو سنتز در گیاهچه گندم تیمارشده
است.از نتایج بدست آمده در این CCCبا
پژوهش میتوان نتیجه گرفت که چنانچه بذر
CCCگندم رقم سرداری قبل ازکاشت به ماده
آغشته گردد،گیاهچه های محتملتری نسبت به کم آبی برای کشت دیم بوجود خواهد آمد.
بررسی بالانس (توازن)پتاسیم
تا کنون در مصرف کودهای پتاسیمی در مقابل کودهای ازته و فسفاته کم توجهی شده است و عامل این کم توجهی را غالبیت
رسهای ایلیت در خاکهای زراعی کشور می دانند و چنین تصور می نمایندکه درخاکهای
آهکی بارس ایلیت،پتاسیم مورد نیاز برای تولید کافی است.
نظر به اینکه این کودعامل مهمّی دربهبود کمی وکیفی محصول می باشد برای حفظ تعادل
بین عناصر غذایی و لزوم مصرف بهینه کود های شیمیایی این طرح به اجراء در آمد، به منظور بررسی توازن پتاسیم در خاکهای زیر کشت گندم و نیاز به کود پتاسه این محصول در استان خراسان تعداد20 مزرعه ی گندم در مناطق مختلف استان انتخاب و در دو مرحله از خاک قبل از کشت و بعد برداشت نمونه برداری مرکب انجام شد.
پتاسیم قابل جذب خاک بااستفاده ازعصاره
گیر استات آمونیم اندازه گیری وتغییرات پتاسیم قبل از کشت و بعد از برداشت مورد بررسی قرار گرفت.
خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاکها تحت مطالعه بوده و غلظت پتاسیم آبهای آبیاری اندازه گیری شد در ضمن برای اندازه گیری پتاسیم برداشتی به وسیله ی محصول نمونه برداری از قسمت های هوایی گندم انجام و پتاسیم کاه و دانه بعد از آسیاب کردن با استفاده از اسید کلریدریک دو نرمال اندازه گیری شد.
نتایج حاصله نشان داد که خاک های منطقه
آهکی بوده فسفرقابل جذب این خاکها زیاد
و مواد آلی کم بوده و پتاسیم آبیاری در حد پایین بوده است .
نتایج توازن پتاسیم حاکی از آن است که در اکثر موارد پتاسیم قابل جذب کاهش یافته،بدین ترتیب توازن در این مزارع منفی بوده و نیاز به کودهای پتاسیمی احساس می شود.
آزادی لفظ مشترکی است . یعنی با توجه به معانی مختلفی که بکار برده می شود . پیدا کردن معنای جامع و مشترک بسیار مشکل است، جز به معنی رها بودن ؛ که معنای سبلی آن ، عدم تقیید و معنای ایجابی اش رهایی است . ولی این معنای لغوی دامنه اصطلاحی آن را که امروزه در حوزه های معرفتی مختلف ، مانند فلسفه اخلاق ، سیاست ، حقوق ، جامع شناسی و ... مطرح است، اگر معنای خاصش را در نظر بگیریم چندین معنا می شود که جمع کردن آنها با هم مشکل و غیرممکن است.[1]
گفتار اول : مفهوم آزادی در فلسفه
دراین حوزه آزادی انسان به معنای مختار بودن و مجبور نبودن اوست. البته با توجه به این تعریف یک معنای افراطی از آن برداشت می شود . آن اینکه همه چیز در اختیار انسان است . مکتب اگر سیتانسیالیسم معتقد این معناست که انسان به محض اراده کردن ، قادر به انجام هرکاری است...
در مقابل گرایش هایی در اسلام و قبل از اسلام و پس از آن در مکتب های مختلف فلسفی مطرح بوده است که هر دوی اینها مربوط به حوزه فلسفه است ؛ یعنی اینکه آیا انسان عملاً می تواند چیزی را با اراده خودش انتخاب کند ؟ یا مجبور است و تصور می کند که آزاد است .[2] در یک معنا از دید کسانی که به خدا اعتقاد ندارند انسان همکاره است . مجبوذر نیست و اما معنای دیگر آزادی تکوینی انسان است یعنی انساس آزاد آفریده شده (ازدید کسانی که به خدا معتقدند). در مقابل عده ای می گویندانسان تکویناً مجبور است. به هر حال پذیرش هریک از این مسأله جبر یا اختیار ، عین مسأله آزاذدی به عنوان حفق انسانی ، یا چیزی معرض با آزادی نیست . اما اینکه انسان باید آزادی داشته باشد درتکوین جای ندارد [3]
گفتار دوم : مفهوم آزادی در اخلاق
چند نوع دیگر آزادی مطرح می شود که در آن باید و نباید معنای ارزشی دارد: یکی آزادی به معنای اینکه آیا هیچ نیرویی می تواند اخلاقاً انسان را ملزم به کار می کند؟ یا اینکه انتخاب اخلاق خوب و بد یا نظام های ارزشی ، اختیاری است؟[4]
عده ای معتقدند اینها امور اعتباری و قرار دادی است و انسان اختیار دارد چیزی را خوب یا بد بداند.این آزادی اخلاقی است در مقابل الزام اخلاقی. آزادی اخلاقی در معنتی دیگر آن در فرهنگ ما شناخته شده تر است . علمای اخلاق ما ریشه فضیلت های اخلاقی را حدیث می دانند . منظورشان از حدیث آزادی از قید شهوت ها و اطاعت قوه های حیوانی و شیطانی است. که اینها اسارت است و رد مقابل عزت و نفس ، عفت ، پاکدامنی و... آزادگی است یعنی همان آزادی اخلاقی [5]
گفتار سوم : مفهوم آزادی در حقوق
در این بحث این سوال مطرح است که انسان از نظر حقوقی چه اندازه آزاد است ؟ مسائل حقوقی- به معنای خاصش- در جایی مطرح می شود که روابط اجتماعی شود – نه مسائل فردی – و برای تنظیم روابط اجتماعی مقرراتی وضع شود و دولت حفامن اجرای آن باشد.[6]
البته آنچه امروزه درباره آزادی در دنیا مطرح می شود این است که دولت حق ندارد مردم را منع کند تا مزاحم آزادی دیگران نشود وقانون برای مرزبندی مزاحمت ها در سلب آزادی دیگران است. متاسفانه بسیاری از متدیین نیز امروزه همنوابا دنیا شده و این شعار را سر می دهند که اگر بخواهیم بین آزادی و دین یکی را انتخاب کنیم ، آزادی انسان مقدم است.
بنابراین در اصل آزادی تکوینی که بحث فلسفی است – ما معتقدیم که انسان اختیار دارد ؛ البته اختیار محدود .[7]
فصل دوم :
دیدگاههای مختلف در مورد حدود آزادی
گفتار اول : آزادی تا مرز قانون
به طور کلی در هیچ نظام ، ائدولوژی و مکتبی آزادی مطلق پذیرفته نشده است . یعنی هیچ عاقلی نپذیرفته که هر کس در اجتماع هر کاری دلش خواست انجام دهد . بنابراین همه ظاهراً قبول دارند که در زندگی اجتماعی افراد محدودیت هایی وجود دارد. در اینجا سخن از حد و مرز آزادی ها و محدودیت هاست . دیدگاههای مختلفی در این زمینه وجود دارد که یکی از آنها همین دیدگاه آزادی تا مرز قانون است . این نظریات محافل علمی و حقوقی است . حال این سوال مطرح است اینها که خودشان برای قانونگذاری قانون وضع می کنند آیا ای نبدان معنا نیست که قانون گذار حق وضع یک سری از قوانین را ندارد؟ حال که اینها برای قانونگذار محدودیت قائل شده اند ما نیز می گوئیم قانون ما قانون اسلام است و در اسلام چنین محدودیت هایی وجود دارد و کسی حق اعتراض ندارد چون این خلاف آزادی نیست . برای اینکه آزادی تا مرز قانون است و قانون ما ، قانون اسلام است. حتی اگر ظالمانه باشد . براساس این منطق نمی توان جوابش را داد . همانگونه که در بعضی کشورها قوانین ظالمانه ای را اجرا می کنند . بله ، ماهم معتقدیم که باید با ظلم و قوانین ظالمانه مبارزه کرد . اما این منطق نمی توان پاسخگوی این قوانین باشد زیرا حرفش این است که آزادی هست تا آنجا که قانون را محدود کند.[8]
گفتار دوم : آزادی تا حد عدم تجاوز به حقوقدیگران
یکی از دیدگاههایی که در مورد حدود آزادی وجود دارد این است که آزادی تا جایی است که به حقوق دیگران تجاوز نشود . به نظر می رسد این نظریه کارآمدتر باشد. یعنی حقوق انسانها که در قانون نیامده نباید معترض آنها شد .اما در اینجا این مسأله مطرح می شود که : آنها آزادی افراد را تا مرز ضرر نزدن به حقوق دیگران می دانند بنابراین باید حقوق تعریف شده ای که برای همگان ثابت است و هیچ قانونی حق نادیده گرفتن آن را ندارد ارائه شود . بر همین اساس اعلامیه ی حقوق بشر که بر اساس یک سلسله حقوق و قوانین خاص است تنظیم شده است را بگوید: قوانینی که این حقوق را رعایت نمی کنند معتبر نیستند.[9] ولی این سوال مطرح است که به چه دلیل این حقوق را فوق همه قانونها می دانند و از کجا معلووم حق دیگری نباشد؟ جوابشان این است که این معیار ثابتی ندارد . پس این جواب هم منطقی نیست ؛ زیرا در اعلامیه حقوق بشر ، معیاری نداریم که بگوید چه چیزی حق است و چه چیزی حق نیست ؛ لذا این جواب هم کارساز نیست . بای اینکه اگر کسی بگوید این خلاف حقوق است می گوییم از نظر ما خلاف حقوق نیست و از دیدگاه اسلام چنین نیست. پس باید برای تعیین و تشخیص حق معیاری داشته باشیم . اگر کسی صرف ادعای برابری افراد در قانون یک طفل هفت ساله و یک مرد هفتاد ساله از نظر حقوق یکسان بداند باید گفت : بر اساس کدام قانون و چه کسی آن را تعیین می کند . البته در اعلامی حقوق بشر مواردی تعیین شده است ؛ گاهی گفته اند : تا جایی که معترض مبانی اخلاقی نشود : که این خود نیز ابهام آفرین است . چرا که ارزش های اخلاقی در جوامع مختلف ، متغییر و مختلف است . و طبعاً هر قانونگذاری قانونی را که وضع می کند در عدف خود آن را اخلاقی میداند.[10]
گفتار سوم : آزادی تا حد عدم لطمه به آزادی دیگران
یکی از پاسخ های دنیای امروز درباره مرز آزادی های فردی در زندگی های اجتماعی پاسخ ؟؟؟؟؟؟ هاست و آن اینکه مرز آزادی افراد عدم لطمه به آزادی دیگران است و هرجا آزاد بودن کسی با آزادی دیگران برخورد کرد باید جلوی آن را گرفت . گاه تعمیرات عجیبی به کار می برند مثلاً آزادی را فوق همه چیز می دانند ، فو دین ، قانون و مبانی اخلاقی . به هر حال با این دیدگاه دایره آزادی خیلی وسیع می شود.[11]
ولی بعد از پذیرفتن این مبنا که حد آزادی افراد مزاحمت با آزادی دیگران است ، این سوالات مطرح می شود که منظور از آزادی ، آزادی مستقیم است یا غیر مستقیم؟ و در مورد لطمه و ضرر اگر بگویند ضرر غیر مستقیم هم اشکال دارد این سوال مطرح است که آیا فقط ضررهایی مثل قطع عضو که به جسم وارد می شود مد نظر است یا آنهایی که به روح و اعصاب ضرر می زند هم اشکال دارد ؟ مسلماً پاسخشان این است که امراض روحی و روانی هم ضررش کمتر از امراض جسمانی نیست.[12]
نتیجه اینکه ، آشکارکردن بعضی از رفتارها موجب رواج آن در جامعه می شود و در صورت ضرر داشتن باعث سرلیت آن ضرر در تمام افراد اجتماع می شود . بنابراین رفتاری که باعث فساد اخلاقی و اجتماعی شود و ضررش به جسم و حال مردم به خصوص جوانها – که سرمایه یک جامعه هستند – بخورد یک طبق همین قانون و اصل ممنوع است و علت اینکه زنها حق ندارند به صورت محرک و آرایش کرده در جامعه ظاهر شوند و باعث تحریک جوانها شوند آیا جز این است که که موجب ضرر برایجامعه می شود و سرمایه های جامعه را ازما می گیرد. این که قرآن می فرماید :
« ای زنان خودآرایی نکنید ، مانند آنچه که در جاهلیت پیشین می گیرند .[13]
بر این اصل است که خود آرایی موجب ضرر به دیگران می شود .[14]
گفتار چهارم : آزادی مقید به عدل است یا دین ؟
انسان به طور تکوینی آزاد و دارای قدرت انتخاب است ولی قلمرو اختیار او محدو.د است و قادر به انجام هر کاری نیست . بلکه اختیار او در محدوده نظام علی و معلولی و در چهار چوب قوانینی است که بر طبیعت حاکم است . هر چه انسان به قوانین طبیعت آگاه تر باشد و قدرت بیشتری در بکارگیری از آنها داشته باشد و دایره اختیار و انتخاب او وسیع تر می گردد . ولی در همین محدوده نیز او حق ندارد هر عملی را که قدرت انجام را دارد ائنجام دهد . هرکس بر اساس لذت دائم و منفعت و ضرر بنا به تشخیص خود عمل می کند . مثلاً خود را در آتش نمی اندازد و...
از طرفی نیز در زندگی اجتماعی برای برپایی و حفظ نظام جامعه محدودیت هایی وجود داترد و هر کس به تشخیص خود می تواند عمل کند و این حدو مرزهایی است که آزادی تکوینی او را محدود می کند . قوانین تشریعی اعتباری ویا ارزشی – در قالب اخلاق و یا حقوق – بر همین اساس شکل گرفته اند.
برای محدود کردن آزادی با توجه به هدف زندگی فردی و اجتماعی انسان ملاک هایی در نظر گرفته می شود.
آنهایی که زندگی انسان را محدود به زندگی دنیوی می دانند و برای هدف بالاتر و برتری نمی شناسند از لحاظ نظری هیچ محدودیتی برای آزادی انسان قلئل نیستند .[15]
عده ای دیگر ملاک محدودیت آزادی را عدالت می دانند و معتقدند که انمسانها به طور خدادادی به حسن عدالت و زشتسی ظلم آگاه اند و اگر کسی بر اساس عدالت عمل کند و از ظلم دوری کند به در زندگی دست می یابد.
نظریه اول نظریه ای شرک آمیز و خلاف تعالیم اسلامی است . نه زندگی انسان محدود به دنیا ست و نه هر عملی در راستای سعادت واقعی است . لذا محدودیت تکوینی انسان باید در جهت سعادت دنیا . اخرت او تنظیم شود و هر چیزی که با کمل و سعادت انسان ناسازگار بود نهی وضع شود . نظریه دوم اگرچه به صورت کلی صحیح است ولی کارایی چندانی ندارد و نمی تواند به محدودیت های فردی جهت درستی دهد و ادراه درست جامعه را ممکن کند . چون اگرچه انسان ها به حسن عدالت ومتج ظلم آگاهند ولای تشخیص همه مصادیق ظلم و عدل برای انسان در صحنه زندگی ممکن نیست به همین دلیل در طول تاریخ در جوامع مختلف بر سه مصادیق عدل و ظلم اختلافات فراوانی وجود داشته است . بنابراین تعیین مصادیق ظلم و عدل نیاز به منبع و مرجع معتبری دار د تا بتوان بر اساس آن رفتارهای جامعه را در چهارچوب قوانین تشریعی تنظیم نمود . و این منبع و مرجع معتبر تنها دین و وحی الهی است وتنها خداست که به همه مصالح انسان آگاه است و نیز توانایی و حق دارد که آزادی انسان را برای رسیدن به کمال و سعادت با قوانین شریعت محدود کند . [16] بنابراین ملاک آزادی انسان عدالت نیست زیرا خود عدالت نیازمند تفسیر و تبیین است و تنها دین و شریعت مشخص کننده ظلم و عدالت و حدود آزادی فردی و اجتماعی انسان ها در قالب احکام و حقوقی است.[17]
فصل سوم :
گفتار اول : آزادی های دینی و حدود آن
آزادی تکوینی انسان ، بحثی ندارد که ما بگوییم باید باشد یا نباید باشد بنابراین از نظر دینی د نوع آزادی داریم : یکی آزادی اخلاقی یعنی رفتارهای اختیاری انسان ، اگر دخالتی در سعادت انسان دارد مطلوب است و به آن امر شده و اگر منافات دارد از آن نهی شده است ولی لازمه اش تعقیب دولت نیست . انجام کارهای غیر اخلاقی اگر به مرتبه ی نهی تحریمی باشد در آخرت مجازات دارد ، این خارج از آزادی حقوقی است.
آزادی حقوقی و سیاسی یعنی اگر انسان کاری را انجام دهد که از نظر دین نهی شده باشد ، دولت اسلامی به عنوان منامن اجرایی شخص را مورد تعقیب قرار داده به انجام واجبات و ترک محرمات وادار می کند . در واقع اگر ما اصل دین را پذیرفتیم پعنی پذیرفتن مدودیت آزادی ها دین انسان را مقید به اعتقادات خاص می کند .[18] یعنی اگر انسان موحد بود به بهشت و اگر مشرک بود به جهنم می رود . بنابراین دین در اعتقادات امر و نهی می کند و شخص را آزاد نمی گذارد . اما در این موارد تعقیب دولتی ندارد و متعنای صحیح اینکه :
« هیچ اجباری در دین وجود ندارد ... »[19]
نیز همین است . هیچ کس را برای اعتقاد ی که در دانش می گذرد مواخذه نمی کنند و نهی ارتداد نیز به خاطر اظهار و تاثیر آن درجامعه و گمراهی دیگران است . وگرنه با صرف اعتقاد قلبی دولت اسلامی با او کاری ندارد.[20]
بعضی معتقدند که دین ، حق محدودیت آزادی را ندارد حال آنکه دین مجموعه ای از بایدها و نبایدها ست اما دین را بر کسی تحمیل کردن کار دین نیست ، بلکه آزادی حقوقی است . محتوی دین ، یعنی محدود کردن عقاید ، افکار باورها، رفتارها و ارزش ها. همان طور که پذیرش هر قانونی به معنای پذیرش محدودیتهاست ؛، چه قانون کمونیستی چه لائیک ، چه اسلام و یا هر مکتب و مذهبی .[21] اما اینکه این محدودیت تا چه حد است درواقع باید بگوییم قید آزادی تجاوز به هر مصلحتی از مصالح اجتماعی است . یعنی انسانها مجازند هر کاری را انجام دهند تا انجا که به مصالح مادی و معنوی جامعه لطمه نزنند . آنجا که ازادی ، از لحاظ مادی ، به مصالح جامعه لطمه برسانند ممنوع است و همچنین آنجا که استفاتده از آزادی ها با مصالح معنوی جامعه اصطکاک پیدا کند ممنوع است .[22] بنابراین حدود آزادی قانون است که از دین الهام گرفته باشد.
گفتار دوم : علل محدودیت آزادی در دین
در اینجا موضوع آزادی های است که دین آنها را محدود کرده که دولت اسلامی آن محدودیتها را تامین و با مخالفین آنها برخورد می کند والا مسائل شرعی ، اتگر کاملاً فردی باشد هیچ سرایتی به دیگران نداشته باشد اصلاًمحل بحث این آزادی ها نیست . منتها دین با آن بینش عمیقی که اولیای دین داشتند واسطه ها را هم در نظر گرفته است مثلاً اگر کسی در وسط خیابان شرب خمر کند با این که عمل تاو یک کار اجتماعی حساب نمی شود ولی چون دین این کار را تظاهر به فسق و دارای آثار سود اجتماعی می داند ، آ ن را از نظر اجتماعی ممنوع و یک جرم کیفری به حساب آورده و برایش مجازات تعیین نموده[23].
پس جواب این سوال که چرا دین در مسائل اجتماعی دخالت می کند این است که فساد به جامعه سرایت نکند و چیزهایی را که فساد هستند و مانع رشد و تکامل انسانم می شوند منع کرده است[24].
گفتار سوم : تفاوت حدود آزادی در اسلام و غرب
در عمل هیچ جامعه ای آزادی مطلق ندارد و وجود قوانین برای اداره انسانها امری ضروری است و در واقع هر قانونی ذاتاً محدود کننده ندعی آزادی است.
در غرب قانون فقط ناظر به مسائل اجتماعی است ؛ یعنی تنها اداره جامعه را عهده داراست تا انسانها بدون هیچ مزاحمتی به حداکثر خواسته های خود برسند و اگر کسی در بند شهولت و خواسته های خود شود و سعادت دنیوی و اخروی افراد را در تیررس خطر قرار دهد مانعی ندارد. نه تنها قوانین برای محدود کردن این نوع آزادی ها وضع شده بلکه قانونگذار نیز چنین حقی را دارا نمی باشد . و حال آنکه در اسلام بین زندگی دنیوی و اخروی انسان پیوستگی وجود دارد و تمام اعمال انسان در سعادت او موثر است و اعمال او در این دنیا سعادت ابدی او را رقم می زند . در واقع جامعه ای که هوس پرستیو پیروی از شیطان را آزاد بداند جامعه مورد قبول اسلام نیست . بنابراین قوانین اسلام برای جهت دهی به اعمال انسان در راه دست یابی به سعادت دنیوی و اخروی وضع شده است و نقض این قوانین همان نادیده گرفتن قوانین اخلاقی و فردی ، درآخرت باز خواست خواهد شد [25] . بنابراین با توجه به مطالب گفته شده تفاوت اساسی اسلام و غرب در این مطلب است که غربی ها شأن قانون را محدود کردن آزادی هاست تا آنجا می دانند که مصالح مادی انسانها به خطر افتد اما بینش اسلامی می گوید که قانون باید نظر به مصالح مادی و معنوی انسانها داشته باشد . در نتیجه اگر ما می گوئیم آزادی پذیرفته شده در دین مثل آزادی غربی نیست معنایش همین است . یعنی به این دلیل که باید مصالح معنوی را رعایت کنیم نمی توانیم غربی ها بی بندو بار باشیم و باید یک سلسله ارزشها دیگر را که مربوط به روح و انسانیت حقیقی و حیات ابدی انسان می شود رعایت کنیم حال آنکه فرهنگ غرب این ارزشها را مربوط به قوانین اجتماعی می داند و فراتر از آن را نیز وابسته به اخلاق ومی داند که ربطی به دولت ندارد اما دولت اسلامی دین را مقدم بر دنیا می داند .[26]
بنابراین آزادی اسلامی در مقابل آزادی غربی موهبتی است الهی بر اساس توحید و عبودیت و همراه با تکلیف و مسئولیت پذیری ، مسدود کننده بدبختی و گشایشگر راه کمال سعادت و فعلیت بخش تمام استعدادها است.
فصل چهارم :
شاخصه های آزادی
گفتار اول : آزادی اندیشه و بیان
هر کس باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و اسلانم با چنین چیزی موافق است. تجربه نشان داده که هر وقت جامعه از یک نوع آزادی فکری – و لوازروی سؤنیت – برخوردار بوده است این امر نه تنها به اسلام ضرر نزده ، بلکه در نهایت به سود اسلام بوده است . اگر در جامعه محیطز برخورد عقاید به وجود بیاید به طوریکه صاحب نظران بتوانند اظهار عقیده کنند و حرفهایشان را مطرح کنند و رد مقابل مخالفان نیز نظریاتشان را بیان کنند تنها در چنین شرایطی است که اسلام هرچه بیشتر رشد می کند . در واقع تنها طریق درست برخورد با افکار مخالف همین است .
در غیر این صورت یعنی اگر جلوی فکر گرفته شود ، این کار منجر به شکست اسلام خواهد شد . البته رخورد عقاید غیر از اغدا و اغفال است . اغوا اغغفال یعنی کاری دائم با دروغ ،توأم با تبلیغات نادرست انجام دادن ؛ مثلاً کسی قسمتی از جمله یا آرایه ای را حذف کندو قسمتی را خود به آن اضافه کند و بعد این عبارت تحریف شده را به عنوان حجت مطرح کند یا اینکه از مسائ تاریخی قسمتهایی را حذف کند و بعد با استفاده از این اطلاعات ناقص نتایج دلخواه خودش رابگیرد ، و یا مثلاً ادعای علمی بودن داشتهباشد و حال آنکه حرفش اساساً تحریف علم باشد . بنابراین اغفال کردن به هیچ عنوان نمی تواند و نباید آزاد باشد [27].
خلاصه آنکه اگر آزادی بیان در محیط صمیمانه و گرمی که روح تفاهم نیز بر آن حاکم است مطرح شود ، مسلماً با روح آزادی و مصلح اسلام نیز مطابق خواهد شد و این همان موهبتی است که شرع و عقل ، همواره به آن ترغیب نموده و می نماید ، بویژه در مسائل سیاسی – عقیدتی که هر گونه نقدو نظر تحت عنوان «نصح الائمه» مورد تاکید شرع قرار می گیرد . ولی اگر از روی غرض و مرض و حاکی از توطئه علیه اسلام باشد باید با قاطعیت با آن برخورد شود و آن را سرکوب نمود[28].
گفتار دوم : آزادی مطبوعات
مطبوعات لایه میانی از سه لایه جامعه مدنی (جامعه قانون مند) را تشکی می دهند. پس بنابراین باید وظایفی را که لایه میانی انجام دهد در غیر این صورت از وظیفه قانونی و شرعی خود تخلف نموده اند . البته مطبوعات باید در محدوده مقررات ووظایف خود آزادی کامل داشته باشند ، چنانکه ایجاد هرگونه مزاحمتی در محدوده کارایشان نیز ، تخلف تلقی خواهد گردید.
جامعه مدنی از سه لایه تشکیل می شود : لایه زیرین ، میانه و بالا .لایه زیرین را توده های مردمی با خواستها ونیازهای فراوان و گوناگونشان تشکیل می دهند . لایه میانه ، شامل سازمان های تشکیل یافته از گروههای مردمی است که نیازها و درخواستهای مردم ب=ره به صورت قانونی به لایه بالا که دولت است .منعکس می سازند . و لایه بالایی که دولت مردان محسوب می شوند و باید بر تمام این خواسته ها در سایه قانون جامعه عمل بپوشاند.
هر یک از این سه لایه شرایط و وظایفی را بر عهده دارند که در صورت فراهم آمدن آنها می توان آن جمعه را با عنوان جامعه مدنی توصیف نمود و اما در صورتی که شرایط نامساعد و در انجام وظایف کوتاهی شود ، چنین جامعه ای فاقد وصف ، مدنیت مطلوب ، خواهد بود. اما لایه میانه ، یعنی سازمان های فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی متشکل یافته از دسته های مردمی است که بر مبنای نامه خود ، در جهت تىمین مصالح اعضای خود تصمیم می گیرند و در عین حال ، از افراط و تفریط اعضای خود جلوگیری می نمایند . آن ها مانع انحصار قدرت در دست یک قشر یا گرو.ه خاص شده ، از خود محوری ها و خودکامگی ها جلوگیری می نمایند. وظایف مهم این لایه میانه ، رساندن خواسته های مشروع اعضای خود به لایه بالایی و وادار نمودن به انجام آنهاست ، که تمام این کارها در سایه قانون انجام می گیرد . هم چنین ایشان رقابت های سالم و قانون مند در جامعه را ة جایگزین رفتارهای ناسالم صنفی و گروهی می نمایند . البته این وظایف زمانی به درستی انجام می شود که لایه میانه قدرت و مشروعیت خود را از خطوط حاکم در لایه بالا به دست آورده باشد در واقع دست نشانده ای بیش نخواهد بود و مجبور است تنها در جهت منافع گروههای متخاصم حرکت کند و برای مردم جز سردرگمی ارمغانی نخواهد داشت.[29]
در اینجا ، وظیفه مطبوعات که از مهمترین لایه های میانی محسوب می شود ، روشن تر می گردد که شرایط و وظایف مطبوعات را می توتن به شرح ذیل خلاصه نمود.
اول اینکه مطبوعات باید از متن جامعه برخاسته و هیچ گونه وابستگی بیرونی یا غیر مردمی نداشته باشند. مطبوعات زبان گویای مردم محسوب می شوند ، لذا باید کاملاً مردمی سخن گویند ، آنها باید در راستای مصالح همگانی حرکت کنند و خود را وابسته به هیچ گروهی جلای از مردم نبینند . دوم اینگکه قدرت و مشروعیت خود را به پشتوانه مردمی بودن خود ، ودر سایه قانون کسب کرده باشند و در این صورت است که می توانند و در جهت منافع مردمی حرکت کنند . سوم اینکه جز حق و حقیقت چیز دیگری نگویند و در این راستا ٰ، با صراحت لهجه از هیچ کسی و مقامی هراسی نداشته باشند و در صورتی که مطبوعات از روی غرض و مرض درصدد انحراف اذهان برآمده و به افشای اسرار که به نفع دشمن است پرداختند در این صورت باید با عملکرد آنان مخالفت به عمل آید [30]. چراکه مطبوعات نقش مهمی در جهت دهی افکار دارند و حضرت امام نیز در این مورد می فرمایند که اگذر تیتراژ روزنامه ای دویست هزار باشد پانصدهزار نفر آن را مطالعه می کنند و اگر انحراف باشد پانصدهزار نفر را منحرف می کند و این مسئولیت کوچکی نیست و این غیر از معصیتی است که در خانه است آن هم معصیت است اما نه به بزرگی این ، هرچه تیتراژ بیشتر باشد باید به اصلاح آن بیشتر توجه شود ... باید مطبوعات در خدمت کشور باشند ، نه بر ضد انقلاب کشور. مطبوعاتی که بر ضد انقلاب کشور هستند اینها خائن هستند... کستنی که می خواهند دست اجانب را بار دیگر به مملکت ما باز کنند ، باید کنار گذاشته شوند ، نویسنده زیاد است ، نویسنده دیگری وارد کار شود. در هر صورت تمام رسانه ها مربی یک کشور هستند. باید کشور را تربیت کنند وهمچنین افراد یک کشور را باید به ملت خدمت کنند.[31] .
گفتار سوم : آزادی عقیده و دین
در نظام های دموکراسی چیزی به نام «پاینده بودن به دین» اصلاً مطرح نیست ، لذا هرگونه تبدیل دین یا خروج از مذهب نیز، جرم شناخته نشده و فاقد تعقیب کیفری است . آزادی دینی با این وسعت و گستردگی بر هیچ آیین و حیاننی پذیرفته نیست . در تمامی ادیان آسمانی ، شریعت واقعیتی است که مردم به پذیرفتن آن ملزم می باشندو سر پیچی از آن ، تمرد شناخته می شود و احیاناً تعقیب کیفری دارد .
آزادی دینی در اسلام ، به معنای تحمل پذیری ادیان دگر است . اسلام حتی به مشرکان اجازه می دهد تاب به دارالاسلام پناه بیاورند ، تا شاید سخن حق باشند و نرمشی در دلهایشان ایجاد شود ، آنگاه وظیفه دولت اسلامی می داند که آنا را تحت حمایت خود قرار داده ، با کمال امنیت به جای گاه خود باز گرداند . این بدان معنا نیست که اسلام ، ادیان دیگر را پذیرفته و همگی آنها بر صراط مستقیم بوده باشند ،چرا که چنین شامحی با این معنا ، بازگوکننده تفسیر غربی از ادیان است . خلاصه مدار نمودن و تحمل دیگر ادیان ، غیر از اعتراف به حقانیت آنهاست ، لذا نباید که این دو امر ، با یکدیگر اشتباه شوند[32].
فهرست منابع
1- مصابح یزدی ، محمدتقی ، دین و آزادی ،مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه ی علمیه
2- مصابح یزدی ، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی . قم :1378.
در اين مقاله ابتدا به بررسي عوامل تورم در ايران پرداخته؛ سپس راهكارهاي اسلامي در جهت رفع آن ارائه شده است. بررسيها نشان ميدهد كه عامل اصلي تورم در ايران، ساختاري است. گسترش شهرنشيني و افزايش جمعيت باعث تقاضا براي محصولات غذايي و تجاري شده است. وجود محدوديتهاي بسياري در دو بخش كشاورزي و صنعت سبب شده كه توليد نتواند پاسخگوي اين مازاد تقاضا باشد و در نتيجه قيمت نسبي آنها افزايش يافته است. در مرحله بعد، افزايش قيمت به بخشهاي ديگر نيز سرايت كرده است. از طرفي افزايش درآمدهاي نفتي و گسترش نقدينگي در اثر گسترش شبكه بانكي و تسهيلات بانكي روند افزايش قيمتها را تشديد کرد. در سالهاي بعد از انقلاب نيز ايجاد وضعیت خاص سياسي و اقتصادي و اجراي برخي سياستهاي اقتصادي از طرف دولت بحران را پيچيدهتر كرد.
در قسمت پاياني با ارائه الگوهايي اسلامي در زمينههاي فرهنگ كار، توليد (در دو بخش صنعت و كشاورزي)، تعاون و سياستهاي دولت (سياستهاي مالياتي، پولي و هزينهها) راهكارهايي در جهت ايجاد تحول در بخش توليد و عرضه بهمنظور مهار تورم در اقتصاد ايران، پيشنهاد شده است.
واژگان کلیدی: تورم، نرخ تورم، انواع تورم، تورم ساختاري، عوامل تورم در ايران، آثار تورم، راهكارهاي مبارزه با تورم، راهكارهاي اسلامي.
Article II.مقدمه
در تعريفيساده، تورم عبارت است از «افزايش سطح عمومي قيمتها در يك دوره زماني معيّن». بر اين اساس، تقسيم تورم به انواع گوناگون (ضعيف، متوسط، شديد يا افسارگسيخته) چنانکه در ادبيات اقتصادي مطرح است، در واقع ذكر مصاديق آن است؛ وگرنه همه در ماهيت (افزايش سطح عمومي قيمتها) يكسان هستنند.
پديده تورم در بیشتر كشورهاي جهان، كم و بيش وجود دارد؛ اما نرخ آن، در جوامع و زمانهاي گوناگون فرق ميكند. اين پديده در دورههاي اخير در كشورهاي توسعهیافته، كمتر مشكلآفرين بوده؛ زيرا اين كشورها گرفتار تورم شديد و مزمن نيستند؛ اما كشورهاي در حال توسعه با تورمهاي شديد مواجهند كه آثار منفي بسياری مانند افزايش نابرابري در توزيع درآمد، افزايش مصرف، كاهش پسانداز و سرمايهگذاري، انحراف منابع به توليد كالاها و خدمات غيرضرور، كاهش رشد اقتصادي و گسترش انواع فسادهاي مالي، اداري را بهدنبال دارد.
در اوایل دهه1990 نرخ تورم در آرژانتين 3314، در برزيل 2938 و در پرو 7482 درصد بوده است. در فاصله سالهاي (1985ـ 1991) كشورهاي امريكاي لاتين بيشترين نرخ تورم و كشورهاي صنعتي كمترين نرخ تورم را داشتهاند
بررسيهاي انجامشده در مورد نرخ تورم در 65 كشور جهان نشان ميدهد كه در سال 2002 متوسط نرخ تورم در اين كشورها حدود 21/7 درصد بوده است. اين بررسيها همچنين نشان ميدهند كه نرخ تورم در اين سال در ايران حدود 15درصد يعني تقریباً دو برابر نرخ متوسط تورم در كشورهاي پیشین است. كمترين ميزان تورم 4/0 درصد در ژاپن و بيشترين آن 103 درصد در آنگولا بوده است (جمهورياسلامي، 22/3/82).
اين مقاله مشتمل بر دو بخش است: بخش اول مباحث نظري تورم را بيان كرده، در بخش دوم به بررسي عوامل تورم در ايران و راهكارهاي اسلامي مقابله با آن ميپردازد.
Article III.بخش اول: ادبيات موضوع
قبل از پرداختن به اصل بحث، اشاره مختصري به ادبيات موجود در خصوص علل راهكارهاي مقابله با تورم خواهيم داشت.
Section 3.01أ. عوامل تورم
صاحبنظران اقتصادي در مقام تبيين علت بروز تورم، نظريات گوناگونی به شرح ذيل ارائه کردهاند:
1. تورم ناشي از فشار تقاضا:وقتي تقاضاي کلّ بالفعل در جامعه نسبت به عرضه کلّ در حالت اشتغال كامل، فزوني مييابد، سطح عمومي قيمتها افزايش مييابد. علت اين افزايش را بايد در دو بخش واقعي و پولي اقتصاد بررسي کرد. در بخش واقعي، عواملي چون افزايش مخارج مصرفکننده، افزايش مخارج سرمايهگذاري، افزايش صادرات و كاهش واردات ميتوانند باعث افزايش تقاضا شده و يا بهعبارت ديگر منحني تقاضاي کلّ را به بالا منتقل نمايند (تفضلي، 1376: ص 448 و 449).
از طرف ديگر، افزايش تقاضا ميتواند نتيجه عامل پولي باشد. مكتب پولي ميگويد:
رابطه علّي بين افزايش عرضه پول و افزايش نرخ تورم وجود دارد و اين رابطه بين آن دو متناسب است؛ يعني تغيير عرضه پول هر مقداري باشد، به همان نسبت قيمتها نيز افزايش مييابند. افزايش حجم پول در اثر سياستهاي نامناسب پولي انبساطي، باعث افزايش تقاضاي کلّ شده و سطح عمومي قيمتها را افزايش ميدهد (گريگوري، 1375: ج1، ص 189 ـ 195 و ص 274 ـ 276).
2. تورم ناشي از فشار هزينهها: در اين نظريه برخلاف مكتب كينز و مكتب پولي كه فزوني تقاضاي کلّ نسبت به عرضه کلّ در شرايط اشتغال كامل را منشأ تورم ميدانند، افزايش هزينه توليد و انتقال منحني عرضه کلّ، علت اصلي ترقي قيمتها عنوان ميشود. اگر دستمزدها بيش از متوسط بازدهي يا بهرهوري كار افزايش يابد، كارفرماها براي حفظ سود خود قيمتها را افزايش ميدهند؛ زيرا كارفرما در جهت حداکثرسازی سود خود تا جايي به استخدام نيروي كار ادامه ميدهد كه بهرهوري يا محصول نهايي كار () برابر دستمزد حقيقي گردد؛ يعني:
حال اگر دستمزدها در يك بخش اقتصادي خاص بهدلیل فشار اتحاديههاي كارگري به نسبتي بيش از بهرهوري نيروي كار افزايش يابد، كارفرما مجبور است كه جهت حفظ سود خود و برقراري تساوي پیشین قيمتها را افزايش داده و از سطح اشتغال و توليد بكاهند و در نهايت مارپيچ قيمت ـ مزد ـ قيمت، صعود مستمر قيمتها را بهدنبال خواهد داشت؛ بنابراين در اين شرايط و لو فزوني تقاضاي کلّ نسبت به عرضه کلّ وجود ندارد، ولي قيمتها افزايش مييابد و افزايش قيمت باعث كاهش تقاضاي کلّ و كاهش توليد و افزايش بيكاري خواهد شد؛ پس در اين شرايط تورم همراه با ركود است. (طيبنيا، 1374: ص 79 و80).
3. تورم وارداتي: عامل ديگر بروز تورم در بسياري از كشورهاي در حال توسعه واردات است. تورم موجود در كشورهاي صادركننده، از طريق افزايش قيمت كالاهاي مصرفي، واسطهاي و مواد اوليه كه نوع اين كشورها (در حال توسعه) واردکننده آن ميباشند، به اين كشورها وارد ميشود؛ بنابراين يا از طريق شاخص کلّ بهاي كالاهاي مصرفي و يا از طريق افزايش هزينههاي توليد باعث افزايش سطح عمومي قيمتها ميشوند.
4. تورم ساختاري: عامل ديگري كه در اكثر كشورهاي در حال توسعه از جمله ايران باعث پيدايش فشارهاي تورمي ميشود، عامل ساختاري است. فرايند صنعتيشدن و توسعه زندگي شهري، تقاضا براي محصولات كشاورزي و كالاهاي تجاري را افزايش ميدهد؛ اما بهدلیل تنگناهاي موجود در اين بخشها، امكان افزايش متناسب توليد وجود نداشته و لذا قيمت نسبي محصولات مربوطه افزايش مييابد. اين افزايش قيمت در مرحله دوم به ساير بخشهاي اقتصادي سرايت ميكند. افزايش ايجادشده در سطح عمومي قيمتها ناشي از عوامل ساختاري، با افزايشدادن تقاضاي پول و نرخ بهره، آثار نامطلوبي روي سرمايهگذاري و رشد اقتصادي خواهد داشت ضمن اینکه كاهش قدرت خريد دولت ناشي از تورم، و افزايش كسري بودجه و تأمین آن از طريق استقراض از بانك مركزي عرضه پول را در جامعه افزايش داده و تورم را ميافزايد. تورم ساختاري، اگر بهوسیله سياستهاي پولي دولت مقابله شود، به يك پديده بلندمدّت تبديل خواهد شد (همان: ص220و221). مهمترین تنگناهاي اقتصادي كه باعث تورم ساختاري ميشوند، عبارتند از كششناپذيري عرضه مواد غذايي، كمبود ارز، چسبندگي در ساختار درآمدهاي مالياتي و مخارج دولت، محدوديت عرضه نهادههاي واسطهاي و ناتواني در افزايش پساندازهاي داخلي.
خلاصه اینکه به عقيده ساختارگرايان، افزايش عرضه پول علت تشدید تورم است كه ظاهركننده چسبندگيهاي ساختاري و باعث پيدايش فشارهاي تورمي است نه علت موجده تورم (همان: ص109).
در شرايط تورم ساختاري، سياستي (سياستهاي پولي و مالي انقباضي) كه ميخواهد تورم را كاهش دهد، بيكاري را افزايش داده و باعث ركود ميشود. بهعبارت ديگر، تنگناهاي موجود در فرايند رشد اقتصادي گسترش يافته و مانع رشد متناسب عرضه ميشوند. بهعبارت ديگر، اجراي سياستهاي پولي و مالي فقط رشد اقتصادي را كاهش داده و علت اصلي تورم يعني محدوديت و كششناپذيري عرضه در بخشهاي كليدي اقتصاد را از بين نميبرد. بر این اساس، راهحلّ مشكل تورم منحصر در دو امر، يعني «اصلاح و تهييج توليد داخلي مواد غذايي با انجام اصلاحات ارضي و سياستهاي تشويقي» و «عقلاييسازي فرايند توسعه صنعتي و تشويق صادرات» است؛ چنانچه كالدور و ديگران ارائه كردهاند (همان: ص101).
Section 3.02ب. روشهاي مبارزه باتورم
بهطور کلّی سه روش عمده براي مقابله با تورم در ادبيات اقتصادي مطرح است.
يك. روش مبارزه با عوامل؛
دو. روش مبارزه با آثار تورم؛
سه. روش مبارزه با خود تورم.
در مورد اول با شناسايي عوامل تورم کوشش میشود كه آن عوامل، برطرف يا تضعيف شوند و بدینسان جلو گسترش تورم گرفته ميشود. در مورد دوم نيز مديران و سياستگذاران با استفاده از روشهايي چون پرداخت يارانهها، تأسيس و گسترش انواع بيمهها مثل بيمه بيكاري، تأمین اجتماعي و غيره، و كمك به قشرهایی كه از تورم آسيب ميبينند، به مبارزه با آثار تورم ميپردازند. در روش سوم، برنامهها در جهت مبارزه با خود تورم است. اين كار بهطور معمول با نرخگذاري روي كالاها و خدمات صورت ميگيرد؛ اما ميزان توفیق و تاثير و اولويت يا عدم اولويت هر يك از اين سه روش به بحث بيشتري نياز دارد؛ اگرچه بهنظر ميرسد مبارزه با عوامل تورم بر بقيه موارد اولويت دارد؛ يعني بايد الگوي توسعه بهگونهاي باشد كه شرايط را براي تحقق توسعه بدون تورم فراهم كند.
Article IV.بخش دوم: تورم، عوامل و راهكارهاي مبارزه با آن در ايران
در مورد اقتصاد ايران چند مطلب ارائه میشود: ابتدا مختصري درباره فرايند شکلگیری تورم و پيامدهاي آن بحث میکنیم؛ سپس در مقام تبيين عوامل تورم، نشان میدهيم كه عوامل ساختاري، عامل اصلي ايجاد تورم در ايران بودهاند. در اين وضعیت استفاده از سياستهاي پولي و مالي نهتنها مشكل را حلّ نميكند، بلكه آن را تشديد ميكند. اين كار را با تحليل آماري و بررسي برخي كارهاي تجربي انجام شده كه بيانگر تاثير عوامل ساختاري و ايراد نقض به نظریه پولي بودن تورم است، اگرچه تاثير عوامل پولي را به کلّی نفي نميكند، انجام خواهيم داد. حرف اصلي نظريه ساختاري اين است كه در ابتدا عوامل ساختاري باعث پيدايی تورم، و در ادامه نيز مانع اثرگذاري سياستهاي پولي، مالي و درآمدي ميشوند.
اشارهاي نيز به كارهايي كه در صدد اثبات پوليبودن منشأ تورم در ايران هستند داشته، خواهيم گفت كه چگونه در اين تحقيقات، به عوامل ساختاري بيتوجهي شدهاست.
Section 4.011. پيامدهاي تورم در اقتصاد ايران
پيامدهاي تورم در ايران بسيار گسترده است برخی از موارد مهم آن عبارتند از:
(a)أ. اثرگذاري روي كيفيت توزيع و سطح زندگي مردم:
بهمنظور سهولت بحث، دورهزماني را به دوره اجراي برنامههاي توسعه يعني سالهاي (1368 ـ 1383) محدود ميكنيم. اهداف و سياستهاي اين برنامهها در جهت فقرزدایي و توزيع عادلانه درآمد و ثروتدر جدول ذیل بيان شده است.
جدول (3): اهداف و روشهاي فقرزدايي در برنامههاي توسعه
برنامه اول توسعه
برنامه دوم توسعه
برنامه سوم توسعه
تلاش در جهت تأمین عدالت اجتماعي
روشها:
1.تأمین تغذيه مورد نياز،
2.تعميم بيمه اجتماعي،
3.آموزش عمومي،
4.تعيين معیار ساخت مسكن،
5. تأمین حداقل نيازهاي اساسي آحاد مردم (با همان روشهاي بالا).
رفع تبعيضها، تلاش در جهت تأمین عدالت اجتماعي
روشها:
1. توزيع بهينه امكانات و درآمدها،
2. تأمین اجتماعي،
3. عنايت به مناطق محروم،
4. بهداشت عمومي،
5. پرداختهاي انتقالي و...
تلاش در جهت تأمین اجتماعي
روشها:
1. نظام جامع تأمین اجتماعي،
2. نظامهای حمايتي دولت،
3. توسعه شمول خدمات بيمه درماني به روستائيان، سالمندان، ازكارافتادگان،
4. جبران كاهش قدرت خريد خانوارهاي نيازمند،
5.تأمین حداقل نياز دهك اول درآمدي.
مأخذ: قوانين برنامههاي اول، دوم و سوم توسعه جمهوري اسلامي ايران.
جدول پیشین نشان ميدهد كه اين برنامهها از نظر ترسيم اهداف کلّی و برخي راهكارهاي عملي آن در خصوص تأمین عدالت اجتماعي و توزيع عادلانه درآمد و تلاش در جهت ارتقای سطح زندگي مردم نسبتاً مناسب بودهاند. نكته مهم اين است كه چالشهاي موجود از جمله تورم شديد در هر دوره چه تاثيري بر روند تحقق اين اهداف داشته است. آمارهاي موجود نشان ميدهد كه:
1. جمعيت كشور از تعداد 49445010 تن در سال1365 به 60055488 تن در سال 1380بالغ شده؛ يعني بهطور متوسط حدود 2 درصد سالانه رشد داشته است. اين در حالي است كه برخي آمارهاي غیررسمی از آن حکایت دارد كه جمعيت كشور در حال حاضر حدود 70 ميليون تن است؛
2. تعداد افراد تحت پوشش تأمین اجتماعي از تعداد يك ميليون و 960 هزار تن در سال 1365به 6 ميليون و 374 هزار تن در سال 1380 رسيده است.
3. متوسط هزينه خانوار شهري از حدود 130 هزار تومان در سال 1365 به حدود 300 هزار تومان در سال 1380، و متوسط هزينه خانوار روستايي از حدود80 هزار تومان در سال 1365به 170 هزار تومان در سال 1380 بالغ شده است.
4. متوسط درآمد خانوار شهري از حدود 120 هزار تومان در سال 1376 به حدود 260 هزار تومان در سال 1380، و همچنين درآمد خانوارهاي روستايي از حدود 75 هزار تومان در سال 1376 به حدود 152 هزار تومان در سال 1380 رسيده است.
اطلاعات پیشین نشان ميدهد كه بهرغم افزايش شديد جمعيت در دوره مورد بررسي، حمايتهاي دولت نتوانسته است شكاف درآمدي ايجاد شده در اثر افزايش قيمتها را كه پیشتر گذشت، جبران كند. پوششها و حمايتهاي دولت از قشرهای گوناگون مردم براي جبران شكاف درآمدي آنها، بايد دو جهت را شامل باشد: يكي تعداد جمعيت تحت پوشش و ديگري تمام هزينههاي زندگي. آمار پیشگفته نشان ميدهد كه اين كمكها از هر دو جهت ناقص بوده است.
(b)ب.آثار تورم بر توليد، سرمايهگذاري و پسانداز
پيشتر گفتيم كه تورم، نظام توليد و سرمایهگذاري و پسانداز را مختل كرده، با تغيير الگوي مصرف و تغيير جريان پساندازها از كارهاي مولد و توليدي بهسمت دلالي و واسطهگري و خريد كالاهاي مصرفي بادوام، ميشود.
براساس آمارهاي موجود، سرمايهگذاري کلّ كشور طي سالهاي 1355 ـ 1372 به قيمت ثابت 1361 نهتنها افزايش نداشته، بلكه از3231 ميليارد ريال در سال 1355 به 2133 ميليارد ريال در سال 1372 يعني سال پاياني برنامه اول كاهش يافته است. اگرچه وضعیت سياسي و جنگي در دهه اول (1358 ـ 1368) چنانچه گذشت، در ايجاد جريانهاي تورمي و كاهش سرمايهگذاري و توليد بسيار موثر بودهاند، عوامل ديگري نيز در همين دوره، در این مسأله دخيل بودهاند بهعلاوه تورمهاي شديد در طول برنامه اول كه از عملكردها و سياستهاي دولت متاثر بوده است نيز در كاهش توليد واقعی تاثير بسیاری داشتهاند.
همچنين آمارها نشان ميدهند كه سرمايهگذاري کلّ از ميزان 25420 ميليارد ريال در سال 1374 به 34894 ميليارد ريال در سال 1379 به قيمتهاي ثابت سال 1376 رسيده است. ملاحظه میشود كه اگر ارقام پیشگفته براساس قيمتهای ثابت 1361 محاسبه شوند (مثل دوره برنامه اول) شاهد كاهش در ميزان سرمایهگذاري خواهيم بود (سالنامه آماري،1380).
(c)ج. افزايش مفاسد اداري، مالي و اجتماعي
تورمبا ايجاد اختلال در نظام توزيع امكانات، فرصتها و درآمدها و ايجاد رانتهاي اقتصادي براي عدهاي خاص، زمينه بروز و تشديد مفاسد مالي و مفاسد اداري را فراهم میکند و مانع بسيار بزرگي در راه توسعه پدید خواهد آمد. اين مفاسد در ايران به قدري شديد و بحراني شد كه در سالهاي اخير، مبارزه با آن، طي حكم هشت مادهاي رهبري معظم انقلاب الزامي شد؛ اگرچه بعد از چند سال، دولت در اين زمينه اقدام جدی صورت نداده است.
Section 4.022. بررسي عوامل تورم در ايران
میتوان به عوامل ذیل بهصورت ريشههای اصلي تورم در ايران اشاره كرد.
(a)أ. فشار تقاضا
رشد سريع اعتبارات جاري و عمراني دولت همزمان با افزايش اعتبارات نظام بانكي در مدتي كوتاه تقاضاي مؤثر را بهشدت افزايش داد. اجراي سياستهای پولي انبساطي و وجود كسريهاي بالا و مداوم در بودجه دولت و تأمین آن از طريق استقراض از بانك مركزي و انتشار اسكناس، از عوامل عمده افزايش تقاضا و فشارهاي تورمي بوده است. كسري بودجه گاهي در اثر فزوني هزينهها بر درآمدهاي دولت و نامتعادل بودن بودجه و گاهي در اثر محققنشدن درآمدهاي دولت در طول اجراي برنامه پدید آمده؛ اگرچه اصل بودجه (بودجه پیشبینی شده) متعادل بوده است.
رشد بياندازه نقدينگي و هزينههاي دولتي همراه با کششناپذیري بخش واقعي اقتصاد يعني عرضه کلّ كالاها وخدمات، بهدلیل تنگناهاي ساختاري، باعث بروز شكاف بين تقاضاي کلّ و عرضه کلّ و افزيش سطح عمومي قيمتها شده است. روند تغييرات رشد نقدينگي در طول اجراي سه برنامه توسعه در جدول ذیل آمده.
جدول (2): روند رشد نقدينگي سالهاي (1368 ـ 1382)
سال
رشد نقدینگی
1368
19.5
1369
22.7
1370
24.6
1371
25.3
1372
34.2
1373
28.5
1374
37.6
1375
37.1
1376
15.2
1377
19.5
1378
20.2
1379
29.3
1380
28.9
1381
30.1
1382
26.1
مأخذ: رئیس دانا، 1379: ص 106، و سالنامه آماري كشور، سال 1380.
انعطافناپذیري در بخش عمدهاي از بودجه از يك طرف و عملكرد غيربهينه شركتهاي دولتي و افزايش بیاندازه هزينههاي آنها و برخي بيانضباطيهاي ديگر مالي در بدنه دولت، يكي از عوامل افزايش بيحد هزينههاي دولت و افزايش تقاضاي کلّ بوده است.
براساس ماده (5) قانون برنامه سوم توسعه، دولت مجاز شده است كه در طول برنامه همه ساله قيمت كالاها و خدماتي را كه ارائه ميدهد به ميزان 10 درصد افزايش دهد؛ ولي در غالب سالها اين قانون رعايت نشده و در مواردي از اقلام مذكور مثل انواع سوخت (بنزين، نفت، و...)، برق، آب، گاز و برخي مواد غذايي از جمله نان، حدود 30 درصد افزايش قيمت داشته است (كيهان، 25/3/82، ص14 و جمهوري اسلامي، 27/3/82، ص15). اين افزايش قيمتها از طرفي باعث افزايش هزينههاي دولت شده؛ زيرا دولت بزرگترين مصرفکننده اقلام پیشگفته است و پيرو آن شركتهاي دولتي نيز محصولات خود را گران ميكردند و به اين ترتيب دور باطل افزايش قيمت ادامه میيابد. از طرف ديگر اين امر باعث افزايش هزينههاي تمامشده كالاهاي توليد داخل شده و قيمت آنها را افزايش ميدهد و بدينسان تورم تشديد ميشود. همچنين سياست پیشین، انتظارات تورمي را افزايش داده، روند تورم را باز هم تشديد ميكند (كيهان، 24/3/1382، ص4).
(c)ج. عامل وارداتي
يكي ديگر از عوامل افزايش قيمتها در ايران در مواردي، مسأله واردات كالاهاي خارجي بوده است. افزايش قيمت كالاهاي مصرفيخارجي بهطور مستقيم روي شاخص قيمتها اثر گذاشته، آن را افزايش ميدهد. جهت ديگري كه واردات در تورم داخلي اثر ميگذارد، از طريق افزايش قيمت كالاهاي واسطهاي سرمايهاي و مواد اوليه است كه باعث افزايش هزينههاي توليد شده، قيمت تمامشده كالاهاي مصرفي را افزايش میدهد (طيبنيا، 1374: ص 205).
(d)د. عوامل ساختاري
چنانكه پیشتر گفتيم، عامل ديگري كه در بیشتر كشورهاي در حال توسعه از جمله ايران باعث پیدایی فشارهاي تورمي ميشود، عامل ساختاري است. فرايند صنعتيشدن و توسعه زندگي شهري، تقاضا براي محصولات كشاورزي و كالاهاي تجاري را افزايش ميدهد؛ اما بهدلیل تنگناهاي موجود در اين بخشها، امكان افزايش متناسب توليد وجود ندارد؛ بدینجهت قيمت نسبي محصولات مربوطه افزايش مييابد.
اين افزايش قيمت در مرحله دوم به ساير بخشهاي اقتصادي سرايت ميكند. افزايش ايجاد شده در سطح عمومي قيمتها ناشي از عوامل ساختاري، با افزايشدادن تقاضاي پول و نرخ بهره، آثار نامطلوبي روي سرمايهگذاري و رشد اقتصادي خواهد داشت. ضمن اینکه كاهش قدرت خريد دولت ناشي از تورم، و افزايش كسري بودجه و تأمین آن از طريق استقراض از بانك مركزي عرضه پول را در جامعه افزايش داده، فشارهاي تورمي را ميافزايد(قديري اصل، 1376: ص 626 ـ 648). در واقع بخش واقعي و عرضه اقتصاد نميتواند خود را با تقاضاي موجود تطبيق دهد. در دهههاي اخير، عوامل متعددي از جمله کششناپذیري عرضه در بخش كشاورزي، ماهيت و پيامدهاي راهبردی صنعتيشدن با تكيه بر الگوي جانشيني واردات و محدوديتهاي موجود در عرضه نهادهاي توليدي مثل نيروي كار ماهر، مواد اوليه، حمل و نقل و انرژي و محدوديتهاي موجود در تجارت خارجي (صادرات و واردات) و...، ريشههاي اصلي مشكلات ساختاري در اقتصاد ايران بوده است (طيبنيا، 1374: ص 169).
شواهد متعددي وجود دارد كه نشان ميدهد ريشه اصلي تورم در ايران عامل ساختاري است و عامل پولي چنانکه ادعا ميشود، بهتنهايي نميتواند تغييرات قيمتها را توضيح دهد. در ادامه به تعدادي از اين شواهد اشاره ميكنيم:
أ. مواردي از نقض نظريه پولي در ايران:براساس نظريه پولي، تورم در بلندمدّت معلول عدم توازن بين نرخ رشد نقدينگي و نرخ رشد توليد حقيقي بوده و اندازه آن به ميزان تفاضل دو نرخ مذكور است. بررسي آمارهاي موجود نشان ميدهند كه اين اتفاق در ايران رخ نداده است.
1. در طول دوره (1340 ـ 1357) نقدينگي بخش خصوصي 4500 درصد رشد داشتهاست؛ يعني از 56 ميليارد ريال به 2578 ميليارد ريال بالغ گرديدهاست؛ در حالی که در همين دوره، توليد ناخالص ملّی به قيمت ثابت 61 تقریباً 300 درصد رشد داشته، و از 2551 ميليارد به 9925 ميليارد ريال رسيده است.
2. در طول دوره (1340 ـ 1370) يعني يك دورهاي طولانيتر نيز رشد نقدينگي با رشد توليد ناخالص ملّی مطابقت نداشته و نقدينگي بخش خصوصي 51021 درصد رشد داشته؛ در حالی که توليد ناخالص ملّی فقط 378 درصد افزايش داشته است؛ پس سطح عمومي قيمتها ميبايست 50643 درصد رشد داشته باشد؛ در حالیکه بيش از 2500 درصد رشد نداشتهاست.
3. طي دوره (1370 ـ 1382) نيز رشد نقدينگي متناسب با رشد توليد واقعي نبوده است؛ زيرا نقدينگي حدود 1600درصد رشد داشته است؛ در حالی که توليد واقعي فقط حدود 54 درصد رشد داشته است. و لذا سطح عمومي قيمتها در حالي كه میبايست حدود 1500 درصد رشد داشته باشد، فقط حدود 900 درصد رشد داشته است (گروه کارشناسان معاونت امور اقتصادی، 1383: ص50، 111 و 134).
بررسي پیشین نشان ميدهد كه تفاضل نرخ رشد نقدينگي و توليد ملّی حقيقي در دورههاي مورد بررسي با نرخ رشد قيمتها هماهنگ نبودهاست. اين نتيجه با مقايسه نرخ رشد نقدينگي و نرخ رشد قيمتها در يك نمودار تركيبي نيز مورد تاييد قرار گرفتهاست.
ب. مقايسه نرخ رشد نقدينگي و نرخ رشد قيمتها: نمودار ذیل، نرخ رشد نقدينگي و نرخ تورم را در دوره (1368 ـ 1383) مقايسه، و نتايج پیشین را تاييد ميكند.
جدول (2): مقايسه نرخ رشد نقدينگي و نرخ تورم
سال
نرخ تورم
نرخ رشد نقدينگي
1368
17.4
19.5
1369
9
22.7
1370
20.7
24.6
1371
24.4
25.3
1372
22.9
34.2
1373
35.2
28.5
1374
49.4
37.6
1375
23
37.1
1376
17.3
15.2
1377
20
19.5
1378
20.4
20.2
1379
12.6
29.3
1380
11.4
28.9
1381
15.8
30.1
1382
15.6
26.1
1383
15.2
30.2
مأخذ: رئیس دانا، 1379: ص 106، و سالنامه آماري كشور، سال 1380 و گزارشهاي اقتصادي بانك مركزي.
نمودار (1): مقايسه نرخ رشد نقدينگي و نرخ تورم
چنانکه ملاحظه ميشود، تقریباً در همه سالها به استثنای سالهاي 76 و77 و 78 كه اين دو متغير بسيار به هم نزديك شدهاند، و اتفاقاً در اين سالها همواره نرخ تورم به ميزان 2/. تا 1/2 درصد بيشتر بودهاست، نرخ تورم و نرخ رشد نقدينگي با هم فاصله داشتهاند. اين روند كه از سال 73 آغاز شده بوده، علل عمده آن كاهش درآمدهاي نفتي، كاهش شديد در توليد ملّی و كاهش واردات كه باعث بروز و ظهور تنگناهاي ساختاري كه پیشتر بحث كرديم شده و فشار بسياري را روي قيمتهاي داخلي وارد كرده است، با بهبود نسبي در قيمت نفت در سالهاي 77 و 78 نرخ تورم شروع به كاهش کرده و تاكنون همواره كمتر از نرخ رشد نقدينگي بوده است. مقايسه نرخ رشد متوسط نقدينگي و نرخ متوسط تورم در نمودار ذیل مطالب پیشگفته را به خوبي تاييد ميكند.
جدول (3): مقايسه نرخ رشد متوسط نقدينگي و نرخ متوسط تورم (1357 ـ 1382)
سال
نرخ رشد نقدينگي
نرخ تورم
1357 ـ 1367
19.8
17.2
1368 ـ 1372
25.1
18.4
1373
28.5
35.2
1374 ـ 1378
26
25.1
1379 ـ 1382
29.4
13.8
نمودار (2): مقايسه نرخ رشد متوسط نقدينگي و نرخ متوسط تورم
مأخذ: همان: ص 106، و سالنامه آماري كشور، سال 1380.
يكي ديگر از شواهدي كه نتايج پیشین را تاييد ميكند، مطالعه تجربي رابطه رشد سطح عمومي قيمتها با برخي متغيرهاي ديگر از قبيل رشد توليد، رشد عرضه پول، رشد دستمزدها و نرخ رشد قيمت محصولات كشاورزي و... است كه ارائه تفصیلی آن در اين مجال نميگنجد، به مواردي از كارهاي تجربي انجام شده اشاره میکنیم.
Section 4.033. مطالعات تجربي در اقتصاد ايران
أ. برخي كارهاي تجربي انجامشده منشأ ساختاري داشتن تورم را در ايران نشان میدهد (طيبنيا، 1374: ص 124 و 125).
1. براساس تحقیق1366 ايكاني که با استفاده از مدل هاربرگر مدل پولي خالص را در تبيين تورم در ايران تخمين ميزند، يك درصد افزايش در حجم پول، نرخ تورم را به ميزاني به مراتب كمتر افزايش ميدهد؛ وی متغيرهاي ديگري (متغيرهاي ساختاري و فشار هزينهها) را نيز به مدل اضافه كرد. نتيجه در اين مرحله اين بود كه 10 درصد افزايش در عرضه پول نرخ تورم را فقط به ميزان يك درصد افزايش ميدهد كه به وضوح با پیشبینی مدل پولي در مرحله قبل متعارض است. همچنين نتايج نشان داد كه 10 درصد افزايش در دستمزد اسمي و قيمت نسبي مواد غذايي بهترتيب باعث افزايش نرختورم به ميزان (2تا2.7) درصد و 4.7 درصد ميشوند.
2. درات (1987) و لوني (1985) نيز تاثير قابل توجه عوامل ساختاري در رشد سطح عمومي قيمتها در اقتصاد ايران را ثابت ميكند؛ اگرچه لوني در انتهاي كار در نتيجه آن ترديد ميكند.
3. طیبنیا در تحقیق مفصل، نشان ميدهد كه تورم در ايران پديدهاي بنياني و بادوام بوده و مظهري از عدم تعادل اقتصادي كشور است و مبارزه اصولي با تورم مستلزم تجديد نظر در الگوي توسعه اقتصادي كشور ميباشد (طيبنيا، 1374: ص 219 ـ 257).
بنابراين، فروض اصلي نظريه پوليبودن تورم در ايران، يعني رابطه متناسب رشد نقدينگي و رشد قيمتها و رابطه علّي بين آندو، مورد ترديد بوده و قابل اثبات نيست؛ اگرچه صرف همبستگي ايندو متغير ثابت شده است. ضمن اینکه برخي كارهاي تجربي انجام شده در مورد تاثير تورم بر رشد توليد در ايران نشان ميدهند كه تورم، اثرات منفي بر رشد اقتصادي داشته و نسبت به عوامل ديگر بيشترين سهم را در ايجاد نوسانات رشد اقتصادي داشته است؛ بنابراين، اين نظريه كه تورم، باعث افزايش اشتغال و كاهش بيكاري ميشود، بنابراين خود ميتواند باعث گسترش عدالت شود، يعني اصل مبادله بين تورم و بيكاري (براساس نظريه فيليپس) نيز در اقتصاد ايران مورد سوال و ترديد است (مجله بانك و اقتصاد: ش 20، ص 56).
Section 4.044. راهكارهاي مبارزه با تورم در ايران
سه روش کلّی و اصلي براي مقابله با تورم مرسوم است: ا. اتخاذ سياستهایي در جهت مقابله با عوامل و ريشههاي گوناگون تورم؛ 2. اتخاذ سياستهایي بهمنظور مقابله با خود تورم؛ 3. پيگيري سياستها و راهبردهايي براي مبارزه با آثار تورم.
بسته به وضعیت حاكم بر جامعه و اقتصاد و براساس عوامل ايجاد تورم ميتوان از روشهاي متناسب استفاده کرد. در بررسي و ريشه يابيتورم در ايران گفتيم كه عامل اصلي تورم، عامل ساختاري است و عامل پولي يعني رشد نقدينگي (متاثر از سياستهاي دولت) از عوامل تشدیدکننده جريان تورمي در ايران بوده است؛ اما تاثير عوامل وارداتي و رواني نيز در تشديد تورم انکارناپذیر است.
اقتصاد ايران براساس آنچه در قانون اساسي جمهوري اسلامي آمده، اسلامي و بايد مطابق احكام و ارزشهاي اسلامي باشد. اصل چهارم قانون اساسي ميگويد:
كليه قوانين و مقررات مدني، جزایي مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سياسي و غير اينها بايد براساس موازين اسلامي باشد. اين اصل بر اطلاق و عموم همه اصول قانون اساسي و قوانين و مقرارات ديگر حاكم است و تشخيص اين امر بر عهده فقهاي شوراي نگهبان است (قوانين حقوقي، 1381: ص27)؛
بنابراين، مديران و سياستگذاران و محققان و اهل فن بايد تلاشهاي خود براي اصلاح اقتصاد را در چارچوب پیشین قرار دهند. اكنون كه دولت جديد با اهداف عدالت خواهانه و گرايش به ارزشها و اهداف اسلامي آغاز بهکار كرده، توجه به اين امر بسيار با اهميت است.
همانگونه که منطق عقلي و اصل اولي حكم ميكند، بهترين روش براي مقابله با پديده تورم، مبارزه با عوامل آن است؛ زيرا وقتي علت برطرف شد، معلول نيز مرتفع ميشود؛ در حالی که دو روش ديگر قادر نيستند اصل مشكل را برطرف سازند.
بررسي تاريخي رويدادهاي اقتصادي در صدر اسلام نشان ميدهد كه قيمتها تغييرات فراوانی داشته و در اثر عوامل متعددي چون حوادث طبيعي (از جمله خشكسالي)، احتكار و...، افزايش مييافته است؛ ولي پيامبر، هیچگاه براي مقابله با تورم از روش قيمتگذاري (مبارزه با خود تورم) يا كمكهاي يارانهاي با عنوان تقليل آثار تورم، استفاده نکردند و سياستهاي اقتصادياش براي كمك به فقیران، نوعاً سياستهاي توزيعي و در جهت اصلاح نظام توزيع ثروت و درآمد در جامعه بوده است.
چنانکه پیشتر گذشت، براي مقابله با تورم ساختاري دو نوع سياست بايد اجرا شود: يكي ايجاد تحرك در زمينه توليد مواد غذايي، و ديگري عقلاييسازي فرايند صنعتيشدن؛ البته بايد توجه داشت كه رفع موانع ساختاري از اقتصاد ايران، بهتنهایی ممكن است نتواندمشكل تورم را برطرف كند؛ زيرا برخي عوامل ديگر از جمله رشد نامناسب نقدينگي، با فرض عدم وجود مشكلات ساختاري، باز ممكن است باعث تورم شود؛ بنابراين اجراي سياستهاي برطرفكننده مشكلات ساختاري بايد همراه با اجراي سياستهاي مناسب پولي باشد.
با توجه به مطالب گذشته، سياستهاي پيشنهادي كه بهطور عمده متوجه اصلاح ساختار اقتصاد در بخشهاي گوناگون است، عبارتند از:
(a)1. تلاش در جهت تحقق آموزههاي اقتصاد اسلامي
در دولت اسلامي تمام نظامها و خرده نظامهاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي بايد مطابق با مباني و آموزههاي اسلامي باشد و اصولاً مهمترین مانع رشد اقتصاد در ابعاد گوناگون آن، محققنشدن رهنمودهاي دين اسلام است.
أ. رفع زمينههاي گناه:گناهان، جلو رحمت خداوند را گرفته، مانع پيشرفت میشوند. در قرآن كريم در آيات متعددي از جمله (آيه 96 آل عمران) به اين مسأله مهم اشاره كرده است:
و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، قطعاً بركاتى از آسمان و زمين برايشان مىگشوديم؛ ولى تكذيب كردند؛ پس به [كيفر] دستاوردشان [گريبان] آنان را گرفتيم.
همچنين قرآن كريم در آيه ديگري ميفرمايد:
[اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ سپس به درگاه او توبه كنيد [تا] ازآسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نيرويى بر نيروى شما بيفزايد، و تبهكارانه روى برمگردانيد] (هود(11)،52).
از جمله اقدامهایی كه در يك دوره بلندمدّت بايد اجرا شود، اين است كه بايد زمينههاي انجام گناه را در جامعه از بين برد يا آن را بهشدت كاهش داد. يكي از گناهاني كه مانع پيشرفت و باعث نابودی جامعه و افراد آن میشود، رباخواري است. در بساري از مؤسسههای بانكي به راحتي عمليات رباخواري انجام ميگيرد. تبعيضها و نظام غلط بانكي باعث ايجاد بازار آزاد و غیررسمی پول كه رباخواري و ربادهي در آن شايع شده است.
ب. مبارزه با مفاسد اداري و مالي: يكي ديگري از عواملي كه عدالت اقتصادي را به خطر انداخته، باعث اتلاف منابع انساني و مادي میشود مفاسد مالي و اداري است. اين مشكل در اقتصاد ايران بسيار جدي بوده و يك مبارزه جدي را نيز ميطلبد. رشوهخواري و سوءاستفاده از بیتالمال از جمله مفاسد مالي است كه سيستم نادرست اقتصاد بهعلت توزيع نامناسب درآمدها و امكانات و فرصتها و وجود رانتخواريهاي شديد، باعث ايجاد آن شده است (سرآبادانی، 1384: ص 367 ـ 388؛ حشمتیمولایی، 1380: ص 249 ـ 295). اميرالمؤمنانميفرمايد:
[شما قيدوبند اسلام را قطع، حدود آن را تعطيل و احكام آن را به دست نابودي سپردهايد. بدانيد كه خداوند مرا به نبرد با سركشان، پيمان شكنان و كساني كه فساد را روي زمين به راه مياندازند، فرمان داده است] (رضی، 1369: خ 192، ص112).
در سطح بينالمللي نيز از سوي سازمانها و مؤسسات بينالمللي استراتژيها و راهكارهايي در جهت مبارزه با انواع مفاسد مالي ارائه شده است (فرزینوش و ندری، 1382: ص265ـ282).
ج. اجراي عدالت:تحقق عدالت آمادگی لازم برای پذیرش امور اخلاقی و عمل به آنها را در انسان ایجاد میکند. وقتی حقوق اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مردم تأمین نمیشود نمیتوان از آنها توقع داشت که کمکاری، ارتشا، اختلاس و غیره را پیشه نکنند یا در مصرف منابع، منافع اجتماعی را مدّنظر داشته باشند. تجربه نشان میدهد تا زمانی که بعد اخلاقی در امر تأمین منعفت شخصی گنجانده نشده باشد بهگونهای که در صورت تعارض میان منفعت شخصی و اجتماعی، منفعت اجتماعی به خطر نیفتد، هرگز نمیتوان افراد را بهگونهای برانگیخت که هم کارا باشند و هم عادلانه رفتار کنند و این بعد اخلاقی پدید نمیآید، مگر با اجرای عدالت. چنانچه در روایت وارد است که «العدل یصلح البریّه» یا «الرعیّة لا یصلحها الا العدل»؛ یعنی فقط عدل است که مردم و زندگیشان را اصلاح میکند (حكيمي، 1370: ج 6، ص 326 ـ 354).
پیوند اخلاق و عدالت دو سویه است، یعنی اگرچه در ابتدا تحقق عدالت زمینه پذیرش عملی اخلاق و رفتارهای اخلاقی بهویژه در فعالیتهای اقتصادی است، بعد از تقویت بعد اخلاقی و نهادینهشدن رفتارهای اخلاقی، عدالت و رفتارهای عادلانه نیز تقویت میشوند؛ بنابراین در وضعی که در جامعه اسلامی مثل ایران، نیروی اخلاق در اثر بیعدالتیهای اقتصادی ـ اجتماعی و عوامل دیگر سست شده، کوشش در جهت افزایش خودآگاهی و بیدارشدن فطرت دینی مردم از طریق تبلیغات و موعظه کافی نیست؛ پس ضرورت دارد که ابتدا بیعدالتیها از بین برود و از طریق اصلاحات ساختاری در اقتصاد و حتی در حوزه مسائل اجتماعی عدالت نهادینه و تثبیت شود (چپرا، 1383: ص 157 و 158).
با تحقق عدالت، بخشی از مشکلات ساختاری و عدم تعادلها، یعنی عدم تعادل در توزیع درآمد و ثروت بین طبقات گوناگون جامعه برطرف میشود. عدالت، زمينه گرايش مردم به اخلاق مذهبي بهویژه اخلاق كار و تلاش و امانتداري، احترام به حقوق ديگران و ايثار و فداكاري را در مردم تقويت ميكند. تقویت اخلاق اسلامی استفاده بهینه از منابع، امکانات، و افزایش بازده منابع و عوامل تولید را در پی داشته و جنبهای دیگر از مشکلات ساختاری را برطرف کرده و شرایط رشد اقتصادی بدون تورم را مهیا میکند.
(b)2. اصلاح ساختار توليد
بهمنظور اصلاح ساختار اقتصاد و ايجاد تحرك در بخش توليد، تنگناهاي موجود در توليد و عرضه كالاها و خدمات را بايد برطرف كرد. برخي از راهكارهاي اسلامي در جهت تحقق اين هدف عبارتند از:
يك. اصلاح بخش كشاورزي: اگرچه ايران كشوري نيمه خشك و كم باران بهشمار میرود، با اصلاح نظام توليد و استفاده از دانش روز ميتوان ارزش افزوده اين بخش را بالا برد و سطح توليد را افزايش داد. رفع كمبود عرضه در اين بخش ميتواند مانع افزايش قيمتهاي نسبي در اين بخش شود. بدين منظور، اصلاحات ذیل پيشنهاد ميشود (کهف، 1384: ص 155):
1. اصلاح زمينهاي كشاورزي: تسطيح و يكپارچهسازي زمينها و افزايش سطح زيركشت، امكان مكانيزهكردن كشاورزي، و ميزان توليد در واحد سطح را افزايش خواهد داد.
2. اصلاح روشهاي كشت و داشت و برداشت و اصلاح بذر نيز امكان افزايش توليد در واحد سطح و در نتيجه بهرهوري نيروي كار و سرمايه در اين بخش را افزايش ميدهد.
3. ايجاد واحدهاي صنعتي كوچك تبديلي: بهراحتی میتوان اين واحدها را به لحاظ كوچكبودن و نياز به سرمايه كمتر، در روستاها تاسيس کرد. اين اقدام ميتواند نتايج ذیل را داشته باشد:
أ. افراد بيكار را بهکار گرفته، براي افراد داراي درآمد كم، درآمد بيشتر ايجاد ميكند.
ب. اين واحدهاي صنعتي اگر در جهت فعاليتهاي كشاورزي (صنايع تبديلي) باشد، ارزش افزوده محصولات كشاورزي را افزايش داده، توليد محصولات اين بخش را نيز افزايش خواهد داد.
ج. ايجاد امكانات كار و زندگي در روستاها مانع مهاجرت روستاييان به شهرها میشود و بسياري از مشكلات شهري نيز مرتفع خواهد شد.
4. استفاده از اهرمهاي تشويقي ميتواند تاثير بسياري در افزايش محصولات كشاورزي داشته باشد. پيامبر بعد از ورود به مدينه، در يك اقدام اساسي، مهاجران را در كار كشاورزي و دامداري و حتي خانه، با انصار شريك ساخت (همان: ص140).
توجه به بخش كشاورزي افزون بر اینکه كمبود عرضه محصولات این بخش يكي از منابع اصلي تورم است، از جهات ديگري نيز دارای اهمیت است.
أ. براساس واپسین آمارگيري كشوري (1375) هنوز هم بخش بزرگی از جمعيت كشور (بيش از 23 درصد) در روستاها زندگي ميكنند كه همه كشاورز هستند و با اصلاح ساختار كشاورزي و افزايش توليد محصولات كشاورزي، دگرگونی بزرگي در زندگي آنها نيز پدید خواهد آمد و اين امر با هدف عدالت اقتصادي اسلام نيز همساز بوده، باعث تحقق عدالت ميشود.
ب. تجربه كشورهاي توسعهیافته نشان ميدهد كه آغاز اوليه توسعه از بخش كشاورزي بوده است.افزايش بازده توليد از طريق بهكارگيري فنآوری پيشرفته در بخش كشاورزي دو اثر عمده دارد: يكي ايجاد مازاد در عرضه محصولات اين بخش و ديگري ايجاد مازاد در عرضه نيروي كار در اين بخش و سرريز شدن اين مازادها به بخشهاي ديگر از جمله صنعت باعث تحول در اين بخشها نيز شده است. سيره عملي پيامبر و علي نيز نشان ميدهد كه توجه خاصي به كشاورزي داشتهاند. حضرت علي خود چاه حفر ميكرد؛ نخلستان پدید میآورد و وقف فقیران ميکرد (حرّ عاملی، 1413ق: ج 3، ص303).
دو. اصلاح بخش صنعت: توجه به بخش كشاورزي بهمعنای بیتوجهي به صنعت نيست؛ بلكه افزون بر راهكارهاي ارائه شده كه باعث تحول در توليد صنعتي نيز ميشود، بايد از راهكارهاي ديگري كه هزينههاي تمامشده محصولات صنعتي را كاهش دهد نيز استفاده كرد. يكي از فعاليتهايي كه امام صادق مسلمانان را به آن دعوت ميكند، صنعت است (مجلسی، 1403ق: ج 3، ص 83).
سه. اصلاح قوانين و مقررات: اصلاح قوانين بايد در همه حوزههاي مرتبط با توليد صورت گيرد. يكي از موارد مهم اين قوانين، قوانين مربوط به مالكيت و حقوق آن و ايجاد امنيت در سرمايهگذاري است. رسول گرامي اسلام ميفرمايد:
المومن حرام كله، عرضه، دمه و ماله.
مومن از همه جهات يعني آبرو و خون و مال، محترم است (همان: ج 74، ص 160).
براساس اين روايت، اموال و املاك مؤمن به مثابه خون او (جانش) محترم و با ارزش است.
(c)3. اصلاح الگوي مصرف
اسلام تاكيد فراوانی بر درست مصرفكردن داشته، با دستورهای خود از ضايعشدن و دورريختن كالاهاي توليدشده منع كرده است. طبيعي است كه درست مصرفكردن و كاهش سطح فعلي مصرف، شرايط را براي افزايش صادرات فراهم خواهد ساخت. ضمن اینکه كاهش مصرف، روند فزاينده تقاضا و نیز تورم را كاهش خواهد داد. بايد جلو مصارف تجملي و اسراف را چه در مراكز دولتي و چه در بخش خصوصيگرفت. بايد اخلاق درست مصرفكردن را به مردم آموخت.
دولتيان بايد خود الگوي سادهزيستي، كار و تلاش و توليد باشند. بايد جلو تبليغات مصرفگرایي بهویژه مصارف تجملي و غيرضرور در صدا و سيما را گرفت. بايد با افزايش كيفيت توليدات داخلي، مردم را به مصرف كالاهاي داخلي بهجاي كالاهاي خارجي، تشويق كرد. قرآن در اين زمينه ميفرمايد:
... بخوريد و بياشاميد؛ ولى زيادهروى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست نمىدارد (اعراف(7)،31).
اسراف آن است كه فرد بيش از ميزان متعارف و ميزاني كه متوسط جامعه مصرف ميكنند، مصرف کند. بخش عمده مصرف نيز مربوط به خود دولت است كه چنانکه خواهد آمد، كوچكشدن دولت، آن را نيز كاهش خواهد داد. در جهانبيني اسلامي مصرف به انگيزههايي چون تفاخر، خودنمايي و رقابت و همچشمي با ديگران، ممنوع شده است. چنانکه پيامبر ميفرمايد:
من لبس ثوبا فاختال فيه، خسف الله به من شفير جهنم و كان قرين قارون.
هركس لباس بپوشد و در آن اظهار بزرگي کند، خداوند به وسيله آن او را از لب دوزخ فرو ميكشد و او همراه قارون خواهد بود (گروهي از نويسندگان، 1372: ص 375).
(d)4.اصلاح سياستهاي دولت
اکنون به تعدادي از سياستهاي دولت كه بهمنظور جلوگيري از تورم بايد اصلاح شوند، اشاره ميكنيم. تقریباً حدود 80 درصد بودجه دولت را هزينههاي جاري آن تشكيل میدهد. بهطور جدي بايد اين هزينهها كاهش يابند؛ زيرا اين هزينههاي فراوان دولت كه بسياري از آنها غير ضرور است، عامل اصلي ايجاد كسري بودجه بوده و هست. در زمينه سرمایهگذاري نيز با روشهاي عاقلانه و اقتصادي، بخش خصوصي را وارد عمل كرده، از طريق تعاونيها ـ چنانکه گذشت ـ كارها را با مشاركت مردم انجام داد.
یک. اصلاح نظام مالياتي: هر نظام مالیاتی برای موفقبودن باید چند اصل کلّی و اساسیرا دارا باشد. چهار اصل مهم آن عبارتند از سادهبودن، کم هزینهبودن (جمعآوری آنپرهزینه نباشد)، عادلانهبودن و کارآمدبودن (سیّدنورانی، 1382: ص 544).
دو. اصلاح سياستهاي پولي: پیشتر گفتيم كه رشد بياندازه نقدينگي نيز در تشديد روند تورم تاثير بسیاري داشته است؛ پس بايد سياستهاي دولت در جهتي باشد كه نقدينگي را افزايش ندهد. اگر بانكها براساس قانون بانكداري اسلامي كه اساس آن بر مبناي مشاركت است، عمل كنند و پول نقد بهصورت وام و قرضهاي با بهره بهدست مردم ندهند، سرمايههاي نقدي بهصورت مستقيم وارد توليد میشود و آثار تورمي آن بسيار كمتر خواهد بود.
سه. اصلاح هزينهها: درجهت كاهش هزينهها بايد رفت به سوي دولت نظارتگر و حمايتگر نه دولتي كه اداره غالب امور را خود برعهده داشته باشد. در اینصورت، بسياري از هزينههاي دولت كم خواهد شد.
5. گسترش تعاونيها: تعاونيها يكي از بهترين روشهايي هستند كه توليد را افزايش داده و عدالت را گسترانيده، مانع افزايش قيمتها ميشوند. مشاركت عمومي از طريق تعاونيها گسترش يافته و همه افرادي كه سرمايه كم دارند ميتوانند در توليد مشاركت كنند. تعاونيها قادرند بخش بزرگی از كارهايي را كه هم اكنون دولت انجام ميدهد، بر عهده بگیرند و در اینصورت دولت نيز كوچكتر خواهد شد. اسلام سفارش بسياري در مورد تعاون و همياري كرده، و شكل تعاونيهاي امروزي در زمينه توليد و مصرف نيز اجمالا مورد تاييد اسلام است؛ يعني در واقع روش تعاوني از دو جهت مورد تاييد اسلام قرار گرفته: أ. مباني اخلاقي و اعتقادي رويكرد تعاوني مورد تاكيد قرار گرفته و اساساً رويكرد تعاون يكي از عوامل اساسي پيروزي و تداوم حيات اسلام بوده است؛ ب. از نظر فقهي نيز فعاليت تعاوني با حفظ برخي شرايط مورد تاييد است (سرآبادانی، 1383: ص105 ـ 125)؛ بنابراين، يكي از بهترين اقدامهای اصلاحي، گسترش نظام تعاوني است. تعاونيها هم در بخش كشاورزي و هم در بخش صنعت قابل اجرا است. در برنامههاي دولت جديد اقبال به بخش تعاون بيشتر شده است.
Article V.نتيجه
بررسي انجامشده در اين مقاله در خصوص ريشههاي تورم و روش اسلامي مبارزه با آن نشان ميدهد:
1. تورم در ايران ناشي از عوامل ساختاري است. فرايند صنعتيشدن و توسعه زندگي شهري، تقاضا براي محصولات كشاورزي و كالاهاي تجاري را افزايش ميدهد؛ اما بهدلیل تنگناهاي موجود در اين بخشها، امكان افزايش متناسب توليد وجود ندارد؛
2. كاهش قدرت خريد دولت ناشي از تورم، و افزايش كسري بودجه و تأمین آن از طريق استقراض از بانك مركزي عرضه پول را در جامعه افزايش داده، فشارهاي تورمي را ميافزايد.
3. در دهههاي اخير عوامل متعددي از جمله کششناپذیري عرضه در بخش كشاورزي، ماهيت و پيامدهاي راهبردی صنعتيشدن با تكيه بر الگوي جانشيني واردات و محدوديتهاي موجود در عرضه نهادهاي توليدي مثل نيروي كار ماهر، مواد اوليه، حمل و نقل و انرژي و محدوديتهاي موجود در تجارت خارجي (صادرات و واردات) و...، ريشههاي اصلي مشكلات ساختاري در اقتصاد ايران بوده است كه زمینههای محدودشدن عرضه در بخشهاي كليدي اقتصاد (كشاورزي و صنعت) را فراهم كرده است.
4. از طرفي افزايش هزينههاي مصرفي و مخارج سرمايهگذاري ناشي از درآمدهاي نفتي سرازيرشده به كشور و رشد نا متناسب نقدينگي باعث افزايش شديد تقاضا شده، فشارهاي تورمي را تشديد کرد. افزايش بياندازه دستمزدها و افزايش قيمت كالاهاي واردات نيز در تشديد روند پیشگفته موثر بودهاند.
5. توجه به مباني اسلامي در زمينههاي عدالت، اخلاق اسلامي كار و توليد ميتواند فرهنگ كار و توليد را در جامعه تقويت کند.
6. اجرای الگوي مصرف اسلامي و جلوگيري از اسراف و كاستن از حد فعلي مصرف میتواند بخشی از شدت تقاضا را كاهش دهد.
7. گسترش تعاونيها ميتواند زمينه افزايش روحيه كار و تلاش و خلاقيت را در افراد پدید آورد. تعاونيهاي هزينههاي حمل نقل، واسطهگري توليد را كاهش داده، مشاركت عموم مردم در توليد را افزايش داده و توزيع درآمد را بهبود ميبخشد.
8. اصلاح ساختار كشاورزي در زمينه كشت و داشت و برداشت، اصلاح زمينهاي كشاورزي، ايجاد درآمد بيشتر براي روستاييان با احداث واحدهاي كوچك صنعتي مرتبط با فعاليتهاي كشاورزي و برخي اقدامهای تشويقي و تأمیني ميتواند با افزايش توليدات كشاورزي مانع مهاجرت روستاييان به شهرها نيز بشود.
9. در بخش صنعت نيز بايد در جهت بوميكردن صنايع مونتاژ کوشش جدي صورت گيرد. با كاهش هزينهها میتوان رقابت اين بخش را در بازار بين المللي افزايش داد.
10. حركت در جهت كوچككردن دولت افزون بر كاهش هزينههاي دولت، بخش بزرگی از مصارف دولتي كه با ريختوپاش بيشتري نيز همراه است، حذف شده و مقداري از سطح بالاي مصرف كاسته خواهد شد.
11. اصلاح سياستهاي پولي دولت و اجرای هرچه بيشتر بانكداري اسلامي كه بر مبناي مشاركت پايهريزي شده ميتواند از شدت رشد نقدينگي بكاهد.
Article VI.منابع و مأخذ
قرآن كريم.
1.تفضلي، فريدون، اقتصاد كلان، بیجا، نشر ني، 1376ش.
2.چپرا، محمدعمر، اسلام و توسعه اقتصادي، قم، دانشگاه مفيد، 1383ش.
3.حرّ عاملي، محمد بن حسن، وسائلالشيعه، بیجا، بینا، 1413ق، ج 3.
4.حشمتیمولایی، حسین، «بازارهای مالی اسلامی در فرآیند جهانیشدن»، مجموعه مقالات دومين همايش دوسالانه اقتصاد اسلامي، تهران، دانشگاه تربيت مدرس، 1380ش.
5.حكيمي، محمدرضا، الحياة، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1370ش، ج 6.
6.رئیسدانا، فريبرز، فقر در ايران، تهران، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي، 1379ش.
7.رضی، الشریف، نهجالبلاغه، محمد دشتي، قم، نشر امام علي، 1369ش.
12.ـــــــــ ، «چالشهای اخلاقی (فساد مالی) در نظام اداری و سیاسی کشور» مجموعه مقالات چهارمين همايش دوسالانه اقتصاد اسلامي، تهران، دانشگاه تربيت مدرس، 1384ش.
13.سیّدنورانی، سیّدمحمدرضا، «بررسی مالیاتهای ثابت و متغیر از جنبه عدالت در جامعه اسلامی»، مجموعه مقالات سومين همايش دوسالانه اقتصاد اسلامي، تهران، دانشگاه تربيت مدرس، 1382ش.
16.طيبنيا، علي، فرايند تورم در ايران، تهران، جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، 1374ش.
17.فرزینوش، اسدالله و ندری، کامران، «مفهوم بهره در نظریات اقتصادی متفکرین مسلمان»، مجموعه مقالات دومين همايش دوسالانه اقتصاد اسلامي، تهران، دانشگاه تربيت مدرس، 1380ش.
18.قدِيري اصل، باقر، پول و بانك، تهران، دانشگاه تهران، 1376ش.
19.قوانين برنامههاي اول و دوم و سوم توسعه اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي جمهوري اسلامي ايران.
20.قوانين حقوقي، نشرمهاجر، 1381ش.
21.کهف، منذر، «توسعه پایدار در کشورهای اسلامی»، سعید و محمدعلی فراهانیفرد، فصلنامه تخصّصی اقتصاد اسلامی، ش 17، بهار 1384ش.
22.گروه کارشناسان معاونت امور اقتصادی، ربع قرن نشيب و فراز، تهران،وزارت اقتصاد و دارايي، اوّل، 1383ش.
23.گروهي از نويسندگان، درآمدي بر اقتصاد اسلامي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1372ش.
24.گريگوري، منكيو، اقتصاد كلان، حميدرضا برادران شركاء و علي پارساييان، تهران، دانشگاه علامه طباطبايي، 1375ش، ج 1.
25.گزارش اقتصادي سال 1383، تهران، سازمان مديريت و برنامهريزي، 1384ش.
26.گزارش ريشهيابي تورم در ايران، بانك مركزي، 1360ش.
27.مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، موسسةالوفا، 1403ق، ج 101.
به عقيده كارل ياسپرس، فيلسوف معروف آلمانى معاصر، از سده هشتم تا پنجم پيش از ميلاد با چهار كانون تمدّنى و فرهنگى در چهار نقطه جهان روبرو هستيم: (1) فرهنگ كنفوسيوس و لائتسه در چين، (2) فرهنگ دوره زرتشت، (3) فرهنگ فرزانگان پيش از سقراط در يونان، (4) فرهنگ بودايى هند.
فرهنگشناسان معتقدند كه كانونهاى مهم تمدّنى در دورهاى از هستى خويش در اثر داد و ستدهاى فرهنگى به حوزههاى فرهنگى مجاور انتقال پيدا مىكنند و سبب پيدايش كانون فرهنگى ديگرى مىشوند كه بر محور كانوناصلى خواهد چرخيد. تمدّن و فرهنگ ايرانى نيز مانند هر فرهنگ ديگرى در اينداد و ستد شركت داشته و با تأثير و تأثر در برابر فرهنگهاى ديگر بر پويايى وغناى ذاتى خود افزوده است.(1)
بارزترين نمونه اين امر حماسهها و اسطورههاى ايرانى است كه شادروان دكتر مهرداد بهار معتقد است از فرهنگ كهن بينالنهرين و فرهنگ بومى فلات ايران پيش از آمدن قوم آريايى سرچشمه مىگيرد. نمونه ديگر، باز به عقيده همان محقّق، سلسله كوشانيان و سلسله يونانيان مستقل بلخ است كه قبل از كوشانيان در شرق ايران و شمال شبه قاره هند حكومت مىكردند. سبك معمارى و مجسمهسازى و هنر يونانى بر تمدّن ايران خاورى تأثير گذاشت، وكوشانيان حتى خط يونانى را براى نوشتن كتيبههاى خود به زبان بلخى برگزيدند،و احتمال دارد كه ادبيات يونان نيز در ذهن و فرهنگ مردم اين ناحيه از سرزمينما مؤثر افتاده باشد؛ و چون صحنه حماسههاى ايران بيشتر در شرق است، ردّپايى از فرهنگ يونانى را مىتوان در اين حماسهها يافت. يكى از قرائن دالّ بر اينمعنا، شباهت داستان رستم و اسفنديار به ايلياد هومر است (چشم اسفنديار و پاشنه پاى آشيل).(2)
دكتر بهار همچنين معتقد بود كه براى توجيه پيشرفت علم يونانى، بايد به جدا شدن فلسفه از اسطوره نگريست. در شرق اين جدايى به وقوع نپيوست، و علم و دين همواره با يكديگر عجين بودند. اسطورهها كمكم از صورت ابتدايى به شكل آيينهاى يكتاپرستى درآمدند، و دين هر پديده علمى را در خود جذب و حل كرد. از اينجا بود كه علماى دين مىتوانستند در عين حال منجّم و رياضيدان و پزشك نيز باشند، و اين پديده همچنان تا پيش از مغول در ايران ادامه داشت.(3)
تمدّن ايرانى نهتنها يكى از كهنترين تمدّنهاى بشر است، بلكه، به عقيده هگل، اساساً تاريخ با امپراتورى ايران آغاز مىشود، هگل در سنجش تاريخباستان به اين نتيجه مىرسد كه تمدنهاى چين و هند، بهرغم همه شكوه وعظمت، ذاتاً ايستا بودند و بنابراين بايد خارج از تاريخ محسوب شوند. اما باامپراتورى ايران، نخستين گام را به پهنه تاريخ مىگذاريم. ايرانيان نخستين قومتاريخى هستند. چين و هند به حال سكون ماندند و قرنها به شيوه طبيعى وگياهى زيستند و جايگاهى در تاريخ ندارند. هگل مىنويسد «از ايران است كهنخستين بار آن فروغى كه از پيش خود مىدرخشد و پيرامونش را روشن مىكند،سر بر مىزند، زيرا روشنايى زرتشت به جهانِ آگاهى، به روح ... متعلق است. درجهان ايرانى، يگانگى ناب و والايى را مىيابيم كه هستيهاى خاصى را كه جزءذات آنند به حال خود آزاد مىگذارد ... اين يگانگى تنها از آن رو بر افراد فرمانمىراند كه ايشان را برانگيزد تا خود نيرومند شوند و راه تكامل در پيش گيرند وفرديت خويش را استوار كنند. روشنايى هيچگونه فرقى ميان هستيها نمىگذارد: بر پارسا و گناهكار و بلند و پست يكسان مىتابد و بر همه به يك اندازه بركت وبهروزى ارزانى مىكند ... اصل تكامل با تاريخ ايران آغاز مىشود. پس آغاز تاريخجهانى به معناى درست اينجاست ...»(4)
در توجيه فلسفى اين امر، هگل مىافزايد: «در هندوستان حقوق وتكاليف به طبقات اجتماعى وابستهاند و از اين رو ... به حكم طبيعت از آن انسانشدهاند. اين يگانگى روح و طبيعت در چين به صورت نظام پدرشاهى نمودارمىشود؛ انسان در اينجا آزاد نيست و هيچگونه عنصر اخلاقى ندارد، زيرا پيرو فرمان بيرونى است (يعنى به حكم طبيعت محض آن را بهجاى مىآورد، همچون فرزندى كه از پدر فرمان مىبرد، نه آنكه از روى انديشه و آيين چنينكند). در آيين ايرانى، يگانگى روح و طبيعت نخست خود را به پايگاهىبرمىكشد كه در آن جدايى روح از طبيعت محض آشكار مىشود؛ بدين گونه آن رابطه نينديشيدهاى كه مثلاً در فرمانبردارى فرزند از پدر به انديشه مجالنمىدهد تا ميان شنيدن فرمان و بهجاى آوردن آن از روى خواست و آگاهىدخالت كند، در اينجا منتفى مىشود. اين يگانگى در آيين ايرانى به صورتروشنايى نمودار مىشود، و مقصود از روشنايى در اينجا نهتنها روشنايى ساده وناب مادى، يعنى عامترين عنصر طبيعى، بلكه پيراستگى روانى يعنى نيكىاست. بدينسان جزئيت ـ يعنى پاىبندى به طبيعت محدود و متناهى ـ از ميانبرمىخيزد. روشنايى به هردو معناى طبيعى و روانى، روح را برترى مىبخشد ياآن را از طبيعت محض مىرهاند. انسان با روشنايى، يا نيكى انتزاعى، همچون باچيزى عينى كه خواست او آن را گرامى مىدارد و به كوشندگى برمىانگيزد،پيوند دارد ... پاكى روشنايى ... آيين ايرانيان است و آن نيكى انتزاعى و مجردىاست كه همگان توانايى يكسان براى دسترسى به آن دارند ... بدين سان در ايرانپيش از سرزمينهاى ديگر، يگانگى به گونه و آيينى معنوى و روحى درمىآيد و نهبه گونه و پيوند بيرونى و منظومهاى بىروح. اينكه هركس از آيين بهرهاى دارد بهاو آزرم و آبرويى شخصى مىبخشد.(5)»
سپس هگل اين معنا را به قلمرو سياست و كشوردارى تعميم مىدهد و مىنويسد: «از ديدگاه سياسى، ايران زادگاه نخستين امپراتورى راستين وحكومتى كامل است. در اينجا نژادى يگانه مردمان بسيارى را در بر مىگيرد كهفرديت خود را در پرتو حاكميت يگانه نگاه مىدارند. اين امپراتورى نه همچونامپراتورى چين، پدرشاهى، و نه همچون امپراتورى هند، ايستا و بىجنبش، و نههمچون امپراتورى مغول، زودگذر، و نه همچون امپراتورى تركان، بنيادش برستمگرى است. برعكس، در اينجا ملتهاى گوناگون در عين آنكه استقلال خود رانگاه مىدارند، به كانون يگانگى بخشى وابستهاند كه مىتواند آنان را خشنودكند. از اين رو، امپراتورى ايران روزگارى دراز و درخشان را پشت سر گذاردهاست و شيوه پيوستگى بخشهاى آن چنان است كه با مفهوم (راستين) كشور بادولت، بيشتر از امپراتوريهاى ديگر مطابقت دارد.(6)»
باز در جاى ديگر در فلسفه تاريخ، هگل در وصف دولت ايران مىنويسد: «امپراتورى ايران ... امپراتورى به معناى امروزى اين واژه بود، زيرا از كشورهاىگوناگونى فراهم مىآمد كه هرچند به شاهنشاهى ايران وابستگى داشتند، ليكنفرديت و عادات و قوانين خود را حفظ مىكردند. قوانين عامى كه وضع مىشددر عين آنكه براى همگان الزامآور بود به ويژگيهاى قومى گزندى نمىرساند بلكهحتى از آنها پشتيبانى و نگاهبانى مىكرد ... به همان گونه كه روشنايى بر همه چيزمىتابد و ريك را به شيوهاى سرشار از زندگى مىكند، امپراتورى ايران نيز اقوامبسيارى را در بر مىگرفت و هر يك را در خوى و منش ويژه آن ازاد مىگذاشت ...بدين گونه درندهخوييها و بىرحميهايى كه در ستيزههاى مردمان با يكديگر رواداشته مىشد و كتاب پيامبران و كتاب شموئيل تورات گواه آنند، پايان گرفت.شكوههاى پيامبران يهود و نفرينهايشان بر اوضاع موجود پيش از گشوده شدنبابل به دست كورش، از سيهروزى و تباهكارى و آشفتگى حال آنان و نيز ازسعادتى كه كورش بر سراسر آسياى غربى ارزانى داشت، خبر ميدهد.(7)»
در اينكه هگل تاريخ دوران هخامنشى را از منظر فلسفى خاص خودنگريسته، شكى نيست. ولى اين نكته نيز درخور تأمل است كه تاريخ ايران باستانو تفكر دينى و جهانبينى ايرانيان آن روزگار - بويژه دين زرتشت و زروانيگرى - نيزدر نظرگاه فلسفى وى تأثير داشته است. به عقيده هگل، سير تكاملى انسان وجامعه اقتضا مىكند كه روح از طبيعت استقلال يابد، آگاهى به مرتبه خودآگاهىبرسد، و كُلْ تعيّن و خارجيّت پيدا كند. يكى از مهمترين مراحل اين سفر دراز راهگل در دين زرتشت مشاهده مىكند. مىنويسد: «درحالى كه نزد هندوان روحبه گولى و نادانى و بدفرجامى دچار است، در انديشه ايرانى نفحهاى پاك مىوزد.روح در اين حال خود را از آن يگانگى گوهرى طبيعت بيرون مىآورد ... ]و ازحالتى كه[ هنوز در برابر موضوع خود استقلال نيافته است رها مىكند. به سخنديگر، ايرانيان باستان بر اين نكته آگاه مىشوند كه حقيقت بايدبه صورت كليتباشد ... نزد ايرانيان اين ذات كلى عينيّت مىيابد و روح ايرانى به مرتبه آگاهى ازاين ذات مىرسد. (8)»
مىدانيم كه به نظر هگل، يك حركت عظيم ديالكتيكى بر همه چيز – از مقولات فكرى گرفته تا تكامل آگاهى و سير تاريخ - حاكم است كه در آن، ضد هرچيزى آن را نسخ و فسخ مىكند و در عينحال در خود نگاه مىدارد و بعد بهمرتبهاى بالاتر مىبرد. انطباق اين نظر با اصول زرتشتيگرى و زروانيگرى بدونشك بسيار شايان توجه است. هگل از اينكه بناى آيين زرتشت بر تقابل اضداد بهستايش ياد مىكند. حركت ديالكتيكى سه بُنى در هگل - يعنى تز و آنتىتز و سنتز- دقيقاً بر پايه تقابل بنا شده است. پيداست كه گل از فكر اين تقابل در دين ايرانىمتأثر است - ولى البته ايرادى نيز به آن مىگيرد و مىنويسد: «در دين ايرانى تضادميان نيكى و بدى يا اهورامزدا و اهريمن به گونهاى است كه دو ضد از يكديگرمستقلند. در فلسفه درست برعكس اين است ... ولى نفس وجود اين دوگانگىدر دين ايرانى دليل اهميت اين دين است. اينكه گوناگونى بىپايان چيزهاىمحسوس و آشفتگى آگاهيهاى انفرادى و جزيى ... در اين تضاد ساده از ميانبرمىخيزد خود نشانه نيروى انديشه است، و اين نيرو در دين ايرانى آشكارمىشود.(9)»
در يكى از سخنانى كه از هگل نقل كرديم، ديديم كه او كورش، شاهنشاه ايران و بنيادگذار سلسله هخامنشى را مىستايد. اهميت كورش گذشته از كشورگشاييهاى تاريخى او، از نظر تاريخى دين و فلسفه در جايگاهى است كه يهود براى او در يكتاپرستى قائل شده است. ستايشى كه از كورش در تورات شده است، حد و مرز نمىشناسد. در «كتاب دوم نواريخ ايام» (باب 36) در تورات آمده است كه »خداوند روح كورش پادشاه فارس را برانگيخت ... كه خانهاى براى وى در اورشليم كه در يهودا است بنا ]نمايد[.» در «كتاب اشعياء نبى» (بابهاى 44 و 45) خداوند درباره كورش مىگويد كه «او شبان من است و تمامى مسرت مرا به اتمام خواهد رسانيد» و باز «خداوند به مسيح خويش يعنى كورش ]مىفرمايد[ كه دست راست او را گرفتم تا به حضور وى امتها را مغلوى سازم وكمرهاى پادشاهان را بگشايم، تا درها را به حضور وى مفتوح نمايمو دروازههاديگر بسته نشود، من پيش روى تو خواهم خراميد و جايهاى ناهموار را هموارخواهم ساخت و درهاى برنجين را شكسته پشت بندهاى آهنين را خواهم بريدو گنجهاى ظلمت و خزاين مخفى را به تو خواهم بخشيد تا بدانى كه من كه ترا به اسمت خواندهام يهوه هستم ... و ديگرى نيست و غير از من خدايى منى».
اگر يكتاپرستى را يكى از ستونهاى اصلى تمدن عبرانى - يونانى غرب بگيريم كه فلسفه و انديشه اروپا از زمان روميان تا امروز بر آن استوار بوده است، مسلماً كورش در تشييد و تحكيم آن نقشى انكارناپذير داشته است. در تورات در «كتاب دانيال نبى» (باب 6)، پس از وصف خداوند با صفات «حىّ و تا تا ابدالاباد قيوم» - خدايى كه «ملكوت او بىزوال و سلطنت او غيرمتناهى است و نجاتمىدهد و مىرهاند و آيات و عجايب را در آسمان و زمين ظاهر مىسازد» -تصريح مىشود كه دانيال، پيامبر چنين خدايى، در عهد كورش بزرگ و به يارى اوبه پيروزى رسيد.
صرفنظر از زرتشتيگرى كه به اشاره و از زبان هگل درباره آن سخن گفتيم، از اديان باستانى ايران، مهرپرستى و مانويت در غرب تأثير دامنهدار و عميق گذاشتند، و بنابراين رواست از آنها بيشتر صحبت كنيم. آيين پرستش مهر يا ميترائيسم از ايران به آسياى صغير رفت و بعد به شكل خاصى در روم و اروپا تابريتانيا گسترش يافت و تا قرن چهارم ميلادى يكى از رقيبان سرسخت مسيحيتبود و بعضى آثار پايدار در تمدّن غربى گذاشت. هيترا در وِدا به معناى دوست وپيمان است، و مهر در فارسى به معناى دوستى و محبت و خورشيد و ماه هفتم ازماههاى سال. مهر خداوند روشنى بوده و از پيمانها و مردم وفادار به پيمانهاحمايت مىكرده است. مهر به يارى كسانى كه او را مىخوانند مىشتابد و پيمانشكنان را كيفر مىدهد، و در زمان هخامنشيان مورد ستايش و احترام بوده است.اما مهرپرستى به عنوان آيينى سرّى با تشريفات و آداب مخصوص در آسياىصغير ظاهر شد، و پرستش مهر در آن نواحى معمول بود، و مىدانيم كه آسياىصغير گاهواره فلسفه يونان بود. چنين به نظر مىرسد كه مهر واسطهاى مياناهورمزدا و اهريمن بوده است. به نوشته پلوتارك مورخ رومى، ايين مهرپرستىدر 67 ق م وارد ايتاليا شد. كسانى كه آن را به روم بردند، سربازان رومى بودند. درقرن دوم ميلادى مهرپرستى در روم و بنادر مديترانه غربى و مستعمرات نظامى وپادگنهاى رومى در افريقا و فرانسه تا سواحل رودخانههاى راين و دانوب و حتىبريتانيا و از خاور تا فرات منتشر شد، و كار به جايى رسيد كه امپراتوران و سناىروم براى خشنودى خاطر لشكريان و فرماندهان رومى، مىبايست از آن حمايتكنند.
گرچه پس از تشرّف امپراتور مقتدر روم كنستانتين به دين مسيح، مهرپرستى سرانجام در قرن چهارم ميلادى از مسيحيت شكست خورد، اما آثار عميق آن نه تنها در آداب و سنن عامه، بلكه حتى در مسيحيت باقى ماند و بعضاً تا امروز پابرجاست. به عنوان نمونه، در انجيلها هيچ جا گفته نشده كه حضرت عيسى در چه زمانى متولد يا مصلوب شد. ولى در آيين مهرپرستى انقلابين (صيفى و شتوى) و اعتدالين (خريفى و ربيعى) موجب جشن و سرور وتشريفات باشكوه بود. مسيحيان اوليه چون ديدند كه اين آيينها آنچنان ريشهگرفته كه درافتادن با آنها نه تنها خطرناك بلكه بىفايده است، دو تاريخ مهم از آنميان - يعنى انقلاب شتوى و اعتدال ربيعى - را در آيين خود استوار كردند. بيستو پنجم ماه دسامبر نزد مهرپرستان »روز تولد خورشيد شكستناپذير« بود.مسيحيان آن روز را تاريخ ولادت عيسى، و روز ديگرى نزديك به اعتدال ربيعى را روز عروج او پس از تصلب، يعنى عيد پاك (Easter)، قرار دادند (و بايد توجهكرد كه، به اعتقاد مهرپرستان، ميثره خود با ارابه خداى خورشيد به آسمانهاعروج كرد). از اين گذشته، مهرپرستان در پرستشگاهها باهم غذا مىخوردند، وبر طبق برخى قراين، شراب نيز مىنوشيدند. در مراسم عشاى ربّانى در مذهبكاتوليك نيز تا امروز تناول نان و شراب يكى از اركان مهم است و، بنا بر تعاليم آنكليسا، درنتيجه «تبدل جوهرى (transubstantiation)»، مؤمنان را با عيسى مسيحمتحد مىسازد. بحث در جزئيات اسطورهها و الهيات ميترائيسم از حوصله اينگفتار بيرون است، همين قدر مىگوييم كه مهرپرستى چه بهتنهايى و چه درنتيجه اختلاط شديد و بارز با فلسفه افلاطون (بويژه تعليمات او در دو رساله جمهورى وتيمائوس) آثار پايدار در انديشه فلسفى غرب باقى گذاشت.
دومين آيين بزرگ ايرانى كه منشأ تأثير قوى در غرب شد، مانويت بود.مانى، بنيانگذار يكى از پرنفوذترين اديان جهان باستان، درحدود 216 ميلادىدر بينالنهرين به دنيا آمد، و گفته مىشود كه تبارش، لااقل از سوى مادر، به شاهزادگان پارتى مىرسيد. اساس دين او بر جدايى مطلق عالم نور از عالم ظلمت، خير از شر، و روح از ماده است. دين مانوى يكى از اديان گنوسيك يا عرفانى است كه رستگارى انسان را در حصول معرفت روحانى و سعى دروصول به آن از راه دورى و نجات از عالم ماده مىداند. رهايى آدمى از جهانميسر نمىشود مگر با رياضت. مانى خويشتن را خاتم سلسلهاى دراز از پيامبرانبزرگ مىدانست كه از آدم شروع مىشد و به بودا و زرتشت و عيسى مىرسيد. اومعتقد بود اديان گذشته نيز گرچه اديان حقيقى بودهاند، ولى چون محدود بهمكان و زبان و قوم خاصى بودهاند، لذا تأثير محدود داشتهاند، و بعلاوهپيروانشانبتدريج از حقيقت اصلى دور شدهاند. بنابراين، او رسالت خويش را ابلاغ پيامى غالمگير به همه جهانيان مىديد، و هم او و هم جانشينانش سعىبليغ در تبشير و گسترش آيين و درآوردن همگان به كيش خود داشتند و در اين راهاز هيچ كوششى ازجمله ترجمه كتابهاى مانوى به زبانهاى ديگر و مسافرت ومباحثه و احتجاج دريغ نمىكردند.
مانويت در آغاز با مانعى در امپراتورى ايران روبرو نبود و شاهان ايرانى بهآن روى خوش نشان مىدادند. ولى روحانيون زرتشتى سخت از آن كينه به دل داشتند. عاقبت در عهد بهرام ساسانى مانى دستگير و پس از 26 روز محاكمه محكوم به مرگ شد. ولى دين او به سرعت رو به گسترش نهاد و از غرب به امپراتورى روم و مصر و شمال افريقا رسيد (و چنان كه مىدانيم يكى از بزرگترين آباء كليسا، آگوستينوس قديس، كه در شمال افريقا مىزيست، در جوانى مانوى شد و مدتى به آن كيش باقى بود). دامنه آن در غرب تا فرانسه و اسپانيا گسترشيافت و پيروانش پرستشگاههايى در آن نواحى تأسيس كردند. در شرق، مانويتدر قرن هفتم ميلادى در تركستان پا گرفت و تا قرن نهم دين رسمى تركاناويغورى بود و از آنجا به چين نفوذ كرد و تا هفتصد سال بعد در آن سرزمينوجود داشت.
دين مانى گرچه در قرن هفتم ميلادى بظاهر از اروپاى شرقى برافتاد، ولى عناصرى از آن همچنان زنده ماند و در قرون بعدى به صورت فرقههاى ارتدادى مسيحى در برابر كليساى كاتئليك و كليساى ارتدكس قد علم كرد. يكى از اين فرقهها بوگوميليستها در بلغارستان بودند كه از قرن دهم تا پانزدهم ميلادى در بسيارى از ايالتهاى آسيايى و اروپايى بيزانس ازجمله صربستان و بوسنى و هرزگوين فعاليت داشتند. تعاليم محورى اين فرقه از جهت قول به ثنويت مطلق و انكار تجسّد مسيح و محرماتى مانند ممنوعيت ازدواج و خوردن گوشت و شراب و كلاً هرگونه تماسى با عالم ماده، به تعاليم مانوى شباهت تام داشت.فرقه ديگر، آلبيگائيان در جنوب فرانسه بودند كه گرچه بمراتب بيش از مسيحيتاز مانويت متأثر بودند، كليساى كاتوليك انان را بدعتگذار تشخيص داد و پس ازمبارزات طولانى سرانجام در قرن چهاردهم ميلادى موفق به قلع و قمع ايشان شد. اهميت تاريخى اين فرقهها - بويژه آلبيگائيان - گذشته از رساندن پيام مانى بهغرب، در بدعتگذارى و مقابله با كليساى مادر بود كه به فاصلهاى نهچندان دراز، راه را براى مارتين لوتر و ظهور مذاهب پروتستان هموار كرد، و آن واقعهاى بود كه انديشه و فلسفه غرب را در قرنهاى بعد از بيخ و بن تكان داد.
پس ديده شد كه تا پيش از اسلام، كنش و واكنش فكرى بين ايران و غرب بيشتر بر مبناى سيطره انديشههاى دينى و كيهان شناختى ايرانى صورت مىگرفت، هرچند البته نفوذ انديشههاى يونانى و مسيحى در متفكران دينى اين سرزمين نيز بويژه در اواخر آن دوران شايان توجه است.
آنچه به فلسفه اسلامى معروف است از حدود قرن نهم ميلادى تحت تأثير دو عامل عمده آغاز به نشو و نما كرد: نخست مجادلات متكلمان، و دوم افكار يونانى و مسيحى و آثار آنها در برخى مسائل اساسى - مانند جبر و اختيار، قدرت و عدل كامله الاهى، و نسبت خداوند با عالم مخلوق. بزرگترين تأثير را افلاطن وارسطو و فلوطين در حكماى اسلامى گذاشتند. البته دانشمندان ايرانى حتى پيش از اسلام از فلسفه يونانى بويژه ارسطو متأثر بودند. به نوشته يكى از مورّخان معاصر: «در پارهاى از كتب پهلوى اصطلاحات فراوان علمى موجود است و اين اصطلاحات كه غالباً قابل تطبيق بر اصطلاحات فلسفى يونانى خاصه حكمتارسطو است، مىرساند كه تنها به وسيله عيسويان ايرانى علوم يونانى پذيرفته وبه زبان سريانى ادا نشده است، بلكه زرتشتيان نيز به اين كار مبادرت كرده و زبانپهلوى را با معادل آوردن بسيارى اصطلاحات فلسفى يونانى ثروتمند ساختهبودند ... يكى از مشاهير عيسويان ]در عهد ساسانى[پولس ايرانى (PersaPaulus) رئيس حوزه ايرانى نصيبين است كه كتابى مشتمل بر بحث درباره منطقارسطو به سريانى براى خسرو انوشيروان نوشت و در آن نسبت به اثبات وجودواجب و توحيد و ساير نظرهاى فلاسفه به برترى روش حكما بر اهل اديان اشارهكرد ... معلمين كليساهاى نسطورى در ايران ... چون به آثار ارسطو توجه داشتنددر كليساهاى خود در ايران ... با قوت بسيار به تحقيق در روش اين استاد يا شرّاحاسكندرانى او توجه كردند ... مجاهداتى كه پيش از خسرو انوشروان (579- 31م) شده بود در برابر توجه او به علوم فاقد اهميت است. اين پادشاه كه همفرمانروايى مدبر و هم سردارى شجاع بود به حكمت نيز علاقه داشت و از فلسفه افلاطون و ارسطو آگاه بود و ترجمه اين دو استاد را مىخواند.(10)»
چنانكه اشاره شد، واسطه نقل فلسفه و علوم يونانى به جهان اسلام، مترجمانى بودند كه از اواخر قرن هفتم ميلادى آغاز به كار كردند و كارشان در اواخر قرن نهم به حد اعتلا رسيد. علوم يونانى از پنج طريق وارد جهان اسلامى شد: از طريق نسطوريان، يعقوبيان، ايرانيان زرتشتى در مدرسه جنديشاپور، مدرسه حرّان، و يهوديان. هشتاد سال پس از سقوط دولت اموى قسمت زيادىاز تأليفات ارسطو و شاهان اسكندرانى و بسيارى از كتب جالينوس و برخى از مكالمات افلاطون به عربى ترجمه شد. به نوشته دكتر ابراهيم مدكور، «مسلمانان اين ميراث عظيم انسانى را از شش زبان گرفتند: عربى، سريانى، پهلوى، هندى، لاتين و يونانى.(11)»
آغاز حقيقى نهضت ترجمه از عهد ابوجعفر منصور خليفه عباسى بود كه شهر بغداد را ساخت. پس از او، مأمون در 832 ميلادى مركزى براى ترجمه بهوجود آورد كه بيتالحكمه ناميده مىشد، و گروهى را براى جمعآورى كتب سودمند به هند و ايران و قسطنطنيه فرستاد. كتابهايى كه ترجمه شد، هم مربوطبه علوم عملى مانند طب و حساب و كيميا بود، و هم علوم نظرى همچون طبيعيات و مابعدالطبيعه و دين، و هم تورات و انجيلها و كتب مانوى و مزدكى، از راه اين ترجمهها، مسلمانان با انديشههاى بعضى از فلاسفه پيش از سقراط وهمچنين مكتبهاى فلسفى بعد از ارسطو، بويژه اهل مكتب اسكندريه، آشناشدند. اما آنچه تأثير دورانساز در فلسفه اسلامى داشت اين بود كه ارسطو را ازراه تعاليم مفسران اسكندرانيو چند كتابى كه به غلط به او منسوب شده بود، شناختند. به نوشته دىبور «اجمالاً بايد گفت كه سريانيان و مسلمين فلسفه را ازجايى آغازكردند كه آخرين حكماى يونان به پايان آورده بودند، يعنى از جايى كهحكماى مكتب نوافلاطونى به شرح كتب ارسطو پرداختند.(12)»
عامل مؤثر ديگر در فلسفه اسلامى چند كتاب بود - مانند كتاب التفاحه و كتاب ربوبيت يا اثولوجيا - كه حكماى اسلامى به غلط آنها را از ارسطو مىپنداشتند. اثولوجيا بخصوص در متفكران مسلمان تأثير عميق گذاشت. اين كتاب درواقع بخشى از نهگانهها يا تاسوعات فلوطين بود كه با تعاليم اسكندر افروديسى بههم درآميخته بود و تأثير آن بخوبى در فارابى و ابن سينا و ابن رشد مشهود است. فلوطين عقل را وسيله حصول معرفت و موجودى كلى مىشماردكه همه كائنات در آن منحل و از آن صادر مىشوند. قسمت اوّل اين نظريه،يونانى است، ولى قسمت دوم آن بهرغم برخى شباهتها به فلسفه رواقى، داراىريشههاى غيريونانى است. علاقه جزيى بهكلى در نزد فلوطين همان وحدتعرفانى است كه ذات جزيى در كلى منحل مىگردد، نه ارتباط عقلى چنانكه افلاطون و ارسطو و رواقيان مىگفتند. فلوطين پس از تحصيل فلسفه يونان باسپاهيان گورديانوس امپراتور روم به ايران آمد و به حكمت ايران و هند علاقهمندشد و بويژه تحت تأثير عقايد ايرانيان در آيين مهرپرستى يا ميترائيسم قرار گرفت. در مهرپرستى موجودى برتر وجود دارد كه سرچشمه نور جهان است و به جهان ماده نور مىافكند و تاريكيها را روشن مىكند. حكماى اسلامى نيز چنين انديشهاى داشتند و اين فكر را به فلسفه مسيحى در قرون وسطى داخلكردند.(13)
فلوطين نه تنها حكمت، بلكه تصوف اسلامى را نيز تحت تأثير قرار داد. تصوف اسلامى در آغاز راه اخلاق و دين گام مىزد و داعيههاى فلسفى نداشت. «ولى طولى نكشيد كه به صورت مذهبى فلسفى درآمد - يعنى همزوجى از آيين گنوسى و مانوى با صبغه افلاطونى جديد. نخستين كسى كه فلسفه را واردتصوف كرد، ذوالنون مصرى بود ... نيكلسون ثابت مىكند كه بيشتر آراء ذوالنونبا آنچه در كتب ديونوسيوس آمده كه مبدأ تصوف مسيحى در قرون وسطا شمرده مىشود، همانند است. ديونوسيوس در تاريخ تصوف مسيحى و اسلامى تأثير عميق داشته است.» به عقيده او، معرفت به خداوند فقط با صفاى دل و رهايى از بند دنيا و اتصال به نور الهى امكانپذير و به يارى عقل ناممكن است. اينگونهسنان و آرايى كه از تاسوعات فلوطين اقتباس و، چنانكه گفتيم، به غلط از آنِارسطو دانسته شد «پارهاى از عقايد را در ميان مسلمانان رواج داد كه اسلام با آنهابيگانه بود و مذاهب فيض و اشراق و ادريه (گنوسى) و غيبت از خود، در بينمسلمين شناخته و رايج گرديد.(14)» البته درمورد عوامل مؤثر در نشو و نماىتصوف اسلامى و مسيحى، به سرچشمههاى مختلف مىتوان رجوع كرد، ولى بهعقيده دو تن از پژوهندگان معاصر عرب، عامل مهمى كه مغفول مانده و غالباً بهمكتب اسكندريه منسوب گشته، عامل اشراق است كه عنصرى ايرانى و زرتشتىاست و مسلمانان آن را با حكمت افلاطونى درآميختند.(15)
در اين مختصر بيش از اين مجال سخن از تصوف نيست، و اكنون بايد بپردازيم به انديشه فلسفى در اسلام. چنان كه اشاره كرديم، فلسفه اسلامى از مجادلات كلامى منشأ گرفت. بهطور كلى در مكتب كلامى عمده وجود داشت. اوّل مكتب معتزله يا عقليان كه قائل به اختيار براى آدمى و وحدت ذات وصفات الهى بودند و مىگفتند عقل مستقلاً قادر به تشخيص درست از نادرستاست، هرچند وحى نيز مؤيد تشخيص عقلى است. درمقابل، اهل سنت وجماعت تقريباً با كليهعقايد معتزله مخالف بودند و ايشان را به انسانمحورىمتهم مىكردند و سرانجام موفق به دفع و سركوب آنان شدند. با اين حال، بارقهآراء معتزلى باقى ماند و نهضت عقلى در انديشه فلسفى اسلامى را همچنانفروزان نگه داشت. فلسفه اسلامى گرچه در قالب آميزهاى از فلسفه ارسطويى ونوافلاطونى پس از گذر از صافى شارحان آتنى و اسكندرانى يونانىمآب ارسطوشكل گرفت، ولى حكماى اسلامى براى سازگار ساختن آن با تعاليم دين خود،دو مفهوم اساسى در آن وارد كردند كه يكى ممكنالوجود و واجبالوجود بود وديگرى مفهوم نبوت. از اين كه بگذريم، كيهانشناسى عمومى آنان با همان طرحعمومى مطابقت داشت كه از يونانيان به ارث برده بودند.
در شرق جهان اسلام، دو اختر تابناك سپهر فلسفى، دو فيلسوف نامدار ايرانى فارابى و ابن سينا بودند. فارابى در كيهانشناسى و روانشناسى تقريباً يكسره تابع ارسطو بود (البته بهاستثناى نظريه صدور يا فيضان كه منشأ نوافلاطونى و ايرانى داشت)، ولى در نظريات سياسى عمدتاً دو رساله بزرگ افلاطون، جمهورى و قوانين، را با تغييراتى براى منطبق ساختن تعاليم فيلسوف يونانى با اوضاع و احوال عصر خويش، اساس قرار مىداد. در نوشتههاى فارابى تصويرى تمام نما از جهانبينى مكتب اسلامى مىبينيم. خدا در قله هستى و معادل «اَحَد» در فلسفه فلوطين و علت اول نزد ارسطو است، و عقل اول از او منشأ مىگيرد. در اينجا متأسفانه فرصت شرح و بيان نظريه فيضان بر طبق آراء فارابى نيست. همين قدر اشاره مىكنيم كه، به عقيده او، عاليترين سعادت براى آدمى پرورش قوه خردورزى است كه در نتيجه عمل عقل و هم، يا عقل فعال، برآن قوه حاصل مىشود و حاصل آن تفكر است. كسى داراى صلاحيت اداره جامعه است كه علاوه بر فضايل عملى، از فرزانگى فلسفى نيز بهرهمند باشد، و چنين فرزانهاى همانا پيامبر است و وضع اصول و قوانين مؤدى به سعادتبشرى تنها از او ساخته است. نظريات سياسى فارابى نهتنها در كليات، بلكه دربعضى از جزئيات نيز از نظريه سياسى افلاطون اقتباس شده است. پيامبرفرمانرواى فارابى همان حاكم حكيم افلاطون است كه فرمان مىدهد و از هيچموجود بشرى فرمان نمىبرد، و در زير او ساير لايههاى اجتماعى است وبالاخره لايه تحتانى مركب از افرادى كه فقط فرمان مىبرند و صلاحيتفرمانروايى بر هيچ كس را ندارند.
دومين حكيم بزرگ ايرانى عالم اسلام ابن سينا است كه به اجماع اكثر قريب به اتفاق مورّخان و صاحبنظران مهمترين، نوآورترين، و نيرومندترين فيلسوف مسلمان از آن زمان تاكنون بوده است. نهضت فلسفى شرق اسلام با ابنسينا به بارورى كامل رسيد كه بانى منسجمترين و ظريفترين و جامعترين نظام فلسفى قرون وسطى بود. افكار او در فلسفه مدرسى جهان مسيحيت تأثير عميق داشت و در جهان اسلام هنوز يكى از اركان آموزش فلسفى در مراكز دانش سنتى اسلامى است. شايد دليل بقاى حيرتانگيز نفوذ او در حوزههاى علميه تا امروز كوششهاى عميق وى براى آشتى دادن خردگرايى يونانى با اصول عقايد اسلامى بوده است.
محور مابعدالطبيعه ابن سينا، تقسيم وجود به ممكن و واجب است، و او براى صورتبندى اين نظريه كه تأثير آن هنوز در فلسفه شرق و غرب ديده مىشود، بين ماهيت و وجود تمايز بارز قائل شد. اساس تفكيك ماهيت از وجودبنا به رأى شيخالرئيس، در نظريه ارسطويى حركت و نظريه نوافلاطونى فيضانگذاشته شده است. ولى ابن سينا براى رسيدن به نتيجه مطلوب ناچار بود هم درنظريه فيضان و هم در نظريه ارسطو در باب ماده و صورت تغييرات اساسى واردكند. اشكال نظريه ارسطو اين بود كه نمىگفت چرا بايد چيزها از قوه به فعلدرآيند؛ نظريه فيضان گرچه يك وجود و يك حركت عام رو به بيرون را مفروضمىگرفت و بظاهر مسأله فعليّت را حل مىكرد، اما وجه عقلى براى آن به دستنمىداد. ابن سينا سه عامل اصلى (ماده و صورت و وجود) به اضافه وجودواجب را به عنوان اساس آن حركت مفروض گرفت و، به عقيده خود، مسأله راحل كرد. ولى شايد بزرگترين نؤآورى او در فلسفه، ابداع نظريه شهود عقلى و»حس باطن« و استوار كردن جايگاه وحى و عقل نبوى و اهميت قوه متخيّله درخردورزى بود كه بعدها فلاسفه غربى عميقاً از آن متأثر شدند.
تفصيل ظرافتهاى فكرى حكماى اسلامى و مجادلات متكلمان با ايشان ودستاوردهاى درخشان علم كلام درنتيجه اين احتجاجات، متأسفانه در حوصلهاين مقال نمىگنجد، تعرّضات متشرّعان به حكما سرانجام موجب عقبنشينىفلسفه به سنگر تصوف شد. متأثر از عقايد صوفى وحدت وجودى معروف، ابنعربى (1165 - 1240 ميلادى)، حكيم شيعى ايرانى، صدرالدين شيرازى، درعهد صفويه (قرن هفدهم) مكتبى بنياد نهاد كه آراى ابن سينا و معتقدات شيعه وعرفان عقلى سهروردى و ابن عربى همه در آن دخيل بودند. اما شايد بزرگترينخدمت حكماى اسلامى به فلسفه اين بود كه در طى هزار سالى كه در تاريخ اروپا به «اعصار تاريك» (Dark Ages)معروف است، ميراث گرانقدر فيلسوفان يونان راترجمه و حفظ كردند و در حدّ توان به غناى آن افزودند، و سپس پس از طلوعمجدد آفتاب علم و فلسفه در غرب، به متفكران اروپايى انتقال دادند - هرچندارزش اين خدمت عظيم آنا - بويژه ايرانيان - تا امروز آنگونه كه شايسته بوده، شناخته نشده است.
پينوشتها:
1. دكتر كتايون مزداپور، «از اسطوره تا تاريخ و از تاريخ تا اسطوره»، همشهرى، 20 آبان 1378.
بیكار در اقتصاد به فردی گفته میشود که در سن کار(۱۵ تا ۶۵ سال)و جویای کار باشد اما شغل یا منبع درآمدی پیدا نکند.کودکان و افراد مسن از آن جهت که قادر به انجام کار نیستند؛ جزو جمعیت فعال به حساب نمیآیند.زنان خانهدار و دانشجویان نیز اگر جویای کار نباشند؛جزو جمعیت فعال شمرده نمیشوند. جمعیت بیكار به تعداد افراد بیکار گفته میشود. بیکار از منظر مرکز آمار ایران، فردی بالای ۱۰ سال است که در هفتهٔ قبل از آمارگیری فاقد کار باشد، و در آن هفته یا بعد از آن آمادهٔ کار باشد و در آن هفته و سه هفته قبل از آن در جستجوی کار باشد. همچنین افرادی که به دلیل آغاز به کار در هفتهٔ آینده یا انتظار بازگشت به شغل قبلی جویای کار نیستند، بیکار محسوب میشوند.
علل بیکاری
افزایش جمعیت و کمبود تقاضای نیروی کار،اتوماسیون، مهمترین علل بیکاری هستند. یک عامل مهم بیکاری،افزایش رقابت بینالمللی در صنایعی است که پیشرفت روزافزون غرب بر پایه آن بنیاد نهاده شده بود.
انواع بیکاری
• بیکاری اصطکاکی: در مدت زمان بین دو اشتغال در هنگام تغییر شغل
• بیکاری فصلی: زمانیکه تقاضا برای کاری در فصل مشخصی وجود نداشته باشد؛ مثلاً برخی آموزگاران که در تابستان نمیتوانند تدریس کنند یا کشاورزان و کارگران ساختمانی
• بیکاری پنهان: وقتی است که شخص به کاری مشغول است و منبع درآمدی دارد اما کار او در اقتصاد کشور اثر مثبت ندارد.
آثار بیکاری
تجربه بیکاری برای کسانی که به داشتن شغل ثابت و مطمئن عادت کردهاند،میتواند بسیار ناراحتکننده باشد. مستقیمترین نتیجه بیکاری،از دست دادن درآمد است. فشار اقتصادی برای کسانی که فاقد کارند بسیار زیاد است.
نرخ بیکاری در ایران
نزدیک به یک چهارم از نیروی کار ایران فاقد اشتغال و بیکار است. [۱] حدود ۷۰ درصد جمعیت ایران زیر ۳۵ سال سن دارند. مرکز آمار ایران میزان بیکاری جوانان را ۲۱٫۸ درصد اعلام کرده که تقریبا دو برابر نرخ متوسط بیکاری در ایران است. نرخ بیکاری در استانهای مختلف ایران متفاوت است. اما اغلب نرخ بیکاری در استانهای مرزنشین از دیگر نقاط ایران بالاتر است.
معضل بیکاری
در سال ۲۰۰۵ میلادی (۱۳۸۴ خورشیدی) نشریه تحقیقات اقتصادی خاورمیانه (میس) در یک گزارش کامل تحلیلی از معضل بیکاری در ایران نوشت: «بحران بیکاری ۴۰ درصدی در ایران که ۲۸ میلیون را شامل میشود، جمعیت کل کشور را به طور نسبی دچار فقر اقتصادی کردهاست.»
در همین سال دولت ایران اعلام کردهاست که نرخ بیکاری در کشور حدود ۱۲ درصد است که این آمار در نظر برخی آگاهان غیرواقعی مینماید.
برخی کارشناسان انتقادهایی به شیوههای آمارگیری بیکاران در ایران و نتایج آن وارد میکنند، ولی همه بر یک نقطه اتفاق نظر دارند که بیکاری یکی از معضلات اصلی اقتصاد ایران است. جمعیت ایران در ۲۸ سال گذشته تقریبا دو برابر شده و اکثر کسانی که در سالهای بعد از انقلاب ۱۹۷۹ متولد شدهاند به سرعت به جمع متقاضیان کار میپیوندند.
بر اساس آمار رسمی، تعداد بیکاران ایران بین سه تا سه و نیم میلیون نفر است اما کارشناسان آمار بیکاران را بیشتر از چهار میلیون نفر برآورد میکنند. هر ساله دست کم حدود هشتصد هزار نفر وارد بازار کار ایران میشوند و ایران توان کافی برای پاسخگویی به این حجم از متقاضیان کار را ندارد.
دولت در دو سال گذشته حجم زیادی از منابع بانکی را به سمت بنگاههای زودبازده هدایت کرده بلکه بتواند از فشار بیکاران بکاهد اما برآوردهای رسمی نشان میدهد که تلاش دولت تاثیر چندانی بر کاهش نرخ بیکاری نداشتهاست.
کارشناسان اقتصادی بر این باورند که ایران برای این که بتواند بیکاری را کنترل و نرخ آن را کاهش دهد باید سالانه بیشتر از یک میلیون شغل ایجاد کند در حالی که در طول سالهای اخیر به طور متوسط نتوانسته برای بیشتر از ۵۵۰ هزار نفر شغل ایجاد کند.
کارشناسان اقتصادی بر این باورند که ایران برای غلبه بر مشکل بیکاری، نیازمند رشد اقتصادی بالای هفت درصد است اما در طول چند سال گذشته متوسط رشد اقتصادی در حد پنج درصد بودهاست.
کارشناسان اقتصادی بر این باورند که بخشی از رشد اقتصادی چند سال اخیر حاصل افزایش درآمدهای بالای نفتی بودهاست در حالی که دولت بدون سرمایه گذاری کافی نمیتواند به رشدی قابل اتکا دست یابد تا با آن شعار افزایش فرصتهای شغلی را تحقق بخشد.
نرخ بیکاری در استانهای مختلف ایران
فهرست زیر شامل استانهای مختلف کشور ایران است که در آن به درصد بیکاری افراد جویای کار طبق آخرین آمارگیریها اشاره شدهاست.
اگر نظری به آیات قرآن بیفکنیم می بینیم که در موارد گوناگون خداوند انسانها را به سیر و گشت و گذار در جهان پیرامون ...
اگر نظری به آیات قرآن بیفکنیم می بینیم که در موارد گوناگون خداوند انسانها را به سیر و گشت و گذار در جهان پیرامون خود فرا می خواند.بارها در قرآن آمده است ای انسانها آیا به آسمان نمی نگرید؟ آیا به ستارگان نمی نگرید ؟ به گیاهان؟به حیوانات؟و ..........گویاترین بر این مدعا نامهای اشیا» , حیوانات و صورتهای فلکی است که در سراسر آیات قرآن مشاهده می شود.
اشاره به شیمی در قرآن:
سوختن چوب و تولید آتش:
در آیه 80 سوره یاسین خداوند به خاصیت آتش افروزی درختان سبز اشاره می کند.امروز میدانیم گیاهان گاز کربنیک را از هوا و آب را از زمین جذب کرده و به کمک انرژی نورانی خورشید طی عمل فتوسنتز در ابتدا ماه گلوکز الی را ساخته واکسیزن آب در این فرآید آزاد میشود.طی فرآیندهای بعدی از گلوکز چوب ساخته میشود و انرژی ذخیره شده (انرژی شیمیایی خورشید)در گیاهان هنگام سوختن چوب ها آزاد می شود و همچنین اگر تمام چوب ها و درختان بر اثر وزش باد و طوفان به هم بخورند آتش سوزیهای وسیع و وحشتناک در جنگلها رخ می دهد.
آهن:
در آیه 25 سوره حدید آمده است آهن (و دیگر فلزات)را که در آن سختی (برای جنگ و کارزار) و هم منافع بسیار برای مردم است افریدیم) و امروز میدانیم که آهن و آلیازهای آن به مجموع فلزات دیگر در زندگی انسان اهمیت دارد.
آب دریا ها :
در آیات متعدد قرآن خداوند اهمیت دریا و آب را بیان میکند (و هم او خدایی است که دریا را برای شما مسخر کرد)(نحل 14).دریاها سرشار از مواد معدنی و جلبلک هایی است که پایه و اساس زنجیره غذایی را در داخل آب تشکیل داده و اهمیت زیادی در زندگی انسانها دارند.سوره الرحمن آیه 19 اشاره به دو دریایی دارد که در کنار هم قرار دارند و در حالیکه با هم تماس دارند در میان آنها مانعی قرار دارد که یکی بردیگری غلبه نکند.چرا؟
سرنوشت آب دریاها:
قرآن کریم در آیه 6 سوره تکویر از برافروخته شدن دریاها و آیه 3 سوره انفطار از به هم پیوسته شدن دریاها در روز قیامت صحبت میکند که جای بسی شگفتنی است بعید نیست در استانه قیامت آب این دریاها که از دو ماده اکسیژن و هیدروژن تشکیل یافته چنان تحت فشار قرار گیرند که تجزیه شوند و بر اثر یک جرقه همگی تبدیل به یک پارچه آتش شوند.
رعد و برق:
ایه 12 سوره رعد و 24 سوره روم در قرآن رعد و برق را هم مایه ی امید و هم مایه ی ترس معرفی میکند و امروز با اکتشافات علمی ثابت شده که رعد و برق فوائد برکات فراوانی دارد از جمله :
1-آبیاری و از برق معمولا حرارت فوق ا لعاده زیادی تولید می شود که مقدار زیادی از هوای اطراف را سوزانیده و در نتیجه فشارها کم شده و ابرها می بارند.
2-در هنگام برق قطرات باران با اکسیژن کافی اضافی ترکیب شده که یکی از آثارش کشتن میکروبهاست و به همین دلیل هر سال که رعد و برق کم باشد آفات گیاهان زیاد می شود.
3-قطرات باران بر اثر برق و حرارت شدید یک حالت اسیدی پیدا می کند و هنگام پاشیدن بر زمینها یک نوع کود گیاهی موثر ساخته می شود و گیاهان تغذیه می شوند.
در آیه 2 سوره ی الحدید آمده که:له الملک السماوات ...........آهن عنصری است که براحتی از زمین استخراج شده و به راحتی می توانید به آن برگردد و دوباره مثل قبل بصورت اکسید آهن قرمز رنگ در کانی آهن درآید که به نظر من این آیه می تواند به این موضوع اشاره داشته باشد.
در آیه 25 این سوره که می فرماید:
ابتدا اشاره به فرستادن انبیا با عدل و سپس از خصوصیات آهن که فواید زیادی دارد و برای حفظ عدالت آفریده شده صحبت می کند.
از لحاظ شیمیایی آهن دارای عدد اتمی زوج است و پایداری نسبی بیشتری نسبت به عناصر با عدد اتمی فرد دارد و نسبت به آنها فراوانی نسبی بیشتری دارد.فراوانی عناصر به پایداری آنها مربوط است.این پایداری براساس انرژی اتصال بیان می شود.هنگام تشکیل هسته اتم از اجزای آن مقداری ماده به انرژی تبدیل می شود که این انرژی براساس رابطه زیر بیان می شود:
E =(m)C انرژی اتصال آهن از اختلاف بین جرم هسته آهن و با جرم 26 پروتون و 30 نوترون تشکیل دهنده آن بدست می آید.
رنگهای شیمیایی در قرآن:
زندگی بشر از بدوخلقت تحت تاثیر دو عامل مهم شب و روز بوده است.
انسان با مشاهده علامت شب(تاریکی)به سر پناه خود روی می آوردو با آشکار شدن صبح و روشنایی به سوی تلاش و فعالیت می شتابد. خدای متعال از دو عامل فوق به عنوان نعمتی بزرگ یاد می کند و در کنار سایر نعمتهایش می فرماید:"و جعلنا اللیل لباسا و جعلنا النهار معاشا" (یعنی شب را برای شما پوششی قراردادیم و روز را برای معاش شما قرار دادیم )این عملکرد فطری در انسان بیانگر این است که انسان ناخوداگاه تحت تاثیر رنگها قرار می گیرید و با کشیده شدن پرده آبی تیره بر آسمان احساس نیاز به استراحت و آرامش در او به وجود می آید و با طلوع صبح و آشکار شدن نور و روشنایی زرد رنگ به انسان نیروی تکاپو و فعالیت دست میدهد.بنابراین پیشینه شناخت رنگها و احساس نیاز به آنها به صورت تکوینی در خلقت وجود داشته است. از این رو خداوند رنگها را صفت مشترک بین موجودات اعم از زنده و غیر زنده قرار داده و می فرماید:"آیا ندیدی که خدا باران را از آسمان فرود اورد و با ان انواع میوه های گوناگون و رنگارنگ پدید آورد و در زمین کوهها و طرق زیاد و اصناف و رنگهای مختلف سفید;سرخ;سیاه خلق فرمود و از اصناف انسان (مرد و زن ) و اجناس حیوانات نیز به همین گونه مختلف آفرید."
خواص رنگ سبز
در قرآن کریم از میان همه رنکها به رنگ سبز به عنوان رنگ لباس بهشتیان معرفی شده است.":ویلبسون شبابا خضرامن سندس و استبرق"لباسهای سبز حریر و دیبا بپوشند.
.مسرت بخشی و شادآور بودن
اگر آب مایه حیات است;رنگ سبز نشانگر طراوت و زندگی می باشد چرا که طبیعت با این رنگ لباس حیات به تن می کند خداوند متعال این شگفتی را به صورت زیبا ترسیم کرده و میفرماید:
رنگ سبز رنگ گیاهان و طبیعت است و خداوند آنها را مظهر مسرت و شادابی معرفی می کند"فانبتنا به حدائق ذات بهجه"پس به وسیله آب باغهای بهجت انگیز رویاندیم.در تعریف بهجت آورده که البهجه حسن اللون و ظهور السروفیه"بهجت بهترین رنگ است و شادابی و نشاط در آن ظهور دارد.امام صادق علیه السلام در بیان خاصیت رنگ سبز می فرماید:"سه چیز غم و غصه را از بین می برد 1-آب 2-رنگ سبز 3-خوشرویی.
خواص رنگ قرمز از منظر آیات و روایات
خداوند متعال در قرآن کریم از رنگ قرمز به عنوان رنگ کوهها در جاده های پرپیچ و خم کوهستانی تعبیر آورده و می فرماید:برخی از کوهها دارای خطوط سفید و سرخ به رنگها مختلف آفریدیم;که با اندکی تامل در آیه فوق به جایگاه رنگ قرمز در علم زمین شناسی پی می بریم زیرا کوهها سرخ رنگ منبع عظیم آتشفشانی هستند و مدام در حالت تلاطم می باشند. که نماد اصلی این کوهها گرم و فعال بودن آنها است به همین علت در اثر تغییرات جغرافیایی شروع به فوران می کنند و در آیه 37 سوره الرحمن نیز در سرخی دگرگونیها ی صفحه آسمان به هنگام قیامت به این رنگ تشبیه شده است با این بیان که "پس آنگاه که آسمان شکافته شوند مانند چرمی سرخ وگلگون گردد."
رنگ زرد از منظر آیات و روایات
"آیه یقول بقره صفر» فاقع لونها تستر الناظرین"در این آیه "صفرا»"با صفت"فاقع"آمده است.این چینش در بردارنده نکته مهمی در مورد رنگ زرد می باشد;زیرا فاقع از نظر لغوی به معنای زرد یکدست پررنگ و خالص می باشد و از دقت در معنای آن چنین استفاده می شود که رنگ زرد با ویژگیهای مذکور تشابه زیادی با رنگ موی شتر دارد.زیرا اغلب;رنگ موی شتران زرد پر رنگ یکسان است.خداوند در قرآن کریم در این باره می فرماید:
"انما ترمی بشرر کالصفر کانه جمالت صفیر"همانا آن(دوزخ) شراره سحابی چون کاخ پرتاب می کند گویی اشترانی زرد رنگند.
در آیه فوق "جماله"جمع"جمل"به معنی شتر و "صفر"جمع صفرا به معنی زرد است.در آیه وجه شبه;رنگ زرد;شعله و سرعت آن می باشد که نتیجه چنین حالتی حررات بخشی زیاد است.یعنی شعله های جهنم همانند شتران زردی هستند که از نظر تندی با سرعت زیاد به هم می پیچند.بنابراین حررات بخشی یکی از خواص رنگ زرد می باشد.با توجه به آیه مورد بحث"انه یقول بقره صفرا» فاقع لونها تسر الناظرین"خاصیت دوم رنگ زرد;سرعت بخشی آن می باشد.همان طور که در معنای"فاقع"بیان شد;رنگ زرد مورد نظر در آیه فوق;رنگ زردی با ویژگی های خاص (یکدست;خالص;پررنگ) است.به آیه;با بیان"تسرالناظرین"به این امر اشاره آشکار فرموده است.امام صادق علیه السلام می فرماید:هر کس رنگ زرد بپوشد تا زمانی که در پایش است در خوشحالی به سر می برد و نیز از امام علی علیه السلام نقل شده است:هر کس کفش زرد بپوشد کدورت و غصه اش کاهش می یابد.
ایه های قرآن راجع به علم فیزیک
فیزیک وقرآن/نسبت عمر دنیا به عمر زمین:
قرآن کریم سوره ی 50 (ق): آیه ی 38:
"ما آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ گونه رنج و سختی ای به ما نرسید"
قرآن کریم سوره ی 41 (فصلت): آیه ی 9:
"بگو: آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید و برای او همانندهایی قرار می دهید؟ او پروردگار جهانیان است!"
امروزه دانشمندان فیزیک با توجه به شواهد موجود عمر زمین را 4.5 میلیارد سال پیش بینی می کنند.
این در حالی است که عمر دنیا 13.5 میلیارد سال برآورد شده است.
در قرآن آمده که زمین در دو روز و دنیا در شش روز خلق شد. (عمر دنیا 3 برابر عمر زمین است)
اگر این موضوع را با شواهد عینی امروز مقایسه کنیم هیچ کمبودی دیده نمی شود!
عمر دنیا (13.5 میلیارد سال) را بر عمر زمین (4.5 میلیارد سال) تقسیم کنید.
جواب 3 بدست می آید.
این بدان معناست که علم فیزیک امروز نیز به این مسئله رسیده که عمر دنیا 3 برابر عمر زمین است!
فیزیک و قرآن/سیاه چاله ها و ستاره های نوترونی:
سوره ی 86 (طارق): آیات 1 تا 3:
"سوگند به آسمان و کوبنده ی شب! و تو نمی دانی کوبنده ی شب چیست. همان ستاره ی ثاقب است!"
در عربی "ثقب" به معنای چاله و "ثاقب" به معنای چیزی است که چاله را ایجاد می کند.
نسبیت عام پیش بینی می کند که سیاه چاله ها از ستاره های نوترونی بوجود می آیند. ستاره های نوترونی اکثرا قابل رویت نیستند و تنها با امواج رادیویی (پالس ها) رصد می شوند.
امواج دریافتی از این ستاره ها طوری به نظر می رسد که کسی به جایی می کوبد! (ستاره ی کوبنده).
قرآن در آسمان ستاره ای کوبنده را معرفی می کند که ثاقب است. (چاله ایجاد می کند).
کلام واضح قرآن در این مورد جایی برای شک نمی گذارد!
فیزیک و قرآن/بیگ بنگ – بیگ کرانچ و انبساط دنیا:
سوره ی 55 (الرحمن): آیه ی 37:
"آسمان ها روزی دوباره شکاف برمی دارند و مانند گل سرخی باز می شوند!"
سوره ی 51 (الذاریات): آیه ی 47:
"و ما آسمان ها را با قدرت خود بنا کردیم و همواره آن را وسعت می بخشیم!"
سوره ی 21 (الانبیا): آیه ی 104:
"در آن روز که آسمان را چون طوماری در هم می پیچیم هماگونه که آفرینش را آغاز کردیم آنرا باز می گردانیم. این وعده ای است که بر ماست و قطعا آنرا انجام می دهیم!"
با بیان تئوری بیگ بنگ دانشمندان همواره در صدد گسترش آن بوده اند.
مدتی بعد به کمک تحقیقات عده ای از دانشمندان مشخص شد که علاوه بر بیگ بنگ پدیده ای به نام بیگ کرانچ هم باید وجود داشته باشد. و همانطور که دنیا باز شده روزی به همان نقطه ی آغاز جمع می شود. (انا لله و انا الیه راجعون).
قرآن این موضوع را در ابتدا به باز شدن یک غنچه ی گل رز تشبیه می کند و بیان می دارد که با قدرت بی انتهای خویش در حال گسترش (انبساط) دنیا است!
و روزی همانطور که این دنیا را باز کرد دوباره مانند طوماری آنرا در هم خواهد پیچید. (بیگ کرانچ).
خانم Wadea Omrany کشف جدید علمی در قرآن کرده است. این کشف مربوط به نحوه و ترتیب ارتباط بین مورچه هاست؛ چیزی که پیش از این نمی دانستیم. این مطلب مربوط به آیه شریفه ۱۸ از سوره نمل است: حَتَّی إِذَا أَتَوْا عَلَی وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکنَکمْ لَا یحْطِمَنَّکمْ سُلَیمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لَا یشْعُرُونَ [آن ها حرکت کردند] تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچه ای گفت : (به لانه های خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمی فهمند!) در آیه ی شریفه ی بالا مورچه خطر قریب الوقوعی را طی چهار مرحله متوالی بیان می کند که این مراحل توسط علم جدید ثابت شده است : ۱) ای مورچه ها: این اولین مرحله اعلام خطری است که توسط مورچه داده می شود تا توجه دیگر مورچه ها را به سرعت جلب کند. مورچه ها با گرفتن این پیام صبر می کنند تا دگر پیام ها را توسط همان مورچه دریافت کنند. ۲) به لانه هایتان وارد شوید: در این جا گوینده پیام به دیگران اطلاع می دهد که چه کار باید بکنند. ۳) مبادا سلیمان و لشکرش پایمالتان کنند: در این جمله مورچه دلیل خطر را به مخاطب می گوید. ۴) و خود آگاه نباشند: مورچه ها به عنوان عکس العمل حالت دفاعی مشخصی را از خود نشان می دهند. در این جمله آخر مورچه به مخاطبان می گوید به منبع خطر حمله نکنید. زیرا منبع خطر قصد حمله به لانه مورچه ها را ندارد. بنابراین مورچه ها آن ها را خطر واقعی نمی دانند. علم در این مورد می گوید: مورچه ها در مواقع اعلام خطر و دفاع و همچنین زمانی که تبادل سریع اطلاعات نیاز باشد از ارتباط شیمیایی استفاده می کنند. این اخطار معمولاً توسط صدور علامت های شیمیایی دفاعی مشخص می شود. غده های دفاعی مسئول ایفای نقش اعلام خطر هستند. به عنوان مثال مورچه های استرالیایی را در نظر بگیرید؛ وقتی این مورچه ها با خطری مواجه می شوند، قطرات کوچکی را از غده های دفاعی خود ترشح می کنند. این یک فرمان برای دیگر مورچه هاست تا فرار کنند و با شاخک های خود ارتعاشی ایجاد کنند که به معنای قرارگیری در موقعیت خطر است. Aldehyde hexanal اولین ماده ای است که توسط مورچه ها در مواقع احساس خطر ترشح می شود و باعث جلب توجه و علاقه ی آن ها می شود. در نتیجه شاخک های خود را بالا می برند و تکان می دهند تا دیگر بوها را نیز دریافت کنند. اولین پیام به شکل الکل بود و این اولین مرحله است که توسط مورچه در جمله «ای مورچه ها» گفته شد. سپس مورچه دومین ماده به نام Hexanol را ترشح می کند و در نتیجه بقیه ی مورچه ها موقعیت خطر به خود می گیرند و در تمامی جهات می دوند تا منبع این ماده را پیدا کنند. مورچه ای که ماده شیمیایی را ترشح می کند باید مسیری را که باید بقیه ی مورچه ها از آن کنار روند مشخص کند و این کاری بود که طبق آیه ی قرآن آن مورچه انجام داد و گفت «به لانه هایتان وارد شوید» بنابراین باید مسیر را مشخص کرده باشد. Undecanon سومین ماده ای است که مورچه ترشح می کند. این ماده نشان دهنده ی عامل خطر است و چیزی که مورچه در سومین عبارت گفت «مبادا سلیمان و لشکرش پایمالتان کنند» با این مرحله مطابقت و سازگاری دارد. در این مرحله مورچه ها آماده ی مواجهه با خطر می شوند. در مرحله چهارم مورچه ماده شیمیایی خاصی را ترشح می کند که Butyloctenal نام دارد. توسط این ماده گوینده دستور دفاع می دهد و نوع دفاع را مشخص می کند. بنا براین در مرحله آخر می گوید : «و خود آگاه نباشند». با این کار مورچه از وارد شدن بقیه ی مورچه ها به مرحله ی حمله جلوگیری می کند.
وَ إِنَّ لَکمْ فى الأَنْعَمِ لَعِبرَةً نُّسقِیکم مِّمَّا فى بُطونِهِ مِن بَینِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَّبَناً خَالِصاً سائغاً لِّلشرِبِینَ(66/نحل) ترجمه : 66- و در وجود چهار پایان براى شما ( درسهاى ) عبرتى است ، از درون شکم آنها از میان غذاهاى هضم شده ، و خون ، شیر خالص و گوارا به شما مىنوشانیم ! «فرث» در لغت به معنى غذاهاى هضم شده درون معده است که به مجرد رسیدن به رودهها ماده حیاتى آن جذب بدن مىگردد ، و تفالههاى آن به خارج فرستاده مىشود ، در آن حال که این غذاى هضم شده در درون معده است به آن «فرث» مىگویند و هنگامى که تفالههاى آن خارج شد «روث» ( سرگین ) گفته مىشود . مىدانیم که مقدار کمى از غذا مانند بعضى از مواد قندى و همچنین آب از همان دیوارههاى معده جذب بدن مىشود ، اما قسمت عمده هنگامى که غذاى هضم شده منتقل به رودهها شد وارد خون مىگردد ، و نیز مىدانیم که شیر از غدههاى مخصوصى که درون پستان است تراوش مىکند و مواد اصلى آن از خون و غدههاى چربىساز گرفته مىشود . به این ترتیب این ماده سفید رنگ تمیز خالص ، این غذاى نیرو بخش گوارا ، از میان غذاهاى هضم شده مخلوط با تفالهها ، و از لابلاى خون بدست مىآید ، و این براستى عجیب است ، سرچشمهاى آنچنان آلوده و تنفرآمیز ، اما محصولش این چنین خالص و زیبا و دلانگیز و گوارا ! .
درقرآن مسائل علمی بیان شده است که بعد ها دانشمندان به اسرار شگفت انگیز آن پی برده اند چنانچه در آیه 3 سوره رعد می فرماید : و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین ( از تمام میوه ها دو جفت در زمین قرار دارد ) اشاره به این که درختان میوه موجودات زنده ای هستند که دارای سلولهای نر و ماده می باشند که از طریق لقاح بارور می شوند دارد . اگر لینه دانشمند و گیاه شناس معروف سوئدی در اواسط قرن 18 میلادی موفق به کشف زوجیت عمومی و همگانی در جهان گیاهان شد . قرآن مجید در 1400 سال قبل از آن ، این حقیقت را فاش ساخت و این خود یکی از معجزات علمی قرآن مجید است که بیانگر عظمت این کتاب بزرگ آسمانی می باشد . همچنین از آنجا که زندگی انسان و همۀ موجودات زنده و مخصوصاً گیاهان و میوه ها بدون نظام دقیق شب و روز امکان پذیر نیست در قسمت دیگر این آیه از این موضوع سخن به میان آورده می گوید . یغشی اللیل النهار : خداوند به وسیلۀ شب روز را می پوشاند و پرده بر آن می افکند چرا که اگر پرده تاریک شب نباشد ، نور مداوم آفتاب ، همۀ گیاهان را می سوزاند و اثری از میوه ها و بطور کلی از موجودات زنده بر صفحۀ زمین باقی نمی ماند . در پایان آیه می فرماید : ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون .( در اینها آیات و نشانه های است برای آنها که تفکر می کنند .)
آیه های قرآن راجع به زمین شناسی
بررسي اجمالي چند موضوع علمي در قرآن
الف) حركات خورشيد
خورشيد داراي حركات وضعي و انتقالي است كه حركت وضعي آن در مدت زماني 25 روز براي نقاط واقع در استواي خورشيد و 30 روز براي نقاط نزديك قطبهاي خورشيدي طول مي كشد كه علت زمان متفاوت حركت چرخشي،حالت توده گازي بودن اين ستاره است كه باعث مي شود سرعت چرخش يكسان نباشد. به عبارتي از استواي خورشيد به سمت عرضهاي بالاتر سرعت چرخش كمتر مي شود.
در حركت انتقالي، خورشيد با سرعت km/s 240 به دور مركز كهكشان راه شيري در حركت است ولي به علت عظمت كهكشان، 200 ميليون سال طول مي كشد تا خورشيد يك بار حول مركز كهكشان بچرخد!
جايگاه حركات خورشيد در آيات قرآني:در قرآن براي خورشيد عبارت ضياء و سراج، يعني روشنايي و براي ماه عبارت منير يعني نور بكار برده شده است يعني از خود نور ندارد. (سوره هاي فرقان آيه61، نوح آيات 15و16، نبأ آيات 12 و13).پژوهشگراني مانند بوريس بوكاي در كتاب مقايسه ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، آيات 40 سوره يس و 33 سوره انبياء را دليل حركت انتقالي (مداري) خورشيد مي دانند كه در آنها كلمه فلك به معناي مدار ترجمه شده است.
كه در ذيل ترجمه آيه 40 سوره يس ذكر مي شود: « نه در گردش منظم عالم، خورشيد را شايد كه به ماه برسد و نه شب به روز سبقت گيرد و هر يك بر مدار معيني شناورند».
آيه 42 سوره انبياء، آيه 2 سوره رعد و آيه 33 سوره ابراهيم نيز مربوط به خورشيد و حركات آن مي باشد. افرادي مانند علامه طباطبائي، سيد هبة الدين شهرستاني، طنطاوي در تفسيرالجواهر حركت خورشيد را به سمت مقصدي معين تأييد مي كنند.
ب) كرويت زمين(شكل زمين)
امروزه با گردش ماهواره ها به دور زمين، شكل كروي زمين چنان واقعيت آشكاري است كه مشكل بتوان زماني را تجسم كرد كه شكل و ابعاد زمين به كلي براي بشر ناشناخته بود. حدود 200 سال قبل از ميلاد مسيح دانشمندي به نام « اراتوستن» جغرافي دان و ستاره شناس يوناني (Eratostenes) با استفاده از هندسه ابعاد زمين را محاسبه و شكل كروي آنرا حدس زد.
گر چه شكل زمين بطور كلي كروي است، ولي حركت زمين به دور خود بر روي شكل آن مؤثر مي باشد كه علت آن تأثير نيروي گريز از مركز روي اجسام در حال چرخش است . به همين جهت زمين از شكل كروي خارج شده و بصورت يك « بيضوي پخ» درآمده است كه خيلي نزديك به كره است يعني قطر استوايي آن 12756 كيلومتر و قطر قطبي آن 12714 كيلومتر است.
موضوع كرويي زمين در آيات قرآني : در آيات سوره هاي مباركه اعراف 151، زخرف 38، رحمن17، معارج 40 به مسئله كروي بودن زمين اشاره شده است و نيز آيه 19 سوره حجر« والأرضَ مَدَدناها» و زمين راگسترانديم. را بعضي از مفسرين دليل كرويي زمين دانسته اند مانند محمد متولي شعراوي در كتابهاي معجزة القرآن و كتاب المختار من تفسير القرآن الكريم و همينطور آيه 30 سوره نازعات « والأرض بعد ذلك دحاها» و پس از آن زمين را با غلتاندن گسترد را بعضي مفسرين دليل كرويت بودن زمين و نيز خلقت زمين سپس از آسمانها دانسته اند مانند محمد احمد غمراوي.به عنوان نمونه آيه 17 سوره رحمن جمله « ربُّ الْمَشرِقَينِ و رَبُّ الْمَغْرَبينْ» كه نشانه تعدد مشرق و مغرب است فقط با شكل كروي زمين مناسبت دارد همانطور كه مرحوم آيت ا... خويي در كتاب « بيان» اشاره كرده اند.
ج) حركات زمين
مسئله حركات زمين از جمله مسائلي است كه ذهن بشر را در گذشته به خود مشغول كرده بود. پرداختن به جنبه تاريخي بررسي حركات زمين باعث اطالة مطلب خواهد شد فقط بايد اشاره كرد دانشمنداني چون ارسطو، بطليميوس، گاليله، كپلر و... روي اين مسئله كار كرده اند و دانسته هاي فعلي ما حاصل تلاش علمي آنهاست. از لحاظ علمي زمين در فضا داراي 5 حركت است:
1)حركت وضعي در مدت 24 ساعت
2) حركت نوساني يا رقص محوري در مدت 26000 سال يكبار
3) حركت انتقالي به دور خورشيد
4) حركت با ساير سيارات منظومه شمسي در جهت ستاره وُگا با سرعت 5/19 كيلومتر در ثانيه
5) حركت با كهكشان ما و ميلياردها ستاره هاي آن با سرعت 270 كيلومتر در ثانيه.
تأثير حركات زمين : با توجه به وضعيت خاص محور زمين (تمايل برابر5/23)، حركات زمين تأثيرهاي متعددي را در سطح كره زمين بر جاي مي گذارند كه بطور خلاصه بعضي از آنها عبارت است از:
1) انحراف اجسام و پديده هاي متحرك
2) ايجاد و تغيير طول روز و شب در نقاط مختلف سياره
3) ايجاد فصول مختلف در نقاط مختلف كره زمين
4) ايجاد اهله قمر، جزر و مد بعلت تغيير موقعيت ماه، زمين و خورشيد نسبت به هم و اثرات ديگر.
نام تو کابتدای هـر نام اسـت *** اول آغاز و آخر انجام است
ره نـمـایی و رهـنـمایـت نـه *** هـمه جایی و هیچ جـایت نه
هـر کـسی نقـشبند پرده تـسـت *** همه هیچند، کرده کرده تست
ای به تو زنده هر کجا جانیست *** وز تنور تو هر کرا نانیست
بـر در خـویـش سـرفـرازم کـن *** وز در خـلق بـی نیـازم کن
الیاس بن یوسف نظامی گنجهای (حدود ۵۳۷ تا ۶۰۸ ه.ق) شاعر داستانسرا و رمزگوی سده ششم ایران، بزرگترین داستان سرای منظومه های حماسی عاشقانه به زبان پارسی است که سبک داستان محاوره ای را وارد ادبیات داستانی منظوم پارسی کرد.
کودکی
نام پدرش يوسف نام جدش " ذکي " و نام جد اعلايش " مويد " بوده و سه همسر و يک فرزند به نام محمد داشته است. زادبوم نظامي را شهر گنجه (واقع در آذربایجان کنونی) و اجدادش را اهل تفرش گفته اند. نام مادرش رئیسه و کرد تبار بود. وی در سنین کم یتیم شد و دایی اش خواجه عمر بزرگش نمود.
ازدواج
نظامی سه بار ازدواج کرد. همسر نخستش آفاق، کنیزکی بود که فخرالدین بهرامشاه حاکم دربند به عنوان هدیه ای برایش فرستاده بود. آفاق اولین و محبوبترین زنان نظامی بود. تنها پسر نظامی، محمد از آفاق بود. وقتی نظامی سرودن خسرو و شیرین را به پایان رساند آفاق از دنیا رفت. در ان زمان محمد هفت سال بیشتر نداشت.
عجیب است که دو همسر دیگر نظامی نیز در سنین جوانی فوت کردند و مرگ هر کدام پس از اتمام یکی از آثار او اتفاق می افتاد.
تحصیلات
نظامي مانند اغلب اساتيد باستان از تمام علوم عقلي و نقلي بهره مند و در علوم ادبي و عربي کامل عيار و در وادي عرفان و سير و سلوک راهنماي بزرگ و در عقايد و اخلاق ستوده پايبند و استوار و سرمشق فرزندان بشر بوده و در فنون حکمت از طبيعي و الهي و رياضي دست داشته و گويند که اگر وارد مرحله شاعري نبود و به تدريس و تاليف علوم حکميه مي پرداخت در رديف بزرگان حکمت و فلسفه به شمار مي آمد
دوران زندگی نظامی با دوره حکومت اتابکان آذربایجان و موصل و شروانشاهان هم زمان بوده است.تعلق خاطر نظامی به تصوف زندگانی وی را بیشتر با زهد و عزلت همراه کرده و این امر او را از وابستگی به دربارهای سلاطین دور کرده است.
اخلاق
در پاکي اخلاق و تقوي، نظير حکيم نظامي را در ميان تمام شعراي عالم نمي توان پيدا کرد. در تمام ديوان وي يک لفظ رکيک و يک سخن زشت پيدا نمي شود و يک بيت هجو از اول تا آخر زندگي بر زبانش جاري نشده است. از استاد بزرگ گنجه شش گنجينه در پنج بحر مثنوي جهان را يادگار است که مورد تقليد شاعران زيادي قرار گرفته است، ولي هيچکدام از آنان نتوانسته اند آنطور که بايد و شايد از عهده تقليد برآيند. اين شش دفتر عبارتند از:
نظامی از شاعرانی است که باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم ابن زبان دانست. وی از آن سخنگویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد و تکمیل سبک و روشی خاص دست یابد. اگر چه داستانسرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده لیکن تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانسته است شعر تمثیلی را به حد اعلای تکامل برساند نظامی است.
وی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع معانی و مضامین نو و دلپسند و تصویر جزئیات بانیروی تخیل و دقت در وصف مناظر و توصیف طبیعت و اشخاص و به کار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافته است.
با وجود آنکه آثار نظامی از نظر اطناب در سخن و بازی با لفاظ و آوردن اصطلاحات علمی و فلسفی و ترکیبات عربی فراوان و پیچیدگی معانی بعضی از ابیات ،قابل خرده گیری است، ولی «محاسن کلام او به قدری است که باید او را یکی از بزرگترین شعرای ایران نامید و مخصوصاً در فن خود بی همتا و بی نظیر معرفی کرد.
نظامی در بزم سرایی، بزرگترین شاعر ادبیات پارسی است.
به جرأت می توان گفت که او در سرایش لحظه های شادکامی بی همتاست، زبانش شیرین است و واژگانش نرم و لطیف، و گفتارش دلنشین. آن گونه که در بازگویی لحظه های رزم، نتوانسته از فشار بزم رهایی یابد به اشعار رزم نیز ناخودآگاه رنگ غنایی داده است.
برجستگیها و ویژگیهای شعر نظامی
۱- تشبیهات و توضیحات او، زیبا و هنرمندانه و بسیار خیال انگیزند.
۲- در تصویر جزئیات طبیعت و حالات، بسیار تواناست.
۳- انتخاب الفاظ و کلمات مناسب که نتیجه آشکار آن، موسیقی شعر اوست.
۴- ایجاد ترکیبات خاص و ابداع و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند.
۵-تازگی معانی و ابداع ترکیبات تازه که در شعر نظامی به وفور یافت می شود، کلام وی را گاهی دچار ابهام می کند، علاوه بر اینها کثرت «لغات عربی» و «اصطلاحات علوم» و «اصول و مبانی فلسفه و معارف اسلامی» سخن این شاعر را دشوار و پیچیده کرده است.
درگذشت
همه عمر را به جز سفر کوتاهی که به دعوت قزل ارسلان (۵۸۱-۵۸۷) به یکی از نواحی نزدیک گنجه کرد، در وطن خود باقی ماند تا در سال ۶۰۲ در همین شهر در سن شصت و سه سالگی درگذشت و به خاک سپرده شد. بعضی درگذشت او را بين سالهاي ۵۹۹ تا ۶۰۲ و عمرش را شصت و سه سال و شش ماه نوشته اند.
قدیمی ترین مثنوی نظامی مخزن الاسرار است و بهترین آنها خسرو و شیرین است
هفت پیکر
هفت پیکر یا بهرامنامه چهارمین منظومه نظامی از نظر ترتیب زمانی و یکی از دو شاهکار او (با خسرو و شیرین) از لحاظ کیفیت است. این دفتر رااز جهت ساختار کلی و روال داستانی می توان بر دو بخش متمایز تقسیم کرد:
یکی بخش اول و آخر کتاب درباره رویدادهای مربوط به بهرام پنجم ساسانی از بدو ولادت تا مرگ رازگونه او، که بر پایه روایتی تاریخ گونه است؛ و دیگری بخش میانی که مرکب از هفت حکایت یا اپیزود از زبان هفت همسر او و از زمره حکایات عبرت انگیزی است که دختران پادشاهان هفت اقلیم (مطبق تقسیم قدما) برای بهرام نقل می کنند.
این منظومه آمیزه ای از جنبه حماسی و غنایی است، بدین معنی که بخش هفت گنبد تماما دارای روح غنایی و تخیل رمانتیک است ولی بخش تاریخی گونه، اگر چه سعی شاعر بر ترسیم چهره ای حماسی برای بهرام بوده، آمیزه ای از جنبه حماسی و عناصر غنایی است.
در هفت پیکر زمین و آسمان و جلوه های جمال این دو با هم پیوند می یابد:
از یک سو هفت گنبد است ساخته بر زمین و هفت روز و هفت رنگ و هفت اقلیم و هفت عروس که جملگی زمینی است، و از سوی دیگر نظیره قرار دادن اینها با «هفت» های آسمانی (چون هفت سیاره و هفت فلک)، و واسطه این دو با همدیگر گنبدی است که چرخ زنان آهنگ عروج به گنبد دوار دارد.
هفت پیکر ستایش داد و رفق، و نکوهش ستم و بیراهی است.
این منظومه روح خوشدلی و نشاط است. اگر لیلی و مجنون سراسر حرف و حدیث اندوه است، اگر در مخزن الاسرار و اقبالنامه حکمت و اندرز مفرط جایی برای شادی و تفریح باقی نمی گذارد، اگر حتی ذر خسرو و شیرین با وجود سرشاری از مایه عشق و شور و لعب و نشاط، جای جای به حدیث درد جانکاه تنهایی و هجران و سرانجامف مرگ دلگداز دو دلداده می رسیم، هفت پیکر پیام شادی و سبکروحی و گریز از بیش و کم و چند و چون حیات و پناه گرفتن در کاخهایی است که بنیادشان بر شادی و منظرشان تماشای جمال هستی در مکانی محدود و سنجش رنگ و هیئت هر گنبد با هر یک از سیارات است.
از آنجا که در خود کتاب اشارهٔ مستقیم و یا غیرمستقیمی به تاریخ سرایش و یا تاریخ تقدیم اثر به والی آذربایجان (و نه اران) نشدهاست، و همچنین در آثار معتبر دیگر نیز تاریخ دقیق خلق این اثر ذکر نشده، نمیتوان بیقین تاریخ آن را تعیین کرد. ولی با توجه به اینکه نظامی تاریخهای بسیار دقیق دیگری از آثار، سن فرزند و ماده تاریخهای دیگر در آثار دیگرش میدهد، و همچنین با بررسی تاریخ آذربایجان و اران، و مطالعات تطبیقی میتوان بیقین گفت که خلق این اثر بین سالهای ۵۶۱ و ۵۶۹ قمری میباشد (و به احتمال زیاد نزدیک به ۵۶۹ معادل ۱۱۷۳ میلادی است).
نظامی این کتاب را به «ملک فخرالدین بهرامشاه بن داوود» والی آذربایجان تقدیم کرد.
این کتاب دربرگیرنده خواندن مردم به خودشناسی، خداشناسی و گزینش ویژگیهای پسندیده اخلاقی است و در بحر سریع مسدس (مفتعلن مفتعلن مفتعل) سروده شده.
توجه
همچنین می توانید جواب پاسخ های کتاب های پایه های مختلف را از لینک های زیر ببینید.
همچنین برای حمایت از سایت ما و گذاشتن تحقیقات بیشتر در سایت بر روی لینک های زیر کلیک کنید تا مانیز برای شما با اشتیاق فراوان تری تحقیق رایگان در سایت بگذاریم .
با نگاهی به شناسایی اقدامات مناسب حاکمیت شرکتی در هند
فاروق رسولی
حاکمیت شرکتی ( CG ) با توجه به افزایش توجه به شرکت های بزرگ در سراسر جهان به دلایل مختلف ازجمله رسوایی شرکت های بزرگ ، افزایش نیاز به اعتماد ذینفعان به مدیریت شرکت های بزرگ ،همچنین نقش روز افزون شرکت های بزرگ در اقتصاد جهانی مورد توجه واقع شده است . هدف حاکمیت شرکتی گرد هم آوردن نیاز و به حداکثر رساندن ارزش بلند مدت سهامداران به طور مستمر با شیوه های کسب و کار اخلاقی است .پس حاکمیت شرکتی به جنبه های مختلف عملکرد سازمانی، و درهسته اصلی آن به حکمرانی خوب شرکت های بزرگ با استانداردهای اخلاقی بسیار بالایی اشاره دارد، که اغلب از طریق معیارهای عالی شرافت بوده وهمچنین نشان دهنده شفافیت و پاسخگویی بیشتر در فرآیند تصمیم گیری می باشد. جزئیات خاص و شیوه های حاکمیت شرکتی با توجه به تفاوت عملکرد مدیریت در نقاط مختلف جهان یکی از جنبه های مهم برای عملکرد شرکت ها در سراسر جهان بشمار می رود . این مقاله به بررسی نیاز به بهبود اداره امور شرکت ها در هند و روند جاری در اداره امور شرکت هادر نقاط مختلف جهان ، به ویژه ایالات متحده آمریکا و اروپا پرداخته وتاثیرحکمرانی خوب در ارزش بازار و عملکرد شرکت علاوه بر بررسی طرح های مختلف با هدف بهبود حاکمیت شرکتی در سراسر جهان ، با تمرکز بررهنمودهایCII در هند را بررسی می کند. همچنین با استفاده از رهنمودهای CII به بررسی شیوه های حاکمیت شرکتی در شرکتهای هندی بدون ارائه توصیه هایی در مورد چارچوبهای قانونی و داوطلبانه حاکمیت شرکتی بمنظور اطمینان از نظارت موثر شرکت های بزرگپرداخته است .
هارست [1](2004) حاکمیت شرکتی را مجموعه ای از روشها و سیاستها تعریف کرده که از سوی سهامداران ، مدیران اجرایی و سایر مدیران به منظور مدیریت کردن و انجام مسئولیتهایشان در مقابل اعتباردهندگان و سایر ذینفعان مورد استفاده قرار می گیرد . کومار[2](2007) عضو CVC حاکمیت شرکتی را مجموعه ای از روشها ارزشمند تجاری و اخلاقی برای به حداکثر رساندن ارزش سهامداران با اطمیان از رعایت حقوق مشتریان و کارکنان و فروشندگان مواد و سرمایه گذاران و دولت و بطور کلی تمام جامعه تعریف کرده است . حاکمیت شرکتی سیستمی است که از طریق آن شرکتها اداره و مدیریت می شوند و همچنین بر نحوه هدف گذاری و رسیدن به اهداف مورد نظر ،ارزیابی ریسک ،نحوه دستیابی به عملکرد بهینه شرکت تاثیر می گذارد . بنابراین حاکمیت شرکتی برای جلب اعتماد و رضایت سرمایه گذاران لازم است. حاکمیت شرکتی در خصوص جنبه های اخلاقی تجارت و آنجه که حکمرانی خوب تلقی می شود با توجه به شرایط متغییر محیطی که رسیدن به یک مدل واحد را مشکل می کند بسیار مشکل می باشد. چرا که شفافیت ، صداقت و مسئولیت پذیری عناصر کلیدی حاکمیت شرکتی هر واحد تجاری محسوب می شود . کومار اصول اساسی حاکمیت را بشرح زیر بیان می کند :
11- رتبه بندی اجباری حاکمیت شرکتی برای شرکت های فهرست شده
در مورد بانک ها و شیوه های بانکی ، " معاملات بانکی بر اساس اعتماد است .اگر سوء ظن وجود داشته و اعتماد آسیب دیده و یا از دست برود،در نتیجه بر اساس زیان مالی نمی توان خطر واقعی را اندازه گیری کرد. اعتماد پایه و اساس بانکداری ، برای قبول حکمرانی خوب است اگر چه اغراق آمیز است ولی ،حکمرانی خوب و شیوه های آن مترادف با بانکداری ، بانک ها و بانکداران است .
Cornford2 توصیف حاکمیت شرکتی را به عنوان نگرانی از ارتباط بین کسب و کار مدیریت و هیئت مدیره ، سهامداران و وام دهندگان ، دیگر و ذینفعان آن از جمله کارکنان، مشتریان، تامین کنندگان و جامعه است . بنابراین حوزه حاکمیت شرکتی ،بسیار گسترده و شامل چارچوبی است که از طریق آن اهداف کسب و کار و راه دستیابی به آنها و همچنین صورت نظارت بر عملکرد تعیین می شود.
Cornford یک درس بزرگ از مورد انرون را خاطر نشان کرد، ...... مانند دیگر ساختارهای اجتماعی، حاکمیت شرکتی و سیستم های مالی مستعد برای ابتلا به اثرات عیوب و خطوط گسل خواهد بود که محصول نوآوری مالی، ابتکار و خلاقیت انسان (نه الزاماٌ قانونی ) ، و دیگر تغییرات در آداب و رسوم و در زمینه های اجتماعی و اقتصادی است. نتایج ادامه پیدا می کند تا منعکس کننده بی پایان تلاش حکومتها ، بنگاه ها وسایر تنظیم کننده ، برای رسیدن به راه حل مشکلات مطرح شده از طریق تکامل حسابداری و دیگر شیوه های مالی ........ " این نشان می دهد که تمرکز بر حاکمیت شرکتی برای یک مدت طولانی ادامه خواهد داشت . نیاز به حاکمیت شرکتی خوب چندین عامل که تعدادی از آنها در داخل سازمان و تعدادی مربوط به بیرون از سازمان است رشد پیدا کرده است . چاکرابارتی ، مگینسون و یاداو(2007)[3] به بررسی چگونگی حاکمیت شرکتی در هند براساس محیط اقتصادی هندوستان پرداخته اند. سال های قبل از این مطالعه ، هند موفقیت های بزرگی را از لحاظ اقتصادی تجربه کرد بازار سهام نیز در حال رشد مضاعف و تعداد معاملات در بورس ملی تبادل هند رو به افزایش بود تا جائیکه رتبه سوم جهانی NASDAQو NYSE را کسب کرد . قوانین هند که بر روی کاغذ از سرمایه گذاران بسیار عالی حمایت می کند، با مشکل مواجه گردید
مالکیت شرکت های بزرگ متمرکز باقی مانده است و مدل کسب و کار خانواده که مدل کسب و کار غالب است ( 60 ٪ از شرکت ها که شامل حدود 65 ٪ از کل سرمایه بازار بورس است ) قالب هرمی و موزون در میان گروه های کسب و کار درهند مشاهده می شود.
هنگامی که با حاکمیت شرکتی هندوستان با کشورهایی مانند برزیل ، چین یا روسیه ،مقایسه می گردد . هند در رتبه بالاتری از نظر سهولت در اخذ وام و اعتبار و همچنین رتبه بندی عملکرد سیستم بانکی است و دارای پایین ترین درصد از دارایی های غیر عملیاتی است .
در ارتباط با عوامل دیگر ، هند در رتبه 72 از 180 کشور از نظر فساد قرار دارد واین شاخص نشان دهنده یک چالش بزرگ می باشد . خط قرمز ها و مقررات از جمله عوامل بازدارنده اصلی برای کسب و کار و سرمایه گذاری خارجی در هند است. با وجود تنوع قابل توجهی در قوانین کار از نظر سهولت استخدام هندوستان به طور کلی در رتبه 85 و بالاتر از برزیل با رتبه ( 119 ) ، روسیه ( 101 ) و چین ( 86) قرار دارد. هند از نظر افشا و مسئولیت پاسخگویی عمومی دررتبه بالایی قرار گرفته است که این خود یک مزیت درخصوص مقررات کنترل بازارهای اوراق بهادار محسوب می شود هر چند در اجرای دقیق این مقررات به خصوص در ارتباط با دستکاری قیمت و تجارت داخلی بامشکلاتی مواجه بوده است. در رتبه بندی هند در سطح پائینتری (137از 178) دربین کشورهایی که در جهان با میانگین 10 سال در مرحله ورشکستگی بودند ، قرار گرفت . با توجه به اهمیت ارتباطاتبر پایه کنترل رسمی و ساز و مکانیسم های رهبریدر بنگاههای کوچک و متوسط هند، به منظور توسعه حاکمیت شرکتی شرکت های بزرگ مکانیسم مناسبی در هند وجود دارد. این مقاله به مطالعه نیاز برای شیوه های حاکمیت شرکتی در هندبا هدف برجسته سازینقاط قوت و همچنین ایجاد زمینه لازم برای بهبود آن ارائه شده است. چندین مطالعه در این زمینه در شرکت های بزرگ در سراسر جهان انجام شده است، اما کمبود نسبی برای مطالعات مشابه در شرکتهای هند وجود دارد. هدف این مطالعه تا حدیپر کردن شکاف وافزودن به دانش موجود درحاکمیت شرکتی در شرکتهای بزرگ و کوچک ومتوسط می باشد . (SMEs).
همانطور که در گزارش حاکمیت شرکتی انجمن جهانی حاکمیت شرکتی (IFC)آمده است که توضیح میدهد چرا در شرکت های بزرگراهبری مهم است، "حاکمیت شرکتی به نحوی به شیوه اداره شرکت و ارتباط و پاسخگویی مدیران شرکتها و اعضای هیئت مدیره با صاحبان سهام در شرکت اشاره دارد. این مفاهیم برای شرکت نه تنها رفتار با سهامداران ، بلکه شیوه تعامل با کارکنان، مشتریان، اعتباردهندگان ، و سایر ذینفعان، وسایر عوامل دنیای کسب و کار را در بر می گیرد. تحقیقات نشان می دهد که مدیریت پاسخگو در قبال محیط زیست، مسائل اجتماعی و حکومتی ، ودارایاخلاق کسب و کار باعت ایجاد یکپارچگی در شرکت و اعتماد جامعه و سهامداران می گردد ."
مزایای حاکمیت شرکتی خوب فراوان است ، همانطور که توسط راشل کیت[4]، معاون مدیرکل و مشاورخدمات بازرگانی IFCاعلام کرد "شیوه های حاکمیت شرکتی خوب در شرکت ها باعث ایجادفرایندها و ساختار چشم انداز ضروری سازمانها،در جهت تصمیم گیری صحیح و اطمینان از پایداری دراز مدت است . بیشتر از قبل ، به شرکتهایی نیاز است که که علاوه بر قابلیت سود آوری به دنبال ارتباط با دنیای اطراف و جامعه و ایجاد ارزش اجتماعی باشند . "یک نظر مشابه توسط جورج کل[5] ، مدیر اجرایی، سازمان کوچک ملل، ارائه شده است " یک شرکت چنانچه در تجزیه و تحلیل ریسک به مسائل اجتماعی و زیست محیطی توجه داشته باشد به خوبی می تواند به منافع بلند مدت و کشففرصت و سرمایه مناسب به نفع صاحبان سهام خود دست پیدا کند . و می توان برای بازگرداندن اعتماد عمومی در فضای کسب و کار و ساختن آینده ای مرفه راه بهتری پیدا کرد."
همانطور که پر تیری بوچ[6]، رئیسبخش خصوصی ازدبیرخانه امور اقتصادی سوئیس(SECO) می گوید:"حاکمیت شرکتی خوب مانند چسبی است که شیوه های کسب و کار مسئولانه، تضمین مثبتمدیریت محل کار، مسئولیت بازار،حفاظت از محیط زیست، تعامل اجتماعی،و حفظ عملکرد مالی را با هم نگه می دارد. این امر اکنون که ما در سراسر جهان برای بازگرداندن اعتماد و رشد اقتصادی در تلاشیم حتی بیشترصحیح به نظر می رسد. "
اداره امور شرکت پرداخته و نتیجه می گیرد با توجه به تئوری نمایندگی و خطرات اخلاقی پیدا کردن یک جاگاه مناسب برای اخلاق در جهت جلوگیری از فرصت طلبی افراد بسیار سخت بوده. ودر بهترین شرایط افراد کمی مقید به نظر می رسند . بنابراین تنها از طریق نظارت و کنترل می توان نسبت به رعایت رفتار اخلاقی و جلوگیری از تهدیدات ناشی از عدم رعایت آن بهره مند شد. نوشته مورد نظر در مورد اخلاق حسنه صحبت می کند . که در آن مشکل اخلاق اینست که همه تمایل دارند اخلاقی به نظر رسیده و در بدترین حالت، گرفتن ژست اخلاق از طریق گزارشات زیست محیطیو گزارش های اجتماعی به عنوان یک تلاش برای بازسازی چهره مخدوش شرکتهای بزرگ و انتفاع شخصی از این خودنمائیها است .نویسنده به ترکیبی از گزارشات و نمادهابرای تکمیل اشکال جدیدی از اندازه گیری داخلی وپاداش به عنوان کسب نتایج بیشتر از این تلاشها اشاره میکند.
نوردبرگ[8] (2007) در مورد سه جنبه از هنجاری مفید از شش نظریه های حاکمیت شرکتی از نظر استیلز و تیلور[9] (2001) به طور خلاصه شامل منظر قانونی ، هژمونی طبقهو هژمونی مدیریتی (به طور کامل توصیفی اما به طور ضمنیسودمند در ارائه)،رویکرد اقتصاد سازمانی (با استفاده از نظریه نمایندگی نشان می دهد که نقش هیئت مدیره برای کنترلسوء استفاده از قدرت مدیریتی است ) ونظریه هزینه معاملات به منظور تصمیم گیری بحث می کند. در روش نظارتفرض می شود که مدیران انگیزه خواهند داشت تا با میل شخصی خود نسبت به انجام کارهای مفید هدایت شده چراکه نه فقط به منافع خود فکر کرده و کارهای غیر مسئولانه انجام نمی دهند ودر جهت عدم وابستگی ها و کسب منابع و دسترسی آسانتر به منابع مالی اقدام می کنند .بهر حال این نظریه ها، ترک کردن نظریه سهامداران و و ایجاد ارزش سهامکه نقش مهمی در تصمیم گیری دارندتوسط مدیران و اداره کنندگان می باشد . گزارش کمیته جنبه های مالی کادبری از حاکمیت شرکتی شرکت(1992) بر باز بودن اطلاعات (به عنوانافشاء کامل)، یکپارچگی (نشان دهنده معاملات رو به جلو و کامل) و پاسخگویی(از مدیران به سهامداران خود) تاکید دارد . درکمیته مزبور اعتقاد بر این است که رویکرد منطبق بر افشاء داوطلبانه از افشاء با کدهای قانونی موثر تر خواهد بود . براگا، آلوز و شاستری [10](2011) در مطالعه ای در برزیل به بررسیاثر حاکمیت شرکتی خوب شرکت ها بر اساسنمونه ای از 236 شرکت های غیر مالی و 849 شرکت مالی درسال2001- 2005 پرداختند .آنها در بررسی شاخص مرکب (NM6) که ترکیبی از شش پروکسی برایشیوه های راهبری هدف در بورس اوراق بهادار سائو پائولو (Bovespa) بود دریافتند کهنمرات بالاتر در شاخص آماری واقتصادی مربوط به ارزش بازار بالاتر بوده اما منجر بهعملکرد بهتر نشده است . در نهایت، مطالعه نتایجی بدین شرح در بر داشت : استراتژی سرمایه گذاری صفر که سهام خریداری شدهشرکت های با NM6بالا و سهام فروخته شده از شرکت ها با NM6کم می توانست منجر به 10.68٪ غیر طبیعیبازگشت در هر سال بیش از مدت نمونه گردد بدست آمد (2001 -2005)در نتیجه این فرضیه کهقیمت سهام به سرعت به انتشار اطلاعات در موردتغییرات در استانداردهای حاکمیت شرکتی واکنش نشان میدهد را پشتیبانی نمی کند . ششروشی که به عنوان پروکسی برای مجموعه ای از قوانین مورد نظر اصلاحات حاکمیت شرکتی توسط Bovespaوادار به رعایت می شوند عبارتند از:
1- نسبت جریان وجوه نقد برای حق رأی سهامداران نباید کمتر از یک باشد .
2-حداقل سهام شناور آزاد 25 درصد سهام باشد
3- برچسب همراه حقوق اعطا شده به سهامداران جزء فراتر از آنچه توسط قانون مورد نیاز است
4.اعضای هیئت مدیره ترکیبی از پنج نفریا بیشتر عضو موثر باشد .
5. انتخاب مدیران براساس شرایط برای یک یادو سال صورت پذیرد
6. صورت های مالی موجود مطابق با IFRSو GAAPایالات متحده باشد .
یافته های کلیدی مربوط به عملیات بین المللی
این مطالعه توسط هارست [11](2004) که به مقایسه شیوه های کسب و کار اروپا با ایالات متحده انجام شده ،توصیه هایی را برای شرکت های چند ملیتی در هر دو طرف اقیانوس اطلس ارائه می دهد که عبارتند از:
1- دادن قدرت به سهامداران از طریق پروکسی رای گیری برای رسیدن به شرایطکه در آن رئیس اجرایی و هیئت مدیره علاقمند به حدف تضاد منافع با سهامداران و سطوح مختلف راهبری شرکت گردد.
2- پرداختی به مدیر اجرایی به طور کامل برای سهامداران افشاء شود .
3-ارسال یک چارچوب واضح و مشخص با کد رفتاری برای همه کارکنان.
4-ایجاد منشور اخلاقی، اجتماعی و زیست محیطی استاندارد به شرکای مشترک، شرکت های وابسته، تابعه عملیات و در سراسر زنجیره عرضه؛
5-تمرکز بیشتر بر مهارتهای ارتباطی از طریق CSRبین کارکنان و تامین کنندگان،
6- ارسال گزارش های مناسب اجتماعی از طریق CSR و در مرحله بعدی حرکت فراتر از تصدیق و انتشار گزارش تعبیه شده توسط CSRبه فعالیت های کسب و کار اصلی خود جهت هم افزایی .
7-تحت فشار قرار دادن مدارس کسب و کار به قراردادن اخلاق کسب و کار و استراتژی CSRدر بخشی از هسته اصلی برنامه های درسی.
توصیه های خاص به اروپا عبارتند از:
1. اروپا نیاز به یک بدنه شبیه به SEC به منظورنظارت بر تخلفات حسابرسان دارد .
2. اتحادیه اروپا باید مجازات های سختی برایارتکاب تقلب در نظر بگیرد .
3. دولت های اروپایی باید مدیران ارشد شرکتهارا به ارائه گزارش به هیئت مدیره، کمیته حسابرسی و حسابرسان بمنظور جلوگیری از تقلب ارائه نمایند . تا آگاهی آنها را تحت تاثیر قرار دهد مانند قانون ساربینز آکسلی [12]
4. حسابرسان در اروپا نیاز به پیاده سازی یک استاندارد تهاجمی علیه تقلب با تاکیدبر رویکرد "به من اثبات کن " به جای "به من بگو" دارند به عنوان حذف راه های دیگربه جای جلوگیری از نقض اخلاقی و همچنینوجود شک و تردید بیشتر از توضیحات مدیریتو ممیزی شواهد.
توصیه های خاص به ایالات متحده آمریکا عبارتند از:
1-دولت ایالات متحده باید به سرعت نسبت به پیاده سازی واجرای تمام مفاد قانون Sarbanes-Oxleyاقدام کند (پی. ال 107-204)،عدم اجرای اصلاحات فراگیرمقررات حسابداری ، به این معنا است کهقانون نمی خواهد به طور جدی توسط مدیران کسب و کار اجرا گردد .
2-.بازار بورس نیویورک باید نسبت به جمع آوریاطلاعات اجتماعی،عملکرد زیست محیطی و اخلاقی شرکت ها اقدام کرده ، تا سرمایه گذاران پس از آن بتوانید در تصمیم گیریها از آن استفاده کنند
3-SECباید نیاز اجتماعی و زیست محیطی برای همه شرکت هایی که را ارائه نماید .
4-شرکت های بزرگ امریکا با استفاده از رسانه های خبری به آموزش مصرف کنندگان در جامعه پرداخته و اطلاعات زیست محیطی و شیوه های کسب و کار مسئولانه و نقش آنها در کمک به ایجاد آینده ای پایدار را اطلاع رسانی نمایند .
ارزیابی تکامل حاکمیت شرکتی در هند
تا آنجا که به حاکمیت شرکتی در هند مربوط می شود ،کنفدراسیون صنایع هند برای اولین بار طی یک ابتکار نهادی در هند در سال 1996 از نیاز بهحفاظت از منافع سرمایه گذار به ویژه کسانی که از سرمایه گذاران کوچک حمایت کرد و این نشانه ای مطلوب از حاکمیت شرکتی برای شرکت های هندی در بخش عمومی یابخش خصوصی، بانک ها و موسسات مالی بود . قبل ازانتشار در سال 1998پیش نویسدستورالعمل ها به طور گسترده ای توزیع شد و مورد بحث قرار گرفت .این نشان دهنده درک صحیح از اینست که: هیچ ساختار منحصر به فرد و یا حاکمیت شرکتی که بتوان بدون هیچ ابهامی بعنوان یک ساختار حاکمیت شرکتی به صورت مکانیکی برای شرکتهای هندی به کار گرفت وجود ندارد. با افزایشیکپارچه سازی بازارهای جهانی تقاضا برای افشای بیشتر و شفافیت بیشترجهت تصمیم گیری سرمایه گذاران مهمترخواهد شد و حاکمیت شرکتی نیاز به تعریف فراتر از قانون شرکت پیدا خواهد کرد به دلیلکمیت، کیفیت و میزان افشاء،تا حدی که مدیران شرکت مجبور به اعمال خودکنترلی در قبال سهامداران،کیفیت اطلاعاتی که آن را با دیگران در میان می گذارد خواهند بود . و تعهد به شفافیت به شیوه ایکه حداکثر ارزش سهام در بلند مدت حفظ شودبسیار دشوار است .با وضع قانون در سطحی از جزئیات که تمام شرایط موجود و آینده نزدیک برآورده شود.اولین نشانیمطلوب حاکمیت شرکتی (a) هیئت مدیره (b) افشاء مطلوب ، (c)مسائل مربوط به بازار سرمایه ،(d)حقوق طلبکاران ،(e)موسسات مالی و مدیران انتخابی.
بیشتر موارد مورد نظر راهبری شرکتها های CII پس از آن در گزارش کمیته Sebi کومار منگالم[13] گنجانیده شده و سپس در بند 49 از توافقنامه فهرست شده است . در گزارش حاکمیت شرکتی که به سرپرستی ناراش چاندرا[14] (2009) انجام گرفت راه هایی برای بهبود عملکرد شرکت های بزرگ توصیه شده است که تمامی شرکتها و زیر مجموعه هایشان موظف به رعایت موارد فهرست شده مزبور می باشند ،در این گزارش تاکید شده که تنظیم روابط حاکمیت شرکتی به صورت داوطلبانه و فراتر از روابط قانونی است در این گزارش بحث های مختلف در خصوص عناصر حاکمیت شرکتی بشرح زیر آمده است:
1-موارد قابل توجه هیئت مدیره واز جمله مدیران مستقل وغیر اجرایی ، کمیته های هیئت مدیره بخش های مرتبطمعاملات: توصیه هاعبارتند ازشرایط نامزدی کمیته ها، نحوه انتصاب مدیران ، میزان پرداختی ثابت مدیران غیر اجرایی و میزان پاداش آنان در مقابل افزایش سود ، نحوه جبران خدمات کمیته های پاداش ، کمیته های حسابرسی و هیئت مدیره و جدایی دفتر رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت و سایر موارد .
2-حسابرسان ، استقلال و تغییر شرکای حسابرسی: توصیه ها در هدف دستیابی و نشان دادن سطح بالایی از استقلال برای شرکت حسابرسی و همچنین همکاران ممیزی های فردی ، افزایش عواقب ناشی از سهل انگاری و یا بی اعتنا به مسئولیت حسابرسی ، تعیین حسابرسان مجرب و با تجربه مرتبط برای کمیته حسابرسی ، توصیه به هیئت مدیره در مورد نحوه انتصاب ، انتصاب مجدد و یا حذف حسابرسان قانونی ، توضیح کافی حسابرسان با استفاده از زبان استاندارد و به اندازه کافی و جلوگیری از پراکنده گویی . سازماندهی یک مکانیسم برای منشور اخلاقی کارکنان و حصول اطمینان از تدابیر حفاظتی برای رعایت منشور مزبور از سوی کارکنان. شناسایی ریسک برای اطمینان از به حداقل رساندن خطر و ایجاد یک چارچوب برای مدیریت ریسکهای بحرانی و نظارت بر آنها را هر شش ماه یکبار.
3-سازماندهی و تنظیم مقررات استاندارد از نظر قانونی و نظارتی و همچنین اجرای موثر و معتبرآن : توصیه ها شامل نیاز به توافق بین دولت و Sebi به عنوان تنظیم کننده بازار و استانداردهای حاکمیت شرکتی در شرکت های بزرگ برای اطمینان از حاکمیت شرکتی خوب. تقویت ICAI بررسی کننده کیفیت و حصول اطمینان از حسابرسی کیفیت از طریق نظارت ساز وکارهای نظارت در خطوط عمومی شرکت حسابداری همانند هیئت نظارت ( PCAOB ) ایالات متحده آمریکا .تحقیقات مشترک / بازرسیها مکرردر طول 6 تا 12 ماه . ارائه راهکاری برای مصادره و یا لغو اوراق بهادار جعلی ، اعمال مجازات های شخصی در کارکنان و مدیرانی که به دنبال منافع شخصی بوده واخذ جرائم بیشتر از کسانی که به طور غیر قانونی منافعی را کسب کرده اند ، بازپرسی از مدیران اجرایی در صورتی که مسئولیت بخشی از شرکت را بعهده داشته و با شکست مواجه شده اند .
4-نهادهای خارجی از جمله سرمایه گذاران و نهادها و مطبوعات : توصیه هایی در هدف فعالیت سهامداران به نظارت فعالانه و اطمینان ازحاکمیت شرکتی خوب در شرکت های بزرگ از طریق رسانه ها، به ویژه کسانی که در تجزیه و تحلیل های مالی و گزارش کسب و کار را تهیه می کنند برای دقت بیشتر و بالا بردن ظرفیت تجزیه و تحلیل خود در تنظیم گزارشات تحلیلی و افشاء مطلوب با توجه به ناکافی بودن روشهای افشای شرکت های بزرگ و بحث افشاء کامل اطلاعات توسط گروههای کاری قانونی شرکت . افشاء اطلاعات مالی در خصوص معاملات با اشخاص وابسته بعنوان بخشی غیر قابل حذف در گزارشات . افشای سهام مدیران ' و یا هر گونه منافع مدیران در شرکتهای طرف قرارداد و یا مزایای دیگر از جمله وام و افشای انتصاب عوامل فروش تنها در بازارهای خارجی به عنوان بخشی از گزارش مدیره هیئت مدیره در یادداشتهای همراه سالانه صورتحساب های حسابرسیشده،افشای مالی توصیه شده عبارتند ازافشای پاداش مدیران و کمیسیون به صورت جدول، هزینه های متحمل شده در مورد استفاده از از خدمات شرکت منابع گروه ، افشاء اطلاعات در مورد بخش های یک شرکت یا کسب و کار عنوان بخشی از گزارش سالانه مدیران ، نشان دادن نحوه استفاده از بودجه مطرح شده از طریق صدور سهام به طور مفصل ، اوراق قرضه و یا اوراق بهادار دیگر، قرار گرفتن شرکت در معرض بدهی ، تفاوت بین دارایی های ثابت و بدهی های بلند مدت همان طور که در پایان سال مالی و تاریخی که در آن هیئت مدیره ترازنامه وحساب سود و زیان را تصویب کرده باید افشا و افشای کامل از دارائی های ثابت به دست آورد و دارائیهای اجاره داده شده و غیره .توصیه به هنجارهای افشای منصفانه برای سهامداران هنگامی که شرکت در GDRs یا به طور خصوصی با سرمایه گذاران خارجی و مشارکت نموده است .
نظر سنجی هایراخی و دوماسیا[15] (2008)در مورد وضعیت حاکمیت شرکتی در هند : با بیش از 90 پاسخگو نشان دهنده نگرانی از وضعیت حاکمیت شرکتی در شرکتهای هندی است . لذا هیئت نظارت در مدیریت ریسک و اهمیت صداقت و ارزش های اخلاقی ، یکی از روشهای اساسی برای حاکمیت شرکتی خوب است.
یافته های این نظرسنجی عبارتند از:
1-حاکمیت شرکتی باید در اصل بر اساس استانداردهای مبتنی بر و مقررات مناسب باشد .
2-مشخص کردن محدوده برای بررسی و نظارت قوی تر و نظارت بر اثربخشیحاکمیت شرکتی از طریق ممیزی توسط متخصصان .
3-نظارت ضعیف و عدم نظارت بزرگترین خطربرای حاکمکیت شرکتی می باشند .
4-وجود فرصتی برای بهبود به عنوان اعضای هیئت مدیره و داشتن اطلاعات درست و زمان کافی برای انجام وظایف
5-محاسبه پاداش مدیر اجرایی براساس عملکرد
6-نیاز به ارزیابی عملکرد اعضای هیئت مدیره توسط شخصی مستقل در راستای شفافیت
نتیجه گیری وپیشنهادات بر اساس مطالعه فوق، نتایج زیر را می توان در برای شرکت های هندی ارائه نمودد :
1-تنها یک روش برای حاکمیت شرکتی برای شرکتها و صنایع مختلف وجود ندارد
2-حاکمیت شرکتی خوب در اثر چارچوب قانونی و تعهد داوطالبانه حاصل می شود
3-علارغم مشکل در تنظیم یک رویکرد مشترک ، برخی از شاخص های حکمرانی خوب شرکت های بزرگ عبارتند از:
الف- حفاظت از سرمایه گذاران کوچک؛ ب– بازنگریهای کافی و توازن در عملکرد و پاداش مدیر عامل و اعضایهیئت مدیره. ج . استقلال حسابرس همراه با یکپارچگی بالا و احساس مسئولیت . د . مکانیزم شفاف که سوابق دلایل قبول یا حذف حسابرسان با تجربه واجد شرایط . ه . مکانیسم مناسب برای حفاظت از خطرات اخلاقی . و . برآورد ریسک کلی ، مدیریت ریسکهای بحرانی و نظارت بر آنها در هر شش ماه
ز. یک کمیته کیفیت قوی ICAI که مکانیسمهای کنترل کیفیت را نظارت نماید ح. وجود زمان و تحقیقات مشترک توسط حسابرسان مختلف ط . مصادره / لغو جعلی اوراق بهادار جعلی و اعمال مجازات های شخصی برای مرتکبین این جرائم ک . افشای اطلاعات مالی / غیر مالی مرتبط با تصمیم گیری که نشان می دهد پاسخگوئی و شفافیت وجود دارد . ل . ثبات در گزارش / افشای به سرمایه گذاران هند و همچنین سرمایه گذاران خارجی
4- علارغم اینکه نشان دادن حاکمیت شرکتی خوب در قالب ارقام و اعداد مشکل است کنترلهای ضعیف باعث می شود در فراهم کردن اطلاعات مربوط به تصمیم گیری ریسک زیادی وجود داشته باشد.
5-حاکمیت شرکتی خوب باعث افزایش ارزش بازار شرکت و براساس آن سرمایه گذاری بهتر می شود حتی اگر در کوتاهمدت بهبودی در عملیات شرکت حاصل نشود.
نهایتاٌ بر اساس مطالعه انجام شده به نظر می رسد که حاکمیت شرکتی خوب در شرکتهای بزرگ هسته اصلی جلب اعتماد و رفتار اخلاقی می باشد . به این ترتیب ،به منظور حاکمیت شرکتی خوب نیاز به تلاش مداوم برای ایجاد تعهد عمیق به ارزش های اخلاقی احساس می شود و صرف قانون و مققرات کارساز نخواهد بود . افشاء مناسب اطلاعات در جهت شفافیت و تصمیم گیری درست از ملزومات حاکمیت شرکتی خوب است .
درک ما از حاکمیت شرکتی خوب و بد نتیجه یادگیری از گذشته و تجارب و همچنین اشتباهات گذشته در آن اثر گذار خواهد بود خاطر نشان می سازد که تنها یک روش برای حاکمیت شرکتی خوب در شرکتها و صنایع مختلف وجود ندارد ، چراکه سناریو های مختلفی با توجه به محیطهای در حال تکامل اقتصادی وجود دارد. به این ترتیب ، نیاز به ارتقاء مستمر مفاهیم حاکمیت شرکتی در شرکتهای مختلف در تعامل با محیط پویای جهانی وجود خواهد داشت .
منابع و ماخذ
References
Nathan E Hurst, "Corporate Ethics, Governance andSocial Responsibility: Comparing EuropeanBusiness Practices to those in the United States".This was last accessed at the URL http://www.scu.edu/ethics/publications/submitted/hurst/ comparitive_study.pdf
Cornford, Andrew, "Internationally Agreed Principles For Corporate Governance and the Enron Case", on page 3 of 48. This was last accessed at the URL http://www.g24.org/cornford.pdf.
"Corporate Governance: The Foundation for Corporate citizenship and Sustainable Businesses" by The global Compact and Global corporate Governance Forum located within IFC. Accessed at the URL h t t p : / / www. i f c . o r g / i f c e x t / c g f . n s f / AttachmentsByTitle/UNGCBROCHURE/$FILE/ IFC_UNGC_brochure.pdf
Ranjana Kumar (2007), "Corporate Governance and Ethics - Challenges and Imperatives", No.007/VGL/
070, Government of India, Central Vigilance Commission, dated 29th October, 2007. This was last accessed at the URL http://cvc.nic.in/ 07vgl70.pdf.
Roberts, John (2004), "Agency Theory, Ethics and Corporate Governance", Paper prepared for
'Corporate Governance and Ethics Conference' Maquarie Graduate school of Management, Sydney, Australia, June 28-30, 2004.
Report of the Committee on the Financial Aspects of Corporate Governance (1992) under the Chairmanship of Adrian Cadbury, first published in December 1992. This was last accessed at
Chakrabarti, Megginson and Yadav (2007), "Corporate Governance in India" CFR Working Paper No. 08-
02, Centre for Financial Research, Look Deeper, Forthcoming Journal of Applied Corporate Finance.
"Corporate Governance: Recommendations for Voluntary Adoption", Report of the CII Task force Chaired by Mr.Naresh Chandra, November 2009. This was last accessed at the URL http:// www.mc a . go v. in /Mini s t r y / l a t es t n ews / Draft_Report_NareshChandra_CII.pdf .
Braga-Alves, Marcus V. and Kuldeep Shastri (2011), "Corporate Governance, Valuation, and Performance: Evidence from a Voluntary Market Reform in Brazil", Financial Management, Spring 2011, pp 139-157.
Nordberg, Donald (2007), "The Ethics of Corporate Governance", VI - Status 27 Jul 07. This was last
Richard Rekhy and Neville Dumasia (2008) "The State of Corporate Governance in India: 2008" A Poll by KPMG in India's Audit Committee Institute. This was last accessed at the URL http:// www. i n . k pmg . c om/ t l _ f i l e s / p i c t u r e s / cg%20survey%20report.pdf.
فعالیتهای پرورشی و تربیتی فراتر از برگزاری یک سری مسابقات و راه اندازی گروه سرود و تأتر و یا حتی برگزاری نماز جماعت و مراسم صبحگاه می باشد. این نگاه که پرورشی و تربیتی را در امور فوق خالصانه نمائیم یک نگاه بسیار ناچیز به برنامه های پرورشی می باشد. فعالیتها و برنامه های تربیتی و پرورشی باید در متن همه ی برنامه های درسی باشد و محدود به یک یا چند عنوان خاص نباشد.
هر چند که برنامه هایی از قبیل برگزاری نماز جماعت، اجرای مراسم صبحگاه و اجرای مسابقات نیز جزء برنامه های پرورشی می باشد اما باید توجه داشت که تمامی برنامه ها، فعالیت ، رفتارها، گفتارها، روابط های دو طرفه بین معلم و دانش آموز یا بین دانش آموز و مدیر و یا بین معاون و دانش آموز و ... و حتی شیوه ی آموزش معلم، عدم توانایی در یادگیری یک یا چند درس توسط دانش آموز ، مشکلات روحی و روانی و جسمی دانش آموز، نحوه ی برخورد همه ی عوامل حتی سرایدار مدرسه با دانش آموزان و نحوه ی گفتگوی عوامل مدرسه (مدیر، معاونین، معلمین و مربیان و...) نحوه پوشش عوامل مدرسه و اعمال و رفتار آنها همه و همه برنامه های پرورشی است که باید مورد توجه قرار گیرد. از طرفی متولی این برنامه ها فقط نمی تواند حوزه ی پرورشی باشد بلکه مشارکت همه ی عوامل مؤثر بر تربیت دانش آموز در مدرسه را می طلبد، تا آنجا که وظیفه اصلی معلم اول تربیت است بعد آموزش.
به هر حال با عنایت به این مسئله که وظیفه اول آموزش و پرورش و دغدغه اصلی آن باید تربیت دینی و اخلاقی و دیندار کردن بچه ها باشد پیشنهادات پیوست برای تقویت و احیای برنامه های پرورشی ارائه می گردد امید است مورد توجه و استفاده قرار گیرد.
آموزش احکام
1-با توجه به ضرورت آشنایی دانش آموزان با احکام الهی، نیاز است به گونه ای برنامه ریزی شود تا دانش آموزان با توجه به مقتضیات سنی و نیازهای شرعی (به تفکیک موضوعات مورد نیاز پسران و دختران) احکام مربوط را در دوره ی 12 ساله آموش ببینند. برای این منظور پیشنهاد می شود به شرح زیر مسائل مربوط به آموزش احکام در برنامه درسی آورده شود.
ابتدایی دختران: آموزش نماز، احکام خوردنیها و آشادمیدنیها، قسمتی از مطهرات، احکام حجاب؛ اصول دین، سن تکلیف
ابتدایی پسران: آموزش نماز، احکام خوردنیها و آشادمیدنیها، قسمتی از مطهرات، اصول دین
راهنمایی دختران: آموزش فواید نماز، احکام تقلید، احکام طهارت ، نجاسات، مطهرات، غسل، احکام نماز، روزه، احکام نماز جمعه ، احکام حجاب، اصول و فروع دین، حلال و حرام
راهنمایی پسران: آموزش فواید نماز، احکام تقلید، احکام طهارت ، نجاسات، مطهرات، غسل، احکام نماز، روزه، احکام نماز جمعه، احکام محرم و نامحرمف اصول و فروع دین، سن تکلیف، حلال و حرام
متوسطه دختران: آموزش فلسفه احکام بخصوص نماز و روزه ، احکام خمس، حج، خرید و فروش، معامله، احکام ازدواج، امر به معروف و نهی از منکر، احکام حجاب، اصول و فروع دین
متوسطه پسران: آموزش فلسفه احکام بخصوص نماز و روزه ، احکام خمس، حج، خرید و فروش، معامله، احکام ازدواج، احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات، امر به معروف و نهی از منکر، احکام محرم و نامحرم، اصول و فروع دین
تذکر 1 : در دوره ابتدایی برنامه ها به گونه ای باشد که انس با احکام الهی ایجاد گردد و از هر گونه اجبار و برنامه هایی که باعث زدگی دانش آموزان می گردد پرهیز گردد و تکالیف سخت تر از توان، از آنها خواسته نشود.
2-نقش خانواده ها و تعامل آنها در برنامه درس ملی دیده شود.
3-زمینه ی اقامه نماز در تمامی مدارس پیش بینی شود.
4-علاوه بر محتویات کتابها منابع کمک آموزشی رسمی برای هر دوره تحصیلی پیش بینی شود.
5-دانش آموزان در هر دوره تحصیلی موظف باشند حداقل معادل 1 روز (2 ساعت) در هر هفته هنگام نماز در یکی از مساجد، حسینیه و یا محل اقامه نماز جماعت محل خود حضور یافته و ضمن آشنایی با آداب مساجد و نماز جماعت گزارش فعالیت خود را که به تأیید امام جماعت محل رسیده باشد را به مدرسه ارائه نماید.
6-حداقل از نمره درس دینی دانش آموزان مربوط به عمل به احکام دینی و حضور دانش آموزان در مساجد و گواهی حسن انجام فعالیت در مساجد باشد.
مورد 4 و 5 یکی از ضروریاتی است که درعصر حاضر مورد نیاز است چرا که مساجد به دلیل عدم حضور کودکان و نوجوانان شبیه به خانه سالمندان شده است و گاهی دانش آموزان تا سنهای بالایی که می رسند فقط برای ختم در مسجد حضور می یابند و با فرهنگ مساجد بیگانه هستند. این در حالی است که مساجد از صدر اسلام تاکنون مرکز همه ی فعالیتهای آموزشی ، عبادی، سیاسی، اجتماعی و نظامی بوده است.
معرفی شخصیتها:
اختصاص بخشی از محتویات برنامه درسی در ارتباط با معرفی شخصیتهای علمی، فرهنگی، هنری، مذهبی و سیاسی و مسائل خاص استانها به تفکیک هر استان
با توجه به ضرورت شناخت و آشنایی دانش آموزان با شخصیتهای علمی، مذهبی و سیاسی و ظرفیتها و مشکلات استانی و منطقه ای منطقه خود نیاز است برنامه درسی انعطاف لازم برای اختصاص بخشی از محتویات کتاب به این موضوع داشته باشد.
در این راستان پیشنهاد می شود حداقل 1 نمره در درسهای ادبیات و تاریخ و جغرافیا به این امر اختصاص داده شود و برای هر استان جزوه ضمیمه ای توسط استانها برای هر یک از دروس ذکر شده تهیه گردد که حاوی معرفی شخصیتها، ظرفیتها، توانمندیها، مشکلات، نیازها و .... می باشد که برای هر استان ضروری به نظر می رسد.
با توجه به گستردگی استانها و تفاوت نیازها و توانمندیهای هر استان این امر از ضروریات به نظر می رسد.
پیشنهاد می گردد در دوره ی متوسطه به این امر توجه جدی تر انجام شود.
جایگاه برنامه پرورشی در متن برنامه ی درسی
با توجه به ضرورت اجرای برنامه های پرورشی و تربیتی و مشاوره ای در سرنوشت دانش آموزان نیاز است با برنامه ریزی لازم برنامه های پرورشی، تربیتی، بهداشتی، مشاوره ای ، فرهنگی ، هنری ، تفریحی ، اردویی و ورزشی جایگاه ویژه ای در برنامه ی درسی داشته باشد . برای این منظور پیشنهادات زیر ارائه می گردد.
1-پیش بینی ساعات لازم برای هر دانش آموز برای شرکت در برنامه های اردویی
سرانه ی برنامه های اردویی و بازدیدی « درون شهری و برون شهری» برای هر دانش آموز تعریف شود که هر دانش آموز در هر پایه تحصیلی حداقل 3 روز در برنامه های گروهی اردویی شرکت نماید و برنامه های اردویی نیز تعریف لازم داشته باشد که علاوه بر شاد و جذاب بودن، برنامه های آموزشی و تربیتی مورد نیاز سنین مختلف را به صورت غیر مستقیم یا مستقیم آموزش داده شود. برای این منظور ضرورت تقویت اردوگاههای دانش آموزی و اختصاص چند نیروی توانمند علمی، فرهنگی هنری و مذهبی برای هر اردوگاه به عنوان مربی بیش از پیش احساس می شود. همچنین مدارسی که بخواهند از سایر مکانهای غیر از اردوگاهها برای برنامه ی اردویی استفاده کنند ملزم به همراه بردن مربیان توانمند باشند.
با توجه به مطالب فوق دانش آموزان برای گذراندن هر پایه تحصیلی حداقل 3 روز اردو را با اهداف و برنامه های از پیش تعیین شده را می گذراند و در کارنامه درسی به عنوان مهارت فعالیتهای گروهی نمره ای به دانش آموز تعلق می گیرد.
مدیران مدارس نیز موظف باشند همانگونه که برای سایر برنامه های آموزشی و تربیتی برنامه ریزی می نمایند برای اجرای برنامه ی اردویی به صورت کلاسی و محدود همراه با پیش بینی برنامه های آموزشی و تربیتی ، ورزشی و مهارتی و ... برنامه ریزی لازم را داشته باشند.
2-ساعت آموزش احکام
-در طول هفته حداقل 2 ساعت ویژه ی آموزش احکام در برنامه درسی هر پایه تحصیلی پیش بینی شود.
-در 2 ساعت آموزش احکام دانش آموزان به صورت عملی و تئوری با احکام الهی آشنا می شوند.
-استفاده از ظرفیت حوزه های علمیه برای آموزش احکام در برنامه درس ملی پیش بینی شود.
-اقلام کمک آموزشی به تناسب موقعیتها و توانمندیهای مدارس در ارتباط با آموزش احکام پیش بینی گردد.
3-اقامه نماز
اقامه نماز به عنوان یکی از مهمترین فرایض الهی باید در رأس برنامه های درسی مدارس باشد و ساعت نماز باید اصل برنامه ی درسی قرار گیرد و پیش بینی سایر ساعت بر اساس ساعت نما زمشخص گردد. لذا با توجه به وقت اذان به وقت محلی، زمان اقامه نماز جماعت باید به گونه ای تعریف شود تا در بهترین زمان ممکن که بیشترین همکاران و دانش آموزان بتوانند در این فریضه شرکت نمایند تعریف شود.
معلمین و فرهنگیان نیز باید شرکت در نماز جماعت مدرسه را به عنوان الگوی عملی دانش آموزان جزء وظایف شرعی و قانونی خود بدانند و در شرح وظایف آنها نیز به این مورد توجه شود.
لذا در ارائه ساعات برنامه درسی توجه به وقت نمازو وارد کردن ساعت اقامه نماز مدرسه در برنامه درسی از ضروریات می باشد.
شرکت دانش آموزان در برنامه آموزشی اقامه نماز و شرکت در نماز جماعت بر اساس تشویقهای لازم می باشد و از هر گونه اجبار و برنامه هایی که دفع کننده می باشد باید پرهیز گردد.
وقتی برنامه ی اقامه نماز در متن برنامه درسی باشد کلمه ی اجبار برای نماز جایگاهی ندارد دانش آموزان همانگونه که در سایر برنامه های مدرسه شرکت می نمایند در برنامه اقامه نماز نیز شرکت می نمایند.لذا برنامه ی نماز در متن برنامه درسی و جزءی از مهمترین بخش آن می باشد.
تربیت بدنی
- تدوین کتاب شامل سر فصلهای مورد نیاز دانش آموزان در ارتباط با تربیت بدنی
- پیش بینی جایگاه و فضای ویژه برای ورزش دختران با توجه به محدودیتهای پوششی
- پیش بینی دوره های ضمن خدمت برای مربیان تربیت بدنی مثل سایر مربیان
- توجه لازم به استتار مدارس دخترانه برای اجرای برنامه های ورزشی و ....
- توسعه ی هنرستانهای تربیت بدنی
- توجه ویژه به برنامه های ورزشی همگانی در برنامه درس ملی که هر مدیر در طول سال 10 نوبت ورزش همگانی داشته باشند.
- تدوین آیین نامه و قوانین و مقررات خاص ورزشی برای دانش آموزان و کارکنان و مدارس و تدوین نظام جامع تربیت بدنی دختران و پسران در برنامه ی درس ملی
- توسعه رشته تربیت بدنی در مراکز تربیت معلم
4-سلامت و تندرستی
پیش بینی برنامه های بهداشتی در برنامه درس ملی
در برنامه درسی آموزش حداقل 20 ساعت بهداشت در طول سال تحصیلی برای هر کلاس پیش بینی شود.
-مدیران مدارس برای آموزش بهداشت از نیروهای متخصص درون سازمانی و یا برون سازمانی استفاده نمایند. سرفصلهای مورد نیاز برای آموزش دانش آموزان از طریق وزارت در اختیار مدارس قرار گیرد و مدیران مدارس در برنامه درسی نیز پیش بینی لازم نمایند.
-در این راستا توجه به بهداشت بلوغ جنسی و مسائل شرعی مربوط به آن همراه با مسائل بهداشتی از ضروریات می باشد.
-آموزش بیماریهای نو پدید و باز پدید به کلیه دانش آموزان از طریق کتاب آموزش بهداشت ویژه دوره های تحصیلی
- تدوین کتب بهداشت برای کلیه پایه های تحصیلی به تفکیک دختران و پسران و مشخص کردن ساعت تدریس آن در برنامه درس ملی در هر سه دوره ی تحصیلی
- پیش بینی حداقل دو بار تست و چکاپ دانش آموزان توسط مربیان بهداشت در برنامه درس ملی در طول سال تحصیلی در ساعات غیر رسمی مدرسه
5- استفاده از امکانات آموزشگاه ها در ساعاتی که مدرسه به طور رسمی تعطیل می باشد برای انجام یک سری برنامه های هنری و فرهنگی ورزشی
هر دانش آموز موظف باشد علاوه بر دروس حداقل در یک گروه علمی، هنری، فرهنگی ورزشی در خارج از ساعات رسمی در مدرسه فعالیت نماید و میزان یادگیری و انجام فعالیت نیز دارای نمره در کارنامه باشد.
حضور دانش آموزان در برنامه های گروهی مثل گروه سرود، تأتر و ... حداقل در یک برنامه الزامیباشد و دانش آموز موظف به شرکت در یکی از برنامه های فوق می باشند.
شرکت در برنامه های دینی، هنری فرهنگی ورزشی به منظور شناسایی و پرورش استعدادهای فرهنگی هنری ورزشی دانش آموزان می باشد.
مربیان پرورشی از ساعت موظف خود را در خارج از ساعت رسمی مدارس برای سایر فعالیتهای گروهی در مدرسه حضور یابند و با برنامه ریزی قبلی اقدام به فعالیتهایی مثل گروه سورد و ... نمایند. سایر مربیان نیز با برنامه ریزی حداقل از وقت خود را در خارج از ساعت رسمی مدرسه برای انجام فعالیتهای ذکر شده در مدرسه حضور یابند. هر دانش آموز موظف به گذراندن هفته ای 4 ساعت فوق برنامه ی رسمی در مدرسه می باشد.
6-مشاوره:
به هر دانش آموز به صورت خصوصی حداقل 2 ساعت مشاوره ی تربیتی و تحصیلی در طول سال داده شود. این زمان در برنامه گنجانده شود.
مشاوره مدرسه از وقت خود را در ساعاتی که کار رسمی مدرسه تعطیل است با دادن وقت قبلی به دانش آموزان به آنها فرصت مشورت می دهد.
هر دانش آموز باید یک پرونده پرورشی و مشاوره ای در کلیه پایه های تحصیلی داشته باشد و کلیه محاسن و مشکلات او و فعالیتهای مشاوره ای و تربیتی که دانش آموز در طول تحصیل داشته ثبت شود این پرونده در گزینش های آینده نقش مؤثر داشته باشد به گونه ای که بتواند سوابق تربیتی ، اخلاقی، دینی و فرهنگی و هنری و ... دانش آموز را در دوران تحصیل ارائه نماید.
- توسعه رشته مشاوره در تربیت معلم
- ایجاد پست مشاور در مدارس ابتدایی و راهنمایی
- توجه به استعداد، علائق و انگیزه های دانش آموزان و خصوصیات فردی با توجه به برنامه راهنمایی و مشاوره در سطح تمامی مدارس و تأسیس مراکز خاص شناخت دانش اموزان مستعد
- هدایت تحصیلی دانش آموزان از بدو ورود به آموزش رسمی در مدارس
- تعیین راهنمایانی برای پیگیری وضعیت تحصیلی دانش آموزان در سطح مدارس
- توسعه رشته مشاوره در سطح لیسانس در مراکز تربیت معلم و دوره های ضمن خدمت بر اساس نیاز مشاور در مدارس ابتدایی و راهنمایی و متوسطه
- اختصاص دروس مرتبط با بهداشت روان دانش آموزان در سطح مراکز تربیت معلم در راستای احیاء نقش راهنمایی و مشاوره ای معلمان
- هماهنگی لازم برای استفاده از امکانات درون بخشی، میان بخشی و فرابخشی برای توسعه خدمات مشاوره ای در سطح مدارس
- انجام مطالعات تحقیقی و پژوهش ها برای تطبیق فعالیت های مشاوره با فرهنگ اسلامی
- توسعه و گسترش فعالیت های راهنمایی و مشاوره در دوره های تحصیلی در راستای کیفیت بخشی آموزش و پرورش بر اساس سند ملی توسعه آموزش و پرورش
- تجهیز و توسعه مراکز درمانی در حیطه ارائه خدمات روان شناختی در راستای کنترل و درمان اختلالات یادگیری، مسائل عاطفی و سایر اختلالات شایع در دانش آموزان
7-تدوین برنامه ی پرورشی و تربیتی مدارس:
کلیه برنامه های پرورشی و تربیتی مورد نیاز دانش آموزان در هر دوره تحصیلی تعریف شود و به عنوان آیین نامه اجرایی مدارس در اختیار مدیران مدارس قرار گیرد تا نیاز به ارسال بخشنامه های مکرر و تکراری و سلیقه ای نباشد. بلکه تمام فعالیتها به عنوان یک دستورالعمل جامع و کامل و قابل انعطاف به عنوان آیین نامه ی اجرایی و تربیتی مدارس در اختیار همه ی مدارس قرار گیرد و مدیران مدارس موظف به اجرای دقیق برنامه های تعریف شده می باشند.
8-مطالعه و پژوهش:
اختصاص ساعت خاص مطالعه و پژوهش در متن برنامه درسی ضروری است.
9-اخلاق:
اختصاص ساعت اخلاق در متن برنامه درسی برای آموزش اخلاق فردی و اجتماعی جهت رفتارسازی ضروری است.
10-مهارت های زندگی:
اختصاص ساعت مهارت های زندگی در برنامه درسی برای آموزش مهارتها ضروری است.
شاداب سازی مدارس
در برنامه درسی مدارس تدوین و ارائه ی یک الگوی مناسب مدرسه استاندارد ارائه شود تا مدارس برای استاندارد سازی خود تلاش نمایند. اینکه یک مدرسه استاندارد چه ویژگیهای و چه امکاناتی باید داشته باشد در برنامه درس ملی کاملاً تعریف شده باشد تا هم دولت و هم مشارکتهای مردمی در این راستا بکار گرفته شود.
یکی از مشکلاتی که به روشنی برای همگان روشن است این است که دانش آموزان از کلاس و مدرسه گریزان می باشند عوامل گوناگونی از جمله شیوه های تدریس ، توانمندیهای معلم و کتاب و برنامه های درسی ، طولانی بودن زمان تدریس، عدم شرایط و امکانات رفاهی مورد نیاز برای نشستن در کلاس، قوانین خشک و بدون انعطاف کمبودهای امکانات فیزیکی و سرمایشی ، گرمایشی، برخورد عوامل اجرایی و ... از جمله عواملی هستند که باعث می شود دانش آموزان از کلاس و مدرسه گریزان باشند لذا در همه ی موارد ذکر شده و سایر عوامل می بایست بازنگری شده و یک الگوی مناسب ارائه گردد. لذا شاداب سازی مدارس هم از نظر فضا و امکانات فیزیکی هم از نظر محتوا و مواد آموزشی و پرورشی و هم در شیوه های برخورد و ارتباط بین معلمین و کادر مدرسه با هم و با دانش آموزان و هم از نظر تفریحات و سرگرمیهای مناسب و برنامه های رسمی و غیر رسمی و فوق برنامه و ... باید علاوه بر استاندارد سازی در برنامه درسی ملی پیش بینی شود.
مدارس به کمک ادارات و با کمکهای دولتی و مردمی موظف باشند حداکثر تا 5 سال خود را به استانداردهای تعریف شده برسانند.
برای این منظور کمیته ی استاندارد سازی مدارس در هر اداره پیش بینی و پس از آمادگی مدارس و بازدید از شرایط و امکانات لوح استاندارد به مدارس اعطا نمایند.
توجه به فعالیتهای عملی در کنار برنامه های تئوری
آنچه که به عنوان یک مشکل اساسی در آموزش و پرورش مطرح است شیوه های آموزش خشک و حافظه محوری است که مشکلات زیادی را برای جامعه و دانش آموزان فراهم نموده است.
برنامه فعلی آموزش و پرورش به جای فعالیت علمی و عملی بیشتر بر حافظه محوری تأکید دارد.
در برنامه های درسی فعلی جایگاه فعالیتهای عملی بسیار ناچیز دیده شده است و از نظر مهارت عملی و تربیتی دانش آموزان را با مشکل مواجه کرده است در برنامه درسی ملی باید جایگاه و نقش فعالیتهای عملی با توجه به هر رشته درسی و هر عنوان کتاب به خوبی دیده شود. تا دانش آموزان علاوه بر حافظه پروری و آموزش تئوری به صورت عملی بتوانند از آموخته های خود در راه پرورش استعدادهای خود استفاده نماید.
به طور مثال تقویت کارگاههای متناسب، آزمایشگاه، بازدید از مراکز عملی و کارگاهی و ... در برنامه پیش بینی شود و در برنامه درسی میزان وقت لازم برای استفاده عملی از آموخته های تئوری پیش بینی شود و حداقل از وقت تدریس هر درس به فعالیتهای عملی در ارتباط با همان درس اختصاص داده شود.
- توجه به دست ساخته های دانش آموزان و اختصاص نمره به کارهای عملی دانش آموزان ضروری است.
- تدوین برنامه ها و شیوه های آموزش به صورت دانش آموز محوری
همکاریهای همه ی عوامل مؤثر در تربیت و تبیین نقش هر یک از آنها
در تربیت یک فرد علاوه بر آموزش و پرورش نهادها ، ارگانهای رسمی و غیر رسمی، گروهها، افکار اجتماعی خانواده و بسیاری از عوامل پیدا و ناپیدای دیگر نقش دارند هر چند که نقش خانواده و آموزش و پرورش بسیار مؤثر است اما نباید از سایر عوامل غافل شد. البته کنترل همه ی عوامل مؤثر بر تربیت و هماهنگ نمودن همه ی آنها میسر نیست چرا که خیلی از عوامل مؤثر تحت کنترل ما نیستند اما آن دسته از عوامل مؤثر که می تواند قابل کنترل باشند یا تحت کنترل در آورد در برنامه ی درسی ملی الزامی است مورد توجه قرار گیرد. مثلاً صدا و سیما و نقش آن باید کاملاً تعریف شود.
برای مشارکت و بهره گیری بیشتر از ظرفیتهای صدا و سیما می توان تعدادی از برنامه های آموزشی و پرورشی و مکمل را به این نهاد واگذار کرد. تا خودبخود تعامل و مشارکت و همسویی آن با روند آموزش و پرورش فراهم شود.
راه اندازی دفتر همکاریهای صدا و سیما و آموزش و پرورش هم در سطح کشور و هم در استانها یکی از ضروریات است که جایگاه و راه کار آن در برنامه درس ملی باید دیده شود.
دانش آموزان هم باید با برنامه ریزی قبلی موظف باشند که مقداری از ساعت فوق برنامه خود را از این رسانه ملی استفاده کرده و گزارش کار خود را ارائه نمایند.
متأسفانه در حال حاضر استفاده از شبکه های ماهواره ای کشورهای بیگانه به مرور زمان جای خود را به استفاده از تلویزیون و شبکه های ملی می دهد این راه کار علاوه بر غنی نمودن اوقات فراغت این مشکل را نیز برطرف می سازد.
خانواده و برنامه درسی
همانگونه که گفته شده در برنامه درسی ، جایگاه و نقش همه ی عوامل مؤثر بر تعلیم و تربیت از جمله خانواده باید مشخص باشد.
برنامه درس ملی برای خانواده و یا سرپرست دانش آموزان باید وظایف و تکالیف مشخص نماید. البته این وظایف و تکالیف باید واقع بینانه و عملی باشد تا از عهده ی همه خانواده ها با هر سطح سواد و امکانات زندگی برآید.
نحوه ی تعامل خانواده با مدرسه و میزان ساعاتی که هر خانواده باید با مدارس در تعامل باشند باید تعریف شده باشد.
بدون شک خانواده و مدرسه دو بال پرواز یک دانش آموز هستند سهم هر خانواده علاوه بر کمکهای مادی، در برنامه ریزی و نظارت و همیاری باید کاملاً مشخص باشد. بسیار از بدبینهایی که نسبت به آموزش و پرورش وجود دارد از روشن نبودن نحوه ی تعامل این دونهاد و قانونمند نبودن مشارکتها و سلیقه ای عمل کردن مدارس و ادارات می باشد این تعامل باید قانونمند باشد.
علاوه بر آن با برنامه ریزی مناسب حداقل 5 ساعت از وقت اولیا در طول سال تحصیلی باید در تعامل با مدرسه باشد و این ساعت با برنامه ریزی مدیر مدرسه به اطلاع اولیا رسانده شود.
اولیاء دانش آموزان علاوه بر تعامل با مدیر مدرسه موظف باشند در طول سال تحصیلی حداقل 1 ساعت با مشاور، یک ساعت با مربی پرورشی یک ساعت با مربی بهداشت یک ساعت با دبیر دینی ، یک ساعت با دبیر ورزش و یک ساعت نیز با سایر دبیران برنامه و جلسه مشترک داشته باشند. تا علاوه بر اطلاع از وضعیت درسی فرزندشان از وضعیت فرهنگی، هنری، دینی، بهداشتی ، ورزشی فرزندشان اطلاع پیدا نمایند.
- تبیین نقش و جایگاه قانونی انجمن اولیاء و مربیان در برنامه ی درسی
منابع مالی و انسانی فعالیتهای پرورشی و تربیت بدنی و بهداشتی و مشاوره ای
نقش منابع انسانی و منابع مالی و اعتباری در اجرای برنامه ها و فعالیتها یک نقش اساسی است که بدون توجه به آن اجرای فعالیتهای متوقف یا به نحو شایسته ای اجرا نمی گردد . لذا تمام فعالیتها و برنامه های پرورشی، تربیتی ، ورزشی، بهداشی، و مشاوره ای علاوه بر تعریف و مشخص شدن نوع کار باید نیروی لازم برای اجرای آن و اعتبارات مالی آن پیش بینی شود. مشخص کردن درصدی از بودجه های مدرسه برای اختصاص دادن به هر برنامه تکلیف مدیر، مربی و ... را مشخص می کند. لذا ساماندهی نحوه ی هزینه کرد اعتبارات مالی مدرسه یکی از ضروریات است.
در این راستا نیز پیشنهاد می گردد میزان کارکرد مربیان ( پرورشی، بهداشتی، ورزشی، مشاوره ای) به دو بخش تقسیم شود : یکی ساعت حضور در ساعت رسمی مدرسه و دیگر ساعت حضور در ساعاتی که مدرسه تعطیل می باشد برای انجام فعالیتهای گروهی فوق برنامه.
تنظیم برنامه برای حضور هر یک از مربیان در ساعت خارج از وقت مدرسه با هماهنگی مدیر مدرسه می باشد.
مربیان موظف باشند علاوه بر حضور در ساعت رسمی مدرسه در برنامه های فوق برنامه نیز ساعتی از ساعات موظف خود را اختصاص دهند.
تربیت معلم
نه تنها شیوه ی آموزش معلم و تدریس او در تغییر رفتار دانش آموزان مؤثر است بلکه طبق تحقیقات انجام شده تمامی افعال، گفتار و حتی طرز لباس پوشیدن، نحوه ی صحبت کردن، علائق خاص و ... به عنوان یک الگو در تغییر رفتار و تربیت و الگو پذیری دانش آموزان مؤثر است. لذا به این مهم باید بیش از پیش در برنامه ی درسی ملی توجه شود.
برای این منظور باید قبل از استخدام معلمین نسبت به گزینش آنها اهتمام جدی داشت و در شرایط گزینش باید همه ی فاکتورهای مورد نیاز یک معلم مد نظر قرار گیرد . مصاحبه ی حضوری و چند روزه و آزمایشات روانی، بهداشتی، سخنرانی، حرکتی و ... علاوه بر معاینات پزشکی از عوامل مهم و مؤثر در گزینش باشد. مسائل اخلاقی و تربیتی معلم در گزینش ها از فاکتورهای بسیار مهم پیش بینی شود. پس از گزینش معلمان ملزم به گذراندن دوره های خاص معلمی در دانشگاه تربیت معلم باشند.
تأسیس و راه اندازی دانشگاه تربیت معلم در همه ی استانها از ضروریات می باشد.
معلمین علاوه بر آموزشهای لازم در تخصص و رشته فنی و تخصصی خود، دروس عمومی و تخصصی تربیتی نیز باید با موفقیت بگذراند. در پیش بینی دروس دانشگاه تربیت معلم به واحدهای اخلاقی، پرورشی، تربیتی، دینی و مذهبی باید توجه ویژه گردد و حداقل 50% از واحدهایی که هر معلم باید بگذراند واحدهای پرورشی (به طور عام) باشد.
شرح وظایف تربیتی معلمان در برنامه درس ملی باید کاملاً تبیین شده باشد و جایگاه فعالیتهای تربیتی معلمین به خوبی در آن دیده شده باشد.
خروجی دانشگاههای فعلی مناسب شغل دبیری نیستند و جذب مستقیم نیروهای فارغ التحصیل از دانشگاه برای شغل معلمی جز ضربه شدن به نظام تربیتی آموزش و پرورش نیست. گزینش و آموزش معلمین باید از طریق دانشگاه تربیت معلم صورت گیرد.
در نحوه ی گزینش ، جذب، آموزش و استخدام و ارزشیابی از فعالیتهی معلم باید تجدید نظر جدی صورت پذیرد و در برنامه درس ملی پیش بینی لازم انجام گیرد.
در این راستا جذاب بودن شغل معلمی و موقعیت اجتماعی مناسب یکی از عوامل بسیار مهمی است که می تواند تقاضای ورود به شغل شریف معلمی را از بین نیروهای توانمند علمی، فرهنگی مذهبی افزایش دهد به گونه ای که قوی ترین و بهترین افراد متقاضی این شغل باشند و بتوان از بین آنها بهترینها را انتخاب کرد.
پیش بینی حقوق متناسب با شرایط زندگی، تعهدات دولت برای تهیه امکانات مورد نیاز معلمین و تسهیلات ویژه به معلمین در این راستا بسیار مؤثر است.
در صورت افزایش موقعیت اجتماعی معلمین، نقش و مقام معلم بین خانواده ها و اجتماع نیز احیاء خواهد شد و نقش تربیتی و الگویی آنها افزایش خواهد یافت.
نحوه ی افزایش دانش و بینش سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و تربیتی و مهارتی معلمین در برنامه درس ملی باید پیش بینی گردد و آموزشهای لازم قبل از استخدام و ضمن خدمت با عناوین علمی ، تربیتی، اخلاقی و ... باید پیش بینی و تعریف شده باشد.
شرح وظایف معلمان باید به گونه ای باشد که تمامی معلمین وظایف تربیتی خود را مقدم بر آموزش بدانند.
در گزینش معلمان علاوه بر فاکتورهای موجود به ویژگیهای (داشتن ایمان قوی، متفکر بودن، عالم بودن، عامل بودن، متخلق به اخلاق اسلامی بودن) نیز توجه شود.
شرح وظایف تربیتی معلمان به تفکیک هر رشته کاملاً مشخص و تعریف گردد تا معلمین به خوبی به این شرح وظایف آشنا شده و شیوه های انجام برنامه های تربیتی توسط معلمین همه ی دروس تبیین گردد.
-شاخص های پرورشی در فرم ارزشیابی همه کارکنان در مدرسه بخوبی دیده شود تا احساس مسئولیت پرورشی در مدسه افزایش یابد و برنامه های پرورشی، فرهنگی ، هنری، قرآن و نماز، سیاسی و اجتماعی معلمین در ارتقاء شغلی، گروه ممتاز و ارزشیابی کارکنان تأثیر داده شود.
توسعه رشته تربیت بدنی در مراکز تربیت معلم
- معلمین عزیز و سایر کارکنان مدرسه باید به این حقیقت برسند که تمامی افعال، گفتار و نحوه ی پوشش و ... آنها بخصوص در دوره ی ابتدایی و راهنمایی به عنوان یک الگوی عملی برای دانش آموزان است و در برنامه ی درسی نیاز است به این مهم بیش از پیش توجه شود و جایگاه تربیتی معلم در درجه ی اول مورد نظر باشد.
- ارائه ی اهداف دوره های تحصیلی به عنوان یک واحد درسی در مراکز تربیت معلم و آموزش معلمین در راستای راههای رسیدن به اهداف دوره های تحصیلی
- لزوم توجه به تربیت غیر کلامی و آموزش معلمین در این زمینه
- ارائه یک واحد درسی در مراکز تربیت معلم همه ی رشته ها در ارتباط با مناسبتهای ملی ومذهبی
- ارائه یک واحد درسی در مراکز تربیت معلم همه ی رشته ها در ارتباط با تربیت بدنی
- ارائه یک واحد درسی در مراکز تربیت معلم همه رشته ها در ارتباط با تربیت سیاسی
- ارائه دو واحد درسی در مراکز تربیت معلم درهمه رشته ها در ارتباط با فعالیتهای اردویی و بازدیدی و گروههای دانش آموزی
- ارائه پنج واحد درسی در مراکز تربیت معلم درهمه رشته ها در ارتباط با تربیت دینی و اخلاقی و اجتماعی
- ارائه پنج واحد درسی در مراکز تربیت معلم درهمه رشته ها در ارتباط با قرآن (قرائت، ترجمه و تفسیر)
- ارائه دو واحد درسی در مراکز تربیت معلم درهمه رشته ها در ارتباط با فعالیتهای فرهنگی هنری و ادبی
- ارائه سه واحد درسی در مراکز تربیت معلم درهمه رشته ها در ارتباط با مشاوره
- ارائه سه واحد درسی در مراکز تربیت معلم درهمه رشته ها در ارتباط با بهداشت
- عنایت ویژه به تربیت دبیر تربیت بدنی و بهداشت برای تربیت نیروهای تربیت بدنی و بهداشت مورد نیاز آموزش و پرورش
آموزش قرآن و عربی
با توجه به اینکه قرآن کریم وسیله هدایت بشر و معجزه پیامبر اکرم (ص) و راهنمای همه ی انسانها برای یک زندگی سعادتمند می باشد توجه بیش از پیش به آموزش و انس و فراهم نمودن زمینه ی استفاده بیشتر از آن و انجام اوامر و ترک مناهی آن توسط دانش آموزان بسیار حساس و ضروری می باشد در این راستا پیشنهادات زیر ارائه می گردد:
تدوین برنامه ی هماهنگ و منسجم برای اجرای قرآن صبحگاهی و تهیه امکانات کمک آموزشی برای استفاده در این مراسم به منظور ایجاد انس بیشتر دانش آموزان به این کتاب الهی
طراحی ترجمه آیات همراه با آیات منتخب با موضوعات مورد نیاز هر سن و هر دوره ی تحصیلی برای اجرا در مراسم صبحگاهی
پیش بینی آموزش مدیران، معاوین و مربیان در ارتباط با نحوه ی اجرای قرآن صبحگاهی
برای اجرای قرآن صبحگاهی یک برنامه 12 ساله نیاز است که علاوه بر اجرای برنامه های مناسب در برنامه ی صبحگاهی از تکرار موضوعات در سالهای دوران تحصیل جلوگیری شود لذا هر 12 سال یک برنامه قرآن صبحگاهی ارائه گردد. در این راستا تدوین برنامه ی 12 ساله قرآن صبحگاهی ضروری به نظر می رسد.
علاوه بر توجه ویژه به قرآن صبحگاهی و تقویت آن نیاز است به آموزش قرآن درسی توجه ویژه گردد.
1-کیفیت بخشی به ساعت آموزش قرآن مجید : در این راستا پیشنهاد می گردد
-در دوره ابتدایی: بیان داستانهای قرآنی، آموزش روخوانی قرآن، تمرین و تکرار روخوانی و ایجاد مهارت روخوانی مورد توجه باشد.
-در دوره راهنمایی: آموزش قوائد تجویدی به مقدار کتاب تجوید سطح 1 + تقویت روانخوانی، آموزش مقداری از ترجمه آیات انتخابی و موضوعی
-در دوره متوسطه: آموزش ترجمه+ آموزش مفاهیم+ آشنایی با تفسیر + تفسیر آیات منتخب مورد توجه قرار گیرد.
2-تعریف وسایل کمک آموزشی برای هر دوره تحصیلی
وسایل کمک آموزشی به دو گونه تعریف شود:
الف) وسایل کمک آموزشی ویژه استفاده در کلاس درس که با راهنمایی معلم انجام می پذیرد
ب) وسایل کمک آموزشی ویژه استفاده در منزل که با راهنمایی خانواده انجام می پذیرد.
3-جذاب سازی ساعات درس قرآن
4-بازآموزی معلمین قرآن و دانش افزایی آنها در رشته های قرائت ، ترجمه و تفسیر
5-افزایش میزان ساعت تدریس عربی (به عنوان زبان قرآن): حداقل 1 ساعت به ساعت فعلی اضافه شود و آوردن آیات قرآن مجید همراه با ترجمه در بیشتر متنهای آموزشی
6-تشویق برای تأسیس زبانکده عربی برای بخش نیمه خصوصی
7-اختصاص ضریب در کنکور و آزمونها به درس قرآن و عربی
8-تقویت دارالقرآنهای شهرستانها، مناطق برای اجرای برنامه های تخصصی قرآنی برای دانش آموزان مستعد قرآنی
9-تأسیس مدارس علوم قرآنی در دوره ی متوسطه با شرایط خاص مثل دبیرستان معارف
10-اختصاص 10 دقیقه از برنامه درسی در هر روز به تلاوت و تمرین و تکرار آیات قرآن مجید
با توجه به تحقیق انجام شده محتوای برنامه ی قرآن درسی فعلی برای یادگیری روخوانی و روان خوانی و آموزش ترجمه ساده قرآن مجید مناسب می باشد و مشکلات فعلی که به عنوان عدم مهارت در تلاوت قرآن توسط دانش آموزان پس از گذراندن دوران تحصیل در پیش دانشگاه را باید در علتهایی مثل عدم تمرین و تکرار و عدم تلاوت قرآن در دانش آموزان و عدم توانمندیهای معلم در انتقال محتوای آموزشی و یا عدم انگیزه ی لازم در دانش آموزان برای یادگیری ( و یا توجه بیشتر به سایر دروس و استفاده از زمان آموزش قرآن برای آموزش سایر دروس و یا جدی نگرفتن آموزش قرآن در ساعات مشخص شده و ... جستجو کرد که هر کدام از این علتها قابل بررسی و ارائه ی راه کار می باشد.
همانگونه که بیان شد یکی از علتهای اصلی این عقب ماندگی از قرآن عدم تمرین و تکرار تلاوت قرآن می باشد که به روش زیر قابل حل می باشد:
-اختصاص 10 دقیقه از وقت رسمی کلاس در همه ی روزها در زنگ اول به تلاوت قرآن کریم با همکاری تمام معلمین و دبیران عزیز به شرح زیر :
*ده دقیقه به مدت زمان زنگ اول همه ی کلاسها در مدرسه اضافه شود و این ده دقیقه به نسبت از سایر ساعات کلاسهای بعدی کسر گردد تا جبران گردد.
*در این ده دقیقه یک صفحه از کتاب قرآن مجید توسط معلمین و دبیران و دانش آموزان به روش ساده و روان خوانی تلاوت گردد.
*همانگونه که مطرح شد مشکل اصلی در عدم مهارت در تلاوت قرآن عدم انس با قرآن به طور روزانه می باشد با اجرای این طرح انس با قرآن روزانه شده و تمرین و تکرار آیات مهمترین عامل به حافظه سپرده شدن آموخته ها می باشد.
*تلاوت قرآن مجید یک مهارت است که براساس تمرین و تکرار و مداومت ایجاد می شود و مانند سایر مهارتها در صورت عدم تمرین و تکرار از یاد برده خواهد شد. مثل فردی که زبان انگلیسی آموخته یا مثل خوشنویسی که اگر تمرین و تکرار نکنند فراموش خواهد شد و یا مهارت تقلیل می یابد. البته تلاوت قرآن این امتیاز را بر سایر مهارتها دارد که پس از ایجاد انس با قرآن خداوند نیز یاری گر انسان در توفیقات بیشتر خواهد بود.
*اجرای این طرح نباید به ساعت رسمی حضور همکاران در مدرسه بیفزاید تا مورد بی مهری قرار گیرد.
*در اجرای طرح برای مشارکت معلمین لازم است علاوه بر ایجاد انگیزه و رغبت از هر گونه برنامه های اجباری پرهیز گردد و به عنوان یک تکلیف الهی مطرح گردد.
*از کلاس سوم دوره ی ابتدایی شروع شده و تا پیش دانشگاهی همه ی کلاسها و رشته ها ملزم به اجرای آن باشند.
*مقدمات اجرای طرح از جمله تهیه قرآنهایی با خط هماهنگ برای هر کلاس پیش بینی گردد و در صورتی که امکان تهیه قرآن از عهده آموزش و پرورش بر نیاید دانش آموزان ملزم به تهیه یک جلد قرآن برای خود باشند.
*برای نگهداری قرآنها در هر کلاس محل مناسبی پیش بینی گردد.
*دانش آموزان به گرفتن وضو قبل از ورود به کلاس تشویق شوند.
*برای دانش آموزان ابتدایی جزء 30 و برای سایر دانش آموزان شروع تلاوت از جزء یک باشد.
*معلمین و دبیران عزیز بدون در نظر گرفتن رشته ی تدریس در ساعت اول هر روز 10 دقیقه بر اجرای طرح در کلاس درس همکاری نمایند.
*در ایام امتحانات نیز اجرای طرح متوقف نگردد و ده دقیقه تلاوت قرآن برقرار باشد.
*وسایل کمک آموزشی برای تمرین و تکرار آیات در منزل تعریف گردد.
*مسئولیت برگزاری طرح در ادارات به عهده معاونت آموزش عمومی و آموزشهای مربوطه باشد.
عفاف و حجاب
حجاب یکی از ضروریات دین است که بخصوص در حال حاضر مورد بی توجهی تعدادی از افراد در جامعه قرار گرفته است و روز به روز بی توجهی به رعایت پوشش بخصوص در بانوان گسترده تر می شود. این از طرفی است که ما به عنوان آموزش و پرورش برنامه ی مدون خاصی از نظر آموزشی، فرهنگی و ... برای فرهنگ سازی این فریضه ی مهم نداشته ایم و فقط کارهایی روبنایی در بعضی از دوره های تحصیلی انجام شده که اثر چندانی هم در توسعه و تحکیم حجاب و عفاف نداشته است.
لذا ضرورت دارد برای همه ی پایه های تحصیلی دختران و پسران موضوع عفاف و حجاب، حیا و شرم با توجه به سن و جنس دانش آموزان در محتوای برنامه های درسی دیده شود. هم آموزش نحوه ی حجاب و عفاف هم فواید و آثار و فلسفه حجاب و عفاف و هم آثار مخرب عدم رعایت حجاب و عفاف از دیدگاههای مختلف از جمله از دید روانشناسی، جامعه شناسی و مهمتر ا زهمه از نظر دینی در محتوای برنامه ی درسی دیده شود .
در همین راستا تدوین آیین نامه پوشش در مدارس دخترانه و پسرانه برای دانش آموزان و فرهنگیان یکی از ضروریات است.
نیاز به بازنگری در آیین نامه انضباطی مدارس و روشهای تذکر، و برخورد با موارد متخلف با دیدگاههای تربیتی ودینی به خوبی باید در برنامه درسی دیده شود.
معرفی الگوی حجاب برای همکاران و دانش آموزان به روشنی باید ابلاغ گردد.
-استفاده از تصاویر جلدهای کتاب دانش آموزان برای انجام فعالیتهای تبلیغی دینی فرصت مناسبی می باشد.
- هماهنگی و نظارت بر چاپ دفترچه هایی که مورد استفاده دانش آموزان قرار می گیرد و هماهنگی کارخانه های تولیدات دفتر برای انجام فعالیتهای تبلیغی دینی و جلوگیری از چاپ تصاویری که ترویج فرهنگ برهنگی و بی عفتی می نماید از ضروریات می باشد.
تربیت سیاسی و اجتماعی
با توجه به ضرورت آشنایی دانش آموزان به مسائل سیاسی داخلی و خارجی و شناخت جریانهای سیاسی و اجتماعی پیش بینی حداقل 1 ساعت در هفته به عنوان آموزش سیاسی و اجتماعی در دوره ی متوسطه پیشنهاد می گردد.
-تدوین نظام تربیت سیاسی و اجتماعی دانش آموزان ضروری می باشد.
-گنجاندن مباحث تربیت سیاسی و اجتماعی در کتب درسی دوره ی متوسطه
-گنجاندن مباحث تربیت سیاسی و اجتماعی در کتب درسی تربیت معلم
-تهیه مجلات رشد سیاسی و اجتماعی برای دانش آموزان
-تدوین منشور حقوق دانش آموزی به تفکیک دوره ی تحصیلی و جنسیت
-تدوین وظایف دانش آموزان در قبال خود، مدرسه، معلم، خانواده، اجتماع، جامعه ی اسلامی، دوستان، همسایگان و ...
-تدوین وظایف سایرین نسبت به دانش آموز برای دوره های تحصیلی و آموزش به دانش آموزان
-آموزش مقررات اجتماعی با توجه به مقتضیات سنی در پایه های تحصیلی
-آموزش مفهوم آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی، ولایت فقیه، وحدت، امنیت، عدالتخواهی، کفر ستیزی، ایثار، محبت به هم نوع و ... در پایه های تحصیلی
مسائل متفرقه
1-موضوعاتی از قبیل: مهدویت، آشنایی با سیره های عملی ائمه معصومین (ع)، آثار و فلسفه احکام بخصوص اسرار و فلسفه و آثار نماز و روزه، آموزش شهروندی و رعایت حقوق همسایه، رعایت حقوق معلم توسط دانش آموز ، حقوق دانش آموز نسبت به معلم، تقویت عزت نفس ، صرفه جویی، رعایت قوانین و مقررات، حفظ محیط زیست و ... در برنامه درسی به تناسب محتوای کتابها و دوره های تحصیلی باید مورد توجه قرار گیرد.
2-در تهیه برنامه ی درسی باید نسبت به معرفی کتابهایی از قبیل: قرآن مجید، نهج البلاغه ، رساله حقوق امام سجاد(ع)، صحیفه سجادیه، نهج الفصاحه و رساله مراجع عظام تقلید ، بیش از پیش توجه شود و هر کدام از این کتابها به خوبی معرفی شود و در برنامه های رسمی و فوق برنامه زمینه ی رجوع و استفاده ی دانش آموزان از این منابع فراهم گردد.
3-طرح تکریم (طرح کرامت) دوره ی ابتدایی یکی از الگوهای مناسبی است که اگر در دوره ی ابتدایی تقویت شود و در سایر پایه های تحصیلی به تناسب سنی برنامه ریزی گردد در تربیت ابعاد مختلف شخصیتی و اخلاقی دانش آموزان بسیار مؤثر است.
4-در برنامه ریزی درسی باید به گونه ای عمل شود تا برای هر درس دانش آموزان را برای مطالعه ی بیشتر به سمت کتابخانه ی مدرسه و کتابخانه های سطح شهر سوق دهد. متأسفانه فرهنگ استفاده از کتابهای غیر درسی و میزان مطالعه ی هر ایرانی در طول شبانه روز بسیار پایین است و در صورتی که در برنامه درسی به این امر توجه شود این نقص برداشته خواهد شد و کتابخانه ها نیز رونق خواهند گرفت. تقویت کتابخانه های مدارس با کتابهای مناسب دوره های تحصیلی به این هدف کمک خواهد کرد. برای نحوی تعامل سایر نهادها و ارگانهایی که دارای کتابخانه می باشند با آموزش و پرورش باید هماهنگی لازم انجام گیرد.
5-میزان موفقیت و یا عدم موفقیت دانش آموزان و همچنین شرکت یا عدم شرکت آنها در برنامه های پرورشی و تربیتی به گونه ای باید در سرنوشت تحصیلی برای ادامه تحصیل در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و همچنین جذب مشاغل آینده مؤثر باشد. بدون شک نباید به دانش آموزی که از دوره کودکی و نوجوانی در مسیر تربیت دینی صاحب مقامها و رتبه هایی در مراحل استان و کشور بوده همچون دانش آموزی نگاه کرد که در هیچ یک از برنامه های تربیتی و یا فوق برنامه شرکت نمی نماید.موفقیتهای داش آموزان در مسابقات مختلف فرهنگی هنری و معارف اسلامی باید به نوعی دارای ارزش باشد تا هم خانواده ها در ترغیب فرزندشان به شرکت در این برنامه ها کوشا باشند و هم دانش آموزان انگیزه ی لازم برای شرکت در این برنامه ها داشته باشد.
6-برنامه ی درسی نباید دستخوش تغییر مسئولیتها و تغییر افراد گردد و همچنین از هر گونه سیاسی کاری در آموزش و پرورش باید پرهیز گردد و آموزش و پرورش وابسته به یک سیاست و یک جریان خاص در کشور نباشد.
7-از صدر اسلام تاکنون و همچنین از ایران باستان تاکنون شخصیتهای برجسته ی علمی و مذهبی و مؤثر در جامعه و جهان در رشته های مختلف از دوران اسلام و ایران پایه عرصه ی ظهور گذاشته شده اند که نام بسیاری از آنها رو به فراموشی است و نیاز است به عنوان یک افتخار برای تقویت بنیه های اعتقادی و توانمندیهای و زنده نگه داشتن هویت دینی و ملی در کتابهای درسی به تناسب موضوع به معرفی آنها پرداخته شود.
8-برای اینکه استفاده از قرآن و احادیث در زندگی احساس شوند نیاز است در برنامه ی درسی متناسب با موضوعات کتب درسی اگر آیه یا روایتی موجود می باشد در محتوای درسی دیده شود تا مورد مطالعه و توجه قرار گیرد. البته باید این کار بسیار دقیق و توسط متخصصین امر انجام گیرد وتا دستخوش سوء استفاده در آینده نگردد. و این نکته را نیز باید در نظر داشت که نباید تلاش کرد برای هر موضوع علمی تلاش نمائیم که یک آیه و یا یک حدیث جور نمائیم و به آن بخورانیم که این نیز از آسیبهایی است که ممکن است دچار آن شویم.
9-رقابتهای شدید و کاذب آموزشی، نگاه به فعالیتهای پرورشی را کمرنگ کرده است وقتی توجه همه ی مسئولین به امر آموزش باشد و برای آموزش اهمیت ویژه در نظر گرفته شود و پرورشی در سرنوشت دانش آموزان مؤثر نباشد خود بخود نگاه به پرورشی به حاشیه می رود باید حداقل همان نگاهی که به مسائل آموزشی می شود به مسائل پرورشی نیز بشود.
10-تدوین مقررات و آیین نامه های انضباطی دوره های تحصیلی از جمله رعایت پوشش و عفاف، اخلاق و ...
11-بازنگری در اهداف دوره های تحصیلی و تدوین آن با نیازهای جدید جامعه و با در نظر گرفتن واقعیتهای موجود
12-لزوم توجه به تربیت غیر کلامی و آموزش معلمین در این زمینه
13-تدوین نظام جامع تربیت دینی و روشهای اجرا به تفکیک پایه های تحصیلی و جنسیت
14-بازنگری تمامی کتب درسی با نگاه « تربیت محور» و لحاظ مسائل تربیتی ، اخلاقی و دینی در محتوای کتب
15-اختصاص مربی پرورشی و مربی ورزش به تمامی مدارس و جذب نیروهای جوان و متعهد و متخصص برای شغل شریف مربیگری
16-تدوین شرح وظایف جدید برای مدیران، معلمان و سایر کادر مدرسه با محوریت تربیت دینی
17-پیش بینی تعامل و رابطه ی طولی و عرضی از نظر محتوا، روشها، اهداف و ... بین کودکستانها، دبستانها و مدارس راهنمایی و متوسطه و پیش دانشگاهی و دانشگاهها
18-در تدوین برنامه درس ملی ضرورت دارد نقش مشارکت دانش آموزان در جریان تدریس به خوبی دیده شود.
19-اختصاص مربی پرورشی بر کودکستانها در سازماندهی کودکستانها
20-تعریف صحیح از اوقات فراغت و پیش بینی برنامه ی لازم برای غنی سازی اوقات فراغت
21-انعطاف پذیر بودن برنامه های پرورشی بخصوص برای مناطق دارای فرق ومذاهب مختلف و شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و استانها و شهرستانها و مناطق
22-اختصاص ساعت پرورشی دوره ی ابتدایی و استفاده از مربیان توانمند در این دوره که بتواند جوابگوی نیازهای دینی، اخلاقی، اجتماعی، مشاوره ای دانش آموزان را داشته باشد.
23-برنامه ریزی برای تقویت شوراهای دانش آموزی و احیاء نقش و جایگاه این شوراها در برنامه درس ملی
24-پیش بینی مرتبط کردن روحانیت با مدارس حداقل برای تدریس درس قرآن یا دینی در دورههای راهنمایی و متوسطه
25-در تدوین شرح وظایف جدید مربیان پرورشی کار مدیریت، هماهنگی و نظارت برنامه های پرورشی به آنها باشد نه اجرای برنامه ها
26-پیش بینی سرگروه پرورشی در ساماندهی نیروی انسانی
27-پیش بینی معلم راهنمای تخصصی قرآن ویژه ی دوره ی ابتدایی
28-بازنگری در محتوای آموزشی مراکز تربیت معلم با محوریت تربیت دینی و اسلامی
29-تأثیر فعالیتهای پرورشی و تربیتی دانش آموزان در پذیرش دانشگاهها و اختصاص امتیاز ویژه به آن
30-تأثیر دادن نمره پرورشی در معدل دانش آموزان
31-تلفیق آموزش و پرورش در محتوای کتب درسی همه ی پایه های تحصیلی و تا جایی که روح حاکم بر کتب درسی با رویکرد دینی پرورشی و تربیتی باشد.
32-تدوین مسابقات فرهنگی هنری، قرآنی و ... برای همکاران در طول سال تحصیلی از محتویات کتب درسی و ...
33-اختصاص کتابدار به صورت پاره وقت به مدارس ابتدایی و راهنمایی و متوسطه و ... با توجه به تعداد دانش آموزان نه با توجه به کتابها
34-تدوین شاخص ها و شیوه نامه ارزشیابی از برنامه های پرورشی و تربیت بدنی و بهداشت و مشاوره ی مدارس در برنامه درس ملی و نحوه انتخاب مربیان، مدیران و معلمان و... برترر در برنامه های پرورشی و نحوه تشویق آنها
35-در تدوین ارزشیابی مدارس مقایسه میزان پیشرفت هر مدرسه نسبت به سال قبل در ارزشیابی مدارس مد نظر قرار گیرد نه مقایسه با سایر مدارس
36-نحوه برگزاری مسابقات فرهنگی هنری ، ادبی، دینی و قرآنی و ورزشی و ... در برنامه درس ملی پیش بینی شود و همچنین نحوه پرداخت حق الزحمه داوران و عوامل اجرایی و آئین نامه های اجرایی و مالی تدوین گردد.
37-در برنامه درس ملی نیاز است آیین نامه های زیر نیز آورده شود.
1-آیین نامه جامع نظام آموزش ضمن خدمت و ادامه تحصیل تمامی فرهنگیان
2-آیین نامه جامع گزینش، آموزش و نظارت و ارزشیابی تمامی کارکنان آموزش و پرورش
3-آیین نامه جامع انضباطی
4-آیین نامه جامع پوشش و حجاب و عفاف
5-آیین نامه جامع تشویق و تنبیه کارکنان
6-آیین نامه جامع ارزشیابی با رویکرد پرورشی
7-آیین نامه جامع توسعه ی همکاری حوزه علمیه و آموزش و پرورش
8-آیین نامه جامع صدا و سیما و آموزش و پرورش
9-آیین نامه جامع حمایت از دانش آموزان و فرهنگیان نخبه مذهبی، علمی، فرهنگی، ورزشی و ...
10-آیین نامه جامع تربیت دینی اخلاقی، سیاسی و اجتماعی دانش آموزان
دفاع در برابر دشمن امري فطري و غريزي است.و ريشه در درون انسان و ديگر موجودات دارد . انسان به تبعیت از غریزه به هنگام خطر واکنش نشان می دهد.وآن را حقی برای خود و تکلیفی نسبت به دیگران میداند. به خاطر اهميت زياددفاع مشروع، وارد قوانين كيفري اكثركشورهاي جهان شده است.و با وجود تغييرات فراوان سياست كيفري كشورها اين نهاد حقوقي هم چنان پا برجاست . دين اسلام و خصوصا قرآن كريم ، به عنوان آیینی کامل در این مورد به پیروان خود راهکار داده است ودفاع در برابر دشمن را پذيرفته است.در مورد دفاع مشروع و دلايل مشروعيت آن نظريه هاي متفاوتي داده شده است. در حقوق جزاي ايران قوانين دفاع مشروع در سال 1304 تصويب شد. قبل از انقلاب طبق ماد ه ي 41ق.م. مصوب 1304((هر كس به ضرورت براي دفاع و حفظ نفس و ناموس خود مرتكب جرمي شود ،مجازات نمي شود)).بعد از انقلاب هم قانون مجازات مصوب سال1352 در ماده ي 43 براي دفاع مشروع شرايطي قايل شد.طبق این قانون(هر كس در مقام دفاع از نفس و یاناناموس يا مال خود يا ديگري و يا آزادي تن خود و يا ديگري در برابر هرگونه تجاوز فعلي و يا خطر قريب الوقوع عملي را انجام دهد كه جرم باشد در صورت وجود شرايط زیر قابل تعقيب و مجازات نخواهد بود؛ 1.دفاع بايد متناسب با تجاوز باشد 2.توسل به قواي دولتي بدون فوت وقت ممكن نباشد3.تجاوز و خطر ناشي از تحریک خود شخص نباشد
تعريف دفاع مشروع
تعریف دفاع مشروع در کتاب ترمینولوژی حقوق این چنین آورده شده است:(شخص مورد تجاوز در صورت نداشتن وقت برای توسل به قوای دولتی به منظور رفع تجاوز ،حق داردبا نیروی شخصی از ناموس ,جان و مال خود دفاع کند.این دفاع را،دفاع مشروع گویند.
مباني دفاع مشروع
از دير باز هم عدم مجازات و يا تخفيف مجازات كسي كه دربرابر يك حمله ي نا درست از خود دفاع مي كند،مورد اعتراض نبوده است.در توجیه دفاع مشروع 2نظر کلی داده شده است .گروهی از حقوقدانان اجبار و گروهی اجراي يك حق و تكليف را مباني عدم مجازات مي دانندو آن را يك اجبار حقيقي و معنوي تلقي ميكنند. عقيده اي كه الهام دهنده ي قانون گذار انقلابي است،دفاع مشروع را يك عامل توجيه كننده براي بعضي جرايم مي داند .يعني دفا ع مشروع را عاملی مي داند كه به تحقق عدا لت در جامعه كمك مي كند.طبق گفته ي هگل((حمله انكار حق و دفاع انكار اين انكار است))
اجراي دفاع مشروع
قلمرو اجراي دفاع مشروع:رويه قضايي اين عامل توجيه كننده را به كليه ي حملات عليه حيات ،عفت وشرافت گسترش داده است.اما در مورد دفاع از دارايي اين مسئله قابل بحث است و دارا ي محدوديت است. البته ترديدي در لزوم دفاع نيست چون دفاع از مال هم مثل دفاع از جان فطري است.ولي بايد تا جايي ممكن است با حمله متناسب باشد و بيشتر از آن نباشد چون همه واقفيم كه ارزش جان بيش از مال است.و خسارت به مال با رجوع به دادگاه قابل مطالبه است. مثلا عمل مالكي كه سارق ميوه جات را مي كشد، نمي توان مشروع تلقي كرد. طبق قانون مجازات جديد دفاع مشروع يك عامل عمومي توجيه كننده ي جنايت ،جنحه وخلاف است.قبل از مجموعه قوانين 1994 اجراي قانون دفاع مشروع به جرايم عمدي محدود شده بود. ولي اين انتقاد وارد بود كه شخص مورد حمله نمي تواند حدس بزند كه عمل حمله كننده عمدي است يا غير عمدي. اميد واريم اين موضوع نيز حل شود تا از سر در گمي مراجع قضايي و مردم جلوگيري شود.
شرايط دفاع مشروع
ارزيابي تحقق شرايط دفاع مشروع بر عهده ي ديوان كشور است تحقق دفاع مشروع مستلزم وجود 2عنصر است1.حمله2.دفاع كه براي هر كدام شرايطي پيش بيني شده است.
شرايط حمله
1.بايد عليه اشخاص و اموال باشد2.بايد فعلي و قريب الوقوع باشد. عكس العمل عليه يك حمله اي كه گذشته و دفع خطر شده انتقام تلقي مي شود.و اقدام در مورد تهديد به يك بدي در آينده نيز مشروع نيست.چون بايد براي آن با توسل به قواي دولتي اقدام شود. 3. بايد در مقابل عملي غير قانوني و نا مشروع باشد.
طبق ماده ي 607 ق.م.ا و ماده ي 34 قانون مجازات جرائم نيرو هاي مسلح ،حمله به ما موران دو لتي جرم شناخته مي شود.در مورد دفاع در برابر مامور دولت 3 فرض مطرح مي شود:
1.وقتي ماموران دولت در حال انجام وظيفه نبا شد و مرتكب جرمي شود مقاومت در برابر اعمال غير قانوني او مشروع است2.وقتي در حال انجام وظيفه است و در حدود وظايف خود عمل مي كند كه در صورت حمله به او عمل شخص تمرد محسوب مي شود و شخص داراي مسئوليت كيفري و مدني است.3.وقتي كه مامورين دولت در حال انجام وظيفه هستند و خارج از وظايف و اختيارات خويش عمل مي كنند كه در اين باب نظريات متفاوتي ارائه شده است .گروهي دفاع در برابر او را با وجود شرايط لازم مشروع تلقي مي كنند. و گروهي عقيده دارند دفاع در مقابل مامور دولت تحت هيچ شرايطي پذيرفته نيست . ولي به نظر بنده ي حقير بهتر است راهي ميانه در پيش گيريم و بر حسب موقعيت و بررسي شرايط تصميمي عادلانه گرفته شود .
4.بايد حمله به گونه اي باشد كه به طرق ديگر قابل دفع نبا شد .مثل فرار كه بند ج ماده ي 627 ناظر به آن است.
شرايط دفاع
مدافع در انجام عمل دفاعي آزاد نيست كه به هر نحو و يا هر وسيله اي كه خواست يا به هر اندازه كه قدرت داشت از خود دفاع كند.پس ملزم به رعايت شرايط پيش بيني شده در قانون است.
شرايط
1. ضرورت دفاع :يعني دفاع بايد براي اجراي يك حق و انجام يك تكليف
باشد.هم چنين شرايط فرار ميسرنباشد وبا وجود امكان فرار دفاع پذيرفته نيست.پس ضروري بودن دفاع و غير قابل دفع بودن خطر مكمل هم هستند.
2.تناسب دفاع با تجاوز و خطر:طبق بند ا ماده ي 61 قانون مجازات اسلامي و بند ب ماده ي 627قانون تعزيرات دفاع بايد متناسب با خطر و تجاوز با شد.مثلا دفاع از مال هر قدر هم مشروع قتل يك انسان را توجيه نمي كند.و در موارد ديگر هم بايد صدماتي مشابه صدمات متجاوز به او وارد كند.
3.الاسهل في الا سهل :يعني دفاع نبا يد بيش از حد ضرورت باشد .دفاع داراي
درجاتي است ،كه مدافع بايد از آسانترين درجه شروع كند.1.دادو فرياد
2. استفاده از دست و پا و چوب دستي 3.استفاده از سلاح و ايجاد جراحت 4. قتل
دفاع در برابر حمله ی غیر ارادی
دفاع در برابر اعمال مجنون و صغیر اگرچه فاقد اراده می باشندوطبق بند الف ماده ی 36ق.م.ع.(هرگاه مرتکب جرم فاقد تمیز و اراده باشد،مجرم محسوب نمی شود)مشروع تلقی می شود و حقوقدانان چنین استدلال کرده اند که هر چند مجنون و صغیر مجازات نمی شوند.ولی این بدان معنی نیست که میتوانند به دیگران صدمه بزنندو عدم مسئولیت آنهارافع وصف مجرمانه عمل آنها می باشد.
دفاع در برابر حمله ی اضطراری و اجباری
در مواقعی انسان به دلیل فشار دیگری یا در حالت اضطرار مجبور به ارتکاب جرم می شود.چنین شخصی مطابق ماده ی 39و40ق.م.ع. مجازات نخواهد شد.
سوال: دفاع در برابر آنها این فردمشروع است یا نه؟مثلا کسی راتهدید کنیم در صورتی که به شخص ثالث صدمه وارد نکند او را میکشیم.در مقابل شخص ثالث در مقام دفاع حمله کننده را از پای در می آورد.در این موارد و امثالهم عمل شخص ثالث صحیح بوده ومجازات نمی شود.
اثر دفاع مشرو ع بر مدافع
مدافع در صورت اثبات مشروع بودن دفاع خوداز هر گونه مسئوليت كيفري و مدني مبري خواهد بود. ولي تا زماتي كه ثابت نشده در برابر اعمال خود از نظر قضايي مسئوليت كامل دارد.
اثر دفاع مشروع بر متجاوز
هر گونه صدمه و زياني كه از مدافع بر او وارد آيد قابل مطالبه نيست.و خون او به هدر ميرود تا چه رسد به مالش.
اموري كه دفاع از آنها مجاز است
1.دفاع از نفس : لزوم دفاع از نفس به عنوان وديعه اي كه خداوند به بشر عطا فر موده روشن است. در اين مورد هر عملي كه تجاوز بر نفس باشد حتي اگر از سوي مامورين دولتي باشد،هر گونه مقا ومت براي دفاع جايز خواهد بود.
2.دفاع از عرض و ناموس :در قرآن كريم هم به عفت و پاكدامني تاكيد شده است.
قانون مجازات اين دو را كنار هم و به يك معني به كار برده است كه با توجه به مفاهيم عرفي مقصود از عرض آبرو و شرافت است و منظور از ناموس زنان خانواده هستند.
.دفاع از مال :اين مورد موجب اختلاف نظر بين دانشمندان و نويسندگان حقوقي
است . برخي از آنان موافق مشروعيت دفاع اند و گروهي مخالف .آنها مي گويند خسارت بر مال با خسارت بر نفس قابل مقايسه نيست و طبق قانون دفاع و حمله بايد متناسب با هم باشند..
4.دفاع از آزادي تن:هيچ كس حق ندارد آزادي كسي را محدود كند .قانون مجازات براي مرتكبان سلب آزادي مجازات سنگيني تعيين كرده است.
طبق ماده ي 570(( هر يك از مقامات و مامورين دولتي كه بر خلاف قانون آزادي كسي را سلب كند يا آنان را را از حقوق مقرر خود در قانون محروم كند.علاوه بر انفصال از خدمت به محرو ميت از مشاغل دولتي براي 3 تا5 سال و حبس از 6ماه تا 3سال محكوم خواهد شد)). طبق ماده ي 629 قانون تعزيرات ((دفاع در مقابل كسي كه در صدد سرقت و ربودن انسان يا مال اوست مشروع است))
دفاع از ديگري
دفاع از ديگري علاوه بر ر عايت شرايط عمومي داراي شرايط اختصاصي نيز است طبق تبصره ي 1ماده ي61 ق.م.ا.2 شرط دارد 1. ناتوان باشد 2. نياز به كمك داشته باشد در اين صورت ميتوان از عرض وناموس و نفس ديگري دفاع كرد . دفاع از مال غير ، بنا بر ماده ي 625 (تعزيرات)شرایط دیگری دارد. 1. حفاظت آن مال بر عهده ي او باشد 2. صاحب مال استمداد كمك كند.
ارتكاب قتل در مقام دفاع
براي ارتكاب قتل در قانون چند مورد پيش بيني شده است.
1.دفاع از نفس يا ضرب و جرح شديد و دفاع از ناموس و اقارب خود
2.دفاع در برابر كسي كه در صدد هتك عرض ونا موس ديگري است .در صورتي كه با اكراه از طرف كسي كه به او حمله شده همراه باشد.
3.دفاع در برابر كسي كه در صدد ربودن انسان است.
4.به موجب ماده ي 630 (تعزيرات)ارتكاب قتل بوسيله ی شوهر در صورت مشاهده ی همسر خود در حال زناكه در اين صورت قتل مشروع تلقي ميشود.و با توجه به شرط سوم در ماده ی 43ق.م.ا.که خطر نباید ناشی از تحریک خود شخص باشد دفاع زن و مرد بیگانه در برابر حمله ی شوهر زن ،مشروع تلقی نمی شود.
«اردو» مسافرتی است دسته جمعی با هدفی معیّن و مشخص همچون: کسب دانایی، توانایی، سازگاری اجتماعی و تفریح.
اردو، یعنی سازگاری فعالانه در یک زندگی دسته جمعی و اردوگاه به مکانی گفته می شود که، جمعی از افراد برای مدت محدود مطابق شرایط زمان و مکان، در آن به سر می برند.
«اردو» واژه ای است عربی و به معنای «لشگرگاه» به کار می رود. فرهنگ عمید واژه «اردو» را چنین معنا کرده است: «اردو» محل تجمع افراد برای تمرین و تفریح است، همچنین به محلی که ورزشکاران یا پیشاهنگان گرد هم آیند نیز اطلاق می شود.
در اصطلاح: «اردو» فعالیتی سازمان یافته، نظام مند و هدفمند است که به صورت گروهی با برنامه های معین، تحت نظارت و هدف مربی در محیطی خارج از محدودۀ فعالیت های روزمره برگزاری می گردد. گرایش غالب اردو آموزشی و پرورشی است. البته در فضایی کاملاً متنوع، مساعد، بانشاط و با هدف تربیت و سازندگی.
پناهنده کیست؟
در شکل بندی و هدفمندی مهاجرتها ، قوانین و مناسبات ِحقوق بین المللی، تعریف و مشخصه ای به پناهنده داده است که فرق بارزی با مهاجر اقتصادی «مهاجر کارگر» دارد. در کنوانسیون اپریل سال 1951 منعقده ژینوا، به پناهنده چنین تعریفی داده میشود: « پناهنده ویا متقاضی پناهنده گی[11] به کسی اطلاق میشود که در کشور بومی اش نسبت فعالیت های عقیدتی، (ایدیالوژیک «سیاسی»)، جنس، نژاد، زبان، ملیت و قوم مورد پیگرد و تعقیب قرار گرفته باشد و یا عملا در خطر شکنجه[12] (روحی و فزیکی )، زندان و مرگ قرار گرفته باشد. فرق بارزیکه میان این دو گروپ اجتماعی موجود است در طرز تفکر، انتخاب محل زیست و نحوه برخورد آنها در اجتماع جدید میباشد. در واقع وجه مشترک میان ایندو گروه همان جلاوطنی و غربت است که به دیدگاه های مختلف از جانب هردو به آ ن نگریسته میشود؛ اولی آنرا خود پزیرفته وبه بهبود وضیعت اقتصادی اش میپردازد در حالیکه دومی خودش را قربانی میپندارد وهر چند که در فضای مطمئن و آرامی به سرمی برد، اما این حالت را تأمیل شده بالای خود مینگرد، زیرا اگر اشکالاتی راکه بدآن در بالا اشاره کردیم وجود نمیداشت، پناهنده هیجگاهی ترک وطن نمی نمود، بهره مند ازشرایط حقوق مدنی کشور اصلی اش میبود و تغیر مکان نمیداد.
پناهنده كيست؟
اولين تعريفي كه از واژه پناهنده در اسناد بين المللي آمده است مربوط به كنوانسيون وضعيت پناهندگان در سال 1951 مي باشد. اين كنوانسيون پناهنده را چنين تعريف مي كند:
«پناهنده كسي است كه به دلايل نژاد، مذهب، مليت يا عضويت در يك گروه خاص اجتماعي يا عقيده سياسي، ترس موجهي از آزار دارد و در خارج از كشور اصلي خود به سر مي برد و به علت ترس از آزار قادر يا مايل به برخورداري از حمايت آن كشور يا بازگشت به آن نيست».[6]
بعدها در سال 1969 كنوانسيون منطقه اي سازمان وحدت آفريقا در مورد برخي جنبه هاي خاص مسائل پناهندگان در آفريقا به منظور عيني تر نمودن بعضي از ملاحظات تعريف زير را به تعريف كنوانسيون 1951 افزود:
«هر شخصي كه به دليل تجاوز خارجي، اشغال، تسلط بيگانگان يا هر واقعه اي كه به طور جدي نظم عمومي تمام يا بخشي از كشور اصلي يا متبوع خود، وادار به ترك كشور اصلي براي يافتن پناهگاهي در كشور ديگري غير از كشور اصلي يا متبوع خود گردد.»[7]
در سال 1984 يك گروه از نمايندگان دولتي، دانشگاهيان و وكلاي برجسته و تراز اول از آمريكاي لاتين در شهر كارتاهناي كلمبيا تشكيل جلسه دادند و آنچه را كه اكنون بيانيه كارتاهنا ناميده مي شود تصويب نمودند كهعلاوه بر ساير مسائل، مواد عيني تري رانيز علاوه بر تعاريف كنوانسيون 1951 دربر مي گرفت. اين بيانيه موارد زير را نيز مشمول كنوانسيون 1951 دانست:
افرادي كه زندگي، امنيت يا آزادي آنها با خشونت شايع و گسترده، تعرض خارجي، درگيري هاي داخلي، نقض گسترده حقوق بشر يا ساير مواردي كه در نظم عمومي به طور جدي اخلال ايجاد مي كنند مورد تهديد قرار گرفته است.[8]
انواع اردوگاهها
اردوگاهها به دو دسته تقسيم مىشوند:
- اردوگاههاى کوتاهمدت از قبيل اردوگاههاى پيشاهنگي، نظامي، تابستانى و اردوگاههاى اضطرارى مانند اردوگاههائى که در مواقع بروز حوادث ناگوار نظير جنگ، سيل، زلزله و ... احداث مىگردد.
- اردوگاههاى درازمدت مانند اردوگاههاى کار و سازندگي.
رعايت اصول بهداشتى و ايمنى بهمنظور حفظ و تأمين سلامت افراد مستقر در اردو، امرى لازم و ضرورى است و هر گونه کوتاهى در اين زمينه، مىتواند مشکلات فراوانى فراهم نمايد. بديهى است چنانچه در اردوگاههاى احداثي، تسهيلاتى بهمنظور تأمين آبآشاميدنى سالم، دفع صحيح فاضلاب و زباله و مبارزه با حشرات و جوندگان تدارک ديده نشود، محيط بهزودى آلوده گرديده و زمينه براى بروز انواع بيمارىهاى واگير فراهم خواهد شد. از اينرو اردوگاهى از نظر بهداشتى مناسب است که بتواند نيازمندىهاى جسمى و روحى افراد را تا حد امکان تأمين نموده، از بروز سوانح و حوادث جلوگيرى و از انتقال بيمارىهاى واگيردار پيشگيرى کند.
تعريف اردو
اردو معنى و مفهوم وسيعى دارد، در واقع، محل تجمع افراد براى تمرين و تفريح است. اردوگاه به مکانى گفته مىشود که اجتماعى از افراد براى مدت محدود يا دائم، مطابق با شرايط زمان و مکان در آنجا، بهسر مىبرند. در نظام فرهنگي، اردو تجمع افراد در مکانى جهت کسب دانائي، توانائى و سازگارى اجتماعى است.
چادر (سرپناه)
چادر، یا خیمه، سرپناهی است که معمولاً از پارچه یا دیگر بافتهها بر تیرها یا میلههایی برپا میشود. منشا آن احتمالا از اقوام قبایل و عشایرکوچرو بوده است اما امروز بیشتر گردشگران طبیعت و نیروهای امدادی یا نظامی آن را به کار میبرند.
مديريت اردوگاههاي آوارگان
تامين شرايط محيط و برنامه ريزي براي اردوگاه ها ، احتياجات اوليه و اساسي كساني است كه در معرض بلايا قرار ميگيرند. در اين ميان ، سر پناه ، همچون آب ، بهداشت ، تغذيه و مراقبت هاي رواني ، نقش تعيين كننده اي در حفظ و نجات زندگي انسان ها در مراحل اوليه وقوع سانحه ايفا مي نمايد . وجود سر پناه به منظور مقاومت در برابر بيماري ها و حفاظت از خطرات طبيعي و غير طبيعي ، امري ضروري بوده و جهت حفظ شأن انسان ، در چارچوب نظام خانوادگي و اجتماعي در شرايط دشوار از اهميت بالايي بر خوردار است . در حقيقت هدف از ايجاد سر پناه ، انتخاب مناسب مكان و برنامه ريزي جهت تامين نياز هاي اوليه فردي ، خانوادگي و اجتماعي براي بوجود آوردن يك فضاي سالم ، امن و نسبتا راحت براي زندگي است . بديهي است هماهنگي و مديريت افراد آوارگان كمك مؤثري در تحقق اين امر بوده و با انجام طراحي و متناسب اثرات منفي آنان بر جامعه ميزبان به حداقل كاهش مي يابد
مديريت اردوگاه اسکان اضطراری
مديريت اردوگاه با برنامههاي راهبردي مديريت بحران كشور، ارائه اطلاعات مفيد به منظور تقويت برنامههاي آموزشي وجود در زمينه اردوگاهها، راهنماييهاي لازم در جهت ارائه خدمات موثر و كافي در اردوگاه. در اين راستا ديدگاههاي گوناگوني براي مديريت اردوگاهها پيشنهاد ميشوند كه با توجه به شرايط و موقعيت آوارگان ميتوان تركيبي از آنها را بكار گرفت.
ديدگاههاي مرسوم مديريتي
· ديدگاه انساني و اجتماعي: بازماندگان و آوارگان عموما در شرايط ناهنجاري از نظر روحي و رواني قرار دارند و نيازمند مراقبت ويژه ميباشند. مديريت اردوگاه با ارائه خدمات نقش تعيين كنندهاي بر عهده دارد. تامين كمك و خدمات مورد نياز افراد سانحه ديده، خصوصا مراقبت ويژه از گروههاي آسيب پذير در ساعات اوليه پس از بحران، ميتواند تلفات انساني و آسيبهاي اجتماعي را به ميزان قابل توجهي كاهش دهد.
· ديدگاه اقتصادي و خدماتي: مديريت اردوگاه با نظارت دقيق بر نحوه كمك رساني و خدمات رساني مورد نيار ميتواند از اتلاف مواد اوليه و تجهيزات و ساير امكانات به ميزان قابل توجهي جلوگيري نمايد.
· ديدگاه فني: مديريت با شناخت كامل كليه خدمات مورد نيار منطقه بحران زده و پناهندگان و آورگان و با توجه به مكان گزيني اردوگاه ميبايست در خصوص مديريت گروه هاي تداركات، امداد و نجات، خدمات پزشكي، خدمات بهداشتي و مدد كاري، تاسيسات امنيتي و حفاظتي، اسكان، مخابرات و ترابري اقدام لازم را بنمايد. بديهي است مكانيابي و استقرار هر يك از گروهها و تجهيزات مربوطه، چگونگي خدماترساني و ارتباط بين گروهها، چگونگي درخواست آسيب ديدگان از گروهها و نظارت بر كارگروه ها و غيره همه نيازمند يك برنامه مديريتي ويژه مي باشد.
لازم به ذكر است كه در مديريت اردوگاهها همكاري و مشاوره ميان وزارتخانهها و سازمانهاي مسئول دولتي و غير دولتي، امري ضروريست كه در قالب تشكيل كميتههاي نظارتي صورت ميگيرد. در اين ميان، مديريت اردوگاه بايد فردي مدبر و مجرب بوده و آموزشهاي ضروري را گذرانده و با اصول شرايط بحران و مديريت اضطرار آشنا باشد.
مسئوليت های عمومی اردوگاه
مدیریت اردوگاه می بایست به موضوعات ذیل توجه نماید:
· توافقات : مدیر ملزم است که از کلیه توافقات به عمل آمده آگاهی داشته باشد.
· تفاهم نامه : مدیر می بایست از امضای تفاهم نامه همکاری میان کمیساریا و نهاد مدیریتی اردوگاه (اداره اتباع) اطمینان یابد.
· اطلاعات مرتبط: کلیه اطلاعات مرتبط درباره پناهندگان و اردوگاه باید در اختیار مدیر قرار داده شده باشد.
· ظرفیت : مدیر اردوگاه می بایست دارای ظرفیت فکری و روانی و تجربه کافی در مواجه و تعامل با ساکنین اردوگاه باشد.
· منابع در دسترس : وجود بودجه، پشتیبانی کافی و کارمندان مطلع برای مدیریت اردوگاه الزامی بوده و کمک های خیرین در این ارتباط کارساز است.
· مهارت های مدیریتی : ظرفیت خوب مدیریتی، توان مذاکره با پناهندگان و نمایندگان کمیساریا و پایش سیستم توزیع کمک ها و تبیین روال اداری مناسب از جمله خصوصیات مدیر است.
· آگاهی از ارزش های فرهنگی اجتماعی و آداب و رسوم پناهندگان و آوارگان : شناخت چگونگی زندگی و آداب و رسوم ساکنین اردوگاه به مدیر در ایجاد هماهنگی و حفاظت بهتر افراد خصوصا اقشار آسیب پذیر کمک می نماید.
· تشویق مردم به مشارکت در امور اردوگاه : پشتیبانی ومشارکت دادن آوارگان در امور جاریه اردوگاه امری مهم محسوب می شود.
· پایش : نظارت و پایش و ارزیابی اقدامات صورت گرفته باعث جلوگیری از تکرار اشتباهات خواهد شد.
· گزارش دهی : توان مدیر در ارائه گزارش های منظم دارای کلیه فعالیت های اردوگاه الزامیست.
· تجربه حل اختلافات داخلی: وقوع مناقشات و درگیری در اردوگاه غالبا امری اجتناب ناپذیر است. یک مدیر مجرب و باتجربه با بکارگیری مهارت های ویژه و استفاده از معتمدان و ریش سفیدان قدر خواهد بود که احتمال درگیری ها را از بین ببرد.
اگر چه ساختار مدیریتی از مکانی به مکان دیگر می توانند متفاوت باشد، لیکن تعدادی از مشاغل اصلی در گروه مدیریتی اردوگاه عبارتند از:
مدیر اردوگاه، معاون مدیر، نمایندگان نهادها (ملی و بین المللی)، نماینده کمیته منتخب پناهندگان، نماینده جوانان، نماینده جوانان، نماینده کسبه، کارشناس خدمات اجتماعی، حسابدار، منشی، کارپرداز و لجستیک، آمار و مراقب. باید توجه داشت که بخشی از این افراد از میان جامه پناهنده برگزیده می شوند.
الف) برپایی اردوگاه و تعمیر و نگهداری آن
· ارزیابی آب : ارزیابی ویژه و فنی کیفیت آب سایت قبل از انتخاب آن الزامیست. آگاهی از کیفیت آب و میزان تغییرات آن در فصول مختلف از طریق پرسش از افراد محلی و نمایندگان جامعه میزبان امکان پذیر است.
· ارزشیابی سایت : شناسایی خصوصیات زمین پیش از آغاز ساخت و سازها، کمک فراوانی به توسعه آتی زیر ساخت ها و حل مسائل احتمالی در آینده خواهد نمود.
· ملحوظ داشتن نیازهای خاص خانوار : مدیریت باید از برآورده شدن نیازهای فیزیکی محدوده خانه خانوار اطمینان حاصل نماید.
· ملحوظ شدن موارد تعمیر و نگهداری اردوگاه در بلند مدت : مواردی از قبیل راههای ارتباطی، زیر ساخت ها و زه کشی در بلند مدت نیازمند تعمیر و نگهداری اند. لذا بودجه مناسب باید تامین گردد.
· ملاحظات ساختار جمعیتی : زیر ساخت های موجود باید جوابگوی نیازهای ساختار جمعیتی اردوگاه باشند. پناهندگان و آوارگان جمعیت همگون و یکدستی نیستند و غالبا در ضعیف ترین شرایط به اردوگاه وارد می شوند. افراد آسیب پذیر در الویت نخست اعطای سر پناه و دیگر ملزومات اساسی قرار گیرند.
· ملزومات استفاده از منابع : مدیریت اردوگاه باید در نظر داشته باشد که چه نوع منابعی در اثر مرور زمان مورد بهره برداری قرار می گیرند و پیشاپیش روش های جایگزینی رامورد بررسی قرار دهد.
· برنامه ریزی سامانه جلوگیری و کاهش اثرات آتش سوزی : مدیریت به منظور جلوگیری و یا کاهش خسارات احتمالی ناشی از آتش سوزی باید فضایی در حدود 300 متر مربع را بدون احداث ساختمان در نظر داشته باشد. همچنین فاصله میان ساختمان ها حداقل باید دو برابر ارتفاع هر بنا باشد. در مکان هایی که احتمال انفجار و آتش سوزی بیشتری وجود دارد این فاصله باید به سه تا چهار برابر ارتفاع ساختمان ها افزایش یابد.
· منابع پایدار سوخت : سوخت لازم برای پخت و پز اعم از چوب، و یا گاز و ذغال باید از ابتدا مورد نظر قرار گیرند. کاشت درخت و تشویق استفاده از منابع طبیعی می توانند منابع سوخت را پایدار نموده و از اثرات نامطلوب زیست محیطی اردوگاه بر مجتمع های زیستی اطراف بکاهد.
· استفاده از مصالح و منابع محلی : در اقلیم مناطق حاره استفاده از گیاهانی مانند بامبو که به سرعت رشد می نمایند به منظور ارتقای مصرف مصالح محلی باید تقویت گردد. در عین حال باید به خاطر داشت که شیوه های جایگزینی جنگل کاری به منظور جلوگیری از اتمام منابع محیط زیست باید به ساکنین اردوگاه آموزش داده شود.
· باغچه کاری : توسط خانوارک کلیه خانوارها می بایست برای کاشت سبزی و اقلام مورد نیازشان در باغچه های حیاط های منزل تشویق گردند.
· استانداردهای سرپناه : باید از وجود استانداردهای اولیه زندگی خصوصا برای تازه واردین به اردوگاه از نقطه نظر پتو، و غیره اطمینان حاصل نمود.
· پوشش ساختمان : مصالح و نوع سقف پوششی ساختمان باید به گونه ای باشد که در تمام طول سال قابل استفاده ساکنین آن قرار گیرد.
· حفاظت در برابر باد : کلیه سرپناه ها اعم از سقف دیوارها، درب ها و پنجره ها باید در برابر باد و باران محافظت شوند. این امر از شیوع بیماری بواسطه نفوذ سرما و گرما به خانه جلوگیری می نماید.
· ساخت سرپناه برای اقشار آسیب پذیر: مشارکت مردم می بایست تشویق شده و مردم در گروههای مختلف برای ساخت سرپناهشان بسیج شوند.
· برنامه ریزی برای طراحی فیزیکی اردوگاه : به منظور ایجاد ایمنی با گروههای گوناگون اردوگاه باید تشریک مساعی شود. بدیهی است اقشار گوناگون دارای علائق و نیازهای متفاوتی هستند. کلیه آحاد زنان، مردان و کودکان می بایست در برنامه ریزی طراحی فیزیکی اردوگاه مشارکت نمایند.
· وجوه ایمنی در جانمایی تسهیلات : در جانمایی تسهیلاتی از قبیل شیر آب، توالت و حمام خصوصا برای استفاده زنان و دختران باید دقت فراوان مبذول داشت. وجوه ایمنی دسترسی، روشنایی کافی خصوصا در شب و وجود محرمیت از جمله نکات مهم اند. همچنین در جانمایی مدارس و زمین های بازی کودکان نیز تمهیدات ایمنی باید رعایت گردد.
· سرپناه مجزا برای زنان تنهای سرپرست خانوار: برای زنان سرپرست خانوار که شوهران خود را از دست داده اند سرپناه هایی را باید در نظر گرفت که حداقل آسیب پذیری را داشته باشند.
· سرپناه مجزا برای کودکان بی سرپرست: برای پسران و دختران، که والدین خود را از دست داده اند، به طور جداگانه، باید سرپناه هایی در نقاط امن مهیا نمود.
· تراکم جمعیت سرپناه: از تراکم نفرات در سرپناه باید اجتناب نموده و باید تعداد سرپناه ها را افزایش داد.
جنگ ایران و عراق یکی از ویرانگرترین منازعاتِ پس از جنگ جهانی دوم به شمار میآید. این جنگ استلزامات چشمگیری بر ثبات منطقه، منازعه اعراب –اسرائیل، شاهراه نفتی غرب، و بر دیگر منافع ابرقدرتها[3] در بردارد. این جنگ همچنین به مثابه یک الگوی منازعه در عصر افول قدرت ابرقدرتها، ظهور قدرتهای منطقهای و تحولات انقلابی، از اهمیت نظری چشمگیری نیز برخوردار میباشد. با این وجود شگفت آور است که علیرغم اهمیت جنگ ایران و عراق، در ایالات متحده توجه چندانی به این جنگ نشده است؛ و در حالی که رسانههای این کشور گزارشی مستمر از جریان جنگ مذکور ارائه میدهند ولی تلاش چندانی برای عرضه تفاسیر تحلیلی از این جنگ به عمل نیامده و علی الخصوص به مساله علل جنگ توجه اندکی شده است. پرداختن به علل این جنگ، نه تنها برای فهم چگونگی حل و فصل آن، بلکه همچنین برای پیشبینی اینکه جنگهای مشابه در آینده چگونه ممکن است رخ دهند و چگونه میتوان از وقوع آنها اجتناب نمود، مسالهای حیاتی میباشد.
مطالعه حاضر در مورد جنگ ایران و عراق میکوشد تا از وقایعنگاری ساده رویدادها فراتر رفته و شمار نسبتا اندکی از عوامل علّی اساسی را شناسایی نماید. تحلیل این متغیرها و روابط متقابلشان ما را به شناخت این جنگ در زمینه نظریاش قادر میسازد. این امر همچنین تبیین بهتری از علل این جنگ خاص و نیز درراستای افزایش فهم عمومی نظریمان از علل جنگ، ابزاری را برای استفاده از این موردپژوهی در اختیارمان قرار می دهد.
چشمانداز تاریخی
از دهه 1960 به بعد منازعهای جدی بین ایران و عراق وجود داشت. این منازعه، پشتیبانی از جنبشهای برانداز و کشمکشهای منطقهای را نیز دربرمیگرفت که این کشمکشها بر حق استفاده از شطالعرب [اروندرود]–یک آبراههی حمل و نقل حیاتی و منشاء ستیزه از دوره امپراتوری عثمانی- معطوف بود. ایران در دوره شاه به واسطه حمایت دیپلماتیک و پشتیبانی نظامی ایالات متحده، قدرت برتر و بلامنازع در منطقه خلیج فارس بود. شاه تلاش داشت تا نفوذ ایران را در سرتاسر منطقه گسترش داده و به مناطق مورد ادعای رژیمهای خلیج فارس دستاندازیهایی نماید. ایران در سال 1969 معاهده سال 1937 که کنترل تقریبا کامل بر شطالعرب را به عراق اعطا مینمود را باطل اعلام نمود، و دو سال بعد، سه جزیره کوچک در نزدیکی تنگه هرمز (ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک) را به تصرف درآورد. عراق در سال 1975 در الجزایر به ازاء خاتمه پشتیبانی شاه از شورشیان کرد عراقی که بغداد را با یک شورش طولانیمدت و پرهزینه گرفتار کرده بودند، با تعیین سرنوشت خط مرزی شط، با اصل تالوِگ موافقت نموده و نیمی از این آبراهه را به ایران واگذار کرد.
حکومتهای سلطنتی محافظهکار عربی، از ژاندارمی غالبا توسعهطلبانه شاه در خلیج فارس خشمگین بودند؛ با این حال در برابر عدم مداخله شاه در رژیمهایشان، در مقابل اقدامات ایران سکوت اختیار میکردند. این سران عرب بالاجماع از شاه در برابر مخالفتهای داخلی فزاینده بهویژه از جانب گروههای مذهبی، حمایت نمودند. در پاییز 1978 عراق بنا به درخواست شاه، آیتالله خمینی را پس از 13 سال تبعید در شهر مقدس نجف، از این کشور اخراج نمود.
پس از سقوط شاه، سران کشورهای عربی از انقلاب ایران در هراس به سر میبردند. به دنبال نخستوزیری مهدی بازرگان میانهرو، نظام جدید ایران به واسطه تاکید بر برادری اسلامی، عدم مداخله در امور داخلی، احترام متقابل به یکپارچگی ارضی، عدم شناسایی اسرائیل، و تمایل به رها کردن نقش ژاندارمی در خلیج فارس، تا حدودی توانست از هراس اعراب بکاهد. با این وجود، ادعاهای ارضی روحانیون ایرانی در مورد بحرین و جزایر تصرفشده در 1971، به بدگمانی اعراب راجع به اغراض عناصر بنیادگراتر نظام جدید، دامن میزد. در بهار 1979 و به دنبال خیزش جنبشهای قومی در ایران و عراق و ادعای حمایت دو کشور از این جنبشها، روابط فیمابین رو به وخامت نهاد. پشتیبانی ایران از شیعیان عراقی علیه رژیم بعثیِ تحت سلطه سنّیها، موجب شد تا بغداد فعالیتهای شیعی در شهرهای مقدس را سرکوب نماید. صدام حسین علنا به اتهامزنی علیه بنیادگرایان ایرانی پرداخت و دستور غارت آخرین اقامتگاه [امام] خمینی، اخراج نمایندگان ایشان، و دستگیری [آیتالله سید] محمدباقر صدر برجستهترین روحانی مخالف خود را صادر کرد.
با وجود اقدامات صادقانه دولتهای بازرگان و بغداد برای حل و فصل امور در تابستان 1979، در پاییز آن سال ناآرامی شیعی در سرتاسر بخش شمالی خلیجفارس موجب شد تا بغداد مدعیات خود درباره تحریک شیعیان عرب توسط تهران را از سر بگیرد. صدام حسین، تهدیدات زیرکانهای را علیه نظام [امام] خمینی انجام داده و همچنین خواستار خاتمه سلطه ایران بر جزایر خلیج فارس و مدارا در برابر اقلیت های قومی ایران شد. با این وجود به دنبال حملات مکرر پاسداران انقلابی به کنسولگریهای عراق و سفارتخانه آن در تهران، گفتگوهای رسمی بین دو کشور به زودی خاتمه یافت. جایگزینی شورای انقلابِ تحت سلطهی روحانیون به جای دولت بازرگان در ماه نوامبر، کنترل حزب جمهوری اسلامی بر ایران را تسهیل نمود. ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهور جدید و صادق قطبزاده وزیرخارجه، هر چه بیشتر به روحانیون مسلط حزب جمهوری اسلامی وابسته شدند. تهران، با آماج قرار دادن شیعیان دولتهای عربی خلیج فارس سخنپراکنیهای رادیویی خود را تشدید کرده و رژیمهای «فاسد» و «صهیونیستی» آنها را تقبیح نموده و خواستار سرنگونی و جایگزینیشان با جمهوریهای اسلامی بنیادگرا شد. تظاهرات مردمی در جوامع شیعی و خشونتهای سیاسی مکرر، این روند را تکمیل ساخت. این خشونتها، بمبگذاری و سوء قصد علیه مقامات عراقی بهویژه تلاش برای ترور طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق در آوریل 1980 را نیز شامل میشود. این اقدامات عمدتا از سوی [حزب] الدعوه انجام میگرفت که یک گروه معارض شیعی مورد حمایت ایران بود. عراق نیز با حملات تبلیغاتیِ معطوف بر اعراب ایرانی، واکنش نشان داد و از طریق تبعیدهای دستهجمعی، بازداشتها و اعدامهای مستمر از جمله اعدام آیتالله محمدباقر صدر، فعالیتهای شیعیان خود را سرکوب ساخت. ایران نیز عراق را به اشغال سفارتخانه ایران در لندن و همچنین سوء قصد به قطبزاده نخست وزیر ایران متهم نمود.
در تابستان 1980 خشونتهای مرزی بروز کرد و چرخه مخاصمه نیز بالا گرفت. پس از یک حمله به دو روستای عراقی در اوایل سپتامبر، بغداد خواستار این شد تا ایران حقوق عراق و ادعاهای ارضی آن را به رسمیت بشناسد. خواستههای عراق، عقبنشینی ایران از یک منطقه موردمنازعه در استان کرمانشاه، مذاکره مجدد درباره موافقتنامه 1975، و پایان دادن به ناآرامیهای موردِ حمایت ایران و خشونتهای مرزی را دربرمیگرفت. صدام حسین در 17 سپتامبر، اعلام کرد که ایران موافقنامه 1975 الجزایر را نقض کرده و عراق نیز این معاهده را بیاعتبار میداند؛ ولی ایران بلافاصله این تحرکات را محکوم کرد. در روز 22 سپتامبر، عراق حملات هوایی خود علیه پایگاههای هوایی ایران از جمله پایگاه هوایی تهران را آغاز کرد و تهاجم زمینی گستردهای را به استان نفتخیز خوزستان انجام داد.
عراق مدعی بود که به واسطه حمله نظامی، به دنبال فراهمسازی شرایط خاتمه مخاصمات است: شناسایی حقوق و حاکمیت ارضی عراق، موافقت با حُسن همجواری با دولتهای خلیج فارس، عدم مداخله در امور داخلی، و پایان دادن به کلیه اقدامات تجاوزکارانه1. عراق مدعی کل شطالعرب بود ولی هیچگونه ادعای ارضی در مورد جزایر خلیج فارس انجام نداد. تا ماه اکتبر و با حرکت رو به جلوی نیروهای عراقی، صدام حسین ادعا کرد که از نظر نظامی «ما به هدف خود دست یافتهایم» و خواستار آتشبس و شروع مذاکرات شد. با این وجود ایران هرگونه مذاکره قبل از عقبنشینی کامل عراق را رد کرد. با تداوم جنگ در نیمه نخست سال 1981 دو طرف به نوعی وقفه واقعی در جنگ رسیدند و در پاییز همان سال ضدحملات ایران، عراق را وادار به عقبنشینی نمود. تا ماه مارس 1982 ایران امتیازات آشکاری به دست آورد، و در ماه ژوئن عراق به مرزهای خود عقبنشینی کرد و ایران نیز در ماه جولای جنگ را به مرزهای جنوبی عراق کشاند.
چارچوب نظری
پس از تشریح مختصر رویدادهای جنگ، هماینک درصددیم تا با استفاده از پیچیدگی این تسلسل تاریخی، شمار اندکی از متغیرهایی را شناسایی نماییم که میتوانند وقوع این جنگ را تبیین کنند. انگارههای کلیدی که این تفسیر حول آنها میچرخد عبارتند از جستجوی قدرت و پرستیژ، یک ایدئولوژی انقلابی توسعهگرا و تاثیر آن بر ثبات سیاسی داخلی، خلاء قدرتِ ناشی شده از تلاطم سیاسی داخلی، چشمداشت پشتیبانی قدرت ثالث، و سوء برداشتها. متغیرهای ثانوی که ارتباط نزدیکی با عوامل فوق داشته و آنها را تقویت میکنند عبارتند از تحقیر و دغدغه توازن منطقهای قوا. متغیرهای فوق جزو مهمترین علل جنگ در طی قرون متمادی بوده و در ادبیات نظری منازعه بینالمللی نیز بطور گستردهای مورد توجه قرار گرفتهاند. قبل از اینکه عوامل فوق بر این مورد خاص مورد کاربست قرار گیرند لازم است تا پیوندهای نظری که به واسطه آنها این عوامل به جنگ منتهی میشوند نیز به طور مختصری مورد امعان نظر قرار گیرند2.
از زمان توسیدید[4]، قدرت انگاره محوری در نظریههای سیاست بینالمللی واقعگرای غربی بوده است؛ از سوی دیگر نظریههای توازن قوا و نظریات دیگر نیز سائقه برتری طلبیهای منطقهای یا قارهای را به عنوان یکی از علل اصلی جنگ قلمداد نمودهاند3. پرستیژ نیز پیوند نزدیکی با قدرت دارد، و دولتمردان، آن را غیر قابل تفکیک از اعتبار، اراده، و آوازهی قدرت می دانند4. استدلال میشود که پرستیژ و نه قدرت، ارز روزمره روابط بینالملل میباشد5. همچنین فرض بر این است دولتهایی که بین قدرت نظامی واقعی و پرستیژ خود نوعی ناهمخوانی ملاحظه میکنند، بیشتر احتمال دارد تا به جنگ مبادرت بورزند، زیرا درصدند تا مزیتهای اقتصادی و سیاسی جایگاه مفروض خود را به سطح تعریفشده توسط قدرت نظامیشان ارتقا دهند6. دولتها بهویژه زمانی که به این باور برسند که اخیرا متحمل تحقیر از جانب دشمنان خود شدهاند، بیشتر به دغدغه پرستیژ گرفتار میآیند7. از آنجایی که غرور و پرستیژ ملی، تاثیر چشمگیری بر سیاست داخلی رژیم و پرستیژ فردی اصحاب قدرت میگذارد، دولتمردان نیز نه فقط به عنوان اهداف فینفسه بلکه همچنین برای افزایش حمایت سیاسی در داخل، اغلب پیروزیهای دیپلماتیک و نظامی در خارجی را جستجو مینمایند8.
دولتها نه فقط برای جاهطلبیهای افزایش قدرت و پرستیژ بلکه همچنین درراستای برونرفت از هراسهای ناشی از تهدیدات بیرونی، به جنگ روی میآورند. این هراسها میتواند تهدیدات نظامی بر یکپارچگی ارضی یا موقعیت قدرت یک کشور و یا تهدیدات سیاسی بر ثبات داخلی آن کشور را دربربگیرد. تهدیدات سیاسی ممکن است به گونههای مختلفی ایجاد شود: یک ایدئولوژی سیاسی توسعهطلب که درصدداست تا ارزشهای خود را بر جوامع دیگر تحمیل نماید؛ پشتیبانی خارجی از اقلیتهای قومی؛ گروههای قومی دیگر که در مرزهای سرزمینی یک کشور مجاورت دارند؛ یا اقدامات مستقیم بیرونی برای بیثبات ساختن یک رژیم دیگر. یک شکست نظامی میتواند موجب تغییر رژیم یا حتی وقوع انقلاب شود، در حالی که بیثباتی سیاسی داخلی ممکن است توان نظامی دولت را شدیدا تضعیف کرده و از این رهگذر توازن قوای منطقهای یا قارهای را تغییر دهد. کشوری که در پی صدور یک ایدئولوژی انقلابی به خارجی است از طریق تهدید فوری بر حیات رژیمهای دیگر و نیز به واسطه صفبندیهای دیپلماتیک جدید و تاثیراتشان بر توازن قوا، میتواند موجبات هراس دیگران را فراهم بیاورد9. در چارچوب این منافع ملی قدرت، پرستیژ، و ثبات سیاسی داخلی و منافع سیاسی فردی، فرصتهای خاصی پدید میآید که احتمال وقوع جنگ را افزایش میدهد. افزایش ناگهانی تفاوت قدرت بین دولتها که ممکن است از یک شکست نظامی یا ضعف داخلیِ ناشی از بیثباتی سیاسی یا افول اقتصادی، حاصل آید در این میان از اهمیت ویژهای برخوردار است10.
انتظار پشتیبانی دیپلماتیک، اقتصادی یا نظامی از دولتهای دیگر یا انتظار بیطرفی دیگران، یکی دیگر از شرایط اساسی جنگ به شمار میآید. در صورتی که منافع امنیتی مشترک یا پیوندهای ایدئولوژیک، دینی یا فرهنگی بین دولتها وجود داشته باشد این نوع رفتارها اهمیت خاصی پیدا میکنند11.
سوءبرداشت و محاسبات اشتباه نیز در روند وقوع جنگ اهمیت زیادی دارند12. دولتمردان گرایش دارند تا برداشت نادرستی درباره نه فقط توازن قابلیتهای نظامی بلکه همچنین اراده دشمن برای ادامه جنگ داشته باشند. دولتمردان همچنین ممکن است درباره تاثیر جنگ بر یکپارچگی جمعیتی دشمن و نیز روحیه و کارآمدی نیروهای نظامی خودی نیز اشتباه محاسباتی انجام دهند. شاید بتوان گفت که اعتماد به نفس نظامی بیش از حد یکی از شرایط ضروری برای وقوع اغلب جنگهایی بوده است که در نهایت آغاز کننده آن بازندهاش نیز بوده است. این چارچوب نظری و چشمانداز تاریخی، شالودهای را برای تفسیر علل جنگ ایران و عراق و تحلیل استلزامات آن بر کاوش کلی نظری علل جنگ، فراهم میسازد.
علل جنگ ایران و عراق
صدام حسین و جستجوی برتری
کسب جایگاه برتری برای عراق در خلیج فارس و جامعه عربی، برای سالهای متمادی یکی از اهداف عمده صدام حسین بود13. توان بالقوه عراق برای تبدیل شدن به قدرت برتر در منطقه و جانشینی مصر به عنوان کشور عربی پیشرو بر عوامل متعدد جمعیتی، اقتصادی و نظامی ابتنا داشت. جمعیت تقریبا 14 میلیونی عراق به جز مصر از هر کشور عربی صادر کننده نفت بیشتر بود و بخش اعظم جمیعت آن نیز عمدتا از افراد باسواد و طبقات متوسط تحصیلکرده و فنسالار تشکیل میگردید. قبل از آغاز جنگ عراق با صادرات 3.5 میلیون بشکه نفت در روز، دومین تولید کننده عمده اوپک بود و سالانه 23 میلیارد دلار از این طریق درآمد داشت. اکتشافات نفتی در عراق تقریبا محدود بود ولی به نظر میآمد که عراق پس از عربستان سعودی، دومین ذخایر عظیم نفت خام را در منطقه را در اختیار دارد. در نهایت اینکه، نیروهای نظامی عراق بیشتر از هر کشور عربی دیگر منطقه و تقریبا برابر با ایران بود.
از سوی دیگر صدام حسین از جایگاه سردمداری خود اطمینان خاطر داشت و کنترل شدیدی نیز بر ارتش اِعمال میکرد. سیاستهای داخلی رژیم سوسیالیست بعث نیز به استحکام کنترل وی یاری میرسانید. در حالیکه درآمدهای عراق به طور چشمگیری افزایش مییافت نرخ تورم به 12 درصد محدود شده بود. برخلاف دیگر کشورهای عربی صادرکننده نفت در منطقه خط مشیهای توزیعی عراق از شکلگیری طبقه فرادست ثروتمند ممانعت به عمل میآورد. توسعه اقتصادی، خانهسازیهای انبوه، نوسازی کشاورزی، و ایجاد صنایع پتروشیمی و فولاد را ممکن میساخت. صدام حسین همچنین درصدد بود تا به واسطه تاسیس یک نهاد پارلمانی یعنی مجلس ملی، جاذبه سیاسی خود را بیشتر نماید. این ملاحظات رویهمرفته وی و دیگران را متقاعد ساخت که قدرت عراق به نحو فوقالعادهای افزایش یافته است. «کلودیا رایت»[5] در سال 1979 از عراق به عنوان یک «قدرت جدید» در منطقه نام برد؛ و «ویلیام کوآندت»[6] در اوایل سال 1980 چنین ارزیابی نمود که «قطعا در دهه 1980 عراق قدرت مسلط منطقه خلیج [فارس] خواهد بود»14.
سیاستهای شخص صدام نیز آشکارا برای ارتقای جایگاه عراق در خاورمیانه طراحی شده بود. وی افزایش قدرت نظامی عراق از جمله تدوین یک برنامه هستهای را مهندسی نمود که عراق را به تنها دولت عربی مبدل میساخت که توان مقابله با توان اتمی اسرائیل را داشت. وی با برگزاری دو کنفرانس پانعربیستی، اعراب را در برابر پیمانهای کمپ دیوید به صف کرد. نشست بغداد در نوامبر 1978 مانع از این شد که کشورهای میانهروی عربی از صف مقاومت متحد عربی خارج شوند و همین امر پرستیژ دیپلماتیک عراق را بیشتر کرد. صدام حسین به واسطه مشارکت عراق در سازمان آزادیبخش فلسطین، جبهه آزادیبخش عرب، و حمله به کیبوتص میسگاوام[7] در شمال اسرائیل در آوریل 1980 تلاش داشت تا در منازعه اسرائیل –فلسطینیان عرض اندام نماید. مهمتر اینکه وی موضع رادیکال رژیم سوسیالیستی بعث در جهان عرب را تعدیل ساخته و لفاظیهای انقلابی خود علیه سلاطین عربی را متوقف نمود. این موضع جدید از یک پیشنهاد رهبری دیگر در فوریه 1980 هویدا بود چرا که صدام حسین در آن موقع، منشور ملی عربی را اعلام نمود. این منشور از کلیه اعراب میخواست تا در حل منازعات خود از زور اجتناب کنند و همین امر به خودی خود تغییر چشمگیری در لفاظیهای انقلابی پیشین بغداد را نشان میداد. دوری فزاینده عراق از اتحاد شوروی، فاصلهگیری از دوستان تروریست سابق خود، و پشتیبانی از کمک خارجی به ویژه به اردن، جایگاه پیشین بغداد به عنوان طردشدهای از میان اعراب میانهرو را بهبود بخشید. این میانهروی به مسائل اقتصادی همانند میزان و بهای تولید نفت کشیده شد که عراق را هر چه بیشتر با اولویتهای عربستان سعودی همراه میساخت. صدام همچنین تلاش کرد تا به عنوان یک پل ایدئولوژیک میان اعراب میانهرو و رادیکال عمل نموده و نقش رهبری را در بین غیرمتعهدها به دست بیاورد ولی در این امر ناموفق بود.
تحمیل قدرت عراق بر ایران، جزئی از دغدغه پرستیژ صدام حسین در میان اعراب، و مهمترین عامل در تبدیل شدن به قدرت نظامی برتر در خلیج فارس به شمار میآمد. در واقع، لفاظیهای بغداد راجع به مسائل ارضی موافقتنامه الجزایر در ابتدا شماری از ناظران را بر آن داشت که اصلاح مفاد ارضی این توافقنامه را انگیزه اصلی عراق برای آغاز جنگ بدانند. چشمپوشی اجباری از کنترل کامل بر آبراهه شطالعرب، تحقیر بزرگی بر پرستیژ رژیم بغداد محسوب میشد15. این حس حقارت فراتر از عراق به میان دیگر کشورهای عربی نیز کشیده شد و نمادی از تسلیم شدن اعراب در برابر همسایه قویتر ایرانیشان بود. افزون بر این، شکستهای پیاپی از اسرائیل بیشتر به این احساس حقارت دامن میزد. تجلیل اعراب از موفقیتهای اولیه عراق به عنوان بزرگترین پیروزی نظامی بر ایرانیها پس از نبرد قادسیه در سال 637 میلادی، اهمیت غرور عربی به مثابه یکی از نیروهای محرکِ این منازعه را نشان میدهد.
گرچه پیروزی عراق از بازگشت هژمونی ایران به منطقه جلوگیری کرده و میتوانست عراق را به جایگاه برتر در این منطقه و جهان عرب برساند، ولی این مسائل نمیتواند به تنهایی تصمیم صدام برای آغاز جنگ را توضیح دهند. در واقع موضع اولیه بغداد نسبت به دولت بازرگان، دوستانه بود. در واقع پس از اینکه نظام [امام] خمینی به سوی سیاست کلی صدور بنیادگرایی اسلامی خود به دیگر کشورهای منطقه و به ویژه حمایت از ناآرامی در میان شیعیان عراقی چرخش پیدا کرد، درخواست عراق برای حل و فصل اختلافات مرزی نیز آغاز شد. رژیم بغداد اعلام کرد که عدم پذیرش موافقتنامه 1975 الجزایر از سوی آن اساسا بر سرباززنی تهران از عدم مداخله در امور داخلی آن مبتنی بود و نه مسائل ارضی. علاوه بر این، برخلاف مساله عدم مداخله در امور داخلی، مطالبات ارضی عراق به عنوان شرایط پایان دادن به مخاصمات تشدید میشدند. کشمکشهای ارضی از جمله در مورد شطالعرب، بیشتر بهانه جنگ بودند تا علت آن. از این رو برای درک کامل انگیزههای صدام بایستی تهدید فرضی برای ثبات سیاسی داخلی عراق و رژیمهای میانهروی منطقه از جانب ایران انقلابی را نیز مدنظر قرار دهیم.
تهدید انقلابی برای عراق و خلیج فارس
انقلاب ایران برای سران عربی کشورهای خلیج فارس یک زنگ خطر بود زیرا ماهیت مردمی و شیعی آن رژیمهای سُنّی را مورد تهدید قرار میداد. از نظر سران عرب و به ویژه سلاطین محافظهکار که رژیمهای خودکامهشان از بسیاری جهان شبیه رژیم شاه بود، انقلاب ایران آسیبپذیری بالقوه حاکمیت آنان در برابر بنیادگرایی اسلامی و نارضایتی اجتماعی را نشان میداد. اسلام بنیادگرا در پیوند با شیعهگرایی مبارزهجویانه، تهدیدی برای رهبریت سنّی سلاطین و همچنین رژیم سکولار بعث در بغداد محسوب میشد.
وفاداری شیعیان در کشورهای عربی خلیج فارس نیز خود یک نگرانی به شمار میآمد. شیعیان در عراق و بحرین، اکثریت و در قطر، ابوظبی، عمان، و عربستان سعودی (در استان شرقی) اقلیت قابل توجهی را تشکیل میدهند16. شاید عراق بیشترین هراس را از انقلاب ایران داشت. اکثریت شیعه عراق، از مدتها قبل انزجار خود از جایگاه فرودست سیاسی و اقتصادیاش درون نخبگان اکثرا سنّی را نشان داده و همچنین در گروههای ایدئولوژیک و فرقهای نسبتا شبیه با مخالفان شاه سازماندهی شده بود17. دهها هزار شیعه در دهه 1970 از عراق تبعید شدند. در مورد برداشت بغداد از انقلاب ایران و معنای آن برای شیعیان عراق تردید چندانی وجود نداشت. همانطور که «ای. اچ. اچ. عبیدی»[8] اذعان داشت «حکومت عراق علیرغم ژست سکولارش، جنبش ملی ضدشاهنشاهی در ایران را به مثابه یک خیزش شیعی که میتوانست تاثیر عظیمی در عراق داشته باشد، تفسیر میکرد»18. در واقع، پیروزی انقلاب ایران، نوعی حمایت از جنبشهای معارض و فعالان حامی [امام] خمینی نه تنها در عراق بلکه در کویت، بحرین، و عربستان سعودی قلمداد میشد. پس از شکلگیری نظام [امام] خمینی، همدلی داخلی در ابتدا مانع از انتقاد علنی سران کشورهای مذکور از انقلاب ایران میشد گرچه آنها در خفا هراس خود را پنهان نمیساختند 19. به دنبال درگرفتن جنگ، ترس از تصاعد آن و به ویژه هراس از حملات ایران به تاسیسات نفتی آسیبپذیر نفتی خلیج فارس، مانع از ابراز حمایت آشکار اعراب میانهرو از عراق میشد. ملک حسین شاه اردن که عدم آسیبپذیریاش از تهدیدات نیروی هوایی ایران آزادی خاصی به وی میداد، این جنگ را منازعهای بین رژیم تهران و تمامی کشورهای عربی خلیج فارس معرفی میکرد که عراقیها در خط آن مقدم قرار داشتند20.
ماموریت توسعهطلبانه نظام ایران انقلابی، هراس اعراب را بیشتر نیز میکرد. هدف صدور انقلاب و تاسیس جمهوریهای اسلامی جدید، به ویژه در عراق به سرعت به منزله برنامههای آشوبسازی تعبیر گردید. سخنپراکنیهای رادیویی از اهواز و تهران از پاییز 1979 آغاز شد و از بهار 1980 صدور انقلاب به خط مشی اعلانی حکومت ایران مبدل گردید. اقدامات تروریستی از جمله حمله به [طارق] عزیز معاون نخست وزیر عراق اساسا از فعالیتهای حزب الدعوهی مورد حمایت ایران بود؛ ترور و حمله به مراکز پلیس، دفاتر حزبی و یگانهای ارتش [عراق] جزو این فعالیتها به شمار میآمدند. حمادی وزیر خارجه عراق در تلاش برای توجیه حمله عراق در شورای امنیت سازمان ملل در 5 اکتبر 1980، بر نقش حزب جمهوری اسلامی در دامنزدن به آشوبهای شیعی به عنوان نگرانی عمده بغداد اصرار میورزید:
بازرگان از نخست وزیری استعفا داد و یزدی نیز همراه با وی از وزارت خارجه رفت، و این امر عرصه را برای [امام] خمینی و هواداران وی خالی کرد. در آن زمان، [امام] خمینی با تصمیم به صدور انقلاب به عراق و منطقه خلیج عربی [فارس] از اغراض واقعی انقلاب اسلامیاش پرده برداشت. این تصمیم حتی از طریق براندازی، خرابکاری و تروریسم توسط به اصطلاح جندالامام – سربازان امام، مبارزان حزب الدعوه- به مرحله ساقط کردن حکومت ما نیز کشیده شد. ما در سرتاسر کشور خود به ویژه در مناطق مرکزی و جنوبی شاهد افزایش اقدامات خرابکارانه و تروریستی بودیم.
سخنان دکتر حمادی نشانگر انگیزه اولیه بغداد برای جنگ بود: خاتمه دادن به کمکهای ایران به شیعیان ناراضی عراقی. در حالیکه هر نوع چالش شیعی یا بنیادگرا نمیتوانست به سرعت باعث سقوط رژیم بعثی شود، ولی عراق در مورد تهدید بلندمدت اشتباه نمیکرد. به ویژه پس از ناکامی اقدامات آشتیجویانه در تابستان 1979 و سلطه حزب جمهوری اسلامی، هیچ دلیلی مبنی بر کاهش نهایی تهدید براندازی وجود نداشت. همانطور که «عدید دویشه»[9] اذعان دارد «گرچه این گروهها در حال حاضر تهدیدی برای صدام حسین نیستند، ولی بیقراری فزاینده در میان جمعیت شیعی به دنبال انقلاب [امام] خمینی، مشکل طولانی مدت تهدید کنندهای را ایجاد خواهد کرد»21.
زمان افزایش ناآرامیها در عراق که با اقدامات ایران برای تحریک عمومی توام بود، شواهد بیشتری را راجع به پیشبینی عراقیها در مورد تهدید انقلابی از جانب ایران ارائه میدهد. بیانات آیتالله روحانی[10] در مورد الحاق بحرین و صدور انقلاب به سرتاسر خلیج فارس موجب شد تا وزیر دفاع عراق بلافاصله به کشورهای خلیج فارس سفر کرده و در مورد حمایت عراق به آنان اطمینان دهد. در ماه اکتبر و پس از تظاهرات شیعیان در عربستان سعودی، کویت و بحرین، صدام حسین اولین هشدار واقعی خود را به تهران داد: «عراق از همه توان خود علیه کسانی که بخواهند حاکمیت کویت یا بحرین را نقض کرده یا به مردم یا سرزمین آن ضربه بزنند، استفاده خواهد کرد؛ این مساله کل خلیج [فارس] را دربرمیگیرد» 22. در همان ماه پس از حمله به کنسولگریها و سفارتخانه عراق، صدام روابط دیپلماتیک را قطع کرده و صدور انقلاب را دلیل این امر معرفی کرد. پس از درگیریهای مرزی متعدد، عراق خوزستان را مورد تهاجم قرار داد.
از این رو عراق از حمله نظامی خود به ایران دو هدف عمده را مدنظر داشت. اول، بازیابی کنترل بر شطالعرب و از این رهگذر کسب موقعیت برتر در خلیج فارس و جامعه عربی؛ و دوم، پایان دادن به تحریک جنبشهای شیعی در عراق و دیگر کشورهای عربی منطقه توسط ایران. این دو هدف بطور متقابل تقویت کننده یکدیگر بودند. در صورتی که ایران به ایجاد تهدید برای ثبات داخلی و حکومت حزب بعث در عراق ادامه میداد، رژیم عراق نمیتوانست قدرت و پرستیژ خود را افزایش دهد. در عین حال، موفقیت عراق در متوقف ساختن اقدامات ایران برای صدور انقلابش، و شاید حتی سرنگون کردن نظام [امام] خمینی، بیتردید عراق را به جایگاه برتر در جهان عرب رسانده و شاید هم آن را به قدرت مسلط در خلیج فارس تبدیل مینمود.
در حالیکه دو هدف مذکور یکدیگر را تقویت میکردند، این تحلیل ما را به سوی این نتیجه رهنمون میشود که پایان دادن به آشوبهای شیعی و تهدیدِ ثبات رژیم بعث، اولویت اصلی بغداد بود. همانطور که عدید دویشه استدلال میکند «خشم سردمداران عراق از اقدامات مستمر ایران برای برانگیختن شیعیان عراق علیه حکومت بعثی، علت علت اولیه جنگ بود»23.
شرایط سیاسی، دیپلماتیک و نظامی منطقه خلیج فارس، اقدامات صدام حسین برای رسیدن به اهدافش را تسهیل مینمود. دیگر کشورهای عربی منطقه نیز از انقلاب ایران میترسیدند ولی فاقد ابزارهای لازم برای مقابله با آن بودند. عراق که این توانایی را در اختیار داشت، به تدریج رادیکالیسم خود را تعدیل کرد، و از انزوای سیاسی خود خارج گردید. اعراب نیز برای مهار انقلاب اسلامی و ترویج میانهروی در منطقه، به عراق نیاز داشتند. عراق هم برای اقدامات خود علیه ایران و پیشبرد آمال سردمداری خود در منطقه، به پشتیبانی دیپلماتیک و اقتصادی اعراب نیازمند بود. از این رهگذر، صدام حسین از همان ابتدا به دفاع از مواضع اعراب پرداخت. عراق همراه با سعودیها، در راستای مقابله با تهدید بنیادگرایانه از جانب نظام انقلابی تهران، نقش برجستهای در سازماندهی حکام خلیجفارس به سوی ترتیبات امنیتی دسته جمعی ایفا نمود. در حالیکه پادشاهیهای عربی خلیج فارس در تابستان 1979 توافقات امنیتی متقابلی را تدوین میکردند، تشریک مساعی عراق با عربستان سعودی، راه را برای روابط امنیتی عراق با دیگر دولتهای خلیج فارس هموار ساخت. عراق و عربستان منازعه مرزی خود که مانع از روابط نزدیکتر میشد را به سرعت حل و فصل نمودند. به دنبال آن عراق وارد موافقتنامهای در خلیج فارس راجع به پیگرد تروریستها شد. در تابستان و پاییز 1979 مقامات ارتش عراق برای تدوین توافقات امنیتی مفصل دوجانبه در عربستان حضور یافتند24.
در بهار 1980 و به دنبال وخیمتر شدن روابط ایران و عراق، عراق روابط امنیتی خود با دیگر کشورهای عربی را مستحکمتر ساخت. در ماه می، شاهزاده الصباح از کویت، و حسین شاه اردن از بغداد دیدن کردند، و به دنبال آنان، امیر راسالخیمه و فرستاده ویژهای از امارات متحده عربی نیز وارد عراق شدند. فرستادههای ویژه بغداد نیز از توافقات امنیتی با کشورهای عربی منطقه اطمینان حاصل نمودند. در ماه آگوست صدام حسین به عنوان رئیس جمهور عراق اولین بار به عربستان سفر کرد. در بیانیه رسمی این سفر، «وضعیت کنونی جهان اسلام» به عنوان کانون تمرکز آن اعلام شد که نوعی اشاره آشکار به ایران محسوب میگردید.
به دنبال این دیدار، اقدامات دیپلماتیک گسترش بیشتری یافت. علیرغم سکوت ظاهری دولتهای عربی خلیج فارس، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد آنان از برنامههای نظامی عراق باخبر بوده و آن را تایید کرده بودند. همانطور که کلودیا رایت اذعان دارد «دیپلماسی عراق در سال 1980، نوعی توافق عربی را ایجاد کرد که حمایت عربستان سعودی، اردن و کشورهای کوچکتر عربی منطقه از اقدام نظامی عراق علیه ایران را به دنبال داشت»25. پس از درگرفتن جنگ، کشورهای عربی دیگر آمادگی زیادی برای ارائه کمکهای دیپلماتیک، اقتصادی و لجستیک به عراق داشتند.
این وعدهها (یا حداقل انتظار) پشتیبانی دیپلماتیک و اقتصادی از جانب ائتلاف عربی، نقش مهمی در تصمیم عراق برای آغاز جنگ داشت. در نبود این نوع حمایتها، دورنمای پیروزی عراق و فشار آوردن به ایران، تا حدود زیادی کمرنگ میشد و آرزوی برتری صدام در جهان عرب نیز صرفا یک توهم میبود. دقیقا به همین دلیل، صدام تلاش فراوانی برای شکلدهی به یک ائتلاف دیپلماتیک انجام داد. از این رهگذر، توقع عراق از حمایت کشورهای ثالث، شاید یکی از شرایط ضروری برای آغاز جنگ بود.
ضعف و فرصت
دو عامل دیگر همراه با هم، فرصت بیشتری برای جنگ ایجاد کرده و افزایش هزینههای مورد انتظار ناکامی در توسل به زور را موجب گردید. اولین عامل عبارت بود از تصور ضعف نظامی ایران و خلاء قدرت ناشی از آن در منطقه خلیج فارس. ارتش ایران به واسطه سیاسیشدن آن در نظام انقلابی و پاکسازی، سازماندهی مجدد، ترک خدمت و قطع کمکهای تسلیحاتی آمریکا، تا حدود زیادی تحلیل یافته بود. در همین اثناء و در سال 1979 مخارج ارتش عراق به 2 میلیارد دلار در سال (13 درصد از تولید ناخالص ملی آن) افزایش یافته بود و از این رو سردمداران عراق به این باور رسیده بودند که قویترین نیروی نظامی منطقه را در اختیار دارند. از سوی دیگر آنان فکر میکردند که ایران بدون درآمدهای نفتی خوزستان نمیتواند در برابر یک اقدام جنگی مقاومت نماید. ایران که در سپتامبر 1980 فقط 12 میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت، به دنبال آغاز انقلاب با کاهش چشمگیری در درآمدهای نفتی مواجه و وادار شده بود تا بیش از نیمی از بودجه ملی 40 میلیارد دلاری خود را از طریق کسری تامین نماید. عراق در آغاز جنگ به ذخایر مالی 35 میلیارد دلاری خود مباهات میکرد که برای تامین مالی چندین ساله برنامههای اجتماعی و اقتصادی آن حتی بدون درآمدهای نفتی هم کافی بود. همانطور که قبلا نیز اشاره شد، صدام حسین از کمکهای مالی و لجستیک همسایههای محافظهکارش از جمله 20 تا 30 میلیارد کمک بلاعوض و وام بدون بهره، اطمینان خاطر داشت.
از این رو عراق برای دستیابی به اهدافش به قابلیتهای نظامی و مالی خود اطمینان داشت. برنامه عراق عبارت بود از اشغال تاسیسات نفتی خوزستان، محروم کردن نظام تهران از منابعی که به شدت بدانها نیاز داشت، و وادار ساختن آن به مذاکره یا در صورت امکان سرنگون کردن آن. کلودیا رایت در مورد اهداف بغداد اینگونه مینویسد:
عراق در عین پیشنهاد مذاکره، به اقدام نظامی محدودی دست یازید. تهاجم همهجانبه به ایران هرگز متصور نمیشد. طرح اشغال خوزستان که کشورهای عربی نیز با آن توافق داشتند، به عنوان آخرین مرحله تصاعد جنگ مطرح شده بود. بنا به طرح کلاسیک کلاوزویتسی[11] که مقامات ارشد نظامی عراق در مصاحبههایشان از آن دم میزدند ... این جنگ، ادامه سیاست مذاکرات مرزی با ابزار یک اشغال نظامی بود. 26
ایرانِ تضعیف شده و خلاء قدرت در خلیج فارس، این فرصت را در اختیار عراق میگذاشت تا کشمکشهای ارضی موجود را حل و فصل و تحریک شیعیان را متوقف نموده، و جایگاه برتر را در منطقه به دست بیاورد. وسوسه جنگ نیز هر لحظه بیشتر میشد زیرا صدام حسین مطمئن نبود که این فرصت همواره فراهم باشد. سلطه گروههای روحانی بر حزب جمهوری اسلامی در تهران و تحکیم مستمر قدرت آنها، امید چندانی برای صدام و دیگر سران عربی خلیج فارس نمیگذاشت که با روی کار آمدن افراد میانهروتر در ایران، تحریک شیعیان خاتمه پیدا کند. در ماه جولای 1980 نیز به دنبال ناکامی کودتای نظامی، چالش جدی چندماهه برای جنبش انقلابی پایان یافت. این امر عراق و دیگر سران عربی خلیج فارس را مجاب کرد که در نبود مداخله خارجی، مخالفان داخلی توان سرنگونی نظام [امام] خمینی را ندارند و اینکه فرسایش ملی و نظامی ایران به واسطه کشمکشهای داخلی آن در حال فروکش کردن است؛ و از این رو هر نوع تاخیر در اقدام نظامی علیه ایران تنها میتواند هزینه و خطر آن را افزایش دهد. از شوربختی صدام حسین و عراق این محاسبات عقلانی، به واسطه سوء برداشت-هایی بنیادین، اشتباه از آب درآمده و منجر به آغاز جنگ غیرمصلحتآمیزی شدند که فقط بیثباتی بیشتر منطقه در طی سالهای بعدی را به دنبال داشت.
سوءبرداشتها
عراق درباره قدرت نظامی ایران و نسبت بالقوه توان نظامی خود با آن، اراده نظام [امام] خمینی برای ادامه جنگ علیرغم شکستهای اولیه، و تاثیر جنگ بر جامعه و سیاست ایران تصور نادرستی داشت. این سوءبرداشتها بسیار حیاتی بودند، زیرا بدون آنها احتمال بسیار اندکی وجود داشت که صدام حسین جنگ را آغاز نماید.
عراق از همان اعتماد به نفس نظامی بیش از حدی رنج میبُرد که در طول تاریخ ویژگی بسیاری از کشورهای در آستانه جنگ میباشد. عراق قابلیت نیروی هوایی ایران و توان آن برای حمله به اهداف مهم در عراق را بسیار دست کم گرفت. علاوه بر این صدام ارتش ایران از جمله روحیه، تجهیزات و ذخایر آن برای یک جنگ طولانی مدت را نیز دست کم گرفته بود27. محاسبات اشتباه سیاسی عراق نیز به همین اندازه مهم بودند. در حالیکه که عراق انتظار داشت تا با آغاز جنگ، جامعه متفرق ایران از هم بگسلد، روحیه ارتش آن درهم بشکند و شاید هم نظام [امام] خمینی سرنگون گردد؛ ولی جنگ در عمل تاثیر معکوسی برجای گذاشت، جامعه ایران را یکپارچه ساخته و روحیه انقلابی که [امام] خمینی را به قدرت رسانده بود را دوباره شعله ور کرد. همانند دیگر مهاجمان خارجی در طول تاریخ، عراق نیز با ارتش برانگیخته شدهای روبرو شد که برای دفاع از سرزمین و انقلاب خود تا سرحد جان آماده نبرد بود. علاوه بر این برخلاف انتظار عراقیها، اعراب خوزستان از آنان استقبال نکرده و به آنان یاری نرساندند. فشارهای سیاسی که عراق انتظار داشت تا ایرانیها را وادار به تسلیم و امتیازدهی نماید، در عوض اراده و عزم ملی آنان را نه تنها برای بیرون راندن مهاجمان بلکه تا حد سرنگون ساختن رژیم عراق افزایش داد.
برآورد بیش از حد عراق از توان خودی نیز به همان اندازه اهمیت داشت. نیروهای عراقی از تجربه نظامی محدود و آموزشهای ضعیفی برخوردار بودند28. کارآمدی نیروهای شیعه تحت فرماندهی افسران سُنّی برای نبرد در یک قلمرو شیعی علیه یک انقلاب شیعی نیز جای تردید داشت. تاکتیکهایی که برای مقابله با کردها تدوین شده بود، در برابر یک ارتش ملی همانند ارتش ایران بسیار ناکارآمد نشان دادند. دولت و ارتش سیاستزده و به شدت تمرکزگرای عراق این محدودیتها را نادیده انگاشته بود. از این رو به قول آنتونی کردزمن[12] «عراق با حریفی وارد جنگ شد که به واسطه ضعف سیاسی فلجکننده خود، آن را زمینگیر میپنداشت» 29.
نتیجهگیری
عراق با آغاز جنگ علیه ایران، به دنبال چیزی بود که آن را برای از بین بردن تهدید جدی و در عین حال پیشبرد اهداف بلندمدت خود، فرصت مناسبی میدانست. این تهدید از انقلاب اسلامی در ایران و تلاشهای مستمر نظام [امام] خمینی برای صدور آن انقلاب ناشی میگردید. صدام حسین اقدامات ایران برای برانگیختن منازعه انقلابی و قومی را تهدید چشمگیری برای رژیم سکولار و رهبری شخص خود میدانست. این اقدامات همچنین ثبات سیاسی داخلی دیگر کشورهای خلیج فارس و از این رو ثبات کل منطقه را تهدید مینمود. از سوی دیگر با تحکیم قدرت روحانیون به دنبال افول مخالفتهای داخلی و احیای ارتش ایران از زیادهرویهای اولیه انقلاب، این تهدیدات میتوانست بیشتر نیز شود. با افزایش تهدید سیاسیِ مورد حمایت ارتش ایران، فرصت ایجاد شده به واسطه ضعف موقتی نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران، صدام را به شدت به سوی خود جذب مینمود.
این جنگ همچنین میتوانست منافع ملی و فردی دیگری را نیز ارتقا دهد که پرستیژ مهمترین آنها به شمار میآید. این جنگ میتوانست موافقتنامه تحقیرآمیز الجزایر را تغییر داده و از این رهگذر جایگاه تاریخی عراق به عنوان قدرت برتر خلیج فارس را تصحیح نماید. افزون بر این، عراق با شکست دادن دشمن سنتی ایرانی، قادر میشد تا به واسطه از بین بردن یک منبع تهدید عمده انقلابی برای کلیه رژیمهای عربی، منافع پانعربیستی خود را نیز پیش ببرد. از این رو، صدام امیدوار بود تا موقعیت برتری برای عراق در جهان عرب کسب کرده و پرستیژ فردی و قدرت خود در داخل عراق، و میان اعراب و کشورهای غیرمتعهد را به نحو چشمگیری افزایش دهد.
این اهداف بهطور متقابلی تقویت کننده همدیگر بودند. درحالیکه رژیم بغداد و دیگر رژیمهای عربی از درون تضعیف میشدند عراق نمیتوانست به جایگاه برتر به عنوان یک قدرت نظامی در خلیج فارس و یا به منزله یک قدرت عربی برجسته دست پیدا کند. سازگاری حکام عربی با نظام انقلابی ایران یا سرنگونی و جایگزینی آنان با رژیمهای بنیادگرا بهطور چشمگیری میتوانست صفبندیهای دیپلماتیک و توازن قوای منطقهای را تغییر دهد. این امر هم به نوبه خود میتوانست تهدید نظامی و سیاسی برای رژیم بغداد دربرداشته باشد. از سوی دیگر عراق نیز بدون پشتیبانی دیپلماتیک و اقتصادی رژیمهای عربی نمیتوانست راجع به شکست دادن ایران یا وادار ساختن آن به پذیرش خواستههای سیاسی خود اطمینان حاصل کند.
علیرغم این اهداف و فرصتها، باز هم بدون سوءبرداشتها و محاسبات غلط سرنوشتساز عراق، این جنگ نمیتوانست به وقوع بپیوندد. در واقع عراق قابلیتهای نظامی ایران را نسبت به خود، تاثیرات یکپارچهساز جنگ بر جامعه ایرانی، پیامدهای نظامی شور انقلابی، و اراده نظام [امام] خمینی را دست کم گرفته بود.
مطمئنا عوامل کلیدیِ منجر به جنگ ایران و عراق برای دانشجویان تاریخ جنگ کاملا شناخته شده هستند: یک ایدئولوژی انقلابی توسعهگرا و تهدید آن برای ثبات سیاسی داخلی و توازن قوای منطقهای، یک ائتلاف محافظهکار برای حفظ وضع موجود، جستجوی قدرت و پرستیژ، و اعتماد به نفس نظامی بیش از حد. درحالیکه بسیاری از متغیرهای فوقالذکر، در این مورد خاص با یکدیگر نوعی درهم تنیدگی دارند، ولی جالب توجه است بدانیم که تهدید اولیه، بیشتر سیاسی بود تا نظامی، پرستیژ هم آشکارا اهمیت بیشتری از اهداف راهبردی و اقتصادی داشت، ترس هم به اندازه جاهطلبی مهم بود، و سوءبرداشتها هم از اهمیت حیاتی برخوردار بودند. در حالیکه این الگوها به هیچوجه قاعده کلی نیستند، ولی به سختی هم نوعی استثنای تاریخی محسوب میشوند. جنگ ایران و عراق این قضیه را بیشتر تایید میکند که نه تحولات انقلابی در سیستم بینالملل و نه توسعه فنآوریهای نظامی نوین نمیتوانند به طور بنیادینی دلایل دست یازیدن دولتها به جنگ را تغییر دهند. از این رو شاید نظریات تدوین شده برای تبیین جنگ قدرتهای بزرگ در گذشته، بتوانند بر جنگ قدرتهای کوچک در عصر حاضر قابل کاربست باشند.
Causes of the Iran-Iraq War , By: Jack S. Levy and Mike Froelich, In James Brown and William P. Snyder, eds., The Regionalization of War. New Brunswick, NJ: Transaction Books, 1985. Pp. 127-143.
منبع: علل وقوعجنگ ایران و عراق، جک اِس. لِوی و مایک فروئلیچ، مترجم: یعقوب نعمتی وروجنی، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات دفاع مقدس، سال دهم، شماره سی و هفتم، تابستان 1390، صص 132 – 117.
اگر نگاهي به نوشتارهايي كه تا كنون در بارهي فقر صورت گرفته است، بيندازيم بيدرنگ درمييابيم كه توافق عام روي تعريف مشخصي از فقر وجود ندارد. آنچه كه معمولا به عنوان تعريف ارائه ميشود، تعريف كلي است كه به مصاديق گوناگون و بيشماري قابل تفسير است. رايجترين تعريفي كه از فقر ميشود، اين تعريف است كه افراد مبتلا به فقر قادر به ادارهي يك سطح قابل قبول و مناسب زندگي نيستند. در خود اين تعريف دهها جاي سؤال و تفسير وجود دارد، مانند اينكه سطح قابل قبول و مناسب زندگي، كدام زندگي است؟ سطح زندگي بسته به نظامهاي ارزشي اجتماعي، مذهبي، فرهنگي و اقتصادي و هم چنين موقعيت زماني و مكاني داراي تفاسير گوناگون و متفاوت است.
براي فرار از كلي بودن تعريف، تلاشهايي در بيان جزئيات مفهوم فقر نيز صورت گرفته است كه عليرغم مفيد بودن، نتوانسته است به طور كامل از مفهوم فقر رفع ابهام نمايد. در اين تعاريف جنبههاي زير به عنوان مصاديق فقر بيان شدهاند: فقر به معناي كافي نبودن تغذيه، نرخ بالاي مرگ و مير نوزادان، اميد به زندگي پايين، فرصتهاي تحصيلي ناچيز، آب آشاميدني سالم غير كافي، بهداشت و درمان ناكافي، مسكن نا مناسب و فقدان مشاركت در فرايندهاي تصميمگيري. در اينجا نيز ميبينيم كه در اين فهرست نسبتاً جزئي از مصاديق فقر هنوز امكان تفسيرهاي متفاوت باقي است.
مقدمه
چهره تيره و تار فقر همواره متفكران دردمند را به انديشه واداشته است. مكاتب فكري گوناگون با تكيه بر معارف بشري براي حل اين مشكل راههاي متفاوتي را فراروي بشر نهادهاند. چهره تابناك حضرت علي(ع) همواره مشعلي فروزان فراراه تاريخ انديشه بشري بوده است. بدين جهت بهرهگيري از معارف اين امام بزرگوار ميتواند راهگشاي بشر در مواجهه با اين پديده هولناك باشد.
روايات اميرالمؤمنين در زمينه فقر بسيار است و هر يك وجهي از وجوه فقر را روشن ميسازد؛ وجوهي مانند: علل و آثار فقر، ويژگيهاي فقر، رابطه فقر با ساير عوامل اجتماعي و ...
از پديدههايي كه همواره همراه جوامع بشري بوده است، پديده فقر است. فقر داراي ماهيتي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي است. گرچه اين پديده همواره تلخ و ناگوار بوده است، ولي در قرن شگفتيها ـ قرن حاضر ـ كه رفاه، به ظاهر، هر روز با سرعتي شگفتآور بيش از پيش ميگردد، تحمل آن تلختر و ناگوارتر است.
از موضوعات قابل مطالعه درباره اين پديده شوم، موضوع «آثار فقر» است. فقر در بعد فردي، بر شخصيت و زندگي انسان تأثيري زيانبار دارد و از سوي ديگر در بعد اجتماعي نيز داراي آثاري متعدد است. در اين مختصر، كوشش شده است تا با بهرهجويي از نگرش حضرت اميرمؤمنان، عليّ بن ابيطالب عليهالسلام درباره فقر، به تحليل و بررسي آثار آن بپردازيم.
اموالي را كه خداوند وسيله قوام زندگي شما قرار داده است، به دست سفيهان مسپاريد.
پايه و اساس هر چيز را «قيام» آن ميگويند. اگر اين پايه نباشد، كيان آن چيز در خطر نابودي و تباهيميافتد.2 از اين رو، مال وسيله سامانبخشي است.
در بينش ديني، مال و ثروت ميتوانند در دو راه درست و يا نادرست قرار گيرند. چنانچه ثروت به گونهاي درست، در جامعه به گردش درآيد، زندگي انسان سامان يافته، زمينه دستيابي به ارزشهاي اخلاقي و ديني فراهم ميگردد، و در صورتي كه به درستي به گردش نيفتد، نتيجهاي جز فقر و حرمان انبوهي از مردم در كنار اقليتي مرفه، از ياد رفتن ارزشهاي اخلاقي و محو آرمانهاي ديني نخواهد داشت.
جريان مال در جامعه، چون جريان خون در رگهاي بدن است. خون، گرچه مايه حيات آدمي است، اگر حركتش در رگهاي بدن به كندي و يا به تندي صورت گيرد، حيات بدن را به خطر مياندازد. هنگامي جامعه اسلامي، جامعهاي مبتني بر ارزشهاي ديني خواهد بود كه اموال به گونهاي درست و طبيعي در شريانهاي حياتياش جاري باشد و نقش سامانبخشياش را در زندگي، به خوبي ايفا كند. گردش سالم ثروت در جامعه، تنها به دست انسانهاي با كفايت و آگاه از نظام اقتصادي دين و واقعيات جهان امكانپذير است.
تمامي تلخيهاي زندگي را چشيدم، در ميان آنها، فقر تلخترين بود.
ابراهيم خليل عليهالسلام به خداوند عرضه ميدارد:
«يا رَبِّ الفَقرُ أشَدُّ مِن نارِ نمرُودَ»
خداوندا! فقر از آتش نمرود سختتر است.
رهبران ديني به دليل تأثير زيانبار فقر بر شخصيت فرد و اجتماع، در رواياتي بسيار، آن را نكوهش كردهاند. تأثير فقر، به گونهاي است كه مانع رشد و تعالي انسان ميشود. خداوند، انسان را جانشين خود كرد5 و بار امانت را بر دوش وي نهاد؛6 بار امانتي كه هيچ موجودي را تاب تحمل آن نبود، و بدو توان آن داد تا مسير تكاملي خويش را بپيمايد7 و جانشيني خداوند را به ظهور برساند. ولي فقر، از موانعي استكه انسان را از بروز اين تواناييها باز ميدارد. براي شكوفايي استعدادهاي انسان و تواناييهاي به وديعت نهادهاش، بايد بستري مناسب فراهم آيد تا امكان دستيابي به كمالات انساني براي همه فراهم شود.
در رواياتي كه از اميرمؤمنان عليهالسلام به ما رسيده است، بر شماري از آثار فقر بر شخصيت انساني اشارت رفته است. از جمله آنهاست: پريشاني فكر و قلّت تدبير، ضعف در اعتقادات ديني و فزوني گناهان، اضطراب روحي، به وجود آمدن يأس و نوميدي، بروز حس خود كمبيني و حقارت، خواري و كم مقداري و... .
انساني كه از تأمين نيازمنديهاي زندگي خود ناتوان است، به اضطراب و پريشاني فكر دچار ميشود و از اين رو، معمولاً تصميمگيري درست براي او امكان پذير نيست. امام علي عليهالسلام ميفرمايد:
فقر، از دينداري انسان ميكاهد و خرد را سرگردان ميكند و دشمني پديد ميآورد.
اين بدان سبب است كه انسان فقير همواره در فكر رفع محروميت و فقر خويش است و نميتواند درباره مسائلي كه كرامتهاي انساني وي را بارور ميسازد، بينديشد. همت او رهايي از چنگال فقر است.9 فقير، به دليل سختيهاي زندگي، دچار لغزش شده، اعتماد به نفس خويش را از دست ميدهد و قادر به انديشيدن به گونه درست نيست.
الف) شخص فقير به دليل عدم توانايي فكري مناسب و مشاهده نابرابريهاي اجتماعي، رفاه ثروتمندان و مشكلات مادي خويش، تيرهروزي خويش را به خداي متعال نسبت ميدهد؛ چنانكه ابنراوندي در شعري ميگويد:
كَم عاقِلٍ عاقِلٍ أعيَت مَذاهِبُهُ
وَجاهِلٍ جاهِلٍ تَلقيهُ مَرزُوقا
هذا الَّذي تَرَكَ الأوهامَ حائِرَةً
وَصَيَّرَ العالِمَ النِّحريرَ زِندِيقا10
چه بسيار خردمنداني كه با بسياري خرد، راههاي زندگي بر آنان بسته است و چه بسيار بيخرداني كه دارايند. اين همان است كه انديشه را پريشان و داناي باريك بين را بي دين كرده است.
از همين روست كه پيامبر صلياللهعليهوآله ميفرمايد:
كادَ الفَقرُ أن يَكُونَ كُفرا.11
فقر، انسان را به كفر [بدبيني به خداوند و عدم پايبندي به دين] ميكشاند.
او نميداند فقر، زاييده روابط نادرست اجتماعي است كه انسان پديد آورده است. از اين رو، اعتقاد به بخت و اقبال در جوامعي كه بر اساس روابط ناسالم اجتماعي شكل گرفتهاند، رايج است. در چنين جوامعي، گروهي با عمري تلاش و كوشش، در محروميتاند و با فقر دست به گريبان، و گروهي ديگر با كمترين تلاش و هنرمندي و كارداني، پلههاي ترقي را يكي پس از ديگري طي ميكنند. از اين رو، به ذهن بيشتر مردم چنين ميآيد كه:
اگر به هر سر مويت دو صد هنر باشد
هنر بكار نيايد چو بخت بد باشد
ب) فقر، موجب فزوني گناهاني چون فريبكاري، دزدي و جنايت ميشود. انسان فقير، ارزشهاي اخلاقي را ناديده ميگيرد و تن به كارهايي ميدهد كه انسانيت او را تباه ميسازد و كرامت انساني وي را بر باد ميدهد. از اين رو، امام علي عليهالسلام در وصيتش به امام حسن عليهالسلامميفرمايد:
يا بُنَيّ! لاتَلُمْ اِنْسانا يَطلُبُ قُوتَه فَمَن عَدِمَ كَثُرَ خَطاياهُ.12
فرزندم! انساني را كه به دنبال نان شب است، ملامت مكن؛ زيرا كسي كه نان شب ندارد، بسيار خواهد لغزيد.
از اين رو، چون جواني را كه گناهي كرده بود، نزدش آوردند، پس از تعزير، او را چندان قابل ملامت نيافت و دستور داد تا امكان ازدواجش را فراهم آورند.13
هنگامي كه شب فرا ميرسد، آدميان فارغ از تلاش روزانه، با سربلندي نزد خانواده خويش باز ميگردند و فرزندان، منتظر آمدن پدرند و نگاهشان به دستان اوست. اگر كسي با دست تهي به خانه باز گردد، آيا جز عرقي سرد بر پيشاني و نگاهي پر حسرت به دامان خالي، چيزي براي آنان ميتواند به ارمغان دهد؟! او در برابر خانواده خويش، حسّ حقارت ميكند و خود را خرد و ناچيز ميبيند.
مرد دارا نزد خانواده خويش گرامي است و مرد نادار، نزد خانوادهاش خوار.
از ميان رفتن اعتماد به نفس و احساس حقارت اجتماعي، زندگي را بر وي تنگ ميكند. تا آن جا قدرت بيان خود را نيز از دست ميدهد:
اَلفَقرُ يُخرِسُ الفِطَنَ عَن حُجَّتِهِ.15
فقر، انسان زيرك را از بيان دليل و حجت ناتوان ميسازد.
فقير، احساس ناتواني و كاستي ميكند و هنگام رو به رو شدن با توانگر، گمان ميبرد كه از او كمتر است. در نتيجه، خود را ناتوان ميپندارد و در بيان انديشهاش وا ميماند، به خصوص هنگامي كه ميبيند شخص دارا محترم است و او را در صدر مجلس مينشانند، ولي كسي حتي از آمدن او به مجلس با خبر نميشود. از اين رو، در درون، احساس خواري ميكند؛ چنانكه امام علي عليهالسلام ميفرمايد:
مَن قَلَّ ذَلَّ.16
آن كه فقير شود، خوار گردد.
بدين سان، زندگي بر وي تنگ ميگردد؛ چنانكه همان امام همام عليهالسلام ميفرمايد:
اَلقَبرُ خَيرٌ مِنَ الفَقر.17
گور، از ناداري بهتر است.
گور، تنها بدن آدمي را به تنگ ميآورد، ولي فقر، شخصيت انساني و روح وي را در تنگنا ميگذارد. اين همه نشانگر آن است كه فقر چون زنجيري بر پاي انسان، وي را از تعالي و تكامل باز ميدارد.
چنانكه گذشت، فقر ابعادي به گستره فرهنگ، سياست، اقتصاد و اجتماع دارد. ميان ابعاد ياد شده، پيوندي ناگسستني است. انسان فقير معمولاً به لحاظ فرهنگي نيز از دانش كمتري برخوردار است. از سوي ديگر، بر دوش گرفتن مسؤوليتهاي اجتماعي و سياسي نيز در گرو بهرهمندي از دانش است. فقيران و نادارايان به دليل بهرهمند نبودن از امكانات مناسب آموزشي، به مراكز حساس تصميمگيري، مسؤوليتهاي فرهنگي، اجتماعي، قانونگذاري و ... دست نمييابند. از اين رو، ديگران برايشان تصميم ميگيرند و مشاركت آنان در عرصه سياست اندك است. امام علي عليهالسلام در ترسيم موقعيت اجتماعي گروه فقيران ميفرمايد:
اَلفَقيرُ غَريبٌ فِي بَلَدَتِهِ.18
نادار، در شهر خود نيز غريب است.
يعني همچنانكه غريب، در شهر جايي ندارد، فقير نيز در شهر خويش، بي جاي و مكان است و از اين روز سخنش ارجي ندارد؛ چنانكه باز ميفرمايد:
اَلفَقيرُ حَقيرٌ لا يُسمَعُ كَلامُهُ وَلا يُعرَفُ مَقامُه.19
نادار، حقير است؛ سخنش را نميشنوند و جايي برايش نميشناسند.
يعني فقرش موجب آن ميگردد كه از حقوق اجتماعي و سياسي خويش، محروم ماند. عبارت «لا يعرف مقامه» به محروميت از منزلت اجتماعي اشاره دارد و جمله «لا يسمع كلامه» به ناديده گرفتن شخصيتاش.
جايگاه فقيران در جامعه ناديده انگاشته ميشود و آنان در جامعه، داراي حضوري كم اثرند؛ چنانكه اميرمؤمنان عليهالسلام ميفرمايد:
ألفَقرُ يُنْسي.20
فقر، فراموشي [= غفلت] ميآورد.
قرآن كريم در برخي آيات بيان كرده است كه ثروت اندزوان، پيامبران را نكوهش ميكردند بدين سبب كه آنان، تنها مردم دون مرتبه و فاقد اعتبار اجتماعي را به گرد خود ميآوردهاند.21
از ديگر آثار اجتماعي فقر، ناتواني فقيران در به دست آوردن حقوق خويش است؛ زيرا فقير به دليل فقدان جايگاه اجتماعي، از باز پسگيري حق خود باز ميماند.
به ظاهر، رفع نيازمندي مادّي فقيران، آخرين كاري است كه بايد بدان پرداخت و پيش از آن، وظايفي ديگر متوجّه آنان است. مهمترين اين وظايف عبارتند از:
سرمايهگذاري و ايجاد اشتغال براي بيكاران و استفاده از وجود آنان در روند توليد و افزايش ثروت جامعه، گامي است مؤثر در ريشهكني فقر از جامعه؛ چنانكه امام علي عليهالسلام ميفرمايد:
انّ أفضل الاموال ما استرقّ به حرّ واستحقّ به أجرٌ.12
برترين مالها آن است كه با آن [با احسان و انفاق و بخشش] آزادهاي بنده گردد و مستحقّ مزدي شود.
يعني با به كار انداختن مال و سرمايهگذاري، براي شاغلان محلّ درآمدي پديد آورد.
همچنين ميفرمايد:
أفضل الاموال احسنها اثرا عليك.13
برترين مالها، آن است كه ثمرهاش بهتر باشد.
نيكوترين اثر براي صاحب سرمايه و مال، امنيتي است كه در پرتو فقرزدايي در جامعه برايش حاصل ميشود و يكي از راههاي فقرزدايي به كار انداختن مال و ايجاد اشتغال براي بيكاران و ايجاد امنيت از اين گذر است. البته، آثار بسيار اخروي نيز بر آن مترتّب است كه بر كسي پوشيده نيست.
در روايتي ديگر همان امام همام عليهالسلام ميفرمايد:
لاوزر اعظم من وزرغنيّ منع المحتاج.14
هيچ گناهي بزرگتر از آن نيست كه توانگري نيازمند را بيبهره گذارد.
«نيازمند»، كه در اين روايت مذكور است، هر نيازمندي را شامل است، چه كسي كه نيازمند به غذاي خانواده باشد يا نيازمند به كار و سرمايه و يا ابزار و محل كار.
نيز ميفرمايد:
من احتاج اليك وجب اسعافه عليك.15
هركس به تو نيازش افتد، لازم است نيازش را برآوري.
بيشك، اين روايت شامل توانگران ميشود و دلالت بر اين دارد كه هرگونه نياز نيازمندان بايد برآورده شود، خواه اين نياز، عبارت از مخارج ضروري سال باشد، و يا كار، سرمايه، ابزار و محل كار.
تهيدستان و نيازمندان با در اختيار گرفتن سرمايه لازم، تحت عنوان قرضالحسنه، قادر به كار و ورود به چرخه فعاليت اقتصادي و توليدي خواهند شد. از اين رو، قرض الحسنه ميتواند نقشي مهم در كمك به تهيدستان ايفا كند.
توانگراني كه در مزرعه، كارخانه و يا مؤسسه تجاري، بازرگاني و ... شماري مزدبگير و شاغل در خدمت خويش دارند، موظفند حقّ كاركنان را عادلانه و به گونهاي كه هزينه زندگي آنان را تأمين كند، بپردازند؛ چنانكه امام عليهالسلام ميفرمايد:
جعل اللّه سبحانه حقوق عباده متقدّمة لحقوقه، فمن قام بحقوق عباد اللّه كان ذلك مؤدّيا الي القيام بحقوق اللّه.16
خداوند حقّ بندگانش را بر حقّ خويش مقدم داشته و كسي كه حقّ بندگان خدا را ادا كند، حقّ خداوند را نيز ادا خواهد كرد.
نقل است كه پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله، امام علي عليهالسلام را فرا خواند و بدو فرمود بر منبر رود و به مردم بگويد:
ايّها النّاس من انتقص اجيرا اجره فليتبوّأ مقعده من النّار.17
اي مردم! هر كس مزد مزدگيري را كم دهد، جايش در آتش است.
بنابر تعاليم اسلام، فرد مسلمان هرچند توانگر و دولتمند باشد، نبايد سطح زندگي خويش را از عموم مردم فراتر برد و خود را تافته جدا بافته بشمارد. او وظيفه دارد سطح زندگي خود را پايين آورد و بانيازمندان همخواني كند. اين رفتار را در اصطلاح، «مواسات» ميگويند. امام علي عليهالسلام با اشاره بر اين كه توانگران بايد سطح زندگي خود را پايين نگه دارند، ولي به اين وظيفه عمل نميكنند، ميفرمايد:
قليل من الاغنياء من يواسي.18
تنها، اندكي از توانگرانند كه مواسات ميكنند.
گفتهاند كه مواسات در اين حديث، يا به معناي «اسوه» قرار دادن فقيران و يا به معناي كمك كردن به آنهاست.
هرچند هركس به تنهايي و به فراخور تاب و توان خويش، بايد گامي در ريشه كن ساختن فقر بردارد، ليك وجود سازماني ويژه در اين زمان ـ كه جامعه انساني گسترش يافته و اقدام فردي چندان مؤثر نميافتد ـ ضروري مينمايد. اين سازمان، ميتواند دولتي يا خصوصي باشد. دولت، خود ميتواند وظيفه گردآوري و هدايت كمكهاي مردم ـ به ويژه توانگران ـ را بر عهده گيرد و به نيازمندان و فقيران برساند.
امام علي عليهالسلام، يكي از بركات وجود رهبر الهي در جامعه را انجام چنين كاري دانسته، ميفرمايد:
وَيُجمَعُ بِهِ الفَيءُ.19
و به وسيله رهبري الهي، ماليات فراهم ميآيد.
همچنين در ضمن بر شمردن حقوقي كه مردم بر دولت دارند، خطاب به آنان ميفرمايد:
بي ترديد، وظيفه توانگران با پرداخت ماليات و تشكيل سازمان دولتي براي رسيدگي به فقيران، به تمام و كمال ادا نميشود، بلكه آنان و تمامي مردم بايد بر چگونگي كار رسيدگي به فقيران نظارت كنند و دولت را براي اداي اين تكليف ياري رسانند.
وظيفه ديگر توانگران در برابر فقيران و تهيدستان، معاشرت و همنوايي و غمخواري است. نبايد اين دو گروه از يكديگر جدا شوند و يا توانگران بر فقيران فخر بفروشند.
امام علي عليهالسلام ميفرمايد:
ما احسن تواضع الاغنياء للفقراء طلبا لما عند اللّه.21
چه نيكوست فروتني توانگران در برابر تهيدستان براي نيل به ثواب خداوند.
فاصله گرفتن توانگران از تهيدستان و آشكار شدن شكاف ميان آنان، موجب بسياري از مفاسد اجتماعي است و چاره كار در اين است كه توانگران با فقيران معاشرت و همنشيني و رفت و آمد كنند و ثروت توانگران سبب دوري گزيدن آنان از فقيران نشود؛ چنانكه حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد:
جالس الفقراء تزدد شكرا.22
با تنگدستان همنشيني كنيد تا سپاسگزاري شما افزون شود.
در اين نوشتار، شبهههايي را كه به گونهاي موجب تشويق انسان به فقر ميشوند و راه پيشگيري و رفع فقر را ميبندند، به بررسي نهاديم. چنين شبهههايي، از گذر تفسير و برداشت نادرست برخي واژگان، اصطلاحات و فرمانهاي ديني پديد ميآيند و مكاتب الحادي نيز بدان دامن ميزنند. مهمترين اينشبههها، كه شبهههاي ديگر برخاسته از آنند، شبههاي است درباره دنيا و آخرت و رابطه آنها در دين. پرسشي كه درباره اين موضوع مطرح است، خود شامل بر دو پرسش ديگر است.
اوّل اين كه آيا دين براي سعادت دنيوي انسان و زندگي اجتماعياش، طرحي دارد يا اين مهم را به خود انسان واگذارده است؟ در پاسخ به اين پرسش، برخي گفتهاند كه هدف اصلي دين و رسالت انبيا، سعادت اخروي انسان است. در مقاله حاضر با استفاده از آيات، روايات و سيره پيامبران و امامان عليهمالسلام به اثبات رسيد كه سعادت دنيوي در كنار سعادت اخروي، مقصود دين اسلام است؛ به عبارت ديگر، دين اسلام داراي نظامهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي است.
پرسش دوم اين است كه آيا در دين اسلام، تضادي ميان دنيا و آخرت به چشم ميآيد به گونهاي كه سعادت اخروي و دنيوي قابل جمع نباشد؟ در پاسخ به اين پرسش، ضمن نقل و بررسي ديدگاهها، به اين نتيجه رسيديم كه در دين اسلام بر بهرهوري از نعمتهاي دنيوي در عين برخورداري از سعادت اخروي بسيار تأكيد شده است. در اين بخش، با استفاده از گفتار و كردار حضرت علي عليهالسلام به نتايج زير دست يافتيم:
1 ـ دين اسلام، براي تمامي ابعاد زندگي انسان برنامه دارد و از اين رو، پديده فقر را مهم انگاشته و براي نابودي آن طرحي ريخته است.
2 ـ دنيا، في نفسه، ارزشمند است و محلّي است كه بخشي از راه تكاملي انسان در آن جا طي ميشود.
3 ـ محبت و علاقه به دنيا، امري فطري است و آنچه مذموم است، عبارت است از دنيا پرستي و وابستگي بيش از حد به دنيا.
4 ـ ميان دنيا و آخرت تضادي نيست و ميتوان ضمن بهرهمندي از نعمتهاي دنيوي، به سعادت اخروي نيز رسيد. همچنين، تصور جدايي اعمال دنيوي و اخروي، تصوري نادرست است.
5 ـ در متون ديني، بهخصوص گفتار اميرمؤمنان عليهالسلام به دنيا و از جمله كار و تلاش توجّهي درخور شده است.
6 ـ از گفتار حضرت علي عليهالسلام و ديگر امامان، استفاده ميشود كه دين اسلام با توسعه و آباداني دنيا مخالف نيست.
از ديگر شبههها، شبههاي است كه درباره زهد مطرح است. بعضي اين كلمه را به اشتباه، به معنايكنارهگيري از دنيا و تحريم نعمتهاي دنيوي دانستهاند. در مقاله حاضر ضمن ردّ اين برداشت نادرست، با ذكر گفتار حضرت علي عليهالسلام بيان كرديم كه در اسلام، جنبه روحي زهد ـ يعني دل بسته نبودن به دنيا ـ مورد توجه است.
شبهه سوم، درباره فقر و غنا مطرح است كه ظاهر برخي روايات، فقر را ستايش و ثروت را نكوهش ميكند. با استفاده از روايات به اثبات رسيد كه از نظر اسلام، ثروت، في نفسه، مذموم نيست، بلكه آثار مخرّب آن مذموم است.
سنگ هاي رسوبي بيش ازهفتادوپنج درصدسطح زمين را مي پوشانند. يك توده رسوبي شامل موادي است كه در سطح يا نزديك سطح زمين ودر محيطي كه داراي فشار و حرارت پايين مي باشد، انباشته ميگردد. معمولاً مواد رسوبي از مايعي كه آن ها را در بر مي گيرد، در محيط هاي مختلف رسوبي ته نشين مي گردند ، رسوبات به روش هاي مختلفي تشكيل مي شوند. رسوبات در برخي از مواقع از هوازدگي و فرسايش سنگ هاي قديمي تر تشكيل مي شوند كه در اين شرايط به رسوب تخريبي يا آواري مي گويند. گاهي اوقات رسوبات در اثر فرايند هاي بيولوژيكي ، شيميايي و يا بيو شيميايي ، نيز تشكيل مي شوند.
بعنوان مثال تشكيل رسوبات تبخيري نظير نمك و گچ يك فرايند شيميايي محض و تشكيل بافيمانده صدف جانداران آب زي يك فرايند بيوشيميايي است. مواد رسوبي هرگاه تحت تاُثير فرايندهاي سنگ زدايي قرار گيرند تبديل به سنگ رسوبي مي شوند . مطالعه سنگ هاي رسوبي براي ما بسيار حائز اهميت است ، زيرا اطلاعات ما دربارهي چينه شناسي و بسياري از معلومات ما درباره تاريخ گذشته زمين در اين سنگ ها نهفته است. بخش مهمي از ذخاير معدني كه داراي ارزش قابل توجهي مي باشند از سنگ هاي رسوبي بدست مي آيند. بعنوان مثال همه يا قسمت عمده نفت ، گاز طبيعي ، زغال ، نمك ، گوگرد، املاح پتاسيم، سنگ گچ ، سنگ اهك ، فسفات، اورانيوم ، منگنز، و همچنين موادي مانند : ماسه، سنگ هاي ساختماني، رس هاي سفال سازي، از سنگ هاي رسوبي بدست مي آيند. بدليل ارزش اهميت مطالعه اين گونه سنگ ها در كشورهاي پيشرفته ،دين رشته هاي تخصصي بررسي اين سنگ ها در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري داير شده است، در كشور ما نيز بعد از انقلاب پرشكوه اسلامي توجه خاصي بر زمين شناسي خصوصاً رسوب شناسي و سنگ شناسي رسوبي شده است و اين رشته تخصصي در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري تدريس شده است.
* مطالعه سنگهای رسوبی از نظر مشخصات ساختی ، بافتی و ترکیب شیمیایی آنها ، اولین بار در سال 1879 توسط سوربی انگلیسی انجام گرفت. وی مطالعه سنگهای رسوبی در مقاطع نازک را برای اولین بار ابداع نمود. بعدها در 1899 ، کایوی فرانسوی پارهای از مشخصات میکروسکوپی و مشخصات ماکروسکوپی بعضی از سنگهای رسوبی در کشور فرانسه را ، به صورت مصور تشریح و تفسیر کرد.
از آن تاریخ به بعد ، به پیروی از کایو ، بررسیهای سنگهای رسوبی و کوشش اکثر سنگ شناسان ، عمدتا بر کانی شناسی و تشخیص کانیهای تشکیل دهنده این سنگها متمرکز گردید. که در این میان ماسه سنگها و رسوبات ماسهای و از میان کانیها هم ، کانیهای سنگین (دارای وزن مخصوص بیش از 2.85) ، بیشتر مورد توجه قرار گرفتند.
* در سال 1919 ، ونت ورث آمریکایی برای سنجش اندازه ذرات و دانه های تشکیل دهنده رسوبات تخریبی مقیاسی ارائه داد و به کمک مقیاس ونت ورث مطالعه دانه سنجی و تجزیههای کمی و مکانیکی رسوبات بر مبنای اندازه دانه ها و فراوانی آنها ، میسر گردید.
* سرانجام در 1933 ، آدن و کرمباین ، مقیاسهای جدیدتری برای اندازه گیری دانههای رسوبی ارائه دادند و در مکانیسم تجزیههای مکانیکی رسوبات تخریبی ، تسهیلات زیادتری ایجاد کردند. امروز هم ، مقیاسهای اندازه گیری متداول برای مطالعات رسوب شناسی و سنگهای رسوبی ، به نام همین افراد معروف بوده و مورد استفاده سنگ شناسان و رسوب شناسان قرار دارد.
2- ماتريكس يا ماده زمينه كه از ذرات دانه ريز در حد سيلت و رس تشكيل شده و دانه هاي رسوبي را در بر ميگيرد.
3- سيمان كه به صورت شيميايي تشكيل شده وعمدتاً از جنس سيليس و يا كربنات كلسيم مي باشد، البته برخي از اوقات سيمان از جنس اكسيد آهن نيز دربين دانه ها تشكيل مي شود. سيمان دانهها را به يكديگر مي چسباند. در بسياري از مواقع بين دانه ها فضاهاي خالي باقي مي ماند كه بعداً ممكن است توسط آب هاي زيرزميني و يا نفت و گاز اشغال شود كه برخي از رشته هاي تخصصي زمين شناسي نظير آب شناسي و زمين شناسي نفت وظيفه بررسي اين فضاهاي خالي را كه اصطلاحاً تخلخل ناميده ميشوند را دارند.
يكي از مهمترين شاخصه هاي بافتي رسوبات و سنگ هاي رسوبي اندازه دانه هاي تشكيل دهنده آن مي باشد. زيرا توسط بررسي اندازه دانه ها ميتوان انرژي عامل حمل ونقل و دوري و نزديكي رسوب نسبت به ناحيه فشار را تعيين نمود و به واسطه اندازه دانه ها تقسيم بندي رسوبات و سنگ هاي رسوبي مطابق جدول زير انجام مي شود. طبقه بندي دانه ها از روي بلندترين قطر آنها صورت مي گيرد كه براي اولين بار توسط ونثورث واودرن ارايه شد. اين مقياس لگاريتمي بوده و در آن ، هر درجه اي برابر بزرگتر از درجه قبلي است. امروزه اين مقياس ميلي متري نيز معروف است.
گردشدگي عبارتست از اين كه دانه رسوبي زوايا و گوشه هاي تيز خود را در حين حمل و نقل از دست بدهد. هرچه دانه رسوبي بزرگتر باشد گردشدگي سريعتر اتفاق مي افتد. امروزه اگر كنار بستر يك رودخانه برويد ذراتي را خواهيد ديد كه كاملاً گوشه هاي تيز خودرا از دست داده اند. به واسطه ميزان گردشدگي مي توان به راحتي مقدار مسافت طي شده رسوب را تخمين زد. هرچه رسوبي مسافت بيشتري را طي نموده باشد گردتر مي شود. بايد توجه داشت ذرات دانه ريز در صد سيلت هيچگاه گرد نمي شوند. ميزان گردشدگي بستگي به درجه سايش دانه در هنگام حمل ونقل ، اندازه دانه ومسافت حمل ونقل دارد.
عوارض مواد در سطح دانه ، بافت سطح دانه را تشكيل مي دهند. بعنوان مثال رسوبات از منشاء يخچالي كه در حد گراول باشند عمدتاً برروي آنها خطوطي ديده مي شود كه نمايانگر جهت حركت يخچال ميباشد. و يا اينكه در كنار ساحل دريا به دانه هاي ماسه اي توجه نمايند متوجه مي شويد كه دانه ها ماسهاي درخشان و براق مي باشند. زيرا سطح اين دانهها در اثر حركت بر روي يكديگر توسط امواج براق گرديده است. در محيط هاي بياباني سطح دانهها كدر يا مات است ، امروزه دانشمندان زمين شناسي توسط بررسي اين اختصاصات توسط ميكروسكوپ هاي پيشرفته ، به راحتي مي توانند فشار بسياري از رسوبات را شناسايي نمايند.
جورشدگي به يكنواختي اندازه دانهها در سنگ اشاره مي نمايد، اگر سنگي از دانه هاي بااندازه تقريباً يكسان تشكيل شده باشد را سنگ با جورشدگي خوب مي نامند و اگر سنگ از مخلوطي از دانهها در سايزهاي مختلف نظير گراول ، ماسه و گل تشكيل شده باشد آن را سنگي با جورشدگي بد مينامند، به طور كلي رسوبات ساحل دريا از جورشدگي بسيار خوب و رسوبات يخچالي از جورشدگي بدي بهره ميبرند. دانشمندان از جورشدگي در تشخيص مقدار منافذ خالي موجود در سنگ استفاده مينمايند.
نحوه آرايش دانه هاو رسوبات در مقدارفضاي خالي بين ذرات حايز اهميت بسزايي است. بطوريكه هرگاه دانه ها به صورت مكعبي آرايش پيدا نمايند مقدار تخلخل به صورت 47 % و اگر به صورت رومبوئدر آرايش يابند ميزان تخلخل تقريباً نصف خواهد شد. اين مسئله در آب شناسي حائز اهميت است.
براساس اندازه تشكيل دهنده اين گونه سنگها آن را به دو قسمت تقسيم ميشوند. 1- سيلت سنگ ها ( اندازه دانهها يابين 4 تا 64 ميكرون)2- رس سنگ ها(اندازه دانهها از 4 ميكرون كوچكتر ميباشد).
اندازه دانهها تشكيل دهنده اين گونه سنگها مابين 64 تا 4 ميكرون ميباشد. از نظر بافتي سيلت سنگها مابين ماسهها و فسيلها ميباشند. تشخيص اندازه دانهها توسط چشم غير مسلح مشكل است، اما يكي از ساده ترين راهها براي تشخيص آن در طبيعت اين است كه اگر مقداري از آن را مابين دندان هاي خود قرار دهيم، دانههاي تشكيل دهنده آن را احساس خواهيم نمود. كوارتز عمدهترين ذره تشكيلدهنده سيلتها است.
شيل ها ويا رس سنگ ها از دانه هاي بسيار ريز ( كوچكتر از 4 ميكرون) تشكيل شدهاند. بنابراين دانهها بقدري ريز هستند كه توسط لنز دستي و ميكروسكوپ با بزرگنمايي كم هم قابل تشخيص نميباشند. در طبيعت جهت تشخيص اين گونه سنگ ها از سيلت سنگ ها كافي است قدري آن را مابين دندانهاي خود بگذاريم بر اثر فشار هيچگونه دانهاي را در بين دندانهاي خود احساس نمي نماييم. اين گونه سنگ ها را براساس رده بندي و نحوه شكسته شدن به دودسته شيل و رس سنگ تقسيم مي نمايد.
ـ رنگ رسوبات دانه ريز بسيار متغير است كه علت برخي ازرنگ ها به شرح زير است. رنگ سياه بعلت وجود مواد آلي ميباشد كه به اين گونه شيل ها ، شيل سياه ميگويند. رنگ قرمز در شيل هاي قرمز بعلت وجوداكسيد آهن است ونمايانگر رسوبگذاري آن در محيط هاي اكسيدان ميباشد.
كائولن : نوعي گل سنگ سفيد رنگ است كه عمدتاً از كاني كائوليونيت تشكيل شده است. اين گونه سنگ كاملاً اقتصادي است واز آن در ساخت چيني، كاغذ ، پلاستيك و صنايع ديگر استفاده ميشود. كشور مانسبت به اين ماده معدني نسبتاً غني ميباشد و معادن آن در استان آذربايجان شرقي ، خراسان و لرستان موجوداست.
اجزاء تشكيل دهنده اين دسته از سنگ هاي آواري اندازه بزرگتر از 2 ميلي متر داشته و بر اساس گردشدگي دانه ها به دودسته كنگلومرا (Conglomerate) و برش (Breccia) تقسيم ميشوند. كنگلومرا يا سنگ جوش از قطعات گردودانه درشتي تشكيل شده كه اختلافش با برش در فقدان ذرات زاويه دار مي باشد. طبق نظريه پتيجان (Pettijohn) اگر ده درصد ذرات سنگي ابعاد بيش از 2 ميلي متر داشته باشند آن سنگ را كنگلومرا مي نامند. برش سنگي است كه از قطعات زاويهدار و دانهدار درشت تشكيل شده است. اصولاً برش در وسعت خيلي كمتر از كنگلومرا در رسوبات ديده ميشود. علت گوشه دار بودن برش دراين است كه قطعات متشكله آنها بوسيله آب يا عامل ديگري حمل نشدهاند ودر نتيجه زواياي آن ها محفوظ مانده است. از انواع برش ها مي توان به برش انحلالي ، برش گسلي وبرش آتشفشاني اشاره نمود.
ماسه سنگها از دانههاي در حدوداندازه ماسه (بين دو میلی متریا شصت وچهارمیکرون)تشكيل شدهاند. ماسهها و ماسه سنگها نسبت به كنگلومرها داراي گستردگي بيشتري ميباشند و بر خلاف رسوبات دانه درشت از جورشدگي بهتري بهره ميبرند. ذرات ماسه در ماسه سنگ ها عمدتاً توسط سيمان سيليس يا كربنات به يكديگر چسبيده است. در صورتيكه دركنگلومرها اين امر بيشتر توسط ماتريكس انجام ميشود. ماسه سنگها را براساس تركيب شيميايي ذرات به سه دسته عمده تقسيم مي نمايند.
كه اين گونه ماسه ها حاوي بيش از نودو پنج درصد دانه هاي كوارتزميباشند. علت فراواني دانههاي كوارتزدراين دسته از ماسه سنگ ها فرسايش و حذف دانهها ديگر نظير فلدسپاتها و... به علت هوازدگي ميباشد. اين گونه ماسه سنگ ها از نظر اقتصادي حايز اهميت فراواني ميباشند زيرا از آنهاميتوان بعنوان سنگ معدن اس ای او دو جهت شيشه سازي و الكترونيك استفاده نمود. در ايران كوارتز آرنايت به وفور ديده ميشود. يكي از مهمترين سازندهاي اين ماده معدني است، بيس كوارتزيت به سن كامبرين است. كوارتز آرنايت ها در نواحي تشكيل ميشوند كه از نظر تكتونيكي فعال نباشد.
ماسه سنگي است كه حدودبیست وپنج درصدحجم دانههاي آن را ذرات فلدسپات تشكيل دادهاند. بنابراين اركوز يك سنگ رسوبي آواري است كه از كوارتز و فلدسپات تشكيل شده است. فلدسپات ها معمولاً رنگ صورتي به اين قبيل ماسه سنگها مي دهند. از آنجايي كه فلدسپات ، يكي از كاني هاي اصلي تشكيل دهنده اركوز است واين كاني به سهولت توسط هوازدگي تجزيه ميشود. وجود فلدسپات فراوان در اين گونه ماسه سنگ مي تواند نمايانگر شرايط آب و هوايي كاملاً خشك و يا بالا آمدگي سريع تاچه بعلت فعاليت هاي شديد تكتونيكي و فرسايش شديد پي آمدآن باشد. امروزه در نواحي گرم وخشك ايران در بستر رودخانه هاي فصلي عمدتاً رسوبات ماسهاي غني از فلدسپات نهشته ميشود.
در اين گونه ماسه سنگ ها مقدار قطعات خرده سنگي بيش ازبیست وپنج درصدمي باشد. جنس اين قطعات عمدتاً سنگ هاي دگرگوني با درجه خفيف ، سنگ هاي آذرين بيروني وقطعات رسوبي مي باشند. وجود اين گونه سنگ ها نمايانگر فعاليتهاي كوهزايي در ناحيه مورد بررسي ميباشد. در بسياري از مواقع فضاي مابين ذرات را در اين گونه ماسه سنگها را ماتريكس دانهريز پر مي نمايد.
1- منشاء تخريبي سنگ هاي شيلي كه در اين صورت رسوب را تخريبي مي نامند.
2- بقاياي اسكلت حيوانات و گياهان
3- مواد تخريبي از منشاء ولكانيكي كه بر اثر فوران هاي آتشفشاني وارد حوضه هاي رسوبي شده اند.
4- گدازه و ماگما در موقعي كه ماگما و گدازه توسط آبهاي پر حرارت محاصره شوند، مواد مختلفي به صورت حلال و يا كلوئيد در آب معلق ميسازند.
5- ذراتي كه منشاء خارج از كره زمين دارند و رسوبات شهاب سنگي را ميسازند. رسوباتي كه به صورت تخريبي تشكيل و توسط رودخانه و يا باد ويخچال ها حمل شدهاند ، تخته سنگ ها، قلوه سنگ ها، ماسه سنگ ها، و گل هارا مي سازند. رسوباتي كه به طرق شيميايي ته نشين شده اند سنگ هاي آهك ، دولوميت و سنگ هاي سيليسي ، را تشكيل مي دهند. بقاياي آلي موجودات در صورت مناسب بودن شرايط ( حرارت مناسب و نبود اكسيژن) ممكن است تشكيل نفت، گاز و يا زغال سنگ را بدهند.
زمين در ابتدا خلقتش كرهاي گرم و سوزان بود و هيچگونه رسوبي در آن يافت نميشد. با سرد شدن تدريجي زمين و پيدايش آب ، اولين درياها در مناطق پست و فرورفته تشكيل شد، پس از آن در مدت زمان بسيار طولاني و فرايندهاي پيچيده در هوا كره، اكسيژن، دي اكسيد كربن، و گازهاي ديگر تشكيل شده و به تدريج به صورت كنوني درآمد. سنگ هاي آذرين ، تحت تأثير عوامل مختلف هوازدگي نظير آب ، دياكسيدكربن، و اكسيژن قرار گرفته و هوازده شدند و سپس تحت تأثير عوامل مختلف حمل ونقل و نيروي ثقل فرسايش يافتند. بدينترتيب رسوبات بوجود آمدند. رسوبات تحت تأثير فرايند سنگ شدگي (دياژنز) قرار گرفته و اولين سنگهاي رسوبي را ساختند. از آنجايي كه زمين سرشتي ناآرام داشته و نيروهاي عظيمي همواره در درون آن وجود دارد كه موجب تغيير وتحولات شگرفي درآن ميشوند، اين رسوبات و سنگهاي رسوبي و آذرين را تحت تأثير قرار داده و با افزايش فشار و درجه حرارت موجب تبديل شدن آن ها به سنگهاي دگرگوني ميشود. با افزايش فشار و درجه حرارت اين سنگها ذوب شده و مجدداً به سنگ آذرين تبديل ميشوند. اين چرخه ميلياردها سال است كه درحال انجام است و در حال حاضر نيز ادامه دارد.
كانيهاي تبخيري در محيطهاي كولابي يعني محيطي كه ميزان تبخير نسبت به ورود آب فزوني دارد تشكيل ميشود. در اين محيط اصل اشباع عامل ايجاد انواع رسوبهاي تبخيري بوده و چون درجه اشباع آب با حرارت متفاوت است، لذا ترتيب خاص در پيدايش سنگهاي تبخيري پيدا ميشود كه به آن شيل سنگهاي تبخيري گفته ميشود. محيط تشكيل اين سنگها را ميتوان به دو دسته تقسيم نمود كه عبارتست از الف) درياچههاي موقتي نظير درياچه قم ب) حوضههاي كناري درياهاي بهراليل ارتباط آن با درياي آزاد محدود ميباشد نظير خليج فارس و خليج قره نباز.
شرايط عادي تبخير و اشباع در اين حوضهها هم از نظر مكاني و هم از نظر زمان نظم خاصي را ايجاد مينمايد كه بطور مثال افزايش وزن مخصوص در اثر تبخير و نوع كاني تبخيري به شرح زير است.
(شماي اوزپگلرو وانت هوف رابطه بين وزن مخصوص آب و رسوب مواد تبخيري (معتمد 1366))
سنگهاي كربناته حدود 0/020 سنگهاي رسوبي را تشكيل ميدهند و تقريباً هميشه خالص ميباشند. اين سنگها عمدتاً از كانيهاي كربناته، نظير كلسيتCaCo3 ، اراگونيت CaCo3 و دولوميتCamg(Co3)2 تشكيل شدهاند بعلت فعاليت يخچالها در پلئيتوسن (Pleistocene) رسوبات كربناته درياهاي كم عمق كنوني توسعه زيادي ندارند. ولي در گذشته درياهاي كم عمق شبيه بخش جنوبي خليج فارس متناوباً بخش وسيعي از كره زمين را ميپوشاند كه منجر به تشكيل انباشتههاي ضخيمي از سنگهاي آهكي شده است. عوامل مختلفي از قبيل درجه حرارت، شوري، عمق آب و ورود مواد تخريبي تشكيل سنگهاي آهكي را كنترل مينمايند.
اكثر رسوبات كربناته در مناطق گرم حدود 30 درجه جنوب و شمال خط استوا بوجود ميآيند. مطالعه و بررسي سنگهاي كربناته بسيار با اهميت است زيرا حدود 50 درصد سنگهاي مخزن نفت در دنيا و حدود 95 درصد سنگهاي مخزن نفت و گاز ايران در اين گونه سنگها تشكيل شده است. بعنوان مثال سنگ مخزن نفت در سازند اسماري در جنوب و جنوب غرب ايران يكي از بهترين سنگ مخزن نفت در دنيا ميباشد. سنگهاي كربناته داراي كاربردهاي شيميايي و صنعتي فراواني ميباشد بعنوان مثال اين گونه سنگها كارايي فراواني در صنعت ساختمانسازي چه به صورت مصالح و چه به صورت سنگ ساختماني دارند ايران از جهت دارابودن اين گونه معادن بسيار غني است. در جايجاي كشورمان اين گونه منابع با حجم بسيار مناسب نهفته است استانهاي امروزه داراي منابع فعالتري نسبت به اينگونه سنگها ميباشند عبارتند از استان قم، لرستان، اصفهان .... . از طرف ديگر بررسي اينگونه سنگها براي شناسايي مناطق كارستيك حايز اهميت فراوان از جنبه آبشناسي و توريستي ميباشد. زيرا بسياري از منابع آب زيرزميني در استانهاي خشك ما در اين سنگها واقع باشند. از نظر توريستي نيز با بررسي اينگونه سنگها ميتوان مناطق مستمر جهت شناسايي غار بنيصدر را شناسايي کرد. اين گونه سنگها را بر اساس كاني تشكيل دهنده آنها به :
كه عمدتاً از كاني دولوميت ساخته شده است. از ويژگيهاي مهم جهت شناسايي دولوميت ميتوان به سطح هوازدگي دولوميتها اشاره نمود كه معمولاً به رنگ زرد خاكستري يا قهوهاي خاكستري ميباشد. علت اين امر مقادير كمي آهن در ساختمان بلور دولوميت است كه در هنگام هوازدگي اين رنگ خاص را به سطح دولوميتها ميدهد.
بافت سنگهاي تخريبي از دانهها، ماتريكس و سيمان تشكيل شده بود. سنگهاي كربناته اجزاء مشابه بافتي با سنگهاي تخريبي دارند كه اجزاء آن عبارتند از الف: اكولمها (معادل دانهها در سنگهاي تخريبي بوده و عبارتند از رسوباتي ميباشند كه منشاء داخل حوضه رسوبي داشته و از خارج از حوضه وارد آن نميشود) كه عبارتند از:
ذرات يا قطعات نابجاي زاويهدار يا شبه زاويهدار بوده كه همزمان با رسوبگذاري بوجود آمدهاند. اندازه آنها متغير بوده و بنظر ميرسد اين ذرات از كف دريا كنده شده و مجدداً رسوب نمودهاند.
ذرات گرد تا بيضوي بوده كه فاقد ساختمان داخلي ميباشند. اندازه آنها مابين 0/03 تا 0/15 ميليمتر است. پلتها از فضولات جانوران لجنخوار كف درياها تشكيل شدهاند. ذرات فسيلي: صدف انواع موجودات دريازي نظير دوكفهايها، براكپرپودها و انواع موجودات نظير مرجانها، ماهيها ... كه بعد از مرگ موجود در محيط زيست آنها رسوب مينمايد.
امروزه دانشمندان مختلف زمينشناسي سنگهاي كربناته را بر اساس بافت و نوع اكولمهاي آن به طرق مختلف تقسيمبندي نمودهاند كه براي بررسي آنها ميتوان به كتب مختلف سنگشناسي رسوبي مراجعه نمود. ما سعي داريم كه در اين مبحث برخي از معروفترين انواع سنگهاي كربناته را به اختصار شرح دهيم:
كوكينا نوعي سنگ آهك فسيلدار ميباشد كه از صدف فسيلها تشكيل شده است كوكنيا فاقد ماتركس بوده و يا مقدار ماتريكس در آن بسيار كم است. اندازه صدفها در كونيا از 2 ميليمتر بزرگتر بوده و با چشم قابل مشاهده ميباشند.
چالك نوعي سنگ آهك فسيلدار است كه از صدف جانوران ميكروسكوپي تشكيل شده است. پلانكتونها عمدهترين موجودات تشكيل دهنده چالك ميباشند. از نظر بافتي چالك مشابه ميكرايتها است ولي از نظر رنگ چالك سفيد رنگ ميباشد. - سنگ آهكهاي كريستالين: اين گونه سنگها ازبلورهاي درشت كربنات كلسيم تشكيل شدهاند. علت بوجودآمدن اين بلورها تغييرات فيزيكي و شيميايي در حين مراحل سنگزايي (دياژنز) ميباشد. - تراورتن: در محيطهاي غاري، چشمهها و يا رودخانه از تبخير آبهاي حاوي كربنات كلسيم بوجود ميآيد. تراورتن سنگي با چگالي زياد و بلوري ميباشد استالاكتيتها و استالاگميتها از جنس تراورتن ميباشند. تراورتن نوعي سنگ زميني بوده و در مجسمهسازي و سنگهاي تزئيني كاربرد دارد. تراورتنها از رخسارههاي جديد زمينشناسي هستند كه در رخسارههاي دوران چهارم در عهد حاضر گسترش دارند. - سنگ دولوميت: سنگ دولوميت از كاني دولوميت تشكيل شده است. بيشتر دولوميتها منشاء ثانويه داشته يعني در اثر فعل و انفعال سيلات حاوي mgبا سنگهاي كربناته تشكيل يافتهاند. در حين دولوميتيشدن ممكن است بافت سنگ اوليه حفظ شود و يا كلاً از بين ميرود. دولوميت سلطانيه با سن پركامبرين در ايران نمونهاي از دولوميتهاي با منشاء اوليه ميباشد. دولوميت كاربرد صنعتي شيميايي فراواني در صنايع مختلف نظير صنايع نسوز و شيشهسازي دارد.
سنگهاي رسوبي سليسدار عمدتاً از Sio2 تشكيل شدهاند، اين گونه سنگها از رسوب شيميايي Sio2 موجود در محلول تشكيل شدهاند. بنابراين، اينگونه رسوبات از نظر ژنتيكي
تفاوت فاحشي نسبت به كوارتزآرنايت دارند. عمدهترين سنگهاي سيليسي عبارت از چرت، دياتوميت و اُپال ميباشد.
چرت از دانههاي بسيار ريز سيليس كه داراي منشاء شيميايي يا بيوشيميايي است تشكيل يافته است. برخي از چرتها حاوي باقي مانده اسكلت جانداران ريز نظير راديولاريتها و يا سوزنهاي اسفنجهاي سيليسي ميباشند كه فقط در زير ميكروسكوپ قابل مشاهده اند. انواع چرت براساس رنگ آنها به اسامي مختلف ناميده ميشوند. سنگ كك يكي از انواع چرت ميباشد كه عمدتاً رنگ تيره دارد.
يكي از سنگهاي معدني ميباشد كه كاربرد صنعتي فراواني در صنايع مختلف خصوصاً صنايع نظامي دارد. دياتوميت، سنگي بسيار نرم، سفيد و با چگالي كم و قابليت پودرشدگي خوبي است. دياتوميت از اسكلت دياتومهها تشكيل شده است. در ايران معادن دياتوميت يافت ميشود كه يكي از معادن آن در آذربايجان شرقي در نزديكي تبريز ميباشد.
آهن يكي از فراوانترين عناصر در پوسته جامد زمين است و فقط معدودي از سنگها، از تركيب آهن عاري ميباشند. بنابراين سنگ آهن به سنگهايي اطلاق ميگردد كه مقدار آهن آنها بيش از 15 درصد، (كه معادل 21/3 درصد Fe2o3 و يا 19/4 درصدFeoاست) تعيين شده باشد. از جمله رسوبات غني از آهن ميتوان به لاتريت و رسهاي آهن دار اشاره نمود.
رشته مهندسی کامپیوتر که به طراحی و ساخت اجزای مختلف کامپیوتر می پردازد، لذا اهمیت بسیار زیادی در دنیای امروز برخوردار است. هدف از طی این دوره تربیت کارشناسانی است که در زمینه تحلیل، طراحی، ساخت و راه اندازی دستگاهها و مجموعه های سخت افزاری جدید، بررسی و شناخت مجموعه های سخت افزاری و نرم افزاری موجود، نگه داری، عیب یابی و تعمیر و اصلاح و توسعه فعالیت کنند.
طراحی، شبیه سازی، فرآوری، پردازش، سنجش، آموزش، ویرایش و ... همه مفاهیمی هستند که با بالاترین دقت و در کوتاهترین مدت زمان ممکن در برنامه های نرم افزاری کامپیوتر انجام می شوند. لذا هدف از این رشته تربیت نیروی متخصص برای انجام امور فوق است.
تواناییهای فارغ التحصیلان
فارغ التحصیلان این مقطع، قابلیتها و تواناییهای زیادی دارند و چنانچه در مسیر مناسب هدایت شوند، قادر خواهد بود مشکلات زیادی را حل کنند. برخی از این تواناییها به شرح زیر است:
۱) بررسی و شناخت نرم افزارها و سخت افزارهای جدید و به کارگیری آنها.
۲) بررسی کمبودها و نیازهای نرم افزاری و سخت افزاری بخشهای صنعت و خدمات و تدوین نیازهای آنها، امکان سنجی و تعیین ابزار و نیروی انسانی لازم برای رفع کمبودها.
۳) تجزیه و تحلیل سیستمهای کوچک و متوسط نرم افزاری و سخت افزاری و ارائه راه حل مناسب برای اجرای آنها.
۴) طراحی مجموعه های کوچک و متوسط نرم افزاری و سخت افزرای و تولید طرحهای اجرایی برای انها.
۵) اجرای طرحهای کامپیوتری، نصب، آزمایش و آموزش آنها.
۶) پشتیبانی و نگه داری سیستمهای نرم افزاری شامل شناسایی خطاها، رفع خطاها و افزودن امکانات جدید به سیستمها.
۷) عیب یابی کامپیوترها و سیستمهای کامپیوتری و رفع عیبها.
۸) شناسائی فنون جدید طراحی و ساخت کامپیوتر و ارزیابی و به کارگیری آنها.
تواناییهای ذکر شده مربوط به کارشناسان نرم افزار و سخت افزار می باشد، اما روشن است که کارشناسان نرم افزار در محدوده مسائل نرم افزاری توانایی بیشتری دارند و برعکس کارشناسان سخت افزار در محدوده مسائل سخت افزاری از توانایی بیشتری برخوردارند.
ماهیت
کامپیوتر دارای دو جزء متفاوت سخت افزار و نرم افزار است. اجزاء فیزیکی و قابل لمس کامپیوتر مانند مدارها و بردهای الکترونیکی سخت افزار نامیده می شوند.
نرم افزار جزء غیرقابل لمس کامپیوتر است. نرم افزار برنامه ها و داده هایی است که به کامپیوتر فرمان می دهند که چه عملی را انجام دهد. یک مهندس نرم افزار یاد می گیرد که چگونه نرم افزارهای بزرگ و عظیم را طراحی و برنامه ریزی کند، تست و ارزیابی نهایی نماید و در نهایت مستند سازد.
پس بدین گونه نسبت که یک تعمیرکار کامپیوتری یک مهندس سخت افزار و یک اپراتور کامپیوتر یک مهندس نرم افزار تلقی گردد.
“نرم افزار در حقیقت روح و جان کامپیوتر است که به سخت افزار هویت می بخشد و اصولاً به برنامه ای گفته می شود که برای به کارگیری سخت افزار ساخته شده باشد.
نرم افزارها را می توان به دوره کلی دسته بندی کرد که عبارتند از : نرم افزارهای سیستمی و نرم افزارهای کاربردی.
نرم افزراهای سیستمی برنامه هایی هستند که کامپیوتر برای فعال شدن یا سرویس دادن به آن نیاز دارد و این دلیل از سوی سازندگان سیستم کامپیوتری عرضه می شوند و مهمترین آنها سیستم عامل، برنامه های سودمند و مترجم های زبان می باشد.
نرم افزارهای کاربردی نیز برنامه هایی هستند که کاربر یا خود آن ها را می نویسد یا شرکت های نرم افزاری آنها را تهیه کرده و برای فروش عرضه می کنند. این گونه برنامه ها معمولاً عمومیت برنامه های سیستم را نداشته و برای زمینه های مختلف مهندسی، علمی، تجاری، آموزشی، تفریحی و یا طراحی نوشته می شوند.”
“مهندسی سخت افزار در مقطع لیسانس به مطالعه و بررسی طراحی سخت افزاری، کنترل سخت افزاری و شبکه های کامپیوتری می پردازد. برای مثال یک مهندس سخت افزار می تواند طراحی سخت افزاری کند که با ICها کار کند، با کامپیوتر کار کند و یا از دروازه های کامپیوتر استفاده نماید و در نهایت می تواند به طراحی مدارهای مجتمع دیجیتالی بپردازد. که البته به این بخش از سخت افزار بیشتر در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری پرداخته می شود.”
گرایش های مقطع لیسانس
رشته مهندسی کامپیوتر در مقطع کارشناسی دارای دو گرایش سخت افزار و نرم افزار است که البته این دو گرایش در مقطع کارشناسی تفاوت قابل توجهی با یکدیگر ندارند.
“گرایش سخت افزار در برگیرنده فعالیت های آموزشی، پژوهشی و صنعتی در خصوص قطعات، بردها، تجهیزات و در نهایت سیستم های کامپیوتری در مقیاس های مختلف است و یکی از شاخه های مهم آن به نام معماری کامپیوتر (طراحی و ساخت کامپیوتر) می باشد.”
“هدف از گرایش نرم افزار کامپیوتر، آموزش و پژوهش در زمینه زبانهای مختلف برنامه نویسی، سیستم های عامل مختلف و طراحی انواع الگوریتم ها می باشد.”
آینده شغلی، بازار کار، درآمد
با توجه به گسترش روزافزون دنیای کامپیوتر امروزه بیش از هر زمان دیگری نیاز به متخصصان کامپیوتر احساس می شود. امروزه یک مهندس کامپیوتر اگر علاقمند به کار باشد، هیچ وقت با مشکل بیکاری روبه رو نمی شود. به خصوص مهندسین نرم افزار فرصت های شغلی بیشتری داشته و برای کارکردن نیاز به امکانات و تجهیزات زیادی ندارند. فرصت های شغلی این رشته به حدی گسترده و متعدد است که نه تنها فارغ التحصیلان این رشته به راحتی جذب بازار کار می شوند بلکه دانشجویان دو سال آخر این رشته نیز می توانند وارد بازار کار شده و فعالیت کنند. برای مهندسین سخت افزار هم امکان کار در شرکتهای تولید کننده قطعات و دستگاهها و مراکز صنعتی - تولیدی بسیار فراهم است و از نظر سطح درآمدی هم با توجه به دانش و پشتکار شخصی در حد قابل قبول و ایده آلی قرار دارند. از طرفی با توجه به استفاده روزافزون از شبکه اینترنت زمینه کار در این موضوع نیز بسیار مهیاست.
توانایی های جسمی، علمی، روانی و ... مورد نیاز و قابل توصیه
توانایی علمی
یک مهندس کامپیوتر باید سخت کوش و با پشتکار باشد چون رشته کامپیوتر رشته پویایی است و همیشه باید اطلاعاتش به روز بوده و به دنبال فراگرفتن مطالب جدید باشد. مهندس کامپیوتر باید پایه ریاضی قوی داشته و توانایی اش در زمینه فیزیک خوب باشد. همچنین لازم است فردی خلاق باشد تا بتواند مسایل را از راههای ابتکاری حل کند.
علاقمندیها
مهندس کامپیوتر نرم افزار و سخت افزار باید به یادگیری و مطالعه علاقمند باشد تا پیشرفت در خور توجه داشته باشد. همچنین باید از جستجو و کاوش در مدارها و ریزساختارها استقبال کند و به کار با کامپیوتر علاقه داشته باشد.
توانایی مالی
با توجه به توضیحات گفته شده داشتن یک دستگاه کامپیوتر برای یک مهندس کامپیوتر امری ضروری به نظر می رسد ولی این گونه نیست که بدون داشتن کامپیوتر دانشجویان از ادامه تحصیل و پیشرفت باز بمانند.
وضعیت نیاز کشور به این رشته در حال حاضر
رشته کامپیوتر که باعث جهانی شدن اطلاعات و ارتباطات شده است ، رشته روز و رشته آینده است تا جایی که پیش بینی می شود تا ۱۰ سال دیگر در کشورهای پیشرفته مردم همان قدر که بر نیروی برق وابسته هستند به شبکه اینترنت وابسته خواهند شد. با توجه به توضیحات گفته شده روند رو به رشد استفاده از کامپیوتر در زندگی روزانه اشتغال و موقعیت کاری برای فارغ التحصیلان این رشته فراهم است تا در قالب شرکتهای تولیدکننده نرم افزار، شرکتهای تولیدکننده قطعات، مراکز صنعتی - تولیدی، شرکتها و موسسات خدماتی، مراکز آموزشی و ... مشغول به کار شده و فعالیت کنند. با توجه به پیشرفت کند ایران نسبت به جامعه جهانی کامپیوتر در سالهای اخیر نیاز به مهندسین خلاق و کوشا در این زمینه کاملاً احساس می شود.
روند رو به رشد استفاده از کامپیوتر در محافل عمومی و خصوصی، استفاده گسترده از شبکه اینترنت و زمینه های مرتبط با آن، فراهم آمدن شرایط آموزش و تجارت الکترونیک همه و همه دست به دست هم داده اند تا از اکنون چشم انداز روشنی نسبت به آینده این رشته وجود داشته باشد به نحوی که فعالان در این زمینه از آینده معلوم و مطمئنی برخوردار خواهند بود. تنها نگرانی به قسمت نرم افزار مربوط می شود که باید مهندسان خلاق ایرانی اقدام به تهیه نرم افزارهای گوناگون و کارآمد کرده تا تنها مصرف کننده صرف نباشیم.
نکات تکمیلی
“بعضی از افراد تصور می کنند که مهندسی سخت افزار در حد یک تعمیرکار کامپیوتر است در حالی که کار یک مهندس سخت افزار، تعمیر یا نصب و راه اندازی کامپیوتر نیست. هر چند که می تواند چنین کاری را انجام دهد. در واقع کار یک مهندس سخت افزار، طراحی های سخت افزاری است و به همین دلیل در دانشگاه دروسی مثل ریاضیات و یا مدارهای منطقی را مطالعه می کند همچنین برخلاف تصور کسانی که یک اپراتور را در حد یک مهندس نرم افزار می دانند، باید گفت که یک مهندس نرم افزار لازم است از دانش ریاضی خوبی برخوردار باشد تا بتواند برنامه های کامپیوتری را طراحی کند و آنها را توسعه دهد. برای مثال باید بتواند یک کار گرافیکی را از بنیان طراحی کند. کاری که از عهده یک اپراتور بر نمی آید. و به همین دلیل ما معتقدیم که کلاسهای آزاد آموزش کامپیوتر هیچ وقت نمی توانند یک مهندس کامپیوتر پرورش دهند.”
دکتر شریعتی در کتاب بازگشت به خوبیشتن به جایگاه انسان شرقی در دیدگاه غرب می پردازد و با نقل قول از ارنست رنان می گوید غرب نژاد کارفرما و شرق نژاد عمله است. همچنین به نقل از زیگفرید میگویدغربی مغز صنعتی و اداری و تمدن ساز دارد اما شرقی مغز احساسی و عاطفی متوسط و از اندیشیدن و نظام و نتیجه گیری امروزه عاجز است. در چنین شرایطی شریعتیمی گوید ما باید به خویشتن بازگردیم.
دکتر شریعتی در کتاب بازگشت به خوبیشتن به جایگاه انسان شرقی در دیدگاه غرب می پردازد و با نقل قول از ارنست رنان می گوید غرب نژاد کارفرما و شرق نژاد عمله است. همچنین به نقل از زیگفرید میگویدغربی مغز صنعتی و اداری و تمدن ساز دارد اما شرقی مغز احساسی و عاطفی متوسط و از اندیشیدن و نظام و نتیجه گیری امروزه عاجز است. در چنین شرایطی شریعتیمی گوید ما باید به خویشتن بازگردیم.
ایشان می گوید همه کوشش دو قرن اخیر غرب صرف ایجاد ایمان به غرب و بی ایمانی به خویش شده است . این است که اقای موریس تورز می گوید در افریقا ملت الجزایر وجود ندارد بلکه ملتی در حال شدن است برای اینکه می خواهد تمدن بزرگ شمال افریقا را که در چندین قرن پیش بزرگترین فیلسوف و جامعه شناس جهان و بنیانگذار جامعه شناسی ( منظور ابن خلدون است)در انجا بوده است را نادیده انگارد. این است که غرب کاری کرد که در همین جامعه خودمان می بینیم به ادمی می گویند متمدن که مصرفش بالا رفته است نه شعورش. لذا اگر مصرف ناخن مصنوعی یا استفاد از لوازم ارایش نسبت به قبل بیشتر شده است, این یعنی متمدنتر شده ایم. حال آنکه کسی باید در مقابل بگوید آیا آن مادرهایی که ستارخانها ودیگران را در دامن خود می پروردند و حنا به سرشان می زدند , متمدن نبودند.
دکتر شریعتی می گوید از نظر غربی ها باید بقیه ملیتها, همه افتخارات و ارزشهای خود را نفی کنند و به صورتی در بیایند که از خودشان تخلیه بشوند. از نظر ایشان تخلیه از خویش یک اصطلاح اگزیستانسیالیستی است ولی نه اگزیستانسیالیسم سارتر بلکه هایدگر و یاسپرس ( یاسپرس یک اگزیستانسیالیست بزرگ مذهبی است) . هایدگر می گوید هر کسی دو وجود دارد: یکی وقتی که می گوید من بعنوان یک موجود زنده ای که در جامعه است و دیگری به قول هایدگر , اگزیستانس اوتانتیک است یعنی اصالت وجود نه ان وجود اولیه ای که همه دارند. این وجود دومی است که برخی اصلا ندارند و برخی دارند. این وجود دومی, وجودی است که فرهنگ در طول تاریخ می سازد و می افریند و آن وجود حقیقی و واقعی و انسانی ادم است. وجوداولی, وجود مجازی است و وجودی است که طی سی سال چهل سال عمر شناسنامه ای درست می شود. ولی وجود حقیقی وجودی است که طی چندین قرن, در طول تاریخ و فرهنگ سازی و تمدن سازی و هنر سازی تاریخ من در من تبلور دارد. سارتر میگوید وجود مجازی را طبیعت یا خدا ساخته و وجود حقیقی را ما می سازیم.
از نظر دکتر شریعتی, انسان تولید کننده انسانی است که همانطور که ماشین می سازد اندیشه میسازد و ایدئولوژی می سازد و ایمان می سازد و حرکت می سازد. دروغ است که تا ملتی به سطح تولید معنوی و فکری و فرهنگی نرسیده است بتواند به سطح تولید اقتصادی و صنعتی برسد و اگر برسد باز در سطح یک نوع تحمیل غربی است و به صورت یک فریب , یک استعمار نو. برای اینکه هیچ نسلی در برابر غرب حاکم مطلق برجهان به استقلال نرسد باید پایه های اساس انسانی و فرهنگی اش را که به او شخصیت مستقل من انسانی حقیقی میدهد شکست و او را به صورت ادم های پوک و پوچ دراورد, شسته و رفته و واکس زده که همانطور که مولوی گفت چون گور کافر پر حلل , وز درون قهر خدا عز و جل. یعنی اینجور ادمهامثل قبر کافرها هستند. قبر مومن از درون نور است و بیرون خرابه و قبر کافر از بیرون زرق و برق و سنگ های قیمتی دارد و از درون قهر خداوند عز و جل را.
بنابر این امروز که غرب همه انسانها را از پایگاه ذاتی و فرهنگی و خودزایی و خودجوشی در اورده و انها را به صورت برده هایی نیازمند و ذلیل و زبون و چسبیده ومقلد ساخته است, چه باید کرد؟ شعاری که از طرف روشنفکران پانزده سال اخیر بعنوان اخرین تجربه فرهنگی ضد استعمار در دنیا مطرح شده بازگشت به خویشتن است. بسیار خوب اما نکته ای که در اینجا مهم است این است که بازگشت به کدام خویشتن؟ انکه امه سه زر ( روشنفکر الجزایری)میگوید یا منی که ایران هستم؟ چون که خویشتن او با خویشتن من فرق دارد.ما تحقیر نشده ایم و غربی ها همیشه ما را تجلیل مینمایندو بیشتر از خود ما به گذشته ما تکیه میکنند. اما به ان افریقایی گفتند که تو تمدن نداری, ولی به ما می گوید که شما تمدن داشته اید. به او می گویدکه شما نمی توانید تمدن بسازید ولی به ما میگوید که شما فرهنگ ساخته اید. بنابر این نسبت به افریقایی نفی فرهنگ گذشته اش را کرده است و نسبت به ما مسخ فرهنگ گذشته مان راومسخ بدتر از نفی است. اری همان گذشته را در نظر من مسخ شده و سیاه و منحط نفرت اور و زشت تصویر میکنند. به امه سه زر می گوید که شما هیچ چیز ندارید و به ما می گوید که شما همه چیز دارید ولی چهره های نفرت اوری را در چشم من تصویر میکند که از همان چهره ها به دامن خود غربی فرار کنم. لذا یک روشنفکر سیاه به سادگی افتخار میکند به سیاه بودنش به افریقایی بودنش حتی به قبیله ای بودنش در صورتی که گذشته افریقایی , گذشته افتخار امیزی نیست اما تحصیلکرده ایرانی , اسلامی در شرق, اصلا شبیه ایرانی ها نیست شبیه مسلمانها نیست , همه چیز را مسخره میکند و تظاهر به فرنگی مابی میکند. از اینجاست که گذشته را در چشم ما مسخ کردند و در چشم افریقایی نفی.
دکتر شریعتی این سوال را مطح میکند که به کدام خویشتن قرار است باز گردیم . به همین خویشتن مسخ شده ای که به ما نشان داده اند؟ به انکه امکان بازگشت نیست. ان که سنت پرستی و کهنه پرستی و ارتجاع جدید جلوه داده شده است. اومانیسم و انترناسیونالیسم که امروز در غرب مطرح است یک دروغی است که میخواهد شخصیت فرهنگیو وجودی همه ما را نفی کند تا در یک بشریت موهوم دروغینی که وجود ندارد نفی شویم. اصالت بشری که غربآن را مطرح میکند یعنی شرکت همه ملتها در یک معنی , در یک حقیقت یعنی شریک شدن انسانی که دستش خالی است با انسان سرمایه دار.بنابراین فقط غربی وجود دارد و به قول سارتر از نظر استعمارگرها فقط 500 میلیون انسان وجود دارد و دو میلیارد و پانصد میلیون دیگر بومی هستند, به قول استعمارگرها بومی با انسان یعنی شرقیبا غربی. تا وقتی که به قول انها ما بومی هستیم و انها انسانند هر گونه شریک بودن اومانیستی با انها خیانتی است به وجود خودمان وباید جدا شویم و از آنان بپرهیزیم.
نمونه دیگرش برتراند راسل یک "به اصطلاح "ازادی خواه مشهور دنیا که می گوید نفت مال تمدن است مال صنعت است مال بشریت است. خلاصه اش چیست؟ یعنی مال شما نیست مال ان کسی است که بتواند نفت را مصرف کند برای بشریت. ایا شما می توانید مصرف کنید ؟ نخیر پس مال ماست و این است رابطه ما با غرب در اومانیسم. پس به کدام خویشتن باز گردیم؟
اگر به خویشتن نژادی مانبر گردیم, به راسیسم فاشیسم و جاهلیت قومی نژادیدچار شده ایم و این یک بازگشت ارتجاعی است. " پس به چه خویشتنی باید برگردیم" ما یک خویشتن باستانی داریم مال دوره هخامنشی , دوره ساسانی, اشکانی و پیش از آنها , ایا به ان خویشتن برگردیم. ان خویشتن, خویشتن کهن است خویشتنی است که در تاریخ ثبت شده است ,خویشتنی که فاصله طولانی قرنها پیوند ما را با ان گسسته است. ان خویشتن هخامنشی و باستانی , خویشتنی است که در تاریخ , مورخین و جامعه شناسان دانشمندان, باستان شناسان ان را میتوانند کشف کنند بخوانند و بفهمند ولی ملت ان خویشتن را بعنوان خویشتن خودش حس نمیکند و قهرمانان و شخصیت ها و نبوغ ها و افتخارات و اساطیر آن دوره در میان مردم ما حرکت و تپش ندارد و قیچی تمدن اسلامی امده و بین خویشتن پیش از اسلام و پس از اسلام ما فاصله ای انداخته که خویشتن قبل از اسلام ما فقط به وسیله دانشمندان و متخصصین در موزه ها و کتابخانه ها قابل رویت است. توده ما هیچ چیز از آن یادش نیست. " البته به نظر من این حرف ضمن اینکه درست است ولی اینکه بگوئیم توده ما هیچ چیز از آن زمان یادش نیست کمی اغراق است. به هر حال این ارتباط بطور کامل قطع نگردیده است. هنوز خیلی از اسامی ایرانی را مردم ما استفاده میکنند و به ان افتخار میکنند. تخت جمشیدو پاسارگاد را بازدید میکنند و به آن گذشته و شکوه افتخار میکنند و همانطور که مقام معظم رهبری هم در سفری که در سال گذشته به استان فارس داشتند فرمودند این اثار را باید حفظ کرد و درست است که وجود این کاخها نشان از این است که چه مظلومان و افراد کارگری زحمتها کشیده اند و ظلمها بر آنها روا شده تا این بناها را بسازند ولی به هر حال از طرفی سر انگشت هنر ایرانی بوده است که این بناهای عظیم و با شکوه را ساخته است"
دکتر پس از اینکه بازگشت به این خویشتن باستانی را رد میکند میگوید خلاصه این بازگشت به خویشتنی که ما می گوئیم بازگشت به خویشتن بالفعلو موجود در نفس و وجدان جامعه است که می شود مثل یک ماده و منبعی از انرژی بوسیله روشنفکر بازشکافته و استخراج شودبه حیات و حرکت بیافتد. ان خویشتن است که زنده است . ان خویشتن باستانی که بر اساس استخوانهای پوسیده مبتنی است, نیست. ان خویشتنی منظور است که بر اساس احساس عمیق ارزشهای معنوی و انسانی و روح و استعداد خود ماست که در فطرت ما موجود است و جهل و بریدگی از خویش ما را از ان غافل کرده است و جلب شدن به دیگری ان را مجهول گذاشته است اما در عین حال هنوز زنده است. و حیات و حرکت دارد و کلا سیستم مرده باستان شناسی نیست.ان خویشتنی است کهبا دانشگاه های هزار سال اخیر ما با ادبیات هزار سال اخیر ما با علم هزار سال اخیر ما , با افتخارات و تاریخ و تمدن و نبوغ و استعدادهای گوناگون نظامی و ریاضیو علمیو نجومیو ادبی وعرفانی ما در این هزار سال بصورت یک فرهنگ بزرگ در جهان جلوه کرده است. تا در برابر اروپای رنسانسی بتوانم بگویم من یک فرد وابسته به فرهنگ بزرگ اسلامی هستم . " این نکته بسیار دقیق است. خیلی از روشنفکران ما سعی کرده اند که این خویشتن بالفعل را بطور کامل نادیده بگیرند و به ان دوران باستان و شکوه و عظمتی بروند که تنها در خیال و در کتابها است. بعنوان مثال در زمان محمد رضا شاه دیدیم که با برگزاری جشن های 2500 ساله و اینکه کوروش بخواب که ما بیداریم و به سوی تمدن بزرگ, خویشتن بالفعل را کاملا نادیده بگیرند و به زمانی بروند که دیگر تنها در خیالها و خاطره ها و موزه هاست و جامعه بالفعل ما چیز زیادی از ان زمان در خود ندارد. صادق هدایت همکتابی نوشته به نام مازیار و در انجا می گوید اسلام دین سیاه است و زرتشت دین سفید است و به بیان شجاعت مازیار یک افسر ایرانی بعد از حمله مسلمانان به ایران می پردازد و چنان در این کتاب صحبت می کند که گویا ما باید تمدن فعلی خود را کامل رها کنیم و نادیده بگیریم و برگردیدم به زمان قبل از اسلام و حتی صحبت از تغییر الفبای فارسی میکند و اینکه مرده شور این الفبا را ببرد که زیروزبر ندارد و خواندن را سخت میکند. اینها که تعداد انها هم زیاد است تمدن و خویشتن فعلی ما را بطور کامل نادیده گرفته اند و در همان زمان قبل از اسلام متوقف شده اند. این خیالبافیو خیالپردازی است. این نادیده انگاشتن واقعیات است همانطور که دکتر شریعتی هم ان را برجسته کرده است."
دکتر شریعتی در ادامه می گوید ما باید به خویشتن بالفعل و فرهنگ اسلامی خود بازگردیم. اما مسئله این است که کدام اسلام و کدام مذهب . آیا انکه الان در متن جامعه بصورت تکراری ناخوداگاه هست؟ بازگشت به انکه تحصیل حاصل است و الان مردم ما بر اساس ان زندگی میکنندو ایمان دارند و هیچ فایده ای هم ندارد و بلکه همان یکی از عوامل رکودشان است و یکی از عوامل سنت پرستی و جهل پرستی و گذشته پرستی و شخص پرستی و تکرار مکرات است. انچه الان به نام مذهب است نه تنها ادمها را از مسئولیت های فعلی شان بلکه از احساس اینکه موجود زنده ای در این جهان هستند باز می دارد. اری همین مذهب است که مسایل را, ایده ها را و اندیشیدن را از پیش از مرگ به بعد از مرگ منتقل کرده است و با این دنیا کاری ندارد. با این مذهب است که انسان همه کار را برای اخرت میکند و برای دنیا هیچ وظیفه ای نه از لحاظ رشد خودش و نه از لحاظ زندگی اجتماعی و نه از لحاظ انجام مسئولیتهایش احساس نمیکندو همین مذهب است که هر روشنفکری که اگاهی اجتماعی دارد از ان بیزار است و فرار میکند. و اینک در یک کلمه می گویم که تکیه ما به همین خویشتن فرهنگی اسلامی مان است و بازگشت به همین خویشتن را باید شعار خود کنیم به خاطر اینکه این تنها خویشتنی است که از همه به ما نزدیکتر است و تنها فرهنگ و تمدنی است که الان زنده است و تنها روح و حیات و ایمانی است که در متن جامعه الان که روشنفکر در ان جامعه باید کار کند زندگی دارد و تپش دارد. اما اسلام را باید از صورت تکراریو سنت های ناآگاهانه ای که بزرگترین عامل انحطاط است بصورت یک اسلام آگاهی بخش مترقی معترض و بعنوان یک ایدئولوژی آگاهی دهنده و روشنگر مطرح کرد تا این آگاهی که مسئولیت روشنفکر مذهبیو غیر مذهبی برای بازگشت به خویشتن و اغاز کردن از خویش از انجا شروع شود بر پایه عمیقترین واقعیت معنوی و شخصیت حقیقی انسانی خودمان که زنده است و موجود در متن جامعه است استوار بماند.
در اندیشهها و آرای شریعتی، خود، خویشتن، شخصیت و هویت مفاهیمی بس درخشان هستند که بسیاری از نظرات او بر این مفاهیم اولیه استوارند. این اصطلاحات کم و بیش در دیدگاه شریعتی معنا و تعریف یکسان و مشابهی را دارا هستند. خود، خویشتن یا هویت در نظر او مجموعه سرمایههایی هستند که شخص از تاریخ و فرهنگ و مذهبش می گیرد. شریعتی بزرگترین تجلی این شخصیت را در قضاوتهای انسان می بیند. همه آسیب شناسیهای شریعتی از آنجا شروع می شود که این خود و شخصیت تحقیر، مجروح و معیوب می شود به گونه ای که کاملاً فاقد انتخاب و اختیار است.
از نظر شریعتی تجلیات این فاقد انتخاب بودنزیادند که از مهمترین آنها ازخودبیگانی و الیناسیون است. او از انواع این گمگشتگی به مواردی چون: الیناسیون به وسیله ابزار کار، الیناسیون به وسیله اعتقاد، الیناسیون به وسیله فرهنگ بیگانه، الیناسیون به وسیله پول و... اشاره میکند. اینها البته همه تصاویری معوج و اشتباه از خویشتن را ایجاد می کنند. شریعتی آنگاه برای علل و دلایل این از خودبیگانی بر عناوینی چون: استبداد، استثمار، استعمار، استضعا و استحمار دست می گذارد و بیش و پیش از همه حول و حوش مقوله استعمار جولان می دهد.
نگاه او در ارتباط با هویت ملی – دینی ما رویکرد فردی است که بدبینانه در پس هر رویداد و اتفاقی، حضور دست ناپیدای دسیسهگری را خبر می دهد که همیشه و همه جا مشغول طرح نقشه برای از بین بردن خویشتن و هویت ماست. به معنای دیگر، از میان عوامل خارجی و داخلی از خودبیگانگیما، شریعتی بیشتر بر عوامل خارجی دست می گذارد. اما عوامل خارجی نیز نزد وی بیش و پیش از آنکه مواجهه طبیعی دو تمدن و فرهنگ معنی دهد بدان معنا است که استحمارگران و استعمارگرانی خاص هستند که همیشه و همه جا با فکر از ببین بردن هویت ما سر می کنند. بدین گونه است که شریعتی فرمان بازگشت به خویشتن را صادر می کند.
بازگشت به خویشتن در نظر وی صعود از خودبیگانگی فرهنگی و بیمعنایی وجودی و بیشخصیتی تاریخی به مرحله خودزایی و خودآگاهی انسانی معنا میدهد. شریعتی در ارتباط با این نظریه خویش با پرسشها و ابهامات زیادی مواجه است: بازگشت به این خویشتن اصیل انسانی چگونه و به وسیله چه افرادی صورت میگیرد؟ جایگاه و مقام دیگری ( فرهنگ مغرب زمین) در این بازگشت چیست؟ جایگاه مقولات صدق، کذب در این بازگشت و رویکرد عملگرایانه و ابزارانگارانه کدام است؟ در حالی که هویت، شخصیت و خویشتن ما بیمار و مجروح است ما به عنوان حاملان این خویشتن و هویت چگونه میتوانیم به بازشناسی و بازیابی هویت اصیلمان بپردازیم؟
عاقبت آنکه شریعتی به طرح این مقوله می پردازد که بازگشت ما بازگشت ملتی متکی بر تاریخ و اسلامی متکی بر توحید معنا میدهد و این رویکرد است که اولاً به ما شناسنامه و آیین خود ماندن میدهد و ثانیاً در برابر هجوم ایدههای وارداتی،چگونه بودن و چگونه رفتن را به ما میآموزد. اما این نظر نیز کم و بیش با چون و چراهای زیادی روبرو است و آنچه از آثار شریعتی هم برداشت می شوند متوجه پاسخ به برخی از این پرسشها بودهاند.
یکی از ابهامات بزرگ شریعتی در قبال نظریه بازگشت به خویشتن آن است که چگونه حاملان و عاملان هویت و شخصیت مصدوم، مجروح و فاقد انتخاب می توانند به خویشتن اصیل خویش که در نظر شریعتی همان هویت ایرانی – اسلامی است بازگردند؟ و این فرایند چگونه و به وسیله چه کسانی باید صورت بگیرد؟ بدین گونه است که او پای روشنفکران را به میدان می کشد. روشنفکر شریعتی باید نوع تازه ای بیندیشد، این روشنفکر مهم نیست که سواد داشته باشد و یا نداشته باشد، مهم نیست که فقیه، فیلسوف، فیزیکدان، شیمیدان، مورخ و ادیب باشد یا نباشد، مهم آن است که زمانش را حس کند و مردمش را بفهمد و دریابد که چگونه مسوولیتش را به انجام برساند و در این راه فداکاری و ایثار داشته باشد.
موضوع : زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
تهیه و تنظیم : مهدیه محمدی
آموزگار گرامی :
سرکار خانم نظری
فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار میباشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد میباشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثالزدنی میباشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیدهی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمیباشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر مینمایند. اما نکتهای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت میشود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار میباشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن میتواند به عالیترین رتبههای روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمییابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله میتوان به آیهی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.
نام، القاب، کنیهها
نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است.
فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده میباشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.
زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش میایستاد (مشغول عبادت میشد)، نورش برای اهل آسمان میدرخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین میدرخشد."
صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1)
کنیههای فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و...
ام ابیها به معنای مادر پدر میباشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف میستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمینمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم میگذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.
مادر و پدر
همانگونه که میدانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند میباشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد میشد و او را بزرگ زنان قریش مینامیدند.
ولادت
فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت میدهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان میباشند." اکثر مفسران شیعی و عدهای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نمودهاند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نمودهاند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب میکند و میفرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
مکارم اخلاق
سراسر زندگانی صدیقه طاهره (علیها السلام)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. ما در این مجال جهت رعایت اختصار تنها به سه مورد اشاره مینماییم. اما دوباره تأکید میکنیم که این موارد، تنها بخش کوچکی از مکارم اخلاقی آن حضرت است.
ازدواج و فرزندان آن حضرت
صدیقه کبری خواستگاران فراوانی داشت. نقل است که عدهای از نامداران صحابه از او خواستگاری کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها فرمود که اختیار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه که انس بن مالک نقل نموده است، عدهای دیگر از میان نامداران مهاجرین، برای خواستگاری فاطمه (علیها السلام) به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند و گفتند حاضریم برای این وصلت، مهر سنگینی را تقبل نماییم. رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول مینمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت: "ای محمد! خدا بر تو سلام میرساند و میفرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است." امام علی (علیه السلام) نیز از خواستگاران فاطمه (علیها السلام) بود و حضرت رسول بنا بر آنچه که ذکر گردید، به امر الهی با این وصلت موافقت نمود. در روایات متعددی نقل گشته است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. بدین ترتیب بود که مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (علیها السلام) با مهری اندک (بر خلاف رسوم جاهلی که مهر بزرگان بسیار بود) به خانه امام علی (علیه السلام) قدم گذارد.(3) ثمره این ازدواج مبارک، 5 فرزند به نامهای حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن (که در جریان وقایع پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سقط شد)، بود. امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) از امامان 12 گانه میباشند که در دامان چنین مادری تربیت یافتهاند و 9 امام دیگر (به غیر از امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام)) از ذریه امام حسین (علیه السلام) میباشند و بدین ترتیب و از طریق فاطمه (علیها السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) منتسب میگردند و از ذریه ایشان به شمار میروند.(4) و به خاطر منسوب بودن ائمه طاهرین (به غیر از امیر مؤمنان (علیه السلام)) به آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) را "ام الائمه" (مادر امامان) گویند.
زینب (سلام الله علیها) که بزرگترین دختر فاطمه (علیها السلام) به شمار میآید، بانویی عابد و پاکدامن و عالم بود. او پس از واقعه عاشورا، و در امتداد حرکت امام حسین (علیه السلام)، آن چنان قیام حسینی را نیکو تبیین نمود، که پایههای حکومت فاسق اموی به لرزه افتاد و صدای اعتراض مردم نسبت به ظلم و جور یزید بارها و بارها بلند شد. تا جایی که حرکتهای گستردهای بر ضد ظلم و ستم او سازمان گرفت. آنچه از جای جای تاریخ درباره عبادت زینب کبری (علیها السلام) بدست میآید، آنست که حتی در سختترین شرایط و طاقتفرساترین لحظات نیز راز و نیاز خویش با پروردگار خود را ترک ننمود و این عبادت و راز و نیاز او نیز ریشه در شناخت و معرفت او نسبت به ذات مقدس ربوبی داشت.
ام کلثوم نیز که در دامان چنین مادری پرورش یافته بود، بانویی جلیل القدر و خردمند و سخنور بود که او نیز پس از عاشورا به همراه زینب (سلام الله علیها) حضور داشت و نقشی عمده در آگاهی دادن به مردم ایفا نمود.
فاطمه (علیها السلام) در خانه
فاطمه (علیها السلام) با آن همه فضیلت، همسری نیکو برای امیر مؤمنان بود. تا جایی که روایت شده هنگامی که علی (علیه السلام) به فاطمه (علیها السلام) مینگریست، غم و اندوهش زدوده میشد. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه حتی اموری را که میپنداشت امام علی (علیه السلام) قادر به تدارک آنها نیست، از او طلب نمی نمود. اگر بخواهیم هر چه بهتر رابطه زناشویی آن دو نور آسمان فضیلت را بررسی نماییم، نیکوست از امام علی (علیه السلام) بشنویم؛ چه آن هنگام که در ذیل خطبهای به فاطمه (علیها السلام) با عنوان بهترین بانوی جهانیان مباهات مینماید و او را از افتخارات خویش بر میشمرد و یا آن هنگام که میفرماید: "بخدا سوگند که او را به خشم در نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید ننمودم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم ننمود."
مقام حضرت زهرا (علیها السلام) و جایگاه علمی ایشان
فاطمه زهرا (علیها السلام) در نزد شیعیان اگر چه امام نیست، اما مقام و منزلت او در نزد خداوند و در بین مسلمانان به خصوص شیعیان، نه تنها کمتر از سایر ائمه نیست، بلکه آن حضرت همتای امیر المؤمنین و دارای منزلتی عظیمتر از سایر ائمه طاهرین (علیهم السلام) میباشد.
اگر بخواهیم مقام علمی فاطمه (علیها السلام) را درک کنیم و به گوشهای از آن پی ببریم، شایسته است به گفتار او در خطبه فدکیه بنگریم؛ چه آنجا که استوارترین جملات را در توحید ذات اقدس ربوبی بر زبان جاری میکند، یا آن هنگام که معرفت و بینش خود را نسبت به رسول اکرم آشکار میسازد و یا در مجالی که در آن خطبه، امامت را شرح مختصری میدهد. جای جای این خطبه و احتجاجات این بانوی بزرگوار به قرآن کریم و بیان علت تشریع احکام، خود سندی محکم بر اقیانوس بیکران علم اوست که متصل به مجرای وحی است (قسمتی از این خطبه در فراز آخر مقاله خواهد آمد). از دیگر شواهدی که به آن وسیله میتوان گوشهای از علو مقام فاطمه (علیها السلام) را درک نمود، مراجعه زنان و یا حتی مردان مدینه در مسائل دینی و اعتقادی به آن بزرگوار میباشد که در فرازهای گوناگون تاریخ نقل شده است. همچنین استدلالهای عمیق فقهی فاطمه (علیها السلام) در جریان فدک (که مقداری از آن در ادامه ذکر خواهد گردید)، به روشنی بر احاطه فاطمه (علیها السلام) بر سراسر قرآن کریم و شرایع اسلامی دلالت مینماید.
مقام عصمت
در بیان عصمت فاطمه (علیها السلام) و مصونیت او نه تنها از گناه و لغزش بلکه از سهو و خطا، استدلال به آیه تطهیر ما را بینیاز میکند. ما در این قسمت جهت جلوگیری از طولانی شدن بحث، تنها اشاره مینماییم که عصمت فاطمه (علیها السلام) از لحاظ کیفیت و ادله اثبات همانند عصمت سایر ائمه و پیامبر است که در قسمت مربوطه در سایت بحث خواهد شد.
فاطمه (علیها السلام) پس از پیامبر
با وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، فاطمه (علیها السلام) غرق در سوگ و ماتم شد. از یک طرف نه تنها پدر او بلکه آخرین فرستاده خداوند و ممتازترین مخلوق او، از میان بندگان به سوی خداوند، بار سفر بسته بود. هم او که در وجود خویش برترین مکارم اخلاقی را جمع نموده و با وصف صاحب خلق عظیم، توسط خداوند ستوده شده بود. هم او که با وفاتش باب وحی تشریعی بسته شد؛ از طرفی دیگر حق وصی او غصب گشته بود. و بدین ترتیب دین از مجرای صحیح خود، در حال انحراف بود. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه غم و اندوه خویش را در این زمینه کتمان نمینمود. گاه بر مزار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر میشد و به سوگواری میپرداخت و گاه تربت شهیدان احد و مزار حمزه عموی پیامبر را برمیگزید و درد دل خویش را در آنجا بازگو مینمود. حتی آن هنگام که زنان مدینه علت غم و اندوه او را جویا شدند، در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود که محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصی اوست.
هنوز چیزی از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نگذشته بود که سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابلاغ فرمان الهی توسط ایشان در روز غدیر، مبنی بر نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان حاکم و ولی مسلمین پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، توسط عده ای نادیده گرفته شد و آنان در محلی به نام سقیفه جمع گشتند و از میان خود فردی را به عنوان حاکم برگزیدند و شروع به جمعآوری بیعت از سایرین برای او نمودند. به همین منظور بود که عدهای از مسلمانان به نشانه اعتراض به غصب حکومت و نادیده گرفتن فرمان الهی در نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان ولی و حاکم اسلامی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه فاطمه (علیها السلام) جمع گشتند. هنگامی که ابوبکر - منتخب سقیفه - که تنها توسط حاضرین در سقیفه انتخاب شده بود، از اجتماع آنان و عدم بیعت با وی مطلع شد؛ عمر را روانه خانه فاطمه (علیها السلام) نمود تا امام علی (علیه السلام) و سایرین را به زور برای بیعت در مسجد حاضر نماید. عمر نیز با عدهای به همراه پاره آتش، روانه خانه فاطمه (علیها السلام) شد. هنگامی که بر در خانه حاضر شد، فاطمه (علیها السلام) به پشت در آمد و علت حضور آنان را جویا شد. عمر علت را حاضر نمودن امام علی (علیه السلام) و دیگران در مسجد برای بیعت با ابوبکر عنوان نمود. فاطمه (علیها السلام) آنان را از این امر منع نمود و آنان را مورد توبیخ قرار داد. در نتیجه عدهای از همراهیان او متفرق گشتند. اما در این هنگام او که از عدم خروج معترضین آگاهی یافت، تهدید نمود در صورتی که امام علی (علیه السلام) و سایرین برای بیعت از خانه خارج نشوند، خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید. و این در حالی بود که میدانست حضرت فاطمه (علیها السلام) در خانه حضور دارد. در این موقع عدهای از معترضین از خانه خارج شدند که مورد برخورد شدید عمر قرار گرفتند و شمشیر برخی از آنان نیز توسط او شکسته شد. اما همچنان امیر مومنان، فاطمه و کودکان آنان در خانه حضور داشتند. بدین ترتیب عمر دستور داد تا هیزم حاضر کنند و به وسیله هیزمهاي گردآوری شده و پاره آتشی که با خود همراه داشت، درب خانه را به آتش کشیدند و به زور وارد خانه شدند و به همراه عدهای از همراهانش خانه را مورد تفتیش قرار داده و امام علی را به زور و با اکراه به سمت مسجد کشان کشان بردند. در حین این عمل، فاطمه (علیها السلام) بسیار صدمه دید و لطمات فراوانی را تحمل نمود اما باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظیفه و تکلیف الهی خویش در دفاع از ولی زمان و امام خود به مسجد آمد. عمر و ابوبکر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهی و نزول عذاب بر حذر داشت. اما آنان اعمال خویش را ادامه دادند.
مرغوبترین ماهی جهان به حساب میآید. دوكی شكل و كشیده است. فیلهماهی آزاد را به صورت دودی هم مصرف میكنند.
ماهی سفید
دوكی شكل و با گوشت سفید و لطیف است. البته جنس نر این ماهی روی سرش خالهای درشت و سفید دارد، كشیده تر است و گوشت بیشتری دارد. نوع دریاییاش هم، قطعا از نوع پرورشی مرغوبتراست.
ماهی سفید را می توان سرخ كرده، كبابی، بخارپز یا به شکل دودی مصرف كرد که بستگی به ذائقه و سلیقه افراد دارد.
اردك ماهی
گوشت لذیذی دارد؛ چه آن را سرخ یا كبابی کنید.
ماهی كفال
: این ماهی دوكی شكل، گوشت سفید اما سفتی دارد و اصالتا روسی است. شمالیها اغلب نوع "دودی" و "شور" آن را مصرف میكنند. سرخ شده و كبابی كفال را هم با نارنج و لیمو میل میكنند.
ماهیهای جنوب
ماهی حلوا سفید
فلس دارد، اما با یك دست كشیدن، تمیز میشود. جنوبیها به آن "زبیده" به معنای برگزیده میگویند. "حلوا" را اغلب به صورت شكم خالی در روغن سرخ میكنند و سر سفره میآورند. ماهیحلوا سیاه، گوشت سفتتری دارد، اما مزهاش همان است.
ماهی سنگسر
: از نظر شكلی، كتابی است. استخوان زیادی دارد. معمولا آن را كباب یا سرخ كرده یا در قلیهماهی استفاده میكنند.
ماهی شوریده
ماهی شوریده، دوكی شكل و ظریف است. گوشت سفید و كمتیغاش هم بعد از پخت،نرم و لذیذ می شود. این ماهی را درسته و البته با شكم خالی، میتوان سرخ كرد.
ماهی شیر
تقریبا بدون تیغ و بیآزار است؛ با گوشتی صورتی كه ضایعات كمی دارد. همهجورهاش را هم درست میكنند: سرخ كرده، بخارپز و كبابی.
ماهی سرخو
شبیه سنگسر است، ولی با گوشت سفید و لطیف. سرخ شدهاش را میخورند یا در قلیه ماهی استفاده میكنند.
ماهی هامور
هامور اسم خانوادگی تعداد زیادی ماهی خلیج فارس و دریای عمان است. در این میان، هامور قهوهای را میشود برای مهمانی، درسته كباب كرد. گوشتش بعد از پختن، سفید و البته سفت میشود. وقت پختن قلیهماهی با ماهی هامور، پوستش را نمیكنند، چون حسابی لعاب میاندازد.
ماهی راشكو
ماهی مرغوب جنوب است كه گوشت سفید و نرم، و ضایعات كمی دارد و به هر روشی می توان آن را پخت. راشكو را برای قلیهماهی هم استفاده میكنند.
ماهی های پرورشی
ماهیهای پرورشی كمی لاغرتر و كمبنیه تر از انواع دریایی شاناند، اما اغلب این شانس را دارید كه آنها را زنده تهیه کنید.
این ماهی ها كوچكاند و البته ارزانتر از انواع دریایی و اگر طریقه پخت آنها را بدانید، بسیار خوشخوراك هستند که شامل سوف، لای ماهی، اردكماهی، اسبله، سس ماهی، سیاهماهی، قزلآلای خال قرمز و... هستند.
ماهی های سرد یا یخزده
وقتی ماهی را از آبهای دور میآورند یا پیشبینی میكنند زمان فروش و مصرفش خیلی طولانی باشد (به ویژه برای ماهیهای بزرگ)، آن را فریز میكنند؛ اتفاقا با این كار به سالم ماندن ماهی بیشتر میتوان اعتماد كرد، اما گاهی فروشندهها تقلب میکنند و ماهیهای خراب شده و مانده را با ظاهر یخزده به مردم قالب میكنند تا عیبش معلوم نشود.
برای رو شدن دست این فروشنده های متقلب، به مردمك چشم ماهی دقت كنید.
تغذیه سالم یعنی انتخاب غذاهای متنوع از گروههای غذایی مختلف. برای تغذیه سالم مجبور نیستید یک رژیم محدود و سخت داشته باشید. تغذیه سالم یعنی ایجاد تغییراتی، که بتوانید برای همیشه آنها را پیروی کنید.
البته به این سادگیها که گفتیم نیست! و دریافت مواد مغذی مورد نیاز آسان نیست. چون ممکن است در روز چندین بار تنقلات مورد علاقهتان را بخورید و از دیگر گروههای غذایی غافل شوید و یا شاید هنگام گرسنگی هر چه دم دستتان باشد بخورید و به کیفیت چیزی که میخورید اصلاً اهمیت ندهید.
تغذیه سالم، نیازمند برنامهریزی و هدفگذاری برای مصرف متنوع گروههای مختلف غذایی است.
الف- چرا داشتن تغذیه سالم مهم است؟
تغذیه سالم مهم است به چند دلیل:
۱- غذاهای سالم تأمین کننده مواد مغذی مورد نیاز بدن است.
مواد مغذی علاوه بر تأمین انرژی بدن، در حفظ عملکرد مغز، قلب و ماهیچه نیز اهمیت دارد.
۲- تغذیه سالم ریسک ابتلا به بیماریها را کاهش میدهد.
الف. مصرف بیشتر میوهها و سبزیجات ریسک ابتلا به دیابت، فشار خون بالا و برخی از انواع سرطان را کاهش میدهد.
ب. مصرف کمتر چربیهای اشباع (روغنهای جامد) ریسک افزایش کلسترول خون را کاهش میدهد.
ج. مصرف کافی کلسیم و ویتامین Dاز پوکی استخوان پیشگیری میکند.
۳- تغذیه سالم، در کنترل و بهبود علائم بعضی از بیماریهای مهم نیز کمک کننده است.
رعایت برنامه غذایی متعادل و تغذیه سالم، در کنترل دیابت و فشار خون بالا نقش دارد.
ب- اصول یک تغذیه سالم و متعادل چیست؟
در تنظیم یک برنامه غذایی سالم، سه نکته زیر را در ذهن داشته باشید:
تعادل: یک رژیم غذایی متعادل (استفاده از حداقل تعداد واحدهای مورد نیاز از هر گروه غذایی) تضمین کننده دریافت مواد مغذی مورد نیاز است.
تنوع: طیف وسیعی از غذاهای متنوع را مصرف کنید. هیچ غذایی به تنهایی تأمین کننده مواد مغذی مورد نیازتان نیست. از هر گروه غذایی، انواع غذاهای متنوع را انتخاب کنید.
میانهروی: میانهروی در هر کاری کلید موفقیت است. پس با رعایت میانهروی در مصرف شیرینیجات، چربیها و نمکها میتوانید از همه غذاهای دلخواه خود بهرهمند شوید.
برای داشتن تغذیه سالم، در قدم اول باید بدانید، یک رژیم متعادل چیست! راهنماها و هرمهای غذایی مقدار واحدهای مورد نیاز از هر گروه غذایی را نشان میدهند اما بیشتر مردم در هر روز نیاز دارند به:
- شش تا یازده واحد از غلات:
توصیه: حداقل نصف غلات مورد نیازتان را از غلات سبوسدار (مانند نانهای سبوسدار، برنج قهوهای، ماکارونیهای سبوسدار …) انتخاب کنید. یک واحد غلات برابر است با یک برش ۳۰گرمی از نانها (یک و نیم برش ده در ده نان سنگک = ۲برش ده در ده نان تافتون = ۴برش ده در ده نان لواش = یک و نیم عدد نان تست = ۱برش ده در ده نان بربری) یا نصف لیوان برنج یا ماکارونی پخته.
- دو تا چهار واحد میوه:
یک واحد میوه برابر است با یک سیب، موز یا پرتقال متوسط، نصف لیوان قطعات میوه (به شکل پخته یا خام) یا سه چهارم لیوان آب میوه.
- سه تا پنج لیوان سبزیجات:
هر واحد سبزیجات شامل یک لیوان سبزیجات برگدار یا نصف لیوان سبزیجات دیگر (به شکل پخته یا خام)، یا سه چهارم لیوان آب سبزیجات است.
- دو تا سه واحد لبنیات کم چرب:
هر واحد لبنیات برابر است با یک لیوان ماست یا شیر یا یک و نیم قوطی کبریت پنیر.
- دو تا سه واحد غذای پروتئینی:
یک واحد غذای پروتئینی برابر است با شصت تا نود گرم گوشت قرمز بدون چربی یا گوشت مرغ یا ماهی، در ضمن نصف لیوان حبوبات پخته، یک تخم مرغ و دو قاشق غذاخوری کره بادام زمینی، معادل سی گرم گوشت بدون چربی به حساب میآیند.
پ- آیا من تغذیه سالم دارم؟
برای ارزیابی خود، دفتر یادداشتی تهیه کنید و یک هفته کامل، تمام چیزهایی که میخورید و مینوشید را در آن با مقدارش یادداشت کنید. سپس با ارزیابی آن، توجه کنید آیا از همه گروههای غذایی با تنوع میخورید یا نه؟ و آیا برنامه غذایی شما یکنواخت است و یا متنوع!
با این ارزیابی متوجه میشوید آیا تغذیه سالم دارید یا نه؟ وگرنه لازم است با تغییر برنامه غذایی خود و ایجاد تغییرات مورد نیاز، سلامت خود را بیمه کنید.
پس چرا منتظرید، دنبال دفتر یادداشت و قلم خود بروید و هر چه از امروز صبح خوردهاید را تا یک هفته یادداشت کنید!
در دفتر یادداشت خود به حجمهای مصرفی خود نیز دقت کنید. ممکن است متوجه شوید فقط در صبحانه خود حجم زیادی نان میخورید ولی از دیگر گروههای غذایی خبری نیست بنابراین میتوانید با کاهش مصرف آن، میوهها و سبزیجات را نیز وارد صبحانه خود کنید و به این ترتیب به طرف تغذیه سالم حرکت کنید.
و یا اگر متوجه شدید، در روز از محصولات پرچرب استفاده میکنید، میتوانید انواع کمچرب آن را جایگزین کنید. همچنین اگر متوجه شدید در طول روز به ندرت میوهها و سبزیجات میخورید، وارد کردن میوهها و سبزیجات رنگارگ را جزو اهداف خود قرار دهید.
مثلاً گوجه فرنگی، کاهو، خیار و… را میتوانید در سالاد خود در هر وعده غذایی داشته باشید. همه چیز به سلیقه و علاقه شما بستگی دارد. پس دست به کار شوید و سلیقه خود را در انتخاب میوهها و سبزیجات رنگارنگ نشان دهید. تعذیه سالم یعنی همین!
مطمئناً قبول دارید که برای پیشرفت مداوم باید ارزیابی شوید!
پس بعد از هفته اول، و تصمیم گیری برای ایجاد تغییرات و اجرای آن، دفتریادداشت خود را همچنان بنویسید تا در هفتههای بعد با مرور آن هدفهای دیگری برای دستیابی به تغذیه سالم تعیین کنید.
پس فراموش نکنید و با مرور دفتر یادداشت خود به سؤالات زیر پاسخ دهید :
- آیا حداقل مقدار واحدهای مورد نیاز را از هر گروه غذایی دریافت میکنید؟
- آیا به مقدار فراوان در طول روز میوه و سبزی میخورید؟
- آیا مقدار قند، نمک و چربی غذاهایتان پایین است؟
- آیا غذاهایتان را خودتان در منزل تهیه میکنید یا غذاهای حاضری و فست فودها را مصرف میکنید؟
- آیا نوشابههای سرشار از قند میخورید؟
- آیا به مقدار فراوان آب میخورید؟
و هر هفته این سوالات را از خود بپرسید و بر موفقیتهای خود در داشتن تغذیه سالم بیافزایید.
بر اساس اطلاعات موجود نخستین آزمایش در مورد بارور نمودن مصنوعی تخم ماهیان در سال 1758 توسط یک افسر جزء اطریشی به نام ژاکوبی روی ماهی قزل آلا و آزاد به عمل آمد. کشف ژاکوبی در مطالعات جنین شناسی مورد استفاده قرار گرفت. در فرانسه یک صیاد عامی رودخانه برس به نام رمی بار وری مصنوعی را روی تخم قزل آلا انجام داد و به کمک ژهین همکار خود موفق به رشد بچه ماهیان قزل آلا تا سن 3 سالگی گردید. در سال 1848 توجه آکادمی علوم فرانسه نسبت به عمل دو صیاد نامبرده جلب گردید و از آن به بعد تکثیر مصنوعی ماهیان در فرانسه، انگلستان، آمریکا، روسیه، هلند و دیگر کشورها پا به مرحله عمل گذاشت. در روسیه به علت حساسیتی که وجود ماهی خاویاری از نظر تولید خاویار گرانبها و گوشت برای آن کشور داشت در جهت حفظ نسل آنها در دریای خزر، دریای آزف، دریای سیاه و آبهای شیرین گامهای استواری برداشته شد. اوفسیانیکوف عضو آکادمی روسیه برای نخستین بار در سال 1870 توانست تحت شرایط مصنوعی اولین نمونه ماهی خاویاری حوضه دریای خزر به نام استرلیاد را که بومی رود ولگا و بعضی رودخانه های شمالی این حوضه است را به طور مصنوعی تکثیر نماید. یکی دیگر از اعضا آکادمی روسیه به نام درژاوین در سال 1947 و سپس ژربیلسکی در سال 1956، میلشتاین 1982 و تنی چند از دانشمندان دیگر تکنیک مزبور را اصلاح نمودند، به صورتی که امروزه با کاربرد این تکنیکها میلیونها بچه ماهی خاویاری تولید شده در سالن های تفریخ روسیه، ایران و بعضی از کشورهای تازه استقلال یافته حوضه دریای خزر به آبگیرهای ولگا، کورا، سفید رود، دن، کوبان، آمور و چند رودخانه دیگر رها می گردند.
مراحل قبل از تکثیر ماهیان خاویاری
ماهیان خاویاری مولد در مصب و اطراف رودخانه ها در ماه های فروردین و اردیبهشت صید می شوند و شناسایی و انتخاب مولدین در دریا انجام می گیرد. برای انجام این کار باید دو نشانه مهم یکی وضعیت ظاهری ماهی و دیگری شاخص های بیولوژیک آنها مورد توجه قرار گیرد.
وضعیت ظاهری مولدین خاویاری
الف) نشانه های مولدین ماده
1- از حالت فربهی پشت ماهی کاسته می شود به طوری که چربی موجود بین عضلات این بخش از بدن تقریباً ناپدید می گردد.
2- شکم نرم شده و پوست آن کشیده می شود به طوری که اگر ماهی را از دوباله سینه ای آن گرفته و آویزان نگهداریم یک برآمدگی کاملاً مشخص در بخش پایینی شکم ظاهر می گردد که این علامت سرازیر شدن تخمدان های بزرگ و رسیده به شکم ماهی است.
3- پایه باله دمی لاغر و کم عرض تر می شود
4- در ماهیان مولد ماده ای که آخرین مراحل رسیدگی تخمدان های خود را می گذرانند با مختصر فشار روی شکم معمولاً تعدادی تخم از منفذ تناسلی آنها خارج می شود.
ب) نشانه های مولدین نر
1- پشت فربهی دارند
2- شکم ماهی نر مولد نسبت به غیر مولد بر آمده تر است. اگر چه به وضوح برآمدگی شکم ماده مولد نیست.
3- یک شیار کم و بیش نا محسوس در سرتاسر طول شکم ماهی ظاهر می شود.
4- پایه دمی کم عرض تر می شود.
نشانه های بیولوژیکی
به طور کلی امکان اخذ ارتباط بین سن مولدین ماده و بعضی نشانه ها مانند رسیدگی نسبی تخمدان و درجه قدرت تولید آنها، مرگ و میر تخم ها طی مراحل جنینی و وزن لاروها بعد از خروج تخم ها امکان ندارد. بر عکس پیدایش بعضی از آثار بیولوژیک به نوبه خود می تواند در انتخاب بهترین مولدین مفید واقع گردد. در جدول زیر یک سلسله از نشانه های ریختی سه گونه از ماهیان مهم خاویاری قابل تکثیر و پرورش که به انتخاب مولدین کمک می نمایند، آورده شده است. برای ارزیابی شاخص های ریختی کافی است طول و وزن هریک از مولدین را پس از صید در صیدگاه تعیین نماییم.
شاخص های ریختی جنس ماده گونه های مهم خاویاری که مورد تکثیر قرار گرفتند
گونه ماهی
وضعیت عمومی تخمدان
طول ماهی (cm)
نسبت طول به وزن (cm/kg)
اوزن برون
با رشد خیلی کم
110_130
12>
رسیده
130_155
10/5_11/7
160_190
8/5_10
تاس ماهی
با رشد خیلی کم
120_135
6_7/5
رسیده
150_165
5_5/4
160_190
8/5_10
فیل ماهی
با رشد خیلی کم
170_200
1/8_1/9
رسیده
220_260
1/45_1/6
260_290
1/18_1/4
روش حمل و نقل مولدین خاویاری
حمل و نقل مولدین بر حسب گونه و تسهیلات در دسترس به کارگاه به طور دسته جمعی یا فردی انجام می شود. این عمل یا به وسیله قایقی به نام قایق حوضچه ای با آبخور صاف که در بخش عقب خود دارای سوراخی برای ورود و خروج آب جهت ثابت نگهداشتن سطح آب داخل آن است، صورت می گیرد که معمولاً به علت دوری راه و نبود جاده مناسب می باشد و یا با تانکر محتوی آب و مجهز به کپسول اکسیژن مولدین را به محل کارگاه تکثیر منتقل می کنند.
ذخیره سازی مولدین خاویاری
ظرفیت حوضچه های مولدین طوری پیش بینی شده است که بتوانند انواع ماهیان خاویاری را با توجه به جثه و وزن در آنها جای داد. ظرفیت این حوضچه ها طوری است که می توانند دو قطعه فیل ماهی 150 کیلو گرمی یا 10 قطعه تاسماهی 15 تا 20 کیلو گرمی را با دبی آب 3 لیتر در ثانیه و حرارت 15 – 17 درجه سانتیگراد در خود جای دهند. اثر درجه حرارت در رسیدگی تخمدان و همچنین جاری شدن تخم ها از اهمیت خاصی بر خوردار است. برای این که این دو مرحله در بهترین شرایط ممکن به ثمر برسند، مولدین ماده را نباید در آبی از حوضچه با درجه حرارت کمتر از درجه حرارتی که در آن صید شده اند ذخیره سازی نمود و درجه حرارت حوضچه باید سه بار در روز اندازه گیری و کنترل شود. نگهداری مولدین در و حوضچه ذخیره نباید بیشتر از 10 روز تجاوز کند. در بعضی از مواقع وقتی تعداد مولدین نر کم است، باید آنها را برای مدت زمان بیشتری در حوضچه های ذخیره سازی نگهداری نمود تا بتوان برای دومین بار از آنها اسپرم گیری به عمل آورد. طبق معمول باید مولد نر و ماده را از هم جدا نگهداری کرد ولی بعد از تزریق عصاره هیپوفیز به مولدین ماده در جمع آنها یک مولد نر هم رها می سازند.
آماده سازی مولدین خاویاری
برای آماده سازی مولدین سه عامل مهم وجود دارد که هر کدام به تفصیل شرح داده می شوند.
زمان تزریق عصاره هیپوفیز
این زمان مطابق است با میزان درجه رسیدگی تخمک ها که عملاً با مرحله پنج گامتوژنر تخمدان ها مطابقت می نماید. بدین معنی که هسته در داخل تخم باید به طرف قطب حیوانی حرکت کرده باشد این مرحله را با انجام آزمایش زیر می توان به آسانی مورد کنترل قرار داد. به کمک یک سوند چند تخم از مخرج مولد برداشته و آن را داخل مقداری آب جوش به مدت 3 الی 5 دقیقه وارد می کنیم. سپس تخم های پخته شده را از سمت قطب حیوانی به قطب گیاهی برش می دهیم و فاصله هسته تا قطب حیوانی a و قطر تخم از سمت قطب حیوانی به گیاهی b نامگذاری شده و در داخل فرمول قرار می دهیم . معمولاً مقدار بالای 7 به هورمون پاسخ مثبت نشان می دهد. 100× GV=a/b
مقدار لازم عصاره هیپوفیز
برای تزریق مقدار هیپوفیز با توجه به وزن مولد و دمای آب بر اساس جدول زیر محاسبه می شود. جهت تزریق از غده های هیپوفیز ماهیان خاویاری که قبلاً در صیدگاه ها تهیه و در آستون نگهداری و سپس خشک گردیده استفاده می شود. به هنگام تزریق مقدار هیپوفیز مورد نیاز توسط ترازو های دیجیتال با دقت 0.01 گرم توزین و در مقدار 2 سی سی سرم فیزیولوژی یا گلیسیرین حل و به مولد تزریق می شود.
مقدار هیپوفیز لازم جهت تزریق در مولدین خاویاری
دما
فیل ماهی
تاس ماهی
ازون برون
10_15
2.5mg/kg
2.5mg/kg
2.5mg/kg
15_20
2mg/kg
2mg/kg
2mg/kg
20
_
1.5mg/kg
1.5mg/kg
تزریق دو مرحله ای می باشد مرحله اول 10 درصد از محلول و بعد از 12 ساعت 90 درصد باقی مانده از محلول را به مولد ماده تزریق می کنیم. برای مولد نر مقدار هیپوفیز نصف مقدار مولد ماده می باشد و در یک مرحله که همزمان با مرحله دوم مولد ماده می باشد تزریق می شود.
روش تزریق عصاره هیپوفیز
تزریق عصاره هیپوفیز در گونه ماهی خاویاری و جنس آن از طریق تزریق عضلانی صورت می گیرد. بهترین محل تزریق معمولاً از طرف سر در بخش پشتی پهلوی ، بین پلاک های استخوانی دوم و سوم پشتی در جهت امتداد سر می باشد. معمولاً ارتفاع آب استخر را بعد از تزریق به 15 سانتیمتر کاهش می دهند.
کنترل رسیدگی جنسی ماهیان خاویاری
وقتی مولد ماده به رسیدگی جنسی رسید مجرای تناسلی آن قرمز و متورم می شود. با استفاده از جداول زیر می توان زمان رسیدگی جنسی مولدین را برای تخم کشی مشخص نمود. مثلاً در دمای 14.2 درجه سانتیگراد برای مولدین چالباش بعد از 28 ساعت از تزریق آماده تخم کشی می باشند.
طرز برداشت مواد تناسلی از مولدین ماده
زمانی که تصمیم به تخم گیری از مولدین گرفته می شود برای جلوگیری از اضطراب و حرکت شدید داخل استخر ذخیره سازی ابتدا با بریدن پایه کمان آبششی و خارج نمودن خون از بدن آنها را از حرکت باز داشته در انتها وقتی که ماهی بی حرکت گردید سطح بدن و آبششهای آن را دقیقاً شسته و از بقایای خون و وجود هر نوع ذرات دیگر پاک کرد زیرا حضور هر نوع جسم خارجی احتمال ایجاد لقاح کاذب و نهایتاً بکرزایی را در بعضی از تخمها زیاد می کند. مولدین ماده ازون برون و تاسماهی را از طریق دهان به قلاب سقفی محل کارگاه آویزان می نمایند و برای مهار بهتر فیل ماهی آن را به طنابی بلند که از یک قرقره می گذرد آویزان می کنند در این حالت دم ماهی نیز باید با طناب بسته شده باشد. بدن مولد را به دقت پاک می کنند و برای خارج کردن تخم ها چاقو را با احتیاط به منفذ تناسلی آن وارد و با ملایمت هر چه تمام تر شکافی از طرف پایین به بالا در طول خط شکمی تا نزدیکی قلب ماهی ایجاد می کنند. در این موقع تخم های ماهی مستقیماً به داخل تشتکی که قبلاً در زیر آن قرار داده شده جاری می شود.
طرز برداشتن اسپرم از مولدین نر
نظر به اینکه عمل لقاح مصنوعی پس از برداشت تخم از مولدین ماده باید سریعاً انجام گیرد بنابراین مقدار اسپرم لازم باید از پیش در دسترس باشد. برای اسپرم گیری از ماهی شیپ، اوزن برون وتاسماهی با ایجاد فشار از طریق خم کردن مولد نر در استخر اسپرم آن خارج می شود. برای اسپرم گیری از مولد نر فیل ماهی آن را در داخل استخر به صورت خوابانده به پشت نگه می دارند و سر سرنگ بزرگی را که طرف مقابل آن مجهز به یک لوله کائوچویی است وارد منفذ تناسلی ماهی می نمایند و به کمک آن حداکثر اسپرم را از بدن فیل ماهی نر خارج می کنند. پس از اسپرم گیری می توان با 5 روز استراحت دادن به مولد نر و تزریق سه چهارم مقدار اولیه دوباره از مولد نر اسپرم گرفت.
لقاح ماهیان خاویاری
پس از تخم گیری از مولد ماده مقدار تخم وزن می شود و به ازاء هر کیلو گرم تخم 10 میلی لیتر اسپرم که از مخلوط کردن اسپرم چند مولد نر می باشد را در دو لیتر آب رقیق می کنیم ( تا از پلی اسپرمی جلو گیری شود ) و به تشتک حاوی تخم وارد کرده و به مدت 5 دقیقه آن را به هم می زنیم تا عمل لقاح با موفقیت صورت گیرد. بعد از سپری شدن 5 دقیقه سه الی چهار بار با 5 لیتر آب مخلوط تخم و اسپرم را شستشو می دهیم تا اسپرم اضافه خارج شود. بعد از شستشو با مخلوط گل 10% به مقدار 3 لیتر به مدت 40 تا 50 دقیقه چسبندگی تخم را از بین می بریم. و بعد از آن تخم ها را به انکوباتور های یوشچنکو منتقل می کنیم. در این انکوباتور مقدار 1.5 کیلو گرم تخم لقاح یافته را در هر یک از مخازن ریخته و 0.05 لیتر در ثانیه به ازاء هر کیلو تخم احتیاج می باشد.
شرایط دمای برای نمو تخم به این صورت است که تاسماهی 20 – 15 ، ازون برون 22 – 15 و فیل ماهی 15 – 8 می باشد. معمولاً بین 3.5 تا 6 روز بعد از لقاح تخم ها هچ می شوند.
اقوام ساکن در استان خراسان شمالی شامل فارسها (بومی تات و غیره)، کرمانجها، ترکها، ترکمنها میباشند. زبانهای رایج نیز فارسی، کرمانجی و ترکی میباشد.
فارسها (در محل تات نامیده میشوند) بومیان این استان هستند.[۳] گویش محلی فارسی ساکنان بومی خراسان شمالی تاتی نامیده میشود که در مناطق زیر هنوز رواج دارد: مردم روستاهای روئین، ارکان، کسرق، بیدواز، نیشکیش، گنجدان، کوران و قلعهنو در شهرستان اسفراین، ۱۴ درصد مردم شهر اسفراین، مردم شهر راز و روستاهای گیفان، طبر، محمدآباد در شهرستان بجنورد، و روستاهای مهرآباد، برزلآباد، حصار سهیکآب، فیضآباد، اسلامآباد، امانآباد، کارخانه قند، منصوران، امامزاده مشهد طرقی بالا و پایین، و گلیان و ورک در شهرستان شیروان.[۳]
در دورانهای بعد مردم ترکزبان گرایلی نیز به این مناطق کوچیدند و بعداً در زمان شاهاسماعیل و شاهعباس صفوی گروهی از مردم کرمانج (شاخهای از کردها) از غرب ایران و برخی از ترکزبانهای ایران نیز به خراسان شمالی کوچانده شدند.[۳]
کرمانج ها
کُرمانج نام گروه بزرگی از کردها است که به گویش کرمانجی سخن میگویند. کرمانجها در کردستان ترکیه در خاور و جنوب خاوری ترکیه، در ایران در آذربایجان غربی و شمال خراسان ساکن هستند.[۱]
کرمانجها از ایلهای کرد ایران بوده و در نواحی مختلف ایران پراکنده هستند از جمله در نواحیای از بلوچستان و سیستان و در ناحیهٔ دماوند (تهران) به ویژه در روستای سربندان وخسروان وشهرستان رودبار به ویژه عمارلو و خورگام ساکن هستند.
مکان اصلی سکونت این قوم در ایران در شهرهای و روستاهای شمال خراسان رضوی و خراسان شمالی است. شهرهای قوچان، شیروان، بجنورد، اسفراین، چناران، کلات و درگز از مهمترین شهرهای سکونت این قوم است و اکثر مردم این ناحیه به زبان کرمانجی گویش دارند. در کشور ترکمنستان نیز عده قابل توجهای به زبان کردی کرمانجی تکلم دارند که از جمله انها میتوان به شهر فیروزه اشاره کرد. از مهمترین طوایف میتوان به ایل بزرگ ظفرانلو / بیچرانلو / قاچکانلو اشاره کرد.
کرمانج" که به " کرد شمال " نیز معروف است کم و بیش حدود ۷۰٪ تمام کردهای جهان را که امروزه در بیش از ۳۰ کشور جهان پراکندهاند شامل میشود . با این حال مهمترین سکونتگاههای کرمانجها عبارتند از : سراسر جنوب و بخشهایی از شرق و مناطق مرکزی ترکیه یا کردستان ترکیه، کردستان سوریه، کردستان عراق و بسیاری از کشورهای آسیای میانه و اروپا که بعضاً جوامع چند صد هزار نفری کرمانجها را در خود جا دادهاند . یکی از نقاط کرمانج نشین که بسیاری از این قوم در آن زندگی میکنند "شمال خراسان " و شمال شرقی ایران است .
به لحاظ زبانی همانند ویژگیهای فیزیکی و رفتاری، کردها در تمام شاخهها شباهت بسیار دارند اما عمده تفاوت لهجههای آنان این است که به ترتیب از نقاط جنوبی به سمت شمال زبان کردی به طرف ساده تر شدن و خلاصه گویی پیش میرود . کرمانجهای خراسان نیز به تبع این تغییر با زبانی ساده تر و اختصار گراتر سخن میگویند و گر چه متأثر از زبان فارسی و عربی دخل و تصرفاتی در آن بعمل آمده، اما برای کرمانجهای دیگر نقاط جهان براحتی قابل فهم و مکالمه است . کرمانجهای خراسان به لحاظ مذهبی، تماماً شیعه مذهبند و گویا یکی از عمده دلایل کوچ این قوم به خراسان شمالی نیز قرابت مذهبی با دیگر ایرانیان است . مهمترین نقاط اسکان کرمانجها در خراسان عبارتند از شهرهای : قوچان، بجنورد، اسفراین، شیروان، مشهد، چناران، درگز، کلات، آشخانه، مانه و سملقان، فاروج، باجگیران، نیشابور، سبزوار کلاته ، اینچه ساوبلاغ ، حاج نصیرو ... در گذشته حضور کرمانجها در روستاها نمود بیشتری داشت چرا که اغلب آنان به مشاغلی همچون دامداری و کشاورزی مشغول بودند و بالطبع ناگزیر از زندگی کوچ نشینی و روستانشینی. مهمترین ییلاقات عشایر این قوم شامل رشته کوههای گُلیل، هزار مسجد، آلاداغ، مرائه تپه و شاهجهان است .در آذربایجان غربی نیز در شهرستان های ارومیه، سلماس، خوی، ماکو، پلدشت و ... بیش از یک میلیون کرمانج زندگی می کنند.
لهجه ها
کرمانجی دارای لهجه های گوناگونی مانند جلالی , شکاکی, هرکی و بادینی می باشد.
ادبیات وعلوم[ویرایش]
از شاعران و ادیبان برجسته این گویش میتوان به بدیع الزمان سعید نورسی, فقیه طیران, بدیعالزمان جزری , احمد خانی ,ملای جزیری ,شرف خان بدلیسی, ادریس بدلیسی, کامران بدر خان , جگر خون, یاشار کمال , جعفر قلی زنگلی اشاره کرد از رجال سیاسی ,تاریخی میتوان صلاح الدین ایوبی , ترکت اوزال,ژنرال احسان نوری پاشا , اسماعیل آقا سیمیتقو, مصطفی بارزانی وعبدالرحمن قاسملو و عبدالرضا رحمانی فضلی میتوان نام برد. از نامداران عرصه موسیقی میتوان عبدالباسط , محمد عارف جزیری و ابراهیم تاتلیسس را نام برد. در ایران، به معاون عملیاتی دکتر چمران (وزیر دفاع و موسس جنگهای نامنظم در شروع جنگ ایران و عراق) ، سرهنگ ایرج رستمی میتوان اشاره کرد.
ترکمنها
تُرکَمَنها (به ترکمنی:Türkmenler، تؤرکمنلر) یکی از اقوام ترکتبار آسیای میانه هستند که عمدتاً در ترکمنستان، شمال غرب افغانستان و شمالشرق ایران سکونت دارند. آنها به زبان ترکمنی از زبانهای ترکتبار شاخه اغوز غربی سخن میگویند و بیشتر آنان مسلمان سنی و پیرو مذهب حنفی هستند. ترکمنها تا اوایل قرن بیستم عمدتاً کوچنشین بودند اما پس از آن به مرور دهنشین و شهرنشین شدند.
ترکمنها شاخهای از ترکان آسیای میانه معروف به اُغوز یا غُز هستند که از عهد قدیم در صحراهای وسیع بخش سفلای رود سیحون و بین دریای آرال به زندگی کوچنشینی روزگار میگذراندند. تا حدود قرن هفتم میلادی ترکمنها جزئی از قوم بزرگ ترک بودند. در این سالها به دنبال اضمحلال امپراطوری گؤک تؤرکها،[۸] گروهی از ترکها که اغوز نامیده میشدند، از آنان جدا شده از ناحیهٔ ارخون به طرف آرال و سیردریا کوچ کردند.[۹]
واژههای ترکمن و ترکمان در گذشته به تمامی قبایل ترکتبار اغوز بهویژه طایفههای کوچنشین و مسلمان گفته میشد که این معنا اعم از کاربرد قوم ترکمن امروزین است. به این معنا که ترکمنهای کنونی شاخهای از ترکمنها در نوشتههای قدیمی فارسی هستند. همینطور در حال حاضر گروههای ترکتباری در عراق و سوریه به ترکمن معروفند که ارتباط نزدیکی با ترکمنهای ساکن منطقه میان رود جیحون و گرگانرود ندارند و از نظر تاریخی، زبانی و فرهنگی بیشتر به آذربایجانیها و ترکهای آناتولی شباهت دارند.
پراکندگی
ترکمنهای ایران بیشتر در جنوب شرقی دریای خزر و در ترکمنصحرا و اطراف رودخانه اترک وگرگانرود سکونت دارند. از لحاظ استانی، سکونتگاههای ایشان در استانهای گلستان (بیشتر بخش شمالی استان)، خراسان رضوی (روستاهایی در نوار مرزی شمال استان و تربت جام) و خراسان شمالی (منطقهٔ راز و جرگلان شهرستان بجنورد) پراکنده است. از شهرهای مهم ترکمنان در ایران میتوان بندر ترکمن، گنبد قابوس، کلاله، آق قلا، گمیشان، مراوهتپه و اینچهبرون را نام برد.
خراسان شمالی با توجه به موقعيت جغرافيايي خاصي كه داشته است از بازيهاي متنوع و ويژگي هاي خاص روستاي كوهستاني برخوردار بوده كه مختصراً جهت اطلاع هموطنان عزيز گزيده اي از رايج ترين بازيهاي روستاي رويي گرد آورده شده است .
ابزار لازم : دو عدد چوب گرد به قطر 3 سانتي متر و طول هاي 15 و 70 سانتي متر
محوطه بازي : هواي آزاد ، فضايي سبز
شرح بازي : يازيكنان به دو گروه تقسيم و به قيد قرعه ، يكي از گروهها بازي را شروع مي كند ، يعني اولين بازيگر چوب كوچك را روي دو سنگ يا دو عدد آجر قرار داده و با سر چوب بزرگ كه در زير آن قرار مي دهند آن را به اندازه اي به هوا پرتاپ كرده تا بتواند با تسلط با چوب بزرگ ضربه اي به آن بزند و با قدرت تمام به طرف نفرات گروه حريف در محوطه هستند پرتاب كند . اگر حريفان چوب را در هوا بگيرند .و پرتاب كننده باخت داده است و گرنه بايستي يكي از حريفان ، ان را از روي زمين بردارد و و به طرف چوب بزرگ كه روي همان سنگ ها (آجرها ) قرار دارد بيندازد . اگر چوب كوچك به چوب بزرگ برخورد كند . اولين بازيگر باخت داده و اگر به چوب بزرگ برخورد نكند اولين بازيگر بايد با چوب بزرگ به چوب كوچك طوري ضربه بزند كه چوب كوچك از جا كنده و در هوا آنرا با چوب بزرگ از محل سنگ و يا آجر دور سازد . اين عمل را تا سه مرتبه مي تواند انجام دهد . پس از اين ، چوب برزگ به عنوان واحد اندازه گيري (جهت تعيين امتياز ) استفاده مي شود . اگر چوب كوچك به اندازه اي مي گيرد كه حداكثر بايد به بيست برسد تا بازيگر اولي سوخته است و اگر دور شده باشد آن فاصله را با چوب بزرگ اندازه مي گيرد كه حداكثر بايد به بيست برسد تا بازيگر برنده باشد . اگر بيست نرسد همان بازيگر دوباره بازي را شروع مي كند . چنانچه بازيگر در مراحل بعدي سوخت با جمع امتيازهايش مي تواند خود را به بيست برساند تا برنده شود و نفر بعدي بازي را به همين روش ادامه مي دهد . بازيكن هر گروه به نوبت بازي را انجام مي دهند ، اگر بازنده شدند . جاي خود را با گروه بعدي عوض مي كنتند و اگر برنده شوند ، گروه برنده با چوب بزرگ كه چوب كوچك در هوا روي آن قرار مي گيرد ضربه مي زنند البته افراد هم سعي مي كنند با تمركز حواس و دقت زياد ، بيشتر به چوب ضربه بزنند تا موقعي كه چوب به زمين نيفتاده ، ضربه ها را مي شمارند و در پايان تعداد كل ضربه هاي وارد شده به چوب توسط هر بازيكن ، با هم جمع مي شود . سپس به تعداد ضربه ها با چوب بزرگ به چوب كوچك ، ضربه مي زنند تا از محل بازي دور شود . در محل برخورد با زمين ، ضربه بعدي را مي زنند تا شمارش تمام شود . گروه بازنده بايد بعنوان جريمه ، از محل ضربه اوب تا به آخرين نقطه را با صداي « زووو… » طي كند ، هر جا صداي بازنده اي قطع شد (نفش تمام شد ) بازنده ي بعدي ادامه مي دهد . اگر گروه بازنده بتواند تمام مسير را طي كنند بازي دوباره ادامه پيدا مي كند و اگر نتواند بايد به عنوان جريمه ، بازيكنان برنده را طي مسير مشخص شده اي كول كنند .
در اين حالت ممكن است حركاتي انجام شود كه خطا است :
با چوب بزرگ ضربه را مي زند تا چوب از جا كنده شود ، چوب بزرگ بدون اينكه به چوب كوچك اصابت كند ، به زمين بخورد « خرت » براي جريمه يكي از بازيكنان حريف چوب كوچك را روي پا قرار داده پرتاب مي كند تا محل بازي نزديك شود در مقابل بازيگر اولي ، چوب را با فاصله يك متري طوري تكان مي دهد تا از نزديك شدن چوب كوچك به محل بازي جلوگيري كند .
با چوب بزرگ طوري به ضربه كه چوب كوچك روي زمين كشيده شود «فرت » براي جريمه چنين حركتي ، يكي از بازيكنان حريف چوب را زير گردن خود مي گيرد و سعي مي كند آن را به محل بازي پرتاب كند .
نام بازي : چاله شيطان
نام محلي : چله شيطان
اهداف بازي : بهبود استقامت بدن ، تقويت عضلات پا ، هماهنگي اعصاب و عضله
تعداد بازيكنان : 22 الي 8 نفر
سن بازيگنان : 7 سال به بالا
ابزار لازم : يك عدد توپ نرم و كوچك مانند تنيس
شرح بازي : بعد از مشخص كردن محدوده ي بازي ، گودال كوچكي به صورت چاله كه تقريباً هم اندازه اي قطر توپ كوچك است مي كنند كه نامش خانه يا (چله شيطان ) است . در اطراف چاله ي شيطان به تعداد بازيكنان چاله هائي با همان كيفيت ايجاد مي شود كه هر كدام به يكي از بازيكنان اختصاص دارد هركس در كنار چاله ي متعلق به خويش مي ايستد .
يك نفر به قيد قرعه ، از فاصله ي بيش از 5/1 متري به طور نشسته ، توپ را روي زمين گذاشته و به سوي چاله ها مي غلتاند كه ممكن است يكي از حالت هاي زير پيش بيايد .
الف : به هيچ كدام از چاله ها نيفتد كه دوباره حق غلتاندن توپ را دارد .
ب : به چاله ي متعلق به خودش بيفتد كه دوباره حق غتاندن توپ را دارد .
پ : به چاله ي يكي از بازيكنان بيفتد . در آن صورت بايستي صاحب چاله را بروي كولش بگيرد و اينبار با دقت و تمركز حواس بيشتري توپ را بغلتاند .
در اين حالت ممكن است حالتهاي زير اتفاق بيفتد :
اگر توپ به چاله ي متعلق به خودش بيفتد كه جاي فرد سواره با فردي كه نشسته عوض مي شود .
اگر توپ دوباره به چاله ي فردي كه روي كول او قرار دارد بيفتد بايد با دست يك چشم او را بندد و با يك چشم توپ را بغلتاند ، و اگر براي بار بعدي توپ را در چاله فرد كه سواره است بيفتد بايد چشم ديگر او را ببندد .
ت : اگر توپ را به چاله ي يا خانه ي شيطان قرار بگيرد ، فردي كه توپ را مي غتاند بايد به عنوان شيطان فوراً به طرف توپ دويده و آن را بر دارد و با سرعت به طرف بازيكنان پرتاب كند تا به يكي از بازيكن برخورد كند . و از نقطه برخورد توپ تا كنار چاله ي شيطان از او سواري (كول) بگيرد و بازيكن كه مورد اصابت توپ قرار گرفته بعد از سواري بديهي است وقتي كه توپ روي زمين بازي به طرف چاله ها مي غلتند ، بازيكنان نظاره گر كنارچاله ها ، متظر نتيجه هستند تا چنانچه اگر توپ در چاله شيطان افتاد ، فرار را بر قرار ترجيح دهند و از ضربه ي توپ شيطان و سوار دادن و شطان شدن ، و غيره در امان باشد .
نام بازي : چيستان
نام محلي : هرنگ هرنگ
اهداف بازي : آشنايي با حيوانان ، پرندگان و ساير جانداران ، دقت و هوشياري ، درك مفاهيم
شرح بازي : بچه هاي علاقمند ، دور هم جمع شده و با مشاوره يكي را به عنوان استاد انتخاب مي كنند ، استاد ! بازيكن را به ترتيب قرعه صف مي كند . و يك سر كمربند را به نفر اول مي دهد و سر ديگر كمربند در دست خود استاد قرار مي گيرد . اولين بازيكن به استا دمي گويد هرنگ هرنگ ، استاد جواب مي دهد : اسب شرنگ ، بازيكن مي گويد : هوايي ، يا زميني ، استاد با توجه به انتخاب كلمه ي مورد نظر يا مي گويد هوايي يا زميني ، كه در اين صورت با توجه به جواب استاد ، بازيكن بايد سؤالاش را بر اساس محل مورد نظر بيان كند.
استا دبه طرز ماهري شي مورد نظر را مطرح مي سازد و اگر بازيكن نتواند جواب مورد نظر را بگويد كمربند را به نفر بعدي مي دهد و خود به آخر صف مي رود ، و اگر جواب را بگويد . بنا به دستور استاد و با گفتن كلمه (جو ، جو ، … ) بايد بازيكنان را با شلاق از دور استاد پراكنده سازد و به طرف بازيكنان حمله ور مي شود و بازيكنان نيز فرار مي كنند تا شلاق به آنها برخورد نكند . استاد در موقع حساس بازي با گفتن كلمه (گندم گندم ) با يدفرد يابنده با سرعت و جا بكي فوراً خود را به استاد برساند و دست خود را به استاد بزند ، و در اين موقع بازيكنان بايد سعي كنند با شنيدن (كلمه گندم ) جلو يابنده از رسيدن به استاد را بگيرند و حمله كردن به طرف او با گرفتن او ، بايستي ابتدا چشم او را بسته و سپس به جان او افتاده و او را كتك كاري مي كنند و يك نفر كمربند را از دست او گرفته به نزد استاد مي آورد و هر كس سعي مكند كفش و كلاه و...او را برداشته و به نزد استاد اورد سپس با چشمه بسته او را نزد استاد مي اورند. استا داز او مي پرسد . كمربند را چه كسي دزديد ، چه كسي چشمهايت رابست؟ چه كسي كلاهت را آورد ، چه كسي به تو لگد زد ؟ و غيره … يابنده بايد به 2 الي 3 سئوال جواب درست بدهد ، تا چشمهايش را باز كنند والا بعد از خوردن چند شلاق از ناحيه كمربه پايين ، چشم هاي او را با ز خواهند كرد ، سپس تشكيل صف داده شروع به ادامه ي بازي مي كنند .
نام بازي : خط و خونه
نام محلي : تخته بازي
1
2
3
6
5
4
اهداف بازي : افزايش قدرت و استقامت پاها ، هماهنگي چشم ها ، و دوستيها ، آموزش رعايت نوبت
تعداد بازيكن : حداقل 2 نفر
سن بازيكنان : محدوديتي ندارد ( از زماني كه كودك بتواند يك لنگي راه برود ) اين بازي بيشتر در بين دختران رايج است .
ابزار لازم : يك قطعه سفال يا كاشي 80*8 سانتي متر ، گچ ، يك تخته
محوطه بازي : يك زمين صاف و مسطح حدقل ، به ابعاد 5*4
شرح بازي : براي سهولت در امر آموزش بازي ابتدا مقررات و شرايط آن را براي مربيان و كودكان بازگو مي كنيم ( اشتباه در هر يك موجب سوختن است )
تخته و پاي بازيكن هرگز نبايد روي خطوط قرار گيرد .
در هر خانه حداكثر تا 3 بار يا (لنگ لنگ ) لي لي كردن مجاز است .
بازيكن در هدف گيري و انداختن تخته با خانه اي كه مورد نظر است اشتباه نكند .
قطعه كاشي ، يا تخته براي رسيدن به خانه ها از روي خط سر مي خورد و مي تواند آن را روي خانه اي نيز بردارد .
بازيكن مي تواند خانه ها را پي در پي طي كند كه اشتباه نكرده باشد .
در اينجا به بررسي و چگونگي اجرا و شرايط بازيها ئي كه به خط و خونه با تخته بازي معروف هستند مي رسيم ولي به علت گستردگي و كثرت اين بازيها كه در اين مغوله نمي گنجد فقط يك نمونه (ساده ترين ) آنها را كه براي كودكان عملي است مي آوريم .
تخته بازي ساده
روي زمين صاف و مسطح مطابق شكل رسم مي كنيم
به قيد قرعه ، ترتيب بازي نفرات ، مشخص و نفر اول براي شروع بازي ، روبروي خانه ي شماره 1 مي ايستد و قطعه سفال را به طرف داخل خانه ي شماره 1 پرت مي كند ولي (لنك لنگ كنان ) آن را با ضربات پا از خانه هاي 2 3 4 5 مي گذارند و در خانه ي 5 كمي استراحت كرده و بازي را ادامه مي دهد و از خانه 8 به بيرون مي زند اگر موفق بود اين بار در خانه ي 2 مي اندازد دو بازي را براي 8 خانه تكرار مي كند .
سپس پشت به خانه ها ايستاده خونه بيرون و تخته را از بالاي سر ش به پشت رها مي سازد هر كجا كه افتد ، خانه اوست با علامت * و نوشتن نامش آن را تصاحب مي كند كه در دورهاي بعدي بازي مي تواند در آن استراحت كند و در مقابل ساير بازيكنان با مشكل مواجه خواهند شد و بايستي آن خانه را پرش كند ، و پاي در آن ننهند . مگر اينكه صاحب خانه خانه ي خود را در ااختيار بگذارد
در خاتمه ، هر كس كه خانه ي بسيار دارد . برنده است .
نام بازي : عمو عمو زنجير باف
نام محلي : عمو زنجير باف
اهداف بازي : آموزش اصوات ، تقليد ، شناخت صداهاي مختلف حيوانات
تعداد بازيكن حداقل 10 نفر
محوطه بازي : حياط مدرسه ، پشت بام
شرح بازي : ابتدا دو نفر كه تقريباً از لحاظ نيروي جسماني و قد و وزن يكسان و قدري بزرگتر از بقيه باشند انتخاب مي شوند ، يكي را به عنوان سر گروه و ديگري را عمو زنجير باف است . اين دو بازيكن به دو سه رشته و زنجيره كه ساير بازيكنان ، با قلاب كردن دست هاي يكديگر درست كرده اند ، پيوسته و دايره وار كمان را تشكيل مي دهند ، ابتدا سر گروه ، عمو زنجير باف را مورد خطاب قرار داده و سؤال و جوابهاي را به صورت شعر رد و بدل مي كنند .و البته بقيه ي بچه ها سه گروه همراهي مي كنند .
سر گروه بچه ها ( همراه با بچه ها )
عمو عمو زنجير باف … ؟ ب له ….. ؟
زنجير منو بافتي … ؟ بله …… ؟
پشت كوه انداختي … ؟ بله ….. ؟
با با اومده …… ؟ چي چي اورده ؟
نخود و كشمش ؟ بخور بيار ….
با صداي چي ؟؟؟؟ با صداي گربه !!!
تا عمو زنجير باف نام حيواني را بر زبان آورد ، سه گروه همراه با ساير بازيگنان صداي حيوان مورد نظر را در اورده و براه مي افتاد و از زير دستهاي قلاب شده ي عمو زنجير باف و نفر دوم مي گذرند ، به جز همان نفر كه به صورت كت بسته ، پشت به بچه ها قرار مي گيرد . سر گروه دوباره شعر را شروع مي كند و عمو زنجير باف با نام حيواني آن را تمام مي كند و آنها از زير دست به هم داده نفري كه كت بسته ، پشت به بچه ها ايستاده و نفر سوم عبور مي كنند ، در نتيجه نفر سوم نيز دستهايش پيچ خورده و پشت به بچه ها قرار مي گيرد و خلاصه اين بازي را تا جايي انجام مي دهند كه همه بچه ها غير از سر گروه و عمو زنجير باف كت بسته و پشت و رو شوند و به عبارتي زنجير بافته شود .
در اين جا سر گروه و عمو زنجير باف مكالمه مي كنند .
سرگروه :
عمو عمو زنجير باف ……… ؟ بله ………. ؟
زنجير من بافتي …… ؟ بله ……… ؟
مكحكم يا كه شله ؟ بافته شد
بكش *** ؟؟
حال سر گروه از يك طرف و عمو زنجير باف از طرف ديگر ، با كشيدن بچه سعي مي كنند كه زنجير را پاره كنند اما بچه ها با محكم گرفتن يكديگر مقاومت مي كنند … تا اينكه بالاخره زنجير از يك جايي پاره مي شود دوباره بازيكنان از يكديگر جدا شده جريمه مي شوند و بايستي هر كاري از سوي ساير بازيكنان به آنها محول مي شود انجام دهند .
نام بازي قايم موشك
نام محلي : چشم قييم
اهداف بازي : پرورش اعتماد در كودكان به هنگام تنهايي ، زايل كردن ترس در تاريكي ، تقويت جسماني
تعداد بازيكنان : 5 الي 10 نفر
سن بازيكنان : 6 ساله به بالا
ابزار : ندارد
محوطه بازي : مكاني مانند كوچه باغ . حتي اتاق هاي ساختمان
شروع بازي : بچه هاي دواطلب بازي ، ترجيحاً در تاريكي عصر ، در محوطه كه داراي كمينگاه و درخت و كنج و غيره …. جهت قايم شدن ، باشد دور هم جمع شده و به قيد قرعه ، مانند سنگ انداختن ، يا شير و خط يكي را به عنوان شروع كننده بازي انتخاب مي كنند .
شروع كننده در محلي كه توسط همه ي بازيكنان مشخص مي شو.ند ، روي ديوار يا روي تنه درخت پشت به بچه ها ايستاده و چشمانش را مي بندد و با كف دست چشمان خود را مي گيرد تا جايي را نبيند و بنابر قرار داد مثلاًُ از 1 تا 20 مي شمارد تا ساير بازيكنان در اين فرصت خود را مخفي كنند .
سپس مي گويد : قايم شدين ؟ بيام يا نه ؟ چنانچه جوابي نشنيد به اين مفهوم است كه همه قايم شده اند و شروع به جستجو مي كند و هر كدام را كه پيدا كند بايد دست به همان بازيكن بزند تا او را بسوزاند و اگر نتواند كسي را بسوزاند آن شخص جايش را با شروع كننده بازي عوض مي كند و باز بازي از اول شروع مي شود . لازم به ذكر است موقعي كه بازيكن به جستجوي سايرين مشغول است ، بازيكن ديگر سريعاً خود را به محلي كه روي ديوار علامت زده اند مي رسانند و با كف دست خود محل مورد نظر را لمس مي كنند و با گفتن كلمه « جور » برنده شدن خود را اعلام مي كند .
قديمي ترين نام اين بازي شرماسك است كه قدمت هفتصد ساله دارد . در بعضي مناطق اين بازي توسط بزرگسالان نيز اجرا مي شود .
نام بازي : كماج كماج
نام محلي : كماج كماج (چر چو)
اهداف بازي : حفظ تعادل ، تقويت عضلات پا ، تقويت سرعت و چابكي و ايجاد هماهنگي بين دست و چشم و پا ايجاد روحيه ي فداكاري
تعداد بازيكنان : محدوديت ندارد
سن بازيكنان : 8 سال به بالا
ابزار : ندارد
محوطه بازي : مكاني به ابعاد : 30*20 متر ، حياط مدرسه
شروع بازي : ابتدا دو بازيكن قوي به عنوان سر گروه تعيين مي شوند و ساير بازيكنان را به طور مساوي تقسيم مي كنند سپس به قيد قرعه (مانند شير و يا خط ، سنگ تر و خشك ) گروهي داخل زمين بازي قرار مي گيرند و دو گروه ديگر به عنوان مهاجم دور ميدان پراكنده مي شوند .
بازي بدين ترتيب شروع مي شود كه در مركز ميدان برآمدگي كوچك با خاك يا سنگ گردي به نام (كماج ) درست مي كنند . گروه داخل ميدان دور كماچ قرار مي گيرد تا از حمله ي گروه مهاجم به طرف كماچ مواظبت كند وظيفه ي گروه مهاجم اين است كه اطراف « كماچ» پراكنده شوند . و هر بازيكن سعي مي كند با سرعت و چابكي و زيركي خود را به كماچ نزديك و با زدن جاي پاي خود به « كماچ » گروه مهاجم را برنده كند .
و يا اينكه گروه مهاجم موفق شود از بين يك بازيكن و « كماچ » عبور كند آن فرد را سوزانده است و آن فرد بايد از بازي اخراج شود . وظيفه ي گروه مدافع از « كماچ » اين است كه علاوه بر حفط كماچ از حمله ي مهاجمين ، بايد مراقب بازيكنان مهاجم باشند تا از بين آنها عبور نكنند و اگر اين اتفاق بيفتد بازيكن مدافع بايد سعي كند با سرعت و چابكي خود جلو فرد حمله كننده را سد كند و يا با دست زدن خود به بدن مهاجم او را از بازي اخراج كند .
گروه مهاجم بايد در اطراف كماچ پراكننده شوند و سعي كنند با چابكي و مهارت خود به طرف كماچ حمله كنند و بدون اينكه دست بازيكن مدافع به آنها برخورد كند گروه را برنده كنند .
مراقبت از خود جهت حفظ از برخورد دست بازيكن مدافع كماچ ، عبور از بين بازيكن مدافع نيست به كماچ و اخراج بازيكن مدافع
بازي بين دو گروه ادامه مي يابد و تا هر گروه به عدد 7 رسيد برنده مي شود و گروه بازنده بايد به عنوان جريمه گروه برنده را طي مسير مشخص شده كول كنند .
نام بازي : گل گل
نام محلي : گل يا پوچ (كچه بازي)
اهداف : تحريك حس كنجكاوي و پرورش دقت و هوشياري
تعداد بازيكنان : محدوديت ندارد .
ابزار لام : يك دكمه كوچك
محوطه بازي : محدوديت ندارن .
شرح بازي : افراد به دو گروه مساوي تقسيم مي شوند . دو سر گروه شرايط بازي را از قبيل حد نصاب امتياز و تعداد امتيازات ، يك سره گرفتن گل را ، مطرح مي كنند . ( به طور مثال يكسره گل گرفتن 2 امتياز ،حد نصاب هم 21 مي باشد . ) براي شروع يكي از سرگروهها دگمه يا ساچمه اي كوچك كه در بازي ( گل ) ناميده مي شود ، برداشته و به سر گروه ديگر پيشنهاد مي كند كه گل را در مقابل چند امتياز مي خواهي ( گل را مي فروشد ) . بنا بر انتخاب او يكي از گروهها ، در شروع بازي چند امتياز دارد و گروه ديگر گل را دارد و مي تواند با آن امتياز بگيرد . سرگروه صاحب گل ، گل را به يكي از دست ها مي سپارد ، بعد همه مشت گره كردهي خود را در مقابل ديد گروه مقابل قرار مي دهند . نفرات گروه دوم با كنجكاوي و دقت و هوشياري از حركت دست سرگروه و نفرات نگاهها و حالت چهره ها حدس مي زنند و به سرگروه مي گويند سرگروه بنا بر حدس خود و ياران ، دست هاي مشكوك را كنار گذاشته و بقيه را يكي يكي با گفتن واژه( پوچ يا خالي )كنار مي گذارد و به اين ترتيب به گل نزديك تر مي شوند ، چنانچه آن را پيدا كنند با كسب يك امتياز صاحب گل شده و در دور بعدي ، آنها گل را مخفي خواهند كرد و چنانچه نتوانند ، باز گروه مقابل با احتساب يك امتياز گل را ميان دست ها پخش خواهند كرد .
در ابتداي بازي اگر حدس قوي باشد كه به يقين مبدل مي شود ، سرگروه مي تواند با يكسره گرفتن گل 2 امتياز بگيرد ولي اگر نتواند بنا به قراردادي كه دارند 1 يا 2 امتياز از دست مي دهند .
در خاتمه برنده بازي ، گروهي است كه تعداد امتيازاتش زودتر به 21 برسد . نكته : گل بازي آخر ( امتياز 21 ) را شاه گل مي نامند كه هر گروهي كه مي خواهد شاه گل را بگيرد بايد سه مرتبه به دستي احتمال مي دهد گل دارد جمله ي ( شاه گل بازي 21 را بده ) تكرار نمايد كه اگر بتواند درست حدس بزند « يعني شاه گل » را بگيرد ، گروه مقابل از صفر شروع مي كند و بازي ادامه پيدا مي كند .
نام بازي : هفت سنگ
نام محلي : هفت سانگ
اهداف بازي : ايجاد روحيه ي همكاري ، تقويت و مهارت در نشانه گيري ، بهبود سرعت
تعداد بازيكنان : 4 الي 16 نفر
سن بازيكنان : 6 سال به بالا
ابزار لازم : يك عدد توپ تنيس ، 7 عدد سنگ صاف و هم اندازه
محوطه بازي : جايي مثل حياط مدرسه
شرح بازي : افراد به دو گروه مساوي تقسيم شده و هر گروه يك نفر را به عنوان سردسته و رهبر برمي گزيند . به قيد قرعه يك گروه ابتدا بازي را از فاصله ي معيني از محل هفت سنگ ، كه روي هم چيده شده اند قرار مي گيرند ، تا به نوت با توپ تنيس سنگها را مورد هدف قرار داده و بريزند ، گروه دوم نيز در پشت هفت سنگ ، منتظر نتيجه اند تا هر گاه توپ پرتاپ شده ، توسط گروه اول به هفت سنگ برخورد نكند ، فوراً جايشان را با آن گروه عوض كنند ، ولي اگر برخورد كرد و آرايش سنگها را به هم زد ، توپ را بر مي دارند با پاسكاري و هدف گيري سعي مي كنند نفرات گروه اول را با توپ بزنند كه اگر توپ اصابت كند ، بازيكنان مورد نظر از بازي اخراج مي شود و همچنين نفرات گروه اول در هر فرصتي كه به دست آوردند به سراغ سنگها مي روند تا آنها را روي هم بچينند و يك امتياز بگيرند و مشخص است كه براي انجام چنين كاري ، يكي از دوستان بايستي خود را به خطر انداخته و يارش را در مقابل خطر برخورد توپ پوشش دهد و اگر باز هم مورد ضربه قرار گرفت و از بازي اخراج شد ديگري كار را به اتمام مي رساند ولي اگر ديگر بازيكني نمانده باشد ، بازي تمام و در دور بعدي جا و نقش گروهها عوض مي شود . در پايان گروهي كه زودتر امتياز 7 ( هفت ) را كسب نمايد برنده خواهد بود .
نام بازي : يك گل دو گل
نام محلي : يك قل دو قل
اهداف بازي : ايجاد تفكر و انديشه و خيال ، دقت در نگاه و حركات موزون دست
تعداد بازيكن : 2 نفر ( اگر زياد باشند دو گروه )
سن بازيكنان : محدوديت ندارد
ابزار لازم : 5 سنگ گرد ، كه كمي بزرگتر از فندوق باشد
محوطه بازي : محدوديت ندارد .
شرح بازي : ابتدا با جفت يا تك آمدن ، اينگونه كه يكي از بازيكنالن سنگها را در مشت مي گيرد تا ديگري بگويد زوج است يا فرد . شروع كننده بازي مشخص مي شود . هر كدام در هر مرحله مرتكب اشتباه شوند سوخته ، ديگري بازي را پي مي گيرد و اين بازي چندين مرحله دارد و بازيكن با اجراي موفق هر مرحله ، يك امتياز كسب مي كند و به مرحله ديگر راه مي يابد .
مرحله اول : ( قل اول ) 5 سنگ را به گونه اي كه جدا از هم باشند روي زمين پخش مي كنند ، يكي را برداشته و به بالا مي اندازد ، در فاصله پايين آمدن يكي از سنگها را از روي زمين برداشته و با همان دست ، سنگ بالا انداخته را كه در حال سقوط است مي گيرد و به همين نحو همه انها را بر مي دارد .
مرحله دوم ( دو قل ) : 5 سنگ را به گونه اي كه دو به دو قرار بگيرند ، روي زمين پخش مي كند . يكي را برداشته و به بالا مي اندازد و سنگها را 2 تاي از روي زمين بر مي دارد .
مرحله سوم ( سه قل ) : مانند مراحل فوق ، منتهي ، چهار سنگ روي زمين را در دو حركت 1 تايي و 3 تايي بر مي دارد .
مرحله چهارم ( چهار قل ) : يك سنگ را به هوا انداخته ، چهار سنگ را با هم روي زمين گذاشته و فوري سنگ را از هوا مي گيرند ، سپس باز هم سنگ را مي اندازد و هم سنگ روي زمين را يكجا و در يك حركت برمي دارد .
مرحله پنجم ( پنج قل ) : يك سنگ را به هوا انداخته ، در حالي كه همه ي سنگ ها در مشت است انگشت سبابه را به زمين مي كشد ، بعد سنگ را در هوا مي گيرد .
مرحله ششم : بازيكن باز سنگها را پخش كرده ، يكي را برداشته و بالا مي اندازد ، در فاصله بازگشت ، يكي از سنگها روي زمين را برداشته و سنگ هوا را مي گيرد و با يك پرتاب ديگر سنگي را كه از روي زمين برداشته با يكي از سنگها عوض مي كند و به همين طريق مرحله را با تعويض تمامي سنگها به پايان مي برد .
مرحله هفتم : در اين مرحله ، بازيكن با دست چپ ، توسط انگشتان شست و مياني به صورتي كه انگشت اشاره روي آن سوار شده باشد پلي عريض روي زمين مي سازد . و سنگهاي پخش شده را به حريف اشاره مي كند تا يكي را انتخاب كند و سپس از آن يكي را برداشته و به طرف بالا مي انداد و دوباره مي گيرد در اين فاصله ، سنگها را يكي يكي حداكثر با سه ضربه ، به ضرب انگشت مياني كه از پشت انگشت شست به حالت فنري يا بشكن ، رها مي شود از زير پل مي گذراند . چون سنگ انتخاب شده و آخرين گذارنده از زير پل خواهد بود ، بديهي است حريف سنگي را انتخاب مي كند كه سد معبر ساير سنگها باشد و مسلم است در اثر برخورد يكي از سنگها به سنگ انتخاب شده سوخته و نوبت بازي حريف خواهد شد .
مرحله هشتم : در اين مرحله بازيكن بعد از ريختن سنگها روي زمين ، دست چپ را در يك طرف آنها به صورت عمودي بر زمين گذاشته و ديواري درست مي كند . باز دست راست يكي را بعد از برداشتن به طرف بالا انداخته و دوباره مي گيرد و در اين فاصله بايستي يكي از سنگها را برداشته و به آن سوي ديوار بگذارد و اين حركت را براي تمامي سنگها اجرا مي كند.
مرحله نهم : در اين مرحله بازيكن هم سنگها را يكجا به طرف بالا مي اندازد و در فاصله بازگشت آنها ، فوراً دستها را از كناره به هم مي چسباند و سنگها را با كف دو دست مي گيرد . دوباره آنها را در همان حالت با دو دست به طرف بالا مي اندازد و در اين فاصله دستها را وارونه كرده و از ناحيه انگشت سبابه به هم مي چسباند و آنها را پشت دستهايش مي گيرد و سپس عكس آن را انجام داده و بازيكن سنگهاي پرتابي را با كف دو دست مي گيرد .افتادن حتي يك سنگ موجب سوختن است و هر كدام اين مرحله را گذرانده باشد برنده بازي است .
مرحله آخر : مرحله تنبيه است و دو بازيكن روبروي هم مي نشينند بازنده كف دستش را به زمين مي چسباند ونفر برنده سنگها را يكي يكي با اسامي تنبيه ها : (مانند نوازش ، برداشتن عسل از كندو ) پشت دست او مي چسباند سپس بايستي با يك حركت همه ي سنگها را به طرف بالا بيندازد و با دست بگيرد ،اگر توانست همه را بگيرد تنبيهي متوجه او نيست ، ولي براساس آنچه بر زمين انداخته باشد تنبيه ( جريمه ) مي شود .
× مبتدي ترين بازيكن ها تا همين مرحله ( پنج قل ) پيش مي روند سپس براي كسب امتياز «پشت دست » مي اندازند يعني پنج سنگ را در كف دست جمع مي كنند و با يك حركت ان را به هوا مي اندازند و با پشت دست مي گيرند . باز همان را به هوا انداخته و با كف دست مي گيرند . تعدا سنگ هايي را كه مي توانند با پشت دست بگيرند تعيين كننده امتياز است . اگر بازيكن بتواند حتي يك سنگ را با پشت دست بگيرد ، بازي را مي تواند از اول شروع كند و دوباره ادامه بدهد تا امتياز بيشتري بگيرد وگرنه باخته است .
بخش چهارم
منابع و مأخذ
روانشناسي رشد كودك و نوجوان تاليف دكتر محمد پارسا
بازي از ديدگاه ماريا مانتو سوري تاليف ماريا مانتو سوري
خلاقيت تاليف دكتر جمال حقيقي
زندگي من تاليف باغچه بان
اسلام و تعليم و تربيت تاليف دكتر محمد باقر محبي
تربيت و بازي كودكان تاليف دكتر علي قائمي
ارا مربيان بزرگ درباره تربيت كودك تاليف محمد عطاران
آنچه بايد درباره تربيت فرزندان بدانيد تاليف رنول دوسون
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن