سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
صحبت از ماندگارترين اثر تاريخي است، همان اثري كه هوز بوي تازگي از آن استشمام ميشود. سخت از پيام و گفتار خداوندي است، همان گفتاري كه جزء جزء آن، درياي خروشاني از معارفت است. سخت از تنها مكتوب تحريفناپذير خلقت است، همان مكتوبي كه جانها را سيراب و روحها را به تعالي ميرسند.
فاش گويم آنچه در دل مضر استاين كتابي نيست چيز ديگر است
چون كه در جان رفت جان ديگر شودجان چو ديگر شد، جهان ديگر شود
اللهم اجعل القرآن وسيله لنا الب اشرف منازل الكرامه
اي خدا، قرآن را وسيله ما براي رسيدن به بالاترين منزلتهاي كرامت بگردان
روي سخن ما در اين تحقيق، با نسل پوياي ما است كه در بحران انتخاب قرار گرفته و در جستجوي بهترين الگو تكاپو ميكند و هر نوي را ميآزمايد و كنار ميگذارد و بر پايه لكل جديد لذه، هماره در پي نوي ديگر است و اين آزمون را بارها و بارها تكرار ميكند و همچنان طي شده را درمينوردد.
قرآن را! قرآن را! كه ريشههاي تمام معارف بشري در آن نهفته است.
قرآن را! قرآن را! كه بهترين وسيلهي آرامش و از برترين مصاديق ذكر خداست.
قرآن را! قرآن را! كه مايه كرامت فردي و اجتماعي ما مسلمانان است و همه چيز ما به عمل به آن و پيروي از قرآن ناطق، ائمه اهل بيت بستگي دارد.
پيامبر اكرم(ص): قرآن از همه چيز، جز خدا برتر است. پس هر كه قرآن را پاس دارد، خدا را پاس داشته و هر كه قرآن را پاس ندارد، احترام خدا را سبك شمرده است.
امام صادق(ع): عزيز جبار، كتاب خود را بر شما نازل كرد. او راستگو و نيكي كننده است. در آن كتاب، اخبار شما و كساني كه پيش از ما بود و پس از شما خواهد بود و اخبار آسمان و زمين آمده است، كه اگر كسي ميآمد و از اينها به شما خبر ميداد، در شگفت ميشديد.
پيامبر اكرم(ص): علم قرآن را بياموزيد و غرايب آن را فرا گيريد. غرايب آن احكام واجب و حدود آن است. چه قرآن بر پنج وجه نازل شده است: حلال، حرام، محكم، متشابه و امثال.
پس به حلال عمل كنيد و حرام را فرو گذاريد. محكم را بكار ببنديد و متشابه را رها كنيد و از امثال عبرت بگريد.
قرآن، آب حيات انسان است. اين آب هم، تشنه و طالب انسان است، همانطور كه انسانه تشنه اوست، به همان اندازه كه ما علاقهمند به قرآنيم، چندين برابر قرآن عاشق ماست.
قرآن، سفره رحمت رحيميه است كه فقط براي انسان گسترده شده است. طعام اين سفره، غذاي انسان است كه با ارتزاق آن متخلق به اخلاق ربوي ميگردد و متصف به صفات ملكوتي ميشود و مدينه فاضله تحصيل ميكند و هيچ كس از كنار اين سفره بيبهره برنميخيزد.
در روايت آمده كه رسولب خدا(ص) فرمودند: هيچ شفيعي نه پيغمبر و نه ملك و نه غير از اينها، در روز قيامت بلند مرتبهتر از قرآن نيست.
منقول است كه حضرت علي(ع) فرمودند: قرآن را فرا گيريد كه بهترين گفتههاست و در آن بيانديشيد و تفقه كنيد كه بهار دلهاست و از نور آن شفا جوئيد كه شفاي دلهاي بيمار است و آن را به نيكوترين وجه، تلاوت كنيد كه سودبخشترين سرگذشتهاست.
جهاني بودن زبان قرآن كريم و اشتراك فرهنگ آن، در اجتماع دلپذير سلمان فارسي، صهب رومي، بلال حبشي، اويس قرني، عمار و ابوذر غفاري در ساحت مقدس پيامبر جهاني، كه شعار ازسلت الي الابيض و الاسود و الاخمر، او شهره آفاق شد، متجلب است.
مضمون عبارت شيخ صدوق، در كتاب اعتقادات اينچنين آمده است:
آنچه هم اكنون در دست مردم است، بدون هيچ كم و كاستي همان قرآني است كه بر پيامبر(ص) نازل شده است. پيش از اين نبوده و هر كس به ما عقيده تحريف را نسبت دهد، كاذب است.
معني بلاغت، رسيدن است. اگر گوينده طوري كلام را بيان كند كه معني به قلب سامع رسيده و جايگير شود و مقصودي كه دارد عقل و وجدان مستمع را مسخر نمايد، آن سخن، بليغ است و شكي نيست كه قرآن در بلاغت به حد اعجاز رسيده، زيرا چنان مملكت وحشي، بتپرست، دزد، غارتگر و ظالم را در مدت بسيار كم، صالح و خداپرست و متحد نمود كه قايل شدند تمام دنيا را در تعليم و تاديب نمايند، با آنكه همه آنها متمدنتر و به مراتب بسيار عالمتر و در سياست و حكمت و صناعت و كليه لوازم زندگي بشري از آنها به درجاتي اشرف بودند.
معلوم است كه بيان الهي چنان در قلوب عرب موثر واقع شده كه آنها را به كلي استحاله كرده و تغيير ماهيت داد و ساير معجزات انبياء(ع)، قطعاً به اين اندازه، امتها را خاضع ننموده است.
حارث بن هشام از پيامبر اكرم(ص) پرسيد: وحي چگونه بر شما نازل ميشود؟
ايشان فرمودند: گاه صدايي مانند صداي زنگ به گوش من ميرسد و وحيي كه بدين صورت بر من نازل ميشود، سخت بر من گران و سنگين است. سپس اين صداها قطع ميشود و آنچه را جبرئيل ميگويد، فرا ميگيرم. گاهي نيز جبرئيل به صورت مرد بر من فرود ميآيد و سپس با من سخن ميگويد و من گفتههاي او را حفظ ميكنم.
راههاي ارتباط پيامبر اكرم(ص) با عالم غيب عبارتند از:
1.الهام به قلب؛
2.توسط فرشته وحي؛
3.از طريق شنيدن صدا. به اين ترتيب كه خداوند امواج صوتي را در فضا و اجسام ميآفريده و از اين طريق با پيامبرش سخت ميگفته كه از ديگران مخفي و پنهان بوده است.
قرآن در مدت بيست و سه سال يعني در طول مدت نبوت رسول اكرم(ص)، نازل گرديده است و مشهور آن است كه اولين سوره نازل شده، «اقرا باسم ربك» است، ولي معلوم نيست آخرين چيزي كه نازل گرديد، كدام آيه است و اصحاب پيغمبر در آن اختلافنظر دارند. گويتا هر كس آخرين آيهاي كه از پيغمبر شنيده است را آخرين آيه نازل شده پيامبر نام برده است.
ولي از آنجا كه آيه «اليوم اكملت لكم دينكم» كه سوره مائده است به اتفاق در حجهالوداع يعني دو ماه و نيم قبل از رحلت نازل شده و نيز سوره «اذا جاء نصرالله و الفتح» دلالت ميكند، بر اينكه خدا پيامبر اكرم(ص) خبر رحلت او را ميدهد، بايد سوره مائده و «اذا جاء» از آخرين سورهها باشد، اما آخرين آيه كريمه «واتقوا يوما» و نازل شدن چيزي بعد از آن معلوم نيست. احاديثي در اين خصوص وجود دارد.
مقداري از سورههاي قرآن را كه قبل از هجرت پيغمبر نازل گرديده، مكي و مقداري كه بعد از هجرت نازل شده، مدني ميگويند. خواه در شهر مكه و مدينه نازل شده يا در سفرها و قراي ديگر.
امام صادق(ع) فرمودند: «بسم الله الرحمن الرحيم، اقرا باسمك الذي ...» اولي آياني است كه بر نبي اكرم(ص) نازل شده است.
قرآن در زمان پيامبر اكرم(ص) به صورت كامل در اوراق متعدد نوشته شده بود و در خانه حضرت نگهداري ميشد. در زمان ابوبكر، هياتي مامور شد تا قرآن را جمعآوري كند و بين دو لوح قرار دهد. در زمان عثمان هم به علت توسعه سرزمينهاي اسلامي و بروز اختلافاتي در قرائت قرآن، همه نسخههاي پراكنده قرآن جمعآوري شد و دستور داده شد از روي يك نسخه به تكثير فراوان قرآن بپردازند. اين نسخه به مصحف امام نامگذاري شد و از همين نسخه نمونههايي به بلاد اسلامي فرستاده شد.
قرآن كريم به اسامي متعدد و عناوين متعددي ناميده ميشود و از اين اسامي در قرآن كريم ياد شده است. ميان اين اسامي چند نام داراي شهرت بيشتري است كه مورد اتفاق اكثر دانشمندان علوم قرآني است و ميتوان آنها را به عنوان اسامي و نامهاي قرآن تلقي كرد كه عبارتند از:
امام صادق(ع): شايسته است كه مومن، قبل از مرگ، قرآن را بياموزد و يا در حال فراگيري آن باشد.
حضرت علي(ع) فرمودند: حق فرزند بر پدر اين است كه نام نيكو بر او بگذارد، خوب تربيتش كند و قرآن تعليمش نمايد.
پيامبر اكرم(ص): هر كس به فرزندش قرآن بياموزد، خداوند متعال در قيامت به پدر و مادر، تاج پادشاهي ميبخشد و بر او دو جامهاي ميپوشاند كه هيچ كس مانند آنها را نديده است.
سهل بن سعد ميگويد: زني نزد پيامبر اكرم(ص) آمد و گفت: كه من خود را به خدا و رسولش بخشيدم. حضرف فرمود: به زن نياز ندارد.
مردي به رسول خدا گفت: او را به ازدواج من درآور.
حضرت فرمود: چيزي داري به وي بدهي؟ مرد گفت: خير.
حضرت فرمود: حتي انگشتري از فلز؟ مرد معذرت خواست.
حضر پرسيد: از قرآن چه ميداني؟ مرد پاسخ داد: فلان سوره و فلان سوره و هينطور سورههايي را كه حفظ كرده بود، برشمرد.
حضرت فرمود آيا ميتواني از حفظ بخواني؟ گفت: آري.
پيامبر فرمود تو را به ازدواج او درميآورم در برابر آنچه از قرآن به وي ميآموزي.
در روايات آمده كه رسول خدا(ص) فرمود: برترين عبادت امت من خواندن قرآن است.
حضرت علي(ع) فرمودند: چه خوب است كه هه سخن ذكر خدا و قرائت قرآن باشد كه چون از پيامبر پرسيدند: در نزد خدا كم عمل برتر است؟ گفت: قرائت قرآن و اينكه تو در حالي بميري كه زبانت به ذكر خدا مشغول است.
پيامبر اكرم(ص): همانا خواننده آيهاي از كتاب خدا، بهتر است از آنچه زير عرش است تا پايينترين جاهاي زمين.
امام صادق(ع): بزرگان امت من، قاريان و حافظان قرآن و شبزندهدارانند.
حضرت علي(ع) فرمودند: هر كس به تلاوت قرآن انس گيرد، جدايي برادران او را به وحشت نمياندازد.
ابوحيان توحيدي گويد: حضرت علي(ع) شنيد كه قاري قرآني آيات را به صورت نادرست قرائت ميكند. اين مطلب حضرت را ناراحت كرد. لذا ابوالاسود دولي را فراخواند و به او پيشنهاد فرمود كه قاعده و نمونه و مقياسي براي مردم وضع كند. البته جهات مختلف مطلب را براي او روشن نمود و زمينه كار را براي او فراهم كرد و نمونههايي از قواعد را براي او بيان داشت.
از آداب مهمه قرائت، استعاذه از شيطان رجيم است كه خار طريق معرفت و مانع سير و سلوك الي الله است و اين استعاذه و پناه بردن با لقلقه لسان و صورت بيروح و دنياي بيآخرت تحقق پيدا نكند، چنانچه مشهود است.
پيامبر اكرم(ص): نگاه كردن به سه چيز عبادت است: صورت پدر و مادر، مصحف و دريا.
پيامبر اكرم(ص): قرآن را با صوتهاي خود نيكو سازيد كه صورت زيبا بر زيبايي قرآن ميافزايد.
امام صادق(ع): پيامبر اكرم(ص) فرمودند: راه قرآن را پاكيزه سازيد، چون پرسيدند كه اي پيامبر راه قرآن چيست؟ گفت دهانهاي شما. پرسيدند: به چه چيز پاكيزه كنيم؟ گفت به مسواك زدن.
يكي از آداب تلاوت قرآن مجيد، سجده كردن هنگام قرائت آيا سجده يا گوش دادن به آنهاست. اين سجده را سجده تلاوت گويند، زيرا در قرآن، پانزده آيه سجدهدار است كه چهار آيه از آنها سجده واجب دارد و موسوم به عزايم است و يازده آيه از آنها سجده مستحب دارد.
پيامبر اكرم(ص) فرمودند: كسي كه قرآن را از روي تظاهر و ريا و يا جلب توجه مردم بخواند، در روز قيامت محشور ميشود، در حالي كه در صورت او جز استخوان چيزي نيست و قرآن، گريبان او را ميگيرد و كشانكشان به سوي آتش برده و در شعلهها رها ميسازد.
پيامبر اكرم(ص) فرمودند: مادامي كه حضور قلب دارد و اعضايتان در برابر قرآن خشوع دارند، قرآن بخوانيد و هرگاه حضور قلب نداريد، قرائت شما قرائت واقعي نخواهد بود.
پيامبر اكرم(ص) به ابن مسعود فرمودند: هنگامي كه كتاب خداي متعال را ميخواني و به آيهاي ميرسي كه در آن امر و نهي است، بار ديگر آن را براي عبرت گرفتن تكرار كن و اين كار را از ياد مبر، زير كه نهي آن دليل بر فروگذاشتن گناهان است و امر آن دليل بر نيكوكاري و صلاح.
امام صادق(ع): قرآن با شتابزدگي خوانده نميشود، بلكه كلمه كلمه و با دقت خوانده ميشود. پس به هر آيهاي ميرسيم كه درباره بهشت است، بايد مقدار توقف كنيم و از خداوند آن را مسئلت كنيم. همچنين اگر به آيهاي رسيديم كه از جهنم سخم ميگويد، بايد به خدا پناه ببريم.
امام صادق(ع): چرا تاجري كه در بازار مشغول تجارت است، بعد از بازگشت به خانهاش و پيش از خوابيدن، يك سوره از قرآن را نميخواند تا در برابر هر آيه خوانده شده ده حسنه براي او نوشته شود و ده گناه او محو گردد؟
محبوب و مورد رحمت خداوند
پيامبر اكرم(ص) به سلمان فارسي فرمودند: اي سلمان، چون مومن قرآن بخواند، خداوند درهاي رحمت را بر او ميگشايد. بعد از آموختن علم، خداوند هيچ چيز را بيشتر از قرائت قرآن دوست نميدارد.
امام صادق(ع): هركه قرآن بخواند و جوان و مومن باشد، قرآن با گوشت و خون او آميخته ميشود و خدا او را با فرشتگاني بزرگوار كه نويسندگان و حاملان قرانند، قرين ميسازد و قرآن در روز بازپسين نگاهبان او ميشود.
امام صادق(ع) به روايت از پدرش امام محمدباقر فرمودند: دعا كردن را در پنج جا غنيمت شماريد: هنگام خواندن قرآن، هنگام بانگ برداشتن به اذان، هنگام فرو ريختن باران، هنگام برخورد دو صف براي شهادت و هنگام دعا كردن مظلوم كه حجاب از عرش برداشته ميشود.
بركت خانه، حضور فرشتگان و بيرون رفتن شيطان
در حديث است كه حضرت علي(ع) فرمودند: خانهاي كه در آن قرآن تلاوت شود و ذكر خدا در آن گفته شود، بركتش زياد ميگردد و فرشتگان در آن خانه حاضر ميشوند و شياطين آن بيت را ترك ميگويند. خانهاي كه در آن صداي قرآن بلند است براي اهل آسمانها درخشندگي دارد، مانند درخشندگي ستارگان براي اهل زمين، اما خانهاي كه از قرآن و ذكر خداوند عز و جل بيگانه باشد، از بركت و حضور فرشتگان محروم از شياطين مملو است.
امام صادق(ع) فرمودند: خوانندگان قرآن سه گونهاند: يك دسته قرآن را براي آن ميخوانند كه شاهان را بدوشند و بوسيله آن بر مردمان، گرنفرازي كنند، پس آنان از اهل آتش هستند. ديگر، خواننده قرآني كه حروف آن را حفظ و حدود آن را ضايع ميكند كه او نيز از اهل آتش است و ديكر، خواننده قرآني كه قرآن را ميخواند و سر به جيب تامل فرو ميبرد، به محكم و متشابه آن عمل ميكند، به اقامه واجبات آن ميپردازد، حلال آن را حلال و حرام آن را حرام ميشمارد. اين كسي است كه خداوند او را از فتنههاي گمراه كننده نگاه ميدارد و خود، اهل بهشت است و هركس را بخواهد، ميتواند شفاعت كند.
حضرت علي(ع) در جوابي كه به طلحه دادند، فرمودند: اگر به آن چه كه در قرآن است، عمل كنيد، از دوزخ نجات خواهيد يافت و به بهشت خواهيد رفت. در قرآن، حجت ما، بيان حق و واجب بودن اطاعت از ماست.
استان گلستان با مساحتي بالغ بر 2200000 هكتار در شمال كشور قرار داشته و در ضلع شرقي درياي خزر واقع شده و از دو بخش جلگهاي و دشت در شمال و بخش كوهستاني در جنوبت تشكيل شده كه از شمال به جمهوري تركمنستان، از جنوب به استان سمنان، از طرف شرق به استان خراسان و از غرب به درياي خزر و استان مازندران هممرز است.
استان گلستان 75/1درصد كل سطح كشور را به خود اختصاص داده كه از اين سطح حدود 430000 هكتار اراضي جنگلي، 1126000 هكتار مرتع و بيش از 630000 هكتار اراضي زراعي است كه تحت كاربرد كشت بيش از 720 نوع محصولات زراعي و باغي قرار دارد. نوع آب و هواي استان متفاوت بوده و از اقليم نيمه خشك تا معتدل كوهستاني متغير است. ميزان متوسط ريزشهاي جوي در مناطق غرب استان و در ارتفاعات جنوبي 700 ميليمتر، در نواحي شمال شرقي و نوار مرزي 200 ميليمتر در نوسان است. متوسط بارندگي استان، 450-400 ميليمتر ميباشد.
محصولات غالب استان گلستان شامل گندم، جو، برنج، پنبه، سويا، كلزا، آفتابگردان، دانههاي روغني، سيبزميني و ذرت ميباشد. سطح زير كشت نباتات علوفهاي دراستان اعم از ذرت، جو، يونجه، شبدر برسيم، سورگوم و ذرت علوفهاي، حدود 90-80 هزار هكتار ميباشد. در حال حاضر ظرفيت و پتانسيل توليد نباتات علوفهاي در استان قابل ملاحظه است، به گونهاي كه اگر مشكلات در سطح استان مرتفع گردد، ميتواند يكي از مراكز مهم توليد انواع علوفه در سطح كشور باشد.
1.با استفاده از نباتات سيلو شده، ميتوا در فصل زمستان از علوفه تازه و آبدار در تغذيه دام استفاده نمود.
2.با هزينه كم، مواد خوش خوراك تازه براي فصل زمستان تهيه ميگردد كه در توليد بيشتر گوشت موثر است.
3.با سيلوي علفهاي هرز و خشك كردن آنها، نه تنها مورد استفاده دام قرار ميگيرند، بلكه در مبارزه با آنها نيز مفيد واقع ميگردد.
4.علوفه زيادي در فضايي اندك ذخيره شده، در صورتي كه علوفه خشك جاي بيشتري را اشغال ميكنند.
5.علوفه خشك اگر مدتي در انبار نگهداري گردد، مقداري از مواد قندي خود را از دست داده و از ارزش آن كاسته ميشود، در صورتي كه ميزان خسارت علوفه سيلويي كه براي مدت طولانيترين نگهداري ميشود، بسيار كمتر است.
6.به هنگام خشكسالي و كمبود علوفه، ضامن تامين غذاي دام خواهد بود.
جو با نام علمي Hordeum vulgare (14=n2) يكي از مهمترين گياهان خانواده غلات است و از نظر ميزان توليد مرتبه پنجم پس از گندم، برنج، ذرت و سيبزميني قرار دارد. گياه جو در ابتدا فقط به عنوان علوفه مورد استفاده قرار ميگرفت، اما امروزه بطور گسترده در تغذيه انسان و بالاخص در تهيه نوشيدنيها و مالت الكلي بكار ميرود. جو لخت نيز از زمانهاي قديم به علت درصد فيبر پايين آن در تغذيه دام بكار ميرفت.
جو به دو گروه 2 و 6 رديفه تقسيم ميشود. دو رديفه بيشتر در صنعت مالتسازي و 6 رديفه در صنايع غذايي بكار ميرود و داراي عملكرد بالاتري نيز ميباشد. از لحاظ سازگاري با شرايط محيطي، جو وضعيت خوبي را به دليل قدرت تحمل شوري آن نسبت به ساير غلات داراست. سطح زير كشت جو بدون پوشينه براي تغذيه طيور رو به افزايش است. سابقه كشت آن در ايران بيش از 30 سال ميباشد و در حال حاضر در استانهاي كرمان، يزد، مركزي، سيستان، گلستان، كرمانشاه، ايلام، اصفهان و ... در سطح محدودي كشت ميگرد. جو بدون پوشينه با نامهاي پيغمبري، مهدي و كلراي بين كشاورزان معروف است. عملكرد جو بدون پوشينه بيش از عملكرد جو معمولي است و يكي از محاسن اين جو، عدم ريزش دانه پس از رسيدن است. با بررسيهاي به عمل آمده، جو بدون پوشينه از نظر كيفيت عناصر مغذي شبيه به ذرت بوده و ميتواند در تركيب جيرهي غذايي طيور مورد استفاده قرار گيرد.
جو از فاميل گرامينه (Graminea) از زيرفاميل Hordeum ميباشد و از انواع وحشي و اهلي تشكيل شده است. جو گياهي است يكساله، روز بلند، اگر زمان كاشت آن بخصوص جوهاي بهاره به تاخير بيافتد، گياه كمتر پنجه ميزند. تعداد كروموزومهاي آن 14=n2 است و تعداد ريشهچه بعد از جوانهزدن در حدود 8-5 است. جو داراي ريشه افشان است و شبكه ريشه انواع بهاره آن ضعيفتر از ساير غلات بهاره است. چون مدت زمان كاشت تا برداشت آن كمتر از ساير غلات بهاره است، ريشههاي جو پاييزه طويلتر و قطورتر بوده و براي پنجهزدن احتياج كمي به سرما دارد. گواشوارك در جو عريض و داسي شكل ميباشد و زبانك (ليگول ـ Ligula) آن بزرگتر از ساير غلات است (2 تا 3 ميليمتر).
جو بدون پوشينه، گياهي يك پايه كه گل آذين آن سنبلهاي مركب است و در هر طرف محور اصلي سنبله، 3 گل منفرد قرار ميگيرد. گلها داراي 3 پرچم و يك مادگي با دو برچه ميباشند. گردهافشاني در جو بدون پوشينه به صورت مستقيم است و گل دادن همزمان با سنبله رفتن و از قسمت تحتاني سنبله شروع ميگردد. زمان گل دادن آن در سنبله در حدود 5 تا 8 روز طول ميكشد. در قائده تخمدان (حد فاصل تخمدان و گلومل) در غده متورم آبدار به نام Lodicule ديده ميشود كه رشد و نمو آنها باعث باز شدن گلها گرديده كه از روي شكل و خواص ظاهري آنها ميتوان انواع جوها را از يكديگر تميز داد. دانه جو به صورت فندقه لخت و يا پوست داراست و از وضع شيار شكمي آن نيز ميتوان به انواع آن پي برد.
طبقهبندي جو بدون پوشينه
در طبقهبندي بتانيكي از لحاظ پوشتدار بودن، دانه جو را به دو دسته تقسيم كردهاند:
1.دانه لخت: كه گلوم و گلومل به دانه نچسبيده و بيشتر به عنوان خوراك انسان و طيور مورد استفاده قرار ميگيرد.
2.دانه پوستدار: كه گلومل و گلوم به سختي به دانه چسبيدهاند و بيشتر به عنوان علوفه مورد استفاده واقع ميشود.
جو بدون پوشينه را از لحاظ زمان كاشت به دو دسته تقسيم كردهاند:
انواع بهاره: شبكه ريشه آن بسيار كم ميباشد. مدت زمان كاشت تا برداشت از ساير غلات بهاره كمتر ميباشد و اكثراً بعد از سه ماه برداشت ميشوند.
انواع پاييزه: جو بدون پوشينه از انواع چند پر (چند رديفه) تشكيل شدهاند. ريشهها قطور و طويلتر ميباشند و مقدار پروتئين دانه آنها كمتر از انواع بهاره بوده، ولي ميزان محصول دانه آن بيش از جوهاي بهاره است.
1. H. nudum؛ 2. H. undierectum؛ و 3. H. undizeocrithum.
ب) جوهاي چندپر:
1. H. undiparaueium؛ 2. H. undipyramidatum و 3. H. undivaigare كه آن را H. cieleste مينامند.
زمان كاشت:
زمان كاشت جو بدون پوشينه در استان گلستان بستگي به شرايط محيطي منطقه كاشت داشته و اكثراً جوهاي پاييزه قبل از فرا رسيدن سرماي زمستان و قبل از گندم پاييزه كاشته ميشوند.
عمليات زراعي (تهيه زمين):
آماده كردن زمين مستلزم اجراي عمليات شخم و ديسك به همراه نرم كردن خاك و از بين بردن كلوخهها ميباشد.
عمليات كاشت:
بذركاري به صورت دستپاش و يا بوسيله بذركارها بطور خطي انجام ميپذيرد. فواصل بوتهها در كشت دستپاش يكنواخت بوده، در حالي كه در كشتهاي خطي فواصل زيادي بين خطوط خالي مانده و علفهاي هرز فرصتي براي حضور بدست ميآورند.
عمق بذر:
عمق بذر در خا به عواملي نظير زراعت ديم يا آبي، كيفيت زمين و ... بستگي داشته كه حداكثر 6-5 سانتيمتر خواهد بود. در اراضي ديم، عمق كاشت زياد بوده تا بذر براي روييدن از رطوبت بيشتر اعماق استفاده نمايد. در اراضي حاصلخيز و مرغوب بذر در عمق كمتري كاشته شده و جوانهها زودتر از خاك بيرون ميآيند. در زمينهاي ناهموار، بذر در عمق بيشتري قرار گرفته تا شرايط خاك مشكلي در جوانهزني ايجاد نكند.
آبياري مزرعه:
بسته به شرايط آب و هوايي، مزرعه جو را بين 3 تا 6 مرحله آبياري متفاوت ميباشد. 1) براي سبز شدن (خاك آب)، 2) براي ظهور ساقه (ساقه آب)، 3) براي بيرون آمدن خوشه (خوشه آب)، 4) آبي كه در موقع رسيدن پرچم و مادگي و عمل تلقيح ميدهند (گل آب)، 5) آبي كه در موقع رسيدن دانهها ميدهند (دان آب).
تناوب زراعي:
جو در تناوب با نباتات روغني و گياهان وجيني قرار ميگيرد و به دليل مقاوم بودن به عوامل نامساعد جوي نسبت به گندم در خاكهاي شور آن را در اول تناوب قرار ميدهند.
تراكم مناسب:
حداكثر عملكرد دانه غلات از تراكم گياهي كمتر از 200 بوته در مترمربع بدست ميآيد. لذا افزايش در ميزا بذر بيش از آنكه موجب افزايش توليد گردد، باعث افزايش هزينههاي توليد بدون افزايش عملكرد ميشود.
برداشت جو بدون پوشينه:
جو بدون پوشينه معمولاً زودتر از جو معمولي و گندم رسيده و زمان برداشت آن با كمباين، زماني است كه رطوبت دانه به كمتر از 14-13% رسيده باشد.
ساختمان شيميايي دانه جو به عوامل متعددي همچون رقم و نوع گياه و شرايط محيطي بستگي داشته و به طور كلي شامل قندها، پروتئين، چوبي و خاكستر ميباشد.
كربوهيدراتها:
تركيب اصلي دانه ميباشد كه بيش از 80 درصد وزن خشك گياه را تشكيل ميدهند. عمده كربوهيدراتهاي موجود در جو لخت را نشاسته تشكيل داده و ساير كربوهيدراتها شامل پنتوزان، بتاگلكول، سلولز و ميزان كمي از تك قنديها و دوقنديها ميباشد.
چربي:
دانه جو معمولاً بين 4-2درصد چربي داشته كه مهمترين آن تري گليسريدها هستند كه به ميزان 79-1/73 درصد از كل چربيها را شامل ميشود. 77درصد چربيها در آندوسپرم ذخيره شدهاند.
پروتئين:
ميزان پروتئين در جو متفاوت بوده كه از 8درصد در جوهاي معمولي تا 20درصد در جو لخت است. پروتئين ذخيره موجود در جو، هيدروژن بوده كه مقدار آن از اسيد آميه ليزين كمتر ميباشد. با افزايش پروتئين كاهش اسيد آمينه ليزين خواهد بود.
در دنيا و در بين غلات، ذرت بعد از گندم و برنج از لحاظ اقتصادي و سطح زير كشت، مقام سوم را داراست، ولي از نظر كل توليد، مقام اول را به خود اختصاص داده است و امروزه از عمدهترين محصولات مناطق نيمه گرمسير و گرمسير به شمار ميآيد. يكي از مهمترين گياهاني است كه به عنوان غذاهاي اصلي در بسياري از كشورهاي آمريكاي مركزي، جنوبي و آفريقا و قسمتي از آسيا كشت شده و يكي از مهمترين گياهان تامين كننده انرژي و پروتئين بوده كه توليدات سالانه آن نزديك به 500 ميليون تن ميباشد.
ذرت گياهي است يكساله داراي 20=n2 كروموزوم، متعلق به تيره Poaceae از زير تيره Panicoidea گروه Maydeae جنس Zea و گونه Mays كه سه جنس Zea, Tripsacum, Euchiaena بومي آمريكا بوده و پنج جنس: Coiy, Polyfoea, Trilobachne, Scherachne, Chionachne بومي استراليا و جنوب شرقي آسيا هستند. برخي گياهشناسان گونه Teosinte, Euchlaena Meyicena را در همان جنس ذرت Zea معرفي ميكنند. جنسهاي Tripsacum, Euchlena نزديكترين خويشاوندان ذرت به شمار ميروند.
ذرت گياهي است يك پايه (Monoique – Monoecious)، بدين معني كه گلهاي نر و ماده جدا از هم، ولي بر روي يك پايه قرار دارند. گلها ماده ذرت از جوانهاي كه در قاعده غلاف برگ وجود دارد، توليد ميشود. محور سنبلههاي ذرت بعد از تكامل، تبديل به مغز بلال (چوب محور بلال) شده كه در روي محور بلال سنبلچههاي متعددي به صورت جفت قرار داشته، هر كدام دو گل مونث ميباشند.
برگ:
ذرت نيز ماند غلات داراي برگهاي بلند، دراز و كشيده و موازي است كه معمولاً برگهاي پاييني كوچكتر و به طول 13-12 سانتيمتر و برگهاي مياني 90-80 و عرض آنها بين 11-8 سانتيمتر است. در ذرت همانند يولاف گوشوارك وجود نداشته، اما زبانك كاملاً درشت، شفاف و قابل رويت است. تعداد برگها به طول دوره رشد بستگي داشته، به نحوي كه در ارقام زودرس 12-8 و در ارقام ديررس تا 40 برگ رويش دارند. ارقام معمولي، 15-14 برگ دارند. برگها به طور متناوب و در چپ و راست يكديگر بر روي ساقه ذرت استقرار مييابند.
ريشه:
ذرت قدرت پنجهزني نداشته و ريشههاي قوي ندارد و سطحي ميباشد. سيستم ريشه ذرت شامل 5-3 ريشه جنيني ثانويه كه از اولين گره زير سطح خاك تشكيل گرديد و داراي ريشههاي هوايي ميباشد. ريشههاي هوايي از گرههاي نزديك سطح خاك تشكيل شده كه علاوه بر جذب آب و مواد غذايي، باعث مقاومت گياه ميشود.
دانه ذرت بدون آب، حاوي 77درصد نشاسته، 20درصد قند، 9درصد پروتئين، 5درصد چربي، 5درصد پنتوزان (Pantosan) و 2درصد مواد معدني است. ميزان درصد پروتئين و چربي ارقام مختلف ذرت كاملاً متغير بوده و حداكثر پروتئين به 15درصد و حداقل آن به 6درصد ميرسد. قريب 80درصد پروتئين دانه در آندوسپرم آن ميباشد. پروتئين ذرت حاوي Prolamine بخصوص Zein (قابل حل در الكل)ريال Globulin (قابل حل در محلول نمك خنثي) است. ذرت از لحاط كلسيم، منگنز و سديم، فقير و از لحاظ آهن، فسفر و پتاسيم غني ميباشد.
در شرايط گرم و مرطوب، دانه ذرت پس از 5-4 روز جوانه زده و در مواردي كه درجه حرارت كمتر از حد اپتيمم تا 14 روز نيز طول ميكشد. اگر بذر ذرت در عمق مناسب 7-5 سانتيمتر كشت شود، مزوكوتيل شروع به رشد كرده و نيمي از فاصله تا خاك را طي نموده كه با طويل شدن كلئوتيل برگ بقيه فاصله تا سطح خاك نيز طي ميگردد. با خروج كلئوتيل، اولين دو برگ حقيقي تشكيل شده و برگهاي بعدي به تعداد هر برگ به مدت 3 روز ظاهر ميگردند. در عرض دو هفته، گياه جوان معمولاً 5 تا 6 برگ و يك سيستم ريشه اوليه دارد كه رشد آن ديگر به ذخيره مواد غذايي بستگي ندارد.
حداقل دماي لازم براي جوانهزني 10-8 درجه سانتيگراد بوده و دماي اپتيمم و مناسب 20 درجه سانتيگراد ميباشد. هرچه دماي ميانگين شبانهروز پايينتر از حد اپتيمم باشد، زمان سبز شدن كندتر و طولانيتر خواهد بود. ذرت در مرحله جوانهزني حداكثر دماي 30 درجه سانتيگراد را تحمل ميكند. دماي بيشتر از 34 درجه سانتيگراد نيز در عمل گردهافشاني اختلال ايجاد ميكند. در طول دوره رشد و نمو، دماي مناسب بين 28-21 درجه سانتيگراد بوده و دماي كمتر از 8 درجه سانتيگراد موجب كاهش قابل توجه محصول ميشود. ارقام زودرس 1800-1500 روز درجه و ارقام ديررس 2500-2400 روز درجه نياز دارند.
ذرت گياهي روز كوتاه بوده كه با كوتاه شدن روز، زمان گلدهي سريع و در شرايط روزهاي بلند، دوره رويش افزايش و تعداد برگها بيشتر ميگردد. زمينهاي با بافت متوسط 7-6=pH براي رشد ذرت بسيار مناسب بوده و pH بين 8-5/5 را نيز تحمل ميكند. ذرت در زمان پنجهزني نسبت به شوري حساس بوده، به طوري كه ممكن است درصد جوانهزني را تهديد نكند، اما زمان آن را به تعويق انداخته و در طول دوره رشد موثر واقع شده و ميزان توليد را كاهش ميدهد.
1.ميزان گل ماده خشك در مناطق معتدل و نيمه گرمسير يكسان باشد، اما در مناطق گرمسير، ميزان ماده كمتري به دانه اختصاص مييابد. به همين دليل شاخص برداشت در مناطق گرمسيري 4/0 و در مناطق گرمسيري 5/0تا 55/0 است.
2.در مناتطق گرمسير نسبت به نواحي معتدل، برگهاي بيشتري رويش داشته، در نتيجه توليد دانه كمتر خواهد شد، زيرا برگها مانع از تاثير بيشتر نور در توليد دانه ميگردند.
3.طول دوره رشد گياه در زمان پر شدن دانه در مناطق معتدل بيشتر از مناطق گرمسير است. ضريب دوره رشد در پر شدن دانه در مناطق گرمسير 3درصد و در مناطق معتدل 4 درصد است.
ذرت در خاكهاي آهكي با بافت لومي، عمق كافي، نفوذپذيري مناسب و داراي مواد آلي (1 تا 2درصد) بيشترين عملكرد را دارد. خاكهاي خيلي سنگين براي كشت ذرت، مناسب نيستند. اين نوع زمانها را براي كشت ذرت مناسب نيستند. اين نوع زمينها را براي كشت ذرت بايد بوسيله كودهاي حيواني و سبز اصلاح كرد. ذرت در خاكهايي كه pH آنها بين 6 تا 7 باشد، به خوبي رشد و نمو كرده و محصول قابل توجهي ميدهد.
عمليات تهيه زمين:
شامل زيرشكن، شخم، ديسك، هرس، غلطك و در صورت نياز استفاده از لوله (ماله) كودپاش نهركن است كه در زمان و نحوه اجراي آن بستگي به محصول قبل از كشت ذرت و نوع كشت فعلي (بهاره ـ تابستانه) دارد. چنانچه كشت تابستانه، يعني بعد از برداشت گندم و جو باشد، فرصت زماني براي تهيه زمين خصوصاً در قطعات مربوط به برداشت گندم در مناطق سردسير و معتدل كه امكان سرماي زودرس پاييزه وجود دارد محدود است. در صورت هرگونه تاخير در تهيه زمين، امكان مواجه شدن با سرما وجود داشته و خسارت وارده زياد ميباشد.
كودهاي آلي (حيواني و كمپوست) باعث اصلاح خواص فيزيكي، شيميايي و بهبود فعاليت بيولوژيكي خاك ميشوند. اين دسته از كودها در كوتاه مدت، بخشي از مواد غذايي مورد نياز ذرت را تامين كرده و در دراز مدت باعث بهبود ساختمان و تهويه خاك و همچنين افزايش ظرفيت نگهداري آب در خاك ميشوند. بنابراين مصرف حداقل 40-30 تن در هكتار كود حيواني پوسيده يا كمپوست قبل از كاشت جهت افزايش عملكرد ذرت توصيه ميشود.
ب) كودهاي شيميايي:
مصرف مواد غذايي بويژه ازت و فسفر بوسيله گياه ذرت در مقايسه با ساير گياهان زراعي در سطح بالاتري قرار دارد.
ازت:
اولين عنصر كه كمبود آن در خاكهاي مناطق خشك و نيمه خشك حس ميشود، ازت است. اين عنصر جز عناصري ضروري اوليه بوده و گياه براي رشد خود به آن نياز دارد. مصرف ازت در ذرت علوفهاي به علت تراكم زياد نسبت به ذرت دانهاي بالاتر ميباشد.
مقدار مورد نياز كود ازت:
1.بعد از شخم و همراه ديسك و قبل از كشت محصول؛
2.در مرحله شش برگي ذرت؛
3.قبل از ظهور گل نر؛
4.در زمان لقاح.
در خاكهاي سبك و شني بايد تعداد اين دفعات بيشتر از ساير خاكها باشد. نحوه آبياري مزرعه، موثرترين عامل در افزايش راندمان مصرف كودهاي ازته است.
فسفر:
كود فسفر همراه با كاشت مصرف ميشود و بهترين شيوه آن در زراعت ذرت قرار دادن در زير كنار بذر است. توصيه عمومي فسفر در صورت نبودن آزمون خاك به مقدار حدود 200kg درهكتار ميباشد.
پتاسيم:
وجود پتاسيم در مزرعه موجب افزايش مقاومت گياه در برابر سرما شده، علاوه بر اينكه افزايش مقاومت گياه به خشكي، گرما و خوابيدگي خواهد شد، ميزان مصرف آن در صورت نبودن آزمون خاك 150 كيلوگرم در هكتار ميباشد.
گوگرد:
ميزان مصرف گوگرد در صورت نبودن آزمون خاك، 300 كيلوگرم در هكتار (گوگرد پودري همراه با تيوباسيلوس) براي ذرت علوفهاي دارند.
ذرت علاوه بر N.P.K به مقادير كافي از مواد غذايي كم مصرف( كلسيم – منيزيم) و ريز مغزهاي Zn.B .Cu.Fe. Mn.eL نياز دارد كه مقدار آن بر اساس تجزيه خاك و نياز گياه تعيين ميگردد. محلول پاشي به ميزان 2-1 ليتر از تركيبات ريز مغزها در افزايش عملكرد موثر خواهد بود.
براي يك زراعت موفق ، انتخاب بدر مناسب ضرورري است بنابراين بايد با توجه به تاريخ كشت، شرايط اقليمي منطقه و آب و هوا رقم مناسب زودرس (100-90 روز) يا ديررس (130-110 روز) را از ميان بذور اصلاح شده انتخاب كرد. ضدعفوني بذور براي جلوگيري از شيوع بيماري ها ضروري است.
ميزان بذور و تراكم بوته در هكتار عامل مهمي در امر توليد محصول است . در زراعتهاي مكانيزه كه كاشت به وسيله بذر پاش انجام ميگيرد مقدار بذر مورد نياز ذرت علوفه اي 20 تا 30 كيلوگرم در هكتار است. استفاده از بذركارهاي پنوماتيك كه با نيروي مكش قادرند بذر را در فواصل تعيين شده قرار دهند، فضاي كافي براي رويش مناسب بذر را فراهم ميكنند. تراكم بوته ها در صورت استفاده از چاپرهاي خورشيدي بايد 120000 بوته (50cm در 15cm) و استفاده از چاپرهاي رديفي 80000 بوته باشد. بنابراين توسعه و ترويج چاپرهاي خورشيدي ميتواند تراكم و عملكرد بيشتر را به همراه داشته باشد در صورت رعايت فاصله 50cm بين رديف ها بايد از تراكتورهاي چرخ باريك استفاده شود.
براي جلوگيري از رشد علف هاي هرز بايد قبل از كاشت يا بعد از برداشت به يكي از دو روش زير مبارزه صورت بگيرد. – علف كش اراديكان 82% Ee به ميزان 6-4 ليتر در هكتار قبل از كاشت با خاك خشك مخلوط و بعد از آن آبياري ميشود.
يكي از مسايل مهم و قابل توجه در مورد ذرت تامين آب و مراحل مختلف آبياري اين گياه است . مقدار آب و مراحل آبياري به شرايط جوي، بافت خاك و مقدار رطوبت موجود در خاك بستگي دارد و با در نظر گرفتن درجه حرارت محيط 7 تا 12 روز يكبار بايد ذرت را آبياري نمود.
مناسب ترين زمان براي برداشت ذرت علوفه اي موقعي است كه رطوبت محصول 72 درصد باشد كه در اين هنگام ماده خشك آن 28 درصد است و ماده حالت خميري دارد . به طوري كه اگر با ناخن وسط دانه را فشار دهيد شيره آن بيرون نمي ريزيد. ( تفاوت برداشت ذرت علوفه اي با ذرت دانه اي در ماشين آلات برداشت ميباشد.)
توصيه ها:
1) براي توليد محصول با كيفيت و كميت كاملا مناسب بايد از ارقام و هيبريد هاي مناسب استفاده كرد.
2) بذر انتخابي تازه و قدرت توليد جوانه زني آن زياد باشد.
3) نسبت به زودرسي فني گياه در هر منطقه و تاريخ كاشت مناسب آن توجه كامل به عمل آيد.
4) ضدعفوني بذر براي جلوگيري از سرايت بيماري هاي قارچي انجام گيرد.
5) كاشت ذرت علوفه اي به روش بذرافشان و ايجاد خار و به علت مصرف بيش از حد و عدم يكنواختي در توزيع بذر توصيه نمي شود .
6) مصرف 10kg در هكتار كود سكوسترين آهن همراه آب آبياري را موسسه تحقيقات خاك و آب كشور توصيه ميكند.
در بين نباتات علوفه اي يونجه به علت كيفيت مطلوب و خوراكي و دارا بودن ذخائر غذايي مانند مواد پروتئيني و معدني مختلف از قبيل كلسيم و انواع ويتامينها ( بخصوص C,A) اهميت خاصي پيدا كرده است . ارزش يونجه تنها در ذخيره مواد غذايي آن نبوده بلكه تاثير مهمي در اصلاح زمين و حاصل خيزي خاك داراست يونجه حاصل خيزي و ساختمان خاك را حفظ و يا آن را بهبود بخشيده و خاك را در مقابل فرسايش آبي و بادي و به خصوص در اراضي شيبدار محافظت مينمايد . امر.ز توجه خاصي نسبت به حمايت از اين گياه شده كه از ان جمله ميتوان اين موارد را نام برد:
- شناسايي و انتخاب واريته هاي خالص و كليدي.
- حفظ اصول قرنطينه بذر يا علوفه.
تعيين بذر متناسب با شرايط اقليمي متفاوت.
بررسي شرايط ورود و جلوگيري از ورود بذر واريته هاي مختلف خارجي.
ايجاد مزارع مخصوص توليد بذر تحت شرايط ويژه به منظور جلوگيري از مخلوط شدن واريته در موقع گردافشاني.
فراهم كردن امكان تفكيك واريته هاي مختلف يونجه هاي بومي كشور و شناسايي آنها.
توسعه وكشت و كار يونجه به صورت ديم در مراتع به صورت خالص و يا با مخلوط گياهان تيره گندميان
يونجه گياهي است چند ساله يا دايمي كه ريشه اي راست و مستقيم داشته و به ريشه اوليه معروف است. ريشه راست بعد از قرار گرفتن بذر در خاك و جذب رطوبت بدون انشعاب به وجود ميايد و به موازات پيدايش ريشه اوليه قسمت زير لپه يا هيپوكوتيل در زير سطح خاك قرار ميگيرد. با طويل شدن زير لپه جوانه زني آغاز و گياه از سطح خاك آغاز ميگردد . در اين مرحله نسبت به بي آبي و شوري خاك حساسيت زيادي دارد.
كشت پائيزه در زماني انجام ميگيرد كه يونجه قبل از فرارسيدن سرماي زمستان به اندازه اي رشد كرده باشد كه بتواند شرايط سخت محيطي را تحمل كند . معمولا بسته به اقليم هاي مختلف تاريخ كاشت از اول تا 20 شهريور ماه متفاوت است .
ب) كشت بهاره:
در بهار پس از دفع خطر سرماي زمستان ميتوان اقدام به كاشت يونجه نمود .اگر زمان كاشت هرچه زودتر باشد ريشه نبات از رطوبت موجود در خاك كه ذخيره شده بارندگي زمستانه بهتراستفاده مينمايد. زمان كاشت بسته به اقليم هاي مختلف از 15 اسفند تا اواخر فروردين متفاوت است.
1) آهك و گچ: خاك هايي كه اسيدي يا قليايي هستند ، براي كشت يونجه مناسب نبوده و به وسيله گچ يا آهك اصلاح ميشوند. در خاك هاي اسيدي افزايش آهك قابليت انحلال آهن، آلومينيوم و منگنز را در خاك كاهش داده و جوانه زني و رشد گياه افزايش مييابد.
2) ازت: مهم ترين كود شيميايي داراي ازت كه براي محصول علوفه اي چندساله به كار ميرود ، نيترات آمونيوم است. در صورت آغشته بودن بذر يونجه به باكتريهاي تثبيت كننده ازت افزايش 10-15KG ازت در هر هكتار براي مزرعه يونجه كافي خواهد بود . اگر مقدار ازت از حد معمولا بيشتر شود موجب فعال شدن غده هاي تثبيت كننده ازت شده و گياه را در تثبيت ازت در خاك دچار نارسايي ميسازد.
3) فسفر: مقدار فسفري كه گياهان مختلف از خاك برداشت ميكنند بسته به نوع گياه متفاوت بوده . اين ميزان براي يونجه حدود 10KGاست. كودپاشي در فصل بهار بوده و در عمق قرار ميگيرد كه ريشه هاي عمودي ريشه بتوانند از ان در تماس مستقيم استفاده نمايند.
4) پتاس: رابطه مستقيمي بين ميزان جذب ازت وپتاس وجود دارد به طوري كه با جذب بيشتر ازت اندامهاي رويشي فعال تر شده و تماس بيشتري نياز خواهند داشت . در خاك هاي شور استفاده از سولفات پتاسيم در ديگر خاكها از كلروپتاسيم استفاده ميگردد . يونجه در غلظت 120-140ppm خاك بهترين رشد را دارد كه در اين شرايط 50KG در هكتار كود نياز خواهد داشت در اين حالت غلظت پتاسيم يونجه 8/3 درصد خواهد رسيد.
سه عنصر C,Mg,S را عناصر ثانويه ميگويند. كمبود عناصر ثانويه در يونجه ايجاد مسموميت در دام ميكند در عناصر كم مصرف ديگر نظير روي، مس ، منگنز، موليبيدون، بودر، آهن و كلرو و ... نيز در رشد و نمو يونجه موثر بوده كه عمدتا در خاك هاي كشور كمبود آن احساس نمي شود . در اراضي مرطوب و نيمه مرطوب و در خاكهاي PHاسيدي كمبود عناصر فوق بيشتر ديده ميشود.
استفاده از كود حيواني و افزايش آن به خاك قبل از عمليات كاشت تاثير بسزايي در توليد يونجه و علوفه آن خواهد داشت . افزايش 20-10 تن كود حيواني در هر هكتار بسيار مطلوب بوده است.
ميزان آب مورد نياز يونجه بسته به طول مدت رشد و نمو متفاوت بوده و هر چه مدت رشد طولاني تر باشد آب مورد نياز بيشتر خواهد بود و مقدار مصرف آب بر اساس مقاومت گياه نسبت به بيماري، آفات، سرما، خشكي ، كيفيت و نوع گياه بيش از 20-18 هزار متر مكعب در هكتار است.
زمان برداشت علوفه يونجه بر اساس زمان رشد تنظيم ميگردد . به ويژه اين امر براي چين اول حائز اهميت بوده به طوري كه يونجه كاشته شده در پائيز در همان سال برداشت نشده و به هنگام برداشت بايد توجه داشت كه بوته از ريشه كنده نشده و از محل ساقه صورت پذيرد . تسريع در امر ريشه دواني و شاخ و برگ فراوان هنگامي امكان پذير است كه چين اول زماني انجام گيرد كه گياه مرحله گلدهي را پشت سر گذاشته باشد زيرا زماني كه گياه به گل مينشيند رشد ساقه به حداقل رسيده و جوانه هاي جديد روي طوقه فعال ميشوند ذخيره غذايي طوقه و ريشه در رشد ساقه هاي جديد مهم بوده و اگر ساقه هاي رسيده و جوانه هاي جديد برداشت نگردد ساقه هاي جديد كاهش يافته و ميزان عملكرد را تحت تاثير قرار ميدهد . بهترين زمان برداشت يونجه در مزرعه هنگامي است كه 10% گياهان مزرعه داراي گل شده باشند. برداشت زودهنگام هرچند علوفه مرغوب و با كيفيتي را به دست ميدهد اما ميزان ان به شدت كاهش مييابد و شرايط متفاوت مزرعه در مقابل علف هاي هرز را كمتر ميكند . ازطرفي برداشت دير هنگام موجب كاهش كيفي علوفه به همراه افزايش كمي آن خواهد بود و چين بعدي را به تاخير خواهد انداخت. مهم ترين شاخص برداشت، طول ساقه هاي جديد بر روي طوقه به اندازه 2-3cm است هر چند بسته به شرايط اقليمي متفاوت طول ساقه مختلف خواهد بود . لذا هنگاهي كه مزرعه داراي گياهاني است كه 10% آن مرحله گلدهي را پشت سر گذاشته باشند بهترين زمان مرحله برداشت است . در اين زمان طول ساقه يونجه از زمين حدود 5cm و از محل طوقه 2-3cm است.
منابع:
·وزارت جهاد كشاورزي استان گلستان، وضعيت كشت محصولات علوفهاي در استان گلستان.
·شريعي جهانتيغ، غلامرضا، زراعت و اصلاح نباتات جوي بدون پوشينه.
·شريعي جهانتيغ، غلامرضا، زراعت و اصلاح نباتات ذرت علوفهاي و سيلوهاي آن.
·شريعي جهانتيغ، غلامرضا، زراعت و اصلاح نباتات يونجه علوفهاي و سيلوهاي آن.
مشاهده تعدادي از اندامهاي رويشي و زايشي در قارچها
Vegetative = Somatic (بدني = رويشي)
Fungal organs
Acexual (غيرجنسي)
Reproductive (توليد مثل زايشي)
Sexual (جنسي)
a.Oidium(R.A)
b.Synnema = Graphium(R.A)
c.Septate Hypha(V)
d.Chalmydospore(V)
e.Conidium(R.A)
f.Coenocytic Hypha(V)
نكته) "Hypha" Conidium نيست، بلكه اسپور (spore) است و در توليد مثل غيرجنسي ايجاد ميشود.
نكته: به پايهاي كه روي Hypha در شكل شماره 1 ايجاد ميشود، Conidiophore گويند.
موضوع:
مشاهده اندامهاي رويشي و زايشي در قارچها
1.
Coenocytic Hypha¨Zoosporangium
Zoosporangium¨Zoosporangiophore
Zoosporangiophore¨Coenocytic Hypgha
2.
Ascopore
Ascus – Ascospore
Ascus
نكته) Ascus دستهاي از قارچها هستند كه در توليد مثل جنسي اين اندامها را توليد ميكند.
3.
Stroma
Ascus
Ascospore
نكته: معمولاً تعداد Ascospore چه در تك سلولي و چه در دو سلولي 8تاست.
4. Pycnidium
نكته: Rhizomorphبراي قارچ Armillaria استفاده ميگردد.
نكته) Sclerotium تودههاي به هم پيچيده از Hypha است.
7. Sclerotium
نكته) يكي از قارچها كه مولد اين اندام است.
ColletotrichumGloeosporioides
نكته) بيماري كه اين اندام را ايجاد ميكند Canker (شانكر) است.
آزمايشگاه قارچشناسي و بيماريهاي گياهي
موضوع: بيماري سفيدك پودري در گياهان
سفيدك سطحي = سفيدك حقيقيPowdery Mildew
پوشش سفيدكMycelium
نمونهبرداري از پوشش سفيد
Conidium
Conidiophore
در شرايط محيطي نامساعد در داخل پوشش سفيد نقطههاي سياه رنگي ديده ميشود.
نمونهبرداري:
Ascus
Cleistothecium
Ascospore
بيماري سفيدك پودري جوBarley powdery mildew
Pathogen: Blumeria garminis
سفيدك پودري شمشاد
Pathogen: Microspoaera euonymi - japonici
موضوع:
بيماريهاي زنگ (Rust) در گياهان
جوش Rustule
بيماري زنگ رزتك سلولي
Pustule
اسپورهاي بهاره است: به رنگ زرد تا نارنجي = تك سلولي
Uredopustule ¨ Uredospoere
اواخر فصل: به رنگ مشكي = چند سلولي
Teliopustule ¨ Teliospore
نكته: تشخيص زنگها معمولاً از روي Teliosporeها صورت ميگيرد و باعث بقاي زنگ و انتشار آن از سالي به سال ديگر ميشود.
Teliospore گياه تمشك در زير ميكروسكوپ
نكته) عامل اين دو بيماري قارچ است با نام علمي
Pathogen: Phragmidium mucronatum
موضوع:
بيماري سفيدك كركي (داخلي، دروغي و كاذب) در گياهان (Downy mildew)
Pathogen: قارچ (قارچهاي پست)Polyphage: چند ميزبانه Sign دارد.
بيماري سفيدك كركي در گياهان
اين بيماري تحت نام سفيدك كركي، سفيدك داخلي، دروغي و كاذب نيز ناميده ميشود. به زبان انگليسي نام اين بيماري Downy mildew است. اين بيماري نيز همانند زنگها، سياهكها و سفيدكهاي پودري در بسياري از گياهان زراعي و باغي بروز پيدا ميكند. عامل اين بيماري قارچ است و اين قارچ جزو قارچهاي پست ميباشد. Pathogen بيماري پوليفاژ بوده و به طيف وسيعي از گياهان حمله ميكند. علائم اين بيماري در اكثر گياهان بيمار يكسان و به شرط زير است:
ابتدا در سطح فوقاني برگها لكههاي سبز كمرنگ تا زرد و با حاشيه نامشخص تشكيل شده كه به تدريج توسعه پيدا ميكند. در سطح زيرين برگها و درست در محل لكهها فرم توليد مثل غيرجنسي قارچ به صورت پوشش كركي سفيد مايل به خاكستري خود را نشان ميدهد. اگر از اين پوشش نمونهبرداري كنيم، زئوسپورانژيوفورها و زئوسپورانژيومهاي قارچ مشاهده ميشود. آنها از روزنههاي تحتاني سطح برگ خارج ميگردد. بيماريهاي سفيدك كركي موجب كاهش سطح فتوسنتزي برگها شده و بدين ترتيب باعث ريزش گلها، كوچك شدن ميوهها و يا ريزش آنها ميشود. در بعضي از گياهان مانند انگور علائم بيماري بر روي خوشه قوره و انگور قابل مشاهده است.
نام بيماريعامل بيماري
سفيدك كركي كاهوBremia Lactuca
سفيدك كركي انگوي Plasmopare Viticola
سفيدك كركي اسفناجPeronospore effuse
كنترل و مبارزه:
سفيدكهاي كركي آب و هواي نسبتاً گرم و مرطوب را پسنديده و در روزهايي كه هوا آفتابي نباشد، بيشتر به چشم ميخورد. بنابراين شرايط آب و هواي ابري و مرطوب بالا به توسعه اين بيماري كمك زياد ميكند. جهت كنترل و مبارزه با اين نوع بيماري لازم است به موقع علائم بيماري مورد توجه قرار گيرد و اقدامات لازم صورت گيرد. به محض مشاهده لكههاي كوچك بر روي سطح برگها معمولاً سمپاشي با قارچكشهاي مناسب صورت ميگيرد. قارچهايي كه معمولاً جهت كنترل اين بيماريها استفاده ميشود، عبارتند از:
Ridomil, Zineb, Metalaxyl, Thiram, Ferbam, Maneb
نكته: Ridomil مخلوطي از Metalaxyl و Mancozeb است.
در كنار كنترل شيميايي، جمعآوري بقاياي گياهي آلوده و معدوم ساختن آنها باعث كاهش شدت بيماري در دورههاي بعدي ميشود.
نام بيماري عامل بيماري
سفيدك پودري توتPhyllactinia turica
سفيدك پودري پيچك صحراييErysiphe convolui
زنگ يولافPuccinia avenae
زنگ باقلاUromyces fabae
نكته: در سفيدك پودري كلسيتوتسيوم وجود دارد، ولي در سفيدك كركي كلسيتوتسيوم وجود ندارد.
انواع سم و قارچكشها:Folicure, Tilt
براي سفيدكهاي پودري از اين قارچكشها استفاده ميشود:
Captan, Karatan,Benomyl = Benlate
براي كنترل بيماريهاي سياهك آشكار و پنهان گندم و ضدعفوني بذر:
Carboxhn Thiram
موضوع:
خصوصيات سموم مختلف
نكته: WP مخفف: Wettable Powerd(خيس)
خصوصيات
Fungicides
فرمولاسيون
Formulation
حلالش آب است ¨ محلول غليظ
E3
حلالش روغن است ¨ محلول غليظ روغني
Os
پودر
P
سمي كه گردي پودري است و بايد داخل آب ريخت تا به صورت شيري شود
Wp
قسمت خارجي آن غيرسمي است. رطوبت هوا باعث تجزيه لايه بيرون ميشود و سم آزاد ميشود، ولي روي اندامهاي هوايي اثر ندارد و بيشتر اين سم در شاليزارها كاربرد دارد.
G (دانه)
AD
فاكتور 2)
دز كشنده = درجه سميت = Lethal Dose
OralID (هرچه اين عدد كوچكتر باشد، سم قويتر است)50
نكته: با اين مقادير سموم نصف موشها از بين ميرود. پس: ABC
فاكتور 3)
حداقل فاصله زماني بين مصرف تا تجزيه در طبيعت ¨ دوره كارس = دوره احتياط
بيماري بادزدگي سيبزميني، گوجهفرنگي و بادمجان:
Pathogen: Phytophathora infestans
علائم بيماري بر روي سيبزميني ابتدا بر روي برگها خود را نشان ميدهد. لكههايي سوخته در نوك و حاشيه برگها كه ناشي از نكروز برگ است، مشاهده ميشود. اين لكهها به تدريج توسعه يافته و مناطق وسيعتري را دربر ميگيرد. در شرايط آب و هوايي مرطوب و ابري در قسمت پشت برگها با قارچ پاتوژن ناشي از توليد مثل غيرجنسي به صورت يك پوشش كركي مشاهده ميشود.
بر روي ساقهها لكههاي كشيده شده و سياه رنگ حاصل از نكروز بافت پوست مشاهده ميشود. از بين رفتن سطح فتوسنتزي ناشي از بيماري منجر به كاهش اندازه غدهها و ميزان نشاسته آنها ميشود. اگر آلودگي به غدهها سرايت كند، پوسيدگيهاي قهوهاي رنگي بر روي غدهها ايجاد شده و ارزش اقتصادي آنها را ميكاهد. گاهي اوقات هنگام جمعآوري محصول در اثر تماس غده با اندامهاي هوايي آلوده غدهها آلوده شده و علائم بيماري را در انبار نشان ميدهد. اين بيماري يكي از مهمترين بيماريهاي سيبزميني بوده و در سال 1845 در ايرلند موجب قحطي شده است. عامل اين بيماري، قارچي است با نام علمي Phytophthora infestans.
اگر از برگهاي آلوده در سطح زيرين نمونهبرداري كنيم، قارچ عامل بيماري قابل رويت است. علائم بيماري بر روي گوجهفرنگي نيز شبيه سيبزميني است، ولي ميوهها نيز ميتواند آلوده شده و نواحي پوسيده و فرورفته و چروكداري را بوجود آورد. قارچ پاتوژن در داخل بقاياي گياهي زمستانگذراني كرده و براي سال بعد خود را ادغام ميكند. جهت كنترل بيماري به محض مشاهده اولين علائم بيماري، لازم است با قارچكشهايي نظير ريدوميل سمپاشي صورت گيرد. در صورتي كه شرايط آب و هوايي مرطوب و ابري همچنان ادامه يابد، سمپاشيها هر 15 روز بايد تكرار شود.
آزمايشگاه قارچشناسي و بيماريهاي گياهي
قارچكشها بين ساير سموم يك سري خصوصياتي دارند. يكي از اين خصوصيات فرمولاسيون ميباشد، يعني آن فرمي كه سم ارائه ميشود، مثل پودري يا اسپري formulation و بعضي از سموم مايعاند و بعضي از سموم روغنياند. بعضيها مثل دانه (گرانول) ميباشند و ممكن است سمي با يك تركيب داراي فرمولاسيونهاي متفاوت باشند، مثل
محلول غليظ = Ex (حلال: آب)
محلولهاي غليظ روغني = Os (حلال: روغن)
پودر يا گرد = P (حلال ندارد و به همين صورت استفاده ميشود)
پودر خيسي شدني = Wp (حلال: آب)
وقتي در آب حل شود، يك محلول شيري رنگ بوجود ميآيد. مشكل آنها، اين است كه بايد داخل سمپاشهايي ريخته شود كه همزن داشته باشند.
دانه گرانول = G (حلال: رطوبت هوا)
بيرون آن پوشش غيرسمي دارد. رطوبت هوا باعث ميشود آرام آرام پوشش بيروني تجزيه شود و سم آن آزاد شود. براي كنترل بلاست برنج سم روي اندام هوايي تاثير ندارد.
سمهاي كپسولي = Ae
اين سمها به صورت كپسولهاي تحت فشار درست شدهاند كه اگر قلاف آن آزد شود، سم با فشار خارج ميشود.
درجه سميت چيست؟
درجه سميت را اصطلاحاً lethal dose (دز كشنده) گويند. سميت قارچكش را براي انسان و پستانداران ميباشد. هرچه درجه سميت پايينتر باشد، يعني خطرناكتر است. درجه سميت را چنين نمايش ميدهند:
Oral LD50(عدد)
نكته: دوره كارنس = دوره احتياط ميباشد.
قارچكشها را در طبيعت استفاده ميكنيم و قارچ را از بين ميبريم. بالاخره اين سم بايد تجزيه شود و سميت خود را از دست دهد. حداقل فاصله زماني بين مصرف تا تجزيه در طبيعت را دوره كارمن ميگويند. تا زماني كه دوره كارمن نگذشته، نبايد محصول را برداشت كنيم.
آزمايشگاه قارچشناسي و بيماريهاي گياهي
از مهمترين بيماري حبوبات حتي حبوباتي كه به عنوان علف هرز هستند، بيماري برقزدگي يا (آسكوخيتوز) قارچ مولد اين بيماري يك اندام توليد مثلي، توليد ميكند به نام پيكنيديوم.
اين بيماري يكي از مهمترين بيماريهاي حبوبات شامل باقلا، نخودفرنگي، نخود، لوبيا، عدس و ماش است. اين بيماري در تمام مناطق كشت حبوبات وجود دارد. علائم بيماري بر روي برگ، ساقه، پيچك، غلاف و دانه قابل مشاهده است.
بر روي برگ لكههايي نكروزه (بافت مرده) به رنگ قهوهاي تيره تا سياه و به صورت دواير متحدالمركز خود را نشان ميدهد. پس از مدتي در مركز لكهها نقاط سياهي ديده ميشود كه همان پيكنيديومهاي قارچ عامل بيماري هستند. با برشگيري دقيق از محل پيكنيديومها ميتوان آنها را در زير ميكروسكوپ مشاهده كرد. لكههاي عامل بيماري بر روي ساقهها و پيچكها به صورت كشيده خود را نشان ميدهند. اگر لكهها اطراف ساقه را احاطه كنند، منجر به زخم شدن و شكستگي ساقه ميشوند. بر روي غلاف لكههاي سياه مشاهده شده، ولي به صورت دواير متحدالمركز نيستند. بر روي دانه، زماني كه آلودگي شديد است، لكههايي در رنگ زرد چركي حاكي از آلودگي دانههاست.
عامل بيماري، قارچي است با نام علمي Ascochyta fabae.
گونههاي متعددي از اين جنس بر روي حبوبات فعاليت ميكنند:
Ascochyta pisiنخودفرنگي
Ascochyta rabieiنخود زاعي
كنترل و مبارزه:
جمعآوري بقاياي گياهي آلوده پس از برداشت محصول در كنترل بيماري بسيار موثر است. همچنين تهيه بذر حبوبات در مناطق خشك و غيرمرطوب تهيه نشود. به محض مشاهده علائم بيماري سمپاشي با قارچكشهاي كاپتان، مانكوزب و تيرام و پنوميل در كنترل بيماري بسيار موثر است. در صورتي كه شرايط آب و هوايي مرطوب باشد، سمپاشي بايد مرتباً تكرار شود.
آزمايشگاه قارچشناسي و بيماريهاي گياهي
بيماري بلاست برنجMagnaporthe grisea
فوزاريوم هم به ريشه و هم به سنبله حمله ميكند.
فوزاريوم گندم (ريشه، اما علائم بر روي سنبله مشاهده ميشود)Fusariose
Fusarium graminearum
سفيدك پودري آفتابگردانLaveillula taurica
لكه قيري افراRhytisma acerinum
سياهك گالزاي ذرتUstilago maydis
خسارت سن گندم. اين بيماري توسط حشره سن ايجاد ميشود.
پيچيدگي برگ هلو (لب شتر)Taphriona deformans
موضوع:
مشاهده و بررسي بيماريهايسياهك smut در گياهان
انواع سياهكها در غلات
1. سياهك آشكار
2. سياهگ پنهان
3. سياهك سخت
4. سياهك هندي
5. سياهك پاكوتاه
6. سياهك گالزا
بيماريهاي سياهك در گياهان از آن جهت تحت به اين نام خوانده ميشود كه همانند جسم سوختهاي گرد سياهرنگي بر روي اندامهاي آلوده مشاهده ميشود اين قبيل بيماريها خلص غلات است در بيشتر اين موارد در اين گياهان مشاهده ميشود قارچ پاتوژن به اندامهاي توليد مثلي در غلات (گل آذين) يا سنبله حمله كرده ضمن تغذيه از دانهها محتويات آنها را از بين برده و به جاي آن تودهاي از اسپرهاي خود را به صورت گردي سياهرنگ بر جاي ميگذارد. اسپرهاي حاصل بيماري تليوسپور ناميده ميشود اين اسپرها بر خلاف زنگها فاقد تليوم هستند از آنجا كه قارچ پاتوژن بيماريهاي سياهكبه سنبله غلات حمله ميكنند و دانهاي بر جاي نميگذارند خسارت ناشي از اين بيماريها بسيار قابل توجه است و هيچ راه درماني نيز نداشته و تنها شيوه كنترل اين قبيل بيماريها پيشگيري است.
سياهكها بر حسب نوع علائكم به چندين دسته تقسيم ميشوند:
1. سياهك آشكارLoos smat
2. سياهك پنهانcovered smat
3. سياهك سختHard smat
4. سياهك هنديIndian smat
5. سياهك پاكوتاهDwarf smat
6. سياهك گالزاgalgen smat
علائم بيماري در سياهكهاي آشكار به صورت ظهور تودهاي از تليسپورهاي قارچ پاتوژن بر روي سطح خارجي سنبله است كه بر اثر آن سنبله ظاهري سياه و دوده گرفته از خود نشان ميدهد. ضمن تغذيه از محتويات دانه (.....)دانه را نيز از بين برده و به جاي آن تودهاي از تليوسپورها را بر جاي ميگذارد همچنين پاتوژن و ريشكهاي سنبله نيز حمله نموده و آنها را نيز از بين ببرد. چنين سنبلههايي عموماً زودتر از بقيه در سطح مزرعه به صورت سياهرنگ ظاهر ميشوند. در اثر وزش باد و ريزش باران تيلوسپورها شسته شده و در نهايت محوري لخت از سنبله باقي ميماند.
سياهك پنهان: علايم بيماري در اين نوع سياهك به هنگام ظهور سنبله مشاهده نميشود و سنبله ظاهري سالماز خود بروز ميدهد ولي اگر آن را در ميان 2 كف دست مالش دهيم مشاهده ميشود كه هيچ دانهاي در آن تشكيل نشده و جز پوششهاي دانه و ريشكها سالم به نظر ميرسد اين نوع سياهك، سياهك پنهان نام دارد و در اين نوع سياهك قارچ پاتوژن محتويات دانه را ضمن تغذيه از بين ميبرد ولي خرابي باقيمانده و بنابراين تليسپورها خارج نمي شود.
3. سياهك سخت: اين نوع سياهك فقط در جو مشاهده ميشود. سنبلههاي جو علائم بيماري را به صورت تودههايي سياهرنگ حاصل از تليسپور قارچ پاتوژن از زير پوسته نازك دانه نشان ميدهد ريشكها نيز در اين بيماري معمولاً سالم باقي ميماند سنبله آلوده در اثر ترشح موادي به خارج پس از مدتي سخت و سفت شده و به همين علتبه آن سياهك سخت ميگويند اين قبيل سنبلهها در اثر وزش باد و ريزش باران شسته نميشود بعضي از آنها نيز فرصت خروج از برگ غلافي را نيز ندارند واريتهاي از جو به نام (L.B) نسبت به اين بيماري ايمن است.
سياهك هندي: سياهك هندي علائمي مشابه با سياهك پنهان بر روي سنبلههاي خوددارد با اين تفاوت كه تعداد محدودي از سنبلكها به بيماري دچار شده و در نهايت دانه تشكيل نميدهد بقيه سنبله سالم بوده و دانه در آنها تشكيل ميشود از آنجا كه بخشي از سنبله به بيماري دچار ميشود به آن سياهك جزءاي يا بخشي نيز ميگويند. اين سياهك به طور محدود در جنوب ايران استان سيستان و بلوچستان مشاهده ميشود.
اين بيماري براي اولين بار از ايالت پنجاب هندوستان گزارش شده.
سياهك پاكوتاه: غلائم بيماري سياهك پاكوتاه كاملاً شبيه سياهك پنهان است و تشخيص افتراقي اين 2 از روي سنبله امكانپذير نيست. سياهك پاكوتاه منجر به كاهش ارتفاع بوتهها به حد معمول مي شود. و بدينترتيب با مقايسه بوتههاي كوتاه و سنبلههاي آلوده با بوتههاي سالم بيماري قابل تشخيص است.
سياهك گالزا: اين بيماري خاص گياه ذرت است. قارچ پاتوژن در اثر تحريك دانههاي تازه تشكيل بلال منجر به افزايش غير طبيعي و بيش از حد آنها شده و دانهها را به صورت گال (Gall) در ميآورد. گالها در قسمتهاي مختلف بلال منفرد يا مجتمع تشكيل ميشود آنها ديواره غشائي و نازك داشته كه با كوچكترين فشاري پاره ميشود. در داخل گالها تليسپورهاي قارچ پاتوژن به صورت گرد سياهرنگي كه ناشي از تغذيه از دانه است به وفور يافت ميشود.
بيماري كپك دورهاي غلات: (sooty Mold)
علائم اين بيماري بر روي سنبلههاي غلات ممكن است در وهله اول با علائم سياهك اشتباه ميشود ولي با كمي دقت ميتوان آن را تشخيص افتراقي داد. خسارت ناشي از اين بيماري به صورت نقطهها و يا تودههايي دوده شكل و سياهرنگ بر روي پوشش هاي دانه، ريشكها و در كل سطح خارجي سنبله است. قارچ بيمارگر به دانهها حمله نميكند بنابراين دانه در اين بيماريهر چند كوچك و لاغر تشكيل ميشود و بدين وسيله نبايد آن را سياهك دانست.
قارچهاي مولد اين بيماري تحت شرايط محيطي با رطوبت بالا فعاليت خود را بر روي سنبله افزايش ميدهند همچنين آنها را با ترشح مايكوتوكسين (زهرابه ماهيچه اي) باعث سميت دانهها و افت شديد كيفيت در محصول ميشوند.
سياهك آشكار گندمustilago tritici
سياهك آشكار جوu. nuda
سياهك سخت جوu. hordei
سياهك پنهان گندمTilletion tritici, T.foetida
سياهك هندي گندمT.indica
سياهك پاكوتاه گندمT. controversa
سياهك گالزاي ذرتu stilago maydis
Alternaria triticam
A alternate
stemphyllium
موضوع:
اصول كلي نمونهبرداري در قارچشناسي و بيماريهاي گياهي
يكي از اركان اساسي در كار آزمايشگاهي تهيه نمونه (Sample) از قارچها و بيماريهاي گياهي ميباشد. چرا كه بسياري از قارچها و بيماريهاي گياهي در تمامي فصول سال در طبيعت موجود نيستند و تهيه نمونه از آنها باعث حفظ و نگهداري آنها در مقياس كم خواهد شد. لازم به ذكر است كه روشهاي متعددي جهت نمونهبرداري از قارچها و بيماريهاي گياهي وجود دارد.
يكي از نمونههاي مهمي كهاستفاده و كاربرد زيادي دارند اسلايدهاي ميكروسكوپي ميباشند. اين اسلايدها به دو روش لام و لامل، لام و چسب نواري تهيه ميشوند.
1. تهيه و اسلايدهاي ميكروسكوپي به روش لام و لامل
وسايل مورد نياز: لام، لامل، آب مقطر يا ماده رنگي (به طور لاكتوفنول (Lactophenol)، سوزن نمونهبرداري (تلقي) و ميكروسكوپ.
روش كار
ابتدا لام تميزي آماده نموده و يك قطره آب مقطر يا Lactophenol در مركز لام قرار ميدهيم. ميزان بزرگي قطره بايد طوري باشد كه پس از گذاشتن لامل بر روي قطره تمام سطح زير لام را پوشش داده و منطقهاي خشك باقي نماند. همچنين بايد توجه شود كه قطره از زير لامل نيز بيرون نزند (مقدار قطره بر حسب تجربه به دست خواهد آمد).
سپس با سوزن نمونهبرداري كه از قبل تميز و استريل شده (توسط شعله يا پنبه آغشته به الكل) مقداري از نمونه را برداشته و روي قطره قرار ميدهيم. بايد دقت نمود كه ميزان نمونه برداشته شده بايد طوري باشد كه زير لامل برجستگي بيش از حدي ايجاد نكرده و همچنين در زير ميكروسكوپ به آساني قابل تشخيص باشد. سپس به سرعت لامل تميز را از اطراف در دست گرفته و لبه آن را براي لام كنار قطره با زاويه 45 قرار ميدهيم.
سپس به آرامي لامل را به قطره نزديك نموده و زاويهاي تند به آن ميدهيم. آنگاه به وسيله سوزن نمونهبرداري طرف ديگر لامل را گرفته و به آرامي آن را با قطره تماس ميدهيم و سپس با ملايمت سوزن را از زير لامل خارج ميكنيم.
بدين ترتيب از تشكيل حباب در زير لامل جلوگيري كرده و نمونه فوق آماده مشاهدات ميكروسكوپي ميباشد. براي مشاهده نمونه، آنرا با لنز 1 زوم كرده، سپس جهت بررسيهاي دقيقتر با ساير لنزها آن را زوم ميكنيم.
بعضي از نمونهها در هنگام قرار گرفتن بر روي آب مقطر به هم چسبيده، تودهاي را تشكيل داده كه به زحمت در زير ميكروسكوپ قابل مشاهده است. براي رفع اين مشكل از لاكتوفنول استفاده ميكنيم. لاكتوفنول خاصيت پخشكنندگي داشته و نمونه مورد نظر را تا حد ممكن به واحدها و اجزاي كوچكتري از هم جدا ميكند. لاكتوفنول در دو نوع بيرنگ و رنگي موجود است كه نوع رنگي آن علاوه بر خاصيت پخشكنندگي خاصيت رنگدهي نيز دارد.
2. روش تهيه اسلايدهاي ميكروسكوپي به صورت لام و چسب نواري شيشهاي (چسب اسكاچ)
وسايل مورد نياز: لام، چسب نواري شيشهاي، آب مقطر يا لاكتوفنول و ميكروسكوپ.
روش كار
تكهاي چسب نواري شيشهاي برداشته و آن را بر روي نمونه قرار داده و سريعاً برميداريم. مقدار قابل توجهي نمونه به چسب اسكاچ گير ميكند. بايد از قبل قطره آب مقطر يا لاكتوفنول بر روي لام قرار داده و لام را در كنار خود آماده نگه داريم. چسب اسكاچ حامل نمونه را بدون فوت وقت بر روي لام ميچسبانيم به طوري كه مركز تكه چسب بر روي قطره روي لام قرار گرفته و با دو دست طرفين چسب را بر روي لام ميچسبانيم. اين نمونه آماده مشاهدات ميكروسكوپي است.
مقايسه دو روش با هم
نمونههاي تهيه شده به روش لام و لامل از وضوح بيشتري برخوردار ميباشد. در صورت نياز ميتواند با استفاده از چسب سيتولوژي فيكس شوند. ولي اسلايدهاي تهيه شده به روش لام و چسب نواري عليرغم سرعت و سهولت در امر تهيه و عدم نياز به لام و سوزن نمونهبرداري از وضوح كمتري برخوردار بوده و همچنين قابليت فيكساسيون را ندارد.
عموماً در شرايط مختلف، عوامل توليدموجود و در دسترس (اعم از انساني و غيرانساني)، با محدوديت روبرو ميباشد. با توجه به رشد جمعيت و افزايش تقاضا براي مواد غذايي، يك مشكل مهم محدوديت عوامل توليد است. اين محدوديتها، استفاده مطلوب و بهينه از منابع توليد كشاورزي را از طريق انجام تحقيقات مناسب براي افزايش كارايي عوامب توليد ضروري مينماياند.
زراعت پنبه و صنايع وابسته به آن در اقتصاد كشاورهاي در حال توسعه به دليل ايجاد اشتغال و افزايش درآمد، اهميت دارد. در ضمن دانه پنبه يك منبع مناسب براي تامين پروتئين و روغن موردنياز در تغذيه بسياري از اين كشورها بوده و از ايننظر پنبه بعد از سويا قرار دارد.
پنبه در حال حاضر در 75 كشور كه 70 كشور از آنها جزو كشورهاي درحال رشد محسوب ميشوند، توليد ميگردد و تعداد افرادي كه تنها در اين كشورها به نحوي از اين محصول امرار معاش ميكنند، حدود 200 ميليون نفر برآورد شده است. بدين ترتيب سهم پنبه در كمك به اقتصاد و پيشرفت جامعه روستايي در جهان سوم قابل توجه ميباشد.
در كشور ما نيز پنبه يكي از مهمترين منابع صادراتي غيرنفتي است، چنانچه پنبه به روش صحيح و پيشرفته توليد شود، محصول پربركتي است كه نه تنها درآمد خوبي براي كشاورزان تامين خواهد كرد، بلكه محصولات فرعي و صنايع وابسته به آن ميتواند سهم مهمي در بالا بردن سطح اقتصاد كشور داشته باشد. در اين زمينه فعاليتهاي مختلفي نظير صنايع پنبه پاككني، روغنكشي، تهيه غذاي دام، نساجي و فرآوردههاي ديگري را ميتوان نام برد كه همگام با افزايش توليد، در بالا بردن سطح اشتغال و درآمد ملي تاثير دارد. اگر اين منافع با ارزي كه از صدور مازاد آن حاصل ميشود، درنظر گرفته شود، اهميت اقتصادي اين محصول بيشتر مشخص ميشود.
به لحاظ سنويت، تاريخچه دقيقي در دست نيست، ولي هرودوت در تاريخ نوشته است كه يكي از دلايل پيروزي سپاه ايران در جنگهاي صحرايي بر سپاه روميان، اين بوده كه لباس آنها از جنس پشم شيشه نبوده است. در دست نوشتهاي اسلامي به كشت پنبه در نواحي ساوه و شوشتر اشاره شده و اولين پنبه از هندوستان در سال 1282 به ايران وارد شد. با آغاز مشروطيت و آغاز روابط ايران با ساير كشورها، واردات بذر پنبه نيز آغاز شد.
در سالهاي 1342.43، توليد پنبه در ايران به 152 هزارتن رسيد. در سال 1345 كه سال سياه پنبه ايران است، در منطقه گرگان آفت كرم خاردار شروع به طغيان كرد و تمامي مزارع پنبه را از بين برد كه خوشبختانه با اعلام قرنطينه و سمپاشي جدي، تا به حال اثري از آن پيدا نشد.
بيشترين و بهترين ركود توليد پنبه در ايران، متعلق به سال 1353 است. ركود توليد در اين سال به 50 هزارتن رسيد. متاسفانه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، صادرات پنبه كه ساليانه بيش از 15 هزارتن بود، از رونق افتاد و پنبه به عنوان دومين محصول صادراتي كه بعد از نفت جايگاه خود را از دست داد و تا به حال هنوز نتوانستهايم نه به اين ركورد، بلكه از رقم ناچيز 50 هزارتن نيز پا را فراتر ننهاديم.
پنبه گياهي گلدار، دولپه، از خانواده Malvaceae و از جنس Gossypium است. اين جنس داراي 4 گونه زراعي است كه هر يك داراي عملكرد و خصوصيات متفاوتي هستند. به عنوان مثال Gossypiumherbaceum گونهاي ديپلوئيد و متحمل به استرس است، در حالي كه Gossypiumbombadence رقمي تتراپلوئيد و داراي الياف بسيار بلند و متحمل به بيماريهاست(1).
ارقام وحشي پنبه نيز داراي صفات مطلوب متعددي نظير مقاومت به استرس كمآبي و شوري يا فقر خاك هستند كه انتقال اين گونه صفات از طريق بهنژادي از ارقام وحشي به ارقام زراعي به دليل ناسازگاري بين اين ارقام و يا سقط جنين امكامپذير نيست(2.3). برطرف نمودن ناسازگاريهاي موجود و توليد هيبريدهاي جديد، تنها به طريق كشت بافت ممكن است. يكي از اصول اوليه در بكارگيري تكنيك كشت بافت در اصطلاح گياهان زراعي، قابليت كالوسزايي و باززايي است (7).
پنبه از جمله گياهاني است كه از قابليت بسيار پاييني برخوردار است (5.11). پنبه و چگونگي رشد اين گياه، بستگي به شرايط جوي دارد. ميتواند به عنوان يك گياه يكساله رشد كند (در مناطق معتدل و سردسير) و يا ميتواند به عنوان يك گياه چندساله و دائمي ادامه حيات دهد (گرمسير).
صفر بيولوژيك يك گياه يا درجه حرارت پايه يك گياه، 13 تا 15 درجه سانتيگراداست، ولي شرايط جوانهزدن مطلوب و سريع بودن، دردسر وجود حداقل 22 درجه سانتيگراد در خاك است.
درجه حرارتهاي پايين بين 15 تا 18 درجه سانتيگراد كه در اوايل فصل كاشت و در اوايل ارديبهشت رخ ميدهند، افزايش بيماري مرگ گياهچه ميشود. عامل بيماري در زمان كم فعال ميشود. مناسبترين درجه حرارت براي رشد پنبه، 21 تا 26 درجه در زمان رشد رويشي گزارش شده است. در زمان گلدهي و ميوهدهي، 26 تا 32 درجه سانتيگراد، بهترين درجه حرارت گزارش شده است و در زمان رسيدن پنبه، شكوفايي قوزهها هرچه درجه حرارت بالاتر باشد، براي گياه مطلوبتر است. پنبه گياهي است كه ميتواند به راحتي تنشهاي حرارتي بالا را تحمل كند (35 تا 45 درجه سانتيگراد)، البته شرط اصلي، وجود رطوبت در خاك است. در اين صورت در اثر تنش خشكي، ريزش گل و قوزه شدت مييابد.
به طور كلي در گروه گياهان گرمادوست و نورپسند قرار دارد. نور فاكتور مهمي در ميزان فتوسنتز، گلدهي و ميوهدهي گياه است. شرط اصلي كشت پنبه، علاوه بر درجه حرارت خوب و مناسب، رطوبت و نور كافي نيز ميباشد.
پنبه گياهي است كه به آب كافي براي موفقيت در كشت نياز دارد. در صورت كمبود آب و افزايش حرارت، گياه زودرس شده و سريعاً به گل ميرود.
حساسترين مرحله رشد در پنبه نسبت به كمآبي، مرحله زايشي است، ولي به طور كلي كشت موفق پنبه منوط به آبياري منظم و همچنين تنظيم دقيق فاصله بين آبياريها و ميزان آبياري است.
پنبه، دامنه سازگاري بالايي نسبت به انواع خاك دارد، ولي به طور كلي خاكهايي با ساختمان مناسب و عالي و با نفوذ براي كشت پنبه مناسب است. پس خاكهاي شني و رسي و حاصلخيز مطلوب گياه پنبه است. خاكهاي كمعمق، مناسب كشت پنبه نيستند. پنبه به pH خاك زياد حساس نيست. پنبه جزو دسته گياهان مقاوم به شوري است و اين به دليل جذب انتخابي ريشه در پنبه است.
پنبه گياهي است كه كشت آن موجب فقر مزرعه نميشود، چون وشي كه توليد ميشود و از مزرعه خارج ميشود، داراي درصد كمي از مواد معدني است و اين درصد ناچيز موجب فقر غذايي نميشود. لذا قسمت اعظم موادي كه از خاك جذب شده است، توسط شاخ و برگي كه به گياهان توليد كردهاند يا توليد كرده است، در مزرعه باقي ميماند، به خاك خواهد برگشت. بنابراين بايد از خروج اين بقايا بعد از برداشت محصول از مزرعه جلوگيري كرده، به ميزان مناسب از عناصر خاك احتياج دارد:
ازت
ازت مادهاي است كه كمبود آن در گياه پنبه باعث كاهش رشد شاخههاي رويشي و كاهش قوزه ميگردد. تا زماني كه به حداكثر رشد خود ميرسيد، بايد ازت كافي در اختيار گياه باشد.
فسفر
عنصري است كه در پنبه موجب زودرسي، افزايش تعداد گلهاي اوليه و در تغذيه و رشد گياه نقش اساسي دارد.
پتاس
پتاس، در مقاومت گياه به بيماريها، زودرسي، بلوغ و تشكيل گل نقش مهمي دارد. پتاس، عنصر مهمي است كه با كمبود آن در گياه پنبه، توليد يك بيماري فيزيولوژيك به نام زنگ مينمايد كه با كمبود پتاس در خاك برگها به رنگ صورتي يا سبز، سبز مايل به زرد درآمده و لكههاي قهوهاي نكروز شدن بين رگبرگها ظاهر ميشود كه در نهايت خشك ميشوند و به صورت سوختگي درميآيد و برگ ريزش ميكنند.
سرزني پنبه
در منطقه مرسوم است همين كه بوته پنبه به حدود يك متر رسيد، ساقه پنبه را با دست يا با داس قطع مينمايند و به اين ترتيب از رشد طولي بوته جلوگيري و به آن امكان ميدهد كه به جاي رشد طولي، شاخههاي جانبي ايجاد كرده كه معمولاً داراي گل و قوزه بيشتري خواهد بود. اين عمل كه حاصل تجربه كشاورزان پنبهكار منطقه ميباشد، بوسيله كارشناسان و متخصصين رد نشده است.
يكي از بيماريهاي پنبه كه در اوايل رشد بوتهها حمله مينمايد، مرگ گياهچه و سياهي طوقه است. گاهي گياهچه زير خاك مبتلا شده و ديگر سر از خاك درنميآورد.
خسارت بيماري
خسارت اصلي اينگونه بيماريها، كاهش تعداد گياهان در مزرعه در اوايل كشت، تحمل هزينههاي واكاري و در نتيجه افزايش هزينه توليد محصول، يكنواخت نشدن مزرعه، ديررسي و درنهايت كاهش محصول ميباشد.
علائم بيماري
اينگونه بيماريها معمولاً در 4-3 هفته اول كاشت گياه ظهور مينمايد و بعد از اين مدت به علت محكم شدن بافت گياه و از بين رفتن بعضي شرايط مشاعد براي ظهور بيماري كاهش مييابند. به طور كلي، چهار گروه از علائم بيماري در مزارع مشاهده ميشود:
الف) پوسيده شدن بذور در خاك: بيشتر زماني اتفاق ميافتد كه در زمان برداشت، هوا مرطوب و باراني بوده و در زمان كاشت بذور زود هنگام و در خاك با رطوبت زياد و دماي سرد (كمتر از 18 درجه سانتيگراد) كاشته شوند.
ب) مرگ گياهچه قبل از بيرون آمدن از خاك: بيشتر زماني اتفاق ميافتد كه كاشت زود هنگام بوده و در رطوبت زياد خاك و دماي كم كاشته شود. زمين سخت و خوب آماده نشده باشد ، سطح خاك سله بسته و قدرت رويش بذور كم باشد و در نتيجه بيرون آمدن گياهچه از خاك به سختي صورت گيرد.
ج) مرگ گياهچه بعد از بيرون آمدن از خاك: زماني اتفاق ميافتد كه گياهچه از خاك بيرون آمده و از محل طوقه گياه مورد حمله عوامل بيماري قرار گرفته و گياهچه از محل طوقه از بين ميرود.
د) بلايت گياهچه: زماني اتفاق ميافتد كه برگهاي حقيقي ظاهر شده و قسمتهاي هوايي گياله مورد حمله قرار ميگيرند.
عوامل بيماريزا
تعداد زيادي از عوامل وجود دارند كه باعث ظهور علائم ذكر شده ميشوند كه ممكن است بذرزاد يا خاكزاد باشند.
مهمترين اين عوامل، قارچهاي رايزوكتونيا، پيتيوم، فوزاريوم و آلترناريا ميباشد. قارچ پيتيوم، بيشتر باعث مرگ گياهچه و بذر قبل از بيرون آوردن از خاك و رايزوكتونيا بيشتر باعث مرگ گياهچه بعد از بيرون آمدن از خاك و آلترناتيو باعث بلايت گياهچه ميشود.
قارچهاي رايزوكتونيا و پيتيوم، قسمت اعظم زندگي خود را درون خاك ميگذرانند و شرايط نامساعد محيط را با توليد اندام مقاوم تحمل ميكنند و در بهار با مساعد شدن شرايط فعاليت خود را شروع كرده و به قسمتهاي حساس گياه پنبه حمله ميكنند.
كنترل بيماري
1.بذر مورد استفاده براي كاشت از محصولي باشد كه در هوايخشك برداشت شده و داراي قوه ناميه مناسب و سالم باشد و حتيالامكان از محصول چين اول باشد.
2.بذور بايد بعد از برداشت در انبار با شرايط مناسب نگهداري شوند و در زمان كاشت كركگيري شده باشند.
3.در صورت امكان در زمين كه سال قبل پنبه كاشته شده است، از كاشت مجدد پنبه خودداري شود.
4.عمق كاشت بذر مناسب بوده و از 5 سانتيمتر تجاوز نكند.
بوميري پنبه
نشانههاي بيماري
بوتههاي مبتلا به بيماري به صورت تك تك در سطح مزرعه ظاهر شده، اندازه آنها كوتاهتر و برگها و قوزههايي كه روي اين بوتهها ايجاد ميگردد، كوچك ميباشد. برگها زرد متمايل به قهوهاي و به تدريج از قاعده بوته شروع به ريزش ميكند و ساقه عريان باقي ميماند. واريتههاي حساس دچار پژمردگي شده و خيلي زود بوته ميميرد. اين بيماري معمولاً هنگامي در مزرعه شيوع مييابد كه ارتفاع بوتهها 30-20 سانتيمتر است. چنانچه پس از بارندگي هوا خشك شود، بوتهميري شدت مييابد. بوتههاي بزرگ مبتلا رشد نكرده و قوزهها زودتر از معمول باز ميشوند.
عامل بيماري
عامل بوتهميري پنبه قارچي به نام Fusariumoxysporum ميباشد. بيماري مزبور در خاكهايي كه دچار كمبود پتاسيم است، بيشتر شيوع مييابد و قارچ اغلب از طريق زخمهاي ريشه كه ممكن است بوسيله نماتدها، بالاخص نماتدهاي مولد غده ريشه و نماتد مولد زخم ايجاد ميگردد، وارد گياه ميگردد و خسارت بيماري ارتباط به جمعيت اين نماتدها در خاك دارد.
انتشار قارچ توسط آب، ماشينآلات و ادوات كشاورزي و بذر آلوده انجام ميشود. درجه حرارت اپيمم براي رشد و فعاليت بيماري، 30 درجه سانتيگراد ميباشد و به طور كلي بيماري در خاكهاي شني و سبك شدت دارد.
مبارزه
بهترين راه مبارزه، كشت ارقام مقاوم پنبه مانند واريتههاي: Stoneville، Coker, Empire و غيره ميباشد.
برقراري تناوب زراعي سه ساله توام با غلات و مبارزه عليه نماتدهاي خاك و استعمال كودهاي پتاسه در كاهش بيماري موثر است.
تريپس زرد پنبه، حشره بسيار ريزي است كه رنگ آن زرد و ماده بالغ داراي سه جفت پا و بدون كشيده و بالهاي پر مانند ميباشد. پورهها بدون بال هستند. تريپس مزبور داراي حركت سريعي است و به خوبي ميتواند از روي بوتهاي به بوته ديگر انتقال يابد.
نحوه خسارت
اين حشره به جوانهها، برگها و قوزههاي نورس بوته حمل كرده و در اطراف رگبرگهاي زيري برگ لكههاي فرورفته براقي ايجاد ميكند كه به تدريج رنگ نقرهاي به خود ميگيرند. در سطح برگهاي آلوده، شكافهايي ديده ميشود. در نتيجه حمله آفت، رشد بوته كم شده و علاوه بر به تعويق افتادن برداشت، مقدار محصول پنبه نيز تقليل مييابد.
مبارزه
معمولاً خسارت وارده توسط تريپس چنانچه بوتهها رشد كرده و قوي باشند، چندان زياد نيست و آفت مزبور بيشتر روي بوتههاي جوان صدمه ميرساند. براي مبارزه شيميايي از سموم فسفره و يا سمومي كه اخيراً براي مبارزه با ساير آفات بكار ميرود، ميتوان استفاده نمود.
شته پنبه و جاليز
Aphis gossypii (Aphididae, Homop.)
شكلشناسي
شته ماده بكرزا و بدون بال، تخممرغي شكل و كمي چاق بوده و طول آن 8/1 ميليمتر و عرض آن در ناحيه شكم 9/0 ميليمتر ميباشد. رنگ اين شته متغير، برخي از آنها سبز پررنگ، برخي سبز مايل به زرد يا زرد رنگ و يا خاكستري متمايل به سبز هستند. كورنيكولها، دم و شاخكها سياهرنگ هستند.
نحوه خسارت
بر اثر تغذيه هزاران شته از گياه، ميزبان ضعيف شده و برگها پيچيدگي پيدا ميكنند و نتيجتاً گياه كمتر محصول داده و يا به طور كلي بار نميدهد. بر اثر فعاليت شته در پشت برگها شيرهاي نيز ترشح ميگردد كه به همين علت زارعين اصفهاني به آن شته روغن چراغي ميگويند. در مزارع پنبه، شته در اوايل رشد گياه حمله نموده و شيوهاي نيز كه ترشح ميگردد، باعث نامرغوبي الياف پنبه ميگردد.
مبارزه
در پنبه چون شتهها پشت برگ پنبه هستند، بايستي:
1)سموم سيستميك باشد. سموم سيستميك، جذب گياه ميشوند (سم واردسيستم آوندي ميشود). مثل سيستوكين، اكاتين و ديمتئوات.
2)به صورت تماس مستقيم با حشره باشد. مانند چس (chess) كه مانع تغذيه شته ميشود و خرطوم شته را فلج ميكند.
كرم قوزه پنبه
Heliothis ormigera
كرم قوزه، يكي از آفات مهم پنبه محسوب ميشود. به گياهان ديگر از قبيل توتون، گوجهفرنگي، يونجه و .... نيز حمله مينمايد. حشره مزبور پليفاژ و در دنيا بيش از 70 گونه ميزبان براي آن گزارش شده است.
شكلشناسي
رنگ بالهاي جلويي پروانه زرد خاكستري يا زرد مايل به سبز يا مايل به پشت گلي است و روي هر بال يك لكه كوچك گرد به رنگ سياه و يك لكه لوبيايي تيره ديده ميشود. بالهاي عقبي سفيد روشن و در حاشه خارجي و دروني منقوش به يك نوار نسبتاً بزرگ قهوهاي رنگ است كه حدود يك سوم بال را ميپوشاند. رنگ بدن آن متنوع و از سبز تا سياه متفاوت است. تخم حشره گرد و پهن بوده و رنگ آن ابتدا زردو بعداً متمايل به سبز ميگردد. قطبين تخم توسط 14 خط به هم متصل ميشوند.
مناطق انتشار
كرم قوزه در اكثر مناطق ايران و بالاخص در نواحي پنبهكاري شمال كشور شيوع دارد.
نحوه خسارت
لاروهاي جوان پس از خروج از تخم، ابتدا از پارانشيم برگ تعذيه نموده و رگبرگها را باقي ميگذارد. سپس به غنچه، گل و قوزه حمله كرده و با سوراخ كردن قوزهها و ورود به داخل آنها از الياف پنبه تغذيه كرده و قوزههاي باقيمانده همطول الياف شان كوتاه و به علاوه كثيف بوده و ارزش خود را از دست ميدهند. كرم قوزه در بالاي قوزه پنبه سوراخي ايجاد نموده و قسمتي از بدن خود را داخل آن كرده و قسمت خلفي را روي جدا خارجي قوزه معلق مينمايد و فضولات سبز رنگ خود را در حوالي قاعده قوزهها پراكنده ميسازد. هر كرم، 6 تا 20 غنچه و قوزه را ميتواند مورد حمله قرار دهد.
مبارزه
در رابطه با مبارزه زراعي عليه كرم قوزه پنبه، توصيه ميگردد كه پس از جمعآوري محصول، زمين شخم عميق زده شود تا بدينوسيله لانههاي زمستاني آفت در خاك تخريب گردد. اين عمل تا 50 درصد شفيرهها را تلف مينمايد.
براي مبارزه شيميايي عليه كرم قوزه، 3-2 نوبت سمپاشي توصيه ميشود. بدين ترتيب كه سمپاشي اول در نيمه دوم تير يا اوايل مرداد و سمپاشي دوم را در نيمه دوم مرداد و بالاخره سمپاسي مرحله سوم را در نيمه دوم شهريور بايستي انجام داد. سمومي كه عليه اين آفت مصرف ميشود، عبارتند از لاروين، آوانت 250 سيسي در هكتار.
سنگ تخم پنبه
Oxycarenus hyalipennis costa
شكل شناسي
حشره كامل نر 8/3 و ماده آن 5/4 ميليمتر طول دارد. سر حشره ساهرنگ، منقوط و از موهاي سفيد پوشيده است. رنگ بدن حشره قهوهاي تيره متمايل به سياه ميباشد.
نحوه خسارت
طرز خسارت اين آفت، بدين ترتيب بوده كه از بذور رسيده تغذيه ميكند و به هيچ وجه صدمهاي به الياف پنبه وارد نميسازد. سنگ شيره كوتيلودون بذر را مكيده و بذور صدمه ديده قوه ناميه خود را از دست ميدهند و از طرفي مقدار محصول تخم پنبه تا 15% كاهش مييابد.
مبارزه
براي جلوگيري از حمله و خسارت سنگ، توصيه ميگردد كه قوزهها و محصول پنبه هرچه زودتر جمعآوري و برداشت شود كه حشره موفق به تخمريزي بر روي آنها نشود.
كنه تار عنكبوتي
Tetranychus urticae koch
شكل شناسي
كنه تار عنكبوتي جانور ريز و تقريباً بيضي شكل است كه با چشم به زحمت ديده ميشود. رنگ كنه در بهار سبز متمايل به زرد و در تابستان و زمستان به رنگ قرمز نارنجي درميآيد. روي بدن آن لكهاي كوچك سياه رنگي وجود دارد و در قسمت جلويي بدن، دو چشم قرمز رنگ دارد. پوست بدن كنهها نازك و شفاف است، به طوري كه محتويات رودهها در قسمت پشت به صورت لكههاي سياهي ديده ميشود. روي اين اصل به اين جانور، كنه دو نقطهاي نيز ميگويند.
نحوه خسارت
كنه يكي از آفات مهم پنبه ميباشد و در نتيجه حمله آن روي سطح بالايي برگ لكههاي قرمز ظاهر ميگردد و چنانچه سطح زيري برگ را با لوپ و يا با چشم غيرمسلح ملاحظه كنند، تارهاي بسيار ظريفي مانند تار عنكبوت ديده ميشود. در اثر شدت حمله كنه و تغذيه آن از شيره اعمل حياتي گياه مختل ميگردد و در نتيجه برگها زرد و قهوهاي شده و سپس ميخشكد. برگهاي آلوده بهآفت، غبارآلود به نظر ميرسند. حمله آفت معمولاً از حاشيه مزرعه شروع شده و به تدريج توسعه مييابد.
مبارزه
براي مبارزه شيميايي عليه اين جانور، ميتوان از سموم اماليت ـ تترادينون و دانيتول استفاده نمود.
عسلك پنبه
Bemisia tabaci
شكلشناسي
طول حشره بالغ ماده در حدود 2/1-1/1 ميلمتر و عرض بدن با بالهاي باز حدود 5/2 ميليمتر است. رنگ اصلي بدن زرد ليمويي، ولي به دليل پوشيده شدن سطح بالها و بدن از گرد مومي سفيد رنگ، رنگ ظاهري حشره سفيد به نظر ميرسد. چشمها قرمز و به دو قسمت تقسيم شده است.
نحوه خسارت
اين آفت نه تنها از راه تغذيه و مكيدن شيره نباتي، سبب ضعف بوتههاي پنبه ميشود، بلكه با ترشحات خود، چسبندگي الياف را باعث ميشود. چسبندگي الياف از مهمترين و خطرناكترين خسارت آفت محسوب ميشود، زيرا كيفيت محصول و نتيجه ارزش صادراتي آن را به ميزان قابل توجهي نقصان ميدهد.
مبارزه
براي مبارزه شيميايي عليه عسك ميتوان از سمومي از قبيل آميتراز، ديميكرون، آدميرال و اكتليك استفاده نمود.
از جمله عمليات زراعي كه ميتوان براي مبارزه عسلك استفاده نمود:
·كندن و سوزاندن بوتههاي پنبه و گياهان هرز ميزبان، بلافاصله بعد از خاتمه برداشت محصول؛
·زود كاشت نمودن پنبه در بهار، به طوري كه كشت پنبه در اواسط ارديبهشت ماه خاتمه يابد؛
·زراعت پنبه دور از جاليز و آفتابگران و يا با رعايت فاصله كافي با آن كاشته شود؛
·تبديل روشهاي كشت كرتي به كشت خطي؛
·برداشت موقع محصول پنبه براي جلوگيري از آلوده شدن به شيره عسلك.
هرچه بار سبز پنبه در هنگام رسيدن كمتر باشد، غوزهها سريعتر ميرسند و هواي بيشتري به غوزهها براي رسيدن خواهد رسيد و از خطر سرما در امان خواهد بود. براي رسيدن به اين هدف از تعداد برگها كاسته شود. از مواد ديگر برگريز براي رسيدن به اين منظور استفاده ميكنند كه معروفترين آنها عبارتند از: دف و دراپ.
زماني پاشيدن دف، زماني است كه حداقل 50% و حداكثر 80% غوزهها رسيدهاند. مصرف دف باعث ميشود در ناحيه دمبرگ يك بافت مرده بوجود آيد كه مانع رسيدن آب به دمبرگ خواهد شد. در نتيجه خشك ميسوزد و ريزش ميكند.
استفاده از اين مواد در مناطقي مثل گرگان كه داراي پاييز پرباران است، ضروري به نظر ميرسد. بهتر از مواد علفكشي مانند گراماكوسون يا پاراكوات و يا ساير علفكشهاي عمومي ديگر خودداري نمايد، چون اين علفكشها ساقه را نيز خشك ميكنند. در نتيجه غوزهها نيز چروكيده ميشود و ممكن است باز نشود، در صورتي كه برگريزها به ساقه صدمه نميزنند و ساقه زنده خواهد ماند و گياه به شرايط طبيعي خواهد رسيد.
برداشت در ايران اكثراً با دست صورت ميگيرد. واريتههاي امريكايي در ايران به تدريج ميرسند و به نوبت باز ميشوند. بنابراين برداشت پنبه در ايران در چند چين صورت خواهد گرفت. بطور متوسط كارگر 30 تا 50 كيلوگرم پنبه برداشت ميكند.
از دستگاههاي مكنده كه به نام پنبهچين موسوم هستند، در برداشت پنبه استفاده ميشود، ولي به دليل مكش برگ و چوب به داخل دستگاه الياف كيفيت چنداني ندارد و همچنين درصد قابل توجهي از پنبه بر روي سطح بوته ميماند و بيشتر به درد كشورهايي ميخورد كه نيز كار در آنها كم و نگران است.
كنترل برگردان استنباط كمبود رطوبت در نيكوتيانا تاباكوم
واحد علوم گياهي و گياهشناسي و مركز بيولوژي سلولهاي گياهي دانشگاه كاليفرنيا
ريورسايدـامريكا
چكيده
تاثير كمبود رطوبت طولاني مدت در برگردان (ترجمه) mRNA از نظر كميتي در برگهاي راسي و پايهاي همه گياهان تنباكو (نيكوتيانا تاباكوم) مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. سطح پليزوم (پليريبوزوم) (شش ريبوزوم با بيشتر در mRNA) به صورت مشخص تحت شرايط آبياري خوب در برگهاي راسي بيشتر از برگهاي پايهاي بود. كمبود رطوبت هم در برگهاي جوان و هم برگهاي پيرتر موجب يك كاهش فزاينده در سطوح پليزومها همراه با افزايش در مونوزومهاي A.S ميشود و اين مساله نشانه شروع كاهش يافته برگردان است.
عليرغم كاهش كلي در شكلگيري پليزوم در 144 ساعت پس از كمبود آب، mRNA پروتئين انتقال اسيد ليپيد مشهور، مربوط به كمبود آب، با مقدار زيادي از پليزومها و محتويات LTP افزايش يافته همراه ميشود. mRNAي اسموتين، نسخه ديگر استنباط كم رطوبتي نيز در خلال كم رطوبتي طولاني مدت با پليزومهاي بزرگ همراه ميباشد. در مقابل، mRNAهايي كه به كدگذاري پروتئينهاي بدون استرس ميپردازند، پروتئينهايي مثل ريبولوز بيس فسفات كربوكسيل/زير واحدهاي كوچك (rbcS) را اكسيژنه كرده و فاكتور آغاز كننده اكاريوتيك (elF4A)4Aرا كه از نظر فراواني كاهش داده و به سمت پليزومهاي كوچك و تركيبات غيرپليزومي متمايل ميكند و مشخص ميشود كه شروع برگردان (ترجمه) اين mRNAها بوسيله كمبود رطوبت مورد آسيب قرار ميگيرد. اين نتايج نشان ميدهد كه تنظيم برگردان يك وسيله پاسخ تنظيم رطوبت بوده و تناوب برگردان mRNAهاي مستقل در برگهاي با سن مختلف، متمايز و مشخص ميباشد.
پاسخ گياهان پيچيده به استرس كمبود رطوبت بستگي به شدت (كاهش در پتانسيل آب). دوره استرس، اندام تجزيه و تحليل شده و سن آن دارد. تغييرات در فشردگي ژن كه ممكن است همانند سطح بعد از نسخهبرداري در سطح نسخهبرداري تنظيم شده باشد، پاسخ برجسته و معلومي به استرس كمبود رطوبت گياه ميباشد. با اين وجود، مكانيزمهايي كه در تنظيم فرآيندهاي پس از نسخهبرداري در پاسخ به استرس كمبود رطوبت دخيل هستند، هنوز مشخص و روشن نشدهاند.
روابط خاص در الگوهاي سنتز پروتئيني برگ در پاسخ به استرس كمبود رطوبت در گياهان بالاتر رخ ميدهد. بسياري از مطالعات صورت گرفته، mRNAهاي خاصي را شناسايي و معرفي كردهاند كه پروتئينهايي را كه در اثر استرس كمبود رطوبت انباشته ميشوند، را كدگذاري ميكنند. انباشته شدن تعدادي از اين mRNAها و پروتئينهايي كه نياز به استنباط كمبود رطوبت دارند، موجب افزايش محتويات اسيد آبسيسيك (ABA) ميشود. فقط در مورد تعداد كمي از ژنها شاهد نمايش مستقيم تنظيم نسخهبرداري تحريك كمبود رطوبت هستيم.
به عنوان مثال، انباشته شده mRNAي le16، باعث كدگذاري پروتئين انتقال ليپيد مشهور (LTP) در گوجه ميشود كه در سطخ نسخهبرداري و در پاسخ به افزايش سطح ABA در گوجهفرنگي تحريك ميشود. در مقابل، در نسخهبرداري هستك ريبولوز، بيس فسفات كربوكسيل/زيربخشهاي كوچك ژنهاي (rbcS) اكسيژنه ميشوند و انباشتگي به حالت پيوسته mRNAي (rbcS) در پاسخ به كمبود رطوبت، آسيب ميبيند. تعدادي از اجزاي DNAي عمل كننده سيس براي نسخهبرداري ارتقاء يافته ژنها تحت شرايط كمبود رطوبت مشخص و تعيين شدهاند. علاوه بر مدولاسيون نسخهبرداري، مكانيزمهاي پس از نسخهبرداري كه ثبات mRNA، برگردان mRNA و برگشت پروتئين را تعيين ميكنند نيز ممكن است به تنظيم انباشتگي پروتئين تحريك شده بوسيله كمبود آب كمك كند.
در برگهاي جدا شده از گوجهفرنگي، محتويات mRNA(ي) دو ژن نيازمند به ABA و le25 و l-1 آن، بوسيله نسخهبرداري همانند وقايع بعد از نسخهبرداري تنظيم ميگردد. در برگهاي تنباكو (نيكوتيانا تاباكوم) هم كمبود رطوبت و هم كاربردABA، باعث تحريك انباشتگي mRNA اسموتين (osm) ميشود، گرچه پروتئين osm در برگها نامشخص بودند. اينكه آيا اين تنظيم در سطح برگردان يا پس از برگردان روي داده است، هنوز مشخص نشده است. نهايتاًٌ اينكه مدارك تنظيم برگردان mRNA در طول خشكشدگي و آبپوشيس مجدد در خزه مقاوم در برابر خشكيدگي «تورتولا ودوراليس» مشاهده شد.
گزارشهاي قبلي نشان داده بودند كه كمبود رطوبت موجب كاهش مشخص در سنتز پروتئيني در نهاندانگان ميشود. همانطور كه به صورت كاهش موثر در سطوح پليزوم به صورت با مدرك مشخص ميباشد. چندين استرس غير زنده شامل محروميت از اكسيژن و گرما، موجب كاهش در سطح سنتز پروتئيئني شده و در برگردان انتخابي يك زيرمجموعه از mRNAها تاثير بگذارد. چون سنتز پروتئينهاي تحريك شده بوسيله استرس تحت شرايط كم رطوبتي صورت ميگيرد، آن هم عليرغم كاهش در سنتز پروتئين.
ما اينطور درنظر ميگيريم كه برگردان متفاوت mRNAها ممكن است يك تركيب يا جز از پاسخ استرس باشد. در اينجا ما نشان ميدهد كه استرس كمبود رطوبت گياهان تنباكوي رشد كرده گلخانه هم باعث تنظيم در سطوح پليزومها ميشود. تجزيه و تحليل دو mRNAي تحريك شده بوسيله استرس و دو mRNAي تحريك شده توسط استرس مشخص كرد كه استرس كمرطوبتي موجب تغييراتي درهمكاري mRNAهاي مستقل با پليزومها ميشود. علاوه بر اين تاثير كمبود رطوبت بر وضعيت برگردان در برگهاي با سن مختلف كاملاً آشكار بود.
مواد و روشها
درمان كمبود رطوبت
بذرهاي تنباكو (نيكوتيانا تاباكوم و سيكونزين 38) به مدت 3 هفته در دماي 24 درجه سانتيگراد با يك دوره نوري 5/13 ساعته در 200μm.ls-1m-2در يك محفظه رشد، شروع به جوانهزدن ميكند. نهالها را به ظروف 8 ليتري در گلخانه منتقل ميكنند و آنها را در دماي حدود 26 درجه سانتيگراد نگهداري ميكنند (طول روز 12 الي 14 ساعت). زماني كه گياهان در هفتههاي 12 تا 13 داراي تعداد برگ 8 الي 10 عددي از برگهاي كاملاً باز و غيرپير شدند، آبياري قطع ميشود.
برگهاي بالايي (راسي) كاملاً باز شد و هفت يا هشت جفت برگ (پايهاي كه آنها را هم از بالا به پايين به حساب ميآوريم) را بعد از 48.82.96.144 ساعت و بعد از 900 ساعت پس از قطع آب ميچشيم. محتوي آب نسبي (RWC) را با استفاده از برشهاي دايرهاي شكلي كه به قطر 1 سانتيمتر از هر برگ بريدهايم، را تعيين ميكنيم. همانطور كه قبلاً توضيح داده دادهايم، RWC=[(FW-DW)/(TW-DW)*100]، در حالي كه FW عبارت است از وزن تازه، DW وزن خشك، TW وزن برش خورده برگ پس از 24 ساعت شناور بودن در آب. محتويات ABA با استفاده از روش اندازهگيري ايمني راديويي ABA به صورت رقابتي تعيين ميشود. همانطور كه توسط آقايان «بري و بيچي» توضيح داده شد.
نمونههاي بافتها را در نيتروژن مايع، منجمد كرده و در دماي 80- درجه سانتيگراد براي آناليز RNA، پروتئين و پليزوم بعدي نگهداري ميكنند. آزمايشات را حداقل سه مرتبه مورد تكرار قرار ميدهند.
جداسازي RNA كل، پليزومها و RNA پليزومي
با استفاده از كيت كوچك گياهي RN آسان، RNA سلولي كل (30μg) از برگهاي 1/0گرمي راس يا 4/0 گرمي پايهاي جداسازي شد. مقدار RNA با اندازهگيري مقدار جذب در 260nmتعيين گرديد. براي آناليزهاي پليزوم، برگها را در يك پودر نرم قرار داد و آن را در نيتروژن مايع قرار دادند و يك ميليليتر از نمونه حجمي سلول بستهبندي شده در يك ميليليتر از بافر تقطير، هيدراته كردند (200 ميليمول تريس با pH=9، 200 ميليمول KCI)، 36 ميليمول MgCl2، 25 ميليمول اتيلن گليكول ـ بيس (بتا آمينو اتيل اتر)-N، N، N' و N' تترااستيك اسيد (EGTA) و 100 ميكرومول و 2 تا مركاپتو اتانول، 50 ميكرومول mL-1سيكلوهگزيميد، 50 ميكروگرم mL-1 كلرآنفيكول، 1% (v/v) تريتول 100-x، 1% (v/v) بريج 35، 1% (v/v) توين-40، 1% (v/v) 40-NP.
بعد از برطرف كردن ضايعات سلولي بوسيله سانتيريفيوژ كردن در g×14000 به مدت 2 دقيقه در دماي 4 درجه سانتيگراد، 750 ميكروليتر از شناور به داخل 5/4 ميليمتر (20 تا 60% w/v) گراديان نيشكر بارگذاري شده و به مدت 90 دقيقه در دماي 4 درجه سانتيگراد در g×275000 سانتريفيوژ شد.
چگالي عدسي (OD) نمونهها با يك نمايشگر 5-UA و تقسيم كننده شيب 185 مورد اندازهگيري قرار گرفت و ميزان جذب را از طريق نيشكر در nm254 با يك رقم داخلي ms124 را نشان داد. اطلاعات مقدار جذب به صورت الكترونيكي و با استفاده از يك كارت تحصيل اطلاعات سازگار 8-DAS به دستگاه خروجي كامل كننده اطلاعات واحد نمايشگر 5-UA متصل شده و ثبت ميگردد. جزئيات مربوط به نرمافزار و سختافزار اين سيستم در صورت درخواست در دسترس ميباشد.
سطوح پليزومي بوسيله محاسبه سطح پروفيل پليزوم بعد از كم كردن خط مبناي شيب OD تعيين ميگردد (ميزان جذب يك شيب بار شده با بافر تقطير μl750)، سطح هر پروفيل پليزوم، نسبت به يك مقدار مساوي كه براي اختلالات در نمونه مورد بارگذاري درنظر گرفته بود، به صورت نرمال درميآيد. سطوح مونوزومها (s80ريبوزوم و يك ريبوزوم در هر نسخه) و پليزومهاي بزرگ (6 ريبوزوم يا بيشتر در هر نسخه) با محاسبه ارتباطي محدودههاي پيك تعيين شدند. محدودههاي مرتبط با تقسيمات مونوزومي و پليزومي بزرگ به عنوان درصدي از محدوده كل تحت پروفيل گزارش ميشوند.
مرز پايينتري مربوط به s40 پيك زير واحد و مرز بالاتري قسمت تحتاني و كف شيب بود. براي اندازهگيري بارگذاري پليزوم، mRNAهاي مستقل شيبهاي نيشكر به 13 لوله (400 ميكروليتري) با يك تقسيم كننده شيب تقسيم ميشود. با افزودن 80 ميكروليتر از TES [250 ميليمول Tris با pH=8، 250 ميليمول اسيد اتيلن دي آمين تترا استيك (EDTA)، 5% (v/v) سديم دو دسيل سولفات (SDS)]، RNA از هر تقسيم جدا ميشود. استخراج پروتئين با يك حجم مساوي از فنل: كلروفرم، الكل ايزواميل به نسبتهاي (25:24:1) و جداسازي جسم از محلول 320 ميكروليتري فاز آبكي با اضافه كردن از حجم 3 مول استات سديم با pH=5/2 و 2 حجم از اتانول 99/99% در دماي 2- درجه سانتيگراددر طول شب صورت ميگيرد. RNAها را با اتانول 70% شسته و در 30 ميكروليتر از (نمونههاي برگ راسي) يا 10 ميكروليتر (از نمونه برگهاي پايهاي) از 1/0% (v/v) دي اتيل پيروكربنات (DEPC) فرآوري شده با آب، حل ميكنيم.
آناليزهاي خشك كردن RNA و پروتئين
براي تجزيه و تحليل سطوح پروتئيني RBCS, eI4A, OSM, LTP بافت برگي خرد (نرم شده) به مقدار (5/0گرم) در يك ميليليتر از بافر 90-B محتوي [1/0ميليمول EDTA، 1 ميليمول ديتيوترتيول، 10% (v/v) گليسرول، 90 ميليمول KCI، 2 ميليمول سديم موليبديت، 200 ميليمول Hepes, KOH با pH=7.6، 5 ميليمول فنيل متيل سولفوئيل فلورايد (PMSF)] هيدراته ميشوند و ضايعات سلولي را بوسيله سانتريفيوژ g×14000 به مدت 10 دقيقه در دماي 4 درجه سانتيگراد از آن جدا ميكنيم. غلظت پروتئين با استفاده ازد مقاله پروتئين پيترسوم با آلبومين سرم بووين به عنوان يك استاندارد تعيين ميكنيم. پروتئين (به مقدار 20 ميكروگرم) با بافر نمونه SDS نسبت به غلظت نهايي 5 ميليمول Tris با pH=6.8 و 5% (v/v) گليسرول و 2% (w/v) SDS، 5/0%(v/v) دو مركاپتو اتانول و 125/0% (w/v) برومو فنول آبي، رقيق كرده و آن را در دماي 100 درجه سانتيگراد به مدت 5 دقيقه حرارت ميدهيم و مواد غيرقابل حل را نيز بوسيله سانتريفيوژ جدا ميكنيم. پروتئينها را بوسيله الكتروفورسيس با استفاده از الكتروفورسيس ژل پبي اكريلاميد SDS (PAGE) با [15% (w/v) اكريلاميد، 5% (w/v) N'، N'-متيلن ـ بيس ـ الكريلاميد، 375 ميليمول Tris با pH=8، 1/0% (w/v) SDS، 5/0% (w/v) آمونيوم پرسولفات، 5/0% (v/v) TEMED] تقسيم ميشوند. غشاها را با آنتيسرم ضد LTP پليكلونال خرگوشي مورد تكثير قرار ميدهند. همينطور با آنتيسرم ضداسموتين پلي كلونال خرگوشي يا با آنتيسرم ضد eIF4Aپلي كلونال خرگوشي كه بعداً بوسيله پري اكسيداز درهم آميخته ترب اسبي IgG ضدخرگوشي بز با آشكارسازي شيميايي ـ تابشي با استفاده از عامل ECL انجام ميشود. نمونههاي RNA كه به اندازهگيري آگارهاي 2/1% تقسيم شدهاند و همينطور به ژلهاي فرمالوئيد 25/18% در Mv75 به مدت 3 ساعت و به درون يك غشاي نايلوني منتقل ميشوند، آن هم با 10XSSC (2 مول NaCl و 1 مول سيترات سديم و 1/0% SDS) به مدت 16 ساعت.
نتايج
تفاوتها در محتويات آب نسبي و محتويات ABA در برگهاي راسي و پايهاي در پاسخ به كمبود رطوبت پاسخ كمبود رطوبت خاك گياهان تنباكوي رشد كرده در گلخانه در جفت برگهاي كاملاً جديد باز شده (راسي) و جفت برگهاي پيرتر (پايهاي) مورد آزمايش قرار گرفت. برگهاي پايهاي هيچ نشانهاي از پيري را در اثر عملكرد كمي رطوبت از خود نشان ندادند و در خلال آزمايش گياهاني كه خوب آب خورده بودند، هم علامتي از پيري در آنها ديده نشد. .RWC جفت برگهاي و پايهاي به ترتيب 4/1±2/76 و 2/2±7/80% بوده، آنهم تحت شرايط آبياري نرمال و معمولي.
مقدار RWCبرگهاي پايهاي بعد از اعمال 96 ساعت كمبود آب به گياه تا 9/1±1/48% كاهش يافت. مقدار REC برگهاي راسي بعد از 96 ساعت كمآبي به 9/3±6/56%% كاهش يافت و حداقل پس از گذشت 48 ساعت ديگر در همان سطح باقي ماند. محتويات ABA در پاسخ به كمبود رطوبت در نمونههاي برگي مشابه در72 ساعت كاهش يافت و در زماني كه مقدار RWC به زير 60% سقوط كرد، مقدار ABA افزايش يافت.
محتويات ABA برگهاي راسي و پايهاي در هيچ نقطه زماني تفاوت خاصي نداشت (P>0.1). وقتي كه اين گياهان پس از 144 ساعت بعد از كمبود رطوبت و كمآبي مورد آبياري مجدد قرار ميگرفتند، برگهاي راسي احيا ميشوند، در حالي كه برگهاي پايهاي پير ميشوند. توانايي برگهاي جوانتر براي باقي ماندن در RWC بالاتر آنهم در 96.144 ساعت كمآبي (به ترتيب P<0.25, P<0.05) نسبت به برگهاي پايهاي مربوط به قدرت زندگي برگهاي با سن مختلف ميباشد.
انباشتگي متفاوت mRNA و پروتئين در برگهاي راسي و پايهاي در خلال رشد و در پاسخ به كمبود رطوبت:
نسخهبرداري و انباشتگي پيوسته mRNAي ltp، يعني كدگذاري يك ليپيد مشهور كه پروتئين را منتقل ميكند (ltp) در برگهاي گياه گوجهفرنگي بوسيله اعمال كمبود رطوبت خاك، تحريك ميگردد. در تحقيق صورت گرفته توسط ما، فراواني mRNAي ltp در پاسخ به كمبو رطوبت خاك در برگهاي راسي تنباكو افزايش مييابد. سطوح mRNAي ltp در گوجهفرنگي بستگي به محتويات APAي برگ دارد. در تنباكو، يك رابطه قوي بين mRNAي ltp و محتويات APA در برگهاي راسي و پايهاي دارد (به ترتيب 0.92, R2=0.99). انباشتگي mRNAي osm بر اساس توسعه، تنظيم ميشود. در تنباكو بوسيله استرس كمبود رطوبت پيشرفت ميكند و بوسيله APA تحريك ميشود. سطوح mRNAي osm در برگهاي راسي نسبت به برگهاي پايهاي در زمان صفر پايينتر ميباشد.
استرس كمبود رطوبت باعث پيشرفت يك افزايش در انباشتگي نسخهبرداري در هر دو نمونه برگي ميشود (تصوير 1ب). در مقابل اين mRNAهاي تحريكپذير بوسيله ABA، سطوح mRNAي rbcS در برگهاي راسي و پايهاي در خلال كمبود رطوبت كاهش مييابد. كاهش در اين نسخهبرداري در برگهاي پايهاي بسيار سريعتر اتفاق ميافتد. سطح پيوسته عامل آغازي اكاريوتيك mRNAي (elF4A) نيز در پاسخ به كاهش رطوبت كاهش مييابد. سطح اين mRNA در برگهاي پايهاي پايينتر از برگهاي راسي بود. اين اطلاعات مشخص ميكند كه فراواني اين چهار نسخه به صورت متمايز بوسيله توسعه و استرس كم رطوبتي تعديل ميشود.
ما در مقابل LTP گوجهفرنگي براي پيگيري انباشتگي پيوسته پروتئينهاي انتقال ليپيد در برگهاي گياه تنباكو كه در معرض استرس كم رطوبلتي قرار گرفتهاند، از يك آنتيسرم استفاده ميكنيم. در گياهاني كه خوب آبياري شدهاند، ميزان LTP در برگهاي پايهاي سطح پايينتري نسبت به برگهاي راسي داشت. اين گياهان در طول كشتشان هيچ تجربه كمبود رطوبت نداشتهاند و همين امر مشخص ميكند كه انباشتگي LTP به صورت توسعهاي كنترل ميشود. هم در برگهاي راسي و هم در برگهاي پايهاي سطوح LTP به صورت رو به رشد بعد از 144 ساعت افزايش مييابد، درست شبيه به افزايش مشاهده شده در انباشتگي mRNA ميباشد.
عليرغم وجود mRNAي osm، ما قادر به آشكار كردن اين پروتئين همراه با ديوارهاي سلولي بوسيله آناليز لكهدار كردن ايمني استخراج با شوينده از برگهاي خوب آبياري شده يا داراي استرس كمآبي نيستيم. علاوه بر اين، عليرغم كاهش در انباشتگي mRNA، سطوح پيوسته RBCS, eIF4A بعد از اعمال 144 ساعت كمبود رطوبت بدون تغيير باقي ماندند.
توسعه و تنظيم كمبود رطوبت شكلگيري پليزوم
براي آزمايش تاثير استرس كمبود رطوبت بر برگردان mRNA، استخراج برگ انجام شده با شوينده بوسيله سانتريفيوژ از طريق شيب نيشكر و سطوح مونوزومها و پليزومهاي بزرگ تعيين مقدار ميشود (پليزوم:شش ريبوزوم يا بيشتر در mRNA). سطوح پليزوم بوسيله استخراج و تقطير از برگهاي راسي و پايهاي گياهاني كه آبياري خوبي شده بودند، مورد آزمايش قرار گرفت و همينطور بعد از 72.96.144 ساعت پس از اعمال كمبود رطوبت خاك.
محاسبه مساحتهاي پيك مشخص كرد كه در گياهاني كه خوب آبياري شدهاند، محتويات پليزوم كل در هر گرم بافت، در برگهاي پايهاي 80% كمتر از برگهاي راسي است. آناليزهاي پليزوم برگهاي راسي و پايهاي، حداقل در سه نسخه بيولوژيكي مورد عمل قرار گرفت. چون ميزان اتلاف آب در هر آزمايش مشخص شده و معين نبود. نمونهها را بر اساس دامنه محتويات آب نسبي آنها را به سه سطح استرسي گروهبندي كردند (كنترل شده 80%RWC>، متوسط 80%RWC< و بيشتر از 60%، شديد 60%RWC<). تقريباً 55% از ريبوزومها در پليزومهاي بزرگ در برگهاي راسي بودند، در حالي كه فقط 42% از ريبوزومها در پليزومها بزرگ در برگهاي پايهاي بودند و همين مساله مشخص ميكند كه فعاليت برگردان در برگهاي راسي بيشتر از برگهاي پايهاي ميباشد، آنهم در مراحل پيش از اعمال استرس آبي يا رطوبتي كمبود رطوبت كه موجب يك كاهش خاص (01/0P<) در پليزومهاي بزرگ در برگهاي راسي ميشود، در آنجا يك كاهش 4/2 برابري در پليزومهاي بزرگ از 2/54% به 2/22% داريم. همچنين يك كاهش ضميمهاي در مونوزومها هم داريم.
در آزمايش منتخب نشان داده شده در تصوير شماره 2، سطح پليزومهاي بزرگ به صورت از بزرگتر از 60% تا كمتر از 20% ريبوزومهاي كل در برگهاي راسي كاهش مييابد، آنهم بعد از 96 ساعت كمبود رطوبت، در حالي كه ميزان RWC در حدود 50% بود. هم RWCو هم محتويات پليزوم بزرگ تقريباً در 57% و 20% به ترتيب بين 96 ساعت و 144 ساعت بعد از كمبود رطوبت ثابت باقي ماندند. آناليزهاي مشخص كننده مقدار يك رابطه مستقيم بين سطوح پليزوم بزرگ و RWC برگ در حدود (73/.=R2) را نشان ميدهند و يك رابطه معكوس بين سطوح مونوزوم و RWC برگ (77/0=R2). افزايش مشخص در مونوزومها (01/0P<) مشخص ميكند كه استرس كمبود رطوبت، فاز آغازي برگردان را محدود ميكند.
همچنين كمبود رطوبت موجب يك كاهش مشخص (05/0P<) در سطح پليزوم بزرگ در برگهاي پايهاي ميشود. در آنجا يك كاهش 4/1 برابري از 7/41% تا 1/29% در برگهايي كه به شدت تحت استرس قرار گرفتهاند، ديده ميشود. در آزمايش منتخب نشان داده شده در تصوير شماره 2، يك كاهش تدريجي در سطح پليزومهاي بزرگ و افزايش همراه در مونوزومها مشاهده ميشود، آنهم بعد از 72.96.144 ساعت كمبود رطوبت. مشاهدات مربوطه مشخص ميكند كه گروه 4 برگردان نيز محدود بوده است، اگرچه هيچ رابطه مشخصي بين پليزوم بزرگ يا سطوح مونوزمه و RWC در پاسخ به استرس كمبود رطوبت در برگهاي پايهاي وجود ندارد.
تصوير شماره 3: رابطه سطوح مونوزم (ريبوزوم A.S) و پليزوم بزرگ (6 ريبوزوم يا بيشتر در Mrna) با rwc در برگهاي تنباك در پاسخ به استرس كمبود رطوبت.
الف: برگهاي راسيب: برگهاي پايهاي
محتويات مونوزوم (ريبوزوم A.S) (الماسهاي سياه) و پليزوم بزرگ (ميدانهاي خاكستري) نسبت به ريبوزوم كل نسبي بودند. نقاط اطلاعاتي در مقابل نمونه RWC از آناليز پروفيل پليزوم چهار آزمايش مستقل رسم شده است. مشخصات رابطه R2 بين مونوزومها و پليزولهاي بزرگ و RWC و خط مزبور نشان داده شدهاند.
اختلاف برگردان mRNA در پاسخ به كمبود رطوبت
عليرغم كاهش قابل ملاحظه در محتويات پليزوم، سطوح پروتئين LTP به صورت پيوسته در برگهاي مورد استرس قرار گرفته از كمي رطوبت كاهش مييابد. براي مطالعه تنظيم كلي و مشخص برگردان mRNA تحت شرايط كمبود رطوبت، مقدار ريبوزومهاي همراه mRNAosm, rbcs, eIF4A, ltp در شرايط تحت كنترل و شرايط كمبود رطوبت مورد اندازهگيري قرار گرفت. عصاره برگ خام طبق شيب نيشكر تقسيم شد و RNA از 13 قسمت تصفيه شد.
فعال كردن جهشها در ژني كه kir6.2 زير گروه مسير ـ پتاسيم حساس به ATP و ديابت دورهي نوزادي را كدگذاري ميكند و به رمز درميآورد
چكيده
پيشينه تحقيق
بيماران ديابتي دوره نوزادي معمولاً در 3 ماهه اول زندگي داراي چنين عارضهاي ميشوند و نيازمند به درمان اسنولين دارند. در بيشترم موارد، دليل ناشناختهاي ميباشد. از آنجا كه مسيرهاي پتاسيم حساس به ATP (kATP) در ميان ترشح انسولين تحريك شده بوسيله گلوكز از طريق سلولهاي بتاي وابسته به لوزالمعده قرار دارد، ما فرض ميكنيم كه فعال كردن جهشها در ژني كه زيرگوره kir6.2 اين مسير را كدگذاري ميكند، باعث ديابتهاي دورهي نوزادي ميشود.
مواد و روشها
ما ژن kCNJII را در 29 بيمار با ديابتهاي دورهي نوزادي ثابت و دائمي ترتيب داديم. عكسالعمل تراوش انسولين نسبت به گلوكاكن سياهرگي، گلوكز و تولبوتاميد در بيمارها و بيماراني ارزيابي شده كه داراي جهشهايي در ژن بودند.
نتايج
شش جهش دوتخمكي جديد در 10 نفر از اين 29 بيمار مشخص شد. در دو بيمار ديابت از نوع خانوادگي بود و در 8 نفر ديگر ديابت از جهشهاي خود به خودي بوجود آمد. ديابتهاي دورهي نوزاديشان بوسيله كتواسيداسيس مشخص شد يا اينكه بوسيله افزايش در قند خون مشخص شد و سپس با انسولين درمان شد. بيماران انسولين را در عكسالعمل نسبت به گلوكز يا گلوكاگون ترشح نكردند، اما در عكسالعمل نسبت به تولبوتامين انسولين ترشح كردند. 4 نفر از بيماران همچنين داراي تاخير پيشرفتي وضعيت ماهيچهاي بودند، 3 نفر از آنها صرع داشتند و داراي ويژگيهاي كژريخت خفيف بودند. زماني كه معمولترين جهشها در kir6.2با دريافت كنندهي سولفونيلورياي 1 در اووسيتها Xenopus laevis نشان داده ميشود، توانايي ATP براي سد كردن مسيرهاي kATPجهش يافته به طور زياد كاهش پيدا ميكند.
نتيجهگيري
جهشهاي فعال كننده هتروزيگوت در ژن كدگذار kir6.2باعث ديابت دورهي نوزادي دائمي ميشود و همچنين ممكن است با تاخير پيشرفتي، ضعف ماهيچهها و بيماري صرع همراه باشد. تعيين دلايل ژنتيكي ديابتهاي دورهي نوزادي هميشتي و دائمي ممكن است درمان اين بيماران را با سولفوني لوريا آسان كند. ديابتهاي دورهي نوزادي ممكن است به عنوان افزايش قند خون نياز به انسولين تعريف شود كه در سه ماهه اول دوره زندگي تشخيص داده ميشود. اين ممكن است موقتي باشد (در مانگين 3 ماه از بين ميرود) يا اينكه ممكن است دائمي باشد كه نيازمند درمان با انسولين در طول زندگي باشد. پيشرفت اساسي در فهم ما از ديابتهاي دورهي نوزادي موقت ميباشد كه بيشتر موارد آن قابل استناد به يك ناهنجاري در مناطق نقشپذير كروموزوم 6 ميباشد. در بيشتر بيماران، دليل ديابت نوزادي دائمي ناشناخته ميباشد. جهشهاي هتروزيگوت تركيبي و هموزيگوت در ژن كدگذار گلوكوگيناز براي موارد معدودي تخمين زده ميشود.
ژنها براي وضعيتهاي چند سيستمي و نادر كه شامل ديابتهاي نوزادي ميشود، شناخته و تعيين شده است. مسيرهاي پتاسيم حساس به ATP (kATP) نقش مركزي در ترشح انسولين متحرك شده بوسيله گلوكز از سلولهاي بتاي وابسته به لوزالمعده بازي ميكند. ترشح انسولين بوسيله بسته شدن كانالها شروع ميشود و بوسيلهي باز شدنشان منع ميشود (شكل 1). مسرهاي kATPسلول بتا پيچيدگي اكتامتريك را شكلگيري منفذي اصلاح كردن سولفوني لوريا تنظيمي زيرواحدهاي كانال پتاسيم باطناً و 4 زيرواحد دريافت كنند ميباشد (SUR1). در دورهي kir6.2 و SUR1 براي تنظيم متابوليكي صحيح كانال و مسير موردنياز ميباشد. ATPكانال و مسير را به وسيله اتصال به kir6.2 ميبندد و نوكلئوتيدهاي منيزيم (Mg-ATP, Mg-ADP) فعاليت مسير را بوسيله فعل و انعال داخلي با SUR1تحريك ميكند. سولفوني لوريا ترشح انسولين را در ديابت نوع 2 بوسيله اتصال به SUR1 و بوسيله بستن كانال و مسيرهاي kATPبوسيله يك مكانيزم غير مستقل از ATP تحريك ميكند.
ما فرض ميكنيم كه فعال كردن جهش در ژن كدگذار زيرواحد kir6.2 مسير kATP سلول بتا (kCNJII) باعث ديابتهاي بوجود آمده از پدر و مادر ميشود، زيرا غيرفعال كردن جهشها در اين ژن منجر به ترشح انسولين كنترل نشده و ازدياد انسولين مادرزادي ميشود. فنوتيپهاي مقايسهاي ديابتهاي دوران نوزادي دائمي و ازدياد انسولين با فعال و غيرفعال كردن جهشها به ترتيب از ژن كدگذار گلوكوكيناز ديده ميشود. حمايت قوي از اين نظريه و فرضيه به خاطر مشاهدهاي ميباشد كه از موشهاي مهندس ژنتيك شده (ترانسژنيك) با مسيرهاي kATP سلول بتا به دست آمده است كه اين داراي ديابت هاي دورهي نوزادي عميق ميباشد. بنابراين ما فرض ژن كدگذار kir6.2را در بيماراني كه داراي ديابتهاي دورهي نوزادي دائمي بودند يا در ديابتهاي بلوغي توارثي نوجوانان (MODY)، توالي داديم.
بيماران
ما DNAي 29 پروباند را به ديابتهاي دوره نوزادي دائمي، از جمله بينالمللي براي مجموعه ديابتهاي نادر نوجوانان و كودكان (ISPAD)، توالي داديم. بيماران در مجموعه براي مطالعه بين سپتامبر 2001 و اكتبر 2003 ثبت شدند. بيماران با ناهنجاريهايي در كروموزوم G24 جهشهايي در ژن كدگذار گلوكوناز، نارسايي لوزالمعدهاي بدونتراو، شامل اين مجموعه شدند. همچنين ما DNAي 15 پروباند را با MODY از خانوادههاي انگليس ترتيب داديم كه در آنها جهشها در شش ژن مربوط MODY شناخته شده ممنوعالورود شده بود. رضايت اطلاعي كتبي از همه بيماران يا والدينشان گرفته شد.
آناليزهاي جهشي
منطقه رمزگذار و اينترون مرز اگزوزي jGNJII از DNA ژنومي بوسيله عكسالعمل زنجيرهي پليمراز با استفاده از پرايمرها (جلودارها)ي توضيح داده شده قبلي علاوه بر قطعهي 5R5'CTGTGGTCCTCATCAA به قطعهي 6R5'CCACATGGTCCGTGTGIACAACACG' وسعت داده شد. محصول بوسيله روشهاي استاندارد متوالي شد. ارتباطات خانوادگي با استفاده از يك صفحه از 10 نشانگر (علامت) ريزماهواره تاييد شد.
مطالعات باليني
همه بيماران با جهش در ژن كدگذار kir6.2 تحت آزمايشات باليني قرار گرفتند كه شامل پيشرفتهاي معضل و ارزيابيهاي عصبشناسي بوسيله يك پزشك يا پزشك متخصص اطفال كودكان بود و نتايج باليني بررسي شد. ثبت ضربان قلب بوسيله برق براي اثبات نامنظمي ضربان قلب و براي اندازهگيري فاصله QT آزمايش شد. همه تستهاي فيزيولوژيكي بعد از اينكه بيماران در طي شب چيزي نخوردند، اجبار شد. يك تست تحريك گلوكاكن به صورت زير انجام شد:
15mgگلوكاگن در هر كيلوگرم وزن بدن (اندازه معين ماكزيمم، 1mg) در زمان صفر به طور درون وريدي داده شد و نمونههاي خون براي اندازهگيري سيپپتيت C-10, 5, 0, 2, 4, 6, 8, 10, 15 و 20 دقيقه به دست آورده شد. سپس بيشترين مقدار سي ـ پپتيد ثبت شد. يك تست تلرانس ـ گلوكز درون وريدي نمونهبرداري شدهي تغيير يافتهي تولبوناميد همان طور كه قبلاً توضيح داده شد، به اجرا درآمد. بعد از نمونهبرداري خطي ـ بازي، يك قطعه كوچك و گرد 3 ميليگرم از تولبوتاميد در هر كيلوگرم، 20 دقيقهي بعد دنبال شد. ما جواب انسولين افزايشي اوج را بعد از قطعهي كوچك و گرد گلوكز و قطعه كوچك و گرد تولبوتاميد محاسبه كرديم.
مطالعات كاركردي
موشه گونه وحشي kir6.2 يا 6.2 كه در آن هيستيدين جايگزين آرگينين در موقعيت 201(R201H) شد با موش صداي SUR1 (كه شامل اگزون 17 ميشود) در اوويستهاي Xenopus laevis نشان داده شد و جريانات kATP همان طور كه قبلاً توضيح داده شد، ثبت شد. براي شبيهسازي تاثير هيتروزيگوسي، ما اووسيتها را با SUR1 و يك تركيب 1:1 از kir6.2 و RNA (mRNA) پيك kir6.2 R201H تزريق كرديم. منحنيهاي عكسالعمل غلظت ATP بر اساس معادلهي I/Ic=1+[1+[ATP]/I50Oh]Hillتجهيز شد كه در آن I جريان، kATP، Ic جريان نبود نوكلئوتيد، [ATP] غلظت ATP، IC50 غلظت ATP ميباشد كه در آن مهار نصف ماكزيمم ميباشد و h ضريب هيل (Hill) ميباشد. اطلاعات به عنوان ميانگينهاي ISE داده شده است.
آناليز جهشي
ما 6 شكل هيتروزيگوس جديد را در ژن كدگذار kir6.2 در 10 عدد از 29 پروباند كه داراي ديابت دورهي نوزادي دائمي بودند، تعيين كرديم. جهشها يك جانشين گلوتامين به آرگينين در موقعيت (Q52R) 52 يك جانشين جايگزين والدين به گليكين در موقعيت (759G) 59 يك جانشين والدين به متياينن در موقعيت (759M) 59، جانشين آرگينين به هيستيدين در موقعيت (R201H) 201، يك جانشين آرگينين به سيستين در موقعيت (R201C) 201 و يك جانشين ايزوليسين به ليسين در موقعيت (1296L) 296 بود. هيچ جهشي در هيچ از پروباندهاي داراي MODY پيدا نشد. جهش Missense (نوعي از جهش در DNA كه در پي آن يك باز نوكلئوتيدي با يك باز ديگر تعويض شد و اين امر سبب تغيير رمز اختصاصي يك اسيد آمينه با رمز اسيد آمينه ديگر شد. در نتيجه يك پلي پپتيد غيرطبيعي حاصل ميشود).
R201H در 4 عدد از اين پروباندها تعيين شد و جههش V59M missense در 2 يافت شد. در همه خانوادهها ديابتهاي دوره نوزادي تنها در اشخاصي ديده شد كه داراي جهشهاي kir6.2 بودند و كساني از افراد خانواده كه داراي اين جهشها نبودند، ديابتي نبودند (شكل 2). در دو خانواده (ISPAD19, BRI) ديابتهاي دوره نوزادي از والدين مبتلا به فرزندانشان انتقال پيدا كرد. از آنجا كه هر دو انتقال پدري و مادري ميتواند اتفاق بيافتد، نقشپذيري جايگاه (لوكوس) غيرمحتمل ميباشد. در مورد، DNA از 2 والدين تحت تاثير قرار نگرفته در دسترس بود و صفات پدري ايجاد شد، جهشها به طور خود به خود افزايش پيدا كرد.
هيچكدام از جهشها در 100 فرد غيرديابتي از انگليس نشان داده نشد. شكل 3، محل باقيماندههاي جهش يافته را در kir6.2 نشان ميدهد. همه باقيماندههاي جهش يافته در بين انسانها، موشهاي صحرايي، موشها و خوكهاي بزرگ امريكايي نگهداشته شد. باقيمانده آرژينين در موقعيت 201 در ميان 10 عضو خانوادهي مسيرهاي kir نگهداشته ميشود. يافتهاي كه از اين احتمال حمايت ميكند، باقيمانده (پسمانده) نقش حياتي در عملكرد مسير و كانال دارد. علاوه بر اين، ما چندين پليمراز مشخص شدهي قبلي را تعيين كرديم (يك جانشين اسيد گلوتاميد به ليسين در موقعيت 23[E23K]، يك جانشين آلانين به آلانين در موقعيت 190[A190A]، يك جانشين لسين به ليسن در موقعيت 267[L267L]، يك جانشين لسين به والين در موقعيت 270[L270V]، يك جانشين ايزوليسين به والين در موقعيت 337[I337V]، يك جانشين ليسين به ليسين خاموش در موقعيت 381[K381K] و يك جايگزين سرين به سيستين در موقعيت 385[S385C].
خصوصيات باليني
خصوصياتهاي باليني بيماران با جهشها در جدول 1 نشان داده ميشود. 2 زيرگروه از بيماران وجود دارد: آنهايي كه تنها ديابت دارند و آنهايي كه هم ديابت دارند و داراي ناهنجاري عصبي ميباشند. ديابتها و وزن توليد پايين بر ترشح انسوليني بعد از تولد و ترشح انسولين در درون رحمي معيوب تاثير ميگذارد و در هر دو گروه بيماران مشابه بوده است.
ديابتها
ديابتها در ميانگين 7 هفته (دامنه، توليد تا 26 هفتگي) مشخص ميشود. در تشخيص، همه بيماران داراي افزايش قند مشخص (غلظت قند خون، 270 تا 972 ميليگرم در هر دسيليتر [15 تا 54 ميليمول درهر ليتر]) و 3 نفر از آنها كتوراسيدوز داشتند. هيچكدام از بيماران داراي غلظتهاي بالا رفتهي اوتو آنتيباديهاي مربوط به نوع 1 ديابت نبودند و غلظت سيپپتيد معمولاً كمتر از pmol200 در هر ليتر بود. دوز ميانگين انسولين 87/0 در هر كيلوگرم بود (دامنه 3/0 تا 3/1). تنها يك مريض (پدر پروباند در خانوادهي BR1) با انسولين معالجه نشد. اوتولبوتاميد را از بچگي دريافت كرده بود و در سن 46 سالگي، كنترل خوبي از مريضش با اين تجويز داشت (سرعت بخشيدن به غلظت گلوكز، 10 ميليگرم در هر ليتر [1/6 ميليمول در ليتر]، غلظت سيپپتيد، pmol400 در هر ليتر).
وزن تولد پايين
وزن تولد پايين يك ويژگي همه بيماران بود. در 7 نفر از 12 بيمار (58 درصد) وزن توليد پايينتر از درصد سوم بود. در بيماراني كه داراي علائم عصبي نبودند (جدول 1). رشدي براي تحرك بيشتر براي عقب ماندگي مشخص از خود نشان دادند و وزن قدشان بعد از ميانگين 3/9 سال در تشخيص يا درمان توزيع شد.
خصوصيات عصبي
3 بيمار (پروباندها در خانواده ISPAD43, ISPAD27, ISPAD25) داراي ناهنجاريهاي عصبي مشابه بودند كه فتوتيپهاي لوزالعمعده اضافي مربوط به جهش kir6.2را نشان دادند (جدول 1). هر 3 بيماري داراي خصوصيات كژريختي، بيهوشي، ضعف ماهيچهها و بيشتر تاخيري مشخص همراه با ديابت دوره كودكي بودند. بيمار ديگر (پروباند در خانوادهي ISPAD55) داراي فتوتيپ حد واسط بود كه در تاخير پيشرفتي و ضعف ماهيچهها علاوه بر ديابتهاي دوره نوزادي درگير بود، اما در ويژگيهاي عصبي ديگر درگير بود. هيچ دليلي به جاي جهش kir6.2 براي مشكلات عصبي پيدا نشد. همه كودكان داراي كاريوتيپهاي زمان بودند. بيماران ديگر داراي پيشرفت نرمال بودند كه نشان ميداد همه جهشها در kir6.2 با ناهنجاريهاي عصبي در ارتباط نيستند.
تاخير پيشرفتي
همه چهار مريض با خصوصيتهاي عصبي مشترك براي رسيدن به مرحلههاي اجتماعي، عقلاني و حركتي مناسب براي سنشان موفق نشدند. تاخير حركتي مشخصترين اين ويژگيها بود. مسنترين كودك قادر به راه رفتن بدون كمك در بين 17 سالگي نبود و 4 كودك پيشرفت حركتي را نشان دادند كه سن زماني آن كودكان يا جوانتر تطابق داشت. ضعف ماهيچهاي در آزمايشات عصبي در 4 مورد وجود داشت: غلظت كينازكريتين در همه آنها نرمال بود. نمونههاي بافتبرداري ماهيچهاي كه از دو بيمار بدست آمد، نرمال بود و برقنگاري ماهيچه كه در 2 نفر اجرا شد، تاييد كرد كه جريان عصبي نرمال بوده است. در عملكرد يك بيمار پتانسيلها مدت و دامنه كاهش يافته ناخوشي ماهيچه را نشان ميدهد. پيشرفت زبان و ماهيچهاي همچنين به طور مشخص در اين 4 بيمار به تاخير افتاده بود هيچكدام تصويرنگاري زرونانس مغناطيسي (MRI) و مطالعات پرتونگاري مقطعي محاسبه شده كاهشي در اندازهي پوسته و غشاي مخچه نشان نداد. هيچ ناهنجاري ساختاري ديده نشده، صرف نظر از اينكه زخمهاي غيرمعين، كوچك در سرتاسر مادهي سفيد در يك مريض (پروباند در خانوادهي ISPAD43) روي يك اسكن MRI زماني كه 14 ساله بود، به دست آورده شد.
بيماري سرع (بيهوشي)
حملات عمومي، پيچيده يا ميوكلونيك در 3 بيمار (پروباند در خانوادهي ISPAD43, ISPAD27, ISPAD25) كه اولين سال دورهي زندگيشان را ميگذرانند، مشاهده شد. حملات به تجويز و داروي ضدغشي و ضدبيهوشي جواب داد (ويگباترين در دو مريض دولپوريت سديم در يك نفر). حملات قبل از كمي قند خون شناخته شده از نظر پزشكي ميباشد. همهي نگارههاي مغزي فعاليت غيرعادي را با موجهاي تند 2 طيفه نشان ميدهد. يك مريض كه داراي هيچ سارتيماي مشخص بود، به ويگاباترين جواب داد. ويژگيهاي كژريخت به همه بيماران داراي صرع يا غش داراي ويژگيهاي كژريخت خفيف ميباشد. شكل ظاهري آنها بوسيله درز جنيني برجسته، دهان انقبضات اندامي بودند كه در دو نفر در توليد و در يك نفر در 4 سالگي مشخص شد.
مطالعات فيزيولوژيكي
هم در طي صيام و هم بعد از تحريك گلوكاگن، غلظت سي ـ پپتيدسرم به طور عمومي كمتر از pmol200 در هر ليتر با وجود افزايش قند خون مشخص بود. يك نتيجه سازگار با كار معمول و غيرعادي سلول بتاي برجسته (جدول 1). سرم سيپپتيد از حد پايينتر دامنهي زمان تنها در 3 مريض تجاوز كرد (2 كودوك معالجه شده با انسولين و افراد با لغي كه ديابتشان با تولبوتاميد كنترل شده بود) (جدول 3). 3 بيمار كه داراي جهشهاي موثر بر باقيمانده 201 بودند، داراي ترشح انسولين كميته در عكسالعمل به گلوكز وريدي بودند، اما انسولين را در عكسالعمل و جواب به تول بوتاميد ترشح كردند (شكل 4).
آناليز عملكردي جهش R201H
زماني كه kir6.2 گونه وحشي SUR1 در اوويستهاي X. leavisنشان داده شد، جريانات kATPتقريباً به خاطر مهار بوسيلهي غلظتهاي ATP درون سلولي بالا غيرقابل يافت بود، اما ميتوانستند بوسيله آزيد كه غلظتهاي ATP سيتوزوليك را پايين ميآورد، فعال شوند (شكل 5A). در مقابل جريان استراحتي مهم از اووسيستهاي نشان دهندهي kir6.2, R201H, SUR1ثبت شده (p<0.01 براي مقايسه با گونه وحشي kir6.2). اين جريانات بيشتر بوسيله azide فعال شد (p<0.5 براي مقايسه با گونه وحشي 5C, 5B).
اطلاعات نشان ميدهد كه متابوليسم باعث انسداد كمتر مسيرها و كانالهاي kir6.2, R201H, SUR1نسبت به مسيرهاي kATP گونه وحشي ميشود. براي جستجو كردن مكانيزمهاي تحت اين نتايج، ما حساسيت نوكلئوتيد گونه وحشي و كانالهاي جهش يافته را آزمايش كرديم (شكل 5D). مسيرهاي kir6.2, R201H, SUR1به طور قابل ملاحظه حساسيتشان كمتر از مسيرهاي گونه وجشي براي ATP درون سلولي بوده است، مسيرهاي جهش يافته به اندازه نصب ماكزيمم در يك غلظت ATP از 262±33μmدر مقايسه با غلظت ATP از 7±1μmبراي مسيرهاي kir6.2, SUR1 (p<0.001) (شكل 5E) انسداد شدند.
با وجود اين مسيرهاي جهش يافته بوسيله Mg-ADP تا حد محدودي فعال شدند. ميزان هدايت مسير تك و كسر زماني كه مسير در وضعيت و حالت باز ميگذراند (احتمال باز) نرمال بود. براي شبيهسازي اثر هيتروزيگوسي، ما اووسيتها را با SUR1 و مخلوط 1:1 از kir2 وkir6.2, R201H, mRNA تزريق كرديم. جريان راكد اوويستها كه به تركيب 1:1 تزريق شده به طور جزئي و نه خيلي برجسته بزرگتر (0.27±0.7nA) از اوويستهاي با كانال گونه وحشي (p=0.2)(0.13±0.05nA) بود (شكل 5C). جريانات kATPكانالها و مسيرهاي جهش يافته بيشتر بوسيله azide فعال ميشدند و بوسيله تولبوتاميد تا حد مشابه مسير گونه وحشي انسداد شدند.
حساسيت ATP همچنين به مسير گونه وحشي با يك مقدار IC50 از 7.6±0.4μmنزديك بود (شكل 5E). با وجود اين جريانهاي kATP از مسيرهاي جهش يافته به طور برجسته بزرگتر از جريانهاي kATP در مسيرهاي گونه وحشي در غلظتهاي ATP از 1μm(p=0.008) به خاطر اختلاف در ضريب هيل بودند.د
بحث و تشريح مطالب
نتايج ما نشان ميدهد كه هيتروزيگوس فعال كنندهي جهشها در ژن رمزگذار زير واحد kir6.2از مسير kATP ميتواند باعث هر دوي ديابتهاي دورهي كودكي دورهاي و خانوادگي شود. اين زيرنوع ژنتيكي ممكن است به طور نسبي دليل رايج ديابتهاي دورهي نوزادي دائمي، از زماني كه آن را در 34 درصد پروباندها پيدا كرديم، باشد. بعضي از بيماران با جهشهاي موجود در ژن كدگذار kir6.2داراي غش، ضعف ماهيچه، تاخير پيشرفتي مشخص علاوه بر ديابت دورهي نوزادي هستند. اين مشاهدات با نقش حياتي مسيرهاي kATP در سلولهاي بتاي وابسته به لوزالمعده اشاره ميكند و نقشي را در ماهيچههاي بشر و مغز بشر نشان ميدهد. مداركي كه نشان ميدهد اين جهشها سيي هستند، خيلي قوي ميباشد. آنها با ديابتها در 2 خانواده با انتقال عمودي جداسازي شدند و موارد غيرخانوادگي در ديابتها به جهشهاي خود به خودي مربوط بودند (از آنجا كه جهش در ديابتها والدين نورموگسيميك موجود نبود)، تقريباً 106 نفر مردم احتمالاً داراي جهش خود به خودي در يك ژن اين اندازه ميباشند.
بنابراين در 9 تا از چنين جهشهايي دور از احتمال است كه مشاهده فرصتي باشند. رايجترين جهش (كه منجر به جايگزيني R201H ميشود)، درون نوكلئوتيد CPG با يك نقطه داغ براي جهشها در ژنهاي پستانداران اتفاق ميافتد. اين احتمال كشف و يافت برگردند، جهش R201H را در خانوادههاي غيرمرتبط از كشورهاي مختلف نشان ميدهد. از آنجا كه اكثريت جهشها خودبه خودي هستند، پيشينه خانوادگي ديابت اغلب موجود نميباشد. ديابت به طور ميانگين در سن 7 سالگي و در طي 3 ماهه اول دوره زندگي 10 تا 13 بيماري مشخص شد اگرچه 3 بيمار با كيتواسنيوز مشخص شدند، احتمال دارد كه حداقل بعضي از بيماران داراي ترشح كمينه انسولين درونزاد داشتند، زيرا در اكثر بيماران مريضي فوراً بعد از تولد مشخص نشد و بعضي داراي غلظتهاي سي ـ پپتيد قابل كشف بودند. بيماران با جهشهاي kir6.2ممكن است با نوع ديابت 1 بر حسب ويژگيهاي باليني تطابق و همپوشاني داشته باشند، اما 9 نفر از بيماران دارا اتو آنتيبادي سلول بتا بودند.
حدي كه جهشها در ژن كدگذار و رمزگذار براي ديابت نوع 1 منفي آنتيبادي محاسبه ميشوند، به تحقيقات و جستجو نياز دارد. تاخير رشد درون رحمي شديد يافت شده در بيماران با جهش kir6.2 به طور زياد با ترشح انسولين غايت يا كاهش يافته در رحم سازگار ميباشد و همچنين در بيماران با عيوب گلوكوكيناز، فقدان منطقه نقشپذير شدهي كروموزوم 6.624 (كه منجر به ديابت دورهي نوزادي موقت ميشوند)، ديده ميشود. رشد تحرك بيشتر براي جبران عقبماندگي پس از تولد يكي از ويژگيهاي اين وضعيتها ميباشد. همچنين در بيماران با جهشهاي kir6.2 كه داراي ناهنجاريهاي عصبي نبودند، مشاهده شد. جهشها در ژن كدگذار kir6.2احتمالاً باعث ترشح كاهش يافته انسولين از سلولهاي بتا بوسيله حساسيت كاهش يافته به ATP ميشود كه پيشبيني ميشود منجر به بدست آوردن عملكرد مسير ميشود آناليز عملكردي رايجترين جهش (R201H) نشان داد كه جهش هموزيگولين منجر به حساسيت كاهش يافتهي نسبت به ATP ميشود. زماني كه گونه وحشي و زيرواحدهاي جهش براي شبيهسازي وضعيت هيتروزيگولين با هم اظهار ميشوند، حساسيت ATP جمعيت تركيب شده مركب مسيرهاي هيترومتريك بجز در غلظتهاي ATP پايين شبيه به گونه وحشي بود.
با وجود اين ما انتظار داريم كه جمعيت كوچكي از مسيرهاي R201H همومتريك با حساسيت ATP پايينتر خواهد بود (در حدود 6 درصد مسيرها اگر شمار زيرواحدهاي جهش يافته در مسير تترامتريك به صورت دونامي توزيع شود). در حقيقت چنين مسيرهاي حساس به ATP در سطح مسير تك (كانال تك مسيره) مشاهده شد. اگرچه اندازهگيري اين جريان در غلظتهاي ATP بالا سخت ميباشد، ممكن است نگهداري سلول بتاي هايپرپلاريز شده حتي در وجود گلوكز كافي باشد كه بوسيله آن فعاليت الكتريكي و آزادسازي انسولين كاهش پيدا ميكند.
نتايج ما نشان ميدهد كه خيلي از تغييرات كوچك در جريان kATP ساكن كه به خاطر تغييرات كوچك در حساسيت ATP ميباشد، ميتواند ترشح انسولين را براي ايجاد ديابت در افراد معيوب كند. اين يافته با بعضي سازگار ميباشد نه با همه. مطالعات نشان ميدهد كه پليمورفيزم kir6.2 كه در آن ليسين جايگزين اسيد گلوتاميك در موقعيت 23 (E23K) ميشود. تغييرات كوچكي در حساسيت ATP نشان ميدهد. مدل مولكولي انتهاي C از kir6.2 پيشبيني ميكند كه R201 نزديك زنجيره فسفات ATP قرار دارد و با فسفات ATP تقابل دارد. مفهوم نقش حياتي براي باقيماندهي 201 در اتصال ATP بوسيله اين بافت حمايت ميشود كه حساسيت ATP از مسيرهاي kATP زماني كه آرژينين در موقعيت 201 نسبت به هيستيدين و ديگر باقيماندهها جهش پيدا ميكند، كاهش پيدا ميكند.
3 جهت (759G, 759M, Q52R) در مارپيچ لغزشي پيدا ميكند. باقيمانده 52 در انتهاي مارپيچ و باقيمانده 59 در وسط در امتداد طول قرار دارد. موقعيت مارپيچ لغزش نقشي را در تنظيم ورودي مسير و كانال نشان ميدهد، اما دور از محل اتصال ATP قرار دارد، كار ديگري براي توضيح دادن مكانيزم لازم است كه بوسيله آن جهش در دامنه و حيطه مارپيچ لغزشي موثر بر بيماري قرار دارد. تعيين جهشها در ژن رمزگذار زيرواحد مسير kATP، kir12 كاربردهاي مهمي براي درمان بيماران مبتلا ممكن است داشته باشد.
مطالعات عملكردي ما در شرايط vitro نشان ميدهد كه اگر مسير kATP بتواند بوسيله مكانيزم غيرمستقل ATP نزديك شود (براي مثال سولفونيلوراز) ترشح انسولين ممكن است برگردانده شود. بيماران با جهشهاي موثر بر موقعيت 201، عكسالعمل انسوليني زيرنرمال، اما واضحي نسبت به تولبوتامين درون ورودي داشت. اين مشاهده نشان ميدهد كه وضعيت فاتوفيزيولوژ يكي در انسان يافتههايي را در ويترو بازتاب ميكند كه امكان استراتژيهاي درمان جديد را بر اساس سولفونيلوراز يا مهاركنندههاي مسيري kATP ويژه ديگر را در بيماران وابسته به انسولين بالا ميبرد. در ميان يادداشتهاي يك بيماري با جهش R201H كه هميشه با تولبوتاميد درمان ميشد، سطوح سيپپتيد ر حيطه نرمال و كنترل گلكميك خوبي داشت.
تحقيقات بيشتري براي تعيين اينكه آيا تشخيص جهش در ژن رمزگذار kir6.2اجازه درمان را نسبت به فرم عوامل دهاني به جاي تزريق انسولين زيرپوستي خواهد داد يا نه؟ مورد نياز ميباشد. غيرمحتمل است كه تاخير پيشرفتي شديد، ضعف ماهيچه و بيهوشي ديده شده در يك گروه از بيماران با جهشهاي kir6.2از ديابت يا درمانش نتيجه شود. تاخير پيشرفتي شديد و بيهوشي (صرع) مزمن در كودكان با ديابت دورهي نوزادي نادر ميباشد. در مطالعات ما، تشخيص عصبشناسي كه بيشتر از شناختن افزايش قند خون بود و انقباض ديدهه شده در تولد در 2 بيمار، نشان ميدهد كه بركار عصبي در رحم موجود بود. kir6.2 زيرواحد تشكيل دهنده متصدي در مسيرهاي kATP در ماهيچه اسكلتي و نرونها در كل مغز مي باشد. با وجود اين فعاليت تغيير يافته اين مسيرها ميتواند باعث تاخير پيشرفتي، ضعف ماهيچهاي و بيهوشي و غش شود.
مطالعات در نمونههاي حيوانات براي ارزيابي ماهيچه اسكلت و تاثيرات عصبي دستيابي جهشهاي عملكردي اجرا شده است. با وجود اين فقدان عملكرد مسير و كانال kATP ميتواند منجر به حملات القا شدهي كاهش اكسيژن بافت شود و القاي بيشتر از حد SUR1 در پيش مغز، مستعد بودن حملات را كاهش ميدهد. تحليل و آناليز بيماران اضافي براي تعيين اينكه آيا جهشهاي kir6.2با سندرم مجزاي مشخص شده بوسيله تاخير پيشرفتي، بيهوشي و ديابتهاي دوران نوزادي افزايش ميدهد يا نه، مورد نياز خواهد بود.
موقعيت و نوع جهش بر فتوتيپ ممكن است تاثير بگذارد. بيمار با جهش در باقيمانده 201 ديابت داشتند، اما ناهنجاري عصبي نداشتند. متغير 759M با هر دوي ديابت مجاز و تاخير پيشرفتي همراه با ديابت رابطه دارد. اين نوع رفتار ژنتيكي ـ كه در آن همان جهش با فتوتيپهاي مختلف در خانوادههاي مختلف ارتباط دارد ـ با ژنهاي ديگر نظير LMNA مشاهده شده است. جهشهاي هيتروزيكوس kir6.2 باعث ميشود كه ديابت تاييد كند كه مسير وابسته به كانال kATP براي ترشح انسولين حياتي ميباشد و ديگري، مسيرهاي غيروابسته كانال kATP براي جبران فقدان آن ناتوان ميباشد. جهشها با تاثير عملكردي با شدت پايينتر بوسيله زمينهي ژنتيكي ممكن است منجر به ديابت كوتاه مدت شود يا اينكه منجر به ديابتي شود كه بعد از دوره نوزادي ظاهر ميشود.
در حقيقت، ما و ديگران نشان دادهاي كه kir6.2رايج پليمورفيزم E23K با حساسيت افزايش يافته نسبت به ديابت نوع 2 در ارتباط ميباشد. در نتيجه، جهشهاي فعال كننده در ژن رمزگذار زير واحد مسير پتاسيم حساس به kir6.2, ATP باعث ديابتهاي دوران نوزادي و در بعضي از بيماران ناهنجاري عصبي ميشود. يافتههاي اوليه كه در آن توليد تاميد تا حدودي براي تاثير رايجترين جهش روي ترشح انسولين تنظيم ميكند، ايجاد اميدواريهايي ميكند كه به موجب آن حداقل در بعضي موارد از موارد ديابت ممكن است به طور موثر با قرصهاي سولفونوي لوريا معالجه شود.
شكل 1، نمايش طرحي سلول بتاي وابسته به لوزالمعده، كه نقش مسير پتاسيم حساس به ATP (kATP) را در ترشح انسولين شرح ميدهد، گلوكز بوسيله راه انتقال كنندهي گلوكز CLUT2 وارد سلول بتا ميشود. به محض اينكه گلوكز در درون سلول سلول سوخت و ساز شد، منجر به تغييراتي در غلظت درون سلولي نوكلئوتيد آدنين ميشود كه مسير kATP را مهار ميكند. بنابراين باعث بسته شدن مسير يا كانال ميشود. مسير kATP شامل 4 زيرواحد دريافت كننده سولفوني لوريا (SUR1) و 4 زيرواحد kir6.2 در يك ساختمان ساخت اتومتريك ميباشد. بسته شدن مسير يا كانال منجر به دي پلاريزاسيون غشا ميشود كه در پي آن مسيرهاي كلسيم وابسته به ولتاژ (Ca2+) را فعال ميكند و در برگشت منجر به افزايش در Ca2+درون سلولي ميشود كه اگزوسيوس انسولين را راه مياندازد. سولفوني لوريا ترشح را بوسيله اتصال مستقيم به زيرواحد SUR1 مسيرهاي kATP آغاز ميكند و باعث انسداد مسير ميشود. Mg-ADP بر منيزيم ADP دلالت ميكند.
شكل 2، وضعيت ديابت و جهشها در ژن كدگذار kir6.2در خانوادهها
اين شجرهنامههاي جزئي خانوادهها را با جهشهاي 296L, R201H, R201C, 759M, V59G, Q52R نشان ميدهد. در همه شجرهنامهاي كه براي آنها DNA پدر و مادري در دسترس بود، روابط و ارتباطات خانوادگي بوسيله يك صفحه 10 زيرماهوارهاي تاييد شدند، در شجرهنامههاي 55, 54, 44, 43, 41, 27, 22, 19 ISPADجهشهاي خود به خودي فقدان ديابتهاي دوره كودكي مزمن در والدين و وجود آن در كودك را توضيح ميدهد. مربعها نشان دهنده اعضاي مذكر و دايرهها نشان دهنده اعضاي مونث خانواده ميباشند و براي لوزيها جنسيت تعريف نشده است. مربعها و دايرههاي آبي اشخاص با ديابت نوزادي را نشان ميدهد. علامت مميز كاهش را نشان ميدهد. شمارههاي درون لوزيها بر شمار همنژادهاي مبتلا نشده دلالت ميكند. يك كد دو حرفي براي وضعيت و حالت ژنهاي ناهمسانشان مجاور در زير هر نشان، نشان داده ميشود.
N بر اين دلالت ميكند كه هيچ جهشي وجود ندارد، M بر جهش و NA براي در دسترس نبودن تست و آزمايش دلالت ميكند. P و پيكان به پروباند در هر خانواده اشاره ميكند (اولين عضو به كار گرفته شده براي اين مطالعه). اسيد آمينهها بوسيله كدهاي تك حرفي نشان داده ميشوند.
شكل 3) شرح 2 زيرواحد kir6.2، جهشهاي تعيين شده در بيماران ديابتي دوران نوزادي مزمن را نشان ميدهد. اين تشريح بر اساس ساخت بلورين مسير پتاسيم Kirbacle L ميباشد. مارپيچ لغزشي آلفا و فيلتر انتخابي در نارنجي نشان داده ميشود و صفحات بتاي انتهاي C در آبي نشان داده ميشود. باقيماندهها و تفالههاي متاثر بوسيله جهشها در بيماران ديابتي دوره نوزادي (1296, R201, 759, Q52) در زرد نشان داده ميشود. اسيد آمينهها بوسيله كدهاي تك حروفي نشان داده ميشود. پيوند سايهدار، غشا و پوستهي سلول را نشان ميدهد و دايرههاي آبي يون پتاسيم را نشان ميدهد. برچسبهاي خارجي و داخلي به حيطههاي در خارج و بيرون سلول اشاره ميكند.
شكل 4) عكسالعملهاي تراوشي انسولين نسبت به گلوكز درون وريدي و نسبت به تولبوتاميد: نتايج زماني كه راس در سطح انسولين از خط پايه در عكسالعمل نسبت به 3/0 گرم از گلوكز درون وريدي در هر كيلوگرم و 3 ميليگرم از تولبوتاميد درون وريدي در هر كيلوگرم براي 3 عضو خانوادههاي LSPAD، 19 و 41 افزايش پيدا ميكند، نشان داده ميشود.
شكل 5) تاثيرات مهار سوخت و سازي، يك سولفوني لوريا و ATP درون سلولي روي جريانات در مسيرهاي پتاسيم حساس به ATP جهش يافته و گونه وحشي: جريانات كلي سلولي در يك گيرهي ولتاژ 2 الكترودي از اوويستهاي سالم و بيعيب نشان دهندهي kir6.2, SUR1 (صفحه A) يا kir6.2, R201H, SUR1(صفحه B) در عكسالعمل به مراحل ولتاژي ±20mvاز يك پتانسيل نگهدارندهي -10mv ثبت شد. محلول خارجي از 90mMكلريد پتاسيم، 1mM كلريد منيزيم، 1.8mMكلريد سديم و 5mM هپس (7.4pH با هيدروكسيد پتاسيم) به علاوه 3mM آزيد و 500mM تولبوتاميد همان طور كه تعيين شده، تشكيل شده است.
صفحه C نشان دهنده جريان سلولي كل ميانگين فراخوانده شده بوسيله مرحله ولتاژ از 10- تا mv30- در كنترل محلول ميباشد. سپس بعد از وضعيت يكنواخت به 3mM آزيد رسيد. سپس به وجود ادامهدار آزيد به علاوه 500mM تولبوتاميد رسيد. اوويستها به RNA پيك كدگذار و رمزگذار SUR1به علاوه kir6.2 (6 اوويست)، kir6.2, H201H (7 اوويست) تزريق شدند. ميلههاي T نشان دهنده اشتباه و خطاي استاندارد ميباشد.
صفحه D جريان kATP ثبت شده را در عكسالعمل نسبت به سراشيبهاي ولتاژ را از 110- تا mv100+ نشان ميدهد. خط سايهدار شده سطح جريان صفر را نشان ميدهد. محلول پپتيت از 140μmكلريد پتاسيم، و 10μmHEPESتشكيل شده است (pH 7.4 با هيدروكسيد پتاسيم)، محلول داخلي شامل 107μmEGTA (اسيد اگزازيك)، HEPES 10μm(pH 7.2با هيدروكسيد پتاسيم) و ATP 100μmهمانطور كه نشان داده شده ميباشد.
صفحه Eارتباط بين غلظت ATP و جريان kATP را نشان ميدهد كه نسبت به جريان در فقدان نوكلئوتيد براي kir6.2, SUR1 در 6 اوويست (دايرههاي باز)، kir6.2, R201H, SUR1 در شش اوويست (دايرههاي بسته) و يك تركيب 1:1 از kir6.2, R201H و kir6.2 نشان داده شده با SUR1در شش اوويست (لوزيها) بيان ميشود. خطوط بهترين نسبت معادلهي Hillبراي ميانگين داده ميباشد. براي kir6.2, SUR1 مهار آن نصف بيشينه ميباشد، غلظت 6.6μm ميباشد و ضريب هيل (h) 1:1 ميباشد. براي kir6.2, R201H, SUR1، 1C50مساوي 245μm و h مساوي 2 ميباشد.
براي تركيب 1:1 خط بهترين تناسب براي معادلهي زير ميباشد:
a(1/[1+([ATP]/245μm])+(1-a….) كه در آن [ATP] غلظت ATP، 1C50مساوي 7.6μmو a مساوي 04/0 ميباشد.
علتهاي گوناگون هايپوگليسما در ارتباط با كمبود داخلي در ديابت
مقدمه
هايپوگليسمياي آتروژن يك عامل محدود شده در حوزه گليسميك ديابتها است. آن سبب مطابق با نشانه بيماري عود كننده (تكراري) است و گاهي حداقل موقتي است. حادثه مهم در غيرقابل (ناتوان) در اكثر افراد ديابت نوع I و همچنين در اكثر افراد با ديابت پيشرفته نوع II است. گاهي اوقات كشنده (مخرب) است. به علاوه هايپوگليسمياي يا تروژن (iatrogen) از نگهداري يوگلسيميا (euglycemia) در طول زندگي يك شخص ديابتي جلوگيري ميكند. بنابراين درك كامل كامل پابرجا از كنترل گليسميك بهرهمند ميشوند. در اين مقاله، مساله كلينيكي هايپوگليسميك در ديابت را از درك كامل پاتوبيولوژي بحث ميشود. اولاً: سندرمهاي تنظيم متقابل كمبود گلوكز و هايپوگليسمياي بدون نشانههاي بيماري هشدار دهنده (شناختاه شده ـ مشهور ـ به ناآگاهي هايپوگليسما) توضيح داده ميشود بوسيبله مفهوم همسان هايپوگليسمياي در ارتباط ـ پيوسته ـ با كمبود داخلي دنبال ميشود. سپس حالتي وجود دارد كه اشكال جمعي پديده هايپوگليسمياي در ارتباط با نقش داخلي را معرفي ميكند. اين اشكال تمرين مربوط بودن، خواب ـ مربوط بودن هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص داخلي است. سرانجام استنباطهاي نگهدارنده كلينيكي اين شرايط بحث ميشود. اگرچه روشهاي درمانشناسي رايج به اداره ديابتها به آرامي در حال بهبود هستند، هنوز دور از ايدهآل هستند. با اين وجود حالا هر دو، بهبود كنترل گليسمي و كاهش تكرار نشانههاي بيماري يا تروژنيك هايپوگليسميا در بسياري از افراد داراي ديابت امكانپذير است. اينها اهداف ارزشمندي هستند، اگرچه نگهداري (حفظ) هميشگي ايوگليسميا هدف نهايي است. چنين نگهداري احتمالاً خطر پيچيدگي (گرفتاري) ميكروعروقي (آوندي) را برطرف خاوده كرد كه مخصوص ديابتهاي رتينوپزي، نفروپزي و نورروپزي هستند و نيز ممكن است خطر گرفتاري ميكروعروقي را به سطح افراد عادي (بدون ديابت) كاهش دهند.
تنظيم متقابل كمبود گلوكز و بياطلاعي هايپوگليسميا
كاهش در انسولين، افزايش در گليكوژن و در فقدان آخري، افزايش در اپينفرين كه بالا ميايستند، قرار ميگيرد. در سلسله مراتب عوامل تنظي من گلوكوززايد (فراوان) كه به طور نرمال جلوگيري ميكند، يا به سرعت هايپوگليسميا را تصحيح ميكند. گلوكزيك سوخت متابوليك الزامي براي مغز تحت شرايط فيزيولوژيك است. خاون به مغز، انتقال گلوكوز كه تسهيل ميشود بوسيله GLTU1 در طول ديواره مويين فكر كرده ميشود كه به طور عمده در آستروسيت وپودوسيت اتفاق ميافتد كه مويينها را احاطه ميكند. در طول استروسيت گلوكز ميتواند به عنوان گليكوژن ذخيره شود يا آن ميتواند به لاكتيك (ترشح شير) گليكوليز شود كه سپس به نرونها صادر ميشود، جايي كه آن به عنوان يك سوخت اكسيدي اعمال ميكند.
چون مغز نميتواند گلوكز سنتز كند يا بيش از چند دقيقه كمي گليكوژن را ذخيره كند، آن به طور انتقادي وابستگي به تهيه متوالي گلوكز از گردش خون دارد. اگر غلظت پلاسماي گلوكز شرياني زير ميزان جذب فيزيولوژيك قرار بگيرد، خون به مغز، انتقال گلوكز براي متابوليسم گلوكز مغز و سرانجام بقاء (با زماني) ناكافي ميشود. كاهش غلظت گلوكز شرياني در نواحي گسترده (وسيع) مغز احساس ميشود. همچنين در سياهرگ كبدي و اعضاي كاروتيد احساس ميشود. مكانيسم به طور گسترده شناخته شده، احساس گلوكز، احساس ميانجيگري (واسطه) گلوكوليناز در سلولهاي بتا و لوزالمعده است.
مكانيسم مشابه ممكن است در نرونهاي مغز موثر باشد. از زماني كه غلظت گلوكز پلاسماي شرياني در طول ميزان فيزيولوژيك كاهش مييابد. ترشح انسولين كاهش مييابد. اين كمك ميكند از توليد افزايش هپاتيك و گلوكز، وقتي گلوكز در پلاسماي شرياني درست زير ميزان فيزيولوژيك قرار ميگيرد، ترشح گليكوژن و اپينفرين افزايش مييابد. گليكوژن گليكوزنوليتر هپاتيك را تحريك ميكند. همچنين گليكوژنسازي را همراهي ميكند. وقتي پيشروها فروان هستند. اپينفرين هپاتيك را تحريك ميكند و توليد گلوكز را.
همچنين تصفيه گلوكز بوسيله بافتهايي مثل ماهيچه و پيشروهاي گليكوژن مجهز مثل لاكتيك، آمينواسيدها و گليسرول را كاهش ميدهند. هر سه اين دفاع فيزيولوژيك عليه توسعه هاپيوگليسيما، كاهش انسولين و افزايش گليكوژن و اپينفرين سازش ميشوند. در اكثر افراد ديابت نوع اول و در بسياري با ديابتهاي پيشرفته نوع II (جدول 1) تا ميزاني كه ترشح انيدروژن انسولين ناقص است، سطح انسولين درمانشناسي پايين نميافتد و سطح گليكوژن بالا نميرود. وقتي سطح گلوكز پايين ميرود، در مجموع واكنش اپينفرين به سطح داده شده هايپوگليسميا اغلب رقيق ميشود. با آستانه گليسميك براي آن واكنش كه به غلظت گلوكز پلاسماي پايينتر تغيير ميكند (انتقال مييابد).
تركيب يك واكنش گليكوژن غايب و يك واكنش اپينفرين رقيق شده سبب سندرم باليني تنظيم متقابل كمبود گلوكز ميشود. يك واكنش آدرنالين رقيق شده (عصب سازشي همچنين آدرنو مغزي) سبب سندرم باليني بياطلاعي هايپوگليسميا ميشود. هايپوگليسمياي بياطلاعي در نتيجه فقدان نوروژن (لرزش) علامتهاي هشداردهنگي (به عنوان مثال تپش قلب، لرز، اضطراب و ديافروگرسنگي) كه قبلاً به بيمار اجازه ميدهد تا درك كند و تصحيح بكند هايپوگليسمياي در ارتباط با كمبود داخلي در ديابت نوع اول و ديابت پيشرفته نوع دوم پيشنهاد ميكند كه ياتروژنتيك اخير هايپوگليسميا سبب هر دو سندرم ميشود. آن سبب تنظيم متقابل گلوكز ناقص بوسيله كاهش واكنشهاي آدرنومدولاري (آدرنومغزي) اپينفرين ميشود. به سطح داده شده هايپوگليسمياي بعدي در محيط موقعيت واكنش گليوكوژن غايب سبب بياطلاعي هايپوگليسميا بوسيله كاهش واكشن سازش آدرنالين و واكنشهاي نتيجه داده شده شامل بودن علامتهاي نوروژنيك به سطح داده شده هايپوگليسمياي بعدي ميشود.
بنابراين يك چرخه معيوب هايپوگليسمياي مكرر (جاري) وجود دارد. اثر باليني هايپوگليسمياي در ارتباط با كمبود آناتومي در ديابت نوع اول خوب پابرجاست. هايپوگليسمياي اخير حتي اساميتوماتيك نوكترنال واكنش اپي نفرين را كاهش ميدهد و واكنشهاي مطابق با بيماري به هايپوگليسمياي بعدي را كاهش ميدهد. هايپوگليسمياي اخير همچنين كاركرد ريشهاي اسهال خوني را در طول هايپوگليسمياي بعدي كاهش ميدهد و آشكار ساختن هايپوگليسميا را در در مراحل باليني مشكل ميكند. آن دفاع گليسميك عليه انسولين پايين را آسيب ميزند.
سرانجام يافتن اينكه در اكثر بيماران تحت تاثير قرار گرفته، وسواسي خيلي كم حدود دو تا سه هفته خودداري از هايپوگليسمياي يا تروژنتيك، هايپوگليسمياي بياطلاعي را معكوس ميكند و تنظيم متقابل جزء گلوكز (جزء تركيبي) اپينفرين را بهبود ميبخشد. حمايت جالب توجه براي ارتباط باليني ايجاد شده هايپوگليسمياي در ارتباط با كمبود داخلي در ديابت نوع اول را فراهم ميآورد. اثر باليني هايپوگليسمياي در ارتباط با كمبود داخلي در ديابت نوع دوم كم پابرجاست. اگرچه واكنش گليكوژن به هايپوگليسميا واقعاً در بيماراني كه نزديك به كمبود انسولين در انتهايي پيناب هستند، پنهان است. به علاوه آستانه براي واكنشهاي اپينفرين و علامتهاي نوروژنتيك به هايپوگليسميا به غلظت گلوكز پلاسماي پايينتر منتقل ميشود. سپس از هايپوگليسمياي اخير. اين شرتها كمبود انسولين انيدوژن در نتيجه بينظمي سطح انسولين و فقدان گليكوژن و واكشنهاي كاهش يافته اپينفرين و علائم نوروژنيك به سطوح داده شده هايپوگليسميا، اجزاي كليدي (مهم) هايپوگليسمياي در ارتباط با كبمود داخلي در ديابت نوع اول است.
بنابراين بيماران داراي ديابت پيشرفته نوع دوم (براي مثال كمبود انسولين) در خطر هايپوگليسمياي در ارتباط با نقض داخلي هستند. روي هم رفته تكرار اپيزود بيماري هايپوگليسمياي در ديابت نوع دوم از دريابت نوع اول پايينتر است. اگرچه هايپوگليسميا به طور فزاينده محدودتر ميشود. با توجه به كنترل گليسميك در طول زمان در ديابت نوع دوم و برخورد چند هايپوگليسمياي جدا شده گزارش ميشود كه در بيماران ديابت نوع دوم و آنهايي كه نوع اول را دارند، مشابه باشد. اگر چنين بيماراني براي استمرار درمان انسولين حاضر باشند (تحت درمان قرار گيرند).
اطلاعات بر اساس جمعيت خاطر نشان ميكند كه برخورد هايپوگليسمياي جدا شده در ديابت نوع دوم كه با انسولين درمان ميشوند، تقريباً 40 درصد يا حتي 10 درصد برخوردها در ديابت نوع اول است. توجه همزمان به اين اطلاعات خاطر نشان ميكند كه برخورد يا ترژن هايپوگليسميا آن را در ديابت نوع اول در بيماران نزديك به كمبود انسولين در انتهاي بيناب ديابت نوع دوم نزديك ميكند. اين شايد در نتيجه اجزاي پاتوبيولوژي بحث شده در بالا باشد (جدول 1).
هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص داخلي يك بينظمي كاركردي جدا از ديابت كلاسيك نوروپاتي داخلي است. آن يك پديده ديناميكي است كه ميتواند وادار شود (بوسيله هايپوگليسمياي پيشين) و برعكس شود (از طريق اجتناب از هايپوگليسميا) و به طور باليني بوسيله هايپوگليسمياي يا تروژن تكراري آشكار شود. در مقايسه نوروپاتي كمبود ديابت يك بينظمي ساختاري است كه به طور باليني بوسيله رودهي معدهاي يا تناسلي يا بوسيله كشش ارتواستاتيك ثابت ميشود. با اين وجود بديهي است كه اجزاي كليدي هايپوگليسمياي در ارتباط با كمبود داخلي در بيماران نوروپاتي داخلي ديابت برجستهتر است از در آنهايي كه بدون نوروپاتي كمبود ديابت است.
جدول 1، نوروايندوكراين و واكنشهاي مطابق با نشانه بيماري به هايپوگليسميا در اشخاص بدون ديابت، بيماران داراي ديابت نوع اول و افراد با ديابت نوع دوم.
عليرغم برخورد باليني هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص داخلي واسطههاي آن و مكانيسمها به طور عمده ناشناخته است. ديويس و كالگ پيشنهاد كردند كه واكنش كورتيزول به هايپوگليسمياي سابق (پيشين)، هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص داخلي را از طريق كورتيزول روي مغز واسطه ميكند. پيشنهاد آنها بر اساس دو يافته است: القا كورتيزول داده شده در يك روز واكنشهاي آدرنومغزي اپينفرين و فعاليتهاي عصب در ماهيچه را به هايپوگليسمياي روز دوم كاهش ميدهد (هيچ اثر واكنش مطابق با نشانههاي بيماري گزارش نشد). به راستي كورتيكوتروپين علامت شده a1-2+ وادار كننده بالاي كورتيزول يافته شده براي كاهش آدرنومغزي و علائم نوروژنيك در واكنش به هايپوگليسمياي روز بعد است. اگر چه ترفيع يافته كم علامتگذاري شده كورتيزول سابق به سطوح قابل قياستر به آنهايي كه در طول هايپوگليسميا اتفاق ميافتد، براي كاهش آدرنو مغزي اپينفرين يا علائم نوروژنيك در واكنش به هايپوگليسمياي بعدي يافت نشده. به اين دليل در بين ديگران كورتيزول ظاهر نميشود كه واسطه عمده هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص داخلي باشد. بر اساس اعضاي بديهي در قراضه نشان ميدهد كه هايپوگليسميا براي يك دوره روز تا هفته نتيجه در جذب افزايش يافته گلوكز در مغز و در خون مغز سد GLUT1پيك RNA و پروتئين است.
فرضيه انتقال گلوكز مغز پيشنهاد ميكند كه انتقال گلوكز مغز ـ خون در يك سطح داده شده هايپوگليسميا، مكانيسم هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص است. بويل و كالگ گزارش كردند كه جذب گلوكز در مغز (محاسبه شده از تفاوتهاي سرخرگ وريدي در طول مغز و جريان خون مغزي است) در طول هايپوگليسميا حفظ ميشود. پس از تقريباً 24 ساعت بين وعده هايپوگليسميا افزايش نمييابد. به علاوه ديرايسات آل يافت كه در موشهاي صحرايي در غلظتهاي يكسان گلوكز خون، غلظتهاي گلوكز در سوراخ مياني هيپوتالاموس كمي پايينتر است نه بالاتر در طول يوگلسيميا و هايپوگليسميا پس از سه روز هايپوگليسميا.
يافتههاي بالا با افزايش انتقال گلوكز خون به مغز بوسيله هايپوگليسميا پيشين سازگار نيستند. بنابراين ممكن است مورد تغيير قرار گرفته مابين خون ـ مغز سد باشد. تفاوت در گردآوري فلور دي اكسيد گلوكز در ناحيه سابتالاميك مغز در بيماران ديابت با بياطلاعي هايپوگليسميا و كساني بدون آن گزارش شده است. مكانيسم فقدان واكنش گليكوژن به هايپوگليسميا در نوع 1 و ديابت پيشرفته نوع دوم شناخته شده نيست، اما آن تقريباً متصل به كمبود انسولين است. بديهي است كه افزايش در انسولين جزيرهاي در rodents و در انسان به طور نرمال يك علامت به افزايش ترشح گليكوژن در طول هايپوگليسميا است. اگر چنين است فقدان آن علامت در ديابتهاي كمبود انسولين ممكن است فقدان واكنش گليكوژون توضيح داده شود. اگرچه فرضيههاي فوق جزيرهاي انسولين باقي ميماند تا به طور كامل در انسان مدرك شود. كاهش واكنش سازش آدرنالين به سطح داده شده هايپوگليسمياتيك جزء اساسي هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص داخلي است. چون علائم نوروژنيك هايپوگليسميا به طور عمده نتيجه عصب سازش است به نسبت آدرنومغزي ـ اكتيويته ـ بياطلاعي هايپوگليسمياي باليني بايستي به طور عمده در نتيجه واكنشهاي سيستم عصبي سازشي كاهش يافته به هايپوگليسميا باشد. در ابتدا من و همكارانم هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص داخلي در ديابت را به طور جامع به هايپوگليسمياي اخير نسبت دائم داديم كه هايپوگليسميا وادار كننده نقص داخلي است. اگرچه آن ممكن است خوب باشد كه در مجموع به هايپوگليسمياي اخير ورزش و خواب ميتواند سبب پديده هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص داخلي شود (نمودار 1).
تمرين مربوط به هايپوگليسمياي در ارتباط با كمبود آناتومي
گلازتي و كالك دريافتند كه ورزش واكنشهاي آدرنومغزي اپينفرين و فعاليتهاي عصبي سازش در ماهيچهها به هايپوگليسمياي روز بعد را كاهش ميدهد. علائم نوروژنيك هايپوگليسميا در نتيجه دستور تغييرات فيزيولوژيكي سبب شده بوسيله آزاد كردن آناتومي بوسيله سيستم عصبي مركزي وساطت ميشود و به وسيله هايپوگليسميا شروع ميشود. اين علائم به طور عمده در نتيجه عصب سازشي به نسبت آدرنو مغزي ـ اكتيويته است. بنابراين تا اندازهاي كه واكنش كاهش يافته به هايپوگليسمياي فعاليت عصبي سازشي در ماهيچهها پس از ورزش همانگونه كه در گلازتي ات آل مشاهده شد، كاهش واكنش عصبي سازش كليتر را منعكس ميكند. يك نفر واكشن كاهش يافته علائم نوروژنيك را پيشبيني خواهد كرد. اگرچه آن حالت (مورد) نبود. مك گريگور و كالگز نيز دريافتند كه ورزش واكنش اپينفرين به هايپوگليسمياي بعدي را كاهش ميدهد. دوباره اگرچه واكنشهاي علائم مطابق با بيماري نوروژنيك به هايپوگليسميا كاهش نيافته بود. بنابراين از آنجايي كه ورزش سابق علائم مطابق با بيماري را كاهش نداد و سبب بياطلاعي هايپوگليسميا نشد، هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص داخلي كه مربوط به ورزش است به نظر ميرسد كه يك سندرم جزئي باشد.
خواب، رابطه، هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص آناتومي
خواب يك عت جالب توجه پديده هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص آناتومي است. اشخاص ديابتي نوع اول اساساً واكنشهاي آدرنالين سازشي را به سطوح داده هايپوگليسميا كاهش داده است و اين واكنشها كاهش بيشتر در طي خواب هستند. به علاوه احتمالاً چون واكنشهاي آدرنالين سازشي به صورت علامتي كاهش يافته است. اشخاص با ديابت نوع اول احتمال ضعيف دارد كه بوسيله هايپوگليسميا پيدا شود. از آنهايي كه اشخاص غيرديابت هستند (نمدار 2). بنابراين در حال خواب بيماران ديباتي نوع اول هر دو تنظيم متقابل كمبود گلوكز را دارند (يك واكش اپينفرين كه كاهش بيشتر است در فقدان يك واكنش گليكوژن) و يك شكل از بياطلاعي هايپوگليسميا (بيدار شدن از خواب را كاهش ميدهد)، كه دو جزء هايپوگليسمياي در ارتباط با كمبود آناتومي در ديابتها است.
گرفتاري باليني
معالجات جامع براي افراد ديابتي متفاوت است. براي مثال يك مطالعه نشان ميدهد كه يك روش تشديدي كه آماج هايپوگليسميا تنش بالا، اسهال ليپيدي و ميكروآلبومين قرار ميگيرد، خطر ميكروعروقي و ماكروعروقي وقايع را تا پيش از 50درصد در بيماران ديابت نوع دوم كاهش ميدهد. درمان پايين آوردن گلوكزها حجم كاهش ميدهد، اما حذف نميكند. پيچيدگيهاي ميكروعروقي ـ رتينوپاتي، نفروپاتي در بيماران يا ديابت نوع اول و در بيماران با ديابت نوع دوم. اطلاعات فوق تعريفي از كنترل ديابتها و رفتارهاي پيچيده پيشنهاد ميكند كه يوگلسيمياي نگهداري شده در طول زندگي ديابتها اين پيچيدگيها را برطرف خواهد كرد. به عبارت ديگر برخلاف بديهي اپيدميشناسي فراوان يك مشاركت مستقيم بين كليسيما و بيماري ماكروعروقي دارد. ارتباط بين متوسط غلظت گليكوسيليت هموگلوبين و خطر ميوكارديت (التهاب عضله) به نظر ميرسد كه به ارزش هموگلوبين گليكوسيليت پايين تغيير كند نسبت از به كه ارتباط بين متوسط غلظت هموگلوبين گليكوسيليت و خطر پيچيدگيهاي ميكروعروقي است.
بنابراين اگرچه عملي است كاهش دادن، نه اما حذف كردن، خطر گرفتاري ميكروعروقي به درمانهاي موجود به گلوكز پايين براي يك دوره طولاني براي كاهش خطر پيچيدگي ميكروعروقي در يك بخش اساسي بيماران ديابتي. استراتژيها براي به حداقل رساندن خطر هايپوگليسميا در حالي كه در حال بهبود دادن كنترل گليسميك است، شامل آدرس دادن مساله هايپوگليسمي در هر برخورد بيمار، به كارگيري اصول درمان از طريق تحصيل بيماران، تشويق مكرر خودكنترلي گلوكز خون، شروع كردن رژيمهاي قابل انعطاف معالجه با انسولين يا ديگر داروها و فراهم آوردن اهداف گليسيميك فردي و ادامه دادن تحت حمايت حرفهاي و ملاحظه هر دوي عوامل خطر قراردادي براي هايپوگليسميا و عوامل خطر براي هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص آناتومي است.
عوامل خطر قراردادي بستههاي خوراكي انسولين يا انسولين ترشحي كه زياد است. زمانهاي بيماري يا از نوع اشتباه و عدههاي از دست رفته يا روزه شبانه، ورزش و الكل ـ بستگي به مقدمه دارد كه يك انسولين درماني كاملاً يا نسبتاً اضافي تنها تعيين كننده خطر است. اگرچه هايپوگليسمياي يا تروژنيك به طور مناسبتر ملاحظه ميشود، در نتيجه فعل و انفعالات يك درمان انسولين و مصالحه فيزيولوژيكي و رفتاري دفاع عليه توسعه هايپوگليسميا است. عوامل خطر تاسيس شده براي آخري شامل كمبود علامتگذاري شده ايندوژن انسولين، تاريخ هايپوگليسمياي جدا شده، بياطلاعي هايپوگليسميا و يا هر دو اهداف گليسيميك پايينتر، سطوح كمتر هموگلوبين گليكوسيليت يا هر دو است. اينها احاطه باليني هايپوگليسميا در ارتباط با نقص آناتومي است. كمبود ايندوژن انسولين خاطر نشان ميكند كه سطوح انسولين كاهش نخواهد يافت و سطوح گليكوژن افزايش نخواهد يافت. اگر سطوح گلوكز پلاسما بيافتد.
هايپوگليسمياي پيشين سبب كاهش واكنش آدرنال سازشي به هايپوگليسمياي بعدي ميشود و بياطلاعي هايپوگليسميا به طور نوعي دلالت بر هايپوگليسمياي پيشين دارد. حتي اگر آن ناشناخته نشده باشد. اهداف گلسيميك پايينتر و سطح پايينتر هموگلوبين گليكوسيليت در ارتباط با احتمال افزايش يافته هايپوگليسمياي پيشين است. بحث مفصل داروهاي پايين آورنده گلوكز ماوراي حجم است.
به طور خلاصه استفاده از آنالوگ انسولين دير عمل كننده به عنوان انسولين اساسي يا آنالوگ انسولين سريع عمل كننده (براي مثال ليزپرويا آسپارت) قبل از وعدههاي رژيم اساسي انسولين خطر هايپوگليسميا را به حداقل ميرساند. رژيم متداول تزريق انسولين زيرپوستي (با آنالوگ انسولين سريع عمل كننده) كه انسولين جايگزين اساسي و پيش از وعدهاي را فراهم ميآورد. نيز اين خطر را كاهش ميدهد. سولفونيلوريز، گليمپيريد و گليپيديز احتمالاً آسيب هايپوگليسميا است. تشكيل تك درماني نبايستي سبب هايپوگليسميا شود. اگرچه گزارش شده است كه چنين انجام ميشود. تك درماني با يك آلفا منع كننده گلوكوسيداز نبايستي سبب هايپوگليسميا شود. هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص آناتومي مربوط به حوادث هايپوگليسميا از نظر باليني بر اساس تاريخچه هايپوگليسمياي جدا شده، بياطلاعي هايپوگليسميا يا هر دو به خصوص در يك كمبود انسولين بيماران با يك نسبت سطح هموگلوبين گليكوسيليت پايين مشخص ميشود. دو يا سه هفته اجتناب دقيق هايپوگليسميا يك روش معقول براي تصحيح كردن اين مساله است. تاثير اين روش به وسيله بركنش علائم مربوط به بيماري منعكس ميشود. جلوگيري از عمل انسولين كم، جذب كربوهيدراي بيشتر يا هر دو دير بعد از ورزش روشهاي منطقي براي هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص آناتومي است كه مربوط به ورزش است.
با توجه به هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص آناتومي مربوط به خواب، هايپوگليسمياي شبانه اغلب يك مساله است. برخلاف استفاده از خوراك مختصر زمان خواب، استفاده از انسولين اساسي ديرفعال و انسولين پيش از وعده غذايي زودفعال در يك رژيم اساسي يا استفاده مكرر از تزريق انسولين زيرپوستي با تعديل ميزانهاي اساسي تزريق، خطر هايپوگليسمياي شبانه را به حداقل ميرساند. يك خون پايا يا حتي بافت، حس گلوكز با يك هراس ميتواند جبران شود. براي كاهش بيداري از خواب، درنظريه چنين حسي ميتواند به يك دستگاه وصل شود كه گلوكز پلاسما ـ انسولين تنظيم شده، هورمون بالابردن گلوكز (براي مثال گليكوژن يا اپي نفرين) داروهايي مانند اپي نفرين مثل B2 بر ضد تربوتالين يا تركيب اين عاملها را رها ميكند.
خلاصه
مفهوم اوليه هايپوگليسميا در ارتباط با نقص آناتومي در ديابت نوع اول و ديابتهاي پيشرفته نوع دوم نشان ميدهد كه هايپوگليسمياي يا تروژنتيك اخير سبب هر دو تنظيم متقابل كمبود گلوكز (بوسيله كاهش واكشن اپينفريت در غياب واكنش گليكوژن) و بياطلاعي هايپوگليسميا (بوسيله كاهش واكنش آدرنال و واكنش حاصل آمده علائم مطابق با بيماري نوروژنيك). بنابراين يك چرخه معيوب (ناقص) هايپوگليسمياي تكراري است. ارتباط باليني اين پديده حالا خوب پابرجا است، اما واسطهها و مكانيسمها به طور عمده ناشناخته باقي ماند.
اطلاعات اخير ميگويد كه علتهاي گوناگون هايپوگليسمياي در ارتباط با نقص آناتومي وجود دارد. در مجموع هايپوگليسميا وادار كننده نقص آناتومي، بينظمي ميتواند مربوط به خواب يا ورزش باشد. هدف نهايي نگهداري طولاني مدت يوگليسيميا در بيماران ديابتي درهم و برهم است. چون نقص داروشناسي همه درمانهاي پايين آورنده گلوكز جاري و نتايج هايپوگليسميا است. نائل شدن به اين هدف نياز به جايگزين انسولين تنظيم شده گلوكز پلاسما يا ترشح خواهد داشت. با اين وجود حالا امكان هر دو وجود دارد. بهبود كنترل گليسيميك و كاهش تكرر هايپوگليسميا در بيماري از افراد ديابتي. اين نتايج ميتواند با درك مساله هايپوگليسميا به كارگيري اصول درمان هايپوگليسميا و كاهش عوامل خطر براي هايپوگليسميا در افراد ديابتي كامل شود.
آنچه در اين نوشتار بطور اجمالي مورد بررسي قرار ميگيرد، واكاري مسائلي است كه شايد تاكنون آنگونه كه ايجاب ميكرده، بدانهاپرداخته نشده است. تحليل و آناليز مسائل اجتماعي و فرهنگي در طراحيهاي شهري پيش از اجرائياتي كه مهندس عمران، معماري و شهرسازي را درگير مينمايد، اهميت دارند، چرا كه اساساً ضرورت و فلسفه طرح هر پروژهاي از همين ناحيه يعني مطالعات اينچنيني نمود مييابد.
حركت و رفت و آمد بعد از پيكره شهر، اولين منظرهاي است كه جلب توجه مينمايد و طبيعتاً در رشتههاي عمران، شهرسازي و ديگر رشتههاي مرتبط با طراحي شهري، بحث حمل و نقل و رفت و آمد عمومي زمينهاي است كه سهم عمدهاي از مطالعات اين رشتهها را دربر ميگيرد، اما همانگونه كه يادكرديم، بررسيهاي غيرفيزيكي نيز كه از منظري ديگر اين پديده عمومي، يعني رفت و آمد را نظارهگر ميشود، از ضرورتي بالا برخوردار است.
اگر فرض مبني بر وجود موجودي متحرك در حركتهاي شهر بر مدار انسان جزء فرهنگ و يا جزء اجتماع باشد، شايد موفق شدهايم تا حد بالايي منظر موردنظر را بيابيم.
مهندسي ترابري از شاخههاي مهندسي عمران است كه بررسي فيزيكي اين مساله را به دوش ميكشد، اما آنگاه منظر فيزيكي، به منظري اجتماعي تبديل گردد، بايد نام ديگري را براي اين مطالعات برگزيد و آن جامعهشناسي ترابري است. دراين پژوهش كه اهميت آن از ديد نگارنده، طرح ضرورت توجه به اين منظر مطالعاتي است، همچنين به بررسي دو مقوله شهري پرداخته شده است؛ بررسي جوانب ميزان دسترسي در سكونتگاهها و محلات شهري و مطالعه امنيت تردد در معابر شهري و غيرشهري كه هر دو مقوله از منظري غيرفيزيكي مورد بررسي قرار گرفتهاند. بدون شك اين بخش از مطالعات و جايگيري در خورشان در مسير ساخت و ساز شهري از مطالعه، طراحي، اجرا و سپس مديريت شهري ميتواند به شكل مطلوبي كارگشاي بسياري از مشكلات فعلي باشد.
شهر، مجموعهاي از تركيب عوامل طبيعي، اجتماعي و محيطهاي ساخته شده توسط انسان است كه در آن جمعيت ساكن متمركز شده است. تعريف شهر چندان ساده نيست، چرا كه از يك سو از شكلها، روحيهها، افراد، فضاهاي سبز، طبيعتها و مواد طبيعي تشكيل شده و داراي ساختهايي جهاني، ريختشناسي اجتماعي، فرهنگي و اخلاقي متفاوتي است و از سوي ديگر كساني كه تعاريفي از شهر ارائه دادهاند، نيز داراي تخصصها و نگرشهاي مختلفي بودهاند و هر كدام متناسب با آن ديدگاه خود را بيان نموده، اما بطور كلي شهر يك پديده طبيعي (مجموعهاي از مواد، ساختمانها، خيابانها و ...) و انساني (شامل ظرفيت تفكر افراد، فرهنگها، الگوهاي زندگي افراد و ...) است.
جامعهشناسان، فرهنگ را مجموعهاي از باورها، نمادها، ارزشها و هنجارها تعريف كردهاند كه تمامي كنشهاي انساني در حيطه آن صورت ميگيرد، اما فرهنگ و شهر دو پديده مكمل هستند. ميتوان گفت كه شهر، صورت است و فرهنگ، محتواي آن. يعني شهر جسم و روح، محتواي آن است. يكي جنبه خارجي و ديگري جنبه داخلي آن است.
با توجه به تعريف كه در بالا ذكر شد، شهر پديدهاي فرهنگي، روانشناختي، اجتماعي و زيستي است. در اين راستا «پارك» نيز اظهار ميدارد كه شهر محل تجمع روانها و فرهنگهاست. شهر نه تنها با فرهنگ و نيازهاي مربوط به اسكان، هويت مييابد، بلكه فرهنگ نيز ويژگيهاي بخشهاي مادي (تمدن)و غيرمادي (رواني، اخلاقي، فكري و ....) خود را از شهر ميگيرد. از اين رو شهرها، فرهنگي و فرهنگها، شهري هستند. در نهايت ميتوان اشاره نمود كه فرهنگ عدالت اجتماعي به شيوههاي نمادي شفاف و عيني بوده و درصدد ارائه بهترين شيوههاي زندگي و جنبههاي سكونت است.
همانگونه كه اشاره گرديد، شهر محل وقوع همه پديدههاي اجتماعي است و بنابراين شهر را ميتوان آزمايشگاه جامعهشناسي دانست. در اين راستا رشته جامعهشناسي شهري، به مطالعه و بررسي اين دسته از پديدهها مشغول است. جامعهشناسان و نظريهپردازان از مكتب شيكاگو تا دوركيم، تونيس، پارك، برگس، ويرث و ديگران از منظرهاي مختلف به تحليل و بررسي اجزايي از اجتماع شهر پرداختهاند. اما مسائلي كه عموماً در اين رشته مورد بررسي قرار ميگيرند، مسائلي همچون سياست شهري، فرهنگ شهري، برنامهريزي شهري، آسيبشناسي شهري، نوگرايي و فرانوگرايي شهري، نابرابري و سازمان اجتماعي، توسعه اقتصادي و مسائل ديگري كه امروز در جامعهشناسي شهري نو مطرح است، همچون نوگرايي، جامعه زيستي، فعاليت سياسي و جريانات مربوط به جامعه اطلاعاتي و ارتباطات ديجيتالي، اما در اين نوشتار به طور مختصر به مسائلي از جامعهشناسي شهري اشاره ميگردد كه مرتبط با موضوعات موردنظر باشد.
يكي از مسائل مهم شهري، حركت است كه از زواياي بسياري ميتواند مورد توجه قرار گيرد. در رشته مهندسي ترابري اين موضوع به دو مولفه جداگانه حمل و نقل و دسترسي تقسيم ميگردد كه طبعاً حول هر يك از اين مولفهها، مسائل متعدد ديگري جهت بررسيهاي عميقتر نمود مييابد.
در آغاز لازم است برخي كليد واژههاي جامعهشناسي شهري مرتبط با موضوع دسترسي تعريف گردد.
نظم نمايشي (Expressive order): نظمي كه در آن مردم با يكديگر و نيز با محيط فيزيكي كنش متقابل برقرار ميسازند و تجربههاي خود را به منصه ظهور ميرسانند.
نظم زيستي (Biotic order): دلالت دارد بر طيف وسيعي از كنشهاي غريزي كه مردم دارا هستند.
مكان محلي (Locale): يك منطقه فيزيكي موردنظر به عنوان صحنه كنش متقابل كه داراي مرزهاي وسيعي است، بطوري كه امكان تمركز كنش متقابل را به هر شيوه يا شيوه ديگر ميسر ميسازد.
اجتماع ملي (Locality): دلالت دارد بر نظام اجتماعي محلي.
همانگونه كه از تعاريف برميآيد، شهر مجموعهاي از مكان محلها و اجتماع محلهاست كه انسانها به مثابه شهروندان بر اساس تركيبي از نظم زيستي و نمايشي به كنش و واكنش مشغولند. اينكه انسان به عنوان موجودي اجتماعي در ارتباط دائم با ديگران است، شكي نيست، اما شكل اين ارتباط آنقدر گسترده است كه جامعهشناسان بخشي از آن را به عنوان ارتباط غيرشفاهي ناميدهاند. همچنين شيوههاي پوشش، سبك خانهها و كالاهايي كه در پيرامون خود دارند. همچنين با استناد به آرايش رفتار شهروندان ميتوان ماهيت آنها را به جنبههاي عملي فعاليت (مادي و زينتي) و جنبههاي نمايشي فعاليت (احترام) تقسيمبندي نمود.
از سوي ديگر بر اساس تئوريهاي «گافمن» مكان و محل ارتباط ميتواند به دو منطقه پشت صحنه جلوي صحنه تقسيمبندي نمود كه منطقه جلوي صحنه اكثراً شامل بخش پررنگتر جنبههاي نمايشي فعاليت ميباشند. همه اينها گوياي پيچيدگيهاي روابط انساني و تاثيرگذاري و تاثيرپذيريهاي ناشي از آنها به اقتضاء منظر و موقعيت هر ارتباط است.
نگارنده با تشبيه جريان ارتباطات انساني نسبت به مكان به جريان سيال، براي تحليل جريان ارتباطات. به تعبير علم سيالات از شيوه تحليل اويلري استفاده نموده كه در آن يك محل به مثابه يك حجم كنترل (Control vilume) درنظرگرفته ميشود و بر پايه قواعد عمومي جريان (ارتباطات)، تحول و تاثير آن نسبت به حجم كنترل (محل) بررسي ميگردد.
در اينچنين بررسي نقش متقابل جريان ارتباطات و مكان يا به تعبيري بهتر، تاثيرات دوسويه مكان محل و اجتماع محل نسبت به يكديگر بيشتر موردنظر است تا تحليل صرف ارتباطات. در توصيف قواعد عمومي جريان ارتباطات ميتوان به نظريه تونس اشاره نمود. وي روابط اجتماعي را به دو كيفيت تقسيمبندي مينمايد:
أ.گزلشافت كه شامل همبستگي ابزاري و غيرتخصصي و غيرصميمي است.
ب.گماينشافت كه شامل روابط صميمي و خصوصي ميباشد.
بر همين اساس بحث آناليز و تقسيمبندي مكانها به نسبت كيفيت روابطميآيد. اولين تقسيمبندي بارز، تفكيك شهر و روستا از يكديگر است. ويرث روابط صميمي را به روستا و همبستگي ابزاري را به شهر نسبت ميدهد. اما «يانگ و ويلموت» به عنوان منتقدان «ويرث» با به پيش كشاندن اصطلاح روستاييان شهري توضيح ميدهند كه بجاي قوميت خاص، موقعيت طبقاتي و گردهمايي همسن و سال و خويشاوندان ميتوانند عامل پديدآورنده روابط اجتماعي سازمان يافته و گرم و صميم در شهرها باشند.
از ديگر ويژگيهاي روابط در فضاي عمومي شهر بايدبه دو اصل اساسي اشاره نمود:
1.طبقهبنديهاي توسعه اجتماعي و قومي؛
2.پيوند شبكههاي خانوادگي.
با اين وصف ميتوان به روشني دريافت كه در شهر فعاليتها بيشتر توسط انسان صورت گرفته و داراي نظمي انساني است، در حالي كه در روستاها فعاليتها داراي نظمي زيستي ميباشند. اما در روابط بين فضاهاي شهري و مسائل اجتماعي و فرهنگي ميتوان به نظريات مختلفي اشاره نمود. «پلگرينو» با بيان روابط بين ارزشها، بخشها و فضاهاي شهري، به همبستگي ارزشهاي فرهنگي و بازآفريني خرده فرهنگها در فضاي شهر اعتقاد دارد. در زمانها و مكانهاي خاص، فرهنگها و نمادها در نهاد جامعه بوجود آمده و هويتي را پديد ميآورند و متناسب با زمان نظمي فرهنگي از كنشها، نمادها و ارزشها ايجاد ميشود.
دقيقاً از همين جاست كه محل وقوع كنشهاي اجتماعي بايد مورد بررسي قرار گيرد. در اين نگارش محل سكونت يا همان محله به عنوان مكان محل، سوژه ميباشد. از ويژگيهاي محلهها ميتوان اشاره نمود كه در اين اماكن از لحاظ احداث خيابانها و فضاهاي فعال، باورها و آداب و رسوم، شباهتهايي را شاهديم. سازمان خانوادگي و قرابت همسايگي امتياز مهمي در بسترهاي محلي به شمار ميروند. محله نقشپذيري گروهي و قومي با كاركرد انسجام در حيات شهري دارد و در عين حال تحت تاثير جنبه كالبدي و اجتماعي محلههاي ديگر است. محله داراي ابعاد كالبدي وجودي، اجتماعي و نمادي است و به نسبت اين ابعاد ميتواند محل توسعه و يا آسيب باشد كه براي بررسي آنها سلسلهاي از مطالعات اجتماعي، اقتصادي همچون بررسي وضع خانوار، علت سكونت در محله، نواقص محله از نظر خانوار، وظايف و عملكردهاي محله، شغل و طبقه اجتماعي مردم محله، ساخت اقتصادي منطقه، جمعيت و ... را ايجاب مينمايد.
اهميت عوامل اجتماعي را بايد در تاثير متقابل آن در طرحهاي شهرسازي، فرمگيري مجموعههاي فيزيكي، ساختمانها و بافتهاي شهري، بوجود آمدن محلات شهري، ارتباطات عناصر مختلف محلات ساختمانها و معابر با يكديگر و مركز محلات شهري، ارتباط و بسط روابط بين محلات مختلف شهري با يكديگر جستجو كرد.
آنچه به اين بحث مربوط ميگردد، تاثير مطالعات شبكه ارتباطي است كه در نهايت روشن گردد كه تا چه اندازه عوامل اجتماعي ميتوانند خود را به عنوان يك ضرورت اساسي در مطالعات مهندسي ترابري و شبكه حمل و نقل شهري مطرح نمايند.
در مطالعات DSQكه توسعه اجتماعي محله موضوع آن ميباشد، مسائل اجتماعي محلات به جديت مورد بررسي قرار ميگيرد. يكي از مسائل مهم كه متوجه محلات است، حاشيهاي شدن محلات است. «ميلبرت» معتقد بود كه شهر هميشه به عنوان يك كل همگن نيست، ساكنين همه بخشها همان احساس ساكنين مركز شهر را ندارند. شهر به عنوان نماد مركز ميباشد. تعارض بين مركز و حومه ساده نيست و گاه ميتواند از لحاظ جغرافيايي، اقتصادي و اجتماعي مشكلآفرين شود. طبيعتاً يك محله نيز ميتواند با دچار شدن به آسيبهايي حاشيهگرا، دچار تعارضهايي نسبت به ديگر محلات و مركز شود. براي خروج محله از حاشيهگرايي، بايد آن را اعتبار بخشيد و به حالت معيار (خود توسعهاي) درآورد. محله بايد داراي امكانات اجتماعي، سازمان بازارهاي مربوط به اسكان و كاركردهاي شهري مرتبط با شكلگيري، فرهنگ ، اوقات فراغت و .... باشد. از سوي ديگر اين راهكار، يعني سياستهاي معيارگراي محلات با فرآيندهاي تمركززدا (كه تاثيرات آن در مقياس كلان شهري نيز قابل مشاهده است) به مديريت كنشها ميانجامد كه بر اساس آن ميتوان از لحاظ سياسي و فرهنگي، كنشهاي مطلوبي را براي محلهها ارائه نمود.
محلات در هر سطح و موقعيتي با مسائل و مشكلات خاصي مواجهند؛ محلات غيرهنجار، هسته مركزي، باغ محلهها، HBM, HLMو يا محلات متروپلها (شهرهاي جهاني) كه با چالشهاي نويني مواجهند، همچون چندفرهنگي، فردگرايي، در سبك زندگي تفكيك اجتماعي و فضايي چندگانه و ...، اما هرگز تنها راهكار مقابله با چالشها و مديريت توسعهاي كنشها، سياست خودـتوسعهاي نميباشد، چرا كه آنگونه در تعريف قواعد عمومي ارتباطات آورده شده است، نقطه آغازين و سببساز هرگونه چالش و توسعهاي را بايد در اين ناحيه جستجو كرد. ارتباطات را نيز به مثابه يك جريان وصف نموديم. طبعاً اگر اين جريان بنا به هر دليل تنها در يك محدوده جاري باشد، كاركردهاي حاشيهاي يافته و به عنوان عامل ركود بجاي تحرك در محله ايفاي نقش مينمايد.
عدم دسترسي بيروني مكان محلها باعث ايزوله گشتن مكانهايي گشته كه همين مساله آسيبها و مشكلاتي را متوجه آن اجتماع محل مينمايد. ركود، سكون، عدول از رفتارهاي مدني و سير به سوي رفتارهاي سنتي و بومي و مشخصههاي روستا، پايين ماندن سطح انتظار به علت فقر ارتباطات، رقابت و تنشهاي مثبت، عدم تحرك اجتماعي و فرهنگي، حد بالاي جاذبه اجتماعي با كاركردهاي آسيبزا، وابستگي فاقد معنا به محيط طبيعي، چندگانگي فرهنگي و بسياري مسائل ديگر كه بحث در رابطه با هر يك از اين مقولههاي اجتماعي، مجالي گستردهتر ميطلبد. اما روشن گرديده كه افزايش و كاهش گستره و امكان روابط در محلات چگونه ميتواند عمق و سطح وسيعي از مسائل اجتماعي را دستخوش دگرگوني كند. به عنوان مثال مكانيسم و چگونگي برون رفت از ركود فرهنگي، با افزايش ارتباطات را اينگونه ميتوان توضيح داد كه فرهنگ را اساس جامعه، يعني نياز، تشكيل ميدهد و ريشه در پديدههاي اجتماعي دارد.
با توجه به طرح زير مشاهده ميگردد كه رويارويي و مواجهه با پديدهها و دادههاي جديدتر، عامل پيدايش نيازهاي جديدتر است و نهايتاً تحرك است كه در نماي كلي طرح مشاهده ميگردد.
شايد از همين منظر است كه «نواريل» بر روابط وجود بين پيشرفتهاي حمل و نقل و ارتباطات از يك سو و ارزشها و فرهنگ از سوي ديگر تاكيد ميكند و معتقد است افزايش امكان تحرك انسانها، نقش جديدي را در تحرك خانواده، فرهنگ و آداب و رسوم جوامع ايفا ميكند. بنابراين ضريب دسترسي يك منطقه از شاخصههاي اساسي در تبيين كيفيت و سكونت يك منطقه محسوب ميشود و يكي از مهمترين عوامل شكاف ميان مناطق از لحاظ اقتصادي و اجتماعي، مساله دسترسي است.
به عنوان مثال يكي از شروط اصلي متعادل كردن بازاز زمين، توسعه شبكه جابجايي است. در هر منطقهاي كه دسترسي بهبودي يابد، قيمت زمين در آنجا به همان نسبت افزايش مييابد و كمدرآمدها هميشه ناچارند در مناطقي زندگي كنند كه از دسترس خوبي برخوردار نيستند.
بحث پيرامون ابعاد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و .. دسترسي در محلات مجال گستردهتري ميطلبد، اما ميتوان به موارد زير به عنوان ابعاد حياتي متاثر از دسترسي اشاره نمود:
مسكن و دسترسي، دسترسي و درآمد، دسترسي و آموزش، دسترسي و خانواده و فرهنگ، دسترسي و تعلق اجتماعي، دسترسي و توزيع نامتعادل فضايي. نكته جالب توجه آنكه هر منطقه ميزاني متعادل از دسترسي را ايجاب ميكند. اين به معني آن است كه دسترسي بيشتر از حد متعادل ميتواند چالشزا و بحرانآفرين باشد. بالا بودن حجم ترافيك عبوري از داخل سكونتگاه ميتواند پايين آمدن احساس تعلق اجتماعي ساكنين و كاهش ارتباطشان با همسايگان را پديد آورد.
رفتار انسان متاثر از محيط اطراف است. محيط فيزيكي اطراف سهم عهدهاي در اين رفتار دارد. محيط آرام ميتواند عامل ايجاد رفتار متين و آرام گردد. بالعكس، محيطهاي پررفت و آمد و سر راهي مانع ايجاد احساس تعلق گشته و احساس سر راهي و موقت بودن را در ساكنين پديد ميآورند كه همين خود زمينه و بستر اجتماعي و رواني بسياري از آسيبهاي اجتماعي ميگردد. تمركز و تراكم انواعي از آسيبهاي اجتماعي در برخي مناطق و سكونتگاههاي شهري دلايل فرازميني ندارد.
در نهايت آنكه شايد يك مهندس ترابري هيچگاه با اينگونه مطالعات روبرو نشود، اما همين كافي است كه بداند آنچه كه برايشمحاسبات و روابط را بكار ميگيرد (دسترسي و جابجايي) چيست؟ و اساساً چه كاركردها و چه ابعادي دارد؟ و اينكه ميتوان و بايد سوژه را از منظري غيرفيزيكي مطالعه كرد. چرا كه در بسياري از موارد يك راه حل فيزيكي ممكن است نتواند به حل مشكلات شهري منجر شود. از هم پاشيده شدن فرم محلات، روابط اجتماعي ساكنين آن و الگوي زندگي در محلات در رابطه با توسعه شبكه راهها، كاهش حجم ترافيك و دسترسي به عناصر مختلف شهري است و با توجه به آن كه شهرهاي ما از نظر عوامل اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و اقليمي از انسجام خاصي برخوردارند، نميبايست تمام عوامل شهري را فداي چنين توسعهاي نمود.
يكي از مقولات مهم در مبحث ترابري و حمل و نقل درون شهري و برون شهري، كاهش خطرات و خسارات احتمالي است، چرا كه در صورت عدم كنترل و هدايت اشياء متحرك در محدودهاي خاص، طبيعتاً برخورد يا تصادف رخ خواهد داد. ايمني را ميتوان از دو منظر مورد بررسي قرار داد:
اول، منظري فيزيكي است كه بر اساس آن سازمانها و نهادهاي ذيربط به طراحي و محاسبات فيزيكي ميپردازند. به عنوان مثال راهنمايي و رانندگي وظيفه تهيه علائم رانندگي، اداره راه موظف به مهندسي طرح هندسي راه، شهرداري به دفع خطرات و ايجاد تسهيلات براي عابرين پياده و .... مشغولند.
اما منظر دوم، سوژه را از زاويهاي ديگر به نمايش ميگذارد. از اين منظر، نقطه مشترك همه تحركها و رفت و آمدها و كنترل كننده عامل اساسي در راستاي دستيابي به ايمني انسان است. بنابراين تمركز و محوريت اصلي با فرصتها و تهديدهايي است از ناحيه انسان در رعايت يا عدم رعايت قوانين و قواعد ايمنيزا ايجاد ميگردد.
ايمني ترابري به سه مبحث: انسان، راه و وسيله نقليه مربوط ميگردد. منظر مورد اشاره ما، از بين اين سه، اولي را به عنوان كاربران، بخش عمده قضيه ميداند. بنابراين اينكه انسان به عنوان كاربر هوشمند اقليم ترابري چگونه ميتواند در راستاي تحقق ايمني ايفاي نقش موثري داشته باشد. بايد كنشهاي اجتماعي انسان را در گسترهاي از حيات اجتماعي كه رفت و آمد در آن جريان دارد، بررسي نمود.
در تحليل نحوه سوگيري اين دسته از كنشهاي جمعي با علم به وجود دو عامل دروني و بيروني جهت دهنده، ميتوان منشاء كنشها را در عواملي نظير اجبار، متابعت و مشاركت يافت. اجبار رعايت قانون به شيوهاي قاطع و در عين حال شكننده بوده و قانونگريزي را نيز درپي دارد. بدين معني كه اين روش بيش از آنكه ايجابي باشد، سلبي بوده و نهادينگي رفتاري را در پي خواهد داشت. اين نوع تدابير را ميتوان در جرايم تعيين شده نيروي انتظامي ملاحظه نمود. از سوي ديگر، تشديد سياستهاي اين چنيني، رفتار مزبور را از جايگيري مناسب به دور كرده و باني مقاومتهايي چون نافرماني مدني ميگردد و تنشها را به سطوح ديگر منتقل ميكند. اما متابعت اجتماعي كه در حوزه مطالعاتي روانشناسي اجتماعي جاي ميگيرد، از هنجارها و قواعد عمومي پذيرفته شده حكايت دارد، اما تا اندازهاي ناآگاهانه و غيراختياري كه طبعاً به تناسب و در راستاي قواعد موجود دائماً باز توليد ميگردند.
متابعت اجتماعي مولفهاي هميشگي و ما به ازاي طبيعي براي كنشهاي افراد در اجتماعات است. يعني صرفاً يك واكنش است. بنابراين بحث بيشتر روي آن وابسته به عوامل پديدآورنده و پذيرا كننده هنجارهاي عمومي است. آنچه تا اين مرحله از اين نوشتار برآمده، آن است كه ضمانت اساسي زماني پديد ميآيد كه رفتارهاي امنيتزا به طور ارگانيك از سوي كاربران خروجي يابند. كاركردهاي اين شكل از رفتار را ميتوان با اشاره به مشاركت اجتماعي تبيين نمود.
عرصههايي در زندگي جمعي وجود دارد كه آنها را از خرده نظام اقتصادي، فرهنگي و سياسي مجزا ميسازد. چنين عرصههايي به عمل متقابل گروههاي اجتماعي در رابطه با پيرامون آنها مربوط و متكي است، همچون مباحث شهروندي. مشاركت اجتماعي در معناي وسيع كلمه كه دربرگيرنده انواع كنشهاي فردي و گروهي به منظور دخالت در تعيين سرنوشت خود و جامعه و تاثير نهادن بر فرآيندهاي تصميمگيري درباره امور عمومي است،. ميزان و سطح مشاركت مردم در انواع گروهها و برنامههاي اجتماعي (همچون انجمنهاي داوطلبانه و سازمانهاي غيردولتي) به عنوان يكي از شاخصههاي توسعه درنظر ميآيد.
در دو رهيافت كلي ميتوان به مشاركت نگريست:
1.اصالت عمل اجتماعي كه به مشاركت به عنوان جزئي از وظايف شهروند فعال مينگرد.
2.اهداف ديگر (علائق جزئي و فردي) كهبه مشاركت در معناي ابزارگرايانه خويش مينگرد، كمااينكه رويكردهاي ديگري را نيز ميتوان نسبت به اين مقوله شناسايي نمود.
رويكرد ابزاري جهت تحقق سياستهاي از پيش تعيين شده، رويكرد توسعهاي دخيل در فرآيندهاي آموزشي و توسعهاي و رويكرد حق انسان، مشاركت حقي انساني ضروري و نه تفنني. به هر صورت مشاركت اجتماعي هر نوع فعاليتي است كه دربرگيرنده اثرپذيري و اثرگذاري باشد و نتايج زير را در پي دارد:
1.دلگرمي، دفع ياس و نااميدي و رويگرداني و انزواطلبي و تنفر عمومي؛
2.خلاقيت (هوشمندي و نوآوري)،يافتن جايگاه در نقشه مهندسي اجتماعي؛
3.رقابت (كسب مقبوليت بيشتر)؛
4.مسئوليتپذيري (فرمانده رواني مشاركتپذيري بوده و با ايجاد احساس مفيد بودن، امنيت رواني را ارتقاء ميبخشد)؛
5.تشكيلاتي شدن (سيستمپذير شدن با ارتقاء نظم درونزا).
انسان مشاركتگرا، شكوفا، بالنده، مسووليتپذير، دورانديش و خيرانديش با دقت نظري عميق، دانا و تكاملطلب است. پيشنيازهاي امنيتساز مشاركت اجتماعي به عناوين زير تقسيم ميشوند:
·اعتماد اجتماعي؛
·فرهنگ گفتگو؛
·فرهنگ كار جمعي.
اعتماد كه دو سطح اعتماد فردي و اجتماعي را دارد، با تعريف حسن ظن فرد نسبت به افراد جامعه پارامترهايي همچون: همكاري، صداقت، وفاداري، صميمت، اميد و دگرخواهي ميان اعتماد شونده و اعتماد كننده را ميطلبد. اساساً احساس امنيت و امنيتآفريني بيش از هر چيز به اعتماد امروز و اميد به فردا نيازمند است.
ديالوگ و گفتگو در مسند فرهنگ زمينه اصلي و از اجزاي شاكله مشاركت اجتماعي است و فرهنگ عمل جمعي نيز شريكپذيري با ويژگي آستانه تحمل بالا و آستانه تحريك پايين را زمينهسازي ميكند.
از آنجا كه مشاركت كنشي فردي، داوطلبانه و آزادانه ميباشد و توانايي حاكميت در گروي بسيج نمودن و درگير نمودن مردمان است، لذا توزيع سهم دخالت در تصميمگيريها با سياستهاي مشاركتگرايانه، نه تنها كاهش ضريب تعارضها، ستيزهها و همچشميها را در پي دارد، حتي درجه شكيبايي و بردباري مردمان را نيز ارتقاء ميبخشد.
شواهد پژوهشي گواه داده است كه مشاركتگيري عمومي با افزايش سازگاري عناصر، اندازه مقاومت و ايستادگي آنان را در برابر نوسازي و نوآفريني نيز محدود نموده و دستيابي به امنيت و توسعه را تسهيل مينمايد. محل جايگيري مشاركت در فرهنگ مردمان است و ساختن قالبي از انگارهها را ايجاب ميكند. پس ميتوان آن را پديدهاي ذهني و نرمافزارانه دانست. مهمترين امر ذهني و رواني دخيل در مسائل امنيتزايي مشاركت، منافع است كه به دو سطح فردي و جمعي تقسيم ميگردد. منفعت فردي بهرهبرداري جامعه به عنوان يك كل از پتانسيلها و ظرفيتهاي محيطي ميباشد. ذاتاً بين اين دو، تعارض يا توافق وجود ندارد، بلكه اين مهندسي اجتماع است كه آن را ميسازد.
نكته اساسي دقيقاً همين جاست كه تعارض ميان منافع فردي و جمعي ديده شود، كاهش سطح مشاركت، عدم پذيرش قانون و ناتواني دولت در نهادينهسازي هنجارها و قوانين و بالاجبار، متوسل شدن به روشهاي اجباري و قبول تبعات بعدي آن. در مديريت مهندسي اجتماع بايد بين اين دو پلي ارتباطي زد و رويكردي تحت عنوان نيروي تعادل (Balancing power) به عنوان روشي واسط جهت تراز نمودن مناقع جمعي و فردي توازن بخش و موثر ميباشد، بطوري كه دستيابي به منفعت فردي در صورت دستيابي به منفعت جمعي حاصل ميگردد. همانطوري كه ذگر گرديد، نارضايتي پتانسيل قانونشكني داشته و محل بروز آن نيز در شكاف ميان منافع جمعي و فردي قرار دارد. براي ايجاد رضايتمندي بايد منافع را از بسترهاي محلي شناسايي كرد. لذا در اين رابطه بيش از آنكه به جامعهشناسي نيازمند باشيم، به بومشناسي نياز داريم.
به عنوان مثال بررسي وضعيت اقتصاد يك خيابان، مطالعه آهنگ زندگي يك خيابان و عوامل ديگر. بنابراين تصميمها نوع امنيتي مناسبي ندارند و با فرهنگسازي بايد مسائل منطقهاي مردم در تصميمگيري وارد شود. حتي تنظيم و طراحي مبلمان شهري نيز به اينچنين نگرشي نيازمند است. رضايتمندي مردم از صورت قانون، را حتي استفاده از ابزارهاي ايمني (همچون كمربند ايمني) و به همين صورت طراحيهاي ترابري نيز شامل اين قاعده ميگرد. در هر طراحي با هر هدف (كاهش ترافيك، افزايش دسترسي، سرعت جابجايي و بالا بردن ايمني) بايد در نماي كلي رضايتمندي كاربران را بررسي نموده و تاييد نهايي طرح را به بعد از آن موكول نمود.
چه بسا در مواردي به علت عدم توجه به اين مساله از اجراي طرح با استفاده از ابزارهاي فرهنگي (ايجاد بازارچه، اجراي موسيقي زنده و احداث پارك) سعي گرديده در طرح موردنظر رضايتمندي كاربران فراهم گردد.
اشاره آنچه كه در حال حاضر انجام ميشود، نيز ميتواند جالب توجه باشد. به عنوان مثال در تهران بزرگ بخشي از اين مطالعات به دفتر مطالعات و برنامهريزي اجتماعي و فرهنگي شهرداري مربوط است كه آسيبهاي اجتماعي، مشاركت اجتماعي، آموزش اجتماعي، توانمندسازي اجتماعي، سلامت اجتماعي، توسعه محلهاي و مطالعات زنان مورد مطالعه و برنامهريزي قرار ميگيرند.
از سوي ديگر متولي اصلي مطالعات ترابري در شهرداري تهران، شركت جامع حمل و نقل و ترافيك (TCTTS) است كه تقريباً مطالعات آن دادهگيريهاي كمي ميباشند و صرفاً به محاسبات فيزيكي مشغولند و جالب آنجاست كه تقريباً هيچ خروجي از دفتر مطالعات و برنامهريزي اجتماعي و فرهنگي براي TCTTSارسال نميگردد و TCTTSنيز هيچ داده و تحليلي را درخواست نمينمايد. بنابراين براي توسعه، راه گستردهاي در پيش است كه بستگي به درك ضرورتهاي فراموش شده و ناشناخته مهندسين ما دارد.
در زمان کمبوجيه سمنان مانند پلی سه ايالت ری و خراسان و استرآباد را به هم وصل می کرد .در دوره های بعدی نيز منطقه سمنان مورد توجه خاص حکومتهای مرکزی قرار گرفت و منازعه ها و مناقشه های متعدد بر سراين منطقه بين قدرتمندان در گرفت .اشکانيان هم ايران را به هجده ايالت تقسيم کرده بودند که يکی از آنها کميس يا قومس در نواحی سمنان و دامغان بود .از زمان سلسله طاهريان تا غزنويان نيز سمنان اهميت خود را حفظ کرد و ازجمله مناطقی بود که شاهد انبوه کشمکشها بود .يکی از حکام معروف ايالت کومش در زمان غزنويان امير اجل بختياربن محمد معروف به ابوحرب بختيار بود که بانی منار مسجد جامع سمنان و بقعه پير علمدار کرمان بود .سمنان در دوران مغول همچون ساير نقاط ايران از حملات در امان نماند و متحمل خسارات فراوان شد .
مراکز تاريخي و باستاني
برج چهل دختران
در اواسط خيابان حکيم الهی و بر سر راه شهر به محلات ثلاث برج کهنه و قديمی و نيمه مخروبه ای وجود دارد که بنام برج چهل دختر يا چهل دختران ناميده ميشود . وجه تسميه اين برج چنين است که مردم معتقد برج مذکور را چهل دختر که دست از تعلقات دنيوی کشيده و تارک دنيا شده بودند با گل و خشت ساخته اند .قدر مسلم اين است که تاريخ بناي برج با آتشکده به زمان قبل از اسلام بر ميگردد. همانطور که از نام کوشمغان و زاوغان که در نزديکی برج قرار دارد برمي آيد و با توجه به مقام مغ که پيشوای زردشتيان بود می توان اطمينان داشت که برج مذکور زمانی آتشکده و يکی از اماکن متبرکه زردشتيان بوده است . اين بنا به صورت برج هشت ضلعی است که هر ضلع آن در خارج 4.5 و در داخل 2.80 متر است , ارتفاع برج در بعضی قسمتها 10 متر و در قسمتهای نسبتا سالم ديگر به دوازده متر ميرسد ضخامت ديوار تقريبا 50 تا 60 سانتيمتر است .
دروازه ارگ سمنان
يکی از آثار تاريخی و با ارزش و زيبای سمنان , دروازه ارگ , بازمانده هنر دوران قاجار است که در تقاطع خيابانهای آيت الله طالقانی و شيخ فضل الله نوری واقع شده است . دروازه ارگ در گذشته درِ شمالی ارگ دولتی بود که هنگام تخريب ارگ به سبب شکايت فرهنگ دوستان و پيگيری آنان از ويرانی اين دروازه جلوگيری به عمل آمد . دروازه ارگ در زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار و حکومت انوشيروان ميرزاضياءالدوله فرزند محمد رحيم ميرزا پسر دهم عباس ميرزا نايب السلطنه که از سال 1300 تا 1305 هجری حاکم ايالت قومس بود بنا شد . اين دروازه دو نمای شمالی و جنوبی دارد که نمای شمالی آن به مراتب زيباتر از نمای جنوبی آن است .
ارگ علاء
ارگ علاء در 9 کيلومتری جنوب شرقی سمنان و کنار جاده سمنان به پايگاه هوايي در بخش علاء واقع شده است و يکي از آثار تاريخی اواسط قاجاريه به شمار ميرود که به ثبت آثار تاريخی رسيده است . مساحت تقريبی آن در حدود 100 متر و دارای زيربنايي در حدود 120 متر است . ارتفاع آن حدود 4.5 متر, با اضافه شدن طبقه دوم به حدود 8 متر مي رسد . بنای ارگ به شکل شش ضلعی و ساختمان آن در دو طبقه ساخته شده است که ظاهرا محل حکومت محلی نيز بود.
دارالحکومه سمنان
اين بنا در جنوب شهر و در ميدان ابوذر غفاری (پاچنار) واقع شده است . بنای دارالحکومه را به دوره فتحعلی شاه قاجار و پيش از زمان حکومت حاجی بهمن ميرزا بهاء الدوله پسر فتحعلی شاه در سمنان نسبت ميدهند . قبل از اينکه ساختمان ارگ دولتی سمنان در شمال شهر احداث شود , دارالحکومه سمنان در جنوب شهر و در همين بنا که امروز به خانه کلانتر معروف است مستقر بود .
شکارگاه ملاده ( خانه ابراهيم خان )
در روستای سرسبز و خوش آب و هوای ملاده (در حدود 70 کيلومتری شمال سمنان) دو عمارت بزرگ و باستانی و زيبا وجود دارد که در دو سمت شرق و غرب به فاصله حدود 50 متر به موازات يکديگر قرار گرفته اند. مصالح اصلی بنا, خشت و آجر و نمای آن آجر و گچ است . هر يک از اين دو نوع ساختمان دو طبقه و دارای تعداد زيادی اتاق و راهروی مربوط به اتاقها و طبقه فوقانی است . معماری ساختمانهای مذکور بسيار زيباست .
مناره سلجوقيان سمنان
اين مناره که در زمره زيباترين منارهای تاريخی دوره سلجوقی است , در گوشه شمال شرقی مسجد جامع سمنان و در کنار شبستان شرقی واقع شده و به منار مسجد جامع نيز معروف است .ارتفاع منار کنونی از سطح قاعده 31.20 متر و از روی بام 25.75 متر است که به علت وجود شبستان شرقی در پای منار 5.5 متری, قسمت تحتانی آن ديده نميشود . محيط مناره همجوار بام مسجد بيش از پنج متر است .
آرامگاه شيخ علاء الدوله سمنانی
اين ساختمان واقع در روستای صوفی آباد سمنان, در آغاز بنايي رفيع و با عظمت بود که بدستور عمادالدين جمال الدين عبدالوهاب وزير سلطان محمد خدا بنده از خشت خام ساخته شد, سپس خانقاهی برآن افزود ودر آنجا به رياضت پرداخت و پس از مرگ در آنجا به خاک سپرده شد.بنای خانقاه وآرامگاه اين عارف مشهور که بازمانده معماری اواخر قرن هشتم است , به علت نداشتن استحکام و بی توجهی روبه ويرانی نهاد .به طوری که به جز دو ستون ايوان بقيه بنا منهدم شد .
مقبره پيرنجم الدين
اين مقبره منسوب به پير نجم الدين دادبخش يا تاج بخش در گورستانی به همين نام در سمنان واقع شده است از شجره نامه مدفون اين آرامگاه اطلاع صحيحی در دست نيست, ولي عده ای وی را يکی از سرداران ملی سمنان در حمله مغول می دانند. مقبره پير نجم الدين که يکی از آثار دوره مغول است , شامل ايوان , حرم و گنبد است و به علت اينکه قبلا در وسط گورستان قرار داشته و حالا در خيابان ميباشد صحن ندارد
آرامگاه حکيم الهي
آرامگاه اين حکيم در نزديکی ميدان امام خمينی سمنان و در کنار خيابان حکيم الهی مقابل دبيرستان دهخداواقع شده و مدفن يکی از چهره های تابناک فلسفه و حکمت و يکی از مفاخر گرانمايه سمنان است .
بنای آرامگاه را ايوان و چند سالن و اتاق تودرتو تشکيل ميدهد. بر پيشانی ايوان که مشرف به خيابان است و حدود پـنـج متـر ارتفاع دارد کتيبه ای از جنس کاشی قرار گرفته است. حکيم الهی در رمضان 1243 مـتـولـد و در ربـيـع الاول 1323 هجری قمری فوت کرد . آرامگاه مذکور با تلاش پسرش حاج عبدالجواد الهی در سال 1321 شمسی بنا شد.
مقبره درويش محمد
در قسمت شمالغربی سمنان و در روستايي به نام مومن آباد بين راه شوسه سمنان به فيروزکوه مقبره ای به نام درويش محمد وجود دارد. از تاريخ فوت و دفن اين آرامگاه اطلاع درستی در دست نمي باشد. ولی گفته شده که وی يکی از عارفان قرن هشتم و از پيروان عارف بزرگ وار شيخ علاء الدوله سمنانی بوده, برخی نيز می گويند که مقبره تقی الدين علی دوستی سمنانی شاگرد معروف شيخ باشد. درويش محمد به علت وارستگی و کرامتی که داشت مورد توجه و احترام مردم سمنان و نواحی آن بود و به همين جهت, درويش مومن آباد نيز ناميده شده است.
قلعه های سارو
در 10 کيلومتری شمال شرقی سمنان در نقطه ای کوهستانی به نام سارو آثار دو قلعه بسيار محکم و تسخير ناپذير موجود است که طرز ساختمان و انتخاب محل بناي آنها قابل توجه و درخور تحقيق است .
اين قلعه ها در دو طرف کلاته يا مزرعه سارو که چشمه ساری زيبا است واقع شده اند. قلعه شمالی بر اثر گذشت زمان و بروز سوانح طبيعی و خرابکاري افراد گنج ياب تا اندازه ای ويران شده و خالی از سکنه استولي اسکلت محکم آن ابهت خاصی به اين دره بخشيده است .
قلعه کوشمغان
در سه کيلومتر ی غرب سمنان سه محله وجود دارد که در حال حاضر به نام های کوشمغان, زاواغان و کديور خوانده ميشوند و مجموع اين سه محله را نيز محلات ثلاث مينامند. با توجه به آثار موجود, محله های مذکور از محله های بسيار کهن سمنان محسوب ميشوند. نام اصلی کوشمغان کوشک مغان بود که براثر کثرت استعمال کوشمغان شده است. در اين محله قلعه قديمی ويرانی وجود دارد که در گذشته خندقی نيز در اطراف آن وجود داشت و مردم با استفاده از تخته پل وارد قلعه ميشدند. در قلعه که از گذشته باقی مانده يکپارچه از سنگ است.
قلعه لاسگرد
در بين بقعه سيدرضا و شمال کاروانسرای شاه عباسی لاسگرد , يکی از معروفترين قلعه های سمنان به نام دژ لاسگرد وجود دارد که با توجه به سرحدی بودن قريه لاسگرد در دوران قبل از اسلام به ويژه در زمان اشکانيان , احتمال مي رود اين قلعه در زمان اشکانيان بنا شده باشد .
اين قلعه مستحکم که با خشت های خام بزرگ ساخته شده تا اواسط دوره قاجاريه پابرجا بود و پس از اين تاريخ روبه ويرانی نهاد . آنچه اکنون از اين قلعه عظيم مانده گذرگاهایزيرزمينی سه طبقه ای است که همه به يکديگر راه دارند .
قلعه پاچنار
در جنوب غربی ميدان ابوذر و در محله اسفنجان سمنان آثار دو قلعه پر ابهت و قديمی به چشم ميخورد که به قلعه های پاچنار معروف هستند . اين قلعه ها به صورت دژهای دوران باستان ساخته شده بودند واز زمره قلعه های بسيار مهم نظامی و دفاعي شهرستان به شمار مي رفتند . بعضی ها قدمت و تاريخ بنای اين قلعه ها را به دوران طاهريان نسبت ميدهند .
حمام پهنه و گرمابه حضرت
حمامِپهنه يکی از آثار قديمیو ارزشمند سمنان است , که کمترمورد توجه قرار گرفته است . اين حمام که در گوشه شمال غربیِتکيهپهنهسمنان,بينِمسجدِجامعومسجد امام خمينی وامامزاده يحيي قرار گرفته و در سال 856هجری قمری ,در زمانِ سلطنت ابوالقاسم بابرخان , پادشاه تيموری و به دستورِوزيرِوي , خواجه غياث الدين بهرام سمناني ساخته شده است .
حمام ناسار
اين حمام در بازار عمومی شهر سمنان و جنوب شرقی تکيه ناسار واقع شده است و قريب سه قرن قدمت دارد و يکی از بنا های دوره صفويه است . اين بنا در سال 1118 هجری در زمان شاه عباس به همت حاجی الحرمين آقا ملکي ساخته شد . بر بالاي سردر کوچک حمام که به وسيله راهروی طويل و به سربينه متصل مي شود سنگ نبشته ای به ابعاد 30 در 20 سانتي متر به رنگ سياه وجود دارد نام سازندگان آن را نوشته است .
کاروانسرای شاه عباسی سمنان
در خيابان استاد مطهری سمنان کاروانسرايي از دوره صفويه معروف به رباط شاه عباسی موجود است که به فرم چهار پلانی ساخته شده است حياط کاروانسرا مستطيل شکل به طول 32.30 متر و عرض 26.5 متر است .
دو ضلع شمالی و جنوبی رباط دارای دو ايوان هم اندازه و مشابه با قوس جناغی است و در طرفين هر ايوان شش ايوان کوچک با قوس های جناغی است که به اندازه نيم متر از سطح حياط بلند تر است .
کاروانسرای شاه عباسی لاسگرد
در 36 کيلومتری سمنان و در قريه لاسگرد کاروانسرای آجری بسيار بزرگی از بنا های زمان شاه عباس اول صفوی قرار دارد . اين کاروانسرا که در سمت جاده سمنان به تهران واقع شده دو ايوانی است و حياطی وسيع دارد .
طول حياط از شمال به جنوب 36 متر و عرض آن از شرق به غرب 31.5 متر است که اطراف آن را 24 حجره احاطه نموده است که حجره ها با کمی اختلاف قرينه يکديگرند . دو ايوان بزرگ در غرب و شرق رباط ساخته شده است که با درگاه کوتاه و چند پله به دالان های چهار گانهپشت مربوط ميشود . سقف اين ايوان طاق ضربی بزرگی است که تزئينات مربع شکل تودرتو دارد.
کاروانسراي شاه سليمانی آهوان
اين کاروانسرا که در روستای آهوان,در 42کيلومتری شرق سمنان واقع شده است, در سالِ1097هجری قمریدر زمانشاه سليمانصفوی,برای استراحت زايرين امام هشتم, کهاز سمنان و آهوان به مشهد مقدس, مشرف ميشدند, ساخته شد. اما به غلط, کاروانسرای شاه عباسی نام گرفت.
کاروانسرای شاه سليمانی آهوان,دارای حياط وسيع مستطيل شکل,به طول 40متر و عرض 32 متر, و چهار ايوانی است. جمعا در اطراف حياط 24 اتاق احداث شده است که ابعاد آنها به ترتيب 3.35 و 2.90 متر است .
جاذبه هاي طبيعي
چشمه های آب مراد آب قولنج آبگرم وآبسرد
مجموعه اين چشمه های معدنی آبگرم در بخش مهدی شهر و در شمال غربی سمنان به فاصله 21 کيلومتری اين شهر قرار دارد. اطراف اين چشمه ها را ارتفاعات در بر گرفته است . آب چشمه ها از دسته آب های کلروره سولفاته کلسيک و گوگردی است و در درمان بيماری های صفراوی کليه کبد نقرس و روماتيسم و درد مفاصل موثر است .
چشمه معدني تلخاب
اين چشمه در غرب سمنان و در شش کيلومتري شمالغربی روستاي لاسجرد واقع شده است . تلخاب شامل دو چشمه است که محدوده ای استخري شکل را به وجود آورده که طول آن بيست متر و عرض آن دوازده متر است . آب اين چشمه تلخ و سرد است و مردم در فصل تابستان برای درمان سردرد – چشم درد – يرقان – کهر و رفع گرمی بدن به آنجا میروند .
چشمه آب معدني شورآب
آب اين چشمه از يک رشته قنات است که در شمال غربی شهر سرخه قرار دارد . مردم در فصل تابستان با پيمودن مسير پنج کيلومتري از شهر سرخه به محل مظهر قنات شورآب مي روند و در آن استحمام ميکنند . اين آب دارای گوگرد فراوان است که برای درمان بيماری سردرد و درد چشم استفاده ميشود و نميتوان مدت زيادی در آن ماند زيرا گازهای زيادی که متصاعد ميشود سرگيجه آور است .
چشمه معدني نمک دره
چشمه نمک دره يکی ديگر از چشمه هايي است که در شش کيلومتری جنوب شهر سرخه و در کنار روستای بيابانک قرار دارد . آب اين چشمه از گنبدهاي نمکي جاری است و مردم برای استفاده از آن در چاله هايي که اطراف آن را لايه های ضخيم نمک پوشانده است . استحمام ميکنند . ميزان غلظت نمک آن به حدی است که به هيچ عنوان نمي توان سر را به زير آب فرو برد . مردم معتقدند که آب چشمه نمک دره براي درمان دردکمر و دردپا مفيد است .
چشمه امامزاده محمدزيد
اين چشمه در 56 کيلومتری شمال غربی سمنان و در آبادی امام زاده شاه زاده محمد زيد (ع) واقع شده است و آب آن بيشتر در فصل های بهار و تابستان به مصرف کشاورزی ميرسد. ساکنان شهرستان سمنان به ويژه شهر سرخه در فصل تابستان برای گذراندن اوقات فراغت و زيارت بقعه متبرکه امام زاده شاه زاده محمد زيد برای چند روزي هم که شده چادرهايي را در اطراف چشمه برپا ميکنند و از طبيعت زيبا و هواي مطبوع و معتدل آن بهره ميبرند.
چشمه امامزاده عبدالله(ع)
اين چشمه در قسمت شمالی روستای امامزاده عبدالله در شمال غربی شهر سمنان به فاصله 61 کيلومتری آن قرار دارد. 54 کيلومتر از اين جاده آسفالته و هفت کيلومتر آن خاکی است. تعداد شش چشمه در دره اين روستا وجود دارد که مجموعا 60-70 ليتر در ثانيه آبدهی دارند . اين منطقه کوهستانی دارای آب و هوای سرد در زمستان و معتدل در تابستان است. آب چشمه ها پس از خروج در بستر رودخانه جاری مي شود و کمتر مورد استفاده کشاورزی قرار ميگيرد . از مهمترين قابليتهای جهانگردی اين منطقه ميتوان منظره دل انگيز آب و هوای معتدل و مطبوع در فصل تابستان و فضاهای طبيعی و زيبای چشمه ها نام برد .
مسجد سلطانی
اين مسجد در مرکز شهر سمنان واقع شده و يکی از مهمترين و زيباترين بناهای تاريخی و مهم سمنان است .اين مسجد دارای چهار در بزرگ ورودی از شمال , جنوب , شرق و شمال غربی است. در شمال غربی به دالان درازی باز ميشود که در انتهای آن تکيه پهنه است. درهای شمال, جنوب و شرق دارای هشتی دالان و دهليز هستند . بالای درهای شمالی و شرقی تزئينات مقرنس کاری گچی زيبا با دو گوشواره دو طبقه در طرفين با پشت بغل های کاشی کاری شده وجود دارد . در هشتی های شمالی , جنوبی و شرقی تاقهای آجری گنبددار با تاقنماهای متعدد با لچکی کاشی کاری شده مشاهده ميشوند .
مسجد جامع سمنان
اين مسجد را ميتوان در زمره کهن ترين و قديمی ترين آثار اسلامی شهر سمنان به شمار آورد . گمانه زنی ها و حفاری های اخير نشان دادند که اين مسجد در قرن اول هجری روی خرابه های يک آتشکده بنا شده است. ولی در طول زمان, تعميراتی در آن داده شده است. در حال حاضر در بنای کنونی مسجد, آثاری از دوره مغول و تيموری ديده ميشود .
تاريخچه شهر سمنان
در زمان کمبوجيه سمنان مانند پلی سه ايالت ری و خراسان و استرآباد را به هم وصل می کرد .در دوره های بعدی نيز منطقه سمنان مورد توجه خاص حکومتهای مرکزی قرار گرفت و منازعه ها و مناقشه های متعدد بر سراين منطقه بين قدرتمندان در گرفت .اشکانيان هم ايران را به هجده ايالت تقسيم کرده بودند که يکی از آنها کميس يا قومس در نواحی سمنان و دامغان بود .از زمان سلسله طاهريان تا غزنويان نيز سمنان اهميت خود را حفظ کرد و ازجمله مناطقی بود که شاهد انبوه کشمکشها بود .يکی از حکام معروف ايالت کومش در زمان غزنويان امير اجل بختياربن محمد معروف به ابوحرب بختيار بود که بانی منار مسجد جامع سمنان و بقعه پير علمدار کرمان بود .سمنان در دوران مغول همچون ساير نقاط ايران از حملات در امان نماند و متحمل خسارات فراوان شد .
مراکز تاريخي و باستاني
برج چهل دختران
در اواسط خيابان حکيم الهی و بر سر راه شهر به محلات ثلاث برج کهنه و قديمی و نيمه مخروبه ای وجود دارد که بنام برج چهل دختر يا چهل دختران ناميده ميشود . وجه تسميه اين برج چنين است که مردم معتقد برج مذکور را چهل دختر که دست از تعلقات دنيوی کشيده و تارک دنيا شده بودند با گل و خشت ساخته اند .قدر مسلم اين است که تاريخ بناي برج با آتشکده به زمان قبل از اسلام بر ميگردد. همانطور که از نام کوشمغان و زاوغان که در نزديکی برج قرار دارد برمي آيد و با توجه به مقام مغ که پيشوای زردشتيان بود می توان اطمينان داشت که برج مذکور زمانی آتشکده و يکی از اماکن متبرکه زردشتيان بوده است . اين بنا به صورت برج هشت ضلعی است که هر ضلع آن در خارج 4.5 و در داخل 2.80 متر است , ارتفاع برج در بعضی قسمتها 10 متر و در قسمتهای نسبتا سالم ديگر به دوازده متر ميرسد ضخامت ديوار تقريبا 50 تا 60 سانتيمتر است .
دروازه ارگ سمنان
يکی از آثار تاريخی و با ارزش و زيبای سمنان , دروازه ارگ , بازمانده هنر دوران قاجار است که در تقاطع خيابانهای آيت الله طالقانی و شيخ فضل الله نوری واقع شده است . دروازه ارگ در گذشته درِ شمالی ارگ دولتی بود که هنگام تخريب ارگ به سبب شکايت فرهنگ دوستان و پيگيری آنان از ويرانی اين دروازه جلوگيری به عمل آمد . دروازه ارگ در زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار و حکومت انوشيروان ميرزاضياءالدوله فرزند محمد رحيم ميرزا پسر دهم عباس ميرزا نايب السلطنه که از سال 1300 تا 1305 هجری حاکم ايالت قومس بود بنا شد . اين دروازه دو نمای شمالی و جنوبی دارد که نمای شمالی آن به مراتب زيباتر از نمای جنوبی آن است .
ارگ علاء
ارگ علاء در 9 کيلومتری جنوب شرقی سمنان و کنار جاده سمنان به پايگاه هوايي در بخش علاء واقع شده است و يکي از آثار تاريخی اواسط قاجاريه به شمار ميرود که به ثبت آثار تاريخی رسيده است . مساحت تقريبی آن در حدود 100 متر و دارای زيربنايي در حدود 120 متر است . ارتفاع آن حدود 4.5 متر, با اضافه شدن طبقه دوم به حدود 8 متر مي رسد . بنای ارگ به شکل شش ضلعی و ساختمان آن در دو طبقه ساخته شده است که ظاهرا محل حکومت محلی نيز بود.
دارالحکومه سمنان
اين بنا در جنوب شهر و در ميدان ابوذر غفاری (پاچنار) واقع شده است . بنای دارالحکومه را به دوره فتحعلی شاه قاجار و پيش از زمان حکومت حاجی بهمن ميرزا بهاء الدوله پسر فتحعلی شاه در سمنان نسبت ميدهند . قبل از اينکه ساختمان ارگ دولتی سمنان در شمال شهر احداث شود , دارالحکومه سمنان در جنوب شهر و در همين بنا که امروز به خانه کلانتر معروف است مستقر بود .
شکارگاه ملاده ( خانه ابراهيم خان )
در روستای سرسبز و خوش آب و هوای ملاده (در حدود 70 کيلومتری شمال سمنان) دو عمارت بزرگ و باستانی و زيبا وجود دارد که در دو سمت شرق و غرب به فاصله حدود 50 متر به موازات يکديگر قرار گرفته اند. مصالح اصلی بنا, خشت و آجر و نمای آن آجر و گچ است . هر يک از اين دو نوع ساختمان دو طبقه و دارای تعداد زيادی اتاق و راهروی مربوط به اتاقها و طبقه فوقانی است . معماری ساختمانهای مذکور بسيار زيباست .
مناره سلجوقيان سمنان
اين مناره که در زمره زيباترين منارهای تاريخی دوره سلجوقی است , در گوشه شمال شرقی مسجد جامع سمنان و در کنار شبستان شرقی واقع شده و به منار مسجد جامع نيز معروف است .ارتفاع منار کنونی از سطح قاعده 31.20 متر و از روی بام 25.75 متر است که به علت وجود شبستان شرقی در پای منار 5.5 متری, قسمت تحتانی آن ديده نميشود . محيط مناره همجوار بام مسجد بيش از پنج متر است .
آرامگاه شيخ علاء الدوله سمنانی
اين ساختمان واقع در روستای صوفی آباد سمنان, در آغاز بنايي رفيع و با عظمت بود که بدستور عمادالدين جمال الدين عبدالوهاب وزير سلطان محمد خدا بنده از خشت خام ساخته شد, سپس خانقاهی برآن افزود ودر آنجا به رياضت پرداخت و پس از مرگ در آنجا به خاک سپرده شد.بنای خانقاه وآرامگاه اين عارف مشهور که بازمانده معماری اواخر قرن هشتم است , به علت نداشتن استحکام و بی توجهی روبه ويرانی نهاد .به طوری که به جز دو ستون ايوان بقيه بنا منهدم شد .
مقبره پيرنجم الدين
اين مقبره منسوب به پير نجم الدين دادبخش يا تاج بخش در گورستانی به همين نام در سمنان واقع شده است از شجره نامه مدفون اين آرامگاه اطلاع صحيحی در دست نيست, ولي عده ای وی را يکی از سرداران ملی سمنان در حمله مغول می دانند. مقبره پير نجم الدين که يکی از آثار دوره مغول است , شامل ايوان , حرم و گنبد است و به علت اينکه قبلا در وسط گورستان قرار داشته و حالا در خيابان ميباشد صحن ندارد.
آرامگاه حکيم الهي
آرامگاه اين حکيم در نزديکی ميدان امام خمينی سمنان و در کنار خيابان حکيم الهی مقابل دبيرستان دهخداواقع شده و مدفن يکی از چهره های تابناک فلسفه و حکمت و يکی از مفاخر گرانمايه سمنان است . ر
بنای آرامگاه را ايوان و چند سالن و اتاق تودرتو تشکيل ميدهد. بر پيشانی ايوان که مشرف به خيابان است و حدود پـنـج متـر ارتفاع دارد کتيبه ای از جنس کاشی قرار گرفته است. حکيم الهی در رمضان 1243 مـتـولـد و در ربـيـع الاول 1323 هجری قمری فوت کرد . آرامگاه مذکور با تلاش پسرش حاج عبدالجواد الهی در سال 1321 شمسی بنا شد.ر
مقبره درويش محمد
در قسمت شمالغربی سمنان و در روستايي به نام مومن آباد بين راه شوسه سمنان به فيروزکوه مقبره ای به نام درويش محمد وجود دارد. از تاريخ فوت و دفن اين آرامگاه اطلاع درستی در دست نمي باشد. ولی گفته شده که وی يکی از عارفان قرن هشتم و از پيروان عارف بزرگ وار شيخ علاء الدوله سمنانی بوده, برخی نيز می گويند که مقبره تقی الدين علی دوستی سمنانی شاگرد معروف شيخ باشد. درويش محمد به علت وارستگی و کرامتی که داشت مورد توجه و احترام مردم سمنان و نواحی آن بود و به همين جهت, درويش مومن آباد نيز ناميده شده است.ر
قلعه های سارو
در 10 کيلومتری شمال شرقی سمنان در نقطه ای کوهستانی به نام سارو آثار دو قلعه بسيار محکم و تسخير ناپذير موجود است که طرز ساختمان و انتخاب محل بناي آنها قابل توجه و درخور تحقيق است . اين قلعه ها در دو طرف کلاته يا مزرعه سارو که چشمه ساری زيبا است واقع شده اند. قلعه شمالی بر اثر گذشت زمان و بروز سوانح طبيعی و خرابکاري افراد گنج ياب تا اندازه ای ويران شده و خالی از سکنه استولي اسکلت محکم آن ابهت خاصی به اين دره بخشيده است .
قلعه کوشمغان
در سه کيلومتر ی غرب سمنان سه محله وجود دارد که در حال حاضر به نام های کوشمغان, زاواغان و کديور خوانده ميشوند و مجموع اين سه محله را نيز محلات ثلاث مينامند. با توجه به آثار موجود, محله های مذکور از محله های بسيار کهن سمنان محسوب ميشوند. نام اصلی کوشمغان کوشک مغان بود که براثر کثرت استعمال کوشمغان شده است. در اين محله قلعه قديمی ويرانی وجود دارد که در گذشته خندقی نيز در اطراف آن وجود داشت و مردم با استفاده از تخته پل وارد قلعه ميشدند. در قلعه که از گذشته باقی مانده يکپارچه از سنگ است.
قلعه لاسگرد
در بين بقعه سيدرضا و شمال کاروانسرای شاه عباسی لاسگرد , يکی از معروفترين قلعه های سمنان به نام دژ لاسگرد وجود دارد که با توجه به سرحدی بودن قريه لاسگرد در دوران قبل از اسلام به ويژه در زمان اشکانيان , احتمال مي رود اين قلعه در زمان اشکانيان بنا شده باشد .اين قلعه مستحکم که با خشت های خام بزرگ ساخته شده تا اواسط دوره قاجاريه پابرجا بود و پس از اين تاريخ روبه ويرانی نهاد . آنچه اکنون از اين قلعه عظيم مانده گذرگاهایزيرزمينی سه طبقه ای است که همه به يکديگر راه دارند .
قلعه پاچنار
در جنوب غربی ميدان ابوذر و در محله اسفنجان سمنان آثار دو قلعه پر ابهت و قديمی به چشم ميخورد که به قلعه های پاچنار معروف هستند . اين قلعه ها به صورت دژهای دوران باستان ساخته شده بودند واز زمره قلعه های بسيار مهم نظامی و دفاعي شهرستان به شمار مي رفتند . بعضی ها قدمت و تاريخ بنای اين قلعه ها را به دوران طاهريان نسبت ميدهند .
حمام پهنه و گرمابه حضرت
حمامِپهنه يکی از آثار قديمیو ارزشمند سمنان است , که کمترمورد توجه قرار گرفته است . اين حمام که در گوشه شمال غربیِتکيهپهنهسمنان,بينِمسجدِجامعومسجد امام خمينی وامامزاده يحيي قرار گرفته و در سال 856هجری قمری ,در زمانِ سلطنت ابوالقاسم بابرخان , پادشاه تيموری و به دستورِوزيرِوي , خواجه غياث الدين بهرام سمناني ساخته شده است .
حمام ناسار
اين حمام در بازار عمومی شهر سمنان و جنوب شرقی تکيه ناسار واقع شده است و قريب سه قرن قدمت دارد و يکی از بنا های دوره صفويه است . اين بنا در سال 1118 هجری در زمان شاه عباس به همت حاجی الحرمين آقا ملکي ساخته شد . بر بالاي سردر کوچک حمام که به وسيله راهروی طويل و به سربينه متصل مي شود سنگ نبشته ای به ابعاد 30 در 20 سانتي متر به رنگ سياه وجود دارد نام سازندگان آن را نوشته است .
کاروانسرای شاه عباسی سمنان
در خيابان استاد مطهری سمنان کاروانسرايي از دوره صفويه معروف به رباط شاه عباسی موجود است که به فرم چهار پلانی ساخته شده است حياط کاروانسرا مستطيل شکل به طول 32.30 متر و عرض 26.5 متر است . دو ضلع شمالی و جنوبی رباط دارای دو ايوان هم اندازه و مشابه با قوس جناغی است و در طرفين هر ايوان شش ايوان کوچک با قوس های جناغی است که به اندازه نيم متر از سطح حياط بلند تر است .
کاروانسرای شاه عباسی لاسگرد
در 36 کيلومتری سمنان و در قريه لاسگرد کاروانسرای آجری بسيار بزرگی از بنا های زمان شاه عباس اول صفوی قرار دارد . اين کاروانسرا که در سمت جاده سمنان به تهران واقع شده دو ايوانی است و حياطی وسيع دارد . طول حياط از شمال به جنوب 36 متر و عرض آن از شرق به غرب 31.5 متر است که اطراف آن را 24 حجره احاطه نموده است که حجره ها با کمی اختلاف قرينه يکديگرند . دو ايوان بزرگ در غرب و شرق رباط ساخته شده است که با درگاه کوتاه و چند پله به دالان های چهار گانهپشت مربوط ميشود . سقف اين ايوان طاق ضربی بزرگی است که تزئينات مربع شکل تودرتو دارد.
کاروانسراي شاه سليمانی آهوان
اين کاروانسرا که در روستای آهوان,در 42کيلومتری شرق سمنان واقع شده است, در سالِ1097هجری قمریدر زمانشاه سليمانصفوی,برای استراحت زايرين امام هشتم, کهاز سمنان و آهوان به مشهد مقدس, مشرف ميشدند, ساخته شد. اما به غلط, کاروانسرای شاه عباسی نام گرفت.
کاروانسرای شاه سليمانی آهوان,دارای حياط وسيع مستطيل شکل,به طول 40متر و عرض 32 متر, و چهار ايوانی است. جمعا در اطراف حياط 24 اتاق احداث شده است که ابعاد آنها به ترتيب 3.35 و 2.90 متر است .
جاذبه هاي طبيعي
چشمه های آب مراد آب قولنج آبگرم وآبسرد
مجموعه اين چشمه های معدنی آبگرم در بخش مهدی شهر و در شمال غربی سمنان به فاصله 21 کيلومتری اين شهر قرار دارد. اطراف اين چشمه ها را ارتفاعات در بر گرفته است . آب چشمه ها از دسته آب های کلروره سولفاته کلسيک و گوگردی است و در درمان بيماری های صفراوی کليه کبد نقرس و روماتيسم و درد مفاصل موثر است .
چشمه معدني تلخاب
اين چشمه در غرب سمنان و در شش کيلومتري شمالغربی روستاي لاسجرد واقع شده است . تلخاب شامل دو چشمه است که محدوده ای استخري شکل را به وجود آورده که طول آن بيست متر و عرض آن دوازده متر است . آب اين چشمه تلخ و سرد است و مردم در فصل تابستان برای درمان سردرد – چشم درد – يرقان – کهر و رفع گرمی بدن به آنجا میروند .
چشمه آب معدني شورآب
آب اين چشمه از يک رشته قنات است که در شمال غربی شهر سرخه قرار دارد . مردم در فصل تابستان با پيمودن مسير پنج کيلومتري از شهر سرخه به محل مظهر قنات شورآب مي روند و در آن استحمام ميکنند . اين آب دارای گوگرد فراوان است که برای درمان بيماری سردرد و درد چشم استفاده ميشود و نميتوان مدت زيادی در آن ماند زيرا گازهای زيادی که متصاعد ميشود سرگيجه آور است .
چشمه معدني نمک دره
چشمه نمک دره يکی ديگر از چشمه هايي است که در شش کيلومتری جنوب شهر سرخه و در کنار روستای بيابانک قرار دارد . آب اين چشمه از گنبدهاي نمکي جاری است و مردم برای استفاده از آن در چاله هايي که اطراف آن را لايه های ضخيم نمک پوشانده است . استحمام ميکنند . ميزان غلظت نمک آن به حدی است که به هيچ عنوان نمي توان سر را به زير آب فرو برد . مردم معتقدند که آب چشمه نمک دره براي درمان دردکمر و دردپا مفيد است .
چشمه امامزاده محمدزيد
اين چشمه در 56 کيلومتری شمال غربی سمنان و در آبادی امام زاده شاه زاده محمد زيد (ع) واقع شده است و آب آن بيشتر در فصل های بهار و تابستان به مصرف کشاورزی ميرسد. ساکنان شهرستان سمنان به ويژه شهر سرخه در فصل تابستان برای گذراندن اوقات فراغت و زيارت بقعه متبرکه امام زاده شاه زاده محمد زيد برای چند روزي هم که شده چادرهايي را در اطراف چشمه برپا ميکنند و از طبيعت زيبا و هواي مطبوع و معتدل آن بهره ميبرند.
چشمه امامزاده عبدالله(ع)
اين چشمه در قسمت شمالی روستای امامزاده عبدالله در شمال غربی شهر سمنان به فاصله 61 کيلومتری آن قرار دارد. 54 کيلومتر از اين جاده آسفالته و هفت کيلومتر آن خاکی است. تعداد شش چشمه در دره اين روستا وجود دارد که مجموعا 60-70 ليتر در ثانيه آبدهی دارند . اين منطقه کوهستانی دارای آب و هوای سرد در زمستان و معتدل در تابستان است. آب چشمه ها پس از خروج در بستر رودخانه جاری مي شود و کمتر مورد استفاده کشاورزی قرار ميگيرد . از مهمترين قابليتهای جهانگردی اين منطقه ميتوان منظره دل انگيز آب و هوای معتدل و مطبوع در فصل تابستان و فضاهای طبيعی و زيبای چشمه ها نام برد .
اماکن زيارتي و مذهبي
مسجد سلطانی
اين مسجد در مرکز شهر سمنان واقع شده و يکی از مهمترين و زيباترين بناهای تاريخی و مهم سمنان است .اين مسجد دارای چهار در بزرگ ورودی از شمال , جنوب , شرق و شمال غربی است. در شمال غربی به دالان درازی باز ميشود که در انتهای آن تکيه پهنه است. درهای شمال, جنوب و شرق دارای هشتی دالان و دهليز هستند . بالای درهای شمالی و شرقی تزئينات مقرنس کاری گچی زيبا با دو گوشواره دو طبقه در طرفين با پشت بغل های کاشی کاری شده وجود دارد . در هشتی های شمالی , جنوبی و شرقی تاقهای آجری گنبددار با تاقنماهای متعدد با لچکی کاشی کاری شده مشاهده ميشوند .
مسجد جامع سمنان
اين مسجد را ميتوان در زمره کهن ترين و قديمی ترين آثار اسلامی شهر سمنان به شمار آورد . گمانه زنی ها و حفاری های اخير نشان دادند که اين مسجد در قرن اول هجری روی خرابه های يک آتشکده بنا شده است. ولی در طول زمان, تعميراتی در آن داده شده است. در حال حاضر در بنای کنونی مسجد, آثاری از دوره مغول و تيموری ديده ميشود .
استان سمنان یکی از استانهای کشور ایران است.
استان سمنان با وسعتی برابر 98515 کیلومتر مربع 8/5 درصد مساحت کل کشور است. این استان از نظر مساحت ششمین استان کشور است. و وسعت آن حدود چهار برابر تهران می باشد.
این استان در سال 2005 میلادی دارای 4 شهرستان 14 شهر 10 بخش و 28 دهستان بوده است. شهرهای آن عبارتند از سمنان، شاهرود، دامغان و گرمسار. شهرهای تابعه استان نیز عبارتند از سمنان، مهدی شهر، شهمیرزاد، سرخه، شاهرود، بسطام، تجن، کلاته، خیج، میامی، بیارجند، دامغان، گرمسار، ایوانکی و آرادان.
استان سمنان در دوران باستان بخشی از چهاردهمین ایالت تاریخی ورن (ورنه) از تقسیمات شانزده گانه اوستایی بود. برخی از دانشمندان این ایالت را گیلان فعلی می دانند ولی قدر مسلم این که ورن یا ورنه متشکل از صفحات جنوبی البرز و خوار شمال سمنان, دامغان, خوار, دماوند, فیروزکوه, شهمیرزاد, لاسگرد, ده نمک و آهوان, قوشه, ویمه و نقاط کوهستانی مازندران بوده است.
صنایع دستی
استان سمنان از مراکز قابل توجه صنایع دستی کشور است. در این استان انواع صنایع دستی نظیر قالیبافی، گلیم بافی، نمد مالی، سرامیک و سفالسازی و... وجود دارد که هر یک از آن ها سوغاتی گرانقدری برای بازدیدکنندگان از استان بشمار میآیند. مهم ترین صنایع دستی استان عبارت اند از :
قالیبافی:
قالیبافی و تولید قالی و قالیچه از دیرباز یکی از تولیدات مهم استان سمنان به شمار می رفته است. این منطقه که در دوران قبل، دارای استادان زبردست قالیباف و طراح نقش قالی بود و قالی ها و قالیچههای نفیسی از دارهای آنان به عمل می آمد. به دلیل ورود فرشهای ماشینی به بازار و نداشتن صرفه اقتصادی و همچنین نبود پشتوانه نیروی کاری و طراح قالی و نیز به دلیل کهولت تدریجی استادان و کارگران قالیباف، این رشته دچار رکود فاحش شده است. امروز قالیبافان استان از نقش و طرح سایر مناطق مانند تبریز ، مشهد ، اصفهان ، نائین ، کاشان ، یزد و کرمان استفاده می کنند. در زمینه بعضی از قالی ها گل های اسلیمی، شکوفه ها، غنچه ها و برگ های گوناگون با شاخه های ظریف دیده می شود و در بعضی از طرح های شاه عباسی، افشان، ترنجی، خوشه، گل فرنگ، درختی، شکارگاه و... مورد استفاده قرار می گیرد یا ترکیبی از این طرح ها هستند.
بخش مهدی شهر و شهرستان شاهرود از مراکز مهم تولید قالی و قالیچه در استان سمنان به شمار می روند
گلیم بافی :
گلیم به عنوان نخستین زیرانداز بشر، دارای سابقه تولیدی بسیار طولانی است. بافت گلیم اگر چه به گونه بسیار ساده آغاز شده ، اما در طول سالیانی که از عمر آن می گذرد، هنرمندان ایرانی در تکمیل ان نقش فوق الاده چشمگیر ایفا کرده اند و توانسته اند آن را به عنوان محصولی برخوردار از ارزشهای هنری و مصرفی توامان حتی روانه بازارهای خارجی کنند. گلیم که در مقایسه با قالی دارای شیوه بافتی آسانتر است و به همان نسبت قیمت ارزانتری دارد، هنری در انحصار روستا نشینان و عشایر به حساب می آید. روستاهای شهرستان گرمسار ، سمنان و روستاهای کندو، خیج و رضاآباد شاهرود از مراکز تولید اصلی گلیم در استان سمنان هستند.
نمد مالی:
یکی دیگر از صنایع دستی که قدمتی دیرینه در استان سمنان دارد، نمد مالی است. وضعیت فعلی تولید نمد در استان سمنان از نظر کمی و کیفی بسیار مطلوب است و مراکز تولید نمد در استان، شهرستان سمنان، دامغان و روستای ابرسیج شاهرود است.
مواد اولیه مصرف شده در نمد مالی پشم است که در اندازه های مختلف تهیه می شود. آنچه در نمد مالی می توان مشاهده کرد، ذوق و هنر، به همراه تحرک تولید کننده است. تولیدات این زحمات کشان علاوه بر استفاده شخصی به روستاهای شمالی استان و شهرستان مازندران ارسال می شود.
چاپ قلمکار:
چاپ قلمکار، گونه ای از چاپ سنتی روی پارچه بافته شده است. برای نخستین بار، قلم کار سازان ایرانی برای دسترسی به تولید بیشتر و ایجاد هماهنگی و یکنواختی نقش ها، استفاده از مهره های چوبی را جایگزین استفاده از قلمو ساخته اند. برای فراهم آوردن امکاناتی به منظور استفاده مردم، قلم کار را که در گذشته فقط برای روی پارچه های پشمی و ابریشمی انجام پذیر بود بر انواع پارچه از قبیل متقال، کتان، چلوار و کرباس و... انجام دادند. در حال حاضر چاپ قلم کار به وسیله قالب های چوبینی که دارای نقوش برجسته است انجام می شود. در حقیقت رکن اصلی قلمکار سازی را قالب سازی تشکیل می دهد که معمولاً توسط افرادی که حرفه و تخصصشان قالب تراشی است به تفکیک رنگ و حداکثر در چهاررنگ روی چوب های گلابی و زالزالک تراشیده می شود گروهی از هنرمندان در رشته هایی چون ریشه تابی که پارچه زیر ساخت قلمکار را آماده می سازد یا صحرا کاری که کارهای رنگ رزی، سفید گری، بخار و شستشوی پارچه های قلمکار را به عهده دارد به فعالیت مشغولند مهمترین مرکز این صنعت در استان در شهرستان دامغان قرار دارد که ماهانه مقادیر هنگفتی انواع رومیزی پرده و سفره و سایر محصولات قلمکار تولید و برای صدور به خارج از کشور آماده می کند
سفالگری و سرامیک :
سفالگری از مهمترین و قدیمی ترین دست ساخته های بشر است. آثار سفالی برخلاف آثار یافته شده فلزی، چوبین و... در زیر خاک فاسد نمی شود و به خاطر این حالت استثنائی، به اطلاعات گویا درباره آن می توان پی برد. صنعت سفالگری در استان سمنان از پیشینه معتبر برخوردار است. به طوری که دکتر اریک اشمید هنگام حفاری در اطراف دامغان امیدوار به کشف شهر افسانه ای هکاتوم پلیس یا شهر صد دروازه بود، اگرچه موفق به کشف بقایای شهر مورد نظرش نشد، ولی به مجموعه ای از بهترین فراورده های صنعتگران دو تا سه هزار سال قبل از میلاد مسیح دست یافت این فراورده ها شامل کوزه های بزرگ به اشکال هندسی و دارای لعاب قهوه ای روشن و کرم بودند. از آنجا که زمینه های لازم برای صنعت سفالگری در اکثر نقاط استان فراهم بوده، این صنعت با وجود فراز و نشیبهای تاریخی، به حیات خویش ادامه داده است. در سالهای اخیر، راه اندازی واحدهای آموزش سفالگری و سرامیک در شهر های سمنان و شاهرود موجب احیا و رشد بیشتر این صنعت در استان شد و هم اکنون ضمن تولید و ارسال مقادیر بسیاری از تولیدات این رشته به استانهای دیگر، زمینه های تولید کالاهایی برای بخش صادرات خارجی نیز فراهم شده است. در حال حاضر سفالگران استان سمنان در کارگاههای سفالگری و سفال سازی در سطح استان به ساختن گونه هایی ارزشمند سفال مشغولند. در این میان، کارگاه سفال گری و سفال سازی قان بیگی در شاهرود از اهمیتی ویژه برخوردار است.
دستباف ها:
در زمانی نه چندان دور، مردمان همین سرزمین پارچه های مورد نیاز خویش را با دست های هنر آفرین خود تهیه می کردند که از نظر تنوع رنگ، نقش، طرح و شیوه های بافت شگفت انگیز بود. هر چند زندگی ماشینی و گرایش به سوی تجدد باعث شد لطمه هایی جبران ناپذیر بر این صنعت وارد آید، هم اکنون نیز در گوشه و کنار استان سمنان، صنایع دستباف رایجند.
دستبافی شامل تولید پرده های سنتی و هنری و حوله و شال گردن و پارچه های متقال زیر ساخت قلمکار است که در استان رایج است. علاوه برآن جاجیم، چادر شب، پلاس و چوفا (چوخا) که عمدتاً توسط روستائیان و عشایر تولید می شود، از دیگر صنایع دست باف مردم استان است. ماهانه مقادیر قابل توجه ای از این تولیدات به استان های دیگر و مراکز ارسال می شود. شهرستان سمنان به ویژه سرخه، مهدی شهر، فولاد محله و روستاهای شهرستان دامغان و روستاهای بسطام از مراکز تولید ات جاجیمچه و دستباف استان به شمار می روند
بناهای یادبود تاریخی :
1-کاروانسرای آهوان شاه سلینمانی ، سمنان 2-عمارت و چشمه علی ،دامغان 3-دروازه ارگ ،سمنان 4-آرامگاه بایزید بسطامی ، شاهرود 5-برجچهل دختر ، سمنان 6-آرامگاه ابن یمین فرومدی ، شاهرود 7-حمام حضرت ، سمنان 8-تپه ناصار(نوحصار)، سمنان 9-برج پیرعلمدار ، دامغان 10-کاروانسرایشاه عباسی ، سمنان 11-آرامگاه شیخ الوالحسن خرقانی ، شاهرود
بناهای یادبود مذهبی:
1-مسجد جامع دامغان ،دامغان 2-آرامگاه حضرت علی ابن جعفر ، سمنان 3-مسجد جامع سمنان ، سمنان 4-مسجد تاریخانه ، دامغان
در قسمت جنوب شرقی مسجد جامع شهر بسطام برجی بلند وجود دارد که به نام کاشانه معروف میباشد. ارتفاع این برج از داخل 24 متر و از بیرون 20 متر میباشد. شکل خارجی آن کثیرالاضلاع و منتظم سی ضلعی است. در بالای برج دو حاشیه از آجرهای بزرگ وجود دارد که روی آن مطالبی نوشته شده است. در ضلع جنوب غربی این برج روی یک آجر کلمه بسم الله الرحمن الرحیم با خط ثلث بسیار زیبایی خوانده میشود . تاریخ ساخت آن بدرستی مشخص نیست و به عقیده اهالی محلی این برج قبل از اسلام آتشکده زرتشتیان بوده است. بعضی از مشرق شناسان از جمله گدار بر این باورند که این بنا از آثار غازان خان مغول است و اسم اصلی آن غازانه بوده است و به مرور زمان و بدون توجه به اصل آن کاشانه نام نهاده شده است .
مقبره این عارف شهیر در شهر بسطام و شمال مقبره امام زاده محمد است. مقبره این عارف فاقد هرگونه تزئین است. و به نظر میرسد هیچ گاه ساختمانی مشابه مقبره دیگر بزرگان روی آن بنا نشده باشد و در حقیقت بی اعتنایی به مادیات و گریز از تجمل در این آرامگاه بوضوح به چشم میآید. وارستگی و بی نیازی بایزید بسطامی حتی بعد از مرگ وی و گذشت یازده قرن, در مرقدش مشهود است. مقبره بایزید بسطامی داری یک پنجره مسقف آهنی است. روی قبر یک سنگ مرمر قرار دارد که کلماتی از مناجات مشهور علی ابن ابی طالب برآن حک شده است. آنطور که از این سنگ بر میآید متعلق به شخصی به نام قاضی ملک میباشد که احتمال میرود حاکم قومس بوده باشد ولی اینکه چگونه از اینجا سر در آورده کسی چیزی نمیداند .
در 24 کیلومتری شاهرود در شمال قصبه خرقان روی یک تپه آرامگاه عارف نامی و وارسته به نام شیخ ابوالحسن خرقانی به چشم میخورد. فضای سبز اطراف آن به آرامگاه قداست خاصی بخشیده است. روی قبر شیخ یک قطعه سنگ مرمری قرار دارد که اشعاری برآن حک شده است. در جوار این مقبره مسجدی بودکه گنبدی مخروطی شکل و مزین به کاشی کاری هی زیبا داشت. در حال حاضر از مسجد و گنبد یاد شده , فقط محراب آن باقی مانده است که برخلاف مسجدهای دیگر این نواحی رو به مغرب است. محراب مذکور داری گچبری هی زیبا و استادانه میباشد. اطلاعات بیشتر در رابطه با شیخ ابوالحسن خرقانی
این آرامگاه در 150 کیلومتری شاهرود واقع در روستی کلاته میر علم فیروزآباد حوالی روستی فرومد ا ست. این آرامگاه که متشکل از یک اتاق 4 در 3 و گنبد مدور روی آن است, در قسمت شمالی شهر قدیمی جور قرار دارد و از خشت خام ساخته شده است. و عاری از هرگونه پیرایه و تشریفات ظاهری میباشد. شیخ حسن جوری یکی از رهبران قیام سربداران و از شاگردان شیخ خلیفه و از رهبران سیاسی و مذهبی قرن هفتم هجری بود که به دست وجی الدین مسعود در سال 745 به شهادت رسید .
این آرامگاه در انتهای روستای فرومد قرار دارد که متعلق به شاعر معروف قطعه سرای پارسی ابن یمین فرومدی (این یمین قریومدی) است. باطن ساختمان زیبا به هیچ وجه با بافت روستا تطابق ندارد. و شش گوش است و زوایی زیبایی بنا را در برگرفته است. سنگ قبر داری شش ضلع کوچک است که روی آن نوشته شده است , آرامگاه امیر فخرالدین محمد ابن یمین الدین متخلص به ابن یمین. شاعری بوده است دانشمند. دوران زندگی را با کمال مناعت و وارستگی به پایان رسانده است. دیوان کامل او در جنگ سربداران از بین رفت و دیوان دیگری تنظیم کرد که به جای مانده است. سال تولدش برابر با 685 هجری قمری و سال وفاتش برابر است با 769 هجری قمری .
قلعه میامی در جنوب میامی قرار گرفته است که در حال حاضر خرابهای بیش نیست. طبق نظر مردم منطقه این خرابه در گذشته مرکز میامی بوده است. و در زمان حمله مغول ویران گردید .قلعه اراکی چهار برجی نیز در منطقه میامی در بالی کوه میامی قرار دارد که دروازه آن را از آجر ساختهاند و یک آب انبار بزرگ در میان آن قرار دارد .در جلوی این قلعه که نزدیک به یکی از قلهها میباشد , آثار حدود دویست خانه رویت میشود. همه راههی بین قلعه و کوه مورد نظر را با سنگ بستهاند که کسی نتواند خود را به آنجا برساند. ر
قلعه پارتها
بتازگی در شاهرود یک قلعه مربوط به زمان پارتها و ساسانیان با قدمتی دو هزار ساله کشف گردید. در درون این قلعه که در حوالی یک روستا در شاهرود واقع گردیده بقایای کوره آجر پزی و سفالینههای مربوط به آن دوران وجود دارد. قلعه مذکور که مستطیل شکل است پانزده متر ارتفاع دارد و در چهار طرف آن تاقهای فرو ریخته قوسی شکل وجود دارد .این قلعه که احتمال میرود در ابتدا سه طبقه بوده از ویژگی دوران پارتها برخوردار میباشد.
این کاروانسرا در دهکده میاندشت د ر110 کیلومتری شرق شاهرود بین جاده سبزوار و شاهرود قرار گرفته است که به صورت سه کاروانسری به هم متصل میباشد و به کاروانسری شاه عباسی معروف گردیده است .از این سه کاروانسرا یکی در زمان شاه عباس اول ساخته شد و دو کاروانسری دیگر در زمانهای دیگر با پالان چهار ایوانی ساخته شده است که مصالح ساختمانی آن نیز از آجر میباشد. این کاروانسرا جهانگردان بسیار زیادی را به خود جلب نموده است .
رودخانه تاش یا شاهرود از کانونهای آبگیر شاه کوه و شاه وار حد فاصل تاش و مجن در فصول فراوانی نزولات جوی سرچشمه میگیرد .این رود پس از دریافت چندین رشته فرعی در ناحیه کوهستانی و پس از آبیاری بخشی از زمینهای بسطام و زیراستاق , به سوی کویر نمک جاری میگردد. بالادست این رودخانه گردشگاههی محدودی در فصل بهار و تابستان موجود میباشد.
منطقه حفاظت شده خوارتوران در قسمت جنوب شرقی شاهرود قرار گرفته که از نظر وسعت میتوان آن را بزرگترین منطقه حفاظت شده ایران نامید .مساحت آن بیش از 000/000/1 هکتار است و حیوانات عمده منطقه عبارتاند از: خرگوش – کبک – تیهو – هوبره – تشی –باقرقره – شغال – پلنگ – گرگ – کفتار – قاراکل – گورخر – آهو – جبیر – کل – بز – میش و قوچ. اهمیت این منطقه به دلیل وجود یک نوع گورخر معروف به نام گور خر ایرانی میباشد. که همانگونه که از اسمش پیداست فقط در ایران یافت میشود .
منطقه حفاظت شده خوش ییلاق در قسمت شمال شرقی شاهرود قرار گرفته و مساحت آن در حدود 156 هکتار میباشد و حیوانات وحشی این منطقه نیز عبارتاند از: آهو، مرال، گورخر، یوزپلنگ، گربه وحشی، قاراکل، خرس، روباه، گرگ، شغال، تشی، خرگوش، ایبا، هوبره، قرقاول، تیهو و کبک.
این مسجد در جنوب بسطام و در حد فاصل دویست متری جنوب آرامگاه بایزید بسطامی قرار گرفته است. این مسجد به دو قسمت تقسیم میگردد. قسمت اول عبارت است از صحن مسجد که داری محرابی است که با گچبریهای بسیار زیبا و هنرمندانه ترئین گردیده است. صحن مسجد مربع و فضای آن باز است. قسمت دوم از لحاظ شیوه و صنعتی که در ساختن آن بکار رفته با قسمت اول فرق دارد. تفاوت فاحش گچبری مستطیل دوم با تمام گچبریهای این محراب کاملاً محسوس است. به نظر میرسد از آنجا که این مسجد در سال 706 هجری ساخته شده و درآن زمان مذهب تسنن در ایران رواج داشته , اسامی ابوبکر و عمر و عثمان برآن نوشته شده بود. ولی از زمان رواج مذهب شیعه و تسلط فرمانروایان و حکام شیعی آن اسامی را حذف کرده و بجی آن نام علی بن ابی طالب ولی الله را نوشتهاند
گازکشی مهمترین نیاز روستاهای این بخش است
مهمترین نیاز مردم کلاته خیج و هشت روستای دیگر این منطقه با ۱۲هزارنفرجمعیت گازرسانی است .
شهر کلاته خیج و روستاهای علی آباد، گنده پلو، علی کاهی، حسین آباد،میانآباد، گرجی،ابر و خیج فاقد شبکه گازرسانی است. به رغم پرداخت خودیاری از سوی بسیاری ازمردم این روستاهاو مراجعه مکرر به بخشداری و ادارات مسوول، هنوزاقدامی برای گاز رسانی به این روستاها صورت نگرفته است.
در اجرای عملیات آبرسانی به ۲۰روستای بخش بسطام بااعتباری بالغ بر ۲۲میلیارد ریال را ازجمله طرحهای عمرانی مهم این تاکنون بیش از۶۰درصد از عملیات اجرایی این طرح به اتمام رسیده است.
برای بهسازی روستاهای قلعهآقا،مزج و جیلان مبلغ ۵۲میلیون ریال اعتبار اختصاص یافته است و اصلاح شبکه آب آشامیدنی شهرهای بسطام، مجن و کلاته خیج از جمله برنامههای دردست اقدام این بخشداری است.
باتوجه به استقرار نماینده میراث فرهنگی در بسطام طرح نگهداری ازمجموعه و میراث فرهنگی بسطام بادقت وتوجه بیشتری انجام میشود.
آغاز عملیات واگذاری تلفن ثابت به روستاهای "گنده پلو،ده خیر،علی کاهی ،گرجی و تاشین خبر داد و ابراز امیدواری کرد که تا دهه فجر امسال این عملیات به بهره برداری برسد.
به نام معمار هستي
معرفي روستاي خيج
از 45 كيلومتري جاده شاهرود، يك جاده فرعي در سمت چپ جاده ديده ميشود كه تابلوي كلات خيج در اول آن قرار دارد. بعد از حدود 5 كيلومتر كه فرعي را طي كنيم، به شهر كلات خيج ميرسيم.
خصوصيات تاريخي و جغرافيايي كلات خيج
قدمت شهر كلات كلاته خيج حدوداً 1000 سال ميباشد و بافت شهري آن بسيار قديمي است. اكثر خانههاي اين شهر از جنس كاهگل يا آجر است و كوچهها و چهارراههاي آن با آسفالت پوشيده شده است. اين شهر داراي دو قسمت عمده بوده كه در دو طرف يك رودخانه خشك بنا شده كه يك قسمت از آن بافت شهري جديد دارد و قسمت ديگر كه معماري آن بسيار قديمي است، همانند يك روستا بنا شده است.
كمي آن طرفتر و تقريباً روي يك بلندي قبرستان قديمي اين شهر قرار دارد كه قبرهاي آن بسيار قديمي بوده، به طوري كه نوشتههاي روي سنگها ديده نميشود. كمي دورتر از قبرستان، قبرستان جديد شهر بنا شده كه نسبت به قبرستان قديمي شهر از نظر و انظباط بيشتري در چيدمان قبرها برخوردار است كه به گفته ساكنين بومي، نام آن تنور حضرت فاطمه زهرا(س) است كه مردم ارادت خاصي نسبت به آن دارند.
خيج
در ادامه جاده كلات خيج، بعد از گورستان تقريباً مسير خاكي به طول يك كيلومتر وجود دارد كه ما را به روستاي خيج ميرساند. اين روستا تقريباً بر روي يك بلندي قرار دارد كه داراي بافتي بسيار كهن است (تا حدي كه تا قبل از ديدن ساكنين روستا گمان نميكرديم كه كسي در روستا ساكن باشد).
نماي تمام خانههاي روستا كاهگلي بوده و تقريباً به صورت نامنظم ساخته شدهاند.
كف كوچهها و معابر روستا كه به صورت تقريباً مارپيچ است، خاكي بوده و كاملاً اين معابر به صورت دست نخورده باقي ماندهاند.
اين روستا داراي يك حمام عمومي و يك مسجد ميباشد كه داراي نمايي آجري است و حمام در قسمت پايينتري از سطح زمين (بناي حمام در قسمت گود زمين ساخته شده است) بنا شده است، اما بناي مسجد بر روي ارتفاعي يك متري از سنگ لاشه بنا شده است.
نماي داخلي مسجد برخلاف نماي بيروني آن كه بسيار ساده كار شده است، داراي تزئيناتي همچون آيينهكاري و مقرنس كاري است كه در تزئين آن كوشش فراوان شده است.
در اطراف اين روستا باغهاي ميوه قرار دارد كه منبع درآمد اكثر اهالي روستا است كه دور تا دور اين باغها ديوارهاي كاهگلي كوتاهي به عنوان حصار قرار گرفته است.
آب اين باغها توسط جويهايي كه در برخي از كوچهها جاري شده است، تامين ميشود. ساكنين روستا مردماني بسيار مهماننواز در عين حال غريبهگريز، ساده و بسيار زحمتكش و افرادي متدين و متعصب هستند و اعتقادات جالبي نظير نصب كردن شاخ گوزن در بالاي درب ورودي خانه براي چشم نخوردن اهالي منزل دارند.
مهمترين عنصر روستا، كه همان مردم و بوميان روستا هستند، مردمي خونگرم، مذهبي و مهماندوست ميباشند كه فردي غريبه هيچگاه در روستا احساس غربت نخواهد كرد.
از رسومات اين روستا كه به دو رسم عزاداري و شادي تقسيم ميشود، ميتوان مطالبي نوشت.
از مراسم شادي و عروسي اين مينويسيم كه مجلسي كاملاً سنتي برگزار ميكنند. مجلسي مردانه در گوشهاي از روستا و مجلس زنانه در قسمت ديگري از روستا برگزار ميگردد (با فاصله كم). در مجالس عروسي هيچ فردي از روستا دعوت نميشود، زيرا نيازي به دعوت نيست و تمام روستا در مراسم همديگر شركت ميكنند. مراسم شادي و پايكوبي در فضاهايي سرپوشيده مثل انباري بزرگ برگزار ميگردد و براي صرف شام به منزل پدر داماد ميروند. يكي از سنتيترين رسومات اين روستا، آن است كه داماد به لباس شب حنابندان در عروسي شركت ميكند و در اواسط مجلس، لباس داماد را همراه با پايكوبي به داماد تحويل ميدهند و داماد در ملاء عام ميبايست لباسهاي خود را عوض كرده و لباس دامادي را بر تن كند.
البته پس از تحقيق در مورد اين رسم از بزرگان خيج، به اين موضوع پي برديم كه اين امر به اين منظور است كه اگر داماد عيب و ايرادي دارد، همان جا مشخص شود. در آخر هم داماد همراه با تمامي مهمانان به سمت منزلي كه مراسم زنانه در آنجا برگزار ميگردد، ميرود و عروس را همراه خود به خانه بخت ميبرد.
مراسم عزاداراي بوميان خيج هم مانند اكثر نقاط كشورمان، در مسجد برگزار ميگردد. پس از مسجد اكثر آشنايان در منزل فرد متوفي براي تسلي خاطر خانوادهي متوفي حضور پيدا ميكنند. يكي از رسومات اين روستا در خاكسپاري متوفي اين است كه پس از به خاك سپردن، پارچهاي سياه بر روي خاك ميكشند و يا بالا و پايين قبر چوب قرار ميدهند. پس از گذشت يك سال از فوت فرد، قبر را سنگ ميكنند.
از صنايع دستي روستاي خيج ميتوان به قاليبافي، نمدمالي و گليمبافي نام برد. در كل، نمدمالي يكي از مهمترين صنايع دستي اين روستا ميباشد. مهمترين عنصر نمدمالي پشم است و اين كار يكي از منابع مهم درآمد افراد خيج ميباشد.
از ديگر منابع درآمد روستاي خيج، باغداري است. در اين روستا در كنار اغلب خانه باغهايي در ابعاد مختلف وجود دارد كه افراد خانواده در آن مشغول به كار هستند.
از مكانهاي ديدني روستاي خيج، غاري است كه در شرق اين روستا قرار دارد. اين غار كه با معرفي ريش سفيدان خيج با آن آشنا شديم، قدمتي كهن دارد.
معماري روستاي خيچ پايه و اساسي بر روي پيهاي سنگي استوار گرديده است.
ديوارههاي پله از كاهگل ميباشد و علاوه بر خانههاي روستا، ديوارهاي معابر نيز از كاهگل ساخته شده است. زمينهاي معابر و گذرگاهها تماماً خاكي ميباشد.
ادبيات هر قومي يكي از اركان عمدهي فرهنگ آن قوم است. ادبيات نيز بدون نقد و ارزيابي پيشرفت لازم را نميكند و چنانكه بايد راه تكامل را نميپيمايد و چه بسا دچار سكون و ركود و توقف ميشود، زيرا وقتي سخنوران و شاعران و نويسندگان ملتي از راه و رسم ابداع و ابتكار بازماندند و از نقد و سنجش بيخبر باشند، يا در سراشيب افراط ميافتند يا در پرتگاه تفريط و يا به تقليد آثار ديگران ميپردازند و يا به نوآوريهاي پوچ و بيارزش دست ميزنند. ملكي كه ادب و هنر و پويايي داشتهاند از نقدي پويا و بارور برخودار بودهاند و چه بسا نوآوريهاي هنري و ادبي كه حاصل موشكافيها و راهنماييهاي هنرشناسان و سخنسنجان بوده است. بنابراين نقد و نقادي در عرصهي ادبيات و نوشتههاي مختلف تاثير بسزايي بر نويسنده و شاعر دارد تا سبب اعتلاء و ترقي نويسنده در كارش گردد و سبب پيشرفت جامعه شود.
نقد ادبي كه از آن ميتوان به سخن و سخنشناسي تعبير كرد، عبارت است از شناخت ارزش و بهاي آثار ادبي و شرح و تفسير آن به نحوي كه معلوم ميشود نيك و بد آن آثار چيست و منشاء آنها كدام است.
در زمان ما، غايت و فايده نقد ادبي به اين نكته هم نظري دارد كه قواعد و اصول يا علل و اسبابي را نيز كه سبب شده است، اثري درجه قبول يابد و يا داغ رد بر پيشاني آن نهاده شود، تا حدي كه ممكن و ميسر باشد، تحقيق بنمايد. بنابراين واجب است كه نقد ادبي، تا جايي كه ممكن است، از امور جزئي به احكام كلي نيز توجه كند.
از اينجاست كه براي نقد ادبي، مفهومي وسيعتر و تعريفي جامعتر قائل شدهاند و آن را شناخت آثار ادبي از روي بصيرت گفتهاند[1].
حقيقت اين است كه آن مفهوم و معنايي كه به سبب فقدان لفظ مناسب ديگر، از آن به لفظ «ادب» تعبير ميكنند، عبارت است از مجموعه آثار مكتوبي كه بلندترين و بهترين افكار و خيالها را در عاليترين و بهترين صورتها تعبير كرده باشد و البته به اقتضاي احوال و طبايع اقوام و افراد و هم به سبب مقتضيات و مناسبات سياسي و اجتماعي، فنون و انواع مختلفي از اين گونه آثار بوجود آمده است[2].
اما نقد و نقادي كه عبارت است از سنجش و ارزيابي و حكم و داوري درباره امور، البته اختصاص به ادبيات ندارد. در ساير امور نيز بسا كه مورد حاجت و ضرورت واقع ميشود، چنانچه در فلسفه و تاريخ و انساب و لغت نيز نقد و نقادي است. فيلسوف در باب ارزش و اعتبار معرفت نقادي ميكند[3].
در هرحال، نقد و نقادي كه عبارت است از شناخت نيك و بد و تميز بين سره و ناسره، در همه فنون هنر و در بسياري از شاخه علوم و معارف بشري است و اختصاص به آثار ادبي ندارد. بنابراين نقد آثار ادبي، اين مزيت را بر نقد ساير فنون هنر دارد كه به يك تعبير، از همه آنها مفيدتر و روشنتر است[4].
به هرحال، نقاد آثار ادبي كارش عبارت از اين است كه بين نويسنده اثر ادبي با خواننده عادي واسطه بشود و لطائف و دقايقي را كه در آثار ادبي است و عامه مردم را اگر كسي توجه ندهد، بسا كه از آن غافل و بينصيب بماند، معلوم كند و آنها را بدان لطائف و بدايع متوجه نمايد و اگر هم معايب و نقايصي در آن آثار است كه عامه مردم اكثر ملتفت آنها نيستند و به همين جهت راجع به آن آثار بيهوده در خوشبيني مبالغه ميكنند، آن معايب و نقايص را نيز آشكار بنمايد و از پرده بيرون اندازد تا قيمت حقيقي و بهاي واقعي هر يك از آثار ادبي معلوم و معين باشد[5].
باري، چون نقادي به يك تعبير لازمهاش قضاوت درباره آثار ادبي است و قضاوت درباره آثار ادبي هم بستگي دارد، به معرفت و شناخت درست و واقعي آن آثار، ناچار بايد اصول و موازيني هم در كار باشد تا اين داوري و قضاوت امكان بيابد، اما اين موازين و اصول را به آساني نميتوان بدست آورد و بر آنچه به دست ميتوان آورد، نيز اعتماد قطعي و كلي نميتوان كرد. سبب اين امر نيز اين است كه هيچ منتقدي از حب و بغض و ميل و هوي به كلي خالي و بركنار نيست. از اين رو، بسا كه گزافهگويي و تعصب به خرج دهد و نيك و بد را به ميزان ديگر بسنجد، چنانكه اگر خود شاعر و اديب سخن آفرين است، طريقه و شيوه خود را بر شيوهها و طريقههاي ديگر ترجيح بدهد و اگر خود اديب و شاعر سخنآفرين نيست، بسا كه آن شور و شوق و جذبه و الهام را كه در سخن شاعر و نويسنده است، ادراك نكند و ارج و بهاي واقعي نبوغ و قريحه خلاق معاني را ناچيز و اندك بشمارد[6].
اما كساني كه انتقاد را بدينگونه خوارمايه پنداشتهاند، از اهميت آن غافل بودهاند. در واقع نقد ادبي جز بحث و تحقيق درباره اوصاف و ارزش آثار منظوم و منثور چيزي نيست و از اين قرار ميتوان آن را «شناساندن لطائف آثار ذوقي» شمرد[7].
در اين صورت، نقد ادبي، برخلاف آنچه در وادي امر به ذهن بعضي متبادر ميشود با آنكه در بعضي موارد با عيبجويي همراه ميباشد، در حقيقت از آن جداست. آنچه در عالم ادبيات ميتواند در معرض انتقاد قرار گيرد، اثري است كه واجد مرحلهاي از كمال باشد. ميتوان گفت كتابي يا شعري فرود انتقاد است، يعني بحثو فحص درباره آن مايه اتلاف عمر و وقت است، اما هرگز هيچ اثري هرقدر عالي و ارزنده باشد، برتر از انتقاد قرار نميگيرد و آنرا نميتوان از دسترس نقادي برتر شمرد، زيرا اثر ادبي و هنري هرقدر بيشتر با كمال و جهان مقرون باشد، بيشتر درخور عنايت و علاقه است و هرچه كمتر از لطف و جمال بهره داشته باشد، كمتر مورد توجه و نظر واقع ميشود[8].
باري هدف منتقد آن نيست كه چيز تازهاي بوجود بياورد، بلكه ميخواهد چيزي را كه وجود دارد، تجليل و توصيف كند. عناصر و اجزاء آن را بشناسد و معلوم نمايد كه ارتباط بين عناصر و اجزاء مزبور با امور و عوامل ديگر از قبيل دين و محيط و ذوق و غيره چگونه و از چه قرار است. در هرحال، براي آنكه بتوان در باب اثر هنري به درستي قضاوت كرد، لازم نيست كه بتوان مانند هنرمند يا بهتر از او اثري ايجاد نمود. بيآنكه انسان شاعري بزرگ باشد، ميتواند منتقدي بصير باشد[9].
غور و تحقيق در تاريخ نقد، اين نكته را ثابن ميكند كه آنچه امروز نقد ادبي ميگويند، با آنچه در قديم از نقد ادبي اراده ميكردهاند، تفاوت چنداني ندارد، بلكه فقط صورت توسعه يافته و تكامل پذيرفته آن ميباشد. اين مطلبي است كه مطالعه در تاريخ نقد آن را روشن ميكند و در واقع بدون مطالعه تاريخ نه فقط مفهوم درستي از نقد نميتوان يافت، بلكه بايد گفت كه فن نقد به تمامه در تاريخ ادب و هنر مندرج و منظوب است و همين امر است كه نقد را با تاريخ ادبيات مرتبط ميكند و در اين باب جداگانه در موضع ديگر بايد سخن گفت[10].
كساني كه در باب امكان نقد ادبي ترديد كردهاند، ارزش و فايده آن را نيز منكرند. با اين همه ارزش و اهميت نقد از قديم مورد قبول بيشتر صاحبنظران بوده است. اگر انتقاد در ميان نباشد، ارزش واقعي آثار هنري معلوم نميگردد. اگر سير ذوق و هنر در هر زمان معين نشود، به تدريج ادب و هنر گرفتار وقفه و ركود ميگردد و در پيچ و خم راه تقليد فرو ميماند[11].
مطالعه در نحوه تاثير انتقاد در آثار ادبي اين نكته را نشان ميدهد كه اهم وظايف انتقاد آن است كه انواع و فنون ادبي را متوجه غايت و هدف واقعي آنها را بنمايد و نشان دهد كه غزل چه بايد باشد و يا غايتي كه رثاء و هجاء بايد داشته باشد، چيست؟
گذشته از آن انتقاد بايد احتياجات و مقتضيات فكري و ذوقي هر دوره را تعيين كند و به گويندگان و نويسندگان نشان بدهد كه براي رفع آن حوايج و مقتضيات چه بايد كرد و اين كاري است كه فقط از انتقاد ساخته است، زيرا تنها انتقاد است كه در بين احوال و اوضاع مختلف هر دوره چشم به آينده دوخته است[12].
اما بعضي از منتقدان، در نقد آثار ادبي مباني اجتماعي را معتبر دانستهاند. تحقيق درباره نحوه ارتباط ادبيات با جامعه موضوع نقادي اين دسته از نقادان است. شك نيست كه محيط ادبي از تاثير محيط اجتماعي بركنار نتواند بود. افكار و عقايد و ذوقها و انديشهها تابع احوال اجتماعي ميباشد. در روش «نقد اجتماعي» تاثيري كه ادبيات در جامعه دارد و نيز تاثيري كه جامعه در آثار ادبي دارد، مورد مطالعه است. به عبارت ديگر، در نزد آن دسته از نقاداني كه دنبال اين شيوه رفتهاند، از آداب و رسوم و عقايد و نهضتهايي كه در آثار ادبي انعكاس يافتهاند و خود نيز گاه تا حدي مولود و مخلوق آثار ادبي در جامعه ميباشند، سخن ميرود. البته قريحه شاعر و نويسنده ذوق و تمايلات فردي و شخصي او قويترين عامل در ايجاد آثار ادبي محسوب ميگردد، اما در هر عصر شاعر و نويسنده با خوانندگان و خريداران خاصي سر و كار پيدا ميكند و گاه اتفاق ميافتد كه براي ارضاء پسند و سليقههاي مردم ناچار شود ذوق و پسند خود را به كلب به كناري نهد و از تمايلات عامه پيروي ميكند[13].
بعضي از نقادان نيز در نقد ادبي بر مبادي و اصول روانشناسي اتكا كردهاند. اين دسته از نقادان ميكوشند جريان باطني و احوال دروني شاعر يا نويسنده را ادراك و بيان نمايند، قدرت تاليف و استعداد تركيب ذوق و قريحه او را بسنجند، نيروي عواطف و تخيلات او را تعيين دارند و از اين راه تاثيري را كه محيط و جامعه و سنين و مواريث در تكوين اين جريانها دارد، مطالعه كنند و بدينگونه نوع فكر و روحيه ذوقي شاعر را تعيين نمايند[14].
نقد و شعر ادبيات فارسي راهي پس دراز در پيش دارد كه تاكنون جز اندكي از آن پيموده نشده است. در اين نوشته با تمام كوششهايي كه درباره آن شده است، هنوز مراحل نخستين رشد خود را ميپيمايد. اگرچه كتابهاي معاني و بيان و عروض و قافيه كه از ديرباز تاكنون نوشته شدهاند، نوعي نقد شعرند و هرچه تذكرهها و كتابهاي تاريخي و بعضي از آثار ديگر نيز جسته و گريخته به تحليل شعر شاعران پرداختهاند، با اين همه در اين زمينه اولاً كارهاي انجام نشده بيش از كارهاي انجام شده است. ثانياً كارهاي انجام شده نيز هميشه درست و دقيق و علمي نيست و در بسياري از موارد با نقض و نارسايي توام است.
دشواريها و مشكلات كار نقد شعر در فارسي بسيار و يكي دو تا نيست، از آن جمله است:
1.نقد شعر و نقد ادبي با فنون ديگر ادبيات و هنر درهم آميخته است با فنوني از قبيل سبكشناسي و تاريخ ادبيات و مكاتب ادبي و لغت و زبانشناسي و علوم بلاغت. در اين ميان اختلاف نقد ادبي و سبكشناسي از همه بيشتر است، زيرا اولاً اين دو فن اگر به معني وسيعي گرفته شوند، شامل يكديگر نيز ميگردند و يكي ميتواند ديگري را هم دربر گيرد و به گفته ديگر، سبكشناسي به معني گسترده شامل نقد ادبي هم ميشود و نقد ادبي نيز ميتواند سبكشناسي را هم شامل گردد. به خصوص كه شعبهاي از فن اخير به نام سبكشناسي تكويني يعني مكتب سبكشناسي لئواشپيتزر به نقد ادبي بسيار نزديك است. ثانياً اين هر دو فن غالباً درباره مباحث يكساني بحث ميكنند. مباحثي مانند انواع ادبي، سبكشناسي، معنيشناسي، مجاز، تصوير و غيره.
2.علاوه بر اين، نقد ادبي به معارف و علوم و فنون ديگري از قبيل روانشناسي، زيباييشناسي، فلسفه، تاريخ، جامعهشناسي، زبانشناسي و معنيشناسي نيز شديداً محتاج و وابسته است.
3.در ايران براي نقد شعر علاوه بر نقد و فنون اروپايي و عربي به اين امور نيز نيازمنديم: علم محاضرات، يعني محاوره و حاضرجوابي، علم انساب، جغرافيا، علم احاجي و اغلواطات، يعني آنچه از الفاظ و عبارات خلاف قاعده و قياس بحث ميكند، علم امثال، علم كلام، حديث، قرآن، درايت، آيين مزديسي، زبان عربي، زبانهاي ايراني ميانه و ايران باستان.
4.علاوه بر اين براي نقد شعر و شاعري در هر جاي دنيا بايد از ادبيات جهان و ادبيات ملي نيز آگاه بود. چون بخش اروپايي و امريكايي ادبيات جهان بيشتر از ادبيات كشورهاي ديگر نقد و بررسي شده است. كمك بيشتري به نقد ابدي ما ميكند. در مطالعه ادب اروپايي بايد دو شاخه مهم آن يعني ادب اروپاي غربي و اروپاي شرقي هر دو را بررسي كرد، زيرا كار از تنوع بيشتري برخوردار خواهد بود و ديد او وسيعتر خواهد شد، بخصوص كه اين دو شعبه از زاويههاي مختلفي به جهان ادبيات نگاه ميكند.
بنابراين موضوعات نقد شعر و فنون ديگر ادبي چندان مشخص و روشن نيست. مثلاً درقديميترين كتابهاي معاني و بيان و بديع عربي اين فنون با نقد شعر درهم آميخته بوده است و در قرون بعد بوسيله سكاكي و خطيب قزويني و تفتازاني از يكديگر متمايز شده است. در ادب اسلامي و ايراني باصطلاح سيبك برنميخوريم و كتابي در اين زمينه نمينويسيم.
براي نقد شعر نيز كتابهاي مستقلي ديده نميشود (بجز نقد الشعر قدامه بن جعفر) و اين مبحث مهم ادبي در كتابهاي معاني و بيان و بديع و موازنه و تاريخ و تذكرهها پراكنده است. در اروپا نيز محققي به اسم هاتزفيلد در كتابي به نام «كتابشناسي انتقادي سبكشناسي جديد كه بر ادبيات رومي منطبق شده است» مطالب 2000 كتاب سبكشناسي را كه در نيمه اول قرن بيستم نوشته است، خلاصه كرده و نشان داده است كه مباحث بسياري از اين كتابها ربط و شباهتي به يكديگر ندارند و اختلاف بعضي از موضوعات اين آثار تا حدي است كه خواننده را به حيرتميافكند.
5.نقد شعر و فنون ادبي آنجا كه به علوم نزديك ميشوند، شعبهاي از علوم انسانيند. بنابراين قواعدشان دقيق و عام و همهگير نيست، بلكه ميزانهايي كه به دست ميدهند، نسبي و اعتباري است و بسته به ذوق افراد است، چنانكه بعضي از ناقدان در ارزش شاهكارهاي جاوداني ادبيات جهان نيز گاهي شك كردهاند. مثلاً در ارزش آثار شكسپير و گوته بطوري كه بعضي از سخنسنجان اين نويسندگان و شاعران بزرگ را دزد و سارق ادبي ديگران شمردهاند.
6.معني اصطلاحاتي كه در نقد و فنون ادبي بكار ميرود و بوسيله آنها ارزش آثار را تعيين ميكنيم، چندان دقيق و روشن نيست. مثلاً روشن نيست كه فصاحت، بلاغت، زيبايي، انسجام، تناسب، تقارن و غيره كه ما با آنها درباره شعر و نثر ادبي داوري ميكنيم، در واقع چه معنايي دارند.
7.نبود ناقد كاردان و آزموده و چيرهدست ـ نقد ادبي كار همه كس نيست و ذوق و استعداد خاص و اطلاعات وسيع ميخواهد. سخنسنج خوب در پيشرفت ادبيات و هنر و علم نقش بسزايي دارد و باروري و شكفتگي ادب اروپايي تا اندازهي زيادي مرهون ناقداني مانند: ارسطو، لونگينوس، هراس، بوالو، درايدون، سنتبو، سينگ، بلينسكي، چرنيشسكي و دهها مانند آنها بوده است كه با راهنماييهاي پرارج خود، راه ترقي و كمال را فراهم كرداند. البته علاوه بر نقدنويسان حرفهاي شاعران و نويسندگان نيز هميشه به نقد دست زدهاند و به اين فن مهم خدمت كردهاند.
ابزار نقد ادبي در درجه اول ذوق مردم و بعد از آن علوم و فنون ادبي است كه بايد بوسيله سخنسنجي با انصاف و صاحب ذوق و متخصص براي ارزيابي شعر و ادب بكار رود و ما به بعضي از اين معيارها در همين مقاله اشاره ميكنيم و براي ديدن بقيه بهتر است به كتابهاي نقد ادبي و تاريخ ادبيات ايراني و عربي و فرنگي رجوع شود.
مطابق آنچه گفته شد، هر كسي تحت تاثير محيط اجتماعي و استعدادهاي فردي خود ذوقي پيدا ميكند كه او را قادر ميسازد كه از آثار هنري و ادبي لذت ببرد و آنها را ارزيابي كند. يا به عبارت ديگر، هر كسي به سائقه ذوق خود بدون خواندن فنون ادبي و سخنسنجي هم قادر است ادبيات را نقد كند و درباره زيبايي آثار هنري و ادبي داوري نمايد. ما چنين نقدي را نقد ذوقي ميناميم. اينگونه نقدها كه كار مردن عاديست، نياز به معيارها و ميزانهايي كه در كتب سخنسنجي نوشته شده است، ندارد. به اين معني كه شنونده يا خواننده شعر در نتيجه عات و تحت تاثير ملكه ذوق درمييابد كه وزن فلان شعر نادرست و معيوب است و وزن شعر ديگر مطلوب و سالم است يا فلان بيت زيبا و دلنشين است و آن يكي نامطلوب و زشت است.
او مانند يك ناقد و سخنسنج دليل خوبي يا بايد اشعار را نميتواند بيان كند و قادر نيست بگويد كه چرا اين شعر دلنشين و خوب و آن يكي نامطلوب است، در حالي كه فاقد متخصص و سخنشناس علاوه بر درك زيبايي اثر ميتواند علت آن را بيان كند، زيرا او علاوه بر داشتن ملكه ذوق از اطلاعات ادبي و هنري نيز بهرهمند است. چنين كسي هم شعر را نقد ذوقي ميكند و هم نقد فني. بنابراين نقد فني آن است كه هم ذوق در آن موثر است و هم اطلاعات ادبي. از اين رو چون ناقد براي نقد از دو منبع و از دو نوع ابزار استفاده ميكند، آثار ادبي را بهتر درك و نقد مينمايد و از آن بيشتر لذت ميبرد.
پس ما دونوع نقد داريم، يكي نقد ذوقي كه كار همه مردم است، بخصوص مردمي كه ملكه ذوق در آنها بيشتر و قويتر پرورش يافته است و ديگي نقد فني كه كار سخنشناسان و متخصصان نقد ادبي است. گفتيم ما جز معدودي ناقد و سخنچين چيرهدسنت و بيغرض نداريم و آنان كه نقد ميكنند، غالباً صلاحيت اين كار را ندارند و جز آنكه مردم را با تعصبات و بتپرستياه و بتتراشيهاي خود گمراه كنند، كاري از دستشان ساخته نيست. بنابراين ما از كساني كه بخوبي از عهده نقد فني برآيند، بينصيبيم. به اين سبب كه بايد به نقد ذوقي اكتفا كنيم و عنان قضاوت و داوري خود و مردم را به دست شبهنافذان غربزده بياطلاع و متعصب ندهيم و ذوق خود را به دست اندك مايگان از مكتب گريختهاي كه خود را شاعر و ناقد قلمداد ميكنند، نسپاريم و همان بهتر كه ارزيابي ادبي خويش را به ذوق اكثريت مردم واگذار كنيم و مانند گذشته هر شاعري كه از زيردست نقاد دوران و صراف زمانه كه بهترين ناقد است، پيروزمند و سربلند بيرون آمد، او را بپذيريم. بايد ببينيم او كه را به شاعري ميپذيريد و كدام را به دست فراموشي ميسپارد. همانطور كه حافظ و سعدي و مولوي و فردوسي را بدينسان شناخته و پذيرفتهايم و ارزيابي كردهايم، زيرا بسياري از مردم اگرچه متخصص نقد ادبي هم نباشند، داراي ذوق سليمند و ميتوانند درباره شعر و ادبيات و هنر اظهارنظر كنند. آنان ميتوانند اثري را بپسندند يا نپسندند. بنابراين همانطور كه گفتيم، هر فردي خود به خود سخنچين و ارزياب شعر و ادبيات نيز است و همين ذوق عمومي در دوران طولاني و زماني دراز است كه در بيشتر موارد بهترين معيار و ميزان نقد است.
باري با داشتن سخنشناس خوب و ناقد متخصص هم نقد ادبي كار آساني نيست و دشواريهاي بسياري بر سر راه آن قرار دارد كه به بعضي از آنها اشاره كرديم يا بعداً اشاره خواهد شد. يكي از اين مشكلات اين است كه نقد بر پايه ذوق است نه بر اساس علم و استدلال رياضي و ميدانيم كه ذوق مردم با هم تفاوت دارد و نتيجه نقد و ارزيابي آثار ادبي يكسان نيست، بلكه تحت تاثير ذوقهاي متفاوت مردم متفاوت است، در حالي كه حقايق علمي چنين نيستند و دو به علاوه دو همه جا چهار است. اين تفاوت ذوقها سبب ميگردد كه يكي سعدي را بيشتر از حافظ دوست بدارد و ديگري برعكس اين فكر كند و براي ما نيز ممكن نيست كه با دقت حكم كنيم حق با كدام است.
مراد از نقد موضوع شعر و ادبيات، اين است كه بدانيم يك اثر ادبي به دور چه مواد و موضوعاتي ميچرخد، مثلاً بدانيم كه آن اثر كمتر از جنبه حماسي دارد يا غنايي يا نمايشي يا تعليمي يا چوپاني يا اجتماعي. در اروپا از قديميترين زمانها، يعني از عهد ارسطو تاكنون به اين مساله توجه بسياري شده است و ادبيات و شعر را از اين لحاظ به اقسامي تقسيم كرده و آن را انواع ادبي ناميدهاند. انواع ادبي در اروپا عبارتند از:
موضوعات ادبي كه در عين حال داراي ساختمان خاصي نيز هستند. بنابراين وقتي ميگوييم انواع ادبي، مراد بيشتر اقسام ادبيات است. از لحاظ موضوع و ماده آن نه از نظر صورت و شكل. فيالمثل تعيين انواع صورت و شكلها و قالبهاي ادبي جزء بحث انواع ادبي به معناي خاص و اصطلاحي آن نيست. به گفته ديگر، بحث از مثنوي و غزل و قصيده و ترجيحبند و غيره كه خود از انواع صورتهاي شعرند، جزء مباحث انواع ادبي به مفهومي كه مراد ارسطو و غرض ما در اين مبحث است، نيست. اما در ادبيات اروپايي انواع ادبي علاوه بر موضوعات ويژهاغي كه دارند، داراي اشكال خاصي نيز هستند. بنابراين در آنجا صورت و ماده شعر را با هم مورد بحث قرار ميدهند.
شعر و ادبيات از اين لحاظ در اروپا به حماسه، غنايي، تعليمي، چوباني و نمايشي تقسيم شده است كه هر يك از آنها به نوبه خود به اقسام ديگري نيز منقسم ميشوند. اين نوع تقسيمبندي به واسطه نارساييهاي آن از قرن نوزدهم به بعد به تدريج تغيير كرده يا منسوخ شده است و امروز در اروپا اين انواع به هيچ وجه ملاك نقد نيست و كار نقد در قرن بيستم به كلي بر مدار ديگري قرار گرفته است، زيرا آنقدر تحولات نظم و نثر در دو قرن اخير سريع بوده و آنقدر معيارها به سرعت تغيير كرده است كه با ميزانهاي قديم ديگر نميتوان آنها را نقد كرد.
شعر فارسي و عربي از لحاظ موضوع به شكل ديگري تقسيم شده است كه با طبقهبنديهاي اروپايي تفاوت دارد. به گفته ديگر نام انواع ادبي در اين دو دسته از ادبيات با هم متفاوتند. نمونه انواع ادبلي در عربي و فارسي چنين است:
مدح، هجو، عشق، رثاء، عرفان (اينها با ادبيات غنايي اروپايي و غرب منطبقند)، پند و حكمت، ادبيات مذهبي (ادبيات تعليمي)، حماسه و غيره. ما در قديم ادبيات نمايشي به مفهومي كه در غرب معمول است، نداشتهايم.
با توجه به مطالبي كه بطور اجمال بيان شد، نقد ادبي يا سخنسنجي توصيف و ارزيابي و تعيين درجه خوبي و بدي آنهاست. بوسيله نقد ادبي است كه مردم درمييابند كدام اثر ادبي عالي و درخشان و كدام متوسط و ضعيف است. نقد و نقادي در عرصهي ادبيات و علوم ديگر باعث شكوفايي و ارزشمندي نوشته ميشود. انتقاد بايد سازند باشد، نه از روي غرضورزي و حسادت كه ذهن خواننده را گمراه كند و سبب بدبيني او نسبت به نويسنده شود. البته انتقاد اين آگاهي را به نويسنده ميدهد كه در ادامهي كار از دقت و مطالعه بيشتري برخوردار شود. نويسنده نبايد تنها به دنبال تقليد از مطالب ديگران باشد، بلكه به دنبال نوآوري و ابداع مطالب جديد باشد تا ذهن خواننده را با مطالب تقليدي و تكراري خسته نكند و باعث انتقاد خود نشود، بلكه اگر انتقادي باشد، سازنده و باعث تكامل و پيشرفت او و ديگر نويسندگان و حتي سازنده براي آگاهي خوانندگان شود.
نخستين قطارها پيش از انقلاب صنعتي با نيروي اسب جابجا ميگرديد. ريلهاي اين مسيرها ابتدا از چوب و سپس از چدند بودند. در هفتم سپتامبر 1825، نخستين خط آهن جهان بين Darlington و Stockton در انگلستان به طول 39 كيلومتر توسط ژرژ استفنسون ساخته شد. پس از آن ساخت راهآهن در ديگر كشورهاي جهان بويژه در اروپا آغاز گشته و در كمترين زمان گسترش يافت. خط آهن بروكسل به مالين (Malines) به طول 20 كيلومتر در سال 1835، خط آهن نورنبرگ به فورت به طور 7 كيلومتر در سال 1836، مسير پاريس به پك به طول 19 كيلومتر در سال 1838 نمونههايي از پيروي از كشور انگلستان ميباشند. پس از جنگ جهاني اول، راهآهنسازي شاخص پيشرفته هر كشور ميباشند. خط pacific بين Montreal-Vancouverو سپس شهرهاي Bunes Aires Valparaiso شبكه خطوط راهآهن را بر روي كره زمين فرا گيرد، به گونهاي كه دورترين شهرهاي گيتي به شبه خطوط راهآهن پيوست.
اين گستردگي در سال 1917 تا بندر Vladivostock نيز رسيد. امريكا با اينكه در سال 1830 ساخت راهآهن را آغاز نمود، با اين حال از ابتدا گسترش زيادي يافت. در سال 1840، طول خطوط راهآهن با 4500 كيلومتر، در سال 1852 به 2000 كيلومتر، در سال 1857 به 4000 كيلومتر و در سال 1875 به 12000 كيلومتر رسيد. در سال 1869، مسير خط آهن پاسيفيك بين دو اقيانوس از Missouri به طول 4500 كيلومتر آغاز و در سال 1872 به پايان رسيد. ساخت راهآهن در آن سالها براي هر كشوري نمادي از قهرماني و عزم ملي به حساب ميآمد. در سال 1938، طول خطوط راهآهن كشورهاي پيشرفته برابر:
فرانسه 42000 ، سوييس 3000، نروژ 3100، هلند 3000، بلژيك 5000، سوئد 8000، اسپانيا 11000، ايتاليا 16500، انگلستان 31000، آلمات 61600، كانادا 66000، شوروي 110000 و امريكا 375000 كيلومتر بود.
نخستين گام در ساخت مسير راهآهن، شناخت نياز و انگيزه ساخت ميباشد. اين نياز بستگي به اهداف دولت در زمينه گسترش صنعت و توانمندي ترابري كشور دارد. از اين رو، مسير را در چندين گام (مرحله) بررسي، طراحي و محاسبه مينمايند. در ابتدا ارگانهاي دولتي و دستاندركاران برنامهريز كشور پس از مشاوره نياز به ساخت مسير راهآهن بين دو شهر را مورد بررسي قرار ميدهند. سپس طرح پيشنهادي را به مشاورين و برنامهريزان كلان كشور سپرده ميشود تا مسير پيشنهادي از ديدگاههاي گوناگون (اجتماعي، صنعتي، سياسي و به ويژه اقتصادي) نيز بررسي گردد.
چون پروژههاي ساخت مسير راهآهن و سرمايهگذاري در اين زمينه براي زمانهاي بلندمدت انجام ميگيرد (پارهاي از پروژهها به 100 سال ميرسد) و يكي از مهمترين طرحهاي ملي و زيربنايي هر كشور است، پيشبينيها و بررسيهاي اين مشاورين و برنامهريزان ميتواند نقش بارزي در چگونگي مسير داشته باشد. در حالت كلان اين برنامهريزان پارامترهايي را بايد درنظر داشته باشند كه پارهاي از آنها در زير آمده است:
·حجم سرمايهگذاري (نسبت بين حجم كل سرمايه به ترافيك آينده) و مدت زمان برگشت سرمايه؛
·ترافيك سالانه و رشد آن در آينده؛
·تعداد ايستگاههاي مياني و تاسيسات آنها و سطح زمين مورد نياز؛
·مدت زمان ساخت، نيروي كار مورد نياز براي ساخت و ماشينآلات مكانيزه مورد نياز؛
·چگونگي بهرهبرداري و نگهداري مسير راهآهن؛
·توجيه اقتصادي سرمايهگذاري و مقايسه آن با ديگر روشهاي ترابري (جادهاي، هوايي و ...)؛
·چگونگي ناوگان ريلي (تعداد و ويژگيهاي لوكوموتيوها، واگنها) و تامي سوخت آنها.
گام نخست و دوم توسط برنامهريزان كشور و مهندسي مشتاور ارشد و ديگر گامهاي طراحي توسط مهندسين مسيرياب تهيه ميگردد. ارزيابيهاي نخستين چند مسير پيشنهاد ميگردد. دادههاي طراحي مسيرهاي پيشنهادي جمعبندي ميگردد. سپس با كمك مهندسين مشاور ارشد، يك مسير بين چند مسير پيشنهادي با توجه به ويژگيهاي هر كدام براي ساخت برگزيده ميگردد.
كار مسيريابي (تعيين نقاط اجباري مسير و بهبود فرم مهندسي مسير) با كمك پارهاي دادههاي فني آغاز ميگردد. براي دسترسي به اين دادهها نيازمند ابزار (نقشهها) ميباشيم كه در زير كاربرد و روش دستيابي به اين دادهها بيان شده است.
·نقشههاي توپوگرافي:
در ايران اين نقشهها با مقياس گوناگون توسط سازمان نقشهبرداري كشور تهيه ميشود. براي بررسي مسيرها و برداشتهاي نخستين مسير و اطراف آن، نقشههاي ناهمواريهاي زمين با منحني ترازهاي 10 متر بكار گرفته ميشود تا دريابيم پستي و بلنديهاي زمين در حالت كلي بين ابتدا و انتهاي مسير چگونه است؟ روش كار با اين نقشهها در زير آمده است:
برآورد پتانسيل مسير (آزمايشهاي منحنيهاي تراز در رابطه با شيب طولي پيشبيني شده در نواحي كوهستاني بر حسب فاصله با مقياس نقشه و تعداد منحنيهاي تراز)؛
شناسايي رودخانهها، نهرها و ديگر فرورفتگيها كه نياز به ساخت پل يا ديگر ابنيه فني باشد.
يافتن جنس زمين و چگونگي خاك در نزديكي مسيرهاي قابل دسترسي.
پس از انجام چهار گام بالا، چكيده بررسيها و ديگر دادههاي گردآوري شده از كساني كه ناحيه را خوب ميشناسند، را نيز در نقشهها آورده تا بتوان مسيرها را از ديدگاه هندسي نيز سنجيده (امكانسنجي).
·عكسهاي هوايي:
اين عكسها كه به روش فتوگرامتري تهيه ميشود، به دو گونه است: عكسهاي استروگرافي (Stereographic) و عكسهاي اريب (Oblique). عكسهاي استروگرافي با همان مقياس نقشههاي توپوگرافي تهيه ميشوند و براي شناسايي زمينشناسي، آب و هوا، زمينهاي كشاورزي بكار برده ميشود. در طراحي مسير با نرمافزارهاي رايانهاي ميتوان از اين عكسها نيز استفاده نمود. عكسهاي اريب، ابزار كمكي روش استروگرافي هستند. با عكسهاي هوايي بررسي زير در مسيريابي انجام ميگيرد.
با دستگاه استروسكوپ، عكسهاي هوايي مورد بررسي قرار ميگيرد، به ويژه جاهايي كه در نقشه توپوگرافي پرسش برانگيز و ناشناخته بوده است. در اين عكسها، شايد يكسري فعاليتهاي كشاورزي، دامداري و صنعتي يا وجود باتلاق ديده شود كه در نقشههاي توپوگرافي ديده نشده باشد و يا زماني كه نقشههاي توپوگرافي را تهيه ميكردهاند، اين موارد نبوده است. در پارهاي موارد در اينگونه عكسها ديده ميشود كه جانوران يا پرندگان در منطقهاي زيست ميكند كه گذراندن راه از آنجا، زندگي و آشيانه آنها را دگرگون مينمايد.
با كمك عكسهاي اريب نيز ميتوان چهره ديگري از بافت زمين را نيز ديد و مورد بررسي قرار داد، به ويژه در رابطه با شيب طولي مسيرهاي پيشنهادي اين عكسها كارآمد هستند.
اندازه سرسبزي ناحيه (درختان، نهال و بوتهها)، فشردگي يا پراكندگي درختكاري ناحيه از ديدگاه محيط زيستي مهم ميباشد.
·نقشههاي زمينشناسي و جنس خاك:
در اين گام بايد جنس خاك را در چند متري زير زمين شناخت. كاربرد ديگر آن، هنگام بررسيهاي جابجايي خاك (منحني بروكنر) ميباشد.
·نقشههاي منحنيهاي همباران:
با كمك اين نقشهها ميزان بارندگي سالانه و دبي رودخانههاي فصلي پس از بارندگي را ميتوان پيشبيني نمود. گذراندن پل از روي رودخانه در محل مناسبي و ايجاد خاكريز بلند كه احتمال داده ميشود هنگام بارندگي همانند سدي در برابر جابجايي آنها عمل نمايد، از مواردي هستند كه با دسترسي به اين گونه نقشهها ميتوان روي آنها مطالعه نمود.
·پيمايش زميني:
در پارهاي موارد مهندسين براي شناسايي بهتر بايد از نزديك زمين را ببيند (زمينهاي صخرهاي، زمينهاي باتلاقي و شورهزار و گستردگي آنها).
پروژه طراحي مسير راهآهن با تعيين نقاط اجباري به مهندسين مشاور مسيرياب داده ميشود. بين نقاط اجباري كه ممكن است مسير به چند صد كيلومتر برسد، بايد فرم هندسي مسير را طراحي نمود. نخستين كار رسم مسير شكسته بين دو نقطه اجباري ميباشد. رسم مسير شكسته از مهمترين بخشهاي مسيريابي ميباشد كه آن را در دفتر كار و بر روي نقشههاي توپوگرافي انجام ميدهند. مقياس نقشهها در اين گام ميتواند 1:20000 تا 1:2000 باشد.
نحوه رسم مسير شكسته بر روي نقشههاي توپوگرافي با منحني ميزانهاي 10-5 متر، بدين گونه است كه دهانه يك پرگار را به اندازه d باز نموده و از ابتدا (يكي از نقاط اجباري مسير پرش) براي نمونه از o به سمت نقطه اجباري ديگر پيشروي مينماييم. ابتدا دهانه پرگار را به اندار d (اين اندازه نسبت به شيب طولي مجاز طراحي، اختلاف ارتفاع منحنيهاي تراز نقشه و مقياس نقشه بدست ميآيد)، باز نموده و نوك سوزني پرگار را روي منحني ميزان نقطه o ميگذاريم و سپس نوك مدادي پرگار را به طرف منحني ميزان كناري ميچرخانيم.
همانگونه كه در شكل ديده ميشود، پرگار در دو نقطه ميتوان منحني ميزان كناري را قطع نمايد. نوك پرگار را دوباره بر روي 11 يا 21 گذاشته و آنرا ميچرخانيم تا نقطه 12 و 13 بر روي منحني ميزان كناري بدست آيد. به همين ترتيب بين منحني ميزانها با روش پرگار پيشروي مينماييم تا به انتها برسيم. بديهي است كه بين دو نقطه اجباري ميتوان صدها مسير شكسته بدست آورد. با توجه به پارامترهاي طراحي و بهرهبرداري، بهترين آنها گزيده ميشود.
در مسيرهاي يكخطه راهآهن به غير از ايستگاههاي ابتدا، انتها و ايستگاههاي شهرستانهايي كه مسير از آنها بايد بگذرد، يكسرس ايستگاه در فاصلههاي 25-7 كيلومتري ساخته ميشود. هدف از طراحي اين ايستگاهها، آسانتر شدن آمد و شد قطارها از دو سمت روبرو ميباشد. كاربرد ديگر اين ايستگاهها، پيشي گرفتن (سبقت)قطار تندرو از قطار كندروست. اين استگاهها را ايستگاه مياني ميناميم. در اين گام از طراحي با در دست داشتن پارامترهاي فني ايستگاه مياني بايد محل آنها را در نقشه منظور نمود تا بتوان مسير شكسته و راستاها را رسم نمود. در اين گام بايد پارامترهاي زير ر منظور نمود:
·گنجايش خط براي بيشترين ترافيك احتمالي آينده (فاصله بين ايستگاههاي مياني بدست مي آيد)؛
·دگاژ درازترين قطار ممكن است در آينده بهرهبرداري (درازاي ايستگاه مياني بدست ميآيد)؛
·امكان ساخت انبار، خطوط تخليه، بارگيري و باسكول قطارهاي باري (پهناي ايستگاه مياني)؛
·مانور، دريافت، جداسازي واگن، تعميرات، سرويس، ساختمان مسافر و ديگر ساختمانهاي مورد نياز (تعداد خطوط ايستگاه مياني بدست ميآيد)؛
·نزديك بودن محل ايستگاه مياني به روستا، واحد توليدي و ...؛
·شيب طول ايستگاه مياني بهتر است 0o/ooباشد (به ويژه در بخش دوراهيها و سوزنها)؛
·ايستگاه مياني در قوس قرار نگيرد؛
·شيب طولي (قوسهاي قائم) و قوسهاي افقي كه در كنار ايستگاه طراحي ميگردد، به گونهاي باشند كه فاصله تا درز اولين دو راهي (سوزن) همانند شكل زير درنظر گرفته شده باشد؛
·در صورتي كه شيب طولي كناري ايستگاه بيش از 4 o/oo باشد، بهتر است تكه پروفيل طولي به درازاي بيش از 200 متر در ميان آنها قرار گيريد،
·بدست آوردن تعداد خطوط فرعي ايستگاه (2 تا 3 خط فرعي ميتواند روزانه 30 قطار را بپذيرد)؛
·اگر احتمال گسترش ايستگاه در آينده باشد، ايستگاه در كنار پل، دره و صخره طراحي نشود.
از ديدگاه مهندسي در كنار نقشه پلان و پروفيل طولي و ديگر نقشههاي اجرايي، بايد نقشههاي پروفيلهاي عرضي از مسير تهيه گردد. پروفيل عرضي را ميتوان برشي بر بدنه مسير (زيرسازي و روسازي) پنداشت. با در دست داشتن پروفيلهاي عرضي ميتوان حجم خاكبرداري و خاكريز را بدست آورد و چگونگي زيرسازي (شيب شيرواني، بلندي خاكريز، كف مسير و پهناي بستر مسير) و روسازي و ديگر اجزاي ابنيه فني را شناخت.
پس از طراحي پروفيل طولي و بهبود خط پروژه با توجه به ويژگيهاي حركت قطارها، بايد در محل برخورد شيبهاي طولي قوس قائم طراحي نمود. هدف از اجراي قوس قائم در مسير راهآهن، جلوگيري از كاهش سرعت قطار هنگام گذر از يك شيب به شيب ديگر و جلوگيري از خارج شدن قطار (لبه بانداژ چرخهاي جلويي بوژي از ريل بالاتر برود)، ميباشد. قوسهاي قائم دو دسته ميباشند:
·قوس قائم كوژ (Crest)
·قوس قائم كاس (Sag)
نيمي از درازاي قوس قائم (Lv/2) در يك شيب و نيمه ديگر در شيب كناري قرار ميگيرد.
در طراحي مسير راهآهن، به علت اينكه شيب طولي بسيار كم است و از طرفي بلندي خاكريزها نميتواند بيش از 10 متر باشد، بكارگيري پلها در طرح مسير چشمگير است. پس براي هدايت آب باران بايد پل يا آبرو طراحي گردد. پهناي دهانه آبرو كمتر از 6 متر را كانال و پهناي دهانه آبرو بيشتر از 6 متر را پل ميناميم. اندازه دهانه پل (L) را با دو روش ساده بدست ميتوان بدست آورد:
قطارها بر روي مسيري حركت ميكنند كه از دو ريل موازي قرار گرفته بر روي يكسري تراورس تشكيل يافته است. فاصله دو ريل از يكديگر را پهناي خط يا عرض خط مينامند اين فاصله بين دو نقطه از كناره دروني كلاهك ريلهاست.
اندازه پهناي خط در تمامي خطوط راهآهنهاي كشورهاي جهان يكسان نميباشد. بيشتر كشورهاي جهان داراي پهناي خط نرمال (استاندارد) ميباشند. بر روي خطوطي كه داراي پهناي خط نرمال هستند، فقط قطارهايي ميتوانند حركت كنند كه فاصله چرخهاي بوژي آنها هماهنگ با پهناي خط نرمال باشد. تعداد پهناي خطها در راهآهنهاي جهان زياد است. پهناي خط نرمال برابر e=1435mm ميباشد. 75درصد از كشورهاي جهان داراي خطوط راهآهن با پهناي خط نرمال و حدود 11درصد با پهناي خط e=1524mm هستند.
بيشتر خودروهاي ريلي (لوكوكموتيو و واگن) بر روي دو بوژي قرار ميگيرند. يك بوژي تشكيل يافته است از يك كارد فلزي كه بر روي آن دو آسه (محور)، چفت، بست و فنرها نصب شده است. يك آسه (محور) تشكيل يافته است از يك ميله توپر كه در طرفين آن دو چرخ فولاي نصب شده است. دو چرخ و ميله توپر با يكديگر يكپارچه و صلب ميباشند.
يك چرخ بوژي به تنهايي داراي لبه بانداژ، بانداژ و قطعات ديگر ميباشد. نيروهاي عمودي از طريق تماس بانداژ چرخ با كلاهك ريل، به روسازي راهآهن رسيده و سپس بطور همگن پخش ميگردند. لبه بانداژ در تماس با كناره كلاهك ريل نيروهاي جانبي را به روسازي ميرسانند و هم مسير قوسي شكل را به قطار ديكته ميكند.
چرهش چرخهاي بوژي بر روي كلاهك ريلها داراي يك مكانيسم حركتي ويژه و ناهمانند ميباشد كه نياز به بررسي ويژه دارد. هرچه ابعاد هندسي كلاهك ريل و چرخهاي بوژي سالمتر باشد (كمتر فرسوده شده باشد)، حركت بوژي بر روي ريلها به بهترين گونه صورت خواهد گرفت و تكانهاي جانبي در حركت پديدار نميگردد. از طرفي مقاومت و نيروهاي بازندارنده حركت كاهش يافته و امكان دستيابي به سرعت بيشتر فراهم ميگردد. با اين حال هنگام بهرهبرداري، كلاهك ريل و چرخهاي بوژي (به ويژه لبه بانداژ) نسبت به زمان فرسوده ميگردند.
بررسي نياز به سخت مسير راهآهن و آناليز اقتصادي در راستاي توجيه سرمايهگذري ساخت مسير توسط برنامهريزان كشور و مهندسي مشاور ارشد و ديگر گامهاي طراحي توسط مهندسين مسيرياب تهيه ميگردد. در ارزيابيهاي نخستين چند مسير پيشنهاد ميگردد. دادههاي طراحي مسيرهاي پيشنهادي جمعبندي ميگردد. سپس با كمك مهندسين مشاور ارشد يك مسير بين چند مسير پيشنهادي با توجه به ويژگيهاي هر كدام براي ساخت برگزيده ميگردد.
در اين مقاله پرسش اساسى آن است كه آيا مى توان مشروطيت را تهى از ركن اساسى اش،يعنى قانون بررسى نمود و تأييد و يا تكذيبش كرد؟ آيا خردورزانه است با برداشت هاىخودمحورانه و بى پايه، تمثال مقدسى ازمشروطهرسم كرد؟ پاسخ منفىاين پرسش ها، علت ناهماهنگى، تعارض و تضاد «قانون محورى» مشروطهرا با «شريعت» متجلى مى كند. «آزادى» و «برابرى» نيز، اركان ديگر مشروطيت هستند كه بدون تأمل هاىعلمى و غورهاى سياسى با عملكرد خود گوياى بسيارى ناگفته ها مى باشند.
اين محورها، همراه با انديشه بنيادينمشروطهو انديشه گران،مروّجان و مجريان حاكميّتمشروطهسبب شد تا آن چهدربارهمشروطهازاين قلم به نگارش درمى آيد، به نحوى «شريعت بر دار» را بنمايد; از اين رو نگارندهبر آن شد تا نوشته حاضر را نيز «شريعت بر دار» نام گذارد; هر چند مباحثى دربارهتحليل مفهومىمشروطهاست.
مشروطيت چيست؟
مشروطيت شايد نخستين واژه بيگانه با بار سياسى خاص باشد كه با ورود خود بهايران، مسيرى هدفمند را ترسيم و هموار كرد. «مشروطه» واژه اى جذاب ومحبوب! در تاريخ ايران است كه خون هاى بسيارى را طلبيد و پيامدهاى هولناكى از خودبه جاى گذارد! مشروطهواقعيتى است كهفداكارى مسلمانان ايران زمين را در پى داشت و شهيدانى نيز به يغما برد؟! «مشروطيت» طريقى گشود تا مكرر واژگان وارداتى با محتواى غرضمند بر اين ملت يورش برند; اما هربار چون گذشته، محبوب واقع شوند، جذاب گردند، پرطرفدار باشند و عصر و نسلى را زيرسلطه دوست داشتنى خود قرار دهند!!
آيا تفكر پوپوليستى دليل رويكرد مشتاقانه جامعه به واژگانى مى شود كه با قالب ومحتوايى ويژه، مقصود نهفته اى را دنبال مى كنند؟ اگر چنين است، عرض اندام تمام عيارراهبران و خواص در اين ميدان چگونه ارزيابى مى شود؟ آيا دل سوزان جامعه با آگاهى ازهدفمندى اين واژه ها، پيش قراول توده ها مى گردند؟ آيا مى توان تمام پيش گامان رابه عدم امانتدارى از حسن نيت و خلوص فداكارانه مردم متهم كرد، كه در خيزش هاى سياسىمورد سوء استفاده قرار مى گيرند؟
هر يك از گمانه هاى مطرح شده در پرسش ها، مى تواند دست مايه يك تحليل در نگارشمقاله و يا كتاب باشد; اما انتخاب گزينه نزديك به واقعيت كه همه جانبه نگرى را درعين تعمق مد نظر قرار داده باشد، خردمندانه تر خواهد بود.
نگاه واقع بين، «مشروطيت» را نقطه آغاز زمان و مسيرى مى نگرد كه ساختار فرهنگى واجتماعى ايران اسلامى را دگرگون كرد تا «سياست» خاصى را حاكميّت بخشد. بنابراين «مشروطه» تنها ايجاديك رژيم پارلمانتيسم قانونمند نبود؟ به تحديد استبداد صرف محدود نمى شد؟ حكومت مردمرا پى نمى گرفت؟ و... آرى; اما وراى اين ظواهر كه گذار تاريخ باطن آن را بيش ازشعارهايش نماياند، «مشروطه» بنيادى فرهنگى ـسياسى بود كه استيلاى اجانب را در سراى اسلامى حاكميّت بخشيد. مشروطهخواهى در عثمانى،فروپاشى خلافت را در برداشت كه با «اصلاح طلبى» آغاز شده بود، و از آن امپراطورىعظيم و به هر حال اسلامى، تركيه لائيك آتاتوركى را بر جاى گذارد.
أ) مشروطيت در ايران اسلامى
تبريزناممشروطهرا نشنيده و تا آنروز ناممشروطهدرميان نبود. سخن از آزادى خواهى و عدالت طلبى مى رفت; ليكن شبانه كنسول انگليس كه ازپيش آمدهاى تهران نيك آگاه مى بود، چگونگى را بازگفت و ناممشروطهاز آن جا به ميانآمد.2
«كسروى» زمان انجام اين مهم را پس از صدور فرمانمشروطهمى داند، كه به علتآن كه آگاهى هاى درستى از تهران نرسيده بود، مردمتبريزاز وقوع آن مطلعنبودند. اين اعتراف دستاورد بزرگمشروطهرا حداقل در شهرتبريز، برون آمده از كنسول گرى انگليس مى خواند; تبريز، دومين شهر پرجوش و خروشايران درمشروطهخواهى!!
در چنين سندى ميزان آگاهى مردم از مشروطه، حتى پس از صدور فرمان آن در تهرانروشن مى شود; اما چگونه اين بنياد و واژه ناآشنا و نوظهور شورى زايدالوصف پديد مىآورد و تا آخرين هدف ها را در مى نوردد؟ پرسشى است كه پاسخ آن در كندوكاوهايى درخصوص «انديشه»، «انديش گران»، «ابزار» و «كاركردهاى» مشروطهقابل حصول است.
گذار از يك سده پس از حاكميّت مشروطه، پيش قراولان تئورى پردازمشروطهرا طلايه دارانانديشه غربزدگى معرفى كرده است. از همين زاويه مى توان نگاه جامع تر و گسترده ترىداشت تا باطن «مشروطه» اگر نه آن چنان كهواقعيت آن بود، بلكه بدان گونه كه در ايران اسلامى ظهور كرد و رشد يافت، بررسىشود.
يكى از پژوهش گران چنين نتيجه گيرى مى كند كه واژهمشروطهدر تركيه و ايران،معادل «كنستيتوشناليزم» انگليسى; يعنى حكومتى بر شالوده قانون اساسى و نظامپارلمانى به كار برده شد. در كشورهاى عربى واژه «دستور» و در هند و پاكستان لغت «آيين»، معادل همان كلمه انگيسى بود.
«سعدالدوله»، از رهبرانمشروطهخواه، مى نويسد: لغتمشروطهبه معناىچيزى است كه مشروط به شرطى باشد، و اين برگردانى نادرست از لفظ فرانسوى «كنستيتوسيون» است.
در اين حال «حسن تقى زاده»، «رضازاده شفق» شاهدان عينىمشروطهايران،مشروطهرا واژه اى جدا شدهاز نقطه فرانسوى «لاشارت» مى دانند; نه از واژه عربى شرط.
انديشه گر مؤثر در مشروطيت «طالبوف» هويتمشروطهرا اين گونه بهمعرض قضاوت مى گذارد: فضيلت اين بناى مقدس; يعنىمشروطهنمودن حقوقپادشاهان، تاج افتخار ملت انگيس است كه اول مجلس مبعوثان را تشكيل داده اند.انديشه گرى ديگر در مقام يك آزادى خواه سكولاريست به معناى غربى آن روز اروپا، «آخوندزاده» است كه پشتيبان گسترش تمدن و اصول پارلمانى غربى در ايران آن روز بودهاست.
«احمد كسروى» از جايگاه يك مدافعمشروطهو كسى كه به واقعمبانىمشروطهرا دركنموده، در ارزيابى ازمشروطهخواهى ايران، چنينتصويرى را ارايه داده است:
مشروطهيكچيز تازه اى بود از اروپا رسيده، و هر كسى بايد در پى ياد گرفتن و دانستن فنى آنباشد.8
اين واقعيت متأسفانه از سوى دين مداران به درستى انجام نگرفت; بلكه هر فرد ياگروه با خوش بينى و ساده انگارى به دفاع پرداخته و براى اين دفاع، دفاعيه اى بامحتواى خارج از واقعيت نوشتند.
نويسنده كتاب «تشيع و مشروطيت» مى نويسد:
علماى ايرانى ساكن عراقمشروطهرا از ريشه شرطگرفتند و به عنوان يك رژيم ضد استبدادى معنا كردند.
در رويه ديگر اين سكّه، حضرت «شيخ فضل الله نورى» مى درخشد كه ترسيمى چنين ازمشروطهبراى همهتاريخ و انديشمندان حقيقت ياب به يادگار مى گذارد:
منشأ اين فتنه، فرق جديد و طبيعى مشرب ها بودند كه از همسايه ها اكتسابنمودند و آن را به صورت بسيار خوشى اظهار داشتند كه قهراً هر كس فريفته اين عنوان وطالب اين مقصد باشد.
بهتر است حسن ختام اين برداشت ها را منظرى قرار داد كه انقلابمشروطهرا نمايان گرنخستين رويارويى مستقيم در ايران نو، بين فرهنگ اسلامى سنتى و فرهنگ غرب ارزيابىكرده است.
بنابر آن چه گذشت «مشروطيت» در ايران اسلامى با چنين ويژگى هايى در نخستين نگاهها مشاهده مى شود:
الف) برداشت هاى متفاوت و دل خواه علاوه بر مفهوم، حتى معناى لغوى آن را چندگانه كرده;
ب) تفسيرهاى خودمحورانه و دل خواه، ماهيت واقعىمشروطهرا در ابهام نگهداشته;
ج) بيگانگى مردم در مبارزاتمشروطهخواهى كه در آن خونهم مى دادند، با آن چه طلب مى كردند، به ميزان بيگانگى و اجنبى بودن اساسمشروطهبوده است;
د) با وجود اين تا روزگار كنونى اين ابهام در بنياد مشروطه، ذهن بسيارى ازبزرگان انديشه و عمل را از تحرك بازداشته.
حال آيا پسنديده است كه در دوران حاضر نيز با برداشت هاى مشابه گذشته، به تفسيرمشروطيت پرداخت و دستاوردهاى ذيل را هم چنان ارايه كرد كه:
ـمشروطهبنيانىداخلى دارد;
ـ هم گرايى آن با شريعت قابل بحث و پذيرفتنى است;
ـ تقابل كنندگانش سزاوار سرزنش و توبيخ هستند;
ـ پيامدهاى فاجعه بار مشروطه، نه به لحاظ ماهيت و مبناى مشروطيت است، بلكه متوجه «انحراف» آن به دليل «نفوذ برخى عناصر» در اجرا مى باشد!
ب) پيش لرزه هاى مشروطيت
بى گمان كاربرد كلمه «پيش لرزه» براى مشروطيت موجب شگفتى، انتقاد و اعتراض خواهدشد; اما از آن جا كه بنابر كالبدشكافى مشروطيت است و اميد مى رود باطن آن به عريانىمشاهده شود، قطعاً زمين لرزه اى هولناك و ويران گر در تاريخ ايران اسلامى نظاره مىشود كه تبعات تخريبى آن در مقطع كنونى به گونه اى عينى در حال تكرار است.
در بررسى پيش لرزه ها يا بسترها و زمينه هاى مشروطه، دو گروه مسايل مثبت و منفىقابل طرح هستند. اين دو گروه در كنار هم قابل تأمل بوده و توأمان به پيامدى چونمشروطهرسيده اند. ريشه يابى تحقيقى با شگفتى تمام نشان مى دهد كه گروه عوامل و عناصر مثبت در عينتعارض و تقابل بنيادين، زمينه ساز ايجادمشروطهشده اند!
رويدادهايى كه ريشه در سياست شيعى داشت و به حاكميّت شريعت فرمان مى داد و آن رابه اجرا در مى آورد. رخدادهاى مذكور ـ از هر دو دسته ـ در نگاه برخى پژوهش گرانموافق يا مخالف، داراى چنين تأثيراتى بوده است:
الف) اهرم اساسى در وقوعمشروطهبوده اند;
ب) ابزارهاى كار براى تقويت تئورىمشروطهشده، نهادينه سازىآن را در افكار و باور عمومى به انجام رسانيده اند;
ج) مشروطهخواهىتئوريك را در فضا و شرايط نامناسب، از ورود تا استقرار كامل آن دنبال كرده اند.
در عوامل مثبت «دين و شريعت» منبع مبارزه با استبداد و استعمار بوده، روحانيان ومرجعيت پرچم اين جهاد را به دوش كشيده اند. حضور دينى مردم در مبارزات چندگانهعلاوه بر پيروزى هاى هر مقطع، بيدارى و آگاهى آنان را نسبت به استبداد و نقشه هاىخائنانه اجنبى ها ثمر داده است; اما آيا اين امر را كه شريعت خواهى محض بوده، مىتوان از عوامل آفرينشمشروطهديد كه با بنيانىبيگانه، و حاميانى اجنبى و اجنبى زده، به منظور سوختن شريعت به ميدان آمد؟
به هر حال ورود مرجعيت در صحنه هاى استعمارستيزى و البته ضداستبدادى، با تبعيتفراگير مردمى از دو بعد قابل توجه است:
ـ نمودارسازى قدرت دين و احكام قرآن در مبارزات استقلال طلبانه;
ـ آگاهى دشمنان از نيروى شريعت محمدى(صلى الله عليه وآله) و مرجعيت و روحانيانآن، در مقابله و مبارزه با استعمار و استبداد.
با اين توجه، به روشنى مى توان وقوعمشروطهرا تهاجمى كارسازدر حذف و شكست قدرت بزرگ شريعت و روحانيان دانست كه روشن فكرى به انجام آن همتگماشت.
صدور فتواى الهى تحريم تنباكو از سوى ميرزاى شيرازى، جهادى آشكار با چنين توصيفبوده است. وقتى ميرزاى شيرازى با يك فتوا، به تحريم تنباكو أمر مى دهد، به اتفاقرأى همه نويسندگان تاريخ مشروطه، كمر يك كمپانى خارجى (رژى) را مى شكند، و در عينحال آبروى روشن فكر زمان خود، ملكم خان را مى برد.
پيش از اين، رستاخيزى ديگر عليه امتياز ننگين «رويتر» به شكست انگليس مى انجامد. در اين مصاف نيز، روحانيان با پرچم ضد استيلا و ضد غربزدگى، «استبداد» را به مبارزهمى خواند، و هر دو را به عقب نشينى وامى دارد. رمز و راز پيروزى توده ها بر استبدادو استعمار را بايد در ساختار فرهنگى آن دوران جستوجو كرد.
نگاهى بر آن است كه وقايع متعدد در تاريخ معاصر ايران، نشان داده ايرانيان روحيهمذهبى قدرتمندى دارند و درباره آن چه مذهبى است يا از سوى مذهب تأييد و توجيه شده،واكنش هاى عاطفى شديد نشان مى دهند. در واقعه تنباكو اين بُعد به خوبى پيداست.
دارنده اين نگاه به گونه اى خارج از واقعيت، حضور شريعت خواهانه مردم ايران رابه «عواطف مذهبى» ربط مى دهد; ولى به هر حال ناچار شده به اين حضور با انگيزه و هدفمذهبى اعتراف كند كه عرصه هاى عظيم سياسى را درنورديده و سرنوشت ساز گرديده است. قرارداد «رويتر» در مقام يك «واگذارى كامل كشور» به انگلستان با معارضه و تقابلروحانيان مواجه مى شود. مجتهد طراز اول تهران، حاج ملا على كنىّ، استيلاى نقابدارغرب را برنتافته، با آن حتى در لواى ورود فن آورى سودآور به مصاف بر مى خيزد. ايشانرواج و سلطه فرهنگ كفر را در سرزمين اسلامى جايز ندانسته، توجيه گران را با احترازپرچم شريعت خواهى به جهاد فرا مى خواند.
نمونه ديگر در مقياسى كوچك تر، برخورد «آيت الله مامقانى» است كه در سفر بهايران پس از رسيدن به قم، تقريباً بلوايى به پا كرد; زيرا صريحاً اعلام داشت عوارضراهدارى كه از طرف يك مؤسسه كافر فرنگى (بانك شاهى انگلستان) براى حفظ و مرمّت اينراه ها و نيز براى اداره پستخانهها و قهوهخانههاىسر راه وضع شده،حرام است و پرداخت آن ها خلاف احكام شرع مى باشد.
موارد فوق بنياد سياست استعمار و فرهنگ استيلاجوى غرب را نشانه رفت و سردمدارانسلطه، ناهموارى مسير ورود به سرزمين تشيع را احساس كردند. از اين لحاظ دسته عواملىكه به حضور آگاهانه دين مداران در عرصه هاى سياسى منجر شد و كارآمدى گسترده شريعترا نويد مى داد، عواملى است كه به تزلزل استعمار و اهداف غارت گرانه اش چشم داشت. اين موارد پديداركننده جهان مثبت داخلى بوده و بيدارگرى توده ها را در اغراض دشمناناستعمارى و اطاعت بى چون و چراى استبدادگران ثمر داده است; اما آيا مى توان اينعوامل را زمينه ساز استقرار مشروطيتى دانست كه ماهيتاً اومانيست بوده و هويت كاملاغربى آن، تعارض با دين و ستيز با شريعت را نمودار مى كرد؟مشروطهاى كه از سفارتخانههاى خارجىهدايت و حمايت مى شد; بويژه سفارت انگلستان با سابقه شكست هاى پى درپى از روحانيانو مرجعيت تشيع؟
مدير عامل شركت «رژى» در بيانيه خود، اظهاراتى دارد كه درخور توجه است. اوگستاخانه اعلان مى دارد:
جاى تأسف است كه هيأتى از علماى عالى مقام كه در واقع در امر زراعت ياتجارت نفع مستقيمى ندارند، اين اندازه از حقيقت دور باشند كه تصور كنند كمپانى مىخواهد مملكت را پر از فرنگى كند. يا اين كه اجازه دهد در عقايد مذهبى مداخله ورزند; حال آن كه عيان است كه انگليسى ها همه جا به دين اسلام احترام مى گذارند.
اظهارات اين فرد، بيان مى دارد تا آن زمان، بيگانگان از مقصد و مقصود وجودمرجعيت و روحانيان شيعه آگاهى نداشته و آنان را به مثابه روحانيان كليساى پس ازرنسانس مى پنداشته اند. از ديگر سوى، از همين فراز بيانيه مى توان تأكيد انگليسى هارا بر عدم نفع مرجعيت مبارز در مسايل مادى شاهد بود; حال آن كه روشن فكران دراعتراض و پرخاش خود عليه اين مجاهدان ضد استعمار، سود براى روحانيان را در امراقتصاد، علت مبارزه ضد غربى آنان ذكر كرده اند!!
اين تضاد برداشت روشن فكران و انگليسى ها، از زاويه نگاه «جلال آل احمد» باتصوير زيبايى نشان داده مى شود:
روحانيت تشيع به اعتبار دفاع از سنت، نوعى قدرت مقام است در مقابل هجوماستعمار، كه قدم اول غارتش ـ غارت فرهنگى و سنتى ـ هر محل است. به اين ترتيب،روحانيت سدى است در مقابل غربزدگى روشنفكران و نيز در مقابل تبعيت بى چون و چراىحكومت ها از غرب و از استعمارش.
غارت گران منابع و معادن ايران زمين، در نخستين قدم غارت فرهنگى، جامعه قاجار راجامعه اى شديداً مذهبى مى يابند كه ارزش هاى خوب و بد آن پايه ثابتى در مذهب دارد. در آن فضا برخى ارزش هاى پسنديده عبارت بوده است از: وقف كردن، صدقه دادن، كمك بهحمل جنازه، زيارت مرقد امامان، زيارت حج، حجاب زنان، برگزارى مجالس عزا و روضهخوانى. ارزش هاى ناپسند و امور نامطلوب در بعضى نمودها، موسيقى، مجسمه سازى،رباخوارى، مشروب خوارى، قمار بازى، نگاه به نامحرم به شمار مى رفته است.
پايبندى به احكام شريعت و ارزش هاى نيك آن در اتفاقات مربوط به «تحريم تنباكو» بروزهاى زيبايى داشته است. ديدگاهىمشروطهخواه يكى از مناظرآن دوره را بدين شرح آورده است:
در ماجراى مهاجرت آيت الله آشتيانى از تهران، منظره جمعيت زنان كه باروبنده سفيد و پيچه و چاقچور كه اغلب روى سرخود لجن ماليده و شيون و ناله مى كردند،و ياعلى(عليه السلام)و يا حسين(عليه السلام)مى گفتند،بسى دل خراش بود.
هم او از «فرصت الدوله شيرازى» نقل مى كند:
در اعتراضات ملى عليه «مسيونور»، خودم ديدم زنى مقنعه خود را بر سر چوبىكرده و فرياد مى زد كه بعد از اين دختران شما را مسيونور بلژيكى بايد عقد نمايد; والاّ ما ديگر علما نداريم.
در چنين فضا و شرايطى، «مشروطه» ظهور مى كند; نضجمى گيرد; به حاكميّت مى رسد و به قلع و قمع بنيادهاى فرهنگى، سياسى، اقتصادى واجتماعى مبتنى بر شريعت مى پردازد. آيا اين امر به سادگى و با فرض تولد و توليدداخلى قابل پذيرش است؟ خردمندانه است؟ و به كالبد شكافى اساسى نيازمند نيست؟
مقدمات مشروطيت ـ به معناى واقعى ـ بر اساس هدفمندى هايى كه در كاركرد آن ها بهظهور رسيد، در اقدامات «اميركبير» قابل ملاحظه است. نكات درخور توجه در يك بررسى ازاقدامات اميركبير به عنوان نخستين گام هاى برداشته شده، عبارتند از:
الف) آغاز حركت هاى متقابل با شرع، در محمل «قانون و مقررات»;
ب) بسترسازى ورود تفكرات و آداب و مشى زيستى غرب به ايران اسلامى;
ج) تولد و رشد تحصيل كردگان غربزده، با «تخصص هاى غربى» و «باورهاى غربى».
تئوريك كردنمشروطهغربى و هماهنگ سازىبى فرجام آن با فضا و شرايط داخلى، امر مهمى بود كه غرب رفتگان متخصص بدان همتگماشتند. آنان مديريت هاى مختلف را درمشروطهعهده دار بودند وروند غربزدگى فرهنگى ـ اجتماعى را به موازات ساختارسازى سياسى پى گرفتند. همين گروه «قانون خواهى» را در ايجاد نظام پارلمانتيسم ترويج و در ميان افكار عمومى سرگرداننهادينه كردند. «آزادى خواهى» و «برابرى» با مبانى غربى از همين كانال انتشار وگسترش يافت. همين طيف كه «روشن فكرى» ايران را پايه گذارى نمادين كردند، در ادامهكار تغيير حكومت را با كودتاى «رضاخان» قانونمند نموده، تحكيم سلطنت او را تئوريكساختند.
در برآوردهاى به عمل آمده از مشروطيت، مقدمات ايجاد آن در مسايلى چنين جمع بندىشده است: تأسيس دارالفنون، افتتاح باب مراودات نسبتاً منظم و مستمر با اروپا، ايجادپست و تلگراف، نشر برخى جرايد، ظهور كسانى مانند سيدجمال الدين و ميرزا ملكم و همفكرانشان در ايران، ظهور فرقه باب، وقوع برخى تحولات مدنى در عثمانى، اطلاع مردمايران از انقلاب فرانسه و...
برجسته ترين عناصر و اسباب در مطالب فوق، ثمرات اقدامات و اصلاحات اميركبير است. اين عوامل و ابزارها، پايه و مايه ورود تجدد و انتشار آن در جامعه ايران شد.
در ارزيابى و بررسى هاى ساماندهى ساختارى كه «اميركبير» به انجام رساند، مطالبسزاوار دقت موجود است. زاويه نگاهى، «اميركبير» را در پى آن مى نگرد كه ديوانخانهو دارالشرع را براصول تازه اى بنا نهد و امور عرفى را از شرعى جدا سازد.
الگار معتقد است: «اميركبير» دنبال فرصتى بود كه محاكم شرع را به كلى از ميانبردارد; از اين روى خود در پايتخت بر مسند قضاوت مى نشست و به فصل دعاوى مى پرداخت; اما وقتى دانست كه عدم كفايت دانشجويان او موجب شده كه احكام نادرستى صادر كند، ازكوشش خود دست كشيد.
تأمل در اين نكته حائز اهميت است كه در شرايط جامعه آن روز، احكام شرع اگر نه درتمام موارد، بلكه حداقل در مسايل قضا تا حدودى جارى بوده است; بالاتر آن كه حلّ وفصل دعاوى و مرافعات و معاملات با بهره گيرى از قوانين شرع و در حيطه عمل روحانيانقرار داشته است; از اين روى اقدامات به اصطلاح اصلاحى اميركبير در امور قضا ـ با هرنيت و انگيزه ـ «جدايى دين از سياست» را ثمر داده، و به تحديد نفوذ روحانيان درحكومت انجاميده است.
خط ترسيمى «اميركبير»، تأسيس «وزارت عدليه» را در پى داشت كه براى كنار گذاشتنروحانيان از امور دولتى كوشيد.
از ديگر موارد زمينه ساز در مشروطيت «نشر كتب و مطبوعات» است. آغاز اين امر نيزبه دوران اميركبير و برنامه هاى مدوّن وى باز مى گردد. پژوهندگان واقعهمشروطههر يك از عواملمذكور را به عنوان اهرم هاى خروج جامعه قاجار از جهل و بى خبرى مى ستايند. اينابزار كه در قلم و زبان روشن فكران، عوامل «بيدارى» خوانده شده و به تثبيت رسيدهاست; اگر با يك ارزيابى منصفانه و همه جانبه به آن ها نگريسته شود،ملاحظه خواهد شدكه در جهت يك هدف از پيش تعيين شده حركت كرده اند. بدين ترتيب نبايد انتظارى جزثمردهى يكمشروطهدگرگون كننده ساختارى، از آن ها داشت.
واقعيت آن است كه كتب، ترجمه ها و روزنامه ها، هدفى كلى را دنبال مى كردند كهعبارت بود از تغيير افكار و روش زندگى مردم. و البته بيش تر آشنايى مردم ايران بااروپا و اوضاع سياست و فرهنگ اروپايى، از طريق روزنامه ها بود و فكر و روش تجدد راكم و بيش اين روزنامه ها به ايران آوردند.
«كسروى» از كتاب «سياحت نامه» ابراهيم بيگ به عنوان عامل تأثيرگذار ديگر ياد مىكند و مى نويسد: «سياحت نامه» از ناآگاهى مردم، سرگرمى آن ها به كارهاى بيهوده،فريب كارى ملايان و ... مطالب بسيار داشت.
آخوندزاده نيز كه نقّاد ادب و سياست، و نمايش نويس و داستان پرداز بود، با اسلامو سنن اسلامى درافتاد و رجوع به آداب و سنن قومى و ملى ايرانى را پيشنهاد كرد.
انتشار آثارى مانند نوشته هاى طالبوف، آخوندزاده، ميرزا آقاخان و حاج زينالعابدين مراغه اى را اسباب تحولات فكرى جامعه ايران و زمينه ساز مؤثر مشروطيتبرشمرده اند.
به طور كلى به منظور ايجاد «زلزلهمشروطه» پيش لرزه هاىتئوريك و ابزارى آن را با چنين هدفى نظاره كرد:
اقتضاى طبع قدرت استعمارى و استكبار امپرياليست، بر مبناى تغيير آداب و رسوم آراو افكار مردمان است تا علاوه بر مال و كار، جان آن ها هم در تصرف استكبار و استعماردرآيد.
ج) عدالتخانه
خواسته اى چون تأسيس عدالتخانهدر مبارزات مردم، بهعنوان پيش درآمد تعيين كننده مشروطيت درخور دقت و تأمل است. اين خواسته كه در ميانديگر خواسته هاى مهاجران مهاجرت صغرا حالت محورى داشت، به قانون خواهى و رژيمپارلمانتيسم تغيير ماهيت داده است. مدافعان و منتقدانمشروطهبر اين مهم پاى مىفشارند كه خواسته ابتدايى روحانيان و مردم در تأسيس عدالتخانهبود كه بعدها بهمشروطهخواهى تغييرجهت داد; اما سطرهاى تاريخ، اين مسأله محورى و ظاهرالصلاح را نه تنها مخدوش معرفىمى كند، بلكه در اساس آن شبهه مى نمايد.
در اين خدشه و شبهه، پرسش هايى قابل طرح و پى گيرى هستند; از آن جمله: آيا باوجود حاكمان شرع و مراجعه عمومى مردم به آن ها، عدالتخانهنياز واقعى جامعه آنروز بوده است؟ آيا جدايى احكام شرع و عرف كه از گام هاى «آقاسى» آغاز و در اصلاحات «اميركبير» پى گيرى شد، ضرورت هاى آن دوره را پاسخ گو نبود؟ آيا «عدليه»اى كه ازپيش وجود داشت، در برآوردن مطالبات مردم چه ميزان توفيق داشت كه مبارزان مهاجردرخواست «تأسيس عدالتخانه» را نيز داشته باشند؟آيا عدالت خانه، خود اساس كارساز در معارضه با شريعت و روحانيان و كنار گذاشتن آناننبوده است؟ و پرسش آخر آن كه به طور كلى جايگاه عدالتخانهدر شعارها و خواستههاى روحانيان و مردم مهاجر كجا و چگونه بوده است؟
احمد كسروى تصريح مى كند:
راستى آن است كه آن زمان انبوه مردم كم تر به عدليه نياز داشتندى; زيرا كمتر به بيدادگرى گراييدندى، و از آن سوى بيش تر گفتوگوها با دست ملايان و ريش سفيدانو سران كوى ها به پايان آورده شدى.30
اظهاراتمشروطهخواهى چون كسروى، واقعيتى است كه بسيار بالاتر از آن پياده مى شده است; بدان گونهكه در دوره فتحعلى شاه، سيد محمدباقر شفتى بر مسند قضاوت مى نشست و حكم اجرا مىكرد. اين روال در دوره ناصرالدين شاه، بدين نحو پى گيرى شد كه حكم اعدامى را كه ازسوى رؤساى روحانى صادر شده بود، به حكومت مى سپردند; ولى باز هم عده اى از آن ها درمحضرهاى خود در مورد زناكاران و شراب خواران حد شرعى را اجرا مى كردند.
اجراى وظايف عدليه ـ بويژه در مورد حد شرعى ـ حتى به دست بزرگوارى چون شيخ هادىنجم آبادى كه در زمره نوگرايان محسوب مى شود، جريان داشته است. سر آرتور هاردينگ،وزير مختار وقت انگليس در ايران، مى نويسد:
شيخ هادى در تهران محكمه شرعى داشت و در بيرونىخانهمحقرش همه روزه بهمشكلات و اختلافات مردم رسيدگى مى كرد و پاداش ستم ديدگان و كيفر خاطيان را فىالمجلس كف دستشان مى گذاشت. من خود چندين بار شيوه كار كردن اين مرد و طريقه اجراىعدالت اسلامى را كه در محكمه اش صورت مى گرفت، به چشم ديده بودم.
حال يك نكته اساسى باقى مى ماند و آن اين كه عدالت خانه، مأمن و ملجأ دعاوىسياسى باشد و در تحديد استبداد داراى نقش; اما آيا اين اساس، به قوام جامعه ومحدوديت خودكامگى مى انديشيد و يا هدف غايى آن در پرده بود؟ و نيز آيا واقعاً اينخواسته مشروعيتى دينى و مقبوليتى مردمى داشت و با هر پيامد، از بطن مبارزات مردممتولد شده بود؟ اين نكته مقوله اى است كه قطعاً بايد پى گيرى و ريشه يابى شود.
نويسنده اى مى نويسد:
در فلسفه سياسى انديشه گران دوره قاجار، تجلى دولت قانونى جديد در استقلالو قوت يافتن محاكمه عرف نهفته بود. از نظر آنان نه تنها دخالت درباريان و پردهنشينان حرم سراها مخلّ قدرت دولت به همه امور بود، بلكه اين ديدگاه در اساس قدرتروحانيت نيز بايد محدود مى شد; يكى از راه هاى كاهش قدرت روحانيون، تضعيف محاكمهشرع بود. اين موضوع به سادگى قابل حل و فصل نمى بود; چرا كه قدرت محاكم شرع، تنهابه رؤساى مذهبى كه در ميان توده مردم نفوذ بسيار داشتند، وابسته نبود; بلكه فساد وآشفتگى در نظام حكومت بر همگان روشن مى ساخت كه براى احقاق حق، پناهگاهى بهتر ازمحاكم شرع نمى توان يافت.
با توجه به آگاهى و باور مردم در اين كه روحانيان پناهگاه سياسى ـ قضايى آنان مىباشند، عدالتخانهچه خواسته اى است؟ آيا اين خواسته ـ بويژه آن كه در درخواستهاى «مهاجران صغرا» گنجانيده شده و بيش از پيش خواسته روحانيان به شمار مى رود ـ به تقويت نفوذروحانيان در تحديد استبداد و حاكميّت قانون شرع مى انجاميد؟ يا خودكامگى ديگرى رادر جهت حذف تدريجى شريعت و روحانيان و به گونه اى قانونمند در نظر داشت؟
نيكى آر.كدى، مى گويد:
تا قبل از 1890 اكثر اصلاح طلبان غرب گراى تحصيل كرده، نسبت به علما تاحدودى موضع خصمانه داشتند; همان طور كه مقامات اصلاح گراى دولت نظير اميركبير، امينالدوله، ميرزا حسين خان سپهسالار و نيز اطلاح گران بابى و بهايى نيز چنين بودند. ازطرف ديگر، بعضى علما كم كم به صورت چهره هاى مؤثر و بانفوذ مخالفت در مقابل روالهراس انگيز فروش منابع ايران به خارجى ها درآمده بودند.
از ديگر سو، همين نويسنده «باب» را خواهان عدالت اجتماعى مى خواند كه اين موضوعرا در كتابش كه بسيارى از احكام قرآن را لغو مى كرد، آورده است.
بد نيست نگاه يك انگليسى را كه مدافع فرق ضاله است، مورد توجه قرار داده، و ازاين رهگذر موضوع ويژه عدالتخانهرا پى گرفت. وى مىنويسد:
همه افراد بابى و بهايى به مسلك خود عشق داشتند و دشمن سرسخت زعماى مذهبىايران (علماى شيعى) بودند.
با چنين زمينه هايى عدالتخانهطرح مى شود، در رأسدرخواستهاى مهاجران قرار مى گيرد و با شور و هيجان دنبال مى گردد و البته پيش درآمدتئوريك و عملىمشروطهمى شود.
ناظم الاسلام مى نويسد:
در حضور آقاى بهبهانى، سيد جمال واعظ گفت: مقصود همه ما از علماى اعلام وطلاب و وعاظ و تجار، فقط اين است كه شاه مجلس شورا بدهد. اگر من بدانم مجلس دادنموقوف و منوط به كشته شدن من است، با كمال رضايت و رغبت و ميل براى كشته شدن حاضرمى شوم. بهبهانى فرمود: اين لفظ هنوز زود است. به زبان نياوريد; فقط به همان عدالتخانهاكتفا كنيد تازمانش برسد.
سيد جمالمشروطهخواه و فدايى مجلس شورا، به گفته كسروى با همه رخت آخوندى و پيشه واعظى، به اسلام وبنيادگزار آن باور استوار نمى داشته و اين را گاهى در نهان به اين و آن مى گفتهاست; از اين روى نامش به بى دينى در رفته است. از اين سند، مشروعيت عدالت خانه، مجلس شورا واساس مشروطيت به خوبى مشهود مى شود. همچنين فرضيه پيش درآمدى عدالتخانهدر استقرار مشروطيتبه اثبات مى رسد. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!
در گزارش هاى ناظم الاسلام كرمانى كه از جايگاه يكمشروطهچى سرسخت سخن مىگويد، آمده است:
جناب ميرزا يحيى دولت آبادى مدعى بود كه بناى عدالتخانهدر عداد مستدعياتنبود و چون سفير عثمان گفت اگر استدعاى آقايان نوعيت داشته باشد، من توسط در صلح مىكنم، لذا من ملحق نمودم به نوشته آقايان تأسيس عدالتخانهرا تا سفير قبولكرد.
چگونگى و علت ارتباط مهاجران با سفير عثمانى را نويسنده مذكور چنين شرح مىدهد:
جناب حاج ميرزا يحيى دولت آبادى هم، در شهر به تحريك ملك المتكلمين، چندمجلس با سفير عثمانى ملاقات نموده و سفير را راضى كرد كه واسطه در صلح باشد ومذاكراتى با او نمود.
در اين سندها روشن مى شود كه اولا عدالت خانه، خواسته اى خارج از محدوده مهاجرانبوده و در رايزنى هاى سفارت عثمانى القا و تحميل شده است; ثانياً ارتباط و مذاكراتبا سفارتخانههاىخارجى، طرحى از بيرون بوده و ملك المتكلمين روزنامه نگار، چهره بارز آن در تكاپوىاجرايش بوده است; ثالثاً دولت عثمانى كه خود برپاكنندهمشروطهگرديده، و خلافتعثمانى را در پرتو آن مضمحل كرده بود، مشوّق گنجانيدن درخواست عدالتخانهمى شود و آن را عملىمى كند.
در همين جا لازم است نحوه حضور بى شرمانه و ددمنشانه سفير عثمانى را بر جنازهمطهر شهيد شريعت، حضرت نورى، يادآور شد. در اين يادآورى مى توان اهداف تأسيس عدالتخانهنشأت گرفته ازسفارت عثمانى را بيش تر كالبدشكافى و ماهيت شناسى كرد.
د) انديشه گرانمشروطه
ارزيابى واقع نگرانه از يك انديشه، بدون شناخت صاحبان آن انديشه ثمربخش نخواهدبود. بررسى يك انديشه غيرالهى جداى از دارنده آن، خرد ورزانه نيست و به درستى يانادرستى، خيرخواهى يا غرضمندى آن راه نخواهد برد.
اين امر در مشروطيت، با پيامدها و بازتاب ها و كاركردهايش ضرورتى بيش تر مىطلبد. تكرار وقايع اين ماجرا به لحاظ ماهوى و عملكردى در تاريخ ايران اسلامى و مقطعحاضر، مسأله اى نيست كه بدون يك كالبد شكافى اساسى پيش گيرى و درمان شود.
ظرافت و دقت، دورى از ذهنيت هاى پا گرفته و برداشت هاى يكسان گذشته، جرأت درتحليل هاى مبتنى بر واقعيات، ضرورت هايى است كه در اين جهت، بايد مورد توجه واقعشوند.
واقعيت آن است كه تئوريسين هايى كهمشروطهداخلى را رقم زدندو گاه از قانون آن سخن راندند و گاه آزادى خواهى و برابريش را تفسير كردند، همچنينآنان كه تحديد خودكامگى را در اساس مشروطيت يافتند و استقرار آن را علاج دردهاىجامعه ايران اسلامى دانستند، از دو گروه دينداران و دين ستيزان بوده اند. از يك سوانديشه گرانى به ميدان آمده اند كه با وجهه ديندارى، مشروطيت و اركان و ابزارهايشرا ستوده اند و كارپردازان التقاط هم، آميزه اى از غربزدگى آشكار را با آيات واحكام عرضه كرده اند; از سوى ديگر، دسته اى نيز دين ستيزى و الحاد را در ترسيممشروطهگرى خودآشكار ساخته اند و برخى نيز با سابقه نو مسلمانى، مدعى پيشرفت و ترقى مسلمانانايران در پرتو قانون گرايى و آزادى خواهىمشروطهبوده اند. سخنراندن درباره پرچم داران هر گروه و گذر از سرفصل هاى انديشه آنان، مبحث حاضر راتشكيل مى دهد.
سيد جمال الدين اسدآبادى بدون شك به عنوان پيشتاز تفكر آزادى خواهى و قانونگرايى شناخته شده و تقديس گرديده است. صرف نظر از نيّات باطنى و پوشيده او، بررسىشخصيت و انديشه سيد جمال، عبور از برخى مسايل راهگشاى حال و آينده است و مى تواندبه كالبدشكافىمشروطهو اركان آن امدادرساند.
ناظم الاسلام كرمانى مى نويسد:
سيد ميل مفرطى به دخول در فن پلتيكى داشت. به مناسبت عضويت و رياست در يكىاز اجتماعات و مجامع فراماسونى، به ترتيب نشرهاى فرانسه، انجمنى تشكيل داد. باعداوت مفرطى كه با انگليس كه به ابناى وطنش تعدياتى نموده بود، داشت، جهاراً با آنها اظهار معادات مى نمود. لوايحى بر ضد انگليسى ها منتشر نمود. آن لوايح را درروزنامجات به زبان انگليسى ترجمه كردند و به اندازه اى جالب دقت نظر سياسيونانگليسى گرديد كه «مستر گلادستون» بنفسه در مقام مدافعه از آن لوايح برآمد.
پژوهشگرى ديگر، شخصيت سيّد و گوشه اى از انديشه او را چنين وصف مى كند:
يك گوشه از فعاليت هاى سيد در مصر كه زمينه گفتوگو و مناقشه درباره شخصيتسياسى او شده، عضويتش در جمعيت فراماسونرى مصر است.
هم او مى افزايد:
يكى از سخنرانى هاى سيد جمال در باب پيشرفت علوم و صناعات، در عثمانى بود. با وجود همه احتياطى كه او در تهيه خطابه، به كار برده بود، مطلبى كه ضمن آن درتشبيه نبوت به صناعت گفت، دستاويزى براى شيخ الاسلام فهمى افندى و ديگر روحانيونارتجاعى فراهم كرد.
در كند و كاوى بيش تر مى توان مسايلى از اين دست را يافت:
سيد اصلا پرستش مصنوعات را كفر مى داند و مى گويد صانع را بايد پرستيد وسجده به صانع بايد نمود; نه مصنوعات. طلا و نقره نمودن مزار و مراقد را معتقدنيست.
سند فوق برگرفته از اظهارات تأييدى و ستايش آميز ميرزا رضا كرمانى، قاتلناصرالدين شاه، است كه از بازجويى هاى او باقى مانده.
جلال آل احمد معتقد است:
بايد به خاطر مال باشد كه همين سيد جمال الدين با ميرزا آقاخان و شيخ احمدرومى اتحاد مثلثى دارد، ضد حكومت و ضد روحانيت.
احمد كسروى در معرفى بنيان گذاران اتحاد اسلام يا همان مثلثى كه آل احمد از آنگذر مى كند، مى نويسد:
شيخ احمد رومى و ميرزا آقاخان دو عضو مثلث اتحاد اسلام نخست در ايران شيعىبودند; سپس در اروپا «ازلى» گرديده و دختران صبح ازل را به زنى گرفته اند; سپس بهيك باره بى دين گرديده و آشكارا طبيعى گرى نموده اند. در پايان كار، به سيد جمالالدين اسدآبادى پيوسته و باز به مسلمانى گراييدند و به همدستى او به اتحاد اسلامكوشيده اند.
نويسنده مذكور پس از اين پى گيرى شخصيتى و انديشه اى، آراى سياسى آنان را در اثرمشاهده پيشرفت هاى اروپا و نيرومندى دولت هاى آن دانسته، كه موجب به درد آمدن دل آنها نسبت به آشفتگى كار شرق و درماندگى شرقيان شده و ايشان را به تلاش در اين عرصهوا داشته است.
آل احمد با زاويه نگاهى واقع نگر استدلال مى كند:
اگر كار سيد جمال الدين نگرفت، يكى هم به اين دليل بود كه نتوانست مثلاميرزا آقاخان را از تظاهر به لامذهبى باز دارد، تا فقط به معارضه با سلطنت قاجاربسنده كند.
در اين مرور سيدجمال را شخصيتى با تساهل و تسامح گسترده بايد نظاره كرد كهانديشه سياسى اش، راه سياسى كارى را هموار مى ساخته است.
نويسنده مدافعِ آزادى خواهى و ضد استبدادىِ سيدجمال، در ستايش او مى نويسد:
سيد شخصيتى جهانى بود و مليتى خاص نداشت كه او را ايرانى بناميم ياافغانى، و نه مذهب معينى براى او مى توان در نظر گرفت كه شيعه اش بخوانيم ياسنى.
بدون شك سيدجمال بدان گونه كه غرب در نظر داشته، از پيشرفت و ترقى آن متأثر شدهبود. او اسلام را مبناى حركت قرار مى داد; اما راه درمان معضلات همه جانبه شرقمسلمان را با الگوى غربى طى مى كرد; از اين روى انديشه سياسى وى مشروطيت با قانونگرايى و آزادى خواهى اش، يك الگوى بى بديل است. همين نكته اساسى است كه بين او وآقاخان و روحى و ... نقطه اشتراك ايجاد مى كند، مورد توجه سياست مداران انگليسىواقع مى شود، و در ميان توده هاى مسلمان و بخصوص شيعى، هوادارانى نمى يابد؟!
سيد محمد طباطبائى در استمرار راه سيد جمال الدين و با حضور در مرحله اجراىمشروطيت، صاحب نظرى ديگر است كه بيش تر به عنوان يكى از رهبران اصلىمشروطهمطرح شده. تصويرىكه ناظم الاسلام از ايشان به دست مى دهد، چنين است:
مساعى جميله شان در ترقى نوع بشر بود و قطع شجره خبيثه شر. پيوسته مواعظايشان در تنوير عقول بود و جهدشان در تعليم جهول; از اين روى امر به تأسيس مدرسهاسلامم نمود و تشكيل انجمن مخفى كه در آن نوباوگان وطن و رجال آتيه را به طرز جديدىآموزگارى كنم.
به هر روى تجدد و نمادهاى آن، كارآمدترين وسايل در انديشه انديشه گران ديندارىاست كه آتيه بهتر را براى ايران در نظر داشتند; اما چرا طباطبائى به عنوان يكروحانى ريشه دار و نواده سيد مجاهد كه با فتواى جهاد عليه استعمار روس خود پيشتازشهادت شد، به چنين انديشه اى مى رسد؟ تأثير و تأثر او از غرب و برنامه هاى آن را بهدليل سفرى دانسته اند كه به بلاد روسيه و آسياى صغير و اسلامبول داشته و با رجالبزرگ و دانايان سترگ آن ديار ملاقات هايى كرده است.
ديدگاهى ديگر بر آن است كه عوامل آشنايى طباطبائى با انديشه هاى آزادى خواهى وبرخى مفاهيم متداول غربى، عبارت بوده اند از: شاگردى شيخ هادى نجم آبادى، پيوند بافراماسونرى، سفرهايش به روسيه و تركيه و كشورهاى غربى، ديدن سياست مداران گوناگون وپيوند با انجمن مخفى ايران.
همراه و هم گام طباطبائى، ديگر رهبر روحانىمشروطهخواه; يعنى سيدعبدالله بهبهانى است. پيشينه حضور سياسى او را مى توان در قيام الهى تحريم تنباكوديد. آن جا كه به منظور شكستن اين جهاد بزرگ، ناصرالدين شاه از ميرزاى آشتيانى مىخواهد با كشيدن غليان در ملأ عام، به نحوى شكست اين فتوا را از منظر دين اعلانداشته، مبارزات ضد استعمارى و ضد استبدادى را سدّ كند. ميرزاى آشتيانى با سر باززدن از آن، فتوا را پاس داشته و امر تبعيد انگليسى ها را پذيرا مى شود.
بنابر اظهارات ناظم الاسلام، آقا سيد عبدالله بهبهانى، از ميرزاى آشتيانى تبعيتنكرد; بدان علت كه مى گفت: اولا من مقلد نيستم و مجتهدم; ثانياً اين صورت حكم كهنسبت به جناب ميرزاى شيرازى مى دهند، حكم است يا فتوا؟ اگر حكم است كه بايد بينمدعى و مدعى عليه و در مقام ترافع باشد و اگر فتواست كه فتوا نسبت به مقلدان لازمالعمل است، نه نسبت به مجتهد. بارى! جنابش با حضرات همراهى نفرمود.
استدلالات فقهى آيت الله بهبهانى در اين مقطع به بينش و دانش خود ايشان مربوطاست; اما بر هر پژوهش گرى لازم است كه در اين امر غور كند. آيا نبايد همين مبناىنگرش دقيق و مبتنى بر اجتهاد را از اين بزرگوار در مواجهه بامشروطهانتظار داشت؟
مشروطهاى كه اگرمبانى دين ستيزش مشهود نبود ـ كه حداقل در نوشته هاى يك ملحد چون آخوندزاده بهصراحت پيدا بود ـ در استمرار حركت اركان قانون و آزادى و برابرى اش، تضاد با شريعترا به صحنه عمل كشانيدند، قطعاً بايست با نگاه اجتهادى و شريعت مدارى مخدوش جلوهكند و يا حداقل مورد مداقه و كالبد شكافى قرار گيرد. آيا نبايد به اندازه حكم يافتواى الهى حضرت ميرزاى شيرازى درباره بناى وارداتىمشروطهتأمل مى شد واستدلال مى كرد و استدلال مى طلبيد؟
مشروطهاى كه يكىاز مؤثرترين انديشه گرانش، ميرزا ملكم خان ارمنى زاده و دلاّل فروش يا واگذارى كشوربه انگلستان بود و رئيس مجاهدانش نيز، يپرم خان ارمنى و خيل مجاهدان فاتح تهرانش،طيفى از بلشويك هاى قفقازى شريعت ستيز. مشروطهاى كه بازدهى اصلىآن مجلسى بود كه هم چون تقى زاده را به وكالت داشت; هم او كه القاكننده ترور همينسيد عبدالله بهبهانى بود و مجرى ترور نيز، يكى از مجاهدان به نام حسين لَلِه!!
به طور كلى انديشهمشروطهدر ميان دينداراندر بارزه هاى فكرى شخصيتى چون آيت الله نائينى شكوفا مى شود كه تفسيرى دين مدارانهاز اين مبنا ارايه مى دهد; اما آيا اين بزرگوار فرجام را تا چه حد منطبق با برداشتهاى خود ديد؟!
در گروه ديگر، انديشه گران مسيرى ترسيم كرده اند كه دو نتيجه عينى داشتهاست:
1. شريعت ستيزى يا تضعيف و حذف احكام الهى از عرصه هاى مختلف سياسى ـاجتماعى;
2. هموارسازى استيلاى غرب در سرزمين ايران.
آخوندزاده و طالبوف، از سردمداران ترويجمشروطهخواهى هستند. دركنار آن ها ملكم خان به عنوان پدر قانون گرايى ايران، قد علم كرده است. سپهسالار و ... هر يك گوشه اى ازمشروطهرا در دست داشتهاند.
آخوندزاده به عنوان يك سكولاريست تمام عيار شناخته شده، كه دين زدائيش او رانسبت به همه اديان و حتى فرقه هاى موسوم به مذهبى مانند بابيت مهاجم ساخته بود. وىسرسختانه به اسلام و پايبندى بدان مى تاخت. با وجود اين، انديشه ها و نوشته هايشبسيارى از روشن فكران ايرانى را كه انقلابمشروطهرا از نظر انديشهرهبرى مى كردند، تحت تأثير قرار داد. گويا اين شخص نخستين ايرانى بوده كه جنبه هاى ضداسلامىمشروطهرا بهشيوه اى بسيار روشن بيان كرده است.
فتحعلى آخوندزاده به گونه اى شفاف وارد معركه شده، ومشروطهرا پيش از انتشاروسيع داخلى، براى اين امر تئوريك نموده است. از حيث بى پروايى در دين ستيزى و عريانكردن مشروطيت معارض با اسلام، شايد بتوان او را خدمت گزارى صادق براىمشروطهچيان دانست!!
طالبوف، نحوه اى التقاط فكرى را به نمايش مى گذارد. او در انطباق مفاهيم و اركانمشروطهبا دين اسلامو مذهب تشيع، تلاشى وافر به عمل مى آورد. كتاب هاى طالبوف در مشروطه، خوانندگانفراوان داشت. از جمله اعتقادات فكرى او اين بود كه كشور بايد قانون داشته باشد و ازآن جا كه از نظر او،قوانين و احكام اسلامى، براى مسايل امروز جامعيت ندارد، لازماست كه سى هزار ماده بر قواعد و احكام دينى افزوده شود. خواندن كتاب «مسالك المحسنين» طالبوف از سوى شيخشهيد، فضل الله نورى تحريم شد و خود وى تكفير.
ملكم خان، مسلمان ارمنى زاده، صاحب انديشه اى ديگر درمشروطهسازى است. پايبندىبه قانون شريعت از سوى وى، مانع از آن نبود تا تيزبينان شريعت مدار پذيرايش باشند. بدين جهت، زمانى كه در تهران بود از «آقا سيد صادق طباطبائى» پدر «سيد محمدطباطبائى» وقت ملاقات مى خواست، و ايشان اجازه نمى داد و به مسامحه مى گذرانيد. شايد ملاقات و مجالست با «ملكم» را بر خود حرام مى دانست.58
نگاهى جانب دارانه، نوشته هاى ملكم خان را سرشار از آگاهى و دانش ارزيابى مىكند; اما اعتراف دارد:
چيزى كه هست، ملكم از دسته فراماسون بوده و نوشته هايش آن رنگ را داشتهاست.59
يك پژوهش گر ديگر نيز، معتقد است وى اهميت و معنا و اصولمشروطهشيوه ادعايى غربىرا به خوبى درك كرد. هم او براى جذب خوانندگانش كوشيد انديشه هاى نو را با آيات واحاديث بيارايد.60
گذارهاى كوتاه از هويت انديشه گران به ناممشروطهو نيز راهبرانى كهدر انجام آن سهم به سزايى داشتند، راهيابى به انديشه تئورى پردازان مشروطيت را آسانمى كند; هم آنان كه سال هاى پيش از پيدايىمشروطهدر ايران، با نوشتنمقالات و كتب، ترويج آن را عهده دار شدند و هم كسانى كه در مبارزه با استبداد،قانون و آزادى غربى را حلاّل مشكلات دانستند و هم راهبرانى كه در انجاممشروطهتلاش نمودند.
هـ ) مشروطهتئوريزه شدهايرانى!
از زمانى كه سياست آزادى طلبى به امر مملكت دارى راه يافت، حكومت هاى مطلقه جاىخود را بهمشروطهداد. بدين سان مردم غير يهود با دست خود حكومت هاى مطلقه را كه از ثباتى نسبىبرخوردار بودند، متزلزل كردند; زيرامشروطهجز بى نظمى، كشمكش،عدم توافق و برخورد ميان احزاب، چيزى به بار نمى آورد. به عبارت ديگر، مكتبمشروطهجز نابودى دولت هدفندارد.61
پروتكل يهود، با چنين اعلانى به صراحت چند نكته را بيان مى كند:
1. ليبراليسم منبع فكرى و عقيدتى مشروطيت است;
2. حكومت هاى غيرمشروطهثبات نسبى را دركشورها فراهم كرده بودند;
3. هرج و مرج يا آنارشيسم سياسى، حداقل هدفى است كهمشروطهدنبال مى كند.
اضافه بايد كرد كه در كشورهاى غير غربى، مشروطه، ساختارى بيگانه بود كه پرچماستيلاى اجنبى ها را در برخى از كشورها به اهتزاز در آورد.
هاردينگ، وزير مختار انگليس در تهران دوران مظفرالدين شاه، پيش بينى آثارمشروطهرا در زمان تسلط آنآسان نمى بيند; زيرا روش هايى كه رؤساى اين نهضت بعداً براى رسيدن به هدف هاى خودپيش گرفتند، از همان آغاز، اين بدبينى را به وجود آورد كه جنبش مشروطيت ايران،عواقبى وخيم تر از عواقب حكومت استبدادى براى ايرانيان داشته باشد.
اين انگليسى در عين حال كه با زيركى و غرضمندى، معضلاتمشروطهرا به مسايل اجرايىو كاركرد مجريان مرتبط مى كند ـ و همين برداشت مايه و پايه تحليل هاى پى در پى شده،راه را براى ماهيت شناسى مبانىمشروطهسدّ كرده است ـعواقب وخيم تر اين بنا را از حكومت استبدادى نويد مى دهد! تأمل در اين نگاه و تطبيقآن با محتواى پروتكل يهود، حاكى از آن است كه مشروطيت، ساختارى نافرجام است كه ثباتو قوام جامعه را خدشه دار كرده و هرج و مرج ناشى از آن تا مرز انهدام چهارچوب هاىمستحكم جامعه پيش مى رود. اگر فرهنگ سوزى و استيلاى غربزدگى در كنار هرج و مرجاجتماعى و سياسى ملاحظه شود، شمايى عينى تر، ملموس تر و فاجعه بارتر به دست خواهدآمد.
بهتر است ادامه اظهارات هاردينگ براى تأمل دقيق تر ارايه شود:
چنان كه گفتيم، ثمرات اين نهضت را دشوار بتوان به اين زودى سنجيد وارزيابى كرد. از آن طرف هيچ علامت يا قرينه اى اميدبخش به چشم نمى خورد كه سرانجام،رهبرى جديد در ايران ظهور كند و نظم و آرامش داخلى را (بدان سان كه نخستين شاهانقاجار به وجود آورده بودند) دوباره به كشور باز گرداند.62
مشروطهبا بنايىپيش ساخته و اومانيستى و ساختارى نهادينه شده در انگليس و به دست انديشه گرانغربزده به منظور اجراى داخلى، تئوريزه شده است; اما روند تئوريك نمودن آن در چنانهرج و مرج و آنارشيسم فرهنگى ـ سياسى فرو رفت كه باطن امر حتى تا امروز روشن نشدهاست. كسروى با شناخت صحيح مشروطيت مى نويسد:
ناسازگارىمشروطهو قانون اساسىاروپايى با كيش يا دينى كه مردم داشتند، درخور چاره نمى بود.63
محققى ديگر،مشروطهرا بدين شكلنگريسته كه در رژيممشروطهواقعى، هر كس ازآزادى مذهب برخوردار است و داشتن يا نداشتن مذهب نيز، آزاد مى باشد. هيچ كس نبايدبه دليل داشتن يا نداشتن عقايد مذهبى، انجام دادن يا انجام ندادن دستورات مذهبى زيرفشار قرار گيرد.64
آن چه آمد،مشروطهرا فراتر از ساختارسياسى مى نماياند; بلكه آن را عبارت از يك ايدئولوژى هدفمند معرفى مى كند كهدگرگونى مبنايى حكومت و سياست را به منظور نوسازى آن، مدّ نظر دارد. در اين دگرگونىو نوسازى، بايدها و نبايدهايى بر اساس فرهنگ غرب و ليبراليسم مبناساز آن حاكميت مىيابد.
بدين جهت نظريه پردازان داخلى، در جايى كه مجبور به التقاط شده اند، راه به جايىنبرده و به ناچارمشروطهغربى را ترسيم كردهاند. همچنين دينداران دردمند در طريق تحديد استبداد نيز، از تفسيرهاى دينى خود بهمنظور پذيرش مشروطيت، ماحصلى متضاد كسب نموده اند.
تئورى پردازانمشروطهاز راه هاى گوناگوننگارش مقالات، كتب و سرودن شعر در راه ايرانى كردن آن كوشيده اند. آقاخان كرمانى كهپيش تر از او سخن رفت، در اشعارى به سوى «ايدئولوژىمشروطه» آن چنان كه بود،روزنه اى مى گشايد. اشعار او، در پاسداشت ايران قبل از اسلام و ستايش شاهان آن دورهاست. آقاخان، شعرى با عنوان «ياد ايام نيك بختى و سعادت روزگار پيشين» دارد كهمشحون از تقديس شاهان است. در شعرى ديگر به نام «تعزيت و سوگوارى ايام گذشته»، شاهپرستى را آشكارا ترويج مى كند:
كجات آن همه دانش و زور دست *** كجات آن بزرگان خسرو پرست65
به همين منوال وى مرثيه سرايى بر اهوراپرستى دارد; در عين حال كه فرياد اتحاداسلام سر داده، قانون مدارى و آزادى خواهى براى ملت مسلمان ايران را طلايه دار مىشود! او مبناى ليبرالى حقوق بشر را منشأ و منبع شناخت قرار داده و آن را به عنوانايدئولوژى آزادى خواهى عرضه مى كند:
ولى تا شناسيد از خير و شر *** ببايست خواندن حقوق بشر66
با اين همه در يك فريب كارى متجددانه مى گويد:
ز اسلام آيد به فرّ حميد *** يكى اتحاد سياسى پديد67
اين فرد كه جايگاه مهمى در تئوريزه سازىمشروطهايرانى اسلامىدارد، در يك مقاله، تمام شعراى ايرانى پس از اسلام ـ حتى شيخ اجل سعدى شيرازى ـ راتقبيح مى كند و ستايش فردوسى از سوى او چنين دليلى دارد:
تنها كسى را كه ادباى فرنگ مى ستايند، همان فردوسى طوسى است كه اشعارشاهنامه او گرچه بعضى جاها خالى از مبالغه نيست; ولى حبّ مليت و جنسيت و شهامت وشجاعت را تا يك درجه در طبايع مردم القا مى كند.68
آشفته بازار تئورى سازى مشروطيت، آخوندزاده را با دين ستيزى آشكار در رديف اولقرار داده است. او عدم تساوى زن و مرد، مسلمان و نامسلمان و برده و آزاد را در فقهاسلامى و اصولا قانون مجازات اسلامى را سخت مورد حمله قرار داد; زيرا به نظر او اينقوانين با روح يك نظام قانونى و دموكراسى غربى منافات دارد.69
برجسته ترين پيشنهادهاى ملكم خان، انديشه گر مشروطيت و پدر قانون ايران، در چنيننكاتى تدوين شده است:
آموزش و پرورش غربى و غير روحانى، تشكيل دولت به شيوه اروپايى، قانوننوكيفرهاى عمومى، آزادى بيان، تكنولوژى و تمدن غرب، تغيير الفباى عربى، برترى زبانبر مذهب در تشكيل وحدت ملى.70
اشارات بسيار مختصر و ناچيزمشروطهايرانى ـ اسلامى رادر جهت تئوريك شدن نشان مى دهد. بزرگانى از دينداران حقيقى چون آيت الله نايينىنيز، در اين عرصه كوشيده اند; اما اين تلاش ها هرگز ماهيت واقعىمشروطهرا تغيير نداده ودر خوش بين كردن وارستگان تيزبينى چون شيخ شهيد، نورى، توانمند نبوده است.
بدين جهت شيخ شهيد در رساله خود به نام «حرمتمشروطه» باطن مشروطيت رابدان گونه كه بود، عريان مى كند. همچنين پرده از تلاش هاى فريب كارانه التقاطى هاىتئورى پرداز برمى دارد و هدف اصلى آنان را از حاكميت ايدئولوژى شريعت سوز مشروطه،بدين شرح اعلان مى كند:
شخصى از اين شياطين وقتى در خلوت به عنوان دل سوزى براى اهل مملكت مى گفت: كه اصلاح فقر اين كشور به دو چيز است: اول كم كردن خرج، ثانى زياد كردن دخل، و ازبراى اول، بهتر چيزى كه كليد خرج را تضعيف مى كند، رفع حجاب است از زن ها، كه آنوقت عوض بيرون و اندرون، يك دستخانهكافى است.71
كسروى تأكيد دارد:
سرجنبانى در ايران از بيست ـ سى سال پيش، معناىمشروطهو چگونگى زيست تودههاى اروپايى را مى دانستند و سالانه كسانى به اروپا مى رفتند و باز مى گشتند وآگاهى هايى از آن جا مى آوردند.72
نويسنده كتاب «تشيع و مشروطيت»،مشروطهوطنى را غير قابلتفكيك از اصل غربى آن مى داند و تلاش دين خواهان را در سازگار ساختن مشروطيت بااسلام، بى ثمر مى بيند. او معتقد است اين بى ثمرى، ضايعاتى نيز داشته كه جدايى صفواحد روحانيان و ايجاد دشمنى ميان آن ها، از جمله آن بوده است. او مى نويسد:
از نظر كلى، قواعد و مقررات اسلامى كه مورد استناد شيخ فضل الله نورى قرارگرفته، با آن چه نائينى باور داشت، متفاوت و متناقض نيست; زيرا نائينى خود يك مجتهدشيعه بود كه در عقايد كلى و بنيادى مربوط به كشيش شيعى، با شيخ فضل الله ناهماهنگىنداشت; ولى اين انقلاب مشروطيت بود كه اين دو مجتهد را به عنوان دو دشمن در برابريك ديگر قرار داده بود.73
و) سلاح هاىمشروطه
مشروطهبا باطنىمتقابل با شريعت، چنان به ميدان عمل آمده كه ابزارهاى تئوريك كاربرديش، جز سلاح نمىتوانند ديده شوند.
قانون، از اركان سه گانه مشروطه، تيغ تيزى بود كه بُرندگى فراوان داشت; اما اينكه قانون چه بود، بر چه مبنايى استوار بود و كدام مقصد را در نظر داشت، معمايى استكه آنارشيسم مشروطيت آن را در ابهام نگه داشته بود; مثلا:
«واعظانمشروطهبر منبر سخن از قانون، برابرى و همدستى و مانند اين ها راندندى و نويدها به مردمدرباره آينده دادندى. آن ها بيش تر براى گفته هاى خود از قرآن و حديث گواه آوردندىو معناىمشروطهونتيجه هاى آن را بدان سان كه اروپاييان مى شناختند، كمتر مى دانستند.»74
از سوى ديگر طالبوف، قانون و ماهيت آن را اين گونه وصف مى كند:
آن چه مخالف تمدن است، در شرع شريف ما هم كه اساسى قانون ايران خواهد بود،ممنوع و مادام الدهر حرام است. هر مسلمان يا نويسنده اين سطور كه دل و زبانش مصدقاين حرمت نباشد، كافر است و هر كس كه قانون را متمم شرع و ناظر اجراى احكام شرعنداند، باز مسلمان نيست.75
سلاح قانون، از نظر اين انديشه گر التقاطى، متضمن حيات انگليسى است و منبعث ازخواست مردم76; بى جهت نيست كه يك پژوهش گر، شريعت مدارى شيخفضل الله نورى را در تقابل بامشروطهو ركن هاى آن، چنينارزيابى كند:
آنان كوشش كرده اند كه هيچ كس ـ مجتهد يا غير مجتهد ـ را در امر قانونگذارى و قانون سازى مجاز ندانند. بر طبق مذهب شيعه مجتهد مى تواند احكام شريعتاسلام را از قرآن و حديث استنباط و استنتاج كند و نتيجه آن چه را كه به دست آورده،به صورت فتوا براى پيروى مردم اعلام دارد. اين شيوه كار نمى تواند قانون گذارىناميده شود; ولى اگر يك پارلمان قرار باشد به عنوان قوه مقننه به معناى متداولدمكراسى باشد و تنها بر اساس نياز مردم قانون بسازد، مسلماً شيوه كار و كاركرد آنمخالف با كيش شيعه است و استدلال مخالفانمشروطهكاملا بهجاست.77
ابزار قانون در عمل نيز، حالتى تهاجمى داشت و اين را آشكارا در مجلس شوارا بهنمايش گذارد. هنگام بالا گرفتن بحث هاى تطبيق احكام شرع با قانون از سوى نمايندگاناقرار شد كه: مگر ملت قانون مذهبى و عبادت از دولت مى خواهد كه محتاج مباحثات علمىباشد. ما قانون اساسى سلطنتىمشروطهاى را مى خواهيم كهميان تمام دولت هاىمشروطهمجرى است. قانونشرع را در هزار و سيصد و اند سال پيش پيغمبر ما آورده، و در دست داريم. كسروى اينسخنان را در مقياس وسيع تر با اين ديد ملاحظه كرده است:
اين سخنانى بود كه از سردستگان مى تراويد و به زبان واعظان به مردم گفتهمى شد. اين معنايش كنار نهادن شريعت مى بود; ولى واعظان با بسيارى از ديگران اين رانمى فهميدند و به زبان مى آورند.78
واقعيت را در تشريح مستشارالدوله بهتر مى توان يافت كه قانون فرانسه را برتر ازكتاب شرعى مى داند و علت اين امر را نوشته شدن آن به قبول دولت و ملت و نه به رأىواحد مى خواند.79پژوهش گرى اين رأى واحد را مبهم خوانده و احتمالداده است كه منظور، مسأله فتواى يك مجتهد يا فرمان خليفه و سلطان باشد.80آيا نمى توان بر اساس انسان انگارى سكولارى غربكه پايه و مايه مشروطيت و تسليحات تئورى و ابزارى آن است، رأى واحد را وحى دانست كهبه زعم آن جماعت در مرتبه نازلى از رأى دولت و ملت واقع شده است؟
آزادى و برابرى، سرنوشتى مانند قانون دارند و با همان رويّه به ميدان مى آيند وو مانع از اجراى شريعت و ارزش هاى دينى مى شوند. گزارش اسپرنيگ رايس، وزير مختارانگليس در تهران، پرده از ابهامات برمى دارد:
بسيارى از روحانيون به رهبرى سيد محمد واعظ محبوب سيد جمال الدين اعلامكرده اند كه قانون اسلام، يك قانون آزادى و برابرى است. نماينده زرتشتيان نزد منابراز اميدوارى فراوانى كرده است كه شايد تصميماتى در راه اغماض گرفته شود; ولى درحال حاضر اين موضوع هنوز معلّق است و بدون شك براى مدتى منشأ ناراحتى خواهدبود.81
تعارض قانون، آزادى و برابرى با شريعت اسلامى به نحوى آشكار بود، كه على رغمتلاش هاى التقاطى، يا دردمندانه ساده انگارانه، غير مسلمانان از آن ابراز خرسندى مىكردند.
مخالفانمشروطهاز سر دين مدارى به كالبدشكافى اين مفاهيم پرداخته و در كتاب «تذكرة الغافل» ابرازنموده اند:
اگر مقصود آن ها تعيين قانون الهى و اجرا و تقويت آن بود، عوام و فرقمختلفه را چه مدخليت در اين امر بود و چرا از آن ها در امور عامه رأى مى طلبيدند واسمى از دليل شرعى نمى بردند. و در صورت مخالفت هر يك از آن ها كه اسم مطابقه مىبردند، به او تعرض مى كردند؟82
حمايت گسترده و آشكار و نهان فرق ضالّه از مشروطيت، علاوه بر موضع گيرى هاى جانبدارانه اقليت هاى دينى بوده است. آزادى و برابرى، پيروان فِرَق مذكور را به تكاپوواداشته و آنان را با شناخت درست از مبانىمشروطهبه ميدان وارد كردهبود. عبدالبها (عباس افندى) در نامه اى به ملكه انگليس مى نويسد:
ما به دست آورده ايم شما فروش غلامان و كنيزان را ممنوع ساخته ايد. ما نيزشنيده ايم كه شما نظارت را بر مشورت عموم قرار داده ايد; آفرين.83
حذف احكام فقه تشيع در دايرهمشروطهگرى، ملحدان ومرتدان را به عنوان شهروند صاحب امتيازات برجسته مى كرد; از اين روى بابى ها وبهايى ها هم به دليل ارتداد و موضع دين ستيزانه و هم به دليل وابستگى تنگاتنگ بهاستعمار انگليس و روس، مدافعان سينه چاك مشروطيت بوده اند. حال بايد ديد آيا واقعاًحقوق شهروندى هر چند شريعت ستيز، خواسته مقبولى از طرف فرقه هاى ضاله بوده و يا پشتاين پرده، اهداف ديگرى نهفته بود.
هاردينگ افراد اين فرقه ها را دشمن سرسخت زعماى ايران (علماى شيعى) مى خواند واعلان مى كند:
بدين ترتيبمشروطهپيش مى رود و بيشاز پيش باطن خود را مى نماياند. شريعت مداران با توجه به همين مطلب مى نويسند:
اگر اين اساس به جهت تقويت اسلام بود، چرا تمام اشخاص لاابالى در دين وفِرَق ضالّه از بهايى و ازلى و كليه اشخاص فاسدالعقيده و دنياخواهان جاهل و يهودى ونصارا و مجوس و بت پرست هاى هند و تمام ممالك كفر و كليه فرق عالم مگر خواص ازمؤمنين، طالب قوّت آن بودند. اگر مقصود تقويت اسلام بود، انگليس حامى آن نمى شد واگر مقصودشان عمل به قرآن بود، عوام را گول نداده، پناه به كفر نمىبردند.85
برداشت هاى نادرست از مبانى مشروطيت ـ بويژه آنجا كه از دريچه نگاه ديندارانهنظاره مى شد ـ نتايج مهلكى داشت. صف آرايى مروّجانمشروطهمشروعه در برابرشريعت مداران آگاه، از جمله آن ها بود. يكى از پژوهش كنندگان بدين امر بنيادينتصريح دارد كه بدون ترديد شيخ فضل الله با نائينى و ديگرمشروطهگران در موردبرابرى هيچ مخالفتى نداشته است; بلكه مشكل بنيادين اين جاست كه نوگرايان دنياىاسلام، بيش تر درباره موضوع هايى سخن گفتند كه اسلام و دمكراسى هر دو داراى جهاتىمشترك هستند و موارد و موضع هاى اختلافى آن دو را ناديده انگاشته و در برابر آنسكوت كردند.86
حضرت شيخ فضل الله نورى، از موضع شريعت مدارى پا برجا هشدار مى دهد:
اى برادر دينى! اسلامى كه اين قدر تفاوت بين موضوعات مختلفه و در احكامدارد، چگونه مى توان مساوات را در آن دنبال كرد; جز آن كه خيال آن باشد كه دكّانىدر مقابل صاحب شرع باز كند و احكام جديدى تأسيس نمايد. و عمده اين بازىمشروطهاز طايفه ضالّه شد،محض فرار از احكام اربعه مسلمه در حق مرتدين از اسلام.87
شيخ شهيد در مهاجرت كبرا، ضمن مذاكراتى مى فرمايد:
اين كه گفتيد براى پادشاه و وزرا حدود معين خواهد شد، خيلى خوب و به جاست; اما اين كه فرموديد آزادى تامه و حريت مطلقه پديدار خواهد گشت، باز هم مى گويم اينحرف از اصل غلط و اين سخن در اسلام كليتاً كفر است. لفظ آزادى را برداريد كه عاقبتاين سخن ما را مفتضح خواهد كرد.88
مشروطهخواهى،عبرت آموزترين صحنه هاى ايران اسلامى است. مقطعى است كه يك سوى مسلمانان باراهبردهاى سردمداران،مشروطهرا عين دين و شريعتديده، در راه آن تلاش شبانه روزى داشتند. از سوى ديگر، غير مسلمانان با آگاهى دقيقاز باطن مشروطه، آن را در جهت اغراض خود ديده و با فشارهاى پى در پى حاكميّت هر چهسريع ترش را دنيال مى كردند. در اين سير ارمنى ها بر راهبران مذهبى كه با برابرىمشروطهمخالفت كرده،آن را در تقابل با احكام شرع مى خواندند، خشم گرفته و تهديد كردند:
اگر قانون برابرى مسلمانان و نا مسلمانان تصويب نگردد، آنان به مبارزه برخواهند خواست.89
طريق هدفمندمشروطهخواهى، چنان به هدفمى رسد كه رئيس شهربانى پايتخت كشور اسلامى ايران، يپرم خان ارمنى مى شود و هم اوستكه حكم اعدام مجتهدى چون حضرت نورى را به اجرا در مى آورد. چرا بناى مشروطيت چنينثمره اى داشت؟ آيا انحراف از مسير و نفوذ منحرفان علت آن بود؟ يا ايدئولوژىغرضمندانه مشروطه، طبيعت خود را خواه ناخواه عيان مى كرد.90شيخ شهيد، منظر حقيقت بين خود را در تاريخ ثبت مىكند:
يك مطلب عدالت نما در اين اعصار متداول شد، بدين ترتيب كه جمعى از مردمطبيعى كه منكر مبدأ و معادند و منحصر مى دانند زندگانى را به همين دنيا، ديدند كهبدون ترتيب قانونى يا هرج و مرج، به انتفاعات زندگانى نايل نمى شوند; از اين رو ازشرايع مقدسه آسمانى و از عقول ناقصه ترتيبى دادند و نام قانون بر آنگذاشتند.91
روح سكولاريسم از هر يك از اركانمشروطهسر بلند مى كرد ونمى توانست با هر لعاب دينى، چهره اى ديگر از خود نشان دهد; به همين جهت در مدتى نهچندان دور، كاركرد انديشهمشروطهاى كه با برداشتهاى دينداران عين آزادى و حريت اسلامى خوانده شده، و برابرى اسلامى و قانون شريعترا در برداشت، به جايى مى رسد كه حضرات مازندرانى و آخوند خراسانى در تلگرافى بهشهيد نورى نگرانى خويش را از دين زدايى اعلان مى دارند:
ماده شريفه ابديه كه به موجب اخبار واصله در نظام نامه اساس درج و قانونيتمواد سياسيه و نحوه ها من الشرعيات را موافقت با شريعت مطهره نموده اند، از اهممواد لازمه و حافظ اسلاميت اين اساس است، و چون زنادقه عصر به گمان فاسد حريّت اينموقع را براى نشر زندقه و الحاد مغتنم شمرده و اين اساس قديم را بدنام نموده اند،لازم است ماده ابديه ديگر در رفع اين زنادقه و اجراى احكام الهيه عزّاسمه بر آن هاو عدم شيوع منكرات درج شود.92
دقت در متن تلگراف، حائز چند نكته با اهميت است:
1. مفاهيم بنيادى مشروطيت، ستيز با دين را در آغاز راه نمايانده بودند;
2. اساس مشروطه، دين ستيز بود و برداشتى كه فاسدان و مفسدان اعتقادى را عاملبرداشت هاى گمراه كننده مى داند، با حقيقت و واقعيت امر مطابق نيست;
3. تلاش هاى دين خواهانه در پاسدارى ازمشروطهبه عنوان يك «اساسقديم» نه تنها ثمردهى نداشت، بلكه ضايعات بيش ترى را در پى داشته است. اين ضايعاتاز آن روى افزايش مى يافت كه به تعميق مشروطه، به عنوان يك انديشه دينى كمك مى كردو از دريافت ماهيت اصلى آن پيش گيرى مى نمود.
تلاش بزرگواران نجف نيز در اسلامى كردن مشروطيت، نه تنها راه به جايى نبرد، بلكهمجلس شورا را مركز دين ستيزى قرار داد. اين بزرگان در يكى از اقدامات خود براىكنترل اسلاميت ايران و هرج و مرج پديدآمده در كشور، حكم تفسيق و اخراج سيد حسن تقىزاده را دادند.
تقى زاده از فعالان قانون گرايى و آزادى خواهى، همان كسى است كه پس از توپ بستنمجلس، به سفارت انگليس پناهنده شد و نيز همان كسى است كه قتل سيد عبدالله بهبهانىرا القا و فرماندهى كرد.93در حكم تفسيق اين نماينده ملت مسلمان ايران درپارلمانمشروطهآمدهاست:
چون ضديت مسلك سيد حسن تقى زاده با اسلاميت مملكت و قوانين شريعت مقدسهثابت شده، بنابراين از عضويت مجلس مقدس ملى شرعاً و قانوناً بركنار است، منعش ازورود به مجلس و مداخله در كشور بر عموم علما و مسؤولان و مردم واجب و تبعيدش ازايران لازم است. فورى عملى شود.
رئيس مجلس، حكم مذكور را در مجلس نمى خواند. حاج شيخ رضا دهخوارقانى عليه حكمسخنانى بسيار گفت. رئيس مجلس و برخى ديگر براى طرح آن حكم در مجلس، پيشنهاد رأىگيرى كردند.94و اين يعنى حذف شريعت و يا اولويت آراى نمايندگانبر حكم شرع!!
واقعيت آن است كه اين اساسِ مجلس، برآمده از مشروطيت بوده كه مستوجب تفسيق بود واين مسلكمشروطهبودكه شرعاً بايد تحريم مى شد و منع آن در ورود به ايران اعلام مى گرديد; تقى زاده، يكمشروطهخواه كاملبود كه مشى انتخابى اش، دقيقاً با بنياد مشروطيت منطبق بود. آيا تنها تقى زاده مسلكضداسلامى داشت؟ و آيا در مجلس شورا افرادى مانند او كرسى ها را پر نكرده بودند؟
بنابراين مى توان تلاش هاى خيرخواهانه افرادى چون آيت الله نايينى را كه با قبولو مشروع دانستن بنيادمشروطهو مقدس ديدن مجلس وشرعى خواندن قانون آزادى و برابرى آن به صحنه آمدند، فاقد ثمرات مثبت ديد; علاوه برآن كه در يك كالبدشكافى عميق اين راهكار تنها و تنها در جهت اهداف ناپسندمشروطهكارآمد شد. اينيافته ها هرگز به نيت تلاش گران مربوط نيست; ولى از يك واقعيت پندآموز پرده برمىدارد.
ز) ابزارهاىمشروطه
بدون شك تئورى پردازىمشروطهـ مانند هر انديشهديگر ـ نيازمند اسباب و ابزار كاربردى بود. مثلث «مدارس»، «روزنامه ها» و «انجمنها»، اين اسباب را تشكيل مى دادند. ابزارهاى سه گانه به ترتيب ايجاد و قدرت بُردىكه داشتند، به نهادينه سازىمشروطهپرداختند. ساختارىكردنمشروطهبه گونهمشروع و مقبول، وظيفه مثلث فوق بود، و همين اسباب بودند كه افواه و اذهان عمومى رانسبت به يك مفهوم و قالب بيگانه، نه تنها علاقمند، بلكه تا حدّ خون دادن براى آنبسيج كرد.
تشكيل صف واحد دينداران و ملحدان غربزده و بيگانگان با غرب درمشروطهخواهى، شاه كارعوامل مذكور بوده است; اما اين ابزارها هم به لحاظ محتوايى و هم وارداتى بودن موردقبول مردم نبوده و حتى ايستادگى آنان را در پى داشت; ولى پرسش اين است كه استقبالهمين مردم در فاصله اى نه چندان زياد بر چه اساس بود؟ و چه عواملى موجب آن گرديد كهمنبع فكرى و ارزش گذارى هاى مردم مسلمان در اين مراكز واقع شود؟
احمد كسروى مى نويسد:
دلبستگى مردم به مدارس به جايى رسيد كه كار به گزافه انديشى كشيد و بسيارىاز ايشان چنين پنداشتند كه تنها چاره دردهاى كشور، همان دبستان است.
علت اين گزافه انديشى و دلبستگى ها چه بود؟ نويسنده شرح مى دهد:
در پايان هر سال در حياط دبستان ها جشنى برپا نموده و پدران و شاگردان وكسان ديگر را مى خواندند. هر زمان كه جشنى مى گرفتند، آگهى از آن در روزنامه ها مىنوشتند و شادمانى بى اندازه مى نمودند و نويدها به خود مى دادند. كار به جايى رسيدكه احمد بيگ آقايوف، نويسنده روزنامه «حيات قفقاز»، كه خود مردى دانشمند بود و بهكارهاى ايران دلبستگى نشان مى داد، به زبان آمد و خامى اين انديشه ايرانيان را بازنمود.95
مدارس جديد با ارايه و نشر آموزش مدرن، به طور طبيعى آموزش و پرورش دينى را كنارمى نهاد، و راهكارى مؤثر در ساختارسازى غربزدگى كامل و پيش درآمد آن مشروطيت مىگرديد; از اين رو متشرعان از ابتدا با اين تأسيس از در مخالفت برآمدند و برخى آن راتحريم كردند.
روزنامه را بايد بازگوكننده مؤثر تئورىمشروطهديد، همچنين عواملسرنوشت ساز و تعيين كننده در بسترسازى گسترده آن; اما همين روزنامه ها به زودى ازحالت انديشه گرى به هوسبازى تبديل شدند; به طورى كه «شب نامه نويسى كهنه شده، ازميان رفته و اين بار هوس ها به روزنامه نويسى برگشته بود. مى توان گفت بهار وتابستان 1286 زمان فزونى اين هوس ها بود و دسته بزرگى ديوانهوار به روزنامه نويسىروى آورده بودند.»96
به هر تقدير چه روزنامه «اختر» و «قانون» و ... كه زمينه سازىمشروطهگرى را خارج ازمرزهاى ايران تدارك مى ديدند، و قانون و آزادى را به جامعه داخلى تزريق مى كردند، وچه روزنامه هاى داخلى كه خوراك مشروطيت را فراهم مى ساختند. حال بايد ديد مقصودروزنامه ها چه بود؟ اگر نتوان در روزنامه هاى پيش از مشروطيت كه با ظاهرى معقولمشروطهسازى مىكردند، انحرافات را يافت ـ كه البته مى توان ـ در نضج گيرىمشروطهگرى، اين يافتن بهآسانى حاصل است.
شريعت خواهان، نمودارى از روند روزنامه نگارى را ترسيم مى كنند:
روزنامه ها و شب نامه ها پيدا شد اكثراً مشتمل بر سبّ علما، اعلام و طعناحكام اسلام و اين كه بايد در اين شريعت تصرّفات كرد و فروعى را از آن تغيير داده وتبديل به احسن نمود و منطبق با روز كرد. از قبيل اباحه مسكرات و اشاعه فاحشهخانهها و افتتاح مدارس،تربيت نسوان و صرف وجوه روضه خوانى و وجوه زيارات مشاهد مقدسه را خرج ايجادكارخانجات كرد و اين كه امروز در انگلستان و فرنگستان فيلسوف ها هستند خيلى ازانبيا و مرسلين آگاه تر و داناتر.97
انجمن هاى مخفى، محافلى بود كه نطفه هاىمشروطهداخلى در آن منعقدمى شد; طرح ها را تعيين و به جريان مى انداخت; راهكار مقابله با مخالفان را اعم ازترور شخصيت، و ترور انديشه و بعدها ترور فيزيكى ارايه مى نمود و ... به راستى انجمنهاى مخفى چه ماهيتى داشتند؟
آخوندزاده پيش از پيدايشمشروطهخواهى در كشور،فرمان مى دهد:
اگر مى توانستيد منافع آزادى و حقوق بشر را دريابيد، هرگز بردگى و فروتنىرا نمى پذيرفتيد. شما به آموختن دانش ها مى پرداختيد و انجمن هاى سرّى بنياد مىكرديد و با يك ديگر متحد مى شديد... .98
آيا انجمن هاى دستورى آخوندزاده، شاخه هايى از فراماسونرى بوده اند؟ آيا اينانجمن ها با دين و آيين اسلام هم گرايى داشته، يا دستورات و جهت گيرى هايشان خلافباورهاى دينى بوده است؟
انجمن ها به لحاظ ماهوى و كاركردى، هم چنان در پرده ابهام مانده اند; با وجوداين سهم بسزاى انجمن ها در تئوريزه كردنمشروطهبراى مسلمانانملتزم به مذهب آن دوره، درخور تأمل است. ناظم الاسلام از يكى از جلسات انجمن مخفىچنين گزارش مى كند:
بحث راجع به تأسيس انجمن ها بود. نگارنده گفت اول كسى كه در اسلام انجمنمخفى تأسيس نمود، حسين بن على بود. آن حضرت مايل به اكثريت آرا و حامى حريّت افكاربود، نه استبداد; چرا كه فرمود: اگر دروغ گفتم، تكذيبم كنيد و اگر راست گفتم،تأييد.99
به طور كلى ابزار سه گانه فوق، كارآمدترين وسايل در پيشبردمشروطهبودند كه تئورىمشروطهداخلى را باهر بها و بهانه، به ميان توده ها نفوذ دادند. از پوپوليسم به معناى واقعى آن،مشروطهخواهانى بى قرارساختند كه به دور از هر آشنايى و درك، بهترين سود را به طالبان قدرت رساندند. حاكميّت را در قبضه قدرتمندان قرار دادند. استيلاى فرهنگى غرب را به موازات استيلاىسياسى ايجاد نموده و استحكام بخشيدند و پاسداشت غربزدگى كامل را مسؤوليت هميشگى خوددانسته، در اين راه گام برداشتند.
ح) مشروطهمشروعه يا شريعت بردار؟
نسبت دادن «مشروطهمشروعه» به شريعتطلبانى چون شهيد نورى و سيد كاظم يزدى، ستمى مضاعف بر آنان است. واقعيت آن است كهبه هر تقدير مشروطيت، با عامل كارساز مشروعه خواهى و ساز و كار غرضمندمشروطهگرى تحقق يافت. آميختگى نفاق آلودمشروطهبا ديندارى، نفاقرا تا رسيدن به هدف پى گرفت و سپس چهره نماياند. قرائت هاى خوش بينانه راه به جايىنبرد. تفسيق نماينده مجلس از سوى بزرگانمشروطهخواه، نماد عينىتضاد و تقابلمشروطهرا با خواسته هاى دين مدارانه آشكار كرد و دين ستيزهاى اجرايى ناسازگارى بنيادينمشروطهبا شريعت راكاملا بر ملا نمود.
انكار نمى توان كرد كهمشروطهمشروعه در كلام وقلم شيخ شريعت خواه مشهود است; اما حقيقت آن است كهمشروطهمشروعه، خواستهبزرگوارانى چون حضرات آخوند خراسانى، مازندرانى، نايينى و حتى طباطبائى و بهبهانىبوده است; آنان كه از مشروطيت برداشتى دينى داشته و به انتظار اجراى شريعت به وسيلهاين بنا نشسته بودند. شايد در اين گروه، معدودى بودند كه مى دانستند مشروطه، مشروعهنمى شود; اما به ملاحظه دفع افسد به فاسد، جانبمشروطهرا گرفتند.100
به طور قطع شيخ شهيد در ميان اين گروه نبود. او در رأس كسانى قرار داشت كه فسادمشروطهرا بيش ازسلطنت آن زمان مى دانستند; اما اين نگاه مانع از آن نبود كه براى تحديد استبداد ازهيچ كوششى فروگذارنمايد. منظرى چنين مى نگرد كه:
شيخ بامشروطهبه معناى محدوديتقدرت سلطنت و تأسيس عدالت خانه، هرگز مخالفت نداشته; بلكه مخالفت خود را بامشروطهبه دليل آرا واقوال مروّجان و مبلّغانمشروطهخواهى اعلان مىدارد كه آثار كفر و زندقه و نفاق در آن آشكار بود و شيخ از آن بيمناك.101
اما ترسيم دقيق تر آن است كه ايشان با مبانىمشروطهبه دليل دهرى بودنو طبيعى گرى آن مخالفت مىورزيد و كاركردهاىمشروطهومشروطهچيان را صحت ادعاىخود مى دانست.
آن چه كه راهيابى به كنه باطن مشروطيت را تا دوره حاضر سدّ كرده، انحراف نگرشاست كه نمى خواهد يا نمى تواند بنيان مشروطيت را حلاّجى كند. اين انحراف نظرمشروطهچيان نفوذى!! و بهتعبير امروزين افراطيون را مسببمشروطهمى دانند; هر چندكه ريشه يابى ها، اساسمشروطهرا عامل فجايعى مىبيند كه پس از استقرار ظهور كرد و هنوز استمرار دارد.
شيخ شهيد از پايگاه يك شريعت خواه مطلق،مشروطهرا در هر شكلىمتعارض با شريعت مى ديد و در برابرش ايستادگى مى كرد. آيا كتاب «مسالك المحسنين» طالبوف از سوى وى تحريم نشد و نويسنده اش تكفير نگرديد؟ و آيا اين طالبوف گرايشدينى ارايه نمى دهد ومشروطهالتقاطى را مروّجنبود؟ با اين وصف چگونه مى توانمشروطهغربى با تئورى سازىملحدانى چون آخوندزاده و ارمنى زاده اى مانند ملكم خان، فريبنده شيخ باشد؟
بنابراين به درستى بايد شيخ را راست قامتى ديد كه به دليل ذوب در اسلام نابمحمدى(صلى الله عليه وآله) و شريعت بالنده آن، هيچ هم خوانى و هم دلى با مشروطيتنداشت; از اين روى با تمام وجود كوشيد تا اين بناى فاسد را براى بزرگان مدافعمشروطهدر حوزه هاى علميهبازگو كند و روشن گرى نمايد; ولى متأسفانه توفيق نيافت.102
شركت شهيد نورى در مهاجرت كبرا، بدون شك با انگيزه مبارزه با استبداد و تلاش درعدالت خواهى بوده است. دليل اين ادعا، مذاكراتى است كه در اين سفر به انجام رسيده; به عنوان نمونه، در جلسه اى شيخ شهيد، خواسته ديگر مهاجران را تأسيسمشروطهمى بيند، به تقابلبا استدلالات طباطبائى برخاسته، رديّه اى مستدل ارايه مى كند كه محور آن، اين جملهرسا و گويا و شفاف است كه: براى شرع حدى نيست.103
باور شيخ در تعارض با مشروطه، مبتنى بر شريعت طلبى مطلق اوست; اگر به آگاهى هايشنسبت به بنياد اين ايدئولوژى غربى مربوط نبوده باشد. علاوه بر اين، چگونه شريعتمدارى چون او مى توانست در قبال چنين تصريحاتى اغماض كند كه:
مدافعان علناً و صريحاً مى گفتند ممكن نيستمشروطهمنطبق شود با قواعدالهيه و اسلاميه، و با اين تصحيحات و تطبيقات دول خارجه ما را به عنوانمشروطهنخواهندشناخت.104
مشروطهچيانمجاهد، طيفى از ارمنيان، بلشويك ها و به نام مسلمان را تشكيل داده بودند و پيكرمشروطهرا بيش ازپيش عريان مى كرد; چه كسانى چون تقى زاده كه تكفير شد و القا كننده و استحكام بخشقتل سيد عبدالله بهبهانى، عالممشروطهخواه، بود!!105و چه مجاهدانى چون «حسين لَلِه»، قاتل آيت اللهبهبهانى، كه از اعضاى كميته مجازات و آدم كشى بى رحم و قهار بود و پس از قتل سيدبهبهانى گفت:
از ديدن فوران خون از سينه آن سيد، به من وجد و نشاط دست داد. براى من ودوستان من كشتن يك آخوند يا يك سيد، بزرگ ترين خدمت به آزادى و وطن است.106
چنين است كه با وجود حمايت برخى دين مداران از مشروطه، شريعت طلبانى كه شاهدجريان آزادى، قانون و برابرى بودند، هيچ وجه شرعى براى دفاع نيابند; اضافه بر اينكه صف آرايى هر چه بيش تر را وظيفه خود بدانند. اين مشاهده و راهكار پيش گرفته شدهاز سوى آنان، براى مؤمنان بدين گونه ابراز شده است:
اگر هزار مجتهد بنويسند بناى اين مجلس بر امر به معروف و نهى از منكر است،چون بنا و اجراى قانون الهى و اعانت مظلوم و اغاثه ملهوف (ستم ديده) و حفظ بيضهاسلام است، و تو مشاهده كنى كه چنين نيست و آن ها اشتباه كرده اند; بلكه بناى آن برسدّ باب امر به معروف و نهى از منكر است; چون بناى آن بر آزادى است، آن نوشتنمجتهدين ابداً لازم العمل نخواهد بود; خصوصاً اگر مشاهده كنى كه منشأ بروز و شيوعهرج و مرج و اين همه مفاسد است.107
حال اين پرسش مطرح است كه شيخ شهيد با چنين تيزبينى و استوارى، چگونه تا ميزانبالايى بامشروطهخواهان همراهى كرده و سرمايه گذارى مالى و معنوى بسيار داشته است؟ آيا همين همراهى،سبب نيست تا او را طالبمشروطهمشروعه دانست و ازمخالفت با اساسمشروطهبه طور كلى مبرايشدانست؟ كسروى پاسخ مى دهد:
همراهى آغازين شيخ فضل الله بامشروطهخواهان، از اين روىبود كه با يك اميد و آرزوى بسيار پيش آمده و چنين مى خواست كه احكام شرع را بهرويّه قانون درآورد و به مجلس بپذيراند. روى هم رفته به بنيان نهادن يك حكومت شرعىمى كوشيد.108
و البته اين تلاش از روى ناچارى بود ـ چرا كهمشروطهرا با آن گستردگىحمايت دينداران و عوام پيروز مى يافت ـ نه از آن جهت كه به تدريج آشتى و تساهل درقبالمشروطهنشاندهد و يا اين كه در بين راه در دشمنى بنيادينمشروطهبا شريعت دچار شبههشده باشد. مگر شيخ شهيد بعينه نمى شنيد كه:
اين سير، شيخ فضل الله را از مخالفت به تعارض و تقابل مى كشاند و سپس شهادت طلبىاو را در پاسدارى از شريعتِ مورد هجوم مشروطه، عملى مى كند. او كه به تدريج سفارتخانهها را عواملمؤثر درمشروطهطلبىمردمان مى ديد، اين بناى فاسد را ـ با الهام از آزادگى حسين بن على(عليه السلام) ـدر محاكمه خويش حرام ابدى اعلام مى كند.
آن گاه كه يپرم خان ارمنى، رئيس مجاهدانمشروطهخواه فاتح تهران ورئيس شهربانى پايتخت كشور اسلامى، در حين محاكمه مجتهد متقى از وى مى پرسيد: «توبودى كهمشروطهراحرام كردى»؟ مى فرمايد:
بله! من بودم كهمشروطهرا حرام كردم و تاابدالدهر هم حرام خواهد بود. مؤسسين اينمشروطههم لامذهبين هستندو مردم را فريب داده اند.110
شيخ با تازيانه بيدارگرى نسل هاى آتى را كه غفلت غربزدگى احاطه شان مى كرد، صلامى دهد:
ممكن نيست مملكت اسلامى تحت قانون مشروطگى بيايد، مگر به رفع يد از اسلام; پس اگر كسى از مسلمين سعى در اين باب نمايد كه بايد ما مسلمانانمشروطهشويم، اين سعى واقدام در اضمحلال دين است و چنين آدمى مرتد است و احكام اربعه مرتد بر او جارى است; هر كه باشد از عارف و يا عامى، از اولى الشوكه يا ضعف.111
چرا نبايد از شهيد شريعت، انتظار چنين ديدگاهى داشت؟ او كه اسلام از ديدگاهش بهمعناى حقيقت مطلق بود، بنابراين به عنوان يك مجتهد كاملا حق داشت كه هرگونه تغييراز اسلام را نادرست بداند.112
بزرگوارى چون نائينى در دفاع ازمشروطهو اثبات اين دفاع،از حق وتوى اصل دوم متمم قانون اساسى به وسيله علما و مجتهدان استفاده مى كند; امابايد اذعان كرد كه اين اصل با يك رژيممشروطهدمكراسى كهبورژوازى غرب ادعاى دفاع از آن را داشته، منافات كلى دارد.113
بدين ترتيب شيخ به عنوان «كليت تشيع»114و به عنوان تمام «شريعت»، بر «دار» شد تا پرچمبيدارى و ديندارى از اسلام ناب محمدى(صلى الله عليه وآله) را در مشى علوى، براى همهطالبان حقيقت در تهاجم مبانى دين ستيز غرب، پيوسته در اهتزاز داشته باشد. شيخ بردار رفت و نشان ديندارى و شريعت طلبى را هم بر تأييد روشن فكرى شريعت ستيز و هم برپناه گيرى سياسى، فكرى و يا مالى در سفارتخانههاى خارجى ترجيحداد.
حسن ختام اين نوشته، پرسشى و پاسخى است كه جلال آل احمد با نگاهى دقيق، ظريف وهمه جانبه نگر، آن را طرح كرده است:
اكنون سؤال اين است كه چرا روشن فكر ايرانى از آغاز آشنايى با فرنگ از درمخالفت با روحانيت در آمده است؟ آيا به تشويق و وسوسه باطنى حكومت هاى وقت كه صراحتدعوى رقابت روحانيت را با خويش از سر بند قضيه تنباكو و نهضتمشروطهو حتى پيش از آن هادريافته بودند؟115
با يك نگاه سريع به نهضت روشن فكرى مملكت در صد سال اخير مى توان ديد كهمهم ترين دسته هاى روشن فكرى از ميرزا آقاخان كرمانى گرفته، تا كسروى، و از بهايىگرى گرفته تا حرف و سخن اصلى حزب توده، قسمت عمده متن ها در مخالفت با روحانيتاست.116
و روحانيت است كه براى پاسدارى از شريعت، بر دار مى رود و تن بهمشروطهبا بنيان غربى نمىدهد و نيز ننگ التقاط آن را با دين و شريعت پذيرا نمى شود.
منابع:
. آل احمد، جلال، خدمت و خيانت روشنفكران، چ1، تهران، شركت سهامى انتشاراتخوارزمى، 1357ش.
. حائرى، عبدالهادى، تشيع و مشروطيت و نقش ايرانيان مقيم عراق، چ1، تهران،اميركبير، 1360ش.
. حلبى، على اصغر، تاريخ نهضت هاى دينى سياسى معاصر، چ2، بهبهانى، 1374ش.
. داورى، رضا، فلسفه در بحران، چ 1، تهران، اميركبير، 1373ش.
. دوانى، على، نهضت روحانيون ايران، چ2، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامى، 1377ش.
سويا گياهي است با نام علمي clycinmaxو نام انگليسي soybeanو از خانواده papilionaceaeيكساله و خودگشن كه مقام نخست در تامين روغن گياهي در جهان را داراست. اين گياه بومي آسيا به خصوص منطقه منچوري چين و ژاپن است.
سويا يكي از مهمترين گياهان روغني پروتئيني به شمار ميرود و بذر سويا بر مبناي وزن خشك به طور متوسط داراي 40درصد پروتئين و 20درصد روغن ميباشد. از كنجاله آن به طور گستردهاي براي تعذيه دام و طيور استفاده ميشود. استان گلستان با سطح كشت حدود 60 هزار هكتار سويا، مهمترين منطقه كشت اين گياه در ايران ميباشد. لذا توليد ارقام جديد كه از ميزان عملكرد بالايي برخوردار است، احساس ميشود. يكي از راههاي اصلاح عملكرد گونههاي خودگشن مانند سويا، استفاده از روش دورگگيري و انتخاب در نسلهاي در حال تفكيك و توليد لاينهاي خالص ميباشد.
در بسياري از مراكز تحقيقاتي جهان با اين روش توانستهاند ارقام جديدي كه همچون كلارك 63، آمسوي، هاراسوي و غيره را بدست آوردند و لاينهاي خالص اين آزمايشات حاصل برنامه دو رگگيري در ايستگاه تحقيقات كشاورزي گرگان است.
سويا يكي از گياهان مهم روغني ميباشد كه سابقاً به منظور تامين علوفه كشت ميشده است، اما بعدها با شناختي كه از بذر و تركيبات آن بدست آمده، به صورت يكي از گياهان روغني درآمده است. اين گياه حدود 1100 سال قبل از ميلاد، اهلي شده كه بوسيله اصلاح طبيعي و مصنوعي به شكل امروزه درآمده است. مبداء اوليه آن، شمال شرقي كشور چين ميباشد. در حال حاضر عمدتاً در كشورهاي آمريكا، چين و برزيل كشت ميشود.
سويا براي اولين بار در سالهاي 1310.1316 از چين توسط مهندس مهدوي، رييس وقت دانشكده كشاورزي كرج، به ايران آورده شد. همچنين در سالهاي 1318.1319 هم انواع مختلفي از سويا از آلمان وارد كشور شد و مورد آزمايش قرار گرفت. بعدها در سال 1346 بوسيله شركت سهامي خاص توسعه كشت دانههاي روغني رواج پيدا كرد و امروزه به صورت كشت شناخته شده در كشورمان ايران رايج است.
سويا گياهي است از خانواده Papilionaceaeو از تيره لگومينوز و با نام علمي Glycinmaxميباشد. گياهي است يكساله با ريشههاي راست و عميق و انشعابات جانبي زياد كه روي آنها غدهها يا گرههاي تثبيت كننده ازت قرار دارد. ساقه سويا معمولاً راست و انشعابات آن به نوع تيپ رشدي آن بستگي دارد. ارتفاع ساقهها بين 40 تا 200 سانتيمتر ميباشد و اصولاً پوشيده از كرك ميباشد. كركها به رنگ قهوهاي، خاكستري و كوتاه هستند. برگها در روي ساقه بطور متناوب قرار گرفته و هر برگ مركب معمولاً از سه برگچه نسبتاً بزرگ تشكيل شده است. برگ مركب سويا در روي يك دمبرگ بلند قرار دارد. گل در سويا به صورت خوشه كوچكي ميباشد كه از محل محور برگ بوجود ميآيد. هر خوشه از 3 تا 5 گل تشكيل شده است و تعداد زيادي از اين گلها، قبل از ميوهدهي ريزش ميكنند. گلها به رنگ سفيد يا ارغواني هستند كه رنگ ارغواني از نظر ژنتيكي غالب به رنگ سفيد ميباشد. همچنين هر گل سويا 6 تا 7 ميليمتر طول دارد. هر گل از 5 كاسبرگ، 5 گلبرگ، 10 پرچم و 1 مادگي تشكيل شده است. ميوه به صورت غلاف ميباشد كه معمولاً داراي 2 تا 3 بذر ميباشند كه بعضي از ارقام تا 5 بذر هم ممكن است داشته باشند.
سويا در نوشته هاي چين آمده است كه از حدود 2800سال قبل از ميلاد مسيح در چين جزء 5 گياه عمده بوده است . ( برنج ، گندم ، ارزن ، جو ، سويا )
سويا از خانواده لگومينوز است 42=x2=n2 كرومزوم دارد ، يكساله است و به صورت اهلي يافت شده است . اهلي شدن آن را به امپراتور شين هوا در سال 1700 سال قبل از ميلاد مسيح نسبت داده اند و جد مشترك آنها Glycin Soyaبوده است . كه نام سويا يا سوژا از آن مشتق شده است . تابع آب و هواي گرم است به نور و آب فراوان نياز دارد . طول ساقه به 180 سانتي متر مي رسد و دو بخش رويشي و زايشي آن بدين شرح است :
گياهي است با ارتفاع متوسط تا بلند 75تا180 سانتي متر شاخه بندي به صورت انشعابات زياد و پراكنده و يا احتمالا به صورت تكشاخه در برخي ارقام مشاهده مي شود انشعابات از ساقه اصلي منشاء مي گيرد ميزان انشعاب بستگي به عوامل محيطي و ژنتيكي از قبيل : طول روز ، فاصله بوته ها از هم ، حاصلخيزي و تراكم دارد .
برگهاي سويا به سه نوع ديده مي شوند : Cotyle done
1.اولين جفت بر لپه اي يا كوتيل دوني است
2.برگهاي بعدي ساده مي باشند
3.برگهاي بعدي سه برچه اي يا شبدري ظاهر مي شوند كه تا انتها برگها بدين صورت مشاهده مي شوند .
روي برگها كرك و موي زيادي مشاهده مي شود . طول كركها 1 ميلي متر فاصله آنها از هم 1 ميلي متر و تقريبا 10درصد سطح برگ را شامل مي شوند . سطح زيرين برگ داراي روزنه بيشتري از سطح برگ است .
گلدهي و شروع آن در سويا به دو صورت مشاهده مي شود كه شروع مرحله زايش بر حسب رقم و شرايط محيطي مانند طول روز و دما فرق مي كند ولي به طور كلي دو نوع طبيعت رشد در سويا وجود دارد.
طبيعت محدود الرشد يا Determminat كه گلدهي از بالا به پائين صورت ادامه مي يابد .
با شروع گلدهي رشد رويشي متوقف مي شود . سويا رقم گرگان 3يانخ رقمي دير رس و دترمينيت است و رنگ گل آن صورتي است .
طبيعت نامحدود الرشد :indeterminat
در اين وضعيت گلدهي از گره هاي پائين شروع شده به گره هاي بالا ادامه مي يابد بعضي همزمان با رشد رويشي گلدهي ادامه مي يابد . رقمي مثل ويليامز با گل هاي سفيد كه زود رس است جزء اين مورد است هر چه به طرف بالاتر رويم از تعداد گلها كاسته مي شود .
بطور كلي گلها در سويا كوچك به رنگهاي سفيد يا صورتي و به صورت خوشه اي ظاهر مي شود محل ظهور گلها محل اتصال برگ به ساقه است ودر خوشه ممكن است گلها به تعداد 8تا35 عدد وجود داشته باشد . دوره گلدهي تحت تاثير عوامل محيطي مثل دما و طول روز بين 3تا5 هفته طول مي كشد و گلها به صورت خود گشتي بوده، دگر گشتي در سويا بسيار كم است بطور معمول در طول دوره گلدهي تعدا برگهايي كه تشكيل مي شوند 3تا4برابر گلهايي است كه به غلاف تبديل مي شوند يعني 20تا80% گلها ريزش مي كنند . معمولا زودترين گل و ديرترين گل تشكيل شده تمايل به ريزش دارد تعداد غلافهايي كه تشكيل مي شود بستگي به توان و قدرت گياه در زمان گلدهي دارد تعدا غلافها متغير است و ممكن است به 400 عدد برسد غلافها كركدار مستقيم و كمي خميده اند به رنگ سياه ، خاكستري و روشن مي باشند .
معمولا در هر غلاف 2تا3بذر و به ندرت 4 بذر دارد . ميوه به صورت نيام يا دو شكاف باز مي شوند و در يك گل آذين ممكن است 2تا20غلاف تشكيل شود وزن هزار دانه آن 20-50گرم و متوسط آن 150گرم است بطور متوسط دانه هاي سويا 14تا20% روغن و 30تا40% پروتئين دارد .
از نظر دوره رشد 90تا160روز بسته به نوع رقم طول دوره رشد دارد طريقه هايي كه براي توليد روغن كشت مي شوند داراي دانه هايي به رنگ زرد روشن ، واريته مصرف علوفه دانه هاي سياه تا قرمز و دانه هايي كه مصرف خوراكي دارند سبز زيتوني هستند .
دانه سويا در مجموع داراي60 درصد پروتئين و روغن بوده كه نشاندهنده ارزش غذايي بالاي سويا ميباشد. ميزان پروتئين دانه سويا از 35 تا 50 درصد تغيير ميكند كه مقدار متوسط آن 40درصد ميباشد. سويا همچنين داراي كلسيم، آهن و ويتامينهاي مختلف ميباشد كه در تغذيه انسان و دام اهميت دارند. كنجاله حاصل از دانه روغنكشي شده هم حدود 40 تا 50 درصد پروتئين دارد كه در تغذيه دام مورد اهميت است.
سويا از نظر تيپ رشدي به سه نوع رشد نامحدود (indeterminate)، رشد محدود (determinate) و رشد نيمه محدود (semideterminate) تقسيم ميشود. تيپهاي رشد نامحدود، هنگامي شروع به گل دادن ميكنند كه هنوز نيمي از گرههاي ساقه اصلي تشكيل نشدهاند، به همين سبب تكامل اندامهاي رويشي و زايشي گياه در بخش قابل ملاحظهاي از دوره زندگي آن با هم انجام ميگيرد. در اين تيپ تشكيل غلاف و دانه از قسمت پايين بوته آغاز ميشود و همزمان با تشكيل گرههاي جديد در راس ساقه به طرف بالا ادامه مييابد، ولي در اين تيپها همانند ديگر تيپها كليه دامنهها همزمان ميرسند، در نوع رشد محدود گلدهي هنگامي آغاز ميشود كه گره انتهايي ساقه اصلي تشكيل شده و يا در آستانه تشكيل شدن باشد. تكامل غلاف و دانه در سراسر طول يك بوته به طور همزمان صورت ميگيرد. در تيپ نيمه محدود گلدهي هنگامي شروع ميشود كه همانند تيپ رشد نامحدود، نيمي از گرههاي ساقه اصلي تشكيل شده باشد، ولي رشد اصلي در اين تيپ زودتر از تيپ رشد نامحدود پايان مييابد.
سويا اساساً گياه خاص مناطق گرم ميباشد. ظرفيت عملكرد سويا در نواحي گرمسيري، شبيه مناطق معتدل ميباشد. تاثير عوامل زراعي و محيطي بر محصول بسيار بيشتر از اثري است كه عوامل ژنتيكي دارند.
سويا بسيار حساس به طول روز بوده و گياهي روز كوتاه محسوب ميشود، ولي امروزه ارقامي به دست آمدهاند كه حساسيت كمتري نسبت به طول روز دارند. از نظر زمان رسيدگي، 12 گروه در سويا وجود دارد كه به ترتيب از زودرسي به ديررسي عبارتند از: 10.9.8.7.6.5.4.3.2.10.00. واريتههاي گروه 1.0.00 را در نواحي شمالي آمريكا و كانادا كه طول روز بلندتري دارند، كشت ميكنند و گروههاي ديررستر، در مناطق نزديك به استوا زراعت ميشوند. در ايران، واريتههاي موجود در گروههاي 6.5.4.3 بسته به نواحي مختلف داراي تطابقپذيري بيشتري هستند. دما از عوامل مهم ديگر در سويا ميباشد. ميزان مطلوب آن براي بيشتر ارقام دماي 32-30 درجه سانتيگراد بر اساس دماي متوسط روزانه است.
براي توليد عملكرد بالا، 750-500 ميليمتر بارندگي لازم است. هرچند كه سويا ميتواند قبل از گلدهي شرايط خشك را تحمل كند، اما هنگامي كه جوانهها تشكيل شده باشند تا زمان پرشدن غلافها، رطوبت كافي ضروري است.
زمان كاشت سويا به حرارت، رطوبت و نوع كشت بستگي دارد و از آنجا كه سويا گياهي است حساس به طول روز و با كوتاه شدن روزها، سريعتر به گل رفته و رشد زايشي را زودتر شروع ميكند و براي اينكه گياه سويا از يك پتانسيل زايشي مطلوب برخوردار باشد، بايد داراي يك دوره رويشي كافي برخوردار باشد كه معمولاً بر اساس منابع در حدود 45 روز ميباشد. بنابراين تاريخ كاشت ارقام سويا بايد طوري انتخاب شود كه در اثر كاهش دورههاي رشد و نمو گياه كمتر خسارت ببيند. به همين جهت در كشت بهاره (كشت اول)بايد بعد از اطمينان از خطر رفع سرماي بهاره اقدام به كشت با استفاده از ارقامي ديررسي مانند گرگان سه نمود. دماي 15 درجه سانتيگراد براي كشت مناسب است. علاوه بر دماي مناسب، رطوبت نيز بايستي براي جوانهزدن كافي باشد كه ميتوان با آبياري قبل از كاشت يا بارندگي به رطوبت مناسب دست يافت. بايد توجه داشت كه كشت زود هنگام ممكن است علاوه بر خطر سرما، باعث دير جوانهزدن بذر شده و احتمال بارش بارانهاي سيلآسا و ايجاد سله بر روي بذور جوانهزده، رشد بيشتر علفهاي هرز و در نتيجه غالب شدن علف هرز بر گياهچههاي سويا و همچنين توسعه بيماريهاي گياهچه شود.
در كشت تابستانه (كشت دوم) برخلاف كشت بهاره، بايد در اولين فرصت بعد از برداشت محصول قبلي و انجام آبياري و آمادهسازي زمين اقدام به كشت نمود. به همين جهت در كشت دوم، استفاده از ارقام متوسط رس مثل سحر و زودرس مانند ويليامز مناسب ميباشد.
البته همچنين به علت شرايط خاص آخر فصل (سرد شدن هوا و شروع بارندگيهاي پاييزه)، ارقام متوسط و زودرس به علت اينكه سريعتر مراحل رشدي را تكميل ميكنند، در حقيقت از شرايط نامناسب آخر فصل ميگريزند. در رابطه با انتخاب رقم، از آنجايي كه ارقام سويا داراي تيپهاي رشدي مختلفي هستند، لذا مساله تيپ رشد سويا نيز اهميت زيادي دارد، به طوري كه در كشتهاي تاخيري كه معمولاً احتمال برخورد با تنشهاي محيطي از جمله تنش گرمايي و رطوبتي بيشتر ميباشد، بهتر است از رقمهاي داراي تيپ رشدي نامحدود و نيمه محدود (مشابه ويليامز و سحر) استفاده نمود. چون ارقام فوق، اين توانايي را دارند كه در صورت بروز تنشهاي احتمالي خسارت حاصله را جبران كنند، ولي در ارقام محدود مثل گرگان سه توانايي جبران خسارت كمتر ميباشد، در نتيجه عملكرد نهايي كاهش چشمگيري خواهد داشت.
تذكر:تاخير در كاشت سويا درتابستان، باعث كاهش طول دوره رشد و در نتيجه كاهش عملكرد خواهد شد.
خاكي كه سويا در آن كشت ميشود، بايد داراي بافت متوسط و زهكشي مناسب باشد. سويا به شوري خاك حساس بوده و به مقدار فعاليت مطلوب باكتريهاي تثبيت كننده ازت اسيديته خاك بايد بين 8/6-6 باشد. آمادهسازي زمين سويا ميتواند از عمليات كامل زراعي (Tillage) تا بدونعمليات زراعي (No tillage) قابل تغيير باشد. در عمليات كامل زراعي، ابتدا زمين شخم خورده و پس از آن چند بار ديسك عمود بر هم، خاك كاملاً نرم شده و بستر كاشت آماه ميگردد. با شخم زدن تهويه خاك به خوبي صورت ميگيرد، رشد ريشهها تسهيل مييابد، اما داراي معايبي از قبيل هزينه زياد ، تخليه رطوبتي و تاخير در كاشت ميباشد. در كشت تابستانه كه تسريع در آمادهسازي زمين مهم است، حتي ميتوان بدون هيچ عمليات زراعي، بعد از برداشت محصول قبلي و خارج كردن بقاياي حاصل از آن (كاه و كلش) اقدام به كشت نمود. البته بهتر است در كشت تابستانه فقط شخم حذف شود و پس از ديسك زدن زمين، بذر را بكاريم. اين روش كاشت با عمليات كم (Low tillage) مينامند.
فاصله خطوط كشت و تراكم بوته روي رديف به نوع كشت (بهاره يا تابستانه)، تيپ رشد رقم و ديگر عوامل بستگي دارد. در كشت بهاره، فاصله خطوط 60-45 سانتيمتر و فاصله بوتهها روي رديف 10-5 سانتيمتر ميباشد. در ارقام ديررستر و چند شاخه فاصلههاي خطوط و بوتهها بيشتر از ارقام زودرستر و تكشاخه ميباشد (45-25 سانتيمتر). در كشت تابستانه، اين فاصلهها ميتوانند كمتر شوند و هرچه دوره رشد گياه كمتر شود، چه به واسطه تاخير در كاشت و چه به واسطه استفاده از ارقام زودرس، بايستي با استفاده از خطوط باريكتر، تعداد بوته در واحد سطح را افزايش داد تا به عملكرد بيشتري دست يافت. در صورت عدم استفاده از عمليات مكانيزه داشت از قبيل سلهشكني و مبارزه با علفهاي هرز و ايجاد جوي بين رديفها، ميتوان خطوط كاشت را در ارقام زودرس و تك شاخه با 20 سانتيمتر كاهش داد. عمق كاشت سويا با توجه به نوع خاك و رطوبت آن 3 تا 5 سانتيمتر ميتواند باشد و كشت عميقتر باعث تاخير در جوانهزني و احتمال پوسيدگي بذر خواهد شد.
خاكي كه سويا در آن كشت ميشود، بايد داراي بافت متوسط و زهكشي مناسبي باشد. سويا به شوري خاك حساس بوده و به منظور فعاليت مطلوب باكتريهاي ثبيت كننده ازت، اسيديته خاك بايد بين 8/6-6 باشد. زمين مورد كشت سويا معمولاً توسط ديسك آماده ميشود و كلوخهها بايد كاملاً خرد گردند.
بهترين شرايط براي كاشت سويا از نظر رطوبت، هيرمكاري ميباشد و در صورتي كه رطوبت خاك جهت كاشت سويا مناسب نباشد، سويا از جوانهزني و سبز يكنواختي برخوردار نخواهد بود و اين مساله سبب بوجود آمدن مشكلات بعدي خواهد شد.
كاشت سويا با رديفكارهاي مخصوص سويا و يا رديفكارهاي پنوماتيك انجام ميشود. بذور سويا قبل از كاشت بايد با باكتري مخصوص Rhizobiumjaponicum تلقيح و بلافاصله بعد از آغشته شده به باكتري كاشته شود.
تذكر: براي هر هكتار سوياكاري، يك پاكت باكتري تحويل زارع ميگردد كه بايد آن با با شربت 5% آب و شكر مخلوط نموده و سپس بذور را با اين محلول آغشته نمايد.
در رابطه با تاريخ كاشت مناسب سويا لازم به ذكر است، به طور كلي سويا گياهي حساس به طول روز ميباشد و با كوتاهتر شدن روزها سريعتر به گل رفته و رشد زايشي را زودتر شروع ميكند. براي اينكه گياه سويا از يك پتانسيل زايشي مطلوب برخوردار باشد، بايد داراي يك دوره رويشي كافي باشد كه معمولاً بر اساس منابع در حدود 45 روز ميباشد. بنابراين تاريخ كاشت ارقام سويا بايد طوري انتخاب شود كه در اثر كاهش دورههاي رشد و نمو، گياه كمتر خسارت ببيند. به همين جهت براي كشتهاي زود (بهاره) بهتر است از ارقام ديررس مثل گرگان سه استفاده نمود و در كشتهاي دوم و تاخيري، ارقام متوسط رس مثل سحر و زود رس مثل ويليمامز مناسبتر است. همچنين به علت شرايط خاص آخر فصل (سرد شدن هوا و شروع بارندگيهاي پاييزه) ارقام متوسط رس و زودرس به علت اينكه سريعتر مراحل رشدي را تكميل ميكنند، در حقيقت از شرايط نامناسب آخر فصل ميگريزند.
در رابطه با انتخاب رقم، از آنجايي كه ارقام سويا داراي تيپهاي رشدي مختلف هستند، لذا مساله تيپ رشد سويا نيز اهميت زيادي دارد، به طوري كه در كشتهاي تاخيري كه معمولاً احتمال برخورد با تنشهاي محيطي از جمله تنش گرمايي و رطوبتي بيشتر ميباشد، بهتر است از رقمهاي داراي تيپ رشد نامحدود و نيمه محدود (مشابه ويليامز و سحر) استفاده نمود، چون ارقام فوق، اين توانايي را دارند كه در صورت بروز تنشهاي احتمالي خسارت حاصله را جبران كنند، ولي در ارقام رشد محدود مثل گرگان سه توانايي جبران خسارت كمتر ميباشد. در نتيجه عملكرد نهايي كاهش چشمگيري خواهد داشت.
تراكم بوته و ميزان بذر مناسب سويا بستگي به رقم و تاريخ كاشت آن دارد و معمولاً ارقام تك شاخه با تراكم بيشتري كاشته ميشوند. در كشتهاي دوم و ديرتر نيز بهتر است فواصل خطوط كمتر شود تا ضمن جلوگيري از تبخير از سطح خاك با پوشاندن سريع، از رشد علفهاي هرز نيز جلوگيري به عمل آيد. بر اين اساس معمولاً فواصل خطوط مناسب در كشتهاي بهاره 60-45 سانتيمتر و در كشتهاي تابستانه و دير 45-25 سانتيمتر ميباشد. ميزان بذر مورد نياز بر اساس وزن هزار دانه و تيپ شاخهبندي ارقام 75-60كيلوگرم در هكتار درنظر گرفته ميشود. بذر سويا بر اساس رطوبت خاك و درجه حرارت هوا بعد از 7-5 روز جوانه شده و سبز ميشود.
فاصله خطوط كشت و تراكم بوته روي رديف به نوع كشت (بهاره يا تابستانه، به تيپ رشد رقم و ديگر عوامل بستكي دارد. در كشت بهاره فاصله خطوط 60-45 سانتيمتر و فاصله بوتهها روي رديف 10-5 سانتيمتر مناسب است. در ارقام ديررستر و چند شاخه فاصلههاي خطوط و بوتهها بيشتر از ارقام زودرس و تك شاخه ميباشد (45-25 سانتيمتر). در كشت تابستاه اين فاصلهها ميتوانند كمتر شوند و هرچه دوره رشد گياه كمتر شود، چه به واسطه تاخير در كاشت و چه به واسطه استفاده از ارقام زودرس، بايستي با استفاده از خطوط باريكتر، تعداد بوته در واحد سطح را افزايش داد تا به عملكرد بيشتري دست يافت.در صورت عدم استفاده از عمليات مكانيزه داشت از قبيل سلهشكني و مبارزه با علفهاي هرز و ايجاد جوي بين رديفها، ميتوان خطوط كاشت را در ارقام زودرس و تك شاخه با 20 سانتيمتر كاهش داد. عمق كاشت سويا با توجه به نوع خاك و رطوبت آن، 3 تا 5 سانتيمتر ميتوالند باشد و كشت عميقتر باعث تاخير در جوانهزني و احتمال پوسيدگي بذر خواهد شد.
خاك حاصلخيز و غيرشور، pH بين 6 ت 7 براي سويا ضروري است. كمبود مواد آلي در خاك، pH قليايي و شوري باعث كاهش عملكرد خواهد شد. سويا با همزيستي باكتري، ازت مورد نياز خود را تثبيت ميكند و نيازي به كود ازته ندارد. بايد توجه داشت كه قبل از كاشت، بذر را با باكتري آغشته نموده تا تثبيت ازت به خوبي صورت گيرد. كود فسفره و پتاسه با توجه به ميزان آنها در خاك و مواد آلي ميتواند حداكثر به ترتيب تا 150.200 كيلو در هكتار، قبل از كاشت به خاك اضافه گردد. سويا به عناصر ديگر از جمله گوگرد، منگنز، روي و آهن نيز احتياج دارد كه با توجه به آزمون خاك بايستي به خاك اضافه گردد يا در مراحل مختلف رشدي به صورت محلول پاشي استفاده گردد.
زراعت سويا احتياج به آبياري دارد و به جز مناطق پرباران، زراعت ديم آن امكانپذير نميباشد. حساسترين زمانهاي آبياري در سويا مراحل اوليه كاشت به منظور تامين رطوبت جوانهزني و رشد اوليه گياهچه و همچنين مراحل تشكيل غلافها تا پر شدن دانه ميباشد. كمبود آب در اين مراحل باعث كاهش شديد عملكرد خواهد شد. آبياري زياد نيز باعث كمبود اكسيژن در خاك، كاهش رشد ريشه، كاهش فعاليت باكتريهاي تثبيت كننده ازت و توسعه بعضي از بيماريها ميشود كه در نتيجه از عملكرد كاسته ميشود.
تراكم زياد بوته ها كنار هم باعث مي شود كه نور كمتري به گياه برسد و همچنين مواد غذائي كمتري به گياهان برسد و شيوع بيماري هاي گياهي زيادي را باعث مي شود و باعث كاهش عملكرد مي شود.
سويا به عنوان يك گياه وجيني در اول هر تناوب قرار مي گيرد و رعايت تناوب برايجلوگيري از توسعه علف هاي هرز ، آفات و بيماري صورت مي گيرد بخصوص در مورد بيماريهايي مثل ماكروفوسيت يا پوسيدگي ذغالي كه در صورت وقوع بايد حداقل 5-4سال از كشت سويا يا گياهاني كه به اين بيماري حساس هستند خودداري كرد .
به منظور ايجاد فضاي رشد مناسب براي سويا در استفاده بهتر از نور، آب و مواد غذايي، بايد علفهاي هرز را كنترل نمود. علفهاي هرز را ميتوان با وجين دستي، استفاده از كولتيواتور بوسيله تراكتور و مبارزه شيميايي كنترل كرد. در وجين دستي و كولتيواتور علاوه بر از بين بردن علفهاي هرز، سلهشكني نيز انجام ميگيرد. براي مبارزه شيميايي ميتوان از علفكشهاي قبل و بعد از كاشت استفاده نمود. در استفاده از علفكشهاي قبل از كاشت، بايستي دقت نمود كه علفكش پس از مصرف، سريع با خاك نرم به خوبي مخلوط شود و از علفكشهاي بعد از كاشت زماني بايد استفاده نمود كه بيشترين اثر را روي علفهاي هرز و كمترين خسارت را به سويا وارد كند. از علفهاي هرز مهم سويا ميتوان اويارسلام، خرفه، تاج خروس، تاجريزي، سلمك و گاو پنبه را نام برد.
سويا به علت همزيستي با باكتريهاي تثبيت كننده ازت، نيازي به كود ازته نخواهد داشت و در صورتي كه شرايط براي تثبيت فراهم باشد، ازت مورد نياز خود را تامين ميكند. البته قبل از كاشت بايد كود فسفره و كود پتاسه به خاك اضافه شود كه تعيين مقدار دقيق آن بر اساس آزمون خاك صورت ميگيرد و حداكثر 200 كيلوگرم در هكتار كود فسفر و 150 كيلوگرم در هكتار كود پتاسه مورد نياز است.
براي مبارزه با علفهاي هرز، قبل از كاشت ميتوان از علفكشهايي مانند ترفلان و يا سونالان به ميزان 5/3-5/2 ليتر در هكتار بر اساس نوع خاك استفاده نمود. در خاكهاي با بافت سنگينتر، ميزان علفكش مصرفي بيشتر خواهد شد.
معمولاً در سوياهايي كه در خردادماه سبز ميكنند، احتمال خسارت كرم طوقهبر (اگروتيس) زياد ميباشدو در صورت مشاهده آثار خسارت بايد از طعمه مسموم آغشته به سوين استفاده نمود.
در مرحله 6-4برگي، براي تهويه و سلهشكني خاك و همچنين مبارزه با علفهاي هرز بايد از كولتيواتور (پنجه غازي) در بين رديفها استفاده نمود.
نياز آبي و دور آبياري سويا به طوركلي بستگي به رقم و شرايط آب و هوايي منطقه مورد كشت دارد، اما در سه مرحله گلدهي، غلافدهي و پرشدن دانه، آبياري سويا اهميت و حساسيت بيشتري داشته و در صورت بروز تنش، خسارت شديديبه عملكرد خواهد شد. ريشه سويا تا عمق 150 سانتيمتري خاك رشد كرده و در مناطقي كه سفره آب بالاست (كردكوي)، ميتوان آن را بدون آبياري كشت نمود.
آفات و بيماريها در تمام مراحل رشد و نمو سويا به آن خسارت ميزنند. از جمله آفات مهم سويا، تمريپس، عسلك، كرمهاي طوقهبر، برگخوار و دانهخوار ميباشد. شدت آفات با توجه به منطقه، فصل كشت و شرايط اقليمي، متفاوت ميباشد كه براي مبارزه با آنها بايد از حشرهكشهاي مناسب و به موقع استفاده نمود.
بيماريها نيز داراي تنوع شدت در مناطق و فصول كشت و همچنين شرايط آب و هواي ميباشند. بيماريها كمتر توسط سموم كنترل ميشوند و براي مبارزه با آنها بايستي از تناوبهاي زراعي مناسب، اصول بهزراعي و ارقام مقاوم استفاده نمود. از عمده بيماريهاي سويا ميتوان از پيتيوم، فيتوفترا، فوزاريوم، ريزوكتونيا، ماكروفومينا (پوسيدگي زغالي) و همچنين بعضي از بيماريهاي ويروسي نام برد.
يكي از مهمترين بيماريهاي شايع سويا است كه سبب خسارت شديدي به مزارع سويا شده و عملكرد را شديداً كاهش ميدهد و عمدتاً در مراحل آخر رشدي گياه خود را نشان داده و با خشكانيدن بوتهها، سبب رسيدگي زودتر و كاذب گياه ميشود، به شكلي كه غلافها ظاهراً رسيده به نظر ميرسند، ولي دانهها پر نشده و وزن دانه شديداً كاهش مييابد.
قارچ عامل اين بيماري، Macrophominaphaseoliميباشد و متاسفانه در منابع رقم مقاوم و يا متحمل به آن معرفي نشده است. مشخص شده كه با توجه به اين كه قارچ در خاك باقي ميماند، در صورت بروز تنش خشكي معمولاً اين قارچ فعال شده و آثار خسارت ظاهر ميشود. براي مبارزه با اين بيماري بايد از بروز تنش خشكي در سويا جلوگيري نمود. همچنين سويا داراي انواع بيماريهاي قارچي باكتريايي و ويروسي ميباشد.
بوتهميري فيتوفترايي، لكه برگيها، سوختگيهاي برگي، سفيدك سطحي و بيماري لكه ارغواني در اين منطقه بيشتر شايع ميباشند و از بيماريهاي باكتريايي معمولاً سوختگيهاي باكتريايي، خشكيدگي و پژمردگي باكتريايي مشاهده ميشود و از انواع بيماريهاي ويروسي ميتوان ويروس موزائيك سويا را نام برد كه براي مبارزه با آن بايدبا ناقلين آن از جمله شتهها مبارزه كرد.
از جمله عوارضي كه در بعضي از سالها خسارت قابل توجهي به محصول سويا وارد مينمايد، عارضه اختلال در غلافبندي است. اگرچه هنوز دليل اصلي بروز اين عارضه مشخص نشده، ولي نتايج مطالعات انجام شده در استان، نشان ميدهد كه با انتخاب رقمهاي مناسب، رعايت تاريخ كاشت، مديريت صحيح مزرعه از نظر آفات، آبياري و كنترل علفهاي هرز ميتوان امكان بروز اين عارضه را به حداقل رساند.
ارقام مختلف سويا بر اساس گروه رسيدگي آنها معمولاً از اوايل مهر تا اواخر آبان آماده برداشت ميشوند. رطوبت مناسب سويا جهت برداشت در حدود 13 درصد است. رطوبت بيشتر بذر هنگام برداشت، سبب وارد آمدن خسارت و مشكلات نگهداري خواهد شد و رطوبت كمتر از 13 درصد نيز سبب شكافتن غلاف و ريزش بذور به زمين و همچنين شكستن دانهها خواهد شد. ريزش كامل برگها در زمان رسيدن گياه، نشان ميدهد كه محصول در مدت يك هفته آماده برداشت ميباشد. ارقامي نيز وجود دارند كه هنگام برداشت، برگهاي آنها نميريزند.
برداشت سويا ميتواند به دو صورت مستقيم يا غيرمستقيم صورت گيرد. در برداشت مستقيم افت محصول بستگي به تسطيح زمين، رقم و ارتفاع اولين گره داراي غلاف خواهد داشت و در صورتي كه اين ارتفاع بالا باشد، ميتوان مستقيماً با كمباين محصول را برداشت نمود و افت محصول بسيار كم خواهد بود، ولي در صورت كم بودن ارتفاع، اولين غلافبندي و ناهموار بودن زمين براي كاهش افت محصول حاصل از برداشت بهتر است كه ابتدابوتهها توسط دست درو و سپس توسط كمباين كوبيده شود. در صورت برداشت دو مرحلهاي، بايد سويا را در رطوبت بيشتري برداشت نمود تا از ريزش غلافها در زمان برداشت با دست جلوگيري به عمل آيد.
نگهداري سويا در انبار نيز از اهميت خاصي برخوردار است و در رطوبت 12-10 درصد به مدت طولانيتري در انبار قابل نگهداري است. قوه ناميه بذر سويا به علت دارا بودن روغن زياد، معمولاً بعد از يك سال كاهش قابل توجهي مييابد. لذا بايد بذر مورد نياز سويا از مراكز ذيربط تهيه شده و جداً از كاشت بذور كهنه و قديمي پرهيز نمود.
ارقام مناسب كشت سويا در استان شامل گرگان 3، سحر، ويليامز و دو رقم اميدبخش ميباشد. رقم گرگان 3، ديررس بوده و فقط براي كشت بهاره توصيه ميگردد و ميزان توليد آن در شرايط مطلوب،4-5/3 تن در هكتار، ارقام ويليامز و رقم اميدبخش WILL.xK.W.506، زودرس ميباشند و در صورت كاشت با تاخير توصيه ميگردد. از اين ارقام كشت گردد. رقم سحر و اميدبخش WILL.xK.W.506متوسط رس هستند كه در تاريخ كاشتهاي بهاره و تابستانه به موقع قابل استفاده ميباشند.
سويا گياهي است خودگشن كه دگرگشني درآن 5/0 تا 1درصد ديده ميشود. داراي 40 كروموزوم ميباشد كه به صورت ديپلوئيد ميباشد (2n=40) كه گونههاي تتراپلوئيد در آن بوجود آمده است. G.maxشكل وحشي ندارد و متحملترين جد آن در بين گونهها، G.sojaميتواند باشد. بين دو گونه فوق، تلاقي انجام شده و وضع ژنتيكي خواص زيادي در آنها مطالعه شده است و از اين مطالعه نتيجه شده است كه وضع ژنتيكي اين خواص عيناً مانند ژنتيك خواص مشابه در تلاقي واريتههاي G.maxميباشد كه اين نشان دهنده نزديكي بين دو گونه است.
ازدياد عملكرد، رسيدن به موقع گياه، مقاومت به خوابيدگي و ريزش دانه، مقاومت به آفات و بيماريها، بالا بودن كيفيت محصول، اصلاح واريتههاي خوراكي و علوفهاي.
عملكرد سويا به فاكتورهاي متعددي بستگي دارد. از جمله: تعداد و اندازه بذر هر گياه. مقدار بذر در هر گياه هم بستگي به تعداد غلاف و تعداد بذر در هر غلاف دارد. اين عوامل موثر ذكر شده از صفات كمي هستند و بوسيله چند ژن كنترل ميشوند. مطالعات انجام شده نشان ميدهد كه واريتهاي نيست كه از لحاظ فاكتورهاي موثر در افزايش محصول، برتر از بقيه واريتهها باشد، بلكه يك واريته ممكن است از لحاظ يك يا چند عامل بر واريته ديگري برتري داشته باشد.
وزن دانه × (تعداد دانه در هر غلاف × تعدادغلاف)= افزايش عملكرد
رسيدن به موقع گياه در هر منطقه، يكي از عوامل مهم در كشت آن است. سويا به طول روز حساس است و يك گياه روز كوتاه محسوب ميشود. اگرچه ارقام رشد نامحدود، حساسيت كمتري را نسبت به طول روز نشان ميدهد. مدت رسيدن در سويا يك صفت كمي است. در بعضي حالات زودرسي و در بعضي مواقع ديررسي غالب بوده است.
در واريتههاي وحشي، دانه پس از رسيدن، زود ميريزد. بر اثر اصلاح سويا، واريتههاي مقاوم به ورس و ريزش بوجود آمدهاند كه اين واريتهها براي زراعتهاي مكانيزه و برداشت با كمباين مناسب هستند. همچنين در واريتههاي پا كوتاه، احتمال خوابيدگي كمتر است.
براي ايجاد واريتههاي مقاوم، ابتدا بايد ارقام مقاوم را شناسايي و سپس ژنتيك مقاومت را معلوم كرد، آنگاه ژن مقاومت به بيماريها را به واريتههاي دلخواه انتقال دهيم.
در كشورهايي از قبيل چين، از سويا مواد مختلفي مانند آرد سويا، شير و ماست سويا براي تعذيه مردم تهيه ميكنند. واريتههايي هم وجود دارند كه به عنوان سبزي مصرف ميشوند. واريتههايي از سويا هم هستند كه به منظور بدست آوردن علوفه كشت ميشوند. اين واريتهها ساقه باريك و نازك دارند كه بتوانند در خوراك دامها بهتر استفاده شوند.
روغن سويا براي مصارف سرخ كردن غذا، تهيه مارگارين و سالاد استفاده ميشود. پروتئين سويا عمدتاً در كنجاله حاصل از دانه روغنكشي شده وجود دارد كه صرف تغذيه دام و طيور ميشود. از پروتئين سويا براي تغذيه انسان نيز استفاده ميگردد. مقدار و كيفيت پروتئين و همچنين بازارپسندي سويا تعيين كننده كيفيت آن هستند. مقدار و كيفيت روغن و پروتئين تحت تاثير واريته و عوامل محيطي قرار ميگيرد.
بين مقدار روغن و پروتئين همبستگي منفي زيادي وجود دارد. كيفيت خوراكي روغن، بستگي به تركيبات اسيد چرب آن دارد. افزايش اسيد اولئيك، سبب كاهش مقدار اسيد لينولئيك ميشود كه طعم و ثبات روغن را بهبود ميبخشد. هرچند كه روغن سويا عمدتاً مصرف خوراكي دارد، ولي در ساختن رنگها نيز ميتواند مورد استفاده قرار گيرد. براي اين كار از واريتههايي استفاده ميشو كه عدد يوني آنها بالا باشد. در سويا، عدد يوني بين 103 تا 151 تغيير ميكند. دانههاي زردرنگ از نظر روغنكشي مورد توجه بيشتري قرار دارند، اما رنگ دانه در مقدار روغن تاثيري ندارد. واريتههايي كه دانههاي تيرهتري دارند، كنجاله آنها نيز تيرهتر است كه بازارپسندي كمي دارند.
در سويا مانند ديگر گياهان خودگشن از روشهاي اصلاحي وارد كردن ارقام جديد، دو رگگيري و سلكسيون استفاده ميگردد. از روش تلاقي برگشتي نيز در اصلاح سويا استفاده ميشود. همچنين از موتاسيون توسط پرتوتابي و موتاژنهاي شيميايي نيز استفاده ميشود. روش نتاج تك بذري نيز امروزه توجه متخصصان اصلاح سويا را به خود جلب كرده است. در روش دو رگگيري با استفاده از نوتركيبي حاصل از تلاقي بين ارقام، ايجاد تنوع ميشود.
در تودههاي دو رگ سويا با استفاده از روش اصلاح شجرهاي، لاينهاي برتر را طبق هدف اصلاحي بالك (bulk) و نتايج تكبذري، لاينها بدون انتخاب به خلوص رسانده ميشوند. لاينهاي خالص به عنوان يك لاين جديد حاصل از دو رگگيري مورد ارزيابي قرار ميگيرند. از روش تلاقي برگشتي براي انتقال ژنهاي اختصاصي مانند ژنهاي مقاوم به بيماري به واريتههاي سازگار استفاده ميشود.
باید دانست که یخچالهای خانگی ،فریزر، یخچالهای ویترینی و سایر وسایل سردکننده تراکمی ، ساختمان مشابه دارند، و سیستم کار آنها یکسان است. یک یخچال نسبت به بعضی ازلوازم برقی خانگی، چونسـماور برقیوبخاری برقی، از جزئیات بیشتری برخوردار است. از اینرو اجزای تشکیل دهنده یخچال را به دو دسته مکانیکی و الکتریکی تقسیم میکنند.
اجزای مکانیکی یخچال
کمپرسور
کار کمپرسور ، ایجاد فشار و مکش جهت به حرکت در آوردن گاز در سیستم است. در داخلکمپرسوریک موتور الکتریکی تک فاز و یک مجموعه مکانیکی شاملسیستم سوپاپوپیستونومیللنگقرار دارد. با رسیدن برق به موتور کمپرسور و به چرخش درآمدن روتور آنتوسط میللنگ ، پیستون به حرکت در آمده و سوپاپهای مختلف باز و بسته میشوند. در نتیجه گاز به گردش در میآید. کمپرسور تنها از طریق سرلوله بهبیرون ارتباط دارد.
صرفنظر از لوله کور که جز در موارد تخلیه یاشارژ گازمورد استفاده قرار نمیگیرد، دو لوله دیگر از اهمیت بسزایی برخور دارند. حرکت پیستون داخل سیلندر کمپرسور مرتبا گاز را از لوله برگشت مکیده و بافشار وارد لوله رفت میکند. به این ترتیب گاز سرما ساز مدام در حال حرکتاست وعمل سرماسازیرا انجام میدهد.
رادیاتور خنک کننده (کندانسور
گاز سرد کننده وقتی در داخل کمپرسور تحت فشار قرار گیرد، حرارت آنافزایش مییابد. حال اگر به طریقی این گرما سلب نشود و یا تعدیل نگردد،عمل سرماسازی مختل میشود. از این رو در یخچال ، گاز تحت فشار و گرم شدهاز کمپرسور وارد لولههای مارپیچ مانند که در تماس مستقیم هوا است (جایاین لوله ها در یخچال های خانگی پشت کابینت اصلی یخچال است) میشوند. دمایگاز در اثر ارتباط هوا کاهش یافته و عمل سرماسازی در سیستم به سهولت انجاممیشود. به منظور حفاظت لولههای فلزی کندانسور در برخورد با اشیا و اجسامخارجی ، مفتولی در اطراف کندانسور تعبیه میکنند.
فیلتر (درایر)
گاز پس از آنکه در داخل کمپرسور تحتفشارقرار گرفت، به منظور کاستن از حرارتش راهی کندانسور میشود. از آنجا کهممکن است در عبور از این مسیر جرم هایی را نیز حمل کند و یا دارای رطوبتباشد، لازم است قبل از سرماسازی کاملا پاک و خشک شود. بنابراین پس ازرادیاتور، از فیلتر عبور میکند. فیلتر دارای دو لوله ارتباطی است.
یکی از لولهها سطح مقطع بزرگتری دارد که در واقع ورودی فیلتر است و بهخروجی کندانسور وصل میشود. در ورودی فیلتر شبکههای توری ریزی برای گرفتنجرمهای زائد قرار گرفته است. خروجی فیلتر که سطح مقطع کمتری دارد به لولهمویین متصل میشود، تا گاز سرد کننده تحت فشار زیاد قرار گیرد. در اینخروجی نیز شبکههای توری با سوراخهای بسیار ریز قرار گرفته است. در فضایمیانی فیلتر مواد شیمیایی به نامسیلیکاتیاسیلیکاژلقرار دارد، که خاصیت و کار آن جذب رطوبت گاز عبوری است.
لوله مویین (کاپیلاری تیوب)
لوله مویین، لولهای با قطر بسیار کم است که به علت باریک بودن به این نام خوانندهمیشود و نقش مهمی در تولید سرما دارد. محل نصب لوله مویین بین خروجیفیلتر وورودی بااواپراتور (یخ ساز) است. گاز سرد کننده که توسط کمپرسور تحت فشار قرار گرفته با عبوراز مسیر کندانسور و فیلتر وارد لوله مویین میشود. در لوله مویین فشارمحیط درون آن به حد قابل توجهی افزایش مییابد. لذا گاز سرد کننده که تحتفشار زیاد بهمایعتبدیلشده است، با عبور از لوله مویین وقتی که وارد اپراتور میشود، چونناگهان با حجم زیادی مواجه میگردد، تبدیل به گاز شده و ایجاد سرمامینماید.
اواپراتور (محفظه یخ ساز)
اواپراتور به قسمتی گفته میشود که بوسیلهتبخیریک ماده خنککننده سبب تولید سرما شده و در صورت قرار گرفتن در یک ناحیه باعث سرد شدن آن ناحیه یا محفظه میشود. دروسایل سردکنندههمان محفظه سردکننده را به نام اواپراتور میشناسند. برای انتقال مطلوب و سریع سرما جنس اواپراتور را ازآلومینیمانتخاب میکنند. لوله ورودی اپراتور بسیار باریک است که در واقع همان نقطهاتصال آن به لوله مویین است، و لوله خروجی آن سطح مقطع بیشتری دارد و بهلوله برگشت کمپرسور میرسد.
موتور الکتریکی
همان گونه که قبلا در مبحث کمپرسور خواندید موتور الکتریکی با یکمجموعه مکانیکی کمپرسور یخچال را تشکیل می دهند.موتور الکتریکی از نوعآسنکدون بوده و دارای دو قطب و قسمتهای عمده آن عبارتند از :
·سیم پیچ اصلی
·سیم پیچ فرعی
·هسته استاتور
·رتور
برای آنکه در موتور یخچال مقاومت اهمی سیم پیچ راه انداز ازراکتاس القاییآن زیادتر شود و گشتاور راه اندازی موتور افزایش یابد قسمتی از سیم پیچاستارت را بصورت بیفیلار اجرا می کنند لذا با اهم گیری بین سرهای مشترک وهر کدام از دو سر دیگر میتوان استارت یا اصلی بودنسیم پیچرا تشخیص داد. سرهایالکتروموتورروی کمپرسور درون ترمینال بسته می شود که اصولا بصورت مثلثی است.
طرزکار موتور الکتریکی
وقتی از طریقترموستاتفرمان به موتور می رسد.جریان الکتریکی از رله استارت و سیم پیچ اصلی عبورمی کند و چون سیم پیچی راه انداز در مدار نیست جریانی حدود 2 برابر جریاننامی از سیم پیچ اصل عبور نموده ونیروی الکتریکیرله استارت که با مجذور جریان عبوری از آن متناسب است افزایش می یابد وهسته رله را به سمت بالا هدایت میکند و سیم پیچی راه انداز توسط تیغهمربوطه که به هسته متحرک رله استارت متصل است، جریان دار شده و موتور شروعبه حرکت نماید.
با حرکت الکتروموتور جریان الکتریکی در سیم پیچیاصل نرمال شده و نیروی رله استارت کاهش یافته و هسته آن در اثر نیروی وزنهسته پایین میآید و تیغه مربوط به سیم پیچی راه انداز را قطع میکند وموتور با سیم پیچی اصلی بکار خود ادامه میدهد.حرکت رتور موتور سبب تحتفشار قرار دادن گاز از یک سمت و مکش از سمت دیگر میشود تا زمانی کهاواپراتور (یخ ساز) خنک شده و ترموستات جریان الکتروموتور را قطع مینماید.
ترموستات
ترموستاتیک کلید اتوماتیک تنظیم دما است که داخلیخچالقرار دارد. اجزای اصل ترموسات عبارتند از:
·بدنه فلزی
·فانوسک
·کنتاکت های اتصال
·لوله بلو که محتوای گاز حساس است.
·لوله مویین
·فنر و اهرم ها
·پیچ تنظیم
·ولوم
·صفحه مدرج :که درجات مختلف روی آن نوشته شده است.
معمولا لوله بلویی ترموستات را به قسمت تحتانی و یا سقفاواپراتورمتصل می سازد. با گرم شدن هوای داخل یخچال و یا افزایش درجه حرارتاواپراتور گاز داخل لوله بلو منبسط میشود. گاز منبسط شده به فانوسکترموستات فشار آورده واهرممربوط به وصل کنتاکتهای اتصال را جابجا کرده باعث اتصال کنتاکت به یکدیگرمیشود و لذا ولتاژ شبکه به موتور اعمال میشود و موتور به کار میافتد. با به کار افتادن موتور اواپراتور خنک شده گاز داخل بالن یا مخزن لوله بلوو لوله مویین منقبض شده و فشار از روی فانوسک ترموستات برداشته میشود باجمع شدن فانوسک اهرم کنتاکتها به عقب بر میگردد و اتصال آنها بصورت بازدرمیآید که باعث توقف کار موتور خواهد شد.
رله راه انداز (رله استارت)
رله استارت بر سه نوع جریانی ولتاژی و حرارتی می باشد که بیشتر رلهنوع جریانی و یا حرارتی دو منظوره (استارت و بار منفی) به کار بردهمیشود.
رله بار زیاد (بی متال یا اورلود)
هرگاه در کار موتور مشکل بوجود میآید مانند آسیب دیدن سیم پیچهایاصلی با کمکی و یا مسدود شدن مسیر گردش گاز و یا وضعیت بودن ولتاژ و ... جریان دریافتی موتور افزایش یافته و موتور داغ می کند که ممکن است بسوزد. از اینرو استفاده از رله بار زیاد ضروری است. رله بار زیاد یکفیوز حرارتیاست که بر روی کمپرسور نصب میشود. کار آن به این شرح است که در اثر گرمای جدار خارجی کمپرسور و یا در اثر عبورجریان الکتریکیموتور از سیمهیترداخل رله گرم شده و با تحریک صفحه حساس طول آن را افزایش می دهد و سبب جدا شدن کنتاکتهای رله می گردد.
جعبه تقسیم و سیم رابط
جعبه تقسیم یا ترمینال محل ورود کابل اصلی یخچال و تقسیم سیمهای خروجی است. سیم رابطیخچالباید ازنوع کابلی باشد و جهت ارت کردن حتما نوع سه سیمه آن انتخابشود.همچنین کابل باید قابلیت انعطاف باشد تا هنگام جابجایی مشکل برای آنایجاد نشود. سطح مقطع سیمهای کابلی بایدباشد.
لامپ یخچال
روشن شدن لامپ داخل یخچال به هنگام باز کردن در آن است. توان لامپ یخچال بین 14 تا 40 وات است. این لامپ دارای سرپیچ محکمی است.
شستی معکوس لامپ
شستی لامپ یخچال مانند شستیزنگ اخباراست. با این تفاوت که معکوس عمل میکند یعنی وقتی که در یخچال باز میشود،کلید آزاد است و لامپ روشن می شود. لامپ خاموش میشود. بدین جهت به آنشستی معکوس نیز گفته میشود.
طرزکاريخچالهای نفتی
یخچال نفتی:
یخچالنفتی بر خلاف یخچال برقی و کولر های گازی که بر اساس فرئون فشرده وکمپرسور کار می کنند دارا ی هیچ قسمت متحرکی نیست و نیروی محرکه خود رامستقیما از شعله آتش نفت می گیرد اساس کار یخچال نفتی بر پایه جذب و دفعآمونیاک در آب می باشد. سازوکار یخچال نفتی به صورت مرحله به مرحله به اینشکل می باشد.
1- در دمای معمولی آمونیاک در آب حل می شود ولی اگر به مخلوط آمونیاک و آبگرما بدهیم چون آمونیاک بسیار جوشنده تر از آب می باشد آمونیاک آغاز بهجوشیدن نموده و از مخلوط آب و آمونیاک به صورت گاز بخار آمونیاک گرممتصاعد شده و مقذاری بخار اب نیز با خود همراه کرده تبخیر می کند.
2-در سرراه این بخار گرم یک جدا کننده قرار دارد که قطره های آب را از بخارآمونیاک جدا کرده و درون مخزن مخلوط آب و آمونیاک بر می گرداند.( این قسمترا داشته باشید تا بعد زیرا در راه بازگشت این آب جدا شده به مخزن یکاتفاق دیگر هم می افتد.
3- سپس بخار آمونیاک درون یک سری لوله های پره دار به نام چگالنده شده وگرمای خود را از دست می دهد و به صورت آمونیاک مایع در می آید.( توجه اینقسمت همانند یخچال های برق در پشت یخچال قرار دارد(
4-سپس این آمونیاک مایع سرد تر شده ( دارای دمایی بالاتر از دمای محیط) وارد محفظه و لوله های پره دار دیگری می شود که درون یخچال جای دارد و درمعرض گاز هیدروژنی که درون این محفظه قرار دارد واقع می شود و به سرعتبخار شده و جهت تبخیر گرمای محیط درون یخچال را جذب می کند.( در نتیجهدرون یخچال سرد می شود.
5-سپس مخلوط آمونیاک و هیدروژنی که به صورت مخلوط گازی سردی است وارد جذبکننده می گردد درون جذب کننده مخلوط آمونیاک و هیدروژن با آبی که در مرحلهدوم از گاز داغ آمونیاک جدا شده بود تماس داده می شوند.در این جا آمونیاککه درون آب بسیار حلشونده تر از هیدروژناست درون اب حل می شود و هیدروژن جدا شده دوباره به درون محفظه بخارنده ( اواپراتور - که همان محفظه درون یخچال باشد ) باز می گردد.
6- مخلوط آب و آمونیاک دوباره به درون مخزن مخلوط آب و آمونیاک بازگشته وتوسط گرمای شعله نفت دوباره بخار شده و مراحل 1 تا 6 به صورت چرخه دوبارهتکرار می شود. دلیل تبخیر آمونیاک در هیدروژن چیست؟
برای پاسخ به این پرسش باید به ترمودینامیک محلول ها نگاهی بیندازیم. میکوشم با یک مثال ساده پاسخ پرسشتان را بدهم.ببینید . آب خالص در 100 درجهمی جوشد و در صفر درجه یخ می زند ولی اگر به آب مقداری نمک بیفزاییم دیگردر 100 درجه نمی جوشد بلکه در دمایی بالاتر از 100 درجه می جوشد.اگر به آبمایعی مانند الکل بیفزاییم در صفر درجه یخ نمی زند بلکه در دمایی پایینتریخ می زند و در دمایی پایین تر از 100 درجه نیز تبخیر می شود . همین جریاندر باره آمونیاک و گاز هیدروژن اتفاق می افتد.
آمونیاک خالص در دما و فشار اتاق به صورت گاز است ولی آمونیاکی که ازکندانسور بیرون می آید دارای دمای بالاتر از اتاق و فشاری به مراتب بیشتراز اتاق می باشد.( این فشار از طریق بخارهای متصاعد شده از روی چراغ نفتیتامین می شود) پس دقیقا در درلحظه پیش از واردشدن امونیاک به اواپراتورآمونیاک خالص به صورت مایع می باشد.این آمونیاک وقتی درون اواپراتور باهیدروژن در هم حل بشوند نقطه جوش محلول آمونیاک هیدروژن بسیار بسیار پایینتر از نقطه جوش آمونیک خالص می باشد بنابراین آمونیاک با هر دمایی هم کهوارد اواپراتور شده باشد محلول آمونیاک و هیدروژن فورا تبخیر می شو د حتیاگر دمای اواپراتور –دمای درون یخچال -خیلیپایین تر از صفردرجه باشد.
روشن است این محلول برای تبخیر شدن دمای محیط اطرافش را جذب می کند. آیا می دانستید چرخه یخچال نفتی را چه کسی اختراع کرده است؟.
" آلبرت انشتین " به همرا یک دانشمند دیگر بنام Leo Szilard
__________________
طرزكاريخچالهاي بدون برفك چگونه است؟
يخچالهاي بدون برفك ، يخچالهايي هستند كه از سيستم ديفراست جهت برفك زدايي در آن استفاده مي گردد.
بدين ترتيب كه بصورت اتوماتيك هر 6 ساعت الي 7ساعت كمپرسور دستگاه خاموش شده و عمل يخ زدايي يا آب شدن يخ ها توسط يكهيتر يا المنت تعبيه شده در دستگاه انجام مي شود.
با اين روش قدرت سرما دهي و بازدهي دستگاه افزايش مي يابد.
مزيت کولر اسپليتدو تکه اي ديواري چيست ؟
اسپليتدو تکه ديواري:
ايندستگاه در فضايی کوچک به سادگی نصب شده و ظرفيت سرمايش و گرمایش استثنائیدارد . صدای بسيار کمی داشته و هوای بسيار مطبوعی را ايجاد می کند. همچنين اين سيستم دارای قابليت سرمايش وگرمایش سريع برای ايجاد سرمای زياد وتامين هوای پاک از طريق سيستم تصفيه هوای پلاسما می باشد.
مزيت کولر اسپليت چند تکه اي ديواري چيست ؟
اسپليت چند تکه ديواري:
·داراي چندين پنل جداگانه مي باشد که قابليت نصب هر پنل در يک اتاق را دارا مي باشد .
·تميزکنندگي خودکار
·سيستم تصفيه هواي پلاسماي دو تايي
·ويژگيهاي کولر پنجره اي چيست ؟
مدل پنجره اي:
oدر کولرهاي پنجره اي کل مجموعه سيستم تهويه در يک دستگاه خلاصه شده که اين دستگاه مي تواند روي يک پنجره و يا فضاي کوچکي روي ديوار خارجي نصب شود.
oپره طلايي ضد فرسايش : استفاده از پوشش طلا بر روي آلومينيوم پوشيده در پره هاي مبدل حرارتي باعث شده تا دستگاه دچار فرسايش نشود.
oکنترل از راه دور
oفيلتر هواي ضد باکتري
نحوه عملکرد يخچالهاي side by side چگونه است ؟
نحوه عملکرد:
جريان هواي خنک کننده ديجيتالي:
کانالهاي متعدد دريخچالبه همراه قفسه هاي پايه دار جريان هوارابه تمام قسمتهاييخچالرسانيده و بدين ترتيب سريعتر و به طور يکسان خنک مي شود.
سيستم خنک کننده ديجيتالی :
داراي گيرنده هاي اتوماتيک ديجيتالي براي مشخص کردن دماي محيط داراي صفحه ديجيتال براي تنظيم دماييخچالو فريزر سيستم عالي گردش هواي خنک براي نگهداري هرچه بهتر و مطلوبتر غذا دريخچال.
سيستم ديجيتالي کم مصرف:
داراي سيستم ديجيتالي نشان دهنده ظرفيت نگهداري موادغذايي دريخچال.
"جهتاطلاعات بيشتربه دفترچه داخل جعبه دستگاه و یا به نصاب مراجعه شود ."
مزيت يخچالهاي side by side چيست؟
مزيت دستگاه:
·فاقد گاز CFC
·Bioshield
·موتور کم صدا نحوه تنظيم درجه در يخچالهاي side by side چگونه است ؟
چگونگی تنظيم درجه:
صفحه نمايشگر ديجيتالي: FRZ TEMP : تنظيم درجه فريزر بيشترين سرما روي -23 و کمترين سرما روي درجه -15 حالت مطلوب روي-19 مي باشد
REF TEMP : تنظيم درجه يخچال بيشترين سرما روي 0 و کمترين سرما روي 6 حالت مطلوب بين 3 الي 4 مي باشد .
DISPENSER : حالتهاي مختلف يخساز و آبسرد کن Water : آب سرد Crushed : يخ خرد شده Subbed : يخ قالبي LOCK : دکمه قفل و بازکردن براي قفل کردن پنل استفاده مي شود و ازبهم خوردن تنظيمات دستگاه توسط کودکان جلوگيري مي کند. SUPER FRZ : دکمه سوپر فريزر براي انجماد سريع ON/OFF: زمانی که يخهای داخل فريزر بهم می چسبند با فشار اين کليد هيتر فعال شده و يخها جدا می گردند و با فشار مجدد کار پايان می يابد.
دانشگاه گنديشاپور نخستين دانشگاه جهان بود كه در سال 271 پيش از ميلاد در شهرگنديشاپور در خوزستان،به فرمان شاپور دوم بنيانگذاري شد. در آندانشگاه،كهعربها آن را جنديشاپور خواندهاند، رشتههاي پزشكي، فلسفه، الاهيات و علوم،بهويژه اخترشناسي، آموزش داده ميشد. گنديشاپور يك بيمارستان آموزشي، رصدخانه وكتابخانهي بزرگي نيز داشت كه نوشتههايي به زبانهاي پهلوي، يوناني، هندي وسرياني در آن نگهداري ميشد. آن دانشگاه الگويي براي بنيانگذاري بيتالحكمهدربغداد شد.
بنيانگذاري گنديشاپور
گنديشاپور يكي از هفت شهر اصلي امپراتوري ايرانيان در ايالت خوزستان بود. برخي نويسندگانبنيانگذاري اين شهر را به اشكانيان نسبت ميدهند، اما برخي ديگر براين باورند كه اين شهر را شاپور اول، دومين پادشاه ساساني،پس از شكست ارتش والريانوس، امپراتور روم، به سال 260 ميلادي،ساخت و از آن به عنوان پايگاه نظامي وجاي نگهداري 70 هزاراسير رومي بهره ميگرفت. واژهي وندويشاپور، كه به مفهوم"تسخير شده به دستشاپور" است، از اين نظر پشتباني ميكند. فردوسي نيز در چگونگي پديد آمدن اين شهر آورده است:
نگه كرد جايي كه بد خارسان از او كرد خرم يكي شارسان
كجا گندشاپور خواني ورا جز اين نام نامي نراني ورا
در خوزيان دارد اين بوم و بر كه دارند هر كس بر او برگذر
از او تازه شد كشور خوزيان پر از مردم و آب و سود و زيان
يكي شارسان بود آباد بوم كه پر دخت بهر اسران روم
برخي ديگر ازتاريخنگاران نوشتهاند كه بنيانگذاري گنديشاپور را اردشير اول آغاز كرد و پسرش شاپور آن را به پايان رساند. براي نمونه، ابن نديممينويسد: " اردشير براي گردآوري كتاب از هند و روم و بقاياي آثاري كه در عراق مانده بود، كساني را بدان ناحيهها فرستاد و از آنها هرچه را متفرق بود گردآورد و آنچه را متباين بود تاليف كرد." به نظر او، اردشيرميخواست مدرسهاي بسازد كه به بزرگي و شكوه آن مانندي وجود نداشته باشد. امازمان اين كار را پيدا نكرد و پسرش شاپور اول راه او را ادامه داد.
گنديشاپور كه در آغاز روستاي كوچكي به نام نيلاوه بود در زمان شاپور دوم،ذوالاكتاف، شهري گسترده و آباد شد.هنگامي كه ژولين، امپراتور روم،در سال 363 ميلادي به ايران يورش آورد، شاپوردوم لشكرخود را در آن شهر گرد آورد. از اين رو،وندويشاپور يا شاپور گردبه گنده شاپور، به معناي لشكرگاه شاپور، شناخته شد و آرامآرام به صورت گنديشاپور در آمد و زمان زيادي پايتخت ساسانيان بود.آن شهر تا زمان يورش عربهاي مسلمان همچنان از شهرهاي مهم خوزستان و ايران بود و در زبان آنان به جنديشاپور شناخته ميشد كه در زبان فارسي نيز به همين نام شهرت يافت.اما پس از بنيانگذاري بيتالحكمه در بغداد و رفتن بسياري از دانشمندان وبزرگان آن شهر به آن مركز علمي اسلامي، آرامآرام اهميت خود را از دست داد و پس از 900 سال شكوفايي رو به ويراني نهاد و اكنون ويرانههاي آن در نزديكي شوشتر در جايي به نام شاه آباد، بر جاي مانده است.
از پادگان نظامي تا پايگاه دانش
گنديشاپور كه در آغاز به يك شهر نظامي ميماند، آرامآرام چهرهي شهر دانش را خود گرفت. گردآمدن برخي از ماهرترين پزشكان روزگار و به وجود آمدن مركزهاي آموزش پزشكي در آن شهر، سرآغاز آن دگرگوني بزرگ بود. قفطي، نويسندهي كتاب اخبار الحكما، آغاز آموزش پزشكي در شهر گنديشاپور را از زمان اردشير ميداند و نوشته است كه دانشمندانو پزشكان سرياني به آن شهر آمدند و آموزش پزشكي را آغاز كردند. هم او نوشته است كه شكوفايي علمي گنديشاپور در زمان شاپور دوم بوده است و از زبان شاپور نوشته است كه گفت:"شمشيرهاي ما مرزها را ميگشايد و دانش و فرهنگ ما، قلبها و مغزها را تسخير ميكند."
گنديشاپور در زمان خسرو انوشيروان(531- 579 ميلادي) به شهرت تاريخي خود رسيد، چرا كهبه خواست او نهضت علمي توانمندي در ايران پيدا شد. وي بنا بر نوشتههاي اكاثياس، فلسفه را از اورانوس طبيب و فيلسوف آموخته بود و به عالمان و حكيمان و مترجمان و اديبان توجهي ويژه داشت و هر يك را به كاري ميگماشت. چنانكه بولس ايراني را مأمور تأليف كتابي در منطق ارسطو كرد و با كمك جبراييل درستبد(Dorostbad)، يعني وزير يا رئيس بهداري، در سال بيستم از سلطنت خود پزشكان گنديشاپور را گرد آورد تا به روش پرسش و پاسخ كتابي در علوم طب بنويسند. بهرهگيري او از برزويهي پزشك در ترجمهي كتابهاي هندي وهمنشيني حكيمانه او با بزرگمهر، كه به نظر ميرسد همان برزويه باشد، مشهور است.
انوشيروان بزرگمهر را، كه رياست دانشكدهي پزشكي را داشت،به هندوستان فرستاد تا كتابهاي خوب هندي را به ايران بياورد. از جمله كارهاي ماندگار برزويه، ترجمهي كتابي از سانسكريت به نامPanchatantra به زبان پهلوي بود كه با نام كليله و دمنه مشهور شد.او علاوه بر این اثر ارزشمند چند تن از پزشكان هندی را همراه خود به ایران آورد. كتابی هم به نامحكمت هندی، كه در 462 هجری/1070 میلادی با تلاش شمعون انطاكی از عربی به یونانی ترجمه شد، نیز به او منسوب است.
از رويدادهاي علمي مهمدورهي انوشيروان، پناه جستن هفت تن از دانشمندان و فيلسوفان مدرسههاي روم شرقي به سال529 ميلادي است كه از بيم تعصب ژوستينيانوس، امپراطور روم شرقي، به ايران آمدند و به فرمان خسرو به مهرباني پذيرفته شدند.آن حكيمان پيروان شيوهي نوافلاطوني بودند و انوشيروان با برخي از آنان بهويژه پريسكيانوس، گفتوگوهاي علمي داشت و از پرسشها و پاسخهاي آن دو ،كتابي فراهم شده بود كه اكنون ترجمهي ناقصي از آن به لاتين در كتابخانهي سنژرمن پاريس با عنوان "حل مسائلي دربارهي مشكلات خسرو پادشاه ايران" موجود است. اين كتاب شاملگفتوگوهاي كوتاهيدر موضوعهايگوناگون روانشناسي، كارهاي اندامها، حكمت طبيعي،اخترشناسي و تاريخ طبيعي است.
از آنجا كه در دانشگاه گنديشاپور، بهويژه در دورهي انوشيروان، نسبت به دانشمندان از هر آيين و ملتي به گرمي رفتار ميشد، آن نهاد آموزشي و پژوهشي بزرگترين مركز علمي جهان آن روزگار شد و دانشمندان و پزشكاني از جايجاي جهان، از چين و هند، از مصر و يونان، از مسيحي و زدشتي و با هر نگرش فلسفي گردهم آمدند. از اين رو، جرج سارتون، پژوهشگر تاريخ علم، بر خلاف بسياري ديگر از پژوهشگران و نويسندگان، از آن مركز علمي و پژوهشي، نه با عنوان مدرسهي كه با عنوان دانشگاه گنديشاپور ياد كرده است. گنديشاپور به بيان او:" بزرگترين مركز فكري عصر بود و افكار يوناني، يهودي، مسيحي، سرياني، هندي و ايراني ميتوانستند در آنجا با هم مقايسه شوند و به همدرآميزند."
سازمان آموزشي
در دانشگاه گنديشاپور آموزش پزشكي اهميت زيادي داشت و آموزش اخترشناسي و فلسفه پس از آن مورد توجه بود. آموزش پزشكي آميزهاي از پزشكي هندي، يوناني و ايراني بود و شيوهي آموزشي آن به اندازهي پيشرفت كرد كه برخي از تاريخنگاران آن را شهر بقراط نام دادهاند و قفطي، نويسندهي كتاباخبارالحكما آن را از پزشكي يونان كاملتر ميداند. اين نظر چندان مبالغهآميز نمينمايد، چرا كه پزشكاني از هند، چين، اسكندريه، فينيقيه، ميانرودان و ايران در گنديشاپور گردآمده بودندو باعث آميزش و پيوند رويكردهاي پزشكي گوناگون و نقد آنها شده بودند و چنين پيوند و آميزش علمي و فرهنگي تا آن زمان در جهان به وجود نيامده بود. جهان دانش از اين رو بهگنديشاپوروامدار است كه در دوراني كه براي ارتباط دانشمندان ملتهاي گوناگون و گسترش و پراكنش دانستههاي علمي ابزارهاي كارآمدي وجود نداشته، چنين فرصت ارزشمندي را فراهم كرده است.
شهر گنديشاپور كهنترين بيمارستان آموزشي جهان را نيز در خود داشت. پزشكان آن بيمارستان، همزمانبه كار درمان بيماران وآموزش دانشجويان ميپرداختند. به نظر ميرسد داراي گونهاي از سازمان پزشكي نيز بودهاند. بهترين پزشك، كه به رياست همهي پزشكان ميرسيد، با لقب درستبد شناخته ميشد كه علاوه بر رياست بيمارستان گنديشاپور، پزشك ويژهي پادشاه ساساني نيز بود. جبراييل درستبد از شناختهشدهترين آنان بود كه اجازهنامهي پزشكي را نيز او صادر ميكرد. بيادق، كه كتاب الماكول و المشروب، به نام او شناخته شده است، استفان ادسي، تريبونوس و برزويه، از جملهي ديگر پزشكاني بودند كه به چنان جايگاهي دست پيدا كردند و بسيار مورد توجه شاهان ساساني بودند.
در گنديشاپور رصدخانهاي نيز برپا شده بود كه دانشجويان دانشكدهي اخترشناسي از آن بهره ميگرفتند. پژوهشهاي اخترشناسي شامل گاهشماري و نگهداري دقيق زمان، تعيين سال كبيسه، رصد كردن ستارگان، برسي گرفتگي خورشيد و ماه،تعيين طول و عرض جغرافيايي شهرها و برخي پژوهشها جغرافياييبود كه پس از آمدن اسلام به ايران به عربي ترجمه شد و دانشمندان مسلمان از آنها بهره گرفتند. از آنجا كه براي برسيهاي اخترشناسي به دانش رياضي نياز هست،پژوهشهاي رياضي نيز مورد توجه آنان بود. پژوهشهاي رياضي نيز در كار تعيين مساحت زمين، اندازهي ماليات و چگونگي كندن كاريز و مديريت آب، به كار گرفته ميشد.
در دانشگاه گنديشاپور انجمنهاي علمي ويژهاي برپا ميشد كه به كنگرههاي پزشكي امروزي شباهت زيادي داشت. براي مثال، در دوران انوشيروان، به سال 550 ميلادي،جلسههاي مناظره و گفت و گوي طولاني تشكيل شد. در اين جلسهها پزشكان مشهور از جايجاي جهان آن روز در گنديشاپور گردهم آمده بودند و نظرها و تجربههاي خود را به يكديگر در ميان ميگذاشتند. گاهي خسرو انوشيروان نيز در آن نشستها شركت ميكرد و خود نيز در گفت و گوها وارد ميشد.البته،به نظر ميرسد مناظرههاي علمي پيش از دوران انوشيروان نيز وجود داشته است، چرا كه قفطي، از قول تاريخنگاران ميگويد:"شاپور هر دانشمند جديدي را كه براي درس دادن در دانشگاه برگزيده ميشد، پيش از درس در مجلس دانشمندان احضار مينمود و سپس به مناظره امر ميكرد. اگر دانشمند نو رسيده از اين آزمون پيروز بيرون ميآمد، لباس ويژهي استادي را بر تن ميكرد كه بسيار آراسته بود. "
آمدن دانشمنداني از روم شرقي به ايران باعث توجه بيشتر به فلسفه و گفت و گوهاي علمي شد. آن دانشمندان عبارت بودند از: دمسكيوس سورياني(از دمشق)، سيمپليكوس كيليايي(از كيليكيه)، پولاميوس فروگي(از فريگيه)، پريسكيانوس لودي(از ليديه)، هرمياس فنيقي(از فينيقيه)، ديوجاني فينيقي(از فينيقيه) و ايسيدوروس غزي(از غزه). اين استادان، كه انوشيروان آنان را گرامي داشت، باعث ورود فلسفهي نوافلاطوني به ايران شدند و گنديشاپور زمينهاي براي پيشرفت اين گونه از فلسفه شد. ترجمهي آثار فلسفي يونان به پهلوي نيز در همين دوران اوج گرفت و به شهادت بسياري از تاريخنگاران، از جمله ابننديم و ابنخلدون، همين كتابها بودند كه از پهلوي به عربي برگردانده شدند.
بزرگترين كتابخانه ي جهان آن روز نيز در گنديشاپور پديد آمد. در آنجا كتابهاي گوناگوني در زمينهي پزشكي، دامپزشكي، گياهشناسي و داروسازي، فلسفه و رياضي به زبانهاي پهلوي، سرياني، يوناني و سانسكريت نگهداري مي شد. آن كتابها با كوشش دانشمندان و پژوهشگران و نيز همراهي شاهان ساساني از گوشه و كنار جهان گردآوري شده بود. چنان كه گفتيم، انوشيروان برزويه را به هندوستان فرستاد و او كتابهاي ارزشمندي از آنجا به گنديشاپور آورد. آن كتابها، كه شمار آنها را بيش از 400 هزار نوشتهاند، ترجمههايي از كتابهاي پيشينيان و تاليفهايي از پژوهشهاي استادان گنديشاپور بود كه بسياري از آنها در دورهي اسلامي به عربي ترجمه شد و پارهاي از آنها به زبان عربي در دست است. براي نمونه، حنين بن اسحاق، پزشك عرب، اثري رااز جورجسبنجبريلبنبختيشوع، از دانشمندان گنديشاپور، به نام كناشبه عربي ترجمه كرده است.
استادان گنديشاپور
گنديشاپور جايگاه برخورد نظريههاي ايراني، هندي و يوناني بود كه يكديگر را بارور ميساختند. اين برخورد نظريهها نتيجهي اهميت دادن برخي از پادشاهان ساساني، بهويژه خسرو انوشيروان، به گردآوري كتاب از جايجاي جهان و نيز فراهم كردن فضايي بود كه انديشمندان سراسر جهان را به سوي گنديشاپور فراميخواند.
برزويه: دانشمند و پزشك نامدار دورهي ساساني كه برخي گمان ميكنند همان بزرگمهر، وزير دانشمند خسرو انوشيروان است. وي در قرن ششم ميلادي ميزيسته به فرمان انوشيروان به هندوستان سفر كرده است. رهاورد سفرش نيز كتاب هندي پنچاتانترا (Panchatantara) بود كه آن را از زبان سانسكريت به زبان پارسي ميانه يا پهلوي ترجمه كرد و نام كليله و دمنه را براي آن برگزيد. اين كتاب مجموعهاي از داستانهاي پندآموز است كه جانوران بازيگران اصلي آن هستند. اما برزويه در مقدمهي اين كتاب دربارهي پزشكي سخن گفته است كه آن را كهنترين مقاله دربارهي اخلاق پزشكي ميدانند. اين مقدمه شرح حال يك پزشك به قلم خودش نيز هست. او ميگويد كه چرا و كي به پزشكي روي آورده است و هدف نهايي پزشك چه بايد باشد:
" چون نوشتن آموختم پدر و مادر را سپاس گفتم و به علم روي آوردم. نخستين دانشي كه بدان گرايش پيدا كردم، پزشكي بود كه با علاقهي بسيار به فراگرفتن آن پرداختم. چندان كه اندك بهرهاي از آن بردم، برتريهاي آن بشناختم و علاقهي من بدان فزوني يافت و با گرايش بيشتر روي به آموختن آن نهادم. چون در اين دانش به آنجا رسيدم كه به درمان بيماران پرداختم، نفس خويش را ميان 4 چيز، كه تكاپوي اهل دنيا از آن نتواند گذشت، مخير گردانيدم و با خود گفتم: براي شخصي مانند من و در چنين دانشي سزاوار چنان است كه از ميان اين 4 چيز يعني فراواني مال، لذات حال، ذكر ساير و ثواب باقي، شايستهترين را برگزينم و در اين اختيار چنين استدلال كردم كه علم پزشكي نزد همهي خردمندان و در همهي دينها ستوده است و در نظر هيچيك از اهل دين ناپسند نيست ...
و در كتابهاي پزشكي آوردهاند كه برترين پزشكان آن است كه بر درمان از جهت ثواب آخرت توجه داشته باشد. پس بر آن شدم كه من نيز در اين كار پاداش آخرت بخواهم و در پي مزد نكوشم و گرنه مانند آن بزرگان باشم كه ياقوت خويش را كه ميتوانست با بهاي آن ثروت روزگار را به چنگ آورد، در برابر خرمهرهاي بيارزش ميفروخت ... پس به اميد پاداش جهان باقي به درمان بيماران روي آوردم. هرجا بيماري يافتم كه در وي اميد تندرستي بود به ياريش شتافتم و آن كسان را نيز كه در ايشان اميد سلامت نبود، اما كاستن از درد و رنج ايشان ممكن مينمود، باري از دست ننهادم و در مداواي آنان كوشش فراوان كردم. هر كسي را توانستم خود به پرستاريش پرداختم و آن كه را توان پرستاري نداشتم، به راهنماييش پرداختم و داروهاي لازم را در اختيارش نهادم و از هيچفردي در برابر اين كارها مزد و پاداش نخواستم و بر هيچيك از مانندان خويش، كه در دانش مانند من و در مال و جاه برتر از من بودند، رشك نبردم" .
بختيشوع اول: نيادي بزرگ و پزشك شناخته شدهي گنديشاپور كه فرزندان او پايههاي پزشكي اسلامي را پي افكندند. بخت از واژهي بختن مشتق شده است و در زبان پارسي باستانبه معناي رهاييو نجاتاست. واژهي يشوع نيز در عبري و سرياني به معناي مسيح است. بنابراين، بختيشوع به معناي نجات يافتهي عيسي است.
ماسرجويه: پزشكي ايراني سريانيزبان يهودي كه در دربار امويان به پزشكي پرداخت و نخستين فردي است كه در دورهي اسلاي كتابي را با نام كناش اهرن القس(در داروشناسي) به زبان عربي ترجمه كرد. برخي به نادرست او را با ماسرجويهي مسيحي گنديشاپوري، يكي گرفتهاند.
جورجس بن جبريل بن بختيشوع: در آغاز حكومت عباسيان پزشك ارشد بيمارستان گنديشاپور بود. در 148 هجري/765 ميلادي، در كهنسالي از سوي منصور، خليفهي عباسي، به بغداد فراخوانده شد تا در معدهاش را درمان كند. او مدتي در بغداد بماند و كتابهايي را از يوناني به عربي ترجمه كرد. وي پس از 4 سال كار در بغداد در 152 هجري/ 769 ميلادي به وطن خود بازگشت و شاگردش، عيسي بن شهلافا، به عنوان جانشين وي به بغداد فراخوانده شد.
جورجس در گنديشاپور كتابهايي به سرياني تاليف كرده بود كه اثري از او به نام كناش را حنين بن اسحاق به عربي ترجمه كرده است. كتاب الاخلاط و ديابطا( دربارهي بيماري قند) دو اثر از وي است كه در كتاب الحاوي رازي از آنها مطالب زيادي نقل شده است. رازي در الحاوي بر اهميت درمان يك بيماري حاد به دست جورجس نيز تاكيد كرده است.
عيسي بن شهلافا: شاگرد جورجس
ابراهيم: شاگرد جورجس
سرجس: شاگرد جورجس
بختيشوع بن جورجس: در گنديشاپور به عنوان جانشين پدر خدمت كرد و در 171 هجري/787 ميلادي به بغداد فراخوانده شد. وي را بهترين پزشك زمان خود ميدانستند. كتاب الكناش و كتاب التذكره را به وي نسبت ميدهند كه نقل قولهايي از آنها در الحاوي رازي آمده است.
جبريل بن بختيشوع جورجس: در 175 هجري/791 ميلادي از سوي پدر به يحيبنخالد برمكي معرفي شد و پس از درمان موفقيتآميز بيماري يكي از كنيزان هارون در 190 هجري/805 ميلادي به عنوان پزشك ويژهي دربار منسوب شد. ولي هنگامي كه در آخرين ابتلاي هارون به بيماري در توس( در خراسان بزرگ) به وظيفهي خود به عنوان مشاور پزشكي بيپروا عمل كرد، مورد بيتوجهي قرار گرفت. اسقفي كه خليفه به جاي بختيشوع با وي مشورت كرد، خليفه را عليه او برانگيخت و سرانجام هارون فرمان به مرگ او داد. با وجود اين، فضل برمكي اجراي فرمان را به تاخير انداخت و امين، پسر هارون، او به بار ديگر به سمت پزشك ويژه برگزيد.
هنگامي كه مامون بر امين پيروز شد، جبريل به زندان افتاد و در 202 هجري/817 ميلادي، آزادي خود را بازيافت. اما بار ديگر مورد بيمهري قرار گرفت و دامادش، ميخاييل، را به جاي وي قرار دادند. با وجود اين، در 212 هجري/827 ميلادي، مامون به ناچار او را فراخواند، زيرا بيماري وي را پزشكان ديگر نتوانسته بودند درمان كنند. درمان خليفه باعث بازگرداندن جايگاه و داراييها وي شد، اما ديري نپاييد كه جبرييل سال پس از آن زندگي را بدرود گفت. وي را در صومعهي سرگيوس در تيسفون(مداين) به خاك سپردند.
فهرست آثار
1. صفات نافعه كتبها للمامون
2. رساله اليمامون في المطعم و المشرب
3. كتاب في الباء
4. مقاله في العين
5. رساله الي المامون يامره بما اجتمعت عليه فلاسفه الروم و الفرس
6. ورم الخصي (در الحاوي رازي از آن ياد شده است)
بختيشوع بن جبريل: پس از مرگ پدر به جايگاه پزشك ويژهي مامون رسيد و خليفه را در لشكركشيهايش به آسياي صغير همراهي كرد و تا زمان مرگش در 256 هجري/870 ميلادي به عنوان پزشك دربار خليفه فعاليت كرد. با وجود اين، يكبار به گنديشاپور فرستاده شد و در دورهي متوكل به بحرين تبعيد شد.
فهرست آثار
1. رساله التي عملها الي المامون في تدبير البدن جوابا عن كتابه يسال ذلك
2. نصائح الرهبان في الدويه المركبه
3. مختصر بحسب الامكان في علم الازمان و الابدان
4. رساله فيها نكت من مخفيات الرموز في الطب
5. نبذه في الطب
ابن ابياصيبعه از كتاب الحجامه عي طريق المساله و الجواب نيز نام برده است.
ابويوحنا ماسويه: ابو زكريا يوحنابنماسويهيخوزي(خوزستاني) پدر ماسويهي معروف است كه 30 سال در گنديشاپور به كار مشغول بود تا جبريل، پزشك ويژهي هارون الرشيد، كه رييس بيمارستان بود به دلايل شخصي او را از كار بركنار كرد. ماسويه به بغداد رفت و فضل بن ربيع او را گرامي داشت. وي با پشتيباني فضل به عنوان پزشك ويژهي خليفه و مدير بيمارستان بغداد برگزيده شد و بر شهرت جبراييل سايه افكند. ماسويه در چشمپزشكي مهارت چشمگيري داشت و نخستين پزشكي است كه در دربار خليفههاي عباسي به يك شاخهي تخصصي پزشكي(چشم پزشكي) پرداخت ماسويه در يكچهارم آغازين سدهي 3 هجري/9 ميلادي، ديده از جهان فروبست. دربارهي آثار وي چيزي نميدانيم، اما پسرش ابويوحنابنماسويه، مولف توانايي بوده است.
ماسويه: يوحنابنماسويه مشهور به ابن ماسويه، در سال 160 هجري/776 ميلادي در گنديشاپور به عنوان پسر يك داروشناس و پزشك گنديشاپور، به دنيا آمد. وي سالها در گنديشاپور به كار پزشكي پرداخت تا اين كه همراه پدر به بغداد رفت و پس از او به عنوان پزشك ويژهي خليفه و مدير بيمارستان بغداد برگزيده شد. وي مدتي نيز در بيمارستان سامرا كار كرد(247 هجري/861 ميلادي).
ماسويه استاد حنين بن اسحاق بود و برخي از آثار پزشكي يونانيها را به سرياني ترجمه كرده است. به فرمان خليفهي بزرگ، مامون عباسي، ميمونهاي انسانريخت براي ماسويه فراهم ميشد تا پژوهشهاي كالبدشناسي خود را انجام دهد. همچنين به فرمان مامون به بيزانس فرستاده شد تا كتابهاي يوناني تهيه كند. آثار و در كنار آثار جالينوس و ديوسكوريدس از مهمترين منابع رازي براي نگارش الحاوي بوده است. رازي در اين كتاب بيش از هزار بار از ماسويه ياد كرده است و اعتماد اين پزشك نامدار ايراني به آثار ماسويه، ما را از چيرهدستي و دانايي او در پزشكي آگاه ميسازد.
هر چند ماسويه پيرو آيين مسيح بود، بيشتر به زبانهاي سرياني و عربي نوشته است. او رسالههايي در موضوعهايي ماند چشمپزشكي، تبها، سردرد، ماليخوليا، صرع ، آزمون پزشكان و فوريتهاي پزشكي نوشته است. نوشتههاي پزشكي و كالبدشناسي با ارزشي به او نسبت داده شده است. ابن ابياصيبعه 24 اثر پزشكي از وي گزارش كرده است به ويژه، دغلالعين (نارسايي چشم) كه نخستين رسالهي منظم در چشمپزشكي است و ترجمهي لاتين آن در قرون وسطي شهرت فراواني پيدا كرد. كتاب الحميات او كهنترين تكنگاري دورهي اسلامي دربارهي تبهاست و پتروس اسپانيايي آن را به لاتين تفسير كرده است. او كتابي نيز پيرامون آموزش پزشكان نوشته بود كه در دست ما نيست، اما در كتابها پزشكان و تاريخنگاران از آن بسيار سخن گفته شده است.
فهرست آثار
1. نوادر الطب يا الفصول الحكميه و النوادر الطبيه التي كتبها يحي بن ماسويه الي تلميذه
2. كتاب الحميات
3. دغل العين
4. معرفه محنه الكحالين (دربارهي چشم پزشكي)
5. الكناش المشجر
6. كتاب في جواهر الطب المفرده باسمائها و صفاتها و معادنها
7. كتاب اصلاح الادويه المسهله
8. كتاب خواص الاغذيه و البقول و الفواكه و اللحوم و الالبان و اعضاء الحيوان و الابازير و الافاويه
9. كتاب ماءالشعير
10. كتاب الازمنه
11. كتاب الجواهر و صفتها و صفه الغواصين و التجار
12. ذكر خواص مختبره علي ترتيب العلل
13. المره السوداء
14. المنجح في التداوي من صنوف المراض و الشكاوي
15. نبذه لطيفه عن ابن ماسويه
16. البستان و قاعده الحكمه و شمس الاداب
17. مختصر في معرفه اجناس الطب و ذكر معادنه
18. كتاب تركيب العين و عللها و ادويتها
19. رساله في العين
20. كتاب في الاغذيه
21. كتاب في الاشربه
22. كتاب في الفصد و الحجامه
23. كتاب في الجذام
24. كتاب في البلغم
25. كتاب علاج النساء اللواتي لايحبلن
26. كتاب الماليخوليا و اسبابها و علاماتها و علاجها
27. كتاب في صداع و علله و اوجاعه و ادويته
28. كتاب السموم و علاجها
29. كتاب التشريح
30. كتاب الصوت و البحه
31. كتاب دفع مضار الادويه
32. الجامع يا جامع الطب مما اجتمع عليه اطباء فارس و الروم
33. كتاب الكمال و التمام
34. الكامل في (الادويه) المنقيه
35. كتاب الاسهال
36. كتاب السدر و الدوار
37. كتاب في ضرر الاغذيه
38. كتاب شراب الفاكهه
39. كتاب الرحم(الارحام)
40. كتاب في وجع المفاصل
41. كتاب محنه الاطباء(الطبيب)
42. المسائل
43. كتاب الابدال
44. مقاله في الجنين و كونه في الرحم( دربارهي جنين و رشد آن در زهدان)
ابن ابياصيبعه كتابهاي ديگري را نيز به او نسبت ميدهد: البرهان در 30 فصل، كتاب البصيره، كتاب الجوهر، كتاب الرجحان، كتاب السر الكامل، كتاب الديباج، كتاب الطبيخ، كتاب لما امتنع الاطباء من علاج الحوامل في بعض شهور حملهن، كتاب مجسه العروق، كتاب المعده، كتاب القولنج، كتاب في ترتيب سقي الادويه المسهله بحسب الازمنه و بحسب الامجزه، كتاب في دخول الحمام، كتاب في السواك و السنونات.
ميخائيلبنماسويه: فرزند ابويوحنا ماسويه و برادر ماسويهي نامدار كه به خاطر احتياط بيش از اندازه در پزشكي شناخته ميشود. او هيچ دارويي را به كار نميبرد مگر آن كه پيش از آن دستكم 200 سال به كهر رفته باشد. هر چند او به شهرت برادر خود نرسيد، همواره از پزشكان مورد اعتماد مامون بود.
كوسج: سهلبنشاپور كوسج اهوازي، پزشك مشهور قرن 2 هجري/8 ميلادي كه پسرش شاپور به شهرتي افزونتر رسيد. اثري به نام اقراباذين نوشت كه از آن فراوان به نيكي ياد شده و بخشهايي از آن را بايد در بين آثار داروشناسي عربي جست وجو كرد. وي در آغاز قرن 3 هجري/9 ميلادي درگذشت.
شاپوربنسهل: پزشك پارسي قرن نهم ميلادي كه پيرو آيين مسيح بود. او نخستين پزشكي است كه دربارهي پادزهرها كتاب نوشته است. وي در سال 247 هجري/861 ميلادي از سوي متوكل عباسي به بغداد فراخوانده شد و در 255 هجري/869 ميلادي درگذشت.
فهرست آثار
1. كتاب القرباذين الكبير(كتاب پدزهرها)
2. كتاب قوي الاطعمه و مضارها و منفعها
3. كتاب الاشربه و منافعها و مضارها
4. ترجمه كتاب صنعه الدويه المركبه از سرياني
ابن ماسرجويه: اين ماسرجويهي مسيحي گنديشاپوري، اغلب با ماسرجويهي بصري يهودي كه در زمان مروان ميزيسته است، اشتباه گرفته ميشود. وي پدر صحاربخت پزشك بوده و عيسيبنماسرجويه، كه وي نيز پزشك شناخته شدهاي بوده ، نوي وي و به نوشتهي برخي ديگر، فرزند دوم او بوده است.
فهرست آثار
1. رساله في ابدال الادويه و ما يقوم مقام غيرها
2. كتاب في الغذا
3. كتاب في الشراب
4. كتاب في العين
چهاربخت: يا صهاربخت، فرزند ماسرجويهي مسيحي كه كناش جورجس را از متن سرياني به عربي ترجمه و تفسير كرده است. ابوريحان در كتاب الصيدنهي خود از نوشتهي او بهرهي فراوان برده است. بيروني نامهاي ايراني گياهان دارويي را از كتاب او برگرفته است. عيسي پسر چهاربخت نيز در كار پزشكي بود.
عيسيبنماسرجويه: فرزند يا نوهي ماسرجويهي مسيحي كه در ترجمهيآثار سرياني به عربي دست داشته است. اودو كتاب الالوان و الروائح و كتاب الطعوم را نيزنوشته بود كه هر دو از بين رفته است.
حارث بن كلده: از معاصران پيامبر اسلام(ص) و از پيشگامان پزشكي در ميان عربها بود. بر اساس روايتها وي در گنديشاپور آموزش ديد و پيوسته با آنجا ارتباط داشت. به علاوه، در برخي منبعها از گفت و گوي او با خسرو انوشيروان پيرامون پزشكي نوشته شده است. وي پس از پيامبر نيز زنده بوده و به احتمال زياد به اسلام نگرويده است. بخشهايي از كتاب وي با نام المحاورات في الطب بينه و بين نوشيروان، در دست است.
فرزند خواندهي او، نظر، نيز پزشكي ميدانست و ابناسحاق تاريخنگار دربارهي او گفته است كه كتابهاي ايراني ميخوانده است و اگر حب "ابنحارث" كهابنسينا تركيب آن را در القانون آورده است، بهراستي از او باشد، بايد گفت كه با داروهاي ايراني آشنا بوده است.
حنینبناسحاق: با لاتینی ، یكی از دانشمندان مسیحی كه به عنوان مترجم سهم بزرگی درپیدایش علوم اسلامی داشته است. وی در حیره به دنیا آمد و پدرش در آن جا داروفروشی داشت. حنین در گندیشاپور و در بغداد زیر دست پزشك مشهوری چون ابنماسویه، پزشكی آموخت.او با پشتيباني خاندان بختيشوع و سلمويه توانست آثار بسياري را از يوناني به سرياني ترجمه كند. سپس، شاگردانش همين ترجمهها را با پشتيباني بنوموسي، دانشمندان ايراني، بار ديگربه عربي ترجمه كردند.
سلمويهبنبنان: از سريانيزبانان گنديشاپور و از منتقدان برجستهي ابنماسويه كه در زبان معتصم در 218 قمري از پزشكان دربار و پزشك شخصي خليفه شد. اسحاقبنحنين به بيان پدر خود او را داناترين مردم روزگار خود در كار پزشكي ميداند. رازي2 بار در بخش درماني و 13 بار در بخش داروشناسي از او ياد كرده است.
يوحنابنسرابيون: يا يحييبن سرافيون مشهور به ابنسرابيون، از شناختهشدهترين پزشكان سريانيزبان دورهي اسلامي بود. گرچه خاستگاه او را بهدرستي نميدانيم، او بررسي آثار او نشان ميدهد كه از دانشآموختههاي گنديشاپور است. دو كناش به سرياني نوشت: كناش بزرگ(الكناش الكبير)در 12 فصل و كناش كوچك(الكناش الصغير)در 7 فصل. كناش كوچك او را در زماني اندك سه بار به عربي برگداندند وشناخته شده ترين كتاب داروشناسي در ميان پزشكان مسلمان بود. ابنسينا نزديك يك سوم كتاب پنجم القانون خود را از روي مقالهي هفتم كناش كوچك رونويسي كرده است. رازي، سيد اسماعيل گرگاني، ابنبيطار اندلسي(اسپانيايي) و بسياري ديگر، بارها از او در نوشتههاي خودياد كردهاند. از كتاب او چند ترجمهي لاتين نيز در دست است كه ما را از اثرگذاري او بر پزشكان اروپايي در ونيز و جاهاي ديگر آگاه ميسازد.
احمد نهاوندي
احمد بن محمد نهاوندي(وفات در 220 تا 230 قمري) اخترشناس و رياضيدان ايراني كه در گنديشاپور به رصدهاي اخترشناختي پرداخت و مورد توجه يحيي ين خالد برمكي بود. او بر پايهي رصدهايي كه انجام داد، كتابي با نام الزيج المشتمل را به نگارش درآورد. هر چند از اين كتاب چيزي بر جاي نمانده، اما از آن در نوشتههاي دانشمندان مسلمان بارها ياد شده است. سه كتاب ديگر نيز به او منسوب است: الجمع و التفريق، المدخل الي علم النجوم و كتاب الي محمد بن موسي في النيل.
سرانجام گنديشاپور
در سال 148 هجري قمري، منصور به بيماري سختي مبتلا شد كه پزشكان نتوانستند او را درمان كنند. از اين رو، جرجيس پسر بختيشوع، مدير بيمارستان گنديشاپور، براي درمان او به بغداد دعوت شد. اين پزشك ايراني پس از درمان منصور، چهار سال در بغداد ماند و پزشكي ايراني را در بغداد آموزش داد. او پس از بازگشت به ايران، عيسبن شهلافا را جانشين خود كرد و به اين ترتيب، پزشكي ايراني به دنياي اسلام راه يافت. آرامآرام در دورانهارون و مامون عباسيپزشكان مشهور دانشگاه گنديشاپور نيز به پايتخت جهان اسلام، بغداد، فراخوانده شدند و جايگاه شايستهاي در آن شهر پيدا كردند.با اين همه، از پويايي دانشگاه گنديشاپور و بيمارستان مشهور آن كاسته نشد و دست كم تا يك سدهي ديگر همچنان پيشرفتهترين مركز علمي جهان بود.
با روي آوردن دانشمندان گنديشاپور به مركز جهان اسلام، دستاوردهاي علمي گنديشاپور نيز از راه آنان به بغداد و ديگر سرزمينهاي اسلامي رسيد و باعث شكوفايي دانش در آنجا شد. بنابراين،هر چند ساختمان گنديشاپور در سدههاي پس از سوم و چهارم هجري آرامآرام به ويراني روي نهاد، اما نفوذ معنوي آن ادامه پيدا كرد و اگر پيشرفت دانش را كاري پيوسته به درازاي تاريخ بدانيم، هنوز هم از دستاورردهاي آن بهرهمنديم. چنانكه بيشتر بيمارستانهاي جهان اسلام با الگوبرداري از بيمارستان گنديشاپور ساخته شدند و خود پيشگام بيمارستانهاي اروپا گرديدند.
چه بسيار داروهايي كه با نام فارسي خود در كتابهاي پزشكي عربي نوشته شدهاند و هنوز هم در زبان عرب با همان نامها خوانده ميشوند. چه بسيار كانيهايي كه با نام فارسي خود در زبان عرب وارد شدند. چه بسيارفيلسوفاني كه به عربي نوشتند، اما ايراني بودند و چه بسيار رياضيدان و اخترشناس مسلمان كه كتابهاييمانند زيجالشاه، زيجالشهريار را از پهلوي به عربي بازگرداندند. بنابراين، مسلمانان از راه ايرانيان و بنياد علمي گنديشاپوربا دانش پيشينيان، هنديها، يونانيها، ايرانيها، چينيها و بسياري ديگر، آشنا شدند. دانشمندان مسلمان نيز، كه بيشترشان ايراني بودند،آن دانشهارا گسترش دادند و سپسبه اروپاييها هديه كردند.
منبع:
1. صفا، ذبيح الله. علم در ايران، از مجموعه مقالههاي كتاب ايرانشهر، جلد اول، صفحهي 695، چاپخانهي دانشگاه(كميسيون ملي يونسكو در ايران) 1342
2. سزگين، فواد. تاريخ نگارشهاي عربي، ترجمهي كيكاووس جهانداري و به سرويراستاري احمد رضا رحيمي ريسه، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول 1380
3. تكميلهمايون، ناصر. دانشگاه گنديشاپور. دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1384
4. صفا، ذبيح الله.مدرسه، از مجموعه مقالههاي كتاب ايرانشهر،جلد اول، صفحهي 714، چاپخانهي دانشگاه(كميسيون ملي يونسكو در ايران)1342
5. نيرنوري، حميد. سهم ايرانيان در تمدن جهاني، انتشارات فردوس،چاپ اول 1372
6. نصر، سيد حسين. علم و تمدن در اسلام، انتشارات خوارزمي، چاپ دوم ترجمهي فارسي 1359
7.دهخدا، علياكبر. لغتنامه(واژهي گنديشاپور)، انتشارات دانشگاه تهران، 1377
8.كرامتي، يونس. پزشكي(از مقالههاي دايرهالمعارف بزرگ اسلامي، به كوشش سيدكاظم بجنوردي)، انتشارات دايرهالمعارف بزرگ اسلامي، 1383
9. مولوي، محمدعلي.احمد نهاوندي(از مقالههاي دايرهالمعارف بزرگ اسلامي، به كوشش سيدكاظم بجنوردي)، انتشارات دايرهالمعارف بزرگ اسلامي، 1377
10. سارتن. جرج. مقدمهاي بر تاريخ علم. ترجمهي غلامحسين صدري افشار. انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم، 1383
كورتيبا مركز استان پاراناىبرزيل كه در چهارصد كيلومترى جنوب شرق سائوپائولو قرار دارد. در طول ۳۰ سال گذشتهسيستم حملونقل عمومى را با مالكيت خصوصى و بدون كمكهاى مالى يارانهاى ايجاد كردهاست كه امروز به عنوان نمونه شناخته شده جهانى به حساب مىآيد. برنامهريزىبلندمدت هوشمندانه با راهحلهاى متعدد ابتكارى براى شهروندان، سيستم كارآمدى كه بهجاى حملونقل شخصى اولويت را به حملونقل عمومى مىدهد به وجود آورده است. اينسيستم با جذب ۷۵ درصد مسافران هر روزه بيشترين ميزان استفادهكننده را در ميانتمامى مراكز استانهاى برزيل دارا است و تمام اينها در طول يك رشد بىسابقه صورتگرفته است.
در طول پنجاه سال گذشته برزيل مانند بيشتر كشورها در جنوب، شاهد رشدسريع شهرنشينى بوده است. مردم به اميد زندگى بهتر، مناطق روستايى و بخشهاى كوچككشاورزى را به طرف چراغهاى اغواگر شهر ترك مىكنند، ولى برخلاف روند شهرنشينىاروپا در آغاز قرن اخير ديگر هيچ كارخانهاى ظرفيت براى نيروى رو به رشد كار ندارد. سيل جمعيت روستايى به علاوه رشد جمعيت، باعث افزايش پنج درصدى رشد جمعيت شهرى درسال شده است. شرايط مالى طاقتفرساى اقتصاد برزيل در طول سالهاى گذشته و تاثيراتكمرشكن رشوهخوارىهاى گسترده، ادارات را در هر درجهاى از دولت تحت فشار مضاعفبراى استقرار خدمات اوليه مورد انتظار مردم از جمله يك سيستم حملونقل عمومى كارآمدقرار داد. كورتيبا نيز از اين قاعده مستثنى نيست: از مه ۱۹۴۰ كه جمعيت در حدود ۱۴۰هزار نفر بود، جمعيت ده برابر اضافه شده است و شهر در حال حاضر جمعيتى بالغ بر ۶/۱ميليون شهروند دارد كه با جمعيت حومه، بسته به خدمات مركز استان به ۳/۲ ميليونمىرسد.
بخشهاى كليدى سيستم حملونقل كورتيبا در پنج ساله دوم دهه ۱۹۶۰ شروع بهشكلگيرى كرد. طراحان شهرى تصميم گرفتند با مورد توجه قرار دادن رشد در حال افزايششهر طرحى كلان ارائه كنند. طرح كلان به وسيله شركتهاى معمارى برزيلى متعددى باهمكارى طراحان شهرى طراحى شد كه شامل پنج اصل كليدى بود:
*تغيير روند شعاعى رشدشهرى به خطى با توسعه كاربرى يكپارچه زمين، شبكه جادهاى و راهبردحملونقل
*ازدحامزدايى از مركز شهر و حفاظت از بناها و محلههاى تاريخى با وضعقوانين و محركهاى اقتصادى
*كنترل و مديريت جمعيت
*حمايت اقتصادى براى توسعهشهر و
*بهبود زيرساختها
اين اصول در طرح جامع، رشد شهر را براى بيش از سىسال هدايت كرده است و با اينكه طرح تا به حال چندين بار مورد تجديد نظر قرار گرفتهاست ولى هنوز اين اصول را در بطن خود دارد. طراحان تشخيص دادند كه سيستمحملونقل در آينده مىتواند به عنوان استخوانبندى توسعه و رشد شهر مطرح باشد. برخلاف بسيارى ديگر از شهرهاى آمريكاى لاتين در اين زمان، طراحان شهرى كورتيبا دستبه بازسازىهاى بنيادى مناطق مركز شهر يا ساخت بزرگراههايى با مقياس بزرگ همانطوركه در ايالات متحده نيز قابل مشاهده است و چارهاى براى خلاصى موقت از مشكلات تراكمجمعيت هستند، نزدند.
حتى با اينكه شهر امروزه رتبه دوم بالاترين سرانه اتومبيلدر برزيل را دارد حقتقدم را به جاى وسايل حملونقل شخصى به وسايل حملونقل عمومىداده است. كورتيبا تصميم گرفت تا از اتوبوسها به عنوان وسيله اصلى براى حملونقلعمومى استفاده كند. نه فقط براى آنكه اين انتخاب حملونقل در گذشته بود بلكه به اينجهت كه آن همچنين به صرفهترين وسيله حملونقل بوده است. براساس محاسبات انجام شدهتوسط (Instituto de Pesquisa e Planejamento Urbano de Curitiba) IPPUC موسسهاى كهمسئوليت برنامهريزى اجراى طرح جامع كورتيبا را بر عهده دارد ايجاد سيستم اتوبوس دومفصلى در هر كيلومتر سه ميليون دلار هزينه ساخت در بردارد در حالى كه هشت تا دوازدهميليون براى سيستم تراموا و در حدود پنجاه تا صد ميليون دلار در هر كيلومتر براىمترو بايد هزينه كرد. استخوانبندى اصلى در پيوستن كاربرى زمين، جاده و سيستمحملونقل، محورهاى ساختارى و سلسله مراتب راه است. در سال ۱۹۷۴ مهمترين تغييرات درسيستم حملونقل با ساخته شدن سلسله مراتب جادهاى و سيستم كنترل زمين اتفاق افتاد. در هماهنگى با طرح جامع دپارتمان برنامهريزى شروع به ساخت دو تاى اول از پنجشاهراه ساختارى اصلى كرد كه سرانجام دهليز رشد زيرساختى را شكل داد و روند رشد قالبدر شهر را ديكته كرد. اين دهليزهاى ساختارى از سيستم جادهاى سهگانهاى با جادهمركزى هستند كه دو خط آن به اتوبوسهاى سريعالسير اختصاص داده شده تشكيل شدهاند. به موازات خطوط اتوبوسهاى سريعالسير دو جاده محلى وجود دارد كه رفت و آمد در آنهابه صورت عكس هم انجام مىشود.
اين مسيرها به رفت و آمد محلى اجازه مىدهند تااز خلال شهر عبور كنند. در سال ۱۹۸۲ تمام پنج دهليز ساختارى با مسير ويژه و خطوطتغذيهكننده كامل شدند. در ارتباط با اين راههاى ساختارى قوانين منطقهاى در محلاعمال مىشدند تا رشد شهر را ساختاربندى كنند. ساختمانهاى بزرگ كه ظرفيت بسياربالايى از مردم را در خود نگه مىدارند اجازه يافتند تا در طول اين دهليزها ساختهشوند ولى به محض آنكه يكى از آنها به جايى دورتر از دهليزهاى مركزى انتقال يافتجمعيت به شكل قابل توجهى از ساختمانهاى آپارتمانى شهرى به محلههاى مسكونى كاهشيافتند.
60 كيلومتر از مسير اتوبوس درطول اين محورها با ۳۰۰ كيلومتر از راههاى تغذيهكننده كه متمركزكننده نياز مسافربر روى پايانههايى كه در نقاط استراتژيك قرار دارند هستند، تغذيه مىشوند. در اينپايانهها و تنها در آنها مسافر مىتواند از خطوط مختلف استفاده كند و به ۹۰ درصدمناطق شهر با همان كرايه دسترسى داشته باشد. اين پايانهها به وسيله مسيرهاى رفت وبرگشتى در راههاى شهرى به يكديگر متصل مىشوند. اين شبكه با ۲۵۰ كيلومتر ازمسيرهاى اتوبوس مستقيم كه تنها در ايستگاههاى تيوبشكل به خصوصى مىايستند تغذيهمىشود.
سرعت متوسط اتوبوسها (در مسير) به اين شكل است: اتوبوسهاى دو مفصلى: ۲۰كيلومتر در ساعت، اتوبوسهاى مستقيم (يك در): ۳۰ كيلومتر در ساعت، اتوبوسهاىمعمولى (سه در): ۱۸ كيلومتر در ساعت.
در حالى كه سرعت متوسط سيستم متروى MTA درنيويورك ۳۲ كيلومتر بر ساعت است و در ديگر شهرهاى برزيل با اتوبوسهاى معمولى سرعتواقعى مىتواند كمتر از ۱۰ كيلومتر، بسته به شرايط عبور و مرور در ساعات اوج شلوغىباشد ايستگاههاى تيوب مانند ساخته شدهاند تا سرعت سيستم را بالا ببرند.مسافرانحالا از ايستگاه تيوبى وارد اتوبوس مىشوند و كرايههاىشان را با ژتون يا به صورتنقد زمانى كه وارد ايستگاه تيوبى مىشوند به متصدى نردهگردان مىدهند.به اين ترتيبزمانهاى سوار شدن كاهش مىيابد و به زمان انتظار مسافران مترو نزديك مىشود و درعين حال زمان انتظار كوتاه در مكانى سرپوشيده و محيطى امن سپرىمىشود.
ايستگاههاى تيوبى ساختارى ساخته شده از استيل و شيشه است كه ۱۰ متر طولو ۳ متر قطر دارد و مجهز به بالابرهاى بغل است تا امكان دسترسى را براى معلولينجسمى و سالخوردگان فراهم سازد.
آخرين پيشرفت سيستم، اتوبوسهاى مفصلى است كه باهماهنگى Volvo do Brazil براى كورتيبا طراحى شدهاند. اين اتوبوسهاى عظيمالجثه درخطوط ويژهاى حركت مىكنند و ظرفيتى برابر با ۲۷۰ مسافر دارند.
با توجه به طراحىسيستم با خطوط ويژه، دريافت كرايه مسافر قبل از سوار شدن و اولويت اتوبوسها دررسيدن به سلسله جاده اين سيستم اتوبوس مىتواند با ظرفيتى بسيار بيشتر از سيستمهاىاتوبوس سنتى كار كنند.
شبكه حملونقل گسترده كورتيبا بهوسيله URBS مديريت مىشود، Urbanizao de Curitiba يك كمپانى با مالكيت دولت است كهدر سال ۱۹۶۳ ساخته شده است. آنها سيستم را نظارت و هماهنگ مىكنند. كمپانىهاىخصوصى مالك اتوبوسها، مسئول راهاندازى خطوط اتوبوس و مسئول نگهدارى ساختار سيستمهستند.
اتوبوسها متعلق به ۱۶ كمپانى خصوصى هستند كه جواز خطوط را دريافتكردهاند و توسط همينها به حركت درمىآيند و با توجه به تعداد مسافران به آنهاپرداخت نمىشود بلكه براساس كيلومتر طى شده به آنها پرداخت مىشود. URBS بر هر دوىمسافت پيموده شده و تعداد مسافران نظارت مىكند و تنظيم تعداد خطوط اتوبوس و دفعاتحركت در آنها را بر عهده دارد. بسته به تقاضاى هزينههاى سيستم به طور كامل از طريقكرايهها و بدون دريافت هيچ يارانهاى تامين مىشود. كرايه براساس محاسباتى كهتوسط URBS انجام گرفته و درصد سود كمپانىها و هزينههاى شخصى، هزينههاى نگهدارى وكاهش ارزش ناوگان اتوبوسرانى در آن لحاظ شده، تعيين شده است.
براى جلوگيرى از بهوجود آمدن بهاى كاذب كرايه، براساس قانونى كه در سال ۱۹۹۰ به تصويب رسيده درآمدحاصل از سيستم حملونقل در ايالتها تنها مىتواند براى خود سيستم هزينه شود. براساس قانون شهرى ديگرى اتوبوسها نبايد عمرى بيشتر از ده سال داشته باشند كه اينمسئله موجب وجود ناوگان سالم اتوبوسرانى با عمر متوسط پنج سال شده است. براساس اينواقعيت و تركيب آن با نگهدارىهاى معمول دورهاى، اتوبوسها در وضعيت مناسبى كه بهپايين نگه داشتن درجه آلايندگى دود اگزوز كمك مىكند قرار دارند. آزمايشهايى در URBS با افزودنىهاى مختلف ديزل مانند روغن سويا و اتانول با اين هدف كه در آيندهدرجات آلودگى را پايين مىآورد انجام شده است.
سيستم حملونقل عمومى كورتيبا با۷۵درصد استفاده رفت و آمدكنندگان در روزهاى هفته، داراى بيشترين ميزان استفاده درمراكز ايالتها است. در نتيجه مصرف سوخت ۳۰ درصد پايينتر از هشت شهر قابل مقايسهبرزيل است.
براى اسكان جمعيت در حال رشد در طول ۳۰سال گذشته سيستم حملونقل براى استفاده به اشكال مختلف و ارائه خدمات استفاده ازاتوبوس كه برآورنده نيازهاى مسافران در مناطق كلان شهرى و اطراف شهرها باشد به وجودآمد.
شبكه يكپارچه حملونقل كه بين كورتيبا و مناطق اطراف آن وجود دارد در حالحاضر با ۱۹۰۲ اتوبوس طراحى شده است تا به مسافران امكان رزرو جا براى مقصد مشخصى رابدون پرداخت بيش از يك بهاى بليت داشته باشند، بدهد.
شبكه سيستم حملونقليكپارچه كورتيبا امروزه در حدود ۹۰۰ كيلومتر مسير در هشت محله شهر را پوشش مىدهد. براساس بررسىاى كه توسط URBS انجام شده است، به طور متوسط در يك روز ۹/۱ ميليونمسافر با ۸۹ درصد نرخ رضايت، از سيستم استفاده مىكنند.
حتى اگرامروزه سيستم آثارى از خستگى با اتوبوسهاى پرازدحام در طول ساعات اوج شلوغى رانشان مىدهد هنوز هم نمونهاى خوب و قابل توجه براى بسيارى ديگر از شهرها به شمارمىرود. راهبرد طولانىمدت شهرى و سياسى خواستار تحقق و اثبات نتايج مثبت آن نهتنها در زمينه حملونقل عمومى بلكه در سراسر راهبرد يكپارچه شهر است.
به عنوانمثال زمانى كه كورتيبا شبكه پيادهرو را در سال ۱۹۷۱ در مركز شهر به وجود آوردپيشتاز بود. همچنين تعداد زيادى طرح براى بازيافت و جداسازى زبالهها، مسيرهاى عبوردوچرخه و تعداد زيادى مناطق سبز و پاركها نه تنها به شهر و نواحى تفريحىچشماندازهاى زيبا مىبخشد بلكه همچنين موجب كنترل سيلاب و حفاظت از منابع آب سالممىشود. شهر همچنين روشها و راهبردهايى را براى حفاظت از محلههاى تاريخى، حفظبخشهاى با اهميت به لحاظ فرهنگى در مقابل بورسبازى زمين به وجود آورد. همچنينمكانيسمى مشوق براى توسعهدهندگان براى استفاده از بخشى از قطعه زمينشان براىمناطق سبز وجود دارد كه به آنها امكان ساختن بيشتر از كاربرى قانونى را مىدهد. مثالى از يكپارچگى حمل و نقل با بقيه مديريت شهرى چيزى است كه از آن به عنوان «خيابانهاى شهروند» نام مىبرند. در برخى از پايانههاى اتوبوس در حومه شهر،شهردارى دفاتر اقمارى را براى شعبههاى گوناگون دولتى ساخته است تا ارتباط با مردمرا تسهيل كند.
توسعه در بيشتر اوقات توسط كاركنان مختلف نهادهاى شهرى بدونمشاركت قوى عمومى در مراحل برنامهريزى انجام مىشود. فقدان مشاركت عمومى همانندفرايند آغاز شده در دهههاى ۶۰ و ۷۰ زمانى كه برزيل هنوز سلطه قانونى كه معتقد بهمنفعت تكنوكراتها را داشت، نبايد قوى باشد بلكه به عكس با ادامه روند تكامل سيستممداخله بيشتر عموم ممكن است براى تداوم حمايت بيشتر ضرورى باشد. بدينترتيب علتاصلى استفاده گسترده و محبوبيت اين سيستم چيست؟
مطالعات نشان مىدهد كه ۲۸ درصدجمعيت مالك اتومبيل به طور منظم از اين سيستم استفاده مىكنند.
به نظر مىرسد كهتوضيح اين موضوع با دلايل عملى مرتبط است. اتوبوسها سريع هستند. شبكه خطوط آنهاشهر را به خوبى پوشش مىدهد و بسيار ارزانتر از سفر با خودروى شخصى هستند.
درمقايسه با شهرهاى ديگر برزيل اين شهر اعجازى از كارآمدى و سرعت است.هنوز اينواقعيت وجود دارد كه نزديك به هفتصد هزار خودروى شخصى روزانه در شهر تردد مىكنند. اين روند با رشد اقتصادى شهر در حال افزايش است و خودروها هنوز نماد قوى معرف رفاههستند.
در صورت بىقاعدگى (عدم تنظيم) خودروهاى كورتيبا يك بار ديگر موجبازدحام ترافيكى و از بين رفتن كيفيت هوا در شهر مىشوند.
با راهحلهاى ابتكارىساده با تركيبى بين شركتهاى خصوصى تحت كنترل دولت، برنامهريزان شهرى قادر بهايجاد سيستمى شدهاند كه به لحاظ اقتصادى خودكفا است و به هزاران شهروند كورتيبا وحومه آن به شكلى كارآمد خدماترسانى مىكند. اين نوع حمل و نقل به شكل قابل قبولىدر زندگى روزانه آنها ارزان است.
واژه شلتوك از كلمه هندي چلتو (chalto) گرفته شده و در زبان انگليسي به شلتوك (دانه برنج همراه با پوست آن) Rice Paddyگفته مي شود. نام برنج از زبان هندي گرفته شده كه به آن Ariaiمي گويند.
در زبان انگليسي به برنج Riceگفته مي شود كه همان نام عمومي برنج است. در زبان فرانسهRiz، در زبان ايتاليايي Rizo، روسي Risو در زبان الماني Riesمي گويند. نام علمي آن OryzaSativalمي باشد. در استان گيلان به برنج « بج» ( Bej) به خوشه ان « ورزه » ( Vorze) و به شلتوك آن « جو» گفته مي شود.
خصوصيات گياهشناسي:
برنج با نام علميOryzaSativaاز تيرةGramineaeگياهي است يكساله و علفي به طول1 متر با برگهاي كشيده و غلافي و نوك تيز و گل آذين به شكل سنبله بوده و دانهها داراي يك پوشش قهوهاي رنگي به نام سبوس ميباشد.
زيستگاه: اين گياه بومي جنوب شرقي آسيا بوده ولي در كشورهايي مثل چين،ژاپن،هيماليا و كانادا گسترش يافته است وهمچنين در مناطق تروپيكال رشد ميكند.
تاريخچه:
برنج به عنوان يك محصول غذايي مهم در سراسر جهان محسوب ميشود تا آنجايي كه بيش ازغذاي جمعيت جهان را تشكيل ميدهد. در كشورهاي آسيايي بيش از 9.% از مردمان از برنح به عنوان يك غذاي اصلي استفاده ميكنند. از آب برنج براي شستشوي زخم، اسهال خوني، ورم معده و روده استفاده ميكردند و همچنين از دمكردة ريشه و ساقه زيرزميني برنج در افزايش ترشحادرار و دفع سموم از بدن استفاده ميشود و خوردن سبوس برنج در كشورهاي چيني به عنوان ماده ضد پيري است.
مشخصات گياه شناسي
برنج نباتي است از تيره غلات از جنس Oriza كه گونه آن Sativa است. گياهي است يكساله داراي ريشه هاي افشان و قوي كه عميق نبوده و معمولا در لايه فوقاني خاك تا عمق 20 الي 25 سانتي متر قرار مي گيرند. سازگاري ريشه برنج در زمين هايي است كه اكسيژن آن كم است زيرا ريشه نيازي به اكسيژن هوا ندارد و از اكسيژن محلول استفاده مي نمايد. ريشه تا زمان تشكيل پانيكول ( خوشه رفتن ) حداكثر رشد را مي نمايد.
همچنين برگ ها داراي پهنك باريك و بلند در بعضي انواع مانند O.Sativa كرك دار و در O.glaberrimaبي كرك هستند. زبانك (ليگول ) در برنج نسبتا بلند هستند. تعداد برگ روي ساقه در انواع مختلف برنج، متفاوت و به شرح زير است:
در انواع زود رس در روي هر ساقه 14 الي 15 برگ ( چمپا و غريب ).
در انواع متوسط زود رس حدود 16 الي 17 برگ ( سرد چمپا )
شرايط اقليمي مناسب براي شاليزار
برنج را اصولاً محصول گرمسيري و نيمه گرمسيري بحساب مي آورند كه ويژه نواحي مرطوب استوايي در مناطق نسبتاً گرم و باتلاقي و يا معتدل است.(1)
اين گياه در طول دوره رشد آب فراوان نياز دارد كه در حدود 30000 متر مكعب در هكتار است. بنابراين بايد در مناطقي كه بارندگي در آن به اندازه كافي وجود داشته باشد كشت شود. در مناطقي كه بارندگي آنها در حدود 1000 ميلي متر باشد كشت برنج امكان پذير بوده و محصول خوبي بدست مي آيد. وجود سرما نيز باعثتوقف رشد برنج خواهد شد و توليد محصول را پايين مي آورد و متوسط دماي مورد نياز برنج حدود 33 درجه سانتي گراد است كه اين رقم در مورد ارقام زودرس كمتر و در مورد ارقام ديررس بيشتر است و ممكن است به 40 درجه سانتي گراد و يا حتي بيشتر نيز برسد.
بهترين درجه حرارت براي جوانه زدن بذر برنج 30 درجه سانتي گراد مي باشد. بذر در درجه حرارت پايين تر از 10 درجه و بالاتر از 40 درجه سانتي گراد جوانه نمي زند، لذا براي جوانه زدن هيچكاه نبايد در جاي خنك و يا خيلي گرم گذاشته است. با توجه به مطالب گفته شده مي بايست بذور برنج را در آبي با درجه حرارت مناسب خيساند ( 22- 30 درجه سانتي گراد موجب تسريع در جذب آب و جوانه مي گردد )، تا بدين وسيله رشد جنين افزايش يافته و جوانه زدن يكنواخت صورت گيرد.
ميانگين دماي محيط كشت برنج بايد بين 22-30 درجه سانتي گراد باشد هرگاه دماي محيط از 13 درجه سانتي كراد پايين تر آيد برنج با سرما روبرو مي شود. همچنين هرگاه دماي محيط از 40 درجه سانتي گراد بيشتر شود باعث اختلال در رشد ريشه خواهد شد و گياه را از بين مي برد. دماي محيط كشت در طول دوره رشد همواره بايد متناسب با مراحل رشد گياه باشد. دماي مذكور بويژه در زمان گل دادن بايد مناسب و كافي باشد، زيرا در اين دوره گياه به حداكثر درجه حرارت نياز دارد. بهترين دما در اين زمان 23 درجه سانتي گراد است. چنانچه در اين مرحله از رشد برنج دماي محيط پيرامون بعللي پايين باشد و رطوبت هوا نيز بيش از اندازه طبيعي بالاتر از 80 درصد باشد تلقيح بخوبي انجام شده و دانه تشكيل نخواهد شد، بعبارت ديگر برنج پوك شده و در نتيجه ميزان توليد محصول به اندازه قابل ملاحظه اي پايين خواهد بود. بطور كلي رطوبت در محيط كشت برنج نبايد كمتر از 40 درصد و بيشتر از 90 درصد باشد .
برنج گياهي است ويژه كاشت در مناطق باتلاقي و بنابراين محيط كشت برنج هميشه بايد به صورت غرقاب باشد. با وجود اين در عمل تنفس اين گياه اختلالي بوجود نمي آيدزيرا برنج مي تواند از اكسيژن محلول در آب استفاده نموده و نياز تنفسي خود را برطرف نمايد. همچنين مي توان مقداري از اين اكسيژن را از طريق ساقه تامين نمايد.
بطور كلي دماي آب در روز بايد دو برابر شب يعني حدود 31 درجهسانتي گراد باشد، معذالك آب داخل كرنها را بايد در شب خارج نمود تا دماي خاك در شب كاهش يابد و مجدداً با وارد كردن آب خنك دما را كاهش داد. اين عمل مزيت مهمي دارد و آن اين است كه در نتيجه اين عمل تنفس گياه در شب كاهش يافته و از تجزيه مواد آلي توليد شده در روز جلوگيري بعمل مي آيد.
شدت نور نيز در رشد گياه برنج تاثير مهمي دارد. بطوري كه اين گياه براي انجام عمل تلقيح به شدت نور بالايي نياز دارد. ار تفاع از سطح دريا در رشد برنج تاثير زيادي نداشته و اين گياه را مي توان تا ارتفاع 1400 متري از سطح دريا نيز كشت نمود. شرايط اقليمي استانهاي گيلان و مازندران به دلايل زير براي كشت برنج مناسب مي باشند.
جدا شدن جلگه هاي پست خزر از فلات مركزي ايران توسط رشته كوههاي البرز سب ايجاد آب و هواي معتدل مديترانه اي با درصد رطوبت بالا در استان گيلان شده است. مجاورت استانهاي گيلان و مازندران با درياي خزر وجود توده هاي كوهستاني اورال باعث بوجود آمدن منطقه اي باران خيز شده است. مجموع شرايط حاصله باعث شده كه كشت برنجدر اين مناطق موفقيت آميز باشد.( ميانگين دماي مناسب براي كشت برنج حدود 24 درجه سانتي گراد است كه اين رقم در تابستان به36 درجه سانتي گراد نيز مي رسد. )
ميزان بارندگي در استان گيلان اغلب بالاتر از 800 ميلي متر است و اغلب ممكن است اين رقم به 2000 ميليمتر برسد كه اين مقدار مناسب براي كشت برنج است. اين استان از نظر رطوبت نيز براي كشت برنج مناسب مي باشد. رطوبت مناسب براي كاشت برنج 70 تا 80 درصد است. شرايط مذكور باعث شد تا كاشت برنج در شمال كشور رونق يافته و با موفقيت همراه باشد. البته گاهي اوقات نيز بارندگي مصادف با زمان تلقيح برنج بوده كه در اين صورت شديداً تاثير منفي روي توليد محصول خواهد داشت. همچنين گاهي اوقات نيز بارندگي هاي شديد و مداومي در زمان كشت برنج انجام مي گيرد كه سبب ورس محصول شده و برداشت آن را با مشكل روبرو مي سازد.
كودهاي مناسب براي شاليزار
كودهايي كه در مزارع شالي كاري بكار مي روند عبارتنداز:
كودهاي سبز- كودهاي دامي- كودهاي شيمايي
كودهاي سبز
كودهاي سبز باقيمانده گياهان است كه پس از برداشت محصولات قسمتي از آن در خاك باقي مي ماند و داراي اهميت زيادي براي حاصلخيزي خاك است. مثل كلش و سبوس، برگ، ساقه و باقيمانده ريشه ها.
اضافه شدن مواد آلي به خاك توسط گياه بستگي به نوع كشت و آب و هوا دارد. كلش به برگ و ساقه گياهن تيره غلات گفته مي شود كه عمده ترين مواداوليه توليد كننده و قسمت آلي و هوموس خاك را تشكيل مي دهد و از نظر پتاس و كلسيم غني است. افزودن اين ماده در خزانه باعث افزايش مواد غذايي سطح خاك مي گردد. كلش داراي مواد شيميايي زيادي است ولي عموماً فاقد اسيد هوميك است.كلش را مي توان مستقيماً به خاك افزود و يا اينكه ابتداء آن را در محل مخصوصي تبديل به كود نمود و سپس به خاك اضافه كرد. شخم كود سبز بايد سطحي باشد، زيرا اگر شخم عميق صورت گيرد كلش در زير خاك بدون تخمير و پوسيده مانده و موجب اختلالاتي در خاك مي گردد. كودهاي سبزي كه در شاليزارها استفاده مي گردد عموماً شبدر يا يونجه است.
با توجه به اينكه هر هكتار زراعت برنج در طول هر دوره رشد به 80 تا 150 واحد ازت نياز دارد و خاك برنج كاري بايد هميشه از عناصر مصرفي غني باشد مقدار ازت خاك نبايد از 2/1 در هزار هكتار كمتر باشد . استفاده از كودهاي شيميايي ازت دار براي تامين اين مقدار ازت به خاك برنج كاري هزينه هاي گزافي را مي طلبد. بر اين اساس محققين پژوهشگران در كشورهايي نظير ژاپن، چين و ويتنام بعد از تحقيقات زياد متوجه شدند كه نوعي سرخس بنام آزولا (Azolla ) كه از تيره Salriniaceae مي باشد، وجود داردكه بين اين گياه و نوعي جلبگ همزيستي وجود داشته و جلبك به علت جذب ازت موجود در جو يا ازتي كه به صورت محلول در آب وجود دارد هر ساله مقدار زيادي ازت در حدود 200 كيلوگرم به خاك مي افزايد.
آزولا را چند ماه قبل از شروع كشت برنج در مزرعه يا شاليزار كشت مي كنند و پس از حدود 3 تا 4 ماه از آن را با خاك كاملاًشخم مي زنند و سپس نشاء هاي برنج را روي آن مي كارند. گياه آزولا علاوه بر اينكه باعث افزايش ازت خاك مي گردد در كنترل علفهاي هرز نيز موثر و مفيد است، چون مانند لايه اي سطح آب را مي پوشاند. همچنين آزولا باعث بهبود خصوصيات فيزيكي خاك نيز مي گردد ولي بايد توجه نمود كه در تعارض با برنج قرارنگيرد. دوره رشد آزولا در هر مرحله حدود يك ماه است كه در اين مدت 10 تا 15 تن محصول تر توليد مي نمايد كه در نتيجه 20 تا 40 گرم ازت حاصل مي گردد.
كود دامي
استفاده از كود دامي براي خاكهاي شاليزار امري مهم و ضروري است. كشاورزان بايد هر ساله كود دامي به خاك اضافه نمايد، زيرا كود دامي مهمترين منبع توليد هوموس خاك است كه در نتيجه موجب افزايش ازت خاك خواهد شد . كودهاي دامي از قبيل: كود اسب، كود گاو، كود گوسفند، كودهاي مخلوط قديمي و كود طيور مي توانند مورد استفاده قرار گيرند.
در آب و هواي مرطوب مانند گيلان كه رطوبت زياد است نبايد مقدار كود مورد استفاده از 10 تا 12 تن در هر هكتار تجاوز نمايد. بهترين مقدار مصرف كود دامي در زمين هاي هوموس رسي يا ليموني 8 تا 10 در هر هكتار است. در زمينهاي شني، مانند شاليزارهاي اطراف سواحل دريا اين مقدار افزايش يافته و ممكن است بسته به درصد شن و فقير بودن خاك تا 20 تن در هكتار برسد.
كودهاي دامي داراي مواد آلي و معدني عناصر پر مصرف از قبيل فسفر، پتاس، كلسيم، منيزيم، گوگرد، منكنز. بور، مس و كبالت مي باشد كه در غني سازي خاك شاليزار بسيار مهم بوده و در نتيجه باعث افزايش محصول برنج خواهد شد و هر ساله از پرداخت هزينه گزاف جهت تامين كودهاي شيمايي پرهيز مي شود. كودهاي دامي را بايد در پاييز و قبل از از رسيدن فصل سرما به خاك افزود. اين نوع كودها بايد كاملاً پوسيده باشند، در غير اين صورت باعث رشد بي رويه علفهاي هرز شاليزار شده و همچنين جذب آن نيز توسط گياه مشكل خواهد شد و سبب عوارض و بيماري نيز روي برنج مي گردد.
كودهاي شيميايي
برنج درطي دوره رشدخود به سه نوع كود ازت، فسفرو پتاس نيار بيشتري نسبت به ساير عناصر دارد كه بايد دراين مدت بطريق صحيح و مناسبي در اختيار گياه قرار داده شود.
ازت
ازت از جمله بهترين كودهاي شيميايي در خاك است و اين عنصر موجب سرعت رشد، سهولت تنفس، شادابي رنگ بوته هاافزايش رشد ريشه ها، بالا رفتن مقدار پروتئين گرديده و همچنين اضافه كردن ازت به خاك باعث افزايش سطح برگ مي گردد و بيشترين تاثير آن زماني است كه قبل از تشكيل خوشه به گياه داده شود. در خاكهاي رسي مقدار مصرف كمتر و در خاكهاي شني بشتر است. كود ازته را بيشتر به صورت آمونياكي به خاكمي افزايند ولي در آخرين مرحله مي توان آن را به صورت نيتراتي نيز به خاك افزود. استفاده از كود اوره ( شكري ) كه داراي 46 درصد ماده ازته قابل جذب است بيشتز از كودهاي ديگر در برنجكاري مورد استفاده قرار مي گيرد. كود اوره بهترين و مناسبترين ماده ازته براي مزارع برنج محسوب مي شود.
مقدار مصرف كود ازته با توجه به نوع خام و واريته ها يا رقم، شرايط اقليمي و اكولوژيكي مطابق ارقام گفته شئده متغير است. مواد ازته را بايد همواره به موقع و به اندازه مناسب به خاك شاليزار افزود زيرا در غير اين صورت براي محصول مضر خواهد بود. طول عمر ازت در خاك كم است و بايد آن را در دو مرحله به خاك افزود. نصف كود ازته را قبل از كاشت يا در موقع نشاء و نصف ديگر را 20 تا 30 روز قبل از ظهور پانيكول ( خوشه سنبل) بخاك مي دهند.
فسفر
فسفر يكي ديگر ازعناصر تشكيل دهنده برنج بوده و از عناصر مهم و ضروري در رشد برنج است. درد غلات ثابت شده است كه 80 درصد فسفر در اوايل جواني گياه مصرف مي شود و زيادي فسفر به ندرت مضر است. فسفر باعث توليد ريشه هاي قوي و گسترده ساقه هاي محكم و ضخيم تشكيل و پر شدن دانه ها، افزايش كميت محصول و زود رسي محصول برنج مي شود. كودهاي فسفر را بايد خيلي زودتر قبل از كاشت بخاك افزود و آنرا عمق 10 تا 15 سانتي متر با خاك مخلوط نمود.
پتاس
پتاسيم يكي از عناصر تقريباً مهم تشكيل دهنده بافت لغات بوده و مقدار آن در گياهان مختلف 5/2 تا 5 درصد وزن ماده خشك است. پتاسيم برعكس فسفر و ازت در تركيبات سلولي شركت نمي كند و تنها نقش آن بيشتر در فعل و انفعالات گياهي مهم است. برنج قسمت اعظم پتاسيم را بين مرحله پنجه زني و توليد پانيكول جذب مي نمايد. بطور كلي گياهان تيره غلات در حدود 100 كيلوگرم پتاسيم (K2O ) را از خاك جذب مي نمايند.
پتاسيم در برنج موجب ثبات گياه، بهتر انجام شدن عمل تلقيح، افزايش مقاومت گياه در برابر بيماريها، رشد و نمو گياه و تسهيل انتقال نشاسته ار برگها به دانه مي گردد. همچنين پتاس با ازت اثر رقابتي داشته و باعث مي شود ازت بيشتري جذب گياه گردد و سنتز ازت را نيز در گياه مساعد مي سازد. مصرف بيش از حد ازت مي توان مضر باشد، بطوري كه مانع جذب آهن خواهد شد. چون برنج در خاكهاي اسيدي رشد مي نمايد و همچنين املاح پتاس در آبهاي مشروب برنج گيلان موجود است در نتيجه مقدار مصرف پتاس خيلي كم است. كمبود پتاس سبب زرد شدن برگ گياه شده كه اين عمل از برگهاي مسن آزاد مي گردد و سپس به قهوه اي تبديل شده و سرانجام برگها خشك شده و مي ريزد. كود پتاس را معمولاً2 تا 3 ماه قبل از كاشت و در هنگام شخم پاييز به خاك مي دهند و آن را تا عمق 15 سانتي متري با خاك مخلوط مي نمايند. بطور كلي پتاس خاك برنج كاري هرگز نبايد كمتر از 30% باشد. بطور خلاصه كود دامي و كودهاي پتاسيك و فسفر را در پاييز و در هنگام شخم به زمين مي دهند و كود ازته را در دو مرحله به خاك مي افزايند
آفات برنج
برنج از مهم ترين غذاي اصلي مردم كشور ماست و از نظر اهميت پس از گندم در مرحله دوم قرار دارد.
بر اساس آمار وزارت كشاورزي سطح زير كشت اين محصول حدود ششصد هزار هكتار است كه نزديك به 75% آن در استانهاي مازندران، گيلان وگلستان قرار دارد. محصول ساليانه برنج سفيد در كشور به حدود 650/1 هزار تن برآورد شده است كه در حال حاضر نزديك به 75 درصد نياز داخلي را تامين مي نمايد. با توجه به رشد سالانه 5/1 درصدي افزايش جمعيت ميزان جمعيت در بيست سال آينده به يكصد ميليون و نياز داخلي به برنج سفيد نيز به حدود 500/3 هزار تن در سال خواهد رسيد. و در آن صورت بايد با توجه به توليد 650/1 هزار تن سالانه برنج در داخل كشور، نزديك به 55 درصد نياز داخلي از طريق برنج وارداتي از خارج تامين گردد.
در كشور ما به دليل كمبود آب، امكان افزايش سطح زير كشت بسيار محدود است لذا براي جلوگيري از خطر افزايش واردات برنج از خارج، ضمن توجه بيشتر به كشت ارقام پرمحصول لازم است در زمينه كاهش ضايعات، به ويژه ضايعات ناشي از حمله آفات، بيماري و علفهاي هرز برنج اقدامات عملي و موثر انجام گيرد.
در اين راستا ضروري است كه كارشناسان و مروجين كشاورزي مستقر در مناطق با شناخت كافي از عوامل كاهش دهنده محصول به ويژه آفات، بيماريها و علفهاي هرز، با بهره گيري از نتايج تحقيقات انجام يافته و دستورالعملهاي اجرايي، به آموزش و راهنمايي كشاورزان پرداخته و همراه با آنها با عوامل ياد شده مبارزه نمايند.
عوامل مهم كاهش دهنده محصول
در ميان عوامل كاهش دهنده محصول، آفات، بيماريها و علفهاي هرز نقش اساسي دارند.
آفات
آفات برنج با توجه به اينكه در مزرعه يا انبار موجب خسارت مي گردند به دو گروه آفات مزرعه و انبار تقسيم مي شوند.
آفات در مزارع
با وجود اينكه تعدادي از امراض و آفات به مزارع برنج درايران حمله مي كنند، با اين همه مزارع برنج ايران از پاكترين مزارع برنج در دنيا به شمار مي روند. زيرا در حال حاضر بسياري از امراض و آفاتيكه در تمام دنيا به شاليها حمله مي كنند، درايران يا وجود ندارند و يا اينكه بدلايل آب و هوايي آسيب زياد وارد نمي كنند. بهرحال مهمترين آفات شناخته شده درمزارع برنج بالاخص در ايران به ترتيب جدول زير مي باشد.
اگر چه تعداد اين آفات در سراسر جهان نسبتاًٌ زياد و به بيش از بيست مورد مي رسد ولي در مزارع برنج ايران در حال حاضر از ده گونه كمتر است كه بعضاًٌ به غير از برنج به محصولات ديگر مانند ذرت و گندم نيز خسارت وارد مي نمايد. اين آفات شامل:
كرم برگ خوار سبز برنج Naranga diffiusa= N aenescens
شب پره تك نقطه اي برنج Mytimna unipuncta
سرخرطومي ريشه برنج Hydronomus sinuaticollis
زنجره برنج cicadella viridis
روشهاي مختلف كشت برنج
برنج معمولاً در نقاط مختلف دنيا به دو روش مستقيم و غير مستقيم كشت مي شود كه در ادامه اجمالاً به بررسي هر دو روش مي پردازيم:
الف: روش مستقيم: در روش مستقيم نيز به دو طريق عمل مي شود:
روش كاشت قبل از غرقاب كه در اين روش بذر برنج را با يك بذرپاش رديفكار به عمق 2-5 سانتي متري خاك خشك مي كارند و آنگاه به منظور تامين و تخمين جوانه زدن بذر و ريشه اوليه گياه يك آب سبك به زمين مي دهند و بعداً هنگامي كه ارتفاع بوته ها به 15 تا 20 سانتيمتري رسيد خاك را غرقاب مي نمايند. اين روش كاشت گر چه سريع و مطلوب است ولي موجب حمله و افزايش علفهاي هرز چون گونه هاي جنس سوروف مي شود.
روش كاشت حين غرقاب: در اين روش زمين را بلافاصله بعد از كاشت غرقاب مينمايند. از مزاياي اين روش مي توان به مصون ماندن بذر از گزند پرندگان اشاره نمود و همچنين در اين روش علفهاي هرز تك لپه اي نيز نمي توانند ريشه گذاري كنند، ولي عيب عمده آن اين است كه چنانچه بذر در روي گل قرار نگيرد و روي آن پوشيده گردد جوانه زدن به تاخير مي افتد و در نتيجه بذر فاسد مي گرددو يا اينكه ريشه توليديش قادر به رشد نخواهد بود.
ب: روش غير مستقيم: در اين روش بذر را در خزانه كشت كرده و پس از رسيدن به رشد معيني بوته هاي جوان را كه نشاء مي نامند به مزرعه انتقال مي دهند. در اين روش بيرون آوردن بوتهها از خزانه و انتقال آن به زمين با دست انجام مي شود.
در هنگام نشاء كردن، زمين اصلي را غرقاب نموده و 3 الي 5 بوته را به فواصل 30-25 سانتي متري در داخل زمين فرو مي كنند. بعد از عمليات نشاء كاري آب را از روي زمين خارج مي كنند و تا ارتفاع خاصي سطح آن را كاهش مي دهند تا بوته ها بتوانند بهتر رشد كنند. در حدود 20 الي 25 روز قبل از برداشت آب را از مزرعه خالي كرده و تا آن هنگام، آبياري را نيز قطع مي نمايند.
خزانه و شرايط آن
خزانه غالباً قطعه زمين كوچكي است كه مساحت آن تقريباً 6/1 تا 25/1 و يا 50/1 مزرعه اصلي است. بعد از برداشت برنج زمين خزانه را در پاييز به عمق 15 الي 20 سانتيمتر شخم زده و رها مي كنند و دراوايل بهار با اضافه كردن كود دامي آن را غرقاب نموده بوسيله تيلر يا گاوآهن مجدداً شخم سطحي مي زنند تا بصورت گل كامل درآيد. با اين عمل بافت فيزيكي خاك را به هم زده و نفوذپذيري آن را مي كاهند. پس از خشك شدن مجدد غرقاب نموده و با از بين بردن كلوخها كودهاي ازته و فسفره به آن اضافه مي نمايند و تسطيح مي كنند. سپس سطح آن را كرت بندي نموده و تا ارتفاع 3 سانتي متري داخل آن آب وارد كرده و با دست بذرها را مي كارند. معمولاً بذرپاشي بسيار پرپشت صورت مي گيرد.
بعد از دو الي سه روز آب داخل خزانه را خارج كرده روي بذرها كلش سوخته ريخته و با يك قطعه چوب به سطح خاك فشار وارد مي كنند تا بذر به سطح خاك بچسبد. معمولاً روزها مقداري آب به خزانه مي دهند. اگر هوا سرد باشد كف خزانه را پوشش نايلوني مي دهند تا جوانههاي سبز شده سرمازده نشوند. پس از اينكه ارتفاع گياه به 20 – 25 سانتي متر رسيد، اقدام به انتقال آن به مزرعه اي اصلي مي نمايند. اگر چنانچه دو روز قبل از انتقال كف خزانه را غرقاب كنند ريشه گياه براحتي بيرون مي آيد. در غير اين صورت يا بوته هاي جوان از بين مي روند و يا ريشههاي توليد شده به سختي با خاك مزرعه سازگار خواهند شد.
نشاء كاري برنج
با توجه به اينكه نشاء كنده شده از خزانه را در جاي خنك و سايه يا داخل آن ميتوان يك يا دو روز نگهداري نمود ولي روش معقول اين است كه همزمان با خروج از خزانه در مزرعه نشاءكاري گردد. در شرايط معمولي نشاءهايي كه صبح كنده شده و همان صبح كاشته شده اند محصول خوبي مي دهند. هنگام كندن نشاءها بايد دقت شود ريشه ها كنده نگردد. معمولاً هر دسته نشاء شامل 200 الي 300 نهال متوسط است. غالباً براي كاشت نهالها به اندازه هاي مساوي از طناب و خط كش استفاده مي نمايند. از وسيله مخصوص اين كار هم كه طول ضلع آن در حدود 25 سانتي متر و ضلع جانبي آن دو متر است استفاده مي شود.
ممكن است براي نشاءكاري از يك ماركور هشت ضلعي استفاده گردد. پس از نشاءكاري با رها كردن آب در مزرعه ارتفاع آن را چند روزي در سطح بالا نگه ميدارند، زيرا اولاً اين كار از كم شدن درجه حرارت در شب و دوم اينكه مانع رشد علفهاي هرز مي شود و سوم اينكه آب بعنوان يك قيم عمل كرده و از ورس يا خوابيدن نشاء جلوگيري مي نمايد.
چون زراعت برنج بطور كوپه اي صورت مي گيرد در هر كوپه بطور عادي 4-6 نشاء در هر سوراخ كاشته مي شود. ثابت شده است اگر نشاءكاري به موقع انجام گيرد پنجه زني مي تواند جبران كمي تعداد نشاء درهر كوپه را بنمايد و همچنين مي توان تا 4 برابر در هر هكتار بوته ها را افزايش داد، اگر چنانچه نشاءكاري دير انجام گيرد، گياه وقت كافي براي پنجه زني نخواهد داشت.
نشاءها را بايد در اراضي كم قوت و نواحي سرد نزديك به هم كاشت، ولي در نواحي گرم و يا اراضي پرقوت و ارقام خوب پنجه زن مي توان فواصل را زياد نمود. بهترين زمان نشاءكاري در شمال ايران از پانزدهم ارديبهشت ماه تا پانزدهم خرداد است و درخوزستان بعد از 15 خرداد خواهد بود. نشاءكاري تا حد لازم بايد كم عمق باشد در غير اين صورت عمق زياد باعث تاخير در ريشه دادن مي شود.
عمليات داشت
آبياري:
آبياري شاليزار از مهمترين عملياتي است كه بايد در زراعت برنج بدقت انجام گيرد، چون برنج گياهي است باتلاقي و بايد ريشه آن هميشه در داخل آب قرار گيرد در غير اين صورت محصول به عمل آمده خوب نخواهد بود. از حدود اواسط فروردين كه كاشت بذر در خزانه شروع مي شود تا اوخر مردادماه كه زمان برداشت برنج است آبياري بايد بطور مداوم انجام گيرد. آب مورد نياز توسط كانالهاي آبرساني به مزارع برنج وارد مي شود. مقدار آب مورد نياز براي برنج بستگي به روش كاشت، ابعاد كرتها، تراكم بوته ها، مقدار مصرف مواد تقويت كننده، نوع و بافت خاك، شرايط اقليمي، شرايط اكولوژيكي و رقم يا واريته هاي مورد كاشت داشته و به طور كلي درارقام زودرس نياز آبي كمتر ودر ارقام ديررسنياز آبي بيشتر است.
برنج در طول دوره رشد خود به طور متوسط به 30000 تا 35000 متر مكعب آب نياز دارد. اين مقدار آب بايد در هنگام پنجه زني، تشكيل پانيكول و هنگام گل دادن به اندازه كافي در اختيار گياه قرار گيرد. اگر در مرحله تشكيل پانيكول و گل دادن، آب و رطوبت كافي در اختيار گياه قرار نگيرد، تلقيح به خوبي انجام نشده و برنج به دست امده داراي عملكرد پاييني خواهد بود. زيرا در رطوبت كم دانه هاي گرده نمي تواند به تخمدان نفوذ نمايد و در نتيجه تلقيح انجام نمي گيرد.
به طور كلي زمين هاي رسي و سنگين داراي نياز آبي كمتر ولي شاليزارهاي با خاكهاي شني احتياج به آب بيشتر دارند. همچنين هر چه ميزان تراكم علفهاي هرز در شاليزار بيشتر باشد به همان نسبت ميزان مصرف آب توسط اين علفهاي هرز زيادتر شده و نياز آبي را افزايش مي دهند. يكي ديگر از عوامل مهم در رسيدن برنج دماي هوا و آبياري است. وقتي كه درجه حرارت متوسط زياد باشد برنج ممكن است زودتر برسد. در اين حال به كار بردن آب سرد براي آبياري برنج ممكن است رسيدن برنج را به تاخير بياندازد.
بطور كلي برنج- را تا زماني كه كليه شلتوكها بقدر كافي خشك نشوند نمي توان برداشت كرد و همينطور براي اينكه خطري آنها را در انبار تهديد نكند ( مقدار رطوبت 14-24% ). بنابراين بهترين زمان برداشت هنگامي است كه رنگ خوشه ها به زردي گراييده و دانه ها در بخشهاي پايين خوشه ها سخت شده باشد و در اين مرحله رطوبت داخل دانه 20 تا 27 درصد مي باشد. اگر چنانچه برداشت برنج هنگامي كه رطوبت دانه به كمتر از 20% برسد، خطر ريزش دانه ها هنگام درو، محصول را تهديد مي كند. براي تسريع در خشكانيدن محصول مي توان مواد شيميايي مثلاً كلرات منيزيم و كلرات سديم را با استفاده از هواپيما بر روي محصول پاشيد. البته به شرط داشتن 21 تا 31 درصد رطوبت در دانه. زمان برداشت هم، بستگي به شرايط آب و هوايي و رقم برنج دارد. معمولاً در شمال ايران برداشت برنج از اواخر مردادماه تا اوايل مهرماه است. بر اساس زمان كاشت تا برداشت سه رقم برنج وجود دارد.
رقم برنج
زمان كاشت تا برداشت
گروه ارقام زودرس
گروه ارقام نيمه رودرس
گروه ارقام ديررس
120 تا 139 روز
140 تا 159 روز
بيش از 160 روز
درحالت كلي مدت زمان كاشت تا برداشت برنج بين 80 تا 270 روز مي باشد. وقت در هنگام درو بسيار مهم است، زيرا پانيكولها بايد به طرف بالا گذاشته شود تا بر اثر تكانها و ضربه ها خوشه ها فرونريزدو شلتوكها نيز از خوشه ها جدا نگردد. دسته هاي درو نشده بايد يك شبانه روز جلوي آفتاب پهن شوند تا خشك شوند.
عمليات برداشت
دروگرها و كمباين غلات ويژه مناطق معتدله براي برداشت برنج نيز مناسب هستند. به طور كلي برداشت برنج را نمي توان تا هنگامي كه كليه شلتوكها به قدر كافي خشك شوند ( مقدار رطوبت 14 – 12 درصد ) و در انبار خطري تهديدشان نكند به تاخير انداخت، لذا برداشت را معمولاً زماني بايد شروع كرد كه رنگ خوشه ها به زردي گراييده و دانه هاي پايين خوشه در مرحله خميري سفت باشند. در اين مرحله رطوبت محتوي دانه از 20 تا 27 درصد متغير است.
چنانچه برداشت محصول تا مرحله كاهش رطوبت دانه به كمتر از 20% به تاخير افتد تلفات ناشي از ريزش ممكن استتا حدود زيادي افايش يابد. به طور كلي برداشت زماني صورت مي گيرد كه رنگ بوته ها به زردي رفته و گياه به رسيدن فيزيولوژيكي رسيده باشد، يعني رشد و نمو بوته خاتمه يافته باشد. در اين هنگام دانه ها سفت و با فشار بين دو انگشت دست شكسته و له نمي شود. در شمال ايران برنج را از اواخر مرداد تا اوايل مهر برداشت مي كنند. حدوداً بيست روز قبل از برداشت محصول، بايد كلي آب را از مزرعه خارج نمود تا عمل برداشت آسانتر و سريعتر انجام گيرد. عمل برداشت معمولاً با دست و يا بوسيله ماشين انجام مي گيرد. در طريقه برداشت دستي، شخص دروگر دسته چوبي داس را در دست گرفته و با دست ديگر ساقه ها را مي گيرد و ساه گياه را مي برد. سپس محصول را دسته دسته در روي باقيمانه ساقه ها كه ارتفاعاي در حدود 25 تا 35 سانتي متر دارند قرار مي دهند تا نسبتاً خشك شود. دسته هاي برنج را طوري در روي زمين قرار مي دهند كه پانيكولها بطرف بالا و ساقه ها پايين باشند. ماشين هاي دروگر ساقه هاي برنج را بريده و در روي زمين قرار مي دهند كه پانيكولها بطرف بالا و ساقه ها پايين باشند. ماشين هاي دروگر ساقه هاي برنج را بريده و در روي نواري به طول مزرعه در روي زمين گذاشته مي شود.
دقت در انجام درو بسيار مهم است، زيرا در در اثر تكانها و ضربه ها، ساقه ها شديداً برزمين مي خورند و بيم آن مي رود كه خوشه ها خورد و شلتوك از خوشه جدا گردد. بنابراين بايد نهايت دقت را انجام داد تا ساقه هاي برنج پس از بريده شدن به آهستگي جمع آوري و در روي نواري قرار گيرند. بعد از برداشت دسته هاي برنج برداشت شده را به مدت يك شبانه روز در مقابل تابش آفتاب و جريان هوا قرار مي دهند تا نسبتاً خشك شود. پس از آن خوشه ها را به انبار حمل كرده تا كاملاً خشك شوند، سپس خوشه ها را كوبيده و دانه ها را جدا مي كنند و به كارخانه هاي برنج پاك كن حمل كرده تا دانه ها را از پوسته جدا كنند.
منشاء گندمبه درستي روشن نيست. هرودوت مورخمعروف يوناني كه يادداشتهايي از يك پيشواي مذهبي (......) را جمعآوري كرده، از مطالعه آنها به اين نتيجه رسيده كه گندم در زمان حكومت كلده و آشور و پيش از آن در بينالنهرين به طور وحشي ميروييده است،اون در پنج قرن پيش از ميلاد در نوشتههاي خود روش خرد كردن گندم و تهيه نان در مصر را شرح داده است.
كاوشهاي باستاني شناسي اخير نشان داده است كه گونههاي گندم وحشي از حدود 1500 سال پيش از ويلائ در مصر و بينالنهرين ميروييده است.
دانههاي گندم همراه با مومياييهاي فراعنه مصر از اهرام اين كشور به دست آمده است. استرابون مورخ معروف معتقد است كه نوعي گندم وحشي از سواحل رود سند به دست آمده، لينه گندم را منتعلق به كوههاي اورال ميداند و اديسه آن را از سيسيل ميداند، به هز حال بيشتز پژوهشگران منشاء گندم را جنوب غربي آسيا دانستهنا دو تا آنجا كه به كشورعزيزمان مربوط ميشود نمونههاي گندم در كاوشهاي باستانشناسي دامغان كشف شده كه نشانه قدمت اين گياه در آن منطقه است.
همچنين در غارهاي نزديك درياچه خزر و همدان دانههاي گندم به دست آمده است و باستانشناسان عقيده دارند كه گندم از حدود پنج تا شش هزار سال پيش از ميلائ در اين منطقه كشت ميشده است، در حال حاضر هم در بيشتر كوههاي كشورماننمونههای گندم وحشی دیده میشود. و یکی از گونههای گندم با پسوند اسم باستانی کشورمان Persia نامگذاري شده است.
گياهشناسي گندم
گندم ممکن است Agropyron یا Aegilops باشد. چزء گیاهان گلدار زیر شاخه نهان دانهگان، در روده گیاهان تک لپهای، در راسته گلومی فلورا در تیره یا فامیل Grammineae یا Poaceae و جنس Triticum است.
تعداد گونههاي شناخته شده گندممتجاوز از 3000 است اما از بين اين تعداد حدود 10 گونه به طور كامل شناساسس شده و از بين اين تعداد سه گونه در تجارت بينالمللي داراي اهميت بيشتري ميباشند كههر سه از جنس تريتيكوم هستند . هبارتند از:
Triticum Vulgar (common wheat) _ T.Durum و T_Compactum ( club_wheat)
تريتيكوم و لگار مهمترين گندم مورد استفاده آسيابداران براي توليد آرد مناسب جهت توليد نان است، به علاوه بيشتر آرد مصرفي براي توليد بيسكويت و كيك هم از همين گونه توليد ميشود، تريتيكوم و ولگاردر محدودهاي از شرايط اقليمي قادر به رشد است و بنابراين عموميت كمتري دارد.
تريتيكوم ديوروم مناسبترين گوهنه گندم براي توليد ماكاروني است.
تريتيكوم كمپكتوم داراي مقدار پروتئين كمتري است و براي توليد فرآوردههاي قنادي و بيسكويت مناسب است.
مشخصات فيزيكي دانه گندم
متوسط طول دانه گندم 6 ميليمتر، عرض 8/2 ميليمتر، ضخامت 3/2 ميليمتر و بيضوي شكل است كه يك طرف آن صاف و داراي برآمدگي است و طرف ديگر ان داراي شكافي در تمام طول دانه است، دانه گندم به طور مشخص از سه قسمت اندوسپرم، پوسته و جوانه تشكيل شده است.
آندوسپرم
آندوسپرم از سلولهايي به اندازه و اشكال مختلف تشكيل شده كه ديواره آنها از مواد پروتئيني تشكيل شده و داخل آن گرانولهاي نشاسته قرار دارد.
83% وزن دانه را تشكيل ميدهد و قسمت عمده تركيب آن نشاستهاست، به علاوه حدود 75% از پروتئين دانه هم در همين قسمت قرار گرفته، مقدار مواد معدني آن كم و حدود 3/0 تا 4/0% است.
آندوسپرم داراي ساختمان يكنواختي نيست و هرچه به مركز دانهن نزديك ميشويم ميزان پروتئين كمتر ميشود و در قسمت مركزي دانه مقدار پروتئين حدود 5/7% است در حالي كه مقدار پروتئين در قسمتهاي نزديك پوسته خارجي به حدود 5/15% ميرسد، اين امر موجب ميشود كه به سادگي بتوان اجزاي دانه را تفكيك نمود و آردهاي با درصدهاي مختلف پروتئين و نشايته و املاح از گندم واحدي توليد نمود. لازم به يادآوري است كه گرچه قسمتهاي مركزي دانه گندم داراي مقدار پروتئين كمتري است، اما كيفيت پروتئين و گلوتن آرد حاصل از اين قسمت بيشتر است و در مواردي كه آزرد قسمتهاي مركزي دانه تحت عنوان آرد قنادي يا نول جدا شود، كيفيت آرد باقيمانده كم ميشود.
پوسته خارجي
پوشته خارجي گندم جمعاً حدود 5/14% از وزن دانه را تشكيل داده و از چند لايه نازك و متمايز به شرح زير تشكيل شده است.
سه لايه جدا به اساسمي: پريكارپ، مندوكارپ، آندوكارپ كه جمعاً 3% وزنت دانه را تشكيل داده و محتواي مواد معدني زياد است و پورتئين ان بدون گلوتن است.
Tasta
پوسته ثانويه و نازكي كه رنگدانهها در ان قرار دارد و 2-1% وزن دانه گندم را تشكيل ميدهد. لايه روي آنروسپرم كه نسبتاً غير قابل نفوذ رطوبت است و اندوسپرم كه در برابر رطوبت حفظ مينمايد، مقدار اين لايه نيز حدود 2-1 وزن دانه است.
لايه آلرون كه سطح خارجي آندوسپرمكه مانندغلافي در بر ميكيرد و از سلولهايي با ديواره ضخيم و داراي پروتئين اما بدون گلوتن، چربي ، موا ازته تشكيل شده، وجود اين لايه در آرد از كيفيت نانوايي و ارزش غذايي محصول حاصل از آرد ميكاهد و بنابراين لازم است هنگام آردسازي انرا حذف نمود، مقدار تقريبي ان 7-6% وزن دانه است. لايه آلرون داراي مقداري اسيد فيتيك است كه با ريز مغذيهايي مانند كلسيم، آهن، روي پويندهاي ناپايدار تشكيل داده و منابع جذب آنها در بدن ميشود، و كمپلكس تشكيل شده با اسيد فيتيك و ريز مغذيها بدون تغير از بدن دفع ميَود.
جوانه
جوانه حدود 5/2% از وزن دانه را به خود اختصاص ميدهد و داراري اسيدهاي چرب غيراشباع و فعاليت انزيمي شدي است، بنابراين وجود آن در آرد موجب فساد و واكنشهاي پيشبيني نشده حين توليد فرآوردههاي گوناگون است، به علاوه پروتئين موجود در آن از لحاظ كيفي نامطلوب است، و در كيفيت نانوايي آرد اثرات نامطلوب دارد . از طرف ديگر وجود دانه در آرد به علت ناپايداري اسيدهاي چرب موجود در ان در برابر اكسايش موجب سرعت فساد فرآورده نهايي وكاهش زمان قابليت نگهداريميشود. بنابراين لازم است هنگام آردسازي آنرا از آرد حذف نمود.
عوامل مؤثر در كيفيت گندم
لز نظر صنايع فراوردههاي گندم، اين ماده بر اساس تناسب ان براي توليد محصول نهايي مورد قضاوت و ارزيابي قرار ميگيذرد.
و بدين ترتيب آرد مناسب براي توليد فراوردههاي مختلف مانند بيسكويت، ماكاروني، نان و غيره با يكديگر متفاوت ميـبشند، از طرفي در بازارهاي فروش، گونههاي مختلف گندم عرضه ميشوند كه هرز يك به تنهايي يا به صورت مخلوط با ساير گونهها براي توليد فراوردههاي مورد نظر مناسب ميباشند و اينجاست كه كار انتخاب ماده اوليه براي توليد محصول نهايي خوب، كارمشكلي ميود. اصولاً خاصيت گندم در درجه اول تحت تأثير شديدعواملي مانند شرايط جوي محل كاشت، اصلاح نبات، عوامل ژنتيكي مربوط به هر گونه و عوامل فرعي ديگري مانند انواع كود، نوع برداشت، نحوه جابهجايي، شرايط انبار يا محل نگهداري، آفات كشاورزي و انباري قرار ميگيرد .
هر يك از اين عوامل وتغييرات ميتوانند به نحوي كيفيت محصول را تحت تأثير قرار دهند. بديهي است عوامل نوع اول يعني فاكتورهاي مربوط به گونه وجنس و شرايط اقليمي محل كاشت تا حدي غير قابل كنترل هستند. اما عوامل ديگر قابل تغيير وكنترل ميباشند و با تغييرو تعديل آنها ميتواند كيفيت گندم را به مدار زيادي بالا برد.
گلوتن
گلوتن از دو قسمت، يكي غير محلول در الكل يا گلوتنين و ديگري قابل هضم يا محلول در الكل اتيليك 70% يا گليادين تشكيل شده است كه هر يك داراي ويژگيهاي متفاوت با ديگري هستند، در گندم گلوتنين را گلوتلين وگليادين را پرولامين نيز ميگويند. گلوتنين و گليادين حدود 80% پروتئين گندم را تشكيل ميدهند و مقدار ساير پروتئينها مانند آلبومين و گلوبولين كم و حدود 20% است. مقدار گلوتنين و گليادين كم و بش برابر است، اما هر چجه مقدار گلوتنين بيشتر باشد كيفيت گلوتن بالاتر است و براي نوليد نانهاي حجيم و ماكاروني نسبت بيش از يك گلوتنين به گليادين مطلوب است.
گلوتن مهمترين عامل در يكنواختي حجم .و بافت، بازدهي و جذب آب و قابليت نكهداري گاز، زمان قابليت نگهداري، طعمدهنده، بالا بردنميزان مواد افزودني براي بهبود كيفيت فرآوردههاي آرد گندم است. گلوتنين بخش الاستيك و چسبنده شبكه گلوتندر خمير است و قوي بوده و داراي وزن مولكولي بالايي است، به همين جهت به خمير حالت سفتي و قوام ميبخشد. در حالي كه گليادين در مقايسه با گلوتنين داراري وزن مولكولي كمتري بوده و نرم است و الاستي سيته كمتري دارد.
با اضافه كردن مقداري حدود 60 تا 65 درصد آب به آرد و مخلوط كردن انع گلوتينين و گليادين به هم پيوسته و نوعي كمپلكس صمغ مانند و الاستيك با حدود دو سوم آب و يك سوم پروتئين تشكيل ميدهند.
اين كمپلكس داراي مقدار كمي چربي، نشاسته و مواد معدني است. براي نمونه از تجزيه نوعي گلوتن نتيجه زير به دست امده است. گليادين 40%، گلوتنين 38%، ساير پروتئينها 42/4%، چربي 2/4%، نشاسته 4%، خاكستر 5/6%، قند 1/2%، چربي موجود در گلوتن با پيوندهاي محكمي به كمپلكس پيسوته است و در استحكام شبكه گلوتن مؤثر است.
گلوتنين داراي بارهاي الكتريكي داخلي و اخرجي است و قدرت تشكيل پيوند بيشتري دارد.
به طور كلي از گندمهاي سخت گلوتن با كشش و مقاومت خوب و از گندماي نرمگلوتن ضعيف حاصل ميشود. در گذشته فكر ميكردند كه مقدار درصد پروتئين در مقاومت گلوتن مؤثر است در حالي كه اين نظر صحت ندارد و بهتجزبه ثابت شده كه دو نوع آرد كه داراي مقدار مساوي پروتئين هستند، ممكن است داراي گلوتن با مقاومت متفاوت باشند. مقدار گلوتن آرد با مقدار پروتئين و مقدار جذبآب رابطه مستقيم دارد . بدين معني كه مقدارگلوتن آردهايي كه داراي مقدار بيشترس پروتئين هستند بيشتر است و هر قدر مقدار گلوتن بيشتر باشد مقدار جذب آب آرد و در نتيجه بازدهي محصول ان زيادتر است. دانسيته گلوتن حدود 650 گرم به ازاي هر ليتر است.
شكل 4-1- وضعيت پيوندها و بارهاي الكتريكي گلوتنين و گليادين.
مواد اوليه نان
مواد اصلي براي تهيه نان عبارتند از آرد، نمك، مخمر و آب كه بدون وجود انها توليد نان مطلوب غيرممكن است ليكن در عمل علاوه بر مواد بالا از مواد فرعي ديگري هم استفاده ميشود كه به طور كلي عبارتند از آرد يا عصاره مالت و فراوردههاي انزيمي مشابه و پارهاي از ماود افزودني كه براي بهبود كيفيت نانوايي و خوراكي نان اضافه ميشوند وموادي مانند آرد سويا، شير خشك به صورت پودر يا بله صورت مايع، چربي و قند.
آرد گندم
براي توليد از آرد گندم استفاده ميود، زيرا آرد ساير غلات يا بدون گلوتن هستند و يا مقدار گلوتن موجود در آنها بسيار ناچيز است و چون گلوتن از عوامل اصلي براي توليد نان ميباشد از آرد ساير غلات غير از گندم نميتوان به خوبي استفاده نمود.
آرد گندم مناسب براي توليد نان بايد قوي و داراي مقدار پروتئين زياد باشد، گلوتن موجود در آن بايد از كيفيت خوبي برخوردار باشد تا بتواند گازهاي توليد شده در مرماحل مختلف كه درخود حفظ نمايد، به علاوه لازم است ثبات خمير حاصل از ان زياد باشد تا آنزيمهاي پروتئوليتيك موجود نتوانند گلوتن را زيادتر از حد مطلوب نرم كنند. همچنين مقدار انزيمهاي اميلوليتيك آرد مناسب براي توليد نان نبايد از حد معيني كمتر يا بيشتر باشد. در عمل مقدار اين آنزيمها به وسيله دستگاه Falling Number محاسبه ميشود. رقم مطلوب حداقل 200 و حداكثر 400 ميباشد، در مواردي كه مقدار آنزيم زيادباشد يعني عدد فالينگ نامبر كم باشد، آرد براي توليد نان مناسبنيست و بايستي مقدار آنزيمهاي ان را به طور مصنوعي با اضافه كردن آردهايداراي مقدار كم فعاليت انزيمي جبران نمود، گاهي اين عمل با مخلوط كردن آردهاي داراي مقدار كم انزثيم و آردهاي داراي ومقدار زياد آنزيم صورت ميگيرد و گاهي نيز براي جبران كمبود آنزيم از آرد حاصل از گندمهاي جوانه زده به مقدار لازم استفاده ميشود. البته در موارد پايين بودن فعاليت آنزيمي آرد امكان استفاده از فراوردههاي انزيمي مانند آرد و عصاره مالت هم وجود دارد. همچنين ميتوان از فرآوردههاي آنزيمي حاصل از ميكروارگانيسمها براي اين منظور استفاده نمود. انتخاب آرد بسته به نوع نان مورد نظر متفاوت است. آرد حاصل از گندمهاي سخت مثل گندم سهت بهاره، سخت زمستانه، و سفيد سخت كه مقدار پروتئين انها بيش از 11% و خاكستر آنها حدود 5/1% هستند براي توليد نان با روش تخمير و آرد گونههاي گندم نرم مثل گندم نرم قرمز زمستاني، نرم سفيد براي توليد نان با روشهاي شيميايي عملاوري خمير Chemical Dough Development مناسب ميباشد.
گاهي ممكن است ويژگيهاي مورد نظر را نتوان با آرد حاصل از يك گونه گندم به دست آورد در چنين مواردي لازم است گونههاي مختلف گندم كه هر يك از يك نظر مناسبتر هستند به ميزان معيني مخلوط شوند، اين كار در كارخانههاي آردسازي با مخلوط كردن انواع آرد هم عملي است .
به هر حال پيش از به كار بردن آرد براي توليد نان لازم است آزمونهاي لازم براي ارزيابي قابلتي مصرف آن براي اين منظور انجام گيرد كه از پيش به طور خلاصه در قسمت عوامل مؤثر در كيفيت آرد درباره برخي از آنها بحصث شده است و به طور كلي عبارتند از: آزمونهاي رنگ، قوت و ضعف، تحمل تخمير، جذب آب، يكنواختي ذرات، رطوبت، خاكستر، پروتئين، عدد مالتوز، قدرت توليد گاز، قدرت نگهداري گاز گلوتن كشش و مقاومت گلوتن، آميلوگرافي، فارينوگرافي، آكستنسو گرافي، ويسكوزيته، آزمون پخت و آزمون حواسسنجي، بديهي است پيش از ورود آرد به مخلوطكن بايستي آن را به خوبي الك كرد تا ناخالصي احتمالي موجود در آنمانند آفات انباري و بقاياي آنها و ذراتي مانند نخ، پارچه، كاغذ و مانند اينها حذف شوند و چنانچه اين كار كمي پيش از مخلوط كزردن انجام گيرد بر روي ويژگيهاي خمير اثر مطلوب دارد.
ماكاروني
اصولاً روش تهيه ماكاروني دو نوع ميباشد:
در روش اول خمير حاصل از آرد، نمك و آب را از زير يكسري غلطك رد ميكنند كه اين غلطكها خمير را مالش داده و آنها را به صورت ورقههاي مداوم يكنواخت درميآورند. اين ورقهها سپس در اندازههاي مورد نظر بريده ميشوند. در روش دوم تركيبات فوق پس از توزين، در دماي 60-40 درجه سانتيگراد مخلوط شده و تحت فشار از يكسري قالب عبور ميكنند كه بستگي به شكل قالب، شكل ميگيرند. رشتهها پس از بيرون آمدناز قالب توسط يك چاقوي دوار بريده شده و به وسيله تسمه نقاله، قفسهيا ساير ديگر به خشككن اوليه منتقل گرديده و سپس به خشككن نهايي انتقال مييابند.
در اين خشككنها، هواي گرم بر روي محصولات جريان يافته و رطوبت آنها را از 23-25 درصد به 13 درصد يا كمتر كاهش ميدهد. مدت زمان خشكانيدن محصول از 24-4 ساعت متفاوت بوده و بستگي به نوع محصول و چند فاكتور ديگر دارد. ماكارونيهاي خشك شده يا به درون مخازن مخصوص جهت ذخيرهسازي انتقال يافته و يا مستقيماً بستهبندي ميگردند.
تعاريف و اصطلاحات
در اين استاندارد واژهها و اصطلاحات با تعاريف زير به كار ميرود.
1) ماكاروني
به گروهي از محصولات خميري آماده پخت كه از سمولينا، آرد گندم و يا مخلوطي از آنها و آب بدوناستراحت اوليه خمير حاصل ميگردد گفته ميشود.
2)ئ اسپاگتي
به نوعي ماكاروني كه به صورت رشتههاي بلند، باريك و توپر ميباشد گفته ميشود.
3) ورميشل
به نوعي ماكاروني كه به صورت رشتههاي باريك و توپر ( باريكتر از اسپاگتي ) و پيچخورده ميباشد گفته ميشود.
4) لازانيا
به نوعي ماكاروني كه به صورت ورقههاي نازك و پهن ميباشد گفته ميشود.
5) سمولينا
به ذرات نسبتاً درشت اندوسپرم كه حداقل ابعاد آن 125 ميكرومتر باشد گفته ميشود.
6) تركخوردگي
به شكافهاي طولي و عرضي كه در سطح ماكاروني مشاهده ميگردد گفته ميشود.
7) قطعات خرد شده
بهع قطعات شكسته ماكاروني به شرح زير گفته ميشود.
7-1) در ماكارونيهاي بلند به رشتههاي شكسته كوتاهتر از 20 سانتيمتر در اشكال ورقهاي به شكستگيهاي طولي . عرضي بيشتر از يك چهارم سطح.
7-2) در ماكارونيهاي كوتاه به حالتي كه ماكاروني شكل اوليه خود را از دست داده باشد.
8) لك
به ذرات نسبتاً درشت قهوهاي، نقاط سفيد، نقاط سياه و برجستگيهاي تيره در سطح ماكاروني گفته ميشود.
9) صافي و يكنواختي
در مورد انواع ماكاروني به همگون بودن، قطر و صافي سطح و در مورد محصولات بلند علاوه بر شرايط فوق به عذم پيچخوردگي، انحنا و حالت عصائي گفته ميشود.
طبقهبندي
1) ماكاروني بلند
به آن دسته از منحصولاتي گفته ميشود كه طول انها حداقل 20 سانتيمتر باشد مانند اسپاگتي، لازانيا وماكاروني توخالي.
2) ماكاروني كوتاه
به آن دسته از محصولاتي گفته مي شود كه طول آنها كمتر از 8 سانتيمتر ميباشد مانند اشكال مارپيچ، صدفي، حلزوني و غيره.
مواد اوليه
1) مواد اصلي
عبارت است از سمولينا يا آرد و آب.
2) ساير موارد
علاوه بر مواد اوليه اصلي ميتوان از مواد زير در تهيه ماكاروني استفاده نمود. نمك، تخممرغ، شيرخشك، سبزيها، گوچهفرنگي، آرد سويا، ريبوفلاوين، بتاكاروتن، اسيد آسكوربيك، لسيتين، سيستين، سيستئين و استرهاي منوو ديگليسيريد دي استيل تارتاريك اسيد.
يادآوري 1)استفاده از ويتامينها و املاح به منظور غنيسازي، منوط به كسب مجوز از مراجع ذيصلاح بهداشتي ميباشد.
يادآوري 2) علاوه بر مواد فوق استفاده از ساير افزودنيهاي مجاز، منوط به كسب مجوز از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي خواهد بود.
ويژگيها
1) رطوبتحداكثر 12 درصد
2) خاكستر بر مبناي ماده خشكحداكثر 1/1 درصد
3) خاكستر غير محلول در اسيد حداكثر 05/0 درصد بر مبناي ماده خشك
4) پروتئين بر مبناي ماده خشكحداقل 10 درصد
5) كل مواد جامد در آب پختحداكثر 11 درصد
6) PH2/6 – 2/5
7) امتياز نهايي وضعيت ظارهري ماكاروني قبل از پختحداقل 5/3 بر اساس ويژگيهاي مندرج در جدول شماره 1
8) امتياز نهايي وضعيت ظاهري ماكاروني پس از پختحداقل 75/2 بر اساس ويژگيهاي مندرج در جدول شماره 2
9) ويژگيهاي ميكروبيمطابق استاندارد شماره 2393 ( حد مجاز آلودگيهاي ميكروبي در انواع آرد، رشته و ماكاروني) ميباشد.
جدول شماره 1 _ وضعيت ظاهري ماكاروني قبل از پخت و ضرايب مربوط به ارزيابي آنها
رديف
ويژگيها
ضرايب
1
2
3
4
5
6
7
8
9
تركخوردگي
قطعات خرد شده
حبابهاي هوا
صافي و يكنواختي
لكههاي سياه ووبرجستگيهاي تيره
لكههاي قهوهاي
لكههاي سفيد
رنگ
بو
3
3
2
2
4
2
2
1
1
جدول شماره 2_ وضعيت ظاهري ماكاروني پس از پخت و ضرايب مربوط به ارزيابي آنها
رديف
ويژگيها
ضرايب
1
2
3
4
5
6
حفظ شكل ظاهري
چسبندگي
صافي ويكنواختي سطح
قابليت جويدن
رنگ
مزه و بو
5
5
2
4
2
2
يادآوري 1) ماكاروني بايد عاري از هر نوع رنگ افزودني مصنوعي باشد.
يادآوري 2) جدول شماره 2 در مورد ورميشل كاربرد ندارد.
ناپذيرفتنيها
ماكاروني بايد عاري از هر نوع مواد خارجي نظير شن، خاك، قطعات فلزي و غيره باشد. ضمناً عرضه ماكارونيهاي بلند به شكل عصايي مجاز نميباشد.
بستهبندي
1) مواد بستهبندي
مواد بستهبندي ماكاروني بايد به نحوي باشد كه آن را از تبادل رطوبت، نفوذ آلودگي و شكستگي حفظ نمايد. براي اين منظور ميتوان از موادي نظير پلياتيلن، انواع پليپروپيلن، آلومينيوم فويل و مقوا با رعايت ضوابط مندرج در استاندارد شماره 3816 ( ويژگيها . روشهاي آزمون بستهبندي ماكاروني ) استفاده نمود. مواد مذكور بايد داراي ويژگيهاي استانداردهاي مربوطه باشد.
2) وزن بستهها
براي مصارف خانگي حداكثر وزن بستهها 2 كيلوگرم با نوسان 2 درصد ميباشد. بستهبندي در بستههاي بزرگتر از 2 كيلوگرم براي مصارف عمومي مانند رستورانها و نظائر آن منوط به اخذ مجوز از وزارت بهداشت، درنمان و آموزش پزشكي بوده وعرضه ماكاروني به صورت فله غيرمجاز ميباشد.
نشانهگذاري
1) نشانهگذاري بستههاي ماكاروني
موارد زير بايد به طور روشن و خوانا و به زبان فارسي در برچسب نوشته شود و در صورت صادرات علاوه بر درج مشخصات به زبان فارسي به يكي از زبانهاي خارجي نيز قيد گردد. نوشتهها نبايد به سادگي پاك گردد.
1-1) نوع و نام فرآورده
1-2) نشاني كامل محل توليد
1-3) وزن خالص1-4) نام مواد متشكله
1-5) تاريخ توليد و انقضاي مصرف به ماه و سال
1-6) شماره سري ساخت
1-7) شماره پروانه ساخت وزارت بهداشت، درمان و آوزش پزشكي
1-8) شرايط نگهداري
1-9) عبارت ساخت ايران
2) نشانهگذاري بر روي كارتن محتوي بستههاي ماكاروني _ موارد زير بايد به طور روشن و خوانا روئي كارتن درج گردد.
2-1) نوع و نام فرآورده
2-2) نشاني كامل محل توليد
2-3) تعداد بستهها
2-4) وزن كل
2-5) شرايط نگهداري
نمونهبرداري
نمونهبرداري ماكاروني طبق استاندارد شماره 2836 ( نمونهبرداري از فرآوردههعاي كشاورزي بستهبندي شده كه مصرف غذائي دارند) ميباشد.
روشهاي آزمون
1) اندازهگيري رطوبت
مطابق استاندارد شماره 2705 (اندازهگيري رطوبت غلات و فراوردههاي آن به روش معمولي) ميباشد.
2) اندازهگيريخاكستر
مطابق استاندارد شماره 2706 (اندازهگيري غلات و فرآوردههاي آن ) ميباشد.
3) اندازهگيري خاكستر غير محلول در اسيد
مطابق استاندارد شماره 37 (ويژگيها . روشهاي آزمون بيسكويت) ميباشد.
4) اندازهگيري پروتئين
مطابق استاندارد شماره 2863 ( اندازهگيري پروتئين خام غلات و فراوردههاي آن) ميباشد.
5) اندازهگيري PH
مطابق استاندارد شماره 37 (ويژگيها و روشهاي آزمون بيسكويت) ميباشد.
6) اندازهگيري كل مواد جامد در آب پخت
6-1) وسايل مورد نياز
- اتو
- اجاق برقي
- حمام بخار آب
- بشر 1000 و 500 ميليليتري
- آبكش سيمي يا پلاستيكي
6-2) روش كار
در يك بشر 1000 ميليليتري 500 ميليليتر آب مقطر ريخته و روي اجاق برقي بگذاريد تا بجوشد سپس 25 گرم ماكاروني كه به طولهاي حداكثر 8 سانتيمتر شكسته شده است را وارد آب داخل بشر نمائيد و با ميله شيشهاي كاملاً بهم بزنيد در ضمن پخت نيز گاهگاهي آنرا بهم بزنيد . ماكارونيهاي بلند و كوتاه را به ترتيب پس از مدت 20 و 15 دقيقه در بشر 500 ميليليتري كه قبلاً به وزن ثابت رسيده و توزين شده است آكش نمائيد. ماكاروني آبكش شده را با آب شستشو دهيد و پس از 1 دقيقه براي ارزيابي به ظرف مناسبي منتقل كنيد. محتوي بشر را روي حمام بخار آب تبخير نمائيد و براي مدت 1 ساعت سپس در اتو 130 درجه سلسيوس قرار دهيد تا كاملاً خشك و به وزن ثابت برسد. سپس وزن مواد جامد باقمانده را تعيين نموده و با توجه به وزن نمونه ميزان درصد كل مواد جامد در آب پخت را محاسبه نمائيد.
7) مباني محاسبه ميزان امتياز هر يك از ويژگيهاي مندرج در جدول شماره 1
7-1) تركخوردگي
يك بسته ماكاروني را مورد ارزيابي قرار دهيد ، وزن ماكارونيهاي نقصدار را تعيين نموده و به شرح زير امتيازبندي نمائيد:
بدون نقص5 امتياز
كمتر از 2 درصد نقص4"
3-2""3"
5-4""2"
7-6""1"
بيش از 7 ""0"
7-2) قطعات خرد شده
مانند بند 7-1 ( ترك خوردگي) امتيازبندي شود.
7-3) حبابهاي هوا
مانند بند 7-1 (تركخوردگي) امتيازبندي شود.
7-4) صافي و يكنواختي
مانند بند 7-1 ( تركخوردگي) امتيازبندي شود.
7-5) لكههاي سياه و برجستگيهاي تيره
يك بسته ماكاروني را مورد ارزيابي قرار دهيد و تعداد ماكارونيهاي نقصدار را شمارش نموده و سپس با توجه به وزن بسته به شرح جدول شماره 3 امتيازبندي نمائيد.
جدول شماره 3 _ نحوه تعيين و امتيازبندي لكهها در ماكاروني با وزنهاي مختلف
تا 500 گرم
1000 – 501 گرم
1500 – 1001 گرم
2000-1501 گرم
امتياز
بدون نقص
بدون نقص
بدون نقص
بدون نقص
5
2و 1 درصد نواقص
4 -1 درصد نواقص
6-1 درصد نواقص
8-1 درصد نواقص
4
4 و 3 ""
5-8 ""
12-7""
16-9 ""
3
6 و 5 ""
9-12""
18-13""
24-17""
2
8 و 7 ""
12-16""
24-19""
32-25""
1
بيش از 8""
بيش از 16""
بيش از 24""
بيش از 32""
0
7-6) لكههاي قهوهاي
مانند بند 7-5 (لكههاي سياه و برجستگيهاي تيره) امتيازبندي شود.
7-7) لكههاي سفيد
مانند بند 7-5 ( لكههاي سياه و برجستگيهاي تيره) امتيازبندي شود.
7-8) رنگ
يك بسته ماكاروني را مورد ارزيابي قرار داده و رنگ آن را به شرح زير امتيازبندي نمائيد:
زرد كهربائي5 امتياز
زرد روشن4"
كرم2"
قهوهاي روشن0"
7-9) بو
يك بسته ماكاروني را مورد ارزيابي قرار دهيد و بوي آن را به شرح زير امتيازبندي نمائيد:
بوي طبيعي مخصوص به خود5 امتياز
بوهاي ماندگي و غيرطبيعي مخصوص به خود0"
يادآوري: چنانچه امتياز يكي از ويژگيهاي جدول شماره 1 برابر صفر شود، در اين صورت امتياز نهائي وضعيت ظاهري ماكاروني قبل از پخت بدون امتيازبندي ساير ويژگيها صفر منظور ميگردد.
8) مباني محاسبه ميزان امتياز هر يك از ويژگيهاي مندرج در جدول شماره 2.
8-1) حفظ شكل ظاهري
ماكاروني پخته شده مطابق بند 6-2 را در يك ظرف مناسب بريزيد. سپس ماكارونيهاي نقصدار را جدا نموده و درصد وزنسي آن را به شرح زير امتيازبندي نمائيد:
بدون نقص5 امتياز
5-1 درصد نقصدار4"
10-6 ""3"
15-11""2"
20-16""1"
بيش از 20""0"
8-2) چسبندگي
مانند بند 8-1 ( حفظ شكل ظاهري) امتيازبندي شود.
8-3) صافي و يكنواختي سطح
مانند بند 8-1 ( حفظ شكل ظاهري ) امتيازبندي شود.
8-4) قابليت جويدن
مقداري ماكاروني پخته شده مطابق بند 6-2 را بجويد و قابليت جويدن آن را به شرح زير امتيازبندي نمائيد:
به دنداد نچسبد با مقاومت كم زير دندان5 امتياز
به دندان نچسبد بدون مقاومت زير دندان3 امتياز
به دندان نچسبد با مقاومت زياد زير دندان1 امتياز
به دندان نچسبد0 امتياز
8-5) رنگ
رنگ ماكاروني پخته شده را به شرح زير امتيازبندي نمائيد:
زرد روشن5 امتياز
كرم3"
قهوهاي روشن0"
8-6) مزه و بو
مقداري از ماكاروني پخته شده را بخوريد و مزه و بوي آن را به شرح زير امتيازبندي نمائيد:
مزه و بوي طبيعي مخصوص به خود5 امتياز
مزه وبوي غيرطبيعي مخصوص به خود0"
يادآوري: چنانچه امتياز يكي از ويژگيهاي جدول شماره 2 برابر صفر شود، در اين صورت امتياز نهائي وضعيت ظاهري ماكاروني پس از پخت، بدون امتيازبندي ساير ويژگيها صفر منظور ميگردد.
9) تعيين امتياز نهائي ماكاروني قبل از پخت
امتياز تعيين شده هر يك از ويژگيهاي ماكاروني قبل از پخت را در ضريب امتياز مربوطه در جدول شماره 1 ضرب نموده و مجموع حاصلضربها را بر عدد 20 ( مجموع ضرايب) تقسيم نمائيد. عدد حاصل امتياز نهائي ماكاروني قبل از پخت ميباشد.
10) تعيين امتياز نهائي ماكاروني پس از پخت
امتياز تعيين شده هر يك از ويژيگيهاي ماكاروني پس از پخت را در ضريب اميتاز مربوطه در جدول شماره 2 ضرب نموده و مجموع حاصلضزبها را بر عدد 20 ( مجموع ضرايب) تقسيم نمائيد. عدد حاصل از امتياز نهائي ماكاروني پس از پخت ميباشد.
محاسبات ماكاروني
گرمخانه
رطوبت
پخت
PH
3
4
5
821/7
821/7
68/7
821/32
924/31
828/31
9/5
8/5
9/5
رطوبت
پخت
PH
3
4
5
48/6
82/7
96/6
287/31
681/32
928/32
9/5
9/5
9/5
اصطلاحات و تعاريف
در اين استاندارد اصطلاحات و تعاريف و يا واژهها با تعاريف زير به كار ميرود:
1) آرد گندم
ذرات ريز حاصل از آسياب كردن گندم بوجاري شده ميباشد كه داراي ويژگيهاي مذكور در اين استاندارد باشد.
2) پوسته گندم
از لايههايي تشكيل شده است كه سطح دانه گندم را احاطه نموده و بيشترين تركيب آن مواد سلولزي ميباشد.
3) جوانه گندم
جزء كوچكي از دانه گندم است كه در قسمت زيرين آن قرارگرفتهو مولد گياه جديد ميباشد.
4) اندوسپرم
سمت داخلي دانه گندم است كه بيشتر از منواد نشاستهاي و پروتئيني تشكيل شده است.
5) مغزدانه
منظور آن قسمت از اندوسرم است كه لايه آلورون را شامل نميشود.
6) آفات و عوامل بيماريزا
به انواع حشرات، كنهها، قارچها، باكتريها، ويروسها و نماتدها گفته ميشود كه موجب آلودگي، كاهش كمي و يا كيفي فرآورده گردد.
7) مواد خارجي آرد
به هر مادهاي جز آرد گندم گفته ميشود.
8) آرد قنادي
آردي است كه بيشتر از مغزدانه تهيه ميشود و داراي ويژگيهاي مذكور دز اين استاندارد باشد.
9) آرد ستاره درجه 1
آردياست كه قسمت اعظم آن از اندوسپرم تهيه شده است و خاكستر آن 700/0 – 581/0 درصد بوده و داراي ويژگيهاي مذكور در اين استاندارد باشد.
10) آرد ستاره درجه 2
آردي است كه قسمت اعظم آن از اندوسپرم تهيه شده است و خاكستر آن 860/0 – 701/0 درصد بوده و داراي ويژگيهاي مذكور در اين استاندارد باشد.
11) آرد معمولي
آردي است كه عملاً از تمامي اندوسپرم تهيه شده و داراي ويژگيهاي مذكور در اين استاندارد باشد.
12) آرد تيره
آردي است كه از تمامي اندوسپرم و بخشي از پوسته تهيه شده و داراي ويژگيهاي مذكور در اين استاندارد باشد.
13) آرد كامل
آردي است كه از تمامي اجزاء دانه تهيه شده و داراي ويژگيهاي مذكور در اين استاندارد باشد.
14) سمولينا
از ذرات نسبتاً درشت اندوسپرم گندم دوروم و يا گندم سخت تهيه شده وداراي ئيژگيهاي مذكور در اين استاندارد باشد.
15) آرد ماكار.وني
آردي است كه معمولاً از قسمت داخلي اندوسپرم تهيه شده و داراي ويژگيهاي مذكور در اين استاندارد باشد.
ويژگيها
1) ويژگيهاي عمومي
كليه آردها بايد داراي ويژگيهاي عمومي زير باشند:
1-1) رطوبت: حداكثر 2/14 درصد
1-2) بو و مزه: آرد بايد عاري از هر نوع بو و مزه غيرطبيعي باشد.
1-3) رنگ: آرد بايد داراي رنگ طبيعي مخصوص به خود باشد.
1-4) آفت: آرد بايد عملاً عاري از نوع آفت زنده باشد.
1-5) مواد خارجي
آرد بايد عملاً عاري از مواد خارجي باشد.
1-6) باقيمانده سموم: ميزان باقيمانده سموم در آرد نبايد از ميزان تعيين شده توسط سازمانهاي ذيربط تجاوز نمايد.
1-7) ميزان فلزات سنگين و مواد راديواكتيو: نبايد از حد تعيين شده توسط سازمانهاي ذيربط تجاوز نمايد.
1-8) خاكستر غيرمحلول در اسيد: حداكثر 05/0 درصد بر مبناي ماده خشك
1-9) PH: 5/6-6/5
2) ويژگيهاي ميكروبي
مطابق استاندارد شماره 2393 ( حد مجاز آلودگيهاي ميكروبي در انواع آرد، نشاسته و ماكاروني ) ميباشد.
3) ساير ويژگيها
مطابق جدول شماره 1 ميباشد.
جدول 1 – ساير ويژگيهاي آرد گندم
رديف
ويژگيها
انواع
خاكستر درصد وزني بر مبناي ماده خشك
پروتئين درصد وزني بر مبناي ماده خشك
اسيديته حداكثر
اندازه ذرات به درصد
بزرگتر از 475 ميكرون
180-125 ميكرون
كوچكتر از 106 ميكرون
1
آرد قنادي
580/0-380/0
حداكثر 9
4/2
حداكثر 5/1
حداكثر 5/8
حداقل 75 ميكرون
2
آرد ستاره درجه 1
700/0-581/0
حداقل 5/8
4/2
حداكثر 2
حداكثر 30
حداكثر 57
3
آرد ستاره درجه 2
860/0-701/0
حداقل 5/8
4/2
حداكثر 2
حداكثر 30
حداقل 57
4
آرد معمولي
400/1-861/0
حداقل 5/8
5/3
حداكثر 5/2
حداكثر 45
حداقل 45
5
آرد تيره
600/1-401/1
حداقل 5/8
1/4
حداكثر 5/2
حداكثر 45
حداقل 45
6
آرد كامل
200/2-601/1
حداقل 5/8
1/4
حداكثر 5
حداكثر 45
حداقل 45
7
آرد ماكاروني
حداكثر 700/0
حداقل 10
4/2
حداكثر 2
حداكثر 30
حداكثر 57
8
سمولينا
100/1-700/0
حداقل 5/10
5/3
حداقل 90 درصد 350 -125 ميكرون
روشهاي آزمون
1) اندازهگيري رطوبت
مطابق استاندارد شماره 2705 ( روش اندازهگيري رطوبت غلات و فراوردههاي آن به روش معمولي) ميباشد.
2) اندازهگيري خاكستر غير محلول در اسيد
مطابق استاندارد شماره 37 ويژگيهاي و روشهاي آزمون بيسكويت) ميباشد.
3) اندازهگيري PH
مطابق استاندارد شماره 37( ويژگيها و روشهاي آزمون بيسكويت) ميباشد.
4) اندازهگيري پروتئين
مطابق استاندارد شماره 2836 ( روش اندازهگيري پروتئين خام غلات و فراوردههاي آن ) ميباشد.
5) اندازهگيري خاكستر
5-1) وسايل مورد نياز:
- بوته چيني
- كوره الكتريكي
- ترازو با حساسيت 1/0 ميليگرم
5-2) روش كار
مقدار 2 گرم نمونه را داخل يك بوته چيني كه قبلاً به وطن ثابت رسيده، سرد شده و وزن آن محاسبه گرديده است وزن نمائيدذ. سپس آن را بسوزانيد و در داخل كوره قرار دهيد و در دماي 600 درجه سلسيوس نگهداري نمائيد تا به رنگ سفيد و خاكستري درآيد بعد آن را در دسيكاتور سرد نموده و وزن نمائيد.
5-3) محاسبه
وزن بوته خالي _ وزن بوته با خاكستر _______________________
وزن نمونه
100 ×= درصد خاكستر
6) اندازهگيري اسيديته
6-1) مواد مورد نياز
- هيدروكسيد سديم 1/0 نرمال
- الكل اتيليك 67 درصد خنثي شده
- محلول فنلفتالئين ( 3 گرم در 100 ميليليتر الكل)
6-2) روش كار
10 گرم از نمونه را در ارلن ماير 125 ميليليتري بريزيد. 50 ميليليتر الكل اتيليك 67% به آن افزوده و در آنرا گذاشته و با بهمزن برقي به مدت 5 دقيقه و يا با دست به مدت 15 دقيقه بهم بزنيد. محلول را مدتي ساكن گذاشته تا مواد داخل آن تهنشين گردد. سپس محلول بالايي را از كاغذ صافي عبور دهيد. در طول عمل صاف كردن شيشه ساعت را روي قيف قرار داده تا از تبخير الكل جلوگيري شود. سپس 25 ميليليتر از محلول صاف شده را در يك ارلن ماير ريخته و 3 قطره محلول فنلفتالئين به آن افوده و با محلول 1/0 نرمال هيدرووكسيد سديم تيتر نمائيد. به محض ظاهر شدن رنگ صورتسي عمل تيتراسيون را متوقف نموده و مقدار سود مصرفي را يادداشت نمائيد.
6-3) محاسبه
2 × ميليليتر هيدروكسيد سديم 1/0 نرمال = اسيديته
7) تعيين اندازه ذرات
7-1) وسايل مورد نياز
- دستگاه لرزاننده الك
- الكهاي با چشمه 106، 125، 180 و 475 ميكرون
- ترازو با حساسيت 01/0 گرم
7-2) روش كار
ابتدا الكها را به ترتيب اندازه از 106 تا 475 ميكرون از پائين به بالا روي دستگاه لرزاننده قرار دهيد. مقدار 100 گرم نمونه آرد را توزين نموده و روي الك 475 ميكرون بريزيد و دستگاه را روشن كرده تا مدت 5 دقيقه كار نمايد. سپس دستگاه را خاموش نموده و باقيمانده آرد هر يك از الكها را توزين و اندازه ذرات آرد را بر مبناي درصد محاسبه نمائيد.
نشانهگذاري
موارد زير بايد به طور روشن، خوانا و به زبان فارسي و در صورت صادرات علاوه بر زبان فارسي به زبان مورد تقاضاي خريدار بر روي بستههاي آرد نوشته شود.
1) نام و نوع فرآورده
2) نشاني كامل محل توليد
3) وزن خالص
4) شماره پروانه ساخت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي
5) تاريخ توليد و انقضاي مصرف به ماه وسال
6) شرايط نگهداري
خاکستر آرد
نول
٪5/29
ستاره
٪22
آزمایشات آرد
نوع آرد
رطوبت
گلوتن
PH
نول
ستاره
209/14
012/14
824/32
728/33
9/5
0/6
خاکستر آرد
نول
5/27٪
ستاره
21٪
نوع آرد
رطوبت
گلوتن
PH
ستاره
نول
109/12
734/12
241/32
928/32
9/5
9/5
تعاریف و اصطلاحات
در این استاندارد واژهها و اصطلاحات با تعاریف زیر به کار برده میشود:
1)نان حجیم و نیمهحجیم
به نانی گفته میشود که از آردآبنمکمخمر (خمیر ترش) و در صورت نیاز مواد افزودنی مجاز طیس فرایند پخت تهیه میگردد. چنانچه ضخامت بافت آن بین 5/2 – 5 سانتیمتر باشد در گروه نانهای نیمه حجیم و بیش از آن در گروه نانهای حجیم قرار میگیرد.
2) خمیر ورآمده
عبارت است از خمیری که در طی فرایند تخمیر متخلخلاسفنجی و حجیم شده باشد.
3) خمیر ترش
خمیری است که طی فرایند تخمیر ترش شده باشد.
4) نان مخصوص
به نانی گفته میشود که در تهیه آن از آرد، انواع آردهای مختلف، آردهای فرایند شده، مواد افزودنی و روش پخت خاصی استفاده شده باشد.
این نان میتواند دارای ارزش تغذیهای متفاوت با نانهای معمولی باشد و شامل نانهای رژیمی نمیگردد.
5) نان روشن
به نانی گفته میّود که در تهیه آن از آردهای روشن با درجه استخراج حداکثر 75 درصد استفاده شود.
6) نان تیره
به نانی گفته میشود که در تهیه آن از آردهای تیره بتادرجه استخراج حداقل 85 درصد استفاده شود.
7) آرد فرایند شده
به آردی گفته میشود که عملیات فیزیکی و یا شیمیایی خاص به منظور تغیر خواص، روی آن انجام شده باشد.
روشهای آزمون
1) اندازهگیری رطوبت
مطابق استاندارد شماره 2705 ( روش اندازهگیری رطوبت غلات و فرآوردههای آن به روش معمولی) میباشد.
2) اندازهگیری PH
مطابق استاندارد شماره 37( ویژگیهای بیسکویت) میباشد.
3) اندازهگیری خاکستر غیرمحلول در اسید
مطابق استاندارد شماره 37 ( ویژگیهای بیسکو.یت) میباشد.
4) اندازهگیری خاکستر
4-1) .سایل مورد نیاز
- بوته چینی
- کوره الکتریکی
4-2) روش کار
مقدار 2 گرم از نمونه را داخل یک بوته چینی که قبلاً به وزن ثابت رسیده، سرد شده و وزن آن محاسبه گردیده است وزن نمائید. سپس آن را بسوزانید و در داخل کوره قراتر دهید و در 600 درجه سلسیوس نگهداری نمائید تا به رنگ سفید یا خاکستری درآید. بعد آنرا در دسیکاتور سرد نموده و وزن نمائید.
- محلول اشباع شده سولفات مضاعف آمونیم فریک FeNH4(SO4)2
-محلول اشباع شده پرمنگنات پتاسیم
- اسید نیتریک غلیظ با وزن مخصوص 42/1
5-2) روش کار
1 گرم از نمونه خشک و آسیاب شده را دقیقاً وزن کرده و در یک ارلن 250 میلیلیتری قرار دهید و به آن از محلول نیترات نقره 1/0 نرمال و سپس 10 میلیلیتر اسید نیتریک غلیظ اضافه کرده و مخلوط را حرارت داده تا بجوشد. در هنگام ج.شیدن 5 میلیلیتر پرمنگنات اشباع شده به آن اضافه کنید تا محلول بیرنگ شود. سپس آن را خنک کرده و 100 میلیلیتر آب و 5 قطره معرف سولفات آمونیم فریک به آن افزوده و آن را با محلول تیوسیانات آموینم 1/0 نرمال تا پیدایش رنگ قرمز قهوهای تیتر نمائید. به طوری کهرنگ قرمز ایجاد شده تا 15 ثانیه پایدار بماند.
5-3) محاسبه
یک میلیلیتر محلول نیترات نقره 1/0 نرمال معادل است با 00585/0 گرم کلروسدیم.
10 گرم آرد را توزسین نموده و داخل بشر 150 سانتیمتر مکعب ریخته و به آن 5 سانتیمتر مکعب آب معمولی و یا آب حاوی 2 درصد نمک طعام اضافه نموده و به وسیله کاردک آرد و آب را بصورت گلولهع خمیر درآورده به مدت 15 دقیقه استراحت و سپس آنرا پس از چندبار پرس بین د.و شیشیه ساعت، در کف دست قرار داده و به وسیله آب و به کمک انگشت سبابه شستشو میدهیم.( شیر آب باید به اندازه ریزش قطره باز شود) شستشو آنقدر ادامه می دهیم تا نشاسته کاملاً شسته شده و خارج شود. سپس آب سطحی را به وسیله شیشه ساعت و با پارچه خشک تمیز و یا به وسیله سانتریفوژ گرفته و گلوتن را توزین و عدد را بر مبنای گلوتن گزارش میکنیم.
100× گلوتن وزن شده ـــــــــــــــــــــــــــ وزن نمونه آرد
= درصد گلوتن مرطوب
برای اینکه اطمینان حاصل شود نشاسته به طور کامل شسته شده و خارج گردیده ، میتوان گلوتن حاصل را روی لیوان پر از آب فشار دهید تا قطرهای از آب داخل لیوان بچکد اگر رنگ قطره کدر بود و یا با محلول ید به رنگ آبی درآمد باید ادامه دهید و در غیر این صورت شستن گلوتن کافی میباشد.
روش اندازهگیری PH در استاندارد شماره 37
وسایل مورد نیاز
دستگاه PH متر
روش کار
10 گرم نمونه را با 100 میلیلیتر آب مقطر تازیه جوشیده شده کاملاً مخلوط نموده بگذارید تهنشین شود. سپس بدون صاف کردن PH محلول فوقانی را به وسیله PH متر الکتریکی که قبلاً با توجه به PH محلول با محلول بافر تنظیم شده است تعیین نمائید.
روش تعیین رطوبت
الف) وسایل مورد نیاز
1) ظرف شیشهای آلومینیومی
2) انبرک آزمایشگاهی
3) دسیکاتور
4) اون مجهز به تهویه
5) ترازو با حساسیت 01/0 گرم
6) هاون چینی یا آسیاب کوچک
ب) روش کار
1. ظرف نمونه را با درب بسته به مدت 30 دقیقه در 130 درجه سانتیگراد حرارت داده سپس به وسیله انبرک در دسشیکاتور قرار داده تا خشک گردد.
2. مقدار 30 تا 40 گرم نمونه را در آسیاب خرد نمائید به طوری که ابعاد ذرات آن بین 8/0 تا 1 میلیمتر باشد.
3. ظرف نمونه را با درب به کمک انبرک در ترازو قرار داده توئزین نموده و مقدار 3 تا 5 گرم از نمونه خرد شده را در آن وزن کنید.
4. ظرف حاوی نمونه را با درب جداگانه در اون در حرارت 130 درجه سانتیگراد به مدت یک ساعت حرارت دهید.
5. درب ظرف را با انبرک آزمایشگاهی گذاشته و آن را در دسیکاتور قرار دهید تا خنک شود.
6. ظرف حاوی نمونه را با انبرک بر روی ترازو گذاشته و توزین نمائید . اختلاف وزن حاصل مقدار رطوبتی است که نمونه از دست داده است.
این آزمایش حداقل باید دو بار تکرار انجام گردد و اختلاف رطوبت آنها نباید از 2/0 درصد تجاوز نماید. در غیر این صورت آزمایش غلط بوده باید تکرار گردد.
محاسبات
درصد رطوبت نمونه توسط فرمول زیر محاسبه میگردد:
گرم رطوبتاز دست داده شده ــــــــــــــــــــــــــــــ W
100 ×= درصد رطوبت
روش تعیین خاکستر
وسائل مورد نیاز
- کوره الکتریکی
- ظرف مخصوص خاکستر ( کروزه)
- دسیکاتور
- اجاق گاز یا وسیله تولید شعله
- انبرک آزمایشگاهعی
روش کار
1. ظرف خاکستر را در کوره حرارت داده و در دسیکاتور خنک کنید.
2. مقدار 2 تا 3 گرم نمونه خرد شده و خشک شده را در ظرف مخصوص خاکستر وزن نمائید.
3. کروزه یا ظرف مخصوص خاکستر را روی شعله با یک انبرک آزمایشگاهی زیر هود بسوزانید تا دود آن محو شود.
4. ظرف حاوی نمونه را در کوره الکتریکی در550 تا 600 درجه سانتیگراد حرارت دهید تا زمانی که خاکستر روشنی تشکیل شود.
5. ظرف را در دسیکاتور قرار دادده تا خنک گردد و سپس وزن نمائید.
اشاره: امنیت نرم افزاری به طور کلی یک مفهوم انتزاعی است که به پارامترهای فکری هر شخص وابسته است. چون درجه آسیب پذیری امنیتی، از خط به خط کدهای برنامه نویسی به وجود می آید. هر حوزه امنیتی از درجه حساسیت خاصی برخوردار است که ممکن است برای کاربران یک پایه فوق العاده مهم باشد یا بر عکس. در نتیجه تعابیر بسیار زیادی برای امنیت وجود دارد. مخصوصا اگر بخواهید درباره امنیت برنامه کامل و پیچیده ای مانند سیستم عامل ها و مثلا ویندوز و لینوکس صحبت کنید.
پارامترهای عینی متعددی برای درجه بندی امنیت وجود دارد که می توان از آن طریق باگ های برطرف شده یک مجموعه نرم افزاری خاص را محاسبه کرد. هنگامی که ویندوز و لینوکس با هم مقایسه می شوند، نقطه ضعف های امنیتی دیگری ظاهر می شوند که در این مقایسه دخیل هستند. اخیرا موسسه CERT گزارشی از اسیب پذیری های استاندارد این دو سیستم عامل را منتشر نمود که طی آن 250 حفره امنیتی حساس برای ویندوز گزارش شده کخ 39 حوزه آن در لیست خطرناک ترین نقاط ضعف امنیتی قرار دارند و برای لینوکس ردهت نیز 46 حفره امنیتی گزارش شده است که سه حفره آن در لیست آسیب پذیری های امنیتی بسیار خطرناک قرار دارند. هزاران گزارش از مقایسه امنیتی میان لینوکس و ویندوز وجود دارد. اما مبنای این تحقیقCERT گزارش هایی بوده که توسط کاربران موسسات دولتی ارائه شده اند و در ان حفره های امنیتی خطرناک مشابهی گزارش شده است. رلایل قانع کننده ای برای ان تفاوت امنیتی میان دو سیستم عامل وجود دارد. به عنوان مثال مدل توسعه اپن سورس برنامه های لینوکس، امکان گزارش . شناسایی باگ های را در فاصله زمانی زودتری امکان پذیر می کند. این مزیتی است که در ویندوز از آن بی بهره است. دیگر پارامترها نامطلوب برای ویندوز، اعتماد بسیاری از کرنل برنامه های کاربردی ویندوز به (RPC )Remote Procedure ،متد توسعه جامعه کامپیوترهای خانواده اینتل،است. نتیجه این رویه،ضعف قوانین دیواره های آتش در مقایسه با سیستم عامل هایی مانند لینوکس است که در سطح بسیار کمتری از RPC استفاده می کنند. میان این دو سیستم عامل، تفاوت های امنیتی دیگر نیز وجود دارد که برای کاربران پایانه ای این سیستم عامل ها بروز خواهد کرد و در حوزه آسیب پذیری های مدیریتی سیستم گنجانده نمی شوند . برای مثال ویندوزها قطعا زمینه مساعدتری برای شیوع ویروس ها در سمت کاربران پایانه ای داراست که ایمنی سیستم به خود کاربر و استفاده از آنتی ویروس ها واگذار شده است. اخیرا ویندوز شاهد ربودن اطلاعات سیستم ها توسط ابزارهایی به نام Spywareیا جاسوس افزار بود که می توانند به صورت محرمانه و پنهانی اطلاعات شخصی شما را در سطح اینترنت پخش کنند که در وبگردی، از روی خطا یا اختیار آن ها را بر روی سیستم فعال می کنید. مایکروسافت جدیدا برای مقابله با این پدیده یک شرکت ضد ویروس و ضد جاسوس افزار را خریداری کرده است. امکان دارد که بتوان توسط مدیر سیستم یا کاربران ارشد، ویندوز لینوکس را به درستی مدیریت کرد. اما بسیاری از برنامه های کاربردی دیگر ویندوز با این سیستم یکپارچه نیستند و نیاز است توسط کاربران، با مجوزدهی صحیح مدیر سیستم، اجرا شوند. اما برنامه های کاربردی لینوکس غالبا نیازمندی های امنیتی را رعایت کرده و در نتیجه کمتر می توانند مورد سوء استفاده قرار گیرند. ویندوز تنها از طرف توسعه دهنده خود دچار مشکل است که دوست دارد یک سیستم ساده را خلق کند که برای استفاده کننده بسیار آسان باشد. اما این سایت با هزینه بسیار زیادی از ناحیه امنیت سیستم همراه است. این امتیاز حتی موجب سست شدن امنیت سیستم نسبت به نسخه های قدیمی تر می شود، ضعفی که لینوکس هنوز با آن مواجه نشده است. لینوکس نیز دارای ضعف های امنیتی است.
عموما سازندگان خودشان سخت افزار یا درایوهای مخصوص خود را برای سازگاری با ویندوز توسعه می دهند. اما در جامعه لینوکس غالبا از مهندسی معکوس برای ساخت این محصولات استفاده می شود. در سیستم عامل های اپن سورس، گاهی قدم اول همین مهندسی معکوس، غیرقابل پیش بینی خواهد بود. در برخی موارد، سازگاری یک سخت افزار با لینوکس، به کندی صورت می پذیرد که نسبت به ویندوز، شاید ماه ها و شاید تا دو سال به طول بینجامد. خوشبختانه با پشتیبانی شرکت هایی مانند IBM و Novell از استانداردهای اپن سورس، برخی از مشکلات پیچیده حل شده و پروسه سازگاری با لینوکس ساده تر شده است. فارغ از محیط های گرافیکی، رابط خط فرمان لینوکس برای بسیاری از کاربران سخت و پیچیده است و آنان درک درستی از آن ندارند. همین امر موجب می شود مدیران سیستم ها، از به کار گرفتن ابزارو مفاهیم پیچیده برای برقرای امنیت در سیستم اجتناب کنند. لینوکس اصولا دارای قابلیت های سیستم عاملی یک شبکه است و در نصب پیش فرض، بسیاری از برنامه های کاربردی شبکه فعال نیست. این موضوع می تواند آسیب پذیری های ناشناخته ای را به وجود آوردکه هر یک از آن ها تهدیدی امنیتی برای سیستم عامل محسوب شوند. خوشبختانه این موارد و بسیاری از نقاط ضعف دیگر لینوکس، با به کارگیری یک لایه سخت گیرانه امنیتی و ابزار ساده خط فرمان برای آسان کردن کار مدیر سیستم بهبود یافته است. یکی دیگر از امتیازات لینوکس، وجود تعداد بی شماری ابزار متنوع مبتنی بر لینوکس برای فراهم کردن امنیت در سیستم (Nessus ) امکان پویش شبکه، حفره های موجود بر روی سیستم راه دور، باگ های نرم افزاری اجرا شده بر روی شبکه و دیگر ابزار نصب شده موجود در سیستم را فراهم می کند. Nessus در سیستم هایی که به تازگی نصب شده اند، می تواند به کار گرفته شود. علاوه بر این قابلیت گزارشگیری از یک سیستم سرور را در یک دوره مشخص دارد. Nmap ابزار دیگری برای اسکن شبکه است که نسبت به Nessus کاربردهای کمتری دارد. این ابزار می تواند به صورت پیش فرض همراه لینوکس نصب شود. گذشته از سودمندی این ابزار برای هر کارشناس IT ، هنوز ابزاری به راحتی آن در پیکربندی لینوکس ارائه نشده است. متخصصان امنیتی در هنگام اتصال به یک شبکه اینترنت از فایروال نیز استفاده می کنند. فایروال ها به صورت بسته های افزودنی به سیستم سرور برای تامین امنیت بیشتر به کار گرفته می شوند. ابزاری مانند، ACID می توانند اطلاعات را آنالیز کرده و مطابق این اطلاعات مشخصه های یک را تشخیص دهد. ACID امکان گزارش از طریق ایمیل را دارد و از طریق یک رابط گرافیکی، تمامی اطلاعات یک بسته فعال شبکه را نمایش می دهد. استفاده از این ابزار برای هر شرکتی که در حوزه امنیت IT فعالیت می کند، توصیه می شود. ACID ممکن است گزارش های متناقض و ناصحیح بسیاری برای مدیر سیستم تولید کند و از این رو نیاز به تنظیم و پیکربندی همیشگی آن وجود دارد. فارغ از سیستم عاملی که استفاده می کنیدف عدم به کارگیری ابزار مناسب، می تواند یکپارچگی امنیتی کار شما را به خطر بیندازد. عدم پشتیبان گیری کافی ضعیف بودن رمزهای عبور، اشتراک گذاری حساب های کاربری و پروژه های امنیتی که توسط تیم بازرسی نادیده گرفته شوند، و بازبینی و نظارت ضعیف، از دیگر موارد نقض امنیت سیستم هستند.
تاريخچه سيستم عامل لينوكس
تاريخچه
لينوكس : لينوكس اساسا براي كامپيوترهاي شخصي Intell طراحي شده است . لينوكس به عنوان يك پروژه شخصي يك دانشجوي رشته كامپيوترذ به نام لينوس توروالد ، در دانشگاه هلسينكي شروع به كار كرد . در آن زمان دانشجويان از برنامه اي به نام Minix استفاده مي كردند كه داراي ويژگي هاي ومختلفي نسبت به يونيكس ب.د،Minix توسط پروفسور آندرو تنبنام ايجاد شد و به طور گسترده اي از طريق اينترنت به دانشجويان در نقاط مختلف جهان ارسال گرديد . قص لينوس اين بود كه يك نگارش كاراي PC از يونيكس را براي كالربران Minix ايجاد كند . او نام آن را لينوس گذاشت و در سال 1991 لينوس نگارش 0.11 را عرضه كرد ، لينوكس به طور وسيعي از طريق اينترنت گسترش يافت و در سال هاي بعد ديگر برنامه نويسان ، برنامه هاي كاربردي و ويژگي هايي را اكنون مي توان در سيستم هاي يونيكس استاندارد يافت به ان اضافه نمود . تمام مدير پنجره ها رو به لينوكس آوردند . لينوكس داراي تمام ابزارهاي شبكه اي از قبيل پشتيباني فايل FTP ، مرور گر وب ، محدوده اي از سرويس هاي شبكه اي مثل پست الكترونيكي،سرويس نام گذاري دامنه،پيكر بندي پوياي ميزبان به همراه سرويس دهنده هاي FTP ، وب و چاپ مي باشد ، هم چنين داراي مجموعه كاملي از ابزارهاي توسعه برنامه نويسي از قبيل ، كامپايلر، اشكال زدايي Debuggers C++ است. با حفظ تمام اين ويژگي ها سيستم عامل لينوكس هم چنان كوچك ، پايدار،سريع باقي ماند. در ساده تريت قالب بندي آن لينوكس مي تواند به طور موثر روي كامپيوتري با حافظه فقط 2MB اجرا شود.
مرور كلي لينوكس
همانند يونيكس ، لينوكس را مي توان به سه بخش اصلي تقسيم كرد :
كرنل
محيط
ساختار فايل
كرنل: برنامه اصلي است كه برنامه هارا اجرا مي كند و دستگاه هاي سخت افزاري از قبيل ديسك ها و چاپگر ها را مديريت مي نمايد.
محيط : رابطي را براي كاربر فراهم مي نمايدكه دستئرات را از كاربر مي گيرد و آنها را جهت اجرا به كرنل مي فرستد .
ساختار فايل : روشي كه فايل هاي روي يك دستگاه ذخيره مثل ديسك ذخيره مخي شوند ر اسازماندهي مي كند ، فايل ها در فهرست هاي مختلف سازماندهي مي شوند.
يك محيط،رابطي را بين كرنل و كاربر فراهم مي كند كه آن را مي توان به عنوان يك مفسر در نظر گرفت . چنين رابطي ، دستئرات وارد شده توسط كاربر را تفسيرذ مي كند و آنهت را به كرنل مي فرست. ، لنوكس چند نوع محيط را فراهم مي كند :
محيط كاري
مدير هاي پنجره
لايه هاي خط فرمان
هر كاربر بر روي يك سيستم لينوكس،داراي روابط كابري خاص خودش است ، كاربران مي توانند محيط هاي خاص خودشان را بر حسب نياز هاي خص خودشان ، سازماندهي كنند كه مي توانند لايه ، محيط هاي پنجره يا محيط كاري باشد . از اين ديد براي كاربر ، سيستم عامل به عنوان محيطي كاربردي تر عمل مي كند كه كار مي تواند آن را كنترل نمايد.
در لينوكس فايل ها مثل ويندوز ، در فهرست هاي مختلف سازماندهي مي شوند، كل فايل-سيستم لينوكس ، يك مجموعه بزرگ متصل به هم از فهرست هاست كه هر يك شامل مجموعه اي از فايل مي باشند،بعضي فهرست ها فهرسته اي استانداردي اند كه جهت استفاده سيستعم رزرو شده اند. مي توانيد براي فايل هاي خود ، فهرست ايجاد كنيد همان طور كه بع راحتي امكان انتقال فايل ها از يك فهرست به فهرست ديگر وجود دارد ، حتي مي توانيم كل فايل ها را انتقال دهيم و فهرست ها و فايل هرا با كاربران ديگر روي سيستم خود به اشتراك بگذاريم . با لينوكس همچنين مي توان بر فايل ها و فهرست ها مجوز بگذاريم تا به افراد ديگر اجازه دسترسي دهد،يا دسترسي آناه را محدود به خود نمايد ، فهرست هاي هر كاربر در واقع سرانجام به فهرست هاي كاربران ديگر متصل مي شود .
فهرست ها /به شكل ساختار درختي سلسله مراتبي سازماندهي مي شوند كه با يك فهريت ريشه آغازين،شروع مي شود،تمام فهرست هاي ديگرنيز از اين فهرست ريشه آغازين نشات مي گيرد.
با دسك تا K ،و محيط مدل شي شبكه GUN ، لينوكس اكنون ي رابط Gun كاملا مجتمع دارد ، مي توان عمليات لينوكس را از هر يك از رابط ها انجام دهيم ، KDE و GNOME محيط هايي كاملا كاربردي اند ، كه از عمليات كشيدن و رها شدن پشتيباني مي كنند وما را قادر مي ساغزند تا آيكون ها را به Desktop خوذ بكشيم ومنوهاي خاص خود را روي روي يك قاب Application قرارذ دهيم ، هر دو متكي به يك محيط زير ساختاري سيستم ،X Window اند و بدين معناست كه تا وقتي آنها هردو روي سيستم ما نمصب باشند برنامه هاي كاربدي يكي را مي توان روي ديسك تاپ ديگر اجرا كرد.
دسك تاپ K : مجموعه كاملي از ابزارهااي اينترنت ، همرا برنامه هاي كاربرديو ويراستاري گرافيكي ، چند رسانه اي و سيتمي دارند.
: برنامه هايGnomeكاربردي كم تري دارد اما اغلب آنها اينك در حال كار مي باشند.
نرم افزار كدباز
لينوكس با تلاش دسته جمعي در اينترنت گسترش يافت ، بنابراين هيچ شركت و انجمني لينوكس را كنترل نمي كند،نرم افزار نوشته شده براي Linux بيانگر اين زمينه است.توسعه اغلب زماني اتفاق مي افتد كه كاربران Linux با هم تصميم بگيرند روي يك پروژه كار كنند،وقتي كامل شد ،نرم افزار به سايت اينترنت فرستاده مي شود ،هر كاربر لينوكس سپس مي تواند به سايت دسترسي داشته باشد ،و نرم افزار را دان لود كند ،توان نرم افزار لينوكس فوق العاده است ، توسعه نرم افزاري لينوكس هميشه در يك محيط اينترنتي انجام مي گيرد و شامل برنامه نويسان مختلف جهان مي باشد . تنها چيزي كه براي شروع يك پروژه نرم افزاري لينوكس گرا نياز داريم ، يك وب سايت است.
اغلب نرم افزارهاي لينوكس به شكل كد باز نوشته مي شود و اين بدان مناست كه كداصلي براي يك برنماه كاربدي،به صورت رايگان به همرا برنامه كاربردي عرضه مي شود. برناه نويسات از طريق اينترنت مي تواننند در توسعه نرم افزار، همكاري كنند و كد اصلي آن را تغيير دهند و ياا صلاح كنند.
لينوكس به شكل كد باز ،نوشته شد ، كد اصلي آن در تمام محصولاتش وجود دارد ، به طور رايگان و از طريق اينترنت قابل دسترسي است . خيلي از توسعه هاي نرم افزاري نيز پروژه هاي كد بازي چون محيط هاي كاريGnome,KDE به همراه بيشتر برنامه هاي كاربدي شان مي باشد،بسته مرورگر وب نت Netscape Communicator ، نيز به طور كامل ، كدباز و به طور رايگان قابل استفاده اسنت،مجموعه Open Officeكه توسط Sun پشتيباني مي شود يك پروژه كد باز و بر اساس مجموعه Star Office قديمي مي باشد.
نرم افزار هاي كد باز توسط مجوز هاي عمومي محافظت مي شود ، اين كار باعث مي شود تا شركت هاي تجاري نتوانند نرم افزار كد باز را گرفته و تغييرات خود را اعمال نمايند و حق كپي را براي خود محفوظ دارند و نرم افزار خود را بفروشند.
معروف ترين مجوز عمومي ، مجوز عمومي GUN است كه توسط انجمن نرو افزاغر رايگان Free Software Foundation فراهم شده است.
لينوكس تحت آن مجوز توزيع مي شود . تحت شرايط مجوز عمومي GUN General حق كپي براي نويسنده اصلي محفوظ است اگرچه هر كسي مي تواند نرو افزار را تغيير دهد و مجددا توزيع كند ولي بايد كد اصلي نيز ضميمه باشد ، هم چنين محدوديتي در مورد فروش نرم افزار يا تحويل رايگان آن وجود دارد
در زمينه ميزبانی وب همواره 2 سيستم عامل مهم وجود داشته است: ويندوز و يونيکس (لينوکس). مهمترين سوالی که همواره در اين زمينه از ما ميشود آن است که کدام سيستم برای سايت ما مناسب است؟ ويندوز يا لينوکس؟ پاسخ ما با توجه به هدف شما از داشتن وب سايت و برنامه ای که برای آن سايت در نظر داريد متفاوت است. ما اکثرا به مشتريان خود توصيه ميکنيم که برای شروع با لينوکس شروع کنند و اگر در آينده نياز به گسترش کار و استفاده از قابليتهای ويندوز بود، سايت خود را به ويندوز منتقل نمايند.
معمولا سرورهای ويندوز قابليتهای بيشتری دارند و البته از نظر هزينه گرانتر از لينوکس ميباشند. اما سرورهای لينوکس معمولا با ثبات تر (Stable) هستند و از نظر سرعت نيز بين دو سيستم تفاوت چندانی وجود ندارد.
از نظر امنيت اکثرا ميگويند سرورهای لينوکس امن تر از ويندوز هستند. اما ما در شرکت پشتيبانان شبکه با در نظر گرفتن تمامي مسائل امنيتی بر روی هر دو سيستم امنيت هر دو پلاتفرم را تضمين مينماييم و به شما پيشنهاد ميکنيم در هنگام انتخاب سرور بيشتر به امکاناتی که به شما ارائه ميشوند توجه کنيد تا مسائل امنيتی.
نکته مهم : عده ای تصور ميکنند که برای استفاده از سرور لينوکس ، بايد بر روی کامپيوتر خود سيستم عامل لينوکس نصب کنند. اين فرضيه 100% اشتباه است و کاربران با هر سيستم عاملی ميتوانند به سادگی از خدمات سرورهای لينوکس و سايتهايی که بر روی اين سيستم عامل قرار دارند استفاده نمايند. در کاربری خدمات اين سرورها هيچ مشکلی وجود ندارد و بعضا حتی از کار با ويندوز نيز راحتتر است.
جدول مقايسه قابليتها و تواناييهای دو سيستم عامل (بدترين=0 ، بهترين=4):
مقایسه ویندوز و لینوکس
امروزه هر جا که می ری بحث سر دو تا سیستم عامل هست.windows-linux هر کسی یک طوری این دو تا سیستم عامل رو مورد مقایسه قرار می ده طرفدارن linuxنظرات خودشون رو دارند و طرفداران سنتی ویندوز هم نظرات خودشون برای نتیجه گیری بهتر باید این دو سیستم عامل را از جهات مختلفی مورد بررسی قرار داد.
1- امنیت (Security): قبل از هر چیز باید بگوییم که امنیت یک کمیت نسبی است و مطلق نیست. یعنی در هیچ شرایطی نمی توان گفت که امنیت صد در صد وجود دارد. زیرا امنیت به پارامترهای بسیاری در هر شبکه وابسته است و سیستم عامل نمی تواند به تنهایی تأمین کننده امنیت باشد. امنیت واقعی یک شبکه به عوامل کوچک و بزرگ بسیاری بستگی دارد. به عنوان مثال همین چند سال پیش بود که شرکت اوراکل با هزینه بالایی عده ای را اجیر کرد تا با جمع آوری زباله ها و کاغذهای باطله شرکت Microsoft به دنبال کدهای Microsoft بگردند و با این کار به کشفیات مهمی هم دست یافت! آیا اگر بیل-گیتس کارمندان خود را به استفاده از کاغذ خردکن برای کاغذهای باطله موظف می کرد چنین اتفاقی می افتاد؟ پس می بینیم که امنیت یک شبکه به بسیاری از عواملی که ممکن است نسبت به آنها بی توجه باشیم بستگی دارد. Linux و Windows هر دو از نظر Security دارای ضعف هستند اما از این میان تا کنون نقاط ضعف امنیتی بیشتری در باره Windows شنیده شده است. البته باید به این نکته توجه داشت که Windows طیف مخاطبان بسیار بیشتری نسبت به Linux دارد. به همین دلیل شاید طبیعی باشد که نقاط ضعف امنیتی بیشتری از آن کشف شده باشد.
2- User Friendly: حداقل از این جهت دوستان و دشمنان Windows به این نکته اعتراف دارند که استفاده از Windows نسبت به Linux رای کاربران بسیار ساده تر است. Linux باید در اینترفیس خود جدا" تجدید نظر کند. تا همین چند سال پیش کاربران Linux مجبور بودند حتی Kernelآنرا هم کامپایل کنند! البته نسخه های اخیر Linux نسبت به نسخه های قدیمی تر از نظر اینترفیس پیشرفتهای قابل توجهی داشته است. به هرحال Linux باید بداند که کاربران عادی و غیرحرفه ای هیچ علاقه ای نسبت به کامپایل کردن برنامه ها و یا نوشتن Commandهای طولانی و ثقیل ندارند. آنها سادگی کلیک کردن بر یک فایل Setup.exe در Windows را برای اجرای برنامه هایشان به Linux ترجیح می دهند. اما از جهت دیگر باید گفت که Linux به دلیل Open Source بودن ابزاری بسیار قوی و یاری مطمئن برای برنامه نویسان حرفه ای است. Linux دشمن کاربران عادی و یاور پرقدرتی برای حرفه ای هاست. با این تفاصیل می توان نتیجه گرفت اگرچه Linux ممکن است بتواند به عنوان سیستم عامل Serverها جای Windows را بگیرد اما هرگز نخواهد توانست جای Windows را در کامپیوترهای خانگی و برای کاربران معمولی بگیرد.
3- کاربرد: بی تردید قابلیتهای فوق العاده Linux آمیخته به شبکه است. در جاهایی که Windows در شبکه به بن بست می رسد Linux برای آن راه حل دارد. مثلا" اگر بخواهید Bandwidth کاربران خود را محدود کنید Windows راه حلی برای آن ندارد. یا اگر بخواهید براساس Source IP در شبکه خود Multi Routing انجام دهید Windows برای آن راه حلی ندارد در صورتیکه در Linux برای تمام مسائل شبکه راه حل وجود دارد. از طرفی اگر دور شبکه را خط بکشیم Linux در مقابل Windows حرفی برای گفتن ندارد. زیرا نه از نظر گرافیکی و ... به پای Windows می رسد و نه برای آن به وفور نرم افزار پیدا می شود و نه کار با آن به سادگی کار با Windows است.
بنابراین می توان به یک نتیجه رسید:
(( نه Linux می تواند Windows را از صحنه به در کند و نه Windows می تواند جایگاه Linux را بگیرد.)) این دو تا سیستم عامل در کنار هم می توانند مفید باشند
مقایسه بین سرورهای لینوکس و ویندوز
در زمينه ميزبانی وب همواره 2 سيستم عامل مهم وجود داشته است: ويندوز و يونيکس (لينوکس). مهمترين سوالی که همواره در اين زمينه از ما ميشود آن است که کدام سيستم برای سايت ما مناسب است؟ ويندوز ي لينوکس؟ پاسخ ما با توجه به هدف شما از داشتن وب سايت و برنامه ای که برای آن سايت در نظر داريد متفاوت است. ما اکثرا به مشتريان خود توصيه ميکنيم که برای شروع با لينوکس شروع کنند و اگر در آينده نياز به گسترش کار و استفاده از قابليتهای ويندوز ب د، سايت خود را به ويندوز م تقل نمايند.
معمولا سرورهای ويندوز ق بليتهای بيشتری دارند و البته از نظر هزينه گرانتر از لينوکس ميباشند. اما سرورهای لينوکس معمولا با ثبات تر (Stable) هستند و از نظر سرعت نيز بين دو سيستم تفاوت چندانی وجود ندارد.
از نظر امنيت سرورهای لينوکس امن تر از ويندوز ه تند. اما ما در شرکت داده گستر كيميا (كيمياهاست) با در نظر گرفتن تمامي مسائل امنيتی بر روی هر دو سيستم امنيت هر دو پلاتفرم را تضمين مينماييم و به شما پيشنهاد ميکنيم در هنگام انتخاب سرور بيشتر به امکاناتی که به شما ارائه ميشوند توجه کنيد تا مسائل امنيتی.
نکته مهم : عده ای تصور ميکنند که برای استفاده از سرور لينوکس ، بايد بر روی کامپيوتر خود سيستم عامل لينوکس نصب کنند. اين فرضيه 100% اشتباه است و کاربران با هر سيستم عاملی ميتوانند به سادگی از خدمات سرورهای لينوکس و سايتهايی که بر روی اين سيستم عامل قرار دارند استفاده نمايند. در کاربری خدمات اين سرورها هيچ مشکلی وجود ندارد و بعضا حتی از کار با ويندوز ن ز راحتتر است.
راحتی استفاده: پس از گذشتن زمان زيادی از توسعه هر دو سيستم، اين دو تفاوت زيادی از جهت راحتی استفاده ندارند، و در واقع راحتی مديريت هرکدام از اين سيستمها به مهارت شخص استفاده کننده بستگی دارد. در اينجا بايد به دو نکته توجه داشت: يکی اينکه سرورهای لينوکس دارای قابليت مديريت از راه دور سادهتر و ايمنتری نسبت به ويندوز ه تند، و همچنين اينکه برای مديريت يک وبسايت به تنهايی، چون هر دو سيستم از پروتکلهای استانداردی مثل FTP استفاده میکنند، اصولاً برای کاربران تفاوت قابل مشاهدهای وجود ندارد. بنابراين، اين که شما شخصاً از چه سيستمعاملی در کامپيوترهای شخصی خود بهره میبريد نبايد در انتخاب سيستمعامل سرور شما تأثيری داشته باشد.
قابليت اطمينان: سرورهای لينوکس از قابليت اطمينان به مراتب بيشتری نسبت به ويندوز ب خوردارند، به حدی که در هيچ پروژه بر پايه شبکهای که امنيت نقش عمدهای را داراست، از سرورهای ويندوز ا تفاده نمیشود. برخلاف تصور عدهای از مردم، مشکلات امنيتی ويندوز ب ويرايشهای جديد اين سيستم هم برطرف نشده است؛ به عنوان مثال، Microsoft پيش از ارائه Windows 2003 اين وعده را میداد که اين سيستمعامل، "ايمن ترين" محصول اين شرکت است، ولی پس از گذشت زمانی کمتر از يک ماه از شروع زمان ارائه اين سيستم و پس از کشف صدها حفره امنيتی در اين نرمافزار، مسئولان شرکت Microsoft به اشتباه خود در ايمن تلقی کردن اين سيستم، اعتراف کردند. البته ناگفته نماند که اين به معنی اطمينان کامل به سرورهای لينوکس و يا عدم استفاده مطلق از سرورهای ويندوز ن یباشد، بلکه هدف ما صرفاً مقايسه اين دو سيستم است.
عملکرد: کارهای بسيار کمی وجود دارند که به يکی از اين دو سيستم بتوان انجام داد، و ديگری از انجام آن ناتوان باشد. تفاوت عمده در ابزارهای مورد استفاده است. به عنوان مثال، معمولترين نرمافزار سرور وب برای لينوکس، آپاچی است، ولی در ويندوز، از IIS استفاده میشود. نکته جالب اين است که اکثر ابزارهای تحت لينوکس، به ويندوز ه منتقل شدهاند، ولی ابزارهای کمی از ويندوز ب لينوکس منتقل گشتهاند، که خود اين امر، مفيدتر بودن ابزارهای تحت لينوکس را نشان میدهد.
استفاده از منابع سختافزاری سيستم: سيستمهای لينوکس، بسيار صرفهجویانهتر از سيستمهای ويندوز ب استفاده از منابع سختافزاری سيستم (از قبيل حافظه و پردازنده) میپردازند. يک سيستم سرور لينوکس، به راحتی میتواند تحت يک کامپيوتر 486 با تنها 16MB حافظه راهاندازی شود، کاری که حتی تصور آن برای يک سيستم سرور ويندوز ه محال میباشد. اين امر باعث میشود که در دو سيستم ويندوز و لينوکس که هر دو بر روی سختافزار يکسان اجرا میشوند، سيستم لينوکس هميشه منابع آزاد بيشتر و بنابراين، قدرت کاری بيشتری نسبت به سيستم ويندوز د شته باشد.
سازگاری با محصولات Microsoft: اين که اکثر کامپيوترهای شخصی جهان از ويندوز ا تفاده میکنند، غيرقابل انکار است. اين امر باعث میشود که پشتيبانی از محصولات Microsoft يک حسن برای يک سرور محسوب شود و در صورت نیاز به برنامه نویسی ASP و ASP.NET استفاده از سرور ویندوز پیشنهاد می شود
در حال حاضردو انتخاب اصلی برای خدمات میزبانی وبیا hosting در ایران استفاده از سرورهای میزبان لینوکس یا ویندوز است. مسلما وقتی قرار است بین ویندوز و لینوکس یکی را انتخاب کنیم، حتما لینوکس و یونیکس گزینه مناسبتر خواهد بود چرا که لینوکس در طی این سالها نشان داده که به دلائل امنیتی فراوان بهترین انتخاب برای سرورهاست.
در صورت استفاده از زبانهای برنامه نویسی وب وابسته بهServer Side Scripting مثل php, coldfusion, jsp, cgi (c, perl, python, tcl, ...), asp, asp.netاولین مطلب مهم این است که سرورهای لینوکس asp و asp.net را که جزو فناوریهای مایکروسافت هستند پشتیبانی نمیکنند. البته برای پشتیبانی از asp در لینوکس اقداماتی انجام شده ولی فعلا بیشتر در حد پروژه های در دست اجرا میباشد. پس اگر میخواهید سایتی با این دو تکنولوژی راهاندازی کنید، اصولا بی معنی است که بخواهید لینوکس و ویندوز را با هم مقایسه کنید چون حتما باید وب سرور شما ویندوز باشد. در مورد بقیه موارد گفته شده می توان گفت که هر دو سرور لینوکس و ویندوز از پشتیبانی خوبی در این زمینه برخوردارند . اگر بخواهیم با یک مقایسه کلی بگوئیم که از بین ویندوز و لینوکس کدامیککارائیperformanceبهتری برای هر یک این زبانها دارند، باید اذعان کرد که لینوکس در این زمینه بهتر عمل میکند.
نکته مهم دیگر این است که اگر cgi را بهصورت کامپایل شده استفاده میکنید، اصولا نمیتوانید از cgiیی که برای لینوکس کمپایل شده در ویندوز استفاده کنید و یا بلعکس. ولی در سایر موارد میتوان از یک کد هم در سرورهای ویندوز و هم لینوکس استفاده نمود.
در یک جمع بندی کلی باید بگویم که اگر asp , asp.net استفاده میکنید، فقط میتوانید سرور ویندوز را انتخاب کنید،ولی در سایر موارد لینوکس گزینه بهتر خواهد بود .
در خصوص پایگاههای دادهو بانکهای اطلاعاتی بایدگفت که بجز بانکهای اطلاعاتیaccess
که خیلی ساده و کم اهمیت هستند و فقط مختص سیستم عامل ویندوز میباشند مابقی تکنولوژیهای رایج در ایجاد و مدیریت پایگاههای داده معمول شاملSQL serverمختص سرورهای ویندوز، وMySQLمخصوص سرورهای لینوکس میباشند. بهترین و موفقترین پایگاه داده بدون شک محصولات شرکت Oracle است که به دلیل قیمت بالا فقط در سایتها و سرورهایی استفاده میشود که نیاز به دیتابیس هائی با کارائی و حجم بسیار بالا وجود داردو در مورد وب سایتهای معمولی یا متوسط بدلیل گرانی بیش از حد قابل استفاده نخواهد بود . البته ناگفته پیداست که SQL Server فقط در سرورهای ویندوز قابل استفاده میباشد و بقیه database ها معمولا در هر دو نوع سرور لینوکس و ویندوز قابل استفاده هستند .
مباحث پیشرفته در خصوص کارائی ومقایسه MySQL با SQL-Serverنیاز به کار کارشناسی زیادی دارد ولی در مجموع در هر دو نوع سرور لینوکس و ویندوز بانکهای اطلاعاتی مورد بررسی دارای کارائی مشابهی میباشند .
نکته مهمی که همیشه ذهن انسان را بخود مشغول میکند این است که کدام یک از ایندو سرور امنیت بیشتری دارند . در این زمینه با مراجعه به آمارهای رسمی منتشر شده در سایتهای امنیتی مهم برتری کلی مسلما با لینوکس خواهد بود.
یکی از دلایل ضعف ویندوز یکپارچهتر بودن این سیستمعامل نسبت به لینوکس و open source نبودن این سیستم عامل میباشد. و یک نکته بسیار ظریف در این زمینه این است که وقتی یک مشکل امنیتی یا به اصطلاح باگBUG در ویندوز کشف میشود معمولا کاربران و مدیران سرور باید مدتی منتظر بمانند تاservice packیا patch برای این ضعف امنیتی از طرف مایکروسافت ارائه شود (چون کارشناسان نمی توانند خودشان مشکل را حل کنند) و این موضوع یک محدوده زمانی مناسب برای هکرها بوجود می آورد تا ازنقطه ضعفهای کشف شده کمال استفاده را برده و یکسرور را هر طوریکه بخواهند مورد تاخت و تاز و هجوم خود قرار دهند . ولی در سیستمعاملهای Open-Source مثل لینوکس در صورت داشتن دانش کافی با کمی تغییر در کد ها ی منبع سیستم عامل و کامپایل کردن مجدد آن معمولا میتوان مشکل را حل کرد .
اما دلیل اصلی ضعف امنیتی ویندوز این است که اصولا سرورهای ویندوز از نظر ضعف امنیتی بیشتر مورد توجه هکرها و نفوذگرهای شبکه قرار میگیرند و نتیجه این امر ایناستکه گاهی نقطه ضعفها و حفرههایی در ویندوز پیدا میشود که حتی مدیران مایکروسافت را هم به تعجب وا میدارد . و ما را برآن می دارد که فکر کنیم براستی برنامهنویسان مایکروسافت تا جه حد باهوشند و موقع کد نوشتن چقدر دقت میکنند !!!!!!
اصولا برای هر نسخه منتشر شده ویندوز معمولا حداقل یک باگ پیدا میشود که معمولا باآن میتوان به سیستم نفوذ کرد و به منابع آن دستیافت و این باعثشدهکه مایکروسافت هم گاهی یک سری از نسخههای ویندوز را به صورت رسمی از رده خارج کند (مثلا ویندوز nt 4.0 که نسخه قبل از ویندوز ۲۰۰۰ بوده و عملا دیگر برای آن service packارائه نمیشود و اصولا اگر سروری از نسخه ۴.۰ ویندوز ان تی NT4.0استفاده کند قطعا به راحتی قابل نفوذ خواهد بود .
مشکلات امنیتی لینوکس معمولا از اسکریپتهائی ناشی میشود که به صورت پیشفرض توسط خیلی از سرورها نصب میشوند . البته این مشکلات را میتوان براحتی و با disable کردن یا uninstall نمودن برنامه های غیر ضروری از روی سرور یا نصب آخرین ورژن برنامه ها حل نمود .
در حال حاضر برای داشتن سایت به نسبت امنتر در ایران، انتخاب قطعی لینوکس خواهد بود.زیرا علاوه برامنیت مسئله قیمت خدمات هوستینگ بسیار حائز اهمیت است و گهگاه قیمت سرورهای لینوکس گاه بمیزان 100 درصد یا بیشتر، پایینتر از سرورهای ویندوز میباشد
با ظهور اولین سیستمهای عامل نظیر ام اس داس و یونیکس همه کاربران کامپیوتر و کسانی که مایل به فراگیری علوم کامپیوتر یا کار باسیستمهای رایانه ای بودند میبایست ابتدا فرامین مختلف کامپیوتر را یکی پس از دیگری آموخته و این فرامین را جهت اجرای برنامه ها یا انجام عملیات خاص نظیر کپی فایل، تغییرنام فایلها، فرمت دیسک و .... در محیط متنی تایپ و بکار می بستند .لیکن با پیدایش سیستمهای عامل جدیدتر خصوصا از زمان ایجاد رابطهای گرافیکی در سیستمهای عامل نیاز به فراگیری این دستورات روز بروز کمتر و کمتر شده تا جائی که در حال حاضر یک کاربر ساده کامپیوتر میتواند بیشتر عملیات مورد نظر خود را تنها با چند کلیک ساده ماوس یا اجرای یک برنامه در محیط گرافیکی ویندوز یا لینوکس براحتی به اجرا گذارد . این موضوع رفته رفته نیاز کاربران را به استفاده از صفحه کلید کامپیوتر و مراجعه به خط فرمان متنی سیستمهای عامل کمتر و کمتر نموده و در پاره ای موارد حتیلزوم آموزش و پرداختن به این موضوع کاملا به دست فراموشی سپرده شده است و امروزه میتوان کاربرانی را دید که با محیط متنی و خط فرمان command promptیا shell کاملا بیگانه هستند .
حال این سئوال پیش می آید که آیا براستی عمردستورات متنی و شلهای فرمان متنی به سر رسیده است ؟!!
همانطوریکه میدانید به دلائل زیر جواب این سئوال منفی است :
1-برخی دستورات و فرامین پایه ای سیستمهای عامل از جمله پیکر بندی اولیه سیستمها و حتی شبکه های کامپیوتری راهنوز هم فقط در محیط فرامین متنی میتوان به اجرا گذاشت .
2-اصولا کار در خط فرمان متنی بدلیل اجتناب ازبکارگیری رابطهای گرافیکی که حجم بالائی از منابع سیستم از جمله حافظه را اشغال میکنند بسیار سریعتر و کم خطر تر است .
3-در واقع کلیه برنامه های اجرائی در محیط گرافیکی به نحوی پس از اخذ دستورات ویژوال یا بصری از کاربر همان فرامین متنی را برای انجام عملیات خود در پس زمینه اجرا میکنند و چه بسا بدلیل ایرادات موجود در نرم افزارها گاهی این دستورات یا به کندی اجرا شده و یا آنها را به درستی نیز اجرا نمی نمایند .
4-کار در محیط فرمان متنی و اجرای دستورات در محیطهای shell از جمله نیازهای اصلی مدیران سیستم و کاربران پیشرفته کامپیوتر است و هیچگاه به کلی منسوخ نخواهد شد .
5-برخی سیستمهای عامل همچونلینوکس با وجود توسعه چشمگیر رابطهای گرافیکی نظیر KDE و GNOME و 000 هنوز به فرامین متنی وابسته اند و بدون دانستن این فرامین نمیتوان از این سیستمها بطور کامل و موثر بهره برد .
امیدوارم این مقدمه و دلائل بسیار دیگری که برای استفاده از محیط فرمان متنی خصوصا در مورد لینوکسوجود دارند همه دوستان را به آموختن کامل و استفاده از این دستورات آن هم بصورت حرفه ای ترغیب نماید . به نظر من هر فرد پس از مدتی کار با خط فرمان و اجرای دستورات و مشاهده نتایج حیرت انگیز آن پی خواهد برد که کار در این محیط نه تنها مشکل تر از محیط گرافیکی نیست بلکه انعطاف پذیری و امکانات منحصر بفرد خودش را هم بهمراه دارد .
دلائل چندی وجود دارد كه يك كاربر ميبايست يك ديسكت بوت لينوكس برای خود ايجاد و از آن استفاده و آن را نگهداری نمايد . بعنوان مثال اگر سيستم شما توانائی بوت از روی سی دی را نداشته و يا شما بخواهيد عمل نصب لينوكس را بجای سی دی از روی درايو سخت (هارد ديسك) ويا درايو شبكه انجام دهيد و يا درصورتی كه سيستم لينوكس شما پس از نصب بدليل آسيب ديدگی بوت لودر نتواند بدرستی بالا بيايد بايد يك عدد ديسكت بوت لينوكس مناسب با نوع عملی كه ميخواهيد انجام دهيد بسازيد و آنرا در موقع لزوم در اختيار داشته باشيد .
ملاحظه ميكنيد كه انواع ديسكت بوت لينوكس با توجه به نوع كارائی متفاوت است ولی روش ايجاد همه انواع آن تقريبا مشابه ميباشد .
نخستين چيزی كه برای ايجاد يك ديكت بوت لينوكس ضروری است وجود فايل image حاوی اطلاعات لازم برای ساخت ديسكت ميباشد .
فايلهای image ضروری برای ايجاد انواع ديسكت بوت لينوكس عبارتند از :
نكته : چون امروزه كارتهای pcmcia با تكنولوژی كارتهای شبكه جايگزين شده در صورت عدم كارائی ميتوان از فايل network.img استفاده كرد .
توضيح : تعداد فايلهای ايميج و نام آنها و كاربرد هريك ممكن است در توزيعهای مختلف لينوكس متفاوت باشد و برای اطلاعات بيشتر ميتوان به اطلاعات متون موجود در توزيع مربوطه مراجعه كرد . ضمنا كليه فايلهای فوق عموما در دايركتوری image واقع در اولين سی دی توزيع لينوكس مورد استفاده كاربر قرار دارند و يا ميتوان آنها را از سايت تخصصی توزيع لينوكس مربوط دانلود كرد .
بايد دانست كه ديسكت بوت لينوكس را ميتوان هم در محيط ويندوز (بوسيله برنامه های كمكی موجود برروی توزيع لينوكس مورد استفاده در سطح DOS ) و هم در محيط لينوكس ايجاد نمود كه در اينجا سعی ميكنم به توضيح مختصر هر دو روش بپردازم .
الف ) ايجاد ديسكت بوت لينوكس در محيط ويندوز :
چون اغلب كاربران جديد لينوكس با ويندوز آشنائی قبلی داشته اند برنامه های كاربردی چندی برای ايجاد ديسكت بوت در محيط ويندوز نوشته شده كه يكی از مهمترين آنها برنامه گرافيكی RawWrite ميباشد . اين برنامه كه يك فايل اجرائی تنهاست عموما در سی دی اول توزيع لينوكس و در شاخه dosutils قرار دارد ودر رابط گرافيكی خود محل فايل image و درايو فلاپی مقصد را پرسيده و به سهولت كار ايجاد ديسكت بوت لينوكس را انجام ميدهد .
ب ) ايجاد ديسكت بوت لينوكس در محيط گنو / لينوكس :
اگر يك محيط لينوكس نصب شده در دسترس قرار داشته باشد يا كاربر پس از نصب لينوكس بخواهد ديسكت بوت ايجاد كند مراحل كار عبارتند از :
بديهی است كه آدرس فلاپی درايو دوم سيستم در صورت نصب بودن /dev/fd1خواهد بود .
نكته : محيطهای گرافيكی پيشرفته برخی توزيعهای لينوكس مثل suse و مندريك و ... امكان ايجاد ديسكت بوت لينوكس را برای مقاصد مختلف بصورت برنامه های دارای رابط گرافيكی در محيط لينوكس در اختيار كاربر قرار داده اند كه بمنظور اختصار به آنها پرداخته نميشود . 1 - cdrom.img اين فايل برای ايجاد ديسكت بوت برای نصب لينوكس از روی هارد ديسك يا سی دی رام در مواقعی كه بوت از طريق سی دی مقدور نباشد بكار ميرود . 2 - network.img اين فايل برای ايجاد ديسكت بوت برای نصب لينوكس از روی درايو شبكه بكار ميرود . 3 - pcmcia.img اين فايل برای ايجاد ديسكت بوت برای نصب لينوكس از طريق يك ابزار با رابط pcmcia مثل انواع سی دی رام ياكارت شبكه با اين مشخصات بكار ميرود . 4 - hd.img اين فايل برای ايجاد ديسكت بوت برای نصب لينوكس از طريق هارد ديسك بكار ميرود . 5 - hdcdrom_usb.img اين فايل برای ايجاد ديسكت بوت برای نصب لينوكس از طريق رسانه های مبتنی بر پورت usb بكار ميرود . 1 - يك پنچره كنسول متنی يا shell فرمان باز كنيد . 2 - با دستور su و سپس وارد كردن رمز عبور بصورت كاربر ريشه وارد سيستم شويد . 3 - اولين سی دی توزيع لينوكس را در سی دی درايو قرار داده و آنرا به سيستم متصل يا mount نمائيد . (روش mount كردن سی دی در درسهای گذشته گفته شد ليكن بايد دانست كه اغلب توزيعهای جديد لينوكس اين كار را بطورت خود كار انجام ميدهند) . 3 - يك فلاپی خالی در فلاپی درايو قرار داده و دستور زير را تايپ كنيد : همانطوريكه می بينيد با اجرای اين دستور فايل ايميج موجود در مسير /mnt/cdrom/images/cdrom.img خوانده شده و بر روی فلاپی درايو اول سيستم يعنی fd0 ديسكت بوت لينوكس ايجاد ميگردد
هزار و یک دلیل بر اینکه لینوکس از ویندوز بهتر است
خصوصیات هستهی اصلی سیستم
۱- لینوکس مشکل ویروس ندارد!! و این به دلیل نبود ویروس برای لینوکس نیست، بلکه به این دلیل است که لینوکس خیلی ایمن تر است، و خیلی کمتر از ویندوز مستعد ویروس است! برای مطالعه بیشتر بر اینکه چرا لینوکس کمتر تحت تاثیر ویروس خراب می شود این را مطالعه کنید!
۲- لینوکس نیازی به defrag کردن پارتیشن ها ندارد!!! فایل سیستم های لینوکس به نحوی طراحی شده اند که داده ها را طوری توی دیسک می نویسند که نیازی به ابزاری برای defrag کردن ندارد!!! برای اطلاع بیشتر یه سر به اینجا بزنید!
۳- در گنو/لینوکس هسته سیستم ،کرنل لینوکس، از محیط گرافیکی(X-Window) و از نرم افزار ها(OpenOffice.org) جدا است، پس هنگ (crash) کردن یکی از برنامه ها باعث هنگ کردن(crash) کل سیستم نمی شود، در ویندوز (ماکروسافت این را یکپارچگی می نامد!!!!!!!!!) اگر مرورگر وب هنگ کند کل سیستم هنگ می کند، و شما نیاز به ریستارت سیستم دارید!
۴- لینوکس نیازی به دوباره نصب شدن ندارد! در ویندوز اگر سیستم عامل خراب شود، هیچ راه ساده ای برای بازگردانی سیستم نیست، خیلی از مدیران پشتیبانی هیچ راهی غیر از دوباره نصب کردن سیستم ندارند! و این یعنی دوباره نصب کردن درایورها، نرم افزارها، و تنظیمات کاربری!! در لینوکس غیر از خرابی هارد دیسک، نیازی به دوباره نصب شدن سیستم نیست! خیلی از مشکلات در لینوکس بدون دوباره نصب کردن سیستم قابل حل هستند. اگر به هر دلیلی (شاید مثل من بخواهید از سوزه به اوبونتو و بعد به پارسیکس مهاجرت کنید!) شما نیاز به نصب دوباره دارید، با داشتن یک پارتیشن home جداگانه می توانید، تنظیمات خود را در همهی توزیع ها داشته باشید!!!
۵- لینوکس نیازی به ریستارت ندارد!!!! (مگر وقتی که کرنل جدید را نصب کردید و می خواهید از آن استفاده کنید) هرگاه برنامه ای هنگ یا کرش کرد تنها باید آنرا ریستارت کرد، و نیازی به ریستارت کل سیستم نیست!
۶- لینوکس می تواند از بیش از ۱۰۰ فایل سیستم مختلف بخواند. ویندوز محدود به دو، سه تا فایل سیستم خودش است!
۷- شما سورس کد برنامه را دارید، و اگر برنامه نویس باشید، می توانید آنرا بسته به نیاز خود بهتر کنید، ایراد های آن را برطرف کنید و… خیلی از کاربران معمولی فکر می کنند، این اصلا ضروری و کاربردی نیست، , ولی وقتی سازنده ی یک برنامه، پشتیبانی یک برنامه را برای فروش نسخه جدیدتر قطع می کند، متوجه اهمیت این موضوع می گردند.
۸- لینوکس می تواند در یک logical partition و یا روی هارد دیسک دوم سیستم بخوبی نصب گردد، ولی ویندوز تنها باید در یک پارتیشن اصلی(primary partition) سیستم نصب گردد!
۹- لینوکس را می توان روی یک تلفن همراه تا یک ابرکامپیوتر نصب کرد.
۱۰- لینوکس می تواند برنامه های حساس یک هواپیما را راهاندازی کند.
۱۱- باگهای لینوکس از معادل تجاری آن خیلی کمتر است، و این مهمترین دلیل پایداری آن است.
۱۲- شما می توانید آنرا به دوستان خود بدهید، و همه با هم از آن استفاده کنید، معلمانتان در مهدکودک و دبستان نمی گفتند وسایلتان را به دوستان خود بدهید، و با هم از آن استفاده کنید؟ لینوکس و متنباز دقیقا آنرا می خواهند، درحالی که اگر دیسک ویندوز خود را به دوستتان بدهید، شما را دزد می خوانند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
۱۳- هزینه لینوکس بسیار کم است، نه تنها سیستم عامل مجانی است، بلکه برنامه ها و ابزارها را نیز می توانید بطور رایگان تهیه کنید! ممکن است شما بخواهید برای پشتیبانی یا آموزش هزینه ای بپردازید ولی آن هم بسیار کمتر خواهد بود…
۱۴- لینوکس و ویندوز هر دو محیط شل دارند. (توی ویندوز آنرا command prompt می گویند) محیط های شل در لینوکس(مثل bash) خیلی قدرتمندتر هستند، و شما می توانید برنامه های کاملی با زبانهای اسکریپتی بنویسید. و این برای انجام اتوماتیک کارهای تکراری بسیار مفید است.
۱۵- لینوکس را میتوانید از CD بوت کنید، ویا آنرا روی هارد دیسک نصب کنید.
۱۶- می دانید، در پس زمینه ویندوز راه هایی برای دسترسی مستقیم دولت ایالات متحده به داده های شما هر گاه که بخواهند وجود دارد؟؟؟(چگونه؟) آره این بطور پیش فرض توی ویندوز تعبیه شده است… ولی در لینوکس این امکان وجود ندارد!!!! (بدلیل در دسترس بودن سورس کد برنامه…)
۱۷- لینوکس بطور داخلی(built in) مجازی سازی دارد. و شما می توانید بطور همزمان گونه های مختلفی از لینوکس، یا دیگر سیستم عامل ها را اجرا کنید.
۱۸- کرنل لینوکس تعداد عظیمی درایور سخت افزار های مختلفی را داراست، و برای استفاده از آنها شما نیازی به نصب هیچ چیز ندارید، در حالی که توی ویندوز برای استفاده از یک آداپتور بلوتوث شما باید درایور آنرا نصب کنید!
خصوصیات محیط دسکتاپ
۱۹- درحالی که هم لینوکس و هم ویندوز واسط گرافیکی دارند، ویندوز فقط یک واسط گرافیکی به شما ارائه می دهد. در لینوکس همه چیز قابل انتخاب است، و شما برای هرکاری تعداد عظیمی انتخاب های گوناگون دارید، و می توانید از هرکدام از چندین محیط و واسط گرافیکیای که در دسترس دارید استفاده کنید.
۲۰- بیشتر توزیع های لینوکس به همراه تعداد زیادی نرمافزار و ابزار برای کارهای مختلف(مثل نرمافزار اداری OpenOffice.org) توزیع می گردند، نه تنها سیستم عامل آزاد و رایگان است، بلکه شما نیازی به پرداخت پول برای برنامه های کاربردی نیز ندارید… بله خیلی از این نرمافزار های آزاد/متنباز برای ویندوز هم وجود دارند(مثل OpenOffice.orgیا Mozilla Firefox) ولی برای ویندوز شما نیاز دارید آنها را یافته، و دانلود و نصب کنید، در حالی که در اکثر توزیع های لینوکس آنها به طور پیش فرض نصب می باشند.
۲۱- در ادامه مطلب قبل باید گفت اکثر توزیع های لینوکس به همراه هزاران پکیج نرم افزارهای مختلف می آیند، در حالی که ویندوز حتی ابزارهای اولیه مثل یک ویرایشگر متن خوب ندارد. آره notepad هست، اگر شماnotepad رو نرم افزار خوبی بدونید!!!!!! تفاوت در این است، پیدا کردن،پرداخت هزینه، دانلود کردن، و نصب کردن یا اینکه همه آنها توی DVD توزیع لینوکستان باشند، و شما تنها آنها را نصب کنید!
۲۲- OpenOffice.org که در لینوکس موجود است توانایی تبدیل سند شما بطور مستقیم به فرمت pdf را داراست، در حالی که در ویندوز باید یک برنامهی اضافه خریداری یا دانلود و نصب کنید!
۲۳- موزیلافایرفاکس که به همراه همه توزیع های لینوکس است، بسیار بسیار برتری هایی بر IEی ویندوز دارد، (که بیان آنها خود مقاله ای بس عظیم است!) برای مطلع شدن از ۱۰۱ کار که فایرفاکس میتواند انجام دهد که IE نمیتواند اینجا را مطالعه کنید!!!!!!!!!!
۲۴- مرور وب تنها بهتر نیست،که سریعتر نیز هست! بلکه شبکه در لینوکس خیلی سریعتر است.
۲۵- لینوکس به همراه بازی های خوبی نیز می آید! برای آشنایی با ۱۰ بازی برتر لینوکسی اینجا را مطالعه کنید!
۲۶- pidgin و kopete دو ابزار چت محبوب در لینوکس که قابلیت کار با همهی پروتکل ها را دارا می باشند… و pidgin که نام قبلی آن Gaim بود برای ویندوز نیز وجود دارد…
۲۷- copy و paste اینجا ساده تر است… تنها متن را انتخاب کن، بعد با فشردن دکمه ی میانی موس هرجا که خواستی آنرا بچسبان(paste) … البته Ctrl+C و Ctrl+V برای کاربران تازه وارد موجود است…
۲۸- راه اندازی سیستمی مثل media center بسیار ساده است… شما نیازی به خرید نرمافزار های اضافه یا نصب یک سیستم عامل دیگر ندارید. برای تبدیل سیستم خود به یک کامپیوتر Media center این مطلب را بخوانید.
۲۹- همچنین لینوکس دارای یک محیط دسکتاپ سهبعدی قابل استفاده و خوب است، که کار کردن با سیستم را آسان تر می کند.
۳۰- متنی که یکبار کپی کرده اید را تا ساعاتی دیگر بارها می توانید استفاده کنید! با استفاده از ابزاری به نام Klipper که در محیط دسکتاپ KDE بطور پیش فرض نصب است. و برای مدیریت کلیپ برد سیستم است.
۳۱- مدیر فایل konqueror این امکان را به شما می دهد تا بطور گرافیکی ببینید هر فایل چقدر فضا اشغال کرده است. این برای فهمیدن سریع اینکه فضای این پارتیشن را کدام پوشه اشغال کرده و حذف موارد اضافه بسیار پرکاربرد است.
خصوصیات سمت سرور
۳۲- لینوکس های سرور در بر دارندهی MySQL و PostgreSQL هستند، که ابزارهای مدیریت پایگاه های داده ای بسیار قوی ای هستند، و دیگر شما نیازی به خرید و نصب این ابزار یا وب سرور یا دیگر ابزار سمت سرور را ندارید…
۳۳- لینوکس برای محاسبات سنگین با استفاده از تکنیک کلاستر بندی کامپیوتر های استفاده می شود و بسیاری از ابرکامپیوتر ها در سراسر دنیا از لینوکس بعنوان سیستم عامل استفاده می کنند، ویندوز نمی تواند در این حد از سخت افزار را پشتیبانی کند.
۳۴- قابلیت پشتیبانی سیستم فایل ها، در حالی که فایل سیستم ntfs تا پارتیشنی به سایز ۱۶ ترابایت پشتیبانی می کند، فایل سیستم XFS در لینوکس پارتیشن های یک میلیون ترابایتی را پشتیبانی می کند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! آره بیشتر از اون چیزیه که به ذهن برسه!!
۳۵- لینوکس می تواند تا ۱۰۲۴ پردازنده در یک کامپیوتر، را پشتیبانی کند، ویندوز هیچ گاه به مقداری در آن حدود نخواهد رسید!!!!!!!!!
۳۶- شما می توانید تنها با دستور dmidecode شماره سریال های سخت افزار ها و باقیه مشخصات سیستم را بفهمید!!!
مقایسه بین سرورهای لینوکس و ویندوز
: پس از گذشتن زمان زيادی از توسعه هر دو سيستم، اين دو تفاوت زيادی از جهت راحتی استفاده ندارند، و در واقع راحتی مديريت هرکدام از اين سيستم-ها به مهارت شخص استفاده-کننده بستگی دارد. در اينجا بايد به دو نکته توجه داشت: يکی اينکه سرورهای لينوکس دارای قابليت مديريت از راه دور ساده-تر و ايمنتری نسبت به ويندوز هستند، و همچنين اينکه برای مديريت يک وب-سايت به تنهايی، چون هر دو سيستم از پروتکل-های استانداردی مثل FTP استفاده می-کنند، اصولاً برای کاربران تفاوت قابل مشاهده-ای وجود ندارد. بنابراين، اين که شما شخصاً از چه سيستم-عاملی در کامپيوترهای شخصی خود بهره می-بريد نبايد در انتخاب سيستم-عامل سرور شما تأثيری داشته باشد.
قابليت اطمينان:
سرورهای لينوکس از قابليت اطمينان به مراتب بيشتری نسبت به ويندوز برخوردارند، به حدی که در هيچ پروژه بر پايه شبکه-ای که امنيت نقش عمده-ای را داراست، از سرورهای ويندوز استفاده نمی-شود. برخلاف تصور عده-ای از مردم، مشکلات امنيتی ويندوز با ويرايش-های جديد اين سيستم هم برطرف نشده است؛ به عنوان مثال، Microsoft پيش از ارائه Windows 2003 اين وعده را می-داد که اين سيستم-عامل، "ايمن ترين" محصول اين شرکت است، ولی پس از گذشت زمانی کمتر از يک ماه از شروع زمان ارائه اين سيستم و پس از کشف صدها حفره امنيتی در اين نرم-افزار، مسئولان شرکت Microsoft به اشتباه خود در ايمن تلقی کردن اين سيستم، اعتراف کردند. البته ناگفته نماند که اين به معنی اطمينان کامل به سرورهای لينوکس و يا عدم استفاده مطلق از سرورهای ويندوز نمی-باشد، بلکه هدف ما صرفاً مقايسه اين دو سيستم است.
سرعت:
اين دو سيستم از لحاظ سرعت، تفاوت زيادی ندارند، ولی سيستم-های لينوکس، به دليل اينکه امکان غيرفعال کردن هر جزء از سيستم را به ما می-دهند، کمی سريعتر هستند. به عنوان مثال، عموماً کامپيوترهای سرور نيازی به داشتن يک محيط گرافيکی ندارند، و دستورات خط فرمان برای اداره آنها کافی است، ولی در سرورهای ويندوز، امکان غيرفعال کردن محيط گرافيکی، موجود نمی-باشد.
عملکرد:
کارهای بسيار کمی وجود دارند که به يکی از اين دو سيستم بتوان انجام داد، و ديگری از انجام آن ناتوان باشد. تفاوت عمده در ابزارهای مورد استفاده است. به عنوان مثال، معمولترين نرم-افزار سرور وب برای لينوکس، آپاچی است، ولی در ويندوز، از IIS استفاده می-شود. نکته جالب اين است که اکثر ابزارهای تحت لينوکس، به ويندوز هم منتقل شده-اند، ولی ابزارهای کمی از ويندوز به لينوکس منتقل گشته-اند، که خود اين امر، مفيدتر بودن ابزارهای تحت لينوکس را نشان می-دهد.
استفاده از منابع سخت-افزاری سيستم:
سيستم-های لينوکس، بسيار صرفه-جويانه-تر از سيستم-های ويندوز به استفاده از منابع سخت-افزاری سيستم (از قبيل حافظه و پردازنده) می-پردازند. يک سيستم سرور لينوکس، به راحتی می-تواند تحت يک کامپيوتر 486 با تنها 16MB حافظه راه-اندازی شود، کاری که حتی تصور آن برای يک سيستم سرور ويندوز هم محال می-باشد. اين امر باعث می-شود که در دو سيستم ويندوز و لينوکس که هر دو بر روی سخت-افزار يکسان اجرا می-شوند، سيستم لينوکس هميشه منابع آزاد بيشتر و بنابراين، قدرت کاری بيشتری نسبت به سيستم ويندوز داشته باشد.
نرم-افزارهای رايگان و همراه با کد منبع: اکثر نرم-افزارهای مخصوص لينوکس، رايگان هستند، و کد منبع آنها هم قابل دريافت می-باشد. اين باعث می-شود که سرورهای لينوکس هم هزينه کمتری نسبت به سرورهای ويندوز داشته باشند، و هم در صورت بروز مشکلی، راحت-تر تعمير شوند. اين امر به اين دليل است که يک مدير سيستم در صورت کشف يک مشکل در سرور لينوکس، می-تواند با دريافت کد نرم-افزار، مستقيماً به رفع آن مشکل بپردازد، در حالی که يک مدير سيستم ويندوز بايد منتظر ارائه نرم-افزار رفع اشکال مربوطه از شرکت سازنده نرم-افزار بماند، که بعضاً چندين ماه به طول می-انجامد!
سازگاری با محصولات Microsoft: اين که اکثر کامپيوترهای شخصی جهان از ويندوز استفاده می-کنند، غيرقابل انکار است. اين امر باعث می-شود که پشتيبانی از محصولات Microsoft يک حسن برای يک سرور محسوب شود. سرورهای لينوکس هم-اکنون از بسياری از اين استانداردها (از قبيل Microsoft FrontPage Server Extensions و ASP و غيره) پشتيبانی می-کنند، و پشتيبانی از بسياری استانداردهای ديگر (از قبيل .NET) نيز در حال توسعه است.
مقایسه سرورهای لینوکس و ویندوز
مایکروسافت در مقایسه با پیشکسوتان دنیای سرورها مدت چندانی نیست که به طور جدی وارد این عرصه شده است. هرچند سیستم عامل ویندوز NT حدود ۱۰ سال است که برای شبکههای کوچک به کار میرود. با ظهور ویندوز ۲۰۰۰ سرور و سیاستهای خاص مایکروسافت، این شرکت رفته رفته جایگاهی بهتر میان مشتریان دست و دل باز ولی سختگیر بازار سیستمهای عامل سرور، بدست آورد. از طرفی طوفان منبعباز (open source) با حمایت همهجانبهی تعداد بیشماری از متخصصان در سراسر دنیا، زندگی را برای تولیدکنندگان مستقل دشوار کرده است. در این مقاله قصد دارم امکانات و ویژگیهای ویندوز و لینوکس برای میزبانی صفحات وب را با هم مقایسه کنم.
خوب است در ابتدا به عنوان مهمترین ویژگی به هزینهها بپردازیم. مایکروسافت برای ویندوزهای سرور خود و پشتیبانی از آنها مبالغ قابل توجهی دریافت میکند در حالی که استفاده ازلینوکس چون منبعباز است تنها مستلزم هزینههای پشتیبانی میباشد. بنابراین میزبانهایی که از سیستمهای مبتنی بر ویندوز استفاده میکنند مجبورند هزینهی بیشتری از مشتریان خود طلب کنند و گرنه قادر به ارائه خدمات کامل نخواهند بود. برای سرویس دادن به سایتهایی که ترافیک فوقالعاده بالایی دارند باید از سیستمهای خوشهای (Clustered Systems) استفاده کرد. سرورهای لینوکس برای این مقصود بسیار مناسبترند و اغلب تحقیقات آکادمیک در این زمینه هم تحت سیستم عامل لینوکس انجام میشود. با وجود اینکه ویندوز از نسخه ۲۰۰۰ به بعد خوشهبندی را پشتیبانی میکند ولی هنوز به طور عملی در این زمینه موفقیتی نداشته است.
صفحات وب توسط نرمافزارهایی با عنوان سرویسدهندهی وب (Web Server) در اختیار بازدیدکنندگان قرار میگیرد. در محیط ویندوز معمولا از IIS محصول مایکروسافت بدین منظور استفاده میشود و اغلب نسخههای سیستم عامل لینوکس به نرمافزار آپاچی (Apache) مجهز میشوند. قبل از مقایسه بد نیست بدانید که حدود ۶۷٪ از سایتهای اینترنت توسط آپاچی ارائه میشوند (برای اطلاعات بیشتر به اینجا مراجعه کنید). آپاچی یکی از موفقترین پروژههای منبعباز است که توسط شرکت اوراکل حمایت میشود. مدیریت حافظهی قوی و انعطافپذیر لینوکس به آپاچی امکان میدهد که به راحتی هزاران سایت را میزبانی کند. در آپاچی امکان نصب ماژولهای سفارشی فراهم است. همچنین به کمک آپاچی میتوان امکان تغییر تنظیمات سیستم فایل لینوکس را به شکل کاملا کنترل شده و امن در اختیار کاربر راه دور قرار داد. اینها گوشهای از برتریهای آپاچی هستند که موجب شدهاند تا تعداد زیادی از میزبانهای وب از این نرمافزار بهره ببرند. البته آپاچی برای نصب روی ویندوز هم عرضه میشود ولی قابلیتهای منحصر به فرد آن تنها در حضور لینوکس یا یونیکس قابل استفاده است.
مایکروسافت با معرفی تکنولوژی جدید خود .Net قدمی بزرگ در تلاش برای استقرار همهجانبهی ابزارهای مایکروسافتی در شرکتهای تولید کنندهی نرمافزار برداشته است. .Net به توسعهدهندگان نرمافزار اجازه میدهد یک مجموعهی یکپارچه از ابزارها را برای تولید نرمافزار در محیطهای مختلف (کاربردهای رومیزی، وب، موبایل و ...) به کار ببرند. این تکنولوژی هنوز به صورت گسترده برای محیط وب بکار نرفته است ولی به نظر میرسد که برای سایتهایی با ترافیک بالا مناسب نباشد. به عنوان مثال سایت orkut.com که با این تکنولوژی پیادهسازی شده است، ساعاتی از روز با کمبود منابع مواجه می شود. (مقایسهی ASP.Net با PHP را در مقاله "برتری تکنولوژیهای منبعباز در مقایسه با تکنولوژی مایکروسافت در طراحی وب سایت" بخوانید) . با وجود اینکه امکان پشتیبانی از .Net در لینوکس هم وجود دارد ولی هنوز ابزار مناسبی برای این منظور عرضه نشده است. بنابراین برای استفاده از این تکنولوژی به سرورهای ویندوز محدود هستید. اگر هنوز کاملا به مایکروسافت وابسته نشدهاید میتوانید از PHP برای تولید سایتهای پویا استفاده کنید. یک سایت اینترنی با محتوای پویا نیاز پیدا میکند عمل ویژهای را در مواقع مشخصی از روز و یا به صورت دورهای و خودکار انجام دهد. مثلا برای فرستان نامههای دورهای، پاک کردن رکوردهای اضافی و غیره. به کمک سیستم عامل لینوکس میتوان به تمام وبسایتهای مستقر امکان تعریف و زمانبندی کارهای خودکار را به شکل کاملا کنترلشده و امن ارائه کرد در صورتی که یک چنین عملی در ویندوز تقریبا غیر ممکن است. در میزبانهای لینوکس این قابلیت را تحت عنوان cron job مییابید.
بسیاری از تکنولوژیهای منبعباز تحت لینوکس مانند PHP و MySql امروزه به محیط ویندوز هم راه پیدا کردهاند و کاربران ویندوز به علت هزینههای پایین و قابلیتهای زیاد به استفاده از آنها میپردازند در حالیکه میتوانند از این امکانات در محیط اصلی، یعنی لینوکس با هزینهای پایینتر بهره مند شوند.
به عنوان نتیجهگیری باید گفت که اگر بکارگیری .Net به طور جدی برای شما مطرح نیست استفاده از سرورهای لینوکس ارزانتر و امنتر است. همچنین اگر سایتی با ترافیک بسیار بالا دارید سرورهای ویندوز مناسب نیستند و استفاده از لینوکس یا یونیکس (و البته سولازیر از سان Sun Solaris) توصیه میشود.
بررسی و مقایسه دو سیستم عامل ویندوز و لینوکس
________________________________________
ویندوز و لینوکس انواع مختلفی دارند. تمامی انواع ویندوز را مایکروسافت تولید می کند، اما توزیع متنوع لینوکس از سوی شرکت های متعددی مانند Linspire، Red Hat، SuSE، Ubunta، Mandriva، Knoppix، Slackware و Lycoris صورت می گیرد. ویندوز دو خط اصلی دارد که می توان آنها را Win۹x که شامل ویندوزهای ۹۵، ۹۸، ۹۸SE، Me و کلاس NT که ویندوزهای NT، ۲۰۰۰ و XPرا در خود جای داده است، اشاره کرد. ویندوز در واقع کار خود را با نسخه ۳.x آغاز کرد و پس از چند سال ویندوز ۹۵ را روانه بازار کرد.
انواع لینوکس به عنوان توزیع از آن یاد می شود. تمامی توزیع های لینوکس که در چارچوب زمانی یکسان منتشر شده، از یک هسته اصلی(مهمترین بخش سیستم عامل) تبعیت می کنند. تفاوت آنها در نرم افزارهای اضافی ارائه شده، واسطه گرافیکی کاربر، فرایند نصب، قیمت، اسناد سازی و پشتیبانی های فنی است. ویندوز و لینوکس هر دو در desktop و ویرایش های سروری ظاهر می شوند.
لینوکس می تواند کارایی خود را بالا برد که ویندوز نمی تواند. نسخه های هدفمند ویژه از لینوکس وجود دارد. به عنوان مثال NASLite نسخه ای از لینوکس است که بااستفاده از یک فلاپی دیسک، رایانه قدیمی را تبدیل به یک فایل سرور می کند. این نسخه از لینوکس قادر به اتصال به شبکه، تقسیم فایل ها و عملکرد به عنوان یک وب سرور است.
واسطه گرافیکی کاربر در سیستم عامل ویندوز و لینوکس
ویندوز و لینوکس قادر هستند به ارائه واسطه گرافیکی کاربر و واسطه خط فرمان بپردازند. واسطه گرافیکی کاربر ویندوز از ویندوز ۱/۳ به ویندوز ۹۵، ویندوز ۲۰۰۰ و ویندوز XP تغییر یافته است و انتظار می رود در نسخه بعدی ویندوز که جایگزین XP خواهد شد، دوباره تغییر کند.
لینوکس به طور نمونه به ارائه دو واسطه گرافیکی کاربر، KDE و Gnone می پردازد. در توزیع های عمده لینوکس، لیندوز موجب شده واسطه کاربر شباهت بیشتری به ویندوز داشته باشد. همچنین XPde for Linux نیز در شباهت لینوکس به ویندوز نقش موثری دارد. واسطه گرافیکی کاربر در سیستم های لینوکس اختیاری است و حال آن که این واسطه جزء جدایی ناپذیرOS در ویندور است. سرعت، کارایی و اطمینان در اجرای یک سرور به جای لینوکس که فاقد واسطه گرافیکی کاربر است، افزایش یافته است و این در حالی است که دیگر نسخه های سرور ویندوز قادر به انجام چنین عملی نیستند. در واقع واسطه گرافیکی کاربر در لینوکس، اجرا و کنترل از راه دور را برای یک رایانه لینوکس آسانتر و طبیعی تر از رایانه ویندوز جلوه می دهد.
واسطه نمای متنی در سیستم عامل ویندوز و لینوکس
این واسطه به عنوان یک مفسر دستوری نیز شناخته شده است. کاربران وینداز برخی اوقات از آن به عنوان یک اعلان از سوی DOS نیز یاد می کنند. کاربران لینوکس آن را به عنوان یک برنامه واسطه معرفی می کنند. هر نوع از ویندوز به یک مفسر دستوری مجهز است، اما انواع مختلف ویندوز از مفسرهای مختلفی نیز برخوردارند. به طور کلی، مفسرهای دستوری ویندوز سری ۹x شباهت زیادی به یکدیگر دارند و نسخه های کلاس NT نیز مفسرهای دستوری مشاهبی را در خود جای داده اند. اما تفاوت هایی در بین این دو دسته از ویندوز وجود دارد. لینوکس مانند دیگر نسخه های یونیکس، از مفسرهای دستوری چندگانه پشتیبانی می کند، اما معمولاً از یک نوع که به عنوانBASH شناخته می شود، استفاده می کند. از دیگر مفسرها می توان از Korn shell، Bourne shell، ash و C shellیاد کرد.
هزینه ها در سیستم عامل ویندوز و لینوکس
برای یک desktop و یا کاربرد خانگی، می توان گفت لینوکس خیلی ارزان و یا رایگان است در حالی است که ویندوز گران است. در کاربرد سرور نیز لینوکس در مقایسه با ویندوز بسیار ارزان است. مایکروسافت اجازه می دهد، یک کپی از ویندوز تنها برای یک رایانه استفاده شود. برای اولین بار در ویندوز XP، آنها با استفاده از نرم افزاری به اعمال این قانون(در ابتدا فعال سازی تولید ویندوز و سپس ویندوز Genuine) می پردازند. در مقایسه، تنها با یک بار خرید لینوکس، شما می توانید در هر چند رایانه با هیچ گونه هزینه اضافی از آن استفاده کنید.می توان کتاب لینوکس و سیستم عامل که شامل کتاب است را به رایگان تهیه کرد. همچنین می توان لینوکس را به صورت رایگان از فروشندگان آن مشروط بر این که به یک ارتباط اینترنتی پر سرعت و یک CD burner مجهز باشید، و یا از سایت www.linuxiso.org دانلود کرد.
دستیابی به سیستم عامل
برای دستیابی به لینوکس باید رایانه ای جدید را که لینوکس از پیش بر روی آن نصب شده خریداری کرد. لیندوز که در حال حاضر لینسپایر نامیده می شود، لیست تمامی فروشندگانی که رایانه هایی مجهز به لیندوز را به فروش می رسانند، ارائه می دهد. اگر شما خواستار نصب لینوکس هستید، می توانید به خرید رایانه ای بدون سیستم عامل از Dell و یا Wal-Mart که برای نصب انواع لینوکس کامل است، اقدام کنید.
نصب ویندوز همیشه یکسان است و این در حالی است که توزیع های مختلف لینوکس برنامه های نصب خود را دارند که حتی این امر می تواند در نسخه های مختلف توزیع یکسان، تغییر یابد.
اجرای برنامه از طریق سی دی لوح فشرده در سیستم عامل ویندوز و لینوکس
یکی از کارهایی که لینوکس می تواند انجام دهد و ویندوز نمی تواند، اجرا شدن از روی سی دی است. برای اجرا، ویندوز باید ابتدا بر روی دیسک سخت نصب شود. اگر نصب ویندوز در مقطعی قطع شود، نمی توان رایانه را راه اندازی کرد. برنامه ای رایگان با نام BartPE وجود دارد که می تواند برخی از برنامه های ویندوز را از طریق سی دی bootable اجرا کرد.
به طور عادی، لینوکس نیز از طریق یک دیسک سخت اجرا می شود، اما تعداد خیلی کمی از نسخه های لینوکس هستند که بدون نصب شدن بر روی دیسک سخت، کاملاً از طریق سی دی اجرا می شوند.
در نسخه های لینوکس مبنی بر سی دی، کاربرد از دیسک سخت متفاوت است. برخی از آنها مانند لیندوز، هیچ چیزی را بر روی دیسک سخت حک نمی کنند و تجربه لینوکس را به راحتترین و امنترین نحو امکان می سازند.
نرم افزار کاربردی در سیستم عامل ویندوز و لینوکس
در مقایسه لینوکس و ویندوز می توان گفت، نرم افزارهای کاربردی بیشتری برای ویندوز موجود است.
▪ کسب نرم افزار کاربردی :
اگر به خرید یک کپی از ویندوز بر روی CD-ROM اقدام کنید، نمی توانید به نرم افزارهای کاربردی آن دسترسی پیدا کنید. اما اگر به خرید یک یا چند کپی از لینوکس بپردازید، می توانید نرم افزارهای کاربردی آن را به صورت رایگان دریافت کنید. رایانه ای جدید به همراه ویندوزی که از پیش بر روی آن نصب شده نیازمند به نرم افزارهای کاربردی دارد. هر توزیع لینوکس با انواع متعددی ارائه می شود. هر چه نسخه گرانتر باشد، نرم افزارهای بیشتری نیز خواهد داشت.
نصب نرم افزارهای کاربردی سیستم عامل ویندوز و لینوکس
نصب کاربردها تحت ویندوز در حالی که استاندارد نشده اند، معمولاً همسان است. نصب نرم افزار تحت لینوکس در هر توزیع متغایر است و به راحتی، سادگی و آشکاری ویندوز نمی باشد. لیندوز به کاربران اجازه می دهد به نصب نرم افزارها در شرایطی شبیه به بهنگام کردن ویندوز بپردازند. در لینوکس کاربردها پس از دانلود شدن، به طور خودکار نصب می شوند که این سرویس دهی به صورت رایگان صورت نمی پذیرد.
ویروس ها و جاسوس ها :
انواع مختلفی از برنامه های نرم افزاری بد اندیش وجود دارد که معمولترین آنها به عنوان ویروس و جاسوس نامیده می شوند. جاسوس در ویندوز به مشکلی بزرگ تبدیل شد در حالی که مایکروسافت به خرید یک شرکت نرم افزاری ضد جاسوس اقدام کرد و تولیدات خود را با عنوان برنامه ضد جاسوس مایکروسافت در سال ۲۰۰۵ روانه بازار کرد. بخش عظیمی از این نرم افزارهای مخرب در ویندوز عمل می کنند.
کاربران و اسم رمز سیستم عامل ویندوز و لینوکس
لینوکس و ویندوز ۲۰۰۰/XP هر دو نیازمند نام کاربر و اسم رمز و زمان ره اندازی هستند. ویندوزهای XP و ۲۰۰۰ و لینوکس از نمونه های متعدد و یا طبقه های مختلفی از کاربران حمایت می کنند. لینوکس و ویندوز می توانند کاربران را به گروه های مختلف دسته بندی کنند و مزایا را برای یک گروه نسبت به یک کاربر ارائه می دهند. اما فایل ها در لینوکس تنها متعلق به یک کاربر و یا گروه، معین شده است.
خطاهای برنامه ای سیستم عامل ویندوز و لینوکس
تمامی نرم افزارها خطاهای برنامه های دارند و خواهند داشت. لینوکس در داشتن خطاهای نرم افزاری کمتر در مقایسه با ویندوز شهرت دارد. تفاوت در اسلوب شناسی ها توسعه ای OSمی تواند به توضیح این که چرا لینوکس از ثبات بیشتری برخوردار است بپردازد. ویندوز از سوی برنامه نویسانی طراحی می شود که اشتباهات آنها به دلیل این که مایکروسافت به انتشار کدهای اصلی خود برای ویندوزنمی پردازد، مخفی می ماند. در مقایسه لینوکس از سوی هزاران برنامه نویس در سراسر جهان طراحی می شود. آنها به انتشار کد منبع برای سیستم عامل می پردازند و هر برنامه نویس علاقمند می تواند به بررسی آنها اقدام کند.
محدودیت های نرم افزاری در سیستم عامل ویندوز و لینوکس
برنامه ای که از سوی لینوکس نوشته شده نمی تواند تحت ویندوز عمل کند و بالعکس. این امر یک قانون است، اما می توان گفت که چندین استثنا نیز وجود دارد. این استثناها نصب یک سیستم عامل را بر روی دیگری فراهم می سازد. به عنوان مثال، در رایانه ای که با لینوکس اجرا می شود می توان به نصب کپی از ویندوز پرداخت. در ویندوز OS که تحت لینوکس اجرا می شود نیز می توان به نصب تمامی برنامه های ویندوز اقدام کرد. در آن واحد یک رایانه می تواند با دو سیستم عامل اجرا شود.
ابزارهای سخت افزاری پشتیبانی شده توسط سیستم عامل ویندوز و لینوکس
در مقایسه ابزارهای سخت افزاری پشتیبانی شده می توان گفت، سخت افزار بیشتری در استفاده از ویندوز کار می کند و این به دلیل این است که فروشندگان سخت افزاری راه اندازهای بیشتری برای ویندوز می نویسند که این امر در لینوکس صدق نمی کند. هنگامی که ویندوز XP به بازار ارائه می شود، بسیاری از دستگاه های جانبی موجود فعالیت نخواهد کرد، زیرا XP به راه اندازهای جدید نیاز دارد و فروشندگان انگیزه کمی برای نوشتن راه انداز برای سخت افزارهای قدیمی دارند.
لینوکس و ویندوز در مقام مقایسه: علم بهتر است یا ثروت
________________________________________
ویندوز...لینوکس...کلمات آشنایی هستند که بسیار شنیده اید؛ از ویندوز که مطمئنا استفاده کرده اید. اما از لینوکس چطور؟ فقط اسمش را شنیده اید؟ مهم نیست، امتحانش کنید...به کامپیوترتان آسیب نمی رساند، حداقل به کامپیوتر ما که تاکنون آسیب نرسانده است!
در این مقاله سعی بر این است که تعاملی کامل تنها بر اساس آمار و ارقام بر روی لینوکس و ویندوز داشته باشیم.
● تاریخچه سیستم عاملها:
در ابتدا، سیستم عامل UNIX در سال ۱۹۷۲ به وجود آمد، در سال ۱۹۷۶ سیستم عاملی با نام CPM مطرح شد، Dos در سال ۱۹۸۱ پا به دنیای سیستم عاملها گذاشت، سال ۱۹۸۲ نوبت به MAC OS رسید که خود را به عنوان سیستم عاملی دیگر به دنیا معرفی کند، ۱۹۸۵ سالی بود که همگان ویندوز را شناختند و خود را به عنوان غول سیستم عاملها معرفی کرد اما سال ۱۹۹۱ سیستم عامل دیگری به نام لینوکس شروع به عرض اندام کرد.
● لینوکس چیست؟
لینوکس نیز سیستم عاملی است شبیه بقیه سیستم عاملهای دیگر که روی طیف وسیعی از سخت افزارها کار می کند و به راحتی با بقیه سیستم عاملها ارتباط و تعامل دارد. از ویژگیهای بارز لینوکس در دسترس بودن کد منبع آن است و به عنوان سیستم عاملی چند کاربره محسوب می شود.
این سیستم عامل در حال حاضر، بیشترین رشد را در فراگیر شدن دارد و کاربر به راحتی اختیار تغییرات را در آن دارد و از سوی شرکتهای بزرگ نرم افزاری مانند IBM، Oracle، SUN، HP، Intel و Dell حمایت می شود.
از آنجایی که بسیاری از افراد با ویندوز آشنا هستند نیازی به معرفی ویندوز احساس نمی شود.
بر اساس آمار ارائه شده توسط IDC۲۰۰۲ نشان می دهد که لینوکس در سالهای بین ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ در بازار مربوط به سرورها سریعترین رشد را داشته است.
● از قبل لینوکس چه خبر ؟
قبل از ظهور لینوکس، تقریبا کنترل بازار به صورت تمام و کمال تحت شرکت مایکروسافت بود و شرکتهایی نظیر Novell، Borland، Lotus، Netscape، SCO Unix، Dr Dos و ... که شرکتهای نسبتا موفقی نیز به شمار می آمدند، قدرت رقابت کمی در مقابل مایکروسافت داشتند و حتی در بعضی مواقع در شرف نابودی قرار گرفته اند!
با ظهور لینوکس، این سیستم عامل، بزرگترین رقیب مایکروسافت شد و با توجه به قیمت ارزان لینوکس، مبارزه مایکروسافت با آن از نظر قیمت غیر ممکن بود. لینوکس از نظر سرور بودن کاملا رقیب بی همتای بسیاری از شرکتهای بزرگ مانند IBM شد. به سرعت بازار اینترنت را قبضه کرد و مورد استقبال بسیاری از کارشناسان کامپیوتر قرار گرفت.
بر اساس گزارشهای منتشر شده، لینوکس ۷/۱۳ درصد بازار سرورها را در اختیار داشته که این امر در پایان سال ۲۰۰۶ میلادی به ۲/۲۵درصد بازار رسیده است.
بر اساس پیش بینی IDC بازار لینوکس با رشد سالیانه ۲۶ درصد تا سال ۲۰۰۸ به ۷/۳۵ میلیارد دلار می رسد!
بازار نرم افزار بر روی لینوکس با نرخ رشد سالیانه ۷/۴۴درصد تا سال ۲۰۰۸ به ۱۴ میلیارد دلار می رسد!
شرکت های بزرگ مانند Oracle و IBM سرمایه گذاری های سنگینی را برروی لینوکس انجام داده اند و کمپانی Oracle صریحا اعلام کرده که عمده محصولات خودش را برروی لینوکس ارائه خواهد کرد و شرکت IBM نیز کلیه محصولات سخت افزاری خود را مجهز به لینوکس کرده است.
در ایران نیز شرکت های ایز ایران و داده پردازی ایران نیز پروژه هایی را دراین زمینه تعریف نموده اند.
● مقایسه ویندوز و لینوکس
▪ ویندوز
یک سیستم عامل کامل، محصول شرکت مایکروسافت و کاملا تجاری است.
این سیستم عامل استراتژی بازارگرا دارد و تنها در دو بسترDec Alpha و X۸۶ اجرا می شود. سخت افزارهای مورد استفاده در سیستمهای رومیزی را به راحتی پشتیبانی می کند و در حال حاضر، بیش از ۹۰ درصد سیستمهای رومیزی از ویندوز استفاده می کنند.
▪ لینوکس
هسته لینوکس به علاوه تعدادی برنامه های کاربردی، لینوکس را به وجود می آورد و محصول یک شرکت یا یک کشور خاص نیست ولی دارای توزیع های مجانی و پولی است. در حدود ۳۰ توزیع کننده رسمی و بزرگ دارد.
لینوکس سیستم عاملی متن باز به حساب می آید که کد منبع آن در دسترس همگان قرار دارد و قابلیت اجرای لینوکس روی اکثر بسترهای سخت افزاری مانند X۸۶ ،PowerPC ، Alpha MIPS ،Motorolla ۶۸K... آن وجود دارد. استراتژی آن نیز سرویس گرا است.
● تعامل لینوکس و ویندوز
▪ استراتژی تجارتی
الف) لینوکس
ـ سیستم عامل متن باز
ـ دارای توزیع های مجانی و پولی
ـ استراتژی سرویس گرا
ب) ویندوز
ـ سیستم عامل تجاری
ـ استراتژی بازارگرا
▪ هزینه کلی مالکیت
استفاده از لینوکس = کاهش ۳۰ تا ۷۰ درصدی هزینه کلی مالکیت
ـ هزینه ها
ـ هزینه خرید لینوکس < ویندوز
ـ هزینه نگهداری و آموزش لینوکس > ویندوز
ـ هزینه پشتیبانی لینوکس > ویندوز
ـ هزینه تغییر لینوکس < ویندوز
▪ پشتیبانی سخت افزاری
ـ مایکروسافت: قلب تولید کنندگان سخت افزار
ـ پشتیبانی سخت افزارهای مورد استفاده در سیستم های رومیزی: ویندوز < لینوکس
ـ پشتیبانی سخت افزارهای مورداستفاده در سرور ها: ویندوز > لینوکس
▪ تنوع برنامه ها (سیستم ها)
الف) لینوکس
ـ تنوع برنامه ها در مدیریت شبکه در لینوکس
ـ تنوع بانک های اطلاعاتی در لینوکس
ب) ویندوز
ـ تنوع بازی ها در ویندوز
ـ تنوع ابزارهای فردی در ویندوز
▪ سرور ها
الف) لینوکس
ـ پرطرفدار ترین سرور در جهان
ـ مورد استفاده درسرور های با حجم کاربالا
ب) ویندوز
ـ دردست داشتن قسمت کوچکی ازاین بازار
ـ مورداستفاده درسرور های با حجم کارکم
▪ رومیزی ها
ـ ویندوز بالای ۹۰درصد از بازار رومیزی ها را دردست دارد
ـ مکینتاش درحدود ۶درصد از بازار رومیزی ها را دردست دارد
ـ لینوکس در حدود ۴درصد از بازار رومیزی ها را دردست دارد
ـ سهم لینوکس در بازاررومیزی ایران، نزدیک صفر درصد!
▪ واسط کاربر گرافیکی
الف) لینوکس
ـ واسط های کاربرگرافیکی گوناگون
ـ انتخابی بودن استفاده ازواسطهای کاربرگرافیکی
ـ مبتنی بر X Protocol
ب) ویندوز
ـ واسط گرافیکی ساده تر
ـ فقط یک واسط گرافیکی
ـ اجباری بودن استفاده ازواسط کاربرگرافیکی
▪ امنیت
بسیاری از مشکلات امنیتی، ناشی از اشتباهات برنامه نویس ها می باشد
الف) در لینوکس
ـ Open Source بودن اشتباه برنامه نویسی را کم می کند
ـ معمولااشکالات امنیتی کمتر از ۱ روز برطرف می گردد
ـ مدیریت برروی وصله(Patch Management) عالی است
ب) ویندوز
ـ رفع اشکالات امنیتی بین چندروز تا چند هفته طول می کشد
ـ نظارت کم برکدها باعث بروزاشکالات امنیتی زیادی شده است
▪ کرم و ویروس
الف) ویندوز
ـ ۸ کرم و ویروس در هرروز... به دلیل ساختار ویندوز و اشکالات موجود درکد ویندوز
معماريپايداريكي از جريان هاي مهممعماريمعاصر است؛ جريانيكه عكس العملي منطقي در برابر مسائل و مشكلات به وجود آمده عصر صنعت به شمار ميرود. همانگونه كه مي دانيم با انقلاب صنعتي و پيشرفت هاي فني- تكنولوژيكي در عرصهمعماري،معماريبومي اقصي نقاط دنياكه با توجه به طبيعت و محيط پيرامون خود شكل مي گرفت و همساز با اقليم سر برميافراشت، به دست فراموشي سپرده شد. معماريمدرن نيز كه زاده اينتحولات بود، به طور كل بستر شكل گيريمعماريرا ناديده گرفت. پيشرفت هاي عظيم تكنولوژي استخراج نفت و ساير ذخاير زيرزميني نيز استفاده هر چهبيشتر اين منابع تجديد ناپذير را فراهم آورد و لذا با وجود منابع سوختي فراواني كهدر دسترس بود، تامين نيازهاي گرمايشي به راحتي ميسر شد.
دهه 70 را ميتوان دهه آگاهي يافتن از بحران هاي زيست محيطي ناميد كه عكس العمل هايي را در دنياايجاد كرد كه توسعهپايداريكي از آنهاست. توسعهپايداركه در دهه 70 مطرح شد،حاصل شناخت عميق نسبت به محيط پيرامون بوده است. از آنجا كه طبق آمار، 50 درصدذخاير سوختي در ساختمان ها مصرف مي شود، لذا جست وجوي راه حل اساسي براي اين معضلبديهي مي نمايد. نكته ديگر اينكه علاوه بر توجه به طبيعت، توجه به انسان نيز در اهمموارد قرار گرفت. انسان مدرن كه در پس جوامع صنعتي به ابزار بدل شده است، نقطه اصليتوجه توسعهپايداراست ومي توان گفت كه طراحيپايدارو توسعهپايداربه خاطر ابعاد انسانمدارانه و انسان گرايانه ارزش و اعتباري خاص يافته اند.
توسعهپايدار، توسعه اي است كيفي ومتوجه كيفيات زندگي است و هدف از آن، بالا بردن سطح كيفيت زندگي براي آيندگاناست.
در راستاي تحقق اهداف توسعهپايدار، پايداري محيطي درارتباط بامعمارياهميتزيادي دارد و مسائل زيست محيطي كه آينده بشر را به خطر انداخته است، معماران را بهچاره انديشي وا داشته است.
پايداري محيطي با هدف حفظ محيط زيست بر موارد زيرتاكيد دارد:
-كاهش اتلاف و پخش انرژي در محيط
-كاهش توليد تاثير گذارنده هابر سلامت انسان
-استفاده از مواد قابل بازگشت به چرخه طبيعت
-رفع سموممواد
پايداري محيطي در عرصه كار معماران نيز با اهداف زير تبيين مي شود:
-مصرف بهينه منابع انرژي
-استفاده از مصالح تجديد پذير
-حفاظت و عرضه انرژيو بازيافت كامل آن بدون ايجاد آلودگي
اصل طراحيپايداربر اين نكته استواراست كه ساختمان، جزئي كوچك از طبيعت پيراموني است و بايد به عنوان بخشي از اكوسيستمعمل كند و در چرخه حيات قرار گيرد.
طراحيپايدارهمانگونه كه ذكر شد،طراحي است مردمي و لذا كيفيت فضاهاي داخلي ساختمان اهميت ويژه اي مي يابند. حال اينسئوال مطرح است كه كيفيت خوب چگونه حاصل مي آيد؟ بدون ترديد كيفيت مطلوب بدون توجهبه طبيعت، نورگيري مناسب فضاها و تهويه مطبوع فراهم نمي آيد. در ضمن از آنجا كهپايداري و ماندگاري خود ساختمان به عنوان يك پديده مد نظر است، لذا ساختن با كيفيتبالا و استفاده از مصالحي با قابليت ماندگاري طولاني نيز بايد در نظر گرفته شود. رسيدن به چنين شرايطي با استفاده از مديريت كارآمد و به كار گيري آخرين تكنولوژي هاصورت مي گيرد. دستيابي به استانداردهاي بالاي كيفيت، امنيت و آسايش كه در واقعسلامت انسان ها را تامين مي كند از مهمترين اهدافمعماريپايداراست. در ضمن اينكه ايننكته را نبايد ناديده گرفت كه بهره گيري از تجربيات گذشتگان در بهبود كيفيتمعماري، راهگشاي دستيابي بهطراحيپايدارخواهدبود.
بهبود كيفيتمعماريدر طراحيپايداردر راستاي نيل به يكهدف صورت مي گيرد و آن هم آسايش است. نكته مهمي كه در اين نوعمعماريمورد توجه قرار ميگيرد، آن است كه تمامي عوامل دخيل در آسايش، مرتبط با هم و به صورت يك سيستم واحددر نظر گرفته مي شود. آنچه زيرمجموعه آسايش در معناي عام آن قرار مي گيرد عبارتنداز: آسايش، آرامش، امنيت، ايمني و سلامت. آنچه به تفصيل پيرامون طراحيپايدارگفته شد، نشان دهندهنوعي نگرش بهمعمارياستكه بر چند نكته اساسي اشاره دارد:
1- كيفيت گرايي 2- توجه به آينده 3- توجه به محيط،
لذا طراحيپايداريك سبكفرمال نيست و برگرفته از شرايط زودگذر و هيجانات آني نيست، بلكه در بطن خود واجدمفاهيم عميقي است كه پيوند دهنده انسان، طبيعت ومعمارياست.
چارلز جنكز در آخرین فصل كتابش این مسئله را خاطر نشان میسازد كه نابودی زمین توسط ما منجر به نابودی 27000 گونه زیستی در یكسال میشود یعنی هفتاد و چهار انقراض در یك روز و یا سه نابودی در یك ساعت! مدارك جدیدتری براساس مجله تایم مورخ 31 ژانویه 2000، این تعداد را بالاتر نشان میدهد یعنی صدها انقراض در یك روز! گرم شدگی كره زمین، نازك شدن لایه ازن بعلت استفاده از انواع آلاینده ها، افزایش آلودگی محیط زیست و انقراض گونههای زیستی همه و همه با هم میآمیزند تا ضرورت بوم شناسی و مسائل زیست محیطی را برای آینده قابل پیشبینی گردانند. بطوریکه پیشی گرفتن خاكستری در برابر جهان سبز آینده، قابل تأمل ترین مسئله قرن حاضر به شمار میآید.
در این میان توسعه به عنوان یكی از بزرگترین عوامل تغییر محیط زیست و به تبع آن ساخت و ساز كه جزو صنایع بزرگ در استخدام نیروی انسانی (صدها هزار كارگران ساختمان و فنون مربوطه)، باعث از بین بردن زمینهای كشاورزی، فرسایش خاك و آلوده كننده محیط زیست و به مخاطره انداختن سلامتی و بهداشت مردم است و بر بحران انرژی دامن میزند. بحرانی که در اواسط دهه 1965 با افزایش میزان آلودگی محیط زیست هشداری به جهانیان محسوب شد، سبب تشکیل گروههای طرفدار محیط زیست كه از حامیان محیط زیست در جهان بودند گردید و مفهوم گسترده ای تحت عنوان پایداری را پی گیری نمود.
اصطلاح پایداری (sustainable) برای نخستین بار در سال 1986 توسط كمیته جهانی گسترش محیط زیست تحت عنوان (رویارویی با نیازهای عصر حاضر بدون به مخاطره انداختن منابع نسل آینده برای مقابله با نیازهایشان) مطرح شد و هرروز بر ابعاد و دامنه آن افزوده میشود تا استراتژیهای مناسبی پیش روی جهانیان قرار گیرد.
در این جهان، معماران نیز همسو با سایر دست اندرکاران در پی یافتن راهکارهای جدیدی برای تأمین زندگی مطلوب انسان بوده اند. بدیهی است که زندگی، کار، تفریح، استراحت و... همه و همه فعالیت هایی میباشند که در فضاهای طراحی شده توسط معماران صورت پذیرفته و از آنجا که نقاط ضعف و قوت یک ساختمان بر زیست بوم جهان تاثیر مستقیم خواهد داشت، وظیفه ای بس حساس در این خصوص بر عهده معماران میباشد. کاربرد مفاهیم پایداری و توسعه پایدار در معماری، مبحثی به نام «معماری پایدار» آغاز نموده اند كه مهترین سرفصلهایی آن با عنوان "معماری اكوـ تك"، "معماری و انرژی ـ معماری سبز" ایجاد میگردد.
تعاریف ساخت و ساز پایدار
ساخت و ساز پایدار این چنین تعریف شده است: «مدیریت یك محیط پاك و سالم براساس بهرهبرداری مؤثر از منابع طبیعی و اصول اكولوژیكی» که هدف از طراحی ساختمانهای پایدار کاهش آسیب آن بر روی محیط و منابع انرژی و طبیعت است، كه شامل قوانین زیر میباشد:
1 – كاهش مصرف منابع غیر قابل تجدید
2 – توسعه محیط طبیعی
3- حذف یا كاهش مصرف مواد سمی و یا آسیب رسان بر طبیعت در صنعت ساختمانسازی
بنابراین بطور خلاصه ساختمان پایدار را میتوان این چنین تعریف نمودد: ساختمانی كه كمترین ناسازگاری و مغایرت را با محیط طبیعی پیرامون خود و در پهنه وسیعتر با منطقه و جهان دارد.
تكنیكهای ساختمانسازی در یك پهنه وسیع در جهت تأمین كیفیت یكپارچه از نظر اقتصادی، اجتماعی و محیطی میكوشند. بنابراین استفاده معقول از منابع طبیعی و مدیریت مناسب ساختمان سازی به حفظ منابع طبیعی محدود و كاهش مصرف انرژی كمك نموده (محافظت انرژی) و باعث بهبود كیفیت محیطی میشود.
اهدف کلی ساختمانهای پایدار
• بهرهبرداری مناسب از منابع و انرژی
• جلوگیری از آلودگی هوا
• مطابقت با محیط
اصول توسعه ساخت و ساز پایدار
برای ایجاد تعادل میان سطوح تنوع زیستی، سه اصل توسعه صنعت ساخت وساز پایدار كه در جهت و حفظ تنوع زیستی در شهر باید رعایت شوند، به شرح زیر است:
• استفاده پایدار از منابع زیستی: بدین معنا كه باید دقت شود كه منابع زیستی بهرهبرداری شده در سامانههای توسعه در كجا استفاده میشوند، و چگونه میتوان آنها را پایدار نگهداشت، و از منابعی كه سریعتر جایگزین میشوند استفاده شود. به عنوان مثال؛ از چوب درختهایی باید استفاده شود كه سریعتر رشد كرده و میتوانند جایگزین شوند. همچنین از منابع متنوع استفاده كرد،كه نوع خاصی از بین نرود، و یا مثلا مساحت جنگلها را مقدار ثابتی نگهداشت و از مقدار میعنی كمتر نشوند، و یا از گونه خاص موجودی به علت منافع اقتصادی حمایت نشوند.
• استفاده از منابع تجدید ناپذیر: استفاده عاقلانه از منابع غیر قابل تجدید باید به طور گسترده اعمال شود. به عنوان مثال؛ استفاده از منابع فسیلی برای سوخت غیر عاقلانه است. و یا در ساختن صندلی از چوبی استفاده شود كه در طبیعت از سرعت تجدیدپذیری و جایگزینی بالاتری برخوردار است.
• كاربرد معقول از چوب (به عنوان یک منبع تجدید ناپذیر) باعث میشود كه به اصل منبع لطمهای نخورده و امكان جایگزینی آن در طبیعت وجود داشته باشد، و حتی در نوع رنگی كه در آن بكار برده میشود از موادی كه كمتر كه برای محیط زیست ضرر دارد استفاده شود.
• حفاظت از تنوع زیستی: از منابع زیستی به خوبی نگهداری شود،و مشاركت افراد جامعه در جهت بقاء و تنوع زیستی موجود الزامی باشد. طوری از سامانه استفاده شود كه همه اجزاء خود حافظ مجموعه باشند. مردم به طور صحیح از منابع محیطی بهره گیرند، و به آنها آموزش داده شود كه از هر محصول یا منبعی در جای خود و به صورت بهینه استفاده كنند. مثلا در مورد مبلمان شهری، استفاده صحیح از ان به مردم آموزش داده شود. و با اندك نقصی به كنار گذاشته نشوند، بلكه تعمیر و یا در غیر این صورت به محصولی دیگر تبدیل و یا در نهایت مواد اولیه آن بازیافت شود. (مفیدی، مبانی مقدماتی توسعه و طراحی شهر پایدار)
طراحی پایدار و اصول اولیه آن
طراحی پایدار همكاری متفكرانه معماری با مهندسی مكانیك، برق و سازه است. علاوه بر فاكتورهای متداول طراحی مانند زیبایی، تناسب و بافت و سایه و نور و امكاناتی كه باید مد نظر قرار گیرند، گروه طراحی باید به عوامل طولانی مدت محیطی، اقتصادی و انسانی توجه نموده و اصول اولیه آنرا که به قرار زیر است، مد نظر قرار دهد:
• درك محیط:
طراحی پایدار با درك از محیط آغاز میشود. اگر ما به امكانات محیطی كه در آن هستیم آگاه باشیم میتوانیم از صدمه زدن به آنها جلوگیری كنیم. درك محیط باعث مشخص شدن مراحل طراحی از جمله جهت قرارگیری نسبت به خورشید و چگونگی قرارگیری ساختمان در سایت و حفظ محیط پیرامون و دسترسی سیستم نقلیه و پیاده میگردد.
• ارتباط با طبیعت:
چه ساختمان در داخل محیط شهری باشد و چه در یك محیط طبیعیتر، ارتباط دادن طبیعی به محیط طراحی شده روح و جان میبخشد.
• درك روندهای موجود در طبیعت: در سیستم موجود در طبیعت زباله موجود نیست. لاشه یك موجود، غذای یك موجود دیگر میشود. به بیان دیگر موجب احترام بشر به نیازهای انواع گونههای طبیعــــی میگردد. رونــــــدهایی كه باعث احیـــا میشوند تا ضایع كردن، به بیشتر زنده مــاندن ما میانجامند.
• درك تأثیرات محیطی:
طراحی پایدار سعی در درك تأثیرات محیط از طریق ارزیابی و تحلیل سایت دارد:
ارزیابی انرژی مصرفی، سمیت مصالح و تكنیكهای ساختمان سازی.
بطوریکه تأثیر منفی محیطی را میتوان از طریق استفاده مصالح ساختمان سازی پایدار، مصالح با سمیت كمتر و مصالح ساختمانی قابل بازیافت کاهش داد.
• روند مشاركتی طراحی:
طراحان پایدار، اهمیت توجه به هر نظری را میدانند. همكاری با مهندسین مشاور و متخصصین دیگر در مراحل اولیه طراحی صورت میپذیرد. طراحان همچنین به نظرات ساكنین محلی و همسایگان محلی نیز توجه میكنند.
• درك مردم:
طراحان پایدار باید به فرهنگ و دین و نژاد مردمی كه قرار است برای آنها طراحی كنند، توجه كنند.
بنابراین معماری پایدار تركیبی چند ارزشی در بر دارد:
زیبایی شناسی، محیط، اجتماع، سیاست و بعبارتی طراحی و ساختمان سازی هماهنگ با محیط.
یك معمار باید زیركانه چند فاكتور را در نظر بگیرد: مقاومت و پایداری و طول عمر بنا، مصالح مناسب، و مفهوم و كانسپت.
تمام اصول معماري پايدار بايد در يک پروسه کامل – که منجر به ساخته شدن محيط زيست سالم مي شود- تجسم يابد.
شهرسازی پایدار
شهرهای ما درگذشته بهترین نمونههای پایداری را درخود متجلی ساخته اند. توجه به محدودیتهای اکولوژیکی محل نظیرآب، توسعه متناسب وسازگاربا طبیعت،صرفه جویی درمنابع، استفاده از مواد ومصالح بومی، ابداع روشهای مؤثرومناسب جهت ادامه حیات، نظیرقنات وبادگیرواستفاده هنرمندانه از آب وگیاه جهت تلطیف هوا وایجاد مناظرمطبوع، ایجاد باغها وباغچه ها درحیاطها، فضاهای عمومی واطراف شهرها همه نمونه هایی از عوامل مؤثردراین پایداری بوده اند. لیکن امروز شهرسازی با تبعیت از الگوی کلاسیک توسعه وپیروی کورکورانه از مدلهای کلیشه ای توسعه شهری (عمده تجدد)که نسبت به شرایط وخصوصیات بومی بی اعتنا است، نه تنها شرایط ناپایداری را درشهرها پدید آورده است، بلکه ناپایداری مناطق اطراف را نیز به دنبال داشته است.
به نظرمی رسد مفاهیم توسعه پایداربه خوبی با اهداف ومقاصد شهرسازی نوین سازگارباشد وبنابراین شهرسازی بتواند به عنوان وسیله مؤثری برای تحقق اهداف پایداری از آن استفاده به عمل میآورد (Selman , 1995) با گسترش مفاهیم توسعه پایدار، پیش بینی میشود که مورخین شهرسازی، دهه 1990 را به عنوان دهه توسعه پایدارمعرفی کنند وانتظارمی رود درسالهای آتی شاهد شکل گرفتن تئوریها، روشها وابزارمربوط به چنین تفکری درشهرسازی باشیم. دراین جا، ضمن بررسی وضع موجود شهرها از نظرپایداری به ذکرخصوصیات شهرپایدارونحوه حرکت به سوی این مفهوم میپردازیم.
توجه به محدودیتهای اکولوژیکی، پایداری اجتماعی، چارچوب اخلاقی جدید، عدالت اجتماعی، جمع گرایی وارزیابی از مهمترین خصوصیاتی است که درشهرپایداربه آنها اشاره خواهد شد.
«مسئله اصلی درقرن 21 این خواهد بود که چگونه درچهارچوب محدودیتها وهماهنگ با زمین وهمنوعان خود، زندگی خوب و درستی داشته باشیم. شهرهای بزرگ حاصل بیرحمی، گمراهی وافسارگسیختگی انسان است وشهرهای قابل زیست، پایداری خودرا مدیون فروتنی، عطوفت وقبول مفهوم قناعت هستند».
واژه توسعه پایداراولین باربه طوررسمی توسط برانت لند درسال 1987 درگزارش «آینده مشترک ما» مطرح گردید. این واژه به مفهوم گسترده آن شامل «اداره وبهره برداری صحیح وکارآازمنابع پایه، منابع طبیعی، منابع مالی ونیروی انسانی برای نیل به الگوی مصرف مطلوب همراه با بکارگیری امکانات فنی وساختاروتشکیلات مناسب برای رفع نیاز نسلهای امروز وآینده بطورمستمروقابل رضایت» میشود.(مکنون 1374)
پایداری خود به مفهوم برآوردن نیازهای فعلی بدون از بین بردن قابلیتهای نسلهای آینده درتأمین نیازهای خود میباشد. یکی از نتایج عمده تحولات عصرحاضرکه درحقیقت عصراستیلای تکنولوژی واقتصاد است، این است که انسان کاملاً از طبیعت جدا شده ودرمسیرناپایدارقرارگرفته که قطعاً به تخریب کامل محیط زیست واز بین رفتن شرایط زیست برروی کره زمین منتهی خواهد شد.
پایداری را میتوان درسطوح ومقیاسهای مختلف تحقق بخشید. درسطح بین المللی، برنامه محیط زیست ملل متحد واتحادیه بین المللی حفظ طبیعت درصدد گسترش وبسط مفهوم پایداری هستند. درسطح ملی کمیتههای وشوراهای توسعه پایدارکه غالباً به بالاترین مراجع تصمیم گیری وابسته اند، تشکیل یافته اند.
دربرخی از کشورها منجمله درایالات متحده، تلاشهایی نیز درسطح ایالتها صورت گرفته که ابتکارتوسعه پایدارایالت مینه سوتا وپروژه توسعه پایداردرکارولینای شمالی را میتوان از آن جمله دانست. با مطرح شدن پسوند پایداربرای توسعه، دیدگاههای جدیدی نسبت به توسعه عرضه گردید که دربخشهایی تحت عناوین توسعه پایدارمنابع آب، توسعه پایدارکشاورزی، توسعه پایدارجنگلها، توسعه انسانی پایدارونظایرآن ارائه شده اند (مکنون 1375).
لیکن دراین اواخرشهرسازان وبرنامه ریزان منطقه ای نیز به فکرپیداکردن زمینههای ممکن پایداری وتوسعه پایداردرمقیاس کوچکترواجرایی تر شهرها ومناطق افتاده اند. با اولین نمونههای عملی این تفکر به سرعت بین شهرسازان وبرنامه ریزان منطقه ای مقبولیت پیداکرد تا آنجا که دربعضی از کشورها به عنوان دستورالعمل تهیه طرحهای شهری مورد استفاده قرارگرفت.
با توجه به تاریخچه شهرسازی از نظراجرایی، دومقیاس شهری ومنطقه ای مناسبترین موقعیت را جهت تحقق هدف پایداری دراختیارمی گذارند. شهرسازی به عنوان یک رشته علمی ویک زمینه عملی وحرفه ای قادراست سهم عمده ای درایجاد سکونتگاههای انسانی پایدار، اعم از شهریا منطقه برعهده داشته باشد.
دراین دو سطح است که یک شهرساز حرفه ای جدید میتواند براساس تفکر: «جهانی فکرکنید، محلی عمل کنید» شکل بگیرد. امروز دیگر برماروشن است که هیچ شهریا منطقه ای نمی تواند خودرا مستقل ومنفک از محیط اطراف بداند. آلودگی هوای شهرها ومناطق موجب گرم شدن کره زمین گردیده ونفوذ توسعه به زیستگاههای حساس سبب تهدید تنوع زیستی شده وآلودگی رودخانه ها وتخریب آبخیزهای کوچک آثارفزاینده تخریبی برآبخیزهای بزرگترداشته است.
تشکیل جزایرحرارتی پدیده دیگری است که به خاطروجود واحدها وعوامل گرمازا نظیراتومبیل وصنایع، وتابش وتشعشع از سطوح مختلف نظیر آسفالت وانواع فلزات ومواد ومصالح ساختمانی صنعتی درشهرها خصوصاً شهرهای بزرگ بوجود میآید وموجب ایجاد چتری از درجه حرارت بالا درسطح بالای شهرشده، سبب میشود تا این مناطق درمقابل جریان هوای سطحی همچون مانع عمل کرده وآن را به سطوح بالاترهدایت نماید. این امرنهایتاً باعث سکون هوا وتمرکز آلاینده ها درسطح شهرخواهد شد.
وضعیت شهرها درکشورهای جهان سوم از این جهات بسیاروخیم تراست. افزایش جمعیت، افزایش شهرنشینی، منابع طبیعی محدود، صنایع وابسته به طبیعت، فقدان سیاستهای مؤثرکنترل، عدم آگاهیهای لازم از سیاستهای زیست محیطی وفقرکلی حاکم براکثراین کشورها مشکلات جدی تری را برای شهرها دراین دسته ازکشورها پدید آورده است. به خاطرفرسودگی محیط شهری، حدود 600 میلیون نفراز جمعیت این کشورها درشرایط خطرناک وتهدید کننده ای به سرمی برند. حدود یک سوم جمعیت شهری اینها درمسکن زیر استاندارد زندگی میکند وحداقل 250 میلیون نفرساکنین این شهرها دسترسی به آب لوله کشی ندارند و 400 میلیون نفرفاقد تسهیلات بهداشتی هستند.
وضعیت شهرهای بزرگ دراین کشورها از اینهم بدتر است. بهرحال فعالیتهای شهرسازی درهمه کشورها یک وسیله مؤثرجهت اجرا وتحقق سیاستهای ملی ومحلی موقعیتهای عمده ای جهت تجدید نظردراستفاده از زمین، انرژی ومحیط زیست ارائه میدهد تا بدینوسیله بتوان سکونتگاههایی ایجاد کرد که نه تنها زندگی مطلوب وبا کیفیتی را برای نسل حاضرونسلهای آینده درشهرها تأمین کند، بلکه پایداری کره زمین وروح انسانی را نیز تضمین نماید.
سلمن (1995)، ضمن تحلیل نقش شهرسازی درایجاد پایداری درشهرها هشت زمینه فعالیت را به شرح زیرجهت دستیابی به شهر پایداربه شهرسازان توصیه میکند. هرفعالیت اصلی از چند عامل مشخص تشکیل شده است:
1-حمایت از سرمایههای طبیعی حساس، شامل:
-دفاع از کیفیت هوا
-دفاع از کیفیت آب
-دفاع از زیستگاههای عمده
-حداقل بهره برداری از منابع تجدید ناپذیر
2-حفاظت ونگهداری از منابع طبیعی، شامل:
-بکارگیری اهرمهای شهرسازی درحفظ منابع طبیعی
-حداکثر استفاده از توانهای احیاء وبازسازی
-فعال نگاهداشتن مستمرکاربریهای شهری
-ایجاد فضاهای سبز به عنوان یک استراتژی
3-آینده نگری درتصمیمات، شامل:
-برنامه ریزی با افق بلند مدت
-توجه به ارزش واقعی منابع طبیعی درتصمیم گیری ها
-استفاده از امتیازات خاص درتصمیم گیری
-استفاده از روش ارزیابی درتصمیم گیری (EIA)
4-عدالت اجتماعی درجامعه وبین نسلها، شامل:
-توجه به آثارزیست محیطی درخارج از محدوده شهر
-الزام همبستگی با سازمان ونهضتهای خارجی
-پیگیری مستمراز وضعیت کیفیت محیط
-نظارت برفعالیتهای صنعتی به منظورآگاهی از تولید ودفن ضایعات صنعتی
5-چرخه سالم توسعه، شامل:
-حداکثر استفاده ازارزیابی زیست محیطی درارزیابی پروژههای عمرانی
-سازگاری وهماهنگی سیاستهای توسعه
-استفاده از روشهای برنامه ریزی محیط زیست براساس ظرفیت ها وآستانه ها
-دردسترس بودن اطلاعات زیست محیطی صحیح وکامل برای مدیران وتصمیم گیرندگان
-معرفی نمونههای موفق درشهرها درارتباط با انرژی، مواد وحمل ونقل و....
6-ترغیب وتشویق شهروندان، شامل:
-تصمیم گیری شفاف
-نقش خلاقانه مدیران
-اتخاذ سیاست مناسب برای رایانه ها
-طرحهای توسعه ای که ارتباط وهمفکری را ارتقاء بخشد.
7-استفاده از محصولات با دوام، شامل:
-نظارت برتولید کالاها
-استفاده از ابتکارات جدید
-سعی درتوافق ورتق وفتق مسائل
لیکن مسئله این است که مفهوم پایداری را چگونه میتوان درشهرها تحقق بخشید ؟ یک شهر پایدارچیست ودارای چه خصوصیاتی است ؟ دراینجا سعی خواهد شد عناصر وخصوصیات برجسته پایداری درسطح شهر ومنطقه مورد بررسی قرارگیرد.
توجه به محدودیتهای اکولوژیکی عمده درشهرپایدار
توجه به محدودیتهایی نظیرزمین، آب وهوا، تنوع زیستی وعناصر دیگر محیط زیست طبیعی، اساسی ترین اقدامی است که شهرساز یا برنامه ریز منطقه ای باید درجهت تحقق پایداری اعمال نماید. بدون هیچ تردید الگوهای توسعه شهری ومنطقه ای زمینههای فوق العاده مناسبی را برای دستیابی به پایداری فراهم میسازند.
بنابر گفته رزلند (1992) «شهرها امکانات وموقعیتهای فراوانی را برای حل مسائل زیست محیطی دارا میباشند. طراحان، برنامه ریزان ومسئولین شهری هم میتوانند وهم باید دربکارگیری شیوههای جدید توسعه پایدارومدیریت شهری پیشقدم شوند». بدیهی است که شهرها وتوسعههای شهری دارای آثارمتعدد اکولوژیکی هستند (بحرینی، الف 1376) وجدی بودن بحرانهای زیست محیطی درسطوح جهانی ومحلی که تا حدودی ناشی از الگوهای معاصر توسعه شهری است، ضرورت اعمال یک دیدگاه جدید مدیریت شهری ومنطقه ای براساس اهداف اکولوژیکی را اجتناب ناپذیرمی نماید.
روند جهانی پدیدارشدن شهرهای بزرگ، براضطرارایجاد مدیریت شهری جدید بیش از پیش میافزاید. برطبق گزارش مؤسسه منابع جهانی (1994، WRI) نرخ شهرنشینی با سرعتی بیش از نرخ افزایش مطلق جمعیت درحال افزایش است: «تاسال 2005 میلادی نیمی از جمعیت جهان درشهرها زندگی خواهند کرد. درسال 2025 از هرسه نفر، دونفردرشهرها ساکن خواهند بود. تاسال 2000 تعداد 486 شهردرکشورهای درحال توسعه دارای جمعیتی معادل یک میلیون نفر یا بیشتر خواهند بود وشهرهایی همچون سائوپولو ومکزیکوسیتی دارای جمعیتهای باورنکردنی 22و24 میلیون نفر خواهند شد (Carley and Chritie 1993). درچنین شرایطی، شهرسازان اینگونه شهرها با مسائل زیست محیطی وحشتناکی روبروخواهند شد. توجه به ملاحظات زیست محیطی وحفاظت از محیط زیست به هیچ وجه امر تازه ای درشهرسازی وطراحی شهری نیست.
هدف شهرهای پایدارامروز برپایه تفکرات گذشته استواراست. برای مثال کاربرجسته یا ن مک هارگ (1969)وتوجهی که وی برظرفیت برد، حفاظت از اراضی حساس، برنامه ریزی آبخیز وبرنامه ریزی اکولوژیکی زمین بطورکلی داشت همگی
پایههای ارزشمندی برای مفاهیم جدید پایداری بوده اند. شاید آنچه را که امروز تفاوت کرده توجه واولویتی است که به محدودیتهای اکولوژیکی دربرنامه ریزی، طراحی واداره شهرها داده میشود. درطراحی شهری نیز اخیراً اقدامات عمده ای جهت تجدید نظردرشکل شهرها کنترل رشد وتدوین دیدگاههای جدید برای آینده شهرها صورت گرفته که دررأس این اقدامات اهداف پایداری مورد تأکید قرارگرفته است.
برطبق این نظریات، شهرها باید نمونه هایی از انسجام وهماهنگی زیست محیطی باشند. کلیه پروژههای بزرگ باید نسبت به جنبههای زیست محیطی کاملاً مسئولانه برخوردکرده، آثارفعالیتهای خودرا صریحاً مشخص نمایند. درچارچوب مفهوم پایداری باید درجستجوی زندگی شهری وشکل شهربدون اتومبیل بود. (Designing America , 1995).
بدیهی است مسئله تنها تعیین چند منطقه حفاظت شده دردوردست ها نیست. بلکه توجه به محدودیتهای اکولوژیکی وآثارزیست محیطی درهرمرحله از توسعه شهر، هرجنبه از طراحی شهری، از صرفه جویی درمصرف انرژی درساختمانها گرفته تا شبکه حمل ونقل منطقه ای ونحوه عمل بخشهای تجاری وصنعتی درشهرباید مد نظرقرارگیرد. برنامه ریزی برای پایداری باید ساختارهای اجتماعی، کالبدی، سیاسی واقتصادی را به طوراساسی تغییر دهد تا امکان تحقق اهداف پایداری فراهم گردد.
روشن است که رابطه تنگاتنگی بین پایداری وسیاستهای مدیریت توسعه شهری ومنطقه ای وجوددارد. لیکن گرچه کنترل رشد همواره به عنوان یکی از اهداف مدیریت شهری مطرح بوده است، درکمترجایی است که چنین اقداماتی به نتیجه مطلوب رسیده باشد. برای مثال شهرتهران از حدود 30 سال پیش یعنی زمانی که جمعیت آن کمتر از 5/2 میلیون نفر بوددارای شورایی به نام شورای عالی نظارت برگسترش شهر تهران بوده است که به خاطرمحدودیتهای موجود درمنطقه نظیر آب، قصد کنترل رشد جمعیت شهرتا حداکثر 5/3 میلیون نفررا داشته است که از سالها پیش این هدف عملاً رها شده و جمعیت شهر هم اینک به دوبرابرسقف فوق افزایش یافته است.
درشهرپایدارتوجه بیشترمعطوف به استفاده اززمینهایی است که تحت پوشش توسعه شهری درآمده است. بخش اعظم رشد آینده جمعیت ونیاز به مسکن درمنطقه یا شهررا میتوان از طریق پرکردن بافت موجود شهر، افزایش متعادل، تراکم، نوسازی وبازسازی مناطق متروکه وفرسوده واحیاءوتغییرکاربری بناهای قدیمی موجود برآورده ساخت. اهداف شهرپایداربا اقداماتی که درجهت بازسازی ونوسازی بافتهای کهن ومناطق مرکزی شهرباید صورت گیرد، کاملاً هماهنگ بوده ودرحقیقت مکمل وحامی یکدیگرند، زیرا درشهر پایدارنیز هدف این است که قبل از مصرف ویا تخریب اراضی مهم طبیعی ویا اراضی بائردراطراف شهر، اززمینهای موجود درداخل شهر استفاده به عمل آید. تأکید برایجاد فضاهایی با دوام واحیاء واستفاده مجدد از بناها ودیگرعناصرموجود شهرخصوصاً درکشورما وجه مشترک مفیدی را بین دوهدف پایداری وحفظ آثار تاریخی پدید میآورد.
ایجاد شکلهای فشرده وجمع وجوربرای شهرها وجلوگیری از گسترش بی رویه آن به اطراف نیز نیازمند یک وسیله حمل ونقل پایدارترمی باشد. آثارسوء زیست محیطی اتومبیل امروز برکسی پوشیده نیست وبنابراین شهرپایدارباید دارای شبکه حمل ونقل مناسب ومتعادلی باشد.
دربسیاری از مطالعات، هزینههای اجتماعی، زیست محیطی واقتصادی وابستگی به اتومبیل که شامل مصرف زیاد سوختهای فسیلی، وارد کردن مقادیرقابل توجهی آلاینده به هوای شهرها وبسیاری هزینههای پنهانی دیگر میباشد برشمرده شده است. ولی با وجود این استفاه از وابستگی به اتومبیل همچنان درهمه شهرها روبه افزایش است.
تعداد اتومبیل، طول سفرهای درون شهری وسفرهای تکراری بین محل سکونت ومحل کار، همگی روز به روز افزایش مییابد. این روندها حاکی از الگوی پراکنده وگسترده کاربری زمین است که هم معلول است وهم علت. به این مفهوم که توسعه شبکههای حمل ونقل به اطراف شهرها از یک طرف با تأمین دسترسی سهل وسریع موجب بالا رفتن قیمت زمین، رونق ساخت وساز ونهایتاً گسترش توسعه شده واز طرف دیگر خود این توسعه نیاز به توسعه بیشتر شبکههای حمل ونقل را ضروری مینماید.
مثال روشن آن احداث بزرگراه آیت الله صدردرشمال شرق تهران به منظورتأمین دسترسی برای کاربریهای محدود این منطقه بودکه به توسعه سریع منطقه و نهایتاً تراکم بیش از حد رفت وآمد دربزرگراه مذکورمنجرگردیده است. یکی از صاحبنظران مسائل شهری (LOW ,1994 ) مسئله فوق را چنین بیان میکند: «دورتسلسلی که درآن وابستگی به اتومبیل منجر به عدم کارآیی کاربری زمین شده واین خود زمینه رانندگی بیشتری را فراهم میسازد».
دریک شهرپایدار، حمل ونقل سالم وفاقد آلاینده، خصوصاً پیاده روی ودوچرخه سواری غالب است. شکل شهرپایدارباید آنگونه باید که فعالیتهای فوق را تسهیل نماید. شهرهایی چون آمستردام، کپنهاگ ووین نمونههای خوبی از طراحی برای دوچرخه سواری هستند. این وسیله نقلیه به عنوان یکی از اجزاء عمده شهرهای پایداربسیارامیدبخش است.علاوه براین، شهرهای پایدارباید تأکید بیشتری برشبکه متعادل وجامع حمل ونقل عمومی نظیر راه آهن شهری، قطارواتوبوس برقی، دوچرخه واتومبیل شخصی داشته باشند. شهرپایدارباید آثارسوء زیست محیطی ومصرف منابع طبیعی خصوصاً زمین را به حداقل برساند. برای این منظورباید شکل کالبدی جدیدی بوجود آورد که حاوی مشخصات زیر باشد:
الگوی فشرده توسعه، تراکم نسبتاً بالا، استفاده کارآتراز زمین، شبکه حمل ونقل پایدار ومعقول با وابستگی کمتر به اتومبیل ودسترسی بیشتر به وسائل حمل ونقل عمومی ووجود امکانات پیاده روی ودوچرخه سواری، تأکید بیشتربراستفاده از اراضی درون شهری، استفاده جدید از بناهای قدیمی ف احیاء اراضی تخریب شده، حفاظت ونگهداری از اراضی حساس از نظراکولوژیکی ودوری از مناطقی که خطرسوانح طبیعی آنها را تهدید میکند نظیرمسیل ها ومناطقی که دارای فرسایش شدید ویا لغزش زمین میباشند.
شهرجمع وجورپایدارالزاماً شهربی روحیه وفاقد لطف نیست. برعکس شهرپایداربرسبزکردن فضاهای شهری وطراحی متکی به درخت وفضای سبز، پارکهای شهری وباغ وباغچه وشبکه بهم پیوسته فضاهای باز وسبز منطقه ای تأکید دارد.
ایجاد شهرهای پایدارهمچنین متضمن ایجاد تغییرات عمده درنحوه اداره و مدیریت شهرها وچگونگی اتخاذ سیاستهای سرمایه گذاری وتصمیم گیریها برای آینده شهر خواهد بود. چنین تغییراتی مستلزم اعمال برنامههای جدی تر درزمینه بازیافت و کاهش مواد زائد، صرفه جویی درمصرف انرژی واستفاده ازانرژیهای پاک نظیرخورشید، ترغیب به صرفه جویی درمصرف آب وتدوین سیاستهای قیمت گذاری که دربرگیرنده هزینههای واقعی زیست محیطی باشد وسیاستهای مصرف متکی برکاهش ضایعات وتشویق استفاده از محصولات وکالاهای با دوام تر وپایدارترمی باشد.
شهر پایدارشهری است که دارای آنچنان پایه اقتصادی باشد که نه تنها کمترین اثر نامطلوبی رابرمحیط زیست نداشته باشد، بلکه دراحیاء وارتقاء کیفیت آن نیز مؤثرباشد. صنعت وتجارتی که برپایه اصول پایداری متکی باشد باید اساس اشتغال وپایه اقتصادی شهر را تشکیل دهد. چنین فعالیتهایی باید دارای حداقل آلودگی، مصرف کم انرژی، محصولات بدون مواد زیان آور، قابل تجزیه درچرخه طبیعی واستفاده از مواد پایدار، ویک فرآیند بسته تولید برای محصولات بادوام باشد به نحوی که کالاهایی نظیرتلویزیون ویخچال پس از مصرف قابل برگرداندن به تولید کننده اصلی جهت بازیافت مواد باشند.
بطورخلاصه، پایه اقتصادی یک شهرباید حتی المقدوراز نظراکولوژیکی پایدارباشد. شهرداریها وسایر نهادهای شهری میتوانند با اتخاذ تدابیرگوناگونی مانند بخشودگی مالیاتی برای فعالیتهای هماهنگ با محیط زیست، سرمایه گذاری وحمایت مالی از چنین فعالیت ها، وضع قوانین ومقررات دقیقترومحکمتر وبرنامههای آموزشی برای صاحبان فعالیتها ومسئولین به تشویق وترغیب این فعالیتهای اقتصادی کمک کنند.
درحمایت از فعالیتهای تجاری وصنعتی باید علاوه براشتغال، درآمد وپایه اقتصادی، به ماهیت پایداری واحیاء زیست محیطی آنها نیز توجه کرد واین عوامل را نیز درتصمیم گیریهای مربوط به آنها دخالت داد. پیشرفت واقعی به سوی شهر پایداراز نقطه نقطه نظرزیست محیطی نیازمند ایجاد نهادهای اجتماعی جدید است. برای مثال، مرزهای سیاسی ندتاً با نظامهای طبیعی ویا عملکردهای عمده منطبق است وبنابراین شهرها اغلب قادربه برخورد با مسائل زیست محیطی خود وحل آنها درچنین سطوحی نمی باشند. شهریا مجموعه شهرهایی که درامتداد یک بسترآبخیز، پستی و بلندیهاویا واحدهای زیستی ـ منطقه ای موجود سازمان پیداکنند از این نظربسیارمعنی دارترند.
دستیابی به الگوهای پایدارترکاربری زمین نیز احتمالاً نیازمند نوعی تشکیلات وسازماندهی منطقه ای است. ایالت کالیفرنیا درایالات متحده دراین زمینه دست به ابتکاربسیارجالبی زده است. به این ترتیب که ایالات مذکوربه سیزده منطقه زیستی تقسیم شده وبرای هرکدام، یک شورای زیست منطقه ای تعیین گردیده است (Jensen et al , 1993) کشورنیوزیلند نیز که شاید بیشترین تلاش را جهت وارد کردن ملاحظات پایداری درنظام برنامه ریزی خود کرده است، با ایجاد تعدادی شوراهای منطقه ای با محدوده هایی که منطبق با حوزههای آبخیز ویا آبریز است، سازمان وتشکیلات دولتی خودرا کلاً متحول کرده است.
کوششهای زیادی برای ایجاد شهرهای سبز ویا محلات سبز درنقاط مختلف دنیا به عمل آمده است.گاهی سکونتگاههای جدیدی نیز براساس ایم مفاهیم وبا اتکاء براصول اکولوژیکی شکل گرفته که شهرآرکوسانتی درآریزونا وسروگوردو دراورگان دو نمونه برجسته آن است (Burning and Holtzclaw , 1992). تفکرات گوناگونی نیز درمورد سکونتگاههای کوچک (Bell , 1992) وروشهایی همچون باغچههای شهری، انرژی باد، سرپناههای زیستی ومجموعههای زیرزمینی ارائه شده است. روستاهای اکولوژیکی درچند جا نظیرنیویورک ساخته شده است (walter et al , 1992) دراین تفکر که برای اولین باردرکشورهای اسکاندیناوی بکارگرفته شد، مفاهیم اکولوژیکی طراحی ومسکن اجتماعی درهم آمیخته شده است (walter et al , 1992 , Gordon , 1992).
خوشبختانه درسالهای اخیر ادبیات مربوط به توسعه پایدارشهری به سرعت درکشورهای مختلف درحال افزایش بوده وشهرسازان به راحتی قادربه پیداکردن نمونههای مطلوب وتجربیات عملی این نمونه ها جهت استفاده درکارخود میباشند.
شهرپایدارباید دارای پایداری اجتماعی وکیفیت زندگی بالا باشد
برای اینکه پایداری درشهربتواند از اعتباروارزش لازم برخوردارباشد، باید جنبههای اجتماعی رانیز دربرگیرد. بنابراین به موازات توجه به مسائل زیست محیطی، شهرپایدارباید به مسائل اجتماعی وانسانی نیز توجه داشته باشد. منظورایجاد وحمایت از محیطهای انسانی فعال، فضاهای زنده وشهرهایی است که کیفیت بالایی را برای زندگی شهروندانش فراهم نماید. بدیهی است تعریف کردن ابعاد اجتماعی به مراتب از تعریف کردن ابعاد زیست محیطی واکولوژیکی مهم تروکیفی تراست. زیرا نمی توان به سادگی برمعیارهایی همچون ظرفیت بردطبیعی متکی بود. واژه هایی همچون قابلیت زندگی وکیفیت زندگی تعاریف ومشخصات خاص خودرا دارند. درسالهای اخیر استفاده از شاخصهای ارزیابی کیفیت محیط درکشورهای مختلف متداول شده است. این شاخصها مجموعه اطلاعاتی است که وضعیت کلی یک مجموعه را منعکس میسازد وروشی است برای دیدن تصویر کلی از طریق اجزاء آن که به ما نشان میدهد که مجموعه (شهر) به کجا میرود: به طرف بالا یاپایین، به جلو یا به عقب، وضعیت درحال بهبود است یا وخامت ویا اینکه تغییری نمی کند.
دریک طرح پژوهشی درحال اجرا درایران تحت عنوان: «تهیه مدل ارزیابی کیفیت محیط زیست شهری»، عوامل اصلی تشکیل دهنده این کیفیت درسه بخش عمده واساسی زیر تعریف شده اند:
1-نیازهای بیولوژیکی / فیزیولوژیکی اساسی انسان به عنوان یا موجود زنده، شامل:
الف: محیط طبیعی
ب: بهداشت ورفاه فردی
ج: ایمنی وبهداشت
2- نیازهای اجتماعی، شامل:
الف: مسکن
ب: اقتصاد واشتغال
ج: آموزش
د: محیط اجتماعی
ذ: انرژی
و: حمل ونقل
ز: تأسیسات
3- نیازهای فرهنگی، شامل:
الف: هنر ومیراث فرهنگی
ب: محیط مصنوعی
درشهرسیاتل آمریکا، مجموعه ای متشکل از 40 شاخص تحت عنوان شاخصهای شهرپایداربه منظورارزیابی کیفیت محیط شهر تعیین شده است. این شاخص ها درچهارگروه اصلی: محیط زیست، جمعیت ومنابع، اقتصاد وفرهنگ وجامعه، دسته بندی شده اند.
استفاده از شاخصهای مذکورجهت ارزیابی کیفیت محیطهای شهری واقدام برای بهبود آنها اجتناب ناپذیراست.
البته به وضوح دیده میشود که الگوهای توسعه شهری دراغلب نقاط جهان خصوصاً درکشورهای درحال توسعه از نظراجتماعی وروانی مطلوبیتی ندارند. شهرها وسکونتگاههای موجود بهیچوجه مطابق با معیارها وضوابط مورد نظرنیستند. مراکز شهری اغلب فرسوده وخالی از فعالیت شده اند. حومههای شهری فاقد روحیه شهری وبه شدت متکی بر اتومبیل اند. تفکیک قاطع کاربری ها براثر منطقه بندی متداول والگوهای پراکنده وبی رویه توسعه درمناطق شهری وابسته به یک شبکه ارتباطی وحمل ونقل پیچیده ای است که نتیجه آن گرههای طولانی ترافیک ورفت وآمدهای طولانی وخسته کننده روزانه است. مردم به طورروز افزونی از یکدیگرجدا میشوند. الگوهای کاربری زمین برمبنای تفکیک وجداسازی قشرهای مختلف برحسب درآمد وشغل استواراست واین خود ریشه درتوزیع نامتعادل وغیرمنصفانه امکانات وموقعیتها دارد.
حال اجزاء وعناصر اجتماعی یک شهرپایدارکدامند ؟ شهرسازی سنتی جدید که امروز به نام شهرسازی جدید (Katz 1994) معروف شده است بسیاری از عناصر کالبدی شهر پایداررا معرفی کرده است. مهمترین اجزاء چنین شهری عبارتند از: تأکید برعابر پیاده، ترکیب واختلاط کاربریها وتأکید برعملکردهای اجتماعی به عنوان عامل وحدت بخش بناها وفضاهای عمومی. چنانچه بسیاری از توسعههای شهری سنتی جدید نشان میدهد، اهداف قابلیت پیاده روی، مقیاس انسانی وفضاهای مدنی پویا، مشخصا ً با اهداف پایداری زیست محیطی منطبق اند. ایجاد فضاهای فعال وزنده شهری نیز مسلماً جزئی از یک مکان قابل زیست است. دربرخی از فضاهای سنتی شهرهای ما و بسیاری از شهرهای اروپایی چنین فضاهای فعال وزنده ای دیده میشوند.
خیابان چهارباغ اصفهان، میدان وخیابانهای اصلی شهررشت، راس رامبلاس دربارسلونا و استروگت درکپنهاگ نمونههای بارز اینگونه فضاها هستند. خصوصیات این فضاهای بدون زمان نه مرموز است ونه تعجب آور. قابلیت پیاده روی، اختلاط کاربریها وفعالیت ها، تراکم مناسبی از مردم وفعالیتهای تجاری ترکیب مطبوعی از فعالیتها وفضاهای پیاده روی عمومی را به وجود آورده که خود زمینه ساز این فعالیتها است.
حس مکان نیز بعد مهمی از پایداری است. دربسیاری از توسعههای جدید شهری مردم کمترین احساس تعلقی به مکان ندارند. زیرا فضاهای حاصله هیچگونه جذابیت وارزشی از این بابت دارا نمی باشند. یک شهر پایدار، از آن کالبد والگوی شهری حمایت میکند که تعالی بخش، الهام بخش، به خاطرسپردنی ودارای احساس خاص همبستگی وتعلق باشد. علاوه برآن یک شهرپایداربا شناخت وتوجه به زمینه زیست منطقه ای، یعنی پستی وبلندی وبسترطبیعی، نهرها، رودخانه ها، وتپه ها، اراضی باز، زیستگاههای گیاهی وجانوری بومی وبسیاری دیگراز عوامل وناصرخاص طبیعی محل، حس مکان را ایجاد وتقویت مینماید.
دیدگاههای جامع وکلی نگردرشهرپایدار
شهرپایدارباید از راهبردها وراه حلهایی بهره بجوید که ماهیتاً جامع وکلی نگرباشد. شهر پایداردرجستجوی تلفیق سیاستها، برنامه ها وراه حلهای طراحی به منظوردستیابی به اهداف چندگانه است. بنابراین، نمی توان برای مثال تصمیمات مربوط به حمل ونقل را جدا از تصمیمات مربوط به کاربریها گرفت: برای حل مشکل رفت وآمد درشهربه جای ساختن راه وبزرگراه درشهرها (که هرگز انتهایی برآن قابل تصورنیست).
یک شهرپایدارباید دروهله اول از طریق تغییر درکاربریها والگوهای توسعه، تقاضا برای چنین سفرهایی را کاهش دهد. پس از آن سرمایه گذاری درشبکههای حمل ونقل وکاربری زمین را باید دریکدیگرادغام کرد تاازاین طریق بتوان اهداف گوناگونی همچون ارتقاء، کیفیت هوا، حفظ فضاهای سبز ومسکن مناسب را تحقق بخشید ومجدداً تأکید میکنیم که درکلیه تصمیمات شهرپایدار، باید ملاحظات زیست محیطی واجتماعی را توأماً مد نظرقرارداد.
شهر پایدارشهری است که ورای راه حلهای محدود ومتقارف، مسائل اجتماعی وزیست محیطی را مورد توجه قرارداده وآنها را با یک دید وسیع وجامع بنگرد. برای مثال، موضوع مسکن مناسب اغلب از یک دید کمی محدود بررسی میشود. یعنی پایین آوردن هزینه ساختمان سازی از طریق انبوه سازی ویا هرچه کوچکتر کردن واحدها. لیکن مسائل مناسب (حداقل مسکن) وزندگی مناسب (حداقل زندگی) به هیچ وجه مترادف هم نیستند. مقرون به صرف بودن را میتوان با ایجاد یک محیط شهری بدون اتومبیل وحذف کلیه هزینههای مربوط به آن تحقق بخشید. علاوه براین باید توجه داشت که مسکن حداقل ممکن است بدون دسترسی به اشتغال، خدمات، فضای باز وعناصر دیگر مربوط به کیفیت زندگی، مضروبی معنی باشد (بحرینی، 1375).
ماهیت غیر منسجم واز هم گسیخته سیاستهای شهرسازی درست برخلاف جهت چنین سیاستهای منسجم وجامع است. مثالی که اغلب به عنوان نمونه موفق اعمال سیاستهای جامع دراین زمینه به آن اشاره میشود شهرکوریتیبا دربرزیل است. هرابتکارپایداری درآنجا چند جنبه را توأماً مد نظرقرارمی دهد. برای مثال شهرداری از طبقات فقیرزباله خریداری میکند ولی به جای پول به آنها غذا وبلیط اتوبوس میدهد. وبا این ترتیب هم مسئله زباله را به سادگی حل میکند وهم مواد غذایی ونیازهای حمل ونقل محرومین را نیز برطرف میسازد (Robinovitch , 1992) این مثال اهمیت نگرش جامع وابتکاری را برای رسیدن به پایداری نشان میدهد.
پایداری نیازبه چارچوب اخلاقی جدید دارد
پایداری اساساً به اخلاقیات وقبول اخلاق ورفتارجدید زندگی برروی کره زمین مربوط میشود. این اخلاق، روحیه اجتماعی را که دربرگیرنده احترام ووظایف افراد است بطورعمده بسط میدهد. تقریباً درهمه تعاریف پایداری وتوسعه پایدار، این روحیه اجتماعی به گونه ای بسط مییابد که نسلهای آینده را نیز درفرآیند تصمیم گیری حاضردربرگیرد. پایداری، توجه اخلاقی ما را اززمان حال وچارچوبهای زمانی محدود معطوف به ابعاد زمانی بلند مدت تر میکند. چنین وضعیت اخلاقی به مراتب از دنیای طبیعی ارزشمندترومحترم تر است.
یک شهر پایدارطبعاً نیازمند چارچوب اخلاقی متفاوتی است. به این مفهوم که شکل کالبدی واجتماعی، مصرف زمین ومنابع واصول اداره وبهره برداری به شدت تحت تأثیرنیازها وخواستهای نسلهای آینده قرار میگیرد. چنین چارچوب اخلاقی زمینههای دیگربسط روحیه اجتماعی را نیز فراهم میسازد. مثلاً از نظرجغرافیایی وفضایی، یک شهر پایدارآثارفعالیتها وسیاستهای خودرا برشهرها ومناطق همجوار وهمچنین برقاره ها وکل جهان مورد توجه قرار میدهد. (Beatley 1989 , 1994) بنابراین از بسیاری جهات تفکرشهر پایدارمعرف یک نگرش جدیدتروعمیقتراز همان ارزشها وباورهای سنتی است. سیاستهای مبتنی بر چنین نگرشی فراوانند. مثلاً تهیه یک طرح 500 ساله دیگر به هیچ وجه بی معنی نخواهد بود. چنین چاچوب زمانی طبعاً با طرحهای جامع شهری که دورههای کوتاه مدت 15 ساله، 20 ساله و 25 ساله را مد نظرقرار میدهد، تفاوتهای زیادی خواهد داشت. چنین آینده نگری احتمالاً موجب پیدایش روشها وابزاربرنامه ریزی جدید متناسب با بعد زمانی جدید خواهد گردید.
این دیدگاه اخلاقی جدید اهمیت زیادی را به محیطهای شهری با دوام، محافظت از عملکردهای اساسی زیست محیطی واکوسیستم هایی که دربقاء حیات نقش اساسی دارند وبازگذاشتن انتخاب وجلوگیری از اقدامات غیرقابل جبران یا برگشت ناپذیرانقراض گونه ها، تخریب منابع طبیعی واز بین رفتن آثارفرهنگی وتاریخی، وتوجه و تقویت خاک، جنگلها، اقیانوسها ومنابع تجدید نا پذیردیگر، پرهیز از تولید ضایعات درهرسطح وخودداری از تحویل یک محیط مسموم وخطرناک به کسانی که پس از ما میآیند، میدهد.
دربعضی از تعریفهایی که از پایداری میشود، حفظ وضع موجود یعنی صرفاً اطمینان از اینکه شرایط موجود درآینده نیز حفظ شده ودچارنقصان نگردد مورد توجه قرارگرفته است. لیکن باید گفت که خصوصیت اخلاقی پایداری چیزی بیش از این را میطلبد. باید کوششهای جدی تری را برای جبران وترمیم خرابیهای گذشته به عمل آورده وجهانی را به بچه هایمان وبچههای آنها تحویل دهیم که هم از نظرطبیعی وهم انسانی از کیفیت وشرایط بالاتر ومطلوبتری برخوردارباشد.
درکشورمااخیرً بحث ایران 1400 مطرح گردیده که گرچه نسبت به طرحها وبرنامههای کوتاه مدت ومیان مدت موجود افق زمانی گسترده تری را مورد توجه قرار میدهد، لیکن با توجه به تعدد، تنوع وعمق مسائل موجود نمی تواند از جامعیت لازم جهت ایجاد تغییر درساختارهای نامطلوب وفراهم نمودن زمینه کلی برای دستیابی به توسعه پایداربهره مند باشد.
متأسفانه دلائلی وجوددارد که مارا نسبت به توانایی خود دربرخورد با مشکلات موجود وحل مسائل مربوطه بدبین میسازد. رشد کنونی جمعیت جهان، روند مصرف و تخریب محیط زیست سه عامل اصلی به وجودآورنده این نگرانی هستند. البته استانداردهای بالاتری که پایداری درسطوح محلی ومنطقه ای مطرح میسازد، نه تنها دست نیافتنی ترند بلکه از نظراخلاقی نیز ضروری به نظر میرسند.
گرچه دربسیاری از نقاط جهان نمونههای موفقی از حفظ واحیاء محیط زیست درمقیاسهای کوچک محلی ومنطقه ای وجوددارد ولی نقش این نمونه ها دررابطه با مسائل موجود بسیارناچیز است.
زمینههای اخلاقی توسعه پایدارصرفاً به زمینههای زیست محیطی ختم نمی شود. عدالت درتوزیع کالاها ومنابع اجتماعی وتأمین حداقل معیشت برای طبقات محروم جامعه فقیراز ارکان اصلی آن هستند. عدم تحقق این اهداف میتواند اساس پایداری را متزلزل سازد. کما اینکه ادامه محرومیت وفقردرمناطق جنگلی غرب کشوربه تخریب شدید جنگلها ومراتع غنی این منطقه انجامیده است. تحقق اخلاق زیست محیطی از طریق آموزش وهمچنین حمایت همه جانبه توسط برنامه ریزان امکان پذیراست. هنگامی میتوان خواستها ونیازهای نسلهای آینده را دربرنامه ریزیها منعکس نمود که نیازهای نسل حاضرتا حدود قابل قبولی برآورد شده باشد.
با توجه به موقعيت جغرافيايي اصفهان در مركز فلات ايران و داشتن رودخانهاي مانند زاينده رود وماديهای منشعب از آن كه سراسر خاك حاصلخيز اين شهر را مشروب ميكند بيجهت نبوده است كه اصفهان در فلات خشك و كم آب ايران از دورترين ازمنه تاريخي تا اين زمان به طراوت و سرسبزي و داشتن باغهاي گسترده مشهور بوده است. ايجاد اين باغها مخصوصاً در دورههايي كه اصفهان پايتخت بوده است بيشتر مورد توجه قرار گرفته و نويسندگان تاريخ اصفهان از قرن سوم هجري به بعد همواره به اين باغها اشاراتي داشتهاند و از آن جمله است : باغ عيسي بن ايوب بين محله خُشينان (حوالي امامزاده اسماعيل امروز) و يهوديه (جوباره امروز) از قرن چهارم هجري و باغ عبدالعزيز از دوره فرمانروايي علاءالدوله ديلمي كاكويه كه در داخل حصار اصفهان قرار داشته است.
در دوره سلاجقه كه اصفهان به پايتختي ملكشاه سلجوقي انتخاب شده است احداث چند باغ وسيع، اصفهان را به صورت باغي بزرگ و پهناور جلوه ميداده است. نام اين باغها عبارت بوده است از : باغ بكر، باغ فلاسان، باغ احمدسياه، باغ كاران، باغ دشت گور و بيتالماء اما مهمترين اين باغها، باغ كاران بوده كه منطقه وسيعي را در شمال بستر زايندهرود در بر ميگرفته و خيابان كمال اسماعيل وفردوسي و منوچهري و مجمر و چهارباغ صدر و مشتاق و محله بزرگ خواجو (طرازآباد دوره ديالمه و سلاجقه) در محوطه اين باغ قرار داشته است و هم اكنون يكي از محلات خواجو « باغ كاران» نام دارد. اين باغ تا قرن هشتم هجري نيز برقرار بوده و حافظ شاعر مشهور ايران در يكي از غزلهاي خود به اين باغ اشارتي دارد كه ميگويد:
گرچه صد رود است در چشمم مدامزنده رود و باغ كاران ياد باد
از قرن هشتم تا آغاز عصر صفويه عد م مراقبت و ويراني در اين باغها راه مي يابد تا آنجا كه جز نام آنها چيزي باقي نمي ماند. شاه اسماعيل اول صفوي در محل فعلي ميدان بزرگ اصفهان باغ وسيعي به نام « نقش جهان» احداث ميكند و براي سكونت خود كه معمولاً براي شكار به اطراف اينشهر مي آمده استد ستور بناي ساختمانيرا به نام « عمارت مهدي» ميدهد. در زمان شاه عباس اول كه پايتخت ايران از قزوين به اصفهان انتقال مي يابد قسمتهايي از آن باغ به ميدان تبد يل ميشود و همراه با توسعه شهر و كاخها و پلها و مساجد و مياد ين و خيابانها، احداث باغهاي بزرگ هم، شهر اصفهان را به صورت يك باغ سراسری در ميآورد. فهرست اين باغها كه از آغاز انتخاب اصفهان به پايتختي صفويه در سال 1000 هجري تا افول ستاره اقبال اين سلسله در سال 1135 هجري به وجود آمده و هر يك از آنها دهها جريب وسعت داشته به شرح زير است : باغ بادامستان، باغ جزايرخانه، باغ فراشخانه ، باغ خرگاه يا خيمه گاه، باغ نارنجستان و عمارتي كه داشته است، باغ خياط خانه، باغ خليل خانه و توحيد خانه، باغ كجاوه خانه جنب بازار رنگرزان، باغ تخت در ضلع غربي چهارباغ، باغ ماما سلطان، باغ كاج، باغ باباامير، باغ مستمند، باغ توپخانه و باغ عسكر، باغ نسترن در ساحل رودخانه، باغ طاووس خانه، باغ پهلوان حسين كه مادی نياصرم از وسط آن می گذشته است، باغ سيفالدوله مشهور به باغ آلبالو، باغ عموطاهر، باغ زين خانه و فتحآباد، باغ گلدسته، باغ شيرخانه در ضلع شرقي چهارباغ، باغ صالح آباد و باغ نظر وباغ قراخان در ساحل شمالي زاينده رود، باغ بزرگ عباس آباد در ضلع غربي چهارباغ، باغ سلطانعلــیخان ، باغ فيل خانه ، باغ چيـنی خانه در حوالي چهارباغ، باغ زرشك، باغ قورچي باشي عليا و سفلي، باغ ايشيك آقاسي باشي، باغ قرچقاي خان، باغ توشمال باشي، باغ داروغه، باغ رضاقلي خان ، باغ تفنگچي آقاسي، باغ چرخاب، باغ داروغه دفتر، باغ وقايع نويس، باغ ديوان بيگي، باغ قوشچيان وغلامان مطبخ، باغ اعتمادالدوله، باغ ميرآخور، باغ مهردار، باغ جلودار، باغ هزارجريب كه از همه باغهاي ديگر وسيع تر و زيباتر بوه و در دامنه شمالي كوه صفه و در محل فعلي دانشگاه اصفهان و شرق و شمال آن گسترده بوده است و سياحان خارجي عصر صفويه و از آن جمله توماس هربرت و ژان شاردن به تفصيل از آن سخن گفتهاند و توماس هربرت اين باغ را در سفرنامه خود « بهشت شاهعباس» و نيز باغ عباسآباد كه به شخص شاه عباس اول انتساب دارد نام داده است. باغ كلاه شاه، باغ جون كمر، باغ سپهسالار، باغ محمود، باغ برج و باغ حاج صالح درضلع شرقي چهارباغ نو ( مقصود چهارباغ خواجو است)، باغ جنت در شمال بستر زاينده رود، باغ نگارستان در حوالي چهارباغ، باغ چهلستون، باغ هشت بهشت يا باغ بلبل كه كاخ سكونت شاه سليمان صفوي در اين باغ قرار داشته است، باغ قوشخانه در محله قد يمي طوقچي كه مركز تربيت قوشهاي شكاري و محل استقبال شاهان صفوي از مهمانهاي خود بوده است، باغ كومه و باغ وحش در لنجان اصفهان كه شكارگاه و محل نگهداري حيوانات وحشي بوده است و بالاخره باغ جشاران يا جوشاران ( گشاران)، باغ فرنگ، باغ ارم، باغ صفيآباد، باغ قورچي ها و باغ انارستان و سقاخانه كه در حال حاضر به استثناي باغ چهلستون و باغ هشت بهشت و چهار باغاثر ديگري از باغهاي مشهور آن زمان باقي نمانده است.
اصفهان در سال 1006 هجرى رسماً به پایختى شاه عباس اول انتخاب شده است و از این سال به بعد فعالیت قابل ملاحظهاى براى ساختن قصرها و پلها و مساجد تاریخى به منظور تزیین پایتخت به عمل آمده است. فكر ایجاد گردشگاهى مانند چهارباغ هم در همین سال براى پادشاه صفوى پیدا شده و دستور داده شده از محل دروازه دولت (مقابل كاخ فعلى شهردارى) تا دامنه كوه صفه (دروازه شیراز) خیابان طویل و عریضى مشجر احداث شود. در حقیقت چهارباغ بیشتر براى این كه باغ باشد ساخته شده نه خیابان خاصه كه این اسلوب خیابانسازى براى عبور و مرور آن زمان مورد احتیاج نبوده است و از حیث هئیت و تركیب طورى است كه بیشتر براى محل گردش و تفرج بوده تا براى رفت و آمد شهر به علاوه این خیابان در حاشیه شهر طرحریزى شده و بیشتر مخصوص گردش خانواده سلطنتى و درباریان بوده است. از جمله تفریحات زنان حرمخانه شاهى و دیگر زنان شهر یكى این بود كه روزهاى چهارشنبه در چهار باغ اصفهان و پل سى و سه چشمه با روى گشاده و بى نقاب مىگشتند و تا مدتى از شب درپرتو مشعلها و شمعها در آنجا به سر مىبردند و به شادى و خنده و خوردن و نوشیدن مىگذراندند. در این روز تمام چهارباغ (قرق) مىشد در اطراف آن خواجه سرایان و ماموران خاصى از عبور مردان شهر به سختى جلوگیرى مى كردند و در این روز فروشندگان چهارباغ همه زن بودند گردش اختصاصى زنان اصفهان در چهارباغ از روز چهارشنبه بیست و سوم ماه صفر سال 1018 هجرى آغاز شده است.
پى یترودولاوالهسیاح معروف ایتالیایى كه هر وقت صحبت از اصفهان زمان شاه عباس مى شود نام او هم به میان مى آید مى نویسد: چهارباغ بعضى روزها مخصوص گردش بانوان بوده و مسلماً براى یك جاده و معبر عمومى نمىتوان چنین اختصاصى را قابل شد. طول این خیابان سه میل و پهناى آن دو برابر خیابان رم است ابتداى این خیابان در جانب شهر اصفهان عمارت كوچكى است كه به شكل كلاه فرنگى ساختهاند و اطرافش تمام ایوان و پنجره است. این عمارت با نقاشى و تزیینات بسیار دیگرى آراسته شده و براى آن بنا شده است كه بتوان خیابان را از آن مكان بلند تماشا نمود و طول آنرا تشخیص داد. دو دیوار به ارتفاع مساوى در دو سمت خیابان است و پشت این دیوارها تا حدود نصف خیابان باغهایى است كه به شاه تعلق دارد. مردم اجازه دادند داخل این باغها شده گردش كنند و حتى از میوههاى بیشمار آنجا در مقابل اندك انسانیت و تعارفى نسبت به باغبان استفاده نمایند. در طرفین خیابان در فاصلههاى مساوى درهاى این باغها دیده مىشود كه رو به روى یكدیگر قرار گرفته و هر كدام آنها عمارت كوچك زیبایى است كه فقط براى تفریح كسانى ساخته شده است كه بخواهند در آنجا غذایى بخورند و یا ساعتى را تفریح نمایند. شماره این عمارتها بى اندازه و زیاد و نماى آنها خیلى آراسته و دلربا است و طورى با هم قرینه و جور و متناسب است كه نمىتوان تصور كرد چیزى دلپذیرتر از آن وجود داشته باشد. درختهاى فراوان در هر سو چه در خیابان و چه داخل باغ در دو سمت دیوارها دیده مىشود كه ردیف هم بیك اندازه در فواصل مساوى كاشته شده و چنان سبز و خرم است كه هر اندازه تصور كنید این نقطه با طراوات و دلگشا است. علاوه بر اینها گوشه به گوشه در فاصله هاى معین مقابل بناهاى بسیار زیبا در وسط خیابان حوضهاى بزرگ آب با تناسب صحیح و اشكال مختلف بدون لبه دیده مىشود. آب در كف سنگفرش خیابان موج مىزند و راه نسبتاً عریضى در دو طرف براى عبور پیاده و سواره ساختهاند. نهر آب بزرگى كه در وسط خیابان جاریست در جویبارى كه از سنگ ساخته شده جریان دارد و به آبنماها مىریزد در چندین حوض فوارههاى بسیار زیبایى دیه مىشود و در بعضى از آنها نیز به وسیله احداث پارهاى سراشیبها آبشارهایى كه در دنیا نظیر آن به این دلپسندى وجود ندارد درست كردهاند. قسمت وسط خیابان و پاى دیوارها با سنگهاى كوچكى فرس شد كه براى مردم و اسبها راحت نیست لكن این طرف و آن طرف خیابان دو نقطهاى كه خاك خوبى دارد جا گذاشته و گلهاى رنگارنگى نشاندهاند. یقیناً این گلها در موسم خود از عطر و منظره زیباى خویش دل و مشام جان را محظوظ و سرشار مى نمایند. در سال 1025 هجرى گردشگاه چهارباغ به طوریكه شاه عباس كبیر انتظار داشته آراسته شده بوده است. اسكندر بیك تركمان مولف تاریخ عالم آراى عباسى در این باره چنین نوشته است:
القصه هر كسى از امرا و اعیان و سركاران عمارات و به وقوف معماران و مهندسان شروع در كار كرده و در انجام ان ساعى گشتند و از ان تاریخ تا حال كه سنه هجرى به خمس و عشرین و الف (1025 هجرى) رسیده و این شگرفنامه تحریر مىیابد عمارات باصفا و باغات دلگشا به نوعى كه طرج كارخانه ابداع در عرصه ضمیرمبارك اشرف طرح افكنده بود به حیز ظهور امده در كمال لطافت و نهایت خوبى اتمام یافت. درختان سر به فلك افراشته و اشجار میوه دارش گویى به طوبى جنان پیوند دارد. الحاصل هر باغى از آن رشگ جنان و عمارات رفیعش كه به نقوش بدیع مذهب و مزین و به صور مصوران نادره كار آراستگى دارد گویى سدیر و خور نق از آن نشانى است بلكه در عرصه گیتنى نظیر وى و عدیل آن محض خیال و گمانى.
عرصه گیتى نظیر وى وعدیل آن محض خیال و گمانى عجب چارباغى است بهجت فزا
گرش تاریخ آن دل طلب كرد گفتم نهالش به كام دل شه برآید
شادرن سیاح فرانسوى كه در دوره پادشاهى شاه عباس دوم و شاه سلیمان مدتى در اصفهان به سر برده است راجع به خیابان چهارباغ در سفرنامه خود نوشته است: »این خیابان زیباترین معبرى است كه تاكون دیده و یا شنیدهام، ولى امروز منظره خیابان چهارباغ به كلى تغییر یافته است. نهر سنگى وسط پیاده رو را پر كرده و خیابان را تسطیح نمودهاند. باغچههاى گلگارى طرفین پیاده رو براى سواره رو اختصاص داده شده. مغازههاى درجه اول شهر در طرفین پیاده روهاى دو جانب خیابان متمركز شدهاند. سینماها و تئاترها و پاساژها و مهمانخانههاى جدید جاى سردر باغات سابق را گرفته و از آنهمه گلهاى فراوان كه در وصف آنها گفته شده:
دست نگارین چو به گل مى رسید حرف نچین تا سر پل مى رسید
و از چنارهاى تنومند و شاداب آن دیگرى اثر نیست
در زمان صفویه شهر اصفهان گشترس پیدا كرد و محله هایى تازه بنا نهاده شد. در این محلههاى جدید بسیارى از هنرمندان و بازرگانان كه اغلب از جلفا و تبریز واقع در آذربایجان كوچ داده شده بودند، ساكن شدند. در همین زمان در اطراف میدان نقش جهان كه تنها عمارت آن بنایى باقى مانده از زمان امیر تیمور بود و در محل كنونى عمارت عالى قاپو قرار داشت، بناهایى ساخته شده كه هر یك از نظر معمارى از بهترین آثار هنرى و ارزنده این سرزمین به حساب مىآید. در حد فاصل عمارتها و محلههاى جدید و شهر قدیم اصفهان خیابان بزرگى به صورت تفرجگاهى ساخته شد كه آن را چهارباغ نامیدند. سال احداث خیابان چهار باغ به استناد تاریخ عالم آراى عباسى سال 1006 هجرى قمرى است. هر یك از باغهاى اطراف چهارباغ نامى مخصوص داشته است كه مشهورترینشان بنا به نوشته شاردن جهانگرد فرانسوى، عبارت بودهاند از: باغ تخت، باغ چهلستون، باغ كاج، باغ باامیر،باغ توپخانه، باغ نسترن، باغ فتح آباد، باغ پهلوان حسین، باغ بلبل،باغ مرغداران، باغ خانه شیران، باغ هزار جریب، باغ داوریش حیدرى و باغ دراویش نعمت اللهى.
با گذشت زمان در محل باغهاى اطراف چهارباغ، بناهاى مسكونى و تجارى ساختند و به تدریج به دلیل ماشینى شدن زندگى و نیاز به عبور و مرور اتومبیلها، حوضها و جوى وسط خیابان از بین رفت و به همین منظور آسفالت شدند. نهالهاى تازهاى نیز جایگزین درختان كهنسال خیابان شدند. در بخش شمالى چهارباغ نیز خیابان همانند آن ساخته شد كه مجموعاً طول این دو به 6 كیلومتر مىرسد. هنگامى كه جهانگرد مشهور ایتالیایى، پیترودولاواله در سال 1025 هجرى قمرى از اصفهان دیدن مىكرده است، هنوز محلههاى جدید و قدیم با هم مرتبط نبودهاند ؛از این رو این جهانگرد چنین نوشته است:
محل تماشایى دیگر اصفهان خیابانى است كه فعلاً خارج از شهر قرار دارد ولى وقتى كه محلات به یكدیگر ملحق مىشوند، كاملاً در وسط قرار خواهد گرفت. طول این خیابان دو تا سه میل و عرض آن شاید دو برابر پنت موله (Pontmolle) در رم باشد. در شروع این خیابان از سمت شهر اصفهان، خانه كوچك چهارگوشى قرار گرفته كه ایوآنهاو پنجرههاى زیادى دارد و با تصاویر و نقش و نگارهاى جالبى تزیین شده است. از بالاى این خانه تمام خیابان را به خوبى مىتوان دید و غرض از ساختمان آن نیز همین بوده است.
پیترودولاواله درباره باغهاى اطراف خیابان چهارباغ كه در پشت دیوارهاى منظم و یكنواخت چهارباغ واقع بودهاند چنین نوشته است:
مدخل این باغها با نظم و ترتیب خاصى در مقابل یكدیگر قرار گرفتهاند و بالاى هر یك از درها عمارت كوچك ولى زیباى ساخته شده كه مىتوان ضمن گردش و تلفن وارد آنها شد و ممكن است اشخاص غذاى خود را در آن صرف كنند. تعداد این عمارات آن قدر زیاد است و قرینه سازى و تناسب به اندازهاى در آنها رعایت شده كه واقعاً زیباتر از آن نمىتوان تصور كرد. به علاوه در داخل باغها و بیرون از آنها در خیابان صفوف طولانى و منظم درختان انبوهى قرار گرفته كه تناسب و نظم ان فوق العاده است. نیز با فاصله هایى چند و غالباً در مقابل خانههاى زیبا حوضهاى بزرگى به اشكال مختلف در وسط خیابان قرار گرفته است كه مملو از آب است و هر یك از آنها تا كنار معبر عریضى كه براى عبور انسان و اسب بسیار مناسب است ؛ به فاصله هایى چند سنگفرش قطع و در زمین گلهاى مختلف كاشته شده است. خیابان را رودخانهاى قطع مىكند كه عمق آن زیاد نیست و از تركیب هزاران جویبارى كه از كوهستانهاى نزدیك سرازیر مىشوند به وجود آمده است.
... روى این رودخانه پلى وجود دارد كه تماماً از آجر ساخته شده و عرض آن از تنمام پلهاى رم بیشتر و طول آن حداقل سه تا چهار برابر آن پلهاست...
... بعد از این رودخانه خیابان كماكان با همان دیوارها و درختان و خانه ها و باغ ها و حوض ها ادامه دارد.
پیترودولاواله درباره وجه تسمیه چهارباغ چنین نوشته است:
...خیابان به باغ بسیار زیبایى كه باغ هزار جریب نام دارد منتهى مىشود. این باغ و همچنین خیابانى كه بدان اشاره كردم امروز به اسم چهارباغ خوانده زیر در اصل باغهاى چهارگانهاى در این محل وجود داشتهاند كه از مجموع آنها وضع فعلى به وجود آمده است. سطح باغها یكى بالاتر از دیگرى قرار دارد منتها عبور از آتنها با اسب به آسانى صورت مىگیرد. در آنجا چیز دیگرى جز رشته درختان پرشاخ و برگ میوه وجود ندارد و تمام آنها آنقدر كوتاهند كه پیادهها و سواران با دست مىتوانند میوه بچینند و به علاوه هر محوطهاى مخصوص درختان خاصى است. مثلاً یك مربع مخصوص درختان انجیز و مربع دیگر مخصوص درختان هلو و به همین نحو الى آخر...
... در عرض و طول باغ راههاى زیادى وجود دارد كه اطراف آن را درختان سرو كاشته اند. این معابر به اندازهاى طویلند كه انتهاى آن دیده نمىشود. از آخرین باغ كه از همه بلندتر است نهرى عبور مىكند و سپس دیوارى آن را محدود مى سازد.
پیترودولاواله وقتى خیابان چهارباغ را با خیابانهاى مشابه آن در سرزمین خود مقایسه مى كند چنین مى نویسد:
...واقعاً داراى عظمتى بى نظیر است و باید با طیب خاطر اعتراف كنم خیابان پوپولو درم، خیابان پوجیودرناپل، خیابان شهرژن در خارج شهر ژن و خیابان مونرآل در شهر پالرمو، هیچكدام به پاى آن نمىرسد
خانم دیولافوا كه سالها پس از انقراض صفویه - زمانى كه چهارباغ از رونق افتاده بود و دیگر از آن همه زیبایى خبرى نبود - از اصفهان دیدن كرده بود، در سفرنامهاش چنین نوشته است:
... در این جا پنج خیابان عریض امتداد دارد كه چنارهاى سیصدساله بر آنها سایه انداخته اما در قرون گذشته به این درختان پیر حس ترحمى نشان نداده اند.
باغ چهلستون درون شهر اصفهان و در شرق خيابان چهار باغ پايين و جنوب خيابان سپه و غرب ميدان نقش جهان واقع شده است. باغ در بستر شهر و در ميان ساير باغها شكل گرفته و به گونهاي استقرار يافته بود كه امكان دسترسي به آن از ساير باغها ميسر بوده است. مجموعهاي از اين باغها كه در امتداد چهارباغ شكل گرفته بودند يكي از شالودههاي اصفهان عصر صفوي را شكل ميدادند و نقش باغ چهلستون از اين جنبه ممتاز است كه حلقه پيوند دهنده اين شالوده و شالوده ديگري شهري يعني مجموعه نقش جهان بوده است.
باغ چهلستون در بستر شهري خود با ديوارهايي از محيط پيرامون خود مجزا گشته است و امروزه ارتباط آن با ساير عناصر شهري بسيار محدود گرديده و يا شايد بتوان گفت از بين رفته است. ارتباط ميان عناصر عمده شهري- ميدان نقش جهان و يا ساير بناهاي عمومي تاريخي – هم از نظر عملكردي هم از نظر منظر شهري، درگذشته وجود داشته كه ساختار شهري را به روشني تعريف مينموده است. در حال حاضر ارتباط ميان ميدان نقش جهان و باغ چهلستون ديگر وجود ندارد. درگذشته به كمك فضاهاي كوچك سرپوشيده مياني مانند وروديها و ملحقات اين ارتباط وجود داشته است. باغ چهلستون در گذشته نه تنها در ساختار كلي شهر مفهوم روشني داشته بلكه خود نيز از نمود و جلوه ويژهاي برخوردار بوده است.
باغ چهلستون كه بالغ بر 67 هزار متر مربع مساحت دارد، در دوره شاه عباس اول احداث گردیده و در وسط آن عمارتى ساخته شده و در سلطنت شاه عباس دوم در ساختمان موجود مركزى، تغییرات كلى صورت گرفته است اگرچه انعكاس ستون هاى بیست گانه، تالار چهلستون در حوض مقابل عمارت، مفهوم چهلستون را بیان مىكند ولى در حقیقت عدد چهل در ایران، كثرت و تعداد را مىرساند و وجه تسمیه عمارت مزبور به چهل ستون به علت تعداد زیاد ستون هاى این كاخ مىباشد
قسمتهای جالب و دیدنی كاخ چهل ستونعبارتند از:
شیرهای سنگی چهارگوشه حوض مركزی، تالار و ازارههای مرمری منقش اطراف آن - تزئینات طلاكاری سرسرای پادشاهی و اتاقهای طرفین تالار آینه و تابلوهای نقاشی تالار پادشاهی كه تصویرشاهان صفوی بر آن نقش بسته است -تصویر شاهعباس اول با تاج مخصوص و مینیاتورهای اتاق گنجینه - سردر «مسجد قطبیه» و سردرهای «زاویه درِكوشك» و آثاری از مسجد «درب جوباره» و «مسجد آقاسی» كه بردیوارهای ضلع غربی و جنوبی باغ نصب شده است. تالار و ایوان این كاخ در پنجمین سال سلطنت شاه عباسدوم بناشده است. انعكاس ستونهای بیستگانه تالارهای چهل ستون در حوض مقابل عمارت، مفهوم چهلستون را القاء میكنند
این كاخ در جنوب خیابان سپه كنونى واقع و 67000 متر مربع مساحت دارد. اغلب مورخان نوشته اند كه كاخ مزبور قسمتى از باغ نقش جهان بوده و مقدارى از آن را شاه عباس بزرگ جدا كرده و در وسط آن عمارت كلاه فرنگى سبكى ساخته بوده و جشن و نوروز سال بیست و سوم جلوس خود را در آن محل بر پا داشته است.
سپس در زمان سلطنت شاه عباس دوم بر عمارات آن افزوده و كاخ چهلستون بنا گردید. و در تاریخ یك هزار و پنجاه و هفت هجرى پایان یافت و ماده تاریخ آن را مباركترین بناهاى دنیا گفتند.
برخى از مورخان گفتهاند چهلستونى كه بدست شاه عباس دوم ایجاد گردید داراى چهل ستون بوده و در هنگام آتش سوزى كه در 21 رمضان سال هزار و یكصد و هیجده (1118) هجرى اتفاق افتاد از پنج ستونى هشت تائى فقط بیست ستون آن باقى مانده و در واقع قسمتى از عمارت و بیست ستون طرفین از جلو سوخته است و تاریخ آتش سوزى آنرا چنین سرودهاند:
یكصد و هیجده زهجرت نبوى
گذشته بود كه آتش به چهلستون افتاد و تاریخ تعمیر آنرا كه در زمان سلطنت شاه سلطان جسین صفوى اتفاق افتاده چنین سرودهاند. مبارك باد تالار بلند ایوان جمجماهى كه سال 1118 ه.ق را میرساند.
این كاخ كه شامل چهلستون و باغ است عمارت چهلستون در وسط آن واقع شده و ساحتش دو هزار و یك صد و بیست متر مربع می باشد و یك شعبه از مادى فدا از وسط آن میگذرد محل بناى عمارت ساخته شده كه حكم دریاچه دارد. گویا بعنوان دولتخانه بنا شده بوده و لیكن چون چهلستون داشته بنام اخیر معروف شده است. كاخ چهلستون مشتمل بر ایوان بزرگ بطول 38 متر و عرض 17 متر و به ارتفاع 14 متر رو بطرف مشرق ساخته شده و هیجده ستون از چوب چنار و كاج دارد و شكل آن كثیرالاضلاع و 16 ضلعى و 8 صلعى مدور می باشد. چهارستون وسط بر روى چهارشیر سنگى قرار دارد و طورى حجارى شده دو شیر با یك سرنشان داده می شود و از دهان چهارشیر جلو آب جستن كرده وارد حوض مرمر وسط می شده است.
عمارت باغ چهلستون و دریاچههاى دو طرف تالار وسط باغ و اطاقهاى بزرگ جنین و بیوتات فوقانى و اطاق طنابى تحتانى كه سرتاسر عقب تالار افتاده با عرض عریض و ارتفاع طاقى كه دارد و درهاش بچهار سمت باز، بانضمان ایوانهاى بزرگ و ایوانچههاى و غلام گردشهاى اطراف عماراتى است قوى بنیاد كه نظیر مانند ندارد از بنائى و نجارى وحجارى و آینه كارى و طلا و لاجورد و تصویرات كثیره كارهاى استادان بزرگ و ستونهاى رفیعه و حمالهاى عظیمه و سایرآلات ادوات جراثقالى كه در زیر و رو و جوف سقف تالار و غیره بكار رفته در غرابت عظمت و در رفعت و صناعت عقل همه اهالى خبره و بصیرت بحیرت است.
یك زبان خواهد زافواه ملكتا بگوید وصف آن رشك فلك
یكى از اوصاف این عمارت آن است كه در بزرگى و وسعت هم میان تالار جلو و هم در اطاق طنابى عقب میتوان سلام عام ملوكانه بست و نیز یك دریاچه بزرك جلو طنابى عقب و یك دریاچه عظیم كه در عظمت ثانى ندارد در پیش روى تالار افتاده كه همیشه آب رودخانه از آنها جارى است وجوى وجداول سنگى و آب نماها و آب افشارها در میان خیابانهاى باغ واقع شده كه بسیار نقل دارد.
مولف تاریخ نصف بیشتر به توصیف كیفیت ساختمان كاخ چهلستون پرداخته و چنین گفته است؟
دیگر از عمارات عالیه دولتى كه قابل ذكر است عمارت چهلستون است كه آنرا شاه عباس ثانى ساخته و وضع آن مركب است از طرز عمارات چین و فرنگستان و ایران و بنفاست و خبوى این عمارت در تمام ایران نیست، تالار عالى با سقف آینه و ستونهاى غریب چوبى كه در زیر چهارعدد آنها سنگى بزرگ و اطراف آن سنگها را صورت شیریال دار در آورده و ساختهاند، و حجارى بكمال خوبى نموده و حوضى در میان این چهارستون است كه اطراف آنها بسنگ مرمر فرش نمودهاند ساخته و از دهان آن شیرهاى روى بحوض راه و سوراخ آب هست كه در آن حوض میریخته و در سقف آن مهندسان صنعتهاى عجیب نمودهاند و در استحكام آن مبالغه فرموده ستونهاى آن بیست عدد است و تمام آنها را نقش و آینه كارى نموده بودند، عقب آن تالار طنابى است بس عالى و زیبا كه آن را سقفى رفیع به سه چشمه زدهاند و مذهب تذهیب و زرنشان نموده و در نماهاى آن صورت بعضى از سلاطین صفویه را ساختهاند كه اكثر آن مطابق واقع است چنانچه صورت شاه اسماعیل و هر دو ساه عباس موافق صورت شاه اسماعیل در میدان جنگ اوزبك است و از دیگران مجلس بزم است و در نماهاى میان صورت جنگ شاه اسماعیل با رومى.
و جنگ نادرشاه را با محمد شاه هندى ساختهاند در زمان متاخر از آنها و هیچیك از صورتها موافق نیست.
بالجمله این عمارت مطمح نظر همه كس میباشد و این عمارت و تالار در باغى است كه معروف به همان چهلستون استو در پیش روى آن عمارت دریاچه مربع طولانى ساختهاند كه اكثر پرآب و در كمال صفا است.
جابرانصارى كه در تاریخ اصفهان بصیرت كافى داشته راجع بساختمان این كاخ و بانى و زمان آن نیز مطالبى نوشته كه عین آن نگاشته میشود.
و باغ چهلستون كه آن هم از باغ نقش جهان گرفته شده یكى از بزرگترین مبانى صفویه است و طرحش را زمان شاه عباس اول ریختند و بناى چهلستون را شاه عباس دوم در (1057) پس از صلح با عثمانى اقدام كرد، و مساحت آن با باغچههاى گرداگردش قریب پنجاه جریب میشود. عمارت وسط چون دیگر مبانى قدیم تیموریه روى به مشرق افتاده طنابى بزرگ عقب تالار ایوان است كه شاه نشین سلطنتى بوده و داراى سه گنبد طول تقریباً بازیردیوارها 28 ذرع و عرض بیش از 11 ذرع و نیم در بهایش از اطراف روبه ایوانهاى گرداگرد باز میشود و دو اطاق بزرگ خروجى جنبین ایوان شاه نشین است و صندوق خانهها و بالاخانهها عقب هم دارد و خود جنین ایوان شاه نشین و اطاقها است و بیست ستون بلند پایههاى آن سقف بیستون مانند است و بیست ستون هم عكس آن در آینههاى سقف میافتاد. طول حوض بیرون تخمیناً 12 ذرع و عرضش بیش از 10ذرع و آن سقف محیرالعقول را از چوبهاى كاج زدهاند حقیقة دیدنى است. چوتیرهائى قویتر از تیرهاى عصارى و بلندتر با چه آهنها و میخها بهم بسته و با جرثقیل بالا كشیدهاند و بچه زنجیرها پیوسته میان كف سقف زیرین و سقف پائین ایستاده براحتى گردش توان كرد و دربها و بباغ باطراف براى دخول هوا میان دو سقف باز است و تذهیب ستونها و قابهاى سقف زیرین نمایش زیبا دارد، و سقف ایوان و دیوارهایش همه به آینههاى سنگ بزرگ و نقشهاى كار استاد مزین بود و در این شصت ساله پیش از (1300) همى بردند و فقط شاه نشین آینه كارى ماند، آینههاى بزرگ دیوارها حكایتى از چرخ آینه گون مینمود خصوصاً آینه چهلستون نما یا جهان نماى دیوار بالاى سر حوض كه چندان بزرگ و عالى و شفاف و روشن بود هر قدر جمعیت از درب عراد چهلستون كه تا عمارت تقریباً 180 متر فاصله داشت پیدا میشد عكس آن جماعت در آن آینه بخوبى نمودار بود و دربها یكسره خاتم و پاره منقش بنقوش دلربا كار اساتید بزرگ و ستونها نیز بآینههاى ریزه و رنگارنگ با نقاشیهاى قشنگ زینت افزا و آن آینههاى را با دربهاى بحدود (1300 قمرى( بمسعودیه طهران بردند و شنیدم آینه چهل ستون نما را یكپارچه دربى بزرگ قرقره دار ساخته كه با فنر باز و بسته میشد و جیوه را برداشته و دور و بلور نمایان و بعضى از آن آینهها در هجوم بختیارى بطهران شكسته و بعضى را به عمارت دیگر پیوسته پنجرههاى بالاى سردربها نیز بسى زیبائیها داشت. وسط ایوان حوض میریخت و منبع آن آب از هزار جریب و جوى سیاه بود و در شاه نشین پرده شكل جوانى ناصرالدین شاه كار حسن خان لال مصور بود گوئى خود ناصرالدین شاه است سخن میگوید و از محمد شاه نیز صورتى عینا در طنابى بود و دو آیة الكرسى خط میرزااحمد تبریزى استاد نسخ بستونها و سلام سلطنتى در این ایوان بود و حوض بزرگ وسط باغ و طول تالار بیش از 32 ذرع و عرض 22 ذرع.
در 1118 عمارت چهل ستون سوخت كه بفال بدگرفتند و پس از چهارده سال فتنه افغان عراق و فارس را ویران نمود خاصه اسپهان را دیوارهاى دو ایوان شمالى و جنوبى طنابى را نقشهائى بود از چهره دختران گرجى و ارامنه كه دیده را خیره میساخت و دل بدان نقش و نگار بى روان میباخت. امروزه كه بر آن گچها كشیده اند و طرح برداشته باز حسنش نمودار است.
بالاخانههاى گوشه ایوآنهابراى خلوت نشینى و خواب بود و خرقه شاه صفى و طومار عهدنامه منسوب به حضرت امیر)ع( و قرآن منسوب بخط امام حسن عسگرى )ع( در آن بالاخانه محفوظ و خواص را ملحوظ، خط طومار و قرآن را چنین نسبت میدادند ولى خلجانى بقلب مولف بخاطر است كه شاید مانند سیاست آل عثمان در قرآن منسوب بخط عثمان صفویه نیز در مورد این قرآن خط قدیم نظر سیاسى داشتهاند.
در طنابى چهل ستون ارازههاى سنگ مرمر و گچبرى كار اساتید معتبر و طلا و میناكارى و شش مجلسى نقاشى است: چهار مجلس آن را گویند از عهد صفویه بوده یكى مجلس همایون شاه پسر ظهیرالدین با بركه پس از هجوم شیرخان بدو او بدرباز ایران پناه آورد در (951) هر چند آن روزگار قزوین مركزیت داشت اما همایون را بگردش بلاد تا اصفهان آوردند كه طهماسب بزرگ همه جا سلطان محمد پدر شاه عباس را بمهماندارى او مقرر داشت و اگر مهمانى هم شهر دیگر بوده نقشه را اینجا كشیدهاند.
و مجلسى هم بزم شاه عباس بزرگ و حضور ولى محمد خان پادشاه ترك 1019 كه او نیز ملتجى بدربار صفویه شد.
و مجلسى هم جنگ شاه عباس و باز مجلسى دیگر از شاه صفوى و اكبر یكى از شاهزادگان هندى كه باصفهان آمده و دو مجلس هم پس از صفویه نقاشى شده و بامر نادر و یقیناً مجالس قدرت صفویه را قبلا داشته از آمدن سلاطین ترك چون ولى محمد خان و عبدالعزیز خان و ندر محمد باصبهان یا جنگهاى فاتحانه شاه عباس بزرگ بارومیان و بامر نادر بسیاست اتحاد اسلام و برانداختن نام صفویه حك نمودهاند و روى آنها نقشه شكت شاه اسماعیل را از سلطان سلیم و فتح نادر هند را كشیدهاند ظنى قوى است و هم گمان میبرم نقش بزم باده گسارى صفویه نیز بامر نادر پیوست بوده خصوصاً مجلش شاه طهماسب كه یقینى است باده نبوده و او سالها بوده همه را از میگسارى توبه داده و خود لب نیالوده پس از نادر هم كریمخان زند صورت خود را گفته كشیدهاند. بكودكى یاد دارم در طنابى چهلستون قالى تخت دو رو بافت بود كه هر وجبى از آن را ببهائى گزاف میخریدند بى مبالاتى از سال 1298 قمرى تا 1305 قطعه قطعه از میان رفت.
مسترسایكس انگلیسى در جلد دوم تاریخ ایران ترجمه فخر داعى در باب كاخ چهلستون كه آنجا را در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجرى مشاهده كرده شرخ مختصرى چنین ایراد كرده است:
عالى قاپو انسان را به باغهاى وسیعى هدایت میكند كه در آن كاخهاى متعددى قرار داشته و مهمتر از همه كاخ چهلستون است. این تختگاه مجلل بابام آن از تنه درختان عظیم چنار بنا شده و بر بیست ستون ساخته شدهاى از همان درخت یعنى درخت چنار نگاهداشتهاند. اطراف این ایوان از سنگ مرمر سفید پوشیده شده بود و روى آن آئینه كارى كرده بودند. جایگاه واقعى سریر سلطنت در عقب این ایوان واقع شده بود و از آنجا شاه نشینى تكیه گاه سریر راه داشت در هر طرف اطاقهاى كوچكى براى وزیران و كار آنها تعبیه شده بود و پشت سر كه در تمام طول ساختمان امتداد دارد راهرو و یا غلام گردش درازى با سه تابلو نقاشى روغنى بسیار بزرگ و نفیس در هر طرف آن وجود دارد كه هر سه تاى آنها در این كتاب گراور شده است لرد گرزن شرحى كه در این باب نوشته ما آنرا ذیلاً نقل میكنیم:
این تابلوها دوره مجلل سلطنت شاه عباس و اسلاف و اخلاف او را در نظر ما مجسم میسازد، در این تابلوها شاه ایران در حال جنگ و یا در مجلسى بزم با پیاله شراب مشاهده میشود، سبیلهاى بلند و ضخیم، چانههاى تراشیده و عمامه هائى، كه در این تابلو بنظر میرسد نماینده یك نوع آرایشى است كه مدتها است و از مد اتفاده و منسوخ گردید است. سلاح و لباس جنگجویان آلات طرب مطربان و حركات رقاصهها درهاى بسته گذشته را بر روى ما باز و تاریح روزگار پیشین را در پیش چشم ببینده مصور مىنمایند و گوئى بى اختیار هر بینندهاى خود را در این مجالس پرشور و مجلل بزم و رزم پادشاهان صفوى شریك و سهیم میباشد.
كروزنیسكى میگوید: عمارت اولیه چهلستون طعمه حریقشده و این بناى فعلى را دوباره شاه سلطان حسین بجاى آن ساخته است.
این بود وضع گذشته كاخ چهلستون كه مورخان شرح آنرا نوشتهاند و در برخى موارد اختلافات مختصرى دیده میشود و اما وضع كنونى این كاخ مطابق آنچه اخیراً نوشتهاند بررسى میگردد:
مولف تاریخچه ابنیه تاریخى اصفهان كه در سال 1335 شمسى انتشار یافته شرح مبسوطى راجع بكاخ چهلستون نوشته كه منتخبى از آن این است:
در جنوب خیابان سپه باغ مشجر بزرگى بمساحت 67000 متر مربع واقع شده كه میگویند در ابتدا جز باغ نقش جهان بوده و از وسط آن مادى فدا میگذرد این باغ داراى سه درب خروجى است و در قدیمى باغ در طرف خاور میباشد. در وسط باغ تقریباً یك متر بلندتر كاخ چهلستون ساخته شده و مساحت آن دو هزار و یكصد وبیست (2120) متر میباشد. پس از نقل قول میرسید على جناب مولف الاصفهان راجع بسوختن بیست ستون از چهل ستون گفته كه آقاى معارفى معمار ابنیه تاریخى آثار سوختگى را در قسمت غرب عمارت دیده است .و نیز گفتهاند بعضى را عقیده بر اینست عمارت چهلستون دورو بوده و تالار بیست ستونى یا كمتر در طرف مغرب عمارت وجود داشته و این قسمت آتنش گرفته كه آثار در و پنجره آن هنوز باقى و در زمان شاه سلطان حسین تعمیرات كلى در آن بعمل آمده است. و نیز متذكر شدهكه سلاطین صفویه پس از عالى قاپو جشنهاى مهم را در كاخ مزبور برگزار میكردهاند و وضع كنونى را چنین بیان كرده است:
ایوان بزرگ كاخ بطول 38 متر و عرض 17 متر و بارتفاع 14 متر روبطرف مشرق بنا شده و داراى 18 ستون از چوب چنار و كاج است كه بشكل كثیرالاضلاع 16 ضلعى و 8 ضلعى مدور میباشد چهارستون وسط بر روى چهار شیر سنگى قرار داد و حجارى آنها طورى است كه دو شیر بایك سر نشان داده میشود و از دهان چهار شیر جلو آب فوران نموده داخل حوض مرمر وسط میریخته است.
تاریخ حجارى شیرها را بعضى بزمان هخامنشیان و عدهاى بساسانیان )خسرو پرویز( و حتى اشكانیان و برخى بدیالمه و بالاخره بصفویه مربوط میدانند.
در ایوان دومى كه كمى مرتفعتر است دو ستون چوبى بارتفاع 12 متر قرار دارد كه با ستونهاى ایوان بزرگ كه بیست ستون میشود. بالاى این ایوان دو كتیبه دارد یكى مربوط ببناى آن در سلطنت شاه عباس دوم یعنى سال (1057ه.ق( دیگرى مربوط به تغییر آن بعد از حریق یعنى سال یكهزار و یكصد و هیجده قمرى هجرى است كه در سال 1327 هجرى شمسى از زیر گچ بیرون آمده است.
سقف ایوان از آیئنههاى مستطیل شكل و اطرافش از قطار بندیهاى رنگین ساختمان شده است دیوارهاى سفیدیكه دیده میشود در قدیم نقاشى و آینه كارى بوده و ازارهاش سنگهاى مرمر منقوش میباشد.
در دو طرف ایوان دو اطاق كه بچهار طرف در دارد واقع شده و هر یك داراى تصاویر گوناگون است كه ازیر گچ بیرون آمده است و میرزا عبدالله نقاش طرحهاى اولیه رضا عباسى را با تغییراتى تعمیر نموده است در اطاق شمالى در منبت كارى و منبر خاتمه دور صفوى و كاشیهاى متفرقه سلجوقى و صفوى و سقف زراندودى كه از زیر گچ بیرون آوردهاند و نیز در اطاق جنوبى تصویرهائى دیده میشود.
ایوان سومى كه مرتفعتر و كوچكتر است بنام شاه نشین و بمساحت 7*5/5 متر ساخته شده. در طرفین ایوان علاوه بر آینههاى مستطیل شكل سنگى چهارتابلو مصور كه دو تاى آنها بسیار خوب و بلباس اروپائى و دو تاى دیگر را تعمیر بسیارى بدى كردهاند و دو لوحه از آیات قرآنى بخط شمس الدین ملا محمد سعید الجیلانى در 1119 دیده میشود.
در طرفین شاه نشین دو اطاق منقوش است كه درهایش به ایوان شمالى و جنوبى باز میشود. نقاشیهاى اطاق جنوبى كه داراى صورتهاى اصلى و قدیمى است در سال 1331 از زیر گچ بیرون آورده شده است و شامل مجلس بزم مفصلى است كه به سبك ایرانى و هندى نقاشى شده شاید طرح عروسى رضاقلى میرزا باشد یاقصه وامق و غذرا و طاقچه بلند سمت راست مجلس یوسف و زلیخا و روبرویش خسرو و شیرین است و چند تصور دیگر. در اطاق مقابل شمالى كه در دیماه سال 1334 شمسى از زیر گچ خارج شده روبرو مجلس بزم شاه عباس است كه در كنار نهر آبى نشسته و جمعیت زیادى از مرد و زن در اطارفش میباشند و در طاقچه سمت راست یكى از شاهزادگان صفوى و روبرو شاه عباس با كلاه مخصوص گرجى دیده میشود كه از ساقى با حضور چند نفر جام میگرد.
در جرزهاى طرفین در ورودى دو اطاق سه تصویر زیبا دیده مىشود كه بنا بگفته حاج مصور الملكى نقاش از آثار رضا عباسى است.
در بالاى شاه نشین محفظهاى وجود دارد كه در قدیم قرآن امام حسن و عهدنامه على بن ابى طالب بانصارى وجبه شیخ صفى الدین اردبیلى در آنجا محفوظ بوده و الحال در ویترینهاى سالن گذارده شده است.
شاه نشین بسالن بزرگى كه طولش 22 و عرضش 11 متر از شمال بجنوب و به ارتفاع 12 متر متصل میگردد. سالن داراى سه گنبد منقوش زراندود عالى است كه بیننده رامات و مبهوت مینماید. لچكهاى رنگارنگ و طرحهاى طلائى و شفاف از شاهكارهاى هنرى و نفیس محسوب است ازاره طالار كه فعلاً با گچ سفید پوشیده شده در قدیم از كاشیهاى منقش مستور بوده است.
ولى اكنون روى نمونه كتاب بررسیهاى هنر ایران پرفسور پوپ كاشیهائى تهیه و زینت افزاى تالار گردیده است. در بالاى ازاره دور تا دور 24 مجلس مینیاتور مختلف دیده میشود كه در حال عیش و سرورند همه بر روى گچ و اطرحهاى اولیه زمان شاه عباس صفوى است كه در سال 1307 شمسى بدون توجه بطرز و سبك قدیمى آنها تعمیر و روغن مالى شده است. بالاتر شش مجلس نقاشى نفیس بطول 4*6 مشاهده میشود كه دو مجلس وسط طرفین تالار جنگ چالدران و كرنال را نشان میدهد و مربوط بدوره نادرشاه افشار است كه در زمان محمد خان قاجار بقلم استاد صادق نقاشى تعمیر گردیده است. و در زیر تابلو جنگ كرنال چنین نوشته شده است:
بحسب الحكم شاهنشاه دورانفریدون فر محمد خان قاجار
زكلك صادق نقاش نو شدنشان و فر نادرشاه افشار
یا صادق الوعد
چهار مجلس كه دو تا از آنها مجلس پذیرائى شاه عباس اول و دوم پادشاهان از بك و دو تا دیگر مجلس پذیرائى شاه طهماسب از همایون شاه هندى پسرظهیرالدین بابركه از شیرزار افغان شكست خورد و در سال 951 هجرى قمرى به ایران پناهنده شد و یكى جنگ با ازبكان از نقاشیهاى خوب قدیمى و جالب است. بنا بنظر حاج مصور الملكى نقاش معروف مجالس آخرین بقلم استاد رجبعلى شاگرد مظفر على و دو تاى اول بقلم استاد صادق است.
عكس ناصرالدین شاه قاجار بقلم محمد حسن افشار نقاش در تاریخ 1276 هجرى در زیر لنگه طاق نیر دیده میشود. چهاربخارى در اطراف سالن بدستیارى مرحوم استاد حاجى اسماعیل گچ بر و میرزاعلى بطرز قدیم در سال 1327 شمسى ساخته شده است.
اشیائى كه در این سالن دیده مىشود بیشتر مربوط به مقبره شیخ صفى الدین اردبیلى است كه بر حسب مساعى جناب سید محمد تقى مصطفوى ریاست وقت اداره كل باستانشناسى و مساعدت مرحوم احسنى رئیس فرهنگ وقت و سرپرستى مهندس روانبد از تهران به اصفهان نقل شده و اعلیحضرت همایونى شاهنشاه آریا مهر هنگام مسافرت براى زدن كلنگ تونل كوهرنگ موزه چهلستون را نیز افتتاچ فرمودند و این افتتاح در تاریخ هشتم مهر ماه 1327واقع گردید.
در سه طرف دیگر این سالن سه ایوان وجود دارد كه هر یك داراى نقاشیها و صورتهاى بسیار عالى ایرانى و اروپائى است كه با لباسهاى قرن 17 میلادى ترسیم شده و امكان دارد صورت سفرا یا شاهزادگان فرانسوى و ایتالیائى باشد كه بدست نقاشان هندى و ایتالیائى ساخته شده است.
در توصیف آن محمد بیك شاعر معاصر شاه عباس دوم سروده است:
عكس آئینهاش بجلوه گرىمیكند دیو را بشكل پرى
در و دیوار گشته رنگارنگهمه تصویرهاى كارفرنگ
روى دو ایوان بزرگ چوب بست عجیب و غریبى از الوارهاى قطور و بلند با یك اسلوب هندسى و. فنى درست كلاف شده كه ببیننده را متعجب میسازد و بفاصله سه متر بالاترشیروانى آجرى كه بمنزله بام عمارت است ساخته شده و پنجرههاى اطراف براى هواكش و عبور و مرور پرندگان میباشد. اطراف عمارت مجراى آب است كه در وسط آن فوارهاى سنگى از قدیم موجود است.
در جنوب شرقى باغ عمارت استاندارى از زمان قاجاریه است و برج هشت شلعى سه طبقه مرتفعى از زمان صفویه نیز دیده میشود. قسمت فوقانى آن مورد استفاده استاندارى و تحتانیش در تصرف اداره آمار میباشد. نكته ایكه ممكن است مورد مداقه و بحث واقع شود چهلستون است كه با اینكه كمتر از چهل ستون داشته و دارد آنرا چهلستون نامیدهاند.
آنچه از مطالعه تاریخى اینگونه اسامى استنباط میگردد اعداد 7و40و100 در موقع اغراق در توصیف و غرابت ابنیه بكار میرفته است.
مثلاً كاخ صد ستون در تخت جمشید و یا چهلستون مسجد جامع اصفهان و چهلستون مسجد جمعه تهران و نظائر آنها و یا چهلستون مسجد گوهرشاد در مشهد مقدس كه هیچكدام از نظر عدد با اسم مطابق نیست بلكه چهلستون كنایه از اینستكه آن قصر یا شبستان در بزرگى و توسعه بحد اعلى كه احتیاج بداشتن چهل ستون باشد رسیده و آن اندازه وسیع است كه بدون اتكاء به چهل ستون ابقاى آن مقدور نبوده است.
و همینطور است كلمه صد ستون در كاخ صد ستون كه حاكى و مبین وسعت زیاد كاخ است كه در حدود صد ستون تكیه گاه لازم دارد.
و با تشریح نكات مزبور روشن گردید اینكه گفتهاند كاخ چهلستون در موقع حریق چهل ستون داشته و بیست ستون آن سوخته است اساسى ندارد و همان بیست ستون را داشته است، زیرا اگر كاخ چهلستون پیش از حریق داشته بود خلف شاه عباس دوم هنگام حریق همان چهل ستون را میساخت نه اینكه نقصى در آن قائل شود و با بیست ستون تجدید بنا كند.
در كاخ چهلستون سردرها و ساختمانها و تابلوها و آثار دیگرى مشاهده میشود كه جزكاخ مزبور نبوده و براى محافظت بآنجا نقل گردیده است:
1 - پنجره عالى گچبرى كه از شاهكارهاى این صنعت است و ابتداء تمام آن از گچ ریخته شده و سپس از قسمت پشت خلل و فرج آن با شیشه هاى رنگى تزیین شده و سرانجام تركیبى بى نظیر و عالى شده است این پنجره از بناى تاریخى درب امام كه ساختمان آن مورخ بسال 857 ه.ق است بعمارت چهل ستون انتقال داده شده است.
2 - پایه ستونهایى كه به صورت مجسمه هاى شیر و انسان در چهارگوشه استخر قرار دارد و چهار قطعه است و دو تخته سنگ حجارى شده بشكل چهارشیر كه در دو باغچه دو طرف خیابان ورودى كاخ قرار دارد از بقایایى عمارات سرپوشیده صفوى و آینه خانه بكاخ چهلستون نقل شده است.
3 - سردركاشیكارى مسجد قطبیه مربوط بزمان شاه طهماسب اول كه در مسیر خیابان واقع و براى محافظت چهل ستون انتقال یافته ورودى دیوارهاى جنوبى باغ چهلستون قرار داده شده است.
4 - قطعات كاشیكارى از مسجد آقاسى - مسجد خواجه علم - مسجد درب جوباره - پیربكران نیز بر روى دیوارهاى جنوبى باغ كاخ مزبور دیده میشود.
5 - سردرب كاشیكارى بناى تاریخى در كوشك مورخ بسال 902 ه.ق از عهد رستم آق قوینلو كه براى محافظت به كاخ چهل ستون منتقل و در قسمت ضلع غربى باغ نگهدارى می گردد.
این كاخ باستانى طى شماره 108 به ثبت تاریخى رسیده است.
باغ چهلستون كه بالغ بر 67000 متر مربع مساحت دارد در دوره شاه عباس كبیر احداث شده و در وسط آن عمارتى ساخته شده بوده است. در سلطنت شاه عباس دوم در ساختمان موجود مركزى تغییرات كلى داده شده و تالار آینه و تالار 18 ستون و دو اتاق بزرگ شمالى و جنوبى تالار آینه و ایوانهاى طرفین سالن موزه فعلى و حوض بزرگ مقابل تالار با تمام تزیینات نقاشى و آینه كارى و كاشیكارى دیوارها و سقفها افزوده شده است.
قسمتهاى جالب و دیدنى كاخ چهلستون به شرح زیر است:
1 - سقف باشكوه نقاشى تالار 18 ستون و سقف آینه كارى تالار آینه و مدخل آینه كارى سالن جلوس شاه عباس دوم.
2 - ستونهاى عظیم تالارهاى 18 ستون و تالار آینه كه هر یك از آنها تنه یك درخت چنار است.
3 - شیرهاى سنگى چهارگوشه حوض مركزى تالار و ازارههاى مرمرزى منقش اطراف كه معرف صنعت حجارى در عهد صفویه است.
4 - تزیینات عالى طلاكارى سالن پادشاهى و اطاقهاى طرفین تالار آینه و تابلوهاى بزرگ نقاشى سالن موزه كه پداشاهان صفوى را به شرح زیر معرفى مىنماید:
شاه عباس كبیر در حال پذیرایى از ولى محمد خان فرمانروایى تركستان شاه اسمعیل اول در جنگ چالدران شاه طهماسب اول در حال پذیرایى از همایون پادشاه هندوستان. شاه اسماعیل اول یا شاه عباس اول در جنگ ازبكان، شاه عباس دوم در حال پذیرایى از ندر محمد خان امیر تركستان. بعلاوه یك تابلو از جنگ كرنال كه در سلطنت نادر شاه افشار افزوده شده و تصویرى از ناصرالدین شاه قاجار.
5 - تصویرى از شاه عباس كبیر با تاج مخصوص مینیاتورهاى دیگرى در اتاق گنجینه چهلستون كه در سنوات اخیر از زیر گچ خارج شده و اخیراً به وسیله متخصصین ایتالیایى تحت تعمیر و ترمیم واقع شده است.
6 - پنجره عالى گچبرى اتاق جنوبى تالار آینه كه از بناى تاریخى دیگرى به نام درب امام به عمارت چهلستون انتقال داده شده و شاهكار هنرگچبرى در ایران است.
7 - قرآنهاى بسیارى نفیس به خط كوفى و خرفه شیخ صفى الدین اردبیلى
تبصره:
1 - سال ساختمان كاخ چهلستون به موجب اشعارى كه در جبهه شرقى تالار از زیر گچ خارجى شده مصراع مباركترین بناهاى دنیا است كه به حساب حروف ابجد سال 1057 هجرى مىشود یعنى پنجمین سال سلطنت شاه عباس ثانى.
2 - سنگ شیرها و مجسمههاى سنگى اطراف حوض و داخل باغچهها تنها آثارى است كه از دوقصر با شكوه دیگر صفویه یعنى آینه خانه و عمارت سرپوشیده باقى مانده است.
3 - اگر چه انعكاس ستونهاى بیست گانه تالارهاى چهلستون در حوض مقابل عمارت مفهوم چهلستون را تشریح مىكند ولى در حقیقت عدد چهل در ایران كثرت و تعدد را مىرساند و وجه تسمه عمارت مزیور به چهلستون تعدد ستونها است.
اكنون كه قصر سلطنتى چهلستون تا حدى توصیف شد به شرح دو مجلس از نقاشیهاى دیوارى چهلستون كه موضوع آنها پیرایى شاه عباس اول و دوم از مهمان خود ولى محمد خان و ندر محمد خان پادشاهان تركستان است و در شهر اصفهان پذیرایى شده اند مىپردازیم.
اصفهان، این شهرلاجوردی كه چونان نگارستانی دلپذیر، و مرواریدی گرانبها و بیبدیل در مركز فلات ایران زمین خوش میدرخشد، اینك در طلوع راستین دیگری از رونق آبادانی زیباتر و با شكوهتر از دیروز و روزگاران پیشین با پرنیان رنگ در رنگ گلها و فضاهای سبز و دلاویزی كه در هر كوه و برزنش چشم نوازی میكنند، در هم میآمیزد تا زیبایی و شادابی را در فضاهای شهری مفهومی تازه بخشد. در عصری كه «ماشینیسم» و رشد قارچ گونه صنایع آلاینده، محیط زیست انسان و موجودات زنده را به مخاطره افكنده و آلودگی هوا سر منشأ بسیاری از بیماریهای تنفسی و مرگ و میرهای ناگهانی شده است، و در فصلی از تاریخ كه خطرات ناشی از آلودگی هوا و كاهش موحش نازك شدن لایه اوزن نگرانی عموم ملل جهان را برانگیخته است و آیندهای تاریك را برای ابناء بشر به تصویر می كشاند، نمیتوان در چارهاندیشی و یافتن راه برون رفت از مشكلات تعلل ورزید. باید باور كنیم كه یك نهضت بزرگ ملی در ایجاد یك محیط سالم شهری میتواند التیام بخش و ضامن سلامتی روح و جسم شهروندان باشد. پس باید دریچهای به باغ امید گشود و رویش و سخاوت را به نظاره نشست. خوشبختانه از چند سال پیش به این سو، فضاهای سبز شهر اصفهان در پرتو برنامهریزیها و تلاشهای شهرداری و سازمان پاركها و فضاهای سبز گسترش یافته است، به گونهای سرانه فضای سبز این شهر به ازای هر شهروند به مرز حدود 5/13 متر مربع رسیده كه در یك مقایسه اجمالی به حداقل استاندارد جهانی یعنی 15 متر مربع نزدیك شده است. این فضاهای سبز كه مشتمل بر فضاهای دلانگیز حاشیه زایندهرود و پاركهای محلی و كوهستانی و جنگلی است زیبایی، شادابی و پالایش نسبی هوای شهر اصفهان را باعث گردیده است. باغ بزرگ گلها است و جای جای آن باغ در باغ، اما این پروژه معظم واسطه عقد پاركهای شهر به شمار میرود. ویژگی و امتیاز منحصر به فرد این باغ را باید در وجوه چندگانه تفریحی، فرهنگی، آموزشی و تحقیقی آن جستجو كرد كه امید میرود با جذابیتهای چشمگیر خود، استعدادهای توریستی شهر اصفهان را بیش از پیش افزایش دهد و تقویت كند. این طرح به عنوان یكی از طرحهای مهم و بزرگ اصفهان+22 به بهرهبرداری میرسد تا بدینوسیله بر زیباییها و مناظر دیدنی این شهر بیفزاید و دانشجویان و دانشپژوهان بتوانند از این مكان استفاده نمایند و اوقات فراغت خود را با گل و گیاه سپری كنند. در طراحی این باغ اقلیم خشك منطقه اصفهان مورد توجه قرار گرفته و آب به صورت فوارههایی كوتاه جریان مییابد و سرانجام به بركه برخورد میكند، همچنین عناصر و مختصات فرهنگ معماری سنتی اصفهان در بناهای این باغ تبلور عینی یافته است
ساختمانی به ابعاد 6×9 و ارتفاع 6 متر در دو اشكوب است كه طبقه همكف آن مشتمل بر دو قسمت شمالی و جنوبی (در سمت شمالی پلكان ساختمان و سمت جنوبی دفتری جهت ارائه بروشور و اطلاعات باغ و نمایش بذر گلها) میباشد. طبقه اول به صورت صفه است، كه از این صفه میتوان محوطه كلی پارك را نظاره نمود و طبقه دوم كه شامل یك سالن است برای ارائه فیلم و اسلاید انواع گیاهان منظور گردیده است
باغ صخرهای
وسعت این باغ 2500 متر و ارتفاع 3 متر است و 250 گونه گیاهان صخرهای كه نمایی از طبیعت را ارائه مینمایند، در این باغ كاشته شده است
آبشار باغ
این آبشار در سمت شرقی باغ صخرهای قرار دارد و از ارتفاع چهارمتری حجم قابل توجهی از آب به داخل بركه ریزش میكند و جریان مییابد. در ساختمان آبشار از انواع سنگهای رودخانهای استفاده گردیده است تا آبشار كاملاً طبیعی جلوه نماید
بركه
به منظور تلطیف هوا و پرورشانواع گیاهان آبزی، در طرح باغ بركهای به مساحت حدود 3500 متر مربع در ضلع جنوب شرقی باغ پیشبینی گردیده است
محوطه مخصوص كودكان
در این محوطه با استفاده از انواع پرچینها طرحی پیشبینی گردیده است كه بچهها بتوانند با گریز و اختفاء ساعاتی از وقت خود را در باغ بگذرانند
محوطه باغ
سطح كلی قطعات باغ جمنكاری و با پیشبینی انواع باغچهها در طرحهای متنوع استفاده از گلهای فصلی یكساله، دو ساله، دائمی و درخچههای زینتی ممكن میگردد. در مركز باغ طرح فرش كه یكی از نقشهای اصیل و دیرینه اصفهان است و گل و بوته و ترنج فرش از انواع انشاء گلها استفاده میگردد، معابر باغ كه حدود 5000 متر مربع است با نوعی كفپوش (سنگهای گرانیت) با طرحهای خاص مفروش گردیده است
باغ رز
در قسمتی از باغ ، باغچههایی به منظور كشت انواع گل رز در ایران در نظر گرفته شده است
آمفی تئاتر روباز
در ضلع شرقی باغ گلها، در انتهای محور اصلی به منظور برگزاری نمایشگاههای مختلف و مراسم جشن و سخنرانی، با استفاده از تنه درختان فضایی به شكل آمفی تئاتر پیشبینی شده است كه ظرفیت آن حدود 250 نفر میباشد
گلخانه
به منظور پویا بودن باغ گلها، با توجه به شرایط اقلیمی اصفهان و كمبود گل در فصل زمستان، مجموعه گلخانه به مساحت 700 متر مربع در ضلع مال شرق باغ پیشبینی شده است كه با فراهم نمودن انواع اقلیم در طول فصل زمستان بازدید كنندگان میتوانند نظارهگر انواع گلها باشند
نردههای اطراف باغ
با توجه به تنوع گلها و گیاهانی كه نیاز به مراقبت ویژه دارند، اطراف باغ با نردههای ساده و دیوار سبز انواع پرچین محصور، به گونهای كه ضمن جلوگیری از تردد افراد به صورت دیوارهای سبز محدوده باغ را مشخص سازد
باغ گیاهانی دارویی و خوراكی
این مجموعه با مساحتی در حدود 1170 متر مربع دارای 132 گونه از انواع گیاهان دارویی و خوراكی موجود در مناطق مختلف ایران میباشد كه بر اساس یك سری مطالعات، انتخاب و نسبت به كشت آن اقدام شده است. موقعیت این مجموعه در شمال باغ میباشد
باغ سوزنی برگان
این قسمت دارای انواع درختان سوزنی برگ میباشد كه مساحتی بیش از 2166 متر مربع از باغ را به خود اختصاص داده و در منتهیالیه دریاچه واقع گردیده است.تنوع گونهها در این مجموعه بالغ بر 86 گونه میباشد
باغ گیاهان پیازی
این مجموعه نیز با انواع گیاهان پیازی شكل گرفته، همچنین سعی شده با استفاده از تعداد قابل توجهی از گونههایی كه با شرایط آب و هوایی اصفهان سازگاری دارند، منظره زیبایی به نمایش گذاشته شود.تعداد گونههای این مجموعه 38 گونه و مساحت آن بالغ بر 740 متر مربع است
مجموعه گونههای زنبق
این مجموعه نیز با مساحتی در حدود 900 متر مربع درضلع شرقی باغ و در كنار آمفی تئاتر با تعداد 46 گونه گیاهی پیشبینی شده است كه دارای گونههای متعدد زنبق میباشد
مجموعه پرچین
به منظور جداسازی و تفكیك قطعات مختلف از پرچینهای متفاوت با گونه مورت، انواع شمشاد، و زرشك استفاده گردیده كه طول عملیات اجرایی در این بخش به 1540 متر بالغ میگردد
مجموعه گونههای داوودی
این مجموعه نیز با مساحتی در حدود 900 متر مربع در ضلع شرقی باغ با تعداد 26 گونه گیاهی پیشبینی شده است كه دارای گونههای متعدد از گلهای داوودی میباشد
آب نما
معابر اصلی و فرعی با استفاده از آب نماهایی به قطع 80×40 سانتیمتر همراه با فوارههای متعددا جرا گردیده كه طراوت و زیبایی خاصی به مجموعه بخشیده است. آب مورد استفاده از مركز باغ به منتهی الیه آب نماها متصل شده و پس از برگشت مجدد به صورت چرخشی جریان مییابد. به منظور كاهش هزینه كارگری و حداكثر استفاده از آب و همچنین ایجاد محیطی مرطوب، از آبیاری تحت فشار استفاده شده و كلیه سطوحی كه امكان آبیاری بارانی در آن وجود دارد، تحت پوشش طرح فوق قرار گرفته است. جهت تأمین نور مناسب و روشنایی باغ در شب از پایههای بلند به همراه پروژكتور جهت نورپردازی به روش متمركز استفاده شده است. همچنین پایههای كوتاه با نور ملایم در مسیرهای حركت پیشبینی گردیده است كه فضای زیبایی را در شب ایجاد مینماید. با عنایت به فلسفه وجودی باغ مبنی بر ارائه انواع گلها سازگار با شرایط آب و هوایی اصفهان مجموعاً درقسمتهای مختلف باغ تعداد 395 گونه گیاهی كاشته شده است
باغ هشت بهشت
عمارت تاریخى «هشت بهشت» نمونه اى از كاخهاى محل سكونت آخرین سلاطین دوره صفویه است كه در دوره شاه سلیمان در سال 1080 هجرى بنا شده است. كاشی كاری هایی كه انواع حیوانات پرنده، درنده و خزنده برروی آن نقش بسته، از آثار این كاخ بشمار میآیند . از باغ وسیع «هشت بهشت» مقدار زیادى باقى نمانده ولى قصر تاریخى آن هنوز اثر ارزنده و جالبى است كه پس از انقلاب پاركى در اطراف آن ساخته شده است
این كاخ كه در هنگام سلطنت شاه سلیمان صفوى بنا شده از بهترین كاخهائى است كه در روزگار صفویه ساخته شده و چون كیفیت ساختمان و وضع بنا در اثر مسرور زمان تغییر كرده ناچار براى امكان بیان وضع آن در زمان های مختلف باید نوشته هاى كسانى را كه در زمان های گوناگون كاخ را مشاهده و از وضع آن آگاهى كامل داشته اند از نظر اهل تحقیق گذرانید.
از كسانى كه مكرر در این كاخ رفته و به اوضاع آن آشنائى كامل حاصل كرده و شاردن فرانسوى است كه در سفرنامه خود بطور مشبع شرح اوضاع كاخ را نوشته است و قسمتى از ترجمه نوشته او را ذیلا مینویسیم.
من قول داده ام كه در طى توصیف باغهاى اطراف خیابان زیباى اصفهان شرح یكى از تالارهاى یكى از باغها را بنام باغ بلبل بدهم اى تالار را عمارت هشت بهشت می نمامند. تمام سقف هاى آن موزائیك بسیار عالى است دیوارها و جرزها دو طبقه و دالانها و غلام گردشهائى در اطراف آنها است. در این دالان ها صدها مكان است كه دلكشترین و فرح انگیزترین نقاط دنیا محسوب میگردد و هر یك بوسیله منفذى كه بدان نور میتابد روشن میشود این روشنائى متناسب با تفریحاتى است كه این مکان ویژه آنها ساخته شده است.
هیچ یك از این نقاط از حیث شكل و ساختمان و تزیینات به دیگرى شبیه نیست در هر جائى چیز تازه و گوناگون است چنانكه در بعضى از بخاری هاى متنوع و در برخى حوض ها و فواره ها است كه از لوله هائى كه در داخل دیوارها میباشد آب می گردند این تالار عجیب در حقیقت لابیرنتى است زیرا انسان در قسمت فوقانى هر جا كم میشود و پله ها چنان مخفى است كه بآسانى پیدا نمیشوند. قسمت پایین تا ده پا از سطح زمین از سنگ یشم و نردهها از چوب زرنگار، و قابها چهارچوبها از نقره و جامها از بلور و آلتها از شیشه هاى رنگارنگ ظریف ساخته شده است.
اما راجع به تزیینات نمی توان این اندازه شكوه و عظمت دلربائى فریبندگى را كه در هم آمیخته است تصور كرد. میان کاشی هاى این بنا تصاویر برهنه و فرحانگیز بسیار زیبا وجود دارد و در همه جا آئینه هاى بلورین و در دیوارها بكار رفته است در این تالار اطاق هاى آئینه كارى كاملى است كه اثاثه هر اطاق از باشكوه ترین و شهوت انگیرترین نوع خود در دنیا است. اطاق هاى كوچكى نیز در آنجا میباشد كه فقط گنجایش یك رختخواب دارد. در خاور زمین رختخواب پرده نداشته و روى زمین پهن می شود. یك رختخواب جالب توجهى دیدم كه فقط لحاف آن دو هزار اكو می ارزید كه براى گرمى و سبكى از پوست سمور تهیه شده بود. بمن گفتند شاه تشك هاى بسیارى از همین جنس دارد من یك كتاب از تزیینات و تصاویر و اشكال و مینیاتورها و ظروف و كتیبه هاى این تلار تصنیف خواهم كرد در برخى از این كتیبه هاى شامل افكار لطیف عاشقانه و برخى قطعات اخلاقى است.
چند قطعه زیر نمونهاى از آنها است كه در دفتر خود ثبت كرده ام.
بالاى گلدانى چنین نوشته شده است: گل لاله نماینده راز درون من است من چهره آتشین و دلى سوخته دارم. هر چه زیبائى گردنى افراشته داشته باشد همواره پاى در گل است. دل من صدها باربچپ و راست بدون اینكه بكسى تعلق یابد منحرف شد تا تو را دید و بتو پیوست من بیش از این تاب درد هجر تو را ندارم و نمیتوانم آنجا كه تو نیستى مسكن گزینم. تو مردمك چشك منى. تو را گم كرده ام نمیدانم بچه نظر افكنم. كارى جز مردن نتوانم.
پادشه پاسبان درویش استگر چه نعمت بفر دولت اوست
گوسفند از براى چوپان نیستبلكه چوپان براى خدمت اواست
زیر پایت گربدانى حال مورهمچو حال تواست زیر پاى پیل
روى یك پیش بخارى عبارت زیر را انگاشته اند.
زمستان نترسید زیرا فقط سردى و سلامت است.
نمیتوانم از بیان این نكته خوددارى كنم كه بهنگام گردش در این محل كه مخصوصى لذت و حظ و عشق ساخته شده است و در حال عبور از اطاق ها و شاه نشین ها آدم چنان تحت تاثیر قرار می گیرد كه بگاه بیرون شدن از خود بیخود میگردد بدون تردید هواى این تالار اثر مهمى در این حالت عاشقانه كه به انسان دست مىدهد دارد. اگر چه این بنا چندان با دوام و استوار نیست ولى فرح انگیرتر از مجللترین كاخهاى ممالك اروپائى است.
گوست سیاحى كه در زمان فتحعلى شاه قاجار بایران آمده و اصفهان را دیده درباره این كاخ چنین نوشته است:
این عمارت در وسط باغ باندازه متر از سطح زمین بلندتر و 35 متر طول 26/25 متر عرض دارد اطاق هاى این عمارت تمامى منقش و گچبرى و درهایش خاتم سازى و زیبا میباشد. تالار وسط گنبدى شكل است كه از یك نوه پنجره ساختمان گردیده در گنبد آن هشت پنجره بطور مساوى باطراف قرار دارد كه از چوب ساخته اند و در وسط این تالار حوضى هشت ضلعى بقطر 83 سانتیمتر از مرمر عالى ساخته شده و به حوض مروارید معروف است و طورى حجارى شده كه وقتى آب از سوراخهایش خارج میشود چون دانه مروارید میباشد پلكان هاى این عمارت طورى بنا شده كه از هر طرف بعمارت فوقانى و تحتانى عبور و مرور میشود، داراى غلام گردشها و بالاخانه هاى زیادى است درختان كهن و چنارهاى مرتبى دارد و قسمتى از آب جوى شاه از برابر عمارت بالائى داخل این باغ می شود. در زمانى كه در اصفهان بودم فتحعلى شاه در این عمارت مىنشست و تماشاى رقاصه هائى كه میرقصیدند مینمود در و ودیوارها، ازاره ها، هلالیها، گنبدها و بالاخره تمام این عمارت سرتاپاى از طلا تزیین یافته و اشكال و تصاویر گوناگون پرندگان و گلها و غیره بر طیبائى قضر افزوده است داراى تابلوهاى منقش و زیبا است كه جلب توجه مینماید.
میرزا علیخان نائینى روزنامه نوس عصرناصرالدین شاه قاجار كه از طرف دربار وقت ماموریت یافته بود نسبت باوضاع جغرافیایى و تاریخى ایران مطالبى تهیه كند و نسبت به قسمتى از كشور موفق شد و مطالبى در دو جلد بزرگ تهیه كرد كه آن دو جلد را در كتابخانه وزارت دارائى مطالعه كردم راجع بكاخ هشت بهشت در سال 1300 ه.ق چنین گزارش داده است:
باغ هشت بهشت و عمارت تحتانى و فوقانى قصر میان و وسعت دستگاه آن از حد توصیف بیرون است غیر از ایوان هاى عالى وارسی هاى یكصد و پنجاه و یكزوج درب اطاق تنها در بالا و پائین دارد. از معماران معتبر شنیده شده كه طرح آنرا در طرز عمارت كرامت كرده اند چنانچه نقشه این قصر را بكشند و در جاى دیگر بخواهند مثل آن بنا كننده مشكل كه بتوانند از عهده برآیند. باغ مزبور باغى است بسیار بزرگ خیابان هاى عریض و قطعه بندی هاى وسیع در آن است دیوار یك طول باغ باقدرى از دیوار چهارباغ شاه مشترك دو نهر بزرگ از چهارباغ عرضاً این باغ را تقاطع میكند یكى مقابل قصر موصوع وسط وارد دو دریاچه بزرگ مىشود. كه بعرض باغ در دو طرف عمارت متقابل یكدیگر است و دو حوض بزرگ هم در دو سمت دیگر عمارت است و دوره عمارت نیز جوى سنگى آب نماها قرار دادهاند كه اب دائماً از اینها جارى است. مقابل این دریاچه و قصر سردرى است عالى و دو رو كه یك روش مشرف بچهار باغ و حوض بزرگ پاى آن ورودى دیگرش منظر قصر وسط باغ است سر در مزبور نیز وصف زیاد دارد نهر دیگر هم مقابل و هم عرض نهر بفاصله زیاد باز از چهارباغ میاید و بعرض باغ جارى است و بهمین قانون سردرى دارد عالى مشتمل بر تالار بزرگ مشرف بر باغ جارى است. بهمین قانون سردرى دارد عالى مشتمل بر تالار بزرگ مشرف بر باغ و عمارات عقبش منظر چهارباغ و اینجاست كه سالها است تلگرفخانمه شده در این باغ حیاط دیگر هم هست وسیع صاحب اطاق ها وارسیهاى مرغوب آشپژخانه و طویله و غیره معروف به نارنجستان هشت بهشت است.
موضوع قابل توجه این كه گزارش میرزاعلیخان نائینى روزنامه نگار ناصرالدین شاه و شرحى را كه میرزاحسین خان تحویلدار در سال 1308 ه.ق نوشتهاند عیناً مطابقت دارد و ناچار باید گفت یكى از آنها از دیگرى گرفته و بنظر میرسد چون تاریخ ختم تالیف جغرافیاى اصفهان 1308 ه.ق و بعد از 1300ه.ق است. جغرافیاى اصفهان از گزارش میرزاعلى خان نائینى گرفته است و ذكر ماخذى هم نشده است.
آنچه از گزارش مزبور معلوم می گردد اینستكه كاخ مزبور تا اول قرن چهاردهم بوضع سابق زمان صفویه باقى بوده و نقصى در آن راه نیافته و تغیراتى كه در آن راه یافته در قرن چهاردهم هجرى انجام شده است.
میرزا حسن خان جابرانصارى كه از معمران اصفهان و آگاه بتاریخ و تغییرات مبانى آن سامان بوده راجع باین كاخ چنین نوشته است:
در هشت بهشت نیز بمنوال چهلستون طرح باستانى بستانیش كه از نقش جهان جدا كرده زمان شاه عباس بزرگ شده و باساختمانى مختصر و بناى عمارت شگرف هشت بهشت را سایر شاعر مشهدى گفته زمان شاه سلیمانبه هزار و هشتاد (1080) و كاشى كاریهاى زیبا خصوصاً طاوسها و دیگرمرغان در 1102 باز بفرموده شاه و عرصه این باغ از چهلستون بسى بیشتر بود براى حرمخانه شاهى چوحد جنوبیش به بازارچه بلند منتهى میشد و در حكومت ظل السلطان بانوى عظمى خواهرش با همه اولاد و خانواده در آن بزرگترین پارك سلطنتى میدان جولانى براى خوش گذرانى داشتند، امروزه آن باغ را قطعات كوچك نموده و به مقبلان فروختهاند كه شاید پنجاه خانه و باغچه سرا از آن جدا شده و باز قسمت بزرگى رااز خود دارند بنگاهها و سراچهها و مغازههاى بسیارى در چهارباغ عباسى بیرون انداخته كه نفع بزرگى دارد و كوچه جهانبانى با خانههاى دو طرف و حمام نمره نامى را از میان باغ ردكرده و در آنجا حوض مرمرى یكپارچه مروارید میدیدم و از آثار صفویه دو سه حوض یك قطعه مرمر موسوم به مروارید پدید بود یكى در عمارت اشرف و آن چنان بود كه همه آن سنگ را شبیه به حوض حجارى استادانه كرده و براى همه فوارههاى كوچك باندازه انگشت سبابه از تمام سنگ درآورده هر حوضى بیش از صد فواره داشت و آن حوض را كه نصب نموده بودند از زیر سنگ آب جریان یافته مانند دانه هاى مروارید بوسیله آن فواره ها جستن كرده و حوض را پر از آب نموده بانوى عظیمى یك حوضش را بیدیع الملك پسرش داد در عماراتش از باغ بادامستان تلگرفخانه جدا نموده داد و آن عمارات بعد به بختیاریها و از آنها منتقل به جلاالسلطنه شد قنات آب حلال كه روى به ماربین بالا میرفته و آبش متصل به جوى شاه میشد براى آب دائمى هشت بهشت و دیگر عمارات صفویه احداث كرده بودند و هر عمارتى بهرى و بخشى معین داشت وزیر و مستوفى خاص از نیاكان بنده براى آن مقرر بود تا بتواند در حرمخانه سلطنتى حكم بخش آب را بدهد و رفع مشاجره سكنه باغچه سراها را بنماید و وجه نامش به آب حلال از آن رهگذر بود كه شاه عباس دوم وجهى را كه بنظر خود و علما حلال شرعى میدانستند بخرج احداث آن قنات داده تا آب غسل وضوى حرمخانه نهایت حلیت را داشته شبهه كم و زیاد آب رودخانه از حقوق دیگر محلها نرود. حالیه شنیده ام آن آب را از پشت آتشگاه به جر و كان اولاد بانوى عظمى میبرند و چون بانوى عظمى و اولادش شصت سال و كسرى است در هشت بهشت ساكنند ضمناً باغات و عمارات دولتى دیگر مجاور را بدست داشتند مانند بهشت آئین ورشك جنان و انگورستان، و بهشت آئین امروزه در كوچه فتحیه كالج دختران شده و انگورستان را با عمارت خسروخانى بدست سردار اعظم داده بودند.
این كاخ كه روزى از كاخهاى كم نظیر بوده در سال 1334 شمسى كه آقاىحسینى از طرف اداره باستانشناسى اصفهان مورد بازدید قرار داده چنین گزارشى و اظهار نظر كرده است:
این عمارت را فعلاً آقاى ابوالفتح قهرمان (سردار اعظم) بموجب دستخطى مالك و در تصرف دارد از قرار مشهور در اراضى و باغات قدیمى آن تغییراتى داده و كاخ اصلى بحال خود ولى مخروبه باقى است. ذخائر آن از بین رفته است. یك دفعه در دوره وزارت سید ضیاءالدین باغ ملى شد ولى در زمان شاه فقید مسترد و محدداً درش بسته شده است. در سال 1334 شمسى كه از این عمارت بازدیدى بعمل آمده محتاج بتعمیرات كامل است زیرا نقاشیهاى زیبا و گچبریهاى عالى )نظیر تزیینات عالى قاپو( آن از بین رفته و آنچه باقى است نیز جلب توجه را مینماید اشكال و حوش و طیور و شكارگاهها كه بعضى قدیمى و برخى جدید بر روى كاشى نقش و در پشت بغل هاى اطراف نصب شده جالب توجه و تماشائى است مساحت فعلى آن قریب 7500 متر مربع است.
برخى نوشته اند كه كاخ و باغ مجموعاً در ابتداى ساختمان آن 85 جریب بوده است ولى مساحت كنونى آن در حدود پنج هزار متر میباشد.
تاریخ شهریور 1343 شمسى تحویل دولت گردیده است.
این كاخ در خیابان چهارباغ عباسى در مقابل خیابان كنونى شیخ بهائى واقع و اكنون در دست دولت است.
از گزارش هاى گوناگونى كه در توصیف این كاخ داده اند معلوم گردید كه علت شهرت آن براى بكار بردن سنگ هاى مرمر عالى در آن و داشتن طاق هاى مقرنس كارى و نقاشى بوده است.
ساختمان كاخ دو طبقه و داراى شاه نشین و غلام گردش هاى زیبا و نقوش گوناگون طلائى و تزیینات جالب و پشت بغل هاى كاشى بى نظیر و نقوش و حوش و طیور و آئینه كارى بسیار ممتاز و در واقع از قصور ممتاز دوره صفویه است.
باغى كه سابقاً عمارت هشت بهشت در آن قرار داشته، بسیار بزرگ و زیبا بوده است كه امروز تنها محوطهاى كوچك از آن باقى است.
كاخ هشت بهشت، آنچنانكه از نوشته ها بر مىآید، محل تفریج بوده است و گوشه و كناران به منظور خوشگذرانى ساخته شده. شاردن سیاح فرانسوى درباره این كاخ چنین نوشته است:
... كاخ هشت بهشت در باغ بلبل قرار دارد. تمام سقفهاى آن موزائیك بسیار عالى است. دیوارها و جرزها دو طبقه و دالانها و غلام گردشهایى در اطراف آنهاست. در این دالانها صدها مكان است كه دلكشترین و فرح انگیزترین نقاط دنیا محسوب مىگردد و هر یك به وسیله منفذى كه بدان نور مىتابد روشن مىشود. این روشنایى متناسب با تفریجاتى است كه این امكنه ویژه آنها ساخته شده است.
هیچ یك از این نقاط از حیث شكل و ساختمان و تزئینات به دیگرى شبیه نیست. در هر جایى چیزهایى تازه و گوناگون است چنانكه در بعضى بخاریهاى متنوع و در برخى دیگر حوضها و فواره هایى است كه از لوله هایى از داخل دیوار آب مىگیرند. این تالار عجیب در حقیقت لابیرنتى است كه انسان در قسمت فوقانى آن گم مىشود و پلهها چنان مخفى است كه به آسانى پیدا نمىشود. قسمت پائین تا ده پا از سطح زمین از سنگ پشم و نردهها از چوب زرنگار و قابها و چهارچوبها از نقره و جامها از بلور و آلتها از شیشههاى رنگارنگ ظریف ساخته شده است.
اگر چه این بنا چندان با دوام و استوار نیسات ولى فرح انگیزتر از مجللترین كاخهاى اروپایى است. در اثر تغییرات بسیارى كه در ساختمان كاخ هشت بهست سالها پس از تاریخ ساخت آن روى داده بسیارى كسان تصویر كردهاند كه این عمارت در زمان خیلى نزدیكتر از زمان صفویه ساخته شده به طورى كه مادام دیولافوا ساختمان آن را به دوران قاچاریه نسبت داده است.
امروزه بطور نسبی همه لیزر و موارد کاربرد آن را میدانند. در تمام دنیا استفاده از لیزر و مشتقات آن بطور شگفت انگیزی افزایش داشته است. هر کس خالی داشته باشد که آن را مزاحم بداند به سراغ لیزر میرود. بنابراین بررسی علمی این موضوع مفید و لازم به نظر میآید. البته نور و طیف آن میتواند اثرات مفید و مضر برای بدن و پوست ایجاد کند. اثرات نور بنفش نقش تعیین کننده و مفیدی بر تغذیه و متابولیسم سلولی ایفا میکند. اینگونه اثرات سلامت بخش و مفید نور از زمانهای کهن نیز برای انسان تا حدود زیادی روشن بوده است.
بر اساس شواهد و مدارک موجود یونانیها و رومیها هر دو از اثرات مفید و درمانی نور بطور تجربی اطلاع داشته و از آن در درمانهای مختلف بهره میجستند. در اوایل سال 1903 دانشمندان اثرات درمانی نور را در شکلی علمی مطرح نمودند و در همین سالها یک فیزیکدان بنام Nife finsen Rybergبخاطر کشفها و تحقیقاتش روی قابلیتهای درمانی اشعههای ناشی از طیفهای مختلف نور موفق به دریافت جایزه نوبل گردید. او دستگاهی را اختراع کرد که طول موجهای مختلف نور خورشید را مجزا نموده و آنها را در مسیرهای معین هدایت مینمود.
ليزر، اين به اصطلاح نور با شكوه، بسياري از آرزوهاي رؤيا گونه بشر را جامه عمل پوشانده است و زمينه اي از علوم، تكنولوژي وهنر وجود ندارد كه در آن اين ساحره هزار چهره رخ ننموده باشد.در پزشكي ليزرها روشهاي كاملا"جديدي را براي درمان توسط جراحي امكان پذير ساخته اند. در صنعت از ليزر هابراي عمليات گرمايي فلزات، جوشكاري و همترازي دقيق استفاده ميشود.ليزرها براي اندازه گيري دقيق فاصلههاي بسيار زيادوبزرگ ونيز فاصلههاي بسيار كوچك و ريز به كار گرفته شده اند.ليزرها را همراه با تارهاي نوري براي انتقال بهتر داده ها و بهبود انتقال تلفني به كار ميبرند.در تكنولوژي ديسكهاي فشرده ازباريكههاي ليزري براي رمز گذاري اطلاعات و خواندن آنها استفاده ميشود.خلاصه اين كه كاربردهاي ليزر از جراحي ظريف چشم تا تعيين حركت قاره ها گسترده است.تا كنون ليزر ها توانايي خود را به ثبت رسانده اند.از جراحي ظريف چشم كه ديد انسان رانجات ميدهد تا امور سنگين مثل جوشكاري ماشينهاي صنعتي، سريعترين راه ارتباطي، خالص ترين نور براي پژوهش علمي، ليزرهابه يكي از مهمترين و انقلابي ترين ابزارهاي زمان ما تبديل شده اند. با پيشرفت ليزرها، گستره كاربرد آنها هم وسيعتر شده است.هر چقدر در مورد چگونگي ساخت و كار برد هوشمندانه توان آنها ياد بگيريم، به طوراجتناب نا پذيري شأن و مقام بيشتري در تكنولوژي و حتي هنر به دست خواهند آورد.
در شماره بهار –تابستان 1979مجله استانفورد دكتر آرتور شاولو درباره توانايي ليزرها گفته است:
«در آينده ليزرها ميتوانند خدماتي انجام دهند به نحوي كه تخيلات علمي هرگزجرأت تصور آنها را نداشته اند. ليزرهاي كاملا جديدو اساسا در انواع متفاوت احتمالا" به وجود خواهند آمد و بار رشد دانش ما درباره نور وماده، ليزرها كارهايي انجام خواهند داد كه امروزه به زحمت قابل انجام است و امكاناتي را فراهم خواهند آورد كه حتي روياي آن را هم نديده ايم.»
در اين مقاله روشهاي نور ليزر و تعدادي از تازه ترين كاربردهاي آن در زمينههاي گوناگون به طور ساده و به دور از جنبههاي تخصصي مورد بحث قرار گرفته اند و با روند تحولات به نظر ميرسد كه ليزر نظير غولي است كه هنوز در شيشه قرار دارد.
کاشف واقعی لیزر کیست؟
انیشتین نخستین دانشمندی بود که مقوله لیزر را در قالبی علمی مطرح کرد و در سالهای بعد از آن آمریکاییها و روسها در طول جنگ سرد تحقیقات و پژوهشهای متعددی در مورد چگونگی بکارگیری لیزر در صنایع جنگی انجام دادند. نخستین لیزر طبی به نام Robustکه در قالب یک ماشین ثابت با حجمی سنگین و در اندازهای بزرگ طراحی شده بود در درمانهای جراحی مورد استفاده قرار گرفت.
پس از آن جهان طب شاهد تکامل سریع و غیر منتظره در تولید انواع لیزر طبی و ارائه شدن نسلهای مختلف لیزر به جامعه پزشکی بوده به رغم اشکال متنوع و چند کاره بودن دستگاه لیزر در حوزههای مختلف پزشکی یک اصل اساسی از ابتدا تا کنون هرگز تغییر نکرده و آن بکار گیری بهینه از انرژی حاصل از لیزر در حوزههای مختلف علمی، پزشکی، جراحی و زیباسازی پوست میباشد.
انواع ليزرها
موفقيت دكتر ماين، سر آغاز پيدايش عصري جديد در تكنولوژي ليزري بود.ليزر ياقوت در رشته ليزرهاي جديد در صف مقدم قرار داشت. پژوهشگران مشهور كه از اين موضوع الهام گرفته بودند با شتاب در پي مواد ديگري بودند كه بتوانند نور ليزر ايجاد كنند.
ليزرهاي گازي
ليزرهاي مايع
ليزرهاي نيمرسانا
ليزرهاي جامد
براي اينكه بلور جامدي بتواند در فرايند ليزري مورد استفاده قرار بگيردلازم است مشخصههاي خاصي را دارا باشد.بلور بايد شفاف باشد تا نور بتواند براي بر انگيزش محيط فعال وارد آن شود و خود باريكه ليزر بتواند از آن بگريزد. افزون بر آن، اتمهاي محيط فعال بايد بتوانند طول موجهاي مورد نظر را به وجود آورند.
بلور هايي كه براي ايجاد ليزر به كار ميروند معمولا حاوي مقدار كمي ناخالصي هستند كه در بلور خالص وجود ندارد. بلور خالص ماده ميزبان، و فرايند افزودن ناخالصي آلايش ناميده ميشود. در ليزر ياقوت ماده ميزبان اكسيد آلومينيم و ماده آلاينده يا ناخالصي اكسيد كروم است.علاوه بر ياقوت، از بلورهايي نظير ياقوت كبود و لعل ميتوان براي ساخت ليزرهاي جامد استفاده كرد. مثالهاي ديگري از بلورهاي ميزبان مفيد عبارتند از:تركيبات تنگستن و اكسيژن يا موليبدن و اكسيژن.براي ساخت ليزرهاي بلوري، در اين تركيبات ميتوان با باديم، استرونسيم، كلسيم، يا كروم ناخالصي به وجود آورد. به علاوه در شيشه خيلي خالص ميتوان با نئوديميم ناخالصي ايجاد كرد.
ليزرهاي جامد بازده زيادي ندارند. گذارهاي انرژي كه در ليزر جامد به وقوع ميپيوندند گرما ايجاد ميكنند. براي اينكه ليزرهاي جامد وقت سرد شدن داشته باشند، معمولا برخلاف ليزرهاي گازي كه باريكه نوري پيوسته اي به وجود ميآورند به صورت تپ كار ميكنند از طرف ديگر، ليزرهاي جامد ميتوانند تپهاي فوق العاده قدرتمندي از نور ليزر ايجاد كنند. مثلا، بزرگترين ليزرهاي نئوديم در يك تپ ميتوانند تواني به اندازه 25 تريليون وات به وجود آورند.
سیر تحولی رشد
اولین لیزر حالت جامد که در ژوئن 1960 با موفقیت عمل کرد، لیزر یاقوتبود. اخیرا تحقیق روی لیزر حالت جامد با اندازه کوچک انجام گرفته است که در آن یون نه به عنوان یک ناخالصی با غلظت پایین بلکه به عنوان یک جز متشکله اصلی برای آهنگ بالای تکرار یک یا عملیات CWبکار میرود. اگرچه در اکثر لیزرها طول موجمیتواند فقط در محدوده یک درصد تغییر یابد، ولی اخیرا لیزرهای حالت جامد قابل تنظیم روی یک گسترده خیلی پهنتر نیز ساخته شدهاند.
لیزرهای قابل تنظیم حالت جامد در طیف سنجیهای فیزیکی و شیمیایی بکار گرفته شدهاند و کاربرد آنها تحول شگرفی را در طیف سنجی اتمها و مولکولها ایجاد کرده است.طیف سنجی رامانه و طیف سنجی پیکووفمتر ثانیهای بیش از همه از وجود لیزرهای قابل تنظیم بهره بردهاند. لیزرهای حالت جامد موجب پیشرفت و توسعه چشمگیر مخابرات تار نوریشده است. ساخت لیدارهای پیشرفته کشف و سنجش از راه دور مرهون بکارگیری سیستمهای لیزری تمام حالت جامد میباشد.
انواع لیزرهای جامد
لیزر یاگ ()
در حال حاضر، کاربردیترین لیزر حالت جامد که برای پردازش و ماشین کاری مواد بکار میرود، لیزر یاگ است که از بلور (سنگ آلومینیوم ایتریم) که به آن 0.1 تا 1 درصد یون نئودیمیم اضافه شده است، ساخته میشود. طول موج گسیلی این لیزر 1.06 میکرون و گاهی 1.32 میکرون است.
لیزر حالت جامد یون فلزی
لیزرهای حالت جامد فلزی از نظر تنوع مواد لیزری، امکان ساخت انواع مختلف سیستمهای لیزری و بالا بردن کیفیت پرتوهای خروجی از پتانسیل بالایی برخوردارند. هر سیستم لیزری حالت جامد یون فلزی دارای سه بخش مهم زیر است:
1.ماده میزان با خواص ماکروسکوپیکی، مکانیکی، حرارتی و اپتیکی مناسب
2.یونهای فعال
3.چشمههای دمش اپتیکی
·لیزر :
در میان لیزرهای حالت جامد یون فلزی، لیزر بیشترین کاربرد را دارد. لعل یوتریم آلومینیم ()آلاییده به نئودیمیم دارای خواص ویژهای است که آن را برای عمل لیزری مناسب ساخته است. بلور میزبان سخت است و کیفیت اپتیکی خوب و ضریب هدایتی بالایی دارد. این لیزر پهنای خط باریک، بهره بالا و آستانه لیزری پایینی دارد.
لیزرهای Er
لیزرهای ایربیوم بخاطر داشتن دو طول موج ویژه اهمیت دارند، اما از نظر انرژی خروجی مانند لیزرهای خیلی قابل توجه نیستند. بلور که با چگالی بالا به یونهای ایربیوم آلاییده شده است یک خروجی در 2.9 متر و شیشه فسفات آلاییده به ایربیوم خروجی در 1.54 میکرومتر دارند. هر دو این طول موجها توسط آب جذب میشوند که باعث میشود این لیزرها کاربردهای جالبی در پزشکی برای طول موج 2.9 میکرومتر و برای فاصله یابهای ایمن چشم در طول موج 1.54 میکرومتر داشته باشند.
لیزر نئودیمیم
لیزرهای نئودیمیم متداولترین نوع لیزر حالت جامد هستند.محیط لیزری معمولا یا بلوری از است (که غالبا نامیده میشود) که در آن یونهای جایگزین برخی یونهای شدهاند، یا شیشهای است که با یونهای در آن ناخالصی بوجود آوردهاند. لیزرهای نئودیمیم روی چندین خط میتوانند نوسان کنند که قویترین و لذا متداولترین آنها در طول موج 1.06 میکرومتر است. طرح تراز انرژی برای نئودیمیم _شیشه (Nd:glass)بسیار نزدیک به است، چون ترازهای انرژی درگیر، زیاد تحت تأثیر میدان بلور قرار نمیگیرند.
كاربردهاي ليزرها
امروزه از ليزرها در مكانهاي بيشماري استفادههاي گوناگون ميشودتا كيفيت يا بازده بسياري از كارهاي عادي روزانه را بهبود بخشند. ليزر را در انجام كارهايي نيز به كار گرفته اند كه قبلا تصور آن ناممكن بود. در اينجا نيز چند مورد ازكاربردهاي ليزر رابه صورت اختصار ذكر ميگردد.
كاربردهاي ليزر در پزشكي
در حال حاضر كاربرد ليزر در پزشكي به خصوص در جراحيها به قدري زياد و متنوع است كه بحث در مورد تمام آنها از حوصله اين مقاله خارج است. مزاياي جراحي ليزري بر حسب نوع عمل، نوع ليزر و بعضي اوقات از حالتي به حالت ديگر متفاوت است. حصول تمامي اين مزايا به شرطي مقدور است كه ليزر به طور صحيح مورد استفاده قرار گيرد. بعضي از اين مزايا عبارت است از:
- ميدان جراحي خشك (بدون خونريزي)، - كاهش اتلاف خون، - كاهش تورم، - محدوديت فيبروز وتنگ شدگي مجرا، - انتقال از طريق رشتههاي نوري، - تداخل نداشتن با لوازم تحريك كننده، - توانايي حذف سلولهاي نئوپلازيك باقيمانده و كاهش برگشت عوارض، - دقت، -كاهش وسايل جراحي در زمينه عمل جراحي، -كاهش دردهاي بعد از عمل (به طور انتخابي) و - ضد عفوني ناحيه جراحي.
در حال حاضر رايجترين ليزري كه در اطاق عمل مورد استفاده قرار ميگيرد، ليزر دي اكسيد كربن است. از كاربردهاي گسترده اين ليزر ميتوان از توانايي آن در برش و تبخير نام برد. اخيرا از انعقاد ثانويه آن نيز در مواردي استفاده شده است.
ليزر نئوديميوم - ياگ نيز يكي از ليزر هايي است كه به سرعت جاي خود را در اطاقهاي عمل پيدا كرده است. قابليت انتقال اين ليزر از طريق رشتههاي اپتيك توان بالاي آن (در موقع نياز)، وجود پروبهاي تماسي (براي برشهاي ظريف) و تبخير به وسيله آن، ليزر نئوديميوم- ياگ را بهصورت يكي از دستگاههاي بسيار با ارزش براي متخصصان در آورده است. در جراحيهاي عمومي، كه به ندرت از ليزرها استفاده ميشود، نيز كاربردهاي چشمگيري براي ليزر نئوديميوم - ياگ تماسي به وجود آمده است. در چند سال اخير ليزر نئوديميوم- ياگ سوئيچ شده Q كاربردهاي قابل ملاحظهاي نيز در چشم پزشكي پيدا كرده است.
يكي از مهمترين استفادههاي امروزي ليزر در جراحي است.ليزرها بواقع بسياري از عملهاي سنتي را دگرگون كرده اند، و به علاوه روشهاي كاملا جديدي را براي درمان توسط جراحي امكانپذير ساخته اند.چند عارضه جدي چشم انسان از جمله آب مرواريد، آب سياه و انواع مختلفي از آسيبهاي شبكيه ميتوانند باعث كوري شوند. امروزه، بسياري از اين عارضه ها را ميتوان با جراحي توسط ليزر تصحيح كرد.
همچنين، ليزرها جراحان را قادر ساخته اند تا با ضايعات و ناراحتي بسيار كمي براي بيمار انواع زيادي از عملهاي جراحي را روي تقريبا هر قسمتي از بدن انسان انجام ميدهند. به وسيله ليزر ميتوان بسياري از بيماري ها از جمله اندومتر يوسيس (يك بيماري زنانه)، سرطان مثانه و سرطانهاي ديگر و...استفاده ميشود. در برگرداندن بينايي، درمان غدههاي سرطاني، باز كردن شريانها، درمان بافتهاي اضافي، برداشتن كيسه صفراي معيوب يا پاك كردن لكه مادرزادي، ليزرها امكان به وجود آمدن جراحيهاي دقيقتر و پيشرفته تر را فراهم آورده اند. از آنجا كه در عمل با ليزر بافت اطراف كمترين آسيب را ميبيند، بيمار خون كمتري از دست ميدهد و ناراحتي كمتري را متحمل ميشود، و سريعتر از روشهاي متداول جراحي بهبود مييابد. ليزرهاي جراحي باريكه هايي را ايجاد ميكنند كه التيام بخش اند.
بخش ديگري از پزشكي كه در آن از ليزر استفاده ميشود دندانپزشكي است. دكتر ماير از بير منگام ميشيگان يك ليزر تپي دستي n d:yAGسه واتي با سر تار نوري براي استفاده در دندانپزشكي طراحي كرده است. در دندانپزشكي با ليزر از نور مرئي به عنوان باريكه راهنما استفاده ميكنند و با باريكه ليزري نامرئي كار را انجام ميدهند.
به عنوان نمونه، با روشي به نام تراشيدن زير لثه با ليزر، بافت معيوب برداشته ميشود يا مورد استفاده ديگر ليزر در دندانپزشكي درمان زخمهاي د دهان است و همين طور ليزر دندانپزشكي براي انجام دادن عمل روي «روت كانال»نيز به كار ميرود.
ليزرها در حال دگرگون كردن روش ساخت روكش دندان و پل ها هستند. باريكه ليزر به اطراف دندان هدايت ميشود و دادههاي جمع آوري شده را به كامپيوتر روكش را طراحي و ساخت آنرا كنترل ميكند.
امروزه بطور نسبی همه لیزرو موارد کاربرد آن را میدانند. در تمام دنیا استفاده از لیزر و مشتقات آن بطور شگفت انگیزی افزایش داشته است. هر کس خالی داشته باشد که آن را مزاحم بداند به سراغ لیزر میرود. بنابراین بررسی علمی این موضوع مفید و لازم به نظر میآید. البته نورو طیف آن میتواند اثرات مفید و مضر برای بدن و پوست ایجاد کند. اثرات نور بنفش نقش تعیین کننده و مفیدی بر تغذیه و متابولیسم سلولی ایفا میکند. اینگونه اثرات سلامت بخش و مفید نور از زمانهای کهن نیز برای انسان تا حدود زیادی روشن بوده است.
بر اساس شواهد و مدارک موجود یونانیها و رومیها هر دو از اثرات مفید و درمانی نور بطور تجربی اطلاع داشته و از آن در درمانهای مختلف بهره میجستند. در اوایل سال 1903 دانشمندان اثرات درمانی نور را در شکلی علمی مطرح نمودند و در همین سالها یک فیزیکدان بنام Nife finsen Rybergبخاطر کشفها و تحقیقاتش روی قابلیتهای درمانی اشعههای ناشی از طیفهای مختلف نور موفق به دریافت جایزه نوبل گردید. او دستگاهی را اختراع کرد که طول موجهای مختلف نور خورشید را مجزا نموده و آنها را در مسیرهای معین هدایت مینمود.
انیشتین نخستین دانشمندی بود که مقوله لیزر را در قالبی علمی مطرح کرد و در سالهای بعد از آن آمریکاییها و روسها در طول جنگ سردتحقیقات و پژوهشهای متعددی در مورد چگونگی بکارگیری لیزر در صنایع جنگی انجام دادند. نخستین لیزر طبی به نام Robustکه در قالب یک ماشین ثابت با حجمی سنگین و در اندازهای بزرگ طراحی شده بود در درمانهای جراحی مورد استفاده قرار گرفت.
پس از آن جهان طب شاهد تکامل سریع و غیر منتظره در تولید انواع لیزر طبی و ارائه شدن نسلهای مختلف لیزر به جامعه پزشکی بوده به رغم اشکال متنوع و چند کاره بودن دستگاه لیزر در حوزههای مختلف پزشکی یک اصل اساسی از ابتدا تا کنون هرگز تغییر نکرده و آن بکار گیری بهینه از انرژی حاصل از لیزر در حوزههای مختلف علمی، پزشکی، جراحی و زیباسازی پوست میباشد.
اثرات لیزر روی بدن
·تحریک سلولی:لیزر باعث تشدید رشد و ترمیم مجدد سلول در پوست، اتصالات، مفاصل، بافتها و... میگردد.
·افزایش فعالیت بافتها:تولید سلولهای زایا افزایش تولید آنزیمها و پروستا گلاندینها و... را باعث میشود.
·ترمیم و تشدید فعالیت DNA:لیزر در RNAبافت کلاژن تغییراتی را ایجاد مینماید.
آثار ضد التهابی لیزر
·کاهش بافت فیبروز:درمان زخمها توسط لیزر امکان پذیر میباشد.
·آثار استریلیزاسیون و میکروب کشی
·اثرات ضد ویروسی
·تحریک فعالیتهای بافت عصبی
·افزایش قدرت دفاعی بدن:تولید اینترفرون (مولکول واسطه در سیستم ایمنی) را باعث میشود.
·تقویت نمودن رشد مجدد موها
·کاهش دادن رشد موها و محو موهای ناخواسته
·ایجاد واسکولاریزاسیون:شکل گیری عروق جدید خونی که باعث خونگیری بهتر بافتها میگردد را باعث شده که این خاصیت لیزر عامل اساسی در جوان شدن مجدد پوست میباشد.
·افزایش تراکم بافتی با لیزر
استفاده از لیزر در درمان بیماریها
·کاربرد در درماتولوزی: رمان سوختگیها و زخمهای مقاوم به درمان آکنه، اگزما، پسوریاسیس، ضایعات و اقدامات پیشگیرانه مثل جلوگیری از پیر شدن پوست توسط لیزر امکان پذیر شده است.
·بیماریهای عضلانی - اسکلتی و ارتوپدی:در درمان کشیدگیهای تاندونی آرتریت روماتوئید، رفع اختلالات موجود در اتصالات عضلانی کمر دردها و کشیدگیها بکار میرود.
·بیماریهای دهان و دندان:درمان پوسیدگیهای دندانی پریودنتیتها بیماریهای مخاط دهان اختلالات جویدن و... توسط لیزر صورت میپذیرد.
·در حوزه عصبی:درمان سردردها و میگرن توسط لیزر امکان پذیر میباشد.
·تقریبا هیچ موردی در منع استفاده از لیزر وجود نداشته و فقط به هنگام حاملگی به علت عدم وجود اطلاعات کافی بهتر است این وسیله با احتیاط استفاده شود.
·در مورد انواع مختلف پوست و یا داروهایی که فرد مورد استفاده قرار میدهد باید لیزر را با احتیاط بیشتری بکار برد. برای مثال استفاده از هپارین و وارفارین (داروهایی که معمولا برای رقیق کردن خون بکار میروند) منعی در استفاده از لیزر ندارند.
·پس از کشف پنی سیلین کشف لیزر و شناخت قابلیتهای آن در طب بزرگترین انقلاب میتواند باشد.
ليزر و كاربرد آن در دندانپزشكي
امروزه ليزر در دندانپزشكي كاربرد گستردهاي پيدا كرده است. به عنوان نمونه، با روشي به نام تراشيدن زير لثه، بافت معيوب لثه برداشته ميشود. دندانپزشك براي فعال كردن ليزر، كنترل پايي را ميفشارد كه در هر ثانيه 10 تا 30 تپ به دست ميآيد. هر تپ كه فقط چند ميليونيم ثانيه دوام دارد بافت معيوب لثه را بدون آسيب زدن به بافت سالم زير آن بخار ميكند. بيمار صداهايي مثله ترقههاي كوچك را ميشود ولي هيچ دردي احساس نميكند زيرا تپها ي ليزر كوتاهتر از آن است كه واكنشهاي عصبي ايجاد كند. تپهاي ليزري نه فقط بافت آسيب ديده را بخار ميكند بلكه هر باكتري موجود مولد بيماري را نيز از بين ميبرد. اگر همين جراحي، يعني تراشيدن لثه با تيغ جراحي انجام گيرد، بيمار به داروي بيهوشي نياز دارد و ممكن است هفتهها مشكل غذا خوردن داشته باشد. درد بعد از جراحي لثه و زمان لازم براي بهبودي با جراحي ليزري به مقدار بسيار زيادي كم ميشود. در آمريكا، دكتر دلوين مكارتي يكي از اولين محققاني است كه ليزر را به طور آزمايشي مورد استفاده قرار داده است. نظر وي چنين است: "با ليزر ميتوان حفرههاي ناسالم بافت لثه را تا جايي تميز كرد كه بدن خودش بتواند آن را بهبود دهد. همچنين ميتوان دندانها را با ضد عفوني كردن عميق به طوري كه مسواك نيز نميتواند به آنجاها برسد در مقابل كرم خوردگيهاي آتي مقاوم كرد. مورد استفا ده ديگر ليزر در دندانپزشكي درمان زخمهاي دهان است.
اغلب بيماران پس از ليزر درماني از درد آبسه، زخمهاي آكنه، ضايعات ويروسي، زخمهاي دندان مصنوعي و غدههاي كوچك غير سرطاني فوري بهبود مييابند. در كاربرد ديگر، ليزردر دندانپزشكي براي غير حسا س كردن عاج دندانهاي بيحفاظ مورد استفاده قرار ميگيرد. بيماران ممكن است از حساسيت زياد عاج در ناحيههايي كه ميناي دندانهايشان ديگر از عاج زير آن محافظت نميكند، مثل خطوط كناري لثه در رنج باشد. ليزر لولههاي ظريف ميكروسكوپي در عاج را كه به شبكه اعصاب داخل دندان منتهي ميشود مسدود ميكند. ليزردردندانپزشكي براي انجام دادن عمل روي روت كانال نيز به كار ميرود. دكتر روبرت پيك استاد پريودونتيكس (بخشي از دندانپزشكي كه به التهاب بافتهاي پيرامون دندان مربوط است) دانشكده دندانپزشكي دانشگاه نورث وسترن ميگويد: "در درمان به وسيله روت كانال، ميتوان تار ليزر را در مجراي ريشه دندان قرار داد، بافت عفوني را با بخار كردن آن بر داشت و باكتريهاي به وجود آورنده عفونت را از بين ببرد. به نظر من كه اين روش برتري عمدهاي بر روشهاي موجود دارد. روشهاي موجود براي از بين بردن باكتريها كاملا موثر نيست." حتي وقتي كه جراحي معمولي دندان با چاقوي جراحي لازم باشد، سطوح بافت بريده شده را ميتوان با ليزر درمان كردتا درد كاهش يابد واغلب به تجويز داروهاي مسكن پس از جراحي احتياجي نيست. فرنوم غشاء كوچكي است كه در دهان لب بالايي را به لثه وصل ميكند. گاهي فرنوم به دندانها فشار ميدهد و آنها را از ترتيب مياندازد. با ليزر ميتوان بدون درد و خونريزي فرنوم را بخار كرد.
خواص نور ليزر و كاربردهاي آن
از نخستين روزهاي ساخت ليزر پي برده شد كه نور ليزر خواص مشخصهاي دارد كه آن را از نورهاي ايجاد شده از ساير منابع، متمايز ميكند. در ابتدا به اين ويژگيها و نحوه ايجاد آنها توسط ليزر اشاره خواهيم كرد. ليزر داراي سه ويژگي مهم است:
تكفامي
در توضيح اين ويژگي لازم است ابتدا با مفهوم گسيل القايي (نشر القايي) آشنا شويم. گسيل پرتو توسط الكترونهاي برانگيخته در داخل اتم به دو صورت است:
1) گسيل خود بهخودي 2) گسيل القايي
فرض كنيد 1 e و e2 دو تراز متوالي از يك اتم با انرژيهاي 1 E و2 E باشد و الكتروني در تراز e1 در حالت پايه خود قرار گرفته باشد. اگر به هر دليلي اين الكترون ازتراز 1 e به تراز بالاتر 2 e برود گفته ميشود اتم تحريك شده است يا در حالت برانگيخته قرار دارد. چون اين حالت يك حالت ناپايدار است اتم تمايل دارد هرچه زودتر به حالت پايدار باز گردد. به همين دليل الكترون مزبور بلافاصله به حالت قبلي در تراز1 e بر خواهد گشت. از طرفي چون اين دو تراز اختلاف انرژي 1 E E 2- دارد بنا بر اصل پايستگي انرژي، انرژي اضافي الكترون به صورت تابش با فركانس V، حين بازگشت به تراز اول گسيل ميشود. به اين فرآيند گسيل خودبهخودي گويند. حال اگر الكتروني در تراز2 e در حالت پايه خود قرار داشته باشد و ما به طريقي اتم را تحريك كنيم (ميدان الكترومغناطيسي، تابش، حرارت و...) در اثر اين القا الكترون مزبور تراز 2 E را ترك نموده وبه تراز E1برود و حين اين انتقال (بنا به اصل پايستگي انرژي) تابش گسيل كند به اين تابش گسيل القايي يا نشر القايي گويند.
هر كدام از اين فرآيندها ويژگيهاي خاص خود را دارد. در گسيل خودبهخودي تابشهاي گسيل شده به صورت كاتورهاي و در تمام جهات گسترده است. اما در گسيل القايي جهت تابش در يك راستاي معين خواهد بود. از طرفي در گسيل خودبخودي فوتونهاي تابشي در اثر گزار بين اتمهاي ترازهاي اتمي يا مولكولي مختلف و متفاوت از هم به وجود ميآيند پس اين تابشها طيف گستردهاي از فركانسها را شامل ميشود.
اما در گسيل القايي تابش در اثر گزار بين ترازهاي اتمي يا مولكولي مشابه گسيل ميشود. بنابراين همه تابشها تقريبا فركانس يكساني دارد. معمولا در ليزر از فرآيند گسيل القايي استفاده ميشود. اما براي داشتن گسيل القايي طولاني مدت به مولكولهايي شامل دوتراز كه تراز بالايي آن پروتراز پاييني آن خالي باشد، نياز داريم. اما آنچه كه نظريههاي كوانتومي بيان ميكنند اين است كه بنا به قاعده گزينش در اتمها ابتدا ترازهاي پايينتر پر ميشود. بنابراين به وضعيت بهوجود آمده در ليزر، وارونگي جمعيت گويند. نحوه ايجاد وارونگي جمعيت بسته به نوع ليزر متفاوت است. مثلا در ليزر هليوم نئون مخلوط كردن اين دو گاز منجر به جفت شدن برخي ترازها ي اتمي آن دو شده و وارونگي جمعيت مورد نياز را تامين ميكند. به اين ترتيب ليزر قادر به ايجاد تابشي تك فركانس خواهد بود. با اين وجود براي تك فركانس شدن بيشتر از يك عنصر اپتيك مانند بازآواگر(سنجه) نيزدر ليزر استفاده ميشود.
ويژگي تكفامي نور ليزر بيشتر كاربرد شيميايي دارد. به عنوان مثال براي جدا سازي ايزوتوپهاي يك عنصر به يك منبع تكفام مانند ليزر نياز است. ايزوتوپهاي يك عنصر از نظر محتوا باهم متفاوت است پس فركانسهاي جذب آنها نيز اندكي متفا وت خواهد بود كه تنها نور ليزر قادر به تفكيك آنها است. تمايل زياد به استفاده از اين كاربرد در صنايع هستهاي نيز غيرمنتظره نيست.
همدوسي
تابش الكترو مغناطيس به وسيله بارهاي الكتريكي نوسان كننده توليد ميشود. بسامد نوسان نوع تابشي را كه گسيل ميشود، معين ميكند. اگر در يك چشمه، بارها ي الكتريكي به طور هماهنگ نوسان كند چشمه را همدوس و تابش حاصل را تابش همدوس ميناميم. همانطور كه قبلا گفته شد در ليزر از گسيل القايي استفاده ميشود. در اين فرآيند ميتوان اتم را به نحوي تحريك كرد كه همه الكترونهاي برانگيخته فقط به ترازهاي خاصي برود و در نتيجه فركانس تابشي آنها همه در يك محدوده خواهد بود. پس تمام اين تابشها با هم هماهنگ است كه اين همان تعريف چشمه همدوس است. از همدوسي نور ليزر ميتوان در تمامنگاري استفاده كرد. تمامنگاري روشي جهت تهيه تصاوير سه بعدي است. در اين روش تصوير ويژهاي به نام تمام نگاشت روي فيلم عكاسي تشكيل ميشود كه بر خلاف ديگر تصاوير متداول عكاسي، حاوي اطلاعاتي نه تنها پيرامون شدت بلكه در مورد فاز نور بازتابيده از جسم نيز هست. واضح است كه منبع نور آشفته چون خود داراي پرتو هايي با فازهاي مختلف است قادر به تشكيل چنين تصويري نخواهد بود. تنها مشكل موجود براي چنين تصاويري آن است كه تنها امكان تهيه تمام نگاشتهاي تكفام وجود دارد زيرا براي تشخيص رنگهاي واقعي جسم بايد از تابش طول موجهاي مختلف به طور همزمان استفاده كرد كه در آن صورت اطلاعات مربوط به فاز از بين ميرود.
شدت زياد
شدت زياد، خاصيتي است كه بيش از ساير موارد همراه نور ليزر است و در حقيقت ليزرها بالاترين شدتهاي شناخته شده روي زمين را ايجاد ميكند. از آنجا كه ليزر باريكهاي موازي از نور را نه در تمام جهتها، بلكه در راستاي مشخصي گسيل ميكند. مناسبترين معيار شدت، تابيدگي است. بنا بر رابطه بين توان تابش شده وتابيدگي:
I = P / A
كه در آن P توان و A مساحت است ميتوان در مورد شدتها ي زياد بحث كرد. ازآنجايي كه خروجي منابع نور معمولي اكثرا پرتوهاي واگرا است با دور شدن از چشمه به علت افزايش مساحت با ثابت ماندن توان (توان به ويژگي خود چشمه بستگي دارد)ميزان شدت آن كاهش مييابد اما در ليزر به علت موازي بودن پرتوها، هر چه فاصله از منبع بيشتر شود با ثابت ماندن توان، مساحت سطح مقطع باريكه خروجي نيز تقريبا ثابت است و در نتيجه شدت در فاصله دوراز منبع همان مقداري را دارد كه پرتو خروجي از منبع دارد.
اما اينكه چرا شدت خروجي از ليزر تا به اين اندازه زياد است، به توان ليزر بر ميگردد. داخل ليزر سيستمي وجود دارد كه نور ورودي به هنگام خروج تقويت ميشود. همچنين با استفاده از ابزارهاي اپتيك مناسب در ليزر ميتوان به شدتهايي دست يافت كه از شدت خود منبع فراتر رود. لازم به توضيح است كه شدت نور خروجي از ليزر داراي توزيع گوسي است، يعني شدت براي لحظه كوتاهي بيشترين مقدار خود را دارد. در ابتدا يك صعود ودر انتها يك نزول براي آن وجود دارد. پس يك طول عمر براي شدت حداكثر ميتوان تعريف كرد. طول عمر شدت ماكزيمم معمولا خيلي كوتاه است. يكي از كاربردهاي كوتاه بودن عمر شدتهاي بالا در هرتپ، در چشم پزشكي است. مثلا پارگي شبكيه را كه باعث كوري موضعي ميشود ميتوان با جوشكاري نقطهاي توسط تپهاي پر شدت نور حاصل از ليزر آرگون با بافت نگهدارنده آن متصل كرد. به علت كوتاه بودن عمر يك تپ، حين عمل نيازي به بيهوشي، بي حركت كردن طولاني چشم و... وجود ندارد. در كاربردهاي ديگر پزشكي كوتاه بودن طول عمرتپ مانع از احساس درد در بيماران ميشود. چرا كه زمان هرتپ بسيار كوتاهتر از زمان لازم براي فرستادن پيغام توسط اعصاب به مغز و بازگشت آن به محل درد است.
ساختمان ليزر گازي
در شكل شماره (1) طرح سادهاي از يك ليزر گازي را مشاهده ميكنيد. ساختار اصلي در اكثر ليزرها مشابه است. ليزر در واقع يك نوسان كننده اپتيك است كه از يك محيط تقويتكننده نور كه در داخل يك بازآواگر قرار دارد تشكيل ميشود. پس اصلي ترين قسمت در ليزر محيطي است كه بتواند نور عبوري را تقويت كند. در ليزرهاي گازي از مخلوط يك يا چند گاز (هليوم، نئون، آرگون و...) به صورت خالص به عنوان محيط تقويت كننده استفاده ميشود. بخار فلزي كادميوم، جيوه، سرب و... نيز در ليزرهاي گازي كاربرد دارد. از انواع ديگر ليزرهاي گازي، ليزر مولكول ازت(2 N) و ليزر دي اكسيد كربن (CO2) است.
محيط تقويت كننده معمولا توسط يك محرك بيروني به كار ميافتد و شروع به تابش ميكند. در اثر اين تحريك، الكترونهاي هر اتم مدار خود را ترك كرده به مدار پايين تر در اتم مربوط ميرود. جهت برقراري اصل پايستگي انرژي (به علت وجود اختلاف انرژي بين دو مدار) حين اين گذار تابش خواهند كرد. اين تابش نسبتا تك فام است زيرا عمل تحريك طوري است كه عمل گذار بين ترازهاي يكسان اتفاق بيفتد. در ليزر نشان داده شده اين محرك استفاده از روش تخليه جريان الكتريكي است كه به دو نوع تخليه جريان مستقيم و تخليه جريان متناوب در ليزرهاي گازي متداول است. روش تخليه جريان متناوب سادهترين روش تحريك است چرا كه منبع تغذيه ميتواند يك مبدل عمومي ولتاژ كه به الكترودهاي فلزي سرد در داخل لامپ متصل ميشود، باشد. از روشهاي ديگر بر انگيزش الكتريكي محيط ليزري، ميتوان روش تخليه الكترودي با بسامد بالا (كه در اولين ليزر هليوم نئون ساخته شده توسط جوان و همكارانش استفاده شده بود.) و روش تپهاي فشار قوي (براي استفاده در ليزرهاي تپي پر توان) اشاره كرد.
در قسمت ديگر يك ليزر در دوجداره ابتدا و انتها از دو آينه صاف كه با زاويه معلوم نسبت به افق به طور موازي با هم قرار دارد، استفاده ميشود به چنين سيستم اپتيك، دريچههاي بروستر گفته ميشود. كاربرد اين دريچهها در قطبيده نمودن پرتوهاست. اين دريچهها براي يك جهت قطبيدگي خاص شفاف است ولي براي عبور قطبيدگي عمود بر آن ضريب عبور صفر است و تمام نور بازتابيده خواهد شد. استفاده از اين وسيله در ليزر موجب قطبيدگي خطي نور خروجي از ليزر خواهد شد.
قسمت مهم ديگر ليزر استفاده از بازآواگر است. بازآواگر وسيلهاي اپتيكي است كه از دو آينه (تخت يا خميده) تشكيل ميشود به طوري كه محيط تقويت كننده در ميان آنها قرار دارد. تابش خروجي از تقويت كننده پس از قطبيده شدن توسط دريچههاي بروستر به يكي از اين آينهها برخورد نموده جزئي از پرتو عبور و جرئي از آن بازتاب مييابد. پرتو بازتابيده دوباره مسير محيط تقويت كننده و دريچه بروستر را پيموده و به آينه سمت مقابل بر خورد ميكند. به اين ترتيب عمل عبور و بازتاب بارها تكرار ميشود. نهايتا نور خروجي از تقويت كننده در اثر رفت و آمد بين دو آينه به صورت يك موج ايستاده در ميآيد. لازم به ذكر است كه براي خروج انرژي از بازآواگر دو آينه به طور جزئي شفاف است. ويژگي پرتو خروجي از بازآواگر تك فام بودن آن است. در وواقع بازآواگر عمل گزينش فركانس را انجام ميدهد.
شكل شماره (2) طرحي كلي از داخل يك ليزر هليوم-نئون را نشان ميدهد. محيط ليزري، دريچههاي بروستر، آينههاي بازآواگر، سيستم مربوط به محرك، محيط ليز كننده و ساير جزئيات مورد نياز مانند لايه محافظ و شفاف آلومينيومي جهت جلوگيري از خروج انرژي از ديوارهها و بازتاب آن به داخل محيط تقويت كننده در شكل نشان داده شده است.
جراحي مغز
اولين ليزر بهكار گرفته شده در جراحي مغز، ليزر دي اكسيد كربن بوده است و به همان دلايلي كه در ميكرولارنكوسكپي بيان شده، هنوز توانسته است موجوديت خود را در اين رشته حفظ كند. ليزر دي اكسيد كربن به علت كانوني شدنش به يك سوراخ كوچك از فاصله دور و همچنين دقت اين دستگاه در كاربردهاي ميكروسكوپي ايدهآل است. ليزر نئوديميوم-ياگ يك ليزر الحاقي بسيار مفيد در اين زمينه است. اين ليزر براي از بين بردن بسياري از تومورهاي عروقي بهكار رفته است و اخيرا از آن در درمان بعضي از آنوريسمها و ناهنجاري شرياني و وريدي (AVMS) استفاده ميكنند.
چشم پزشكي
چشم پزشكان در جراحي با ليزر پيشگام بودند. از اواسط سال 1960 ليزرها براي فتوكوآگولاسيون دقيق شبكيه مورد استفاده قرار گرفته است. ليزر آرگون جزءوسايل اوليه جراحي براي مصارف چشم پزشكي است و همچنين ليزرهاي كريپتون با طول موج زرد و قرمزشان توسط متخصصان شبكيه مورد استفاده قرار ميگيرد. اين رنگها اجازه كنترل بيشتري را در منطقه ما كولا ميدهد. استفاده از ليزرها ي نئوديميوم- ياگ سوئيچ شده Q و قفلزني مدي بهطور چشمگيري افزايش يافته است. همه اين ليزرها ميتواند به عنوان يك سيستم واحد به كار گرفته شود يا نظير ليزر آرگون و كريپتون به صورت تركيبي واحد از طريق اسليت لمپ انتقال داده شود. بعضي از كمپانيها ليزر نئوديميوم- ياگ سوييچ شده Q را نيز با ليزر آرگون- كريپتون از طريق اسليت لمپ در هم ادغام ميكند. در ليزرهاي آرگون و كريپتون معمولا لولههاي ليزري را به جاي تعويض، پاك نموده و مجددا استفاده ميكنند. تا حال در چشم پزشكي از ليزر دياكسيدكربن استفاده كمتري شده است. اين ليزر به عنوان يك دستگاه تبخير كننده براي قطع تومورهاي صلبيه و شبكيه مورد استفاده قرار گرفته است. ليزر دي اكسيد كربن همچنين براي ايجاد فلپهاي بدون خونريزي صلبيه استفاده شده است. ليزر دي اكسيد كربن به علت طول موج خاصي (10600 نا نومتر) كه دارد، بر خلاف ليزرها ي آرگون و نئوديميوم - ياگ نميتواند به داخل چشم انتقال يابد، لذا از آن در قسمتهاي داخلي چشم، فقط در جراحيهاي باز استفاده ميكنند. ليزر دي اكسيد كربن از طريق پروپ به داخل چشم انتقال داده ميشود. اين ليزر، بعد از عبور از پروپ هايي كه در نوك آنها پنجرهها ي ما دون قرمز قرار دارد، براي قطع رشتههاي ويترهآل، تبخير تومورهاي كوچك و جوش شبكيههاي پاره يا كنده شده استفاده شده است. ولي امروزه خيلي به ندرت براي منظورهاي فوق مورد استفاده قرار ميگيرد. آرگون يك ليزر متداول در چشم پزشكي است كه هم در پزشكي و هم در درمانگاههاي سر پايي به وسيله اسليت لمپ يا پروپهاي داخل حفرهاي استفاده ميشود.
درماتولوژي و جراحي پلاستيك
ليزرهاي دياكسيدكربن و آرگون كاربردهاي وسيعي در درماتولوژي دارد. كاربرد ليزر KTP شبيه ليزر آرگون است. اخيرا استفاده تحقيقاتي از ليزر نئوديميم- ياگ آغاز شده و ممكن است در درمان مقداري از همانژيومهاي غاري و باز ايمنيهاي كلوئيد بسيار مفيد باشد. استفاده از ليزر رزينه پالسي در طول موج 577 نانومتر (زرد رنگ) به عنوان يك انتخاب بسيار مناسب براي فتوكوآگولاسيون در حال شروع است. اين طول موج تحت پالسهاي با پهناي كم، توانايي انعقاد عروقي دقيقي داردكه ماوراء توانايي امواج پيوسته آرگون است. ليزر آرگون، به علت انتخاب رنگ، در انعقاد نوري ضايعات پوستي حاوي رنگدانه مانند لكههاي شرابي، همانژيوم كادريو، همانژيوم كاپيلري، ترانژكتازي، خالهاي استرابري، انژيومهاي سنيل كامبل دي مورگان و اكنه روزاسه مورد استفاده قرار ميگيرد. از اين ليزر براي برداشتن خال كوبيها، درمان گرانولوم چركي سياسه و سندروم پوتز-جيگر استفاده ميكنند. كاربردهاي تحقيقاتي شامل اسكارهاي كلوئيد، وريدهاي واريسي زير جلدي، سوختگيهاي خالها، زگيل و خالهاي سندروم اوسلر -وبر -رندونيز ميشود. از ليزر KTP نيز ميتوان نظير ارگون براي منظورهاي فوق استفاده نمود. خالكوبيها را ميتوان به وسيله ليزر برداشت. نتيجه عمل خوب بوده ولي كافي نيست. ليزرهاي مرئي به طور انتخابي، رنگ خال را از بين ميبرد. خالكوبيهايي كه به وسيله افراد حرفهاي انجام ميگيرد آسان تر از خالكوبيهاي آماتوري برداشته ميشود. زيرا در حالت اول تجمع مواد رنگي به طور عميقي از يكنواختي بيشتري برخوردار است.
اثرات لیزر روی بدن
تحریک سلولی: لیزر باعث تشدید رشد و ترمیم مجدد سلول در پوست، اتصالات، مفاصل، بافتها و...میگردد.
افزایش فعالیت بافتها: تولید سلولهای زایا افزایش تولید آنزیمها و پروستا گلاندینها و... را باعث میشود.
ترمیم و تشدید فعالیت DNA:لیزر در RNAبافت کلاژن تغییراتی را ایجاد مینماید. آثار ضد التهابی لیزر
کاهش بافت فیبروز: درمان زخمها توسط لیزر امکان پذیر میباشد.
آثار استریلیزاسیون و میکروب کشی
اثرات ضد ویروسی
تحریک فعالیتهای بافت عصبی
افزایش قدرت دفاعی بدن: تولید اینترفرون (مولکول واسطه در سیستم ایمنی) را باعث میشود.
تقویت نمودن رشد مجدد موها
کاهش دادن رشد موها و محو موهای ناخواسته
ایجاد واسکولاریزاسیون: شکل گیری عروق جدید خونی که باعث خونگیری بهتر بافتها میگردد را باعث شده که این خاصیت لیزر عامل اساسی در جوان شدن مجدد پوست میباشد.
افزایش تراکم بافتی با لیزر
استفاده از لیزر در درمان بیماریها
کاربرد در درماتولوزی: درمان سوختگیها و زخمهای مقاوم به درمان آکنه، اگزما، پسوریاسیس، ضایعات و اقدامات پیشگیرانه مثل جلوگیری از پیر شدن پوست توسط لیزر امکان پذیر شده است.
بیماریهای عضلانی - اسکلتی و ارتوپدی: در درمان کشیدگیهای تاندونی آرتریت روماتوئید، رفع اختلالات موجود در اتصالات عضلانی کمر دردها و کشیدگیها بکار میرود.
بیماریهای دهان و دندان: درمان پوسیدگیهای دندانی پریودنتیتها بیماریهای مخاط دهان اختلالات جویدن و... توسط لیزر صورت میپذیرد.
در حوزه عصبی:درمان سردردها و میگرن توسط لیزر امکان پذیر میباشد.
بیماریهای عروقی:درمان واریسهای وریدی ضایعات عروقی حاصله از بدو تولد و.... موارد منع استفاده از لیزر در پزشکی
تقریبا هیچ موردی در منع استفاده از لیزر وجود نداشته و فقط به هنگام حاملگی به علت عدم وجود اطلاعات کافی بهتر است این وسیله با احتیاط استفاده شود.
در مورد انواع مختلف پوست و یا داروهایی که فرد مورد استفاده قرار میدهد باید لیزر را با احتیاط بیشتری بکار برد. برای مثال استفاده از هپارین و وارفارین (داروهایی که معمولا برای رقیق کردن خون بکار میروند) منعی در استفاده از لیزر ندارند.
ليزر بعنوان يك منبع قوي انرژي، در پزشكي نيز بكار گرفته شده است بخصوصدر امريكا كه زادگاه ليزر بود و هنوز هم موطن آن است. به عقيده برخي جراحان، ليزر براي بريدن اعضايي كه رگهاي خوني بسيار پيچيده دارد ـ مانند مغز ـ فوقالعاده مناسب است. تابه ليزر در حين قطعكردن رگهاي خوني، با سوزاندن، دهانه آنها را ميبندند. برخي از چشمپزشكان ليزر را براي جوشدادن جداشدگي شبكيه چشم، مفيد يافتهاند.
کاربرد ليزر در بيماريهای پوستی و زيبائی
انواع مختلف ليزر در درمان بيماريهای پوستی و زيبائی کاربرد دارد که بطور اختصار شامل:
۱- درمان ضايعات و خالهای عروقی که رنگ اينها معمولاْ قرمز می باشد که شامل: رگ های واريسی، رگهای قرمز زير پوستی که معمولاْ روی صورت و در اثر آفتاب سوختگی مکرر و يا به هر دليلی که پوست نازک شده باشد بوجود می آيند، ماه گرفتگی، آنژيوم عنکبوتی، گرانولوم پيوژنيکوم و غيره... در اين بيماريها نقطه هدف پرتو ليزر هموگلوبين می باشد که در گلبولهای قرمز وجود دارد.
۲- درمان انواع ضايعات رنگی و رنگدانه ای پوست که شامل: خال و خالکوبی. در اينجا نقطه هدف پرتو ليزر ملانين و رنگ های خالکوبی می باشد.
۳- درمان و کاهش موهای زائد و نا خواسته. در اينجا نيز نقطه هدف ملانين است که در ساقه و ريشه مو وجود دارد. پس موهای رنگ روسن و سفيد که فاقد ملانين هستند با ليزر از بين نمی رود و نياز به درمان های ديگر مثل الکتروليز دارند.
۴- کاهش چين و چروک، فرورفتگی ها و جای زخم و جوش
۵- درمان بعضی بيماريهای پوستی مانند: زگيل، کلوئيد يا گوشت اضافه، ترک های پوستی ناشی از حاملگی و چاقی و ترميم زخم، داءصدف، پيسی و غيره...
۶- گاهی از ليزر برای برش بافت و يا برش در مواقع جراحی مشابه تيغ جراحی استفاده ميکنند. در روش ليزر خونريزی کمتر است.
بايد توجه داشت که روش های ديگری نيز بجز ليزر برای درمان بيماری های پوستی و زيبائی وجود دارد که کم هزينه تر هستند. بنابراين در صورت عدم موفقيت ساير روش ها؛ می توان نتايج ليزر را هم امتحان کرد.
منابع:
1) ليزر، تكنولوژي جديد نور، تاليف: چارلن بيلينگز، ترجمه: ناصر مقبلي
تعريف آموزش هوازي در حركت كوتاهي است كه نياز به جذب اكسيژن را افزايش ميدهد. هرچه قدر نياز شما به جذب اكسيژن بيشتر باشد، اعضاي بدن شما (ريهها، قلب و غيره) براي فراهم كردن اكسيژن بيشتر سختتر كار ميكنند و بايد كمك كنيد تا بدنتان بتواند به حركت خود ادامه ده. وقتي به سبك حركتي توجخ ميكنيد، ميتوانيد از آموزش ايروبيك (هوازي) استفاده كنيد و ميتوانيد برويد، برقصيد و دوچرخه سواري كرده و يا پيادهروي نماييد. تنها چيزي كه مانع انجام كار شما ميشود، فكر و خيال است كه چه چيزي براي كاهش چربي شما بهتر است و كاهش آن چه مدت طول ميكشد.
ضربان قلب
ضربان قلب شما تعداد ريتم (ضربان) قلب شما است كه معمولاً در عرض يك دقيقه ثبت ميشود. آهنگ ساكن قلب شما، تعداد ضربانهايي است كه فرد بدست ميآورد و مشتاق است تا فعاليت فيزيكي را انجام دهد. با كنترل سرعت قلب خود در طول فعاليت ميتوان ميزان نياز به كار بدن سخت را در آموزش تعيين كرد، ولي در ابتدا بايد شما بدانيد كه آيا بايد سخت كار كنيد. شما ميتوانيد با گرفتن نبض خود مقدار ضربان قلب خود را كنترل نماييد و از وسايل كنترل الكترونيكي كه به راحتي در اختيار عموم قرار گرفته ميشود، استفاده كرد.
براي پيدا كردن ضربان خود در حال استراحت بايد:
·2 انگشت خود را روي گردن فقط در كنار حنجره قرار داد.
·يكبار نبض را مشخص كنيد و به مدت 30 ثانيه آن را بشماريد و در 2 ضرب كنيد.
·60 ثانيه از ميزان نبض و ميزان متوسط (ميانگين) آن را طي 3 روز ثبت كنيد.
نكات زير را درنظر بگيريد:
-لمس كردن آن بايد با احتياط باشد و فشار زياد ميتواند سرعت قلب و فشار خون را كاهش دهد.
-هر زمان كه صبح بيدا ميشويد آرام باشيد.
-ضربان و سرعت قلب در حال استراحت متفاوت است. به طور متوسط ضربان قلب در حال استراحت براي مردان 70 ضربه در هر دقيقه و براي زنان 75 ضربه در هر دقيقه است. با استفاده از فرمول miller بالاترين ضربان قلب را پيدا كنيد.
mHR=2.7-(0.85*age)
شما ميتوانيد آن را تنظيم نماييد و با توجه به سلامت كنوني آن را افزايش دهيد، ولي در بيشتر زمانها نزديك شدن به اين مقدار كافي است. به عنوان مثال اگر شما 43 ساله هستيد، اين فرمول به صورت زير است:
217-(.85*43)=mHR
217-36.55=180.45
حداكثر سرعت قلب /80.ure5-7 است.
بخشهايي كه قلب داراي ضربان است:
در زير بخشهاي مختلفي به صورت فهرست تهيه شده است كه توسط سرعت قلب اندازهگيري شده است.
با نهايت / گرم شدن
از حداكثر سرعت قلب 75% - 50%
از حداكثر سرعت قلب 80% تا 70% منطقه هوازي
منطقه بيهوازي: از حداكثر سرعت قلب 90% تا 80%
وقتي من در مورد سوزش جربي صحبت ميكنم، چطور خود را جمع ميكنم و وقتي صداي قلب را ميشنوم، متعجب ميشود و شما ممكن است بگوييد كه اين صدا از جايي آمده است. بله همين طور است، ولي منطقه سوزش چربي (سوزاندن چربي) تصور غلط است و تنها راهي است كه افراد سخت كار نكنند و اجازه دهيد توضيح دهم چرا؟
من اخيراً اين را براي مردي با استفاده از كشيدن يك لاكپشت توضيح ميدهم و تعدادي از سلولهاي چربي و انگشتان اينطور هستند و من اجازه نميدهم كه شما در واحد نقاشي دچار شكست شويد، بلكه بايد آن را تجزيع و تحليل كرده و اين كار ساده است. وقتي شما ورزش را با شدت مختلف سرعت قلب و با استفاده از سوخت متفاوت انجام ميدهيد و يا وقتي در استراحت كامل به سر ميبريد، شما در حال سوزاندن بخش اعظمي از چربي به عنوان سوخت هستيد و وقتي سرعت نبضتان بالا ميرود، مصرف سوخت بين چربي و گليكوژن ذخيره شده بيشتر است.
نقطه نظر اصلي، آن است كه اگر كار كردن در سرعت 50 تا 70 درصد از قلب شما انجام ميشود، شما چربي بيشتري را به عنوان منبع سوخت ميسوزانيد، در حالي كه هنوز به حد كافي فعال هستيد و ميتوانيد مقدار بيشتري از انرژي را در همان زمان بسوزانيد، ولي بدترين شرايط حفظ گليكوژن عضلات شما است. چه كاري ميتوانيد انجام دهيد. ما ميخواهيم گليكوژن عضله را حفظ كنيم و دوم بخاطر آوريم كه از دست دادن چربي روي هم رفته كمبود انرژي را دربردارد.
شدت بالا در فاصله آموزش:
كدام يك بهتر است؟ از دست دادن چربي يا افزايش سلامتي؟ بسيار خوب، من طرفدار HIIT هستم. گفته شده است كه شايد شكل غلطي از ورزش باشد كه هم اكنون وجود دارد و تنها فرضي است كه بدتر ميشود. اگر شما به HIIT توجه كنيد، تعدادي پاسخ غلط بر اين موضوع دريافت ميكنيد كه غلط بيشتر از موارد بيشتر است. من تصميم دارم براي شما نمونه ديگران فراهم كنم تا كمتر روزي اين موضوع اشتباه كنيد.
به طور خلاصه اينكه، اين ورزش است كه در فاصله زماني با شدت زياد انجام ميشود (85 تا 90 درصد حداكثر سرعت قلب) شما اين مدت را تغيير ميدهيد هدف و مزيت HII در واقع بيانتها است. مقدار جذب اكسيژن 752 را توسط آغاز ورزش هوازي و بيهوازي افزايش دهيد. سرعت قلب شما در حال استراحت كاهش مييابد. طي مدت زمان بيشتر افزايش در متابوليسم شما ديده ميشود. مقدار انرژي بيشتري در دوره آموزش ساده مصرف ميشود. از بافت عضله طي تمارين استاندارد آيروبيك بهتر ميتوان نگهداري كرد. طرح استاندارد HIIT شامل موارد زير است:
گرم كردن ديناميكي (لمس انگشت پا، ريهها)
گرم كردن 5 دقيقهاي با پيادهروي
20-10 ثانيه دو سرعت
10 دقيقه قدم زدن
حداكثر تا 15 ثانيه
تكرار آن حداكثر تا 15 دقيقه
به مدت 5 دقيقه سرد شدن
نيرومندي ساكن
آيا اين واقعاً ساده است يا نه؟ در اينجا اشتباهي بوجود ميآيد. توجه كنيد كه 10 تا 20 ثانيه 2 سرعت كافي است و 85 تا90 درصد حداكثر سرعت قلب شما است. اين 2 ويژگي خيلي مهم هستند، ولي الان مرا به اشتباه نياندازيد كه بتوانم HIIT را به سبكهاي مختلف يا روشهايي كه شما ميخواهيد انجام دهم و اين شامل دويدن در آن مكان است. به هرحال وقتي كه بيرون ميرويم و دو سرعت را انجام ميدهيم، دقيقاً چه مفهومي دارد؟ اولين فاصله زماني كه شما نياز داريد، 10 تا 20 ثانيه است، مگر آنكه به ميزان زيادي آموزش ديده باشد و قادر باشيد بيشتر از اين مدت انجام دهيد. اين دويدن نيست. اين دو سرعت است كه شما احتمالاً ميتوانيد آن را انجام دهيد
شما ميتوانيد با 85 تا 90 درصد سرعت قلب كار كنيد، ولي از لحاظ فيزيكي نميتوانيد حركت كنيد و از اين بيشتر نميتوانيد. من افراد زيادي را ميبينم كه خودشان زمان را با ضربان قلب خود در طول 2 سرعت تنظيم ميكنند و نميتوانيد جايگزين ديگري پيدا كنيد و يا براي 10 تا 20 ثانيه بدويد. پس از 2 سرعت در يك مكان خيلي روشن قدم بزنيد كه يك دقيقه بيشتر طول نميكشد و طولاني شدن آن به نياز شما براي بازيافت زمان بستگي دارد و زماني كه اين نوع آموزش را شروع كردهايد، پس از يك دقيقه شما آن را دوباره به مدت 10 تا 20 ثانيه انجام ميدهيد و آن را تا حداكثر 15 دقيقه تكرار نماييد. پس از آنكه آن را در جلساتي شروع كرديد، بدنتان به مدت 5 دقيقه يا يك پيادهروي سبك خنك ميشود. اين يك كار سخت است. پس از آن شما حتي مريض هم ميشويد و اين آغاز كننده نيست و شما بايد با برنامهريزي آغاز نماييد و اين كاملاً سالم و عالي براي سلامت شما است. اگر به طريقه درست انجام شود، روشي كه شما ميتوانيد انجام دهيد، آموزش در فواصل زماني منظم و كار كردن در سطح متوسط يا انجام 2 سرعت است وقت بگيرد. اگر مشكل خاصي داريد و با پزشك در مورد آن و اينكه اينك براي شما مناسب است، باز صحبت كنيد.
آيا اين براي من مناسب است يا نه؟
ورزش با شدت زياد براي كاهش چربي مفيد است. اگر شما در حال خواندن يك كتاب هستيد، آن را ببنديد و سپس كار كنيد. با توجه به سطح سلامتي و تجربهاي كه داريد، ميتوانيد براي طولاني مدت با فشار كار كنيد، ولي من تضمين ميكنم كه شما ميتوانيد به روشي خيلي راحت در سطح بالا به كار خود مشغول شويد. به خاطر داشته باشيد كه آموزش هوازي هيچ مشكلي براي شما بوجود نميآورد، به سادگي شروع كنيد و آنچه را كه ميتوانيد انجام دهيد و پيشرفت ميكنيد.
چه مدت ميتوانم كار كنم. براي يك مدت زمان طولاني كه نياز داريد، ميتوانيد اين كار را انجام دهيد. اگر شما رژيم غذايي خوبي داريد و آموزش مقاومت ميتوانيد كار آيروبيك را به حدي كه نياز داريد، انجام دهيد. حداقل يك روز در هفته به استراحت نياز داريد و رژيم غذايي را مصرف كنيد كه نتيجه بهتري گرفتهايد. اگر آموزش براي كاهش چربي و افزايش مقاومت ديدهايد، من به شما آموزش آيروبيك را حداقل 3 بار در يك هفته به مدت 20 دقيقه پيشنهاد ميكنم و نبايد بيشتر از 60 دقيقه شود. آموزش در فاصله زياد از 25 تا 35 دقيقه است. در مرحله بعدي من به شما عقايد و نظرات مختلفي براي انجام كارهاي مختلف ميدهم.
شما ميتوانيد بدنتان را بدون آنكه عضو باشگاهي شويد به حالت تعادل رسانيد و من از لحاظ فردي فكر ميكنم كه اين كار راحتي است. در اينجا راههايي است كه ميتوانيد انجام دهيد.
كارهايي را انجام دهيد كه در حد استاندارد است.
فعاليت مناسب خود را انجام دهيد و توانايي داشته باشيد كه تلويزيون تماشا كنيد يا كتاب بخوانيدبراي افراد زيادي مفيد است.
به راحتي و سالم از آن استفاده كنيد. به راحتي تواناييتان را افزايش دهيد. در كل يك كار را زياد انجام ندهيد. دويدن براي طولاني مدت كم هزينهتر از آن است كه عضو باشگاهي شويد و نميتوانيد تجهيزات را تهيه نماييد و چون شما ميخواهيد تلويزيون تماشا كنيد، افراد ديگر هم نميتواند در همان لحظه با شما هماهنگ باشند و اين سبب آسيب ميشود و نميتوان كار مطلوبي را بدست آورد. اگر ميتوانيد اين وسايل را در منزل تهيه نماييد.
پيشنهادات:
افراد هميشه دستگاههاي جديد را در سال ميفروشند، پريدن و ليز خوردن از آن جمله هستند و فقط به دنبال ورزشهاي محلي باشيد.
هر رشته ورزشي نماي ويژه اي از آسيبها را نشان مي دهد . اكثريت آسيبهاي فوتباليستها شالم آسيبهاي نسج نرم ( تاندون و عضله ) و مفصلي هستند. كوفتگيها، پيچ خوردگيها( بويژه درمچ پا) و كشيدگي هاي عضلاني 75% كل آسيبها را شامل مي شوند . ايين آسيبها غالبا در اندام تحتاني رخ مي دهند، كه تقريبا 60% يا بيشتر از كل آسيبهاي فوتبال را شامل ميشوند . مفاصلي كه اغلب اوقات درگير مي شوند زانو و مچ پا هستند . البته ورزش فوتبال مصون از آسيبهاي تنه .سر و اندام فوقاني نيست. آسيب كمر ممكن است در مقايسه با آسيب عضلاني اندام تحتاني بيشتر به دور ماندن ورزشكار از صحنه رقابتها منتهي شود آسيب صورت مي تواند در اثر برخورد آرنج يا سر بازيكن حريف در نبردهاي هوايي عاض شود. ضربه مغزي در مورد آخر يك خطر محسوب مي شود. برخي آسيبها باعث بروز تغييراتي در قوانين باز ي اجراي آنها توسط داور شده اند. از آن جمله استفاده از آرنجها در ليگ فوتبال انگليسي ( فصل 1994) و تكل از پشت در جام جهاني 1994) ممنوع اعلام گرديدند.
آسيبهاي فوتبال از نظر علت پديد آورنده به چند دسته تقسيم مي شوند؟
آسيبها ي مستقيم : از آنجا كه فوتبال يك ورزش پر برخورد است ، غالب اوقات ضربة مستقيم به فوتباليستها اصابت مي كند . مثلا در طي تكل بازيكن حريف يا در اثر تصادم با يك بازيكن ديگر. اين ضربات به آسيبهاي كوفتگي ( پارگي عروق خوني داخل نسوج نرم كه به تشكيل هماتوم مي انجامد) يا شكستگيهاي استخوان منتهي مي شوند.
آسيبهاي غير مستقيم : اين آسيبها از نيروهايي كه در يك ساختار عضلاني اسكلتي در طي فعاليت ايجاد مي شوند، ناشي مي گردند. آسيب ممكن است در عضلات تاندونها، رباطها ، مفاصل و استخوانها مشاهده شود. اين نوع از آسيب غالبا در ابتدا يا انتهاي بازي و به خاطر گرم نكردن به ميزان كافي ، انعطاف پذيري ضعيف يا خستگي عارض مي گردد.
آسيبهاي ناشي از استعمال مفرط (Overuse Injuries) : در اثر حركات مستمر يا مكرر يا در نتيجه قرار گرفتن عضو در معرض فشارهايي زياد پديد مي آيند . اين آسيبها در اثر خطاهاي تمريني شامل گرم كردن ناكافي ، برنامه هاي تمريني بسيار شديد ، افزايش ناگهاني در مدت تناوب يا شدت تمرين وباز پروري ناكافي آسيب قبلي هستند. ناهنجاري هاي بيومكانيكي شامل يكسان نبودن طول پاها، عدم انعطاف پذيري نسج نرم ، قرار گيري اندام در وضعيت بيومكانيكي نامناسب و سفتي مفصل ميباشند . مشكلات كفش عبارت از عدم قابليت مناسب در استهلاك نيروي وارده ، محافظت ناكافي يا سايز نامناسب آن هستند. زمين مسابقه ممكن است مسئول بروز آسيبها باشد. به عنوان مثال درصورتي كه زمين ناصاف و يا چمن و كف پوش آن از كيفيت مناسب برخوردار نباشد، شكستگيهاي تنشي( Stress fractures) ( شكستگيهاي ظريف در استخوان قشري ) از فشارهاي شديد ناشي مي شود و ممكن است در رده آسيبهاي استعمال مفرط قرار بگيرد. اين شكستگيها در استخوانهاي كف پا ( متاتارس) . نازك ني ( فيبولا) و درشت ني ( تيبيا) شايعند.
آسيبهاي نسج نرم در فوتبال نام ببريد:
كشش بيش از حد يك رباط به پيچ خوردگي يا رگ به رگ شدن (Sprain) و كشش مفرط يك عضله به كشيدگي عضلاني (Strain) منجر مي گردند. سه رده پيچ خوردگي رباطي و چهار رده كشيدگي عضلاني وجود دارد . در پيچ خوردگي درجه يك تنها تعداد ي از رشته هاي رباط آسيب ديده اند. در پيچ خوردگي درجه يك تنها تعدادي از رشته ها ي رباط آسيب ديده اند. در پيچ خوردگي درجه 2 بيشتر رشته ها صدمه ديده اند و رباط دچار پارگي نسبي شده است. در پيچ خوردگي درجه 3 رباط به طور كامل پاره شده و يكپارچكي مفصل از بين رفته و عمل جراحي مورد نياز ميباشد.
كشيدگيهاي درجه 1 آسيبهاي خفيفي هستند كه در آنها تنها تعداد كمي از رشته ها آسيب ديده اند و غلاف عضله سالم است. در كشيدگي درجه 2 غلاف عضله كماكان سالم است ولي آسيب قابل ملاحظه اي به عروق خوني وارد شده است . در كشيدگي درجه 3 غلاف عضله به طور ناكامل پاره شده است، خونريزي وسيع است و قسمت بزرگي از عضله درگير مي باشد. كشيدگي درجه 4 پارگي كامل بطن عضله است و يك فاصله قابل لمس بين دو قسمت پاره شده وجود دارد و ترميم جراحي ضرورت دارد . پيچ خوردگيها و كشيدگيها ميتوانند مزمن يا حاد باشند .
مرده درد يا درد مبهم در فوتبال به چه دليلي ايجاد ميشود؟
اگر چه آسيب عضلاني ممكن است شام پارگي رشته هاي عضلاني باشد كه به جلوگيري از شركت فرد به مدت چندين روز يا هفته در تمرينات مي انجامد ، ولي آسيب ميكروسكپي و ظريف به عضله احتمالا باعث درد فوريي نمي گردد. مرده درد يا درد مبهم (Soreness) ممكن است تا 72-48 ساعت پس از پايان تمرين به تعويق بيافتد.
كرامپ يا گرفتگي عضلاني چيست .؟
در كرامپ ( گرفتگي) عضلاني ، عضله دچار اسپاسم مي گردد و شل نمي شود . اين مورد اكثرا در حوالي انتهاي بازي يا در وقت اضافه بازي مشاهده مي گردد . عضلاتي كه معمولا درگير ميشوند شامل عضلات پشت ساق پا ( گاستروكنميوس ) و چهار سر ههستند . اين مشكل با كشش عضله مبتلا تسكين مي يابد . اين عارضه به خاطر كاهش ذخاير انرژي و وضعيت هيدراسيون نامناسب در عضله رخ مي دهد.
Shin Splint به چه معناست ؟
Shin Splint يك آسيب ناشي از استعمال مفرط است و اغلب در بازيكناني ديده مي شود كه روي زمين هاي سخت يا با كفش هاي نامناسب تمرين مي كنند. هر چند اين واژه به صورت عمومي براي توصيف درد در قسمت قدامي ساق پا بكار مي رود ، ولي اساسا مترادف قدامي استخوان درشت ني ميباشد.
تفاوت بروز آسيبها در فوتبال با دو و ميداني در چيست؟
اكثر آسيبهاي فوتبال به هنگام مسابقه رخ مي دهند. بر عكس 4/3 آسيبهاي دوندگاه به زمان تمرين آنها بر ميگردد. به هنگام تمرين فوتبال به بازيكنان توصيه ميشود كه از تصادم و برخورد شديد اجتناب كنند. به علاوه بازيكنان اگر از ثابت بودن خود در تركيب تيم اطمينان داشته باشند. ممكن است از شدت تلاش خود در تمرين بكاهند. دوندگان چنين كاري را نمي كنند؟ چرا كه احساس مي كنند كارآيي آنها در مسابقه در اثر اختلال برنامه تمرين كاهش مي يابد .
براساس تحقيقات ، آسيبها درمسابقات حدودا سه برابر شايعتر از مشكلات زمان تمرين ميباشند كه اين مساله چه در مردان و چه در زنان صدق مي كند
قلم بند يا ساق بند چه كاربردي در بازيكنان فوتبال دارد ؟
لگدهاي مستقيم به قسمت قدامي ساق پا در فوتبال كاملا شايعند و ميتوانند به شكستگيهاي استخوان درشت ني منتهي شوند. خوشبختانه استفاده از قلم بند (Shinguard) مي تواند بروز اين آسيبها را به نحو قابل ملاحظه اي كاهش دهد و به همين جهت استفاده از قلم بند امروزه در اغلب مسابقات الزامي است. براساس مطالعات انجام شده قلم بند با پخش كردن نيروي وارده درسطح وسيعتر از شدت نيرو ميكاهد . اگر چه اين اثر قلم بند براي پيشگيري از برخي شكستگيهاي در شت ني كافي است . ولي بيشتر در كاهش ميزان آسيبهاي نسج نرم به هنگام ضربه بيشترين تاثير را دارد.
عليرغم حفاظتي كه توسط ساق بند حاصل مي شود. نيروي حاصله از يك لگد مستقيم به درشت ني هنوز ميتواند براي ايجاد شكستگي كافي باشد و در مواقعي كه بازيكن مصدوم به خاطر درد ساق پا قادر به تحمل وزن خود نيست ، بايد قويا به شكستگي مشكوك شد.
قلم بند مناسب بايد كل طول درشت ني و همچنين قوزك هاي پا را بپوشاند.
درد مزمن كشاله ران در فوتباليستها به چه علت ايجاد مي شود؟
اين درد مزمن كه درميان بازيكنان فوتبال شايع است ، بيشتر در اثر شوت زدنهاي قوي و مكرر ايجاد مي گردد كه عضلات شكم و فلكسورها و ادوكتورهاي مفصل ران را تحت استرس مكرر قرار مي دهند اين درد معمولا مربوط به نقص يا ضعف عضلات جدار شكم در نزديكي رباط مغبني است .
ظهور علائم معمولا بي سرو صداست و به صورت درد پيشرونده در حال دويدن تظاهر مي يابد، ولي معمولا حتي بعد از دوره هاي طولاني مدت استراحت بسرعت با شروع فعاليت عود مي نمايد. درد معمولا محدود به ناحيه كشاله ران است، ولي اغلب به قسمت پايين شكم انتشار مي يابد و ممكن است تعيين دقيق محل درد براي بازيكن دشوار باشد ، خم كردن و چرخاندن فعال تنه ( مثلا انجام حركت دراز و نشست ) معمولا درد تيزي بوجود مي آورد . بررسيهاي تشخيصي نظير راديوگرافي ، اسكن استخواني ، CT اسكن و MRI اغلب منفي هستند.
براساس مطالعات انعطاف پذيري ضعيف كمر ، ران و زانو و ضعف عضلات شكم يا نزديك كننده ران ( ادوكتورها ) به آسيبهاي كشاله ران منتهي مي شوند.
براي پيشگيري از اين عارضه بر گرم كردن مطلوب و حركت كششي مناسب عضلات ران و نيز بازي در زمين استاندارد و با كفش مناسب نتاكيد مي گردد. براي درمان درد مزمن كشاله ران بازيكن بايد مدتي را بنا به صلاحديد پزشك از رقابت دور باشد و از داروهاي ضدالتهابي استفاده نمايد . با اين وجود در پاره اي موارد نياز به جراحي وجود نخواهد داشت .
سياه شدن زيرناخن پا در فوتباليستها به چه دليل ايجاد مي گردد تو در اين مورد چه اقداماتي بايد انجام پذيرد
اغلب بازيكنان فوتبال ازخونريزي و تشكيل لخته در زير ناخن هاي پا رنج ميبرند اين عارضه معمولا در انگشت شست و در اثر له شدگي مستقيم پا توسط پاي بازيكن حريف و يا در پي توقفها و استارتهاي ناگهاني كه باعث فشرده شدن شست در داخل كفش مي شوند ، رخ مي دهد، در بسياري از بازيكنان به خاطر آسيب مكرر به بستر ناخن شكل ناخن ها تغيير ميكند. اگر چه اين مشكل به ندرت يك مساله جدي است، ولي مي تواند به قدري دردسر آخرين باشد كه بعضي ازبازيكنان حرفه اي مجبور مي شوند صرفا به خاطر اجتناب از عود آن ناخن انگشت شست خود را براي هميشه بردارند.
اين عارضه مي تواند كاملا دردناك باشد و درمان ابتدايي آن ، رفع فشار خون تجمع يافته در زيرناخن است. در اين موارد پزشك تيم مي تواند با يك متة خاص كه صرفا براي اين منظور ساخته شده خون زيرناخن را تخليه كند. روش هاي قديمي تر شامل داخل كردن انتهاي يك سنجاق ته گرد و ايجاد يك منفذ در ناخن است.
عموما حتي در صورتي كه ناخن از بسترش جدا شده بايد آن را دست نخورده باقي گذاشت . در اين مواقع بايد درصورت لزوم ناخن را درمحل ثابت نمود تا به هنگام رشد ناخن جديد از بستر ناخن محافظت كند.
آيا ضربات سر مكرر ميتواند در دراز مدت به بروز عوارضي منجر شود؟
هر چند اين مساله مورد اختلاف نظر شديد است، ولي بعضي مطالعات آتروفي مغزي و ناهنجاريهاي امواج مغزي و نيز تسريع تغييرات استحاله اي ( دژنراتيو) در ستون فقرات گردني و كمري را قيد نموده اند . در مطالعه اي كه بر روي بازيكنان قديمي تيم ملي فوتبال نروژ انجام شد، 21% بازيكنان داراي درد يا سفتي مزمن گردن بودند و در 558% دامنة حركات گردن كاهش يافته بود. 8% از بازيكنان آثاري از شكستگيهاي فشاري ترميم شده در جمجمه را داشتند. همچنين در CT اسكن تعدادي از آنها آتروفي مغزي گزارش گرديد.
مهمترين اقدام حفاظتي را اجتناب از اسيبهاي حاد و مزمن سر و گردن ناشي از توپ آموزش تكنيكهاي صحيح سر زدن است . بدين صورت كه سر به جاي آنكه بطور غيرمستقيم ضربه را با كنار يا فرق سر جذب كند، با پيشاني و به طور مستقيم درمقابل انرژي توپ به آن ضربه بزند.
استفاده از توپهاي كوچكتر براي بازيكنان كم سن و سال نيز مي تواند به طور محسوسي خطرات ناشي ازهد زدن را كاهش دهد.
كشتي
آيا تفاوتي در ميزان بروز شدت آسيب هاي زانو دركشتي گيران با ساير ورزشكاران وجود دارد؟
ميزان بروز آسيب هاي زانو در كشتي گيران بالا است ( تقريبا مثل فوتبال ) ، اما شدت آن كمتر است، احتمالا به دليل حركات پيچشي و خم شدن بيش از حد زانوها ، آسيب منيسك ( خصوصا قسمت خارجي آن) در اين ورزش از همه رشته هاي ديگر شايعتر است .
شايعتر ين محل آسيب در كشتي گيران كجاست و اصولا مكانيسم آسيب در ورزش كشتي شامل چه مواردي است؟
زانوها بيشترين احتمال آسيب را دارند. اگر چه صدمات شانه ، سر و گردن هم به طور معمول مشاهده مي شوند . در كل تماس مستقيم با حريف يا تشك كشتي ، ضربات مستقيم به سر و صورت تحت فشار قرار گرفتن يا كشيده شدن گردن و شانه ، برخورد زانو در هنگام زير گيري يا افتادن روي تشك ازجمله علل آسيب در ورزش كشتي مي باشند.
منظور از زمان آسيب يا Injury time چيست؟
در جريان مسابقه به هر كشتي گير صدمه ديده حداكثر 2 دقيقه وقت درمان داده مي شود تا به رقابت بازگردد( و گرنه نتيجه به سود حريف اعلام خواهد شد، مگر اينكه آسيب در اثر مانور غير قانوني حريف باشد).
اين زمان حالات خونريزي دهنده را شامل نمي شود ( مثلا برايخونريزي از بيني ) ، ولي ميزان وقتهايي كه براي مقابله و درمان خونريزي گرفته خواهد شد بر عهده داري مسابقه است. اگر خونريزي بيش از 5 دقيقه طول بكشد. داور مي تواند بازي را خاتمه يافته اعلام كند. پس تصميم سريع و صحيح در مرود توانايي ادامه كشتي توسط كشتي گير برعهده پزشك تيم است .
از سال 1992 به بعد تصويب شد كه استفاده از داروهاي بي خطر در طي اين زمان مجاز باشد: البته گلوكز خوراكي و يا مواد استنشاقي براي آسمي ها هم از جمله استثناء ها هستند. داروهاي غير مجاز ، در اين شرايط غير مجازند و استفاده از هر گونه دارويي در جهت كاستن از شدت درد( مثلا بي حس كنده هاي موضعي ممنوع است.
در مورد نحوة برخورد با پارگي ها و يا بريدگي هاي در حين مسابقه شرح دهيد.
پس ازپاك كردن خون ،براي جلوگيري از خونريزي بيشتر به روي ناحيه فشار وارد مي كنند. سپس مي توان روي زخم را با چسب هاي بيشتر به روي ناحيه فشار وارد مي كنند سپس مي توان روي زخم را با چسب هاي استريل پوشانيد. كشتي گير مي تواند سريعا به مسابقه بازگردد. چون احتمال كنده شدن چسب هاي استريل پوشانيد . كشتي گيري ميتواند سريعا به مسابقه بازگردد . چون احتمال كنده شدن چسب و خونريزي مجدد وجود دارد ، بهتراست ، مقداري از زمان مجاز آسيب را ذخيره كند تا براي دفعات احتمال بعدي مورد استفاده قرار گيرد.
چگونه بايد خونريزي از بيني را متوقف كرد؟
اگر خونريزي شديد و غير قابل كنرتل باشد ، داور حق دارد بازي را متوقف كند براي مقابل با اين معضل. كستي گير را خوانده ( در هر وضعيتي كه راحت تر است ) و از او ميخواهند كه با فين كردن خون و لخته هاي موجود را در دستمالي تخليه كند. ميتوان پس از اين كار ، دستمال را روي پره هاي بيني فشار داد تا مواد باقيمانده تخليه شود. حال با استفاده از پنبه و يا كتان يك تكه و كافي سوراخ بيني را مسدود يا به اصطلاح تامپون مي كنند. در بعضي موارد تامپون را به پماد يا ماده اي روغني هم آغشته مي كنند. اما استفاده از مواد نقض كنندة عروقي ممنوع است.
اصلاح گوش گل كلمي به چه معناست ؟ چگونه نمي توان از ايجاد آن جلوگيري كرد؟
ضربات و تروماهاي مكرر به گوش سبب جدا شدن غضروف از بافت دور آن شده و در فاصله پديد آمده خون و سرم تجمع پيدا مي كند. درصورت باقي ماندن اين وضعيت ، هماتوم بوجود آمده ودر جريان خون غضروف اختلال ايجاد كرده و سبب غضروف سازي جديد در اين ناحيه شده كه خود سبب بد شكل شدن گوش مي شود.
شايد مناسب ترين درمان ، تخليه از راه ايجاد برشي كوچك باشد و پس از آن از مواد فشارنده اي استفاده مي كنند تا اين فضاي بوجود آمده را مسدود نمايد . استفاده از محافظهاي سر در جلوگيري از ضربه هاي مكرر به گوش نقش موثري خواهند داشت .
آيا در كشتي خطر انتقال عفونت از فردي به ديگر وجود دارد ؟ چگونه مي توان از احتمال آن كاست؟
اصولا احتمال انتقال عفونت از كشتي گيري به كشتي گيرديگر اندك است ولي غير مكن نيست ، تماس مكرر بدني در كشتي گيران سبب انتقال آسان عفونت ها به خصوص انواع پوستي آنها مي شود. براي كاستن از احتمال خطر ، رعايت دقيق بهداشت فردي لازم است در صورت مشاهده هر گونه خونريزي بايد آنرا سريعا متوقف كرد و علائم را پاك نمود. تشك كشتي بايد با مادة ضد عفوني كننده شسته شود. لباسهايي كه روزانه پوشيده مي شوند بايد تميز بوده و پس از تمرين يا مسابقه بلافاصله شسته شوند كشتي گيران بايد قبل و بعد از هر مسابقه دوش گرفته وبا صابون خود را بشويند. اگر كشتي گير از لحاظ عفوني علامت دار باشد، تا رفع آن مجاز به انجام مسابقه يا تمرين نخوهد بود.
در مورد عفونت ويروس هرپس ( تب خال) در كشتي گيران توضيح دهيد راه درمان و پيشگيري از آن چيست؟
واژمه Herpes gladiatorum به معني يك عفونت پوستي ويروسي شايع در كشتي گيران است كه در اثر تماس نزديك بدني بين فرد آلوده با فرد سالم ايجاد مي شود . در صورت ابتلا ، طبيعي عموم كننده دارد.
جداسازي فرد مبتلا از ساير كشتي گيران تا رفع علائم اجباري بوده و معاينة دقيق و منظم براي ارزيابي سير ضايعات لازم است داوران هم بايد با نوع ضايعات آشنا شوند و در حين وزن كشي از انجام مسابقه افراد مبتلا جلوگيري شود. براي درمان با تجويز پزشك و براي دوره هاي 10 روزه از داروهاي ضد ويروس استفاده مي شود . درصورت عود با صلاحديد پزشك مي توان براي مدت طولاني تري هم از دارو استفاده كرد.
توجه زياد به كاستن وزن در كشتي گيران سبب بروز اختلالات جسمي ورواني در آنان مي شود. راه صحيح كاهش وزن چيست ؟
اگر كاستن وزن به ميان 5 تا 8% چربي بدون و به صورت تدريچي و با حفظ تغذيه و هيدراتاسيون كافي انجام پذيرد. اصلامضر نخواهد بود. عمده اشكال متوجه روش هاي غلط وسريع كاهش وزن است كه حتي مي توانند در برخي موارد مخل حيات باشند.
از جمله اين موارد استفاده نادرست ازسوناء كاهشميان آب بدن ( با استفاده از داروهاي اداره آور يا مسهل و يا وادار ساختن به استفراغ ) و از همه شايعتر دهيراتاسيون مي باشند . شايد بتواند گفت وزن گشي در فاصله يكساعت مانده به مسابقه هم مانع دهيد ره شدن كشتي گير مي شودو هم از خوردن مايعات بيش از حد در اين فاصله كوتاه جلوگيري خواهد كرد.
چگونه دهيدراتاسيون روي يك كشتي گير اثر خواهد گذاشت؟
بسياري از كشتي گيرا در فاصله 24 تا 48 ساعت به مسابقه مانده حدود 5 تا 10% آب بدن خود را از دست مي دهند پزشكان ، مردم عادي را با اين شدت دهيداتاسيون بستري ميكنند به صورت حاد، دهيدراتاسيون خصوصا از جهت قدرت و سرعت سيبب افت عملكرد ورزشكار مي شود. با مختل شدن سيستم تنظيم حرارت بدن ، گرفتگي هاي عضلاني خستگي و يا شوك گرمايي رخ خواهد داد. اختلالات الكتروليتي پديد آمده روي عمل قلب اثر سوء خواهند گذاشت، در درازمدت هم آسيب هاي كليوي ، تاخير رشد و اختلالات ياديگري ازجمله عوارض دهيدراتاسيون هستند.
دو و ميداني
كدام دست از ورزشكاران دررشته دو و ميداني بيشتر در معرض آسيب قارر دارند؟
دوندگان دو هاي سرعت و نيز آنان كه مسافات طولاني را مي دوند ، بيشتر از سايرين دچار آسيبب مي شوند بيشتر آسيبهاي در جريان ترمين و درصد كمي از آسيبها مربوط به زمان مسابقه است .
شايعترين محل آسيب ورزشكاران بيش از نقاط ديگر دچار آسب مي شود استفاده مفرط از عضو مربوط علت اصلي ايجاد آسيبب است. در اين موارد ،بافت طبيعي در معرض استرس هاي مكرر قرار مي گيرد . اين تروماهاي جزيي ولي مكرر سبب آسيب بافتي شده و با فعال شدن روند التهابي و آزاد گرديدن اسيد آراشيد نيك منجر به ايجاد پروستاگلادين مي شود پروستاگلادين ها واسطة پاسخ التهابي بوده و سبب درد و اختلال عمل عضو مي شوند
عوامل خطر زا و علت ايجاد آسيب هاي ناشي از استعمال مفرط عضو را نام برده و چند مثال از اين نوع آسيب ها را ذكر نماييد
براساس مطالعات اپيدميولوژيك مهم ترين عامل سابقه آسيب قبلي ونداشتن تجربه دويدن است اختلالات قاعدگي در بانوان كه مجر به كاهش دانسيتة استخواني مي شوند، در ايجاد شكستگي هاي تنشي دخالت دارند.
طبيعي نبودن محور قرار گيري عضو نيز به عنوان عامل ايجاد كننده صدمه مطرح شده است . كفش نامناسب هم در ايجاد آسيب دخيل است.
كشيدگي هاي عضلاني ، التههاب تاندوني ، شكستگيهاي تنشي و سندرم كمپارتمان از جمله آسيبب هايي هستند كه در اثر استفاده بيش از حد عضو ايجاد مي شوند . از جمله علل ايجاد اين گونه آسيب ها ميتوان به افزايش ناگهاني در شدت يا ميزان تمرين اشاره كرد.
نحوه درمان آسيبهاي ناشي از استعمال مفرط عضو به چه صورت است؟
استراحت نسبي ، استفاده از يخ ، انجام كشش و تمرينهاي مقاومتي با شدت پيشرونده اساس درمان را تشكيل مي دهند . كاهش ميزان فعاليت و نيز استفاده از داروهاي ضد التهابي و فيزيوتراپي ( مثلا با اولتراسوند) ، بسته به شدت آسيب توصيه مي شود.
منظور از درد زانوي دوندگان (Runner's Knee) چيست؟ درمان اين عارضه چگونه انجام مي شود؟
اصطلاح علمي آن سندرم كشككي - راني ( Patello -Femural Syn.) است كه شايعترين آسيب هاي آنان را دربر ميگيرد. به نظر مي رسد درد از پايانه هاي عصبي در استخوان زير غضروف كشكك و يا التهاب سينوويوم منشا مي گيرد. علامت اصلي ، درد مبهم در زير كشككك زانو است كه به صورت تدريجي شروع شده و در بالا و پايين رفتن از پله ها و يا دويدن در سرازيري تشديد ميشود . مصدوم پس از يك دوره طولاني مدت نشستن ، تدر حين صاف كردن زانو احساس سفتي و ناراحتي مي كند.
هدف اصلي در ردرمان ، تصيحيح اختلالات محوري استخوانهاي اندام تحتاني ، افزايش انعطاف پذيري عضلات ها مسترينگ و تمرينات كششي تبراي عناصر سطح خارجي ران مي باشد.
اين آسيب شايع با درد در قسمت تحتتاني كشكك و در محل اتصال به تاندون ايجاد ميشود. اصطلاح پزشكي آن التهاب تاندون زير كشككي است. درمان ، مشابه ساير آسيب هاي ناشي از استعمال مفرط عضو بوده، ولي روي تقويت عضله چهار سر راني تاكيد بيشتري ميشود.
شايعترين محل شكستگي تنشي در دوندگان كجاست ؟
در كل ، استخوان تيبيا ( درشت ني ) در بيش از 30% موارد در دوندگان درگير مي شود. لته محل صدمه وابسته به نوع رشته ورزشي فرق مي كند، مثلا در دوندگان مسافت طولاني تيبيا شايعترين محل است، در حالي كه در دوندگان دو هاي سرعت و دوهااي با مانع ، شكستگي تنشي در استخوانهاي متاتارس شايعتر مي باشد.
شايعترين آسيب پا در دوندگان را نام برده و راه درمان آن را شرح دهيد.
التهاب فاشياي كف پايي شايعترين نوع آسيب در اين قسمت از اندام تحتاني است در اين حالت ، درد تدريجي در قوس كفل پايي آغاز مي شود. بيمار هر روز صبح و بلافاصله پس از برخاستن از خواب و برداشتن چند قدم درد بسيار شديدي را احساس ميكند. كلا وجود اين فاشيا براي حفظ قوس طولي كف پا لازم است . استرس هاي مكرري كه به اين فاشيا و در حين دويدن وارد مي شود. موجب التهاب ، اسيب بافت و درد خواهد شد.
براي درمان ، علاوه بر مواردي كه در تمام آسيب هاي ناشي از استفاده مفرط عضو به كار گرفته مي شود، ماساژ و كشش بسيار موثر است . در حين خواب مي توان از آتل خلفي استفاده كرد كه مانع جمع شدن فاشياي كف پايي ميشود . درصورت عدم پاسخ دبه درمان ، تزريق استروئيد و يا جراحي بنابر صلا حديد پزشك انجام خواهد شد.
منظو از كم خوني دوندگان چيست؟
اين كم خوني ، يك كم خوني واقعي نيست ، بلكه كاذب و به اصطلاح رقتي است و به علت افزايش حجم پلاسما دراثر ورزش دراز مدت ايجاد ميشود. تدر ايجاد آن سيستم رنين - آنژيوتانسين دخالت دارد. ميزان هموگلوبين در مردان به كمتر از 13 و در زنان به زير 5/11 نمي رسد . درمان خاصي هم لازم ندارد .
شايعترين آسيب در رشته هاي پرتابي را نام ببريد.
شايعترين محل آسيب در اندام فوقاني است كه از جمله مي توان به التهاب اپي كونديل مياني و نيز ناپايداري مفصل شانه اشاره كرد.
واليبال
شايعترين آسيب مزمن در واليباليست ها را نام ببريد ، آيا آسيب هاي شايع ديگري هم وجود دارند؟
التهاب تاندون كشككي شايعترين آسيب مزمن است كه به صورت درد و التهاب در قطب تحتاني كشكك در محل اتصال تاندون كشكك نمود پيدا مي كند. كندرومالاسي كشكك( نرم شدن غضروف آن و مستعد شدن به سائيدگي و آسيب مفصل ) ، بيماري Osgood-Schlatter ( كنده شدن يا التهاب قسمتي از توبروزيتة استخوان تيبيا در اثر كشيده شدن هاي مكرر توسط عضله چهار سر راني كه به اين ناحيه اتصالدارد ) و نيز سندرم درد كشككي - راني هم از ساير آسيب هاي شايع هستند.
از ديگر صدمات شايع اندام تحتاني تعدادي را نام ببريد.
پيچ خوردگي حاد مفصل مچ پا ، شكستگي هاي تنشي در استخوان تيبيا يا استخوانها ي متاتارس ، التهاب تاندون آشيلب، التهاب فاشياي كف پايي، سندروم تونل تارسال ( مدرگيري عصب تيبيال خلفي در ناحيه پا كه با علائم درد و بي حسي كف پا تظاره مي كند) و التهاب بورس خلف استخوان پاشنه از جمله اين صدمات هستندا
شايعترين محل شكستگي تنشي در واليبال كجاست ؟ درمان آن چيست ؟
شكستگي تنه استخوانهاي متاتارس خصوصا در انگشتان سوم و چهارم براي درمان ، عضو آسيب ديده گچ گرفته مي شود پس از بهبود ، تمرين با وزنه در حد تحمل مصدوم و تا جايي كه درد ايجاد نشود، آغاز خواهد شد. در طي روند درمان و براي به حداقل رسانيدن خطر آتروفي ، تمرينات مقاومتي در محدودة حرت انجام خواهد پذيرفت .
شايعترين نوع آسيب در ناحيه قفسه سينه يك وليباليست چيست ؟
پيچ خوردگي مفصل Facet( قسمتي از اتصالات بين مهره اي ) در ناحيه قفسه صدري شايعترين آسيب در اين ناحيه است ، از آنجايي كه اين ورزشكاران حركت جانبي سريعي انجام ميدهند ، چرخش تنه و اندام فوقاني ، مفاصل ياد شده را در معرض نيروهاي جابجا كننده قرار ميدهد.
درد عضلاني ، اسپاسم و محدوديت حركت در تعاقب اين آسيب ايجاد خواهد شد.
آيا دفاع روي تور مي تواند سبب ايجاد صدمه شود؟
شكستگي استخوانهاي كف دست ، انگشتان و ايجاد انگشت Mallet( در اين عارضه بر اثر ضربه مستقيم توپ و خم شدن ناگهاني بند آخر انگشت ، تاندون راست كننده از محل اتصال آن به قاعدة بند آخر پاري مي شود و در نتيجه بند آخر انگشت به شكل خميده در مي آيد كه به طور ارادي صاف نخواهد شد ). از جمله دفاع روي ترو رخ مي دهند.
در جريان مسابقه ، هر بازيكن واليبال چه ميزان مايع احتياج دارد ؟
گاهي در طي يك مسابقه طولاني مدت ، بازيكنان بين 5/1 تا 3 كيلوگرم وزن از دست مي دهند كه بيشاز مقدار مايعي است كه ورزشكار توانايي جبران آن را دارد پس لازم است علاوه بر نوشيدن آب پيش از شروع مسابقه ، در طي مسابقه و هر 15 دقيقه يكبار حدود 150 تا 300 سيسي آب بنوشيند . آب بهترين مايع براي جايگزين كردن حجم مايع از دست رفته است و به سرعت جذب ميشود.
آيا آسيبي هست كه منحصر به واليباليست ها باشد؟
آتروفي يا تحليل عضلاني در عضله اينفرا اسپيناتوس ناشي از آسيب عصب سوپرالسكاپوالار به طرز چشمگيري در واليباليست ها ديده شده است . بيمار در تبالاي كتف احساس درد تخواهد كرد.اگر استراحت و درمان محافظه كارانه مؤثرنباشد برداشتن فشار از روي عصب با كمك جراحي موفقيت آميز خواهد بود.
بسكتبال
در اين رشته كدام قسمت هاي بدن بيشتر دچار آسيب مي شوند؟
در كل ، مچ پا و زانو بيشترين احتمال آسيب ديدگي را دارا يم باشند . به ترتيب قسمت هاي زير هم مستعد صدمه هستند: دست مچج ساعد سر صورت ، گردن ، پشت ، لگن ، زانو ، شانه و آرنج ، آسيب زانو و 50% كل صدمات ناشي از ورزش بسكتبال را شامل مي شود . طبيعت اين رشته كه براساس دويدن ، حركات جانبي ، پرش ، تغيير مسير هاي ناگهاني و تغيير سرعت دويدن است ، سبب مستعد شدن رباطها و استخوانها به اسيب مي شود.
بهترين زمان برگشت به مسابقه پس از پيچ خوردگي مچ پا چه زماني است ؟
اين فاصله زماتي وابسته به شدت آسيبب و سرعت برخورد و انجام مراقبت مناسب از آن است عواملي كه بيشتر از همه تعيين كنندة توانايي برگشت به مسابقه هستند بايد تتضمين كننده حركات بدون درد تدر تمام جهتات مفصل ، عملكرد قدرتي كافي ، بازگشت حس درك موقعيت مفصل و فقدان درد باشند انجام حركات طبيعي مفصل وابستگي تام به شروع زو درس حركات فاقد درد تو تمرين هاي كششي دارد تا احتمال ايجاد محدوديت حركتي در اثر عدم استفاده از مفصل را از بين ببرد ، عملكرد قدرتي كافي با توانايي انجام فعاليتهاي حركت مختلف ( مثل حركات جانبي ، دويدن و …) تعريف ميشود. تاگر ورزشكار صدمه ديده عليرغم درد به مسابقه ادامه دهد ، احتمالا و خيم تر شدن صدمه و اضافه شدنه آسيب هاي ديگر را بالا تيم برد ، اگر چه تا حدد 6 هفته ، وجود تورم و ناراحتي در مفصل انتظار مي رود كه با كمك استفاده از يخ ، فشار و بالا نگهداشتن عضو رفع خواهد تشد.
چگونه مي توان احتمال بروز پيچ خوردگي در مچ پا ويا عود آن ار كاهش داد؟
هم عوامل دروني و هم بيروني در اين قضيه دخالت دارند :
الف - عوامل دروني : آمادگي هاي پيش از فصل كه به تقويت و كشش عضلات قسمت پايين پا بپردازند و سبب ثبات مفصل مچ پا گردن مسلم ناست كه تصحيح صدمات قبلي هم اهميت بسزايي دارند كه در اين راه از برتامه هاي بازتواني استفاده مي شود.
ب - عوامل خارجي : استفاده از وسايل كمك ارتوپدبي در جهت تثبيت و حمايت تثبيت و حمايت مفصل را شامل مي شود. يك عامل مه مرد پيشگيري از اسيب مچ پا، توجه به تمرين در زمين مسطح و خشك ميباشد.
مايا جهيدن و پرش ها مكرر در بسكتبال ليستها قادر به صدمه رساندن به آنها است ؟ در اين صورت عوامل دخيل و مكانيسم ايجاد آن را توضيح دهيد.
بله، اصطلاح Jumper's Knee به همين معناست و در حقيقت آسيب ناشي از استفاده مكرر و بيش از حد زانو است كه با به كارگيري مكانيسم راست كنندة زانو، سبب درگيري بافت نرم زانو هم مي شود. اين آسيب اصولا تاندون كشكك را در گير مي كند، كه محل درگيري يا در قطب تحتاني آن و يا در محل اتصال به تكمه استخوان درشت ني ميباشد ، تروماي جزيي و مكرر كه در اثر جهيدن هاي مكرر به فيبرهاي تاندني وارد يمشود، آغاز گر واكنشي التهابي است كه سبب درد و حساسيت مي گردد.
از عوامل دخيل درايجاد آن مي توان به ضعف عضله Vastus medialis obliqus در مقايسه با Vaastus Lasteralis ، كاهش قابليت انعطاف عضله هامسترينگ ، ضعف عضلات خم كنندة مچ پا به عقب (Dorsiflexors) و انحراف زانوها به طرف خارج اشاره كرد .
شايعترين آسيب هاي چشمي در بستكتباليست ها و راه درمان آنها را شرح دهيد .
مپارگي هاي قرينه يا ملتحمه ، خونمردگي در پلك يا كرة چشم ، پارگي پلك و يا خونريزي زيرملتحمه به وطر شايعي در اين ورزشكاران رخ مي دهند بايد انتظار اين آسيب ها را داشت ، سريعا آنها را تشخيص داد و در صورت وخامت صدمه به پزشك متخصص چشم معرفي كرد.
منظور از شكستگي jonesچيست ؟
با توجه به حركت جانبي و پر قدرت مكرر ، جهيدن ها و ساير انواع حركات ناگهاني ، تاحتمال ايجاد اين شكستگي تنشي بالا مي رود . نيروي زيادي كه در اثر حركات بالا به قاعدة پنجمين استخوان متاتارس وارد ميشود. عامل آن است اين شكستگي اغلب ورزشكار را ناتوان مي كند و بر قرار اتصال مجدد بين تكه هاي شكستگي
گاهي نيازمند جراحي و يا جا انداختن است. درمان آن از وظايف يك ارتوپد مي باشد.
شايعترين آسيب انگشتان در بستگتباليست ها چيست؟
شايعترين محل آسيب ، در مفصل اول بين انگشتي (PIP) است كه مي توان به صورت شكستگي يا در رفتگي باشد. به نظر مي رسد اين آسيب درانگشتان 2 تا 5 شايعتر باشد، انگشت Mallet يا كندگي تاندون عضله راست كننده انگشت در محل اتصال آن به بند آخر هم آسيب شايع ديگر است . براي معالجه اين آسيب ، گچ گيري به مدت 3 تا 5 هفته توصيه مي شود.
شنا
آيا ميدانيد شايع تترين اسب ورزش شنا چيست ؟
آسيب هاي شنا اغلب از نوع آسيب هاي مزمن مي باشند و مكانيسم ايجاد آنها ربه علت استفاده بيش از حد عضو و حركات تكرار مي باشد . شايعترين نو آسيب در شناگران حرفه اي ، درد تشانه به علت حركات چرخشي مكرر است كه در سه شناي كرال سنينه كرال پشت و پروانه وجو داشته و در هنگام شروع ومرحله كشش دست نمود بيشتري دارد . استفاده از كفي هاي دست و تخته كمكي شنا در تمرينات باعث افزايش اين درد مي شود.
علت درد شانه در شناگران چيست ؟
اين اسيب در اثر استفاده بيش از حد و برخورد هاي مكرر تاندون هاي عضلات چرخاننده شانه ( روتاتوركاف) و سر دراز عضله دو سربازويي با زايده آكروميون و رباط كور اكوآكروميال ميباشد. شانه يك شناگر به طور متوسط هر روزه هزاران بار دريك محركت دوراني به انجام حركات ابدوكسيون . فلكسيون رو به جلو و چرخش داخلي مي پردازد ( فرود دست در آب و شروع عمل كشش) . با انجام عمل فوق سر استخوان بازو و در مقابل رباط كوراكوآكروميال و زايده آكروميون قرار ميگيرد و موجب تحت فشار قرار گرفتن تا ندون هاي عضلات فوق خاري (Supraspinatus) و سر دراز عضله دو سر بازويي مي شود كه اين فرآيند منجر به التهاب ، تورم و درد در ناحيه ميگردد.
جهت پيشگريري از درد شانه در شناگران چه اقداماتي انجام مي شود؟
گرم كردن و حركات كششي قبل از تمرين ترمينات قدرتي درجهت متعادل كردن قدرت عضلاني ، عضلات جلويي سينه و پشتي ، اجتناب از تمرين بي شاز حد و تصحيح تكنيك شناگر از جمله اقدامات لازم جهت پيشگيري از درد شانه ميباشد.
براي درمان درد شانه شناگرچه اقداماتي لازم است ؟
درمان بستگي به شدت آسيب ديدگي دارد و بسته به آن بايد از عوامل ذيل بهره جست : استفاده از يخ بعد از تمرين براي كاهش التهاب و تجويز داروهاي ضد درد و ضد التهاب مثل آسپرين وبرو فن ودر موارد تشديدتر معرفي ه فيزيوتراپيست . همچنين بايد به شناگر توصيه كرد كه در هنگام شنا كرال سينه و پشت ، بدن خود را بيشتر بچرخاند تا آرنج ها كمتر از آب بيرون بيايند و در نتيجه فشار كمتري بر روي تاندون هاي درگير وارد شود.
مكانيسم درد زانو در شناگران رشته قورباغه چه ميباشد؟
درشناي قورباغه زماين كه مفصل ران در وضضعيت چسبيده به هم (adduction) و چرخيده به داخل internal rotation ) ميباشد. حركت زانو در يك حالت چرخش به خارج ، ناگان از حالت بسته به حالت باز تغيير وضعيت مي دهد و اين حركت زماني كه با چجرخش به خراج و باز شدن كامل هر دو پا توام يم گردد . كشش قابل توجهي بر سطوح داخلي زانو و كشكك وارد مي كند. اين مشكل نه تنها در شناگران مبتدي به علت تكنيك ضعيفشان ، بلكه در شناگران حرفه اي نيز به خاطر شدت ضربه شلاقي و تعداد ضربات زياد در طي تمرينات ديده مي شد.
جهت پيشگيري از درد زانو در شناگر چه اقداماتي لازم است؟
اصول پيشگيري شامل بهبود و اصلاح تكنيك پاي قورباغه ، اصلاح هر گونه ضعف و عدم تعادل عضلاني در نواحي زانو و ران و اجراي برنامه هاي كششي ثابت و نرم براي عضلات اندامهاي تحتاني ، به نحوي كه رباطهاي داخلي زانو تحت كشش قرار گيرند، مي باشد.
جهت درمان درد زانو بايد چه اقداماتي انجام گيرد ؟
براي درمان از اصل PRICESكمك مي گيريم ( مبراي توضيح بيشتر به مبحث اقدامات اوليه درماني مراجعه شود) پس از آسيب بايد زانوي دردناك را تحت مداواي با يخ قرار دهيم ، همچنين استفاده از آسپيرين و ساير داروهاي ضد التهاب و روشهاي فيزيوتراپي نظير اولتراسوند نيزبايد مد نظر قرار گيرند . دربعضي مواقع جلوگيري از زدن پاي قورباغه از ديگر اصول درمان ميباشد.
علت كمر درد در برخي شناگران چيست ؟
متاسفانه كمر درد به طور فزاينده اي در شناگران شيوع پيدا كرده است . اين شيوع، بيشتر در افرادي كه شنا قورباغه انجام مي دهند و به علت لوردوز ( افزايش قوس كمر ) ناشي از حركت كششي با آرنج بسته و افزايش ابدوكسيون بزو يم باشد كه در طي اين حركت به علت بالا بودن آرنج ها و همچنين قسمت سر وسينه نسبت به نايحه كمري ، فشاري در نواحي انتهايي مهره هاي كمري ايجاد مي شود كه درصورت تكرار و عدم پيشگيري منجربه شگستگي هاي تنشي (Stress fracture) مي شود . اين هيپراكستانسيون مكرر درشناي پروانه نيز رخ مي دهد كه در صورت عدم پيشگيري منجر به اسپوند لوليستزيس ( جابجايي مهر ه هاي كمري) ميشود . براي پيشگيري بايد اجراي صيحح تكنيك ، كشش عضلات پشتي و شكمي و تمرينات قدرتي عضلات اطراف لگن و اندام تحتاني به شناگر آموزش داده شود.
آيا اسكموليوز ( خيمدگي جانبي ستون مهر ها ) در شناگران بيشتر از افراد عادي ديده مي شود؟
بل، تاين مشكل حدودا در 7% شناگران گزارش شده است . اين امر ناشي از عدم تعادل عضلاني بين عضلات قدامي و خلفي شناگر م، چرخش هاي مكرر بدن درطي شنا و غالب بودن يك دست ودر شناگر مي باشد كه ممكن است به مرور زمان باعث انحراف ستون مهره ها از حالت طبيعي گردد.
منظور از گوش شناگر چيست ؟
گوش شناگر يا التهاب كانال گوش خارجي ناشي از عفونت باكتريال يا قارجچي ميباشد. كه غالبا بر اثر سهل انگاري شناگر در خشك كردن اين مجرا ايجاد مي شود شناگران معمولا با درد و خارش گوش با يا بدون ترشح مراجعه تمي كند. فشار موضعي بر اطراف مجراي گوش خارجي يا كشيدن لاله گوش باعث درد مي شود. عل اين بيمارري رطوبت بيش ا ز حد مجراي گوش مي باشد كه باعث كاهش سرو من موجود در مجرا و افزايش PH به سمت قليايي ميشود. كه اين امر موجب تضعيف عوامل حفاظتي در مقابل عوامل با كتريال و قارچي مي شود.
براي پيشگيري، بهترين راه خشك كردن مجرا پس از شنابه وسيله تكان دادن سر يا استفاده ازمو خشك كن مي باشد . بهتر است از گوش پاك كن استفاده ننشود . براي درمان بايد از قطر ه هاي گوش حاوي آنتي بيوتيك و داراي PHپايين ، با يا بدون هيدروكورتيزون استفاده كرد.
ورزش هاي رزمي
چگونه مي توان از ميزان بروز آسيب در ورزش هاي رزمي كاست ؟
استفاده از پوشش هاي محافظتي نقش موثري در كاهش ميزان بروز صدمات ايفا ميكند. اين پوشش ها براي ساعد ، دست ها ، قفسه سينه ،
گونه ها و پا در دسترس هستند. حتي محافظ دهاني براي حفاظت از دندانها و پوششي براي محافظت از دندانها و پوششي براي محافظت از بيضه ها نيز وجود دارد.
در اين ورزش ها چه نوع آسيبهايي بيشتر مشاهده ميشوند؟
به طور كلي آسيب هاي دست و صورت نه و اندامهها را مي توان نام برد. در تمامي مطالعات انجام شده ، شايعترين آسيب ها به صورت خونمردگي ، پيچ خوردگي و كشيدگي بوده اند. آسيب هاي ارتو پديك ناشي از ضربه هاي مستقيم ، تكرار زياد حركات و مانورهاي بالستيك و چرخشي مي باشند. موارد شديد آسيب مثل پارگي احشاء ، فلج و ضرببه مغزي هم مشاهده شده اند.
شايعترين آسيب هاي ناحيه سرو گردن را شرح دهيد .
پارگي ها ، خونريزي از بيني ، هماتوم دور چشم از جمله اين موارد هستند. خراشيدگي قرنيه در اثر برخورد ناخن انگشتان رخ مي دهد. ضربه به مغز در اثر ضربات بلند و يا چرخشي ايجاد مي شود. اگر ورزشكار ناك اوت شد . بايد تشخيص آسيب ستون فقرات گردني را مد نظر داشت .
آيا استفاده از وسيله محافظتي سر تضمين كننده جلوگيري از آسب ها ي فوق است ؟
اين پوشش ها جلوي بسياري از صدمات به بافت نرم صورت ( يعني پارگي ،بريدگي و آسيب به بافت نرم گوش و جمجمه ) را ميگيرند. اما متاسفانه بر ععكس عقيده بسياري از افراد ، براي جلوگيري از آسيب هاي مغزي مناسب نيستند.
اثر ضربات وارد شده به مغز چيست؟
بعضي شواهد نشان مي دهند كه آسيب هاي مكرر مغزي ، چه با بيهوشي و چه بدون آن ، سبب نوع خاصي از صدمات مغزي شده و سبب كاهش توانايي انجام فعاليت فرد مي شود. اگر چه يك ضربه ميتواند شديدتر از ديگري باشد. اما هيچ ضربه اي جزيي و ناچيز تلقي نمي شود و در حقيقت اثر هر ضربه اي بر روي اثر ضربات قبلي اضافه خواهد شد. ضربات بسته به سر سبب اعمال فشار هاي پاره كننده اي برفيبرهاي عصبي و نورونها مي شود كه در ضربات جانبي بسيار خطر ناك تر است . چون جانه به عنوان اهرم عمل مي كند، ضربه به اين ناحيه حداكثر نيرو را ايجاد خواهد كرد. پارگي عروق خوني درمغز سبب ايجاد خونريزي مغزي (Intracerebral hematoma) و يا بين مغز و پرده هاي پوشاننده آن(Subdural hematoma) خواهد شد.
استفاده از وسايل محافظتي دست و پا سبب كاهش شدت ضربه به مغز خواهد شد، اما احتمال پارگي فيبر هاي عصبي را افزايش خواهد داد.
چه نوع آسيب هايي در اندامها رخ مي دهند؟
اين آسيب ها متعدد هستند. پيچ خوردگي ، كشيدگي ، شكستگي ، تدر رفتگي و پاره شدن تاندون ها از جمله اين صدمات مي باشند . شايعترين آسيب ، ايجاد هماتوم در ساعد، ران ، پشت ساق و پا است.
آيا ورزش هاي رزمي مثل كاراته و تكواندو سبب استنوآرتريت در استخوانهاي دست مي شوند؟
درمطالعه اي كه در انگلستان انجام شده ، مدرگي به نفع شروع زودرس استئوآرتريت و يا تنوسينوويت به دست نيامده است . اما تبه هر حال چهار حركت ذيل توان بالقو ه اي براي ايجاد اين گونه آسيبها را دارند: حجركت شنا روي مشت بسته ، مشت زدن مكرر به اجسام سخت ، تبوكس و شكستن اجسام .
نحوة آسيب ديدگي زانو در ورزش هاي رزمي چگونه است ؟
چون در اين ورزشها از حركات بالستيك و چرخشي به وفور استفاده ميشود. آسيب ها معمولا در اثرراست شدن بيش از حد زانو ، چرخش ، خم شدن و حركات جانبي بيشاز حد ايجاد مي شوند . آسيب در منيسك ها ، رباطها، تاندون كشكك و شكستگي هاي اپي فيز نيز شايعند . در رفتگي زانو بسيار نادربوده و اورژانسي جدي است.
شايعترين نوع و محل آسيب در ورزش هاي رزمي كدام است؟
هماتوم شايعترين نوع آسيب است كه مي تواند در هر عضوي ايجاد شود ، اما شايعترين محل آن عضله چهار سر راني است . درد تشديد مانع ادامه فعاليت ورزشكار خواهد شد. يك عارضه ديررس آن، استخوانسازي درون بافت عضله در اثر التهاب ميباشد (Myositis Ossificans)
چه آسيب ها يي در مچ پا و پا رخ مي دهند؟
پيچ خوردگي مچ شكستگي ، آسيب به پشت پا ، انگشت دوم و پنجم هم شايع هستند و احتمال ايجاد استئوآرتريت در سالهاي بعد را افزايش ميدهند.
چرا در ورزش هاي رزمي به ضربه هاي ناحيه اپي گاستر ( بالاي شكم ) اهميت داده ميشود؟
هدف از اين گونه ضربات ، اثر گذاري بر روي شبكه خورشيدي است كه گانگليون سلياك را احاطه كرده است . ضربه به اين منطقه باعث اختلال تنفسي گذرا در حريف شده و لذا شخص براي ضربات بعدي آمادگي دفاعي لازم را ندارد ( براي حدود 20 تا 40 ثانيه ) و اني فرصت خوبي براي فرد حمله كننده است تا ضربات نهايي بعدي را وارد نمايد.
شايعترين اسيبهاي ناحيه تنه را نام ببريد.
دنده ها ، شبكة خورشيدي ، پانكراس و بيضه ها درمعرض آسيب ناشي از ضربه واقع ميشوند.
آسيب هايي را نام ببريد كه مانع ادامه مسابقه مي گردند؟
1) شكستگي ها ، 2) ضربات مغازي كه منجر به فراموشي ، اختلال درك زمان و مكان و خصوصصا از دست رفتن سطح هوشياري شوند، 3) صدمات چشمي كه سبب اختلال ديد شوند مثل هماتوم ، پارگي و آسيب هاي دور كرة چشم ، 4) صدمات خاصي كه به بيضه ها وارد مي شوند و هماتوم اسكروتوم ( كيسه بيضه) ايجاد مي نمايند.
به نظر مي رسد برنامه تمرينات منظم ورزشي اثري مثبت روي كنترل تشنج خواهد گذاشت ، گزارشي از تشديد و يا آغاز حملات صرعي مكرر (Status epilepticus) با ورزش وجود ندارد . تصميم قطعي در مورد اجازه دادن به ورزشكار براي شركت در تمرين و مسابقه بسيار سخت است و بايد موارد زير را در نظر داشت :
الف - به نظر نمي رسد وجود تشنج در طي تمرين يا مسابقه ورزشكار را درمعرض آسيب ججدي مغز و يا نخاع قرار دهد.
ب - ضربات منفرد يا مكرر به سر سبب غير قابل كنترل شدن تشنج و يا ايجاد آن نمي شوند، اما بهتر است كه به علت وجود خطرات بالقوه ، از ضربه زدن به سر خودداري شود.
درصورت وجود چه نوع اختلالاتي ، ورزشكار مجاز به شركت در مسابقه نخواهد بود؟
كارديت يا لتهاب قلبي ،فشار خون بالاي كنترلنشده ، بيماريهاي شديد مادر زادي قلب ، فقدان يك چشم يا اختلال عملكرد بينايي ، فقدان يك كليه ، بزرگي كبد و طحال، صرع كنترل نشده ، نارسايي ريوعي ، عفونت هاي پوستي مثل زرد زخم ، گال و يا هر پس از جمله بيماريهايي هستند كه ورزشكار درصورت ابتلا به آنها نبايد درمسابقات شركت نمايد.
چنانچه ضربه به ناحيه اپيگاستر باععث افت فشار خون و كاهش تعداد ضربان قلب و تنگي نفس در ورزشكار شود، اقدامات اوليه شامل چه مواردي مي باشد؟
اقدام درماني بايد در راستا ثابت نگاه داشتن فشار خون انجام گيرد. به همين جهت ورزشكار را به پشت خوابانده و پاهاي وي را بالا مي آوريم تا خون از اندام تحتاني به سمت قلب سرازيرشده و متعاقب آن با افزايش برون ده قلبي ، فشار خون بالا رود.
همچنين درصورت گرفتگي عضلات ديواره شكم ، ورزشكار بايد زانو هاي خود را به سمت قفسه سينه در داخل شكم جمع كند تا درد و گرفتگي رفع شود. اين عمل به بهبود نفس و برگشت به حالت عادي نيز كمك خواهد كرد.
درصورت ضربه به بيضه در ورزشكار رزمي چه اقداماتي لازم است؟
درچنين وضعيتي فرد بايد به پشت خوابانده شود و زانو هايش را به سمت سينه جمع كند. سپس تكه هاي يخ بر روي كيسه بيضه قرار داده شود تا تورم و خونريزي اطراف آن كاهش يابد . در صورت ادامه تورم و درد بايد مصدوم را فورا به بيمارستان ارجاع كرد.
يك آسيب شاعي در اندام فوقاني ورزشكاران تنيس و بدمينتون وجود دارد كه خود فرد از آن به عنوان خواب رفتگي يا عدم قدرت و توان در بازو ياد ميكند. در مورد آن توضيح دهيد.
آسيب به مكانيسم گلنوهومرال، خصوصا عضلات چرخاننده شانه(Rotator Cuff) بيش از آنكه ايجاد درد كند سبب كاهش قدرت عضلانيم و ايجاد حس خواب رفتتگي مي شود. گاهي هم ورزشكاران از درد در محل اتصال عضلة دلتوئيد شكايت دارند. اگر چه تاندوتن دلتوئيد سالم است ؟ درد در اين محل حس مي شود.
منظور از آرنج تنيس بازان( Tennis elbow) چيست ؟ چگونه ميتوان از ايجاد آن پيشگيري كرد؟
كسيدگي عضله اكستانسور كارپي رادياليس برويس (ECRB) را اصطلاحا آرنج تنيس بازنمي نامند. عوامل خطر زاي ايجاد آن شامل موارد زير است :
الف ) سن بالتر از 30 سال
ب ) استفاده از راكت هاي فلزي و سفت
ج) تمرين طولاني مدت ) بيش از 2 ساعت در روز )
د) تكنيك هاي نادرست زدن ضربات بك هند با آموزش صحيح و استفاده از وسايل مناسب مي توان ا ميزان بروز اين آسيب ها كاست .
درمان آسيب بالا چيست ؟
به صورت فهرست وار مي توان از بيحركت نگاهداشتن ، استفاده از سوسايل كمك ارتوپدي مثل مچ بند ، انجام حركات خاص و در بعضي از موارد تزريق استروئيد و جراحي نام برد.
علت ايجاد كمر درد در ورزش هاي راكتي چيست؟
زدن ضربات سرويس و بالاي سر بستگي به جايگيري صحيح ورزشكار در زمين دارد ، به طوري كه توپ در جلوي وي واقع شود. در غير اين صورت برايرسيدن تبه توپ ورزشكار مجبور است قسمت تحتاني پشت را بيش از حد چرخانده و نيز قوس بيش از حدي به طرف عقب ايجاد كند. اگر شانه هم قابليت انعطاف اندكي داشته باشد.
از ميزان چرخش رو به خارج شانه ههم براي رسيدن به توپ كاسته خواهد شد. تمام اين حركات جبراني فشار اضافه اي را بر مفاصل ناحيه كمري اعمال خواهد كرد كه در بعضي مواقع سبب پارگي ديسك هم مي شود.
ايا فقدان انعطاف پذيري در اندام فوقاني مي تواند سبب ايجاد آسيب در قسمت تحتاني پشت شود؟
بله. حركت راكت دربالاي سر وابسته به ظرفيت شانه براي چرخش به خارج و عقب كشيدن استخوان كتف تاست. كاهش قابليت انعطاف عضلات جرخاننده شانه وسينه اي كوچك سبب چرخش بيش از حد ستون فقرات درسطح T12-T1 شده و باعث قوس برداشتن بيش از حد ستون فقرات درسطح L4-S1ميشود.
ايا نوع زمين تنيس در ايجاد اسيب دخالت دارد ؟
زمين هاي سخت استرس بيشتر به اندام تحتاني وارد مي كنند. زمين خاك رس به علت كاستن از سرعت توپ و كاهش ميزان انرژي مورد نياز براي زدن مضربه ، بر روي اندام فوقاني استرس كمتر وارد مي كند.
از خصوصيات منحصر به فرد كفش تنيس در مقايسه با كفش دو و ميداني چه مي دانيد؟
در ورزش هاي راكتي بر خلاف دو و ميداني ، ميزان قابل ملاحظه اي حركت جانبي در پا ايجاد مي شود. بنابراين وجود يك Heel cup ( قسمت نگهدارنده اطراف پاشنه ) و نيز Heelj Counter قوي ( قسمتي از كفش كه پشت تاندون آشيل قرار گرفته و باعث محافظت آن مي شود) از خصوصيات كفش تنيس است . به علاوه قسمت پنجه كفش بايد ماده سخت تري مثل چرم تشكيل شده باشد تا در هنگام كشيده شدن پا به روي زمين مانع آسيب ديدن انگشتان شود.
تجارت الکترونیک واژه ای است که برای تجارت از طریق سیستم های اطلاعاتی، ارتباطی بکارمی رود.تجارت الکترونیک با وجود این که مدت زمانی زیادی ازعمر آن نمی گذرد ولی نقش بسزا و چشم گیری در زندگی روزمره ما به عهده گرفته است به طوری که اجتناب از آن کارآسانی نیست. یکی از ساده ترین و کار آمد ترین نقش تجارت الکترونیک در زندگی روزمره کاربران اینترنتی خرید و فروش اجناس تبادل وجوه مربوطه از طریق کارت های اعتباری می باشد.
هدف از تجارت الکترونیک که در واقع ترکیبی از تکنیک ها و شگردهای بازرگانی استدر واقع ایجادهمکاری ، رقابتو بازدهی بیشتر شرکت های مختلف را به دنبال دارد به طوری که طی 15 سال گذشته سبب توانایی شرکت ها درزمینه هاِیی مثل اصلاح روشهای تجارتی و پیشرفت در زمینه ارتباطی با شرکت های مرتبط و بالاخره گسترش دامنه بازرگانی ، تجاری حتی در مقیاس های بزرگ و جهانی شده است.
اینترنت در حال حاضر جای خود را در کنار تلوزیون و تلفن در زندگی روزمره مردم باز کرده است و می تواند بیش از سایر شیوه های ارتباطی تسهیلاتی را برای کاربران فراهم آورد. در این رابطهمی توان به فروشگاه های اینترنتی اشاره نمود که در چند مدت اخیر شاهد راه اندازی بسیاری از این فروشگاه ها توسط افراد و شرکت های ایرانی در سطح اینترنت بوده ایم. فروشگاههای اینترنتی سایت هایی هستند که در آن محصولات مختلفی از یک شرکت خاص یا شرکت های مختلف به صورت آنلاینبه مشتریانبه همراهسرویس های مختلف ارائه می شود. کابران می توانند با مراجعه به سایت های فوق از محصولات مختلف و توضیحات مرتبط مطلع شوند و همچنین می توانند به صورت مستقیم محصولات مورد نیاز خود راازشرکت های اصلیبا قیمت کمتر و با سرعت بیشتر( به دلیل عرضه مستقیم) خریداری نمایند. مبادلات مالی در بیشتر فروشگاه های آنلایناز طریق کارتهای اعتباری انجام می پذیرند.
در ایران تجارت الکترونیک از واژه هایی بسیار جوان می باشد که البته به دلائل مشکلاتی که تاکنون بر سرراه قرار داشته مثل اوضاع سیاسی منطقه، نحریم و ... سرعت چشمگیری نداشته است ولی در حال حاضر تجارت الکترونیک در ایران در حال شکل گیری و توسعه می باشد.شرکت بیام آوران خورشید افتخاردارد در راه توسعه تجارت الکترونیک در ایران ، به عنوان یکی از شرکت های مطرح حضور یافته و در این زمینه به ارائه خدمات به کاربران گرامی بپردازد.
در مجموع خدمات سایت نورالهدی درزمینه های طراحی و راه اندازی فروشگاههای آنلاین اینترنتی وهمچنینتوزیع و پخش کارتهای اعتباری می باشد. برای دریافت اطلاعات بیشتر می توانید به بخش های مختلف سایت مراجعه نمایید.
تجارت الكترونيك:
اين واژه تعاريف مختلفي داردكه به شرح زير مي با شد.
1- تجارت الكترونيك را مي توان،انجام هر گونه امور تجاري و با زرگاني از طريق خط شبكه جهاني اينترنت بيان كرد. اين امور مي تواند شامل عمده فروشي وخرده فروشي در كالاهاي فيزيكي و غير فيزيكي ارائه سرويس هاي مختلف به مشتريان و ديگر موارد تجاري مي باشد.
2- تجارت الكترونيك نامي عمومي براي گستره اي از نرم افزار ها وسيستم هاست كه خدماتي نظير جستجوي اطلاعات، مديريت، تبادلات، بررسي وضعيت اعتبار، اعطلاي اعتبار پرداخت بصورت بر خط، گزارش گيري، مديريت حسابها را در اينترنت بعهده مي گيرند. اين سيستمها زيربناي اساسي فعاليتهاي مبتني بر اينترنت را فراهممي آورند.
3- تجارت الكترونيك عبارت از مبادله تجاري بدون استفاده از كاغذ است كه در آننوآوريهايي مانند مبادله الكترونيكي دادها، پست الكترونيك ، تابلو اعلانات الكترونيك انتقال الكترونيك وجه و ساير فن آوريهاي مبتني بر شبكه بكار برده مي شود. تجارت الكترونيك نه تنها عملياتي را در انجام معاملات بطور دستي وبا استفاده ازكاغذ صورت
مي گيرد. به حالت خودكار در مي آورد بلكه سازمانها را ياري مي كند كه به يك محيط كاملا الكترونيك قدم بگذارند و شيوه هاي كاري خود را تغيير دهند.
سرويس دهنده هاي پست الكترونيك به دو دسته تقسيم مي شود:
1-گروهي كه سرويس دهنده اينترنت در داخل كشور هستند وما با مراجعه به آنها علاوه بر اينكه اجازه دسترسي به اينترنت را خواهيم داشت مي توانيم يك آدرس پست الكترونيكي نيز در يافت كنيم. اشكال اين روش در اين است كه اگر سرويس دهنده بنا به دلايلي وجود خارجي خود را از دست بدهد، آدرس پست الكترونيكي، از بين خواهدرفت.
2- استفاده سرويسها ي ارائه دهنده پست الكترونيكي بين المللي بصورت رايگان مي باشد.
2-1از مزاياي اين روش اين است كه تا وقتي اينترنت وجود دارد. اين سايتها هم وجود خواهد داشت.
2-2 بابت سرويسي كه آنها در اختيار شما قرار مي دهند، پولي را دريافت نخواهند نمود.
مزاياي تجارت الكترونيك:
1- هزينه هاي توزيع فروش را كاهش مي دهد.
2- واسطه ها حذف مي شود.
3- خريدار وفروشنده مي تواند مستقيما با هم در تماس بوده و برخي هزينه ها نظير تلفن، نامه حذف مي شود.
4- خريدار مي تواند بااينترنتسفارش بدهد.
5- شركتها مي توانند با خريداران مذاكره كنند.
6- با تكنولوژي وب، اولويتهاي جستجو و خريد انتخاب مي شود. {موانع محيطي و ارائه الگوي مناسب جهت استفاده از تجارت الكترونيك. در ايران فصل نامه اطلاع رساني دوره 18، شماره 1و2 دكتر سيد محمد اعرابي وسهيل سرمد سعيدي }
7-افزايش درآمد.
8-افزايش سطح رفاه زندگي مردم.
9-ايجاد فرصتهاي تجاري جدد باي صنايع و بنگاه هاي بازرگاني.
10-افزايش فروش.
11-دسترسي سريع به اطلاعات.
12-افزايش فرصتهاي شغلي.
معايب تجارت الكترونيك:
1-تاثير نا شناخته آن بر روي روابط اجتماعي انسان.
2-كاهش ميزان توليد.
3-كاهش توليد شركتهاي ور شكسته.
نياز هاي تجارت الكترونيك:
1- يك سيستم بانكي روان ودقيق
2- قوانين گمركي ومالياتي
3- بانكداراري الكترونيكي
4- كد تجاري محصول
5- امنيت اطلاعات
6- محرمانه بودن اطلاعات شخصي
7- تامين خطوط ارتباطي پر سرعت ومطمئن وايجاد بستر مخابراتي به شكل بي سيم
تفاوت تجارت الكترونيك با مبا دله ي الكترونيكي داده ها:
مبادله الكترونيكي داده ها عبارت از توليد، پردازش، كاربرد وتبادل اطلاعات واسناد
تجاري به شيوه هاي الكترونيكي است.
تجارت الكترونيك حيطه اي به مراتب گسترده تر داشته و نه تنها مبادله الكترونيكي داده ها را شامل مي شود بلكه ساير شيوه هاي ارتباطي مانند پست الكترونيك، تابلو اعلانات الكترونيك را در بر مي گيرد. {موانع محيطي و ارائه الگوي مناسب جهت استفاده از تجارت الكترونيك. در ايران فصل نامه اطلاع رساني دوره 18، شماره 1و2 دكتر سيد محمد اعرابي وسهيل سرمد سعيدي }
انواع تجارت الكترونيك:
1-تجارتB2B 1: اين نوع تجارت، تجارت بين دو بنگاه مي باشد. نمونه اي از اين
نوع تجارت، شركتي كه از يك شبكه براي انجام سفارش به توليد كنندگان، دريافت پيش فاكتور و فاكتور خريد و همچنين پرداخت هزينه ها استفاده مي كند. عليرغم آنكه اين نوع تجارت الكترونيكي سالهاست كه با استفاده از EDI انجام مي گيرد ولي در واقع ازپنج يا شش سال پيش به شكل امروزي خود در آمد. شركت CISCO يكي از اولين شركتها ي بود كه در جولاي سال 1996 سايت تجارت الكترونيكي خود را راه اندازي كرد.
2-تجارتC2C 2: اين نوع تجارت، تجارت بين بنگاه و مصرف كننده مي باشد تجارت
الكترونيكي بين بنگاه مشتري بسيار متداول است B2C يا همان خرده فروشي از حدود هشت سال پيش با راه اندازي سايتهايي چون AMAZONوCDNOW آغاز شد.
پيشگام تجارت از نوعB2C جنفبزوس بود كه در سال 1994شركت AMOZON را بنا نهاد. وي كه يك تاجر كم تجربه در امر خرده فروشي بود سايت خود را فقط با هدف فروش كتاب از طريق اينترنت راه اندازي كرد. در حال حاضر زمينه فروش كالاوخدمات كه از طريق اينترنت و بر اساس B2Cانجام مي پذيرد عبارت اند: از سخت افزار ونرم افزار، ارسال هديه.
3- تجارتC2C3: در اين نوع تجارت C2C يا تجارت بين مصرف كننده ومصرف كننده. انواع مزايده و مناقصه كالاها از طريق اينترنت قرار مي گيرد. نمونه اي از اين نوع تجارت اكترونيك را مي توان در سايت EBAYمشاهده نمود.
4- تجارتB2A4 : اين نوع تجارت شامل كليه تراكنش هاي مالي و تجاري بين شركت ها و سازمان هاي دولتي مي باشد. تامين نياز ها ي دولت توسط شركت ها و پرداخت عوارض از جمله مواردي است كه مي توان در اين گروه گنجاند.
5- تجارت C2A5 اين گروه هنوز پديدار نشده است ولي تعاملات مربوط به پرداخت ماليات بر آمد اشخاص وهر گونه گروه كسب وكار كه بين دولت آحاد مردم متصور است در اين گروه قرار مي گيرد. {موانع محيطي و ارائه الگوي مناسب جهت استفادهاز تجارت الكترونيك. در ايران فصل نامه اطلاع رساني دوره 18، شماره 1و2 دكتر سيد محمد اعرابي وسهيل سرمد سعيدي }
ابزار اصلي تجارت الكترونيك:
1)كد ميله اي: با پذيرش عضويت در مركز ملي شماره گذاري كالا به هر شركت پيش شماره اي اختصاص مي يابد كه اين پيش شماره،هميشه براي تعيين شماره محصولات شركت شما مورد استفاده قرار مي گيرد. اين موضوع شما را مطمئن ميكند كه شناسايي محصولات شركت عضو در سر تا سر جهان منحصرا امكان پذير ميباشد. شمارهء كالا به نمادي كه توسط دستگاه قابل خواندن بوده و با بهترين كيفيت چاپ شده باشد ، تبديل مي شود. خط نماد به شكل مستطيل بوده و شامل يكسري خطوط تاريك وروشن موازي مي باشد. شماره ها را مي توان بوسيلهء نمادهاي كد ميله اي كه توسط دستگاههاي نور خوان يا اسكنر خوانده مي شود . در تمام حلقهء عرضهء كالا به منظور استخراج دقيق اطلاعات. براي مديريت پيشرفته ، همچنين بعنوان اصول وپايهء ارتباطات بكار گرفته مي شوند. بوسيلهء اوراق كاغذي يا استفاده از مبادلهء الكترونيكي داده ارائه نمود. هر محصول يا خدمت قابل فروش به شركتهاي تجاري از اين طريق قابل عرضه مي باشد.
2)پست الكترونيكي: ارسال نامه به صورت الكترونيكي در چند سال اخير بسيار پر رونق وجذاب شده استو نه تنها مشكلات ارسال نامه به صورت سنتي را ندارد بلكه ويژگي هاي قابل توجهي بدين شرح دارد:
اول اينكه رسيدن نامه به مقصد مورد نظر با توجه به شرايط موجود كاملا تضمين شده
و شما نيز هيچ گونه نگراني از اين بابت نخواهيد داشت.
دوم زمان ارسال نامه كمتر از چند ثانيه طول مي كشد و در واقع زمان در يافت واقعي، بستگي به زمان مراجعه طرف مقابل به صندوق پستي خود دارد.
سوم اينكه با توجه به امكانات بالقوه كامپيوتري، ارسال نامه هاي متعدد ولي با يك مضمون به اشخاص وشركت هاي مختلف بسيار آسان مي باشد.
3)بانكداري الكترونيكي: شامل انجام تمام فرايند مالي بانك هااز طريق مبادله الكترونيكيداده هاست كه ارائه خدمات به مشتر يان را سرعت بخشيده و انجام عمليات بانكي با دقت بيشتري انجام مي پذيرد.
چگونه می توانید یک بازاریاب اینترنتی خارق العاده باشید
هزار لینک راهی است که به هر موتور جستجو ثابت شود که وب سایت شما مناسب قرار گرفتن در آن می باشد .
احتمالا خیلی از جوابهای این سوال را می دانید:بازاریاب حوب لینکهای خوبی برقرار می کند ولی بازاریاب بد این کار را نمی کند،بازاریاب خوب تحقیق می کند ولی بازاریاب بد تحقیق نمی کند ....و خیلی از این چیزها.تمام این جوابها درست است ،ولی یک فرق اساسی وجود دارد.
می می خواهم این تفاوت را برای شما توضیح بدهم ،ولی اجازه بدین با یک داستان شروع کنیم .
آیا داستان هنری فورد را برای ساخت یک موتور 6 سیلندر شنیده اید؟اگر نشنیده اید می توانید جستجو کنید – داستان بسیار جالبی است . رمز موفقیت وی چه بود؟
خوب ، شاید یک جهش ذهنی خوب . من نمی توانم در این مورد بحث کنم . ولی نکته داستان این بود که وی سمجت روی چیزی می کرد که هیچکس اعتقادی به آن نداشت . هیچکس باور نداشت که اینکار انجام شدنی است ، ولی او روی اینکار سماجت می کرد.
و بالاخره سماجت وی به نتیجه رسید.بنابراین ، راز بازاریابی اینترنتی پافشاری و سماجت در این کاراست . و سماجت در این کار درآمد درست می کند.
برای مثال : در یک فروم با مطلب شما می تواند50-2 بازدیدکننده بیاورد(که هیچ هزینه ای هم برای شما نخواهد داشت، هیچ چیزی غیرممکن نیست). اما اگر شما در 100 فروم (حتی نه زیاد مشهور) باشید تعداد این بازدیدکنندگان به 5000-200 خواهد رسید.و اگر شما یک کالا برای فروش به مبلغ 50000 تومان داشته باشید با این تعداد ویزیتور به طور متوسط شاید 2500000-100000 تومان فروش داشته باشید.
منوجه شدید که پافشاری در این کار چقدر مهم است ؟ به یک مثال دیگر توجه کنید. بیایید تبادل لینک را برای خود مجسم کنید.اگر شما فقط با 10 سایت تبادل لینک داشته باشید (چیزی که خیلی سخت به نظر نمی رسد) پس می توانیم بگوییم که حدود 10 بازدیدکننده به سایت شما خواهند آمد.حالا تصور کنید که این تبادل بنر را با 1000 سایت انجام بدهید- این یعنی 1000 بازدیدکننده. چگونه 1000 شریک برای لینک پیدا کنیم ؟ خوب ، هر روز 10 لینک برقرار کنید و این کار را به مدت سه ماه انجام دهید در نتیجه حدود 1000 لینک خواهید داشت .
هزار لینک راهی است که به هر موتور جستجو ثابت شود که وب سایت شما مناسب قرار گرفتن در آن می باشد . بحث بسیار جالبی است و بدانید که Google،Yahoo و اکثر موتورهای جستجوی دیگر نیز ازهمسن قانون پیروی می کنند. بنابراین یک بازاریاب باید اینچنین فکر کند. پس تا جایی که می توانید لینک دریافت کنید.شما می دانید که اینکار را باید انجام دهید ،پس چرا انجام نمی دهید؟
می دانید که باید مقالات خود را برای اکثر سایتها بفرستید(در صورتیکه مقاله دارید)؟ اما چرا این کار را نمی کنید؟
مصر و سمج باشید! بیشتر از این نمی توانم تاکید کنم.
یکی از بزرگترین اشتباهات تازه کارها اینست که کاری را شروع می کنند و فقط برای یک یا دو روز آن را ادامه می دهند ،نتیجه ای نمی گیرند و خیلی سریع دست از آن کار می کشند. این اشتباه بزرگی است!. کارتان را حداقل برای یک ماه ادامه دهید تا نتیجه را ببینید.
چکار باید بکنیم ؟ طرح زیر را پیاده کنید:
از خودتان بپرسید: بهترین کاری که میشود ظرف یک ماه آینده انجام داد که بیشترین و بهترین نتیجه را داشته باشد چیست ؟
آن را بنویسید! آن را انجام دهید! نیاز است که 100 مقاله بنویسید؟ انجام دهید! هیچ کسی آن را برای شما انجام نمی دهد مگر خودتان.
موفقیت در انتظار شماست، فقط بیشتر در کارتان سمج باشید.به یاد داشته باشید که شکست گاهی اوقات آخرین گام باقیمانده برای رسیدن به یک موفقیت بزرگ است.بسیاری ازثروتمندان این را به شما خواهند گفت . بروید از آنها بپرسید.و حتما آنها نیز خواهند گفت که برای رسیدن به هدفتان باید در کارتان سمج باشید و پافشاری کنید.
بنابراین:
1- امروز هدفتان را مشخص کنید
2- همین امروز آن را شروع کنید
3- نتایج را تا حصول یک نتیجه بزرگ و چشمگیر تجریه تحلیل نکنید.
قانون تجارت الكترونيكي
با ب اول ــ مقررات عمومي
مبحث اول – در كليات
فصل اول- قلمرو و شمول قانون
ماده 1 اين قانون مجموعهي اصول و قواعدي است كه براي مبادلهي آسان و ايمن اطلاعات در واسطهاي الكترونيكي و با استفاده از سيستمهاي ارتباطي جديد به كار ميرود.
فصل دوم – تعاريف
ماده 2 الف- « داده پيام» (Data Message): هر نمادي از واقعه، اطلاعات يا مفهوم است كه با وسايل الكترونيكي، نوري و يا فناوريهاي جديد اطلاعات توليد، ارسال، دريافت، ذخيره يا پردازش ميشود.
ب- «اصل ساز» (Originator): منشأ اصلي «داده پيام» است كه «داده پيام» به وسيلهي او يا از طرف او توليد يا ارسال ميشود اما شامل شخصي كه در خصوص «داده پيام» به عنوان واسطه عمل ميكند نخواهد شد.
ج- «مخاطب» (Addressee): شخصي است كه اصل ساز قصد دارد وي «داده پيام» را دريافت كند، اما شامل شخصي كه در ارتباط با «داده پيام» به عنوان واسطه عمل ميكند نخواهد شد.
د- «ارجاع در داده پيام» (Incorporation By Reference): يعني به منابعي خارج از «داده پيام» عطف شود كه در صورت مطابقت با ماده (18) اين قانون جزئي از «داده پيام» محسوب ميشود.
هـ- «تماميت داده پيام» ((Integrity: عبارت است از موجوديت كامل و بدون تغيير «داده پيام». اعمال ناشي از تصدي سيستم از قبيل ارسال، ذخيره يا نمايش اطلاعات كه به طور معمول انجام ميشود خدشهاي به تماميت «داده پيام» وارد نميكند.
و- «سيستم رايانهاي» (Computer System): هر نوع دستگاه يا مجموعهاي از دستگاههاي متصل سخت افزاري ــ نرم افزاري است كه از طريق اجراي برنامههاي پردازش خودكار «داده پيام» عمل ميكند.
ز- «سيستم اطلاعاتي» (Information System): سيستمي براي توليد (اصل سازي)، ارسال، دريافت، ذخيره يا پردازش «داده پيام» است.
ح- «سيستم اطلاعاتي مطمئن» (Secure Information System): سيستم اطلاعاتي است كه:
1- به نحوي معقول در برابر سوء استفاده و نفوذ محفوظ باشد.
2- سطح معقولي از قابليت دسترسي و تصدي صحيح را دارا باشد.
3- به نحوي معقول متناسب با اهميت كاري كه انجام ميدهد پيكربندي و سازماندهي شده باشد.
4- موافق با رويهي ايمن باشد.
ط- «رويه ايمن» (Secure Method): رويهاي است براي تطبيق صحت ثبت «داده پيام»، منشأ و مقصد آن با تعيين تاريخ و براي يافتن هر گونه خطا يا تغيير در مبادله، محتوا و يا ذخيره سازي «داده پيام» از يك زمان خاص. يك رويه ايمن ممكن است با استفاده از الگوريتمها يا كدها، كلمات يا ارقام شناسائي، رمزنگاري، روشهاي تصديق يا پاسخ برگشت و يا طرق ايمني مشابه انجام شود.
ي- «امضاي الكترونيكي» (Electronic Signature): عبارت از هر نوع علامت منضم شده يا به نحو منطقي متصل شده به «داده پيام» است كه براي شناسائي امضاء كنندهي «داده پيام» مورد استفاده قرار ميگيرد.
هر امضاي الكترونيكي است كه مطابق با مادهي (10) اين قانون باشد.
ل- «امضاء كننده» (Signatory): هر شخص يا قائم مقام وي كه امضاي الكترونيكي توليد ميكند.
م- «شخص» (Person): اعم است از شخص حقيقي و حقوقي و يا سيستمهاي رايانهاي تحت كنترل آنان.
ن- «معقول» (سنجش عقلاني)، (Reasonableness Test): با توجه به اوضاع و احوال مبادلهي «داده پيام» از جمله: طبيعت مبادله، مهارت و موقعيت طرفين، حجم مبادلات طرفين در موارد مشابه، در دسترس بودن گزينههاي پيشنهادي و رد آن گزينههااز جانب هر يك از طرفين، هزينهي گزينههاي پيشنهادي، عرف و روشهاي معمول و مورد استفاده در اين نوع مبادلات، ارزيابي ميشود.
س- «مصرف كننده» (Consumer): هر شخصي است كه به منظوري جز تجارت يا شغل حرفهاي اقدام ميكند.
ع- «تأمين كننده» (Supplier): عبارت از شخصي است كه بنا به اهليت تجاري، صنفي يا حرفهاي فعاليت ميكند.
ف- «وسائل ارتباط از راه دور» (Means Of Distance Communication): عبارت از هر نوع وسيلهاي است كه بدون حضور فيزيكي همزمان تأمين كننده و مصرفكننده جهت فروش كالا و خدمات استفاده ميشود.
ص- «عقد از راه دور» (Distance Contract): ايجاب و قبول راجع به كالاها و خدمات بين تأمين كننده و مصرف كننده با استفاده از وسائل ارتباط از راه دور است.
ق- «واسط بادوام» (Durable Medium): يعني وسائلي كه به موجب آن مصرف كننده بتواند شخصاً «داده پيام»هاي مربوطه را بر روي آن ذخيره كند از جمله شامل فلاپي ديسك، ديسك فشرده، ديسك سخت و يا پست الكترونيكي مصرف كننده.
ر- «داده پيامهاي شخصي» (Private Data): يعني «داده پيام»هاي مربوط به يك شخص حقيقي (موضوع «داده» Data Subject) مشخص و معين.
فصل سوم ــ تفسير قانون
ماده 3 تفسير اين قانون هميشه بايد به خصوصيت بينالمللي، ضرورت توسعهي هماهنگي بين كشورها در كاربرد آن و رعايت لزوم حسن نيت توجه كرد.
ماده 4 در مواقع سكوت و يا ايهام باب اول اين قانون، محاكم قضايي بايد براساس ساير قوانين موضوعه و رعايت چهارچوب فصول ومواد مندرج در اين قانون، قضاوت نمايند.
فصل چهارم ــ اعتبار قراردادهاي خصوصي
ماده 5 هر گونه تغيير در توليد، ارسال، دريافت، ذخيره و يا پردازش داده پيام با توافق و قرارداد خاص طرفين معتبر است.
مبحث دوم – در احكام «داده پيام»
ماده 6 هر گاه وجود يك نوشته از نظر قانون لازم باشد، «داده پيام» در حكم نوشته است مگر در موارد زير:
الف ـ اسناد مالكيت اموال غير منقول.
ب- فروش مواد داروئي به مصرف كنندگان نهايي.
ج ـ اعلام، اخطار، هشدار و يا عبارات مشابهي كه دستور خاصي براي استفاده كالا صادر ميكند و يا از به كارگيري روشهاي خاصي به صورت فعل يا ترك فعل منع ميكند.
ماده 7 هر گاه قانون، وجود امضاء را لازم بداند امضاي الكترونيكي مكفي است.
ماده 8 هر گاه قانون لازم بداند كه اطلاعات به صورت اصل ارائه يا نگهداري شود، اين امر يا نگهداري و ارائهي اطلاعات به صورت داده پيام نيز در صورت وجود شرايط زير امكان پذير ميباشد:
الف ـ اطلاعات مورد نظر قابل دسترسي بوده و امكان استفاده در صورت رجوع بعدي فراهم باشد.
ب- داده پيام به همان قالبي (فرمتي) كه توليد، ارسال و يا دريافت شده و يا به قالبي كه دقيقاً نمايشگر اطلاعاتي باشد كه توليد، ارسال و يا دريافت شده، نگهداري شود.
ج- اطلاعاتي كه مشخص كنندهي مبدأ، مقصد، زمان ارسال و زمان دريافت داده پيام ميباشند نيز در صورت وجود نگهداري شوند.
د- شرايط ديگري كه هر نهاد، سازمان، دستگاه دولتي و يا وزارتخانه در خصوص نگهداري داده پيام مرتبط با حوزه مسئوليت خود مقرر نموده فراهم شده باشد.
ماده 9 هر گاه شرايطي به وجود آيد كه از مقطعي معين ارسال «داده پيام» خاتمه يافته و استفاده از اسناد كاغذي جايگزين آن شود سند كاغذي كه تحت اين شرايط صادر ميشود بايد به طور صريح ختم تبادل «داده پيام» را اعلام كند. جايگزيني اسناد كاغذي به جاي «داده پيام» اثري بر حقوق و تعهدات قبلي طرفين نخواهد داشت.
ب ـ هويت امضاء كنندهي «داده پيام» را معلوم نمايد.
ج ـ به وسيلهي امضاء كننده و يا تحت ارادهي انحصاري وي صادر شده باشد.
د ـ به نحوي به يك «داده پيام» متصل شود كه هر تغييري در آن «داده پيام» قابل تشخيص و كشف باشد.
ماده 11 سابقه الكترونيكي مطمئن عبارت از «داده پيام»اي است كه با رعايت شرايط يك سيستم اطلاعاتي مطمئن ذخيره شده و به هنگام لزوم در دسترس و قابل درك است.
فصل دوم ـ پذيرش، ارزش اثباتي و آثار سابقه و امضاي الكترونيكي مطمئن
ماده 12 اسناد و ادلهي اثبات دعوي ممكن است به صورت داده پيام بوده و درهيچ محكمه يا ادارهي دولتي نميتوان براساس قواعد ادلهي موجود، ارزش اثباتي «داده پيام» را صرفاً به دليل شكل و قالب آن رد كرد.
ماده 13 به طور كلي، ارزش اثباتي «داده پيام»ها با توجه به عوامل مطمئنه از جمله تناسب روشهاي ايمني به كار گرفته شده با موضوع و منظور مبادلهي «داده پيام» تعيين ميشود.
ماده 14 كليهي «داده پيام» هائي كه به طريق مطمئن ايجاد ونگهداري شده اند از حيق محتويات و امضاي مندرج در آن، تعهدات طرفين يا طرفي كه تعهد كرده و كليهي اشخاصي كه قائم مقام قانوني آنان محسوب ميشوند، اجراي مفاد آن و ساير آثار در حكم سناد معتبر و قابل استناد در مراجع قضائي و حقوقي است.
ماده 15 نسبت به «داده پيام» مطمئن، سوابق الكترونيكي و امضاي الكترونيكي مطمئن انكار و ترديد مسموع نيست و تنها ميتوان ادعاي جعليت به «داده پيام» مزبور وارد و يا ثابت نمود كه «داده پيام» مزبور به جهتي از جهات قانوني از اعتبار افتاده است.
ماده 16 هر «داده پيام»ي كه توسط شخص ثالث مطابق با شرايط ماده (11) اين قانون ثبت و نگهداري ميشود، مقرون به صحت است.
مبحث چهارم ــ مبادله «داده پيام»
فصل اول- اعتبار قانوني ارجاع در «داده پيام»، عقد و اراده طرفين
ماده 17 «ارجاع در داده پيام» با رعايت موارد زير معتبر است:
الف ــ مورد ارجاع به طور صريح در «داده پيام» معين شود.
ب ـ مورد ارجاع براي طرف مقابل كه به آن تكيه ميكند روشن و مشخص باشد.
ج ـ «داده پيام» موضوع ارجاع مورد قبول طرف باشد.
فصل دوم ـ انتساب «داده پيام»
ماده 18 در موارد زير «داده پيام» منسوب به اصل ساز است:
الف ــ اگر توسط اصل ساز و يا به وسيله شخصي ارسال شده باشد كه از جانب اصل ساز مجاز به اين كار بوده است.
ب ــ اگر به وسيلهي سيستم اطلاعاتي برنامه ريزي شده يا تصدي خودكار از جانب اصل ساز ارسال شود.
ماده 19 «داه پيام»ي كه براساس يكي از شروط زير ارسال ميشود مخاطب حق دارد آن را ارسال شده محسوب كرده، و مطابق چنين فرضي (ارسال شده) عمل نمايد:
الف ــ قبلاً به وسيلهي اصل ساز روشي معرفي و يا توافق شده باشد كه معلوم كند آيا «داده پيام» همان است كه اصل ساز ارسال كرده است.
ب ــ «داده پيام» دريافت شده توسط مخاطب از اقدامات شخصي ناشي شده كه رابطهاش با اصل ساز، يا نمايندگان وي باعث شده تا شخص مذكور به روش مورد استفاده اصل ساز دسترسي يافته و «داده پيام» را به مثابه «داده پيام» خود بشناسد.
ماده 20 ماده (19) اين قانون شامل مواردي نيست كه پيام از اصل ساز صادر نشده باشد و يا به طور اشتباه صادر شده باشد.
ماده 21 هر «داده پيام» يك «داده پيام» مجزا و مستقل محسوب ميگردد، مگر آن كه معلوم باشد كه آن «داده پيام» نسخه مجددي از «داده پيام» اوليه است.
فصل سوم ــ تصديق دريافت
ماده 22 هر گاه قبل يا به هنگام ارسال «داده پيام» اصل ساز از مخاطب بخواهد يا توافق كنند كه دريافت «داده پيام» تصديق شود، اگر به شكل يا روش تصديق توافق نشده باشد، هر نوع ارتباط خودكار يا مكاتبه يا اتخاذ هر نوع تدبير مناسب از سوي مخاطب كه اصل ساز را به نحو معقول از دريافت «داده پيام» مطمئن كند تصديق دريافت «داده پيام» محسوب ميگردد.
ماده 23 اگر اصل ساز به طور صريح هر گونه اثر حقوقي «داده پيام» را مشروط به تصديق دريافت «داده پيام» كرده باشد. «داده پيام» ارسال نشده تلقي ميشود، مگر آنكه تصديق آن دريافت شود.
ماده 25 هنگامي كه در تصديق قيد ميشود «داده پيام» مطابق با الزامات فني استاندارد يا روش مورد توافق طرفين دريافت شده، فرض بر اين است كه آن الزامات رعايت شدهاند.
فصل چهارم ـ زمان و مكان ارسال و دريافت «داده پيام»
ماده 26 ارسال «داده پيام» زماني تحقق مييابد كه به يك سيستم اطلاعاتي خارج از كنترل اصل ساز يا قائم مقام وي وارد شود.
ماده 27 زمان دريافت «داده پيام» مطابق شرايط زير خواهد بود:
الف ــ اگر سيستم اطلاعاتي مخاطب براي دريافت «داده پيام» معين شده باشد دريافت، زماني محقق ميشود كه:
1- «داده پيام» به سيستم اطلاعاتي معين شده وارد شود؛ يا
2- چنانچه «داده پيام» به سيستم اطلاعاتي مخاطب غير از سيستمي كه منحصراً براي اين كار معين شده وارد شود «داده پيام» بازيافت شود.
ب ــ اگر مخاطب، ين سيستم اطلاعاتي براي دريافت معين نكرده باشد، دريافت زماني محقق ميشود كه «داده پيام» وارد سيستم اطلاعاتي مخاطب شود.
ماده 28 مفاد ماده (27) اين قانون بدون توجه به محل استقرار سيستم اطلاعاتي جاري است.
ماده 29 اگر محل استقرار سيستم اطلاعاتي با محل استقرار دريافت «داده پيام» مختلف باشد مطابق قاعدهي زير عمل ميشود:
الف ــ محل تجاري، يا كاري اصل ساز محل ارسال «داده پيام» است و محل تجاري يا كاري مخاطب محل دريافت «داده پيام» است مگر آن كه خلاف آن توافق شده باشد.
ب ــ اگر اصل ساز بيش از يك محل تجاري يا كاري داشته باشد، نزديكترين محل به اصل معامله، محل تجاري يا كاري خواهد بود در غير اين صورت محل اصلي شركت، محل تجاري يا كاري است.
ج ــ اگر اصل ساز يا مخاطب فاقد محل تجاري يا كاري باشند، اقامتگاه قانوني آنان ملاك خواهد بود.
ماده 30 آثار حقوقي پس از انتساب، دريافت تصديق و زمان و مكان ارسال و دريافت «داده پيام» موضوع فصول دوم تا چهارم مبحث چهارم اين قانون و همچنين محتوي «داده پيام» تابع قواعد عمومي است.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن