سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
پژوهشهاي انجام شده در زمينه ساختمانسازي در ايران، نشان داده است كه عمر مفيد ساختمانهاي ايران، در مقايسه با كشورهاي صنعتي كمتر است. يكي از دلايل اين مساله، پايين بودن كيفيت و عدم مرغوبيت مصالح ساختماني مصرف شده در ساختمانهاست.
به علت پايين بودن كيفيت بسياري از مصالح ساختماني توليد شده در كشور و عدم مطابقت آنها با ويژگيهاي استاندارد، همه ساله خسارتهاي عظيمي به كشور وارد ميشود. از اهم دلايل پايين بودن كيفيت مصالح ساختماني كشور، ميتوان به كنترل نشدن آنها در كارخانه و كارگاههاي توليدي پيش از ورود به بازار مصرف و نيز پايين بودن سطح فنآوري (تكنولوژي) توليد در بسياري از واحدهاي اشاره نمود.
بنابراين با توجه به اينكه ايران از كشورهاي زلزلهخيز بوده و در معرض ساير بلاياي طبيعي مثل سيل نيز قرار دارد و مصرف مصالح ساختماني مرغوبيت و با كيفيت مطلوب ميتواند مقاومت ساختمانها را در برابر اين عوامل مخرب افزايش دهد. بايسته است كه از فرآوردههاي كارخانهها و كارگاههاي توليد مصالح ساختماني، قبل از ورود به بازار مصرف نمونهبرداري به عمل آيد و نمونهها، مورد آزمايشهاي شيميايي، فيزيكي و مكانيكي قرار گيرند تا كيفيت و مرغوبيت محصول و يا عدم آن مشخص گردد تا در صورت نامناسب بودن فرآورده، چارهانديشي شود. ارائه راهحلهاي كاربردي و رهنمودهاي لازم در زمينه بهبود كيفيت مصالح به گونهاي كه با استانداردهاي ملي مطابقت داشته باشد، تنها راه كار اين مساله است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. بديهي است كه با بكار بردن مصالح مرغوب با كيفيت بالا ميتوان طرح دوام ساختمانها را در برابر سوانح طبيعي مثل زلزله، سيل و ... به اجرا درآورد.
بتن يكي از مهمترين مصالح ساختماني است كه در پايداري و دوام سازهها بسيار موثر است و مصرف روزافزون آن در كارهاي مختلف عمراني به سبب دارا بودن خواص مناسب و دوام كافي، لزوم شناخت بيشتر از اجزاي تشكيل دهنده آن را بيش از پيش روشن ميسازد.
آشنايي كامل با خواص سيمان و مصالح سنگي و آب به عنوان مواد تشكيل دهنده بتن از جمله مباحثي است كه امروزه دانستن آن براي مهندسان و دانشجويان رشته عمران و پيمانكاران ضروري و اجتنابناپذير است.
طرح تحقيقاتي بررسي كيفيت مواد تشكيل دهنده بتن (سيمان، شن، ماسه و آب) يكي از چهار طرح تحقيقاتي است كه در قالب طرح «آزمايش و بررسي كيفيت مصالح ساختماني» از طرف بانك جهاني و تحت شماره طرح (2B4) به مركز تحقيقات ساختمان و مسكن محول گرديده است. از اهداف اين طرح، شناخت مشكلات كيفي كارگاهها و كارخانههاي توليد سيمان، شن و ماسه در كشور و تعيين كيفيت آب مورد استفاده در اختلاط بتن است.
تعريف بتن
بتن فراگيرترين مصالح ساختماني است كه توليد مصرف آن به گونهاي فزاينده و جهشوار گسترش مييابد. آمار موثق و معتبر از منابع علمي ـ تخصصي تكنولوژي بتن، بيانگر آن است كه هفتاد و پنج درصد از كل انواع گوناگون مصالح ساختماني مصرفي در بخش صنايع ساختمان و كليه تاسيسات و ساختارهاي عمده زيربنايي مانند راه، فرودگاه، سد، مترو، بندر و اسكله، سازههاي عظيم آبي و دريايي، نيروگاهها، منابع و مخازن آب، تاسيسات آبرساني و كانالهاي آبياري و غيره را بتن تشكيل ميدهد.
با درنظر گرفتن نقش كارساز و تعيين كننده بتن و مصرف گسترده آن در صنايع ساختماني و ساختارهاي زيربنايي و با عنايت به ميزان توليد و مصرف غيرقابل رقابت آن در مقايسه با ديگر مواد و مصالح ساختماني، توجه به كيفيت بتن و چگونگي فرآيندهاي ساخت و كاربرد آن نيز يك ضرورت فني است كه بيترديد از توجه به اجزاي تشكيل دهنده آن كه تاثير به سزايي در ارتقاء و بهبود خواص بتن دارد، جدا نخواهد بود.
از آنجايي كه بتن از سيمان، سنگدانه (شن و ماسه) و آب تشكيل ميشود، چنانچه كيفيت هر يك از اين مصالح مطابق با استانداردهاي شناخته شده نباشد، بتن توليد شده كيفيت مطلوب را نخواهد داشت و دوام آن كمتر از حد متعارف خواهد بود. لذا لازم است كيفيت سيمان، آب و دانههاي سنگ و همچنين دانهبندي آن، در ساختن بتن مورد بررسي و ارزيابي قرار گيرد.
با كنترل كيفي سيمان توليد شده در كارخانههاي كشور و شن و ماسه توليد شده در كارگاهها و آبي كه در ساخت بتن مورد استفاده قرار ميگيرد، ميتوان شناخت لازم را در مورد مواد تشكيل دهنده بتن بدست آورد.
بتن با كيفيت خوب
سوال مهمي كه در اينجا مطرح ميباشد، اين است كه بتن خوب چه بتني است؟ ميتوان با توصيف بتن بد تا حدي مساله را وشن نمود. بتن بد يا ضعيف، بتني است به رواني سوپ كه پس از سخت شدن، كرمو ميشود و غيرهمگن و بسيار ضعيف خواهد بود. اين ماده از اختلاط آب و سيمان و دانههاي سنگي بدست آمده است و با كمال تعجب بايد گفت كه بتن خوب هم از همين مواد ساخته ميشود. ليكن تفاوت در ميزان آگاهي از چگونه ساختن بتن ميباشد.
با آگاهي از چگونگي ساخت بتن خوب دو معيار كلي براي يك بتن خوب تعريف ميشود:
بتن بايد در حالت سخت شده و در حالت تازه، زماني كه از مخلوطكن تخليه شده و در قالبها ريخته ميشود، مورد پذيرش واقع شود. به طور كلي رواني و غلظت بتن تازه بايد طوري باشد كه با وسايل موجود در كارگاه بتوان آن را متراكم نمود. همچنين چسبندگي مخلوط بايد به حدي باشد كه در ضمن حمل و ريختن بتن با وسايل موجود، مواد از يكديگر جدا نشوند. البته موارد فوق مطلق نيست و به حمل بتن با وسايل از پايين باز شونده، دامپر و يا كاميونهاي تخت بستگي دارد. البته حمل بتن با روش اول بسيار مناسب خواهد بود.
انواع تركها
تركها به سه دسته تركهاي خميري، تركهاي حرارتي سنين اوليه و تركهاي جمعشدگي ناشي از خشك شدن تقسيم ميشوند.
تركهاي خميري قبل از سخت شدن بتن (بتن يك تا هشت ساعت پس از ريختن) تشكيل ميشوند و به صورت تركهاي جمعشدگي خميري و تركهاي نشست خميري ميباشند. ايجاد و روش جلوگيري از تركهاي نوع دوم زماني اتفاق ميافتد كه به دليل وجود موانعي، نشست بتن در ضمن آب انداختگي، غيريكنواخت ميباشد. اين غيريكنواختي ممكن است در نتيجه وجود آرماتورهاي قوي و يا حتي عمق غيريكنواخت بتن ريخته شده باشد. براي كاهش وقوع تركهاي نشست خميري، ميتوان از افزودنيهاي هوازا جهت كاهش آب انداختگي استفاده كرد و يا اينكه پوشش ميلگردهاي بالايي را افزايش داد. تركهاي نشست خميري را ميتوان با مرتعش نمودن مجدد بتن در زمان مناسب از بين برد. زمان مناسب، آخرين زمان ممكني است كه ميتوان لرزاننده را داخل بتن نمود و بدون به جاي گذاشتن اثر قابل توجهي از بتن بيرون كشيد.
در قطعات بزرگ، تفاوت جمعشدگي بين سطح و قسمتهاي داخلي بتن باعث ايجاد تنشهاي كششي در سطح ميشود كه توسط قسمتهاي داخلي مقيد شدهاند و در نتيجه تركهاي جمعشدگي ناشي از خشك شدن ايجاد ميشود. اين نوع تركها كه هفتهها يا ماهها طول ميكشد تا ايجاد شوند، ممكن است در اثر قيود خارجي كه توسط قسمتهاي ديگر يا زيراساس اعمال ميشود، نيز پديد آيند. بهترين روش جلوگيري از تركهاي جمعشدگي ناشي از خشك شدن، كاهش ميزان جمعشدگي ميباشد. به علاوه نگهداري كافي براي افزايش مقاومت كششي بتن به همراه حذف قيدهاي خارجي با پيشبيني اتصالات تغيير شكلپذير، از اقدامات اساس جهت كاهش ميزان تركخوردگي ميباشد. با قرار دادن آرماتورها در نزديكترين موقعيت نسبت به سطح، ضمن درنظر داشتن حداقل پوشش، ميتوان عرض تركهاي جمعشدگي را كنترل نمود.
انواع ديگري از ترك خورديگ در نتيجه خوردگي آرماتورها و يا واكنش سيليس سنگدانه و قليايي سيمان ايجاد ميشوند.
يكي از شكلهاي تركهاي جمعشدگي ناشي از خشك شدن، تشكيل تركهاي ريزسطحي در ديوارها و دالها ميباشد كه اگر لايه سطحي بتن داراي مقدار آب بيشتري نسبت به قسمتهاي داخلي باشد، ايجاد ميشود. تركهاي ريزسطحي معمولاً زودتر از تركهاي جمعشدگي ناشي از خشك شدن پديد ميآيند.
عوامل موثر در مقاومت بتنها
نفوذپذيري و پايايي بتن
1.حمله سولفاتي
2.تهاجم توسط آبها
3.حمله اسيدي
4.واكنش قليايي سنگدانهها
5.خوردگي آرماتورها
6.رعايت كردن درصد آب و سيمان و ماسه
سنگدانهها در بتن تقريباً سه چهارم آن را تشكيل ميدهند. از اين رو كيفيت آنها از اهميت خاصي برخوردار است. سنگدانهها نه تنها در مقاومت بتن بسيار موثرند، بلكه تداوم و پايداري بتن نيز تا حد زيادي تحت تاثير اين ماده قرار ميگيرد.
گياهي است عليفي، پايا تا ارتفاع 5/1 و گاهي 2 متر رشد ميكند. ريزوم گياه 2 سانتيمتر ضخامت دارد و چندين ريشه به ضخامت 2-3 ميليمتر به طول 15-10 سانتيمتر از ريزوم منشاء ميگيرند. ساقه كه در سال دوم يا سوم ظاهر ميگردد، قوي، استوانهاي، داراي شيار عميق و توخالي ميباشد. برگهاي آن متقابل و به برگچههاي زيادي تقسيم ميشود. هر برگ 11-7 و گاهي بيشتر برگچه دارد. برگچهها بيضي، نوك تيز با قاعده پهن دندانهدار و فاقد گوشواره هستند. گلهاي اين گياه سفيد رنگ يا صورتي بوده و بوي مطبوع دارند. در اواخر خرداد تا اوايل مرداد نيز به صورت گلآذين ديهيم سه شاخه با ظاهر چتر مانند بر روي ساقه ظاهر ميشوند. جام گل لولهاي، متورم و منتهي به پهنكي منقسم به پنج لوب نامساوي است. داخل آن سه پرچم و يك مادگي مركب از تخمدان سه برچهاي ديده ميشود كه دو تاي آنها به تدريج تحليل ميرود و فقط سومي باقي ميماند. در انتها به ميوهاي فندقه و منتهي به يك دسته تار تبديل ميگردد.
رنگ ميوه قهوهاي روشن است و قسمت بالايي آن داراي تاجي از كاسه گل (پاپوس) به تعداد 15-10 عدد ميباشد كه در پراكندگي بذرهاي سبك اين گياه نقش مهمي دارد. از نظر سطح كروموزومي ديپلوئيدي 14=n2 تتراپلوئيدي 28=n2 و اكتاپلوئيدي 56=n2 در گياهان اين جنس ديده شده است.
پراكنش
سنبل الطيب به حالت خودرو در جنگلهاي كم درخت، كنار رودخانهها و نهرها، مكانهاي باتلاقي و در مراتع ميرويد. پراكندگي آن در مناطق كوهستاني به نحوي است كه به طول معمول از ارتفاع 1000 متري دامنهها بالاتر نميروند، به طوري كه به ندرت ممكن است در ارتفاعات 2000 متري بدان برخورد شود. گياهان اين جنس در ايران، افغانستان، كشمير، آسياي مركز و قفقاز پراكندگي دارند. با اين حال در امريكاي مركزي و جنوبي نيز نمونههايي از اين جنس گزارش شده است. در ايران 6 گونه مختلف از اين جنس وجود دارد كه در نواحي مختلف رشته كوههاي البرز و نواحي شمالي و شمال غربي مانند ميشو داغ يافن ميگردد.
قسمت مورد استفاده
از ريشه سنبل الطيب در فارماكوپه اروپا به عنوان دارو ياد شده است. به ريشه و ريزومهاي خشك شده سنبل الطيب داروي Valerian radix گفته ميشود.
ريشه و ريزوم اين گياه را كه از ريشههاي افشان فراوان پوشيده شده است، در سال دوم رويش از خاك خارج كرده و پس از تميز كردن به سرعت ميشويند. سپس در حداكثر دماي 40 درجه سانتيگراد خشك ميكنند و در بازار، ريزوم را به صورت قطعاتي به طول 5-2 و به قطر 5/1-1 سانتيمتر به فروش ميرسانند. رنگ ريشه سنبل الطيب پس از خشك شدن قهوهاي تيره ميشود و داراي بو و عط نافذي است، به طوري كه اين عطر حتي از فاصله دور گربهها را به هيجان ميآورد. از اين رو به اين گياه علف گربه هم گفته ميشود.
خواص درماني
سنبل الطيب از نظر طبيعت گرم و خشك است و براي درمان ضعف اعصاب، خستگي شديد، اضطراب، بيخوابي، انقباض عضلاني، تحربكپذيري اعصاب مغز، درد عصبي معده و بياشتهايي كودكان استفاده ميشود. همچنين درخشان كننده رنگ صورت، تقويت كنندهي نيروي جنسي، باز كننده عادت ماهيانه، تحليل نفخ و گازها، يرقان، درد طحال، ورمهاي داخلي، رفع بيحسي، تنگي نفس، درد سينه، ترس و شب ادراري است.
ريشه سنبل الطيب داراي اثر ضدتشنج قوي است و از آن در ناراحتيهاي منشاء عصبي، سردردهاي عصبي ناشي از استعمال دخانيات و يا مصرف الكل، دلهره و نگراني، حالات ماليخوليايي و اختلالات زمان يائسگي استفاده ميشود. داروهايي كه بر پايه اين گياه تهيه ميشوند، تحريكات عصبي را كاهش داده، ناراحتيهاي قلبي را كه ريشه عصبي داشته و همچنين تشنجات را تسكين ميدهد. مصرف فرآوردههاي سنبل الطيب، موجب دفع كرم روده ميگردد و ناراحتيهاي مربوط به وجود آن را در بدن به خوبي رفع ميكند. در استعمال خارجي، به منظور از بين بردن درد حاصل از كوفتگي، آن را له كرده و در محل آسيب ديده قرار ميدهند. در ضمن بايد توجه داشت كه سنبل الطيب براي كليه مضر است.
تركيبات شيميايي
ريشه، ريزوم و شيره سنبل الطيب داراي اسانس روغني، تانن، گلوكز، آميدون، اسيد والرنيك و مشتقاتش، اسيد فرميك، اسيد استيك، اسد پروپيونيك، الكالوئيدهايي به نام چاتي نين و والرين و والپوترياتها ميباشد. ريشههاي تازه سنبل اطيب داراي خواص دارويي بيشتري نسبت به حالت خشك شده آن دارد.
ريشه و ريزوم خشك سنبل الطيب حاوي 2-5/0 درصد اسانس ميباشد كه به طور عمده از مونو و سزكوئيترپنها تشكيل يافته است. اين اسانس به مقدار بسيار كم در آب، ولي به مقدار زياد در الكل، كلروفرم و اتر حل ميشود. اسانسها بايد در ظروف به طور كامل در بسته در محل سرد و دور از نور نگهداري شوند. اسانس سنبل الطيب، اگر تازه باشد، رنگ سبز مايل به زرد يا مايل به قهوهاي، حالت به نسبت روان و واكنش اسيدي خفيف دارد، ولي به تدريج كه كهنه ميشود، غلظت پيدا ميكند و حالت اسيدي آن افزايش مييابد. وزن مخصوص اسانس در گرماي 15 درجه بين 96/0-93/0 ميباشد. مهمترين اجزاي تشكيل دهنده و نسبتهاي اسانس سنبل الطيب عبارت است از: 21-20 درصد والرنون، 21-5 درصد كريپتوفائورونول، 5-2 درصد والرنال، 6-1 درصد واريانول و 3-1 درصد بورنيل استات، كامفن چپ، پينن چپ و ليمونن چپ.
اسيد والرينيك به فرمول C5H10O5 و به وزن مولكولي 13/102 مايعي بيرنگ بوده و داراي حالت روغني ميباشد. وزن مخصوص آن در گرماي 20 درجه سانتيگراد در حدود 939/0 است و در حرارت حدود 175 درجه ميجوشد. اين اسيد و مشتقاتش كه عبارتند از: هيدروكسي والرنيك اسيد و استوكسي والرنيك اسيد، از 05/0 درصد (گياه وحشي) تا 9/0 درصد (گياه زراعي) متغير ميباشد. مهمترين خصوصيات اسيد والرنيك و مشتقاتش پايداري زياد آنها است. الكالوئيدهاي چاتي نين كه محلول دراتر و والرين كه در اتر غيرمحلول است، به مقادير 10/0 گرم در هر كيلوگرم ريشه به دست ميآورند.
والرپوترياتها كه از نظر شيميايي پلي استرهاي پلي الكلها هستند، ساختمان ايريدوئيدي دارند. اين تركيبات عبارتند از: والترات، ايزو والترات، آسه والترات، ديدرو والترات و ايزو والروكسي هيدروكسي ديدرو والترات كه مهمترين خصوصيات اين تركيبات ناپايداري در مقابل گرما، شرايط اسيدي يا قليايي محيط و محلولهاي الكلي ميباشد. از اين رو امروزه شاخص چندان مطمئني براي ارزيابي تركيبات موثر سنبل الطيب به حساب نميآيند.
عوامل اكولوژيك
اثر نور
شدت نور مطلوب كه در آن فتوسنتز گياه به طور كامل انجام ميشود، حدود 40000 لوكس در دماي 20 درجه سانتيگراد ميباشد. البته نور شديد باعث كاهش محصول ميگردد، به طوري كه در مناطقي كه شدت نور بالاست، با سايهدهي به گياه باعث افزايش محصول ميشوند.
اثر دما
حداكثر فتوسنتز در سنبل الطيب در دماي 7/17 درجه سانتيگراد انجام ميشود. افزايش دما تا 25 درجه سانتيگراد باعث تسريع و دماهاي بالاتر از 25 درجه سانتيگراد باعث تعويق گلدهي ميشوند، همچنين دما بر روي رشد ريشه به شدت تاثيرگذار است، به طوري كه وزن ريشهها در دماي 10 درجه سانتيگراد كاهش مييابد. بهترين دما جهت رشد ريشهها 20 درجه سانتيگراد است كه در اين دما ساير اندامهاي سنبل اطيب بهترين رشد را دارند.
اثر رطوبت
افزايش ميزان رطوبت در خاك باعث افزايش ريشه ميشود و در بررسيهاي انجام گرفته رطوبت 90-80 درصد ظرفيت زراعي بهترين نتيجه را داشته است. به طور كلي سنبل اطيب در مناطقي كه بارندگي ساليانه 700-600 ميليمتر است رشد، نمو و عملكرد بهتري دارد.
اثر خاك
خاكهاي سنگين، سخت و فشرده با رطوبت خيلي زياد و يا بسيار خشك براي كشت اين گياه مناسب نميباشد، زيرا در خاكهاي خيلي مرطوب و سنگين ريزومها، نميتوانند به قدر كافي رشد كنند و به جاي ريشههاي قوي و ضخيم، ريشههاي نازك، فراوان رشد ميكنند كه بيشتر آنها هنگام شستن و خشك كردن از بين ميروند. خاك مناسب براي كشت سنبل الطيب بايد سرشار از مواد غذايي، بافت لومي يا لومي شني با مقادير متوسط هوموس و pH 5/6-6 باشد. همچنين لازم است رطوبت همراه با تهويه مناسب باشد.
روش كشت
تاريخ كشت
در كشت مستقيم، بذرهاي گياه را در فصل بهار هنگامي كه هنوز رطوبت و بارندگي بالا ميباشد، كشت مينمايند. اين روش بيشتر در مناطقي بكار برده ميشود كه داراي رطوبت كافي هستند. در كشت غيرمستقيم كه به طور معمول در اواسط تابستان صورت ميپذيرد، بذرهايي را كه از قبل در خزانه آماده شدهاند، به صورت نشاء در اوايل پاييز يا اوايل سال بعد به زمان اصلي منتقل ميكنند.
آمادهسازي زمين
تكثير، سنبل الطيب با كشت بذر يا تقسيم ريشه و ريزوم و يا جداسازي استولون صورت ميگيرد. كشت بذرها به دو صورت مستقيم و غيرمستقيم انجام ميشود. در كشت مستقيم بذرهاي اين گياه در فصل بهار در اراضي به طول كامل مسطح كشت ميشوند. اگرچه كشت مستقيم بذرها هزينه كمتري دربر دارد، اما ميزان توليد محصول و موفقيت در توليد تا حدي نقصان مييابد. بذرها هزينه كمتري دربر دارد، اما ميزان توليد محصول و موفقيت در توليد تا حدي نقصان مييابد. بذرها براي جوانهزني به نور و دما در حدود 20 درجه سانتيگراد نياز دارند، جوانهزني بذرها 3-1 هفته به طول ميانجامد و رشد اوليه گياهان كند است. در كشت غيرمستقيم پس از غلطك مناسب، نشاءهايي كه در خزانه به ارتفاع 15 سانتيمتر رسيدهاند، را در اوايل پاييز يا بهار سال آينده به زمين اصلي منتقل ميكنند. در روش تكثير رويشي، گياهان سريع به گل تبديل ميشوند، ولي ريشه توسعه نمييابد. از اين رو خيلي كم از اين روش استفاده ميشود، ولي عدهاي معتقدند كه اين روش بهترين روش ميباشد، به طوري كه در مدت كوتاهي ميتوان از ريزومهاي گياه بهرهبرداري كرد.
نحوهي آمادهسازي خاك بستگي به زمان كاشت و گياهان قبلي دارد. اگر كشت در پاييز و بعد از برداشت زود هنگام گياهان وجيني باشد، يك شخم متوسط يا سطحي لازم است. جهت كشت بهاره لازم است در پاييز سال قبل زمين شخم زده شود و در بهار فقط ديسك مناسبي جهت شكستن كلوخها زده شود. در دوره رويش، به طول معمول يك تا دو شخم سطحي براي نرم كردن خاك بين رديفها، قبل از اينكه رديفها به وسيله شاخ و برگ مسدود شوند، لازم ميباشد.
مقدار بذر مصرفي و تراكم
در كشت مستقيم كه اوايل بهار انجام ميشود، مقدار بذر لازم براي هر هكتار، در اراضي به طور كامل مسطح حدود 3 كيلوگرم ميباشد كه ميتوان با استفاده ازرديفكار در فواصل بين رديفهاي 50 سانتيمتر و فواصل بين بوتهها در هر رديف 35 سانتيمتر كشت كرد.
در كشت غيرمستقيم كه در اواسط تابستان صورت ميگيرد، براي هر هكتار 700-500 گرم بذر در خزانه نياز است كه در رديفهاي 20-15 سانتيمتري و به صورت كاملاً سطحي كشت ميشود. روي بذرها را به ضخامت 1/0 سانتيمتر با خاك برگ بايد پوشاند. نهال لازم براي يك هكتار، در 700-50 مترمربع بدست ميآيد، به طوري كه براي هر مترمربع داخل خزانه در هواي آزاد، يك گرم بذر نياز است. حدود 2 ماه طول ميكشد تا گياهان به ارتفاع 17-15 سانتيمتر برسند. بعد زمان انتقال آنها به زمين اصلي ميباشد. تراكم كشت متداول براي هر هكتار 80-60 هزار نهال است.
تناوب زراعي
گياهاني كه زود از مزرعه برداشت ميشوند، مثل انواع غلات، نخودفرنگي و خردل براي تناوب با سنبلالطيب مناسب ميباشند، ولي گياهاني كه داراي ريشه چند ساله هستند، مانند شيرين بيان، نعنا فلفلي، انجدان رومي و غيره به عنوان گياهان قبلي مناسب نميباشند، حتي خود گياه براي كشت مجدد در يك مزرعه تا 4-5 سال توصيه نميشود.
كوددهي و عناصر غذايي
ازت و فسفر باعث افزايش عملكرد ريشه ميشوند، به طوري كه نقصان اين دو عنصر و ساير مواد غذايي ديگر سبب نازك شدن ريشهها ميگردد، ولي پتاسيم تاثير چنداني بر عملكرد ريشه و رويش ندارد. افزودن 120-100 كيلوگرم در هكتار فسفر عملكرد ريشه موثر ميباشد. همچنين ازت كه تاثير زيادي در افزايش عملكرد دارد، به مقدار 150-100 كيلوگرم به صورت سرك در بهار در دو مرحله يكي در مرحلهي اوليه رويش و ديگري در مرحله به ساقه رفتن توصيه ميشود. كود حيواني به طور كامل پوسيده را بايد در پاييز هنگام آمادهسازي خاك به مقدار 20-15 تن در هكتار به زمين اضافه كرد. در ضمن اگر خاك اسيدي باشد، افزايش آهك نيز مهم است.
آبياري
سنبلالطيب به آب زياد نياز دارد، زيرا رطوبت كافي اطراف ريشه و ريزوم سبب افزايش عملكرد ريشه ميگردد. آبياري در اين گياه بايد هفتهاي يكبار صورت گيرد. البته بايد دقت شود آب ايستايي سبب كاهش عملكرد ميگردد و ميبايست از تجمع آب زياد در اطراف ريشه جلوگيري گردد.
علفهاي هرز
جهت مبارزه با علفهاي هرز در كشت بهاره ميتوان قبل از كاشت نشاءها، از علفكش آرزين به مقدار 3 كيلوگرم در هكتار استفاده كرد. در كشت پاييزه بايد در اوايل بهار سال آينده به طوري كه هنوز گياه به رشد رويشي نرفته از همين علفكش به مقدار 4 كيلوگرم در هكتار استفاده كرد. در سال دوم نيز ميتوان از همين علفكش به مقدار 5/4 كيلوگرم در هكتار استفاده نمود. همچنين از علفكش مالوران به مقدار 3 كيلوگرم در هكتار نيز ميتوان بهره برد.
آفات و بيماريها
از مهمترين آفاتي كه خسارات اقتصادي به سنبلالطيب وارد ميسازد، ميتوان لارو كرم سفيد ريشه را نام برد. اين آفت باعث كاهش شديد يا از بين رفتن محصول ميشود. جهت مبارزه ميتوان از سم ديازينون به همراه آب آبياري استفاده نمود. در بهار نوزاد rub Grass، حشرات علفخوار به طور ذاتي به ريشه گياه صدمه ميزنند، كنترل آنها به وسيلهي حشرهكشها و روشهاي زراعي بايد مدنظر قرار گيرد.
از بيماريهاي سنبلالطيب ميتوان سفيدك سطحي را نام برد. از علايم آن، اين است كه سطح برگها را مواد سفيد رنگ ميپوشانند. جهت پيشگيري از اين بيماريهاي قارچي، بكارگيري روشهاي بهزراعي و استفاده از سموم گوگرددار مفيد واقع ميشود. بيماري ديگري كه ممكن است سنبلالطيب به آن دچار شود، قارچ لكه برگي است كه در شرايط گرم و مرطوب باعث پژمردگي يا شكستن ساقه گل دهنده و كاهش محصول ميگردد. سمپاشي گياهان جوان با محلول 06/0 درصد بنومل و نيز سمپاشي با 4/0 تيرام موثر ميباشد. از بيماريهاي ديگر سنبلالطيب ميتوان به نوعي قارچ زنگ و سفيدك دروغي اشاذه نمود. سمپاشي با قارچكشهاي مناسب باعث 95-70 درصد كاهش خسارت ميگردد. همچنين با تاريخ كاشت مناسب و يا از بين بردن حشرات ناقل ميتوان از آسيب ويروس موزاييك نقطهاي وارد شده به گياه جلوگيري كرد.
زمان برداشت
مقادير اسانس، اسيد والرنيك و مشتقاتش و همچنين والپوترياتها در زمانهاي مختلف سال تغييراتي را نشان ميدهد. چنانچه هدف برداشت جهت استخراج اسانس باشد، اگر نشاءها در پاييز به زمين اصلي منتقل شده باشند، برداشت محصول در اوايل پاييز انجام ميشود و اگر نشاءها در بهار به زمين منتقل شده باشند، بايد در پاييز سال بعد برداشت صورت گيرد. بالاترين مقدار اسيد والرينك و مشتقاتش در بهمن و بالاترين مقدار والپوترياتها در اسفندماه مشاهده شده است. پس از تاريخهاي مذكور مقادير اسيد والرنيك و والپوترياتها كاهش مييابد. اين نتايج از سالي به سال ديگر تغييرات كمي را نشان داده است، به طوري كه در فصل پاييز سال سوم برداشت، مناسب نميباشد، زيرا عملكرد كاهش مييابد. خارج ساختن ريشهها از خاك زماني كه رطوبت خاك كاهش يافته صورت ميگيرد. در سطوح وسيع ميتوان از يك شخم سبك جهت برداشت محصول استفاده نمود. همچنين ميتوان با استفاده از وسايل مكانيكي مخصوص مثل سيبزميني كن چرخداري كه با نيروي گريز از مركز كار ميكنند و يا سيبزميني برداشتكن كامل يا ريشهكن با غربال نوساني يا زنجيرهاي و يا حتي با چغندر برداشتكن كامل، محصول ريشه را برداشت كرد. كمي قبل از بيرون آوردن ريزوم و ريشهها، گياه را از سطح زمين با هرسكن قطع ميكنند.
نگهداري محصول
پس از برداشت محصول، ريشهها را بايد در دستگاههاي شوينده و يا در آب با تكان شديد شست و به قطعاتي تقسيم كرد. جهت خشك كردن مصنوعي ميتوان از خشككنهاي نقالهاي يا فضاي خشككني كه حداكثر حرارت آن 40 درجه سانتيگراد باشد استفاده نمود. زمان خشك كردن در درجه حرارتهاي مختلف فرق ميكند، به طوري كه در حرارت 40 درجه سانتيگراد به مدت 82 ساعت و در دماي 60 درجه سانتيگراد 54 ساعت كافي ميباشد. در يك بررسي روي تركيبات ريشههاي خشك شده در دماي اتاق و نمونههايي كه در دماي 50 درجه سانتيگراد خشك شده بودند، مشخص شد اگرچه قسمتي از سزكوئيترپنهاي فرار پس از خشك شدن در دماي بالا تمايل به از دست رفتن نشان دادند، اما تفاوتها چندان زياد نبود. ميزان والپوترياتها در مواد گياهي خشك شده در دماي اتاق در حدود 50 درصد كمتر از مواد گياهي خشك شده در دماي 50 درجه سانتيگراد بود، زيرا در شرايط خشك كردن آهسته، طول زمان باعث تخريب والپورترياتها ميشود، به طوري كه بايد توجه شود كه خشك كردن طبيعي براي اين گياه مناسب نميباشد. پس از خشك شدن، ريشه و ريزوم سنبلالطيب بايد در انباري كاملاً بسته و محفوظ در برابر نور نگهداري شود. همچنين بايد در دماي پايين محافظت شود تا اسانس خود را از دست ندهد. دماي 20 تا 36 درجه سانتيگراد موجب تجزيه والپوترياتها در مدتي كوتاه ميگردد، در حالي كه در دماي 4 درجه سانتيگراد سرعت تجزيه والپوترياتها تا حد زيادي كاهش مييابد.
عملكرد
ميزان عملكرد سنبلالطيب بسته به شرايط اقليمي و مسائل زراعي، بين 4-2 تن در هكتار ريشه خشك ميباشد (نسبت وزن تر به خشك 5 به 1 ميباشد). در سال دوم محصول به حداكثر عملكرد خود و از سال سوم ميزان محصول كاسته ميشود. سيستم كاشت يكساله به جهت سهولت و اقتصادي بودن امروزه بيشتر توصيه ميشود.
بیان اهمیت،حسّایت،ضرورت مسأله در ابعاد مختلف(آموزشی،علمی،اداری، و برنامه ریزی
ویژگی افرادی که مسأله به انها مربوط است به روشنی،با تجزیه و تحلیل و نقد دقیق و تخصصی بیان و توصیف شود.
عوامل احتمالی ایجاد مسأله بیان شود.
ابعاد و ویژگی های مختلف مسأله را از زوایای مختلف برسی کنید.
عوارض و پیامدهای احتمالی مشکل(مسأله )را برشمارید.
وضعیت یا موقیعتی که باید تغیر کند دقیقاَ مشخص شود.
بیان کنید که انجام این تحقیق تا چه اندازه موجب تغییر،تعدیل یا اصلاح مشکل یا مسأله خواهد شد.
وضعیت کمّی و کیفی محیط تحقیق مورد نظر را دقیقاً تشریح کنید.
برسی های پرسش های که در حل مسأله به ذهن شما رسیده است.
نهایتاًدر تعریف مسأله خواننده باید بتواند از وضعیت مورد نظر تصویر واقعی،بدون ابهام و پرسش به آورد.
8- کلید واژه ها(در سراسر طح اقدام پژوهی هر واژه علمی،تخصصی،فنّی،تکنیکی،نظری(تئوریکی)و یا کلماتی که پایه ،اساسی،مهم و کلیدی محسوب می شوند باید با تعریف و توصیف روشن و عملیاتی شما برای همه خواننگان قابل فهم باشد.
انواع اجرای مصاحبه می تواند به صورت حضوری،تلفنی و یا رایانه ای باشد.
مشاهده
1- مشاهده با استفاده از شیوه آماری2- مشاهده نمودار عمل متقابل 3- مشاهده و تحلیل طرز کار یا عمل 4- مشاهده و تحلیل کنش و واکنش افراد
اسناد ومدارک:
1-اسنادمکتوب (گزارش همایش ها،صورتجلسات کتب،مجلات وروزنامه ها،گزارش های پژوهشی و پرونده ها )2-اسناد تصویری(نقاشیها،فیلمها،نقشه ها،نمودارها،چارتها،عکسها و سی دی ها)3 اسناد شفاهی ماجراها،خاطرها،وقایع،عقاید،باورها،سخنان،و گفته های افراد و گروه ها)
GPS داراي تاريخچه بسيار مهيج و سيرتکاملي جالبي ميباشد و اخيرا استفاده از آن موجب اکتشافات قابل توجهي شده است. اماقبل از اين که بيشتر راجع به GPS بدانيم، لازم است مطالببيشتري در مورد ناوبري(Navigation) بدانيم.
ناوبري(Navigation) چيست؟
از زمان ماقبل تاريخ مردم سعي مي کردند يک راه قابلاطمينان پيدا کنند که به آنها بگويد کجا هستند و حتي آنها را به جاييکه مي روندراهنمايي کرده و سپس به خانه بازگرداند.
مردمان غارنشين وقتي که براي تهيهغذا به شکار مي رفتند، احتمالا از سنگها و شاخه هاي کوچک براي علامتگذاري مسيرخود استفاده مي کردند. ملوانان نيز ابتدا سواحل را به دقت دنبال مي کردند تا از گمشدنشان جلوگيري کنند.
وقتي دريا نوردان اوليه در درياهاي باز(اقيانوس ها) کشتيراني کردند، دريافتند که ميتوانند مسير خود را با دنبال کردن ستارهها ترسيمکنند. فنيقيهاي باستان از ستاره شمالي براي سفر به مصر و جزيره کرت استفادهميکردند. بر طبق گفته هومر الهه آتنا به اوديسه گفته است که هنگام سفر کردن درجزيره کاليپسو "دب اکبر را سمت راست خود قرار بده".
متأسفانه براي اوديسه وديگر دريانوردان ستاره ها فقط در شب و تنها در شبهاي صاف قابل رؤيت هستند.
پيشرفت مهم بعدي در امر ناوبري کشف قطب نماي مغناطيسي و دستگاه زاويه ياب(sextant) بود.
عقربه قطب نما هميشه نقطه شمالي را نمايش مي دهد، بنابراين هميشه دانستنجهت مسيري که در آن حرکت ميکنيم را ممکن مي سازد.
GPS چيست؟
GPS يا (Global Positioning System) سيستم موقعيت ياب جهاني است وتنها سيستمي مي باشد که امروزه قادر است، موقعيت دقيق شما را بر روي زمين در هرزمان، درهر مکان و در هر هوايي مشخص کند. ماهواره هايGPS، بيست و چهار ساعته درمداري به طول 11000 مايل دريايي بالاي زمين در حرکت بوده و پيوسته بوسيلهايستگاههاي زميني در سراسر جهان نظارت ميشوند. ماهواره ها سيگنالهايي ميفرستندکه براي هر کس با يک گيرنده GPS قابل شناسايي ميباشد. با به کارگيري گيرنده GPS ميتوان موقعيت خود را با دقت بالا تعيين نمود(دقت مکاني در هر مکان از يک متر تا 100متر بسته به نوع تجهيزات متفاوت مي باشد).
دسته بندي دستگاههاي GPS:
بطور كلي يك GPS را ميتوان از يكي از 3 گروه ذيل دانست.
GPS MOUSE : هيچ صفحه يا دكمه اي ندارد اما توسط يكpc Laptop با نرم افزار مربوطه قابل استفادة سرويس GPSS مي باشد.
دستگاههاي اين گروه مانند:
Garmin GPS 35
Delorme يا RandMacnalley ( باقيمت هاي پايينتر)
قيمت اين GPS ها حدود 75 تا 150 دلار آمريكا متغير مي باشد.ولي فراموش نكنيد كه اين نوع GPS ها حتماً به Laptop pc نياز دارند.
Hand-Held GPS: اين نوع دستگاهها مي توانند بصورت سيار مورد استفاده قرار گيرند آنها خودشان يكصفحه كوچك جهت نمايش اطلاعات و چند دكمه دارند و در شكل ها و تركيب هاي مختلفي عرضه ميشوند و هيچگونه نيازي بهLaptop ندارند. كه بطور مثال ميتوان مدلهاي با قيمت پائين Garmin شبيه Etrex, GPS12*l , GPS12 يا مدل هاي 315, 310 ازMagellan را نام برد.تعدادي از اينها يك رابط NMEA و يك كابل رابط دارند قيمت با كابل ممكن است حدود 210 دلار به بالا باشد و ممكن است بعضي از كشورها ارزانتر هم موجود باشد.
يك GPS دستي ارزان قيمت با يك كابل رابط براي انتخاب و آغاز كار با GPS مناسب ميباشد, حتي براي سرگرمي يا كار يا آشنايي شما با طرز كار و خدمات GPS.
High-End GPS products: اين دستگاهها شامل يك صفحه نمايشگر بزرگتر و تعدادي نقشه ميباشند و در بعضي از آنها شما بايستي مبلغ بيشتري جهت نقشه ها بپردازيد.
قيمت اين دستگاهها ممكن است بسته به نوع محصول بالاتر از 1500 دلار آمريكا باشد كه نمونه هايي از آن مانند Blaupunkt PhihPs و Alpineميباشد.
GPS چگونه كار ميكند؟
اصول اساسي GPS واقعاً بسيار ساده است، اگر چه سيستم برخي از پيشرفتهترين ابزارهايي كه تا حال ساخته شده را به كار ميگيرد. براي درك آن بيائيد سيستم را به پنج بخش حياتي تقسيم كرده و هر بخش را جداگانه بررسي كنيم. ما با مفاهيم اصلي شروع ميكنيم و بعضي از جزئيات را كنار مي گذاريم، سپس در تمام آنها نكات اصلي را بيان خواهيم نمود.
GPS ) در پنج مرحله ساده
1)مثلثبندي ( اندازه گيري ب روش مثلثبندي ) با ماهوارهها اساس سيستم است.
2)براي اندازهگيري مثلثبندي ، GPS فاصله را توسط زمان طي مسير به وسيله يك پيام راديوئي اندازه ميگيرد.
3)براي اندازهگيري زمان طي مسير، GPS به ساعتهاي بسيار دقيقي نياز دارد.
4)وقتي كه شما فاصله تا ماهواره را دانستيد بايد بدانيد كه ماهواره در كجاي فضا قرار دارد.
5)هنگامي كه سيكنال (پيام)GPS از يونيسفر و جو ( اتمسفر) زمين عبور ميكند در آن تاخير بهوجود ميآيد.
فضا، كاربر، كنترل( Space , User , Control )
سيستم GPS شامل 3 بخش، فضا، كنترل و كاربري ميباشد. بخش فضايي شامل آرايش ماهوارهها در فضا با (Constellation) ميباشد. اولين سري اين ماهوارهها در سال 1978 در مدار قرار داده شد. و در سال 1986 توسعه و تكميل آرايش ماهوارهاي سيستم GPS به علت جلوگيري از خطرات ناشي از عدم مسيريابي انجام پذيرفت. در فوريه 1989 آرايش ماهوارهاي سيستم GPS با 24 يا تعداد بيشتري ماهواره در مدار كامل و فعال گرديد. سيستم كنترل توسط ارتش آمريكا انجام ميگيرد كه رديابي و نگهداري آنها را در مدار كنترل مينمايد.
بخش كاربرها، شامل كاربرهاي نظامي و شخصي هر دو ميباشد. كاربرهاي نظامي از سيستم GPS به عنوان، مسيريابي، شناسايي، و سيستم هدايت موشكي استفاده مينمايند و كاربرهاي شخصي هم ميتوانند همانند نظاميها و براساس نياز از اين سيستم استفاده كنند.
بخش فضايي( Space Segment )
ماهوارههاي GPS در حدود 900 kg وزن و 5 متر با نيلهاي خورشيدي طول دارند. عمر مفيد اين ماهوارهها براي5/7 سال طراحي شده است اما اغلب مدت زمان بيشتري در مدار مورد استفاده قرار ميگيرند. پنلهاي خورشيدي نيروي اوليه را تهيه مينمايند و نيروي (تغذيه) ثانويه توسط باطريهاي Nicod تأمين ميشود.
در هر ماهواره چهار ساعت (Clock) اتمي فوقالعاده دقيق نصب گرديده است. در سپتامبر 2001 تعداد ماهوارههاي مورد استفاده در مدار 27 عدد بوده است.
مدارات ماهوارهها( Satelliteorbits )
شامل 6 مدار با فاصله 60 درجه و در هر مدار 4 ماهواره وجود دارد و اين امكان را فراهم ميسازد كه با وجود اشكال و خرابي 2 ماهواره در هر مدار سيستم كار نرمال خود را انجام دهد. هر سطح مداري شيبي برابر با 55 درجه با سطح مدار استوايي دارد. ارتفاع زياد مدار (km 20000) باعث ثابت ماندن ماهوارهها در مدارشان ميشود. همچنين ارتفاع زياد ماهواره باعث پوشش منطقه وسيعي در روي زمين ميشود.
ماهوارههاي GPS هر نقطه در روي زمين را 2 بار در روز پوشش ميدهند (از هر نقطه در روي زمين دوبار در روز ميگذرند).
سيگنالهاي ماهواره( Satellite Signals )
هر ماهواره يك سيگنال مسيريابي كه شامل عناصر مداري، وضعيت ساعت (Clock)، زمان سيستم و وضعيت پيامها ميباشد را ارسال مينمايد. به علاوه يك تقويم نجومي (almanac) تهيه ميشود كه اطلاعات (تقريبي) را براي هر ماهواره فعال ارسال نمايد. سيگنالهاي راديويي با سرعت نور منتشر ميشوند. سيصد هزار كيلومتر در ثانيه، مدت زمان 06/0 ثانيه طول ميكشد كه سيگنال ارسالي از ماهواره GPS به زمين برسد. اين سيگنالها با قدرت كم (حدود 300 تا 350 وات در طيف مايكروويو) ارسال ميگردند.
كد C/A (Coarse A qwsition Cood) براي استفاده كاربرهاي شخصي در دسترس ميباشد و به عنوان (SPS) (Standard Positining Service)
مسيريابي استاندارد.
PPS يا Precise Positioning Service سرويس مكان يابي دقيق كه منحصراً در دسترس كاربرهاي نظامي و كاربرهاي مجاز ميباشد.
سيگنالهاي ماهوارهبه خط مستقيم جهت رسيدن و استفاده گيرندههاي GPS نيازدارند.
درخت، ساختمان، كوه و حتي دست و يا بدن ميتواند سيگنالهاي ماهوارهها را بلوكه نمايد.
تقويم نجومي يا Almanac شامل اطلاعاتي راجع به مدارات 24 ماهواره ميباشد. يك گيرنده GPS از تقويم نجومي كه در پيامهاي ديتاي ماهواره وجود دارد براي موقعيت هر ماهوارهاي كه رديابي ميكند استفاده مينمايد. نرم افزار mission planning براي تهيه گراف و موقعيت ماهوارههاي قابل رؤيت و بهترين زمان بررسي در منطقه مخصوص، از تقويم نجومي استفاده مينمايد. تقويم نجومي براي مدت 30 روز معتبر ميباشد، اما هر بار كه گيرنده GPS روشن ميشود بطور اتوماتيك تقويم نجومي را دريافت ميكند (در مدت زمان 15 دقيقه). استفاده از تقويم نجومي به روز يا up-to-date براي استفاده از ماهوارههايي كه در ديد گيرندههاي GPS قرار ميگيرند بسيار مهم ميباشد.
بخش كنترل Control Segment
بخش كنترل شامل پنج ايستگاه مونيتور در اقصا نقاط جهان شامل هاوايي، كواجالين، جزيره اسنشن، ديوگوگارسيا و كلورادو ميباشد. ايستگاه (MCS) يا مركز كنترل در كلورادو قرار دارد. ايستگاههاي مونيتور، ماهوارهاي در معرض ديد را رديابي مينمايد و اطلاعات فاصله را جمعآوري و اين اطلاعات را در ايستگاه MCS تجزيه و تحليل و سپس مدارات ماهوارهها را مشخص مينمايد و پيامهاي هر ماهواره مكانياب را به روز مينمايد. اطلاعات به روز شده از طريق آنتنهاي زميني به ماهوارهها ارسال ميگردد. ماهوارههاي GPS1- پيامهاي اطلاعاتي ماهواره (موقعيت و زمان)2- تقويم نجومي3- اصلاح مداري را كه از ايستگاه MCS دريافت مينمايند، ارسال ميكنند و گيرندههاي GPS از تمامي اين اطلاعات جهت محاسبه موقعيت استفاده مينماييد.
بخش كاربري User Segment
بخش كاربري شامل گيرندههاي GPS ميباشد كه موقعيت محل، سرعت و زمان دقيق را در همه جاي دنيا مشخص مينمايد. كاربردهاي GPS تقريباً در تمامي زمينهها، از حمل و نقل و كنترل منابع طبيعي و كشاورزي وجود دارد. بعنوان مثال:
- استفاده از GPS براي هدايت هليكوپترها و مشخص نمودن محلهاي مورد نظر، خصوصاً در عمليات نجات آسيبديدگان.
- استفاده از GPS جهت تهيه نقشههاي كشاورزي.
- استفاده از GPS در مسيريابي هواپيماها و يا علامت گذاري مناطقي كه بايد سمپاشي شود.
- استفاده از GPS براي دريانوردي.
- استفاده از GPS براي مسيريابي در جنگلها.
- تركيبي از GPS/GIS جهت پيدا نمودن سريعترين مسير به مقصد استفاده ميشود. حتي از GPS براي تحويل ساندويچ و پيتزا به منازل استفاده ميگردد.
طريقه كار GPS چگونه است؟
از اندازهگيري فاصله بين گيرنده و ماهواره استفاده مينماييم. ماهوارهها در نقاط مشخصي ميباشند و گيرندههاي GPS در روي زمين و منطقه ناشناختهاي هستند. امواج راديويي با سرعت نور حركت ميكنند. با ضرب زمان حركت سيگنال از ماهواره تا گيرنده GPS درkm/s 300000 فاصله ي بين ماهواره و گيرنده مشخص ميشود. اگر ما از محل 4 ماهواره اطلاع داشته باشيم و مقدار فاصله آنها از گيرنده مشخص گردد، در يك فضاي 3 بعدي ميتوان محل خود را محاسبه نمود.
12000 مايل شعاع كرهاي ميباشد كه مركز آن ماهواره است (پترن ماهوارهها كروي و فاصله آنها تا زمين 12000 مايل است) محل يا موقعيت ما ميتواند هر جاي در روي اين كره باشد.
اندازهگيري دوم (ماهواره دومي)، سطح تقاطع دو كره يك دايره است بنابراين حالا ميدانيم كه محل ما جايي روي دايره است.
اندازهگيري سوم، 3 كره يكديگر را فقط در 2 نقطه قطع ميكند. يكي از دو نقطه به عنوان غيرقابل قبول حذف ميشود. كامپيوترها در داخل گيرندههاي GPS روشها و تكنيكهاي مختلفي براي مشخص نمودن نقطه صحيح از نقطه غيرقابل قبول دارند.
اندازهگيري چهارم، Offset زماني اختلاف بين همزماني Clock ماهواره و Clock گيرنده ميباشد. نصب ساعتهاي اتمي در گيرندههاي GPS باعث گراني بيش از حد آنها ميشود، در گيرندهها از ساعتهاي دقيق كوارتز استفاده ميشود. اندازهگيري چهارم مقدار اين Offset را جبران مينمايد و نقطه صحيح را پيدا خواهد نمود. GPS سرعت را نيز اندازهگيري ميكند كه براي مسيريابي بسيار مهم است.
خطاهاي GPS
مدت زمان عبور سيگنالها از لايههاي يونسفروتروپسفر متغير ميباشد. وجود نويز باعث خطا يا تداخل در گيرنده ميشود. خطاهاي موقعيت مداري ممكن است در پارامترهاي ديتا وجود داشته باشد. پارامترهاي ماهواره بطور خلاصه سيستمي از موقعيتهاي ماهواره GPS در حوزه زمان ميباشد. اين اطلاعات مشخص ميكنند كه ماهواره در كجا و در چه موقع در هر نقطهاي بايد باشد. تغييرات بسيار كمي در ساعتهاي اتمي خطاهاي زيادي را باعث ميشود. خطاي يك نانو ثانيهاي در گيرندههاي GPS در روي زمين 3/0 متر در محاسبه مكان خطا ايجاد مينمايد.
عبور چند مسير سيگنال، محل ماهوارهها در فضا و SA باعث خط مي گردند.
عبور چند مسير سيگنال يا Multipath پديدهاي ميباشد كه آنتنهاي گيرنده سيگنال را از دو مسير يا بيشتر دريافت ميكند. اختلاف مسيري كه سيگنالها طي مينمايند باعث تداخل اين سيگنالها در آنتن گيرنده ميگردد و باعث خطا ميشود.
پيكربندي يا محل ماهوارهها در فضا ميتواند بر دقت مكانيابي ماهواره تاثير گذارد.
GDOP يك اندازهگيري از كيفيت پيكربندي ماهواره ميباشد و اشاره به اين موضوع دارد كه ماهوارههادر فضا با يكديگردر ارتباط هستند.
SA يا Selective Avalibi lity خطاهاي پارامتري و Clock مصنوعي را نشان ميدهد و باعث خطاي عمومي اندازهگيري از 70 الي 100 مترميشود. SA در چهارم جولاي 1991 فعال و در يكم مي 2000 خاموش گرديد.
خاموش نمودن SA باعث بالارفتن دقت اندازهگيري و در نتيجه ايجاد كاربردهاي جديد براي GPS و ارتقاء سطح زندگي مردم در اقصاء نقاط جهان ميشود.
توسعه تكنولوژي جديد اين امكان را ميدهد در مناطقي دقت GPS را كاهش دهند. ضمن اينكه اين كاهش در نقاط ديگر دنيا غير ضروري ميباشد.
ارکان GPS:
يک سيستم GPS داراي سه بخش است:
شکل بالا بخش هاي مختلف يکسيستم GPS را به طور خلاصه نمايش ميدهد بخش فضايي:
اين بخش شامل 24 ماهواره است که هر کدام به تنهايي داراي يکمدار 11000 مايل دريايي در بالاي زمين هستند. هر ماهواره حدودا 10سال يا بيشتر فعالميباشد.
چرخش ماهوارههاي GPS به دور زمين، دو باردر روز و حدود 20200کيلومتر، بالاي سطح زمين مي باشد. در هر زمان از شبانه روز حداقل 4 ماهواره يابيشتر بالاي سر ما در آسمان قرار دارند. براي تخمين موقعيت به وسيله گيرنده بهحداقل 4ماهواره نياز است.
بخش کنترل(نظارت):
بخش کنترل مغز GPS است. اين بخش اداره کننده تمامي ماهوارهها مي باشد. اين بخش از ايستگاههاي زميني تشکيل شده است(پنج عدد از آنها، دراطراف زمين قرار دارند) که ماهواره ها را از کارکرد درست مطمئن مي سازند.
ارتش آمريکا، بخش اصلي سايت کنترل در نيروي هوايي فالکون، واقع در کلورادواسپرينگ(the Falcon Air Force Base in Colorado Springs) در آمريکا را اداره ميکند.
ساختمان بخش کنترل، فالکونAFB.
ايستگاه پيگيري و کنترل زميني،هاوايي.
يک بار گردش به دور زمين در فضا برابر يک مدار مي باشد. هريک ازماهواره هاي GPS دوازده ساعت زمان نياز دارند تا يک بار مدار زمين را طي کنند. هرماهواره به يک ساعت دقيق مجهز شده است که به آن اجازه مي دهد سيگنال هاي زوج را بايک پيام زماني بسيار دقيق مخابره کند(with a precise time message). دستگاه (قسمت) زميني، سيگنال مخابره شده از ماهواره (که با سرعت نور حرکت مي کند) را دريافت ميکند. حتي در اين سرعت، زمان رسيدن سيگنال به گيرنده قابل اندازه گيري مي باشد. تفاوت زماني ميان سيگنال فرستاده شده و زمان دريافت آن، مضربي از سرعت نور مي باشدکه گيرنده را قادر مي سازد تا فاصله از ماهواره را محاسبه کند. براي اندازه گيريدقيق طول و عرض جغرافيايي و ارتفاع، گيرنده زماني را که صرف مي شود تا سيگنال ها ازچهار ماهواره جدا گانه به آن برسند را محاسبه ميکند.
سيستم GPS ميتواندموقعيت هر جايي بر روي زمين يا بالاي زمين را با اندازه تقريبا 300 فوت(90 متر)،نمايش دهد.
بخش کاربر:
اين بخش از گيرندههايي تشکيل شده که مي توان آن را در دست نگهداشت يا بر روي اتومبيل سوار نمود.
با اين که GPS براي ارتش طراحي شده استولي شمار کاربران شهري از کاربران نظامي بيشتر است. بعضي از کاربران اصلي GPS عبارتند از:
- سرويس هاي اورژانس- مانند آتش نشاني، آمبولانس در تعيينموقعيت افراد آسيب ديده.
- پي گيري وسايل نقليه - مانند نگهداري و پي گيريکاميونها، قطارها، اتوبوسها و غيره.
- هوانوردي - خلبانان از آن براي راهبريهواپيماها استفاده مي کنند.
- کشاورزي- کشاورزان از GPS براي کنترل بهترمحصولاتشان استفاده مي کنند.
- جمع آوري داده هاي GIS- شهرها براي موقعيتسرويس هايشان مانند خطوط نيرو و لوله کشي آبها در خيابانها از آن استفاده مي کنند.
ماهيگيران و دريانوردان در دريا از آن جهت هدايت قايقها يا تشخيص يک موقعيت دردريا استفاده ميکنند. در هدايت وسايل نقليه با استفاده از GPS براي رسيدن به مقصد،نياز به نقشه نيست.
گردشگران و کوهنوردان از آن استفاده مي کنند تا ميسر خودرا پيدا کنند
ماهوارهها در فضا:
همانطور که گفته شد سيستم فضايي GPS از 24 ماهواره تشکيلشده است که هر يک از آنها، هر 11000 مايل دريايي در بالاي زمين را در مدت 12ساعت(يکمدار) طي ميکند.
ماهوارهها در فضا به صورتي قرار ميگيرند که ميتوانيمتقريبا 100 درصد از مواقع، سيگنالها را از شش عدد آنها در هر نقطه روي زمين دريافتکنيم، زيرا جهت بدست آوردن بهترين اطلاعات مربوط به هر موقعيت، سيگنالهاي زيادينياز است. همچنين ماهواره ها به ساعتهايي جهت نگهداري زمان دقيق مجهز هستند. ايندقت در حد سه نانو ثانيه(سه ميليارديوم ثانيه 000000003/0) بوده و بسيار مهم ميباشد، زيرا گيرنده بايد به درستي تعيين کند که سيگنالهايي که از هر ماهواره GPS ميرسد، از چه ارتفاعي گرفته شده است( اين اطلاعات براي محاسبه موقعيت گيرنده مورداستفاده قرار مي گيرد
اولين ماهواره GPS در سال 1978 پرتاب شد. 10 ماهواره اول که Block I نام داشتند بهمنظور توسعه اين تکنولوژي(developmental satellites) فرستاده شدند. از سال 1989 تا 1993، 23 ماهواره هاي توليدي (production satellites) به نام Block II پرتاب شدند. پرتاب بيست و چهارمين ماهواره در سال 1994 اين سيستم را تکميل کرد.
24 ماهواره GPS با مدار 11000 مايلي در بالاي زمين، در تمام شبانه روز به نظاميان و غير نظاميان خدمت رساني مي کنند. اين شبکه از ماهواره ها هسته اي از دقيق ترينسيستم ناوبري که تابه امروز ساخته شده است را مي سازد.
ايستگاههاي کنترل زميني و گيرندهها:
ايستگاههاي کنترل زميني:
کنترل GPS يا بخش زميني، از ايستگاههاي محلي اطلاع دهنده اتوماتيک(خودکار) در نواحيمختلف اطراف زمين(هاوايي و ماژالين در اقيانوس آرام، ديگو گارسيا در اقيانوس هند،جزيره اسنشن در اقيانوس آرام و کولورادو اسپيرينگ در کولورادو)، يک ايستگاه اصليدر اشريور (فالکن) پايگاه هوايي کولورادو اسپيرينگ و چهار ايستگاه آنتن بزرگ کهسيگنال ها را به سمت ماهواره ها ار سال مي کنند، تشکيل شده اند. همچنين اين ايستگاهها، ماهواره هاي GPS را رديابي و اطلاع رساني ميکنند
گيرنده ها:
گيرندههاي GPS ميتوانند توسط دست حمل شوندGPS (دستي) يا بر رويهواپيما، کشتي، تانک، زيردريايي، اتومبيل و کاميون نصب شوند. اين گيرنده ها سيگنالهاي ماهواره هاي GPS را دريافت، رمزگشايي و در نهايت آنها را پردازش ميکنند. امروزه بيشتر از 100 مدل گيرنده متفاوت با اندازه هاي مختلف در حال استفادههستند(به اندازه يک تلفن بي سيم در گيرنده هاي دستي و حتي کوچک تر از آن در مدل هايجديد ديده مي شوند).
به عنوان نمونه دستگاه هاي دستي که به نيروهاي ارتشآمريکا در جنگ خليج فارس داده شد تنها 28 اونس وزن داشتند.
GPS درپيجوييهاي صحرايي، اکتشاف نفت و گاز و شرکتهاي خدمات رفاهي (آب و برق و ...) جهتموقعيت يابي دقيق استفاده مي شود.
كاربرد
اخيراً يك محقق در يك نظرسنجي در جهت اهداف تحقيقي سوالي را درباره GPS مطرح كرده است. اين به نظر موضوع جالبي جهت بررسي در اين ماه ميباشد. براي شمايي كه هيچ تجربهاي در اين زمينه نداريد، در فهم كاربردهاي تحقيقي غيرنظامي كمك زيادي ميكند.
سيستم مختصات جهاني (GPS) در اصول بوسيله وزارت دفاع دولت ايالات متحده در جهت كمك به نيروهاي ارتش ايجاد شد. اين سيستم مجموعهاز اين ماهوارههاي فلكي با سيستمهاي الكترونيكي مختلف و ايستگاههاي كنترل زميني است. ماهوارههاي مختلف سيگنالهاي راديويي را كه بوسيله واحدهاي GPS برنامهريزي شده و قابل دريافت است را انتقال ميدهد. پس از بسته شدن نطفه آن در ارتش اين سيستم توسعه يافت و قسمتهايي از آن همچنين در دسترس جامعه جهاني و بخش تجاري غيرنظامي قرار گرفت.
واحدهاي GPSبه طور اساسي 2 گيرنده راديويي هستند، لذا بايد مسير ديدي به سمت ماهوارهها در جهت دريافت سيگنالهاي ماهوارهاي داشته باشد. هر مانعي باعث محدوديت كاركرد و قابليت اطمينان آن ميشود. اولين مانع زمين است. ماهوارهها در مداري به دور زمين هستند، لذا دسترسي آنها در ساعات مختلف روز در نقاط مختلف دنيا تغيير ميكند. برخي از آنها اصلاً در يك مكان خاص قابل مشاهده نيستند. موانع تنها به اين محدود نميشوند. كوهها، تونلها، ساختمانهاي بلند، بدنه اتومبيلها و ....، همه ميتوانند سيگنالهاي راديويي را بلوكه كند و يا لااقل قدرت آنها را كاهش دهد.
اگر واحد GPS نتواند سيگنالهاي راديويي را دريافت نمايد، نميتواند موقعيت را تعيين نمايد. گيرندهها حداقل بايد دو سيگنال راديويي را براي انجام هر محاسبه موقعيتي دريافت نمايند. با دريافت سيگنالهاي بيشتر قابليت اطمينان محاسبات بالا ميرود.
گيرندههاي ماهوارهاي، با اطلاعات اساسي درباره ماهوارهها و مناطق جغرافيايي برنامهريزي ميشوند. واحدهاي كمهزينهتر جهت كار در مناطق محدودتري از قبيل آمريكاي شمالي عمل ميكنند، در حالي كه واحدهاي گرانتر بر روي دكل شبكه جهاني عمل ميكنند. واحدهاي GPS گران قيمت قبل از اينكه بتوانند كار كنند، نياز به ورودي كاربري در رابطه با مناطق جغرافيايي و قارهها دارند و راهنماي دستورالعمل كاربر شامل اين اطلاعات اساسي است.
همانند يك واحد GPSگيرندههاي GPS بوسيله منبع نيرو محدود ميشوند. شرايط محيطي از قبيل گرما و رطوبت ميتواند در عملكرد اين واحد محدوديت ايجاد نمايد. تا اين مرحله ما با محدوديتها آشنا شديم: قدرت ديد منابع، برنامهنويسي بانك اطلاعاتي داخلي، منابع نيرو و ضريب اطمينان اجزاء الكترونيكي.
كاربرد سرمايهگذاري GPS با ملاحظات قانوني آغاز شد و كاربرد سرويسهاي اصلي GPS تحت اين قانون مجاز گرديد. اما آيا اين مانعي براي قانون استراق سمع است؟ پاسخ در بيشتر موارد خير است، اما نه در همه مواقع. سه كليد جهت تفسير مشروعيت آن تعريف حقوقي GPS وسايل ارتباطي و ذخيرهسازي و انتظار منطقي از اختفا در شرح كاربرد آن است.
يك نمونه از كاربرد آن اين است كه زماني كه حركتي وجود ندارد، نميتواند توصيف كند. اين طبقهبندي از آنجايي مهم است كه قانون استراق سمع ابزار حركتي را از تعريف ارتباطات الكترونيكي مستثناء ميكند. تحت 18 USC 2510 يك ارتباط الكترونيكي شامل سيگنالهاي راديويي و سيستمهاي ذخيرهسازي الكترومغناطيسي است.
سيستم ماهواره اي GPS:
24 مارهواره در بخش هاي مختلف فضاي زمين در مداري خاص با فاصله حدود 12000 مايلي بالاي سر ما قرار گرفته است. آنها با يك سرعت ثابت در حركتند و در هر 24 ساعت دوبار دور زمين را با سرعتي معادل 7000 مايل در ساعتمي گردند.
ماهواره هاي GPS توسط انرژي خورشيد تغذيه ميشوند آنها مجهز به باطريهاي قابل شارژ اتوماتيك براي زمانهاي بارندگي يا خورشيد گرفتگي مي باشند. راكتهاي كوچك روي هر ماهواره آنها را دريك مسير پروازي صحيح نگهداري مي كنند.
سيگنالها
بد نيست راجع به سيگنالهاي GPS هم بحثي داشته باشيم:
ماهوارههاي GPS دو سيگنال راديويي كم انرژي را ميفرستد. GPS L1,L2هاي عمومي از L1 با فركانس 1575,42 مگاهرتز در باند UHF استفاده ميكنند. سيگنالها به صورت line of sight حركت ميكنند. به اين معني كه آنها از ابرها، شيشه و پلاستيك عبور ميكنند. اما از جامدات مثل ابرها و ساختمانها نميتوانند عبور كنند.
شبه كد يك ID است كه مشخص ميكند كدام ماهواره اطلاعات را ارسال ميكند. دادههاي موقت (روزانه) كه دائماً توسط ماهوارهها ارسال ميشود، شامل اطلاعات مهمي از وضعيت ماهوارهها (سلامت آن)، تاريخ و ساعت فعلي ميباشد. اين بخش سيگنال براي تعيين وضعيت مرزي ضروري است.
دادههاي عمومي (ساليانه) به گيرنده GPS ميگويد كه هر ماهواره GPS در هر ساعت روز بايد كجا باشد. هر ماهواره GPS، دادههاي عمومي را ارسال ميكند تا اطلاعات چرخشي آن ماهواره و ساير ماهوارهها مشخص شود.
دلايل خطاي سيگنالهاي GPS
فاكتورهايي كه سيگنالهاي GPS را تنزل ميدهد و در نتيجه روي دقت تاثير ميگذارد، شامل موارد زير است:
·تاخيرهاي Ionoshere, troposphere:
سيگنالهاي ماهوارهها به صورت تدريجي اتمسفر را طي ميكنند. سيستم GPS يك مدل داخلي و غيرقابل انتقال را به كار ميبرد كه ميانگين تاخير را براي يك اصلاح اين اشتباه بكار ميگيرد.
·چند مسيره شدن سيگنال:
اين رويداد وقتي اتفاق ميافتد كه سيگنال GPS از اجسام مختلف مثل ساختمانها يا سطوح صخرهاي بزرگ منعكس شود، قبل از اينكه به گيرنده برسد، اين مساله زمان سير سيگنال را زياد ميكند كه باعث توليد اشكال ميشود.
·ايرادهاي زماني گيرنده:
ساعت داخلي گيرنده خيلي دقيق نيست، يعني مثل ساعت اتمي كه در ماهوارهها كار گذاشته شده، عمل نميكند. اين امر موجب اشتباهات ناچيزي ميشود.
·ايرادهاي مداري يا فلكي:
اين مشكل به مشكلات موقتي هم معروف است كه در زمان گزارش وضعيت ماهواره مشكلاتي را ايجاد ميكند.
·تعداد ماهوارههاي قابل مشاهده:
به هر تعداد ماهوارهاي كه گيرنده GPS بتواند ببيند، دقت آن بالاتر ميرود. ساختمانها، عوارض زمين، نفوذهاي الكترونيكي يا حتي برگ درختان موجب اشكالاتي در پيدا كردن موقعيت يا حتي پيدا نكردن موقعيت ميشود. بخشهاي GPS در خانهها، زير آب و زير زمين كار نميكند.
·اشكال هندسي ماهوارهها:
اين مشكل به مكان نسبي ماهواره در هر زماني برميگردد. هندسه مطلوب ماهواره وقتي است كه ماهوارهها در زواياي وسيعي نسبت به هم قرار گيرد. هندسه ضعيف، از قرار گرفتن ماهوارهها در يك خط، يا در جايي كه مانع ورود هواست، ناشي ميشود.
كاربرد GPS و مزايا و معايب آن در فضانوردي
امروزه، تاثيرهاي چند مسيري، يكي از جديترين تهديدها، براي بررسي دقت در RGPSها بر اساس فضانوردي است.
چند مسيري، يك پديدهاي است كه نشان ميدهد يك سيگنال از طريق چند مسير چگونه به مقصد ميرسد كه البته اين كار با توجه به اثر بازگشت و تفاضل موجهاي الكترومغناطيسي صورت ميپذيرد. سيگنال چندمسيري، مسير طولانيتري را نسبت به سيگنال مستقيم براي رسيدن به گيرنده طي ميكند. در نتيجه اگر سيگنال چندمسيري دنبال شود، ممكن است غلطهايي توليد گردد. بنابراين، اين مطالب باعث ميشود كه سيگنال حامل و كد سيگنال GPS خراب شود و نتيجه پاياني ، پايين آمدن دقت و كم شدن بازدهي است.
حامل اتوماتيك انتقال (ATV) از GPS براي مسيريابي در طول كارهاي نزديك و قرارهاي نظامي با ايستگاه جهاني فضانوردي استفاده ميشود.
مفهوم چندمسيري همچنان در اين قرارگاه نظامي باقي است. چون دنبال كننده و هدف آنتنهاي GPS توسط يك سري ديوارهاي بزرگ آهني محاصره شده است. اگرچه مطالعات اين بخش براي فهميدن اعمال كلي GPS است، هدف ATV به ايستگاه جهاني فضانوردي، يك سناريوي ماموريتي واقعي است كه براي مدل كردن مفهوم و تاثيرهاي چندمسيري روي گيرندههاي GPS براي دنبال كردن غلطهاست.
تحليل و بررسي چندمسيري در سطح دريافت كننده، آناليز چندمسيري براي شاتل MIR مربوط به ماموريت RVD و يك سري آناليزهاي مشاهدهاي براي آنتنهاي GPS مربوط به ISS, ATV.
دقت GPSهايي كه بر اساس مسيريابها عمل ميكنند، به مفهوم مطرح شده در مسيريابها، سطوح واقعي در فضانوردهاي ATV, ISS و كارهاي ممكن چندمسيري در تكنيكهاي تقسيم وابسته است.
در آنتنهاي ATV، غلطهاي چندمسيري بالايي اتفاق ميافتد كه در اندازهگيريهاي GPS بدست آمدهاند. غلطها گاهي به بيش از 100 متر در PR و يك چهارم طول موج در سيگنال حامل ميرسد.
ادامه خط سير ATV براي تاثيرهاي چند مسيري آزاد و غيرموثر است. داخل مسير صوري ATV/ISS، مسيرياب نسبي GPS بكار برده شده ميشود تا سنسوري كه در بخش وعدهگاه بكار برده ميشود، بتواند در هدف نهايي بكار رود. با توجه به مقداردهي درست RVS، دقت و صحت RGPS در ايستگاه S3 بايستي براي نيازمنديهاي با دقت بالا تكميل شود.
با مراجعه به گروه ماموريتي ATV/ISS، نقطه نگهداري مرجع S3 در فاصله 250 متري قرار ميگيرد و GPS نسبي بايد دقت 22/2 را در محل برآورده نمايد.
با درنظر گرفتن اين نيازمنديها و باردهي كه با الگوريتمهاي مختلف مسيريابي تعيين ميشود و با تكنيكهاي متفاوت تقسيم چندمسيري، نتايج زير بدست ميآيد:
فقط مفهوم مسيريابي kinematic ميتواند همه نيازهاي مربوط به آناليز سطوح چندمسيري را تكميل كند، البته با يا بدون بكارگيري تكنيكهاي تقسيم چندمسيري.
پردازش مفهوم مسيريابي در SD-RGPS در فاز حامل، ميتواند نيازهاي مربوط به همه سطوح آناليز شده چندمسيري را وقتي كه تكنيكهاي تقسيم چند مسيري بكار رود، تكميل نمايد.
دقت موقعيت يابي GPS:
دقت موقعيت يابي GPS از 10متر تا چند سانتيمتر بسته به نوع گيرنده GPS و استفاده از آن دارد. درحقيقت همه مردم به GPS هاي با دقت بالا نياز ندارند. در واقع هر استفادهاي نياز به يک دقت متفاوت دارد و همچنين هر سطحي از دقت داراي" معايب" و" محاسني" ميباشد.
به طور کلي عوامل مؤثر در دقت موقعيت يابي GPS را مي توان به شرح زير نام برد:
1) نوع و مدل گيرنده GPS(مدلهاي مختلف ميزان دقت متفاوتي دارند که بسته به قيمت آن، دقت بالاتر مي رود).
2) نوع استفاده از GPS(براي برخي کارها نياز به دقت بالا مي باشد، در صورتي که در برخي ديگر اين دقت بالا ضرورتي ندارد).
خطاهاي GPS:
تمامي موقعيتهاي GPS ها، 100% دقيق نيستند، بنابراين بايد خطاهايي در آنها موجود باشد. دو انتخاب وجود دارد تا ميزان خطاها را بسته به نياز کاربر تقليل دهد:
الف) استفاده از گيرنده هاي GPS متفاوت
ب) روشهاي گوناگون بدست آوردن موقعيت
براي مثال، نقشهبرداران نياز به دقت بالايي در اندازه گيري يک قسمت دارند. از سوي ديگر، مکان منزل شما در يک نقشه به دقت پايين تري نياز دارد.
بعضي از خطاها که بر روي دقت موقعيت GPS اثر مي گذارند در ذيل آورده شده اند.
الکسا (Alexa)چیست و رتبه سایت چگونه اندازه گیری می شود
رتبه الکسا! رتبه الکسا چیست؟ رنکینگ السکا مهم است؟ رتبه الکسا چطور محاسبه می شود؟ چطور رتبه الکسای سایت را پیدا کنیم؟ معنی رتبه الکسا چیست؟ چرا مردم به رتبه الکسا اعتماد ندارند؟ آیا رتبه الکسا واقعا اهمیت دارد؟ در این مقاله سئوالات فوق پوشش داده می شود. شما چه فکر می کنید؟ آیا متوجه شده اید که با کاهش رنکینگ الکسا دقت ان بیشتر می شود. چرا وبمسترها به دنبال ارتقای رتبه الکسا هستند؟ آیا شما یک وبمستر هستید؟
رتبه الکسا چیست و چقدر اهمیت دارد
مردم در مجموع اعداد و ارقام را دوستت دارند، معمولا از اعداد و ارقام برای مقایسه و تباین چیزها با موارد مشابه استفاده می کنند. وبسایت نیز از این قاعده مستثنی نیست، در هر حال کدام وبمستری را می شناسید که رتبه و رنکینگ و عملکرد سایت خود را با سایت های رقیب مقایسه نکند؟ یکی از شناخته شده ترین اندازه های مرتبط با وبسایت که افراد به آن اعتماد ندارند ولی حسابی به دنبال آن هستند، رتبه الکسا است. مردم اعتماد ندارند زیرا بیشتر فکر می کنند این رتبه بندی صحت بالایی ندارد و چیزهایی را که اندازه گیری می کند دقیق نیست، اسما عملکرد سایت را دقیق نشان نمی دهد، عملکرد سه ماه گذشته سایت، چیزی که الکسا ادعای آن را دارد. در عین حال بیشتر وبمسترها و صاحبان وبسایت ها از رتبه الکسا به عنوان معیاری برای سنجش عملکرد سایت خود و مقایسه سایت خود با سایت های رقیب استفاده می کنند. حال به رتبه الکسا بپردازیم، مقدمه طولانی شد.
تاریخچه الکسا
الکسا در سال 1996 در کالیفرنیا تاسیس شد و بعدا به شعبه ای از آمازون تبدیل شد و تخصص آن ارائه داده های ترافیک وب است که از طریق نوار ابزارهای مختلف و افزونه های موتور جستجوگر جمع آوری می کند. از مهمترین خدمات الکسا ارائه بانک اطلاعاتی است که به عنوان اساس و پایه ماشین برگشت به عقب (Wayback Machine) عمل می کند و تسهیلات جستجوی مختلفی ایجاد کرده است (هر چند تعداد زیادی امروزه استفاده نمی شوند). البته سرویسی که بخوبی همه می شناسیم، سیستم رنکینگ الکسا است، سنجشی که میزان محبوبیت یک وبسایت یا عملکرد وبسایت در طی سه ماهه گذشته را نشان می دهد.
رتبه الکسا چگونه اندازه گیری می شود؟
طبق گفته وبسایت رسمی الکسا، رتبه سایت با استفاده از ترکیبی از میانگین تخمینی بازدید کنندگان منحصر (unique visitors) وبسایت و تعداد تخمینی صفحات بازدید شده در طی سه ماه گذشته محاسبه می شود. سایت دارای بالاترین امتیاز از این ترکیب بازدید کننده منحصر (بازدید کننده ای که برای اولین بار از سایت دیدن می کند) و صفحات بازدید شده بالاترین رتبه یعنی رتبه 1 را می گیرد (رتبه 1 مدت مدیدی است که رتبه گوگل است). داده ها از زیرمجموعه ای از کاربران اینترنت که از افزونه جستجوگر الکسا استفاده می کنند، جمع آوری می شود. سپس یک الگوریتم سوگیری های بالقوه این اعداد و ارقام را رفع کرده و تلاش می شود که بازدید کنندگان دیگر که در پنل اندازه گیری الکسا نیستند، جبران شود. سپس داده ها براساس منطقه جغرافیایی بازدید کنندگان بهنجار می شود.
چطور رتبه الکسای وبسایت را پیدا کنیم؟
حداقل این بخش کار سرراست است. کافی است به سایت رسمی الکسا سری زده، نام کامل وبسایت (دامین) را تایپ کرده و دکمه Enter را بزنید. اگر صفحه را کامل مرور کنید، اندازه های دیگری مثل میزان بازدید کنندگانی که فقط یک صفحه سایت را دیده اند (Bounce Rate)، میانگین تعداد صفحات بازدید شده توسط هر بازدید کننده در روز (Daily Pageviews)، میانگین زمانی که هر بازدید کننده در سایت سپری کرده است (Daily Time on Site)، درصد ویزیت های ارگانیک و مشخصات فردی بازدید کنندگان را می توانید مشاهده کنید. همچنین لیست سایت هایی که به وبسایت مورد نظر لینک دارند، سرعت بارگذاری سایت و واژه های کلیدی محبوب سایت نیز نمایش داده می شوند. بنابراین برای یافتن رتبه الکسای سایت خود یا سایت دیگران می توانید از آدرس زیر استفاده کنید:
کافی است نام سایت خود را جایگزین بخش asemankafinet.irبکنید.
رتبه الکسا به چه معنی است؟
توافق عمومی در مورد همبستگی بین عملکرد وبسایت و رتبه الکسا وجود ندارد. هر چه رتبه سایت بالاتر باشد (بالاترین رتبه الکسا 1 است و هر چه عدد رتبه بزرگتر باشد، رتبه الکسا ضعیف تر است) دقت رتبه الکسا بیشتر است. البته این روزها الکسا سیستم خود را ارتقا داده و نسبت به گذشته صحبت بیشتری دارد. الکسا در وبسایت رسمی خود اعلان کرده است که اطلاعات رنکینگ سایت های بالای 100 هزار بایستی به عنوان یک برآورد نسبی در نظر گرفته شوند و هر چه رتبه سایت به 1 نزدیک تر باشد، صحت ترافیک و رتبه بندی الکسا بیشتر می شود. رتبه الکسا برآورد نسبی از عملکرد وبسایت است و تغییرات این رتبه می تواند به وبمستر اطلاعات کلی در مورد عملکرد روز به روز سایت ارائه دهد.
چرا رتبه الکسا قابل اعتماد نیست؟
بنظر می رسد افراد و وبمسترهای زیادی که به داده های تحلیلی وب معتبر دسترسی دارند (معروف ترین این داده ها البته مربوط به تحلیل گر گوگل یا Google Analytics است)، کسانی که بیشتر از یک وبسایت را اداره می کنند، اغلب روند رتبه بندی و گزارش ترافیک وبسایت الکسا را غیر منطقی می دانند. البته متاسفانه سیستمی به سرراستی سیستم الکسا برای گزارش رنکینگ سایت دردسترس نیست و اغلب رتبه های الکسا برای سایت های دارای ترافیک بالا صحت دارد.
گرچه بایستی این نکته را در نظر داشت که الکسا قادر نیست داده های همه وب سایت ها را جمع آوری کند (ظاهرا به این گونه اطلاعات دسترسی ندارد) و تنها از زیر مجموعه ای از میلیون ها کاربر برای برآورد ترافیک سایت ها استفاده می کند. نکته دیگر این است که هیچکدام از این سرویس دهندگان بوضوح و آشکارا اعلان نمی کنند که داده های خود را چطور جمع آوری می کنند یا چطور رتبه ها را محاسبه می کنند. مثلا الکسا تنها اعلان می کند که رتبه سایت ها را براساس بازدید و کلیک صفحات در طی سه ماه گذشته حساب می کند که اطلاعات اندکی است. اما من معتقدم که وبمستر می تواند با توجه به هیت مقالات سایت خود، عملکرد ثبت شده در AWSTAT خود و رتبه الکسا به برآورد مورد نیاز خود برای تعیین عملکرد سایت دست یابد.
آیا رتبه الکسا اهمیت دارد؟
از نظر اکثر مالکان سایت ها که می خواهند بدانند عملکرد سایتشان چطور بوده است، بله خیلی مهم است. هرچند زمانی که وبسایت خود را برآورد می کنیم، بهتر است بیشتر به داده های گوگل آنالایتیک متکی باشیم و از رتبه الکسا بصورت تلفیقی استفاده کنیم. هرچند وقتی بخواهیم عملکرد سایت های رقیب را بدانیم، اینجاست که رتبه الکسا و نوار ابزار یا افزونه الکسا به کمک ما می آید. هرچند نمی توان صرفا براساس رتبه الکسا اعلان کرد که سایتی ترافیک بیشتری از سایت دیگر جذب می کند، چون رتبه الکسای بهتری دارد.
مهم ترین اطلاعات برای الکسا شامل :
الف. اطلاعات سایت: رتبه ترافیکی، تصاویر سایت ها، لینک هایی که به سایت هدف می رسند و …
ب. لینکهای مرتبط: سایت ها و محتوایی که شما در حال حاضر مشاهده می کنید….
می باشد.
Audience Geography : در این بخش می توانید مشاهده کنید که بیشترین بازدید کنندگان وب سایت شما از کدام کشورها هستند همچنین درصد آنها نیز نمایش داده می شود . این گزینه زمانی بیشترین کاربرد را دارد که شما دارای یک وب سایت جهانی مثل فیس بوک باشید .
بخش How engaged are visitors to hivawebdesign.com
Daily Time on Site : مدت زمان نمایش داده شده میانگین زمان صرف شده توسط کاربران در سایت را نشان می دهد به نوعی اهمیت و مطلوبیت مطالب را برای کاربران نشان می دهد. هر چقدر شما در سایتتان مطالب جذاب تر و بروزتری قرار دهید این عدد بالاتر خواهد آمد.
Daily Pageviews per Visitor : مدت زمان نمایش داده شده میانگین صفحاتی را نشان می دهد که کاربران در هر روز مطالعه کرده اند. این نمودار جذابیت مطالب قرار داده شده در سایت را بیان می کند. البته دقت کنید نمودار فوق Pageviews / User بسته به عوامل مختلف دیگری دارد. مثلا روز های مختلف هفته کاربران ممکن است تعداد صفحه بیشتر یا کمتری مطالعه کنند. یا بعضی از فصل ها .
Bounce Rate: به طور معمول درصد کاربرانی است که بعد از دیدن یک صفحه از سایت خارج می شوند. ۱- اگر سایت از لحاظ طراحی اشکال داشته باشد و کاربران نتوانند سایت را بدرستی ببینند. ۲- اگر سایت بقدری سنگین باشد که کاربر حوصله اش سر رفته و صفحه را ببندد. ۳- اگر کاربر پس از دیدن صفحه متوجه شود که این سایت موضوعش با چیزی که فکر می کرده فرق دارد. و … Bounce Rate نشان دهنده جذابیت سایت برای بازدیدکننده است و هر چه درصد آن کمتر باشد بهتر است. اگر درصد پرش کاربران یا بانس ریت بالا باشد به این معناست که بازدید کننده های بیشتری بعد از وارد شدن به سایت و بررسی یک صفحه به بازدید سایر صفحات تشویق نشده یا مورد جذابی برای حفظ کاربر در سایت وجود نداشته و کاربران بیشتری بلافاصله بعد از ورود سایت را ترک کرده اند.
بخش Where do hivawebdesign.com’s visitors come from
Search Traffic : نمودار این بخش درصد کاربرانی را نشان می دهد که این سایت را از طریق موتور های جستجو پیدا کرده اند.
Top Keywords from Search Engines : بیشترین یا بهترین کلمات کلیدی که در سایت شما وجود دارد و از طریق موتورهای جستجو باعث شده بازدید کننده وارد وب سایت شما شود.
Upstream Sites : اگر به بخش Upstream Sites در قسمت پایین صفحه مربوط به آمار هر وبسایت در الکسا نگاه کنید، لیست وبسایتهایی که کاربران پیش از بازدید از وبسایت موردنظر شما از آن بازدید کردهاند، نمایش داده میشود.
بخش What sites link to hivawebdesign.com
اگر می خواهید بدانید چند وب سایت یا وبلاگ به سایت شما لینک داده اند بهتر است Total Sites Linking In را مورد بررسی و مشاهده قرار بدهید.
رتبه ترافیکی الکسا چیست؟
رتبه الکسا یا جایگاه در لیست الکسا بر اساس مجموع بازدیدهای ۳ ماه گذشته از یک وب سایت توسط میلیونها کاربری که نوار ابزار یا تولبار الکسا را در مرورگر خود نصب کرده اند می باشد، به نحوی که کاربری که نوار ابزار را نصب کرده به هر صفحه ای که سر می زند یک مورد بازدید برای آن صفحه از آن سایت ثبت می شود و با توجه به نوع ورود به صفحه، اینکه از جایی لینک شده یا مستقیم وارد شده و … این اطلاعات در الکسا ذخیره می شوند. در اولین گام الکسا یک میزان Reach و دوم تعداد بازدید از هر صفحه وب در طول روز را محاسبه می کند و اصل رتبه بندی الکسا بر اساس همین ۲ مورد است.
Reach در الکسا :
Reach (ریچ) میزانی برای اندازه گیری درصد بازدید کل کاربران اینترنت در جهان است.
Pageviewsیا بازدید از صفحات در الکسا :
الکسا تعداد صفحات بازدید شده توسط بازدید کنندگان سایت را pageviews در نظر می گیرد. نکته: چندین بازدید از یک صفحه توسط یک کاربر در طول روز فقط یک بازدید محاسبه خواهد شد.
PageViews/User الکسا چیست؟
PageViews/User الکسا میانگین بازدیدهای منحصر به فرد هر کاربر در طول روز است.
رتبه روزانه ترافیک Daily Traffic Rank الکسا :
نمایانگر اطلاعات بازدید صفحات وب سایت در یک روز است.
مدت زمان لازم برای کسب رتبه الکسا (Alexa):
اگر به تازگی سایت خود را راه اندازی کرده اید، برای اینکه در قسمت نمایش اطلاعات سایت الکسا جایی داشته باشید. پس از عضویت در آن و ثبت آدرس خود، معمولا باید مدتی بین ۱ تا ۳ ماه از ثبت سایت شما بگذرد و از طرفی هرچه بازدیدکننده سایتتان بیشتر باشد، شانس شما بیشتر خواهد بود. لذا می توان گفت بهترین کار برای کسب رتبه بالاتر در الکسا (البته در سیستم الکسا هرچه عدد شما کم تر باشد یعنی رتبه شما بالاتر است!) تلاش در جهت انتشار مطالب بهتر و مفیدتر و اهمیت قائل شدن برای مخاطبان است. به این ترتیب هر چه که فعالیت شما در وب مستمر و با کیفیت باشد، سایت الکسا نیز اهمیت بیشتری برایتان قائل شده و نوع تجزیه تحلیل و آمارهای ارائه شده آن نیز به مرور زمان متفاوت خواهد بود.
امیدواریم که این مقاله ی آموزشی برای شما مفید باشد
نتیجه گیری
من شخصا امیدوارم که الکسا به کار و تلاش خود ادامه دهد و همانطور که عملکرد آن روز به روز بهتر می شود، به بهبود عملکرد خود ادامه دهد. حداقل کمکی که رتبه الکسا به وبمستر می کند، انگیزه دادن به وی است. وقتی رتبه الکسا کم می شود، تلاش می کند اقداماتی برای بهبود رتبه انجام دهد و وقتی رتبه الکسا بهتر می شود، تلاش می کند این تقویت رتبه را حفظ کند. هرچند بایستی از کلیه امکانات موجود برای تقویت و بهینه سازی وبسایت و رتبه وبسایت استفاده کرد.
آیا شما یک وبمستر هستید؟ آیا مالک یک وب سایت هستید؟ نظر شما چیست؟ آیا شما هم معقدید که رتبه الکسا با کم شدن رقم رتبه صحت بیشتری دارد؟ اگر در مقیاس 1 تا 10 بخواهید به الکسا امتیاز بدهید، چقدر به صحت رتبه الکسا اعتقاد دارید؟
Google announced that URLs in Featured Snippets would no longer be appearing as traditional organic results, in line with Google's philosophy that a Featured Snippet is a promoted organic result. This had significant implications for rank-tracking and organic CTR.
Google rolled another core update, with MozCast showing heavy flux across three days and a high temperature of 97°F, in line with the previous three core updates (but smaller than the August 2018 "Medic" core update).
Google confirmed that the BERT natural language processing algorithm was rolling out internationally, in 70 languages. This announcement came after speculation from the SEO community, and the exact timing of the roll-out is unclear.
Google upgraded their algorithm and underlying hardware to support the BERT natural language processing (NLP) model. BERT helps Google better interpret natural language searches and understand context.
SERP trackers registered multiple days of ranking flux, with MozCast showing early signs on October 2 and peaking at 98°F on October 4. Google did not confirm an update, and no details were forthcoming.
Google rolled out another core update. The update measured at 97°F on MozCast (fairly high, but not historically high) and seemed to impact sites affected by previous core updates. Google did not provide many details.
Ranking trackers and webmaster chatter registered a week of heavy flux (MozCast peaked at 95°F on July 16) that was later dubbed the "Maverick" update by the search community. Google did not confirm an update, and details were limited.
Google pre-announced a "site diversity" update, claiming it would improve situations where sites had more than two organic listings. Moz data showed that, while the update did marginally improve SERPs with 3-5 duplicate sites on page one, the impact was relatively small.
Google pre-announced a "core" update, but with limited details. Sites impacted in previous core updates seem to have been affected, in some cases, and some major UK publishers reported heavy losses. On average, the impact was smaller than the August "Medic" update, as measured by MozCast.
یولاف در ابتدا علف هرز مزارع گندم و جو بوده و با گسترش دامنه ی کشتگندم و جو به صورت گیاه زراعی درآمده است.
دلیل اصلی عملکرد بالای این گیاه در عرض های جغرافیایی بالا سازش آن باسرما است.تولید جهانی یولاف در سال 2005 حدود 4/21 میلیون تن بودهاست.دارای گونه های تترا پلوییدو دیپلویید و هگزاپلوییدی می باشد.مهمترینکشورهای تولید کننده ی یولاف آمریکا.کانادا و لهستان می باشند.عمده ترینارقام یولاف زراعی از گونه ی sativa می باشند.دانه یولاف به طور مستقیممورد استفاده ی اسب.گوسفند و پرندگان قرار می گیرد.
ویژگی های گیاه شناسی یولاف:
گیاهی یکساله از قبیله یAvenae بوده و مانند سایر غلات بند بند و تو خالیاست.ارتفاع ساقه از 150-60 cmمتغییر است.گل اذین آن خوشه وانشعاباتممکن است از یک سو یا از دو سو باشدوقدرتپنجه زنی آن کمتر از گندم وجو است.برخی از ارقام بدون ریشک هستند.ریشک در ارقام ریشک دار ازرگبرگ میانی منشا میگیرد.یولاف گیاهی خود گشن است که درصدخودگشنی آن از10-0 درصد متغییر است.
زراعت یولاف:
یولاف مانند سایر غلات معتدله دارای ارقام بهاره و پاییزه است.کمینه ی دمابرای جوانه زنی یولاف3-2 درجه است.یولاف به صورت مخلوط با جو برایتولید دانه به عنوان خوراک دام کاشته می شود.میوه ی یولاف گندمه است.میزان بذر مصرفی 90 کیلوگرم در هکتار است.تا حدود زیادی به شرایط نامساعد محیطی مقاوم است.یولاف را حساسترین گیاه به خوابیدگی است.مناسب ترین زمان برداشت برای مصرفسیلویی در مرحله ی شیری شدن دانه ها و برای سایر موارددر مرحله یخمیری شدن دانه است
در یولاف انرژی پائین است و جسه بزرگی نسبت به دیگر خوراک دانه های غلات عمومی بعد از خرمن کوب کردن با پوسته قابل مصرف است . معمولا پوسته 24 تا 30 % وزن دانه یولاف را تشکیل می دهد . از آنجایی که دانه یولاف تولید شده در فصل خنک اند کرده که کیفیت آن پائین تر از آنهاست .
از آنجایی که در فصل خنک رشد می کنند کیفیت دانه های یولاف تولید شده پائین تر است . این تولید شده است ابتدایی ترین خوراک در قسمت شمالی از بزرگترین گیاهان است . کیفیت ، اندازه گیری وزن آن به وسیله پیمانی است ( که هر پیمانه 36 لیتر است ) . اساسا گونه های آن افزایش یافته اند در طول درجه حرارت های که دانه ها پر شده اند و دوره ای که دانه ها رسیده اند . خوراک یولاف یکی از نمونه قدیمی که تغییریافته است ، با کیفیت بالا و وزن سنگین یولافها و آنها از قسمت ها شمالی به جنوبی انتقال یافته و به راحتی تولید می شوند .
خوراک استارتر :
یولافها یکی از دانه های مهم برای شروع غذایی گاوها است زیرا پوسته آنها بزرگ و حاوی فیبر است . اکثرا توصیه می شود گاوداران قبل شروع غذایی برای گوساله ها فقط از یولاف یا اکثرا از دانه ها استفاده کنند . اساسا تغییر بالا انرژی دانه ها در حیوانات آنها را با مصرف دانه ها سازگار می کند . اندازه بزرگ و انرژی پائین در یولاف ها و ترکیب آن با دیگر دانه ها و ارزش ویژه آن برای کمک کردن به یادگیری گوساله ها در خوردن ، گرفتن گاوهای شروع کننده از دانه ها مطمئن ( بی خطر ) است . یولافها ممکن است حاوی 50 % تا 70 % با دانه ها مخلوط شوند و گاوها هستند عادت داده شده با خوراک کامل . باید سطح یولافها کاهش یابد 20 تا 30 % از خوراکهای جیره .
تغذیه دامهای جوان با شیر مادر و غذای خشک مکمل پوسته کامل یولاف یکی از عمومی ترین و بیشترین تغذیه دامهای جوان با شیر مادر و غذای خشک مکمل استفاده شده آشکار در قسمتهای شمالی می باشد . عملکرد گاو ( // ) می گیرد .
پرورش تلیسه های جایگزین شونده
تلیسه های جایگزین شونده ( گوساله های ماده که برای گله نگهداری می شوند ) نباید به غذا خوری خود کاری که تنها شامل یولاف بوده دسترسی داشته باشند . آزمایش ها نشان داده که این برنامه سبب گردیده تا برخلاف وضعیت مطلوب ، گوساله های ماده جوان چاق شده و این رشد چربی در آنها بر روند شیر دهی گوساله تاثیر گذارده و دوره پروار بندی آنها در گله طولانی تر می سازد . ترکیب علوفه خرد شده با یولاف که بهتر از تغذیه با علوفه تنها بوده ، می تواند این مشکل را کاهش دهد .
پرورش گله پرواری
تکرار استفاده از یولاف در تغذیه و رشد حیوان مطلوب بوده ، اما هنگامی که به عنوان منبع اصلی انرژی جهت گله پرواری مورد کاربری قرار گرفته در مقایسه با ذرت ، جو معمولی ، سورگوم یا گندم دارای ارزش پائین تری است . هنگامی که از آن نیمی از رژیم غذایی پروارها استفاده شده ارزش آن تنها حدود 85% ذرت یا جو در هر تن است . نسبتهایی که شامل مقادیر بالایی از یولاف بوده یا حتی فاقد مواد خشبی است در مقایسه با ذرت یا جو دارای توان افزایش وزن قابل ملاحظه ای نمی باشد . این مخصوصا در 40 تا 60 روز آخر دوره پروار بندی مصداق دارد . یولاف دارای کیفیت ( 35 پوند در هر بوشل یا بیشتر ) می تواند در سطوحی بالاتر از یک – سوم نسبتهای مورد کاربری استفاده شده بدون اینکه عامل کاهش وزن یا پائین آمدن ارزش غذایی گردد . در بین غلاتی که دارای الیاف کمی بوده ، یولاف به عنوان یک مکمل همیشگی در رژیمهای غذایی متراکم محسوب می گردد ( مواد کنسانتره )
به هر حال هنوز هم یولاف یک غذای کنسانتره است . در صورت مصرف بالای آن از سوی حیوانات جوان تر ، این عامل می تواند به شکل مسمومیت اسیدی و آنتر و توکسمی سبب مرگ حیوان گردد . همانند سایر مواد کنسانتره لازم است که از مصرف زیاد آن به شکل اتفاقی پرهیز گردد . مصرف زیاد آن تا حد اشتها می تواند سبب اسهال ، نفخ و حتی مرگ گردد . در نشخوار کننده ها این روند مصرف همراه با مسمومیت اسیدی و آنتر توکسمی بوده که نشانه تاثیر آن می باشد . در مصرف بالای آن در رژیم های غلاتی بالا که یولاف منبع کنسانتره اصلی بوده ، همانند سایر غلات ، آسبه شدن کبد نیز گزارش شده است .
یولاف فرآیند سازی شده
وساله ها تقریبا تا ده ماهگی یولاف را به راحتی نشخوار می نمایند . قبل از این زمان استفاده از یولاف فرآیند سازی شده منفعتی نداشته یا بهره کمی دارد . یولاف آسیا شده هم برای گوساله های جوان ضرورتی نداشته ، مگر اینکه سایر مواد خوراکی هم با یولاف آسیا گردیده و خورده شوند . آسیا کردن باعث شده تا مواد به شکل کاملتری ترکیب گردند . تغذیه با یولاف غلتک شده یا آسیاب شده در نتیجه مربوط به پرورش گوساله یک ساله نسبت به تغذیه با یولاف معمولی تا 5 % بهره وری بهتری دارد . در برخی مطالعات مشخص شده که میزان مصرف روزانه یولاف فرآیند سازی نشده در مقایسه با یولاف آسیاب شده یا غلتک شده بالاتر می باشد . این نشان دهنده مصرف کمتر آن از طریق گله مسن تر می باشد . این احتمالا بدان سبب بوده که گوساله ها نسبت به گاوهای مسن تر ، یولاف را بیشتر نشخوار می نمایند .
یولافی که آسیاب و خرد شده در مقایسه با یولاف غیر فرایند سازی شده ، عملکرد بهتری در پروار بندی گله دارد . مطالعات نشان داده که این دانه ها را می توان تا 11 درصد بهبود بخشیده و در مقایسه با یولاف غیر آسیاب شده تا 13 درصد بهره وری آنرا بالا برد . احتمالا هزینه های مربوط به فرایند سازی و تبدیل آن این امتیاز را تحت تاثیر قرار خواهد داد .
برای پرواربندی ، یولاف دارای رطوبت بالا ( بالای 23 درصد رطوبت ) فرقی با یولاف خشک ندارد . به هر حال ، در ذخیره سازی یولاف دارای رطوبت بالا مشکلات عدیده ای وجود خواهد داشت .
درجات VSDA یولاف
این درجات عبارتند از :
Ibs / pushel plus 36 - - یولافU . S شماره 1
Ibs / pushel plus 33 - - یولاف U . S شماره 2
Ibs / pushel plus 38 - - یولاف سنگین
Ibs / pushel plus 40 - - یولاف فوق سنگین
ترکیب دانه
یولاف معمولا شامل 11 تا 14 درصد پروتئین خام است . به هر حال برخی انواع تولیدی جدید تا 10 درصد یا کمتر پروتئین دارند. میزان فیبر خام یولاف معمولا 11 درصد یا بیشتر بوده که در پوست کنده آن تا 2 درصد می باشد . بررسی های که این میزان با توجه به محتوای غذایی متغیر است .
دانه یا علوفه یولاف در مقایسه با سایر غلات و علوفه ها دارای پتاسیم کمتری است . با توجه به زیاد بودن پوسته یولاف ، آن دارای میانگین محتوایی کلسیم بالاتری در مقایسه با غلات دیگر بوده ، اما سطح کلسیم آن به میزان 1 /. درصد و ناچیزی می باشد . میزان فسفر یولاف حدود 33 /. درصد است .
درصد همه مواد غذایی قابل هضم برای دانه یولاف تقریبا شامل موارد زیر است :
یولاف سبک کمتر از Ibs 30 - - 66 % تی دی ان
یولاف متوسط 30 تا 34 ( Ibs ) - - 69 % تی دی ان
یولاف سنگین Ibs 35 و بالاتر - - 72 % تی دی ان
وزن بوشل
آزمایش وزنی بر مبنای بوشل ( واحد اندازه گیری ) ارتباط نزدیکی با انرژی مواد و رابطه معکوس با میزان فیبر و الیاف را مشخص می سازد . برای هر پوند بوشل از این وزن مورد آزمایش که کمتر از 32 پوند بوده ، میزان ارزش انرژی 5/2 درصد کمتر محاسبه می گردد . برای میزان بالاتر از 32 پوند ، این میزان انرژی برای هر پوند تا 2 درصد بالاتر محاسبه می شود . مثلا اگر وزن در هر بوشل برابر 28 پوند باشد در اینصورت داریم :
کاهش میزان انرژی هر پوند% 10 = 5/2 × ( 28 – 32 )
% 90 = % 10 – 100
T D N % 1/62 = 90 /. × 69
به همین ترتیب اگر انتخاب بین 38 پوند و 32 پوند باشد داریم :
% 12 = % 2 × ( 32 – 38 )
% 112 = % 12 + % 100
T D N % 3/ 77 = 12/ 1 × % 69
هنگامی که این روش کامل نبوده ، آن نیاز به روشی کارآتر داشته تا بتوان میزان انرژی مربوطه را برای مقایسه مقادیر مختلف یولاف محاسبه نمود .
تفاوت های واریته ای
کیفیت و وزن بوشل مورد آزمایش برای گونه های مختلف یولاف با توجه به محل جغرافیایی ، دمای فصل رشد و میزان بارندگی متغیر است . در طول دوره رشد دانه و تکامل گیاه ، دمای بالا و یکسری بیماریهای خاص گیاهی همانند crownrust و برخی عوامل محیطی می تواند بر روی کیفیت دانه های یولاف تاثیر گذار باشد . اطلاعات کسب شده نشان داده که با توجه به تغییرات موجود ، اختلاف کمی در میزان انرژی یولاف جهت حیوانات نشخوار کننده ( گله و گوسفند ) وجود دارد . به هر حال اختلاف واریته ای مرتبط با اختلاف وزنی بوشل و اختلافات محتوای انرژی می باشد .
برخی از گونه های جدید تر یولاف شامل 16 درصد پروتئین در دانه های خود می باشد . این محتوای بالاتر پروتئین در گونه های خاص باید در تناسب فرمول در نظر گرفته شود . چرا که به میزان 5 /. یا 1/3 بیشتر از میزان قراردادی است . این فاکتور با توجه به لزوم کاهش یا حذف مقدار ماده مکمل پروتئین خریداری شده ، حائز اهمیت است .
یولاف جهت مراتع
یولاف از غلات و دانه های کوچکی بوده که عموما به عنوان تغذیه علوفه ای جهت مناطقی که رشد آن مناسب بوده ، مورد استفاده قرار می گیرد . از آن می توان به عنوان محصول علوفه ای اضطراری در طول سال استفاده نموده و در مواقعی که کمبود مواد غذایی و علف خشک برای هر فصل وجود داشته ، آنرا می توان موردی کاربری قرار داد . یولاف را می توان به عنوان محصول رقابتی با سایر محصولات در جلگه های وسیع ( دشت ها ) کاشت . یولاف را هنگامی که به 6 تا 8 اینچ رسید ، می توان در چراگاه برای چرانیدن استفاده کرد . هر هکتار محصول یولاف می تواند در مناطق خشک تا 50 روز مورد چرای هر گاو قرار گرفته که این میزان در مناطق مرطوب 100 روز می باشد . لازم است که چرای مراتع قبل از آن صورت گرفته که گیاه ریشه ای شده یا حدود 60 روزه بودن آن صورت گیرد . یولاف را می توان در اوایل آگوست کاشته و در طول سپتامبر آنرا چرانید . واریته های متوسط تا تکمیلی آن می تواند آنرا به شکل دو واریته مختلف کاشت . این سبب شده تا دوران بالغ شدن گیاه چندین روز طول کشیده و جریب های بیشتری را با ارزش تغذیه ای بالاتر در اختیار داشت . تا وقتیکه گیاه به مرحله اتصالی ( ایجاد گره ) نرسیده ، دانه های آن تحت تاثیر چرا نخواهد بود .
یولاف جهت علوفه خشک
هنگامی که ساقه ها و برگ یولاف هنوز سبز بوده می توان آنها را درو نموده و برای علوفه خشک استفاده نمود . در این موقعیت با توجه به بالا بودن پروتئین آن یولاف دارای ارزش غذایی بالاتری می باشد ، در زمان بالغ شدن میزان انرژی قابل مملا حظه ای در آن ذخیره شده ، اما در صورت تاخیر در برداشت مقدار ریزش و افت آن بالا خواهد رفت .
یولافی که برای علوفه خشک استفاده شده با توجه به شرایط خشکسالی ، آسیب رگبار ( تگرگ ) و سایر عوامل رشدی که سبب توقف الگوهای رشد شده ، در مقایسه با گندم و جو تمایل و پتانسیل بیشتری برای جمع کردن نیترات در گیاه خشک آن دارد . تحت چنین شرایطی لازم است که برای اطمینان از ایمنی و عدم سمی شدن آن ، یکسری تشخیص های آزمایشگاهی برای علوفه خشک یولاف صورت گیرد .
سیلو کردن
گیاه یولاف دارای ساقه هایی تو خالی بوده که این عامل در هنگام سیلو کردن آن با توجه به نگه داشتن اکسیژن در خود ، سبب بروز مشکلاتی می گردد . در سیلوهای افقی این می توان سبب ایجاد مشکلاتی برای ذخیره گیاه گردد . اگر سیلوی عمودی یا لوله ای از جنس پلاستیک در دسترس باشد می توان از آن برای ذخیره یولاف استفاده نموده ، چرا که با توجه به بسته بندی و امحاء اکسیژن ، آن می توان به شکل بهتری در مقایسه با ذخیره افقی ، این گیاه را سیلو نمود .
مقدار مینیمم اکسیژن برای اینکه به محصول سیلو شده آسیب وارد ساخته 55 درصد و میزان رطوبت هم در شکل عمودی یا برج مانند سیلو ، 65 درصد می باشد . لازم است که ذخیره محصول به شکل بسته بندی محکم در سیلو انجام گرفته تا شرایط آنا ایروبیکی محصول حفظ گردد. بسته بندی آن برای جلوگیری از نفوذ هوا مهم است .
جز در موارد سیلوهای برجی ( استوانه ای ) یا فشرده ( مهر و موم شده ) ، لازم است که علوفه یولاف را به شکل ردیفی قرار داده تا اکسیژن از طریق ساقه های تو خالی وارد فضای بسته ها نشده و از این طریق سبب پائین آمدن کیفیت یولاف ذخیره شده گردد .
تحقیقات دانشگاه ایالتی south Dakota نشان می دهد که ذخیره یولاف و سیلو نمودن آن روشی مناسب برای نگهداری مواد تغذیه ای گلع می باشد . علوفه خشک شده یولاف دارای میزان کمتری ( 78/ 1 پوند در روز ) ارزش غذایی در مقایسه با علوفه سیلو شده ( 28/ 2 پوند در روز ) است . از لحاظ درصد وزنی هر دو نوع علوفه دارای نسبتی یکسان می باشند که در نتایج مربوطه مورد لحاظ قرار گرفته است . این نتایج یک امتیاز 8 / 21 درصدی را برای ارزش غذایی علوفه سیلو شده در مقایسه با علوفه خشک اعمال می نماید . با در نظر گرفتن افت های گیاه در هنگام ذخیره و برداشت ، میزان بهره گیری گله از علوفه بسته بندی شده 24 درصد بیشتر از علوفه خشک در میزان معادل و حوزه مساوی بوده است . یک آزمایش دیگر هم نشان داده که امتیاز علوفه سیلو شده در مقایسه با علفوفه خشک تا 48 درصد بالاتر بوده که تحت توجه حوزه و بهره وری گله مورد لحاظ قرار گرفته است .
کاه
در خاورمیانه از کاه و کلش یولاف هم به شکل گسترده ای جهت تغذیه زمستانی گاوهای استفاده می گردد . آزمایشهای تحقیقی که در مرکز تحقیقی N D S U دیکنسون انجام گرفته نشان می دهد که ترکیب علوفه تبدیل شده به کاه به میزان 50 درصد در تغذیه گاوههای آبستن دارای عملکردی رضایتبخش است . یک تحقیقی مشابه در داکتوای شمالی نشان داده که بین گاوهایی که در زمستان نصف جیره غذایی آنها تفاله ذرت یا کاه حاصله از یولاف بوده ، عملکردی مشابه وجود داشته است .
کاه یولاف نسبت به کاه گندم یا جو کمی خوش هضم تر و خوش خوراکتر بوده ، اما در مقایسه با کاه ارزان این میزان خوش خوراکی و قابلیت هضم کمتری دارد .
تاثیرات تکمیلی سیلو کردن
قابلیت هضم پروتئین و انرژی زایی گیاه هنگامی که گیاه به مرحله تکمیلی و بلوغ دانه رسیده ، کاهش می یابد ، اما تا هنگامی که الیاف آن ترد بوده ، این قابلیت بالا می باشد . وقتی که گیاه خوشه و سنبده داده ، دانه های یولاف به مرحله تکامل رسیده و در این صورت در هنگام تبدیل شدن به علوفه خشک ، این خوشه ها ریخته و افت و ریزس گیاه بیشتر می گردد.
اشکال دیگر یولاف
تعداد کمی از واریته های بدون غلاف یولاف وجود داشته ، اما آنها به ندرت پرورش داده می شوند . یولاف پوست کننده ( که از پوست جدا شده ) دارای ارزش غذایی قابل مقایسه ای با ذرت بوده ، اما از نظر هزینه ای معمولا جذابیتی برای تغذیه گله ندارند . نتایج بررسی ها نشان داده که با توجه به تجربیات گله داران ، دانه های یولاف برای پرورش گله خیلی مناسب بوده ، اما در صورت استفاده به عنوان یک غذای کنسانتره جهت پروار بندی دارای عملکرد رضایتبخش کمتری است .
تکنولوژی فیلتر کردن محتویات اینترنت امکان کنترل دسترسی کاربران به محتویات اینترنت را فراهم میآورد. اگر چه تمرکز اولیه این تکنولوژی در سطح فردی بود (مثلا به والدین امکان میداد دسترسی کودکان را به مطالب نامناسب محدود سازند.) این تکنولوژی امروزه به طور گستردهای در سطح سازمانها و کشورها به کار گرفته میشود. برای برخی از سازمانها مثل مدارس، کتابخانهها و شرکتها کنترل دسترسی به اینترنت یک اولویت مهم تلقی میشود. در سطح ملی نیز به طور فزایندهای از این تکنولوژی استفاده میشود. دسترسی به برخی از مطالب بدون توجیه قابل قبولی برای همه افراد یک ملت ناممکن میشود. تکنولوژیهای فیلترینگ محتوا مبتنی بر شیوه انسداد فهرستی از وب سایت ها است. این شیوه عمدتا در ترکیب با روشهای انسداد مبتنی بر کلیدواژهها قرار میگیرد تا به طور پویا و فعال محتوا را سانسور کنند. فهرستی از اسامی ( domain) سایتها و آدرس ( url) آنها بررسی و طبقهبندی شده و در اختیار نرم افزار فیلترینگ که تنها میتواند گروه محدودی از سایتها را فیلتر کند قرار میگیرد. زمانی که کاربران تلاش میکنند به یک صفحه اینترنتی دسترسی بیابند، نرمافزار فیلترینگ بانک اطلاعاتی خود را بررسی کرده و دستیابی به صفحاتی را که در آن فهرست هستند محدود میسازد. اگر انسداد با توجه به کلیدواژهها نیز فعال شده باشد، نرمافزار هر صفحه را بررسی کرده و اگر کلمات ممنوعه در آدرس، یا متن صفحه موجود باشد، آن صفحه را مسدود میسازد.
سیستمهای فیلترینگ مستعد دو گونه اشکال ذاتی هستند: "انسداد زیاد"( over-blocking) و "انسداد کم"( under-blocking). تکنولوژیهای فیلترینگ نه تنها گاهی برخی سایتها را به اشتباه فیلتر میکنند، بلکه گاهی بعضی از سایتها از دست شان در میرود. نکته کلیدی محرمانه بودن این فهرست ها است. اگرچه برخی از لیست های همگانی و منتشر شده در این زمینه وجود دارد (معمولا مربوط به سایتهای پورنوگرافيک)، ولی لیست های سياه تجاری و ليست هايي که در سطح ملی مورد استفاده قرار مي گيرند، معمولا سری هستند. لیستهای تجاری طبقه بندی شده معمولا جزو داراییهای معنوی تولیدکنندگان آنها محسوب شده و منتشر نمیشوند. اگرچه برخی از تولیدکنندگان لیست ها امکان کنترل کردن آنلاین اسامی را فراهم آوردهاند، اما در کل میتوان گفت که لیست های مورد استفاده برای فیلترینگ محرمانه هستند و برای بررسی و تحلیل مستقل در دسترس نیستند.
دول برخی کشورها، به لیستهای تجاری تعدادی از سایتها را افزوده و مورد استفاده قرار میدهند. سایتهای مسدود شده عمدتا مربوط به احزاب سیاسی مخالف يا مطبوعات، سازمانهای حقوق بشر، خبرگزاریهای بینالمللی و به طور خلاصه هر محتوای حساسیت برانگیزی برای دولت مورد بحث است. بسیاری از کشورها برای فیلترینگ بر روی زبان محلی خود تمرکز میکنند و به طور فزایندهای نیز وبلاگها و تالارهای گفتگوی اینترنتی را مورد هدف قرار مي دهند.
تکنولوژیهای گذر از فیلتر
در پاسخ به روش کنترل و فیلترینگ بکار گرفته شده از سوی دولتها ، روشهای بسیاری برای گذر کردن از فیلترینگ ایجاد شده است. طرح های متعددی برای توسعه تکنولوژیهایی که به شهروندان و نهادهای مدنی امکان مقابله و حفظ امنیت خود در برابر سانسور اینترنتی میدهد، انجام شده است. این ابزارها اصطلاحا "تکنولوژیهای گذر از فیلتر" نامیده میشوند. در حالت کلی این کار بدین صورت انجام میپذیرد که درخواست برای محتوای مورد نیاز فردی از کشوری که فیلترینگ را اجرا میکند، از طریق یک کامپیوتر واسطه که بوسیله فیلترینگ محدود نشده است به وبسایت هدف میرسد و محتوا از طریق کامپیوتر واسطه برای کاربر فرستاده میشود. گاهی ممکن است این تکنیک ها برای شرایط خاصی طراحی شده باشند یا کاربران در کشوری که دچار سانسور است به فراخور اقتضائات تغییراتی در آنها ایجاد کرده باشند. گاهی نیز ممکن است از این تکنیکها به شیوههایی غیر از آنچه هدف اصلی طراح بوده است استفاده شود.
بعضی از این تکنولوژیها توسط شرکتهای خصوصی ایجاد شدهاند و برخی نیز توسط گروههای فعالان اجتماعی یا هکرها. این تکنولوژیها از تکنیک های ساده و دمدستی و برنامههای ابتدایی تا تکنیکهای بسیار پیچیده رمزنگاری و پروتکل های اتصال شبکه پیشرفته را در بر میگیرد. با توجه به این گستردگی، برای کاربران ضروری است که ارزیابی از نقاط قوت و ضعف این تکنولوژیها داشته باشند تا بتوانند روشی را که مناسب شرایط آنان است انتخاب کنند.
بايد ميان "ارائه دهنده گان سیستمهای فیلتر شکن" و استفاده کنندگان آن تفاوت قائل شد. ارائه دهنده کسی است که نرمافزاری را در جایی که محدودیتی وجود ندارد روی کامپیوتر اجرا کرده و آنها را در اختیار کاربران در کشورهايي که اينترنت سانسور و مسدود مي شود، مي گذارد. از این رو برای موفقیت در گذر از فیلترینگ باید هر دو سوی آنها موفق باشند.
این مقاله در پی آن است که به کاربرانی که مایل به استفاده از تکنولوژیها گذر از فیلترهستند اطلاعات کافی در مورد گزینههای ممکن ارائه کرده و آنها را در ارزیابی اینکه کدام تکنولوژی برای آنها مناسب است کمک کند. این امر بوسیله تعیین نیازها و ظرفیت های کاربران درگیر با مساله قابل انجام است. در عین حال باید تعادلی بین سطح امنیت مورد نیاز و کارآمدی این تکینیک ها برقرار کرد.
فیلترشکنی موثر، امن و پایدار بوسیله پیوند دادن تکنولوژی مناسب با کاربر مناسب محقق میشود
تعیین نیازها و ظرفیتها استفاده از تکنولوژی
تکنولوژیهای فیلترشکنی برای کاربران مختلف با منابع متفاوت و میزان تخصص متنوع طراحی شدهاند. روشی که در شرایط خاصی کار میکند ممکن است شیوه بهینه برای حالت دیگر نباشد. ضروری است که تهیهکننده و کاربر تکنولوژیهای گذر از فیلتر سوالهای زیر را از خود بپرسند: تعداد کاربران احتمالی و پهنای باند لازم چقدر است؟ (برای تهیهکننده و کاربر)
نقطه اتصال مبدا برای کاربران احتمالی کجاست و آنها به چه منظوری از آن استفاده میکنند؟
چه حدی از تخصص وجود دارد؟ (برای تهیهکننده و کاربر)
آمادگي نقطه تماس مطمئن که تکنولوژی فیلترشکنی را ارائه مي کند تا چه حد است؟(برای کاربر)
در صورت گیر افتادن، مجازات محتمل برای استفاده از تکنولوژیهای گذر از فیلتر چقدر است؟
آیا کاربر نهایی از ریسکهای امنیتی محتمل هنگام استفاده از یک تکنولوژی خاص، مطلع است؟
تعداد کاربران و پهنای باند موجود
برای تهیهکننده فیلترشکن ضروری است که تخمینی از تعداد کاربرانی که از آن استفاده میکنند داشته باشد و آن را با پهنای باند موجود متوازن سازد. کاربر نهایی نیز باید به پهنای باند در دسترس خود توجه کند، چون استفاده از این تکنولوژیها سرعت استفاده از اینترنت را کند میکند. کسانی که پروکسی های عمومی را ایجاد میکنند باید توجه داشته باشند که ممکن است برخی از افرادی که در منطقهای بدون سانسور زندگی میکنند نیز از امکانات آنها استفاده کنند. مثلا فیلترشکنها ممکن است برای دانلود یک فیلم کامل به کار گرفته شوند و این کار پهنای باند زیادی اشغال میکند. لذا ممکن است بخواهند دسترسی به فیلتر شکن را محدود کرده و یا مجموع پهنای باند در دسترس را محدود سازید. تکنولوژیهای مختلفی وجود دارند که همه یا برخی از این خواستهها را ارضا میکنند.
نقطه اصلي دسترسی و استفاده کننده
بسته به اینکه کاربران نهایی از کجا به اینترنت متصل میشوند و چه سرویسهایی دریافت میدارند، گزینههای مختلفی برای تکنولوژیهای فیلترشکن وجود دارد. مثلا کاربرانی که از کامپیوترهای عمومی یا کافینتها به شبکه متصل میشوند امکان نصب هیچ گونه نرمافزاری را ندارند و به شیوههای مبتنی بر وب محدود میشوند. کاربران دیگری ممکن است کاربردهایی غیر از مرورگر وب (HTTP)، مثل ایمیل (SMTP) و انتقال فایل (FTP) را مد نظر داشته از اين روی ممکن است بخواهند نرمافزارهایی را روی کامپیوترهایشان نصب کنند و تنظیمات کامپیوتر را دستکاری کنند. البته این نیازمند میزانی از تخصص برای کاربران است.
میزان تخصص تکنیکی
هرچه تخصص کاربران بیشتر بوده (و تعدادشان محدود باشد) گزینههای پیش رو برای گذر از فیلتر بیشتر است. کاربران غیر متخصص محدودیتهایی از قبیل نصب و راهاندازی و نیز هرگونه تغییر تنظیمات و قدمهای اضافی برای آماده سازی تکنولوژی عبور از فیلترها را پیش روی خویش خواهند داشت. این هم برای فراهمآورنده این فناوریها و هم برای کاربران نهایی حائز اهمیت است. استفاده نادرست از این فناوریها کاربران را در معرض خطرهايي قرار دهد که قابل اجتناب هستند.
در دسترس بودن افراد مطمئن
در صورتی که کاربران نهایی افراد قابل اعتمادی را در خارج از کشور بشناسند میتوانند گزینههای خود را بیشتر و بهتر سازند. اگر چنین کسانی در دسترس نباشند گزینهها به سیستمهای در دسترس عموم محدود میشود. اگر کاربری بتواند اين گزينه را بيابد مجریان فیلترینگ نیز مي توانند آنها را يافته و مسدود کنند. با وجود یک فرد مطمئن، کاربر میتواند به راهحلی مطابق با نیازهای خویش دست یابد و درعین حال برای اجتناب از ردگیری، ناشناس بماند. گذر کردن از فیلترینگ پایدار، موفق و بلندمدت با داشتن فردی قابل اعتماد در نقطهای که فیلترینگ وجود ندارد، سهولتي بيشتر مییابد.
مجازات محتمل
آگاهی از میزان مجازات محتمل برای کسانی که به دلیل استفاده از تکنولوژیهای فیلترشکن دستگیر میشوند، به شدت مهم و حیاتی است. شیوههای به کار گرفته شده بسته به شدت این مجازاتها، میتواند تغییر کند. اگر شرایط قانونی چندان سختگیرانه نباشد، کاربران میتوانند از شیوههایی استفاده کنند که علیرغم کارایی برای گذر از فیلتر، از لحاظ امنیتی چندان مطمئن نیستند. اگر محیط قانونی خیلی خطرناک است، باید از روشهایی استفاده کرد که پنهان و نیز ایمن باشند. برخی نیز ممکن است با یک پوشش قانونی یا سایر شیوههای ردگمکنی به کار گرفته شوند.
مخاطرات امنیتی
کاربرانی که از فیلترشکنها برای گذر از محدودیتها و انسدادهای اعمال شده توسط دولت بهره میبرند باید نسبت به مخاطرات امنیتی احتمالی از قبیل امکان ردگیری توسط مجریان فیلترینگ و اقدام متقابل مثل مسدود شدن و شناسایی و نظاره استفاده آنان، مطلع باشند. بسته به شیوههای بهکاررفته در انسداد و شیوههای مقابله، کاربران باید از مخاطرات احتمالی و اقدامات متقابل آگاه بوده و با بهکارگیری شیوه مناسب در موقعیت مناسب و با منش صحیح، این مخاطرات کمینه شوند.
گذر کردن از فیلترینگ به شيوه ی آنلاين
گذر کردن از فیلترینگ آنلاين صفحات خاصی از وب هستند که به کاربران اجازه میدهند در فرمهای مخصوصی آدرس اینترنتی ( URL) مورد نظر خود را وارد کرده و محتویات آن صفحه را که از طریق این فیلترشکنها گرفته میشود، مشاهده کنند. هیچ اتصالی بین کاربر و صفحه مورد نظر برقرار نیست و فیلترشکن صفحه مطلوب را بدون تغییرات به کاربر نمایش میدهد و به او اجازه میدهد صفحه مسدود شده را ببیند. فیلترشکنهای مبتنی بر وب هم چنین پیوندهای اینترنتی را به گونهای بازنویسی میکنند که مشتمل بر آدرس فیلترشکن نیز باشند و بدین ترتیب امکان ادامه کار بدون مشکل با وب را فراهم میآورند. (در غیر این صورت لینکها به آدرسهایی که فیلتر شدهاند اشاره میکردند و کلیک کردن روی آنها منجر به مواجهه مجدد با سد فیلترینگ میشد.) به هنگام استفاده از چنین فیلترشکنهایی کاربر نیازی به نصب نرمافزارهای خاص یا تغییر تنظیمات مرورگر خود ندارد. همه کاری که کاربر باید انجام دهد آن است که وارد صفحه اینترنتی مربوط به فیلترشکن شده و آدرس مورد نظر خود را (که مسدود شده است) در مستطیلی که مخصوص وارد کردن آدرس مهیا شده است تایپ کند و دکمه تایید را بزند. (ظاهر آنها ممکن است اندکی تفاوت کند اما اصول کار به شیوه فوقالذکر است.) از این رو هیچ تخصصی لازم نبوده و از هر نقطهای قابل دسترسی است.
مزایا : کار با فیلترشکنهای مبتنی بر وب ساده است و به نصب نرمافزار روی کامپیوتر کاربر نهایی نیازی نیست. - فیلترشکنهای مبتنی بر وب عمومی در دسترس کسانی است که فرد مطمئنی در نقطهای سانسور نشده سراغ ندارند. فیلترشکنهای مبتنی بر وب خصوصی میتوانند برای ارضای نیازهای کاربران تغییر داده شده و کمتر در معرض کشف شدن از سوی مراجع فیلترینگ هستند.
معایب : فیلترشکنهای مبتنی بر وب عمدتا برای استفاده از وب (HTTP) بوده و ممکن است از طریق "دسترسی رمزنگاشته(encrypted access)" (SSL) قابل استفاده نباشد. به علاوه برخی از سرویسهای وب مثل ایمیل ممکن است با این فیلترشکن ها خوب کار نکنند. فیلترشکنهای مبتنی بر وب عمومی معمولا شناخته شده هستند و ممکن است خودشان نیز فیلتر شده باشند! لازمه فیلترشکنهای مبتنی بر وب خصوصی آن است که کاربر نقطه امنيی در خارج از مرزها داشته باشد. در شرایط ایده ال دو سوی این اتصال باید بتوانند به سویه ای که قابل ردگیری نباشد با یکدیگر ارتباط داشته باشند.
سرویسهای عمومی گذر کردن از فیلترینگ به شيوه ی آنلاين
هم سرویسهای مبتنی بر وب و هم نرم افزارهای مربوط به گذر از فیلتر در دسترس عموم هستند. سرویسهای گذر از فیلتر به افراد، سازمان ها و شرکتهایی اطلاق میگردد که نرم افزار گذر از فیلتر را نصب و راه اندازی کرده اند و آن را در معرض استفاده عمومی قرار دادهاند. تنوع بسياري دراين زمينه وجود دارد. برخي رايگان بوده و برخي ديگر با پرداخت حق عضويت، امكانات بيشتري از قبيل دسترسي رمزنگاري شده (كه امكان ردگيري را كمتر ميسازد) پيش رو مينهند. برخي توسط شركتهاي تجاري به راه افتادهاند و برخي ديگر توسط افراد داوطلب.
با توجه به اين واقعيت كه آدرس بسياري از موارد فوق كاملا شناخته شده ميباشند، بسياري از برنامههاي فيلترينگ نام آنها را در ليست خود دارند و نيز كشورهايي كه روي دسترسي به اينترنت محدوديت ميگذارند آنها را مسدود كردهاند. در اين صورت آنها غيرقابل ستفاده خواهند شد. همچنين بيشتر فيلترشكن هاي عمومي مبتني بر وب محتواي انتقال يافته به كاربر را رمزنگاري نمي كنند. در اين صورت، هر اطلاعاتي توسط اپراتور فيلترشكن قابل ديدن است.
فيلترشكن هاي عمومي مبتني بر وب بيشتر براي كاربراني مناسب است كه در محيط هاي كممخاطره از اينترنت استفاده كرده و فرد مطمئني در نقاط بدون سانسور ندارند. اين فيلترها به درد كساني ميخورد كه به طور مقطعي و موقت نياز به دسترسي به اينترنت دارند و نياز به انتقال اطلاعات حساس و مهم ندارند..
نرم افزارهاي گذر از فيلتر به شيوه ی آنلاين (مبتني بر وب)
نصب نرم افزارهاي گذر از فيلتر معمولا نيازمند قدري تخصص فني و نيز منابع مناسب از قبيل ميزبان وب(Web server) و نيز پهناي باند مناسب است. با يك فيلترشكن خصوصي موقعيت كاربر فقط براي كاربران مورد نظر قابل شناسايي است در حاليكه فيلترشكن هاي عمومي و سرويسهاي ناشناس هم براي كاربران نهايي و
هم كساني كه فيلترينگ را اعمال كردهاند قابل شناسايي است.(كه عمدتا هم فيلتر شدهاند) احتمال شناسايي و انسداد فيلترشكنهاي خصوصي نسبت به عموميها كمتر است.
فيلترشكنهاي شخصي را ميتوان با اندكي تغييرات و تطابق با نيارهاي كاربر به راه انداخت. برخي از تغييرات رايج تغيير دادن نام پورت مورد استفاده توسط سِروِر و نيز اعمال رمزنگاري است. SSL(Secure Sockets Layer) پروتكلي براي انتقال امن اطلاعات در اينترنت است. اين پروتكل عمدتا توسط وبسايتها براي انتقال امن اطلاعاتي سري از قبيل اطلاعات كارت اعتباري و ... به كار برده ميشود. وب سايت هايي كه با اين پروتكل كار ميكنند به جاي HTTP معمولي از طريق HTTPS قابل دسترسياند. گزينه ديگري كه هنگام استفاده از SSL پيشنهاد ميشود ايجاد يك صفحه خالي و بي-ضرر در روت(Root) مربوط به سِرور وب و پنهان ساختن فيلتر شكن در يك آدرس و نام تصادفي است. اگرچه يك واسطه ممكن است وب سايتي كه كاربر قصد اتصال به آن را دارد كشف كند اما نخواهد توانست آدرس صفحه درخواست شده را دريابند چرا كه رمزنگاري شده است. مثلا اگر كاربري مايل به مشاهده صفحه زير باشد
https://example.com/secretcircumventor
يك واسطه ميتواند كشف كند كه كاربر بهhttps://example.com متصل شده است اما نميتواند صفحه مورد نظر را بيابد. اگر اپراتور فيلترشكن يك صفحه خالي در https://example.com قرار دهد آنگاه فيلترشكن كشف نخواهد شد.
· CGIProxy : يك متن CGI مانند پروكسيهاي HTTPS و يا FTP كار ميكند: oProxyCGI
· فيلتر شكن صلح جنگ : برنامهاي است كه به صورت خودكار نصب ميشود و براي كاربراني كه تخصص فني ندارند فرايند نصب و استفاده از CGIProxy را بسيار تسهيل ميكند.
· pHproxy: يك فيلترشكن مبتني بر وب تجربي و بسيار قابل تغيير به فراخور نياز كاربر oproxy pH
· Psiphon: يك وبسِروِر كه قابليت SSL را داشته و يك فيلترشكن مبتني بر وب در خود دارد. http://Soon to be released
فيلترشكن هاي خصوصي مبتني بر وب كه قابليت رمزنگاري داشته باشند به كار كساني ميآيد كه يك اتصال به اينترنت پايدار و نيز قابل اعتماد نياز داشته و فرد مطمئني در نقاط فيلترنشده سراغ دارند. علاوه بر اين تخصص فني كافي و پهناي باند مناسب براي راهاندازي و نگهداري يك فيلترشكن را در اختيار دارند. اين منعطف ترين نوع ارتباط اينترنتي براي استفاده عمومي بوده و احتمال ردگيري و انسداد آن اندك است..
فيلترشكنهاي به شيوه ی آنلاين : ملاحظات امنيتي
بايد توجه داشت كه سيستمهاي فيلترشكن لزوما ناشناس بودن را به ارمغان نميآورند. اگر چه هويت كاربر نهايي از اپراتور سايتهايي كه از طريق فيلترشكن ديده ميشوند،مخفي ميگردد اما اگر ارتباط متني باشد (از طريق http) باشد، همانگونه كه عمدتا در سرويسهاي رايگان ميباشد، ردگيري و مشاهده آن براي يك حضور واسطه مثل ISP امري سهل است. از اين رو، اگر فرايند فيلترشكني با موفقيت انجام شود، نهادي كه فيلترينگ را انجام داده است ميداند كه كاربر از يك فيلترشكن مبتني بر وب استفاده كرده است. بعضي از فيلترشكنهايي كه براي متن ساده(Plain text) به كار ميروند (رمزنگاري نشده) اقدام به ايجاد ابهام در URL كرده تا فيلترهايي كه در URLها دنبال كلمات كليدي ميگردند گمراه شوند. به عنوان مثال استفاده از تكنيك سادهاي مثل ROT-13 كه در ان هر حرفي با حرفي كه 13 تا از آن جلوتر است جايگزين ميشود، آدرس http://ice.citizenlab.org به آدرس uggc://vpr.pvgvmrayno.bet تبديل ميشود. در واقع متن URL به رمز تبديل ميشود تا كلمات كليدي كه تكنولوژيهاي فيلترينگ به دنبالشان ميگردند در URL موجود نباشد. با اين همه اگرچه فيلترشكن موفق عمل كرده است، اما ممكن است محتواي صفحه ديده شده مورد رديابي واقع شود. مخاطراتي در مورد استفاده از كوكيها(Cookies) و اسكريپتها(Scripts) وجود دارد. بسياري از فيلترشكنها امكان زدودن كوكيها و اسكريپتها را در اختيار مي گذارند، اما برخي از سايتها (مثل سرويسهاي ايميل) نيازی کارکردی به آنها دارند. هنگام فعال كردن اين گزينهها بايد محتاط بود. خطر محتمل ديگر به خصوص هنگامي كه با سايت هايي سرو كار داريد كه نيازمند رمز ورود است، اتصال به فيلترشكن از طريق ارتباط متني و پس از آن درخواست اطلاعات رمزنگاري شده است. دراين حالت فيلترشكن اطلاعات را از يك سرور مبتني بر SSL و از طريق يك ارتباط رمزنگاري شده دريافت ميكند اما اين اطلاعات را به صورت متن ساده براي كاربر ميفرستد و اين كار اطلاعات حساس را در معرض آشكار شدن قرار ميدهد.
برخي از اين مسائل امنيتي با استفاده از پروكسي هاي مبتني بر وب از طريق ارتباط رمزنگاري شده، قابل حل است. برخي پروكسي ها براي اتصال از طريق SSL (HTTPS) كه اتصال بين فيلترشكن و كاربر را رمزنگاري ميكند، تنظيم شدهاند. دراين حالت، واسطهها تنها ميتوانند كشف كنند كه كاربر به فيلترشكن مبتني بر وب متصل شده است (آنها نميتوانند محتوا را مشاهده كنند).
در صورتي كه مخاطرات امنيتي زياد باشد استفاده از فيلترشكنهاي مبتني بر وب كه SSL در آنها فعال باشد به شدت توصيه ميشود. با اين همه عليرغم آنكه اتصال كاربر نهايي به فيلترشكن ممكن است امن باشد اما صاحب آن فيلترشكن ميتواند اطلاعاتي كه به كاربر فرستاده ميشود مرور كند. يك مساله امنيتي ديگر پروندههاي ارتباط كاربران با فيلتر شكن است. بسته به موقعيت فيلترشكن يا محل سِرور آنها، ممكن است مسئولاني وجود داشته باشند كه امكان دسترسي به اين اطلاعات را داشته باشند.
حتي در صورت استفاده از فيلترشكنهاي مبتني بر وب كه در آنها SSL فعال است باز هم نگرانيهايي وجود دارد. اولين مورد آن است كه استفاده از رمزنگاري موجب جلب توجه به فعاليتهاي گذر از فيلتر توسط كاربر ميشود. همچنين ممكن است استفاده از رمزنگاري در همه كشورها قانوني نباشد. ثانيا براي مراجع فيلترينگ كشف اينكه كاربر چه وب-سايتهايي را مشاهده كرده است ميسر است و اين امر با استفاده از تكنيكهايي به نام اثرانگشت HTTPS(HTTPS fingerprinting) و حمله به اصطلاح "مرد ميانه" MITM ( Man-In-The-Middle) امكان پذير است. اگر چه، صفحاتي با محتواي ديناميك يا فيلترشكنهايي كه مقداري متن تصادفي را براي ردگمكردن به محتواي درخواست شده ميافزايند و/يا چند تصوير به محتوا اضافه ميكنند باعث ميشود كه اين تكنيك تا حد بسيار زيادي كم مخاطره و مطمئن شود. اگر ”اثر انگشت SSL “ يا امضاي امنيتي براي كاربران مهيا باشد، آنها ميتوانند شخصا نسبت به سنجش اينكه گواهينامه(Certificate) و اينکه قابل اعتماد هست يا نه اقدام كنند. اگر معتبر باشد، جلوي حمله MITM را خواهد گرفت. ( براي اطلاعات بيشتر در مورد حملات احتمالي به سيستمهاي فيلترشكن مقاله زير را ببينيد:
”فهرست نقاط ضعف احتمالي در سيستمهاي عبور از سانسور اينترنت “ نوشته بنت هاسلتونBennett Haselton كه در آدرس زير موجود است: List of possibleweaknesses in systems to circumvent Internet censorshiphttp://peacefire.org/circumventor/list-of-possible-weaknesses.html
http://peacefire.org/circumventor/list-of-possible-weaknesses.html] et à la réponse de Paul Baranowski (pdf) : http://www.peek-a-booty.org/pbhtml/... ]].
در یک تشکیلات که از اینترنت استفاده میکند، یک پراکسی سرور ترکیبی از سختافزار و نرمافزار است که بعنوان یک واسطه بین کاربر داخلی و اینترنت عمل میکند به طوریکه امنیت، نظارت مدیریتی و سرویسهای caching تامین میشود. یک سرور پراکسی دارای پروتکل مشخصی است، بنابراین برای هرنوع پروتکلی (HTTP، FTP، Gogher و غیره) باید تنظیم شود. پراکسی سرور بعنوان بخشی از یک سرور gateway (نقطهای در یک شبکه که ورودی به شبکهای دیگر است) رفتار میکند و میتواند برای انجام یک یا چند فانکشن که در بخش بعد به آن اشاره میشود، تنظیم شود.
عملکردهایی که پراکسی سرور میتواند داشته باشد
با تعریفی که از یک پراکسی ارائه شد، میتوان از پراکسی برای بهبود عملکرد یک شبکه استفادههایی کرد که در اینجا به چند مورد آن به اختصار اشاره میکنیم:
·Firewall (دیواره آتش)
برای سازمانی که فایروال دارد، پراکسی سرور تقاضاهای کاربران را به فایروال میدهد که با آنها اجازه ورود یا خروج به شبکه داخلی را میدهد.
·Caching (ذخیره سازی)
سرور پراکسی که عمل caching را انجام میدهد، منابعی مانند صفحات وب و فایلها را ذخیره میکند. هنگامی که یک منبع مورد دسترسی قرار گرفت، در سرور دخیره میشود و تقاضاهای بعدی برای همین منبع مشخص با محتویات cacheپاسخ داده میشود. این عمل، دسترسی به آن منبع را برای کاربرانی که از طریق پراکسی به اینترنت متصل هستند، سرعت میبخشد و از طرفی از ترافیک اینترنت میکاهد و اجازه استفاده بهتر از پهنای باند به کاربران داده میشود.
·Filtering (فیلتر کردن)
سرور پراکسی میتواند ترافیک وارد شونده و خارج شونده از شبکه را بررسی کند و به آنچه که با معیارهای امنیتی یا سیاست سازمان مغایرت دارد، اجازه عبور ندهد.
·Authentication (تصدیق هویت)
بسیاری منابع الکترونیکی سازمانی توسط ورود با کلمه رمز یا قرار داشتن در دامنه مشخصی از IP محدود شدهاند. کاربران دور معمولاً از یک سرویسدهنده اینترنت ثالث استفاده میکنند که در این صورت این کاربر یا IP کامپیوتر آن برای سازمان معتبر تشخیص داده نمیشود. برای کاربرانی که بصورت فیزیکی به شبکه داخلی سازمان متصل نشدهاند، پراکسی طوری عمل میکند که به کاربران دور اجازه ورود موقت داده شود یا به آنها بطور موقت یک IPسازمان تخصیص داده شود که بتوانند به منابع محدود شده دسترسی پیدا کنند.
·Anonymization (تغییر هویت)
برای محافظت شبکه داخلی یک سازمان از کاربران موجود در اینترنت، سرور پراکسی میتواند هویت سیستمهای متقاضی داخلی را تغییر دهد. اگر منبع (مثلاً صفحه وب یا فایل) تقاضا شده توسط کاربر داخلی سازمان، در cache موجود نباشد، سرور پراکسی برای آن کاربر، بعنوان کلاینت عمل میکند و از یکی از آدرسهای IP خودش برای تقاضای آن منبع از سرور موجود در اینترنت استفاده میکند. این آدرس IP «موقت»، آدرسی نیست که واقعاً در شبکه داخلی سازمان استفاده گردد و در نتیجه از بعضی از حملههای نفوذگران جلوگیری میشود. هنگامی که صفحه تقاضا شده، از طرف سرور روی اینترنت به پراکسی سرور میرسد، پراکسی سرور آن را به تقاضای اولیه مرتبط میکند و برای کاربر میفرستد. این پروسه تغییر دادن IP باعث میشود که تقاضا دهنده اولیه قابل ردیابی نباشد و همچنین معماری شبکه سازمان از دید بیرونی مخفی بماند.
·Logging (ثبت کردن)
پراکسی سرور میتواند تقاضاها را بهمراه اطلاعات لازم در جایی ثبت کند تا بعداً امکان پیگیری اعمال کاربران داخل سازمان فراهم شود.
پیکربندی مرورگر
·تعامل کاربر: کاربر باید از ابتدا مرورگر خود را پیکربندی کند که بدین ترتیب نیاز است که اطلاعات را از پشتیبانی فنی سازمان بدست آورد.
·پیکربندی دستی: در این پیکربندی کاربر باید سروری را که نرمافزار پراکسی را اجرا میکند، مشخص کند. کاربر باید استثنائات هر دامنهای را که میتواند بطور مستقیم به آن وصل شود، مشخص کند و به این ترتیب در اتصال به این دامنههای مشخصشده، پراکسی در مسیر قرار نمیگیرد.
·پیکربندی خودکار: یک فایل تنظیم پیکربندی توسط سازمان که منطق استفاده از پراکسی توسط مرورگر در آن قرار دارد. URL فایل باید در پیکربندی مرورگر وارد گردد. اینکه یک تقاضا از طریق پراکسی مسیریابی شود یا خیر، بستگی به شروط موجود در آن فایل دارد.
پروکسی سرور چیست ؟
نرم افزاري است كه در يك شبكه حد واسط بين اينترنت و كاربران واقع مي شود. فلسفه ايجاد Proxy Server قراردادن يك خط اينترنت در اختيار تعداد بيش از يك نفر استفاده كننده در يك شبكه بوده است ولي بعدها امكانات و قابليتهايي به Proxy Server افزوده شد كه كاربرد آن را فراتر از به اشتراك نهادن خطوط اينترنت كرد. بطور كلي Proxy Server ها در چند مورد كلي استفاده مي شوند. يك كاربرد Proxy Server ها، همان به اشتراك گذاشتن يك خط
Proxy Serverproxy server
نرم افزاري است كه در يك شبكه حد واسط بين اينترنت و كاربران واقع مي شود. فلسفه ايجاد Proxy Server قراردادن يك خط اينترنت در اختيار تعداد بيش از يك نفر استفاده كننده در يك شبكه بوده است ولي بعدها امكانات و قابليتهايي به Proxy Server افزوده شد كه كاربرد آن را فراتر از به اشتراك نهادن خطوط اينترنت كرد. بطور كلي Proxy Server ها در چند مورد كلي استفاده مي شوند. يك كاربرد Proxy Server ها، همان به اشتراك گذاشتن يك خط اينترنت براي چند كاربر است كه باعث كاهش هزينه و كنترل كاربران و همچنين ايجاد امنيت بيشتر مي شود. كاربرد دوم Proxy Serverها، در سايتهاي اينترنتي به عنوان Firewall مي باشد. كاربرد سوم كه امروزه از آن بسيار استفاده مي شود، Caching اطلاعات است. با توجه به گران بودن هزينه استفاده از اينترنت و محدود بودن پهناي باند ارتباطي براي ارسال و دريافت اطلاعات، معمولا نمي توان به اطلاعات مورد نظر در زمان كم و با سرعت مطلوب دست يافت. امكان Caching اطلاعات، براي كمك به رفع اين مشكل در نظر گرفته شده است. Proxy Server، سايتهايي را كه بيشتر به آنها مراجعه مي شود را دريك حافظه جداگانه نگاه مي دارد. به اين ترتيب براي مراجعه مجدد به آنها نيازي به ارتباط از طريق اينترنت نيست بلكه به همان حافظه مخصوص رجوع خواهد شد. اين امر باعث مي گردد از يك طرف زمان دسترسي به اطلاعات كمتر شده و از سوي ديگر چون اطلاعات از اينترنت دريافت نمي شود، پهناي باند محدود موجود با اطلاعات تكراري اشغال نشود. بخصوص آنكه معمولا تغييرات در يك Website محدود به يك يا دو صفحه مي باشد و گرفتن اطلاعات از اينترنت بدون Caching به معناي گرفتن كل سايت مي باشد حال آنكه با استفاده از Proxy Server و امكان Caching اطلاعات، ميتوان تنها صفحات تغيير كرده را دريافت كرد. خدمات Proxy Server Proxy Server سه سرويس در اختيار كاربران خود قرار مي دهد:
1-Web Proxy Service: اين سرويس براي Web Publishing يا همان ايجاد Web Siteهاي مختلف درشبكه LAN مفيد مي باشد. براي اين منظور قابليت مهم Reverse Proxing در نظر گرفته شده است. Reverse Proxing امكان شبيه سازي محيط اينترنت درمحيط داخل مي باشد. به اين ترتيب فرد بدون ايجاد ارتباط فيزيكي با اينترنت مي تواند برنامه خود را همچنان كه در محيط اينترنت عمل خواهد كرد، تست كرده و مورد استفاده قرا دهد. اين قابليت در بالا بردن سرعت و كاهش هزينه توليد نرم افزارهاي كاربردي تحت اينترنت موثر است. 2-Winsock Proxy Service: منظور، امكان استفاده از API Callهاي Winsock در Windows است. در Windows، Function Callهاي مورد استفاده در سرويسهاي اينترنت مانند Telnet، FTP، Gopher و...، تحت عنوان Winsock Protocols معرفي شده اند. در حقيقت براي استفاده از اين سرويسها در نرم افزارهاي كاربردي نيازي نيست كه برنامه نويس چگونگي استفاده از اين سرويسها را پيش بيني كند. 3-Socks Proxy Service: اين سرويس، سرويس Socks 4.3a را پشتيباني مي كند كه در واقع زير مجموعه اي از Winsock مي باشد و امكان استفاده از Http 1.02 و بالاتر را فراهم مي كند. به اين ترتيب مي توان در طراحي Website خارج از Firewall، Security ايجاد كرد. معيارهاي موثر در انتخاب Proxy Server 1- سخت افزار مورد نياز:براي هر چه بهتر شدن توانمنديهاي Proxy Server، بايد سخت افزار آن توانايي تحمل بار مورد انتظار را داشته باشد. 2- نوع رسانه فيزيكي براي ارتباط با اينترنت: راه حلهاي مختلفي براي اتصال به شبكه اينترنت وجود دارد. ساده ترين راه، استفاده از مودم و خطوط آنالوگ مي باشد. راه ديگر استفاده از ISDN و خطوط ديجيتال است كه هم احتياج به تبديل اطلاعات از آنالوگ به ديجيتال و برعكس در ارسال و دريافت اطلاعات ندارد و هم از سرعت بالاتري برخوردار است. روش ديگر استفاده از خطهاي T1/E1 با ظرفيت انتقال گيگا بايت مي باشد.
• پيشنهاد مي شود كه در شبكههاي با كمتر از 250 كاربر از ISDN و از 250 كاربر به بالا از T1/E1 استفاده شود. ( البته در ايران به علت عدم وجود خطوط ISDN و كمبود خطوط T1/E1 اين استانداردها كمتر قابل پياده سازي هستند. ) 3- هزينه ارتباط با اينترنت: دو عامل موثر در هزينه اتصال به اينترنت، پهناي باند و مانايي ارتباط مي باشد. هر چه مرورگرهاي اينترنتي بيشتر و زمان استفاده بيشتر باشد، هزينه بالاتر خواهد بود. با توجه به اينكه Proxy Server مي تواند با Caching اطلاعات اين موارد را بهبود بخشد، بررسي اين عامل مي تواند در تعيين تعداد Proxyهاي مورد استفاده موثر باشد. 4- نوع و نحوه مديريت سايت: اين عامل نيز در تعيين تعداد Proxyها موثر است. مثلا اگر در شبكه اي مشكل راهبري وجود داشته باشد، با اضافه كردن تعداد Proxyها، مشكل راهبري نيز بيشتر خواهد شد. 5- پروتكلهاي مورد استفاده: Proxy Server ها معمولا از پروتكلهاي TCP/IP و يا IPX/SPX براي ارتباط با Client ها استفاده مي كنند. بنابراين براي استفاده از Proxy بايد يكي از اين پروتكل ها را در شبكه استفاده كرد.
و ب سرور چیست
کسانی که با صنعت IT آشنایی دارند حتما ً نام وب سرویس را شنیده اند. برای مثال، بیش از ۶۶ درصد کسانی که در نظر سنجی مجله InfoWorld شرکت کرده بودند بر این توافق داشتند که وب سرویس ها مدل تجاری بعدی اینترنت خواهند بود. به علاوه گروه گارتنر پیش بینی کرده است که وب سرویس ها کارآیی پروژه های IT را تا ۳۰ در صد بالا می برد. اما وب سرویس چیست و چگونه شکل تجارت را در اینترنت تغییر خواهد داد؟
برای ساده کردن پردازش های تجاری، برنامه های غیرمتمرکز (Enterprise) باید با یکدیگر ارتباط داشته باشند و از داده های اشتراکی یکدیگر استفاده کنند. قبلا ً این کار بوسیله ابداع استانداردهای خصوصی و فرمت داده ها به شکل مورد نیاز هر برنامه انجام می شد. اما دنیای وب و XML تکنولوژی آزاد برای انتقال دیتا انتقال اطلاعات بین سیستم ها را افزایش داد. وب سرویس ها نرم افزارهایی هستند که از XML برای انتقال اطلاعات بین نرم افزارهای دیگر از طریق پروتکل های معمول اینترنتی استفاده می کنند. به شکل ساده یک وب سرویس از طریق وب اعمالی را انجام می دهد (توابع یا سابروتین ها) و نتایج را به برنامه دیگری می فرستد. این یعنی برنامه ای که در یک کامپیوتر در حال اجراست اطلاعاتی را به کامپیوتردیگری می فرستد و از آن درخواست جواب می کند. برنامه ای که در آن کامپیوتر دوم است کارهای خواسته شده را انجام می دهد و نتیجه را بر روی ساختارهای اینترنتی به برنامه اول برمی گرداند.
وب سرویس ها می توانند از پروتکل های زیادی در اینترنت استفاده کنند اما بیشتر از HTTP که مهم ترین آنهاست استفاده می شود. وب سرویس هر نوع کاری می تواند انجام دهد. برای مثال در یک برنامه می تواند آخرین عنوان های اخبار را از وب سرویس Associated Press بگیرد یا یک برنامه مالی می تواند آخرین اخبار و اطلاعات بورس را از طریق وب سرویس بگیرد. کاری که وب سرویس انجام می دهد می تواند به سادگی ضرب دو عدد یا به پیچیدگی انجام کلیه امور مشترکین یک شرکت باشد.
وب سرویس دارای خواصی است که آن را از دیگر تکنولوژی ها و مدل های کامپیوتری جدا می کند. Paul Flessner، نایب رییس مایکروسافت در dot NET Enterprise Server چندین مشخصه برای وب سرویس در یکی از نوشته هایش ذکر کرده است. اول اینکه وب سرویس ها قابل برنامه ریزی هستند. یک وب سرویس کاری که می کند را در خود مخفی نگه می دارد. وقتی برنامه ای به آن اطلاعات داد وب سرویس آن را پردازش می کند و در جواب آن اطلاعاتی را به برنامه اصلی بر می گرداند. دوم، وب سرویس ها بر پایه XML بنا نهاده شده اند. XML و XML های مبتنی بر SOAPیا Simple Object Access Protocol تکنولوژی هایی هستند که به وب سرویس ها این امکان را می دهد که با دیگر برنامه ها ارتباط داشته باشد حتی اگر آن برنامه ها در زبانهای مختلف نوشته شده و بر روی سیستم عامل های مختلفی در حال اجرا باشند.
همچین وب سرویس ها خود-توصیف هستند. به این معنی که کاری را که انجام می دهند و نحوه استفاده از خودشان را توضیح می دهند. این توضیحات به طور کلی در WSDLیا Web Services Description Language نوشته می شود. WSDLیک استاندارد بر مبنای XML است. به علاوه وب سرویس ها قابل شناسایی هستند به این معنی که برنامه نویس می تواند به دنبال وب سرویس مورد علاقه در دایرکتوری هایی مثل UDDIیا Universal Description , Discovery and Integration جستجو کند. UDDIیکی دیگر از استاندارد های وب سرویس است.
نکات تکنولوژی وب سرویس
همانطور که در ابتدا توضیح داده شد یکی از دلایل اینکه وب سرویس از دیگر تکنولوژی های موجود مجزا شده است استفاده از XML و بعضی استاندارد های تکنیکی دیگر مانند SOAP، WSDL و UDDI است. این تکنولوژی ها زمینه ارتباط بین برنامه ها را ایجاد می کنند به شکلی که مستقل از زبان برنامه نویسی، سیستم عامل و سخت افزار است. SOAPیک مکانیزم ارتباطی را بین نرم افزار و وب سرویس ایجاد می کند. WSDLیک روش یکتا برای توصیف وب سرویس ایجاد می کند و UDDIیک دایرکتوری قابل جستجو برای وب سرویس می سازد. وقتی اینها با هم در یک جا جمع می شوند این تکنولوژی ها به برنامه نویس اجازه می دهد که برنامه های خود را به عنوان سرویس آماده کرده و بر روی اینترنت قرار دهد.
XMLیا eXtensible Markup Language
XMLیک تکنولوژی است که به شکل گسترده از آن پشتیبانی می شود، همچنین این تکنولوژی Open است به این معنی که متعلق به شرکت خاصی نیست. اولین بار در کنسرسیوم WWWیا W3C در سال ۱۹۹۶ برای ساده کردن انتقال دیتا ایجاد شده است. با گسترده شدن استفاده از وب در دهه ۹۰ کم کم محدودیت های HTML مشخص شد. ضعف HTML در توسعه پذیری (قابلیت اضافه و کم کردن خواص) و ضعف آن در توصیف دیتاهایی که درون خود نگهداری می کند برنامه نویسان را از آن ناامید کرد. همچنین مبهم بودن تعاریف آن باعث شد از توسعه یافتن باز بماند. در پاسخ به این اشکالات W3Cیک سری امکانات را در جهت توسعه HTML به آن افزود که امکان تغییر ساختار متنهای HTML مهم ترین آن است. این امکان را CSSیا Cascade Style Sheet می نامند.
این توسعه تنها یک راه موقتی بود. باید یک روش استاندارد شده، توسعه پذیر و دارای ساختار قوی ایجاد می شد. در نتیجه W3C استاندارد XML را ساخت. XML دارای قدرت و توسعه پذیری SGMLیا Standard Generalized Markup Language و سادگی که در ارتباط در وب به آن نیاز دارد است.
استقلال اطلاعات یا جدا بودن محتوا از ظاهر یک مشخصه برای XML به حساب می آید. متنهای XML فقط یک دیتا را توصیف می کنند و برنامه ای که XML برای آن قابل درک است بدون توجه به زبان و سیستم عامل قادر است به اطلاعات درون فایل XML هر گونه شکلی که مایل است بدهد. متنهای XML حاوی دیتا هستند بدون شکل خاص، بنابراین برنامه ای که از آن می خواهد استفاده کند باید بداند که چگونه می خواهد آن اطلاعات را نمایش دهد. بنابراین نحوه نمایش یک فایل XML در یک PC با PDA و تلفن همراه می تواند متفاوت باشد.
وقتی یک برنامه با متن XML مواجه می شود باید مطمئن باشد که آن متن حاوی دیتای مورد نظر خود است. این اطمینان توسط برنامه هایی با نام XML Parser حاصل می شود. تجزیه کننده ها دستورات متن XML را بررسی می کنند. همچنین آنها به برنامه کمک می کنند تا متن های XML را تفسیر کند. به صورت اختیاری هر متن XML می تواند به متن دیگری اشاره کند که حاوی ساختار فایل XML اصلی باشد. به آن متن XML دوم DTDیا Document Type Definition گفته می شود.
وقتی فایل XML به DTD اشاره می کند برنامه تجزیه کننده فایل اصلی را با DTD بررسی می کند که آیا به همان ساختاری که در DTD توصیف شده شکل گرفته است یا خیر. اگر یک تجزیه کننده XML بتواند یک متن را به درستی پردازش کند متن XML نیز به شکل صحیحی فرمت شده است.
وقتی که اکثر نرم افزارها امکانات وبی خود را افزایش دادند این طور به نظر می رسد که XML به عنوان یک تکنولوژی جهانی برای فرستادن اطلاعات بین برنامه ها انتخاب شود. تمامی برنامه هایی که از XML استفاده می کنند قادر خواهند بود که XML ِ همدیگر را بفهمند. این سطح بالای تطابق بین برنامه ها باعث می شود که XMLیک تکنولوژی مناسب برای وب سرویس باشد. چون بدون اینکه احتیاج به سیستم عامل و سخت افزار یکسان باشد می تواند اطلاعات را جابجا کند.
SOAPیا Simple Object Access Protocol
SOAPیکی از عمومی ترین استاندارد هایی است که در وب سرویس ها استفاده می شود. طبق شواهد اولین بار توسط DeveloperMentor، شرکت UserLand و مایکروسافت در سال ۱۹۹۸ ساخته شده و نسخه اول آن در سال ۱۹۹۹ ارایه شده است. آخرین نسخه SOAP، نسخه 1.2 بود که در دسامبر سال ۲۰۰۱ در W3C ارایه شد. نسخه 1.2 نشان دهنده کار زیاد بر روی آن و نمایانگر اشتیاق زیاد صنعت IT برای استفاده از SOAP و وب سرویس است.
هدف اصلی SOAP ایجاد روشی جهت فرستادن دیتا بین سیستم هایی است که بر روی شبکه پخش شده اند. وقتی یک برنامه شروع به ارتباط با وب سرویس می کند، پیغام های SOAP وسیله ای برای ارتباط و انتقال دیتا بین آن دو هستند. یک پیغام SOAP به وب سرویس فرستاده می شود و یک تابع یا سابروتین را در آن به اجرا در می آورد به این معنی که این پیغام از وب سرویس تقاضای انجام کاری را دارد. وب سرویس نیز از محتوای پیغام SOAP استفاده کرده و عملیات خود را آغاز می کند. در انتها نیز نتایج را با یک پیغام SOAP دیگر به برنامه اصلی می فرستد.
به عنوان یک پروتکل مبتنی بر XML، پروتکل SOAP تشکیل شده از یک سری الگوهای XMLی است. این الگوها شکل پیغام های XML را که بر روی شبکه منتقل می شود را مشخص می کند. مانند نوع دیتاها و اطلاعاتی که برای طرف مقابل تفسیر کردن متن را آسان کند. در اصل SOAP برای انتقال دیتا بر روی اینترنت و از طریق پروتکل HTTP طراحی شده است ولی از آن در دیگر مدلها مانند LAN نیز می توان استفاده کرد. وقتی که وب سرویس ها از HTTP استفاده می کنند به راحتی می توانند از Firewall عبور کنند.
یک پیغام SOAP از سه بخش مهم تشکیل شده است: پوشش یا Envelope،Header، بدنه یا Body. قسمت پوشش برای بسته بندی کردن کل پیغام به کار می رود. این بخش محتوای پیغام را توصیف و گیرنده آن را مشخص می کند. بخش بعدی پیغام های SOAP، Header آن است که یک بخش اختیاری می باشد و مطالبی مانند امنیت و مسیریابی را توضیح می دهد. بدنه پیغام SOAP بخشی است که دیتاهای مورد نظر در آن جای می گیرند. دیتاها بر مبنای XML هستند و از یک مدل خاص که الگوها (Schemas) آن را توضیح می دهند تبعیت می کنند. این الگو ها به گیرنده کمک می کنند تا متن را به درستی تفسیر کند. پیغام های SOAP توسط سرورهای SOAP گرفته و تفسیر می شود تا در نتیجه آن، وب سرویس ها فعال شوند و کار خود را انجام دهند.
برای اینکه از SOAP در وب سرویس استفاده نکنیم از تعداد زیادی پروتکل باید استفاده شود. برای مثال XML-RPC تکنولوژی قدیمی تری بود که همین امکانات را ایجاد می کرد. به هر حال، خیلی از سازندگان بزرگ نرم افزار SOAP را بر تکنولوژی های دیگر ترجیح دادند. دلایل زیادی برای انتخاب SOAP وجود دارد که خیلی از آنها درباره پروتکل آن است که فراتر از این متن می باشد. سه برتری مهم SOAP نسبت به تکنولوژی های دیگر عبارتند از قابلیت توسعه، سادگی و قابلیت عملکرد داخلی.
پیغام های SOAP معمولا ً کدهای زیادی ندارند و برای فرستادن و گرفتن آن به نرم افزارهای پیچیده نیاز نیست. SOAP این امکان را به برنامه نویس می دهد تا بنا به نیاز خود آن را تغییر دهد. در آخر بدلیل اینکه SOAP از XML استفاده می کند می تواند بوسیله HTTP اطلاعات را انتقال بدهد بدون اینکه زبان برنامه نویسی، سیستم عامل و سخت افزار برای آن مهم باشد.
WSDLیا Web Services Description Language
استاندارد دیگری که نقش اساسی در وب سرویس بازی می کند WSDL است. همانطور که قبلا ً اشاره کردیم یکی از خواص وب سرویس ها توصیف خود آنهاست به این معنی که وب سرویس دارای اطلاعاتی است که نحوه استفاده از آن را توضیح می دهد. این توضیحات در WSDL نوشته می شود، متنی به XML که به برنامه ها می گوید این وب سرویس چه اطلاعاتی لازم دارد و چه اطلاعاتی را بر می گرداند.
وقتی که سازندگان نرم افزار برای اولین بار SOAP و دیگر تکنولوژی های وب سرویس را ساختند دریافتند که برنامه ها قبل از اینکه شروع به استفاده از یک وب سرویس بکنند باید اطلاعاتی درباره آن را داشته باشند. اما هر کدام از آن سازندگان برای خودشان روشی برای ایجاد این توضیحات ابداع کردند و باعث شد که وب سرویس ها با هم هماهنگ نباشد. وقتی IBM و مایکروسافت تصمیم گرفتند تا استاندارد های خود را یکسان کنند WSDL بوجود آمد. در ماه مارس سال ۲۰۰۱ مایکروسافت، IBM و Ariba نسخه 1.1 را به W3C ارائه کردند. گروهی از W3C بر روی این استاندارد کار کردند و آن را پذیرفتند. هم اکنون این تکنولوژی در دست ساخت است و هنوز کامل نشده. ولی هم اکنون اکثر سازندگان وب سرویس از آن استفاده می کنند.
هر وب سرویسی که بر روی اینترنت قرار می گیرد دارای یک فایل WSDL است که مشخصات، مکان و نحوه استفاده از وب سرویس را توضیح می دهد. یک فایل WSDL نوع پیغام هایی که وب سرویس می فرستد و می گیرد را توضیح می دهد مانند پارامترهایی که برنامه صدا زننده برای کار با وب سرویس باید به آن بفرستد. در تئوری یک برنامه در وب برای یافتن وب سرویس مورد نظر خود از روی توضیحات WSDL ها جستجو می کند. در WSDL اطلاعات مربوط به چگونگی ارتباط با وب سرویس بر روی HTTPیا هر پروتکل دیگر نیز وجود دارد.
این مهم است که بدانیم WSDL برای برنامه ها طراحی شده است نه برای خواندن آن توسط انسان. شکل فایلهای WSDL پیچیده به نظر می آید ولی کامپیوترها می توانند آن را بخوانند و تجزیه و تحلیل بکند. خیلی از نرم افزارهایی که وب سرویس می سازند فایل WSDL مورد نیاز وب سرویس را نیز تولید می کنند بنابراین وقتی برنامه نویس وب سرویس خود را ساخت به شکل خودکار WSDL مورد نیاز با آن نیز ساخته می شود و احتیاجی به آموزش دستورات WSDL برای ساختن و استفاده از وب سرویس نیست.
UDDIیا Universal Description , Discovery and Integration
سومین استاندارد اصلی وب سرویس ها، یعنی UDDI، به شرکتها و برنامه نویسان اجازه می دهد تا وب سرویس های خود را بر روی اینترنت معرفی کنند. این استاندارد در اصل بوسیله مایکروسافت، IBM و Ariba و پنجاه شرکت بزرگ دیگر ساخته شده است. با استفاده از UDDI شرکتها می توانند اطلاعات خود را در اختیار شرکت های دیگر قرار بدهند و مدل B2B ایجاد کنند. همان طور که از نام آن مشخص است شرکت ها می توانند وب سرویس خود را معرفی کنند، با وب سرویس دیگران آشنا شوند و از آن در سیستم های خود استفاده کنند. این استاندارد جدیدی است و در سال ۲۰۰۰ ساخته شده است و کنسرسیومی از شرکتهای صنعتی در حال کار بر روی آن هستند. نسخه دوم UDDI در ماه ژوئن سال ۲۰۰۱ ارائه شد و نسخه سوم آن در دست ساخت است.
UDDIیک متن مبتنی بر XML را تعریف می کند که در آن شرکت ها توضیحاتی درباره چگونگی کار وب سرویس شرکتشان و امکانات خود می دهند. برای تعریف این اطلاعات از شکل خاصی که در UDDI توضیح داده شده استفاده می شود. شرکت ها می توانند این اطلاعات را در UDDI شرکت خود نگهداری کنند و تنها به شرکت های مورد نظرشان اجازه دستیابی به آنها را بدهند یا آنها را در مکان عمومی و در اینترنت قرار دهند.
بزرگترین و مهمترین پایگاه UDDI پایگاه UDDI Business Registryیا UBR نام دارد و توسط کمیته UDDI طراحی و اجرا شده است. اطلاعات این پایگاه در چهار نقطه نگهداری می شود: مایکروسافت، IBM، SAP و HP. اطلاعاتی که در یکی از چهار پایگاه تغییر کند در سه تای دیگر نیز اعمال می شود.
اطلاعات درون این پایگاه ها شبیه دفترچه تلفن است. White Pages که در آنها اطلاعات تماس شرکت ها و توضیحات متنی آنهاست، Yellow Pages حاوی اطلاعات طبقه بندی شده شرکتها و اطلاعات درباره توانایی های الکترونیکی آنها می باشد، Green Pages، حاوی اطلاعات تکنیکی درباره سرویس های آنها و نحوه پردازش اطلاعات شرکت آنها می باشد.
اطلاعات تجاری و سرویس های شرکت ها کاملا ً طبقه بندی شده است و اجازه می دهد که به راحتی در آنها جستجو کرد. سپس متخصصان IT می توانند از این اطلاعات استفاده کرده و شرکت ها را برای خدمات بهتر به هم متصل کنند. با این شرح UDDI امکان پیاده سازی مدل B2B را ایجاد می کند و شرکتها می توانند از سرویس های یکدیگر استفاده کنند.
شرکت هایی که به UDDI علاقه نشان داده اند قدرتمند هستند و خیلی از آنها از وب سرویس و استانداردهای آن در محصولات خود استفاده می کنند. NTT Communications of Tokyoیکی از شرکت هایی است که در حال اضافه کردن توضیحاتی به ساختار UDDI است. در هر حال حاضر شرکت ها هنوز کمی درباره وارد کردن خود در پایگاه های عمومی محتاط هستند. این چیز عجیبی نیست. شرکتها ابتدا این امکانات را فقط برای شرکای خود ایجاد می کنند. شرکتهای بزرگ نیز برای مدیریت بر سرویس های خود و اشتراک آنها بین قسمت های مختلف از این استاندارد استفاده می کنند. وقتی این استاندارد به حد بلوغ خود برسد و کاربران با آن احساس راحتی بکنند استفاده از آن نیز در مکان های عمومی فراگیر خواهد بود.
این تغییر رویه برای شرکت های بزرگی که B2B را به روش های قدیمی اجرا کرده بودند مشکل است. بعضی نیز اشکال امنیتی بر این روش می گیرند و مایل نیستند اطلاعاتشان را بدهند. اما با گذشت زمان و کامل شدن این تکنولوژی و درک لزوم استفاده از آن شرکت ها چاره ای جز استفاده از آن ندارند.
هدف اين مقاله، بهبود درك فرآيندهايي است كه بدان طريق فراهمآوري دانش، ابزارهاي فني، و عوامل سازماني ميتوانند به توسعه سازمان از جهت گسترش دانش به عنوان يك سلاح رقابتي نظاممند كمك كنند. اين مقاله، روابط بين تكنولوژي و ارزشهاي انساني را بررسي ميكند، زيرا اين روابط ابزارهاي ضروري فرايند مديريت دانش ميباشند.
با توجه به اينكه مديريت دانش به عوامل هوشمند، تكنولوژي اطلاعات، و سيستمهاي حمايت از تصميمات استراتژيك ارتباط دارد، درمييابيم كه هدف آن ارائه بينش مؤثري درخصوص كارآيي مديريت دانش ميباشد. در اين مقاله، يك مدل مفهومي از كارايي مديريت دانش در سازمانهايي كه با تركيبي از نقش عوامل هوشمند و منابع سيستمهاي هوشمند حمايت ميشوند، ارائه ميشود. اين مدل به دو بخش تقسيم ميگردد:
1. بخش ابزارهاي فني براي تعيين مشخصات منابع سيستمهاي هوشمند.
2. بخش عوامل هوشمند كه وظيفه آنها تمركز بر نقششان در عملكرد سازماني ميباشد.
عوامل عمده، مورد بحث قرار گرفته و براي پژوهشهاي آينده پيشنهاداتي ارائه ميگردد.
دانش، دارايي واقعي سازماني است كه براساس اصول بازار آزاد فعاليت ميكند و بر يكپارچگي در بخشها و اصول خود تأكيد دارد. چون مديريت دانش1 با ابزارهاي فني و ارزشهاي انساني چندگانه سر و كار دارد ميتواند نشان دهد كه چگونه سازمانهاي آموزشي، سازمانهاي هوشمند، و اصولاً مديريت سازماني ميتوانند فرآيندهاي خود را از طريق استفاده از يك رهيافت «دانشمدار» مجدداً طراحي نمايند. عوامل هوشمند (ارزشهاي انساني) و ابزارهاي فني قادر هستند مبنايي براي كارآيي بلندمدت سازمانيِ دستگاههايي كه ميخواهند مديريت دانش را نهادينه سازند، فراهم كنند. مديريت دانش بصورت روزافزون سودمندتر ميگردد، زيرا مديريت ارزش، سيستمهاي هوشمند و عوامل هوشمند را مدنظر قرار ميدهد (ولدريج و جنين، 1995).
در خلال دهه گذشته، اين آگاهي روزافزون حاصل گرديده كه سازمانها بايد سرمايه معنوي و ابزارهاي فني خود را كه در قلمرو اطلاعات قرار دارند به درستي مديريت نمايند، يعني اينكه افراد و سيستمهاي اطلاعاتي، به صورت كارا، به كار گرفته شوند. بر طبق بعضي از اظهارنظرها (استوارت، 1997؛ ويگ، 1997)، مديريت دانش به عنوان يك متدولوژي براي توليد، حفظ، و بهرهبرداري از تمام امكانات مجموعه عظيمي از دانش است كه هر سازماني در فعاليتهاي روزانه خود از آنها سود ميجويد. ديدگاه ديگري وجود دارد كه مديريت دانش را به عنوان مجموعهاي از فرآيندها توصيف ميكند كه از توليد، توزيع، و بهرهبرداري از دانش بين عوامل مرتبط هوشمند و ابزارهاي فني، چون تكنولوژي اطلاعات2 و سيستمهاي حمايت از تصميمگيري3، حمايت مينمايد (ليبوتيس و ولكاكس، 1997). بعضي سازمانها، علاقه زيادي به اجراي فرايندها و فنون مديريت دانش نشان ميدهند و حتي شروع به گزينش مديريت دانش به عنوان بخشي از استراتژي حرفه خود كردهاند. با توجه به نياز به افزودن علاقه مديران، اين مقاله معتقد است كه مجموعهاي از عوامل به نحو چشمگيري براي تبيين رابطه بين كارايي مديريت دانش، عوامل هوشمند، و منابع فني سودمند ميباشند. بايد بر روابط عملياتي تأكيد گردد، زيرا باعث تقويت مديريت دانش ميگردد. اين مقاله سعي دارد كه مدل مفهومي براي كارايي مديريت دانش و يك چارچوب براي نقشهاي عوامل هوشمند و ابزارهاي فني در مدل مفهومي مديريت دانش، ارائه دهد. در نهايت بعضي از نقطه نظرات و مسائل مديريتي نيز ارائه خواهد شد.
ارتقاي دانش از طريق ابزارهاي فني
ابزارهاي متنوعي وجود دارند كه ميتوان از آنها براي ايجاد ارتباطات آموزشي يا يادگيري، مدلهاي توصيفي، و همچنين كنترل مديريت دانش استفاده كنيم. ابزارهاي يادگيري جديدي در حال ظهور هستند كه ابعاد فني بر قابليتهاي فكري انسان ارائه ميكنند، به اين معني كه مكانيسمي براي ايجاد سيستمهاي پايدار مديريت دانش ارائه ميكنند. با اين ابزارهاي جديد، بخشي از دانش ميتواند در يك برنامه نرمافزاري تجسم پيدا نموده و براي عوامل هوشمندي كه در قسمتهاي مختلف سازمان قرار دارند، دسترسپذير گردند. ايجاد چنين سيستمي مستلزم آن است كه دانش دسترسپذير، قابل درك و همچنين قابل ذخيره توسط افراد هوشمند باشد. در سالهاي گذشته پيشرفتهاي مهمي در تكنولوژي اطلاعات رخ داده است كه قابليتهاي جديدي براي فرايند مديريت دانش داشتهاند. به عنوان مثال، واسطههاي پيشرفته كامپيوتري، ظرفيت بيشتر ذخيره، پيشرفت در رهيافتهاي مهندسي دانش، سيستمهاي تقويت تصميمگيري و سيستمهاي حمايت از تصميمگيريهايي كه به وسيله كامپيوتر حمايت ميگردند كمكهاي سودمندي نمودهاند. ظهور سيستمهاي حمايت عملكرد4 يكي از مهمترين اين رهاوردها ميباشد (گري، 1991).
تعداد زياد كامپيوترهاي شخصي و شبكههاي ارتباطي به سازمانها اين اجازه را داده كه دانش جديد را به دست آورده و يا حفظ نموده و آن را در راستاي نيل به موقعيتهاي رقابتي برتر مورد استفاده قرار دهند (حلال و اسميت، 1998؛ تاپ اسكاپ، 1996).
با استفاده از يك شبكه كامپيوتري، حتي مديراني كه در نقاط مختلف جغرافيايي قرار دارند، اما داراي اهداف مشترك هستند، ميتوانند ضمن تبادل افكار، از تلاشهاي مبتكرانه يكديگر سود برده و يا آنها را با هم درآميزند، و اين فرايندي است كه سدهاي مكاني و زماني را شكسته است. اين شبكه كه شامل سيستمهاي دانش و عوامل هوشمند و كامپيوتر ميباشد، با كمك همديگر ميتوانند به اشاعه داده، اطلاعات، و دانش كمك نمايند. در قسمت بعدي، تكنولوژي اطلاعات و سيستمهاي حمايت از تصميمات استراتژيك5 به عنوان ابزار فني عمده مورد بحث قرار خواهند گرفت.
تكنولوژي اطلاعات
الگوهاي كار مديريتي با رواج تكنولوژيهاي ارتباطي جديد تحت تأثير قرار گرفتند و قدرت دانش، امروزه، اساساً به عنوان يك دارايي سازماني محسوب ميگردد. تكنولوژيهاي اطلاعاتي و ارتباطي ذاتاً مكانيسمهايي قدرتمند (توانمند) در انتقال اطلاعات هستند و اين امر باعث ميگردد كه راههاي بهدست آوردن دانش ممكن گردد. تكنولوژي اطلاعات تأثير بسيار زيادي در توسعه صنعتي داشته است. به عنوان مثال، تكنولوژي اطلاعات مسئول اتوماسيون وظايف معمولي و هماهنگي فعاليتهاي زيادي از طريق ارتباطات بهتر ميباشد. در بسياري از سازمانها ضروري است كه سيستمهاي كامپيوتري جامع، بانكهاي اطلاعاتي مرتبط، و كاربردهاي آنها را براي تحليل و فهم فرايندهاي اصلي تجاري آنها مدنظر قرار دهيم. سيستمهاي كامپيوتري اساساً در فعاليتهاي انساني مشاركت ميكنند و به صورت خودكار، فرايندهاي متنوعي را تحت كنترل دارند. اصطلاحات مندرج در اين سيستمها، همچنين براي اندازهگيري و نظارت براي كسب اطمينان از حصول به كيفيت بهتر و كنترل هزينه، سودمند ميباشند. در حقيقت، تكنولوژي اطلاعات به طور روزافزون با تمام انواع ماشينآلات توليدي و با عملكردهاي اداري از طريق سيستمهاي پردازش دادهها مرتبط ميباشد و تمام اين سيستمها با تجهيزات انتقال دادهها به هم وصل هستند. به عنوان مثال، در حوزه حسابداري هزينه، استفاده از كامپيوتر، دانش بهتري درخصوص عوامل مؤثر بر مصرف مواد اوليه به دست ميدهد، و دستورالعملهاي جديد براي مديريت توليد ميتواند ارائه گردد. به ويژه، به نظر ميرسد كه بعضي از سازمانها به طور مناسبي از پتانسيلهاي گسترده تكنولوژي اطلاعات بهرهبرداري كردهاند، و اين ناشي از رويكرد سيستمها به فرايند و طراحي محصول ميباشد. به علاوه امكان استفاده از مزاياي مديريتي بهتر از جريان روبه افزايش افقي اطلاعات در داخل و همچنين بين تهيهكنندگان و مشتريان ميسر شده است. امروزه، تكنولوژي اطلاعات براي كنترل گردآوري دانش وتوسعه آن به كار ميرود. تكنولوژي اطلاعات، نشر و تمركز دانش را امكانپذير ساخته و مديران سطوح بالا را قادر ساخته كه اطلاعات را با سرعت و دقت بيشتري به دست آورند، و از سوي ديگر همچنين به مديران سطوح مياني امكان داده تا آگاهتر باشند و تصميماتي بهنگام اتخاذ نمايند. زيرساختهاي موجود تكنولوژي اطلاعات از معماري مديريت دانش حمايت مينمايند. در حقيقت زيرساختهاي تكنولوژي اطلاعات باعث ميشوند كه جمعآوري، تعريف، ذخيره، نمايهسازي، و ارتباط دادن دادهها و اشياي رقومي يا ديجيتالي براي پردازش آنها امكانپذير گردد تا اطلاعاتي با انعطاف كافي حاصل گردد و از اين اطلاعات بتوان در راستاي بهبود فعاليتها و حمايت از تصميمات مديريت به نحو مطلوبي استفاده كرد.
اين قابليتها به ما اجازه ميدهد كه بگوييم توزيع دانشِ صريح الكترونيكي در زمينه بافت سازماني و تواناييهاي آن ايفا ميشود. استفاده مؤثر از تكنولوژي اطلاعات براي انتقال يا حصول دانش اكتسابي، مستلزم وجود يك ابزار تفسيري ميباشد. هرچه عوامل هوشمند، بيشتر از دانش مشابه و تجربيات حرفهاي برخوردار گردند به همان طريق دانش با سودمندي بيشتري ميتواند از طريق كانالهاي رسانهاي الكترونيكي منتقل گردد. هنگامي كه ابزار تفسيري به اشتراك گذاشته نشود و دانش اصلي ضمني باشد، ارتباطها و تجربههاي حرفهاي به بهترين نحوي توسط روشهاي تعاملي همچون كنفرانسهاي ويدئويي و مذاكرات روي در روي حمايت ميگردند.
سيستمهاي حمايت از تصميمات استراتژيك
گراند و گني دالي در سال 1996 و راس در همان سال معتقد بودند كه اگر يك سازمان مصصم است كه نسبت به رقباي خود موقعيت استراتژيك داشته باشد، بايد توان آن را داشته باشد كه از دانش بهرهبرداري نمايد و از امكانات، بهتر از رقباي خود سود جويد. اين توان به عوامل هوشمند آن سازمان بستگي دارد و در حقيقت بايد معتقد بود كه به وضوح ممكن است بتوان استراتژي دانش و عملكرد را به گونهاي به هم مرتبط كرد كه احتمال ايجاد ارزش افزوده وجود داشته باشد. بعضي از شركتها قادرند كه ارتباطات مورد نياز را بين استراتژي و آنچه كه عوامل هوشمند آنها نياز دارند بدانند، به اشتراك بگذارند و همچنين ياد بگيرند كه آنها را در خلال اجراي استراتژي به كار ببرند. دانش ميتواند انواع مختلفي داشته باشد كه هر يك ميتواند بروز نمايد. هنگامي كه دانش اتفاقي و روشن به اشتراك گذاشته ميشود (غالباً به شكل محيط، رقبا، و تجزيه و تحليل موقعيت)، اين امر مديران را قادر ميسازد كه فرمولهكردن استراتژيها و تاكتيكهاي نيل به اهداف را هماهنگ سازند. از اوايل دهه 70، تعداد روز افزوني از مطالعات در زمينه سيستم حمايت از تصميمگيري گزارش گرديد (اِوم، 1995). اين گزارشات بيانگر نياز به زمينه منسجم و ثابتي براي سيستمهاي اطلاعاتي مديريت هستند. يك طرح مطلوب سيستم حمايت از تصميمگيري ميتواند مجموعه معمولي از عناصر اين سيستم شامل محيط، ويژگيهاي وظيفهاي، الگوهاي دسترسي، نقشها و عملكردها، و اجزاي آن را شامل شود (آنجر، 1993). به علاوه مديران مجبورند كه تصميمات خود را در محيطهاي پيچيده اتخاذ نمايند و جايگزينهاي استراتژيك پيچيده را در نظر داشته باشند. اين بدين معناست كه فعاليتهاي مديريتي نيازمند ياري سيستم حمايت از تصميمات استراتژيك ميباشند، يعني مجموعهاي از تركيب كافي از سختافزارها و نرمافزارهاي تخصصي (منزروگومس، 1991؛ مرتن، 1991).
سيستم حمايت از تصميمات استراتژيك ميتواند جزئي از مديريت دانش كارا و به گونهاي تعاوني و يكپارچه باشد. به عنوان مثال، براي استراتژي فروش و انتخاب تكنولوژيهاي جديد، طراحي سيستم حمايت از تصميمات استراتژيك بايد بر طبق نيازهاي مديريتي و مهارتهاي عوامل هوشمند صورت پذيرد. سيستم حمايت از تصميمات استراتژيك همچنين ميتواند در برنامهريزي مؤسسات كوچك مؤثر باشد (نرمن و همكاران، 1993).
دانش كسب شده به وسيله عوامل هوشمند
در يك محيط مديريتي از نظر مفهومي، عوامل هوشمند به عنوان موجوديتهايي تعريف ميشوند كه قادر هستند معناي يك وضعيت معين را درك كنند و موقعيتشناس باشند و بر طبق پارهاي از دستورالعملها و راهكارها عمل نمايند (روسل و نروي، 1995).
ساير تعاريف موجود اشاره به محيطهايي مينمايند كه در آنها ساير عوامل وجود دارند و در آنها فعل و انفعالات متقابلي رخ ميدهد (شوهان، 1997؛ ولدريج و جنين، 1995).
اين عوامل تعاملي، مالك مقدار زيادي از دانش تجارب حرفهاي و عقايدي هستند كه ميتوانند در اختيار سايرين قرار گيرند و يك مبنايي ايجاد كنند كه سرانجام منجر به دسترسي به سطوح مؤثر هماهنگي در خلال اين تعاملها گردد. تعاملهاي متقابل معنادار در محيطهاي پويا نميتوانند تنها براساس تبادل پيام صورت پذيرند، زيرا دو عامل «اختلال» و «عدم قطعيت» دخالت دارند. به منظور نيل به نتايج بهتر، ارتباط بين عوامل هوشمند بايد يك شكل تعاوني به خود بگيرد و به وسيله منابع تكنولوژي اطلاعات حمايت شود. مطالعه عوامل هوشمند، يكي از مهمترين هزينهها در درك عملكرد سازمانها گرديده است. سازمانها براي حفظ سطوح دانش خود به افراد متكي هستند. در حاليكه سيستمهاي دانش، عملكرد حرفهاي افراد را افزايش ميدهند، افراد نيز آماده ميشوند تا دانش مورد نياز سازمان را ايجاد كنند و يا آن را رواج دهند. عوامل هوشمند نقش حياتي در ايجاد مزاياي جديد و اشتراك فعالانه در نوآوريهاي منسجم ايفا ميكنند، زيرا اين امر كليد توسعه سازماني ميباشد (پرسن، 1991).
اين عوامل ميتوانند به عنوان راهحل اميدوار كنندهاي در راستاي كمك به روزآمد كردن دانشِ متناسب با سازمان مورد استفاده قرار گيرند (راسموس، 1999؛ اُلري، 1998).
مفهوم عامل هوشمند انساني بر مبناي توانايي فردي قرار دارد، يعني توانايي فردي براي عملكردن بر طبق قواعد، عقايد، و رويههاي حرفهاي در شرايط مختلف. اين مفهوم همچنين شامل آموزش، تجربه، ارزشها، و مهارتهاي اجتماعي ميشود. موفقيت سازمانها به وسيله مجموعهاي يكپارچه و منظم از قابليتها تأمين ميگردد. گردآوري دانش جديد، عوامل هوشمند را به مشاركت در تعدادي از روابط متنوع دانش و ايجاد دورنماهاي متنوعي از يك موقعيت مشابه رهنمون ميسازد. اين دورنماها ميتوانند به گسترش تعداد راهحلهاي ممكنه كمك نمايند، كه اين امر به نوبه خود كيفيت فرايند تصميمگيري را بهبود ميبخشد. دانش موجود ميتواند نقطهاي آغازين براي انجام تلاشهاي خلاقانه باشد و در نتيجه با زمينههاي جديد دانش ارتباط برقرار نمايد. اگر عوامل هوشمند بتوانند براي حل يك مشكل به پايگاههاي اطلاعاتي متعددي دسترسي داشته باشند، ميتوانند درك عميقتري درباره موقعيت به دست آورند و قادر خواهند بود كه به طور مناسبتري به فرايند تصميمگيري كمك نمايند. همچنين عوامل هوشمند منحصر به فرد، خود براي برخورد با مشكلات از فرصتها سود ميجويند. در حقيقت، اين عوامل به گونهاي ميتوانند مهيا شوند كه دادهها، اطلاعات را به صورت دانش معناداري درآورند؛ دانشي كه در دسترس همه بوده و بر استراتژيهاي رقابتي تأكيد دارند.
تحقيقات در مورد عوامل هوشمند و هماهنگي عوامل چندگانه، علاقه بيش از اندازه جوامع تجاري را برانگيخته است (لين و همكاران، 2000). بر طبق اين ديدگاه، يك سازمان را ميتوان با استفاده از معماري عوامل چندگانه هوشمند بهتر شناخت. توسعه، تجزيه و تحليل، هماهنگي، و فعل و انفعالات در بين عوامل هوشمند متعدد، امكان درك بهتر فرايند مديريت دانش را ميسر ميسازد. تعاملهاي معنادار در محيطهاي پويا، صرفاً بر مبناي مبادله پيام نميتواند صورت پذيرد و اين ناشي از اختلال و عدم قطعيت ميباشد.
براي آنكه نتايج بهتري به دست آوريم، ارتباط بين عوامل هوشمند بايد شكل تعاوني به خود گيرد و به وسيله منابع تكنولوژي اطلاعات حمايت شود. در اين راستا ميتوان از معماري عامل چندگانه براي تقويت نقش هر عامل در فرايند تصميمگيري استفاده كرد. اين معماري به ساختار هر سازمان بستگي دارد و هدف عمده هر عامل بايد تلاش براي حصول به سطح بهتري از دانش از طريق افزايش فعاليتهاي يادگيري باشد، در حاليكه ابتكار و خلاقيت بالقوه نيز اعمال ميگردد.
خلاقيت تيمي به عوامل خلاّق فردي بستگي دارد، و از جانب محققاني كه سرگرم بررسي مشكلات فاقد ساختار هستند، توجه زيادي دريافت داشته است (آماباي و همكاران، 1996).
در حقيقت تيمها ميتوانند تركيب مؤثري از عوامل هوشمند را گرد هم آورند، و مجموعه مناسبي از دانش، اطلاعات، مهارتها، و ارائه راهحلها را در خصوص مشكلات و مسائل غير قابل پيشبيني دارا باشند. كيفيت نتايج آنها به اين امر بستگي دارد كه به چه اندازه دانش افراد ميتواند در بين عوامل هوشمند جريان پيدا نمايد (فوندر اسپك و اسپيچ كِروت، 1997؛ ويك، 1995).
تلاشهاي يادگيري
يادگيري فردي، مبنايي است كه بر اساس آن مفهوم مديريت دانش بروز نمايد و فهميده شود. به طور وسيعي اين امر مورد قبول است كه افراد بايد به گونهاي فعّال در فرايندهاي چندي از يادگيري شركت نمايند تا دانش مورد نياز براي انجام وظايف خود را كسب نمايند. توسعه تواناييهاي يادگيري، مستلزم وجود افراد ماهر، مؤسسات دانش، شبكههاي دانش و اطلاعات روزآمد، و زيرساختهاي اطلاعاتي ميباشد. درك فرايند يادگيري مستلزم در نظر داشتن تمايز بين عقايد و مهارتها ميباشد (نيلسون و رومر، 1996).
اهميت تواناييهاي آموزشي براي همه سازمانها به خوبي شناخته شده است، خصوصاً براي آموزش عواملي كه در ارتباط با حفظ سرمايههاي معنوي ميباشند. اين مفهوم ميتواند براي يكپارچه كردن توان حل مشكلات و شركت فعالانه در فرايند تصميمگيري مؤثر باشد. بر طبق اين ديدگاه، سازمانها ميتوانند مكانهايي براي توسعه روابط و اداره گروههاي كاري باشند، كه در فرآيندهاي يادگيري به بهبود دانش منجر شده و به انجام بهتر سطوح عملكرد كمك ميكند.
برنامههاي آموزش و بازآموزي، ابزارهاي قدرتمندي براي انتقال دانش ميباشند، اما اين ابزارها، تنها مسيرهاي عمدة فرايند يادگيري نيستند. عوامل هوشمند به نحوي بايد آماده شوند كه اطلاعات خارجي را جمعآوري كنند، زيرا استنباطهاي بسيار مؤثري ميتواند با مشاهده رفتار رقبا، مشتريان، و فروشندگان مواد اوليه حاصل گردد. اگر توجه را برانگيزانيم و بر محيط بلافصل خود تمركز نماييم، ديدگاههاي جديدي ميتواند به دست آيد.
سازمانهايي كه در صنايع كاملاً متفاوت فعاليت دارند قادر هستند كه راهحلهاي ابتكاري پيشنهاد كنند و جريان تفكر خلاّق را تقويت نمايند. اصطلاح سازمان در حال يادگيري (بينگ، 1990)، امروزه كاربرد وسيعي دارد. براي كسب درك بهتر، سازمان بايد تلاشهاي توسعهاي خود را بر فرايندي متمركز سازد كه از آن طريق دانش و يادگيري ميتواند به نيل اين اهداف ياري رساند.
برخي از سازمانها، فرايندهاي كاري ايجاد كردهاند كه عوامل هوشمند را موظف ميكنند كه به طور دورهاي در مورد گذشته بينديشند، زيرا به اين طريق آنها براي يادگيري و عبرت از شكستهايشان، آمادهتر ميگردند.
عوامل جديد حتي ميتوانند ديدگاههاي تازهاي ارائه نمايند و از موقعيتها به عنوان فرصت سود جويند تا به تجربه دست يافته و يادگيري خود را افزايش دهند. يادگيري نقش بارزي در ساختن و تقويت سطح دانش دارد. امكانات جديد تكنولوژي اطلاعات ميتواند دانش افراد را كه منجر به عملكرد مؤثر ميگردد، بهبود بخشد. در حقيقت، تكنولوژيهايي كه در اين رابطهاي كاربر، حافظه كامپيوتر، و پايگاههاي دانش مجسّم شدهاند تكامل يافتهاند و امروزه قادر هستند كه پتانسيل فكري را افزايش دهند. در حال حاضر، جهاني شدن يادگيري و شبكههاي ابتكاري، انتقال و استفاده از دانش موجود و همچنين ايجاد دانش جديد را تسهيل ميكنند كه اين دانش جديد ميتواند به صورت مزيّت رقابتي درآيد.
فعاليتهاي تعاونيِ اشتراك دانش همچنين يك فرايند يادگيري به حساب ميآيند. اعضاي تيم ميتوانند از طريق يادگيري پيوسته از يكديگر در يك سيستم ارتقاي دانش كار كنند. براي حمايت از تلاشهاي رقابتي، مديريت بايد كانالهاي ارتباطي انعطافپذير را ايجاد نمايد تا به اشتراك دانش بينجامد. يك فعاليت ارتقاي دانش هنگامي ميتواند اجرا شود كه يك عامل هوشمند در حال جستجوي دادهها يا در جستجوي اطلاعات روزآمدي باشد كه براي تقويت دانش كنوني ضروري است. به طور طبيعي يك فعاليت ارتقاي دانش بر مبناي نيازهاي سازمان يا انگيزه فردي قرار دارد.
ماهيت پوياي يك محيط سريعاً در حال تغيير، نيازمند طرحهاي مديريتي انگيزشي براي ارتقاي سطوح ميباشد. بدون تمركز بر يادگيري فردي و يك همكاري قومي، نميتوان از فرايند مديريت دانش، يك مزيت رقابتي از كارايي مديريت دانش انتظار داشت. براي حفظ تلاشهاي مديريت دانش، سيستمهاي حمايت يادگيرياي كه اجرا ميشوند، نيازمند يكپارچهكردن فرايندهاي يادگيري بلندمدت هستند، زيرا آنها به طور پيوسته توان فردي را مستحكم ميكنند.
اين جهتگيري استراتژيك منجر به عملكرد جمعي گروهها يا نيروهاي كاري شده است، و سرانجام به عملكرد سازماني منتهي ميگردد. اين امر دليل اين موضوع است كه چرا سازمانهاي پيشرو در بعضي كشورهاي توسعهيافته، از سيستمهاي حمايت از يادگيري به عنوان جزء لاينفك تلاشهاي مديريت دانش خود سود ميجويند.
خلاقيت
معمولاً كيفيت تصميماتي كه با اتفاق نظر اخذ شده، به تعداد ايدهها و پيشنهادهايي بستگي دارد كه اعضا در خلال تعامل متقابل گروه تصميمگيري ارائه مينمايند. اين بدان معناست كه خلاقيت نقش مهمي در كارايي ارتباطات ايفا مينمايد. اين موضوع به نحوي شناخته شده است كه افرادي كه فرايند گروهي را به طور كامل درك نميكنند و همچنين احتمال رد شدن بعضي از پيشنهادات را نميتوانند بفهمند، خود گرايش به آن دارند كه تلاشهاي مبتكرانه خود را سركوب كنند و اين محدوديت موجب ميشود كه تعداد ايدههاي پيشنهادي آنها كاهش يابد. در حاليكه ساير اعضاي گروه، به رغم وجود انكار و رد قدرت خلاّقيت، خود را پويا نگهداشته و از ارائه پيشنهادات دست برنميدارند. توان افراد براي ايجاد و انتقال دانش داراي توان بالقوه، كمك به كار گروهي بوده و موضوع مهمي براي حمايت از همكاري متقابل است؛ در شرايطي كه ما يا سازمان به ديدگاههاي جديدي نيازمنديم.
تفاوتهاي موجود در توانايي، خلاقيت، سطح دانش، و ويژگيهاي شخصي در بين عوامل هوشمند، احتمالاً بر فرايند مديريت دانش تأثير ميگذارند. فرايند خلق با يادگيري مهارتهاي اساسي شروع ميشود، و به نيروهاي دروني و هدايت آشكار بستگي دارد. به علاوه، اين موضوع نيازمند يك زمينه مثبت سازماني است (اولدهم و كامنيكس، 1996).
يك مجموعة به دقت تعريف شده از اهداف و انگيزهها، ميتواند توان ايجاد دانش جديد را تسهيل كرده و به پيش براند، زيرا اين نيروي خلاقيت است كه انتقال يك شكل از دانش را به شكل بعدي ممكن ميسازد (كاو، 1996).
فعاليت ايجاد دانش بر مبناي چگونگي بيان مشكل قرار دارد كه بايد بر حسب ابزارها و تكنيكهاي تكنولوژي اطلاعات با آن برخورد نمود. هر موقعي كه افراد دادههاي جديدي به دست ميآورند و يا تجارب بيشتر و اطلاعات جديدي كسب ميكنند، احتمال آنكه دانش جديدي ايجاد كنند بيشتر ميشود (سناوشايي، 1999). براي نمونه، هنگام طراحي يك سيستم چندرسانهاي و يا نرمافزار جديد، طراحان و كاربران ميتوانند ديدگاههاي مختلف فردي را در هم ادغام كنند و يك و يا چند راهحل و انواع نرمافزار را توليد نمايند كه با نيازمنديهاي سازماني همخواني داشته باشد. اين ساختار بدين معناست كه ساير افراد در خلال يك فرايند مديريت دانش ميتوانند دانش را به طور متناوب پالايش نمايند. در اين معنا هدف ساختار سازمان، حمايت از خلاقيت و برقراري روابط نزديك عاملان هوشمند است. مديران سطح بالا به كمك نظام مديريت اطلاعات، كنترل دقيقي را اعمال ميكنند.
كارايي مديريت دانش
حوزه رقابت، سازمانها را مجبور ميسازد كه با نياز به كارايي روبه رو شوند و آن را تشويق كنند، از مديريت دانش براي ارتقاي عوامل هوشمند استفاده كنند، و همچنين آنها را قادر ميسازد كه از امكانات و ابزارهاي فني استفاده بيشتري نمايند. سازمان ميتواند بعضي از داراييهاي غيرمحسوس خود را اندازهگيري نمايد و از نسبتهاي غيرمالي و يا شاخصهايي براي اندازهگيري كارايي مديريت سود جويد. بسته به مهمترين فرايندهاي توليدكننده ارزش، هر سازماني مجبور است كه اين داراييها را انتخاب نمايد تا مبنايي براي مقياس داشته باشد و همچنين شاخصهاي سودمندي داشته باشد. اندازهگيري داراييهاي غيرمحسوس كار آساني نيست، زيرا نه تكنيكهاي ويژهاي وجود دارد و نه معيارهاي ارزيابي.
به علاوه مديريت نيازمند به دست آوردن صلاحيتها يا كيفيتهاست تا سيستمهاي اندازهگيري را ايجاد و خصوصياتِ مشكلات موجود را در قلمرو مسائل نامحسوس بشناسد. بر طبق خصوصيات جاري، اقتصاد دانشِ در حال بروز بايد به حساب آورده شود. به عنوان مثال، بعضي از سازمانها مثل شركتهاي تكنولوژي پيشرفته و شركتهاي خدمات حرفهاي از قبل در حال تجربه تأثيرات اقتصاد دانش هستند. مديريت دانش مستقيماً به قدرت رقابتي دانش يك سازمان مربوط است و در حقيقت دانش موجود ميتواند با آنچه يك سازمان بايد براي اجراي استراتژي خود بداند، مقايسه شود و نياز به كارايي سازماني، استفاده از توسعه دانش فراگير را براي نيل به سطح قابل قبولي از فرايند مديريت دانش برميانگيزاند.
مزاياي ناشي از مديريت دانش، بستگي به نوع كاربرد دانش دارد، به عنوان مثال، به علت فعل و انفعالات متقابل پايين دانش از قبل آماده شده، انتشارات الكترونيك (مثل تكست بوكسها و سرفصل و دروس الكترونيك) ميتوانند راه مؤثري در صرفهجويي هزينه يا افزايش كارايي باشند.
از سوي ديگر، كاربردهايي كه خاصيت واكنش بيشتري دارند، حمايت براي حل مشكلات ايجاد ميكنند. همچنين، براي ايجاد خلاقيت و محصولات جديد، مديريت بايد بين كارايي مديريت دانش، تعهد عمليات هوشمند، و عملكرد ابزارهاي فني يك تعادل پايدار برقرار نمايد. يك تركيب متناسب از منابع هوشمند ميتواند به مديران كمك كند تا مشكلات را بهتر پيشبيني نموده و تلاشهاي ابتكاري را هدايت نمايند و به كارايي بيشتر مديريت دانش ياري رسانند، ضمن آنكه بر دسترسي به اهداف سازماني تمركز داشته باشند. بر مبناي مجموعهاي از ابزارهاي فني سيستم حمايت از تصميمات استراتژيك (كار گروهي و واسطهها، عوامل يكپارچهكننده سيستم، و نرمافزار و سختافزار)، سازمانها ميتوانند تلاش نمايند كه يك رهيافت جديدي براي نيل به سطوح بالاتر، تصميمات استراتژيك يكپارچه، كارايي سازماني، و عملكرد مديريت دست يابند.
تصميمات استراتژيك
فرايند تصميمگيري مديريتي داراي ماهيت پوياست كه منعكس كننده همافزايي موجود است كه ميتواند در خلال يك فرايند به وقوع بپيوندد. اين همافزايي ميتواند در شرايطي كه مديران مجبور هستند تصميمات استراتژيك اتخاذ نمايند، نقش مهمي داشته باشد، زيرا ميتواند پايه موفقيت سازماني باشد (هاريسون، 1996).
مديريت دانش ميتواند به دقت براي تعريف يك مشكل تصميمگيري مورد استفاده قرارگيرد، عناصر تصميمگيري را معين نمايد، و آنها را به صورت كلي درآورد و اين ميتواند به عنوان مثال ناشي از نياز سازمان به حل مشكلات پيچيدهاي باشد كه زائيده اهداف متناقض است. در يك موقعيت تصميمگيري ساختارمند، مديريت دانش ميتواند براي اكتشاف تعامليِ مجموعهاي از اهداف با گزينههاي استراتژيك، به قدر كافي مؤثر باشد.
يك چنين تحليل اكتشافي ميتواند منجر به درك عميقتري از موقعيت تصميمگيري گردد. بعضي اوقات مديران گزينههاي استراتژيك خود را بر مبناي اطلاعات ناقص و سطح بالايي از عدم قطعيت، فرمولبندي ميكنند، زيرا آنها از تمام مزاياي يك سيستم هوشمند استفاده نميكنند. در اين شرايط سيستم حمايت از تصميمات استراتژيك ميتواند نقش مهمي ايفا كند. تجزيه و تحليل فرمولبندي استراتژي براي درك نقش حساس مديريت دانش ضروري است.
درهنگام اتخاذ تصميمات استراتژيك، اين نكته را كه سازمان يك موجوديت نظاممند ميباشد به رسميت ميشناسند، زيرا تأثير اين تصميمات در تمام قسمتهاي عملكردي احساس ميگردد. به علاوه، پيشبيني خصوصيات محيطي آينده و ارزيابي تهديدها و فرصتهاي موجود در آن ضروري است. بسياري از سازمانها نميدانند كه چگونه از برتريهاي رقابتي، منابع، دانش، تكنولوژي، و عوامل هوشمند استفاده كنند. مديران مجبورند كه زمينه رو به رشد مديريت دانش را درك نمايند و بر سيستمهاي مبتني بر دانش و استفاده رقابتي آنها تأكيد نمايند. اين چالش كه سازمانهاي مدرن با آن روبهرو هستند خواهد توانست دانش پراكنده عوامل هوشمند آنها را كه به صورت سيستمهاي مجازي كار ميكنند، به مخزن ساختارمندي از دانش تبديل نمايد. (ون در اسپيك و اسپيچ كرور، 1997).
بعضي از سازمانها از سيستمهايي استفاده ميكنند كه مقصود آنها حصول به اطلاعات ضروري، و ذخيره آنها در پايگاهها، و اجازه دادن به عوامل هوشمند براي استفاده از آنها ميباشد، و اينگونه، فرايند تصميمگيري را ميتوان به بهترين نقش ارتقا بخشيد. تحقيقات آينده درباره ارتباط بين مديريت استراتژي و تكنولوژي اطلاعات بايد به دقت ارزيابي استفاده از مديريت دانش و سيستم حمايت از تصميمگيري را، به عنوان يك تلاش متداول براي حمايت از تصميمات استراتژيك، به طور مناسب بررسي كند.
كارايي سازماني
تصميمگيري در مورد ارزش علم و يادگيري ميتواند مؤثرترين رهيافت براي بهبود پاية رقابتآميز استوار و متداول در سازمانهاي تجاري باشد. اغلب، كارايي مديريت به وسيله توانايي موفقيتآميز سازمانها براي ادغام دستاوردهايشان در صنايعي كه اداره ميكنند، اثبات ميشود. كارايي سازماني نميتواند وجود داشته باشد، مگر اينكه عوامل هوشمند قادر به انجام وظايف، مرتبط با عملكردشان باشند. اگر سازمانها از اثربخشي دانش خود محافظت كنند، قادر به درك نيازمنديهاي دانش و نيازمنديهاي استراتژيكشان ميشوند و ميتوانند يك استراتژي دانش متناسب با استراتژي جهاني طرحريزي كنند.
خلق مؤثر دانش، اشاعه دانش، و استفاده فزاينده از دانش نيازمند يك فرهنگ سازماني است كه به يادگيري، كار گروهي، اشاعه نوآوري و دانش ارزش بدهد. مديران ميتوانند طرحهاي تشويقكنندهاي براي اينكه عوامل هوشمندشان به نقشهاي مبني بر دانش، فعاليتهاي مبني بر دانش، و فرايندهاي مبني بر دانش بپردازند، طرحريزي كنند (زاك و مك كِني، 1995)
سازمانها ميتوانند منافع خاص خودش را به تناسب عملكردشان از مديريت دانش استخراج كنند. اين اتخاذ جهتيابي، نيازمند برنامهريزي مرتبطي متشكل از ابزارهاي فني سازماني، عوامل هوشمند، نيازمنديهاي پردازش دانش، و استراتژي مديريت دانش است. در اين پايگاه، ارزيابي كارايي سازماني اساساً وابسته به سازمان است. مديريت دانش در اينكه چگونه عرضه جهانياش را با نيازهاي شناسايي شده از بازار جهاني به خوبي منطبق نمايد، چارچوبي براي راهنمايي تلاشهاي عمده به وجود ميآورد (جانسون و اِس چولز، 1999).
عملكرد مديريت
تحليل سازماني، اغلب با يك تحليل هدايت شونده به وسيله هدف آغاز ميگردد. بررسي سطوح عملكرد ميتواند به مديران در تعيين اينكه آيا يك استراتژي بايد نقطه قوت سازماني را تجديدنظر يا تغيير يا شناسايي كند، كمك نمايد.
سنجش عملكرد وابسته به حوزههاي كليدي سازماني از قبيل افزايش، ابداع، و سودمندي است كه براي توسعه و پيشرفت سازمان امري خطير و بحراني ميباشد. فراهمآوري، خلق، و اداره دانش براي حمايت از تصميمات استراتژيك و ابزار استراتژيك يك مشكل عملي است كه سازمانها بايد آن را وضع نمايند. سيستم مديريت دانش استراتژيك رسمي ميتواند كارايي سازمان را افزايش داده و از دادهها، انديشهها، و راهحلهاي عملي دانشِ مورد نياز در سازمان محافظت نمايد.
علاقه روزافزوني براي ايجاد سيستمهاي پيچيده به وسيله هماهنگي و همگرايي سيستمهاي هوشمند وجود دارد. بعضي از پديدآورندگان عقيده دارند كه هماهنگي سيستمها، اصلي براي رسيدن به يك هدف از پيش تعيين شده است.
هماهنگي بين تصميمگيرندههاي مختلف براي رسيدن به سطوح عملكرد عالي كاملاً به صلاح است، و همچنين به عنوان يك مدل ساختاري براي بعضي از انواع سازمانها پيشنهاد شده است (گپل و ديگران، 1998؛ اليس و ديگران، 1991). اين امكان وجود دارد كه نرمافزارهايي هوشمند و ساير منابع فني ايجاد كنيم كه بيانگر واقعيتهايي باشند كه با آن واقعيتها، سازمان مجبور باشد به گونهاي رقابتي عمل نمايد.
امروزه، سيستمهاي هوشمند براي اندازهگيري سطوح عملكرد بهكار ميروند و تلاشهاي زيادي صرف بهبود ويژگيهاي آنها ميگردد تا نتايج كافي و همچنين تصميمات بهتري حاصل شود. به عنوان مثال، كاربردهاي سيستم حمايت از تصميمگيري شامل برنامهريزي استراتژيك، تحليل نيازها، طراحي مجدد فرايند تجاري، كنترل و برنامهريزي شغلي، مديريت پروژه، و سنجش عملكرد است.
از بسياري از نگرانيهاي مربوط به عملكرد مديريت، هنگامي كاسته ميگردد كه مديريت دانش سطوح كارايي مورد قبول را به دست آورد. پيشرفتهاي سختافزارهاي پردازنده، نرمافزارها، و سيستمهاي هوشمند به سازمانها اين اجازه را ميدهد كه عملكرد متناسب را كسب نمايند و بر طبق فرصتها و حركتهاي رقيبان خود، جرح و تعديل ايجاد نمايند.
به خاطر آنكه اهداف استراتژيك يك سازمان ممكن است بر حسب گسترش، افتراق، فروش، و سهم بازار يا سودآوري بيان شود، مديران مجبور هستند مقياسهاي عملكرد را به عنوان شاخصهاي نيل به اهداف، تحت كنترل دائم داشته باشند. با بررسي عملكرد بر طبق يك رويه ارزيابي، مديريت قادر خواهد بود كه بهتر دلايل نتايج استراتژيك را درك نمايد. اگر فرايند ارزيابي به اندازه كافي به جزئيات بپردازد، در نتيجه قادر به درك علت اختلاف در عملكرد و تصميمگيري براي عمليات اصلاحي خواهد بود.
بنابراين، لازم است اهميت اندازهگيري عملكرد سازماني، طوري كه از محدوديتهاي سيستمهاي گزارشدهي مالي تجاري فراتر رود، مورد تأكيد قرار گيرد. در واقع، اكثر سازمانها اكنون ميدانند كه بعضي از حوزهها از قبيل رضايت مشتري، اخلاق شغلي، و توسعه توليدي جديد به وسيله سيستم مالي تأمين نميشود، و اين موارد تأثيري قاطع بر عملكرد بلندمدت سازمان دارد.
مدل مفهومي
همانگونه كه در جدول 1 ديده ميشود، يك مدل مفهومي براي كارايي مديريت دانش پيشنهاد شده است، كه بر روي استراتژي حل مسئله، تصميمات استراتژيك، كارايي سازماني، و عملكرد سازماني تأكيد دارد و ميتواند نتيجه منطقي به دست آمده از كارايي مديريت دانش مبني بر عوامل هوشمند و ابزارهاي فني، يعني تكنولوژي اطلاعات و سيستم حمايت از تصميمگيري باشد. اين مدل عوامل تعيينكننده بسياري را در ارتباط بين حوزههاي گوناگون در نظر گرفته است. قسمت بالاي مدل، منابع اصلي را در جائي كه دانش ميتواند مورد نياز باشد (داده، اطلاعات، و تجربه) نشان ميدهد.
مديريت دانش بايستي به دو حوزه بپردازد: 1. ابزارهاي فني، 2. عوامل هوشمند. ابزارهاي فني شامل تكنولوژي اطلاعات و سيستمهاي حمايت از تصميمات هستند، زيرا اين دو به شدت براي تنظيم استراتژي رقابتآميز كمك ميكنند. عواملي كه به طور مؤثر بر ابزارهاي فني تأثير ميگذارند عبارتاند از: «توسعه»، «افتراق»، و «همگرايي». همانگونه كه در پيش گفتيم، عوامل هوشمند اشخاصي هستند كه تابع تأثيرات ضمني تلاشهاي يادگيري، خلاقيت، و ظرفيتهاي تصميمگيري در سطوح مختلف يك سازمان هستند. عوامل هوشمند، دانش پيشرفته را مبني بر تلاش و مهارت شخصي ايجاد ميكنند. با اين وجود، رفتار هر عامل هوشمند بستگي به اقدامات مديريت و روش انگيزشياي كه سازمان اتخاذ ميكند دارد. در اين معماري، ابزارهاي فني و عوامل هوشمند ميتوانند به توسعه تصميمات دانش مبني بر روشهاي طرحريزي شدة مورد اطمينان كه متضمن پيشبيني هستند، كمك نمايند.
تركيبات متناسب تكنولوژي اطلاعات و سيستمهاي حمايت از تصميمات و فعاليتهاي هوشمند ميتوانند سازمانها را به مجموعه رقابتي قوي هدايت كنند. در اين معماري، مدل كارايي مديريت دانش، عوامل هوشمند را براي به دست آوردن و توسعه عناصر دانش به كار ميبرد. سيستم حمايت از تصميمگيري براي فرايند تصميمگيري مديريتي، و تكنولوژي اطلاعات براي حمايت از پردازشهاست. بنابراين، سازمان بايستي يك پايه مستحكم براي تصميمگيري استراتژيك، رسيدن به سطوح عالي از كارايي سازماني، و ايجاد نتايج كيفي مؤثري از عملكرد مديريت كسب كند. تا حالا اين مدل، مطابق مرور پيشينهها و ديدگاههاي افراد مفهومسازي شده بود، و كار مجدد باعث معتبرسازي آن خواهد شد. در آيندهاي نزديك، اين مدل اعتبار فرضيات مبني بر تحليل تحقيقات تجربي را اثبات خواهد كرد (اطلاعات جمعآوري شده از متخصصين و مديران).
نتيجهگيري
اين مقاله سعي دارد تا بينش عميقي در خصوص فهم بستر مديريت دانش در ارتباط با آنچه كه مربوط به احتمال قادر ساختن سازمانها براي دستيابي به سطوح بالاتر عملكرد و همچنين تجربه كردن راهحلهاي متعدد در قبال مشكلات رقابت است، ارائه نمايد. ملاحظاتي كه در اين مقاله مطرح شده است، از اهميت عوامل هوشمند، تكنولوژي اطلاعات، و سيستم حمايت از تصميمات استراتژيك به عنوان كمك بسيار مؤثري در كارايي مديريت دانش بحث مينمايد.
در نتيجه اين ملاحظات، ميخواهيم يك گام مهم در ارائه كارايي مديريت دانش را به عنوان حامي بسيار مؤثر توسعه رقابتي سازمانها معرفي نماييم. ساختار مدل پيشنهادي كه در اين جا ارائه شده، بايد بهبود پيدا كند تا عوامل جديد و مجموع گستردهتري از ابزارهاي فني را دربرگيرد، يعني ابزارهايي كه توان آن را دارند كه براي دسترسي به سطوح كارايي بهتر مديريت دانش، كمكهاي بهتري ارائه نمايند. يك هدف اصلي كوتاه مدت، ارتقا و اعتبار بخشيدن به اين مدل با دادههاي واقعي ميباشد كه در رابطه با پيدايش درك مديران از ارزش استراتژيك مديريت دانش است.
تحقيق آينده بايد:
1. اهميت عواملي كه بر عوامل هوشمند تأثير ميگذارند و استفاده از ابزارهاي فني را به درستي اندازهگيري نمايد؛
2. با گرايش مديران در رابطه با سودمندي تكنولوژي اطلاعات و سيستم حمايت از تصميمات استراتژيك به عنوان يك تلاش قاطع براي بهبود كارايي مديريت دانش مواجه گردد؛
3. همچنين تلاش نمايد تا تفاوتهاي بين عوامل هوشمند داخلي و خارجي را درهم ادغام نمايد و هر دوي آنها را در چارچوب يك قالب بهرهبرداري جامع از منابع سازماني يكپارچه سازد. اين يكپارچگي، يك ابزار قويتري از مديريت استراتژيك را ايجاد مينمايد.
________________________________________
* Carneiro, Alberto. (2001) “The role of Intelligent Resources in Knowledge Management,” Journal of Knowledge Management, Vol .5, No. 4
پينوشتها
1. KM: Knowledge Management
2. Information Technology
3. DDS (DSS): Decision-Support Systems
4. APSS:Electronic Performance Support Systems
5. SDSS: Strategic Decision-Support Systems
منابع
1. – (2001). Journal of Knowledge Management, vol 5, no. 4. pp. 358-367.
از ديرباز تلاش براي دستيابي به مجهولات از طريق جستجوگري ذهن كنجكاو و فعال انسان، زمينه فعاليتهاي پژوهشي او در عرصههاي گوناگون علوم و فن را فراهم آورده است، تا آنجا كه امروز از تحقيق به عنوان بازوي مهم توسعه همهجانبه ياد ميشود. تلاشهاي علمي خلاق و منظم بسيتر مناسبي است كه دانش بشري را بيش از پيش رشد داده و علوم و فنون مختلف از اين رهگذر در پناه خلاقيت و ابداع روشها و فنآوريهاي نو دگرگونيهاي بيبديل را در زندگي انسان به وجود آورده است. اين فرآيند را ميتوان «تحقيق و توسعه» ناميد. بيترديد در عصر حاضر انجام تحقيقات كاربردي و هدفمند يكي از اركان پيشرفت علمي و توسعهي كشورهاست.
مركز تحقيقات ساختمان و مسكن براي دستيابي به اهداف فوق از طريق هماهنگنمودن، متمركز ساختن، اجراي برنامههاي مطالعاتي و تحقيقاتي در مورد ساختمان، مسكن، مصالح، روشهاي ساختماني و تهيهي ضوابط مربوط به آنها و انجام راهنماييهاي لازم در اجراي برنامههاي خانهسازي و توليدات ساختماني متناسب با احتياجات كشور فعاليت مينمايد.
منشاء زلزله
زلزله وقوع حركات زمين و ناگهاني رفت و برگشتي متناوب در سطح زمين است. در صورت انتقال اين جنبشها به ساختمانها و محدثات روي زمين، بسته به شدت و ضعف ارتعاش، امكان بروز خرابي و ايجاد صدمات وجود دارد. عوامل متعددي موجب وقوع زلزله ميگردند. فعاليتهاي آتشفشاني، فرو ريختن سقف غارهاي زيرزميني از آن جملهاند. ليكن مهمترين عامل ايجاد زلزله حركات زمينساختن يا تكتوتيك است. بيش از 90% كل زلزلههايي كه در جهان حادث ميشوند، از نوع زمينساختي هستند.
رابطه زلزله با گسل رابطهاي دوسويه و متقابل است. بدينمعني كه وجود گسلهاي بيشمار در يك منطقه محتلاً سبب بروز زلزله ميگردد و اين زمينلرزه نيز به نوبهي خود، مسبب ايجاد گسل جديد ميشود، در نتيجه تعداد گسيختگيها و شكستگيهاي سطح زمين زيادتر شده و بر قابليت لرزهخيزي منطقه افزوده ميشود. زلزلهها كه در واقع تخليهي ناگهاني انرژي پتانسيل انباشته در پوستهي زمين هستند، در اثر حركت تودههاي سنگ و برخورد آنها، ارتعاشاتي ايجاد ميكنند گه به شكل موجهاي زلزله تا مناطق دوردست گسترده ميشوند.
درجهي تخريب ساختمانها
درجهي اول:
خسارت سبك: تركخوردگي اندودها، سقوط قطعات كوچكي از اندود
درجهي دوم:
خسارات متوسط: تركخوردگي ديوارها، سقوط قطعات بزرگي از اندودهاي سفالها، تركخوردگي دودكشها و يا سقوط قسمتي از آنها.
درجهي سوم:
خسارات جدي: درزهاي پهن و عميق در ديوارها، سقوط كامل دودكشها.
درجهي چهارم:
تخريب: شكاف ديوارها، ريزش جزئي احتمالي آنها، از بين رفتن انسجام بين قسمتهاي مختلف ساختمان، خرابي پراكنده يا تيغههاي داخلي.
درجهي پنجم:
انهدام عمومي: تخريب كامل ساختمان.
اثرات پيشبيني شده در مقياس
1.اثر روي افراد و پيرامون آنها
2.اثر روي ساختمانهاي مختلف
3.اثر روي محيط طبيعي
فنآوري جديد براي بهبود و افزايش مقاومت لرزهاي سازهها
در سي سال گذشته، سيستمهاي ويژهاي ابداع شدهاند كه مقاومت لرزهاي سازهها ا بهبود بخشيده و پايداري آنها را در برابر زلزله افزايش ميدهند. اين امر عمدتاً با تغيير مشخصههاي ديناميكي سازهها به يكي از شكلهاي فعال (عامل) و يا غيرفعال (غيرعامل) صورت ميگيرد. ادوات كنترل غيرفعال، پريود سازهها را تغيير ميدهند يا ميرايي آن را افزايش ميدهند و در اغلب موارد، هر دو كار را به صورت همزمان انجام ميدهند.
سيستمهاي كنترل فعال كامپيوتري نيز ابداع شده و در حال گسترشاند كه در اين سيستمها، ادوات كنترل، مشخصات ديناميكي سازه را در حين زلزله به صورتي پيوسته كنترل كرده و در صورت نياز آنها را تغيير ميدهد.
پيامدهاي اجتماعي زلزله
پيامدهاي زمينلرزهها در ايران از الگويي كه در بسياري از بخشهاي ديگر جهان نيز صادق است، پيروي ميكند. فلجشدن ناگهاني اقتصاد محلي اغلب به جابجا شدن جمعيت، مهاجرت، افزايش در مالياتبندي و پيدايش بحران در امور انساني ميانجامد. پس از يك دورهي كوتاه شور و شوق براي برنامههاي بلندپروازانهي بازسازي، علاقه به اجراي طرحهاي گوناگون، به ويژه براي شهرهاي كوچك و روستاها، آغاز به فرومردن ميكند. زيرا آشكار ميشود كه وجوهي كه در دسترس است، ناكافي است و رفته رفته مسائلي كه بازسازي پيش ميگذارد، پيچيدهتر و گرفتاركنندهتر و كمتر هيجانانگيز ميشود.
براي نمونه پس از زمين لرزهي 1824 م در شيراز، حكومت به ساكنان شهر اجازه نداد تا در روستاهاي پيرامون، سرپناهي بجويند و نتيجه آن شد كه به سبب بيسرپناهي، بيماري و احتمالاً رويداد پسلرزهها، شمار مرگ و مير به روزانه 200 تن رسيد. گفته ميشد كه اين اقدام توسط كلانتر پيشنهاد شده است، زيرا او بيم از آن داشت كه اگر به مردم اجازهي ترك شهر داده شود، او را در قلمرو فرمانروايياش تنها رها خواهند كرد. حكومت محلي چنان ضعيف بود كه در فاجعهي زمينلرزهي بعدي در شيراز در سال 1853 م، نتوانست از چپاول بازماندگان توسط دستههاي راهزنان در درون و بيرون شهر جلوگيري كند. با اين همه، اين فاجعه به هيچرو سبب آن نشد كه سركوب و بيداد در فارس كمتر شود.
تقسيمبندي ساختمانهاي شهري مناطق زلزلهزده
ساختمانهاي زلزلهزده در مناطق شهري مورد بازديد را ميتوان در يك تقسيمبندي كلي به دو گروه تقسيم نمود:
1.ساختمانهاي سنتي: كه عمدتاً از انواع سنگهاي بنايي بدون اسكلت تشكيل ميگردند. سقف اين ساختمانها در بعضي مناطق از نوع سقفهاي سنگين بنايي با تيرهاي چوبي و پوشش كاهگلي و در بعضي مناطق از سقفهاي سبكتر طاق ضربي يا سقفهاي سبك خرپايي با پوشش ورق شيرواني تشكيل گرديدهاند. اين ساتختمانها، غالباً معمارساز يا بناساز هستند.
2.ساختمانهاي مهندسي: كه انواع ساختمانهاي داراي اسكلت كامل،نيمه اسكلت و ساختمانهاي بنايي مسلح را شامل ميگردند. اين ساختمانها بعضاً مطابق ضوابط مهندسي و بسياري بدون رعايت اين ضوابط و به صورت تجربي (معمارسازي) ساخته ميشوند.
نتيجهگيري و پيشنهادها
زمينلرزه پديدهاي طبيعي است و براي مقابله با آن بايد راهكارهايي انديشيده شود. همانگونه كه انسان تاثير مخرب برف و باران و ديگر عوامل طبيعي را به حداقل رسانيده است، پس ميتواند با احداث سازه مقاوم،خسارات ناشي از زمينلرزه را نيز به حداقل برساند. از آنجا كه زمينلرزه بر خلاف ديگر عوامل طبيعي، در دورههاي تناوب طولاني اتفاق ميافتد، انسانها از اين پديدهي طبيعي غافل و فقط از زمينلرزهاي تا زمينلرزهاي ديگر به ياد خسارات مالي و جاني ناشي از اين رويداد ميافتد. از اينرو زمينلرزه را نميتوان عامل مخرب ساختمان و مرگ انسانها دانست، بلكه اين سازههاي ساخته شده غير مقاوماند كه خسارات را به بارميآورند. بنابراين، هدف از اين گفتهها، آگاهي دادن بيشتر به منظور ساخت ساختمانهاي مقاوم در مقابل زمينلرزه است.
از آنجا كه كشور ايران، در منطقهاي كه از پتانسيل لرزهخيزي بالايي برخوردار است، قرار دارد، شايسته است در مراحل طراحي و تحليل نسبت به شناخت دقيق خصوصيات سازه، خصوصيات زمينلرزه و خصوصيات ساختگاه به منظور دستيابي به راهبردهاي لازم، مطالعات كافي انجام گيرد.
در صورتي كه مفاد آييننامه 2800 به دقت اجرا گردد و سازههاي ساخته شده طبق معيارهاي آييننامههاي قبل، بر حسب آييننامهي جديد، كنترل گرديده و اگر احتياج به تقويت دارند، تقويت شوند، خسارات ناشي از زمينلرزه به حداقل ممكن خواهد رسيد. عمق زمينلرزههاي اخير كشورمان (منجيل، زيركوه قائنات، و ... ) همچنين زمينلرزهي 17 اوت 1997 ازمير تركيه كم بوده است (زير 20 كيلومتر)، از آنجاييكه خسارات ناشي از زمينلرزههاي كمعمق خيلي زياد است، بنابراين بايد نقشههاي كاربردي ريزپهنهبندي مناطق و شهرهاي مهم مثل تهران، كه خطر لرزهخيزي آن زياد است، تسريع گردد. هنگام تغيير كاربري سازه، حتماً با متخصصان و آگاهان امر مشورت و تمهيدات لازم در نظر گرفته شود.
نكتهي مهم در هنگام وقوع زمينلرزه، توجه كردن به خطوط و انشعابات گاز ميباشد. با توجه به شبكهِي گازرساني در اكثر شهرهاي كشورمان، به خصوص شهر ميانه، يكي از پيامدهاي وقوق زلزله، از همگسيختگي شبكهي گازرساني خواهد بود، كه آتشسوزيهاي مهيبي را به دنبال خواهد داشت و خسارات ناشي از آن به مراتب بيش از خود زلزله خواهد بود.
بنابراين بهتر است اتصالات و لولههاي گاز شهري، به وسيلهي آزمايشهاي خاص كنترل شوند و هنگام اجرا از افراد باتجربه استفاده گردد. همچنين بايد به متصريان شركت گاز آموزشهاي لازم مبني بر اينكه هنگام وقوع زمينلرزه چه اقداماتي را انجام دهند تا از وقوع خطرهاي احتمالي جلوگيري گردد.
همچنين در بيرون از شهرهايي كه داراي سيستم گازرساني هستند و همچنين در شهر ميانه يك مخزن تغذيهي گاز و منبعي كه اين گاز وارد شبكهي گازرسانيشهر ميكند، وجود دارد كه بعد از وقوع زلزاه، اكيپ امداد گاز فوراً به محل اعزام شده و سيستم گاز شهر را قطع كرده و بعد از انجام اين كار تمامي گازهاي موجود در علمكهاي كنار منازل و مغازهها خالي شده و احتمال آتشسوزي و انفجار و آسيبديدن سيستم كمتر ميشود.
مخاطرات طبيعي چيست؟
براي اينكه با مخاطرات طبيعي آشنا شويم، ابتدا لازم است كه اسامي آنها را بيان كنيم. بنابراين زلزله، آتشفشان، سيل، بهمن، برف يا سنگ، ساعقه، خشكسالي، سوفان، تگرگ، امواج شديد دريايي، هجوم ملخ و بسياري از اين قبيل را ميتوانيم نام ببريم. گاهي انواع مخاطرات طبيعي را تا حدود 40 مورد نيز ذكر ميكنند كه بسياري از آنها در ايران نيز اتفاق ميافتد. يكي از راههاي دستهبندي مخاطرات طبيعي از نظر علمي، آن است كه محل شكلگيري اين حوادث را در نظر بگيريم.
علت وقوع زلزله چيست؟
درون زمين مواد، به صورت مذاب قرار دارند و دماي آنها بسيار زياد است. ميدانيم كه پوستهي زمين يكپارچه نيست، بلكه در محلهاي معين داراي گسستگي است. در زير اين صفحات ناپيوسته، مادهي سازندهي پوستهِي زمين، حالت پلاستيكي داشته و تا اندازهاي خميرمانند است. صفحات مزبور ساكن نيستند بلكه روي ماده خميرمانند زيرين حركت ميكنند. اين صفحات مزبور سه نوع حركت دارند:
·يا از هم دور ميشوند.
·يا به هم نزديك ميشوند.
·يا در امتداد هم ميلغزند.
پوستهي قارهها يكپارچه نيستد، بلكه در بخشهاي مختلف داراي شكستگي هيتند كه محل اين شكستگيها را گسل مينامند. زلزله زماني اتفاق ميافتد كه سنگهاي ناحيهاي از پوستهي زمين مقاومت خود را در برابر نيروهايي كه از درون زمين به آنها وارد ميآيد، ازدست ميدهند و به طور ناگهاني ميشكنند و انرژي زيادي آزاد ميشود. براي اندازهگيري ميزان خسارت زلزله (شدت) و همچنين مقدار انرژي كه زلزله آزاد ميكند (بزرگي) از دو مقياس استفاده ميكنند كه به نام ريشتر و مركالي معروف است.
چارلز فرانسيس ريشتر، دانشمند آمريكايي كه مطالعات زيادي در زمينه لرزهشناسي و زلزله دارد، جدولي را در مورد طبقهبندي ارائه داده است كه در آن بزرگي زلزله با عددهايي از 1 تا 9 مشخص شده است. زمينلرزهها را بر مبناي آن به واحد ريشتر بيان ميكنند. بر اساس اين جدول، زمينلرزهاي به بزرگي 1 در مقياس ريشتر برابر است با انرژي حاصل از انفجار 170 گرم تيانتي كه فقط بوسيلهي لرزهنگارهاي حساس ثبت ميشود.
در مقياس ريشتر به ازاي افزايش هر عدد، شدت زلزله 31 بار بيشتر از رتبه قبلي آن خواهد بود. براي مثال، زمينلرزهاي به بزرگي 3 در مقياس ريشتر 31*31 بار شديدتر از زلزلهاي با بزرگي 1 ريشتر است. به اين ترتيب وقتي بزرگي زلزلهاي 9 ريشتر باشد، قدرت آن برابر با انرژي حاصل از انفجار 150 ميليون تن تيانتي است. البته تا كنون زلزلهاي به اين شدت در طول حيات انسان اتفاق نيافتاده است. زمينلرزه شهريور 1357 در طبس در حدود 4/7 ريشتر بود.
پراكندگي زلزلهها در سطح كرهي زمين
1.كمربند كوهستاني آلپ ـ هيماليا
2.كمربند اطراف اقيانوس آرام
3.كمربند مياني اقيانوس اطلس
قبل از وقوع زلزله چه اتفاقي ميافتد؟
شايد اگر از بزرگترها اين سوال را بپرسيد، پاسخ ميدهند كه در چنين زماني حيوانات متوحش ميشوند. علت اين امر نيز تفاوت در حساسيت حواس جانواران نسبت به انسان است. اما امروز با استفاده از وسايل پيشرفته انسان نيز ميتواند بسياري از علائم را در هنگام وقوع احتمالي زلزله دريافت كند.
بعضي از اين علائم پيشبيني شده عبارتند از:
1.كاهش لرزشهاي كوچك زمين در محلهاي مستعد زمين
2.تغيير در مقاومت الكتريكي پوسته زمين در محل گسلها
3.تغيير در سطح آب چاهها
4.بيشترشدن فاصلهِي پوستهي زمين در محل شكستگي و گسلها
بعد از وقوع زلزله چه اتفاقي ميافتد؟
آنچه در اغلب زلزلهها سبب خسارت ميشود و تلفات انساني را بيشتر ميكند، تنها ويراني ناشي از خود زلزله نيست،بلكه مشكلاتي است كه پس از وقوع زلزله رخ ميدهد. مانند آتشسوزيها، انفجار لولههاي گاز، لغزشهاي زمين، پسلرزهها، اتصال كابلهاي برق و ... گاهي تلفات بيشتري به بار ميآورند.
چه موقع حوادث طبيعي اثرات مفيد برجاي ميگذرانند؟
ممكن است حوادث طبيعي موجب بهبود زندگي انسانها شود؟ آيا انسان نقشي در تشديد حوادث طبيعي دارد؟ اگر بدانيم كه بهترين زمينهاي كشاورزي، زمينهايي هستند كه داراي رسوبات سيلابي رودخانهها هستند و يا بهترين ماده براي تقويت زمينهاي كشاورزي خاكستر آتشفشاني است، مطمئن ميشويم كه حوادث طبيعي گاه به بهبود زندگي انسان كمك ميكند!
گاهي فوران مواد مذاب، سبب تقويت زمينهاي كشاورزي ميشود. گاهي نفوذ زبانههايي از مواد مذاب بع مسير يك رود، باعث ايجاد يك سد طبيعي شده و درياچهي پشت آن، محيط جديد را براي موجودات زنده فراهم ميآورد. لغزش دامنه يك كوه به مسير يك رود ممكن است همين نقش را ايفاء نمايد. در اين صورت مخاطرات طبيعي گاهي به بهبود شرايط زندگي انسانها كمك كرده است.
چه موقع حوادث طبيعي، مخاطرات طبيعي ناميده ميشوند؟
همه حوادث طبيعي را نميتوانيم به خطر طبيعي بشناسيم. فقط زماني ميتوان آن را خطر محسوب نمود كه موجب خسارتهاي جاني و مالي به انسانهاي ساكن در آن محل شوند. انسان در تشديد حوادث طبيعي دخالت دارد . اگرچه در ايجاد پارهاي از حوادث طبيعي نظيزآتشفشان ذخالت جنداني ندارند، اما ممكن است با دستكاري طبيعت موجب بروز آن شود.
انسان در وقوع و شدت يا كاشه مخاطرات طبيعي يك عامل مهم به حساب ميآيد. شناسايي مخاطرات طبيعي و پراكندگي جغرافيايي آن، اولين اقدام براي مقابله با مخاطرات طبيعي است و در جوامعي كه آمادگي كافي و تجهيزات لازم براي مقابله با مخاطرات طبيعي فراهم شده باشند، خسارت كمتري را تحمل خواهند كرد.
ساختار جغرافيايي
شهرستان ميانه در جنوب شرقي استان آذربايجان شرقي قرار دارد و از چهارسمت به شهرستانهاي خلحال، اردبيل، سراب، بستانآباد، هشترود و زنجان محدود ميشود. ميانه مركز شهرستان در بين مختصات جغرافيايي 47 درجه و 42 دقيقه طول شرقي و 37 درجه و 20 دقيقه عرض شمالي واقع است. ارتفاع آن از سطح دريا 1100 متر و مساحتش بالغ بر 5590 كيلومتر مربع است و جمعيت آن برابر سرشماري سال 1370، به 230 هزار نفر ميرسد. اين شهرستان با 360 روستاي اطراف داراي چهار بخش به نامهاي: كاغدكنان، كندوان، تركمانچاي و مركزي است و اختلاف افق شرعي آن 14 دقيقه و 48 ثانيه از شهرستان تهران است.
خط آهن تبريز ـ تهران از سمت جنوب اين شهرستان و جادهي بينالمللي نيز از طرف شمال آن عبور ميكند. اين راهها هر كدام پس از پشتسرگذاشتن چندين تونل نسبتاً طولاني و دهها پل مهم در اين منطقه (نزديك ميانه) ضمن اينكه ارتباط شمال و غرب كشور را با مركز و جنوب برقرار ميسازد، خط ارتباطي بسيار موثر ميان شهرها و استانهاي صنعتي و مهم ايران با كشورهاي آسيايي و اروپايي به شمار ميآيند و به همين ترتيب شهرستان ميانه را از نظر ازتباطي در جايگاه استراتژيكي ـ سياسي ـ اقتصادي و نظامي قرار ميدهند.
اين شهرستان در ميانه رشتهكوه «بزغوش» در شمال و «قافلانكوه» در جنوب واقع شده و بيشتر روستاهاي خود را نيز در دامنههاي سرسبز و خرم اين دو كوه بزرگ پرورش دادهاند.
رشته كوهها
رشته كوه جوان قافلانكوه نام آشنايي براي همهي مردم ايران است كه در جنوب و جنوب شرقي ميانه با ارتفاع 1888 متر، سر بر آغوش آسمان نهاده است.
كوه بزرگ ديگري كه در شمال شهرستان ميانه وجود دارد، بزغوش است. اين رشته كوه يكي از كوههاي مهم آذربايجان است كه در ميان شهرستانهاي اردبيل، سراب و بستانآباد قرار گرفته و به صورت مرزي طبيعي، شهرستان ميانه را از آنها جدا ميسازد.
بزغوش همانند ديوار بلند وغيرقابل عبور جز در نقاط محدود در سرتاسر شمال اين شهرستان در جهت شرقي ـ غربي امتداد يافته و تا داخل شهرستان بستانآباد ادامه دارد. قسمت شمال آنت پرشيب و قسمت جنوبي ان نسبتاً ملايم است. در ضلع شرقي داراي ارتفاعات بلند و در نزديكي روستاي سيدمنصور ارتفاع آن به 3100 متر ميرسد.
البته هيچ كدام از رشتهكوههاي شهرستان ميانه فعاليت آتشفشاني ندارد و به همين دلبيل هيچ موقع از آنها مواد مذاب خارج نميشود.
در آذربايجان شرقي گسلهاي متعددي وجود دارد. اين گسلها موجب شدهاند كه اين منطقه به صورت يكي از مناطق زلزلهخيز كشور درآيد. يكي از معروفترين گسلها، گسل تبريز است. در طول تاريخ در گسترهي اين گسل زلزلههاي فراواني رخ داده كه بزرگي اين زمينلرزهها، 7 ريشتر و گاهي بيشتر بوده است. به نظر ميرسد كه حركات و جابجايي اين گسل، در فورانهاي آتشفشاني سهند، دخالت داشته است، بطوريكه آثار آن در ايجاد چشمههاي آب گرم بستانآباد و فعالشدن آتشفشان و شكستگيهاي اطراف ان مشاهده ميشود.
همچنين علت اصلي وقوع زلزله، حركت صفحات پوستهي زمين و آزادشدن انرژي در محل گسلها ميباشد و چون استان ما در محل گسلها واقع است و همچنين شهرستان ميانه هم كوههايي وجود دارد، باعث ايجاد زلزله ميشود. البته اكثر زلزلههايي كه در استان آذربايجان شرقي روي ميدهد، در شهرستان ميانه قابل احساس نيستند و دربعضي مواقع فقط در حد كم قابل حس هستند كه به دليل وجود كوههاي قافلانكوه، بزغوش است كه لرزشهاي زمين را به طرف خود جذب كرده و باعث ميشوند كه زلزله محسوس نباشد.
حتي سبب مي شود كه آنان فقط نقاط منفي يكديگر را ببيننند، هر كدام سعي دارد ديگري را متهم سازد و زمينه را براي سقوط او فراهم نمايد، زني مهربان يك باره لجباز مي شود و مردي با چنان عظمت و وقار يك باره عيب جو مي شود و اين همه براي پاره كردن رشته ي الفت هاست.
روز به روز ازدواجهای ناشاد بیشتری به طلاق ختم میشوند. حدس و گمانهایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارند که عبارتند از: افت اخلاقی ، خودخواهی فزاینده نسل من ، جستجو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان در ایجاد روابط عمیق. امروزه تحریمهای اجتماعی در برابر طلاق از بین رفته است. شاید شگفتی واقعی در آن نباشد که نرخ طلاق این چنین افزایش یافته است. شگفتی حقیقی آن است که در دورهای که هزینههای متارکه که تا چنین حد کافی کاهش یافته ، تا بدیناندازه دیرپا و مقاوم است.
يكي از بزرگترين خطراتي كه در زندگي همه ي انسان ها وجود دارد، طلاق است، جدايي و طلاق بيشتر متوجه كودكان خانواده است كه دل به عنايت و مهر والدين گرم داشته و خانه را مركز اميد و پناهگاه خويش مي شناسند، اگر پدران و مادران بدانند طلاق و جدايي چه محروميتي را براي فرزندان پديد مي آورد و دل نازك طفل را چگونه شكند و او را از چه لذاتي محروم مي سازد، شايد هرگز تن به اين كار در ندهند، جدايي پدر و مادر از يكديگر كودك را به اختلال عاطفي دچار مي سازد، حالت افسردگي براي او پديد مي آورد و در مواردي قدرت اراده و انديشه را از او باز مي ستاند و در كل او را چنان پريشان مي سازد كه اثرات شوم آن مادام العمر عارض كودك است. جدايي از والدين به خاطر طلاق در وضع تحصيلي كودك هم اثر مي گذارد، توان فعاليت و حتي ورزش را از او مي گيرد.
ستيزهاي خانواده كه سرانجام به جدايي و طلاق مي انجامد، رفتاري است نا بهنجار و غير طبيعي، گاهي كساني كه به چنين كاري دست مي زنند تصورش هم براي آدمي چندش آور است . براي يك زوج تحصيل كرده و بالغ با داشتن فرزنداني در كنار، فرزنداني كه همين والدين كم احساس و كم عاطفه آنها را به اين جهان هستي آورده و اكنون با يك تصميم نابخردانه آنها را تنها و بي كس رها مي كنند و دنبال هوس هاي جديدي با فرزندان جديدي مي روند. به هم ريختن كانون گرم خانواده، گناهي نابخشودني و غير قابل توجيه ناسازگاري خطايي است فردي، تعرضي است از جانب انساني به انساني ديگر كه با قدري گذشت و تساهل در موارد بسياري قابل جبران است، چه بسا خطا كننده، خود بر سر عقل آيد و از كرده پشيمان شود، ولي ستيزه و طلاق خطا و گناهي است اجتماعي؛ گسستن سنگ بناي اجتماع است، در هم ريختن شالوده ي زندگي است، ازدواج امري است مربوط به دو فرد، ستيزه و نهايت طلاق امري است اجتماعي كه صدمه و زيان آن به جامعه مي رسد، عشق جوان ها را به تشكيل خانواده سست مي كند و اعتماد اجتماعي را سلب و مخدوش مي سازد. پس طلاق امري است ناموجه مي توان خانواده را در دو جهت عام و خاص در نظر گرفت، خانواده به معني عام آن در قديم بيشتر مورد توجه بوده است و پدر و مادر، فرزندان و تمام افرادي را شامل مي شود كه در قانون مدني به ترتيب اولويت مي توانند از ما ترك ديگيري سهم الارثي داشته باشند، اما خانواده به معني خاص عبارت است از شوهر، زن و فرزندان آنها با وجود اينكه قوانين ما خانواده را دقيقا تعريف نكرده و براي اعضاي خانواده، شخصيت حقوق متساوي قايل نيست. خانواده قديمي ترين و كهن ترين هستهي طبيعي است كه از بدو پيدايش بشر وجود داشته است. در واقع خانواده حكم سلول را در ساختمان اندام موجودات دارد. خانواده كانون حفاظت خانوادگي و اجتماعي است كه بسياري از نويسندگان و حقوقدانان درباره ي آن سخن گفته اند، حاصل جمع پديده آمده از خلاق خانواده هايي است كه آن جامعه از آنها تشكيل يافته است. نيمي از جمعيت ايران به واسطه ي تنگ نظري هاي مردانه از فعاليت هاي اجتماعي دور مانده اند، به طوري كه از قدرت فكري و توان بانوان كمتر در جهت بهسازي و سازندگي كشور استفاده مي شود كه اميد است مسئولين و دست اندركاران متوجه اين نقيصه ي بزرگ در روند بكارگيري نيرو و توان هاي اجتماعي، در ساختار بهتر جامعه استفاده نمايند و از تنگ نظري و بد انديش ها دست بردارند و راه را براي ورود هر چه بيشتر بانوان در كوشش هاي اجتماعي باز كنند. اگر به اين جنبه هاي انساني حقوق زن توجه بيشتري شود، منشا ستيزه هاي خانواده كمتر شده و از جدايي زن و مرد و انحراف فرزندان رها شده جلوگيري مي شود و در نهايت به جامعه اي از سلامت جسم و روان خواهيم رسيد كه كمتر دچار ستيزه و جدايي مي گردد. براساس تحقيقات و مطالعات انجام شده، دو عامل وراثت و محيط سهم بسزايي در ميزان بزهكاري دارند، اما سوابق نشان مي دهد كه نه وراثت و نه محيط هيچ كدام به تنهايي نمي توانند عامل ايجاد جرم باشند، بلكه زمينه ي ارثي فرد، همراه با خصوصيات خلقي و محيطي و تاثيري كه افراد ديگر در زندگي انسان دارند، مي تواند سبب بروز جرم باشد. خانواده مهمترين نهاد اجتماعي موجود در جوامع انساني است و از نظر تكوين شخصيت و پرورش آن در فرزندان و نحوه ي كيفيت آن از حيث تطابق بعدي فرد در جامعه داراي آثار وسيعي مي باشد، ميزان سازگاري و كيفيت روابط عاطفي زن و شوهر و ديگر كساني كه هسته ي اصلي خانواده را تشكيل مي دهند و نيز نقش آموزشي خانواده و اهميت آن در رشد شخصيت ، روابط عاطفي فرزند و خانواده مسايل رواني – جسمي ناشي از حيات خانوادگي- هر يك از اين جنبه ها در ساختن قالب كلي شخصيت كودك مؤثر هستند و امروزه طرح هر كدام از اين مباحث اختصاص به يكي از رشته هاي جامعه شناسي و روان شناسي پيدا كرده است.
اثرات و عوارض طلاق: با اينكه طلاق به حكم ضرورت براي اجتناب از مخاطراتي پذيرفته شده است، مع هذا چون از عوامل گسيختگي و پاشيدگي كانون خانواده است، به ناچار عواقب اجتماعي آن را بايد انتظار داشت،زيرا طلاق در نظر جم شناسان در وقوع بزه بي تاثير نيست و از عوامل جرم زا محسوب مي شود، ميزان طلاق را در يك جامعه مي توان به مثابه ي معيار عدم ثبات و تزلزل اجتماعي تلقي كرد، از نظر جرم شناسان نتايج وخيم طلاق را بايد به اين شرح بررسي نمود:
1)اثر طلاق در مردان و زنان كه فاقد فرزند هستند.
2)اثر طلاق در فرزندان
3)زيان اجتماعي طلاق اثرات طلاق در مردان بدان سان كه اشارت رفت اين است كه آنان را افرادي غير متعهد بار مي آورد، آمار چنايي نشان مي دهد كه تعداد اين افراد غير متعهد در ميان زندانيان قابل ملاحظه است اثر طلاق در زنان بخصوص آنهايي كه پناهگاهي ندارند و فاقد استقلال اقتصادي هستند، سخت خطرناك است، زنان مطلقه خيلي دير به خانه ي بخت دوم پاي مي گذارند و اي بسا كه اين اميد هرگز جامه ي عمل نپوشد و احتمالا راه را براي انحراف و سقوط آنان بگشايد. اثر طلاق در فرزندان متعلق به كانون از هم پاشيده بسيار شديد است و عقده هايي غير قابل تحمل و توام با نفرت در آنان به وجود مي آورد كه شديدتر از وضع يتيمي است مسايلي كه درباره ي زن پدر وجود دارد در مورد كودكاني كه داراي مادر مطلقه هستند ولي بر اثر لجبازي و يك دندگي پدر مجبورند زن پدر را تحمل كنند نيز صادق است و اين دسته هم زندگي توام با نكبت و ترس و شقاوت و سيه روزي را مي گذرانند.
جنبههای مختلف طلاق
محققی به نام بوآن اظهار میدارد که وقتی ازدواج از هم میپاشد، در اثر آن چندین نوع طلاق ایجاد میشود:
•طلاق عاطفی زمانی رخ میدهد که ازدواج دستخوشی تباهی میشود (اما ممکن است تا بعد از حکم طلاق ادامه یابد.)
•طلاق قانونی
•طلاق اقتصادی ، که در رابطه با پول و توافقهای مالی (مانند مهریه) است.
•طلاق هم والدی ، که در ارتباط با نگهداری و سرپرستی از فرزند ، خانوادههای تک والدی ، یا حق ملاقات یا فرزندان است.
•طلاق اجتماعی ، که در زمینه تغییر روابط با جمع دوستان همسر رخ میدهد.
•طلاق روانی ، که در حضور مسائل مربوط به بازیابی خود پیروی فردی و مشکلات مربوط به فکر کردن براساس ضمیر «من» و نه «ما» است.
ديد كلي
هرچند صحبت کردن در مورد طلاق چندان خوشایند و مطلوب نیست، اما مطرح کردن مباحث خانواده میطلبد که در مورد این مساله نیز توضیحاتی داده شود.
- برای اجرا شدن طلاق، اخذ گواهی عدم امکان سازش الزامی است، ضمن اینکه دادگاه پس از بررسی موضوع، مساله را به داوری ارجاع می دهد و پس از کسب نظر داوران مبادرت به صدور حکم میکند.
- طلاق باید به صیغهی طلاق و در حضور دو نفر مرد عادل صورت گیرد.
- طلاق دهنده باید بالغ ،عاقل ، قاصد و مختار باشد.
- ممکن است صیغهی طلاق را توسط وکیل اجرا کرد.
- طلاق مخصوص عقد دائم است و زن منقطعه با انقضاء مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج می شود.
-طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعی
- در طلاق رجعی مرد میتواند در ایام عده رجوع کند و دیگر نیازی به صیغهی جدا نیست، اما در طلاق بائن دیگر مرد حق رجوع ندارد.
- در موارد زیر طلاق بائن است:
1- طلاقی که قبل از نزدیکی واقع شود
2- طلاق یائسه
3- طلاق خلع و مبارات مادام که زن به عوض رجوع نکرده باشد
4- سومین طلاق که بعد از سه وصلت متوالی به عمل آید اعم از اینکه وصلت در نتیجهی رجوع باشد یا در نتیجهی نکاح جدید.
- منظور از طلاق خلع آنست که زن به واسطهی کراهتی که از شوهر خود دارد، در مقابل مالی که به شوهر میدهد، طلاق بگیرد و طلاق مبارات نیز آنست که کراهت از جانب طرفین باشد ولی در این صورت عوض نباید زائد بر میزان مهر باشد.
- زن بعد از طلاق باید عده نگه دارد.(عده مدتی است که زن در آن مدت نمیتواند ازدواج کند.)
-عده وفات چهار ماه و ده روز است ولی عدهی طلاق متفاوت است.
- در موارد زیر زن میتواند در خواست طلاق کند:
1- در صورت استنکاف شوهر از پرداخت نفقه و عدم امکان اجبار او به پرداخت.
2- در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد. عسر و حرج یعنی دشواری ، سختی و تنگنا.
3- در صورتی که شوهر 4 سال تمام مفقود الاثر شود و حکم موت فرضی در مورد او صادر شده باشد.
4- در خواست صدور حکم با استفاده از ماده 1119 قانون مدنی ؛ به موجب مادهی یاد شده طرفین عقد می توانند هر شرطی را که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد ، در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر قرار دهند.
- عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضای آن در مورد زن باردار تا وضع حمل است.
اثرات طلاق
پس از طلاق ، به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود. بسیاری از افرادی که متارکه کردهاند خود را شخصی ناپسنده و فاقد توان کافی برای ازدواج مجدد میدانند. مردان و زنان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، با یکدیگر فرق دارند. مردان گرایش به آن دارند که طلاق را به عنوان چیزی به ناگهان رخ کرده است، ادراک کنند. زنان بیشتر احتمال میرود که آن را به عنوان نقطه پایانی بر یک فرآیند طولانی قلمداد کنند. به همین خاطر است که زنها کمتر احساسهای منفی را درباره طلاقشان گزارش میکنند. طلاق برای زنان تنشزاتر و گسلندهتر است تا مردان. ممکن است این زنی باشد که تردید کمتری درباره نفس طلاق داشته باشد. اما هم اوست که در برقراری زندگی جدید مشکلات بیشتری خواهد داشت.
آدمیان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، بسیار متفاوتاند، بسیاری از هم میپاشند، اما برخی دیگر ، نوعی تعالی عاطفی را تجربه میکنند. اگر طلاق را نقطه مقابل ازدواج موفق و خوب تلقی کنیم، در این صورت ، پدیدهای غمبار قلمداد خواهند شد. اما برای بسیاری از کسانی که طلاق گرفتهاند، انتخابهایی که در اختیار واداشتهاند یا طلاق بوده است و یا یک ازدواج ناموفق و بد. با در دست داشتن این انتخابها برخی شواهد حاکی از آن است که طلاق میتواند شخصا مفید و سودمند باشد. محققین به این نتیجه رسیدهاند که ممکن است بار آمدن در خانه از هم نپاشیدهای که ویژگی آن نزاع و جنجال است، آسیب رسانتر و مضرتر از بزرگ شدن در خانهای باشد که در اثر طلاق فروپاشیده است.
کنار آمدن با طلاق
سازگاری با طلاق به عوامل بسیاری وابسته است: نگرش در مورد ازدواج ناموفق ، شخصیت فرد و محیط اجتماعی. برای کنار آمدن با طلاق ، کمکهای بیرونی از سوی متخصصان بهداشت روانی و گروههای خود یاری متشکل از افراد مطلقه (مانند والدین بی همسر) در دسترس هستند. همچنین حتی هنگامی که طرفین عزم خود را برای طلاق جزم کردهاند مشاوره با زوجها میتواند مفید واقع شود. برخی از فنون مسئله گشایی و مهارتهای حل تعرضی هم که برای بهبود ازدواجها بکار میروند میتواند برای کمک به حل آسیبهای ناشی از جدایی موثر باشد.
طلاق و تاثیرات آن بر فرزندان
طلاق یک از پیامدهای ناگوار و تلخ زندگی است که طبعا برای گروهی کثیری از انسانها اجتناب ناپذیر می باشد. اگر چه در این پروسه جدایی والدین بعضا کمک می کند تا آینده ای دگرگون داشته باشند اما متاسفانه اغلب فرزندان در این راه صدمه دیده و حتی خود را مقصر و محکوم می بینند. بهمین خاطر در اینجا بطور اختصار به این موضوع اشاره شده و سعی داریم تا با بازنگری آن دریابیم که چگونه والدین می توانند علی رغم جدایی شان کمک حال فرزندان خود باشند قبل از اینکه فرزندان دچار صدمات جدی روحی و روانی گردند.
تأثیر طلاق بر فرزندان چیست؟
تأثیر مستقیم آن تزریق عواطف رنجور از جمله ترس، خشم، گیجی و بهتزدگی است. اما باید اذعان داشت که کودکان میتوانند پس از مدتی به حیات طبیعی خود بازگردند. البته در این رابطه نقش والدین بسیار اساسی است. آنان باید کودکان خود را زیر چتر حمایت خود قرار دهند و هدایت صحیح را از آنان دریغ نکنند. طلاق بهخصوص بر کودکان در دوران ابتدایی تحصیل تأثیر عمیقتری میگذارد. حس عدم امنیت کودکان را بهشدت آزار میدهد و آنها از بازگو کردن شرایط خانوادة خود احساس شرمساری دارند. حتی پس از مدتی ممکن است که بچهها خود را سرزنش کنند. در این باره، واکنش بچهها متفاوت است. برخی غم و دردنهان خود را ابراز میکنند و بعضی دیگر آن را پنهان میکنند.
عملکرد والدین چه میتواند باشد؟
به بچهها کمک کنید تا عواطف خود را ابراز کنند. چه از طریق بیان و با از طریق نوشتن، نقاشی کردن و یا حتی از طریق موسیقی.
به عواطف بچهها احترام بگذارید.
به بچهها اطمینان دهید که احساسات آنها طبیعی است.
تا آنجا که ممکن است علل جدایی را برای بچهها توضیح دهید تا آنها دریابند که طلاق بهعلت تقصیر آنها صورت نگرفته است.
اگر امکان دارد فرزندان خود را با بچههایی که تجربة مشترکی دارند آشنا سازید تا آنها بفهمند که تنها نیستند.
اگر امکان دارد بچههای خود را با گروههای درمانی مخصوص طلاق آشنا سازید.
ترس و اضطراب
ترس و اضطراب بهخصوص دامنگیر بچههایی میشود که مدارس ابتدایی را میگذرانند. طلاق با خود حس عدم امنیت را در کودکان میپروراند. پس از طلاق برخی از بچهها از حس عمیق ناتوانی رنج میبرند. بچههای کوچکتر گاه فکر میکنند که والدین در فکر ترک آنها هستند و این حس ناامنی آنها را تشدید میکند. درگیری والدین نیز استرس و اضطراب بچهها را شدت میبخشد. امکان دارد که عوارض فیزیکی از جمله سردرد، درد معده و غیره در کودکان نمایان شود. واکنش بچههای بزرگتر عموماً انزوا و خلوت گزینی است که خود گواه دیگری بر ترس و نگرانی آنهاست.
عملکرد والدین در این زمینه
در حضور بچهها با یکدیگر دعوا نکنید.
تا آنجا که ممکن است عناصر تنشزا را برای کودکان کم کنید.
به بچهها پیرامون آیندة زندگیشان اطمینان دهید: مثلاً چه کسی از آنها مراقبت میکند و یا کجا زندگی خواهند کرد.
به بچهها اطمینان دهید که آنها را دوست دارید و از آنها مراقبت و حمایت خواهید کرد.
از بچهها نظر بخواهید و حمایتهای خود را بهشکل مداوم و با ثبات تکرار کنید.
با هریک از بچهها وقت خاصی داشته باشید.
به بچهها یاد دهید چگونه استرس و نگرانی خود را ابراز کنند.
خشم و از کوره دررفتگی
خشم نیز یکی دیگر از مظاهر رفتاری است که کودکان بهخصوص در مدارس ابتدایی از خود نشان میدهند. گاه بچهها از والدین خشمگین هستند و آنها را سرزنش میکنند. بچههای بزرگتر گاه آشکارا والدینشان را شماتت میکنند. خشم بچهها گاه با زیر سؤال بردن قوانین خانه و یا وظایفشان جلوهگر میشود. گاه نیز بهشکل فعال فرزندان طلاق با بچههای دیگر به زدوخورد میپردازند.
عملکرد والدین در این زمینه
بگذارید بچهها بدانند که خشم یکی از مظاهر طبیعی طلاق است.
راههای سالم ابراز خشم را به کودکان آموزش دهید (مثلاً در میان گذاشتن، ورزش و یا کارهای هنری).
با راههای ناسالم ابراز خشم (زدوخورد) مقابله کنید و در پیش گرفتن راههای سالم را تشویق کنید.
به بچهها یاد دهید چگونه با بچههای دیگر رفتار کنند.
معلمان و سایر مددکاران ار از وضعیت طلاق مطلع سازید تا آنها نیز به کمک بچهها بشتابند.
باید دانست که زمان برای احیای مجدد فرزندان امری ضروری است. شواهد نشان داده است که پس از گذر زمان مناسب و تزریق حمایتها و هدایتهای صحیح، بسیاری از کودکان دوباره به حیات طبیعی خود برمیگردند. اما اگر اضطراب و تشویش کودکان بهشکل فزایندهای تداوم یافت، آنگاه باید از مشاورین متخصص در این رابطه کمک جست.
با امید به آینده ای پر بار و روشن تر برای فرزندان ما که آینده سازان ایران و ایرانی خواهند بود.
ُحسن: طلاق می تواند چیز مفیدی باشد
هیچ زوجی در روز عروسی خود نمی گویند "تا طلاق ما را جدا کند." ما همه هم به عنوان فرد و هم به عنوان جامعه، به طلاق به صورت فاجعه ای می نگریم که باید از آن پرهیز کرد، نه گزینه شادی که باید پذیرفته شود.
و تعجبی هم ندارد. مطالعات زیادی نشان داده است که افراد متاهل معمولا سالم تر، ثروتمندتر، و شادتر از افراد مجرد هستند. علاوه بر زخم های روانی ای که شاید تا پایان عمر با خود به همراه داشته باشند، فرزندان طلاق همچنین استعداد بیشتری برای بزهکاری، فقر، و عدم سلامت جسمی دارند.
وقتی در صدد شناسایی عوامل این معلول برمی آییم، معمولا قوانین طلاق "بی تقصیر" مصوب دهه 70 در صدر فهرست قرار می گیرد. در روزگار قدیم طلاق به دو صورت میسر بود: یا با موافقت همسر، یا با اثبات کژ رفتاری شدید وی، مثلا زنا. قوانین جدید به زنان و شوهران اجازه داد تا تنها با مطرح کردن میل به جدایی بتوانند طلاق بگیرند. این تغییر به حدی بنیادی بود که مگی گالاگر تفسیرگر می گوید به مثابه "الغای ازدواج" است.
اگر ازدواج پایدار و سالم مثبت است، منطق حکم می کند که قوانین سهل در خصوص طلاق باید منفی باشد. اما معلوم شد که این صحت ندارد. همانطوری که سیستم ایمنی بدن با قرار گرفتن در معرض میزان کمی از میکروب ها تقویت می شود، اینچنین به نظر می رسد که دسترسی آسانتر به طلاق هم در واقع ازدواج ها را محکم تر می کند.
این کشف از سوی اقتصاددانان، بتسی استیونسون، از دانشگاه پنسیلوانیا، و جاستین ولفرز از دانشگاه استنفرد انجام شد. آنها ایالت هایی که در اوایل دهه 70 قوانین طلاق سهل تری به تصویب رساندند را با ایالت های دیگر مقایسه نموده و با دو شگفتی بزرگ مواجه شدند.
اولی اینکه طلاق آسانتر به معنی طلاق بیشتر نیست. در مطالعه انجام شده از سوی اداره ملی تحقیقات اقتصادی، ولفر نشان می دهد که با تصویب قوانین جدید طلاق در ایالت کالیفرنیا، آمار طلاق این ایالت در ابتدا بالا رفت – اما سپس به حد قبلی و حتی پایین تری بازگشت.
دومی که توسط استیونسون و ولفرز گزارش شد، می گوید که شرایط در ایالاتی که قوانین آزادتری دارند هم بهتر است. بین سال های 1976 تا 1985 خشونت خانگی نسبت به چه مردان و چه زنان بین 25 تا 50 درصد کاهش داشت. خودکشی زنان نیز در دراز مدت 20 درصد کاهش داشت و احتمال یک کاهش 10 درصدی هم در قتل زنان به دست دوست پسر یا شوهرها وجود دارد.
چگونه می توانیم این فواید غیر منتظره را توضیح دهیم؟ این برخورد جدید فقط طلاق را تغییر نداد – بلکه ازدواج را نیز دگرگون ساخت. با تسهیل طلاق، قوانین "بی تقصیر" توازن قدرت را در همه خانه ها بر هم زدند. زوج ها را مجبور ساختند تا برای راضی نگه داشتن یکدیگر زحمات بیشتری را متحمل شوند. این راه در رو همیشگی برای همسرانی که با آنها بدرفتاری می شود باعث شد تا بدرفتاران و بدرفتاران احتمالی آینده اعمال خود را کنترل نمایند.
باور این مسئله شاید سخت باشد که قوانین آسانگیرتر طلاق موجب به وجود آمدن پیوندهای زناشویی نزدیک تر می شوند. اما به نظر می رسد که آنچه برای بندبازان صادق است، برای زوج های متاهل هم صادق باشد: بهترین ها بدون تور ایمنی عمل می کنند.
استیو چپمن (8) ستون نویس روزنامه شیکاگو تریبیون (www.chicagotribune.com) است.
عیب: طلاق برای کودکان و جامعه مضر است
آمریکایی ها یکی از بالاترین نرخ های طلاق را در میان کشورهای پیشرفته غربی دارند. امروزه پیش بینی می شود که نیمی از ازدواج های جدید به طلاق منجر شوند. پنجاه درصد از کودکان آمریکایی شاهد فروپاشی ازدواج والدین خود خواهند بود وچیزی در حدود نیمی از این کودکان هم طلاق ازدواج دوم والدین خود را خواهند دید. از هر 10 کودک، یکی شاهد سه طلاق یا بیشتر خواهد بود. تعداد کمی از کودکان با والدین واقعی خود بزرگ و در سن بلوغ صاحب یک چنین خانواده ای می شوند. و تعداد کودکان طلاق اصلا کم نیست: در طول 30 سال گذشته، همه ساله یک میلیون کودک شاهد طلاق والدین خود بوده اند.
در دهه 70 و در همان زمان که اغلب ایالت ها از سختی قوانین طلاق خود کاستند، کارشناسان خوشبین بودند. آنها پیش بینی کردند که طلاق آسان تر برای افرادی که در ازدواج های ناموفق گیر کرده اند، برای زنانی که می توانند همسری خشن را ترک کنند، و برای کودکانی که شاهد اختلافات میان والدین در حال ستیز خود هستند مفید خواهد بود. و برای جامعه هم مفید بهتر است چون ازدواج های بیشتری ریشه در عشق واقعی خواهند داشت و نه در تعهدات دینی یا فشارهای اجتماعی.
بعدها معلوم شد که این پیش بینی های زودهنگام بیش از اندازه خوشبینانه بودند. امروز، مجموعه نیرومندی از تحقیقات اجتماعی که بر اساس مطالعات گسترده و دراز مدت از همسران و فرزندان طلاق انجام شده نشان می دهد که ضرر طلاق آسان بیشتر از فواید آن است. طلاق تعداد پدران غایب را به شدت افزایش داده، خطر ابتلا به مشکلات اقتصادی، عاطفی، و رفتاری را برای کودکان بیش از دو برابر کرده، و خطر روابط و ازدواج های ناموفق را برای فرزندان طلاق بیشتر می کند. همچنین هزینه و بار زیادی را نیز به جامعه تحمیل می کند. به منظور مدیریت روابط خانواده ها پس از طلاق، دولت تشریفات اداری عریض و طویلی به وجود آورده تا پرداخت های کمکی به کودکان را جمع آوری، والدین "بد حساب" را ردیابی، و اختلافات میان والدین در حال ستیز برسر قیومیت کودکان را حل کند. هزینه یک طلاق برای دولت های ایالتی و فدرال چیزی در حدود 30.000 دلار است. 10.4 میلیون طلاق سال 2002 رقمی بالغ بر 30 میلیارد دلار برای مالیات دهندگان آمریکا هزینه داشت.
اما اینکه طلاق آسان موجب بهبود ازدواج ها می شود چه؟ اصلا صحت ندارد. طلاق موجب تضعیف ازدواج شده است. در دهه 70، طلاق آسان تر در پایان دادن به ازدواج های ناموفق احتمالا مفید واقع شد. اما از آن پس منجر به جدایی هایی شد که دلایل "نرم تری" داشتند. اغلب طلاق های امروزی به این دلیل روی می دهند که یکی از همسران دلزده، تنها، ناراضی، یا جذب دیگری است. طبق نتایج یک مطالعه گسترده، دلیل یک سوم از طلاق های اخیر ازدواج های پر تعارض بوده. و وقتی مردم برای بار دوم ازدواج می کنند، احتمال طلاق بیشتر است. این یک بهبود نیست.
طلاق آسان همچنین باعث کاهش خشونت شوهران نسبت به زنان نشد. جایگزینی شوهر با دوست پسر و شوهر سابق خطر خشونت را افزایش می دهد. فقط 29 درصد از این قبیل خشونت ها به دست همسران انجام می شود. اما این در حالی است که 42 درصد به دست دوستان نزدیک و شریکان زندگی، و 12 درصد هم به دست همسران سابق انجام می شود.
با این وجود، اگر فروپاشی ازدواج ها به دلایل نرم تنها بر افراد بالغ تاثیر می گذاشت، شاید قابل دفاع می بود. افراد بالغ در هر صورت می توانند بدون حضور خانواده زندگی کنند. اما کودکان نمی توانند. و کودکان، که احتیاج به خانواده های محکم و پایدار دارند، متحمل بار اقتصادی و عاطفی طلاق می شوند. این نه قابل دفاع است و نه عادلانه.
تلنگري به قانون طلاق
طبق قانون مدني حق طلاق از آن مرد بوده و نص صريح قانون به صراحت نسبت به آن اذهان داشته است اما و تنها روزنه زن اثبات عسر و حرج بوده است كه اثبات عسر و حرج بر عهده زوجه بوده و در هر مورد بر حسب نوع ادعا فرق مي كند فرضا اگر زن به علت اعتياد شوهر به مواد مخدر يا الكل درخواست طلاق كند بايد اين موضوع به تاييد پزشكي قانوني برسد و يا اگر زن ادعا كند كه شوهرش كانون خانوادگي را ترك كرده است اين امر بايد توسط شهود در دادگاه ثابت شود. اگر زن به علت آن كه شوهرش مرتكب جرمي شده كه منافي با حيثيت خانوادگي است تقاضاي طلاق كند دليل اثباتي زن حكمي است كه عليه شوهر صادر و به مرحله قطعيت نيز رسيده است. در واقع مي توان به صراحت به اين امر اذهان داشت كه اثبات عسر و هرج چندان موضوع ساده ايي براي زن نيست و گاه رسيدن به آن ملزم به طي مدت زمان طولاني است و در بسياري از موارد براي زن مشكل و غير قابل تحمل مي باشد و متاسفانه مصاديق عسر و هرج در قانون مدني ما به صورت حصري و كلي است و اين در صورتي است كه هر زن بنا بر موقعيت اجتماعي خود نحوه برخورد و متفاوتي با اينگونه مسائل دارد شايد رفتاري در مرد براي زن ايجاد عسر و هرج كند ولي زني ديگر حتي به آن توجهي هم نكند در سيستم حقوقي ما مرد مي تواند زن را تا مدتها معطل نگه دارد بدون آنكه براي طلاق او اقدامي نمايد و شايد يكي از علل بالا رفتن نرخ مهريه همين موضوع باشد كه زنان براي روز مبادا از مهريه به عنوان يك حربه استفاده ميكنند
براي درك اين موضوع كافيست تنها توجهي به قانون مدني بيندازيم متوجه خواهيم شد كه ديدگاه آن نسبت به زن مساوي نبوده هرچند كه بسيار تلاش كرده با تبصره هاي الحاقي و قانون حمايت خانواده از اين بار سنگين بكاهد ولي باز هم اين زنان هستند كه در راهروهاي دادگاه خانواده سرگردان ميشوند و مي توان در آخر به اين نكته اشاره كرده كه كفه ترازو مواد قانوني ما نسبت به مردان سنگين تر است مرد هز زمان كه بخواهد مي تواند با مراجعه به دادگاه و با پرداخت حق و حقوق زن وي را طلاق دهد ولي زن در صورت آرائه دادخواست در صورتي به حق و حقوق خود مي رسد كه بتواند عسر و حرج خود را ثابت كند كه اين امر مستلزم صرف وقت و هزينه بالاست.
مدرنيته جهاني، طلاق ایرانی
الف)
در طي نيم قرن گذشته ما شاهد روند رشد و افزايش طلاق از يك سو و كاهش قبح جدايي دو همسر در بين افكار عمومي جهاني از سوي ديگر هستيم. در طي سالهاي اخير اكثر كشورهاي جهان در جهت آسانتر كردن روند طلاق اقدام كردهاند. هر چند كه در ابتداي ايجاد قوانيني سهل گيرانه نسبت به طلاق ، این پدیده در دهههاي 60 و 70 ميلادي در كشورهاي اروپايي، به سرعت افزايش يافت اما در دهههاي اخير، ميزان آن تا اندازهاي تثبيت شده است. اما چرا آمار طلاق افزايش پيدا ميكند؟
با استقلال تدريجي زنان از نظر اقتصادي و ورود آنها به عرصه كار، ازدواجها ديگر همچون گذشته بر اساس اتكاي اقتصادي زنان به مردان شكل نميگيرد. ديگر آن كه در اشكال جديد خانواده، ازدواج بيش از هر چيز ديگر تلاشي است براي برقراري رابطهاي ارضاء كننده و ثمر بخش در جهت پاسخگويي به ميل عاطفي و جنسي. در اين حال ارزيابي ازدواج برحسب ميزان ارضاي شخصي، اندازهگيري و ارزشگذاري ميشود و طلاق با نبود اين حس ( ارضاي شخصي ) صورت ميگيرد.
آنتوني گيدنز، جامعهشناس معاصر انگليسي معتقد است با صنعتي شدن و مهاجرت كشاورزان از مزارع به كارخانهها و ترك خانهها توسط مردان روستائي، خانواده به تدريج از شكل يك واحد توليد خارج گرديد و به هم تنيدگيِ ميان مفاهيم خانواده و كار به هم خورد. از جمله مهمترين فرايند، تضعيف نظام پدر سالاري در خانوادههاي سنتي بود. با فروپاشي روابط كاري و اقتصادي در خانوادهها، پيوستگي اعضاء از حيث مالي به كارخانهداران بيشتر گرديد و قدرت پدر به حوزههاي شخصيتر هدايت شد. همچنين از سوي ديگر با جدايي از محل كار، روابط شخصي در خانواده از روابط در محيط كار متمايز گرديد و به رشد فردگرايي عاطفي و ظهور آرمانهاي عشقهای رمانتيك منجر شد كه اين مسأله شالوده اصلي ازدواجها را فراهم ساخت.1و2
با آغاز قرن بيستم، خانواده به عنوان قلمروارضاي شخصي و بستر نزديكي و صميميت عاطفي و جنسي ميان زن و شوهر تعريف شد و از نظر فرم نيز تحت تأثير صنعت و زندگي شهري امروزي به اشكال هستهاي سوق پيدا نمود.
مورد ديگري كه نيز در اينجا ميبايد به آن اشاره كرد بحثي متأخّر در “جامعهشناسي مصرف” است. با رشد صنعت و حضور ملموس تكنولوژي در خانه، همچون اختراع و توسعه فناوري لوازم خانگي؛ زن به عنوان يكي از اركان جدي خانواده با محوّل كردن بسياري از كارهايي كه در دنياي سنت در خانه مجبور بود خود آنها را انجام دهد به وسايل پيشرفتهاي همچون جاروبرقي، ماشين لباسشويي و غيره، فراغ بال گسترده پيدا كرد و يا به زبان ديگر وقت آزاد بيشتري را به دست آورد كه حالا ميتوانست آن را صرف كارهايي اجرائي در بيرون از خانه و از آن مهمتر كارهاي فكري كند. بيشك استفاده از صنعت لوازم خانگي و رشد مصرف تكنولوژي نقشي بسزا و تأثير مهمي در ايجاد و تقويت جنبشهاي فكري ـ اجتماعي زنانه و برابري جويانه داشته است.
روندهاي نوسازي در كشورهاي غربي، تغيراتي را در مفهوم و شكل خانواده به وجود آورده است. از جمله مهمترين اين دگرگونيها ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
الف) در اشكال جديد، گروههاي خويشاوندي نفوذ خود را دست دادهاند و از تأثير آنان در طلاق و ازدواج گروه خويشاوندي كاسته شده است.
ب) با رشد فردگرايي و ايجاد عشق رمانتيك و كاهش قدرت نظارتي پدر بر اعضاء، رويكردي كلي در جهت انتخاب آزادانه همسر و بالطبع طلاق آزادانه همسر، شكل گرفته است.
ج) استقلال اقتصادي قابل توجه زنان، نوعي آگاهي به حقوق خويش را در ميان آنان رشد داده است. حق زن در انتخاب همسر و نيز حق تصميمگيري او براي پايان زندگي زناشويي از جمله این آگاهیها و حق تصمیم گیریها بشمار می رود.
همچنين از موارد ديگر بايد به كاهش ازدواجهاي خانوادگي، رواج آزادي جنسي و گسترش حقوق كودكان اشاره كرد.
آنگونه كه ملاحظه ميشود تغيير مفهوم و شكل خانواده يعني تبديل خانوادههاي گسترده و خويشاوندي به هستهاي و همچنين تغيير كاركرد اقتصادي خانواده به كاركردي عاطفي و جنسي و نیز با استقلال اقتصادي زنان و به دنبال آن رشد جنبشهاي برابري جويانه ميان زن و مرد و در نتيجه تضعيف وضعيت مرد سالارانه در محيطهاي خانوادگي، در ملموسترين نتيجه خود، هم ازدواجها را غير قبيلهاي و غير خانوادگي ساخت و صورتبندي رمانتيكي به آن بخشيد و هم امكان طلاق را بيش از گذشته فراهم ساخت. همراه با اين مسأله، مدرنيزاسيون و نوسازي در حوزه سياسي و دولت نيز امكان تصويب و اجراي قوانين آزاديخواهانهتري را براي طلاق فراهم ساخت. و به دنبال آن آمار طلاق افزايش يافت.
طلاق مولود روندهاي نوسازي است. فرايندهاي متجددانهاي همچون افزايش حقوق زنان و تغيير شكل خانوادهها از گسترده به هستهاي، افزايش آمار طلاق را منجر شده است. يكي از علل و دلايل افزايش طلاق، رشد آگاهيهاي طبقه زنان به حقوق خويش است، آگاهيهايي كه مرهون روند نوسازي است.
ب)
جامعه ايران، جامعهاي است كه بيشك در حال تجربه روندهاي نوسازي است. امواج تجدد به ما نيز رسيده و جنگ ميان سنت و مدرنيته چندي است در اين نقطه از عالم آغاز شده است. جامعه ما طفلي را ميماند كه در حال آموختن راه رفتن است. راه رفتن براي او و هر انسان ديگر امري است واجب كه راه فراري از آن نيست، هر چند كه در مسير آموختن آن چند باري به زمين بخورد و گريه كند، مهم تداوم كار است و از آن مهمتر دست مهرباني است كه به ياري او بشتابد و او را از زمين بلند كند.
جامعه ايران در حال تجربه مدرنيته است. اين گسست (البته نه گسست كامل) از سنت و بازخواني مدرن از جهان، داراي تبعاتي بيشمار است. تبعاتي آنوميك همچون جدايي زن و شوهر، فرار مغزها، روسپيگري، فرار دختران و … كه همة آنها منجمله افزايش طلاق قابل تأييد نيست. بيشك جامعة سرگردان ميان سنت و مدرنيته، خسارتزاست اما نكته مهم ايناست كه دولت به عنوان قدرتمندترين نهاد شكل يافته در هر جامعهاي موظف است نقش آن دست مهربان را بازي كند. دولت موظف است با تقويت نهادهاي حمايتي و كمك به شكلگيري تشكلهاي غير دولتي حفاظتي و مراقبتي، تبعات مدرنيزاسيون را به كنترل خويش درآورد و آسيب ديدگان را ياري نمايد.
اكثر رسانههاي عمومي و كارشناسان بهداشت روان سعي دارند با نشان دادن تصويري مهلك و سراسر منفي از طلاق، به خيال خود يكي از معضلات اجتماعي را حل كنند. راه حلشان چيست؟ تبليغ اين دست شعارها كه همسران بايد با يكديگر با مدارا برخورد كنند يا جوانان در انتخاب همسر دقت كنند و يا با ايمان و اخلاق، همديگر را تحمل نمايند اما ، آنان به این مسأله توجهی ندارند که هر چند بالا رفتن آمار طلاق در هر جامعهاي گوياي سست شدن نهاد خانواده و عواقب ناخوشايند آن براي اعضاي خانواده ميباشد، اما در عين حال از رشد برخي آگاهيهاي اجتماعي نيز خبر ميدهد. بالا رفتن آمار طلاق از جمله شاخصههايي است كه نشان دهنده خروج عقل جمعي از فهم سنتي و علاقمندي به دستيابي به حقوق فردي و اجتماعي، و در مجموع نشانگر بحران جوامعِ در معرض روند نوسازي است. آگاهي طبقاتي زنان به حقوق خود و تن ندادن به نظام سركوب مردسالارانه با توجه به استقلال نسبي اقتصادي زنان، در شكل نهادينه نشده و سازمان نايافته خويش به بالا رفتن آمار طلاق ميانجامد. همچنين افزايش طلاق به عنوان يك واقعيت اجتماعي در ايران، از سوي ديگر نشانه كاهش تصور نامطلوب از “مطلّقه” در جامعه ايران است. زن طلاق گرفته امروز، نسبت به زن طلاق داده شده ديروز با پذيرش اجتماعي بالاتري ميتواند به زندگي خويش بعد از طلاق ادامه دهد.
در مجموع ميتوان گفت، همبستگيهاي مكانيكي كه در خانوادهها از طريق يك نوع متافيزيك ناخود بسنده در جامعه سنتي ايراني موجبات پابرجايي جبري و سركوب گرايانه نظام خانواده را به هر قيمتي فراهم ميساخت، با قدرت مدرنيته و نوسازي سست و ضعيف گشته است. اما شايد دغدغه اين باشد كه، اين وضعيت در حال گذار تا برقراري شرايط تثبيت شده مدرن (توقف آمار افزايش طلاق و ايجاد نوعي همبستگيهاي عاشقانه با به رسميت شناختن تفاوت در سليقه افراد در ايجاد نوع خانواده دلخواه) تا چه ميزان ميخواهد از جامعه ايراني قرباني بگيرد؟ چقدر بايد در راه رسيدن به مدرنيته، با داشتن كودكان طلاق، زنهاي آواره و غيره ... ، رنج و درد گروه بسياري از افراد جامعه را شاهد باشيم؟ آيا نبايد روندهاي نوسازي را بدليل اينگونه تبعات مخربش از حركت باز داشت. مقصر واقعي در این میان كيست؟
آنچه كه در ايران در اين زمينه مشكل آفرين شده است، نه تغيير در باورها و فرهنگ عمومي نسبت به خانواده، طلاق و روندهاي نوسازي، بلكه در عدم كارآمدي دولت و جامعه مدني در ايجاد و تقويت سازمانهاي حمايت كننده حقوق كودكان و زنان آسيب ديده از طلاق است. رشد چند درصدي آمار طلاق در هر سال كه با تصويب قوانيني سهلگيرانهتر افزايش نيز می یابد، در كنار خود به ايجاد سازمانهاي حمايت كننده منجر نشده است و تعداد اينگونه مراكز به میزان همان آمار قديمي آن است.
ممكن است اثرات ناخوشايند طلاق همچون اضطراب كودكان و ضربههاي روحي و مالي به زن تا سالهاي بعد از جدايي ادامه يابد، اما در ايران به دليل فقدان نهادهاي حمايتي، اينگونه اثرات و ضربهها تا مدت مديدي همراه خانواده طلاق هست، در حاليكه در كشورهاي پيشرفته صنعتي، مشكلات ناشي از طلاق مقطعي و كوتاه مدت است. رشد آمار طلاق همچون بسياري ديگر از شاخصهها كه توسط برخي ناكارشناسان، بحران اجتماعي عنوان ميشود، نشانگر تقويت روندهاي نوسازي در كشور ما است. روندهايي كه به دليل تازگي و اثرات خود ممكن است تبعاتي ناخوش را نيز بيافريند. اما بايد توجه كرد كه اگر چنانچه طلاق و اين دست مسايل در كشور ما، اينچنين مشكلات عظيمي را براي ايرانيان فراهم نموده، بايد اول خودمان و بعد دولت را مقصر بدانيم كه در تشكيل و تقويت نهادهاي دولتي و حمايت از نهادهاي غير دولتي، ضعيف عمل كردهايم.
منابع:
ـ ورسلي، پيتر/ جامعهشناسي مدرن/ ترجمه حسن پويان/ انتشارات چاپخش 1373
ـ گيدنز، آنتوني/ جامعهشناسي/ ترجمه منوچهر صبوري/ نشر ني/ چاپ پنجم 1378
ـ كوئن، بروس/ درآمدي بر جامعهشناسي/ ترجمه محسن ثلاثي/ انتشارات فرهنگ معاصر 1372
در ميان فيلسوفان غربي، كساني كه به جاودانگي انسان معتقدند در حوزه عقل نظري به استدلال و اقامه براهين عقلي پرداخته اند ولي هيوم بر خلاف آنان معتقد بود كه اينگونه قضايا، تحليلي بوده و ارزش معرفتي ندارند و كانت نخستين بار با توجه به مباني فلسفي خاص خود در مقابل همه اين نظريات ايستاد و ثابت كرد كه اموري همچون جاودانگي نفس در حوزه عقل نظري امكان اثبات ندارد و همانطور كه مي توان گزاره هايي براي اثبات اين امور بيان كرد همچنين مي توان گزاره هايي نيز در رد اين موارد اقامه نمود. بنابراين؛ نه قابل اثبات و نه قابل رد مي باشند. عقل نظري هيچ راهي براي شناخت چنين اموري ندارد و آنها را بايد به حوزه عقل عملي راند، چرا كه تنها ضامن الزام آور در امور اخلاقي، پاداش ها وكيفرهاي اخروي هستند و در سايه زندگي پس از مرگ و حيات جاودانه است كه پاداش و كيفر اخروي توسط خداوند معنا پيدا مي كند.
فلاسفه بعد از كانت به شدت تحت تأثير او قرار گرفتند. به گونه اي كه حتي هايدگر كه از فيلسوفان اگزيستانسياليست است با وجود بحث پيرامون مرگ، به طور صريح از جاودانگي و بقاي نفس سخني به ميان نياورده است و باور او به جاودانگي نفس را فقط از مضمون انديشه ها و سخنان وي مي توان يافت.
از آنجا كه بشر ذاتاً از عدم و نابودي گريزان است و به بقا و جاودانگي گرايش دارد، موضوع جاودانگي انسان، همواره فكر انديشمندان را به خود مشغول كرده است. درباره جاودانگي انسان تا كنون تفسيرهاي متفاوتي ارائه شده است ولي بدون ترديد بهترين و كاملترين تبيين را وحي الهي ارائه مي كند. قرآن كريم و كتاب مقدس در موارد متعددي به مسأله زندگي پس از مرگ انسان پرداخته اند كه در اينجا نمونه اي از اين آيات و سخنان را مي بينيم:
«از اين زمين شما را آفريده ايم و به آن شما را بازمي گردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مي آوريم» (قرآن كريم، طه / 55)
در كنار وحي آسماني فلاسفه نيز در صدد اثبات جاودانگي انسان بوده اند. گر چه برخي از آنان مرگ را برابر فنا و نابودي او مي دانند، ولي جاودانگي انسان از طريق دلايل عقلي فراواني قابل اثبات مي باشد و ما نمونه اين براهين را در كتب فلسفي ابن سينا و ملاصدرا مي يابيم.
اولين بحثهاي فلسفي در مورد جاودانگي را در سخنان فيلسوفان يونان باستان مي توان مشاهده كرد كه اين بحثها جنبه نظري داشته و در حوزه عقل نظري به آن پرداخته مي شده است و اين روش از فيلسوفان غربي تا عصر كانت نيز ادامه يافته است. كانت نخستين كسي بود كه در مقابل همه اين استدلالات ايستادگي كرد و به نحو مستدل تلاش كرد كه ثابت كند اموري همچون اثبات وجود خدا و اثبات جاودانگي نفس در حوزه عقل نظري امكان پذير نيست و به همان نسبت كه مي توان گزاره هايي بر اثبات اين امور اقامه نمود، مي توان گزاره هايي بر رد اين امور اقامه كرد. بنابراين؛ نه قابل اثبات و نه قابل رد و نقض مي باشند، لذا هر گونه تلاش جهت اقامه برهان بر له يا عليه اين امور بيهوده است.
جاودانگي نزد فيلسوفان پيش از كانت
فيلسوفان يونان باستان
ولي فيلسوفان پيش از كانت به بحثهاي نظري پيرامون اين امور پرداخته اند. اولين انديشه فلسفي در يونان باستان به هراكليتوس بر مي گردد. وي معتقد است كه مرگ واقعيتي نيست كه بتواند از حيات يا وجود جدا شود. نه زندگي مطلق است و نه مرگ. مفهوم مرگ امري نسبي است كه فقط تغيير احوال مي باشد و نه كون و فساد آن. نه ابدان و نه نفوس ما، حتي لحظه اي امر واحدي نيستند، آنها مداوماً در معرض تغيير و تبدل قطعي اند. چرا كه نمي توان در يك رودخانه دو بار قدم گذاشت. رودخانه در حالي كه همگي اجزاء و مواد آن (يعني آب در حال جريان) تبدل يافته است، صورت خود را حفظ مي كند. (كاپلستون، 1368، ج 1، ص 51)
هراكليتوس مرگ را فنا نمي داند بلكه آنرا مرحله اي از زندگي مي داند. فيلسوف معاصر هايدگر، نيز همين سخنان را در مورد مرگ و جاودانگي بيان كرده است و از انديشه هراكليتوس متأثر شده است.
افلاطون
افلاطون مي گويد: «طبيعت هر موجود فاني همواره در اين تلاش است كه جاويدان بماند و بدين مقصود از راه توالد و تناسل مي تواند رسيد. بدين سان كه هميشه موجودي تازه و جوان بجاي موجود پير بگذارد. چنانكه مي داني ما هر موجود زنده را از كودكي تا پيري همواره همان مي شماريم و به يك نام مي خوانيم، در حالي كه در هيچ آن همان نيست كه آني پيشتر بود، بلكه پيوسته در تغيير و تحول است و مو و گوشت و استخوان و خون و خلاصه تمام تنش دائماً دگرگون مي گردد. و اين دگرگوني خاص تن نيست، بلكه روح نيز همواره دستخوش آن است.» (افلاطون، 1357، ص 260) در اينجا هم هراكليتوس و هم افلاطون، به تغيير يا فقدان هويت رودخانه اشاره مي نمايند، در حالي كه همگي اجزاء و مواد آن (يعني آب در حال جريان) تبدل يافته و صورت خود را حفظ مي كند. هويت رودخانه ثابت باقي مي ماند، نه تنها علي رغم اين امر كه آبهاي آن به نحو مداوم در حال تغير است، بلكه دقيقاً به اين دليل كه آنها در حال تغير و تبدل هستند.
فرقي كه ميان دو كلمه «علي رغم» و «به دليل آنكه» است، اساسي مي باشد. در مورد اول («علي رغم») ما با وضعي مواجه مي شويم كه در آن تغير و تبدل به عنوان امر وهمي اعتبار شده و از اين جهت رودخانه را – به نحو ذاتي و اساسي – تحت تأثير قرار نمي دهد.
در مورد دوم («به دليل اينكه») نفس تغير و تبدل به عنوان ذات رودخانه تلقي مي شود. تغيير و تبدل في نفسه رودخانه را آنچنان كه هست، مي سازد. رودخانه هست از اين جهت كه تغيير مي كند. طبق نظر هراكليتوس، هويت طرح و نظام كه «رودخانه» تمثيل آن است هم در مورد طبيعت به نحو كلي و هم در مورد انسان، صادق است و لذا براي انسان هنگام مرگ با حالت پيش از آن تفاوت زيادي ندارد؛ چرا كه ما هميشه در تجربه خود با نوعي مرگ دائم و زندگي مستمر آشنا هستيم.
از سخنان هراكليتوس بر مي آيد كه جاوانگي امري مسلم است و مرگ چيزي جز تغير نيست ولي افلاطون علاوه بر اين جاوداني را مفهومي بسيار متعالي تر مي داند و اين از سخنان او در پاسخ به كريتون بدست مي آيد كه پرسيد: «اكنون بگو تو را چگونه به خاك بسپاريم؟ گفت: اگر توانستيد مرا نگاه داريد و از چنگ شما نگريختم. هر گونه مي خواهيد به خاك بسپاريد. آنگاه لبخندي سرشار از وقار زد و در حالي كه به ما مي نگريست گفت: دوستان من، نمي توانم كريتون را متقاعد سازم كه سقراطي كه با شما سخن مي گويد و وصيت مي كند واقعاً منم. او مي پندارد من آن نعشي هستم كه به زودي پيش چشم خواهد داشت و مي خواهد بداند كه مرا چگونه بايد به خاك سپرد. اندكي پيش به تفصيل در اين باره سخن راندم و گفتم كه من پس از نوشيدن زهر در ميان شما نخواهم ماند و رهسپار كشور نيكبختان خواهم شد. ولي او مي پندارد كه همه آن سخنان براي تسلي خاطر شما و خودم بود.» (افلاطون، 1304، ص 176-175)
افلاطون از طريق استدلال عقلي و با توسل به نظريه تذكر يا يادآوري ثابت مي كنـد كه نفس غير جسماني است و اساساً زندگي با مرگ منافات دارد و نفس چيزي است كه خـود را حركت مي دهد و هـر آنچه كه خود را حركت مي دهـد نبايد تباهي پذيـر باشـد. (Poule Edwards, 1967, vol, P.143) استدلال جهت اثبات آنكه حيات منافي با مرگ است از تصور از نفس به عنوان مبدأ حيات شروع مي شود و اين بر اساس نظريه صور معقول به صورت زندگي برابر است. حيات در تجدد چنان متضاد با مرگ است كه تساوي با عدم تساوي متضاد و ناسازگار است. بنابراين؛ نتيجه آن مي شود كه نفس به عنوان همان صورت معقول زندگي ذاتاً ميرا و سرمدي است و از اين رو «بخش ناميرايي» ما با مرگ منعدم نمي شود؛ چرا كه نفوس ما جايي در عالم ديگر موجود خواهد بود. (افلاطون، 1304، ص 107و 106)
ارسطو
ارسطو نفس را صورت بدن مي دانست، مانند شكل يك مجسمه نسبت به ماده اي كه از ان ساخته مي شود، لذا نفس از بدن جدايي ناپذير است و به علاوه اين جدايي ناپذيري محتوايي فيزيكي و طبيعي ندارد بلكه از نسخ جدايي ناپذيري منطقي است. بنابراين؛ با توجه به مباني فكري ارسطو، كه تفكر رسمي غربي را تا ظهور اگزيستانسياليزم در اروپاي بعد از دوره جنگ تحت تأثير قرار داده، نفس نمي تواند بدون بدن بقايي داشته باشد و انفكاك اين دو از يكديگر به فناي هر دو منجر مي شود. نفس در نظر ارسطو فناپذير است و حتي، به تعبير ديگري مي توان گفت زماني كه ارسطو بيان مسيحي در قرون وسطي نفس را با ذهن يا روح يكسان فرض كردند، بر جنبه فنا پذيري آن تأكيد بيشتري شد. چه آن را به عنوان قوه اي پنداشتند كه انسان را قادر مي سازد تا نسبت به تمامي ارگانيزم خود، كه به نحوي مكانيكي است، تعالي پيدا كند.
فيلسوفان قرون وسطي
متألهين قرون وسطي با حمل مفهوم نفس آن جهاني (اخروي) و روحاني بر نفس مادي ارسطوئي، فقط توفيق آن يافتند كه زمينه را براي جوهر متفكر (ذي شعور) دكارتيان، كه فاقد جهان است، آماده كنند. نفس آنجهاني نفسي است كه فاقد جهان است، مسافري است تنها كه در عالمي كه نسبت به او بيگانه است، سرگردان و آواره است. نفس صرفاً روحاني (غير مادي) گر چه ممكن است همه لوازم بقا و خلود مجردانه قابل تصور را داشته باشد، ولي ملزم و مجبور است كه مانند ماده دكارتي (جوهر ممتد) مرده و فاقد حيات باشد كه از فرط روحاني و معنوي بودن و بي حياتي كه جان عالم (عقل فعال) براي آن مهيا ساخته است، به وسيله روح به فنا گراييده است و انسان خود به صورت يك موجود بيگانه اي در آيد، به صورت روحي به عالم در عالمي به روح در آيد. (رابرتز، 1367، ص 210و 209)
البته نمي توان ديدگاههاي ارسطو را در حمايت از جاودانگي بكار گرفت، گر چه وي بر برخي ديدگاههاي افلاطوني صحه گذاشته است كه موجب بحث و تحول زيادي خصوصاً ميان مدرسان و كساني كه ملتزم به نوعي عقيده جاودانگي شخصي بودند، گرديده است. اين ديدگاهها به ابعاد عقلاني انسان و كاركردهاي عقلاني نفس مربوط مي شوند، ولي آنچه كه مسلم است اين است كه ارسطو تصور جاودانگي شخصي را با بي اعتنايي كنار گذاشته است (Poule Edwards, 1967, vol, P.144).
آكوئيناس
آكوئيناس در تفسيري كه بر كتاب نفس ارسطو نوشت، ثابت كرد كه نفس جوهر است، يعني چيزي كه قائم به خود است و غير جسماني مي باشد، لذا چون ارسطو هم چنين ديدگاهي دارد، او نيز نفس را جاودانه مي داند (Poule Edwards, 1967, vol, P.146).
افلاطون و ارسطو پيشواي دو جريان فكري در مورد جاودانگي انسان مي باشند. افلاطون نماينده اصلي ديدگاه ثنوي گرايانه است كه بر همين اساس قائل به جاودانگي شخص است و ارسطو به عنوان مدافع ديدگاه يگانه گروي، كه اين ديدگاه هيچ مجالي به هيچ نوعي از اعتقاد به جاودانگي شخص، نمي گذارد ولي فيلسوفاني همچون اكوئيناس و دكارت براي اثبات جاودانگي نفس تلاش كرده اند.
فيلسوفان جديد
دكارت
دكارت در بند اخير بخش سوم از كتاب گفتار در روش، نفس را به دليل اينكه در ذات خودش كاملاً مستقل از بدن است، قابل مردن ندانسته و چون هيچ عامل ديگري را قادر به انهدام نفس نمي يابد آن را جاويدان و ناميرا مي داند و چون ميان دو جوهر نفس و بدن تمايز واقعي وجود دارد، اين تمايز قائم به قدرت خداست. البته تمايز نفس از بدن تمايز وجودي است و در عمل، نفس چندان از بدن متمايز نيست. (دكارت، 1376، 268-264)
ماگنوس معتقد است: دكارت در عين اعتقاد به تمايز ذاتي نفس از بدن، باور ندارد كه حقيقت ذات انسان را نفس او تشكيل مي دهد و بدن فقط ابزاري در دست نفس مي باشد. دكارت در نامه اي با آرنو (مورخ 29 ژولاي 1648 م) نوشته است: «من فكر مي كنم نه چندان در اثبات اينكه نفس مي تواند جدا از بدن وجود داشته باشد، كوشيده ام و نه در اثبات اينكه نفس با بدن داراي اتحاد جوهري است، قصور كرده ام» (دكارت، 1376، ص 43) او در اثبات جاودانگي نفس چندان موفق نشد و به همين دليل فلاسفه بعد از دكارت هم در اين مورد موفقيت چنداني كسب نكردند و چون مسائلي همچون جاودانگي نفس به عنوان قضاياي تحليلي ما تقدم مطرح بودند و به تجربه و مشاهده حسي بشر در نمي آمدند توسط فيلسوفان تجربي مسلكي همچون هيوم رد شدند. گرچه قبل از هيوم، اسپينوزا موفق شده بود كه به شيوه هندسي خود در كتاب «اخلاق»، جاودانگي نفس را اثبات كند ولي اين جاودانگي براي انسان به گونه اي است كه نه مي تواند چيزي را تخيل كند و نه قادر است چيزي را به ياد بياورد.
قضيه 23: «ممكن نيست نفس انسان مطلقاً با بدن انسان از بين برود، بلكه از آن چيزي باقي مي ماند كه سرمدي است. »
قضيه 21: «نفس نه مي تواند چيزي را تخيل كند و نه اشياء گذشته را بياد بياورد، مگر در حالي كه در بدن است.» (اسپينوزا، 1364، ص 308)
هيــوم
هيوم كه قضاياي تحليلي ماتقدم را غير قابل تجربه و در نتيجه فاقد ارزش علمي مي دانست، معتقد بود كه جاودانگي نفس از جمله قضاياي تحليلي ماتقدم مي باشد و مفيد شناخت جديدي نيست و اصلاً علمي نمي باشد و لذا اصلاً قابل طرح نيست و كانت كه توسط هيوم از خواب جزمي خود بيدار شده بود در كتاب نقد عقل محض فصلي را به بحث در مورد «ديالكتيك استعلايي» اختصاص داد و در مرحله نخست، ما بعدالطبيعه جزمي را نقد كرد و عدم حقانيت گفته هاي فلاسفه اي همچون افلاطون، ارسطو، دكارت و اسپينوزا را درباره مسائل مابعدالطبيعه كه جاودانگي نفس نيز يكي از آن موارد بود، نشان داد. او بر خلاف دكارت، ريشه درخت دانش را ما بعدالطبيعه ندانسته و اعتبار علوم را مشروط و مقيد به اعتبار و استحكام اين ريشه نمي كند. دكارت تصور كرده بود با باطل بودن شك افراطي، عقل انساني در مسائل مابعدالطبيعه مي تواند به يقين كامل برسد و همين يقين اعتبار شناخت انسان را درباره تمام مسائل ديگر تضمين مي نمايد. او روش خود را كه البته روش رياضي بود در مورد تمام مسائل اعم از طبيعيات و مابعد الطبيعه به يكسان قابل اعمال و معتبر مي دانست ولي به نظر كانت روش رياضي انحصاراً در مورد پديدارها قابل اعمال است و به طور كلي مقولات فاهمه به خودي خود جز صور محض چيز ديگري نمي تواند باشد و فقط در مورد داده هاي حسي قابل اعمال بوده و وراي پديدارها، هر گونه اعتباري از لحاظ شناسايي از آنها سلب مي شود. اموري كه وراي پديدارها تصور مي شود ديگر با مقولات فاهمه مطابقت ندارد. ماهيت مسائل ما بعد الطبيعه چنان است كه آنچه در امور طبيعت ضابطه يقين به حساب مي آيد، درباره آنها با شكست روبه رو شد. و به نتيجه مقبولي نمي رسد.
رد دلايل عقل نظري در مورد جاودانگي در ديالكتيك استعلايي
كانت
كانت معتقد است كه بيشتر فلاسفه پيشين جزمي بودند و درباره مسائل مابعدالطبيعه مانند جاودانگي مطالبي را بيان داشته اند كه فاقد اعتبار است. انتقاد اصلي كانت اين است كه ايشان مسأله عينيت را درباره مسائل مابعدالطبيعه در نظر نداشته اند و مثل ارسطو تصور كرده اند آنچه به طور صوري معقول به نظر مي رسد، به عينه ما به ازاي خارجي دارد و با واقعيت مطابقت مي كند و به عبارتي انديشه بطور انفعالي جهان را منعكس مي سازد؛ در صورتي كه چنين نيست، بلكه اين انديشه انساني است كه جهان را به نحو فعال مي سازد. در ديالكتيك استعلايي كانت، اخلاق به نحوي جايگزين ما بعدالطبيعه مي شود و مابعدالطبيعه جزمي در فلسفه نظري كانت مردود شناخته مي شود ولي همين امر استقرار و استحكام اخلاق را ممكن مي سازد. ديالكتيك كه از ذات و ماهيت مسائل مابعدالطبيعه بر مي خيزد موقعي بروز مي كند كه ذهن انساني از حدود و ثغور قابل شناخت خود پا فراتر مي نهد. اين فرا روي ذهن، طبيعي است و عقل انسان طوري است كه به داده هاي حسي و احكام مطابق با فاهمه نمي توان اكتفا كرد.
از آنجا كه انسان بطور طبيعي به مسائل مابعدالطبيعه گرايش دارد، نمي توان عقل او را كه ذاتاً گسترش دارد محدود به شناسايي يقيني كرد كه به طور موجه چه از لحاظ ذهني و چه از لحاظ عيني در اختيار او قرار دارد. از لحاظ عقلاني مسائلي براي انسان مطرح مي شود كه گويي در فراسوي عين و ذهن او قرار دارد ولي نه ايجاباً و نه سلباً جوابهاي قطعي بدست نمي آيد. مسائل وجود دارند كه نمي توان از راه ادراكات حسي و احكام فاهمه براي آنها جواب قطعي پيدا كرد و هر گاه عقل انساني بدانها توجه پيدا كند به جاي يك حكم جازم و قاطع متقابلاً به دو حكم متضاد و معارض مي رسد. به عبارت ديگر درباره سه مسأله اصلي كه عبارتند از خدا و وجود آن، جهان و آغاز و انجام آن، نفس و جاودانگي آن، عقل انسان دچار تعارض احكام مي شود و در نتيجه تنها روشي كه مي تواند اتخاذ كند ديالكتيك است و به ناچار بايد هر حكمي را كه صادر مي كند همراه با حكم مقابل آن باشد و هيچ يك از اين دو حكم را عقلاً و از لحاظ نظري نمي توان بر ديگري رجحان داد. فاهمه خود را محدود به داده هاي حسي مي كند و به احكام يقيني مي رسد، اما عقل نظري از داده هاي حسي تجاوز مي كند و به جاي يقين به ديالكتيك مي رسد.
از لحاظ عقلاني طرح مسائل مابعد الطبيعه موجه است ولي جوابهاي قطعي كه براي آنها احتمالاً مي توان پيدا كرد غير موجه بوده و انحصاراً به صورت ديالكتيكي يعني به طور كلي و ضروري در قالب دو حكم معارض ايجابي و سلبي در مي آيد بدون اينكه از لحاظ نظري بتوان يكي را بر ديگري اولويت داد. هر يك از اين دو حكم معارض درباره يكي از مسائل مابعدالطبيعه به خودي خود و البته از لحاظ صورت آن از نوع احكام تأليفي ماتقدم است. مثلاً اگر بگوييم «نفس جاودان است» و يا «نفس جاودان نيست» صرف نظر از تعارض ميان آن دو هر يك از اين دو حكم اگر به تنهايي بررسي شود صورت ظاهر آن تأليفي ما تقدم است، زيرا مفهوم نفس به خودي خود نه مفهوم «بقا» را در بر دارد و نه مفهوم «فنا» را. بنابراين، نمي تواند قضيه تحليلي باشد. ضمناً رابطه اي كه ميان دو مفهوم اخير با مفهوم «نفس» برقرار شده است از تجربه ناشي نشده است بلكه ذهن بدون توجه به داده هاي حسي احكامي صادر كرده است، بنابراين مؤخر بر تجربه نيست.
با اين حال در فلسفه كانت اختلاف ميان اين احكام با احكامي از اين نوع كه در كتاب «نقد عقل محض» مورد نظر بوده، اين است كه در حد جهان محسوس عينيت احكام تأليفي ما تقدم محرز است و آنها با واقعيت خارجي مطابقت دارند ولي در قلمرو ما بعدالطبيعه هيچ عاملي در ذهن نيست كه عينيت آنها را ضمانت كند. به نظر كانت احكام تأليفي ماتقدم در قلمرو ما بعدالطبيعه، صرفاً صوري و بدون محتواي واقعي باقي مي ماند. در نتيجه بايد گفت كه به نظر كانت در مورد مسائل مابعدالطبيعه ذهن فقط با توهماتي روبه رو مي شود كه منشاء آنها را بايد جستجو كرد. چنين پژوهشي از لحاظ منطق صوري ارسطويي مقدور نيست، زيرا در اين منطق مسأله عينيت و تطابق احكام با عالم خارج مطرح مي شود، ولي از لحاظ منطق استعلايي، مسأله را با عمق بيشتري مي توان مطرح ساخت و در رابطه «معاني» با واقعيت احتمالي خارجي آنها به تفحص پرداخت. به نظر كانت در واقع بحث درباره مسائل مابعدالطبيعه از لحاظ منطق صوري، نوعي مصادره به مطلوب است؛ در صورتي كه از لحاظ منطق استعلايي نمي توان گرايش طبيعي عقل را دليل بر قدرت شناخت آن از امور نامشروط دانست و تصور كرد كه در مسائل مابعدالطبيعه همچون قلمرو محسوس يقين حاصل مي شود. به نظر كانت اين گرايش طبيعي عقل توهمي بيش نيست و فراروي از محسوس و امور مشروط در قدرت آن نمي باشد. (مجتهدي، 1363، ص 74-69)
ديالكتيك استعلايي كانت دو جنبه داشت (يك جنبه مثبت و يك جنبه منفي). جنبه منفي آن اين بود كه كانت تصور مي كرد كه براي هميشه توانسته است ما بعدالطبيعه جزمي را رد كند و جنبه مثبت آن اين بود كه به كمك علوم تحصلي نه مي توان جوابگوي نيازي بود كه انسان از مابعدالطبيعه مي خواهد و نه مي توان آن نياز را براي هميشه مردود ساخت. در نتيجه بايد از عقل نظري به عقل عملي رسيد. البته كانت نمي خواست كه مانند فلاسفه مادي و تحصلي زمان خود ما بعدالطبيعه را كنار بگذارد، بلكه در جستجوي قلمرو خاص آن بود و اهميت عقل عملي و اخلاق را خاطر نشان مي كرد. سه «ايده» يا «معني» اصلي عقلاني كه عبارت است از «نفس» ، جهان» و «خدا» از تجربه و ادراك حسي نمي تواند ناشي شده باشد و در مقولات فاهمه هم كه صرفاً توجه به رابطه ميان پديدارها دارد، قرار نمي گيرد (مجتهدي، 1363، ص 79-63)
جاودانگي از نظر كانت
جاودانگي نفس از اموري است كه عقل نظري از استدلال بر آن عاجز است و اين عقل عملي است كه به آن مي رسد اموري مانند: خدا، جهان و جاودانگي نفس از عقايد شخصي و ذهني نيستند بلكه از مسلمات عقل عملي هستند و عيني و كلي مي باشند؛ زيرا خود عقل، اين مسلمات را فرض كرده است. پس آنها عقايد معتبري هستند و پذيرفتن اين مسلمات اقرار به تقدم عقل عملي بر عقل نظري است. اين تقدم به اين معنا نيست كه از طريق عقل عملي، به آن مسلمات علم حاصل مي شود، در صورتي كه عقل نظري توان علم بر آنها را ندارد بلكه اين تقدم فقط به اين معناست كه به واسطه عمل، مقتضيات (شرايط) آن را اثبات مي كنيم و سپس ايمان اخلاقي، يا عملي به آنها مي آوريم، كه اين ايمان مبتني بر «نيازهاي عقل عملي» است كه نيازهايي كلي مي باشند (يوسف كرم، بي تا، ص 102)
جاودانگي به عنوان يكي از اصول موضوعه عقل عملي
اصول موضوعه اي چون جاودانگي نفس، اصول جزمي نظري نيستند، بلكه پيش فرضهايي هستند كه ضرورتاً فقط اهميت عملي دارند بنابراين، معرفت نظري را گسترش نمي دهند، بلكه فقط به صور عقلي نظري به طور كلي (به واسطه نسبتشان با قلمرو عمليات) حقيقت عيني مي بخشند. (استفان كورنر، 1367، ص 315)
كانت در مورد چگونگي ارتباط اصول موضوعه عقل عملي با قانون اخلاقي مي گويد: عينيت عملي مشروط به اين اصول است. پيوند امر مطلق با اصل بقاي نفس به اين است كه انطباق كامل اراده با قانون اخلاقي همانا معصوميت است و اين كمالي است كه هيچ موجود عاقلي در هيچ لحظه اي از هستي (در جهان محسوسات) قادر به حصول آن نيست. اما چون اين امر عملاً ضروري است، فقط در سلوك بي پايان به سوي آن، انطباق كامل يافت مي شود. ليكن اين سلوك بي پايان تنها با فرض موجوديت و شخصيت دائم و بي پايان همان موجود عاقل امكان پذير مي شود، يعني جاودانگي يا بقاي نفس
در استدلال براي بقاي نفس مانند استدلال براي اثبات اختيار، كانت مي كوشد ثابت كند كه صورت عقلي جاودانگي گر چه از حيث نظري خالي است، ولي چون يكي از شرايط قانون اخلاقي است، بنابراين واجد عينيت عملي است. چيزي كه هست، امر مطلق به ما فرمان مي دهد به طرزي عمل كنيم كه بتوانيم اراده كنيم. دستوري كه براي خود برگزيده ايم به قانون كلي مبدل شود. اما فرمان نمي دهد كه معصوم شويم يا به «انطباق كامل اراده با قانون اخلاقي» دست يابيم. اما ممكن است نزد ما رسيدن به مرتبه عصمت محال باشد. بنابراين ، مطابق استدلال كانت، تصور بقاي نفس نه تنها به شرطي عينيت پيدا مي كند كه علاوه بر امر مطلق، مشمول اين فرمان نيز بشويم كه بايد به مرتبه معصوميت برسيم. فرماني كه بگويد بايد به مرتبه معصوميت برسيم، در نظر ما قانوني نيست كه اطاعت از آن به هيچ وجه امكانپذير نباشد.
اينكه استدلال كانت در توجيه اصل بقاي نفس قانع كننده نيست، به اين سبب است نه به علت عيب و فسادي كه از لحاظ منطقي در آن موجود باشد. اگر بخواهيم استخوان بندي منطقي استدلالهاي كانت را نشان دهيم، مطلب به اين صورت در مي آيد كه : (1 ) انسان تنها بشرطي قادر به اداي وظيفه است كه مختار باشد.
(2) انسان تنها بشرطي قادر به رسيدن به مرتبه معصوميت است كه نفس جاويدان باشد.
(3) انسان تنها بشرطي قادر به متحقق ساختن خير برين است كه خدا وجود داشته باشد.
اختيار و آزادي انسان شرط لازم دست يافتن او به عصمت است كه خود به نوبه خويش شرط لازم متحقق شدن خير برين و بنابراين، وجود خداست. به عبارت ديگر، امكان معصوميت و جاودانگي نفس از وجود خداوند لازم مي آيد و امكان معصوميت ملزوم آزادي آدمي است. (استفان كورنر، 1367، ص 321)
وي دو مشرب معروف فلسفه اخلاق در دوره باستان يعني فلسفه اپيكوريان و فلسفه رواقيان را باطل دانسته است. از آن جهت كه رواقيان اعتقاد داشتند كه فضيلت متضمن سعادت است و انسان با فضيلت كاملاً با سعادت است و بر عكس، اپيكوريان سعادت جويي را نوعي فضيلت مي دانستند. اينان ميان فضيلت و سعادت رابطه اي از نوع تحليلي و علي قائل بودند، در حالي كه رابطه ميان آن دو تأليفي مي باشد و به هيچ وجه نمي توان از سعادت به فضيلت رسيد ولي شايد بتوان به نحوي از فضيلت به سعادت دست يافت. زيرا با اينكه فضيلت متضمن سعادت نيست ولي به هر طريق مي تواند ما را لايق و شايسته سعادت كند. يعني اگر در اين جهان شخص با فضيلت الزاماً سعادتمنديست حداقل مي تواند خود را لايق و شايسته آن سازد. پس عقل ما از لحاظ عمل اخلاقي ناگزير از قبول اصل موضوعي است كه آن عبارت است از اعتقاد به جهان ديگر. جهاني كه با شرايط اخلاقي مطابقت دارد و تحقق كامل آن را امكان پذير مي سازد و براي شخص با فضيلت تأمين سعادت مي كند. به تعبير ديگر، مي توان گفت كه انسان با فضيلت در كسب قدس و عصمت بايد از احساسي كه عين خودخواهي و خودبيني است فراتر رود تا كاملاً تابع عقل خود شود. ولي به هر طريقي انسان داراي طبعي است دو گانه و براي او ميسور نيست كه به كمال تام دست يابد و آنچه مي تواند انجام دهد طلب كمال و طي مراحل مقدماتي آن است. پس لازم مي آيد كه براي طي مدارج عالي و رسيدن به امور نامتناهي، نفس انسان باقي بماند. بقاي نفس تنها به منظور اعتقاد به پاداش يا مجازات در جهاني ديگر نيست، بلكه شرط لازم فضيلت است. بقاي نفس يعني كسب استمرار لازم و متناسب با امكان تحقق كامل قانون اخلاقي، به طور خلاصه مي توان گفت طلب كمال در نزد انسان دليل بر بقاي نفس انسان است، ولي مفهوم كمال به هر نحوي كه ذهن انسان آن را تصور كند نمي تواند فقط از خود انسان ناشي شده باشد و بايد از ناحيه وجودي ناشي شود كه عين كمال مطلق است و عقل از اين رهگذر ما را وادار به قبول وجود خداوند مي كند. به عبارت ديگر؛ يعني تطابق نهايي فضيلت و سعادت در امكان ما آدميان نيست و تنها خداوند است كه بدان مي تواند تحقق بخشد و همين دليل بر وجود اوست.
درست است كه قائل شدن به اين سه اصل يعني به مختار و آزاد بودن انسان، بقاي نفس آدمي و وجود خداوند جنبه ايماني و اعتقادي دارد و عقل نظري و استدلالي ما از اثبات آن عاجز است، ولي در عوض اين ايمان و اعتقاد صرفاً جنبه فردي و درون ذاتي ندارد. زيرا عقل عملي اين اصول موضوعه را لازم و ضروري تشخيص داده است. به همين دليل با اينكه فلسفه اخلاق كانت به دين منتهي مي شود ولي به هر طريق دين از اين لحاظ به جاي اينكه اساس و پايه اخلاق باشد و نسبت بدان تقدم و اولويت پيدا كند خود بر آن مبتني گرديده است. بر حسب اين بينش، اخلاق بر دين تقدم دارد و فقط شخص ملزم به اخلاق مي تواند دم از دين بزند. كانت در كتاب درس هاي فلسفه اخلاق چنين مي گويد:
«كساني هستند كه مي گويند: انسان بايد اول خدا داشته باشد و بعد از آن اخلاق، اين اصلي است كه بسيار ساده و راحت است. اخلاق و الهيات هيچ كدام اصل يكديگر نيستند در واقع اخلاق و الهيات نمي توانند بدون يكديگر وجود داشته باشند. در اينجا بحث بر سر اين نيست كه الهيات محرك اخلاق است، كه البته هست، بلكه بحث بر سر اين است كه اصل نظري اخلاق منشاء الهي داشته باشد، كه ندارد. اگر اخلاق ريشه الهي داشت (يعني اگر علم اخلاق متكي بر الهيات بود) بايد هر ملتي قبل از آنكه تصوري از تكليف داشته باشد، ابتدا خدا را بشناسد و در نتيجه هر ملتي كه تصور درستي از خدا نداشته باشد، تصوري هم از تكليف نداشته باشد، كه نتيجه علطي است. مردم تكاليف اخلاقي خود را دقيقاً مي شناسند، آنان بدون اينكه تصور درستي از خدا داشته باشند زشتي دروغ را مي يابند... خداوند به قانون اخلاقي حكم كرده است زيرا اين قانون، قانون اخلاقي است و اراده او با قانون اخلاقي منطبق است. علاوه بر اين به نظر مي رسد كه هر الزامي بايد الزام كننده اي داشته باشد و بدون آن نمي توانيم يك الزام كلي داشته باشيم. پس خدا بايد الزام كنند قانون اخلاقي باشد. البته درست است كه در مقام اجرا بايد شخص ديگري وجود داشته باشد كه ما را به انجام عملي كه اخلاقاً خير است ملزم كند، اما در مقام صدور حكم در اخلاق نياز به شخص ديگري نيست. هر قانون اخلاقي بدون نياز به شخص ديگري مي تواند صحيح باشد، اما اگر در مقام عمل كسي ما را به اجراي آنها ملزم نكند، اين قوانين توخالي خواهند ماند. انسان حقاً دريافته است كه بدون يك قانونگذار (مجري قانون مافوق) ، قوانين اخلاقي بي اثر خواهند بود. اگر هيچ محركي وجود نداشت هيچ پاداش و پادافرهي هم وجود نداشت. پس شناخت خدا براي اجراي قوانين اخلاقي ضروري است. (كانت، 1378، ص 63-62)
كانت كتاب نقد عملي را با اين سخنان مشهور به پايان برد:
«دو چيز جان مرا از اعجاب و احترام سرشار مي كند. چنانكه هر چه انديشه ام بيشتر و ژرف تر به آن مي پردازد، اين شگفتي و احترام فزوني مي يابد. آسمان پرستاره بالاي سر من ، و قانون اخلاقي در درون من. نيازي نيست درباره آنها به تحقيق و حدس و گمان بپردازم، چنانكه گويي در پرده اي از تاريكي پوشيده شده اند و يا اينكه در حوزه اي آنسوي افق ديد من هستند؛ نه، من آنها را پيش روي خود مي بينم و در هستي آگاه خويش بطور بيواسطه با آنها در تماسم.
اولي از جايي كه من در جهان حسي و بيروني دارم آغاز مي شود و بستگي هاي مرا با اين جهان افزون مي كند و تا حد جهان هايي آن سوي جهان ها و نظام هايي آنسوي نظام ها و زمان بي پايان دوران هاي حركتشان و آغاز و تداوم آنها گسترش مي دهد. دومي از خود ناپيداي من، از شخصيت من آغاز مي شود و مرا به جهاني مي برد كه براستي بي پايان است و تنها فهم است كه بويي از آن مي برد و بدينوسيله است كه در مي يابيم در شبكه اي از بستگي هاي جهان ديده شدني، لازم و كلي است.
ديدگاه نخست و نگريستن به جهان هاي بي شمار، اهميت وجود مرا ناچيز مي كند و به من مي فهماند كه وجودي حيواني هستم و ماده اي كه از آن پديد آمده ام پس از آنكه زماني كوتاه از زندگي برخوردار بوده است. بي آنكه كسي چگونگي آن را بداند، بايد دوباره به سياره اي كه خود آن چيزي جز نقطه اي ناچيز از كيهان نيست، بازگردد. اما از سوي ديگر، ديدگاه دوم، ارزش مرا چون يك هوش (يعني باشنده معنوي) به وسيله شخصيت قانون اخلاقي آن كه آشكار كننده يك زندگاني آزاد از هر گونه حيوانيت و حتي از كل جهان ديده نشدني است، ... تا بي نهايت بالا مي برد.» (نقيب زاده، 1346، ص 341-335)
آنچه كه از سخنان كانت بدست مي آيد اين است كه خداوند واضع قوانين اخلاقي نيست ولي الزام كننده آن مي باشد و اين الزام از طريق پاداش ها و كيفرهاي اخروي محقق مي شود.
پس از كانت
عصر بعد از كانت به شدت از فلسفه او متأثر گرديد، به گونه اي كه فيلسوفان غربي بعد از وي جهان را آنگونه ديدند كه او تصوير كرده بود، لذا اعتقاد به امور ماوراء طبيعت از قبيل وجود خدا و جاودانگي نفس از حوزه عقل نظري و فهم بشري خارج گرديد و دريچه كوچكي كه او براي رسيدن به اين امور تعبيه كرده بود، آنچنان تنگ و باريك بود كه بعد از او فلاسفه غربي به خود اجازه ندادند كه به گونه ديگري بيانديشند. چنانكه هايدگر يكي از فلاسفه بزرگ اگزيستانسيليست كه بعد از كانت ظهور كرد، به نحو برجسته اي در مورد مرگ انسان به بحث پرداخت؛ ولي او هم به مسأله جاودانگي نپرداخت. گرچه از سخنان وي اينگونه استنباط مي شود كه قائل به جاودانگي بوده است. به نظر او اين فقط انسان است كه قابليت مرگ را دارد، حيوانات صرفاً نابود مي شوند و آنچه كه در مرگ اتفاق مي افتد، اين است كه فقط افزايشي بر آنچه ما قبلاً در حيات داشتيم، اضافه مي شود. زيرا مرگ نحوه اي از هستي است كه دازاين (Dasein) يا حقيقت انسان به محض موجوديتش آن را مي پذيرد و دازاين عبارتست از مرگ مادامي كه وجود دارد. مرگ امكان همه امكانهاست زيرا به طرز يگانه اي مقدم بر دازاين است. هايدگر به طور مستقيم به مسأله جاودانگي نپرداخت ولي از مضمون سخنان وي پيداست كه قائل به جاودانگي انسان مي باشد وبه همين دليل مرگ را مساوي عدم و نيستي نمي داند. (Heidegger, 1962, P.64)
شايد دليل اينكه هايدگر به طور صريح به جاودانگي پرداخته است اين باشد كه انديشه خود را در چارچوبي كه كانت ساخته بود، محصور كرده است.
اسپينوزا، باروخ، اخلاق، ترجمه دكتر جهانگيري، چ دوم، نشر دانشگاهي، تهران، 1364
رابرتز، اي ونز، مرگ و جاودانگي در انديشه هايدگر و عرفان اسلامي، ترجمه شهين اعواني، مجله فرهنگ، چ اول، كتاب دوم و سوم، بهار و پاييز، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1367
كاپلستون، فردريك، تاريخ فلسفه يونان و روم، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، نشر علمي و فرهنگي سروش، تهران، 1368
كانت، ايمانوئل، درس هاي فلسفه اخلاق، ترجمه: منوچهر صانعي در بيدي ، نشر نقش و نگار، تهران 1378
دكتر مجتهدي، كريم، فلسفه نقادي كانت، چ اول، نشر هما، تهران، 1364
يوسف كرم، فلسفه نقادي كانت، ترجمه محمد محمد رضايي، چ اول، مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي، قم، بي تا
دكتر نقيب زاده، مير عبدالحسين، فلسفه كانت (بيداري از خواب دگماتيسم)، انتشارات آگاه، تهران، 1346
Heidegger, Being and time, trans by John macquarrie and EdwardRobinson (Newyork: Harper and Row, 1962
Poule Edwards, Encyclopedia of Philosophy (A.R. MANSER. Immortality in the Encyclopedia of Philosophy, ed. By poule Edwards, New york. 1967)–New York. 1967
در قرآن مجید آنچه درباره اُنس با حورالعین آمده و ذكر شده از همه جالبتراست. و شاید علّتش این باشد كه انسان بیشتر به انس و گفتگو و مُسامره میلدارد تا به خوردن و آشامیدن. در «تفسیر عیّاشی » از جَمیل بن دَرّاج ازحضرت صادق علیه السلامآورده است كه: «إِنَّأَهْلَ الْجَنَّه مَا یَتَلَذَّذُونَ بِشَیْءٍ فِی الْجَنَّه أَشْهَیعِنْدَهُمْ مِنَ النِّكَاحِ، لاَ طَعَامٍ وَ لاَ شَرَابٍ؛اهلبهشت در بهشت از هیچ چیز مانند نكاح لذّت نمی برند، نه غذا خوردن و نهآشامیدن» («بحار الانوار» طبع حروفی، ج 8، ص 139). و معلوم است كهحورالعین موجب اُنس، و رفع غربت، و ائتلاف و استیناس است به همین خاطرداریم كه: «كَذَلِكَ وَ زَوَّجْنَـ'هُم بِحُورٍ عِینٍ؛همچنین است ای پیامبر كه ما متّقین را با حورالعین تزویج می نمائیم» (آیه 54، از سوره الدّخان).
حُورجمع حَوراء است، و حوراء زن سیاه چشم را گویند كه سیاهیش بسیار، و سپیدیآن نیز شدید باشد. و عِین جمع عَیناء است، و آن زن سیاه چشمی است كه سیاهیچشمش در عین حال درشت باشد، و بنابراین معنای عیناء زن درشت چشم و مشكینچشم است. و حورُ العین زنانی را گویند كه چشمهایشان سیاه و درشت، و سیاهیچشم در سپیدی آن خوش و نمایان باشد، یعنی سیاهیش شدید و سپیدیش نیز شدیدباشد. و در سوره واقعه داریم :« وَ حُورٌ عِینٌ * كَأَمْثَـالِ اللُؤْلُوءِ الْمَكْنُونِ؛برای بهشتیان حور العین هستند كه آنان مانند لؤلؤی می باشند كه در صدف خودباقی است و هنوز دست نخورده است» ( آیه 22 و 23، از سوره الواقعه ).
خداوند در سوره الرحمن آیات 72 تا 75 می فرماید:«حُورٌمَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ* فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ* لَمْیَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ*فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُماتُكَذِّبانِ؛و در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند نیكو خلق و زیبا. پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟ حوریانى كه در خیمه هاىبهشتى مستورند. پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟ زنانى كههیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته (و دوشیزه اند). پس كدامین نعمتهاىپروردگارتان را انكار مى كنید؟
در ادامه توصیف این زنان بهشتىاضافه مى كند:" آنها حوریانى هستند كه در خیمه هاى بهشتى مستورند." حور" جمع" حوراء" و" احور" به كسى مى گویند كه سیاهى چشمش كاملا مشكى و سفیدىآن كاملا شفاف است، و گاه به زنان سفید چهره نیز اطلاق شده است. تعبیر به" مقصورات" اشاره به این است كه آنها تنها تعلق به همسرانشان دارند و ازدیگران مستور و پنهانند. " خیام" جمع" خیمه" است، ولى به طورى كه درروایات اسلامى آمده خیمه هاى بهشتى شباهتى به خیمه هاى این جهان ندارند،از نظر گستردگى و وسعت و زیبایى. این نكته نیز قابل توجه است كه" خیمه" طبق آنچه علماى لغت و بعضى از مفسران گفته اند تنها به معنى خیمه هاىپارچه اى كه در میان ما معروف است نمى باشد، بلكه به خانه هاى چوبى و یاحتى هر خانه مدورى كلمه" خیمه" اطلاق مى شود، و گاه گفته شده" خیمه" عبارتاست از هر خانه اى كه از سنگ و مانند ساخته نشده است. و بار دیگر همانسؤال پر معنى را تكرار كرده مى گوید:" كدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتانرا انكار مى كنید"؟
آیه بعد توصیف دیگرى است در باره حوریان بهشتى،مى فرماید: هرگز پیش از این جن و انس دیگرى با آنها تماس نگرفته، و دوشیزهاند. نه یک زن هر جایی که گاهی پیش این، گاهی پیش آن، هیچ انسی و جنی بااو تماس پیدا نکرده است. «کانهن الیاقوت و المرجان، الرحمن ،58» گویی در صفا یاقوت یا مرارید هستند یعنی بدنهای اینها این طور با صفاست. علاوه بر اینها باز «حور مقصورات فی الخیام» حورالعین هایی که منحصرا در خیمه هایی هستند. همان مفهوم «قاصرات الطرف لم یطمثهن انس قبلهم و لا جان» را با تعبیر دیگر گفته است، یعنی " نه هر جایی ".
این «حور مقصورات فی الخیام» باز مفهوم " نه هر جاییی " را می دهد. همان کلمه «لم یطمثهن انس قبلهم و لا جان» تکرار شده. معلوم است که قرآن به جنبه طهارت و عفاف و پاکی خیلی عنایت دارد یعنی این را برای بشر یک ارزش اصیل می داند. «متکئین علی رفرف خضر و عبقری حسان» ترجمه: این در حالى است كه بهشتیان بر تختهایى تكیه زده اند كه با بهترینو زیباترین پارچه هاى سبز رنگ پوشانده شده است. (الرحمن،76). درباره آنهاهم داشتیم: «متکئین علی فرش بطائنها من استبرق و جنا الجنتین دان» ترجمه: این در حالى است كه آنها بر فرشهایى تكیه كرده اند با آسترهایى ازدیبا و ابریشم، و میوه هاى رسیده آن دو باغ بهشتى در دسترس است! (الرحمن،54). درباره اینها داریم: «متکئین» تکیه زن ها هستند «علی رفرف خضر» بر متکاهای سبز و بر بساطهای بسیار قیمتی و بسیار نیک «فبای الاء ربکما تکذبان» پس چه نعمتی را شما می توانید تکذیب کنید؟
« در این قصرهای بهشتی زنانی هستند که جز به همسران خود چشم ندوخته، و جز به آنها عشق نمی ورزند و هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته است.»
از « ابوذر » نقل شده است که« همسر بهشتی به شوهرش می گوید: سوگند به عزّت پروردگارم که چیزی را بهتر از تو نمی یابم، سپاس مخصوص خداوندی است که مرا همسر تو، و تو را همسر من قرار داد.»
سپس به توصیف بیشتری از این همسران بهشتی پرداخته، می گوید:
…« کَاَنَّهُنَّ الیاقوتُ و المَرجان»…
به سرخی و صفا و درخشندگی« یاقوت» و به سفیدی و زیبائی شاخه«مرجان» هستند که هنگامی که این دو رنگ(یعنی سفید وسرخ شفاف) به هم می آمیزند زیباترین رنگ را به آنها می دهند.
باز هم در آیه 70 می فرماید:
…« فیهِنَّ خَیراتٌ حِسانٌ»…
در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است:« دو بهشت از طلا برای مقربان است و دو بهشت از نقره برای اصحاب یمین.»
«خَیراتٌ حِسان» زنانی هستند که جمع میان «حُسن سیرت» و «حُسن صورت» کرده اند و در این بهشت به سر می برند.
آنان زنانی هستند که تمام صفات کمال و جمالی که در یک همسر مطلوب است در آنها جمع است و آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند .
« حُورٌ مَقصوُراتٌ فی الخِیام»
«حور» جمع « حَوراء» است و «احور» به کسی می گویند که سیاهی چشمش کاملاً مشکی و سفیدی آن کاملاً شفاف است و گاه به زنان سفید چهره نیز اطلاق می شود.
تعبیر به «مقصورات» اشاره به این است که آنها تنها به همسرانشان تعلق دارند و از دیگران مستور و پنهانند.
البته چنانکه از آیات دیگر قرآن استفاده میشود که زنان و مردانی که در این دنیا همسر یکدیگرند، هرگاه هر دو با ایمان و بهشتی باشند در آنجا به هم ملحق می شوند، و با هم در بهترین شرائط و حالات زندگی می کنند و حتی از روایات استفاده می شود که مقام این زنان برتر از حوریان بهشت است؛ به خاطر عبادات و اعمال صالحی که در این جهان انجام داده اند.
در سوره واقعه در مورد این زنان میخوانیم:
...«وَ حورٌ عین* کَاَمثالِ اللؤلؤ المکنون»
« همسرانی از حورالعین دارند* و همچون مروارید در صدف پنهان»
«مکنون» به معنی پوشیده است و در اینجا منظور پوشیده بودن در صدف است؛ زیرا مروارید به هنگامی که در صدف قرار دارد و هیچ دستی به آن نرسیده از همیشه شفافتر و زیباتر است. به علاوه ممکن است اشاره به این معنی باشد که آنها از چشم دیگران کاملا مستورند، نه دستی به آنها رسیده و نه چشمی بر آنها افتاده است!
... «اِنّا اِنشاءناهُنَّ اِنشاءاً »...
در این آیه به اوصاف دیگری از همسران بهشتی پرداخته، میگوید:« ما آنها را آفرینشی نوین بخشیده ایم».
این جمله ممکن است اشاره به همسران مؤمنان در این دنیا باشد که خداوند آفرینش تازه ای در قیامت به آنها می دهد، و همگی در نهایت جوانی و طراوت و جمال و کمال ظاهر و باطن وارد بهشت می شوند که طبیعت بهشت تکامل و خروج از هرگونه عیب و نقص است.
و اگر منظور حوریان باشد خداوند آنها را آفرینش نوینی بخشیده به گونه ای که هرگز گرد و غبار پیری و ناتوانی بر دامان آنها نمی نشیند.
سپس می فرماید:
« فَجَعَلناهُنَّ اَبکاراً» ...
« ما همگی آنها را بکر قرار دادیم.»
و شاید این وصف همیشه برای آنها باقی باشد، چنانکه بسیاری از مفسران به آن تصریح کرده اند و در روایات نیز به آن اشاره شده، یعنی با آمیزش، وضع آنها دگرگون نمی شود.
وصف دیگرشان این است که « آنها هم سن و سال با همسرانشان هستند و همگی در خوبی و جمال ظاهر و باطن همانندند و یک از یک بهتر»
زنان بهشتی در سن و سال نسبت به همسرانشان شبیه و برابرند و به اصطلاح، احساسات یکدیگر را کاملاً درک می کنند و زندگی با هم برای آنها لذّت بخش تر است....
و در آخر می فرماید: « همه این نعمتها برای اصحاب الیمین است».
بهشت اين مومنين" چهارپايه"را ببين!تهوع آور است! دنيايي است دنياي "بيعاري" ،"عياشي" و "مصرف".انبار "طعام"و "جماع" و دگر هيچ ! جويبارهايبهشتيشان چيست؟شير و عسل!همدم همدلشان كيست؟حور و غلمان!زن هاي عظيم الكپل دمبهدار خوش كله پاچه.فاصله ي ميان دو پله ي نشيمن گاهشان به اندازه ي فاصله يميان مشرق تا مغرب!و براي مقدسيني هم كه داراي انحرافات جنسي هستند غلمانآماده اند! بچه خوشگل هاي سبزخط و سيه خال زيرابرو برداشته يعشوه گر !طول مدت هر جماعي هفتصد و هفتاد و هفت هزار سال و هفت ماه و هفتروز و هفت ساعت و هفت دقيقه و هفت ثانيه!آن هم نه از اين سال هاي اين دنيا،از سال هاي قيامت كه هر روزش هفتصد و هفتاد و هفت هزارسال و ...!! چه اشتهاي كثيف و متعفني!
"دكتر علي شريعتي"
هميشه ي خدا از اينحوريانبهشتيبدم ميومده.ميون اون همه وعده اي كه خدا به مردان و زنان مومن داده اينيكي واقعا حرصمو در مياره.هرچند كار خدا بي حكمت نيست .شايد براي اينانسان هاي پست "چهارپايه" اي كه فقط دنيا و لذاتش براشون مهمه اين وعدهوعيدهاي مزخرف لازم بوده تا مثلا به خدا بپيوندند و اهل بشند و بفهمند كهاگه تو اين دنيا لذت هست ،اون دنيا قشنگ تره. ولي خدايي از حوريا بدم مياد .احساس مي كنم كه حضورشون يه جورايي توهين به شخصيت زنه. آخه چرا ما آدما بايد اينقدراحمقباشيم كه خدا براي اهل كردن ما از باغ ها و نهرهاي زيباي بهشت و حورياني كه دست هيچ بشري به آنها نرسيده استفاده كنه... واقعا مايي كه مسلمونيم بايد دنبال اين مسائل باشيم؟واقعا چيزي كه ما مي خوايم و تو اين دنيا پيدا نمي شه اين لذات زودگذره؟ د آخه مسلمونااين چيزا رو كه تو همين دنيا هم داريم.حالا با شدت كمتر... كجاست اوني كه داد بزنه و بگه چيزي كه مي خواد" حوري" نيست.باغ انار و نهر و رودخونه نيست؟...
در قرآن آمده است که: هرکس کار خطایی بکند به خاطر آن کارشمجازات خواهد شد و او کس دیگری را غیر از خدا، به عنوان حامی و یاورنخواهد داشت.
هدف نهایی هر مسلمانی رسیدن بهبهشت است. با توجه به تمام جوانب غیرمشهود،بهشت، فقط از طریق شبیه سازی ذهنی امکان تصورش وجود دارد. اما بایدتوجه داشت که حقیقتبهشت،در فراسوی توصیف زبان و اندیشه هر انسانی است و خداوند سبحان اللهو تعالی، آن را برای بندگانش فراهم آورده است (آنچه که، هیچچشمی نمیتواند نمیبیند و هیچ گوشی نمیتواند بشنود و هرگز در قلبانسان به وقوع نپیوسته است). «کتاب البخاری، مسلمان و دیگران» البخاری در کتابش میگوید این سر منزل ابدی، به آنچه در لذتهایمادی و معنوی که توصیف شده، محدود نیست، زیرابهشت شامل تمام ارواح انسانی در طول زمان میشود و سرانجام بزرگترین وکاملترین لذتهای فوق تصور است یعنی درک حضور و قرب انسان بهخالق.
حال سؤال این است که چه کسانی وارث یک چنین خیرو برکتی هستند؟ و ارواحی که ارزش چنین پاداشی را دارند کدامند؟ یکباور عمومی در بین مسلمانان وجود دارد مبنی بر اینکه: هر کسی اقرارکند یا «لا اله الا الله محمد رسول الله» به زبان بیاورد واردبهشت میشود. اما این شهادتین چیزی بیشتر از یک بیان لفظی است، این یکعهد است، عهدی که باید تکمیل شود، این عهد دارای شرایط و لوازمیاست که بر تمامی جنبههای زندگی تأثیر میگذارد، این عهد متمرکز براقتدار فرد است یعنی آن چیزی که حقیقتاً رفتار و کردار ما را دراختیار خودش میگیرد.
اعراب قریش که از ادای این کلمهامتناع میکردند به این دلیل بود که کاملاً التزامش را درکمیکردند. اما امروزه، مسلمانان هر روز چند بار آن را تکرار میکنند،بدون اینکه هیچ فکری در خصوص چگونگی عمل به آن داشته باشند. رفتارشان، عملشان و شیوه زندگیشان به چیز دیگری که کاملاً متفاوتبا عبارت شهادتین است، شهادت میدهد و همچنین آنهابهشت را استثناء میکنند.
در قرآن، الله آگاه هست از آنچه که مقابل رضای اوست. به عنوانمثال در مذاهبی مانند یهودیت و مسیحیت پیروانش به اشتباه ادعامیکنند خداوند آنها را بر دیگران برگزیده است وبهشت تنها متعلق به آنهاست.
در قرآن آمده است که: هرکس کار خطایی بکند به خاطر آن کارشمجازات خواهد شد و او کس دیگری را غیر از خدا، به عنوان حامی و یاورنخواهد داشت. اما، امروزه بسیاری از مسلمانان خودشان را به عنوانافراد برگزیده در نظر میگیرند در حالیکه فرمانهای پروردگارشان رانادیده میگیرند و پشت میکنند به سنت پیامبرشان (ص) و به یکزندگی دنیوی دور از برکات قانون الهی پافشاری میکنند و شاید تاجایی پیش بروند که جنبههای یقینی آن قانون را انکار کنند.
آداب و سنن، دنیا گرایی، نظامهای اجتماعی ساخته دست بشر، رهبرانو حتی تعهداتشان را با خداوند یکتا شریک میکنند یا به عبارتی برایخداوند شریک قائل میشوند.
پاداشبهشت، بسیار عظیم است. خدائی که بهاء داشته باشد، بهای واقعینیست، بهای واقعیبهشت،بهایی است که با فرمانبرداری از خداوند و پیامبرش ثابت میشود. قرآن میفرماید: آن کسانی که آخرت را میخواهند و در آن جهت تلاشمیکنند اینان معتقدانی هستند که خداوند از تلاششان قدردانی میکنند. سوره 17، آیه 19
در هر حال، ما باید بازگشت به قرآن داشتهباشیم نه به راحتی یک روش احساسی و آکادمیک، بلکه با حسفراگیری برای فرمانبرداری و اطاعت، باید درک کنیم که رضایت خداونداز ما در چیست؟ و بعد آنگونه شویم که مورد رضای خداوند است و.... این راهبهشت است.
بهشتاقامتگاه ابدی مؤمنان و صالحان رستگار در جهان آخرت است و بهشتیان کسانیهستند که به تصریح قرآن، در ترازوی اعمال، کفهی کارهای نیکشان از کفهیبدیهاشان سنگینتر است. در قرآن مجید، بهشتیان به نامها و صفتهاییهمچوناصحاب الیمینواصحاب الجنهخوانده میشوند. بهشتمعادل واژه«الجنّة»است و در قرآن مجید با این اسامی و اوصاف به کار رفته است: جنة المأموی، جنّات المأوی، جنة النعیم، جنات الخلد، دار السلام، دارالمتقین، دار المقامة، عدن، الفردوس.
توصیفبهشتدر سه سوره الرحمن، واقعه و دهر به صورت مفصل و در برخی از سوره های دیگرقرآن به صورت گذرا و مجمل بیان شده است و به بسیاری از نعمت های بهشتیهمچون میوهها و باغها و چشمهساران و زنان پریرو با لباسهای حریر و ... و نیز نعمتهای معنوی همچون رضوان خداوند و ... اشاره گردیده است. در اینکه آیا آنبهشتموعود، اکنون نیز موجود است یا نه، میان دانشمندان اسلامی اختلاف نظر است. اکثر دانشمندان معتقدند کهبهشتهم اکنون وجود خارجی دارد و برای اثبات ادعای خود به ظواهر برخی از آیات استدلال میکنند. در روایات مربوط بهمعراجو روایات دیگر نیز نشانههای روشنی از این موضوع دیده میشود. بنابراین میگویندبهشتدر درون و باطن این جهان است امابرای ما قابل دید و درک نیست؛ به عبارت دیگر عالم آخرت وبهشتودوزخ، بر این عالم احاطه دارد و این جهان همانند جنین در درون آن جهان قرار دارد. آیات قرآن و روایات اسلامی دلالت دارد کهبهشتنیز همانند جهنم، درهایی دارد. امام باقر علیه السلامفرمود: «بهشتدارای هشت در است که عرض هر در، به اندازه چهل سال راه است.» و در قرآن آمده است که جهنم هفت در دارد. شیخ صدوق، از علمای بزرگشیعه، مینویسد:
اعتقاد ما دربارهبهشتاین است کهبهشتدارالبقاء و دارالسلام است. مرگ و پیری، بیماری و ناخوشی، زوال و زمینگیری، غم، فقر و خستگی و فرسودگی در آن نیست.
درجات دربهشت
درجات دربهشتمتفاوت است: بعضی از بهشتیان از تسبیح و تقدیس و تکبیر خداوند بهرهمندند بعضی از انواع خوردنیها، آشامیدنیها، میوهها، لباسهای زربفت، حریر و سندس و همنشینی باحور العین.» منابع: تفسیر نمونه المیزان؛ مجمع البیان؛ دایرةالمعارف الشیعه العامه، ج 7، ص 36؛ قرآن پژوهی، ص 572
الجنّة و أهل الجنّة 1- الجنّة خیر مال، و النّار شرّ مقیل 1765. بهشتبهترین عاقبت، و آتش بدترین خوابگاه است
2- ألا و إنّی لم أر کالجنّة نام طالبها، و لا کالنّار نام هاربها 2761. آگاه باشید که من ندیدم مثلبهشت، که طلب کنندهاش در خواب باشد، و نه مانند آتش دوزخ، که گریزان از آن در خواب باشد. 3- إنّ أهل الجنّة کلّ مؤمن هین لین 3400. به راستى که اهلبهشت، هر مؤمن نرمخوى هموارى است
4- إنّ اللّه تعالى یدخل بحسن النّیّة و صالح السّریرة من یشاء من عباده الجنّة 3544. به راستى که خداى تعالى بواسطه حسن نیت، و شایستگى سریره و نهان، از بندگانش هر که را که خواهد داخلبهشتمىنماید (یعنى هر چند کارى که استحقاقبهشترا برساند نکرده باشد).
5- الجنّة دار الأمان 397. بهشتسراى امان است. ص 194
7- الجنّة جزاء المطیع 417.
8- الجنّة دار الأتقیاء 438.
9- الجنة غایة السّابقین 478.
10- الجنّة أفضل غایة 1024.
11- الجنّة مال الفائز 1074.
12- الجنّة جزاء کلّ مؤمن محسن 1431.
13- نیل الجنّة بالتّنزّه عن المأثم 9953.
14- إنّک لن تلج الجنّة حتّى تزدجر عن غیّک، و تنتهی، و ترتدع عن ..... 7- بهشتپاداش فرمانبر است.
8- بهشتسراى پرهیز کاران است.
9- بهشتآخرین هدف سبقت گیرندگان، و آتش سرانجام افراط کنندگان است.
10- بهشتافزونترین غرض و مقصود است.
11- بهشتسرانجام کار پیروزمند است.
12- بهشتپاداش هر مؤمن احسان کننده است.
13- رسیدن بهبهشتبا پاکیزگى، و دورى از گناهانست.
14- به راستى که تو داخلبهشتنخواهى شد، تا آنکه از گمراهى خود باز
ص 195
معاصیک، و ترعوی 3795.
15- إذا آمنت باللّه و اتّقیت محارمه أحلّک دار الأمان، و إذا أرضیته تغمّدک بالرّضوان 4146.
16- ثمن الجنّة العمل الصّالح 4698.
17- ثمن الجنّة الزّهد فی الدّنیا 4700.
18- سادة أهل الجنّة الأسخیاء، و المتّقون 5584.
19- سادة أهل الجنّة المخلصون 5591.
20- سادة أهل الجنّة الأتقیاء الأبرار 5599.
21- طلب الجنّة بلا عمل حمق 5991.
22- لا تحصل الجنّة بالتّمنّی 10566. ایستاده و دور شوى، و از گناهان خود دست کشى و باز گردى.
15- هر گاه به خدا ایمان آوردهاى، و از حرامهایش دورى نمائى تو را درخانه امان فرود آورده چون او را خوشنود گردانى تو را بخوشنودى فرو پوشاند. (شکى نیست در این که خوشنودى خدا از نعمتى بالاتر خواهد، رزقنا اللّه وإیاکم بمحمد و آله الطاهرین صلوات اللّه علیهم أجمعین).
16- بهاىبهشتعمل صالح است. (یعنى هر کهبهشتخواهد باید عمل صالح انجام دهد).
17- بهاىبهشتبىرغبتى در دنیاست.
18- بزرگان اهلبهشتسخاوتمندان، و خویشتن داران است.
19- بزرگان اهلبهشتافراد مخلصند.
20- مهتران اهلبهشتخویشتنداران نیکو کار است.
21- طلب کردنبهشتبدون عمل حماقت است.
22- بهشتبا آرزو کردن حاصل نخواهد شد (بلکه نیازمند به عمل است). ص 196
23- لا یدخل الجنّة خبّ و لا منّان 10792.
24- لا یفوز بالجنّة إلّا من حسنت سریرته و خلصت نیّته 10868.
25- کلّ نعیم دون الجنّة محقور 6867.
26- لن یفوز بالجنّة إلّا السّاعی لها 7403.
27- لن یحوز الجنّة إلّا من جاهد نفسه 7421.
28- من اشتاق إلى الجنّة سلا عن الشّهوات 8591.
29- نیل الجنّة بالتّنزّه عن المآثم 9953.
30- نال الجنّة من اتّقى عن المحارم 9954.
31- هیهات لا یخدع اللّه عن جنّته، و لا ینال ما عنده إلّا بمرضاته 10043.
23- بسیار مکر کننده، و بسیار منّت گذارنده واردبهشتنخواهند شد.
24- بهبهشتپیروز نخواهد گردید مگر کسى که نهان او نیکو بوده، و نیّتش خالص باشد.
25- هر نعمتى غیر ازبهشتکوچک است.
26- هرگز بهبهشتپیروزى حاصل نکند، مگر سعى کننده و کوشا براى آن.
27- هرگزبهشترا حیازت نخواهد نمود، مگر کسى که با نفس خود پیکار کند.
28- هر که مشتاقبهشتباشد، شهوتها را فراموش نماید.
29- رسیدن بهبهشت، به پاکیزگى از گناهان است.
30- بهبهشترسیده است، هر که از حرامها پرهیز نماید.
31- (تتمه کلامى است از خطبه 129 نهج البلاغه که در باره وزن وکیل بیان داشته) چه دور است (اندیشه شما) خداوند ازبهشتاو فریب داده نشده، و به آنچه در نزد اوست رسیده نمىشود مگر به خشنودى او.
گروه های سه گانه دربهشت بعد از سوره الرحمن دوّمین سوره ای كه ذكر آیاتبهشتدر آن بسیار آمده است، سوره واقعه است كه پس از آنكه مردم را به سه دسته: سابقون و اصحاب مَیمنه و اصحاب مَشأمه تقسیم میكند می فرماید: «وَالسَّـ'بِقُونَالسَّـ'بِقُونَ * أُولَـ'´نءِكَ الْمُقَرَّبُونَ * فِی جَنَّـ'تِالنَّعِیمِ * ثُلَّةٌ مِنَ الاْوَّلِینَ * وَ قَلِیلٌ مِنَ ا لاْ خِرِینَ؛«و سبقت گیرندگان به أعمال صالحه، سبقت گیرندگان به مغفرت و رحمت هستند. آنان مقرّبان درگاه خدا می باشند كه دربهشتهای نعیم هستند. جماعتی از آنها از پیشینیان هستند، و گروه كمی از پسینیان» (آیه 10 تا 14 سوره واقعه).
بهشتنعیم،بهشتولایت است. و منظور از اوّلین، امّت های گذشته، و منظور از آخرین، امّتپیامبر آخر الزّمان است. و البتّه تعداد افراد مقرّبین در این امّت، نسبتبه امّت های گذشته كم است ـ گرچه از جهت قوّت و مقدار كمال مقدّم هستند ـولیكن تعداد افراد أصحاب الیمین در این امّت همانند امّتهای گذشته زیاداست، چنانكه خواهد آمد. ثُلَّةـ به ضمّ ثاء ـ به معنای جماعت كثیر مردم، وثَلَّةـ به فتح آن ـ به معنای گله و جماعت گوسفند است. و در مثل است كه: فُلانٌ لایُفَرِّقُ بَیْنَ الثَّلَّةِ وَ الثُّلَّةِ؛فلان كس بین گله گوسفند و جماعت انسان فرق نمی گذارد».
وصف جایگاه و نوشیدنی های بهشتیان «َعلَی ' سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ * مُتَّكِـِینَ عَلَیْهَا مُتَقَـ'بِلِینَ؛بر روی تخت های بافته شده هستند. و در حالیكه تكیه بر آنها زده اند همه روبروی یكدیگر قرار گرفته اند» (واقعه/15 و 16). سَریربه معنای تخت است، و غالباً درباره تخت پادشاه استعمال می شود، و جمع آنسُرُرو أسِرَّة می باشد. ووَضَنَ یَضِنُ وَضْنًابه معنای بافتن است، ومَوْضُونَةیعنیبافته شده از الیاف، و این، استعاره از استحكام است و تقابل بهشتیان درجلوس و نشست، كنایه از كمال اُنس و حسن معاشرت و صفاء باطن آنهاست، كههیچگاه به پشت سر و قفای یكدگر ننگرند، و با عیبجوئی و غیبت نمودن، باطنخود را بر خلاف ظاهر آلوده ننمایند.
«یَطُوفُعَلَیْهِمْ وِلْدَ ' نٌ مُخَلَّدُونَ * بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِیقَ وَكَأْسٍ مِن مَعِینٍ * لاَ یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَ لاَ یُنزِفُونَ؛پیوستهاطفال نابالغِ نورس و تازه، گرداگرد آنان برای خدمت درگردش آیند، اطفالیكه پیوسته و جاودان به همان حالت حداثتِ سنّ می مانند (و یا اطفالی كهگوشواره بر گوش دارند). با كوزه ها و ابریق ها و كاسه ای مملوّ از شرابمَعین كه بیاشامند و بیارامند؛ ولی برای آنان در اثر خماری ای كه از خمرپیدا می شود هیچگونه صُداع و سردردی پیدا نمی شود، و هیچگاه بواسطه سُكرحاصل از آن، عقلشان از دست نمیرود» (17 تا 19).
وِلْدانجمعوَلیداست به معنای پسر نورس. مُخَلّدیا از خُلود و خُلْد و خَلْد است به معنای دوام و بقاء، و یا از خُلْد و خَلَدَة است ـ با دو فتحه ـ به معنای گوشواره. أكْوابجمع كُوب است، و آن ظرفی است كه نه دسته دارد و نه لوله، چون كوزه بدون دسته. وأباریقجمعإبْریقاست و آن ظرفی است كه لوله دارد چون آفتابه. وكَأْسمفرداست و جمع نیست، و كاسه است، و آن ظرفی است كه نه دسته دارد و نه لوله، وبه شكل پهن و گسترده است به خلاف كوزه. و علّت اینكه كأس را مفرد آوردهاست، آنستكه كأس به كاسه پر از مایع گفته می شود، پس كأس به تنهائی درحكمأباریقوأكْواباست. صُداعبه معنای سردرد است. لاَ یُصَدَّعُونَ عَنْهَایعنی از آن خمرهای بهشتی سردرد پیدا نمی كنند. وأنْزَفَاز باب إفعال، فعل لازم و به معنای ذَهاب عقل و مستی است. و بنابراینوَ لاَ یُنزِفُونَمعنایش اینستكه در اثر خوردن آن شراب ها، عقلشان زائل نمی گردد.
«وَفَـ'كِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ * وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ * وَ حُورٌ عِینٌ * كَأَمْثَـ'لِ اللُؤْلُوءِ الْمَكْنُونِ * جَزَآءَبِمَا كَانُوا یَعْمَلُونَ؛و هر نوع میوه ای كه اختیار و انتخابكنند، و گوشت پرنده از آنچه اشتها كنند و میل بدان داشته باشند، وحورالعین كه مانند لُؤلؤ مختفی و پنهان در صدف، هیچگونه طراوت و تازگی شانزائل نشده است. تمام اینها پاداشی است كه در اثر آنچه در دنیا بجا میآوردند به آنها داده می شود» (آیات 20 تا 24 سوره واقعه).
«لاَ یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَ لاَ تَأْثِیمًا * إِلاَّ قِیلاً سَلَـ'مًا سَلَـ'مًا؛آنان در آنبهشتهای نعیم هیچگونه سخن لغو و بیهوده ای، و هیچگونه سخنی كه رابطه با گناهداشته باشد نمی شنوند، مگر گفتار پی درپی سَلام، سَلام» (آیات 25 و 26سوره واقعه). لَغْوگفتار بی فائده است، وإثْمگناه، وتأْثِیمسخنی است كه انسان را به گناه اندازد. قِیلمانندقَوْلمصدر است. وسَلامنیز مصدر است و معنایش گذشت.
وصف درختان و میوه های بهشتی «وَأَصْحَـ'بُ الْیَمِینِ مَآ أَصْحَـ'بُ الْیَمِینِ * فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ* وَ طَلْحٍ مَنضُودٍ * وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ * وَ مَآءٍ مَسْكُوبٍ * وَفَـ'كِهَةٍ كَثِیرَةٍ * لاَ مَقْطُوعَةٍ وَ لاَ مَمْنُوعَة؛واصحاب یمین و اهل سعادت؛ نمیدانی چه مقام و درجه ای دارند اصحاب یمین! دردرخت سدری كه خارهایش گرفته شده است، و درخت موزی كه میوه اش از پائین تابالا چیده شده است، و سایه كشیده و گسترده ای كه هیچوقت كم و كوتاه و زائلنگردد، و آبی كه پیوسته بدون انقطاع جاری شود و ریخته گردد، و میوه هایبسیاری كه هیچگاه (بواسطه زمستان و امثال آن ) مقطوع نشود، و انسان (بهواسطه سیری و یا دوری و یا خاری و یا مرضی ) از خوردن آن ممنوع نگردد» (واقعه/27 تا 33). سِدْر درخت معروفی است. وخَضَدَ یَخْضِدُ خَضْدًافعلمتعدّی و به معنای قطع كردن و از بین بردن خارهای درخت است. و مَخْضودیعنی سِدری كه خارهایش گرفته شده است؛ چون درخت سِدر خار دارد.
درتفسیر «الدّرّ المنثور» حاكم تخریج و تصحیح كرده، و بیهقی در بحث «بعث » از أبوأمامه روایت كرده است كه اصحاب رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّممی گفتند: ما از عَرب های بدوی و سؤالاتشان استفاده می بریم. یك روز یكمرد أعرابی پیش آمد و به رسول خدا گفت: یارَسولَ الله! در قرآن نام درختیبرده شده است كه اذیّت میرساند؛ و من چنین نمی بینم كه دربهشتدرختی باشد كه صاحبش را آزار برساند! رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّمگفتند: آن درخت كدام است؟ اعرابی گفت: درخت سدر، چون خار دارد! رسول اللهگفتند: مگر خدا نمی فرماید: «فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ؛سدریكه خارش گرفته شده است »؟! خداوند آن را از هر خاری كه دارد پاك میكند وبجای محلّ هر خار یك میوه ای قرار میدهد كه از آن میوه، میوه هائی روئیدهمی شود، و هر یك از آن میوه ها شكافته می شود و هفتاد و دو رنگ از طعامپدید می آید كه هیچیك از طعامها مشابه دیگری نیست! وطَلْحدرخت موز است. و گفته شده است كه موز نیست بلكه درختی است كه سایه خنك و تازه ای دارد. ونَضَدَ یَنْضِدُ نَضْدًافعلمتعدّی است، یعنی متاع را بهم متّصل كرد و بعضی را به بعضی چسبانید و یاروی هم ریخت. یعنی درخت موزی كه ثمرش از پائین تا بالا روی هم چیده شدهاست.
و در «مجمع البیان » وارد است كه عامّه از أمیرالمؤمنین علیه السّلام روایت كرده اند كه: مردی در نزد آنحضرت «وَ طَلْحٍ مَنضُودٍ» قرائت كرد. حضرت گفتند: «مَاشَأْنُ الطَّلْحِ؟ إنَّمَا هُوَ «وَطَلْعٍ» كَقَوْلِهِ: وَ نَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ؛طَلْح چه معنی دارد؟! «طَلْع » است؛ مثل گفتار خداوند:وَ نَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ،یعنی درخت خرمائی كه غلاف میوه اش شكسته شده و خرماها در درون آن، رو بهرشد كردن آورده است». به حضرت گفته شد: آیا تغییر نمیدهید این كلمه را؟حضرت فرمود: «إِنَّ الْقُرْءَانَ لاَ یُهَاجُ الْیَوْمَ وَ لاَ یُحَرَّكُ؛درامروز قرآن، تحرّك پیدا نمی كند و جابجا نمی شود و دگرگونی پیدا نمی كند». و این روایت را از آنحضرت، فرزندش حسن علیه السّلام و قَیس بن سَعد روایتكرده اند.
«وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ * إِنَّآ أَنشَأْنَـ'هُنَّ إِنشَآءً * فَجَعَلْنَـ'هُنَّ أَبْكَارًا * عُرُبًا أَتْرَابًا؛وفرش های عالی! ما آن حوریّه ها را البتّه آفریدیم، و آنان را باكره قراردادیم! و دارای غَنج و ناز، و عاشق و مایل به شوهران خود نمودیم. و همگیهمانند هم در سنّ و جوانی و شادابی هستند» (آیات 34 تا 37 سوره واقعه). فُرُشجمعفِراشاست به معنای فرشی كه می گسترند و برروی آن می نشینند، ولیكن ممكن است در اینجا مراد ازفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍزنانعالیقدر باشند كه در عقول و جمال و كمالشان رفیع القدر بوده باشند؛ و شاهدآنكه زن را فِراش میگویند، و مناسب این معنی است كه بلافاصله می فرماید: «إِنَّآ أَنشَأْنَـ'هُنَّ إِنشَآءً؛ما آن زنان را خود آفریدیم و باكره قرار دادیم». وعُرُبجمععَروباست،و عَروب به زنی گویند كه به شوهرش پر مهر و محبّت و پر عاطفه باشد، و یادارای ناز و كرشمه باشد. و أتراب جمع تِرْب ـ با كسر و سكون ـ به معنایمثل و شبیه است.
«لاِصْحَـ'بِ الْیَمِینِ * ثُلَّةٌ مِنَ الاْوَّلِینَ * وَ ثُلَّةٌ مِنَ ا لاْ خِرِینَ؛آنچهگفته شد، برای اصحاب یمین و اهل سعادت است كه جماعت كثیری از آنها ازپیشینیان بوده اند، و جماعت كثیری از پسینیان» (آیات 38 تا 40 سورهواقعه). باید دانست كه آنچه از گفتار خدا:فِی سِدرٍ مَخْضُودٍ * وَ طَلْحٍ مَنضُودٍ * وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍتا اینجا كه میرسد:فَجَعَلْنَـ'هُنَّ أَبْكَارًا، عُرُبًا أَتْرَابًابیان شده است، همه متعلّق به خوبان و اصحاب یمین است؛ و آنچه سابقاً بیان شد از گفتار خدا كه می فرماید: فِی جَنَّـ'تِ النَّعِیمِتا گفتارش كه: إِلاَّ قِیلاً سَلَـ'مًا سَلَـ'مًا،همهآنها متعلّق به سابقون و مقرّبون است. و با دقّت در خصوصیّات آن مزایا، وخصوصیّات آنچه را كه برای اصحاب یمین بیان فرموده است، أشرفیّت و أفضلیّتسابقین از اصحاب یمین مشهود میگردد.
توصیفبهشتمتقیان و در سوره قمر، مقام متّقیان رامَقْعَدِ صِدْقدر نزد مالك علی الاءطلاق و حكمران با اقتدار معیّن كرده است: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّـ'تٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیكٍ مُقْتَدِرٍ؛محققا پارسایان در باغ ها و (کنار) نهرهایند. در جایگاه صدق، نزد پادشاهی با اقتدار»(آیه 54 و 55 سوره قمر).
ودر سوره بیّنه، آن پاداش ها را كه حتّی شامل رضایت طرفینی است، بر اساسخشیت و احترام از عِزّ جلال و مقام و موقف حضرت پروردگار معیّن فرمودهاست: «إِنَّالَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّـ'لِحَـ'تِ أُولَـ'´نءِكَ هُمْخَیْرُ الْبَرِیَّةِ* جَزَآؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّـ'تُ عَدْنٍتَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاْنْهَـ'رُ خَـ'لِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا رَضِیَاللَهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذَ ' لِكَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ؛آنانكه ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، ایشانند فقط بهترین خلائق. پاداش آنان در نزد پروردگارشانبهشتهائی است كه از زیر درختان آنها نهرهائی در جریان است، و ایشان در آنبهشتها جاودانه زیست می كنند. خدا از ایشان راضی است و ایشان از خدا راضیهستند؛ این است مزد و ثواب كسی كه از پروردگار خود در خشیت است» (آیه 7 و 8 سوره البینة).
و در سوره نبأ وارد است كه: «إِنَّلِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا * حَدَآنءِقَ وَ أَعْنَـ'بًا * وَ كَوَاعِبَأَتْرَابًا * وَ كَأْسًا دِهَاقًا * لاَ یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلاَ كِذَّ ' بًا * جَزَآءً مِن رَبِّكَ عَطَآءً حِسَابًا؛درقیامت برای پرهیزگاران محلّ فوز و سِعه و آسایش است: باغهائی و درختهایانگوری است، و نیز دختران جوان نورس كه تازه پستان در می آورند، و همگیمثل و شبیه و قرین یكدگرند، و نیز كاسه های مملوّ از شراب بهشتی است. درآنجا أبداً سخن لغو و بیهوده و سخن دروغ نمی شنوند. اینها در مقام پاداشاز جانب پروردگار تو ای پیغمبر، در محاسبه به آنان عطا میگردد» (آیات 31 و 36 سوره نبا). دَهَقَ یَدْهَقُ دَهْقاًبه معنای پر كردن و سرشار و مملوّ نمودن است، ودِهَاقبه معنای سرشار و پر است. وكِذَّابیكی از مصادر كَذَبَ یَكْذِبُ می باشد، یعنی دروغ گفتن.
از این آیات استفاده می شود كهبهشتمقام صدق و امانت و تقوی و برداشتن گلایه از آثار و مظاهر عالم آفرینش كهمخلوق خداست، و حفظ مقام جلال و عظمت و ابّهت حضرت ذوالجلال است. در آنجابطلان و لغو و دروغ و گناه نیست، و فتور و نقصان و عیب راه ندارد. شرابشمست میكند ولی مست جمال خدا و صفات خدا و افعال خدا؛ و سردرد نمی آورد، وعقل را هم نمی برد. و آن را شراب طَهور گویند كه در سوره دهر ذكر شده است. غذای آن ثقل و سنگینی نمی آورد، و نكاح آن فتور و سستی ندارد، همه عشق استو لذّت و سُرور و حُبور. و علّتش اینستكه در آنجا نقصان و عدم و نیستی راهندارد. در دنیا كه نكاح و یا خوردن طعامهای لذیذ و یا آشامیدن نوشابه هایلذیذ، لذّتش و اثرش ضعیف می شود و از بین میرود، به جهت نقصان این عالماست. و اگر فرض كنید جهات نقیصه در اینجا نباشد، هیچگاه بهجت و سرورشتبدیل به گرفتگی و بدی احوال نمی شود، و هر لذّت و كیف و عیشی كه پیدا شودهمان جاودان خواهد ماند؛ بدون ذرّه ای قصور و فتور و كمی و كاستی.
توصيفبهشتدر برخي سوره ها مانند «واقعه و صافات» به طور مشروح بيان شده كه به برخي از آن موارد و راه هاي وورد بهبهشتاشاره مي كنيم. اولاً: معيار رستگارى در آخرت و رفتن بهبهشتايمان و اعمال انسان است. هر كس كه عمل صالح داشته باشد ان شاء الله واردبهشتمىشود. ... « الذين آمنوا و عملوا الصالحات». ثانيا: شفاعت يامبر اكرم(ص) و امامان(ع) و اولياى الهى نيز شامل تعداد زيادى از مسلمانان و مؤمنان خواهد شد و آنان نيز واردبهشتمىشوند. ثالثا: همه اهل ايمان حتى كسانيكه احيانا مشكل داشته باشند در نهايت واردبهشتخواهند شد و اگر هم عذاب و سختى ببينند براى مدتى موقت است. اما بعد از مدتى آنها نيز بهبهشتمىروند. رابعا: مىدانيد كهبهشتهشت درب دارد و جهنم هفت و اين نشانه آن است كه راه هاي وروديبهشتبيش از جهنم است. به طور مثال اگر حواس پنجگانه و شهوت و غضب انسان راه ورودي جهنم است اين هفت در به اضافه عقل راه ورودي بهبهشتمي باشند. خامسا: خداوند متعال كه آفريدگار بندگان است آنها را هم دوست دارد لذا درنعمتهاى خود آنها را بهرهمند مىكند مگر كسانى كه خيلى شقاوتمند و ناصالح ند. با توجه به اينمطالب و مطالب بسيارى ديگر كه از قرآن و رواياتاستفاده مىشود. هيچ دليلى بر اينكه اهل جهنم بيشتر از اهلبهشتهستند نداريم. بله همه بهشتيان در يك مقام و مرتبه نيستند چنان كه دوزخيان نيز همه در يك مرتبه از عذاب نيستند. دوست گرامي! آنچه که در اينجا به اجمال مي توان آورد اين است: 1- آنچه از نظر فرآن کريم و روايات اسلامي مسلم است اين که همانطوري کهاهل جهنم به تناسب بديهايشان سختي و عذابشان گوناگون است، اهلبهشتهم به فراخور اعمالشان داراي درجات و کمالات مختلف هستند. از اين روبهشتداراي مراتب و درجات متفاوت است: «فأولئک لهم الدرجات العلي» (اهل ايمان وعمل صالح داراي درجات عالي هستند)(طه (20)، آيه 75)؛ «والآخره اکبر درجات» (درجات آخرت و برتريهايش از اين هم بيشتر است)(اسراء (17)، آيه 22) 2- با عنايت به مطلب نخست، دربهشتنعمتهاي گوناگوني وجود دارد که اهل ايمان و عمل صالح از آن بهره مند ميشوند. اما برترين و بهترين لذت ها محبت و خشنودي خداوند متعال مي باشد، وبه تعبير ديگر هيچ لذتي دربهشتبه درجه خشنودي و محبت الهي براي انسان بهشتي شادي بخش نيست و حتي لذتهايديگر در پرتو اين لذت ارزشمند مي نمايد. قرآن در آيات متعددي بدان اشارهمي کند که در اينجا به ذکر يک آيه مي پردازيم: «وعد الله المؤمنين والمؤمنات جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها و مساکن طيبه و جنات عدنو رضوان من الله الکبر ذلک هو الفوز العظيم؛ خداوند به مردان و زنان باايمان، باغهائي ازبهشتوعده داده که نهرها از زير درختانش جاري است، جاودانه در آن خواهند ماند، و مسکن هاي پاکيزه اي دربهشتهاي جاويدان (نصيب آنها ساخته) و (خوشنودي) و رضاي خدا (از همه اينها) برتر است، و پيروزي بزرگ همين است››(توبه (19)، آيه 72) البته اين لذت ورضوان الهي از آن کساني است که در دنيا همه اعمال خود را بر پايه رضايخداوند قرار داده باشند يعني عباداتشان بر اصل حب و حمد الهي استوار شدهاست. چنان که در کلام نوراني امير مؤمنان (عليه السلام) آمده است: «انقوما عبدوا الله رغبه فتلک عباده التجار، و ان قوما عبدوا الله رهبه فتلکعباده العبيد، و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عباده الاحرار؛ همانا گروهيخدا را به انگيزهبهشتمي پرستند که اين عبادت تاجران و سودگران است، و گروهي نيز خدا را به خاطرهراس و عذاب جهنم عبادت مي کنند که اين شيوه بردگان است، و نيز گروهي خدارا به خاطر شکر و سپاسش مي پرستند که اين شيوه عبادت آزادگان است››(نهجالبلاغه، حکمت 237؛ اصول کافي، ج2، ص68، ح5) امام علي عبادت خود را از نوعگروه سوم مي داند و مي فرمايد: «الهي ما عبدتک خوفا من عقابک و لا طممعافي ثوابک و لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک؛ معبودا! هيچگاه تو را به خاطرترس از عذاب و يا طمع به پاداش نپرستيدم، بلکه چون تو را شايسته عبادتيافتم، بندگي مي کنم››(بحار، ج41، ص14) در روايات امامان معصوم نيز محبت وخوشنودي خداوند به عنوان پاکترين و زيباترين لذت اهلبهشتخوانده شده است. امير مؤمنان -عليه السلام- در بيان علت آن مي فرمايد: اهلبهشتهنگامي که با نعمت هاي گوناگون دربهشتروبرو مي شوند دلهايشان چنان از وجد و سرور افروخته مي گردد که زبان بهسپاس و شکر الهي مي گشايند و همه آن نعمتها را در برابر رضوان خداوندناچيز مي نگرند و هدف نهائي را در اين مي دانند که قرآن بازگو مي فرمايد: «و آخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين» (و آخرين سخنان اهلبهشتاين است که حمد مخصوص پروردگار عالميان است)(يونس (10) آيه 10) امام سجاد نيز با تکيه بر بيان قرآن مي فرمايد: خداوند به اهلبهشتدربهشتمي فرمايد: بهترين لذت براي شما، رضايت و محبت من است.(ميزان الحکمه، ج1، ص433، باب 557، ح2613) نکته پاياني آن که قرب الهي که موجب رضا و رضوان عظيم خداوند است در واقعبالاترين کمالي است که فطرت انسان در پي آن مي رود. پس همان طوري کهارتباط با خدا در دنيا زندگي آدمي را در همه ابعادش آرامش بخش مي کند درآخرت که سراي ابدي به شمار مي آيد برترين آرزوها همين رضايت الهي است کههر نعمت ديگري در پرتو آن لذت آفرين خواهد بود.
ارسال شده در مورخ ۲۳شهریور ۸۷ توسط فرحان دبیرزاده | موضوعات: اجتماعی , مذهبی
یک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: “خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟”
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را بازکرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجودداشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد!
افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. بهنظر قحطی زده می آمدند. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلندداشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنهابه راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُرکنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمیتوانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: “تو جهنم را دیدی!”
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثلاتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آبانداخت!
افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی بهاندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. مرد روحانی گفت: “نمیفهمم!”
خداوند جواب داد: “ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینهایاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنهابه خودشان فکر می کنند!”
(تخمین زده شده که ۹۳% از مردم این متن را برای دیگران بازگو نخواهندکرد، من جزء آن ۷% بودم! و به یاد داشته باشید، من همیشه حاضرم تا قاشقغذای خود را با شما تقسیم کنم!)
حوریان و دختران بهشتی
حور جمع حوراء است و حوراء به دخترجوان و باکره و سفید و بسیار زیبا و سیاه
چشم گفته می شود که دارای پستانهای بسیارزیبایی که گرد و تازه رسیده و کمی
برآمده اند می باشند.
قرآن می فرماید:
" (برای پرهیزگاران)، دخترانی بسیار جوان و هم سنّ وسال و جامهایی لبریز و
پیاپی(ازشراب طهور). "(سوره نبأ، آیه 33)
" (بهشتیان) همسرانی از حورالعین (سیاه چشم وبسیارزیبا) دارند همچون مروارید
درصدف پنهان. اینها پادشی است که در برابر اعمال که انجام می دادند. " (سوره
واقعه آیه 22)
" نزد بهشتیان همسرانی زیباچشم است که جز به شوهران خود عشق نمی ورزند،
خبرگزاري فارس: در اين نوشتار, سعى بر اين است تا به بخشى از دستاوردهاى اخلاقى وتربيتى حماسه جاويدان عاشورا اشاره شود.
ماجراى عاشورا نمايش عالى ترين و زيباترين حماسه هاست. شمع وجود امام حسين(ع) پروانه هايى را به گرد خود جمع كرده بود كه سر از پا نمى شناختند و در راه عشق به معبود, هر نيشى را نوش مى دانستند و با فداكارى بى نظير و ايمان بى بديل خود, جامعه بشرى را از لحاظ سازندگى سربلند كردند و ملكوتيان را در برابر خود به تعظيم واداشتند.
اين واقعه ـ كه در كم ترين زمان و با فداكارى افراد معدودى رخ داد ـ هميشه به عنوان ((انقلاب بزرگ)) بر تارك تاريخ بشر مى درخشد. همه طبقات تلاش كرده اند تا با بررسى و تحليل وقايع, نوعى با آن ارتباط برقرار كنند. انديشمندان بسيارى از اديان, مكاتب, فرقه ها و نژادهاى مختلف درباره اين رخ داد عظيم سخن گفته اند و هر يك در خور شإن و مقام علمى و اجتماعى خود, آموزه هايى از آن را براى مخاطبان به ارمغان آورده اند.)
آنچه بيش از همه, حادثه كربلا را پرفروغ و سازنده جلوه مى دهد, توجه به بعد ((اخلاقى و تربيتى)) آن است كه در ضمير انسان ها تإثير شگفت انگيزى داشته است و بسيارى از آنها را متحول و انقلابى ساخته و جلو خودكامگى بسيارى از زمامداران فاسد را گرفته است.
اگر حماسه عاشورا رخ نمى داد, بدون شك هيچ نهضت اسلامى ديگرى به وقوع نمى پيوست و خودكامگى زمامداران فاسد افزون تر مى شد. در نتيجه, رشد جوامع اسلامى با خطرات جدىترى روبه رو شده و مكتب ((انسان ساز)) اسلام تعطيل مى شد, اما تإثير حماسه حسينى در بيدارى سياسى و شور انقلابى مردم به اندازه اى عميق بود كه سلاطين پرقدرت و كم شعورى مانند متوكل عباسى ناچار مى شدند براى تحكيم پايه هاى حكومتشان و جلوگيرى از رشد و تعالى جامعه مسلمين, با كشته آن حضرت بجنگند و تبليغات مسمومى بر ضدش به راه اندازند;(3) چنان كه اقدامات شديدى براى خاموش كردن مشعل هدايت كربلا به عمل آوردند, اما جذابيت اين واقعه سرنوشت ساز در ضمير حق پرست مردم به صورت مقدس و هدايت بخش استوار مانده و به نقش اساسى اش ـ كه هدايت و نجات جامعه بشرى و تربيت شاگردان است ـ هم چنان ادامه مى دهد. در اين نوشتار, سعى بر اين است تا به بخشى از دستاوردهاى اخلاقى وتربيتى حماسه جاويدان عاشورا اشاره شود:
1. الگو دهى
در نظام تربيت اسلامى يكى از عوامل موثر در شكل گيرى شخصيت مذهبى افراد, الگوپذيرى از اسوه هاى دينى است. تاريخ اجتماعى بشر نشان داده است كه در صورت عدم وجود الگو در يك جامعه انسانى, افراد در زندگى ظاهرى, عقلى و ايمانى خويش سرگردان و حيران مى مانند. جامعه اى كه مى خواهد نسلى توانمند, پويا, موثر و پرصلابت تربيت كند, احتياج به الگوهاى جاويدان دارد.
يكى از جلوه هاى تربيتى و انسان ساز حادثه كربلا ((الگودهى)) آن است. اين خصيصه چنان عيان است كه حتى بزرگان غير مسلمان را نيز به اعجاب و تإثيرپذيرى واداشته است كه به چند نمونه از آن اشاره مى شود, زيرا:
خوش تر آن باشد كه سر دلبران ته آيد در حديث ديگران
محمد على جناح مى گويد: ((هيچ نمونه اى از شجاعت, بهتر از آن كه امام حسين(ع) از لحاظ فداكارى و تهور نشان داد در عالم پيدا نمى شود. به عقيده من تمام مسلمين بايد از سرمشق شهيدى كه خود را در سرزمين عراق قربانى كرده است, پيروى نمايند)).
توماس كارلايل مى گويد: ((بهترين درسى كه از تراژدى كربلا مى گيريم اين است كه امام حسين(ع) و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند, آنها با عمل خود روشن كردند كه تفوق عددى در جايى كه حق و باطل رو به رو مى شود, اهميت ندارد و پيروزى حسين(ع) با وجود اقليتى كه داشت باعث شگفتى من است)).
بالاخره مهاتما گاندى ـ رهبر استقلال طلب هندوستان ـ مى گويد: ((من زندگى امام حسين(ع) ـ آن شهيد بزرگ ـ را به دقت خوانده ام و توجه كافى به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد, بايستى از سرمشق حسين(ع) پيروى كند)).
با اين وصف اگر عاشورا را دايره المعارفى بدانيم كه انواع منش ها و كنش ها را در جبهه حق و باطل در خود جاى داده است, سخن گزافى نگفته ايم. بنابراين بررسى حادثه عاشورا ما را به اين باور مى رساند كه سيدالشهدإ(ع) ـ با توجه به وضعيت جهان اسلام ـ حركتى را طراحى كرده بود كه در طول تاريخ جاويدان بماند.
اين حقيقت را مى توان به روشنى در گفتار و كردار امام حسين(ع) ديد, زيرا ايشان حق و باطل را در ميدان مبارزه مقابل هم قرار مى دهد, نه خود و يزيد را. از اين رو در گفت و گوهاى خود از واژه ((مثل)) استفاده مى كند ومى گويد: ((... مثلى لايبايع مثله;(8) افرادى همچون من با افرادى همچون يزيد بيعت نمى كنند)).
اين نوع جملات نشان دهنده اين است كه بعد ملكوتى و تربيتى عاشورا را درصدد نمونه دهى و الگوسازى بوده است. به اين معنا كه اختلاف آنان بين دو فرد در موقعيت جغرافيايى و تاريخى خاص نيست, بلكه تقابل دو باور و تفكر در ميان است كه امكان دارد در هر مكان و زمان ديگر رخ دهد.
2. ارائه مكتب عشق
حادثه كربلا از معدود جرياناتى است كه موجب ايجاد مكتبى تربيتى و انسان ساز در جامعه بشرى شده است; مكتبى شورآفرين كه به مردم درس ((اسلام راستين)) را مى دهد و آنها را به راه خدا مى برد و از بندهاى مادى آزاد مى كند و بر ضد حكومت هاى ((اموى گونه)) به حركت درمىآورد و تعارض دين و دنيا را حل مى كند.
در اين مكتب, آموزش به طور رايگان است و ورود براى عموم مردم آزاد است. دفتر حضور و غياب ندارد و امتحان سال ظاهرا به چشم نمى خورد, اما ضوابطى دارد كه فراگيرى فراگيران را در كارنامه آنان ثبت مى كند.
برنامه هايى كه در اين مكتب تدريس مى شود عبارت است از: عشق حقيقى, معرفت دين, اجراى عدالت, حق شناسى, آزادگى, پايمردى, شهامت, صداقت, صفاى باطن و...
لحظه لحظه هاى عاشورا مكتب است كه به انسان ها اين درس را مى دهد. فاجعه آفرينان كوفه و شام فكر مى كردند كه با قتل عام اصحاب حق, خود را جاودانه مى سازند, ولى در نگاه پيروان واقعى مكتب عاشورا گور خويش را كندند و چهره نورانى اهل بيت(ع) را روشن تر نمودند و كربلا يك مكتب نمونه و كامل شد و نشان داد كه سقف تعالى انسان و آستانه رفعت روحى و تصعيد وجودى و ظرفيت كمال جويى و كمال يابى او تا كجاست.
اين كه انسان تا كجا مى تواند اوج بگيرد, زلال شود و تربيت شود, در ميدان عمل روشن مى شود, پرونده آن حماسه نشان داد كه در بعد تهذيب و تربيت ((تا چه حد است مقام آدميت!)) اين نكته براى جويندگان ارزش هاى تربيتى, بسيار زيباست!
3. تربيت شدگان انقلابى
حادثه عاشورا واقعا بيش از هزاران روايت, كتاب و مبلغ در انديشه مسلمانان تحول بنيادى و انقلابى به وجود آورد و حقيقت اسلام را ـ كه فداكارى در راه حق و عدالت و ستيز با منحرفان ستمگر بود ـ تجلى داد و از طريق اين آموزش اصولى و هدايت انقلابى, فداكاران بسيارى هم چون : ((ابن سكيت)), ((دعبل)), ((فرزدق)) و... را بر ضد حكومت هاى اموى گونه تربيت كرد; مثل زندگى پرافتخار شاعرى به نام ((فرزدق)) كه از شعراى كم جرإت و جايزه بگير امويان بود, با اين حال نهضت تحول آفرين حسين(ع) او را نيز مانند بسيارى از مسلمانان ديگر طورى بيدار و فداكار ساخت كه حتى در دوران سخت عاشورا را به پا خاست و برخلاف هشام (خليفه خونخوار اموى) از امام زين العابدين(ع) يادگار امام حسين(ع)) تجليل نمود و با چكامه دلاويز جاودانى اش, برترىهاى امام و خاندانش و پستى هاى هشام و همكارانش را در برابر چشم او براى مردم بازگو كرد. او به جرم حق گويى به زندان افتاد و امام(ع) هدايايى براى او به زندان فرستاد. ولى او با عرض تشكر هدايا را برگرداند و گفت: من براى دفاع از مكتب هدايت و عشق به خاندان پيامبر(ص) و سركوبى مخالفان ستمگر, چكامه روشنگرم را سرودم.
پس از چهارده قرن, حضرت امام خمينى(ره) ـ كه يكى از فرزندان همين خاندان بود ـ چون تمام اوصاف و خصوصيات اخلاقى يزيد را در عملكرد و قوانين حكومت هاى غرب و شرق به طور پيچيده و گسترده مشاهده نمود و رژيم شاه را هم نوكر حلقه به گوش و عامل اجراى سياست هاى شيطانى غرب در ايران و منطقه ديد, همانند جدش اباعبدالله(ع) زندگى در اين سيستم و رژيم را بر خود و ديگران روا ندانست و براى مبارزه با همه آنها, شور حسينى را در جامعه به پا كرد.
او در نخستين روزهاى نهضت, ضمن سخنرانى ها و بيانيه هاى متعدد, جنايت هاى آمريكا, اسرائيل و رژيم حاكم بر ايران را نسبت به اسلام براى مردم تشريح كرد و با استناد به جمله معروف امام حسين(ع) كه فرمود: ((انى لا إرى الموت الا سعاده و لا الحياه مع الظالمين الا برما)) تكليف مردم, علما و حوزه هاى علميه را در قبال اين جنايت ها تبيين كرد, ايشان با الهام از همين مكتب رهايى بخش, فرمودند: ((... براى من جاى شبهه نيست كه سكوت در مقابل دستگاه جبار, علاوه بر هدم اسلام و مذهب تشيع, نابودى با ننگ است. امروز مسلمين و خصوصا علماى اسلام در مقابل خداى تبارك و تعالى مسئوليت بزرگى دارند. من براى چند روز زندگى با عار و ننگ ارزشى قائل نيستم...))
بدون مبالغه, اين دو نمونه از ميليون ها نمونه است كه تاكنون درباره ابعاد گوناگون حماسه عاشورا و پليدىهاى حكومت يزيد و همكارانش, هزاران كتاب, رساله, مقاله, خطابه و چكامه به همه زبان هاى اسلامى و غير اسلامى در همه زمان ها و مكان ها به خاطر تإثيرپذيرى از نهضت حسين(ع) نگاشته شده است. اين همه آثار انقلابى و رثايى, متفقا عظمت هرچه بيشتر حسين(ع) و يارانش را در راه حق و حقارت هرچه فزون تر يزيد و يزيديان را در راه باطل ترسيم مى كنند و بر طبق پيش گويى هاى صريح آن حضرت, در خط انقلابى آن حضرت به حركت افتادند و بر ضد حكام فاسد به پا خاسته و با همه توان از مصالح اسلام و مسلمين پاسدارى كردند.
4. تبلور اخلاق اسلامى
وقتى حادثه عاشورا را بررسى مى كنيم, مى بينيم كه يك صحنه زيباى نمايش است; نمايش ((مروت)) و ((ايثار)).
مروت اين است كه انسان به دشمنان خودش هم محبت ورزد. امام حسين(ع) وقتى دشمنش را تشنه مى بيند به او آب مى دهد. اين معناى ((مروت)) است و اين از شجاعت بالاتر است كه فرمود: ما هرگز جنگ را شروع نمى كنيم, گرچه به نفع ما باشد.
ديگر عنصر اخلاقى موجود در اين حادثه ـ كه از با شكوه ترين تجليات عاطفى روح انسان است ـ وفا و ايثار است. تجلى دادن اين عاطفه انسانى و اسلامى يكى از وظايف عاشورا بوده است وگويى اين نقش به عهده حضرت ابوالفضل(ع) گذاشته شده بود.
حضرت (ع) بعد از آن كه مإموران شريعه فرات را كنار مى زند, وارد آب مى شود و اسب را داخل آب مى برد به طورى كه آب زير شكم اسب رسيده و او مى تواند بدون اين كه پياده شود مشكش را پر از آب كند. همين كه مشك را پر از آب كرد با دستش مقدارى آب برداشت و مقابل صورت آورد تا بنوشد. ديگران از دور ناظر بودند آنها همين قدر گفته اند: ما ديديم كه ننوشيد و آب را ريخت. يادش افتاد كه برادرش تشنه است. گفت: شايسته نيست كه حسين(ع) در خيمه تشنه باشد و من آب بنوشم.
حال تاريخ از كجا مى گويد؟
از اشعار ابوالفضل(ع)! چون وقتى كه بيرون آمد شروع كرد به رجز خواندن. خودش را مخاطب قرار داده و مى گويد: اى نفس! مى خواهم بعد از حسين(ع) زنده نمانى. تو مى خواهى آب بخورى و زنده بمانى؟ حسين(ع) در خيمه اش تشنه است. به خدا سوگند! رسم برادرى, رسم امام داشتن و رسم وفادارى چنين نيست.
آرى! ارج نهادن به مروت و ايثار و تجلى دادن اين فضايل اخلاقى و حميده, يكى از دستاوردهاى تربيتى حادثه كربلا بوده است.
5. موعظه و اندرزگويى
شهيد مطهرى مى فرمايد: حماسه عاشورا ((تجسم اسلام)) است, ولى تجسم زنده و حقيقى از جنبه هاى توحيدى, عرفانى و... است كه از مهم ترين جنبه هاى آن, جنبه ((موعظه و اندرزگويى)) است. از اين زاويه كه به عاشورا نگاه مى كنيم, يك مقام سازنده مى بينيم, يك خيرخواه, يك واعظ, يك اندرزگو را مى بينيم كه حتى از سرنوشت شوم دشمنان خود ناراحت است كه اينها چرا بايد به جهنم بروند. در اين جا تحرك حماسه جاى خودش را به سكون اندرز مى دهد.
ببينيد در همان روز عاشورا و غير عاشورا چه اندرزهايى به مردم داده است! اصحابش چقدر اندرز داده اند; ((زهير بن قين)) چه اندرزها داده; ((حبيب بن مظاهر)) چه اندرزها داده است!
وجود مبارك اباعبدالله(ع) از بدبختى آن مردم متإثر بود. نمى خواست حتى يك نفرشان به اين حال بماند. با مردم لج نمى كرد, بلكه به هر زبانى بود مى خواست يك نفر هم كه شده از آنها كم شود. او نمونه جدش بود: ((لقد جإكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمومنين رووف رحيم)) معناى ((عزيز عليه ما عنتم)), يعنى بدبختى شما بر او گران است. بدبختى شما براى اباعبدالله(ع) گران بود. يك دفعه سوار شتر مى شود و مى رود. برمى گردد, عمامه پيامبر(ص) را به سر مى گذارد, لباس پيامبر(ص) را مى پوشد, سوار اسب مى شود و به سوى آنها مى رود بلكه بتواند از اين گروه شقاوت كار, كسى را كم كند. در اين جا مى بينيم حسين(ع) يك پارچه محبت است, خيرخواه است, يك پارچه دوستى است كه حتى دشمن خودش را هم دوست دارد.
6. آموزش شعارهاى سازنده
امام حسين(ع) در روز عاشورا, شعارهاى زيادى داده است كه در آن ها روح نهضت خودش را مشخص كرده است كه من براى چه مى جنگم, چرا تسليم نمى شوم, چرا آمده ام كه تا آخرين قطره خون خودم را بريزم. همين شعارها بود كه اسلام را زنده كرد و پايه هاى دستگاه خلافت اموى را متزلزل ساخت.
اشعارى كه اباعبدالله(ع) در روز عاشورا خوانده است, خيلى متفاوت است. يكى از اشعارى كه روز عاشورا خواند و آن را شعار خودش قرار داد اين بود:
الموت اولى من ركوب العار
والعار اولى من دخول النار
نزد من مرگ از ننگ, ذلت و پستى عزيزتر و محبوب تر است.
اسم اين شعار را بايد شعار ((آزادى)) و ((عزت)) گذاشت, يعنى براى يك مسلمان واقعى, مرگ هميشه سزاوارتر است از زير بار ننگ ذلت رفتن.
شعارهاى عاشورا, شعار ((احياى اسلام)) است; شعارهاى زنده كننده, نه بى حس كننده و مخدر. شعارهاى عاشورا انسان را به گونه اى تربيت مى كند كه در هر كارى هدف عالى و خدايى داشته باشد و خداوند را بزرگ شمارد و غير او را كوچك بداند.
7. ترسيم خط حق و باطل
از ديگر جلوه هاى زيبا و تربيتى عاشورا, خط كشى ميان حق و باطل و تبيين منطقه حضور و عمل انسان هاى ((ددمنش)) و ((فرشته خو)) است. وقتى خوبى و بدى و حق و باطل به هم درآميزد, تيرگى باطل, حق را هم غبارآلود و ناپيدا جلوه داده و يك ظلمت كده به وجود مىآورد.
در اين ظلمت كده گمراهى انديشه ها و انسان ها طبيعى است و كفر نقابدار, مسلمانان ساده لوح و سطحى نگر را به شبهه مى اندازد. زيبايى كار امام حسين(ع) اين بود كه مشعلى روشن كرد تا راه روشن شود, تيرگى بگريزد, چهره ها در آن هواى گرگ و ميش, فتنه و دروغ, نمايان و باز شناسانده شود تا فريب و نقاب بى اثر شود.
عاشورا يك امتحان بزرگ بود كه در زمان و مكان خود بى نظير بود. حقيقت و جوهره انسان هاى مختلفى را برملا نمود. عاشورا به نوعى ((يوم الفصل)) بود, زيرا فضلى بين دو دسته از انسان ها باشد, عده اى فرسنگ ها به جلو رفتند و از سكوت تا ملكوت اوج گرفتند و گروهى نيز سير قهقرايى را طى نموده و در اين حماسه عظيم مصداق آيه ((... اولئك كالانعام بل هم اضل)) شدند.
عاشورا چشم و چراغ مسلمانان
تاريخ شهادت، تاريخ عقيده و جهاد و تمسك به اصول و مباني اعتقادي است.اگر خون شهيدان نبود كه شجره طيبه رسالت را سيراب نمايد، نه از اسلام خبري بود و نه از مكتب توحيد الهي اثري.نگاهخالص انسان دربرابر ماست، صداي خالص ايثار و اعتقاد، طنين تنهايي، ترنم موزون تشنگي، حكايت دستهاي قلم شده ، قصههاي نانوشته ، داستان دستان غربت، داستان دستان قربت، حكايت جانبازي، حكايت جانبازي و دلنوازي و عشق بازي.اگرشهادت دركربلا ونهضت خونين عاشورا نبود، ايناخلاص و دوستي كه ميليونها انسان از صميم قلب نسبت به اهل بيت پيغمبر كرده بودند، بوجود نميآمد.شهيد "محمد احمديشهرابي" ازشهداي دوران هشت سال دفاع مقدس در وصيتنامه خود نوشتهاست: نميدانيد كه شهيد شدن چه افتخاري است، تمام بدن انسان به حال جوشش ميافتد، چون ميخواهدماموريت خويش را انجام داده و به پيش بزرگان تاريخ برود."بزرگاني چون امام حسين(ع)، مرد جنگ، مرد بزرگ اسلام، مردي كه درس آزادي را به هر بندهاي آموخته است."
شهيد"عباس انصاري" نيز در وصيتنامه خود ميپرسد : آيا شهادت امام حسين (ع)براي فاطمه و زينب(س) سخت نبود؟ آيا امام حسين(ع) درروزعاشورا فرزندان و عزيزان خود را فداي اسلام نكرد؟ او يادآوري ميكند "امروز بايد خود را فداي انقلاب كنيم تا با خون خود اسلام را زنده نگهداريم".شهيد انصاري ميافزايد : همه ميگفتيماي كاش بوديم در روز عاشورا و به امام حسين(ع) كمك ميكرديم."حال كه هر روز ما عاشورا و هر سرزمين ما كربلاست و نداي فرزند برومند حسين(ع)، خميني عزيز لبيك بگوييم و در تداوم انقلاب كمك كنيم." شهيد"عبدالمحمد ترابي" نيزبهترين راه را راهحسين زمانميداند و ميگويد:
نالههاي محرومان دنيا وانسانهاي ضعيف چنان بر من اثر گذاشتهبود كه بهترين راه كه همان راه حسين زمان تاريخ شهادت، تاريخ عقيده و جهاد و تمسك به اصول و مباني اعتقادي است.اگر خون شهيدان نبود كه شجره طيبه رسالت را سيراب نمايد، نه از اسلام خبري بود و نه از مكتب توحيد الهي اثري.نگاهخالص انسان دربرابر ماست، صداي خالص ايثار و اعتقاد، طنين تنهايي، ترنم موزون تشنگي، حكايت دستهاي قلم شده ، قصههاي نانوشته ، داستان دستان غربت، داستان دستان قربت، حكايت جانبازي، حكايت جانبازي و دلنوازي و عشق بازي.اگرشهادت دركربلا ونهضت خونين عاشورا نبود، ايناخلاص و دوستي كه ميليونها انسان از صميم قلب نسبت به اهل بيت پيغمبر كرده بودند، بوجود نميآمد.شهيد "محمد احمديشهرابي" ازشهداي دوران هشت سال دفاع مقدس در وصيتنامه خود نوشتهاست: نميدانيد كه شهيد شدن چه افتخاري است، تمام بدن انسان به حال جوشش ميافتد، چون ميخواهدماموريت خويش را انجام داده و به پيش بزرگان تاريخ برود."بزرگاني چون امام حسين(ع)، مرد جنگ، مرد بزرگ اسلام، مردي كه درس آزادي را به هر بندهاي آموخته است."
شهيد"عباس انصاري" نيز در وصيتنامه خود ميپرسد : آيا شهادت امام حسين (ع)براي فاطمه و زينب(س) سخت نبود؟ آيا امام حسين(ع) درروزعاشورا فرزندان و عزيزان خود را فداي اسلام نكرد؟ او يادآوري ميكند "امروز بايد خود را فداي انقلاب كنيم تا با خون خود اسلام را زنده نگهداريم".شهيد انصاري ميافزايد : همه ميگفتيماي كاش بوديم در روز عاشورا و به امام حسين(ع) كمك ميكرديم."حال كه هر روز ما عاشورا و هر سرزمين ما كربلاست و نداي فرزند برومند حسين(ع)، خميني عزيز لبيك بگوييم و در تداوم انقلاب كمك كنيم." شهيد"عبدالمحمد ترابي" نيزبهترين راه را راهحسين زمانميداند و ميگويد:
نالههاي محرومان دنيا وانسانهاي ضعيف چنان بر من اثر گذاشتهبود كه بهترين راه كه همان راه حسين زمان ميباشد انتخاب كرده و به نداي حسين زمان لبيك گفته و با قلبي سرشار از عشق به الله به ياري دين خدا كه در واقع در اين دنياي ظالم پرور تنها مانده است.او تاكيد دارد : براي امام حسين (ع) اشك بريزيد كه در صحراي كربلا با ۷۲تن با بدترين وجه به شهادت رسيدند.شهيد"ترابي" در وصيت نامه خود آورده است: به ياد شهيدان كربلا بيفتيد و ناراحت نباشيد، چون دشمن ما هم امروز يقينا چيزي كمتر از يزيدزمان امام حسين (ع) ندارد." "زمان فراهم آمده است تا آرزوي پيوستن به علي اكبر حسين (ع) را داشته باشيم و شما بر خود بباليد كه امانت خود را داده ايد." شهيد "باقر سليماني" نيز در وصيت نامه خود به مادرش توصيه ميكند كه نگران نباشد و اگر شهيد شد، به آن افتخار كند ، چرا كه امانتي را كه خدا به او سپرده بود، سالم به خدا پس داده است .او ميافزايد :اي مادر ناراحت نباش ، هر وقت گريه ميكني به ياد روز عاشورا بيفت و آن صحنه را در نظر بياور."درنظر بياور كهچهطورامام حسين (ع) قاسم نو دامادش را، علياكبر جوانش، علي اصغر شيرخوارهاش به صحنه نبرد ميفرستد و چطور خودش با فرزندانش و ياران باوفايش با لب تشنه درخت اسلام را آبياري ميكنند." "چهطور به خاطر پياده شدن دستورات خدا و حفظ قرآن، سرشان و دستشان از بدن جدا ميشود و زير سم اسبان له ميشود." اين شهيد مينويسد:اي مادر ، به ياد آن روز و آن صحنه گريه كن و هر چه ميخواهي گريه كن و همچون زينب صبور باش و از او درس بگير ، مبادا به خاطر عشق و علاقهاي كه به فرزندت داري گريه كني و با اين عمل دشمنان اسلام را خوشحال گرداني.وي بهدخترش"مريم" نيز سفارش ميكند ، "حضرت زينب را هميشه در نظر داشته باشد و سعي كند همچون آن حضرت صبور و استوار و مقاوم باشد و طريقه زندگي كردن، محبت، مهرباني ، ايثار و گذشت و صفايي كه زينب داشته را سرمشق خود قرار دهد".شهيد همت نيز در وصيتنامه خود آورده است "همه بايد پرچم سرخ عاشورايي را به دوش بكشيم و قداست مملكت و ناموسمان را پاسداري كنيم".شهيد "احمد ابراهيمي" نيز آرزو دارد كه با شهدا محشور شود و روز محشر در گروهي باشد كه با امام حسين(ع) حركت ميكنند.او نيز تاكيد دارد : هر گاه خواستيد گريه كنيد ، بر آقا و امام مظلوم حضرت حسين بن علي (ع) گريه كنيد كه تمام هستي و جوان هايش را داد و خود نيز با لبان تشنه شهيد شد.اين شهيد به همسرش توصيه داشت كه صبر را ازحضرت زينب(س) بياموزد و در نبود او بهالله توكل كند وفرزنداني تربيت كند كه در راه اسلام قدم بردارند و همچنان استوار باشند تا دشمن خوشحال نشود.شهيد "شمسالله احمدي" نيز در وصصيت نامه خود آوردهاست: ما كه از سيد الشهدا امام حسين (ع) بالاتر نيستيم. اگر گريه داريد براي امام حسين و بي كسي حضرت و حضرت علي اصغر شش ماهه امام حسين (ع) بنماييد. ما كجا و علي اصغر كجا، زمين "كربلا" كجا و زمين "خونين شهر" كجا.شهيد "حسن آقاسيزاده شعرباف " نيز در وصيت نامه خود نوشته است : آنها كهاللهاكبر را بدون "يا حسين" گفتن نميگويند و ياحسين را بدون جهاد حسيني كردن نميگويند و جهاد حسيني را بدون عشق به شهادت و الله نميگويند جهاد نميكنند مگر اينكه همه اينها را دريافتند و در مدرسه بسيج و به همه معاني و حكمتهاي اين الفاظ و گفتارها رسيدند.شهيد "حاج عبدالحسين برونسي" نيز مسير انقلاب اسلامي را دنباله رو مكتب حسيني دانست كه سرمنشاء از فرزندان حضرت فاطمه گرفته است.به نوشته اين شهيد، انقلاب اسلامي راه خونين صحراي كربلا را پيموده است و از مدينه به مكه و از مكه به عراق و همان راهي كه حسين رفت ، فرزندش امام خميني ادامه داد."زينبم صاحب اسم تو خيلي صادق بود، رسالت سنگيني داشت ، بايد مواظب باشي اين همه صبري كه زينب كرده است در كربلا و آن همه مصيبتي كه بر زينب در آن روز وارد شد، براي خدا بود، نگران هم نبود، محزون هم نبود، چون ميدانست كه اينها به كجا ميروند، ميديد براي چه كشته ميشوند و ميديد علي اصغرش چرا كشته شد، علي اكبرش چرا كشته شد، عباسش چرا كشته شد، حسينش چرا كشته شد، همه جد و تبارش چرا كشته شدند، خوشحال بود، ديد راه، راه خداست چون نياز راه بر اين بود، راه خدا را خون لازم است." شهيد "محمدحسن نظرنژاد" نيز در وصيتنامه خود اورده است: در عزاي امام حسين (ع) هرچه ميتواني گريه كن ، چون خداوند هر قطره آن را در روز قيامت هزاران پاداش ميدهد.شهيد "اسماعيل فرخينژاد" نيز مينويسد "گريه كنيد كه عقده دلتان خالي شود، گريه كنيد زيرا كه خداوند اين گريهها را دوست دارد." "گريه براي مظلوميت امام حسين (ع) و يارانش و اسيرانش در زمان خودش و گريه كنيد براي برادران رزمندهاي كه مظلومانه سرها و دستها و پاهايشان از تن جدا شدهاست."
آثار و نتايج نهضت عاشورا
شهادت مظلومانه سيد الشهدا و يارانش در كربلا،تاثير بيدارگر و حركت آفرين داشت و خونى تازه در رگهاى جامعه اسلامى دواند و جو نامطلوب را شكست و امتدادهاى آن حماسه،در طول تاريخ،جاودانه ماند.حتى در همان سفر اسارت اهل بيت نيز تاثيرات سياسى اين حادثه در انديشه هاى مردم آشكار شد.گروهى از اسرا را كه به شام مى بردند،چون به تكريت رسيدند، مسيحيان آنجا در كليساها جمع شدند و به نشان اندوه بر كشته شدن حسين «ع »،ناقوس نواختند و نگذاشتند آن سربازان وارد آنجا شوند.به شهر«لينا»
نيز رسيدند.مردم آنجا همگى گرد آمدند و بر حسين و دودمانش سلام و درود فرستادند وامويان را لعن كردند و سربازان را از آنجا بيرون كردند.چون خبر يافتند كه مردم «جهينه »
هم جمع شدند تا با سربازان بجنگند وارد آن نشدند.به قلعه «كفر طاب »رفتند،به آنجا نيزراهشان ندادند.به حمس كه وارد شدند،مردم تظاهرات كردند و شعار دادند:«اكفرا بعدايمان و ضلالا بعد هدى؟»و با آنان درگير شدند و تعدادى را كشتند. (6) برخى از تاثيرات حماسه عاشورا از اين قرار است:
1-قطع نفوذ دينى بنى اميه بر افكار مردم
2-احساس گناه و شرمسارى در جامعه،بخاطر يارى نكردن حق و كوتاهى دراداى تكليف
3-فرو ريختن ترسها و رعبها از اقدام و قيام بر ضد ستم
4-رسوايى يزيديان و حزب حاكم اموى
5-بيدارى روح مبارزه در مردم
6-تقويت و رشد انگيزه هاى مبارزاتى انقلابيون
7-پديد آمدن مكتب جديد اخلاقى و انسانى(ارزشهاى نوين عاشورايى و حسينى)
8-پديد آمدن انقلابهاى متعدد با الهام از حماسه كربلا
9-الهام بخشى عاشورا به همه نهضتهاى رهايى بخش و حركتهاى انقلابى تاريخ
10-تبديل شدن «كربلا»به دانشگاه عشق و ايمان و جهاد و شهادت،براى نسلهاى انقلابى شيعه
11-به وجود آمدن پايگاه نيرومند و عميق و گسترده تبليغى و سازندگى در طول تاريخ.
این مقاله میکوشد ـ در حدّ وسع و گنجایش خود ـ به ناگفتههایی از عاشورا بپردازد و این واقعه بزرگ را، از زوایایی چند، مورد مطالعه قرار دهد .
هر سال محرم که میآید، ما را در یک شور و غوغایی فرو میبرد؛ به مجالس و محافل ما رنگ دیگری میبخشد؛ دلهامان را آکنده از اندوه، و قلبهامان را متأثر میسازد و جامعهامان را ماتم زده و عزادار میکند.
براستی اما این نهضت بزرگ، چه خصوصیات و ویژگیهایی داشته است که تا این حدّ سزاوار آن است که در حفظش بکوشیم و در احیایش قدم برداریم؟
چرا باید آن را در زندگی فردی و اجتماعیامان الگو قرار دهیم و از آن درس چگونه زیستن بیاموزیم؟
مگر سخن امام حسین چیست و پیامش حاوی چه معنایی است که تا این درجه بدان ارج مینهیم و برای آن ارزش و اهمیت قایل میشویم؟
پاسخ به این پرسشها، محتاج به غور و بررسی همه جانبهای است که باید در نهضت حسین علیهالسلام انجام دهیم؛ و این نه فقط برای رسیدن به جواب این سؤال که برای تبیین رمز جاودانگی اسلام و گشودن راز ماندگاری و نشاط مکتب تشیع ضرورت دارد؛ چه این که گفتهاند ـ و راست گفتهاند ـ که «این عاشوراست که اسلام را زنده نگهداشته است» و حیات مذهب شیعه را ضمانت کرده است.
و درست به همین دلیل میشود به ضرس قاطع گفت که آنچه تا کنون پیرامون این حادثه گفتهاند و نوشتهاند، حتی بیانگر یک قطره از اقیانوس بیکران آن حماسه عظیم نبوده است.
چنانچه گفته شود: اگر منظور،ثبت وقایع این قیام باشد، که این کار به صورت معجزه آسایی به طور کامل، به عنایت خاصه الهی، تحقق یافته؛ و اگر مراد تشریح و تبیین شخصیت حضرت اباعبداللّهالحسین و حتی اولاد و اصحاب آن حضرت است، که آنان هم چون خورشیدی تابناک اخترانی روشن بر صفحه تاریخ میدرخشند.
پس مقصود از آنچه باید گفت، چیست؟ پاسخ میدهیم که مراد، جمع بندی حوادث، چرایی و چگونگی آن، بررسی پیشینه و تحقیق تأثیرات پسینی نهضت، انگیزهها، هدفها و مشیها و روشها و... خلاصه همه آنچه در حوزه کار وقایع نگاری نیست و در تبیین صرفِ واقعههای تاریخی نمیگنجد، بل به قلمرو تحلیل و نقد و تدقیق و اندیشه مربوط میشود و هزاران نکته از این دست است. و پر واضح است که آنچه تاکنون در این موضوع بسیار مهم و حیاتی انجام یافته، پاسخگوی نیازهایمان، در این زمینه، نبوده است.
بنابر همین اصل، این مقاله میکوشد ـ در حدّ وسع و گنجایش خود ـ به ناگفتههایی از این دست بپردازد و این واقعه بزرگ را، از زوایایی چند، مورد مطالعه قرار دهد و افقهای ناشناختهای را، در منظر دید مخاطبان بگشاید؛ هر چند از هم اکنون به کوتاهی و قصور خود مذعن است و به نارسایی و ناتوانی خود در تشریح و تحلیل و تبیین این حماسه عظیم، معترف.
انگیزهها و هدفها
مطالعه و بررسی قیامهای تاریخی نشان میدهد که هر کدام برخاسته از انگیزهای بوده و در پی هدف و منظور خاصی انجام گرفته است؛ برخورداری بشر از روحیه ناسیونالیزمی و عرق ملیّت خواهی و مملکت دوستی و قبیله پرستی، شعایر ملّی، شخصی یا قومی یا نژادی؛ کشورگشایی و ذهنیّت امپریالیستی، قدرتطلبی و برتری جویی، از جمله انگیزهها در رخداد قیامهای تاریخی است.
حرکتهایی که از چنین انگیزههایی حاصل میشود و چنین اهدافی را دنبال میکند، غالبا جز آن که صفحهای دیگر از صفحات تاریخ را سیاه کند و خون افراد بیگناهی را پایمال سازد و به هدر دهد، ثمرهای نداشته و با گذشت زمان به دست فراموشی سپرده شده و همین بهترین دلیل و برترین برهان است بر این که نهضت کربلا، این چنین اهداف و مقاصدی را دنبال نمیکند، چه این که قیام امام حسین علیهالسلام دارای خلود و جاودانگی است و اکنون چهارده قرن است که بر تارک مبارزات تاریخی نورافشانی نموده و یک دم به نسیان و فراموشی دچار نشده است.
علاوه بر این، نشانهها و شواهدی روشن در حماسه عاشورا وجود دارد که انگیزهها و هدفهای این حرکت را، تا، اندازهای واضح مینماید و آن را از مظانّ مقاصدی که انقلابهای مادیگرایِ معمول دنبال میکند، خارج میسازد؛ که ذیلاً به برخی از آنها اشاره مختصری میشود:
قیام امام حسین علیهالسلام برای کشورگشایی نبود و بخاطر قدرت طلبی انجام
نگرفت چون در محل نینوا اتفاق افتاد و امام نه از موضع جغرافیایی خاصی دفاع میکرد و نه بر حدّ و حصر دیگران میتاخت. این واقعه باید در سرزمین کربلا واقع شود تا در اثر غبار گذشت زمان، ناگاه کسی مدعی نشود که این جنگ بر سر آب و خاک بوده است. میبینیم که این واقعه، در هر مکان دیگری به وقوع میپیوست، امکان تحریف میرفت؛ در مدینه، با امکان این که بگویند جنبش استقلال طلبی بوده؛ در مکّه، با امکان این که مدعی شوند، مایههای تبلیغاتی داشته؛ در کوفه، با امکان این که قائل گردند کودتای نظامی بوده؛ و در شام، با امکان این که بگویند بر سر خلافت معارضه شده و ... این نشان میدهد که به مشیت الهی مکان این قیام، بسیار حسابشده انتخاب گشته است.
حرکت حضرت اباعبداللّه علیهالسلام حرکتی برای حفظ و صیانت شعایر ملی و میهنی و دارای انگیزه ملیت گرایی و اهداف ناسیونالیزمی هم نبود، زیرا در ماهی به وقوع پیوست که جزء ماههای حرام ـ نزد عرب ـ محسوب میشد؛ از طرف دیگر، در این ستیز، نژاد عرب با عرب میجنگید و این نشان میدهد که در این قیام، انگیزه برتری جویی و مقاصدِ نژادی دنبال نمیشد؛ و از سوی دیگر امام، و با خاندان خود به میدان آمد و به شهادت رسید و در آخر، شهدای خاندان او 23% از مجموع شهدای این جنگ را شامل میشد و این بیانگر این واقعیت است که نهضت او، جنبه شخصی و فردی نداشت و این بسیار عجیب و شگفتانگیز است که گویی امام علیهالسلام برای قضاوت تاریخ، همه جوانب را سنجیده و همه احتمالها را داده بود که در چه زمانی و با چه کسانی میجنگد.
اینجا ناقد بصیر و محقق منصف در میماند که بر طبق اصول جامعه شناختی و نمودارهای معمول تاریخی، در بیان انگیزه و هدف این حرکت، باید چه معیاری را انتخاب کند و بر چه ملاکی قضاوت نماید. لاجرم باید ـ بنابر اسلوب علمی ـ به شخصیتِ محوری و رهبریت قیام توجه کند و پیامهای او را مورد ملاحظ قرار دهد و شعارهای او را مطالعه نماید و آنگاه آنها را با روندی که وی در پیش گرفته، تطبیق دهد تا به منویات او پیببرد.
چنین بررسیای نشان میدهد که حماسه امامعلیهالسلام،به خاطر حفظ و حراست دین خدا و آیین جدش رسولاللّه - صلی اللّه علیه و آله - تا به انتهای تاریخ و
ارائه یک الگوی نمونه و یک ایدهآل شایسته بود. حسین علیهالسلام سمبل مقاومتی بود که هرگز تن به ذلت نداد و زیر بار ظلم نرفت. او از خود و تمامی هستی خود مایه گذاشت تا دین خدا ـ اسلام ـ را، تا همیشه زمان، سربلند و سرافراز دارد و آن را با خون خود بیمه کند و حجت را بر بندگان خدا تمام نماید که در احقاق حقّ خود بکوشند و مردن با عزت را بر زندگی با ذلّت رجحان دهند.
زمینهها و پیشینهها
بررسی دقیق تاریخ و توجه درست به زوایای این حادثه، محقق را با نکات ویژهای مواجه میکند که در تحلیل بهتر این واقعه، او را مدد مینماید؛ پس بی هیچ مقدمهای میپردازیم به مطالعه حوادث تاریخیای که منجر به قیام عاشورا گردید:
مردم عراق به امام علیهالسلام نامه مینویسند و به او میگویند که عراق آماده ورود شماست و مردم برای آمدنت لحظهشماری میکنند؛ درختهای عراق، آماده به ثمر رسیدن و سبز و بارور است، و تو را میخواهد که محصول عدالت را از آن برداشت کنی؛ مردم تا حدّ جان برای مقابله با دشمنانت آمادهاند؛ سلاحها را تجهیز کردهاند تا به یاریات بشتابند. هزاران نامه که ازطرف دهها هزار نفر به امضا رسیده بود برای حضرت فرستاده شد.
امام علیهالسلام خیال بیعت با یزید نداشت چرا که چهره یزید، مانند سیمای پدرش معاویه نبود. معاویه آنچه میکرد، با نفاق و دورویی و با تزویر و ریا به هم میآمیخت و همه اعمال خلافش را، رنگ مذهبی میداد ولی یزید ـ هر چه بود ـ اهل ریا نبود، به عیان، مفاسد اخلاقی و انحرافاتش را به نمایش میگذاشت، به طور علنی با شعایر دین مخالفت میکرد و باطن آلوده خویش را با ظاهر سخیف خود،یکسان، به صحنه خلافت اسلامی آورده بود و همچون پدرش، به ظلم و کفر و جنایت و جور و خیانت، عامل بود و بدیهی است که امام علیهالسلام، نه شرعا و نه وجدانا نمیتوانست با او بیعت کند.
از طرف دیگر، اطراف یزید را پیران خرفت و گاه صحابیِ بی دین و دنیاطلبان و ریاست خواهان و رفاهجویان احاطه کرده بودند و یزید را در انجام اعمال نامردمی و زشتش دلگرم میساختند. همانها که در صدر اسلام،دین را برای آن برگزیده بودند
که خود را همرنگ جامعه کنند و از این طریق سودی ببرند و بعدها در بازگشت به دوران جاهلیّت ـ در لباس اسلام ـ کوشا باشند و همانها که از اسلام متنفّر بودند و سیاستشان گرگبودن در لباس میش بود و از جاهلیّت، فقط از این رو رویگردان شدند که با آمدن اسلام، دیگر رنگ و بویی نداشت و کسی آن را به پشیزی نمیخرید، خود را در میان مسلمانان پنهان نگهداشتند و در پی فرصت بودند تا عقاید جاهلیاشان را تحت عنوان اسلام جابزنند، در دستگاه خلافت نفوذ کنند و حتّی به غصب آن دست یازند؛ تا کنند آنچه خواهند ـ چنانکه کردند.
و از طرف دیگر، مردمان کوفه، یعنی همانها که به امام علی علیهالسلام خیانت کردند و او را یاری ننمودند و حتی به سخنانش گوش هم نمیدادند و پای منبرش، به مزاح و شوخی میپرداختند و جگر علی علیهالسلام را با اعمال و رفتار و گفتار خود میسوزاندند و در جنگها یاریاش نمیکردند و عدهای از آنان، مقدستر از علی شده بودند ! و عدهای دیگر، میخواستند به قرآن ناطق، یعنی علی علیهالسلام، درس قرآن بیاموزند! و عاقبةالامر نیز او را کشتند و بعد از شهادتش به دشنام و توهینش پرداختند (برای فهم چگونه بودن آنها، همین بس که فرزندان علی علیهالسلام تا زمان امام صادق علیهالسلام مضجع او را پنهان نگهداشتند تا پیکر مطهر و مقدسش از شرّ آن نامردمان زمانه، مصون باشد). همانها که بردارش حسنعلیهالسلام را یاری نکردند و فریب تزویرهای معاویه و اتباعش را خوردند و در مصایب، تنهایش گذاشتند و هر کدام در پی کار خود شدند و سپس وی را مظلومانه مسموم ساختند و شهیدش کردند، اینک برای حسین علیهالسلام نامههای عاجزانه نوشتهاند که برخیز و بیا که ما آماده یاری توایم و جانباز اهدافت و پای بوس مقدمت!
امام، اعمال حج را به عمره مبدل میسازد تا هرچه زودتر به سوی کوفه رود و از طرف دیگر پسرعمّ خویش، مسلمبن عقیل، را به کوفه میفرستد تا بار دیگر کوفیان را بیازماید. مسلم به کوفه میآید و یزید، حاکم بصره ـ عبیداللّه بن زیاد ـ را علی رغم دشمنی و خصومت شخصیاش، بنابر وصیّت معاویه، حاکم کوفه میکند. نامردمان کوفه، چون زیاد و خونخواری او را میشناختند و اینک فرزند خونخوارتر وی را میدیدند، یکباره کنار میکشند و عبیداللّه بن زیاد هم مسلم را میکشد.
بار دیگر امام کوفیان را آزمایش میکند و قیس بن مسهر (و به قولی عبیداللّه قطرـ برادر رضاعی خود ـ) را به کوفه روانه میسازد اگر چه در تاریخ آوردهاند که امام، قیس را برای خبرآوردن فرستاد لکن کوفیان او را نیز تحویل میدهند و وی بعد از خطابهای در نعت حسین علیهالسلام و بیان بزرگواری و حقانیتش، شهید میشود. امام همه اینها را میبیند و میداندکه کوفیان، چسان و چگونه بیعتشان را شکستهاند.
از سوی دیگر، امام در مسیر خود، با افراد زیادی برخورد میکند که او را از رفتن به کوفه باز می دارند؛ فرزدق شاعر به امام میگوید:« به خدا، قلبهای کوفیان با توست و شمشیرهاشان با دشمن تو....» ولی امام به تمامی آنها میگوید که آنچه را شما اندیشیدهاید، میدانم من بهتر از شما کوفیان را میشناسم و خیانتشان را دیدهام لکن این فرمان حق است که باید بروم. به همین جهت حضرت به راه خود ادامه میدهد و هشدارهای مصلحت جویان را وقعی نمینهد.
از بررسی این قسمت، معلوم میشود که این قیام را نمیتوان با فاکتورهای معمول سنجید. اگر قصد امام از رفتن به کوفه، فیالمثل تشکیل حکومت عدل اسلامی بود، دلیلی نداشت که با این اوضاع آشفته به راه خود ادامه دهد و اگر بنای او بر جنگ بود، وجهی نمییافت که زنان و فرزندان خردسال را هم همراه خویش ببرد.
مشیها و روشها
امام در طول مسیر به هر کسی میرسد پیام خود را به روشنی میگوید و مواضع خویش را آشکارا اعلام میکند و او را به یاری فرا میخواند و به همراهی با خود دعوت مینماید. در اینجا، جهت رعایت اختصار، تنها به یک مورد اشاره میشود تا روش آن حضرت و تأثیر کلامش و مشی و رفتارش را، نمونهای باشد:
کاروان حسین علیهالسلام از مکه حرکت نموده است و به سوی سرزمین نینوا، طی طریق میکند. در میانه راه، به چادر سیاه مندرسی ـ در میان دشت خشک و بی آب و علف سرزمین عراق ـ بر خورد میکنند (و شاید اندکی اتراق مینمایند) صاحب این منزل فقیرانه و کوچک، پیرزنی است مؤمن به آیین مسیح علیهالسلام که میگوید: در این چادر با پسر و تازه عروسش زندگی میکند که اینک آنها به صحرا رفتهاند و او تنهاست. آنگاه برای امام علیهالسلام از کم آبی و خشکسالی شکوه میسراید و حضرت با حوصلهای تمام به درد دلهای این پیر فرتوت، گوش میدهد و
او را به رحمت حق امیدوار میسازد لکن به این مقدار اکتفا نمیکند بلکه همراه پیرزن نزدیک تخته سنگی میرود. با عصای مبارکش به آن سنگ میزند، ناگهان از زیر آن چشمهای میجوشد و آب گوارایی بیرون می زند؛ برق شادمانی در چشمهای زن کهنسال مسیحی هویدا میشود و به سپاس حضرت حق، لب میگشاید و به ستایش این مرد مسیحا منش ـ که چندان هم با او آشنایی ندارد ـ مشغول میشود. امام علیهالسلام هنگام حرکت، مواضع خود را برای آن پیر زن عیسوی باز میگوید و میفرماید: این جمله را به فرزندت بگو که: «به یاری ما بشتابد.»
قافله امام حرکت میکند و پیر زن با چشمهای مشعوفش تا آنجا که چشم کار میکند به بدرقه امام علیهالسلام و یارانش میرود. شامگاهان فرزندش ـ وهب ـ و عروسش ـ هانیه ـ باز میگردند، چشمه آب شیرین را میبینند که در دل صحرای خشک و سوزان میجوشد. از قرائن می فهمند که همای سعادت، امروز بر منزلشان سایه افکنده است. به نزد مادر میروند و از ماجرا آگاه میشوند. پیرزن به نقل بیانات امام میپردازد و یاری خواستن او را نیز به پسر و عروسش ابلاغ میکند. وهب و هانیه از شنیدن گفتههای امام علیهالسلام منقلب میشوند و بی وقفه بار سفر میبندند و هر سه، در پی کاروان امام، حرکت میکنند و پس از مدتی به قافله آن حضرت میپیوندند، نزد حضرت میآیند و...بالاخره اسلام میآورند و شیعه حضرت اباعبداللّه میشوند و به همراه امام و یاران با وفای او و خاندان مکرمش عازم کربلا میگردند.
روز عاشورا وقتی سپاه امام با جبهه مخالف [که خود آغازگر جنگ بودند؛ چنانکه عمر سعد همه را به شهادت طلبید که نزد اربابش یزید گواهی دهند که او اولین تیر را به سمت اصحاب حسین علیهالسلام پرتاب کرده است] درگیر شدند همین پیره زن تازه مسلمان که اینک با پسر و عروسش در کنار امام حضور دارند از فرزند میخواهد که به جبهه مبارزه برود و با یزیدیان بجنگد اما هانیه ـ تازه عروس وی ـ مانع میشود لکن نه به خاطر این که با ستیز وهب بر علیه دشمن حسین علیهالسلام مخالف است بلکه برای عشقی که به وهب ـ که تنها هفده روز از ازدواجش با وی میگذرد ـ دارد، میخواهد مبارزه شوهرش را مشروط به دو شرط کند تا اگر امام شروط او را پذیرفت راه را برای به میدان رفتن شوهرش باز کند.
اکنون کاوشگر تاریخ چه تصوری در مورد شروط این تازه عروس نو مسلمان دارد؟ بر روال معمول انتظار میرود هانیه به فکر آینده خود باشد و فیالمثل تأمین آن را در شروط خود منعکس کند یا مثلاً شرط کند که وهب، تا زمانی در صحنه مبارزه بماند که خطری متوجه او نشود و اگر احساس ناامنی کرد بگریزد تا بتوانند در آتیه، زندگی مشترک عاشقانه خود را در کنار هم ادامه دهند و چون دو کبوتر عاشق، به ثمره پیوند خود بیندیشند یا...
ولی چنین نیست!؟ هانیه مسلما شهادت حبیب خود را پیشبینی میکرد اما به فکر آتیه خویش نیز نیفتاد؛ او با اصراری تمام از حضرت خواست با پذیرش دو تالی این دو قضیه شرطیه ـ که جزء مقدّمش برای او حتمیّالوقوع بود ـ سعادت اخروی خود و معشوقش را تضمین کند. او از امام درخواست کرد که: اولاً اگر وهب به شهادت رسید حضرت ابا عبداللّهالحسین او را جزء اهل بیت خود محسوب کند؛ و باز تقاضا کرد اگر وهب شهید شد نکند با مقامی که نزد حق مییابد و به بهشت رضوان میرود او را فراموش نموده و به حورالعین مشغول شود! امام با شنیدن این دو شرط میگرید. شاید هانیه همین عکسالعمل امام را دال بر پذیرفتن شروطش به حساب میآورد؛ لذا میگذارد وهب به میدان رود.
وهب خدمت حضرت میآید و اجازه رفتن میگیرد و سپس، در حالی که هانیه با چشمهای عاشقانه خویش او را دنبال میکند، به میدان میرود و... شهید میشود.
یزیدیان به جنازه او هم رحم نمیکنند، سرش را از بدن جدا نموده و به سوی امام علیهالسلام میبرند تا به خیال خود موجب تضعیف روحیه یاران امام گردند. اینجاست که مادر وهب جلو میآید و آن حماسه جاودانه و معروف را میآفریند؛ سر جداشده فرزند را به دست میگیرد و آن را به طرف دشمن پرتاب میکند و میگوید: چیزی را که در راه خدای سبحان دادم پس نمیگیرم. آنگاه به سوی دشمن حملهور میشود و توفیق مییابد دو تن از آنان را به هلاکت رساند.
از آن طرف هانیه به بالین شوهر میشتابد تا غم دل خویش، و غربت حسین علیهالسلام را با پیکر گلگون و پرپر شده همسر بگوید ولی دشمن به او مجال نمیدهد و او را ناجوانمردانه و با شقاوتی تمام به شهادت میرساند و اینگونه هانیه سعادت مییابد تا تنها زن شهید کربلا باشد.
دقت در این حادثه و نمونههای مشابه ـ که شمارشان، چه در واقعه عاشورا و چه در حوادثی که منجر به آن شد، اندک هم نیست ـ میتواند برای محقق منصف، روشنگر مشی عملی امام علیهالسلام و واضحکننده روشهای آن حضرت باشد و نکتههایی چند را معلوم کند:
یکی این که دعوت ایشان دعوتی تمام شمول بوده و آن طور که غالبا گفته میشود، افراد خاصی را در بر نمیگرفته؛ هم به لحاظ موقعیت و مرتبه مخاطبان و هم از نظر شرایط فردی؛ چنانکه نه مختص سران قبایل بوده و نه در حوزه مذهب و معتقدات خاصی محدود شده است. همان طور که در این نمونه ملاحظه میشود وهب و خانوادهاش افراد ساده بیابان نشینی بودند که از موقعیت اجتماعی ویژهای هم، برخورداری نبودند و دیگر این که به آیین مسیح علیهالسلام اعتقاد داشتند و قبل از رسیدن و پیوستن به کاروان امام، مسلمان نبودند ـ چه رسد به محب و شیعه خاندان پیامبر - صلی اللّه علیه و آله -.
دوم بررسی تأثیر بیان حضرت است که با این که مضمون فرمایشات ایشان به واسطه یک زن کهنسال به وهب، که تنها مرد خانواده و طبعا رییس و مسؤول آن خانواده کوچک بود، میرسد ـ با توجه به شرایطی که او داشته، یعنی تازه داماد بودنش و فقر بیابان نشینی و صحراگردی که بدیهةً او را نگران وضع آینده معیشتیاش مینمود و همچنین وجود یک مادر پیر و یک همسر جوان و نیز دلبستگی و عشقی که ما بین این دو بوده و از مضمون این روایت هم هویداست.
چندان او را متأثر میسازد و مشتاق زیارت حضرت مینماید که همان دم رخت سفر میپوشد و به قافله امام علیهالسلام میپیوندد.
سوم قدرت ولایی آن حضرت است ـ که در کلام شیعی، ولایت تکوینی ائمه معصومین علیهمالسلام عقلاً و بر اساس براهین مثبِته، و نقلاً و بنابر روایات متواتره، علاوه بر ولایت تشریعی برای آن حضرات علیهمالسلام، اثبات شده است ـ که در این روایت تاریخی، به صورت جوشیدن چشمه آب شیرین در آن بیابان خشک و بی آب و علف، متجلی میشود امّا در عین حال، در روز عاشورا که مقدر است نهایت سعادت در برابر نهایت شقاوت بایستد و مردمان به فریاد العطش کودکان و نونهالان امام علیهالسلام یعنی فرزندان رسول خدا - صلیاللّه علیه و آله - آزمایش
شوند و آنچه را در عین ثابت خود دارند در عالم عینی و خارجی به ظهور رسانند ـ که این جز با فراهم بودن زمینهها و قابلیتها و وجود اراده و اختیار میسور نمیشود.
امام از این قدرت استفاده نمیکند.
چهارم عظمت و بزرگواری اصحاب امام علیهالسلام است که به خلق چنین حماسه عظیم و شگرفی میانجامد و عشق، در نهایت خود به ظهور میرسد.
شورها و حماسهها
حرّ، با هزار سوار، به امام علیهالسلام بر میخورد و میگوید: من شما را به کوفه میبرم تا تسلیم ابن زیاد کنم! و امام در جواب میگوید: کوفیان به من نامه نوشتند که بیایم و بر ایشان زمامدار باشم، حالا اگر تصمیمشان عوض شده و مرا نمیخواهند، به مدینه باز میگردم. حر نمیپذیرد و پس از بگومگوهای زیاد، حرف خود را به کرسی مینشاند و تصمیم بر این میشود که هر دو طرف نه به کوفه روند و نه به مدینه باز گردند بلکه راه وسط را در پیش گیرند؛ پس چنین میکنند تا به نینوا میرسند.
عمر سعد با سی هزارسوار میرسد، امام تسلیم نمیشود و مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح میدهد و مابین بعیت یا قتال، قتال را برمیگزیند و بین تسلیمشدن یا جنگیدن، جدال را انتخاب مینماید. عمر، در آغاز، آب را بر ایشان میبندد و... سرانجام بنابر این میشود که روز عاشورا، روز مبارزه سپاهیان امام و یزیدیان باشد.
شب عاشورا عجیبترین شب تاریخ است و به عقیده این حقیر، کتاب جداگانه و مفصلی باید در شرح وقایع این شب نوشت و به مجال مختصر این مقال، اصلاً و ابدا حق مطلب ادا نمیشود.
روز عاشورا، روز سختی بود، روز بسیار گرم و طاقت فرسایی بود و آه که امام در آن روز تا چه حد رنج کشید و مصیبتها به جان خرید! گرمی هوا با بادهای خشک و سوزان هامون نینوا، تابش ناجوانمردانه خورشید، لبهای تشنه او و ناله العطش کودکان، امام علیهالسلام را سخت در تنگنا قرار داده بود و آه که حسین تا چه حدّ ایستادگی و مقاومت نمود، اما لحظهای در اهداف خویش تردید نکرد! آه که چه دردناک و مظلوم میسوخت و میساخت!
امام، پیش از آغاز نبرد، کوفیان را مخاطب میسازد و به ایراد خطبهای میپردازد و میفرماید:
«شما از من دعوت کردید به کوفه بیایم و امام شما باشم؛ من در میان قوم و خانواده و پیروان خود بودم؛ شما بودید که هر روز درب منزل مرا کوبیدید [و با ارسال نامههای بی شمار] از من خواستید که بیایم و پیشوای شما باشم؛ شما حجّت را بر من تمام کردید؛ پس من، زندگی خود را رها کردم و به سوی شما حرکت نمودم [در میان راه، کوفیان مدام پیک میفرستادند که امام به حرکت خود سرعت بخشد و در آمدن خود تعجیل کند [حال، من آمدهام؛ اگر میگویید مرا نمیخواهید، خوب! باز میگردم [و به وطن خود میروم]»
راستی چه کسانی مخاطب امامند سپاهیان یزید که از شام یا بلاد دیگر آمدهاند؟ نه! بل، خود نامردمان کوفهاند که زیر پرچم ابنمرجانه قرار گرفتهاند و گسیل شدهاند!
بنا به روایت تاریخ، ابنزیاد، سپاهیانی را که گرد آورد و به مقابله با حضرت روانه ساخت از خود مردم کوفه تجهیز کرد و گرنه نه خودش سپاهی داشت، و نه از شام لشگری از جانب یزید آمد، و نه مردم شهرهای دیگر چون نابخردان کوفی حاضر شدند به جنگ فرزند پیامبر و مقتدای واقعی مسلمین روند. آری! این کوفیان خائن بودند که باردیگر نامردمی خودرا تکرار کردند و نه تنها در مقابل ابن زیاد و اتباع او تسلیم شدند و به مدعو خود خیانت کردند و دعوت مصرّانه خویش را به نسیان سپردند، که در مقابل امام خویش ایستادند؛ و نه فقط در برابر فرزند پیامبر صفآرایی نمودند که حتی فرصت بازگشت به او ندادند و بر او شمشیر کشیدند و او وجمیع یاران و فرزندانش را کشتند؛ و باز به همین هم اکتفا ننمودند بل، زنان و کودکان امام خود را به اسارت بردند و اموالشان را غارت نمودند و بر اجساد مطهر امام و اصحابش بیحرمتی کردند و بر آنها ستوران تاختند، سرهایشان را بریدند و بدنهای مقدسشان را مثله نمودند و آنگاه شامگاهان شادمانه و فرحناک به خانههای خود بازگشتند و به اصطلاح پیرزویشان را جشن گرفتند.
من نمیدانم که آیا تاریخ میتواند این همه نامردمی و خیانت و جنایت و شقاوت و بیرحمی را جز در این حادثه، یکجا و در یک مقطع و زمان محدود ارائه کند و راستی
مقصّر کیست که مسلمین را به این همه نامردمی و حرمت شکنی در حق فرزند پیامبر خود وا میدارد؟ و مگر نبودند در میان همین سپاه که محبتهای افزون پیامبر - صلی اللّه علیه و آله - به حسین را خود به چشم خود دیده و یا لااقل به یک واسطه شنیده باشند؟ و مگر به خواب غفلت رفته بودند آنها که سخنان پیامبر - صلی اللّه علیه و آله - را در حق حسین به خاطر میآوردند؟ مگر پیامبر در مورد او و برادرش نفرموده «الحسن و الحسین سیدی شباب اهلالجنة»؟ و مگر نفرمود «حسین منی و انا من حسین»؟ و مگر فراموش کرده بودند «ان الحسین مصباحالهدی و سفینةالنجاة» را؟ و مگر از یاد برده بودند «الحسن والحسین امامان؛ قاما او قعدا»؟ پس چه شد که اینک، و این گونه، در مقابلش ناجوانمردانه ایستادند و به نامردمی تمام، خونش را بر زمین ریختند؟!
آری! روز عاشورا، روز بسیار دردناکی است نه تنها برای حسین علیهالسلام که برای هر مرد و زن منصفی با هر عقیده و مرام، در هر کجای عالم و در هر عصری که با تاریخ عاشورا ارتباط برقرار کند.
اینک امام، تنهای تنهاست، خون گلگون یاران و فرزندان او جای جای سرزمین کربلا را رنگین ساخته است، خیمههای شعلهوری که به دست نامردمان به آتش کشیده شده و خستگی مبارزه و زخم و جرحهایی که تیرها و سرنیزههای دشمن بر بدن او وارد آورده، همه و همه، امام را به سختی آزرده است، با این حال، حضرت بر جای نمینشیند و علی رغم فشارهای عاطفی و جسمی بسیار زیادی که بر او وارد شده و دلش را خون کرده و جسم شریفش را رنجور ساخته است، لحظهای حتّی مقاومت خویش را از دست نمیدهد و از مشی آزادمردانه و اهداف متعالیاش دست نمیشوید، به فکر عقب نشینی نمیافتد و تردید نمیکند.
آری! حسین علیهالسلام همچون جدّش رسول خدا - صلی اللّه علیه و آله - و پدرش امیرالمؤمنین علی و برادرش حسن علیهماالسلام آزاده زیست و اکنون آزاده و سرفراز باید کشته شود. او هرگز به دشمن التماس نکرد و علی رغم عطش بسیار زیادی که بر او حکمفرما شده بود هرگز تمنّای آب ننمود. هربار که فرصتی مییافت، به خانواده غریب خود، به زنان و فرزندان مصیبت دیده، سر میزد و دلگرمی میداد و آنها را به عمل شایسته، تقوا و راستی و صبر توصیه مینمود.
گویند: گاه چنان به دشمن میتاخت و ایشان را به عقب میراند و به تعقیبشان میپرداخت که حتی به نزدیکی دروازههای کوفه میرسید! ولی به امر حق باز میگشت؛ چون بنای حق بر چیز دیگری بود؛ چنانکه آمده «ان اللّه شاء ان یراک قتیلاً» و البته این دلیلی دارد که در پایان این مقاله به آن اشاره مختصری خواهیم کرد.
امام در روز عاشورا قدرت شگرفی از خود به منصه ظهور گذارد؛ آنگونه قدرتی که در جنگ خیبر از پدرش علی علیهالسلام و در جنگهای زمان علی از برادرش امام حسن علیهالسلام به ظهور رسید و باید هم چنین باشد، چه این که این هر سه، حجت خدا و ولی او بودند و دستهاشان دست خدا بود، و «یداللّه فوق ایدیهم».
وی انسان کامل بود و انسان کامل مظهر جمیع اسماء و صفات حق تعالی است ـ چنانکه عرفای شامخین در آثار خویش در مبحث «انسان کامل» در این مورد دادِ سخن دادهاند و انصاف این است که از عهده آن خوب برآمدهاند ـ انسان کامل دارای سویّت اعتد الیه است و مرگ و ضعف و سستی و امثال این امور عدمیّه که از انحراف مزاج از حدّ اعتدالی خود ناشی میشود ـ به خودی خود ـ به او راه نمییابد اما از آنجا که «کل نفس ذائقةالموت» سنت تغییرناپذیر الهی است مرگ ایشان یا با کشتهشدن و یا با مسموم شدن آنها توسط دشمنان خدا انجام میگیرد چنانکه آمده: «ما منّا الا مسموم او مقتول».
امام در روز عاشورا شجاعتهای بی نظیری از خود نشان داد... لکن او ـ علیه السلام ـ هرگز پشت به دشمن نکرد و از برابرشان نگریخت.
عصر عاشورا، امام لحظات سختی را میگذراند؛ اکنون او داغ هفده نفر از خاندان خود را دیده و جگرش از سوگ شهادت شصت تن از یارانش ـ که به قول خودحضرت، باوفاتر از ایشان نه تاریخ به خود دیده و نه آیندگان خواهند دید ـ سوخته؛ دشمن، خیمههای حرم را به آتش کشیده و شعلهور ساخته است. امام هجوم غارتگران به خیمهها را برای یافتن غنیمت می بیند، ضجّه کودکان معصوم را در میان آتش مینگرد، نگاههای نگران دخترانش را به خود ناظر و ناله دردناک زنان داغدیده و اینک آماده اسارت شده را شاهد است و...امّا دیگر رمقی برایش نمانده، و توانی برای مقابله با این نامردمان ندارد.
غروب عاشورا، آنگاه که خورشید هم از اعمال زشت این پست عنصران خائن،
شرمسار در پشت افق پنهان میشود، دشمن با بی مروتی تمام و در نبردی نابرابر به صورت دسته جمعی بر امام که اینک تنها و غریب و بی کس، از فرط جراحتهایی که بر جسم شریف و مقدسش وارد آمده، در زاویهای نشسته، حملهور میشود و آن بزرگمرد جاودانه تاریخ را به بیرحمانهترین شکل ممکن به شهادت میرساند و بدین ترتیب خط سرخی در تاریخ اسلام ترسیم میشود که تا نهایت زمان رهنمای همه آزادمردانی باشد که مقتدایشان حسین است و مشیشان عزت و شرف و مردانگی.
تأثیرها و برآیندها
چهارده قرن است که خون عاشورا در شریانهای تاریخ جریان دارد، عجبا! هر حادثه تاریخی، با گذشت زمان برای مردمان کمرنگتر، بی روحتر، به وادی نسیان نزدیکتر و از هامون وضوح دورتر میشود اما این فقط عاشوراست که هر چه بگذرد پر رنگ تر، باروحتر و در سرزمین خاطرهها زندهتر و واضحتر میگردد و این نکتهای است که هیچ بینای منصفی آن را انکار نمیکند.
پس واقعه عاشورا نه فقط یک واقعه تاریخی که دارای مختصات زمانی و مکانی ویژهای باشد بل یک رویداد همیشه جاوید و همواره زنده است؛ بسان حقایق فرا زمانی و بلکه فراتر از آنها.
اگر اذعان کنیم که شکلگیری مکتب تشیع به دست مبارک امیر مؤمنان علی علیهالسلام انجام گرفت به جرأت هم میتوانیم مذعن شویم که اشاعه شیعه به خون سید شهداء امام حسین علیهالسلام بستگی داشت و در این میان هیچ شکّ و شبههای برای محقق بصیر باقی نخواهد ماند که حضرت اباعبداللّه الحسین علیهالسلام به خواست و اراده آزاد خود چنین کاری را انجام داد و هیچ قهر و جبر و قسری بواسطه محیط و شرایط زمانی و مکانی بر او ـ در گرفتن این تصمیم ـ حاکم و غالب نبود.
امام علیهالسلام از همه جوانب الهی ـ مادی و معنوی ـ بهرهمند بود و در صورت بیعت با یزید میتوانست حدود تواناییهای مادی و دنیوی خویش را گستردهتر هم بکند و به بالاترین مقام و بیشترین ثروت و زیباترین زندگیها دست یابد ولی چون دید این زندگی ـ علی رغم وسعتش ـ یک حیات ذلتبار بیش نیست چنین نکرد، بیعت ننمود و حتی ساکت هم نماند.
و چون میدید که با بیعت او ـ به عنوان یک الگوی اسلامی ـ اسلام، طرفدار عیش و نوش و رفاه طلبی و ظلم و نفاق و غارت و اختلاس چپاولگران معرفی میشود و از پایه و اساس متزلزل میگردد (چرا که ولایت بنیان اسلام است) زیر بار بیعت با یزید نرفت و خود فرمود که مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح میدهد که: «لا اری الموت الا سعادة والحیاة معالظالمین الا برما» و این زیباترین و تمامترین نمونه است برای کسی که بخواهد در راه عقیده خویش و احیای آن در هر عصر و هر کجا که باشد فداکاری کند و خود را نیازمند یک اسوه حسنه ببیند.
سرانجامها و نهایتها
پاسخ آن عده را تاریخ خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت، داد. چیزی نگذشت که مختار ثقفی قیام نمود و هر کسی را که در مقابل حسین علیهالسلام ایستاده بود ـ حتی آن که در تجهیز سپاهیان، نقشی به عهده داشت
به جزای عمل زشت خود رساند. اما آرزوی حسین علیهالسلام فراتر از اینها بود، او رفع همه و همیشهظلم را میخواست و این، روزی است که نه فقط قرآن و عترت علیهمالسلام که تمامی انبیا و اولیاء حق آن را وعده دادهاند. پس یقینا این همه ظلمها و ستمها و نامردمیهای دشمنان حسین علیهالسلام بی جواب نخواهد ماند و روزی خواهد آمد که همه ظلمها و جورها و بیعدالتیهابرای همیشه تاریخ خواهد شکست و این چیزی است که نماد آن در صورت بیرقی سرخ، بر گنبد مطهر حضرت اباعبداللّهالحسین علیهالسلام خودنمایی میکند.
مرحوم شریعتی میگفت: سران قبیلههای عرب، آنگاه که جنگی مابین دو قبیله درمیگرفت، چون به ماههای حرام بر میخورد و مجبور میشدند بنابر رسمی که داشتند، جنگ را متوقف کنندبر فراز خیمه بزرگ قوم خود، پرچم سرخی میافراشتند؛ معنی این، آن بود که هر کس این بیرق سرخ را میبیند بفهمد که مابین این دو قبیله جنگ هنوز هم برقرار است منتها باید این ماههای حرام بگذرد تا سکوت حاکم، به جنجال مبارزه این دو قوم بشکند. اینک آنها که به کربلا میروند میبینند که گویی جنگ پایان یافته و سکوت مبهمی بر صحنه جنگ سایه افکنده اما ناگاه چشمشان به پرچم سرخی میخورد که بر بالای قبّه آرامگاه حسین علیهالسلام در هتزاز است و گویای این پیام تنبّه آفرین است که «بگذار تا این سالهای حرام بگذرد».
و به نظر من این امیدوارکنندهترین و خط دهندهترین حدیث عاشوراست که لاجرم به دست فرزند منتظرش ـ آن موعود یگانه و آن پنهان بیکرانه ـ به تحقق و عینیت خواهد پیوست و همه ظلم در برابر همه عدل ریشهکن و نابود خواهد شد.
آری! باید این سالهای حرام بگذرد؛ سالهایی که زمینه رشد و تکامل تودههاست؛ دورانی که وعاء دگرگونی امتهاست و جوامع مسلمان را وظیفهای نیست جز رشد و توسعه کیفی خویش، و تکلیفش در برابر جوامع کفر و ظلم و استکبار چیزی نیست مبارزه منفی ـ و نه جهاد ابتدایی ـ (و البته این با دفاع از حریم در صورت تهاجم بیگانگان منافی نیست)
بدون گذشت این زمانها و پختهشدن مردمان و بالارفتن رشدفکری و ثبات عقاید و تثبیت و تحکیم اصول و ارزشها و از طرف دیگر ظهور بدعتها و به نهایتِ خود رسیدن ظلمها و شقاوتها [برای غربال شدن مردمان [و آمدن طوایف گوناگون در رأس حکومتها [برای روشن شدن عجز بشر در اداره امور] و جوشیدن اندیشهها و تزها [برای معلوم گشتن نارسایی قوانین ساخته و پرداخته بشری] و... انقلابی دیگر میسور نخواهد بود چرا که بالا گرفتن ظلمها و تعدیها و ظاهرشدن جورها و نامردمیها به رشد فکری جورشکنها و ظلم ستیزها میانجامد، چه آن که تاریخ نشان داده است با تقویت یافتن یزیدیان، روح مبارزه حسینیان به بالاترین مرتبه خود خواهد رسید و نهایتا منجر به شکست باطل خواهد شد و حکومت جهانی موعود همه نسلها و عصرها برقرار خواهد گردید (و البته این مطلب در قلمرو مباحث نظری مطرح میشود و به وضع عملی ـ جز در حدّی که وظیفه مسلمانان را در عصر غیبت روشن میکند ـ مربوط نمیشود).
اینجاست که تاریخ ستیز حق و باطل بار دیگر ـ منتها به وسعتی فراگیر ـ تکرار میشود و چون همیشه ـ و این بار برای همیشه ـ حق پیروز میگردد و باطل به نابودی میگراید: «جاء الحق و زهقالباطل» که «انالباطل کان زهوقا» و این مهمترین پیام جاودانی حسین علیهالسلام است.
ارزشها و اهمیتها
شخصیت حضرت اباعبد اللّه الحسین علیهالسلام یک شخصیّت نمونه بود. او امام بود و ولایت داشت و «لاینال عهدیالظالمین1»، و معلوم است که منصب امامت نه به ارث میرسد و نه چون مقامهای اعتباری دنیا قابل نقل و انتقال و تفویض و امثال اینهاست بل مقام امامت و ولایت، موهبت حق است بر حسب قابلیت و استعداد شخص و اگر در مورد ائمه ما علیهمالسلام این منصب، غالبا (یعنی همه جز یک مورد) از پدر به پسر رسیده دلیل بر موروثی بودن آن نیست چه این که از امام حسن علیهالسلام به امام حسین علیهالسلام و از میان فرزندان ائمه تنها به شایستهترینشان رسیده است.
به عقیده این حقیر ـ چنانکه مفصّلاً در جای خود بحث نمودهام ـ خدای تعالی این را یکی از ادله حقانیت مذهب شیعه اثنا عشریه برای طالبان طریق حق قرار داده زیرا تاریخ اصلاً و ابدا سراغ ندارد چنین موردی را که دوازده نفر بلافاصله پس از یکدیگر ـ که یازده مورد آن پدر و پسرند ـ همه دارای یک سخن باشند و هیچ یک پدران خود را نه فقط انکار نکنند که او را به تمامی بپذیرند و حتی در حد یک نکته از گذشتگان خردهگیری ننمایند و یا نگویند این که من میگویم بهتر است (و این حقیر نمیدانم ـ البته در حد اطلاع خود ـ چگونه یک چنین مطلب مهمی تاکنون از دید علما و متکلمین ما پوشیده بوده است.)
علی ایّ حال امام حسین علیهالسلام داراری چنین مقامی است. او در دامن زهرای اطهر سلاماللّه علیها و تحت تربیت مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام رشد یافت و همواره مورد محبت پیامبر - صلی اللّه علیه و آله - و سفارشهای او و در کنار برادرش امام حسن علیه السلام و یار و غمخوار او بود.
انگیزه امام، در قیامش بر علیه ظلم و ظلمت، و ایدهآلش در دفاع از حریم حقّ و پاسداری از اسلام نیز، انگیزه و ایده آلی نمونه بود. رفتار و گفتارش نیز در طول زندگی، به شهادت تاریخ، نمونه بود. مصایبی که در این راه به جان خرید نیز مصیبتهایی بود منحصر به خود او، که هرگز تاریخ نه این چنین مصائبی را به خود دیده و نه - از قرائن میشود گفت - خواهد دید.
حماسه عاشورا، قیام و حماسهای نمونه است؛ قیامی که در خود، از ایثارها، فداکاریها، از خود گذ شتگیها، جانبازیها، شورها و حماسه ها و هزاران خصلت بزرگ، از خصائل انسانی و مکارم اخلاقی، بسیار دارد؛ و نیز - در طرف مقابل - شقاوتها، ناجوانمردیها نامردمیها، نفاقها، خیانتها و هزاران خصلت زشت از خصائل ضد انسانی و رفتارهای غیر اخلاقی را در خود جای داد و برای تمامی تاریخ به نمایش گذاشت.
از همین جا میشود فهمید که چرا حادثه عاشورا قابل تکرار نیست، و چرا حوادثی نظیر آن، به اهمیّت آن نبوده است، و چرا این همه تأکید شده است بر زنده ماندن این واقعه تا همیشه زمان، و چرا بنای حقّ بوده است تحقّق آن؛ پس اگر فرمودهاند «کلّیوم عاشورا و کلّارض کربلا»، نظر داشتهاند بر لزوم استمرار آن در سراسر تاریخ، و این که هر مسلمانی بر ظلم بشورد و از مظلوم دفاع کند و با خود بگوید: امام حسین علیه السلام، که از معصومین بود (و معصومین و مخلصان اشرف خلایق بودند) جان پر ارزش خود را داد و زیر بار ذلّت نرفت و با تمامی وجود از طریق حقّ و قرآن و اسلام دفاع کرد؛ ما چگونه در برابر این همه ظلم، بی تفاوت باشیم؛ نه این که مراد این باشد که نظیر چنین واقعهای، از جهت ارزش و اهمیّت، هر زمان، قابل تکرار خواهد بود.
خدای تعالی با چنین الگویی، برای امّت مرحومه، نمونهای کامل از سعادت طلبی و مصادیق بارزی از مفاهیمی که در قلمرو آن قرار میگیرد؛ ـ در سپاه امام ـ و در مقابل نمونهای از شقاوت گرایی و ـ مصادیق روشنی از مفاهیمی که در حیطه آن واقع می شود در جناح دشمنان امام، تا همیشه تاریخ ایجاد فرمود تا برای هر کس، در هر زمان و در هر مکان در طلب نمونههایی از این دست بر آید و بخواهد مشی خود را آزادانه، انتخاب و دنبال کند در دسترس باشد و این است یکی از مصادیق بارز قول حق تعالی که: «قد تبیّن الرشد من الغیّ»1
به عبارت دیگر، خداوند طیّ این صحنه مقدّر شده، میخواهد نمونه کاملی از انسانیت، مردانگی و مروّت، علوّ درجه ـ تا آن حد که از فرشتگان نیز بالاتر رود -،
ایثار، شجاعت، فداکار ی، خُلق حَسن، صبر، ایستادگی، مقاومت و عشق، ایمان ویقین و... به نمایش بگذارد تا نمونه یک مرد مسلمان و - پس از آن - یک زن مسلمان (چون زینب علیها سلام) را به جهانیان عرضه کند.
تاریخ عاشورا دانشگاهی است برای بیان عملی این مفاهیم، که هر مفهومش آنها در روز عاشورا تمام و کامل معنا شد و مصداق یافت؛ و از طرف دیگر، الگوی مفاهیم مقابل را در سپاه عمر سعد نشان می دهد و نمونه کاملی از یک انسان تربیت یافته - که تا مرتبهای پایینتر از حیوانات تنزّل میکند - در دسترس میگذارد و این است که دشمنان امام علیهالسلام، تماما، نمونههایی هستند از شقاوت، نامردمی، قساوت، نفاق، خیانت، مذلّت، جبن، بی وجدانی و...
با این اوصاف، غیر منصفانه است اگر قیام امام علیهالسلام را برای گرفتن پاداش از خدا، برای دست یابی به حکومت، برای شفاعت شیعیان گنهکار (بسان «فدا»ی مسیحیان) و امثال اینها که دون شأن و مقام آن حضرت است، بدانیم. آری! او شفیع ماست - به اذن حقّ - اگر از او حسین گونه زیستن را بیاموزیم و از خدا حسین گونه مردن را بخواهیم، و تبعیّت از او این است که بر ظالم بتازیم و از مظلوم دفاع کنیم.
السلام علیک یا ابا عبداللّه و علی الارواح التی حلّت بفنائک.
درود بر تو ای بزرگمرد همیشه تاریخ؛ و درود بر آنهایی که خالصانه، روح بزرگ و اهورایی خود را به مقدم تو فدا ساختند و به پیرویات، قیام خویش را ابدیّت بخشیدند و جاودانه کردند.
درس های ناگرفته از عاشورا
سلام و درود ما بر آن روح پاکی که منطق عاشورا را خلق فرمود و بر خاندان طاهرینش که چنین منطقی را برای بشریت بسط و گسترش داد تا به امروز که ما از آن بهرهمند گردیم .
یک هزار و چهارصد سال از برپایی قیام اباعبدالله الحسین (ع) میگذرد و جامعه شیعی با جان و دل از چراغ پرفروغ این نهضت استفاده برده و درسهای بسیاری گرفته است . اینک پرسشی مطرح است که آیا درسهای عاشورا تکرار است و یا درسهای دیگری نیز میتوان گرفت؟
نویسنده در این مقاله میکوشد تا با انتخاب نگرشهای جدید نسبت به این حرکت عظیم ، اولا به تاثیر نگرشها در امکان دیدن تصاویر جدید از یک واقعیت توجه دهد تا از این طریق، امکان شناسایی یک روش مهم برای تولید علم و گزارههای علمی بویژه نسبت به موضوعات دینی در حوزه علوم انسانی را فراهم آورد و ثانیا درسهای جدیدی را که میتوان از نهضت حسینی برای بهبود زندگی به تناسب نیاز جامعه بشری در مقطع کنونی زمان یعنی در ابتدای هزاره سوم گرفت ـ در حد بضاعت اندکش ـ شناسایی کند.
شبیه سازی و مدل سازی
یکی از روشهای اصلاح زندگی ـ فردی و اجتماعی ـ استفاده از تجربیات دیگران است که قرآن کریم با عنوان « عبرت » بارها بر استفاده از آن به ما تذکر داده است و بر همین اساس گزارشهایی از زندگی پیشینیان ـ اعم از افراد نیک صالح و یا افراد ناصالح ـ بیان میفرماید.
از نظر علمی، این عبرت آموزی درصورتی امکانپذیر میگردد که ما شرایط گذشته و تجربه شده را برای شرایط جدید « شبیه سازی » (simulate ) کرده و از طریق همین شبیه سازی ، به راهحلها و راهکارهای تجربه شده در شرایط جدید دست یابیم . بر اساس همین روش ، رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، امام خمینی رحمه الله علیه ، در جریان مبارزه با نظام ظلم و طاغوت شاهنشاهی ، به شبیه سازی ان دوران با شرایط حاکم بر قیام امام حسین (ع) اقدام فرمودند و جامعه شیعی آگاه از خصوصیت نهضت امام حسین (ع) به خوبی درسهای برگرفته از آن را در آن دوران مرور می کرد و نتیجه عینی آن را محقق میساخت و سرانجام نیز طعم شیرین پیروزی انقلاب اسلامی را به فضل الاهی چشید.
اما این روش با آنکه مزایای بسیاری دارد، ولی از ضعف بزرگی نیز برخوردار است و آن اینکه با تغییر شرایط جدید ، امکان شبیه سازی نیز از بین میرود. بنابراین به عنوان مثال ، امکان شبیه سازی از چنین نهضت با شکوهی برای شرایط ناظر به تحصیل صلح و یا اصلاح مسالمت آمیز وجود نخواهد داشت . یا همچنانکه امکان شبیه سازی آن برای ایجاد حرکت اجتماعی مفید است، ولی استفاده از آن برای دریافت چگونگی مدیریت فردی(self management ) ممکن نیست . درنتیجه رهبران اجتماعی در این موارد، از تجارب دیگری سراغ میگیرند که با شرایط مورد نظر آنان مناسب باشد و مثلا به شبیه سازی با شرایط صلح امام حسن (ع) اقدام میکنند. مهمترین مزیت این روش ، امکان فهم سریع و دقیق عمومی جامعه مخاطب است که میتواند با پذیرش اصل تشبیه ، دقایق و ظرایف رفتاری خود را با انطباق با تجربه اصلی دریابد و تفهیم و تفهم بالایی را موجب گردد .
اینک ببینیم که اولا این عمل شبیه سازی از چه معبری عبور می کند و ثانیا چگونه میتوان ضعف اساسی آن را که بدان اشاره کردم ، جبران نمود .
عمل شبیه سازی دارای 4 رکن اساسی است :
رکن اول : اصل که واقعیت (object ) مورد نظر ناظر است .
رکن دوم : ناظر ( observer ) که واقعیت را مورد بررسی قرار می دهد و منظور(purpose ) مشخص و تعریف شدهای دارد .
رکن سوم : نگرش یا منظری (view ) که برای بررسی واقعیت انتخاب میشود.
رکن چهارم : ایده (subject ) حاصل از بررسی واقعیت.
در میان این چهار رکن ، رکن سوم از اهمیت ویژهای برخوردار است که در حصول رکن چهارم یعنی ایده نقش اساسی دارد؛ ولی اکثرا مورد غفلت و بیتوجهی واقع میشود و درنتیجه در بسیاری از مباحثات علمی، مهمترین عامل ایجاد اختلافات و حتی سوء تفاهمات است.
به نظر میرسد آنچه در ارتباط با بررسی نهضت عاشورا در دوران گذشته صورت گرفته ، وحدت و عدم تغییر همین رکن سوم ـ یعنی منظر و نگرش به عاشورا ـ است که همواره بر اساس بارزترین خصیصه نهضت یعنی « ظلم ستیزی قهرآمیز در حد شهادت طلبی » بوده است. بنابراین بر اساس این نگرش ، اگرچه در شرایط مشابه نیاز به ظلم ستیزی در حد ایثار جان و مال، کارایی لازم را به خوبی داشته است، در دیگر شرایط ـ همچون شرایط صلح ـ قابلیت ویژه خود را از دست میدهد و به همین خاطر در اکثر موارد، نفس مراسم سالگردهای عاشورا تاثیر شگرفی در رفتار و فرهنگ عزاداران ایجاد نمیکند و چه بسا به عنوان مثال در یک پرونده قضایی مطروحه در نظام قضایی کشور ، شاکی و مشتکیعنه هر دو در یکی از مراسم عاشورا شرکت دارند و هر دو در یک زمان و با یک ندای بلند میخوانند که: « انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم » اما هیچ کدام نمیتوانند پیام « سلم و صلح » نهضت عاشورا را در همین موضوع پرونده قضایی خود بشنوند.
و ظاهرا به همین دلیل آسیب شناسانه است ـ اگر خوشبینانه فکر کنیم ـ که در دوره اصلاحات که نقطه عطفی در حرکت جامعه اسلامی ما بود ، نهضت عاشورا مورد استناد متولیان حرکت اصلاح طلبی قرار نگرفت.
اینک ببینیم چگونه میتوان این ضعف اساسی را که در نهاد این روش یعنی شبیه سازی نهفته است، برطرف کرد.
به نظر میرسد بهترین روش در این رابطه، استفاده از روش « الگو و مدل سازی » (modeling) است که حد واسط اصل و ایده میباشد. برای دریافت این مطلب، لحظهای به این تصویر توجه کنید:
با دیدن این تصویر ، چه مفهومی به ذهن شما متبادر میشود؟ مسلما پاسخ شما انسان است که قابلیت نمایانگری بسیار وسیعی دارد و همه مصادیق آن را از کوچک و بزرگ ، زن و مرد ، عالم و جاهل و ... دارد . به چنین تصویری از انسان، مدل میگوییم. به نظر میرسد مقصود آیه قران که می فرماید: « و لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» ( احزاب ، 21 ) مبتنی بر تحصیل مدل و الگوی مناسب از پیامبر (ص) محقق میشود تا بر اساس آن دریابیم که حضرت رسول اکرم (ص) نه تنها به عنوان پیامبر، بلکه به عنوان یک پدر، یک همسر، یک جهادگر، یک حاکم، یک مدیر، یک رهبر، یک شهروند، یک مکلف (مسئول )، یک مخلوق و بنده، یک آگاه ، یک انتخابگر و .... و از همه مهمتر به عنوان یک انسان (انا بشر مثلکم)، چگونه میاندیشند ، تعامل میکنند ، برنامه ریزی میکنند ، شکست میخورند و در پی آن چه میکنند و نیز چه نمیکنند تا موفق شوند.
بر این اساس، مدلها از عنصر « جامعیت» (total ) و لازمه آن یعنی « جاودانگی» (eternity) برخوردار میشوند و دقیقا در دوره رشد جامعه و ارتقای فرهنگی متناسب با آن مورد استفاده کامل قرار میگیرند و گام بعدی که عمل شبیه سازی است، توسط همه افراد صورت می پذیرد و مهمترین گام در تحقق فرایند رهبری جامعه (در قبال مدیریت جامعه که از عامل دستورالعمل بهره میگیرد)، برداشته میشود.
تفاوت شبیه سازی و تمثیل منطقی
شاید ذهن مخاطبان از این بحث ، متوجه یک بحث قدیمی در منطق به نام «تمثیل» شود و اینگونه برداشت گردد که در این بحث ، صرفا یک تغییر در گویش زبانی صورت گرفته و از عنوان جدیدی برای همان بحث تاریخی سود جستهایم؛ بویژه آنکه تمثیل منطقی در علم اصول که متدولوژی تحقیق در احکام الاهی را تبیین میکند، با عنوان قیاس اصولی شناخته میشود. بنابراین اینک برای تشحیذ ذهن این دسته از مخاطبان، توضیح میدهیم که اولا مسئله بطلان قیاس اصولی از نگاه امامیه مربوط به گزارههای اعتباری است و در بحث مورد نظر ما، شبیه سازی نسبت به واقعیت که موضوع گزارههای کشفی است، صورت میپذیرد. ثانیا در تمثیل منطقی صرفا شباهت بین دو چیز کشف میشود و لذا کاشف به مثابه هر کشف دیگری، نقشی انفعالی دارد؛ اما در فرآیند شبیه سازی ، محقق نقشی فعال یافته و «مشابه» را ایجاد میکند و همین خصیصه است که در فرآیند شبیه سازی ، ویژگی «خلاقیت» را قابل شناسایی میکند و بر اساس همین ویژگی خلاقیت است که نتیجه و محصول، به عنوان «اثر هنری» قابل معرفی است و از همین جا میتوان به شاخصی برای تشخیص استعاره و تمثیل منطقی دست یافت و صنعت استعاره را در ساختار شعر، رمان، و فیلم سازی محور اصلی «اثر هنری» دانست. به نظر میرسد که «مثلهای قرآنی» نیز با تعریفی که ارائه کردم، از نوع استعاره و شبیه سازی است.
بر این اساس، بدون ویژگی «خلاقیت» در شبیه سازی ، صرفا یک عمل تقلیدی صورت میگیرد. بنابراین زمانی که باید بر اساس قواعد هندسی، دو شکل مشابه را شناسایی کنیم با موقعی که باید شکل مشابه را ایجاد کنیم همچون ماکت سازی از واقعیت موجود، یک اثر هنری به دست نمیآوریم . به نظر میرسد بر اساس همین توضیح است که سکاکی، ادیب مسلم ادبیات عرب، مجاز را از نوع تصرف در مصداق عقلی، معنای اصلی میشناسد و نه استعمال در معنای غیر حقیقی. و همین امر را ( که امر بدیع است)، عامل لطافت هنری این دسته از استعارات معرفی میکند.
با توجه به آنچه در ارتباط با عامل قوت در فرآیند مدل سازی بیان داشتیم ، اگر بتوانیم الگوی رفتاری ائمه معصومین (ع) که هر یک منشا خلق پدیدههایی بسیار استثنایی در بستر جریان هدایت جامعه بشری هستند به دست آوریم، گامی اساسی برای دریافت درسهای جدید از چنین گذشته گرانبهایی برداشتهایم. این امر اگر با توجه به نقش امام در بصری نمودن (visualize ) رفتار عالم هوشمند هستی صورت پذیرد، آثار شگرف علمی و فرهنگی خود را تجلی خواهد بخشید .
- مدل اعتماد به نفس ، عزت نفس ، - مدل برادری و اخوت
- رجزخوانی و ابراز وجود - مدل حمله، عقبنشینی
- مدل گردآوری امکانات - مدل بسیج نیرو و صرف امکانات
- مدل آینده بینی و آینده سازی - مدل اتخاذ استراتژی
- مدل تحصیل اطمینان خاطر و رضایت - و ...
2. چگونه مدل سازی کنیم و نتیجه این مدل سازی در نهضت عاشورا چیست ؟
مهمترین عامل در فرآیند مدل سازی به عنوان فرایند واسطهای بین واقعیت و شبیه سازی، حذف رکن سوم در فرآیند شبیه سازی است . به عبارت دیگر ناظر در فرایند مدل سازی باید بتواند از منظر بخشی که نتیجه منطقی مقصود (purpose ) مشخص و معین او است، رها شود و از این طریق به نگاه «جامع» (total) دست یابد؛ اما این امر ممکن نیست، مگر اینکه نگاه جامع را از طریق شناخت سیستم اصلی به دست آوریم و وقایع درون سیستم را با نگاه جزء نگر مورد بررسی قرار ندهیم. در این صورت باید اکسیژن را به عنوان جزء آب ، با حفظ روابط آن با ئیدروژن شناسایی کرد، نه به عنوان یک عنصر بسیط. در این صورت مدل نهضت عاشورا باید با شناخت روابط آن با دیگر اجزای سیستم هوشمند هستی مورد شناسایی قرار گیرد؛ اگر چنین شود ، ما با یک «جریان» مواجه میشویم و نه صرفا یک « پدیده » ! در این صورت، توجه به چنین نهضتی صرفا از نظر زمانی در مدت یک دهه یا حتی یک ماه و یا از نظر موضوعی با عنوان ظلم ستیزی قهرآمیز تا مرز شهادت طلبی و یا از نظر گروهی با عنوان حرکت خانوادگی و ... صورت نخواهد گرفت و این از آثار دستیابی به همان « مدل » مورد نظر در این بحث است. بر این اساس، مدل سازی باید بر اساس شناخت اصلیترین سیستم و سیستمهای تابعه صورت پذیرد و همواره از تجزیه این سیستم در هر مقطعی خودداری کرد. پس مدل سازی عاشورا و دیگر مدل های پیشنهادی را باید در سیستم اصلی « دین اسلام » و نیز حفظ روابط زیرسیستم ها تا کوچکترین جزء سیستم مورد توجه قرار داد. در این صورت است که میتوان ادعا کرد که به محور یک سیستم اصلی یا فرعی با عنوان « غایت و هدف » آن سیستم دست یافتهایم و همین محور است که بدنه اصلی مدل سازی را تشکیل میدهد.
اینک نتیجه اعمال تحقیقی با ویژگیهای مذکور در زمینه مدل سازی نهضت عاشورا را تقدیم میکنم و به منظور پرهیز از اطاله کلام و دور شدن از عنوان این مقاله از ارائه جزئیات این تحقیق خودداری و صرفا به تبیین این مدل در حد مقدور میپردازم.
آنچه به عنوان نتیجه این تحقیقات با عنوان « مدل پویا و منعطف نهضت امام حسین » میتوان ارائه داد عبارت است از : « در صورت تغایر وضعیت موجود با وضعیت مطلوب با شاخص رشد جامع و پایدار ، عدم پذیرش وضعیت موجود و حرکت جامع برای تحقق وضعیت مطلوب با شاخص بالاترین بهره وری ممکن ، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است . »
اینک ارکان پنج گانه این مدل را مورد شناسایی قرار میدهم:
الف. تغایر وضعیت موجود و وضعیت مطلوب
در چنین وضعیتی ، روحیه اکثر افراد جامعه مبتنی بر شخصیت عکس العملی (reactive )، به تن دادن به وضعیت موجود و ابراز عدم رضایت با گویش « غرغر زدن » و انتظار مددرسانی از همه چیز و همه کس است، بدون اینکه آمادگی پرداخت کوچکترین هزینه را داشته باشند. به این نمونه قرآنی توجه کنید:
«و اذ قال موسی لقومه یا قوم اذکروا نعمه الله علیکم ، اذ جعل فیکم انبیاء و جعلکم ملوکا و اتیکم ما لم یوت احدا من العالمین . یا قوم ادخلوا الارض المقدسه التی کتب الله لکم و لا ترتدوا علی ادبارکم فتنقلبوا خاسرین . قالو یا موسی ، ان فیها قوما جبارین و انا لن ندخلها حتی یخرجوا منها ؛ فان یخرجوا منها فانا داخلون . قال رلان من الذین یخافون انعم الله علیهما ، ادخلوا علیهم الباب فاذا دخلتموه فانکم غالبونو علی الله فتوکلوا ان کنتم مومنین . قالوا یا موسی لنا لن ندخلها ابدا ما داموا فیها ؛ فاذهب انت و ربک فقاتلا انا هیهنا قاعدون»! ( مائده / 20 تا 24 )
ب. حیثیت تغایر باید بر اساس شاخص « رشد جامع و پایدار » شناسایی شود
یکی از مهمترین عوامل پیشرفت، دستیابی به شاخصهایی است که بر اساس آنها بتوانیم تشخیص صحیح دهیم . شاید در موارد بیشماری ، به نظر برسد که وضعیت موجود ، وضعیت نامطلوبی است؛ ولی آیا لزوما چنین است:
« ... وعسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم ... » ( بقره / 216)
بنابراین صرف تغایر بین وضعیت موجود با وضعیت مطلوب، نمیتواند عاملی تعیین کننده برای لزوم تغییر باشد؛ اما اگر موقعیت و شرایط موجود، وضعیت رشد جامع و پایدار جامعه را مختل ساخته باشد، در این صورت « حیات جامعه » در شرایط نابودی قرار میگیرد:
« یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم . » ( انفال / 24)
ج. در برنامهریزی برای تغییر، نیازمند طراحی « حرکت جامع و مستمر» هستیم
بر اساس آنچه در ارتباط با رکن سابق توضیح دادیم، « حیات » به عنوان عنصری اساسی در سیستم هوشمند عالم هستی در صورتی پدید میآید و مستقر میماند که حرکتی « جامع » صورت گرفته باشد. لازمه تحقق چنین حرکتی، دستیابی به تعادل است که خود معلول قرار گرفتن هر امری در جای خود به معنای « عدالت » و بقاء و استمرار آن به معنای « امنیت » است. بنابراین در هنگام برنامه ریزی باید عوامل جامعیت و استمرار حرکت را شناسایی و هزینههای لازم برای تحقق آن را فراهم کرد.
د. شاخص این حرکت ، بالاترین (optimum ) بهرهوری (productivity) ممکن است
در طول اجرای برنامه طراحی شده ، باید دائما صحت حرکت مورد ارزیابی قرار گیرد و با توجه به شرایط متغیر بیرونی ، همواره نیازمند مصلحت سنجی هستیم. این مصلحت سنجی، مهمترین عامل پیشرفت در حین حرکت است؛ زیرا دائما باید با تمامی توان ، همه امور را تحت نظر داشته باشیم و با اعمال یک « مدیریت اقتضایی »، ابتدا تصمیم صحیح شناسایی و سپس اتخاذ شود و همین شناسایی تصمیم صحیح در محیط متغیر است که ما را به شاخص نیازمند میکند. اینک اگر معنای عدالت را ( در برابر عدالت ایستا و غیر منعطف ) پویا و منعطف بدانیم ، نیازمند شاخص پویا و منعطف خواهیم بود که از آن به « بالاترین میزان بهرهوری ممکن » تعبیر کردیم . واضح است که در این موارد، نفس خسارات مهم نیست؛ بلکه پایینترین سطح خسارات مهم است؛ همچنان که نفس دستاوردها مهم نیست، بالاترین سطح دستاوردها مهم است.
بنابراین چنین شاخصی، ما را به نحو طبیعی وارد حرکتی منعطف و پویا میکند. پس ممکن است بالاترین سطح بهرهوری ممکن در مقطعی از حرکت نیازمند « صلح » باشد و در مقطعی نیازمند « جنگ ». پس لاجرم باید چنین حرکتی را به عنوان یک جریان مورد شناسایی قرار دهیم و نه پدیده ؛ امر بسیار مهمی که در بیشتر تحقیقات محققان در مورد حرکت اهل بیت (ع)، خصوصا سه حرکت پیاپی ایشان ، یعنی حکومت علوی ، صلح حسنی و عاشورای حسینی و تبلیغ و صبر سجادی و تحقیق باقری و تعلیم صادقی و ... و نهایتا غیبت الهیه امام عصر (عج) مغفول مانده است.
ه . چنین موقعیتی برای هر فردی و در هر شرایطی مسئولیت آفرین و لذا چنین حرکتی ، ضروری و اجتناب ناپذیر است. عدم اعمال چنین مسئولیتی، مهمترین شاخص دنیا مداری و رویگردانی از آخرت گرایی است.
تشخیص ضرورت از غیر ضرورت ، الزام یا استحسان ، مسئولیت یا تخییر ، بدون شناسایی و توجه به ارکان پیشگفتار ، هرگز ممکن نیست و در صورت تشخیص ضرورت و مسئولیت ، هیچ عذری برای قعود و عدم قیام با رویکرد پویا و منعطف، پذیرفته نیست. در چنین شرایطی، مهمترین آسیب و خطر ذهنی ، تمسک به دلیل به ظاهر موجه « عدم احتمال دستیابی به موفقیت یا عدم احتمال تاثیر » میباشد که متاسفانه به طور دقیق، تحلیل این مستمسک در تحقیقات سالیان محققان سلف، رمزگشایی نشده است و این درحالی است که دهها آیات قرآنی به صراحت میتوانسته راهنمای ما باشد؛ بویژه آیاتی که در لسان قصصالانبیاء ، بارها و بارها به فرآیند امداد رسانی الاهی تذکر داده است و اینک تنها به معدودی از هزار اشاره میکنم:
- «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم». (محمد / 7)
- «ان تتقواالله یجعل لکم فرقانا» (انفال / 29)
- «و من یتق الله یجعل له مخرجا» ( طلاق/ 2 )
- «بل ان تصبروا و تتقوا و یاتوکم من فورهم هذا یمددکم ربکم بخمسه آلاف من الملائکه» (آل عمران / 125)
- «و ما رمیت اذ رمیت ؛ و لکن الله رمی» (انفال / 17 )
- «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض » ( نمل / 62 )
و چه زیبا ملخص این بحث را مولوی به شعر فرموده است :
گر چه نیست رخنه در عالم پدید خیره یوسفوار باید دوید !
اینک نتایج به کارگیری این مدل را در زندگی خویش تقدیم میکنیم:
مدیریت کلی مراسم عاشورا
1. بسیاری از شرکت کنندگان در مراسم عاشورا، با مواردی روبهرو میشوند که به هر دلیل آن را در شرایط فعلی مناسب نمیبینند و نقدهای مختلفی بر چگونگی برگزاری مراسم عاشورا ارائه میدهند و جالب است که چنین افرادی از قشرها و جایگاههای مختلفی هستند: سخنرانان مذهبی، مداحان، مدیران مجالس، عزاداران، شرکت کنندگان در مجالس عزاداری و حتی تماشاچیان .
بنابراین بر اساس مدل مذکور ، رکن اول آن که عبارت است از تغایر وضعیت موجود و وضعیت مطلوب، محقق است؛ اما آیا گام های بعدی این مدل برداشته شده است؟ به نظر میرسد که متاسفانه پاسخ منفی است؛ زیرا: درباره رکن اول: هیچ فرد یا نهاد صاحب انگیزه و ارادهای بر اساس یک فعالیت تحقیقی مناسب، نتوانسته وضعیت مطلوب مشخص و معینی برای این مراسم در شرایط فعلی جامعه ملی ، جامعه اسلامی یا جامعه جهانی تدوین کند.
درباره رکن دوم: شاخص رشد پایدار، در زمینه «جامعه ملی ـ اسلامی ایران » و جامعه عزاداران حسینی (ع) بر اساس معیارهای علمی و عملی به کار گرفته نشده است تا بر اساس به کارگیری شاخص نظارت و تحصیل آمار و ارقام ، وخامت اوضاع و میزان تغایر وضعیت مطلوب و موجود ، ارزیابی شود.
درباره رکن سوم : حکومت اسلامی، مدیریت جامع و برنامهریزی شده مدونی برای رفع این تغایر و تحقق وضعیت مطلوب اعمال نمیکند . آیا برنامهریزیهای موجود را میتوان اولا « جامع » دانست و ثانیا در جهت تحقق وضعیت مطلوب تعریف شده و مدون دانست ؟
درباره رکن چهارم : واضح است که به کارگیری شاخص بالاترین میزان بهرهوری حرکت برنامهریزی شده، فرع بر اصل حرکت برنامهریزی شده است که متاسفانه در پاراگراف قبلی، منتفی ارزیابی میشود.
درباره رکن پنجم : متاسفانه اساس ضرورت حرکت برنامهریزی شده اصلاح مراسم عاشورا برای آحاد جامعه و نیز مسئولان نظام درک نشده است؛ بنابراین مسئولیتی که باید حسینیوار برای احیای تفکر والای نهضت عاشورا در شرایط مختلف زمانی و مکانی پذیرفته شود، مفقود است .
بنابراین بر اساس مدل ارائه شده و ارکان پنجگانه آن، میتوان گفت که به استناد آیات سوره مائده که بدان اشارت کردیم، همگان در شرایط قوم موسی قرار گرفته و منتظریم تا امام زمان (عج) به همراه خداوند اقداماتی اساسی برای اصلاح انجام دهد:
«فاذهب انت و ربک فقاتلا انا هیهنا قاعدون»!
به کارگیری مدل نهضت عاشورا در مدیریت شخصی عزاداران عاشورایی
1. دوست عاشورایی بسیار خوبت را میبینی، پریشان احوال؛ زیرا با مشکل اقتصادی روبهرو شده و عنوان میکند که فردا صبح، چک چند میلیونیاش برگشت خواهد خورد! و از ترس آبرو ، زندان و ... خود را ناچار به نزول میبیند و استناد می کند که : « الضرورات ، تبیح المحذورات » اما وقتی برایش تنها با یک مثال تبیین میکنی که اگر امام حسین (ع) در موقعیت تو قرار میگرفت، آیا نزول میکرد یا زندان را با آغوش باز میپذیرفت و هرگز تن به ننگ نزول نمیداند، تازه اولین رگههای درک عاشوراییاش تحصیل میشود؛ گویی حضور در این همه مراسم عاشورا نتوانسته چنین پیام مهمی را برایش تبیین سازد . ولی متاسفانه هنوز این درک ابتدایی، قوام واقعی نیافته که توجیه دیگری گریبانگیرش میشود: ما که نمیتوانیم مثل امام حسین باشیم . ما کجا و امام حسین کجا !
2. در راهرو یکی از ادارات، به دوست شناخته شدهای برمیخوری که نالان از پیچ و خمهای اداری، به خود میپیچد و از تو میپرسد: اگر با دادن رشوه بتوان کار گره خورده را حل کرد، چه باید کرد؟ و تو متعجبانه به دوست عاشوراییات نگاه میکنی که تو دیگر چرا ؟ پس پیام این همه حضور برایت چه بوده است؟ ولی متاسفانه او نیز بین عاشورایی بودن و رشوه ندادن در شرایط پیچیده و دشوار هیچ ربطی نمیبیند و وقتی برایش توضیح میدهی که در این موارد، خوشبینانهترین حکمی که میتوان فرض کرد، حکم جواز است و نه وجوب؛ پس چرا تو از آن مفهوم «وجوب» گرفتهای؟ مگر نمیدانی که برای بالا رفتن از پلکان کمال و تعالی باید از بسیاری از مباحات گذر کرد و اینک نوبت تو است که آن را طی کنی و این همان درسی است که باید از عاشورای امام حسین بگیری؛ همانگونه که رهبرت در نهضت عاشوراییاش علیه نظام طاغوت چنین درسی را گرفت و سکوت را شکست و پذیرای تمامی عواقب سختش شد؛ در این هنگام که تازه جرقههای فهم عاشوراییاش تحریک شده و بهرغم سالهای حضور در چنین مراسمی، چنین عینی و ملموس درسی را که میباید میگرفت، نگرفته است؛ متاسفانه یکباره توجیهپذیر میشود که یک شبه نمیتوان حسینی شد؛ مگر اینکه سالها زحمت بکشی و ... و بازهم تو میمانی و درسهای ناگرفته از عاشورای حسینی.
3. صبح شنبه است و تو در سر کار هستی و همکار سازمانیات وارد میشود؛ همو که بارها با هم در مجلسی از مجالس امام حسین (ع) قرار حضور گذاشتهای. او را خوب میشناسی و میدانی که او اهل هیچ خطای عمدی نیست؛ اما امروز بسیار ناراحت و درهم است. سعی میکنی او را به حرف آوری و یکدفعه بغضش میترکد که صاحب خانه جوابش کرده و او برای رهن خانهای جدید، نیازمند پول است. هیچ راهی هم باقی نمانده و آخرین مهلت، سهشنبه همین هفته است. تنها راه باقی مانده ... سکوت معناداری میکند و تو میفهمی که او هم معنای « امن یجیب المضطر » را نفهمیده و عاشورا برای او نیز صرفا یک حماسه و یک حرکت قهرآمیز علیه ظلم و بیداد و استکبار جهانی است ... و در چنین موقعیتی ، پول رهن خانه ، هر چه باشد ، لااقل استکبار جهانی نیست و حرکت قهرآمیز عاشورایی نمیطلبد ...
4 . نمونههای بسیاری از جوانان و رابطههای نه چندان مشروع را میبینی که اصلا در مخیله آنها ـ بهرغم اعتقاد به عاشورا ـ چنین درسهایی وارد نمیشود؛ زیرا از نگاه آنان ، تخصصا خارج از موضوعند و لذا اگر در مصداق یوسف قرار گیرند، میپندارند: « توفیق اجباری ! »
5. دانشآموزان و دانشجویان عزیز هم که اگر احیانا از پاسخ سوال امتحانی درمانده شوند ـ بویژه اگر امتحان تجدیدی یا از موارد مشروطی هم باشد ـ با آنکه از نظر اعتقاد به حقانیت عاشورا کم و کاستی ندارند، اما هرگز عقلانی نمیدانند الگویی از حماسه کربلا، آن هم در جلسه امتحان ترسیم کنند و احتمال دهند که در چنین موقعیتی نیز میتوانند در انتظار امداد الاهی از نوع «خمسه آلاف من الملائکه» و از نوع « الهام » قرار گیرند. اگر نگوییم خدای ناکرده، مصداق امداد الاهی را در مصداق تقلبی میجویند که کسی نفهمد و قضیه به خیر و خوبی تمام شود !
6 . و دروغهای مصلحتی عاشورائیان که دیگر لا تحد و لاتحصی است؛ ولی از نگاه آنان، اصلا دخلی به سلحشوری و غیرت و جوانمردی و آزادگی و مروت و فتوت عاشورایی ندارد ! و عجیبتر آنکه اصل مصلحت راستگویی اساسا رخت میبندد؛ اما ارتباطی با درسهای عاشورا نمییابد !
7 . پروندههای قضایی که عاشورائیان علیه یکدیگر در محاکم بازگشایی میکنند و اتفاقا در طول جریان دادرسی چند ساله، بارها یکدیگر را در مراسم عزاداری امام حسین (ع) و زیارت عاشورا ملاقات میکنند و با سوز و گداز و گریه و آه میخوانند: « انی سلم لمن سالمکم » ولی هرگز تصور نمیکنند که کاملا بر ضد آن رفتار میکنند ...
كارشناس ارشد باغباني، عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد گرگان
چكيده
انرژی هسته ای از عمده ترین مباحث علوم و تکنولوژی هسته ای است وهم اکنون نقش عمده ای را در تأمین انرژی کشورهای مختلف خصوصا کشورهای پیشرفته دارد. اهمیت انرژی و منابع مختلف تهیه آن، در حال حاضر جزء رویکردهای اصلی دولتها قراردارد. به عبارت بهتر، از مسائل مهم هر کشور در جهت توسعه اقتصادی و اجتماعی بررسی، اصلاح و استفاده بهینه از منابع موجود انرژی در آن کشور است. امروزه بحرانهایسیاسی و اقتصادی و مسائلی نظیر محدودیت ذخایر فسیلی، نگرانیهای زیست محیطی، ازدیادجمعیت، رشد اقتصادی، همگی مباحث جهان شمولی هستند که با گستردگی تمام فکراندیشمندان را در یافتن راهکارهای مناسب در حل معظلات انرژی در جهان به خود مشغولداشته اند .در حال حاضر اغلب ممالک جهان به نقش و اهمیت منابع مختلف انرژی درتأمین نیازهای حال و آینده پی برده و سرمایه گذاریها و تحقیقات وسیعی را در جهتسیاستگذاری، استراتژی و برنامه های زیربنایی و اصولی انجام می دهند. هم اکنون تدویناستراتژی که مرکب از بررسی تمامی پارامترهای تأثیر گذار در انرژی و تعیین راهکارهایمناسب جهت تمیزتر و کارا ترنمودن انرژی و الگوی بهینه مصرف آن می باشد، در رأسبرنامه های زیربنایی اکثر کشورهای جهان قرار دارد. در میان حاملهای مختلفانرژی،انرژی هسته ای جایگاه ویژه ای دارد. هم اکنون بیش از 430 نیروگاه هسته ای درجهان فعال می باشند و انرژی برخی کشورها مانند فرانسه عمدتا از برق هسته ای تأمینمی شود. جمهوری اسلامی ایران بیش از سه دهه است که تحقیقات متنوعی را در زمینههای مختلف علوم و تکنولوژی هسته ای انجام داده و براساس استراتژی خود، مصمم بهایجاد نیروگاههای هسته ای به ظرفیت کل 6000 مگاوات تا سال 1400 هجری شمسی می باشد. در این زمینه، جمهوری اسلامی ایران در نشستگذشتهآژانس بین المللی انرژی اتمی،تمایل خود را نسبت به همکاری تمامی کشورهای جهان جهت ایجاد این نیروگاهها و تهیهسوخت مربوطه رسما اعلام نموده است.
مقدمه
چرا جهان فردا به انرژي هستهاي نياز دارد؟ روند بشريت بشريت براي چندين هزار سال با كمترين اثرگذاري بر روي كره زمين زندگي كرد. حتي پنج قرن پيش در زمان وقوع رنسانس در اروپا، خاندان مينگ در چين و اولين حكمران مغول در هند، جهان هنوز جمعيت كمي داشت. از آن زمان، جمعيت جهان كه بر اثر انقلابهاي پيش آمده در زمينة كشاورزي، صنعت و دارو، رشد شتابزدهاي پيدا كرده و در حدود 15 برابر شده است. از شش ميليارد جمعيت امروز جهان، چندين ميليون آن در سطوح بسيار بالائي از استانداردها زندگي كرده و از زندگي خود لذت ميبرند. اما يك سوم از انسانها به برق دسترسي ندارند و يكسوم ديگر نيز دسترسي محدودي به آن دارند.
جمعيتهاي زيادي نيز در فقر ملالتباري زندگي ميكنند. بيش از يك ميليارد نفر آب پاكيزه در اختيار ندارند و دو ميليارد و 400 ميليون نفر از سيستم مناسب تخليه فاضلاب محرومند. همه روزه 40 هزار نفر – يعني هر دقيقه 25 نفر – بر اثر بيماريها ميميرند كه به سادگي با پيشرفت اوليه اقتصادي ميتوان از آن پيشگيري كرد. طي 50 سال آينده زماني كه جمعيت جهان به 9 ميليارد نفر برسد، نيازهاي برآورده نشده امروزه بشري به شدت چند برابر خواهد شد. براي كاهش مصيبتهاي بشر نه تنها توسعه اقتصادي ضروري است بلكه ايجاد شرايط لازم نيز براي تثبيت جمعيت جهان لازم است. امروزه تلاش روبهرشد براي رفع اين نيازها در اكثر كشورهاي در حال توسعه جهان، تقاضاي بسيار زيادي براي استفاده از انرژي ايجاد كرده است.
تا سال 2050 مصرف جهاني انرژي دو برابر خواهد شد. بيوسفر(موجودات كره زمين) در خطر در روي كره زمين تاثير گرم شدن «گازهاي گلخانهاي» يك پديدة غيرقابل بحث است كه بدون آن جهان از يخ پوشيده خواهد شد. براي مدت هزاران سال، عدم تغيير تراكم گازهاي گلخانهاي محيط زيست معقولي را ايجاد كرد كه تمدن توانست در آن رشد يابد. در قرن بيست و يكم، فعاليت انسان موجب ميگردد اين گازهاي گرماگير دو برابر شوند. اين تغيير در عصر زمينشناسي ناگهاني و كمسابقه است. امروزه بيشتر انرژي كه براي توليد برق، كار كارخانهها، راهاندازي وسايل نقليه و گرم كردن منازل مصرف ميشود، از سوزاندن سوختهاي فسيلي تأمين ميشود. منابع فسيلي، از جمله زغال، نفت و گاز طبيعي، آنچنان به سرعت مصرف ميشوند كه طي قرن آينده تا اندازه گستردهاي از بين ميروند. ضايعات تمام سوختهاي فسيلي به طور مستقيم در هوا پراكنده ميشود.
بخش اعظم اين ضايعات به شكل گازهاي گلخانههاي مانند دياكسيد كربن است. در هر سال ضايعات ناشي از سوختهاي فسيلي 25 ميليارد تن دياكسيد كربن به جو زمين اضافه ميكند. اين مقدار برابر است با 70 ميليون تن در هر روز و يا 800 تن در هر ثانيه. كارشناسان جهان به منظور تجزيه و تحليل تأثيرات ناشي از تشكيل سريع گازهاي گرماگير، از طريق هيأتهاي بين دول سازمان ملل در امر تغيير آب و هوا با يكديگر همكاري ميكنند. مطالعه تغييرات آب و هوا، پيچيده و تابع تئوريهاي رقابتي است. اما دانشمندان در اين زمينه توافق دارند كه افزايش گازهاي گلخانهاي باعث جذب بيشتر گرماي خورشيدي توسط كره زمين ميشود.
به عقيده بيشتر دانشمندان علم هواشناسي، گازهاي گلخانهاي توليد شده بوسيله انسان موجب شده است كه گرمترين 10 سال طول تاريخ در 15 سال اخير رخ دهد. كارشناسان علم هواشناسي به اتفاق آرا هشدار مي دهند كه تشكيل گازهاي گلخانهاي ممكن است در قرن آينده فاجعهآميز باشند. افزايش سطح آب درياها، دماي شديد هوا، بروز طوفانهاي سهمگين، خشكسالي ويرانگر و شيوع بيماري، توليد مواد غذايي، قابليت اسكان بشر را در بسياري از مناطق از بين ميبرد. اين كارشناسان هشدار ميدهند كه تغيير شديد آب و هوا احتمالا ميتواند موجب بيثباتي سرتاسر كره زمين شود. همه كشورها در تغيير آب و هوا سهيم هستند. چه از نظر علت تغيير آب و هوا و چه از نظر تأثير آن. در كشورهاي آمريكاي شمالي هر شخص در هر روز 54 كيلوگرم يا 120 پوند دياكسيد كربن در جو زمين پخش ميكند. در اروپا و ژاپن سرانه انتشار اين گاز در هر روز بيش از 23 كيلوگرم يا 50 پوند است. در كشور چين با 3/1 ميليارد نفر جمعيت كه بشدت در حال توسعه است، سطح نشر اين گازها 6 كيلوگرم يا 13 پوند بر هر نفر در روز است. اگر تاريخ را يك رودخانه تصور كنيم، بشريت به بخشهاي خروشان و تندآب آن رسيده است. در 50 سال آينده جمعيت جهان، بيشتر از مجموع انرژيي كه در كل تاريخ تاكنون مصرف شده است را مصرف خواهد كرد.
بشريت با آيندهاي از تغييرات شديد چه از نظر روش توليد انرژي و چه از نظر سلامت سيارة ما روبهرو ميشود. بشريت نميتواند به عقب برگردد. جمعيت در حال رشد جهان به مقادير معتنابهي از انرژي نياز دارد تا: - آب آشاميدني تهيه كند. - انرژي كارخانهها، منازل و حمل و نقل را تأمين نمايد. - از زيرساختهاي لازم براي تأمين تغذيه، آموزش و بهداشت حمايت كند. برآورده كردن اين نيازها مستلزم تأمين انرژي از تمام منابع آن است. اما «تركيب» انرژي جهان بايد به دور از استفاده عنان گسيخته از سوختهاي فسيلي، به سرعت توسعه يابد. كاهش مصرف سوختهاي فسيلي، محيط زيست و منابع غيرقابل جايگزين را براي نسلهاي آينده حفظ ميكند. پيشگيري از تغيير فاجعهآميز آب و هوا تثبيت تراكم گازهاي گلخانهاي جوي مستلزم آن است كه انتشار جهاني اين گازها تا 50 درصد كاهش يابد. اين چالش با توجه به نياز كشورهاي فقيرتر به افزايش معيارهاي زندگي عظيمتر خواهد شد. حتي اگر كشورهاي در حال توسعه از بحث ذخيرهسازي انرژي و فناوريهاي انرژي پاكيزه استقبال كنند، جمعيت زياد اين كشورها به زودي بيش از جهان صنعتي حاضر، گازهاي گلخانهاي در فضا منتشر ميكنند.
در حال حاضر كشورهاي صنعتي بايد براي «مواجه شده» با چنين انتشارات (جوي) فزاينده، و در عين حال كاستن از مجموع اين انتشارات در سطح جهان، ميزان آن را (در كشور خود) تا 75 درصد كاهش دهند. جهان براي كاهش اين انتشارات و در عين حال توسعه ذخاير انرژي به طور مبرم نيازمند معرفي گسترده فناوريهايي در زمينه انرژي است كه ميزان انتشار گازهاي گلخانهاي آن كم باشد. به احتمال زياد، شهرهاي بسيار بزرگ در آينده ميتوانند با انتشار مستقيم كمتر گازهاي گلخانهاي فعاليت كنند، يعني با استفاده از نيروي برق، باتريهاي برقي قابل شارژ و واحدهاي سوختي كه در آنها هيدروژن توليد شده از برق به كار رفته است، اين مهم برآورده خواهدشد. اما الكتريسيته تنها راه براي توزيع انرژي است.
مسأله مهم در اينجا، توليد منابع بسيار گسترده الكتريسيته بصورت پاكيزه ميباشد. نيروي هستهاي و توسعه پايدار نيروي هستهاي از آن نظر يك فناوري «توسعه پايدار» است كه: - سوخت آن تا قرنها در دسترس خواهد بود. - سابقه بيخطر بودن آن برتر از ساير منابع عمده انرژي است. - مصرف آن هيچ آلودگي واقعي ايجاد نميكند. - استفاده از آن، منابع باارزش سوختهاي فسيلي را براي نسلهاي ديگر حفظ ميكند. - هزينههاي مربوط به آن قابل رقابت و همچنان در حال كاهش است. - پسمانهاي آن را ميتوان براي مدت زيادي بدون خطر كنترل كرد. هند و چين كه به تنهايي 40 درصد از مردم جهان را در خود جاي دادهاند، از نظر اقتصادي به سرعت در حال پيشرفت هستند. هر كدام از كشورهاي فوق مقادير معتنابهي زغالسنگ و يك صنعت نيروي هستهاي كوچك ولي از نظر فناوري، پيچيده دارد كه رشد خود را آغاز كرده است.
در برنامه كاري جهان هيچ مسألهاي بالاتر از اين وجود ندارد كه چطور كشورهاي در حال توسعه فعلي و ساير كشورهاي در حال توسعه خواهند توانست نيازهاي خود را در زمينه تأمين انرژي كه به سرعت در حال تشديد است، تأمين كنند. امروزه نيروي هستهاي يك فناوري دايماً در حال پيشرفت است كه تجربه عملياتي سالانه بيش از ده هزار راكتور را در يك صنعت جهاني بالغ و روبهرشد به كار ميگيرد. اين منبع فوقالعاده گرانبها، مطمئن، بيخطر و پايدار در دسترس است تا با استفاده بسيار گسترده از آن يك بحران بيسابقه انساني و زيست محيطي حل بشود. اين كه آيا بشريت ميتواند بر اين بحران فايق آيد، مسألهاي است كه به رهبري و هدايت سياسي و در نهايت به تفاهم همگاني و راهحل عمومي بستگي دارد.
توليد محصولات كشاورزي، منطبق با فرآيند گرمايش زمين حياتي است
مراكز تحقيقاتي شبكه جهاني كشاورزي هشدار دادند در صورتي كه زنجيره محصولات كشاورزي جديد با قابليت آينده گرمتر زمين ارائه نشود، بايد در انتظار قحطي و خشكسالي باشيم. با توجه به شرايط محيطي فعلي، حجم محصولات كشاورزي جهان در آينده كاهش خواهد يافت، اين در حالي است كه پيشبينيهاي زمين كه با استفاده از نرمافزارهاي شبيهسازي كننده ارائه شده نشان ميدهند كه نيمي از اراضي زير كشت گندم آسيا، نابود خواهد شد. اين گروه بينالمللي، به دنبال اعلام طرحهايي براي تسريع ارائه زنجيرههاي نويني از محصولات پايدار در برابر گرمايش زمين هستند. همچنين به دنبال ارائه گزارشي در خصوص اندازهگيري ميزان گرماي ناشي از مزارع كشاورزي نيز هستنمد.
مهمترين تاثير تغييرات جوي زمين در حوزه كشاورزي به حجم بارشهاي جهاني مربوطه در اين ميان پيشبيني شده است كه در آينده برخي مناطق داراي حجم بيشتر بارش و برخي مناطق نيز حجم نسبتاً كمتري بارش داشته باشند.
مختصري در مورد دانش هستهاي
دانش تبديل اورانيوم طبيعي كه در طبيعت وجود دارد، از طريق شكافت اتمها و اورانيوم غني شده كه داراي انرژي بسيار زياد است، فنآوري هستهاي نام دارد. فرآيند سوخت هستهاي از اورانيوم، بسيار پيچيده و ظريفي است و دانش انجام اين كار از دانشهاي پيشرفته بشري است. تبديل اورانيوم به اورانيوم غني شده، راههاي مختلفي دارد كه دو نوع رايج آن از طريق دستگاههاي سانتريفوژ و استفاده از ليزر ميباشد.
كشورهاي قدرتمند جهان، دانش هستهاي را انحصار خود كردهاند و به راحتي اجازه دسترسي ديگران را به اين دانش نميدهند. در مقطع كنوني حدود 10 كشور، اين دانش را در اختيار دارند. انرژي هستهاي داراي كاربردهاي فراوان است. در تقسيمبندي كلي ميتوان كاربرد انرژي هستهاي را در دو بخش نظامي و غيرنظامي يا صلحجويانه قرار داد.
برتري انرژي هستهاي بر ساير انرژيها
علاوه بر مصرف اقتصادي، دلايل زير استفاده از انرژي هستهاي را ضروري مينمايد:
·منابع فسيلي محدود بوده و متعلق به نسلهاي آتي ميباشد.
·استفاده از نفت خام در صنايع پتروشيمي ارزش بيشتري دارد.
·توليد برق از طريق نيروگاههاي اتمي، آلودگي نيروگاههاي كنوني را ندارد. توليد 7000 مگاوات برق با مصرف 190 ميليون بشكه نفت خام، هزار تن دي اكسيد كربن، 150 تن ذرات معلق در هوا، 130 تن گوگرد و 50 تن نيتروژن را در محيط زيست پراكنده ميكند، در حالي كه نيروگاه اتمي چنين آلودگي ندارد.
آينده براي انرژي اتمي و انرژي اتمي براي ايراني سبز
سالانه سي و سه ميليون تن از محصولات مختلف كشاورزي توسط دياستازها، ميكروبها و حشرات و يا در نتيجه به عمل آوردن ناقص از بين ميرود و با توجه به اينكه منابع توليد غذا در جهان محدود بوده و جمعيت بشر رو به فزوني ميباشد، استفاده بهينه از ذخاير موجود حذف عوامل محدود كننده در طي پروسههاي توليد مواد غذايي ضروري است و به اميد اينكه تا سال 1400، مقدار مواد غذايي براي تغذيه 200 ميليون نفر را آماده كنيم.
با اين حال از زماني كه شناخت پژوهشگران نسبت به ساختمان عناصير راديواكتيو چگونگي تابش از اينگونه عناصر تكميل گرديد، فكر استفاده از مواد راديواكتيو در راستاي حل معضلات و پاسخگويي به شبهات موجود در ساير علوم، ذهن محققان را به خود مشغول ساخت و در سال 1964، قرارداد همكاري بين آژانس بينالمللي اتمي و سازمان خواروبار و كشاورزي جهاني به امضاء رسيد تا از راهبردهاي جديد فناوري هستهاي در كنار ساير روشهاي معمول، جهت ارتقاء دانش كشاورزي استفاده گردد و در سال 1368 متعاقب احداث مركز تحقيقات كشاورزي و پزشكي هستهاي، فعاليتهاي كشاورزي هستهاي رسماً آغاز گرديد كه متاسفانه هنوز فناوري هستهاي در ايران جايگاه واقعي خود را در علوم كشاورزي و ديگر علوم نيافته و كاربردهاي مفيد آن از ديد و نظر غالب مردم و كارشناسان مختلف مخفي مانده است كه همين پنهانكاري مشكلات عمدهاي را در جهت استفاده از اين فناوري كه حق ذاتي ما ايرانيان است بوجود آورده، اين در حالي است كه ما ميتوانستيم از همان ابتدا به صورت صلحآميز و با توافق كشورهاي مختلف از اين انرژي بيكران بهرهوري لازم را انجام دهيم.
ويژگيهاي كاربرد علمي فناوري هستهاي
با توجه به جمعيت رو به رشد كره زمين، دستيابي به روشهاي جديد به منظور افزايش توليد در واحد سطح و كاهش ميزان ضايعات پس از توليد ضروري و لازم به نظر ميرسد. در اين راستا، بكارگيري ايزوتوپها (پايدار و راديواكتيو) در تحقيقات كشاورزي، افقهاي تازهاي را براي پژوهشگران نمايان ساخته تا در قالب شاخههاي علوم كشاورزي، پاسخگوي بسياري از مشكلات و مجهولات باشند و فناوري هستهاي ابزاري دقيق و سريع و در پارهاي از موارد به عنوان تنها روش در حل معضلات كشاورزي به مشار ميرود كه به طور كلي شامل دو فناوري اصلي پرتودهي و رديابي ميباشد:
کاربردهای علوم و تکنولوژی هستهای
علیرغم پیشرفت همه جانبه علوم و فنون هسته ای در طول نیم قرنگذشته، هنوز این تکنولوژی در اذهان عمومی ناشناخته مانده است. وقتی صحبت از انرژیاتمی به میان می آید، اغلب مردم ابر قارچ مانند حاصل از انفجارات اتمی و یاراکتورهای اتمی برای تولید برق را در ذهن خود مجسم می کنند و کمتر کسی را می توانیافت که بداند چگونه جنبه های دیگری از علوم هسته ای در طول نیم قرن گذشته زندگیروزمره او را دچار تحول نموده است. اما حقیقت در این است که در طول این مدت درنتیجه تلاش پیگیر پژوهشگران و مهندسین هسته ای، این تکنولوژی نقش مهمی را در ارتقاءسطح زندگی مردم، رشد صنعت و کشاورزی و ارائه خدمات پزشکی ایفاء نموده است. مواردزیر از مهمترین استفاده های صلح آمیز از علوم و تکنولوژی هسته ای می باشند
1. استفاده از انرژی حاصل از فرآیند شکافت هسته اورانیوم یا پلوتونیوم در راکتورهایاتمی جهت تولید برق و یا شیرین کردن آب دریاها
2. استفاده از رادیوایزوتوپها درپزشکی، صنعت و کشاورزی
3.استفاده از پرتوهای ناشی از فرآیندهای هسته ای درپزشکی، صنعت و کشاورزی
برق هسته ای
از مهمترین منابع استفادهصلح آمیز از انرژی اتمی، ساخت راکتورهای هسته ای جهت تولید برق می باشد. راکتورهستهای وسیله ای است که در آن فرایند شکافت هسته ای بصورت کنترل شده انجام می گیرد. درطی این فرایند انرژی زیاد آزاد می گردد به نحوی که مثلا در اثر شکافت نیم کیلوگرماورانیوم انرژی معادل بیش از1500 تن زغال سنگ بدست می آید. هم اکنون در سراسرجهان، راکتورهای متعددی در حال کار وجود دارند که بسیاری از آنها برای تولید قدرت وبه منظور تبدیل آن به انرژیالکتریکی، پاره ای برای راندن کشتیها و زیردریائیها،برخی برای تولید رادیو ایزوتوپوپها و تحقیقات علمی و گونه هایی نیز برای مقاصدآزمایشی و آموزشی مورد استفاده قرار می گیرند. در راکتورهای هسته ای که براینیروگاههای اتمی طراحی شده اند (راکتورهای قدرت)، اتمهای اورانیوم و پلوتونیم توسطنوترونها شکافته می شوند و انرژی آزاد شده گرمای لازم را برای تولید بخار ایجادکرده و بخار حاصله برای چرخاندن توربینهای مولد برق بکار گرفته می شوند.
راکتورهای اتمی را معمولا برحسب خنک کننده، کند کننده، نوع و درجهغنای سوخت در آن طبقه بندی می کنند. معروفترین راکتورهای اتمی، راکتورهایی هستند کهاز آب سبک به عنوان خنک کننده و کند کننده و اورانیوم غنی شده(2 تا 4 درصد اورانیوم 234) به عنوان سوخت استفاده می کنند. این راکتورها عموما تحت عنوان راکتورهای آبسبک(LWR)شناخته می شوند. راکتورهایWWER,BWR,PWR از این دسته اند. نوع دیگر،راکتورهایی هستند که از گاز به عنوان خنک کننده، گرافیت به عنوان کند کننده واورانیوم طبیعی یا کم غنی شده به عنوان سوخت استفاده می کنند. این راکتورها به گاز- گرافیت معروفند. راکتورهایHTGR,AGR,GCR از این نوع می باشند. راکتورPHWRراکتوریاست که از آب سنگین به عنوان کندکننده و خنک کننده و از اورانیوم طبیعی به عنوانسوخت استفاده می کند. نوع کانادایی این راکتور بهCANDUموسوم بوده و از کاراییخوبی برخوردار می باشد. مابقی راکتورها مثل FBRراکتوری که از مخلوط اورانیوم وپلوتونیوم به عنوان سوخت و سدیم مایع به عنوان خنک کننده استفاده کرده و فاقد کندکننده می باشد (LWGR) راکتوری که از آب سبک به عنوان خنک کننده و از گرافیت به عنوانکند کننده استفاده می کند) از فراوانی کمتری برخوردار می باشند. در حال حاضر،راکتورهایPWRو پس از آن به ترتیبPHWR,WWER,BWR فراوانترین راکتورهای قدرت در حالکار جهان می باشند.
به لحاظ تاریخی اولین راکتور اتمی در آمریکا بوسیله شرکت"وستینگهاوس" و به منظور استفاده در زیر دریائیها ساخته شد. ساخت این راکتور پایهاصلی و استخوان بندی تکنولوژی فعلی نیروگاههای اتمیPWRرا تشکیل داد. سپس شرکتجنرال الکتریک موفق به ساخت راکتورهایی از نوعBWRگردید. اما اولین راکتوری کهاختصاصا جهت تولید برق طراحی شده، توسط شوروی و در ژوئن 1954در "آبنینسک" نزدیکمسکو احداث گردید که بیشتر جنبه نمایشی داشت، تولید الکتریسیته از راکتورهای اتمیدر مقیاس صنعتی در سال 1956 در انگلستان آغاز گردید. تا سال 1965 روند ساختنیروگاههای اتمی از رشد محدودی برخوردار بود اما طی دو دهه 1966 تا 1985 جهش زیادیدر ساخت نیروگاههای اتمی بوجود آمده است. این جهش طی سالهای 1972 تا 1976 که بطورمتوسط هر سال 30 نیروگاه شروع به ساخت می کردند بسیار زیاد و قابل توجه است. یکدلیل آن شوک نفتی اوایل دهه 1970 می باشد که کشورهای مختلف را برآن داشت تا جهتتأمین انرژی مورد نیاز خود بطور زاید الوصفی به انرژی هسته ای روی آورند. پس ازدوره جهش فوق یعنی از سال 1986 تاکنون روند ساخت نیروگاهها به شدت کاهش یافتهبطوریکه بطور متوسط سالیانه 4 راکتور اتمی شروع به ساخت می شوند.
کشورهای مختلف در تولید برق هسته ای روند گوناگونی داشته اند. بهعنوان مثال کشور انگلستان که تا سال 1965 پیشرو در ساخت نیروگاه اتمی بود، پس از آنتاریخ، ساخت نیروگاه اتمی در این کشور کاهش یافت، اما برعکس در آمریکا به اوج خودرسید. کشور آمریکا که تا اواخر دهه 1960 تنها 17 نیروگاه اتمی داشت در طول دهه های 1970 و 1980 بیش از 90 نیروگاه اتمی دیگر ساخت. این مسئله نشان دهنده افزایش شدیدتقاضای انرژی در آمریکاست. هزینه تولید برق هسته ای در مقایسه با تولید برق ازمنابع دیگر انرژی در امریکا کاملا قابل رقابت می باشد. هم اکنون فرانسه با داشتنسهم 75 درصدی برق هسته ای از کل تولید برق خود درصدر کشورهای جهان قرار دارد. پس ازآن به ترتیب لیتوانی(73درصد)، بلژیک(57درصد)، بلغارستان و اسلواکی(47درصد) و سوئد 46/8درصد) می باشند. آمریکا نیز حدود 20 درصد از تولید برق خود را به برق هسته ایاختصاص داده است.
گرچه ساخت نیروگاههای هسته ای و تولید برق هسته ای در جهان از رشدانفجاری اواخر دهه 1960 تا اواسط 1980 برخوردار نیست اما کشورهای مختلف همچناندرصدد تأمین انرژی مورد نیاز خود از طریق انرژی هسته ای می باشند. طبق پیش بینی هایبه عمل آمده روند استفاده از برق هسته ای تا دهه های آینده همچنان روند صعودی خواهدداشت. در این زمینه، منطقه آسیا و اروپای شرقی به ترتیب مناطق اصلی جهان در ساختنیروگاه هسته ای خواهند بود. در این راستا، ژاپن با ساخت نیروگاههای اتمی با ظرفیتبیش از 25000 مگا وات درصدر کشورها قرار دارد. پس از آن چین، کره جنوبی، قزاقستان،رومانی، هند و روسیه جای دارند. استفاده از انرژی هسته ای در کشورهای کاندا،آرژانتین، فرانسه، آلمان، آفریقای جنوبی، سوئیس و آمریکا تقریبا روند ثابتی را طیدو دهه آینده طی خواهد کرد.
دیدگاه اقتصادی استفاده از برق هستهای
امروزه کشورهای بسیاری بویژه کشورهای اروپایی سهم قابل توجهی از برقمورد نیاز خود را از انرژی هسته ای تأمین می نمایند. بطوریکه آمار نشان می دهد ازمجموع نیروگاههای هسته ای نصب شده جهت تأمین برق در جهان به ترتیب 35 درصد بهاروپای غربی، 33 درصد به آمریکای شمالی، 5/16 درصد به خاور دور، 13 درصد به اروپایشرقی و نهایتا فقط 74/0 درصد به آسیای میانه اختصاص دارد. بدون شک در توجیه ضرورتایجاد تنوع در سیستم عرضه انرژی کشورهای مذکور، انرژی هسته ای به عنوان یک گزینهمطمئن اقتصادی مطرح است. بنابراین ابعاد اقتصادی جایگزینی نیروگاههای هسته ای باتوجه به تحلیل هزینه تولید(قیمت تمام شده) برق در سیستمهای مختلف نیرو قابل تأمل وبررسی است. از اینرو در اغلب کشورها، نیروگاههای هسته ای با عملکرد مناسب اقتصادیخود از هر لحاظ با نیروگاههای سوخت فسیلی قابل رقابت می باشند.
بهرحال طی چند دهه گذشته کاهش قیمت سوختهای فسیلی در بازارهایجهانی، سبب افزایش هزینه های ساخت نیروگاههای هسته ای به دلیل تشدید مقررات و ضوابطایمنی، طولانی تر شدن مدت ساخت و بالاخره باعث ایجاد مشکلات تأمین مالی لازم و بالارفتن قیمت تمام شده هر واحد الکتریسیته در این نیروگاهها شده است. از یک طرف مشاهدهمیشود که طی این مدت حدود 40 درصد از هزینه های چرخه سوخت هسته ای کاهش یافته است واز سویی دیگر با توجه به پیشرفتهای فنی و تکنولوژی حاصل از طرحهای استاندارد وبرنامه ریزیهای دقیق بمنظور تأمین سرمایه اولیه مورد نیاز مطمئن و به هنگام احداثچند واحد در یک سایت برای صرفه جوئیهای ناشی از مقیاس مربوط به تأسیسات و تسهیلاتمشترک مورد نیاز در هر نیروگاه، همچنان مزیت نیروگاههای اتمی از دیدگاه اقتصادینسبت به نیروگاههای با سوخت فسیلی در اغلب کشورها حفظ شده است.
سایر دیدگاههای اقتصادی در مورد آینده انرژی هسته ای حاکی از آناست که براساس تحلیل سطح تقاضا و منابع عرضه انرژی در جهان، توجه به توسعهتکنولوژیهای موجود و حقایقی نظیر روند تهی شدن منابع فسیلی در دهه های آینده،مزیتهای زیست محیطی انرژی اتمی و همچنین استناد به آمار و عملکرد اقتصادی و ضریببالای ایمنی نیروگاههای هسته ای، مضرات کمتر چرخه سوخت هسته ای نسبت به سایر گزینههای سوخت و پیشرفتهای حاصله در زمینه نیروگاههای زاینده و مهار انرژی گداخت هسته ایدر طول نیم قرن آینده، بدون تردید انرژی هسته ای یکی از حاملهای قابل دسترس و مطمئنانرژی جهان در هزاره سوم میلادی به شمار می رود. در این راستا شورای جهانی انرژی تاسال 2020 میلادی میزان افزایش عرضه انرژی هسته ای را نسبت به سطح فعلی حدود 2 برابرپیش بینی می نماید. با توجه به شرایط موجود چنانچه از لحاظ اقتصادی هزینه های فرصتیفروش نفت و گاز را با قیمتهای متعارف بین المللی در محاسبات هزینه تولید(قیمت تمامشده) برای هر کیلووات برق تولیدی منظور نمائیم و همچنین تورم و افزایش احتمالیقیمتهای این حاملها(بویژه طی مدت اخیر) را براساس روند تدریجی به اتمام رسیدن منابعذخایر نفت و گاز جهانی مدنظر قرار دهیم، یقینا در بین گزینه های انرژی موجود درجمهوری اسلامی ایران، استفاده از حامل انرژی هسته ای نزدیکترین فاصله ممکن را باقیمت تمام شده برق در نیروگاههای فسیلی خواهد داشت.
درحالیکه آلودگیهای ناشی از نیروگاههای فسیلی سبب وقوع حوادث ومشکلات بسیار زیاد بر محیط زیست و انسانها می شود، سوخت هسته ای گازهای سمی و مضرتولید نمی کند و مشکل زباله های اتمی نیز تا حد قابل قبولی رفع شده است، چرا که درمورد مسایل پسمانداری با توجه به کم بودن حجم زباله های هسته ای و پیشرفتهای علومهسته ای بدست آمده در این زمینه در دفن نهایی این زباله ها در صخره های عمیقزیرزمینی با توجه به حفاظت و استتار ایمنی کامل، مشکلات موجود تا حدود زیادی از نظرفنی حل شده است و طبیعتا در مورد کشور ما نیز تا زمان لازم برای دفع نهایی پسمانهایهسته ای، مسائل اجتماعی باقیمانده از نظر تکنولوژیکی کاملا مرتفع خواهد شد.
از سوی دیگر بنظر می رسد که بیشترین اعتراضات و مخالفتها در زمینهاستفاده از انرژی اتمی بخاطر وقوع حوادث و انفجارات در برخی از نیروگاههای هسته اینظیر حادثه اخیر در نیروگاه چرنوبیل می باشد، این در حالی است که براساس مطالعاتبعمل آمده احتمال وقوع حوادثی که منجر به مرگ عده ای زیاد بشود نظیر تصادف هوایی،شکسته شدن سدها، انفجارات زلزله، طوفان، سقوط سنگهای آسمانی و غیره، بسیار بیشتر ازوقایعی است که نیروگاههای اتمی می توانند باعث گردند.
به هر حال در مورد مزایای نیروگاههای هسته ای در مقایسه بانیروگاههای فسیلی صرفنظر از مسایل اقتصادی علاوه بر اندک بودن زباله های آن می توانبه تمیزتر بودن نیروگاههای هسته ای و عدم آلایندگی محیط زیست به آلاینده هایخطرناکی نظیر SO2,NO2,CO,CO2، پیشرفت تکنولوژی و استفاده هرچه بیشتر از این علمجدید، افزایش کارایی و کاربرد تکنولوژی هسته ای در سایر زمینه های صلح آمیز در کنارنیروگاههای هسته ای اشاره نمود.
در مجموع ارزیابیهای اقتصادی و مطالعات بعمل آمده در مورد مقایسههزینه تولید(قیمت تمام شده) برق در نیروگاههای رایج فسیلی کشور و نیروگاه اتمی نشانمی دهد که قیمت این دو نوع منبع انرژی صرفنظر از هزینه های اجتماعی، تقریبا نزدیکبه هم و قابل رقابت با یکدیگر هستند. چنانچه قیمت مصرف انرژیهای فسیلی براینیروگاههای کشور برمبنای قیمتهای متعارف بین المللی منظور شوند و همچنین در شرایطیکه نرخ تسعیر هر دلار در کشور 8000 ریال تعیین گردد، هزینه تولید(قیمت تمام شده) هرکیلووات ساعت برق در نیروگاههای فسیلی و اتمی بشرح زیر می باشد.
مقایسه هزینه های اجتماعی تولید برق در نیروگاههای فسیلیو اتمی
بر اساس مطالعات به عمل آمده توسط وزارت نیرو در سال 1378 درخصوص تعیین هزینه های اجتماعی آلاینده های زیست محیطی مصرف سوختهای فسیلی در چندنیروگاه فسیلی مورد نظر در کشور، نتایج به دست آمده به شرح ذیل می باشد:
همچنین در تازه ترین مطالعه ای که برای تعیین هزینه های اجتماعینیروگاههای هسته ای در 5 کشور اروپایی بلژیک، آلمان، فرانسه، هلند و انگلستان صورتگرفته است، میزان هزینه های اجتماعی ناشی از نیروگاههای هسته ای در مقایسه بانیروگاههای فسیلی بسیار پائین است. در این مطالعه هزینه های خارجی هر کیلووات ساعتبرق تولیدی در نیروگاههای هسته ای در حدود 0/39 سنت ( معادل 2/31 ریال) برآوردهشده است. بنابراین در صورتیکه هزینه های اجتماعی تولید برق را در ارزیابیهایاقتصادی نیروگاههای فسیلی و هسته ای منظور نمائیم قطعا قیمت تمام شده هر کیلوواتساعت برق در نیروگاه هسته ای نسبت به فسیلی بطور قابل ملاحظه ای کاهش خواهدیافت.
به هر حال نیروگاههای فسیلی و هسته ای هر کدام دارای مزایا ومعایب خاص خود می باشند و ایجاد هر یک متناسب با مقتضیات زمانی و مکانی هر کشورخواهد بود و انتخاب نهایی و تصمیم گیری در این زمینه می بایست با توجه بهفاکتورهایی از قبیل عوامل تکنولوژیکی، ارزشی، سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی توأمااتخاذ گردد. قدر مسلم ایجاد تنوع در سیستم عرضه و تأمین انرژی از استراتژیهای بسیارمهم در زمینه توسعه سیستم پایدار انرژی در هر کشور محسوب می شود. در این راستا باتوجه به بررسیهای صورت گرفته، شورای انرژی اتمی کشور مصمم به ایجاد نیروگاههای اتمیبه ظرفیت کل 6000 مگاوات در سیستم عرضه انرژی کشور تا سال 1400 هجری شمسی می باشد.
استفاده ازانرژی هستهای در تولید گوجه فرنگی زرد رنگ
یک محقق و پژوهشگر کشاورزی با استفاده از انرژی هستهای موفق به تولید گونهای از گوجه فرنگی زرد رنگ شد. "محمود اصفیا" روز سه شنبه در گفت و گو با ایرنا درباره این محصول گفت: در این روش با ایجاد جهش ژنتیکی در گوجه فرنگی نوعی از این محصول با خاصیت ضد سرطانی و رنگی جدید تولید شده است. وی این روش را یکی از موارد استفاده از انرژی هستهای در فعالیتهای تحقیقاتی عنوان کرد و گفت: استفاده از انرژی هستهای در امور تحقیقاتی کاربردهای بسیار زیادی دارد.اصفیا که از سال ۱۳۵۱کارهای تحقیقاتی خود را در زمینه کشاورزی آغاز کرده است، از سه سال پیش تحقیقات خود را بخاطر شرایط آب و هوایی کیش به این جزیره منتقل کرده است.وی در نمایشگاه تولیدات و تجهیزات گلخانهای کیش در سال ۸۲مورد تقدیر قرار گرفته است.
جلوگيري از جوانهزندن سيبزميني با اشعه گاما
استفاده از اشعه گاما به منظور جلوگيري از جوانهزدن سيبزميني و در نتيجه افزايش ماندگار آن است. در اين چشمكهاي سيبزميني در معرض دوز مناسب اشعه گاما (كه از يك منبع كبالت خارج ميشود) قرار داده ميشود. در اينجا مساله مهم آن است كه بدانيم سيبزميني مستقيماً با يك ماده راديواكتيو در تماس نيست و ميتواند به سهولت در محفظه تابش و در اطراف منبع كبالت جابجا شود. اشعه گاما از چشمكهاي سيبزميني نفوذ كرده و با تاثيربر سلولهاي حساس رويي (مريستم) باعث جلوگيري از جوانهزدن آن ميشود. به عنوان مثال سلولهاي رويشي بعد از اينكه در معرض ميزان مناسبي از اشعه گاما قرار ميگيرند، ديگر قادر به تقسيم و تكثير نيستند.
انرژي هستهاي، پزشكي هستهاي و امور بهداشتي
در كشورهاي پيشرفته صنعتي، از انرژي هستهاي به صورت گسترده در پزشكي استفاده ميگردد. با توجه به شيوع برخي از بيماريها از جمله سرطان، ضرورت تقويت طب هستهاي در كشورهاي در حال توسعه، هر روز بيشتر از پيش ميشود. كارهاي زير مصاديق تكنيكهاي هستهاي در علم پزشكي است:
·تهيه و توليد كيتهاي راديو دارويي جهت مراكز پزشكي هستهاي؛
·تهيه و توليد راديو دارويي جهت تشخيص و درمان بيماري تيروييد؛
·تهيه و توليد كيتهاي هورموني؛
·تشخيص و درمان سرطان پروستات؛
·تشخيص سرطان كولون، روده كوچك و برخي سرطانهاي پستان؛
·تشخيص تومورهاي سرطاني و بررسي تومورهاي مغزي و ناراحتي وريدي؛
·تصويربرداري بيماري قلبي، تشخيص عفونتها و التهاب مفصلي، آمبولي و لختههاي وريدي و كارهاي ديگري چون تشخيص كمخوني، كنترل راديو داروهاي خوراكي، تزريقي و .. .
كاربرد انرژي هستهاي در بخش دامپزشكي و دامپروري
تكنيكهاي هستهاي در حوزه دامپزشكي، مصارفي چون تشخيص و درمان بيماريهاي دامي، توليد مثل دام، اصلاح نژاد دام، تغذيه، بهداشت و ايمنسازي محصولات دائمي و خوراك دام دارد.
كاربرد انرژي هستهاي در دسترسي به منابع آب
تكنيكهاي هستهاي براي شناسايي حوزههاي آب زيرزميني، هدايت آبهاي سطحي و زيرزميني، كشت و كنترل نشت و ايمني سدها جهتا استفاده قرار ميگيرد. در شيرين كردن آبهاي شور نيز انرژي هستهاي كاربرد فراوان دارد.
كاربرد انرژي هستهاي در بخش صنايع غذايي و كشاورزي
از انرژي هستهاي در حوزههاي كشاورزي و صنايع غذايي استفادههاي بسياري انجام ميپذيرد. كاربردهاي عمده در اين بخش عبارتند از:
·جلوگيري از جوانهزدن محصولات غذايي؛
·كنترل و از بين بردن حشرات؛
·به تاخير انداختن زمان رسيدن محصولات؛
·افزايش زمان نگهداري؛
بعضي از كاربردهاي انرژي هستهاي در علوم كشاورزي
1.كاربرد رديابها در مطالعات روابط خاك، آب و تغذيه گياه و اندازهگيري نوع خاك در سطح وسيع بوسيله كبابلت راديو اكتيو؛
2.توليد باران مصنوعي در هر زمان و هر منطقه و كويرها و صحراها را سرسبز نموده و قابل بهرهبرداري ميشوند؛
3.توليد برق فراوان و كاهش هزينههاي توليد برق بوسيله آب؛
4.ژنتيك پرتوي و كاربرد پرتوتابي در ژنتيك و اصلاح نباتات كه در نهايت در اثر برخورد پرتوهاي راديواكتيو با سلولهاي گياهي شكست كروموزومي و موجب جهشزايي ميشود و گياهان مقاوم به امراض گياهي، مقاوم به ورس و پرمحصولي، زودرسي در گياهان، مقاومت به سرما و گرما و غيره را ميتوان اصلاح و تكثير كرد.
5.كاربرد ردياب در تعيين سيكل زندگي علفهاي هرز و آفات و تعيين مناسبترين زمان و طرف مبارزه با آنها؛
6.كاربرد پرتوتابي در نگهداري مواد غذايي بدين صورت كه باكتريهاي موجود در ماده غذايي را توسط پرتوهاي هستهاي گاما از ميان برده و سپس ماده غذايي را در يك كيسه پلاستيكي پيچيده و ميتوان سالها نگهداري كرد.
7.استفاده از پرتوهاي هستهاي، باعث افزايش فتوسنتز و كارايي آن ميشود؛
8.ايجاد بهترين شرايط براي جذب بهترين كودهاي براي گياه از طريق راديوايزوتوپها و مسير اتمها را بوسيله كنتور گايگر و .... در گياه پيدا مينمايند؛
9.اصلاح انواع گياهان زراعي و باغي با عملكرد بالا در واحد سطح و مقاوم به عوامل نامساعد محيطي؛
10.مقدار پرواز حشرات را ميتوان بوسيله فسفو راديواكتيو خورانده شده به آنها مشخص كرد؛
11.عقيم كردن حشرات نر و براندازي نسل آنها با كاربرد پرتوتابي در مبارزه با آنها؛
12.تشخيص مراحل مختلف كه يك ماده غذايي در بدن دام ميپيمايد تا تبديل به شير شود؛
13.كاربرد پرتوتابي در تشخيص، پيشگيري و كنترل بيماريهاي دام و طيور؛
14.بررسي عناصر مفيد در رشد گياهي با استفاده از ايزوتوپها؛
15.ميتوان بوسيله پرتوهاي هستههاي آب اقيانوسها را گرم كرد كه تاثير فراواني در سطح خشكيهاي وسيع و مقدار بارش در آن مناطق دارد؛
16.كاربرد پرتوتابي در مديريت آبياري و افزايش سطح زير كشت و آبياري در آن مناطق بوسيله بكار انداختن تلمبههاي آبياري؛
17.پاشش محلولهاي خاص در كويرها و صحراها و چسبانيدن دانههاي خاك و شن به يكديگر و جلوگيري از فرسايش؛
18.جلوگيري از جوانهزني محصولات نگهداري شده مخصوصاً سيبزميني بوسيله كبالت راديواكتيو و ...؛
19.استريليزه كردن كنسروها و............
نتيجهگيري
افزایش روند روزافزون مصرف سوختهای فسیلی طی دو دهه اخیر و ایجادانواع آلاینده های خطرناک و سمی و انتشار آن در محیط زیست انسان، نگرانیهای جدی ومهمی برای بشر در حال و آینده به دنبال دارد. بدیهی است که این روند به دلیل اثراتمخرب و مرگبار آن در آینده تداوم چندانی نخواهد داشت. از اینرو به جهت افزایش خطراتو نگرانیها تدریجی در مورد اثرات مخرب انتشار گازهای گلخانه ای ناشی از کاربردفرایند انرژیهای فسیلی، واضح است که از کاربرد انرژی هسته ای بعنوان یکی ازرهیافتهای زیست محیطی برای مقابله با افزایش دمای کره زمین و کاهش آلودگی محیطزیست یاد می شود. همچنانکه آمار نشان می دهد، در حال حاضر نیروگاههای هسته ای جهانبا ظرفیت نصب شده فعلی توانسته اند سالانه از انتشار 8 درصد از گازهای دی اکسیدکربن در فضا جلوگیری کنند که در این راستا تقریبا مشابه نقش نیروگاههای آبی عملکرده اند.
چنانچه ظرفیتهای در دست بهره برداری فعلی تولید برق نیروگاههایهسته ای، از طریق نیروگاههای با خوراک ذغال سنگ تأمین می شد، سالانه بالغ بر 1800میلیون تن دی اکسید کربن، چندین میلیون تن گازهای خطرناک دی اکسید گوگرد و نیتروژن،حدود 70 میلیون تن خاکستر و معادل 90 هزار تن فلزات سنگین در فضا و محیط زیست انسانمنتشر می شد که مضرات آن غیرقابل انکار است. لذا در صورت رفع موانع و مسایل سیاسیمربوط به گسترش انرژی هسته ای در جهان بویژه در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم،این انرژی در دهه های آینده نقش مهمی در کاهش آلودگی و انتشار گازهای گلخانه ایایفا خواهد نمود.
گتفريد ويلهلم لايب نيتس فيلسوف آلماني قائل به نوعي عقل گرايي ايده آليستي است. وي معتقد است كه اشياء مادي وجود واقعي نداشته و چيزي جز اوهام نيستند، وي بر خلاف دكارت و اسپينوزا وجود جوهر جسماني را رد مي كند و جهان هستي را در عين تنوع، هماهنگ مي بيند… او براي تبيين اصول فلسفي خويش، ساختار و پيكره آنرا در اصول نودگانه منادولوژي در سه بخش پايه ريزي كرده است:
1-مْنادها يا عناصر اشياء2- خداوند3- تصوير جهان با توجه به علت آن (يعني خداوند)
آنچه در عالم خارج وجود دارد جواهر فرده اي (منادها) هستند كه داراي يك نظام و سلسله مراتب هستند… هر واحدي جهان را در خود منعكس مي سازد نه بدان سبب كه جهان در آن «واحد» تأثير مي كند بلكه بدان علت كه خداوند به «واحد» چنين ماهيتي داده كه به خودي خود چنين نتيجه اي را حاصل مي كند. وي معتقد است بين موجودات جهان و تغييرات يك «واحد» و «واحد» ديگر، نوعي هماهنگيپيشين بنياد وجود دارد. همه موجودات هستي همانند ساعتهايي هستند كه با هم ميزان شده اند و در زمان نشان دادن و به صدا در آمدن هماهنگ عمل مي كنند و…
واژگان كليدي
لايب نيتس، مناد، اصل جهت كافي، اصل هماهنگي پيشين بنياد، نظام أحسن وجود، جهانهاي ممكن، منادولوژي، نيك انگاري
گتفريد ويلهلم لايب نيتس[1][1] (1716-1646م) يكي از فيلسوفان بزرگ آلماني است كه در زمينه هاي متعدد علمي صاحب نظريه و رأي است. در رياضيات، منطق جديد، فلسفه و كلام صاحب ابداعاتي است.
بحث از «منادها[2][2]» و «اصل جهت كافي[3][3]» و «اصل هماهنگي پيشين بنياد[4][4]» و «جهانهاي ممكن[5][5]» و…از مختصات نظريه ما بعدالطبيعه او مي باشد. وي در بخش الهيات بالمعني الاخص ابداعاتي نظير «عدل الهي» و «تبيين شر در نظام أحسن وجود» دارد.
از آثار مهم وي در فلسفه كتاب منادولوژي است (1714 م). وي در اين اثر سيستمي را ارائه داده است كه در آن هماهنگي جهان را به عنوان نتيجه طبيعي ذات منادها (البته به فعل خداوند) معرفي كرده است. اين كتاب و كتاب «اصول طبيعي و الهي» از آخرين آثار لايب نيتس است. وي در طي سالهاي آخر عمرش طي چند نامه به دانشمندان مختلف، بعضي از نكته هاي مهم سيستم خود را بازگو كرده است در نامه اش به «دبوس[6][6]» درباره مناد و ماده و جسم و جوهر سخن گفته و با «بورگه[7][7]» درباره ادراك و كمال رو به افزايش آفريدگان، و با «كلارك[8][8]» در خصوص خدا و مكان و زمان سخن رانده است.
وي در برخي نامه هايش به «آرنو[9][9]» از مباحث منطقي در بحث قضاياي ضروري استمداد جسته و آنرا پلي براي رسيدن به بحثهاي متافيزيكي اش قرار داده است. (لايب نيتس، 1375 ش، صص 43-38)
برتر اند راسل كه خود را متخصص در شناخت لايب نيتس معرفي مي كند معتقد است كه وي در فلسفه اش صاحب دو دستگاه است: يكي دستگاه عوامانه و مردم پسند كه متجلي در كتابهاي «مونادولوژي»و «اصول طبيعي و الهي» و «اصل تئوديسه» است و مباني الهيات خوش بينانه وي را تشريح مي كند، ديگري دستگاه محرمانه اوست كه اغلب در دو اثر به اهتمام «لويي كوتورا[10][10]» يافت مي شود. بخش عميق تر (محرمانه) فلسفه لايب نيتس در نامه هاي فوق الذكر (به خصوص نامه هايش به آرنو) مي باشد. به نظر مي رسد كه علت پنهانكاري لايب نيتس، استقبال ناخوشايندي است كه «آرنو» در اين نامه ها منعكس كرده است (راسل، 1373ش، ج 2، صص 814-813).
هنري توماس نيز در كتاب «بزرگان فلسفه»، با راسل هم عقيده است. وي لايب نيتس را صاحب دو طرز تفكر كاملاً مختلف مي داند: يكي خوش بينانه و ديگري واقع بينانه. وي در فلسفه خوش بينانه اش، نظريه «بهترين دنياي ممكن» را مطرح كرده است. اين نظر موجب شد تا ولتر در داستان «ساده دل»، وي را در قيافه مسخره دكتر پانگلوس وصف كند. اما سيستم واقع بينانه او در دوران حياتش منتشر نشد زيرا مي ترسيد كه افكار عميق درونيش مايه رنجش شاهزادگان درباري شود. او فيلسوفي دوگانه بود، ذهني عالي و درخشان اما روحيه اي جبان داشت. از نظر فكري يكي از برجسته ترين متفكران جهان بود اما به لحاظ روحي مردي نوكرمآب و فروتن در دربارهاي آلمان. (توماس، 1348ش، صص 359-355)
پس از آشنايي مختصر با خصوصيت دو گانه فلسفه لايب نيتس، به دنبال بررسي رويكرد وي نسبت به قانون عليت و جايگاه آن در نظام هستي مي باشيم. مسائلي كه در پژوهش حاضر بدنبال پاسخگويي بدانها هستيم از اين قرارند:
1- طرح لايب نيتس نسبت به حقيقت اجسام و جهان هستي چيست؟
2- آيا در جهان هستي هماهنگي وجود دارد يا هرج و مرج؟ در صورت وجود هماهنگي بين پديده هاي هستي، عامل اين هماهنگي كيست؟
3- آيا تنها خداوند به عنوان علت در نظام هستي موجود است يا نوعي نظام علي و معلولي (همانطور كه در فلسفه اسلامي مطرح است)، در فلسفه لايب نيتس به چشم مي خورد؟
4- و سرانجام لايب نيتس ربط وحدت و كثرت را چگونه تبيين مي كند؟
براي يافتن نظر نهايي وي و پاسخ به سؤالات فوق، از سويي از كتاب منادولوژي و توضيحات شارحان آن مانند شروح لاشليه[11][11]، بوترو[12][12]، و برتراند[13][13] استفاده كرده ايم[14][14] و از سوي ديگر از نقد راسل و نامه هاي لايب نيتس به آرنو و مجموعه مقالات Critical Assessments بهرهجسته ايم.
سه ضلع فلسفه لايب نيتس
لايب نيتس نظير دكارت و اسپينوزا راسيوناليست است. راسيوناليستها معتقدند كه حس به تنهايي نمي تواند شناخت مطابق با واقع را بدست آورد، حتي نمي تواند يقين كند كه واقعي در كار هست. حس امري ظاهري است اما نيرويي كه به واسطه آن مي فهميم كه «واقعي» وجود دارد و چگونه هست يا بايد باشد، «عقل محض[15][15]» است. لايب نيتس در نامه اي خطاب به شارلوت[16][16](شاگرد وي در فلسفه) مي نويسد:
ما از حواس ظاهر استفاده مي كنيم، چنانكه نابينا از عصا استفاده مي كند. حواس ظاهر متعلق هاي حاسه خود را به ما مي شناساند كه عبارتند از رنگها، آواها، مزه ها و اوصاف لمسي؛ اما ما را آگاه نمي كند كه آيا اين اوصاف محسوس چيستند؟ يا از چه ساخته شده اند؟ حقيقت از طريق حواس شناخته نمي شود، زيرا محال نيست كه موجودي رؤياهاي طويل و منظمي شبيه زندگي ما داشته باشد و هر چيزي را كه گمان مي كند از طريق حواس درك كرده است، صرفاً ظاهري باشد. بنابراين بايد چيزي وراء حواس در كار باشد كه «واقع» را از «ظاهر» متمايز كند. (ملكيان، 1379ش، ج 2، صص 283-282)[17][17]
اما لايب نيتس با دو فيلسوف مذكور در باب وجود اشياء مادي مخالف است و به نوعي عقل گرايي ايده آليستي معتقد است. دكارت و اسپينوزا بر اين عقيده بودند كه اشياء مادي واقعاًوجود دارند اما لايب نيتس مي گويد: شييء مادي وجود واقعي ندارد و اشياء چيزي جز اوهام نيستند. دكارت در مقام فرض، وجود غير خدا و اشياء مادي را - بدون اينكه دليلي بياورد _ تصوير كرد، در حاليكه شايد چيزي غير از خدا و اشياء مادي اين نقش را ايفا كند، علاوه بر آن كه مي توان خدا را ملقي اين تصورات دانست بي آن كه خدا فريب كار باشد.
تصويري كه لايب نيتس درباره تأثير خداوند در هستي بيان مي كند از اصول 37 به بعد منادولوژي آشكار مي گردد. وي اعتقاد دكارت و اسپينوزا را درباره وجود «جوهر جسماني» رد مي كند. آن دو آثار ظاهري درك شده از طريق حواس ظاهري را از اوصاف و احوال جوهر جسماني دانسته و ويژگي اصلي آنرا «امتداد» مي دانند و چون جوهر جسماني ممتد است پس مكاني را اشغال مي كند، اما لايب نيتس نه تنها اعتقادي به جوهر جسماني ندارد بلكه ويژگي امتداد را نيز نمي پذيرد. به نظر وي امتداد نمي تواند از صفات يك جوهر باشد زيرا مستلزم تكثر مي شود و تنها مي تواند به مجموعه اي از جواهر نسبت داده شود. پس هر جوهر واحدي (مناد) بايد غير ممتد باشد. در نتيجه او به تعداد نامحدودي جواهر قائل بود كه آنها را واحد (مناد) مي ناميد[18][18] هر يك از اين واحدها داراي بعضي از صفات نقطه فيزيكي هستند، اما فقط وقتي كه آنها را به طور مجرد در نظر بگيريم. حقيقت هر يك از واحدها يك روح است. بنابراين به نظر مي رسد كه يگانه صفت اساسي ممكن جوهر بايد انديشه باشد. در نتيجه لايب نيتس به انكار ماده و قرار دادن خيل نامحدودي از ارواح به جاي آن ناچار شد. (راسل، 1373ش، ص 804) وي معتقد است اگر اين جوهر امتداد داشته باشد بايد از اجزاء ممتد درست شده باشد (جزء لا يتجزي)، و جزء از دو حالت خارج نيست يا بْعد دارد و يا ندارد، اگر بْعد داشته باشدپس لا يتجزي نيست و اگر بُعد نداشته باشد، جزء آن جوهر جسماني محسوب نمي شود و هر دو نتيجه خلاف فرض است.
چگونه از n شييء بي بْعد، جسم داراي بعد ايجاد مي شود؟ پس از جوهر جسماني داراي امتداد، به صرف فرض آن، فرض خلافش لازم مي آيد و اين مفهومي پارادوكسيكال است و مصداقي ندارد. شرط مصداق داشتن يك مفهوم اين است كه خود مفهوم، پارادوكسيكال نباشد. (ملكيان، 1374ش، ج 2، ص 285)
اما به اين استدلال فوق نقدي وارد شده كه ماحصل آن اينست: به نظر مي رسد در استدلال لايب نيتس دو چيز مساوق يكديگر فرض شده اند كه يكي ذي بعد بودن و ديگري قابل تجزيه بودن، اما از كجا اثبات مي كند كه اگر چيزي داراي بعد باشد بايستي حتماً تجزي داشته باشد. مي توان چيزي را تصور كرد كه داراي بعد باشد و قابل تجزيه نباشد، به خصوص وقتي مراد از تجزي، تجزيه عملي باشد (همانجا)
اما در مورد جهان هستي، لايب نيتس آنرا هم «متنوع» مي داند و هم «هماهنگ». لذا براي شناخت آن (همانطور كه هست) بايستي در آنِ واحد جزئيات آنرا تمييز داده و وحدت آنرا دريافت. لذا براي دستيابي به اين شناخت دو گانه بايستي در مقامي بسيار عالي و مشرف، حتي المقدور نزديك به مقام الوهيت قرار گرفت.[19][19]
از اينرو براي تبيين اصول فلسفي خويش، ساختار و پيكره آن را در اصول نودگانه منادولوژي، در سه بخش پايه ريزي كرد كه عبارتند از :
1- منادها يا عناصر اشيائ (جواهر فرده)، كه از شماره 1 تا 36 منادولوژي به تبيين و تفسير آن پرداخته است.
2- خداوند كه از شماره 37 تا 48 اصول منادولوژي به توضيح و جايگاه آن همت گمارده است.
3- تصوير جهان با توجه به علت آن(خداوند)، كه از شماره 49 تا 90 بدان پرداخته است.
1- منادها
آنچه در عالم خارج وجود دارد، جواهر فرده اي است كه داراي يك نظام و سلسله مراتبي است. در اين سلسله، وقتي از بالا (خدا) به پايين مي آييم، منادهاي پائيني داراي اين استعداد هستند كه در ما توهم ايجاد كنند و با اينكه بي بعد هستند در ما تصور جسم بعد دار را بوجود آورند.
براي روشن تر شدن مطلب فوق، منادها را مي توان به دو لحاظ مورد توجه قرار داد:
أ ـ طبيعت منادها (شماره1 تا17اصول منادولوژي)
بـ درجه كمال منادها (شماره18 تا36اصول منادولوژي)
الف ) طبيعت منادها نيز از دو حيث مختلف مي تواند مورد توجه قرار گيرد:
اما به لحاظ بيروني و خارجي، مناد، ساده و بدون امتداد و بي شكل و تجزيه ناپذير است، نه در خور حدوث يا زوال به طور طبيعي است و نه قابل تغير است به نحوي كه مخلوق ديگري در درون آن تأثير بگذارد (اصل 6: نه حدوث منادها و نه فناي آنها ممكن نيست مگر دفعتاً واحده و به خلق و إفناء، اما آنچه مركب است با وجود أجزاء، حادث و با تباهي اجزاء تباه مي شود.)
از سوي ديگر لايب نيتس در اصل 9 بيان مي دارد كه چون در طبيعت هرگز دو موجود يافت نمي شود كه كاملاً عين يكديگر باشند پس اشياء فرقي دروني دارند. يعني هر مناد با مناد ديگر متفاوت است.
اما به لحاظ دروني، مناد داراي ادراك[20][20]، يا تصوير كثرت در وحدت است و برخوردار از شوق يا ميل گذشتن از ادراكهاي كمتر متمايز به ادراكهاي بيشتر متمايز و بدين وجه مانند خودكاري است غير جسماني.
لايب نيتس در اصل 18 از اصول منادولوژي، نام «كمالهاي اول» را بر كليه اين گوهرهاي ساده مي گذارد زيرا اينها در خود نوعي كمال دارند و كفايتي در آنهاست تا آنها را منبع افعال دروني كند. (لايب نيتس، 1375ش، صص 111-110)
اصل 13 از اصول نودگانه مراد از شوق و ميل دروني منادها را برايمان روشن مي گرداند:
«عمل اصلي دروني كه موجب تغير يا گذشتن از يك ادراك ديگر مي شود ممكن است شوق ناميده شود. حال ممكن است شوق هميشه به همه ادراكاتي كه مايل است نرسد اما همواره چيزي از آن را مي يابد و به ادراكهاي جديد نايل مي شود.»
در اصل 12، تغير را خصوصيتي دروني دانسته و آنرا عامل تنوع گوهرهاي ساده مي شمارد. يكي از شارحان[21][21] لايب نيتسآ
از اين اصل نتيجه مي گيرد كه بنابر اين تغيير بايستي همواره «متوالي» و «دائمي» باشد و از خود چيزي باقي گذارد مانند قشرهاي نازك گل و لاي كه در اثر عقب رفتن امواج بر جاي مي ماند (لايب نيتس، 1375ش، ص 105)
حال بايد ببينيم كه لايب نيتس چه مكانيزمي براي تغيير فوق قائل است؟ وي مانند ساير فلاسفه كارتزين معتقد است كه جواهر قادر به فعل و انفعال بر يكديگر نيستند. در سيستم وي منادها، سربسته و بدون پنجره هستند، و هيچ ارتباط علي و معلولي و تأثير و تأثري بر يكديگر نمي گذارند چنانكه در اصل 6 اين تغيير را (همانطور كه ذكر شد) دفعي و بهمراه خلق و افناء و دروني دانست نه بيروني تا بتوان بدينوسيله تأثير علي شييء يا مناد ديگري را بر آن توجيه كرد.
وي در بخشي از اصل 7 مي گويد: «منادها دريچه اي ندارند كه از آن دريچه امكان ورود يا خروج چيزي باشد. اعراض بر خلاف نظر اهل مدرسه (بون آوانتورقديس[22][22])،نه ممكن است منفك شوند و نه ممكن است در خارج از گوهرها زيست كنند. بدين وجه نه گوهر ممكن است از بيرون داخل مناد بشود و نه عرض.» (لايب نيتس، 1375ش، صص 100-99)
بنابراين لايب نيتس از مخالفان رابطه علي و معلولي بين موجودات است و معتقد است كه اگر چنين رابطه اي به ذهن ما ميرسد به سبب فريبندگي ظواهر است. اعتقاد مذكور از نظر راسل منجر به دو اشكال ذيل است:
1- در علم ديناميك كه به نظر مي رسد اجسام بر يكديگر تأثير مي گذارند به خصوص هنگام تصادم، نظريه فوق به اشكال برمي خورد (اگر از اين اشكال هم صرفنظر كنيم، اشكال دوم همچنان باقي است)
2- در ادراك، به نظر مي رسد كه اثر شييء مدرك بر مدرك وجود دارد و نوعي رابطه تأثير گذاري بين آنها برقرار است. (راسل، 1373ش، ص 805)
لايب نيتس عقيده دارد كه هر «واحدي» جهان را در خود منعكس مي سازد، نه بدان سبب كه جهان در آن «واحد» تأثير مي كند بلكه بدين علت كه خدا به «واحد» چنان ماهيتي داده كه به خودي خود چنين نتيجه اي را حاصل مي كند. وي معتقد است بين موجودات جهان و تغييرات يك واحد و واحدديگر، نوعي هماهنگي تقديري (هماهنگي پيشين بنياد) وجود دارد كه شبيه فعل و انفعال از آن پديد مي آيد و آنرا به عنوان يك برهان و يك اصل معرفي مي كند.
بنابراين برهان، همه موجودات هستي همانند ساعت ها هستند و اين ساعتها بي آنكه ارتباط علي بين آنها در كار باشد چون با هم كاملا ميزان شده اند و در آن واحد زنگ مي زنند. پس بايد علت خارجي واحدي كه آنها را تنظيم كرده است موجود باشد. به اعتقاد وي اين هماهنگي باعث پيدايش نظام احسن شده است. (راسل، 1373، ص 805)
راسل بر اين برهان اشكال كرده و مي گويد: اگر واحدها بر يكديگر تأثير نمي گذارند پس يكايك آنها چگونه مطلع مي شوند كه واحدهاي ديگر وجود دارند؟ اگر حرف لايب نيتس درست باشد بايد اين انعكاس (منعكس ساختن جهان) هم رؤيايي بيش نباشد، اما معلوم نيست وي از كجا دانسته كه همه واحدها در آن واحد رؤياهاي مشابه مي بينند. لذا راسل معتقد است كه مطالب فوق تنها خيالبافي است و به درد تاريخ قبل از دكارت مي خورد (راسل، 1373ش، ص 811)
اگر بخواهيم اين گفتار لايب نيتس را به زبان افلاطون بيان كنيم مي توانيم جواهر فرد فلسفه وي را با تعدادي آينه كه در يك زمان تصوير جهان را در خود منعكس مي سازند، مقايسه كنيم. اما اين آينه ها به لحاظ مرتبه با يكديگر برابر نيستند. برخي تصوير جهان را با وضوح بيشتري منعكس مي سازند و بعضي با وضوح كمتر. اين امر كلاً به مرتبه و موقعيت مناد مورد نظر بستگي دارد.
اسپينوزا تاكيد مي كرد كه همه آدميان كه به مثابه آئينه جلوه گر أنوار حق هستند، به يك اندازه اين انوار را منعكس مي سازند ولي لايب نيتس اظهار مي دارد كه هيچ دو انساني يكسان نيستند (وي در زندگيش نيز هميشه طرفدار امتياز طبقاني بود و مي گفت: هر انساني بايد مرتبه خود را بشناسد، و هر زني بايد بداند كه مرتبه اش دون مرتبه مرد است!) (توماس، 1348ش، ص 357)
راسل معتقد است كه برهان لايب نيتس را مي توان از شكل ما بعدالطبيعي اش خارج كرده و به صورت «برهان نظم» در آورد به اينصورت كه اگر به جهان بنگريم چيزهايي را مي بينيم كه نمي توان آنها را نتيجه نيروهاي كور طبيعت دانست بلكه بسيار منطقي تر است كه آنها را به عنوان شواهد يك غرض خير در نظر آوريم. اين برهان از نظر شكل منطقيعيبي ندارد اما مقدمات آن تجربي است و نه ما بعد الطبيعي. خداي اين برهان لازم نيست همه صفات ما بعدالطبيعي مانند قدرت مطلق و علم مطلق را داشته باشد و تنها كافي است قدرت و علمش بيش از ما باشد، هم چنين بديهاي جهان، ممكن است نتيجه محدوديت قدرت او باشد. (راسل، 1373ش، ص 812)
در واقع راسل با اين بيان در صدد است تا از مجموعه ادعاهاي لايب نيتس چنين نتيجه گيري كند كه برهان تا حد برهان نظم تنزل پيدا مي كند و چون برهان نظم داراي مقدمات تجربي است، اين مخالف مبناي راسيوناليستي اوست. ديگر آنكه وي تأثير علي و معلولي اشياء عالم را بر يكديگر انكار كرده است بدون اينكه اين مطلب را مستدل كند، هماهنگي تقديري بين اشياء عالم يك ادعاست و مي تواند با ادعاي ديگري مبني بر اينكه خداوند با قدرت قاهر ه اش موجودات را طوري خلق كرده تا بر يكديگر تأثير و تأثر وارد كنند باطل شود.
تا اينجا نتايج حاصله از سخنان لايب نيتس عبارتند از:
1- اشياء مادي چيزي جز اوهام نيستند.
2- زمان و مكان بالتبع موهوم است.
3- رابطه علي و معلولي بين موجودات وجود ندارد و اگر چنين رابطه اي به نظر مي رسد به سبب فريبندگي ظواهر است و …. در حاليكه همانطور كه راسل گفت منعكس شدن جهان در هر مناد، بدون در نظر گرفتن مسئله عليت، خود مي تواند مرهون خيال پردازيهاي لايب نيتس بوده و رؤيايي بيش نباشد.
گر چه بر خلاف نتيجه گيري فوق، كساني را مي توان يافت كه در داوري درباره برهان لايب نيتس نظري كاملاً مخالف دارند. در اين داوري جديد هنگام مقايسه نظريه منادهاي لايب نيتس با أشاعره و مالبرانش، چنين بيان شده است:
« لايب نيتس از طرفداران اصالت عقل و از معتقدان به اصل عليت است. با اينهمه بين نظريه مناد با جزء لا يتجزي دموكريت و اشعري شباهت آشكاري است و به همين نسبت گمان نفي عليت درباره او در ابتداي امر جريان مي يابد. چنين مي نمايد كه نظريه مناد تا آنجا كه به روابط منادها مربوط مي شود نافي رابطه علت و معلولي است و شباهت كاملي با نظريه اشعري دارد اما از آنجا كه لايب نيتس حالت كنوني هر مناد را تأثري از حالت پيشين خود او مي داند، به طريقي با اصل عليت كنار مي آيد».
به علاوه تأكيد او بر هماهنگي پيشين منادها، وجه امتياز آشكاري را بين نظريه او و جزء لا يتجزي اشعري در ارتباط با عليت، پيشنهاد مي كند، زيرا لازمه ذره گرايي اشعري دخالت دادن لحظه به لحظه اراده خداوند در حوادث جزئي است اما تنظيم ازلي لايب نيتسي، خداوند را وارد جزئيات نمي كند و به اين اعتبارست كه اين خود مي تواند تعبيري از عليت باشد.
بر خلاف آن مالبرانش (كشيش فرانسوي پيرو دكارت) بر خلاف دكارت معتقد به اصل عليت نيست. وي در مسأله ارتباط نفس و بدن طريقه اشعري را بياد مي آورد. وي به هماهنگي پيشين بنياد بين جواهر معتقد نيست بلكه مي گويد خداوند متعال در مقابل هر يك از حالات جزئي نفس و بدن، حالت جزئي و مناسبي را در ديگري خلق كرده و در اين جريان، اراده خداوند به طور بي واسطه و پيوسته به امر جزئي تعلق مي گيرد و اظهار اين مطلب هيچ راهي را براي ورود مفهوم عليت باقي نمي گذارد.» (طاهري، 1376ش، صص 370-369)
نويسنده نوشتار فوق با مقايسه بين تفكر اشعري و مالبرانشي با تفكر لايب نيتسي، معتقد است كه لايب نيتس جايي براي اعتقاد به اصل عليت باقي گذاشته است و آنرا به طور صد در صد نفي نكرده است. اما به اعتقاد حقير تفاوت چنداني بين نظريه لايب نيتسي با نظريه اشعري در باب عليت وجود ندارد زيرا يكي به يكباره و با اصل «هماهنگي پيشين بنياد»، عليت را سلب كرده و ديگري در تك تك حوادث جزئي اين مطلب را ناديده گرفته است و به نظر مي رسد كه در نقد لايب نيتس در بحث عليت حق با راسل باشد.
گذشته از طبيعت منادها مطلب ديگري را كه لايب نيتس مورد دقت قرار مي دهد، درجه كمال منادهاست.
ب ) درجه كمال منادها
منادها از لحاظ درون در خور درجه هاي مختلف كمال هستند و اين درجه ها به كمي يا زيادي خصوصيت متمايز بودن ادراك منادها بستگي دارد و از اينقرار است:
1. مناد يا كمال اول، محض و ساده، داراي ادراك و شوق به معناي عام است و فاقد حافظه. حيات گياهان بدين گونه است.
2. مناد برخوردار از حافظه يا نفس، چنانكه در حيوانات وجود دارد. اين موجودات، بيآنكه داراي عقل باشند، مي توانند در تجربه به وسيله عقل امري را دنبال كنند و از امري به امر ديگر بروند.
3. مناد برخوردار از عقل يا از شناخت حقايق جاويدان، و در نتيجه برخوردار از ادراك روشن متمايز يا وجدان و وقوف. چنين منادي موسوم به ذهن يا روح است و به ما كه انسان هستيم داده شده است.
لايب نيتس در اصل 19 چنين مي گويد: «اگر بخواهيم هر آنچه داراي ادراكها و شوقها (به معناي عامي كه بيان كردم) باشد نفس بناميم، تمام گوهرهاي ساده يا منادهاي مخلوق را ممكن است نفس ناميد. اما چون آگاهي امري است بيشتر از ادراك ساده، رضايت مي دهم كه نام عمومي منادها و كمالهاي اول براي گوهرهاي ساده اي كه غير از اين ندارند، كافي باشد و نفس فقط به جوهرهائي اطلاق گردد كه ادراك آنها متمايزتر و همراه با حافظه باشد.» (لايب نيتس، 1375ش، صص 112-111)
باور لايب نيتس در مورد مناد انسان بر اين است كه استدلالها و افعال عقلي او مبتني بر دو اصل بزرگ است:
وي در اصل 31 و 32 اين دو اصل را چنين توضيح داده است:
« به فضلاصل امتناع تناقض به غلط بودن آنچه مشتمل بر آن است و صحت آنچه مقابل يا نقيض غلط است، حكم مي كنيم و به استناد جهت كافي، ملحوظ مي داريم كه ممكن نيست هيچ امري حقيقي يا موجود باشد و هيچ قضيه اي صادق، مگر جهت عقلي كافي براي اينكه بايد چنان باشد و نه طور ديگر، وجود داشته باشد، هر چند كه شناخت اين جهت هاي عقلي غالباًبراي ما ممكن نباشد.» (لايب نيتس، 1375ش، صص 122-121)
اين دو اصل مرجع تمام حقايق ممكن هستند. حقايق ممكن به دو قسم تقسيم مي شوند:
حقايق استدلال (حقايق عقل: Dedicto) كه ضروري است و مخالف آن نا ممكن است، و حقايق واقع (واقعه Dere) كه ممكن به امكان خاص و مخالف آنها ممكن است.
راسل در تحليل اين دو اصل فوق معتقد است كه هر دوي اين اصول متكي به مفهوم «قضيه تحليلي» است. يعني قضيه اي كه محمول، مستتر در موضوع باشد مثل قضيه «همه آدمهاي سفيد آدمند». اصل عدم تناقض مي گويد: «همه قضاياي تحليلي صادقند»، و اصل جهت كافي مي گويد: «همه قضاياي صادق تحليلي اند». اين دو اصل در پوشش اصلهاي 30 تا 38 منادولوژي تبيين شده است.
راسل معتقد است اين سخنان در دستگاه محرمانه لايب نيتس مطرح شده و اين اصول حتي با بيانات تجربي درباره امور واقعي نيز تطبيق مي كند. مثلاً اگر من به سفري بروم، مفهوم من بايد از ازل حاوي مفهوم اين سفر كه يكي از محمولهاي من است بوده باشد. مي توان گفت كه ماهيت جوهر فرد، يا هستي كامل اين است كه داراي مفهومي باشد چنان مكمل كه براي فهميدن و استنتاج همه محمولهاي موضوعي كه آن مفهوم بدان اسناد شده كفايت كند. بنابراين صفت پادشاهي براي اسكندر كبير در انتزاع از موضوع نه به حدي كه براي فرد كفايت كند معين است و نه متضمن ساير صفات موضوع است و نه حاوي همه اموري است كه در مفهوم اين پادشاه مستتر است در صورتي كه وقتي «خدا» مفهوم يا شخصيت اسكندر را مد نظر مي آورد، در آن واحد اساس و علت همه محمولهايي را كه نسبت به اسكندر صدق مي كند مي بيند (اينكه اسكندر به مرگ طبيعي مي ميرد يا مسموم مي شود، چه كساني او را شكست دادند و…؟) اما ما اين اطلاعات را تنها از راه تاريخ مي توانيم بدانيم. (راسل، 1373ش، ص 816)
لوئيس فرانكل در مقاله اي تحت عنوان «لايب نيتس و اصل جهت كافي»چنين مي گويد كه براي اينكه فهم صحيحي از PSR كه مخفف «Principle of Sufficient Reason» است، داشته باشيم بايستي فهم صحيحي از نقش و ارتباط بين منطق لايب نيتس و متافيزيك او داشته باشيم. گاهي وي اين برداشت را ارائه مي دهد كه اين اصل، يك اصل منطقي محض است كه از آن چنين استخراج مي شود: «همه قضاياي صادق تحليلي اند»[25][25]
در جاي ديگر وي تأكيد مي كند كه اين اصل متافيزيكي است مثلاً در نامه هايش به كلارك؛ در جاي ديگر وي يك ضابطه ارائه مي دهد كه «PSR» به عنوان اين اصل است كه خداوند هيچ كاري را بدون دليل انجام نمي دهد. (اصل ترجيح بلا مرجح، ترجيح در مورد فاعل است و ترجح در مورد قابل) هم چنين «PSR» به عنوان يك اصل از اصل عليت هم بكار مي رود و آن بدين معني است كه هيچ چيزي نمي تواند وجود داشته باشد و نه حتي اتفاق بيفتد… اگر علت نداشته باشد. پس در واقع همانطور كه در فلسفه لايب نيتس به چشم مي خورد تفاسير منطقي و متافيزيكي، هر دو تقرير جايز اين اصل هستند و وي عليرغم تقريرهاي متعدد از اين اصل مي تواند «PSR» را به عنوان يك اصل ساده معرفي كند. اگر بخواهيم اصولي را كه تحت پوشش «PSR» قرار گرفته و متفرع بر آن است بيان كنيم از اين قرارند:
1 . PSRg : Principle of Grounds(اپيستمولوژي)
2 . PSRr : Principle of Reasons(آنتولوژي)
3 . PSRc : Principle of Causation(آنتولوژي)
در اصل اول بيان مي كند كه هر قضيه صادقي استدلالي ما تقدم دارد كه به وسيله آن، محمولها منطوي در موضوع مي باشند و… مبنا و پايه صدق قضايا در مفهوم كامل موضوع آن است.[26][26]
در اصل دوم مي گويد كه خداوند حكيم و خردمند متعالي هيچ كاري را گزاف و بدون دليل كافي انجام نمي دهد و در اصل سوم چنين مي گويد كه هر واقعه و پديده اي علتي دارد. پس علامت خلاصه شده «PSR» اشاره به يك اصل عمومي و كلي دارد كه شامل هر سه اصل فوق مي گردد. (Woolhouse, 1994, Vol.1, PP.58-61)
لايب نيتس در نظر عوام پسندانه اش طور ديگري سخن مي گويد و طبق اصل جهت كافي هيچ امري را بي علت نمي داند اما درباره «فاعلان مختار» مي گويد: «علل أفعال آنها را (فاعلان را) متمايل مي سازند، بيآنكه ايجاب كنند هر آنچه يك فرد بشر مي كند داراي انگيز ه اي است، اما علت فاعله عمل او وجوب منطقي ندارد.» اما ديديم كه همو نظريه ديگري نيز داشت كه چون دريافتش براي «آرنو» ناراحت كننده است از افشاي آن خودداري كرد. (راسل، 1373ش، ص 806)
نظر لايب نيتس در دستگاه محرمانه اش انعكاس كامل عقيده اسپينوزاست در باب ضرورت در مقابل آزادي اراده، و جبر در مقابل اختيار. اسپينوزا مي نويسد: «نفس از خود اختياري ندارد. نفس را نيروهايي كه از ازل در كار بوده اند به امور مختلف وا مي دارند.» به عبارت ديگر أعمال ما مانند قيافه هايمان و مانند عضلات و ماهيچه هاي بدنمان از پيش از تولد ما و حتي پيش از پيدايش جهان، مشخص و معين بوده اند. بنابراين از روز ازل و بر طبق قوانين لا يتغير طبيعت، مقدر بوده است كه شكسپيري زاده شود تا آثاري ملكوتي از خويش باقي گذارد، و سقراطي پا به عرصه گيتي نهد كه در راه مردم كشته شود.»
لايب نيتس متأثر از اسپينوزا اعلام كرد كه براي همه جواهر فرده از پيش مقرر شده است كه چگونه حركت كنند. هيچ چيز نمي تواند مسير آنها را تغيير دهد. در موجودات زنده و هم چنين در اشياء بي جان چنين چيزي كه امكان انتخاب از ميان دو چيز را داشتهباشد، وجود ندارد. از اراده آزادياآزادي اراده در جهان اثري نيست. هيچ ساعتي نمي تواند حتي يك ثانيه از زمان مقرر خود جلوتر برود. اعمال ما اختياري نيستند، هم چنانكه نزول باران از ابر، يا پرواز تيري كه از چله كمان رها گشته، امري اختياري نيست. تنها تفاوتي كه ميان پرواز تير و عمل انسان وجود دارد، اين است كه آدمي بر عمل خويش آگاه است و اين آگاهي را با اختيار و آزادي اراده اشتباه مي كند. اگر تير نيز مي توانست بر پرواز خود وقوف داشته باشد، بدون ترديد مانند انسان مصّر بود كه به اراده خويش به سوي هدف در جهش است. لايب نيتس در نامه اي به آرنو پس از بياناتي نظير بيان فوق اضافه مي كندكه «اين قضيه داراي اهميت فوق العاده اي است و جا دارد كه مدلل و اثبات گردد.» (توماس، 1348ش، صص 359-358)
لايب نيتس درباره خداوند با توماس آكويناس موافق است كه خداوند نمي تواند خلاف قوانين منطق عمل كند اما مي تواند به انجام گرفتن هر آنچه منطقاً امكان دارد فرمان دهد و اين امر اختيار وسيعي را در برابر او قرار مي دهد[27][27]. (راسل، 1373ش، ص 806)
براي روشن تر شدن مفهوم و جايگاه خداوند در فلسفهلايب نيتس، مي توانيم در لابلاي اصول منادولوژي نظريه وي را بدست آوريم.
2- خداوند
نظريه لايب نيتس در مورد خداوند را مي توان به دو بخش ارجاع داد:
1. موجود بودن خداوند، كه از شماره 37 تا 45 اصول منادولوژي به آن پرداخته شده است.
2. ذات خداوند، كه از شماره 46 تا 48 درباره آن سخن به ميان رفته است.
موجود بودن خداوند
با ابتناء به دو اصل عقلي (اصل عدم تناقض، اصل جهت كافي)، و دو قسم حقيقت، وجود خداوند ثابت مي شود يعني هم به برهان إنّي و ما تأخّر[28][28] و هم به برهان لمي و ما تقدم.[29][29]
اما در برهان انّي و ما تأخّر، وجود خداوند به عنوان «جهت كافي» امور ممكن غير ضروري (به امكان خاص) كه آنها را با خود آنها نمي توان تبيين كرد، واجب و ضروري است.
و در برهان لمي و ما تقدم، اوّلاً خدا به عنوان منشأ و منبع تمام ذوات و امكانها يا حقايق جاويدان (از آن جهت كه در آنها واقعيتي هست)، واجب و ضروي است و ثانياً خدا اگر ممكن الوجود باشد (يعني تعريف او مستلزم تناقض نباشد)، هست بودنش واجب و ضروري است (به امكان عام)
لايب نيتس در بخشي از اصل 45 ضرورت وجود خدا را چنين بيان مي كند: (وجود خدا ضرورت دارد) چون موجودهاي ممكن به امكان خاص موجودند يعني نمي توانند جهت عقلي نهايي يا جهت عقلي كافي وجود خدا را جز در وجود واجبي داشته باشند كه جهت عقلي هست بودنش را در خود دارد. (لايبنيتس، 1375ش، ص 139)
«رابرت لاتا» يكي از بهترين شارحانلايب نيتس در اين باره مي نويسد:
ذات موجود مخلوق حاوي وجود نيست زيرا محدود است بنابراين وجودش بستگي به هماهنگي با ساير ذوات و موجودات دارد تا با هماهنگي با آنها ايجاد و خلق شود و بهترين جهان ممكن ايجاد گردد اما ذات يك موجود ضروري، حاوي و در بردارنده وجودست زيرا نامحدود است. در جهان هيچ چيزي وجود ندارد كه وجود او را محدود يا خنثي كند. بنايراين اگر او ممكن است، پس بايد وجود داشته باشد.
(If it be possible, it must exist) (Lata, 1971, PP.274-277)
لاتا در فراز ديگر، وجود خداوند را از ديدگاه لايب نيتس چنين بيان مي كند:
«از ديدگاهلايب نيتس وجود خداوند بدين صورت تقرير مي شود كه بلافاصله از امكانش (امكان حقيقي) يك شوق و تمايل به وجود بدست مي آيد و هيچ چيز ديگري در پس اين تمايل در اين موجود كامل نمي تواند وجود داشته باشد. دكارت هم امكان را از مفهوم برترين و كاملترين موجود ارائه داد اما نتوانست در استدلالش مانند لايب نيتس به اين بخش ضروري يا ممتاز آن طور كهلايب نيتس انجام داده بود، دست يابد. (Lata, 1971, PP. 274-5)
ذات خداوند
خدا از آنجهت كه منبع حقايق جاويدان است بر خلاف تصور دكارتيان افعالش تابع اراده اش نيست بلكه منحصراً بر حسب علمش است و حال آنكه از آنجهت كه سرچشمه حقايق ممكنه به امكان خاص است، عمل به اراده مي كند. فعل خدا به اقتضاي اراده بر حسب ضرورت اخلاقي كه مبتني بر اصل شايستگي يا انتخاب اصلح است، انجام مي گيرد نه بر حسب ضرورت هندسي.
لايب نيتس در شماره 46 تا 47 وجود منادهاي مخلوق را به واسطه «لمعات مستمر الوهيت» مي داند، و در شماره 48، قدرت و علم و اراده در خداوند را به مثابه سه عنصر مناد (موضوع يا اساس، ادراك، شوق) بر مي شمرد. «لاتا» (شارحلايب نيتس) معتقد است كه ارزش استدلال لايب نيتس به ارزش تمايزي كه بين ضرورت متافيزيكي يا ضرورت مطلقه و بين ضرورت اخلاقي يا غير اخلاقي، ايجاد مي كند بستگي دارد.
هر يك از اين ضرورتها چه ارتباطي با ديگري دارند؟
با تكلف مي توان راه حل موجهي را براي رفع تناقض بين ايندو برقرار كرد بدين صورت كه يكـي از آن دو به علـم خـداوند و ديگــري به اراده خداوند برگردد. (Lata, 1971, PP.206-207)
لاتا پس از بيانات فوق به استدلال لايب نيتس انتقاد كرده مي گويد: «در اينجا يك ضعف اساسي فلسفه لايب نيتس آشكار مي گردد و آن نسبت و ارتباط بي ثبات و نا مشخص بين اصل تناقض و اصل جهت كافي است. كانت همه اين استدلال را به عنوان مغالطه[30][30] رد مي كند و معتقد است كه «وجود» هرگز قابل پيشگويي نيست بدين معني كه ما هرگز منطقاً مجاز نيستيم كه از يك مفهـوم صرف به وجود آن مفهوم پي ببريم.» (ibid)
علاوه بر اشكال فوق، اشكالي كه به نظر مي رسد بر وي وارد باشد اين است كه در تبيين فلسفي وي خداوند مناد منادهاست. اگر مناد است چگونه از ساير منادها مستثني شده است؟ چگونه در ساير منادهايي كه تحت سيطره او قرار دارند تأثير علّي مي گذارد و از يكسو خداوند علت حقيقي همه حوادث و پديده هاي هستي است اما خودش بي تأثير از ديگري است و از سوي ديگر در فلسفة وي خداوند به عنوان عاليترين و كاملترين مناد مطرح شده است، در حاليكه مناد بودن خداوند با بي علتي او سازگار نيست.
گرچه لايب نيتس فرق وجود خداوند (مناد خدا) با وجود مخلوقات (ساير منادها) را در اين مي داند كه وجود خداوند ضروري است و ممكن (به امكان عام) و وجود ساير منادها ممكن است (به امكان خاص) اما سؤالات فوق همچنان باقي مي ماند مگر اينكه از سخن لايب نيتس، همان برداشت برهان وجوب و امكان سينوي را داشته باشيم كه البته اين برداشت با مباني وي سازگار نيست.
3- جهان از حيث عليت
نظر لايب نيتس درباره جهان، به دو بخش تقسيم مي شود:
1.طبيعت جهان به طور كلي يعني هماهنگي جهاني و نيك انگاري[31][31](شماره 49 تا 60 اصول منادولوژي)
2.تقوّم و سلسله مراتب موجودهاي آفريده (شماره 61 تا 90 اصول منادولوژي)
هماهنگي جهاني و نيك انگاري در جهان
همانطور كه قبلاً تا حدودي ذكر شد، لايب نيتس معتقد است تأثير علّي و معلولي اي كه در عالم هستي بين آفريده ها به چشم مي خورد بدين گونه تبيين مي شود: «آفريده اي «فعال» است و از آنجهت كه كمالي دارد ديگري «منفعل» است زيرا ناكامل است بدين نحو به مناد از آنجهت كه ادراكهاي متمايز دارد، فعل را نسبت مي دهند و از آنجهت كه ادراكهاي مبهم دارد انفعال را. آفريده اي از آفريده ديگر كاملتر است از آن لحاظ كه به نحو ما تقدم جهت عقلي آنچه را در ديگري روي مي دهد، واجد است و لذا به نظر مي رسد كه يكي در ديگري مؤثر بوده و علت اوست. تأثير بعضي از اشياء در اشياء ديگر در جوهر هاي ساده كاملاً معنوي است و عبارتست از نظمي كه خداوند قبلا مقرر داشته است. چه خداوند از همان ابتدا جمله منادها را بدون استثناء به نحوي منظم ساخته است كه در برابر هر ادراك متمايز آنها، ادراكهاي مبهمي در كليه منادهاي ديگر وجود دارد و بالعكس، به قسمي كه هر مناد، از نظرگاه خود نمايشگر تمام جهان است. بنابراين يك مناد تنها از اين رهگذر است كه ممكن است از ديگري تبعيت كند و يك مناد مخلوق نمي تواند هيچ تأثير فيزيكي در درون ديگري داشته باشد. خداوند با مقايسه دو گوهر ساده، در هر كدام، جهات عقلي اي مي بيند كه موجب مي شوند يكي را ملائم با ديگري سازد.» (شماره 49 تا 52 منادولوژي)
اما دربارة ويژگي نيك انگاري در فلسفه لايب نيتس بايد گفت به قول راسل از بارزترين وجوه اين فلسفه، نظريه «تعدد جهانهاي ممكن» است. هر جهاني كه با قوانين منطق متناقض نباشد ممكن است. تعداد نامحدودي جهانهاي ممكن وجود دارد كه خدا پيش از خلق جهان فعلي درباره آنها انديشيده است. خدا چون خوب است خواست كه بهترين جهانهاي ممكن را خلق كند و آن جهاني را بهترين جهانها دانست كه در آن تفوّق خوبي بر بدي بيش از جهانهاي ديگر بود. خدا مي توانست جهاني را خلق كند كه حاوي بدي نباشد اما آن جهان به خوبي جهان فعلي نمي بود زيرا بعضي خوبيهاي بزرگ با بديهاي خاصي لازم و ملزومند. (راسل، 1373ش، ص 812)
راسل مطلب فوق را با مثالي توضيح مي دهد: «به عنوان مثال نوشيدن يك جام خنك در يك روز گرم، هنگامي كه تشنگي زور آورده باشد، ممكن است چنان لذتي به انسان بدهد كه انسان بينديشد آن تشنگي با همه دردناكي اش به تحملش مي ارزيد، زيرا اگر آن رنج نمي بود اين لذت چنين فراوان نمي شد.» (همانجا)
راسل در ادامه بررسي نظريه لايب نيتس «اختيار انسان» را به عنوان بالاترين خوبي مطرح مي كند و مي گويد: «در نظر لايب نيتس آنچه در الهيات مهم است رابطه گناه با اختيار است. اختيار خوبي بزرگي است اما منطقاً براي خدا غير ممكن مي بود كه هم تفويض اختيار كند و هم فرمان دهد كه گناه نباشد. بنابراين خدا بر آن شد تا انسان را مختار سازد گر چه پيش بيني مي كرد كه آدم از شجره ممنوعه خواهد خورد و گناه، لا جرم مكافات به دنبال خواهد داشت. جهاني كه از اين اراده خداوند حاصل شد گر چه حاوي بدي است اما تفاضل خوبي آن بر بدي، بيش از هر جهان ممكن ديگر است. بنابراين بهترين جهان ممكن است و بدي اي كه در اين جهان وجود دارد دليلي بر ضد خوبي خدا نمي شود.[32][32]» (راسل، 1373ش، ص 813)
راسل همانطور كه قبلاً گفتيم اين راه حل لايب نيتس را در مورد جهانهاي ممكن و نظام احسن، جزء همان دستگاه عوام پسندانه وي دانسته و با لحن تمسخر آميزي آنرا مورد پسند ملكه پروس مي داند. وي معقتد است كه برهان فوق موجب مي شود تا بردگان ملكه پروس به رنج بردن از بدي ادامه دهند و خود ملكه به لذت بردن از خوبي گذران زندگي كند و برايش تسلي بخش باشد كه فيلسوف بزرگي به وي اطمينان دهد كه اين وضع عادلانه و صحيح است. (همانجا)
اما بنظر مي رسد كه انتقاد راسلي خيلي وارد نيست زيرا «نظام احسن» در نظريه لايب نيتس به همراه اختيار انسان و تئوري تئوديسة وي معني پيدا مي كند، و با لحاظ ساختار كلي نظريه وي، كاملاً عكس آنچه را كه راسل نتيجه گرفته است مي توان نتيجه گرفت و آن از اينقرار است با توجه به اختياري كه خداوند به انسان تفويض كرده بديهايي كه در عالم وجود دارد زير سر اختيار آدمي است نه اراده خداوند و لذا به عدالت خداوند لطمه اي وارد نمي شود و ظلم هيچ ظالمي موجه نمي گردد و هيچ مظلومي نيز به تحمل ظلم تشويق نمي شود. لايب نيتس اختيار را بالاترين موهبت الهي در اين نظام احسن مي داند و نتيجه مي گيرد كه خداوند خلاف اراده خود عمل نمي كند زيرا او اراده اش بر اين تعلق گرفته است كه انسان مختار باشد و لذا خلاف اراده اش در اختيار انسان (و لو اختيار سوء) دخالت نمي كند. نتيجه گيري و انتقاد راسل بر لايب نيتس بيشتر به دستگاه محرمانه لايب نيتس وارد است زيرا همانطور كه ذكر شد وي در آن ديدگاه قائل به جبر و عدم اراده و آزادي بود و اين ديدگاه براي ملكه پروس خوشايندتر مي نماياند.
سلسله مراتب موجودات هستي
اين بحث در لابلاي بحثهاي گذشته اجمالا مطرح شده است اما به نحو تفصيل بايد گفت: اولاً:عناصر موجودات خلق شده به طور كلي بايستي تمييز داده شود. عناصر ضروري هر موجود خلق شده عبارت است از يك جسم مركب و يك مناد مركزي يا كمال اول.
جسمهاي مركب مثل موجودهاي ساده هستند يعني تأثير متقابل كاملاً ايده آل منادها را با تأثير مكانيكي خود تقليد مي كنند به نحوي كه هر تغيير و تبديلي كه در جسمي روي مي دهد همراه با تغيير و تبديلي مخالف و معادل در تمام اجسام ديگر است. به اين وجه، هر جسمي آنچه در تمام اجسام ديگر روي بدهد حس مي كند و مآلاً هر چه در عالم روي بدهد، حس مي كند. به ويژه انتلخيا يا نفس با نماياندن و تصوير جسم خاص خود به نحو بيشتر متمايز، تصوير و نمايش تمام عالم است. بدين قرار هيچ نفسي بدون تن در طبيعت نيست. (شماره 61 تا 62)
ثانياً: درجات عمده و اصلي موجودات بايستي تشخيص داده شود. موجودات بر حسب درجه كمال، سه عالم بر روي هم قرار گرفته را تشكيل مي دهند:
دنياي جانداران، دنياي حيوانات، دنياي ارواح. موجودات زنده ساده هم داراي جسم سازمند هستند يعني هر اندازه هم آنها را تقسيم كنيم هميشه داراي تنوع و تناسبند.
به نظر وي همه جا پر ازجانداران است، در طبيعت هيچ چيز مرده نيست. در حيوانات، تولد و مرگ جز بسط و قبض نيست. به نظر وي اتحاد نفس و بدن بدين صورت است كه هر يك از آنها تبعيت از قوانين مخصوص خود مي كند. يعني نفس از قانون علل غائي، و بدن از قانون علل فاعلي تبعيت مي كند و آنچه براي آندو رخ مي دهد بر حسب هماهنگي پيشين بنياد است كه خداوند در بين قلمرو علل غايي و قلمرو علل فاعلي برقرار كرده است، و همين سيستم هماهنگي پيشين بنياد است كه نتيجه طبيعي اصول مكانيكي به درستي تعين يافته است. (از شماره 63 تا 81)
لايب نيتس (در اصل 82 تا 90) ، عالم ارواح را مطرح كرده و آنرا فوق عالم حيوانات مي داند. وي معتقد است كه ارواح آينه تمام نماي نه فقط عالم، بلكه آينه گردان خداوندند و شايسته داشتن نوعي ارتباط با خداوند هستند. جمع تمام ارواح و اذهان، مدينه خدايي را تشكيل مي دهد. يعني عالم معنوي اي كه در آنجا خير و شر، به پاداش و جزاي خود مي رسند. در آنجا نيك مردان، خدا را با عشق حقيقي كه همان فلاح و بركت محبوب است، دوست مي دارند. اين عالم معنوي يا قلمرو لطف، همساز و هماهنگ دنياي طبيعي است.
وي بيان مي كند كه خداي سازنده و مهندس، در كليه امور خداي مقنن را خشنود مي سازد به نحوي كه امور از طريق طبيعت به لطف الهي نايل مي آيند. (لايبنيتس، 1375ش، صص 189-178)
بنابراينلايب نيتس: جهان هستي را متشكل از تعداد زيادي منادها و گوهرها و كمالها مي داند كه بدون اين كه بر يكديگر تأثير و تأثري علي داشته باشند، فعل و انفعالاتي را در نزد ما جلوه مي دهند كه محصول هماهنگي تقدير ي اي است كه توسط خداوند در نهاد هر يك از اين گوهرها به وديعت نهاده است. نگاه لايب نيتس به جهان هستي نگاه كثرت گرايانه است كه وحدتي پيشيني اين كثرات را در كنار يكديگر قرار داده است بدون اينكه با يكديگر ربطي داشته باشند و حال آن كه به زعم برخي فلاسفه (صدر المتألهين) روح حاكم بر هستي «وحدت در عين كثرت و كثرت در عين وحدت» است و گر چه وحدت هستي در بين موجودات جهان هستي ذو مراتب است و در اعلي درجه وجوديش (خداوند) اشد و اكمل است و در أدني درجه وجوديش ماده أضعف و أخس مي باشد، اما روحي واحد بر جهان هستي حكمفرماست. در بيان لايب نيتس گرچه خداوند مناد منادهاست و وي او را اشد و اكمل منادها مي داند و بنظر مي رسد كه وي به نوعي تشكيك معتقد است، اما بهيچوجه نمي توان تشكيكي را كه در نظام صدرايي مطرح است به لايب نيتس نسبت داد زيرا در نظام صدرايي، وجود حقيقت واحده اي است كه مشترك بين اعلي مرتبه هستي و ادني مرتبه آن است در حالي كه در باور لايب نيتس حقيقت مناد خداوند كاملاً با مناد مخلوقات متفاوت است و لفظ مناد تنها نوعي مشترك لفظي است.
مطلب ديگر انكه با وجود دو سيستم فكري در فلسفه لايب نيتس، مخاطب وي دچار سردرگمي است كه بالاخره لايب نيتس به كدام سخنش پاي بند است؟ و آيا داوريهاي امثال راسل و توماس و … در مورد او صحيح مي باشد؟ بهر حال اين مطلب قابل تأمل و بررسي است. اميد كه در پژوهشهاي ديگر نكات غامض فلسفة اين فيلسوف عظيم آشكارتر گردد.
منابع و مآخذ
1.توماس، هنري، بزرگان فلسفه، ترجمه فريدون بدره اي، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، چاپ اول، 1348
2.راسل، برتراند، تاريخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دريا بندري، تهران، انتشارات كتاب پرواز، چاپ ششم، 1373
3.طاهري، سيد صدرالدين، عليت از ديدگاه اشاعره و هيوم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول، زمستان 1376
جوانى زيباترين، درخشانترين و به يادماندنىترين فراز زندگى است كه همانند آنرا نمىتوان يافت. وقتى صحبت از جوانى است بايد طراوت، تازگى و احساس كردن را باوركرد. جوانى دوران تجربه و بلوغ نيز هست و آميختگى آن با زيبائىهاى دلانگيز فطرت،دنياى ديگرى پديد آورده و در ژرفاى آن، نگاهى ديگر و شورى ديگر. و جوان از ميانتمام اين «ديگرها» به يك «خود» خواهد رسيد.
او در اين تجربه نو به دنبال رابطهاى تازه است با يك حقيقت گمشده، با يك كششاصيل و يك جاذبه ريشهدار و در اين راه، پيوند خويش را با آرام دلها برقرار مىكند. با سرود هستى همنوا مىشود و مىخواند ترانه دلانگيز «بودن» را و سرود حماسى «حركت» را. «بودن» يك كشف مهم است. يك نجواى پنهان با «خويشتن» و «حركت» جهتمىخواهد و «پرسش»! پرسشى براى رسيدن.
و چه زيباست پرسيدن و رسيدن! دانستن و خواستن!
گوهر ارزشمند جوانى را بايد باز شناخت. اين جام جهان نما ابعاد و زواياىناشناختهاى دارد كه بايد در پرتو يك «نيروى درونى» و يك «نور حقيقى» به بالندگىبرسد. ما، «نيروى درونى» را «ايمان» و «نور حقيقى» را «انديشه» ناميدهايم.
كانون انديشه جوان با انگيزه «انديشه بيشتر براى شناخت بهتر» تا كنون به تحقيق وتأليف آثار متعددى ويژه نسل نو همت گمارده است.
اين بار نيز، بحث و بررسى پيرامون موضوع «آثار و نتايجانقلاباسلامى» ما را برآن داشت تا با همكارى محقق ارجمند جناب آقاى دكتر محمد باقر حشمتزاده اين اثر ازسلسله جوان را تقديم محضرتان نمائيم. شما بايد بتوانيد پس از مطالعه اين دفتر بهسؤالات زير پاسخ گوئيد.
1- مهمترين ملاكها در ارزيابى آثارانقلاباسلامى كداماست؟
2- در مجموع، دستاوردهاىانقلاباسلامى را چگونهارزيابى مىكنيم؟
منتظر نظرات خوب شما هستيم.
كانون انديشه جوان
طرح موضوع و مسأله
انقلاباسلامىبراى تحقيق و بررسى، يك موضوع كلان است. از لحاظ متدولوژى و روش تحقيق سؤالات ومجهولات اساسى زير در اين رابطه طرح مىشود:
1- تاريخچه و مراحلانقلاباسلامى چه بودهاست؟
2- زمينهها، علل و عوامل شكلگيرى و پيروزىانقلاباسلامى چهبودهاند؟
3- اهداف و شيوههاىانقلاباسلامى چههستند؟
4- در مقايسه با ساير انقلابها ويژگيهاىانقلاباسلامى چههستند؟
5- انقلاباسلامىدر مسير خود با چه آفات و موانعى روبرو بوده است؟
6- پىآمدها، آثار و نتايجانقلاباسلامى چههستند؟
در يك پژوهش بنيادى و گروهى بايد پاسخهاى مستند و مستدل به سؤالات فوق ارائهنمود. در آن صورت نسبت بهانقلاباسلامى شناختىوسيع، عميق و دقيق بدست خواهد آمد. سؤال دوم از لحاظ علمى و فلسفى دشوارترين مجهولاست. زيرا پرسش از علت و چرايى پديدهها مشكل و سخت است. براى مثال در حاليكه بيشاز دويست سال ازانقلابفرانسه و بيش ازهشتاد سال ازانقلابروسيه مىگذرد هنوز هم درباره علل و چرايى آنها نظريهپردازى مىشود. (1)
اهميت و ضرورت موضوع
در بين مجهولات فوق سؤال ششم حساسترين، سياسىترين و كاربردىترين پرسشمىباشد. در حاليكه سؤال دوم عمدتاً در آكادمىها، دانشگاهها و پژوهشگاهها مطرحمىباشد، سؤال ششم بطور وسيع و عميق در عرصه جامعه و در بين دولت و ملّت، دوست ودشمن و داخل و خارج طرح مىشود.
اين مدعا مبتنى بر اين استدلال است كه انسانهاى ذيربط باانقلاباسلامى اعم ازموافق و مخالف، واقعيت آن را پذيرفتهاند و مىگويند به هر دليلى و متأثر از هرعلّتىانقلاباسلامى، دولت شاهنشاهى را براندازى كرده و جمهورى اسلامى را مستقر كرده است. پس مهمآن است كه ببينيم اين پديده كلان چه آثار و نتايجى در عمل ببار آورده است؟ و اينفضاى جديد چه تأثيرى بر زندگى ما داشته است؟ در اين ميان آثار و نتايج اقتصادىانقلابدانسته وندانسته، كم يا زياد، مستقيم و غير مستقيم، بحق يا ناحق، بيشتر مورد توجه و استنادقرار مىگيرد.
ملاك اقتصادى
براى مثال در بسيارى از محافل كه گفتگوهايى بين توده مردم صورت مىگيرد مباحث بهگرانى و تورم كشيده مىشود و در اين رابطه قيمت اجناس و كالاهاى اساسى، قبل و بعدازانقلاببا هممقايسه مىشود. در اين موارد تبعاً مخالفان، قيمت بالاى كالاها و خدمات در شرايطكنونى را مهمترين دليل براى ناكامى و ناتوانىانقلابمىدانند، در مقابلموافقان، ضمن توجه به اين امر، به برخى از تحولات اساسى اقتصادى و صنعتى استشهادمىكنند و از خدمات رسانى به روستاها، افزايش توليد برق و گاز، لولهكشى، جاده كشىو... سخن مىگويند. در اين موارد بعضاً مىگويند كه اصولاً ماديات و اقتصاد هدفاصلى و اولىانقلابنبوده و لذا به آثار و دستاوردهاى سياسى و فرهنگىانقلاباشاره مىكنند.
در زمينه اهميّت اقتصاد به عنوان ملاك و معيار سنجش نتايجانقلاباسلامى مىتوان بهتبليغات كشور در ايام بزرگداشت پيروزىانقلابدر دههى فجر وهمچنين ايام هفته دولت در شهريور ماه اشاره نمود. در اين مقاطع نيز ديده مىشود كهدولتمردان و مقامات رسمى نيز بخش عمدهاى از گفتارشان درباره آثار و نتايج اقتصادىانقلاباسلامى است. در اين مناسبتها عمدتاً آمارهايى از فعاليتهاى عمرانى و اقتصادى كشور ارائه شده وبا قبل ازانقلابمقايسه مىشوند.
اين مقدار توجّه به اقتصاد كه به صورت دانسته يا ندانسته مبذول مىشود مىتواندناشى از چند عامل باشد:
اولاً انسان از بدو تولد، دو دسته نيازهاى مادى و معنوى را بصورت بالقوّه با خوددارد. ابتدا نيازهاى مادى فعليت مىيابند، گرچه نيازهاى معنوى از لحاظ ارزشى تقدم واولويت دارند و اينها نيز در وقت خودشان از قوّه به فعل مىآيند. به اين ترتيبملاحظه مىشود كه نيازهاى مادى از نظر فعليت تقدم دارند و لذا تحريك پذيرى آنهابيشتر است.
ثانياً متأثر از تمدن غرب، جوّ نظام جهانى بشدت اقتصادى و مادى است و صنعت واقتصاد بزرگترين ارزش و دستاورد فرهنگ و تمدن غربى شده است. در چنين شرايطى براىارزش گذارى هر پديده انسانى و اجتماعى، از جملهانقلابها، چنين القاءمىشود كه چه دستاورد مادى و اقتصادى داشته است؟ يعنى عملاً ارزش پديدهها تابعنتايج مادى و اقتصادى شده است.
البته اين حد افراط در اقتصاد و امور مادى تنگناهايى در آن تمّدن ايجاد كرده استو خلأهايى در آنجا بوجود آورده است كه اتفاقاًانقلاباسلامى با پيامهاىانسانى و ارزشى خود مىتواند براى آنها جالب و جاذب باشد امّا در وضعيّت كنونى بههر حال نتايج مادى و اقتصادى پديدهها و ميزان رفاهى كه براى شهروندان دارند درارزيابى و ارزش گذارى آنها نقش اصلى را دارد.
حساسترين مسأله در شناختانقلاباسلامى
مجدداً به اين مدعا باز مىگرديم كه ششمين سؤال و مسأله در باب شناختانقلاباسلامى، مهمترين وحساسترين و سياسىترين پرسش مىباشد و اذهان همگان بطور عمده متوّجه اين قضيه استكه صرفنظر از اينكهانقلاباسلامى تحت تأثيرچه علل و عواملى ايجاد شده و پيروز گرديده است، اين پديده در عمل چه آثار و نتايجىداشته است؟ طبعاً دو دهه پس از پيروزىانقلابو استقرار جمهورىاسلامى همه ما در اطراف خود مسائلى را لمس و تجربه مىكنيم كه بعضاً به مذاقمانتلخ يا شيرين مىنمايد و آنها را نوعاً به حساب پيامدهاىانقلاباسلامىمىگذاريم.
اهميت فوقالعاده اين قضيه آنجاست كه اگر اكثريت مردم به اين نتيجه برسند كه درمجموع،انقلاباسلامى دستاوردهاى مثبتى داشته و مسير نظام به سوى خير و سعادت است، از تداوم وتوسعه آن حمايت مىكنند. امّا چنانچه استنتاج و استنباط عامه بر خلاف اين باشد،بايد در انتظار انواع و اقسام بحرانها بود كه هزينهها و خسارت آن شايد قابل بررسىو ارزيابى نباشد.
بنابراين جا دارد كه آثار و نتايجانقلاباسلامى بطورعالمانه و منصفانه تحقيق و ارزيابى شده و به صورت شجاعانه و دلسوزانه تبليغ و ترويجشود.
اهميت ملاكها در ارزيابى آثار و نتايجانقلاباسلامى
همانطور كه اشاره شد انبوه مردم و شهروندان بطور روزمره با كثيرى از وقايع وحوادث مواجه مىشوند كه در وهله اول با آنها برخوردهاى احساسى و عاطفى دارندبطوريكه در يك لحظه ممكن است تصور كنند نظام در وضع مطلوب بوده و به سوى خير وسعادت مىرود اما در دقايقى ديگر بعكس بينديشند.
پژوهشگران علوم اجتماعى دنبال شناخت و كشف اين مسأله هستند كه در دراز مدت جمعبندى رأى و نظر يك شهروند چيست؟ و از آن بالاتر جمع بندى افكار عمومى دربارهىشناخت و ارزيابى ساختار و كاركرد نظام چيست؟ و از همه مهمتر اينكه چطور مىتوانافكار عمومى را به يك تصور صحيح، وسيع و عميق از واقعيات درباره دولت و نظام رساندتا بتوان حمايت و مشاركت شايستهاى از شهروندان كسب نمود. (2)
اينك برخى از اخبار و وقايعى را كه مردم و شهروندان به صورت كوتاه مدت و بلندمدت با آنها مواجهند و به عنوان آثار و نتايجانقلاباسلامى آنها راارزيابى مىكنند مورد اشاره قرار مىدهيم.
برپايى كنفرانس سران كشورهاى اسلامى، مشاركتهاى متعدد و وسيع مردم در انتخابات،راهپيمايىها و نماز جمعهها، انواع آمار جرم و جنايت، گرانى و تورم، انواع آمار ازعمران و خدمات رسانى در شهرها و روستاها، افزايش ظرفيت دانشگاهها، تشديد اختلافدرآمدها در بين اقشار مختلف مردم، رواج ابتذالهاى فرهنگى و اخلاقى در بين نسل جوان،تثبيت موقعيت كشور در منطقه و جهان، توسعه و بسط نماز و روزه در اقشار مختلف مردم وجوانان، تداوم اعتياد و قاچاق مواد مخدر، افزايش حجم و ارزش صادرات غير نفتى،افزايش توليد برخى از اقلام اساسى كشاورزى، افزايش سهم گاز در الگوى مصرف انرژى تاحد 30%، افزايش تعداد ميلياردرها، گرانى نرخ خريد و اجاره مسكن و...
شاهد مثالهاى فراوانى از اين دست مسايل، بصورت خرد و كلان در ابعاد سياسى،اقتصادى و فرهنگى مىتوان ارائه نمود. هر يك از اين مسايل به نوعى در اذهان وتصورات اقشار مختلف مردم بازتاب مىيابد و هر فرد و هر گروهى به نسبتهاى مختلف ازحوادث و جريانهاى فوق متنفع و متضرر مىشوند.
سؤال اين است كه مجموعه پديدههاى فوق چگونه توسط مجموعه آحاد، افراد و اقشاردريافت و ارزيابى مىشود و نهايتاً افكار عمومى مردم آثار و نتايجانقلاباسلامى ايران را اززاويه اين مسايل چگونه مىبينند؟ و آنها را با چه ملاكهايى بررسى و ارزيابىمىكنند؟
مهمترين ملاكها در ارزيابىانقلاباسلامى
در اينجا برخى از ملاكها براى بررسى و ارزيابى آثار و نتايجانقلاباسلامى ارائهمىشود:
1- مقايسه نتايج و آثار با اهدافانقلاباسلامى
2- مقايسه نتايج و آثار با امكانات دولت و كشور
3- سنجش نتايج و آثارانقلاباسلامى با اهداف وامكانات به طور همزمان
4- مقايسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با كشورهاى پيشرفته.
5- مقايسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با كشورهاى همطراز
6- مقايسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با قبل ازانقلاب
7- مقايسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با سناريوى فرضى كه اگر تا كنونشاهنشاهى دوام مىداشت؟
اهدافانقلاباسلامى بعنوان ملاك ارزيابى
انقلاباسلامى درهمهى ابعاد فردى و اجتماعى، داخلى و خارجى، سياسى و اقتصادى و فرهنگى، اهداف بسياربلندى براى مردم و دولت ترسيم نموده است.
اين اهداف عمدتاً مأخوذ از قرآن و سنت بوده كه عمدتاً در كلام امام خمينى (ره) وشعارهاى مردم متجلى شدهاند.
اين اهداف درمنبع قانون اساسى بصورت رسمى و قانونى به تأييد و تصويب امام و امترسيدهاند. بطور بسيار عادى و عقلايى و حقانى، اين اهداف يكى از بهترين ملاكهابراى سنجش وضعيت كنونى نظام و ارزيابى آثار و نتايجانقلاباسلامى هستند و هركس مىتواند بپرسد:
بعد از دو دهه از وقوعانقلابو استقرار نظامجديد، اهداف فوق چقدر محقق شدهاند؟
و وضع موجود با اهداف فوق چقدر فاصله دارد؟
آيا اصولاً وضع موجودانقلابو نظام در راستاىتحقق اهداف فوق هستند يا خير؟
اهدافانقلابونظام جمهورى اسلامى در اصل سوم قانون اساسى بشرح زير ترسيم شدهاند و هر خوانندهاىمىتواند با مطالعهى آنها و با اتكاء به اخبار و اطلاعاتى كه شخصاً از وضع موجوددارد نسبت به آثار و نتايجانقلاباسلامى ارزيابى وقضاوت نمايد.
البته حق آن است كه اين سنجش در يك پژوهش گروهى وسيع و عميق متكى به آمار وارقام و اسناد صورت بپذيرد و نتيجهى آن براى همگان تبيين شود.
اصل سوم قانون اساسى
«دولت جمهورى اسلامى ايران موظف است براى نيل به اهداف مذكور در اصل دوم همهامكانات خود را براى امور زير بكار برد:
1- ايجاد محيط مساعد براى رشد فضايل اخلاقى بر اساس ايمان و تقوى و مبارزه باكليه مظاهر فساد .
2- بالا بردن سطح آگاهيهاى عمومى در تمام زمينهها با استفاده صحيح از مطبوعات ورسانههاى گروهى و وسايل ديگر.
3- آموزش و پرورش و تربيت بدنى رايگان براى همه در تمام سطوح و تسهيل و تعميمآموزش عالى.
4- تقويت روح بررسى و تتبع و ابتكار در تمام زمينههاى علمى و فنى، فرهنگى واسلامى از طريق تأسيس مراكز تحقيق و تشويق محققان .
5- طرد كامل استعمار و جلوگيرى از نفوذ اجانب.
6- محو هر گونه استبداد و خودكامگى و انحصارطلبى.
7- تأمين آزاديهاى سياسى و اجتماعى در حدود قانون.
8- مشاركت عامه مردم در تعيين سرنوشت سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگىخويش.
9- رفع تبعيضات ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براى همه در تمام زمينههاى مادىو معنوى
10- ايجاد نظام ادارى صحيح و حذف تشكيلات غير ضرورى
11- تقويت كامل بنيه دفاع ملى از طريق آموزش نظامى عمومى براى حفظ استقلال وتماميت ارضى و نظام اسلامى كشور.
12- پى ريزى اقتصاد صحيح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامى جهت ايجاد رفاه و رفعفقر و برطرف ساختن هر نوع محروميت در زمينههاى تغذيه و مسكن و كار و بهداشت وتعميم بيمه.
13- تأمين خودكفايى در علوم و فنون، صنعت و كشاورزى و امور نظامى و ماننداينها.
14- تأمين حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ايجاد امنيت قضايى عادلانه براىهمه و تساوى عمومى در برابر قانون.
15- توسعه و تحكيم برادرى اسلامى و تعاون عمومى بين همه مردم .
16- تنظيم سياست خارجى كشور بر اساس معيارهاى اسلام، تعهد برادرانه نسبت بههمهى مسلمانان و حمايت بى دريغ از مستضعفان جهان»
همانطور كه ملاحظه مىشود قانون اساسى همهى نيازها و اهداف مردم و نظام را ازجنبههاى فردى و اجتماعى، داخلى و خارجى، اقتصادى، سياسى و فرهنگى بصورت وسيع وعميق طرح و ترسيم نموده است.
بطور كلى مبتنى بر تجربيات شخصى مىتوان اين مدعا و فرضيه را مطرح كرد كه دربرخى از اهداف توفيقات نسبى حاصل شده و در پارهاى ديگر عدم توفيقهايى ديدهمىشود.
براستى اگر همهى شهروندان و امت در حال حاضر فعليت اهداف فوق را بخواهند آيادولت توان پاسخگويى را خواهد داشت؟ در اين مورد اگر فقط بند 12 اصل سوم مورد توجهقرار گيرد وسعت و پيچيدگى و حساسيت مطلب روشن مىشود. براستىانقلابو جمهورى اسلامى چهمقدار رفاه را برقرار نموده و فقر را بر طرف كرده است؟ در زمينههاى تغذيه و مسكن وكار و بهداشت و تعميم بيمه چقدر محروميت زدايى شده است؟ بدون يك پژوهش اسنادى وميدانى و صرفاً مبتنى بر تجربيات شخصى و محدود، مىتوان مدعى شد كه پس از دو دهه ازانقلابهنوز فاصلهىزيادى با اهداف فوق داريم.
در مورد بند 3 از اصل سوم نيز مىتوان پرسش كرد كه آيا آموزش و پرورش و تربيتبدنى رايگان در جامعه محقق شده است؟ پيدايش و رشد مدارس غيرانتفاعى با شهريههاىبالا و اخذ وجه از دانشآموزان به عناوين مختلف، مسايل مشهود و ملموسى است كهتقريباً تمامى خانوادههاى كشور با آن سرو كار دارند.
اما به اهدافى نيز مىتوان اشاره كرد كه در راستاى عمل و تحقق قرار دارند مثلاًبندهاى 2 و 4 در زمينه پيشرفتهاى علمى و فرهنگى اهدافى را ترسيم نمودهاند كهمىتوان مدعى بود كه محقق شدهاند. قرائن زيادى موجود است كه حكايت از بالا بودنسطح آگاهيهاى عمومى در تمام زمينهها دارد. همچنين تشكيل و توسعهى دهها مؤسسهىپژوهشى و تحقيقى مىتواند قرينهاى دال بر تقويت روح بررسى و ابتكار و تتبع در كشورباشد. (3)
در مجموع مدعا اين است كه اگر آثار و نتايجانقلاببا اهداف آن مقايسهشود نمرهى بالنسبه پائينى حاصل مىشود. زيرا اهداف، فوقالعاده بلند و عالى ترسيمو تدوين شده است.
امكانات بعنوان ملاك ارزيابى
انقلاباسلامىبراى تحقق اهدافش و برآورده كردن خواستهها و نيازهاى مردم چه امكاناتى در اختيارداشته است؟ اين پرسش، عقلايى است و در رشتههاى علمى و معرفتى گوناگون بصور مختلفىمتجلى شده است. مثلاً در علم حقوق و فقه مىگويند: «تناسب حق و تكليف» يعنى(4)اگر كسى تكليفى بعهده داشت بايد متناسب با آن حقوقى داشته باشدتا بتواند آن تكليف را انجام دهد. در علم مديريت از تناسب وظايف و مأموريتها باامكانات و اختيارات سخن مىگويند. (5)
اصل سوم قانون اساسى نيز نكته فوق را ملحوظ داشته و چنين آورده كه: «دولت جمهورىاسلامى ايران موظف است براى نيل به اهداف مذكور در اصل دوم، همه امكانات خود رابراى امور زير بكار برد» يعنى مقنن عنايت داشته كه براى تحقق اهداف، قهراً امكاناتىمورد نياز است. با توجه به وسعت و كثرت اهدافانقلاباسلامى كه در اصلسوم بيان شده است، امكانات بسيار عظيمى بايد در اختيار دولت باشد.
همانطور كه مىتوان اهداف و نيازهاىانقلابو نظام را به دودستهى مادى و معنوى تقسيم نمود، امكانات نيز اعم ا مادى و معنوى است.
امكانات كيفى و معنوى را مىتوان به اين شرح برشمرد:
از نظر معنوى مىتوان ادعا كرد كهانقلاباسلامى امكاناتعظيمى را آزاد و فراهم كرد. بنابر اين براى تحقق اهداف بايد انتظار بالايى از آنداشت. اما چرا اهداف آنچنانكه بايد و شايد حاصل نشدهاند؟
اولاً امكانات معنوى عمدتاً شرط لازم براى تحقق اهداف هستند. يعنى براى تغيير وتحول و نيل به وضع مطلوب لازم است مردمى با روحيه و با ايمان و با عزم و اراده درصحنه حاضر شوند. اما اين كافى نيست بلكه اينان بايد امكانات و ابزار مادى هم داشتهباشند.
ثانياً عمدهى امكانات معنوى و بسيج عمومى مردم براى حضور و مشاركت، صرف دفعآفات و موانعانقلابو حفظ اصل نظام وانقلابو آب و خاك شد وتحقق اهداف را تحت الشعاع قرار داد.
آشوبها و تشتتهاى داخلى، محاصره اقتصادى، حمله نظامى، تهاجم فرهنگى، امواجتروريسم، رشد شديد جمعيت، مهاجرت وسيع از روستاها به شهر، آفات و موانعى هستند كهتوان و انرژى فوق العاده سنگينى براى دفع آنها صرف شده است و در نتيجه تحقق اهدافدچار ركود و تأخير شدهاند.
يكى از مهمترين امكاناتى كه براى تحقق هر هدفى مورد نياز است، مقولهى زمان وزمانبندى است. بر اساس عقل و تجربه براى اينكه بتوان در ايران مطابق بند 12 از اصلسوم، اقتصادى صحيح و عادلانه داشت كه در آن رفاه ايجاد شده و فقر رفع شده باشد و درزمينه كار و بهداشت و مسكن و تغذيه هيچ نوع محروميتى نباشد حتى در صورت فراهم بودنامكانات مادى و معنوى، به چند سال زمان نياز هست؟ مسلماً اين هدف به زمان زيادىنياز دارد.
اقتصاد سرمايهدارى غرب براى تحقق رفاه حداقل چند صد سال از زمان رنسانس وانقلابصنعتى، وقت صرفكرده است با اين وجود در زمينه رفع فقر كاملاً موفق نبوده و آمار حكايت از آن داردكه دهها ميليون نفر در كشورهاى مرفه غربى زير خط فقر زندگى مىكنند. (7)
اقتصاد دولتى و اشتراكى شرق نزديك هفتاد سال براى رفع فقر تلاش كرد اما توفيقچشمگيرى در زمينه رفاه عمومى نداشت و سرانجام دستخوش فروپاشى و اضمحلال گرديد.
اصولاً برخى از اهداف مندرج در اصل سوم قانون اساسى به نوعى متخذ از قرآن و سنتمىباشند و مكتب اسلام از صدر ظهور خود آنها را به عنوان اهداف و ايدهآلهاى نوعبشر مطرح كرده است و در صورت فراهم بودن امكانات در هر عصر و دورهاى، انسانها بطورنسبى مىتوانند به آنها نائل شوند. بنابر اينانقلاباسلامى نيز با بيستسال عمر و كمبود امكانات و هجمهى آفات و موانع، راه درازى تا تحقق اهداف اصولى وكلان خود دارد. بنابر اين نكته مهم در ارزيابى آثار و نتايجانقلاباسلامى آن است كهحداقل مردم مطمئن باشند كه در مسير تحقق اهداف قرار دارند.
پس از بررسى امكانات كيفى و معنوى و نقش آنها در تحقق اهداف اينك امكانات مادى واقتصادىانقلاباسلامى را بررسى مىكنيم.
در باب اهميت امكانات مادى كافى است به اين نكته اشاره كنيم كه اينها نه تنهابراى تحقق اهداف و نيازهاى مادى لازم و ضرورى هستند، حتى پيشبرد اهداف معنوى و كيفىنيز نيازمند استفاده از ابزارها و امكانات مادى است. براى مثال بند 1 از اصل سومقانون اساسى يك هدف كاملاً اخلاقى و معنوى است:
«1- ايجاد محيط مساعد براى رشد فضايل اخلاقى بر اساس ايمان و تقوى و مبارزه باكليه مظاهر فساد و تباهى
اولاً- مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهى نيازمند هزينه و تشكيلات قابل توجهىاست.
ثانياً- بايد براى تبليغ و تعريف فضايل اخلاقى نيز تشكيلات ارشادى و تبليغى برپاكرد كه اين هم هزينهبر است.
ثالثاً- رواج يك اقتصاد خلاق و عادلانه كه در آن انسانها مجبور نباشند براى رفعنيازهاى مادىشان پست و زبون شوند، از پيش شرطهاى ايجاد محيط مساعد براى رشد فضايلاخلاقى است.»
بنابراين دولت برخاسته ازانقلاباسلامى با اهدافوسيع و كلان كه طبق اصل سوم در پيش رو دارد نيازمند امكانات مادى و اقتصادى عظيمىاست. بنابراين در ارزيابى آثار و نتايجانقلاباسلامى بخصوص درابعاد اقتصادى و رفاهى بايد ميزان امكانات اقتصادى و مادى آن را ملاك قرار داد.
يكى از مهمترين و اصلىترين امكاناتى كه در اختيار نظام قرار داشته است،درآمدهاى حاصل از فروش نفت مىباشد. از گذشتههاى دور، يعنى طى چندين دههى اخير،اقتصاد ايران تك محصولى و تك پايهاى شده است، كه اين امر به عنوان يكى از اتهاماتمهم رژيم گذشته همواره مورد انتقاد مخالفان رژيم شاه و شخص امام خمينى (ره) بود ويكى از اهداف و آرمانهاىانقلاباسلامى نيز قطعوابستگى دولت و كشور به نفت بود. لذا در ارزيابى آثار و نتايجانقلاباسلامى اين نقد وايراد قابل طرح است كه چرا با وجود گذشت دو دهه از پيروزىانقلاباين هدف حاصل نشدهاست؟ لكن در اين قسمت هدف آن است كه بررسى شود كه دولت و نظام جديد در مقايسه بانظام و حكومت شاه چه مقدار از درآمد نفت برخوردار بوده است تا بتواند اهدافانقلاباسلامى را محققگرداند؟ براى اين منظور جدول زير ارائه مىشود: طى اين بيست سال جمعيت تقريباً دوبرابر شده است پس بطور كمى نيازها دو برابر شده است. اما از لحاظ كيفى نيازها وخواستههاى مردم چند برابر شده است.
اولاً- متأثر از شعارهاى عدالت خواهانه و آرمانىانقلاباسلامى، توقعاتمردم از اين نظام بيشتر است.
ثانياً جمعيت شهرى طى اين مدت دو برابر شده است و الگوى مصرف زندگى شهرى بالا وپر تنوع مىباشد.
ثالثاً- متأثر از شعارهاى عدالت خواهانهانقلاباسلامى و رواجراديو و تلويزيون در روستاها، الگوى مصرف روستايى نيز شهرى شده است.
رديفشاخصها13761356
1جمعيتايران33 ميليون نفر64 ميليون نفر
2توليد نفت6 ميليون بشكه3/5 ميليون بشكه
3مصرف نفت0/5 ميليون بشكه1/5 ميليون بشكه
4صادرات نفت5/5 ميليون بشكه روزانه2 ميليون بشكه
5درآمد نفت24 ميليون دلار14 ميليون دلار
6قيمت يك بشكه13 دلار13 دلار
7هزينههاى عمدهحفظ نظام شاهنشاهىهزار ميليارد دلار خسارت جنگ
8جمعيت شهرى17 ميليون نفر34 ميليون نفر
9جمعيت روستايى16 ميليون نفر30 ميليون نفر
10سرانه درآمد نفت750 دلار150 دلار
11انتظارات مردمپائينبالا
12قدرت خريد دلار1 دلار0/6 دلار
13سهم نفت در الگوى مصرف65%95%
14سهم گاز در الگوى مصرف1% 30%
با اين تفاصيل، انتظارات و خواستههاى مردم از لحاظ كمى و كيفى نسبت به سال آخرحكومت شاه چندين برابر شده است.
بنابراين از لحاظ مفروضات نظريه سيستمها، اين حجم از توقعات و انتظارات كه بهاين سرعت متوجه هر نظام سياسى شود مىتواند بحرانزا و فلج كننده باشد. لكن طى ايندو دهه به دلايل(8)مختلفى اين واقعه حادث نشده است كه اين رامىتوان به حساب انعطاف و ظرفيت بالاىانقلاباسلامى گذاشت. زيرااز يك طرف دولت على رغم اين مشكلات و كمبودها، خدمات رسانى خود را در حد مقدورافزايش داده است و از طرف ديگر مردم بخاطر مشروعيتى كه براى دولت خودشان قائل هستندتا حد مقدور خواستهها و انتظارات خود را كنترل كرده و از قوه به فعلنياوردهاند.
در رديفهاى ديگر جدول ديده مىشود كه توليد نفت نسبت به رژيم گذشته نصف شده استكه اين امر خودش از اهدافانقلاباسلامى بود. زيرانفت يك مادهى معدنى تجديدناپذير و تمام شدنى است كه امام معتقد بود بايد توليد آنحساب شده و محدود باشد تا نسلهاى آينده نيز از درآمد نفت و انرژى سوختى آن بهرهمندباشند. (9)
جدول نشان مىدهد كه طى اين مدت مصرف داخلى نفت از نيم ميليون بشكه به 1/5ميليون بشكه رسيده است يعنى على رغم آنكه جمعيت حدود دو برابر شده اما مصرف نفت سهبرابر شده است. اين افزايش از نظر ارزيابى آثار و نتايجانقلاباسلامى حاوى علايمو پيامهاى(10)متفاوتى است:
از يك طرف اين امر يك علامت مثبت است و نشان مىدهد كه نفت بعنوان يك كالاى مهمو ضرورى كه در كنترل و مالكيت دولت مىباشد، بطور وسيع در سطح كشور و بين اقشارمردم توزيع مىشود و اين امر مىتواند به رشد و توسعه اقتصادى كشور كمك كرده ورضامندى عامه را نيز افزايش دهد.
از طرف ديگر افزايش مصرف نفت بيش از افزايش جمعيت مىتواند حامل پيامى منفى باشدبه اين صورت كه احتمالاً نفت بصورت غير بهينه و صرفاً به صورت سوخت مصرف مىشود كهبإ؛2ط توجه به نقش بنيادى اين ماده در اقتصاد ملى كشور اين امر يك نتيجه منفى است. همچنين آمار و قرائن دال بر آن است كه توزيع و مصرف اين مادهى ارزشمند نيز نامناسبو ناعادلانه است. بطورى كه سهم يك روستايى از اين ماده چند ده ليتر نفت سفيد در سالاست. در حالى كه سهم يك فرد مرفه و متمول شهرى چند هزار ليتر بنزين و گازوئيل براىاتومبيل و شوفاژ منزل است. با توجه به يارانهى بالايى كه دولت براى هر ليترفرآوردهى نفتى مىپردازد مشخص مىشود كه(11)سهم اين فرد شهرىاز يارانههاى دولتى دهها برابر يك فرد روستايى است.
در زمينهى صادرات نفت جدول نشان مىدهد كه صادرات كشور نسبت به گذشته از نصفكمتر شده است. از يك نظر اين كاهش مىتواند يك نتيجهى مثبت باشد يعنى مردم ما سهمبيشترى از توليد را به مصرف خودشان اختصاص دادهاند و باقى را هم براى نسلهاى آيندهگذاشتهاند. اما كاهش توليد و صادرات از اين پس مىتواند يك اثر و نتيجهى منفىتلقى شود. زيرا بطور منطقى ميزان توليد و صادرات بايد با ميزان ذخاير شناخته شده وظرفيت توليد و روند رشد اقتصادى كشور و نيازهاى ارزى آن تناسب داشته باشد.
واقعيت آن است كه ايران با قريب يكصد ميليارد بشكه ذخاير، حدوداً معادل 10% ذخاير جهان را در اختيار دارد و از سوى ديگر ظرفيت توليد ايران قريب 4/5 ميليونبشكه مىباشد و(12)نسبت به توليد بالفعل خود نزديك يك ميليونبشكه اضافهى ظرفيت توليد دارد. با توجه به(13)اينكه ايرانبراى ظرفيتسازى توليد ميلياردها دلار خرج كرده است كه با مشكلات اقتصادى كه داردمىتوانست آن را در ساير بخشهاى اقتصادى خود هزينه كند، حق دارد كه در حد ظرفيتتوليد كند تا سرمايهگذاريهايش توجيه اقتصادى داشته باشد.
به همين ترتيب ايران مىتواند حداقل سهمى معادل گذشته در توليد و صادرات داشتهباشد. امإ؛گأ شرايط سياسى و اقتصادى نظام بينالملل، سهم كنونى را در واقع به ايرانتحميل كرده است. چون با محدوديت تقاضا و افزايش عرضه، افزايش توليد و صادرات ايرانمىتواند موجب كاهش شديد قيمت و درآمد نفت شود.
بنابراين اگر ايران بخواهد بعنوان يكى از اهداف و نتايج مهمانقلاباسلامى سهمشايستهاى از توليد و صادرات نفت جهان را داشته باشد:
اولاً با يك سازماندهى و ديپلماسى فعال منطقهاى و جهانى بايد جلوى كاهش قيمتنفت را بگيرد.
ثانياً افزايش سهم ايران در توليد و صادرات نفت نبايد موجب ناديده گرفتن هدفانقلابى يعنى قطع و كاهش وابستگى دولت و اقتصاد به نفت شود.
نكتهى بديعى كه در مسألهى نفت وجود دارد آن است كه در حال حاضر قيمت يك بشكهنفت تقريباً معادل قيمت بيست سال قبل از آن است در حاليكه كشورهاى جهان سوم براىهزينههاى جارى و عمرانى خود عمدتاً وابسته به صادرات مواد خام هستند قيمت اين موادمتأسفانه يا ثابت مانده يا كاهش مىيابد در حاليكه قيمت كالاهاى ساخته شده كشورهاىپيشرفته روز به روز بيشتر مىشود.
يكى از مهمترين دستاوردها و نتايج مثبتانقلاباسلامى آن بود كهموجب شد قيمت نفت كه 13 دلار بود به حدود سه برابر افزايش يابد و به مرز بشكهاى 40دلار برسد، و همواره با(14)چشمانداز توسعه و صدورانقلاببه كشورهاى نفت خيزمنطقه، كشورهاى بزرگ اين نگرانى را داشتند كه قيمت نفت نيز به همان ميزان افزايشيابد و كنترل عرضه و قيمت اين مادهى حياتى در اختيار دولت اسلامى و انقلابى جديدقرار گيرد و بتواند از اين اهرم براى پيشبرد اهدافانقلاباسلامى استفادهنمايد. همين نگرانى مىتواند يكى از دلايلى باشد كه دولتهاى بزرگ مصرف كنندهى نفتجهت تضعيف، تجزيه و براندازىانقلاباسلامى دست بهاقدام بزنند. محاصره اقتصادى، تقويت دستجات معارض، فشار و انزواى سياسى، حملهىنظامى، تهاجم فرهنگى(15)و... از جملهى اين اقدامات بود كهضمن خارج كردن كنترل عرضه و قيمت نفت از دست ايران، بخش عمدهاى از امكانات و توانانقلاباسلامى راصرف كرده و در نتيجه به تحقق اهدافانقلابآسيبهاى شديدى واردكرد.
بنابراين تحت تأثير مجموعهى شرايط فوق ملاحظه مىشود كه قيمت نفت پس از يكافزايش شديد و انقلابى در سالهاى اوليهى پيروزى انقلاب، به سرازيرى كاهش افتاد واينك پس از بيست سال بجاى اول خود بازگشته است در حاليكه افزايش قيمت نفت يك هدفعمده و اصلىانقلاببوده است.
بخاطر ثابت ماندن قيمت نفت و كاهش صادرات كشور، در نتيجه درآمد نفتى كشور بهحدود نصف كاهش يافته است. اين امر نشان مىدهد كه تا چه مقدار تعادل بين اهداف ونيازهاىانقلابازيك سو با امكانات از سوى ديگر بهم خورده است و از همين جا مىتوان به ميزان ازديادمسايل و مشكلات نظام پى برد. يعنى جمعيت دو برابر شده اما درآمد نفت نصف شدهاست.
مشكلات اين امر زمانى روشن مىشود كه بدانيم درآمدهاى دولت از سه منبعمىباشد:
1- فروش نفت
2- مالياتها
3- سود كارخانجات دولتى.
اقلام دوم و سوم نيز وابسته به نفت مىباشند. چون كارخانجات و فعاليتهاى اقتصادىو صنعتى دولت براى تأمين مواد اوليه، تعميرات قطعات يدكى، خريد ماشين آلات، اساساًبه ارزهاى حاصل از نفت وابسته هستند. همچنين چون كل اقتصاد كشور وابسته به نفت وتزريق ارزهاى حاصل از نفت بوده، رشد و رونق فعاليتهاى كشور، وابسته به ميزان ارزتزريقى نفت مىباشد و در شرايط ركود اقتصادى ناشى از جنگ و انقلاب، دولتنمىتوانسته چندان مالياتها را مورد توجه قرار دهد و فشارهاى مالياتى به مردم را بهساير فشارها اضافه نموده و نارضايتى و ناخرسندى تودهها را افزايش دهد.
با توجه به نكات فوق معلوم مىشود كه درآمد نفت چقدر براى دولت و نظام حياتى واساسى است و كاهش و افت آن تا چه ميزان مىتواند آسيب آفرين باشد.
نكتهى ديگر آن است كه قدرت خريد دلار و ارزش برابرى آن در برابر ساير ارزهاىمعتبر طى بيست سال اخير كاهش چشمگيرى داشته است. درآمدهاى نفتى كشور به دلار محاسبهو پرداخت مىشود اما ايران بايد عمدهى خريدهاى خود را از ژاپن و اروپاى غربى انجامدهد. به اين ترتيب مىتوان تخمين زد كه 14 ميليارد دلار درآمد نفتى در سال 76 شايدقدرت خريدى معادل 8 ميليارد دلار سال 1356 داشته باشد. بنابراين در حاليكه جمعيت دوبرابر شده است، درآمد نفتى به حدود يك سوم كاهش يافته است و اين نكته ميزان مشكلاتنظام و دولت را در تحقق اهداف و رفع نيازهاى ملت را شفافتر مىنمايد.
از تقسيم كل درآمد نفت در يك سال به كل جمعيت، شاخصى بنام درآمد سرانه نفت بدستمىآيد كه اين رقم در سال 1356 حدوداً معادل 750 دلار و در حال حاضر معادل 200 دلارمىباشد. به اين ترتيب سهم هر ايرانى از درآمد نفت به يك چهارم تقليل يافته است واگر افت ارزش دلار نسبت به بيست سال قبل را در نظر بگيريم، اين رقم به حدود 100دلار مىرسد و در واقع به طور واقعى سهم هر نفر از درآمد نفت نسبت به گذشته به يكهفتم كاهش يافته است.
در جمع بندى مطالب بالا و نقش نفت درانقلابو تأمين نيازهاىنظام مىتوان گفت: در حالى كه درآمد صورى و واقعى كشور چندين برابر كم شده، اماجمعيت دو برابر شده است. ضمن آنكه دولت جديد مطابق قانون اساسى وظايفش فوقالعادهمتنوع و متعدد شده و انتظارات و نيازهاى مردم نيز به دلايل عديدهاى از لحاظ كمى وكيفى چندين برابر شده است.
پس صورت مسأله نظام وانقلاباسلامى چنين است: اهداف، خواستهها و نيازهاى فوقالعاده وسيع و بزرگ اما امكانات مادى بالفعل،فوقالعاده محدود و كم.
اين صورت مسأله، مقابل هر علم و عقلى گذاشته شود راه حلها و تجويزهاى محدود ومعينى قابل ارائه است و بحرانهاى عديدهاى قابل پيش بينى است. قدرتهاى بزرگ نيزصورت مسأله ايران را نوعاً اينطور مىبينند و پيشبينى و تجويزشان اين است كه مردمو مسئولان در يك بازى منطقى و عقلايى يا از اهداف و اصول و ارزشهاى انقلابى دست برمىدارند و يا براى تأمين امكانات مادى كشور به كشورهاى بزرگ متوسل مىشوند. كه اينامر نيز در دراز مدت(16)نتيجهاش استحالهانقلابو كنار گذاشتن اصولو آرمانهاىانقلاباست. لذا مشاهده مىشود كه براى تشديد مسأله فوق و هضمانقلاباسلامى و نظامبرخاسته از آن، در روند نظام بينالمللى، آمريكا همواره نفت را اهرم كرده است. مثلاً در نوبتهاى مختلف خريد نفت ايران تحريم شده است يا طى طرح داماتو سرمايهگذارى در بخش بالادستى و افزايش ظرفيت توليد ايران تحريم شده است، يا از طريق تقويتبازارهاى بورس تلاشى در جهت كاهش و تثبيت قيمت نفت بعمل آورده است. (17)
صورت مسألهاى كه بهانقلابو نظام تحميل شدهاست بايد بطور وسيع، عميق و دقيق از سوى دولت و جناحهاى سياسى تبيين و تبليغ شود. فى الواقع يكى از مهمترين كاربردهاى احزاب و دستجاب سياسى آن است كه توان خود راصرف مسألهشناسى و نياز سنجى نظام كرده و به عنوان آموزش سياسى آن را به صورتشايسته تبليغ كرده و راه حلهاى مناسب تجويز نموده و مردم را براى حل مسايل و مشكلاتبسيج و تجهيز نمايند.
شايد يكى از مهمترين وظايف نخبگان سياسى و جناحها آن باشد كه بتوانند صورتمسأله را تغيير دهند تا راه حلها و تجويزها سهلتر شود. در حال حاضر بنظر مىرسد كهرجال سياسى و گروههاى اجتماعى و احزاب به دلايل مختلفى كمتر به اين امر توجه دارندو شدت رقابتها و بازى سياسى آنها را از اين مهم باز داشته است.
واقعيت آن است كه صورت مسأله نظام وانقلاببطور شايستهاىقابل تغيير است بطوريكه راهحلها و راهكارهاى آن مستقل بوده و از كنترل و نظارتقدرتهاى بزرگ بىنياز باشد.
اولاً امكانات بالقوه مادى و معنوى نظام زياد است و كم نيست. بايد آنها را شناختو فعليت بخشيد.
ثانياً نيازها، خواستهها و اهداف را بايد زمانبندى و اولويت بندى و مرحلهبندىكرد. قطعاً تحقق فورى همهى آنها امرى محال و غير منطقى است. پس اين نكته را بايددرست تحقيق و تبليغ شود.
ثالثاً عامه و تودهى مردم نيز با صورت مسأله فعلى و موجود نظام آشنا هستند وعمدهى مشكلات و كمبودهاى مادى و اقتصادى را براى يك نظام اسلامى و انقلابى و جنگزده، طبيعى مىدانند و تحمل مىكنند.
قرينهى اين مدعا آن است كه طى دو دهه با وجود همين مسايل با نظام و دولت همراهىكردهاند. اما چيزى كه قابل توجيه نيست و تحمل مردم را محدود مىكند تبعيضهاست. مردم مىدانند امكانات مادى و اقتصادى محدود است اما متأثر از روحانقلاباسلامى و اصلعدالت، انتظار دارند اين امكانات محدود لااقل منصفانه و عادلانه توزيع شود و ضمنرعايت اين نكته بدانند كه نظام با تحمل اين مشكلات در راستاى اهدافانقلابحركت مىكند و دربعد اقتصادى نيز «توسعه» هدف است.
آخرين نكتهاى كه در جدول قابل ذكر است افزايش سهم گاز در الگوى مصرف انرژى كشورمىباشد. اين امر اهداف قابل توجه اقتصادىانقلاببوده و حصول آن بهعنوان يكى از آثار و نتايج مثبتانقلاباسلامى قابلارزيابى است. اين ارقام نشان مىدهد كه سهم گاز در الگوى مصرف انرژى طى دو دهه ازانقلاببه حدود 30% رسيده است. بنابراين گاز كه يك ثروت(18)عظيم خدادادى است وساليان درازى بىمصرف مىسوخت، اينك جايگزين نفت مىشود و وابستگى صنعت و اقتصادكشور به نفت را كم مىكند و اين فرصت را نيز فراهم مىكند كه سهم بيشترى از نفتبجاى مصرف داخلى صادر شده و براى اقتصاد ما ارز فراهم شود.
در اينجا براى ارزيابى آثار و نتايجانقلاباسلامى، از منظرامكانات، مىتوانيم پس از احتياجات بالنسبه طولانى فوق به اين مدعا برسيم كه: باتوجه به امكانات بالنسبه محدود مادى وابسته به درآمد نفت آنچه كه در زمينه تحققاهداف و برآورد خواستههاى مادى مردم صورت گرفته است مثبت و قابل توجه مىباشد.
تلفيق اهداف و امكانات
معمولاً آحاد مردم كه براى پيروزىانقلاباسلامى رنجها وزحمات زيادى را متحمل شدهاند، آثار ونتايجانقلاباسلامى را با ملاكاهداف و نيازهاى خود مىسنجند كه در اين صورت - به دلايلى كه در سطور و صفحات قبلذكر شد اين اهداف و نيازها چنانكه بايد و شايد محقق نشدهاند، لذا اين مدعا قابلطرح است كه از زاويه اين ملاك، مردم نمره بالنسبه پائينى به آثار و نتايجانقلابمىدهند.
از سوى ديگر دولت كه طبق قانون اساسى مكلف به تحقق اهدافانقلاباسلامى است، عملكردخود را با توجه به امكانات مادى كه در اختيار داشته مىسنجد و نظر به تنگناها ومشكلاتى كه از اين بابت وجود داشته، قاعدتاً نمره بالايى به خودش مىدهد و آثار ونتايجانقلابراعمدتاً خوب و بالا ارزيابى مىنمايد.
بنابر اين دولت و ملت به دليل تفاوت ملاك، ارزيابيهاى مخالفى از آثار و نتايجانقلاباسلامىمىكنند كه همين امر مىتواند موجب انشقاق و تكدر رابطهى اين دو قطب مهم نظام شدهو فوق العاده آسيبزا باشد. با توجه به اين امر بايد گفت كه بررسى و ارزيابى آثار ونتايجانقلاباسلامىاز اين نظر امرى بسيار لازم و ضرورى است كه بايد درست تحقيق شده و درست تبليغشود.
بنابراين در قدم نخست شايسته است ملاكى عالمانه و منصفانه فراهم كنيم و اين چيزىنيست جز آنكه براى ارزيابى آثار و نتايجانقلاباسلامى، بطورتوأمان از هر دو ملاك، يعنى اهداف و امكانات استفاده كنيم. تبليغ نتايج چنين تحقيقىمىتواند تا حد زيادى موجب تقرب و بسط روابط دولت و ملت شده به ايجاد ثبات و رفعبحران و تنش يارى كند. اگر دولت و ملت هر كدام فقط به ملاكهاى خودشان بسنده كنندتفرقه و تشتت زيادى قابل پيشبينى است.
براى مثال آحاد ملت با توجه به نيازهايشان، خيلى فورى و آنى خواهان مسكن، كار،بهداشت، تغذيه، امنيت، عزت و عفت هستند، اين طبيعت نيازهاى انسان است كه بايدسريعاً اشباع شوند. اما از طرف ديگر دولت با توجه به كمبودها و مشكلات مادى ممكناست بگويد براى اشباع اين نيازها و تحقق اين اهداف در سطح عمومى پنجاه سال وقت نيازاست. اين هم مىتواند منطقى باشد اما نوشداروى بعد از مرگ است. اما اگر ملاك تلفيقىمورد قبول واقع شود از يك سو ملت تلاش مىكند همهى توانهاى بالقوهى خود را بالفعلكند و از سوى ديگر تا حد ممكن نيازها را محدود كرده و به تأخير بيندازد. دولت نيزتلاش مىكند ضمن توزيع عادلانهى امكانات محدود، اعتماد و مشاركت عمومى را جلب كردهو براى افزايش توليد و بالفعل كردن امكانات بالقوه تلاش بيشترى بعمل آورد.
مقايسه با كشورهاى پيشرفته
مانند ديگر انقلابها،انقلاباسلامى ايران نيزتلاشى بود براى بر هم زدن وضع موجود(نظام شاهنشاهى) و برقرارى وضع مطلوب (جمهورىاسلامى). يكى از ملاكهايى كه مىتواند بسنجد كهانقلابدر تحقق مدينهفاضله و جامعه آرمانى خود به چه نتايجى رسيده، وضعيت و موقعيت كشورهاى به اصطلاحپيشرفته و توسعه يافته است. چرا؟ اين كشورها به حق و ناحق، درست يا غلط الگوى توسعهو تحول هستند و اينك در مرحلهاى از ثبات و رفاه هستند كه مطلوب بسيارى از ملل است. نكتهى فوق از كلام بسيارى از غرب رفتهها شنيده مىشود كه دانسته يا ندانسته، بهعمد يا غير عمد از آسايش و رفاه و امنيت و... آن بلاد سخن مىگويند. رسانههاىگروهى نيز به همين سبك با نمايش زندگى مردم آن سامان تودهى مردم غرب نديده را بهمقايسه وضع ايران با آن كشورها سوق مىدهند و نتيجهى اين مقايسه نيز كم و بيش روشناست.
اما براى استفاده از اين ملاك و معيار، در سنجش و ارزيابى آثار و نتايجانقلاباسلامى و عملكردنظام حتماً بايد به چند نكته توجه داشت تا نتيجهى تحقيق، عالمانه و منصفانهباشد:
اولاً كشورهاى پيشرفته و مرفه اقتصادى و صنعتى طى چه زمانى، طى چه مراحلى و باچه امكاناتى به وضع موجود فعلى رسيدهاند؟ از لحاظ نظرى و فكرى و فرهنگى و علمى،آنها حداقل اين مسير را از 5 قرن قبل و از زمان رنسانس آغاز كردهاند و از لحاظعلمى، فنى و تكنولوژيك و از لحاظ ادارى و سياسى و حقوقى، اين مهم را از دويست سالپيش باانقلابفرانسه شروع نمودهاند. (19)
با اين شاخصها، مقايسهانقلاببيست سالهى ايرانبا آنها وجهى نداشته و فعلاً زود است.
ثانياً مهمترين هدف و غايت دولت و تمدن نوين غربى، ايجاد بهشت روى زمين بود. اين هدف(20)در ضديت با فرهنگ و سلطه كليسايى قرون وسطى بود كهبطور افراطى بىتوجه به نيازهاى مادى، انسانها را دعوت به ترك دنيا و تقرب به يكخدا و آخرت آلوده به خرافات مىنمود. در حالى كهانقلاباسلامى هدف غايى ونهايىاش معنويت و تقرب به خداى واحد و منزه است. و البته بطور واقعى و متعادل،اقتصاد و نيازهاى مادى را هم بعنوان وسيله و ابزار مىپذيرد.
ثالثاً بايد ديد كه پس از پانصد سال اين بهشت روى زمين به چه بهايى بدست آمدهاست؟ و چشم انداز آيندهى آن چيست؟ مهمترين هزينه و پيامد اين بهشت روى زمين وجامعهى مادى و رفاهى، آلودگى و تخريب شديد طبيعت بوده است. يعنى بهشت طبيعت مبدلبه جهنم مىشود تا بهشت شهر صنعتى حاصل شود. اينك تمدن غربى با اين سؤال اساسىمواجه است كه آيا آنچه را كه از دست داده و چشمانداز ترسناكى كه از اين رهگذر براىآينده وجود دارد، نسبت به آنچه كه بدست آورده مىارزد يا خير؟(21)
- اين بهشت روى زمين به بهاى استعمار و استثمار و عقب ماندگى جهان سوم حاصل شدهاست و در حال حاضر فقط 15% از جمعيت جهان كه در نيمكره شمالى هستند از مواهب اينبهشت مادى برخوردار هستند كه در آنجا نيز بخشى از مردمان زير خط فقر زندگىمىكنند.
- افراط دولتمردان و رجال كليسا در قرون وسطى در معنويت گرايى (كه آلوده بهخرافات بود) موجب افراط اصحاب رنسانس در دنياطلبى و ماده گرايى شد و اين افراطگرايى نوين دارد آثار منفى خودش را بروز مىدهد و گروههاى زيادى از مردمان كه شاهدقربانى شدن اخلاق و معنويت و افزايش جرم و جنايت و شيوع بيماريهاى نوين جسمى وروانى، متلاشى شدن و تضعيف شديد خانواده و... هستند به مسايل معنوى گرايش نشانمىدهند.
اين نكته مىتواند يكى از مهمترين اهداف و آثار و نتايجانقلاباسلامى را كه عرفانو معنويت باشد تبليغ و ترويج نمايد. دلزدگى مردمان غرب از بهشت روى زمين و جامعهرفاهى و مصرفى و گرايش آنها به سوى حقيقت و معنويت، عمدتاً دچار آسيبهاى جدى شدهاست و از جنگيرى و شيطان پرستى، پوچ گرايى، جادوبازى و احضار ارواح و... سردرآوردهاست كه بعنوان عوارض و آسيبهاى جدى تمدن نوين بايد به آن نگريست. در واقع يكى ازاهداف و انگيزههاى وقوعانقلاباسلامى در دو دههىقبل، اعتراض به ماده گرايى حكومت شاه بود. آن دولت با الگو قرار دادن توسعه غرب درآمدهاى نفتى را هزينه كرد و ضمن آنكه نتوانست همان جامعه مادى و رفاهى غرب را هممحقق نمايد، بلكه قسمتى از آسيبها و ابتذالهاى فرهنگى و معنوى آنجا را وارد كرد ومن حيث المجموع سبب در هم ريختگى و نابسامانى شديد جامعه ايران شد.
بنابراين استفاده از ملاك كشورهاى پيشرفته براى سنجش و ارزيابى آثار و نتايجانقلابجاى ترديد وتأمل دارد چون غايت فرهنگ و ارزش آنها ماديت و اصالت و اولويت اقتصاد است، درحاليكه غايتانقلاباسلامى معنويت و نگاه ابزارى به اقتصاد است.(22)
مقايسه با كشورهاى همطراز
يكى از ملاكهاى عالمانه و منصفانه براى سنجش و ارزيابىانقلاباسلامى مقايسه باكشورهاى همطراز است. در اين رابطه مىتوان موقعيت كنونى كشور را كه نتيجهى دو دههعملكردانقلاباسلامى است با وضعيت كشورهايى مانند مصر، پاكستان و تركيه سنجش كرد. اين كشورهامسلمان هستند و با ايران، هم منطقه مىباشند. از لحاظ جمعيتى كم و بيش در حد واندازهى ايران هستند. در يك تحقيق وسيع و دقيق و مبتنى بر آمار و اطلاعات ضروريستكه پژوهشگران جمهورى اسلامى را با اين كشورها مقايسه كنند.
نتايج چنين پژوهشى از لحاظ نظرى و كاربردى مىتواند فوقالعاده مفيد و قابلاستفاده باشد. در چنين پژوهشى بايد بررسى كرد كه كشورهاى همسايه و همطراز ايران طىدو دههى گذشته در حالىكه جنگ وانقلابنداشتهاند، اينكاز لحاظ اقتصادى، فرهنگى و سياسى چه وضعيتى دارند؟
يك نكتهى بديع و مهم اين است كه اغلب اين كشورها از لحاظ مادى و اقتصادى،اتفاقاً ازانقلاباسلامى ايران و جنگ تحميلى منتفع نيز گرديدهاند. در حالى كه ايران بطور طبيعى ضمنآنكه از آثار و بركات معنوى جنگ وانقلابدر دراز مدت بهبلوغ و جوشش رسيده است لكن از لحاظ مادى و اقتصادى لطمات فراوانى ديده است. زمانىكه ايران بواسطهى پيروزىانقلاباسلامى و در راستاىحفظ استقلال خود از پيمان نظامى سنتو خارج شد و مبدل به تهديدى براى منافع غربگرديد، آمريكايىها و غربيها براى جبران اين خلأ و كنترل اين تهديد كمكهاى فراوانمالى، اقتصادى و نظامى به پاكستان و تركيه ارائه نمودند. (23)
همين كشور تركيه زمانى كه بين ايران و عراق جنگ شعلهور بود و راههاى تجارى خليجفارس براى آنان ناامن شده بود بعنوان مركز ترازيت كالا براى دو كشور ميلياردها دلارسود برده است.
مصر نيز بعنوان سردمدار صلح و سازش با اسرائيل و سد نفوذانقلاباسلامى در منطقهىعربى و اسلامى، از لحاظ سياسى و اقتصادى مورد توجه بيشتر آمريكا و غرب قرارگرفت.
پاكستان نيز وضعيتى مشابه مصر و تركيه داشت.
با وجود اين مسايل، كشورهاى فوق اينك از لحاظ مادى و معيشتى و رفاهى در مقايسهبا ايران چه وضعيتى دارند؟ و براى جلب و جذب كمكهاى اقتصادى، مالى و نظامى غرب، ازلحاظ سياسى و فرهنگى چه هزينه و خسارتهايى نمودهاند؟
اين سؤالاتى است كه در يك تحقيق بايد منصفانه و عالمانه به آن پاسخ گفت تابتوانيم با شجاعت و صراحت نقاط قوت و ضعف كشورمان را شناسايى كنيم. اما در حد ايننوشتار و مبتنى بر برخى از خواندهها و شنيدهها، حداقل مىتوان چند فرضيه و مدعارا مطرح كرد تا پژوهشگران بعداً آنها را شرح و آزمون كنند.
اولاً كشورهاى مذكور اغلب بدهيهاى خارجى سنگينى دارند. براى مثال تركيه 90ميليارد دلار بدهى دارد. در حاليكه ايران با توجه به هزينههاى سنگين بازسازى حدود 12 ميليارد دلار(24)بدهى دارد. مصر نيز بدهيهاى زيادى دارد كهدر جريان جنگ نفت خليج فارس در 1990 زمانى كه به تبعيت از آمريكا در لشكركشى عليهعراق مشاركت نمود به عنوان پاداش، چند ميليارد دلار از اين بدهيها بخشوده شد كهطبعاً اين امر از لحاظ استقلال و حيثيت ملى نمىتواند خوشايند باشد.
نكتهاى كه پژوهشگران در اين مقايسه بايد مدنظر داشته باشند، وضعيت تورم، پيشرفتامور زيربنايى اقتصادى و توليدى، حجم فعاليتهاى عمرانى و رفاهى، وضعيت توزيع ثروت ودرآمدها و چگونگى قشربندى جمعيت بر اساس ثروت و درآمد و مقايسه وضعيت زندگى شهرى وروستايى است.
اين كشورها با وجود اينكه طى دو دههى گذشته، در حد ايران وانقلاباسلامى خطر و تهديدنداشتهاند، لكن حجم وسيعى از درآمدهايشان صرف تجهيز ارتش و خريد تسليحات از خارجگرديده است كه مسلماً موجب فشار به مسايل مادى و معيشتى مردم مىشود. ارقام تورم درتركيه بالاست.
نكتهى قابل توجه آن است كهانقلاباسلامى از ابتداعزم و ارادهى جدى براى توسعهى صنعتى و اقتصادى، توجه به امور زيربنايى، بهبودوضعيت روستاها، توزيع عادلانه امكانات، استقلال و خلاقيت صنعتى و اقتصادى داشتهاست. لكن در عمل به دليل مشكلات ناشى ازانقلابو جنگ و فشارهاىبينالمللى و برخى ضعفها و سوء مديريتها، هنوز نتوانستهاند اهداف و آرمانها را درحد مطلوب محقق گرداند، اما داشتن اين اهداف و داشتن عزم و اراده براى تحقق آنهامسألهى مثبتى است كه بايد به فال نيك گرفت در حاليكه غالب كشورهاى همطراز عليرغمداشتن برخى از آثار توسعه و رفاه فاقد اهداف و ارادهى فوق هستند.
ثانياً بايد بررسى شود كشورهاى همطراز همين مقدار از توسعه و رفاه را به چهبهايى بدست آوردهاند؟
از نظر اقتصادى اينها به اقتصاد بينالملل و اقتصاد كشورهاى بزرگ بشدت پيوندخورده و وابسته شدهاند و تبع اين امر تنگناها و محدوديتهاى زيادى از نظر اقتصادى وسياسى دارند. براى مثال از لحاظ سياسى اين كشورها علىرغم منافع ملى و اسلامىخودشان، تا حدود زيادى همراه و همگام سياستهاى غرب و آمريكا هستند كه اين نكتهمشروعيت مردمى اين دولتها را آسيبپذير كرده است و تنشهاى داخلى و سياسى قابل توجهىايجاد كرده است. بطوريكه در همين راستا جريانهاى ملى و مذهبى نسبتاً نيرومندى دراين كشورها ايجاد شده است كه مىتوان آن را(25)بطور غير مستقيماز آثار و نتايجانقلاباسلامى تلقى كرد كهبعضاً اين دولتها و همراهان غربىشان براى سرپوش گذاشتن به ضعفها و عملكردهايشان آنرا بطور مستقيم به مداخله جمهورى اسلامى نسبت مىدهند تا بهانهاى براى اعمال فشارو تحريم بر عليه ايران فراهم كنند.
از لحاظ سياسى مىتوان نگاهى به وضعيت ديگر كشورهاى مسلمان منطقه انداخت. عراق،عربستان، كويت و امارات كه به همراهى كشورهاى بزرگ در مقابلانقلاباسلامى صف آرايىكردند و عملاً بطور مستقيم و غير مستقيم در اشغال ارتش آمريكا هستند و قراردادهاىفراوانى در زمينهى سياسى امنيتى، نظامى و اقتصادى با غرب و آمريكا بستهاند كهمسلماً استقلال آنها را بشدت آسيبپذير كرده است.
نكتهى ديگرى كه بايد به آن توجه شود هزينههاى فرهنگى است. هويت زدايى دينى ومذهبى در تركيه و مصر سابقهى طولانى دارد اما آنها بعنوان سد نفوذانقلاباسلامى و جلب حمايتاقتصادى غرب اين روند را توسعه و تشديد كردند، اما تا حدودى نتيجهى عكس گرفتهاندو موجب تحريك عواطف ملى و مذهبى مردم خودشان شدهاند و همانطور كه اشاره شد دولتهاىآنان با امواج وسيع و قوى اسلام گرايى مواجه شدهاند.
مقايسهانقلاببا قبل ازانقلاب
يكى از مهمترين و رايجترين شيوههاى سنجش و ارزيابى آثار و نتايجانقلاباسلامى مقايسه باقبل ازانقلابمىباشد. اين ملاك اهميت و كاربرد فوقالعادهاى دارد.
يك نكتهى مهم آن است كه اصلىترين علت وقوعانقلابنارضايتى وسيع وعميق عمومى از ساختار و عملكرد نظام شاه بود. مردم و رهبران بوسيلهانقلاباسلامى آن وضعيت رابه اميد دست يافتن به يك وضع مطلوب طرد و نفى كردند. اينك اگر ثابت نشود كه بوسيلهانقلاب، در راستاى تحقق وضع مطلوب هستيم و تا كنون نتايج قابل قبولى بدستآوردهايم، فلسفهى وجودىانقلابو جاذبيت و نافعيتآن مورد سؤال و ترديد قرار مىگيرد.
نكتهى ديگر آن است كه بخش عمدهاى از جمعيت جوان كشور خود شخصاً نظام پيشين رالمس و تجربه نكردهاند و شايد دقيقاً با تمام وجود ندانند و حس نكنند كه چرا نسل ماقبل آنها دست بهانقلابزده است. اين نسلوضعيت موجود نظام را با انتظارات و توقعات و آرمانهاى خودش مىسنجد و عمدتاً ممكناست وضعيت مادى زندگى غربى را الگوى ارزيابى و سنجش قرار دهد.
با توجه به اين ملاك نتيجهى ارزيابى كم و بيش مشخص است. واقعاً اگر چنين باشدچگونه مىتوان آثار و نتايجانقلاباسلامى را براى ايننسل تحقيق و تبليغ كرد؟
اما نسلى كه شرايط قبل ازانقلابرا درك و لمس كردهو خود در وقوع و پيروزى آن نقش آفرينى كرده تحت چه شرايط و ضوابطى قبل و بعد ازانقلابرا مقايسهمىكند؟
عمدهى اين نسل، زحمات و لطماتانقلابو جنگ را صبورانه وداوطلبانه به اميد تحقق اهداف و آرمانهاىانقلابتحمل كردهاند وبسيارى از نتايج اقتصادى، سياسى و فرهنگى نظام را مثبت تلقى كرده و عملكردها وروندها را در راستاى تحقق اهداف مىدانند. اما در عين حال از برخى مسايل رنجمىبرند و از يكانقلابالهى و مردمى بسياربسيار انتظار دارند. مثلاً در ابعاد اقتصادى، همواره مسألهى تورم، گرانى، احتكار،افزايش شديد ثروت برخى از افراد و اقشار، تبعيضها و اختلاف درآمدها، كاهش قدرت خريداقشار متوسط و ضعيف... آزار دهنده است.
بنابراين پارهاى از مشكلات طبيعى و غير طبيعى ناشى از جنگ وانقلابمىتواند براىتعدادى از افراد و اقشار ترديد آفرين باشد. مثلاً قشر چند ميليونى كارگر و كارمند وحقوقبگير حساب مىكند قيمت بسيارى از كالاها و خدمات با ضريب بسيار بيشترى نسبت بهدستمزدهايش افزايش يافته است و اين به معنى كاهش قدرت خريد وى مىباشد.
بنابر اين نسلانقلابنيز كه خود با تماموجود شرايط دو نظام را حس و لمس كرده است ممكن است از اين زاويه نمره بالايى بهآثار و نتايج اقتصادىانقلابندهد.
در بعد فرهنگى و اخلاقى نيز مسايل و سؤالاتى نسل اولانقلابو تحليلگران وپژوهندگان را به خود مشغول مىكند. نكته آن است كه بزرگترين هدف و نتيجهى انقلاب،احياء دينى و اخلاقى و فرهنگى و معنوى بوده است و بسيارى از كسان آثار و دستاوردهاىمعنوى و فرهنگىانقلابرا آنقدر زياد وروشن مىبينند كه معتقدند تمام خسارات و هزينههاى مادى و اقتصادى كه تا كنون بهنظام تحميل شده، به اين دستاوردها مىارزد.
اما در كنار اين آثار قرائنى ديده مىشود كه بايد تأمل كرد. مثلاً چرا هنوزتعداد قابل توجهى معتاد وجود دارد و چرا عدهاى درگير قاچاق مواد مخدر هستند؟ چرابرخى از جوانان و اقشار ما دچار ابتذال و تهاجم فرهنگى شده و نشانههايى از منكراتو منهيات بصورت نيمه آشكار و پنهان ديده مىشود؟ بطوريكه برخى مىگويند فساد اخلاقىو ابتذال فرهنگى قبل ازانقلابآشكار بود اما اينكپنهان شده است و از بين نرفته است.
سؤالات و نكات فوق در يك پژوهش گروهى و همه جانبه و عميق بايد عالمانه و منصفانهشرح و اندازهگيرى شود تا ما بتوانيم تصوير دقيق و درستى از نقاط قوت و ضعف جمهورىاسلامى داشته باشيم. اما نگارنده در حد تجربيات و معلومات و متدولوژى خود در پاسخسؤالات و ترديدهاى فوق فرضيهها و مدعاهايى را پيش مىنهد.
نگارنده كه مىتواند بصورت عينى و تجربى دو دهه قبل و بعد ازانقلاباسلامى را به محكآزمون و مقايسه بزند، مبتنى بر يافتهها، خواندهها و ديدههايش مىگويد كه ايراناز نظر فردى و اجتماعى، اقتصادى و سياسى و فرهنگى، داخلى و خارجى، طى دو دههىگذشته تحولات وسيع و عميق و عمدتاً مثبتى را حاصل كرده است. لكن شدت حب و بغضهاىموافقان و مخالفان و غوغاى طبيعىانقلابو جنگ تا كنون مانعاز آن بوده كه اين امر بطور عالمانه و دلسوزانه و نقادانه بطور روشن و دقيق، تحقيقو تبليغ شود. ذيلاً برخى تحولات و نتايجانقلاباسلامى را در ابعاداقتصادى و فرهنگى و سياسى بررسى مىشود:
در سطح اقتصاد كلان در مقايسه با قبل ازانقلابنكات زير قابل توجهاست:
افزايش صادرات غير نفتى، بسط و توسعه فعاليتهاى عمرانى و رفاهى در سطح روستاهااز قبيل تأسيس خانه بهداشت، ساخت راه، حمام بهداشتى، برق، آب لولهكشى، تلفن، تأسيسمدارس تا سطح دبيرستان، توسعه ظرفيت پالايشگاهها و خودكفايى در تأمين فرآوردههاىنفتى عليرغم افزايش شديد مصرف و جمعيت جلوگيرى از اتلاف گاز و جايگزين كردن براىنفت و پوشش دادن صدها شهر و ميليونها نفر، افزايش قابل توجه ظرفيت توليد برق تا حدرفع خاموشيها، توسعه ظرفيت پتروشيمى و افزايش توليد آن تا بيش از بيست برابر.
براى نمونه مسألهى افزايش صادرات غير نفتى يك توفيق راهبردى است كه مىتواند درآينده آرمان استقلال اقتصاد از نفت را تحقق بخشيده و آسيب پذيرى امنيت اقتصادى كشوررا مانع شود. در حالى كه در سالهاى 56 و 57 صادرات غير نفتى ايران حدود نيم ميليارددلار و معادل(26)يك چهلم صادرات نفت ارزش داشت، در برخى ازسالهاى اخير صادرات غير نفتى تا مرز 5 ميليارد دلار پيش رفت يعنى ده برابر شدن نسبتبه قبل ازانقلاب. اين رقم معادل يك سوم ارزش صادرات نفت بود كه با يك چهلم قبل ازانقلاباگر مقايسه شودنشانه افزايش توان اقتصاد فعلى كشور است. البته افزايش صادرات غير نفتى كه يك شاخصمثبت در اقتصاد كلان ماست به دليل فراهم نبودن برخى از زمينهها، در سطح اقتصاد خردآثار ناخوشايندى داشت بطوريكه قيمت عمده اقلام صادراتى براى مصرف كننده داخلىافزايش يافت.
اما با تمام اين مشكلات نشان داده شد كه در صورت فراهم كردن شرايط، اقتصاد ملىتوان بسط صادرات غير نفتى را تا حد بسيار بالايى دارد و اين علامت بسيار اميدواركنندهاى بر رشد و استقلال اقتصادى ماست.
اما از نظر سياسى مسايل كلان زير قابل توجه است:
سقوط نظام استبدادى، طرد نفوذ استعمار، حصول آزادى و استقلال، عطف توجه سياستخارجى به جهان سوم و جهان اسلام.
آثار و نتايج فوق شايد بعضاً در ميان مدت جلب توجه ننمايند، اما در دراز مدتقطعاً ثمرات آنها بسيار ملموس و روشن خواهد بود. براى مثال نظام سلطنتى استبدادىوابسته به يك فرد به نام شاه، موجب ركود و عدم رشد شخصيت آحاد ملت مىشود. درحالىكه بزرگترين سرمايهى يك كشور افراد آن هستند كه در يك فضاى آزاد و سازنده اگررشد كنند همينها اصلىترين عوامل توسعه و پيشرفت هستند. جمهورى اسلامى بايد فضاىآزاد و خلاق را براى حفظ و بسط شخصيت شهروندان محافظت كند.
از نظر فرهنگى نكات زير قابل بحث است:
بزرگترين هدف و دستاوردانقلابايران تجديد حياتاسلام بود. در عصر ارتباطات جهانى و سلطه اقتصاد بر تمام شئون بشر، بطور كلى مكتب واخلاق و ايدئولوژى تعطيل و طرد شده بود. اماانقلاباسلامى حاوى اينپيام بود كه اخلاق و معنويت براى انسان ارزشمندتر است و(27)اسلام براى اداره و هدايت زندگى بشر در همه زمانها و مكانها مفيد و عملى است.
افزايش و رشد مطبوعات و نشريات، افزايش ظرفيت دانشگاهها، گسترش مراكز علمى وتحقيقى در همه زمينهها، افزايش و گسترش مدارس در همه مقاطع، توجه به كتاب وكتابخوانى، گسترش كمى و تحول كيفى حوزههاى علميه و مدارس دينى، همگى نكاتى هستندكه در توسعه و تحول فرهنگى نقطه قوت و توجه هستند.
با توجه به نتايج كلان فرهنگى و سياسى و اقتصادى فوق مىتوان اين فرضيه و مدعارا مطرح نمود كه تحقيقاًانقلاباسلامى آثار ودستاوردهاى فراوانى داشته است، در عين حال علىرغم اينكه بطور تحقيقى چنين نتايجىحاصل شده از نظر تبليغى نيز بايد علمى و هنرى برخورد شود، مثلاً در ايام هفته دولتو دههى فجر مسئولان از طريق وسايل ارتباط جمعى و تبليغى معمولاً از آثار و نتايجانقلاببخصوص در بعداقتصادى سخن مىگويند و براى اثبات پيشرفت كشور وضعيت فعلى را با قبل ازانقلابمقايسه مىكنندديده شده كه عدم ظرافت در اين شيوهى تبليغى، معمولاً در مخاطبان اثر عكس گذاشته ومىگويند چرا و چقدر مقايسه با نظام قبل؟
نتيجه گيرى
حاصل كلام آنكه اگر مبتنى بر اطلاعات وسيع و عميق و به مدد ملاكهاى علمى و عينىكه در اين نوشتار مطرح شده آثار و نتايجانقلاباسلامى را بررسىكنيم مشاهده مىشود كه اهداف زيادى محقق شده و اهداف زيادى هم در راستاى تحققهستند، اما در عين حال عدم توفيقها و ناكاميهايى نيز بچشم مىخورد.
نكته آن است كه نتايج مثبت براى انقلابها طبيعى و ضرورى است. زيراانقلابيعنى بر هم زدن وضعموجود جهت تحقق جامعه مطلوب، اما ناكاميها و نتايج منفى براى انقلابها غير طبيعى وخطرساز است. بنابراين بايد اينها نيز دقيقاً شناسايى و علتيابى شوند.
Local businesses know better than any other model what it means to fully participate in community life. You are the good neighbors who are there to serve, inspire, and sustain the people and traditions that make your town a unique and enjoyable place to call home.
As we explore this topic of what local businesses can do during the COVID-19 pandemic, I want to honor all that you have always done to take care of your community as a local business owner or marketer. Thank you.
In this article, you will find local SEO tips that could make a difference for your business in the coming weeks, innovative resources for support, advice from my own tight-knit community of some of the world’s best local SEOs, and some serious thinking about building a better local future.
Adhere to all regulations
First and foremost, start each day with a review of both local and national news to be sure you are complying with the evolving regulations for your city, county, and country. Policies designed to mitigate the harm of COVID-19 vary widely from region to region, and your business must keep informed of which forms of service you are allowed to offer in this dynamic scenario.
And, while social media can be a great connector within your community at any time, beware of misinformation and, sadly, scams in the days ahead. Get your news from sources you trust, and if you are not certain about interpreting a guideline, directly contact local authorities. This article does not take the place of laws and regulations specific to your community.
Communicate abundantly
The most helpful thing any local business can do right now, whether it’s deemed an essential or non-essential service, is to provide accurate information to its community. There are three key places to do this:
Google My Business
“More than ever, your Google Business Profile is a critical communication nexus with your customers”. —Mike Blumenthal,GatherUp
Local businesses know just how big a role Google plays as intermediary between brands and the public. This remains true during this difficult time however, Google’s local product is not running at full strength.Joy Hawkins’ article for Local Universityon March 23 details the limited support for or complete discontinuation of Google Q&As, posts, descriptions, reviews, and owner responses. It’s an evolving scenario, with local SEOs reporting different outcomes each day. For example, some practitioners have been able to get some, but not all, Google posts to publish.
As of writing this, there are four fields you can utilize to communicate current information to customers via GMB, but please be aware that some edits may take several days to go into effect:
Name
Google is allowing businesses to edit their business name fieldto reflect that they are offering curbside service, takeout, and delivery. For example, if your current name is “John’s Grill”, you are allowed to temporarily change your name to “John’s Grill — Delivery Available”.
Phone number
If regulations are keeping you at home but you still want customers to be able to reach you on your home or cell phone for information, update your work answering machine to reflect the changes and edit your GMB phone number to the appropriate new number.
Hours of operation
The discussion on how best to show that your business either has no hours or limited new hours is ongoing. I believe the best route for the present is to use Google’smethod of setting special hours. This option should be especially useful for multi-location enterprises who can set special hours via the API.
Be advised, however, that there are some instances of agencies setting special hours for clients and then clients receiving emails from Google asking if the business has closed. This can alarm those clients. However, to date, it appears that when Google receives responses to this prompt that yes, the business is closed, they simply put a message about this on the listing rather than remove the listing entirely.
On March 25, Google implemented a “temporarily closed” button inside the “Info” tab of the GMB dashboard,as reported by Joy Hawkins. Utilizing this button may temporarily decrease your rankings, but you will be able to remove the label in the future and I strongly hope (but cannot guarantee) that this will remove any effects of suppression. I recommend using this button if it applies to your business because we must put safety first over any other consideration.
Update 3/30: Google's Danny Sullivan has clarified in a tweet to Damian Rollison that the "temporarily closed" function should not impact rank.
COVID-19 update posts
Google has newly created a Google posts type that you’ll see as an option in your GMB dashboard. While other post types have been published sporadically, I am seeing examples of the COVID-19 Update posts going live. Try to fit as much information as you can about the changed status of your business into one of these posts.
In addition to the edits you make to your GMB listing, update your most visible local business listings on other platforms to the best of your ability, including on:
Bing: A “Temporarily closed” business status is available in the Bing Places dashboard. This is currently not available in the API.
Update 3/30: Bing has added a"temporarily closed" flag in the Bing Places dashboard and the API so that businesses can mark themselves closed due to COVID-19. For more on thisclick here. (Thanks,Damian Rollison at Brandify, for the update!)
Yelp: Yelp has introduced a new field called “temporarily closed”. This is meant to be used by businesses which are or will be closed (but not on a permanent basis) due to the COVID-19 outbreak. Businesses need to indicate the “end date” for when this business status will end. Given the uncertainty surrounding timelines, Yelp is allowing users to provide an “estimate” for the end date which they can always update later. Special opening hours can be added on Yelp itself, too. Neither field is available in the API.
Website
Google My Business may be experiencing support issues right now, but thank goodness you still have full control of your website as a home base for conveying important information to the public. Here’s a quick checklist of suggested items to update on your site as soon as you can:
Put a site wide banner on all pages of the website with key information such as “temporarily closed”, “drive-up service available 9-5 Monday - Friday” or “storefront closed but we can still ship to you.”
Provide the most complete information about how your business has been affected by COVID-19, and detail any services that remain available to customers.
Edit location landing pages in bulk or individually to reflect closures, new hours, and new temporary offers.
Be sure hours of operation are accurate everywhere they are mentioned on the website, including the homepage, contact page, about page, and landing pages.
If your main contact phone number has changed due to the situation, update that number everywhere it exists on the website. Don’t overlook headers, footers, or sidebars as places your contact info may be.
If you have a blog, use it to keep the public updated about the availability of products and services.
Be sure your website contains highly visible links to any social media platforms you are using to provide updated information.
It would be a worthy public service right now to create new content about local resources in your community for all kinds of basic needs.
Social media and email
“Make it clear what you're doing, such as things like home delivery or curbside pickup. And mention it EVERYWHERE. The companies that are being successful with this are telling people non-stop how they can still support them. Additionally, don't be afraid to reach out to people who have supported you via social media in the past and ask them to mention what you're doing.” —Dana DiTomaso,Kick Point
Whether your customers’ social community is Facebook, Twitter, Instagram, YouTube, or another platform, there has never been a more vital time to make use of the instant communication these sites provide. It was Fred Rogers who famously said that in times of crisis, we should “look for the helpers.” People will be looking to your brand for help and, also, seeking ways that they can help, too.
If you can make the time to utilize social media to highlight not just your own services, but the services you discover are being provided by other businesses in your city, you will be strengthening your community. Ask your followers and customers to amplify information that can make life safer or better right now.
And, of course, email is one of the best tools presently at your disposal to message your entire base about changed conditions and special offers. My best practice advice for the present is to be sure you’re only communicating what is truly necessary. I’ve seen some examples of brands (which shall remain nameless) exploiting COVID-19 for senseless self-promotion instead of putting customers’ concerns and needs first. Don’t go that route. Be a helper!
Beyond your local business listing, websites, social media platforms, and email, don’t overlook offline media for making further, helpful informational contributions. Call into local radio shows and get in touch with local newspapers if you have facts or offers that can help the public.
Operate as fully as you can
“Find out what support is being made available for you at [the] government level, tap into this as soon as you can — it's likely there will be a lot of paperwork and many hoops through which you'll need to jump.” —Claire Carlile,Claire Carlile Marketing
While the social safety net differs widely from country to country, research any offers of support being made to your business and make use of them to remain as operational as possible for the duration of this pandemic. Here are six adjustments your business should carefully consider to determine whether implementation is possible:
1. Fulfill essentials
If your business meets local, state, or federal regulations that enable it to continue operating because it’s deemed “essential”, here are the ways different business models are adapting to current conditions:
Some healthcare appointments can be handled via phone or virtual meetings, and some medical facilities are offering drive-up testing.
Drivethrough, delivery, and curbside pickup are enabling some brands to offer takeout meals, groceries, prescriptions, and other necessary goods to customers.
Supermarkets and grocery stores without built-in delivery fleets are contracting with third parties for this service.
Farms and ranches can offer honor system roadside stands to allow customers to access fresh produce, dairy products, and meats with proper social distancing.
Companies that care for vulnerable populations, banking, laundry, and fuel can implement and communicate the extra steps they are taking to adhere to sanitation guidelines for the safety of customers and staff.
Brands and organizations that donate goods and services to fulfill essential needs are taking an active role in community support, too.
2. Evaluate e-commerce
If your local business already has an e-commerce component on its website, you’re many steps ahead in being well set up to keep selling via delivery. If you’ve not yet implemented any form of online selling, investigate the following options:
If you have a credit card processing machine, the most basic solution is to take orders over the phone and then ship them, allow curbside pickup, or deliver them.
If you lack a credit card processing service,PayPalinvoicing can work in a pinch.
If your site is built on WordPress and you’re quite comfortable with that platform, Moz’s ownSha Menzhighly recommends the ease of theWooCommerce pluginfor getting online shopping set up with PayPal as a built-in payment option. It allows easy setup of flat rate or free shipping and local pickup options. WooCommerce automatically sends order confirmation emails to both owner and customer and even supports creation of discount coupons.
Pointyis a simple device that lets you scan product barcodes and have them catalogued online.Read my 2019 interview with the company’s CEOand determine whether Pointy plus shipping could be a solution to keep you in business in the coming months.
In my very large family, one relative has transitioned her yoga studio to online classes, another is offering secure online psychotherapy appointments, and another is instructing his orchestra on the web. While nothing can replace in-person relationships, virtual meetings are the next-best-thing and could keep many business models operating at a significant level, despite the pandemic. Check out these resources:
I especially want to highlight the exceptional job Zoom is doing in building out anentire section of resources for how to conduct business virtually, whether you are a healthcare professional, an educator, or are managing employees who have transitioned to working from home.
4. Use downtime for education
If COVID-19 has somewhat or completely paused your business, it’s my strong hope that there will be better days ahead for you. If, like so many people, you find yourself with much more time on your hands than usual, consider using it to come out of this period of crisis with new business knowledge. Please make use of this list of resources, and I want to give special thanks to my friend, Claire Carlile, for contributing several of these suggestions:
Moz is now offering free access toMoz Academy. Sign up for free courses to increase your SEO and local SEO education.
Here’s an amazingSearch Starter Packfreelancers can sign up for to get access to tools and services in the coming months.
Begin working towards a stronger local future
“I would say generally it's critical for business owners to connect with one another. To the extent they can join or form groups for support or to share ideas, they should. This is a terrible and scary time but there are also potential opportunities that may emerge with creative thinking. The 'silver lining', if there is one here, is the opportunity to reexamine business processes, try new things and think — out of necessity — very creatively about how to move forward. Employees are also a great source of ideas and inspiration.” —Greg Sterling,Search Engine Land
I’d like to close with some positive thinking. Local SEO isn’t just a career for me — it’s a personal belief system that well-resourced communities are the strongest. Every community, town, and city shares roughly the same needs, which we might depict like this:
In this simple chart, we see the framework of a functional, prepared, and healthy society. We see a plan for covering the basic needs of human existence, the cooperation required to run a stable community, contributive roles everyone can play to support life and culture, and relief from inevitable disasters. We see regenerative land and water stewardship, an abundance of skilled educators, medical professionals, artisans, and a peaceful platform for full human expression.
COVID-19 marks the third major disaster my community has lived through in three years. The pandemic and California’s wildfires have taught me to think about the areas in which my county is self-sustaining, and areas in which we are unprepared to take care of one another in both good times and bad. While state and national governments bear a serious responsibility for the well-being of citizens, my genuine belief as a local SEO is that local communities should be doing all they can to self-fulfill as many data points on the chart above as possible.
While it’s said that necessity is the mother of invention, and it certainly makes sense that the present moment would be driving us to invent new solutions to keep our communities safe and well, I find models for sane growth in the work others have already contributed. For me, these are sources of serious inspiration:
Look at the policies of other countries with a higher index of human happiness than my own. For example, I am a great admirer ofNorway’s law of allemannsrettwhich permits all residents to responsibly roam and camp in most of the country, and more importantly, to harvest natural foods like mushrooms and berries. In my community, most land is behind fences, and even though I know which plants are edible, I can’t access most of them. Given current grocery store shortages, this concept deserves local re-thinking.
Study theEconomic Bill of RightsUS President Franklin Delano Roosevelt introduced but didn’t live to see passed. Had this been implemented, my local community would not now be suffering from a shortage of medical providers and denial of medical care, a shortage of nearby farms for complete nutrition, homelessness and unaffordable housing, and a widespread lack of education and essential skills. From a purely commercial standpoint, FDR’s bill could also have prevented the collapse of “Main St.”, which local search marketers have been fighting every day to reverse.
Join organizations like theAmerican Independent Local Business Alliancewhich exist to build more resilient local communities via methods likethe Buy Local movement and community education. I strongly encourage you to check in with AMIBA for guidance in these times.
Other models and examples may personally inspire you, but I share my friend Greg Sterling’s opinion: now is the time to bring creativity to bear, to connect with fellow local business owners and community members, and to begin planning a more realistic and livable future.
For now, you will have to make those connections virtually, but the goal is to come out of this time of crisis with a determination to make local living more sustainable for everyone. You can start with asking very basic questions like: Where is the nearest farm, and how many people can it feed? What do we need to do to attract more doctors and nurses to this town? Which facilities could be converted here to produce soap, or bathroom tissue, or medical supplies?
I don’t want to downplay the challenge of forward-thinking in a time of disruption, but this I know from being a gardener: new seeds sprout best where the earth is disturbed. You have only to visit the margins of new roads being laid to see how digging is quickly followed by verdant crops of fresh seedlings. Humanity needs to dig deep right now for its best solutions to serious challenges, and this can begin right where you are, locally.
Please allow me to wish many better days ahead to you, your business, and your community, and to work by your side to build a stronger local future.
What Readers Want During COVID-19: Content Ideas for Every Niche
This is a stressful time to say the least. Everything is impacted by COVID-19 in some way, including our work.
Once we’ve taken time to acknowledge how lucky we are to work in digital, it’s time to assess if our current content strategy needs any adjusting based on current events.
Many marketers are finding themselves:
Wanting to write about something topical
Needing to add more content to their calendars
At a loss for how to contribute at a time like this
So, I spent hours usingUbersuggest, putting myself in the shoes of various Americans. I tested a variety of keywords to see which ones have exhibited a trend during the COVID-19 outbreak and might warrant some attention from content marketers.
The results below are for the term “Coronavirus,” so for the other keywords identified, I looked for a noticeable spike in the months of January, February, and March to make sure they matched up accordingly.
My findings reveal potential topic ideas for several primary industries. See if any provide inspiration for high-quality content you can create in the coming months.
Travel
I’ll start with one of the industries hardest hit by this pandemic: travel. This was a tough one, as more and more people are understandably opting for driving, walking, or biking to get around, and are no longer relying on air travel or public transportation as trips and work get cancelled. However, I identified a few key opportunities.
Travel insurance
While it had an increase in the summer months, interest in the topic of travel insurance has risen back up again. Perhaps those who have to travel want to make sure they’re covered if they get sick, or maybe those who canceled travel want to see what their insurance covers.
In either case, people are looking for information about travel insurance and how it can help them.
Train travel
It seems that train travel falls into an ambiguous category that people are asking about. I’m not here to say whether it’s safe or not (as that is obviously not my area of expertise). As we’ve all heard, it’s best not to travel at all, but perhaps your brand can offer some clarity in this regard and offer alternatives.
Virtual travel
For everyone stuck at home but still grappling with wanderlust, how can they still explore from the couch? Virtual travel seems to be gaining popularity as more people find themselves stuck at home.
Work and education
In some cases, companies and schools have gone from in-person to virtual nearly overnight. It’s been a huge shakeup across the board, and relevant topics are trending accordingly.
Homeschooling
Many kids are home from school, and their parents are suddenly and unexpectedly in the position of teaching them. They’re sure to have a lot of questions! Note how the search level now is the same as the summer months, when kids are also home.
Free online courses
With all plans essentially cancelled as a result of “social distancing,” people are looking for ways to spend their time at home. If you offer online courses, consider amplifying them and explaining their value. If you don’t, consider whether it makes sense to create one.
Working from home tips
Executives and staff alike are looking for advice on how to improve productivity while working from home, perhaps for the first time. Consider creating content with suggestions on how to set up a home office or maintain a schedule while dealing with at-home distractions.
How to stay focused
Whether it’s because people are working or studying at home for the first time or because they’re anxious and distracted by the developing events, more and more people are struggling to stay focused. Can your brand offer anything by way of motivation or tools for focus and efficiency?
Entertainment
Everyone’s at home either trying to distract themselves from the stressful reality of the world or looking to cure their boredom. As a result, online entertainment is on the rise. Can you offer the entertainment itself, or maybe guides on how to choose the best entertainment?
Free streaming
We’re stuck with digital for now, and people are looking for new media to consume. What can your brand provide? Also trending: “cheap digital games” and “best multiplayer video games”.
Learn to play piano online
Some folks are using their newfound free time to work on hobbies and skills they haven’t had the chance to pursue in the past. Can your brand teach them anything?
Best online shopping deals
This is particularly interesting to me. Keyword rates for this term are as high as they were over the holidays. I’m wondering if people who still have disposable income will pass the time online shopping, while others who are more financially impacted will cut back, leaving things at a net equal?
Finance
Aside from the health and safety of the population, finance cuts most to the emotional core of this pandemic. Many people are laid off or can’t work, and financial worry is skyrocketing. What can you do to provide guidance or relief?
Unemployment
Many people are unexpectedly looking to file unemployment, and plenty of those people have no idea how to do it, how much money they’ll get, or how to get that information. Informative guides and tips could be hugely helpful in this area.
Budgeting tips
With layoffs and pay cuts, people are scrambling to find new ways to save money. Also trending with the same graph results: “How to invest money wisely” -- most likely because of the fluctuating stock market. Can you provide insight?
Relationships
When tensions run high, it’s important to pay attention to all the relationships in your life, meaning several subtopics in this vertical can be of vital importance.
At home date ideas
Couples stuck inside are looking for ways to keep up their romantic lives. Does it make sense for your brand to provide dating or relationships tips at an unprecedented time like this?
Reconnecting with friends
Physically, we’re all practicing social distancing, but we shouldn’t be virtually disconnecting from the people in our lives. It looks like people are wondering if they should take advantage of this free time to reconnect with old friends. Can your brand offer advice on the topic, or possibly a forum for those connections to happen?
How to make your parents understand how you feel
There are a lot of jokes going around about Gen Zs and Millennials trying to convince their Boomer parents to stay inside. But the jokes are for a reason: Many people are having tough conversations for the first time with family that they aren’t entirely sure how to navigate. Could you provide some helpful tips to approach these conversations?
Health and fitness
Health is, unsurprisingly, a vital category right now. Rather than getting into some of the most obvious things (like hand washing, hand sanitizer, etc.), I’ll try to cover some other popular topics that might be useful.
How to get health insurance
Similar to “unemployment” above, this is probably a response to people losing their jobs who are now unsure how they can get health insurance. What other concerns might these people have that you can help with?
Indoor workouts
People might have to stay home, but they’re also trying to stay healthy. How can you assist them in this endeavor?
Also trending: “how to start running”, indicating that solitary outdoor exercise is key, too.
How to strengthen immune system
People are concerned about their health and want to do whatever they can to protect themselves from COVID-19. However, only dive into this subject matter if your brand is a legitimate medical expert. False information can damage lives.
Also trending: “healthy diet”.
Journaling
Don’t forget about mental health, which is also being affected by the pandemic. People are stressed, anxious, worried, and, well, scared. Does it make sense for your brand to provide guidance on how to emotionally or mentally approach this day and age?
Also trending: “meditation”.
Home and family
In many cases, entire families are at home, every day, for the first time since the kids were old enough to be in school. That can lead to some interesting challenges.
Natural cleaning products
In an effort to keep the house clean, people may be looking for guidance on the best type of supplies to use. Could you make a list of the most effective products?
Also trending: “organic cleaning products”.
Family recipes
Everyone’s at home for all their meals and trying to avoid restaurants, so they probably need more recipes in their arsenal. Maybe your employees have favorite family recipes you could share with your readers.
Games to play with kids
Parents are used to this over the summer, but not when it’s sprung on them for an indefinite period of time. How can your brand give them ideas and tools to entertain their kids while they’re home?
Also trending: “family conversation starters”.
Conclusion
To round out this study, I want to show the results for “uplifting stories.”
If you’re not responsible for delivering breaking news or important COVID-19 updates, look for opportunities to amplify joy, gratitude, hope, or any other positive emotion. People are looking for health and safety updates, but they’re looking for inspiration, too.
نوع دیگری از شرکت های تجارتی که نه سرمایه و نه ضمانت شرکاء در آن تأثیر کلی دارد بلکه تعداد شرکاء و اکثریت آنها موثر است شرکت های تعاونی هستند.
در قبال احتیاجات روز افزون ، افراد ضعیف مخصوصاً کشاورزان و کارگران ، جز با کمک یکدیگر نمی توانند مشکلات بزرگی را حل کنند. یک فرد متمول یا توانا شاید بدون کمک دیگران بتواند حوائج خود را برآورد ولی بیشتر افرادی که از جنبه مالی ضعیف اند ، اگر به یکدیگر کمک نکنند هرگز نمی توانند زندگی خوبی داشته باشند.
یک نیروی ضعیف در جامعه ناچیز است و در مقابل احتیاجی که در اثر توسعه دائره تمدن هرساعت اضافه می شود نمی تواند وسائل راحتی خود را فراهم نماید ولی این نیروها هر قدر ضعیف باشند ، اگر متمرکز شوند قدرت بزرگی تشکیل می دهند که در سایه آن شرکائی که از آن بهره مند می شوند به هر هدف اقتصادی که مایل باشند خواهند رسید.
در قرن هیجدهم که اروپا به دو دسته متمایز تقسیم شده بود یکی ثروتمندان و صاحبان کارخانه و اشراف و دیگری کارگران و کشاورزان و رنجبران ، این احتیاج بیشتر برای طبقه پائین پیدا شد که خودشان بدون مراجعه به طبقه ثروتمندان «به شرط اجتماع»شرایط زندگی را فراهم سازند.
شرکت تعاونی شرکتی است که به منظور بهبود وضع اقتصادی شرکاء و تأمین حوائج آنها تشکیل می شود. بنابراین اگر وضع اقتصادی نامناسب و سطح خرج بالا ، بازار کساد ، حوائج زندگی و یا کار پیدا نشود اشخاصی به منظور بهبود وضع اقتصادی خود شرکتی تشکیل می دهند که در نتیجه:
1.اگر بهای اجناس گران و شرکاء به علت نداشتن پول نتوانند احتیاجات سالیانه خود را یک جا خریداری کنند و ناچارند روزمره از دست سوم و چهارم اشیاء مورد احتیاج خود را به قیمت گرانتر تهیه کنند ، شرکت تعاونی با پول جزئی که هر شریک می پردازد و جمع آن مبلغ کلی می شود ، اشیاء مورد احتیاج شرکاء را از دست اول خریداری و به همان قیمت تمام شده یا سود خیلی جزئی به شرکاء می فروشد.
2.هرگاه کشاورزان و ارباب صنایع نتوانند کالا یا متاع خود را به علت احتیاج به پول در بازار به قیمت خوب بفروشند و ناچارند فرآوردهای خود را روزانه به بهای کمتر و یا با فروش سلف به ثمن بخش به دلالان و یا سودپرستان واگذار نمایند ، شرکتی تشکیل می دهند که آن شرکت کالای آنها را دریک محل جمع نمود و به قدر احتیاج روزانه به آنها پول می دهد. سپس کالای جمع شده را به قیمت خوب و در بازارهای دنیا فروخته ، وجه آن را پس از کسر سود بسیار نازل به شرکاء می پردازد.
3.به اشخاص بی بضاعت کسی وام نمی دهد ، و اگر بدهد با شرایط سنگینی خواهد بود. این قبیل اشخاص شرکتی تشکیل و یا سرمایه جزئی که می پردازند اعتبار کافی به دست آورده و هر یک از شرکاء اگر احتیاجی داشت با سود ناچیزی از شرکت وام می گیرد. در شرکت تعاونی سرمایه و نفوذ اشخاص نقش مهمی ندارد و شرکاء هر قدر سرمایه داشته باشند بیش از یک رأی نخواهند داشت و سود هم به نسبت سرمایه تقسیم نمی شود.
تاریخ پیدایش شرکت تعاونی
اولین شرکت تعاونی در سال 1769در انگلستان بین عده ای پارچه باف تشکیل شده ولی به علت عدم اعتماد شرکاء به زودی از بین رفت. در سال 1844 در شهر لنکشر رشدال انگلستان شرکت تعاونی رشدال بین 28 نفر انگلیسی تأسیس شد. هدف آن تأسیس فروشگاه مواد غذائی و البسه ، تهیه ساختمان برای کمک به اعضاء شرکت تهیه کار جهت اعضاء بی کار و رفع سایر احتیاجات بود. سرمایه این مؤسسه 28 لیره بود که شرکاء هریک در هفته چند پنی می پرداختند تا پس از چند هفته مبلغ 28 لیره سرمایه اصلی تأدیه گردید.
ده لیره آن صرف تهیه دکان شد و با بقیه مقداری آرد ، قند ، کره و دو دسته شمع خریداری گردید ، روزهای اول در هرهفته دو روز این دکان مفتوح بود و شرکاء به نوبت مبادرت به فروش اجناس می نمودند.
کم کم به شرکاء این مؤسسه اضافه گردید ودر نتیجه سرمایه هم زیاد شد. تا هفت سال بعد از آن توانستند دکان را تمام روزهای هفته مفتوح نگهدارند. امروزه به نحوی ترقی کرده که سرمایه آن به بیش از هفتصد میلیون لیره و شرکای آن به بیش از یازده میلیون نفر رسیده است.
تمام احتیاجات شرکاء شرکت را از گهواره که هنگام تولد لازم می شود تا مراسم تدفین که در موقع فوت انجام می گیرد برای شرکاء به بهای نازلی تهیه می نماید.
شرکت تعاونی رشدال که مبنای شرکت های تعاونی فعلی است فعلاً مسئول اداره یکی از بزرگترین بانک های انگلستان و موجود یکی از عظیم ترین موسسات بیمه های آن است.
بعد از تأسیس مؤسسه تعاونی رشدال در کشورهای فرانسه ، آلمان ، سوئیس ، هلند ، ایتالیا و سایر کشورهای اروپا شرکت های تعاونی معمول گردید و فعلاً در کلیه ممالک دنیا متداول است.
شرکت های تعاونی ایران
در سال 1370 قانون بخش تعاونی اقتصاد جمهوری اسلامی ایران به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده ، ماده اول قانون فوق الذکر ، اهداف بخش تعاونی سیستم اقتصادی ایران را برشمرده ودر حقیقت غایت نهائی شرکت های تعاونی را نیل به این اهداف معرفی می کند:
1.ایجاد و تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل.
2.قرار دادن وسائل کار در اختیار کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند.
3.پیشگیری از تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروه های خاص جهت تحقق عدالت اجتماعی.
4.جلوگیری از کارفرمای مطلق شدن دولت.
5.قرار گرفتن مدیریت و سرمایه و منافع حاصله در اختیار نیروی کار و تشویق بهره برداری مستقیم از حاصل کار خود.
6.پیشگیری از انحصار ، احتکار ، تورم ، اضرار به غیر.
7.توسعه و تحکیم مشارکت و تعاون عمومی بین همه مردم.
انواع شرکتهای تعاونی
الف – تعاونیهای تولید
ب- تعاونیهای توزیع
تعاونیهای تولید
تعاونی های تولید شامل تعاونی هائی است که در امور مربوط به کشاورزی ، دامداری ، دامپروری ، پرورش و صید ماهی ، شیلات ، صنعت ، معدن ، عمران شهری و روستائی و عشایری و نظایر اینها فعالیت می نمایند.
تعاونی های تولید در کلیه اولویت ها و حمایت های مربوط به تعاونی ها حق تقدم دارند. در تعاونیهای تولید ، عضو باید در تعاونی به کار اشتغال داشته باشد.
تعاونیهای توزیع
تعاونی های توزیع عبارتند از تعاونی های نیاز مشاغل تولیدی و یا مصرف کنندگان عضو خود را در چارچوب مصالح عمومی و به منظور کاهش هزینه ها و قیمت ها تأمین می نمایند.
تعاونی های توزیع مربوط به تأمین کالا و سایر نیازمندی های روستائیان و عشایر و کارگران و کارمندان از نظر گرفتن سهمیه کالا و حمایت های دولتی و بانکی و سایر حمایت های مربوط به امور تهیه و توزیع اولویت دارند. در تعاونی های توزیع ، احتیاجی نیست که عضو در تعاونی به کار اشتغال داشته باشد.
غیر از این دو نوع تعاونی ، در تبصره 2 ماده 8 قانون فوق الذکر ، به تعاونی های چند منظوره نیز اشاره شده است و به نظر می رسد که منظور مقنن تعاونی هائی است که ترکیبی از تولید و توزیع دارند مثلاً شرکت تعاونی که با هدف عمران روستائی خاص و تهیه آذوقه برای ساکنین همان روستا ایجاد شده است. در چنین شرکتی که عضویت آن برای همه ساکنین روستا آزاد است ، داشتن عضو غیرشاغل مجاز است اما هیئت مدیره و مدیرعامل باید از میان اعضاء شاغل انتخاب شوند.
عضویت در تعاونی
عضویت در تعاونی مخصوص اشخاص حقیقی است و اعضاء باید حائز شرایط زیر باشند:
1.تابعیت جمهوری اسلامی ایران
2.عدم ممنوعیت قانونی و حجر و ورشکستگی به تقصیر.
3.عدم سابقه ارتشاء ، اختلاس و کلاهبرداری.
4.درخواست کتبی عضویت و تعهد رعایت مقررات اساسنامه تعاونی.
5.عدم عضویت در تعاونی مشابه.
اعضاء در کلیه امور تعاونی طبق اساسنامه حق نظارت دارند و مکلف اند به وظایف و مسئولیت هایی که در حدود قوانین و مقررات تعهد کرده اند عمل کنند.
مسئولیت های مالی اعضاء در شرکت های تعاونی محدود به میزان سهم آنان می باشد مگر آنکه در اساسنامه ترتیب دیگری شرط شده باشد.
خروج عضو از تعاونی اختیاری است و نمی توان آن را منع کرد.
اعضاء متخصص تعاونی های تولید حداقل شش ماه قبل از استعفاء باید مراتب را کتباً به اطلاع تعاونی برسانند و در صورتی که خروج عضو موجب ضرری برای تعاونی باشد ، وی ملزم به جبران است.
اخراج از عضویت
در موارد زیر عضو از شرکت تعاونی اخراج می شود:
1.از دست دادن هریک از شرایط عضویت.
2.عدم رعایت مقررات اساسنامه و سایر تعهدات قانونی پس از دو اخطار کتبی توسط هیئت مدیره به فاصله 15 روز از تاریخ اخطار دوم با تصویب مجمع عمومی فوق العاده.
3.ارتکاب اعمالی که موجب زیان مادی تعاونی شود و وی نتواند ظرف مدت یک سال آن را جبران نماید یا اعمالی که به حیثیت و اعتبار تعاونی لطمه وارد کند یا با تعاونی رقابتی ناسالم به نماید.
تشخیص موارد فوق بنا به پیشنهاد هریک از مدیران و تصویب مجمع عمومی خواهد بود.
فوت اعضاء تعاونی
طبق ماده 14 ، در صورت فوت عضو ورثه وی که واجد شرایط و ملتزم به رعایت مقررات تعاونی باشند ، عضو تعاونی شناخته شده و در صورت تعدد بایستی مابه التفاوت افزایش سهم ناشی از تعدد خود را به تعاونی بپردازند. اما اگر کتباً اعلام نمایند که مایل به ادامه عضویت در تعاونی نیستند و یا هیچ کدام واجد شرایط نباشند ، عضویت لغو می گردد.
اگر تعداد ورثه بیش از ظرفیت تعاونی باشد ، یک یا چند نفر به تعداد مورد نیاز تعاونی با توافق سایر وراث ، عضو تعاونی شناخته می شوند. مطایق ماده 15 ، در صورت لغو عضویت به سبب فوت ، استعفاء انحلال یا اخراج طبق اساسنامه و قرارداد منعقده سهم و کلیه حقوق و مطالبات عضو به قیمت روز تقویم و به دیون تعاونی تبدیل می شود که پس از کسر دیون وی به تعاونی ، به او یا ورثه اش پرداخت خواهد شد.
در صورتی که ورثه تقاضا نماید که سهم عضو متوفی از عین اموال تعاونی پرداخت شود و تراضی با مصالحه ممکن نباشد چنانچه عین قابل واگذاری بوده و موجب اخلال و ضرر فاحش به اعضاء تعاونی نگردد آن قسمت از مطالبات تسلیم ورثه می گردد.
شرکت تعاونی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری, جستجو
شرکت تعاونی(Co-operative) مشارکتی است که عدهای از افرادی که همصنف یا تناسبی مشابه دارند مثلا همسایه، دوست، خویشاوند یا همشهری هستند برای دستیابی به منافع مشترک گردهم میآیند و در حقیقت بهم کمک میکنند و برای تهیه مسکن یا خرید مایحتاج یا کسب اعتبار و وام تعاونی درست میکنند، سرمایه معینی را درمیان میگذارند و دستهجمعی مشکل را حل مینمایند. در واقع اعضای شرکت در کنار یکدیگر، جمعیتی کوچک را پدید میآورند که بعنوان مثال در تهیه کالاهای مورد نیاز اعضا، با جمعآوری پول جزئی که هر عضو میپردازد کالای مورد احتیاج اعضا را از دست اول خریداری و به همان قیمت تمام شده یا سود خیلی جزئی به اعضا میفروشد و باین طریق واسطههای غیر ضروری در کسب و تجارت و صاحبان این گونه مشاغل کاذب حذف میگردند.
در شرکت تعاونی ممکن است اعضا دارای سرمایه و سهم یکسان از سود نداشته باشند اما هرعضو بدون توجه به درصد سهامش، یک رای دارد و نسبت سهام به رای وجود ندارد. درواقع تعاونی، متکی به اعضاء است نه به سرمایه.
فهرست مندرجات
[نهفتن]
•۱ شرکت تعاونی در ایران
o۱.۱ انواع شرکت تعاونی از لحاظ نوع فعالیت
o۱.۲ انواع شرکت تعاونی از لحاظ نوع عضویت
o۱.۳ انواع و اقسام شرکت تعاونی در ایران برحسب گرایش
o۱.۴ ضوابط عمومی
•۲ منابع
[ویرایش] شرکت تعاونی در ایران
قانون بخش تعاونی در سال ۱۳۷۰ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. ماده اول این قانون، اهداف بخش تعاونی سیستم اقتصادی ایران را برشمرد که از آن جمله، جلوگیری از کارفرمای مطلق شدن دولت، اشتغال زایی، قرار دادن وسائل کار در اختیار کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند، پیشگیری از تمرکز و تداول ثروت، پیشگیری از انحصار، احتکار، تورم، اضرار به غیر بود.
درسالهای اخیر با اجرایی و تبیین نمودن اصل ۴۴ قانوناساسی، در خصوصی سازی بخشهای دولتی، تعاونیها بعنوان مهمترین و لایقترین بخش خصوصی در این واگذاری مورد توجه قرار گرفتند و مزایای بسیاری را به خود اختصاص دادند. شرکتهای تعاونی همچنین از مزایای معافیتهای مالیاتی در برخی از انواع تعاونیها برخوردارند.
[ویرایش] انواع شرکت تعاونی از لحاظ نوع فعالیت
۱- شرکت تعاونی تولیدی: شرکتی است که به منظور اشتغال در امور مربوط به کشاورزی، دامداری، دامپروری، پرورش و صید ماهی، شیلات، صنعت، معدن، عمران شهری، روستائی، عشایری و نظایر اینها فعالیت مینماید و مجموعاَ یک واحد تولیدی را در آن اداره مینمایند.
۲- شرکت تعاونی توزیعی: شرکتی است که در امور مربوط به تهیه و توزیع کالا، مسکن، خدمات و سایر نیازمندیهای اعضاء فعالیت مینماید. آن دسته از شرکتهای تعاونی که فعالیت آنان تواماَ تولیدی و توزیعی باشد را شرکت تعاونی تولیدی و توزیعی نامند.
شرکتهای تعاونی تولیدی مانند دامداران، پرورش دهندگان زنبور عسل یا صاحبان صنایع و هر گروهی دیگر که در رده تولیدی نام برده شدهاند، در صورت تشکیل تعاونی برای تامین نیازهای خود از نوع تعاونیهای توزیعی (تامین کننده نیازتولید کنندگان) محسوب میشوند.
[ویرایش] انواع شرکت تعاونی از لحاظ نوع عضویت
۱ ـ شرکت تعاونی عام: شرکتی است که عضویت در آن برای همه آزاد میباشد، تعداد اعضاء در این تعاونیها حداقل ۵۰۰ نفر و براساس نوع تعاونی که وزارت تعاون تعیین کرده مشخص میشود.
۲ ـ شرکت تعاونی خاص: شرکتی است که عضویت درآن برای گروهی خاص مانند کارگران، دانشجویان، کشاورزان، زنان، پزشکان، وکلای دادگستری، اعضاء هر صنف و مشاغل خاص و نظایر اینها با رعایت شرایط آزاد تعیین میشود.
[ویرایش] انواع و اقسام شرکت تعاونی در ایران برحسب گرایش
•کشاورزی
•صنعتی
•معدنی
•خدماتی
•مسکن
•فرش دستباف
•تامین کننده نیاز تولید کنندگان
•تامین کننده نیاز مصرف کنندگان
•اعتبار
•حمل و نقل
•چند منظوره
[ویرایش] ضوابط عمومی
شرکت تعاونی حداقل با ۷ نفر عضو میتواند تاسیس شود که شرایط قانونی را برای عضویت در شرکتهای تعاونی داشته باشند. از جمله تابعیت ایرانی، نداشتن ممنوعیت قانونی و حجر، و در شرکتهای تعاونی مشابه عضو نباشد.
شرکت تعاونی توسط هیئت موسس تاسیس میشود و پس از آن از کسانی که شرایط عضو شدن را دارند دعوت میکند. هیات موسس پس از تهیه طرح و اساسنامه و دیگر مشخصات تعاونی اقدام به دریافت موافقت نامه تشکیل تعاونی از وزارت تعاون مینماید و پس از دریافت اجازه نامه ثبت شرکت تعاونی از وزارت تعاون، شرکت را ثبت مینماید، پس از آن پروانه تاسیس شرکت تعاونی بوسیله وزارت تعاون صادر میشود.
اعضا در جلسه مجمع عمومی عادی، اعضای هیئت مدیره و بازرسهای شرکت تعاونی خود را انتخاب میکنند.
در شرکتهای تعاونی همه با هم برابرند و همه همکار یکدیگرند و از نظر نژاد، زبان، رنگ پوست، ملیت، شغل و غیره هیچکدام از اعضاء بردیگری برتری ندارند.
[ویرایش] منابع
•وبگاه رسمی وزارت تعاون (فارسی). وبگاه رسمی وزارت تعاون. بازدید در تاریخ ۲۱ خرداد۱۳۸۷.
•قانون بخش تعاونی اقتصاد جمهوری اسلامی ايران
•جایگاه تعاون در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
•راهنمای تشکیل شرکت تعاونی
•تاریخچه تعاونی در ایران
•تاریخچه تعاونی در جهان
انواع تعاونیها
شرکتهای تعاونی به لحاظ نوع فعالیت به سه دسته تولیدی ، توزیعی و تولیدی - توریعی (چند منظوره) و بهلحاظ عضویت به دو گروه خاص و عام تقسیم می شود .
1- انواع شرکتهای تعاونی از نظر فعالیت
2- انواع شرکتهای تعاونی به لحاظ نوع عضویت
1- انواع شرکتهای تعاونی از نظر فعالیت
شرکتهای تعاونی تولیدی
کار اصلی و مهم این تعاونیها ، تولید کالا و محصول است . در شرکت تعاونی تولیدی ، معمولا اعضای شرکت کار می کنند و حقوق و دستمزد دریافت می نمایند .
این تعاونیها ، هم برای به دست آوردن منفعت و سود اعضای خود تلاش می کنند و هم از تخصص اعضای خود در اداره شرکت سود می برند ، هر چند شاغل بودن کلیه اعضاء در تعاونی تولیدی ضرورتی ندارد .
حداقل تعداد اعضای در تعاونیهایتولیدی 7 نفر است و حداقل 50 درصد اعضاء می بایستی تخصص و تجربه کافی را در خصوص فعالیت مورد نظر داشته باشند .
موافقت با تشکیل تعاونیهای تولیدی در صورتی صادر خواهد شد که طرح ارائه شده از توجیهات اقتصادی ، فنی و مالی لازم برخوردار باشد . شرکتهای تعاونی تولیدی در بخش های گوناگون اقتصادی کشور مانند : صنعت ، معدن ، کشاورزی و غیره به فعالیت مشغول هستند .
الف -شرکتهای تعاونی صنعتی و معدنی
تعاونیهای صنعت و معدن : شامل صنایع غذایی ، شیمیایی ، سلولوزی ، معدنی ، فلزی ، کانی غیر فلزی ، نساجی و چرم ، دارویی و بهداستی ، برق و الکترونیک می باشد .
مجوز فعالیت طرحهای صنعتی و معدنی توسط سازمان صنایع و معادن و چنانچه محل اجرای طرح صنعتی در روستا باشد توسط صنایع روستایی سازمان جهاد کشاورزی صادر می گردد.
برای تهیه زمین مورد نیاز جهت اجرای طرحهایصنعتی عمدتا باید به شهرکهای صنعتی و در مناطق روستایی به نواحی صنعتی مراجعه نمود .چنانچه متقاضیان تمایل به اجرای طرح در مکانی به جز موارد مورد اشاره داشته باشد ، اخذ مجوز از محیط زیست ، آب و برق در مورد زمین مورد نظرشان الزامی می باشد .
ب -شرکتهای تعاونی کشاورزی و دامداری
شامل زراعت ، باغداری ، مرتعداری ، علوفه کاری ، تولید بذر و نهال ، کشت گلخانه ای ، صیفی جات ، پرورش قارچ و گل،پرورش طیور ، پرواربندی، پرورش گاو شیری ، تکثیر و پرورش آبزیان می گردد .
مجوز فعالیت طرحهای کشاورزی توسط ادارات و معاونتهای زیر مجموعه سازمان جهاد کشاورزی ، منابع طبیعی و اداره کل شیلات صادر می گردد.
رمین محل اجرای طرحهای کشاورزی عمدتا از طریق اداره کل منابع طبیعی و کمیسیون واگذاری اراضی تامین می گردد.
ج -شرکتهای تعاونی صنایع دستی
شامل تولید فرش دستباف ، گلیم بافی ، کاشی کاری ، قلم زنی ، معرقکاری ، چرم سازی و غیره می باشد .
مجوز فعالیت این گونه فعالیت ها توسط سازمان صنایع دستی و در مناطق روستایی به وسیله صنایع روستایی سازمان جهاد کشاورزی صادر می گردد .
شرکتهای تعاونی توزیعی
شرکتهای تعاونی توزیعی عبارتند از تعاونیهایی که نیاز مشاغل تولیدی یا مصرف کنندگان عضو را در چهار چوب مصالح عمومی وبه منظور کاهش هزینه ها و قیمتها ، تامین می کند.
این شرکت ها خود انواع گوناگونی دارد که عبارتند از :
الف -شرکتهای تعاونی تامین نیاز مصرف کنندگان
شرکتی است که عمدتا برای تهیه انواع کالاهای مصرفی به منظور تامین نیاز های مصرفی اعضا و خانواده های آنان تشکیل می شود و در گرایشهای : مصرف کارمندی ، کارگری ، فرهنگیان ، دانشجویی ، محلی یا آزاد ، مرزنشینان و صنوف توزیعی تشکیل می گردد . برای تشکیل تعاونی مصرف کارمندی ، کارگری ،فرهنگیانومرزنشینان حداقل تعداد اعضا 250 نفر است. شرکت تعاونی مصرف محلی یا آزاد با 500نفر متقاضی قابل تشکیل می باشد و حداقل ارزش هر سهم در تعاونی های مصرف دانشجویی 150,000 ریال تعیین شده است .
ب- شرکتهای تعاونی تامین نیاز تولیدکنندگان
شرکتی است که برای تامین نیازهای مشترک تولیدکنندگان یک یا چند محصول تشکیل می شود , مثل شرکت تعاونی تامین نیاز تولیدکنندگان فرآورده ای لبنی حداقل تعداد اعضا برای تشکیل این نوع تعاونی هفت نفرمی باشد که در صورت تائید طرح توجیهی شرکت تعاونی از طرف اداره کل تعاون قابل تشکیل می باشد . سرمایه شرکتهای مذکور از 10,000,000 ریال و هر سهم از 300,000 ریال نباید کمتر باشد.
ج- شرکت های تعاونی مسکن
این نوع تعاونی در 4 گرایش کارمندی , کارگری , آزاد و فرهنگیان تشکیل می شود . در تعاونیهای مسکن , خرید زمین بایستی با کاربری مسکونی و ساخت مسکن نیز باید توسط تعاونی انجام پذیرد.
حداقل سرمایه اولیه هر عضو در تعاونیهای مسکن 6,000,000 ریال می باشد که بایستی حداقل 3/1 آن در زمتن ثبت به حساب شرکت واریز شود مدت زمان تعاونی مسکن در اساسنامه به 5 سال محدود می شود که تعاونی باید طی این مدت فعالیت خود را به هتمام برساند , برای رعایت عدالت بین اعضا, زمان تحویل مسکن به اعضا , با توجه به آیین نامه خاصی که می بایستی به تصویب مجمع عمومی برسد مشخص می شود . ضمنا حداکثز تعداد اعضاء در تعاونیهای مسکن 500 نفر می باشد.
د- شرکتهای تعاونی حمل و نقل
شرکت تعاونی حمل و نقل برای دارندگان وسایل نقلیه مشابه و با 12 گرایش قابل تشکیل می باشد که عبارتند از: شرکت تعاونی حمل و نقل کامیونداران بین المللی (تریلی داران) , کامیونداران داخلی , وانت بارداران , اتوبوسداران , مینی بوسداران, سواریکرایه برون شهری , تاکسیرانی , کمپرسی داران, تانکرداران , بوژی داران , خاورداران و آژانسهای اتومبیل کرایه. فعالیت این شرکتها , حمل و نقل مسافر و کالا در داخل شهرها و یا بین شهر ها و حتی خارج از کشور می باشد . فعالیتهای حمل و نقل مسهفر و یا کالای برون شهری با اخذ مجوز از سازمان حمل و نقل پایانه ها و نقل مسافر و یا کالای درون شهری با اخذ از سازمان تاکسیرانی انجام می پذیرد .
ه- شرکتهای تعاونی اعتبار
شرکت تعاونی اعتبار در حال حاضر فقط در گرایش کارمندی و کارگری تشکیل می گردد که بایستی طرح توجیهی مربوطه آن به اداره کل تعاون ارائه شود و در صورت تایید طرح توسط اداره کل , موافقت نامه تشکیل تعاونی صادر می شود . تشکیل تعاونی اعتبار آزاد ممنوع می باشد .
تعاونی اعتبار فقط جهت رفع نیازهای مالی اعضاء تشکیل می گردد و این نوع تعاونیها مجاز به مبادلات مالی با غیر عضو نمی باشد و افتتاح هر نوع حساب برای غیر اعضاء ممنوع است . افتتاح شعبه توسط تعاونیهای اعتبار پس از تایید اداره کل تعاون و درج آگهی تغییرات مربوطه در روزنامه رسمی کشور انجام پذیر است .
و- شرکتهای تعاونی آموزشگاهی
تعاونیهایی هستند که با مشارکت دانش آموزان و کارکنان آموزشگاهها تشکیل می گردد و اهم کارهای آنها ایجاد فروشگاه و تهیه وسایل تحصیلی و مصرفی اعضا , تدارکات وسایل نقلیه برای ایاب و ذهاب دانش آموزان , راه اندازی رستوران و بوفه برای دانش آموزان , تامین وسایل بهداشتی , درمانی , ورزشی , رفاهی و سایر موارد برای دانش آموزان و کارمندان آموزشگاه خرید مصنوعات و کارهای دستی دانش آموزان می باشد .
ز- شرکتهای تعاونی خدماتی
این نوع شرکت تعاونی در بیش از بیست گرایش فعالیت قابل تشکیل می باشد . کلیه فعالیت هایی کهبه نوععرضهخدمات به مردم تلقی گردد در قالب تعاونی های خدماتی انجام می پذیرد . مثل شرکت تعاونی خدمات بهداشتی درمانی و پزشکی , خدمات ورزشی , خدمات فرهنگی , تبلیغاتی , مدارس غیرانتفاعی , خدمات رایانه ای , خدمات چاپ و نشر , گردشگری و هتلداری , فنی و مهندسی و مشاوره , خدمات مالی اداری و پشتیبانی , خدمات بیمه ای , خدمات بسته بندی و سوتینگ , خدمات بازرگانی و ...
در تشکیل این نوع تعاونیها وجود حداقل 50% نیروی متخصص با ارائه مدارک مستند و معتبر الزامی می باشد و در صورتیکه فعالیت مربوطه نیاز به اخذ مجوز داشته باشد متقاضیان بایستی نسبت به اخذ مجوز از دستگاه ذیربط اقدام نمایند . حداقل تعداد اعضاء در تشکیل اینگونه تعاونیها هفت نفر می باشد .
ح- شرکتهای تعاونی تولیدی - توزیعی
تعاونیهای تولیدی- توزیعی , شرکتهای هستند که تمام یا بخشی از چند هدف و موضوع فعالیت مختلف غیرمرتبط با هم که در انواع شرکتهای تعاونی وجود دارد را (( یکجا)) در اهداف و عملیات خود منظور نمایند . به این نوع تعاونیها ، تعاونیهای چند منظوره نیز می گویند .
جهت تشکیل تعاونیهای تولیدی - توزیعی نصاب سایر انواع تعاونیها در صورت پیش بینی اینگونه فعالیتها در اساسنامه آنها ،باید رعایت شود .
2- انواع شرکتهای تعاونی به لحاظ نوع عضویت
شرکتهایتعاونی خاص
شرکتهایی هستند که عضویت در انها منحصرا برای گروهی خاص از قبیل : کارگران ، کارمندان ، کشاورزان ، ایثارگران ، زنان ، مشاغل خاص و نظایر اینها آزاد باشد.
بدیهی است این نوع از تعاوی ها موظف به پذیرش متقاضیان واجد شرایط بوده و از این نظر محدودیتی برای عضویت وجود ندارد. حداقل سرمایهاولیه در شرکتهای تعاونی خاص 10,000,000 ریال و حداقل ارزش رسمی هر سهم 300,000 ریال می باشد .
شرکتهای تعاونی عام
شرکتهایی هستند که عضویت در ان برای همه آزاد می باشد مؤسسین شرکت باید برای تامین قسمتی از سرمایه اولیه و یا افزایش سرمایه شرکت ، سهام آنرا به عموم عرضه نمایند .
حداقل تعداد اعضاء در شرکتهای تعاونی عام 500 نفر بوده در این گونه تعاونیها معادل 100,000,000 ریال و ارزش رسمی هر سهم 100,000 ریال می باشد .
ريف و تشكيل و ثبت شركتهاي تعاوني - تعريف و تشكيل و ثبت شركتهاي تعاوني
شركتهای تعاونی شركتهایی هستند كه تمام یا حداقل ٥١% سرمایه به وسیله اعضا دراختیار شركت تعاونی قرار گیرد و وزارتخانه ها سازمان ها شركتهای دولتی و وابسته به دولت و تحت پوشش دولت بانكها شهرداریها شوراهای اسلامی كشوری بنیاد مستضعفان مستضعفان و سایر نهادهای عمومی می توانند جهت اجرای بند ٢ اصل ٤٣ قانون اساسی از راه ام بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر از قبیل مشاركت مضاربه مزارعه مساقات اجاره اجاره به شرط تملیك بیع شرط فروش اقساطی و صلح اقدام به كمك در تامین یا افزایش سرمایه شركتهای تعاونی نمایند بدون آنكه عضو باشند. تعاونی های تولید شامل تعاونی های مربوط به كشاورزی دامداری دامپروری و پرورش و غیره تعاونی های توزیع شامل تعاونی هایی می شوند كه نیاز مشاغل تولیدی یا مصرف كنندگان عضو خود را در چهار چوب مصالح عمومی و به منظور كاهش هزینه ها و قیمت ها تامین می نمایند.
تاسیس شركتهای تعاونی بر اساس اقدام مجمع موسس كه شامل عده ای افراد واجد شرایط عضویت می باشد صورت می گیرد. تعداد اعضای مجمع عمومی موسس هفت نفر است كه سه نفر به عنوان هیئت موسس و یك نفر به عنوان نماینده در اداره كل تعاون می باشند. دراولین جلسه رسمی مجمع عمومی عادی كه با شركت متقاضیان همراه با رسید لازم التادیه سهام مقرر تشكیل می شود اساسنامه پیشنهادی پس از بحث و بررسی با موافقت حداقل دو سوم اعضا تصویب شده و اعضایی كه با مصوبه آن مجمع در مورد اساسنامه موافقت نداشته باشند می توانند درهمان جلسه تقاضای عضویت خود را پس بگیرند.(مستفاد از ماده ٣١).
حداقل و حداكثر تعداد عضو در تعاونی ها به نسبت سرمایه و فرصت اشتغال و نوع فعالیت و رعایت اصل عدم تمركز و تداول ثروت به موجب آیین نامه مصوبه وزارت تعاون تعیین می گردد. ولی در هر حال تعداد اعضا از ٧ نفر كمتر نخواهد بود(ماده ٦).
در اولین جلسه مجمع عمومی عادی اعضای هیئت مدیره انتخاب می گردند ودر اولین جلسه هیئت مدیره اسامی و مشخصات كامل اعضای هیئت مدیره و مدیر عامل و بازرسان شركت تهیه و جهت بررسی تقدیم اداره كل تعاون می گردد. اولین هیئت مدیره منتخب شركت تعاونی مكلف است پس از اعلام قبولی با انجام تشریفات مقرر نسبت به ثبت تعاونی اقدام نماید.
برای انجام ثبت شركتها و اتحادیه های تعاونی پس از طرح و تصویب آن ارائه مدارك مندرج در ماده ٥١ الزامی می باشد كه باید در چهار نسخه به اداره ثبت شركتها داده شود.
سرمایه تامین یا تعهد شده از طرف اعضا درهر مرحله تاسیس شركت نباید كمتر ٥١ درصد كل سرمایه شركت باشد و هر تعاونی وقتی ثبت وتشكیل می گردد كه حداقل یك سوم سرمایه آن تادیه و در صورتی كه به صورت نقدی و جنسی باشد تقویم و تسلیم شده باشد.
شرایط عضویت در تعاونی ها در ماده ٩ آمده است و خروج عضو از تعاونی اختیاری بوده و نمی توان آن را منع كرد ولی در صورتی كه خروج نامبرده موجب ضرری برای تعانی باشد ملزم به جبران آن خواهد بود.
در صورت فوت عضو ورثه او با وجود شرایط لازم عضو تعاونی محسوب می شوند و در صورت تعدد ورثه بایستی ما به التفاوت افزایش سهم ناشی از تعدد خود رابپردازند و در غیر این صورت با اعلام عدم تمایل عضویت آنان لغو می گردد و در صورت لغو عضویت به هر علت سهم و كلیه حقوق و مطالبات عضو به قیمت روز تقویم و به دیون تعاونی تبدیل می شود كه پس از كسر دیون وی به تعاونی به او یا ورثه اش پرداخت می شود.
«لایتراکان»، Litracon»Light Transmiting Concrete، بتن عبوردهنده نور، امروزه به عنوان یک متریال ساختمانی جدید با قابلیت استفاده بالا مطرحاست. این متریال ترکیبی از فیبر های نوری و ذرات بتن است و می تواند به عنوان بلوکها و یا پانل های پیش ساخته ساختمانی مورد استفاده قرار گیرد. فیبر ها بخاطر اندازهکوچکشان با بتن مخلوط شده و ترکیبی از یک متریال دانه بندی شده را تشکیل می دهند.به این ترتیب نتیجه کار صرفا ترکیب دو متریال شیشه و بتن نیست، بلکه یک متریال جدیدسوم که از لحاظ ساختار درونی و همچنین سطوح بیرونی کامل همگن است، به دست می آید.
فیبر های شیشه باعث نفوذ نور به داخل بلوک ها می شوند. جالب تریتحالت این پدیده نمایش سایه ها در وجه مقابل ضلع نور خورده است. همچنین رنگ نوری کهاز پشت این بتن دیده می شود ثابت است به عنوان مثال اگر نور سبز به پشت بلوک بتابددر جلوی آن سایه ها سبز دیده می شوند. هزاران فیبر شیشه ای نوری به صورت موازی کنارهم بین دو وجه اصلی بلوک بتنی قرار می گیرند. نسبت فیبر ها بسیار کم و حدود 4 درصدکل میزان بلوک ها است. علاوه بر این فیبر ها بخاطر اندازه کوچکشان با بتن مخلوط شدهو تبدیل به یک جزء ساختاری می شوند بنابر این سطح بیرونی بتن همگن و یکنواخت باقیمی ماند. در تئوری، ساختار یک دیوار ساخته شده با بتن عبور دهنده نور، می تواند تاچند متر ضخامت داشته باشد زیرا فیبر ها تا 20متر بدون از دست دادن نور عمل می کنندو در دیواری با این ضخامت باز هم عبور نور وجود دارد.
ساختار های باربرهم می توانند از این بلوکها ساخته شوند. زیرا فیبر های شیشه ای هیچ تاثیر منفی رویمقاومت بتن ندارند. بلوکها می توانند در اندازه ها ی متنوع و با عایق حرارتی خاصنصب شده روی آنها تولید شوند.
این متریال در سال 2001 توسط یک معمار مجار به نام «آرونلاسونسزی» اختراع شد و به ثبت رسید. این معمار زمانیکه در سن 27 سالگی در کالجسلطنتی هنر های زیبای استکهلم مشغول به تحصیل بود این ایده را بیان کرد و در سال 2004 شرکت خود را با نام لایتراکان تاسیس کرد و با توجه به نیاز و تمایل جامعهامروز به استفاده از مصالح جدید ساختمانی، از سال 2006 با شرکت های بزرگ صنعتی بهتوافق رسیده و تولید انبوه آن به زودی آغاز خواهد شد...
بتن جدید که «کامپوزیت سیمانی مهندسی»، نامیده شده به دلیل عمر طولانی در دراز مدت از بتن معمولی ارزانتر است. دانشمندان دانشگاه میشیگان گونه جدیدی از بتن مسلح با الیاف ساختهاند که از بتنعادی 40 درصد سبکتر و در برابر ترک خوردن 500 بار مقاومتر است. عملکرد این بتنجدید از یک طرف به دلیل وجود الیاف نازکی است که 2 درصد حجم ملات بتن را تشکیلمیدهد و از طرف دیگر به این خاطر است که خود بتن از موادی ساخته شده است که برایایجاد حداکثر انعطافپذیری طراحی شدهاند.
به گفته دانشمندان، بتن جدید که «کامپوزیت سیمانی مهندسی»، نامیده شده، به دلیل عمر طولانیتر در دراز مدت از بتنمعمولی ارزانتر است. به گفته «ویکتور لی» استاد گروه مهندسی سازه «دانشگاهمیشیگان» و سرپرست تیم سازنده بتن، تکنولوژی کامپوزیت سیمانی تاکنون در پروژههاییدر ژاپن، کره، سوئیس و ایتالیا به کار گرفته شده است. استفاده از آن در ایالاتمتحده به نسبت کندتر بوده. این در حالی است که بتن متعارف دارای مشکلات بسیاری ازجمله نداشتن دوام و پایداری، شکست در اثر بارگذاری شدید و هزینههای تعمیر در اثرشکست است. به گفته « لی »، بتن نشکن یا انعطافپذیر به جز شن درشت از همان موادتشکیلدهنده بتن معمولی ساخته شده است. بتن نشکن کاملا شبیه بتن عادی است اما تحتکرنشهای بسیار بزرگ، بتن کامپوزیت سیمانی تغییر شکل میدهد، این قابلیت از آن جاناشی میشود که در این نوع بتن؛ شبکه الیاف داخی سیمان قابلیت لغزیدن داشته و درنتیجه انعطافناپذیری بتن که باعث تردی و شکنندگی است، از میان میرود. امسال برایاولین بار، « اداره حمل و نقل میشیگان » برای نوسازی قسمتی از عرشه پل « گرواستریت » بر فراز بزرگراه «4 و I» از کامپوزیت سیمانی استفاده میکند. دالی از جنسکامپوزیست سیمانی جایگزین یک مفصل انبساطی در این قسمت از پل خواهد شد تا با متصلکردن دالهای بتنی مجاور به هم، عرشهای یکنواخت از بتن به وجود آورد. استفاده ازمفصل انبساطی به عرشه بتنی قابلیت حرکت در اثر تغییرات میبخشد. اما در هنگام گیرکردن مفصلها، مشکلات زیادی پیش میآید.دانشمندان انتظار دارند استفاده از کامپوزیتسیمانی باعث صرفهجویی در هزینهها شود. اگر چه هنوز مطالعات دراز مدت زیادی برایتایید عملکرد کامپوزیت سیمانی مورد نیاز است، مقایسههای انجام شده در « مرکزسیستمهای پایدار»، از « دانشده منابع طبیعی و محیط زیست »، به همراه گروه « لی »،نشان میدهد که در یک دوره 60 ساله، استفاده در عرشه پل، کامپوزیت سیمانی نسبت بهبتن عادی 37 درصد ارزانتر است، 40 درصد انرژی کمتری مصرف میکند و باعث کاهشانتشار دی اکسید کربن تا 39 درصد میشود.
فوم بن
مهندسین و معماران سازنده ساختمان در دنیا با استفاده از بتن سبک در قسمت های مختلف بنا با سبک کردن وزن ساختمان به طور مستقیم ( به لحاظ سبکی ویژه این نوع بتن ) و صرفه جویی در مصرف انرژی بطور غیر مستقیم ( به لحاظ عایق بودن این نوع بتن در مقابل سرما و گرما و در نتیجه کاهش میزان مواد سوختی ) , از لحاظ اقتصادی امروزه گام های بلند و مهمی برداشته اند .خانم مهندس آزاده شفاعی د ر مقاله ای به معرفی فوم بتن ( بتن کفی ) و ذکر خواص ویژه آن پرداخته اند. ایشان در این مقاله می نویسد: فوم بتن مصالحی است جدید که برای مصارف مختلف در ساختمان بکار می رود.باید اشاره کرد خواص فیزیکی منحصر به فرد این محصول ، آن را بتنی سبک و عایق با مقاومت لازم و کیفیت مطلوب می نماید . این محصول از ترکیب سیمان , ماسه بادی (ماسه نرم ) , آب و فوم ( ماده شیمیائی تولید کننده کف ) تشکیل می شود .
ماده کف زا در ضمن اختلاط با آب در دستگاه مخصوص , با سرعت زیادی , حباب های هوا را تولید و تثبیت نموده و کف حاصل که کاملا پایدار می باشد در ضمن اختلاط با ملات سیمان و ماسه بادی در دستگاه مخلوط کن ویژه , خمیری روان تشگیل می دهد که به صورت درجا با در قالب های فلزی یا پلاستیکی قابل استفاده می باشد .لازم به ذکر است این خمیر پس از خشک شدن با توجه به درصد سیمان و ماسه بادی دارای وزن فضایی از 300 الی 1600 کیلو گرم در متر مربع خواهد بود .
گفتنی است ویژگی های عمده فوم بتن را می توان به صورت زیر دسته بندی کرد::
۱-عامل اقتصادی : سبکی وزن با مقاومت مطلوب فوم بتن یا توجه به نوع کاربرد آن , بطور کلی به لحاظ اقتصادی مخارج ساختمان را میزان قابل ملاحظه ای کاهش می دهد
۲- سهولت در حمل و نقل و نصب قطعات پیش ساخته : حمل و نقل قطعات پیش ساخته : حمل و نقل قطعات پیش ساخته با فوم بتن هزینه کمتری را نسبت به قطعات بتنی دربرداشته و نصب قطعات بعلت سبکی آنها . بسیار آسان می باشد ۳- خواص فوق العاده عایق بودن در مقابل گرما , سرما و صدا : فوم بتن به علت پائین بودن وزن مخصوص آن یک عایق موثر در مقابل گرما , سرما و صداست . ضریب انتقال حرارتی فوم بتن بین65 0/0 تا (435/0 k cal / m2 hc می باشد ( ضریب هدایت حرارتی یتن معمولی بین 3/1 تا 7/1 واحد
۴- خصوصیات عالی در مقابل یخ زدگی و فرسایش ناشی از آن و مقاومت در برابر نفوذ رطوبت و آب : نظر به اینکه فوم بتن در قشرهای سطحی دارای تخلخل فراوان می باشد در نتیجه شکاف های موئین و و درزهای کمتری در سطح ایجاد می شود و اگر پوشش فوم بتن با ضخامت کافی مورد استفاده قرار گیرد در مقابل خطر نفوذ باران و رطوبت مقاومت مطلوبی خواهد داشت .
۵- مقاومت فوق العاده در مقابل آتش : مقاومت فوم بتن در مقابل آتش فوق العاده می باشد .
۶- قابل برش بودن : به دلیل قابل برش بودن با اره نجاری و میخ پذیر بودن آن . کارهای سیم کشی و نصب لوازم برقی و تاسیسات خیلی سریع و به راحتی قابل عمل خواهد بود . شایان ذکر است از کاربرد فوم بتن در ساختمان می توا د به موارئد زیر اشاره کرد:
۱- شیب بندی پشت بام . ۲- کف بندی طبقات . ۳- بلوک های غیر بار بر سبک .
۴- پانل های جدا کننده یکپارچه و نرده های حصاری جهت محوطه و کاربری در موارد خاص
بتنهاي توانمند و ويژه
سالهاي زيادي است که از بتن بعنوان يک ماده ساختماني مهم و با تحمل فشارهاي بالا جهت ساخت و ساز انواع سازهها استفاده ميشود. ضعف اين ماده مهم و پر مصرف ساختماني در مقابل کشش با قرار دادن آرماتور تا حد زيادي جبران شده است.
در سالهاي اخير و با بررسي دوام سازههاي بتني مسلح بويژه در مناطق خورنده و سخت براي بتن نظر اکثر کارشناسان و دست اندرکاران کارهاي بتني به اين مسأله جلب شده است که مقاومت به تنهايي نميتواند جوابگوي کليه خواص مربوط به بتن بخصوص دوام آن باشد و لازم است در طراحي بتن براي مناطق مختلف علاوه بر مسأله مقاومت و تحمل بارها در طول مدت بهرهدهي، پايايي و دوام آن نيز مد نظر قرار گيرد. در حال حاضر با اضافه نمودن مواد مختلف بتن و تغييرات در طرح اختلاط ميتوان به بتنهايي دست يافت که بدون تغيير قابل ملاحظه در مقاومت آنها از نقطه نظر دوام به بتنهايي با دوام بالا دست يافت. مسأله محيط زيست و آلودگي آن نيز در سالهاي اخير نظر جهانيان را بخود معطوف ساخته است. کاربرد مواد و مصالحي که در ساخت آن آلودگي کمتري به محيط منتقل گردد و همچنين برداشت مصالح طبيعي که کمتر محيط را تخريب نمايد، مورد توجه خاص قرار دارد. در اين راستا محدوديت کاربرد سنگدانهها، دستيابي به مواد جديد و نيز استفاده از مواد زائد کارخانهها و آلايندههاي محيط زيست در بتن در رأس برنامههاي تحقيقاتي پارهاي از کشورهاي جهان قرار گرفته است.
علاوه بر خود بتن و مصالح تشکيل دهنده آن در سالهاي اخير بر روي آرماتور مصرفي در سازههاي بتني مسلح نيز تحولاتي صورت گرفته است. بعنوان مثال و براي پرهيز از خطر خوردگي آرماتور، از فولادهاي ضد زنگ و نيز آرماتورهاي ساخته شده با الياف مختلف پلاستيکي و پليمري در محيطهاي بسيار خورنده استفاده ميشود. کار بر روي عملکرد دراز مدت چنين موادي هنوز ادامه دارد.
در مقاله اخير به چند مورد از بتنهاي جديد که چند سالي است از آنها در صنعت ساخت و ساز براي سازههاي بتني استفاده ميشود اشاره شده و مواد جديد مورد استفاده در بتن که تحقيقات روي آنها هنوز ادامه دارد، نيز بيان خواهد شد.
بعنوان مثال بتنهاي با مقاومت زياد و بتنهاي توانمند و با عملکرد بالا در اين خصوص جايگاه ويژهاي دارند. کاربرد الياف و مواد مختلف در بتن براي افزايش نرمي آن و مقاومت در مقابل بارهاي ضربهاي و نيروهاي ناشي از زلزله مورد ديگري از بتنهاي خاص ميباشد. با نگرشي عميق به مسأله دوام بتن و ضمن تأمين مقاومت لازم، کاربرد بتنهاي با کارايي بالا که اجراي آن را نيز آسان ميسازد در برنامه کار مراکز بسياري قرار گرفته و برخي از اين بتنها با اضافه کردن افزودنيهاي مختلف به آنها، اينک وارد صنعت بتن شدهاند.
بتن با مقاومت زياد
امروزه بر اساس تکنولوژي رايج بتن، ساخت بتنهاي با مقاومتهاي فشاري زياد و دور از انتظار که ميتواند براي طراحي سازههاي اجرايي رايج مورد استفاده قرار گيرند، امکانپذير ميباشد. اگر چه اغلب آييننامههاي بتن هنوز مقاومت بتن مورد استفاده در سازهها را به MPa 60 محدود ميکنند، اما آييننامههاي جديد اخيراً حدي بالاتر از MPa 105 را نيز در نظر گرفتهاند ] 1 [. ساخت بتنهاي با مقاومت زياد و در حد MPa 120 و کاربرد آن در ساختمانهاي بلند در کشورهاي پيشرفته دنيا رواج يافته است. اين مقاومت با اضافه نمودن مواد ريز و فعال به سيمان تا حدي افزايش يافته که بتنهايي با مقاومتهاي فشاري بين MPa200 و MPa 800 و مقاومتهاي کششي بين MPa 30 و MPa 150 در نمونههاي آزمايشگاهي بدست آمده است. براي دستيابي به چنين مقاومتهايي لازم است تغييراتي در طرح اختلاط داده و از مواد و افزودنيهاي جديدي استفاده نمود.
از عوامل مهم در رسيدن به چنين مقاومتهايي استفاده از سنگدانههاي مقاوم و کاهش حداکثر اندازه سنگدانه در مخلوط بتني براي همگني بيشتر آن ميباشد. همچنين با استفاده از مواد بسيار ريزدانه و با اندازههاي کمتر از دهم ميکرون ميتوان مجموعهاي متراکمتر و با تخلخل بسيار کم که بالاترين وزن مخصوص را خواهد داشت، تهيه نمود. در بتنهاي با مقاومت زياد بايستي تا حد ممکن نسبت آب به سيمان (w/c) را کاهش داد (امروزه حتي نسبت 18/0 = w/c استفاده شده است) که در اين حالت بعضي دانههاي سيمان هيدراته نشده بصورت مواد ريزدانه پرکننده، دانسيته را افزايش داده و در نتيجه سبب افزايش مقاومت ميشوند. بديهي است براي تأمين کارايي چنين مخلوطهايي با آب بسيار کم لازم است از روان کننده ها، فوق روانکننده ها و پخش کننده ذرات ريز در بتن استفاده نمود. براي افزايش نرمي چنين بتنهايي (با افزايش مقاومت شکنندگي و تردي بتن افزايش مييابد) ميتوان به آنها اليافهاي کوتاه اضافه نمود. در ساخت چنين بتنهايي (مقاومت در حد فولاد و بالاتر) از روشهاي سخت شده تحت فشار و دما براي عمل آوري بتن و تأمين مقاومت اوليه زياد استفاده ميگردد.
بتن هاي با کارايي بسيار زياد (بتن خود متراکم)
امروزه در بعضي کشورهاي جهان و بويژه در ژاپن بتن جديدي با کارايي بسيار بالا که نياز به لرزاندن نداشته و خودبخود متراکم ميگردد ساخته شده و در برخي پروژهها اجرا شده است. با داشتن کارايي بسيار زياد اين بتن در اجرا، خطر جدايي سنگدانهها و خمير را نداشته و در عين حال از مقاومت زياد و دوام نسبتاً بالايي برخوردار است. در طرح اختلاط اين بتن، موارد زير در نظر گرفته شده است.
ميزان شن در اين بتن حدود 50 درصد حجم مواد جامد بتن بوده و در آن ماسه به ميزان 40 درصد حجم ملات استفاده شده است. نسبت آب به مواد ريزدانه و پودري بر اساس خواص مواد ريز بين9/0 تا 1 انتخاب ميشود. براي تعيين ميزان نسبت آب به سيمان و مقدار فوق روان کننده مخصوص مصرفي با استفاده از روش ميز رواني، مقدار بهينه با آزمون و خطا تعيين ميگردد ]2و3[.
بتن با سنگدانه بازيافتي
امروزه با توجه به پيشرفت جمعيت و مشکل فضا در شهرهاي بزرگ براي ساخت و ساز لازم است ساختمانهاي قديمي بتني تخريب و بجاي آن ساختمانهاي بلند جديد احداث شوند. در کشور ژاپن و چند کشور اروپايي که زمين و فضاي لازم براي ايجاد بنا ارزش ويژهاي دارد و همچنين براي جلوگيري از مسائل محيطزيستي که از تخريب ساختمانها ناشي ميشود و کاربرد مصالح آن در بناي جديد تحقيقات وسيعي در ساخت بتن با سنگدانه بازيافتي (خورد کردن بتن قديم و استفاده از آن بعنوان سنگدانه در بتن جديد) در حال انجام است. بعنوان مثال در کشور هلند هر سال حدود 10 ميليون تن مصالح ناشي از تخريب ساختمانهاي بتني که حدود 3/1 حجم بتن مورد نياز در ساخت ساختمانهاست، توليد ميشود. قرار است نيمي از اين مصالح در بتنهاي جديد استفاده شوند. در حال حاضر تحقيقات روي ميزان جمعشدگي و خزش و دوام اين بتنها ادامه دارد تا در قرن بيست و يکم کاربرد وسيعتر آن را امکانپذير سازد.
بتنهاي با نرمي بالا
امروزه کاربرد بتن با نرمي بالاتر که بتواند تغيير شکلهاي زياد را بدون شکست تحمل نمايد، مورد توجه قرار گرفته است. تحقيقات وسيعي در خصوص تأمين نرمي لازم در بتن با اليافهاي مختلف و حتي حذف آرماتور در حال انجام ميباشد. هدف از کاربرد الياف در بتن افزايش مقاومت کششي، کنترل گسترش ترکها و افزايش طاقت (Toughness) بتن ميباشد تا قطعه بتني بتواند در مقابل بارهاي وارده در يک مقطع ترک خورده تغيير شکلهاي زيادي را پس از نقطه حداکثر تنش تحمل نمايد.
بتن با الياف مختلف در سالهاي اخير در سازههاي عمدهاي چون روسازي راهها و فرودگاهها، بتن پيهاي عظيم با تغيير شکلهاي زياد و بويژه در پوشش بتني تونلها بکار رفته است. در ساخت پوشش تونلها بتن اليافي با پاشيدن بر جداره شکل ميپذيرد. اخيراً براي حذف ترکها در پوشش تونلهايي که بصورت چند تکه پيش ساخته اجرا ميشود از بتن بدون آرماتور و تنها الياف استفاده شده و اين نوع بتن سبب حذف ترکها در حين عملآوري و حمل و نقل قطعات و نصب آنها براي کامل کردن مقطع تونلهاي مترو شده است.
در نوع بسيار جديد بتن اليافي که ميتوان با آن به حداکثر نرمي در بتن رسيد از روش ريختن دوغاب روي الياف (SIFCON) استفاده ميشود. در اين روش ابتدا الياف ريخته شده و سپس فضاي بين آنها با ملات دوغابي پر ميشود. ميزان الياف در اين بتن حدود 10 درصد ميباشد که حدود 10 برابر ميزان الياف در بتنهاي اليافي متداول است. با اين مصالح لايههاي محافظي بدون ترک و تقريباً غير قابل نفوذ ميتوان ايجاد نمود. بعلت نرمي زياد اين قطعات ظرفيت تغيير شکلپذيري اين قطعات به ميزان ظرفيت دالهاي فولادي ميرسد. مقاومت فشاري اين نوع بتن حدود 110-85 مگاپاسکال و مقاومت خمشي حدود 45-35 مگاپاسکال ميباشد.
از اين قطعات نه تنها ميتوان بعنوان لايههاي محافظ کوچک استفاده نمود، بلکه در باندهاي فرودگاه در برابر ضربات عملکرد خوبي نشان ميدهند. در کارهاي تعميراتي دالها ميتوان از آنها بعنوان لايه روي بتن قديم و بدون درز و در زماني کوتاه استفاده نمود ]4[.
آرماتورهاي غير فولادی در بتن
در سالهاي اخير استفاده محدودي از آرماتورهاي غير فلزي آغاز گشته است هر چند تحقيقات بر روي کاربرد وسيعتر آنها و عملکرد دراز مدت اين نوع آرماتورها ادامه دارد. اين آرماتورها که معروف به آرماتورهاي با الياف پلاستيکي (FRP) هستند از الياف مختلفي چون الياف شيشهاي (GFRP)، الياف آراميدي (AFRP) و الياف کربني (CFRP) در يک رزين چسباننده تشکيل شده اند. در جدول 2 خواص مکانيکي چند آرماتور اليافي که کاربرد پيدا کردهاند، آورده شده است.
خاصيت عمده اين آرماتوها که سبب کاربرد آنها شده است، مقاومت در برابر خوردگي آنهاست که ميتواند در محيطهاي بسيار خورنده دوام دراز مدتي داشته باشند. علاوه بر اين مقاومت بالا، مقاومت به خستگي بالا، ظرفيت بالاي تغيير شکل ارتجاعي، مقاومت الکتريکي زياد و هدايت مغناطيسي پايين و کم اين مواد از مزاياي آنها شمرده ميشود. البته اين مواد معايبي چون کرنش گسيختگي کم و شکننده بودن و خزش زياد و تفاوت قابل ملاحظه ضريب انبساط حرارتي آنها در مقايسه با بتن را به همراه دارند ] 5[.
اخيراً از الياف مختلف شبکههايي بافته شده و بصورت يک شبکه آرماتور در سطح بتن براي کنترل ترک و کم کردن عرض آن و همچنين در ديوارهاي نماي بتني از آن استفاده ميکنند. تحقيقات روي کاربرد صفحات اليافي بجاي صفحات فولادي براي تقويت قطعات خمشي و تيرها و دالها بويژه در پلها ادامه دارد. اين صفحات بارزينهاي اپوکسي به نواحي کششي از خارج اتصال داده ميشوند. کاربرد صفحات با الياف کربني براي اين تقويت بيشتر رايج گشته و در چندين پل در ژاپن و در بعضي کشورهاي اروپايي از آن استفاده شده است ]6[.
بتنهاي ابداعي
در بعضي موارد با تغيير در مواد تشکيل دهنده بتن و با روشهاي ابداعي ميتوان پارهاي از خواص نامطلوب بتن را حذف نمود. اين امر منجر به پيدايش بتنهاي خاص با خواص ويژهاي ميگردد. بعنوان مثال تغييراتي است که ميتوان در ترکيب بتنهاي با مقاومت زياد که اين روزها کاربرد بيشتري پيدا ميکنند را نام برد. بتنهاي با مقاومت بالا معمولاً با سيمان زياد و نسبت آب به سيمان کم و اضافه و جايگزين نمودن سيمان با دوده سيليس ساخته ميشوند. در حين عمل هيدراسيون سيمان و سخت شدن اين بتنها چون آب داخل بتن کافي نيستَ، مقداري آب از سطح خارجي به قسمت داخلي براي تکميل عمل فوق ميرسد. بنابراين بتن هاي با مقاومت زياد در ساعت اوليه سخت شدن دچار جمعشدگي ذاتي قابل ملاحظهاي ميشوند. ممکن است اثرات منفي ديگري نظير حساسيت به ترکخوردگي بيشتر در اين بتنها مشاهده شود. اين معايب را ميتوان با روش سادهاي برطرف نمود. در يک عمل ابداعي ميتوان حدود 25 درصد از حجم سنگدانه را با سنگدانه سبک وزن قبلاً خيس شده جايگزين نمود. اين سنگدانهها باعث ايجاد ذخيره آب در بتن شده و محيطي با عملآوري مرطوب فراهم ميسازند. نتيجه اضافه کردن سنگدانه پيش اشباع شده به بتن با مقاومت زياد، کاهش جمعشدگي ذاتي و کم شدن و حذف ترکهاي مويي خواهد بود. همچنين تراکم و دانسيته بالاي بتنهاي با مقاومت زياد سبب کاهش مقاومت در برابر آتش اين بتنها ميشود که بعنوان يک عيب محسوب ميشود. در دماي بالا آب شيميايي خمير سيمان بخار شده ولي به علت متراکم بودن بتن با مقاومت زياد نميتواند از آن خارج شود. در نتيجه پوشش بتني بصورت ورقه جدا شده و ظرفيت بارپذيري ستون کاهش مييابد. در يک کار ابداعي ميتوان الياف پروپيلني به بتن اضافه نمود. در دماي بالا الياف ذوب شده و کانالهايي براي فرار و خروج بخار آب از بتن فراهم ميسازند و از ورقه ورقه شدن بتن جلوگيري بعمل ميآورند ]7[.
نتيجهگيري
در سالهاي اخير تحول عظيمي در تکنولوژي بتن و پيدايش بتنهاي جديد صورت گرفته است. اين تحولات به پيدايش بتنهاي با مقاومت بسيار زياد، بتنهاي با نرمي بالا، بتنهاي با آرماتورهاي غيرفلزي، بتن با کارايي بسيار زياد، بتن با سنگدانههاي بازيافتي و بتنهاي ابداعي منجر شده است. بايد اذعان نمود که نتايج تحقيقات سالهاي آخر قرن حاضر و ادامه آنها در قرن جديد ميتواند نگرش تازهاي به بتن بعنوان يک ماده ساختماني پرمصرف بدهد. اين نتايج منجر خواهد شد تا ديدگاه بتن بعنوان تنها يک ماده با مقاومت فشاري خوب به کلي دگرگون شده و خواص جديد بتنهاي نوين نظر اکثر دست اندرکاران پروژههاي عظيم عمراني را در جهان بخود معطوف سازد.
فهرست مراجع
Norwegian standard NS3473, concrete structures, Design rules”, Oslo, 1989.
H. Okamura, “Self compacting high performance concrete”, Ferguson Lecture at ACI convention (New Orleans), November 1996
H. Okamura and K.Ozawa, “Mix design for Self compacting concrete Concrete library international, Japan, No. 25, Dec. 1995
G. Konig et. al., “New concepts for high performance concrete with improved ductility”, proceedings of the 12th FIP congress on challenges for concrete in the next millennium, Netherlands, 1998, pp. 49-53.
A. Nanni, “Fiber-reinforced plastic (FRP) reinforcement for concrete structures: properties and applications”, Elsevier, London, 1993.
Taerwe, “Non-Metallic (FRP) reinforcement for concrete structures”, RILEM proceedings, No. 29, E & FN Spon, London, 1995
R. Breitenbucher, “High strength concrete C 105 with increased fiber resistance due to polypropylene fibers”, 4th international symposium onthe utilization of high strength-high performance concrete, Paris, May, 1996. pp. 571-577
علل مختلفي كه باعث فرسودگي و تخريب سازه هاي بتني مي شوند - علائم هشدار دهنده كه كار مرمت را الزامي مي دارند.
1- علل فرسودگي و تخريب سازه هاي بتني
(CAUSES OF DETERIORATIONS)
علل مختلفي كه باعث فرسودگي و تخريب سازه هاي بتني مي شود همراه با علائم هشدار دهنده ديگري كه كار تعميرات را الزامي مي دارند، در نخستين بخش از كتاب مورد بررسي و تحليل قرار مي گيرند:
1-1- نفوذ نمكها
(INGRESS OF SALTS)
نمكهاي ته نشين شده كه حاصل تبخير و يا جريان آبهاي داراي املاح مي باشند و همچنين نمكهايي كه توسط باد در خلل و فرج و تركها جمع مي شوند، هنگام كريستاليزه شدن مي توانند فشار مخربي به سازه ها وارد كنند كه اين عمل علاوه بر تسريع و تشديد زنگ زدگي و خوردگي آرماتورها به واسطه وجود نمكهاست. تر وخشك شدن متناوب نيز مي تواند تمركز نمكها را شدت بخشد زيرا آب داراي املاح، پس از تبخير، املاح خود را به جا مي گذارد.
1-2- اشتباهات طراحي
(SPECIFICATION ERRORS)
به كارگيري استانداردهاي نامناسب و مشخصات فني غلط در رابطه با انتخاب مواد، روشهاي اجرايي و عملكرد خود سازه، مي تواند به خرابي بتن منجر شود. به عنوان مثال استفاده از استانداردهاي اروپايي و آمريكايي جهت اجراي پروژه هايي در مناطق خليج فارس، جايي كه آب و هوا و مواد و مصالح ساختماني و مهارت افراد متفاوت با همه اين عوامل در شمال اروپا و آمريكاست، باعث مي شود تا دوام و پايايي سازه هاي بتني در مناطق ياد شده كاهش يافته و در بهره برداري از سازه نيز با مسائل بسيار جدي مواجه گرديم.
1-3- اشتباهات اجرايي
(CON STRUCTION ERRORS)
كم كاريها، اشتباهات و نقصهايي كه به هنگام اجراي پروژه ها رخ مي دهد، ممكن است باعث گردد تا آسيبهايي چون پديدهء لانه زنبوري، حفره هاي آب انداختگي، جداشدگي، تركهاي جمع شدگي، فضاهاي خالي اضافي يا بتن آلوده شده، به وجود آيد كه همگي آنها به مشكلات جدي مي انجامند.
اين گونه نقصها و اشكالات را مي توان زاييدهء كارآئي، درجهء فشردگي، سيستم عمل آوري، آب مخلوط آلوده، سنگدانه هاي آلوده و استفاده غلط از افزودنيها به صورت فردي و يا گروهي دانست.
1-4- حملات كلريدي
(CHLORIDE ATTACK)
وجود كلريد آزاد در بتن مي تواند به لايهء حفاظتي غير فعالي كه در اطراف آرماتورها قرار دارد، آسيب وارد نموده و آن را از بين ببرد.
خوردگي كلريدي آرماتورهايي كه درون بتن قرار دارند، يك عمل الكتروشيميايي است كه بنا به خاصيتش، جهت انجام اين فرآيند، غلظت مورد نياز يون كلريد، نواحي آندي و كاتدي، وجود الكتروليت و رسيدن اكسيژن به مناطق كاتدي در سل (CELL)خوردگي را فراهم مي كند.
گفته مي شود كه خوردگي كلريدي وقتي حاصل مي شود كه مقدار كلريد موجود در بتن بيش از 6/0 كيلوگرم در هر متر مكعب بتن باشد. ولي اين مقدار به كيفيت بتن نيز بستگي دارد.
خوردگي آبله رويي حاصل از كلريد مي تواند موضعي و عميق باشد كه اين عمل در صورت وجود يك سطح بسيار كوچك آندي و يك سطح بسيار وسيع كاتدي به وقوع مي پيوندد كه خوردگي آن نيز با شدت بسيار صورت مي گيرد. از جمله مشخصات (FEATURES ) خوردگي كلريدي، مي توان موارد زير را نام برد:
(الف) هنگامي كه كلريد در مراحل مياني تركيبات (عمل و عكس العمل) شيميايي مورد استفاده قرار گرفته ولي در انتها كلريد مصرف نشده باشد.
(ب) هنگامي كه تشكيل همزمان اسيد هيدروكلريك، درجه PH مناطق خورده شده را پايين بياورد. وجود كلريدها هم مي تواند به علت استفاده از افزودنيهاي كلريد باشد و هم مي تواند ناشي از نفوذيابي كلريد از هواي اطراف باشد.
فرض بر اين است كه مقدار نفوذ يونهاي كلريدي تابعيت از قانون نفوذ FICK دارد. ولي علاوه بر انتشار (DIFFUSION) به نفوذ (PENETRATION) كلريد احتمال دارد به خاطر مكش موئينه (CAPILLARY SUCTION) نيز انجام پذيرد.
1-5- حملات سولفاتي
(SULPHATE ATTACK)
محلول نمكهاي سولفاتي از قبيل سولفاتهاي سديم و منيزيم به دو طريق مي توانند بتن را مورد حمله و تخريب قرار دهند. در طريق اول يون سولفات ممكن است آلومينات سيمان را مورد حمله قرار داده و ضمن تركيب، نمكهاي دوتايي از قبيل:THAUMASITE و ETTRINGITEتوليد نمايد كه در آب محلول مي باشند. وجود اين گونه نمكها در حضور هيدروكسيد كلسيم، طبيعت كلوئيدي(COLLOIDAL)داشته كه مي تواند منبسط شده و با ازدياد حجم، تخريب بتن را باعث گردد. طريق دومي كه محلولهاي سولفاتي قادر به آسيب رساني به بتن هستند عبارتست از: تبديل هيدروكسيد كلسيم به نمكهاي محلول در آب مانند گچ (GYPSUM) و ميرابليت MIRABILITE كه باعث تجزيه و نرم شدن سطوح بتن مي شود و عمل LEACHINGيا خلل و فرج دار شدن بتن به واسطه يك مايع حلال، به وقوع مي پيوند.
1-6- حريق
(FIRE)
سه عامل اصلي وجود دارد كه مي توانند مقاومت بتن را در مقابل حرارت بالا تعيين كنند. اين عوامل عبارتند از:
(الف) توانايي بتن در مقابله با گرما و همچنين عمل آب بندي، بدون اينكه ترك، ريختگي و نزول مقاومت حاصل گردد.
(ب) رسانايي بتن (CONDUCTIVITY)
(ج) ظرفيت گرمايي بتن(HEAT CAPACITY)
بايد توجه داشت دو مكانيزم كاملاً متضاد انبساط (EXPANSION) و جمع شدگي مسؤول خرابي بتن در مقابل حرارت مي باشند. در حالي كه سيمان خالص به محض قرار گرفتن در مجاورت حرارتهاي بالا، انبساط حجم پيدا مي كند، بتن در همين شرايط يعني در معرض حرارتهاي (دماي) بالا، تمايل به جمع شدگي و انقباض نشان مي دهد. چون حرارت باعث از دست دادن آب بتن مي گردد، نهايتاً اينكه مقدار انقباض در نتيجه عمل خشك شدن از مقدار انبساط فراتر رفته و باعث مي شود جمع شدگي حاصل شود و به دنبال آن ترك خوردگي و ريختگي بتن به وجود مي آيد .به علاوه در درجه حرارت 400 درجه سانتي گراد، هيدروكسيد كلسيم آزاد بتن كه در سيمان پر تلند هيدراته شده موجود است، آب خود را از دست داده و تشكيل اكسيد كلسيم مي دهد. سپس خنك شدن مجدد و در معرض رطوبت قرار گرفتن باعث مي شود، تا از نو عمل هيدراته شدن حاصل شود كه اين عمل به علت انبساط حجمي موجب بروز تنشهاي مخرب مي گردد. هچنين انبساط و انقباض نا هماهنگ و متمايز (DIFFERENTIAL EXPANSION AND CONTRACTION)مواد تشكيل دهنده بتن مسلح مانند آرماتور، شن، ماسه و ... مي توانند در ازدياد تنشهاي تخريبي نقش مؤثري داشته باشند.
1-7- عمل يخ زدگي
(FROST ACTION)
براي بتنهاي خيس، عمل يخ زدگي يك عامل تخريب مي باشد، چون آب به هنگام يخ زدن ازدياد حجم پيدا كرده و باعث توليد تنشهاي مخرب دروني شده و لذا بتن ترك مي خورد. تركها و درزهائيي كه نتيجه يخ زدگي و ذوب متناوب مي باشند، باعث مي گردند سطح بتن به صورت پولكي درآمده و بر اثر فرسايش، خرابي عمق بيشتري يابد بنابراين عمل يخ ز دگي بتن و ميزان تخريب حاصله، بستگي به درجه تخلخل و نفوذپذيري بتن دارد كه اين موضوع علاوه بر تأثير تركها و درزهاست.
1-8- نمكهاي ذوب يخ
(DE-ICING SALTS)
اگر براي ذوب نمودن يخ بتن، از نمكهاي ذوب يخ استفاده شود، علاوه بر خرابيهاي حاصله از يخ زدگي، ممكن است همين نمكها نيز باعث خرابي سطحي بتن گردند. چون باور آن است كه خرابيهاي حاصل از نمكهاي ذوب يخ، در نتيجه يك عمل فيزيكي به وقوع مي پيوندد، غلظت نمكها، موجود بودن آبي كه قابليت يخ زدگي داشته باشد و در كل فشارهاي هيدروليكي و غشايي (OSMOTIC) نقش بسيار مهمي در دامنه و وسعت خرابيها ايفا مي كنند.
1-9- عكس العمل قليايي سنگدانه ها
(ALKALI-AGGREGATE REACTION)
در اين قسمت مي توان از واكنشهاي "قليايي- سيليكا" و "قليايي- كربناتها" نام برد.
عكس العمل قليايي – سيليكا(ALKALI-SILICA) عبارتست از: ژلي كه از عكس العمل بين هيدروكسيد پتاسيم و سيليكاي واكنش پذير موجود در سنگدانه حاصل مي شود. بر اثر جذب آب، اين ژل انبساط پيدا كرده و با ايجاد تنشهايي منجر به تشكيل تركهاي دروني در بتن مي شود. واكنش قليايي –كربنات، بين قلياهاي موجود در سيمان و گروه مشخصي از سنگهاي آهكي (DOLOMITIC) كه در شرايط مرطوب قرار مي گيرند، به وقوع مي پيوندد. در اينجا نيز انبساط حاصله باعث مي شود تا تركهايي ايجاد شود يا در مقاطع باريك خميدگيهايي به وجود آيد.
1-10- كربناسيون
(CARBONATION)
گاه لايه حفاظتي كه در مجاورت آرماتور داخل بتن موجود است، در صورت كاهش PH بتن اطراف، به كلي آسيب ديده و از بين مي رود. بنابراين نفوذ دي اكسيد كربن از هوا، عكس العملي را با بتن آلكالين ايجاد مي نمايد كه حاصل آن كربنات خواهد بود و در نتيجه درجه PH بتن كاهش مي يابد. همچنان كه اين عمل از سطح بتن شروع شده و به داخل بتن پيشروي مي نمايد؛ آرماتور بتن تحت تأثير اين عمل دچار خوردگي مي گردد. علاوه بر خوردگي، دي اكسيد كربن و بعضي اسيدهاي موجود در آب دريا مي توانند هيدروكسيد كلسيم را در خود حل كرده و باعث فرسايش سطح بتن گردند.
1-11- علل ديگر
(OTHER CAUSES)
علل بسيار ديگري نيز باعث آسيب ديدگي و خرابي بتن مي شوند كه در سالهاي اخير شناسايي شده اند. بعضي از اين عوامل داراي مشخصات خاصي بوده و كاربرد بسيار موضعي دارند. مانند تأثير مخرب چربيها بر كف بتن كشتارگاهها، مواد اوليه در كارخانه ها و كارگاههاي توليدي، آسيب حاصله از عوارض مخرب فاضلابها و مورد استفاده قرار دادن سازه هايي كه براي منظورها و مقاصد ديگري ساخته شده باشند، نه آنچه كه مورد بهره برداري است. مانند تبديل ساختمان معمولي به سردخانه، محل شستشو، انباري، آشپزخانه، كتابخانه و غيره. با اين همه اكثر آنها را مي توان در گروههاي ذيل طبقه بندي نمود:
(الف) ضربات و بارههاي وارده (ناگهاني و غيره) در صورتي كه موقع طراحي سازه براي اين گونه بارگذاريها پيش بينيهاي لازم صورت نگرفته باشد.
(ب) اثرات جوي و محيطي
(پ) اثرات نامطلوب مواد شيميايي مخرب
بخش دوم
در اين بخش عمليات بهسازي كه عبارت از آماده سازي سطوح و اجراي روشهاي مناسب تعمير و مرمت و تقويت مي با شد، شرح داده شده است.
2- عمليات ترميمي
(REMEDIAL- ACTION)
پس از اينكه عامل يا عوامل سازه دقيقاً مشخص شد، مهندسين مسؤول با در نظر گرفتن هزينه اقدامات لازم، عملياتي را كه براي استفاده و ادامه بهره برداري از سازه براي مدت مورد نظر ضروري است، به كارفرما ارائه مي دهند. اين عمليات ممكن است شامل خراب كردن و از بين بردن كامل سازه و ساخت مجدد آن باشد يا اينكه تعميرات اساسي صورت گيرد و يا اينكه روشهايي اتخاذ شود تا پيشروي خرابي و فرسودگي را در سازه كاهش دهد. البته اين امر يعني كاستن از سرعت پيشرفت خرابي در سازه، در مواقعي ضرورت مي يابد كه امكان تعميرات اساسي پيشگيري كننده وجود نداشته باشد، مانند تخريبي كه علت اصلي آن عكس العمل واكنش قليايي- سيليكا(ALKALI- SILICA) مي باشد.
در هر حال اگر در مراحل تشخيص و ارائه راه حل، تعمير سازه به عنوان تصميم مقتضي، اتخاذ شده باشد، با در نظر گرفتن نوع سازه بتني، طرق متعددي براي اجراي اين تعميرات موجود مي باشد كه اعم آنها عبارتند از:
(الف) جايگزين نمودن تمام يا قسمتي از المانهاي سازه
از آنجا كه با توجه به موقعيت و موضع مناطق تحت تعمير سازه، ممكن است عمل تعمير در شرايط كاملاً خشك، نيمه خشك، و داخل آب (مغروق) انجام گيرد، مطالبي كه در پي خواهد آمد، شامل تمامي روشهاي مرتبط و معمول در صنعت بتن مي باشد.
2-1- آماده سازي سطوح
(SURFACE PREPARATION)
قبل از انجام و اعمال سيستم تعميري، سطوح بتن مادر (قديم) بايستي كاملاً آماده گردد. از جمله اهداف اصلي آماده سازي سطوح را مي توان موارد زير ذكر نمود:
(الف) بر طرف نمودن تمامي تكه ها و قطعه هاي نا مناسب و نرم و جدا شدهء بتني جهت ايجاد سطحي مناسب با مقاومت كافي.
(ب) تميز نمودن تمامي سطوح از آلودگيها. اين آلودگيها مانع از ايجاد چسبندگي لازم بين لايه تعميري و بتن مادر مي گردند.
(پ) آشكار نمودن و در دسترس قرار دادن طول و يا عمق آرماتورها براي تميز كردن، تقويت، پوشش و…
(ت) ازدياد درجه زبري سطوح بتني جهت ايجاد سطح تماس بيشتر بين بتن مادر و لايه تعميري و همچنين ازدياد قفل و بست مكانيكي.
2-1-1 تميز نمودن با اسيد، شستن با اسيد، اسيد خراشي
(ACID ETCHING)
اين روش، علاوه بر تميز نمودن، درجه زبري سطح را نيز افزايش مي دهد. با توجه به اهداف تعميرات مورد نظر، اسيد هيدروكلريك رقيق شده را روي سطح بتني ريخته و سپس با برس زبر سطح مذكور را با شدت مي سايند، تا زماني كه عمل ايجاد حباب متوقف گردد. پس از كاربرد اسيد مذكور، سطوح بتني سريعاً با آب شستشوي كامل داده شده، به طريقي كه آب بر روي سطح جاري گردد و آلودگيهاي اسيدي را از بين ببرد. درجه زبري سطح بتن بستگي خواهد داشت به قدرت اسيد و عمل برس زدن. از آنجا كه اسيد مذكور براي پوست ضرر دارد، لازم است كه اقدامات ايمني مناسبي جهت اجتناب از آلودگي به اسيد و همچنين تهويه مناسب صورت گيرد. لازم به يادآوري است كه علاوه بر اسيد هيدروكلريك، اسيد ارتوفسفريك نيز براي تميز كردن سطوح بتني به كار گرفته شده است.
2-1-2 برس زدن
(WIRE BRUSHING)
در نقاطي كه قطعات و تكه هاي شل روي سطوح بتني چسبيده است، استفاده از برس زدن جهت تميز نمودن سطوح، از معمولترين روشها مي باشد. مثلاً در مناطقي كه جلبكها و گياهان دريايي روييده اند اين روش به كار مي رود. نقطه ضعف اين روش كند بودن آن مي باشد و عملاً وقت زيادي جهت حصول نتايج مطلوب صرف مي شود.
2-1-3 چكش زدن
(JACKHAMMERING)
اين روش در مواقعي مورد استفاده قرار مي گيرد كه علاوه بر برطرف نمودن تكه ها و قطعات شل، ايجاد زبري لازم بر روي سطوح از اهداف آماده سازي باشد.
2-1-4 سند بلاست و گريت بلاست (شن و ساچمه پاشي)
(SAND OF GRIT BLASTING)
اين روش يكي از روشهاي بسيار مناسب است، چرا كه علاوه بر تميز نمودن سطوح بتني، طريقه ايده آلي نيز جهت تميز نمودن سطوح آرماتورها ساير فلزات از زنگ زدگي و ساير آلودگيها به شمار مي آيد. اين روش علاوه بر تميز نمودن سطح، درجه زبري سطوح را نيز افزايش مي دهد. بايستي توجه داشت كه گرد خاك حاصله در اين روش آن را بر جاهاي بسته مناسب نمي سازد.
2-1-5 وترجت (آب فشاري) با مواد ساينده و بدون آن
(WATER JETTING WITH OR WITHOUT ABRASIVE)
اين روش كه وترجت با فشار بسيار بالا مي باشد، هم مي تواند به همراه مواد ساينده از قبيل شن و ساچمه به كار كرفته شود و هم بدون مواد ساينده. از امتيازات اين روش آن است كه بدون توليد گرد و خاك، سطوح بسيار تميزي ايجاد مي كند كه علت اين امر وجود آب مي باشد. بايستي توجه داشت كه در اين روش رعايت موارد ايمني از اهميت ويژه اي برخوردار است.
2-1-6 روشهاي ديگر
(OTHER METHODS)
علاوه بر روشهايي كه شرح آنها گذشت، روشهايي نيز از قبيل جت آتش (فواره آتش)، عمل آوري توسط تفنگهاي سوزني، سائيدن، اسكراپر دستي و دستگاههاي دوار برقي، موجود مي باشد كه بسته به شرايط محيط، سطح بتن تعميري و انتظاراتي كه از تعميرات مي رود، مورد استفاده واقع مي شوند.
2-2 طرق مختلف ترميم
(REPAIR TECHIQUES)
در اين قسمت، روشهاي مختلف ترميمي كه در صنعت بتن معمول هستند، شرح داده مي شوند. اين روشها شامل پر كردن تركها، جايگزين نمودن قسمتهايي از سازه كه از دست رفته اند، اضافه نمودن قطعات جديدي براي سازه موجود، اعمال حفاظهاي سطحي و همچنين تعميراتي است كه صرفاً جنبه زيباسازي دارند.
2-2-1 تزريق تركها
(CRACK INJECTION)
تركهاي باريكي را مي توان به طريقه تزريق رزينهاي اپوكسي پر نمود. در اين روش، نقاط تزريق متناوباً با فواصل كوتاهي در طول ترك قرار داده شده و سپس سطح ترك كاملاً آب بند(SEAL) مي شود تا از فرار و نشست رزين در مدت تزريق جلوگيري گردد. روش تزريق به اين صورت است كه رزين از يك نقطه تزريق شده و سپس اطمينان حاصل مي گردد كه عمل تزريق تا نقطه بعدي كاملاً صورت گرفته و خلل و فرجهاي اطراف پر شده است. در اين روش، مواد تزريقي به صورت مداوم (لاينقطع) به ترتيب از نقاط مختلف تزريق، پمپ مي شود تا اطمينان حاصل گردد كه علاوه بر مسير اصلي ترك، كليه خلل و فرجها نيز كاملاً پر شده اند.
در صورتي كه كه ابتدا و انتهاي ترك در يك سطح (از جهت ارتفاع) نباشد تزريق بايستي از پايين ترين نقطه آغاز و به بالاترين نقطه ختم گردد؛ و همچنين براي حصول اطمينان از پر شدن مطلوب ترك از مواد تزريقي، از لوله هاي شفاف استفاده مي شود.
2-2-2 قنداق كردن
(JACKETING)
براي اينكه مقاومت بتن را در مقابل عوامل مخرب و مزاحمي كه باعث خرابي و خرد شدن آن مي شود، بالا بريم، مي توانيم از مواردي از قبيل فلزات، لاستيك، پلاستيك و يا بتن با مقاومت بالا، جهت پوشش دادن سطح بتني مورد نظر استفاده كنيم. عامل پوششي (حفاظتي) را مي توان با استفاده از ميخ، پيچ، پرچ، چسب، مواد و يا عمل ثقلي روي سطح بتن مورد نظر تثبيت نمود. معمولترين بخشهايي كه در آنها از سيستمJACKETING استفاده مي شود، عبارتند از: تانكها و مخازن، لوله ها، سرريزها، شمعها و غيره كه در معرض عوامل ساينده و يا خورنده قرار دارند.
2-2-3 بتن با سنگدانه از پيش آكنده
(PREPLACED AGGREGATE CONCRETE)
در اين روش، سنگدانه هايي كه از نظر دانه بندي داراي شكاف هستند (GAP- GRADED) در داخل حفره ها و يا كانالهايي قرار داده مي شوند و سپس با استفاده از آب، اين سنگدانه ها را كاملاً اشباع مي نمايند (در بعضي اوقات خود كانال و يا حفره از قبل پر از آب مي باشد). سپس ملات و يا دوغاب از پايين ترين نقطه به وسيله پمپ وارد سيستم مي شود، به گونه اي كه آب موجود را جا به جا مي نمايد. اين روش براي محلهايي كه در دسترس نيستند مانند بتنهاي مغروق، بسيار مناسب مي باشد. در مواقعي اين روش به همراه روش قنداق كردن JACKETING نيز مورد استفاده قرار مي گيرد. از اين روش در موارد تعمير شمعها، پايه ها،ستونها،ديوارهاي حائل ABUTMENTS,RETAININGWALLSBASEPLATES, (كف ستون)، تونلها و DAWS استفاده مي گردد.
اگرچه چسبندگي خوب و جمع شدگي كم (LOW SHRINKAGE) از جمله خصوصيات اين روش مي باشد، معذالك خلل و فرجهايي در داخل ين بتن يافت مي شود. با توجه به مهارت و تجهيزات فني پيشرفته كه از ضرورتهاي به كارگيري اين روش مي باشد؛ كار بايستي حتماً به وسيله يا تحت نظر پيمانكاران متخصص انجام گيرد.
2-2-4 لايه هاي سطحي
(THIN OR REGULAR RESURFACING)
در اين روش يك لايه يكنواخت (UNIFORM) از مواد تعميري بر روي سطح گسترده اي از بتن اعمال مي شود. اين شيوه بيشتر در تعميرات سطحي كفها و محلهاي عبوري كه از نظر سازه اي يعني استحكام، داراي مقاومت كافي بوده ولي سطح بتن دچار فساد و خرابي و خردشدگي شده است، به كار مي رود.
اعمال يك لايه نازك روي سطح (THIN RESURFACING) را اغلب TOPPING (لايهء رويي) مي نامند كه در اين صورت ضخامت لايه كمتر از پنج سانتيمتر مي باشد. همچنين لايه هاي تعميري كه ضخامت آنها بيش از 5cm باشد، لايه منظم سطحي (REGULAR RESURFACING) ناميده مي شوند.
2-2-5 بتن پاشي
(SHOTCRETING)
به روش شاتكريت يا بتن پاشي، روش اعمال بتن يا ملات به طريقه هوايي يا پنوماتيك (PNEUMATIC) نيز اطلاق مي گردد. در اين روش بتن يا ملات با استفاده از فشار هوا به داخل حفره ها، كانالها، قالبها … و سطوحي كه بايستي تعمير گردند، پرتاپ مي شود. اگر اندازه سنگدانه مخلوط كوچكتر از 6 ميليمتر باشد، روش را گانيت (GUNITING) مي خوانند.
اصولاً روش بتن پاشي و يا شاتكريت به دو گروه «تر» و «خشك» تقسيم مي شود. در روش «تر»، عمل مخلوط شدن آب، سيمان و سنگدانه قبلاً مخلوط شده و سپس مواد مخلوط شده با فشار پرتاپ مي گردند. ولي در روش «خشك»، پس از اينكه سيمان و سنگدانه مخلوط شدند، اين مخلوط با فشار پرتاپ شده و در سر نازل (شيلنگ) آب به مخلوط اضافه مي گردد. معمولاً اين سيستم در جاهايي به كار گرفته مي شود كه سطح تعميري وسيع بوده و عمق تعمير در حدود 10 سانتيمتر باشد. همچنين در جاهايي كه عمل آوري لايه تعميري مشكل بوده و يا روشهاي عمل آوري معمول در صنعت بتن، اثر مطلوب را نداشته باشند، مي توان از اين سيستم بهره جست.
نكته اي را كه بايستي در اين روش به خاطر داشت، آن است كه سطح نهايي تعميرات صاف نبوده و بسته به اندازه سنگدانهء مخلوط، داراي زبري و ناهمواري است.
2-2-6 بخيه زني
(STITCHING)
اين روش در موقعي به كار گرفته مي شود كه تركهاي زيادي روي سطح بتن ظاهر شده و بايستي براي به دست آوردن و حفظ مقاومت سازه اي، آنها را مسدود كنيم. در اين روش المانهاي "U" شكل با پايه هاي كوتاه در عرض تركها در درون حفره هاي تعبيه شده، قرار گرفته (ANCHOREDيا مهاري) و سپس اين حفره ها با ملاتهاي روان يا دوغاب كه خاصيت جمع شدگي ندارند، پر مي شود. براي جلوگيري از تمركز تنشها، المانهايي با اندازه هاي متفاوت در جهات مختلف از نظر صفحه تركها (PLANE)، در نظر گرفته مي شود. نكته اي كه بايستي به هنگام به كارگيري اين روش در نظر داشت؛ آن است كه هرچه تركها بيشتر سخت (STIFF) گردند،احتمال به وجود آمدن ترك در جاهاي ديگر بيشتر مي شود. چارهء كار، آن است كه يك لايه بتن مسطح بر روي محلهايي كه بحراني هستند، اعمال گردد.
2-2-7 تـنـيـدن
(STRESSING)
اگر در محلهاي مورد تعمير، تركها در منطقه بسيار وسيعي ظاهر شده باشد، به طوري كه بخيه زدن (STITCHING) بسيار گسترده اي را ايجا ب نمايد، ممكن است راه حل تنيدن (STRESSING) ، را مد نظر قرار داد. در روش تنيدن (STRESSING)، ميلگرد يا كابلهايي در منطقهء بتن آسيب ديده كار گذاري شده و سپس به آنها تنشهاي از پيش محاسبه شده را وارد كرده و در نهايت مهارشان مي نماييم. در اين روش بايستي دقت كافي مبذول گردد تا عمل تنيدگي (STRESSING) باعث به وجود آمدن تركهايي در مناطق ديگر نشود.
2-2-8 درزگيري
(CAULKING)
در اين روش، گسل يا RUPTURE (تركهاي باريك ايجاد شده در بتن) با ماده اي پر مي شود كه حالت پلاستيك دارد. از خصوصيات اين مواد آن است كه نه مثل ملات روان و دوغاب، جاري مي شود و نه مثل ملات خشك، سفت مي ماند، بلكه حالت پلاستيكي دارد. در صورتي كه تركهايي كه بايستي پر شوند غير فعال (DORMANT) باشند، مي توان از ملات ساخته شده از سيمان پر تلند و يا ملاتي كه خاصيت انبساطي داشته باشد استفاده نمود. اما اگر تركهاي مذكور فعال باشند، بايستي از مواد ارتجاعي (ELASTOMERIC) كه از خاصيت ارتجاعي برخوردار هستند استفاده گردد. در بعضي مواقع و با توجه به شرايط خاصي، ممكن است عمل درزگيري با فشار نيز انجام پذيرد.
2-2-9 پوشش
(COATING)
در اين روش نازكي به حالت مايع يا پلاستيك روي قسمتهايي از سطح بتن آسيب ديده و يا در معرض خرابي است اعمال مي گردد. در موقع انتخاب پوشش مذكور، دقت كافي بايستي مبذول گردد تا لايه محافظ حاصله داراي مشخصات مورد نظر باشد. اين پوشش را مي توان با برس، غلتك و يا به طريقه پاشيدن (اسپري) اعمال نمود. پايداري اين گونه پوششها، بسيار متفاوت است. اين پوششها اغلب براي جلوگيري از نفوذ آب، محافظت در برابر عوامل مخرب شيميايي و ايجاد پايداري و دوام بيشتر براي سطح بتن در مقابل آمد و شد زياد و سنگين كاربرد داشته و يا ممكن است پوشش فقط جنبه ظاهري و زيبايي داشته باشد.
2-2-10 طريقه معمول مرمت قسمتهاي خراب شده با استفاده از مواد شكل پذير
(CONVENTIONAL REPLACEMENT USING PLASTIC MATERIALs)
در اين روش پس از كندن و خارج كردن بتن نامرغوب (نامناسب و ناسالم)، قسمتهاي بر داشته شده را مي توان با استفاده از ملات، بتن، سيمان معمولي و يا ساير موادي كه براي تعميرات تكه اي يا وصله پينه اي(PATCH)به كار مي روند، جايگزين نمود. بايستي توجه داشت كه اين گونه مواد، شامل مواد الاستومري (ارتجاعي) نمي باشند. اين روش يكي از روشهاي بسيار معمول در تعميرات سازه هاي بتني بوده و مناسب جاهايي است كه عامل خرابي تكرار نشده و يا كاملاً از بين رفته باشد.
2-2-11 باروري توسط خلاء
(VACUUM IMPREGNATION)
در اين روش، معمولاً قسمت آسيب ديده به وسيله صفحه پوليتن (POLYTHENE SHEET ) پوشانده شده، سپس عمل خشك كردن سطح با استفاده از خلأ (VACUUM) انجام پذيرفته و منافذ كاملاً مسدود مي شوند. پس از اطمينان كامل از هوابند و آب بند بودن سيستم، موادي كه قرار است بر روي سطوح و خلل و فرج آسيب ديده اعمال شود، مورد مصرف قرار مي گيرند.
در اين روش ادعا شده است كه از طرفي به دليل ايجاد خلأ در قسمتهاي اطراف منطقهء آسيب ديده و از طرف ديگر به دليل اينكه رزين و يا ساير بارور كننده (IMPREGNANT) به توسط فشار اتمسفر درون منافذ و خلل و فرج تزريق مي گردند، مواد بارور كننده به درون منافذ كاملاً نفوذ كرده و حتي تركهاي مويي را نيز به واسطه عمل موئينگي CAPILLARY پر مي نمايد، لذا پس از انجام باروري (IMPREGNATION) هيچگونه حفره اي باقي نمي ماند. به عنوان مقايسه، بايد توجه داشت كه در سيستم باروري (IMPREGNATION) با فشار، ممكن است مواد، كاملاً منافذ و خلل و فرجها را پر نكند. تشكيل حفره هاي هوادار و يا وجود ذرات خاشاك و غيره از استحكام پوشش كاسته و در نتيجه رسيدن به يك پوشش كامل و بي نقص را تقريباً غير ممكن مي سازد.
2-2-12 روشهاي سطلي
(DUMPBUCKET METHODS)
در اين روش سطلهايي را از مواد تعميري پر كرده و بر روي نقاطي كه بايد تعمير شود قرار مي دهند. اگر اين روش براي تعميرات زير آبي به كار گرفته شود، قسمتي از مواد تعميري هر سطل به علت شسته شدن (WASH- OUT) از بين رفته و در نتيجه حفره هاي لانه زنبوري در سيستم تعمير شده به وجود مي آيد. جهت جلوگيري يا به حداقل رساندن حفره هاي لانه زنبوري، بايستي از مخلوطي با درجه چسبندگي (COHESIVE) بالا استفاده نمود. بايد به خاطر داشت كه اين روش، مناسب مكانهايي است كه به اندازه كافي وسيع بوده و عمل خالي كردن سطل داراي مواد تعميري، بدون آسيب رساندن به قالب امكان پذير باشد.
2-2-13 روش قيفي
(HOPPER METHODS)
در اين روش، لوله سخت و يا ارتجاعي به يك قيف (HOPPER) كه منبع تغذيه اي مواد تعميري است، اتصال دارد. با اينكه در شروع عمليات، خروجي لوله بر روي كف قرار مي گيرد، اما به تدريج كه جريان مواد تعميري ادامه مي يابد، خروجي لوله پايين تر از سطح مواد واقع شده و امكان تماس مواد را با آب كه ممكن است در اطراف وجود داشته باشد، قطع كرده و يا به حداقل مي رساند. در اين سيستم جريان مواد به طريقه ثقلي صورت مي گيرد.
2-2-14 روش پمپ
(PUMP METHOD)
اين روش شباهت زيادي به روش HOPPER دارد (قسمت 2-2-13) و فرق اساسي اين دو روش در آن است كه در اين روش به جاي استفاده از جريان ثقلي، از يك پمپ داراي فشار استفاده مي شود كه فشار آن را نيز مي توان تغيير داد.
2-2-15 روش كيسه اي
(BAGGED METHOD)
اين روش مشابه روش پيش آكنده (PREPACKED) مي باشد. تفاوت اين روش با روش مذكور در آن است كه در اين سيستم سنگدانه هاي درشت درون قالبي قرار داده شده و سپس فضاهاي خالي بين سنگدانه ها با تزريق ملات روان يا دوغاب پر مي گردد.
بخش سوم
انتخاب مواد و مصالح مصرفي در بهسازي سازه هاي بتني از اهميت ويژه اي برخوردار است. به همين دليل در اين بخش علاوه بر دوغاب، ملات و بتن ساخته شده از سيمان معمولي، مواد جديد شيميايي مناسبي كه براي اين منظور متداول گرديده شرح داده شده است. مواد و مصالحي كه براي سازه هاي بتني زيرآبي مورد نياز است نيز مبسوط تر مورد بررسي قرار گرفته است.
3- مواد تعميري
(REPAIR MATERIALA)
در اين بخش موادي كه در تعميرات بتني معمول است، شرح داده شده اند.
3-1 بنونيت
(BENTONITE)
اين ماده كه از صخره و يا سنگPULVERISED ROCK استخراج شده از خاكسترهاي آتشفشاني است و داراي درصد بالايي از املاح (مينرال) رس است. بنتونيت در تماس با آب تا حدود 30 برابر حجم اوليه خود آب جذب نموده و منبسط مي گردد. محصول به دست آمده داراي شكل ژله مانند بوده و به صورت سد كننده نفوذ و گذر آب عمل مي كند. از اين ماده براي جلوگيري از نشت آب در زير زمينهاي موجود، استخرها، مخازن آب، حوضچه ها، كانالهاي آبياري، سدها و تأسيسات مشابه استفاده مي شود. هنگام مصرف بنونيت مي توان آن را به صورت خشك كه در درون حفره ها و منافذ سطوح قرار داده مي شود و يا به صورت ژل، به كار برد.
3-2 پوششهاي قيري
(BITUMINOUS COATINGS)
اين سيستمهاي پوششي عبارتند از: آسفالت و يا موادي چون قطران ذغال سنگ (COAL – TAR). اين مواد موقعي كه آب بند نمودن بتن و يا حفاظت آن در مقابل عوامل جوي مورد نظر باشند به كار گرفته مي شوند. از جمله مشخصات اين مواد مي توان ارزاني و شناخته شدن آن بين دست اندركاران را نام برد. از خصوصيات ديگر اين پوششها آن است كه ضخامت لايه اعمالي را مي توان متناسب با عملكرد خواسته شده از سيستم، تغيير داد. از معايب اين گونه پوششها مي توان نياز به تجديد متناوب، متصاعد شدن بوي بد، كثيفي (MESSINESS) به هنگام اعمال لايه، خشك شدن و ترك خوردن در مقابل نور خورشيد، حساسيت آنها نسبت به درجه حرارت محيط و آسيب پذيري و از بين رفتن اين پوششها در با بعضي محلولها از قبيل بنزين را، ذكر نمود.
3-3 بتن، ملات و دوغاب ساخته شده از سيمان پرتلند معمول
(ORDINARY PORTLAND CEMENT CONCRETE, MORTAR AND GROUT)
اين سيستمها كه به عنوان مواد تعميري در نظر گرفته مي شوند، امتيازاتي از قبيل: تغيير حجم مشابه با بتن مادر، شباهت ظاهري، ارزاني نسبي در مقايسه با ساير سيستمها و در دسترس بودن و موجود بودن دانش لازم در مورد خود سيستمها را، دارا مي باشند. در حالي كه جايگزين كردن قسمتهايي از سازه و همچنين نقاطي كه عميقاً نياز به تعمير دارند، با بتن انجام مي گيرد؛ ملات براي قسمتهايي كه كمتر از 35 ميليمتر عمق دارند. بايد توجه داشت كه اندازه سنگدانه بتن نيز مي تواند در انتخاب سيستم تعميري دخالت داشته باشد. نلات سيماني را مي توان با دست، پمپ و يا جريان ثقلي بر روي قسمتهاي تعميري اعمال نمود. خصوصاً در نقاطي كه عمق تعمير زياد نبوده و جريان روان و مداوم (CONSISTENCY) دوغاب مورد نياز نباشد، بايستي از ملات استفاده نمود.
دوغاب براي جاهايي مصرف مي شود كه عمق تعمير كم بوده و يا قسمتهاي مورد تعمير قابل رؤيت نيستند. دوغاب را مي توان با استتفاده از جريان ثقلي و يا پمپ اعمال نمود. بايستي توجه داشت كه دوغاب به علت داشتن آب زياد، پس از خشك شدن بيش از ملات و يا بتن با دانه بندي خوب، جمع شدگي حاصل مي كند. در مواردي كه دوغاب به عنوان سيستم تعميري مد نظر قرار مي گيرد، بهتر است دوغابهاي انحصاري با مشخصه هاي فني خاص را مورد توجه و بررسي قرار داد.
3-4 درزگيريهاي ارتجاعي
(ELASTOMERIC SEALANTS)
از اين مواد براي پر كردن تركهاي زنده استفاده مي گردد. از وظايف اين گونه مواد آن است كه از نفوذ آب، خاشاك و آلودگيها جلوگيري كرده، انبساط و انقباض مداوم و مورد نظر از خود نشان داده و چسبندگي خوبي را به اطراف و لبه تركها داشته باشد. اساساً اين گونه مواد شامل سيستمهاي گرم و سرد مي باشند. اثرات جوي، حرارتهاي زياد، دماهاي پايين، عبور و مرور، اثرات محيطي، چسبندگي و خاصيت ارتجاعي اين گونه مواد بايستي قبل از انتخاب، به طور دقيق و كامل مورد بررسي قرار گيرند.
3-5 رزينه
(RESINS)
رزينهاي مصنوعي يا سينتتيكي (SYNTHETIC) كه در صنعت راه و ساختمان به كار گرفته مي شوند، از توليدات صنايع پتروشيمي مي باشند. انواع اين رزينها بسيار زياد و گسترده بوده ولي از جمله آنهايي كه بيشتر در اين صنعت معمول هستند، مي توان اپوكسيها (اپوكسيدها نيز گفته مي شوند)، پلي استرها، پلي يورتانها، اكريليك ها، پلي وينيل استاتها و استيرن بوتادين ها، را نام برد. از آنجا كه سه گروه آخري اساساً براي باروري (IMPREGNATION) و يا همراه سيمان پرتلند معمولي به كار گرفته مي شوند، تنها به شرح سه گروه اولي يعني اپوكسي ها، پلي استرها و پلي يورتانها در اين بخش مي پردازيم.
3-5-1 اپوكسيها
(EPOXIES)
نام اپوكسي از اين واقعيت منشأ مي گيرد كه مولكولهاي اين سيستم از رزينها، داراي كربن و اكسيژن هستند و به همين علت اپوكسيدها ناميده مي شوند. اتم اكسيژن به دو اتم كربن اتصال دارد كه خود اين اتمهاي كربن نيز به طرق ديگري به يكديگر متصل هستند. بنابراين ساده ترين نوع اپوكسيدها، اكسيد اتيلين مي باشد كه واكنش(REACTIVITY) رزينهاي اپوكسي وابسته به نوع گروههاي اكسيد ايتلن مي باشد. گروههاي اپوكسيد به خاطر داشتن ساختمان مولكولي خاص، داراي مشخصه عكس العمل (REACTIVITY) بسيار بالايي بوده و در واقع مي توانند با بيش از 50 نوع نمونه (SPECIES) شيميايي مخلوط شده و سيستمهاي عمل آمده و سخت شده رزيني را ايجاد كنند. از انواع مواد عمل آورنده اي كه بعضي از اوقات سخت كننده (HARDENERS) نيز گفته مي شوند، مي توان آمين ها، آميدها، استرها، تريفلوريدبرن و غيره را نام برد.
بايد توجه داشت كه تفاوت در به كارگيري مواد عمل آورنده(CURING AGENTS) ، با محصولات رزيني سخت شده (SET) خصوصيات مختلفي را ايجاد مي نمايد. لذا با توجه به عملكرد فيزيكي كه از يك سيستم رزيني انتظار مي رود، مواد عمل آورنده يا (CURING – AGENTS) را بايستي طوري انتخاب كرد كه انتظار مذكور حاصل گردد. با اين حال رزينهايي كه در عمل مورد استفاده قرار مي گيرند هر كدام حاصل اختلاط و تركيب چند سيستم مي باشند كه با نسبتهاي دقيق مخلوط و تركيب شده اند. اين امر از عهده يك عمل آورنده خارج بوده و معمولاً به اين طريق فرمول دهندگان، عوامل اصلي تشكيل دهنده رزينها را خريداري و با اطلاع كافي از خصوصيات عمل آورنده هاي مختلف، با دقت و توجه به سيستم رزين در عمل و پس از توزين و مخلوط نمودن دقيق نسبتهاي لازم از پايه و عمل آورندهء رزينها، رزين مورد نظر را مي سازند.
نكته قابل توجه اين است كه بعضي اوقات براي دسترسي به خصوصياتي، ممكن است علاوه بر پايه و عمل آورنده رزيني، از موادي نيز به صورت پر كننده و تغيير دهنده، در ساخت اوليه رزين مورد نظر كمك گرفته شود. از سال 1940 كه اپوكسي ها در صنعت راه و ساختمان به كار گرفته شدند، از آنها براي چسباندن قطعه هاي ساختماني، تزريق تركها، پوششها، تعميرات تكه اي (PATCH)، تحكيم پيچها، تحكيم پايهء ماشين آلات، به كارگيري در سطوح قابل سايش، اعمال در كارهاي زير آبي و به عنوان ماده چسباننده استفاده شده است. دلايل عمده علاقه و موارد استفاده مهندسين از رزينهاي اپوكسي را، مي توان به شرح زير توصيف نمود:
(الف) دارا بودن ويسكوزيته (غلظت) پايين كه نفوذ آن را آسان مي سازد.
(ب) بسته به نوع عمل آمرنده و دماي محيط، رزينهاي اپوكسي در مدت زمان كوتاهي عمل آمده و سخت مي شوند.
(پ) با توجه به اينكه سيستم اپوكسي رزينها طوري فرمول بندي شده است كه خالي از حلال مي باشد، تغييرات در نحوه قرار گيري و ترتيب مجدد مولكولها در زمان عمل آوري (CURING) سيستم بسيار اندك بوده و جمع شدگي در موقع سفت شدن نيز در حد پايين مي باشد. همچنين اين سيستمها به هنگام عمل آوري و تركيبات داخلي، دچار واكنشهاي غيره منتظره نمي گردند.
(ت) دارا بودن قدرت چسباندن بسيار بالا.
با وجود امتيازات فوق الذكر اپوكسيها، عوامل محدود كننده اي نيز وجود دارند كه موقع انتخاب اين سيستمها بايستي دقيقاً مد نظر قرار گيرند. بعضي از اين عوامل محدود كننده را مي توان به صورت زير بيان نمود:
1- سطح بتن مادر بايستي مقاوم، تميز و براي بيشتر سيستمهاي اپوكسي خشك باشد.
2- حرارت حاصل از تركيب و عمل آوري اپوكسيها مي تواند به خاطر اثر حرارت زاي آنها(EXOTHERMAL)، به طور فاحشي بالاتر از سيستمهاي تعميري با سيمان معمولي باشد.
3- با اينكه قدرت انقباض (جمع شدگي) سيستمهاي اپوكسي به گفتهء توليد كنندگان آنها در حد ناچيزي مي باشد، معذالك نمي توان از اثرات منفي آنها صرفنظر نمود. اين موضوع خصوصاً وقتي با اثرت حاصل از حرارت ايجاد شده (EXOTHERMIC) همراه باشد، ممكن است نتايج مخربي را به بار آورد.
4- براي مصرف اپوكسيها حداقل درجه حرارت محيط معمولاً 5 درجه سانتيگراد قيد مي شود كه بايستي كاملاً مراعات گرديده و ممكن است كنترل دوباره اين موضوع ضرورت يابد. البته اين محدوديتها در صورتي است كه انتظار داشته باشيم سيستم حداكثر مقاومت خود را در مدت زمان نسبتاً كوتاهي به دست آورد.
5- اغلب سيستمهاي اپوكسي در مقابل رطوبت حساس مي باشند. بنابراين هنگام استفاده از سيستمهاي اپوكسي، رطوبت و خيسي محيط، بايستي مورد توجه و مطالعه قرار گيرد.
6- نسبت اجزا و همچنين اختلاط كامل اجزاي سيستمهاي اپوكسي بايستي دقيقاً مورد كنترل و بررسي قرار گيرد. بايستي يادآور شد كه اهميت اين مطلب در نظر افرادي كه دائم با مواد سيماني معمولي سر و كار دارند به قدري نيست كه توجه دست اندكاران را آن گونه كه شايسته است به خود معطوف دارد.
7- مسأله ايمني از اهميت ويژه اي برخوردار بوده و بايستي حتماً در تمامي مراحل مراعات شود. بايد توجه داشت كه اجزاي سيستمهاي اپوكسي در صورت تماس با پوست و يا استشمام بخار اپوكسي توسط افراد، ايجاد ناراحتي بسيار جدي مي نمايد. علاوه بر اين بعضي از اجزا قابل احترق بوده كه رعايت اصول و ملاحظات ايمني را حتمي و ضروري مي سازد. اماكني كه در آنها اقدام به مصرف آپوكسي مي گردد، بايستي از تهويه مؤثر و مطلوبي برخوردار باشند. خصوصاً هنگامي كه اپوكسي ها در فضايي محدود و سر بسته به كار گرفته مي شوند.
8- بايد توجه داشت كه بين مدول الاستيسيته (ضريب ارتجاعي) اپوكسي ها و ضريب ارتجاعي بتن مادر و همچنين بين ضريب انبساط حرارتي اين دو، اختلاف فاحش و قابل تأملي وجود دارد كه در صورت نياز، انجام مقايسه و به كارگيري تمهيدات لازم ضروري است. اختلاف قابل ملاحظهء ضرايب فوق الذكر باعث تشكيل تنشهاي برشي در مرز بين لايه اپوكسي و بتن قديم گرديده و در صورت ازدياد بيش از حد، باعث جدا شدگي دو سيستم از يكديگر مي شود.
3-5-2 پلي استرها
(POLYESTERS)
عمل گيرش و سخت شدن پلي استرها كاملاً با گيرش و سخت شدن اپوكسيها تفاوت دارد. در مورد پلي استرها بايد گفت كه در صورت وجود كاتاليست ها، عمل و عكس العمل پليمري بين نقاط مشابه در زنجيره هاي رزيني يكسان صورت مي گيرد. بنابراين كنترل دقيق نسبتهاي اختلاط به آن اندازه كه در مورد رزينهاي اپوكسي ضرورت دارد، حساس و بحراني نيست. براي بهبود بخشيدن به قدرت عمل و عكس العمل تركيبي و ويسكوزيته پلي استرها، معمولاً از حلالهايي مانند استيرن كمك گرفته مي شود. هنگامي كه يك سيستم رزيني داراي پر كننده باشد، معمولاً كاتاليست مربوطه به صورت پودر كه به ماده پر كنندهء خنثي (از نظر تركيب شدن) مخلوط شده، به كار گرفته مي شود. نكتهء حائز اهميت اينكه، نه نتها از نظر خواص مكانيكي پلي استرها و اپوكسي ها به هم شباهت دارند، بلكه موارد كاربرد آنها نيز به مشابه هم مي باشد. با اين همه تا آنجا كه به تعميرات بتني مربوط مي شود، تفاوتهايي بين اين دو سيستم يعني پلي استرها و اپوكسيها وجود دارد كه اهم آنها را مي توان به شرح زير بيان نمود:
1- در مقايسه با اپوكسي ها، پلي استرها حداكثر مقاومت نهايي خود را در مدت زمان كمتري به دست مي آورند.
2- با توجه به مدت زمان عمل آوري كوتاه پلي استرها، اثرات اگزوترمي آنها بيش از اثرات اگزوترمي اپوكسي هاست. در نتيجه به هنگام مصرف پلي استرها بايد ضخامت لايه هاي اجرايي كمتر از زماني باشد كه اپوكسي به كار گرفته مي شود.
3- حساسيت سيستمهاي پلي استري نسبت به رطوبت، بيشتر از حساسيت سيستمهاي اپوكسي در شرايط مرطوب مي باشد.
4- امكان حملات شيميايي از طرف خمير حاصل از سيمان پرتلند كه آلكالين (قليايي) است، در مورد سيستمهاي پلي استري بيشتر از سيستمهاي اپوكسي است.
5- مقدار جمع شدگي (SHRINKAGE) سيستمهاي پلي استري حين عمل آوري بيشتر از مقدار همين نوع جمع شدگي در سيستمهاي اپوكسي است.
با توجه به امكان تأثير حملات شيميايي بر روي سيستمهاي پلي استري و اينكه اين سيستمها داراي حساسيت بيشتري (در مقايسه با اپوكسي ها) در مقابل رطوبت مي باشند، نمي توان از اين سيستمها به عنوان پر كننده تركها بهره جست.
3-5-3 پلي يورتانها
(POLYURETHANES)
معمولاً از پلي يورتانها در مواقعي استفاده مي شود كه نياز به ماده فنري (RESILIENT) احساس مي شود. زيرا خاصيت ارتجاعي و انعطاف پذيري (FLEXIBILITY) پلي يورتانها بيش از سيستمهاي پلي استري و سيستم اپوكسي ها است. يكي از نمونه هاي پلي يورتانها، به كارگيري آنها در داخل مخازن و جاهايي است كه از سيستم، انتظار مقاومت بالايي در برابر تغييرات و اختلاف دما مي رود. در مورد رطبت بايد توجه داشت كه سيستمهاي پلي يورتاني، حساسيت بسيار زيادي نسبت به ميزان رطوبت محيط داشته و به همين دليل مصرف آنها در كارهاي زير آبي توصيه نمي شود.
3-6 بتن، ملات، و دوغابهاي منبسط شونده
(EXPANDING MORTARS, GROUTS & CONCRETES)
دليل عمده استفاده از بتن، ملات و دوغابهاي منبسط شونده آن است كه بتوان بر مشكلات انقباض (جمع شدگي) كه معمولاً در به كارگيري مواد با سيمان معمولي مشاهده مي شود فائق آمد. مكانيزم عمل به نحوي است كه باعث مي شود مواد تعميري به هنگام گيرش و سخت شدن (عمل آوري (CURINGانبساط پيدا كرده و با عمل انقباض مخالفت و آن را خنثي نمايد.
3-7 بتن و ملات داراي الياف مصنوعي
(FIBRE REINFORCED CONCRETE & MORTAR)
اساساً افزودن الياف مصنوعي به بتن يا ملات به سه منظور اصلي افزايش مقاومت كششي، افزايش مقاومت خمشي و افزايش در مقابل ضربات ناگهاني (IMPACT RESISTANCE) صورت مي گيرد.
به طور كلي دو گروه اصلي از الياف مصنوعي وجود دارند كه براي منظورهاي فوق مورد استفاده قرار مي گيرند. مدلهاي گروهي از اين الياف مصنوعي پايينتر از مدلهاي بتن يا ملات مي باشد؛ مانند نايلون (NYLON) و پلي پروپيلن (POLYPROPYLENE). در حاليكه مدولهاي گروه دوم بالاتر از مدولهاي بتن يا ملات هستند؛ مانند شيشه (GLASS)، استيل و كربن. از بتن يا ملات مسلح به الياف مصنوعي به طور موفقيت آميزي به عنوان لايه هاي نازك روكشي (OVERLAYS) روي جاده ها، خيابانها و باندهاي فرودگاه (RUNWAYS) استفاده شده است. همچنين از اين سيستم مي توان در مكانهايي كه خلأزايي(CAVITATION) و فرسايش (EROSION) مشكلاتي را باعث شده است (مانند روي سرريزهاي سدها) و ساير مراحل خاص كمك گرفت. روشهايي نيز ابداع شده است كه با به كارگيري آنها مي توان از مخلوطهاي واجد الياف مصنوعي، در سيستمهاي بتن پاشي استفاده نمود.
اخيراً گزارش شده است كه افزايش الياف مصنوعي در سيستمهاي باعث ازدياد قدرت چسبندگي لايه هاي تعميري به بتن مادر مي گردد. البته سيستمهاي انحصاري نيز وجود دارند كه براي تعميرات بتن به كار مي روند و در آنها علاوه بر پليمرها، الياف مصنوعي نيز ديده مي شود. عليرغم موفقيتهايي كه تا امروز به دست آمده، ممكن است پيشنهاد اين سيستم به عنوان يك ماده تعميري، ناپخته به نظر برسد چرا كه مسأله دوام و پايداري آن در دراز مدت، در مرحله آزمون و بررسي و مطالعه قرار دارد. نكته اي كه بايد مورد توجه خاص قرار گيرد، نحوه مخلوط و پخش شدن (DISPERSION) الياف مصنوعي در سيستم است. بارها مشاهده گرديده كه به هنگام مخلوط نمودن الياف با ساير مواد بتني يا ملات (سيمان- سنگدانه- آب و…)، الياف مصنوعي تمايل به جمع شدن در يك جا داشته يا در جهات مشخصي قرار مي گيرند. كه اين امر توزيع برابر و يكنواخت الياف را با اشكال مواجه مي سازد.
3-8 لاتكس
(LATICES)
در حال حاضر باور بر اين است كه بتن يا ملاتي كه داراي افزودنيهاي لاتكسي (LATEX) مي باشد، براي مرمت سازه هاي بتني آسيب ديده بسيار مفيد واقع مي شود. اصطلاحاتي كه براي اين گونه مواد تعميري به كار برده مي شود، به شرح زير است:
بتن لاتكسي (LATEX CONCRETE)
بتن اصلاح شده لاتكسي (LATEX MODIFIED CONCRETE)
و اخيراً بتن اصلاح شده پليمري (POLYMER MODIFIED CONCRETE)
توضيح ضروري اين است كه نبايد سيستمهاي ياد شده را با بتن پليمري (POLY. CONC.) اشتباه نمود. چون در بتن پليمري تنها عامل گيرش (BINDER) خود پليمر مي باشد در صورتي كه در بتن اصلاح شده پليمري، سيمان كه داراي خاصيت چسبندگي و گيرش مي باشد نيز به كار رفته است.
به طور كلي، در مقايسه با بتن و ملات ساخته شده از سيمان پرتلند معمولي، بتن و ملات اصلاح شده پليمري داراي خواص و مشخصات ويژه اي مي باشند. اين مشخصات را مي توان به صورت زير خلاصه نمود:
(الف) در صورت نياز مي توان آن را به صورت لايه هاي نازك و لبه پري (FEATHER- EDGED) به كار برد.
(ب) از قدرت چسبندگي بيشتر به بتن مادري كه داراي مقاومت و مرغوبيت كافي باشد، برخوردار است.
(پ) به علت اينكه اين گونه مواد خود حالت نگهدارندهء آب (WATER RETENTIVE) دارند، عامل عمل آورنده و يا پوششهاي عمل آورنده از اهميت چنداني برخوردار نيستند، البته بايستي از خشك شدن در شرايط تابش مستقيم آفتاب و باد اجتناب گردد.
(ت) داراي مقاومت كششي بيشتري مي باشند.
(ث) داراي حالت ارتجاعي و نرمش بيشتري مي باشند.
(ج) از دوام و پايايي بهتري برخوردارند.
با اينكه قيمت بتن و ملات اصلاح شده پليمري از قيمت بتن و ملات با سيمان معمولي، بيشتر است ولي آنها بسيار ارزانتر از مواد اپوكسي به شمار مي آيند. بايد توجه داشت كه وقتي پليمر به مخلوط بتن يا ملات افزوده مي گردد، به كارگيري افزودنيهاي ديگر بايستي با دقت بيشتري صورت گيرد. چرا كه ممكن است سازگاري (COMPATIBILITY) لازم بين آنها موجود نبوده و اختلالاتي را شاهد باشيم. نكته قابل ذكر اينكه جا به جا كردن و پرداخت سطح نهايي بتن و ملات اصلاح شده پليمري مشكلتر از مواردي است كه در آنها از بتن و ملات با سيمان معمولي استفاده شده است.
از جمله پليمرهاي لاتكسي كه در صنعت بتن كاربرد بيشتري دارند، مي توان استيرن بوتادين(STYRENE BUTADIENE)، ساران(SARAN) اكلريك (ACRYLIC) و پلي وينيل استات (POLYVINYL ACETATE) را نام برد. اين پليمرها به صورت پودر و يا مايع به مخلوط بتن يا ملات اضافه مي گردند. گفته مي شود كه نتايج بهينه موقعي حاصل مي گردد كه سيستم به مدت 3-1 روز به صورت خيس، عمل آمده و سپس در هواي آزاد قرار گيرد. صاحبنظران بر اين عقيده هستند كه حداقل بخشي از بهبود مكانيكي و پايايي يا دوام حاصل از به كارگيري اين گونه سيستمها، به دليل كاستن از درجه تخلخلي است كه در نتيجهء وجود پليمر در سيستم پديد مي آيد. همچنين ادعا بر اين است كه يكي از مهمترين مشخصه هاي بتن يا ملات اصلاح شده پليمري، به عنوان دو مادهء تعميري در سازه هاي بتني، قدرت چسبندگي خوب آنها به بتن قديم (مادر) مي باشد.
3-9 ساير مواد پوششي
(OTHER COATING MATERIALS)
علاوه بر موادي كه مانند بنتونيت، سيستمهاي قيري و رزيني به عنوان مادهء پوششي مورد استفاده قرار مي گيرند، مواد ديگري نيز از قبيل روغنLINSEED ، سيليكونها (SILICONES) سيلانها (SILANES) موجود مي باشند.
3-10 سيمانهاي مخصوص
(SPECIAL CEMENTS)
سيمانهاي مخصوصي از قبيل سيمان با آلوميناي بالا (HIGH ALUMINA) و سيمانهاي فسفات منيزيوم (MAGNESIUM PHOSPHATE) وجود دارند كه مي توان از آنها براي كارهاي تعميرات بتني استفاده نمود. عمده ترين امتيازات اين سيمانها، گيرش سريع و مقاومت بالاي آنها در زمان كوتاه مي باشد. همچنين اين سيمانها در مقابل بعضي از اسيدها، روغنها و چربيها، آب دريا، مواد شكري و سولفاتها از خود مقاومت و پايايي بالايي نشان مي دهند.
3 - 11 مواد تعميري زير آبي
(UNDER WATER REPAIR MATERIALS)
به طور كلي مي توان موادي را كه براي تعميرات زير آبي به كار مي روند، به دو گروه سيماني(CEMENTITIOUS) و رزيني (RESINOUS) تقسيم نمود. با توجه به اندازه و وسعت محل تعمير، ممكن است اين طبقه بندي به چند گروه ديگر از قبيل تعميرات تركها (CRACK REPAIRS) و تعميرات قطعه اي يا سطحي (PATCH REPAIRS) نيز تقسيم گردد. بررسي مدارك موجود نشان مي دهد با وجود آن كه از سيستهاي رزيني هم براي تعمير و تزريق تركها وهم براي تعميرات سطحي (PATCH) استفاده شده است، سيستهاي سيماني هنوز براي تزريق تركها به كار گرفته نشده اند.
در ميان سيستمهاي رزيني به نظر مي رسد كه اكثراً اپوكسيها براي انجام تعميرات بتني زير آبي مورد استفاده قرار گرفته اند و دليل اين امر را مي توان عملكرد و ويژگيهاي بهتر سيستمهاي اپوكسي، در مقايسه با ساير سيتمهاي موجود دانست. از جلمه ويژگيهاي اپوكسيها كه باعث مي گردد آنها براي تعميرات زير آبي مورد توجه و درخواست قرار گيرند مي توان مقاومت بالا، قدرت جمع شدگي (SHRINKAGE) كم در مقابل رطوبت را نام برد. از آنجا كه شرح سيستمهاي رزيني در بخش 3-5 (رزينها-RESINS ) آمده است، فقط به شرح و بررسي كامل سيستهاي سيماني كه براي تعميرات بتني در زير آب به كار گرفته مي شوند، مي پردازيم.
3-11-1 مواد سيماني براي تعميرات زير آبي
(CEMENTITIOUS MATERIALS FOR UNDER WATER REPAIRS)
بر عكس دوغابهاي (GROUTS) رزيني، دوغابهاي سيماني كاملاً براي مهندسين و دست اندر كاران آشنا و شناخته شده مي باشند. ماده چسباننده و گيرش (BINDER) دوغابهاي سيماني، سيمان پرتلند معمولي است كه به دليل در دسترس بودن، قيمت پايين، سهولت مصرف و همچنين به واسطهء شناخته شدن آن در صنعت بتن، ملات و دوغاب ساخته شده با سيمان پرتلند معمولي براي تعميرات داخل آب چندان مناسب نيستند. دلايل آن و اقداماتي كه مي توان براي غلبه بر اين نارساييها و همچنين سيستمهاي تعميراتي ساخته شده با سيمان معمولي به كار برد، در اين بخش به تفصيل شرح داده شده اند.
3-11-1-1 ويژگيهاي آب اندازي
(HIGH BLEED CHARACTERISTICS)
پس از قرار گرفتن مخلوط بتن يا ملات، آب آن به خاطر پايين بودن وزن مخصوصش، از دانه ها جدا شده و نزديك سطح جمع مي گردد. اين فرآيند (PROCESS) كه نوعي جداشدگي (SEGREGATION) است به نام آب انداختن (BLEEDING) خوانده مي شود. از آنجا كه آب انداختن (BLEEDING) براي تعميرات بتني مخرب مي باشد، بايستي آن را كنترل نمود. يك راه حل آن است كه آب مخلوط را كم مي كنيم كه در اين صورت رواني مخلوط تحت تأثير قرار مي گيرد. راه ديگر آن است كه از افزودنيها كمك گرفته شود.
ماده افزودني كه مورد استفاده قرار مي گيرد بايستي طوري انتخاب شود كه ضمن كم نمودن آب مورد نياز مخلوط، رواني آن را حفظ نمايد. براي اين منظور از روان كننده ها (PLASTICIZERS) استفاده مي شود كه به واسطهء وارد نمودن هوا به درون مخلوط، رواني مخلوط را بهبود مي بخشد بدون آنكه نيازي به آب بيشتر باشد. همچنين مي توان آب انداختن (BLEEDING) را با به كارگيري پودر آلومينيوم، يك ماده منبسط شونده، كلريد كلسيم (cac12)، يك ماده شتاب دهنده با C3A (تري كلسيم آلومينات) بالا و ذرات ريزتر سيمان كم نمود.
3-11-1-2 زمان گيرش طولاني
(PROLONGED SETTING TIME)
زمان لازم براي سخت شدن و گيرش مخلوط سيمان پرتلند معمولي، خصوصاً در حرارتهاي پايين بسيار طولاني بوده و حدود چند روز به طول مي انجامد. گرچه ممكن است اين خاصيت، موقع انجام تعميرات، مزيتي به شمار آيد، ولي پس از اينكه بتن در جاي خود قرار گرفت اين مزيت تبديل به يك عيب مي شود. از انجا كه زمان گيرش به حرارت وابسته است، اهل فن دريافته اند كه مي توان با انجام اقداماتي حتي در دماهاي زير 50 درجه سانتيگراد نيز به محض قرار دادن بتن، عمل گيرش آغاز گردد.
3-11-1-3 شسته شدن
(WASHOUT)
اگر سيمان پرتلند معمولي در تماس با آب قرار گيرد (مثلاً آب دريا)، به علت تمايل آن براي مخلوط شدن با آب بيشتر، در آب پخش و در نتيجه مواد متشكله (CONSTITUENTS) خود را از دست مي دهد. از آنجا كه در تعميرات بتني زير آب، بايستي مواد تعميري با آب تماس پيدا كرده و آن را جا به جا نمايد، عمل شسته شدن (WASHOUT) مي تواند اثرات منفي بسيار جدي بر جاي بگذارد. جهت غلبه براين مشكل، از افزودنيهايي با مواد شيميايي با بنيان (BASE) سلولزي (CELLULOSE) و يا پلي اتيلني (POLYETHYLENE) كه به آب مخلوط اضافه مي گردد، كمك گرفته مي شود. در واقع ماده افزودني، توليد محلول كلوئيدي (COLLOID) مي نمايد كه با تشكيل مانع يا پوسته اي با جريان الكتريكي ELECTRO STATIC، در روي سطح، از مخلوط شدن بيشتر آب جلوگيري مي كند.
3-11-1-4 آسيب پذيري در مقابل مواد شيميايي
(SUSCEPTIBILITY TO CHEMICAL ATTACK)
گفته مي شود كه تري كلسيم آلومينات (C3A) موجود در مخلوط سيمان پرتلند معمولي، در مقابل عوامل شيميايي چون كلريدها و سولفاتها، آسيب پذير مي باشد. براي بهبود بخشيدن به مقاومت مخلوط سيمان پرتلند معمولي در قبال مواد شيميايي موجود در آب، از افزودنيهاي آب گريز (HYDROPHOBIC) كمك گرفته مي شود. رفتار اين افزودنيها مانند عمل آب بند كننده ها (WATER PROOFERS) بوده و براي پايين آوردن نفوذ پذيري بتن به كار مي روند. راه ديگر آن است كه از سيماني استفاده شود كه داراي تري كلسيم آلومينات كمتري باشد.
3-11-1-5 رواني ضعيف
(POOR FLOWABILITY)
تا آنجا كه به رواني يك مخلوط (بتن، ملات، دوغاب) مربوط مي شود، به كارگيري روشها و تجهيزات مورد نياز از اهميت شاياني برخوردار است. زيرا اعمالي چون هم زدن، جا به جا كردن (HANDLING)، حمل و نقل و قرار دادن (PLACING)يك مخلوط بستگي به حد رواني (FLOWABILITY)يا كارآيي (WORKABILITY) دارد.
هچنين به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه موقعيت مكاني محل تعمير و قابل دسترس بودن آن، در ميزان رواني و جريان مخلوط نقش تعيين كننده دارد.
يك روش براي بهبود بخشيدن به حد رواني (FLOWABILITY)، اين است كه موقع هم زدن مخلوط، آب بيشتري به آن اضافه گردد. اما اين عمل نتايج منفي در پي خواهد داشت. بنابراين به نظر مي رسد كه راه حل در كمك گرفتن از روان كننده ها (PLASTICIZERS) و ساير افزودنيهايي كه باعث كاهش آب مخلوط مي گردد، باشد. با علم به اينكه وظيفه آب موجود در مخلوط، فراهم آوردن رواني لازمه و نيز امكان انجام تركيبات شيميايي با دانه هاي سيمان مي باشد، لذا انتخاب روان كننده (PLASTICIZERS)و ساير مواد كاهندهء آب بايد به طريقي انجام پذيرد كه به وظيفه دوم آب مخلوط يعني فراهم آوردن امكان انجام تركيبات سيمان در مخلوط نه تنها آسيب نرساند بلكه آن را تسهيل نمايد.
باور اين است كه روان كننده ها (PLASTICIZERS) داراي خواصي هستند كه باعث كاهش كشش سطحي (SURFACE TENSION) آب مخلوط شده و با پخش نمودن ذرات سيمان در تمامي فاز AQUEOUS، اين ذرات توسط آب مخلوط كاملاً احاطه شده به نوبه خود باعث بهبود انجام تركيبات شيميايي در درون مخلوط مي شوند.
3-11-1-6 جمع شدگي يا انقباض
(SHRINKAGE)
موضوع انقباض يا جمع شدگي (SHRINKAGE) از خصوصيات بسيار مهم يك سيستم تعميري است. اگر اين جمع شدگي بيش از حد مجاز باشد، باعث ترك خوردگي، جدا شدن لايه تعميري و در نتيجه كاهش استحمام و پايايي مي گردد.
عمل جداشدن لايه تعميري به دليل ايجاد تنشهاي موجود (RESIDUAL) در مرز بين لايه تعميري و بتن قديمي، كه حاصل انقباض سيستم تعميري است، بسيار بحراني بوده و خستگي (FATIGUE) و گسيختگيهاي چسبندگي در طول مرز دو لايه را باعث مي گردد. به طور كلي، بسته به مقدار آب مخلوط، انقباض سيمان پرتلند معمولي بالاست. گفته مي شود كه اين موضوع اساساً به دليل كاهش حجم مخلوط به هنگام گيرش است.
براي فائق آمدن به اين مشكلات، از افزودنيهايي كمك گرفته مي شود كه نه تنها باعث از بين رفتن انقباض (جمع شدگي) سيستم مي گردند، بلكه انبساط كلي را نيز ايجاد مي نمايند. بعضي از موارد منبسط شونده كه در صنعت راه و ساختمان معمول هستند به قرار زير مي باشند:
(الف) پودر آلومينيوم متاليكي (METALLIC ALUMINUM POWDER): در اين سيستم عمل منبسط شدن به دليل آزاد شدن گاز هيدروژن مي باشد كه خود حاصل عمل شيميايي آلكالي روي آلومينيوم متاليكي است.
(ب) آهن متاليكي (METALLIC IRON): در اين سيستم عمل انبساط مربوط مي شود به اكسيدي كه حاصل عكس العمل شيميايي يونهاي كلريدي در يك محيط (MEDIUM) قليايي است كه باعث خوردگي (CORROSION)يا زنگ زدگي (OXIDATION) آهن شده و نتيجتاً حجم بيشتري را ايجاد مي نمايد.
(پ) سولفات كلسيم (GYPSUM): در اين سيستم انبساط حاصله در اثر توليد كلسيم سولفو آلومينات (CALCIUM SULPHO ALUMINATE) مي باشد كه از تركيب شيميايي سولفات كلسيم با تري كلسيم آلومينات به وجود مي آيد.
3-11-1-7 جدا شدن
(SEGREGATION)
جدا شدن (SEGREGATION) در اصطلاح به عملي اطلاق مي گردد كه طي آن اجزاي تشكيل دهندهء‑يك مخلوط از يكديگر جدا مي شوند. وقتي عمل جدا شدن (SEGREGATION) به وقوع مي پيوندد، ذرات (PARTICLES) سنگينتر تمايل به ته نشين شدن داشته و در نتيجه ذرات سبكتر در قسمتهاي بالا قرار مي گيرند. در نتيجه به خاطر اينكه مخلوط حالت يكنواختي خود را از دست مي دهد، ضعفهايي در سيستم ايجاد شده و باعث خرابي و گسيختگي نهايي آن مي گردد. اين مشكل معمولاً با استفاده از برخي مواد افزودني قابل بر طرف شدن مي باشند. مواد افزودني باعث مي شوند قدرت چسبندگي درون مخلوط (COHESIVE STRENGTH) افزايش يابد.
3-11-1-8 نفوذ آب دريا به سيستم تعميري
(PERMEABILITY TO SEA WATER)
در رابطه با مسأله نفوذ پذيري، دو مرحلهء كاملاً متمايز را مي توان تعريف نمود:
يكي نفوذ پذيري لايه سخت شده كه براي حفاظت از بتن مادر يا سازه زيرين به كار رفته است و ديگري ميزان نفوذ (PENETRATION) آب دريا به درون مخلوط تازه سفت نشده.
راجع به مسأله دوم يعني نفوذ آب دريا به درون مخلوط تازه بايد گفت، مشكلات حاصله تا حدي به مشكلات شسته شدن (WASHOUT)، آب انداختن (BLEEDING) و جدا شدگي (SEGREGATION) شباهت دارند كه در مباحث قبلي به آنها اشاره شد. اما به دليل آنكه نفوذ پذيري سازه هاي بتني دريايي از اهميت بسيار بالايي برخوردار است، انواع مختلف آب بند كننده ها (WATER PROOFERS) موجود مي باشد كه مي توان با افزودن آنها به مخلوط تازه، نفوذ پذيري لايهء تعميري سخت شده را كاهش داد.
3-11-1-9چسبندگي به بتن قديمي (بتن مادر)
(ADHESION TO THE SUBSTRATE CONCRETE)
يكي از وظايف مهم يك سيستم تعميري، حفاظت از سطحي است كه بر روي آن اعمال مي شود. پر واضح است تا وقتي كه چسبندگي لازم و كافي بين لايه تعميري و بتن قديمي وجود نداشته باشد، لايه تعميري از انجام اين وظيفه باز خواهد ماند. براي بهبود خاصيت جسبندگي مخلوط هاي ساخته شده از سيمان پر تلند معمولي، مولكولهاي آلي با زنجيره هاي طولاني، مانند استيرن بوتادين (STYRENEBUTADIENE RUBBERS) به سيستم افزوده مي گردد. گفته مي شود كه اين افزودنيهاي پليمري مقاومت چسبندگي و كششي مخلوط را بهبود مي بخشند.
استيرن (STYRENE) و بوتادين (BUTADIENE) را مي توان به حالت تك مولكولي(MONOMER)در آب مخلوط EMULSIFY كرده، سپس با اضافه نمودن پخش كننده هاي (DISRERSANT) مناسب (COMPATIBLE)، آن را به طور معمولي به آب مخلوط افزود.
عليرغم ادعاهايي كه توسط توليد كنندگان در رابطه با سيستمهاي تعميري اصلاح شده با پليمر مي شود، تحقيقات انجام شده در اين زمينه نسبتاً جوان بوده و اطلاعات كمي در مورد دوام و پايايي بتنهاي پليمري در دراز مدت در دست مي باشد.
بادبندهای برون محور (EBF) و برخی ايرادات در طراحی اين بادبندها
-مقدمه:
نوع جديدي از بادبندها كه به تازگي استفاده از آن رو به افزايش مي باشد سيستم بادبندي خارج از محور (EBF) ميباشد. اما متاسفانه اكثر طراحان آشنايي اندكي با نحوه طراحي اين سيستم بادبندي دارند.و اكثرا” به اين سيستم به چشم يك بادبند پرده اي و در جهت تطبيق با نقشه معماري (به طور مثال در محل در و پنجره )نگاه ميشود ؛ به همين جهت به نظر مي رسد لازم باشد كه در اين زمينه بحث بيشتري انجام گيرد.
-معرفي:در طرح و محاسبه شكلهاي مشبك و خرپاها تاكيد بر اين نكته هست كه تلاشهاي به وجود آمده همه به صورت نيروهاي محوري باشند و امتداد محور اعضاي جمع شده در يك گره تا حد امكان در يك نقطه تلاقي نمايد تا از به وجود آمدن لنگرهاي خمشي جلوگيري شود. تحقيقات سالهاي اخير در طراحي سازه هاي مقاوم در برابر زلزله نشان داده كه با طرح مهاربندي خارج از مركز، در سازه هاي فولادي مي توان مزايايي در تامين شكلپذيري سازه و اطمينان بر رفتار آن در زلزله به دست آورد. چنانچه در شكل (1) ديده مي شود مهاربندي خارج از محور به اين ترتيب به عمل مي آيد كه طراح به ميل خود مقداري خروج از مركز (e) را در مهاربنديهاي نوع 7 و8 (و يا انوا ع ديگر) تعبيه مي كند ، به طوري كه لنگر خمشي و نيروي برشي در طول كوتاهي از تير (يعنيe) كه به نام تيرچه ارتباطي (Link beam) ناميده مي شود به وجود آيد. تيرچه ارتباطي ممكن است در اثر لنگر خمشي به جاري شدن برسد؛ در اين صورت ارتباط را خمشي(Moment link) ميگويند ويا اينكه اگر طول (e) خيلي كوتاه باشد جاري شدن در برش اتفاق افتد كه در اين صورت ارتباط را برشي(Shear link) مي نامند. به اين ترتيب مي توان با كنترل شكلپذيريي تيرچه ارتباطي، شكلپذيري قابل اطميناني براي كل سازه ، درزلزله به دست آورد. مطابق آيين نامه 2800 ضريب شكلپذيري براي اين سيستم سازه اي R=7 ميباشد، كه در مقايسه با سيستم هم محور R=6)) حدود 15 درصد شكلپذيرتر ميباشد ، كه همين مساله باعث كاهش برش پايه زلزله به همين ميزان مي شود.
-تركيب اين سيستم با سيستمهاي سازه اي ديگر:
الف: تركيب در پلان:در بسياري از موارد ديده شده است كه طراحان در يك طبقه در يك يا چند دهانه از سيستم خارج از محور و در يك يا چند دهانه ديگر به موازات بادبندهاي نوع اول از بادبندهاي هم محور استفاده نموده اند. در اينجا بايد به اين نكته توجه داشت كه از آنجايي كه نوع رفتار اين سيستم با سيستم هم محور متفاوت مي باشد، اساساً استفاده از اين سيستم در تركيب با سيستم هم محور در يك جهت و يك پلان كاملاً مردود ميباشد و باعث ايجاد رفتارهاي غير متعارف در سازه در هنگام زلزله ميشود؛ به همين جهت به طراحان توصيه ميشود كه اگر تمايل به استفاده از اين نوع سيستم بادبندي دارند ، در پلان، تمامي دهانه هاي بادبندي را به صورت خارج از محور طراحي نمايند . البته اين مساله مانع استفاده از تركيب اين سيستم با سيستم قاب خمشي به صورت سيستم دوگانه و ضريب رفتار R=7.5 و يا استفاده از يك سيستم مقاوم متفاوت در جهت متعامد با جهتي كه از سيستم برون محور استفاده شده است ، نمي باشد.
ب: تركيب در ارتفاع:در اين زمينه نيز در موارد بسياري ديده شده است كه طراحان در يك دهانه بادبندي خاص در برخي طبقات (عموماً بنا به ملاحظات معماري) از سيستم خارج از محور استفاده كرده و باقي طبقات را به صورت بادبند هم محور طراحي نموده اند. در اينجا نيز بايد به اين نكته توجه داشت كه آيين نامه2 تركيب اين سيستم با سيستمهاي ديگر را در ارتفاع، به طور كامل ممنوع كرده است ، مگر در موارد زير:
1- براي بادبندهاي برون محور بالاتر از 5 طبقه ميتوان بادبند طبقه آخر را به صورت هم محور و بدون تيرچه ارتباطي طراحي نمود.
2- طبقه اول يك بادبند برون محور بيش از 5 طبقه مي تواند هم محور باشد به شرط آنكه بتوان نشان داد كه ظرفيت الاستسك آن 50 درصد بزرگتر از ظرفيت تسليم طبقه بالاتر از طبقه اول باشد.
پس همانطور كه ديده ميشود بهتر است در صورت تمايل طراحان به استفاده از اين سيستم بادبندي ، تمامي طبقات (مگر در موارد استثنا شده در بالا) به صورت خارج از محور طراحي گردند.
-طراحي تير در دهانه بادبندي: در سيستم بادبندي هم محور طراحي تيرها در دهانه هاي بادبتدي همانند ديگر تيرهاي معمولي وتحت بارهاي ثقلي انجام مي پذيرد و در تركيب بار زلزله نيروي قابل توجهي در اين تيرها ايجاد نميشود ؛ اما در سيستم برون محور علاوه بر برش و لنگرهاي بارهاي ثقلي ، در تركيب بار زلزله ودر اثر نيروهاي محوري ايجاد شده در بادبندها يك سري لنگر و برش اضافي در اين تيرها ايجاد مي شود و باعث بحراني شدن تركيب بار زلزله براي طراحي اين تيرها مي شود . معمولاً محل بحراني در اين تيرها محل اتصال بادبند به تير مي باشد و در اين محل عموماً احتياج به ورق تقويتي بال بالا وپايين مي باشد.
-طراحي تيرچه ارتباطي :يكي از مهمترين و حساسترين مسايل در سيستم برون محور ، طراحي تيرچه ارتباطي مي باشد ؛ مساله اي كه اكثر طراحان به راحتي از كنار آن ميگذرند. برخي از مسايلي كه در طراحي تيرچه ارتباطي بايد به آن توجه نمود ، به شرح زير مي باشد:
1- مطابق آيين نامه(( تيرچه ارتباطي بايد تمامي شرايط مقطع فشرده را دارا باشد.)) به اين ترتيب در صورت عدم استفاده از مقاطع نورد شده و استفاده از مقاطع ساخته شده (تيرورق) بايد محدوديتهاي مقطع فشرده در آن رعايت شود و مخصوصاً اتصال بال و جان تيرورق (حداقل در قسمت تيرچه ارتباطي) بايد با جوش پيوسته (ونه جوش منقطع) انجام گيرد. ضمن آنكه بايد توجه داشت كه جوش اتصال بال به جان بايد در برابر تنشهاي برشي موجود كفايت لارم را داشته باشند.(اين مساله در تيرچه هاي ارتباطي كوتاه كه معمولاً به صورت برشي عمل نموده و داراري برشهاي زيادي هستند بسيار حساستر ميباشد.)
3- مطابق آيين ئامه ((جان قطعه رابط بايد از يك ورق تك بدون هرگونه ورق مضاعف كننده تشكيل يابد و هيچگونه بازشويي نبايد در جان قطعه رابط تعبيه شود.)) به اين ترتيب همانطور كه مشخص است استفاده از مقاطع دوبل (به علت وجود بيش از يك جان ) و مقاطع زنبوري (به علت وجود سوراخ در جان ) براي قطعه رابط از نظر آيين نامه يك امر كاملاً مردود مي باشد؛ امري كه متاسفانه بسيار معمول مي باشد. گاهي ديده شده است كه برخي طراحان براي قطعه رابط از مقطع زنبوري استفاده نموده و تمامي سوراخها را در قسمت تيرچه ارتباطي به وسيله ورق تقويتي جان مي پوشانند، كه اين مساله نيز به اين دليل كه ورق تقويتي جان به نوعي يك ورق مضاعف كننده مي باشد، از نظر آيين نامه مردود ميباشد. پيشنهاد ميشود كه در صورت عدم جوابگويي مقاطع نورد شده تك براي اين تيرها، طراحان از مقطع I شكل و به صورت تيرورق و با جوش پيوسته جان وبال در قسمت قطعه رابط استفاده نمايند و به هيچ وجه از مقاطع دوبل وزنبوري استفاده ننمايند.
4- مطابق آيين نامه ((در انتهاي قطعه رابط كه عضو قطري به آن متصل است، بايد سخت كننده جان در تمام ارتفاع ، در دو طرف قرار داده شود.)) يكي از شايعترين ايرادات در طراحي قطعه رابط همين مساله ميباشد ، كه طراحان بايد به اين مساله توجه بيشتري نمايند. اين مساله به غير از سخت كننده هاي مياني قطعه رابط ميباشد كه لزوم قرارگيري يا عدم قرارگيري آنها بايد توسط طراحان مورد بررسي قرار گيرد.
-طراحي عضو قطري (بادبند):طراحي عضو قطري در اين سيستم مشابه سيستم هم محور ميباشد با اين تفاوت كه طبق آيين نامه ((هر بادبند بايد داراي مقاومت فشاري 1.5 برابر نيروي محوري نظير مقاومت خمشي قطعه رابط باشد.)) با توجه به اينكه در حالت طراحي معمولي مقاومت فشاري بادبند و مقاومت خمشي قطعه رابط به همديگر نزديك ميباشند ، رعايت اين بند باعث بالا رفتن سطح مقطع بادبند تا حدود 50 درصد نسبت به طراحي حالت معمولي در اين سيستم ميشود؛ ضمن آنكه بايد توجه داشت كه در اين سيستم به دليل آنكه معمولاً زاويه بادبندها با افق نسبت به سيستم هم محور بيشتر مي باشد ، نسبت به سيستم هم محور نيروي محوري بيشتري در بادبندها ايجاد مي شود.
-نتيجه گيري:استفاده صحيح از اين سيستم بادبندي باعث شكلپذيري بيشتر سازه و كاهش برش پايه زلزله ميشود ؛ اما در طراحي اين بادبندها بايد دقت كافي در جهت رعايت كليه نكات آييننامه اي چه از طرف طراحان و چه از طرف دستگاههاي نظارتي انجا م پذيرد. طراحي صحيح اين بادبندها منجر به بادبندها و تيرهايي سنگينتر از حالت بادبند هم محور مي شود ؛ به همين جهت پيشنهاد مي شود كه طراحان حتي الامكان از اين سيستم به عنوان اولين گزينه استفاده ننمايند.
بادبندهای برون محور –
طراحي تير در دهانه بادبندي: در سيستم بادبندي هم محور طراحي تيرها در دهانه هاي بادبندي همانند ديگر تيرهاي معمولي وتحت بارهاي ثقلي انجام مي پذيرد و در تركيب بار زلزله نيروي قابل توجهي در اين تيرها ايجاد نميشود ؛ اما در سيستم برون محور علاوه بر برش و لنگرهاي بارهاي ثقلي ، در تركيب بار زلزله ودر اثر نيروهاي محوري ايجاد شده در بادبندها يك سري لنگر و برش اضافي در اين تيرها ايجاد مي شود و باعث بحراني شدن تركيب بار زلزله براي طراحي اين تيرها مي شود . معمولاً محل بحراني در اين تيرها محل اتصال بادبند به تير مي باشد و در اين محل عموماً احتياج به ورق تقويتي بال بالا وپايين مي باشد.
-طراحي تيرچه ارتباطي :يكي از مهمترين و حساسترين مسايل در سيستم برون محور ، طراحي تيرچه ارتباطي مي باشد ؛ مساله اي كه اكثر طراحان به راحتي از كنار آن ميگذرند. برخي از مسايلي كه در طراحي تيرچه ارتباطي بايد به آن توجه نمود ، به شرح زير مي باشد:
1- مطابق آيين نامه(( تيرچه ارتباطي بايد تمامي شرايط مقطع فشرده را دارا باشد.)) به اين ترتيب در صورت عدم استفاده از مقاطع نورد شده و استفاده از مقاطع ساخته شده (تيرورق) بايد محدوديتهاي مقطع فشرده در آن رعايت شود و مخصوصاً اتصال بال و جان تيرورق (حداقل در قسمت تيرچه ارتباطي) بايد با جوش پيوسته (ونه جوش منقطع) انجام گيرد. ضمن آنكه بايد توجه داشت كه جوش اتصال بال به جان بايد در برابر تنشهاي برشي موجود كفايت لارم را داشته باشند.(اين مساله در تيرچه هاي ارتباطي كوتاه كه معمولاً به صورت برشي عمل نموده و داراري برشهاي زيادي هستند بسيار حساستر ميباشد.)
3- مطابق آيين ئامه ((جان قطعه رابط بايد از يك ورق تك بدون هرگونه ورق مضاعف كننده تشكيل يابد و هيچگونه بازشويي نبايد در جان قطعه رابط تعبيه شود.)) به اين ترتيب همانطور كه مشخص است استفاده از مقاطع دوبل (به علت وجود بيش از يك جان ) و مقاطع زنبوري (به علت وجود سوراخ در جان ) براي قطعه رابط از نظر آيين نامه يك امر كاملاً مردود مي باشد؛ امري كه متاسفانه بسيار معمول مي باشد. گاهي ديده شده است كه برخي طراحان براي قطعه رابط از مقطع زنبوري استفاده نموده و تمامي سوراخها را در قسمت تيرچه ارتباطي به وسيله ورق تقويتي جان مي پوشانند، كه اين مساله نيز به اين دليل كه ورق تقويتي جان به نوعي يك ورق مضاعف كننده مي باشد، از نظر آيين نامه مردود ميباشد. پيشنهاد ميشود كه در صورت عدم جوابگويي مقاطع نورد شده تك براي اين تيرها، طراحان از مقطع I شكل و به صورت تيرورق و با جوش پيوسته جان وبال در قسمت قطعه رابط استفاده نمايند و به هيچ وجه از مقاطع دوبل وزنبوري استفاده ننمايند.
4- مطابق آيين نامه ((در انتهاي قطعه رابط كه عضو قطري به آن متصل است، بايد سخت كننده جان در تمام ارتفاع ، در دو طرف قرار داده شود.)) يكي از شايعترين ايرادات در طراحي قطعه رابط همين مساله ميباشد ، كه طراحان بايد به اين مساله توجه بيشتري نمايند. اين مساله به غير از سخت كننده هاي مياني قطعه رابط ميباشد كه لزوم قرارگيري يا عدم قرارگيري آنها بايد توسط طراحان مورد بررسي قرار گيرد.
-طراحي عضو قطري (بادبند):طراحي عضو قطري در اين سيستم مشابه سيستم هم محور ميباشد با اين تفاوت كه طبق آيين نامه ((هر بادبند بايد داراي مقاومت فشاري 1.5 برابر نيروي محوري نظير مقاومت خمشي قطعه رابط باشد.)) با توجه به اينكه در حالت طراحي معمولي مقاومت فشاري بادبند و مقاومت خمشي قطعه رابط به همديگر نزديك ميباشند ، رعايت اين بند باعث بالا رفتن سطح مقطع بادبند تا حدود 50 درصد نسبت به طراحي حالت معمولي در اين سيستم ميشود؛
من آنكه بايد توجه داشت كه در اين سيستم به دليل آنكه معمولاً زاويه بادبندها با افق نسبت به سيستم هم محور بيشتر مي باشد ، نسبت به سيستم هم محور نيروي محوري بيشتري در بادبندها ايجاد مي شود.
-نتيجه گيري:استفاده صحيح از اين سيستم بادبندي باعث شكلپذيري بيشتر سازه و كاهش برش پايه زلزله ميشود ؛ اما در طراحي اين بادبندها بايد دقت كافي در جهت رعايت كليه نكات آييننامه اي چه از طرف طراحان و چه از طرف دستگاههاي نظارتي انجا م پذيرد. طراحي صحيح اين بادبندها منجر به بادبندها و تيرهايي سنگينتر از حالت بادبند هم محور مي شود ؛ به همين جهت پيشنهاد مي شود كه طراحان حتي الامكان از اين سيستم به عنوان اولين گزينه استفاده ننمايند.
بادبندهای برون محور (EBF) و برخی ایرادات در طراحی این بادبندها
-مقدمه:نوع جديدي از بادبندها كه به تازگي استفاده از آن رو به افزايش مي باشد سيستم بادبندي خارج از محور1(EBF) ميباشد. اما متاسفانه اكثر طراحان آشنايي اندكي با نحوه طراحي اين سيستم بادبندي دارند.و اكثرا” به اين سيستم به چشم يك بادبند پرده اي و در جهت تطبيق با نقشه معماري (به طور مثال در محل در و پنجره )نگاه ميشود ؛ به همين جهت به نظر مي رسد لازم باشد كه در اين زمينه بحث بيشتري انجام گيرد.
-معرفي:در طرح و محاسبه شكلهاي مشبك و خرپاها تاكيد بر اين نكته هست كه تلاشهاي به وجود آمده همه به صورت نيروهاي محوري باشند و امتداد محور اعضاي جمع شده در يك گره تا حد امكان در يك نقطه تلاقي نمايد تا از به وجود آمدن لنگرهاي خمشي جلوگيري شود. تحقيقات سالهاي اخير در طراحي سازه هاي مقاوم در برابر زلزله نشان داده كه با طرح مهاربندي خارج از مركز، در سازه هاي فولادي مي توان مزايايي در تامين شكلپذيري سازه و اطمينان بر رفتار آن در زلزله به دست آورد. چنانچه در شكل (1) ديده مي شود مهاربندي خارج از محور به اين ترتيب به عمل مي آيد كه طراح به ميل خود مقداري خروج از مركز (e) را در مهاربنديهاي نوع 7 و8 (و يا انوا ع ديگر) تعبيه مي كند ، به طوري كه لنگر خمشي و نيروي برشي در طول كوتاهي از تير (يعنيe) كه به نام تيرچه ارتباطي (Linkbeam) ناميده مي شود به وجود آيد. تيرچه ارتباطي ممكن است در اثر لنگر خمشي به جاري شدن برسد؛ در اين صورت ارتباط را خمشي (Momentlink)ميگويند ويا اينكه اگر طول (e) خيلي كوتاه باشد جاري شدن در برش اتفاق افتد كه در اين صورت ارتباط را برشي(Shear link) مي نامند. به اين ترتيب مي توان با كنترل شكلپذيريي تيرچه ارتباطي، شكلپذيري قابل اطميناني براي كل سازه ، درزلزله به دست آورد. مطابق آيين نامه 2800 ضريب شكلپذيري براي اين سيستم سازه اي R=7 ميباشد، كه در مقايسه با سيستم هم محور R=6)) حدود 15 درصد شكلپذيرتر ميباشد ، كه همين مساله باعث كاهش برش پايه زلزله به همين ميزان مي شود.
تركيب اين سيستم با سيستمهاي سازه اي ديگر:
الف: تركيب در پلان:در بسياري از موارد ديده شده است كه طراحان در يك طبقه در يك يا چند دهانه از سيستم خارج از محور و در يك يا چند دهانه ديگر به موازات بادبندهاي نوع اول از بادبندهاي هم محور استفاده نموده اند. در اينجا بايد به اين نكته توجه داشت كه از آنجايي كه نوع رفتار اين سيستم با سيستم هم محور متفاوت مي باشد، اساساً استفاده از اين سيستم در تركيب با سيستم هم محور در يك جهت و يك پلان كاملاً مردود ميباشد و باعث ايجاد رفتارهاي غير متعارف در سازه در هنگام زلزله ميشود؛ به همين جهت به طراحان توصيه ميشود كه اگر تمايل به استفاده از اين نوع سيستم بادبندي دارند ، در پلان، تمامي دهانه هاي بادبندي را به صورت خارج از محور طراحي نمايند . البته اين مساله مانع استفاده از تركيب اين سيستم با سيستم قاب خمشي به صورت سيستم دوگانه و ضريب رفتار R=7.5 و يا استفاده از يك سيستم مقاوم متفاوت در جهت متعامد با جهتي كه از سيستم برون محور استفاده شده است ، نمي باشد.
ب: تركيب در ارتفاع:در اين زمينه نيز در موارد بسياري ديده شده است كه طراحان در يك دهانه بادبندي خاص در برخي طبقات (عموماً بنا به ملاحظات معماري) از سيستم خارج از محور استفاده كرده و باقي طبقات را به صورت بادبند هم محور طراحي نموده اند. در اينجا نيز بايد به اين نكته توجه داشت كه آيين نامه2 تركيب اين سيستم با سيستمهاي ديگر را در ارتفاع، به طور كامل ممنوع كرده است ، مگر در موارد زير:
1-براي بادبندهاي برون محور بالاتر از 5 طبقه ميتوان بادبند طبقه آخر را به صورت هم محور و بدون تيرچه ارتباطي طراحي نمود.
2-2- طبقه اول يك بادبند برون محور بيش از 5 طبقه مي تواند هم محور باشد به شرط آنكه بتوان نشان داد كه ظرفيت الاستسك آن 50 درصد بزرگتر از ظرفيت تسليم طبقه بالاتر از طبقه اول باشد.
بادبندهای خارج از محور و برخی ایرادات در طراحی این بادبندها
نوع جديدي از بادبندها كه به تازگي استفاده از آن رو به افزايش مي باشد سيستم بادبندي خارج از محور1(EBF) ميباشد. اما متاسفانه اكثر طراحان آشنايي اندكي با نحوه طراحي اين سيستم بادبندي دارند.و اكثرا” به اين سيستم به چشم يك بادبند پرده اي و در جهت تطبيق با نقشه معماري (به طور مثال در محل در و پنجره )نگاه ميشود ؛ به همين جهت به نظر مي رسد لازم باشد كه در اين زمينه بحث بيشتري انجام گيرد.
در طرح و محاسبه شكلهاي مشبك و خرپاها تاكيد بر اين نكته هست كه تلاشهاي به وجود آمده همه به صورت نيروهاي محوري باشند و امتداد محور اعضاي جمع شده در يك گره تا حد امكان در يك نقطه تلاقي نمايد تا از به وجود آمدن لنگرهاي خمشي جلوگيري شود. تحقيقات سالهاي اخير در طراحي سازه هاي مقاوم در برابر زلزله نشان داده كه با طرح مهاربندي خارج از مركز، در سازه هاي فولادي مي توان مزايايي در تامين شكلپذيري سازه و اطمينان بر رفتار آن در زلزله به دست آورد. چنانچه در شكل (1) ديده مي شود مهاربندي خارج از محور به اين ترتيب به عمل مي آيد كه طراح به ميل خود مقداري خروج از مركز (e) را در مهاربنديهاي نوع 7 و8 (و يا انوا ع ديگر) تعبيه مي كند ، به طوري كه لنگر خمشي و نيروي برشي در طول كوتاهي از تير (يعنيe) كه به نام تيرچه ارتباطي (Link beam) ناميده مي شود به وجود آيد. تيرچه ارتباطي ممكن است در اثر لنگر خمشي به جاري شدن برسد؛ در اين صورت ارتباط را خمشي(Moment link) ميگويند ويا اينكه اگر طول (e) خيلي كوتاه باشد جاري شدن در برش اتفاق افتد كه در اين صورت ارتباط را برشي(Shear link) مي نامند. به اين ترتيب مي توان با كنترل شكلپذيريي تيرچه ارتباطي، شكلپذيري قابل اطميناني براي كل سازه ، درزلزله به دست آورد. مطابق آيين نامه 2800 ضريب شكلپذيري براي اين سيستم سازه اي R=7 ميباشد، كه در مقايسه با سيستم هم محور R=6)) حدود 15 درصد شكلپذيرتر ميباشد ، كه همين مساله باعث كاهش برش پايه زلزله به همين ميزان مي شود.
تركيب اين سيستم با سيستمهاي سازه اي ديگر:
الف: تركيب در پلان:در بسياري از موارد ديده شده است كه طراحان در يك طبقه در يك يا چند دهانه از سيستم خارج از محور و در يك يا چند دهانه ديگر به موازات بادبندهاي نوع اول از بادبندهاي هم محور استفاده نموده اند. در اينجا بايد به اين نكته توجه داشت كه از آنجايي كه نوع رفتار اين سيستم با سيستم هم محور متفاوت مي باشد، اساساً استفاده از اين سيستم در تركيب با سيستم هم محور در يك جهت و يك پلان كاملاً مردود ميباشد و باعث ايجاد رفتارهاي غير متعارف در سازه در هنگام زلزله ميشود؛ به همين جهت به طراحان توصيه ميشود كه اگر تمايل به استفاده از اين نوع سيستم بادبندي دارند ، در پلان، تمامي دهانه هاي بادبندي را به صورت خارج از محور طراحي نمايند . البته اين مساله مانع استفاده از تركيب اين سيستم با سيستم قاب خمشي به صورت سيستم دوگانه و ضريب رفتار R=7.5 و يا استفاده از يك سيستم مقاوم متفاوت در جهت متعامد با جهتي كه از سيستم برون محور استفاده شده است ، نمي باشد.
ب: تركيب در ارتفاع:در اين زمينه نيز در موارد بسياري ديده شده است كه طراحان در يك دهانه بادبندي خاص در برخي طبقات (عموماً بنا به ملاحظات معماري) از سيستم خارج از محور استفاده كرده و باقي طبقات را به صورت بادبند هم محور طراحي نموده اند. در اينجا نيز بايد به اين نكته توجه داشت كه آيين نامه2 تركيب اين سيستم با سيستمهاي ديگر را در ارتفاع، به طور كامل ممنوع كرده است ، مگر در موارد زير:
1- براي بادبندهاي برون محور بالاتر از 5 طبقه ميتوان بادبند طبقه آخر را به صورت هم محور و بدون تيرچه ارتباطي طراحي نمود.
2- طبقه اول يك بادبند برون محور بيش از 5 طبقه مي تواند هم محور باشد به شرط آنكه بتوان نشان داد كه ظرفيت الاستسك آن 50 درصد بزرگتر از ظرفيت تسليم طبقه بالاتر از طبقه اول باشد.
پس همانطور كه ديده ميشود بهتر است در صورت تمايل طراحان به استفاده از اين سيستم بادبندي ، تمامي طبقات (مگر در موارد استثنا شده در بالا) به صورت خارج از محور طراحي گردند.
-طراحي تير در دهانه بادبندي: در سيستم بادبندي هم محور طراحي تيرها در دهانه هاي بادبتدي همانند ديگر تيرهاي معمولي وتحت بارهاي ثقلي انجام مي پذيرد و در تركيب بار زلزله نيروي قابل توجهي در اين تيرها ايجاد نميشود ؛ اما در سيستم برون محور علاوه بر برش و لنگرهاي بارهاي ثقلي ، در تركيب بار زلزله ودر اثر نيروهاي محوري ايجاد شده در بادبندها يك سري لنگر و برش اضافي در اين تيرها ايجاد مي شود و باعث بحراني شدن تركيب بار زلزله براي طراحي اين تيرها مي شود . معمولاً محل بحراني در اين تيرها محل اتصال بادبند به تير مي باشد و در اين محل عموماً احتياج به ورق تقويتي بال بالا وپايين مي باشد.
-طراحي تيرچه ارتباطي :يكي از مهمترين و حساسترين مسايل در سيستم برون محور ، طراحي تيرچه ارتباطي مي باشد ؛ مساله اي كه اكثر طراحان به راحتي از كنار آن ميگذرند. برخي از مسايلي كه در طراحي تيرچه ارتباطي بايد به آن توجه نمود ، به شرح زير مي باشد:
1- مطابق آيين نامه(( تيرچه ارتباطي بايد تمامي شرايط مقطع فشرده را دارا باشد.)) به اين ترتيب در صورت عدم استفاده از مقاطع نورد شده و استفاده از مقاطع ساخته شده (تيرورق) بايد محدوديتهاي مقطع فشرده در آن رعايت شود و مخصوصاً اتصال بال و جان تيرورق (حداقل در قسمت تيرچه ارتباطي) بايد با جوش پيوسته (ونه جوش منقطع) انجام گيرد. ضمن آنكه بايد توجه داشت كه جوش اتصال بال به جان بايد در برابر تنشهاي برشي موجود كفايت لارم را داشته باشند.(اين مساله در تيرچه هاي ارتباطي كوتاه كه معمولاً به صورت برشي عمل نموده و داراري برشهاي زيادي هستند بسيار حساستر ميباشد
3- مطابق آيين ئامه ((جان قطعه رابط بايد از يك ورق تك بدون هرگونه ورق مضاعف كننده تشكيل يابد و هيچگونه بازشويي نبايد در جان قطعه رابط تعبيه شود.)) به اين ترتيب همانطور كه مشخص است استفاده از مقاطع دوبل (به علت وجود بيش از يك جان ) و مقاطع زنبوري (به علت وجود سوراخ در جان ) براي قطعه رابط از نظر آيين نامه يك امر كاملاً مردود مي باشد؛ امري كه متاسفانه بسيار معمول مي باشد. گاهي ديده شده است كه برخي طراحان براي قطعه رابط از مقطع زنبوري استفاده نموده و تمامي سوراخها را در قسمت تيرچه ارتباطي به وسيله ورق تقويتي جان مي پوشانند، كه اين مساله نيز به اين دليل كه ورق تقويتي جان به نوعي يك ورق مضاعف كننده مي باشد، از نظر آيين نامه مردود ميباشد. پيشنهاد ميشود كه در صورت عدم جوابگويي مقاطع نورد شده تك براي اين تيرها، طراحان از مقطع I شكل و به صورت تيرورق و با جوش پيوسته جان وبال در قسمت قطعه رابط استفاده نمايند و به هيچ وجه از مقاطع دوبل وزنبوري استفاده ننمايند.
4- مطابق آيين نامه ((در انتهاي قطعه رابط كه عضو قطري به آن متصل است، بايد سخت كننده جان در تمام ارتفاع ، در دو طرف قرار داده شود.)) يكي از شايعترين ايرادات در طراحي قطعه رابط همين مساله ميباشد ، كه طراحان بايد به اين مساله توجه بيشتري نمايند. اين مساله به غير از سخت كننده هاي مياني قطعه رابط ميباشد كه لزوم قرارگيري يا عدم قرارگيري آنها بايد توسط طراحان مورد بررسي قرار گيرد.
-طراحي عضو قطري (بادبند):طراحي عضو قطري در اين سيستم مشابه سيستم هم محور ميباشد با اين تفاوت كه طبق آيين نامه ((هر بادبند بايد داراي مقاومت فشاري 1.5 برابر نيروي محوري نظير مقاومت خمشي قطعه رابط باشد.)) با توجه به اينكه در حالت طراحي معمولي مقاومت فشاري بادبند و مقاومت خمشي قطعه رابط به همديگر نزديك ميباشند ، رعايت اين بند باعث بالا رفتن سطح مقطع بادبند تا حدود 50 درصد نسبت به طراحي حالت معمولي در اين سيستم ميشود؛ ضمن آنكه بايد توجه داشت كه در اين سيستم به دليل آنكه معمولاً زاويه بادبندها با افق نسبت به سيستم هم محور بيشتر مي باشد ، نسبت به سيستم هم محور نيروي محوري بيشتري در بادبندها ايجاد مي شود.
-نتيجه گيري:استفاده صحيح از اين سيستم بادبندي باعث شكلپذيري بيشتر سازه و كاهش برش پايه زلزله ميشود ؛ اما در طراحي اين بادبندها بايد دقت كافي در جهت رعايت كليه نكات آييننامه اي چه از طرف طراحان و چه از طرف دستگاههاي نظارتي انجا م پذيرد. طراحي صحيح اين بادبندها منجر به بادبندها و تيرهايي سنگينتر از حالت بادبند هم محور مي شود ؛ به همين جهت پيشنهاد مي شود كه طراحان حتي الامكان از اين سيستم به عنوان اولين گزينه استفاده ننماين
منبع: http://www.civil1288.blogfa.com
بادبند هاي همگرا (CBF) و باد بند های واگرا (EBF)
بادبندهای فولادی از جمله سیستم هایی هستند که در برابر نیروهای جانبی مقاومت می کنندبابادبندگذاریدرتعدادیاز قابهایساختمان درهرامتداد و با کمک عملکرددیافراگمصلب کف سازه میتوان آن راستا را مهار شده در نظر گرفت . بادبندگذاری به دو نوع همگرا و واگرا تقسیم می شود . در مهاربندی همگرا امتداد اعضا شامل تیر، ستون و مهاربند همگرا از یک نقطه عبور می کنند.
از مزایا و معایب بادبندهای همگرا می توان به موارد زیر اشاره کرد :
مزایا:
_ سختی بالا برای سازه
_ کنترل تغییر مکان جانبی سازه تا حد زیاد
معایب:
_ایجاد محدودیت از نظر معماری برای ایجاد بازشو
_با توجهبه سختی زیاداینمهاربندهاشکلپذیری آنهاکم میشود و در نتیجه قابلیت جذب و دفع نیروی زلزله در آنها کاهش پیدا میکند و ارتعاش در سازه بالا میرود.
مهاربندهای واگرا را در انواع زیر می توان به کار برد :
بادبندهای واگرا باید حداقل در یکانتهایباد بند بهتیر متصلباشندوحداقلیک انتهای بادبند به گره تقاطع تیر و ستون متصل نباشد.
دراین مهاربندها شکل پذیری نسبت به بادبندهای همگرا افزایش پیدا میکند و عمل دفع انرژیناشی از نیروی زلزله بهتر انجام میشود .
شکلپذیری در این مهاربندیها توسطجاریشدن تیر بین 2 سر مهاربند ویاتیر بینمهاربند و ستون شکلمیگیرد ،که این قسمت از تیر،تیر واسطنامدارد
زمانی کهطولتیر واسطزیادباشدجاری شدن آنتوسطلنگرخمشیشکل میگیردو زمانی کهطول تیر واسطکم باشدجاری شدن آنتوسطنیروهای برشی اتفاق میافتد . وقتی که تیر واسطتوسطنیروهای وارده از طرفمهاربند وارد رفتار غیر خطی شدآنگاه شاهدتغییر شکلهایزیاد از این تیر هستیمکه همین شکل پذیری غیرارتجاعی عامل دفع نیروهای زلزله خواهد شد . البته باید این تیر را در حدی تقویت کنیم که تیر اجازه تغییر شکل را داشته باشد ولی از مکانیسم شدن آن جلوگیری به عمل آید.
برای کنترل شکلپذیری تیر واسطبایستی موارد زیر زا عمل کنیم :
_در ابتدا و انتهای طول تیر واسط استفاده از سخت کننده الزامی است .(در تیر واسط سخت کنندهها تا پایان تیر ادامه پیدا میکنند.)
_زمانیکهطول تیر واسط از یکمترکمترباشدعلاوهبرسخت کنندههای ابتدایی و انتهایی از یک جفت سخت کننده در وسط تیر واسط استفاده می گردد.
_توصیه میشود طول تیر واسط از 0.2طول کل دهانه بیشتر نشود.
_زاویه بین عضو مهاربند و تیر واسط بین 30 الی 60 محدود شود.
_از بکار بردن تیرهای لانه زنبوری در تیرهای واسطجلوگیری شود.
_سعی گردد از مقاطع دوبل برای تیرهای واسط استفاده نگرددچرا که نیروی وارده از مهاربند مقدار زیادیدارد و بال تیرآهنها قدرت انتقالاین نیرو را ندارد.
مقایسه دو بادبند 7 و 8 (هممحور و بدونمحور):
از دیدگاه معماری استفاده از بادبندهای 7 نسبت به بادبندهای 8 امکان ایجاد باز شوهای بزرگتری را برای تعبیه پنجرهها فراهم میکند . اما از دیدکاهسازهایدر بادبندهای 7 نسبت به بادبندهای8 تغیر مکانهای قاب افزایشپیدامیکندومسیر انتقالنیرو بیشتر می شود . در بادبندگذاری 8 در اولین طبقهمشکلبازشو (در) را نخواهیم داشت ولی در بادبندگذاری 7 در اولین طبقه اولاً فضای بازشومحدودمیگردد . ثانیاًبرای اتصال بادبندها به فونداسیونبایداز ورقفولادی استفاده کرد
منبع:http://www.elmofan.ir
ساختمان هاي به ظاهر شيك ، اما غيرمقاوم
در سالن هاي سبك صنعتي به جاي نيروي زلزله ، معمولا بار باد همراه با بارهاي ثقلي ( همراه با نيروي ناشي از جراثقال ، در صورت وجود ) حاكم بر طراحي سازه است . بنابر اين به مهاربندها در اين قبيل سازه ها ، بادبند مي گويند . شكل بادبندها اغلب ضربدري است ، اما انواع ديگري هم متداول است .
در ساختمان هاي با اسكلت فلزي ( و گاه با اسكلت بتني ) نيز به مهاربندهاي فلزي ، بادبند مي گويند ، هر چند اين مهاربندها براي حفظ پايداري ساختمان در مقابل نيروهاي جانبي زلزله طراحي و اجرا مي شوند . در ساختمانهاي با اسكلت بتن مسلح در صورت نياز ، اغلب از ديوار برشي استفاده مي شود . چون مشخص نيست زلزله در چه زماني رخ مي دهد ، بادبند ( يا ديوار برشي ) بايستي به صورت اصولي و همراه اسكلت ساختمان طراحي و اجرا شوند . رواج بادبندهاي اجاره اي نتيجه سياست هاي نادرستي است كه در بخش ساختمان و مسكن كشور اعمال شده است . موارد مشابهي در ساختمان هاي با اسكلت بتن مسلح توسط برخي از دوستان و همكاران گزارش شده است . ميلگردها طبق نقشه كار گذاشته مي شوند و پس از بازديد مهندس ناظر و قبل از بتن ريزي برداشته مي شود ! يا ميلگردهاي اصلي تيرچه هاي بتني در سقف تيرچه و بلوك به گونه اي كار مي شود كه تنها آن بخش از ميلگرد كه در دو سر تيرچه از بتن بيرون است طبق سفارش باشد و در وسط تيرچه كه لنگر خمشي بيشتر است ، متاسفانه ميلگرد كمتري كار گذاشته مي شود تا ظاهر كار حفظ شود !فروش حق امضاء و برگه و . . . نيز در همين راستا گسترش يافته است . نتيجه کار هم مشخص است : احداث بناهای به ظاهر زيبا اما فاقد هويت معماری و غير مقاوم که با کوچکترين تکان زلزله فرو می ريزد و بر سر ساکنانش آوار می شود . بوئين زهرا و طبس و منجيل و رودبار و قائنات و بم و . . . نيازی به يادآوری ندارند . حتی طول عمر اين ساختمانهای به اصطلاح بساز و بفروشی بسيار کوتاه و کمتر از ۲۰ سال است . . .
باد بندهای برون محور
پس همانطور كه ديده ميشود بهتر است در صورت تمايل طراحان به استفاده از اين سيستم بادبندي ، تمامي طبقات (مگر در موارد استثنا شده در بالا) به صورت خارج از محور طراحي گردند.
-طراحي تير در دهانه بادبندي: در سيستم بادبندي هم محور طراحي تيرها در دهانه هاي بادبتدي همانند ديگر تيرهاي معمولي وتحت بارهاي ثقلي انجام مي پذيرد و در تركيب بار زلزله نيروي قابل توجهي در اين تيرها ايجاد نميشود ؛ اما در سيستم برون محور علاوه بر برش و لنگرهاي بارهاي ثقلي ، در تركيب بار زلزله ودر اثر نيروهاي محوري ايجاد شده در بادبندها يك سري لنگر و برش اضافي در اين تيرها ايجاد مي شود و باعث بحراني شدنتركيب بارزلزله براي طراحي اين تيرها مي شود . معمولاً محل بحراني در اين تيرها محل اتصال بادبند به تير مي باشد و در اين محل عموماً احتياج به ورق تقويتي بال بالا وپايين مي باشد.
-طراحي تيرچه ارتباطي :يكي از مهمترين و حساسترين مسايل در سيستم برون محور ، طراحي تيرچه ارتباطي مي باشد ؛ مساله اي كه اكثر طراحان به راحتي از كنار آن ميگذرند. برخي از مسايلي كه در طراحي تيرچه ارتباطي بايد به آن توجه نمود ، به شرح زير مي باشد:
1- مطابق آيين نامه(( تيرچه ارتباطي بايد تمامي شرايط مقطع فشرده را دارا باشد.)) به اين ترتيب در صورت عدم استفاده از مقاطع نورد شده و استفاده از مقاطع ساخته شده (تيرورق) بايد محدوديتهاي مقطع فشرده در آن رعايت شود و مخصوصاً اتصال بال و جان تيرورق (حداقل در قسمت تيرچه ارتباطي) بايد با جوش پيوسته (ونه جوش منقطع) انجام گيرد. ضمن آنكه بايد توجه داشت كه جوش اتصال بال به جان بايد در برابر تنشهاي برشي موجود كفايت لارم را داشته باشند.(اين مساله در تيرچه هاي ارتباطي كوتاه كه معمولاً به صورت برشي عمل نموده و داراري برشهاي زيادي هستند بسيار حساستر ميباشد.)
3-مطابق آيين ئامه ((جان قطعه رابط بايد از يك ورق تك بدون هرگونه ورق مضاعف كننده تشكيل يابد و هيچگونه بازشويي نبايد در جان قطعه رابط تعبيه شود.))به اين ترتيب همانطور كه مشخص است استفاده از مقاطع دوبل (به علت وجود بيش از يك جان ) و مقاطع زنبوري (به علت وجود سوراخ در جان ) براي قطعه رابط از نظر آيين نامه يك امر كاملاً مردود مي باشد؛ امري كه متاسفانه بسيار معمول مي باشد. گاهي ديده شده است كه برخي طراحان براي قطعه رابط از مقطع زنبوري استفاده نموده و تمامي سوراخها را در قسمت تيرچه ارتباطي به وسيله ورق تقويتي جان مي پوشانند، كه اين مساله نيز به اين دليل كه ورق تقويتي جان به نوعي يك ورق مضاعف كننده مي باشد،از نظر آيين نامه مردود ميباشد. پيشنهاد ميشود كه در صورت عدم جوابگويي مقاطع نورد شده تكبراي اين تيرها، طراحان از مقطع Iشكل و به صورت تيرورق و با جوش پيوسته جان وبال در قسمت قطعه رابط استفاده نمايند و به هيچ وجه از مقاطع دوبل وزنبوري استفاده ننمايند.
4-مطابق آيين نامه ((در انتهاي قطعه رابط كه عضو قطري به آن متصل است، بايد سخت كننده جان در تمام ارتفاع ، در دو طرف قرار داده شود.)) يكي از شايعترين ايرادات در طراحي قطعه رابط همين مساله ميباشد ، كه طراحان بايد به اين مساله توجه بيشتري نمايند. اين مساله به غير از سخت كننده هاي ميانيقطعه رابط ميباشد كه لزوم قرارگيري يا عدم قرارگيري آنها بايد توسط طراحان مورد بررسي قرار گيرد.
-طراحي عضو قطري (بادبند):طراحي عضو قطري در اين سيستم مشابه سيستم هم محور ميباشد با اين تفاوت كه طبق آيين نامه ((هر بادبند بايد داراي مقاومت فشاري 1.5 برابر نيروي محوري نظير مقاومت خمشي قطعه رابط باشد.)) با توجه به اينكه در حالت طراحي معمولي مقاومت فشاري بادبند و مقاومت خمشي قطعه رابط به همديگر نزديك ميباشند ، رعايت اين بند باعث بالا رفتن سطح مقطع بادبند تا حدود 50 درصد نسبت به طراحي حالت معمولي در اين سيستم ميشود؛ ضمن آنكه بايد توجه داشت كه در اين سيستم به دليل آنكه معمولاً زاويه بادبندها با افق نسبت به سيستم هم محور بيشتر مي باشد ، نسبت به سيستم هم محورنيروي محوري بيشتري در بادبندها ايجاد مي شود.
-نتيجه گيري:استفاده صحيح از اين سيستم بادبنديباعث شكلپذيري بيشتر سازه و كاهش برش پايه زلزله ميشود ؛ اما در طراحي اين بادبندها بايد دقت كافي در جهت رعايت كليه نكات آييننامه اي چه از طرف طراحان و چه از طرف دستگاههاي نظارتي انجا م پذيرد. طراحي صحيح اين بادبندها منجر به بادبندها و تيرهايي سنگينتر از حالت بادبند هم محور مي شود ؛ به همين جهت پيشنهاد مي شود كه طراحان حتي الامكان از اين سيستم به عنوان اولين گزينه استفاده ننمايند.
بادبندهای برون محور (EBF) و برخی ايرادات در طراحی اين بادبندها
-مقدمه:نوع جديدي از بادبندها كه به تازگي استفاده از آن رو به افزايش مي باشد سيستم بادبندي خارج از محور1(EBF) ميباشد. اما متاسفانه اكثر طراحان آشنايي اندكي با نحوه طراحي اين سيستمبادبندي دارند.و اكثرا” به اين سيستم به چشم يك بادبند پرده اي و در جهت تطبيق با نقشه معماري (به طور مثال در محل در و پنجره )نگاه ميشود ؛ به همين جهت به نظر مي رسد لازم باشد كه در اين زمينه بحث بيشتري انجام گيرد.
-معرفي:در طرح و محاسبه شكلهاي مشبك و خرپاها تاكيد بر اين نكته هست كه تلاشهاي به وجود آمده همه به صورت نيروهاي محوري باشند و امتداد محور اعضاي جمع شده در يك گره تا حد امكان در يك نقطه تلاقي نمايد تا از به وجود آمدن لنگرهاي خمشي جلوگيري شود. تحقيقات سالهاي اخير در طراحي سازه هاي مقاوم در برابر زلزله نشان داده كه با طرح مهاربندي خارج از مركز، در سازه هاي فولادي مي توان مزايايي در تامين شكلپذيري سازه و اطمينان بر رفتار آن در زلزله به دست آورد. چنانچه در شكل (1) ديده مي شود مهاربندي خارج از محور به اين ترتيب به عمل مي آيد كه طراح به ميل خود مقداري خروج از مركز (e) را در مهاربنديهاي نوع 7 و8 (و يا انوا ع ديگر) تعبيه مي كند ، به طوري كه لنگر خمشي و نيروي برشي در طول كوتاهي از تير(يعنيe) كه به نام تيرچه ارتباطي (Link beam) ناميده مي شود به وجود آيد. تيرچه ارتباطي ممكن است در اثر لنگر خمشي به جاري شدن برسد؛ در اين صورت ارتباط را خمشي(Moment link) ميگويند ويا اينكه اگر طول (e) خيلي كوتاه باشد جاري شدن در برش اتفاق افتد كه در اين صورت ارتباط را برشي(Shear link) مي نامند. به اين ترتيب مي توان با كنترل شكلپذيريي تيرچه ارتباطي، شكلپذيري قابل اطميناني براي كل سازه ، درزلزله به دست آورد. مطابق آيين نامه 2800 ضريب شكلپذيري براي اين سيستم سازه اي R=7 ميباشد، كه در مقايسه با سيستم هم محورR=6)) حدود 15 درصد شكلپذيرتر ميباشد ، كه همين مساله باعث كاهش برش پايه زلزله به همين ميزان مي شود.
-تركيب اين سيستم با سيستمهاي سازه اي ديگر:
الف: تركيب در پلان:در بسياري از موارد ديده شده است كه طراحان در يك طبقه در يك يا چند دهانه از سيستم خارج از محور و در يك يا چند دهانه ديگر به موازات بادبندهاي نوع اول از بادبندهاي هم محور استفاده نموده اند. در اينجا بايد به اين نكته توجه داشت كه از آنجايي كه نوع رفتار اين سيستم با سيستم هم محور متفاوت مي باشد، اساساً استفاده از اين سيستم در تركيب با سيستم هم محور در يك جهت و يك پلان كاملاً مردود ميباشد و باعث ايجاد رفتارهاي غير متعارف در سازه در هنگام زلزله ميشود؛ به همين جهت به طراحان توصيه ميشود كه اگر تمايل به استفاده از اين نوع سيستم بادبندي دارند ، در پلان، تمامي دهانه هاي بادبندي را به صورت خارج از محور طراحي نمايند . البته اين مساله مانع استفاده از تركيب اين سيستم با سيستم قاب خمشي به صورت سيستم دوگانه و ضريب رفتار R=7.5 و يا استفاده از يك سيستم مقاوم متفاوت در جهت متعامد با جهتي كه از سيستم برون محور استفاده شده است ، نمي باشد.
ب: تركيب در ارتفاع:در اين زمينه نيز در موارد بسياري ديده شده است كه طراحان در يك دهانه بادبندي خاص در برخي طبقات (عموماً بنا به ملاحظات معماري) از سيستم خارج از محور استفاده كرده و باقي طبقات را به صورت بادبند هم محور طراحي نموده اند. در اينجا نيز بايد به اين نكته توجه داشت كه آيين نامه2تركيب اين سيستمبا سيستمهاي ديگر را در ارتفاع، به طور كامل ممنوع كرده است ، مگر در موارد زير:
1-براي بادبندهاي برون محور بالاتر از 5 طبقه ميتوان بادبند طبقه آخر را به صورت هم محور و بدون تيرچه ارتباطي طراحي نمود.
2-طبقه اول يك بادبند برون محور بيش از 5 طبقه مي تواند هم محور باشد به شرط آنكه بتوان نشان داد كه ظرفيت الاستسك آن 50 درصد بزرگتر از ظرفيت تسليم طبقه بالاتر از طبقه اول باشد.
بادبند های خارج از محور EBF
قسمت دوم
در سیستم EBF هر دو عامل شکل پذیری و سختی با هم ترکیب می شوند . شکل پذیری شاخصه مهم قاب های خمشی می باشد و سختی نیز شاخصه اصلی قاب های مهاربندی واگرا می باشد . این سیستم توانایی ایجاد سختی مناسب درناحیه خطی برای مواجهه با زلزله های کوچک و شکل پذیری و ظرفیت جذب انرژی مناسب در ناحیه غیر خطی برای مقابله با زلزله های شدید را دارد .سیستم EBF در حقیقت مخلوطی از دو سیستم قاب مهاربندی شده همگرا و سیستم قاب خمشی است.
×توصيه هاي براي طراحي بادبند های EBF
در طراحي اين نوع مهاربند از سخت كننده ها در محل هاي اتصال مهاربند به تير اتصال استفاده شود .
در طراحي تير اتصال محل تشكيل مفاصل پلاستيك در نظر گرفته شود .
در جاگذاري بادبندها به تفاوت سختي آنها با ديگر انواع تو جه شود تا از پيچش غير منتظره ناشي از عدم مكان درست مركز سختي جلوگيري شود
يكي از مهمترين و حساسترين مسايل در سيستم برون محور ، طراحي تيرچه ارتباطي مي باشد ؛ مطابق آيين نامه تيرچه ارتباطي بايد تمامي شرايط مقطع فشرده را دارا باشد.و همین طور جان قطعه رابط بايد از يك ورق تك بدون هرگونه ورق مضاعف كننده تشكيل يابد و هيچگونه بازشويي نبايد در جان قطعه رابط تعبيه شود.
استفاده صحيح از اين سيستم بادبندي باعث شكل پذيري بيشتر سازه و كاهش برش پايه زلزله ميشود ؛ اما در طراحي اين بادبندها بايد دقت كافي در جهت رعايت كليه نكات آييننامه اي چه از طرف طراحان و چه از طرف دستگاههاي نظارتي انجا م پذير
بادبند های خارج از محور EBF
در سالهای اخیر پيشرفت علم مهندسی عمران و معماری و درخواست هاي نوين و جديد معماران از مهندسين سازه براي تامين احتياجات و خواسته هاي سازه اي مورد نيازشان ، موجب شده تا دست اندركاران امر طراحي ساختمان در جهت تامين اين نيازهاي جديد با توجه به امكانات موجود و فناوري ساختماني در دسترس ، شيوه هاي جديد ساختمان سازي و روشهاي جديد آناليز سازه ها را ابداع نمايند ، كه سيستم مهاربندهاي با خروج از مركزيت از اين جمله مي باشد،
این نوع از بادبندها به بادبند های واگرا نیز مشهور می باشند. قاب های مهاربندی شده واگرا یک سیستم مقاوم در برابر زلزله می باشند .
ادبند های خارج از محور (EBF) نوع جديدي از بادبندها هستند كه به تازگي استفاده از آن ها رو به افزايش مي باشد.ایده استفاده از قاب مهاربندی واگرا اولین بار توسط پروفسور پوپوف و همکارانش مطرح شد و مزیت های منحصر به فرد سیستم شناخته شد و در سال 1980 اولین ساختمان با این سیستم احداث شد. این سازه ساختمان 19 طبقه بانک آمریکا در سان دیگو کالیفرنیا بود. بعد از ساختمان فوق یک ساختمان 44 طبقه در سانفرانسیسکو با این سیستم احداث شد و رفتار بسیار خوبی در زلزله 17 اکتبر 1989 لوماپرتیا از خود نشان داد . پس از آن کاربرد سیستم EBF به سرعت گسترش یافت و ضوابط طراحی و جزئیات ان در آیین نامه ها ها درج شد.
×نتايج حاصل از طراحی
هرچه مقدار خروج از مركزيت كمتر باشد سختي بادبند بيشتر است
با تقویت خمشی و برشی مهاربندهای EBFمی توان سختی آن را تا 50 درصد سختی مهاربندهای ضربدری مشابه افزایش داد .
رفتار نهايي اين نوع مهاربند تحت اثر بارهاي رفت و برگشتي بسيار مناسب تر از مهاربندهاي ديگر است .
افزايش سطح مقطع تير مهار بند درمهاربندهايEBFتاثير كمتري بر افزايش سختي نسبت به مهاربندهاي ضربدري دارد .
بنای آجری میل گنبد قابوس از نقطه نظر عظمتمعماری، ویژگیهای هنری و تکنیکی در زمره بزرگ ترین مفاخر معماری قرنچهارم هجری قمری به شمار میآید.
ساختمان این میل که آرامگاه شمس المعالی قابوسبن وشمگیر زیاری است، در بالای تپهای در میان پارک بزرگ شهر گنبد کاووسواقع شده است .این بنا از زیباترین و باشکوهرین بناهای اوایل دوره اسلامیاست که با وجود استفاده بسیار کم از عناصر تزیینی دارای ساختارهای متناسب،موزون، مستحکم و زیباست که نوعی احساس شکوه و زیبایی را به بیننده القامیکند. ساختمان میل در اصل متشکل از سه قسمت شالوده، ساقه و گنبد مخروطیاست که روی هم رفته 55 متر ارتفاع دارد. ساقه این میل بر روی پایهای مدورقرار دارد و تنها نزدیک به 2 متر آن بیرون از زمین است و بر اساس مطالعاتبه عمل آمده بخش بزرگی از آن در ول زمین فرو رفته است.خود ساق با نمایدایرهای پردهدار ، بر روی این شالوده قرار دارد و 37 متر ارتفاع دارد. در بدنه ساقه بنا 10 پره مثلثی شکل با فواصل معین و با تناسب و زیباییکامل قرار گرفته است، به طوری که علاوه بر ایجاد زیبایی ، از حجم ساده وبی قواره ساقه کاسته و نیز موجب استحکام بنا شده است.تنها تزیین این ساقهدر بالای در ورودی مشتمل بر دو رشته کتیبه کوفی آجری است که یکی در ارتفاع 8 متری از سطح زمین و دیگری زیر پا کار گنبد تعبیه شده است . عرض اینکتیبه 80 سانتی متر و هر دو مشتمل بر یک عبارت تاریخی است که سال (397هـ.ق. و 375 هـ.ش) را نشان میدهد . این کتیبه عاری از هر گونه پیرایه وتزئینات است و همچون خود گنبد تنها به استحکام و ماندگاری آن توجه شده است . خطوط و حروف کتیبه با آجر ساده قرمز رنگ که روی آن سائیده شده بدون هیچگونه روکشی در درون قابهای آجری جای گرفته است. خطوط کوفی ساده این کتیبه، دارای برجستگی است و در عین حال ، نوعی تراش ظریف و زیبایی متناسبی داردکه از هر جهت با شکل ساختمان آرامگاه تناسب دارد .گذشته از سادگی کتیبه درهنگام نصب خطوط و قابسازی آن این نکته مراعات شده که از هر جهت ماندگاریآن بر روی بدنه تضمین شود. برای این منظور هر کدام از حروف آجری و آجرهایقاب کتیبه ریشههای بلندی دارد که درون دیوار گنید فرو رفته است . به همینخاطر و به علت پختگی آجر قرمز و استحکام آن هنوز پس از هزار سال ،کتیبهتقریباً سالمی بر جای مانده است . تکرار یک متن در دو جای بنا نیز بهماندگاری محتوای کتیبه کمک بزرگی کرده است. بدنه بنا سراسر از آجر قرمزرنگ ساخته شده است. آجرهای سخت این بنا که در نهایت پختگی و استحکامهستند، به علت تابش آفتاب در طول قرنها به رنگ زرد طلایی در آمدهاند کهخود بر زیبایی بنا افزوده است. شکل آجرهایی که در بدنه بنا به کار رفتهاست معمولی و یکسان است ، به جز آجرهایی که در بدنه گنبد مخروطی مورداستفاده واقع شده است . آجرها خوب پخته شده و خوب به ملاط چسبیده و سختتوپر و یکپارچه است.گنبد مخروطی بنا به ارتفاع 18 متر و بر روی ساقه بناشده است. این گنبد بر خلاف بیش تر برجها و گنبدهای آرامگاهی یک پوش است وبدون هیچ واسطهای بر روی بدنه برج قرار گرفته و شیب تند و سطح صاف وصیقلی آن به ماندگاری گنبد کمک فراوان کرده است . درون بنای گنبد قابوسساده و تنها با اندود گچ پوشش یافته که با گذشت زمان به سیاهی گراییدهاست.بر بالای سر در ورودی بنا دو رشته مقرنس زیبای ساده کار شده که جزواولین نمونه مقرنسهای هنر اسلامی ایران به شمار میرود. همچنان که ازمتن کتیبه بر میآید این بنا در سال 397 هـ.ق. توسط شمس المعالی قابوس بنوشمگیر آل زیار جهت آرامگاه شخصی بنا شده است . نامبرده که در آن روزگارفرمانروای گرگان بود، مردی دانشمند ـ هنرمند، سلحشور ـ دوستدار و مشوقعلم و هنر بود . وی در سال 402 هـ.ق. یعنی 5 سال بعد از ساخت گنبد قابوسوفات یافت . این بنا در فهرست بناهای تاریخی ایران به ثبت رسیده است .
istta.ir
طول آن 55 درجه و 18 دقیقه، عرض 37 درجه و 17 دقیقه، ارتفاع آ ن از سطحدریا 76 متر می با شد در این شهر به امر قابوس بن وشمگیر از امرای آ لزیار در سا ل 397هجری قمری بنای یا دبودی ساخته شده است. ارتفاع بنا 68مترو ارتفاع تپه ای که برج بر روی آن قرار دارد10 متر می با شد. محیط دایره یبرج قابوس 75/9 متر است. بعضی از محققین معتقدند که آن جا مدفن قابوس میباشد و بعضی دیگر معتقدند که قابوس بن وشمگیر آن جارا فقط به عـنوانیادبود حکومتش ساخته است نه مقــبره ا یشان. کتیبه ای به خط کــوفی دراطراف آن به چشم می خورد به ا یـن مضمون: « بسم الله الرحمن الرحیم، هذاالقصر العالی للا میر شمس المعالی الامیر قابوس بن وشمگیر امر ببنائه فیحیاته سنه تسع و تسعین و ثلاث مائه قمریه و سـنه خمس و سـبعین وثـلـثـمائه شمسیه» یعنی « بسم الله الرحمن الرحیم، این قصر عالی متعـلـقبه شمس المعالی امیر بــن قابوس بن وشمگیر که در زمان حیات، امر به بنایآن کرد در سال 397هـجری قمری »
در مورد این بنا یک نفر به ما اطلاعاتی می دهد:« اینگنبدعبارت از مناره ای است به شکل استوانه مضلع و دارای 10 ضلع متساوی و عرضهر ضلع 4/5 متر و هر کدام از این 10 ضلع مرکب ا ز سه ترک است و هر ترکی 2متر عرض دارد اکنون چنان می نما ید که این برج که در روی تپه وا قع است،لیکن مسلم است که این تپه نه مصنوعی است و نه طبیعی بلکه تپه ای است که بهوا سطه ی انهدام ابنیه دورگنبدبر روی هم ا حداث شده. 10 متر ارتفاع نوک مخروطیگنبداست میان آن مخروط هم خالی است و روزنه ای به سمت جنوب غربی داردولی راهشتاکنون معــلـوم نشده است آن چه ظاهرا معلوم شده باید گفت، کفگنبدروی زمیـن در زیـر تپه با شد زیراگنبد ( در این جا منظــور از گــنبد برج قابوس است ) به این بـزرگی را نمی توان روی تپه ای به این بزرگی بنا کرد محیط دا خل گــنبد 144/30 متر، محـیطخارجی 278/60 متر، مساحت تپه یگنبدتقریبا 4800متر است. اینگنبدحوادث متعــددی را به خود دیده است:« یک بار نــادر شاه به ناحیه شما ل ایران آمده و چون راهپیمایی زیادی کرده بود ا ز دیده میلگنبدخوشحال شد زیرا حدس می زد که این جا شهر بزرگی باید باشد چون آن جا راتقریبا غیر مس.ک.ک..نی و ده کوچکی دید بسیار ناراحت شد امر به تخریبگنبدداد ولی خوشبختانه از این بلا در امان ماند». وهم چنین عده ای از سران ایلگوگلان به گمان این که در زیر آن گنجی نهفته است امر به پی کنی آن می کنندولی بعد از مدتی دست از این کار می کشند ولی بنا به گــفته ی مردی ( مردایکس ) انگلیسی ها مــقدار زیادی از کالاهای نفـیسه آن جا را برده ا ند. خرابه های شهر جرجان ( شهـر باستانی ) در قسمت غــربــی گـــنبد قراردارد. چـون این شهر بین دو قبیله یموت و گوگلان حا ئـل بوده ا ست از نظراقتصادی ا ز دو قوم بهره مند می شوند
زير آن برج بلند كسي آرميده است. صاحب آن آرامگاه قديمي مربوط به قرن چهارم هجري است. زير آن برج بلند آجري كه در ميانه شهرگنبدكاووس قرار دارد قابوس بن وشمگير به خواب ابدي رفته است. شمسالمعاليقابوس بن وشمگير آل زيار دانشمند، هنرمند و مشوق علم و هنر بوده كه قبلاز مرگ دستور ساخت آن را ميدهد. بقعه آرامگاه وي كه بناي آجري است دراعداد بزرگترين مفاخر معماري قرن چهارم هجري است و در شمال شرقي ايران درشهرگنبدكاووس قرار دارد. اين بناي معروف كه يكي از بلندترين آثار تاريخي جهان بهشمار ميآيد بر فراز تپه خاكي كه قريب ۱۵ متر از سطح زمين بلندتر است قراردارد. اين بنا در سال ۳۹۷ هجري قمري و ۳۷۵ هجري شمسي و در زمان سلطنتشمسالمعالي قابوس بن وشمگير و در شهر جرجان كه پايتخت پادشاهان آن دياربوده بنا شده است. بنايي كه از هزار سال پيش تاكنون بر فراز تپهاي خاكياستوار است در عين سادگي يكي از غرورانگيزترين بناهايي است كه نه تنها درخاك ايران بلكه در سراسر جهان شناخته شده است و مورد توجه بسياري ازجهانگردان و باستانشناسان است.
آرامگاه قابوس بن وشمگير بدون هيچ تزئيني است. فقط بنايي است آجري كه ارتفاع آن كلاه از سر مياندازد.
داخلميلفقط يك كتيبه وجود دارد كه بر ديوار آن نصب شده كه تاريخ ساخت و اينكهآرامگاه متعلق به كيست در آن درج شده است. پروفسور ارتورافام پوپ در مورداين بنا چنين نوشته است: «در زير سمت شرق كوههاي البرز و در برابرصحراهاي پهناور آسيا يكي از بزرگترين شاهكارهاي معماري ايران با تمامشكوه و عظمت خود قد برافراشته است. اين بناگنبدقابوس بقعه آرامگاه قابوس بن وشمگير است. برج آرامگاه از هرگونه آرايشمبراست. براي جنگندهاي با نيروي ايمان و در قتال رودرروي، پادشاهي شاعردر نبرد با ابديت، آيا آرامگاهي چنين عظيم و مقتدر وجود دارد؟محمدعليقورخانچي نيز تحقيقي در موردگنبدقابوس داشته و در كتاب نخبه سينيه خودگنبدقابوس را در نيم فرسخي خرابههاي شهر جرجان دانسته و نظيري را براي اينگنبددر ايرانزمين موجود ندانسته است. در معماري سنتي ايران چنين بناهاي عظيم و كشيدهاي كهميلنيز ناميده ميشوند و در طول راهها براي راهنمايي و تعيين مسير كاروانهااحداث ميشده زياد برميخوريم ولي هيچ كدام آنها به پاي عظمتگنبدقابوس نميرسند.اين بنا شامل سه قسمت شالوده، ساقه وگنبدمخروطي است كه مجموعاً ۵۵ ارتفاع دارد.
ساقه اينميلبا نماي دايرهاي پرهدار با ارتفاع ۳۷ متر بر روي پايهاي مدور (شالوده) قرار گرفته كه تنها دو متر از آن بيرون زمين است و براساس مطالعات به عملآمده بخش بزرگي از آن در دل زمين فرو رفته است.در بدنه ساقه بنا ۱۰ پرهمثلثي شكل با فواصل معين و با تناسب و زيبايي كامل قرار گرفته است كهعلاوه بر زيبايي از حجم ساده و بيقواره ساقه كاسته و موجب استحكام بناشده است.رنگ آجرهاي قرمز به كار رفته در اينگنبدبه علت تابش نور خورشيد در طول قرنها به رنگ زرد طلايي درآمده كه خود برزيبايي آن افزوده است.شكل آجرهاي به كار رفته در بنا به جز آنهايي كه دربدنه استفاده شدهاند، معمولي و يكسان است.بدنه بنا از آجر قرمز رنگ كه بهخوبي به ملاط چسبيده و سخت توپر و يكپارچه و در نهايت پختگي ويكپارچهاند، ساخته شده است.
گنبدمخروطي بنا به ارتفاع ۱۸ متر بر روي ساقه بنا شده است. اينگنبدبرخلاف اكثر برجها وگنبدهاي آرامگاهي بدون هيچ واسطهاي بر روي بدنه برج قرار گرفته و شيب تند و سطح صاف و صيقلي آن به ماندگاريگنبدكمك فراوان كرده است.درون بنايگنبدقابوس، ساده و تنها با اندود گچ پوشش يافته كه با گذشت زمان به سياهيگراييده است.اين بنا با وجود استفاده بسيار كم از عناصر تزئيني دارايساختارهاي متناسب، موزون، مستحكم و زيباست كه نوعي احساس شكوه و زيباييرا به بيننده القا ميكند.
تنها تزئين اين ساقه در بالاي در وروديمشتمل بر دو رشته كتيبه آجري به خط كوفي است كه يكي در ارتفاع هشتمتري ازسطح زمين و ديگري زير پاكارگنبدتعبيه شده است.عرض اين كتيبهها ۸۰ سانتيمتر و بر روي هر كدام دو سال ۳۹۷هجري قمري و ۳۷۵ هجري شمسي نوشته شده است. اين كتيبهها عاري از هرگونهپيرايه و تزئين هستند و همچون خودگنبدتنها به استحكام و ماندگاري آنها توجه شده است.خطوط و حروف كتيبهها باآجرهاي ساده قرمزرنگ كه روي آنها به صورت برجسته و بسيار زيبا و ظريفتراشيده شده است، بدون هيچگونه روكشي در درون قابهاي آجري جاي گرفتهاند.
يكياز دلايل ماندگاري اين كتيبهها پختگي آجر قرمز و استحكام آن است كه هنوزپس از گذشت بيش از هزار سال تقريباً سالم مانده و تكرار يك متن در دو جايبنا نيز به ماندگاري محتواي كتيبهها كمك بزرگي كرده است.
قابوس بن وشمگير در سال ۴۰۲ هجري قمري يعني ۵ سال پس از ساخت اينگنبدوفات يافت. اين بنا در فهرست بناهاي تاريخي ايران به ثبت رسيده است
برج گنبد کاووس يا ميلگنبد، واقع در شهر گنبد کاووس در استان گلستان ايران، بلندترين برج آجری دنياست که در قرن چهارم هجری / يازدهم ميلادی بنا شده است. اين بنا، طبق کتيبه کوفی آجری گرداگرد آن، در سال 397 هجری قمری برابر با 375 هجری شمسی در زمان سلطنت شمس المعالی قابوس بن وشمگير از پادشاهان آل زيار ساخته شده است. شهر گنبد کاووس کنونی در حوالی شهر جرجان کهن قرار دارد که پايتخت پادشاهان آل زيار بوده است. اين برج از زيباترين و باشکوه ترين بناهای اوايل دوره اسلامی است که علی رغم استفاده بسيار کم از عناصر تزيينی در آن، دارای ساختاری متناسب، موزون، مستحکم و زيباست که نوعی احساس شکوه و زيبايی را به بيننده القا می کند.
اين بنای باشکوه بر روی تپه ای ساخته شده است که نزديک 15 متر از زمين اطراف آن بلندی دارد و ساختمان آن از سه بخش پی، بدنه و گنبد تشکيل شده که روی هم رفته 55 متر ارتفاع دارند. بدين ترتيب، با احتساب ارتفاع تپه، اين برج حدود 70 متر از سطح زمين های اطراف مرتفع تر است که اين موضوع به شکوه و جلال آن افزوده است.
بدنه برج بر روی پايه ای مدور قرار گرفته که تنها نزديک به 2 متر آن بيرون از سطح زمين قرار دارد و حجم وسيعی از آن در دل تپه فرو رفته است. بدنه برج از خارج دارای 10 پره مثلثی شکل است (همانند ستاره ده پر) که به فواصل مساوی از يکديگر قرار دارند و از پای بست بنا شروع و تا زير گنبد ادامه دارند. بدنه بنا سراسر از آجرهای پخته قرمز رنگ ساخته شده که در نهايت پختگی و استحکام هستند و به علت تابش آفتاب در طول قرن ها به رنگ زرد طلايی زيبايی درآمده که خود بر زيبايی بنا افزوده است.
گنبد مخروطی بنا به ارتفاع 18 متر بدون هيچ واسطه ای بر روی بدنه برج قرار گرفته و دارای شيب تند و سطح صاف و صيقلی بوده و بر خلاف اکثر برج ها و گنبدهای آرامگاهی، تک پوش است که اين موارد باعث ماندگاری آن شده است.(1)
شايد کمتر کسی از مردم ايران می دانند که اين برج در يک نظرسنجی بين المللی از سوی شماری از معماران مشهور جهان، به عنوان بهترين اثر مهندسی تاريخ بشر انتخاب شده است. دلايل اين انتخاب جالب است: اين برج که بيش از 50 متر ارتفاع دارد، بيش از هزار سال پيش ساخته شده و در اين مدت 2 بار زلزله های شديدتر از 6 ريشتر را از سر گذرانده، اما همچنان سالم، استوار و پابرجا ايستاده است. برج گنبد فقط از آجر ساخته شده و در آن هيچ خبری از بتون آرمه و اسکلت فلزی و فولاد و ... نيست. در حاليکه نه فرسوده شده و نه زلزله توانسته حتی يک ترک به آن بيندازد. محاسبات مهندس سازنده برج آن قدر دقيق بوده است که برج حتی در شديدترين زلزله هم پس از لرزه ها و تکان های معمول دوباره دقيقاً سر جای خود بر می گردد. همچنين دقت در برآورد مقاومت مصالح آن نيز حتی افزونتر از محاسباتی است که هم اکنون پيچيده ترين دستگاه های محاسبه انجام می دهند.(2)
در رابطه با کاربرد و انگيزه ايجاد اين بنا، با اينکه تاريخ نويسان و محققان ميراث فرهنگی غالباً اين ساختمان را آرامگاه امير قابوس میدانند، بعضی از تاريخ نگاران نجوم ايران از روی قرائنی پنداشته اند که اين بنا به عنوان رصدخانه ساخته شده است. زيرا در کاوش های اين بنا از باقيمانده جسد اثری يافت نشده است.
در کتاب «ذخيره خوارزمشاهی» نوشته سيد اسماعيل جرجانی درباره منجمی به نام کوشيار گيلانی سخن رفته که در خدمت امير قابوس بوده است. در کتاب «فرهنگ ادبيات فارسی دری» راجع به کوشيار گيلانی نوشته شده است که رصدخانه ای بنا کرده که به نام وی مشهور بوده است، که البته مکان آن مشخص نگرديده است. بدين ترتيب برخی اين احتمال را مطرح کرده اند که برج قابوس همان رصدخانه ای است که به دستور قابوس و بر اساس نقشه و طرح کوشيار گيلانی ساخته شده است.
به عقيده برخی از پژوهشگران نيز، بنای مزبور چه رصدخانه باشد و يا برای مقبره ساخته شده باشد، با توجه به سبک معماری آن که مانند آن در ايران وجود ندارد و همچنان پره های مثلثی آجری که در بدنه آن به کار رفته است، القا کننده مفهوم و معنای اساطيری و رمزی است و نمونه ای است از يک الگوی کلی در معماری که آن را «ستون کيهان» می نامند و رمزی از محور عالم است. به نوشته «ميرچا الياده»، رمز محور کيهان که زمين را به آسمان می پيوندد، تقريباً در همه مکان های قدسی به صور مختلف يافت می شود: برج های هرمی شکل ناقوس دار، ستون های کليساها، مناره های مساجد، و معابد و ابنيه دينی برج مانند و چند طبقه به شکل هرم که حول محوری مرکزی بنا شده و طبقات مختلفشان به سوی آسمان قد می کشند.(3)
برج قابوس بنایی است آجری و متعلق به شمس المعالي قابوس وشمگير آل زيار است (366ـ 403 هـ . ق.) این بنا بر فراز تپه با ارتفاع پانزده متر( از زمينهاي اطراف )و در سال 397 قمري (375 شمسي یزدگردی) به امر شمس المعالي ساخته و پرداخته شده است.
گنبد قابوس شامل برج استوانه اي شكل بلند آجري مي باشد كه بر روي صفه دايره اي قرار داده شده است، بدنه برج را از خارج با ده بريدگي يا (پشت بند) زينت داده اند كه از پايين در ميان صفحه اي كه از سطح اصلي زمين دو متر و هفتاد و پنج سانتيمتر بلندي دارد جوش داده شده، و از بالا به طره اي كه سقف روي آن ساخته شده اتصال يافته است، و چنانكه از طرح بنا برمي آيد از نقطه آغاز پشت بندها محيط دايره اي شروع مي شود به قطر نه متر و هفتاد سانتيمتر كه محوطه دورني برج را به محيط ديگري به قطر چهارده متر و شصت و شش سانتيمتر محدود ميكند، و ديوار برج از خارج به محيط سومي به قطر هفده متر و هشت سانتيمتر منتهي ميشود و از مجموع پنج مربعي كه بدين ترتيب تشكيل ميشود ده پشت بند يا بريدگي كه دهانه هر كدام آنها يك متر و شصت پهنا دارد پديد ميآيد و از آن نيز دهانه ديگري تشكيل مي يابد كه يك متر و سي و چهار سانتيمتر پهنا داشته و در نتيجه مدخل بنا بوجود ميآيد بدين طريق زواياي پشت بند مستقيم بوده و همين مستقيم بودن پشت بندها موجب استحكام و تسهيل كار ساختمان برج را فراهم ساخته است. از طرف ديگر محيطي كه چهارده متر و شصت و شش سانتيمتر قطر دارد در زواياي دروني پشت بندها بدنه هاي عريضي را كه داراي خطوط منحني هستند تشكيل ميدهد.
در روي بدنههاي دهگانه آجري برج به بلندي سه متر از طرف پايين و فاصله دو متر و شصت و پنج سانتيمتر از زير طره قاعده مخروط رأس دو رشته كتيبه آجري به خط كوفي ساده در ميان قابهاي آجري به درازاي دو متر و پهناي هشتاد سانتيمتر نصب شده است اين دو رشته كتيبه كه از نظر متن و كلمات عيناً مانند يك ديگرند و در هر بدنه مكرر شده شامل نام باني و تاريخ ساختمان و منظور باني بنا مي باشد، سادگي اين كتيبه كه عاري از هر گونه پيرايه و تزئيناتي است ميرساند كه تنها منظور باني استحكام بنا و عظمت پيكره آن بوده است و توجهي به تزيين و آرايش آن نشده است. خطوط كتيبه با آجر ساده قرمز كه روي آن سائيده شده بدون هيچگونه روكشي در درون قابهاي آجري كه با آجر نيمگرد ساخته اند جاي گرفته است، خطوط كوفي ساده اين كتيبه داراي برجستگي بوده و در عين حال داراي يك نوع ظرافت تراش و زيبايي متناسبي مي باشد كه از هر جهت با هئيت ساختمان عظيم آرامگاه متناسب بوده و مقياسي كه براي تراش كلمات كتيبه بكار برده اند داراي تناسب كامل با عظمت ساختمان است، گذشته از سادگي كتيبه در هنگام نصب خطوط و قاب سازي آن اين نكته مراعات شده است كه از هر جهت وسايل مستحكم ساختن خطوط را در بدنه برج فراهم سازند از اين رو هر كدام از كلمات آجري كتيبه و آجرهاي قاب اطراف آن داراي ريشه هاي بلندي است كه در درون بنا جوش داده شده و حتي از جوش دادن و جفت نمودن سر خطوط به يكديگر بوسيله ملاط مخصوصي كه از سنگ محكمتر است كوتاهي نشده به همين جهات و به علت پختگي آجر قرمز و استحكام آن هنوز پس از هزار سال كه از تاريخ ساختمان و نصب اين كتيبه مي گذرد خرابي و خدشه اي به تاريخ و خطوط كتيبه آن وارد نشده جز آنكه مقداري از خطوط و كلمات آن به علت اصابت گلوله محو و بعضي از كلمات آن ريخته شده بود، ليكن تكرار كتيبه در زير طره سبب شده كه پس از خرابي يك بند كتيبه از بند مكرر آن استفاده شود و بدين ترتيب براي هميشه متن كتيبه تاريخي به پاس مكرر بودن آن حفظ و مصون مي باشد.
عده اي معتقدند كه كتيبه آرامگاه داراي روكش ساروجي بوده كه به مرور زمان ريخته و فاسد شده است و يا هنوز هم در روي بعضي از كلمات كتيبه كه كمتر در مقابل باران و آفتاب واقع شده ساروجي وجود دارد ليكن با دقت و بررسي كافي و ممتدي كه درباره اين بنا شده است خالي از حقيقت بودن دو تصور بالا ثابت گرديده، در مرتبه اول كتيبه كنوني متعلق به زمان بنا بوده است و بعلاوه داراي هيچگونه روكش ساروجي و يا روكش ديگري كه موجب حفظ آن گردد نبوده و حتي علائمي هم در اين زمينه ديده نمي شود.
متن و ترجمه كتيبه كوفي دهگانه كه در بدنه گنبد مكرر مي باشد بند به بند چنين است:
1ـ بسم الله الرحمن الرحيم
2- هذه القصر العالي
3ـ الامير شمس المعالي
4- الامير ابن الامير
5ـ امَرَ به بنائه في حياته
6- قابوس ابن وشمگير
7ـ سنه سبع و تسعين
8- و ثلثمائه قمريه
9ـ و سنه خمس و سبعين
10- و ثلثمائه شمسيه
ترجمه كتيبه دهگانه بدين قرار است:
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. اين است كاخ عالي، امير شمس المعالي، امير فرزند امير، قابوس فرزند وشمگير، فرمان داد به بناي آن در زندگي خويش، سال سيصد و نود و هفت قمري و سال سيصد و هفتاد و پنج شمسي.
از اين كتيبه معلوم مي شود كه بناي كنوني كه به نام آرامگاه شمس المعالي قابوس ناميده مي شود و شهرت دارد در اصل شامل ساختمان كاخ بلندي بوده است كه سپس به محل آرامگاه پادشاه مشهور آل زيار تخصيص داده شده است. از آغاز ساختمان و پايان سال بناي آن و اينكه آيا به گفته و وصيت قابوس اين كاخ را به آرامگاه قابوس تخصيص داده اند اطلاعي در دست نيست همين قدر از تاريخهاي قمري و شمسي كتيبه به دست مي آيد كه قابوس در زمان زندگي خويش به سال 397 قمري و سال 375 شمسي به ساختمان اين كاخ رفيع فرمان داده است.
بدنه برج گنبد قابوس سراسر از آجر پخته قرمز بدون روكش ساخته شده است آجرهاي سخت اين بنا كه در نهايت پختگي و استحكام مي باشند به علت تابش آفتاب سوزان دشت و بارانهاي فراوان به مرور زمان به رنگ زرد طلايي در آمده اند، كهن سالي اين بنا و رطوبت هوا و موقعيت طبيعي مكان آن موجب شده كه گذشته از تغييرات كه در ظاهر بنا پديدار است، خزه و سبزي طبيعي شفاف طلايي رنگي بر روي آجرهاي بدنه آن بوجود آمد و از بركت عمر دراز به يك نوع تزيين طبيعي كه نماينده آن كهولت بنا است مزين شود.
اين آجرها بيشتر به شكل مربع 25/0×25/0 و 6×6 سانتيمتر و گاهي اضلاع آنها از بيست و سه تابيست و پنج و قطر آن از پنج الي شش سانتيمتر متفاوت و زياد و كم مي شود و از نظر همواري و صافي و رنگ تماماً يكسان و مهارت متصديان كار را مي رساند.
قطر ملاط بند كشي بدنه آجري برج از دو تا سه الي چهار سانتيمتر است كه در تمام فواصل آجرها بدون باقي گذاردن گودي بند كشي ظريفي شده است، در باب تركيب اجزاء بندكشي آن كه شباهت كامل به يك قسم ساروج محكم و بي نظيري را دارد عقايد مختلفي رايج است به هر حال ملاط گنبد كه به رنگ خاكستري و داراي تركيبي از شن و ماسه مي باشد از نظر استحكام مورد حيرت و تعجب تمام كارشناسان و اهل فن معماري و بنايي است و به گفته برخي از محققين يكي از جهات پايداري و استواري اين بناي نادره زمان تركيب اجزاء غير قابل انفاك ملاط گنبد قابوس است.
در باب طرز ساختمان بدنه استوانه اي گنبد كه در نهايت سادگي و ظرافت ساخته و پرداخته شدهاست اشكالي از نظر فني و معماري ديده نمي شود تنها اشكالي كه به نظر مي رسد در جفت كردن و تطبيق زواياي آجري است كه از اضلاع پشت بندها و ديوار برج به وجود مي آيد و در همين قسمت است كه معمار بنا استعداد و مهارت خود را در ضمن انشاء يكي از اندوخته هاي صنعتي اسلامي به معرض عمل قرار داده است . بطور كلي اتصال زواياي آجري اعم از افقي و عمودي در نهايت زيبايي صورت گرفته است و تنها ايرادي كه از نظر معماري بر اين بنا و طرز آجر چيني آن شده يكي اين است كه در هر قدم آجري پس از بيست زاويه فضايي خالي به شكل منشور پديد آمده ، ديگر برآمدگي و حدب محقري است كه در روي بدنه ( پشت بندها ) برج به تدريج پيدا شده و همين حدب محقر كه منتهاي آن در وسط بدنه به بلندي هفده متر از كف زمين ديده مي شود بر زيبايي و لطف دورنماي جذاب آن افزوده است.
اعجاز صنعتي و معماري اين شاهكار قرن چهارم هجري در ساختمان سقف مخروطي حيرتآور و شگفت آن مي باشد كه در حقيقت به قدري در ساختن و ظرافت پوشش مخروط مهارت به كار رفته است كه اهميت و شكوه ساختمان گنبد آن تأثير بلندي بدنه برج را به كلي از نظر بينندگان انداخته و محو ميكند ، كارگر بنا سطح مخروطي سقف را به جاي آنكه با آجر معمولي بسازد با يك نوع آجر ريشه دار كه تنها تا كنون در اين بنا و برج رادكان جرجان ( كُرْدكوي ) كه از آثار همين قرن است پوشش نموده و بدين ترتيب در شكل بندي ساخنمان گنبد كه بايستي هرم وار شود تغييري داده شده و بصورت مخروط كنوني جلوه نموده است ، مخروط كنوني كه شاهكار صنعتي اين برج نامي بشمار مي رود به اندازه اي صاف و هموار ساخته شده كه پرندگان را جرأت نشست و برخاست بر روي آن نمي باشد و هنوز نتوانسته اند پنجه اي بر آن افكنده و جاي پايي براي خود بيابند ،
در جهت شرقي گنبد مخروطي شكل روزنه اي كه موجب تابش اشعه آفتاب به درون گنبد و سقف بنا است تعبيه شده ، اين روزنه كه طاق آن از دو طرف ( خارجي و داخلي ) با آجرهاي مخصوص قالبي كه براي زدن طاق چشمه ساخته شده است به درازاي دو متر تمام و پهناي 74/0 و 78/0 و 80/0 مي باشد ( هر قدر از پايين روبه بالا مي رود از پهناي روزنه كاسته مي شود) كف آن با آجر ساده بزرگ فرش شده و روي بدنه ديوارهاي روزنه و بر روي سقف آن اندودي ازگچ و خاك كه شايد به رنگ آبي تزيين شده به قطر يك الي شش سانتيمتر ( اندود چشمه طاق ) موجود است ضمنا از فاصله مابين تيزه عقب روزنه ( وصل به بدنه داخلي گنبد ) و تيزه خارجي گنبد كه دو متر و ده تا دو متر و پنجاه و پنج از بالا تا پايين قطر دارد مي توان به ضخامت و قطر قسمت سفلي و علياي گنبد مخروطي پي برد و تنها از همين روزنه شرقي است كه روشنايي درون گنبدتأمين مي شود.
كتيبه كوفي مكرر گنبد قابوس
بدين ترتيب چون نوع پوشش مخروط سقف با آجرهاي مخصوص ريشه دار مي باشند، در طرز ساختمان زير بدنه مخروط و آجر چيني آن دقت مخصوصي بكار رفته است كه در زير گلويي هر كدام از ريشه آجر بازو دار پنج الي شش عدد آجر كه پهنا و درازا و قطر آن 25×25 و 6×6 سانتيمتر است قرار داده شده، اين آجرها بر روي هم به واسطه ملاط گچ متصل گرديده است ، بعداً آجر ريشه دار را بر روي آن استوار ساخته اند، ضمناً براي آنكه لبه آجرهاي روي مخروط به يكديگر متصل گردند آنها را طوري با آجر تراش داده و به يكديگر قفل و بست نموده اند كه ناظر و بيننده گنبد تصور مي نمايند كه سطح مخروط بنا تماماً از يك قطعه آجر مخروطي شكل ساخته شده است و اين خطاي باصره تنها از جهت مهارت در طرز اتصال و پوشش سقف توليد مي شود، از اين رو در طرز اتصال و قرار دادن ريشههاي آجر در بدنه مخروط مراقبت كافي شده ديگر احتياج به بند كشي پيدا نمي شود زيرا فاصله اي در اين بين توليد نمي گردد و گذشته از آن سراشيبي تند بام مخروطي هم مانع ايستادگي آب باران بر روي بام گنبد شده و همين سراشيبي و همواري بام از علل موثر استحكام و صيانت مخروط گنبد بشمار است .
درون بناي گنبد قابوس از لحاظ سادگي مانند خارج آن مي باشند و بطوريكه از دقت بر روي ديوار و جدار داخلي آن بدست مي آيد، در زمان ساختمان بنا روكش گچي رنگين و يا اندودي از گچ به قطر يك سانتيمتر تا پنج الي شش سانتيمتر بر روي ديواره آجري برج قرار داده بودند كه اكنون آثار آن از بلندي هفت الي هشت متري كف دروني برج تا رأس داخلي مخروط ديده ميشود، تنها اشكال ملاحظه دقيق آن تيرگي و دود زدگي درون گنبد است كه يكسره داخل بنا را سياه و تيره ساخته است.
از تزيينات خارجي اين بناي عظيم گذشته از كتيبه ها بايستي دو رشته مقرنس آجري كه نيم گنبد ميان دو طاق سر در بر روي آنها ساخته شده است نام برده شود،
بلندي بدنه برج از كف زمين تا زير قاعده مخروط رأس سي و هفت متر تمام است.
بلندي كتيبه مخروط از كف قاعده تا رأس آن هيجده متر تمام است كه روي هم رفته بلندي كليه برج به استثناي تپه اي كه بر روي آن ساخته شده پنجاه و پنج متر است. اگر پانزده متر بلندي تپه دستي كه گنبد بر روي آن ساخته شده بر ارتفاع گنبد بيفزاييم مجموع بلندي گنبد قابوس به هفتاد متر مي رسد از اين جهت مي توانيم بناي گنبد قابوس را از بلندترين آثار تاريخي دنيا به شمار آوريم. گذشته از اهميت صنعتي و تاريخي برج در عالم معماري اسلامي پايداري آن در دشت تركمان موجب راهنمايي مسافرين و مردمان و ساكنين دشت مي باشد زيرا قامت رعناي گور در عين اينكه نماينده عظمت و جلال جرجان دوران آل زيار و يادگار فرمانروايي شمس المعالي مي باشد خود هادي و راهبر مسافرين است . بناي گنبد در نتيجه بي مبالاتي و تجاوزي كه با آن شده بود به منظره رقت آوري در آمده بود پايه بنا و اطراف سر در ورودي و صفه و خروجي هاي آجري آن صدمات زياد ديده بود و در بعضي قسمتهاي پايه بنا حفره هايي به عمق دو الي دو مترو نيم توليد شده بود، آجرهاي آنرا كنده و برده بودند و در حقيقت چيزي نمانده بود كه پي بنا از كشيدن بار سنگين آرامگاه شانه خالي كند، گذشته از خرابي پي و پايه بنا گنبد مخروطي آن بالاخص در سمت شرقي و غربي خرابي و لطمه هاي فراوان ديده و قريب هزار و پانصد عدد از آجرهاي ريشه دار آن شكسته و از جاي خود در اثر اصابت گلوله در آمده بود، اطراف روزنه شرقي به كلي خراب و آجرهاي طره و قسمتي از تيزه هاي مابين پشت بند (قسمت جنوب شرقي) و خطوط كتيبه بند «الامير ابن الامير و قابوس ابن وشمگير» مكرر زير و بالا ريخته و محو شده بود، درون بنا هم نيازمند به تعميرات و اصلاحاتي بود، تا آنكه در سال 1304 خورشيدي براي نخستين مرتبه به تعمير پايه بنا بر طبق اسلوب قديمي آن اقدام شد و به هر ترتيبي صفه آن ساخته و پرداخته شد،
پاورقيها:
(1) دايرةالمعارف بناهای تاريخی ايران در دوره اسلامی (2): بناهای آرامگاهی، ص 335.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن