سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
ادغام يعني يكي شدن 2 يا چند شركت تضامني با همديگر را ادغام شركتهاي تضامني گويند.
وقتي كه شركتهاي تضامني در همديگر ادغام مي شوند دفاتر هر كدام از آنها بسته و شركتهاي مذكور به طور مستقيم منحل مي گردد.
مراحل حسابداري ادغام شركتهاي تضامني
1-بايستي در تاريخ ادغام دارايي و بدهي هاي هر كدام از شركتهاي تضامني به طور مستقل در دفاتر مربوطه آنهاارزيابي ونتيجه ارزيابي به نسبت سود وزيان بين سرمايه شركا تقسيم مي كردد
2-پس از انجام مرحله يك مانده ي حساب هاي هر كدام از شركتهاي تضامني را به دست مي آوريم وبا انجام ثبت زير مانده ي آنها را در دفاترشان مي بنديم
ح-بدهي به تفكيك به طور جداگانهمي گردد.
ح-دارايي به تفكيك
وتفاوت حاصله تحت عنوان حساب شركت تضاهمني جديد بدهكار مي گردد.
3-پس از انجام مرحله دوم حسابهاي كه در دفاتر شر كتهاي تضاهي به صورت بلز باقي مانده باد انجام ثبت زير بسته مي شود.
سرمايه شركا به تفكيك **
ح. شركت تضاهي جديد **
و نهايتا با انجام ثبت هاي فوق در دفاتر شركا هيچ حسابي به صورت باز وجود نخواهد داشت ودر دفاتر شركت تضامني جديد بابت انتقال ماننده حسابهايي كه از شركتهاي تضامني قبلي منتقل شده اند ثبت زير در دفاتر شركت تضامني جديد منعكس مي گردد.
دارايي ها به تفكيكحساب شركت تضامني قديم
بدهي هاسرمايه شركت به تفكيك
ح. شركت تضامني قديم
الف و ب
ح. شركت تضامني
بدهي هادارايي هاح.شركت تضامني قديم
بدهي هاانبار . پبدهي هاسرمايه شركت به تفكيك
وام . پح.شركت تضامني قديم
شركت عملي
شر كتي است كه بين دو يا چند شخص حقيقي يا حقوقي براي انجام كار معين تشكيل و سود و زيان حاصله از انجام كار مذكور را به نسبت توافق شده بين شركا تقسيم مي گردد كه اين نوع شركت ،شركت عملي يا شركت مشاركت مخصوص يا خاص و يا سرمايه گذاري مشترك مي گوييم
1-توافق شركا2-ايجاد قرارداد بين شركا براي اجراي تعهدات3-چگونگي نحوه تقسيم سود و زيان حاصله بين شركا4-تصفيه شركت بعد از اتمام دوره عمليات شركت عملي
دوره عمليات شركت عملي :
شركاي شركت عملي داراي كليه داراي كليه حقوق و مسوليت هاي مي باشند كه شركاي شركت تضاهي دارند و قوانيني كه بر شركت هاي تضاهي مرتبت است در مورد شركت عملي هم مصداق دارد و همچنين شركاي شركت عملي هم مانند شركت تضاهي در صورت انجام خدمات خاص از مزاياي مانند حقوق، پاداش وحق كمسيون وهمچنين برخورداري از سود تضمين شده نسبت به سرمايه آنها برخوردار هستند
حسابداري عمليات شركت عملي يا مشاركت مخصوص يا سرمايه گذاري مشترك
ملاصدرا نظريه سنتى مربوط به حركت را كه در متافيزيك ارسطو و ابن سينا مطرح گرديده و براساس آن، حركت، فقط در چهار مقوله كميت، كيفيت، وضع و أين رخ مى دهد، تكامل داده است. بنظر او حركت نه تنها چهار مقوله فوق را در بر مى گيرد بلكه در جوهر اشياء و عالم هستى جريان دارد.
ملاصدرا در شواهد الربوبيه ص 156 مى نويسد: «بعضى گمان كرده اند كه حركت همان طبيعت است يعنى همان جوهر صورى كه در سير و سلوك است اما اين گمان غلط است، بلكه حركت عبارت است از متحركيّت طبيعت. و بنابرين، حركت، صفت متحرك و حالت اوست نه نفس او، پس حركت عبارتست از نفس خروج قوه به فعل نه آن چيزى (يعنى مقوله اى) كه متحرك، بدان چيز از قوه به فعل مى رسد.»
در ادامه بحث ملاصدرا با استدلالات منطقى و نقد نظرات فلاسفه مشائى در جهت اثبات نظريه خويش مطالب جالبى را اظهار مى دارد كه از نقل تمامى آنها در اينجا خوددارى مى شود.
در پايان تجدد، او نوزايى را در طبيعت بررسى مى كند و دو وجه ثبات و تغيّر را بيان مى دارد كه بعنوان دوجهت حركت جوهرى محسوب مى گردند، در اينباره مى نويسد: «طبيعت جوهرى است كه هيچگاه در ذات و جوهر خويش قرار و ثبات ندارد و همواره در تغير و تجدد و حركت است و چون طبيعت، جوهرى است مادى الوجود و از خصوصيات ماده، امكان و استعداد قبول هر صورتى است پس هر قدر كه بوسيله حركت از قوه به فعليّت برسد باز امكان و استعداد قبول صورت جديدى در وى الى غيرالنهايه باقى است و مبدأ تغيير و تحرك و همچنين مبدأ قوام و بقاى ماده، همان طبيعت است. زيرا خود در ذات و جوهر خويش نيز ثابت و بر يك حال باقى نيست. پس طبيعت، حادث و متجدد بالذات است و حركت زمان در حدود و تجدد تابع طبيعتند.» (ص 244).
براساس اين نظريه حركت و ماده، حركت و طبيعت جدايى ناپذيرند.
زمان، نيز در اين بين كميّت جوهر است و مانند حركت يكى از خواص ذاتى ماده مى باشد. اين نكته خلاف نظر كانت (وفات 1804) آلمانى است كه زمان و مكان را فقط امرى ذهنى شمرده و ناشى از تصورات انسانى ميداند و براى آنها واقعيت خارجى قائل نيست. اضافه براين رد نظريه نيوتن انگليسى است كه براى زمان، خاصيت مطلق قائل است. صدرالدين شيرازى زمان را بعد چهارم ماده ناميده و بر ابعاد شناخته شده، طول و عرض و ارتفاع اضافه نموده است. انيشتين دانشمند فيزيكدان آلمانى ( 1955 - 1879 ) كه كاشف تئورى نسبيت مى باشد، ضمن تحقيقات دامنه دار در ابعاد و كميّت عالم و امتداد اجسام، ضمن كاربرد قوانين رياضى به اين نتيجه رسيده كه: اصل عالم جز حركت چيزى نيست و تنوع حركت، اجسام متنوع بوجود آورده، و امتداد زمانى، از امتداد مكانى جدايى ناپذير است و حجم عالم طبيعت از چهار بعد تشكيل يافته كه بعد چهارم آن زمان مى باشد.([14](
در اينجا، دو فيلسوف شرق و غرب بر مبناى دو جهانبينى به يك نتيجه علمى فوق العاده مدرن دست مى يابند.([15])
فلاسفه مادى و ماركسيستى عصر اخير، كشفيات فيزيك مدرن را كه از پيوند ذاتى حركت ماده و زمان دفاع مى كنند، بعنوان ضربه اى به ايده آليسم فلسفى و مذهبى تلقى مى نمايند كه پيوسته حركت و طبيعت را جدا از هم تصور نموده تا از آن بنتايج متافيزيكى و مذهبى برسد و در نهايت نظريه خلقت را توجيه نمايند.
البته ما نمى خواهيم از اين نكته ماترياليستى در نظرات ملاّصدرا بنتايج تئوريك دور از واقع برسيم. چرا كه ملاصدرا در مطالب مربوط به ادامه بحث حركت جوهرى كه در پايين به آن اشاره مى كنم به مخلوق بودن ماده با حركت در يك پيوند ذاتى اشاره مى كند و مسئله را بشيوه اى كلامى حل مى نمايد و باصطلاح به نوعى ايدآليسم مذهبى و خداجويانه توسل مى جويد.
ملاّصدرا كه رساله اى بنام " فى حركت الجوهريه " نوشته است، آنرا بمثابه يكى از اركان اساسى حكمت خويش قرار ميدهد. يعنى هم نظريه اى است پويا كه به انسجام سيستم فلسفى او كمك مى كند و هم متدولوژى خاصى است براى حل مسائل فلسفى چندى از جمله حدوث عالم، حدوث جسمانى روح، معاد جسمانى و نيز ربط حادث ( متغير ) به قديم (ثابت لامتغير) كه خود در رابطه با تئورى كمال غائى (Teleologie) از اهميت ويژه اى برخوردار است و نوعى نظريه «تكامل طبيعى» را معرفى مى كند.
به اعتقاد ملاصدرا حركت جوهرى علت و اساس سير تكاملى اشياء عالم و نفس انسانى است كه در طلب كمالند و در اين سير صعودى و بالنده به سلب نواقص خويش و كسب جمال جديد نائل مى آيند، بدون اينكه انواع ثابته تغيير نمايند، و اين بعلت اينست كه هر موجودى دو وجه و جهت دارد، يكى ثابت كه جهت او را به واجب الوجود نشان مى دهد و دومى وجه متغير است كه مبدء تحولات ذاتى در ماده و جسم توجه دارد.
چهره متغير موجودات را عالم طبيعت و ماده مى خوانند و چهره ثابت موجودات را عالم ملكوت نامند. و واسطه ربط متغيرات به ثابت نيز، همان جوهر اساسى و ازلى عالم مى باشد كه در گردش مستدير و دائمى است. اشياء واقعى بترتيب درجات از واجب الوجود صادر مى شوند ( عقول، نفس، افلاك آسمانى، انسان، حيوان، نبات، جسم، عناصر و هيولا) كه مجدداً در يك سير تكاملى معكوس، ماده بيجان به نبات، نبات به حيوان، حيوان به انسان، در پايان، انسان در تكامل نهايى ( با كسب معرفت) به روح خالص تبديل شده كه در نهايت به مبدء خويش (خداوند) كه نور مطلق است برمى گردد.
در حقيقت روح، شكل نهايى و تكامل يافته و ظريف ماده است كه بر بنيان حركت جوهرى پديد آمده است. انسان حلقه واسط بين دنياى روحانى و دنياى مادى را تشكيل مى دهد.([16])
همان طوري كه اشاره گرديد صدرالمتألهين بر اين عقيده است كه مفردات و اشياء عالم قادرند مراحل مختلف درجات وجود از پايينترين تا بالاترين مرتبه را براساس حركت جوهرى طى نمايند. اين نظر خلاف رأى ارسطو و ابن سيناست كه براى ماهيات اشياء و موجودات درجات بالاتر و پايينترى در تكامل هستى قائل نيستند، مطابق اين نظريه ملاصدرا، نفس انسانى، ابتدا از ماهيّت فيزيكى و مادى برخوردار است. سپس در جنين بصورت نفس نباتى، بعد از آن بصورت نفس حيوانى و در نهايت به نفس انسانى مبدل مى گردد. نفس انسانى قادر است با اشتغال به تفكّر فلسفى و عرفانى پله هاى تكامل معنوى را تا رسيدن به درجه وجودى فرشتگان بپيمايد. ([17])
البته لازم به گفتن نيست كه اين انديشه هاى تجدد و نوزائى مستمر عالم و نيز تكامل موجودات عالم بشكلى نزد عرفاى اسلامى از جمله مولانا جلال الدين رومى بسيار يافت مى گردند.
اين نظريات تكاملى صدرالدين شيرازى البته در جاى خود، بسى جالب است و از ديدگاه تئوريك نكاتى را بيان مى دارند كه از سوى دانشمندانى همچون لامارك (وفات 1829) و داروين (وفات 1882 ميلادى) و شاگردان آنان نيز بنحوى خاص بدانها اشاره شده است.
البته اين مقايسه بايد خيلى محتاطانه انجام گيرد و براساس تجربه تاريخى ومتدلوژى علمى به بحث بپردازد، زيرا كه نمى توان مضمون اين نظريات را در جزئيات يكسان دانست. در اين مورد ذكر اين نكته لازم است كه نظريه ملاصدرا كم و بيش تحت تأثير ميتولوژى صدور و فيض نوافلاطونى مى باشد كه اشياء و موجودات عالم را تجلى مبدء بارى مى داند كه بترتيب درجات بوجود آمده اند.
نتيجه تبعى و كلّى اين انديشه، توضيح رابطه وحدت و كثرت عالم است. در واقع اين سير معكوس افاضه (يعنى رجعت) موجودات و اشياء عالم كه ضرورتاً از مدارج مختلفى مى گذرد، مبناى نظريه تكاملى او شده است.
در اين رابطه بايد در نظر داشت كه اين نتايج تئوريك از سوى ملاصدرا هيچگونه پايه و اساس علمى و تجربى ندارد بلكه همانطوريكه گفته شد، توجيه عملى و كاربردى حركت جوهرى مى باشد كه از استنتاجات و استدلالات كم و بيش عقلى و منطقى و ذوقى بدست آمده است. از اين گذشته وى از تبدل انواع بشكلى كه نزد لامارك و داروين پيدا مى شود، سخنى بميان نمى آورد، بر عكس حتى وى ثبات انواع را جهت ثابت موجودات عالم در رابطه با حركت جوهرى مى داند. بطور كلى در يك نكته و آنهم در جايى كه براى حيات (روح) منشأ مادى و فيزيولوژيك قائل است بنظرات دانشمندان مذكور در مورد اينكه جاندار مى تواند از ماده بيجان با طىّ يك فرآيند بغرنج و طولانى بوجود آيد، نزديك مى گردد.
از اين گذشته در جمعبنديهاى تئوريك لامارك و داروين در مورد انتخاب طبيعى و تكامل و تبدل انواع، عمداً محيط و ارث (ژنها) نقش برجسته اى بازى مى كنند.([18])
هِردِر(HERDER) (وفات 1803) دانشمند آلمانى، شاگرد كانت و هوادار مكتب اسپينوزا، نظرياتى دارد كه از نظر محتواى تاريخى و طبيعى شباهت بيشترى با نقطه نظرات ملاصدرا دارد. او يكى از پيشگامان اوليه داروينيسم بشمار مى رود. او در اثر خويش " نظراتى درباره فلسفه تاريخ بشريت " (جلد دوم ص 38)([19])
به زبان آلمانى، بطور غير مستقيم به آن اشاره مى كند كه ما انسانها ابتدا نبات و سپس حيوان بوده ايم بعد از اين، طبيعت چه چيزى از ما بوجود خواهد آورد، نزد ما روشن نيست. از ديدگاه او ماده و روح در يك پيوند لاينقطع تكاملى قرار دارند و بشكلى جدايى ناپذير، بهم مرتبطند.
هِردر هنوز به مونيسم پيگير اسپينوزا، نپيوسته است، و در عين حال ثنويت دكارت را تعديل مى كند. او در اين رابطه نيروهاى آلى را حلقه واسط بين خدا و ماده مى داند.([20])
هِردِر نيز مانند صدرالدين شيرازى انديشه را بالقوه با ماده در ارتباط مى داند ولى مى داند كه فقط در مرحله تكامل يعنى در مورد زنده انسانى آنست كه به فعليت مى رسد.
وى عالم را بمثابه يك فرايند تكاملى پيوسته مى داند كه بشكل قانونمندى مراحل ضرورى و معينى را مى پيمايد. طبقات مختلف عالم كه هِردِر ترسيم مى كند در زير بطور خلاصه ذكر مى شود:
1.سازمان ماده: حرارت، آتش، نور، هوا، آب، خاك.
2.سازمان زمين: مطابق قوانين حركت.
3.سازمان اشياء بيجان: سنگ ها، عناصر، نمك و غيره
4.سازمان نباتات: ريشه، برگ، نيروها.
5.حيوانات: جسم و حواس
6.انسانها: عقل و فهم
7.عقل كل ( نفس كل ): عالم هستى([21])
اين تقسيمات عالم هستى شباهت زيادى به تشكيك و مراحل وجودى ملاصدرا دارد. از ديدگاه هر دو فيلسوف اين اجزاء، حلقه هايى از زنجير كمال غائى را تشكيل مى دهد كه به دنياى مافوق حسى ( ملكوتى ) منتهى مى گردد.([22](
در تاريخ تفكّر اسلامى نظريه شناخت جايگاه پراهميتى را اشغال نموده است. يكى از نكات بنيادين در متدولوژى شناخت فلاسفه اسلامى و بويژه متفكّرين عصرحكمت اين بوده كه آنها امور حسى و عقلى را از هم جدا پنداشته اند، بشكلى كه شناخت جزئيات را كار حواس انسانى و كليات را مختص عقل مى دانستند و در نتيجه دخالت در جزئيات را كار علم نمى دانستند و بيشتر به كليات و مباحث مربوطه مى پرداختند.
اين فلاسفه بدينترتيب راه تحقيقات و اكتشافات علمى را برروى خود مى بستند. آنها از ارتباط ارگانيك بين ادراك حسى و عقلى، جزئى و كلى سخنى روشن بميان نمى آوردند.
از همه اينها گذشته ادراك مفاهيم و معلومات كامل را در رابطه عقل مستفاد و عقل فعّال (عقل دهم) ممكن مى دانستند و به شناخت، جنبه غيبى و ميتولوژيك مى دادند. عقل را عامل مجردى مى دانستند و به اين مسئله پى نبرده بودند كه مغز عضو انديشيدن است. در دورانى كه ملاصدرا نظريات تئوريك خويش را در اين حوزه مهم از فلسفه در همان چارچوب كلى نوافلاطونى ارسطوئى مطرح مى نموده فلاسفه دقيقاً همعصر او مانند دكارت (وفات اواسط قرن 17) و بيكن (وفات اواسط قرن 17) انقلاب عظيمى در نظريه معرفت ايجاد كردند و با مطرح كردن متد رياضى، تجربى، حسى و عقلى زمينه اكتشافات و پيشرفتهاى فنى و علمى غرب را ريختند. بعد از اين مختصر نظرى اجمالى به نظريه معرفت شيرازى مى افكنيم.
همان طوري كه اشاره شد ملاصدرا شناخت را از 3 طريق معتبر مى داند:
1- شناخت حسى (جزئى): كه بوسيله پنج حسّ ظاهرى و همان تعداد حواس باطنى كه مُدرك معانى و امور جزئى است.([23])
در حقيقت پنج حس باطنى اطلاعات داده شده را از طرف قواى ظاهرى (باصره، لامسه، سامعه، ذائقه و شامه) جذب و شناسايى كرده و به رده بندى و ذخيره آنها مى پردازند.
دماغ به عنوان عضو مادى اين عمليات مى باشد.([24])
2- شناخت عقلى: ملاصدرا نفس را در وجود انسان كمال اول متعلق به جسم طبيعى آلى داراى حيات اوليه بالقوه مى نامد كه قادر است به ادراك امور كليه و انجام عمل فكريه ولذا براى اين نفس باعتبار داشتن مزيّت قبول و فراگيرى علوم از مافوق خويش (يعنى عالم عقول) و قدرت بر تدبّر و تصرّف بر مادون خويش، در قوه ديگرى است به نام قوه علاّمه و قوه عمّاله كه با قوه اول، تصورات و تصديقات را ادراك مى كند و حق و باطل را در مورد آنچه كه تعقل و ادراك مى كند تشخيص مى دهد و اين قوه بنام " عقل نظرى " ناميده مى شود. و با قوه دوم اعمال و صنايع مختص به انسان را استنباط مى كند و عمل نيك و پسنديده و يا عمل زشت و نكوهيده و انجام يا ترك آنها را تشخيص مى دهد و اين قوه بنام ( عقل عملى) ناميده مى شود.
ملاصدرا براى هريك از عقول نامبرده چهار مرتبه قائل است.
مراتب عقل نظرى عبارتند از: عقل هيولانى، عقل بالملكه، عقل بالفعل، عقل مستفاد. عقل مستفاد در حقيقت همان عقل بالفعل است هنگامى كه بتواند كليه معقولات و صور علميه را بوسيله اتصال به مبدء فعال در ذات وى مشاهده كند و در حقيقت عقل بالفعل حصول و حضور كليه معقولات است در ذات عقل با حصول و حضور بالفعل و عقل مستفاد، مشاهده كليه معقولات است در ذات عقل فعال.
عقل مستفاد را از آن جهت عقل مستفاد گفتند كه نفس، آن معقولات را از مافوق خود يعنى عقل فعال استفاده مى كند.([25])
براساس اظهارات ملاصدرا معرفت انسان از اشياء در نتيجه پيوند عقل انسانى با عقل فعال كه با افلاك آسمانى مرتبط است، حاصل مى گردد. در اين رابطه عقل انسانى قدرت تصور اشكال و مفاهيم معرفت را مى يابد، بدون اينكه تجريد مفاهيم كلى از اطلاعات داده شده توسط حواس انسانى، بوقوع بپيوندد.
3 - شناخت اشراقى، شهودى: ملاصدرا در آثار خويش مدام نقش شهود را برجسته مى كند و آنرا تنها راه معرفت به ذات وجود و جوهر اشياء و روشنترين و يقينيترين راه شناخت مى داند.
جان لاك ( وفات 1704 ) فيلسوف انگليسى براساس درجه يقينى سه مرحله شناخت قائل است: شهودى، حسى و برهانى كه از ميان آنها معرفت اشراقى (شهودى) روشنترين و مطمئنترين نوع معرفت است چرا كه نفس (روح) بعد از مقايسه دو ايده، در مورد انطباق يا عدم انطباق دو ايده را بلاواسطه از طريق شهود كسب مى كند.([26](
هانرى برگسون ( Henri Bergson) (1941 - 1859) فيلسوف فرانسوى نيز در نظريه معرفت خويش مى گويد: در حاليكه عقل، شناخت مكان را به زمان انتقال مى دهد و آنرا بشيوه رياضى محاسبه مى كند، در شهود (جايى كه عاقل تا اتحاد كامل ذاتى با معقول پيش مى رود، و زمان بعنوان (امتداد دائم ) ادراك مى شود. حقيقت (واقعيت) بعنوان امرى گوناگون، لاينقطع و بيپايان در حركت خلاقانه اش مشاهده گردد. اين مشاهده يا جريان روانِ آگاهى از هر گونه جبرى خالى است و معنى واقعى آزادى انسانى است.([27](
[14] - Philosophen lexikon, Einstbin, s. 228, West Berlin
[15]- حسينعلى راشد: دو فيلسوف شرق و غرب، صدرالمتألهين و انيشتين، تهران، فراهانى 1346.
[16]- عبدالامير جوهر دلورى : ملاصدرا و اوج تفكّر فلسفى قرن هفدهم در ايران، در اشپكروم ايران، شماره 2 سال 1996 - نشريه علمى فرهنگى رايزن فرهنگى جمهورى اسلامى ايران در آلمان ص 97 - 99 فارسى و 32 تا 56 آلمانى.
[17]- همانجا، ص 98 .
[18] - G. Zirnstein, Charles Darwin, Leipzig 1974.
[19] - IDEEN ZUR PHILOSOPHIEDER GESCHICHTE DER MENSCHHEIT/ SWS/ Bd.13.S.23- 48.
[20]- همانجا، جلد 16، ص 451.
[21] - J.G. HERDER, SWS, BD 13, S. 169. (مدرك همان جا،جلد 13، ص 169 )
پهناورترین و پرجمعیت ترینقارهکره زمین است. این قاره ۸٫۷٪ از مساحت سطح زمین و ۳۰٪ از مساحت خشکیهای این سیاره را در بر میگیرد. ۶۰٪ جمعیت کره زمین نیز در این قاره زندگی میکنند. بزرگترین و پرشمارترین کشورهای جهان در این قارهاند. آسیا به همراه اروپا خشکی بزرگاوراسیارا میسازند. این قاره از شمال به اقیانوس منجمد شمالی، از جنوب به اقیانوس هند، از شرق به اقیانوس آرام و از غرب به دریای مدیترانه و بخش میانی روسیه مرزبندی شدهاست.
آسیا، وسیعترین و پرجمعیّتترین قارّة زمین، با وسعتی قریب۴۴میلیون که از کل سطح زمین و بیش از٧٢٢‘٢ میلیون نفر جمعیت (١٩٨٢م)، واقع در نیمکرة شمالی،از نزدیکی خط استوا تا نزدیکی قطب شمال؛ شمالیترین حد این قاره، شبهجزیره تایمیربا ْ٧٧ و َ۴٠ عرض در اقیانوس منجمد شمالی و جنوبیترین نقطة آن، رأس شبهجزیرةمالاکا با ْ١ و َ١۶ عرض شمالی در نزدیکی خط استوا واقع است.
وجهتسمیه: منشأ نام آسیا به درستی معلوم نیست. بنا به روایت هرودوت (د ح۴٢۵ق م)،یونانیان تصور میکردند آسیا براساس نام پرومته نامگذاری شده است. در مقابل ایشان،لیدپاییها معتقد بودند نام آسیا از نام آسیس ، پسر کوتیس ، گرفته شده است.متأخرین نام آسیا را مأخوذ از کلمة آسوری یا فنیقیِ آشو یا آسو به معنای طلوعآفتاب و سرزمین واقع در شرق میدانند. در مقابل این لفظ، در همین زبانها، لفظ ارب ،به معنای غروب آفتاب وجود دارد که از آن نام اروپا ، و عربستانمنشأ گرفته است.
موقع جغرافیایی: آسیااز نظر اشکال گوناگون زمین و آب و هوا، متنوعترین خشکی بزرگ زمین است و از دیدگاهارتباط با سایر قارهها دارای موقعیت ممتازی است. در جنوب غربی، اگرچه تعلق عربستانبه قارة آسیا از لحاظ ساختمان طبیعی مورد تردید است، اما به لحاظ همبستگیهایفرهنگی، دریای سرخ و کانال سوئز را میتوان مرز آسیا با آفریقا دانست مرز آسیا با اروپا نسبتاً مشخصتر است. مرز سنتی و قدیمی این دو قاره، کوههایاورال و دنبالة شمالی آن، جزیره نوایازملیا (ارض جدید) است. البته، این مرز رانمیتوان حدی شاخص بین دو قاره به شمار آورد. در همین زمینه، لفظ اوراسیا نشانمیدهد که اروپا تنها شبهجزیرهای از آسیای بزرگ است. بخش جنوبی مرزآسیا و اروپا، یعنی تنگة داردانل و بوسفر و نیز دریای مرمره، به واسطة پیوندهایتاریخی ـ فرهنگی مشخصتر است. آسیا از طرف شمال شرقی تقریباً بهسواحل آمریکای شمالی میرسد و تنگة باریک و کمعرض برینگ به عرض ٨۵ کمـ ، این دوقاره را از یکدیگر جدا میسازد. در آسیای جنوب شرقی، مرز طبیعی و همچنین فرهنگی رامیتوان جزایر سوندا و هالماهرا به شمار آورد، زیرا گینة نو بر روی لبة فرو رفتةقارة استرالیا قرار دارد و سکنة بومی آن از نظر نژادی و فرهنگی با سکنه عمدتاًمالائیایی این جزایر تفاوت دارند.
زمینشناسی و اشکال ناهمواری:شالودة زمینشناسی آسیا را ٣ عنصر ساختاری گوناگون تشکیل میدهد. در شمال، شرق وبخشهای مرکزی، تودههای قدیمی مختلف، هستة اصلی قاره را میسازند که در زیر آنها،سیبری میانی (خشکی آنگارا ) به عنوان اولین آنها شناخته شده و بزرگترین ناحیه رانیز در بر میگیرد. در مقابل این خشکی، در جنوب، تودههایچینخوردة هند و شبهجزیرة عربستان، یعنی قسمتهایی از خشکی قدیمی گوندوانا قراردارند ، در میان این دو قسمت، کمربندی گسترده از رشتهکوههایجوانتر مربوط به آخر مزوزوئیک که در دوران سوم چینخوردهاند، قرار گرفته استدر حالی که در دورههای اولیه زمین، تودههای سخت و یخ بستهشمالی به واسطه کوهزایی به یکدیگر میپیوستند و هسته خشکی آسیا را میساختند، دردوره ژوراسیک، قاره بزرگ جنوبی گوندوانا – که هند، عربستان، آفریقا و استرالیا رادر بر میگرفت ـ درهم شکسته شد و قسمتهای قارهای امروزی پدید آمدند. فشار حاصل از نشست تودههای رسوبی ژئوسنکلینال تتیس در دوران سوم،در چینخوردگیهای شدید امروزی که از قفقاز تا آسیای جنوب شرقی امتداد دارند، اهمیتتعیین کنندهای داشته است.
آسیای شمالی و جنوبی در ابتدابه واسطه این روند تکتونیک، به صورت یک قاره مجزا درآمد. بخشی از مناطقی که پیشترچینخورده بودند، به قطعات چندی تقسیم شدند و به صورت جزایر و سکّوهایی درآمدند وبا اصولاً به شکل پدیدههایی وسیع بالا آمدند یا فرو رفتند. البته، در این میان،تودههای آتشفشانی از اعماق زیاد زمین فعالیت داشتند و با آتشفشانهای سطحی کهامروزه هنوز فعال هستند، در ارتباط بودهاند. کوهزاییها به مرحله پایانی اینچنینخوردگیها مربوط بوده و عمدتاً در پلیوس آغاز شدهاند. درنتیجه،به سبب این کوهزاییها، آسیای جنوبی، خاورمیانه خشک و گرم، آسیای مرکزی بازمستانهای خشک و سرد و قسمتهای حاره و موسمی آسیای جنوب شرقی از یکدیگر مجزا شدند ، امروزه، همانگونه که زلزههای متعدد نشان میدهند، روند کوهزایی درآسیا هنوز ادامه دارد کوههای چینخورده جوان که در قاره آسیا بهطورکلی از غرب به شرق کشیده شدهاند، تکیهگاه واقعی این واقعی به شمار میآیند. اینکوهها در غرب و بیشتر در آسیای مرکزی، دشتها و جلگههای مرتفعی را تشکیل میدهند کهمهمترین عنصر ساختار سطحی زمین در آسیا هستند. اینگونه اشکال، جلگههای متفاوتی ازفلات تبت با ارتفاع را تشکیل میدهند که مهمترین عنصر ساختار و سطحی زمین در آسیاهستند. اینگونه اشکال، جلگههای متفاوتی از فلات تبت با ارتفاع متوسط ٠٠٠‘۴متر ازسطح دریا تا چاله تورفان را که پایینتر از سطح دریا قرار گرفته است در بر میگیرند.
خشکی های سکو مانند، عنصر دیگری از ساختار اشکال سطحی در آسیا بهشمار میروند که در حاشیه کوههای چینخورده و جلگههای مرتفع قرار دارند. نمونههایمشخص آنها عبارتند از سکوی عربستان، سیبری و هند. در کنار این اشکال،دشتهای پست واقع در حاشیه که از نظر ساختار متفاوت هستند و به ولسطه عبوررودخانههای بزرگ قطع میشوند، چشماندازهای ویپهای برای درپایی و توسعه فرهنگهایانسانی و فضای زیستی برای نیمی از جمعیت جهان فراهم آوردهاند. این نواحی، پیش ازهمه عبارتند از دشتهای دجله و فرات، سند، گنگ و براهماپوترا که از دوران باستاندارای اهمیت بودهاند، و دشتهای رودخانهای واقع در آسیای جنوب شرقی و آسیای جنوبیو همچنین دشتهای وسیع سیبری زمینشناسی و اشکال سطحی زمین نقش تعیین کنندهای بهعهده دارد. بیش از هرجا، در جزایر ژاپن و آسیای جنوب شرقی،چشماندازهای خاص آتشفشانی همراه با قلل خاموش یا فعال وجود دارند. فعالیت اینآتشفشانها، معمولاً با زلزلههای دریایی و خشکی که صرفاً به علل تکتونیکی رویمیدهند، همراه است و غالباً برای سکنه آنها خساراتی به بار میآورد در آسیا، اشکال گوناگون ساحلی نیز، چه از نظر نحوه تشکیل و چه ازنظر اهمیت، بسیار متنوعند
. براساس چنینویژگیهایی، آسیا از لحاظ تودههای کوهستانی و رشتهکوههای منشعب از آنها در میانقارهها منحصر به فرد است. تفاوتهای شدید از نظر اشکال پستی و بلندی یعنی وجودسرزمینهای پست جلگهای وسیع در کنار سرزمینهای مرتفع گسترده و رشتهکوههای بلند وهمچنین تأثیر جداسازندة این رشتهکوهها، باعث شرایط خاص و تنوع اقلیمی این قارهشده است، به نحوی که در هیچ قسمت دیگری از کره زمین، این پدیدهها به این صورت درکنار یکدیگر مشاهده نمیشوند.
آسیارا از نظر اشکالپستی و بلندی، میتوان به۴بخش تقسیم نمود: الف ـ زمینهای پست جلگهای شمالی؛ ب ـمثلث مرکزی کوهها و فلاتها؛ ج ـ فلات قدیمی جنوبی؛ د ـ درههای وسیع رودخانهای( بیشتر قاره آسیا کوهستانی است. تنها۴/١ آن جلگهای و پست و بیشاز ٣/١ آن زیادتر از ٠٠٠‘١ متر ارتفاع دارد ،V/٢.جلگههای مرتفع و دشتهایپست، دورتادور تودههای کوهستانی مرکزی را فرا گرفتهاند. آسیا نه تنها مرتفعترینقلل جهان (هیمالیا با قلل بسیاری بیش از ٠٠٠‘٨ متر ارتفاع و قله اورست به ارتفاع٨۴٨‘٨متر) را در خود جای داده است ، بلکه در حاشیه شرقی خود، عمیقترینچالههای دریایی (چاله فیلیپین با ۵١۶‘١٠ متر عمق) را نیز داراست.
با توجه به وسعت بسیار زیاد آسیا و تنوع شدید از نظر عوامل جغرافیاییمؤثر در شرایط آب و هوایی، مانند عوض جغرافیایی، پراکندگی و طرز قرار گرفتنناهمواریها و دوری و نزدیکی به دریاها در این قاره انواع گوناگون آب و هوا مشاهدهمیشود. قلل مرتفع آسیا از لحاظ اقلیمی در ناحیة یخبندان دائمی قراردارند. از سوی دیگر، قسمتهای وسیعی از جلگههای مرتفع تبت دارای ارتفاعی هستند کهتراکم هوا در آنجا به نیمی از مقدار تراکم هوا در ارتفاع همسطح دریا میرسد.
کوههای گسترده در قسمتهای مرکزی آسیا، به صورت دیواری از غرب به شرق، بخشهایوسیعی از شمال قاره را از آسیای جنوبی و نزدیک (خاورمیانه) جدا میسازد و بدینسان،یک خط تقسیم اقلیمی مشخص به وجود میآورد. سرزمینهای بلند و مرتفع با حواشیکوهستانی باعث ایجاد چشماندازهای جلگهای با انواع متباین آب و هوا میگردند. آسیا بیش از بقیة قارهها دارای تنوع درجة حرارت است. این امر بهعلت موقع جغرافیایی این قاره و وسعت زیاد آن به عنوان یک خشکی به هم پیوسته است.سردترین نقاط جهان در آسیا قرار دارد. درجة حرارت در سیبری تا ْ٣/٨٨- سانتیگراد(ورخویانسک ) کاهش مییابد، هرچند درجة حرارت در تابستانهای کوتاه این منطقه تا ْ٣٨سانتیگراد میرسد. در قسمتهای جنوبیتر نیز زمستانها بسیار سرد است. به عنواننمونه، در شرق دریاچة بالکال، درجة حرارت متوسط ژانوی/دی به ْ٣٠- سانتیگراد میرسد(بریتانیکا؛ پوکشیشفسکی، ؛ شاباد، از سوی دیگر، گرمترین مناطق جهاننیز در آسیا واقع است. به عنوان نمونه، یعقوبآباد، واقع در مرز شرقی بلوچستان،بالاترین متوسط ماهانة کره زمین، یعنی۵/٣۶ سانتیگراد را نشان میدهد.
ْقارة آسیا از نظر میزان بارندگی نیز بیشتر تفاوتها را نشان میدهد. بخشهایوسیعی از بینالنهرین، عربستان و دشتهای آسیای مرکزی و نزدیک (خاورمیانه) دارایمیزان بارشی کمتر از ٢٠٠ ملیمتر سالانه هستند. برعکس، درچراپونچیِ آسام و در دامنة براهماپوترا، متوسط بارش سالانه به۴٣٠‘١١ میلیمترمیرسد.
وسعت بسیار زیاد و یکپارچگی قارة آسیا، به صورتی طبیعیباعث تعدیل جریان هوای جهانی میگردد. در این میان، پستی و بلندی نیز نقشتعیینکنندهای دارد. از آنجا که بخش عمدة شمال آسیا در منطقة بادهای غربی قارهایقرار دارد، از آنجا که بخش عمدة شمال آسیا در منطقة بادهای غربی قارهای قرار دارد،در زمستان به سبب نحوة تابش خورشید، یک منطقة فشار زیاد مداوم به وجود میآید کههوای شدیداً سرد را از طریق قلل و گردنههای ارتفاعات به سوی دریای اُخوتسک ومنچوری هدایت میکند. این منطقة فشار زیاد، تنها در قسمتهای آزاد و باز آسیای شمالیبه صورت بادهای شدید و توفان عمل میکند. آنتیسیکلونهای زمستانی آسیایشمالی در حاشیة شمالی ارتفاعات عمل کرده و تنها در این قسمتها باعث جریان هوای شرقیمیگردند، اما این بادها به سوی فلات تبت و کوههای مرتفع جریان نمییابند. نواحیدستی منفرد، حوزههای هوای سرد زمستانی را میسازند که شدت سرما در این نواحی توسطویژگی کوهها و ارتفاعات پیرامونی تعیین میگردد. بادهای موسمی شمالیهندوستان و آسیای جنوب شرقی که در زمستان میوزند نیز به همین نحو هیچگونه ارتباسمستقیم با آنتیسیکلون آسیای شمالی ندارند .در مقابل، بادهایموسمی شمال شرقی دریاهای ژاپن و چین شمالی از منطقة فشار زیاد آسیای شمالی تغذیهمیگردند.
هستة فشار زیاد هوای زمستانی، در قسمت شمالیکوهستان آلتای قرار دارد. بادهاس زمستانی، بسیار خشک و سردند. اینبادها پس از عبور از روی دریا جذب رطوبت نموده، بدینسان باعث ریزش باران میگردند. بادهای موسمی زمستانی در آسیای جنوب شرقی، عامل اصلی بارندگی هستند.این بادها در سوماترا، بورنئو و جاوه، بادهای موسمی غربی تابستانی در هندوستاناشتباه گرفت .
در تابستان، یک منطقة فشار کم بر روی قارة آسیابه وجود میآید. تحت تأثیر این منطقه فشار کم، منطقة بادهای غربی ناحیة داخلی حارّهبه سوی قسمتهای شمالی کشیده میشود. البته، تأثیر کمتر از ارتفاعات گاتهای غربی وهیمالیا را که باعث صعود بادهای موسمی تابستانی میشوند نیز باید در نظر داشت. بادهای موسمی غربی به قسمتهای داخلی هندوستان، یعنی در مسافاتی دورتر ازهیمالیا نیز به صورت حارّهای میرسند. بارانهای موسمی، به شکل یک حادثة طبیعی، درزمانی خاص شروع میشود. بادهای موسمی تابستانی آسیای شرقی را گذشته از آن که بسیارضعیفترند، نباید با بادهای موسمی حارهای آسیای جنوبی یکسان دانست.گذشته از بادهای متغیر و منظم آسیای جنوبی، باید از تایفونها (توفانها) نام برد.این بادها در شمال استوا شکل گرفته و غالباَ در جهت شمال غربی و شمال میوزند و سپسبه سمت شمال شرقی و شرق، مسیر خود را تغییر میدهند. بادهایی مشابه، در دورة متغیرموسمی در دریای عمان و خلیجفارس، یعنی در ژوئن و اکتبر پدید میآیند. این نوعبادها در خلیج بنگال طی ماههای ژوئیه و سپتانبر و در شرق دریای چین در سپتامبر شدتمیگیرند.
آبها: به سبب وسعت زیاد اقالیم خشک در قسمتهای داخلیآسیا، این قاره بزرگترین حوضة آبریز داخلی در جهان به شمار میرود. این حوضه حدود٠٠٠‘٠٠٠‘١٣کمـ ٢، یعنی ٣/١ خشکیهای جهان را در بر میگیرد. علاوه براین، حوضههای کوچکتر در شبهجزیرة عربستان و نیز در سوریه و آسیای صغیر دیدهمیشوند. از سوی دیگر، رودخانههای بزرگی همچون سیر دریا و آمودریا(سیحون و جیحون) یا تاریم مشاهده میشوند که به دریاچههای بسته میریزند و یا درشنهای بیابانی فرو میروند ، شبکههای بزرگ رودخانهایآسیا به بزرگترین جریانهای سطحی زمین تعلق دارند. این رودخانههای طویل ازتودههای مرتفع کوهستانی سرچشمه گرفته، عمدتاً به سوی شمال، شرق و جنوب شرقی، بهدریاهای پیرامونی میریزند .
آبدهی (دِبی) رودخانهها در آسیا بانوسانات شدید فصلی و سالانه همراه است. رودخانههای واقعدر سیبری، در بخشی از سال یخبسته و در بهار و آغاز تابستان، به علت ذوب یخ و برفاز جنوب به شمال، و رها شدن خشکی از یخبندان، باعث جاری شدن سیل میگردند. حداکثر آب تابستانی رودخانههای آسیای جنوبی و شرقی به علتبارانهای موسمی است. ٢ رودخانة دجله و فرات نیز در فصل بهار، باعث جاریشدن سیل میشوند و در پاییز کمترین مقدار آب خود را دارند.
آسیا دارای دریاچههای بسیاری است. از یک سو، دریاچههای بسته در چالهها ازجمله خزر، آرال، دریاچههای واقع در استپهای قرقیزستان و نیز دریاچهعایی که دارایمنشأ تکتونیکی هستند (مانند دریاچة بالکال با عمق بیش از ١٧٠٠ متر) مشاهده میشوندو از سوی دیگر، دریاچههایی که به سبب بسته شدن کنارههای درّهای و یابسته شدن دلتاهای بزرگ رودخانهای به وجود میآیند (مانند دریاچة واقع در دلتایهوانگهو ، یانگ تسه کیانگ و مکونگ ) جلب توجه میکنند. بالاخره میتوان ازدریاچههای کوچک بسیاری که حفرههای آتشفشانی خاموش را پُر کردهاند (مانند جاوه ومنچوری) نام برد.
پوشش گیاهی و حیاتوحش: آسیا سهم عمدهای ازانواع مناطق پوشش گیاهی جهان را داراست ، از آنجا که نحوة پراکندگی وویژگی پوشش گیاهی شدیداً به آب و هوا بستگی دارد، صرفاً در رابطه با مناطق آب وهوایی میتوان از آن بحث کرد.
در خاورمیانه، میتوان بهطور کلی، مراتع طبیعیبا درختچههای پراکنده و بوتههای خاردار را به عنوان شاخص پوشش گیاهی طبیعی بهشمار آورد آب و هوای مرطوب جنگلی، تمامی قسمتهایجزیرهای آسیای جنوبی را در بر دارد. در اینجا، در تمامی فصول سال باران میبارد وآب و هوای ساوانای مرطوب به وجود میآید که در این قسمتها زیر عنوان اقلیم موسمیجنگلی خوانده میشود .ساوانای خشک، بیش از هرجا در هندوستانمشاهده میشود، حال آنکه در آسیای جنوب شرقی، به سبب ویژگی کوهستانی این منطقه، بهصورتی کامل قابل مشاهده نیست. ویژگی خاص پوشش گیاهی طبیعی در آسیای شرقی چنین استکه کمربند جنگلی شمالی در بالای جنگلهای سرسبز تابستانی، مستقیماً در جهت کمربندجنگلی حارّه قرار میگیرد، حال آنکه در جاهای دیگر، میان این ٢ کمربند جنگلی،کمربند بیابانی و اِسْتِپی قرار دارد. اگرچه در چین نیز استپهای بیدرخت وسیعی بهجای پوشش گیاهی مشاهده میِود. بهویژه در جزایر ژاپن، انواع درختانمنطقة جنگلی حاره و شبهحاره قابل توجه هستند ،. در ناحیة کمربند فشارزیاد شبهحاره که در آسیا در جهت شمال کشیده میشود، شکلیابی استپها و بیابانهاصرفاً در ارتباط با پراکندگی فصلی بارانهای ناچیز و درجة حرارت است. مناطق وسیعبیابانی در آسیا، تنها به صورتی منفصل مشاهده میشوند و غالباً با مناطق استپی ازیکدیگر جدا میگردند .
در آسیای مرکزی و شمالی، پوشش گیاهی ازبوتههای خاردار و مقاوم در برابر نمک در قسمت بیابانی، جنگلهائی در بخشهایکمارتفاع کوهها و نیز جنگلهای سوزنی برگ، در قسمتهای مرتفعتر تشکیل میشود که درقسمتهای شمالی، به مراتع و علفزارهای آلپی منتهی میگردند که پس از آنها، درههایلخت و یخچالها واقع شدهاند
در آسیای شرقی، پس ازمنطقة آب و هوای خشک، اقلیم جنگلی و سرد شمالی قرار دارد که در زمستانها خشک است ومنطقة شمال چین و منچوری را نیز در بر میگیرد (ایست، ٣۶٠). قسمت عمدة آسیای شمالیدر منطقة اقلیم برفی و جنگلی سرد شمالی با جنگلهای مخلوط واقع است. پس از آن، بهسمت شمال، این کمربند اقلیمی به منطقة توندرا منتهی میشود که در پی آن، جنگلهایسوزنی برگ تایگا قرار دارند حیات وحش در قارة آسیا بسیارمتنوع است. در شمال قاره، انواع خرگوش، روباه، خرس و گوزن قطبی وجود دارند. درقسمتهای جنوبی تایگا، این انواع، متنوعتر است، ازجمله گرگ، گوزن، آهو و مانند آن در مناطق گرم آسیای نزدیک (خاورمیانه)، حیات وحش دارایویژگیهای مدیترانهای است. در استپها و صحراهای بخش شرقی، انواع بزکوهی، اسب و همچنین خر وحشی زندگی میکنند. در بخشهای مرتفع کوهستانی، گوسفند و بُزوحشی، یوزپلنگ و مانند آن وجود دارند. در خاورمیانه و هندوستان، ببر، پلنگ، انواعخرس، سگ وحشی، انواع میمون، فیل، گوزن، بز کوهی و گاومیش و ضمناً در آسیای شرقی وجنوب شرقی گیبون ، پاندا (خرس چینی) و دیگر جانوران زندگی میکنند.
تمدنهای آسیایی: آسیا با ارائة نمونههایی ازهوموارکتوس نه تنها نمایانگر دوره ةای زندگی آغازین انسان است، بلکه بعدها صحنةروندهای تکامل جامعههای انسانی بوده است. قدیمیترین یافتههای مربوط به زندگیانسان، انسان جاوه (پیتک آنتروب) و انسان چین از آسیا بوده است.جمجمة بشری است و افزارهایی که همراه آن یافت شدهاند، کهنترین دستافزار انسانیبه شمار میرود دوران نوسنگی را عصر کشاورزی دانستهاند. در ایندوران، در برخی نواحی آسیای نزدیک (خاورمیانه)، انسان از مرحلة جمعآوری و شکار بهمرحلة کشت و اهلی کردن برخی جانوران، انتقال یافت آسیاضمناً صحنة گذار انسان از این مرحله به مراحل استفاده از فلزات مختلف بوده است.قدیمیترین فلزی که مورد استفادة انسان قرار گرفته مس بوده است این فلز در۴۵٠٠ ق م در بینالنهرین مورد استفاده بوده است اختراعخط نیز مربوط به آسیاست. قدیمیترین نوشتهها مربوط به سومر (٣۶٠٠ ق م) و نواحیجنوبی بینالنهرین و عیلام است .
آسیا، درواقع، خاستگاه و جایگاهزندگی اولیة نژاد مغولی، سرزمین اصلی اسکیموها و سرخپوستان و شاید حتی مهد نخستینانواع بشر امروزی (هموساپین) بوده است ؛ تاریخآسیا، تاریخ فرهنگهای گوناگون است.
در دوران باستان، تمدنهای آسیایی، بهطور کلی،نمایانگر تضاد میان شیوة زندگانی در فرهنگهای یکجانشین (چین، هند، ایران وبینالنهرین) و اقوام کوچندة ترکستان، ماورءالنهر و عربستان بوده است کهنترین نشانههای تمدن خاورمیانه مربوطه به ٠٠٠‘۵ سال ق م است که درایران ـ تپهحصارِ دامغان و تپهسِیَلْکِ کاشان ـ و در قسمتهای شمالی بینالنهرین ـتل حَلَفْ در خاپور ـ پیدا شده است .آثار تمدنی مکشوفه در هند ـ پنجاب وموهنجودارو ـ نمایانگر تمدن شهری قابل توجهی است که در مقایسه با تمدن بینالنهرین،اوج آن در ٢٨٠٠ تا ٢۵٠٠ ق م بوده است. ظاهراً، این تمدن از راه بلوچستان و شوش بادنیای سومر مربوط میشده است .این آثار را کهنترین آثار تمدن بشردانستهاند در سدة۴ق م، دولت هخامنشی ایران توسط اسکندرمقدونی فرو پاشید و همراه با آن فرهنگ یونانی(هلنیسم) به آسیای نزدیک (خاورمیانه)و ترکستان و حتی هندوستان راه یافت درمقابل، اندیشههای مذهبی در همین زمان از آسیا به سوی غرب جاری شد.
در سدههایمیانه، امپرانوری مغولان، بخشهای آسیای شرقی، آسیای مرکزی و خاورمیانه و حتی آسیایجنوب شرقی ـ بجز ژاپن ـ را به صورتی یکپارچه به زیر سلطة خود آورد لشکرکشیهای تیمور حدود آغاز قرن ٩ق/١۵م به حضور ترکها در صحنة آسیای نزدیک،نیروی تازهای بخشید .تأثیر دستاوردهای فرهنگهای آسیایی در تکاملاندیشههای فلسفی و علمی اروپا ـ بهویژه در سدههای میانه ـ غیرقابل انکار است. نژادها: تقریباً از همة نژادهای بشری دراسیا وجود دارد. نژاد مغولی، اروپایی، سیاهپوست و نژادهای استرالیایی. نژاد مغولیدر آسیای جنوب شرقی، مرکزی و شرقی و نیز به صورت گروههای کوچکتر در آسیای جنوبی وخاورمیانه زندگی میکنند که خود به ٣ گروه نژادی تقسیم میشوند. نژاد اروپایی بهصورت شاخههای جنوبی آن ـ ارمنی و هند و ایرانی ـ در آسیای جنوب غربی و شمال هنددیده میشوند. شاخههایی از نچاد سیاه در آسیای جنوب شرقی و جنوب هند و نژادهایاسترالیایی به صورتی پراکنده در آسیا زندگی میکنند.
زبانها:همانگونه که تقسیمبندی نژادی قارة آسیا به آسانی امکانپذیر نیست، دستهبندیزبانی آن نیز به سادگی عملی نمیباشد. وجود گروههای کوچک زبانی در مناطق حاشیهایاین قاره، به پیچیدگی این چنین دستهبندیی میافزاید. باتوجه به برداشتهای گوناگونزبان شناختی، میتوان در آسیا به شاخهها و گروههای زبانی مختلفی دست یافت.در آسیای شمالی و مرکزی گروه زبانی اورال ـ آلتایی رواج دارد که خود بهزیرشاخههای متعددی تقسیم میشود. در آسیای شرقی و جنوب شرقی گروه زبانی چینی ـتبتی، در آسیای شمالی، ایران و هند، گروه زبانی هند و اروپایی، در آسیای جنوبیزبانهای دراویدی و در میان برخی کشورهای خاورمیانه زبانهای سامی با زیرشاخههایمربوط به خود رواج دارد. پیچیدگی و تنوع زبانی بیش از همهجا درآسیای جنوبی و جنوب شرقی مشاهده میشود. در آسیای جنوبی برای دستهبندیزبانی، شاخههای عمده را به ١۵ دسته تقسیم میکنند گروهها وزیرشاخههای زبانی در آسیا را میتوان به صورت جدول صفحة بعد نشان داد زبانهایدراویدی در آسیای جنوبی (تامیل، تولو، تلوگو و مانند آن) ازجمله زبانهایی هستند کهمانند برخی زبانهای استرالیایی ـ آسیایی (موندا، مونخمر و خاسی) کمتر با زبانهایدیگر امتزاج یافتهاند.
آشنایی اروپائیان با آسیا: در فرهنگهایکهن آسیا از زمانهای دور، اطلاعات نسبتاً وسیعی از این سرزمین و همسایگان آن وجودداشته است .اما آشنایی اروپاییان با مردم و سرزمین آسیا به دورههای بعدیمربوط میگردد که میتوان آن را بع ٣ دورة مشخص تقسیم نمود:
دورة اول: این دورهبه سدههای نخستین میلادی تا اوایل سدههای میانه مربوط میشود. در این دوره،یونانیان و اقوام آسیای صغیر، از طریق تماسهای غیرمستقیم و نیز سفرهایی بهسرزمینهای باستانی آسیای نزدیک (خاورمیانه)، اطلاعاتی دربارة آنها و مردمانشان بهدست آوردند. این اطلاعات، گذشته از زمینة رفع نیازهای عادی و روزمره، در زمینة علمینیز به صورتی منظم مورد استفادة وسیع قرار گرفتند. از آن میان میتوان بهاطلاعات هرودت، استرابون (۶٣ق م-٢٣م) و بطلمیوس قلوذی (١٠٠-١٧٠م) که تمامی اطلاعاتجغرافیایی زمان خود را یکجا گرد آوردند.
گسترش معلومات در مورد آسیا به صورتی چشمگیر به لشکرکشی اسکندر به کشورهایایران، توران، و هندوستان مربوط میشود. در این میان، نقش رومیها در مورد معرفیآسیا بسیار ناچیز است. باتوجه به علاقة رومیها به کالاهای آسیای جنوبی و شرقی،هیپالوس تاجر یونانی در حدود ۵٠م توانست با استفاده از بادهای موسمی از طریق دریابه هندوستان سفر کند و از آن زمان این مسیر مورد توجه قرار گرفت. در دورة قیصر مارکاورل ، یعنی در ١۶۵م، یک هیأت رومی از راه دریا توانست تا چین سفر کند تجزیة امپراتوری روم، کشمکشهای مربوط به مهاجرتهای تاریخی اقوام، ویژگیهایزندگی در روم شرقی و سپس ظهور اسلام، دورة اول ارتباط اروپاییان با مردم آسیا راخاتمه داد .
دورة دوم: گسترش اسلام در سدة ٧م و مسلط شدن مسلمانان برراههای دریایی، رونق تجارت میان اروپا و هند را مختل ساخت ، این دوره،جنگهای صلیبی را به دنبال داشت. در آغاز، این برخوردها باعث شد تا اروپاییاناطلاعات خود از خاورمیانه را مورد بازبینی قرار داده و تکمیل نمایند ، ٢١با اینهمه، اروپاییان نتوانستند آنطور که باید از اطلاعات جغرافیداناناسلامی ـ که دانششان بر پایة اطلاعات بطلمیوس و سپس یافتههای نو بر اثر گسترشاسلام در آسیای جنوبی و آسیای میانه استوار بود ـ بهرهگیری کنند. دستیابی به ایندانش، اگرچه در سدههای بعدی و پایان سدههای میانی از طریق مسافرتهای بیشتراروپاییان به دست آمد .اما بازبینی دانستههای کهنه و دسترسیبه اطلاعات نو، از طریق حکومت مرکزی سازمانیافتة مغولها در سدة ٧ق/١٣م حاصل شد.
قارة آسیا را معمولاًبنابر ملاحظاتی خاص، به قسمتهایی چند تقسیم میکنند. به همین علت، این تقسیمات درمنابع مختلف، متفاوت است .در این میان، اصطلاح «آسیایمیانه یا مرکزی» که اصطلاحی جدید است، بیشتر جنبهای سیاسی دارد و حتی موقعجغرافیایی آن مورد اختلاف است .برخی به جای آن، اصطلاحخراسان بزرگ و ماوراءالنهر را پیشنهاد میکنند .همچنین لفظ آسیاینزدیک و خاورمیانه و حدود جغرافیایی آن نیز مورد اختلاف است .
با توجه به ملاحظات عمومی، میتوان آسیا را به قسمتهای زیر تقسیم نمود: آسیایشمالی، آسیای مرکزی، آسیای شرقی، آسیای جنوب شرقی، آسیای جنوبی و آسیای نزدیک(خاورمیانه). آسیا از نظر اجتماعی ـ اقتصادی نیز مانند سایر جنبهها، نمایانگرتنوع شدیدی است. بسیاری از قسمتهای این قاره به سبب ویژگیهای افراطی آب و هوایی ویا اشکال ناهمواری، از نظر اقتصادی به آسانی قابل بهرهبرداری نیست.از سوی دیگر، درجة رشد اجتماعی میان اقوام و ملل مختلف این قاره، تفاوتهای آشکاریرا نشان میدهد. بسیاری از اقوام ساکن جزایر کوچک و دورافتاده و مناطق داخلی درآسیای شرقی و جنوب شرقی و نیز برخی قبایل در هندوستان، وٍداهای سیلان و بسیاری ازاقوام جزایر اندونزی، در مراحل اولیة زندگی اجتماعی به سر میبرند،حال آنکه جوامع دیگری که در رأس آنها ژاپن قرار دارد، به پیچیدهترین دانشهای فنیدست یافتهاند.
بدینسان، آسیا از لحاظ اقتصادی ـ اجتماعی ساختارهای بسیارمتفاوتی را در بر میگیرد: کشورهای بسیار صنعتی مانند ژاپن، کشورهای غنی از نظرمواد خام مانند کویت و ممالک عقبمانده از نظر اقتصادی نظیر بنگلادش، در بسیاری ازکشورهای آسیایی، رشد و توسعة اقتصادی با رشد جمعیت همگام نیست. به عنوان نمونه، درخاورمیانه، تولید زراعی طی دهة ١٩٧٣-١٩٨٢م به میزان ٣٣ % افزایش داشته است، اماباتوجه به تولید سرانه، افزایش چندانی در این زمینه مشاهده نمیشود. از سوی دیگر،نه تنها حجم صادرات تولیدات کشاورزی در این منطقه طی این مدت ۵% کاهش یافته، بلکهبه میزان واردات این نوع تولیدات ١۶٩ % افزوده شده است («اطلس جهانی اقتصاد»،٢/١۵٩).گذشته از این، بسیاری از ممالک این قاره با مشکلات ناشی از حوادث طبیعی،مانند سیل و خشکسالی و نیز رویدادهای سیاسی درگیر هستند.
کشاورزی هنوز منبعتأمین معاش غالب مردم در اکثر کشورهای آسیایی است. در آسیای جنوبی، جنوب شرقی وشرق، حدود ۶٢ % از جمعیت فعال در بخش کشاورزی فعالیت دارند که این میزان در نپال بهحداکثر یعنی ٩٣% و در کرة جنوبی به حداقل خود یعنی۴٠ % میرسد. سهم کشاورزی درتولید ناخالص ملی کشورهای این منطقه ٣۴% است.این مقادیر در سایرکشورها متفاوت است. در افغانستان، ٧٨ % از جمعیت فعال از طریق کشاورزی زندگیمیکنند و سهم زراعت در تولید ناخالص ملی به ۵٣ % میرسد، حال آنکه این مقدار درترکیه ٢۵ % و در عربستان به ٢ % تولید ناخالص ملی بالغ میگردد .
باهمة دگرگونیهایی که در کشورهای آسیایی پدید آمده است، هنوز بهرهگیری از شیوههایقدیمی کشت و آسیبپذیری محصولات زراعی در برابر ناملایمات طبیعی ویژگی بارز فعالیتکشاورزی است. البته، بازده تولید در هکتار در برخی کشورهای آسیایی از طریق کاربردکود شیمیایی، گسترش آبیاری، ماشینآلات و همچنین در نتیجة اصلاحات ارضی بهبود یافتهاست.
با آنکه بعضی از کشورهای آسیایی در رابطه با تولید برخی محصولات کشاورزیدر مقایسة جهانی به عنوان تولیدکنندة اصلی به شمار میآیند، قادر به تأمین نیازهایخود نیستند و درنتیجه، در فهرست واردکنندگان اصلی همان محصولات قرار دارند. در اینزمینه، میتوان تولید برنج راذکر کرد. کشورهای آسیایی در ١٩٧٩-١٩٨٠م بیش از ٢/٣٠٩میلیون تن از حدود ٩/٣٧۴میلیون تن تولید جهانی را به خود اختصاص میدادند، حالآنکه مثلاً اندونزی در همین سال به عنوان سومین تولیدکنندة جهانی این محصول،بزرگترین واردکنندة برنج به شمار میرفت .چین به عنوان سومین تولیدکنندةجهانی گندم در همین سال («آمار جهانی»، ٢٢٩)، یکی از واردکنندگان عمدة این محصول درسطح جهان به شمار میرفت .
استخراج مواد معدنی در آسیا از اهمیتیخاص برخوردار است. غنیترین منابع نفت جهان، در خاورمیانه، آسیای جنوب شرقی، چین وبخش آسیایی شوروی قرار دارند. تنها در منطقة خلیجفارس، حدود ۶٠ % از منابع نفت و٢۵%از ذخایر جهانی گاز وجود دارد («اطلس جهانی اقتصاد»، ٢/١۶۴). ذخایر نفتی دراندونزی ۵/١ درصد و در چین بیش از ٣ درصد از منابع جهانی است . بسیاری از منابع نفتی اتجاد جماهیر شوروی ـ به عنوان بزرگترین تولیدکنندة نفت جهان در بخشآسیایی آن واقع است.
از این گذشته، منابع عظیم ذغالسنگ، سنگ آهنو منگنز بهویژه در بخش آسیایی شوروی، چین و هند وجود دارد.بزرگترین صادرکنندگان قلع در جهان، مالزی، اندونزی و تایلند هستند.
در دو دهة اخیر، تولید صنعتی ـ بهویژه صنایع سنگین ـ در آسیا به پیشرفتهاییرسیده است. مراکز صنعتی این قاره در بخش آسیایی شوروی، جمهوری خلق چین، هند،هنگکنگ و بهویژه در ژاپن قرار دارند. در کنار این مراکز میتوان از سنگاپور، کرةشمالی و کرة جنوبی و تایوان نیز نام برد. قدرت تجاری اصلی در آسیا ژاپن است.این کشور ٩۵ % از تولید مصنوعات این قاره را به خود اختصاص داده است. در ١٩٨٢م،ژاپن دومین تولیدکنندة جهانی فولاد، اولین تولیدکنندة جهانی اتومبیل سواری، دومینتولیدکنندة جهانی ویاسط نقلیه، بزرگترین سازندة جهانی کشتی و سازنده و عرضهکنندةبسیاری دیگر از تولیدات صنعتی جهان بوده است («آمار جهانی»،١۴٧، ١۴٨). پس از ژاپن،هند، کرة جنوبی، تایوان و هنگکنگ قرار دارند.
کشورهای آسیایی از نظر برخورداریاز سطح آموزش و بهداشت، میزان اشتغال، رفاه اجتماعی و درآمدها، تفاوتهای آشکاری راچه در سطح کشوری و چه در مقایسه با دیگر کشورها، نشان میدهند . ساختار سنی طبقاتی در برخی کشورهای آسیایی، بهویژه در هندوستان، هنوزپابرجا است که خود از موانع جدی توسعه به شمار میرود (دورانت، ١/۶٧٠-۶٩٨). درآسیا، بهطور کلی، هرجا زمین زراعی در دسترس است، جمعیت انبوهی گرد آمدهاند وپرجمعیتترین مراکز انسانی، بر این اساس، در نزدیکی رودخانههای بزرگ و سواحل واقعاست (میردال، ۵٩ به بعد). رشد جمعیت نیز در آسیا در مقام مقایسه بسیار بالا است. دراندونزی، پاکستان، هند، برمه، فیلیپین و نپال، میزان رشد جمعیت۴تا ۵ % سالانهاست. متوسط این مقدار برای تمامی قاره، برابر با ٣ % است در کنارعوامل طبیعی، عوامل اجتماعی نیز باعث تشدید مشکل تأمین مواد غذایی لازم برای اینجمعیتِ رو به تزاید در آسیاست. بدینسان، بسیاری از آسیاییها در مرز گرسنگی به سرمیبرند.
اسلام و سایر مذاهب: آسیامهد و خاستگاه اکثر ادیان جهان است. در کنار ادیان بزرگ، گرایشهای مذهبی فرقهایمتعددی در این قاره وجود دارند که برخی از آنها بومی و بعضی دیگر توسط مهاجرین ومهاجمین انتشار یافتهاند. گرایشهای مذهبی آسیا از معتقدات مبتنی بر انیمیسم وشینتوبیسم براساس اعتقاد به ارواح گوناگون تا مذاهب جهانی مانند اسلام، مسیحیت ویهودیت براساس ایمان به آفریدگار یکتا، تفاوت میکنند. آیین زرتشت، مانی، آیینهایمذهبی برهمنی، هندویی، بودایی، لامایی و کنفوسیوسی نیز از دیگر نظامهای دینی آسیابه شمار میروند .
اسلام به عنوان دینآسمانی، از نظر شمارة پیروان در آسیا، نه تنها تمامی کشورهای آسیای مرکزی و نزدیک(خاورمیانه) را در بر میگیرد، بلکه ضمناً در پاکستان و اندونزی نیز دین اکثریتاسلام است. در هندوستان، جاوه، سوماترا و نیز سرزمینهای حارة آسیا نیز پیروانیدارد، تا آنجا که اسلام را به عنوان عنصر مسلط و تعیینکنندة شرق به شمار آوردهاند
گسترش اسلام در آغاز با سرعتی خاص صورت پذیرفت، تا آنجا که درمدتی کوتاه، پس از فتح شام و فلسطین توانست تمامی امپراتوریساسانی و تمامی ولایات امپراتوری بیزانس بجز قسمتهای غربی آسیایصغیر) را به زیر نفوذ خود درآورد.
تسلط اعراب بر اقوام و ملل دیگر،برخلاف تسلط ژرمنها و مغولها، باعث از بین رفتن ویژگیهای قومی اهراب نشد، بلکهنواحی فتح شدة بسیاری همچون سوریه و بینالنهرین را کاملاً تحت تأثیر این ویژگیهاقرار داد، تا آنجا که زبان عربی، زبان رسمی و مسلط این نواجی گردید (بارتولد، فرهنگو تمدن مسلمانان، ٣٧). البته، در این میان، تأثیر تمدنهای دیگر در فرهنگ اسلامی رانمیتوان نادیده گرفت .تا آنجا که برخورد میانفرهنگهای قدیمی آسیا باعث تقویت دستگاه اداری و فلسفی و پربار شدن تمدن اسلامیگردید.
علاوه بر این، توسعة زندگی شهری باعث رونق تجارتداخلی و خارجی، چه از طریق راههای دریایی و چه راههای خشکی گردید. تجارت دریایی باهندوچین، وضع جزیرة هرمز و کیش را دگرگون کرد (بارتولد، فرهنگ و تمدن مسلمانان،١٠٨).همچنین تجارت با ترکها باعث ورود و گسترش دین اسلام در میان ایشان و برخینواحی ترکستان شد .ترکهایی که در قرن۴ق/١٠م کشورهای اسلامی را تصرفکردند، مسلمان بودند. بعد از همین دوره است که تجار مسلمان، تجارت خود را به سویشرق توسعه دادند. در اوایل سدة ٧ق/١٣م تجارت میان چین و مغولستان در دست تجارمسلمان بود .گذشته از برخوردهای نظامی با ترکان ، نقش مبلغان اسلامی، ازجمله انتشار مجموعهای از آثارمنظوم و منثور دینی به زبان ترکی، در در گسترش اسلام در میان ترکها بیتأثیر نبودهاست .پس از مدتی کوتاهترکستان شرقی ـ کاشغر و ختن و یارکند ـ نیز تحت نفوذ اسلام درآمد (بارتولد، گزیده،٧٩).الحاق ترکستان به قلمرو خلافت، تمامی جنبههای زندگی محلی را دگرگون ساخت.البته نفوذ اسلام در ترکستان شرقی به صورتی صلحجویانه صورت پذیرفت
ورود اسلام به هندوستان، با حملة کماهمیتی در۴۴ق/۶۶۴م بهمولتان، در غرب پنجاب، آغاز شد. در طول ٣ سدة بعد، حملات دیگری به هند صورت گرفت کهدر نتیجة آنها، مسلمانان در درة سند مستقر شدند. اگرچه، استقرار واقعیمسلمانان در هند، در پایان سدة۴ق/١٠م صورت پذیرفت ، ١/۵٢٣. امروزه،اسلام در شبهقارة هند، در میان ادیان اسمانی، بیشترین پیروان را دارد. هرچندمسلمانان هندوستان، ویژگیهای خود را دارند اما تفاوتهای فرهنگی ـمذهبی اسلام و آیین هندویی، باعث تقسیم این سرزمین شد. امروزه، پاکستان و بنگلادشتا ٩٠ % مسلمان هستند و در درة سند و بخش پاکستانی پنجاب، مسلمانان تا ٩٧ % ازجمعیت را تشکیل میدهند مطابق سرشماری ١٩٧١م، بیش از ١١ % یعنی حدود۴/۶١میلیون نفر از مردم هند مسلمان بودندو این خود نشان میدهد کهعلیرغم تقسیم این شبهقاره به هندوستان و پاکستان و بنگلادش، هنوز مسألة مذهبی بهصورتی جدی مطرح است .البته بجز در کشمیر و جزایر لاکادیو ، مینیکودی وآمین دیوی ، در هیچ نقطة دیگری از هند، مسلمانان اکثریت ندارند گروه خاصی از شیعیان در سریلانکا دیده میشوند که به مورهای سیلان موسومند.ایشان از اعقاب دریانوردان عرب و هندی به شمار میروند
اسلام از طریقهندوستان و عمدتاً توسط تاجران میانه حال به اندونزی راه یافت ایندین در اواسط سدة ۶ق/١٢م در سوماترا و در پایان سدة ٨ق/١۴م در جاوه پذیرفته شد. با وجود آن که حداقل از اواسط سدة ٢ق/٨م،مسلمانان در چین میزیستند اسلام در این سرزمین توسعة چندانینیافت، تا جایی که غالب مسلمانان امروزی این کشور، چینی اصیل نیستند .
نفوذ اسلام در آسیای شرقی و جنوب شرقی نیز عمدتاً از طریق ارتباط تجاریو تبلیغی صورت پذیرفت. در چامپا ، در نزدیکی ساحل مرکزی ویتنام، اسلام در اواخر سدة۴ق/١٠م راه یافت و مسلمانان کامبوج باید از اعقاب اینان باشند .بررسی شجرهنامهها، در آسیای جنوب شرقی، نحوة نفوذ اسلام به این قسمتهای آسیا وبهویژه فیلیپین را روشن میسازد .مسلمانان فیلیپین عمدتاً در ٢منطقه زندگی میکنند:
، پالاوان جنوبی و میندانائوی جنوبی امروزه در برمه ٣ % اهالی، در مالزی (دین رسمی)۴/٣ جمعیت، در سنگاپور،در جنوب تایلند، در اندونزی (بیش از ٩٠ %) و در فیلیپین (۴/١ میلیون نفر در ١٩٧٠م)مسلمانند. در بخش آسیایی شوروی، آسیای مرکزی و ماوراءقفقاز، مسلمانان در جماهیر قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان، آذربایجان، ازبکستان وقزاقستان و جمهوریهای خودمختار داغستان، چچن اینقوش ، تاتار، باشقیر، کاباردینوبلغار و قراقالپاق و نیزبرخی نواحی دیگر زندگی میکنند. مردم قزاقستان، در این میان، در سدة ١٣ق/١٩م اسلام آوردهاند با وجود عدم دقتآمارهای موجود، میتوان گفت، جمعیت مسلمان بخش آسیایی اتحاد جماهیر شوروی به حدود۵۴میلیون نفر (١٩٨٢م) میرسد.
با توجه به پراکندگی مسلمانان در قارة آسیا، میتوان تعداد تقریبی آنها در این قارهرا بیش از ٧٠٠ میلیون نفر (١٩٨٢م) برآورد نمود که تقریباً در تمامی کشورهای اینقارة بزرگ پراکندهاند .
پهناورترین قاره جهان با وسعت ۴۴ میلیون کیلومتر مربع به نام قاره آسیاست. در سال ۲۰۰۰ میلادی سرشماری جمعیت بطور تخمینی سه میلیارد و ششصد میلیون نفر بوده.
امروزه آسیا مسکن حدود ۶۰% از جمعیت دنیا است. بیشتر این مردم هنوز روستایی و کشاورزند و در روستاهای کوچک زندگی می کنند. تقریبا ۹۰% مردم آسیا در قسمتهای شرقی و جنوبی آن زندگی می کنند، که بعضی از پر جمعیت ترین نواحی دنیا را شامل می شود.
قاره آسیا به وسیله تنگه برینگ در شرق از قاره آمریکا و به وسیله تنگه باب المندب (عدن) و کانال سوئز و دریای سرخ در جنوب غربی از قاره آفریقا و به وسیله تنگه بسفر و داردانل و دریایی مرمره در غرب از قاره اروپا جدا گردیده است.مرز خشکی آن با اروپا کوههای اورال واقع در نیمه غربی کشور روسیه می باشد.
آسیا سرزمینی استثنایی است؛ بدین معنی که طویلترین رودخانه های جهان، ودر وسط آسیا کوههای عظیم هیمالیا قرار دارد که بلندترین قله جهان به نام اورست در آن است، و همچنین پایین ترین سطح کره زمین که ساحل بحرالمیت (دریای مرده) است، همچنین در این قاره بزرگترین فلات جهان یعنی فلات تبت هم دیده می شود. و همچنین آسیا شامل یکی از مرطبترین نواحی دنیا به نام شریپونگی در هندوستان است. خشک ترین صحراها نیز در این قاره واقع است. ورخویانسک و ایمایا کن در سیبری، سردترین نواحی دنیا هستند. ناحیه ای نزدیک عدن در شبه جزیره عربستان یکی از گرمترین نواحی کره زمین شناخته شده است.
بزرگترین دریاچه جهان (خزر) در این قاره قرار دارد و بزرگترین بیابانهای جهان نیز در قاره آسیا می باشد که از آن جمله: بیابان گبی نیمه جنوبی مغولستان، بیابان عربستان سعودی، کویر لوت و دشت کویر در ایران است.
از لحاظ مذهب تفاوت آسیا با دیگر قاره ها از این حیث قابل تعمق است که همه ادیان بزرگ از آسیا برخاسته اند و سپس به سایر نواحی جهان رفته اند.ادیان عمده مردم قاره آسیا به ترتیب اهمیت عبارتند از: اسلام، بودایی، هندو، آیین کنفوسیوسی، دین برهمایی، مسیحیت و دین یهود.
در قاره آسیا مردم به زبانهای گوناگونی تکلم می کنند.
بیشتر مردم آسیا از نژاد سفید و زرد هستند و فقط عمده کمی سیاهپوست در آسیا زندگی می کنند. نژاد زرد بیشتر در آسیا شرقی، جنوب شرقی و آسیای مرکزی سکونت دارند. سفید پوستان آسیا به دو بخش تقسیم می شوند: آریایی ها و سامی ها؛ سکنه ایران، هندوستان، افغانستان وپاکستان آریایی هستند. اعراب و یهودیها سامی می باشند.
منابع طبیعی این قاره عبارتند از: چای، برنج، نیشکر، ادویه، زغال سنگ، آهن، مس، قلع، نفت خام، کائوچو، خاک سفالگری، پوست جانوران خزدار، پنبه و ابریشم.
دوران ایران باستان دوران تشکیل دولت ماد تا پایان حکومت ساسانیان و حمله عرب به ایران است. (..۶ ق.م. تا ۶۵۲ م)
پیش از مهاجرت آریاییها به فلات ایران، اقوامی با تمدنهای متفاوت در ایران میزیستند. سرزمین کنونی ایران بخش بزرگی از یک واحد جغرافیایی بنام فلات ایران است، این واحد طبیعی با تنوع اقلیمی و زیستی خود دارای ویژگیهای بارزی است که در نتیجه آن وحدت فرهنگی ایران را سبب شدهاست، بی شک تمدن بشری مرهون نبوغ و خلاقیت مردمانی بودهاست که سالیان دراز در این سرزمین زندگی کردهاند و در تعامل با جغرافیا و نظام طبیعی حاکم بر آن و در جریان روزگار، تاریخ فرهنگی وتمدن خود را آفریدهاند.
اگر بخواهیم تاریخ ایران باستان را بررسی کنیم باید از مردمانی که در دوران نوسنگی در فلات ایران زندگی میکردند نام ببریم. پیش از مهاجرت آریائیان به فلات ایران، اقوامی با تمدنهای متفاوت در ایران میزیستند که آثار زیادی از آنها در نقاط مختلف فلات ایران مانند تمدن جیرفت (در کرمانِ کنونی) و شهر سوخته در سیستان، و تمدن ساکنان تمدن تپه سیلک (در کاشان)، تمدن اورارتو و ماننا (در آذربایجان)، تپه گیان نهاوند و تمدن کاسیها (در لرستان امروز) بجای مانده است. اما تمدن این اقوام کم کم با ورود آریائیان، در فرهنگ و تمدن آنها حل شد.
ایلامیان یا عیلامیها اقوامی بودند که از هزاره سوم پ. م. تا هزاره نخست پ. م. ، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب و غرب ایران فرمانروایی داشتند. بر حسب تقسیمات جغرافیای سیاسی امروز، ایلام باستان سرزمینهای خوزستان، فارس، ایلام و بخشهایی از استانهای بوشهر، کرمان، لرستان و کردستان را شامل میشد.
آثار كشف شده تمدن ایلامیان، در شوش نمایانگر تمدن شهری قابل توجهی است. تمدن ایلامیان از راه شهر سوخته در سیستان، با تمدن پیرامون رود سند هند و از راه شوش با تمدن سومر مربوط میشده است. ایلامیان نخستین مخترعان خط در ایران هستند.
به قدرت رسیدن حكومت ایلامیان و قدرت یافتن سلسله عیلامی پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان مهم ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پ. م. است. پادشاهی اَوان یکی از دودمانهای ایلامی باستان در جنوب غربی ایران بود. پادشاهی آوان پس از شکوه و قدرت کوتیک ـ این شوشینک همچون امپراتوری اکد، ناگهان فرو پاشید؛ این فروپاشی و هرج و مرج در منطقه در پی تاخت و تاز گوتیان زاگرس نشین رخ داد. تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود یك هزار سال تاریخ سرزمین ایران منحصر به تاریخ عیلام است.
سرزمین اصلی عیلام در شمال دشت خوزستان بوده. فرهنگ و تمدن عیلامی از شرق رودخانه دجله تا شهر سوخته زابل و از ارتفاعات زاگرس مركزی تا بوشهر اثر گذار بوده است. عیلامیان نه سامی نژادند و نه آریایی آنان ساكنان اوليه دشت خوزستان هستند.
آریائیان، مردمانی از نژاد هند و اروپایی بودند که در شمال فلات ایران میزیستند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاه ها، از دلایل آن باشد. مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده است که در پایان دوران نوسنگی (7000 سال پیش از میلاد) آغاز شد و تا 4000 پیش از میلاد ادامه داشته است.
نخستین آریاییهایی که به ایران آمدند شامل کاسیها (کانتوها ـ کاشیها)، لولوبیان و گوتیان بودند. کاسیها تمدنی را پایه گذاری کردند که امروزه ما آن را بنام تمدن تپه سیلک میشناسیم. لولوبیان و گوتیان نیز در زاگرس مرکزی اقامت گزیدند که بعدها با آمدن مادها بخشی از آنها شدند. در حدود 5000 سال پیش از میلاد، مهاجرت بزرگ آریائیان به ایران آغاز شد و سه گروه بزرگ آریایی به ایران آمدند و هر یک در قسمتی از ایران سکنی گزیدند: مادها در شمال غربی ایران، پارسها در قسمت جنوبی و پارتها در حدود خراسان امروزی.
شاخههای قومِ ایرانی در نیمههای هزارهی اول قبل از مسیح عبارت بودهاند از: باختریان در باختریه (تاجیکستان و شمالشرق افغانستانِ کنونی)، سکاهای هومکار در سگائیه (شرقِ ازبکستانِ کنونی)، سُغدیان در سغدیه (جنوب ازبکستان کنونی)، خوارزمیان در خوارزمیه (شمال ازبکستان و شمالشرق ترکمنستانِ کنونی)، مرغزیان در مرغوه یا مرو (جنوبغرب ازبکستان و شرق ترکمستان کنونی)، داهه در مرکز ترکمستان کنونی، هَرَیویان در هَرَیوَه یا هرات (غرب افغانستان کنونی)، دِرَنگِیان در درنگیانه یا سیستان (غرب افغانستان کنونی و شرق ایران کنونی)، مکائیان در مکائیه یا مَککُران (بلوچستانِ ایران و پاکستان کنونی)، هیرکانیان در هیرکانیا یا گرگان (جنوبغربِ ترکمنستان کنونی و شمال ایرانِ کنونی)، پَرتُوَهئیان در پارتیه (شمالشرق ایران کنونی)، تپوریان در تپوریه یا تپورستان (گیلان و مازندران کنونی)، آریازَنتا در اسپدانه در مرکزِ ایرانِ کنونی، سکاهای تیزخود در الانیه یا اران (آذربایجان مستقل کنونی)، آترپاتیگان در آذربایجان ایرانِ کنونی، مادایَه در ماد (غرب ایرانِ کنونی)، کُردوخ در کردستانِ (چهارپارهشدهی) کنونی، پارسَی در پارس و کرمانِ کنونی، انشان در لرستان و شمال خوزستان کنونی. قبایلی که در تاریخ با نامهای مانناها، لولوبیانها، گوتیانها، و کاسیها شناسانده شدهاند و در مناطق غربی ایران ساکن بودهاند تیرههائی از شاخههای قوم ایرانی بودهاند که زمانی برای خودشان اتحادیههای قبایلی و امیرنشین داشتهاند، و سپس در پادشاهی ماد ادغام شدهاند.
مادها در ایران نزدیک 150 سال (708- 550 ق.م) هخامنشیها کمی بیش از دویست سال (550-330 ق.م) اسکندر و سلوکیها در حدود صد سال (330 -250 ق.م) اشکانیان قریب پانصد سال (250 ق.م – 226 م) و ساسانیان قریب چهار صد و سی سال (226-651 م) فرمانروایی داشتند.
مادها قومی ایرانی بودند از تبار آریایی که در بخش غربی فلات ایران ساکن شدند. سرزمین مادها دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و بقیهٔ ناحیه زاگرس را با نام ماد بزرگ میشناختند. پایتخت ماد هگمتانه است آنها توانستند در اوایل قرن هفتم قبل از میلاد اولین دولت ایرانی را تأسیس کنند
پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، گروهی از بزرگان ماد گرد رهبری به نام دیاکو جمع شدند.
از پادشاهان بزرگ این دودمان هووخشتره بود که با دولت بابل متحد شد و سرانجام امپراتوری آشور را منقرض کرد و پایههای نخستین شاهنشاهی آریاییتباران در ایران را بنیاد نهاد.
هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ را بنیادگذار شاهنشاهی هخامنشی میدانند.
در ۵۲۹ پ.م کوروش بزرگ پایه گذار دولت هخامنشی در جنگهای شمال شرقی ایران با سکاها، کشته شد. لشکرکشی کمبوجیه جانشین او به مصر آخرین رمق کشاورزان و مردم مغلوب را کشید و زمینه را برای شورشی همگانی فراهم کرد. داریوش بزرگ در کتیبهً بیستون میگوید: " بعد از رفتن او (کمبوجیه) به مصر مردم از او برگشتند..."
شورشها بزرگ شد و حتی پارس زادگاه شاهان هخامنشی را نیز در برگرفت. داریوش در کتیبه بیستون شمهای از این قیامها را در بند دوم چنین نقل میکند: " زمانی که من در بابل بودم این ایالات از من برگشتند: پارس، خوزستان، ماد، آشور، مصر، پارت خراسان (مرو، گوش) افغانستان (مکائیه)." داریوش از 9 مهر ماه 522 تا 19 اسفند 520 ق.م به سرکوبی این جنبشها مشغول بود.
جنگهای ایران و یونان در زمان داریوش آغاز شد. دولت هخامنشی سر انجام در 330 ق. م به دست اسکندر مقدونی منقرض گشت و ایران به دست سپاهیان او افتاد.
اسکندر سلسله هخامنشیان را نابود کرد، دارا را کشت ولی در حرکت خود به شرق همه جا به مقاومتهای سخت برخورد، از جمله سغد و باکتریا یکی از سرداران جنگی او بنام سپتامان 327- 329 ق. م در راس جنبش همگانی مردم بیش از دو سال علیه مهاجم خارجی مبارزه دلاورانه کرد. در این ناحیه مکرر مردم علیه ساتراپهای اسکندر قیام کردند. گرچه سرانجام نیروهای مجهز و ورزیده اسکندر این جنبشها را سرکوب کردند ولی از این تاریخ اسکندر ناچار روش خشونت آمیز خود را به نرمش و خوشخویی بدل کرد.
پس از مرگ اسکندر (323 ق. م) فتوحاتش بین سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیائی او که ایران هسته آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان (330 - 150 ق.م.) در آمد. پس از مدتی پارتها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند سلوکیان را نابود و امپراتوری اشکانی را ایجاد کنند.
اشکانیان (250 ق. م 224 م) که از تیره ایرانی پرنی و شاخهای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای حدود باختر بودند، از ایالت پارت که مشتمل بر خراسان فعلی بود برخاستند. نام سرزمین پارت در کتیبههای داریوش پرثوه آمده است که به زبان پارتی پهلوه میشود. چون پارتیان از اهل ایالت پهله بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز میتوان خواند. ایالت پارتیها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای خزر و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود میشد. قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در مشرق دریای خزر میزیستند در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده در ناحیه خراسان مسکن گزیدند.
این امپراتوری در دوره اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوههای قفقاز تا خلیج فارس توسعه یافت. در عهد اشکانی جنگهای ایران و روم آغاز شد. سلسله اشکانی در اثر اختلافات داخلی و جنگهای خارجی به تدریج ضعیف شد تا سر انجام به دست اردشیر اول ساسانی منقرض گردید.
ساسانیان خاندان شاهنشاهی ایرانی در سالهای ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی بودند. شاهنشاهان ساسانی که اصلیتشان از استان پارس بود بر بخش بزرگی از غرب قارهٔآسیا چیرگی یافتند. پایتخت ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود.
سلسله اشکانی به دست اردشیر اول ساسانی منقرض گردید. وی سلسله ساسانیان را بنا نهاد که تا 652 میلادی در ایران ادامه یافت. دولت ساسانی حکومتی ملی و متکی به دین و تمدن ایرانی بود و قدرت بسیار زیادی کسب کرد. در این دوره نیز جنگهای ایران و روم ادامه یافت.
در همين دوران مانی[1] (216 - 276 میلادی) به تبلیغ مذهب خود پرداخت. مانی پس از مسافرت به هند و آشنائی با مذهب بودائی سیستم جهان مذهبی مانوی خود را که التقاطی از مذهب زردشتی، بودائی و مسیحی و اسطوره بود با دقت تنظیم کرد و در کتاب "شاهپورگان" اصول آنها را بیان و هنگام تاجگذاری شاپوراول به شاه هدیه کرد. مانی اصول اخلاقی خود را بر پایه فلسفی مثنویت: روشنائی و تاریکی که ازلی و ابدی هستند استوار نمود. در واقع این اصول) خودداری از قتل نفس حتی در مورد حیوانات، نخوردن می، دوری از زن و جمع نکردن مال (واکنش در مقابل زندگی پر تجمل و پر از لذت طبقات حاکم و عکس العمل منفی در برابر بحران اجتماعی پایان حکومت اشکانی و آغاز حکومت ساسانی است. شاپور و هرمزد، نشر چنین مذهبی را تجویز کردند، زیرا با وجود مخالفت آن با شهوت پرستی و غارتگری و سود جوئی طبقات حاکم، از جانبی مردم را به راه "معنویت" و "آشتیخواهی" سوق میداد و از جانب دیگر از قدرت مذهب زردشت میکاست.
جنبش معنوی مانی به سرعت در جهان آن روز گسترش یافت و تبدیل به نیروئی شد که با وجود جنبه منفی آن با هدفهای شاهان و نجبا و پیشرفت جامعه آن روزی وفق نمیداد. پیشوایان زردتشتی و عیسوی که با هم دائما در نبرد بودند، متحد شدند و در دوران شاهی بهرام اول که شاهی تن آسا و شهوت پرست بود در جریان محاکمه او را محکوم و مقتول نمودند ( 276 میلادی). از آن پس مانی کشی آغاز شد و مغان مردم بسیاری را به نام زندک(زندیق) کشتند. مانویان درد و جانب شرق و غرب، در آسیای میانه تا سرحد چین و در غرب تا روم پراکنده شدند.
امپراتوری پهناور ساسانی که از رود سند تا دریای سرخ وسعت داشت، در اثر مشکلات خارجی و داخلی ضعیف شد. آخرین پادشاه این سلسله یزدگرد سوم بود. در دوره او مسلمانان عرب به ایران حمله کردند و ایرانیان را در جنگهای قادسیه، مدائن، جلولاء و نهاوند شکست دادند و بدین ترتیب دولت ساسانی از میان رفت.
در پایان سده پنجم و آغاز قرن ششم میلادی جنبش بزرگی جامعه ایران را تکان داد که به صورت قیامی واقعی سی سال ( 24-494 م.) دوام آورد و تأثیر شگرفی در تکامل جامعه آن روزایران بخشید.
در چنین اوضاعی مزدک[2] پسر بامدادان به تبلیغ مذهب خود که گویند موسسش زردشت خورک بابوندس بوده، پرداخت. عقاید مزدک بر دو گانگی مانوی استوار است:
روشنائی دانا و تاریکی نادان، به عبارت دیگر نیکی با عقل و بدی جاهل، این دو نیرو با هم در نبردند و چون روشنائی داناست سرانجام پیروز خواهد شد.
اساس تعلیمات اجتماعی مزدک دو چیز است: یکی برابری و دیگری دادگری.
مردم بسیاری به سرعت پیرو مذهب مزدک شدند. جنبش مزدکی با قتل او و پیروانش به طرز وحشیانهای سرکوب شد، اما افکار او اثر خود را حتی در قیامها و جنبشهای مردم ایران در دوران اسلام، باقی گذاشت.
دوران ایران باستان دوران تشکیل دولت ماد تا پایان حکومت ساسانیان و حمله عرب به ایران است. (..۶ ق.م. تا ۶۵۲ م) .در این تحقیق به بیان این دوره تاریخی در ایران پرداختیم .
پژوهش دربارة چگونگی و چرایی ورود مسلمانان به ایران و گسترش نسبتاً سریع دین اسلام در این سرزمین در قرون اولیه هجری، از جمله مباحثی است که هنوز مورد توجه پژوهشگران میباشد. آگاهی از اوضاع سیاسی و مذهبی ایران در آستانة ورود مسلمانان، روحیات و اعتقادات لشکر اسلام در برابر لشکر ایران و مهمتر از آن، جذّابیتها و مزیتهای دین اسلام نسبت به دین تحریفشدة زردتشتی، ما را در فهم علل و عوامل ترک آیین قدیم (زرتشتی) و گرویدن به اسلام از سوی ایرانیان رهنمون میسازد. این مقاله با رویکرد نظری و تحلیلی و با هدف بررسی چگونگی چرایی ورود اسلام به ایران تدوین یافته است.
دین اسلام در عهد پیامبر (ص) در سراسر جزیرةالعرب اشاعه یافت. با فراگیر شدن آیین اسلام در این منطقه و پذیرش آن از سوی عربها، مسلمانان درصدد نشر اصول اعتقادی خود در میان جهانیان و گسترش قلمرو اسلام برآمدند. البته این عمل از زمان خود رسولالله (ص) با اعزام گروههای تبلیغاتی به سراسر دنیا آغاز شده بود.ایران و شام، که از نزدیکترین کشورها به جزیرةالعرب بودند، بیش از سایر نقاط در کانون توجه مسلمانان قرار گرفتند. مسلمانان توانستند در کمتر از بیست سال، بخش وسیعی از ایران زمین را زیر سیطره اسلام در بیاورند.
آنچه در این میان اهمیت دارد، خوشآمدگویی و استقبال ایرانیان از دین اسلام است. وقتی اسلام وارد ایران شد، بسیاری از ایرانیان مسلمان شدند و تا آنجا به این شریعت مقدس وفادار ماندند که امروزه اسلام مذهب رسمی کشور ایران است.در اینجا پرسشهایی به ذهن خطور میکند؛ مانند اینکه مسلمانان چگونه وارد ایران شدند و آن را تصرف کردند؟ با توجه به اینکه دین زردتشتی هم مانند اسلام دین یکتاپرستی است، چرا ایرانیان به آیین باستانی خویش پشت کردند؟در این نوشتار، کوشیدهایم با استفاده از منابع تاریخی و مطالعات و پژوهشهای جدید، به این پرسشها پاسخ دهیم تا مخاطبان عزیز با بخش بسیار مهمی از تاریخ این مرز و بوم آشنا گردند.
ایرانیان مقیم یمن و بحرین ـکه در عصر ساسانیان جزئی از حوزة امپراتوری ایران بودندـ نخستین گروه از ایرانیان هستند که در زمان حیات پیغمبر اکرم (ص) ، در اثر تبلیغات اسلامی و آشنایی با مبانی ارزشمند آیین اسلام، به این دین گرویدند. رسول خدا (ص) با ارسال نامه به اهالی هجر(بحرین)، اسلام را بر ایشان عرضه کرد و از آنان خواست در صورت خودداری از پذیرش اسلام، جزیه بدهند.پیامبر برای اهالی بحرین احکام و شرایطی نیز مقرر کرد؛ مانند اینکه فرزندان خود را به آیین زردتشت درنیاورند؛ اموال آنها برای خودشان باقی خواهد ماند، به جز اموال آتشکدهها که برای خدا و رسول خداست؛ برای مسلمانان خوردن ذبیحة زردتشتیان روا نیست و نکاح با زن زردتشتی جایز نمیباشد.
نخستین حملات محکم مسلمانان به مرزهای شاهنشاهی ساسانی با فتح اُبُلَّه (در حوالی بصره) به فرماندهی خالدبنولید آغاز شد. خالد با حمله به این منطقه و در جنگی با هرمزان (مرزبان این ناحیه)، نخستین پیروزی را برای مسلمانان به ارمغان آورد. پس از تصرف ابلّه، اعراب مسلمان تعداد زیادی از مردم را اسیر کردند، لیکن دهقانان دیار ترجیح دادند با مسلمانان صلح کنند و این نخستین معاهدة صلح با دهقانان ایرانی است.
حکومت یمن به هنگام دعوت رسولالله (ص) در دست باذانبنساسان ایرانی بود. باذان از جانب خسروپرویز بر یمن حکمرانی داشت. وقتی حضرت رسول اکرم (ص) در سال ششم هجری خسروپرویز را به دین مقدس اسلام دعوت کرد، وی از این موضوع سخت ناراحت شد و نامه را پاره کرد و به باذان (عامل خود در یمن) نوشت که نویسندة نامه را نزد وی اعزام کند. باذان نیز دو نفر به مدینه فرستاد تا پیام خسروپرویز را به پیامبر (ص) برسانند.
لیکن وقتی نمایندگان در شهر مدینه بودند، رسولالله (ص) ـ از جانب غیبـ خبر قتل خسروپرویز و به قدرت رسیدن شیرویه پسرش را به نمایندگان ایران داد و به آنها گفت: مملکت شما بهزودی به تصرف مسلمین در خواهد آمد. شما به یمن باز گردید و به باذان بگویید اسلام اختیار کند. وقتی صحت قضیه بر باذان مشخص شد، وی مسلمان شد و سپس گروهی از ایرانیان که آنها را «ابناء احرار» (آزادشدگان) میگفتند، طریق مسلمانی پیش گرفتند. اینان، نخستین ایرانیانی هستند که وارد شریعت مقدس اسلام شدند.
نخستین برخورد اساسی میان ایرانیان و مسلمانان، در سال 12 هجری (633 م.) روی داد؛ بدین صورت که مُثَنّیبنحارثه شَیبانی و سُوَیدبنقُطبه که هر دو از قبیلة بَکر بودند، به مرزهای ایران هجوم آوردند و با کسب غنایمی بازگشتند.مثنیبنحارثه پس از این واقعه نزد ابوبکر آمد و از ضعف ایران و مساعد بودن اوضاع برای ورود مسلمانان به این کشور گزارش داد. ابوبکر نیز خالدبنولید را به همراه لشکری روانة ایران ساخت. البته پیشدرآمد فتوحات مسلمانان، در ایران، واقعهای بود که پیش از این در ذوقار روی داد و اعراب مرزنشین توانسته بودند لشکر اعزامی ساسانیان را مغلوب سازند.
نخستین حملات محکم مسلمانان به مرزهای شاهنشاهی ساسانی با فتح اُبُلَّّه (در حوالی بصره) به فرماندهی خالدبنولید آغاز شد. خالد با حمله به این منطقه و در جنگی با هرمزان (مرزبان این ناحیه)، نخستین پیروزی را برای مسلمانان به ارمغان آورد. پس از تصرف ابلّه، اعراب مسلمان تعداد زیادی از مردم را اسیر کردند، لیکن دهقانان دیار ترجیح دادند با مسلمانان صلح کنند و این نخستین معاهدة صلح با دهقانان ایرانی است.
خالد پس از تصرف روستاهای این ناحیه، عازم حیره (در جنوب کوفه) شد و آنجا را تصرف کرد. با فتح حیره، کلید تصرف بینالنهرین به دست مسلمانان افتاد. شهر حیره نخستین مکان از امپراتوری ساسانی بود که از آنجا خراج یا به عبارت بهتر جزیه (190 هزار درهم) به دربار خلافت فرستاده شد. فتح حیره، پیروزی بزرگی برای مسلمانان به شمار میرفت؛ از اینروی، آنان با اشتیاق فراوان متوجه اراضی سواد شدند.
دولتمردان ساسانی که تا آن زمان پیشروی مسلمانان تا حیره را حملهای غارتگرانه از سوی بدویان برای کسب غنیمت میپنداشتند، برای باز پسگیری حیره، نیروی فراوانی به سرکردگی بهمن جادویه گسیل داشتند که نتیجهاش شکست سپاه مسلمانان در نبرد جِسر (13ه .ق) و کشته شدن سردار سپاه اسلام ابوعُبَیدة ثَقَفی بود. در این نبرد، مسلمانان به رغم دلیری و شجاعتی که به خرج دادند، به دلیل حضور فیلهای قوی هیکل در سپاه ایران، پراکنده شدند و شکست خوردند.
با پیروزی ایرانیان در نبرد جِسر، حیره از دست مسلمانان بیرون آمد؛ اما هنوز مدتی نگذشته بود که مسلمانان در نبرد بُوَیب بر سپاه ایران چیره گشتند و دگر باره حیره را تصرف کردند. با فتح مجدد حیره، امپراتوری متزلزل ساسانی که تا این زمان حضور مسلمانان را خطری جدّی تلقی نمیکرد، به شدت هراسناک شد و سپاهی عظیم به فرماندهی رستم فرّخزاد در برابر مسلمانان آرایش داد. لیکن این سپاه بزرگ و قدرتمند، در قادسیه (غرب کوفه) مقابل قشون اسلام شکست سختی متحمل شد و غنیمت هنگفتی به دست مسلمانان افتاد که در میان آن، درفش کاویان نیز بود.
با پیروزی مسلمانان در نبرد قادسیه (سال 14ه . ق)، علاوه بر سقوط پایتخت ـ بهظاهر تسخیرناپذیر ـ شاهنشاهی ساسانی، شهرها و مناطق مرزی ایران یکی پس از دیگری در مدت کوتاهی به تسخیر لشکریان اسلام درآمد. مسلمانان، به دنبال سپاه ایران خود را به مدائن رساندند و مدتی طولانی این منطقه را در محاصرة خویش گرفتند. تلاشهای یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، سودی نداشت.
مردم نیز، که از اوضاع سخت و نابسامان محاصره بهتنگ آمده بودند، به مصالحه با لشکر اسلام تن دادند. در نتیجه، تیسفون پایتخت زمستانی ساسانیان سقوط کرد و با این واقعه، صدای انقراض امپراتوری ساسانی در سراسر ایران طنینانداز شد..پس از پیروزی درخشان نیروهای اسلام در قادسیه، دولت ساسانی در جبهههای جلولا (روستایی نزدیک بغداد فعلی) و نهاوند مقاومتی از خود نشان داد، اما این مقاومت از سوی بخش اشرافی و فرادست نظام ساسانی بود که در واقع برای منافع خویش میجنگیدند نه بقای ملک. با پیروزی مسلمانان در جلولا، تمامی مناطق اطراف دجله تحت سیطرة سپاه اسلام درآمد و مسلمانان به مناطق داخلی ایران گام نهادند.
اولین منطقهای که اعراب در داخل خاک ایران فتح کردند، «سوقالاهواز» بود. هرمزان، مرزبان خوزستان، پس از آنکه به تحریک یزدگرد، عهدنامة صلح مسلمانان و پیروز (دهقان اهواز) را نقض کرد، با آنان به جنگ پرداخت؛ لیکن شکست خورد و ایرانیان مجبور شدند تحت شرایط معاهدة قبلی، دوباره با ابوموسی اشعری فرماندة مسلمانان صلح کنند.یزدگرد گمان میکرد مسلمانان به دشتهای منطقة خوزستان قناعت خواهند کرد، ولی با پیشروی اعراب، با نامه و پیام از سردارانش درخواست کرد تا او را برای نبرد نهایی یاری کنند. سرداران بزرگ ایران، به دعوت پادشاه پاسخ مثبت دادند و از هر گوشة ایران، سپاهی گرد آمد و در نزدیکی همدان (نهاوند) اردو زد.
مسلمانان برای ترویج و اشاعة دین اسلام، از هیچ کوششی فروگذار نبودند؛ به همین دلیل، امتیازهای فراوانی به قبولکنندگان این دین اعطا میکردند. قبول اسلام، شخص نومسلمان را علاوه بر بهرهمندی از برخی امتیازهای اجتماعی (مانند آزادی ازدواج با زنان مسلمان، آزادی حمل اسلحه و پوشیدن لباس عامه)، از پرداخت جزیه نیز معاف میساخت.
نهاوند، محل آخرین نبرد اساسی میان دو سپاه ایران و اسلام و آخرین مقاومت منظم ایرانیان در برابر مسلمانان بود (در سال 19 و به روایتی اواخر سال 20ه .ق). ایرانیان، با وجود آنکه نیروی فراوانی برای مقابله گرد آورده بودند، شکست هولناکی از سپاه اسلام متحمل شدند.مسلمانان، پیروزی خود بر ایرانیان را در این نبرد «فتحالفتوح» خواندند؛ زیرا پس از این پیروزی، شاکلة امپراتوری ساسانی و قدرت مرکزی ایران به طور کامل تباه گشت؛ بقایای توان سیاسی و نظامی ایرانیان در هم شکسته شد و دیگر سپاه و نیروی منسجمی برای مقاومت یکپارچه در برابر مسلمانان باقی نماند.
به گفتة مورخان، مقاومت برجسته و قابل ملاحظة دیگری در مسیر فتوحات مسلمین پدید نیامد؛ مردم شهرها یا در مقابل فاتحان مقاومت نمیکردند و یا با اندکی مقاومت، تسلیم شده و میان اسلام آوردن و پرداخت جزیه مختار بودند. در نتیجه، دیگر نبرد منظمی میان ارتش ساسانی و سپاه مسلمانان رخ نداد.با فتح نهاوند و همدان توسط مسلمانان (21 ه .ق)، شرایط مناسب برای تسخیر تمام ایران فراهم شد و نقاط مختلف یکی پس از دیگری به تصرف سپاه اسلام درآمد؛ به گونهای که تا سال 31 هجری، مسلمانان تا سواحل آمودریا (شرقیترین مرز ایران) پیش رفتند.
پیشروی لشکریان اسلام در مناطق مرکزی، سرعت چشمگیری داشت و در کمتر از یک دهه، تمام سرزمین ایران ـ به جز طبرستان، دیلمان و برخی نواحی مرزی ـ تحت سیطره سیاسی مسلمانان درآمد. در برخی شهرها مانند فارس و آذربایجان، که از دیرباز مراکز دینی ساسانیان بودند، مقاومتی در برابر مسلمانان شکل گرفت؛ اما گشایش بسیاری از شهرها به واسطة عقد قرارداد صلح بوده است.
پس از این مرحله، نوبت عقب راندن بقایای نظام ساسانی، و آخرین شاه آن از نهاوند تا مرو و سلطه بر قدرت تقریباً دستنخوردة ساسانی توسط مسلمانان شد. مسلمانان در فتح نواحی شرق ایران نیز با مقاومت جدی نیروهای محلی، به ویژه دهقانان مواجه نگشتند، بلکه از همکاری و کمکهای آنها نیز بهرهمند شدند.یزدگرد سوم که پس از سقوط تیسفون به همراه نزدیکانش آواره و گریزان گشته بود، تا واپسین روزهای عمرش درصدد بازپسگیری تاج و تخت بود. وی در مدت ده سال سرگردانی، هر از چند گاهی سپاهی در مقابل مسلمانان مجهّز میساخت، ولی هیچ یک از این تلاشها به نتیجه نرسید.
با عقبنشینی یزدگرد سوم به مناطق شرقی، مسلمانان با تعقیب وی، وارد بزرگترین و مهمترین ایالت شرقی ایران، یعنی خراسان شدند و شهرهای آن را یکی پس از دیگری فتح کردند. یزدگرد که در این زمان از شهری به شهر دیگر گریزان بود و از شاهنشاهی عنوانی بیش نداشت، سرانجام در سال 31 هجری (651 م) به علت خیانت حاکم شهر مرو، در یکی از دهکدههای شهر به گونهای خفّتبار توسط آسیابانی به قتل رسید و با مرگ وی، موجودیت سیاسی ساسانیان خاتمه یافت.
ایران، قرنهای متمادی از امپراتوریهای قدرتمند دنیا به شمار میآمد و شکست و انقراض آن امری ساده نبود. بیگمان، این رویداد زمینهها و بسترهایی داشت که باعث غلبة لشکر مسلمانان بر ایرانیان گشت؛ وگرنه چگونه ممکن بود ارتش تعلیمدیدة ایران، که به لحاظ نظامی (نفرات و ادوات) برتری کامل بر سپاه اسلام داشت، مغلوب مسلمانان بیساز و برگ و بدون ذخیره و تعلیم گردد.
آن چیز که بیش از همه ایرانیان را به قبول دین اسلام سوق داد، آشفتگی وضعیت مذهبی بود. اوضاع مذهبی جامعة عصر ساسانی دچار چنان اختناقی بود که حتی از آن به منزلة مهمترین عامل آشفتگی اوضاع ایرانِ دورة ساسانیان یاد میشود.بیگمان، این عامل (نابسامانی اوضاع مذهبی و انحطاط دین زردتشتی) از مهمترین عوامل رویگردانی ایرانیان از دین زردتشتی و گرایش آنها به دین مبین اسلام است.
از برجستهترین علل ناتوانی ساسانیان در برابر مسلمانان، بحران حاکمیت ایران در زمینههای مختلف بود که در ادامه به تفصیل بیان میگردد؛ اوضاع متشنّج و جامعة بحرانزدة ساسانی کار را برای مسلمانان آسان ساخته بود. نبود حکومت مرکزی، از همپاشیدگی سپاه ایران به ویژه پس از شکست نهاوند، کارشکنی برخی فرمانروایان و تجزیهطلبی دهقانان، به برتری مسلمانان کمک فراوانی کرد.تودة مردم نیز که از ظلم و ستم ساسانیان به ستوه آمده بودند و از ظلم طبقاتی جامعة ساسانی رنج میکشیدند، وقتی با حمله مسلمانان روبهرو شدند، چندان مقاومتی از خود نشان ندادند؛ به ویژه آنکه در آیین مهاجمان، ایدئولوژی بزرگی یافتند که برای آنها خوشایند بود.
نقش عوامل معنوی نیز در اقتدار سپاهیان اسلام بسیار قابل توجه بود که متأسفانه برخی از وقایعنگاران، از آن چشم پوشیدهاند و تنها، تزلزل ساختار جامعة حکومت ساسانی را عامل برتری مسلمانان دانستهاند. مسلمانان در اثر تعلیمات پیامبر اعظم (ص) و کلامالله مجید، با هم متّحد، منسجم و مصمّم بودند و زمینة مستحکم اعتقادی که به دست توانای رسول الله (ص) بنیان گردیده بود، آنان را آمادة هرگونه فداکاری و جانبازی میساخت.
همچنین پیامی که توسط مسلمانان منتشر میشد، مشروعیت سیاسی قوی و جدیدی در پی داشت که رژیمهای استبدادی را توان مقابله ایدئولوژیکی با آن نبود. بر همین اساس، بخش مهمی از پیشرفت و پیروزی مسلمانان، مرهون اعتقاد راسخ، انگیزة قوی و کوششهای خستگیناپذیر لشکر جاننثار اسلام بود.
دین اسلام با فتح ایران وارد این سرزمین شد، ولی واقعیت آن است که فاتحان مسلمان، این دین (اسلام) را بر ایرانیان تحمیل نکردند، بلکه مردم آزاداندیش ایران، خود اسلام را پذیرفتند.بررسی مفاد اولین عهدنامههای صلح، میان فاتحان مسلمان و بزرگان محلی ایران، حاکی از عدم اعمال سیاست اجبار و زور در دعوت و جذب ملل شکست خورده در امر پذیرش دین اسلام، از سوی اعراب مسلمان است.
از اینروی، گرچه فتح اسلام به وسیلة جنگ حاصل شد، اما نشر اسلام به زور جنگ نبود. ایرانیان وقتی با مبانی ارزشمند اسلام آشنا شدند، به دین دیرینه خویش (زرتشتی)، که دیگر پاسخگوی نیازهای آنها نبود، پشت کردند و آغوش خود را بر آموزههای پیامبر اسلام (ص) گشودند.در ادامه دو عامل اصلی گرایش ایرانیان به دین اسلام به تفصیل بیان میشود.
از مطالعة منابع تاریخی چنین بر میآید که همزمان با ظهور اسلام، جامعة عصر ساسانی اوضاعی بسیار آشفته و نابسامان داشت و زمینه برای یک دگرگونی ژرف و اساسی در همة زمینهها فراهم بود. بحران عظیمی تمام بخشهای جامعه را فراگرفته بود.بحران سیاسی که از ساختار قدرت این نظام سرچشمه میگرفت، بازتاب و نتیجة عملکرد ضعیف پادشاهان، بهویژه پس از عصر خسروپرویز بود. نفوذ فوقالعادة اشراف و مؤبدان زردتشتی که پادشاهان برای تکیه دادن بر سریر سلطنت، نیازمند پشتیبانی و حمایت آنها بودند، ساختار سیاسی حکومت ساسانی را از درون دچار تزلزل ساخته بود.
جنگهای تباهکننده و تأثیرات ناخوشایند آن بر اقتصاد کشور، سبب فشار فراوان بر اقشار فرودست میشد؛ تبعیضهای ناروای اجتماعی و سیاسی که حاصل فساد نظام طبقاتی بود، بر فقر و پریشانی مردم میافزود و مردم همه این بدبختیها را از ناحیة حکومت ساسانی میدیدند که بر پایة دین و مذهب زردتشتی بنا گردیده بود.در واقع، نظام استبدادی حاکم بر جامعة ایران، ریشههای همگرایی ملت و دولت را خشکانده بود و حاکمیت نظام طبقاتی، که مزیتهای اجتماعی و سیاسی را در انحصار قشری خاص قرار داده بود، چنان فضای رقّتباری را فراهم ساخته بود که بیشتر مردم ایران دین اسلام و پذیرش آن را رهایی از بندهای خویش میدیدند.
اما آن چیز که بیش از همه ایرانیان را به قبول دین اسلام سوق داد، آشفتگی وضعیت مذهبی بود. اوضاع مذهبی جامعة عصر ساسانی دچار چنان اختناقی بود که حتی از آن به منزلة مهمترین عامل آشفتگی اوضاع ایرانِ دورة ساسانیان یاد میشود. بیگمان، این عامل (نابسامانی اوضاع مذهبی و انحطاط دین زردتشتی) از مهمترین عوامل رویگردانی ایرانیان از دین زردتشتی و گرایش آنها به دین مبین اسلام است.
اولین منطقهای که اعراب در داخل خاک ایران فتح کردند، «سوقالاهواز» بود. هرمزان، مرزبان خوزستان، پس از آنکه به تحریک یزدگرد، عهدنامة صلح مسلمانان و پیروز (دهقان اهواز) را نقض کرد، با آنان به جنگ پرداخت؛ لیکن شکست خورد و ایرانیان مجبور شدند تحت شرایط معاهدة قبلی، دوباره با ابوموسی اشعری فرماندة مسلمانان صلح کنند.
حکومتی شدن دین و جزمی شدن ساختار سیاسی و اجتماعی سبب شده بود دین کاملاً در خدمت سیاست قرار گیرد. دستگاه فاسد مؤبدان، اعمال و رفتارهای شاهان ستمپیشه، نظام طبقاتی و کاستی جامعه عصر ساسانی را توجیه میکرد، در حالی که این وضیعت تودة جامعه را به ستوه آورده بود؛ تفّرق و تشتّت بین مؤبدن به بالاترین حد خود رسیده بود؛ آزار و اذیت مؤبدان و سختگیری آنان بر پیروان ادیان دیگر، سبب ایجاد دیدگاهی بد نسبت به دین زردتشتی شده بود؛
زیرا این نحوة نگرش، با نگاه تساهل و تسامحآمیز که قبل از آن در ایران جاری بود، مغایرت داشت. مؤبدان زردتشتی برای رسیدن به مقاصد شوم سیاسی و اجتماعی خویش، این مذهب را از سادگی و بیآلایشی نخستین آن خارج کرده، آن را چنان دچار دشواری و پیچیدگی ساخته بودند که غالب مردم از اجرای مراسم دینی عاجز گشته بودند. بنابراین، خودکامگی، توسعهطلبی، سودجویی، جاهپرستی مؤبدان زردتشتی و اتّکای آنان به ظواهر و تشریفات، این دین را به مرحلة انحراف کامل رسانیده بودند.
همچنین سختگیریها، تهدیدها و تحمیلهای مالی سنگین که مؤبدان به عناوین گوناگون از مردم میستاندند، تودة مردم را از آنها رنجور و ناراضی و نسبت به دیانت زردتشتی، که دیگر وحدانیت و برابری را در آن نمیدیدند، بدبین ساخته بود.در چنین اوضاعی که شالوده و بنیان ضعیف دولت ساسانی رو به ویرانی نهاده، و بحرانهای متعدد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بهویژه مذهبی سراسر جامعة ایران را فراگرفته بود، مجاهدان پرشور مسلمان روی به سوی ایران زمین نهاده و شریعت نجاتبخش محمد (ص) (دین اسلام) را بر ایرانیان عرضه کردند.
آری، روح خسته و فرسودة ایرانی که در تنگنای مرگباری قرار گرفته بود، و راه فرار و پناه میجست، با دین جامع و کاملی مواجه گشت که ندای مساوات، عدالت و برابری سر میداد و پناه مناسبی برای این روح سرگردان و روان معنویتگرای ایرانی بود. چنین بود که ایرانیان ارمغان مسلمانان را با جان و دل پذیرا شدند و مسلمانی را قبول کردند.
برخی سعی کردهاند اسلام آوردن ایرانیان را انقلابی درونی جلوه داده، آن را تنها ناشی از نارضایتی مردم از فشار طبقاتی و تبلیغات ناروای اجتماعی و اقتصادی اشراف و مالکان به شمار آورند و چنین القا کنند که مردم ایران برای فرار از این وضعیت، رو به آیین اسلام نهادهاند. این گروه، با تأکید بر عوامل یاد شده، جلوههای ارزشمند و جاذبههای دین اسلام را نادیده گرفتهاند.
قدر مسلّم آن است که گسترش وسیع و همهجانبة دین اسلام، معلول اعتقاد به حقّانیت این شریعت انسانساز بود. مکتب حیاتبخش اسلام، مجموعهای از قوانین و مقررات آسمانی است که مردم سعادت خویش را در اجرای آن میدیدند. عامة مردم، ابتدا حقانیت دین اسلام را کشف کرده و سپس آن را پذیرفتند. استاد شهید مرتضی مطهری مینویسد: «حقیقت این است که علت تشیع ایرانیان و علت مسلمان شدنشان یک چیز است؛ ایرانی روح خود را با اسلام سازگار دید وگمگشتة خود را در اسلام یافت».در ادامه، به برخی از مؤلفهها و ویژگیهای جذّاب دین اسلام که ایرانیان را به پذیرش و قبول این آیین سوق داد، اشاره میکنیم.
برابری و مساوات
تأکید بر شیوة مسالمتآمیز مبتنی بر عدالت و خیرخواهی با پیروان همة مذاهب آسمانی و جامعه بشری، از مسائل با اهمیت است که در دین اسلام جلوة بسیار درخشانی دارد. عدالتخواهی و مساواتطلبی دین اسلام، نقش بسیار مهمی در جذب مردم ایران به سوی اسلام داشت. استاد مطهری در این زمینه مینویسد: «آن چیزی که بیش از هر چیز دیگری روح تشنه ایرانی را به سوی اسلام میکشید، عدل و مساوات اسلامی بود».
روند پذیرش اسلام در میان ایرانیان تا پایان عصر خلفای راشدین (40ه.) چشمگیر بود، ولی پس از آن با روی کار آمدن خلفای اموی، این روند رو به کندی گرایید.ایرانیان پذیرای اسلامی بودند که در آن، اصول ارزشمندی مانند مساوات و برابری و عدالت و... مطرح بود.
دین اسلام، هیچگونه تمایز و تبعیض بر پایة طبقه و حرفه را در میان افراد نمیپذیرد و مبلّغ و منادی نظریه اخوّت انسانی است که گسترة آن از محدودة مرزهای سیاسی و جغرافیایی فراتر میرود؛ از اینروی، در فرهنگ جهانشمول اسلام، استثمار انسان و تجاوز از حدودی که خداوند برای افراد بشر تعیین فرموده، مذموم و ناپسند است.بر این اساس، نظام کاستی (طبقاتی) قدیم ایران، در دین اسلام جایی نداشت؛ زیرا بر اساس مبانی اسلامی، تمام ملّتها و امتها نزد خدا یکساناند و شأن و مقام افراد نه بر اساس سابقة قومی، زبانی و فرهنگی، بلکه بر اساس تقوا و درستکاری خود فرد تعیین و ارزیابی میشود.
معرفی دین اسلام و وعدههای عدالت و برادری که در اولین گفتوگوهای سفیران مسلمان مطرح میشد، دلهای بسیاری از ایرانیان را به سوی اسلام منعطف ساخت. به همین دلیل، لمبتون، سرعت و سهولت نسبی غلبه اعراب را به احتمال غالب، معلول این حقیقت میداند که اسلام به عامّه مردم وعده میداد که آنها را ازآن اوضاع و احوال نکبتبار و طاقتفرسای اجتماعی رهایی خواهد داد.
طبیعی است که مردم رنجکشیده و محبوس در قفس نظام طبقاتی، به چنین آموزههایی علاقه نشان خواهند داد. آزادی از مفاسد، تعصّبات، تبعیضات و بیعدالتیهای نظام طبقاتی دربارة قشرهای پایین جامعهـ که حتی از حیوانات طبقات بالای جامعه نیز پستتر تلقّی میشدندـ نوید میداد که بدینوسیله نجات خواهند یافت. بدین ترتیب، اصل برابری و مساواتخواهی دین اسلام، گروههای فرودست و رنجکشیده را شیفته خود کرد و آنها را فوجفوج به سوی این دین الهی کشاند.
از دیگر ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی که موجب جذب تودة مردم ایران به اسلام شد، سادگی و سهولت احکام آن بود. تصلّب و قشرینگری مذهب زردتشتی همراه با رسوم و آیینهای خشک و خستهکننده که از احکام و مقررات مذهبی رنجآور و بیهوده سرشار شده بود، از دلایل مهم گرایش ایرانیان به اسلام قلمداد شده است.مبانی دین اسلام، ساده و درخور فهم همگان، بهویژه طبقات پایین جامعه بود و از دستگاه خداپرستی آیینهای دیگر مانند اهورامزدا و اهریمن و ایزدان دیگر و فلسفة پیچیدة مذاهب نوظهور مانند مانویت برای مردم ملموستر بود. بدین ترتیب، اصل اعتقادی توحید که همگان را از سردرگمی در این وادی خارج میساخت، از عوامل مهم گسترش اسلام محسوب میشد.
دین اسلام با بیزاری از اندیشههای ناروا و نادرست و سنـّتپرستی، و نیز اصرار بر ارج نهادن بر امور معنوی، شالودهای نوین و مقرون به دموکراسی در برابر سنّتپرستی و کهنهپرستی ایرانی عرضه کرد. اسلام، سادگی را جانشین پیچیدگی، توحید را جانشین تعدّد الوهیت و تثلیث، بشریت بشر را جانشین الوهیت بشر، حقیقتطلبی و علم را جانشین خرافات، و عقاید ساده و محکم دینی را جانشین منازعات و مجادلات مذهبی کرد.
اسلام نهتنها از نظر اعتقادی ساده و آسان بود، بلکه در عمل نیز به هیچ وجه پیچیدگی مذاهب دیگر را نداشت؛ در واقع، هم شیوة تدین به آن آسان است و هم احکامی که تشریح کرده سهل میباشد. اعمال عبادی اسلام، ساده و بدون تشریفات برگزار میشد و از پیچیدگی، تضاد و ناباوری اعتقادات گذشته خبری نبود. شرایط پذیرفتن دین جدید هم به قدری ساده جلوه مینمود که هر تازهواردی را به شگفتی میانداخت.
آزادی دینی و آزاداندیشی مسلمانان، از مهمترین عوامل استقبال ایرانیان از دین اسلام بود. شواهد فراوانی وجود دارد که احترام اسلام و مسلمانان را به آزادی عقیده و دین و مخالفت آنها را با تحمیل دین بر دیگران بازگو میکند. مسلمانان با تکیه بر اندیشة «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی» (بقره: 256)، هیچ کس را با ناخوشایندی و زور مجبور به پذیرش دین اسلام نمیکردند؛ بلکه این عمل را زشت میدانند.
اسلام نهتنها از نظر اعتقادی ساده و آسان بود، بلکه در عمل نیز به هیچ وجه پیچیدگی مذاهب دیگر را نداشت؛ در واقع، هم شیوة تدین به آن آسان است و هم احکامی که تشریح کرده سهل میباشد. اعمال عبادی اسلام، ساده و بدون تشریفات برگزار میشد و از پیچیدگی، تضاد و ناباوری اعتقادات گذشته خبری نبود.
مسلمانان در مناطقی که فتح میکردند به کافران فرصت میدادند تا اسلام را قبول کنند. بر اساس مبانی دین اسلام، پیروان ادیان دیگر نیز میتوانستند با پرداخت مبلغ معینی مالیات سالانه به عنوان جزیه، بر دین سابق خویش باقی بمانند. این گروه که «اهل ذمّه» خوانده میشدند، اجازه داشتند در برابر تعهداتی، با آزادی و امنیت کامل در قلمرو مسلمانان به اجرای مراسم و آداب مذهبی خویش بپردازند.
افزون بر این، همة معابد و اماکن مذهبی آنان مورد احترام جامعه اسلامی قرار میگرفت. ذمّیان، نه تنها از آزادیهای اسلامی برخوردار بودند، بلکه از مهربانی، بلندنظری و انساندوستی مسلمانان نیز بهرهمند میگشتند. در برابر این آزادیها و امتیازات، آنها میباید برخی اصول و قواعد را رعایت میکردند.قانون حفظ دین و عقیده در برابر پرداخت جزیه، به مرور بسیاری از ذمّیان را به دین اسلام متمایل کرد. آنان که در برخورد اولیه با اسلام، قبول جزیه را بر قبول اسلام ترجیح داده بودند، بهتدریج که با مبانی دلنشین دین اسلام و مناسبت عقاید اسلامی با اعتقادات خود آشنا شدند، جذب این دین گشتند؛ به گونهای که در قرن دوم هجری، جز عدهای معدود، عامة مردم آیین مسلمانی را پذیرفته بودند.
مسلمانان برای ترویج و اشاعة دین اسلام، از هیچ کوششی فروگذار نبودند؛ به همین دلیل، امتیازهای فراوانی به قبولکنندگان این دین اعطا میکردند. قبول اسلام، شخص نومسلمان را علاوه بر بهرهمندی از برخی امتیازهای اجتماعی (مانند آزادی ازدواج با زنان مسلمان، آزادی حمل اسلحه و پوشیدن لباس عامه)، از پرداخت جزیه نیز معاف میساخت.
احتمال میرود همین تدابیر و مزایای اقتصادی و اجتماعی پذیرش دین جدید بود که دهقانان را ترغیب میکرد که بدون مقاومت قابلتوجهی، در برابر لشکر اسلام سر تسلیم فرود آورند و در قبول آیین جدید، آمادگی بیشتری نشان دهند. صنعتگران، پیشهوران، کشاورزان و به طور کلی طبقات پایین و متوسط جامعه، که بیش از همه در فشار بودند، با رغبت بیشتری اسلام را پذیرفتند.
ریچارد بولت اشاره میکند که در میان بخشهای مختلف اجتماعی ایران (در دورة امویان)، دو گروهِ اسیران جنگی و افراد طبقات پایین جامعه، بیش از همه تمایل به اسلام داشتند. مشکل مالکیت زمینهای کشاورزی، نظر مساعد بسیاری از کشاورزان را به دین اسلام جذب میکرد؛ زیرا این گروههای فرودست، خود مالک زمین میشدند و مالیات بسیار اندکی در برابر مالکیت زمین میپرداختند که قابل مقایسه با مالیات عصر ساسانیان نبود.
دبیران و مستوفیان نیز گروهی بودند که برای حفظ جایگاه خود در امور اداری کشور، بیدرنگ به سوی پیروزمندان مسلمان رفتند و آیین مسلمانی را پذیرفتند. در مراحل بعدی، بازرگانان و تجار بودند که به شکلی خود را با وضعیت جدید منطبق ساختند. با توسعة فتوحات مسلمانان، قلمرو اسلامی بسیار وسیع گشت و این در حالی بود که رسوم مدنی و تجاری اسلام نیز امتیازاتی به پیشهوران و بازرگانان میبخشید؛ در حالیکه احکام فقهی زردتشتی آنان را در تنگنا قرار میداد.
در پایان ذکر مطلبی ضروری است که خود بیانگر عشق ایرانیان به اسلام حقیقی میباشد؛ روند پذیرش اسلام در میان ایرانیان تا پایان عصر خلفای راشدین (40ه.) چشمگیر بود، ولی پس از آن با روی کار آمدن خلفای اموی، این روند رو به کندی گرایید.ایرانیان پذیرای اسلامی بودند که در آن، اصول ارزشمندی مانند مساوات و برابری و عدالت و... مطرح بود؛ اما وقتی امویان بر سریر دستگاه خلافت تکیه زدند و خلافت را به ملوکیت تبدیل و شعارهای جاهلی مانند برتری عرب بر عجم را زنده کردند، دیگر آن روح آزادمنش ایران نمیتوانست چنین حکومت و دین تحریف شدهای را پذیرا باشد.
سیاستهای غلط و جاهلی خلفای اموی در امور سیاسی و اداری، و برخوردهای نامناسب سرداران و لشکریان خلافت بنیامیه (با تأکید بر قوممحوری نه اسلاممحوری)، سبب شد گرایش روزافزون ایرانیان به دین اسلام که تا تصرف خراسان استمرار داشت، دچار رخوت و سستی شود. به همین دلیل، مردم مناطقی مانند ماوراءالنهر که در عهد خلافت بنیامیه به تصرف اسلام درآمدند، تا مدتها بر اعتقادت و سنتهای قدیمی خویش پایبند مانده و بسیار دیر به آیین اسلام در آمدند.
دین اسلام در جزیرةالعرب ظهور یافت، ولی در آنجا محصور نماند و آموزههای حیاتبخش آن، در مدت کوتاهی بر بخش گستردهای از عالم از جمله ایرانزمین پرتو افکند.جامعة ایران که از درون ـ به ویژه در حوزه دینی و فرهنگی ـ دچار انحطاط گشته بود، انتظار دینی را میکشید که با تمسّک به آن، خویشتن را از اسارت اعتقادات خرافی دین تحریفشدة زردتشتی و ستمهای اجتماعی و اقتصادی اشراف و موبدان ساسانی نجات بخشد.
با ورود اسلام، این انتظار به سرآمد؛ آموزههای انسانساز، اندیشههای نوین و دیگر جذّابیتهای مکتب حیاتبخش اسلام، به ویژه مساواتجویی و عدالتمحوری آن، اشتیاق ایرانیان را ـ که تشنة عدالت اجتماعی بودند ـ به دین اسلام دوچندان ساخت.این عوامل به همراه مؤلفههای دیگری مانند سادگی و بیآلایشی، تساهل و تسامح، امتیازهای اجتماعی و اقتصادی دین اسلام، سبب شد این شریعت مقدس در مدت کوتاهی در قلوب مردم ایران جای گیرد و بدین شکل امپراتوری بزرگ باستانی ایران، به عنوان بخشی از دارالاسلام محسوب شود.
در مطالعه حاضر ، سعی بر آن شده تا نگاهی اجمالی داشته باشیم به علم نوین زمین شناسی پزشکی ، و زمین از دو بعد مورد بررسی قرار گرفته می شود ( 1- زمین بعنوان عاملی برای بر هم زدن تعادل بدن 2- زمین و نقش آن در پزشکی و داروسازی ) در ادامه پرداخته شده به نحوه استفاده و شارژ کانی های دارویی که امید است مورد توجه عزیزان واقع شود.
زمین شناسی پزشکی ( Medical Geology ) به مطالعه تأثیر فاکتور های زمین شناسی بر سلامت و پراکندگی بیماری ها می پردازد . از گذشته های دور تأثیر عواملی چون آب و هوا ، میزان رطوبت ، و دما و ارتفاع و دیگر عوامل محیطی بر روی سلامت انسانها شناخته شده است . این علم رابطه نهفته ای با سایر علومی چون بیولوژی ، شیمی ، کشاورزی ، آب و هوا شناسی ، کانی شناسی ، ایمولوژی ، اپیدمیولوژی ، پاتولوژی و پزشکی جغرافیایی دارد.
، قوانین حاکم بر این ارتباط را برای ما روشن می سازد که ماهیت کلی زمین شناسی پزشکی را شکل می دهد که هدف از آن شناخت عوامل ژئوژنیک و تاثیر آن بر سلامت موجودات است. پیکره ی زمین نیز هم چون بدن ما انسانها از عناصر گوناگونی تشکیل شده است که برخی از آنها برای زندگی انسانها لازم و ضروری و برخی دیگر بر هم زننده تعادل بدن هستند. با توجه به قانون سم شناسی که توسط پاراسلسیون (1541 – 1493 ) مطرح شده است عناصر هم ضروری و هم سمی اند .
« همه مواد سمی اند ؛ هیچ ماده سمی وجود ندارد ، دوز ماده (Dose) است که سمی بودن یا خاصیت درمانی آن راتعین می کند. »با توجه به اهمیت این علم نوین و نیاز جوامع به آن ، هنوز جای بحث و تحقیق در این شاخه بسیار است . بویژه که در طی سالهای اخیر توجه ویژه ای به این شده است . ما نیز سعی بر آن داشتیم در این مقاله به معرفی و شناساندن این شاخه از زمین بپردازیم ، امید آن است که مورد توجه عزیزان واقع گردد.
برخی از عناصر موجود در سنگ ها و کانی های موجود در خاک علاوه بر اینکه در صنعت و تداوم حیات بشر نقش مهمی ایفا می کنند گاهی نیز تعادل بدن را بر هم ریخته و موجب بروز مشکلات می شود. بطور مثال آب که یکی از مهمترین نیاز های بشر محسوب می شود و آب های زیر زمینی در زمره منابع آب آشامیدنی با کیفیت مطلوب طبقه بندی می شوند ، خاکها و سنگ ها به عنوان صافی طبیعی ، این آب را تصفیه کرده و آلودگی های نامطلوب را از آن جدا می کند ولی با توجه به مسائل ژئو شیمیایی مربوط به لایه های زمین که آب در آنها جریان دارد ، کیفیت آب زیرزمینی صد در صد تضمین شده نیست و آلودگی های موجود در آن به عنوان تهدیدی برای سلامت و بهداشت عمومی بشمار می رود. زیرا بسیاری بسیاری از عناصر موجود در سنگ ها و خاکها در مقادیر بالا مسمویت زا می باشند و آب بعنوان یک حلال این عناصر را در خود حل نموده و وارد چرخه غذایی و از آنجا وارد بدن موجودات شده و زیان های فراوانی را بوجود می آورد.از جمله این عناصر آرسنیک موجود در کانی ها و سنگ های آرسنیک دار است . که از جمله مهمترین و فراوانترین آلوده کننده طبیعی آب زیر زمینی محسوب می شود. که علاوه بر سمی و سرطان زا بودن امراض گوناگون پوستی را موجب می شود . حداکثر میزان مجاز این عنصر در آب شورب ppm/lit 10 می باشد ( 1993 –WHO ) در حالی که بسیاری از کشور ها حد استاندارد سابق WHO را یعنی ppm/lit 50 را در نظر می گیرند. از جمله مناطقی که با مشکل آلودگی آب مواجهند می توان به آرژانتین ، شیلی ، مکزیک ، هند ( بنگلادن غربی ) ، بنگلادش ، شمال چین ، تایوان ، ویتنام ، مجارستان و بخشی از امریکای غربی را می توان نام برد . از دیگر بیماری ها که توسط عناصر موجود در سنگ ها و کانی ها بوجود می آید می توان به موارد زیر اشاره نمود : جمع شدن گاز رادوون که موجب بروز سرطان وبیماری Melanoma و سرطان کلیه می شود. هم چنین روی که از عناصر سنگین است و در تغذیه نقش مهم دارد مصرف بالای آن بیماری کم خونی را موجب می شود. کادمیوم می تواند عامل فشار خون بوده و سبب بروز بیماری نرمی استخوان ( تخریب بافت و نرم شدن استخوان ها ) شود . مواد باطله حاصل از معدن کاری و فرآوری فلزات سبب تمرکز خطرناک این عنصر و رها شدن آن در بیوسفر می شود. جیوه عنصر تجمع پیدا کننده ای است و بنابر این هر چه موقعیت حیوانات در چرخه غذایی بالاتر باشد مقدار این عنصر در بدن آنها زیاد تر خواهد بود. جیوه به سیستم اعصاب مرکزی بدن حمله کرده و موجب تخریب آن می شود. بعنوان مثال می توان تعدادی از دهکده های ماهیگیری ژاپن را نام برد که در اثر مصرف ماهی های جیوه دار دچار مشکلات فاجعه بار شدند . بریلیوم در فرم اکسیدی خود (Beo) اگر استنشاق شود یا لمس شود ، حتماً باعث بیماری خواهد شد . در سال 1940 معدنکاری که در تماس با این عنصر قرار داشته اند به بیماری کرونیک بریلیوم یا (CBD) مبتلا شدند. اکسید بریلیوم در راکتورها اورانیوم که پلوتونیوم از اورانیوم ساخته می شود ، استفاده می گردد .
سنگ درمانی که از دیرباز در زمره درمانهای طبیعی بوده، امروزه تحت نام (gem therapy) به عنوان یکی از رشته های طب مکمل معرفی و طبقه بندی می شود. استفاده از خواص درمانی سنگهای نیمه قیمتی . گوهرها بر خلاف استقبال گسترده مردم جهان طی سالهای اخیر، موضوع جدیدی نیست، بلکه هزاران سال قدمت دارد. شواهد کاربرد سنگهای طبیعی برای درمان بیماریهای مختلف در قدیمی ترین تمدنهای بشری به چشم می خورد. بر اساس این شواهد، در طول تاریخ از سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی برای مقاصد درمانی، محافظت افراد در برابر بلایای طبیعی و تاثیرات نامطلوب محیطی استفاده می شده است. قدیمی ترین گزارشها در مورد خواص درمانی گوهرها به هزاره 4 پیش از میلاد باز می گردد. چنین به نظر می رسد که کتیبه های سومری و متون علوم ودایی مربوط به هند باستان، کهن ترین آثار بر جای مانده از این دانش قدیمی می باشند. در طب سنتی هند (آیورادا) دستورات دقیقی در مورد تهیه پودر، خمیر و الگریز با سنگهای شفا بخش وجود دارد. متون و دستورات این طب تا به امروز حفظ شده و توسط پزشکان آن در سراسر دنیا و بخصوص در آمریکا، اروپا و هند بکار گرفته می شود. در چین باستان نیز درمانگران از خواص ارتعاشی سنگها آگاه بوده اند. کتاب امپراطور زرد (حدود 500 سال قبل) که توسط پی یو نگاشته شده دارای توضیحات فراوانی در مورد گوهرها و تاثیر آنها بر بدن انسان است. امروزه نیز کشور چین یکی از بزرگترین عرضه کنندگان گوهرها و سنگهای شفابخش در سراسر دنیاست. ارسطو فیلسوف مشهور یونانی نیز از قدرت ویژه و منحصر به فرد سنگهای شفابخش صحبت کرده است. رومیان نیز تحت تاثیر آموزه های یونان و سایر تمدنهای باستانی، همواره سنگهای صیقل داده شده را برای رفع بیماری و بدشانسی با خود حمل کرده و در جنگ ها در زره و سپر و شمشیر خود از آنها استفاده می کردند. در دین مبارک اسلام نیز استفاده از انگشتر با نگین عقیق، فیروزه و سنگ خورشید به مومنین توصیه شده و با استناد به کتب دینی، ائمه اطهار غالبا نگین انگشتری بر دست داشته اند. دانشمندان ایرانی در دوره پس از اسلام نیز توجه و عنایت ویژه ای به گوهرها و سنگهای شفا بخش داشته اند که از این میان می توان به صباح بن عمران از جواهرشناسان عهد هارون الرشید خلیفه عباسی و عطاربن محمد، منجم و مولف کتاب منافع الاحجار اشاره نمود. ابن سینا، حکیم عالیقدر پارسی نیز، در درمان تمایل به خودکشی از سیترین استفاده می کرده است. شاید به جرات بتوان گفت پرارزشترین و مهمترین کتب گوهرشناسی ایران کتاب الجماهر فی الجواهر تالیف ابوریحان بیرونی به زبان عربی و رساله تنسوخنامه ایلخانی معروف به رساله جوهریه تالیف خواجه نصیر الدین طوسی به زبان فارسی است. تنسوخنامه ایلخانی که در عهد پادشاهی هلاکوخان و به امر او توسط خواجه نصیرالدین طوسی به رشته تحریر در آمده است، شامل منافع و خواص و صفات گوهرها و سنگهای بیش بها است. یک درمانگر زن مشهور به نام هلیدگارد، در قرن دوازدهم میلادی (اروپای قرون وسطی) در کتاب معروف خود به نام فیزیکا به طور مفصل به توضیح خواص درمانی سنگهای نیمه قیمتی پرداخته است. یکی از این درمانهای طبیعی شامل قرار دادن سنگهای خاص بر روی نقاطی از بدن و نوشیدن آب از ظرفی بوده که سنگهای شفابخش به مدت یک شبانه روز در آن قرار داده شده باشد. چارسلسوس، پرآوازه ترین پزشک اروپا در دوران رونسانس، در مورد یژگیهای شفابخش سنگها و مواد معدنی و ارتباط این خواص با ساختمان فیزیکی و فرمول شیمیایی آنها به بررسی و مطالعه پرداخته است. او پس از سالها مطالعه و به دنبال کسب تجربیات متعدد، به این نتیجه رسیده است که از سنگهای ساییده شده و یا خرد شده می توان نه تنها برای درمان علایم بیماریها، بلکه برای علاج دلایل عمیق بیماری هم استفاده کرد.
بسیاری از مردم ، حتی اهل فن به جواهرات و سنگها ، صرفاً از دید زیورآلات و زیبایی و یا قیمت و ارزش آن می نگرند . بعضی از مردم هم بر این باورند که از نگین یا جواهرات استفاده کرده اند . که برای آنان این جواهر یا انگشتری نحس و شوم بوده و یا اینکه شانس و اقبال را به آنان هدیه کرده است . اما بایستی که این مسئله را مد نظر داشته باشیم که هیچ چیزی در این دنیا بدون دلیل و علت بوجود نمی آید . و اگر ما از چگونگی بوجود آمدن آن و خواص و فوائد ، و همچنین ضرر و زیان آن اطلاع حاصل کرده ، و دریابیم که چگونه و در چه جائی از آنها استفاده نمائیم ، می توانیم آن نتیجه ی مطلوبی را که می خواهیم حاصل نمائیم . صدها سال قبل اهل فن از فوائد سنگها و جواهرات استفاده می کردند ، و دریافته بودند که این سنگها دارای خواص مغناطیسی و درمانی می باشند ، و حال در عصر حاضر با تکنولوژی پیشرفته ای که بشر ، حاصل نموده از نور و اشعه در علم و صنعت و طب استفاده می شود . آیا هیچ از خود این سؤال را نموده اید که پادشاهان در قدیم ، چرا برای خود تاج درست کرده ، و در این تاج از تمامی سنگها و جواهرات استفاده می کردند . بخاطر اینکه صدها سال پیش از این ، علما و دانشمندان از خواص و فوائد ، سنگها و جواهرات آگاه بودند و اما فلسفه تاج این است که تاج پادشاهان را با تمامی جواهرات زینت می دادند و اعتقاد داشتند که هر سنگ خواصِ خاص خود را دارد و زمانی که همگی جواهرات را در مجموعه ای مثل تاج استفاده می نمودند ، گذشته از قدرت و برکت و مال مقام ، خود را در مقابل هر گونه شر و بیماری بیمه می نمودند ، لهذا بدین ترتیب از مجموعه ای از جواهرات برای خود تاجی به شکل زیور استفاده می کردند و در عین حال از تمامی خواص و فوائد این جواهرات استفاده کرده ، و با اطمینان خاطر و داشتن اعتماد به نفس و تکیه بر خواص جواهرات بر اریکه قدرت تکیه زده و بر ملک و مردم ، حکومت می نمودند . گذشته از آن از ترکیبات و همچنین کشته ی این سنگها در طب سنتی استفاده می کردند که در حال حاضر ، و در این عصر نیز در بعضی از نقاط جهان این استفاده مفید را می نمایند . جواهرات وسنگها ، اشعه و حرارت کیهانی را جذب نموده ، سپس طبق خواص خود ، پرتو و اشعه را به هاله و چاکراهای فرد منعکس می سازند پس با کمی تعمق می توانید نتیجه بگیرید ، که چه عملی در این رابطه صورت می گیرد ، و چگونه سنگ و جواهر موافق ما برای ما مفید بوده ، و جواهر و رنگ مخالف ما برای ما نقصان در بر دارد
آلزایمر، تقويت قلب و جريان خون بهبود پس از عمل جراحى، چشم(اشک ریزان)، شنوایی(تقویت)، گزیدگی حشرات، درمان هرنوع اعتیاد وافزایش اعتمادبه نفس، مشکلات روحى و احساسى، هذیان به همراه آشفتگی،ترس ووحشت از وجدان، ناخن ها، مشکلات وزن، ستون فقرات(انحراف)=اسکولیوز حساسیت به تغییرات جوی، خستگى و سردى پاها، دردفتق، تقويت عضلات، پاها( رفع سردی)، پاها(رفع خستگی)
کانی ها و سنگ های با ارزش به علت ساختار اتمی کامل و انرژی بسیاری که دارند و نورهای ناب رنگی و درخشان که از خود می تابانند در کنار دانش پزشکی ، بدون خطر آفرینی می توانند اثرهای مثبت برجای بگذارند . ولی این حرف به این معنا نیست که سنگ ها به تنهایی معجزه می کنند بلکه این سنگ ها همراه و در کنار درمان های پزشکی تأثیرات مفیدی را بر بیماری ها دارند. ارتعاشات متغیر در حوزه بدن تعادل جسم و جان را به هم می ریزد و این ناهماهنگی است که باعث بیماری می شود . در این زمان است که می توان با کمک گرفتن از ارتعاشات کانی ها و سنگ های با ارزش ، این ناهنجاری های به وجود آمده را کنترل کرد و هماهنگی لازم را در جسم و جان دوباره ایجاد کرد . با مطالعه تاریخ می توان به این مسئله پی برد که انسانها در گذشته برای درمان بیماری ها از کانی ها بهره می بردند . بطور مثال : بقراط اولین شخصی است که به جهت کوشش برای برقراری ارتباط بین سلامتی ، خصوصیات طبیعی و ویژگی های نژادی ، تحت تأثیر عوامل محیطی اشتهارد دارد .آتلانتیسی ها می دانستند که برای درمان بیماری ها چگونه از کانی های موجود در طبیعت استفاده کنند . در چین از کوبیدن و پودر جواهر سنگ ها برای مداوای بیماران سود می بردند . در قرن 8 میلادی شخصی بنام « سن هیلد نبژان» با کمک این سنگ ها بیماران خود را درمان کرد. این نشانه آن است که در گذشته و در مناطق مختلف انسانها از سنگ ها علاوه بر استفاده آن به عنوان ابزار گوناگون برای درمان نیز از آن ها سود برده اند . در بدن نقاطی وجود دارند که می توانند ... ارتعاشات و انرژی های سنگ ها و کانی های درمانی را دریافت نمایند و با استفاده از این انرژی ها تعادل بدن را به حالت عادی بازگرداند که این نقاط را چاکرا می نامند ، که شامل : چاکرای ریشه یا پایه ستون فقرات (Mulddhara) نخستین چاکرا است ، که محل استقرار آن در استخوان خاجی می باشد که محل ورود « پرانا » یا انرژی حیاتی است .طیف رنگ این چاکرا قرمز است و کانی های تاثیر پذیر بر آن گارنت قرمز و کوارتز و ابسیدین سیاه را می توان نام برد . غده تاثیر پذیر نسبت به این چاکرا غده فوق کلیوی می باشد . اعضای نفوذ پذیر ستون فقرات ، کلیه ها ، مثانه ها ، پاها هستند . عملکرد روانی این چاکرا و کانی های موثر بر آن میل به زندگی مادی ، شادابی و حیاط کمیت قدرت جنسی و بر بیماری های کم خونی و فقر غذایی اثر خوبی دارد . چاکرای خاجی(Swadhistana) دومین چاکرا است. که محل استقرار آن در بین استخوان شرمگاهی و ناف می باشد رنگ این چاکرا نارنجی است و کانی های تاثیر پذیر بر آن عقیق ، کلسیت نارنجی ، چشم ببر را می توان نام برد . غده تاثیر پذیر نسبت به این چاکرا غدد جنسی می باشد . اعضای نفوذ پذیر دستگاه تولید مثل می باشد . عملکرد روانی این چاکرا و کانی های موثر بر آن کمیت قدرت جنسی ، کیفیت عشق نسبت به جنس مخالف ، مرکز احساسات چاکرای شبکه خورشیدی ( Manipura) سومین چاکرا است . که محل استقرار آن در زیر قفسه سینه می باشد رنگ این چاکرا زرد است و کانی های تاثیر پذیر بر آن سیترین ، توپاز ، کلسیت طلائی را می توان نام برد . غده تاثیر پذیر نسبت به این چاکرا غده لوزالمعده می باشد . اعضای نفوذ پذیر کبد ، معده ، کیسه صفرا ، روده ها ، دستگاه عصبی هستند . عملکرد روانی این چاکرا و کانی های موثر بر آن شفا گری ، تمایل به تندرستی ، لذتهای عمیق خرد معنوی ، جایگاه هویت فردی در کیهان عواطف ناخالص چاکرای قلب (Anathata) چهارمین چاکرا محسوب می شود. که محل استقرار آن در ناحیه قلب می باشد رنگ این چاکرا سبز - صورتی است و کانی های تاثیر پذیر بر آن کوارتز صورتی ، تورمالین هندوانه ای ، جید را می توان نام برد . غده تاثیر پذیر نسبت به این چاکرا غده تیموس می باشد . اعضای نفوذ پذیر قلب ، دستگاه گردش خون هستند . عملکرد روانی این چاکرا و کانی های موثر بر آن عواطف قلبی عاشقانه به ابناء بشر ، گشایش قلبی در برابر حیات ، رشد معنوی ، شفقت و خلوص چاکرای گلو ( Wihudha) که محل استقرار آن روی حلق می باشد رنگ این چاکرا آبی آسمانی است و کانی های تاثیر پذیر بر آن آکوامارین ، آزوریت ، سودالیت را می توان نام برد . غده تاثیر پذیر نسبت به این چاکرا غده تیروئید می باشد . اعضای نفوذ دستگاه تنفسی ، گفتاری ، لوله گوارش هستند . عملکرد روانی این چاکرا و کانی های موثر بر آن دریافت و انطباق جایگاه بیان خویش و خلاقیت چاکرای چشم سوم (Agna) که محل استقرار آن بین دو ابرو می باشد رنگ این چاکرا آبی است و کانی های تاثیر پذیر بر آن لاجورد ، فلوریت آبی ، کوارتز شیشه ای را می توان نام برد . غده تاثیر پذیر نسبت به این چاکرا غده هیپوفیز می باشد . اعضای نفوذ پذیر بخش تحتانی مغز ، چشم چپ ، گوشها ، بینی ، دستگاه عصبی هستند . عملکرد روانی این چاکرا و کانی های موثر بر آن قابلیت تصویر سازی و درک مفاهیم ذهنی توانایی به فعل در آوردن افکار مرکز ادراک فراحسی مانند پیشگویی. چاکرای تاجی (Sahasrara) که محل استقرار آن فرق سر می باشد رنگ این چاکرا بنفش یا سفید است و کانی های تاثیر پذیر بر آن آمیتیست ، اپال نارنجی ، کوارتز شیشه ای را می توان نام برد . غده تاثیر پذیر نسبت به این چاکرا غده صنوبری می باشد . اعضای نفوذ پذیر بخش فوقانی مغز ، چشم راست هستند . عملکرد روانی این چاکرا و کانی های موثر بر آن ترکیب نیروی حیات با شخصیت انسان و ویژگی های معنوی محل اشراق و بصیرت معنوی
برای شارژ سنگ ها باید آنها را بشویید و آن را از ناخالصی ها پاک کنید . گاهی اوقات سنگی در اختیار شما قرار می گیرد تا شما بتوانید از آن انرژی بگیرید . شاید این سنگ قبل از شما مورد استفاده شخصی بوده که دچار بیماری و ناراحتی خاص بوده است . این سنگ از نظر فیزیکی به شما آسیب نمی رساند ، ولی امکان دارد که افکار پریشان و انرژی منفی شخص قبلی را همراه داشته باشد و آن انرژی منفی شما را آزار دهد. بنابراین باید سنگ ها مجدد شارژ شود. آب ، آتش ، خاک و نمک دریا از عوامل پاک کننده سنگ هستند . شما می توانید سنگ مورد نظرتان را در حدود 1 تا چند ساعت در آب جاری قرار داده و شارژ کنید یا آن را داخل خاک بگذارید و سپس آن را بشویید. گاهی هم می شود سنگ را روی شعله شمع قرار داد یا اینکه از نمک خشک دریا برای شارژ کردن آن استفاده کرد .
در ابتدا بسته به نوع بیماری یا افکار پریشان چاکرا مورد نظر را انتخاب کرده و سپس به نسبت رنگ چاکرا سنگ خود را انتخاب می کنیم سپس به پشت دراز کشیده بعد از کسب آرامش سنگ را روی چاکراه به صورت دقیق قرار داده باید دقت داشته باشیم که حتما سنگ قبلا شارژ شده باشد ، مدت زمان مناسب معمولاً 20 دفیقه است . بعد از اتمام کار چند دقیقه در آن حالت باید باقی ماند بعد سنگ را برداشته و آنرا مجدد شارژ کرد . البته یک نکته را هرگز نباید فراموش کرد که این کار در مورد تمام سنگها صدق نمی کند، باید بعضی از سنگها را مستقیماً روی محل درد قرر داد. بعضی از آنها را در آب قرار داد و بعد آن را نوشید. لازم بذکر است که این سنگ ها به تنهایی معجزه نمی کنند ، بلکه این سنگ ها همراه و در کنار درمان های پزشکی تاثیرات مفیدی را بر بیماری ها دارند . تيجتا با توجه به این مسئله که زمین هم در ایجاد بیماری ها و هم در درمان بیماری ها نقش مهمی ایفا می کند ، می توان با مطالعه بیشتر در این شاخه از علوم زمین راهای پیشگیری مناسب از بیماری ها و درمان آنها را در اختیار جوامع قرار دهیم و به این نحو به جامعه انسانی کمک نماییم . در کشور عزیزمان فعالیت هایی در این زمینه به چشم می خورد از جمله آنها واحد اجرای پژوهشهای زمین شناسی پزشکی در وزارت صنایع و معادن کشور می باشد ولی با در نظر داشتن اهمیت این شاخه از علوم زمین در تداوم زندگی بشر آنچنان که شایسته و بایسته است به زمین شناسی پزشکی بهاء داده نشده است . هنوز در هیچ یک از مراکز علمی کشور گرایشی به نام زمین شناسی پزشکی دیده نمی شود .
برای بیماریهای مجاری تنفسی مانند برنشیت و ناراحتی های ناحیه گردن. افزایش قدرت سیستم دفاعی بدن.
2 – ابسیدان رنگین کمان :
باعث تسکین عفونتها و التهابات شده و ضد باکتری میباشد و نیز مانع زخم معده است.
3 – ابسیدان لکه برفی :
عملکرد روده هارا آسان میکند و تقویت کننده استخوانهاست.
4 – آمازونیت :
برای تقویت مغز ، اعصاب و آرامبخش است.
5 – کهربا :
آنتی آلرژی و ضد اگزما و ناراحتیهای پوستی.
6 – آمیتیست :
ضد میگرن و فشارهای عصبی و مفید برای سیستم کلی اعصاب.
7 – اون چورین :
درمان بیماریهای چشمی ریزش اشک ، ضد شوره سر و بوسیله ارتعاشات ملایم این سنگ ناراحتی های قلبی و سیستم عصبی در مان میشود.
8 – پریدوت :
عموما" اثر مثبت بر اصلاح بافت ها دارد و برای گردش خون مفید است.
9- توپاز آبی :
صدارا تقویت میکند وبرای التهاب گلو و رفع گرفتگی صدا موثراست. واعصاب راتقویت و افسردگی را درمان میکند.
10 – تورمالین :
آرامبخش و قدرت تمرکزرازیاد میکند.ونیز تاثیر ضد سرطانی دارد.
11 – چشم ببر :
فعال کننده اندامهای حرکتی مانند مفاصل است.
12 – رودونیت :
تاثیر قوی بر شنوائی دارد ودر تقویت ششها و درمان دیابت موثر بوده و در ضمن قدرت فراکیری را افزایش میدهد.
13 – سنگ سلیمان :
(اونیکس) تقویت کننده ناخن ، چشم وپوست بوده از ریزش مو میکاهد و جریان خون را تحریک میکند.
14 – سنگ کریستال :
مفید برای قلب ، غدد لنفاوی ، جریان خون و همچنین باعث تقویت چشم و ریه نیز میشود.
15 – سنگ لاجورد :
مفید در درمان فشارخون بالا ومسکن در دردهای سر.
16 – سودالیت :
آرامبخش ، و غده تیروئید و دیگر غدد را تقویت نموده ، محرک مغز و بافتهای لنفاوی است. وبه بدن نیروی حیات میبخشد.
17 – سیترین :
برای رفع افسردگی ، عصبانیت ، نگرانی مفید است.
18 – عقیق آبی :
موثر در درمان سردرد و گرفتگی عضلانی.
19 – عقیق خزه ای :
مفید در درمان دیابت .
20 – کارنلین :
تصفیه کننده دستگاه گوارش وموثر در هضم و جذب غذا وگردش خون .
21 – فلوریت :
درمان بیماریهای مغزی و مشکلات ذهنی.
22 – فیروزه :
مفید برای کبد ، غدد و تقویت چشم ها.
23 – کوارتزدودی :
مناسب برای افراد کم انرژی وموثر برای شکم ، کلیه ها ، لوزالمعده و اندامهای جنسی.
24 – کوارتز صورتی :
موثر در عملکرد تخمدانها و بیضه ها در هر دو جنس.
25 – گارنت :
مناسب برای دستگاه تولید مثل ، تقویت قسمت میانی ستون مهره ها.
26 – لابرادوریت :
افزایش عملکرد قدرت دفاعی و در مان رماتیسم .
27 – مالاگیت :
دارای خاصیت تصفیه کنندگی و ضد التهاب است.
28 – مرجان :
برای بیماریهای کم خونی و ناراحتی های عادات ماهانه.
29 – هماتیت :
در درمان واریس ، انعقاد خون ، بازسازی خون و سلولهای بدن.
30 – جاسپر قرمز :
مفید برای مفاصل ، پا درد ، کمر و استخوانها. مراكز انرژي و سنگ درماني (Crystal Healing) چاكراي اول: پايه ستون فقرات، محل ورود پرانا (انرژي حيات انسان). رنگ: قرمز، نشانه زندگي، قوت، نيروي حيات و طبيعت فيزيكي است. طبيعت رنگ قرمز با آتش و خشم مرتبط است. تمام سنگهاي قرمز: مرجان، ياقوت كبود، سنگ يشم، بلادستون.
خواص درماني:
1- بهبود كم خوني (از جمله لاغري، فقر غذايي، سرمازدگي). 2- غش. چاكرا ي دوم: پايين شكم، مرتبط با طحال و دستگاه توليد مثل. رنگ: نارنجي، نشانه غلبه بر خشم و كنترل بر خويشتن است. تمام سنگهاي نارنجي: كارنلين (عقيق قرمز)، اُپال آتشين (يشم و عقيق آتشين)، يشم نارنجي.
خواص درماني:
تنظيم هضم غذا و گردش خون. چاكراي سوم: ناف و سولر پلكسوس، مرتبط با دستگاه گوارش و غده ي فوق كليوي. رنگ: زرد، نشانه ذهن، هوش، فهم، درايت زياد، عقل و ذهنيت است و در ارتباط با احساسات و قدرت فردي مي باشد. تمام سنگهاي زرد و طلايي: توپاز (ياقوت زرد)، سيترين، كهربا.
خواص درماني:
1- در شرايطي كه سيستم عصبي آسيب پذير مي شود و انرژي مربوط به سولر پلكسوس از تعادل خارج مي گردد، مي تواند متعادل كننده باشد. 2- در بيماري ديابت (مرض قند). 3- يبوست. 4- اگر كسي به طور غير عادي لاغر باشد (يعني اشعه قرمز را زياد جذب مي كند) رنگ زرد اين شرايط را در سيستم فيزيكي بدن خنثي مي كند. 5- اگر كسي بيش از حد چاق باشد (رنگ آبي را زياد جذب مي كند) رنگ زرد آن را خنثي مي كند. چاكراي چهارم: قلب، عشق الهي، جوهر هستي، دستگاه گردش خون، سيستم لنفاوي و سيستم ايمني. رنگ: سبز، نشانه هارموني (هماهنگي)، همدردي، خلاقيت، سلامت و فراواني است. تمامي سنگهاي سبز: زمرد، تورمالين سبز، مالاكايتو، جيد، كرايزوپريز، دايوپتز، پريدات، اون تورين، عقيق خزه اي، يشم سبز. در طيف رنگي، رنگ سبز در حد ميانه است. سه رنگ اول (قرمز، نارنجي و زرد) مربوط به جنبه هاي فيزيكي و سه رنگ آبي، نيلي و بنفش مربوط به جنبه هاي ذهني و رواني مي باشند.
خواص درماني:
1- تنظيم دستگاه گردش خون، فشار خون و قلب. 2- تمدد اعصاب و شارژ انرژي حياتي. 3- هر كس كه محتاج انرژي است كمك مي كند. چاكراي پنجم: مركز گلو، مرتبط با دستگاه تنفس (محل ورود پرانا). ابراز وجود و خلاقيت، اعتماد به نفس، احترام به خود و كار آيي.
خواص درماني:
1- بيماريها يا مشكلات گلو. 2- انواع التهاب ها. 3- خونريزي هاي داخلي. چاكراي ششم: چشم سوم يا غده هيپوفيز، ديدن دروني و بيروني، مرتبط با سيستم عصبي و غدد مترشحه داخلي. رنگ: نيلي، نشانه مرزهاي صوفيانه، نيل به روحانيت، خودكفايي و عقل مي باشد. تمام سنگهاي نيلي: آنديگو، سفير نيلي، آزورايت.
خواص درماني:
1- بهبود بيماري هاي ذهني و رواني. 2- كمك به گشودن چشم سوم. چاكراي هفتم: تاج سر يا غده مخروطي (صنوبري)، محل ورود پرانا. رنگ: بنفش، نشانه تسلط روحاني است، بالاترين و عميق ترين نوري است كه با بالاترين عامل در وجود ما كه همان چاكراي هفتم است در رابطه است. تمام سنگهاي بنفش: آمتيست و فلورايت.
خواص درماني:
1-كمك به رفع بي خوابي. 2- رفع هر نوع بيماري يا نارسايي ذهني و اختلالات رواني.
شرکت کانسار طب آریا وابسته به مرکز رشد واحد های فناوری دانشگاه شهید بهشتی کتاب سنگ درمانی / ترجمه خانم فرحناز ثنایی موحد ماهنامه علوم زمین و معدن شماره 14 www.forum.p30world.com www.ZanjanGeo.blogfa.com www.daneshnameh.roshd.ir www.geoaria.blogfa.com www.fa.wikipedia.org www.gsinet.ir http://geoevents.mihanblog.com http://labkhandgallery.blogfa.com http://www.sangdarmani.com http://www.gsi.ir/ http://blog.360.yahoo.com
مديريت شطرنجي مهندس محمد كاسبان ساليان دراز است كه از بازي شطرنج به عنوان بهترين بازي فكري ياد مي شود. باتوجه به قوانين و حركت مهره هاي آن مي توان به پيچيدگيهاي تازه اي درباره اين بازي پي برد. در اين مقاله با نگاهي متفاوت سعي شده است درسهايي از علم مديريت را در آن يافت؛ درسهايي كه در اين بازي شيرين درارتباط با علم مديريت مي توان آموخت و آنها را به كار گرفت، عبارتند از: 1 - هدفمند بودن حركت: يك شطرنج باز، هدف از بازي خود را مات كردن حريف مقابل در كنار يك نرمش فكري مي داند. براي هر حركت خود نيز هدفي دارد. حركاتي به منظور گستــرش بازي، تأمين امنيت شاه وآرايش مهره ها براي حمله يا دفاع از اين قبيل حركات است. در بازيهاي حرفه اي به منظور شناخت هر چه بيشتر سبك بازي حريفان ، نياز است كه بازي حريفان، چند بار بررسي شده و مورد تجزيه تحليل قرار گيرد. يك مدير سازمان توليدي ويا خدماتي نيز مي بايست اهداف بلند و كوتاه مدت خود را با توجه به وضعيت پيراموني(شرايط بازار، تهديدها و فرصتها، نقاط ضعف و قــوت و ...) ترسيم كرده و برنامه هاي عملياتي براي دستيابي به آن را مشخص و به صورت مداوم آن را كنترل كند. نكته مهم در تعيين اهداف سازماني، انتخاب صحيح اهداف با توجه به تحليل بازار و رقبار، مشخص كردن زمان، مجري، منابع، هزينه انجام پروژه و همچنين تعيين شاخصي به منظور اندازه گيري ميزان دستيابي به هدف است. 2 - سازماندهي: بازيكن با توجه به قانون شطرنج مي تواندشاه را محصور، تهديد و به هدف خود ( مات كردن شاه) برسد. مسلماً در اين بازي برنده كسي خواهد بود كه از حركت مهره ها به نحوه مطلوبتري استفاده كند. در اين بازي براي اينكه بتوان شاه را محصور و آن را مات كـرد، نياز به اين است كه از تمام مهره ها بهره گرفت و شاه را از جهات مختلف تهديد و جلو حركت آن را مسدود كرد. مديران نيز براي رسيدن به اهداف خود مي بايست تمامي امكـانات و منابع لازم را مهيا كرده و زمينه هاي لازم جهت استفاده بهينه از آن را فراهم سازند. در غير اين صورت با كاهش كارايي و افزايش قيمت تمام شده محصولات خـود و در نتيجه از دست دادن تدريجي بازار رو به رو خواهند شد. در اين زمينه طراحي واقعي و اجرايي نمودار سازماني، تعيين و ابلاغ مسئوليتها و شرح وظائف افراد، تعيين و تأمين منابع اجراي فرايند هاي سازماني، مشخص ساختن روشها و دستورالعملهاي اجراي هر فرايند و تعريف و پايش شاخصهاي اندازه گيري اثر بخشي وكارايي فرايند ها از اهميت ويژه اي برخوردار است. 3- هدايت مهره ها: به منظور مات كردن حريف كافي است تمامي مهره ها را بگونه اي كنار هم قرار دهيد كه ضمن پشتيباني آنها از يكديگر، خانه هاي حركت شاه حريف مسدود گردد. مسلماً اگر هر يك از آنها بدون تعامل با ديگر مهره ها، در گوشه اي از صفحه شطرنج به كار گرفته شوند، شما پيروز ميدان نخواهيد بود. در يك سازمان نيز اگر پرسنل واحد هاي مختلف از جمله كيفيت، مهندسي، تو ليد، اداري و غيره هر يك سرگرم فعاليتهاي خويش باشند ودر يك راستا هدايت نشوند، آن سازمان به اهداف خويش نايل نخواهد شد. 4ـ برنامه ريزي: براي مات كردن حريف نياز به برنامه ريزي است. مسلماً بدون برنامه و تنها جواب بازي حريف را دادن، شما را به مقصود نمي رساند. برنامه ريزي در علم مديريت نيز از اهميت ويــــژه اي برخودار است. مديران به خوبي مي دانند، بدون برنامه ريزي به هيچ هدفي نخواهند رسيد. 5 - پايش و كنترل: در بازي شطرنج برنامه اي كه در ذهن شما براي مات كردن حريف مقابل ترسيم مي شود، مرتباً باتوجه به حركات تدافعي و تهاجمي حريف مي بايست تغيير كند وگرنه همان برنامه اوليه هيچوقت شما را به هدفتان نزديك نمي كند. در علم مديريت نيز برنامه هاي تنظيم شده براي دستيـــــابي به اهداف مي بايست در دوره هاي منطقي، كنترل و در صورت نياز بهنگام گردد. همچنين عوامل عدم اجراي برنامه، شناسايي و با تعريف اقدامات اصلاحي موثر، رفع گردد. 6 - حفظ مهره ها: از ديگر فنون مهم بازي شطرنج، حفظ مهره هاست. در بازي شطرنج هر مهره ارزشي نسبي دارد، و اين ارزش بسته به موقعيت بازي متغير است. نيروهاي انساني هر سازماني نيز باتوجه به مسئوليتها و فعاليتهايي كه انجام مي دهند داراي ارزش نسبي هستند و مطمئناً هيچ نيــــروي بي ارزشي وجود ندارد زيرا با وجود اين نيازي به استخـــــــدام آن فرد در سازمان احساس نمي گرديد. بنابراين، حفظ نيروهاي انساني براي دستيابي به اهداف سازمان همانند بازي شطرنج بسيار مهم است. فراهم كردن منابع و زمينه هاي لازم جهت اجراي مطلوب امور محوله، نشان دادن توجه و اهميت شما به فعاليت كاركنانتان، فراهم ساختن بستر رشــد و خلاقيت پرسنل و به كارگرفتن ساير روشهاي انگيزشي از جمله تكنيك هاي حفظ نيروها در سازمان است. 7 - حمايت مهره ها: اگر مهره سرباز با حمايت وهدايت شما به انتهاي صفحه شطرنج برسد، تبديل به مهره باارزشي همچون وزير مي گردد. در يك ســـازمان نيز اگر نيروهاي انساني به طور مناسبي ازطريق سيستم هاي آموزشي وانگيزشي رشد پيدا كنند، مطمئناً فوايد بيشتري براي سازمان به ارمغان مي آورند. 8 - پيش بيني حركات بعدي: يكي از مهمترين فنون بازي شطرنج، بازي خواني آن است. قبل از هر حركت مي بايد حداقل چند حركت خود و حريف را در ذهن بررسي و تجزيه و تحليل و سپس اقدام به بازي كرد. همانند اين بازي، مديران نيز مي بايست قبل از اخذ هر تصميمي، پيامدهاي آن را پيش خود تجزيه وتحليل كرده و باتوجه به عواقب آن، تصميم را اتخاذ كنند. بارها و بارها متاسفــــــــــانه حتي در تصميم گيري هاي كلان مديريتي نيز شاهد اينگونه تصميمات عجولانه بوده ايم. تصميماتي كه چند حركت بعد آن خوانده نشده بود 9 - پرهيز از حركات اضافي: در شطرنج، بازي با مهره سفيد يك مزيت محسوب مي گردد زيرا يك حركت از مهره سياه پيش بوده و قدرت تهاجم را دراختيار دارد. اين موضوع حاكي از اهميت هر حركت است لذا در اين بازي بايد مراقب هر حركت بود تا اين مزيت را حفظ كرده و با استفاده از حركت اضافي حريف بازي را به دست گرفت. در يك محيط رقابتي نيز اگر مديران حركت اضافي و نادرستي ازجمله پذيرش توليد محصولات بدون تقاضا، اخراج كاركنان موثر و... داشته باشند درجهت تضعيف سازمان گام برداشته و چه بسا بازار را به رقبا واگذار خواهندكرد. 10 - گسترش توأم با تفكر: در بازي شطرنج به منظور استفاده از تمامي مهره ها، نياز به گسترش بازي است. اين بدان معني است كه مهره ها را مي بايست به خانه هايي انتقال داد كه قابليت، حمله، دفاع و مانور بيشتري را داشته باشند. حال اگر اين گسترش بدون انديشه باشد موجبات از دست دادن بازي را فراهم مي كند. در يك محيط كاري نيز گسترش منابع سازمان ازجمله ساختمانها، تأسيسات، تجهيزات و نيروهاي انساني بدون درنظر گرفتن كيفيت، نوع و ميزان خروجي آنها به اتلاف منابع، كاهش بهره وري سازمان و افزايش قيمت تمام شده محصولات يا خدمات منجر مي گردد. 11 - گرفتن با انديشه مهره ها: گرفتن مهره هاي حريف در بازي شطرنج يك مزيت محسوب مي شود. در برخي مواقع حريف به منظور تخريب سد دفاعي و يا كشاندن مهره ها به سمت ديگـــــــر صفحه شطرنج و دلايلي اين چنيني، اقدام به فداكردن مهره ها مي كند و در قبال آن، برتري مــوردنظر خود را به دست مي آورد. به شما نيز در يك محيط كاري پيشنهاد توليد يك محصول جديد و يا ارائه يك خدمت جديد مي گردد كه اگر شما نسنجيده و يا به اصطلاح بدون امكان سنجي آن را بپذيريد و درعمل نتوانيد خواسته هاي موردانتظار مشتريان را برآورده سازيد، در آن صورت خود را براي پذيرش خسارات سنگيني آماده كنيد. 12 - مراقبت از آچمزشدن: اصطلاح آچمزي در شطرنج عبارت از حمله اي است عليه يك ســـوار كه سواري ديگر را از حمله محافظت مي كند. درواقع آچمز شدن، يك حركت غافلگيركننده ولي درعين حال قابل پيش بيني است. همانند بازي شطرنج كه تنها مي بايست مراقب آچمز شدن بود و از آن گريخت، در سازمانها نيز مي بايست به فكر مقابله با اينگونه تهديدات و حوادث غيرمترقبه ازجمله تغييرات شرايط بازار، پايان عمر محصول، وضعيت رقبا، خرابي دستگاههاي كليدي، نارضايتي و استعفاي كاركنان، قطعي برق و غيره بود و طرحهاي واكنشي با اينگونه تهديدات تهيه شود. 13 - شكست، مقدمه پيروزي: همان طور كه يك شطرنج باز مي بايست از شكستهاي خود در بازي نااميد نشده و از آن درس عبرت بگيرد، شما نيز اينگونه بعداز هر شكست كوچك و بزرگ به دنبال سرزنش اين و آن نباشيد بلكه به دنبال ريشه بروز آن مشكل بگرديد و با حذف آن، موجبات پيروزي خود را فراهم كنيد.
امروزه نه تنها به شهادت آمار و ارقام رسمي موجود، بلکه براساس ديده ها و شنيده ها، ميزان آگاهي و سواد زنان به سطح بالايي رسيده است، به طوري که در برخي عرصه ها نگراني آقايان را هم برانگيخته است!
آمار نشان مي دهد حضور زنان نسبت به مردان در مراکز آموزشي دولتي و رسمي 60به 40است. البته بايد توجه داشت که اين آمار به حضور زنان در مراکز آموزش خصوصي و غيررسمي اشاره اي ندارد. از سوي ديگر، براساس آخرين تحقيق صورت گرفته بيش از 97درصد دختران کشور باسواد هستند و گرايش دختران و زنان براي آموزش در بخشهاي مختلف روند تصاعدي و فزاينده اي دارد. در جامعه امروز، کتاب و روزنامه ديگر حريم شخصي مردان نيست و کتابخانه ها تنها قصه هايي نيستند که بايد به وسيله زنان خاکروبي شوند.
زنان به عنوان عامل تقويت ارکان خانواده و مربي فرزندان شناخته ميشوند و ديگر کمتر خانواده اي را شاهديم که زن در آن سواد نداشته باشد و يا نقشي در بحثهاي خانوادگي و دوستانه ايفا نکند. آمار شرکت در کلاسهاي آموزشي مهد کودک ها و مدارس کشور، نشان مي دهد که مادران خانه دار بيش از زنان شاغل در کلاسهاي آموزشي اين مراکز شرکت مي کنند و ميزان توجه و علاقه آنها به آموزش هاي خانواده و بهداشت بيشتر از موضوعات ديگر است.
مادران جوان تلاش مي کنند باآگاهي از فناوري و زبان جديد فاصله بين خود و فرزندانشان را کاهش دهند و يا با نيازهاي آنان بيشتر آشنا شوند. آنان در کنار وظايف روزانه ، نظافت و پخت و پز و خريد آموزش و مطالعه را نيز جزو لاينفک برنامه هاي خود قرار داده اند و از هر فرصتي براي آموزش و يادگيري بهره مي جويند. از اين روست که وظيفه سازمان هاي دولتي و غيردولتي براي ارائه تسهيلات بيشتر آموزش به زنان ، مخصوصا زنان خانه دار افزايش مي يابد.
مريم مهدوي ، کارشناس مسائل زنان در اين باره معتقد است : در حال حاضر گرايش زيادي در جامعه زنان نسبت به آموزش و افزايش اطلاعات و آگاهي وجود دارد و بايد تلاش کرد اين موج ايجاد شده در جامعه به نحو مطلوبي هدايت شود. وي پيشنهاد مي کند که کانون هاي فرهنگي هنري شهرداري ها، مساجد و حسينيه ها و سازمان هاي غيردولتي مسووليت آموزش هاي غيررسمي را به عهده بگيرند و براساس نيازهاي زنان خانه دار، کلاسها و دوره هاي آموزشي را طراحي کنند.
مهدوي آموزش مباني رايانه ، اينترنت ، اطلاعات بهداشتي و حقوقي را از ضروريات اوليه مي داند و مي گويد: برگزاري چنين دوره هايي به زنان خانه دار کمک مي کند تا با مسائل جاري جامعه آشنا شوند و از اين طريق نقش مادري و همسري خود را بهتر ايفا کنند.
امروزه، استفاده از اينترنت و رايانه يکي از ملزومات خانواده است و بايد براي زنان آموزش لازم در اين خصوص در نظر گرفته شود. به منظور آگاهي از برنامه هاي آموزش ويژه زنان در سازمان هاي غيردولتي ، پاي صحبتهاي رضوان نيري ، رئيس هيات مديره کانون فرهنگي اجتماعي زنان تهران نشستيم و برنامه هاي آينده اين سازمان را براي زنان خانه دار جويا شديم.
وي توانمندسازي و آموزش زنان مخصوصا زنان خانه دار را از اولويت هاي اين کانون ذکر و خاطر نشان کرد: براي تامين نيازهاي جاري زنان خانه دار، اين کانون اقدام به برگزاري کلوپ و دوره هاي آموزشي در زمينه هاي مختلف از جمله آموزش قرآن و جايگاه و حقوق زن در اسلام کرده است. همچنين از طريق ارائه مشاوره ، اطلاع رساني ، معرفي زنان توانمند و برگزاري تورهاي تفريحي ، اين کانون تلاش مي کند سهم ناچيزي در ارتقاي آگاهي زنان ايفا کند.
اينک ديگر لازم نيست زنان در شهرهاي بزرگ و خانواده هاي مرفه زندگي کنند تا باسواد شوند و بتوانند بر آگاهي هاي خود بيفزايند. امروزه ديگر کتابخواني و روزنامه خواندن در انحصار قشر و طبقه خاصي نيست. امروز، کمتر مادري است که نتواند براي فرزندش کتاب بخواند و همراه فرزند دبستاني اش نباشد.
همين که زن امروز جامعه ما صبحها در يک دستش نان داغ و در دست ديگرش روزنامه صبح است، اين پيام را دارد که مي خواهم بياموزم و بيشتر بدانم. مي خواهم همگام با تحولات و مسائل جاري جامعه و کشورم پيش بروم.
مديريت اخلاق، شناسايي و اولويت بندي ارزشها براي هدايت رفتارها در سازمان است.
سازمانها با ايجاد يك برنامه مديريت اخلاق مي توانند اخلاقيات را در محيط كار مديريت كنند.
برنامه هاي اخلاق به سازمــانهــا ياري مي رسانند تا در شرايط آشفته، عملكرد اخلاقي خود را حفظ كنند.
اخلاق يك ابزار ارگانيك است كه با دگرگون شدن نيــازهـاي جامعه و سازمان تغيير مي يابد.
كد اخلاق مجموعه ارزشهايي است كه در اولويت سازمان قرار دارد و كاركنان و مديران بايد از آن تبعيت كنند.
برنامه اخلاق در سازمان زماني موفق است كه كاركنان طبق خط مشي ها و رويه هاي آن رفتار كنند.
يكي از بهترين شكلهاي آموزش اخلاق به كاركنان، دادن تمرين معضلات پيچيده اخلاقي به آنهاست.
چكيده:
پيچيده تر شدن روزافزون سازمانها و افزايش ميزان كارهاي غيراخلاقي، غيرقانوني و غيرمسئولانه در محيطهاي كاري توجه مديران و صاحبنظران را به بحث اخلاق كار و مديريت اخلاق معطوف ساخته است. مديريت اخلاق (ETHICS MANAGEMENT) عبارتست از شناسايي و اولويت بندي ارزشها براي هدايت رفتارها در سازمان.
سازمانها با ايجاد يك برنامه مديريت اخلاق مي توانند اخلاقيات را در محيط كار مديريت كنند. برنامه هاي اخلاق به سازمـــــانها كمك مي كنند تا بتوانند در شرايط آشفته عملكرد اخلاقي خود را حفظ كننــد. امروزه مديريت اخلاق يكي از زمينه هاي علمي مديريت به شمار مي رود كه داراي رويكردي برنامه اي و چندين ابزار عملي است. اين ابزارها عبارتند از: كدهاي اخلاق، كدهاي رفتار، خط مشي ها و رويه ها، روشهاي حل معضلات اخلاقي و آموزش.
مقدمه:
مديريت اخلاق در محيط كار منافع بسيار زيادي براي رهبران و مديران دارد؛ اعم از منافع عملكردي و منافع اخلاقي. اين مطلب بخصوص در عصر حاضر كه مديران با ارزشهاي بسيار متنوعي در محيط كار سروكار دارند صادق است. اما تاكنون كساني كه به مباحث اخلاق كار پرداخته اند فلاسفه، دانشگاهيان و منتقدان اجتماعي بوده اند و نه مديران. درنتيجه بسياري از مطالبي كه تا به امروز درباره اخلاق كار نوشته شده مطابق با نيازهاي عملي مديران و رهبران سازمانها نيست. هدف اين مقاله كمك به مديران براي وارد شدن به اين بحث است.
براي ورود به بحث مديريت اخلاق ابتدا بايد اخلاق را تعريف كنيم. اخلاق، به طور ساده و خلاصه، شامل شناخت صحيح از ناصحيح و آنگاه انجام صحيح و ترك ناصحيح است. تشخيص درست از غلط هميشه ساده نيست. بسياري از دانشمندان علم اخلاق ادعا مي كنند كه باتوجه به اصول اخلاقي در مقام عمل هميشه يك راهكار درست وجود دارد و برخي ديگر معتقدند كه راهكار درست بستگي به موقعيت و شرايط دارد و تشخيص اينكه كدام راهكار درست است درنهايت به عهده خود فرد است.
اخلاق كار (BUSINESS ETHICS) نيز از ديدگاه افراد مختلف معاني متفاوتي دارد. اما عموماً آن را شناخت درست از نادرست در محيط كار و آنگاه انجام درست و ترك نادرست مي دانند.
مطالبي كه درباره اخلاق كار نوشته مي شود عمدتاً به يكي از اشكال زير است:
الف) فلسفي: كه نياز به آشنايي و تحليل زيادي دارد؛
ب) منتخبات: كه نياز به زمان زياد، مرور فراوان مطالب و جمع بندي آنها دارد؛
ج ) موردپژوهي: كه نياز به موردهاي فراوان و زمان و تحليل زياد جهت جمع بندي مطالب دارد؛
د) تمركز بر مسئوليت اجتماعي: كه شامل مثالهاي فراواني از عملكردهاي اخلاقي خوب و بد شركتها مي شود.
اخلاق كار
اخلاق كار به عنوان يكي از زمينه هاي دانش مديريت به شمار مي رود؛ مخصوصاً از زمان تولد نهضت مسئوليت اجتماعي در دهه 1960. در اين دهه نهضتها و جنبشهاي آگاهي بخش اجتماعي توقعات مردم را از شركتها بالا برد. مردم به اين عقيده رسيده بودند كه شركتها بايد از امكانات وسيع مالي و نفوذ اجتماعي خود براي رفع مشكلات اجتماعي نظير فقر، خشونت، حفاظت از محيط زيست، تساوي حقوق، بهداشت و سلامت همگاني و بهبود وضع آموزش استفاده كنند. بسياري از مردم ادعا مي كردند كه چون شركتها با استفاده از منابع كشور به سود دست مي يابند لذا به كشور مديون بوده و براي بهبود وضع اجتماع بايد كوشش كنند. بسياري از محققان، مديران و مدارس بازرگاني اين تغيير و تحولات را درك كرده و لذا در برنامه ريزيهاي خود و نيز درعمل كلمه ذينفعان (STAKEHOLDERS) را كه شامل جامعه اي وسيع تر اعم از كارمندان، مشتريان و تامين كنندگان مي شود جايگزين كلمه سهامداران (STOCKHOLDERS) كرده اند.
اخلاق كــار همــانند ديگر رشته ها و زمينه هاي مديريت به دنبال يك نياز به وجود آمد. با پيچيده تر و پوياتر شدن تجارت، سازمانها فهميدند كه به راهنمائيهايي جهت انجام كارهاي صحيح (ازنظر اخلاقي) و پرهيز از كارهاي غلط و مضر براي ديگران نياز دارند و لذا اخلاق كار متولد شد.
امروزه 90 درصد مدارس بازرگاني آموزشهايي در زمينه اخلاق كار به دانشجويان خود ارائه مي دهند.
دو زمينه عمل گسترده اخلاق كار
1 - شرارتهاي مديريتي: در اين حوزه اعمال غيرقانوني، غيراخلاقي يا سوال برانگيز مديران، همچنين انگيزه هاي چنين رفتارهايي و راههاي ريشه كن كردن آنها موردبحث قرار مي گيرد.
2 - معضلات اخلاقي: شامل مشكلات و مسائل اخلاقي مي شود كه مديران هر روز با انواعي از آنها مواجه هستند مانند تعارض منافع، استفاده نـاصحيح از منابع و نقض قراردادها و موافقتنامه ها.
عقايد غلط درباره اخلاق كار
عقايد غلطي درباره اخلاق كار وجود دارد كه منشأ آنها عمدتاً دو چيز است. يكي عدم فهم صحيح مفهوم اخلاق و ديگري برداشتهاي سطحي و كوته بينانه از معضلات اخلاقي. برخي از اين عقايد غلط عبارتند از:
! اخلاق كار بيشتر يك موضوع ديني است تا مديريتي: هدف برنامه اخلاق سازمانها تغيير عقايد و ارزشهاي مردم نيست بلكه هدف، مديريت ارزشها و رفع تعارضات بين آنها در سازمان است.
! كاركنان ما با اخلاق هستند لذا ما نيازي به توجه به اخلاق كار نداريم: اغلب معضلات اخلاقي كه مديران در محيط كار با آنها روبرو مي شوند بسيار پيچيده هستند. تعارضات اخلاقي موقعي به وجود مي آيد كه الف) بين علائق مختلف تعارض ارزشي وجود داشته باشد. ب ) تعدادي راهكار واقعي وجود دارد كه همگي به يك اندازه قابل توجيه هستند. ج ) شرايط موجود پيامدهاي مهمي براي ذينفعان داشته باشد.
! اخلاق كــار يكــي از زمينــه هاي فلسفه، دين شناسي و علوم آكادميك است: عدم ورود مديران و رهبران به اين بحث باعث شده كه بسياري فكر كنند اخلاق كار يك مد يا يك موج است كــه بـه درد واقعيتهاي اداره سازمانها نمي خورد. آنها معتقدند كه اخلاق كار يك بحث پيچيده فلسفي يا ديني است. اما اخلاق كار يكي از زمينه هاي علمي مديريت با رويكردي برنامه اي (PROGRAMMATIC) است كه داراي چندين ابزار عملي است. برنامه هاي مديريت اخلاق در ديگر زمينه هاي علم مديريت نيز كاربردهاي عملي دارد.
! اخلاق كار يك چيز زائد و غيرضروري است و فقط بر واضحات و بديهيات تصريح مي كند: بسياري معتقدند كه كدهاي اخلاق و ليستهاي ارزشهاي اخلاقي اضافي و به درد نخور هستند چرا كه ارزشهايي را ارائه مي كنند كه هر انساني طبيعتاً متمايل به آنهاست. اما درواقع آنچه از كدهاي اخلاق براي سازمان ارزشمند است اولويت بندي ارزشها در آن و تمركز بر ارزشهاي خاصي در محيط كار است. براي مثال واضح است كه همه مردم بايد صادق و درستكار باشند، اما در سازماني كه تقلب و فريبكاري زياد است اين ارزش (صداقت و درستكاري) در اولويت قرار مي گيرد و بايد در كد اخلاق سازمان گنجانده شود.
! اخلاق كار عبارتست از نصيحت كردن آدمهاي بد توسط آدمهاي خوب: مديران موفق مي دانند كه افراد خوب هم ممكن است كارهاي بدي انجام دهند مخصوصاً در مواقع استرس و سردرگمي. (استرس و سردرگمي دليل كارهاي غيراخلاقي هستند اما توجيه كننده (EXCUSE) آنها نيستند).
! اخلاق كار يك پديده جديد است كه به خاطر توجه زياد مطبوعات پرطرفدار و مطبوعات مديريتي بحث آن داغ شده است: سابقه رواج بحث اخلاق كار به حداقل 2000 سال پيش برمي گردد؛ زماني كه »سيسرو« (فيلسوف رومي) در كتاب (ON DUTIES) خود درباره اين موضوع سخن گفت. البته اخيراً اخلاق كار بيشتر مورد توجه قرار گرفته است و دليل آن هم جنبش مسئوليت اجتماعي است كه در دهه 1960 آغاز شد.
! اخلاقيات را نمي توان مديريت كرد: اخلاقيات مديريت مي شوند اما اغلب به صورت غيرمستقيم. مثلاً رفتار بينانگذار سازمان يا رهبر فعلي سازمان بر رفتار كاركنان در محيط كار به شدت تاثير مي گذارد و حتي هدايت كننده رفتار آنهاست؛ اولويتهاي استراتژيك (حداكثر كردن سود، افزايش سهم بازار،كاهش هزينه ها و...) تاثير زيادي بر اخلاق كاركنان دارد؛ قوانين و مقــررات مستقيماً بر رفتارها درجهت اخلاقي تر شدن (به گونه اي كه ضرر و زيان ناشي از رفتارها بر اجتماع به حداقل برسد) موثر است.
! اخلاق كار همان مسئوليت اجتماعي است: مسئوليت اجتماعي جنبه هاي عملي مديريت اخلاقيات در محيط كار نظير تدوين كدهاي اخلاق و رفتار، روزآمد كردن خط مشي ها و رويه ها، راهكارهاي حل معضلات اخلاقي و غيره را پوشش نمي دهد.
! سازمان ما مشكل قانوني ندارد، بنابراين، ما اخلاقي هستيم: شخص مي تواند در چارچوب قانون عمل كند و درعين حال اعمالش غيراخلاقي باشد ضمن آنكه معمولاً شكستن قانون در ابتدا با بي توجهي به رفتارهاي غيراخلاقي آغاز مي شود.
! مديريت اخلاق در محيط كار فوايد عملي چنداني ندارد: مديريت اخلاق در محيط كار شامل شناسايي و اولويت بندي ارزشها براي هدايت رفتارهــا و تدويـن خط مشي ها و رويه هايي براي مطمئن شدن از انجام اين رفتارهاست. مديــريـت اخلاق در ديگـر زمينه هاي مديريتي همچون مديريت تنوع (MANAGING DIVERSITY) ،TQM و برنامه ريزي استراتژيك نيز بسيار اهميت دارد.
فوايد مديريت اخلاق در محيط كار
1 - توجه به اخلاق كار به بهبود اساسي اوضاع برخي جوامع انجاميده است.
2 - برنامه هاي اخلاق باعث مي شود كه در شرايط آشفته، سازمان عملكرد اخلاقي خود را حفظ كند.
3 - برنامه هاي اخلاق باعث شكل گيري كــارهـاي گروهي قوي و افزايش بهره وري مي شود.
برنامه هاي اخلاق رفتارهاي كاركنان را با ارزشهايي كه به نظر رهبران سازمان در اولويت قرار دارند هماهنگ مي كند. معمولاً سازمانها تناقض آشكاري بين ارزشهاي ترجيح داده شده و ارزشهايي مي بينند كه توسط رفتار كاركنان در محيط كار منعكس مي شود. توجه و بحث و گفتگوي مداوم درباره ارزشها باعث افزايش روحيه كارگروهي، صداقت و صراحت در محيط كــار مــي شود. كاركنان احساس مي كنند كه بين ارزشهاي آنان و ارزشهاي موردنظر سازمان همخواني و هماهنگي وجود دارد لذا با انگيزه و عملكرد قوي كار مي كنند.
4 - برنامه هاي اخلاق باعث رشد و بالندگي كاركنان مي شود.
5 - برنامه هاي اخلاق ما را از قانـوني بودن خط مشي هاي سازمان مطمئن مي كند.
6 - برنامه هاي اخلاق باعث جلوگيري از عمل مجرمانه اهمال مي شود.
برنامه هاي اخلاق درپــي كشف مـوارد غيـــراخــلاقـي و قانون شكني ها است تا اين قانون شكني ها گزارش داده شوند. هنگامي كه سازمان از وقوع يك قانون شكني آگاه است و آن را به مقامات مربوط گزارش نمي كند مرتكب جرم »اهمال« شده است كه در قانون براي آن جريمه هاي خاصي درنظر گرفته شده است. بنابراين، تلاش سازمانها درجهت داشتن عملكــرد اخــلاقي باعث كاهش جريمه ها مي شود.
7 - برنامه هاي اخلاق به مديريت ارزشهاي مطرح در مديريت كيفيت، برنامه ريزي استراتژيك و مديريت تنوع كمك مي كند.
8 - برنامه هاي اخلاق به ايجاد تصويري مثبت از سازمان در نزد مردم كمك مي كند.
برنامه هاي مديريت اخلاق
سازمانها با ايجاد يك برنامه مديريت اخلاق مي توانند اخلاقيات را در محيط كار مديريت كنند. يكــي از اهــداف اسـاسي برنامه هاي مديريت اخلاق ايجاد تعادل بين ارزشهاي رقيب (COMPETING VALUES) است. يك بـــرنـــامــه اخلاق از ارزشها، خط مشي ها و فعاليتهايي كه بر شايستگي رفتارهاي سازماني اثــر مــي گذارد تشكيل مي شود. برنامه هاي اخلاق مي توانند شامل آموزشها و ارزيابيهاي وسيعي باشند. آنها در معضلات اخلاقي نقش راهنما را دارند. بندرت ممكن است دو برنامه اخلاقي دقيقاً مثل هم باشند.
فوايد برنامه هاي مديريت اخلاق
! نقشهاي سازماني براي مديريت اخلاق ايجاد مي كند.
! برنامه اي براي ارزيابي جاري نيازمنديهاي اخلاقي تدوين مي كند.
! ارزشهاي عملياتي و رفتارهاي موردنياز را ايجاد مي كند.
! رفتارهاي سازماني را با ارزشهاي عملياتي هماهنگ مي سازد.
! آگاهي و حساسيت نسبت بــه مسائل اخلاقي به وجود مي آورد.
! دستـــورالعملهــاي اخلاقــي را وارد تصميم گيريها مي كند.
! مكانيسم هايي را ايجاد مي كند تا معضلات اخلاقي حل و فصل شوند.
! ارزيابي جاري را تسهيل و باتوجه به برنامه آن را روزآمد مي كند.
! كمك مي كند بتوانيم كاركنان را متقاعد كنيم كه توجه به اخلاقيات تنها يك عكس العمل بدون تفكر و تعمق نيست كه براي خلاصي از گرفتاري يا بهبود تصور عمومي انجام شود.
هشت دستورالعمل
1 - به ياد داشته باشيد كه مديريت اخلاق يك فرايند است.
برنامه هاي اخلاق خروجيهايي چون كدها، خط مشي ها، رويه ها، خبرنامه ها و... دارند اما درعين حال مهمترين جنبه اين برنامه ها فرايند تفكر و گفتگو است كه به تدوين اين خروجيها مي انجامد.
2 - هدف نهايي برنامه هاي اخلاق اين است كه رفتارهاي مشخص شده در كد رفتار در محيط كار انجام گيرد.
بنابراين، در كنار تدوين ليست ارزشهــاي اخلاقـي يــا كـــد اخلاق بايد خط مشي ها، رويه ها و آموزشهايي كه ترجمان اين ارزشها به رفتارهاي مناسب باشد نيز ايجاد شود.
3 - بهترين راه براي اداره كردن معضلات اخلاقي جلوگيري از وقوع آنها در گام نخست است.
4 - بهتر است تصميمات حوزه اخلاقيات را به صورت گروهي بگيريد تا احساس تعلق كاركنان نسبت به آن افزايش و ترديد درباره دخـــالت تعصبــات ناعادلانه در روند تصميم گيري كاهش يابد.
5 - مديريت اخلاق را با ديگر فعاليتهاي مديريتي ادغام كنيد.
6 - هنگام تدوين و اجراي برنامه مديريت اخلاق از تيم هاي ميان وظيفه اي (CROSS-FUNCTIONAL) استفاده كنيد.
7 - براي گذشت و عفو ارزش قائل شويد.
8 - تلاش براي عملكرد اخلاقي و درعين حال داشتن تعداد اندكي اشتباه بهتر است از تلاش نكردن در اين جهت.
نقشها و مسئوليتهاي كليدي در مديريت اخلاق
- مديرعامل سازمان بايد كاملاً حامي برنامه باشد: اگر مديرعامل كاملاً پشتيبان برنامه نباشد، كاركنان متوجه مي شوند و اين دورويي آشكار ممكن است چنان بدبيني اي ايجاد كند كه وضعيت سازمان بدتر از حالتي شود كه هيچ برنامه اخلاقي رسمي اي وجود نداشت. بنابراين، مديرعامل بايد براي تدوين و اجراي برنامه تلاش كند و مهمتر اينكه بايد دائماً دغدغه اين را داشته باشد كه با منشي اخلاقي سازمان را رهبري كند و اگر هم اشتباهي رخ داد آن را بپذيرد.
- ايجاد يك كميته اخلاق در سطح هيئت: وظيفه اين كميته نظارت بر پيشرفت و اجراي برنامه مديريت اخلاق است.
- ايجاد يك كميته مديريت اخلاق: وظيفه اين كميته اجرا و اداره برنامه مديريت اخلاق، آموزش خط مشي ها و رويه هاي اخلاقي و حل معضلات اخلاقي است. اين كميته بايد از افراد رده بالاي سازمان تشكيل شده باشد.
- انتصاب يك متصدي اخلاق: متصدي اخلاق معمولاً آموزشهاي لازم درباره موضوعهاي اخلاقي در محيط كار مخصوصاً حل معضلات اخلاقي را مي بيند.
- تعيين يك مأمور ويژه: وظيفه مأمور ويژه هماهنگ كردن پيشرفت خط مشي ها و رويه ها به منظور نهادينه كردن ارزشهاي اخلاقي در محيط كار است. اين شخص مسئول مستقيم حل معضلات اخلاقي به وسيلــه تفسيـــر خط مشي ها و رويه ها است.
به ياد داشته باشيد كه با وجود همه اين پستها، مسئوليت نهايي مديريت برنامه اخلاق بايد برعهده يك نفر باشد.
ابزارهاي اخلاقي: ابزارهاي اخلاقي عبارتند از كدهاي اخلاق، كدهاي رفتار، خط مشي ها و رويه ها، روشهاي حل معضلات اخلاقي و آموزش.
كد اخلاق، كد رفتار: كد اخلاق شامل مجموعه ارزشهايي است كه نسبت به ديگر ارزشها براي سازمان در اولويت تشخيص داده شده است و بايد توسط كاركنان و مديران پيروي شوند. ارزشهايي چون صداقت، درستي، عمل به وعده، وفاداري، احترام، استقلال، حفظ اسرار، متانت، ادب، مدارا، ايمان و اعتقاد، پاسخگويي، كمال جويي، دلسوزي، ملاحظه ديگران را كردن، كمك، تقسيم منافع، مهرباني، عدالت و انصاف، بي طرفي، ثبات رأي، پايبندي به قانون، خدمت به اجتماع و... . كد رفتار شامل رفتارهايي است كه مطلوب سازمان است و بايد در محيط كار انجام شوند. كد رفتار مي تواند شامل موارد زير باشد: نوع پوشش كاركنان در محيط كار، عدم استفاده از موادمخدر، پيروي از دستورات مافوق، عدم قبول رشوه، عدم استفاده ازاموال سازمان براي مصارف شخصي، گزارش دادن اعمال غيرقانوني، حفظ اسرار سازمان، عدم تبعيض نژادي يا جنسي، پيروي از قوانين و مقررات و... . كد رفتار با توجه به ارزشهاي مذكور در كد اخلاق تدوين مي شود.
نمونه هايي از كدهاي اخلاق و رفتار: يكي از معروفترين و موفق ترين شركتها در زمينه مديريت اخلاق شركت دارويي JOHNSON AND JOHNSON است. كد اخلاق اين شركت به صورت زير است:
- اصلي ترين مسئوليت ما اين است كه سلامت بيماران را در كانون توجه خود قرار دهيم؛
- ما مسئوليت داريم كه در طرحها، رفتارها، تحليلها و تفسير مطالعات باليني و نتايج آنها به ارزشهاي مرامنامه اي خود پايبند باشيم؛
- ما مسئوليت داريم كه اطلاعاتي صحيح، جامع و بي كم و كاست درباره توليدات دارويي شركت ارائه دهيم تا مشتريان بتوانند ارزيابي خطر - فايده آگاهانه اي از محصولات ما داشته باشند؛
- ما مسئوليت داريم كه نسبت به اصول رفتار باليني مناسب وفادار باشيم؛
- ما مسئوليت داريم كه تفاوتهاي فرهنگهاي مختلف ازنظر ارزشها را درك كرده و رفتارهايمان را - بدون گذشتن از اصول اخلاقي خود - با آنها منطبق كنيم؛
- ما مسئوليت داريم كه درباره مسائل پزشكي و اخلاقي، يكديگر را به چالش بكشيم؛
در ايران نيز برخي شركتها با پي بردن به اهميت مديريت اخلاق به تدوين كدهاي اخلاق و رفتار پرداخته اند. ازجمله اين شركتها گروه بهمن است كه منشور اخلاقي و رفتار فردي آن عبارتست از:
1 - احترام به قوانين و ضوابط سازماني و رعايت آنها؛
2 - صداقت در كردار، گفتار، رفتار؛
3 - حفظ اسرار و عدم ارائه اطلاعات محرمانه سازمان به ديگران؛
4 - مشاركت فعال در پيشبرد امور شركت، تعهد به فعاليتهاي گروهي و ياري رساني به ديگران؛
5 - وفاداري و احساس مسئوليت نسبت به سازمان، ترجيح دادن منافع شركت به منافع شخصي و دفاع از حريم شركت در جامعه؛
6 - داشتن وجدان كاري و به كاربردن تمام سعي و توان خود براي انجام وظايف محوله؛
7 - مقابله با شايعه سازي و پرهيز از تهمت، غيبت، خبرچيني و هر اقدامي كه صميميت و اعتماد ميان كاركنان را تضعيف كند؛
8 - رعايت نزاكت و ادب در برخوردهاي اجتماعي و منع حركتهايي كه موجب هتك حرمت ديگران شود؛
9 - رعايت نظم، انضباط و آراستگي؛
10- رعايت مقررات ايمني و بهداشتي به منظور حفظ سلامت خود و ديگران؛
11 - عدم تبعيض (نژادي، قومي، خويشاوندي، مذهبي، جنسي)؛
12 - پرهيز از اخذ هرگونه هديه غيرمتعارف، وجه نقد و يا تسهيلات از طرفهاي تجاري شركت؛
13 - برقراري توازن و اعتدال بين كار و زندگي خانوادگي؛
14 - عدم استفاده شخصي غيرمجاز از دارائيهاي شركت؛
15 - اعتماد و احترام متقابل ميان افراد؛
16 - ممنوعيت استفاده از دخانيات در محل كار و عدم مصرف موادمخدر و مشروبات الكلي؛
1 - ارزشهايي را كه لازم است با قوانين و مقررات مرتبط هماهنگ شوند. بازنگري كنيد. اين باعث مي شود مطمئن شويد كه سازمان شما قانون شكني نمي كند.
2 - در هر زمينه اي ببينيد كدام ارزشها رفتارهاي اخلاقي مطلـوب آن زمينه را ايجاد مي كنند. براي مثال درمورد حسابداران بايد ديد كدام ارزشها باعث مي شود كه آنها بي طرفي، حفظ اسرار و درستي را در كار خود رعايت كنند.
3 - ارزشهايي را كه براي حل و فصل مسائل و معضلات جاري سازمان موردنياز هستند شناسايي كنيد.
براي اين منظور يك يا دو نفر از افراد كليدي را منصوب كنيد تا معضلات مهم موجود در سازمان را ازطريق مصاحبه با كاركنان كليدي شناسايي و گردآوري كنند. سپس رفتارهايي را كه باعث به وجود آمدن اين معضلات شده است شناسايي كنيد. در مرحله بعد ببينيد ماهيت كدام يك از اين معضلات، اخلاقي است. پس از آن رفتارهايي را شناسايي كنيد كه براي حل اين معضلات موردنياز هستند.
4 - ارزشهايي را كه براساس يافته هاي فرايند برنامه ريزي استراتژيك موردنيازند شناسايي كنيد.
5 - ارزشهاي اخلاقي را كه براي ذينفعان (كاركنان، مشتريان، تامين كنندگان، جامعه محلي) مهم هستند لحاظ كنيد.
6 - از پنج مرحله قبل 5 تا 10 ارزش اخلاقي را كه در سازمان از بالاترين اولويت برخوردارند گردآوري كنيد.
7 - كد اخلاق را تشكيل دهيد. براي هريك از ارزشها دونمونه رفتاري كه منعكس كننده آن ارزش باشند مثال بزنيد. متن كد اخلاق بايد اين مطلب را نشان دهد كه از همه كاركنان انتظار مي رود از ارزشهاي مذكور در كد پيروي كنند.
8 - از افراد كليدي سازمان بخواهيد كد را مورد بررسي و بازنگري قرار دهند. تا جايي كه ممكن است از افراد بيشتري در اين باره كمك بگيريد.
9 - كداخلاق را اعلام و درميان همه كاركنان انتشار دهيد.
10 - حداقل سالي يكبار كدها را روزآمد كنيد.
ممكن است براي سال آينده ارزشهايي كاملاً متفاوت از ارزشهاي امسال در كد جاي گيرند.
در تدوين كدهاي رفتار از دستورالعملهاي زير پيروي كنيد:
1 - رفتارهاي كليدي را كه بايد با ارزشهاي اخلاقي اعلام شده در كد اخلاق مطابقت داشته باشند شناسايي كنيد و كد رفتار را تشكيل دهيد؛
2 - از افراد كليدي سازمان درخواست كنيد كه كد را مورد بررسي و بازبيني خود قرار داده و نظرشان را پيرامون آن بگويند؛
3 - كد رفتار جديد را به همه كاركنان اعلام كرده و از مطلع شدن همه آنان اطمينان حاصل كنيد؛
4 - به همه كاركنان گوشزد كنيد كه بايد رفتارهاي آنان با رفتارهاي مشخص شده در كد رفتار مطابقت داشته باشد؛
5 - حداقل سالي يكبار كد رفتار را بازبيني كنيد. (همزمان با بازبيني كد اخلاق).
در پايان مبحث كدها يادآوري چند نكته ضروري به نظر مي رسد.
- اگر سازمان شما بزرگ و شامل بخشهاي متعدد است مي توان براي كل سازمان يك كد مشترك و كلي و سپس براي هريك از دپارتمانها يك كد جداگانه تدوين كرد؛
- دربرخي سازمانها كد اخلاق و كد رفتار از هم جدا نبوده و يكي است كه اين بستگي به فرهنگ سازمان، نوع فعاليت سازمان و سطح نهايي وضوح در كدها دارد؛
- بهتر است كه هر سازماني جداگانه به تدوين كد بپردازد نه اينكه از كدهاي سازمانهاي ديگر كپي برداري كند؛
- كد اخلاق و رفتار يك ابزار ارگانيك است كه با تغيير نيازهاي جامعه و سازمان بايد تغيير كند؛
- به ياد داشته باشيد كه كدها ممكن است در برخي معضلات اخلاقي نتوانند كمكي كنند.
خط مشي ها
مثالهاي زيادي وجود دارد كه نشان مي دهد ســازمــانهــا چگونه توانسته اند از طريق خط مشي ها و رويه هايي ارزشها را مديريت كنند. به عنوان مثال ارزش مسئوليت اجتماعي را فرض كنيد. براي ايجاد رفتارهايي منطبق با اين ارزش سازمانها اغلب خط مشي هايي چون استفاده مجدد از ضايعات، كمك به موسسات خيريه و درنظر گرفتن تمهيداتي براي مشاركت كاركنان در فعاليتهاي اجتماعي تدوين مي كنند. نقش شرح وظايف و ارزيابي عملكرد را درنظر بگيريد. مثلاً يك شركت كه از تكنولوژي پيشرفته اي استفاده مي كند ارزش بالايي براي دانش فني، خلاقيت و تفكر سيستمي قائل است. اين شركت شكلي از شرح وظايف و ارزيابي عملكرد را مورداستفاده قرار مي دهد كه رفتارهايي منطبق با اين ارزشها را تشويق كند؛ مثلاً اهداي درجه هاي پيشرفته، حق ثبت اختراع (حق ساخت و بهره برداري انحصاري) و مهارتهـاي طراحي و تحليل. براي تدوين خط مشي ها و رويه هاي كارآمد و مفيد به دستورالعملها و راهنماييهاي زير توجه كنيد.
! خط مشي ها و رويه ها بايد به گونه اي باشند كه باعث شوند رفتارهايي منطبق با كد رفتار در سازمــان انجــام گيرد. مثلاً خط مشي ها و رويه هاي كارگزيني، شرح وظايف، روشهاي ارزيابي عملكرد، انتظارات مديريت مبتني بر هدف، فرمهاي استاندارد، چك ليستها، فرمتهاي گزارش بودجه و ديگر ابزارهاي كنترلي مرتبط بايد به گونه اي تدوين شوند كه از مطابقت آنها با كد رفتار اطمينان حاصل شود؛
! براي حل معضلات اخلاقي خط مشي ها و رويه هايي را تدوين كنيد؛
! براي آموزش برنامه مديريت اخلاق به كاركنان خط مشي ها و رويه هايي را مدون سازيد؛
! خط مشي ها و رويه هاي پاداش و تنبيه براي رفتارهاي اخلاقي و غيراخلاقي تدوين كنيد؛
! يك خط مشي شكايت براي كاركنان تدوين كنيد تا با استفاده از آن بتوانند اختلافشان با مافوق و با يكديگر را حل كنند؛
! يك هات لاين (HOT LINE) اخلاقي ايجاد كنيد. اين كار را بهتر است توسط مشاوري از بيرون سازمان مثلاً يك مشاور حقوقي يا يك روحاني ديني انجام داد. همچنين مي توان يك جعبه هشدار محرمانه (TIPBOX) ايجاد كرد كه كاركنان بتوانند به صورت ناشناس رفتارهاي مشكوك غيراخلاقي را در آن گزارش دهند.
! سالي يك بارتمام خط مشي ها و رويه هاي پرسنلي را بازنگري كنيد. اگر سازمان كوچك است از تمام كاركنان براي اين منظور استفاده كنيد.
حل معضلات اخلاقي
اغلب موضوع اخلاق كار را حل معضلاتي مي دانند كه در آن يك راه حل به وضوح درست و بقيه نادرست هستند. به عنوان مثال در اغلب مطالعات موردي در زمينه اخلاق كار يكي از كاركنان با اين مسئله مواجه مي شود كه آيا دروغ بگويد يا نه؛ دزدي بكند يا نكند؛ در حق ديگران اجحاف كند يا نه و مواردي از اين قبيل. اما معضلات اخلاقي كه مديران با آن مواجه مي شوند معمولاً بسيار پيچيده تر از اينهاست و هيچ دستورالعمل واضحي نه در قانون و نه در دين درباره آن وجود ندارد.
مثالهايي از معضلات پيچيده اخلاقي:
- مشتريي مي خواهد محصولي را از شركت من بخرد. پس از اينكه قيمت محصول را به او گفتم او مي گويد كه نمي تواند اين قيمت را بپردازد. من مي دانم كه او مي تواند اين محصول را به قيمت ارزانتر از يكي از رقبايمان بخرد. آيا من بايد اين موضوع را به او بگويم؟
- شركت ما به سيستم پرداخت (PAY SYSTEM) شايسته مدارانه اش افتخار مي كند. يكي از كاركنان من در طول سال كارش را بسيار عالي انجام داده و بنابراين، شايسته تقدير و تجليل است. او هم اكنون بالاترين حقوقي را كه در رتبه شغلي او قابل دريافت است مي گيرد. ازطرفي چون پرسنل شركت در رتبه شغلي بالاتر از آن بسيار زياد است نمي توانيم او را ترفيع بدهيم. چه بايد بكنيم؟
- يكي از همكاران به من گفت كه قصد دارد تا به زودي شركت را ترك كند و دنبال كار پردرآمدتري بگردد. درهمين حال رئيس شركت به من گفت كه او قصد ندارد پست مهمي را كه خالي مانده است به من بدهد چون كه مي خواهد آن را به همان همكار من بدهد. آيا من بايد اين موضوع را به او بگويم؟
روشهاي حل معضلات اخلاقي
براي بررسي معضلات اخلاقي روشهاي مختلفي وجود دارد ازجمله: چك ليست اخلاقي، روش ده مرحله اي و ليست سوالات كليدي. توجه داشته باشيد كه قانون طلايي احتمالاً معمولترين روش براي حل معضلات اخلاقي است. اين قانون در اشكال مختلف در بسياري از اديان جهان وجود دارد.
ليست سوالات كليدي
LAURA 1.NASH ،12 سوال را براي كمك به مديران در بررسي معضلات اخلاقي مطــرح مي كند:
1 - آيا مسئله را به درستي تعريف كرده ايد؟
2 - اگر در جايگاه مقابل بوديد چگونه مسئله را تعريف مي كرديد؟
3 - در گام نخست چگونه اين وضعيت به وجود آمد؟
4 - شما به عنوان يك شخص و يك عضو شركت به چه كساني و چه چيزهايي وفا داريد؟
5 - قصد شما از گرفتن اين تصميم چيست؟
6 - چگونه اين قصد و نيت با نتايج احتمالي قابل مقايسه است؟
7 - از اين تصميم چه كساني احتمال دارد متضرر شوند؟
8 - آيا مي توانيد قبل از تصميم گيري، مسئله را با گروههايي كه متاثر از اين تصميم هستند به بحث بگذاريد؟
9 - آيا مطمئن هستيد كه موقعيت شما مدتي طولانــي به اندازه اي كه الان ارزشمند به نظر مي رسد ارزشمند باقي بماند؟
10 - آيا مي توانيد بدون دلهره تصميم خود را براي رئيس، مديرعامل، هيئت مديره، خانواده و بالاخره جامعه خود بگوييد؟
11 - پتانسيل سمبليك كار شما، درصورتي كه درست فهميده شود، چيست؟ اگر بد فهميده شود چطور؟
12 - تحت چه شرايطي استثناهايي را در موضع خود خواهيد پذيرفت؟
چك ليست اخلاقي
دو متخصص به نامهاي JON PEKEL, DOUG WALLACE چك ليست اخلاقي زير را بــراي بـررسي معضلات اخلاقي پيشنهاد كرده اند. درصـورت لزوم برپايه نتايج اين تست در تصميمــات و طرحهاي كاري (ACTION PLAN) خود تجديدنظر كنيد. (جدول 1)
روش ده مرحله اي تصميم گيري
PEKEL , WALLACE همچنيــن روش ده مرحله اي زير را تهيه كرده اند.
1 - واقعيتهاي شناخته شده در اين معضل كدامند؟
2 - ذينفعان كليدي چه كساني هستند؟ ارزشهاي آنان و پيامدهاي دلخواهشان چيست؟
3 - محركهاي (DRIVERS) اساسي به وجود آورنده اين معضل كدامند؟
4 - در اين معضل اخلاقي كدام اصول اخلاقي يا ارزشهاي عملي (OPERATING VALUES) در اولويتند كه حفظ و حمايت شوند؟
5 - چه كساني بايد در اين تصميم گيري دخالت داده شوند و يا نظراتشان لحاظ گردد؟
6 - هر راهكار يا طرحي كه ويژگيهاي ذيل را داراست، ليست كنيد:
الف) از متضرر شدن ذينفعان جلوگيري مي كند يا آن را به حداقل مي رساند؛
ب) ارزشهاي داراي اولويت در اين معضل را حفظ و حمايت مي كند؛
ج) راه حل خوبي براي اين معضل است.
7 - براي راهكار ترجيح داده شده سناريوي بدترين حالت ممكن را طراحي و تاثير آن را بر ذينفعان بررسي كنيد. سپس درصورت لزوم اين راهكار را بازبيني و درمورد آن تجديدنظر كنيد.
8 - به طرح خود يك جزء اخلاقي اضافه كنيد كه بازدارنده محركهاي اساسي به وجود آورنده اين معضل باشد.
9 - تصميم و طرح انتخاب شده را باتوجه به چك ليست اخلاقي ارزيابي كنيد.
10 - تصميم گيري كنيد و طرح مناسب را بريزيد و سپس آن را به اجرا درآوريد.
آموزش
برنامه اخلاق ضرورتاً بي فايده خواهدبود مگر اينكه تمام كاركنان بدانند اين برنامه چيست، كاركردش چگونه است و نقش آنها در اين برنامه چيست.
اگر سيستم صادقانه و بدون پرده پوشي اداره نشود ماهيت سيستم ممكن است موردشك و سوءظن قرار گيرد. به علاوه قانون كاري به اين ندارد كه خط مشي هاي مكتوب سازمان چقدر منصفانه و به روز است؛ قانون رفتار كاركنان را به عنوان خط مشي بالفعل سازمان تفسير مي كند. بنابراين، تمام كاركنان بايد از خط مشي ها و رويه ها آگاه بوده و كاملاً طبق آنهــا رفتـار كنند. (چه خط مشي ها و رويه ها براي برنامه هاي اخلاق باشد و چه براي مديريت پرسنل). تطابق كامل فعاليتهاي كاركنان با خط مشي ها و رويه هاي اخلاقي مستلزم آموزش آنهاست.
در بحث آموزش كاركنان به توصيه هاي زير توجه كنيد:
- كاركنان جديد را طي مدتي كه با سازمان سازگار مي شوند با برنامه اخلاق سازمان آشنا كنيد؛
- در دوره هاي آموزشي كه براي مديران برگزار مي شود به بازبيني برنامه مديريت اخلاق بپردازيد؛
- شركت دادن كــاركنان در بازبيني كدها و خط مشي ها (خط مشـي هــاي اخلاق و خــط مشي هاي پرسنلي) خود يك آموزش قوي است؛
- يكي از بهترين شكلهاي آموزش اخلاقيات به كاركنان دادن تمرين حل معضلات پيچيده اخلاقي به آنهاست. مي توان يك مورد معضل اخلاقي واقعي يا شبيه واقعيت به آنان ارائه داد و از آنان خواست با استفاده از روشهاي بررسي و حل معضلات اخلاقي آن را بررسي كــرده و راه حل ارائه دهند.
- در ارزيابي عملكرد كاركنان عملكرد اخلاقي را نيز به عنوان يكي از ابعاد لحاظ كنيد.
در پايان توجه داشته باشيد كه با همه اين تفاصيل بهترين آموزش دهنده، رفتار رهبران سازمان است. 1
منابع:
1 - ROBERT.E. FREDERICK. A COMPANION TO BUSINESS ETHICS. 1999. BLACKWELL PUBLISHING.
2 - CARTER MCNAMARA. COMPLETE GUIDE TO ETHICS MANAGEMENT. 1999. http://www.mapnp.org/library/ethics.
3 - ANITA JOSE&MARY S.THIBODEAUX. INSTITUTIONALIZATION OF ETHICS: THE PERSPECTIVE OF MANAGERS. 1999. JOURNAL OF BUSINESS ETHICS 22: 133-143.
در اين مقاله به اشتغال زنان به عنوان مدير در كشور پرداخته شده است. برخي اطلاعات آماري در اين زمينه ارائه ميشود و دو پرسش در خصوص اشتغال زنان در عرصه مديريت مطرح ميگردد و براساس پژوهشهاي انجام شده به آنها پاسخ داده ميشود. در پايان تعدادي راهكار براي فراهم آوردن زمينه اشتغال زنان در پستهاي مديريتي ارائه ميشود.
تاريخ جهان شاهد نقش بسيار عظيم و غيرقابل انكار زنان در حوادث گوناگون است. امروزه كه مباحث توسعه كشورهاي جهان مطرح ميباشد، نقش زنان در اين فرآيند به شدت مورد توجه قرار گرفته است. برگزاري جلسات، سمينارها و كنگرههاي متعدد در خصوص جايگاه زنان و نقش آنان در توسعه حكايت از اين موضوع حياتي دارد.
با كمي دقت ميتوان دريافت كه برگزاري اين گونه برنامهها نشان از موضوع نه چندان خوشايند ديگري نيز دارد و آن اين است كه تاكنون يا حداقل در سدههاي اخير نقش زنان به عنوان نيمي از جمعيت جهان در حال توسعه ناديده گرفته شده كه اين امر نشان از وجود تبعيضات و نابرابريهاي جنسيتي در زمينههاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي و غيره دارد. جامعه انساني از عدم حضور واقعي زنان در عرصههاي مختلف لطمات جبران ناپذيري ديده و بدين خاطر در دو دهه اخير درصدد جبران اين نقيصه بر آمده است.
براي رسيدن به تعادل، برابري و رفع تبعيضات و در نتيجه توسعه بهتر و كاملتر جامعه، نياز به آن است كه زنان بتوانند در فرآيند تصميمگيري در سطوح مختلف جامعه شركت نمايند.خوشبختانه در بسياري از كشورها اين تلاشها،موفقيتهاي چشمگيري را در پي داشته است. از آن جمله ميتوان به كشورهاي نروژ، دانمارك و فنلاند اشاره نمود كه بيش از ۴۰٪ مناصب تصميمگيري در اختيار زنان است. متأسفانه در بسياري از كشورهاي جهان سوم اين مسأله چندان شايان توجه نيست و تنها تعداد محدودي از زنان در پستهاي مديريتي و مهم تصميمگيري كشور قرار دارند. در ايران عليرغم آنكه قانون اساسي كشور راه را براي تصدي اكثر مناصب تصميمگيري براي زنان باز گذاشته با اين وجود تنها ۸/۲ درصد مشاغل مديريتي در كشور به زنان اختصاص يافته است.
ممكن است براي خواننده اين سؤال پيش آيد كه به راستي چه ضرورتي به مديريت زنان در بخشهاي گوناگون جامعه وجود دارد؟
در پاسخ به اين سؤال بايستي اذعان داشت كه امروزه توانمندسازي زنان و مشاركت كامل آنان بر پايه برابري، در همه زمينهها از جمله در فرآيند تصميمگيري و مديريت جامعه يكي از پيش نيازهاي توسعه پايدار ميباشد كه كشور ما سخت بدان نيازمند است. در جوامعي كه هنوز تعادل مطلوب و قابل قبول و مشاركت عادلانه زن و مرد در فعاليتهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي فراهم نشده و فرصت منصفانه بروز خلاقيت و استعداد انسانها برقرار نگرديده است و فرآيند توسعه آن گونه كه انتظار داشتهاند موفق نبوده است. تداوم و شتاب توسعه هنگامي رخ خواهد داد كه زن و مرد و دوشادوش يكديگر مسئوليت توسعه را بر عهده بگيرند.
از سوي ديگر كسب مشاغل مديريتي توسط زنان علاوه بر آن كه زنان را در مقابله با تبعيضاتي چون معيارهاي استخدامي نابرابر، دستمزدهاي نابرابر، فرصتهاي آموزشي حرفهاي نابرابر، دسترسي نابرابر به منابع توليدي و امكانات نابرابر در ارتقاي شغلي تواناتر ميكند، سبب بالا رفتن اعتماد به نفس، كسب يك هويت مستقل و بهبود وضعيت و رشد اجتماعي آنان ميشود كه كل جامعه از آن منتفع خواهد شد. علاوه بر اين، رشد دختران و زنان تحصيل كرده دانشگاهي و پيشي گرفتن آنان از مردان جامعه در چند ساله اخير نمود پيدا كرده است كه لزوم بحث مديريت زنان را بيش از پيش مطرح ميسازد.
سؤال ديگر اين است كه چرا عليرغم آن كه بستر قانوني اين موضوع وجود دارد، به عنوان كشوري در حال توسعه نيازمند فعال شدن زنان جامعه هستيم و همه مسئولان نظام بر اهميت اين موضوع اذعان دارند اما در موضوع مديريت زنان پايين ترين نرخها را داريم.
پاسخ اين سؤال را ميتوان در معدود تحقيقاتي يافت كه در اين زمينه در كشور صورت گرفته است. در تحقيقي كه در سال ۱۳۸۱ در مورد علل عدم دستيابي زنان به پستهاي مديريتي در بين كاركنان و مديران چند سازمان به انجام رسيده نشان ميدهد كه اگر چه مديران و كاركنان مورد پرسش و كارايي و قابليت زنان در عرصههاي مديريتي و پستهاي بالاي سازماني واقفند اما تنها ۶ درصد از كاركنان مرد و پست مديريت را براي زنان مناسب ميدانند. ۳۰ درصد كارمندان مرد از اين كه مافوقشان زن باشد احساس خوشايندي ندارند. اگر چه همه مديران مورد پرسش بر اين باور بودند كه زنان شايستگي لازم براي تصدي پستهاي بالاي سازماني را دارند اما بيش از ۸۰ درصد آنان مديريت را كاري مردانه ميدانند و بيش از ۵۰ درصد معتقدند كه مردان در كارهاي مديريتي موفقتر از زنانند و خلاقيت بيشتري از خود نشان ميدهند. در مجموع نتايج اين پژوهش نشان داد كه عواملي همچون :
مسئوليتها و محدوديتهاي خانوادگي
تجربه كمتر زنان نسبت به مردان در اين عرصه
فراهم نبودن شرايط لازم در جامعه، همچون نبود زنان در پستهايي چون وزارت و غيره
وجود برخي ويژگيهاي جنسيتي زنان
عدم تمكين كاركنان از مافوق خانم
اعتماد پايين تر زنان نسبت به مردان در اين عرصه از نظر جمعيت نمونه. به عنوان مهمترين عوامل عدم به كارگيري زنان در پست مديريتي برشمرده شده است.
به طور كلي ماحصل اين تحقيق اين بود كه اگر چه بسياري از تصميمگيران و افراد جامعه به قابليت و توان زنان جامعه در عرصه مديريتي واقفند اما به دليل حاكم بودن «نگرش جنسيتي» در سازمانها و ادارات مورد مطالعه، حتي در شرايط تخصصي برابر، برتري از آن مردان است.
البته گفتني است كه حدود ۱۰درصد كاركنان زن مورد مطالعه نيز مديريت را مردانه تلقي ميكنند و حدود ۱۸ درصد بر اين باورند كه زنان جامعه اعتماد و ريشه لازم جهت تصدي پستهاي بالاي سازمان را ندارند.
اما سؤال اساسي ديگر اين است كه به راستي ريشه وضعيت موجود، كليشهها و تصورات جنسيتي حاكم در كجاست؟ و چه عواملي سبب شده كه جامعه نتواند از اين پتانسيل بالقوه جهت توسعه بيشتر استفاده كند؟
به طور كلي بسياري از انديشمندان اجتماعي، عوامل جامعهپذيري در هر جامعه را سه عامل خانواده، مدرسه و رسانهها ميدانند. با نگاهي گذرا در مييابيم كه اين سه كارگزار عمده باعث توليد و باز توليد اين گونه از نگاهها در جامعه شده و ميشوند چنان كه بسياري از افراد وضعيت موجود در جامعه را امري طبيعي و عادي تصور ميكنند.
در برخي از خانوادههاي پدرسالار ايراني، نقشها و رفتارها بر اساس معيارها و ارزشهاي مردانه پايهگذاري و الگوسازي شده است و اين الگوسازيها قادر به تشخيص و ارج نهادن به نقش اثر بخش زنان در سازمان و جامعه نيست. اين نوع خانوادهها زن را موجودي اندروني، وابسته و مرد را موجودي بيروني و مستقل بار ميآورند. اين فرهنگ تنها وظيفه و نقش زن را فرزندآوري، نگهداري كودكان، نظافت و پخت و پز ترسيم مينمايد و فعاليتهاي زنان را تحت الشعاع وظايف خانوادگي قرار ميدهد و در فعاليتهاي سياسي- اجتماعي نيز نقش زنان به ميزان چشمگيري كاهش مييابد.
ويژگيهاي رفتاري منتسب و مثبت مردان به مراتب بيشتر از زنان، ويژگيهاي اجتماعيتر و مبتني بر هوش و ابتكار غالباً مختص مردان است و ويژگيهاي زنان عمدتاً فردي و غير پوياست.
همانگونه كه نتايج نشان ميدهد گاه برخي از الگوي جنسيتي حاكم بر كتب درسي و برنامههاي آموزشي برداشتهاي سنتي را در اذهان تقويت ميكند. اين امر امكان دارد سبب شود تا دانش آموزان دختر كه زنان آينده جامعه هستند،نيروي خود را دست كم بگيرند و داراي شخصيتي فاقد خلاقيت و اعتماد به نفس شوند و به سوي پذيرش كارهاي كم مهارت با وجهه اجتماعي پايين گرايش پيدا كنند. چنانكه گفته شد اين عدم اعتماد به نفس در بعضي از زنان وجود دارد به نحويكه حدود ۱۸ درصد كارهاي مديريتي را مختص مردان و مردان را در اين زمينه موفقتر از زنان ميدانند.
اين طرز تفكر و نگرش كه ازبرخي از خانوادهها شروع ميگردد سبب شده نه تنها مردان نگاه سنتي به زنان داشته باشند بلكه اكثر زنان نيز داراي همان نگرش باشند و بسياري از آنان قابليتهاي خود را مناسب ايفاي نقشهاي اجرايي سطح بالا ندانند.
با توجه به مطالب گفته شده ميتوان راهكارهايي را جهت حل اين مسأله و فراهم آوردن شرايط مناسب تر جهت فعال تر نمودن نيمي از جامعه ارائه نمود:
ايجاد فرصتهاي لازم براي تأسيس انجمنها، مؤسسات، سازمانها و به طور كلي مراكز تجمع زنانه براي آگاهي از كم و كيف پتانسيلهاي موجود.
برگزاري دورههاي آموزشي براي زنان و آشنايي با حقوق خود، فراهم كردن زمينههاي خودباوري در زنان و آگاه كردن آنها از قابليتها و تواناييهاي فرديشان.
برگزاري سمينارها و تشكيل كارگاههاي آموزشي براي آشنا شدن مديران، سياستگذاران و تصميمگيران با مقوله جنسيتي و فوايد حضور مؤثرتر زنان در ردههاي بالاي تصميمگيري.
تشويق و ترغيب مديراني كه از زنان در سطوح بالاي سازماني استفاده ميكنند و امكان به ثبوت رسانيدن لياقت آنان را با دادن فرصتهاي لازم فراهم ميآورند.
معرفي زنان برتر و مقايسه عملكرد آنان با مردان همپايه آنان.
تلاش در جهت تنظيم كتب درسي متناسب با مسائل روز و تأكيد بر مفاهيمي چون خانواده مشاركتي.
عمل مسئولان نظام از رئيس جمهور تا نمايندگان مجلس به شعارهاي انتخاباتي شان در مورد زنان.
انجام پژوهشهاي علمي در باب مسائل زنان بويژه در مباحث اشتغال، مديريت و نقش آنان در توسعه كشور.
امروز اخبار جالبی را در مورد یکی از مدارس منطقه چهار آموزشی شهر تهران شنیدم و این خبر حاکی از این بود که امسال هیچیک از دانش آموزان این مدرسه دخترانه درهیچ درسی تجدید نیاورده اند،جالبی خبر از این جهت نیست که تجدیدی امسال در این مدرسه نبوده بلکه علت این مساله جالب و شگفت انگیز میباشد.امیدوارم بتوانم لذتی را که از دیدن و شنیدن این گزارش خبری بدست آودم به شما نیز منتقل نمایم:امسال در این مدرسه سعی بر این شده است که با روشهای سنتی تدریس خداحافظی شود و از روشهای نو در جهت تدریس و کلاسداری بهره جویند . در این گزارش تنها به دو کلاس رفتند یکی کلاس درس عربی و دیگری کلاس علوم اجتماعی، اصل اولیه در هر یک از این کلاسها خارج ساختن فضای کلاس از حالت معلم محوری و حاکم کردن فضای شاگرد محورمیباشد و نکته حائز اهمیت از بین بردن چیدمان نیمکتها و استفاده از چیدمان جدید (چهره به چهره؛چیدمان دایره وار)است و دیگر آنکه تدریس درس از عهده معلم به تنهایی خارج شده ودر این مدرسه تدریس به عهده دانش آموزان میباشد طی مصاحبه ای که با چند تن از دانش آموزان داشتند آنها اظهار میداشتند :در این روش ما باید برای کنفرانس هر درس از قبل در منابع گوناگون تحقیق داشته باشیم {یعنی به جز تسلط بر درس و موضوع آن باید بر مطالب مرتبط با درس نیزآشنا باشند}.
و اما روشی که برای تدریس در این مدرسه دخترانه بکار گرفته میشود یکی از روشهایی است که کمتر معلمی از آن بهره میجوید و آن روش نمایش میباشد،بطور مثال در کلاس درس عربی که اکثرا دانش آموزان این کلاس را دوست ندارند و به اصطلاح کلاس خشکی میباشد این روش به زیبایی توسط فرد به فرد دانش آموزان اجرا شد، در این روش هر کدام از شاگردان نقشی را بر عهده داشتند کلاس جوی مفرح و دوستانه را دارا بود.
کلاس بعدی کلاس علوم اجتماعی بود که همانطورکمیدانیم این درس یک درس عینی میباشد و باید از روشهای عینی جهت تدریس این درس استفاده کرد و جالب این که معلمان در این مدرسه به خوبی به این امر واقف هستند در این کلاس درس هر یک از دانش آموزان در لباسهای مربوط به مناطق مختلف ملبس بودند و آنها تدریس را خود به عهده داشتند.
متاسفانه من اسم این مدرسه را نمیدانم ولی از دستاندرکاران این کار جالب کمال تشکر و قدر دانی را دارم و امیدوارم این آغازی باشد در امر تدریس و چه خوب است معلمانی که به قولی حوصله انجام و بکارگیری این روشها را ندارند از این مقام والا کناره گیری کنند و جا را برای افرادی با ذهن خلاقبازکنند چراکه آنها مطمئنا به نسل آینده خیانت میکنند و همینطور به نیروی خلاقی که لایق این حرفه مقدس میباشند.
موفقیت واژه ای که همه ما با اون آشنا هستیم شایدم آشنا نشدیم و فقط اسمشو شنیدیم به هر حال به نظر من اول از همه باید ببینیم موفقیت چی هست و به چه انسانی موفق میگن نمیدونم من که خودمو موفق نمیدونم چونکه هنز به اون ایده آل هایی که منو یک آدم موفق میکنه رو بدست نیووردم میدونید وفتی قکر میکنم میبینم هر کسی به یک چیز میگه موفقیت و احتمال زیاد برای رسیدن به موفقیت باید هدف داشت به عنوان مثال : یک کشاورز داشتن محصول زیاد را موفقیت میداند و یک جراح انجام یک عمل را به خوبی موفقیت میداند وبلاگ نویسی در مورد موفقیت میگوید:
موفقیت به معنای پیروزی نیست
حتما بارها شنیدید که می گن فلانی آدم موفقیست. اما واقعا شما موفقیت رو چی تعریف می کنید؟ آیا کسی به جز خود شخص می تونه بگه که در زندگی موفق هست یا خیر؟ بگذارید حیطه سوال رو کوچک تر بکنم اصلا هر پیروزی که به دست میاریم به معنای موفقیته؟ از دیدگاه من جواب این سوال صد در صد منفی ست. اما متاسفانه در اذهان عمومی قضیه چیز دیگریست.
من هنوز متوجه نشده ام که چرا اگر پول داشته باشم و یا خانه ای بزرگ و یا ماشینی گران قیمت و یا سفرهای خارجی متعدد یک انسان موفق خواهم بود و یا چرا کسی که مدارج عالی تحصیلی رو طی کنه آدم موفقیست؟ اگر ما با معیارهای خودمون موفقیت یا عدم موفقیت کسی رو می سنجیم که اشتباهه. دقیقا مثل تست زدن مزه های یه غذا یا یه میوه می مونه. یه غذا می تونه از دیدگاه 10 نفر خیلی خوشمزه باشه و از دیدگاه 10 نفر دیگه حال بهم زن!
2 دوست بودن که به هم قول می دن بعد از 10 سال در جایی با هم ملاقات کنن. دوست اولی از دیدگاه دیگران به مراتب پر استعدادتر و باهوش تر و معتدل تر از دوست دومی بوده. حال که بعد از ده سال همدیگه رو می بینن، اون دوست باهوش تر یک زندگی کوچک و ساده رو داره تحصیلاتش رو تا اونجا که ازش انتظار می رفته(!) ادامه نداده و اما دیگری با ماشین مدل بالا و مدیر یک کارخونه عظیم شده. خب از دیدگاه دیگران فرد اول به طور کلی شکست خورده و شخص دوم پیروز شده است! اما آیا واقعا این طوره؟ وقتی ازشون پرسیده میشه شخص اول از زندگیش خیلی راضیه و سعی در رشد زندگیش داره و شخص دوم به هیچ عنوان راضی نیست. با اینکه به خیلی از آرزوهاش رسیده و قله پیروزی رو فتح کرده اما آیا موفق بوده در جریان زندگیش؟
این همونجاست که میگن باید هر کسی نقش خودش رو بشناسه و سعی کنه نقشش رو به نحو احسن انجام بده. گاهی نقش ما در زندگی یک نفر خیلی کوتاه و گاهی خیلی کارسازه. اینها رو باید حواسمون بهش باشه. متاسفانه این پتک سنگین مرتب بر سر آدمها فرود می آد که باید موفق باشیم و شکست نخوریم. اما پیروزی چیست؟ شکست چیست؟ اگر فکر می کنیم کسی در جایگاهش نیست آیا نباید گوشزد کنیم و یا براش وقت بگذاریم و نقش خودمون رو بازی کنیم یا اینکه همه اش رو به گوشه و کنایه مثل تیری به سمت قلبش نشونه بریم؟
گاهی اوقات حتی خود ما احساس شکست سنگینی می کنیم مثلا بی وفایی یار یا تنها گذاشتن مونس ما وقتی که بهش احتیاج داشته ایم. اما هیچ وقت فکر کردیم که این احساس شکست شاید تکه بزرگیش به خود ما برمی گرده. یعنی وقتی سرخورده می شیم ناخودآگاه ماست که به ما میگه نقشمون رو خوب بازی نکردیم و به جای سرزنش دیگران باید خودمون رو اصلاح می کردیم و یا وقت بیشتری برای یارمون می گذاشتیم؟ پس اگر احساس عمیق و درونی شکست می کنیم به خاطر ناخودآگاه ماست که می خواد بگه مشکلی داشته ایم. نمی دونم گاهی دیدید برای یه چیزی زحمت می کشید و تمام تلاشتون رو می کنید ولی به نتیجه مورد نظرتون نمی رسید؟ اما با این وجود می خندید و می گید وجدانم راحته چون من تلاشم رو کردم. این همون روح درون ماست که از نتیجه کار راضیه و به این میگن موفقیت و پیروزی هرچند از دید دیگران شکست مفتضحانه ای باشه.
ممکنه گاهی هرچه ساختیم از بین بره. مثل آتشی که در مزرعه یه کشاورز با دست خودش بیفته و هرچه کاشته رو از بین ببره. آیا می بایست این کشاورز رو به باد انتقاد گرفت؟ آیا برای اینکه مزرعه اش رو دانسته یا نادانسته آتش زده می بایست تنهاش گذاشت و رفت؟ یا اینکه باید کمکش کرد تا باز رشد کنه. تا باز مزرعه اش رو بسازه. درسته زمان از دست می ره ولی زمان چیزیست نسبی. شاید زمان ترمیمی رو که طی می کنه از ده ها سال زندگی منفعل براش در این دنیا بهتر باشه. بنابراین از شما خواهش می کنم هیچ وقت به کسی نگید که آدم موفقی نیست. بلکه اگر فکر می کنید داره آتشی به مزرعه اش می اندازه یا کمکش کنید یا خودتون هم غیر مستقیم بهش کمک نکنید. یادمون باشه ممکنه سالها بدویم و تازه متوجه بشیم رسیده ایم جای اول و باز باید تلاش کرد. کلام آخر اینکه خداوند خطاب به بندگانش می فرماید" اگر هر کدام از شماها برای رفع یک خصیصه بد خود تلاش کردید و حتی تا آخر عمر هم نتوانستید این خصیصه رو به صورت کامل برطرف نمایید، من هرگز شما را به خاطر آن عقاب نخواهم کرد." پس مهم اینه که تلاش کنیم به سمت نور. اگر تلاش نمی کنید پس خودتون آتش به جونتون می زنید.
راهنماي زير تنها راه نوشتن طرح درس نيست، بلکه مروري کلي بر مهمترين و کليدي ترين نکات پديد آوردن طرح درس است. با دنبال کردن گام به گام راهنمايي هاي زير مي توانيد علاوه بر درست کردن طرح، شرح هر يک از اجزاي طرح درس را نيز ياد بگيريد.
۱. روشن است که اولين چيزي که بايد در نظر بگيريد،موضوعي است که مي خواهيد درس بدهيد.اين موضوع بايد بر اساس استانداردهاي آموزشي تدوين شده باشد. در ضمن بايد بدانيد که براي چه پايه اي طرح درس مي نويسيد و اين نکته را تا پايان کار در ذهن خود داشته باشيد و تخميني از زمان لازم براي تدرس انجام دهيد تا در بودجه بندي زمان به شما کمک کند. وقتي موضوع را مشخص کرديد، بايد به اين مساله فکر کنيد که چطور مي خواهيد آن را درس بدهيد. حالا وقت آن است که سري به کتاب معلم درستان بزنيد و ببينيد که چگونه مي توان استانداردهاي خاص آن درس را رعايت کرد. اين کار بسيار ارزشمند و لازم است، چون شما را مطمئن مي کند که همه آنچه آموزش و پرورش کشور از يک معلم انتظار دارد را به بچه ها آموخته ايد.
۲. براي اينکه مطمئن شويد طرح درس شما درست همان چيزي را که مي خواهيد آموزش مي دهد، بايد اهداف روشن و مشخصي تدوين کنيد.دقت داشته باشيد که اهداف نبايد فعاليتهايي باشند که در طرح به کار برده ايد،بلکه بايد نتايج آموزشي آن فعاليتها باشند.مثلا اگر مي خواهيد جمع کردن 2+3 را به کلاس ياد بدهيد،هدف شما چنين خواهد بود:"دانش آموزان مي توانند نشان دهندچطور 2 را با 3 جمع مي کنند ". اهداف بايد به طور مستقيم قابل اندازه گيري باشند. ( در اين باره در بخش ارزشيابي بيشتر صحبت خواهيم کرد. ) به عبارت ديگر مطمئن باشيد که مي توانيد تعيين کنيد به اهداف خود رسيده ايد يا نه. واضح است که در يک درس مي توانيد بيش از يک هدف را دنبال کنيد. براي معني دارتر کردن اهدافتان، مي توانيد هم هدفهاي کلي و هم اهداف جزئي را در آن بگنجانيد. اهداف کلي شامل هدفهاي نهايي طرح درس است مثلاً " آشنا شدن با نحوه جمع دو عدد ". اما اهداف جزئي بيشتر به همان مواردي که در بالا ذکر شد شباهت دارند.
۳. ممکن است براي تعيين مواد و موارد مورد نياز درستان لازم باشد تا انتهاي کار صبر کنيد، اما جاي نوشتن آنها در ابتداي طرح درس است. به اين ترتيب اگر کس ديگري بخواهد از طرح درس شما استفاده کند، قبل از هر چيز مي تواند ببيند وسايل مورد نياز را در اختيار دارد يا نه. مطمئن شويد تمام چيزهاي لازم را نوشته ايد تا در ميانه کار و يا هنگام اجراي درس مشکلي برايتان پيش نيايد.
۴. ممکن است مايل باشيد پيش درآمدي هم بنويسيد. اين پيش در آمد راهي است براي وارد شدن به طرح درس و جلب علاقه و توجه دانش آموزان نسبت به موضوعي که درس مي دهيد. يک مثال خوب در اين مورد، تدريس کسرهاست. معلم مي تواند درس را با اين سوال شروع کند که اگر بخواهيم پيتزايي را بين 5 دوست به اندازه هاي مساوي تقسيم کنيم چه راه حلي داريم و به آنها بگويد که اگر کار با کسرها را ياد بگيرند، مي توانند اين کار را به سادگي انجام دهند.
۵. حالا بايد روند کار را گام به گام بنويسيد، تا بتوان با انجام همه مراحل به اهداف تعيين شده رسيد. اين قسمت صرفا گفتن اينکه معلم بايد اين کار را بکند و آن چيز را بگويد نيست، بلکه تمام فعاليتهاي مرتبطي که معلم بايد انجام دهد، در اين مرحله فهرست مي شود. مثلا براي درس 2+2 ميتوانيد روند کار را به صورت زير بنويسيد:
الف : معلـــم به هر دانش آموز، 2 مکعب مي دهد. ب : معلم از بچه ها مي خواهد که روي کاغذ بنويسند چند مکعب دارند. ج : بعد بچه ها بايد يک علامت + زير عدد دو بنويسند مانند اين :
2 +
د: معلم به هر دانش آموز 3 مکعب ديگر هم مي دهد. ه : از دانش آموزان خواسته مي شود که تعداد مکعبهاي تازه را هم زير 2 بنويسند،مانند اين:
2 3 +
و : حالا بچه ها بايد يک خط زير عدد 3 بکشند، به اين شکل :
2 3 + _____
ز : از دانش آموزان بپرسيد با چند تا مکعب شروع کرده بودند، چند تا به آن اضافه کردند و در آخر چند مکعب دارند.
۶. بعد از تمام شدن روند کار، ممکن است بخواهيد زماني براي تمرين فردي بچه ها درنظر بگيريد. مثلا ممکن است به بچه ها وقت بدهيم تا اعداد متفاوتي را با استفاده از مکعبهايي که دوستانشان به آنها مي دهند جمع کنند.
۷. درست قبل از رسيدن به مرحله ارزشيابي مي توانيد از يک پايان براي درس استفاده کنيد. يک ايده خوب براي اين کار بازگشتن به پيش درآمد است مثلا از بچه ها بپرسيد حالا که کسرها را بلد هستند، چطور پيتزايشان را تقسيم خواهند کرد.
۸. حالا بايد بخش ارزشيابي کارتان را بنويسيد. اکثر طرح درسها لزوما نيازي به امتحان ندارند، اما تقريبا تمام آنها به نوعي ارزشيابي يا برآورد از اينکه آيا اهداف مورد نظر برآورده شده اند يا نه احتياج دارند. کليد نوشتن ارزشيابي خوب در اين است که مطمئن باشيد که ارزيابي شما، مشخصا رسيدن يا نرسيدن به اهداف را اندازه مي گيرد. بنابراين بايد بين اهداف و ارزشيابي وابستگي مستقيم وجود داشته باشد. فرض کنيد که هدف، توانايي جمع کردن دو عدد تک رقمي با هم باشد، ارزشيابي را مي توان به اين صورت انجام داد که بچه ها تک تک به نزد معلم بروند و با گرفتن مکعب از او عمل جمع را روي کاغذ براي او نشان دهند.
۹. براي دانش آموزان کم توان و معلول و کودکان پيشرو هم بايد تطابقهايي در نظر گرفته شود. مثلا تک تک اضافه کردن مکعبها براي دانش آموز کم توان و اضافه کردن 9 به 13 براي دانش آموزان تيز هوش. براي اين کار بهترين راه اين است که تفاوتهاي فردي دانش آموزانتان را در نظر بگيريد.
۱۰. اضافه کردن " بخش ارتباطي " هم ايده خوبي است که نشان مي دهد چگونه اين طرح درس مي تواند با ساير موضوعات تلفيق شود. مثلا به جاي مکعبها مي توان از دانش آموزان خواست اول 2 سيب و بعد 3 سيب ديگر را رنگ کنند تا هنر هم با اين درس ترکيب شود. حتي شايد بهتر باشد که هر کدام از سيبها را با بافت متفاوتي رنگ آميزي کنند. با وارد کردن موضوعات و کارهاي فراوان، مي توان واحدهاي تماتيک پيچيده اي پديد آورد که موضوعات مرتبط را از ديدگاههاي بسيار بررسي مي کند. تکرار يک موضوع در قالبهاي فراوان ما را از باقي ماندن آن در ذهن دانش آموزان مطمئن مي کند.
خوب تمام شد! اگر دستورالعمل بالا را انجام داده باشيد، حالا يک طرح درس موفق نوشته ايد که مي تواند به درد خودتان و ساير معلم ها هم بخورد. براي اين که در اين کار مهارت پيدا کنيد، بهترين راه خواندن طرح درسهاي ديگران و معلمان با تجربه است. امتحان کنيد!
نمونـه پيـش نويـس يـک طـــرح
گام اول:مشخصــــات
(برای ثبت مشخصات می توانید از این فرم استفاده کنید.)
گام دوم: اهداف محتوايـــي و شناختـــي.
- مي خواهيد دانش آموزانتان چه چيزي را بدانند يا قادر به انجام چه کاري باشند؟
- انتظار داريد دانش آموزان چه دانش، مهارت، استراتژي يا رفتاري را بياموزند؟
- دانش آموزان چه محتوا يا مفهوم مهمي را ياد مي گيرند؟
- در اين باره به چه استانداردهايي بايد مراجعه کرد؟ (برای این کار می توانید از این فرماستفاده کنید.)
گام ســـوم: ســــؤالات راهنماي درس
- چرا بچه ها بايد به اين موضوع علاقه نشان دهند يا آن را بدانند؟
- چه سؤالات بحث برانگيزي در مورد اين درس وجود دارد؟
- چه سؤالاتي دانش آموزان را کمک مي کند تا بر جنبه هاي مهم موضوع تمرکز کنند؟
گام چهارم: ارزشيابــــي - چطور مي فهميد بچه ها به اهداف مورد نظر رسيده اند؟
- از چه ابزارهايي براي ارزشيابي استفاده مي کنيد؟
- دانش آموزان چگونه در ارزشيابي مشارکت خواهند کرد؟
- چگونه خود را ارزيابي مي کنند؟
- تکنولوژي چه نقشي در ارزشيابي خواهد داشت؟
گام پنجـــم: ارتباطات
- کداميک از نيازها، علايق و دانسته هاي قبلي دانش آموزان مي تواند مبنايي براي اين درس باشد؟
- ممکن است دانش آموزان با چه مشکلات مفهومي اي روبرو شوند؟
- چگونه مي توان اين درس را به ساير موضوعات درسي مرتبط کرد؟
گام ششم: فعاليتهاي يادگيــــري - بچه ها بايد چه فعاليتهاي يادگيري مشارکتي و با ارزشي را انجام دهند؟ ۱. چگونه مي توانند دانش و مهارت بيندوزند، دانايي، توانايي و خلاقيت خود را نشان دهند و يادگيري را مديريت کنند؟ ۲. به چه دلائلي مي توان گفت اين درس چالش برانگيز، بين رشته اي يا ويژه است؟ ۳. استفاده از تکنولوژي چگونه به يادگيري دانش آموزان کمک مي کند؟ برای این کار می توانید از این فرم استفاده کنید.
گام هفتم: استـــــراتژيهاي تدريس - از چه تمرين هايي براي درس استفاده خواهيد کرد؟
- محيط اطرافتان چه اثري بر يادگيري اين فعاليتها دارد؟
- نقش شما چيست؟
- نقش دانش آموزان در يادگيري درس چيست؟
مديــــريت - دانش آموزان بايد کي،کجا و چگونه کار کنند: کلاس، آزمايشگاه، گروهي و يا ... ؟
- نيازهاي دانش آموزان را چگونه برآورده مي کنيد؟
- اين درس براي يادگيري فردي چه تغييراتي بايد بکند؟
- چگونه از منابع اضافي استفاده مي کنيد؟
مـــواد و منابــــع - به چه منابع و کمکهايي احتياج داريد؟
- آيا به حضور اشخاص ديگر هم در کلاس نياز هست؟
گام هشتـــم: ارزيابــــي درس و معلــــم در اينجا بايد سؤالات چالشي اي مطرح کنيد که براي ارزيابي بازده درس به کار بيايند.
بسياري از صاحب نظران موفقيت و شكست سازمانهاي مختلف را ناشي از تفاوت مديريت حاكم بر آن سازمانها مي دانند. پيتر دراكر 1معتقد است عضو اصلي و هيات بخش هر سازمان مديريت آن است و هارولدكنتز2 مديريت را از مهمترين فعاليت انسان مي داند. اهميت مديريت به حدي است كه صاحبان و متوليان سيستمهاي مختلف در صورت مواجه با بحران هاي مختلف با استفاده از مديراني توانمند، بستر لازم را جهت خروج از بحران مهيا مي نمايند.
همه افراد جامعه از بهبود نحوه مديريت در واحد هاي مختلف خدماتي و توليدي سود مي برند. بهره وري بالا در سازمانهای مختلف، انجام خدمات مطلوب و به موقع، ايجاد اشتغال، بهبود وضعيت صنعت، پائين آمدن نرخ تورم و بيكاري و ... حاصل عملكرد خوب و موفق مديران در يك جامعه است. مديران لايق، كاردان و شايسته مي توانند در سيستم مورد فعاليت خود به صورتي مؤثر وكارا علاوه بر رفع مسايل و مشكلات موجود، با بهينه سازي مجموعه خويش، بهره وري را تا حد چشمگيري افزايش دهند. ايشان در مواقع ضروري و يا بحراني با اتخاذ تصميم هاي مناسب و به موقع باعث تغيير شكل وضع موجود شده و محيطهاي نامطمئن را به بستري مهيا و آماده براي فعاليت تبديل مي كنند.
اما اگر مديري نتواند به درستي عمل كند علاوه بر اينكه مشكلات زيادي را براي مجموعه تحت پوشش خود باعث مي شود، محيط پيرامون سازمان نيز بي نصيبنمانده و از اثرات سوء آن متاثر مي شود. مديراني كه بر حسب روابط و علايق شخصي نه ضوابط انتخاب مي شوند و يا به طور كلي كساني كه بر حسب عوامل مختلف انتخاب مي شوند و واجد شرايط مديريت آن مجموعه نيستند، در مدتي نه چندان طولاني وضعيت مجموعه تحت پوشش خود را به سمت و سوي نا به ساماني به گونه اي متحول مي كنند كه خسارات جبران ناپذيري به آن مجموعه وارد مي شود.
در دوراني كه علم، فن آوري و پيشرفت در عرصه هاي مختلف دانش با سرعت بسيار بالايي حركت مي كند واگذاري امور به دست مديراني ضعيف يا اصلاً غير مدير نه تنها باعث عقب ماندگي آن مجموعه مي شود بلكه باعث مي شود رقبا و واحد هاي مختلفي كه داراي توليد يكسان و يا خدمات مشابه مي باشند بازار را در دست گرفته و آن مجموعه را مجبور به ور شكستگي يا خروج از بازار نمايند.اينگونه مديران خواسته يا ناخواسته نقاط ضعيف سيستم را تقويت كرده و از تهديدات فراروي سيستم به صورتي سهل و آسان مي گذرند. از آنجائيكه خود قابليت انجام امور را ندارند و به خوبي نيز بر اين نكته واقفند،اجازه فعاليت بر ديگر مديران را نيز نميدهند و عرصه را بر افراد توانمند تنگ ميكنند زيرا اينان را تهديد جدي براي بقاي خود ميدانند. همچنين بايد دانست اهميت كار يك مدير از اهميت يك جراح و بسياري از شغل هاي حساس نيز بيشتر است. اگر يك پزشك در انجام امور خود مرتكب اشتباه شود تنها يك نفر يا يك خانواده با مشكل روبرو مي شود اما اگر يك مدير در تصميمات خود مرتكب اشتباه شود عده كثيري از اين اشتباه زيان مي بينند.
بايستي دقت و ژرف انديشي خاصي را در خصوص مديران معمول داشت زيرا ثمرات عملكرد موثر و كاراي يك مدير، طيف گسترده اي از جامعه را شامل مي شود. به مثال هايي در اين زمينه توجه كنيد. اگر يك شركت به علت سوءمديريت تعطيل شود امكان به انحراف كشيده شدن كاركنان آن بسيار زياد مي شود. ممكن است نفراتي به جهت نداشتن درآمد كافي به مواد مخدر روي آورند كه در اين صورت هم هزينه هنگفتي بر نيروهاي انتظامي به جهت كنترل ايشان وارد مي شود و هم به شبكه بهداشت به علت عواقب مواد مخدر وارد شده و هم لطمات روحي و رواني سنگيني به خانواده ايشان وارد مي آيد.
اگر مديري در سازمان استاندارد نتواند به درستي عمل نمايد چه ضربات جبران ناپذيري به محيط زيست وارد مي آيد و يا چه ضررهاي جاني و يا مالي به افراد مختلف به علت عدم رعايت نكات ايمني وارد مي آيد. اگر مديريت بانك مركزي نتواند به درستي خط و مشي مناسبي را تعيين كند، اگر مديران وزاتخانه صنايع نتوانند به درستي بستر لازم را به جهت توليد مهيا نمايند، اگر مديران وزاتخانه كار نتوانند ساز و كار مناسبي را جهت امورات كارگري و كارفرمايي تهيه نمايند و … چه خواهد شد؟ بسيارند فوايد و ضررهاي عملكردهاي مديريت در جامعه ما. هر گاه اطراف خود را بنگريد به راحتي مي توانيد از اثرات عملكرد مديريت چه سوء آن و چه خوب آن مشاهده كنيد.
شــــرايط عمــــومي انتخاب مديــــر
شروع فعاليت يك مدير با انتصاب ايشان آغاز مي شود. اما قبل از شروع به فعاليت و منصوب شدن مي بايستي مدير انتخاب شود، اين مرحله يعني مشخص كردن مدير واجد شرايط، داراي اهميت بسيار بالايي است. صرف وقت و دقت كافي و ژرف انديشي خاص در اين مورد اثرات و فوايد بسيار خوبي را در پي خواهد داشت مديران با تكيه بر دانش، تجربه، بصيرت و بينش خود و با استفاده از ابزار و امكانات لازم و در صورت نياز مشاوره، ابتكار عمل را در دست گرفته و براي نيل به مقاصد مورد نظر حركت مي كنند. اما اينكه ايشان چقدر توانايي انجام امور محوله را داشته باشند و بتوانند با استفاده از فرصتها، نقاط قوت سازمان، و ديگر عوامل لازم بستر مناسب را براي موفقيت مهيا سازند بستگي به ميزان دانش، تجربه بينش و بصيرت وهمچنين كار آمدي مشاوران ايشان دارد.
مديران شايسته و توانا به صورتي مستمر مجموعه مورد فعاليت خود را اصلاح، بهبود و تنظيم مي كنند به صورتي كه هم بر ماندگاري مجموعه تاكيد داشته و هم براي متوليان و صاحبان سازمان بيشترين نفع را چه از لحاظ معنوي يا مادي و يا هر دوي آنها (بسته به نوع هدف سازمان) در پي داشته باشد. ايشان به لحاظ توانائيهاي كه در خود احساس مي كنند از روبرو شدن با مشكلات هراسي ندارند.حضرت علي (ع) در بخشي از نامه معروف خود به مالك اشتر در خصوص انتخاب و انتصاب كار گذراران چنين مي فرمايند « در كار هاي كار گذارانت درست بنگر و آنان را پس از آزمودن به كار گمار و ايشان را از روي محبت و نيازموده و سر خود به كار مگذار كه اين دو كار دو شعبه جور و خيانت را گردآورنده (و رعيت را به دست حكام نيازموده و خود سرتباه سازنده) است». 3
به نظر هنــــري فايول 4صاحب نظر و نظريه پرداز فــــرانسوي، مديــر هر مؤسسه خواه صنعتي و يا بازرگانـــي باشد به توانائيها و ويـــژگي هاي خاصي نياز دارد كه در ذيل به آنها اشاره مي شود:
۱- توانايي جسمي يعني داشتن سلامت، نيرو و ظاهر مناسب
۲- توانايي فكري يعني داشتن قدرت فهم و يادگيري و تشخيص نيروي فكري و سازگاري
۳- توانايي اخلاقي يعني داشتن ثبات رواني، اشتياق به پذيرفتن مسؤليت، ابتكار، وفاداري، ظرافت طبع و متانت
۴- معلومات عمومي يعني آشنايي كلي به اموري كه ارتباط خاص با وظايف سازمان ندارد.
۵- معلومات تخصصي يعني داشتن اطلاعات خاص در مورد وظايف شغلي و كار مورد تصدي كه ممكن است فني، تجاري، مالي، تاميني، حسابداري و يا اداري باشد.
۶- تجربه يعني دارا بودن معلوماتي كه ضمن كار عايد مي شود.5
تعــــاريف و وظايف مديـــــــريـت
بعد از سير مراحل انتخاب ومشخص شدن مدير واجد شرايط جايگاه وي مشخص و فعاليتش آغاز مي شود در اين مرحله است كه مدير شروع به فعاليت در مجموعه تحت پوشش خود مي نمايد. در اينجا به جهت شناخت خود مديريت ابتدا به طور مختصر مديريت تعريف و سپس شرح اجمالي از وظايف آن بيان مي گردد.
تعـــريف مديـــريت
در خصوص اينكه مديريت چيست و شامل چه نوع فعاليتهايي مي شود ،صاحب نظران و دانشمندان علم مديريت تعاريف متعددي را عنوان كرده اند كه به چند نمونه از آن اشاره مي گردد.
هنــــري فايـــول معتقد است:
" مديريت پيش بيني فعاليتها براي نيل به اهداف سازمان است."
هنري فايـول وظايف مديريت را در موارد ذيل مي داند :
برنامه ريـــزی، سازماندهــي، فرماندهــي، هماهنگــي، كنتــــرل.6
دكتــــر علــي رضائيان مديـــريت را اينگونه تعريف مي كند:
" فرا گرد به كار گيري مؤثر و كار آمد منابع مادي و انساني بر مبناي يك نظام ارزشي پذيرفته شده است كه از طريق برنامه ريزي، سازماندهي، بسيج منابع امكانات، هدايت و كنترل عمليات براي دست يابي به اهداف تعيين شده صورت مي گيرد."7
استـــونــر8 معتقد است :
" مديريت فرايندي، فرايند يعني شيوه منظم يا سيستماتيك براي انجام امور است، از برنامه ريزي، سازماندهي، رهبري و كنترل تلاش اعضاء سازمان و مورد استفاده قرار دادن ساير منابع سازماني براي رسيدن به هدف هاي مشخص يا اعلام شده سازمان "9
" مديريت يعني انجام دادن كار ها به وسيله و از طريـق ديگران. "
در اين تعريف برروي دو موضوع تاكيد شده است:
- به انجام رسيدن كار
- وجود اشخاص براي انجام كار10
انـــــواع فعاليت ها و وظايـف مديــــريـت
مديران در عرصه هاي متعدد، فعاليت هاي متنوعي را انجام مي دهند. بسياري از وظايف و فعاليت هاي مديريت در سازمان يكسانند و بسياري ديگر از فرآيندها وفعاليت هاي سازماني با اين كه با هم شباهت دارند اما از لحاظ كار و ماهيت كاري تفاوت دارند. مديران مي توانند با استفاده از تجربيات و دانش گذشتگان، بسياري از تجربيات تلخ گذشته را تكرار نكرده و از نتايج تجربيات مفيد بهره مند شده و پله هاي ترقي را سريع تر طي كنند. فوايد بسيار استفاده از تحقيقات و تجربيات ديگران بر كسي پوشيده نيست اما اين نكته را نيز نبايد از نظر پنهان داشت كه نتايج به دست آمده با توجه به شرايط حاكم بر سازمان هاي مورد تحقيق به دست آمده و ممكن است برخي از اين شرايط بر سازمان هاي ديگر حاكم نباشد كه در اين صورت مي بايستي نتايج به دست آمده را با توجه به وجه افتراق و اشتراك نسبت سازمان كنوني تعديل كرد. به هر تقدير بسياري از آنها مفيد بوده و در طي مراحل موفقيت سودمند مي باشند.
فــــرد لوتاز و همكارانش بر روي فعاليت 450 مدير تحقيق كردند. آنان به اين نتيجه رسيدند كه اين مديـــران داراي چهار نوع فعاليت مي باشند.
۱. مديــــر سنتــــي:تصميم گيري برنامه ريزي و كنترل
۲. امــــور ارتباطـات: مبادله اطلاعات معمولي و روزانه و رسيدگي به امور اداري و دفتري
۳. مديريـت منابــع: ايجاد انگيزه، اعمال نظم و مقررات اداري، رسيدگي به شكايات، تامين نيروي انساني و آموزشي افراد.
۴. ايجاد شبكـه هاي ارتباطـي: اقدامات سياســي، در آميختن با ديگران و ايجاد روابط متقابل تعامل با افراد و گروه هاي خارج از سازمان"11
در ارتباط با وظايف مديريت دانشمندان و نظريه پردازان اين رشته قلم فرسايي بسيار كرده و عوامل متعددي را برشمرده اند. هر يك از اين محققين، عوامل موثر بر سازمان هاي متعددي را مورد بحث و بررسي قرار داده و نتايجي را به دست آورده اند. همان گونه كه اشاره شد اين يافته ها با توجه به عوامل موثر بر سازمان مورد تحقيق به دست آمده است.
درست است كه تعدادي از اصول به دست آمده با يكديگر متفاوتند اما اصولي كلي يافت مي شوند كه تعداد زيادي از اين افراد علاوه بر تاثير آن اصول راهكارهاي اجرايي آن را نيز برشمرده اند كه به تعدادي از آن ها اشاره مي شود البته قبل از آن، بايد به نكات نيز توجه داشت كه وظايف مدير با وظايف و عناصر سازمان داراي تفاوت است. اموري مانند فروش، امور مالي، حمل و نقل و مانند اين ها جزئي از وظايف سازماني هستند كه مدير علاوه بر انجام وظايف خود از قبيل برنامه ريزي، سازماندهي، هدايت و كنترل و ... به وظايف سازماني نيز شايسته است توجه كند و ديگر اين كه زماني كه مدير وقت خود را صرف كارهايي همانند كارهاي فني، توليدي و يا برخي وظايف بخش هاي تخصصي سازمان مي كند در اين مواقع اوقات مصرف شده جزء زمان مديريت به حساب نمي آيند. مثلاً هنگامي كه مدير شركت بر روي دستگاه تراش يا امثال آن بر حسب ضرورت يا موقعيت ايجاد شده كار مي كند. اين زمان را جزء امور فني او به حساب مي آورند نه زماني كه صرف امور مديريت محسوب مي شود.
بـــــرنامه ريــــزي
در ميان وظايف مديريت برنامه ريزي را يكي از اساسي ترين و بينادي ترين آن ها برشمرده اند. در حقيقت برنامه ريزي انتخاب راهي است از ميان راه هاي مختلف كه حال را به آينده اي مطلوب و يا هدف آتي مرتبط مي سازد. اين راه، راه ايده آلي است كه برنامه ريز تصور مي كند وي را به سر منزل مقصود رهنمون مي كند. انتخاب راه ها در برنامه ريزي با توجه به شرايط و امكانات موجود و احتمال آتي انجام مي پذيرد.
به هر تقدير پيش از هر گونه اقدامي ابتدا مدير دقيقاً بايد بداند خود چه مي خواهد؟ منظور و هدف سازمان چيست؟ منابع و امكانات رسيدن به آن منظور چيست؟ پاسخ به اين مطلب نياز به تجزيه و تحليل، بحث، تبادل نظر و تفكر دارد. اگر برنامه ريزي و يا انجام هر عملي بدون شناخت و تفكر قبلي صورت پذيرد، احتمال شكست در آن كار بسيار بالا خواهد بود اگر مدير ذهنيت كاملاً روشن نسبت به اهداف و علت اين كه چرا بايد كاري را انجام دهد نداشته باشد ديگر نمي توان از او انتظار داشت كه درست به هدف بزند.
ســـوت تسو، ســـردار و فيلسوف چيني پيش از ميلاد:
" خود را بشناس و دشمنت را بشناس آن وقت مي تواني در هزار نبرد شركت كني بدون اين كه شكست بخوري. "
مدير نياز به شناخت دقيق سازمان، اهداف استراتژيك، راهبردهاي كلان، تكنولوژي. روش هاي به كار گرفته شده و محيطي كه در آن مشغول است را دارد تا بتواند برنامه ريزي دقيق و حساب شده اي داشته باشد. "برنامه ريزي، تصميم گيري است از قبل، درباره اين است كه چه كاري بايد انجام داد. چطور بايد آن را انجام داد؟ چه زماني بايد آن را انجام داد؟ و چه كسي بايد بايد آن را انجام دهد؟ برنامه ريزي فاصله بين جايي را كه هستيم و جايي را كه مي خواهيم برويم را پر مي كند. برنامه ريزي رخداد چيزهايي را امكان پذير مي سازد كه در غير اين صورت اتفاق نمي افتاد. اگر چه آينده را به ندرت مي توان به دقت پيش بيني كرد و عوامل غيرقابل كنترل ممكن است در بهترين برنامه ها دخالت كنند ولي اگر برنامه ريزي وجود نداشته باشد، حوادث به شانس سپرده مي شود. برنامه ريزي يك فراگرد لازم است برنامه ريزي مستلزم تعيين آگاهانه ي جريان اعمال و اتخاذ تصميمات بر مبناي هدف، دانش و تخمين هاي فرصتي مي باشد."12
تصميم گيري، يا انتخاب از ميان گزينه هاي مختلف براي انجام يك كار نه تنها پايه و اساس برنامه ريزي را تشكيل مي دهد بلكه اين گونه مي توان در نظر گرفت كه اگر تصميمي اتخاذ نشود نه برنامه اي وجود خواهد داشت و نه كاري انجام مي شود. مديران دائماً در حال تصميم گيري هستند، انتخاب اين كه چه كاري را چه كسي بايد انجام دهد؟ چه زماني و در كجا كار انجام مي شود؟ چطور بايد انجام شود و ... قسمتي از زندگي روزانه مديريت است. لازمه تصميم گيري موثر؛ انتخابي منطقي و معقول است. "قبل از تصميم گيري منطقي شرايط معيني بايد وجود داشته باشد. در وهله اول بايد براي تحقق هدفي كه كوشش شود. ثانياً بايد درك روشني از گزينه اي كه براي تحقق هدف است، داشت. ثالثاً بايد بتوان گزينه ها را در پرتو هدف، ارزيابي كرد و بالاخره بايد گرايش داشت، بهترين گزينه را براي تحقق هدف انتخاب كرد."13
به اين ترتيب امكان اين وجود دارد كه برنامه ريزي را به اين صورت بيان كرد كه ابتدا مي بايستي مفروضات مساله تصميم گيري را تعيين كرد. چه فرض ها، راه ها، گزينه ها و ... براي حل مساله يا مشكل وجود دارد و منتهي به حل مساله به صورت مطلوب مي شود. پس بايد اين گزينه ها را اولويت بندي كرد. كدام بهترين شرايط را براي انجام دارند، از نظر امكان در دسترس بودن، هزينه، قابليت و ديگر شرايط، گزينه ها را مورد تجزيه و تحليل قرار داد. بعد از اين كه مفروضات مساله تعيين شد و گزينه هاي دستيابي به راه حل نيز تعيين شدند و مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گرفتند نوبت به انتخاب يك گزينه است يعني اتخاذ تصميم.
در ارتباط با زمينه فعاليت هاي مديريت مشكل مي توان كاملاً منطقي تصميم گيري كرد. زيرا سازماني به مدير رسيده است كه قدمتي از گذشته دارد و در آن قبل از او تصميم گيري و برنامه ريزي كرده، ساختار سازمان را تشكيل داده و آنرا هدايت مي كرده اند و وي بايد با توجه به داشته هاي گذشته سازمان تصميم گيري كند و از طرفي ديگر اكثر تصميمات مدير مربوط به آينده مي شود و در خصوص آينده نيز نمي توان اطمينان كامل داشت زيرا امكان دارد شرايطي به وجود آيد كه با تصورات ما قابل تطبيق نباشد. و به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه در برخي از تصميم گيري ها راه هاي متعددي پيش روست كه به سختي مي توان تمامي اين گزينه ها را ارزيابي كرد.
به هر صورت مدير با توجه به وظيفه و رسالتي كه بر عهده دارد مي بايستي تا حد امكان بهترين تصميمات و منطقي ترين آنها را اتخاذ كند. از مهمترين جاهايي كه مي توان مديران واجد شرايط را شناخت در همين مرحله است ( اتخاذ تصميم مناسب ) در اينجا مديراني كه داراي دانش كافي، تجربه وافي، بصيرت و بينش لازم و مشاوران شايسته مي باشند مي توانند بهترين تصميمات را اتخاذ نمايند و با انتخاب بهترين راه حل ها مجموعه اي را در آرامش كاري قرار دهند زيرا اين تنها وي نيست كه از تصميمات خود سود يا زيان مي برد، توجه به اين نكته نيز شايسته است كه به تبع دستورات وي بقيه مجري مي شوند و اين مدير است ( در هر سطح سازماني ) كه بايد خود را پاسخگوي تصميمات خود بداند. در صورت ضعيف عمل كردن، بسياري از افراد آن مجموعه حتي از ادامه كار كردن محروم مي شوند، اين يعني قطع درآمد ايشان، قطع درآمد خانواده هايشان و بسياري از مشكلاتي را كه براي آن فرد در پي خواهد داشت. همان گونه كه به عكس آن باعث اضافه شدن كارگران و مابقي ماجرا خواهد بود اين مطلب گوشه ي بسيار كوچك اما پراهميتي بود كه اشاره كردم. تصميمات مديران تبعات زيادي چه خوب و چه بد را در پي خواهد داشت كه اين امر باعث مي شود تا ايشان دقت بيشتري در تصميم گيري معمول دارند.
نظــــــم و انضبـــــاط
نظم و انضباط مستمر در سازمان باعث ايجاد امنيت و اطمينان خاطر شده و باعث مي شود تا پرسنل خود را مقيد به انجام وظايف بر پايه ي اصول و قوانين حاكم بر ساختار سازمان بدانند. اهميت وجود نظم در سازمان روشن و مشخص است و پرداختن به اهميت آن تكرار مكررات مي باشد. اما بايد توجه داشت كه اهميت برخي عوامل بسيار مهم نيز گاهي به فراموشي سپرده مي شود. مثالي از رفتار روزانه مبين اين موضوع است: اكسيژن از ضروريات بسيار مهم براي ادامه ي حيات است، اما بسياري از ما با بي توجهي به اين موضوع، هر روز با استفاده ي نابجا از وسايل دودزا، گرمايشي، ماشين آلات مختلف و ... شرايط كاهش اين عامل حياتي را ايجاد مي كنيم. در حقيقت وجود نظم در سازمان همانند وجود اكسيژن براي انسان است. اگر مدير نتواند نظم و انضباط صحيحي را بر روح سازمان حاكم كند علاوه بر دلسردي مرئوسين و كاركنان باعث مي شود تا ايشان نسبت به آينده با بيم و اميد بنگرند.
تغييرات ناگهاني در عوامل انساني، برخوردهاي غيرمنطقي و بدون دليل سازماني، برخوردهاي شخصي و ... شرايطي را پيش مي آورد كه پرسنل مي پندارند بيهوده با پاي بند شدن به مقررات، خود را مقيد كرده و زوال خاطر آنان را باعث مي شود. رعايت اين نكته بسيار مهم است. زيرا برخوردهايي كه بر حسب حب و بغض هاي شخصي و بدون منطق سازماني انجام مي شود و يا بدون دليل و علت كاري فرد يا افرادي مورد تنبيه و يا بي مهري واقع مي شوند انتظار رفتار معقول، منطقي و منظم سازماني را در سازمان كمرنگ مي نمايد زيرا ايشان نه خريداري براي فعاليت هاي خود مي بينند و نه مي دانند در چه شرايطي از ايشان پشتيباني خواهد شد. داستان ايشان، مصداق اين بيت از فردوسي است:
" قصـه بودن ما قصه موج است و كنار دم به دم با هم و پيوسته گريزان از هـم "
در نهايت به وجود آمدن چنين شرايطي، در محيط هاي صنعتي و واحدهاي توليدي باعث كاهش كيفيت و كميت توليد شده و در واحدهاي خدماتي سبب سست شدن كاركنان و بي تفاوتي آن ها نسبت به ارايه ي خدماتشان مي شود. با به وجود آمدن بي نظمي شيرازه ي كار پاره شده و سازمان در راه رسيدن به اهداف خود با شكست مواجه مي شود. كاركنان با توسل به محافظه كاري دست به عصا راه رفته و باري به هر جهت جايگزين نظم مي شود و با كوچك ترين تنش يا جا به جايي مجموعه ي منفعل شده و همه سعي مي كنند به گونه اي موقعيت خود را حفظ كنند.
جابه جايي هايي كه بدون دلايل سازماني و بر پايه و اساس ارتباطات شخصي، سفارش هاي مختلف همخواني هاي حزبي و گروهي، بستر سازي جهت آماده سازي اختلاس هاي مالي و غيرمالي و ... انجام مي شود لطمات و خسارات جبران ناپذيري را به مجموعه و مشتريان و ارباب رجوع ها وارد و همچنين نظم را به شدت دچار بحران مي نمايد. اين جابه جايي ها باعث مي شود تا هر فرد فقط در پي حفظ موقعيت خود باشد. داستان اين موضوع داستان روباهي است كه سعدي شاعر خردمند پارسي درباره آن چنين گفته است:
"روباهي را ديدم و وقتي از او شرح پريشاني اش را پرسيدم كه: چه مهابت است كه موجب چنين مخافت است؟ جواب مي دهد: شتران را به سخره (بيگاري) مي برند، از اين روست كه ترس و وحشت وجود مرا فراگرفته است و فرار را به قرار ترجيح داده ام، و چون به او مي گويند: شتر را با تو چه مشابهت و مطابقت است كه مي گريزي و خود را هم وزن و هم شكل شتر مي پنداري؟ جواب مي دهد: تا ثابت كنم كه شتر نه، كه روباهم پوست من روانه دباغ خانه شده است و تا ترياق از عراق آورند مار گزيده مرده باشد."14
شايسته است مديران با استقرار نظمي پايدار با صراحت به كاركنان تفهيم كنند كه چه انتظاري از ايشان دارند و چگونه رفتارشان را با اهداف و برنامه هاي سازمان همسو كنند، محيط را به صورتي امن درآورند كه همه بدانند تا لحظه اي كه در محدوده ي اختيارها و وظايف گام برمي دارند از آنان پشتيباني خواهد شد.
هــــدايـت و كنتــــــرل
از ديگر وظايفي كه براي مديران برشمرده اند هدايت كاركنان به منظور نيل به اهداف سازماني است. "اهميت هدايت به حدي است كه برخي از صاحب نظران علم مديريت توان هر مدير را در گرو توان وي در هدايت نيروي انساني مي دانند، با اين تاكيد مديريت عبارتست از انجام كار به وسيله ديگران براي تحقق اهداف مورد نظر."15
"موفقيت اكثر سازمان ها براي دستيابي به اهداف استراتژيك به داشتن كارمنداني مناسب (داراي مهارت هاي لازم براي انجام موفقيت آميز وظايف) بستگي دارد. تصميم ها و روش هاي مديريت منابع انساني در جذب و نگهداري كارمندان مناسب بسيار مهم است".16
كنترل يكي ديگر از وظايف مديران است كه داراي اهميتي خاص بوده و عاملي موثر در تحقق اهداف و برنامه هاي سازمان محسوب مي شود. كنترل فرآيندي است كه وضع موجود را با وضع مطلوب يا استاندارد مقايسه كرده و شكاف بين آنها را مشخص مي كند در تمامي وظايف مديريت استفاده از كنترل براي جلوگيري از انحراف و همچنين بهينه سازي آن ها عاملي ضروري به حساب مي آيد.
انجام اين وظيفه در خصوص ايجاد و نظمي پايدار كه مختصري از آن در اين مقاله بحث شد موثر است. بازبيني فعاليتها موجب مي شود تا مدير نقايص و كاستي هاي برنامه و كارهاي سازمان خود را پيدا كرده و نسبت به رفع آن اهتمام ورزد. در يك مجموعه افراد مختلفي مشغول به فعاليت در عرصه هاي تخصصي خود هستند اما آيا ايشان همان كارهايي را انجام مي دهند كه وظايفشان است؟ آيا نقصي در كارهايشان نيست؟ آيا فعاليت ايشان طبق برنامه بوده؟ و همانگونه است كه هدف مديريت مي باشد؟ پذيرش يك شغل و مسئوليت آن تضمين اين نيست كه ايشان مطابق استاندارد انجام وظيفه مي كنند.
مديران ارشد نيز مصون از كنترل نيستند. ايشان چه در واحدهاي توليدي و چه در واحدهاي خدماتي از سوي متوليان و صاحبان اين سازمان ها به كار گرفته مي شوند تا مجموعه تحت پوشش را به اهداف سازماني برسانند. احكام اين مديران در تمامي سازمان جاري شده و به تبع آن اجرا مي شود، به عبارتي سكان مجموعه را در دست دارند و مجموعه به ساحلي مي رسد كه اينان خواسته اند در صورتي كه در عملكرد خود دچار اشتباه شوند در حقيقت كل مجموعه خود را به بيراهه برده اند.
پس كنترل مستمر و تطبيق آن با اهداف كلي سازمان مخصوصاً در جايگاه مديران ارشد حائز اهميت است. كنترل امري است كه بايد در تمامي سطوح سازمان به صورتي مستمر منظور شود و تا رسيدن به اهداف سازمان و بعد از آن نيز به آن اهتمام شده و استمرار يابد. به طور خلاصه در فرآيند كنترل بعد از مشخص شدن ميزان عملكرد واقعي آن را با عملكردهاي استاندارد و برنامه ريزي شده مقايسه كرده و مديريت براي اصلاح و بهبود وضعيت راهكارهاي خود را ارائه مي كند.
مديـــــران موفق و مديـــــران موثر
الگو گرفتن از شركتها و سازمان هاي موفق و تطبيق و تغيير راهكارهاي به دست آمده با شرايط حاكم بر سازمان مي تواند گامي سازنده براي موفقيت مديران باشد. اردگارد شاين در خصوص مديران موفق مي گويد:"مدير موفق بايد تشخيص دهنده شايسته اي باشد و براي روحيه تحقيق ارزش قايل شود."17
دو پژوهشگر به نام هاي مك كللند و ديويد برن هام بر اين باورند مديران موفق كساني هستند كه به نفع سازمان ( و نه براي فخر فروشي) به ديگران اعمال نفوذ كنند و قدرت خود را در آن راه به كار برند. آنان با تسلط كامل بر نفس سركش خويش (تنها براي تامين منابع سازمان) بر ديگران اعمال قدرت مي كنند (در مقايسه با آنان كه از قدرت براي تامين منابع شخصي سوء استفاده مي كنند يا مي كوشند تا بر تكيه بر آن محبوب القلوب شوند) موثرتر و موفق تر خواهند بود. مك كللند چنين نتيجه گرفت كه مديران قدرتمند و توانا در اوج قدرت خويشتن دار هستند. چنين مديراني روح همكاري را تقويت مي كنند، زيردستان را تائيد مي كنند و پاداش مي دهند، بدين وسيله باعث بهبود روحيه ي افراد سازمان مي گردند.
جان كاتر چنين استدلال مي كند كه مديران موفق از روش ها و فنون ثابت شده و معيني استفاده مي كنند و قدرت خود را در راه بهبود بهره وري اعمال مي كنند و او بر اين باور است استفاده ي بهينه از قدرت، محيط خارجي نقش ايفا كرده است." 18 در خصوص مديران موفق مطالبي عنوان شد اما اشاره به اين نكته حائز اهميت است كه مديران موفق با استفاده از ابزارهايي نظير تنبيه، توبيخ، تشويق و ساير موارد نتايج قابل قبولي را فراهم مي آورند، در حالي كه مدير موثر به كسي مي گويند كه "بتواند 80 تا 90 درصد توانائي هاي افراد را به كار گيرد."19
اثــــربخشـي و كارايــــي در مديــــريــت
تسهيلات فيزيكي، مادي و همچنين منابع انساني مورد استفاده هر سازمان با سازمان ديگر متفاوت است.هر سازماني امكان مالي به خصوصي دارد. هر سازماني وسايل نيل به هدف خاص خود را اختيار مي كند.
مديريتي كه بتواند بهترين استعدادهاي جامعه خود را با روشي صحيح در استخدام خود درآورد، بدون شك از لحاظ كارآيي، كيفيت و ميزان موفقيت با سازمان ديگري كه فاقد اين موارد است داراي كارايي و اثر بخشي بيشتر است. مدير بايد بداند چه نوع منابع انساني و فيزيكي را به استخدام خود درآورد و به چه ترتيب با برنامه ريزي صحيح و با ترتيبي از سلسله مراتبي از وسيله و هدف و تعيين تشخيص بهترين راهكارها، حداكثر كارايي و راندمان را در سازمان ها تامين كند. در صورتي كه مديران به صورتي ناموثر و ناكارآمد فعاليت كنند هم منابع اتلاف مي شوند و هم به اهداف نمي توانند برسند. "اگر آن سازمان ناكارآمد باشد و اگر نتواند خدمات و ياري كاركنان خود را پايدار سازد چنين نتيجه گيري خواهد شد كه "مديريت" آن سازمان نادرست است". 20
"اثر بخشي و كارآيي به آنچه كه انجام مي دهيم و اينكه چگونه انجام ميدهيم مربوط مي شود. كارآيي يعني درست انجام دادن وظيفه و به رابطه بين ورودي و خروجي اشاره دارد. براي نمونه اگر شما از نهاده معيني بازده بيشتري به دست آوريد كارآيي را افزايش داده ايد.اگر چه به حداقل رساندن هزينه شرط لازم براي كارآيي است اما شرط كافي نيست.بنابراين مديريت به تكميل فعاليتها توجه داده. ما در اصطلاح مديريت اين توانايي را اثر بخشي يعني انجام درست وظيفه و اثر بخشي در يك سازمان يعني دستيابي به هدف".
وفـــــاداري به سازمـــــان
يك عامل ضروري در سازمان، آمادگي اشخاص براي ياري دادن به سازمان و مجموعه مورد فعاليت خود از طريق كوشش هاي فردي شان است. مديران و البته كاركنان از منابع مهم و ارزنده سازمان محسوب مي شوند هم اينانند كه با به كارگيري منابع و امكانات سازمان از قبيل اطلاعات، فن آوري، تسهيلات، مواد خام، پول و غيره چرخه توليد را به گردش درمي آورند و يا خدمات ارائه مي كنند. در صورتي كه مدير به سازمان وفادار باشد و با احساس تعلق در محيط كار خود به فعاليت بپردازد مي تواند در برابر بسياري از سختي ها، ناكامي ها و تلخي ها مقاومت كند و با دقتي خاص و هوشياري كامل علاوه بر قابليت انعطاف، توانايي سازگاري با محيط پر چالش مديريت را به دست آورد. چستر برنارد در كتاب خود با نام وظيفه هاي مديران چنين عنوان مي كند: "مهمترين خدمت يگانه اي كه از گروه مديريت خواسته مي شود كه به راستي شايستگي همگاني آن هاست وفاداري به سازمان است يعني آن به آنان زير چيرگي شخصيت سازمان قرار مي گيرند."22
افرادي كه وفادار به سازمان بوده و مشاغل مديريت يا سرپرستي را در هر يك از سلسله مراتب سازماني احراز مي كنند نبايستي به صرف اين مقام و موقعيت، خود را صاحب قدرت نامحدودي دانسته و بر قدرت خود محدوديتي متصور نشود. به صورتي كه كسي را نبايد ياراي آن باشد كه در نظر و قضاوت آنان شك و ترديدي روا دارد و از اين لحاظ آنان را مورد سوال و سرزنش قرار دهد اينان بهتر است به خود به چشم كساني بنگرند كه با افراد تحت نظارت و سرپرستي خود مدام تبادل نظر مي كنند، به اظهارات آنان گوش فرا مي دهند، مطالعه مي كنند و فكر خود را در مسايل و مشكلات سازمان و يا واحدهاي تحت نظارت خود به كار مي اندازند و آن گاه اقدام لازم را به عمل مي آورند. اقدامات اين گونه افراد به ندرت بر مبناي حدس ها و تصورات آنان انجام مي پذيرد و از طرفي نيز توجه به اين مطلب مفيد است كه عناصر سازنده سازمان به هم پيوسته و متكي هستند و با تعامل و همبستگي با يكديگر به نتيجه مطلوب مي رسند.
چند نكتــــه مفيـــــد
بايد توجه داشت هدف هاي سازمان به هدف هاي فرعي، تخصص ها و كارهاي مشخص و اموري همانند آن ها شكسته مي شود و افراد متعددي در سازمان براي اين منظور به كار مي پردازند و هر كدام از عناصر مجموعه بسته به نوع كارآيي و تخصصي خود گوشه اي از اهداف را محقق مي سازند. درست است كه مديريت بايستي اقتدار لازم در كار را دارا باشد تا بتواند بر مجموعه خود چيره شود و نفوذ لازم را به دست آورد اما آن اقتدار بايد همراه با صبر و متانت و جداي از غرور و تكبر بيجا باشد. حضرت امام علي (ع) در قسمتي از فرمان تاريخي خود به فرماندار مصر چنين مي فرمايد: "اي مالك شراره خشمت را فرو بنشان و برندگي غضبت را در هم بشكن، يورش و تندي زبانت را در اختيار خودگير و با شتاب نكردن و جوش و خروش را عقب زدن از اين كارهاي نا به هنجار بركنار شو تا آنكه خشمت فرو نشيند و زمام اختيارت به چنگ افتد". 23
مديران سازمان هايي كه از قدرت دور انديشي بيشتر برخوردارند به منافع حاصل از توليد و خدمات بيشتر قانع نمي شوند بلكه استمرار آن ها را طلب مي كنند آنان مقداري از منابع و امكانات خود را كه مي توانند صرف توليد كرده و سود بيشتري حاصل كنند صرف امور تحقيقاتي كرده تا با ايجاد شيوه و راهي نوين و يا توليد محصولي جديد، آتيه خود را بيمه كنند. اهميت دادن به امور تحقيقاتي و ايجاد سرفصلي جديد براي ادامه روند سازمان، موضوعي مهم است. اهميت بالاي امور تحقيقاتي فقط براي ماندگاري سازمان نيست كه البته اين موضوع نيز خود اهميت بالايي دارد. توجه به امور تحقيقات مخصوصاً در بخش مديريت عالي سازمان، ثمرات و فوايد بسياري از جمله حل مشكلات سازماني، رفع تعارضات و تنش ها به صورت اصولي و پايدار، يافتن بازارهاي جديد، ارائه خدمات به صورتي سهل و آسان، ايجاد محصولي جديد و ... را در پي خواهد داشت. "بررسي بودجه پژوهش و تحقيق بين سال هاي 47- 1362 در ايران نشان مي دهد كه همواره كمتر از يك درصد بودجه كل صرف فعاليت هاي تحقيقاتي شده است. حال آنكه فقط در سال 1981 چهار كشور آمريكا، شوروي سابق، ژاپن و آلمان غربي حدود 200 ميليارد دلار در امر تحقيقات هزينه كرده اند.
طبق آمار در دهه 1370، هزينه تحقيقات در آمريكا و سوئيس براي هر نفر 185 دلار و در ايران 5/1 دلار بوده است."24 توجه به تحقيقات و اثرات آن خود بحثي حائز اهميت است كه به دليل عدم مجال كافي فعلاً از اين موضوع صرف نظر مي شود. به هر تقدير مديريت مي تواند با استفاده از اين روش خود براي خود ايجاد فرصت كند و يا به دنبال فرصت هاي جديد رفته و آن ها را پيدا كند. پيتر دراكر معتقد است: "كشف فرصت ها، رمز اصلي موفقيت مديران و سازمان هاست زيرا با بهره گيري از فرصت ها نتايج سودمندي حاصل مي شود. در حالي كه با حل مساله وضعيت به حالت عادي برمي گردد."25
ادوارد دمينگ از جمله افرادي است كه براي بازسازي سيستم توليد در كشور ژاپن، بعد از جنگ، راهنمايي هاي پرباري را ارائه كرد به همين سبب بزرگ ترين جايزه براي كيفيت محصول به نام اين دانشمند در ژاپن خوانده شد. اين جايزه كه از 1951 در اين كشور به افراد عطا مي شود نشانه اي از تعهد ژاپني ها به كيفيت است. دمينگ چهارده اصل را ارائه كرده است و از مديران ارشد مي خواهد براي كيفيت كالاهاي خود آن ها را رعايت كنند. اين چهارده اصل عبارتند از:
1. براي دوره هاي بلند مدت آينده برنامه ريزي كنيد و نه براي ماه يا سال بعد.
2. دررابطه با كيفيت محصول هيچگاه احساس رضايت نكنيد و هميشه درصدد بهبود آن برآييد.
3. بر فرآيند توليد، كنترل آماري و كمي اعمال كنيد و از عرضه كنندگان مواد اوليه نيز بخواهيد چنين كنند.
4. با تعداد انگشت شماري عرضه كننده مواد اوليه (بهترين آن ها) معامله كنيد.
5. مشخص كنيد كه آيا مشكلاتي را كه با آن ها روبه رو هستيد مربوط به قطعات يا بخش هاي خاصي از فرآيند توليد است يا اين كه كل فرآيند توليد چنين مساله اي دارد.
6. كارگران خود را در زمينه اي آموزش آموزش دهيد كه مي خواهيد كارهايي را در آن زمينه انجام دهند.
7. كيفيت سرپرستان خط توليد را هر چه بيشتر بالا ببريد.
8. وحشت و ترس را از خود دور كنيد.
9. دواير را تشويق كنيد تا با يكديگر همكاري نزديك داشته باشند و اجازه ندهيد كه هر دايره يا بخش روي كار خاصي متمركز شود.
10. مبادا تنها در پي هدف هايي باشيد كه با ارقام و آمار سروكار دارند از آن جمله فرمول معروف و شناخته شده توليد كالاهايي كه خرابي يا قسمت معيوب آن به صفر برسد.
11. از كارگران خود بخواهيد كه كيفيت كار خود را بالا ببرند نه اين كه از 9 صبح تا 5 بعد از ظهر فقط در محل هاي كار خود حاضر باشند.
12. كارگران خود را آموزش دهيد تا با روش هاي آماري آشنا شوند و آن ها را درك كنند.
13. هر گاه احساس نيز كرديد مهارت هاي جديد به كاركنان خود آموزش دهيد.
14. هميشه مديران ارشد را مسئول اجراي اين اصول بدانيد."26
نتيجـــــــه گيـــــــــــری
مديران با پيش بيني تحولات آتي موثر بر عمليات سازمانشان مي توانند تصميمات صحيح اخذ كرده و سازمان را به ساحل مقصود برسانند. تحولات ممكن است افزايش نرخ تورم، نوآوري رقبا در فن توليد، كمياب شدن مواد اوليه يا بروز ناآرامي و مشكلات در وضعيت سياسي كشور باشد. هر چند كه مديران نمي توانند اين اوضاع را كنترل كنند. اما مي توانند براي كاهش مخاطره و آسيب پذيري سازمان از طريق آماده ساختن امكانات براي مقاومت و اثر بخشي در برابر امواج خروشان عدم اطمينان آينده برنامه ريزي كنند. اين امر نياز به درست ديدن حقايق دارد. خوب درك كردن و رسيدن به حقايق محتاج به مديراني است كه توجه و دقت بالايي را پيرامون حوادث و رفتار اطراف خود اعمال مي دارند. همچنين مديراني كه واجد معلومات و اطلاعات كافي، قلمرو ديد وسيع، هوش و نيروي ادراك بالا و تجربه كافي هستند، راحت تر مي توانند به حقايق محيط خرد و كلان (داخل سازمان و محيط اطراف سازمان) را به صورتي شفاف ببينند و به همين سبب تجزيه و تحليل درستي داشته باشند، با اطمينان، استراتژي هاي آينده سازمان را برنامه ريزي كرده و نقاط قوت را تقويت كرده و نقاط ضعف را رفع كند.
اما حتي مديراني كه داراي شرايط مطلوب نيز باشند به علت محدوديت هايي كه با آن دست به گريبان هستند در برخي مواقع نمي توانند تمام عوامل، نيروها، عناصر، انگيره ها و حقايق مربوط به يك پديده را به صورت كامل درك كرده و رابطه موجود ميان حقايق، عوامل، انگيزه ها و عناصر را آن طور كه بايد و شايد دريابند.محدوديت وقت، محدوديت انرژي و نيروي فعاليت لازم براي دقيق شدن و تحقيق در مسايل باعث مي شود كه دنياي ديد و فكر آن ها تنگتر و تنگتر شود. هنگاميكه كسي نتواند تمام حقايق و روابط يك پديده را مورد مشاهده و يا فهم خود قرار دهد آنوقت قضاوتي كه با نظر و تائيد او صورت مي پذيرد يا تصميمي كه در باب آن موضع اخذ مي كند فقط مبتني بر يك قسمت از حقايق مربوط به آن موضوع است. پس مي بايستي با مديريت زمان بتوانيم از زمانها و فرصت هاي خود بهره وري بهينه نماييم.
درپايان ذكر چند نكته اين مطلب را به انتها مي رسانم. خداوند بخشنده و مهربان كه در حكمت بي همتا و آگاه به تمامي امور است در سوره 61 آيه 3 چنين مي فرمايد: " كبر مقتا عندالله تقولو مالا تفعلون : اين كه آن چه را كه نمي كنيد بگوئيد، بر خدا گران و دشوار است" همان گونه كه تمامي مطالب اين كتاب آسماني را مي بايستي در نظر بگيريم اين نكته را نيز سرلوحه ي كار خويش قرار داده و هنگامي كه پستي و يا مقامي در هر سلسله مراتب سازماني پيشنهاد مي شود و يا در صدد برمي آئيم به هر صورتي كه مي توان متصور شد آنرا به دست آوريم، انديشه كنيم كه آيا واقعاً مي توانيم آن كار را انجام دهيم؟ آيا لياقت، توانايي، تجربه، علم و ... كه در اين سطح لازم است را در كوله بار خود اندوخته ام؟ آيا شايسته تر از من كسي در دسترس نيست كه بتواند بهتر ارائه خدمت و كار كند؟
صرف به دست آوردن يك پست و مقام كه در نتيجه آن شايد به دست آوردن يك موقعيت اجتماعي و يا درآمد بالا در يك مقطع زماني خاص باشد شخصيت، اعتقادات و بسياري از دارائي هاي انساني و اعتباري خود را از دست ندهيم كه بعضي از آن ها بسيار با ارزش و غيرقابل برگشت هستند. اما در بستري ديگر خاطرتان را به اين دو مطلب معطوف مي دارم:
اول:
" در مطالعه، تجزيه و تحليلي كه از بررسي محتواي مطالب، مقالات. كتب منتشره در كشورهاي پيشرفته صنعتي به عمل آمده است، پنج موضوع بيش از ساير موضوعات مورد توجه صاحب نظران و نويسندگان بوده است: بيشترين درصد مطالب به موضوعات مديريتي و نحوه ي اداره شركت ها (31/46 درصد) سپس مسائل سياسي (11/21 درصد)، امور اجتماعي (12 درصد) و بالاخره مسائل خانوادگي (1/7 درصد) مربوط بوده است. اين آمار، اهميت مسائل مديريتي را در جهان امروز نه فقط در دهه ي 1990 بلكه در آغاز قرن 21 نشان مي دهد." 27
دوم:
"در تحقيقي كه روي دو كارخانه ي سيمان در ايران و ژاپن شده است، نشان مي دهد كه كارخانه ي ايراني با ظرفيت روزانه 6600 تن، براي توليد هر تن 115 كيلووات ساعت برق مصرف مي شود، اما در كارخانه ژاپني 90 كيلووات ساعت – در كارخانه ي ايراني 1400 نفر نيروي كار وجود دارد اما در كارخانه ژاپني 175 نفر، زمين كارخانه ژاپني 2 درصد كيلومتر مربع است و زمين كارخانه ايراني بيش از چهار كيلومتر مربع، اين نيز يك مثال از هرز رفتن منابع در اقتصاد كشور و نشانه ي پايين بودن بهره وري است".28
همه ما تلاش مي كنيم تا با داشتن بهره وري بالا زندگي مناسب تر و بهتري را براي خود و ديگر افراد جامعه مهيا سازيم اين امر با تحقيق، مطالعه و بررسي ميسر مي شود و يكي از بهترين راه هاي رسيدن به مقصود ژرف انديشي و تحقيق است. مثال اول به خوبي نشان مي دهد كه در كشورهاي پيشرفته، كنكاش در مديريت داراي اهميت بالايي است اما در مثال دوم ما كجاي كاريم؟ مديريت و عرصه اجرايي آن داراي گستره وسيع بوده و وظايف متعدد و متنوعي را در بر مي گيرد. مديريت و عرصه اجرايي آن داراي گستره وسيع بوده و وظايف متعدد و متنوعي را در برمي گيرد. اميد است اين اندك مورد بهره وري قرار گيرد.
پا نــــــوشتهـــــــــــا:
1- پیتــر دراکــر
2- هارولــد کنتـز
3- نهج البلاغه،اميرالمومنين علي بن ابي طالب (ع)، مترجم محمد علي انصاري قمي. ص 936
4- فایـول
5- نظريه هاي مديريت و سازمان،دكتر سيد رضا جوادي،دكتر علي رضا اميركبيري، 1980،ص 25
6- مباني سازمان و مديريت، دكتر علي رضاييان، 1380، ص 8
7- همان منبع ص 29
8- استونـر
9- مباني سازمان و مديريت، محمدرضا دلوي،دكتر مهدي جمشيديان،پورحكيم، 1379، ص 21
نزديك شدن زمان امتحانات همواره براي دانش آموزان و دانشجويان با بروز حالات وواكنش هاي هيجاني، رفتاري، عصبي و.... همراه است. اين قشر از جامعه از يك طرف تحتتأثير عوامل استرس زاي عمومي كه كل جامعه را متأثر مي كند، قرار دارند و از طرفديگر با حضور فعال در متن جامعه علمي، فشارهاي مقطعي ناشي از الزامات دانش اندوزي،مطالعه، تحقيق، امتحانات و... را تجربه مي كنند و هرچه به تاريخ امتحانات نزديكترشوند، استرس بيشتر آنها را محاصره كرده و تحت فشار قرار مي دهد. در واقع اين گروه ويا طبقه از جامعه با استرس مضاعف روبه رو هستند كه حتي تابع منطق رياضي يعني ۴=۲+۲نيست، بلكه از اصل هم افزايي (Synergy) يعني ۵=۲+۲ تبعيت مي كنند. همانند برخورد دوموج به يكديگر كه ارتفاع موج حاصل از دو موج، بيشتر از ارتفاع آنها قبل از برخورداست. بديهي است كه تحمل استرس تا اين حد براي دانش آموزان و دانشجويان كه در سنينجواني هستند و هنوز مقاومت هاي طبيعي خود را نه تجربه كرده و نه توسعه داده اند،اغلب بسيار سنگين و غيرقابل تحمل است و در صورت عدم شناخت و فراگيري شيوه كنار آمدنو دفع آنها، عوارضي از جمله بي خوابي، خستگي، بي حوصلگي، افسردگي، دلزدگي و درنهايت فرسايش رواني كه به قول «مارك سينگر» نوعي پريشاني و درماندگي است به دنبالخواهد داشت.
استـــــرسچيست ؟
استرس (فشار عصبي) از نظر لغوي از كلمهلاتين استرينجر به مفهوم به هم رفتن، قبض شدن و... گرفته شده است و در زبان فارسيمعادل هاي تكانه عصبي، فشار رواني، تنيدگي، نگراني و... براي آن عنوان گرديده است. «استرس» را فشار عصبي (Nervous Strain) هم ترجمه كرده اند كه اين اصطلاح هم معادلدقيقي براي «استرس» نيست. زيرا استرس از «فشار» ناشي مي شود و خود فشار نيست، اگرچه به رغم دو نفر از محققان به نام هاي «مورهد» و «گريفين» با اندك اغماضي مي توان «استرس» را همان «فشار عصبي» معني كرد و آن را عكس العملي دانست كه انسان در مقابلمحرك هاي ناسازگار از خود بروز مي دهد. در اين مقاله نيز اين معادل به كار گرفتهشده است.
استرس پديده تازه اي نيست و در طول تاريخ بشر وجود داشته و بهصورت هاي مختلفي بر انسان عارض شده است از جمله: نگراني از بلاياي طبيعي، جنگها،قتل عامها، ستمكاريهاي حكام جابر و ... با انقلاب صنعتي و به دليل تحولات عميقاجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، سياسي ناشي از آن در كليه جوامع و ضرورت تطابق مداوم باشرايط جديد و در عين حال در تحول و تغيير، استرس، دامنه، شدت و وسعت بيشتري گرفت بهطوري كه مي توان آن را فرزند ناخلف انقلاب صنعتي و يك قاتل بي سروصدا (Silent Killer)ناميد.
استرس در دنياي امروز تقريباً همه گير شده و از پير و جوان، زنو مرد، تحصيل كرده و بي سواد همه و همه به گونه و با نوعي از آن دست به گريبانند وفقط افراد معدودي كه شناخت كافي از آن داشته و ابزار مقابله با آن را در اختياردارند از آثار مخرب آن بركنار هستند.
تحقيقات علمي مويد اين واقعيت است كهاسترس بر سلامت جسم و روان فرد تأثير مي گذارد و انرژي هاي بالقوه و بالفعل او راهدر داده و باطل مي سازد. امروزه مردم اغلب كلمه استرس را به صورت موضوعي متداول ويا به شكل بيماري «اپيدمي» به كار مي برند و اين كلمه مدتها است كه در ادبياتمحاوره اي جا باز كرده و به همان گونه كه از كار، غذا، مسكن، مسافرت، تحصيل و... صحبت مي كنيم، از استرس هم صحبت مي كنيم.
با تمام جنبه هاي منفي كه درفرهنگ عامه براي استرس وجود دارد، معهذا اين پديده داراي جنبه هاي مثبت نيز است. جنبه هاي منفي استرس را «استرس مخرب» (Distress) مي گويند كه از شنيدن خبر ناگواربر شخص دست مي دهد و جنبه هاي مثبت استرس، «استرس سازنده» (Eustress) است، كه هنگامدريافت خبرهاي شاد و خوشحال كننده عارض فرد مي شود.
تعاريف علمــي استــرس
محققان براي استرس تعاريف مختلفي ارائه داده اند. اين تعاريف اگر چه دارايتفاوت هايي ظاهري و شكلي هستند، ولي از نظرمحتوائي تقريباً عقيده واحدي را منعكس مي كنند. «دنيس جيف» استرس را حالتي مي داند كه از دخالت متغيرات «رواني- فيزيولوژيكي» بر دوعامل محيط و سلامتي جسماني فرد بروز مي كند. محقق ديگري به نام «كري كوپر» آن راعكس العمل بيوشيميائي و رفتاري فرد مي داند كه در مواجهه با خطر به انسان دست ميدهد. به رغم «سوزان كارترايت» استرس مجموعه اي از واكنش هاي عمومي فرد به عواملناسازگار و غيرمنتظره محيط است كه او را وادار مي كند با اتخاذ روش «جنگ يا گريز«(Fight or Flight) با خطر مقابله كرده و يا راه فرار را انتخاب كند. «كاكس» مي گويداسترس پاسخ فرد به فرآيندهاي دروني و بيروني است كه بر ظرفيت ادغام نيروهاي جسمي ورواني، فشار وارد مي سازد.
به عقيده وي ، استرس بخشي ازمجموعه سيستم پوياي برخورد و تعامل فرد و محيط و به عبارت ديگر تطابق بين «خودديگر» و يا «خود درون» كه با «خود برون» در توافق نيست، مي باشد. از طرفي كارلالبرشت، استرس را بخش طبيعي عملكرد انسان دانسته و عقيده دارد كه بايد اختلاف بيناسترس منطقي و استرس مخرب را آموخت و حساسيت خود را تجربه كرد تا توانائي مقاومت درما ايجاد شود.
عــــوامـل استــــرس زا
به طور كلي پاره اي از استرس هامي توانند كل جامعه را آزار دهند كه شامل كليه اقشار و طبقات جامعه مي شود. علي رغموجود استرس هاي عمومي و كلي، اقشار مختلفي كه در متن جامعه فعاليت دارند؛ از ديگرانواع استرس نيز رنج مي برند كه هر يك شيوه برخورد خاص خود را ايجاب مي كند. در اينبحث بدواً منشأ فشارزاهاي عمومي و نتايج فشارهاي عصبي و همچنين نقش تعديل كننده هاكه مكانيزم هاي طبيعي و غريزي انسان در برخورد با عوامل استرس زاست، مطرح و سپسفشارزاهاي طبقه دانشجو عنوان شده و نهايتاً راه حل هائي ارائه خواهد شد.
فشارزاهـاي عمومـــي (استـرس زاها) به قـــرار زيـر است:
1-فشارزاهايمحيطي شامل: تغييــرات اقتصادي، تغييرات سياسي و اجتماعي، تغييرات تكنــولوژيكي و تقسيمكار در خانواده.
2- فشــارزاهاي سازماني شامل: ساختار سازمان، فرهنگ و فضايسازماني، سياست ها و خط مشي هاي سازمان.
3- فشارزاهاي اجتماعي شامل:رابطه باسرپرست،ماهيت كار گروهي،رابطه با دوستان.
4. اثرات رفتـاري شامل: انجام كارنامناسب، غيبت، خروج از خدمت، مصرف الكل.
ازطرفي سيستم مقاومت طبيعي انسان و تجربيات به دست آمده به عنوان عوامل تعديل كنندهاسترس همواره در جهت حفظ تعادل انسان به صورت خودكار عمل مي كنند.
فشـــارزاهاي خـاص طبقـه دانشجــــو ـ دانش آمـــــوز
فشارهاي عصبي طبقه دانشجو و دانش آموز كه به صورت مقطعي عمل ميكنند، اغلب ناشي از الزامات تحصيلي و آماده شدن براي امتحانات است. اگر چه در پارهاي موارد همان گونه كه اشاره شد با استرس عمومي جامعه داراي وجوه مشترك است، ولي بهدليل محدود بودن به بخش خاصي از جامعه و همچنين مقطعي بودن، ماهيت ويژه و منحصر بهخود را دارند، كه به دليل ارتباط ارگانيك با اين گروه اجتماعي با مسائل عمومي جامعهاز آزارهاي استرس عمومي كاملاً در امان نيستند. نمونه اي از اين فشارهاي عصبي (استرس ها) عبارتند از: دل مشغولي تحصيلي، نگراني از آينده، تشكيل خانواده، وقايعزندگي، مشاجرات خانوادگي، مجادله با دوستان، مشكلات مالي و ...
راههــــاي مقابله با فشـار عصبــــي( استـــــرس )
طبقه دانشجو و دانش آموزاگر چه دچار فشارهاي عصبي مقطعي در دوران امتحانات مي شوند، ولي مقابله با آنهنگامي سهل و آسان مي شود كه دانشجويان اولاً در ارتباط با فشارهاي عصبي سطح جامعهبه تعادل رسيده باشند و ثانياً با تهيه برنامه هاي كوتاه مدت، امواج فشار عصبي دربرهه زماني امتحانات را از سر رد كنند. در اينجا به دو روش كوتاه مدت و يا تاكتيكيبراي برخورد با فشار عصبي مقطعي كه در زمان امتحانات براي دانشجو ضروري است؛ و روشبلندمدت و يا استراتژيكي که به نحوه رسيدن به آرامش، حفظ تعادل، عدم شتابزدگي،تمركز و اتخاذ حالات رفتاري مناسب و در نهايت مقابله با فشارهاي عصبي مي پردازد،اشاره مي شود.
اقدامات كــــوتاه مدت در مقابله با فشار عصبي ( استـــــرس)
اين اقدامات شامل برخورد مقطعي با مسائلو فشـــارهاي ناشي از امتحانات به شـــرح زير است:
1. بــــرنامه ريــزي تحصيلــي :
اين مورد ازمهم ترين عوامل تخفيف فشار عصبي است. چنانچه برنامه ريزي بلند مدت (مثلا ۴ سال برايدريافت درجه كارشناسي) با دقت و به نحو سنجيده انجام شود، بدون ترديد برنامه هايميان مدت و كوتاه مدت در مسير مطلوب حركت خواهند كرد. برعكس اگر برنامه ريزيبلندمدت به طور صحيح انجام نشود كليه برنامه هاي ميان مدت و كوتاه مدت دچار اغتشاششده و نتيجه مسلم آن بروز استرس شديد در دانشجو است.
2.مديــــــريت زمــان:
در اين رابطه بايد گفت كه انسان بهطور كلي داراي محدوديت زماني است يعني ۲۴ ساعت كه هر شخصي آن را به نحوي مي گذراند. بدون ترديد اگر برنامه ريزي زماني درستي وجود داشته باشد و هرچيزي در جاي خود انجامشود اختلاط و تداخل مسائل در اداره يا امور زندگي و تحصيلي به وجود نخواهد آمد و ازبروز هرج و مرج در كارها جلوگيري خواهد شد. با اجراي مديريت زمان علاوه بر اين كه«برنامه هاي پرشتاب» از بين خواهند رفت، هرگونه كار و برنامه اي در آرامش كامل اجراخواهد شد.
3.تغذيــه صحيــــح و ورزش:
آنچه كه در فصل امتحانات براي طبقهدر حال تحصيل بسيار مورد تأكيد قرار دارد، تغذيه صحيح و ورزش كردن است. افرادي كهورزش مي كنند در بالا بردن «تحمل فشار عصبي» موفق هستند و اين كار بايد طبق برنامهو به طور مرتب انجام شود تا بتوان با دفع سموم بدن به تعادل و آرامش رسيد.
4. تمــــــــدد اعصـــاب و مـــــراقبـــه:
آموزش تمدد اعصاب (آرميدگي و يا آرام بخشيعضلاني) و مراقبه و تمركز، تكنيك هاي بسيار مفيدي براي جايگزين كردن هيجانات عصبي وتنشي و احساسات با وضعيت آرام و ملايم هستند كه بايد توسط متخصصان و با شيوه هاياصولي و صحيح به كار گرفته شود تا اثرات خود را ظاهر سازند.
5. تغیـیر تدريجـي عكس العمل هاي رفتاري ـ شناختـي به فشـار عصبـي:
اين روش بر اين نكته تأكيددارد كه وقتي نمي توانيم دنياي اطراف خود را عوض كنيم، لااقل مي توانيم عكس العملهاي خود را تغيير داده و آنها را اصلاح كنيم و توانايي خود را در برخورد با فشارعصبي افزايش دهيم. در فصل امتحانات، ايجاد جو ساكت و آرام اهميت دارد . و در عوض ازشركت در مهماني ها و ديدن و شنيدن برنامه هاي تلويزيوني و راديويي ( كه از عواملاغتشاش آرامش دانشجو و دانش آموز هستند) بايد تا حد امكان پرهيز كرد و حالات رفتاريمناسب والدين باعث مي شود كه فرزندان در حال تحصيل آنها در فصل امتحانات از آسودگيفكري بيشتري برخوردار شوند.
اقدامات بلندمدت در مقابلهبا فشار عصبــي ( استــــرس)
رعايت اقدامات كوتاه مدت اگر چه براي دانشجويان و دانش آموزان بويژه هنگام فصلامتحانات ضروري و لازم است ولي كافي نيست زيرا تأثير آن موقتي است و جنبه مسكندارد.فردي كه دچار حمله استرس شده براي نجات خود به هر توصيه اي عمل مي كند. او داروهاي مختلف مصرف مي كند، به ورزش و تفريح مي پردازد، كتابهاي مختلف در اينزمينه مطالعه مي كند، به كلاس هاي «يوگا» و «مديتيشن و مراقبه» و امثالهم مي رود. مفتون آگهي هاي پرزرق و برق اين گونه كلاس ها كه اكثرآً از شرايط عصبي فرد استفادهتجاري و در واقع سوء استفاده انساني مي كنند، مي شود و پس از مدتها تلاش متوجه ميشود كه در نقطه شروع قرار دارد و ريشه استرس خشك نشده است و از مخصمه بيرون نيامدهاست.
براي برخورد ريشـه اي با معضل استـرس راههاي زيـر توصيـه شده است:
1.تقويت مباني دينــی:
دوركيم مي گويد: انسان موجودي «دين ورز» است و انسان «دينورز» قدمتي بيشتر از انسان «هوش ورز» دارد. تحقيقات ثابت كرده كه ايمان راسخ وداشتن اعتقادات ديني در حفاظت فرد در مقابل تنش ها و وسوسه هاي شيطاني و ...بيشترين تأثير را دارد. امروزه پزشكان براي معالجه بيماران روان نژند و روان پريش،تلاش در استحكام استوانه هاي ديني فرد را در مرحله اول اهميت قرار مي دهند و به كاربردن دارو را به عنوان روشي مكمل مي دانند كه به بيمار كمكي سطحي و موقتي ميكند. اجرا كردن دستورات الهي و سنت هاي نبوي در دفع فشار عصبي اهميتي بسزا داردبه طوري كه فرد در برابر شديدترين ضربات عصبي چون درخت تناوري استوار مي ايستد. خدامحوري كه به جاي خودمحوري، تقويت ايمان و تلقين اين موضوع كه «... انسان خسرانپذير است مگر اين كه ايمان، عمل صالح و كشف سنت هاي الهي و در نهايت صبر چون سپرياو را از گزند بليات و نوسانات روحي حفظ نمايد...»(سوره والعصر)
2. معتــدل بـودن:
به عقيده «فردريك پرلز» انسان معتدل انسان اين مكان و اين زماناست. به عقيده او انسان با احساس ايمني در لحظه هستي زندگي مي كند و در مي يابد كهتنها واقعيت همين لحظه است و نيازي به نگريستن به پس و پيش ندارد. انسان معتدلزنداني رويدادها و اوهام نيست، بلكه نقاط ضعف و قدرتش را مي شناسد و مي پذيرد.
3. خـروج از محدوديت:
نفی هميشگي استرس امكان ندارد مگر اين كه فرد ازمحدوديت هاي خود بيرون آيد. اين محدوديت ها مي توانند شامل بينش هاي محدود،خودخواهي ها، رقابت هاي مادي بي مورد، ستيز مداوم با خود و اطرافيان باشد. با خروجاز محدوديت، فرد در مدار ديگري قرار مي گيرد و عرفان و مسائل عرفاني را مورد توجهقرار مي دهد. آميختن با عرفان اسلامي و آنچه در دين اسلام آمده از جمله دستوراتزندگي و شيوه هاي رفتاري و ... مؤثرترين عوامل دفع كننده استرس هستند و انسان را«روئيـن روان» مي سازند.
تـــــوصيـه هايــی مهــم بـرای امتحـــــان
امتحان معيار ارزشيابي دانسته ها و تواناييهاي شماست و شما مي توانيد از آن بعنوان ابزاري براي ارزيابي مهارت هاي يادگيري خود استفاده کنيد. اما شرايط فيزيکي و ذهني وجود دارد که عملکرد شما در حين امتحان را تحت تأثير قرار مي دهد. بنابراين لازم است پاره ای نکات را هنگام امتحان رعايت کنيد.
براي عملکــــرد بهـتــــر در امتحـان توصـيه هاي زيـر را بکار بنديد:
1.با آمادگي کامل و به موقع سر جلسه امتحان حاضرشويد.وسايل مورد نياز مثل مداد،خودکار، ماشين حساب،لغت نامه و ساعت را به همراهداشته باشيد.با اين کار همه چيز در دسترس شما خواهد بود و نيازي به قرض گرفتنوسايل ديگران پيدا نخواهيد کرد.
2. با اطمينان خاطرو آرامش کامل در امتحان شرکت کنيد. مثبت انديشي کنيد. همواره اين جملات را در ذهنخود تکرار کنيد: " من براي امتحان کاملا آماده ام و به خوبي از عهده آن برمي آيم. " نگراني را از خود دور کنيد. هر گاه احساس نگراني کرديد، چند نفس عميق بکشيد تا آرامشويد. قبل از امتحان با دوستانتان راجع به اضطراب و دلشوره صحبت نکنيد. بهتر استبدانيد که نگراني همچون يک بيماري مسري قابل سرايت به ديگران است.
3. آرام ولي هوشيار باشيد. اگر حق انتخاب داريد، مکان مناسبيرا براي نشستن انتخاب کنيد. نيمکتي را انتخاب کنيد که بر روي آن فضاي کافي براي کارداشته باشيد. به پشتي نيمکت تکيه دهيد و راحت باشيد.
4.در ابتدا نگاهي گذرا به سؤالات بيندازيد. حدودا 10% از وقت خود را براي اين کارصرف کنيد. کلمات کليدي ( در سؤالات ) را مشخص کنيد و براي پاسخ دادن به سؤالاتزمانبندي کنيد. در حاليکه سؤالات را مي خوانيد، نکاتي که به ذهنتان مي رسد و ميتوانيد مفيد باشد را در کنار آنها يادداشت کنيد.
5. براي پاسخگويي به سؤالاتاز يک برنامه منظم پيروي کنيد. ابتدا به سؤالات ساده تر پاسخ دهيد و بعد به آنها کهنمرهبيشتري دارند. سپس به ترتيب به سوالاتي پاسخ دهيدکه:
-مشکل تـــر هستند.
-جواب دادن به آنها وقت بيشتــــري ميگيرد.
-نمـــره کمتري دارند.
6. در امتحانات تستــي براي انتخاب پاســخدرست دقت کنيد.
-ابتدا پاسخهايي را که مي دانيد اشتباه است، کناربگذاريد.
- اگر تست نمره منفي ندارد، از بين پاسخهاي باقي مانده، پاسخ صحيحرا انتخاب نماييد و يا حدس بزنيد.
-اگر امتحان نمره منفي دارد ودليلخاصي براي انتخاب پاسخ خود نداريد، حدس نزنيد.
-شک نکنيد، معمولا اولينگزينه اي که انتخاب مي کنيد، پاسخ صحيح است. پس پاسخ خود را تغيير ندهيد، مگر اينکهواقعا به نتيجه قطعي رسيده باشيد.
7.در امتحانات تشريحـي، قبل از پاسخ دادن بهسؤالات خوب فکر کنيد.
-ابتدا نکات مهمي که راجع به سؤالات به دهنتان ميرسد،درچرکنويس يادداشت کنيد.
-اين نکات را به ترتيب شماره گذاري کنيد.
-سپسآنها را تنظيم کرده و پاکنويس کنيد.
8. در پاسخ به سؤالات تشريحــي، به اصلموضـوع بپردازيد و حاشيه نرويد.
-در جمله اول موضوع اصلي را بيان کنيد.
- مقدمه اي براي آن بنويسيد.
- سپس موضوع را با جزئيات بيشتري شرح دهيد.
-بهسؤال توجه کنيد و فقط به آنچه از شما خواسته شده پاسخ دهيد. از توضيحات غير ضروري ومثالهاي اضافي بپرهيزيد.
9. 10%از وقت امتحــان را براي مرور مطالب کناربگذاريد.
-براي ترک کردن جلسه امتحان عجله نکنيد.
- در انتها تمام سؤالات رامرور کنيد.
-مطمئن شويد که به تمام سؤالات پاسخ داده ايد.
-پاسخ ها را يکبار ديگر بخوانيد و در صورت لزوم جمله بندي، املاي کلمات و … را تصحيح کنيد.
10. وقتي نتيجه امتحان را گرفتيد، آن را بررســـي کنيد.
- به اشکالات خود توجه کردهو سعي کنيد در آن زمينه بيشتر مطالعه کنيد.
-بـــراي امتحانات آخر سال، سؤالاتامتحانات کلاســـي را دوره کنيد تا اشتباهات گذشته را تکـــرار نکنيد.
-بهترين روشيادگيري را که براي شما مؤثر بوده، انتخاب کنيد.
-روشهايي که براي شما کارآييلازم را نداشته، کنار بگذاريد.
- سعي کنيد بهترين روش را پيدا کرده و بر روي آنتمرين کنيد تا به نتيجه مطلوب برسيد.
لابد قبول داريد كه آلبرت اينشتين يكي از بزرگترين نوابغ عالم است. ولي آيا ميدانيد كه تحقيقات نشان دادهاند كه اينشتين فردي بوده كه در انجام امور بيشتر از سمت راست مغز خود استفاده ميكرده است؟ قويترين كامپيوتر دنيا درست در مابين گوشهاي شما قرار دارد. اين كامپيوتر كه ظرفيت آن يك ميليون بار بيشتر از قويترين كامپيوترهاي موجود در دنياست، همان مغز خارقالعاده انسان است. خيلي جالب است كه هنوز هيچ بشري قادر نشده تمامي ظرفيتهاي آن را كشف كند. بحث نيمكرههاي مغزي و عملكرد آنان مسلما توجه بسياري از شما را بهخود معطوف كرده است. جالب است بدانيد كه اكثر نوابغ علمي بزرگ نظير ونگوگ، اينشتين و يا اميليديكينسن (شاعر معروف امريكايي) از سمتراست مغز خود بيشتر استفاده ميكردهاند. اما يك سوِال خندهدار: آيا تابهحال از خود پرسيدهايد كه هر فردي چند تا مغز دارد؟ حتما ميخنديد و ميگوييد كه خب معلوم است كه يك مغز بيشتر ندارد. ولي حقيقت اين است كه مغز توسط يك شيار از وسط به دو نيمكره چپ و راست تقسيم ميشود و بهنظر ميرسد كه هر كدام از آنها جهت انجام رفتارهاي ويژهاي اختصاصي شدهاند. مثلا نيمكره چپ مغزي بيشتر جهت انجام اموري نظير تكلم، رياضيات و منطق فعال است، حال آنكه نيمكره راست بيشتر به تصور و تجسمهاي فضايي، تشخيص رنگ و چهره، تخيل و موسيقي ميپردازند. البته ذكر اين موضوع به اين معنا نيست كه هر نيمكره فقط يك كار ميكند و نيمكره ديگر آن كار را انجام نميدهد يا از آن چيزي نميداند، بلكه بهدليل آنكه اين دونيم كره بهتوسط يك باند ضخيم بهنام رابط مغزي كه حاوي 002 تا 052 ميليون رشته عصبي است با يكديگر در ارتباطند و اطلاعات را ردوبدل ميكنند، هر نيمكره از كاركرد نيمكره ديگر آگاهي دارد. لابد تاكنون با افرادي برخورد داشتهايد كه معتقدند چهره اشخاص را هيچگاه فراموش نميكنند ولي در بخاطر سپردن اسم آنها مشكل دارند. اين افراد در واقع جزو كساني هستند كه مغز راستشان تواناييهاي بيشتري دارد. آرتور كاستر در كتاب معروف خود بهنام روح در ماشين، ميل به جنگ و ويرانگري را ناشي از عدم رشد نيمهراست مغزي ميداند، همچنين طبق بررسيهاي محققان، افرادي كه فقط با مغز چپ خود فكر يا عمل ميكنند، بيش از سايرين بيمار شده و مستعد آسيب و انجام اشتباه در زندگي خود هستند و اصولا خيلي موفق نيستند. ولي در طرف مقابل، افرادي كه با مغز راستشان فكر ميكنند،سالمتر بوده و كمتر مستعد آسيب هستند و اشتباهات كمتري در زندگي خود مرتكب ميشوند.در كل، 09 درصد مردم با سمت چپ مغز خود فكر ميكنند در حاليكه فقط 01 درصد مردم از نيمكره راست مغزشان جهت تفكر استفاده ميكنند. اكثر مردم تنها از يك نيمه مغز خود استفاده ميكنند و خيلي از طرف مقابل كار نميكشند مگر در موارد خاصي كه نياز به ارتباط بين دو نيمكره باشد كه حتي در آن صورت نيز اين ارتباط توام با ضعف است. بررسيها نشان دادهاند كه هرگاه نيمكره ضعيفتر مغزي ترغيب به همكاري با نيمكره قويتر شود، افزايش فوقالعادهاي در مجموع توانايي و كارآيي آنها حتي تا حد 5 تا 01 برابر ديده ميشود. بهطور كلي، هر نيمكره مغزي داراي امواجي با فركانسهاي خاص خود است بهطوري كه فركانس امواج مغزي در سمت چپ مغز در حدود 02 سيكل در ثانيه است در حالي كه، فركانس امواج سمت راست در حدود 01 سيكل در ثانيه است (فركانس آلفا.) اين فركانسها شبيه به حالتي هستند كه در امواج راديويي وجود دارند. حتما همه ميدانيد كه موج اف.ام كيفيت بهتر و بسيار مطلوبتري نسبت به موج اي.ام داشته و صداهاي زائد آن را ندارد. در مورد امواج مغزي هم اينگونه تفسير ميشود كه امواج فركانس آلفا كيفيت و حالت بهتري دارند. بهخصوص در افرادي كه نيمكره حاوي امواج آلفا در آنها غالب است،اين امواج موجب ميشوند كه آن فرد زندگي سالمتري داشته و خوشحالتر و موفقتر باشد. حال حتما اين سوِال به ذهن شما ميرسد كه چگونه ميتوان نيمكره مغزي غالب را تشخيص داد؟ بهطور كلي اين موضوع كه كدام نيمكره مغزي در امر تكلم غالبتر است براي يك جراح اعصاب بسيار مهم است تا قبل از انجام هرگونه جراحي مغزي،نيمكره غالب را تشخيص داده و از آسيبرساني به نواحي تكلمي جلوگيري كند. يك راه تشخيص نيمكره غالب، انجام آزموني است بهنام <وادا.> در طي اين تست، يك داروي بيهوشكننده سريعالاثر بهنام سديم آميتال كه نام ديگرش آموباربيتال است بهداخل شاهرگ (شريان كاروتيد) راست يا چپ تزريق ميشود. شاهرگ سمت راست خون را به نيمكره راست و شاهرگ سمت چپ خون را به نيمكره چپ مغزي ميبرند. تزريق آموباربيتال بهداخل رگ موجب بهخواب رفتن موقتي نيمكره مربوطه ميشود. در اين حالت، چنانچه تواناييهاي تكلمي فردي در نيمكره چپ غالب باشد، پس از تزريق آموباربيتال به شاهرگ چپ و به خواب رفتن نيمكره چپ، اين فرد ديگر قادر به تكلم نخواهد بود. يك راه ديگر جهت بررسي قابليتهاي تكلمي مغزي،انجام تحريكات الكتريكي مغز است كه جراحان اعصاب آن را بر روي مغز باز انجام ميدهند. در اين روش با توجه به آنكه خود مغز گيرنده درد نداشته و قادر به درك درد نيست،جراح مغز يك الكترود را در نواحي مختلف مغز بيمار در حين جراحي قرار داده و از بيمار ميخواهد تا چيزي را كه حس ميكند و يا به آن فكر ميكند را بيان كند. افرادي كه سمت چپ مغزيشان براي تكلم غالب است،در صورت تحريكات الكتريكي نقاط مختلف كورتكس (قشر) مغزي سمت چپ تكلمشان دچار اختلال ميشود. توجه داشته باشيد كه چنانچه فردي فقط از كارآيي يك طرف مغز خود استفاده كند،اين موضوع دليل نارسايي و يا ناتواني طرف ديگر نيست،بلكه شايد علت آن اين باشد كه طرف ديگر مغزي تمرين كافي جهت استفاده و كاركرد مناسب را نداشته است. شايد يكي از دلايل اينكه ما اغلب كمتر از سمت راست مغز خود استفاده ميكنيم اين باشد كه اكثر روشهاي يادگيري و آموزشي جامعه كه ما غالبا با آن سروكار داريم بر روي تواناييهاي سمت چپ مغز متمركز شدهاند و متا‡سفانه، اغلب روشهاي آموزشي مرسوم در جامعه كمتر حاوي روشهايي هستند كه موجب تقويت مغز راست ميشوند. پس اگر خواهان موفقيت هستيد،سعي كنيد كه مغز راست خودتان را قوي كنيد.
يكــي از ويژگيهاي دوران معاصر، سرعت و شتابــي است كه زندگــي و كار به خود گرفته است. براساس ويژگيهاي اين دوره، حتي ادبيات، روزنامهنگاري و اطلاعرساني نيز تغييراتي كرده است. به عبارت ديگر در حوزه داستاننويسي، پس از رمانهاي چند جلدي دهههاي نخست قرن بيستم، شاهد ظهور داستانهاي ميني ماليستي و كوتاه هستيم، در حوزه روزنامهنگاري و اطلاعرساني هم، خبرنويسي و ارائه اطلاعات با كمترين حجم و بيشترين اطلاعات از پيامدهاي روزگار معاصر است. در اين ارتباط، 160 نكته كاربردي و اجرايي در مديريت را براي مطالعه مديران، سرپرستان و كليه افرادي كه به طور مستقيم با انسانها سروكار دارند، ارائه كردهايم كه ميتواند چكيده دهها كتاب و اثر علمــي مديريتــي در اين خصوص باشد.
1- در انجام كارها روي شيوهاي خاص تأكيد نكنيد. شايد كســي بتواند از مسير كوتاهتر و بهتري شما را به مقصد برساند.
2- توجه داشته باشيد دانش و تجربه، هيچ كدام به تنهايي رهگشا نيستند، مثل اكسيژن و هيدروژن كه از تركيب معيني از آنها هواي تنفس ما تأمين ميشود، ميتوان با آميختن دانش و تجربه، راهكارهاي حياتي و استثنايي خلق كرد.
3- از هــر فرصتي براي استخدام و به كارگيــري افراد برجسته استفاده كنيد.
4- به خاطــر داشته باشيد رعايت استانداردهاي محيط كار در كارايـي كارمندان موثــر است.
5- با فرق گذاشتن بيهوده بين افــراد گـــروه، انگيــزه كاري آنها را از بين نبريد.
6- از مشورت و نظرخواهــي با نيروي جوان ابايــي نداشته باشيد.
7- با رفتارهاي ضد و نقيض، اطمینان و اعتمـــاد زيردستان را از خود سلب نكنيد.
8- در به وجود آوردن فضاي رقابتي سالم، كوشا باشيد.
9- براي ارتقاي سطح دانش كارمندان و افزايش بهرهوري آنان، كلاسهاي آموزشي ترتيب دهيد و از لوازم كمك آموزشي بهره گيريد.
10- دقت كنيد كه توبيخ كارمند خطاكار، بايد متناسب با اشتباهاتش تعيين شود.
11- مطمئن شويد مأمور خريدي كه براي سازمان در نظر گرفتهايد، علاوه بر كاردانــي و رعايت اصول درست بازاريابي، مورد اعتماد، زرنگ و خوشسليقه نيز هست و همانگونه كه بر قيمت كالاها توجه دارد، بــر زيبايــي و كيفيت آنها نيز اهميت ميدهد.
12- در صورت لـــزوم با قاطعيت نـــه بگوييد.
13- سعــي كنيد با اصول ساده روانشناســـي آشنا شويد.
14- طوري رفتار كنيد كه ديگران شما را به عنوان الگو انتخاب كنند و آينده كاري دلخواه خود را در قالب شخصيت شما مجسم كنند.
15- هرگز در حضور كارمندان با ديگر معاشرين خود، پشت سر افرادبدگويي نكنيد.
16- رعايت سلسله مراتب كاري را به مسئولين و سرپرستان گوشزد كنيد.
17- براي آزمودن كارمندانتان با آزمايشهاي بی ارزش و بياساس، شخصيت آنانرا زير سؤال نبريد. 18- با شروع به موقع جلسات، وقتشناسي را عملاً به حاضرين بياموزيد.
19- براي گيراتر شدن سخنان خود، هميشه چند عبارت كليدي از بزرگان و افراد برجسته در ذهن داشته باشيد و در موقع لزوم آنها را به كار ببريد.
20- در انجام كارها به۳نكته بيشتر توجه كنيد:اعتماد به نفس، اعتماد به نفس، اعتماد به نفس.
21- انتقاد پذيــــــر باشيد.
22- با بيتوجهــي، تلاش و زحمات زيردستان را بيارزش نكنيد.
23- با وسواس بيهوده در انتخاب، زمان را از دست ندهيد و به خاطر داشته باشيد زمان براي شما هرگــز متوقف نميشود.
24- براي حل مشكلات احتمالــي، دورانديش باشيد و مطمئن باشيد با در نظر داشتن چند راهكار تخصصي، هرگــز در موارد اضطراري غافلگير نخواهيد شد.
25- نقش تبليغات گستــرده را در ســــودآوري سازمان ناديده نگيريد.
26- خواستههاي خود را واضح و روشن بيان كنيد و اطمينان حاصل كنيد كه كارمندان به خوبي از جزئيات وظيفهاي كه به عهده آنان است، مطلع هستند.
27- از هر كس، مطابق دانش و تجربهاش توقع داشته باشيد تا بهتــرين نتيجه را بدست آوريد.
28- وظايف كارمندان را متناسب با تواناييهاي فيزيكــي و حرفهاي آنان تعيين كنيد.
29- اگــــر از موضوعــي علمــي اطلاعي نداريد، يا احتياج به توضيحات بيشتري داريد، بدون هيچ شک و ترديدي ســوال كنيد.
30- در موارد بحراني، خونسردي خود را حفظ كنيد و چند استراتژي بحرانزدايي مناسب با فعاليت سازماني خود را پيشبيني و طراحي كنيد تا در موارد لزوم از آنها استفاده كنيد.
31- از رفتارهايــي كه شما را در سازمان فردی عصبــي معرفـــي ميكند، پرهيـــز كنيد.
32- هرگــــز انتقامجـــــو و کینــه ای نباشيد.
33- زمان پيادهسازي تصميمگيريها، به اندازه اخذ تصميمات، مهم است. چون ممكن است اجراي يك نقشه خوب تجاري در زمان نامناسب با شكست روبهرو شود.
34- در مورد چيزي كه نميدانيد، اطلاعات اشتباه به کسی ندهيد و از گفتن نميدانــم، هراســي نداشته باشيد.
35- با محول كردن مسئوليت به كارمندان مستعدوخلاق،زمينه رشدوخلاقيت آنانرا فراهم كنيد.
37- نحوه چيدمان ميــز كارمندان و محل استقرار آنها را طوري انتخاب كنيد كه افراد فراموش نكنند در محل كارشان هستند و نبايد بيش از حد مجاز باز هم به گفتوگو بپردازند.
38- حرفهايتريــن و بهتريــن حسابـــــدار و مشــاور حقوقـــــي را استخدام كنيد.
39- به مشكلات مالــي افراد توجه كنيد و درخواستهاي موجه اخذ وام آنان را به تعويــق نيندازيد.
40- هميشه به خاطـــر داشته باشيد تواضع و متانت بر شكـــوه شما ميافزايد.
41- اگـــر قاطعيت مدير با مهرباني توأم باشد، تأثير شگفتانگيزي بر اطرافيان خواهد داشت و فرمانبري با ترس جاي خود را به انجام وظيفه با حس مسئوليتپذيري ميدهد.
42- سامانهاي را جهت اخذ پيشنهاد اختصاص دهيد و به كارمندان اطمينان دهيد كه در كمال رازداري به پيشنهادهاي مطرح شده رسيدگي ميكنيد.
43- مطمئن شويد كه حق و حقوق ديگران توسط مسئولين و سرپرستان سازمان رعايت ميشود.
44- چند ساعت از يك روز مشخص در ماه را به بازديد از سطـــوح مختلف سازمان و گفتوگوي رودررو با كارمندان اختصاص دهيد.
45- در سمينارهـــاي مـــرتبط با فعاليت خود شركت كنيد.
46- در كمك رسانــــيهاي مراســــم خيــــريه پيشقـــدم باشيد.
47- با درايت و زيركـــي هميشه در كمين شكار فرصتهاي طلايـــي باشيد.
48- صبـــر و حوصـــله را از مهمترين اركان موفقيت تلقي كنيد.
49- مسئــــوليتپذيـــــر باشيد.
50- برای اطلاع حاصل كردن از مطالب جديد علمي، در چند سايت اينترنتي مرتبط عضو شويد.
51- چند تكــه كلام اختصاصـــي و جالب براي خود انتخاب كنيد.
52- تفكــــر و تعمق قبل از پاسخگويــــي راحت تر از پيدا كردن چارهاي براي تغييـر آنچه عنوان شده مي باشد.
53- وقتي ميخواهيد كاري را به كسي محول كنيد، روشي را براي عنوان كردنش انتخاب كنيد تا حس مسئوليت افراد برانگيخته شود.
54- علت شكستهاي سازمانـــي را تجزيه و تحليل كنيد تا ضمن تشخيص مسير نادرست، از تكــرار آن جلوگيـــري كنيد.
55- با بــياهميت جلوه دادن كارهاي كارمندان، زحمات آنان را بـــيارزش نكنيد.
56- با انجام ورزشهاي فكـــري، قابليتهاي ذهنـــي خود را تقويت كنيد.
57- به هر كس فراخــور فعاليت و بازده كارياش پاداش دهيد و با در نظر گرفتن پاداشهاي مساوي، حركت افراد شايسته گــــروه را كند نكنيد.
58- با به كارگيري مشاورين كـــارآزموده و متعهد، موقعيت بازار كار را تحليل كنيد و استراتژي به كار بگيريد كه هميشه يك گام از رقبا جلوتــــر باشيد.
59- اجازه ندهيد بار مسئوليت كارمندان بـــيكفايت و كند بر دوش كارمندان خبره و ساعي تحميل شود زيرا افراد با درك اين بيعدالتــي انگيزه خود را از دست ميدهند.
60- دانش حرفــهاي خود را تا حـــدي بالا ببريد كه در موارد لزوم در مقابل كليه سؤالات حرفــهاي و تخصصــی حاضــر جواب باشيد.
61- زمان استخــــدام، افراد علاوه بر تستهاي مقـــ-رر شده، تستهايي انجام دهيد كه مطمئن شويد كســـي را كه به كار ميگماريد، تنبل نيست! زيرا افــــراد تنبل فشار كاري ديگـــران را بيشتر مي كنند.
62- هنگـــام دست دادن، دست افـــــراد را محكـــم و صميمانـــــه بفشاريد.
63- وقتي عصبانـــي هستيد، درباره ديگران تصميمگيـــري نكنيد.
64- هميشــه وقتشناس باشيد. براي حضور به موقع، ميتوانيد از ترفند قديمــي 5 دقيقه جلو كشيدن ساعت استفاده كنيد.
65- هرگـــز اميد ارتقا را از زيردستان نگيريد، زيرا به طور يقين، انگيزه آنها براي تلاش از بين ميرود.
66- سعي كنيد در صورت لزوم در دسترس باشيد و شانس حرف زدن را به همه سطوح سازمان بدهيد. در اين صورت شايد با ايدههاي درخشانـــي روبهرو شويد.
67- به كارمندان ساعــي و متعهد بگوييد كه چقدر براي سازمــان مفيد هستند و شما به آنها علاقه و اعتماد کامل داريد.
68- هيچگاه اجازه ندهيد كســـي حالت افسردگـــــي و نااميـــدي شما را ببيند.
69- به شايعات بياساس بـــيتوجه باشيد و در مورد زيردستان از روي دهنبينــــي قضاوت نكنيد.
70- خشكـــي جلسات طولانـــي را با شوخطبعــــي قابل تحمل كنيد.
71- از ســـرزنش كردن ديگــــران در جمع خودداري كنيد.
72- براي همه سطوح سازمان حتــــي خدمه و نامهرسانها احتــــرام قائل شويد.
73- از منشـــي خود بخواهيد روز تولد كارمندان، كارت تبريكـــي را كه توسط شما امضا شده است، برايشان ارسال كند.
74- در موقع امضا كردن نامهها و مكتوبات آنها را به دقت مطالعه كنيد و از امضا كردن آنها، زمانــي كه حوصله و تمركز نداريد پرهيـــز كنيد.
75- خوشژست و خوشبيان باشيد و در جمع با انرژي و اشتياق حاضــــر شويد.
76- با قدرداني به موقع از كارمندان،انرژي آنانرا افزايش و حسن خلاقيت را در آنان تقويت كنيد.
77- موقع حرف زدن با اعتمــاد به نفس به چشمان افــراد نگاه كنيد و هميشـــه متبسم باشيد.
78- هرگـــز براي پيشبرد اهداف كاري خود، ديگران را با وعدههاي بــياساس فريب ندهيد.
79- سعــي كنيد اسامــي كارمندان را به خاطـــر بسپاريد و در حين صحبت كردن با آنان، اسمشان را به زبان بياوريد.
80- همــــــــواره به خاطر داشته باشيد به كار بردن الفاظ مؤدبانه از اقتــدار شما نميكاهد.
81- اشتباهات زيردستان را بيش از حد لازم به آنها گوشـــزد نكنيد.
82- اميـــــن و رازدار افـــــــراد باشيد.
83- روي اشتباهات خود پافشاري نكنيد و بـــيتعصب خطاهاي خود را بپذيـــريد.
84- با عبارات كنايهآميــــز و نيشدار به ديگـــران درس عبرت ندهيد.
85- با آرامــش و خونســردي به حرفهاي ديگـــران گوش كنيد و براي صرفهجويــي در زمان مرتبا حرف آنان را قطــع نكنيد.
86- روش محاسبات مالي را ياد بگيريد تا قادر به تجزيه و تحليلهاي گزارشات مالي سازمان باشيد.
87- در جلسات دائما به ساعت خود نگاه نكنيد.
88- به نحـــوه پـــــوشش و ظاهـــــر خود توجـــــه كنيد.
89- تا صحت و سقــم مسألهاي روشن نشده، كســي را مؤاخــذه نكنيد.
90- معاشــرين چاپلــــوس خود را جدي نگيريد.
91- نكات جالب و پندآموز كتابهايي را كه ميخوانيد، دردفتري يادداشت کنید و در موارد مناسب آنها را به كار ببريد.
92- انعطــــافپذيــــــــر باشيد.
93- بدون توهيـــن به عقايد ديگــــــــران، با آنها مخالفت كنيد.
94- نسبت به قـــول و قــرارهای خود پايبند باشيد.
95- در موقعيتهاي بحراني بر خود مسلط باشيد و نگذاريد زيردستان از اضطراب شما آگاه شوند.
96- براي حرف زدن زيباتـــرين و خوشآهنگتــــــرين الفاظ را انتخاب كنيد.
97- ريسكپذيــــــــر باشيد.
98- نحوه استفاده از نـــــــرمافزارهاي مرتبط با كار خود را بياموزيد.
99- براي ثبت ايدههاي درخشانـــي كه ناگهان به ذهن ميرسند، هميشه يك قلــم و كاغذ به همــراه داشته باشيد.
100- كتابخانه سازمان را به روز كنيد و اسامــي كتابهايي را كه اضافه ميشود به صورت ليست منتشر شده در اختيار كارمندان قرار دهيد.
101- مطمئن شـــويد ابــــراز رضايت شغلي افــــراد به سبب ترس از توبيخ مسئولين و ســــرپرستان نيست.
102- به واسطه مديــــــر بودن خود، از ديگــــران توقع بيجا نداشته باشيد.
103- در اولين فرصت در خاتمه دادن به مشاجرات و كدورتهايي كه بين كارمندان پيش ميآيد، حكميت كنيد و برقرار كننده صلح و آشتي باشيد.
104- در مصاحبه استخدامـــي افراد به سوابق كاري آنان توجه و به خاطـــر داشته باشيد كارمند موفق كارنامهاي پــربار به همــراه دارد.
105- از انحصاري كردن خدمات رفاهـــي سازمان پرهيـــز كنيد و اجازه دهيد همه سطــوح از اين خدمات بهرهمند شوند.
106- زمان دقيق پيادهسازي تصميمات اخذ شده را پيدا كنيد، چون ممكن است اجراي يك نقشه خوب، در زمان نامناسب با شكست روبهرو شود.
107- براي حفظ اطلاعات سازماني، از بهترين و پيشرفتهترين سيستم حفاظتي استفاده كنيد.
108- زبدهترين كادر بازاريابي را گردآوري كنيد و حتي زمانيكه سوددهي سازمان دروضع مناسبي قرار دارد،از آنان بخواهيدريتم فعاليتهاي خودرا كند نكرده و همچنان بصورت جدي ادامه دهند.
109- برای جلوگيري ازتكروي و رقابتهاي ناسالم،روحيه انجام كارگروهي درسازمان راتقويت كنيد.
110- از عنوان كردن فرامين غيــرقابل اجرا و غيرمنطقــي احتراز جوييد، زيرا جــز خدشهدار كردن شخصيت حرفهاي شما پيامدي ندارد.
111- عملكرد افراد را در زمان اضافهكاري كنترل كنيد تا از سو استفاده افراد ناشايست كه به عنوان اضافهكاري در سازمان به انجام كارهاي شخصي يا اتلاف وقت مي پردازند، جلوگيري شود.
112- از نگارش واژهاي كه از صحت املاي آن اطمينان نداريد، پرهيز كنيد و براي حصول اطمينان از نگارش صحيح لغاتـــي كه فراموش كردهايد، هميشه يك فرهنگ لغت در دسترس داشته باشيد.
113- وقتي در مورد موضوعي محرمانه صحبت ميكنيد، مراقب استراق سمع ديگـــران باشيد.
114- اموال مهــم سازمان را بيمه كنيد.
115- در ســــــلام كردن و ايجاد ارتباط دوستانـــه پيشقــــدم باشيد.
116- مراقب سلامتــي خود باشيد و هرگـــز از ياد مبريد عقل سالـــم در بدن سالــم است.
117- مطمئن شويد كادر مالـــي شما به موقع در پرداخت صورت حسابها اقـــدام ميكنند و پرداختها بنا به دلايل غيرموجه، به تعويق نميافتد. چون تأخير در پرداختها به اعتبار مالـــي شما لطمه جبرانناپذيري وارد ميكند.
118- عيبجو و بهانهگيــــــــر نباشيد و اجازه ندهيد اين دو خصلت در شما به عادت مبــدل شود.
119- هرگـــز از خاطر نبريد انسان، اشرف مخلوقات است و با درايت و پشتكار ميتواند براي هر مشكلــي، راه حل مناسبي پيدا كند.
120- برخــي از بازنشستگان پس از بازنشستگـــي تمايل به ادامه كار دارند، اگــر ميخواهيد اين افراد را به كار بگيريد توجه داشته باشيد توانايــي و انرژي و يا انگيزه كافي جهت نيل به اهداف سازماني در اين افراد وجود داشته باشد و درخواست كار آنها صرفا به دليل رفع نياز مالــي نباشد.
121- همواره هوشيار باشيد كسي در سازمان جهت حفظ عنوان شغلي و موقعيت خود به عنوان ترمز بــراي نيروهاي فعال و پرانرژي عمل نكند.
122- از اشتباهات خود درس بگيريد و آن را به ديگـــــــران نيـــز درس بدهيد.
123- حتــي وقتــي موردي پيش آمده كه به شدت ترسيدهايد، اجازه ندهيد اطرافيان از اين حس شما مطلــع شوند.
124- افراد متخصص سازمان را براي اخذ نشريههـــاي تخصصــي آبونه كنيد.
125- هيچكس را دست كـــم نگيريد.
126- حامـــي ضعيفان باشيد و اجازه ندهيد حق كســـي در سازمان ضايــع شود.
127- اگـــر در جمعي هستيد كه موضوع مورد بحث را نميدانيد و روشن شدن اين امر به اعتبار علمي شما لطمه خواهد زد، لازم نيست با اظهار نظر در مورد آن، عدم آگاهي خود را عيان سازيد. ميتوانيد سكوت كنيد تا در اولين فرصت به تكميل اطلاعات خود بپردازيد.
128- آرام و شمــــرده صحبت كنيد.
129- زمانـــــي كه ازكسي اشتباهــي سر ميزند، با رفتار صحيح و منطقـــي او را شرمنده كنيد، نه با تـــوهين و ناســــزا.
130- به اندازه كافـــي استراحت كنيد و اجازه ندهيد خستگـــي و استــرس به سلامت روحـــي شما لطمه ای وارد كند.
131- هر از چند گاهــي جلسهاي به منظور پرسش و پاسخ با حضــور سرپرستان ترتيب دهيد تا از صحبت عملكرد و برنامـــههاي آنان مطمئن شويد.
132- سرپرستان و مسئولين، پل ارتباطـــي مديريت و كارمندان هستند، تا از استحكام اين پل مطمئن نشدهايد بيمحابا گام برنداريد، چون در غير اين صورت ممكن است سقوط كنيد.
133- كارمنــدان را تشويق كنيد تا با ابتكار در انجام كارهايشان راههايي براي صرفهجويـــي و پايين آوردن هزينهها پيدا كنند.
134- كتاب قانون تجارت را همیشه در دستـــــرس خود داشته باشيد.
135- با توجه بيش از حد به افـــراد خاص، حسادت ديگــــران را برانگيخته نكنيد.
136- به ديگـــران فـــــرصت جبــران اشتباهاتشان را بدهيد.
137- نقــاط ضعف و قــــوت خود را كشف كنيد.
138- مطمئن شويد هيچ منبع انرژي، بيهوده به هدر نميرود. براي مثال كســـي را موظف كنيد تا از خاموش بودن چراغها و بسته بودن شيــرهاي آب پس از اتمام ساعات اداري و خــروج نيروها اطمينان حاصــل كند.
139- با اولين برخورد، در مورد كســــي قضاوت نكنيد.
140- حس ششـــم خود را ناديده نگيريد.
141- هــر كســي را فقط با خودش مقايسه كنيد، نــه با ديگـــران.
143- اعجــــاز عبارات تأكيدي و مثبت را ناديده نگيريد.
144- راحتتــرين مبلمان و چشمنوازتــرين وسايل را براي اتاق خود تهيه كنيد و براي استفاده بهينه از فضا و زيبايــي محيط از طراحان داخلي كمك بگيريد.
145- پنجرهها را مسدود نكنيد،اجازه دهيد همگان از نور و هواي تازه كه ارزانتــــرين موهبتهاي الهي هستند، بهرهمندشوند. گاهــــي وزش يك نسيم مي تواند آرامش چشمگيري براي محيط به ارمغان بياورد.
146-از انجام هــر جابهجايي براي نيروي انساني در محيط كار، نميتوان نتيجه مطلوب گردش شغلي را حاصل نمود. اگــر جابهجايــي كارمندان اصولـــي و حساب شده نباشد، باعث افت راندمان كاري و دلزدگــي آنان از كارشان ميشود.
147- مراقب باشيد و اجازه ندهيد سرپرستان و مسئولان براي پيادهسازي نظرات شخصي و اجراي فرامين خود، خودسرانه دستوري را به اسم شما اعلام كنند، زيرا در اين صورت اگر اين دستورات صحيح و قابل اجرا نباشد، از حسن شهرت و محبوبيت شما كاسته خواهد شد.
148- سرمايههاي مالــي، وقت و انرژي نيروي انسانــي را با آموزشهاي غيرضروري به هدر ندهيد. براي هر كسي آموزشي را تدارك ببينيد تا بتواند از آن در بهبود بخشيدن كارهايش استفاده كند. در غيـر اين صورت وقتي فرصتـي براي استفاده از اين آموختهها دست ندهد، خيلـي زود به ورطه فراموشـي سپرده ميشود و هرگــز تبديل به يك مهارت نميشود.
149- بــيطرفانه راجع به مسائل تصميمگيــري كنيد تا زاويه ديد شمــا وسعت پيدا كند.
150- با هـــر نوع بيانضباطـــي مبارزه كنيد.
151- روز خود را با خوردن صبحانـــهاي مقـــوي آغاز كنيد.
152- از ايمن بودن آسانسورها و ساير وسايل مهم اطمينان حاصل كنيد و اگـــر احتياج به تعبير يا تغيير دارند، بدون فوت وقت اقــدام كنيد.
153- حتــي اگر سن شما از كارمندان كمتر است، آنچنان دلسوزانه با مسائل و مشکلاتشان برخورد كنيد تا لقب "پــــدر سازمـــــان" را كسب كنيد.
154- جهت حفظ سلامتــي و چالاكــي هر روز حداقل 15 دقيقه نرمــش كنيد.
155- در برخـي از برنامهريزيها و اخذ تصميمات از كاركنان نيز نظرخواهي كنيد تا با اين مشاركت صميميت بيشتري بين مديريت و كاركنان برقرار گردد و حس مسئوليتپذيري افــراد افزايش يابد.
156- از كاركنان بخواهيد اگــر با مشكلــي روبهرو ميشوند ضمن اعلام آن مشكل چند راه حل مناسب نيز ارائه دهند.
157- گاهي اوقات بدون اطلاع قبلي وارد اتاق كاركنان شويد و شخصابا آنان به گفتگــو بپردازيد.
158- با بـــرقراري امنيت شغلـــي در محيط روحيه كاري افراد را بهبود ببخشيد.
159- اگــر به افراد شخصيت بدهيد و با برخوردهاي نادرست عزت نفس آنان را پايمال نكنيد آنان به مثابه اهرم عمل ميكنند و قادر خواهند بود مسئوليتهايــي كه به عهده آنان است بدون استــرس و فشار روحــي و با كيفيت بهتــري به انجام برسانند.
160- مشــوق و تــرويــجدهنده كــار تيمــي باشيد تا هماهنگـــي و همسويــي كاركنان جايگــزين رقابتهاي ناسالم شود.
همه دانش آموزان، به خصوص آنانی که با طبيعت کمتر ارتباط دارند، باید فرصت مشاهده گياهان و جانوران مختلف را در كلاس درس و زمين مدرسه داشته باشند. بر اساس استانداردهاي ملي آموزش علوم امریکا ( 1996 ) درك شکوه و پرمایگی و هيجان دانستن درباره طبيعت، از جمله مهم ترين اهداف آموزش علوم در مدارس است . كسب چنين تجربه اي براي دانش آموزان ساكن در مناطق شهري اغلب دشوار است . با وجود خيابان هاي آسفالت شده و ساختمان هایي که دسترسي به فضاي باز را محدود می كنند، طبيعت بسيار دور از دسترس به نظر مي رسد . اما، دانش آموزان شهري نيز می توانند به روش های متعددی تجربه های زیست محیطی داشته باشند و طبیعت را در جاهایی كه انتظار آن نمي رود، پیدا كنند. استانداردهای ملی آموزش علوم دانش آموزان را به کنجکاوی علمی فرامی خواند. این فرایند از آمادگی تا پایه چهارم شامل راهکارهای زیر است:
پـــرسيدن ســـوال
طــرح ريزي و اجــراي آزمايشـــی ساده
استفاده از ابـــزار ساده بــراي جمـــع آوري اطلاعات
فـــراهم کــردن يک توضيح نهايـــي
و در آخــر تبــادل نظــرها و توضيـــح ها
انجام دادن پژوهش های پايه، در کنار فرایند عادی یادگیری محتوا، یکی از راه هایی است که دانش آموزان را در دستیابی به این هدف ها کمک می کند . كشاندن کنجکاوی علمی به حياط مدارس بر هيجان درس ها می افزاید و احساس لذت بردن از فضای بیرون را در آنان پرورش می دهد. بنابراين، گر چه ممكن ست دانش آموزان شهري امكان پرسه زدن در هکتارها جنگل را نداشته باشند، این دانش آموزان هنوز هم مي توانند لذت پژوهش کردن در محیط باز را تجربه كنند . طبیعت همواره ما را فراگرفته است، خواه ، سلسله اي از كوه يا حتي فوجی از كبوترهاي خانگي باشد . حشرات و پرندگان در مناطق شهري نيز زندگی می کنند و چه بسا تفاوتي بين اين مناطق و مناطق روستايي قائل نشوند .
طرحهاي ساده ای که در اين مقاله پیشنهاد شده است، ماده اوليه خاصی نمی خواهند؛ سه فعاليت كه به دانش آموزان شهري در یادگیری درباره طبيعت کمک می کنند و هر سه مورد بر اساس استانداردهاي ملي آموزش علوم طراحي شده اند . در فعاليت اول، دانش آموزان الگوهاي مختلف رنگ را در كبوترها مطالعه مي كنند ؛ در فعاليت دوم ميزان ريزش باران در منطقه خودشان را اندازه گيري و با ساير نواحي مقايسه مي كنند و در فعالیت سوم، با مشاهده قطعه ای از چمنزار به مطالعه تنوع ژنتيكي مي پردازد.
مشــاهده كبوتـــران
دانش آموزان ساكن در مناطق شهري مي توانند از مزیت فراواني كبوتر بهره گیرند و الگوهاي مختلف رنگ را در آنان تحت مطالعه آماري قرار دهند . تنوع رنگ در اين پرندگان زياد است و اگر چه خاكستري یک دست، طوق هاي رنگي و لکه های تيره در بال ها ممکن است معمول باشد، الگوهاي رنگي ديگری ، از جمله لكه هاي قهوه اي مايل به زرد و سفيد ، خاكستري با لكه هاي قرمز و يا سفيد برفی، نيز دیده می شود.
1. درباره چیزها ، جانداران و رویدادهای پیرامونتان بپرسید.
دانش آموزان به طور اجمالي و سريع تركيب هاي مختلف رنگ را در دسته اي از كبوتر ها مشاهده می کنند تا برای الگوهای رنگی که پیدا می کنند، نامي تعيين كنند، مانند " معمولی" یا " با لکه های خاکستری و سفید". به علاوه، دانش آموزان مي توانند از نام های ثبت شده درانجمن هاي پرنده شناسي يا پایگاه های اینترنتی نظیرhttp://birdsource.cornell.edu كمك بگيرند. سپس ، دانش آموزان تلاش می کنند تفاوت هاي کوچکی را که در پرندگاني با رنگ مشابه وجود دارد، پیدا کنند. مثلا ممكن است دو كبوتر ، هر دو از لحاظ ظاهري لكه هاي خاكستري تيره و سفيد داشته باشند، اما تعداد يك نوع لكه برای مثال، لكه هاي خاكستري يا لكه هاي سفيد نسبت به ديگري بيشتر باشد . معلم مي تواند دانش آموزان را به اين فكر وادارد كه چرا پرندگان از يك گونه چنين تنوع رنگ چشمگیری دارند ؟ البته دانشمندان هنوز جواب مشخصي براي اين پرسش ندارند، اما از زمينه هاي قابل توجه براي آنها ، چگونگي انتخاب جفت در پرندگان است و احتمال مي دهند كه شايد رنگ پرندگان از جمله عامل هاي دخيل در اين امر باشد. اکنون دانش آموزان مي توانند پیشبینی هایی درباره الگوهاي رنگ غالب پرندگان درحیاط مدرسه داشته باشند.
2. آزمایش ساده ای طـــرح ریـــزی و اجــرا کنید.
دانش آموزان را به چهار گروه تقسيم کنید و هر گروه محلي از محوطه مدرسه را براي مطالعه خود انتخاب مي كند. فرضا منطقه نزديك به محل غذاخوري ، محل زباله هاي مدرسه يا محلی که با ایمنی بتوان خیابان را دید. در اين مطالعه ، هر گروه انواع الگوهاي رنگي موجود و تعداد پرندگان مشاهده شده با هر نوع الگوي رنگي را ثبت مي كند . برخی از دانش آموزان می توانند برای سرشماری خارج از ساعت مدرسه در مناطق دیگر داوطلب شوند. برای تعداد کبوتر هایی که یک دانش آموز شمارش و در مطالعه خود وارد می کند، محدودیتی وجود ندارد. بنابراین، هر دانش آموزان علاقه مندی به انجام این طرح ترغیب می شود. این مطالعه محدودیت مکان ندارد و دانش آموزان می توانند این مطالعه آماری را همه جا برای مثال، در یک پارک، محوطه اطراف منزل یا محل خرید خانواده انجام دهند. البته، مکان انجام دادن مطالعه باید ذکر شود.
3. برای جمع آوری داده ها و گستـــرش دامنه حواس از ابزار و تجهیزات ساده بهـــره گیرید.
دانش آموزان داده های خود را روی برگه جمع آوری اطلاعات ثبت می کنند و عکس ها یا تصاویری را که از الگوهای مختلف رنگ تهیه کرده اند، به آن پیوست می کنند. از دوربین های دوچشمی ساده می توان برای مشاهده پرندگان استفاده کرد؛البته، یکی ازنکته های مثبت مطالعه کبوتران این است که دانش آموزان می توانند پیش از این که کبوتر بترسد و پرواز کند به اندازه کافی به آن نزدیک شوند.
4. از داده ها برای ساماندهــــی یک توضیح منطقـــی استفاده کنید.
دانش آموزان می توانند نتایج خود را روی هم بریزند و با برشمردن تعداد کبوترهایی که الگوی خاصی دارند، تعداد الگوی های مختلف مشاهده شده در منطقه را شناسایی کنند. به علاوه، می توانند درصد مربوط به هر الگو را محاسبه و از این طریق الگوی غالب را پیدا کنند. آیا در مکان های مختلفی که مورد مشاهده قرار گرفته اند، الگوی رنگ يكساني غالب است؟ چنان چه داده هایی از خارج مدرسه هم جمع آوری شده باشد، می توان آنها را با داده های داخل مدرسه مخلوط کرد و شایع ترین الگوی رنگ را در شهر به دست آورد.
5. دیگــــران را از تحقیقات و توضیح یافته هـــای خود آگـــاه سازید.
همه نتایج را می توان در یک گزارش کلاسی، که با همکاری همه دانش آموزان تهیه می شود، آورد. این گزارش باید شرحی درباره نحوه جمع آوری اطلاعات توسط دانش آموزان داشته باشد. دانش آموزان ممکن است برگه مجزایی برای هر مطالعه ای که خارج مدرسه انجام شده است، به گزارش پیوست کنند. تصویر هایی که دانش آموزان طراحی کرده اند، عکس و حتی قطعه ای فیلم کوتاه نیز می تواند جزو گزارش باشند. معلم می تواند این گزارش را در اختیار کلاس های دیگر قرار دهد و به این ترتیب از تحقیقات یکدیگر آگاه شوند. ارزشیابی به صورت های مختلفی می تواند انجام شود؛ برای مثال، از طریق کتابچه هایی که دانش آموزان فرایند انجام دادن این طرح را در آنها توضیح می دهند یا آزمون های کوچکی که در آنها از دانش آموزان می خواهیم مراحل اصلی تحقیق خود را ذکر کنند. معلم باید شیوه ارزشیابی را با توجه به شرایط کلاس خود انتخاب کند.
6. فــــرصت را غنیمت بشمارید.
آزمایشگاه مرکزی پرنده شناسی در حال انجام دادن طرح گسترده ای درباره الگوهای مختلف رنگ در پرندگان با نام طرح مشاهده کبوتر (Project Pigeon Watch) است. شما می توانید به پایگاه اینترنتی این مرکز به آدرسhttp://www.birds.cornell.edu/programs/urbanbirds/ubs_PIWMainEN.htmlمراجعه کنید، درباره الگوی های مختلف رنگ پرندگان اطلاعات به دست آورید، داده های خود را گزارش دهید، از داده هایی که دانش آموزان دیگر ارسال کرده اند آگاه شوید و دریابید که چگونه می توانید کلاس خود را در این طرح جهانی گسترده شریک کنید.
باز باران با تـــــرانه
میزان بارندگی را می توان در مناطق شهری و روستایی انجام داد. حوزه انجام این طرح می تواند از میزان بارش محلی تا میزلن بارندگی کل کشور باشد. فقط به یک ظرف درجه بندی شده نیاز دارید که می توانید با هماهنگی با مرکز هواشناسی نزدیک مدرسه، آن را تهیه کنید. البته، خود دانش آموزان می توانند چنین ظرفی را با کمک یک استوانه مدرج یا هر ظرف دیگری که حجمش روی آن نوشته شده باشد، بسازند.
1. درباره چیزهـــا ، جانداران و رویدادهــای پیـــرامونتان بپرسید.
دانش آموزان درباره آب و هوا و بارندگی و این که در چه فصل ها یا ماه هایی انتظار بارندگی دارند، گفت و گو می کنند . برای مثال، آنان ممکن است با توجه به این که در چه منطقه ای زندگی می کنند، بارندگی بیشتری را در بهار یا زمستان انتظار داشته باشند. آنان انتظار ندارند که با نزدیک شدن به تابستان بارندگی رخ دهد. دانش آموزان درباره مناطق مختلف کشور بحث می کنند و جاهایی را نام می برند که انتظار دارند در مقایسه با محل زندگی آنان بارندگی کمتر بیشتر یا مساوی داشته باشند. از طریق پایگاه اینترنتی سازمان هواشناسی می توان به اطلاعاتی در این زمینه دست یافت:http://www.weather.ir
دانش آموزان بر اساس اطلاعاتی که جمع آوری می کنند، درباره تاثیر موقعیت جغرافیایی بر میزان بارندگی و زمان بارندگی در طی سال پیش بینی هایی مطرح می کنند . دانش آموزان با تکیه بر تجربه های خود حدس می زنند که بیشترین میزان بارندگی به کدام ماه مربوط است و با توجه به داده هایی که جمع آوری کرده اند، درمی یابند که در کدام بخش کشور بیشترین میزان بارندگی رخ می دهد. آنان این اطلاعات را در مجله هواشناسی خود دفترچه ای با جلدی که روی آن نشانه های هواشناسی یا پدیده های مربوط به آب و هوا طراحی شده است ثبت می کنند و در پایان این فعالیت به آن مراجعه می کنند.
2. آزمایش ساده ای طــــرح ریــــزی و اجرا کنید.
دانش آموزان درباره مدت مطالعه و، تا اندازه ای که امکان داشته باشد، زمانی که می خواهند بارش را اندازه گیری کنند، تصمیم می گیرند. معلمان باید این طرح را زمانی اجرا کنند که دست کم بارش ملایمی وجود داشته باشد. مدت این طرح می تواند یک ماه یا حتی طول سال تحصیلی باشد. یکی از اهداف این طرح می تواند مقایسه میزان بارندگی در فصل ها مختلف سال باشد. به هرحال، کلاس در مورد زمان و نحوه اجرا تصمیم می گیرد.طی انجام طرح، ظرف جمع آوری باران باید به طور مرتب برسی شود. تصمیم گیری درباره برسی روزانه یا هفتگی این ظرف، که از هر دو رویکرد داده های مفیدی به دست می آید، بر عهده کلاس گذاشته شود. دانش آموزان باید درباره روزهای تعطیل، که امکان برسی ظرف وجود ندارد، پیشنهادهایی مطرح کنند.از دانش آموزان بخواهید سنجش مقدار بارندگی را در خانه نیز انجام دهند و داده های خود را با داده های کلاسی مقایسه کنند. از برخی دانش آموزان می توان خواست میزان بارش را در چند نقطه دیگر اندازه گیری کنند.
3. بــرای جمع آوری داده ها و گسترش دامنه حواس از ابزار و تجهیزات ساده بهـــره گیرید.
دانش آموزان روش کار با ظرف اندازه گیری میزان بارش را یاد می گیرند و چند بار تمرین می کنند تا مطمئن شوند ظرف را به نحو درست قرائت می کنند. تصمیم گیری درباره مکان قرار دادن ظرف جهت دست یابی به درست ترین نتیجه، برعهده دانش آموزان است. قرار دادن آن نزدیک یک فواره آب ممکن است باعث سر درگمی شود. قرار دادن ظرف در مکان روباز بسیار مهم است.
4. از داده ها برای ساماندهـــی یک توضیح منطقی استفاده کنید.
دانش آموزان در پایان جمع آوری داده ها می توانند میانگین بارش هفتگی یا ماهانه را محاسبه کنند. از آنان بخواهید به دنبال الگوها یا قاعده های کلی باشند؛ آنان ممکن است متوجه شوند بارش در برخی ماه ها بیشتر است. از آنان بخواهید شباهت ها و تفاوت های داده های کلاسی و داده هایی خارج مدرسه را پیدا کنند. دانش آموزان ممکن است شهر دیگری در استان خودشان را برای مطالعه نواحی جفرافیایی مختلف انتخاب کنند یا شهری نزدیک شهر خود را مد نظر قرار دهند تا دامنه تغییرات آب و هوا در دو منطقه نزدیک هم را نشان دهند. دانش آموزان باید داده هایی را که جمع آوری کرده اند، با پیش بینی های آغازین خود مقایسه کنند.
5. دیگــــران را از تحقیقات و توضیح یافته های خود آگــاه سازید.
دانش آموزان نتيجه طرح را به صورت پوستر عرضه مي كنند. نمودارهاي ستوني، كه ميزان بارندگي را در مدرسه طي دوره تحقيق مشخص مي كنند، بايد در اين پوستر وجود داشته باشد. به علاوه، روش هاي جمع آوري داده ها و الگوهاي مشاهده شده بايد ذكر شود. دانش آموزان مي توانند استنباط خود را از الگوي بارش يا آب و هواي مناطق مختلف، بسته با تواناي خود، در قالب جمله اي كوتاه يا اظهار نظرهاي پيچيده تر بياورند. براي مثال، " اگر فصل بارندگي را در نظر نگيريم، شمال غربي كشور از جنوب غربي آن پر باران تر است" يا " ميزان بارندگي در آستارا از گنبد كاوس بيشتر است." معلم مي توان عكس هايي از دانش آموزان حين انجام كار تهيه كند و در پوستر بگنجاند.
گيـاه شناســي پايـه
با شمارش گياهان و جانوراني كه در ناحيه مشخصي زندگي مي كنند، مي توان تنوع ژنتيكي آن ناحيه را برسي كرد. دانش آموزان مي توانند روي يك چمنزار وسيع يا باغچه كوچك مدرسه، يك طرح مطالعاتي در زمينه تنوع زيستي داشته باشند. بيشتر دانش آموزان يك چمنزار را منطقه اي مي دانند كه از يك نوع گياه، چمن، به تعداد انبوه دارد. اما، اگر فردي مدتي از چمنزار وسيعي مراقبت كرده باشد، مي داند گياهان گوناگوني را در آن جا مي توان يافت. مطالعه تنوع زيستي اين برداشت نادرست دانش آموزان را تصحيح مي كند. از آنجا كه مناطق شهري از چمنزارهاي وسيع بهره اي ندارند، منطقه اي كه گياهان وحشي در آن روييده باشند نيز مي تواند به همان اندازه مفيد باشد و گاهي ممكن است تنوع زيستي بيشتري هم داشته باشد. البته، مي توان يك گردش علمي به يك پارك محلي برگزار كرد يا به دانش آموزان فرصت داد در تعطيلات از يك چمنزار بازديد كنند.
۱. درباره چیزها ، جانداران و رویدادهــای پیــرامونتان بپرسید.
معلم قطعه اي كاغذ به ابعاد يك متر مربع به دانش آموزان نشان مي دهد و از آنان مي خواهد تخمين بزنند چه تعداد گياه مختلف در يك متر مربع از حياط مدرسه مي توانند پيدا كنند. آيا آنان حياط مدرسه شان را بايد محيطي با تنوع زيستي بالا در نظر بگيرند.
۲. آزمایش ساده ای طـــرح ریزی و اجـــرا کنید.
دانش آموزان كلاس را به گروه هاي 3 تا 4 نفري تقسيم كنيد. با استفاده از چهار قطعه نخ، كه طول هركدام يك متر است، يك چهار گوش يك متر مربعي بسازيد. هر گروه فرضيه خود را درباره تعداد گياهان مختلفي كه مي توان در حياط مدرسه پيدا كرد، ثبت مي كند. سپس بخشي از اين فضا را انتخاب مي كند و فرضيه خود را مي آزمايد. شيوه ثبت يافته ها را خود گروه ها تعيين مي كنند. آنان ممكن است تصميم بگيرند نمونه گياه را جمع آوري كنند، تصوير آنها را طراحي كنند يا آنها را توصيف كنند.
۳. برای جمع آوری داده ها و گستــرش دامنه حواس از ابزار و تجهیزات ساده بهـــره گیرید.
همان طور كه گفتيم، دانش آموزان مربعي از نخ درست مي كنند و گياهاني را كه درون مربع يك متر مربعي يافت مي شوند، شمارش مي كنند. آنان شاخص هاي مختلفي نظير شكل هاي متفاوت برگ ها ، تفاوت در ميزان سبزي گياهان يا داشتن گل كوچك يا بزرگ را مورد توجه قرار مي دهند و گياهان را از هم باز مي شناسند. در اين طرح مهارت مشاهده اهميت زيادي دارد، زيرا گياهان زيادي شبيه هم به نظر مي رسند.، به علاوه، گياهان يك گونه ممكن است متفاوت به نظر برسند، زيرا ممكن است يكي گل داشته و ديگري نداشته باشد. نوشتن محل انجام دادن مطالعه در برگه نتايج ضروري است. براي مثال، در گوشه راست حياط، نزديك توالت يا در مركز حياط. دانش آموزان در پايان كار مي توانند تصويرهاي دقيقي را كه از گياهان مشاهده شده كشيده اند يا نمونه هاي جمع آوري شده را براي شناسايي گياه به يكي از مراكز نگهداري نمونه هاي گياهي ببرند يا براي آنها پست كنند. البته، دانش آموزان با كمك معلم خود مي توانند از كتاب هاي مرجع براي شناسايي گياهان استفاده كنند. همچنين، مي توان يك گياه شناس را به كلاس دعوت كرد. معلم بايد با توجه به شرايط كلاس، يكي از اين كارها را انتخاب كند.
۴. از داده ها برای ساماندهـــي یک توضیح منطقـــی استفاده کنید.
پس از پايان يافتن مطالعه، معلم تعداد گياهان مختلفي را كه هر گروه گزارش كرده است، روي تخته مي نويسد و دانش آموزان را راهنمايي مي كند ميانگين آنها را محاسبه كنند. دانش آموزان ميانگين كلاسي را با پيش بيني هاي خود مقايسه مي كنند و پيرامون اين حقيقت كه چرا در يك چمنزار بيش از يك نوع گياه وجود دارد با هم بحث مي كنند. يكي از آنان ممكن است بگويد:" چمنزار يك محيط طبيعي است و بيشتر محيط هاي طبيعي يك نوع گياه ندارند، مگر اين كه يك نوع گياه در آن جا كاشته شود كه ديگر يك مزرعه است نه يك چمنزار."
۵. دیگـــران را از تحقیقات و توضیح یافته های خود آگــاه سازید.
هر گروه پوستري تهيه مي كند كه طرح و نحوه اجراي آن را توضيح مي دهد. دانش آموزان در آن مي نويسنده كه چه چيزهايي ياد گرفتند، فرضيه هاي خود را مي نويسند، مراحل فعاليت را شرح مي دهند و نتيجه را گزارش مي كنند.
همه چيــز یا هيچ چيــز
در اين مقاله فعاليت هاي ساده اي را مطرح كرديم كه برخي از مهمترين استانداردهاي آموزش علوم را پوشش مي دهند و در عين حال به ابزار و شرايط ويژه اي نياز ندارند. شما نيز مي توانيد چنين فعاليت هاي ساده اي را طرح كنيد و به نهادينه شدن استانداردهاي آموزش علوم در ذهن و رفتار دانش آموزان كمك كنيد. هدف ما نبايد پركردن ذهن دانش آموزان باشد، بلكه بايد ذهن آنان را چنان پرورش دهيم كه از قابليت هاي خودش استفاده كند.
تربيت بچه ها وظيفه اي براي والدين است و همه آنها مي خواهند به خوبي از عهده اين كار برآيند. يكي از بزرگترين نگراني هاي والدين اين است كه فكر مي كنند فرزندشان دارد بد بار مي آيد، چون اصلاً به حرف آنها گوش نمي كند و هر كاري خودش دوست دارد انجام مي دهد. در واقع اين سئوال مشترك بيشتر والدين است كه مي خواهند بدانند: اگر من به فرزندم اجازه بدهم كه هركاري خواست انجام بدهد، بد تربيت مي شود؟ و اغلب دوستان و خويشاوندان شما جواب مي دهند: اگر هر وقت كودك شما گريه مي كند، به سراغ او برويد، قطعاً بي ادب خواهد شد! اما تربيت غلط واقعاً به چه معناست؟ بيشتر مردم عقيده دارند بچه هايي كه خودخواه، بي ملاحظه، سهل انگار هستند و هر لحظه درخواست جديدي دارند، بچه هاي بي ادبي هستند.
در اينجا مي خواهيم به اين موارد اشاره كنيم كه چطور فرزندانمان را تشويق كنيم به جاي اين كه خودخواه باشند، اعتمادبه نفس داشته باشند؛ به جاي اينكه هميشه ما آنها را تحت كنترل قرار دهيم، با ما همكاري كنند و به جاي اين كه هميشه چيزي از ما بخواهند، كمي ملاحظه كار باشند. بيشتر مردم عقيده دارند توجه نشان دادن سريع به كودكي كه گريه مي كند، او را به گريه بيشتر تشويق مي كند، در واقع اين يك باور قديمي است. البته گريه كودكان هميشه دليل خاصي دارد.كودكان نمي توانند وقتي گرسنه مي شوند خودشان غذا بخورند و يا وقتي درد دارند خود را آرام سازند، آنها به كمك والدين خود نيازمندند؛ بنابراين با گريه كردن به آنها اعلام مي دارند كه به كمكشان نياز دارند.شما نمي توانيد گريه كردن كودكان را عاملي براي بد بارآمدن آنها بدانيد، بلكه توجه سريع نشان دادن به كودكان به آنها احساس آرامش مي دهد.
گاهي والدين فكر مي كنند فرزندان آنها رفتار غيرطبيعي و نامناسبي دارند، درحالي كه رفتار كودكان با توجه به سن آنها بايد مدنظر قرار گيرد، براي مثال رفتار كودك كه اسباب بازيهايش را به اطـــراف پرت مي كند، غيرطبيعي نيست. اين كار ممكن است ما را عصباني كند و براي ما خوشايند نباشد، اما بدان معني نيست كه كودك بي ادب شده است. براي كودك در فاصله سني 14 تا 20 ماهگي تنها نه گفتن و يا سر او فرياد كشيدن كافي نيست.
بدين گونه ارتباطي ميان شما و او ايجاد نمي شود. گاه نه گفتن شما بايد با نگاه خشمگينانه يا چهره عصباني همراه باشد. در واقع ارتباط غيركلامي بسيار مهم است. بسياري از مشكلات از ناحيه كودكاني ايجاد مي شود كه نمي دانند چه رفتاري مناسب است. پدرومادر محدوديت هاي آنها را كاملاً مشخص نمي كنند و يا قواعد و مقررات را آن طور كه بايد به كودك انتقال نمي دهند و يا به صورت ناخودآگاه چنان محدوديت هاي زيادي قائل مي شوند كه كودك مي بيند بخش اعظم رفتارش مورد سرزنش قرار دارد و در اين شرايط بسيار طبيعي است كه ناراحت شود.
شما هر اندازه فرزندتان را دوست داشته باشيد، گه گاه عصباني مي شويد و خونسردي خود را از دست مي دهيد. در واقع كودكان در عصباني كردن پدرومادر خود استادند، ولي شما نبايد آرامش خود را ازدست بدهيد و زود از كوره دربرويد، بلكه بايد با رفتاري صحيح كودك را به انجام كارهاي درست ترغيب سازيد.
آمــــوختن نظــم و تــــرتيب اوليــــه
بدون ترديد بـــزرگترين مشكل والدين با كودكان نوپا، وادار كردن آنها به همكاري و تشريك مساعي است. وقتي كودكان شيطنت مي كنند، شما چه كار مي كنيد و چگونه به آنها مي گوييد كه نبايد بچه هاي كوچكتر را كتك بزنند. بچه ها بايد بتوانند حدو حدود خود را تشخيص بدهند و بدانند كه محدوديت هايي در كار است و نبايد سر ديگران داد بكشند، به آنها ناسزا بگويند و هــر كاري بخواهند انجام دهند. شما براي اين كه در اين راه كودك خود را كمك كنيد نبايد حتماً با داد و بيداد، خشـــونت و يا كتك او را ادب كنيد؛ بلكه معناي واقعـــي ادب كردن ، آمــــوختن و درس دادن است؛ يعني اين كه به فـــرزند خود بياموزيد راه بهتري انتخاب كند.
ايجـــاد اعتمــــاد
تربيت كودك از روز تولد او شروع مي شود. رابطه عاطفي و سرشار از عشق و محبت با كودك است كه به ما امكان مي دهد او را در جهترفتار معقول هدايت كنيم. شما وقتي نيازهاي اوليه كودكان رابرآورده مي سازيد، اعتماد و اطميناني براي آنان ايجاد مي كنيد؛ رابطه اي مبتني بر اعتماد و اطمينان كه كودك را به اين نتيجه مي رساند كه شما صلاح او را مي خواهيد. در واقع پدرومادر به سه طريق مي توانند به فرزندان خود آموزش دهند:
۱. پــرت كردن حواس كــودک:
شما مي توانيد حواس كودك را از كاري كه مي كند پرت كنيد. مثلاً اگر او ابراز ناراحتي مي كند، مي توانيد او را در آغوش بكشيد و از اتاق بيرون ببريد و يا مي توانيد به اويك اسباب بازي بدهيد. بچه ها خيلي زود فراموش مي كنند كه چه مي كردند و خيلي زود به شادي دوباره مي رسند. به اين صورت شما مي توانيد با پرت كردن حواس كودك، مانع رفتار قبلي او شويد.
۲. هدايت دوبـاره :
براي پرت كردن حواس كودكان نوپا از اين روش استفاده كنيد.از آنجا كه كودك هنوز از توان و مهارت كلامي مطلوب برخوردارنيست، بايد آنها را هدايت كنيد. البته نه اين كه آنها را متوقف سازيد، بلكه در جهت كار آنها حركت كنيد. مثلاً فرض كنيد كودك شما دستش را به سمت ظرف شيريني دراز مي كند و جيغ مي كشد. اگر شما نمي خواهيد به او شيريني بدهيد، مي توانيد خوردني ديگري به او بدهيد كه از آن استقبال كند. با اين رفتار شما در واقع به او مي گوييد: مي دانم كه گرسنه اي، مي توانم كمكت كنم، اما نمي توانم دقيقاً آن چيزي را كه مي خواهي به تو بدهم .
۳. گفتگــوي آمـــوزنده :
از دوران طفوليت تا زماني كه كودك به مدرسه مي رود، مهارت هاي فكري و جسماني او افزايش مي يابد و زماني فرا مي رسد كه كودكان دقيقاً مي دانند چه مي خواهند و حاضر نيستند كه به راحتي از خواسته هايشان بگذرند. ما بايد به آنها بياموزيم چگونه از چيزي كه به نفعشان نيست، دست بكشند و رفتارشان را تغيير دهند و نظم و انضباط را نيز رعايت كنند. هنگام طفوليت، وقتي فرزندمان گريه مي كند، بلافاصله بغلش مي كنيم و خواسته هايش را برآورده مي سازيم، اما وقتي كودكان بزرگتر مي شوند، بايد به آنها ياد بدهيم كه رفتارشان را كنترل كنند.
لحـــــن قاطــع امــــا با محبـت
شما بايد به فرزند خود كمك كنيد تا خواسته ها و نيازهايش را بشناسد و به گونه اي صحيح خواسته هاي خود را برآورده سازد. آموختن انضباط براي راحتي پدرومادرو يا حفظ آرامش نيست، هرچند به اين امر نيز كمك مي كند. هدف اين است، كه مهارت هاي فرزندتان را افزايش دهيد.
اصــلاح اشتباهـــات
اشتباه كردن بخشي از زندگي است و شما يكي از بزرگترين كمك هايي كه مي توانيد به فرزندتان بكنيد، اين است كه به او بگوييد مي تواند اشتباه كند و اشكالي ندارد، به شرط آنكه در مقام اصلاح اشتباهش برآيد.
به رفتار خـــودتان تــوجه كنيـد
گاهي اوقات لازم است ابتدا مشكلي را كه در وجود خودمان است، برطرف كنيم.اگر ما براي حل مشكل فرزندمان او را كتك مي زنيم، نمي توانيم از او انتظار داشته باشيم كه براي رسيدن به خواسته خود ساير بچه ها را كتك نزند!
توجه كم مــي تواند باعث بـــدرفتاري در كودكــان شــــود
اين درست است كه بچه ها گاهي رفتار بسيار ناخوشايندي دارند، زيرا آنها هنوز مهارت هاي خود را توسعه نداده اند، و نمي توانند ارتباط درستي با بزرگترها برقرار كنند، ولي در اين خصوص ممكن است خود والدين نيز مقصر باشند، بدين صورت كه بي توجهي والدين به فرزندان خود، گاه سبب بروز رفتار نادرست كودكان است. كودكاني كه والدين شان به آنها توجه كافي ندارند، سعي مي كنند با بدرفتاري، توجه والدين را به خود جلب كنند.
براي مثال، جيغ و داد راه مي اندازند، اشيا را به اطراف پرت مي كنند و… اين رفتار ممكن است براي والدين قابل قبول نباشد، زيرا كودكان مي خواهند توجه آنها را به خود جلب كنند، حتي اگر اين جلب توجه به قيمت ايجاد عصبانيت براي والدينشان باشد. در واقع، حتي اگر والدين با كودكان خود با عصبانيت نيز رفتار كنند، بهتر از آن است كه هيچ توجهي به آنان نداشته باشند. اگر شما در باره نحوه تربيت كودك خود نگران هستيد، مي توانيد به سوالات زير پاسخ دهيد:
۱ـ آيا شما تا به حال به كودك خود گفته ايد كه دقيقاَ چه كارهايي را بايد انجام دهد و چه كارهايي را نبايد انجام دهد؟
۲ـ آيا وقتي فرزندتان كار خوبي انجام مي دهد او را تشويق مي كنيد؟
۳ـ آيا وقت كافي به كودك خود اختصاص مي دهيد؟
والديني كه بيشتر به رفتار بد فرزندان خود توجه مي كنند، بايد سعي كنند كه رفتار خوب آنان را نيز در نظر بگيرند و آنها را تشويق كنند، براي مثال وقتي فرزندتان به خواندن كتاب توجه نشان مي دهد، او را تحسين كنيد و به او بگوييد: آفرين! چقدر خوب است. كه از اين كتاب خوشت آمده يا اينكه وقتي كودك از عهده كاري به خوبي برمي آيد، بگوييد: تو پشتكار خوبي داري و يا وقتي اسباب بازي هايش را مرتب مي كند او را تشويق كنيد.
توجه زياد نتيجه منفــــي دارد
بعضي اوقات رفتار غلط كودكان در نتيجه توجه زياد والدين به آنهاست. براي مثال، كودكان در سنين پيش دبستاني خودشان مي توانند لباس هايشان را عوض كنند، موهايشان را شانه بزنند و يا اسباب بازي هاي خود را مرتب كنند. انجام اين كارها باعث رشد استقلال در كودكان مي شود و بدين ترتيب آنها احساس مي كنند كه مي توانند از عهده انجام وظايف خود برآيند. در واقع، والديني كه بيش از حد در انجام كارهاي فرزندانشان به آنها كمك مي كنند، مانع پرورش حس استقلال كودك مي شوند و بدين ترتيب فرزندان نيز ياد مي گيرند كه هر روز درخواست تازه اي از والدين خود داشته باشند، درحالي كه والدين آگاه به فرزندانشان ياد مي دهند كه انجام وظايف شان را به عهده بگيرند.
اختيار دادن بيش از حد به كودك مي تواند باعث بدرفتاري او شود. برخي از والدين به كودك اجازه مي دهند هركاري مي خواهد انجام دهد، به اين علت كه: گاهي والدين براي جلوگيري از دعوا و نزاع اينگونه رفتار مي كنند،عده اي هم عقيده دارند فرزندانشان به هيچوجه نبايد ناراحت شوند،زيرا گمان ميكنند كه كودكان ناراحت به معناي والدين ناآگاه هستند و عده اي ديگر نيز از اين واهمه دارند كه اگر فرزندان خود را بيازارند،آنها ديگر علاقه اي به والدين خود نخواهندداشت؛درحاليكه كودكان بوجود محدوديت وقانونمندي در امور نياز دارند.
والدين خـوب نحـــــوه رفتار صحيح با كـودک را مي دانند والدين آگاه مي دانند در هر سني بايد چه توقعي از فرزند خود داشته باشند، تا چه اندازه در انجام كارها به او كمك كنند، چطور به او توجه كنند، چگونه رفتار قانونمند را به او بياموزند و تا چه ميزان براي او ،محدوديت قائل شوند. ممكن است شما در انجام اين امور دچار خطاشويد، ولي آنچه مهم است اين است كه به اشتباه خود پي ببريد و درصدد اصلاح آن برآييد.شما بايد نسبت به فرزند خود صبور باشيد،در واقع با رعايت اين نكات شما به كودك خود كمك مي كنيد تا فردي خوش خلق، مسئول و مستقل بار بيايد.
والدين قاطـــــع والدين قاطع و سخت گير اغلب كـــودكاني انعطاف پذير دارند، زيرا رفتار اين گونه والدين، با وجود خشونت، قابل پيش بيني است؛ بنابراين فرزندانشان دقيقاً مي دانند كه بايد از چه قوانيني پيروي كنند و چگـــونه خود را با رفتار آنها تطبيق دهند تا دچار دردسر نشوند، در نتيجه اين دسته از كودكان به ندرت تنبيه مي شـــوند، به علاوه آنها مي دانند كه براي والدين شان مهـــم هستند و پدر و مادر به آنها عشق مـــي ورزند، چون آنها اين نكته را به فـــرزندانشان نشان مــي دهند. در نتيجه در كنار قـــوانين خشك، محبت بي قيد و شرط هم وجود دارد.
والـديـن مستـبــــــــد والدين مستبد تقريبا هميشه در برخورد با فرزندان خودعصباني هستند.خيلي اوقات عصبانيت آنها هيچ ربطي به رفتار كودكان ندارد و اغلب تنشهاي خود را با تنبيه و تحقير فرزندانشان آرام ميسازند. تحقير و تنبيه بيش از اندازه والدين بر بعضي كودكان تاثير مخربي دارد و باعث مي شود تا آنها ناخودآگاه در آينده همان گونه كه به آنان نسبت داده شده است، افرادي شرور و خرابكار شوند. پايه روابط در اين خانواده ها براساس اعمال زور و ترس بنا شده است. كودكان فقط بايد همان كاري را انجام دهند كه به آنها گفته مي شود و در غير اين صورت، احتمالاً تنبيه بدني مي شوند.
والديـن سهل گيـــــــــــــر والدين سهل گير بسيار فراوان اند. اين نوع والدين به كودك خود اجازه مي دهند هر كاري دوست دارد، انجام دهد و در واقع فكر مي كنند با اين كار مي توانند محبت و علاقه خود را به او نشان دهند، درحالي كه يكي از موارد مهم در تربيت كودكان اين است كه آنها با محدوديت ها و قوانين آشنا شوند و پدرومادر نخستين افرادي هستند كه بايد اين قوانين را به فرزندان خود آموزش دهند. كودكان بايد ياد بگيرند كه اجازه ندارند هر كاري را بخواهند انجام دهند و در واقع آموزش اين موارد به كودك از علاقه ما به او چيزي نمي كاهد.
قـبـــــول مسئــوليت براي آن كه كودك كم كم احساس مسئوليت كند، بهتر است در كارهاي خانه از او كمك بخواهيد، به اين ترتيب او ياد مي گيرد كه به عنوان عضوي از خانواده بايد كارهايي انجام دهد و مسئوليت بسياري از امور را برعهده گيرد. افرادي كه در كودكي و نوجواني كارهاي خانه را با رضايت كامل و به خوبي انجام مي دهند، در بزرگسالي نيز مي توانند به خوبي از عهده مسئوليت هاي خودبرآيند.
شما مي توانيد از 18 ماهگي تا 2 سالگي وظايف سبكي را به عهده فرزند خود قرار دهيد و به او آموزش دهيد چگونه كارهاي شخصي خود را انجام دهد. مثلاً در 3 سالگي مي تواند هميشه در چيدن ميز به شما كمك كند. سعي كنيد به تدريج مسئوليت هاي او را اضافه كنيد و در موقع لزوم به او خاطر نشان سازيد كه بايد چه كار كند و اگر درست كارش را انجام دهد تشويقش كنيد.
كــــــــــــلام آخـــــــــــــــــــــــر شما بايد علاوه بر آن كه كودكان خود را ملزم به رعايت قوانين و مقررات مي كنيد به آنها آزادي عمل دهيد تا عزت نفس بيابند و بتوانند خود را باور كنند. بدين ترتيب كودكان مي توانند جنبه هاي منحصر به فرد خود را درك كنند و به امكانات بالقوه خود برسند. كودكان بايد اجازه داشته باشند اشتباه كنند، اما در مقام اصلاح خود برآيند و از اشتباهاتشان درس بگيرند تا به موفقيت بيشتري برسند. شما بايد بتوانيد بهترين مربي براي فرزندان خود باشيد، زيرا آنها به والديني احتياج دارند كه بيشترين تلاش خود را مي كنند و مسئوليت اشتباهاتشان را نيز مي پذيرند.
فيليدا براون می گويد بچه ها ... آنها تمام وقت خود را با بازيهای ويديوئی و رد و بدل نمودن نوشته برای يکديگر صرف می کنند آيا می توان به پای آنها رسید ؟
يک جمله تکراری ، ممکن است ، ولی بايد بپذيريد که اين موضوع واقعيت دارد. بیشتر بچه ها در برنامه ريزی ويديو و set up کردن کامپيوتر ، از پدر و مادرخود بسیار بهتر هستند. آنها می توانند پدر و مادر خود را در بازيهای ويديوئی شکست دهند و احتمالا فکر می کنند که از پدرو مادر خود باهوشترند. اما باعث شگفتی است که اين بچه ها ممکن است راست بگويند . اگر از تست های IQ چيزی دستگيرمان شود ، نشان می دهد که جوانان امروزی واقعا" با هوشتر از پدر و مادر خود هستند. مطالعات انجام شده در کشورهای متعددی نشان می دهد که نمرات IQ لااقل از دهه 1950 ميلادی ، درحال افزايش است ، بدين ترتيب اگر فردی دارای IQ متوسط آن دوره باشد ، امروز کم هوش درنظر گرفته می شود. بنظر می رسد که باگذشت هرنسل ، انسانها با هوشتر و با هوشتر می شوند ، ولی نه به اين سرعت.
هوش یک مفهوم بی ثبات و وابسته به زمان می باشد و بين روانشناسان ، جدالهای جدی ای برسر اين مسئله که چه چیزی بعنوان افزايش ميزان IQدرنظر گرفته شود، وجود دارد برخی از محققان بر اين باورند که ما اصلا" باهوشتر نمی شویم ، بلکه فقط در حل برخی از مسائل خاص ، مهارت می يابيم. با اين وجود، ديگران می گويند که ، آنها بازتاب افزايش ميزان IQ را در دنيای واقعی سنجش هوش ديده اند و برای مغشوش تر ساختن امور، توصيه هايی وجود دارد و زمان آن رسيده که به آنها خاتمه دهيم.
ما بايد با اينها چه کار کنيم ؟ برای پرسش دراين زمينه ، بايد از شخصيت بارزی چون James Flynn ، استاد علوم سياسی دانشگاه Otago درDunedin نيوزيلند استفاده نمود.
وی ابتدا نشان داد که ميزان IQ در اواسط دهه 1980 ميلادی افزايش يافته است. اين روش با توجه به القابی که ديگران به آن داده اند، تحت عنوان اثر فلين شناخته شده است ، يافته ها ، سئوالات جديدی را در اين مورد برانگيخت که آيا تست های IQ قادر به بازگو نمودن یکسری از مسائل هستند يا خير . در رويداد بزرگی که در سال 1987 ميلادی در روزنامه ها بچاپ رسيد ،Flynn بکمک تست های قدرت استدلال افراد ، مقايسه هايی را با جزئيات کامل در 14 کشور انجام داد. اين اطلاعات ازکشورهايی مانند بلژيک و هلند که خدمت سربازی تا سال 1980 ميلادی در آنها جريان داشت ، بدست آمد . ضرورتا" ، هرمرد جوانی ( و در برخی از کشورها ، هر زن جوانی ) مجبور به انجام تست هايی بودند که بر اساس طرحهايی تعيين شده بود ، و از اين رو ، نتايج شاخصی برای آن جمعيت محسوب می شد.
نتايج ، از کشوری به کشور ديگر متفاوت بود ، ولی نتايج آنها را می توان به ميزان IQ تبديل نمود تا بتوان آنها را با يکديگر مقايسه کرد. در کشورهای ديگر ، می بايستی فلين به اطلاعات تست IQ اعتماد نمايد بطور کلی نتايجی را که او در( Psychology Bulletin( p171 ,vol 101 به چاپ رسانيد ، رشد واقعی را در امتيازات ، تا 25 امتياز در يک نسل نشان داد.
با اين وجود ، هنوز نمرات خام کلی ، مطالب زيادی را برای فلين آشکار نساخت . برای افزايش يافته ها ، او به امتيازاتی توجه کرد که هر تست IQمنطقی برای سنجش قدرت کلام ، شمارش و ديد فضايی انجام شده بود . این گروه آخر ، معمولا" ماتريس های Raven را نيز شامل ميشود. اشکال متسلسل که يک قسمت آن گم شده بود. داوطلب می بايستی از بين متغيرها ، يکی را انتخاب کرد. مثلا" اينکه کدام شکل را بايد در ناحيه خالی قرار داد . زمانی که فلين به امتيازات بيشتر دقت نمود ، طرح کلی ، کاملا" واضح بود بيشترين افزايش امتيازات تقريبا" در هرمورد ، مربوط به ماتريس Raven و تست های مشابه به آن بود ، در حاليکه امتيازات شمارشی و کلامی ، افزايش ناچيزی را نشان می داد. از زمان تحقيق نوشته شده در سال 1987 ميلادی فلين ،بيشتر کشورها ، بعلاوه اسرائيل و اخيرا" آرژانتين را مورد توجه قرار داده بود . وی سمت گيری رو به افزايش مشابهی را بدست آورد که علت بيشتر اين افزايشها مهارتهای ديدن فضايی و خيالی بوده است.
فلين از پر معنا بودن اثری که بنام وی نامگذاری شده مطمئن است ولی ، به اين مسئله که ما به مغزهای متفکر تبديل می شويم اعتماد ندارد. او می گويد که اجداد ما از ما عقب نمانده بودند و ما هم نابغه نيستيم . احتمالا" ما ، فقط مهارتها و عادات ذهنی خود را که سبب حل شدن مسائل ذهنی می شود را افزايش داده ايم. مهمتر آنکه اين مسائل را جدی تر می گيريم.
فلين می گويد : انسانها برای حل يکسری از مهارتها پيشرفت نموده اند . دلیل او اين است که با گذشت زمان جامعه ما ، مردم را وادار به فراگرفتن اين مهارتهای ذهنی نموده است . زمانيکه اجداد ما بزرگ می شدند ، مردم مهارتهای ذهنی ديگری چون محاسبات ذهنی یا حفظ کردن لغات متعدد را مهم می دانستند . عکس العمل آنها در برابر برخی از اين مسائل که ما اکنون آنها را جدی می گيريم می توانست اين باشد که حالا فايده آن چيست ؟
فيلن بر اين باور است که در جوامعی که تست هوش بعنوان يک نگرانی در نظر گرفته می شود ، مهارتهايی چون حل مشکلات بطريقه ذهنی ، سريعتر از مهارتهای ديگر رشد می کند. همچنين نياز به توانايی های ديدن فضايی ( سه بعدی ) به اين علت رشد يافته که ما نياز به استفاده از کامپيوتر ، تلويزيون و رانندگی کردن داريم . پس ، انتظار می رود که نسلهای موفق مهارتهای فردی را ، در اين جهت بيشتر از جهات ديگر رشد دهند. او می گويد : تصور نمی کنم که هوش يکباره افزايش يابد. بيشتر روانشناسان پذيرفته اند که ميزان IQافزايش پيدا کرده ولی در مورد اينکه چه مقدار افزايش يافته است ، نظرات مختلفی وجود دارد. برخی مانند ، Robert-Howard روانشناس تجربی دانشگاه New South Wales سيدنی به اين موضوع اشاره می کند که هوش عمومی ما ، بر اثر تغذيه بهتر ، خانواده های کوچکتر ، تحصيلات بالاتر و ديگر تغييرات محيطی بالا رفته است. John Rust از کالج Goldsmiths دانشگاه لندن ، براین عقيده است که فقط جبر در انجام فعاليتهای ديد فضايی سبب افزايش ميزان IQ نمی گردد. در بين عوامل فراوانی که وجود دارد ، او معتقد است که با پيچيده تر شدن جامعه ، مردم بايستی بر روی تمام مسائل فکر کنند . همچنين وی اشاره می کند که اگر يک انسان پيشرفته مانند آينشتاين که تئوری نسبيت را کشف نمود ، مفهومی را کشف نمايد برای ما راحتر خواهد بود تا بطريقی ماهرانه تر انديشه نماييم.
بطور کلی ما بايستی ياد بگيريم تا با ايده های پيچيده تر سروکار داشته باشيم. ولی برخی از محققان در تست های IQ به فراسوی جلوه گری انسان می نگرند و به تحقيق در مورد شواهدی در دنيای واقعی پرداخته اند که بيانگر باهوشتر شدن انسانها می باشد.
در مطالعه ای که در سال گذشته به انجام رسيد ، Howard مجموعه ای از شاخصهايی که شامل ميزان بهره وری علمی و حضور در بازيهای فکری نظير شطرنج ، بريج و شطرنج ژاپنی بود را تجزيه و تحليل نمود. وی بطور آزمايشی دريافت که حقيقتا" مردم ، بطور فزاينده ای باهوشتر شده اند. بعنوان مثال ، سن جوانترين و ماهرترين بازيکن شطرنج از سال 1991 ميلادی چهار برابر کاهش يافته است درحاليکه از سال 1950 ميلادی تا آن زمان تغيير ايجاد نشده بود. بايد پذيرفت که هيچکدام از معيارها به تنهايی يک شاهد مجاب کننده برای افزايش هوش نمی باشد. مثلا" افزايش ميزان بهره وری علمی ، بسادگی بيانگر اين حقيقت است که دانشمندان همواره تحت فشار فزاينده ای قرار دارند تا مقالات تحقيقی خود را بچاپ برسانند و تعدادی از اندازه گیری ها ، مانند امتيازات انحصاری ، روند آشکاری را نشان نداده است. با وجود این محدوديتها، Howard تشخيص داد که که واقعيتی به وقوع پيوسته است ، بويژه در مورد مهارتهای ديد فضايی ، که بازيکنان شطرنج ماهر بدان نیاز دارند.
وی می گويد : کودکان از لحاظ ديداری باهوشتر می شوند ، چرا که آنها همواره با موضوعات ديداری سروکار دارند و همانند فلين بر این باوراست که اين امر ، سبب افزايش IQ آنها می گردد. علت زمينه ای هرچه باشد ، بنظر می رسد که اثر فلين حقيقت دارد. زمانيکه مجبور به حل مشکلی باشيد یا موضوع مهارتهای ديد فضايی مطرح باشد ، شما از پدر و مادر خود باهوشتر و از پدربزرگ و مادر بزرگ خود بسيار باهوشتر هستيد ، اما آيا همواره می تواند اينگونه باشد؟ آيا کسی باهوش متوسط امروزی ، در سال 2050 ميلادی بمانند يک کودن است ؟ احتمالا" نه تحقيقات اخير ، Howard را به مسير تحقيقاتی متفاوتی هدايت کرده است. برعکس ، اکنون وی بر این باور است که افزايش هوش ، احتمالا" در کشورهای صنعتی به اوج خود رسيده است . بخشی از نتايج وی از بررسی هايی که بکمک معلمان مدارس صورت گرفته ، بدست آمده است . او می گويد : اگر هوش در حال افزايش باشد ، معلمان بايستی آنرا گزارش دهند.
هیچکس اين مسئله را بطور سيستماتيک از آنها بازخواست نکرده است . به همين خاطر Howard به کمک معلمان دبيرستان های سيدنی که از سال 1979 ميلادی در آنجا کار می کرده اند ، بررسی های را به عمل آورده است . بيشتر آنهايی که به اين سئوال جواب داده اند ، اظهار داشته اند که هوش عمومی افزايش نيافته است . سپس Howard همين پرسشنامه را به معلمان با تجربه در مدارس ابتدايی استراليا ، سنگاپور و کره جنوبی داد. تفاوتها بسيار چشمگير بود . معلمان دبستانی در استراليا اظهار داشته اند چندين سال است که بچه ها باهوشتر نشده اند . ولی معلمان دبستانهای سنگاپور و کره جنوبی به وضوح اظهار داشته اند که در آنجا ، بچه ها باهوشتر شده اند.Howard می گويد: کاملا" بديهی است که بچه های امروزی باهوشتر از بچه های قبل هستند. او معتقد است که اين مسئله در قياس با نظرات معلمان استراليايی ساختگی نيست . " تعبير من اين است که افزايش هوش عمومی درکشورهای صنعتی ساليان سال است که متوقف شده است " . او حدس می زند که در جوامع صنعتی ، تغييرات اجتماعی ای که سبب تحريک افزايش هوش عمومی می شوند، اکنون کاملا" پايدار و مشخص شده است ، فقط مهارت های ديداری ، فضايی رو به بهبود است. بر عکس ، اقتصاد بسيار روبه رشد آسيايی ، در طی 40 سال ، آن جوامع را به جوامع پيشرفته تبديل کرده است و تغييرات سريع ادامه دارد. بعنوان مثال Howard برای حمايت از اين نظريه ، اطلاعات بدست آمده از دانمارک را بيان می کند. هنوز ارتش دانمارک ، مردان جوان را برای خدمت سربازی ضروری احضار می کند ، با اين وجود، تعداد کمی از افراد ، بايستی خدمت سربازی را بر خلاف ميل خود انجام دهند. از سال 1957 ميلادی همه اشخاص 17 ساله ، تست هوش دقيقا" مشابهی را انجام دادند. که تست های مشابه ماتريس Raven را شامل می شود. همچنين داوطلبان بايستی بتوانند اشکال هندسی اصلی که در بوجود آمدن اشکال پيچيده تر نقش دارند را شناسايی کنند. سئوالات شفاهی نيز دارد. مانند آيا خورشيد همانند ماه برای روز است ؟ و سئوالاتی در مورد سری اعداد مانند 8532 ؟ نتايج اين آزمون ها توسط Tomas Teasdale نوروپاتوبيولوژيست دانشگاه کپنهاک و David Owen که اکنون در دانشگاه نيويورک می باشد ، به دقت بررسی گرديد . در طی دهه های 1960 و 1970 ميلادی ، نمراتی که بر پايه يک معيار مشخص سنجيده شده بود در کشورهای ديگر نيز افزايش يافته بود. اما در طی دهه 1990 ميلادی ميزان رو به بهبود IQ به اندازه یک واحد کاهش يافت(telligence, vol.28 p.115 ) بعلاوه ، امتيازات فقط در ارتباط با سئوالات ديداری . فضايی بهبود یافته بود. اعمال شفاهی و شمارش، اهميت خود را از دست داده اند. همه چيز به اينجا ختم نمی شد. اخيرا" Teasdaleگزارش داده است که نمرات از سال 1999 ميلادی به بعد يک کاهش عمومی را نشان می دهد. وی می افزايد که سال 1999 ميلادی ، اولين سالی است که در آن تعداد نوجوانان دانمارکی ای که پس از 16 سالگی به تحصيلات دانشگاهی می پردازند ، کاهش يافته است . چرا اين مسئله اتفاق افتاده است ؟ يکی از علل آن می تواند آن باشد که برای سنجش ميزان توانايی افراد در اين تست ها ، محدوديت هايی وجود دارد و اکنون نوجوانان دانمارکی در حال رسيدن به آن هستند. ممکن است که يک حداکثر مطلقی برای تواناييهای افرادجهت انجام اين اعمال وجود داشته باشد بدون توجه به اين مطلب که فرهنگ رايج تا چه اندازه آن را مورد تشويق قرار می دهد. ولی بر اساس گفته های Tesadale جواب مسئله اين نيست . اين موضوع روشن نمی سازد که چرا نمرات روند روبه کاهش را پيدا کرده اند. اگر به آن حداکثر نرسيده باشيم ، نتايج تست بايستی آن را تحت فشار قرار دهد ، نه آنکه آن را کاهش دهد.
ترازکننده بزرگ
Howard براين باور است که ترازکننده نمرات IQ در دانمارک ، بدلیل مشکل انگيزه ، پايين می باشد . او از تحقيقات معلمان مدرسه در استراليا يک علامت هشدار دهنده ای را بدست آورد . بيشتر معلمان تصور می کردند که دانش آموزان آنها باهوشتر يا کودن تر از قبل نشده اند. ولی اکثريت قريب به اتفاق از اين مسئله شکايت می کردند که دانش آموزان نسبت به مدرسه علاقه کمتری نشان می دهند. Teasdale با هيپکدام از اين نظريات متقاعد نگرديد. نظر معلمان فقط نمونه ای از تمايل بزرگسالان نسبت به اين مسئله است که جوانان بدترينند. مسئله اين است که حتی در کره جنوبی که معلمان بر اين باور بودند که انگيزه دانش آموزان نسبت به گذشته کاهش يافته است . با این وجود ، بزرگترين و بدترين بخش گمشده در اين معما، نتايج ترک تحصيل کنندگان دوره دانشگاهی است. در سراسر جهان ، نتايج ، درحال بهبود يافتن يا بهتر شدن است يا آنکه به همان ترتيب باقی مانده است ؟ متاسفانه جواب دادن به این سئوال مشکل است . آزمونها در طی سال ها تغيير يافته اند. و به همين ترتيب تعيين اين که داوطلبان اين تست ها را با چه دقتی انجام می دهند نیز مشکل است. و اين مسئله که دريابيم بهترين حدس در اين مورد آن است که اگر روند کلی درحال کاهش نباشد ، تغييری نکرده است.
در ايالات متحده آمریکا ، که تست ترک تحصيل کنندگان نسبتا" بدون تغيير مانده است ، نتايج از دهه 1950 ميلادی بهترين حالت ثبات را نشان می دهد. در بريتانيا تعداد دانش آموزانی که نمرات بالايی را در سن 18 سالگی می گرفتند از سال 1990 بشدت افزايش یافته است . ولی Rust بر اين باور است که اين مسئله بيانگر افول استانداردهای آزمونها برای ورود افراد بيشتری به تحصيلات عالی می باشد . اگر بخواهيد ميزان راهيابی را از 5 به 3% برسانيد ، تنها راه ممکن اين است که استانداردهای ورودی را پايين بياوريم.
فلين شخصا" ازنزديک بر اين يافته ها نظارت دارد. وی در نتيجه گيری شتاب نمی کند بلکه منتظر می ماند تا نتايج بيشتری را از کشورهای ديگر بدست آورد. ولی او از خود سئوال می کند که آیا ما به جايی رسيده ايم که دانش آموزان ، ديگر دوست ندارند ، بيشتر از اين به آنها فشار وارد شود. آيا شرايطی که سبب چنين پيشرفت سرسام آوری در توانايی افراد شده است با رشد و غنی شدن هر چه بيشتر جامعه از بين می رود؟ وی اظهار می دارد که درتاريخ بشريت ، غنی شدن باعث نابودی می شود . به آنچه که بر سر رومی ها آمد نگاهی بيافکنيد : آنها تنبل شدند و يونانی ها را به خدمت گرفتند تا بجای آنها فکر کنند. تا به امروز دلیلی بر صحت اين مطلب وجود ندارد که ما فکر کنيم جوامع صنعتی شده بدين راه کشيده شوند. اما شايد ، فقط شايد بايستی کمی نگران باشيم !
امروزه برنامهريزي به صورت يكي از تدابير اساسي وابزار اصلي و مسلم مديريت درآمده است. اغلب مديران برنامهريزي را وسيلهاي پويا تلقي كرده زيرا معتقدند كه آن ابزاري مهم و بسترساز براي تكامل و رسيدن به هدف و تكيهگاهي محكم براي بقاء سازمانهاست. نبود برنامه و يا عدم كنترل و نظارتي دقيق و صحيح بر آن، مشكلات فراواني را فرآروي سيستمهاي مختلف قرار داده و ميدهد. بدون برنامه بودن و يا فقدان كنترل بر آن احتمال مقتضيات و موجبات خاصي از قبيل كمي كارايي و راندمان سازمان نقد مسووليت و تخصص، جانبداري و تبعيض نابجا، جايگزيني هدفهايشخصي به جاي اهداف سازماني و … را به دنبال خواهدداشت.
برنامهريزي و فرايندي است كه پيشبيني را ميسر و ما را به آينده مرتبط ميسازد به صورتي كه آينده را به نحو مطلوبتري مورد تشخيص، مطالعه و تجزيه و تحليل قرار داده و براي نيل به مقاصد سازماني، بهترين انجام كار را با حداكثر كارآيي و راندمان به صورتي اثربخش و كارآ، مدنظر قرار ميدهد، اگر وظايف مديريت را حول رئوس هرمي در نظر بگيريم، برنامهريزي در رأس آن قرار ميگيرد، و اگرچه وظايف مدير را به طور جداگانه بررسي ميكنيم ولي همه آنها به هم مرتبطاند و در اين بين برنامهريزي از اهميت و اولويت خاصي برخوردار است. 1
فيلپو 2 معتقد است: «مديريت هماهنگي همه منابع از طريق فرايندهاي برنامهريزي و كنترل عمليات سازمان به طوري كه هدفها را بتوان به طور موثر و صرفهجويانه حاصل كرد.»3
«در ميان همه وظايف مديريت برنامهريزي بنياديترين آنهاست كه مانند پلي زمان حال را به آينده مرتبط ميسازد. به عبارت ديگر برنامهريزي ميان جايي كه هستيم با جايي كه ميخواهيم به آنجا برويم پلي ميسازد و موجب ميشود تا آنچه را كه غير آن شكل نميگيرد پديد آورد.» 4
لوندگيلوليك 5 از دانشمندان كلاسيك مديريت است كه براي مديران وظايفي به شرح زير عنوان ميكند: « برنامهريزي ،سازماندهي، كارمنديابي ،هدايت ،هماهنگي ،گزارشدهي ،بودجهبندي »6
دانشمندان و صاحبنظران مختلفي از قبيل فايول، نيومن، سيبيرز، جانسون و همكاران و… برنامهريزي را از وظايف اصلي و قابل توجه به مديريت ذكر كرده و در ارتباط با آن تجربيات و تحقيقات خود را بيان كردهاند.
در يك برنامهريزي افزايش احتمال رسيدن به هدف، از طريق تنظيم فعاليتها با عنايت به مقرون به صرفه بودن عمليات مدنظر قرار گرفته ميشود. تمركز بر روي مقاصد و اهداف و احتراز از تغيير مسير و در نظر قرار دادن و تهيهي ابزاري براي كنترل از ديگر مواردي است كه در برنامهريزي بايد به آن توجه شود. اما در برخي اوقات مشاهده ميشود كه مديريت عالي سيستم آنقدر در مسائل جاري درگير ميشود كه نه تنها وقت كافي براي برنامهريزي پيدا نميكند بلكه اصلا اين مقوله را فراموش ميكند در اين صورت اگر برنامهاي هم وجود داشته باشد، در سطوح پايينتر بيارزش و اعتبار ميشود و در وجهي ناخوشايندتر مديريت مالي سيستم مبتني براحساس و بينش خود تصميم ميگيرد كه گاهي با برنامههاي رسمي تضاد پيدا ميكند. مديريت ارشد ميبايستي اهداف و ماموريتهاي سازمان را به صورت واضح و روشن اعلام كند (اين اهداف همان پايه و اساس برنامهريزي بلند مدت است).
براي استمرار برنامه ميبايستي جوي مناسب و موافق با برنامه در سازمان ايجاد كرد و وجهي از ارزيابي عملكرد مديران را براساس پيشرفت برنامه قرار داد و همچنين ميبايستي نظارت و كنترل دقيق در اجراي برنامه وجود داشته باشد و برنامه هميشه مورد ارزيابي و بازنگري قرار گيرد.
« برنامه بستر لازم براي دستيابي به هدف را در نظر گرفته و مهيا ميسازد. در برنامهريزي نگاهها معطوف به هدف ميباشد و منظور نظر نهايي، تحقق هدف به عاليترين وجه ممكن است. هدف در برنامه هم ميتواند به صورت اهداف كلي سازمان باشد، هدف نهايي سازمانها به عنوان يك واحد مستقل توليد ارزشهاي اقتصادي در قالب توليد محصول يا خدمت است» 7 و هم ميتواند براي دستيابي به اهداف قسمتهاي مختلف سازمان باشد.
شايان ذكر است كه يك قسمت يا واحد جداگانه در يك سيستم ممكن است به تنهايي محصول يا خدمتي را به طور كامل توليد نكند اما لازم است كه تمام واحدهاي موسسه در رسيدن به اهداف كلي با هم مشاركت و وحدت رويه داشته باشند. (مديريت به مبناي هدف 8 در اين راستا بحث ميكند) بعد از تعيين هدفهاي برنامه، وظيفه برنامهريزي متوجه شناخت و انتخاب خطمشيها، رويهها و روشهاي لازم براي تحقق اهداف ميشود. خط مشيها را به عنوان شرح كلي و يا مفاهيمي كه مرئوسان در واحدهاي مختلف يك موسسه در اتخاذ تصميم راهنمايي ميكنند، توجيه كردهاند، رويهها در مقام مقايسه با خطمشي داراي شرح مشخص و منجزتري ميباشند. زيرا قدمهايي را كه براي نيل به هدف ميتوان برداشت به ترتيب تقدم و تاخر زماني مشخص ميكنند. از طرف ديگر روش، چگونگي انجام هر يك از اين مراحل را مشخص ميكند. به صورت مشخصتر، شرحي كه چگونگي انجام دادن هر يك از مراحل رويه را توصيف ميكند روش خوانده ميشود. همچنين آگاهي از فرصتها و تهديدات و توجه به نقاط قوت و ضعف سازمان از نكات قابل توجهي است كه در برنامهريزي ميبايستي در آن دقت لازم به عمل آيد.
از آنجا كه آينده داراي پيچيدگيهاي خاصي است بنابراين در يك برنامهريزي راهحلهاي متعدد و متنوعي در پيشروست و ميبايستي راهحلهاي مختلف كه مرتبط با موضوع ميباشند، مشخص گردند كه اين مرحله داراي اهميت خاصي است. بعد از تعيين فرصتها و تهديدات و مشخص كردن راهحلهاي گوناگون، و بررسي نقاط قوت و ضعف آنها، راهحلهاي مزبور در پرتوي پيشفرضها ارزيابي ميشوند و از آنجايي كه برنامهريزان عموما با شرايط مطمئن، مسالهي كمبود سرمايه و عوامل مختلف نامحسوس روبرو هستند، لذا ارزيابي معمولاً دشوار است. بعد از اين مرحله نوبت به تصميمگيري اصلي است، يك راه حل و يك راه برگزيده ميشود و برنامهريزي ميگردد. به طوري كه ميتوان دريافت، برنامهريزي يك جريان مداوم براي پيشرفت فعاليتها براي دستيابي به اهداف و مقاصد از پيش تعيين شده است.
همچنين ميتوان از نتايج برنامههاي اجرا شده، نقاط ضعف و انحرافات و نقاط قوت و جنبههاي مثبت به منظور بهينهسازي برنامهها استفاده كرد.
برنامهريزي را به صور مختلف مورد طبقهبندي قرار دادهاند از آن جمله ميتوان به:برنامهريزي استراتژيك ، برنامهريزي عملياتي ،برنامهريزي نيروي انساني ،برنامهريزي مالي و .. اشاره كرد.
مديريت ميتواند، در چيره شدن بر مقتضيات آينده، ارائه فرصت به موقع، كمك به تصميمگيري درست در زمان مناسب و همچنين تمركز به افعال كنوني كه براي رسيدن به آينده مطلوب است و بايد انجام شود از برنامهريزي استراتژيك استفاده كند.برنامهريزي استراتژيك يك برنامهي بلند مدت و دور انديشانه است كه مشتمل بر موارد متعدد و متنوعي از جمله، تعيين هدفهاي نهايي و ماموريتها، تعيين خطمشيها و سياستهاي كلي ميشود.
برنامهريزي پرنسلي نيروي انساني، كه در اكثر اوقات به فراموشي سپرده ميشود ميتواند در تعيين تعداد افرادي كه در سالهاي آينده براي تامين هدفهاي سازمان بايد انتخاب شوند، آموزش ببينند، ترفيع يابند، بازنشسته و يا اخراج شوند كمك موثر و خوبي باشد. براساس همين برنامهريزي نيز ميتوان تسهيلات و وسايل مورد نياز براي ايشان نيز تخمين زده شود.
در برنامهريزي عملياتي، رسيدن به اهداف كوتاه مدت در نظر است. در اين برنامهريزي استفاده از امكانات و منابع از لحاظ كميتي و كيفيتي در زمانهاي كوتاه مورد بررسي قرار ميگيرد. در برنامهريزي مالي نيز مديران به منظور تعيين ميزان و چگونگي منابع، مالي و متقابلاً تعيين ميزان و چگونگي مصارف منابع مذكور براي دستيابي به هدف از اين برنامه استفاده ميكنند. (شرح وبسط بيشتر اين زمينه در اين مقاله مسير نيست و ميتوان براي اطلاع بيشتر به كتب مرتبط مراجعه كرد.)
از فنون برنامهريـــزي ميتوان به دو مورد آن اشاره كرد:
نمـــــــــــودار گانت
بـــــرنامهريـــــــزي شبكـــــــهاي
يكي از سادهترين و قديميترين روشهاي برنامهريزي استفاده از نمودار گانت ميباشد در اين نمودار اثرات تغيير متغيرهاي مختلف با توجه به زمان، مورد بررسي قرار ميگيرد. برنامهريزي شبكهاي شامل مجموعهاي از فعاليتها و رويدادهايي است كه براي انجام يك پروژه لازم ديده ميشود و براي اينكه اين كه اين فعاليتها به شكل نمودار درميآيند. لذا پس از اتصال به يكديگر به صورت يك شبكه نمايان ميشوند.
روش پرت 9 و سيپيام 10 كه از روش شبكه استفاده ميكنند دو فن بسيار نزديك به هم هستند. از نظر مفهومي تنها تفاوت آنها در اين است كه سيپيام تلاش ميكند به طور مشخص زمان مورد انتظار پايان كل پروژه يا پروژههاي فرعي (كارهاي كه يك پروژه را تشكيل ميدهند) تعيين كند، در حالي كه پرت پا را فراتر گذاشته و ميكوشد تا تغييرات زماني همراه با زمان مورد انتظار را تخمين بزند. در باب فنون برنامهريزي و چگونگي استفاده از آن مطالب كاربردي و موثري از صاحبنظران و انديشمندان علم مديريت ارائه گرديده است كه به علت عدم مجال كافي در اين مقاله به همين مختصر بسنده ميگرديد.
اشاره به دو نكته نيز لازم به نظر ميرسد اول اينكه به منظور حصول اطمينان از اينكه اقدامات انجام شده مطابق با هدفها و روشهاي پيشبيني شده است ميبايستي كنترلي مستمر بر اجراي برنامه داشت، به عبارت ديگر بين بايدها (پيشبيني شدهها و مطلوبها) و هستها (انجام شدهها و هستها) و اقدامات در حال انجام با بايدها ميبايستي مقايسهاي مستمر وجود داشته باشد و دوم، در انجام برنامه ميبايستي بين تمامي اعضاء و اجزاء درگير، يك وحدت خاصي وجود داشته باشد، هنري فايول درخصوص وحدت جهت ميگويد:
« وحدت جهت ـ مفهوم اين اصل چنين است: يك سرپرست و يك برنامه براي اموري كه هدف مشترك دارند. مراعات اين اصل براي وحدت عمل، هماهنگي قابليتهاي موجود و تمركز كوششها ضروري است.» 12
سخنان لوترگوليك 13 يكي ديگر از دانشمندان مديريت كه تحقيقات زيادي در مورد اصول علم اداره داشته را پايانبخش اين مقاله قبل از مبحث نتيجهگيري قرار ميدهيم. ايشان در ارتباط با برنامه چنين عنوان داشتهاند: «تنظيم برنامه: شامل پيشبيني عمليات اساسي و تعيين استراتژي عملياتي به منظور نيل به هدف سازماني ميباشد. در برنامهريزي، كليهي حقايق را ميبايستي در دست داشت و براساس تجربيات گذشته، مشاهدات و حقايق حال و همچنين فعاليتهاي آينده برنامهريزي فعاليتهاي سازماني را پيشبيني كرد.»14
به كوتاه سخن، در انتها ميتوان چنين نتيجه گرفت كه، برنامهريزي اولين قدم پيشرفت براي آينده است، زيرا كه در مقابل با عدم اطمينان و تغييرات محيطي، ميتوان با آيندهنگري نسبتاً مطمئني گام برداشت و در برابر با چالشهاي جدي كه دائماً با سيستمهاي مختلف در تعارضند مديريت ميتواند با تكيه بر برنامهاي انعطافپذير و استفادهاي بهينه از منابع و امكانات انساني و فيزيكي، تصميماتي مناسب اتخاذ كند و همچنين ميتوان گفت كه، برنامهريزي موجب تمركز و توجه بر روي اهداف سازمان، صرفهجويي در وقت و هزينه، افزايش سرعت كار، روشن شدن روش كار، كمك به درك نتايج منطقي، ايجاد هماهنگي در عملكرد و مسووليتهاي مختلف سازمان و باعث بهترين انتخاب از تركيب منابع براي پيشرفت و گسترش با كمترين هزينه ميگردد.
كسب و كارهاي امروزي بايد سريعاً مسير خود را تغيير دهند. ارتباطات و اطلاعات، ابزارهاي ضروري نوآوري، خدمت دهي خوب به مشتريان، پايداري بالا و تغيير هستند و بايستي آزادانه جريان داشته باشند.
در يك تحقيق سازماني، در پاسخ به اين پرسش كه به منظور ارتقاي محيط كار خود، دوست داريد شاهد چه كاري از سوي مديران و يا سرپرستان خود باشيد؟ 69 درصد از پاسخگويان چنين اظهار داشته اند: ارتباطات بهتر.
به شيوه هاي متعدد ارتباطات فكر كنيد (تلفن همراه، اينترنت، ايميل، پيجر و...)، قدرت ما براي ارتباط بهبود يافته است اما برخلاف آنچه كه درست به نظر مي رسد كيفيت ارتباطات تنزل كرده است. به عبارت ديگر، كميت ابزارهاي ارتباطي افزايش و كيفيت ارتباط كاهش يافته است.
در سال 1995، شركت بوئينگ، زماني كه اتحاديه ماشين كاران، اعتصاب 69 روزه خود را عليه اين شركت آغاز كرد، درگير دومين و طولاني ترين اعتصاب عليه خود شد. اين شركت ميليونها دلار را از دست داد و دردسرهاي خدمت به مشتريان بزرگ (36 خط هوايي) را تجربه كرد.
بخشي از اين مشكل مربوط به اين بود كه زماني كه شركت بوئينگ مشغول موعظه كارگروهي و بهره وري بود برخي از كارها را براي هزينه كمتر به پيمانكاران فرعي واگذار كرد. اين قطع ارتباط بين آنچه مديران مي گفتند و انجام مي دادند به بروز تنش بين اتحاديه و شركت منجر شد. رئيس و شركت بوئينگ تقصير را بر گردن فقدان فهم عواطف و احساسات كارگران و شكست در ارتباط شركت با نيروي كار انداخت. او خاطرنشان كرد كه بخشي از مشكل به دليل عدم توانايي بوئينگ در ارتباط متقابل موثر پيرامون ما چه كرديم و چرا كرديم ايجاد شد.
در سال 1998 شركت (UNITED PRODUCT SERVICE)UPS نيز درگير سرنوشت مشابهي گرديد. با اعتصاب كاركنان، اين شركت بيش از 700 ميليون درآمد خود را از دست داد و اعتبار و اعتمادش نيز در بين كاركنان وفادار شركت بر باد رفت. در اين رابطه مدير منـــابع انساني شركت آتلانتا گفت: هيچ كس برنده نشد. او خاطرنشان ساخت كه مي شد جلو اين اعتصاب را گرفت اگر UPS ارتباط بهتري را قبل و يا درحين مذاكرات برقرار مي كرد. UPS دو درس مهم از اين اعتصاب آموخت: اول اينكه كاركنان درك كاملي از مزاياي كاري خود قبل از اعتصاب نداشتند، اگر آنها در اين مورد اطلاع درستي داشتند شايد برخي از ابهاماتي كه وجود داشت از بين مي رفت.
به طوري كه در توافق نهايي بين اتحاديه و مديريت افزايش مزاياي كاركنان به طور برجسته اي نسبت به قبل از قرارداد افزايش نيافت. دوم اينكه، UPS ضرورت ارتباط درضمن فرايند مذاكرات را كم اهميت تخمين زده بود. به منظور اجتناب از ابهام كاركنان كه در جريان مذاكرات به سرعت چرخش كرد، UPS افسار اطلاعات را بيش از حد محكم كرد كه يك اشتباه عمده آن را گشود. كاركنان مي خواستند بدانند چه چيزي در جريان است و بسياري از آنها احساس كردند توسط مديريت لورفته و كارشان را از دست مي دهند، فقدان اطلاعات موجي از واپس زني، خشم، رنجش و كاهش درآمد را براي شركت ايجاد كرد.
سازمانهاي با دسترسي بالا و پايين دو نوع اصلي از سازمانها وجود دارند. سازمانهايي با دسترسي بالا و سازمانهاي با دسترسي پايين. ارتباط خوب، نشانه تمام عيار سازماني با پايداري بالاست كه در قلب آن، ارتباط حدوداً در همه جا وجود دارد. در سازمانهاي با دسترسي پايين، جريان ارتباط محفوظ و محدود است.
درحقيقت، كاركنان خود را در تاريكي مي يابند مثل قارچ، در حاشيــه باريكي از شرح وظايف محدود و درجه بندي مي شوند و در چارت سازماني قرار مي گيرند. جاي تعجب نيست كه در اين سازمانها، بسياري از آنها به طور سلسله مراتبي با مشكلات بزرگتري در واكنش با تغيير، نوسانات نيازهاي مشتريان و روان بودن محيطهاي كاري مدرن مواجه مي شوند. برعكس، در سازمانهايي با دسترسي بالا اطلاعات تا بالاترين حد امكان اوج مي گيرد و همه را شريك مي كند. افراد اطلاعات بيشتري دارند و بنابراين، مي توانند سريعاً به نيازهاي مشتريان و محيط پاسخ دهند. سازمانهاي با دسترسي بالا خود را به ارتباطات شفاف و باز متعهد مي دانند.
نشانه هاي سازمانهاي با دسترسي پايين اين سازمانها داراي فرهنگ مبتني بر مقررات هستند. مديريت بيشتر بر قدرت تحميل قوانين و مقررات تاكيد دارد تا حذف قوانين و مقررات غيرضروري؛ در اين سازمانها تصميم گيري متمركز است و فرايند تصميم گيري از بالا به پايين است؛ اين سازمانها داراي سيستم هاي پاداشي هستند كــــــه تغيير و نوآوري را به حداقل مي رساند چرا كه فقط مديران بالاي اين سازمانها مسئول تغيير و تاييد هر نوع قانون و مقررات هستند. سرعت تصميم گيري نيز كند است زيرا مسئوليت و قدرت تصميم گيري از آنهايي سلب شده كه بيشترين نياز را براي آن دارند؛ در ايـــن سازمانها در مقابل تغيير، مقاومت مي شود. چنين سازمانهايي خود را در مقابل تغيير محافظت مي كنند و فقط يك حادثه، يك تهديد يا يك بحران عمومي براي شروع تغيير كافي است؛
در اين سازمانها در بدترين شكل، از لايه هاي بالا به پايين اينكه چه نقشهايي بايستي داده شود، با چه كساني بايد صحبت شود و چه كساني بايد درگير شوند، ديكته مي شود و بالاخره اينكه در اين سازمانها درجه تحصيلي مهمتر از نتايج و دستاوردهاست.
شاید آرزوی هر کدام از ما، این عنوان باشد که چگونه میتوانیم بر مافوق خود، مدیریت کنیم؟ بسیار آسان است به سهولت قابل دسترسی است. به سرعت میتوان به آن رسید. اگر این تمرینات را انجام دهید: ۱. قلباً و همیشه صادق باشید: صداقت، گوهر گرانبهائی است که صاحب خود را همیشه به مقصد میرساند. صداقت، شرط اصلی اعتماد است. ▪ صداقت را تنها نباید بر زبان جاری نمود، بلکه باید در رفتار پدیدار نمود. ▪ صداقت را تنها نباید بر چشمها جاری نمود، بلکه باید در دیدار پدیدار نمود. ▪ صداقت را تنها نباید بر گوشها جاری نمود، بلکه باید در شنیدن پدیدار نمود. ▪ صداقت را تنها نباید بر دستها جاری نمود، بلکه باید در عمل پدیدار نمود. ▪ صداقت را تنها نباید بر پاها جاری نمود، بلکه باید در طریقت پدیدار نمود. ▪ باید با صداقت اندیشید، با صداقت شنید، با صداقت دید، با صداقت گفت، با صداقت عمل نمود و با صداقت طی طریقت نمود. ۲. همیشه اعتماد به نفس داشته باشید: اطمینان از خود را سرلوحه امور خود قرار دهید. با متانت و بیمنت بر امور سوار و مسلط باشید. به مثبتها فکر کنید و منفیها را پایمال کنید. به بلهها لبخند بزنید و به نهها اخم کنید. بر غمها مسلط باشید و بگذارید شادیها بر شما مستولی گردند، نه این که بر شادیها مسلط باشید و بگذارید غمها بر شما مسلط شوند. به رسیدن به هدف بیندیشید و مشکلات و راه حل مشکلات را بررسی کنید، نه این که به مشکلات و راهحل مشکلات بیندیشید و رسیدن به هدف را بررسی کنید. با یاد خدا و توکل به خدا، کمربند همت را ببندید نه کمر را به بند همت بنده خدا تکیه زنید. خود را اشرف مخلوقات بدانید نه بازیچه مخلوقات. حکمت خداوند را در سعی و تلاش بیوقفه و بیپایان بدانید نه بر پیش آمدها. ۳. انتقادپذیر باشید و تحولخواه: چنین گفت بوذرجمهر حکیم که همه چیز را همگان دانند. انتقاد با انتقام راهی جدا است. باور کنید انتقادات سازنده و پیشنهادات راهگشا، راهگشای سازنده است نه تخریب شخصیت ما. انتقاد شنیدن با دهنبین بودن راهی جدا است، باور کنید از یک نقطه امکان ندارد تمامی زوایا را دید، حتی با تیزبینترین چشمها، تحولپذیر بودن، با هر دم یک مزاج داشتن، راهی جدا است. باور کنید تحول با تحولپذیری ایجاد میشود. مبادا هرگز انتقاد را به انتقام تبدیل کنیم و یا بگذاریم تبدیل شود. انتقاد را هدیهای از دوستان خود بدانیم و از آنها بخواهیم که این هدیه حیاتی را دایم به ما هدیه نمایند. همانگونه که محیط کاری و مسکونی خود را به سیستم اعلام حریق و اعلام خطر مجهز مینمائیم، وضعیت کاری و رفتاری خود را هم به سیستم ایمنی انتقادات سازنده و پیشنهادات راهگشا مجهز نمائیم. ۴. در انتظار پاداش الهی باشید: بر این باور باشید که شیرینی کار خوب را با یک جعبه شیرینی عوض نکنیم، بلکه با دنیائی از شیرینی جایگزین نمائیم. چرا که جعبه شیرینی خورده میشود و مضرات جسمانی فراوانی مانند بالا رفتن چربی را به دنبال دارد اما شیرینی یک کار خوب، برکاتی ویژه و ماندگار را به دنبال دارد. رسیدن به هدف و برابر شدن با ناملایمات را با ذکر: خسته شدم و بیخیال و نامردی، همراه نکنید بلکه با این معجون زمزمه کنید که: گر به شوق کعبه خواهی زد قدم، سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور. پاداش را چشم داشت ندانید. پاداش را شهد بهتر رسیدن به هدف بدانید. عشق را به عشوه مفروشید. عشوه را به عشق ارزانی دارید. قضاوت را در رضایت خداوند بدانید نه رضایت را در قضاوت بندگان. پیشرفت دیگران را موفیت خود بدانید نه موفقیت دیگران را در گروی پیشرفت خود. به پیشرفت خود و ماندن دیگران فکر نکنید بلکه به ماندن خود و پیشرفت جمع بیندیشید. ۵. کلیددار باشید نه قفلگذار: کلید و قفل، مکمل یکدیگر هستند اما متضاد هم. برای بلند شدن از جایگاهی به دو گونه میتوان عمل کرد: یکی دست بر روی شانه دیگران گذاشت و دیگران را به سمت پائین فشار داد تا خود بلند شویم و دیگر اینکه زیر بازوان دیگران را بگیریم و با هم بلند شویم. در روش اول، باید هر لحظه در انتظار شانه خالی کردن دیگران بود و در روش دوم، هر لحظه در انتظار بالا رفتن بیش از پیش. باید پیام رسان بود نه خبر رسان، چرا که پیامها میمانند و خبرها لحظهاند و ابر گذرا. بیایید باور داشته باشیم که سختیها فانی هستند و سرسختان باقی. بیایید فرصتها را غنیمت شمریم نه غنیمتها را شمارش. بیایید طراح حل مسأله باشیم نه طراح مسائل. بیایید دیگران را یار باشیم نه بار. بیایید رنگین کمان بعد از باران باشیم نه خرابیهای بعد از باران.
پدران و مادران اغلب از مشکلات یادگیری فرزندشان در مدرسه نگران و ناامیدند. این گونه ناکامی تحصیلی، چند دلیل دارد که نوع معمول آن ناتوانی خاص فراگیری است. ●ناتوانی های فراگیری تا چه حد عمومیت دارد؟ پدران و مادران اغلب از مشکلات یادگیری فرزندشان در مدرسه نگران و ناامیدند. این گونه ناکامی تحصیلی، چند دلیل دارد که نوع معمول آن ناتوانی خاص فراگیری است. بچه ناتوان از یادگیری، معمولاً باهوش بوده و اساساً می کوشد که از رهنمودها تبعیت کرده، تمرکز نماید و در خانه و مدرسه «خوب» جلوه کند. با این وصف، به رغم چنین کوششی در انجام امور تحصیلی مهارت به خرج نمی دهد و عقب می ماند. برای شماری از این گونه بچه ها آرام نشستن و حواس خود را جمع کردن دشوار است. حدود ۱۵ درصد از شاگردان مدرسه که از جهات دیگر توانا هستند، در یادگیری عاجزند. ●عامل ناتوانی های فراگیری چیست؟ تصور بر این است که ناتوانی های یادگیری ناشی از اشکالی است که بر دریافت، پردازش یا انتقال اطلاعات اثر می نهد. شماری از بچه های ناتوان در فراگیری نیز بیش فعال (فزونکار) بوده، به سادگی گیج می شوند و دارای کوتاهی دامنه توسعه می باشند. ●تشخیص و درمان زودهنگام، اهمیت دارد روانپزشکان کودک و نوجوان خاطرنشان می سازند که ناتوانی های یادگیری درمان شدنی است، ولی چنانچه به موقع شناخته و مداوا نگردند، تأثیر «فراگیر» شدیدی بر جای می نهند. مثلاً بچه ای که در دبستان، عمل جمع را یاد نمی گیرد، نمی تواند جبر را در دبیرستان فراگیرد. شاگردی که نهایت سعی خود را در یادگیری به کار می بندد، بیش از پیش مأیوس شده و دچار ناراحتی های عاطفی چون کاستی عزت نفس به هنگام شکست های پیاپی می شود. پاره ای از بچه های درمانده در یادگیری در محیط آموزشگاه، بی ادبی و بدرفتاری می کنند؛ زیرا ترجیح می دهند که دیگران آنان را به جای این که «احمق و نادان» پندارند، «شیطان و ناقلا» تصور کنند. ●نشانه های هشداردهنده پدران و مادران باید از شایع ترین علامت های ناتوانی های یادگیری زیر آگاه شوند. آیا بچه شما...؟ * از حیث درک و به کار بستن دستورات اشکال دارد؟ * از نظر یادآوری مطلبی که همین حالا به وی، اعم از دختر یا پسر؛ گفته شده در زحمت است؟ * در خواندن و نوشتن و یا مهارت های مربوط به ریاضیات درمانده و به این ترتیب از انجام تکالیف درسی بازمی ماند؟ * نمی تواند راست و چپ را از هم تشخیص دهد. به طور مثال ۲۵ را با ۵۲ عوضی می گیرد. * فاقد هماهنگی در پیاده روی، ورزش، یا فعالیت های جزئی مثل در دست گرفتن مداد و یا بستن بند کفش است. * تکالیف درسی را به آسانی گم می کند یا این که کتاب های درسی یا نوشت افزارش را سر جایشان نمی گذارد. * مفهوم زمان را نمی فهمد و «دیروز»، «امروز» و «فردا» را با هم اشتباه می کند. ●مراجعه به کارشناس بهداشت روانی متخصصی که قادر باشد تمامی مسائل گوناگون مبتلابه بچه ها را ارزیابی کند، باید چنین کاستی هایی را مورد بررسی جامع قرار دهد. روانپزشک کودک و نوجوان را یارای آن هست که به همخوانی ارزشیابی و همکاری با کارشناسان مدرسه و دیگران در ارزیابی و آزمایش بچه شما برای تعیین ناتوانی فراگیری موجود یاری کند. در پی گفت وگو با بچه و خانواده و بررسی آزمون تربیتی و رایزنی با مدرسه، روانپزشک کودک و نوجوان توصیه هایی پیرامون امتحان مناسب تعیین سطح مدرسه، نیاز به یاری خاص مانند آموزش درمانی یا گفتاردرمانی ویژه به عمل می آورد و به والدین کمک می کند تا کودکانشان را در بهره مندی هرچه بیشتر از استعدادهای پنهان فراگیریشان یاری دهند. ●مداوای ناتوانی های یادگیری گاهی روان درمانی فردی یا گروهی (که هدفش بحث درباره مشکلات فرزندان تان) است، توصیه می شود. ممکن است روان درمانی در تقویت اعتماد به نفس فرزند شما که برای پیشبرد تندرستی مهم است، اثر داشته باشد. در ضمن درمان به والدین و سایر افراد خانواده کمک می کند که واقعیات زندگی با بچه ناتوان از فراگیری را بهتر درک کرده و از پس آنها برآیند. احتمالاً مراقبه برای بیش فعالی یا پریشان حواسی توصیه می شود.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن