تحقیق دانشجویی - 147

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره بررسي جايگاه حكومت در فلسفه و فقه

بازديد: 211

تحقیق درباره بررسي جايگاه حكومت در فلسفه و فقه

 

موضوع بحث «جايگاه حكومت در فلسفه و فقه» است. غرض اصلي اين است كه اگر ما فلسفه را به ديد رايج و نظر مصطلح بنگريم آيا مي توان از اين ديد، «حكومت ديني» را قابل تعريف دانست؟ جواب اين است كه نمي توان بر اين اساس، ضرورتي را براي مبتني بودن ضوابط ادارة حكومت بر پاية تعبد به دين قائل شد.

اگر مثلي را تصور كنيم كه يك ضلع آنرا حكومت و ضلع ديگرش را فلسفه و حكمت و بالاخره سومين ضلع آن را دين تشكيل دهد. جاي اين سؤال اساسي پيش مي آيد كه اصولاً چه نسبتي بين اين اضلاع وجود دارد؟ آيا حكومت، زير مجموعة «حكمت» و فلسفه است و يا «دين»؟ همچنين در اين فرض بايد ديد كه نسبت بين حكمت و دين چگونه است؟ تمام اين مطالب، موضوع اصلي بحث ماست.

1 ـ بيان تقسيمات «حكمت» و متدهاي مربوطه، از منظر حكماي اسلامي

تفسيري كه از يونان باستان در بين حكماي آن ديار، و به تبع ايشان بين حكماي اسلامي، رايج بوده است تقسيم حكمت و فلسفه ـ به مفهوم عام آن ـ به حكمت «نظري» و «عملي» است و حكمت نظري را به نوبة خود به «حكمت مابعدالطبيعه» يا متافيزيك و «رياضيات» و «طبيعيات»، و حكمت عملي را به «سياست مدن» يا كشورداري، «تدبير منزل» يا خانه داري و بالاخره «تدبير فرد» يا علم ق تقسيم كرده اند.

در حكمت نظري ـ به مفهوم عامش ـ در مورد «آنچه كه در خارج هست»، جداي از افعال انسان بحث مي كنند كه بخشي از آن به امور ما بعدالطبيعه و بخشي ديگر به رياضيات و بخش پاياني آن به طبيعيات اختصاص داشته كه دراصطلاح قدما، هر يك از آنها داراي شعب و فنوني خاص بوده اند. اما حكمت عملي در مورد اعمال انسان، مي در آنجا كه اختيار انسان حضور خود را اعلام مي نمايد بحث مي كند آن هم نه در باب هستي اختيار بلكه در اين رابطه كه چگونه بايد اين اختيار اعمال بشود و كيفيت اعمال اراده هاي انساني در شكل فردي و جمعي براي رسيدن به كمال مطلوب چيست؟ موضوع حكمت عملي، چيزي جز اين نيست كه سه تقسيم مزبور را در درون خود پذيراست. اين، تقسيمي است كه براي مجموعة علوم ارائه شده و حكومت، اداره، تدبير و سرپرستي يك كشور،يكي از شعب حكمت عملي محسوب مي شده است.

بحث ديگر اين است كه هر يك از اين شعب چگونه تحصيل مي شوند؟در حكمت نظري، متدهاي مورد استفادة دانشمندان آن زمان و نيز علماي معاصر، به صورت استفاده از «متد برهاني» در بخش مابعدالطبيعه و رياضيات، و آميزه اي از متد «برهاني و تجربي» در طبيعيات بوده است كه البته تفاوت قابل توجهي بين متد طبيعيات در گذشته و حال وجود داشته است. اما در حكمت عملي، ملاك و مقياس، «عقل عملي» انسان بوده است كه مصلحت سنجي كرده و «بايدها و نبايدها» را در سه عرصة تدبير كشور، منزل و فرد ارائه مي دهد.

 انفكاك گسترة دين از گسترة حكمت، نتيجة حاكميت دادن عقل بر جميع شئون حكمت

بر اين اساس همچنانكه گسترة حكمت نظري، وراي محدودة دين محسوب مي شود. گسترة حكمت عملي نيز از اين قاعده مستثني نيست و جداي از دين ـ و مشخصاً بر پاية عقل عملي ـ تعريف شده و حكمت نظري هم بر پاية عقل نظري يا ادراكات حسي انسان بنا گذاشته مي شود.

لذا در اين بينش طبيعي است اگر كشورداري و حكومت، از زير مجموعه هاي حكمت عملي محسوب شود و اين عقل انسان باشد كه كيفيت ادارة حكومت را تعيين كرده و وظيفة مصلحت سنجي را در اين باب بر عهده داشته باشد. با اين وصف جاي اين سؤال خواهد بود كه نقش وحي و دين در اين بين چيست و از چه جايگاهي برخوردارند؟ همانگونه كه ايشان در باب حكمت نظري، محدودة نظر، انديشه و تجربه را مشخص مي كنند و آن محدوده را اصالتاً جداي از گسترة دين معنا كرده و متد عملكرد را متدي عقلاني و تجربي مي دانند كه بايد با تمسك به تدبيرات عقلي و مشاهدات و تجربيات به نتيجه رسيد، در باب حكمت عملي نيز از نقش و جايگاه عقل عملي و مصلحت سنجي هاي چنين عقلي بر پاية مدركات اولية خود سخن مي گويند. همچنانكه مبناي صحت را در حكمت نظري، به وحي بر نمي گردانند و قائلند كه عقل از بداهت آغاز مي كند و با مبادي و روشهاي بديهي هم به نتيجه رسيده ـ و به تعبير قوم ـ از اين طريق حقايق عالم را كشف مي كند در حكمت عملي نيز مصلحت سنجي-ها بر پاية بداهتهاي عقل عملي شكل مي گيرد و به نتايجي مي رسد.

 نفي حضور بالذات دين در عرصه هاي مختلف حكمت نظري و عملي

حاصل اين بينش چنين است كه دين در اين محدوده ها حضور بالذات ندارد؛ يعني محدودة فلسفه و حكمت نظري و نيز حكمت اولي، جايگاهي نيست كه ابتدائاً مربوط به دين شود. بله چون از يك سو اين دو حكمت، ناظر به حقيقت مي باشد لذا ما به نحوي بر حقايق هستي مسلط مي شويم و بر پاية همين حقايق، هر دو حكمت شكل مي گيرد. و از ديگر سو وحي با حقايق عالم در تنافي نيست لذا نوعي هماهنگي بين وحي و حكمت برقرار مي شود. به تعبير ديگر دانشهاي بشري ـ اعم از نظري و عملي و عقلاني و تجربي ـ هماهنگ با وحي مي شوند كه اين امر در راستاي ارتباط اين علوم با حقايق هستي و هماهنگي وحي با اين حقايق قابل تفسير است.

اين همان چيزي است كه از آن به هماهنگي وحي با عقل و علوم تجربي و يا هماهنگي قرآن با برهان و با آن دسته از علوم تجربي كه از درِ سازگاري با حقايق در آيند تعبير مي شود چرا كه مبناي هماهنگي، نظارت بر واقع است لذاچون همگي اينها ناظر به حقايقند و هم حكمت نظري از بديهيات آغاز كرده و به كشف حقايق مي پردازد و هم حكمت عملي بر اساس راهبردهاي عملي كه ريشه در بديهيات دارد شكل مي گيرد و هم وحي، منكر چنين حقايقي نيست، از اين رو شاهد نوعي هماهنگي قهري بين اين عرصه ها مي باشيم. بديهي است نمي توان در اين حال اين حوزه ها را حوزه هاي وحي ناميد.

اخيراً بعضي از بزرگان اشاره به لزوم تفاوت بين دين و وحي مي كنند به اينكه دين، اعم از عقل و نقل است لذا تمامي اين علوم، زير مجموعة دين بوده و نمي توان گسترة دين را محدود به علوم نقلي كرد و از شموليت آن بر علوم عقلي و پذيرش نسبت به اين علوم چشم پوشي نمود. چنانچه پيداست بر اين اساس نيز جايگاه اساسي دين در حكمت نظري و عملي، از يك موضع تأسيسي نبوده و صرفاً امضاء كنندة عقل نظري و عملي مي باشد. لذا مي-توان به نحوي محصولات هر دو عقل نظري و عملي را در چارچوب دين گنجاند اما نمي توان نقش آن را نسبت به اين محصولات، از جايگاهي تأسيسي ارزيابي نمود بلكه نهايتاً عدم تنافي آنها با دين و يا مهر تأييد خوردن شان توسط دين، قابل انتاج است.

2 ـ نفي ضرورت «حكومت ديني»، لازمة قرار دادن حكومت به عنوان يكي از زير مجموعه هاي «عقل عملي»

بر پايه اين انديشه كه ما دانشهاي بشري را بر مبناي كشف حقايق تفسير كرده و درك از حقايق را هم به بداهتهاي عقل نظري و عملي يا بداهتهاي حسّي بر مي گردانيم مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه از همان ابتدا، حوزه اي را براي عقل و حس بشري تعريف كرده ايم كه محصول آن ربطي به دين نداشته و از اين ناحيه بدست نيامده است ولو اينكه در نهايت آنرا جزيي از دين قلمداد كرده و هماهنگ با دين بدانيم. بسيار متفاوت است اين معنا از دين و گسترة آن، با بينشي كه سخن ازدين ورزي و تلاش بشري در بخش دين كرده و آن را محصول چنين تلاشي مي داند چون آنچه در آن ديدگاه مدّ نظر است چيزي نيست جز اينكه چنين امري محصول تلاش عقلاني و حسي بشر مي باشد و همين تلاش است كه تكليف نهايي را در اين حوزه ها مشخص مي كند. ممكن است ادعا شود كه چون دين، امضاء كنندة عقل و تلاش عقلي است لذا به تبع، اين حوزه ها را شامل است. ولي حقيقت امر اين است كه اينها همگي محصولات تلاش عقل و حس بشر و بدور از وحي و تعبد بدان مي باشد كه با رياضات عقلاني و بكارگيري برهان و يا استفاده از مشاهدات و متدهاي موجود در علوم حاصل شده است. هر چند ممكن است هماهنگي اين نتايج را با دين و يا زير مجموعه بودن آنها را نسبت به دين ادعا كنيم ولي اين را هم بايد بپذيريم كه دين نمي تواند در اين حوزه ها نقش اساسي را ايفا كند.

اين يك نگاه به دين است كه بر اساس آن، اصل وجود «حكومت ديني» نفي مي شود. اين همان چيزي است كه به يك معنا حكومت را زير مجموعه هاي عقل عملي دانسته و يا در شكل جديد آن قائل است كه مديريت جامعه يك مديريت علمي است و نه ديني. در هر صورت مي توان اين دو نوع ادعا را به يك مبنا برگرداند و آن اينكه از ابتدا ايشان دايرة دين را محدود كرده و حوزه هائي را به عقل و حس بشر وا نهاده اند. طبيعي است در اين حال، عقل و حس بشر است كه حرف اول را در چنين حوزه هايي مي زند. لذا بر اين مبنا به حكومتي كه پايه هاي آن، ريشه در دين داشته باشد محتاج نبوده و طبعاً نمي توان ساختارهاي توزيع قدرت را در چنين حكومتي به ضوابط ديني برگرداند. به تعبير ديگر وقوف و تعهد ديني در چنين حكومتي اصولاً امري معقول بشمار نمي رود تا بخواهد به عنوان شرط مناسب اجتماعي مطرح شود و اگر هم به عنوان شرط محسوب شود تنها شرطي غير ضروري و نابجا خواهد بود؛ لذا نه شرط لازم است و نه شرط كافي. بنابراين تعهد و آگاهي ديني ـ يعني فقاهت و عدالت ـ نه از شرايط لازم و ضروري مناصب اجتماعي در چنين حكومتي است و نه از شرايط كافي. اگر قرار باشد كه فقاهت و عدالت به عنوان شرط كافي تلقي شود طبيعي است كه زمام حكومت از دست در برود چرا كه در اين ديدگاه، حكومت، محدودة سنجش هاي عقلاني است كه نمي توان با فنون ديگري كه هيچ ارتباطي با آن ندارد اداره شود. و اگر هم آن را شرطي لازم بدانيم تنها بدين معنا خواهد بود كه ما شرطي غير ضروري را در مناصب اجتماعي، قيد زده و قدرت را به طبقه اي خاص تخصيص داده ايم بدون آنكه ضرورتي براي اين انحصار قدرت وجود داشته باشد. از اين رو اگر ادارة حكومت در انحصار فقيهان و عالمان ديني قرار گيرد چيزي جز انحصار قدرت به يك طبقه نيست در حالي كه هيچ ضرورتي براي چنين انحصاري وجود نداشته است؛حتي بنا بر اين فرض كه اين طبقه از كساني باشند كه اهل سياست مدن و تدبير و كشورداري بوده و از عهدة سرپرستي جامعه هم برآيند. در هر صورت مقيّد كردن مناصب اجتماعي به اين عناوين، در حكم مقيد كردن حكومت به يك طبقة خاص است كه چيزي جز انحصار غير ضروري نخواهد بود. چه اينكه اگر كسي با زور بر مسند قدرت نشيند و اين جايگاه اجتماعي را به صورت موروثي در خانوادة خود حفظ كند هيچ گاه اين امر نمي تواند در چارچوب يك ضرورت منطقي تفسير شده و آن را حق چنين خانواده اي بداند همچنين عين همين وضعيّت است در تخصيص قدرت به فقيهان ديني كه با پشتوانة زور سياسي و حضور قدرت، بر اريكة حكومت تكيه زده اند!

 عدم تفاوت بنيادين حكمت عملي قديم و جديد در ملاحظة جايگاه و ضرورت حكومت

تمام آنچه گذشت اجمال نظرات اين دسته از صاحبنظران است كه تفصيل آن را بايد به مباحث ديگري موكول كرد تا در آنجا تفاوت موجود ميان اين سخن بنا بر حكمت عملي قديم و ديد بيشترمورد بررسي قرار گيرد و كلام ايشان در باب كشورداري از زاوية عميق تر نگريسته شود. هر چند در ريشه ها تفاوت چنداني ميان حكمت عملي قديم و جديد نيست چرا كه در هر دو صورت حكومت را از زير مجموعه هاي عقل عملي دانسته و عقل را صاحب فتوا و نظر مي دانند و در واقع بر اساس تدابير عقل عملي، ادارة حكومت را ممكن و صحيح مي شمارند. بله آنچه تغيير كرده است تنها در شيوه هاي كشورداري است و نه در ريشه ها. لذا تفاوت اساسي و بنيادين بين انحاء حكومت از قديم تا امروز وجود ندارد و اگر قرار باشد طبقه بندي صحيحي از انواع حكومتها داشته باشيم ابتدائاً بايد آنها را به حكومتهاي «ديني» و «غير ديني» تقسيم نمود كه البته حكومتهاي غير ديني داراي اشكال متفاوتي خواهد بود. اما در هر صورت در تمامي اين حكومتها اين مبنا مورد تأكيد است كه ضرورتي براي ادارة حكومت بر مدار وحي وجود ندارد و تنها اين عقل عملي است كه حرف اول و آخر را در چنين عرصه اي خواهد زد. بنابراين تفصيل اين مطلب كه «ريشه انحاء حكومت به چه امري بازگشت دارد و مواضع اشتراك و اختلاف آنها كجاست؟» ترجيحاً به مباحث آتي موكول مي گردد. هر چند به اين نقطة مشترك در همين بحث اجمالي واقف شديم كه در نظر اين افراد، حوزه حكومت عملي، حوزة مستقل از وحي است چرا كه عقل مستقلاً قدرت سنجش مصلحت را در ادارة نظام و كشور داري دارد كه ضرورتاً بايد بر پاية مصلحت سنجي هاي عقلي، امر ادارة حكومت سامان يابد. كما اينكه ايشان در باب حكمت عملي نيز قائلند كه عقل داراي بداهت است؛ از بداهتها آغاز مي كند؛ بر پاية روش بديهي حكمت مي راند و به نتايج بديهي نيز مي رسد. لذا اين حوزه، حوزه اي مستقل از وحي بوده و مربوط به عقل نظري (با تمام بداهتها و روش هاي مستقلش) مي باشد. از اين رو صحيح است كه اين دو حوزه را خارج از محدودة تصرف دين بدانيم.

اما اين سؤال كماكان بي پاسخ مي ماند كه جايگاه دين كجاست؟ اصولاً فلاسفه اي كه به خدا و پيامبر معتقد بوده اند جايگاه دين را به چه صورت تعريف مي كرد ه اند و نقش آن را در كدام محدوده قبول داشته اند؟ اگر اين حوزه حوزة عقل نظري و آن حوزه حوزة عقل عملي است و تمام انديشه و عمل انسان تنها در اين دو محدوده قابل تفسير است پس چه نقش و جايگاهي را در اين عرصه مي توان براي وحي قائل شد؟ همين جا نقطة آغازين بحث كيفيت رابطة «دين و فلسفه» و «دين و علم» است كه اصولاً نسبت بين دين و فلسفه و يادين و علم چيست؟ چه نسبتي بايد بين حكمت عملي و دين برقرار شود؟

3 ـ انحصار نقش دين دردو عرصة امور «فردي» و اخروي» حاصل كلام حكماي موّحد

نظر رايج اين بوده و هست كه نقش دين را بايد در تأمين سعادت اخروي انسانها خلاصه كرد لذا در محدوده اي كه سعادت اخروي بشر به آن وابسته است نقش محوري با دين است. از اين جمله است اعتقاداتي كه لازمة چنين سعادتي بوده و توسط دين ارائه مي شود. همچنين يك سلسله سلوك و مناسك و آداب عملي همچون رياضات و عبادات ديني، لازمة ديگر تأمين چنين سعادتي محسوب مي شود. بالاخره چند دستورالعمل مشخص اخلاقي مي تواند مكمّل اين مجموعة نوراني بوده و زمينه ساز دستيابي انسان به فوز عظيم اخروي باشد.

همين افراد در مورد نسبت «دين» به «فلسفه» معتقدند كه چون دين، پيام رسان يك سلسله اعتقادات خاص است كه شروط سعادت انسان محسوب مي شوند و اين اعتقادات هم بايد بطور يقيني و مبرهن به مقام اثبات برسند لذا همين نقطه را مي توان نقطة پيوند دين و فلسفه دانست كه البته در اين نقطه هم اصل، فلسفة نظري است چرا كه فلسفه است كه مباني اعتقادي دين را اثبات مي كند. اما نسبت آن با حكمت عملي را بايد در يك سلسله «بايدها و نبايدهايي» جستجو كرد كه مربوط به سعادت اخروي انسان هستند. تمامي اينها به عنوان حوزة دين بشمار مي رود كه چرا كه عقل عملي، توان درك ضرورتهايي را كه براي سعادت اخروي انسان لازم است ندارد لذا درك آن ضرورتها و «بايدها و نبايدها» در محدودة تعبد به وحي (و در يك كلام، دين) قرار مي گيرد. چنانچه گذشت اين، كلام دين باوران از فلاسفة حكمايي است كه چنين حوزه اي را براي دين قائلند.

بنابراين در بخش حكمت عملي آنجا كه تدبير عمل، مربوط به سعادت اخروي انسان مي شود. حوزه اي جز حوزة تعبد به وحي نخواهد بود اما آنجا كه مربوط به ادارة حيات «اجتماعي» و «امور دنيوي» انسان است ديگر نمي-توان اين گونه امور را در حوزة تعبد به وحي گنجاند چرا كه اصولاً وحي، براي تنظيم دنياي بشر نازل نشده است و تنها در مقولة تأمين سعادت اخروي او قابل تفسير است. اگر نبود حيات اخروي انسان، نه دين بود و نه ضرورتي براي تعبد به وحي وجود داشت. پس محدودة تنظيمات اجتماعي و حيات دنيوي هر يك از افراد بشر محدوده اي است كه بايد بر پاية عقل عملي انسان بنا گذاشته شود و علومي كه حاصل چنين عقلي هستند تنها مي-توانند در چنين محدوده اي كارآمدي داشته باشند.

بله آنجا كه «بايدها و نبايدها» به سعادت اخروي انسان مربوط مي شوند و عمدتاً در شكل فردي هستند ـ چرا كه در امور اخروي، هر فرد مسئول عمل خود بوده و به صورت فردي و مستقل مورد مؤاخذه و حسابرسي قرار گيرد ـ مي توان چنين عرصه اي را در چارچوب حوزة وحي تعريف نمود. لذا حوزة اعمال فردي كه مربوط به سعادت انسان است تحت پوشش وحي قرار مي گيرد و حوزة ادارة اجتماعي انسان يا حوزة ادارة فردي انسان در امور دنيا همگي حوزه هايي هستند كه تحت پوشش عقل عملي قرار گرفته و علومي كه زير مجموعة چنين عقلي هستند در اين زمينه، مبناي برنامه ريزي و تصميم گيري خواهند بود. تمام اينها ظاهر آن نوع تقسيم بندي است كه از كلمات اين بزرگان استفاه مي شود. به تعبير بهتر درحوزة حكومت نظري، مباني اعتقادي به عنوان جزء اساسي و ضروري دين بشمار مي روند كه با حكمت ما بعدالطبيعه به هم گره خورده و تلائم و تلاقي پيدا مي كنند و در واقع دين در اين بخش، با حكمت نظري در بخش ما بعدالطبيعه هماهنگ مي شود.

اما آن محدوده اي كه مربوط به سعادت اخروي انسان، تهذيب اخلاقي فردي و رفتار عملي او ـ كه دخيل در چنين سعادتي است ـ مي شود همگي مربوط به دين بوده و آن بخش از اموري كه مربوط به سعادت اخروي از او نبوده و در قالب برنامه ريزي عملي براي حيات اجتماعي و دنيوي انسان رخ مي-نمايد مربوط به تدبير عقلاء مي شود كه حكمت عملي در آنجا اصل خواهد بود.

 تفكيك سه حوزة وحي و عقل و حسّ، ثمرة ديگر اين كلام

طبيعي است كه بر پاية اين تقسيم بندي، حكومت ديني امري غير ضرور و بي معنا محسوب شود چرا كه از اين منظر، حكومت، پديده اي عقلاني است. لذا اگر يك پيامبر هم عهده دار رهبري يك حكومت شود از آن جهت كه پيامبر است مزيتي براي ادارة چنين جامعه اي ندارد و از آن جهت كه بر او وحي مي شود نمي تواند شأنيّت رهبري حكومت را داشته باشد تا جايي كه قادر نخواهد بود امر اداره را بر پاية تعاليم ديني خود سامان دهد بلكه بايد بر اساس دستورات و راهبردهاي عقل عملي، چنين كند. چون اين حوزه حوزة دين و تعبد بدان نيست. اين سخني است كه به شكلي در قديم گفته مي شد و به شكل ديگر امروزه در لابلاي كلمات اصحاب اين نظريه يافت مي شود اما همگي دراين نظر متفقند كه محدودة دين، محدودة ارزشهاست كه در غير آن اصولاً نيازي به دين وجود ندارد چرا كه چنين عرصه هايي، حوزة عقل عملي و نظري انسان است. پس در واقع سه حوزة موازي با يكديگر را بين وحي و عقل و حس تعريف مي كنند كه هر سه هم سطح هم بوده و هر يك در محدوده اي خاص عمل مي كنند و اگر احياناً در مواردي چند كارشان به تداخل كشيده شد بايد دقت كرد كه آن مورد، بالذات مربوط كداميك از سه حوزة مزبور است. چه بسا دين در مواردي، از مقولة امور حسي نيز سخني گفته باشد ولي در واقع اين سخن دين نيست و بايد زمام امر را بدست حس بشر كه چنين حوزه اي بالذات مربوط به آن است سپرد و الاّ اگر دين در اين زمينه كلامي داشته باشد به صورت بالعرض قابل تفسير است. همچنانكه دين ممكن است در باب برهان و فلسفه سخن گفته باشد اما اين عرصه عرصة فلسفه است كه دين، خود را در اين حوزه و امداد آن مي داند كه فلسفي سخن گفته و فلسفي عمل كرده است. بر اساس اين ديدگاه ـ كه بعضاً در مكتوبات حكماي خود ما نيز منعكس است ـ نمي توان مدافع ضرورت تأسيس حكومت ديني و اصل ولايت فقيه بود چون اين، خاستگاهي نيست كه از آن اصل ولايت فقيه برخيزد.

تبيين «جايگاه حكومت در فلسفه» از طريق دو نوع نگرش متفاوت به فلسفه

نوع نگرش ما به فلسفه، از دو زاويه ممكن است صورت بگيرد:

1 ـ نگرشي از برون فلسفه، كه بر اساس آن مي توان حوزة فلسفه را تعريف كرد و بر اين پايه، حوزة دين و جايگاه حكومت ديني را مشخص نمود.

2 ـ نگرشي از درون فلسفه، كه بر اساس دقت در تعاريف و مفاهيم فلسفي به معناي خاص آن ـ يعني فلسفة نظري و ما بعدالطبيعه ـ بتوان در نهايت، پاسخ گوي اين سؤال بود كه آيا از ميان تعاريف و اصطلاحات رايج فلسفي مي توان تعريف و ضرورت حكومت ديني را استنباط كرد يا خير؟ اين، نگرش ديگري در باب «جايگاه حكومت در فلسفه» است كه بر اساس دقت در فلسفة نظري خصوصاً بخش ما بعدالطبيعه آن صورت گرفته و در نهايت به جواب اين پرسش نائل مي شويم كه آيا جايگاهي براي حكومت در فلسفه يافت مي شود يا خير؟ گاهي در نگرش فلسفي به هستي مي توان عالم را بر اساس ربوبيّت تفسير كرد و سپس ربوبيّت را به ولايت و تولي تعريف نمود تا نهايتاً به ولايت اجتماعي رسيد. و گاهي هم مي توان فلسفه را از زاويه اي ديگر و با عنوان هستي و چيستي و بحث از اصالت وجود و ماهيت شروع كرد و سپس بر اين اساس، حركت و عليّت و .. را تعريف نمود. اين دو نگاه، ما را به دو نتيجة متفاوت در ضرورت اقامة «حكومت اجتماعي» رهنمون مي سازد كه در يك نگاه ممكن است به فلسفه هاي اجتماعي منتهي شود و در يك نگاه چنين نباشد و صرفاً فلسفه را در همان محدودة فلسفة نظري و نگرش كلي به حقايق هستي در قالبي برهاني تعريف كند. بنابراين اين نگرش، نگاه متفاوتي است كه آيا فلسفه هاي متداول در حوزه هاي اسلامي و آنچه كه به عنوان فلسفة اسلامي قلمداد مي شود در محتواي خود مي تواند به فلسفة اجتماعي و حكومت ديني ختم شود يا خير؟ اين به عنوان نگاه دومين ـ و البته دروني ـ به محتواي فلسفه هاي رايج و متداول اسلامي قابل طرح است. لذا اين دو كار بايد صورت بگيرد.

 بحث از «چيستي رابطة حكمت نظري و عملي» در نگرش بيروني به فلسفه

از اين رو نگاه اول را مي توان نگاهي بيروني دانست چرا كه ما بدواً حوزه ها را تفكيك مي كنيم تا ببينيم كه جايگاه هر يك از عقل و حس و وحي كجاست؟ از اين طريق مي توان جايگاه وحي و علوم حسي و عقلي را مشخص كرد اما نگاه دوم، نگاهي دروني به فلسفه ها و حكمت اسلامي رايج است تا ببينيم كه آيا چنين فلسفه هايي مي توانند در نهايت يك فلسفة اجتماعي ـ كه اين امر نيز به نوبة خود به يك حكومت و يك شكل از ادارة امور اجتماعي ختم مي شود ـ منتهي گردد يا خير؟ لذا به نظر ما بايد از هر دو زاويه اين بحث را مورد دقت قرار داد.

اما بخش اول بحث، خود منقسم به دو مبحث اجمالي و تفصيلي مي شود كه قالب تفصيلي آن به تعريف حكمت عملي، نسبت آن با حكمت نظري، شيوة عملكرد عقل در حوزة حكمت عملي و تفاوت اين شيوة با عملكرد عقل در حوزة حكمت نظري مي پردازد؛ بدين صورت كه آيا مي توان حقايق حاصل از عملكرد مزبور در بخش حكمت نظري را همان حقايق اما در حوزة عمل انسان ـ اعم از عمل فردي و اجتماعي ـ ناميد يا اينكه چنين عملكردي در بخش حكمت عملي، عملكرد ديگري است كه از بداهتهايي ديگر آغاز كرده و با شيوة ديگري هم به نتايج لازم مي رسد؟ اين همان بحث معروف «چيستي رابطة حكمت نظري و عملي» است كه اصولاً «هست» و «بايد» چه ارتباطي با يكديگر دارند؟ آيا اينها دو حوزة مستقل از يكديگرند يا اينكه از هم بريده نيستند و نمي-توان آنها را بر اساس دو مبنا و دو روش مستقل تفسير كرد بلكه در واقع به هم پيوسته بوده و از يك جا سرچشمه مي گيرند به گونه اي كه حكمت عملي را مي توان از شعب حكمت نظري قلمداد كرد؟ اگر كسي قائل به رجوع «هست»ها و «بايد»ها به مبنايي واحد شد و گفت در حوزه اي مخصوص، «بايد» همان «هست» است آنگاه متد رسيدن به حكمت عملي و احكام عقل علمي، چيزي جز همان متد رسيدن به احكام عقل نظري نخواهد بود جز اينكه عقل، در حوزه اي ديگر به كاوش پرداخته و با همان شيوه و از همان مباني، در چنين حوزه اي به نتايجي خاص مي رسد. اما اگر در مقابل، كسي قائل شد كه عقل عملي داراي اداراكات مستقلي بوده و بداهت آن هم بداهت مستقلي است كه ريشه در عقل نظري ندارد آنگاه طبيعي است كه دستگاهي ديگر با سيري ديگر مورد نياز باشد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 22:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره مدیریت امام حسین(ع) در جریان عاشورا

بازديد: 405

 تحقیق درباره مدیریت امام حسین(ع) در جریان عاشورا

 امام حسين(ع)با قيام خود نشان داد كه مي توان خواسته هاي الهي و قرآني را در جامعه عينيت بخشيد و در رأس همه،روحيه مبارزه با طاغوت و حفظ عزت اسلامي را سرلوحه كار خويش قرار داد.قيام امام حسين(ع)در طول تاريخ از ديدگاه هاي متفاوت و محور هاي گوناگوني مورد بررسي قرار گرفته است.در اين مقاله سعي شده است كه الگوي عملي از عزت الهي به مديريت امام حسين(ع)و بر مبناي آيات قرآني ترسيم شود تا پس از او همگان راه و رسمش را در پيش گيرند و بدين ترتيب به عزت حقيقي نائل آيند.

بي ترديد اصلي ترين خاستگاه پيدايش قيام عزت آفرين عاشورا،قرآن و انديشه هاي عزت آفرين آن در روح و جان امام حسين(ع)و ياران فداكارش بوده است.امام حسين(ع) علاوه بر دارا بودن منصب عزت آفرين امامت 1 به فرموده پيامبر(ص)كه حسين از من است و من از حسين،خوب مي دانست پيامبر به عنوان مظهر رحمت گسترده الهي،مبين قرآن مي باشد و آن حضرت به عنوان مظهر رحمت واسعه الهي،رسالت حفظ و نگه داري آن را بر عهده وي مي گذارد و او كه عاشق قرآن است 2 بايد بدان عمل نمايد.به همين دليل امام حسين(ع)با الهام از پيام الهي در قرآن كه:فاصبر إنّ وعد الله حقّ و لا يستخفنك الذين لا يوقنون(روم،30 / 60 )؛آنان كه به خدا و قيامت يقين ندارند،هرگز نبايد تو را خفيف و سبك سازند( و عزت تو را پايمال كنند)،به نفي طاغوت پرداخت و به جان گرامي خويش قسم ياد كرد كه امام نيست مگر كسي كه به قرآن عمل نمايد.3 مديريت امام حسين(ع)بر مبناي دستورات قرآن است و او عزت مداري را نيز ازآيات قرآني الهام گرفته است زيرا بهترين راه براي اصلاح فرد و جامعه،عزت بخشي و عزت آفريني است و در صورت فقدان عزت، انسان به هر پستي تن مي دهد و به هر گناهي دست مي زند.

ريشه تباهي ها در ذلت نفس است.اگر انسان ها رياكاري مي كنند و يا به ستمگري و بيداد مي پردازند،همه و همه ريشه در ذلت نفسشان دارد.چنان چه پيشوايان معصوم به صراحت ريشه همه اين امور را در ذلت نفس معرفي كرده اند.از اميرمؤمنان علي(ع)نقل شده است كه فرمود:نفاق و دورويي انسان،از حقارت و ذلتي است كه در وجود خود مي يابد.4

مديريت امام حسين(ع)،مبتني برعزت مندي است و امام حسين(ع)مظهر كامل كرامت انساني و عزت ايماني است.هيچ نهضتي چون نهضت حسين(ع)قلب ها را منقلب نكرده و عواطف را هم سوي خود نساخته و روح و عزت را در بشر ندميده است.اگر انسان ها به عزت حقيقي دست يابند و از ذلت مجازي آزاد گردند،به تربيتي كه هدف اصلي پيامبران بوده است خواهند رسيد.

ما در اين مقاله سعي مي كنيم كه الگوي عملي از عزت الهي به مديريت امام حسين(ع) و بر مبناي آيات قرآني ترسيم نماييم تا پس از او همگان راه و رسمش را در پيش گيرند و بدين ترتيب به عزت حقيقي نائل آيند.

ضرورت مديريت و رهبري در قيام عاشورا

علم مديريت سابقه اي كمتر از صد سال دارد،لكن قدرت مديريت و رهبري از ابتداي تمدن بشري تعيين كننده جايگاه فرمانروايان و رهبران بوده است.هنوز درباره علم بودن و يا هنر بودن مديريت و يا رهبري حرف هاي زيادي رواج دارد،گرچه ميان مديريت و رهبري اندك تفاوت هايي وجود دارد،اما در بسياري از متون نيز مديريت را معادل رهبري مي دانند.

مرور آثار مؤلفان مديريت،آشكار مي سازد كه مديريت و رهبري را فرايندي مي دانند كه طي آن فعاليت هاي يك فرد و يا يك گروه تحت تأثير رهبر و رهنمودهاي او به سمت تحقق هدفي بزرگ سازمان مي يابد.منشأ رهبري در مكتب الهي اسلام،از آن خداوند است كه از طريق وحي به رسول برگزيده خداوند تفويض گرديده است.در آيات قرآن نيز اين مطلب اشاره شده است:الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور(بقره،2/257 )؛و در جاي ديگر مي فرمايد:إنما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكاة و هم راكعون(مائده،5 / 55 ).از آن جا كه امام حسين(ع)رهبر مشروع و منتخب و منتصب خدا و رسول و امام قبل از خود بودند،وظيفه رهبري و رسيدگي به امور دين را متوجه خود مي دانستند و هرگز راضي نبودند با بيعت،اين حق مسلم را به دست يك فرد فاسد و فاسق بسپارند،در حالي كه عوامل قدرت،حكومت را با نيرنگ و ريا و ارعاب مردم،غصب كرده بود. نقش مديريت و رهبري در حماسه عاشورا از عوامل عمده جاودانگي اين حماسه عظيم به شمار مي رود و اگر در طول تاريخ انبياء و ائمه معصوم دقت كنيم،در مي يابيم كه هر كدام از پيامبران و ائمه،براي دعوت و هدايت انسان ها به خداپرستي،حركت ها و نهضت هايي را رهبري كرده اند و با رهبري خودشان،علاوه بر انجام مأموريت الهي و رسالت خود توانسته اند تصويري روشن از حركت و نهضت خود براي نسل هاي بعدي به يادگار بگذارند.

هدف از قيام امام حسين،يك قيام ملي و يا قومي نبوده،بلكه به منظور اصلاح و احيا و حفظ دين اسلام مي باشد كه انجام آن يك تكليف بوده است،زيرا رهبريت جامعه اسلامي از مسيري كه در سيره پيامبر اسلام و قرآن آمده بود، منحرف گشته و بدعت ها پديدار شده بود.بنابراين مديريت جامعه اسلامي،اين مهمترين عنصري كه تأثير بسزايي در شكل گيري و طرز تفكر مردم داشته،خود عامل فراموشي ارزش هاي اسلامي شده بود. در حقيقت تداوم اين نوع مديريت و رهبري براي جامعه اسلامي،نابودي اسلام و به بازي گرفتن امامت و رهبري امت اسلامي را در پي داشت.بنابراين هدف از قيام،اصلاح مفاسد امت و احيا و زنده كردن سنت و قانون رسول خدا و راه و رسم علي بن ابيطالب بوده است.5

امام حسين نسبت به نتيجه قيام،اطمينان داشت و آگاه بود كه نتيجه آن،شهادت مي باشد.صرف نظر از علم امامت و خبرهاي با واسطه يا بدون واسطه از پيامبر اكرم،امام نسبت به شهادت خويش و مشكلات مبارزه،آگاهي كامل داشته است.با توجه به اينكه امام حسين(ع)از شهادت خود و يارانش آگاهي داشت،اما انجام قيام نسبت به اهداف آن براي ايشان،يك وظيفه و تكليف الهي بود زيرا اساس دين مطرح بود.دين،آنقدر ارزش دارد كه نه تنها ارزش هاي پايدار(مطلق)در جهت آن قرار مي گيرند،بلكه انسان معتقد، ارزش هاي موقت را در مواقعي،فداي دين خود مي كند و خوشحال و خرسند است كه دينش به سلامت مي باشد و كشته شدن در راهش را ارزش مي داند.6

بنابراين در راه رسيدن به هدفي والا و برتر كه نگه داري از دين مي باشد،وجود رهبر و مديري مقتدر و عزتمند،يكي از اركان ضروري است.

مفهوم شناسي عزت چیست

عزت حالتي است كه نمي گذارد انسان شكست بخورد و مغلوب واقع شود و ذلت مخالف آن است،يعني نبود حالت شرافت و عزت در آدمي،به طوري كه انسان به سادگي پذيراي شكست شده و مغلوب ديگران مي شود.7

عزت در اصل به معناي صلابت و حالت شكست ناپذيري است و بر همين اساس،از باب توسعه در استعمال،در معناي ديگر،از جمله غلبه،صعوبت،سختي،غيرت و حميت و مانند اين ها به كار رفته است.8

و در معناي دقيق تر،عزت همان شناخت انسان به حقيقت نقش خود و قرار دادن آن در مقام و منزلت خود است.9

اساساً فرهنگ قرآني،انسان مسلمان را از پذيرفتن هر نوع ذلت و خواري،تسليم فرومايگان شدن،اطاعت از كافران و فاجران نهي مي كند تا آن جا كه حتي در فقه ما يكي از موارد جواز تيمم با وجود آب،آن جاست كه اگر انسان بخواهد از كسي آب بگيرد،همراه با منت،ذلت و خواري باشد.در اين جا نمازگذار مي تواند به جاي وضو تيمم نمايد،تا ذلت طلب آب از ديگري را تحمل نكند.10

در بينش اسلامي ريشه همه زشتي ها،ستمگري ها،تبه كاري ها و گناهان »ذلت نفس« معرفي شده و بهترين راه اصلاح اين امور نيز عزت بخشي به جامعه اسلامي و عزت آفريني در افراد جامعه است.امام علي(ع)مي فرمايد:كسي كه گرفتار پستي و ذلت نفس باشد،به خيرش اميدي نداشته باشد.11 امام صادق(ع)نيز در روايتي فرمود:خداوند همه امور را به خود مؤمن واگذار كرد،جز آن كه خود را به ذلت و خواري بكشاند.12

شكي نيست كه همه اقوام و ملت ها خواهان عزتمندي و براي نيل به آن مي كوشند،زيرا كه اين واژه مقدس با فطرت آدمي سازگار است.چنان كه در شرايط عادي هيچ صاحب عقل سليمي حاضر نيست ذلت،خواري و پستي را بپذيرد.اما آنچه كه گاهي طالبان عزت را غير مستقيم به ذلت وا مي دارد،همانا طرز تلقي اقوام و ملل از اين واژه است.عده اي آن را در زرق و برق دنيا و در پناه قدرت هاي مادي جهان مي جويند.آنها هرگز به عزت حقيقي نمي رسند.گروهي ديگر عزت را در خدا مي جويند و در پرتو عبادت و بندگي خدا به آن مي رسند.بنابراين مي توان گفت كه عزت به دو گونه است:عزت مجازي و عزت حقيقي.در واقع عزت مجازي،عزت نيست و همان ذلت است ليكن صاحبان زر و زور با فريب و تبليغات گسترده،به ملت هاي كم مايه و بي ريشه تحميل مي كنند.در حالي كه صاحبان ايمان،عزت را از منشأ آن،يعني خدا،پيامبر و ائمه كسب مي كنند و به عزتي مي رسند كه در دنيا و آخرت عزيزمي گردند.

شخصيت عزت مند امام حسين(ع)در مديريت

در نگرش اسلامي،مدير بايد ويژگي هاي ممتاز اخلاقي و رفتاري را در خويش بپروراند زيرا به مثابه الگويي براي ساير افراد مي باشد و جايگاهي را بر عهده دارد كه مي بايست در آن ارزش ها و باورهاي ديني را در عمل و رفتار خويش متجلي ساخته و به ديگران منتقل سازد.يكي از اين ويژگي هاي برجسته،عزت مندي مي باشد.

مدير با عزت،قدرت و صلابت و ناسازگاري با باطل را سر لوحه مديريت خويش قرار داده و آن را در عمل به كار مي گيرد.خداوند در قرآن مي فرمايد:من كان يريد العزة فلله العزة جميعاً(فاطر،35 / 10 )هر كس خواهان عزت است،عزت يك سره از آن خداست. علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي نويسد:

آيه درصدد اين نيست كه عزت را فقط به خدا اختصاص دهد و غير خدا دستش به آن نرسد بلكه مفهوم آيه اين است كه هركس عزت مي خواهد،بايد از خدا بخواهد چرا كه آن ملك خداست و بس.13

حضرت ابا عبدالله الحسين درباره اين حقيقت در دعاي عرفه خويش چنين فرموده است:

يا من خص نفسه بالسمو و الرفعة فاولياؤه بعزة يعتزون؛اي آنكه ذات خود را به علو مقام و رفعت،مخصوص گردانيدي و دوستدارانت را به عزت،عزيز ساختي.14

اقتدار و صلابت از برجسته ترين ويژگي هاي امام حسين(ع)است.ايشان مديري است كه در تمام مدت مديريت خويش،از ابتداي قيام تا لحظه هاي شهادت،همواره در مسير حفظ عزت و اقتدار اسلام،استوار ماند.امام(ع)با هدف مبارزه با ظلم و بي عدالتي پا در راه مبارزه اي بزرگ نهاد و تا سر حد جان و مال و اهل بيت خويش براي احقاق حق و تضمين عزت مسلمانان حركت كرد.

روحيه عزتمند امام حسين(ع)را مي توان ناشي از عوامل زير دانست:

1.ايمان به خدا:

ايمان عامل سربلندي تكامل انسان،همان اعتقاد قلبي به خدا و فرامين او،همراه تسليم به آن است كه ارمغان اين پيروزي عزتمندي است.امام علي(ع)مي فرمايد:

اذا طلبت العز فاطلبه بالطاعة؛اگر خواهان عزت هستي،آن را با اطاعت خدا بخواه.15

بندگي چون بذري است كه در زمين اعتقادهاي حق كاشته شده با عمل صالح آبياري مي گردد و ميوه هاي زيادي نتيجه آن است كه شيريني آنها عزت است.

مؤمن به واسطه اعتقاد راسخي كه به خدا دارد،خواري را نمي پسندد.امام حسين(ع)نيز وقتي آن همه عده دشمن را ديد،در اراده اش خللي ايجاد نشد.بلكه هر دو دست به سوي خدا بلند كرده و فرمود:خدايا در هر بليه تو تكيه گاهم باشي و در هر رنج و سختي اميدم به توست.16

ايمان به خدا سبب مي شود در دل و جان انسان،محبت ايجاد شود و به ديگران گرايش عميق داشته،عالم را سراسر محبت ببيند.محبتي كه همه انسان ها را به نور و كمال برساند. إن الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا(مريم،19 / 96 ) آنهايي كه ايمان و عمل صالح دارند،خداي رحمان آنان را محبوب مي گرداند.وقتي شخص محبوب دل ها شد،عزيز همه مي شود.

نه فقط پايه اصلي عزت و سربلندي انسان ها،بلكه سرسلسله تمام صفات عاليه و كمالات معنوي،خداشناسي است،يگانه منطق صحيح انسانيت نيز خداشناسي است.

كسي كه در برابر غير خدا سر خم مي كند و تن به پستي و خواري مي دهد،عزت و عظمت الهي را درك نكرده است.اگر عزت و عظمت و جلال در دل و روح آدمي جلوه كند،انسان به معرفتي مي رسد كه به هيچ بهايي در برابر غير خدا سر تسليم فرود نمي آورد زيرا مي داند همه چيز از اوست و مافوق او هيچ عزت و عظمت و قدرتي وجود ندارد.إن الله لقوي عزيز(حج،22 / 40 )

2.ارتباط با رسول و مؤمنان:

انسان هايي كه روحي بزرگ دارند،هيچ گاه آسايش و رفاه ذليلانه را بر سختي و رنج با عزت نمي پذيرند.ارتباط با چنين انسان هايي كه سرچشمه تمام كمالات الهي هستند،نيز عزت بخش است.رسول خدا كه بنا به فرموده خداوند نمونه كامل اخلاق نيكوست إنك لعلي خلق عظيم(قلم،68 / 4 )،نه از خود ذلت نشان مي داد و نه به كسي اجازه چنين كاري را مي داد،لذا فرمود:مؤمن نبايد نفس خود را ذليل شمارد.17

ارتباط با رسول خدا نيز به انسان چنان سعادت و عزتي عطا مي كند كه حاضر نيست با چيزي عوض كند.به همين خاطر است كه امام حسين مي فرمايد:خدا و رسولش تن به ذلت دادن ما را نمي پسندد.ما خاندان پيامبر و گنجينه رسالتيم و يزيد مردي است فاسق كه آشكارا گناه مي كند،مثل من با مثل يزيد بيعت نمي كند.18

آيا مي شود حسيني كه خون پيامبر در رگش جاري است،تن به ذلت دهد؟پيامبر و خاندان پاك او از هم جدا نيستند.

خداوند در قرآن مي فرمايد:و لله العزة و لرسوله و للمؤمنين(منافقون،63 / 8 )؛عزت براي خدا و براي پيغمبر و براي مؤمنين است.علامه مجلسي در تفسير اين آيه مي نويسد:

مؤمنون،امام علي و خاندان اوست،عترت براي نبي هستند و خاندان رسول و پيامبر از هم جدا نمي شوند در شرافت و عزت تا پايان روزگار.19

اگر امام حسين فرياد هيهات منا الذله سر مي دهد،به ياد مي آورد سخن پدرش امام علي(ع)را كه مي فرمود:مرگ آري،اما تن به پستي هرگز.20 بنابراين خروش توأم با عزت امام حسين(ع)از ايمان او به خدا،ارتباط با رسول خدا(ص)و بهره بردن از مربياني چون رسول خدا و امام علي باشد.

3.استقامت در جدال با باطل:

دشمن ستيزي و ناسازگاري با باطل،روشي براي سرافرازي و عزت مندي خدا در وصف بندگان شايسته خود است.أذلة علي المؤمنين أعزة علي الكافرين(مائده،5 / 54 )؛اي كساني كه ايمان آورده ايد هركس از شما از آيين خود بازگردد خدا جمعيتي را مي آورد كه آنها را دوست دارد و آنان او را دوست دارند،در برابر مؤمنان متواضع و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند.امام حسين(ع)نيز بر محور اين اصل، نهضت حماسي خود را پي ريزي كرده اند و فرموده اند:مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است.21 تحمل و صبر در برابر ناملايمات و گرفتاري ها،عزت بخش است.در تاريخ زندگي رسولان،نمونه هاي فراواني مي توان يافت كه مردم هم پاي پيامبران با صبر و پايداري به سربلندي رسيده اند. خداوند،خاتم رسولان را به پايداري در برابر شماتت و بي مهري دشمنان دعوت مي كند و به او وعده،عزت مي دهد:لا يحزنك قولهم إن العزّه لله جميعاً(يونس،10 / 65 )؛سخن آنها تو را غمگين نسازد،تمام عزت از آن خداست.بنابراين يكي از عوامل عزت و اقتدار امام حسين(ع)پايداري او و يارانش در راه مبارزه با ستم است.قرآن رمز كام يابي را ايمان به هدف و استقامت بيان كرده ومي فرمايد: إن الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه(فصلت،41 /30 )؛آنها كه گفتند پروردگار ما خداست و به ايمان پايدار ماندند، فرشتگان بر آنها نازل مي شوند كه ديگر هيچ ترس و اندوهي نداريد.امام حسين(ع) مي دانست كه مخالفت با يزيد،يعني رويارويي با همه مشكلات،ولي چون اين كار براي حفظ دين بود،در مقابل همه سختي ها مقاومت نمود.

حسين رهبر مردم است و رهبر مردم بايد سمبل كرامت و عزت باشد تا مؤمنان به او اقتدا كنند.

هنگامي كه او را به بيعتي ذليلانه مي خوانند،مي فرمايد:سوگند به خدا هرگز به آنان چون فرومايگان دست بيعت نخواهم داد و چون بردگان پا به فرار نخواهم گذاشت 22.از ديدگاه او مرگ سعادتمندانه،شهادت در راه اهداف متعالي است و لذا او به استقبال اين نوع مرگ مي رود و تسلط ظالمان را نمي پذيرد و عزتمندانه مي گويد:من مرگ را جز سعادت و زندگي با بيداد گران را جز خواري نمي بينم.23

4.توكل بر خدا و اطاعت از او:

از گفتار و كردار امام به خوبي بر مي آيد كه توكل بر خدا طبق وعده قرآن كه فرمود:و من يتوكل علي الله فهو حسبه( طلاق،65 / 3)از موجبات عزت و عظمت روح آن بزرگوار بود.امام از آن جايي كه داراي نفس مطمئنه بود و جز قدرت لايزال الهي هيچ قدرتي را نمي شناخت هيچ چيز و هيچ كس نمي توانست او را از هدف مقدسش باز دارد و شدائد و سختي ها نه تنها او را از حركت باز نمي داشت بلكه او را در رسيدن به هدف مصمم تر مي كرد.آيە 173سورە آل عمران بيانگر حال آن حضرت در مبارزه بود.الذين قال لهم الناس إن الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل؛آن مؤمناني كه چون مردمي(منافق)به آنها گفتند:لشكر بسياري عليه شما متفق شده اند،از آنان در انديشه و بر حذر باشيد،بر ايمانشان بيفزود و گفتند در مقابل همه دشمنان،تنها خدا ما را كفايت است و نيكو ياوري خواهد بود.با توجه به اين آيه،اين حقيقت بر ما روشن مي شود كه چرا امام حسين در روز عاشورا مكرراً مي فرمودند:»لا حول و لا قوه الا با لله العلي العظيم « 24

از آنجايي كه امام حسين خود را در محضر خدا مي ديد،تحمل اين همه،رنج ها و سختي ها برايش آسان مي نمود و بر خلاف معمول هر چه مصايب وارده بر امام زيادتر مي شد،چهره اش نوراني تر مي شد و اين امري است كه دشمنان و قاتلان آن حضرت به آن اعتراف كرده اند.25

پيامبر خدا(ص)فرمود:همانا خداوند متعال،هر روز ندا سر مي دهد:اي مردم،من پروردگار عزيز شما هستم،هركس عزت دنيا و آخرت را مي جويد،پس از خداوند عزيز اطاعت نمايد.آري،من يطع الله و رسوله فقد فاز فوزاً عظيماً( احزاب،33 / 71 )

واژه ذلت در مقابل عزت به معناي خواري،ذليل شدن،زبوني و به معناي تسليم شدن با خواري آمده است.در منطق قرآن،كساني كه در مقابل خداوند سركشي كنند و اوامر او را اطاعت نكنند مهر ذلت بر ايشان زده شده است:و ضربت عليهم الذلة و المسكنة و باؤوا بغضب من الله( بقره،2 / 61 )؛در مقابل،كساني كه حريم ذات مقدس ربوبي را حفظ مي كنند و در گرداب معاصي گرفتار نمي شوند و اسير هواهاي نفساني خويش نمي گردند، محبوب خداوند خواهند بود و رضايت الهي كه همان فوز عظيم است را به دست مي آورند. آنها مصداق اين آيه هستند كه رضي الله عنهم و رضوا عنه(مائده،5 / 119 )

عزتمندي امام حسين(ع)در عرصه مديريت بر جامعه

از زماني كه خداي بزرگ اراده كرد موجودي به نام انسان خلق كند،اراده ازلي اش نيز بر اين تعلق گرفته بود كه با تشكيل حكومت حقه اسلامي،حقيقت و عدالت، شرافت و فضيلت و نظم و امنيت در جامعه،مستقر و باطل و فساد و مفسدان از صفحه روزگار محو و يا لا اقل مغلوب گردد تا مفهوم آيه:و يمح الله الباطل و يحق الحق بكلماته (شوري،42 / 24 )كه همان حكومت حقه اسلامي است بر روي زمين تحقق يابد.به عبارت ديگر،بينش و برداشت امام حسين(ع)ازآيه:هو الذي خلق لكم ما في الارض جميعاً(بقره، 2/ 29 )اين حقيقت بود كه خداي بزرگ،همه چيز را براي انسان آفريده ولي انسان را براي خود به عنوان خليفه به مقتضاي آيه:و اذ قال ربك للملائكة اني جاعل في الارض خليفة(بقره،2 / 30 )خلق كرده تا اراده ازلي اش،يعني حكومت حقه اسلامي به وسيله اوامر و نواهي با دست بندگان مؤمن بر روي زمين استقرار پيدا نمايد.البته امام حسين نيز داراي چنين معرفتي بود كه خداي بزرگ،همواره صلاح و ايمان بندگانش را اراده نموده و هرگز به كفر آنان،رضايت نخواهد داشت.چنان كه در سوره زمر به اين حقيقت اشاره فرموده:لا يرضي لعباده الكفر( زمر،39 / 7)ولي از آنجايي كه گرايش انسان،به راه كفر و فساد،با اراده و اختيار خود،بيش از صلاح و ايمان بوده،لذا خداي بزرگ 124 هزار پيغمبر كه آخرين آنها رسول گرامي اسلام و بعد از او،دوازده حجت به عنوان امامان معصوم را معرفي فرموده تا آنان به وسيله مسلمان ها،جامعه الهي را در پرتو حكومت حقه اسلامي،به وجود آورند. 26

قيام ابا عبدالله بر مبناي عزتمندي و بر اساس تعاليم روح بخش قرآني،صورت گرفته و برخواسته از عمل به كلام خداوند است.اين عزتمندي را كه در عرصه مديريت بر جامعه است و الهام گرفته از آيات قرآني مي باشد،مي توان در ابعاد زير بررسي نمود:

1.هجرت و حركت امام:

قرآن درباره هجرت و سبب آن مي فرمايد:و الذين هاجروا في الله من بعد ما ظلموا لنبوئنهم في الدنيا حسنة و لأجر الاخرة أكبر لو كانوا يعلمون( نحل،16 / 41 )؛آنها كه پس از ستم ديدن،در راه خدا هجرت كردند،در اين دنيا جايگاه( و مقام)خوبي به آنها مي دهيم و پاداش آخرت از آن هم بزرگتر است اگر مي دانستند.

بي ترديد هنگامي كه امام،در مدينه حضور داشت از طرف حاكم مدينه در اثر فشار يزيد،مورد بي مهري قرار گرفت و منزلت و شخصيت حضرت مورد توجه قرار نگرفت.از اين رو،امام با مشاهده ظلم تصميم گرفت به مكه برود.در مكه نيز از طرف مأموران دولتي در معرض ترور و قتل واقع شد و براي اجتناب از شكسته نشدن حرمت كعبه و مكه به كوفه رفت و در ميانه راه كوفه و كربلا با مشاهده آزار و اذيت خلافت باز قصد هجرت به مكه و مدينه را مي كند كه با مخالفت مأموران نمي تواند بدان جامه عمل بپوشاند.27

2.نپذيرفتن خلافت يزيد از سوي امام:

شكي نيست كه اين امر به اين سبب بود كه معاويه،حق تعيين جانشين را نداشت و يزيد فاقد مشروعيت سياسي و اجتماعي بود و حق نداشت از امام بيعت بگيرد و اين همان ظلم بزرگ و اجحافي بود كه در حق امام داشت اعمال مي شد.روشن است كه امام اين حق را داشت كه از حقوق خود دفاع كند و فرياد خود را به اذهان مردم برساند و چاره اي براي اطلاع رساني و آگاه سازي مردم جز قيام و مخالفت علني و ظاهري با دستگاه وقت نداشت.قران مي فرمايد:لا يحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و كان الله سميعاً عليماً(نساء،4 / 148 )؛خداوند دوست ندارد كسي با سخنان خود،بدي ها(ي ديگران)را اظهار كند مگرآن كس كه مورد ستم واقع شده باشد.خداوند شنوا و داناست.بر اساس اين آيه،امام حق داشت كه بدي هاي يزيد و اعوان وي را بر ملا سازد و ستم هاي آنها را به گوش مردم برساند.خداوند مي فرمايد:أذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و إن الله علي نصرهم لقدير( حج،22 / 39 )؛به كساني كه جنگ بر آنان تحميل گرديده،اجازه جهاد داده شده است چراكه مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر ياري آنها تواناست.

3.تكرار دوران جاهلي و اطلاع رساني امام:

پس از رحلت رسول خدا افرادي كه ريشه در سنن و رسوم جاهلي داشتند بسيار تلاش مي كردند كه سنن گذشته خود را احيا كنند.گفتني است كه با تأمل در حوادث به خوبي روشن مي گردد كه اين فرايند 28،روز به روز به هدف خود نزديك تر مي شد تا جايي كه توانست موروثي كردن تعيين خليفه را نهادينه كند و در تقسيم بيت المال تبعيض روي دهد و حتي تبعيض قومي و نژادي را مشروعيت بخشد.29

در چنين موقعيتي است كه هشدار و پيش گويي قرآن كريم در ترسيم وضعيت آينده جامعه يعني سال يازدهم هجري و سال هاي بعد از آن،مصداق پيدا مي كند.قرآن كريم در اين ارتباط مي فرمايد:و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفائن مات أو قتل إنقلبتم علي أعقابكم و من ينقلب علي عقبيه فلن يضر الله شيئاً و سيجزي الله الشاكرين(آل عمران،3 / 144 )؛محمد فقط فرستاده خداست و پيش از او،فرستادگان ديگري نيز بودند.آيا اگر او بميرد و يا كشته شود شما به عقب بر مي گرديد؟(و اسلام را رها كرده به دوران جاهليت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟)و هر كس به عقب باز گردد هرگز به خدا ضرري نمي زند و خداوند به زودي شاكران(استقامت كنندگان)را پاداش خواهد داد.

علت اين امر اين است كه امام حسين در ترسيم وضعيت زمان خود مي فرمايد:سنت و روش پيامبر مرده است و بدعت هاي جاهلي ديگر باره احيا شده اند.30 در همچو وضعيتي روشن است كه وظيفه امام طبق فرمايش قرآن كريم جز استقامت و مقاومت در برابر بدعت ها چيز ديگر نمي تواند باشد.

4.برقراري حكومت طاغوت و اجتناب امام از آن:

قرآن كريم درباره افراد طاغوت مي فرمايد:لقد بعثنا في كل أمة رسولاً أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت( نحل،16 / 36 )ما در هر امتي رسولي بر انگيختيم كه خداي يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد.

به همين منظور امام حسين در نامه اي به معاويه مي نويسد:من فتنه اي سهمگين تر از حكومت تو بر اين امت سراغ ندارم.31 آن حضرت درباره يزيد،كه به گفته مورخان در قرآن ستيزي و محو آثار اسلام و احكام دين كاملاً بي پروا بود 32،مي فرمايد:بايد با اسلام خداحافظي كرد كه امت اسلامي به فرمانروايي چون يزيد گرفتار آمده است.33

حال چگونه ممكن است كه با اين شرايط پيش آمده،امام كنار بيايد و در برابر اين وضعيت چيزي نگويد و اقدامي انجام ندهد؟از اين رو،امام بر اساس آيه فوق براي خود وظيفه ديد كه از طاغوت وقت،لب به اعتراض بگشايد و تنها حاكميت الهي را پذيرا گردد.

يكي ديگر از اهداف امام حسين(ع)در عرصه مديريت بر جامعه،پيوند انسان با سرچشمه عزت و كرامت،يعني خداوند و رهايي انسان از بندگي طاغوت است.خداوند در قرآن مي فرمايد:

لن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلاً( نساء،4 / 141 )؛خداوند هرگز براي كافران نسبت به اهل ايمان راه تسلط باز نكرده است.بني اميه به احياي نظام اشرافي به تجمع ثروت و سوء استفاده از بيت المال مسلمين و استثمار ديگران به ويژه غيرعرب پرداختند. يكي از علل قد برافراشتن سالار شهيدان در برابر حكومت بني اميه،غرق شدن حكام و مردم در فساد مالي و شيوع حرام خواري بود.عمر سعد به طمع رسيدن به منافع اقتصادي و حكومت ري و آذربايجان حاضر شد با فرزند پيغمبر بجنگد.

لذا قرآن كريم نهيب مي زند به كساني كه عزت خود را در سايه دوستي با بيگانگان طلب مي كنند:الذين يتخذون الكافرين أولياء من دون المؤمنين أيبتغون عندهم العزة فان العزة لله جميعا( نساء،4 / 139 )؛كساني كه عزت خودشان را از كافران مي جويند نه از مؤمنان،آيا مي خواهند از آنان كسب عزت كنند همانا عزت واقعي از آن خداوند است.

عزتمندي امام حسين(ع)در مديريت بر افراد

در بينش اسلامي،هدف مديريت،تنها اداره كردن امور افراد نمي باشد بلكه جايگاه مدير همانند آموزگاري است كه با نحوه رفتار و تعاملات خود با ديگران به آنها درس زندگي آموخته و آنها را تربيت مي نمايد.

امام حسين(ع)در مديريت عزتمند خود به مردمان كرامت و عزت مي بخشيد و اجازه نمي داد كسي تن به حقارت و ذلت بدهد.

از اهداف مهم مديريت ايشان،اين است كه انسان به گونه اي تربيت شود كه اعتلاي روحي يابد و خود را از پستي و فرومايگي به دور دارد و براي خود حرمت و شرافت و شخصيت قائل شود و نيز به گونه اي تربيت شود كه در برابر حوادث شكست ناپذير گردد و به صلابت و محكمي و استواري دست يابد و سختي و راحتي،نعمت و نقمت و شكست و پيروزي او را به سستي و تباهي نكشاند.

امام دائماً افرادي را كه همراه كاروان بودند،آزمايش مي نمودند تا افرادي باقي بمانند كه نسبت به اهداف قيام و نتيجه آن آگاه بوده و ايمان كامل دارند.به همين خاطر ايشان، شب عاشورا همه ياران خود را جمع كرد و به آنها فرمود:

من،ياراني بهترو وفادارتر از ياران خود نمي شناسم.خدا از جانب من به همه شما پاداش خير بدهد.من گمان نمي كنم از دست اين مردم،ديگر روزي براي ما باقي مانده باشد.من از شما تشكر مي كنم و به همه شما اجازه مي دهم برويد. شب و تاريكي رسيد،به پشت راهوار شب سوار شويد و جان خود را به سلامت ببريد.34

اما ياران هر كدام به نحوي ابراز وفاداري و مقاومت تا شهادت كردند.مسلم ابن عوسجه،پيرمردي بزرگوار از طايفه بني اسد گفت:به خدا سوگند،اگر هفتاد بار كشته شوم و سوزانده شوم و خاكسترم را بر باد دهند،هرگز تو را رها نخواهم كرد تا چه رسد به اين كه اكنون يك بار كشته شدن سپس كرامتي ابدي كه زائل شدني نيست.35

امام حسين(ع)مديري است كه قبل از همه،صفت عزت مندي را در خود پرورانيده است و وقتي ياران او به حقيقت عزت در روح بلند مدير و رهبر خود پي مي برند،به پيروي از رهبر خويش،مسير اقتدار و سربلندي را طي مي نمايند.از همين روست كه وقتي زينب(س) از امام پرسيد:آيا ياران خود را آزموده اي؟امام فرمود:به خدا سوگند آنها را آزموده ام و محكم و دلاور و غرنده ديدم و با صلابت و استوار،به كشته شدن در ركاب من چنان مشتاقند كه مانند اشتياق طفل شيرخوار به پستان مادرش.36

آري بر اين انديشه و عمل،ايثار و هدايت،عزت و افتخار نامي جز تفسير عملي قرآن و ارئه الگويي كامل از انسان قراني كه در هدايت انسان ها و اتمام حجت بر آنان شريك قرآن است،37 نمي توان نهاد.در سايه مديريت شرافتمند امام حسين(ع)،ياران باوفاي او، عزتمندي را سر لوحه خويش قرار مي دهند.آنها در اين هدف با شكوه خويش هيچ شك و ترديدي راه نمي دهند و مصداق اين آيه از قرآن هستند:إنما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم و أنفسهم في سبيل الله اولئك هم الصادقون (حجرات،49 / 15 )؛مؤمنان واقعي تنها كساني هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده اند، سپس هرگز شك و ترديدي به خود راه نداده و با اموال و جان هاي خود در راه خدا به جهاد پرداخته اند، چنين كساني راستگو هستند.

نتيجه گيري

مديريت امام حسين(ع)،به دنبال تربيت انسان بر مبناي سر بلندي و بزرگواري،عزت و كرامت است زيرا آن چه سلامت آدمي را در همه احوال تأمين مي كند،عزت مندي است و از اين رو جايگاه عزت در تربيت،رفيع ترين جايگاه است و نظام تربيتي بايد به گونه اي سازمان يابد كه انسان ها را به عزت حقيقي برساند و هر گونه عامل نفي عزت مردمان،نفي شود تا انسان هايي با شخصيت ايماني و منش انساني تربيت شوند.امام با قيام خود نشان داد كه مي توان خواسته هاي الهي و قرآني را در جامعه عينيت بخشيد و با عمل به آن سعادت دنيوي و اخروي را كسب كرد.

در مديريت حسين بن علي(ع)هدف اساسي،تربيت انسان ها بر مبناي عزت و شرافت انساني است.انساني كه در اين مكتب پرورش مي يابد،فلسفه مرگ و زندگي را به خوبي دريافته و در هر شرايطي بر حفظ عزت پافشاري نموده و هرگز حاضر نمي شود حيات با ذلت و خواري را بر مرگ و شرافت ترجيح دهد.او به انسان ها آموخت كه نقش عزت در تربيت،نقش اساسي است به طوري كه اگر عزت نباشد،انسان به هر زشتي و پستي تن مي دهد و به هر گناهي آلوده مي گردد.ذلت منشأ همه بدي ها و فسادهاست.لذا بهترين راه براي اصلاح فرد و اجتماع،انتقال روح عزتمندي به آنان است و امام حسين(ع) در مديريت عزتمند خويش،درس عزت و شرافت را به همگان آموخت.

پی نوشتها:

1.اصول كافي،1 / 155.

2.كامل ابن اثير،2 / 558.

3.حياه الامام الحسين ابن علي،3 / 98.

4.ميزان الحكمه،4 / 3328.

5.سخنان حسين بن علي(ع)از مدينه تا كربلا،محمد صادق نجمي/ 31،قم،دفتر نشر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

6.در قلمرو تعليم و تربيت اسلامي از ديدگاه امام علي(ع)،حسينعلي سرباز حسيني/ 45،ظهورقم، 1380 / 45.

7.الراغب الاصفهاني،المفردات في غريب القرآن، دارالمعرفه،بيروت / 563.

8.محمد حسين طباطبايي،الميزان في تفسير القرآن،17 / 22.

9.لغت نامه دهخدا،ماده عزت.

10.تحرير الوسيله،1 / 104.

11.غررالحكم و دررالكلم،2 / 237.

12.كافي،5 / 63.

13.تفسير الميزان،33 / 36.

14.استاد مطهري،حماسه حسيني،13 / 165.

15.غررالحكم،حديث 4056.

16.لهوف / 130.

17.محمد تقي فلسفي،جوان از نظر عقل و احساسات،2 / 292.

18.الفتوح،5 / 14.

19.بحارالانوار،25 / 170.

20.نهج البلاغه،كلمه قصار 390.

21.بحارالانوار،44 / 192.

22.الارشاد،شيخ مفيد / 235.

23.تحف العقول / 171.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 22:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد استرس در محیط کار

بازديد: 1557

استرس در محیط کار

استرس روي سازمان ها و افراد موجود در آن تأثير مي گذارد. تأثير استرس سازماني با افزايش ميزان كارگريزي ، تعويض زودهنگام كاركنان، ارتباط نامناسب با ارباب رجوع ، كاهش ميزان امنيت شغلي ، عدم سلامت محيط كار ، كنترل ضعيف كيفيت محصولات و .... ارتباط دارد. به بيان ديگر هرچه ميزان استرس سازماني بالاتر باشد، عوامل ذكر شده از فراواني بيشتري برخوردارند. چنانچه ميزان استرس سازماني به طور چشمگيري افزايش يابد، فرد ممكن است مبتلا به سندرم سازماني شود. اين سندرم ( به طور كلي سندرم به تعدادي از خصوصيات ، رويدادها يا رفتارها كه به نظر مي رسد با هم ديده مي شوند يا به نحوي وابسته و هماهنگ هستند گفته مي شود و به طور اختصاصي تر به مجموعه علائمي گفته مي شود كه با هم ديده مي شوند و مي توان آنها را حاكي از يك بيماري يا نابهنجاري خاص تلقي نمود. ) ، زماني ايجاد مي شود كه فرد اجازه ابراز عقيده نداشته باشد، امكان تخليه هيجان فراهم نباشد و امنيت شغلي وي به حداقل ممكن رسيده باشد.

انواع علايم استرس کار

تنها يك علامت خاص براي تشخيص استرس وجود ندارد . بدين معنا كه مبتلايان به استرس و افراد آرام و خونسرد ، هر دو ممكن است به يك اندازه با بيماري و يا زياده روي در مصرف سيگار روبرو شوند. عامل مشترك موجود در مبتلايان به استرس ، بروز يك سري علايم است.

علايم جسمي استرس کاری

برخي علايم جسمي استرس مانند فشار خون يا بيماري قلبي مي تواند سلامت انسان را تهديد كند. علايم جسمي ضعيف تري نيز وجود دارد كه از جمله مي توان به بي خوابي ، احساس خستگي دايم ، سردرد ، جوش هاي صورت ، اختلالات گوارشي ، زخم ، قولنج ، بي اشتهايي ، پرخوري و گرفتگي عضلاني اشاره كرد. بيشتر اين علايم گاهي اوقات بعد از يك اتفاق استرس زا روي مي دهد. سايرعلايم استرس سريع تر بروز مي كنند مانند : تهوع ، تنگي نفس يا خشكي دهان . البته تمام اين علايم ممكن است با عوامل ديگري به جز استرس بروز كند. اگر شما يا همكارتان به طور طبيعي مستعد سردرد هستيد مراقب باشيد كه مبادا نتايج استرس بالا ، در رفتار شما با همكارتان مشهود شود.

علايم عاطفي استرس سازمانی

علايم عاطفي استرس شامل تندخويي كلي ، اضطراب هاي ناگهاني و شديد ، يأس ، عدم تمايل به مزاح و شوخي و ناتواني در تمركز روي ساده ترين كارهاي روزمره است.

پاسخ هاي عاطفي غير عادي و تغييرات رفتاري ، كليد تشخيص ميزان استرس در خود و ديگران است . بعضي از شايع ترين نشانه هاي استرس به قرار زير است :

زودرنجي يا پرخاشگري بي جهت در مواقع درگيري

عدم علاقه به آراستگي ظاهري خود و ديگران ، بي تفاوتي نسبت به وقايع يا فعاليت هاي مورد علاقه گذشته ، مانند علاقه به يك رشته ورزشي خاص

تمركز ضعيف ، ناتواني در حفظ و نگهداري وقايع و مطالب و عدم تصميم گيري

ناراحتي ، احساس گناه ، خستگي مفرط ، بي حوصلگي و احساس آشكار ناتواني يا شكست

فقدان اعتماد به نفس به توانايي شخصي كه اغلب با احساس بي ارزشي همراه است.

نكات به ياد ماندني

خانواده ، دوستان و همكاران، با توجه و دقت به رفتار و حركات فرد ، به راحتي مي توانند از وجود استرس و ميزان آن آگاه شوند.

سرگرمي ها و علايق مناسب موجب بهبود حال افراد و كاهش استرس مي شوند. همانگونه كه از دست دادن ناگهاني شخص يا وسيله مورد علاقه موجب وخامت حال افراد و افزايش استرس مي شود.

درمواقعي كه فرد دچار استرس شديد است، ضعف هاي او در رفتارهايش تجلي مي كند. براي نمونه بعضي افراد شروع به سيگار كشيدن مي كنند ، اگر چه در گذشته آن را ترك كرده اند.

علايم رفتاري

بسياري از مردم براي رهايي موقتي از استرس به پرخوري ، سيگار كشيدن و يا وقت گذراني روي مي آورند. استرس مي تواند فردي را كه به طور تفريحي سيگار مي كشيده است ، به سيگاري حرفه اي تبديل كند. فردي كه دچار استرس است تشخيص نمي دهد كه در خوردن يا نوشيدن چيزي زياده روي مي كند و معمولاً كسي كه تشخيص مي دهد در اين امر زياده روي مي كند، از ديگران كناره گيري مي كند تا ، به سبب رفتارهاي غيرعادي خود مورد شكايت يا انتقاد ديگران قرار نگيرد.

اندازه گيري استرس سازمانی

عوامل متعددي وجود دارد كه معيارهاي تقريبي استرس محسوب مي شود . اين عوامل برحسب اين كه استرس در يك شخص ، سازمان يا در جامعه اندازه گيري مي شود ، تغيير مي كند .

اندازه گيري استرس در افراد

استرس در افراد را مي توان تا حدي با چيزهايي مانند تپش قلب و ميزان توليد آدرنالين سنجيد ، اما ميزان ناهماهنگي افراد با شرايط جسمي معمولشان نيز در اين ارزيابي نقش دارد. از آنجايي كه هر كس تپش قلب يا فشار خون متفاوتي دارد ، آمار ميانگين معيني را جهت شناسايي استرس افراد و ميزان آن مشخص نكرده است. از طرفي پاسخ افراد به استرس متفاوت است. در بعضي افراد ، استرس خود را به صورت وحشت و آشفتگي ، سردرد يا مشكلات شكمي و مزاجي نشان مي دهد ، اما ساير افراد ممكن است دچار بي خوابي يا عدم اعتماد به نفس شوند. همچنين ميزان پاسخ به استرس در مردان و زنان متفاوت است. زنان هنگام استرس عقب نشيني مي كنند يا افسرده مي شوند ، اما مردان معمولاً پرخاشگر ، تندخو يا معتاد به انجام عملي مي شوند.

اندازه گيري استرس در سازمان ها

شركت ها و ساير سازمان ها معيارهاي كمّي شناخته شده اي از سطح استرس دارند ، كه عمومي ترين اين معيارها آمار غيبت از كار است؛ و اين درصد غيبت روزانه كاركنان از محيط كار را نشان مي دهد. اما نمي توان نتيجه گرفت كه يك شركت با بالاترين ميزان كارگريزي لزوماً پر استرس ترين شركت است ؛ زيرا برخي صنايع و مشاغل بيشتر در معرض كارگريزي هستند ، پس احتمال آسيب ديدگي و صدمه كاركنان مشغول به كار در اين صنايع و مشاغل بسيار بالا است. در حقيقت بسياري از شركت ها از حضور كاركناني كه دچار استرس هستند ، رنج مي برند. اين كاركنان بسيار منفعل و خسته هستند و در واقع مي توان گفت كه حضور يا غيبتشان هيچ تفاوتي در روند كاري سازمان ندارد و نكته جالب اين است كه اين كاركنان حضور در محيط كار را به ماندن در خانه ترجيح مي دهند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 22:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی(WB)

بازديد: 565

صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی(WB)

(ویژگیها و خدمات مالی مربوط به اعضاء)

 

IMF و بانک جهانی نهادهایی در نظام ملل متحد هستند. هدف مشترک هر دو آنها ارتقای استانداردهای زندگی در کشورهای عضو است. رویکردهای آنها به این هدف مکملی است، محور تمرکز IMF بر مسائل اقتصاد کلان و بانک جهانی بر توسعه اقتصادی بلند مدت و کاهش فقر است.

اهداف نهادهای برتون وودز چیست؟

صندوق بین المللی پول و بانک جهانی هر دو در یک کنفرانس بین المللی در جولای 1944 در برتون وودز، نیوهمپشایر، ایالات متحده تشکیل شد. هدف این کنفرانس تاسیس چارچوبی برای همکاری و توسعه اقتصادی بود که منجر به یک اقتصاد جهانی باثبات تر و شکوفاتر شود. کار هر دو نهاد با این هدف محوری رشد دائمی در واکنش به توسعه های اقتصاد جدید و چالشها است.

اختیارات IMF. IMF همکاری پولی بین المللی را ارتقا داده و با ارائه مشاوره خط مشی و مساعدت در ساختن و حفظ اقتصادهای قدرتمند به کشورها کمک می کند. این صندوق همچنین به کشورها وام می دهد و به آنها کمک می کند سیاستهایی برای حل موازنه مشکلات پرداختها طراحی کنند وقتی که سرمایه کافی با شرایط قابل پذیرش نمی تواند برای پرداختهای بین المللی خالص بدست آید. وامهای IMF کوتاه مدت و میان مدت بوده و عمدتا از منبع کمک های سهمیه تامین می شوند که اعضاء فراهم می کنند. کارکنان IMF عمدتا اقتصاددانان با تجربه وسیه در اقتصاد کلان و سیاستهای مالی هستند.

اختیارات بانک جهانی. بانک جهانی با فراهم کردن حمایت فنی و مالی برای کمک به کشورها در اصلاح بخشهای خاص یا اجرای پروژه های خاص برای مثال، ساختن مدارس و مراکز بهداشت، تامین آب و برق، مبارزه با بیماریها، و حفاظت از محیط توسعه اقتصادی بلند مدت و کاهش فقر را ترویج می کند. کمک بانک جهانی معمولا بلند مدت بوده و هم توسط کمک های کشور عضو و هم از طریق صدور اوراق قرضه تامین می شود. کارکنان بانک جهانی اغلب در مسائل، بخشها، یا فنون خاص متخصص هستند.

چارچوبی برای همکاری

IMF و بانک جهانی مرتبا و در بسیاری سطوح برای کمک به کشورهای عضو همکاری می کنند و در ابتکارات متعددی باهم کار می کنند. در 1999، ضوابط همکاری آنها در یک توافق نامه تنظیم شد تا همکاری موثر و حوزه های مسئولیت مشترک حاصل شود.

همکاری سطح بالا: درطول نشستهای سالیانه هیأتهای حاکمان IMF و بانک جهانی، حاکمان مشورت کرده و دیدگاههای کشورهایشان درباره مسائل جاری در اقتصاد و امور مالی بین المللی را بیان می کنند. هیأتهای حاکمان درباره چگونگی پرداختن به مسائل اقتصاد و امور مالی بین المللی تصمیم می گیرند و اولویتهای سازمانها را تنظیم می کنند.

گروهی از حاکمان IMF و بانک جهانی نیز بعنوان بخشی از کمیته توسعه نشست برگزار می کنند، که نشستهایشان مطابق با نشستهای بهار و سالیانه IMF و بانک جهانی است. این کمیته در 1974 برای مشورت دادن به دو نهاد درباره مسائل مهم توسعه و منابع مالی مورد نیاز برای ترویج توسعه اقتصادی در کشورهای کم درآمد تشکیل شد.

مشاوره مدیریت. مدیرعامل IMF و رئیس بانک جهانی مرتبا برای مشاوره درباره مسائل مهم تشکیل جلسه می دهند. آنها همچنین بیانیه های مشترک صادر کرده و گاهی مقالات مشترک می نویسند، و باهم از مناطق و کشورهای مختلف بازدید می کنند.

همکاری کارکنان. کارکنان IMF و بانک همکاری نزدیکی در کمک به کشورها و سیاستهای مربوط به هر دو نهاد دارند. این دو نهاد همچنین اغلب ماموریتهای کشوری موازی انجام می دهند و کارکنان در هر ماموریتهای یکدیگر مشارکت می کنند. برآوردهای IMF از وضعیت اقصادی کلی و سیاستهای یک کشور داده های ورودی برای ارزیابیهای بانک از پروژه های توسعه یا اصلاحات احتمالی فراهم می کند. به همین نحو، صلاحدید بانک درباره اصلاحات ساختاری و بخشی توسط IMF هنگام ابلاغ سیاست اهمیت داده می شود. کارکنان این دو نهاد همچنین درباره شروط دخیل در برنامه های وام دهی مربوطه شان همکاری می کنند.

بررسی خارجی سال 2007 همکاری بانک-صندوق منجر به یک برنامه عملی مدیریت مشترک درباره همکاری بانک-صندوق جهانی (JMAP) برای ارتقای بیشتر مسیر همکاری این دو نهاد شد. تحت این برنامه، تیم های کشوری صندوق و بانک برنامه های کاری در سطح کشورشان را مورد بحث قرار می دهند، که مسائل بخشی کلان، تقسیم کار، و کار مور نیاز از سوی هر نهاد در سال آینده را شناسایی می کنند. بررسی اخیر از اجرای JMAP بر اهمیت این رایزنی های مشترک تیم کشوری در ارتقای همکاری تاکید کردند.

کاهش بار بدهی. JMAP و بانک جهانی همچنین برای کاهش بار بدهی های خارجی کشورهای فقیر با بیشترین بدهی تحت ابتکار کشورهای فقیر با بدهی سنگین (HIPC) و ابتکار کاهش بدهی چندجانبه (MDRI) همکاری می کنند. هدف کمک به کشورهای کم درآمد برای دستیابی به اهداف توسعه بدون ایجاد مشکلات بدهی آینده است. کارکنان IMF و بانک مشترکا تحلیلهای امکان تداوم بدهی کشور ذیل چارچوب تداوم¬پذیری بدهی (DSF) ارائه شده توسط دو نها را آماده می کنند.

کاهش فقر. در سال 1999، IMF و بانک جهانی سند استراتژی کاهش فقر (PRSP) – طرحی در سطح کشور برای پیوند سیاستهای ملی، اعطای حمایت، و پیامدهای توسعه مورد نیاز برای کاهش فقر در کشورهای کم درآمد را بنیان نهادند. PRSP ابتکار HIPC و اکثر وام دهی امتیازی توسط IMF (بویژه، تسهیل اعتبار طولانی مدت (ECF)) و بانک جهانی را پشتیبانی می کند.

نظارت پیشرفت در MDG ها. از سال 2004، صندوق و بانک درباره گزارش نظارت جهانی (GMR) همکاری کرده اند، که پیشرفت مورد نیاز برای دستیابی به اهداف توسعه هزاره UN (MDGs) را ارزیابی می کند. این گزارش همچنین عملکرد کشورهای در حال توسعه، کشورهای توسعه یافته، و نهادهای مالی بین المللی در کمک به توسعه و استارتژی براوردن MDG را بررسی می کند.

ارزیابی ثبات مالی. IMF و بانک جهانی همچنین برای انعطاف پذیر کردن و تنظیم خوب بخشهای مالی در کشورهای عضو باهم همکاری می کنند. برنامه ارزیابی بخش مالی (FSAP) در 1999 برای شناسایی قوتها و اسیب پذیریهای سیستم مالی یک کشور و توصیه واکنشهای سیاسی مناسب معرفی شد.

IMF و نظارت بر نرخ های مبادله کشورهای عضو:

پس از فروپاشی سیستم برتون وودز مبتنی بر نرخ های مبادله ثابت، در منشور IMF تجدید نظر شد تا کشورهای عضو را مجاز به انتخاب سیستم های نرخ مبادله خودشان نماید. هرچند، تحت ماده چهارم این منشور، اعضاء برای همکاری با صندوق و اعضای دیگر برای تضمین توافقهای مبادله منظم و ترویج یک سیستم پایدار برای نرخ های مبادله موافقت کردند. علاوه براین، ماده چهار به هیأتهای IMF قدرت نظارت بر سیاستهای نرخ مبادله اعضاء را می دهد، و قدرت اتخاذ اصولی را به آن می دهد که اعضاء را در رابطه با آن سیاستها هدایت خواهد کرد.

نظارت IMF به دو شکل است. نخست، نظارت دوجانبه تا حدی از طریق رایزنی های سالیانه با کشورهای عضو، معروف به "رایزنی های ماده چهار" صورت می گیرد. درطول این نشستها با مقامات کشور عضو، اعضای رسمی IMF توسعه ها و سیاستهای اقتصادی آن کشور را تحلیل می کنند. علاوه بر متغیرهای اقتصادی سنتی که در بالا همراه با شمروط بودن ذکر کردیم، صندوق اخیرا شروع به بررسی مسائل اجتماعی، محیطی، صنعتی، بازار کار و نظارت کرده است که بر مدیریت اقتصادی کشور تاثیر می گذارد.

دوما، IMF رایزنی های ماده 4 خود را با نظارت چندجانبه تکمیل می کند، که بر سرریزهای اقتصادی و سیاست بین کشورها متمرکز می شود. IMF هم سیاستهای منطقه ای، مانند اتحادیه پولی اروپا یا اتحادیه پولی و اقتصادی افریقای مرکزی، و هم سیاستهایی را بررسی می کند که پیامدهای منطقه ای دارند. IMF سپس بازخورد خود درباره این مسائل منطقه ای برای کشورهای عضو را از طریق رایزنی های ماده 4 منتشر می کند. نظارت چندجانبه بطور عمیق تر در بخش چهار این کتاب بحث می شود.

IMF اعضا را به "قابل تبدیل" کردن پول داخلی تشویق کرده است یعنی قابل مبادله آزادانه با پولهای خارجی:

هدف رؤسای IMF طبق منشور توسعه و رشد متوازن تجارت است. این تا حدی با تاسیس یک سیستم چندجانبه پرداختها برای معامله های حساب جاری مثلا تجارت انجام می شود. قابلیت تبدیل برای تجارت بین المللی مهم است. تحت سیستم برتون وودز، دلار قابل تبدیل پول اصلی بود. تجارت به دلار انجام می شد؛ واردات و صادرات معمولا از دلار برای معامله های بازرگانی شان استفاده می کردند.

کشورهای عضو با پذیرش الزامات ماده VIII منشور IMF توافق می کنند هیچ محدودیتی بر پرداختا و انتقالهای مربوط به حساب جاری تحمیل نکنند، و همچنین توافق می کنند از درگیر شدن در قول و قرارهای پولی تبعیض آمیز یا توافق های پولی متعدد بدون تصویب IMF خودداری کنند. اگرچه درگذشته کشورهای عضو در پذیرش الزامات ماده VIII کند عمل کرده اند، 165 عضو از 184 کشور عضو IMF اکنون به این قوانین وفادارند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 22:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره مکاتب هرات

بازديد: 999

تحقیق درباره مکاتب هرات

در دورهء تیموری، با همه ویرانى‌ها و خشونت‌هایى که اتفاق افتاد، هنر نگارگرى ادامه یافت و به‌طرز شگفت‌آورى ترقى کرد. پایتخت تیمور سمرقند بود و مرکزیت هنرى کوتاهى در این پایتخت فراهم آمد که در واقع طلیعهء مکتب هرات شد.

مکتب هرات در زمان زمامداری شاهرخ در هرات پایه‌گذاری شد. این سبک در دوره سلطان حسین بایقرا پیشرفت زیادی می‌کند، اما در سال 1507 میلادی با حملهء ازبک‌ها رشدش متوقف می‌شود.

سنت کارگاهی که رهاورد ورود ایلخانان به ایران بود در این دوران نیز تداوم می یابد و کارگاه بایسنقر میرزا و سپس کارگاه سلطان حسین بایقرا مرکز فعالیت هنرمندان مکتب هرات می شود.

مهمترین هنرمند این دوران کمال الدین بهزاد است که شاگردانش بعدها مکتب تبریز دوم را در دوران صفوی شکل می دهند . مکتبی که شاید بتوان آن را اوج مکاتب نگارگری ایرانی به شمار آورد.

پیدایش مکتب هرات

شاهزاده بایسنقر میرزا و پدرش شاهرخ از جمله مشوقان بزرگ سبک هنری یا مکتب هرات بود. بایسنقر گرایش شدیدی به ماندن در هرات داشت و مورخان یکی از دلایل ماندگاری بایسنقر در هرات را، شکوفایی حیات فرهنگی در آن شهر می‌دانند که بایسنقر می‌توانست علایق سرشار هنری و فکری خود را در آن شهر به خوبی تعقیب کند.

پس از آنکه بایسنقر از نبردِ پیروزمندانه با ترکمانان در 823 بازگشت و مولانا جعفر تبریزی، بعدها ملقّب به جعفر بایسنقری، استاد مسلّم خط نستعلیق و سایر استادان فن را از تبریز به همراه آورد، هرات تبدیل به مرکز هنر خوشنویسی شد. توفیق شاهرخ در تسخیر تمامی قدرت در هرات و توجّه وی و بایسنقر به هنر، بسیاری از هنرمندان را از اقصی نقاط ایران به هرات کشاند و سبب شد که مراکز مهم پیشین اهمیت و اعتبار خود را از دست بدهد و در مرتبه‌ای نازلتر قرار گیرد.

مکتب هرات در زمان زمامداری شاهرخ در هرات پایه‌گذاری شد. این سبک در دوره سلطان حسین بایقرا پیشرفت زیادی می‌کند، اما در سال 1507 میلادی با حملهء ازبک‌ها رشدش متوقف می‌شود.

تحت حمایت او چهل نفر کاتب و خطاط به راهنمائی مولانا جعفر تبریزی معروف به جعفر بایسنقری که خود او نیز شاگرد عبدالله بن میر علی است به استنساخ کتب مشغول بودند. وی بوسیله پرداخت دستمزدهای گزاف و اعطاء انعام فراوان و شاهانه، هنرمندترین استادان خوشنویسی و تذهیب را نزد خود نگاه می‌داشت و آنان برای وی ظریف‌ترین آثار هنری را درخط، تذهیب، جلدسازی و صحافی به وجود می‌آوردند. کتابهای کتابخانه وسیع این شاهزاده هم اکنون در تمام جهان متفرق است و هرجا که هست در کمال حرمت و دقت نگاهداری می‌شود.

مکتب هرات

کانون هنری بایسنقر در هرات به‌نام دارالصنایع کتاب سازی معروف بود و کتاب‌های پدیدآمده در دوره بایسنقری شامل نفیس‌ترین مینیاتورها و استادانه‌ترین خوشنویسی‌ها هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلدآرایی گشته‌اند.

هنرمندان نقاش و خوشنویس و خطاط که در کتابخانه بزرگ شاهی هرات به امر بایسنقر میرزا مشغول به کار بودند، آثار زیادی همچون کتاب‌های شاهنامه، لیلی و مجنون، بوستان و گلستان سعدی را مصوّر ساختند. مجموع این آثار سبک جدیدی را پدید آورد که در تاریخ هنر ایران به «مکتب هرات» معروف است. در مکتب هرات تصاویر انسان‌ها به صورت ریز وکوچک ترسیم گشته و مینیاتورها با خطوط ساده و بی پیرایه اجرا شده‌اند.

پس از مرگ بایسنقر در 1433م هرات همچنان به صورت مرکزی برای هنر مصورکردن کتاب‌های نفیس برای مدت نسبتاً طولانی باقی ماند. طبق گزارش دوست محمد، در مقدمه آلبوم یا مرقعی که به فرمان ابوالفتح بهرام میرزا یکی از شاهزادگان صفوی در سال 1544م فراهم کرده بود، سنتی که بایسنقر میرزا و شاهرخ پدرش بنا گذاشته بودند، به سرپرستی و حمایت علاءالدوله پسر بایسنقر تا سال 1447م به حالتی زنده باقی ماند.

خصوصیات مکتب هرات

سبک هراتی ویژگی خود را داشت. یکی از ویژگیهای آن، وجود عناصر شرق دور بود که احتمالاً ازمبادلهء سفیر میان ایران و چین ناشی می‌شد. مشهور است که هنرمندان هرات همراه هیئتهای سیاسی به خانبالق (پکن) آمد و شد داشته‌اند؛ یکی از آنان، به نام غیاث الدین نقاش، که بایسنقر او را برگزیده بود، بعدها شرح سفر خود را نوشت که این شرح در تاریخ حافظ ابرو آمده‌است. منتهی این عناصر چینی در دست هنرمند ایرانی رنگ و بوی ایرانی می گیرد به طوری که مکتب هرات را رهایی هنر نگارگری ایرانی از بند چینی مآبی دوره تبریز اول می داند.

پس از مرگ بایسنقر در 1433م هرات همچنان به صورت مرکزی برای هنر مصورکردن کتاب‌های نفیس برای مدت نسبتاً طولانی باقی ماند. طبق گزارش دوست محمد، در مقدمه آلبوم یا مرقعی که به فرمان ابوالفتح بهرام میرزا یکی از شاهزادگان صفوی در سال 1544م فراهم کرده بود، سنتی که بایسنقر میرزا و شاهرخ پدرش بنا گذاشته بودند، به سرپرستی و حمایت علاءالدوله پسر بایسنقر تا سال 1447م به حالتی زنده باقی ماند.

بازیل گری در بررسی ویژگیهای سبک هراتی، اهمیت خاصی به تأثیر متقابل تصاویر بر یکدیگر می‌دهد که با اشارات معنی‌دار جان گرفته‌اند. او خاطرنشان می‌کند که این سَرزندگی و تحرک، کاملاً مغایر با خشکی و بی روحی چهره‌ها در نگارگری‌های مکتب جلایری است. همچنین، صحنه‌ها با قرارگرفتن افق در نزدیک لبة بالایی، عمق بیشتری یافته‌اند. زمینه‌های فیروزه‌ای متمایل به آبی و سبز، رنگهای عمده در این نگارگری‌ها هستند.

از دیگر خصوصیات منحصر به فرد مکتب هرات می توان به ترکیب بندی های متقارن و غیر متقارن، واقع گرایی در ترسیم گل و گیاه، تنوع رنگ در قلمگیری، غالب بودن رنگ آبی در کل تصویر، ریزه کاری در معماری، مهارت در ترسیم طراحی اندام، تراکم در مرکز صحنه، نمایش چند زمانی، استفاده از ترکیب بندی دایره اشاره کرد.

کتب مکتب هرات

از مهمترین آثاری که در این مکتب هنری خلق شده‌است می‌توان به شاهنامه بایسنقری اشاره کرد که در سال 1430 (میلادی) به سفارش شاهزاده بایسنقر میرزا (فرزند شاهرخ و نوهء تیمور گورکانی) تهیه شده‌است. این کتاب ارزشمند که شامل 22 صحنه است خوشبختانه به صورت دست نخورده در موزه کاخ گلستان موجود است.

کلیله و دمنه بایسنقری، شاهنامه محمد جوکی، بوستان سعدی، خمسه نظامی، مرقع گلشن ، دیوان میرعلیشیرنوایی و هشت بهشت از دیگر کتبی است که در دوران پادشاهی شاهرخ و سلطان حسین بایقرا در هرات تصویرسازی شد.

هنرمندان مکتب هرات

در دوران شاهرخ هنرمندانی چون جعفر بایسنقری ( خوشنویس) ، قوام الدین (مجلد)، پیراحمد باغشمالی، میر خلیل، خواجه غیاث الدین و امیر شاهی سبزواری در کتابخانه بایسنقرمیرزا به فعالیت مشغول بودند.

بعد از مرگ شاهرخ و به سلطنت رسیدن سلطان حسین بایقرا هنرمندانی چون سلطانعلی مشهدی(خوشنویس) ، کمال ادین بهزاد، یاری ( مذهب)، روح الله میرک خراسانی، حاجی محمد هروی (محمد سیاه قلم) ، منصور و شاه مظفر در کتابخانه شاهی به تولید نسخ خطی نفیس مشغول بودند.

نگارگري مكتب هرات و ويژگي‌هاي عمدة آن

هرات از شهرهاي زيبا و پررونق دوره تيموري‌ست. اين شهر در سالهاي پرآشوب سلطنت تيموريان بدور از هياهوي جنگ و اوضاع سياسي روزگاري خوش در سايه حمايت حاكمان هنرپرور تيموري از جمله شاهرخ، بايسنقر ميرزا و سلطان حسين بايقرا مي‌گذراند. هرات از زمان سلطنت شاهرخ تا حمله شاه اسماعيل صفوي(799-916ه.ق) محفل هنرمندان و صنعتگران بي‌شماري بود. شالوده مكتب نگارگري هرات در دوره تيموري و با سلطنت شاهرخ فرزند تيمور ريخته شد. اين مكتب نگارگري به عنوان يك پارادايم(نمونه و الگو) در تاريخ نگارگري ايراني_اسلامي از جايگاه ويژه و ارزشمندي برخوردار مي‌باشد. وجوه بارز نگارگري مكتب هرات كه آن را به عنوان يك پارادايم در تاريخ نگارگري ايراني_اسلامي مطرح مي‌سازد عبارتند از:

الف) پيوند عميق نقاشي ايراني با ادبيات و عرفان ايراني به سبب مديريت هنري هوشمندانه خاندان هنردوست و هنرپرور تيمور در هرات سده‌هاي هشتم و نهم هجري قمري و نيز جانبداري اكيد از صاحبان ذوق و هنر و انديشه.

ب)هم‌آيش ارباب حلقه معرفت؛ مير عليشير نوائي، جامي، احمد تفتازاني و مولانا شمس‌الدين محمد اسد التبادكاني(واعظان آراء و انديشه ابن‌عربي)، ميرك، استاد زمانه كمال‌الدين بهزاد و شاگردان بي‌شمارش و....در كارگاه‌ها و كتابخانه‌هاي دربار.

ج)استقلال هنر نقاشي از قيد و بند كتابت به جهت رونق بازار نقاشي و نيز تعدد نگارگران حرفه‌اي.

د) مستهلك شدن عناصر و تاثيرات هنر بيگانه توسط هنرمندان و حاميان فرهنگ دوست و ادب‌پرور ايراني.

ذ) حضور هنرمند برجسته و نامي نگارگري ايراني «كمال‌الدين بهزاد» در رأس كارگاههاي كتابت و نگارگري.

از مؤلفه‌هاي ارزشي هنر نگارگري مكتب هرات كه محصول نبوغ هنرمندان ايراني بود، مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

الف) ارائه پيشرفته و در حد كمال نگاره‌ها و نيز توفيق يابي در گسترش طيف رنگها و نحوه تنظيم آنها كه اين خود از دستاوردهاي هنر آكادميك و مديريت صحيح گارگاه‌هاي هنري بود.

ب) در اين دوران تركيب‌بندي‌ها غالبا بسيار استادانه و بلند‌پروازانه صورت مي‌گرفت و نيز تنظيم فضاي اثر با همة تكثر عناصر نگاره هوشمندانه صورت مي‌پذيرفت.

ج) در آثار نگارگري اين دوره طرح‌بندي بطور قاطعي معماري‌وار است و احساس تعادل كه همواره در نزد نگارگران ايراني قوي‌است، از طريق روابط تازه و زيركانه‌اي بين متن و تصاوير به بيان در‌آمده است، همچنين در رعايت تناسب و شيوة ناتوراليسم تا آن حد پيش رفته است كه هنرمند از هدف اصلي خويش كه همانا تزئين و خلق دنياي مثالين باشد، دور نشود.

د) دقت و لطافت برخورد با ساير عناصر نگاره تا به‌حدي‌ست كه كليه عناصر تصوير، ارزش و اعتبار يكسان پيدا كند.

ذ) بكارگيري رنگهاي مكمل و خاكستري‌هاي رنگي در جهت ايجاد هماهنگي و هارموني چشم‌نواز.

ر) تزئين و ريزه‌پردازي در فضاي معماري و ساختمان.

از ديگر شاخص‌هاي ممتاز هنر نگارگري اين دوره ارائه فرمهاي انساني در نهايت كمال و ظرافت است. اندامها و چهره‌ها در كسوتي عارفانه و شاعرانه از حالت توصيفي و داستاني به‌درآمده و به حالتي بياني و احساسي متمايل مي‌شوند. اين ظرافت و لطافت پيكره‌ها به حدي‌ست كه نگاره پيش از آنكه ترجمان تصويري متن باشد خود به يك قطعه شعر مبدل مي‌گردد و به عبارتي نگارگر، شاعرانه اثر مي‌آفريند. در نگارگري مكتب هرات «آنچه تازگي دارد روحي‌ست كه در كليه جزئيات بويژه پيكره‌هاي انساني دميده شده؛ پيكره‌هائي كه عمدتا هويت عروسكي يا لعبتك‌وار خود را از دست داده‌اند و به نظر مي‌رسد... در تكاپو هستند. » بذر پر حاصلي كه اندك زماني بعدتر در نگارگري دوره صفوي و علي‌الخصوص مكتب اصفهان به بار نشست، نخستين بار در نگارگري مكتب هرات آبياري شده بود.

شكل انسان در نگارگري مكتب هرات

يكي از اساسي‌ترين و در واقع تعيين‌كننده‌ترين عناصر شكل دهنده نگارگري ايراني، هم به لحاظ ابعاد تجسمي و هم به لحاظ وجوه معنايي و محتوايي، شكل انسان است. در نگارگري «محور اصلي براي ايرانيان شكل انسان است. » شكل انسان يكي از معمولترين و رايج ترين عناصر بكارگرفته شده در فضاي نگارگري ايراني است و البته تا دوران قاجار بيشتر طبق يك قاعده ارائه مي‌شد. شكل انسان در سير تاريخ نگارگري ايراني، پس از استقلال اين هنر از قيد و بند كتابت و تبديل آن به هنري مستقل كه قواعد زيبايي‌شناسي يك اثر هنري تجسمي بر آن مصداق پيدا كرده به عنوان عنصري محوري سيطره‌ي خويش را بر ديگر عناصر نگارگري اعلام مي‌دارد و حتي در تك‌نگاره‌ها حضور مستقل و يگانه پيدا مي‌كند.

«از آنجايي كه نگارگري سنتي، پديده هاي عيني را در تصوير تاويل مي‌نمايد، هرگز در پي رعايت تناسبات طبيعي اندام نيست و به عوض كوشش دارد تا فضاي تصوير را از نظر تركيب بندي تناسب لازم بخشد. درحالي كه در اين نگاره‌هاي معاصر مشاهده مي‌كنيم كه اندام داراي تناسب طبيعي و عيني خود شده‌است. در اينجا نيز مانند اغلب نقاشي‌هاي عصر اومانيسم اروپا (سده پانزدهم ميلادي) بيننده با حضور كانوني و متمركز انسان روبروست در حاليه نقاشي سنتي هرگز از اين منظر به انسان توجه ندارد. بطور مثال در ظفرنامه تيموري (از شرف الدين علي يزدي) متعلق به953 ه . ق و محفوظ در موزه كتابخانه كاخ گلستان ، سلطان مراد اول ، با وجود سلطنت و اقتدار هرگز در كانون تصوير نشده است ، بلكه جزء خردي از اجزا هماهنگ و موزون اثر است. » بر همين منوال در ديگر دورانهاي با شكوه هنر نگارگري ايران نيز چنين قاعده‌اي مرسوم نبود و هر آنچه در تصوير حضور مي‌يافت در كليتي واحد، ارزشي همسان با ديگر عناصر نگاره پيدا مي‌كرد، مگر آنكه به لحاظ خط روايي داستان يا موضوع مي‌بايست بر روي آن تاكيد شود كه در آن صورت در نقطه طلايي قرار مي‌گرفت و يا با ترفندهاي ديگر بر روي او تاكيد مي‌شد.

در نگارگري مكتب هرات به عنوان پارادايم (الگو و نمونه) نگارگري فاخر ايراني، نمايش شكل انسان، نمايش حقيقت نوعي و نمونه آرماني انسان و قائم‌كننده انسانيت انسان است. لذا با زبان تصوير صورت تجسمي و نوعي «انسان كامل» به منصه ظهور مي‌رسد. نگارگري فاخر ايراني خصوصا نگارگري مكتب هرات، انسان‌محور است، لذا در آن، شكل انسان تأكيد بر جنبه هاي روحاني مي‌كند كه حاصل كشف و شهود و ذوق صوفيانه نگارگر بوده و در آن عوارض انساني و مادي‌گرايانه‌ای كه در انسان مداري يا اومانيسم نقاشي غربي وجود دارد، در آن رنگ مي‌بازد و هيبتي متواضعانه و خاشعانه پيدا مي كند كه در برابر قدرتي والاتر كه هستي خويش را از آن يافته سر تعظيم و تسليم فرود مي‌آورد. چقدر زيبا گفته شيخ‌اكبر عرفان اسلامي «ابن عربي» كه: «خداوند به عبد مؤمن اين قدرت را عطا كرده كه بتواند در هر عملي كه صورت آن را ايجاد مي كند، روح حضور و اخلاص بدمد. خداوند مذمت نكرده است بنده اي را كه صورتي بوجود مي آورد و به اذن خدا از روح خود در آن مي دمد و آن صورت به گونه اي زنده و گويا در حالتي كه به حمد رب خويش تسبيح مي گويد، ظهور كند، بل كسي را مذمت كرده است كه صورتي داراي استعداد و حيات خلق كند اما به عنوان خالق آن صورت مستعد حيات، به آن حيات و زندگي ندهد

هنرمند نگارگر مكتب هرات روح انسان را در ساحتي روحاني و سرشار از رموز عالم سرمدي به پرواز در‌مي‌آورد اين كيفيت در هنر نگارگري مكتب اصفهان كه بدون ترديد فرزند خلف نگارگري انسان محور مكتب هرات مي‌باشد خاصه در تك نگاره ها به اوج خود مي‌رسد، چندانكه نوع انتزاعي گري اش نمايش وجوه مادي و حيواني انسان از جمله تأكيد بر اعضاء و جوارح اغوا كننده و تحريك آميز و هر آنچه بر اين اصل استوار گشته باشد، را در آن بكلي نابود مي‌گرداند و در حالتي روحي كه مشخصه رنگهاي بكار رفته در نگارگري ايراني نيز مي‌باشد، نه تنها استذكار هر امر و خصلت زميني از آن ساطع مي‌گردد، بلكه تصوير خيالي از بهشت موعود و انسان لميده در سايه‌هاي درختان بهشتي را متذكر مي شود (تصاویر شماره7و8). همچنين عشق، زيبايي، اميد، بندگي و انگيزة تأمل در امور هستي و آن جهان سرمدي كه شكل مثالي و نوعي آن اينك بدست هنرمند نگارگر تجسم يافته بود به بهترين وجه عيان ساخته و معرفتي ديداري از اين حیث به مخاطبين خويش عرضه مي‌دارد. در دوران اوج نگارگري ايراني خصوصا نگارگري انسان‌محور مكتب اصفهان با وجود اينكه عنصر تجسمي شكل انسان كاملاً در آن مسلط مي گردد نمايش خصوصيات روانشناختي و شباهتهاي انساني با افراد خاص و نمونه هاي انساني و تيپ هاي مشخص مطمع نظر هنرمند نبوده و چنين اتفاقي رخ نمي دهد.

در تصوير شماره (9) كه نگاره‌ايست متعلق به مكتب هرات و منسوب به بهزاد؛ با وجود اينكه جزئي از تصاوير كتاب ظفرنامه تيموري‌ست و بنا بر ضرورت و به اسم كتاب شرح ماوقع و داستان را مي‌نماياند، اما فضاسازي و كثرت اشكال انساني آن در ريتمي پويا و سرزنده با الواني بي‌بديل، دنياي خيالين و فضائي نگارين را مي‌نماياند. در اين تصوير اشكال انساني با وجود آنكه با جزئياتي اندك از هم قابل تفكيك‌اند، اما گوئي نمونه‌هايي آرماني و الگوهائي تمثيلي از انسان را به تصوير مي‌كشند كه سواي رفتار پيكره‌ها كه نحوة حضور در بزم و محضر تيمور را بخوبي نمايش مي‌دهد، با كسوتي متواضع و اندامهاي خوش‌تراش و متناسب، هيبتي اثيري و روحي مي‌يابند، همچون شاپركاني رنگين و شكننده كه بر شاخسار درخت از پي اين همه زيبائي و رنگ، نگاه را مشحون از شور و جذبه مي‌كنند. سرّي در اين نگاره‌هاست و آن اينكه هيچ انگيزه‌اي در نگرنده مبني بر جستجوي شخصي خاص و انساني زميني كه فلان كس و بهمان شخص باشد ايجاد نمي‌كند، تو گوئي اين انسانها از عالمي برتر و ساحتي مقدس‌اند كه در جنگي منقوش به ‌هم آمده‌اند.

از بزرگترين نگارگران ايراني كه مكتب نگارگري هرات را با نام وي مي‌شناسند «كمال‌الدين بهزاد» است. وي بيشرين توجه‌اش را به شكل انسان معطوف مي‌دارد و در فضاي نگارگري خويش به گونه‌اي متفاوت از شكل انسان بهره مي‌برد. بهزاد نماينده دوراني است كه در آن شكل انسان به بهترين وجه در نگارگري ايراني حضور مي‌يابد، يعني دوران تيموري و اوايل دوره صفوي (خصوصا در نگارگري مكتب تبريز).

شكل انسان به عنوان يكي از اركان اصلي و عناصر برجسته نگارگري كمال الدين بهزاد در برقراري ارتباط و پيوند_ به عنوان يك نقشمايه كليدي _ بين عناصر نگاره از موقعيت خاصي برخوردار مي باشد.

شكل انسان از اين جهت چه به لحاظ تجسمي به عنوان يك عنصر زنده و متحرك همچون زنجيري در جهت ايجاد پيوند بين اشكال و تركيب كلي اثر و چه به لحاظ محتوايي در حكم عنصري سازمان دهنده، نقطهء تلاقي و ابزاري گويا براي بيان احساسات منبعث از رموز و نمادهاي نگاره مي‌شود. بهزاد بدين سان كل عناصر و اجزاء نگاره را در پيوندي محكم و تزلزل ناپذير به مدد عنصر تجسمي انسان و بيان محتوايي‌اش نمايش مي‌دهد. با وجود اينكه در نگارگري بهزاد شكل انسان نقش كليدي و محوري ايفا مي‌كند، به هيچ روي ارزش و اعتبار ديگر عناصر نگاره را متزلزل نكرده و به حاشيه نمي‌برد، بلكه اعتباري نو و پويا مي‌بخشد. بعبارتي حضور انسان به گونه اي متفاوت در نگارگري بهزاد راه را براي پوياتر كردن فضاي دو بعدي نگارگر ايراني هموار كرده و القاء حركتهاي موزون خط كمپوزيسيون را بازتر كرده است. اما در اين راستا ، به هيچ روي نگاره هاي بهزاد انسان مدار و متكي بر شكل انسان و همه چيز براي نقش انسان نمي‌باشد. ارجحيت شكل انسان به هيچ روي به معناي سيطرة شكل انسان بر عناصر نگارگري وي قلمداد نمي‌شود. شكل انسان تا پيش از دوران قاجار، در نگارگري ايراني همانند شرحي كه در مورد نحوة حضور آن در نگارگري بهزاد آورده شد، مورد استفاده قرار مي گرفت. حتي در تك‌نگاره‌هاي مكتب اصفهان همانگونه كه پيشتر نيز اشاره شد با وجود سيطرة شكل انسان، حس تفرد و تشخص به نفع بيانهاي رمزي منبعث از انسانگرايي عرفان ايراني، كنار گذاشته مي‌شود و در آن «تبديل امور مشهود به تجسم مثل مينوي» غايت نگاه هنرمند مي‌شود.

نگارگر انسان محور نگارگري فاخر ايراني در ترسيم شكل انسان در كمال و وقار و زيبايي همانند گفته «فلوطين» كه مي‌گفت: «براي وصول به زيبائيهاي معنوي و جمال مطلق بايستي از زيباييهاي زميني و مادي عبور كرد. » هدف و غايت نيتش گذر از عشق انساني به عشق الهي است و به همين خاطر تمامي صورتهاي خويش را بر یك نمونه خلق مي كند، نمونه‌اي كه نهايت قدرت صنع و آفرينشگري اوست.

نمونه اي زيبا كه بعضاً براي ناآشنايان به زبان تصوير نگارگری ايراني اغواگر و تحريك كننده مي‌نمايد. نگارگر مكتب اصفهان به پیروی از آن تفكر صوفيانه در عرفان ايراني كه «پرستش جمال و زيبايي را موجب تلطيف احساس و ظرافت روح و سرانجام سبب تهذيب اخلاق و كمال انسانيت ميشمرده اند و آنرا ظهور حق و يا حلول وی بنعت جمال در صور جميله مي‌دانسته‌اند .» اينگونه غرق در زيبايي هاي الهي شده و هدفش اين است كه جلوه حق را بنگرد، در حقيقت نگارگر عارف مسلك آن زيبايي ها را مانند آينه اي مي بيند كه حق در آن جلوه نموده و لذا از هر گونه هوي و هوس و نگاه شهواني عاري و بلكه مقدمات هر سلوك عارفانه عميق را مهيا مي‌كند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 22:51 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(1)

تحقیق درباره واکسن های نوترکیب

بازديد: 1039

تحقیق درباره  واکسن های نوترکیب

مقدمه

فرآورده­های نوترکیب، از جمله واکسن­های نوترکیب، محصولات جدیدی هستند که در نتیجه ظهور فناوری زیستی پا به عرصه نهاده اند. به مدد این فناوری، بسیاری از واکسن­ها که پیش از این امکان تولید اقتصادی آنها فراهم نبوده است، به مرحله تولید و کاربرد رسیده اند. خوشبختانه فناوری ساخت این گونه مواد از پیچیدگی خاصی برخوردار نمی­باشد و با اندکی توجه و سرمایه­گذاری و بهره­گیری از توان تخصصی پژوهشگران کشور می­توان امکان تولید آنرا در داخل فراهم ساخت.

واکسن­ها هم از جنبه تاریخی و هم از لحاظ رویکرد فناوری دارای طبقه­بندی خاصی هستند. تولید واکسن های جدید با اتکاء بر فناوری صورت گرفته و در حقیقت این فناوری بوده است که به بشر کمک کرده تا به واکسن­های قدیمی با دیدگاه نوینی نظاره کند یا برای مشکلات غیر قابل حل، راهکاری نوین متصور شود.

واکسن­هایی که هم اکنون در ایران تولید می­شوند، به "واکسن­های سنتی" شهرت دارند که با استفاده از روش­های مرسوم تهیه می­شوند. در این روش‌ها، باکتری (یا ارگانیسم مربوطه) کشت داده می­شود و پس از خالص­سازی فرآورده آن یا غیر فعال‌سازی شیمیایی، ارگانیسم‌ها تحت فرمولاسیون­های خاص خود قرار می­گیرند. واکسن‌های کزاز، فلج اطفال و سیاه‌سرفه نمونه­هایی از این واکسن­ها هستند. اینگونه واکسن­ها به علت ساختار خود سیستم ایمنی بدن را بیش از اندازة لازم و گاه غیرضروری تحریک می­کنند. علاوه بر این چون در برخی روش­ها از ارگانیسم­های پاتوژن استفاده می­شود، ممکن است این ارگانیسم­ها در طی فرایند ساخت واکسن به خوبی غیرفعال نشده و خطراتی را به دنبال داشته باشند.

به همین خاطر رویکرد جدیدی در تولید واکسن­ها بروز کرد که پیکرة باکتری یا بخش‌های غیر‌ضروری از محتوای واکسن حذف می­شد. در واقع این واکسن­ها، حاصل به‌کارگیری بخشی از باکتری است که خاصیت آنتی‌ژنیک داشته و سیستم ایمنی بدن را تحریک می­کند. البته در این مورد نیز مشکل سروکار داشتن با ارگانیسم پاتوژن مطرح بود. بنابراین این فکر همیشه وجود داشت که بتوان پروتئین یا ماده آنتی‌ژن را بجای استخراج از باکتری، در سیستم­های دیگری تولید کرد که ایمنی‌زایی کافی داشته باشند و ضمناً تولید را از نظر اقتصادی مقرون به صرفه کند.

نگاهی به واکسن­های نوترکیب و رویکرد نوین به فناوری

با ابداع روش­های مهندسی ژنتیک، چهرة جدیدی از علوم زیستی پدیدار گشت که در واقع رویکرد جدیدی به دانسته­های قدیم بشر بود. دسترسی به این فناوری جدید، سبب پیدایش حوزه نوینی در تولید مواد بیولوژیک و واکسن­ها (واکسن­های نوترکیب) شد. در این شیوه دیگر لازم نیست کل پیکرة پاتوژن برای تولید واکسن مورد استفاده قرار گیرد، بلکه از یک ژن و فراورده آن برای تولید استفاده می­شود. مثال شاخص این واکسن­ها، واکسن هپاتیت B است که از سال 72 واکسیناسیون آن در ایران برای کودکان اجباری گردیده است. این واکسن­ها قادرند خطرات واکسن­های معمولی را کاهش دهند.

این بخش در دنیا بسیار مورد توجه و اقبال واقع شده و کارهای زیادی نیز روی آن صورت می­گیرد؛ زیرا فناوری خیلی پیشرفته نیاز ندارد و در عین حال قادر است بسیاری از مشکلات قدیمی یا بدون راه‌حل بهداشتی را برطرف سازد.

خوشبختانه بیوفناوری امکانی را فراهم آورده است که به ما اجازه می­دهد برای تولید یک فراورده اقتصادی، حوزه­های متعددی از بیولوژی را به کار گیریم. به طور مثال واکسن­های نوترکیب را امروز می­توان در گیاهان یا میوه آنان تولید کرد و به طور غیرمستقیم با خوردن میوه حاوی ماده مورد نظر، آنرا به بدن منتقل کرد. در واقع با این رویکرد فناوریک، واکسن­های تزریقی به واکسن­های خوراکی تبدیل شده­اند که مصرفشان نیز راحت‌تر است و مقبولیت بیشتری هم دارند. البته این قبیل مباحث هنوز در محدوده کاربردهای انسانی و دامی وارد نشده‌اند. مواردی مثل واکسن‌های ژنی را نیز می‌توان جزو قدم‌های بعدی به‌حساب آورد که بحث آن در این مقوله نمی‌گنجد.

توجه شایسته به تولید واکسن‌های نوترکیب در کشور نشده است

در حال حاضر بیشترین تولید واکسن در موسسه واکسن و سرم­سازی رازی صورت می­گیرد که عمدتاً هم به روش‌های مرسوم و کلاسیک تولید می­شوند. البته باید خاطرنشان کنم که تولید واکسن­های نوترکیب، اگر چه فناوری بسیار پیشرفته و پیچیده­ای نیاز ندارد، اما هنوز در کشور به آن توجه نشده است. ما از توان تخصصی خوبی در بخش نیروی انسانی برخورداریم که با اندکی برنامه­ریزی می­توانیم این بخش از صنعت بیوفناوری را در کشور فعال سازیم. پیش‌نیاز این حرکت، توجهی است که مسئولان کشور در ایجاد زیرساخت­ها و سخت­افزارهای مورد نیاز این فناوری باید به آن معطوف دارند.

ابرقدرت‌های علمی جهان، توسعه این حوزه حساس را در انحصار گرفته‌اند

کشورهای اروپایی و آمریکا بودجه­های کلانی به این امر اختصاص داده­اند. آنها سالهاست که بر روی برنامه­های تحقیق و توسعه در زمینه واکسن­های نوترکیب فعالیت دارند. حتی کشورهای در حال توسعه مثل کوبا این موضوع را جدی گرفته و به تولید اقتصادی نیز رسیده­اند. کشورهای اروپایی به مسئله بهداشت از دید جهانی نگریسته­اند. آنها علاوه بر بعد بهداشتی موضوع، بعد تجاری آنرا نیز مورد توجه قرار داده­اند.

در حال حاضر بیماری‌های ویژه‌ای مثل لیشمانیا و مالاریا وجود دارند که خاص مناطق حاره هستند و در ایران هم شیوع دارند. اما بیشترین فعالیت تحقیقاتی و تولیدی در خصوص واکسن نوترکیب یا داروی این بیماری­ها در اروپا و آمریکا صورت می­گیرد. نتیجه آن‌هم این است که کشورهای بیمارخیز فقط وارد کنندة نتایج این تحقیقات هستند. در این زمینه اروپایی­ها پی‌برده­اند که بازار وسیعی از مصرف‌کنندگان واکسن یا دارو را در اختیار دارند و لذا روی آن به تحقیق پرداخته­اند. متاسفانه در حال حاضر که بیماری ایدز، اکثر جوامع بشری را در برگرفته، چنین بیماری‌هایی نیز به­عنوان بیماری­های ثانویه بیشتر بروز می­کنند. زیرا وقتی سیستم ایمنی بدن ضعیف شود، بروز این بیماری‌ها نیز شایع­تر می­شود.

در مورد مالاریا هم همین بحث وجود دارد. یعنی شیوع این بیماری در آسیا، آفریقا و شبه قاره هند است، اما روش­های درمانی یا تحقیقات دارویی آن عمدتاً در کشورهای غربی صورت می­گیرد.

تولید داخلی را باید جدی بگیریم

- ما نمی­توانیم برای همیشه منتظر کمک اروپایی‌ها باشیم. باید از فناوری­های نو خصوصاً بیوفناوری برای حل مشکلات بهداشتی خودمان استفاده کنیم. برای این منظور راه‌حل­های مختلفی وجود دارد:

خوشبختانه در مورد فناوری‌هایی مثل تولید واکسن نوترکیب، با تجهیزات نه­چندان پیشرفته می­توانیم به اهداف نسبتاً خوبی دست یابیم و در عین حال ارزش افزوده زیادی نیز از نظر اقتصادی کسب کنیم. این صنعت را می­توان جایگزین مناسبی برای صنعت نفت و فرآورده‌های آن دانست، چرا که استقرار آن نیازمند سرمایه­گذاری­های هنگفت شبیه آنچه در نفت و پتروشیمی وجود دارد، نمی­باشد و از سوی دیگر فراوردهایی با ارزش اقتصادی فوق­العاده زیاد تولید می­کند.

به طور مثال در حال حاضر که فروش نفت از وضعیت نسبتاً مطلوبی برخوردار است، در آمد خالص هر بشکه در حدود 16-15 دلار می­باشد در حالی‌که یک لوله آنزیم حاصل از بیوفناوری به حجم 0.02 میلی­لیتر (یعنی معادل یک هشت­میلیونیوم هر بشکه نفت) ارزشی معادل 70 - 50 دلار دارد. گام نهادن در این عرصه به معنای واقعی کلمه یک رویکرد فناوریک محسوب می­شود. یعنی ورود به حوزه­هایی از فناوری که ارزش افزوده آن هزاران بار بیشتر از سرمایه­گذاری مورد نیاز است.

حتی به نظر من، باید خیلی فراتر از تولید داخلی به این مسئله بیاندیشیم. ما بازار مصرف خوبی در کشورهای همسایه ایران داریم که هیچکدام آنها امکانات تحقیق و تولید را در حد و اندازه­های ایران ندارند. از طرف دیگر در برخی از این کشورها بیماری‌های واگیردار وجود دارد که چنانچه ریشه­کن نشود می­تواند جامعه ما را دچار مشکل کند. بنابراین ما نه تنها باید بهداشت و سلامت ملی جامعه خودمان را مورد توجه قرار دهیم و به فکر منافع اقتصادی حاصل از تولید این­گونه واکسن­ها باشیم، بلکه باید بدانیم پاتوژن­ها مرز سیاسی و جغرافیایی نمی­شناسند و برای ورود به هر کشوری، مجوز لازم ندارند. بنابراین یکی از استراتژی­های ما برای فعال کردن صنعت تولید واکسن­های جدید در کشور باید این باشد که به بهداشت و سلامت کشورهای همسایه نیز کمک کنیم تا سلامت خودمان هم تامین گردد. 1. می­توانیم فناوری تولید این داروها را وارد کنیم. یعنی تجهیزات ساخت داروها را به همراه دستورالعمل­های لازم برای تولید آنها وارد کنیم. اما مشکلی که در این خصوص وجود دارد آن است که در صورت تغییر فناوری، مسئله تولید تحت تاثیر قرار می­گیرد و امکان هر نوع تغییر و تحولی حذف می‌شود. 2. علاوه بر وارد کردن فناوری و الگوبرداری از آن، الفبای تولید را نیز فراهم کنیم. برای این کار، باید نیروی انسانی کافی آموزش دهیم تا پس از الگوبرداری از فناوری وارداتی، خودشان بتوانند فناوری نوینی خلق کنند. این بحثی است که بسیاری از کشورهای صنعتی مثل ژاپن، حرکت خود در جهت صنعتی‌شدن را با پرداختن به این مقوله آغاز کرده­اند.

 

واکسنهای‌نوترکیب‌ چگونه است

می‌توان‌ گفت‌ که‌ در تولید همه‌گونه‌ ازواکسنها از تکنیکهای‌ بیوتکنولوژی‌ بهره‌گرفته‌ شده‌ و می‌شود. لیکن‌ اوج‌ توانمندیهای‌ بیوتکنولوژی‌ نوین‌ را می‌توان‌ در واکسنهای‌ نوترکیب‌ نسل‌ چهارم‌ (ونیزDNA واکسنها) مشاهده‌ کرد.تابحال‌ برای‌ تولید واکسنها از میکروارگانیسم‌های‌ ضعیف‌ شده‌ یا کشته‌ شده‌ یااجزاء آنها که‌ بصورت‌ طبیعی‌ از آنها استخراج‌ می‌شدند استفاده‌ می‌شد و این‌ امردر موارد قابل‌ توجهی‌ باعث‌ ایجاد عوارض‌ جانبی‌ در افراد می‌گردید. لیکن‌ با توسعه‌ تکنیکهای DNA نوترکیب‌، واکسنهای‌ نسل‌ چهارم‌ تولید شدند که‌ در آن‌ها تنها از جزء مؤثر در ایجاد ایمنی‌ (جزء ایمونوژن‌) میکروارگانیسم‌ها استفاده‌ می‌شود.نمونه‌ آن‌ واکسن‌ ساب‌یونیتی‌ مؤثر در برابر هپاتیت‌ B می‌باشد.

فرآیند تولید یک‌ واکسن‌ نوترکیب‌ بسیار طولانی‌و پیچیده‌ می‌باشد. در ابتدا بیوتکنولوژیستها باید ایمونوژن‌ترین‌ جزءمیکروارگانیسم‌ها را که‌ معمولاً پروتئینها یا گلیکوپرتئینهای‌ غشائی‌ هستند طبق ‌فرآیندهای‌ بسیار طولانی‌ و پیچیده‌ شناسائی‌ کنند و پس‌ از آن‌ با شناسائی‌ محل‌ وتوالی‌ ژن‌ آن‌ در ژنوم‌ میکروارگانیسم‌ اقدام‌ به‌ تکثیر آن‌ بخش‌ کرده‌ و قطعات‌تکثیر شده‌ را درون‌ پلاسمیدهای‌ ویژه‌ کلونینگ‌ قرار دهند و سپس‌ اقدام‌ به‌انتقال‌ پلاسمیدهای‌ نوترکیب‌ به‌ سلول‌ میزبان‌ مناسب‌ برای‌ تولید آن‌ پروتئین‌ بنمایند. درصورت‌ موفقیت‌ در تولید اقتصادی‌ یک‌ پروتئین‌کاندید برای‌ واکسن‌ یک‌ بانک‌ سلولی‌ و یک‌ بانک‌ پلاسمید از سلولهای‌ نوترکیب‌ایجاد شده‌ و ساختارهای‌ پلاسمیدی‌ آنها ایجاد می‌شود که‌ برای‌ مراحل‌ بعد مورداستفاده‌ قرار گیرد. برای‌ تأیید این‌ واکسن‌ از نظر مؤثر بودن‌،کارآئی‌ و بی‌ضرر بودن‌ برای‌ انسان‌ (یا دام‌) (Clinical Trials) مراحل‌ زیادی‌ باید طی ‌شود که‌ چندین‌ سال‌ بطول‌ می‌کشد. برای‌ تولید صنعتی‌ و تجاری‌ یک‌ واکسن‌ نیازبه‌ سرمایه‌گذاری‌ فراوانی‌ می‌باشد. بخشی‌ از این‌ سرمایه‌گذاری‌ باید برای‌ ایجاد یک‌ محیط‌ کاملاً استاندارد مطابق‌ با شرایط‌GMP (Good Manufacturing Practice) و تسهیلات‌ و تأسیسات ‌استاندارد مطابق‌ با GMP و افراد کاملاً متخصص‌ وآموزش‌ دیده‌ و ایجاد یک‌ سیستم‌ با ثبات‌ حفظ‌ کیفیت‌ گردد.

بیومدسین ‌یا بیوفارماسوتیکال چیست

بسیاری‌ از بیماریهای‌ رایج‌ انسانی‌ بدلیل‌نقص‌ ژنتیکی‌ در تولید یک‌ پروتئین‌ فانکشنال‌ در سلولهای‌ بدن‌ می‌باشد. این‌بیماری‌ها که‌ شیوع‌ زیادی‌ در جوامع‌ انسانی‌ دارند اغلب‌ دارای‌ آثار اقتصادی‌ -اجتماعی‌ بیشتری‌ نسبت‌ به‌ سایر بیماریها هستند. بعنوان‌ مثال‌ بیماریهائی‌ مانندهموفیلی‌، تالاسمی‌، کم‌خونی‌ها، انواع‌ نقص‌های‌ سیستم‌ ایمنی‌، اختلالات‌ رشد ودیابت‌ و...

باپیشرفتهای‌ اخیر در زمینه‌ علوم‌ زیستی‌ بیوتکنولوژیستها قادر شده‌اند تا باشناسائی‌ این‌ اختلالات‌ و ژن‌های‌ مربوطه‌ به‌ تولید پروتئینهایی‌ بپردازند که‌بدن‌ این‌ بیماران‌ قادر به‌ تولید آنها نیست‌ یا میزان‌ تولید آنها کافی‌ نیست‌. از جمله‌ این‌ پروتئینها می‌توان‌ به‌ انواع‌ فاکتورهای‌ خونی‌، اریتروپوئیتین‌،انواع‌ اینترلوکین‌ها، انواع‌ هورمونها مانند انسولین‌ و هورمون‌ رشد اشاره‌ کرد که ‌درحال‌ حاضر در کارخانه‌های‌ بیوتکنولوژی در مقیاس‌ صنعتی‌ درحال‌ تولید هستند. تولیداین‌ پروتئینها هرچند که‌ هزینه‌ بری‌ زیادی‌ را بهمراه‌ دارد اما باعث‌ کاهش‌چشمگیر مرگ‌ومیر ناشی‌ از اختلالات‌ ژنتیکی‌ شده‌ است‌. بازار تولید این‌ مواد درحال‌ حاضر بالغ‌ برمیلیاردها دلار است‌ و دارای‌ رشد روزافزونی‌ نیز می‌باشد. درحالیکه‌ رشد سالانه‌صنعت‌ دارو 3% می‌باشد، رشد سالانه‌ صنعت‌ داروهای‌ بیوتکنولوژی‌ 25% می‌باشد.

ژنومیکس‌ چیست

پروژه‌ ژنوم‌ انسانی‌ بزرگترین‌ وباارزش‌ترین‌ پروژه‌ در علوم‌زیستی‌ بوده‌ است‌ که‌ تابحال‌ اجرا شده‌ است و در حقیقات‌ منشاء پدید آمدن‌ علم‌ ژنومیکس‌ نیز محسوب‌ می‌شود. پروژه‌ ژنوم‌ انسانی‌ باهدف‌ تعیین‌ توالی‌ژنوم‌ (محتوای‌ ژنتیکی‌) انسان‌ در سال‌ 1996 شروع‌ شده‌ و درسال‌ 2001 با اتمام ‌نسخه‌ اولیه‌ به‌ اوج‌ خود رسید. با کامل‌ شدن‌ پروژه‌ ژنوم‌ انسان‌ دانشمندان‌ به‌ محل‌ دقیق‌ ژنهای‌ انسان‌ پی‌خواهند برد و با شناسائی‌ ژنوتیب‌ مربوط‌ به‌تمام‌ جنبه‌های‌ فنوتیپ‌ انسان‌ به‌ کلید اصلی‌ صفات‌ انسانی‌ دست‌ پیدا خواهندکرد. شناسائی‌ این‌ ژنها دانشمندان‌ را قادر خواهد ساخت‌ که‌ به‌ رفع‌ تمام‌ نقائص ‌ژنتیکی‌ انسانها بپردازند و نیز منشاء تمام‌ حالات‌ جسمی‌ و روحی‌ و رفتاری‌ انسان‌ را شناسائی‌ کرده‌ و در دست‌ خود بگیرند. هم‌اکنون‌ ژنهای‌ جدیدی‌ برای‌ اختلالات‌ جسمی‌ و حتی‌ روانی‌ مانند بیماریهای‌ قلبی‌ و عروقی‌، اسیکزوفرنی‌ و... شناسائی‌ شده‌است‌ و پیمودن‌ این‌ راه‌ با سرعت‌ هرچه‌ تمام‌ ادامه‌ دارد. اینک‌ قدمهای‌ زیادی ‌به‌ انتهای‌ این‌ مرحله‌ سرنوشت‌ساز از تاریخ‌ بشر باقی‌ نمانده‌ است‌ و همگی ‌دانشمندان‌ منتظر به‌ثمر رسیدن‌ دستاوردهای‌ این‌ پروژه‌ در آینده‌ بسیار نزدیک ‌می‌باشند. یکی‌ از ابزارها و شاخه‌های‌ بیوتکنولوژی‌ که‌اخیراً به‌ شکوفائی‌ رسیده‌ است‌ بیوانفورماتیک‌ می‌باشد که‌ کار تجزیه‌ و تحلیل‌داده‌های‌ بدست‌ آمده‌ از (Human Genome Project) HGP و... را انجام‌ داده‌ وآنها را تبدیل‌ به‌ اطلاعات‌ باارزش‌ و قابل‌ استفاده‌ برای‌ دانشمندان‌ مختلف‌می‌نماید.

پروتئومیکس‌ چیست

دنیای‌ پروتئومیکس‌ دنیای‌ بی‌انتهائی‌ است‌که‌ ما هم ‌اکنون‌ در روزنه‌ ورودی‌ آن‌ قرار گرفته‌ایم‌. دانشمندان‌ بعدازاستخراج‌ اطلاعات‌ ژنوم‌ انسانی‌ به‌ کاربرد آن‌ در حوزه‌ پروتئومیکس‌ می‌اندیشند. در پروتئومیکس‌ دانشمندان‌ براساس‌ اصل‌ یک‌ پروتئین‌ یک‌ ژن‌ بدنبال‌ یافتن‌ کلیه‌پروتئین‌های‌ تولید شده‌ در بدن‌ انسان‌ و ربط‌ آن‌ به‌ یک‌ ژن‌ هستند.

پس‌از اتمام‌ پروژه‌ پروتئومیکس‌ که‌ حتی‌ بسیار بزرگتر و طولانی‌تر و پرابعادتر ازپروژه‌ ژنومیکس‌ خواهد بود می‌توان‌ گفت‌ که‌ انسان‌ به‌ عمده‌ اطلاعات‌ حیاتی ‌لازم‌ در مورد خود دست‌ یافته‌ است‌ و پس‌ از کاربرد این‌ اطلاعات‌ در طراحی‌داروها و فرآیندهای‌ مناسب‌ تقریباً قادر به‌ مبارزه‌ با هر بیماری‌ و هر اختلال‌در بدن‌ خود خواهد بود و حتی‌ قادر به‌ پیشگیری‌ از اکثر آنها خواهد شد. مرحله‌ بعد از (و حتی‌ همگام‌ با) پروتئؤمیکس‌طراحی‌ داروهای‌ بیولوژیک‌ می‌باشد که‌ دانشمندان‌ را قادر می‌سازد پروتئینهای‌مزاحم‌ یا ناقص‌ را خنثی‌ کنند یا تولید پروتئینهای‌ ضروری‌ در بدن‌ را باعث‌ شوند. بازار پروتئومیکس‌ برعکس‌ ژنومیکس‌ بسیارگسترده‌تر و غیر متمرکز بوده‌ و هم ‌اکنون‌ بسیاری‌ از کشورها حتی‌ کشورهای‌ جهان‌سوم‌ مثل‌ برزیل‌ نیز قدم‌ به‌ این‌ عرصه‌ گذاشته‌اند.کلونینگ‌انسان‌

از زمانی‌ که‌ دانشمندان‌ با ابداع‌ روش‌جدید همانندسازی‌ گوسفندی‌ بنام‌ دالی‌ را خلق‌ کردند امیدها و نگرانیهای‌ زیادی‌در جوامع‌ انسانی‌ بوجود آمد. بیوتکنولوژیستها توانستند با انتقال‌ محتوای‌ ژنتیکی‌یک‌ سلول‌ سوماتیک‌ به‌ یک‌ سلول‌ تخم‌ که‌ محتوای‌ ژنتیکی‌ آن‌ تخلیه‌ شده‌ بودبه‌ تولید موجوداتی‌ کاملاً مشابه‌ موجود دالی‌ دست‌ یابند. بازار این‌ فناوری‌ درتکثیر دام‌هایی‌ با خصوصیات‌ ویژه‌ مانند شیر زیاد یا گوشت‌ مناسب‌ بسیار گسترده‌است‌. با اینحال‌ کشیده‌ شدن‌ این‌ بحث‌ به‌ همانندسازی‌ انسان‌ نگرانیهائی‌ را درکشورهای‌ مختلف‌ بوجود آمده‌ است‌. موضوع‌ مرتبط‌ با این‌ امر تولید موجودات‌ یاارگانهای‌ انسانی‌ از سلولهای‌ ریشه‌ای‌ جنین‌ می‌باشد که‌ همانند کلونینگ‌ دارای‌ مخالفان‌ و موافقان‌ خاص‌ خود می‌باشد

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 22:48 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره اضطراب و راههای درمان آن

بازديد: 871

تحقیق درباره اضطراب و راههای درمان آن

نگرانی گونه ای خیالیست و در هر سن عمل متفاوتی دارد، تکرار شدید نگرانی موجب اضطراب خواهد شد.

اضطراب به معنای نا آرامی می باشد، و به حساسیتهای جسمانی و روانی که در پاسخ به تهدید اعم از تهدید حقیقی یا خیالی به وسیله ارگانیزم ابراز و ایجاد می شود اشاره می کند. تکرار و تشدید نگرانی موجب اضطراب خواهد شد که از پیش بینی آسیبهای احتمالی نتیجه می شود. بسیاری از اضطرابها مانند نگرانیهای بی دلیل و تنها ناشی از آشفتگی درون خودشخص می باشد، که در نهایت سلامت و تعادل روان فرد را مختل می کند. کودکان نیز مانند بزرگسالان از علت حقیقی اضطرابهای خود بی خبرند و نمی دانند که ناراحتیهای درونی مسبب اضطراب آنهاست (احمدی و بنی جمالی، 1375). اضطراب در سراسر طبقه بندی بیماریهای روانی به چشم می خورد. این اختلال بالاترین حد رنج روانی است. اضطراب غالبا با ترس که دارای پاره ای از خصیصه های روان شناختی و فیزیولوژیکی است مشتبه می شود اضطراب بدون آنکه به منزله انگیزش در بیشتر موارد نیروی ایجاد اغتشاش و فروریختگی سازمان رفتارهاست (کراز، 1381).

شدت اضطراب ممکن است از احساس ملایم ناراحتی تا ترس از آشفتگی کامل تغییر کند و میزان اضطرابها بستگی به ارزیابی شخص از شدت تهدید دارد. ولی باید دانست که این تهدید غالبا از یک منشا ناخودآگاه سرچشمه می گیرد، و معمولا موقعیتهایی که احساس کفایت و امنیت و ارزش شخص را مورد تهدید قرار می دهد، شدیدترین اضطرابها را توصیه می کند (بیرجندی، 1372).

اختلال اضطراب کودکی و نوجوانی شامل سه اختلال است که در آن، اضطراب خصوصیت بالینی عمده است. اضطراب جدایی، اضطراب اجتنابی و اضطراب مفرط. اختلال اضطراب جدایی و اجتنابیِ کودک و نوجوان بیشتر بر موقعیتهای خاص متمرکز است. اضطراب مفرط به انواعی از موقعیتها مربوط است. در سبب شناسی اضطراب به بررسی مسئله یادگیری و ژنتیک و شرایط روانی اجتماعی اشاره دارد و اختلال اضطراب در کودکان و نوجوانان 4% بیان شده است. این اختلال در اوائل کودکی در همه جا دیده می شود و شیوع آن در دو جنس برابر است (کاپلان و سادوک، 1375).

در درمان اضطراب استفاده از دارو درمانی، رژیم درمانی، روان درمانی ،خانواده درمانی، الگوسازی و موسیقی درمانی استفاده می شود و تا حد زیادی می توانند حالتهای اضطرابی را در فرد کاهش داده و یا به طور کلی برطرف سازنند. همچنین در موارد حاد بستری کردن در بیمارستان توصیه می شود که هدف اصلی آن مراقبتهای پرستاری ، بالا بردن اعتماد به نفس و بوجود آمدن نیروی تازه در بیمار است(فرجاد، 1374).

 کلمه اضطراب

کلمه اضطراب از کلمه لاتین (Anxiety) که به معنای ناآرامی می باشد گرفته شده است و به حساسیت های جسمانی و روانی که در پاسخ به تهدید اعم از تهدید حقیقی یا خیالی به وسیله ارگانیزم ابراز و ایجاد می شود، اشاره می کند. همچنین اضطراب ممکن است در پاسخ به آنچه موجب تهدید اعتماد به نفس می شود و یا از پیدایش موقعیتی که شخص در آن وضعیت از انجام کاری که خارج از حدود توانایی اوست، احساس فشار می کند، به وجود می آید. اضطراب واقعی ممکن است به عنوان «ترس» توصیف شود، که عکس العمل فرد در مقابل خطرات می باشد. اگر این عکس العمل برای یک دوره طولانی و با شدت زیاد و خارج از ظرفیت شخص تداوم یابد، موجب ناسازگاری و ناآرامی در فرد می شود. اضطراب عصبی ناشی از تعارض ناخودآگاه فرد است مانند احساسات خصمانه نسبت به یکی از والدین که ممکن است با باور اینکه شخص باید والدینش را دوست داشته باشد، تعارض داشته باشد و باعث از بین رفتن تعادل فرد و اجتماع و ایجاد اضطراب در فرد شود (احدی و بنی جمالی،1375).

روان آزردگی اضطراب یادآور یک خلق و خوی افسرده است (عدم خوشحالی، اضطراب، احساس شکست، بی کفایتی، کم ارزنده سازی). سیمای فرد مضطرب، سیمای فرد نگرانی است که حساس می باشد، فعالیت های خود را با شکست مواجه می بیند و در یک ناایمنی اجتماعی و جهانی زندگی می کند. احساس خستگی دائم، پایین بودن سطح انرژی و شادی زندگی از خصیصه های آن می‌باشد. از زاویه دیگر اضطراب به منزله فقدان آرامش، تردید، عدم اعتماد و بی کفایتی در تسلط بر موقعیت هاست (کراز، 1381).

بیشتر آشفتگی ها و احساسات پایدار و مقاوم ناشی از اضطراب، ریشه در عوامل درون فردی و اجتماعی گوناگونی دارد که ممکن است به صورت یک مجموعه بر یکدیگر تاثیر داشته باشند و در این حالت فرد به دفاع در برابر اضطراب برمی خیزد، و نمونه ساده ای از این دفاع می توان (مقابله منفی) را نام برد که شخص به استفاده از آرام بخش ها دست می زند، این مکانیزم های دفاعی تلاش‌های ناخودآگاهی است که برای حفظ آرامش روحی به وسیله تمامی افراد بهنجار- نوروتیک و پسیکوتیک به کار می رود (احدی و بنی جمالی، 1375).

فشارها و هیجان های روانی باعث فشارهای جسمانی می شود که روی سیستم های مختلف بدن اثر می گذارد و باعث بروز یک دسته از علائم هشداردهنده و ترسناک از قبیل طپش قلب، هیجان، تعریق، سردرد، افزایش ضربان قلب، تهوع و افزایش دفعات ادرار می شود (لسک، 1377).

این کودکان فوق العاده نگرانند و رفتاری حاکی از ترس شدید دارند، این نگرانی ها از چیز یا محیط بخصوصی ناشی نمی شود و در نتیجه فشار تازه ای به وجود نیامده است. این کودکان نسبت به شایستگی ها و عملکرد خویش نگران و رفتارهای عصبی، مانند ناخن جویدن دارند. ظاهر شدن این خصلت در کودک تدریجی است (ایزرائل، 1375).

اگر هیچ گونه دلیل بیرونی و آشکاری برای اضطراب حاد کودک و نوجوان وجود نداشته باشد ممکن است نگران شود. این حالت او از کجا سرچشمه می گیرد و در اوضاع و وقایع بیرونی نسبتاً جزیی، باید به دنبال علت آن باشد. البته با بررسی دقیقتر معمولا روشن می شود که عواملی که نوجوان از آن اطلاعی نداشته باشد (مانند سائقه های جنسی و پرخاشگری).

با مداخله درمانی خیلی زود، یعنی زمانی که ارتباط عوامل علی آشکار است، شروع می شود و قبل از آنکه اضطراب به مراحل حاد و دائمی برسد آن را درمان کرد. واکنش های نوجوانی شامل انزوای روانی، ناتوانی در انجام تکالیف درسی و علائم تنگی نفس و خستگی مفرط است (ماسن و همکاران، 1375).

«اضطراب واقعی» ممکن است به عنوان ترس توصیف شود، که عکس العمل فرد در مقابل خطرات است. اگر این عکس العمل برای یک دوره طولانی و با شدت زیاد و خارج از ظرفیت فرد تداوم یابد، موجب ناسازگاری می شود. «اضطراب عصبی» ناشی از تعارض ناخودآگاه فرد می باشد. مانند احساسات خصمانه نسبت به یکی از والدین که ممکن است باور اینکه شخص باید والدینش را دوست داشته باشد، تعارض داشته باشد و باعث از بین رفتن تعادل فرد و اجتماع و ایجاد اضطراب در فرد شوند (نلسون و ایزرائل، 1375).

تعریف اضطراب چیست

اضطراب در سراسر طبقه بندی بیماری های روانی به چشم می خورد. این اختلال بالاترین حد رنج روانی است. اضطراب غالبا با ترس که دارای پاره ای از خصیصه های روان شناختی و فیزیولوژیکی است مشتبه می شود. اضطراب بدون آنکه به منزله انگیزش باشد در بیشتر موارد نیروی ایجاد اغتشاش و فروریختگی سازمان رفتارهاست (کراز، 1381).

اضطراب معمولا به عنوان احساس پراکنده و مبهم و نامطبوع ترس و تشویش تعریف می شود. شخص مضطرب خصوصاً در مورد خطرات ناشناخته، بسیار نگران است، علاوه بر آن فرد مضطرب ترکیبی از علائم زیر را نشان می دهد: تپش قلب، تنگی نفس، بی اشتهایی، سستی، سرگیجه، تعریق، بی خوابی و لرزش، همه این علائم جسمانی، با ترس و اضطراب همراه است. افراد دچار اضطراب از علل ترسشان آگاهی ندارند (ساراسون، 1375).

یادگیری: این اضطراب ممکن است از راه الگوسازی مستقیم از والدین به کودک منتقل شود. بعضی از والدین به نظر می رسد با محافظت بیش از حد کودکان از خطرات مورد انتظار یا مبالغه در معرفی خطرات اضطراب را به آنان می آموزند. الگوی رفتاری والدین مضطرب، منعکس کننده اضطراب آنها در کودکانشان می باشد و این کودکان از این می‌ترسندکه اطرافیانشان دچار صدمه یا اتفاق وحشتناکی بشوند. (احدی‌و‌محسنی،‌1371).

ژنتیک: «آیزنگ» معتقد است که درون گرایی، بی ثباتی و فشارهای روحی به صورت مزمن در هر فرد مضطرب دیده می شود. او تاکید کرده است که وراثت، طبیعت فردی را تغییر می دهد، اما این دیدگاه تاثیر رفتارهای آموخته شده بر اضطراب را رد نمی کند. والدین مضطرب، به طور غیرعمدی، ناامنی و تشویش خود را به فرزندانشان انتقال می دهند که این امر در نهایت موجب رشد و بروز انواع ترس‌های غیرمعقول و وابستگی بنیانی توام با شخصیت رشد یافته در کودکان می گردد (بنی جمالی، 1375).

شیوع اضطراب در بستگان درجه 1 بین 15 تا 17 درصد گزارش شده و همچنین در دوقلوهای یک تخمی 90-80 درصد و در دوقلوهای دوتخمکی 15 درصد است (کاپلان و سادوک، 1375).

اختلالات اضطرابی کودکی و نوجوانی شامل سه اختلال است:

اضطراب جدایی 2-اضطراب اجتنابی 3-اضطراب مفرط

در اضطراب جدایی و اجتنابی کودک و نوجوان اضطراب بر موقعیت های خاص متمرکز است و در اختلال اضطراب مفرط به انواعی از موقعیت ها مربوط است. این اختلالات بسیاری از ارجاع های سرپایی را در برمی گیرد. این کودکان ونوجوانان ممکن است با اختلالات اضطرابی زیر مشاهده گردند: فوبی ساده، اختلال هراس، اختلال وسواسی- جبری و اختلال استرس پس از سانحه (سادوک، 1375).

اختلال اضطراب جدایی : به تصویر بالینی اطلاق می شود که در آن ناراحتی عمده کودک یا نوجوان ابزار اضطراب شدید و مفرط به هنگام جداشدن از افراد مورد علاقه، خانه یا محیط های آشناست. واکنش عاطفی که از کودک سر می زند، بسیار شدیدتر از همسالان اوست. جداکردن کودک از افراد مورد علاقه ی او ممکن است اضطراب و تشویش را تا حد زیادی بالا ببرد (ا. راس، 1369)

اختلال اضطراب اجتنابی کودکی یا نوجوانی: در اختلال اجتنابی کودکی یا نوجوانی، کودک بیزاری مستمر و شدید از تماس با مردم بیگانه به شدتی که برای ایجاد اختلال در عملکرد اجتماعی و روابط با همسالان کافی است، نشان می دهند؛ دوام اختلال حداقل به مدت 6 ماه و با تمایل آشکار برای برقراری رابطه با افراد آشنا، مثل اعضاء خانواده و همسالانی که آنها را به خوبی می شناسند، مشخص می باشد. رابطه با اعضاء خانواده و سایر افراد گرم و رضایتبخش است. تشخیص اگر از 18 سال یا بزرگتر باشد نباید گذاشته شود. (کاپلان و سادوک، 1372).

سرخ شدن از خجالت، دشواری در صحبت کردن و شرمساری از خصوصیات آنهاست. در پس پرده این رفتارها، خشم،‌ انزجار یا خود بزرگ بینی پنهان است. نشانه ای از وجود مشکلات هوشی یا ارتباطات کلامی وجود ندارد. وقتی برای شرکت در موقعیت های اجتماعی تحت فشار قرار گیرند گریه سر داده و دچار اضطراب می گردند و ممکن است از شرکت در فعالیت های تازه اجتناب کنند.

اختلال اضطراب مفرط: خصوصیت اساسی اختلال اضطراب مفرط عبارتست از اضطراب شدید و غیرواقعگرایانه که حداقل 6 ماه یا بیشتر از آن طول کشیده باشد. کودکان مبتلا به این اختلال بی نهایت خجالتی می باشند و در مورد اتفاقات آنی مانند امتحانات، احتمال صدمه دیدن یا شرکت در فعالیت های گروهی با همسالان و یا برآوردن انتظارات مانند انجام امور در زمان های تعیین شده و ملاقات در زمان های مشخص و‌یا انجام کارهای روزمره احساس نگرانی کرده و در‌مورد‌خطرات‌یا‌ناراحتی‌هایی‌ که‌ ممکن ‌است‌ پیش‌ بیاید ‌اضطراب‌دارند‌(مانند‌پیش‌بینی‌از‌حضور‌بالا‌در‌مطب‌پزشک).

همچنین در مورد کفایت خود در بعضی زمینه ها، بخصوص نظر دیگران نسبت به خودشان نگرانی شدید داشته باشند، که نشان دهنده اضطراب مفرط و رفتار هراس آور است. اختلال اضطراب مفرط با اضطرابی نامشخص و مداوم همراهند که بصورت تنش حرکتی1، پرکاری سیستم عصبی خودکار (عرق سرد، تپش قلب، خشکی دهان، احساس گیجی و مشکل دفع) انتظارات نگران کننده و وجود یک حالت ناخوشایند از مراقبت و احتیاط که با توانایی فرد برای تمرکز حواس تداخل کرده و گاهی بصورت بی خوابی بروز می کند (اولتمتر، 1372).

درمان اضطراب: روان درمانی، با مشارکت پدر و مادر یا جانشین آنها شروع معالجه است عمده ترین مورد این است که کودک از والدین خود جدا شده و بفهمد که فعالیت مستقل می تواند بدون خطر و رضایتبخش باشد. درمانگر باید به والدین آموزش دهد که طفل چگونه با کمروئی خود آنها را کنترل می کنند و آنگاه والدین می توانند به فرزند خود اجازه دهند که اضطراب قابل مدارا را تجربه کرده و بتواند برخی از عملکردهای ثانوی کمروئی را کنار بگذارد و به دست آوردن مهارتهایی در نوشتن، زیرا نوشتن ممکن است برای چنین کودکانی عامل تقویت کننده باشد. بازسازی و الگوسازی صحیح روابط در یک محیط درمانی مطلوب و حمایت کننده است که کودک را برای تسلط بر اضطراب به منظور رسیدن به سطوح بالاتر و عملکرد مستقل راهنمایی می‌کند (DSM-III-R، 1374).

مصرف نادرست مواد قندی ممکن است به واکنش هیپوگلیسمی (غلظت اندک و نابهنجار گلوکز در جریان خون) مغز شود که ممکن است، زودرنجی، گیجی، کاهش فشار خون به همراه آورده موجب تشدید علایم اضطراب گردد. فقر غذایی به عنوان عامل اولیه فشار و پریشانی نام برده شده است. مصرف غذاهای متفرقه و تنقلات که بی شک موادی چون مواد رنگی، معطر و اسیدهای ضد کپک به آن اضافه شده است موجب بروزاختلالهای رفتاری و بدخلقی در کودکان و بزرگسالان می‌شود‌(کرک،‌کیس،‌1376).

بازی درمانی: تکنیکهای بسیاری نظیر تداعی آزاد، تحلیل رویاها و تعبیر و تفسیر به وسیله روانکاوان مورد استفاده قرار می گیرند. استفاده از اتاق بازی درمانی و اسباب بازیهایی مانند عروسک، معماهای جور کردنی، شن و آب و قطعات ریز پلاستیکی در اختیار کودک می گذارند و از کودک می خواهند با چیدن عروسکهای کوچک صحنه های خاصی را بسازد و متخصص بالینی با توجه به

آنها درمی یابد که مسئله آزاردهنده برای کودک چیست؟

«والیوم» که دارای آرامبخش است رایج ترین داروی تجویز این اختلال می باشد. باسپیرول دارویی ضد اضطراب یکی از داروهای مفید می باشد و علائمی موفقیت آمیز از درمان با این دارو وجود دارد (کاپلان و سادوک، 1372).

موسیقی درمانی: نغمه های موسیقی از طریق امواج و ارتعاش های صوتی بر سلول های عصبی در جریانهای فیزیولوژیک اثر می گذارد و قوای ذهنی را تحریک و فعال می‌کند. و باعث ایجاد آرامش، بالا بردن انگیزه و قدرت خلاقیت و دوری از اضطراب و نگرانی شود (زاده محمدی، 1374).

نظریه ‏های روان‏شناسان در مورد اضطراب چیست

آنا فروید:آنچه که سبب و علت ایجاد اضطراب است،ترس‏ فرامن در مقابل خطرهای واقعی و ترس از قدرت کشاننده‏ها است.برای مقابله با این اضطراب«من» مکانیسم‏های دفاعی را به شیوه‏های‏ گوناگون به کار می‏اندازد.

فروید:فرآیند تولد نخستین‏ موقعیت حاوی خطر است.و خطر آن دو جانبه است:یکی دشواری مهبل(راه‏ زهدان)و مهم‏تر از آن جدا شدن از مادر. آن جدایی که نه فقط به عنوان گسستن‏ پیوند زیستی،بلکه،به ویژه به عنوان از دست دادن شی مستقیم(محبت مادر) است.

اسپیتز:دوره‏ی 7 تا 8 ماهگی را به‏ عنوان دوره‏های صحنه‏های اضطرابی‏ شناخته است که،کودک سپری می‏کند.هنگامی که طی 6 ماه نخستین عمر،به ایجاد رابطه‏ی عادی با مادرش(یا جانشین‏ مادرش)موفق می‏شود،در غیبت او کودک شروع به‏ واکنش‏های منفی و توام با ناراحتی می‏کند.در ضمن با نزدیک‏ شدن یک فرد بیگانه،اضطراب نشان می‏دهد.و علت این امر ادراک درونی روانی ناهمانندی فرد بیگانه با مادرش است.این‏ خود نخستین و قدیمی‏ترین الگوی اضطراب است.

آدلر:کودک در وجود خود دارای گرایش نسبت به ترس‏ موهوم و اضطراب واقعی است و این خصیصه به ویژه در مورد کودکان دارای منش عصبی بیشتر صدق می‏کند.این گرایش از بقایای بازخوردهای انسان اولیه بدوی کنونی در برابر خشونت طبیعت و ضعف بسیار زیاد وسایل دفاعی واکنش آن‏ها نشات می‏گیرد.

لاپلانش:اضطراب کودکانه چیزی جز نیروی حیاتی به‏ کار گرفته شده نیست.و به علت از دست رفتن شی محبوب‏ پدید می‏آید نگرانی‏های اساسی به تدریج به عنوان ساختاری‏ روان‏نژندانه و بر وفق موقعیت‏های تثبیت‏شده‏ی قبلی در فرد تشکیل شده است و بر این اساس نگرانی،پایه و اساس‏ اضطراب را تشکیل می‏دهد.

ملانی کلاین:نگرانی کودک در مورد مادری نامهربان یا به‏ اصطلاح آغوش بد و همچنین از دست دادن گره‏گاه معنوی را عامل اساسی اضطراب دانسته است.

گلداشتاین:به نظر گلداشتاین عین اضطراب فرارسیده‏ است،در آن‏چه که بیمار در آن به‏سرمی‏برد ارزش ساختاری‏ شخصیت اوست.بیمار حتی اضطراب را احساس نمی‏کند،بلکه، خود اضطراب است و با آن جز واحد را تشکیل نمی‏دهد. در این حالت انقلاب توصیف‏ناپذیری که ضمن آن فرد و شی هر دو محو شده‏اند.

ریکرافت:اضطراب را به صورت‏ نحوه‏ای از هشیاری در نظر می‏گیرد که،در اثر دگرگونی‏های حادث در محیط یا من فرد پدید می‏آید.به نظر وی اضطراب نمایان‏گر وجود یک نیروی‏ مصرف‏نشده و در نتیجه قابل استفاده‏ در من برای خلاقیت است.البته اگر بتوان‏ به آن دست یافت.

پل تیلیش:معتقد است که:اضطراب‏ بی‏معنایی از دست دادن یک مساله‏ی‏ غایی و تشویش درباره‏ی فقدان یک‏ بی‏معنی است که،معنابخش همه‏ی‏ معانی است.این اضطراب با از دست دادن‏ گره‏گاه معنوی رخ می‏نماید.فقدان پاسخ،هرچند نمادین و غیر مستقیم به پرسش معنای هستی.

ارنست هیلگارد: بنا به نظر هیلگارد محرومیت از محبت‏ها در بچگی سبب ایجاد احساس ناامنی و همین احساس سبب‏ ترس بچه می‏شود.ترس از ناامنی نیز عامل اساسی اضطراب را تشکیل می‏دهد.نیز بچه از این که نزد سایر افراد مهجور یا مطرود واقع شود یا محبت دیگران را از دست بدهد،بیم‏ناک‏ می‏شود.افسردگی نیز از دیگر شایع‏ترین بیماری‏های است‏ که تاکنون آدمی با آن مواجه شده است و امروزه لقب‏ سرماخوردگی بیماری‏های روانی گرفته است.افسردگی می‏تواند بدون هیچ دلیل واقعی در یک فرد کاملا سالم ظاهر شود و اغلب‏ با تغییر خلق و عصبانیت شروع می‏شود.

همان طوري که در بررسي نظريه هاي مختلف شخصيت ملاحظه شد، هر نظريه پردازي تفسير مختلفي از اضطراب دارد. فرويد اضطراب را به عنوان علامت و نشانه اي براي تهديد خود مي داند. آدلر معتقد است که اضطراب احساس حقارت کردن است. هورناي معتقد است که اضطراب، احساس تنهايي و درماندگي کردن در دنياي خصومت آميز است. راجرز اضطراب را نتيجه ادراک تهديد به مفهوم خودانگاره مي داند. در نظريه کِلي اضطراب نتيجه شناخت عدم کفايت و عدم لياقت در سيستم سازه هاي فرد است. روتر مي گويد: اضطراب منعکس کننده تفاوت و اختلاف بين نيازهاي مبرم و قوي فرد با انتظارات ساده اوکه با هم برخورد مي کنند، است.

با اين که بعضي از مفاهيم ذکر شده در اين مقوله روشن و واضح است، ولي اغلب گيج کننده و مبهم کننده هستند. بنابراين، اجازه بدهيد که آن چيزي را مورد بررسي قرار دهيم که اضطراب ناميده نمي شود. انواع آزمونهاي روان شناسي و فيزيولوژيکي جهت سنجش اضطراب وجود دارد و مي تواند مورد استفاده قرار بگيرد. بعضي از اين آزمونها جهت پيش بيني چگونگي عکس العمل يک فرد در تجارب و آزمايشهاي شرطي شدن، يادگيري حِرَف و مشاغل و امتحانات مورد استفاده قرار مي گيرد.

اضطراب، ترس، فشاررواني و مشتاق انتظار

اضطراب ترس نيست، عکس العملهاي فيزيولوژيکي بدن نسبت به اضطراب و ترس يکسان و يا خيلي به هم شبيه هستند. نخستين اختلاف بين ترس و اضطراب اين است که ترس يک عامل مشخص و عيني دارد، فرد مي داند که از چيزي مي ترسد. اين عامل ممکن است، چيزي باشد که در زمان حال وجود دارد و/يا چيزي که قابل پيش بيني در آينده است. برعکس، اضطراب يک عامل مشخص و عيني ندارد. اضطراب يک حالت مبهم و نامعلوم است. يک احساس تعميم يافته از رنج وناراحتي و/يا ترس و هراس است که فرد اغلب قادر به توضيح و تفسير آن نيست. هر چند اضطراب و فشار رواني داراي وجوه اشتراک زيادي هستند، ولي آنها يکي نيستند. فشار رواني، عکس العملي است که فرد نسبت به يک رويداد و/يا به يک موقعيت که در گذشته آن را تجربه کرده، به طور معمول بيان مي دارد. در حالي که اضطراب نتيجه رويدادهاي مبهم و نامشخصي است که امکان دارد فرد در آينده با آنها مواجه شود.اضطراب جنبه انتظاري دارد، در حالي که فشار رواني جنبه واکنشي دارد. به علاوه منبع فشار رواني را معمولاً بر اساس بررسي تجربه هاي فرد مي توان شناخت. البته با کمک و همکاري متخصصي که براي اين کار تربيت شده است. در مقابل، شناخت منبع و سرچشمه اضطراب معمولاً بسيار مشکل است.

اضطراب همانند يک انتظار مشتاقانه نيست.

 

موقعيتهاي برانگيزنده اضطراب چگونه است

با وجود اين که موقعيتهاي بي شماري وجود دارند که مي توانند اضطراب را در افرادي که داراي اضطراب خصيصه اي در سطح بالا هستند، برانگيزانند، ولي بعضي از موقعيتها اين عمل را خيلي آسانتر از ساير موقعيتها انجام مي دهند. يکي از اين موقعيتها ارزيابي اجتماعي است. اين حالتي است که فرد انتظار دارد، مورد ارزيابي ديگران قرار بگيرد. ملاقات با يک گروه بيگانه، مصاحبه براي يک شغل يا ظاهر شدن در مقابل تماشاچيان. موقعيت ديگري که در آن افراد با اضطراب خصيصه اي در سطح بالا به آساني مضطرب مي شوند، شامل ادراک خطرجسماني است. در اينجا تاکيد بر روي کلمه ادراک است، چون خطر معمولا غير قابل تشخيص است؛ مثلاً نگاه کردن از بالاي يک ساختمان بلند به پايين ممکن است اشخصاصي با اضطراب خصيصه اي A را مضطرب کند. با اين که آنها پشت نرده آهني ايستاده اند که از سقوطشان جلوگيري مي کند، انتظار مضطرب شدن، چنين افرادي را از رفتن به مکانهاي بلند باز مي دارد که اين حالت را هراس بي اساس (فوبيا) که در اين مورد بلندي هراسي است، مي نامند.

سومين موقعيتي که به صورت بالقوه در افراد با اضطراب سطح بالا، برانگيختگي اضطرابي ايجاد مي کند، يک وضعيت مبهم است، وضعيتي که ناشناخته و نامشخص است.

توجه داشته باشيد که يک وجه مشترک ما بين سه نوع شرايط برانگيختگي اضطرابي گفته شده، وجود دارد. ملاقات با افراد بيگانه نه تنها باعث ايجاد وضع مبهمي براي ما مي شود، بکله مي تواند موجب يک مقدار خطر جسمي به خصوصي نيز براي ما باشد. ايستادن در جلوي مسير خط آهن ورود به يک غار مي تواند موجب احساس خطر شود، زيرا آدم نمي داند چه چيزي در داخل آن به کمين نشسته است. توجه داشته باشيد که تمام اين موقعيتها بر اتفاقاتي که در آينده خواهد افتاد ، دلالت دارند. با اين تعريف، اضطراب با پيش بيني و انتظار درگير است.

پژوهش و تحقيق با اين مقياس برخي از طرقي را که در آنها اضطراب، مزاحمتي در عملکرد ايجاد مي کند، آشکار نمي سازد. يکي از اين موارد اين است که فرد مضطرب احتمالاً توجهي به نشانه هاي مناسب تکليفي که در حال انجام آن است، نداشته باشد. علاوه بر اين، وقتي که فرد جواب بعضي از سوالات اوليه امتحان را نداند، احتمالاً اضطرابش افزايش خواهد يافت. بنابراين، به همين نحو اضطرابش زياد شده و عملکردش را بيشتر مختل مي سازد.

راه های کاهش اضطراب

اضطراب بالا نه تنها بسيار ناراحت کننده است، بلکه همچنين مزاحمتي در مطالعه کردن، کارکردن و ساير فعاليتها و وظايف زندگي روزمره ايجاد مي کند. بدين دليل اضطراب بالاي مزمن، به عنوان يک اختلال رواني شناخته شده، که نياز به درمان دارد.

همان طور که قبلاً گفتيم اضطراب دو جنبه دارد: يکي، جنبه فيزيولوژيکي و ديگري، جنبه شناختي. اين دو جنبه چنان با هم ارتباط دارند که اگر دارويي تجويز شود که ميزان ضربان قلب را افزايش دهد، فرد احساس اضطراب خواهد کرد. و برعکس اگر باعث شويم که فردي مضطرب شود (مثلاً با نشان دادن يک فيلم ترسناک)، ميزان ضربان قلبش افزايش خواهد يافت. بنابراين، روش درماني که براي کاهش اضطراب در نظر گرفته مي شود، مي تواند از طريق تاثير بر هر يک از جنبه هاي فيزيولوژيکي يا شناختي و/يا تأثير بر هر دوي آنها اعمال شود.

براي درمان اضطراب با تکيه بر جنبه فيزيولوژيکي آن، دو روش وجود دارد: يکي از اين روشها براي کاهش اضطراب تجويز داروست. روش ديگر، اين است که به فرد مضطرب شيوه آرام بخشي عميق عضلاني را بياموزيم. هر دوي اين روشها اين ايراد را دارند که تنها تا زماني که به کار گرفته مي شوند، مي توانند اضطراب را کاهش دهند و به محض آن که فرد مصرف دارو و/يا تمرين آرام بخشي عضلاني را متوقف سازد، اضطراب دوباره باز مي گردد. آنچه مورد نياز است روشي است که اضطراب را تا سطح قابل تحمل و تسهيل کننده امور و فعاليتها کاهش داده و بتواند اين سطح را پس از ختم درمان نيز حفظ کند. چندين روش درماني براي نيل به اين هدف وجود دارد.

رفتار درماني اضطراب

رفتاردرماني به عنوان روشي درماني براي کاهش اضطراب در قالب حساسيت زدايي منظم است.(ولپي، 1958،1982). در اين روش به مراجع، آرام بخشي عضلاني آموزش داده مي شود و سپس به تدريج تصورهاي ذهني اضطراب برانگيز از حالت کم تا زياد در حالي که مراجع در حالت آرامش قرار دارد، ارائه مي گردد. اصول اساسي اين روش از شرطي شدن کلاسيک، يعني، همراه کردن محرک اضطراب برانگيز با پاسخ آرام بخش عضلاني که متضاد با اضطراب است، اقتباس شده است. درواقع حساسيت زدايي منظم با استفاده از هدف قرار دادن جنبه هاي فيزيولوژيکي و شناختي در پي کاهش اضطراب است، گرچه مورد دوم از اهميت کمتري برخوردار است.

درمان شناختي- رفتاري اضطراب

رفتار درمانگران سرانجام به تاکيد بيشتر بر جنبه شناختي و تاکيد کمتر بر جنبه فيزيولوژيکي اضطراب با استفاده از ابداع يک رويکرد به نام درمان شناختي- رفتاري دست يافتند (ميچنبام، 1977 ، ميچنبام و همکاران، 1989).

آنهايي که اين روش درمان را ابداع کردند، عقيده دارند که اگر تجربه اضطراب به ارزيابي شناختي فرد از يک موقعيت به عنوان موقعيت تهديد کننده بستگي داشته باشد، فرد بايد بتواند از طريق تغيير ارزيابي شناختي خود، به طوري که موقعيت ديگر يک وضعيت تهديد کننده مطرح نباشد، اضطراب خود را کاهش داده، و/يا حتي از آن جلوگيري کند. چندين روش براي انجام اين کار وجود دارد. يکي از اين روشها که به نام بازسازي شناختي ناميده مي شود، به مراجع ياد داده مي شود. که خود اظهاري مثبت را جايگزين خود اظهاري منفي کند، مثلاً، به جاي اين که بگويد:" من هرگز شوهر ديگري پيدا نخواهم کرد"، روش ديگر درمان مساله گشايي نام دارد. در اين روش مهارتهاي لازم را براي مواجه شدن با موقعيتهاي اضطراب برانگيز به مراجع ياد داده مي شود. سومين روش به نام آموزش مايه کوبي (تلقيح) فشار رواني ناميده مي شود. اين روش مراجع را آماده مي سازد تا گام به گام با عامل تهديد کننده فزاينده مقابله کند. با اين حال، روش ديگري هم به نام درمان عقلاني- هيجاني وجود دارد که در اين روش سعي مي شود، مفاهيم و تصورهاي غيرمنطقي نظير" من تمام کارها را بايد به طور کامل انجام دهم" که منجر به يأس و نااميدي مي شود با عقايد منطقي نظير هيچ کس کامل نيست، جايگزين شود.

کارايي اين روشها بسته به متغيرهايي نظير مهارت درمانگر، انگيزش، سن و تاريخچه زندگي مراجع، شدت اختلال مراجع، پيوند بين مراجع و درمانگر، و روش درمان، متفاوت است. هنوز موارد ناشناخته بسياري درباره هر يک از اين متغيرها وجود دارد و تحقيق در مورد آنها ادامه دارد.

فشار رواني يا استرس

همان طور که در آغاز اين فصل، اشاره کرديم اضطراب و فشار رواني با هم متفاوت هستند. اضطراب از پيش بيني تهديدي قريب الوقوع نشات مي گيرد؛ در حالي که استرس نتيجه و محصول تجربه هاي حال و گذشته فرد از يک محيط استرس زاست. به علاوه برانگيختگي اضطراب (يعني پيش بيني تهديد)، اغلب آن چنان مبهم است که فرد قادر به تشخيص آن نيست؛ در حالي که منشأ استرس را معمولاً مي توان تبيين و مشخص کرد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 22:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره معماری هوشمند

بازديد: 591

تحقیق درباره معماری هوشمند

مقدمه

خانه هوشمند TRON، نخستین ساختمانی که با استانداردهای امروز هوشمند پنداشته می شود، در سال 1988 توسط کن ساکومارا، نیشی ازوبا، ژاپن ساخته شد. این ساختمان تمام اتوماتیک با هزینه 1 میلیارد ین در آن زمان، شامل 380 کامپیوتر بود، که با معماری TRON شبکه پردازی می شد. تمام اطلاعات خارجی، بعنوان مثال، از تلویزیون، رادیو و تلفن، و تمام اطلاعات داخل دریافت شده، مبادله شده برای مثال از طریق یک سیستم سمعی بصری، می تواند روی مانتیورهای نصب شده در هر در ورودی فراخوانده شود.

بیل گیتس سالها بعد در 1998، یک خانه هوشمند ساخت، که، با کمک سنسورهای نصب شده و نرم افزار مربوطه، قادر به تشخیص افراد و، براساس اولویت های کاربر، ایجاد تغییر در محیط بود، بطوری که، برای مثال، وقتی که شخصی وارد اتاقی می شد تصویر مطلوبی روی مانیتور نمایش داده می شد.

ائتلافی از چندین موسسه فرانهوفر و شرکت خصوصی هماهنگ شده بوسیله موسسه فرانهوفر برای مدارها و سیستم های میکروالکترونیک (IMS) InHaus را ارائه کردند، که در سال 2001 در دوئیسبرگ المان برپا شد. علاوه بر توسعه و شبکه پردازی تجهیزات فنی، هدف این پروژه وارد کردن این تجهیزات در زیبایی شناسی، ارگونومی، راحتی و سبک زندگی یک خانه مدرن است. طرح ابتکاری SmartWohnenNRW، که در حال حاضر بزرگترین پروژه زندگی هوشمند فعال اروپاست، 1000 خانه آزمایشی را در راین وست فالی شمالی ، بازهم با مشارکت چندین موسسه فرانهوفر خواهد ساخت.

در اصل، ساختمانهای هوشمند همچنین می توانند از طریق استفاده از مواد هوشمند ساخته شوند. این ساختمانها نیازمند سازه های قادر به دریافت و پردازش داده های پیچیده بسیاری، ترجیحا شامل سیستم های الکتریکی، هستند. اگر چنین سازه ای وابسته به یک مسئله ساده محرک و واکنش باشد، بنابراین سیستم نمی تواند بعنوان هوشمند توصیف شود.

مفهوم و تعاریف ساختمانهای هوشمند

مفهوم ساختمان هوشمند معرف نوعی بده و بستان و تبادل قوی و بدون نقص اطلاعات میان بخش‌های مختلف ساختمان است. اصطلاح «بخش‌های ساختمان»، همه اجزایی را که در اداره کردن ساختمان نقش ایفاء می‌کنند را در بر می‌گیرد. بخش‌هایی نظیر HVAC، بخش‌های مکانیکی، ساختمانی، کنترل دسترسی، امنیتی، مدیریتی، نوردهی، نگهداری و تعمیرات، شبکه محلی و مدیریت انرژی. ساختمان‌ هوشمند یعنی کنترل و مدیریت اجزاء یک بنا توسط کاربرانی که از توانایی‌های کامپیوتر استفاده می‌کنند تا نیازها را برآورده سازند. نیازهایی که ممکن است شامل کارآمدی، سودمندی و ذخیره انرژی، سرگرمی، ایجاد شعف و شادی، آسایش، بازگشت سرمایه و کم کردن هزینه‌های زندگی باشد. بنابراین لزومی ندارد که تعریف یک ساختمان هوشمند را به موفقیت‌ها و اهداف بسیار ویژه وآرمانی ربط داد. چرا که تعریف این موفقیتها و اهداف از موقعیتی به موقعیت دیگر تغییر می‌کند و نزد افراد گوناگون، تعاریف گوناگون دارد. یک ساختمان هوشمند باید دارای عملکرد یکسانی باشد تا این توانایی را داشته باشد که نیازهای مختلف و گوناگون را پاسخ گوید.

دانشمندان لغت «ساختمان هوشمند» را اینگونه تعریف کرده‌اند: «بنایی که در آن از آخرین تکنولوژی‌ها استفاده شده باشد». با این تعریف مشخص است که آنها به بنایی هوشمند می‌گویند که دارای بروزترین سیستمهای ساختمانی باشد. اگر چه نوآوری و ابداع در ساختمانهای هوشمند بسیار مهم است اما این به آن معنی نیست که لزوماً تبادل اطلاعات و یکپارچگی سیستم‌های ساختمان موجب می‌شود که آنرا هوشمند بنامیم.

سمپوزیوم بین المللی معماری در سال 1985 در تورنتو تصریح کرد که: «یک ساختمان هوشمند آمیزه‌ای است از ابداعات (خواه این ابداعات تکنولوژیک باشد خواه خیر) به همراه مدیریتی بدون نقص که در این راستا و با داشتن این دو ویژگی سرمایه صرف شده تا حد زیادی باز گردد. این تعریف علاوه بر لزوم وجود ابداع و نوآوری و استفاده از تکنولوژی این موضوع را نیز یادآوری می‌کند که یکی از اهداف ساخت ساختمانهای هوشمند، اینست که ساختمانهایی ساخته شوند که هر چه بیشتر سرمایه‌ای را که در ساخت و ساز صرف شده است برگردانند. ممکن است اینگونه به نظر برسد که این اهداف تنها در ساخت ساختمانهای تجاری و اداری مدنظر قرار داده می‌شود اما در ساخت خانه‌های مسکونی به آنها توجه نمی‌شود. مگر اینکه این اهداف در راستای توجه به آسایش و راحتی مردم و توجه به استفاده بهینه و بهره‌برداری تمام و کمال از سرمایه، مورد توجه قرار گیرند. به علاوه اهداف دیگری که در ساخت بناهای تجاری و اداری مورد توجه است، در تعریف بالا ذکر نشده است. ارائه تعریف برای بناهای هوشمند بر مبنای ذکر اهداف ضروری در تعریف EIBG(گروه سازنده ساختمانهای هوشمند در اروپا)¹ به وضوح مشاهده می‌شود که می‌گوید: «یک بنای هوشمند، بنایی است که کارآیی و راندمان ساکنانش را افزایش داده و امکان مدیریت موثر را بر اساس مقتضیات خاص و با کمترین هزینه فراهم آورد». راندمان و سودمندی تا حدودی غیرقابل لمس و نامحسوس هستند. که تنها با نگاهی به عملکرد گذشته و مقایسه آن با عملکرد جدید، تا حدودی می توان به این دو مفهوم دست یافت. همچنین پایین آوردن هزینه‌ها (راندمان و سودمندی) از جمله اهدافی است که باید توسط سیستم‌های کنترل کننده مورد توجه قرار گیرد.

از سویی دیگر در سال 1996، باب، تعریفی برای ساختمانهای هوشمند ارائه کرد." ساختمانی که با بهره گرفتن از تکنولوژی مدرن این امکان را فراهم آورد تا بتوان اجزاء و تجهیزات مختلف را به طور خودکار کنترل کرد". این تعریف به خوبی نشانگر روند تبادل اطلاعات بین اجزاء کنترل کننده و اجزاء کنترل شونده، در ساختمانهای هوشمند است. روند فرماندهی ساختمان در تعریف DEGW ²در سال 1998 ذکر شده است. این تعریف بیان می‌کند که یک ساختمان هوشمند در برابر نیازهای کاربران خود بسیار پاسخگوتر است و توانایی هماهنگی یا تکنولوژی جدید را دارد و می‌تواند خود را با تغییرات سازمانی ساختمان، هماهنگ کنند. این تعریف یک مبحث بسیار مهم را درباره روند فرماندهی ساختمان دربرمی‌گیرد.

کلمه «پاسخگو» در این تعریف بیانگر معنای «خروجی سیستم» است. کلمه «در برابر نیازهای کاربران» معرف توانایی سیستم در شناخت و تشخیص «نیازها» به وسیله تحلیل ورودیهای کاربران است. کلمه «هماهنگی» نشانگر توانایی سیتسم برای هماهنگ شدن است. خواه این هماهنگی توسط خود سیستم انجام شود خواه به وسیله دیگران.

در سال 1988، معماری بنام «اتکین» تعریفی برای ساختمانهای هوشمند ارائه کرد. او گفت: یک ساختمان هوشمند ساختمانی است که از وقایعی که در درون و برون آن رخ می‌دهد مطلع است و می‌‌تواند در مواجهه با این وقایع و برای بوجود آوردن محیطی دلچسب برای کاربرانش، موثرترین و بهترین تصمیمات را در همان زمان بخصوص، اتخاذ کند. «اتکین» در تعریف خود علاوه بر توانایی کسب اطلاعات (input) و توانایی پاسخگویی (output) ، فاکتور زمان را نیز دخیل کرد.بر مبنای این تعریف همه تصمیمات سیستم در مواجهه با وقایع درون و برون ساختمان باید در زمان خاص خود اتخاذ شوند و اگر این تصمیم گیری ها در زمان دیگری انجام شوند، ارزشمند نخواهند بود. کلمه «مطلع است» در تعریف «اتکین» به معنای اطلاعات دریافت شده (input) و وسایل ارتباطی است که اطلاعات به وسیله آنها به سیستم کنترل وارد شده و جمع آوری می‌شود. کلمه «تصمیم می‌گیرد» در این تعریف بیانگرهمه انواع پاسخ‌هاست. مانند تصمیم سیستم برای تعادل دمای درون بنا، هماهنگ فرم ساختمان که همه اینها تحت عنوان «خروجی سیستم» (output) قرار می‌گیرند.

تحولی که در زمینه ارتباطات راه دور و همچنین علم الکترونیک رخ داد موجب گسترش تواناییهای ساختمانهای هوشمند شد. توانایی یادگیری در سیستم‌های یکپارچه که شامل اصطلاح «هماهنگی» است و در تعریف DEGWذکر شده است، موجب می‌شود که سیستم بتواند از تجربه‌های مشابه در موارد دیگر استفاده کند. تا با توجه به این تجربه‌ها و آموزه‌ها بهترین تصمیمات را اتخاذ کند. علاوه بر توانایی یادگیری سیستم، اطلاعاتی که بین بخش‌های مختلف رد و بدل می‌شود باید در (BCS) ³که همان بخش کنترل ساختمان است ، مورد تحلیل و پردازش قرار گیرند که در حقیقت بخش BCSبه منزله مغز ساختمان است.

با این اوصاف، ویژگی‌های اصلی که یک ساختمان در صورت دارا بودن به نام هوشمند خوانده می شود به قرار زیر هستند.

1ـ ورودی سیستم که وظیفه دریافت اطلاعات را به وسیله ابزارهای دریافت کننده برعهده دارد.( input)

2ـ پردازش و تحلیل داده های اطلاعاتی

3ـ خروجی سیستم که در مواجهه با اطلاعات دریافت شده توسط ورودی سیستم، پس از پردازش آنها، اقدامات لازم را اتخاذ می‌کند. ( output)

4ـ ملاحظات زمانی که موجب می‌شود تا تصمیمات اتخاذ شده در زمان مقرر رخ دهند.

5 ـ توانایی یادگیری.

یک ساختمان هوشمند بنایی است که توانایی پاسخگویی (output) به نیازهای کاربرانش بر مبنای اطلاعات پردازش شده که توسط ورودی‌های متعدد فراهم آمده را دارد. فاکتور پاسخگویی در زمان معین در این ساختمان بسیار مهم و ضروری است. تجهیزات متعدد دریافت کننده و ارسال کننده ، اطلاعات را با توجه به نظارتی که بر تغییرات محیط درونی و برونی بنا دارند دریافت می‌کنند. همچنین فراموش نشود که یکی مولفه های اصلی یک بنای هوشمند دارا بودن توانایی یادگیری است. قبل از ساخت یک بنای هوشمند برنامه ریزی سیستم بسیار مهم است تا اهدافی را که می‌خواهید به آن بدهید خوب بشناسد. نیاز واقعی برای داشتن یک ساختمان هوشمند می‌تواند با دقت به نتایج آشکار شود و اینکه آنها این نیاز با ساختن این بنا رفع می‌شود یا خیر. برای مثال بهره‌وری یکی ضروریات شرکتهاست. محیط درونی یک دفتر کار تعیین کنندة فاکتورهای بسیار زیادی برای بهره‌وری یک کارمند است. به عنوان یک مثال ساده، من نمی‌توانم در دفتر کارم بیش از 3 ساعت به طور مداوم کار کنم. به این دلیل که دمای هوا در دفتر کارم پایین است. بنابراین هر گاه که احساس سرما می‌کنم مجبورم از دفتر خارج شده و به فضای باز بروم و در حدود 10 دقیقه از گرمای خورشید استفاده کنم و سپس به دفترم برگردم. مسئول تأسیسات تصمیم گرفت که تقریباً هر روز تکنسینی را فرا خواند تا اتاقها را چک کند و دما را افزایش دهد. تلف کردن وقت در هنگام کار به خاطر اشکال در تهویه مطبوع هوا باعث می‌شود که مییزان بهره‌وری کاهش یابد. که این مسئله به معنای حیف و میل منابع یک شرکت است.

اهدافی که با ساخت یک ساختمان هوشمند به دست می‌آید تقریباً تمام وجوه زندگی انسان را در برمی‌گیرد. بهره وری، راندمان بالا، ذخیره انرژی، سرگرمی، فرح و شادی، آسایش، پایین آوردن هزینه‌های زندگی و افزایش عمر بنا، همه و همه نمونه‌هایی از این نوع اهداف است که با ساخت بناهای هوشمند به دست می‌آیند.

یک ساختمان هوشمند باید دارای سیستمی از اعصاب باشد که شامل حسگرها و تحریک کننده‌های تعبیه شده است که اطلاعات را در زمان درست و صحیح خود کنترل می‌کند. با این اوصاف، بنا می‌تواند به صورت ایستا یا حرکتی عمل کند. بنابراین تغییر یا عدم تغییر در ساختار درونی یا برونی بنا نمونه‌هایی از توانایی یک بنای هوشمند است. سیستم اعصاب بنا وظیفه یکپارچه کردن همه سیستم ها را بر عهده دارد تا ساختمان هوشمند شکلی انعطاف پذیر داشته باشد تا بتواند در مواجهه با تغییرات محیطی که در آن واقع شده است ، کنش مناسبی داشته باشد . به عنوان یک انسان، کاربران بنا باید بتوانند بفهمند که بنا شاد است یا غمگین، ناخوش است یا سرحال. از سویی دیگر بنا نیز باید توانایی درک حال کاربرانش را داشته باشد تا بر طبق حال آنها عمل کند.

بر طبق تعاریف اصطلاحات گوناگون استفاده شده، واضح است که معماری پاسخگو در همه فضاهای بنا و همچنین در معماری بنا نقش موثری را بازی می کند. معماری و فضای ساختمان هر دو باید ویژگیهایی داشته باشند که پاسخگوی نیازهای کاربران باشند. معماری پاسخگو نباید به یک یا دو نوع از واکنشها محدود شود. بلکه باید تمامی کنشها از جمله کنشهای ایستا، حرکتی، درونی و برونی را شامل شود. به علاوه در معماری پاسخگو، نوعی معماری هوشمند نیز مورد نیاز است چرا که پاسخ نتیجه پردازش هوشمندانه است.

معماری حرکتی هوشمند نیست مگر آنکه حرکت نتیجه پردازش هوشمندانه باشد اگر نه چادر هم یک پناهگاه متحرک است که قابلیت تا شدن و حمل شدن را دارد. معماری هوشمند جدید باید همة انواع کنشها را که هر در ایفای نقش خود ، خوب عمل می کنند را دارا باشد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 22:42 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

خلاصهای درباره مورد حقوق کار

بازديد: 653

خلاصهای درباره  مورد حقوق کار

1) باید میان کار مستقل و کار در خدمت دیگری فرق گذاشت. حقوق کار در خصوص اشخاصی است که نیروی کار خود را در اختیار دیگری قرار می دهند. حقوق کار رابطه میان کارفرما (کسی که دارای وسایل کار و سرمایه است) با کارگر مزدبگیر که در خدمت اوست و از دستوراتش پیروی می کند به وجود می آید.

2) کارکنان دولت کار در خدمت دیگری انجام می دهند. اما به دلیل ویژگی های خدمات دولتی و وجود قوانین خاص استخدامی تابع حقوق کار نیستند. بلکه مشمول حقوق استخدامی می باشند.

3) از آنجا که کارفرما با تکیه بر برتری اقتصادی خود و نیاز کارگر شرایط خود را به کارگر تحمیل می کند. قوانین کار در جهت حمایت از کارگران به وجود آمدند تا انعقاد قرارداد را تابع شرایط خاصی نمایند به بیان دیگر هرچند کارگر و کارفرما در مقابل یکدیگر حقوق و تکالیفی دارند اما تکیه اصلی حقوق کار قواعد حمایتی از کارگر می باشد.

4) موضوع حقوق کار تنها روابط کارگر و کارفرما (روابط فردی) نیست بلکه در کنار روابط فردی بخش مهمی از حقوق کار به روابط جمعی و تشکلهای کارگری، کارفرمایی، پیمان های جمعی و اختلاف های جمعی کار اختصاص دارد.

5) دولت در روابط کارگر و کارفرما نمی تواند بی طرف بماند زیرا یکی از تکالیف دولت تنظیم سیاست های اجتماعی و اقتصادی است و یکی از مصادیق تنظیم این سیاست رابطه کاری بین کارگر و کارفرما می باشد.

تعریف حقوق کار: در تعریف حقوق کار اتفاق نظر وجود ندارد زیرا هر یک از حقوقدانان بر اساس اندیشه های اقتصادی و فکری خود حقوق کار را تعریف می کنند. بر این اساس می توان به دو نظریه عمده اشاره کرد:

1) حقوقدانان پیرو مکتب فردگرایی (لیبرال) این حقوقدانان حقوق کار را قواعد حاکم بر قرار داد کار و بخشی از حقوق قرار داد می دانند.

2) نظریه پیرو مکاتب اقتصادی حقوق کار قواعد حاکم بر نیروی کار است و از اراده طرفین رابطه کار تعیین شرایط کار خارج است

هر دو نظریه دارای ایراداتی است:

1) ایرادات نظریه اول: در دوران کنونی روابط کار بیشتر تابع قوانین امری است و از حدود عقود و قرار دادها خارج است همچنین روابط جمعی در چهارچوب حقوق قراردادها نمیگنجد.

2) ایرادات نظریه دوم: هر چند حقوق کار در جهت حمایت از کارگران به وجود آمد. اما امروزه علاوه بر منافع کارگران ضرورت های اقتصادی کارگاه نیز (که مبتنی بر سودهی است) می بایست در حقوق کار لحاظ شود. در مجمع می توان حقوق کار را اینگونه تعریف کرد. حقوق کار بر همه روابط حقوقی ناشی از انجام کار برای دیگری حاکم است مشروط بر اینکه اجرای کار با تبعیت یک طرف نسبت به طرف دیگر همراه باشد.

«ویژگیهای حقوق کار »

هدف از بیان ویژگیهای حقوق کار جدا کردن این رشته از سایر شاخه های حقوق نیست، زیرا حقوق کار دارای ماهیتی دوگانه است از یک سو ناشی از قواعد حقوق خصوصی «قواعد عمومی قراردادها» و از سوی دیگر ناشی از قواعد حقوق عمومی « لزوم سیاست گذاری دولت در عرصه های اقتصادی و اجتماعی می باشد».

1)جنبه حمایتی حقوق کار

2) جنبه امری حقوق کار

3) مفهوم اجتماعی و اقتصادی حقوق کار

4) انعطاف پذیری حقوق کار

1)جنبه حمایتی حقوق کار: حقوق کار ناشی از روابط نابرابر کارگر و کارفرما می باشد، تحولات اجتماعی و اقتصادی بعد از انقلاب صنعتی در اروپا باعث ایجاد نابرابری به وجود آمده کاست. هدف حقوق کار تعدیل رابطه کار و برابر کردن رابطه کارگر و کارفرما بود. به همین دلیل در تنظیم قوانین کار مفاد قانون در جهت حمایت از حقوق کارگر تصویب شد. به عنوان مثال می توان به موضوعات اخراج کارگر و استعفای کارگر اشاره نمود. نتیجه هر دوی اینها پایان قرارداد کار است. اما در قوانین کار برای اخراج کارگر شرایطی سخت تر از استعفای کارگر تصویب شده است. مثال2: موضوع اعتصاب کارگر و تعطیل کردن کارخانه توسط کارفرماست نتیجه هر دو پایان کار است. اما در قانون کار برابر تعطیلی کارخانه شرایطی سخت تر از اعتصاب کارگران وضع شده است.

2) جنبه امری حقوق کار:

هرچند همه قوانین دارای جنبه الزامی می باشد اما در اصطلاح حقوقی قانون را از حیث درجه اخبار ناشی از قانون به قانون امری و قانون تکمیلی تقسیم می کنند. در قانون امری توافق بر خلاف آن مجاز نیست- اما در قانون تکمیلی یا تفصیلی اشخاص می توانند در قرارداد های خود ترتیبی بر خلاف آنچه در قانون تکمیلی آمده مقرر نمایند. یکی از ویژگیهای حقوق کار این است که اغلب مقررات حقوق کار جنبه امری دارد و از اجزای نظم عمومی محسوب می شود که نمی توان بر خلاف آنها توافق کرد.به بیان دیگر حقوق کار جنبه حداقلی دارد ،یعنی نمیتوان با توافق کارگر مزایایی کمتر از مزایای قانونی برای کارگر منظور کرد. ماده 8 قانون کار« طبق بند الف ماده141» در تشخیصمزایای بیشتر برای کارگر مرجع صلاحیت دار ضابطه نوعی را در نظر میگیرد نه ضابطه شخصی را.

اگر در قرارداد کار مزایایی کمتر از مزایای قانونی با توافق کارگر برای وی درج شود آن قرارداد قابل قبول نیست. اما اگر مزایای بیشتربرای کارگر در قرار داد ذکر شود آن قرارداد لازم الجراست. اگر مزایای مندرج در قرارداد که در تاریخ 1/7/91 کمتر از مزایای قانون جدید مصوب 20/7/91 باشد، آیا قانون جدید برقرارداد حاکم می شود یا اینکه توافق پیشین طرفین همچنان معتبر است پاسخ: قرارداد طرفین در مورد این شرط از تاریخ تصویب قانون جدید بی اثر است اجرای قانون جدید در این قانون بر خلاف اصل عطف به ماسبق شدن قوانین «مندرج در ماده4 قانون مدنی نیست زیرا قوانین مربوط به نظر عمومی که یکی از مصادیق آن قانون کار است اثر نوری دارد یعنی فوراً لازم الاجرا می شوند. با توجه به جنبه آمرانه داشتن حقوق کار به دلیل ارتباط آن با نظم عمومی برای قوانین کار علاوه بر ضمانت اجرای مدنی در برخی موارد ضمانت اجرای کیفری نیز تعیین می شود (فصل 11قانونکار مواد 171 تا 186) صلاحیت رسیدگی به جرایم مربوط به قانون کار در صلاحیت دادگاههای کیفری دادگستری است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 18:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره مشکلات اجتماعی و عاطفی کودکان کم توان ذهنی

بازديد: 857

تحقیق درباره مشکلات اجتماعی و عاطفی کودکان کم توان ذهنی

افراد عقب مانده ذهنی با تعدادی از مشکلات اجتماعی و عاطفی مواجهند این که انها با دیگران متفاوتند به تنهایی کافی است که در موقیعت های اجتماعی به صورت متفاوت با انها بر خورد شود در واقع حس اعتماد به نفس کودکان عقب مانده در مقایسه با کودکان عادی پایین تر است علاوه بر دانش اموزان عقب مانده ذهنی در معرض خطرات ناشی از سایر مشکلات رفتار نظیر نابهنجاری وبی دقتی نیز قرار دارند

تحقیقات نشان داده است که افراد عقب مانده ذهنی اعتقاد به اینکه می توانند بر سر نوشت خود کنترل داشته باشند ندارند انها معتقدند که زندگی انها از طرف نیروهای خارجیکنترل می شوند به نظر انها انچه برای انها اتفاق می افتد جنبه شانس واتفاق دارد و انها خود قادر به تغییر اوضاع نمی باشند افراد عقب مانده خود را در کارهای پیچیده در گیر نمی کنند

موقی که کودکان عقب مانده در باره انچه در زمینه کارهای شناختی (یادگیری) انجام می دهند باز خورد منفی دریافت می کنند انها کوشش خود را برای به کار بشتن روشهای موثر متوقف می سازند درحالی که کودکان هم سن وسال انها در چنین مواقعی برای حل مشکل به کوشش های بیشتری دست می زنند

عملکرد اجرای عامل اصلی درگیری است که درعملکرد ضعیف کودکان عقب مانده ذهنی نقش دارد به گفته این معلمان این کودکان فاقد قضاوتهای خوب میباشد تعداد زیادی از کودکان درپردازش مرکزی با مشکل مواجه اند

طبقه بندی کردن یا سازمان دادن اطلاعات- ظاهراً یکی از مشکلات ویژه است که کودکان عقب مانده ذهنی با ان مواجه هستند و این کودکان کمتر می توانند اشیا را گروه بندی کنند انها اغلب قادرنمی باشند تشابهات موجود بین دو شی به هم بیان کنند

بارز ترین خصوصیت عقب مانده ذهنی توانایی اندک کودکان برای یادگیری است از نتایج تحقیقاتی که به عمل امد در مورد این کودکان چنین استنباط شده است که این قبیل دانش اموزان حداقل در چهار حوزه مربوط

به شناخت دچار اشکال می باشند که عبارت از توجه, حافظه, زبان, دروس

حال این کودکان را در 3 گروه تقسیم می کنند که توضیح دتده خواهد شد

همان طور که می دانید سه دسته کودک عقب مانده ذهنی از نظر اموزشی وجود دارد که به ترتیب اموزش پذیر,تربیت پذیر,وعقب مانده شدید یا پناه گاهی

گروه کودکان عقب مانده خفیف یا اموزش پذیر

عواطف مناسب وبهتری نسبت به گروهای دیگر دارند به نزدیکان عشق می ورزند نسبت به انها قدر شناسند از حافظه خوبی برخوردارند از نظر تفکر وتخیل در زندگی دز حد معمولی بهره می گیرند.

از نظر اموزشی قادر به فرا گیری مطالب در حد قابل توجه ای هستند و معمولا می توانند درس را تا پایان کلاس سوم ابتدایی فرا بگیرند می توانند مسائل و موضوعات مختلفی را از محیط خانواده و مدرسه ومحله فرا بگیرند و به حافظه خود بسپارند انها می توانند از عهده کارهای ساده حرفه سیک برایند در مواردی دچار هیجانات شدید می شوند (ممکن از دیدن فیلم ,یا منظره ای باشد) از نر اجتماعی اکثرا تحمل خشونت را ندارند

پیرو ودنبال رو دیگران هستند و به اسانی تحت تاثیر دیگران قرار می گیرند اگر محیط نا مناسب باشد ممکن است به بزهکاری کشیده شوند نسبت به خانواده خویش وفا دارند و می کوشند وسائل اسایش ورفاه را برای انها فراهم کنند

این کودکان دراستعمال جمله های پیچیده وبسط موضوعات نقایص کمتری از خود نشان می دهند اینها ن نقایس ارتباطی مهمی نیستند زیرا که می توانند نوع ومیزان اطلاعات را که کودک قادر است از طریق ان با دیگرا ارتاط برقرار کند به خصوص در مواردی که فرایند های موجود در هر فعالیتی چنین کاری را ایجاب می کنند محدود نمی سازد

با دیگران تعامل رقابتی می پردازند برخی از فعالیت های گروهی را اغاز می کنند ممکن است عضو یک گروه مذهبی و تفریحی شوند اما نمی توانند در سازمانها اجتماعی یا در گروه افراد ماهر باشند

کودک عقب مانده متوسط یا تربیت پذیر چه کسانی هستند

این کودکان با ضریب هوشی حدود 50 -35 هستن در اثر تعلیم وتربیت مداوم قادر خواهندبود اعمالی چون دست رو شستن لباس به تن کردن نظافت شخصی جابه جا کردن وسائل و ....

می توان تفاوت کار خوب و بد را تا حدی به انها اموخت تا حدی پایبند عواطف خویش هستند به اطرافیان محبت قابل ملاحظه ای دارند از معاشرت با افراد ناشناس بیم ناک هستند در انجام کارها زود خسته می شوند در موقع ارامش مطیع و مهربان هستند و در مواردی که چیزی می خواهند و نیاز دارند به انها نمی رسد پرخاشگر می شوند گروهی از انها می توانند کارهای یک نواختی را انجام دهنداین کودکان را می توان با روش های تعلیمی تربیتی بویژه برای یک زندگی خود مختار و مفید اماده کرد انها در اصل همان احتیاجاتی را دارند که که افراد سالم از ان بر خوردار خواهندبود بنا براین اگر افراد را طوری پرورش دهیم که محدودیت های خود را بشناسند و قبول کنند و اشخاصی که با انها در تماسند نسبت به این خصوصیات اگاهی پیدا کنند و انها را همان طور که هستند بپذیرد

قادر خواهند بود برای خود و جامعه مفید واقع شوند.

عقب مانده ذهنی عمیق (پناهگاهی)با بهره هوشی 25 و کمتر از ان

تعداد گروه این بچه ها نسبت به سایر گروه های عقب مانده 3 تا 5 درصد را تشکیل می دهد اما علاوه بر میزان هوش, خصوصیات دیگری نیز مورد توجه قرار گردیده عمیق بودن این گروهرا تایید می نماید اینگونه کودکان بیشترین حد هوشی (25) و در بالاترین نسبت هوشی در حد کودک 3 ساله رشد می کنند

اکثرا چهره این کودکان غیر عادی است در بیشتر موارد حالت عدم تقرن در صورت مشاهده می شود کوتاهی وبلندی بیش از حد کوچکی و بزرگی جمجمه از نشانهای این بچه هاست

بسیاری از انها دارای مشکل بلع هستند و فاقد توانایی در جویدن می باشند .بسیاری از انها از لحاظ ایستادن و راه رفتن نارسائیهای قابل توجه ای از خود بروز می دهند کنترل ادرال ومدفوع در این بچه ها خیلی به ندرت به وجود می اید در بیشتر موارد علاوه بر اختلالات فوق الذکر اختلالات بزرگتری بخصوص از لحاظ دستگاه و نظام عصبی افزوده می شود . حملات صرع اعم از صرع بزرگ و کوچک پسیکوموتور ویا فلج نیمی از بدن در این گونه کودکان مشاهده می شوداز لحاظ ذهنی و فعلیت های مربوط به ان این قبیل افراد تکلم را به خوبی فرا منی گیرند و قادر نیستند از تکلم به عنوان وسیله ارتباطی استفاده کنند بسیاری از انها اصوات یکنواخت ونابجا و ممتد از گلوی خود خارج می کنند

از لحاظ عاطفی احساسات و هیجانات در این قبیل اطفال کم یا هیچ است از انجای که اکثرا بدون فعالیت وبیشتر در بستر استراحت می گذرانند به گروه پناه گاهی نیز معروف هستند.

نگاهی  به غریزه جنسی این کودکان کم توان ذهنی

غریزه جنسی از بدو تولد همراه کودک است فقط زمان ظهور این غریزه این کودکان متفاوت است نحوه تربیت جنسی برخی از این گروه ها استثنایی با توجه در نقص درکدام عضو نیاز به توجه خاصی دارند

برخی از این کودکان به علت داشتن ضمیر ساده ونداشتن تجربه کافی بیشتر در معرض انحراف هستند

عقب مانده ذهنی هم از قوای جنسی کافی برخوردار است و با توجه به محدودیت های تفکر وتعقل و عدم تشخیص وموقعیت های ممکن است بهره برداری غلط کنند وتحت تاثیر واقع شوند.

 

منابع :

دانش اموزان استثنایی دکتر عزت الله نادری ومریم سیف

کودکان استثنایی محمود پاک زاد

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 17:51 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره مسکرات الکل و خمر

بازديد: 1213

تحقیق درباره مسکرات الکل و خمر

تعریف اصطلاحات و متغیرها

متغیرها:

1- متغیر مستقل: زیان ها فراوان و زوال عقل آثار سوء فردی و اجتماعی

2- متغیر وابسته: حرمت مسکرات

تعریف مفاهیم:

مسکر: از سکر به معنی بستن جوی یا از سکور به معنای ایستادن باد است، چیزی که به صورت مایع (معمولا از گرفتن آب انگور یا خرما بدست می آید) مصرف گردد و سبب مسدود شدن راه عقل از ادراکات و معقولات می گردد.

خمر: آن است که سکر (مستی) آورد و از انگور باشد یا اعم از انگور و غیر آن مانند خرما و جو که بجوش آید و شدید شود. اصل خمر نیز مانند مسکر به معنای پوشاندن عقل (زایل نمودن) می باشد.

اثم: الاثم و الاثام اسم للافعال المبطئة عن الثواب و جمعه آثام و لتضمنه لمعنى البُطء و قوله تعالى: فيهما اثم كبير. (بقره: 219) اى فى تناولهما ابطاء عن الخيرات. إثم و أثام اسم براى كارهايى است كه دوركننده از ثواب مى باشد و جمع آن آثام است كه متضمن معناى بُطء (كندى و دورساختن) است و كلام خداوند كه مى فرمايد: «شراب و قمار إثم بزرگ است» بدين معناست كه استفاده از آن دو موجب دورى از نيكى ها مى گردد.

حدود: مجازات جرايمي است كه در ميان همه دولت ها پذيرفته شده است بدون اينكه تغييراتي در آنها داده شود. مجازات حدود را باتوجه به فقه حنفي بررسي خواهيم كرد.

لغت حد به معناي منع كردن است . اما به عنوان يك واژه حقوقي به جزايي گفته ميشود كه حق الله است و ميزان آن معين شده است .مجازات حد در هفت مورد است : زنا، قذف ، شرب ، خمر، سرقت ، قطع طريق ، ارتداد و بغي .

تعزير: در لسان فقها به معناى تأديب به كار رفته است كه مقدار آن از مقدار حدّ پايين تر است. چنان كه در تحريرالوسيله مى فرمايند: «تعزير از حدّ پايين تر است و اندازه آن با حاكم است و احوط در آن در مواردى كه اندازه آن معين نشده است، و دليلى بر آن در دست نيست اين است كه از كم ترين اندازه حد تجاوز نكند.»

بنابراين، تعزير مجازاتى است بازدارنده و متناسب با جرايمى است كه مستوجب حدود، قصاص يا ديات نباشد و هدف از آن اصلاح و تربيت مجرم است..

شرب خمر: كليه حقوقدانان اسلامي شراب را حرام و خوردن آن را ممنوع مي دانند. از نظر ابوحنيفه شرب خمر ولو كم باشد و در مورد ساير نوشيدني ها به قدري كه موجب سرخوشي فرد گردد، جرم است . درحالي كه از نظر ساير حقوقدانان اسلامي ، شرب خمر يا هر چيز مستي آور در صورتي موجب حد است كه اولاً مستي آورد، هر چند كه مقدار كمي خورده باشد. ثانياً قصد و اراده (جزايي ) وجود داشته باشد. مجازات شرب خمر 80تازيانه است .

مشروبات الکلی: الکل ماده ای می باشد که به روشهای متفاوتی تولید می شود از جمله :

از تخمیر حبوبات و میوه ها (مانند آب جو)

از تقطیر حبوبات و میوه ها(مانند ودکا و ویسکی)

از تغییر شیمیایی در سوخت های فسیلی همچون گاز ، ذغال سنگ و نفت (مانند الکل صنعتی) (1)

از ترکیب شیمیایی مونوکسید کربن و هیدروژن (مانند متانول و الکل چوب.) مشروبات الکلی به نوشیدنی هایی اطلاق می گردد که الکل موجود در آنها از نوع ایتل الکل (اتانول) باشد. مشروبات الکلی میزان متفاوتی از الکل را دارند. برای مثال: آب جو 5 تا 7 درصد ، شراب 10 تا 15 درصد، ویسکی و عرق حدود 40 درصد.

الکلیسم: عبارت است از وابستگی فیزیولوژیک (جسمانی) و روانی به الکل، که منتهی به اعتیاد به آن شده است که نهایتا منجر به بروز بیماریهای مزمن و بروز مشکلات در روابط فردی و خانوادگی و اجتماعی فرد می شود.

پیشینه پژوهش

در بسیاری از مسائل فقهی که امروزه مطرح است، شناخت موضوع، تاثیر بسزایی در بدست آوردن حکم از ادله فقهی دارد. موضوع حرمت مسکرات هم در همین قاعده قابل ارزیابی است. از طرف دیگر برقراری رابطه این مقوله با آثار سوء استعمال مسکرات لزوم توجه به پیشینه ی تحقیق وسیع تر را طلب می نماید.

در خصوص حرمت مسکرات سخنان و ذکر روایات مختلف از ائمه معصومین علیهم الاسلام از سوی فقیهان گرانقدری همچون علامه حلی، شیخ محمد حسن نجفی، شیخ طوسی و شیخ حر عاملی اشاره نمود.

در رابطه با ساختمان شیمیایی الکل ، انواع الکل و شناخت حکم آن فقیهان عالی مقامی چون آیت الله سید محمد باقر صدر، آیت الله خویی، آیت الله حکیم، امام خمینی (ره) و آیت الله گلپایگانی به درجات مختلفی باب مباحث گشوده اند که در مباحثشان به مواردی چون نجاست الکل، اثبات طهارت الکل، انواع الکل و تفاوت میان الکل صنعتی و تخمیری نیز پرداخته اند.

کتاب های دیگری نیز با توجه به فرا خور موضوع بابی را راجع به مسکرات ، خمر و الکل باز نموده اند مانند کتاب « خلاصه الاخبار» سید محمد مهدی موسوی ، کتاب « شناخت الکل» سید رضا آقاپور مقدم و کتاب « ترکیبات الکل از نظر فقه اسلامی » که از سوی دارالتبلیغ اسلامی قم انتشار یافته است .

همچنین علاوه بر منابع فوق مقالاتی نیز از سوی برخی پژوهشگران ارائه شده است که از مهمترین آن می توان به مقالات " دلایل علمی منع مشروبات الکلی / همه با این سم مبارزه کنیم" و "دلایل علمی منع مشروبات الکلی / تاثیرات سوء الکل در نسل جوان " هر دو از رحمت الله قهرمانی و همچنین مقاله " سمیت مشروبات الکلی به شهادت خدا ، عقل و وجدان " از غلام علی عقیقی کرمانشاهی می توان اشاره نمود.

 

سابقه تاریخی مشروبات الکلی

الکل که مستی آور است الکل اتلتیک می باشد که در انواع مختلف توسط برخی مردم نوشیده می شود و مورد استفاده قرار می گیرد.

در مصرف الکل به عنوان یک داروی اندوه زدا از قدیمی ترین ادوار تاریخی مخصوصاً در بشر متمدن سابقه داشته است، ولی اجتماعات بشری اولیه تقریباً منزه از آن بوده اند و به نظر می رسد آدمی با پیشرفت تمدن و پس از آنکه از بابت تامین مسکن و خوراک و پوشاک خیالش راحت شد به فکر تفنن و تفریح افتاده و از همین رهگذر نوشابه الکلی را برای ایجاد شادی و سرور در خود بکار گرفته است علاوه برآن در بسیاری از مذاهب، نوشابه الکلی در بعضی از مراسم مذهبی، به حد اعتدال مصرف می گردیده ولی در همان ادیان زیاده روی در مصرف نوشابه الکلی مذموم بوده و گناه محسوب می شده است.

مصرف مشروبات الکلی از دیر باز آفت زندگی نوع بشر بوده است. زمان پیدایش این آفت دقیقاً معلوم نیست ولی در ابتدا توسط فرمانروایان مصرف می شده است و سپس به مردم عامی سرایت نموده است.

مصرف انواع مشروبات الکلی در بسیاری از کشورهای جهان بر طبق قانون خاص آن کشور رایج بوده و می باشد و در کشور ایران، قبل از انقلاب اسلامی رایج بوده و پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، مصرف انواع نوشابه های مسکر آور ممنوع اعلام شد.

مشروبات الکلی عامل اصلی بسیاری از جرائم از قبیل، سرقت ، قتل و غیره می باشد. علاوه بر آن مشروبات الکلی عامل بسیاری از تصادفات رانندگی در جهان نیز می باشد اکثر کشورها هم اکنون به مضرات این آفت خطرناک پی برده اند و در صدد هستند که با وضع قوانین جدید، مصرف این ماده را محدودتر بسازند تا مانع بروز جنایات و تصادفات شوند.

بر طبق قانون اسلام مصرف هر گونه مشروبات الکلی حرام بوده و موجب جاری شدن حد می شود.

حرمت خمر از سوی خداوند متعال بطور تدریجی نازل شده است ولی در آیات قرآن اشاره ای به مجازات آن نشده است ولی به وسیله ی سنت نبوی و سیره ائمه معصوم ما، میزان مجازات آن (حد) معلوم شده است.

تاریخچه پیدایش خمر

در جمع ادیان ملل و مذاهب به اجماع علما و اخبار صحیحه شرب خمر حرام و عمل شیطان می باشد و علت حرام بودن خمر و پیدایشش در کافی از ابی الربیع نقل شده است که گفت من از ابی عبدالله (علیه السلام) درباره اصل خمر که چگونه در ابتدا حلال بوده و چگونه حرام گشت و از چه زمانی خمر ساخته شد سوال کردم؟

حضرت فرمودند: زمانی که آدم (علیه السلام) از جنت به زمین هبوط کرد و از خداوند در خواست میوه های بهشتی نمود و خدای تعالی دو شاخه از شاخه های انگور نازل کرد و آدم آنها را در زمین کاشت.

وقتیکه برگ میوه دار شد ابلیس آمد و دیواری بر آن کشید پس آدم (علیه السلام) خطاب به ابلیس گفت « ما حالک یا ملعون» یعنی ای ملعون حال ( مقصود ) تو چیست؟

ابلیس گفت : آنها (منظور میوه های شاخ انگور) از من است.

آدم (علیه السلام) فرمود: دروغ می گوئی.

بعد از آن به محاکمه؛ روح القدوس( حضرت جبرئیل ) مشتی از آتش بر گرفت و در میان آنها انداخت در آن حال شاخه های انگور در گرما بود و آتش گرفت و آدم بعد از آن گمان کرد که شاید چیزی از آن باقی بماند و ابلیس نیز همین گمان را کرد .آتش همانجایی که افتاده بود بجا ماند و انگاه دو ثلث از انگور سوخت و کم شد و یک ثلث از آن باقی ماند.

روح القدوس گفت : آنچه که رفت و گم شد نصیب و قسمت ابلیس لعین بود و ای آدم باقی برای توست»

و نیز از ابی عبدالله (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند : زمانی که آدم (علیه السلام) به زمین آمد خدای تعالی او را به زراعت کردن امر کرد و به آدم درخت نخل و انگور زیتون و انار عطا فرمود آدم آنها را کاشت و از میوه های آن خورد . سپس ابلیس ملعون آمد و گفت: ای آدم اینهایی را که غرس کردی چه می باشد ؟ من اینها را نمی شناسم حال آنکه من پیش از تو در زمین بودم و بعد از آن ابلیس گفت : اذن بده من از اینها بخورم.

آدم (علیه السلام) از خوردن او ابا ء کرد و در اواخر عمر آدم ابلیس پیش حوا آمد و گفت : من گرسنه و تشنه ام. حوا گفت چه می خواهی ؟

گفت : می خواهم که از آن میوه ها به من ببخشایی.

حوا گفت: آدم از من عهد گرفته است که از اینها چیزی به تو ندهم . برای اینکه اینها از جنت است و سزاوار نیست که تو از آن بخوری.

به حوا گفت: چیزی از آنها به کف من بفشار.

حوا ابا ء نمود.

ابلیس بعد از آن گفت : بگذار من آنها را بمکم اما نمی خورم.

آنگاه حوا یک خوشه ای از انگور را گرفت و به ابلیس لعین داد.

ابلیس آنرا مکید ولی نخورد. سپس خوشه را از دهن ابلیس بکشید.

خداوند تعالی به آدم (علیه السلام) وحی کرد: بدرستیکه دشمن من و دشمن تو انگور را مکید و من بر تو از عصیر او خمر را حرام کردم و آن چیزی است که او بر نفس ابلیس مخالطت کرد پس خمر را حرام کردم.

به جهت آنکه عدو خدا حوا را مکر کرد تا آنکه انگور را مکید و اگر آنرا می خورد از اول تا آخر و جمیع میوه های او را و آن چیزی که از آنها خارج می شود را حرام می کرد.

ابلیس به حوا گفت : اگر به من از تمر و خرما بدهی که آنها بمکم همانطوریکه از انگور مکیدم چه می شود؟

حوا از آنها به او داد. و ابلیس لعین او را نیز مکید . انگور و خرما خوشبو تر از مشک و شیرین تر از عسل بود . وقتی که دشمن خدا انها را مکید رایحه شیرینی انها بعد از آن رفت .

ابلیس لعین بعد از فوت آدم رفت و به بیخ انگور و خرما بول کرد . پس بول در رگهای انها جاری گشت و از این جهت است که از انگور و خرما خمر حاصل می شود و آدم را مست می کند . خدای تعالی بر ذریه ادم جمیع مسکرات را حرام کرد . زیرا عصاره آنها به بول دشمن خدا در انگور و خرما جاری شد»

- از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) روایت شده است : « وقتی که نوح (علیه السلام) از کشتی بیرون آمد حقیقتاً درختی از «مو» را در زمین کاشت و پیش اهلش آمد . بعد از آن ابلیس آمد و انرا کند.»

پس نوح (علیه السلام) برای غرس نمودن آن برگشت و دید که از بیخ کنده شده است و ابلیس را نزد آن یافت.

جبرئیل (علیه السلام) آمد و خبر داد که ابلیس ان را کنده است.

نوح (علیه السلام) به ابلیس گفت چه چیزی تو را وادار کرد که اینرا بکنی ؟ به خدا قسم حقیقتاً آنچه را که غرس کردم بیشتر از خودم دوست دارم . بخدا قسم تا اینرا غرس نکنم ترکش نمی کنم. ابلیس لعین گفت: بخدا قسم تا اینرا غرس نکنم ترکش نمی کنم.

ولی جبرئیل (علیه السلام) گفت: برای او نصیبی از این قرار بده و برای ابلیس ثلثی از ان را قرار داد. ابلیس اباء کرد و راضی نشد . آنگاه برای او نصف قرار داد . دوباره راضی نشد . نوح از بیشتر دادن به ابلیس امتناع کرد.

جبرئیل (علیه السلام) گفت: ای نوح احسان کردن از تو است.

نوح (علیه السلام) فهمید که ابلیس بر این درخت سلطه دارد . سپس دو ثلث آن را برای ابلیس قرارداد و جبر ئیل فرمود: از این احتراز کن زیرا نصیب شیطان است.

همچنین ابو جعفر فرمودند: هنگامی که عصیری را گرفتی ان را طبخ کن تا 3/2 آن برود و کم شود . آنگاه بخور و بنوش چون 3/2 آن نصیب شیطان است»

- ابی عبد الله فرمودند: « ابلیس لعنه الله درخت انگور نوح را کند.

جبرئیل (علیه السلام) آن را به نوح داد و گفت: این حق نوح (علیه السلام) است . و آنرا به نوح (علیه السلام) اعطا کرد و به ابلیس 3/1 از آنرا بخشید ولی ابلیس راضی نشد و بعد به ابلیس نصف را داد دوباره راضی نشد. پس جبرئیل آتش را بیفکند و 3/2 آن سوخت و 3/1 آن باقی ماند و فرمود:

آنچه که به وسیله آتش سوخت نصیب ابلیس است و ای نوح آنچه که باقی ماند برای توست که حلال است»

با توجه به احادیث یاد شده می توان از پیدایش خمر آگاهی حاصل نمود ؛ و حتی علت حکم تحریم و نجاست خمر را دانست. و به این نکته رسید که شیطان برای پوشاندن عقل آدمی به نیرنگ ها متوسل می گردد و خداوند متعال در آن نشانه ای قرار دادند برای جدا شدن اهل گناه از اهل ایمان؛ تا اهل گناه با توسل به مسکرات موجبات پوشیده شدن عقلشان در برابر روشنایی ها می شوند و اهل ایمان با خضوع در برابر فرمان خداوند دانا لذتهای زودگذر خمر و مسکرات را بر خود حرام می نمایند تا به لذایذ واقعی برسند .

تعاریف و ویژگی های خمر

سیری در واژه خمر از بعد لغوی واصطلاحی

برای خمر که ما از آن به شراب،باده،می و مشروب الکلی نام می بریم معانی مختلفی وجود دارد که با نگاه به لغت نامه ها و تعبیرهای علمای اسلامی و حقوقی به مواردی از آن در ذیل اشاره می کنیم:

خمر: فشرده انگور یا خرما که تخمیر و تبدیل به شراب می شود، هر نوشابه ای که مستی بیاورد و از شراب و عتق و امثال آنها، بیشتر به شراب اطلاق می شود.

خمر: آب انگور- هر چیز مست کننده.

خمر: پوشاندن. طبرسی می گوید: اصل خمر به معنی ستر و پوشاندن است. راغب می گوید: اصل خمر به معنی پوشاندن شیء است و به آنچه با آن چیزی را می پوشانند خمار می گویند. به شراب از آن جهت خمر می گویند که عقل را می پوشاند و زایل می کند.

خمر: اصل خمر پوشاندن چیزی است و به هر چیزی که با آن و به وسیله آن پوشانده می شود خمار گویند ولی خِمار در سخنان معمولی اسمی است برای روپوشی که زنان سر خود را با آن می پوشانند و جمع آن خُمر است.

خمر: نامیدن خَمر به نوشیدنی سکرآور است برای این است که در مرکز و جایگاه خرد انسان پنهان می شود و نظر بعضی از مردم این است که هر مست کننده ای خمر است و بعضی نظرشان این است که خمر اسمی است برای چیزی که از انگور و خرما تهیه می کند و سکرآور است.

خمر: عبارت است از هر مایعی که در اثر تخمیر (ورآمدن) خاصیت سکر و مستی به خود گرفته باشد و خوردنش عقل را تیره و بیهوده کند.

خمر: شراب انگور، اکثر فقها مسکرات، و از جمله خمر را در ضمن فی بست دهگانه نام برده اند، و جمعی از فقها، ادعای اجماع بر نجاست آن کردند ولی در عین حال نجاست آن مورد اختلاف است. گروهی از فقهای قدیم و متاخر به پاکی آن فتوا دادند، چنانچه گروهی به پاکی اهل کتاب قائل شده اند و از جمله کسانی که خمر را پاک می دانند می توان از شیخ صدوق، مقدس اردبیلی و خوانساری نام برد.

خمر: آن مایع مخصوص که از شراب و کشمش می گیرند.

خمر: شراب، می، آب انگور که مسکر بوده، باده، هر چه مسکر بود. زیرا زمانی که آب تحریم در مدینه نازل شد، شراب انگوری در مدینه نبود، بلکه شراب خرما بود (ناظم الاطباء).

10- خمر: (بفتح خا و سکون میم) آنچه مستی آورد. می، شراب، باده.

11- شراب: عصاره تخمیر شده انگور، می، باده، هر نوع نوشیدنی

12- می، (بفتح میم) شراب انگور، نوشابه الکلی.

در کل می توان این معانی را برای خمر در نظر گرفت : پوشاندن ، پنهان کردن ، نوشیدن می ، شرم داشتن ، مایه کردن در خمیرو گذاشتن آرد سررشته و گل لای را تا خمیر شود.

خَمر :شراب ، می ، باده ، مل ... و آب انگور که مسکر بود.

خَمر : پنهان شدن و پنهان ماندن خبر.

طبرسی گوید : خمر : پوشاندن است ، اصل خمر به معنی ستر و پوشاندن است و هر چیزی را که با آن یا وسیله آن پوشانده شود ، خمار گفته می شود و چیزی است که زن به وسیله آن سرش را می پوشاند و در سوره نور آیه 31 نیز به همین معنی آمده است و خَمر ، هر شراب مست کننده و آمیزنده با عقل و پوشاننده عقل را گویند.

راغب می گوید: اصل خمر به معنی پوشانیدن شی ء است و به آنچه با آن چیزی را می پوشانند ، خمار می گویند ولی در تعاریف ، خمار مخصوص شده است به آنچه زن سر خود را با آن می پوشاند و جمع آن خَمر ( بر وزن عنق) است و در سوره نور آیه 31 آمده است :« وَ لیُضرِبنَ بِخُمُرِهِنَ عَلی جَیُوبِهِنَّ» یعنی روسری های خود را بر گریبانهای خویش بزنند . و به شراب از آن جهت خمر گویند که عقل را می پوشاند و زایل می کند و نزد بعضی از مردم خمر ، اسم برای هر مسکری است و نزد بعضی از مردم ، اسم است برای هر چیزی که از انگور و خرما گرفته شده است.

از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است : خمر از دو درخت نخل و انگور است... و آنچه کثیر آن ، مست کننده باشد قلیل آن نیز خمر است . این همان است که ازروایات امامیه آشکار است .

ولی بعضی گفته اند : خمر عصیر انگور ( آب انگور) است و عرب انگور و خرما و جو را خمر می دانست آنگاه که بجوش آید و شدید شود و مردم بتدریج در اقسام آن اضافه کردند تا امروز که دارای انواع زیاد است به حسب درجات مست کردن و همه آنها خمر است.

در قاموس آمده است : خمر آن است که مستی آورد و از انگور باشد یا اعم از انگور و غیر آن ولی عموم اصح است . زیرا خمر در حالی تحریم شد که در مدینه شراب انگور نبود و شراب آنها از خرمای تر و خرمای خشک بوده است.

در تفسیر المیزان عنوان شده است : عنب انگور به اعتبار آینده خمر خوانده شده است و خمر بنابر آنچه از لغت بدست می آید هر مایعی است که برای مست کردن درست شده باشد . و خمر عبارتست از هر مایعی که در اثر تخمیر «ور آمدن » خاصیت سکر و مستی بخود گرفته باشد و خوردنش عقل را تیره و بیهوده کند .

در مذهب شافعی و ابوحنیفه خمر چنین تعریف شده : عصیر عنبی (آب انگور) را که غلیان کند و سفت غلیظ شود و کف کند خمر گویند .

خمر: پوشاننده شی است و هر چه از عصیر عنبی ایجاد مستی کند را خمر گویند زیرا خمر عقل را می پوشاند.

خمر: مطلق مسکر است ، یعنی چیزی که در اصل روان باشد و عقل را بپوشاند و از خمر به معنی ستره ، یعنی او را پوشانید ، زیرا که پوشانیده عقل است ، همانگونه که مسکر چنین است.

در واقع نقطه اشتراک در تمامی این معانی و تعاریف این است که همگی بر پوشانیده شدن و درک آدمی و زایل شدن اعمالی که در زمان سلامتی و صحت عقل انجام می گیرد؛ تاکید شده است .

مقایسه سکر با اغماء

سکر بر خلاف اغما حالتی است که موجب نقص عقل از استدلال می شود وبه دنبال سکر ضعف قلب و بدن ایجاد می گردد یا اینکه حالتی است که موجب قوت نفس ؟( شاید مقصود شیخ حسن نجفی ، نفس اماره باشد ) و ضعف عقل شود، در حالتی که اغما ء موجب ضعف و قوت نفس و عقل می شود.

مقایسه مسکر با خمر

در مقایسه مسکر با خمر به دو مورد می توان اشاره کرد :

1- ابتدا خداوند تعالی خمر را به نص صریح در قرآن حرام نمود و آنگاه رسول خدا آنچه غیر از خمر که در زمره مسکرات است را حرام کرده که معنای آن حرمت نفس « خمر» است که به وسیله قرآن بیان شده است و سپس « مسکر» به وسیله سنت بیان شد .

2- خمر در جملات آیات قرآن ذکر شد که تغلیظ نهی از مسکرات از آن اراده شده است آنگاه فرد فرد آن تاکیدی برای نهی کردن از آن را بیان داشت.

به هر حال در مقایسه این دو به وجوه اشتراک بیشتری می رسیم تا افتراق؛ زیرا منظور از هر دو توسل به موادی است که منجر به پوشانیدن (ستردن) عقل در برابر واقعیات می گردد که نهایتا سایر گناهان ( اثم) را به دنبال خواهد داشت.

تعریف فقاع و حکم آن

فقاع شرابی مخصوص است که از شعیر گرفته می شود و در بعضی از روایات بیان شده است که فقاع خمر مجهولی است یا فقاع خمری است که مردم آنرا کوچک شمرده اند .

در الانتصار المنتهی لتنقیح جامد المقاصد الخلاف لغنیه المهذب البارع و کشف الالتباس و ارشاد الجعفریه و ظاهرا در لتذکره و المبسوط اجماع محصل و منقول بر آن است و صراحتا حکم به خمریت فقاع در آنها تاکید شده است و در بعضی اخبار مستفیضه معتبری که متواتر هم هستند چنین گفته شده است که فقاع عین خمر است هر چند اگر سکر آور نباشد هر مسکری حرام است و هر مخمر فقاعی حرام است.

از ابوالحسن درباره فقاع سوال شد . ایشان فرمودند « حد فقاع حد شارب خمر است و فرمودند: فقاع خمری است که مردم آنرا کوچک شمرده اند.»

هشام بن الحکم روایت کرده است بایونس در بغداد بودم از امام صادق علیه السلام درباره فقاع سوال شد امام فرمودند:« آنرا نیاشام زیرا فقاع خمر مجهولی است زمانی که به لباست اصابت کرد پس لباس خود را بشوی.»

از این روایت می توان حکم به نجاست فقاع هم نمود و نزد شارع مشاء خمر و فقاع نسبت به یکدیگر قریب است.

فقاع مانند نبیذ مسکر و حرام است و اگر چه سکر آور نباشد واجب است که از درمان کردن بوسیله فقاع امتناع شود و تحریم فقاع صرفا اختصاص به تناول و درمان نمودن ندارد بلکه اگر با چیز دیگری آمیخته شود یا غلظت آن به وسیله آمیختن مستهلک شود باز هم حرام است.

از شیعه نقل شده است که بر شارب فقاع حد جاری می شود همانطور که بر شارب خمر حد جاری می شود و او را تازیانه می زنند و تعزیر می کنند ولی در این مسئله فقها با یکدیگر اختلاف عقیده دارند زیرا برخی از آنان گفته اند که فقاع مباح است یا احمد بن حنبل گفته است مالک آنرا مکروه دانسته است و عبد الله الاشجعی فقاع را مکروه می داند.

ولی دلیل امامیه بر حرام بودن فقاع اجماع فرقه و اخبار می باشد و احتیاط اقتضا می کند که از آن باید دوری کرد تا برائت ذمه شود و در این مورد کسی نظر مخالفی ابراز نداشته است ولی در مورد اینکه اگر کسی فقاع را بنوشد یا عملی انجام دهد مثل خرید و فروش فقاع ....باز هم اختلاف نظر وجود دارد امر به احتیاط واجتناب از آن شده است.

عطا بن یسار روایت کرده است که از نبی درباره لغبیر سوال شده که آیا از الغبیر نهی شده است؟ نبی فرمودند: در آن هیچ خیری نیست و الغبیر اسمی است که به فقاع اختصاص دارد.

در تحریر الوسیله چنین آمده است مایع فقاع از محرمات است زیرا در آن نشیش و غلیان صورت گرفته است حتی اگر مسکر هم نباشد در حالی که فقاع شراب و معروفی است که ابتدا آن را از شعیر می گرفته اند و ماء الشعیری که میان اطباع معمول است از فقاع نیست.

فرقی میان انواع مسکرات نیست مانند اینکه از انگور خمر گرفته شود یا از خرما ، شراب از خرما، یا از کشمش مویز، شراب مویز یا از عسل ، شراب عسل یا از جو شراب جو یا گندم یا ذرت و غیره فقاع به مسکر ملحق می شود اگر چه فرض شود که مسکر نیست در نوشیدن فقاع حد می باشد.

همانطور که پیش از این اشاره شد حکم در باب حرمت شراب و مسکرات به دلیل زایل نمودن عقل و تفکر صحیح آدمی است که نقاط مشترکی در تمامی مسکرات و انواع آن و شبه مسکرات به حساب می آید؛ اگرچه در انواع مسکرات علاوه بر زایل نمودن عقل ضرر و زیان های مختلفی را از لحاظ جسمانی برای انسان به وجود می آورد . به هر حال سست شدن و از بین رفتن تفکر و پی آوردن گناهان پس از آن حکم اصلی بر حرمت انواع مسکرات است.

در قوانین و مقررات جزایی اسلام تبصره 1 ماده 165 چنین عنوان شده است که« آب جو در حکم شراب است اگر چه مست کننده نباشد خوردن آن موجب حد است.»

از ابی عبدالله روایت شده است که هر نوع مسکری نوشیده شود در ان حد واجب میشود همانطوریکه در مورد خمر حد واجب شده است.

انواع مسکرات

خمر (مسکر) به چه چیزهایی اطلاق می شود؟ (بررسی متون فقهی)

آنچه را که خداوند متعال به خاطر مستی آور بودنش حرام کرده، فقط از انگور بدست نمی آید، بلکه در گذشته و حال از انواع مختلفی از نعمتهای خداوند به دست می آید که بهره برداری شرعی از هر کدام از آنها (رزقی حسن) است و استفاده و به کارگیری نادرست از هر کدام آنها نیز موجب (گناه و اثم) می گردد.

منظورمان از (رزق حسن) همان (روزی نیکو) است، چرا که اگر انسان از دید انصاف و حق به نعمتهای خداوند بنگرد، نیکویی را در انگور، خرما، عسل، گندم، جو و ذرت و تمام چیزهایی که از آنها خمر بدست می آید به آسانی مشاهده می کند و در می یابد که این نعمت ها جهت استفاده صحیح پدید آمده اند، ولی اگر به قصد تولید و ساخت انواع مشروبات مست کننده به آنها نگاه کند، نه تنها خود را به دام شیطان انداخته، بلکه درهای گناه و ناپاکی را نیز به روی خود می گشاید.

در این زمینه نظریه های مختلفی وجود دارد که همه آنها بر این امر گواهی می دهند که: (هر چه مسکر باشد، در حکم خمر بوده حرام است، خواه از انگور باشد یا از خرما یا مویز یا ارزن یا جو، اندک و بسیارش در باب تحریم یکسان است).

شیخ کلینی باستناد خود در فروع کافی، روایاتی درباره آنچه از آن مسکر تولید می کنند، آورده است که از آن جمله به دو طریق از حضرت امام صادق (علیهم السلام) روایت کرده و آن حضرت فرموده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) :« الخَمرُ من خَمَسه: العصیرُ من الکَرَم و النّقیعُ من الزبیبِ و التبعُ من العسلِ و المرزُ من الشعیرِ و النَّبیذُ من التّمر.»

حضرت امام صادق علیهم السلام فرمودند که رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده اند:خمر از پنج چیز حاصل می شود:

عصیر ؛که از گندم به دست می آید.

نقیع؛ از مویز به دست می آید.

تبع؛ از عسل بدست می آید.

مرز؛ که از جو به دست می آید.

نبیذ؛ که از خرما به دست می آید.

ابوالفتح در تفسیر خود آورده است:

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:« ان التمر اخمراً و ان من الغیب لخمراً و ان من الزبیب لخمراً و ان من العسل لخمراً و ان من الحنطه لخمراً و ان الشعیر لخمراً و ان من الذره لخمراً.»

همانگونه که می دانیم مسکرات انواع دیگری(مایع وجامد)نیز دارد که در فصل های بعدی بدان اشاره خواهیم نمود ودر اینجا تنها به ذکر آنچه که در صدراسلام وجود داشته است اکتفا نموده ایم.

تعاریف سکر و مسکر در لغت

سکر در لغت و با توجه به نوع تلفظ آن معانی متفاوتی را به دست می دهد، از آن جمله :

السکر(مصدر): مستی؛

السَکر: شراب ، هر چیز مستی آور ، سرکه؛

السِکر( جمع سکور) سد جلو آب ، جلو نهر را بستن؛

السکر ( به فتح یا ضم سین و به فتح و کسر و سکون کاف ): مسکر که بعضی آنرا چنین بیان نموده اند: به چیزی که باعث اختلال کلام منظم و افشاء سر(راز) نهفته می گردد .

و بعضی دیگر بیان نموده اند : به چیزیکه در غالب شاربین عقل را دگرگون می نماید و سبب سرور نیروی نفس می شود.

ولی اولی است که این امر به عرف ایکال شود؛ چه اینکه مرجع این لفظ مثل سایر الفاظ وارده « کتاب و سنت » همان عرف می باشد.

سکر: ابوالفتح در مورد سوره نحل آیه 67 چنین گفته است : « عبدالله مسعود ، عبدالله عمر ، سعید جبیر ، ابوزین ، ابراهیم ، حسن ، مجاهد ، کلبی و ابن ابی لیلی» گفتند : مراد از سکر خمر است.

قتاده گفته است : سکر خمرهای اعاجم است.

ابی نیز گفته است: که عبدالله عباس گفت : « سکر» نبیذالتمر(شراب خرما) باشد و رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) فرمودند:« خمر آن بود که از انگور گیرند و « یسکر» از خرما ، نقیع از انگبین ، مرز از گاورس و غبیرا ء از گندم است و من که رسول خدا هستم شما را از هر چه مستی کند نهی می کنم .»

مسکر هر مایع مست کننده و هر چه نوعا مست کننده و اصلا مایع باشد و هر چیزی که در آن طبیعت آشکار یافت شود حال مقدار آن کثیر باشد یا قلیل.

مسکر: از سکر به معنی بستن جوی یا از سکور به معنی ایستادن باد است ، زیرا که در راه عقل را از ادراک معقولات می بندد و عقل را از حرکات فکریه و تعقلات ، ساکن می گرداند و از این جهت در جمع ادیان حرام شده است .

در مسکرات نیز مشاهده می شود که مسدود شدن راه عقل و ادراک از طریق نوشیدن هر مایعی که مستی آور است بیشتر مراد است و از بین بردن قوه ی تعقل آدمی از طریق آن مد نظر است.

تاریخچه تحریم قطعی خمر بعد از ظهور اسلام

می دانیم که شراب و میگساری از رایجترین کارها در عربستان مانند مکه و مدینه بود و تجارت عمده آنان نیز بشمار می رفت و کمتر مکان و خانه ای یافت می شد که شراب در آنجا راه نیافته باشد و مردمش را معتاد نساخته باشد.

میخانه ها همیشه در تمام اوقات در مکه و مدینه باز بودند و پرچمی به نام غایه بر بام میخانه ها نصب بود که آزادی ورود برای همه در تمام اوقات را اعلام می داشت . رواج فوق العاده شرابخوری حتی بعد از ظهور اسلام و در بین تازه مسلمانان نیز چشمگیر بود . چون هنوز اسلام آنرا حرام نکرده بود و حتی ممنوعیت از آن پس از اسلام در سال سوم و چهارم هجرت برای برخی از مسلمانان فوق العاده سخت بود.

شاید با توجه به همین نکات و شرایط فراهم شدن زمینه ریشه کنی یک عادت زشت و یک بیماری اجتماعی و اخلاقی اسلام یکباره آنرا تحریم نکرد بلکه تدریجا آن را پیاده کرد و در اجرای این طرح بیش از هر چیز از عوامل معنوی و سلاح ایمان بهره گرفت.

اعراب از زمان گذشته انواع مسکرات را استعمال می کردند و از میوه های گوناگون مانند : عسل ، حبوبات و غلات و غیره شرابهای مختلفی تهیه می نمودند و هر یک را به نام ویژه ای می خواندند بعنوان مثال صهبا ( شراب انگور) بتع (شراب عسل و خرمای تر) نبیذ ( شراب فشرده شده از خرما یا انگور) غبیرا( شراب گندم یا ذرت) جعه ( شراب جو) مزر( شراب جو یا ذرت یا گندم) فضیخ ( فشرده انگور شرابی است که از خرما تهیه می کنند ) و نقیع ( شرابی که از مویز و میوه های خشک می گیرند) و دیگر مشروبات مستی آور در عربستان وجود داشته است.

هنگامی که دین مبین اسلام ظهور کرد، هرگونه مواد مستی آور را حرام نمود.

این قانون الهی موجب شد که مسلمانان دست از مشروب خواری کشیدند ولی پس از آنکه حکومت بی کفایت بنی امیه روی کار آمد بساط شراب در هر محفلی دیده شد چنانکه گاهی پس از نوشیدن شراب فرمانها صادر می کردند . معاویه شراب می خورد ولی برای عوام فریبی از شراب بد می گفت: پس از او یزید بی پروا به میخوارگی می پرداخت و کارهای زشت غیر انسانی انجام می داد . خلفای بنی عباس باده گساری می کردند . ولی آنان نیز در ترویج مستی آورها کوشیدند

از این رو برای نمونه می توان به رویدادهای تاریخی در رابطه با شرب خمر مانند نعمان بن منذر و جنایت شراب یا قضیه عمرو که همراه عماره از جانب قریش عازم حبشه برای برگرداندن مهاجرین بودند؛ اشاره نمود.

همچنین روایتی که فضل بن شاذان از حضرت رضا (علیه السلام) نقل کرده است که با آوردن سر مقدس حضرت ابا عبدالله چه جریاناتی بوقوع پیوست؛ یا قضیه یزید بن عبد الملک و شراب؛ یا ولید بن یزید که شراب خوار کم نظیری در دوران خود بود؛ یا غلامی که از شرب خمر توبه نمود و هنگامی که ولید برای ندیم مسیحیش بطور ماهانه سهمی از بیت المال مسلمین را بابت شراب گوشت خوک اختصاص داده بود و نیز به امثالهم اشاره کرد.

حال اگر به دستورات اسلام حقیقتاً و خالصانه عمل شود می توان شاهد دفع هرگونه ضرر و فساد و شر و گناه وغیره بود. زیرا همانگونه که پیامبر با این ام الفساد به تنهایی بدون معتقد و ملزم شدن به دستورات اسلام کافی نخواهد بود و موفقیتی در بر نخواهد داشت. پس بنابراین برای دوری گزیدن از این ماده فساد آور باید با چنگ زدن به ریسمان الهی و تقویت ایمان و پیشه نمودن تقوی الهی پرداخت و با سالم نگه داشتن خود از آفت های عقلی آن دیگران را نیز از این مسئله نهی نموده تا در بعدی کلان جامعه اسلامی پاک و مبرا از ناپاکی ها داشته باشیم.

 

منابع و مآخذ:

قرآن کریم

1- ابن مکی، شمس الدین محمد، لمعه، دارالفکر، قم 1411 ه ق

2- ابن عیّاش سمرقندی، مسعود، التفسیر العیاشی، تهران، العلمیه الاسلامیه 1363

3- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم نشر ادب الاحوزه 1405 ق 1363 ق

4-اردبیلی، محمد بن محمد، زبده البیان فی احکام القرآن، قم موسسه نشر اسلامی 1409 ه ق

5- اسعدی، سید حسن، مجموعه مقالات برگزیده، (بی جا)1381

6- (بی نا)، اعتیاد، انتشارات سمت، تهران 1383

7- آقا پور مقدم، رضا، شناخت الکل، انتشارات مهر1376

8- بهبودی، محمد باقر، تهذیب، تهران، پیر مغان 1387

9- پاینده، ابوالقاسم، ترجمه نهج الفصاحه، جاویدان، تهران 1361

10- (بی نا)، تورات، کتاب امثال سلیمان، انصاریان، قم 1382

11- (بی نا )، تورات، کتاب پوس، (بی تا )

12- ( بی نا )، تورات، کتاب اشیعا نبی، ( بی تا )

13- حسینی، علی اکبر، قوانین جزایی اسلام، چاپ دوم، تهران 1379

14- حسنی جرجانی، امیر ابوالفتح، تفسیر شاهی، انتشارات نوید، 1362

15- حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی 1382

16- حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1380

17- خسروی، موسی، پند تاریخ ، انتشارات مهر ، 1380

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 17:49 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره نقش رسانه ها در کنترل جامعه

بازديد: 655

تحقیق درباره نقش رسانه ها در کنترل جامعه

قدرت و قابلیت‌های زبان و اندیشه در کنترل جامعه

فلاسفه یونان باستان و دوران پس از آن به اتفاق زبان را مهم‌ترین وجه تمایز انسان از حیوانات دانسته‌اند. محققان هر رشته علمی آن جنبه از زبان را که اهمیت بیشتری برای رشته‌هایشان دارد، در کانون توجه خود قرار می‌دهند. در این میان، از نظر دانشمندان علوم اجتماعی، زبان مشخص‌ترین رسانه مبادلات اجتماعی است. جاذبه بررسی زبان در بافت اجتماعی آن، در این است که راهگشای فهم بهتر اجتماع خواهد بود. از سویی محققان زبان و ادبیات کلاسیک ، نقش زبان را در فرایند شکل‌گیری ارزش‌ها و خلاقیت‌ ادبی مورد بررسی قرار می‌دهند. از دیدگاه آنان زبان، آیینه میراث فرهنگی، وسیله ارتباط ما با گذشته و تجسم تمام چیزهایی است که هم انسانی است و هم شریف.

توجه به بافت اجتماعی گفتار، به هیچ روی منحصر به مجامع دانشگاهی نیست؛ بسیاری از مسائل حاد سیاسی، بر محور زبان می‌چرخد. بررسی فرهنگ‌های گوناگون اعم از اقلیت‌های درون مرزها یا ملت‌های دیگر یکی از موضوعات مورد مطالعه در بودجه کشورهای قدرتمند است.

قدرت ساختاری زبان این فرصت را در اختیار گروه‌های توانمند قرار می‌دهد تا گفتمان حاکم بر جامعه را به نفع خویش سمت و سو بخشند. فریدون بدره‌ای در کتاب «واژگان نوشتاری کودکان دبستانی ایرانی» او می‌گوید اگر در یک زبان فرضی هزار اسم، هزار صفت، صد فعل لازم و صد فعل متعدی داشته باشیم قاد خواهیم بود 000/100/200/200/100 جمله بسازیم (بدره‌ای، 1352، صص 13ـ 12). البته قابلیت یک زبان طبیعی بیش از این است، برای مثال، فرهنگ معین دارای چهل هزاره واژه است. بنابراین، مشاهده می‌کنیم در این سازمان بی‌نهایت زبان چقدر قدرت مانور وجود دارد، چنان که یک رسانه می‌تواند متناسب با رویکرد سیاسی ـ اجتماعی خود ساختار خبری مستقلی ارایه کند؛ آن گونه که بافت گفتمانی آن با سایر بافت‌ها متمایز باشد.

«فوکو» با تأکید بر اهمیت ساخت زبان و اندیشه، بر «قرائت متون» به منظور کشف ساختارهای شناخت آدمی اصرار می‌کند. به نظر او، شیوه خاص فهم و دریافت ما درباره جهان، تعیین‌کننده خصلت خاص یک عصر است و این خصلت خود شیوه اعمال قدرت را تعیین می‌کند. از دیدگاه ساختاری «فوکو»، سیاستمداران، صاحب منصبان و اصحاب قدرت و نظایر آنان، به طور عمدی و آگاهانه نهادهای لازم برای تأمین و تضمین امتیازات و حفظ مواضع خود را ایجاد نمی‌کنند، بلکه اعمال افراد به طور کلی در هر عصری برآمده از نظرگاه رایج آن عصر است. به سخن دیگر، ساخت عمل تابع ساخت اندیشه است. طبقات حاکم و مسلط در یک ساختار اجتماعی نابرابر و تضادآمیز، برای سازگار کردن ذهنیت مردمان با شرایط رنج‌آور عینی، یعنی پر کردن شکاف بین ذهن و عین، به ایدئولوژی و استفاده از مفاهیم ایدئولوژیک و هژمونیک متوسل می‌شوند، زیرا ناسازگاری بین ذهن و عین، برای همیشه نمی‌تواند تداوم یابد. بنابراین، ایدئولوژی ساخته و پرداخته می‌شود تا ذهن را با عین آشتی دهد و وضعیت موجود را تثبیت کند. در چنین مواقعی، زبان بیشترین نقش را در تبلیغات خدعه‌آمیز و مشروعیت ‌بخش دارد. زبان مالامال از مفاهیم ارزشی همراه با نفرت و عشق است. عشق و تجزم به همه آنهایی که تسلیم سازوکار قدرت شدند و نفرت از آنهایی که در این سازوکار آمرانه و فریب‌گونه، حل و جذب نشدند (مهدی‌زاده، 1380، صص 66 ـ 65).

شمار زیادی از اندیشمندان حوزه ارتباط جمعی، سازو کارهای بازتولید ایدئولوژی را در گفتارهای رسانه ‌ای، به ویژه اخبار مطالعه کرده‌اند. عده‌ای از آنان با بررسی‌های تطبیقی نشان داده‌اند که چگونه رویدادهای واحد، از رسانه‌های جوامع مختلف به شیوه‌هایی کاملاً متفاوت بازتاب یافته‌اند. برای مثال می‌توان به تحقیقات انجام شده توسط «ادوارد سعید» (1981، پوشش خبری اسلام در غرب)، «استیونسن» و «کول» (1980، اخبار خارجی در کشورهای منتخب)، «ملکوت» و «دایانه‌په» (1991)، جانبداری در گزارشگری: تحلیل محتوای پوشش خبری مطبوعات آمریکا از سقوط هواپیمای کره و ایران) و موارد مشابه اشاره کرد

کنترل جریان بین‌المللی اخبار / کنترل در نظام جهانی

هجده دسامبر 2002، سایت اینترنتی بی.‌بی.‌سی خبر داد «آمریکا با پخش برنامه‌های تبلیغاتی که فرماندهان نظامی و غیرنظامی عراقی را مخاطب قرار می‌دهد، سعی دارد فشار روانی بر صدام حسین را تشدید کند». جالب این که این برنامه‌ها را به مدت پنج ساعت هواپیمای آمریکایی «کماندو سولو» که بر فراز عراق گشت می‌زد و توسط یک واحد تخصصی عملیات تجسسی آمریکا اداره می‌شد، پخش می‌کرد. از این هواپیما در آن واحد امواج کوتاه، متوسط و بلند و همچنین امواج تلویزیونی پخش می‌شد. در این برنامه‌ها از مردم عراق درخواست می‌شد حاکمیت صدام حسین را رد کنند.

در طول جنگ اخیر آمریکا با عراق نیز که پس از گذشت یک سال و اندی از حمله به افغانستان در بیستم مارس 2003 آغاز شد، نظامیان آمریکایی و انگلیسی بر فعالیت خبرنگاران نظارت داشتند چنان که حتی پنتاگون خبرنگار فاکس نیوز را از عراق خارج کرد. آنان دو خبرنگار شبکه‌های خبری الجزیره و العربیه را به قتل رساندند و به دفتر شبکه الجزیره در عراق حمله کردند.

در جنگ قبلی خلیج فارس (1991) نیز مردمی که در بغداد جنایات جنگی و کشتار غیرنظامیان را محکوم می‌کردند نوشته‌ای را با این مضمون که «نظارت بر سی.ان.ان را پایان دهید» با خود حمل می‌کردند. نوشته بودریار با عنوان جنگ خلیج فارس اتفاق نیفتاده است، اشاره‌ای پرمعنا به همین سکوت و کنترل رسانه‌ها و قلب واقعیات در ایام جنگ دارد (خسروی، 1378، ص 7). این همان واقعیتی است که اندیشمندان با صراحت به آن پرداخته‌اند. «در دنیای ما، هر چه رسانه‌های ارتباطی بیشتر پیشرفت کرده و حجم اطلاعات بیشتر شده، معنای کمتری به دست آمده است» .

باید گفت که اساس فناوری ماهواره‌ای بر کنترل قرار داده شده است. «در اوایل دهه 1960 یعنی آغاز دستیابی بشر به فناوری ماهواره‌ای جان.اف.کندی، رئیس جمهور وقت آمریکا، گفته بود هدف ما از دستیابی به فناوری ماهواره‌ای «کنترل» است (جعفری چمازکنی، 1374، ص 17).

طی تحقیقاتی که بیست سال بعد (1981) از اظهارنظر کندی صورت گرفت شاهد بودیم که هشتاد درصد مخابره و پردازش داده‌ها در آن زمان توسط ایالات متحده آمریکا صورت می‌گرفت .اکنون با گسترده شدن فعالیت شبکه‌های رایانه‌ای و مطرح شدن جریان داده‌های فرامرزی، مسأله به خطر افتادن حاکمیت ملی بسیاری از کشورها مطرح شده است.

نزد بسیاری از دولت‌ها و ملت‌ها واژه «بیگانه» مترادف با «خطر» شده است. این نخستین باری است که در طول تاریخ تقریباً هر کس از هر طبقه اجتماعی می‌تواند تحت تأثیر تحولات بین‌المللی قرار گیرد. در این بین ما و شما یا جزء گروهی هستیم که این تغییرات آنها را تهدید می‌کند و یا در دسته‌ای قرار داریم که از این روند منتفع خواهند شد اما، تقریباً غیرممکن است به ذهن کسی خطور کند که گروهی از گزند این تغییرات در امان باشند.

«دیوید روثکوپ» مدیر اجرایی مؤسسه کیسینجر و از سرشناسان دولت کلینتون که در دانشگاه کلمبیا نیز دارای کرسی امور بین‌الملل است با بیان آشکار در خصوص جهانی‌سازی و نقش محوری فرهنگ در آن می‌گوید: «جهانی‌سازی ریشه‌های اقتصادی و پیامدهای سیاسی دارد، با وجود این قدرت فرهنگ را در محیط جهانی، در کانون توجه قرار می‌دهد» (Rothkop, 1971). او سپس به اقتضای موقعیت شغلی خود با توصیه‌هایش ذهنیت دولتمردان آمریکایی را متوجه این موضوع می‌کند. «در عصر اطلاعات، برای سیاست خارجی ایالات متحده یک هدف اساسی وجود دارد و آن پیروزی در نبرد جریان‌های اطلاعاتی جهانی است، حاکمیت بر امواج همان گونه که بریتانیای کبیر بر دریاها حاکم بود» (Rothkop, 1971).

او بدون پرده ادامه می‌دهد: «منفعت اقتصادی و سیاسی ایالات متحده است که اطمینان یابد اگر قرار باشد جهان به سوی داشتن زبان مشترک پیش رود آن زبان انگلیسی است و اگر قرار باشد ارتباطات راه دور، دارای استانداردهای ایمنی و کیفیت مشترک باشد آن، استاندارد آمریکایی است. اگر ملت‌های جهان با تلویزیون ، رادیو و موسیقی به هم پیوند می‌یابند باید از طریق برنامه‌های آمریکایی باشد و اگر ارزش‌های مشترکی ایجاد می‌شود باید به نحوی باشد که آمریکایی‌ها با آن احساس راحتی و آسایش کنند (Rothkop, 1997).

روثکوپ با ارایه این توصیه‌ها به یک نتیجه عجیب می‌رسد و آن «صدور مدل آمریکایی فرهنگ» است. او با به‌کارگیری جملاتی قوم‌مدارانه این گونه نتیجه‌گیری می‌کند: «ایالات متحده نباید از برتری بخشیدن به ارزش‌هایش ابا داشته باشد. آمریکایی‌ها برای آن که مؤدب یا سیاستمدار باشند نیازی ندارند این واقعیت را که از میان فرهنگ‌های تمامی ملل در طول تاریخ جهان، فرهنگ آنان متناسب‌ترین (موزون‌ترین)، تحمل‌پذیرترین، دارای بیشترین اشتیاق به ارزیابی مجدد و بهبود پیوسته و بهترین الگو برای آینده است، انکار کنند. از سوی دیگر، آمریکایی‌ها نباید در مقابل حرف کسانی همانند «لی کوان‌یو» رئیس جمهور سنگاپور و «ماهاتیر بن محمد» نخست‌وزیر مالزی تسلیم شوند که می‌گویند «راهی آسیایی» وجود دارد که غیرآسیایی‌ها نباید درباره‌ی آن قضاوت کنند، باید گذاشت تا چنین راهی بر روند وقایع مربوط به تمام کسانی که در این بخش از جهان زندگی می‌کنند حاکم باشد» (Rothkop, 1997).

این استاد روابط بین‌الملل و صاحب منصب دولت آمریکا، راهبردهای لازم برای رسیدن به این اهداف را چنین بیان می‌کند: «آمریکایی‌ها باید چهره خود را ارتقا دهند. استفاده از ابزارهای عصر اطلاعات برای انجام چنین کاری بی‌شک صلح‌آمیزترین و قدرتمندترین ابزار پیشرفت منافع آمریکایی‌ها است ایالات متحده ترافیک جهانی اطلاعات و ایده‌ها را تحت سیطره‌ خود دارد. موسیقی آمریکایی، فیلم آمریکایی‌، تلویزیون آمریکایی و نرم‌افزار آمریکایی آنقدر بارز و غالب و آنقدر عیان هستند که در هر نقطه‌ای از زمین در دسترسند ، ما باید ماهیت و اهمیت عمیق فضای اطلاعاتی در حال ظهور و توانایی بالقوه آن را با عنوان یک پردازشگر فرهنگی سازمان‌دار، عامل تحکیم‌بخش دموکراسی، وسیله مرتبط سازنده جهانی و ارتباط‌گر نهایی بشناسیم». (Rothkop, 1997).

کندوکاو در وضعیت کنونی روابط بین‌الملل نشان می‌دهد استقلال رفتاری مجموعه‌های ملی تا حد زیادی کاهش یافته و در مقابل، مجموعه‌های فراملی رشد انکارناپذیری در عرصه جهانی پیدا کرده‌اند. این میدان گسترده، در عرصه فرهنگ فرایندی پیش رو دارد که به شکل‌گیری جامعه اطلاعاتی منجر شده است. در این حوزه، ماهواره‌ها، اینترنت و همچنین سازمان‌های بین‌المللی مانند اتحادیه بین‌المللی ارتباطات راه دور و یونسکو فعالیت دارند و غول‌های ارتباطی مانند چهار خبرگزاری غربی بر تصمیم‌گیری‌های بین‌المللی و ملی تأثیر می‌گذارند. بنابراین «دگرگونی فرهنگی» از مفاهیمی است که نشان‌دهنده مصونیت نداشتن فرهنگ‌های ضعیف و بدون پشتوانه فناورانه در برابر تأثیرپذیری از فرهنگ‌های جهان‌گستر است. وابستگی و برخورد فرهنگ‌ها از طریق بزرگراه‌های اطلاعاتی مشکلات فزاینده‌ای را برای واحدهای اجتماعی در سطح دولت ـ ملت، جوامع و افراد در راه حفظ هویت‌شان ایجاد کرده است. البته این نکته را باید توضیح داد که این بزرگراه‌های اطلاعاتی خود می‌توانند در مسیر آگاهی‌بخشی و بالا بردن فشار وجدان جهانی در هنگام وقوع آسیب‌های جهانی، منطقه‌ای و ملی مورد استفاده قرار گیرند اما مالکیت انحصاری این شبکه‌های فراملی، اطلاع‌رسانی واقع‌گرایانه در مورد رویدادهای بعضی از مناطق را که با صاحبان این شبکه‌ها برخورد منافع دارند دچار تحریف کرده و با دگرگون کردن واقعیت مخاطبان را گمراه می‌کند.

ساموئل هانتینگتون، استاد کرسی حکومت در دانشگاه هاروارد نیز در مقاله «رویارویی تمدن‌ها» که در سال 1993 در نشریه “Foreign Affairs" به چاپ رسید و در مجامع مطالعاتی و روابط بین‌الملل انعکاس گسترده‌ای یافت منبع اصلی برخورد در جهان جدید را دارای ماهیتی فرهنگی می‌داند نه اقتصادی. وی تفاوت‌های موجود بین تمدن‌ها را اساسی ذکر می‌کند و با اشاره به افزایش روند خودآگاهی تمدنی می‌گوید: «روابط بین‌المللی به گونه‌ای فزاینده به سمت غربی شدن حرکت کرده است چنان که تمدن‌های غیرغربی نقش بازیگر را بر عهده دارند و روابط بین «غرب و دیگران» محور اصلی سیاست‌های جهانی خواهد بود. او کانون درگیری را در آینده غرب و چند کشور اسلامی کنفوسیوسی می‌داند (احراری، 1380).

هانتینگتون با اشاره به این موارد و ذکر مثال‌های گوناگونی از رشد خودآگاهی تمدنی در نقاط مختلف و شرح سرشت تمدن‌ها، راهکارهایی را که باید سیاستمداران غرب در کوتاه مدت و بلندمدت مورد توجه قرار دهند، عرضه می‌کند، راهکارهایی که در حقیقت گوشه‌ای از تفکر حاکمان کشورهای غربی است. از دید او «منافع غرب به روشنی ایجاب می‌کند همکاری و یگانگی بیشتری در درون تمدن خود، به ویژه بین اجزای اروپایی و آمریکای شمالی آن، به وجود آورد ، دامنه قدرت نظامی کشورهای کنفوسیوسی ـ اسلامی را محدود کند و اختلافات و درگیری‌های موجود بین کشورهای اسلامی و کنفوسیوسی را مورد بهره‌برداری قرار دهد؛ از گروه‌هایی که در درون تمدن‌های دیگر به ارزش‌ها و منافع غرب گرایش دارند پشتیبانی کند و آن دسته از نهادهای بین‌المللی را که منعکس‌کننده منافع و ارزش‌های غرب هستند و به آنها مشروعیت می‌بخشند تقویت و تشویق کند» (احراری، 1380).

آنچه در راهکارهای پیشنهادی هانتینتگتون، که بسیاری از آنها در حال حاضر عملی شده و یا در برنامه‌ریزی‌های استراتژیکی غرب مورد توجه قرار گرفته، قابل تأمل است، این نکته است که این برنامه‌ها از چه طریقی قابل اجرا است. آیا می‌توان در این مبارزه فرهنگی نقش رسانه‌ها را نادیده گرفت؟ غرب از چه طریق می‌تواند بر نقاط مورد اختلاف کشورهای اسلامی ـ کنفوسیوسی دست بگذارد و بر آنها اصرار ورزد؟ آیا این کار جز از طریق تضعیف اتحادیه‌های منطقه‌ای خطرناک و بی‌اثر کردن فرهنگ خلاق و نوآور دیگران امکان‌پذیر است؟

همان گونه که نظریه‌پردازان قدرت معتقدند، در نظام بین‌المللی کنونی عناصر عمده‌ای که ایجادکننده مقام و موقعیت یک کشور بزرگ است عبارتند از: «استعداد و توانایی اقتصادی» همراه با «برخورداری از ابزار فناورانه و رسانه‌ای» و ما مشاهده می‌کنیم که بهره‌گیری از این عناصر عملاً فرصتی را برای جهان غرب به ارمغان آورده که اعضای آن توانسته‌اند در سطح بین‌الملل با اکثر کشورهای جنوب برابری کرده و به معنای واقعی بر آنها تسلط یابند چنان که در حال حاضر می‌بینیم «قدرت» و «حق»، بدون هیچ اختلافی در طرفی واحد قرار گرفته‌اند (احراری، 1380).

برای شناخت عملکرد رسانه‌های بین‌المللی و روشن شدن موضوع‌های فوق باید سه سطح «ساخت»، «فرایند» و «واقعه» را مورد توجه قرار داد. به عبارتی باید به شکل نظام سرمایه‌داری جهانی که رسانه‌ها را به عنوان ابزاری برای آماده‌سازی بسترهای فرهنگی و فکری مصرف‌گرایی در کشورهای پیرامون، به کار می‌گیرد تکنیک‌های تبلیغ و اطلاع‌رسانی که در این فرایند به جذب دو قشر اندیشمند و متوسط جوامع جنوب کمک می‌کند و «واقعه‌ای» که در این کشورها روی داده و به آن «از خودبیگانگی فرهنگی» نام داده می‌شود، پرداخته می‌‌شود. در این طیف «انحطاط فرهنگی» به «انحطاط سازمان اجتماعی» و به دنبال آن «زوال نظام اقتصادی» در کشورهای جنوب منجر شد و آنها را به رانده‌شدگانی در نظام جهانی تبدیل کرد که سعی دارند امروز را پیروز به فردا برسانند.

بنابراین در دنیای جهانی شده، رقابت اقتصادی مبتنی بر تولید اطلاعات یک «رقابت امنیتی» محسوب می‌شود و تمام پیشرفت‌ها بر فناوری ‌های مربوط به آن متمرکز است. این تحولات اقتصادی و ارتباطی است که تأمین‌کننده امنیت است. در این میان کشورهایی که در این دو زمینه ضعیف هستند روز به روز حاشیه‌ای‌تر شده و وضعیت وخیم‌تری پیدا می‌کنند زیرا حضور «دولت‌های رسانه‌ای» در عرصه جهانی و تأثیر بر تصمیم‌گیری‌های بین‌المللی «روحیه خودگردانی» دولت‌های ضعیف و فاقد امکانات را تحت تأثیر قرار می‌دهد چنان که همه دولت‌ها سعی دارند حضور خود را در رسانه‌ها اعلام کنند و به تعبیری «حضور در رسانه‌ها به معنی وجود واقعی است».

بنابراین نظر، مدیران نظام‌های سیاسی ـ اقتصادی قدرتمند مانند آمریکا، انگلیس و فرانسه برای افزایش نفوذ و مشروعیت با به‌کارگیری امکانات ارتباطی‌ای چون چهار غول خبری آسوشیتدپرس، یونایتدپرس، رویترز و فرانس پرس و شبکه‌های رادیو ـ تلویزیونی فراملی، اوضاع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای پیرامون را آن گونه که مطابق منافع خود باشد تغییر می‌دهند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 17:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تایپوگرافی در ایران

بازديد: 1451

تحقیق درباره تایپوگرافی در ایران 

متأسفانه تاكنون تایپوگرافی درایران معاصر به دلیل عدم شناخت طراحان گرافیك از ویژگی‌ها و چند و چون خط فارسی و نوع نگارش آن در اقلا‌م مختلف خوشنویسی و یا تمایل به شیوه‌ها و ملك‌های زیبایی شناسی و نوع نگارش در تایپوگرافی غرب دچار مشكلا‌ت فراوانی بوده و می‌باشد.

هرچند قصد نداریم حركتهای درست و اصولی را از جانب طراحان با تجربه و آشنا باخط ولو بسیار از درك را نادیده بگیریم. ولی شایان ذكراست كه بسیاری از فعالیتهایی كه تا به امروز در این رشته در ایران صورت گرفته، خصوصا نشانه‌های نوشتاری، بدلیل موارد ذكر شده فاقد اصول زیبایی‌شناسی و قوانین نگارش خط فارسی صورت گرفته است. پیشینه‌ی خط فارسی و تلا‌ش‌های صورت گرفته در روند تكامل آن به حتی كه سزاوار توجه بیشتری است.

بررسی و تجزیه و تحلیل آثار موفق و ماندگار، بیانگر این است كه هدف از تایپوگرافی، ارسال هرچه مؤثرتر پیام، برقراری ارتباط لا‌زم، ایجاد تفهیم و تفاهم نفوذ بیشتر ‌ نسبت به نوشتار عادی ‌ بوده است.

بعد از گذشت سالیان، هنوز هم این اهداف كم و بیش در كار تایپوگرافی وجود دارد و هدفهایی را هم كم‌كم به خود اختصاص داده كه كل این هدفها را، در مرحله‌ی اول می‌توان به: اهداف فرهنگی، آموزشی، پرورشی، اهداف موضوعی و اهداف اقتصادی و تجاری بخش‌بندی كرد.

با گذشت زمان و توجه به هنر گرافیك و گسترش خدمات آن در جهت برقراری ارتباط تصویری به این قضیه توجه ویژه‌ای شد و كشف ظرفیت‌های بصری خط و در مواردی همراهی تصاویر با خط در طراحی عناوین با علا‌قه بیشتری دنبال شد.

از عرصه‌های بسیار مناسب برای شكل‌گیری و بروز كارهای تایپوگرافی می‌توان به طراحی پوستر، آگهی، روی جلد كتاب، نشریات، نوارهای كاست، بیل‌بوردها و ... اشاره كرد. طراحان گاه به طراحی عناوین آثارشان متناسب با تصویر به كار گرفته شده و در جهت تقویت مفاهیم و محتوای اثر پرداخته‌اند و یا در بعضی موارد، صرفا طراحی نوشتار را برای خلق آثار كافی دانسته و برای ارسال هرچه موثرتر پیام با متوسل ‌شدن به فنون تایپوگرافی، كیفیت‌های بصری نوشتار را نمایش داده‌اند.

تایپوگرافی در رشته‌های دیگر ‌ غیر از گرافیك ‌ همچون نقاشی نیز، ظهور كرده است و چه بسا نقاشان در برخی موارد بهتر از این فرمها بهره جستند و برخوردی متفاوت با آن داشتند. اشخاصی همچون حسین زنده رودی كه یكی از به وجود آورندگان مكتب «سقاخانه» است، از این خصوصیات حروف به خوبی استفاده كرد. زنده رودی در عرصه‌های مختلف از جمله معماری، نقاشی، سرامیك، مجسمه‌سازی، قالی‌بافی و ... كار كرده است. از میان آثار او كارهای به یاد ماندنی‌اش در فرودگاه ریاض و جده عربستان سعودی معروف‌اند.

با توجه به نكات فوق‌الذكر می‌توان گفت كه تایپوگرافی و مورد استفاده آن با گذشته متفاوت است، كه البته این امری بدیهی است. ولی عدم استفاده آن در گرافیك محیطی و به خصوصی بناهای معماری امروز بسیار سوال برانگیز است. زیرا تاریخچه‌ای كه بررسی شد نشان می‌دهد كه این مسئله پیشینه وسیعی دارد و بسیار مورد توجه بوده است. اینكه امروز هنرمندان از خط و خوشنویسی و تایپوگرافی در گرافیك محیطی بهره نمی‌گیرند مسئله‌ایست كه باید مورد بررسی قرار گیرد. البته ممكن است در مواردی معدود به آن پرداخته شده باشد كه این نتیجه با توجه به محدودیت‌های تحقیق حاضر، حاصل گشته است.

تعریف تایپوگرافی

عقیده بر این است طراحان وظیفه انتقال ذهنیات خود و پیام موضوع را در طرح‌هایشان بر تصویر و حروف قرار می‌دهند. اینک خط ، در روند تحولات جدید ، وظیفه خود را خوانایی و سهولت نگارش نمی‌داند و کم و بیش به فرمی زیبا تبدیل شده است که در درجه اول مفهوم نوشته را قبل از خوانده شدن ، بیان می‌کند.

در این دوره با رواج تایپوگرافی که سعی در تقویت ویژگی بصری حروف و نزدیک کردن نوشته به تصویر دارد ، برخی آن را با "خط نگاره" ، "خط نگاری" ، " کالیگرافی" و "طراحی حروف" هم‌مسیر می‌دانند. در حالی که تایپوگرافی ، اثری گرافیکی است که حروف ساختار اصلی آن را تشکیل می‌دهد و از فونت‌های موجود با دخل و تصرفاتی که در آنها برای کشف ویژگی‌های بصری حروف انجام می‌شود ، استفاده می‌کند. اما طراحی حروف به معنای آنست که الفبایی را طراحی کنیم که قابلیت تایپ در موقعیت‌های گوناگون را داشته باشد.

در حالی که تایپوگرافی هدف دیگری دارد ، برخلاف مسولیتی که در دنیای سنتی به خط واگذار شده بود تا با سهل‌ترین و خواناترین صورت ، مفهوم خود را بیان نماید و در نگاه اول محتوا و مفهوم فرم یکجا به بیننده و خواننده القا شود.

اینک هنرمندان بدعت و شگفتی را به همراه زیبایی، از اهداف مهم بصری تعیین کرده‌اند ، آنهم با سه اقدام مهم یعنی تغییر شکل در حروف (دفرماسیون) ، اغراق در حروف (اگزجریشن) و ساده‌سازی حروف (استیلزیشن) ، تا بتوانند زیبایی ، قدرت ارایه و روح تبلیغ‌گرای آن را بالا ببرند.

اما این روند در بعضی مواقع تا جایی پیش می‌رود که مانند نقاشی ، به حروف بعنوان فرم محض نگاه شده است. شاید این دید در نقاشی مشکلی نداشته باشد ، اما هنرمند گرافیست در روند کاربردهای روزمره ، زیبایی را باسودمندی وگویایی ترکیب می‌کند تا بتواند ذائقه بصری انبوه مخاطبان خود را که اغلب شهروندان معمولی هستند ، تغییر و ارتقا دهد. در این صورت است که بیننده و مخاطب با مشارکت فعال خود در فهم و خواندن خط جدید ، تلاش می‌نماید و این یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های تایپوگرافی در خط معاصر است.

تحولات فرمی خط در ایران از سرلوحه‌های روزنامه‌ها شروع شد و خوشنویسان که در آن زمان عهده‌دار طراحی عنوان نشریات بودند ، به این مهم آگاهی داشتند که با باید برای طراحی عنوان ، زبان بصری جدیدی خلق نمود. آنها از خطهایی چون طغری و نستعلیق برای نوشتن عنوان‌ها استفاده کردند و در ترکیب و نوع اتصالات آنها تغییراتی دادند. البته در پیشینه خوشنویسی ایران نمونه‌هایی از این گونه تلاش را به وفور می‌توان در دوره‌های مختلف دید. تلاشی که برای ابداع شکل‌های نوین و کشف ظرفیت‌های بصری نوشتار انجام گرفته است و در آن خط و نقش به گونه‌ای هم‌ساز درهم می‌آمیزند. طراحی عنوان ، نوعی ویترین و نمایانگر فضا و روحیه مطلب است که امروزه کمتر به آن توجه می‌شود.

از طرف دیگر ، شاید هدف اصلی تایپوگرافی ، سرعت بخشیدن به ارسال هرچه سریع‌تر پیام و برقراری ارتباط بصورت زبان بصری نسبت به نوشتار عادی باشد و مضمونی که از تایپوگرافی در اذهان جای گرفته ، آنست که حروف را بصورت درهم ریخته بر روی کار قرار گیرند. در صورتی که تایپوگرافی چنین نیست. تایپوگرافی به معنای کشف ارزش‌های بصری حروف برای بیان مفهومی جدید است و شاید بدلیل آنکه حروف چاپی فارسی به اندازه کافی دارای تنوع قلم و کاراکتر نیست ، اهمیت هماهنگی شکل و حروف با موضوع ، در جامعه ما بدرستی شناخته نشده و کمتر کسی به این نکته توجه کرده است.

ولی بطور طبیعی ، شکل حروف باید طوری انتخاب شود که دارای هماهنگی تصویری با محتوای آن باشد و در نتیجه درک مطلب برایش بهتر و مطبوع‌تر می‌شود. همان طوری که " کیوستی واریس" چشم‌انداز فنلاند و گذشته آن را سرچشمه طراحی هنری و گرافیک فنلاند می‌داند ، ما نیز باید از جامعه و گذشته هنری‌مان تاثیر بگیریم.

تایپوگرافی فقط جابجا کردن خط کرسی حروف نیست و باید به ظرفیت‌های حروف فارسی آشنا باشیم. حروف فارسی بخاطر فرم خاصی که دارد برخلاف حروف لاتین ، اگر فواصل بین حروف برداشته شود و بهم نزدیک یا به یکدیگر بچسبند ، خوانایی خود را از دست نداده و می‌توان فرم‌های خاصی را از ترکیب فونت‌های امروزی براساس ترکیبات خوشنویسی گذشته بدست آورد. باید به این نکته توجه داشت که الفبا و حروف بعنوان نمادهایی که عهده‌دار بار فرهنگی و عاطفی هستند ، چیزی فراتر از نمایش الفبایی حروف هستند و این تجربیات برای حروفچینی صفحات نیست ، بلکه برای طراحی عنوان فیلم ، کتاب ، پوستر و . . . است.

ما برای رشد و پیشرفت تایپوگرافی باید با شناخت و توجه به ملاک‌های زیبایی‌شناسی این هنر بر پایه گرایش‌های بومی و ملی ، آن را در فضایی جهانی جستجو کنیم و با فهم صحیح از هنر ایران ، بویژه خوشنویسی ، تایپوگرافی ایران را از تایپوگرافی غربی متمایز کنیم.

تایپوگرافی شاخه‌ای از گرافیک است که با استفاده از حروف چاپی روحیه و كاراكتر ثابتی را به حروف می‌دهد و با تغییرات مختلف، به مفهوم و هدف گرافیست نزدیک می‌شود.

این اواخر، تعداد زیادی نمایشگاه تایپوگرافی در ایران و کشورهای دیگر برگزار شده است که آثار ایرانی‌ در‌ آنها جایگاهی خاص و برجسته داشته‌اند.

تایپوگرافی یکی از مهم‌ترین وجوه تمایز گرافیک ایران است؛ به خاطر این‌که رسم‌الخط ما نسبت به رسم‌الخطی که در کشورهای غربی استفاده می‌شود متفاوت است. این نوع کار برای بیننده و به‌خصوص طراحان گرافیک بین‌المللی خیلی جذاب است. صرفا به خاطر این‌که فرم رسم‌الخط متفاوت است و کاراکتر حروف و الفبای فارسی یا همان الفبای عربی بسیار جذاب است، چون غربی‌ها این حروف را به اندازه‌ی الفبای لاتین ندیده‌اند. و البته این در مورد خط چینی هم صدق می‌کند.

دقیقا. همین داستان در مورد خط چینی هم صدق می‌کند. به همین دلیل تایپوگرافی چینی و استفاده از خوشنویسی آنها در گرافیک هم خیلی مطرح شده و هم در دنیا مورد توجه است.

جوانان و گرافیست‌های ایرانی هم این روزها به شدت علاقه دارند این سبک از هنر را یاد بگیرند. دلیلش چیست که داخل ایران هم از تایپوگرافی استقبال می‌شود؟

تایپوگرافی به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین رشته‌های گرافیک از حدود ۵۰۰ سال پیش در اروپا مطرح بوده و در طراحی گرافیک همه جای دنیا بسیار اهمیت دارد. یعنی فقط در ایران از این هنر استقبال نمی‌شود. تایپوگرافی نقش خیلی اساسی در طراحی گرافیک بازی می‌کند.

دو ملاحظه ی ریشه ای نشانگر تفاوت اصلی و منحصر به فرد تایپوگرافی فارسی نسبت به زبانهای دیگری که از این الفبا استفاده می کنند است:

اول- به کار گرفتن بیشتر یا کمترِ بعضی از مفردات، آواها، و نقطه گذاری  یا مکثهای های خاص در کلمات و زبان فارسی.

دوم- برداشت ها و اَشکال فرهنگی از قبیل: ادبیات فارسی و  نوع بیان های تصویری در هنر ایرانی.

ملاحظات دیگری از نوع ویژگی های جغرافیای طبیعی و نیز جغرافیای انسانی یا  شرایط مردم شناسانه ایرانیان نیز می تواند در شکل گیری سبک های تایپوگرافی فارسی تا حدی تاثیر گذار بوده باشد.

زبان ها و گویشهای دیگری نیز بین مردم ایران وجود دارد، از قبیل ترکی ایرانی یا آذری، ارمنی، زرتشتی و کردی. می دانیم که حداقل دو تای آن ها به صورت جاری از الفبای غیر عربی برای نوشتن استفاده می کنند. ولی در مجموع هیچ یک از آن ها تا کنون سبکی قابل توجه تایپوگرافی به معنی امروزی از خود نشان نداده اند. بهرحال عموم آن مجموعه ای را که در دهه های اخیر مشاهده می کنیم باید تایپوگرافی فارسی خواند، و  برای رسیدن به تایپوگرافی ایرانی همچنان باید در انتظار آثار به زبان یا گویشهای دیگر ایرانی بود.

تایپو گرافی:

هر کجا طراحی گرافیک با متنی که به صورت مکانیکی یا الکترونیکی تایپ یا ماشین شده همراه باشد، خواه ناخواه با طراحی تایپوگرافی سر و کار داریم.  یک کتاب مرجع، قبض برق، مطبوعات، نوشته  های انواع تابلوهای شهری، اعم از چاپی یا  الکترونیک و نیز البته پوستر و غیره همگی نیاز به طراحی تایپو گرافی دارند.

تایپو گرافی همیشه با زبان، کلمات و مفاهیم مشترک بین مردم یک جامعه سر و کار دارد. با این نگاه متوجه می شویم که همیشه نوعی احترام آمیخته با عشق نسبت به مردم در نهادِ کارِ تایپو گرافی نهفته است. نوعی علاقه و گرایش باطنی به دموس ـ کراسیا یا، دموکراسی = مردم + حکومت. هدف آخر طراح تایپو گرافی این است که به کمک تایپ یا قلم و  تصویر نه فقط خواندن را آسان کند، بلکه معنا را به صورتی نو  و خلاقانه القا نـماید، کاری کند که مردم به خواندن و فهمیدن موضوع  با شوق و علاقه جذب شوند. طراحی تایپو گرافی در بهترین شکل خود از معنای مورد نظر اولیه سفارش دهنده فراتر می رود و همیشه چیزی زیباتر به آن می افزاید.

ابزار و زمینه های مورد توجه تایپو گرافیک:

متن و تصویر

 انواع قلم های ماشینی برای نگارش با شکل های مختلف حروف

انواع سبک ها و خانواده ها برای قلم

نوع طراحی فاصله بین حروف و خط ها

نوع طراحی خطوط کشیده بین حروف در کلمات و تراز کردن سطرها

اجزای غیر الفبایی قلم مثل علائم نقطه گذاری و شماره ها

 تعیین و طراحی اندازه های مختلف برای قلم، ستون ها، حاشیه ها

ترکیب بندی رنگ و شکل برای قلم و تصاویر

کمبودهای قلم های مورد استفاده عربی و فارسی

نبودن چهار عامل یا ابزار اصلی در قلم های عربی و فارسی،  کمبود و محدودیتی خاص به طراحی تایپو گرافی آن ها تـحمیل کرده است، که مهمترین آنها به قرار زیرند:

نا کافی بودن قلم های مناسبی که به طور خاص برای منظورها و کاربردهای مختلف طراحی شده باشند.

کمبود شدید سبک ها و خانواده ی کامل از یک قلم.

نا مناسب بودن ابزار و اجزای فاصله گذاری بین حروف در یک کلمه، جمله و سطر. حال آنکه این اجزا برای قلمهای لاتین غالباً دارای طراحی بسیار مناسب و خوبی هستند.

نا مناسب بودن شیوه ی  کشیده گذاری بین حروف متصل در کلمات.

خط کشیده برای تراز کردن  سطر در حروفچینی فارسی مفید است ولی برای زبان عربی بسیار ضروری است. در حال حاضر کشیده ی قلمها، نیازهای حروفچینی عربی را هم به خوبی پاسخگو نیست.

شیوه و طراحی کشیده گذاری در قلم ها برای زبان فارسی آنقدر ضعف دارد که در حروفچینی کتاب های رسمی آموزشی از سطح دبستان تا دبیرستان ، مدتها است که به طور کلی کنار گذاشته شده است. و زیرا باعث کندی و اختلال در خواندن می شود، و در آنها به جای کشیده فقط از فاصله گذاری بین کلمات استفاده می شود. این کار در واقع پذیرفتن یک عیب نسبتاً کوچک برای جلوگیری از ورود نقصی به مراتب بزرگتر است، و تقریباً هرجا به شیوه ی حروفچینی یا تایپوگرافی متون فارسی،با جدیت نگاه شود از کشیده گذاری به صورت فعلی تا حد ممکن پرهیز می شود.

در طراحی تایپو گرافی نـمایشی و در اندازه های بزرگ مثل تیتر نویسی و عموم اطلاع رسانی ها، نیز محدودیت های زیادی در انتخاب قلم برای طراحان وجود دارد ، که بیشتر به علت ترسیم یا باز طراحی های نا مناسب از یک قلم است. این موضوع تقریباً یک عارضه شناخته شده در تـمام کشورهایی است که از قلم های پایه عربی استفاده می کنند. بنابر این کارهای بنیادین و عقب افتاده زیادی برای طراحان تایپوگرافی که در این مناطق جهان زندگی می کنند، هنوز به جامانده است.

تلقی و برخوردهای خاص طراحان ایرانی به تایپوگرافی:

ابداع و خلاقیت برای جبران کمبودها:

از چندین دهه ی گذشته تا کنون، طراحان گرافیک ایرانی که انگیزه های قوی برای ایجاد طرح های بدیع داشتند، پس از روبرو شدن با کمبودها و محدودیت های قلم های فارسی بیشتر توان حرفه ای و شور و شوق خود را متوجه بخش تایپو گرافی نـمایشی و تیتر نویسی کردند. نظیر آثار گاه بسیار بدیعی که روی جلد کتابها، بسته بندیها و پوسترها ملاحظه می کنیم، هر چند تعداد قابل توجهی از آن ها آمیخته ایست از خطاطی و تایپوگرافی...

باعث تعجب است که علی رغم کمبودهای بسیار در لوازم مورد نیاز تایپوگرافی فارسی ، کوشش های فراوان و گاه تا حدنبوغ آسای طراحان گرافیک نسل های گذشته نظیر استاد مرتضی مـمیز که آثاری قابل توجه در سطح جهانی از خود به جا گذاشته است، باعث الهام و ایجاد انگیزه در بسیاری از طراحان گرافیک بعدی تا کنون شده است، و امروز تعداد قابل توجهی از طراحان با همین جعبه ابزار پر نقص قلم های فارسی توانـمندی های نهفته در امکانات تایپوگرافی در زبان خود را به نمایش در می آورند. ولی برای رفع واقعی کمبودها هنوز باید کوششهای زیادی انجام گیرد.

تلقی و برخوردهای خاص طراحان ایرانی به تایپوگرافی :

به کارگیری گسترده و بدیع از حروف برگردان یا لتراست و حروف شابلونی.

طراحی کلمات برای تیترها با اجرای گرافیک به سبک قلم های ماشینی، با امید به آن که یک کلمه یا تیتر روزی تبدیل به یک قلم کامل شوند.

دستنویسی آزاد، انواع خطاطی و خوشنویسی و نیز خوشنویسی سنتی با تغییرات گرافیکی و ماهرانه طراح.

ایجاد طرح های نوشتاری یا شبیه تایپوگرافی جدید با استفاده از اجزا و مفردات حروف قلم های موجود و ایجاد نوعی تایپو گرافی  آبستره یا انتزاعی.

 آمیختن یک یا چند روش متفاوت از نوع بالا در یک ترکیب بندی واحد.

تعدادی کم طراحی و ترکیبندی کاملاً خالص  و ساده و البته خلاق تایپوگرافی با استفاده از همان قلم های موجود و بدون دخل و تصرف در قلم.

آمیختن یک یا چند روش متفاوت از نوع بالا در یک ترکیب بندی واحد.

و امروز:

فن آوری الکترونیک در چند سال گذشته گامهای بزرگی در زمینه اجرا و مهندسی قلم ها و طراحی حروف و قلم های دیجیتال برداشته است. از جمله مهمترین آن ها برای ما اینست که یک قلم را می توان در صدها بلکه چند هزار جز طراحی و تعریف نمود و با همان صفحه کلید معمول ا مروزی آنها را می توان کنار هم چید.  این امکان برای زبان هایی که الفبای پایه ی آن ها عربی است بسیار سودمند است و  شاید بیش از زبان های لاتین کاربرد ریشه ای داشته باشد . علائم آوایی، خطوط کشیده ی مناسب خط و زبان فارسی و صدها  شکل مختلف ترکیبی دو یا چند حرف و نیز توجه به گویشهای مختلف بومی ما، اکنون در یک قلم واحد قابل پیش بینی و طراحی است.  همه اینها خوراک اصلی تایپوگرافی فارسی آینده  و فراگیر ایران خواهند بود. مسلماً طراحان گرافیک ایرانی می توانند سهم خلاقانه ی زیادی در این امر داشته باشند.  و نتیجه ی این کوششها مورد استفاده ی همه ی اقوامی خواهد بود که با این نوع الفبا در این منطقه ی عالم سروکار دارند.

ایجاد قلم هایی با خصوصیات الفبایی دوگانه مثل طراحی قلم عربی یا فارسی شبیه لاتین،  یا لاتین شبیه به فارسی همگی کارهای  تجربی زیبائیست و اکنون امکان پذیر است، ولی  رسیدن به نیازهای پایه ای تایپو گرافی فارسی  با وضع  فعلی و در حال حاضر ضروری تر به نظر می رسد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 17:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق در باره صنعت هوایی ترکیه

بازديد: 381

 تحقیق در باره صنعت هوایی ترکیه

مسافران سال‌ها از خدمات ضعیف شركت مسافربری ملی تركیه و خطوط هوایی این كشور رنج می‌بردند. چمدان‌ها به طور مكرر گم می‌شد. پروازها به ندرت به موقع انجام می‌گرفت و اگر یك بار هم پرواز به موقع انجام می‌شد، مهمانداران وحشیانه در راهروی هواپیما بالا و پایین می‌رفتند و سفارشات را بر سر مسافران فریاد می‌زدند. با ۹ حادثه هوایی فاجعه‌آمیز بین سال‌های ۱۹۷۴ تا ۲۰۰۳ شركت هواپیمایی تركیه ركورد امنیت ضعیفی را برای خود رقم زده به طوری كه واژه اختصاری این شركت هواپیمایی یعنی Turk Hava Yollari) THY)، به مخفف «آنها از شما متنفرند» تبدیل شده‌است (They Hate You). تعجبی ندارد كه وضع مالی شركت THY مصیبت‌بار بود.

اما در سال‌های اخیر شركت هواپیمایی تركیه از سقوط نجات یافت. فروش این شركت در سال ۲۰۰۶ تا ۲۲درصد ترقی كرد و سود خالص تا ۲۸درصد ترقی داشت. به‌گفته بهار دنیز اگمن تحلیلگر مركز گارانتی سكیوریتیز استانبول، با توجه به آخرین نتایج بررسی‌های شركت كه در ۴ ژوئن اعلام شده است. این رشد ادامه خواهد داشت. سال گذشته انجمن شركت‌های هواپیمایی اروپایی شركت THY را دارای سریع‌ترین رشد دانست زیرا پروازهای آن به موقع شده و احتمال گم شدن چمدان‌ها كاهش یافته است.

 

رشد روزانه  صنعت توریسم در ترکیه

ترکیه در اواخر سال 2011، در رم ایتالیا مناقصه ای بین شرکت های بین المللی برگزار و مسوولیت تبلیغ گردشگری این کشور در مناطق مختلف جهان را به بهترین شرکت های تبلیغی دنیا واگذار کرد. به عنوان مثال شرکت DDF مسؤول معرفی ترکیه در اروپا، آفریقا، ژاپن و هند ، شرکت Iconisus متولی تبلیغ توریسم ترکیه در آمریکا ، شرکت Global  مسوول تبلیغات در نرورژ و سوئد شد و به همین ترتیب شرکت های دیگر برای نقاط دیگر جهان با ترک ها قرارداد بستند.

خبرگزاری میراث فرهنگی ـ گردشگری ـ طبق گزارش‌هـای اعلـام شده ازسوی موسسه تحقیقات صنعت توریسم ترکیه RNCOS، این کشور با سریع ترین و بیشترین میزان رشد در صنعت توریسم دیگر کشورهای خاورمیانه را پشت سر گذاشته است.

طبق همین گزارش دولت ترکیه با انجام تلـاش‌های گسترده و متنوعی از جمله سرمایه‌گذاری‌های سنگین در اجرای پروژه‌های توریستی جاری، ترکیه را به عنوان یک مقصد توریستی امن و بیخطر برای توریست‌های خارجی معرفی کرده است. دولت همچنان می‌کوشد تا سرمایه گذاری‌هـای بیشتری با مقادیر بسیار بالاتر انجام دهد چنانکه قصد دارد در آینده نزدیک 22 تفرجگاه ساحلی دیگر را در کشور ایجاد کند و هدف نهایی از این تلـاش‌ها نیز آن است که با سرعت بیشتری بتواند کشورهای روسیه و چین را پشت سر بگذارد.

این بررسی‌هـا با اتکا به تجزیه تحلیل‌هـای دقیق در زمینه صنعت توریسم ترکیه روشن میکند که حمایت دولت در کنار طیف متنوعی از دیگر عوامل نقش مهمی در تسریع روند رشد هم در بخش توریسم و هم در دیگر بخش‌هـای مرتبط با این صنعت دارد.

علاوه بر این ترکیه در تلـاش است تا با اجرای طرح‌هـای گسترده، خود را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین مقاصد توریسم برای دوستداران ورزش گلف در اروپا مبدل کند. درحال حاضر ترکیه بیش از ده زمین مناسب گلف دارد و طرح‌هـایی نیز برای توسعه بیشتر در دست اقدامـ دارد که میتواند این کشور را به یک مقصد برتر ورزشکاران گلف مبدل کند.

برنامه‌ریزان صنعت توریسم ترکیه انتظار دارند که تعداد توریست‌هـای خارجی که سالـانه به این کشور سفر میکنند در فاصله 2011 تا 2014 ده درصد رشد متوالی داشته باشند.

موسسه تحقیقات توریسم ترکیه که این گزارش را منتشر کرده میافزاید:( برای ارائه این گزارش تحقیقات جامعی در زمینه‌های مختلف از جمله صنعت هتلداری در ترکیه انجام داده ایم که مهمترین بخش حامی صنعت توریسم ترکیه است. همچنین با استفاده از جزییاتی از انواع گوناگون توریسم دراین کشور از جمله توریسم سلامت و درمان؛ توریسم زمستانی، توریسم فرهنگی و اکوتوریسم، گزارش تهیه شده است.)

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 17:42 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تاریخچه انقلاب مشروطه

بازديد: 3433

 تحقیق درباره تاریخچه انقلاب مشروطه

 

 

فهرست مطالب

چکیده2

پیشینه. 3

عدالتخانه. 3

فرمان مشروطیت.. 4

مجلس اول. 4

محمدعلی‌شاه4

توپ‌بستن مجلس... 5

شکست در تهران. 5

قیام در تبریز. 5

بختیاری و گیلان. 6

فتح تهران. 6

علل انقلاب :7

به توپ بستن، نمونه ای از دادگری قاجارها7

حوادث انقلاب :8

نتیجه گیری.. 13

منابع. 13

 

 

 

چکیده

چنین برمی آید که واژه مشروطه از لغت عربی ( شرط ) برگرفته شده باشد ؛ لیکن برخی آن را ماخوذ از واژه فرانسوی (Chart=فرمان ) دانسته اند . اما درحقیقت ؛ این واژه معادلی است برای لغت انگلیسی (Constitution=مشروط به قانون ) . آنچه روشن است میرزاحسین خان سپهسالار ؛ سفیر ایران در عثمانی ؛ برای نخستین بار در سال ۱۲۸۵هجری قمری از این واژه در گزارشی یاد کرد و ژس از آن بود که به تدریج این لغت مصطلح گردید . به نظر می آید که همگان مشروطه را مساوی با حکومت دموکراتیک می دانسته اند و تنها برخی از روحانیون یا سنت گرایان بودند که مشروطه را سامانه ای فرنگی و غیردینی فرض می کردند . آنچه به طور کلی می توان گفت این است که ایرانیان و به ویژه نخبگان درجستجوی رمز ژیشرفت کشورهای توسعه یافته ؛ متوجه حاکمیت قانون در آن کشور و موفقیت روزافزون آنان شدند ؛ بنابراین فریاد برای استقرار نظامی قانونمند و مردمسالار سر دادند .

 

 

 

 

 

 

 

پیشینه

از اوائل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نارضایتی مردم از ظلم وابستگان حکومت رو به رشد بود. تأسیس دارالفنون و آشنائی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید. نوشته‌های روشنفکرانی مثل حاج زین‌العابدین مراغه‌ای و عبدالرحیم طالبوف و میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان و میرزا آقاخان کرمانی و سید جمال‌الدین اسدآبادی و دیگران زمینه‌های مشروطه‌خواهی را فراهم آورد. سخنرانی‌های سیدجمال واعظ و ملک‌المتکلمین توده مردم مذهبی را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا می‌کرد. نشریاتی مانند حبل‌المتین و چهره‌نما و حکمت و کمی بعد ملانصرالدین که همه در خارج از ایران منتشر می‌شدند نیز در گسترش آزادی‌خواهی و مخالفت با استبداد نقش مهمی داشتند.

کشته شدن ناصرالدین‌شاه به دست میرزا رضای کرمانی که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال‌الدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطه خواهی را سبب شد.

عدالتخانه

اگر چه از مدتی قبل شورش‌ها و اعتراضاتی در شهرهای ایران علیه مظالم حکومت رخ داده بود اما شروع جنبش را معمولاً از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر می‌کنند. علاءالدوله حاکم تهران هفده نفر از بازرگانان و دونفر سید را به جرم گران کردن قند به چوب بست. این کار که با تائید عین‌الدوله صدراعظم مستبد انجام شد اعتراض بازاریان و روحانیان و روشنفکران را برانگیخت. اینان در مجالس و در مسجدها به سخنرانی ضد استبداد و هواداری از مشروطه و تأسیس عدالت‌خانه یا دیوان مظالم پرداختند. خواست برکناری عین‌الدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران به‌میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد.

عده‌ای از مردم و روحانیان به‌صورت اعتراض به حضرت عبدالعظیم رفتند. مظفرالدین‌شاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالت‌خانه را داد. هنگامی که به وعده خود عمل نکرد علما از جمله آقا سید محمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی به قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک می‌کنند و به عتبات عالیات خواهند رفت. عده‌ای هم در سفارت انگلیس متحصن شدند.

عین‌الدوله با گسترش ناآرامی‌ها در شهرهای دیگر استعفا کرد و میرزا نصرالله‌خان مشیرالدوله صدراعظم شد.

فرمان مشروطیت

بالاخره مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را امضا کرد. علما و دیگرانی که به حضرت عبدالعظیم و قم رفته بودند بازگشتند و تحص در سفارت انگلیس پایان یافت. مردم صدور فرمان مشروطیت را جشن گرفتند.

مجلس اول

مجلس اول در ۱۸شعبان ۱۳۲۴ (۱۴میزان ۱۲۸۵‏/۷اکتبر ۱۹۰۶) در تهران گشایش یافت. نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند و در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین‌شاه این قانون نیز به امضای او رسید.

محمدعلی‌شاه

پس از مرگ مظفرالدین‌شاه، ولیعهد او محمدعلی میرزا شاه شد و از همان ابتدا به مخالفت با مشروطه و مجلس پرداخت. او در مراسم تاجگذاری خود نمایندگان مجلس را دعوت نکرد. میرزاعلی‌اصغرخان امین‌السلطان (اتابک اعظم) را که سال‌ها صدراعظم دوره استبداد بود از اروپا به ایران فراخواند و او را صدراعظم کرد. از امضای قانون اساسی سر باز زد. پس از اعتراضات مردم به ویژه در تبریز، ناچار دستخطی صادر کرد و قول همراهی با مشروطه را داد. ولی هم شاه و هم اتابک اعظم همچنان به مخالفت با مشروطه و مشروطه خواهان مشغول بودند. اتابک اعظم را جوانی به‌نام عباس‌آقا تبریزی با تیر زد و کشت.

نشریه هفتگی صوراسرافیل در این دوران منتشر می‌شد و نقش مهمی در تشویق مردم به آزادی‌خواهی و مقابله با شاه و ملایان طرفدارش داشت.

با توجه به ناقص بودن قانون اساسی که با عجله تهیه شده بود مجلس متمم قانون اساسی را تصویب کرد که در آن مفصلا حقوق مردم و تفکیک قوا و اصول مشروطیت آمده بود. محمدعلی‌شاه به مجلس رفت و سوگند وفاداری یاد کرد. پس از چند روز او و دیگر مستبدان با همراهی شیخ فضل‌الله نوری عده‌ای را علیه مجلس در اطراف آن جمع کردند و به درگیری با نمایندگان و مدافعان مجلس پرداختند. با بمبی که یاران حیدرخان عمواوغلی به کالسکه حامل محمدعلی‌شاه انداختند به مقابله جدی با مجلس پرداخت و به باغ‌شاه رفت و بریگاد قزاق را برای مقابله با مجلس آماده کرد.

توپ‌بستن مجلس

بالاخره با فرستادن کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق حمله به مجلس را آغاز کرد. لیاخوف با نیروهایش مجلس را محاصره کردند و ساختمان مجلس و مدرسه سپهسالار را در ۲۳جمادی‌الاول ۱۳۲۶ (۲سرطان ۱۲۸۷/‏۲۳ژوئن ۱۹۰۸) به توپ بستند. عده زیادی از مدافعان مجلس در این حمله کشته شدند. محمدعلی‌شاه لیاخوف را به حکومت نظامی منصوب کرد. و به تعقیب نمایندگان و دیگر آزادیخواهان پرداخت. ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیرخان و قاضی ارداقی را در باغشاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی‌شاه کشتند.

شکست در تهران

پس از حمله به مجلس و دستگیری و اعدام آزادی‌خواهان، جنبش مشروطه‌خواهی با شکست روبرو شده بود. بسیاری از مشروطه‌خواهان مخفی شدند و برخی به خارج از ایران رفتند.

قیام در تبریز

پس از حمله به مجلس و پخش خبر آن، در شهرهای دیگر ایران شورش‌هائی برخاست. مردم تبریز با شنیدن خبرهای تهران به هواداری از مشروطه و مخالفت با محمدعلی شاه برخاستند. شاه نیروهای دولتی را برای سرکوب تبریزیان به آنجا فرستاد. ستارخان،باقرخان و حیدرخان عمواوغلی به بسیج مردم و سازماندهی نیروی مسلح (مجاهدین مشروطه) برای مقابله نیروهای دولتی دست زدند. گروهی از ایرانیان قفقاز نیز به مردم تبریز پیوستند و به مجاهدان قفقاز معروف شدند. علی مسیو از یاران حیدرخان عمواوغلی و یارانش هم دستهٔ مجاهدان تبریز را تشکیل دادند. محمدعلی‌شاه از تزار روسیه نیکلای دوم درخواست کمک کرد و تبریز به محاصره نیروهای روس و نیروهای دولتی درآمد.

بختیاری و گیلان

در اصفهان اعتراضات به بست نشینی عده‌ای انجامید و با پیوستن بختیاری‌ها کار بالا گرفت. صمصام‌السلطنه ایلخان بختیاری با نیروی مسلح زیادی به اصفهان وارد شد. برادر او علیقلی خان سردار اسعد نیز از اروپا به اصفهان آمد.

در رشت انقلابیون گیلان به مقر حکومت حمله کردند و با کشتن آقا بالاخان شهر را گرفتند.

در تهران هم دوباره کوشش‌ها بالا گرفت. بالاخره نیروهای گیلان به فرماندهی سپهدار اعظم از شمال و نیروهای بختیاری به فرماندهی سردار اسعد از جنوب به سمت تهران آمدند و در نزدیکی تهران به هم پیوستند.

فتح تهران

نیروهای مجاهدین گیلان و بختیاری در ۱رجب ۱۳۲۷ (۲۸سرطان ۱۲۸۸‏/۱۹ژوئیه ۱۹۰۹) وارد تهران شدند و شاه و اطرافیانش به سفارت روس پناه بردند. انقلابیون مجلس عالی تشکیل دادند و محمدعلی‌شاه را از سلطنت خلع کردند و ولیعهد او احمد میرزا را به تخت نشاندند.

بار دیگر مجلس شورای ملی تشکیل شد و ظاهراً دوره استبداد به پایان آمد و مشروطه خواهان پیروز شدند.

 

علل انقلاب :

نویسندگان ایرانی و خارجی در تحلیل علل بروز جنبش مشروطیت عوامل داخلی و خارجی متعددی را برشمرده اند ؛ از جمله کسانی چون ناظم الاسلام کرمانی ؛ کسروی ؛ ملک زاده ؛ حائری و ... به عللی چون تاثیر قیام تنباکو ؛ شکست های سیاسی و نظامی دولت ؛ بازتاب حوادث خارجی نظیر شکست روسیه در نبرد با ژاپن ؛ قتل ناصرالدین شاه ؛ تحولات فکری و فرهنگی و ... اشاره نموده اند . کسانی چون لمپتن ؛ ایوانف ؛ پاولویچ ؛ سایکس و ... بر تاثیر مراودات ایران و غرب ؛ جریان روشنفکری ؛ انتشار انقلابی گری از روسیه ؛ برخورد نظام فئودالی و بورژوازی ؛ تلاش و اتحاد شهرنشینان و ... تاکید نموده اند . اما به غیر از اینان می توان علل بسیاری را در تحلیل جنبش مشروطه لحاظ کرد . از جمله : ۱- تاثیر شرایط گذشته یعنی سیر تحولاتی که باعث واکنش مردم در برابر استبداد محوری سلطنت در ایران شد ؛ به ویژه رویارویی برخی جناح ها در برابر حاکمیت منجمله روحانیون اقتدارگرا و اشراف قدرت طلب که پایه های حکومت مطلقه را از اواخر عصر ناصری تضعیف نمودند . ۲- تحول آرام سیاسی یعنی ایجاد فضای باز سیاسی و تسریع فعالیتهای آرام ناراضیان با یاری نرمدلی مظفرالدین شاه ( با ایجاد انجمنهای مخفی و چاپ روزنامه و ... ) ۳- شرایط جهانی در آستانه قرن بیستم یعنی بازتاب روند اصلاح طلبی و دموکراتیزه شدن در بسیاری از کشورهای جهان که ایران را نیز می باید درگیر می ساخت . ۴- افزایش احساسات ملی و تحرکات اجتماعی یعنی بی اعتمادی ملت به دولت به خاطر ناتوانی در برابر مداخلات استعمارگران . در حقیقت ؛ صرفنظر از شرایط زمانه و احساس ضرورت تغییر اوضاع داخلی ؛ زمینه خودآگاهی مردمی به تدریج در حال ایجادشدن بود .

به توپ بستن، نمونه ای از دادگری قاجارها

با این اوصاف ؛ اولین گام برای سازماندهی مبارزه ایجاد انجمنهای مخفی بود که با دو هدف اصلاح حکومت و مبارزه با نفوذ بیگانه شکل گرفت . درابتدا ؛ گروهی از کارگزاران حکومتی و تحصیلکرده ها بودند که به طرح آرا و عقاید نوین پرداختند . در ۱۲۷۴هجری قمری ؛ میرزا ملکم خان (فراموشخانه ) یا نوعی تشکیلات مخفی شبیه لژهای فراماسونری غرب بنیان نهاد که هدفش ترویج اندیشه های لیبرالی در ایران بود . اما با تعطیلی این مرکز میرزاملکم خان که دوران تبعید خویش را سپری می نمود شروع به چاپ روزنامه قانون در لندن و ارسال آن به ایران نمود . عباسقلی قزوینی در ۱۳۲۲هجری قمری (مجمع آدمیت ) را تحت تاثیر آرای روشنفکران فرانسوی بنا نهاد که اهدافی بسان تساوی حقوق ُآزادی مدنی و توسعه ملی را دنبال می کرد . درهمین زمان ؛ گروهی ۵۷نفره از روشنفکران رادیکال به سرپرستی ملک المتکلمین ( کمیته انقلابی ) را با استقرار حکومت قانون و عدالت پایه ریزی کردند . روشنفکران مذهبی و طبقه متوسط سنتی نیز به رهبری سیدمحمد طباطبایی در ( انجمن مخفی ) خواسته هایی چون تاسیس عدالتخانه ؛ اصلاح امور مالی و اجرای قوانین شرع را دنبال می نمودند . از دیگر سوی ؛ گروهی از مهاجران ایرانی به رهبری نریمانوف در باکو فرقه ( اجتماعیون عامیان )را بنیان نهادند ؛ اینان که با حزب کمونیست روسیه نیز در ارتباط بودند شعارهای سوسیالیستی سر می دادند و خواستار برقراری مساوات ؛ تسامح دینی ؛ حقوق برابر و ... بودند . در تبریز نیز شماری از جوانان تندرو به ریاست علی کربلایی ( مرکز غیبی ) را بنا نهادند . همه این انجمنها در جریان مبازه برای مشروطیت فعالیت چشمگیر داشتند و باعث انسجام گروه های مبارز شدند .

حوادث انقلاب :

با ترور ناصرالدین شاه توسط میرزا رضای کرمانی و مرگ او ؛ فرزندش مظفرالدین میرزا بر کرسی شاهی نشست . درآغاز سلطنت او میرزا علی خان امین الدوله به صدارت برگزیده شد ؛ وی کوشید تا با انجام اصلاحات وضعیت وخامت بار مالی و سیاسی کشور را ترمیم نماید اما پس از یکسال با توطئه درباریان از صدارت برکنار گردید . با این احوال فضایی را که اصلاحات او در جسارت یافتن گروههای مبارزو ایجاد برخی حرکتهای مردمی پدید آورد شایان توجه بود . بنابراین ؛ وقتی امین السلطان ؛ صدراعظم بعدی کوشید تا با محدود کردن آزادیها و اعمال فشار بر انقلابیون استبداد را تحکیم بخشد مواجه با بروز شورشهایی در مناطق مختلف شد . امین السلطان که با فرستادن شاه به سفر بیهوده فرنگ و از طریق استقراض خارجی از روسیه و اعطای امتیاز ننگین نفت به دارسی انگلیسی قصد تثبیت موقعیت خویش را داشت با بروز آشوبهایی در تهران و یزد و تبریز در سال ۱۳۲۱هجری قمری از صدارت معزول شد . جانشین وی عبدالمجیدمیرزا عین الدوله که همان نیات اتابک را درجهت ممانعت از تسریع انقلاب داشت دستور دستگیری تظاهرکنندگان و محدودیت آزادیهای مدنی را صادر کرد . اما ایجاد کمیته های انقلابی و انجمنهای مخفی و صدور شبنامه و برنامه ریزی برای مبارزات زیرزمینی سرنخ امور را از کف عین الدوله خارج ساخت .

در محرم ۱۳۲۲عکسی از مستشار بلژیکی گمرک ایران ( مسیونوز ) در لباس روحانیت به دست مردم افتاد و بهانه خوبی را برای اعتراض روحانیون و بازاریان به بیگانه پرستی دولت فراهم آورد . بازار تهران تعطیل شد و جمعی از بازرگانان معترض در حرم حضرت عبدالعظیم در ری تحصن اختیار نمودند . اندک زمانی بعد در کرمان یکی از روحانیون به نام میرزامحمدرضا به بهانه تحریک مردم علیه اقلیتهای مذهبی کرمان دستگیر و فلک و تبعید شد . این جسارت آشکار به مقام یک روحانی با واکنشهای بسیار روبرو شد و اسباب عزل والی کرمان را فراهم آورد . درهمین حال ؛ مردم محله ای در تهران دراعتراض به ساختمان سازی روسها بر روی قبرستان مخروبه شهر ؛ با تهییج یکی از روحانیون به سمت قبرستان حرکت کرده و ساختامن دردست احداث روسها را تخریب کردند . عین الدوله برای نشان دادن اقتدارش به مسببین جنبش های اخیر ترتیبی داد تا چند تن از بازرگانان محترم بازار به جرم گران فروختن قند به توسط علاء الدوله والی تهران فلک شوند . تنبیه تاجران تهرانی و میرزامحمدرضای کرمانی نشان می داد دولت قاجار به درستی مسببین اصلی جنبش را شناخته و إا آنان رفتاری غیرمعمول و خشن درپیش گرفته است . اما نتیجه آن شد که مردم واکنش شدیدی نشان دهند . در ۱۴شوال ۱۳۲۲مردم تهران در مسجدشاه تجمع کرده و با حضور روحانیون سرشناسی چون سیدعبدالله بهبهانی ؛ سیدمحمدطباطبایی ؛ سیدجمال واعظ اصفهانی و ... فریاد اعتراض بلند نمودند . اما سخنرانی سیدجمال واعظ و کنایه به شاه مبنی بر لزوم همراهی او با مردم باعث ایجاد آشوب از سوی عوامل وابسته به امام جمعه درباری تهران و ضرب و شتم مردم توسط اوباش چماق به دست شد . با توجه به درگیری و تشنج در مسجد و ناامن شدن اوضاع شهر ؛ روحانیون تصمیم گرفتند تا با تحصن در یک مکان مقدس اعتراض خویش را به گوش همگان و به ویژه شاه برسانند . بدین ترتیب ؛ روز ۲۶صفر ۱۳۲۳جماعتی از مخالفان دولت از جمله دوهزار تن از طلاب و کسبه به سرپرستی چند روحانی سرشناس چون طباطبایی ؛ بهبهانی و صدرالعلما و ... و با پشتیبانی چند تن از شاهزادگان و بزگانان متنفذ در حرم حضرت عبدالعظیم در ری تحصن نمودند . تحصن کنندگان این واقعه که به مهاجرت صغری نامور شد تقاضاهایی چون عزل علاءالدوله از والیگری تهران ؛ برکناری مسیو نوز از مدیریت گمرکات و عسگر گاریچی از مسئولیت حمل و نقل زوار حضرت عبدالعظیم ؛ بازگشت میرزامحمدرضای کرمانی از تبعید ؛ بازپس دادن تولیت مدرسه علمیه مروی به شیخ محمدرضا قمی ؛ تعمیم قوانین شرع در کشور و تاسیس عدالتخانه را از دولت خواستار شدند .

شاه از بیم گسترش جنبش طی فرمانی با درخواستهای بست نشینان موافقت نمود . این امر باعث بازگشت ملیون از ری به تهران گردید . اما عین الدوله با به تعویق انداختن فرمان شاه و گوشمالی و تنبیه انقلابیون دست به اعمال فشار و سختگیری زد . این در حالی بود که آتش قیام در سراسر کشور در حال شعله ورشدن بود . در جمادی الاولی ۱۳۲۴در مسجد آدینه تهران میان سپاهیان و مردم درگیری پدید آمد و دو طلبه به نامهای سیدحسین و عبدالحمید کشته شدند . در مراسم تشییع این دو شهید انقلاب ؛ شهر به حالت تعطیل درآمد و هزاران نفر در مسجد جامع تحصن اختیار کردند . همزمان با بروز درگیری و محاصره مسجد از سوی سپاهیان و احتمال دستگیری آزادیخواهان ؛ برنامه مهاجرتی دیگر که به مهاجرت کبری شهره گردید از سوی مبارزان پی ریزی شد . بدین ترتیب در ۲۳جمادی الاولی ۱۳۲۴نزدیک به یک هزار نفر از علمای مذهبی روانه قم شدند تا در حرم حضرت معصومه تحصن نمایند . همزمان بسیاری از طلاب ؛ اصناف و اقشار شهری روانه باغ سفارت انگلستان در قلهک شدند و با تحصن و تجمع در این مکان اعتراض خود را آشکار ساختند . درخواست آنان این بار عبارت بود از : عزل عین الدوله ؛ قصاص قاتلین کشته شدگان وقایع اخیر ؛ تضمین امنیت متحصنین ؛ بازگرداندن علمای مهاجر ؛ ایجاد عدالتخانه و افتتاح دارالشورای ملی . این خواسته ها آشکارا نشان می داد که این بار قیام کنندگان اهداف مترقیانه تری را دنبال می کردند . سرانجام شاه در روز یکشنبه ۱۴جمادی الاولی ۱۳۲۴/۱۳مرداد ۱۲۸۵فرمان تاسیس دارالشورای ملی را صادر کرد و بدین ترتیب استبداد در برابر ملت به زانو درآمد . درپی این فرمان ؛ دستور عفو عمومی نیز از سوی شاه صادر شد و اولین دوره مجلس شورای ملی به تاریخ یکشنبه ۱۸شعبان ۱۳۲۴/ ۱۴مهر ۱۲۸۵با حضور نمایندگان سیاسی خارجی ؛ علما ؛ مجتهدان ؛ روشنفکران و با سخنرانی شاه افتتاح گردید . در بخشی از خطابه مظفرالدین شاه چنین آمده بود :

« منت خدای را که آنچه سالها درنظر داشتیم امروز بعون الله تعالی از قوه به فعل آمد و به انجام آن مقصود مهم به عنایات الهیه موفق شدیم . زهی روز مبارک و میمونی که روز افتتاح مجلس شورای ملی است . مجلسی که رشته های امور دولتی و مملکتی را به هم مربوط و متصل می دارد و علایق مابین دولت و ملت را متین و محکم می سازد . مجلسی که مظهر افکار عامه و احتیاجات اهالی مملکت است . »

با مرگ مظفرالدین شاه در ذیقعده ۱۳۲۴؛ یعنی ده روز پس از امضای قانون اساسی ؛ فرزندش محمدعلی میرزا بر اریکه شاهی نشست . وی که به شدت تحت تاثیر القائات شاپشال ؛ معلم روسی ؛ خود بود و همچون پدربزرگش ناصرالدین شاه از خویی مستبد برخوردار بود از همان آغاز شاهی دشمنی خویش را با نظام مشروطه رو نمود و از دعوت کردن نمایندگان مجلس به مراسم تاجگذاریش سرباز زد . از دیگرسوی خودداری دولت از پاسخگویی به مجلس و اختلاف بر سر تعیین حقوق دولتمردان و درباریان و ژشتیبانی شاه از حرکتهای ضدمجلس ؛ اسباب هتک حرمت و انتقاد برخی روزنامه های تندرو چون مساوات و چنته را از شاه تدارم دید . نتیجه این وقایع چیزی به جز خشم بیشتر دربار نبود . محمدعلی شاه با انتخاب امین السلطان به صدارت و تلاش برای احیای کشمکش های فرقه ای و قومی کوشید تا ملی گرایان و آزادیخواهان را ناتوان سازد . انصراف و اعتراض جمعی از روحانیون چون شیخ فضل الله نوری و میرزاحسن مجتهد از همراهی با مشروطه و طرح مشروطه مشروعه از سوی آنان نیز اسباب خشنودی شاه و سوء استفاده سلطنت طلبان را فراهم آورد ؛ اما ترور اتابک امین السلطان به دست عباس آقا صراف آذربایجانی در رجب ۱۳۲۵باعث مرعوب شدن جناح مستبد و حتی امضای متمم قانون اساسی از سوی محمدعلی شاه شد . با این وجود ؛ این پیروزی موقتی و زودگذر بود ؛ زیرا تندروی برخی انجمنها و مطبوعات در طرح اصلاحات سکولاریستی و ضددینی در کنار تاسیس انجمن و مدرسه دخترانه در تهران فریاد محافظه کاران و سنت گرایان را بلند نمود .

عباس آقا صراف آذربایجانی (تبریزی) ، عضو نمره 41 انجمن فدایی ملت - کسی که اتابک امین السلطان را کشت

در این کش و قوس ؛ شیخ فضل الله نوری مجتهد بزرگ تهران با ایجاد ( انجمن حضرت محمد ص ) در راس حرکت مشروعه خواهی قرار گرفت؛ چنانکه جماعتی در میدان توپخانه به حمایت از او گرد آمدند و فریاد برآوردند : ما دین نبی خواهیم - مشروطه نمی خواهیم . درهمین حال در اوایل سال ۱۳۲۶هجری قمری به دنبال سوءقصد به جان شاه و اهانت جراید به مادر او ؛ زمینه برخورد شدیدتر دربار و مجلس فراهم آمد . سرانجام در جمادی الاولی ۱۳۲۶شاه عازم باغ شاه در خارج از تهران شد و سربازان در شهر ایجاد ناامنی کردند . افواج بریگاد قزاق نیز به رهبری کلنل لیاخوف در شهر مستقر و مجلس را به توپ بسته و اموال آن را غارت و شماری از نمایندگان را دستگیر کردند . درپی به توپ بستن مجلس ؛ فعایت انجمنها و روزنامه ها نیز از سوی دربار ممنوع گردید . بسیاری از آزادیخواهان نیز تبعید و برخی از آنان چون ملک المتکلمین و میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل به قتل رسیدند .

بدین ترتیب دوران سیزده ماهه استبداد صغیر آغاز شد ؛ اما اعلام حمایت علمای بزرگ نجف و مراجع تقلید از مشروطه خواهان دگربار امید به آزادی را در دلها زنده اسخت . چنانکه ؛ حرکت قهرمانانه مردم تبریز به سرداری ستارخان و باقرخان سبب شد تا آذربایجان از یوغ استبداد قاجاری رهایی یابد .

 

 با مقاومت دلیرانه تبریزیان و پیروزی آنان ؛ در گیلان نیز آزادیخواهان ( کمیته ستار ) به رهبری حسین خان کسمایی ؛ محمد ولی خان تنکابنی ؛ یفرم خان ارمنی و .. رشت را تصرف نموده و به سوی تهران روانه گشتند . در اصفهان نیز خوانین بختیاری ( سردار اسعد و صمام السلطنه ) نیروهای خود را مسلح و راهی پایتخت شدند . مجموع این قوا در ۲۳تیر ۱۲۸۸خورشیدی موفق شدند با تصرف تهران ؛ محمدعلی شاه را وادار به پناهندگی به سفارت روسیه نمایند . مجلس عالی یا هیئت مدیره فاتحان تهران ؛ احمدمیرزا ولیعهد را با نیابت سلطنت علیرضاخان عضدالملک به پادشاهی برداشت و دستور محاکمه و مجازات طرفداران شاه مخلوع را صادر نمود . از جمله محاکمه شوندگان مفاخرالملک والی تهران و شیخ فضل الله نوری را می توان نام برد .

نتیجه گیری

دوره زورآزمایی سلطنت و مشروطه با پیروزی عملی مشروطیت پایان پذیرفت و دوره کسب تجارب تلخ و شیرین دولت های مشروطه و تسلیم شدن به استبداد رضاشاهی آغاز گردید . 

منابع

    بهار، محمدتقی. تاریخ مختصر احزاب سیاسی. تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی، ۱۳۵۷.

    کسروی، احمد. انقلاب مشروطه ایران.

    کسروی، احمد.تاریخ هجده‌ساله آذربایجان.

    سفری، محمدعلی. مشروطه‌سازان.

    آجودانی، ماشاالله. مشروطه ایرانی.

    تاریخ بیداری ایرانیان.

مقدمه

انقلاب مشروطه بزرگترین واقعه ای است که در تاریخ ایران روی داده و بالاترین تحول را در شئون سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران بوجود آورده. نهضت مشروطیت دفتر کهنه ی قدیم را در هم پیچیده و حکومت استبدادی را که از اول خلقت تا آن زمان در ایران فرمانروایی می کرد، واژگون کرد و حکومت ملی را که پایه اش در روی فلسفه نوین و رشد فکر و تعقل و آزادی و عدالت است، برقرار کرد. قبل از انقلاب مشروطه، نهضتی ایجاد شد که علما به قدرت خود پی بردند و آغازی شد برای انقلاب مشروطه، و آن نهضت تنباکو در 1891-1892[1270-1271] پیش درآمد انقلاب مشروطه بود. انقلاب مشروطه باعث تحولات زیادی در ایران شد. چرا که انقلاب مشروطه نخستین خیزش در تاریخ ایران بود که هم جنبه سلبی داشت و هم جنبه ایجابی. جنبه ی سلبی از این جهت بود که اختیارات شاه را محدود می کرد و در عوض یک سری اختیاراتی را برای مجلس و نمایندگان ملت ایجاب می کرد. بر همین اساس است که می توان گفت انقلاب مشروطه¬ی ایران یکی از مهمترین انقلاب های اجتماعی خاورمیانه است. زیرا مشروطیت امتیاز طبقاتی را از میان برد و سد انحصار را ریشه کن کرد و راه را برای نشان دادن استعداد و لیاقت طبیعی و نبوغ افراد ایرانی باز نمود.

مشروطه خواهان اساساً برای قانون قیام کردند. به عبارت دیگر هسته ی مرکزی اندیشه و ایدئولوژی نهضت مشروطیت را محدود نمودن سلطنت در چهارچوب قانون شکل می داد که بزرگترین دستاورد انقلاب بود. البته درخواست تشکیل مجلس و تدوین قانون بعد از یک سری حوادث بود که توسط مردم و مشروطه خواهان ابراز شد. عده ای از مشروطه خواهان که در ابتدا پنجاه نفر از طلاب بودند به منظور برقراری مشروطیت وارد سفارت انگلیس می شوند و از آن به بعد دسته دسته از کلیه ی طبقات به سفارت رفته و پناهنده می شوند که قصد آنها در ابتدا بدست آوردن مشروطیت و عزل عین الدوله از صدارت و مراجعت مهاجرین بود به علت تحصن عده ای از مشروطه خواهان در سفارت انگلیس، شهر به حالت تعطیل درآمده بود که به این علت، شاه عده ای از تجار را فراخوانده و سپس مشیرالدوله تقاضا نموده که به همراه عده ای از تجار به سفارت رفته و متحصنین را برگرداند. اما متحصنین از برگشتن خودداری نموده و مشیرالدوله نیز به نزد عین الدوله برگشته و خبر شکست خود را به او داد. عین الدوله که دچار افسردگی شده می گوید؛ این مردم چه می خواهند؟ یکی از تجار به نام حاجی آقا محمد معین التجار بوشهری در جواب می گوید که آنها خواستار مجلس هستند از همان نوعی که در تمام دنیا هست.

پس از مذاکرات زیادی که میان متحصنین سفارت و دربار و شاه، رد و بدل می شود، موارد زیر برای تصویب از طرف مشروطه خواهان تنظیم و تقدیم شاه می شود: 1- بازگشت علما و مهاجرین به تهران 2- عزل شاهزاده عین الدوله از صدارت 3- افتتاح مجلس شورای ملی 4- قصاص قاتلین شهدای وطن 5- تبعیدشدگان به تهران بازگردند. از این زمان به بعد دیگر مردم به جای دارالشوری، مجلس شورای ملی را می طلبند. که مشروطه خواهان از این طریق توانستند قدرت شاه و حامیانش را کاهش دهند و حقوق سیاسی و مدنی را در قانون اساسی بگنجانند.

قانون اساسی و تدوین آن:

مجلس شورای ملی که با حضور نمایندگان تهران افتتاح گردیده بود، پس از حضور نمایندگان شهرستانها، کار خود را آغاز کرد. مهمترین وظیفه ی این مجلس تدوین و تصویب قانون اساسی مشروطه بود و مجلس، آن قانون را که از ابتدا نظام نامه¬ی اساسی خوانده می شد در 51ماده تدوین نمود و در روز 14 ذی القعده 1324 به امضای مظفرالدین شاه و محمدعلی میرزا ولیعهد- رسانید.

پس از آنکه قانون اساسی از طرف رهبران ملت تهیه شد، برای امضا تقدیم شاه نمودند. ولی درباریان مانع تراشی کرده و چند روز امضای قانون اساسی به تعویق افتاد. مجلس به واسطه ی تعویق تصویب قانون اساسی، دلتنگ بود، و از کسالت مزاج مظفرالدین شاه مضطرب شده بود، این بود که مردم و مجلس به دولت و دربار فشار آورده و امضای قانون اساسی را خواستار شدند. «شاه در نتیجه پافشاری مشاوران نزدیک خود و وزرای میانه رو، قانون اساسی را در نهم دی ماه امضا کرد و پس از پنج روز درگذشت.» مخبرالسلطنه در کتاب خود خاطرات و خطرات- در این مورد می نویسد که: «من از روی علم شهادت می دهم که استقرار مجلس از اول تا آخر آرزوی مظفرالدین شاه بود.»

مردم قانون اساسی را چاره ی همه ی دردها دانسته و ارج بی اندازه به آن می نهادند و از این سو ندادن آن را با نابود کردن مشروطه به یک معنی می شمردند. چرا که قانون اساسی مشروطیت، از نظر حقوقی جایگاهی برای استبداد یا حاکمیت های دیکتاتوری باقی نمی گذاشت. «نمایندگان، تدوین قانون اساسی را نخست با استحکام موقعیت و تضمین نقش مجلس آغاز کردند.» همچنین «موضوع مهمی که هنگام تدوین قانون اساسی مورد توجه نمایندگان قرار گرفت تشکیل مجلس سنا بود.»

براساس قانون اساسی مشروطیت، قوه ی قانون گذاری ایران از دو مجلس تشکیل می شد: یکی مجلس شورای ملی که طبق اصل دوم، نماینده ی قاطبه ی اهالی مملکت ایران است و دیگری مجلس سنا. به موجب اصل چهل و پنجم قانون اساسی، اعضای مجلس سنا از اشخاص خبیر و بصیر و متدین و محترم مملکت، منتخب می شوند. سی نفر از طرف قرین الاشرف اعلیحضرت همایونی استقرار می یابند.پانزده نفر از اهالی تهران، پانزده نفر از اهالی ولایات و سی نفر از طرف ملت. اما در همان حال به موجب اصل سی ام، هر دو مجلس از طرف تمام ملت وکالت دارند نه فقط از طرف طبقات مردم یا ایالات و ولایات و بلوکاتی که آنها را انتخاب نموده اند با وجود این مجلس اول مشروطیت، وجود مجلس سنا را با اکراه و تردید پذیرفت و پس از پذیرش انکارآمیز آن، سرانجام آن را تحت الشعاع مجلس شورای ملی قرار داد و در حوزه ی امور مالی، تعیین اعضای دیوان محاسبات و نیز شرح و تفسیر قانون، هیچ حق دخالتی را برای مجلس سنا نپذیرفت .

در انتخاب سناتورها نیز اختلافاتی وجود داشت. علت اختلاف کیفیت و چگونگی انتخاب و یا انتصاب سناتورها بود. که عده ای معتقد بودند، نصف اعضای سنا را مردم انتخاب کنند و نصف دیگر را دولت. علما نیز می گفتند که دو سوم آن را مردم و یک سوم را دولت و جمعی عقیده داشتند که به طور کلی وجود سنا لازم نیست.

در مورد تدوین و منشاء قانون اساسی نیز نظرات مختلفی ارائه شده است. در کتاب مشروطیت به روایت اسناد، آمده است که «قانون اساسی با استفاده از قانون اساسی بلژیک تنظیم شد.» مخبرالسلطنه تقریباً بر همین اعتقاد است و در مورد نوشتن قانون اساسی به این نکته اشاره می کند که «قانون اساسی بلژیک را مصدر قرار داده اند که براساس فرانسه بود.»

 اما ژانت آفاری علاوه بر قانون اساسی 1831 بلژیک، قانون اساسی 1879 بلغارستان را نیز منشاء قانون اساسی مشروطیت ایران می داند. نظر دیگری نیز وجود دارد که بیان می کند قانون اساسی مستقیماً از قانون فرانسه نشأت گرفته است. «قانون اساسی به عنوان بنیان نظام مشروطه مستقیماً از اعلامیه حقوق بشر فرانسه و نظامهای دموکراتیک- سکولار غرب اخذ شده بود که در آن آزادی های فردی، حقوق انسان، مساوات و برابری همه اقشار در برابر قانون، آزادی عقیده، بیان و قلم و... به گونه ای اساسی تضمین گشته بود.» بنابر آنچه که شواهد نشان می دهد، قانون اساسی مخلوطی از ترجمه ی قانون اساسی بلژیک و فرانسه است و بر همین اساس است که شمیم معتقد است، «در قانون اساسی مشروطه به هیچ وجه از حقوق طبیعی و فطری و آزادی های فردی و اجتماعی ملت ایران»45 ذکری به میان نیامده است. «قانون اساسی که شامل پنجاه و یک ماده بود سرفصلهای مترقیانه ای داشت. البته شاه همچنان رئیس کشور بود، اما وزیران مستقیماً در برابر مجلس مسئول بودند.»

با نگاهی به قانون اساسی می توان گفت که، در قانون اساسی مشروطه، قوانین به گونه ای تقسیم شده است که تقریباً تمام موارد جامعه را که نیازمند آن است در بر گرفته است. در این قانون از اصل اول تا چهاردهم در مورد تشکیل مجلس و از اصل پانزدهم تا سی و یکم در وظایف مجلس تدوین شده است. از اصل سی و دوم تا سی و هشتم در مورد لوایح است که به مجلس تقدیم می شود و از اصل سی و نهم تا چهل و دوم عنوان مواردی است که از طرف مجلس بیان می شود. از اصل چهل و سوم تا چهل و هفتم در مورد شرایط تشکیل مجلس سنا است. اصل چهل و هشتم تا پنجاهم در مورد شرایط تشکیل و انحلال مجلس بحث می کند و اصل پنجاه و یکم آن هم در مورد وظیفه ی سلطنت است که، ایجاد آسایش و امنیت ملت را وظیفه ی آن می داند.

موافقان قانون اساسی دز زمان مشروطه:

تضاد موجود میان اصول و قانون اساسی، نگرش ها، باورها و انگیزه های متفاوت رهبران نهضت و در رأس آن علما و روشنفکران و عدم تطبیق قانون غربی با اصول سنتی و دینی ایران موجب پیدایش اختلافاتی شد. که خود سبب شد تا عده ای موافق و عده ای مخالف قانون اساسی شوند.«موافقان براساس دلایلی چون تعدد قوانینی در باب یک جرم و گاه تناقضات میان آنها و همچنین تابعیت از مقتضیات زمان همانند اصولیون، به مشروطه خواهی روی آوردند. افرادی چون مستشارالدوله و فتحعلی آخوندزاده از این دسته بودند.»  یکی از اصلی ترین دلایلی که در ایران دوره ی قاجار، بسیاری را به سوی مشروطه خواهی کشانید، تعدد قوانین در مورد یک جرم واحد بود. دکتر مهرآبادی نیز به نقل از آخوندزاده در این مورد می نویسد که؛ هنگامی که کسی مظلوم واقع می شد نمی دانست به نزد چه کسی دادخواهی کند، یکی نزد مجتهد می رفت، دیگری به نزد شیخ الاسلام، یکی به امام جمعه شکایت می کرد و یکی نیز به داروغه رجوع می کرد. بنابراین یک قانون معینی وجود نداشت که بر فرض مثال اگر کسی به شخص دیگری سیلی زد، او باید به کدام اختیار، رجوع کند.

موافقان وضع قانون، معتقد بودند که احکام اسلامی بر دو نوع است. احکام اولیه که همان قوانین منصوص هستند و غیرقابل تغییر. احکام ثانویه که غیر منصوص و تابع مقتضیات زمان هستند و به مرور زمان دچار تغییر و تحول می شوند. مشروطه طلبان، طبعاً هر نوع وضع قانون در باب این احکام ثانویه را از نظر شرع اسلام جایز می دانند. دیگر اینکه موافقان قانون بر این عقیده بودند که «رأی علما و اجتهاد مجتهدان، هرگز در یک دعوای حقوقی، یکی نیست و یکی حکم دیگری را نقض می کند. اما اگر حکم قاطعی در میان باشد، نظم محاکم قضایی، برقرار می شود.»50اینها از جمله عواملی بودند که اشخاصی را به دنبال ایجاد قانون کشانید تا شاید از این طریق بر جامعه، نظمی حاکم شود.

مخالفان قانون اساسی در زمان مشروطه:

قانون اسسای مخالفات قدرتمندی داشت و این مخالفان را هم افراد درباری تشکیل می دادند و هم افراد غیردرباری. افراد درباری احتمالاً به این دلیل مخالف قانون بودند که قدرت و اختیارات آنها محدود شده بود. اما مخالفان اصلی قانون برخی از علما بودند، آنهایی که تنها اعتقاد به قرآن و پیامبر و روایات و احادیث ائمه داشتند و به روایتی دیگر اخباریون بودند.

مخالفان قانون اساسی مشروطه، با اعتقاد به دین اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی بر آن بودند که اسلام برآورنده¬ی تمام نیازهای بشری حتی در قضیه وضع قانون بوده است. از جمله شیخ فضل الله نوری معتقد بود که انسان همواره از آوردن قانونی برتر از قانون اسلام عاجز است. چون اکثریت قریب به اتفاق مشروطه طلبان خواهان اقتباس قانون از غرب بودند، لذا مخالفان مشروطه با ترجیح دادن قوانین اسلامی با قوانین غیراسلامی مخالفت کرده و قانون اساسی را، حتی در تعارض با شرع دانسته و قانون گذاری را در حکم بدعت می شمردند.

 چنانکه اشاره شد «علمای ضد مشروطه بر آن بودند که تمامی آنچه که برای زندگی بشر تا روز رستاخیز، لازم است در قرآن و احادیث و روایات اسلامی آمده و نخست پیامبر(ص) و سپس ائمه(ع) و در زمان غیبت صغری امام زمان(ع)، نواب خاص و در زمان غیبت کبری، نواب عام یا همان علما(روحانیون)، تنها وظیفه استنباط و بیرون کشیدن آنها را دارند.» اینان به حدی تندرو و افراطی بودند که بر این اعتقاد بودند «چون همه احکام مورد نیاز بشری در دین اسلام، بیان شده و حتی میزان دیه زخم کوچکی نیز در آن معین است، پس هیچ نیازی به وضع قانون جدیدی نیست چرا که قانونی که وضع می شود، یا برخلاف اسلام است و با اعتقاد به عدم وجود آن در قرآن، وضع می گردد، که در این صورت در حکم آوردن دین تازه و کفر است.»

شیخ فضل الله نوری، معتقد بود دلیل عقلی نبوت، حکم می کند که انسان به دلیل نقصان و محدودیت عقل، همواره خود را عاجز از آوردن قانونی برتر از قانون اسلام بدانند. اما اگر خود را قادر به وضع و جعل بهترین و کامل ترین قانون بدانند، دیگر دلیل عقلی نبوت، بی اساس خواهد بود.55شیخ فضل الله و بعضی از روحانیون، حتی مفاد متمم قانون اساسی را مغایر با قوانین شرعی دانسته و به عنوان اعتراض به آن قانون چند هفته در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شدند و مشروطه مشروعه را خواستار شدند. جمعی از بازاریها نیز در جلو مجلس اجتماع کرده، بر ضد مجلس و متمم قانون اساسی تظاهرات کردند.56 مثلاً اشکالاتی از اصل هشتم، نوزدهم، بیستم و... از اصول متمم قانون اساسی گرفته که بعداً به آنها خواهیم پرداخت. به طور کلی مخالفان مشروطه بر آن بودند که هر نوع برتری قانون غیرمسلمان بر قانون اسلام، برابر با نابودی و از بین بردن اسلام است. که در این صورت قانون گذاری بشری و مصادیق عینی آن در هر موردی، در حکم بدعت است.

متمم قانون اساسی:

به دلیل خرده گرفتن از قانون اساسی و داشتن نقایص، مجلس ناگزیر شد تا کمیسیونی تشکیل دهد که یک قانون بزرگتر دیگری به نام متمم قانون اساسی نوشته شود تا نقایص قانون اساسی را برطرف نماید. زیرا قانون اساسی ترجمه ای از قوانین بلژیک و فرانسه بود و برخی از مفاد آن براساس عقیده ی علما و روحانیون با قوانین اسلام  مطابقت نداشت. و پنجاه و یک اصلی که به نام قانون اساسی در زمان حیات مظفرالدین شاه، تنظیم شد کافی نبود. این اصول در حقیقت نظام نامه ای بود برای اداره ی امور مجلس و حدود و وظایف آن. در این قانون از روابط ملت با دولت سخنی به میان نیامده بود، بنابراین ضروری بود شالوده ای پی ریخته شود تا روح حکومت را نشان دهد و چهره نظام سیاسی را به دقت تصویر کند. سعدالدوله نیز بارها در مجلس تأکید کرد این قانون اساسی، تمام نیست. و «در صدر مجلس جلوس کرده به قانون اساسی ایراد داشت که ناقص است و از مقدمه ناقص نتیجه ناقص گرفته می شود.»

تکمیل قانون اساسی یکی از مشکلاتی بود که ملت ایران در آن زمان در پیش داشت. زیرا قانون اساسی، گرچه دولت ایران را مشروطه اعلام کرد، ولی حدود و وظایف مجلس شورای ملی و شاه و قوه قضاییه و وزرا مبهم و نامعلوم بوده که باید مشخص می شد. آزادی خواهان می خواستند تمام طبقات مردم ایران، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، غنی و فقیر، دارای تساوی حقوق باشند. ولی پادشاه زیر بار تساوی حقوق نمی رفت. در نهایت کمیسیون در مجلس برای نوشتن متمم قانون اساسی از صنیع الدوله، وثوق الدوله، سعدالدوله، مستشارالدوله، تقی زاده، حاجی امین الضرب و چند نفر دیگر تشکیل یافت که پس از بحث و کشمکش بسیار در موضوع تساوی حقوق، تتمه ی قانون اساسی را تهیه کردند و تقدیم مجلس نمودند. بالاخره، آزادی خواهان موفق شدند متمم قانون اساسی را با رعایت تساوی حقوق عموم افراد ملت ایران و مسؤولیت دولت در مقابل مجلس و تفکیک قوا از یکدیگر و محدودیت شاه به تصویب برسانند و برای امضا تقدیم محمدعلی شاه کنند.

متمم قانون اساسی مشتمل بر 107 اصل که بر اصول پنجاه و یک گانه ی قانون اساسی اضافه شد در واقع اساس اصلی مشروطیت و حقوق ملت و سلطنت و تفسیر قوای سه گانه ی مملکت و اصول مربوط به عدلیه و مالیه در آن مندرج شد. متمم قانون اساسی رسماً در 15مهر 1386ه.ش در نخستین سالگرد مجلس به تصویب رسید. محتوای عرفی متمم قانون اساسی بسیاری از علما را نگران کرد. زیرا براساس آن قدرت قضایی، آموزش و... علما آسیب می دید. محاکم عرفی جایگزین محاکم شرعی و آموزش علوم نوین و سبکهای جدید، جانشین آموزش ها و تعلیمات دینی می گردید. این مسأله ظاهراً سبب کاهش قدرت روحانیون می شد.

متمم قانون اساسی از دو بخش تشکیل می شد: بخش نخست، اصول متساوی الحقوق بودن اهالی مملکت در مقابل قانون، حفظ جان، مال و شرف، مصونیت از تعرض خودسرانه و آزادی مطبوعات و اجتماعات را در بر می گرفت. در بخش دوم، اصل تفکیک قوا پذیرفته شده بود و قدرت در قوه ی مقننه متمرکز می شد.  اما«متمم قانون اساسی که حقوق مدنی جدیدی را برای ملت مقرر می کرد از یک سو قدرت بی سابقه ای نیز به علما می داد و از سوی دیگر اختیارات شاه را مگر بر قوای نظامی، محدودتر می کرد.»

 بر همین اساس بود که تلاش علما و رهبران دینی، قانون اساسی ایران را به گونه ای دیگر تغییر داد. زیرا آنچه که بر اثر اندیشه مذهبی و تلاش رهبران دینی به قانون اساسی راه یافت و آن را از قوانین ممالک دموکراتیک غرب متمایز می ساخت عبارت بودند از: الف) مسأله مذهب رسمی براساس اصل اول متمم قانون اساسی. ب) نظارت هیأتی از علمای طراز اول بر قوانین مصوب شورای ملی به منظور عدم مغایرت با دین مبین اسلام براساس اصل دوم متمم قانون اساسی. ج) تشکیل دادگاههای شرع تحت قضاوت علما براساس اصل 27 و 71 متمم قانون اساسی. د) موافقت حاکم شرع با تعیین دادستان براساس اصل هشتاد و سوم متمم قانون اساسی.

حال اگر بخواهیم متمم قانون اساسی را تفکیک کنیم، می توان ان را به چند بخش تقسیم نمود که هر قسمت آن مربوط به قشر خاصی از افراد جامعه می باشد. متمم را می توان به بخشهای کلیات، حقوق ملت، قوای مملکت، حقوق اعضای مجلس، حقوق سلطنت، وزراء، عدلیه و محاکمات، انجمنهای ایالتی و ولایتی، مالیه و حتی قشون ارتشی تقسیم نمود.

 

اصول کلیات متمم قانون اساسی، هفت اصل می باشد که عبارتند از: اصل اول؛ مذهب رسمی ایران، اسلام و طریقه ی حقه¬ی جعفریه ی اثنی عشریه است و پادشاه ایران باید بر آن و مروج آن باشد. اصل دوم؛ در هر عصری از اعصار هیأتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهاء  متدین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند در مجلس حضور داشته باشند تا موادی که در مجلس عنوان می شود را بررسی کرده تا قانونی مخالف شرع اسلام به تصویب نرسد. اصل سوم؛ حدود مملکت ایران و ایالات و ولایات و بلوکات آن تغییرپذیر نیست مگر به موجب قانون اصل چهارم؛ پایتخت ایران، تهران است. اصل پنجم؛ الوان رسمی بیرق ایران، سبز و سفید و سرخ و علامت شیر و خورشید است. اصل ششم؛ جان و مال اتباع خارجه ی مقیمین خاک ایران مأمون و محفوظ است مگر در مواردی که قوانین مملکتی استثنا می کند. اصل هفتم؛ اساس مشروطیت، جزئاًً و کلاً، تعطیل بردار نیست.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 17:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(1)

تحقیق درباره تفکرات غیر منطقی

بازديد: 763

تحقیق درباره  تفکرات غیر منطقی

تفکر از فکر کردن نشأت می گیرد؛ عمیق شدن و مکث کردن بر روی موضوعی که ذهن شما را به خود معطوف کرده است. تفکر شما باور شما را تقویت می کند. در اینجا به صورت موردی به موضوع تفکر و منطقی یا غیرمنطقی بودن آن می پردازیم.

تفکر چیست:

1- پذیرش عاطفی یك اصل یا مذهب مانند حقیقت

2- قضیه ای است كه شخص درستی آن را پذیرفته است و بدون آنكه بر آزمایش یا انتقاد مبتنی باشد.

3- درآمدن از حالت شك به حالت استقرا و ثابت و عقیده و این كه این امر انفرادی نیست بلكه به جامعه نیز سرابت می كند.

4- تمایل به واكنش خود آگاهانه در یك شیوه  طریقة ثابت در یك وضع خاص(شعاری نژاد 1364).

مؤلفه‌های ‌تفکرات‌ غیرمنطقی عبارتند از : توقع ‌تأیید از دیگران، انتظارات‌ بیش‌ازحد،  واکنش ‌همراه ‌با ناکامی، نگرانی ‌توأم ‌بااضطراب، درماندگی ‌برای‌ تغییر. از نظر الیس (1971) فرد ضمن قبول نكردن واقعیت و جذب شدن در فرایند افكار غیر منطقی در برتری جویی مفرط خود مبتلا به عوارضی نسبتاً شدیدی می شود كه اغلب آن را اختلال عاطفی می نامیم. به عقیده الیس (1971) توسل به این عقاید  یازده گانه، به اضطراب و ناراحتی روانی منجر می شود. وقتی كه فرد به چنین عقایدی توسل می جوید در نگرش و برداشتهای خود شدیداً بر اجبار الزام و وظیفه تأكید دارد و اگر خود را از این قیدها براند به احتمال قوی در جهت سلامت و رشد شخصیت حركت خواهد كرد (نقی پور، 1378).

 

خصوصیات تفکرات منطقی و تفکرات غیر منطقی چیست

1-    این باورها با واقعیت هماهنگی دارند.

2-     بوسیله شواهد عینی تأیید می شوند.

3- باورهای منطقی به دو صورت شرطی یا نسبی هستند. بنابراین یك حكم قطعی یا مطلق نمی باشند.

4-افكار منطقی با عبارتی همچون ( بهتر است كه مناسب است كه خوب است كه صحیحی است كه ) بكار می روند.

درمانگران عقلانی عاطفی خصوصیات ذیل را برای تفکرات  غیر منطقی در نظر میگیرند:

1-     تفکرات غیرمنطقی با واقعیات موجود هماهنگ و هم جهت نیستند.

2- تفکرات غیرمنطقی توسط شواهد عینی تأیید نمی شوند و فرد در صدد آزمایش آنها نیست.

3- تفکرات غیرمنطقی به شكل اطلاعات و یا به شكل تصمیم و تصمیم گیری نادرست است.

4- تفکرات غیرمنطقی با اجبار و الزام و وظیفه است، خشك و انعطاف ناپذیر هستند.

5- تفکرات غیرمنطقی باعث حالتهای آشفته و ناراحت كننده در فرد می شود و در نهایت منجر به اضطراب، افسردگی و احساس گناه می شود. تفکرات غیرمنطقی می تواند به چهار صورت باشد:

الف: چقدر وحشتناك است كه ___ چقدر خطرناك است كه ___

ب: غیر قابل تحمل است كه ___ غیر قابل تصور است كه ___  نمی توانم بفهمم كه __

پ: زشت است كه ___ ننگ آور است كه ___ مایه آبروریزی است كه ___

ت: دنیا باید مطابق میل من باشد. (فلاین¹ 1977، به نقل از عباس پور)

 

طبقه بندی تفکرات غیرمنطقی (از نظر الیس) چگونه است

2-3-1  تفکرات غیرمنطقی تأیید دیگران  چیست :

این باور كه نیاز به حمایت و تأیید افرادی داریم كه آنها را می شناسیم و یا به آنها علاقه داریم. این باور می تواند به دلایل متعدد مشكلاتی برای انسان ایجاد كند. برای مثال تقاضای مورد تأیید دیگران بودن سبب می شود كه انسان خودش را به خاطر این كه آیا می تواند این تأیید را بدست آورد یا نه ناراحت و نگران نماید. اگر این تأیید را قطعاً بدست آورند آنگاه خواهد بود كه مبادا دوباره آن را از دست بدهد. نگرانی كامل داشتن در مورد تأیید دیگران بر روی تصمیم و عملكرد فرد در مورد زندگی اش تأثیر می گذارد. اینكه خواستار یا تقاضامند تأیید و تقویت هر كسی باشیم هدفی غیرقابل دسترس است، چرا كه هر كاری كه فرد انجام   می دهد ممكن است بعضی آن را تأیید كنند و بعضی دیگر تأیید نكنند و گروهی نسبت به آن بی تفاوت باشند. بنابراین انسان اگر به زندگی خود ادامه دهد و زندگی خود را طبق میل و آرزوهای خویش اداره كند مردم وی را تأیید می كنند و او را دوست دارند اگر چه آنان ممكن است همان مردمی نباشند كه وی خواستار تأیید آنها است.(به نقل از گوردن،1385)

 

غلبه بر نیاز تأیید و پذیرش دیگران است:

در این که هر فردی تمایل دارد تا محبوب دیگران باشد، هیچ تردیدی نیست. خواستن پذیرش و تأیید دیگران مقبول است، اما برخی افراد تأیید را فراتر از یک تمایل و خواسته قلمداد میکنند. آنها تأیید دیگران را نیاز و ضرورتی می پندارند که بدون آن قادر به حیات و بقا نیستند. هنگامی که اهمیت تأیید ازسوی دیگران تا این حد مهم تلقی میگردد، شکست فرد در  جنبه های گوناگون زندگی اجتناب ناپذیر می گردد:

1- میتواند یک منبع اضطراب باشد، که باعث محدود شدن زندگی شما گردد. شما از ریسک کردن اجتناب می ورزید، تجربه چیزهای جدیدی که موفقیت در آنها قابل تضمین نیست، و یا هر موقعیتی که شما از نوع تفکر دیگران نسبت به خود هراس دارید. این امر سبب میگردد عوض آنکه اهداف شخصی خود را دنبال کرده و خواسته های قلبی خود را طلب کنید، تنها خود را با انتظارات دیگران انطباق دهید.

2- شما ممکن است نسبت به انتقاد حساس گردید. احساس رنجش از انتقاد، از اینکه شما از بازخوردهای دیگران به عنوان تجارب یادگیری سود برید ممانعت میکند. در پی پذیرش و تأیید دیگران بودن، ازعدم اعتماد بنفس و پذیرش خویشتن نشأت میگیرد.

3- شما ممکن است تلاش به دستیابی به یک هدف ناممکن اصرار ورزید. شما هرگز قادر نخواهید بود پذیرش و تایید تمامی اطرافیان خود را جلب کنید. حتی اگر قادر به چنین کاری باشید آیا آنها شما را واقعا دوست خواهند داشت؟

4- دیگران نهایتا برای شما احترام کمتری قائل گردیده و شما را کمتر دوست خواهند داشت. آیا شما به کسانی که به سادگی رنجیده خاطر میگردند علاقه دارید؟ و برایشان احترام قائل میباشید؟ به زبان نیاوردن چیزهایی که منظورشان است، همواره برای وفق دادن خود با انتظارات و خواسته های دیگران کوشیدن، بی جهت بله گفتن، اجتناب از پذیرش مسئولیت زندگی خود، همواره محتاج عشق، توجه و یا ترحم دیگران بودن. هرچه بیشتر به دنبال پذیرش و تأیید دیگران باشید، کمتر به آن دست خواهید یافت.

5- هنگامی که شما پیوسته میکوشید تا تأیید و پذیرش دیگران را جلب کنید، لاجرم این رفتار در شما بصورت یک عادت در    می آید و دیگر دیگران انتظار دارند تا شما بی قید و شرط خود را با خواسته های آنها وفق داده و به انتظارات آنها تن دهید و چنانچه شما در برابر خواسته دیگران پاسخ منفی بدهید، ممکن است حتی از دست شما عصبانی و دلخور نیز بگردند! دیگران تصور میکنند شما نیاز، خواسته و آرزویی برای خود ندارید.

چه زمانی شما در پی پذیرش و تأیید دیگران هستید؟

هر زمانی که شما نگران طرز تفکر دیگران نسبت به خود باشید. مانند:

- بله گفتن وقتی که میخواهید نه بگویید.

- بیان جملاتی که اعتقادی به آنها ندارید، ابراز موافقت نسبت به عقیده ای که مخالف آن هستید، تعریف و تمجیدی که از روی تظاهر اظهار میکنید.

- واکنش به انتقاد بصورت حمله متقابل و حالت تدافعی.

- هنگامی که عذر خواهی میکنید، در صورتی که مرتکب هیچگونه اشتباهی نشده اید.

- نظر و عقیده دیگران را مبنای سلیقه شخصی خود قرار میدهید. چه لباسی خریداری کرده و یا مدل موی خود را به چه شکل در آورید.

- قبل از صحبت کردن، تصمیم گیری و یا خرید چیزی اجازه    می گیرید.

- از دیگران میخواهید تا گفته های شما را تأیید و تصدیق کنند."درست نمیگم؟"

- بر خلاف مسیر و ارزشهای خود حرکت میکنید تا دیگران را تحت تأثیر قرار دهید. .(به نقل از گوردن،1385)

 

2-3-3 تفکرات غیرمنطقی در مورد مشكلات آینده :

 این تفکر كه در آینده اتفاق خطرناكی رخ می دهد و باید بشدت در مورد آن نگران باشیم. خیلی از مردم معتقد هستند كه آنها باید خود را نگران مشكلات احتمالی بكنند. آنها معتقد هستند كه اگر در مورد مسائل و مشكلات نگران نباشند به نظر دیگران مزخرف به حسال می آیند. (شریعتمداری، علی،1385،ص51)

 

تفکرات غیرمنطقی توقع از خود چگونه است :

این باور كه ما موفق هستیم و در هر كاری صلاحیت لازم را داریم و داوری ما در مورد شایستگی مان بر اساس موفقیت مان در كارهایمان است. این باور در موردی مخصوصاً مواقعی كه فرد در زندگی با شكست روبرو می شود بسیار آسیب پذیر است چرا كه فرد تصور می كند كه نالایق است و لیاقت زندگی كردن را ندارد. همچنین انگیزه بسیار زیاد و مداوم برای موفقیت از لحاظ جسمی استرس هائی ایجاد می كند كه موجب بیماری هائی نظیر زخمهای معده، سردرد و فشار خون بالا می شود. (شریعتمداری، علی،1385،ص51)

 

2-3-5  تفکرات غیرمنطقی سرزنش كردن چگونه است :

این باور كه همه از جمله خود ما مستحق سرزنش و مجازات شدن به خاطر اعمال اشتباهی كه انجام می دهند، هستند. این باور باعث می شود كه فرد با انجام دادن عمل اشتباه دچار خشم و احساس گناه و عذاب شود. همچنین در صورتی كه هدف از دیگران اشتباهی صورت گیرد به علت معتقد بودن به این باور در روابط فرد با دیگران مشكل پیش می آید و می تواند به وجود آوردن حس انتقام جویی تأثیر داشته باشد. (شریعتمداری، علی،1385،ص51)

 

تفکرات غیرمنطقی واكنش به ناامیدی چگونه است:

 این باور كه بسیار بد و وحشتناك فاجعه آمیز است وقتی كه كارها همانطور كه باید باشند، نیستند این باور باعث     می شود كه فرد هنگامی كه كارها همان طور صورت نمی گیرد، آشفته و ناراحت شود. مثلا اگر در هنگام تعطیلات باران ببارد موجب نگرانی وی می شود و وی پیش بینی آب و هوا را الكی و مزخرف می داند. (شریعتمداری، علی،1385،ص52)

تفکرات غیرمنطقی كنترل هیجانات چگونه است :

 این باور كه ما را برای ناراحتی و هیجانات خود هیچ كنترلی نداریم. چرا كه این ناراحتی ها از جانب دیگران بوجود می آید و اگر دیگران تغییر كنند تمام امور اصلاح شود. هنگامی كه فرد در ارتباط با دیگران برداشت منفی    می كند و ناراحت می شود دچار هیجان و تظاهرات جسمانی مثل قرمزشدن، ضربان قلب، فشار خون و غیره می شود در حالیكه فرد سبب این عامل را دیگران می داند در واقع مشكل از ناحیه شناختی و تفكر فرد می باشد. (شریعتمداری، علی،1385،ص52)

تفکرات غیرمنطقی فرار از مشكلات چیست :

این باور كه اجتناب كردن از مشكلات و شانه خالی كردن از مسؤلیت خیلی آسانتر از روبرو شدن با مشكلات است. این باور می تواند آزار دهنده باشد، زیرا طفره رفتن از كارهای ناخوشایندی كه فرد با آن سر و كار دارد باعث می شود كه این كارها اثر پایدارتری در ضمیر ناخودآگاه فرد بوجود آورد و هنگامی كه فرد سرانجام با آن روبرو شد مشكل تر   می شود. (شریعتمداری، علی،1385،ص54)

تفکرات غیر منطقی اتكاء به دیگران :

 این باور كه ما باید فردی قوی تر از خودمان داشته باشیم تا به او تكیه كنیم. این باور باعث می شود كه همیشه به دیگران نیازمند و محتاج باشد و از خود خلاقیت و ابتكار نداشته باشد و در غیر این صورت اگر فرد تنها بماند عاجز و درمانده شود و دچار اضطراب شود. (شریعتمداری، علی،1385،ص57)

تفکرات غیرمنطقی درمانده شدن از تغییر خود :

 این باور كه چون ما زاییده گذشته خود هستیم كمتر می توان به اثرات آن فائق شد. این باور باعث ناامیدی و عدم تلاش و كوشش برای رسیدن به هدف می شود و اینكه فرد یك بهانه و عذر در مقابل مشكلات پیش آمده دارد چرا كه روی هیچ دستی در آن نداشته است. (شریعتمداری، علی،1385،ص57)

تفکرات غیرمنطقی كمال طلبی چیست :

 این باور كه هر مشكل یك راه حل دارد و اگر به آن راه حل نرسیم ناراحت و ناراضی شویم. اعتقاد به كمال در واقع خلاف واقعیت است چرا كه ما در دنیائی پر از شانس زندگی می كنیم و چیزی بنام حقیقت محض وجود ندارد. (شریعتمداری، علی،1385،ص57)

 

مفهوم بیماری روانی چیست

الیس اضطراب و اختلالات عاطفی را نتیجه طرز تفكر غیرمنطقی و غیرعقلانی می داند و به نظر او افكار و عواطف واكنشهای متفاوت و جداگانه ای نیستند. از این رو تا زمانی كه تفكر غیرمنطقی جریان دارد اختلالات عاطفی نیز به قوت خود باقی خواهد بود. انسان اختلالات و رفتار غیرمنطقی اش را از طریق بازگو كردن آنها برای خود تداوم می بخشد به نظر الیس افرادی كه خود را اسیر و گرفتار افكار غیرمنطقی خود می كند احتمالاً خود را در حالت احساس خشم، مقاومت، خصومت، دفاع، گناه، اضطراب، سستی و رخوت مفرط، عدم كنترل و ناچاری قرار می دهد. انسان به وسیله اشیاء خارجی مضطرب نمی شود بلكه دیدگاه و تصوری كه او از اشیاء دارد موجب نگرانی و اضطرابش می شوند. تمام مشكلات عاطفی افراد از تفكرات جادویی و موهومی آنها سرچشمه می گیرد كه از نظر تجربی معتبر نیستند.

درمان عقلاني ـ عاطفي اليس

آلبرت اليس  فعاليت هاي باليني خود را با روش روان تحليل گيري آغازكرد ولي پس ازمدتي متوجه شد كسب بينش نسبت به مشكلات كه در فرايند روان تحليلگري مورد توجه است كمك چنداني به حل مشكلات فرد نمي كند بايد راه حل مشكلات بيماران را در موقعيت هاي كنوني كه مسائل ومشكلات درآن بروز مي كند جستجو كرد.

هدف اصلي اليس اين بود كه به افرادكمك كند تا از طريق شناخت افكارمنطقي وغيرمنطقي خود بر مشكلات عاطفي خويش فائق آيند. به همين دليل روش ابداعي او عقلاني - عاطفي نام گرفت. البته در سالهاي اخير اليس نام روش درماني خود را به رفتاردرماني عقلاني - عاطفي تغيير داده است.

اگر چه اساس نظريه او در حال حاضر نيز شناختي است از آنجايي كه اليس همواره تغيير در رفتار را از عناصر مهم فرايند درمان تلقي مي كرده است اين تغيير نام را ضروري دانسته و بر چگونگي تأثير رفتار و شناخت بر يكديگر توجه بسياري كرده است . به نظر اليس اغلب مشكلات عاطفي و رفتارهاي ناشي از آن از بيانات غير منطقي مراجع به خود ناشي مي شوند.

تفكرات غير منطقي در مواجهه با رويدادها و احساس يأس و نوميدي در هنگام ناكامي فرد را دچار مشكلات عاطفي مي كند.

اليس با استفاده از نظريه سه بخش 1-2-3 به تعيين رفتار مي پردازد.

1- به رويدادي واقعي كه علت بروز احساسات و رفتارهاي خاصي در مراجع مي شوند اشاره دارد.

2- بيانگر نگرش و برداشت غير منطقي مراجع از رويداد مورد نظر است.

3- عبارت است از پيامد 1و 2 يعني مشكلات عاطفي و آشفتگي.

در فرايند مشاوره بيشترين توجه به بخش 2 مي شود زيرا تفكرات غيرمنطقي در اين قسمت شكل ميگيرند و نقش مشاور شناخت نگرش ها و باورهاي غير منطقي و تغيير آنان است.اگر تفكرات غير منطقي مراجع كاملا براي او شرح و بسط داده شود و شكل منطق آن نيز ارائه شود، فرايند مشاوره بيشترين تأثير را خواهد داشت.

از آنجاييكه تفكرات غير منطقي ريشه هاي عميقي دارند براي تغيير آنها روشهاي درماني قوي و فعالي مورد نياز است.

بر اساس نظريه عقلاني- عاطفي مشاهدات برداشت ها و   ارزيابي هاي فرد از يك رويداد مشخص جهت و نوع رفتار او را تعيين مي كند بنابراين تغيير در رفتار فرد مستلزم تغيير نگرشها، افكار، باورها و ارزيابي هاي اوست.

اليس شخصيت آدمي رااز سه جنبه فيزيولوژيكي، اجتماعي و روانشناختي مورد بررسي قرار مي دهد.

وي معتقد است آدمي از نظر زيستي استعداد زيادي براي تفكر معقول و نامعقول دارد و مي تواند بر اساس افكار معقول خود از زندگي لذت ببرد و به كمال مطلوب برسد يا اينكه با افكار نامعقول خود زندگي را براي خويشتن و ديگران ملال آور سازد. اليس اعتقاد دارد كه سلامت رواني و بلوغ عاطفي متضمن برقراري تعادل ميان اهميت دادن به نظر خود و نظر ديگران است. از ديدگاه اليس تقريبا همه انسانها داراي تمايل فطري به ايجاد آشفتگي عاطفي در خود هستند و افكار غير منطقي را به خويشتن تلقين مي كنند.

 هدف مشاوره عقلاني - عاطفي آن است كه نظام اعتقادي و افكارنامعقول مراجع كاهش يابد، بنابراين از درمان شناختي - عاطفي و رفتاري استفاده مي شود.

مشاوران پيرو نظريه اليس از تكنيكهاي بسياري استفاده     مي كنند مانند بازي نقش، آموزش ابراز وجود، شرطي سازي وسيله اي، حساسيت زدايي، شوخي، ارائه پيشنهاد و حمايت.

بكارگيري كليه تكنيكهاي ياد شده مستلزم تشويق منطقي نيرومند و فعال مراجع به منظور كمك به او در جهت تغيير رفتارها و تفكرات غير منطقي خود است.

در رفتار درماني عقلاني - عاطفي دوران كودكي مورد توجه مشاور نيست. مشاور در فرآيند مشاوره تلاش مي كند بينش مراجع را نسبت به چگونگي شكل گيري باورها و نگرشهاي نادرست افزايش دهد و علل ريشه اي مشكلات او را روشن سازد.

هنگامي كه مراجع نسبت به تفكرات و نگرشهاي منفي خود و علل آنها شناخت كافي پيدا كند، مشاور به او يادآور مي شود كه از طريق عمل كردن به راهنمايي هاي ارائه شده در جلسات درماني، اينگونه تفكرات اصلاح خواهد شد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 17:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد حجاب و فواید آن

بازديد: 30431
تحقیق در مورد حجاب و فواید آن

 

 

 

 

 با سلام به شما بازدید کننده گرامی برای حمایتاز سایت ما و قرار دادن بیشتر تحقیقان در سایت بر روی لینک زیر ( بعد از خواند یا قبل از خواند تحقیق)هر چند بار که خواستید کلیک کنید تا ما نیز با علاقه بیشتری تحقیقات دانش آموزی برای شما بگذاریم . باتشکر

 

لیست و فهرست کلیه اقدام پژوهی ها

 

تحقیق در مورد حجاب و فواید آن

مفهوم و ابعاد حجاب چیست

مفهوم حجاب چیست و از نظر قرآن و حدیث، حجاب و پوشش اسلامی دارای چه ابعاد و اقسامی است؟

حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است[1]. استعمال این کلمه، بیشتر به معنی پرده است[2]. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده، وسیلهی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورتگیرد[3].

در این نوشتار مراد ما از حجاب، پوشش اسلامی است، و مراد از پوشش اسلامی زن، به عنوان یکی از احکام وجوبی اسلام، این است که زن، هنگام معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد.

بنابراین، حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.

گاهی مشاهده میکنیم که بسیاری از زنان محجبه در پوشش خود از رنگهای شاد و زیبا و تحریک برانگیز استفاده میکنند که به اندامشان زیبایی خاصی میبخشد و در عین پوشیده بودن بدن زن، زیباییاش آشکار است، گویی که اصلاً لباس نپوشیده است[4]؛ و این دور از روح حجاب است.

اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که میتواند از لغزشها و گناههای روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.

علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی میکند، نام برده شده است؛

مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شدهاند:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ[5]؛ ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.

قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ[6]؛ ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.

نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ[7]؛ پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.

نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونهای راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند:

وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ[8]؛ و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.

از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده میشود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوه‌ی پوشش، نگاه، ‌حرف زدن و راهرفتن است.

رابطهی حجاب و عفاف

چشم و دل را پرده میبایست امّا از عفاف     چادر پوسیده بنیاد مسلمانی نبود[9]

شبهه: بعضی با تمسک به شعر فوق، ادعا نمودهاند که بین حجاب و عفاف رابطهای نیست؛ عفاف لازم است، اما حجاب لازم نیست. گاه همین مطلب با تمسک به حجاب و پوشش زنان روستایی و زنان شالیزار شمال کشور توجیه میشود که آنها حجاب کامل ندارند، ولی عفیف هستند.[10] آیا ادعای مذکور صحیح است؟

پاسخ: قبلاً ذکر شد که حجاب در کتاب‌های لغت به معنای پوشش، پرده و مانع آمده است. به نگهبان، حاجب میگویند؛ چون مانع ورود اغیار و بیگانگان در یک حریم و محیط خاص میگردد.

بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزله‌ی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه‌ی لغوی عفت نیز وجود دارد[11]؛ بنابراین، دو واژه‌ی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی‌های عمومی انسان است؛[12] بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه‌ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش‌تری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد. قرآن مجید به شکل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه میدهد که بدون قصد تبرّج و خودنمایی، لباسهای رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت میگوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباسهایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.

وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.[13]

علاوه بر رابطه‌ی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطه‌ی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانهای از مرحله‌ی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه‌ی مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.

با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبهه‌ی افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار میدهند آشکار میگردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهم‌ترین و اساسیترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار می‌کند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزلهی سنگ بنای دیگر حجابها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهنده‌ی رفتارهای اوست.

البته، همانگونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه‌ی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمیتوان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامتها و نشانههای عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطه‌ی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد.[14] بعضی نیز رابطه‌ی عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ی ریشه و میوه دانسته‌اند؛ با این تعبیر که حجاب، میوه‌ی عفاف، و عفاف، ریشه‌ی حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته‌ و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلب‌ها کار دارد»، خود را سرگرم می‌کنند؛ چنین انسانهایی باید در قاموس اندیشه‌ی خود این نکته‌ی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوه‌ی ناپاکِ بی‌حجابی نخواهد شد.[15]

وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداًً؛[16] زمین پاک نیکو گیاهش به اذان خدا نیکو برآید و زمین خشن ناپاک بیرون نیاورد، جز گیاه اندک و کم ثمر.

هدف و فلسفهی حجاب چیست

هدف از تشریع حجاب اسلامی و فلسفه‌ی حجاب و پوشش چیست؟

هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله‌ی تزکیه‌ی نفس و تقوا به دست میآید:

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ؛[17] بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ4؛

اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمیدانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطه‌ی جهالت و گمراهی بودند.

از قرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دست‌یابی به تزکیه‌ی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی همچون:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛[18] ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.

وَ إِذا سَأَلُْتمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ؛[19] و هرگاه از زنان رسول متاعی میطلبید از پس پرده بطلبید، که حجاب برای آن که دل‌های شما و آنها پاک و پاکیزه بماند بهتر است.

وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛[20] و زنان سالخورده که از ولادت و عادت بازنشسته‌اند و امید ازدواج و نکاح ندارند، بر آنان باکی نیست که اگر اظهار تجملات و زینت خود نکنند، نزد نامحرمان جامههای خود را از تن برگیرند و اگر بازهم عفت و تقوای بیش‌تر گزینند، بر آنان بهتر است و خدا به سخنان خلق شنوا و آگاه است.

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛[21] ای پیغمبر با زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را به چادرهای خود فروپوشند که این کار برای این که آنها به عفت و حریت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوسرانان) آزار نکشند بر آنان بسیار بهتر است و خدا در حق خلق، آمرزنده و مهربان است.

چون نگاه به نامحرم توسط مردان، باعث تحریک و تهییج جنسی آنان و در نتیجه منجر به فساد میشود، خداوند در کنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، به مردان نیز دستور به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر آنان حرام کرده است؛ چنانکه از امام رضا(ع) نقل شده است:

حُرّم النظر الی شعور النساء المحجوبات بالازواج و غیرهنّ من النساء لما فیه من تهییج الرجال و ما یدعوا التهییج الی الفساد و الدخول فیما لا یحلّ و لا یجمل؛[22] نگاه به موهای زنان با حجاب ازدواج کرده و بانوان دیگر، از آن جهت حرام شده است که نگاه، مردان را برمیانگیزد و آنان را به فساد فرا میخواند در آنچه که ورود در آن نه حلال است و نه شایسته.

از مجموع آیات و حدیث فوق به خوبی استفاده میشود که هدف و فلسفه‌ی وجوب حجاب اسلامی، ایجاد تزکیه‌ی نفس، طهارت و عفت و پاکدامنی در بین افراد جامعه، و ایجاد صلاح و پیش‌گیری از فساد است.

آثار و فواید حجاب در ابعاد مختلف

حجاب و پوشش دارای چه آثار و فوایدی است؟

حجاب و پوشش، در ابعاد مختلف، دارای آثار و فواید زیادی است که بعضی از مهم‌ترین فواید آن عبارت‌اند از:

الف) فایدهی حجاب در بُعد فردی چیست

یکی از فواید و آثار مهم حجاب در بُعد فردی، ایجاد آرامش روانی بین افراد جامعه است که یکی از عوامل ایجاد آن عدم تهییج و تحریک جنسی است؛ در مقابل، فقدان حجاب و آزادی معاشرتهای بیبندوبار میان زن و مرد، هیجانها و التهابهای جنسی را فزونی میبخشد و تقاضای سکس را به صورت عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی درمیآورد. غریزه‌ی جنسی، غریزهای نیرومند، عمیق و دریا صفت است که هرچه بیش‌تر اطاعت شود بیش‌تر سرکش میگردد؛ هم‌چون آتشی که هرچه هیزم آن زیادتر شود شعلهورتر میگردد. بهترین شاهد بر این مطلب این است که در جهان غرب که با رواج بیحیایی و برهنگی، اطاعت از غریزه‌ی جنسی بیش‌تر شده است، هجوم مردم به مسئله‌ی سکس نیز زیادتر شده و تیراژ مجلات و کتب سکسی بالاتر رفته است. این مطلب پاسخ روشن و قاطع به افرادی است که قایلاند همه‌ی گرفتاری‌هایی که در کشورهای اسلامی و شرقی بر سر غریزه‌ی جنسی وجود دارد، ناشی از محدودیتهاست؛ و اگر به کلی هرگونه محدودیتی برداشته شود و روابط جنسی آزاد شود، این حرص و ولعی که وجود دارد، از بین میرود.

البته از این افراد باید پرسید؛ آیا غرب که محدودیت روابط زن و مرد و دختر و پسر را برداشته است، حرص و ولع جنسی در بین آنان فروکش کرده است یا افزایش یافته است؟![23]

پاسخ هر انسان واقعبین و منصفی به این سؤال این است که نه تنها حرص و ولع جنسی در غرب افزایش یافته است، بلکه هر روز شکلهای جدیدتری از تمتّعات و بهرهبرداریهای جنسی در آنها رواج و رسمیت مییابد.

یکی از زنان غربی منصف، وضعیت جامعهی غرب را در مواجهه با غریزهی جنسی اینگونه توصیف کرده است:

کسانی می‌گویند مسئله‌ی غریزه‌ی جنسی و مشکل زن و حجاب در جوامع غربی حل شده است؛ آری، اگر از زن روی‌گرداندن و به بچه و سگ و یا هم‌جنس روی آوردن حل مسئله است، البته مدتی است این راه حل صورت گرفته است!![24]

ب) فایدهی حجاب در بُعد خانوادگی چیست

یکی از فواید مهم حجاب در بُعد خانوادگی، اختصاص یافتن التذاذهای جنسی، به محیط خانواده و در کادر ازدواج مشروع است. اختصاص مذکور، باعث پیوند و اتصال قوی‌تر زن و شوهر، و در نتیجه استحکام بیش‌تر کانون خانواده میگردد؛ و برعکس، فقدان حجاب باعث انهدام نهاد خانواده است. یکی از نویسندگان، تأثیر برهنگی را در اضمحلال و خشکیدن درخت تنومند خانواده، این گونه بیان کرده است:

در جامعهای که برهنگی بر آن حاکم است، هر زن و مردی، همواره در حال مقایسه است؛ مقایسه‌ی آنچه دارد با آنچه ندارد؛ و آنچه ریشه‌ی خانوده را میسوزاند این است که این مقایسه آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن میزند. زنی که بیست یا سی سال در کنار شوهر خود زندگی کرده و با مشکلات زندگی جنگیده و در غم و شادی او شریک بوده است، پیداست که اندک اندک بهار چهرهاش شکفتگی خود را از دست میدهد و روی در خزان میگذارد. در چنین حالی که سخت محتاج عشق و مهربانی و وفاداری همسر خویش است، ناگهان زن جوانتری از راه میرسد و در کوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، به همسر او فرصت مقایسهای میدهد؛ و این مقدمهای میشود برای ویرانی اساس خانواده و بر باد رفتن امید زَنی که جوانی خود را نیز بر باد داده است؛ و همه‌ی خواهران جوان لابد میدانند که هیچ جوانی نیست که به میانسالی و پیری نرسد و لابد میدانند که اگر امروز آنان جوان و با طراوت‌اند در فردای بیطراوتی آنان، باز هم جوانانی هستند که بتوانند برای خانواده‌ی فردای آنها، همان خطری را ایجاد کنند که خود آنان امروز برای خانوادهها ایجاد میکنند.[25]

ج) فایدهی حجاب در بُعد اجتماعی چیست

یکی از فواید مهم حجاب در بُعد اجتماعی، حفظ و استیفای نیروی کار در سطح جامعه است. در مقابل، بیحجابی و بدحجابی باعث کشاندن لذتهای جنسی از محیط و کادر خانواده به اجتماع، و در نتیجه، تضعیف نیروی کار افراد جامعه میگردد. بدون تردید، مردی که در خیابان، بازار، اداره، کارخانه و همواره با قیافههای محرّک و مهیّج زنان بدحجاب و آرایش کرده مواجه باشد، تمرکز نیروی کار او کاهش مییابد. برخلاف نظامها و کشورهای غربی، که میدان کار و فعالیتهای اجتماعی را با لذتجوییهای جنسی درهم میآمیزند،[26] اسلام میخواهد با رعایت حجاب و پوشش، محیط اجتماع از اینگونه لذتها پاک شده، و لذتهای جنسی، فقط در کادر خانواده و با ازدواج مشروع انجام شود[27].

د) فایدهی حجاب در بُعد اقتصادی

استفاده از حجاب و پوشش، به ویژه در شکل چادر مشکی، به دلیل سادگی و ایجاد یکدستی در پوشش بانوان در بیرون منزل، میتواند از بُعد اقتصادی نیز تأثیر مثبت در کاهش تقاضاهای مدپرستی بانوان داشته باشد؛ البته به شرط اینکه خود چادر مشکی دست‌خوشِ این تقاضاها نگردد. متأسفانه بعضاً مظاهر مدپرستی در چادرهای مشکی نیز مشاهده میگردد، به گونهای که برخی از بانوان به جای استفاده از چادرهای مشکی متین و باوقار، به چادرهای مشکی، توری، نازک و دارای طرحهای جِلف و سبک که با هدف و فلسفه حجاب و پوشش تناسبی ندارند روی میآورند.

یکی از دانشجویان محجبه درباره‌ی رواج فرهنگ مدگرایی در خاطرات قبل از انقلاب خود گفته است:

یادم می‌آید آن وقت‌ها که حجاب نداشتم، اگر دو روز پشت سر هم قرار بود که به خانه‌ی کسی بروم، لباسی را که امروز پوشیده بودم، حاضر نمی‌شدم فردا بپوشم! احساس می‌کردم مسخره است و سعی داشتم حتی اگر شده، لباس دیگران را به عاریه بگیرم و بپوشم، تا من هم با لباس جدیدی رفته باشم. این کارها واقعاً رفاه حال و راحتی را از خانم‌ها سلب کرده بود.[28]

علاوه بر فواید یاد شده، به طور فهرستوار فواید و آثار دیگری نیز برای حجاب و پوشش میتوان نام برد، که مهمترین آنها عبارتند از:

ـ حفظ ارزشهای انسانی؛ مانند عفت، حیا و متانت در جامعه و کاهش مفاسد اجتماعی.

ـ هدایت،کنترل و بهرهمندی صحیح و مطلوب از امیال وغرایز انسانی.

ـ تأمین و تضمین سلامت و پاکی نسل افراد جامعه.[29]

 

پی نوشتها :

[1] . جوهری، صحاح اللغه، الحجاب: الستر؛ فیومی، المصباح المنیر، حجبه حجباً من باب قتل: منعه و منه قیل للستر الحجاب لانه یمنع المشاهده.

[2] . در قرآن این کلمه در هشت مورد به کار رفته که بیش‌تر به معنای حاجز، مانع، حایل و پرده است.

[3] . استاد مطهری، مسئله‌ی حجاب، ص 78.

[4] . علامه سیدمحمدحسین فضل الله، مجلهی پیام زن، «جوانان، ورزش و حجاب» شماره‌ی 74، ص 19.

[5] . سوره‌ی نور (24)، آیه‌ی 30.

[6] . سوره‌ی ‌نور (24)، آیه‌ی 31.

[7] . سورهی احزاب (33)، آیهی 32.

[8] . سوره‌ی نور (24)، آیه‌ی 31.

[9] . پروین اعتصامی، دیوان شعر، ص 154.

[10] . کیهان لندن، 11/3/1374.

[11] . الف) العفة: الکفِّ عما لا یحلّ و لا یجمل؛ ابن منظور، لسان العرب، واژهی عفّت.

ب) العفة: حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة، راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، واژه‌ی عفّت.

ج) عفّ عن الشیء: امتنع عنه؛ فیومی، المصباح المنیر، واژه‌ی عفّت.

[12] . ر. ک: خسرو باقری، «نگاهی دوباره به تربیت اسلامی»، بحث ویژگیهای عمومی انسان، ص66 - 73.

[13] . سوره‌ی نور، آیه‌ی 60؛ این که ثیاب در آیه‌ی شریفه را به چادر معنا کردیم، به علت روایات متعددی است که آن را به جلباب تفسیر کرده است. و در مباحث آینده آشکار خواهد شد که جلباب به معنای چادر است. برای آشنایی با روایاتی که ثیاب در آیه‌ی شریفه را به جلباب تفسیر کردهاند، ر.ک: وسائل الشیعه، ج 14، ابواب مقدمات نکاح، باب 110، باب القواعد من النساء.

 

[14] . ر.ک: مهریزی، حجاب؛ سیدعلی سادات فخر «حجاب ارزش یا روش»، کتاب نقد، ش 17 (فمینیزم) و ناهید طیبی، «حجاب و عفاف، مروری دوباره» مجله‌ی پیام زن، ش 95 و 96. مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، مجلهی حدیث زندگی، ویژهی عفاف. شمارهی 6، مرداد و شهریور

 

توجه

برای حمایت از سایت ما و ایجاد انگیزه برای سایت ما برای گذاشتن بیشتر تحقیقات و جواب سوالات کتاب ها بصورت رایگان برای شما  ، بر روی لینک های زیر هر چند بار خواستید (بعد خواندن مطلب یا قبل از آن ) کلیک کنید :

لیست کلیه اقدام پژوهی ها

لیست کلیه تحقیقات و تجربیات ارتقای شغلی دبیران

لیست کلیه پایان نامه ها

لیست کلیه مقالات و تحقیقات

لیست کلیه پروژه های آماری

لیست کلیه پروژه ها کارآموزی و مالی

 

 


به کانال سایت علمی و پژوهشی آسمان در تلگرام بپوندید.کلیک کنید

http://up.asemankafinet.ir/view/1069338/chanal1.png

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 6:19 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
نظرات(2)

تحقیق در مورد تغذیـــه سالــم

بازديد: 3929

 

تحقیق در مورد تغذیـــه سالــم

چکیده

بدون شک چگونگی تغذیه در سلامت و تندرستی انسان به گونه‌ای موثر است که هیچکس نمی‌تواند آن را حتی به اندازه ذره‌ای انکار کند. تغذیه‌ای که بر اساس اصول علمی و با در نظر گرفتن تمامی احتیاجات بدن ما تنظیم شده باشد، سلامت انسان را تامین می‌کند و قوای دفاعی بدن را به صورتی بسیار اساسی و قابل ملاحظه افزایش می‌دهد. و اگر خلاف این امر واقع شود اثرات بد این عمل در تمامی اعضاء و دستگاههای بدن منعکس می‌شود و باعث از دست رفتن قوای فعال جسمی و حتی روحی در هر انسانی و تحت هر شرایطی می‌شود.

در حقیقت به عقیده بسیاری از دانشمندان یک برنامه غذایی خوب و متعادل می‌تواند علاوه بر افزودن نشاط و نیروی حیاتی ، عمر انسان را به میزان بسیار قابل ملاحظه‌ای افزایش دهد. در حالی که محروم ماندن از مواد غذایی اساس تندرستی را سست می‌کند و حتی روی نسلهای آینده انسان نیز تاثیر گذار است.

علل سوء تغذیه چیست

    محرومیت از مواد غذایی همیشه و یا لااقل در اکثر زمانها و مکانها وجود داشته و دارد. محرومیت از مواد غذایی همیشه به معنای نخوردن و یا کم خوردن نیست. ممکن است غذا از لحاظ حجم کافی باشد و حتی معده انسان را پر کند، اما کارآیی لازم را برای بدن در پی نداشته باشد یا اینکه رژیم غذایی نامتعادل باشد، یعنی دسته‌ای از مواد غذایی به اندازه کافی به بدن برسد و از دسته دیگر مواد مورد نیاز به میزان ناچیزی به بدن برسد.

    گاهی آداب و رسومی که در اجتماعات گوناگون وجود دارند موجب کاهش چشمگیر مواد غذایی در بدن انسان می‌شود.

    علل فردی هم به میزان بسیار زیادی در سوء تغذیه موثر هستند. همچنین ناراحتی های آشکار و پنهان ساختار بدن ما و مشکلات درونی هم ممکن است ما را دچار نوع سوء تغذیه کنند.

اینها همه نمونه‌هایی از علتهای سوء تغذیه در مورد انسان هستند، در حقیقت دسته‌های گوناگون مواد غذایی لازم برای بدن ما اگر دچار فقدان یا کمبود شوند تاثیرات متفاوتی را نیز در برخواهند داشت، برای نمونه ویتامینها که از جمله نیازهای اساسی بدن ما هستند و در طبیعت بوسیله موجودات زنده ساخته می‌شوند، از لحاظ شیمیایی هیچگونه نزدیکی و شباهتی به هم ندارند و به همین دلیل است که باید از هر یک از آنها به مقدار لازم و کافی مصرف کرد.

لزوم تغذیه سالم چیست

نکته بسیار مهم این است که میزان غذای مصرف شده روزانه در مرحله اول باید نیروی لازم را برای اعمال گوناگون و متنوع بدن تامین کند. برای مثال حداقل میزان کالری مورد نیاز برای بدن انسان و برای آنکه قلب و مغز و سایر اعضای بدن بتوانند اعمال خود را به درستی انجام دهند در حدود 1500 کالری است. واضح است که این میزان لازم است، اما به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی کافی نیست، زیرا انرژی مورد نیاز برای کارهای عضلانی روزانه و قرار گرفتن در برار سرما و گرما ، رشد و بسیاری اعمال دیگر نیاز به انرژی بیشتری نسبت به انرژی اولیه احساس می‌شود.

انواع مواد غذایی انرژی‌زا کدامند

در حقیقت مواد اولیه که به عنوان مواد غذایی نیروزا در بدن انسانها مورد استفاده قرار می‌گیرند همگی جزو مواد آلی هستند که بطور خلاصه می‌توانیم آنها را به سه دسته اساسی و مهم تقسیم کنیم:

    دسته اول مواد سفیده‌ای یا موادی که تولید ازت می‌کنند پروتئینها.

    دسته دوم لیپیدها که همان چربیها هستند.

    دسته سوم گلیکوژنها که به موادی از قبیل نشاسته و قندها اطلاق می‌شود.

 

ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید که ‌آیا می‌توان یکی از این سه دسته مواد را از برنامه غذایی روزانه مورد نیاز حذف کرد و میزان انرژی و نیروی آن را با دو دسته مواد دیگر جایگزین کرد؟! جواب این سوال منفی است، باید هر روز به میزان معینی از هر سه دسته این مواد به بدن ما برسد، زیرا بدن ما احتیاج به مواد پروتئینی دارد چون تنها منبع تولید کننده ازت برای بدن ما هستند و اگر این دسته مواد از برنامه غذایی روزانه ما حذف شود بدن ما هر روز میزان بسیاری زیادی اوره را از دست خواهد داد. علاوه بر این مواد پروتئینی هستند که اسیدهای آمینه را برای بدن ما تامین می‌کنند. به همین ترتیب به میزان حداقلی برای بدن ما چربی لازم است تا بتوانیم اسیدهای چرب مورد احتیاج خود را بدست بیاوریم. در حالی که مصرف مواد نشاسته‌ای و قندها نیز لازم و ضروری هستند تا ما بتوانیم نیروی عضلانی و قدرت بدنی لازم را برای تمامی فعالیتها روزانه خود بدست بیاوریم.

نقش مواد معدنی در بدن

البته نکته اساسی اینجاست که به جز ان سه دسته مواد غذایی که نام برده شد، مواد غذایی باید حاوی مواد غیر انرژی‌زا هم باشد، چرا که این دسته از مواد هم ، برای ادامه حیات ما ضروری و کارآمد هستند. ویتامینها ، مواد معدنی ، سلولز و آب با آنکه به تنهایی و به صورت جدا قابلیت تامین انرژی را برای بدن ما ندارند اما وجودشان برای تنظیم اعمال دستگاههای مختلف در واکنشهای درونی بدن ضروری است. در واقع مواد معدنی برای بدن ما بسیار ضروری هستند، زیرا به دو صورت اساسی در بدن ما نقش دارند:

    اول دسته‌ای از این مواد که در ساختمان بدن ما مثل خون ، دندانها ، استخوانها و ... نقش دارند که می‌توانیم از کلسیم ، گوگرد ، سدیم ، کلر ، فسفر و غیره نام ببریم.

    دوم اینکه برخی از مواد و املاح معدنی به عنوان کاتالیزور هستند، یعنی در واکنشهای بدن ، ایجاد سرعت می‌کنند که از آن جمله می‌توانیم به آهن ، مس ، ید ، منگنز و ... اشاره کنیم و اگر چه میزان نیاز به این مواد در بدن کم است اما بسیار ضروری هستند. برای نمونه آهن در هموگلوبین خون و ید در ترشح غدد بدن نقش اساسی دارند. همچینین نباید نقش سلولز را در عملکرد روده‌ها و اعضای دیگر بدن فراموش کنیم.

 

تعادل مواد غذایی چگونه است

در حقیقت مهمترین نکته این است که مواد غذایی ضروری برای حیات بدن باید به نسبتهای متعادل و درست مصرف شوند و در واقع باید بین آنها تعادل لازم و کافی برقرار باشد. چرا که همین تعادل در حقیقت از مشخصات اصلی و آشکار هر موجود زنده‌ای است. اگر کسی فقط مواد سفیده‌ای به اصطلاح پروتئینهای نباتی و گیاهی را مصرف کند، چنین شخصی بدون تردید بعضی از اسیدهای آمینه مورد نیاز بدنش را در دسترس نخواهد داشت و کمبود و یا نبود این مواد به سرعت باعث به هم خوردن و اختلال اعمال اساسی بدن او می‌شود. پس برای آنکه این دسته از مواد و سایر مواد دیگر به بدن ما برسد باید مواد را به صورت متنوع و از دسته مواد گیاهی و حیوانی مصرف کنیم. فرقی نمی‌کند که این مواد جزو مواد چربی یا سفیده‌ای باشند. نکته مهم دیگر این است که همه ما به خصوص در دوران نوجوانی و جوانی باید مواظب مصرف کلسیم و فسفر روزانه خودمان باشیم. زیرا اساس ساختمانی استخوانها و دندانهای ما را تشکیل می‌دهند. ویتامین D تا حدود زیادی باعث تعادل میان کلسیم و فسفر موجود در بدن می‌شود و تشکیل و تکامل استخوانها را به صورت عادی و طبیعی خواهد کرد.

میزان انرژی مورد نیاز بدن چقدر است

بایستی به خاطر داشته باشیم که احتیاجات انسانها بر حسب سن و شغل و شرایط محیطی و جغرافیایی تفاوت دارد، اما به هر حال یک انسان عادی باید حدود 2500 کالری را به صورت روزانه مصرف کند و این میزان در ورزشکاران به چیزی حدود 4000 کالری افزایش می‌یابد. به خصوص که در افراد ورزشکار و پرتحرک باید مواد قندی و نشاسته‌ای افزایش داده شود و چربی نیز به میزان کمی افزایش یابد. همچنین میزان ویتامین C در این افراد باید افزایش یابد. در ضمن تمامی افرادی که به کارهای فکری مشغولند نیز به میزان انرژی بیشتری نسبت به انسانها عادی نیاز دارند. به خصوص نوجوانان به خاطر رشد بدنشان به مواد منظم و متناسب بیشتری احتیاج دارند.

نقش برنامه غذایی در پیشگیری از سوء تغذیه چیست

مواد غذایی را تقریبا همه ما می‌توانیم به صورت درست و مفید و منظم مصرف کنیم، اما از این امر مهم و اساسی در زندگیمان غافلیم. هیچ کس منکر مشکلات مادی نیست، اما مطمئن باشید که سوء تغذیه و فقدان مواد غذایی لازم و اساسی برای بدن هر انسانی بیشتر از هر چیزی متوجه برنامه‌های غذایی غلط و طرز مصرف نادرست خواهد بود.

ما عمدتا مواد غذایی را به صورت تازه مصرف نمی‌کنیم. حتی در بسیاری از موارد و به خاطر روشهای غلط موجود مواد اساسی موجود در آنها را از بین می‌بریم. پس باید با طرح یک برنامه غذایی مهم و اساسی با کمک والدین خود بر این مشکل مهم غلبه کنیم و همیشه و در همه حال به خاطر داشته باشیم که آینده موفق ما در گروی سلامت جسمانی و در نتیجه روانی ماست. مساله‌ای که بزرگان دینی ما توجهی اساسی به آن داشته‌اند.

*به گفته محققان و متخصصان تغذیه، معده باید هر 3.5 تا چهار ساعت یک بار ورودی غذا داشته باشد. بهترین كار تقسیم شبانه روز به پنج یا شش ساعت و قرار دادن وعده غذایی خود در آن ساعات است.مثلا بسته به ساعات بیداری و خواب، می‌توانید از این ساعات پیروی كنید: هفت صبحانه، 10 و 30 دقیقه میان‌وعده، 14 ناهار، 17 و 30 دقیقه عصرانه، 21 شام (اگر جزو كسانی هستید كه دیر و كم می‌خوابند یا نیمه‌شب از گرسنگی بیدار می‌شوید، ساعت 12 یا هنگامی كه نیمه‌شب از خواب بیدار می‌شوید، می‌توانید یك عدد موز، یا یك لیوان شیر، یا یك تا دو لقمه كوچك نان و پنیر و سبزی بخورید).

*بسته به مقدار خوابتان در شبانه‌روز تعداد این پنج یا شش وعده غذایی را طوری تقسیم‌بندی كنید كه پس از آخرین وعده غذایی دو ساعت تا زمان خواب باقی بماند.

*در این فاصله زمانی معده بیشتر فعالیت هضم را انجام داده و علاوه بر خوابی خوش، رفلكس غذا، رؤیاهای آشفته و كسالت اول صبح هم نخواهید داشت.

* از خوردن غذاهای سنگین كه معده برای هضم آن باید زمان و توان بیشتری صرف كند بخصوص در وعده شام تا حد امکان پرهیز كنید.

* میان‌وعده و عصرانه را به خوردن میوه اختصاص دهید.

* از صحبت كردن، مطالعه، فكر كردن به امور روزمره، تماشای تلویزیون و... انجام هر كاری حین خوردن خودداری كنید. اجازه دهید مغز فقط به آنچه می‌خورید، فكر كند.

* در فاصله سه تا چهار ساعتی كه از وعده‌ای به وعده دیگر مانده، سعی كنید جز آب، نوشیدنی یا غذای دیگری نخورید. آبمیوه، شربت، تنقلات، ریزه‌خواری و ناخنك زدن به مواد خوراكی، مغز و معده را گیج كرده، تلافی گیجی را با چاقی و بیماری و... سرتان درمی‌آورد!

* روزی دو تا سه لیتر آب بخورید. آب به تنظیم متابولیسم و سوخت و ساز بدن، سم‌زدایی، گردش خون، شادابی پوست، فعالیت اعضا و بافت‌های بدن وحتیبه تنظیم خوابتان كمك بسیار می‌كند. حواستان باشد بین خوردن غذا تا یك ساعت بعد مایعاتی اعم از آب، دوغ، كولا یا هر نوشیدنی دیگر نخورید (اگر معتقدید در این صورت غذا از گلویتان پایین نمی‌رود، با جویدن بیشتر و فرو دادن اندك اندك غذا مشكل حل خواهد شد. نوشیدن مایعات حین خوردن غذا، مواد مغذی را می‌شوید و سریع از معده خارج می‌كند).

* معجزه نیم ساعت ورزش روزانه (یا نهایتا یك روز در میان یك ساعت) را فراموش نكنید.

* اگر حوصله ورزش ندارید، مشكلی نیست؛ پیاده‌روی و نرمش كنید.

* بعضی افراد برای كلاس یا به سبب عدم علاقه به خوردن سبزیجات سر خود كلاه می‌گذارند: یك رشته تره، یك برگ جعفری از میان سبزیجات بیرون می‌كشند و فكر می‌كنند همراه با غذا از گروه سبزیجات هم مصرف كرده‌اند! دانه‌دانه و باكلاس هم كه می‌خورید باید حداقل به اندازه یك یا دو مشت خودتان انواع سبزی بخورید.

* هیچ گروه غذایی را از خوراك روزانه یا حداقل هفتگی حذف نكنید. بدن برای سلامت و كاركرد درست به همه گروه‌های غذایی اعم از كربوهیدرات، چربی و مواد قندی، ویتامین، پروتئین، املاح معدنی، دانه‌ها و ریزمغذی‌ها، سبزیجات و... نیاز دارد.

* از خوردن غذاهای آماده، سرخ كردنی، پرچرب، پرقند، پركالری و مانند اینها، تا حد امكان بپرهیزید یا با فاصله‌های زیاد و به مقدار كم استفاده كنید.

* مصرف مواد قندی، چربی، كربوهیدرات‌ها و... را كم كنید (حذف نكنید). عادت كنید چای را بدون قند بخورید، دنبه و چربی گوشت را جدا كنید، پوست مرغ را بگیرید و...

* پیش از خوردن غذای اصلی، سالاد بخورید. هم ظرفیت معده زودتر پر می‌شود، هم زودتر احساس سیری می‌كنید، هم فیبر مورد نیاز بدنتان تامین شده، هم گروه سبزیجات را در وعده غذایی خود وارد كرده‌اید.

* برای رفع استرس، اضطراب یا خستگی به غذا خوردن پناه نبرید. با قدم زدن، دوش گرفتن، صحبت با دوستانی كه احساس نزدیكی بیشتری به آنها می‌كنید، بر ادامه این روش نادرست غلبه كنید.

* اگر اضافه وزن دارید و رژیم غذایی را سخت می‌پندارید، هر چه می‌خواهید بخورید ولی نصف همیشه.

* اگر كمبود وزن دارید و به خوردن بی‌علاقه‌اید، كافی‌ است هر وعده دو یا چند قاشق بیشتر غذا بخورید، به شیرینی‌ها و تنقلات و غذاهای پركالری ناخنك بزنید و هنگامی كه به تناسب و تعادل لازم رسیدید، ثبات وزنتان را حفظ كنید.

* دندان‌هایتان را پس از خوردن هر وعده غذایی مسواك كنید تا آسان‌تر از پیش بر وسوسه خوردن وسط وعده‌ها پیروز شوید.

* اگر این موارد را در خانه به عادت تبدیل كنید، فرزندانتان هم، حداقل از نظر تغذیه، سالم خواهند ماند و عمری طولانی خواهند داشت.

 

ده فرمان غذایی سالم چیست

تغذیه سالم در عمل کار دشواری است. این سختی، بیشتر مربوط به کنار گذاشتن عادت های کهنه و شیوه تغذیه نادرست است. تغذیه سالم به معنای صرف نظر کردن از خوردنی های دوست داشتنی و لذیذ نیست. اصل مطلب، رعایت حد و مرز در خوراک است.

1)  متنوع بخوریم.

2) در روز چندین بار و به اندازه کافی نان و غلات بخوریم.

3) در مورد سبزیجات اصل پنج بار در روز را فراموش نکنیم. مصرف پنج بار میوه و سبزیجات در روز ایده ال است. بهتر است این محصولات به شکل تازه مصرف شوند یا خیلی کم پخته شده باشند. یک بار از این پنج بار را آب میوه مصرف کنیم.

4) روزانه به اندازه کافی لبنیات و حداقل یک بار در هفته ماهی بخوریم. گوشت و تخم مرغ به اندازه کافی مصرف کنیم.

گوشت به خاطر درصد زیاد آهن و ویتامین های B1 و B6 و B12 اهمیت دارد. مصرف 300 تا 600 گرم در هفته کافیست.

5) چربی کمی مصرف کنیم.

6) در مصرف قند و شکر و نمک صرفه جویی کنیم.

7)  به اندازه کافی آب بنوشیم. برای افراد بالغ مصرف حداقـل 5/1 لیتر آب پیشنهاد می شود.

8) خوشمزه و سالم غذا بپزیم. کوتاه بپزیم. با آب کم، چربی کم و حرارت کم بپزیم.

9) آهسته بخوریم و لذت ببریم.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 6:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تاثیر ورزش بر قلب و عروق

بازديد: 497

تاثیر ورزش بر قلب و عروق

مقدمه

قلب اندام بسیار حساسی است که کارهای مهم و حیاتی را انجام می دهد . سلامت قلب ، زندگی انسان را دوام بخشیده و او را دراجرای کارهای روزانه، توانمند و شاداب می کند . زندگی ماشینی امروز، آلودگی هوا، کم تحرکی و تغذیه نامناسب، خطرهای بی شماری برای قلب دارند و قربانیان بسیاری نیز گرفته اند . ورزش اگر به اندازه ، با برنامه و منظم باشد ، عاملی مهم برای تقویت قلب است. ورزش ، قلب را نیز مانند دیگر اعضای بدن نیرومند می کند .

دریافت اکسیژن بیشتر ، نشاط بیشتر

همان اندازه که دیواره های قلب بر اثر ورزش قوی تر می شوند، خون را هم خیلی بهتر به جریان انداخته و آن را در بدن به جریان می اندازند ، در نتیجه اکسیژن کافی به عضلات بدن رسیده و آنها هم با قدرت بیشتری کار می کنند . زمانی که اکسیژن بیشتری دریافت کنید، بیشتر احساس شادی کرده و انرژی بیشتری خواهید داشت . اگر به انرژی زیادی نیاز دارید ، قدر این قلب را بدانید.

ورزش های مخصوص قلب  کدامند  

تمرین های تنفسی ، از انواع ورزش هایی است که هوای بیشتری را به ریه های وارد کرده و بهترین تمرین برای تقویت قلب خواهد بود. پیاده روی تند، پرش در جا، شنا، دوچرخه سواری، طناب بازی ، اسکی و قایقرانی از جمله ورزش های مخصوص برای تقویت قلب است .

قلب ضعیف ، قلب قوی

قلب سالم و متناسب ، خوب کار کرده و می تواند خون را به آرامی در بدن به جریان بیاندازد ، چرا که این قلب قوی و پرتوان است ، ولی قلب ضعیف که نارسا و مریض است ، عمل به جریان انداختن را ضعیف انجام داده و کم کم تنبل می شود. بهترین دارو برای تقویت قلب و کاهش این نارسایی ها ، انجام تمرین های ورزشی مناسب است .

آیا می توان پس از صرف غذا، ورزش کرد؟

وقتی فرد ورزش می کند ؛ قلب، خون را با سرعت بیشتری به جریان می اندازد . پس از خوردن غذا، خون بیشتری به طرف معده سرازیر شده ، که به عمل هضم غذا کمک کند. بنابراین دراین هنگام باید فعالیت بدنی کمتر باشد . اگر در این زمان که خون بیشتری به سمت معده جریان دارد، ورزش کنید، به قلب چندین برابر فشار وارد می شود . البته قدم زدن پس از غذا مفید بوده و باعث هضم سریع غذا می شود.

تاثير ورزش بر سيستم قلب و عروق چگونه است

امروزه فعاليتهاي ورزشي بعنوان اقدامي جهت پيشگيري از بروز سكته هاي قلبي محسوب ميشوند.لذا انجام حرکات مناسب...

 

•       ورزش و فعاليتهاي تربيت بدني موجب تقويت عضله قلب مي گردد . امروزه فعاليتهاي ورزشي بعنوان اقدامي جهت پيشگيري از بروز سكته هاي قلبي محسوب مي شوند .

•           در اثر ورزش عروق خوني گشاد شده و سبب تسريع جريان خون مي گردد .

•            ميزان هموگلوبين خون بيشتر شده و نتيجه كار انتقال اكسيژن به قسمت هاي مختلف بدن بهتر انجام مي شود .

•            ورزش مرتب راهي است مناسب جهت پيشگيري از بروز بيماري فشار خون .

•          ورزش مي تواند ميزان چربي خون را به حد متعادل برساند ،  پس به جاي خوردن دارو بهتر است ورزش كنيد .

•            ميزان كلسترول خون در اثر تمرينات ورزشي بحد مطلوبي ميرسد ، خصوصا“ اگر با رژيم غذايي همراه باشد .

•          براي بيماران ديابتي ، ورزش بسيار مفيد است و قند خون را تا حد مطمئن پائين مي آورد .

•          با تقويت عضله قلب تعداد ضربان قلب در دقيقه كم شده و قلب با نيروي بيشتري خون را ارسال مي دارد .

•       با انقباض عضلات پا در حين ورزش خون راحت تر به قلب باز مي گردد و از بروز بيماري واريس در پاها جلوگيري مي نمايد .

•         كسانيكه ورزش مي كنند در صد بيشتري از دستگاه تنفس خود را بكار مي گيرند .

•          افزايش حجم تنفسي در طول روز و شب موجب دريافت اكسيژن بيشتر و رساندن آن به اندامهاي بدن مي شود .

•       كسي كه قابليت دريافت و مصرف اكسيژن را در حد بالا داشته باشد ، زود خسته نمي شود و كارائی بيشتري خواهد داشت .

•      افزايش حجم تنفسي در افرادي كه ورزش مي كنند موجب كاهش تعداد تنفس آنها در دقيقه شده و بر ميزان اكسيژن گيري هر بار تنفس مي افزايد .

نسبت به قلب هوشيار باشيد :

اگرشما متقاعد شده ايد كه ورزش كنيد آن را درست انجام دهيد . قبل از شروع با پزشكتان مشورت كنيد .

اگر :

•           پزشك به شما گفته كه ناراحتي قلبي يا سوفل قلبي داريد .

•            يك حمله قلبي داشته ايد .

•            كسي در فاميل شما ناراحتي يا حمله قلبي قبل از 55 سالگي داشته است .

•      اغلب در سمت چپ يا وسط سينه ، سمت چپ گردن ، شانه ، يا بازو در حين يا درست بعد از ورزش احساس درد يا فشار داريد .

•          اغلب احساس غش يا سرگيجه داريد .

•            احساس تنگي نفس بعد از يك كار مشخص داريد .

•            فشار خون بالا داريد كه تحت كنترل نيست يا اينكه نمي دانيد فشار خونتان چند است .

•           بالاي 60 سال هستيد و عادت به ورزش نداريد .

•            در يك وضعيت درماني هستيد مثل مصرف انسولين ، آرتريت

پزشك به شما مي گويد ورزش كنيد . دقت كنيد هر دفعه كه شما ورزش مي كنيد ، ابتدا 5 دقيقه  خود راگرم كنيد بعد از 5 دقيقه سرعت بگيريد . اين سرعت را براي 30-15 دقيقه حفظ كنيد . خستگي را به آرامي كاهش دهيد و سرد شويد . قدم بزنيد و براي 5 دقيقه طول دهيد . با هدف ورزش شما آرام و آهسته به بدنتان وقت دهيد كه به حالت نرمال برگردد . اگر هر زمان در طي خستگي احساس درد كرديد به آهستگي ورزش را كم كنيد و يا آن را قطع كنيد . به علائم هشدار دهنده بدنتان بي توجه نباشيد . هوشيار باشيد و از جراحت دوري كنيد .

 

ورزش بايد تند ، قابل تحمل و منظم باشد . ورزشي كه تند است ضربان قلب و تنفس شما را افزايش مي دهد . بايد 30 دقيقه بدون توقف يك خستگي قابل تحمل را ادامه داد . ورزش منظم يعني تكرار فعاليتها حداقل 3 بار در هفته كه خيلي هم مشكل نيست . جدول زير مثالهايي از دو نوع ورزش را نشان مي دهد . انتخاب يك فعاليت تحت عنوان ستون كمك كننده هاي بزرگ قلب يعني فعاليتي كه خودش قلب شما را در شرايط بهتر قرار مي دهد . انتخاب يك فعاليت تحت عنوان ستون فعاليتهاي مناسب يعني اينكه فعاليت بايد در فرم تند و قابل تحمل انجام شده تا شرايط مناسب قلب را فراهم كند . يك فعاليتي كه از آن لذت ببريد انتخاب كنيد كه طرح آن مي تواند يك تفريح يا سرگرمي باشد  و شما بيشتر احتمال دارد از آن لذت ببريد .

 تقويت كننده هاي قلب کدامند

1) كمك كننده هاي بزرگ قلب                 2) ورزش مناسب قلب

اسكي مارپيچ                                          بسكتبال

ورزش و تفريح خارج از شهر                      دوچرخه سواري

طناب بازي                                            ورزش سبك

راهپيمايي سريع                                       اسكي روي تپه

پاروزدن                                                هندبال

دويدن درجا                                           اسكواش

پازدن دوچرخه                                        شنا

بالا و پايين پريدن                                     تنيس

 

بعد از هر بار خستگي ضربان قلب را اندازه بگيريد . قلب شما بايد از حالت نرمال در طي ورزش سريعتر بزند . اينكه چقدر سريعتر بزند بستگي به سن شما دارد . هر كس يك هدف براي ضربان قلب دارد ، تعداد ضربان قلب شما در دقيقه بايد در حد منطقی هدف شما باشد تا ورزش را مناسب قلب شما كند . اگر ضربان كمتر از حد هدف باشد كمتر به قلب كمك مي كند . خسته شدن بيش از حد هم براي قلب شما مضر است . منطقه هدف خود را از جدول زير بوسيله سن خود پيدا كنيد .

ضربان قلب بهداشتي

سن                      منطقه هدف

20 سال                   150-120 ضربان در دقيقه

25 سال                   146-117 ضربان در دقيقه

30 سال                   142-114 ضربان در دقيقه

35 سال                   138-111 ضربان در دقيقه

40 سال                   135-108 ضربان در دقيقه

45 سال                   131-105 ضربان در دقيقه

50 سال                   127-102 ضربان در دقيقه

55 سال                   120-99 ضربان در دقيقه

60 سال                   116-93 ضربان در دقيقه

70 سال                   113-90 ضربان در دقيقه

 

آيا شما در منطقه هدف هستيد ؟ يك مدتي صبر كنيد تا ضربان قلب و تعداد تنفس بالا رود . سپس نبض خودتان را بين حالت روتين چك كنيد و ببينيد كه در منطقه هدف هستيد .با انگشت شاخص (اشاره) خودتان نبض خود را روي مچ دست ديگر پيدا كنيد ، با ملايمت فشار بدهيد و براي 30 ثانيه شمارش كنيد و در عدد 2 ضرب كنيد . اگر نبض شما در منطقه هدف باشد كمي سخت تر ورزش كنيد . اگر بالاي منطقه هدف باشد ورزش را ساده كنيد.

يك جلسه ورزش خسته كننده شامل سه قسمت است : گرم كردن ، ورزش در حد ضربان هدف و  خنك كردن .

ابتدا 5 دقيقه بدنتان را گرم كنيد ، 30-15 دقيقه در حد منطقه هدف ورزش كنيد و 5 دقيقه بدنتان را سرد كنيد و مطمئن باشيد كه ضربان قلبتان در منطقه هدف شماست .

هر فعاليت فيزيكي بهتر از عدم ورزش است . ورزشهاي تفريحي مي تواند با ورزش نيرومند تعويض شود . مسئله مهم اين است كه بلند شويد و حركت كنيد .

 

 توصيه هاي مفيد برای سلامتی قلب

شما در راه خود هستيد ! شما يك ورزش براي داشتن يك قلب سالم انتخاب كرده ايد كه لذت ببريد . در اينجا به شما براي شروع ورزش توصيه هاي مفيد مي شود .

1.   برنامه ورزش خود را به سادگي شروع كنيد . اگر روي فرم نيستيد بهتر است از يك قدم زدن ساده شروع كنيد و هدفهاي مناسب ايجاد كنيد و به سمت آن حركت كنيد .

2.   از كسي بخواهيد كه به شما ملحق شود .

3.   روي فعاليت داخل يا خارج از منزل تصميم بگيريد . فعاليتها را همين حالا شروع كنيد و از اينكه حوصله تان سر رود جلوگيري كنيد و به آن در حد مناسب تنوع دهيد .

4.   ورزش را قسمتي از زندگي تان كنيد . زماني را براي قبل از كار يا بعد از كار ، در طي ساعت ناهار هر وقت براي شما راحت است براي ورزش بگذاريد . يك برنامه تهيه كنيد و به آن بچسبيد .

كليد بهداشت و شايستگي را در زندگي تان حفظ كنيد . از کلید بهداشت قلب استفاده كنيد . به طور منظم و صحيح ورزش كنيد . به پيشگيري از بيماري قلبي توسط ورزش كمك كنيد . به ورزش برگرديد .

نقش ورزش در سلامتی قلب

بیماریهای قلبی ، عروقی از اساسی ترین علل مرگ و میر در جوامع بشری است و مبارزه با عوامل خطر ساز این بیماریها می تواند از اساسی ترین اقدامات سازمانهای بهداشتی در جهت كاهش مرگ و میر تلقی گردد . یكی از مهمترین عوامل خطر ساز برای بروز بیماریهای قلبی عروقی، كم تحركی و عدم فعالیت فیزیكی مناسب است كه در قرن حاضر با پیشرفت تكنولوژی واختراع انواع ماشین آلات و ابزارهای صنعتی به شدت بر گستردگی این معضل افزوده شده است .از دیر باز به ورزش به عنوان یك روش درمانی و یكی از شیوه های پیشگیری از بروز بیماریها ، خصوصاَ بیماریهای قلبی ، عروقی توجه شده است . تقریباَ ۵۰ سال پیش آقای موریس و همكارانش نشان دادند كه حملات قلبی در كسانیكه فعالیت فیزیكی بیشتری دارند بسیار كمتر از افراد كم تحرك اتفاق می افتد و پس از آن نیز مطالعات و تحقیقات گستردهای در این زمینه منتشر شده است.تردیدی نیست كه ورزش و فعالیت بدنی مناسب قادر است احتمال بروز بیماریهای قلبی ، عروقی، فشارخون ، چاقی و دیابت را كاهش دهد . همچنین اثرات سودمند ورزش در كاهش چربی خون، پیشگیری از پوكی استخوان ، افزایش شادابی ، ایجاد خلق و خوی بهتر ، رشد اتكاء به نفس و عزت نفس افراد قابل توجه است .در زمینه بیماریهای قلبی ، عروقی ورزش می تواند احتمال بروز حملات قلبی را ۴-۲ برابر كاهش دهد و با كاهش عوامل خطر ساز از پیشرفت پدیده تصلب شرائین پیشگیری نماید .

نقش ورزش در سلامتی قلب همچنین در افرادی كه مبتلا به بیماریهای قلبی عروقی شده اند و یا به حملات حاد عروق كرونری گرفتار شده اند ، انجام ورزش و فعالیت بدنی متناسب با شرایط آنها می تواند خطر وقوع مجدد این حملات را كاهش دهد و نهایتاَ از بروز مرگ و میر بكاهد كه این امر عمدتاَ از طریق تشكیل عروق جانبی و افزایش خون رسانی عروق كرونر صورت می گیرد.اینكه چه میزانی از ورزش و فعالیت فیزیكی می تواند نقش مفیدی در سلامت انسانها داشته باشد نكته بسیار مهمی می باشد . بطوركلی بررسیها نشان داده است كه ورزش مرتب به میزان سه روز در هفته هر بار نیم ساعت بطوریكه در طی این فعالیت ورزشی ضربان قلب به حدود ۱۲۵-۱۱۰ ضربان دردقیقه (مناسب با سن ۶۰-۳۰ سالگی ) برسد می تواند حد مناسبی از فعالیت فیزیكی را برای فرد مهیا سازد كه البته باید از درجات كمتر و ورزشهای ملایمتر شروع و بتدریج به این میزان ورزش دسترسی پیداكرد .

قابل ذكر است كه ورزشكار بودن افراد در گذشته تاثیر چندانی در كاهش حملات قلبی ندارد و مداوم بودن آن در این رابطه سودمند می باشد .همچنین ورزشهای سنگین و فشرده نه تنها اثرات مفید بیشتری نسبت به میزان ورزش ذكر شده ندارد ، بلكه ممكن است در برخی از موارد عوارض نامطلوبی نیز به بار آورد . انواع فعالیتهای ورزش مورد توصیه عبارت از پیاده روی تند (حدود ۴ كیلومتر در هر نوبت ) ، شنا در آب ، دوچرخه سواری ، دویدن و طناب زدن می باشد . بطور كلی تمام ورزشهایی كه در آن تحرك عضلات نقش اصلی را ایفا می كند می تواند مفید واقع شود و بهتر است فعالیت ورزشی ، بیشتر در هنگامی از روز انجام شود كه دمای هوا ملایمتر باشد .لازم به یاد آوری است كه ورزش و فعالیت فیزیكی مناسب در كسانی كه دچار سكته قلبی و یا تنگی عروق كرونر شده اند می تواند از بروز سكته مجدد و تشدید تنگی عروق پیشگیری نماید كه البته در این موارد لازم است با مشورت و راهنمائی پزشك معالج میزان و نوع فعالیت فیزیكی مشخص گردد .بیائید در روز جهانی قلب با مشاركت و تلاشی همگانی ورزش و فعالیت بدنی منظم و مداوم را در میان مردم تحقق بخشیم و سلامت و شادابی را برای جامعه خود به ارمغان آوریم .

راهنماي كلي :

1.     آيا فشار خون شمااز mm/Hg90/140 بيشتر است ؟

2.     آيا كلسترول خون شما بالاي سطح مضر_ mg/d1(200)_ است ؟

3.     آيا سيگار مي كشيد ؟

4.     آيا كمتر از 3 بار در هفته ورزش سريع انجام مي دهيد ؟

5.     آيا اضافه وزن داريد ؟

6.     آيا مرض قندي داريد ؟

7.     آيا والدين شما حمله قلبي داشته اند ؟

8.     آيا مرد هستيد ؟

كساني كه به اين سئوالات جواب مثبت مي دهند از كسانيكه جواب منفي داده اند بيشتر در معرض خطر بيماريهاي قلبي عروقي هستند (7 برابر) . هريك از 3 فاكتور چربي خون ، فشار خون و سيگار قابل تغيير هستند .

1-  درباره غذايي كه مي خوريد هوشيار باشيد .

غذاهاي پرچربي خصوصا“ اشباع شده و حاوي كلسترول مثل تكه هاي پرچرب گوشت ، محصولات لبني پرچربي ، كره و اغلب غذاهاي پخته شده تجارتي را با غذاهاي كم كلسترول و چربي عوض كنيد . غذاهاي كم چربي شامل ماهي ، مرغ بدون پوست ، تكه هاي گوشت لخم ، ميوه جات ، سبزيجات ، نانها ، حبوبات خشك ، شيركم چربي و ماست كم چربي ، مي باشند .

گوشتهاي لخم ، مرغ خانگي و ماهي بيشتر از گوشت گاو چرب و بره بخوريد . شير و پنير با چربي 1% يا سرشير گرفته و ديگر محصولات لبني كم چربي استفاده كنيد . از چربي كمتر و روغن كمتر در پخت استفاده كنيد . وقتي شما از چربي استفاده مي كنيد ، سعي كنيد روغنهاي گياهي يا مارگارين بجاي چربي يا كره استفاده كنيد . بيشتر از 3 زرده تخم مرغ در هفته نخوريد، كلا چربي را خصوصاَ اشباع شده و همچنین كلسترول را كاهش دهيد این روند كالريها را نيز كاهش مي دهد و كمك مي كند به كاهش وزن در صورتيكه اضافه وزن داشته باشد . اين به اغلب مردم كمك مي كند تا كلسترول خونشان را همانند فشار خون پايين بیاورند.

با کاهش نمك در رژيم غذايي فشار خون پايين مي آيد . سعي كنيد از گياهان ، مزه ها ، آبليمو و سركه بجاي نمك براي طعم اضافي غذا استفاده كنيد . غذاهاي با نمك يا سديم زياد شامل سوپهاي بسته بندي شده و كنسرو شده ، خيلي از انواع پنيرها ، سوسيس ، خيار شور يا ترشي و چيپس و سبزيجات كنسرو شده مي باشند .

 

2-  بدنتان را حركت دهيد .

خيلي خسته ايد ؟ خيلي مشغوليد ؟ خيلي مسن هستيد ؟ ورزش مي تواند انرژي بيشتري براي كار و بازي به شما بدهد . اغلب ورزش مي تواند براي كاهش فشار خون ، از دست دادن وزن ، كاهش LDL و افزايش HDL كمك كند . هم چنين سيگاريهایي كه ورزش مي كنند بيشتر احتمال دارد سيگار را ترك كنند . مردم در همه سنين مي توانند يك برنامه ورزشي را شروع كنند ، اما شما ممكن است بخواهيد اول با پزشكتان مشورت كنيد . نوعي از ورزش را انتخاب كنيد كه ضربان قلب و تعداد تنفس شما را بالا برد و حداقل 30 دقيقه بدون توقف انجام شود . همينطور حداقل 3 بار در هفته تكرار شود . بعضي ورزشهاي مناسب سلامتي قلب شامل قدم زدن ، شناكردن ، اسكيت ، پا زدن دوچرخه ، هند بال ، بالا و پايين پريدن و تفريح بيرون شهري مي باشد

 

3-  آخرين هدف

ترك سيگار آسان نيست اگر شما سيگار مي كشيد ، احتمالاَ قبلاَ سعي كرده ايد كه آن را ترك كنيد . بسياري از سيگاريها از اضافه وزن مي ترسند . بعضي از مردم بعد از ترك سيگار اضافه وزن پيدا مي كنند . اما بعضي ها خير ولي شما مي توانيد با كنترل چيزيكه مي خوريد و يا ورزش اضافه وزنتان را كنترل كنيد . ترك سيگار در هر سني سلامت شما و شانس زندگي شما را طولاني تر مي كند . هرگز براي ترك سيگار دير نيست . وقتيكه شما سيگار را ترك مي كنيد بطور قابل توجهي خطر حمله قلبي و مرگ ناگهاني را كاهش مي دهيد . خطر مرگ از بيماري قلبي ده سال بعد از ترك سيگار به اندازه افرادي است كه هرگز سيگار نكشيده اند .

شما مكانيك قلب خودتان هستيد .. حفظ منظم ورزش به موتور شما (قلب شما) براي يك زندگي طولاني كمك مي كند . اين زندگي و سلامت شماست و مي توانيد در مورد آن اقدامي انجام دهيد.

وضعیت قلب ورزشکاران

بدون شک ورزش كمك شایانى به ایجاد و تقویت سلامت جسمانى و روانى مى كند و  افرادى كه با روش صحیح  ورزش مى كنند یا داراى كارهاى با تحرك هستند، سالم تر بوده و عمرشان از افرادى كه كارهاى بدون تحرك دارند بیشتر است.

در واكنش قلب در مقابل كار عضلانى مشاهده مى شود که ضربانهاى دبى، حجم خون، فشار خون و حتى تركیبات فیزیكی و شیمیایى خون دگرگون مى شود. در این میان ضربان قلب هنگام فعالیت بدنى یعنى زمانى كه عضلات را به فعالیت وا مى داریم، 2تا 3 و حتى 4 برابر است و امكان دارد به 200 ضربه در دقیقه برسد. همچنین حجم خون 2تا 3 برابر و دبى قلب 6 تا 7 و حتى 8 برابر  مى شود و دبى قلب از 4 لیتر در دقیقه ممكن است به 30 تا 35 لیتر در دقیقه برسد، در صورتى كه دبى قلب شخص سالم و ورزیده در حال معمولى 25 لیتر است.

حجم قلب ورزشكاران و كارگرانى كه كار بدنى سنگینى دارند، بدون شك افزایش مى یابد اما این افزایش به عقیده بسیارى، فیزیولوژیك و كاملا طبیعى است. در اثر فعالیت بدن، حجم قلب افزایش مى یابد زیرا جداره بطن ها به ویژه بطن چپ ضخیم مى شوند یعنى همانطور كه عضلات بازو در اثر ورزش قوى مى شود، عضلات قلب هم در اثر كاروفعالیت شدید قوى مى شود و در نتیجه قدرت انقباض قلب زیاد مى شود.

فوائد ورزش برای قلب نوجوانان

ورزش منظم به کودکان چاق کمک می کند چیزی بیش از وزن اضافی خود را از دست دهند. همچنین با بهبود سلامت عروق به کاهش احتمال بیماری قلبی کمک می کند.

با وجود ریسک فاکتورهایی مانند چاقی و بی تحرکی ، امکان پیدایش آترواسکلروزیس یا سخت شدن عروق قلب در کودکی هم وجود دارد.

به گزارش هلث سنترز ، محققان می گویند ورزش مرتب یکی از مهم ترین فعالیت هایی است که می توان برای کاهش این احتمال انجام داد.

به گفته محققان 90 دقیقه ورزش سه بار در هفته حداقل ورزشی است که نوجوانان باید برای کاهش احتمال بیماری قلبی عروقی انجام دهند.

مشکل اصلی نوجوانان چاق عدم توجه وانگیزه است.این گروه به حمایت و تشویق والدین و پزشکشان نیاز دارند تا تحت یک برنامه ورزشی مناسب وزن اضافی را از دست بدهند

 

فهرست کتاب ها و منابع اینترنتی

- نام کتاب: قلب و ورزش نوشته : علی محمد حاجی زینعلی به ویراستاری  قربان ولیئی (1388) : انتشارات کتاب همراه

- نام کتاب : تغذیه، ورزش و سلامت، نوشته : فریبا کلاهدوز ، (1386) انتشارات کلک خیال

- http://www.rasekhoon.net/article

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 6:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

زندگی نامه اقبال لاهوری

بازديد: 407

زندگی نامه اقبال لاهوری

مقدمه

محمد اقبال لاهوری یا علامه اقبال (۱۸ آبان ۱۲۵۶ سیالکوت تا ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷ لاهور) شاعر، فیلسوف، سیاست‌مدار و متفکر مسلمان پاکستانی بود، که اشعار زیادی نیز به زبانهای فارسی و اردو سروده‌است. اقبال نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد که در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال در این کشور به طور رسمی «شاعر ملی» خوانده می‌شود.

زندگی نامه اقبال لاهوری

اقبال در سیالکوت، که امروزه در ایالت پنجاب پاکستان واقع شده‌است، به دنیا آمد. نیاکان او از قبیله سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سده هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، اسلام آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود. اقبال قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در اسکاچ‌مشن کالج (Scotch Mission College) گذراند. تحصیلات او در رشته فلسفه در دانشگاه لاهور آغاز شد و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹م با رتبه اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ مدرک دکترای خود را در رشتهٔ فلسفه گرفت.

آغاز شاعری اقبال لاهوری

در کالج مورد توجه یکی از معلمانش به نام مولانا میر حسین قرار گرفت. ذوق و استعداد شاعری علامه تا جائی معلمش را تحت تاثیر قرار داد که ایشان هر چند مخالف با شعر گفتن جوانان بود، خودش علامه را تشویق به سرودن نمود. علامه سروده‌های خود را در ابتداء جهت اصلاح به داغ دهلوی تسلیم می‌نمود داغ دهلوی نیز پس از مدتی اعتراف کرد که اشعار اقبال نیاز به تصحیح نداشته و از داشتن چنین شاگردی فخر و مباهات می‌کرد.

تخصصصات علمی اقبال لاهوری

علامه پس از اتمام دوره کالج، در رشته فلسفه دانشگاه لاهور ادامه تحصیل داده و با اتمام دوره فوق لیسانس از دانشگاه پنجاب با رتبه اول، عهده دار تدریس در رشته‌های تاریخ، فلسفه و علوم در همان دانشگاه گردید. اما فعالیت علامه و ذوق و قریحه وی فقط در عالم شعر و شاعری و فلسفه محدود نبوده بلکه ایشان در عالم اقتصاد نیز حرفی برای گفتن داشته‌اند تا جائیکه در سال 1901 م کتابی در همین زمینه به زبان اردو نوشتند.

اقبال و حضور در دانشگاه

ایشان پس از مدتی جهت تکمیل تحصیلاتش راهی اروپا گردیده که این سفر علمی تاثیر زیادی بر افکارش به جای گزارد. در دانشگاه کمبریج نیز فلسفه را ادامه دارد و در آنجا با یکی از پیروان هگل به نام مک تیگارت ملاقاتی انجام داد، همچنین فرصت آشنایی با پروفسور براون و نیکلسون را پیدا کرد. اقبال پس از کسب درجه فلسفه اخلاق در دانشگاه کمبریج راهی دانشگاه مونیخ آلمان گردیده و با ارائه پایان نامه خود تحت عنوان سیر در فلسفه در ایران موفق به دریافت درجه دکتری گردید. ایشان مدتی نیز به جای پروفسور آرنلد در دانشگاه لندن، به تدریس زبان و ادبیان فارسی پرداخت. ظاهرا در اواخر اقامتش در لندن، قصد ترک شعر و شاعری داشت که دوستانش مانند سرعبدالقادر و همچنین آرنلد مانع از این کار او شدند.

اقبال شاعر ملی اسلامی

علاوه بر تخصصات ذکر شده، ایشان در اروپا در زمینه زبان ادبیات فارسی نیز به مطالعاتی دست زد که بعدا این زبان را به عنوان زبان شعری خود برگزید. همچنین از جمله تحولاتی مهمی که در زندگی اقبال در اروپا تبدیل وی از یک شاعر وطنی به یک شاعر ملی اسلامی بود که کتاب بانگ درا شاهد خوبی بر این مدعاست. ایشان پس از بازگشت به وطن در سال 1908 میلادی به سمت رئیس بخش فلسفه دانشکده دولتی لاهور انتخاب گردیده و علاوه بر تدریس، اجازه وکالت نیز کسب نموده اما پس از چندی، فقط شغل وکالت را ادامه داده و از تدریس دست کشید.

حرکتهای سیاسی اقبال لاهوری

اقبال در سال 1926 م، به عضویت مجلس قانونگذاری انتخاب شد. وضعیت زندگی ناگوار مردم و اختلافات در آن زمان و عشق به آزادی، اقبال را به سوی حرکتهای سیاسی سوق داد تا جائیکه اقبال پیشنهاد تشکیل دولت پاکستان را در جلسه سالیانه حزب مسلم‌بیگ در الله آباد را داد. همچنین ایشان نمایندگی مردم مسلمان شبه قاره را در اولین موتمر اسلامی فلسطین در بیت المقدس را داشته. ایشان در بازگشتی از کنفرانسی در لندن از اسپانیا و مسجد قرطبه دیدن کرده بودند که دیدار از این مسجد تاثیر زیادی در روحیه ایشان به جای گذارده بود، در منظومه‌ای آن را بیان داشته همچنین از افغانستان نیز دیداری کرده و به زیارت مزار حکیم ثنائی موفق گردید. در اواخر عمر نیز یعنی به سال 1933 از دانشگاه پنجاب موفق به دریافت دکتری افتخاری گردید.

بالاخره ایشان به دنبال تنگی نفس و ضعف قلبی که مبتلا گشته بود در روز پنجشنبه 21 آوریل 1938 مطابق بیستم صفر 1357 قمری دار فانی را وداع گفت.

اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با با ادوارد براون و نیکلسون مراودات علمی داشت.

اقبال در سیالکوت، که امروزه در ایالت پنجاب پاکستان واقع شده‌است، به دنیا آمد. نیاکان او از قبیله سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سده هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، اسلام آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود.[۲] اقبال قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در اسکاچ‌مشن کالج (Scotch Mission College) گذراند. تحصیلات او در رشته فلسفه در دانشگاه لاهور آغاز شد و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹م با رتبه اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ مدرک دکترای خود را در رشتهٔ فلسفه گرفت.

اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با با ادوارد براون و نیکلسون مراودات علمی داشت.

فعالیت‌های سیاسی

اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه که جنبشی اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود، عضویت داشت. وی با مولانا محمد علی و محمد علی جناح همکاری نزدیک داشت. وی در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هندوستان حضور داشت اما از آنجا که گمان می‌کرد در این مجلس اکثریت با هندوها است پس از انتخابات ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامی‌بود و در لاهور قرار داشت. در این شورا وی از پیش‌نویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در الله آباد و سپس در ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.

چهرهٔ فرامرزی اقبال لاهوری

اقبال همواره کوشیده‌است که مردم را آگاه کرده و از بند استعمار برهاند؛ ازاین رو نگاهی ژرف به کشورهای استعمارشدهٔ اسلامی پیرامون خود داشت و با نظر به ویژگی‌های سیاسی آن زمان واندیشه‌های اسلامی، او پذیرش ویژه‌ای پیدا کرد. دلیل دیگر چهرهٔ فرامرزی وی را می‌توان در پیوستگی فرهنگی و تاریخی و مذهبی کشورش با برخی کشورهای همسایه مانند ایران و افغانستان دانست.

آرامگاه اقبال لاهوری در کجاست

اقبال یکی از نامورترین و سرشناس‌ترین شاعرپارسی‌گوی غیرایرانی در ایران است که نظیر شاعر بزرگی همانند بیدل دهلوی پذیرش ویژه‌ای در ایران یافته‌است.(این در حالی است که تفاوت شهرت بیدل در دیگر کشورها و ایران به‌اندازه‌ای است که نمی‌توان با هم سنجید.) از کل ۱۲ هزار بیت شعری که توسط اقبال سروده شده‌است ۷۰۰۰ بیت آن فارسی است. شریعتی در جائی وی را ایرانی‌ترین خارجی و شیعه‌ترین سنی خطاب کرده‌است.وی دکترای مربوط به سیر حکمت در ایران بوده‌است واو آرزو داشت تهران روزی جایگاه ژنو در اروپا را پیدا کند. شاید بنیادیترین دلیل شهرت اقبال در ایران چهرهٔ مذهبی او باشد چون بار نخست از سوی مذهبی‌ها(مانند مطهری و شریعتی) شناسانده شد. هرچند که اقبال بی‌گمان دلبستگی فراوانی به ایران داشته‌است و برخی از ملی‌گرایان نیز آن را ستوده‌اند ولی بیشتر گمان می‌رود که اینان برای همسو کردن خود با دیگران این کار را کرده‌اند و دلیل‌هایی که برای ستودن اقبال آورده‌اند چندان استوار نیست. مهم‌ترین اقبال شناس ایرانی آقای دکتر ملکی است که بقول خودش ده هزار صفحه مطلب در مورد اقبال نوشته و منتشر کرده‌است.

اقبال و فلسفه وی

اقبال یکی از فلیسوف بزرگ اسلام هستند۔منبع فکرشان با قران ارتباط دارد۔اقبال معتقد است که روح قرآن با تعلیمات یونانی سازگاری ندارد و بسیاری از گرفتاری‌ها از اعتماد به یونانی‌ها ناشی شده‌است. از نظر وی از آن‌جا که روح قرآن به امور عینی توجه داشت و فلسفهٔ یونانی به امور نظری می‌پرداخت، کوشش مسلمانان برای قهم قرآن از منظر تعالیم یونانی بفهمند محکوم به شکست است.

در باب فهم تجربی و پوزیتیو او معتقد است که اندیشهٔ مسلمانانی مانند ابن‌حزم در خصوص ادراکات حسی به‌عنوان منبع شناخت و ابن‌تیمیه در تبین اهمیت روش استقرا، کندی در خصوص احساس متناسب با انگیزه و استعمال آن در روان‌شناسی، مقدمات نظری مباحث تجربی جدید غرب را پدید آورد.. اقبال شکوفایی روش تجربه و مشاهده را در تمدن اسلامی در نتیجهٔ جدال ممتد با اندیشهٔ یونانی می‌داند. وی در تأیید پیشگامی مسلمین در روش تجربی شاهد مثال‌هایی را از آثار و نظریه‌های علمی جاحظ و ابن مسکویه در نظریهٔ تکامل، بیرونی در ریاضیات و مسئلهٔ زمان، خوارزمی در جبر و اعداد و عراقی و خواجه محمد پارسا در روان‌شناسی دینی ذکر می‌کند.

انتقادات به اقبال

گروهی از روشنفکران به این مسئله که اقبال مفهوم ابرانسان نیچه را مقبول دانسته خرده گرفته‌اند. باور به مفهوم اَبَرمرد در توصیفات اقبال در مورد خودمحوری، خود بودن و احیاء تمدن اسلامی بازتاب یافته‌است. تشویق اقبال به بازگشت اسلام به صحنه سیاست و ضدیت با تمدن غرب و رد دستاوردهای فرهنگی و علمی غرب از دیگر مسائل مورد انتقاد گروه‌هایی از اندیشمندان است. چندین تن از دانشوران توصیفات شاعرانه او از زندگی کاملاً مطابق با قوانین اسلام را غیرعملی دانسته و آن را بی‌اعتنایی و بی‌احترامی به جوامع گوناگون با میراث متنوع فرهنگی بشر می‌دانند. در نظر بسیاری پافشاری اقبال بر یگانگی اسلامی و جدایی فرهنگی از دیگران به همزیستی جوامع بشری لطمه می‌رساند.

در حالیکه در حوزه زبانی اردو از او به عنوان شاعری بزرگ یاد می‌شود ولی باور عمومی بر اینست که اشعار اردوی اقبال نسبت به آثار اولیه فارسی او ضعیفترند و الهام‌بخشی، نیرو و سبک لازم را دارا نیستند.

آثار اقبال لاهوری

ناله یتیم نخستین اثر اقبال بود و وی آن را در سال ۱۸۹۹ در جلسه سالیانه انجمن حمایت‌الاسلام در لاهور خواند. آثار اقبال به طور کلی عبارت‌اند از:

    علم‌الاقتصاد: نخستین کتاب درباره اقتصاد به زبان اردو، چاپ ۱۹۰۳ در لاهور.

    تاریخ هند

    اسرار خودی (منظوم، فارسی)

    رموز بیخودی (منظوم، فارسی)

    پیام مشرق (منظوم، فارسی)

    بانگ درا

    زبور عجم (منظوم، فارسی)

    جاویدنامه (منظوم، فارسی)

    پس چه باید کرد ای اقوام شرق (منظوم، فارسی)

    احیای فکر دینی در اسلام (انگلیسی)

    توسعهٔ (سیر) حکمت در ایران (انگلیسی)

    مثنوی مسافر

    بال جبرئیل

    ضرب کلیم

    ارمغان حجاز

    یادداشت‌های پراکنده

مهمترین اثر علامه اقبال کتاب تجدید بنای اندیشه دینی در اسلام است که که از ۵ فصل با نام‌های زیر تشکیل شده‌است: فصل ۱ دانش و تجربه دینی؛ فصل۲ آزمون فلسفی جهت رازگشایی از تجربه دینی؛ فصل۳ تصور خدا ومعنای نیایش؛ فصل ۴ خودانسانی:آزادی و جاودانگی اش؛ فصل ۵ روح فرهنگ اسلامی ؛ فصل ۶ اصل حرکت در ساختار اسلام ؛ فصل ۷ آیا دین امکان پذیر است؟ این کتاب از انگلیسی به فارسی در اردیبهشت ۹۱ توسط دکتر محمد مسعود نوروزی ترجمه شد. مقدمه‌ای جامع در باب افکار و زندگی خصوصی علامه اقبال و همچنین الحاق توضیحات تکمیلی به صورت پاورقی و ترجمه بسیار دقیق و گزینش بهترین واژگان برای معادل‌های انگلیسی آن از ویژگی‌های این ترجمه‌است.

نمونه شعرهای مذهبی اقبال لاهوری

از نويسندگان مذهبي و يا غير مذهبي اهل سنت هم که بگذريم ، چهره زنده ياد علامه اقبال لاهوري در ميان شاعران اهل سنت که به ستايش از امام حسين¬(ع) و نهضت عاشورا پرداخته ، بيشتر از همه مي درخشد و اين اثر بخشي بسيار شديد و عميق، نهضت عاشورا را در تفکر نوي سياسي اهل سنت و هنر و ادبيات آنان نشان مي دهد.

شايد اقبال در قرن اخير بيش از هر شاعر اهل سنت ديگر، نهضت حسيني را با ملاحظاتي تفکرآميز به ادب منظوم فارسي وارد کرده است . امام حسين از نظر اقبال ، يک شخص کامل براي برانگيختن و بيدار ساختن ملت هاي خوابيده مسلمان و نيز مبارزه مؤثر و شهادت فداکارانه اش، تفسير کننده رازهاي پنهان قرآن مي باشد.

هر که پيمان با هو الموجود بست                گردنش از بند هر معبود رست

تيغ بهر عزت دين است و بس                     مقصد او حفظ آئين است و بس

خون او تفسير اين اسرار کرد                       ملّت خوابيده را بيدار کرد

رمز قرآن از حسين آموختيم                        زآتش او شعله اندوختيم

و همچنين اقبال به مادران امروز توصيه مي کند که فرزنداني حسين وار تربيت کنند.

هوشيار از دستبرد روزگار               گير فرزندان خود در کنار

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 6:00 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره سبک رئالیــــسم

بازديد: 6037

تحقیق درباره سبک رئالیــــسم

مفهوم لغوی کلمه ی رئال

رئال (Real) در لغت به معنای واقعیت است و رئالیسم یعنی واقع نمایی.

شرح مکتب رئالیسم

رئالیسم، مكتبی ادبی هنری است كه در اواسط قرن نوزدهم میلادی یعنی در فاصله سال‌های 1850 1880 در اروپا و آمریكا رواج یافت.

    این مكتب عكس العملی بود در مقابل مكتب رمانتیك. رمانتیك مكتبی درون گرا و ذهنی بود كه برای فرار از واقعیت اكنون، به دنیای گذشته پناه می‌برد كه البته این دنیای ساختگی غالباً مبنای واقعی نداشت، اما رئالیسم مكتبی عینی و بیرونی بود كه بر بیان واقعیت‌های جامعه تأكید بسیار داشت و معتقد بود كه آثار متكلفانه و دیرفهم مكتب‌های رمانتی‌سیسم و كلاسیسیم راه به جایی نمی‌برد و برای نشان دادن تصویر درستی از جامعه باید زبانی بی پیرایه و ساده را برگزید.[1]

  پایه‌گذاران اصلی رئالیسم در فرانسه نویسندگان و شاعران كم شهرتی بودند كه به طور صریح با مكتب رمانتیسیم مقابله می‌كردند. از جمله این افراد می‌توان به شامفلوری ، مورژه  و دورانتی  اشاره كرد. نخستین عرصه‌ای كه رئالیسم توانست در آن خودی نشان بدهد، هنر نقاشی بود و گوستاو كوربه (1819 1877 م) یكی از پیشگامان آن محسوب می‌شود.

  بالزاك (Balzak) (1799 – 1850 م) نیز اولین كسی است كه با نوشتن رمان‌هایی در مجموعه «كمدی انسانی»، مسائل اجتماعی را به شكل جدی‌تری مطرح نمود. این رمان‌ها درباره زندگی قشر متوسط مردم فرانسه سخن می‌گفت. با وجود آنكه بالزاك قصد تشكیل مكتبی را نداشت، اما با نگارش این آثار به عنوان پیشرو نویسندگان رئالیست مطرح شد.[2]

  در انگلستان، جورج الیوت  و در آمریكا ویلیام دین هاولز  نیز مكتب رئالیسم را پایه‌گذاری كردند.

  در مكتب رئالیسم، اصل بر این است كه نویسنده در اثر خود تخیل خود را چندان به كار نگیرد، بلكه با بی طرفی و به دور از هرگونه قضاوتی تنها راوی یك داستان باشد؛ داستانی درباره زندگی مردم رنج كشیده و ضعیف و كارگران و پیشه ورانی كه تا آن زمان در هنر و ادبیات توجه زیادی به آنها نشده بود. نویسندگان رئالیست می‌كوشیدند زندگی مردم زمان خود را به شكلی كاملاً عینی و واقعی در آثار خود منعكس كنند. رئالیست‌ها در واقع منتقدان اصلی جامعه خود بودند. آنها با نشان دادن مشكلات اجتماعی و فاصله طبقاتی میان مردم و پرده برداشتن از اعمال ناشایست طبقه اشراف، اعتراض خود را به هیات حاكم ابراز می‌داشنتد.[3]

  رئالیست‌ها معتقد بودند كه دیگر ذائقه مردم شعر را نمی پسندد. به همین سبب، آنها زمان و داستان كوتاه را برای بیان افكار خود را برگزیدند.  این گونه بود كه شعر و عشق كه دو ركن اساسی مكتب رمانتیك بود، از دستور كار رئالیست‌ها خارج شد.[4]

  مهم‌ترین ویژگی آثار رئالیستی آن است كه انسان را به عنوان موجودی اجتماعی مطرح می‌كند و ریشه همه رفتارهای نیك و بد او را در اجتماع جست و جو می‌كند.[5] بنابراین رمان نویسی كه در این مكتب قلم می‌زند، باید شناخت درستی از محیط اطراف خود داشته باشد. او باید بتواند با نفوذ به دنیای درون شخصیت‌ها، تصویر روشنی از آنها در پیش چشم مخاطب ترسیم نماید. قهرمانان رمان‌های رئالیستی غالباً از طبقه متوسط اجتماع برگزیده می‌شدند كه نماینده هم نوعان و هم فكران خود بودند.[6]

به سبب واقع‌گرایی و نیز پیوندی كه مكتب رئالیسم میان فرد و جامعه برقرار كرد، این مكتب هیچ گاه رونق خود را از دست نداد و به یك دوره خاص محدود نشد، بلكه در همه دوران‌ها هوادارانی برای خود كسب نمود.

  یكی از نویسندگانی كه آثارش در پیشبرد اهداف رئالیست‌ها سهم بسزایی داشت، گوستاوفلوبر (Gustave Flavbert) (1821 – 1880 م) بود كه رمان «مادام بوواری»  را بر اساس یك ماجرای واقعی نوشت. این رمان توانست مخاطبان زیادی را در تمام دنیا جلب نماید.

  به جز نویسندگان فرانسوی، نویسندگان دیگری در نقاط مختلف جهان ظهور كردند كه با آثار خود نقش مهمی در بیداری مردم داشتند. در انگلستان، چارلز دیكنز و جورج الیوت در ترویج مكتب رئالیسم مؤثر بودند. جان اشتاین بك، ارنست همینگوی   و توماس مان  نیز در آمریكا این مكتب را رونق بخشیدند. در روسیه، تورگینف ، لئوتولستوی ، داستایفسكی  و ماكسیم گوركی  آثاری در این حوزه پدید آوردند.[7]

  مكتب رئالیسم در ایران، پس از نهضت مشروطه مورد توجه قرار گرفت كه منجر به آفرینش رمان‌هایی با مضامین اجتماعی و سیاسی گردید. نویسندگان این رمان‌ها سعی داشتند به گونه‌ای واقعیت‌های اجتماع خود را در این آثار منعكس نمایند. یكی از مسائلی كه در اكثر رمان‌های آن دوره به چشم می‌خورد، توجه به حقوق پایمال شده زنان و اوضاع ناگوار آنها در جامعه بود.

  نخستین رمان واقع گرای فارسی رمان اجتماعی «تهران مخوف» نوشته مرتضی مشفق كاظمی بود. از دیگر رمان‌های واقع گرای فارسی می‌توان به این آثار اشاره كرد: چشم‌هایش، نوشته بزرگ علوی؛ حاجی آقا، اثر صادق هدایت؛ مدیر مدرسه، نوشته جلال آل احمد؛ سووشون، اثر سیمین دانشور؛ شوهر آهو خانم، تألیف علی‌محمد افغانی و رمان‌های جای خالی سلوچ و كلیدر نوشته محمود دولت آبادی.[8]

انواع رئالیسم در جهان :

 واژه رئالیسم از (Real) که به معنای واقع است، مشتق شده و به معنای مکتب اصالت واقع است. مکتب رئالیسم نقطه مقابل مکتب ایده آلیسم است؛یعنی مکتبی که وجود جهان خارجی را نفی کرده و همه چیز را تصورات و خیالات ذهنی می داند. در حالی که رئالیسم  Realismیعنی اصالت واقعیت خارجی و قائل به وجودجهانی خارج و مستقل از ادراک انسان است. به طور کلی یک رئالیست، موجوات جهان خارج را واقعی و دارای وجود مستقل از ذهن خود می داند. به این معنا همه انسان ها رئالیست هستند زیرا همه به وجود دنیای خارج اعتقاد دارند حتی ایده آلیست ها زیرا باید جهان خارج را موجود دانست تا بتوان کاری کرد یا سخنی گفت. کلمه رئالیسم در طول تاریخ به معانی مختلفی غیر از معنایی که گفته شد، استعمال شده است . مهمترین این کاربردها ، معنایی است که در فسلفه مدرسی یا اسکولاستیک رواج داشته است. درمیان فلاسفه مدرسی، جدال عظیمی برپا بود که آیا «کلی» وجود خارجی دارد و یا اینکه وجودش فقط در ذهن است؟ کسانی که برای «کلی» واقعیت مستقل از افراد قائل بودند، رئالیست و کسانی که «کلی» را تنها دارای وجودی ذهنی و در ضمن موجوات محسوس می دانستند و برای آن وجود جدا از جزئیات قائل نبودند، ایده آلیست خوانده می شدند. بعدها در رشته های مختلف هنر مانند ادبیات نیز سبک های رئالیستی و ایده آلیستی به وجود آمد و سبک رئالیسم مقابل سبک ایده آلیسم به کار برده شد. سبک رئالیسم ، یعنی سبک گفتن و نوشتن متکی برنمودهای واقعی و اجتماعی اما سبک ایده آلیسم عبارت از سبکی متکی به تخیلات شاعرانه گوینده یا نویسنده است. رئالیسم در این مورد نوعی واقع گرایی است که در رمان و نمایشنامه خیال پردازی و فردگرایی رومانتیسم را از بین می برد و به مشاهده واقعیت های زندگی و تشخیص درست علل و عوامل و بیان تشریح و تجسم آنها می پردازد. هدف حقیقی رئالیسم تشخیص تاثیر محیط و اجتماع در واقعیت های زندگی و تحلیل و شناساندن دقیق «تیپ »هایی است که در اجتماع معینی به وجود آمده است. درحکمت عرفان اسلامی، «واقعیت» امری ذومراتب است و در نظام هستی، «واقعیت مثالی» قرار دارد و باطن واقعیت ملکوتی یا مثالی نیز واقعیت جبروتی است که البته در زبان حکما و عرفا، از این مراحل بیشتر با تعبیر «حقیقت» نام می برند و معمولا واژه (Real) یا واقعیت درخصوص مرتبه محسوس عالم و واقعیات حسی به کار برده می شود. مرحوم علامه طباطبایی در مقابل سوفسطائیان و آن دسته از فیلسوفان موسوم به ایده آلیست که به نحوی منکر وجود عالم عینی بیرون از ما بودند، اساس اندیشه فلسفی خود را «رئالیسم» نامیدند.

رئالیسم (Realism) یعنی اصالت واقعیت خارجی. این مکتب به وجود جهان خارج و مستقل از ادراک انسان قائل است. از این رو کار نویسنده این مکتب به کار یک مورخ نزدیک می شود با این تفاوت که عادت و اخلاق مردم اجتماع خویش را بیان می کند. در یک احصاء مختصر می توان از سه منظر به مفهوم رئالیسم (واقع گرایی) و مفهوم مقابل آن ایده آلیسم نگریست:

الف- رئالیسم هستی شناختی؛ از نظر این دیدگاه «واقعیت» عبارت از آن مرتبه از واقعیت است که ظهور عینی و محسوسی دارد و ظاهر وجود است و «حقیقت» همانا مرتبه باطنی و عینی ای است که اصیل تر و واقعی تر از مرتبه محسوس است و «واقعیت باطنی» این عالم محسوس، یا «حقیقت» آن را تشکیل می دهد که در نظام هستی شناسی حکمی- عرفانی آن را «واقعیت ملکوتی» یا «عالم مثال» می نامند.

ب- رئالیسم معرفت شناختی؛ در این منظر که برگرفته از تعریف افلاطونی- ارسطویی از حقیقت است، «واقعیت» عبارت است از عالم عینی مستقل از وجود ما و «حقیقت» عبارت است از انطباق تصویر ذهنی فاعل شناسا با واقعیت خارجی. اگر تصویر ذهنی شناسنده ، مبتنی بر «واقعیت » باشد ، قضیه ای صادق و معادل «حقیقت» است و اگر تصویر یا قضیه ذهن شناسنده انطباق با واقعیت خارجی نداشته باشد، قضیه ای «کاذب» است.

ج- رئالیسم اخلاقی و ارزشی؛ از منظر اخلاقی و ارزشی، واقعیت یا رئالیته عبارت از امری است که وجود دارد و غالبا زشت و غیراخلاقی و ناپسند است و حقیقت همانا وضعیت آرمانی و موعودی است که باید جانشین واقعیت موجود گردد. از این منظر رئالیسم به معنای پذیرش زشتی و بی عدالتی واقعیت موجود، بدون تلاش جدی یا بنیادین برای تغییر آن است. از این منظر، فرد رئالیست یا واقع گرا کسی است که دعوت به پذیرش وضع موجود عالم و نحوی تسلیم انفعالانه در برابر آن دارد و تلاش انقلابیون آرمان گرا را نحوی ایده آلیسم و پنداربافی می داند. در بررسی اصطلاح رئالیسم و رئالیته باید به این مهم توجه کرد که واقعیت در فلسفه مدرن غربی، محدود به عالم محسوس و قابل کشف، از طریق تجربه حسی و روش های ساینتیفیک (علمی) است و در نسبت با بشرمدرن خود بنیاد به عنوان سوبژه معادلی صرف ابژه مطرح می شود. از نمایندگان بزرگ رئالیسم در فرانسه بالزاک و استاندال ، در انگلستان دیکنز و در روسیه تولستوی و داستایفسکی را می توان نام برد.

سبک رئالیسم چیست

نقطه شروع سبک رئالیسم (Realism) را می توان اوایل قرن 19 میلادی دانست که در این دوره نقاشانی در اروپا و سایر نقاط دنیا به این سبک هنری تمایل نشان دادند.

در این سبک هنری، هنرمند سعی دارد واقعیت های دنیای پیرامون خویش را همانگونه که به چشم می آیند و همانگونه که برای سایر انسان ها قابل رویت هستند به نمایش در آورد. به عبارت دیگر در این سبک، نقاش آنچه را که به چشم مشاهده می نماید بدون هیچگونه اغراق یا دخالت احساسات شخصی خویش به تصویر میکشد.

در نقاشی های سبک رئالیسم، نقاش سعی در انتقال خوبی ها، بدی ها، زشتی ها و زیبایی های جهان هستی به صورتی واقع گرایانه و خالی از خیال پردازی و احساس گرایی های غیر واقعی را دارد. نقاش به روی بیننده پنجره ای را می گشاید تا بیننده را با گوشه ای از دنیای پیرامون خویش آشنا کرده و به حقایق این دنیا آگاه سازد، به همین خاطر این سبک را رئالیسم (واقع گرایی) می نامند.

 یکی از نقاشی های مشهور این سبک، تابلو سنگ شکنان، اثر گوستاو کوربه،هنرمندبرجسته رئالیسم و یکی از پیشکسوتان این سبک است که به شکلی ساده و به دور از خیال پردازی ودستکاری دنیای واقعی به تصویر دو سنگ شکن پرداخته و جزئیات را با دقت و به همان شکل طبیعی به تصویر کشیده است.

گالری نقاشی رنگ به رنگ

علیرغم اینکه هنر نقاشی دارای سبک های بسیار زیبا و متنوعی است، به دلیل استقبال هنرمندان ایرانی و خارجی از این سبک نقاشی برداشت عمومی از کلمه نقاشی برداشتی رئالیستی است. بسیاری از هنرمندان قدیم و معاصر ایرانی دنباله رو این سبک هنری بوده اند که از آنجمله می توان استاد محمد غفّاری (کمال الملک) و استاد مرتضی کاتوزیان را نام برد.

رابطه رئالیسم و تعلیم و تربیت

رئالیسم که در فارسی "واقع‌گرایی" و "اصالت واقع" نامیده می‌شود، تقریبا نقطه‌ی مقابل ایده‌آلیسم بوده و برای اشیای مستقل از ذهن و فکر ما واقعیت قایل است. رئالیسم، اشیاء را آن‌چنان که هستند، قبول دارد و از تعبیر و تفسیر جهان خارج طبق تجربه‌های شخصی خودداری می‌کند. آنچه که در این مقاله آورده شده است، چکیده‌ آرای فیلسوفان و رئالیست‌های غربی است.

دو اصل فلسفه‌ی رئالیسم چیست

1. اصل استقلال(ناپیوستگی): یعنی وجود جهان، اشیاء و حوادث در روابط بین اشیاء و حوادث به انسان بستگی ندارد. به عبارت دیگر، جهان، مستقل از ذهن و عقل انسان وجود دارد، اگرچه انسانی نباشد که آن را درک کند.

2. اصل قابلیت شناسایی: یعنی جهان آن‌چنان که هست، قابلیت شناخته‌شدن را دارد. به بیان دیگر، جهان را آن‌چنان که وجود دارد، می‌توان شناخت.

واقع‌گرایان غربی به منطق استقرایی(تفکر از جزء به کل) و روش علمی معتقدند و میان پدیده‌های جهان به روابط علت و معلولی عقیده دارند و جهان را مکانیکی می‌پندارند.

اندیشه‌های واقع‌گرایانه، تاریخی طولانی دارد. معمولا ارسطو را پدر فلسفه‌ی واقع‌گرایی می‌دانند. از زمان وی تاكنون فیلسوفان واقع‌گرا هر كدام تفكرات متفاوت داشته‌اند و هرچه به زمان حال نزدیك‌تر می‌شویم، بر گستره‌ی تفكرات رئالیستی افزوده می‌شود. عمده‌ترین معیار برای تمایز رئالیست از ایده‌آلیست، پذیرش جهان مادی و طبیعی به عنوان یك واقعیت غیرقابل‌كتمان است و اینكه دانش‌ها و ارزش‌ها، مستقل از ذهن انسان وجود دارند. با این حال، برخی از متفكران رئالیست علاوه بر عالم مادی به عالم غیرمادی نیز باور دارند. از اینرو برخی از اندیشمندان، رئالیست‌ها را به واقع‌گرایان علمی یا طبیعی و عقلانی یا قدیمی تقسیم كرده‌اند.

واقع‌گرایان طبیعی یا علمی، جهان را مستقل از ذهن و زیر سیطره‌ی قوانین طبیعی می‌دانند و می‌گویند وظیفه‌ی علم این است كه به شناخت هستی طبیعی بپردازد. در تربیت نیز بیشتر به پرورش حواس و تشویق شاگردان به مشاهده و تجربه تمایل دارند. آنها جریان تربیت را شكل دادن به رفتار انسان دانسته و با تلقی كردن انسان به عنوان موجودی زیستی اجتماعی، او را برای سازگاری با محیط طبیعی و اجتماعی آماده می‌كنند.

اما واقع‌گرایان عقلانی یا قدیمی(كلاسیك یا سنتی)، معتقد به دو بعد جسم و روح در كل وجود انسان هستند. آنها انسان را با وجود جسمانی روحانی بودنش به صورت یك كل، مورد توجه قرار داده و معتقدند كه از آنجا كه كل هستی به‌طور طبیعی دارای چنین جنبه‌هایی است، بنابراین برخورد ما با كل وجود انسان بدون توجه به دو جنبه‌ی وجود او، باید یكسان باشد. واقع‌گرایی عقلانی، غرض اصلی از تربیت را، سعادت انسان می‌پندارد و تحقق آن را در پرورش انسانی متعادل كه دارای قوای جسمانی و روحانی هماهنگ باشد، امكان‌پذیر می‌داند.

واقع‌گرایی علمی چیست

انسان در واقع‌گرایی علمی: در این دیدگاه که دنباله‌ی تحولات علمی پس از رنسانس اروپا است، انسان به عنوان موجودی زیستی اجتماعی در نظر گرفته شده است. براساس این نگرش، تجربه‌های اکتسابی نقش مهمی در ساختن انسان ایفا می‌کنند. در این مکتب، بر این اعتقاد که انسان و ویژگی‌های وی، حاصل برخورد ارگانیسم با محیط است، تأکید می‌شود.

با پیدایش این نظریه نفس، عقل، روح و استعدادهای ذاتی جای خود را به روان و کنش‌های روانی داد. به این معنی که، رفتار انسان را حاصل کنش و واکنش‌های درونی و ذاتی دانستند که از بدو تولد تا بزرگسالی در برخورد با محیط صورت می‌گیرد. اندیشه‌های فرانسیس بیکن، جان لاک و دیگر متفکران پس از رنسانس پایه‌های این تفکر را به وجود آورده و نظریه‌ی داروین، آن را به اوج رساند.

هستی‌شناسی: جهان در این دیدگاه(رئالیسم علمی)، فقط به جهان مادی و قابل تجربه محدود می‌شود که علم، هر روز بخشی از آن را کشف می‌کند و این اکتشاف پیوسته و مستمر صورت می‌گیرد. از نظر رئالیسم علمی، غایتی برای جهان وجود ندارد و هستی لایتناهی است.

ارزش‌شناسی: ارزش‌ها، همه نسبی و پیوسته در حال تغییر و تحول‌اند. در حقیقت فقط این موضوع مطلق است که، همه چیز نسبی است. حقایق که انعکاس واقعیت در ذهن انسان است، تا زمانی ارزش مطلق دارد که دستخوش تغییر و تحول نشده باشد. به محض اینکه شرایط تغییر به وجود آمد، حقایق و واقعیات نیز دگرگون می‌شود و والاترین ارزش‌ها، ارزش‌های انسانی است. "انسان" موضوع و مرکز تمام فعالیت‌های آدمی است. هنر، اخلاق و یافته‌های دیگر علوم انسانی باید در خدمت بشر قرار گیرند.

شناخت‌شناسی: تنها وسیله‌ی شناخت و دقیق‌ترین آن، شناخت علمی است که به صورت روش خاص علمی انجام می‌پذیرد. این شناخت نیز نتیجه‌ی تجربه‌ی انسان است که در طول تاریخ و با گذشت سال‌ها، بدان دست یافته است.

به نظر برخی از رئالیست‌ها، ذهن انسان هنگام تولد، همانند لوح سفید است و به‌تدریج در طول زندگی از راه حواس مختلف نقوشی بر آن بسته می‌شود که ما از آنها به "محفوظات" یا "معلومات" تعبیر می‌کنیم و این نقش بستن را به اصطلاح "یادگیری" می‌نامیم. واقعیت، جنبه‌ی مادی داشته و درک آن جز از راه حواس و تجربه امکان‌پذیر نیست.

واقع‌گرایی عقلانی چیست

انسان در واقع‌گرایی عقلانی: این دیدگاه به پیروی از ارسطو معتقد است كه انسان موجودی جسمانی روحانی است. به عبارت دیگر، انسان دارای ویژگی‌های بسیاری است كه خاص خود اوست. بارزترین آنها عقل است و عقل از نیروهای عمده‌ی روح است و آنچه انسان را انسان می‌سازد، روح یا نفس اوست كه بر فراز تمام ویژگی‌های طبیعی و جسمی او قرار دارد. روح، برترین مرتبه‌ی هستی انسان است و قوه‌ی عقل و اندیشه انسان از روح است كه می‌تواند با نفوذ در پدیده‌های مادی، ماهیت غیرمادی و معقول را شناخته و هدف‌هایی برتر از اهداف مادی را خواستار باشد.

هستی‌شناسی: واقع‌گرایان عقلانی، در این نكته توافق دارند كه جهان مادی و واقعی مستقل از ذهن ما وجود دارد، اما واقعیت را منحصر به جهان مادی نمی‌دانند. از نظر آنان، جهان دارای صفاتی است كه با یكدیگر روابط متقابل دارند. اشیاء مانند كوه، انسان، سنگ و ... در جهان ثابت هستند و تغییر نمی‌كنند؛ مثلا اگر همه‌ی انسان‌ها از بین بروند، انسان بودن باقی می‌ماند.

شناخت‌شناسی: در این دیدگاه، شناخت به وسیله‌ی تجربه و عقل صورت می‌پذیرد. یعنی عقل می‌تواند جهان را همان‌گونه كه هست، درك كند؛ چون عقل به شناخت كلیات می‌پردازد و در این راه از حواس نیز كمك می‌گیرد، اما تجزیه و تحلیل داده‌های حسی و تجربی بر عهده‌ی تعقل است.

ارزش‌شناسی: در رئالیسم عقلانی، ریشه‌ی ارزش‌ها در ساخت وجودی و روابط انسان‌ها وجود دارد. ممکن است جزئیات ارزش‌ها تغییر کند اما شالوده و اساس ارزش‌ها ثابت هستند. ولی در دیدگاه رئالیسم طبیعی یا علمی، هر چیز سازگار با طبیعت، ارزش است و ارزش‌ها واقعیات اجتماعی را منعکس می‌کنند و با تغییر واقعیات اجتماعی، ارزش‌ها نیز تغییر می‌کنند.

 

منابع:

[1] . نك: سيد حسيني، سيما؛ فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران، مرواريد، 1375، چاپ دوم، ص 155.

[2] . نك: انوشه، حسن (به سرپرستي)؛ فرهنگنامه ادبي فارسي (دانشنامه ادب فارسي 2)، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، ص 611.

[3] . نك: سيد حسيني، رضا؛ مكتب‌هاي ادبي، تهران، نگاه، 1384، چاپ سيزدهم، ص 263.

[4] . نك: مروت، منصور، آشنايي با مكتب‌هاي ادبي، تهران، سخن، 1385، چاپ اول، ص 98 .

[5] . نك: همان.

[6] . نك: نوري، نظام الدين، مكتب‌ها، سبك‌ها و جنبش‌هاي ادبي هنري جهان تا پايان قرن بيستم، تهران، زهره چاپ سوم، 1385، ص 206.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 5:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره سکولاریسم

بازديد: 2555

تحقیق درباره سکولاریسم

تعریف مفهومی واژه سکولاریسم

مفهوم کلاسیک سکولاریسم در مسیحیت، نقطة مقابل ابدیت و الوهیت است. سکولار یعنی آنچه به این جهان تعلق دارد و به همان اندازه از خداوند و الوهیت دور است. و سکولاریسم همان مخالفت با تعلیم شرعیات و مطالب دینی و موافقت با عرف گرایی و اعتقاد به اصالت امور دنیوی است. مثلاً وقتی گفته می شود «قوانین سکولار»، منظور حقوق و قوانین عرفی و دنیوی است و یا منظور از عرفان سکولار  ، عرفان ناسوتی و دنیوی است.

سکولاریسم از نظر اصطلاح، در سیر تاریخ، معانی گوناگونی به خود گرفته است: اولین بار در معاهدة وستفالی (1684 م) به مفهوم خروج سرزمین هایی از تملک کلیسا به کار رفت؛ پس از آن به مرور، معانی دیگری را همچون تفکیک دین از سیاست، تفوق دولت بر کلیسا، تقلیب و دگرگون سازی دین و در نهایت طرد دین از ساحت حیات اجتماعی انسان، به خود گرفت. واژه هایی چون «دنیاگرایی»، «دنیازدگی»، «دنیوی گرایی». «جدا انگاری دین و دنیا»، «لادینی»، «دین گریزی»، و «عرفی گرایی» از جمله معادل هایی است که توسط نویسنده ها و مترجمان مختلف برای واژه سکولاریسم به کار گرفته شده است.

بنابر این، هر چند تا به حال در معادل گذاری این واژه در زبان فارسی، توافقی حاصل نشده است. لیکن شاید بتوان آن را به این صورت تعریف کرد که سکولاریسم عبارت است از: گرایشی که طرفدار و مروج حذف یا بی اعتنایی و به حاشیه راندن دین در ساحت های مختلف حیات انسانی، از قبیل سیاست، حکومت، علم، عقلانیت، اخلاق و امثال آن است.

معرفی حقوق سکولار

براي آشنايي با حقوق سكولار كافي است به معناي سكولاريسم توجه شود زيرا حقوق سكولار ريشه در سكولاريسم دارد سكولاريسم مكتب يا انديشه‌اي است كه به جدايي دين از دنيا و در معنايي خشن به انكار دين و خرافي پنداشتن آن معتقد است. از اين رو از ديدگاه سكولار حقوق يعني حق‌هايي كه منشأ الزام آنها و جعل‌شان دين نيست و از تمامي مكاتب حقوقي كه دين را منشأ الزامات حقوقي به شمار نمي‌آورند به اسم حقوق سكولار مي‌توان نام برد  خواه مكتب حقوق طبيعي و خواه حقوق پوزيستي از آن رو كه گرايش غالب و مسلط بر فلاسفه حقوق و حقوق‌دانان اين روزگار، ديدگاه كساني است كه براي قوانين حقوقي پشتوانه حقيقي قائل نيستند به تبيين و نقد اين ديدگاه مي‌پردازيم.

دولت سکولار برپایه دفاع از آزادی ادیان که هدف سکولاریسم است بنا شده‌است. از دیگر ویژگی‌های این دولت عدم دخالت دین در سیاست و قانون است. قانون همگی شهروندان را به طور یکسان بدون دخالت دین، تحت پوشش قرار می‌دهد. و از این لحاظ تبعیضی قائل نیست. شهروندان یک دولت سکولار مجبور نیستند بیخدا باشند. در برخی کشورهای سکولار مانند هند، آمریکا یا تایلند اکثریت دیندار هم وجود دارند.

از نظر اين مكاتب حقويقي قوانين حقوقي هيچ واقعيتي، در وراء خود ندارند، واقعيت آنها همين واقعيت جعلي و اعتباري و وضعي است كه قانونگذار به آنها مي‌بخشد و از ديدگاه مكاتب تاريخي و پوزيستي مردم تنها قانونگذار معتبرند و آنان هستند كه اگر قانوني را پذيرفتند مشروعيت مي‌يابد و اعتبار پيدا مي‌كند و اگر موافق با خواست مردم نبود فاقد اعتبار و ارزش است به تعبير ديگر مقبوليت مردمي قانون عين مشروعيت و ارزشمندي آن است .

كوتاه سخن اين كه ملاك ارزشمندي قوانين حقوقي از ديدگاه حقوق سكولار، مقبوليت آنها از سوي مردم است هم به اين دليل كه منطقاً و عقلاً بايد به رأي مردم اعتبار داد و هم به اين دليل كه عملاً چاره‌اي جز اين نيست (اگر مردم قانوني را نپذيرند اجرا هم نخواهند كرد و وضع چنين قانوني لغو خواهد بود) و اين ديدگاه امروزه بر محافل حقوقي جهان غلبه و سيطرة چشمگير دارد كه شاهد بر اين مدعا، كثرت و تعدد كشورهاي دموكراتيك در سطح جهان مي‌باشد.

شرایط یک کشور سکولار چیست:

در یک کشور سکولار، دولت و قوانین در باب دین و مذهب بصورت خنثی عمل می‌کنند، و هیچ فرقه و یا مسلکی را رسما ترجیح نمی‌دهد. در یک کشور سکولار، فرقی بطور رسمی ندارد که شهروندان آن از چه دین و مذهبی باشند، و به افراد خاصی بخاطر داشتن دین و مذهب خاصی بهایی داده نمی‌شود. در یک کشور سکولار، اغلب بطور رسمی دین و مذهبی وجود ندارد، چرا که در کشور سکولار دین و مذهب یک امر شخصی محسوب می‌گردد.

کشور سکولار لزوما «سیاست بی‌خدایی» ندارد، بلکه (همانند متمم اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا) مانع ورود مذهب در قلمرو قوانین حکومتی کشور و مانع از چیرگی و مستولی مذهبی در قیاس با مذهبی دیگر (و در نتیجه باعث حفظ توازن و حقوق همه ادیان) است. هدف از کشور سکولار، تشکیل پلورالیسم سیاسی در جامعه ‌است .

دلائل نپذيرفتن حقوق سكولارچیست :

1. براساس اين ديدگاه در جامعه‌اي صدميليوني اگر پنجاه ميليون و يك تن به كاري رضايت دادند و باقي ناراضي بودند بايد سخن بقيه را رد كرد و تقريباً نيمي از مردم ناراضي خواهند ماند و بدين ترتيب هدف اصلي اين حقوق كه به ظاهر رضايت مردمي را مي‌طلبيد تأمين نشده است و كثيري از جامعه از اعمال نظرشان محروم مانده‌اند.

2. حقوق سكولار تأكيد بر آزادي انسان در رأي نموده و رأي آزاد مردم را بر هر قانونگذاري ترجيح مي‌دهد و بررسي جوامع غربي و نظام‌هاي سياسي آنها فيلسوفان سياسي را به اين اعتراف كشانده است كه رأي آزاد و دمكراسي پنداري بيش نيست و در حقيقت اين شيوه، به ابزاري مناسب براي تأمين اهداف سرمايه‌داري غرب تبديل شده است چرا كه آنان با ترفندهاي پيچيده تبليغات مردم را به همان سمت و سويي كه تأمين كنندة منافع سرمايه‌داران است سوق مي‌دهند و اين است كه برخي از دانشمندان غربي گفته‌اند آزاد بودن رأي تنها به آزاد بودن دست و قلم نيست بلكه انديشه و مغزها نيز بايد آزاد باشند تا بتوان با در نظر گرفتن مصالح و مفاسد به انتخاب و «در ظاهر گزينش بپردازند براي نمونه اسوالد اشپنگلر يكي از فيلسوفان سياسي دربارة وضعيت حق رأي و دموكراسي در غرب مي‌نويسد: «اختلاف بسياري در بين دموكراسي پارلماني مغرب زمين و دموكرسي‌هاي قديمي مصر و چين واعراب مشاهده مي‌شود ولي در حقيقت در عصر كنوني هم ملت در دست نفوس مقتدر آلتي بيش نيست... موضع «حق حاكميت ملت» يعني كه جامعه بتواند برحسب اراده خود مقدارت خويش را بدست گيرد، فقط حرفي است مؤدبانه، ولي حقيقت اين است كه با تعميم حق رأي به عموم افراد (و بدانيد كه «عموم افراد» جسم بي‌روحي است) انتخابات معناي اوليه خود را از دست داده است ... رهبران ارادة خود را به وسيله تمام دستگاه‌هاي تبليغاتي و تلقينات بر مردم تحميل كرده و براي تفوق بر يكديگر به طريقه‌هايي مبارزه مي‌كنند كه انبوه مردم به هيچ وجه قادر به ادراك و فهم آن نخواهند بود. اينان افكار عمومي را ابزار كار دانسته و در مبارزه با هم ديگر از آن استفاده مي‌كنند

3. اشكال ديگر آن است كه گاه مردم شخصي را به نمايندگي در وضع قانون بر مي‌گزينند و سپس روشن مي‌شود كه آرائي برخلاف خواست مردم دارد ولي بر اساس اين حقوق نمي‌توانند او را از مقامش عزل كنند و از اين رو براساس اين حقوق هرگاه مردم كسي را نصب به نمايندگي كردند از حق عزل او محروم‌اند.

4. در اين ديدگاه مقبوليت مردم تنها معيار صحت و اعتبار يك قانون دانسته شده است و از آن رو كه ميان مقبوليت مردمي و حقانيت تلازمي وجود ندارد وجود ميان اعتبار و مشروعيت يافتگي از سوي مردم با حقانيت فاصله خواهد افتاد و از اين رو اين ديدگاه حقوقي براساس حقانيت و حقگرايي شكل نخواهد گرفت.

5. اشكال اساسي ديگر حقوق سكولار آن است كه هدف اين حقوق را تأمين نظام اجتماعي معرفي مي‌كند و چنين ديدگاهي اين زمينه خطرناك را فراهم مي‌سازد كه مصالح مردم فداي خواسته‌هاي نابخردانه گردد و كشتار مصلحان اجتماعي به دليل برهم زدن نظم جامعه معقول و درست انگاشته شود.

بهرحال عدم توفيق در كسب رضايت همگاني و ناكارآمدي اين حقوق در جوامع بشري و معضلاتي همچون محروميت از حق عزل نمايندگان منتخب و مبني نبودن اين حقوق بر حق‌گرايي و مصالح مردم برخي دلائل مهم متفكران مسلمان در نپذيرفتن حقوق سكولار مي‌باشد.

معرفی سکولاریزاسیون

سکولاریزاسیون معمولاً به تغییرات اجتماعی در زمینهٔ پدیدار شدن خردگرایی و پیشرفت دانش به جای خرافه گفته می‌شود - به طوری‌که ماکس وبر از آن به نام "توهم‌زدایی از جهان" نام می‌برد.

در خلال فرآیند سکولاریزاسیون، نهادها (یعنی سازمان‌ها و مؤسسات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی) از سیطرهٔ دین خارج می‌شوند. پیش از سکولاریزاسیون، دین به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر نهادها سیطره داشت. در حالت سیطرهٔ مستقیم، ادارهٔ نهادهای اجتماع در دست مراجع دینی بود. مثلاً کشیشان متولی ادارهٔ تنها مدارس موجود بودند. در حالت سیطرهٔ غیر مستقیم دین، اصول دینی مبنای امور دین هستند. مثلاً هنگامی که حقوق شهروندی افراد بر اساس معیارهای دینی تعیین می‌شود. چه سیطرهٔ دین مستقیم باشد و چه غیرمستقیم، هنگامی می‌توان گفت سکولاریزاسیون رخ داده که نهادها از دست مرجعیت و اتوریته دین خارج و به قدرت سیاسی سپرده شوند، یا اینکه رقبایی برای سیطرهٔ یک دین بر نهادها ایجاد شود. این فرآیند به افراد امکان می‌دهد که از مراجع دینی استقلال یابند و دیگر لازم نباشد خارج از حیطهٔ کلیسا یا مسجد یا معبد تابع مرجعیت و اقتدار دین باشند.

ویژگی ها و شاخصه های اصلی سکولاریزاسیون:

- پایان دادن به درآمیختگی پرسنلی میان دولت و حوزه دینی. دولت پرسنل خود را دارد، حوزه پرسنل خود را. رهبری دولتی بایستی بر عهده هیچ مقام دینی‌ای نبوده و دولت کلاً بایستی در قبال حوزه دینی استقلال کامل داشته باشد.

- دولت بایستی هیچ‌گونه سوبسیدی به حوزه دینی ندهد. به هیچ کالای دینی‌ای نبایستی یارانهٔ دولتی تعلق گیرد.

- روحانیان و کل حوزه بایستی مالیات بپردازند.

- حوزه دینی بنگاهی است مثل هر بنگاه دیگر؛ بایستی حساب دخل و خرجش مشخص و علنی باشد.

- هیچ یک از این چهار شرط به خودی خود وَهنِ دین نیست.حتی از منظری درون-دینی می‌توان استدلال کرد که هیچ یک از این الزام‌ها اصلی یا فرعی را در آموزه دینی نقض نمی‌کند.

سکولاریزاسیون در حکومت ها چگونه است:

تصویر بازی «همه یا هیچ » میان دین و روشنگری با وضعیت کنونی، یعنی با وضعیت جوامع پست سکولار غرب، مطابقت ندارد . البته اصطلاح پست سکولار به این معنا نیست که سکولار کردن حاکمیت، روند معکوسی را طی کرده باشد .

از دیدگاه حکومت دموکراتیک مبتنی بر حقوق مدنی، که در غرب خوش بختانه پایه های مستحکمی یافته است، تنها جوامع دینی ای معقول هستند که برای متدین کردن اعضای جامعه خود دست به اجبار و اکراه نزنند . از طرف دیگر انتظارات روشنگران افراطی، همانند دغدغه ها و نگرانی های مخالفان کلیسایی آنها، نامحقق مانده است . دین به عنوان نیروی مؤثر در زندگی به هیچ وجه از عرصه ی اجتماع محو نشده و در هر حال، دین در طرز تلقی شهروندان از وجود و ساحت اخلاقی - سیاسی خودشان، اهمیت خود را حفظ کرده است .

بدیهی است که به لحاظ درجه ی تحقق سکولاریزاسیون در میان ملت ها تفاوت هایی وجود دارد . به عنوان مثال، جامعه مدنی در ایالات متحده آمریکا بیش از اسکاندیناوی و یا اروپای غربی متاثر از محرک های نشات یافته از جوامع دینی است . ولی تمامی جوامع غربی پست سکولار هستند; یعنی خود را با استمرار وجود دین در محیطی که هم چنان سکولار است، وفق داده اند . پیشوند «پست » یا «مابعد» در تعبیر پست سکولار دلالت بر این دارد که دین هم چنان، در چارچوب متمایز مدرنیته، برای بخش بزرگی از ملت نیرویی مؤثر در شکل دهی به شخصیت آنها به شمار می آید و از طریق اظهار نظرهای کلیساها و مجامع دینی هم چنان در عرصه ی افکار عمومی سیاسی تاثیر به سزایی می گذارد . در مورد رابطه میان سنت و مدرنیته به نظر می رسد محاسبه ی سود و زیان پیچیده تر از چیزی باشد که نظریه های مبتنی بر تابع خطی تلقی کردن پیش رفت، و یا نظریه های انحطاطنگر آخرالزمانی می خواهند آن را بپذیرند; نظریه های انحطاطنگری که امروزه در لباس نقد پست مدرنیستی و هایدگری از عقل نیز ظاهر می شوند . این یک جانبه نگری ها به یک خلل و ابهام باز می گردد . شکسته شدن صورت های سنتی زندگی طبعا در همه جای دنیا با درد همراه است .

اما این دردهای ناشی از رها شدن را نباید با رنج های ناشی از سردی اجتماعی یک مدرنیزه کردن بی ملاحظه ی بنیان برافکن اشتباه گرفت; مدرنیزه کردنی که هم بستگی های دیرین را خراب می کند; بی آن که چیزی را جای گزین آنها نماید . می خواهم میان سه مقوم تمایز قایل شوم: 1 . اشخاصی که باید در زندگی روزمره راه یابی درستی داشته باشند; 2 . سنت های فرهنگی ای که این اشخاص با آن جهت یابی می کنند; 3 . نهادهایی که افعال این اشخاص در چارچوب آنها صورت می گیرد . خود اشخاص، سنت ها و نهادها در مکش گرداب عقلانی کردن جهان زندگی یا در این مکش متمایز شدن ساختاری قرار می گیرند . اما مقصود از عقلانی کردن جهان زندگی چیست؟

اشخاص تحت الزامات آزادی فردی و فردگرایی قرار می گیرند . از افراد به طور فزاینده ای توقع می رود که روابط اجتماعی مستقلی داشته باشند و خود را بر اساس طرح های خاص خود از زندگی به فعلیت و تحقق برسانند . اما در مورد سنت های فرهنگی: این سنت ها توان شکل دهی به زندگی فرافردی را نداشته و جایگاه استثنایی خود را از دست می دهند . این سنت ها تابع پذیرش نقادانه افراد شده اند و به دانستنی هایی مبدل شده اند که در آنها خطا راه دارد و همیشه در معرض تجدید نظر هستند; دست کم به صورت تفسیرهای نوشونده از این دانستنی های خطاآمیز، قلمروهای علم و تکنیک، حقوق و اخلاق، هنر و نقادی هنر نشات می گیرد و این تمایزی است که ماکس وبر با اتکا به آرای کانت میان این قلمروها قائل شده است . دسته سوم هم نهادهای اجتماعی هستند . در مورد نهادهای اجتماعی وضع چنین است که این نهادها ظاهر تغییرناپذیر و جوهر پایدار بودنشان را از دست می دهند و به عنوان برساخته های انسان شناخته می شوند . مشروعیت و موجه بودن نظام های اجتماعی تحت شرایط پلورالیسم فزاینده ی ارزش ها و جهان بینی ها، بیش از پیش، تابع روش استدلالی مدلل ساختن و پایه گذاری کردن ارزش ها و هنجارها می شود . این تغییر شکل صورت سنتی زندگی به صورت مدرن، از جانب کسانی که از آن متاثر می شوند، سکولاریزاسیون نامیده می شود; زیرا در جریان طولانی عقلانی ساختن جهان زندگی، ادیان باید از ادعای خود در مورد شکل دهی ساختار زندگی، که نه فقط در برگیرنده ی افراد، بلکه دربرگیرنده ی حکومت و جامعه نیز باشد، دست بردارند . بدین ترتیب پیوند حکومت و دین از هم گسسته می شود، در حالی که منش جامعه ی دینی از قوانین جامعه سکولار متمایز می شود .

از این منظر است که می توان گفت سکولاریزاسیون فقدان دردناک پیوندهای سنتی و یقینیات نیز هست . البته عقلانی کردن جهان زندگی ممکن است این فقدان را جبران کند; آن هم با آزادی های فردی و هم بستگی های انتزاعی (اما در عوض فراگیرتر و با ادامه ی هرمنوتیکی، فارغ از جبرهای سنت هایی که از فیلتر نقد عبور کرده اند و از زمختی خودرو بودنشان عاری شده اند) . به نظر می رسد میان مستقل شدن نظام های کارکردی اجتماعی و شی ء شدن، از یک جانب، و رو به توحش نهادن رفتارهای روزمره همان قدر رابطه ای ضروری برقرار نباشد که میان عقلانی کردن جهان زندگی و آسیب های آن چنین پیوند ضروری ای برقرار نیست . از سوی دیگر، بی عدالتی فزاینده در دنیا، در حاشیه قرار گرفتن اقلیت های دینی، نژادی و قومی، تروریسم کسانی که با خودکشی دیگران را به قتل می رسانند و آنارشیسم منازعات گروهی و باندی را نمی توان نادیده گرفت . این آسیب های صورت های تخریب شده زندگی و شرایط فرو افتاده از شانیت و منزلت زندگی نیز به عنوان یک واقعیت داخلی در چارچوب زمینه ی تاریخی روند شتاب گیرنده و بن برافکن مدرنیزاسیون است . اما، به نظر من، باید از نسبت دادن این صورت های مسخ شده، که بی تردید بر چهره ی مدرنیزاسیون اجتماعی نقش بسته اند، به ماهیت مدرنیته احتراز کنیم . اینها تاثیرات پویایی خودبه خودی بازارهایی هستند که به نحو کافی تنظیم نشده اند و از مهار سیاست خارج شده اند و هم چنین ظرفیت های قدرتی که به نحو کافی نهادینه نشده اند و در نتیجه صورت های سنتی هم بستگی اجتماعی را به یک سو می رانند، بی آن که صورت های جدیدی را جای گزین کنند . در مدرنیته، ظرفیت های ارزشی هم وجود دارد: احترام متقابل; هم بستگی با افراد دیگر; دموکراسی و حقوق بشر . اما این توان ها و ظرفیت های ارزشی و هنجارهای موجود در خود مدرنیته تنها در جایی می توانند به فعلیت برسند که میان سه قوه ای که باید پیوند جوامع مدرن را تضمین کنند، یک تقسیم کار متعادلی وجود داشته باشد . نه بازارهایی که نیروهای مولدی را رها می کنند مجازند از مهار اقدامات هدایت گرایانه سیاسی ای بگریزند که بر چارچوب های سازگار با رقابت اقتصاد اجتماعی نهاده می شود، و نه هیچ یک از این دو مجازند از افکار عمومی خودسامانی جدا شوند که قدرت مفاهمه ای را به وجود می آورند و می توانند، به وسیله ی شیوه های رفتار دموکراتیک و حقوق مشروع، مشروعیت و شرایط تقریبا عادلانه ای را برقرار کنند .

البته تقسیم قدرت میان واسطه های هدایت گر بازار و قدرت اداری، از یک سو، و نیروهای اجتماعی پیوند دهنده ی هم بستگی برآمده از مفاهمه، از سوی دیگر، همیشه و در همه ی کشورها - اعم از درحال توسعه و غرب - در معرض خروج از چارچوب هاست . در این جا اندیشه های خود را جمع بندی می کنم . تغییر شکل صورت های سنتی زندگی به صورت های مدرن را افرادی که متاثر از این پدیده هستند به عنوان سکولاریزاسیون ترجمه می کنند و در جریان عقلانی کردن زندگی باید هر دینی، که پای خود را از ادغام شدن با حکومت واپس می کشد، از هر گونه ادعایی نسبت به شکل دهی همه جانبه و فراگیر تمامی حکومت و جامعه ست بردارد . نکته اصلی سخنرانی من این است که اولا، دین، در چارچوب مدرنیته، تنها در صورتی می تواند پابرجا بماند که بتواند در سه جهت وضعیت خود را روشن کند: 1 . آگاهی دینی بتواند در مواجهه با سایر ادیان، که با هم به لحاظ معرفتی تفاوت دارند، به گونه ای معقول این مواجهه را سامان دهد; 2 . در عرصه ی مرجعیت علوم، خود را با مرجعیت علومی وفق دهد که انحصار اجتماعی دانش دنیایی را در اختیار دارند; 3 . از منظر دینی در پی پیوند خود با حاکمیت مردم و حقوق بشر باشد . نکته اصلی در این است که جوامع پست سکولار خود را با استمرار وجود دینی وفق داده اند که نیروی شکل دهنده اش به زندگی هنگامی می تواند باقی بماند که بدون توسل به اقتدار سیاسی و تنها با تکیه به ابزار کلام خود دین، به گونه ای بی واسطه، وجدان آحاد جامعه را مورد خطاب قرار بدهد . در جوامع مبتنی بر دموکراسی غرب، این جریان سوم میان دو جریان طرفدار حرکت مستقیم روشنگری، از یک طرف، و طرفداران تعصب دین باورانه، از سوی دیگر، راهی در این جهت می گشاید . در این جوامع هم شهروندان دیندار حضور دارند و هم شهروندان بی دین . هر دوی اینها، در چالش سیاسی در مورد این مسئله ی حیاتی، از عقل خود در عرصه ی عمومی بهره می گیرند و بدین ترتیب جامعه ی دیندار می تواند، از طریق نهادهایی مثل انجمن ها و جمعیت های دینی، نظر خود را در عرصه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی اعمال بنماید .

 

منبع:

- در آمدي بر حقوق اسلامي، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، ص80، بهار 1376.

- فلسفه حقوق، مؤسسه آموزش و پژوهش امام خميني، ص69، پايز 1377.

- حقوق و سياست در قرآن، تأليف استادمحمد تقي مصباح يزدي با تغييراتي در برخي عبارات و استدلال‌ها، ص92ـ86، مؤسسة آموزش و پژوهش امام خمين(ره)، زمستان 1377.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 5:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره اثر ورزش بر دستگاه تنفسی

بازديد: 4315

تحقیق درباره اثر ورزش بر دستگاه تنفسی

تاریخچه

در زمان انجام فعالیت جسمانی و ورزش ، مقدار مصرف اکسیژن اعضاء مختلف بدن افزایش پیدا می‌کند و حجم و سرعت جریان خون برای رساندن مواد مغذی و اکسیژن به اعضاء و بافتهای مختلف افزایش می‌یابد.

دستگاه تنفس

به مجموع دو عمل فروبردن هوا به داخل دستگاه تنفسی) دم) و سپس خارج کردن هوا) بازدم) که هدف آن رساندن) اکسیژن) به خون و خارج کردن دی اکسید کربن از خون است عمل تنفس می‌گویند.

اعضای دستگاه تنفس

اعضای تنفسی به دو بخش تقسیم بندی می‌شود :

۱. بخش هدایتی : شامل سوراخ‌های بینی، حلق، حنجره، نای، برونش و برونشیولهاست. این اعضا دارای دیواره‌های ضخیم است و هیچ تبادل گازی با مویرگها ندارد.

۲ .بخش تنفسی : شامل برونشیول‌های تنفسی، مجراهای آلوئولی، دهلیزها و کیسه‌های هوایی می‌شود. دیواره‌های این بخش نازک است و با مویرگهای خونی، تبادل گازی دارد. عضلات تنفسی شامل دیافراگم و عضلات بین دنده‌ای یا سینه ای. عملکرد هماهنگ دنده‌ها و جناغ با عضلات تنفسی عمل تنفس را سبب می‌شود.

بی‌دمی

(بی‌دمی یا آپنه (به انگلیسی : (apnea) به معنی قطع موقت تنفس به هر علت می‌باشد. از علل آپنه مسمومیت، ترومای مغزی، انسداد تنفسی و... می‌باشد. اگر آپنه بیش از پنج دقیقه طول بکشد موجب مرگ مغزی می‌شود لذا صرف نظر از علت آن باید آپنه به سرعت درمان شود با تنفس دهان به دهان یا لوله گذاری داخل نای.

 

دستگاه تنفس چه وظایفی دارد

وظیفه دستگاه تنفس ( Respiratory System ) تامین اکسیژن برای سلولهای بدن و دفع دی اکسید کربن (گاز کربنیک) حاصل از متابولیسم است. و از بینی، حلق، نای، نایژه، نایژک وکیسه هوایی تشکیل شده‌است.

بدن جانداران برای تهیه اکسیژن برای متابولیسم سلولی و دفع دی‌اکسید کربن به دستگاه تنفس وابسته‌است. دستگاه گردش خون ابزار انتقال گاز بین بافت‌های بدن و شش‌ها است. به این ترتیب گردش خون و دستگاه تنفس به یکدیگر وابسته‌است. دستگاه تنفس با داشتن مجاری تنفسی و هوایی وظایف خود را با پالایش هوا انجام می‌دهد. دستگاه تنفس به دو ناحیه هوایی و تنفسی تقسیم شده‌است. ناحیه هوایی شامل حفره بینی، حلق، حنجره، نای و سیستم نایژه‌هاست که هوا را از محیط پیرامون به قسمت تنفسی شش‌ها می‌رساند.

 

 

آناتومی دستگاه تنفس

بینی : بینی خارجی از استخوانها و غضروف‌ها تشکیل شده‌است. حفره‌های بینی از مخاط و عروق خونی پوشیده شده‌اند که هوا را قبل از رسیدن به ریه‌ها گرم و مرطوب می‌کنند و با کمک موها و مژک‌ها گرد و غبار آن را می‌گیرند.

حنجره : حنجره که در جلوی گردن قرار گرفته (در محاذات سومین تا ششمین مهره گردنی) هم راهی برای عبور هوا است و هم صدا را تولید می‌کند. ساختمان حنجره از چندین غضروف و عضله تشکیل شده ‌است.

نای : لوله تنفسی که پس از حنجره قرار گرفته نای است. ساختمان نای از غضروف‌هایی به شکل حلقه ناقص (Ω) تشکیل شده. نای ۱۲-۱۰ سانتی متر طول دارد و قطر داخلی آن ۲ تا ۱/۵ سانتی متر است. این لوله از محاذات ششمین مهره گردن به سمت پایین می‌آید و بعد به دو شاخه راست و چپ تقسیم می‌شود که این شاخه‌ها نایژه (برونش) نامیده می‌شود. نایژه راست ۲/۵ سانتی متر طول دارد و وارد ریه راست می‌شود. نایژه چپ ۵ سانتی متر طول دارد و وارد ریه چپ می‌شود. نایژه‌ها در داخل ریه‌ها به شاخه‌های کوچکتری به نام نایژک(برونشیول) تقسیم می‌شوند. داخل نای و برونش‌ها سلول‌های مژکدار وجود دارند که با حرکت خود به سمت دهان ذرات موجود در هوا را بیرون می ‌رانند و مانع رسیدن آنها به ریه ‌ها می‌شوند.

ریه‌ها : ریه‌ها به شکل نیمه مخروطی هستند و قسمت‌های طرفی حفره سینه را پر می‌کنند. قاعده ریه‌ها روی پرده دیافراگم (عضله‌ای که حفره سینه و حفره شکم را از هم جدا می‌کند) قرار گرفته و قله ریه‌ها مجاور دنده اول است. ریه کودکان صورتی رنگ است ولی ریه بزرگسالان به علت ذرات ذغال وارد شده از راه تنفس خاکستری رنگ می‌باشد.

ریه راست از ۳ قطعه (لوب) وریه چپ از ۲ قطعه (لوب) تشکیل شده‌است. نایژک‌ها در ریه‌ها به حفره‌های هوایی کوچکی به نام آلوئول ختم می‌شوند. آلوئول‌ها دارای مویرگ‌های فراوانی هستند و تعویض اکسیژن هوا با دی اکسید کربن خون داخل این حفره‌ها انجام می‌شود.

پرده جنب : پرده‌ای دو لایه به نام پرده جنب هر ریه را به طور جداگانه از بیرون می‌پوشاند. بین این دو لایه مقداری مایع وجود دارد که باعث لغزندگی و نرم شدن حرکات می‌شود.

ریه‌ها ساختمان ارتجاعی دارند و تمایل دارند تا مثل بادکنکی بدون هوا روی خود بخوابند ولی فشار منفی که بین دو پرده جنب وجود دارد باعث باز نگه داشتن ریه‌ها می‌شود.

روش  تنفس

در مرحله دم هوا وارد شش‌ها و در هنگام بازدم از آن خارج می‌شود. در انجام دم و بازدم پرده جنب نقش مهمی دارد. فشار فضای میان دو لایه پرده جنب همیشه کمتر از فشار اتمسفر است و به همین دلیل شش‌ها حتی در حالت بازدم ارادی نیز کاملا بسته نمی‌شوند. قبل از شروع دم کلیه ماهیچه‌های تنفس در حال استراحت هستند و دیافراگم به صورت یک گنبد است و دنده‌ها در پایین‌ترین وضعیت خود قرار دارند و فشار فضای جنب کمتر از فشار اتمسفر و ششها در حالت نیمه باز هستند. هنگامی که فرمان عصبی دم توسط مراکز تنفسی در مغز صادر می‌شود اعصاب حرکتی ماهیچه‌های بین دنده‌ای خارجی و دیافراگم را منقبض می‌کنند.

انقباض ماهیچه‌های بین دنده‌ای خارجی موجب حرکت دنده‌ها به بالا و طرفین می‌شود. انقباض دیافراگم موجب افزایش حجم قفسه سینه می‌شود. این افزایش حجم باعث کاهش فشار مایع جنب و باز شدن کیسه‌ها می‌شوند و هوا را به درون خود می‌کشانند. بنابراین عامل اصلی باز شدن کیسه‌های هوایی و ورود هوا به ششها پرده جنب است. اگر پرده جنب پاره شود شش کاملا جمع شده و از کار می‌افتد. در پایان دم ماهیچه‌ای ویژه دم استراحت می‌کنند. خاصیت ارتجاعی ششها و وزن قفسه سینه موجب می‌شود که ششها به حالت اولیه خود برگردند. برگشت ششها باعث افزایش فشار هوای درون شش نسبت به اتمسفر و در نتیجه بیرون راندن هوا می‌شود بازدم را بطور فعال نیز می‌توان انجام داد.

 

مهمترین اثرات ورزش بر دستگاه تنفس چیست :

در زمان انجام فعالیت جسمانی و ورزش ، مقدار مصرف اکسیژن اعضاء مختلف بدن افزایش پیدا می‌کند و حجم و سرعت جریان خون برای رساندن مواد مغذی و اکسیژن به اعضاء و بافتهای مختلف افزایش می‌یابد.

مهمترین اثرات ورزش بر دستگاه تنفس عبارتند از :

۱- با ورزش کیسه‌های هوایی شش‌ها بیشتر باز شده و بازدهی آن‌ها افزایش می‌یابد.

۲- افزایش حجم تنفسی در طول شبانه‌روز ، موجب دریافت اکسیژن بیشتر و رساندن آن به اندام‌های بدن می‌شود.

۳- قابلیت دریافت و مصرف اکسیژن بیشتر ، موجب می‌گردد کارآیی جسمانی افزایش یافته و دیرتر خسته شویم.

 

اثر ورزش در بيماريهاي عفوني دستگاه تنفسي چیست

ورزش روي بسياري از اجزاي سيستم ايمني بشر اثراتي در جهات و درجات متفاوت مي‌گذارد.

در حال حاضر مطالعات اپيدميولوژي اندكي در دست است بطوريكه اين مقدار، نمي‌تواند نشانگر تاثير ورزش روي افزايش ريسك ابتلا به بيماريهاي عفوني باشد.

بعضي مطالعات ايمني شناسي در محيط آزمايشگاهي هنوز قابل انجام در موقعيتهاي باليني نيستند و اطلاعات اپيدميولوژيك ناقص هستند اما به هر حال پزشكان بايد براي قهرماني كه مبتلا به بيماريهاي عفوني است، اطلاعات علمي و كاربردي به دست آورند .

استراحت ، يك بخش مهم از رژيم درماني بيماران عفوني است. در واقع، مشاهدات طب قديم نشان مي‌دهد كه فعاليتهاي جسمي مي‌تواند عفونتهاي خاصي را وخيم تر سازند.

با وجود اينكه استراحت ، پيشنهاد عاقلانه‌اي براي اكثر عفونتهاي حاد و شديد است ، اما استراحت طولاني و بيش از اندازه مي‌تواند موقعيت نامطلوبي ايجاد كند و نتيجه فيزيولوژيكي و عملي زيان آوري درپي داشته باشد.

به علاوه افرادي كه عادت به ورزش دارند ، به اخطارهايي مبني بر ورزش نكردن بي‌ميل هستند. بنابراين ، بايد سعي كنيم توصيه‌هاي خود را به شكل ويژه‌اي ارائه دهيم، يعني استراحت را در صورت لزوم و ورزش را در صورت امكان تجويز كنيم .

چنين توصيه‌هايي را مي‌توان براساس آزمايشهاي باليني و در صورت در دسترس بودن با آزمايش روي حيوانات و مشاهدات باليني (زماني كه اطلاعات دقيقتري موجود نباشد)، به دست آورد.

براي مساعدت در مديريت عملي ورزشكاران مبتلا به عفونت ، مي‌توانيم عفونتها را به انواع حاد يا مزمن، كانوني يا منتشر و ويروسي يا باكتريايي تقسيم كنيم.

عفونتهاي ويروسي كانوني معمولترين عفونتهايي هستند كه در طب باليني ورزش با آن مواجه مي‌شويم. تا به حال معمولترين آنها ، عفونتهاي ويروسي دستگاه تنفسي فوقاني بوده است اين عفونتها به طور مكرر رخ مي‌دهند زيرا مي توانند توسط انواع بسيار زيادي از سويه‌هاي ويروسي كه دربرابر آن ايمني ايجاد نشده است ، به وجود آيند .

براي مثال بيشتر از ۱۱۰سويه رينوويروس مي‌تواند موجب عفونت دستگاه تنفس فوقاني شود. انتقال از شخصي به شخصي ديگر ، از طريق هوا، ارتباط مستقيم و يا شرايط زندگي متراكم است كه در خلال ماههاي زمستان بيشتر مي‌شود .

ورزشكاران يك تيم ، بويژه وقتي كه مدتي در يك محل با هم زندگي مي‌كنند، مي‌توانند اين ويروس را از طريق تنفس به يكديگر منتقل كنند.

ولي براساس اطلاعات جمع آوري شده به نظر نمي‌رسد كه در معرض سرما بودن، در محيطهاي مرطوب وكوران هوا بودن ، به شدت انتقال پذيري عفونت تنفسي فوقاني بيفزايد. بنابراين ورزشكاراني كه در ورزشهاي زمستاني شركت مي‌كنند، در ريسك بالاتري قرار نمي‌گيرند .

نشانه‌هاي عفونت دستگاه تنفس فوقاني براي تمام پزشكان آشنا است واز نظر علايم ، فرقي بين ورزشكاران و افراد بي‌تحرك وجود ندارد . اغلب اين بيماريها ، كوتاه و خود به خود محدودشونده هستند، ولي ممكن است يك عفونت شديد باكتريايي روي آن سوار شود . طرز درمان شديدا" به علايم بستگي دارد ، اما استفاده سرخود از داروهاي سرماخوردگي توسط ورزشكاران مطرود است . بسياري از داروهايي كه بدون نسخه فروخته مي‌شوند ، حاوي مواد تحريك كننده اعصاب سمپاتيك هستند و مي‌توانند موجب افزايش ضربان قلب

(تاكيكاردي) شوند. حتي ممكن است ورزشكار را از نظر شركت در مسابقات مهم دچار مشكل كند .

گاهي جرمهاي ميكوپلاسمايي يا كلاميديايي (نوعي از عوامل عفوني هستند) مي‌تواند موجب بروز بيماريي شبيه به عفونت ويروسي دستگاه تنفسي فوقاني شوند.

اين جرمها به اريترومايسين يا تتراسيكلين پاسخ مي‌دهند ولي تشخيص اختصاصي در بالين بيمار مشكل است و آنتي بيوتيكها بندرت براي بيماران مبتلا به عفونت دستگاه تنفسي فوقاني لازم هستند (زيرا اغلب ويروس مي‌باشند) معمولا" عفونتهاي تنفسي فوقاني خفيف تا متوسط ، نيازي به قطع برنامه هاي ورزشي ندارند . بعضي از قهرمانان حتي گزارش مي‌كنند كه بعد از تمرين ورزشي ، دچار كاهش علايم مي‌شوند كه اين امر احتمالا" به علت زياد شدن جريان خلط در نتيجه فعاليتهاي ورزشي بوده است .

ويروسهايي كه مي‌توانند عفونت دستگاه تنفسي تحتاني را ايجاد كنند ، موجب مي‌شوند كه بيمار دچار سرفه و احتمالا" تنگي نفس - علاوه براحتقان و زكام كه مشخصه عفونت دستگاه تنفسي فوقاني هستند - شوند .

عفونت دستگاه تنفسي تحتاني ممكن است موجب اسپاسم برونشها (نايژه ها) شود كه بوسيله تمرينات ورزشي بويژه در هواي خشك و سرد تشديد مي‌شود از اين رو بايد به قهرمانان توصيه شود كه اگر علايم عفونت دستگاه تنفسي تحتاني دارند تا هنگام بهبودي كامل از ورزشهاي سنگين اجتناب ورزند .

نتايج تحقيقات مختلف نشان داده است كه انجام انواع مختلف نرمش‌ها ، علاوه بر فوايد جسمي فراوان ، بر مقابله با مشكلات عصبي و رواني نيز آثار مفيدي دارد. از ميان اين تحقيقات مي‌توان از كار يك ساله محققان دانشگاه استانفورد نام برد كه كار تحقيق خود را روي 57 زن و مرد 50 تا 65 ساله ، با چهار نوع نرمش مختلف انجام داده‌اند.

گروه اول هفته‌اي سه روز و روزي 60 دقيقه نرمش‌هايي را در يك مركز ورزشي انجام مي‌دادند كه 40 دقيقه آن شامل تمريناتي از قبيل دو و پياده روي سريع بود كه ميزان تنفس ، ضربان قلب و در نتيجه مصرف اكسيژن را افزايش مي‌داد.

دسته دوم وضعيتي كاملاَ مشابه با دسته اول داشتند با اين تفاوت كه اين كار را در منزل خويش انجام دادند.

سومين گروه ، هفته‌اي پنج بار به مدت 30 دقيقه به تمريناتي پرداختند كه در مجموع ميزان انرژي مصرف شده آن‌ها با دو دسته اول يكسان بود.

به گروه چهارم توصيه شد كه در نرمش‌هاي معمول خود هيچ تغييري ايجاد نكنند ، فعاليت‌هاي سه گروه آخر كه در مراكز مخصوص انجام نمي‌شد و توسط مشاوران ويژه پي‌گيري مي‌شد. نتيجه تحقيق نشان داد كه با وجود تفاوت نرمش ، ميزان فشارهاي عصبي ، هيجان و افسردگي در تمام گروه‌ها تقريباً 30 درصد كاهش يافته است.

مطلب ديگر اينكه با تحقيق در افراد سيگاري نشان داده شد كه اين تمرين‌ها يكي از بهترين راه‌هاي ترك سيگار است. انجام نرمش‌ها در منزل و تداوم آن بهترين نتيجه را در بردارد.

بارزترين اثرات مثبت ورزش در سلامت روح و روان و سلامت اجتماعي فرد:

ورزش ، طراوت و شادابي را به ارمغان آورده و افسردگي را از بين مي‌برد.

ورزش ، موجب احساس اعتماد به نفس ، احساس قدرت و تقويت اراده مي‌شود.

ورزش ، باعث تقويت تمركز فكر و افزايش دقت عمل مي‌گردد.

ورزشِ متعادل ، موجب داشتن احساس خوب و افزايش قدرت خلاقيت مي‌گردد.

ورزش ، احساس آرامش و راحتي روح را افزايش داده و انسان را در مقابل فشارهاي رواني و اضطراب مقاوم مي‌كند.

ورزش ، موجب تقويت قواي ذهني و حافظه مي‌شود.

با توجه به محاسن فوق‌الذكر افرادي كه ورزش متعادلي دارند ، هميشه سالم هستند و در مقابل بيماري‌هاي مختلف، مقاومند ؛ در نتيجه غالباً در فعاليت‌هاي اجتماعي ، افرادي موفق هستند.

ورزش ،‌ موجب پيشگيري از خستگي زودرس شده و كارمندان ورزشكار هيچگاه با كسالت به ارباب رجوع پاسخ نمي‌دهند.

افراد فعال ، توانايي خود را مي‌شناسند و از آن حداكثر استفاده را مي‌كنند.

احتياجات اوليه خود را برطرف مي‌كنند و با شناخت واقعيات ، واقع بنيانه‌تر با مشكلات زندگي ، مقابله مي‌نمايند.

افراد فعال به دليل اعتماد به خويش ، مسئوليت پذيرند ، از كسب تجربه لذت مي‌برند و هميشه براي بهترين نتيجه تلاش مي‌كنند.

تربيت روح و روان در كنار تربيت بدني موجب تقويت اراده شده و چنين شخصي هرگز به طرف اعتياد نخواهد رفت (7 و 11)

اثرات ورزش بر طول عمر

به طور كلي طول عمر افرادي كه تمرينات ورزشي مناسبي دارند ، بيشتر از افراد غير ورزشكار است. سن بيولوژيكي افراد ورزشكار (در ورزش‌هاي سبك) كمتر از افراد غير ورزشكار است. بنابراين اين‌گونه افراد از نظر ظاهري نيز افرادي شاداب و جوانند. يك علت ول عمر ورزشكاران ، مقاومت بدني آنان در مقابل بيماري‌هاي عفوني است.

تاثير ورزش بر دستگاه تنفس

علاوه بر اثرات مثبت ورزش بر سيستم قلب و عروق و افزايش توانمندي عضلات بدن ، دستگاه تنفس نيز توانايي بيشتري پيدا مي‌كند. در زمان انجام فعاليت جسماني و ورزش ، مقدار مصرف اكسيژن اعضاء مختلف بدن افزايش پيدا مي‌كند و حجم و سرعت جريان خون براي رساندن مواد مغذي و اكسيژن به اعضاء و بافتهاي مختلف افزايش مي‌يابد. در جدول «1» مقايسه مقدار جريان خون در حالت استراحت و تمرينات سنگين ورزشي را مشاهده مي‌كنيم كه بيانگر مقدار اكسيژن مصرفي و مورد نياز اندام‌ها‌ي بدن است.

 

نتيجه‌گيري و پيشنهاد

با توجه به اثرات مثبت ورزش بر سلامت و تندرستي انسان فرهنگ ورزشي بيشتر پرداخته شود. از طرف ديگر براي رسيدن به توسعه پايدار در هر جامعه‌اي علاوه بر برنامه‌ريزي ، مديريت صحيح و استفاده از فن آوري مناسب ، استفاده از منابع انساني كارآمد اهميت بسياري دارد. جامعه‌اي كه نيروي انساني سالم و شادابي داشته باشد ، اين امكان را خواهد داشت كه در جهت توسعه واقعي ، سريع‌تر گام بردارد. همچنين جامعه‌اي كه داراي افرادي توانمند و قدرتمند باشد، دشمنانش هوس تجاوز به آن جامعه را نخواهد داشت.

علاوه بر اثرات مثبت ورزش بر سيستم قلب و عروق و افزايش توانمندي عضلات بدن ، دستگاه تنفس نيز توانايي بيشتري پيدا مي كند. در زمان انجام فعاليت جسماني و ورزش ، مقدار مصرف اكسيژن اعضاء مختلف بدن افزايش پيدا مي كند و حجم و سرعت جريان خون براي رساندن مواد مغذي و اكسيژن به اعضاء و بافتهاي مختلف افزايش مي يابد. در جدول «1» مقايسه مقدار جريان خون در حالت استراحت و تمرينات سنگين ورزشي را مشاهده مي كنيم كه بيانگر مقدار اكسيژن مصرفي و مورد نياز اندام ها ي بدن است.

 

فهرست منابع :

1) دستگاه تنفسی - خداوردی طاهری اصل، مترجم : محمد بیات ، 1383

2) بیماریهای عفونی دستگاه تنفسی کوروش معراج، نشر طبیب ، 1384

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 5:48 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(2)

تحقیق آئین دادرسی مدنی

بازديد: 869

تحقیق آئین دادرسی مدنی

آئین دادرسی مدنی تشریفاتی است که مشخص می‌کند افرادی که مدعی حقی برای خود هستند یا اختلافی در امور مدنی با یکدیگر دارند چگونه می‌توانند این حقوق را به موقع اجرا در آورند. به بیانی دیگر آیین دادرسی مدنی، قواعدی است که اصحاب دعوا اعم از خواهان و خوانده، قضات محاکم و اشخاص وابسته به آنها در امر قضا، در جریان دادرسی از آغاز تا فرجام رسیدگی دادگاه و صدور حکم باید رعایت کنند. منظور از اشخاص وابسته به دستگاه قضایی، مدیران دفاتر، مأمورین اطلاع و اجرای احکام، وکلاء، کارشناسان و مترجمین رسمی هستند.

وجود این مقررات بیان‌گر این واقعیت است که افراد نمی‌توانند برای احقاق حق خود و اجرای عدالت به طور شخصی و به میل خود اقدام کنند.

آئین دادرسی گاه حقوق شکلی خوانده می‌شود و دربرابر حقوق ماهوی قرار داده می‌شود. منظور از این اصطلاح اینست که قوانین ماهوی وجود حق را مشخص می‌کنند، اما آئین دادرسی به شکل و روش اثبات و اجرای این حق می‌پردازد.

موضوعات آئین دادرسی مدنی چیست

مسائل متعددی در آئین دادرسی مدنی مطرح می‌شود که آن‌ها را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد:

برخی نهادهای دولتی مسئول اجرای عدالت (دادگستری، پلیس، مسئولین زندان و... ) را مخاطب قرار می‌دهد. مانند؛ طریقه صدور و اجرای حکم، شرایط تعقیب، تعیین دادگاه صالح برای رسیدگی و...

و مابقی به نحوه اثبات ادعای افراد و گذراندن مراحلی که برای حصول نتیجه لازم است باز می‌گردند. مانند؛ نحوه تقدیم دادخواست، طرز عرضه و ارائه مدارک، چگونگی واخواهی، فرجام خواهی و درخواست تجدید نظر از حکم دادگاه و...

آئین دادرسی مدنی از لحاظ موضوعی که مورد بحث قرار می‌دهد و منافعی که تامین می‌کند به حقوق خصوصی مربوط می‌شود و به همین جهت در قلمرو حقوق خصوصی قرار می‌گیرد، این همان تقسیم بندی معمول و نقطه نظر اغلب حقوقدانان فرانسه است. اما در عین حال طبیعت قواعدی که بیان می‌کند به سازمان حکومت باز می‌گردد و از همین رو به حقوق عمومی تعلق دارد، این نظری است که عموماً در آلمان پذیرفته‌است.

 

تعارض قانون مجازات اسلامی با آیین دادرسی کیفری در چیست

بدین لحاظ آنچه در این میان مهم ودر توجه می باشد، تدوین قوانین متناسب با این تغییرات جهت پاسخگویی به نیازهای فعلی و داشتن قابلیت اجرایی، برای دراز مدت است . پر واضح است که تغییر مداوم و پی درپی قوانین، بدون توجه وضعیت و موقعیت بستر و قلمرو اجرایی آن، علاوه بر سردرگمی مخاطبان، لطمات جبران ناپذیری را به اعتبار و احترام خود قانون وارد می کند، و گاهی اوقات موجب ایجاد تعارضات و ناهماهنگی در قوانین موجود می شود . البته نباید از ذکر این نکته فارغ شد که، اگر تغییر و نصویب در جهت حرکت به سوی عدالت و سازگاری با اصول مسلم حقوقی و عرفی و رعایت هر چه بیشتر حقوق انسانی باشد، نه تنها بهتر است، بلکه قابل ستایش و تقدیر نیز می باشد . به هر حال، مطالب حاضر نکاتی است در خصوص مقایسه و تطبیق و ذکر نکات مشترک و افتراق بند ۲ ماده ۱۱ قانون مجازات اسلامی با بند ۷ ماده ۲۷۲ قانون آیین دادرسی کیفری (۱۳۷۸) نیز بررسی و تطبیق تبصره ماده ۱۸ ق.م.ا با تبصره ماده ۲۹۵ آ.د.ک، که ذیلا ارائه می گردد .

 

الف ) مقایسه بند ۲ ماده ۱۱ ق.م.ا با بند ۷ ماده ۲۷۲ آ.د.ک

بند ۲ ماده ۱۱ ق.م.ا مقرر می دارد : « اگر مجازات جرمی به موجب قانون لاحق تخفیف یابد محکوم علیه می تواند تقاضای تخفیف مجازات تعیین شده را بنماید و در اینصورت دادکاه صادر کننده حکم و یا دادکاه جانشین با لحاظ قانون لاحق مجازات قبلی را تخفیف خواهد داد . »

این بند در قانون مجازات عمومی سابق در قالب ماده ۶ بیان شده بود، و اخف بودن مجازات قانون لاحق حق درخواست اعاده دادرسی را به محکوم علیه می داد، تا در خصوص مجازات حکم قبلی از این طریق تقاضای تخفیف کند . در حالیکه بند ۲ ماده ۱۱ فعلی این موضوع را نسخ کرده و صرف تقدیم درخواست را برای تخفیف کافی می داند . البته تخفیف مندرج در این بند با بحث تخفیف قضایی ماده ۲۲ ق.م.ا ( که مرتبط با اوضاع و احوال قبل از صدور حکم است ) منفاوت بوده و بر خلاف آن مربوط به تغییرات قانونی پس از صدور حکم قطعی است .

 

در نقطه مقابل بند ۷ ماده ۲۷۲ آ.د.ک اینگونه بیان می کند :

« در صورتیکه قانون لاحق مبتنی بر تخفیف مجازات نسبت به قانون سابق باشد، که در این صورت پس از اعاده دادرسی مجازات جدید نباید از مجازات قبلی شدیدتر باشد . »

این بند عینا تکرار بند ۲ ماده ۱۱ می باشد، ولی یک تفاوت فاحش بین ایندو وجود دارد و آن اینکه، بند ۷ ماده ۲۷۲ بر خلاف بند ۲ ماده ۱۱ حق اعاده دادرسی را برای محکوم علیه جهت تخفیف در نظر گرفته است . حال سوال اینست که آیا این دو بند متعارض هم هستند و یا اینکه تعارض آنها ظاهری بوده و قابل رفع است ؟ برای پاسخ به این سوال نقاط مشترک و افتراق این دو را بررسی می کنیم :

 

۱) موارد مشترک و افتراق این دو بند

۱-۱) اینکه هر دو بند در خصوص جرایم تعزیری و یا بازدارنده است . ۱-۲) هر دو بند در خصوص احکام قطعی قابل اعمال است . ۱-۳) از نظر فرصت اقدام در خصوص تخفیف هیچ یک از این دو بند، مهلت خاصی را پیش بینی نکرده اند . ۱-۴) در هر دو بند دادگاه صادر کننده حکم قطعی اعم است از دادگاه بدوی یا تجدیدنظر . ۱-۵) الزام هر دو بند بر تخفیف مجازات توسط دادگاه پس از تقاضای تخفیف یا اعاده دادرسی از دیگر نکات مشترک است .

 

۲) موارد افتراق این دو بند

۱-۲) مرجع تسلیم تقاضای تخفیف در ماده ۱۱ دادگاه صادرکننده حکم قطعی است، ولی مرجع تسلیم درخواست اعاده دادرسی دیوان عالی کشور می باشد . ۲-۲) مرجع رسیدگی به تقاضای نخفیف در ماده ۱۱ همان دادگاه صادرکننده حکم قطعی یا دادگاه جانشین می باشد، بر خلاف اعاده دادرسی که پس از تایید دیوان عالی در دادگاه هم عرض صادر کننده حکم قطعی رسیدگی می شود . ( ماده ۲۷۴ آ.د.ک )

 

۳-۲) پذیرش درخواست اعاده دادرسی از سوی دیوان عالی اجرای حکم را در صورت عدم اجرا به تعویق می اندازد، ولی در بند ۲ ماده ۱۱ به این موضوع اشاره ای نشده است . البته با توجه به سیاق نوشتاری این بند به نظر می آید که تقاضای تخفیف باعث توقف اجرای حکم نمی باشد .

 

۴-۲) تفاوت مهم و عمده دیگر، از حیث تعداد افرادی است که می توانند تقاضای اعاده دادرسی بکنند، این موضوع بر خلاف بند ۲ ماده ۱۱ که فقط برای محکوم علیه و یا احیانا وکیل او در نظر گرفته شده است، در بند ۷ ماده ۲۷۲ علاوه محکوم علیه، برای دادستان کل کشور، رئیس حوزه قضایی، وراث، همسر، قائم مقام و وکیل محکوم با شرایطی پیش بینی شده است . ( ماده ۲۷۳ آ.د.ک ) ملاحظه موارد فوق، تعارضات اساسی این دو بند را بیشتر نمایان می کند و سوالات متعددی را به ذهن متبادر می سازد، اینکه :

آیا بند ۷ ماده ۲۷۲ که یک قانون شکلی است ناسخ بند ۲ ماده ۱۱ می باشد ؟ یا اینکه تعارض اینها ظاهری بوده و از باب تزاحم احکام است ؟ آیا بهتر نبود که بند ۲ ماده ۱۱ که از حیث محتوی شکلی است، به طور کلی در قانون مجازات اسلامی ذکر نمی شد ؟ و یا اینکه هر دو بند قدرت اجرایی دارند و محکوم علیه می تواند به دلخواه به یکی از این طرق متوسل شود ؟ و در نهایت اینکه آیا در حال حاضر هر دو بند قلمرو اجرایی خاص خود را دارند ؟ جهت نتیجه گیری نهایی در خصوص این سوالات ناگزیر از طرح احتمالات ممکن در ارتباط با این دو بند هستیم :

 

ب) احتمالات ممکن در خصوص این دو بند

۱ ـ در نظر اول شاید اینطور به نظر برسد که بند ۲ ماده ۱۱ در خصوص احکامی صادق است که قبل از قطعیت آنها، قانون لاحق مجازات قانونی آنها را تخفیف داده باشد ( به عبارت بهتر قلمرو اجرایی ماده ۱۱ در خصوص احکام غیر قطعی است . ) در حالیکه بند ۷ ماده ۲۷۲ در خصوص احکام قطعی قابل اعمال است، که بر اساس قانون لاحق مجازاتشان اخف از مجازات سابق تعیین شده است . ولی این احتمال با توجه به مطالب قبلی و نیز قسمت اخیر صدر ماده ۱۱ ( در صورتیکه به موجب قانون سابق حکم قطعی لازم‌الاجرا صادر شده باشد ) و نیز صدر بند ۱ ماده ۱۱ ( اگر عملی در گذشته جرم بوده و به موجب قانون لاحق جرم شناخته نشود در این صورت حکم قطعی اجرا نخواهد شد ) که تاکید بر عبارت « قطعیت احکام » دارند، قابل رد است .

علیهذا هر دو بند، فقط در خصوص احکام قطعی قابلیت اجرایی دارند و از این حیث تفاوتی میان این دو نمی باشد.

 

۲ ـ ممکن است برخی این تصور را داشته باشند که با عنایت به اصل موضوع در این دو بند ( الزام به تخفیف مجازات )، فرقی نمی کند که محکوم علیه از کدام مورد برای تخفیف مجتزات خود اقدام کند، و مختار است که به یکی از دو روش متوسل شود، چون هدف یکی است . معیار و پایه این نظر رعایت و تضمین هر چه بیشتر حقوق محکوم علیه است . از اینرو طبق این احتمال هر دو بند قدرت اجرایی داشته و تعارضی با همدیگر ندارند و به احاظ منطقی، چون در اینجا یکی از این دو ماهوی و دیگری شکلی است، شرایط تعارض موجود نیست . نتیجه این سخن این است که اختیار در دست محکوم علیه است . اما این احتمال خود موجد ابهاماتی متعددی می شود، از جمله اینکه : آیا محکوم علیه می تواند همزمان از دو طریق استفاده کند ویا اینکه ملزم به استفاده از یکی است ؟ در صورت توسل محکوم علیه به هر دو بند تکلیف مراجع قضایی چیست ؟ آیا ضمانت اجرایی وجود دارد که محکوم علیه فقط از یکی از این دو مورد استفاده کند ؟ آیا قوانین جزایی که مرتبط با نظم عمومی است با اختیار محکوم علیه در این خصوص، در تعارض نیست ؟ از آنجا که اصل حاکمیت امر مختوم کیفری است مگر در موارد استثنائی، و در این موارد هم باید به قدر متیقن عمل نمود و از تزلزل احکام جلوگیری کرد، آیا این موضوع با حاکمیت امر مختوم کیفری در تعارض نیست ؟

3 ـ اما احتمال سوم این موضوع و بحث است که بین این دو بند یک رابطه عام و خاص برقرار است، به این معنا که حکم بند ۲ ماده ۱۱ توسط بند ۷ ماده ۲۷۲ تخصیص خورده است و ماده ۲۷۲ قلمرو اجرایی ماده ۱۱ را محدود نموده است . توضیح اینکه، قبل از تصویب ق.آ.د.ک در سال ۱۳۷۸، ملاک عمل محاکم در جهت اعمال تخفیف به لحاظ قانون لاحق مخفف، بند ۲ ماده ۱۱ بود، و این ماده قانونی شامل همه احکام قطعی صادر شده از تمامی محاکم می شد . از آنجا که در حال حاضر به تصریح ماده ۳۰۸ ق.آد.ک، قانون یاد شده فقط ناظر بر دادگاههای عمومی و انقلاب می باشد، لذا دادگاههای نظامی و روحانیت از شمول مقررات ق.آ.د.ک مستثنی می باشند . از توضیحات فوق اینگونه می توان استنباط کرد که، بند ۷ ماده ۲۷۲ فقط شامل احکام قطعی دادگاههای عمومی و انقلاب بوده و در خصوص احکام قطعی محاکم نظامی و روحانیت کماکان بر اساس روال سابق مقررات بند ۲ ماده ۱۱ حاکم است . با این تفسیر، رابطه بین بند۲ ماده ۱۱ ق.م.ا و بند ۷ ماده ۲۷۲ ق.آ.د.ک به لحاظ منطقی تخصیص است و هم اکنون هر دو ماده یاد شده قلمرو اجرایی

 

۴ ـ احتمال چهارم بر این نکته تاکید می کند که، بند ۷ ماده ۲۷۲ آ.د.ک ناسخ بند ۲ ماده ۱۱ ق.م.ا می باشد . بنا به دلایل ذیل :

 

ـ بند ۲ ماده ۱۱ اگر چه در قالب قوانین ماهوی بیان شده است، ولی در اصل از حیث محتوا شکلی است تا ماهوی، و چون ق .آ.د.ک موخر بر ق.م.ا است، بند ۷ ماده ۲۷۲ ناسخ بند ۱۱ می باشد .

 

ـ اجرای بند ۷ ماده ۲۷۲ به نفع محکوم علیه می باشد، زیرا از یک سو افراد بیشتری طبق ماده ۲۷۳ آ.د.ک حق در خواست اعاده دادرسی را دارند و هم از سوی دیگر پذیرش درخواست اعاده دادرسی از سوی دیوان ( در صورت عدم اجرای حکم ) مانع از اجرای حکم می شود . ـ بند ۲ ماده ۱۱ با « حاکمیت امر مختوم کیفری » در تعارض است و تنها مورد استثنا بر این امر با توجه به اصول حقوقی پذیرفته شده، اعاده دادرسی است . علی الاصول تغییر در احکام باید از طرق طولی باشد نه عرضی، لذا ماده ۲۷۲ با این مورد سازگار است .

 

 

ب ) مقایسه تبصره ماده ۱۸ ق.م.ا با تبصره ماده ۲۹۵ آ.د.ک

۱ ـ تبصره ماده ۱۸ قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد : « چنانکه محکوم علیه قبل از صدور حکم به علت اتهام یا اتهاماتی که در پرونده امر مطرح بوده بازداشت شده باشد، دادگاه پس از تعیین تعزیر از مقدار تعزیر تعیین شده یا مجازات بازدارنده به میزان بازداشت قبلی وی کسرمی کند . »

 

۱-۱) این تبصره در خصوص ایام بازداشت محکوم علیه در فاصله میان صدور حکم تا قطعی شدن آن ساکت است و فقط ایام بازداشت قبل از صدور حکم را شامل می شود . ۲-۱) مخصوص جرایم تعزیری و بازدارنده است . ۳-۱) اعمال این تبصره برای محاکم الزامی است . ۴-۱) در خصوص این نکته که تکلیف ایام بازداشت قبلی در صورت صدور حکم به جزای نقدی یا شلاق و یا دیگر تعزیرات چه خواهد شد، تبصره مزبور ابهام دارد و به لحاظ همین ابهام ممکن است برخی تصور کنند که ایام بازداشت قبلی در صورتیکه حکم صادره حبس باشد، قابل احتساب و کسر از میزان مجازات است، نه جزای نقدی یا شلاق و ( این موضوع در جای خود بحث خواهد شد . )

 

۲ ـ در نقطه مقابل تبصره ماده ۲۹۵ ق.آ.د.ک اینطور بیان می کند : « چنانچه محکوم علیه قبل از صدور حکم لازم‌الاجرا به علت اتهام یا اتهاماتی که در پرونده امر مطرح بوده بازداشت شده باشد، مدت بازداشت قبلی از مقدار حبس او کسر خواهد شد . »

 

۱-۲) طبق این تبصره ایام بازداشت قبلی از حین صدور حکم تا لازم‌الاجرا و قطعی شدن ان هم باید مورد محاسبه قرار گیرد . روشن است که حکم این تبصره در مقایسه با تبصره ماده ۱۸ ق.م.ا صحیح بوده و در جهت رعایت هر چه بیشتر حقوق محکوم علیه است . ناچار برای رفع این تعارض بایستی کلمه؛ حکم؛ مندرج در تبصره ماده ۱۸ را بصورت حکم قطعی لازم‌الاجرا تفسیر نمود تا اختلاف حاصل بین این دو تبصره مرتفع گردد، هر چند که از ظاهر تبصره ماده ۱۸ به راحتی نمی توان دست کشید . ۲-۲) تبصره ماده ۲۹۵ آ.د.ک بر خلاف تبصره ماده ۱۸ ق.م.ا ( که مخصوص جرایم تعزیری و یا بازدارنده است ) از اطلاق برخوردار می باشد، از اینرو بایستی این تبصره را هم مقید به وصف تعزیری و بازدارنده نمود . ۳-۲) تبصره ماده ۲۹۵ آ.د.ک حکم به کسر بازداشت از مجازات حبس نموده است، بر خلاف تبصره ماده ۱۸ ق.م.ا که حکم به کسر بازداشت قبلی از مقدار مجازات تعزیری و یا بازدارنده نموده و آن را مقید به حبس یا شلاق نکرده است . این برخورد ماده ۲۹۵ این احتمال را بیشتر تقویت می کند که عبارت « مجازات تعزیری و یا بازدارنده » مندرج در تبصره ماده ۱۸ با توجه به تبصره ماده ۲۹۵ بایستی مقید به مجازات حبس نمود، به عبارت دیگر اگر حکم صادره شلاق و یا جزای نقدی و . باشد، ایام بازداشت قبلی محاسبه نخواهد شد .

¨¨ این برداشت از تبصره ماده ۱۸ ق.م.ا در محاکم هم وجود داشت و گاهی اوقات دیده می شد که ایام بازداشت قبلی فقط در خصوص حکم حبس مورد احتساب واقع می شد، به دلیل اتخاذ رویه های متفاوت در این ارتباط از سوی محاکم، هیات عمومی دیوان عالی کشور در رای وحدت رویه شماره « ۶۵۴ ـ ۱۰/۷ /۱۳۸۰ » اینگونه تصمیم گیری نمود :

« بموجب تبصره ماده ۱۸ قانون مجازات اسلامی دادگاه مکلف است که ایام بازداشت قبلی محکوم علیه در پرونده مورد حکم را از مجازاتهای تعزیری و بازدارنده کسر نماید و چون حبس و جزای نقدی هر دو یک نوع و از مجازاتهای تعزیری و بازدارنده می باشند و عدم محاسبه و مرعی نداشتن ایام بازداشت قبلی بر خلاف حقوق و آزادیهای فردی است، علی هذا به حکم تبصره مذکور کسر مدت بازداشت از محکومیت جزای نقدی و احتساب و تبدیل آن به جزای نقدی قانونی است ….»

بنابراین در حال حاضر با جمع تبصره ماده ۱۸ ق.م.ا و تبصره ماده ۲۹۵ آ.د.ک و نیز رای وحدت رویه شماره ۶۵۴ دیوان عالی کشور : اولا : مدت بازداشت محکوم علیه از اغاز تا قطعی و لازم‌الاجرا شدن حکم مورد محاسبه واقع می شود . ثانیا : برای رفع تعارض قسمت اخیر این دو تبصره ( در خصوص عبارت حبس مندرج در تبصره ماده ۲۹۵ و عبارت مجازات تعزیری و بازدارنده در تبصره ماده ۱۸ )، می توان اینگونه عنوان کرد که عبارت « حبس » مذکور از باب تمثیل بوده و خصوصیت خاصی در آن نیست که بتواند مانع از شمول تبصره ۲۹۵ آ.د.ک بر سایر مجازاتهای تعزیری یا بازدارنده باشد . هر چند سیاق نوشتاری تبصره مذکور خلاف این برداشت است و فقط حکم حبس و کسر ایام بازداشت از آن را بیان کرده است، در غیر این صورت با توجه به رای دیوان و اطلاق تبصره ماده ۱۸ ق.م.ا و نیز رعایت حقوق محکوم علیه باید قائل به نسخ این قسمت از تبصره شد. ثالثا : طبق نظر دیوان عالی کشور کسر ایام بازداشت قبلی از محکومیت به حبس یا جزای نقدی قانونی است، این قسمت از رای دیوان که فقط به کسر بازداشت از مجازات حبس و جزای نقدی اشاره دارد، به نظر دارای ابهام واجمال است . به این معنا که، آیا ایام بازداشت قبلی فقط از این دو مورد قابل کسر است و یا اینکه شامل سایر مجازاتهای تعزیری و بازدارنده هم می شود ؟ به نظر می رسد که عقیده دیوان عالی در خصوص تحدید رای به حبس و جزای نقدی از باب تمثیل باشد . و در نتیجه سایر مجازاتهای تعزیری و بازدارنده هم مشمول این رای بوده و کسر ایام بازداشت قبلی از انها نیز برای محاکم الزامی است، این برداشت با اطلاق تبصره ماده ۱۸ ق.م.ا هم سازگار می باشد. البته شاید نبود یک معیار مشخص برای احتساب و تبدیل اینگونه مجازاتها ( برا مثال هر ضربه شلاق برابر با چند روز بازداشت قبلی است ؟ ) مستمسک نظر دیوان بوده، چرا که این معیار در خصوص مجازات حبس و جزای نقدی مشخص است . به هر حال هر چند رای دیوان ابهام تبصره ماده ۲۹۵ آ.د.ک را برطرف نموده، ولی اگر فقط به معنای تجویز کسر بازداشت از مجازات حبس و جزای نقدی باشد با اطلاق تبصره ماده ۱۸ ق.م.ا سازگار نیست . ماخذ : ۱ قانون مجازات عمومی ( مصوب ۱۳۵۲ ) ۲ قانون مجازات اسلامی ( مصوب ۱۳۷۰ ) ۳ قانون آیین دادرسی کیفری ( مصوب ۱۳۷۸ ) ۴ رأی وحدت رویه شماره ۶۵۴ ـ ۱۰ / ۷ / ۱۳۸۰ دیوان عالی کشور

 قوانین

قوانین مربوط به آئین دادرسی مدنی به جهت ماهیت خود که برای تسهیل کار دادگاه‌ها تنظیم می‌شوند و شرایط موجود در نحوه اجرای آن‌ها تأثیر بسزایی دارد، معمولاً به سرعت تغییر می‌کنند. اولین قانون آئین دادرسی مدنی در ایران در سال ۱۳۱۶ با نام« اصول محاکمات حقوقی» از تصویب مجلس شورای ملی گذشت و بارها مورد تجدید نظرکلی و جزئی قرار گرفت. درحال حاضر قانون سال ۱۳۷۹ معتبر است که تحت عنوان « قانون ائین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی» در ۵۲۹ ماده روز ۲۱ فروردین ۱۳۷۹ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده‌است. امروزه قانون آیین دادرسی مدنی به پایان کار خود نزدیک می شودو حقوقدانان بسیاری در حال تدوین قانون جدیدی هستند.

منبع:   کلود دو پاکیه، مقدمه تئوری کلی و فلسفه حقوق، ترجمه علی محمد طباطبائی، ۱۳۳۲، ص ۸-۳۷

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 5:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد ماکیاولیسم

بازديد: 459

تحقیق در مورد ماکیاولیسم

ماکیاولیسم (Machiavellism) یا مکتب ماکیاولی، نظریه‏ی سیاسی سیاستمدار و متفکر ایتالیایی نیکولو ماکیاولی (1469ـ1527) است. بنیاد این مکتب بحث درباره‏ی روش و هدف در سیاست است. ماکیاولی در کتاب نامدار خویش شهریار(Price) هدف عمل سیاسی را دستیابی به قدرت میداند، و بنابر این آن را محدود به هیچ حکم اخلاقی نمیداند، و در نتیجه به کار بردن هر وسیله‏ای را در سیاست برای رسیدن به هدف مجاز میشمارد، و بدین‏گونه سیاست را به کل از اخلاق جدا میکند. از این رو، ماکیاولیسم به معنای استفاده از هر وسیله و روشی، از جمله وسایل غیراخلاقی، برای رسیدن به هدف است. ماکیاولی بر آن است که «زمامدار، اگر بخواهد باقی بماند و موفق باشد، نباید از شرارت بهراسد و از آن بپرهیزد. زیرا بدون شرارت نگهداشتن دولت ممکن نیست... برای داوری درباره‏ی فرمانروا هیچ مقیاسی جز میدان موفقیّت سیاسی و افزونیِ قدرت او وجود ندارد. فرمانروا برای دستیابی به قدرت و افزودن و نگهداشت آن مجاز است به هر عملی از زور و حیله و غدر و خیانت و نیرنگ و پیمان‏شکنی دست زند»دانشنامه‏ی سیاسی، داریوش آشوری، چاپ پنجم، 1378، ص 296. (. استفاده‏ی ابزاری ماکیاولی از دین و فضایل اخلاقی به حدّی است که سفارش میکند فرمانروا باید حامی دین باشد و خود در ظاهر دین‏دار باشد، در حالی که معتقد است باطن او هر چه میخواهد باشد! او میگوید: در حقیقت برای شهریار، پرهیزکار به نظر آمدن بهتر است تا پرهیزکار بودن(تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 5، «رنسانس»، ص 591). ماکیاولی، در مورد اعطای آزادی به مردم نیز چنین نظری دارد، یعنی با یک دید ابزاری به آن مینگرد و میگوید: «[شهریار] نباید به مردم آزادی عطا کند، اما تا حد امکان باید آنان را با ظواهر آزادی آسوده خاطر سازد»تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 5، ص 595.

منبع: نظریه‏های نظام سیاسی، ویلیام تی بلوم، ترجمه احمد تدین، ج 1، ص 405؛ و غرب‏شناسی، سید احمد رهنمایی، ص 76.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 19 خرداد 1393 ساعت: 17:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 159

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس