علوم تجربی

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تاثیر نماز بر تربیت و اخلاق

بازديد: 513
تاثیر نماز بر تربیت و اخلاق

تاثیر نماز بر تربیت و اخلاق


چکیده 

1.
روح و اساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه نماز همان ياد خداست، همان «ذکر الله » است که در آيه فوق به عنوان برترين نتيجه بيان شده است . البته ذکري که مقدمه فکر، و فکري که انگيزه عمل بوده باشد، چنان که در حديثي از امام صادق(ع) آمده است که در تفسير جمله « وَ لَذِکرُاللهِ اَکبَر» فرمود: «ذِکرُاللهِ عِندَما اَحَلَّ وَ حَرَّمَ » «ياد خدا کردن به هنگام انجام حلال و حرام» (يعني به ياد خدا بيفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد ) .
2.
نماز وسيله شستشوي از گناهان و مغفرت و آمرزش الهي است چرا که خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته مي کند، لذا در حديثي مي خوانيم : پيامبر(ص) از ياران خود سئوال کرد : «اگر بر در خانه يکي از شما نهري از آب صاف و پاکيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد، آيا چيزي از آلودگي و کثافت در بدن او مي ماند؟ » در پاسخ عرض کردند : نه، فرمود : «نماز درست همانند اين آب جاري است، هر زمان که انسان نماز مي خواند گناهاني که در ميان دو نماز انجام شده است از ميان مي رود » و به اين ترتيب جراحاتي که بر روح و جان انسان از گناه مي نشيند، با مرهم نماز التيام مي يابد و زنگارهايي که بر قلب مي نشيند زدوده مي شود .
3.
نماز سدي در برابر گناهان آينده است، چرا که روح ايمان را در انسان تقويت مي کند، و نهال تقوي را در دل پرورش مي دهد، و مي دانيم «ايمان» و «تقوي» نيرومندترين سد در برابر گناه است، و اين همان چيزي است که در آيه فوق به عنوان نهي از منکر بيان شده است و همان است که در احاديث متعددي مي خوانيم: افراد گناهکاري بودند که شرح حال آن ها را براي پيشوايان اسلام بيان کردند فرمودند : غم مخوريد، نماز آن ها را اصلاح مي کند و کرد .
4.
نماز، غفلت زداست، بزرگترين مصيبت براي رهروان راه حق آن است که هدف آفرينش خود را فراموش کنند و غرق در زندگي مادي و لذائذ زود گذر گردند . اما نماز به حکم اين که در فواصل مختلف، و در هر شبانه روز پنج بار انجام مي شود، مرتباً به انسان اخطار مي کند، هشدار مي دهد، هدف آفرينش او را خاطر نشان مي سازد، موقعيت او را در جهان به او گوشزد مي کند و اين نعمت بزرگي است که انسان وسيله اي در اختيار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه قوياً به او بيدار باش گويد .
5.
نماز خودبيني و کبر را در هم مي شکند، چرا که انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پيشاني بر خاک در برابر خدا مي گذارد، خود را ذره کوچکي در برابر عظمت او مي بيند، بلکه صفري در برابر بي نهايت .پرده هاي غرور و خودخواهي را کنار مي زند، تکبر و برتري جويي را در هم مي کوبد . به همين دليل حضرت علي(ع) در آن حديث معروفي که فلسفه هاي عبادات اسلامي در آن منعکس شده است بعد از ايمان نخستين عبادت را که نماز است با همين هدف تبيين مي کند مي فرمايد : «خداوند ايمان را براي پاکسازي انسان ها از شرک واجب کرده است و نماز را براي پاکسازي از کبر».
6.
نماز وسيله پرورش، فضايل اخلاق و تکامل معنوي انسان است، چرا که انسان را از جهان محدود ماده و چهار ديوار عالم طبيعت بيرون مي برد، به ملکوت آسمان ها دعوت مي کند، و با فرشتگان هم صدا و هم راز مي سازد، خود را بدون نياز به هيچ واسطه در برابر خدا مي بيند و با او به گفتگو بر مي خيزد . تکرار اين عمل د رشبانه روز آن هم با تکيه بر روي صفات خدا، رحمانيت و رحيميت و عظمت او مخصوصاً با کمک گرفتن از سوره هاي مختلف قرآن بعد از حمد که بهترين دعوت کننده به سوي نيکي ها است اثر قابل ملاحظه اي در پرورش فضائل اخلاقي در وجود انسان دارد . لذا در حديثي از امير مؤمنان علي(ع) مي خوانيم که در فلسفه نماز فرمود : «نماز وسيله تقرب هر پرهيزگاري به خداست ».
7.
نماز به ساير اعمال انسان ارزش و روح مي دهد- چراکه نماز روح اخلاص را زنده مي کند، زيرا نماز مجموعه اي است از نيت خالص و گفتار پاک و اعمال خالصانه، تکرار اين مجموع در شبانه روز بذر ساير اعمال نيک را در جان انسان مي پاشد و روح اخلاص را تقويت مي کند . لذا در حديث معروفي مي خوانيم که امير مؤمنان علي(ع) در وصاياي خود بعد از آن که فرق مبارکش با شمشير ابن ملجم جنايتکار شکافته شد فرمود: «الله الله في الصَّلوﺓِ فَاِنَّها عَمُودُ دينِکُم» «خدا را، خدا را درباره نماز، چرا که ستون دين شماست » مي دانيم هنگامي که عمود خيمه درهم بشکند يا سقوط کند هر قدر طنابها و ميخ هاي اطراف محکم باشد اثري ندارد، همچنين هنگامي که ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از ميان برود اعمال ديگر اثر خود را از دست خواهند داد . در حديثي ديگر از امام صادق(ع) مي خوانيم :«نخستين چيزي که در قيامت از بندگان حساب مي شود نماز است اگر مقبول افتاد ساير اعمالشان قبول مي شود، و اگر مردود شد ساير اعمال نيز مردود مي شود. » شايد دليل اين سخن اين باشد که نماز رمز ارتباط خلق و خالق است، اگر به طور صحيح انجام گردد قصد قربت و اخلاص که وسيله قبولي ساير اعمال است در او زنده مي شود، و گرنه بقيه اعمال او مشوب و آلوده مي گردد و از درجه اعتبار ساقط مي شود .
8.
نماز قطع نظر از محتواي خودش با توجه به شرائط صحت دعوت به پاکسازي زندگي مي کند، چرا که مي دانيم مکان نمازگزار، لباس نمازگزار، فرشي که بر آن نماز مي خواند، آبي که با آن وضو مي گيرد و غسل مي کند، محلي که در آن غسل و وضو انجام مي شود، بايد از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق ديگران پاک باشد کسيکه آلوده به تجاوز و ظلم، ربا، غصب، کم فروشي، رشوه خواري و کسب اموال حرام باشد چگونه مي تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابراين تکرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتي است به رعايت حقوق ديگران .
9.
نماز علاوه بر شرايط صحت شرايط قبول، يا به تعبير ديگر شرايط کمال دارد که رعايت آن ها نيز يک عامل مؤثر ديگر براي ترک بسياري از گناهان است . در کتب فقهي و منابع حديث، امور زيادي به عنوان موانع قبول نماز ذکر شده است از جمله مسئله شرب خمر است که در روايات آمده:« نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر اين که توبه کند» و در روايات متعددي مي خوانيم : «از جمله کساني که نماز آن ها قبول نخواهد شد پيشواي ستمگر استو در بعضي از روايات ديگر تصريح شده است که نماز کسي که زکات نمي پردازد قبول نخواهد شد، و همچنين روايات ديگري که مي گويد : خوردن غذاي حرام يا عجب و خود بيني از موانع قبول نماز است، پيدا است که فراهم کردن اين شرايط قبولي تا چه حد سازنده است !
10.
نماز روح انضباط را در انسان تقويت مي کند، چراکه دقيقاً بايد در اوقات معيني انجام گيرد که تأخير و تقديم آن هر دو موجب بطلان نماز است، همچنين آداب و احکام ديگر در مورد نيت و قيام و قعود و رکوع و سجود و مانند آن که رعايت آن ها، پذيرش انضباط را در برنامه هاي زندگي کاملاً آسان مي سازد . همه اين ها فوايدي است که در نماز، قطع نظر از مسئله جماعت وجود دارد و اگر ويژگي جماعت را بر آن بيافزاييم که روح نماز همان جماعت است- برکات بي شمار ديگري دارد که اين جا جاي شرح آن نيست، به علاوه کم و بيش همه از آن آگاهيم

تاثیر نماز در تربیت

 نماز به عنوان مولفه اصلی تربیت دینی نقش اصلی را در ایجاد هویت دینی ایفا می نماید. واژه تربیت نیز از آنجایی اهمیت پیدا می کند که نماز نقشی تربیتی در زندگی فردی واجتماعی انسان دارد و تداوم این نقش تربیتی منجر به هویت یابی دینی می گردد.
اهمیت طرح مسئله
فریضه نماز به عنوان نماد و مشخصه اصلی اسلام سیاسی کانون توجه غرب بوده است. آنان در امپراتوری رسانه ای خود هرجا که می خواهند تصویری خشن از مسلمانان نشان دهند صف های طویل نماز جماعت آنان را در کنار صحنه های انفجار و ترور نشان می دهند. ارائه هویتی تمدن ستیز از مسلمان نمازگزار در فیلم های سینمایی و هالیوودی نیز دنبال می گردد. این همان تصویر تحقیر شده ای است که رودلف والنتیو در فیلم معروف “شیخ” ارائه می دهد واین تصور هنوز باقی است. در پس همه این تصاویر تهدید مربوط به جهاد )jihad( پنهان شده است. یعنی تصویری که روزی مسلمانان دنیا را تسخیر کنند.”(1)
ارائه چنین تصویری تحقیقا دارای زمینه های فرهنگی بوده است و دانش شرق شناسی که نگاه غربیان به شرق و مسلمانان است درخدمت این استراتژی بوده است.
انقلاب اسلامی ایران که انقلاب گل در مقابل گلوله بود و هویتی تمدن ساز از مسلمان نمازگزار ارائه داد ضربه ای کاری بر پیکر این گونه شرق شناسی زد. تلقی اسلام خشونت و تمدن ستیز را به اسلام هویت و تمدن ساز تبدیل نمود.
نماز به عنوان نماد عبودیت خدا و نفی سلطه هر موجود غیرالهی پیام اصلی انقلاب اسلامی ایران بود. نماز به عنوان نماد و پیام اصلی انقلاب بزرگ ملت ایران دارای پیام های سیاسی، فرهنگی واجتماعی نیز هست. اثرات اجتماعی و فرهنگی آن در نمازهای جمعه و جماعات بروز بیشتری می یابد. ارتباط متقابل، تعامل و گفتگو میان مسلمانان هم عقیده که به قصد قربه الی الله در صفی واحد گرد آمده اند در انجام این فریضه الهی است که جنبه عملی به خود می گیرد. عملکرد رسانه های ارتباطی در بازتاب فریضه نماز یک کنش فرهنگی هوشمندانه را می طلبد که بتواند مخاطبین و مخصوص نسل جوان را به وادی عمل به فریضه نماز ترغیب نماید. در اینجا نقش تربیتی و هدایتی رسانه های ارتباطی برجسته می گردد. رسانه ارتباط بین هویت و نماز را برجسته می کند و اینکه نماز چه نقشی رادر گفتمان هویت بازی می کند؟ چرا هویت دینی از مباحث عمده مربوط به هویت است؟!
1-
تبیین مفاهیم اصلی
1-1
چیستی هویت
هویت مجموعه ای از علائم آثار مادی، زیستی، جامعه ای، فرهنگی و روانی است که موجب شناسایی فرد از فرد، گروه از گروه یا اهلیتی از اهلیت دیگر (فرهنگی از فرهنگ دیگر) می شود. هویت را در مقیاس فردی بنا به تقدم تاریخی به هویت خونی، هویت خاکی و هویت فرهنگی تقسیم می کنند. هویت دینی بخشی از هویت فرهنگی است.(2)
هویت آگاهی از خود و ویژگی های مشترک در زمینه هایی مانند طبقات اجتماعی، مذهب، قومیت و جنسیت است. امروزه انواع مختلفی از هویت مانند هویت علمی، قومی، جنسی و منطقه ای وجوددارد. آخرین موج هویت سازی که در حال حاضر در جهان مطرح شده “هویت جهانی و بین المللی” است که به واسطه ارتباطات، تعاملات و مبادلات انسانی در سطح دنیا وجود دارد.
هویت و نیاز به آن پیامدهای دوگانه ای دارد: از طرفی خودآگاهی و توجه به هویت و آگاهی از مسائل مشترک دینی، ملی و... است و منجر به ارتباط با دیگران می شود و از سوی دیگر همین خودآگاهی و “این همانی” ایجاد شده احتمالا به جدا شدن با دیگران بینجامد. بر این پروسه نام غیریت سازی می شود نهاد یعنی شکل گیری هویتی از خود با برجسته نمودن بیگانه ای دیگر. ادوارد سعید نویسنده برجسته مسلمان و آمریکایی در کتاب مهم شرق شناسی نوع نگاه غرب به شرق (مسلمان) را در جهت ایجاد هویتی برای خویشتن به نحو مبسوط تبیین می نماید. غرب تصویری )Image( از شرق برای خود ایجاد می نماید. این تصویر منفی و مخدوش منجر به ایجاد تصویری منفی از غرب در نگاه شرقیان و در تقابل با آن )Image( می گردد. این تصویر )Image( در راستای هویت سازی به نحو مطلوب به کار می آید. از این رو غرب به نماد قدرت و سرکوب گری در نظر شرقیان جلوه می نماید. نکته مهم این است که تلاشها و جنبش هایی که در زمینه هویت خواهی صورت می گیرد، عمدتا ضد قدرتهای سرکوب گر ودر جهت اجرای عدالت و مبارزه با بی عدالتی است. اما به دلیل ایجاد خرده قدرت هایی در درون خود باعث به وجود آمدن مشکل در برقراری ارتباط و گفتگو با دیگران می شود. در گزارش کنفرانس جهانی یونسکو (مکزیکوسیتی 1982) در مورد سیاست های فرهنگی تعریف مناسبی از هویت به شرح زیر ارائه گردید؛
هویت هسته مرکزی شخصیت فردی و اجتماعی انسان است و می تواند به اعمال و تصمیمات فردی و جمعی شکل داده و روندی را به وجود می آورد که یک جامعه را در عین حفظ مشخصات خودش قادر به توسعه سازد.”(3)
امروزه بحث های مربوط به هویت، بحران هویت، هویت دینی و آگاهی دینی به دلایل تاریخی، روابط نامتناسب قدرت بین فرادستان و فرودستان در عرصه جهانی در کانون توجه قرار گرفته است. در جوامع انقلابی و در حال گذار که دارای هویت دینی هستند از هویت دینی در ساخت کلی اجتماع و تحکیم هویت در حال تحول جامعه استفاده می شود. در جامعه دینی ایران هویت دینی خط قرمز ارزشهاست و فریضه نماز اصلی ترین نماد هویت دینی است.
از این رو به تبیین مفهوم دین به عنوان یک امر قدسی و از طرف دیگر به عنوان یک عنصر بنیانی هویت ساز می پردازیم.
1-2-
دین
اگر به تاسی از دکارت در پی آن باشیم که برای تعریف یک مفهوم به دنبال وضوح و تمایز باشیم،باید گفت که در تعریف دین با مشکلاتی مواجه خواهیم بود. براین اساس تفکیک میان تمایز مفهوم دین و وضوح مفهوم دین ضروری است. در تعریف دین یک بخش سلبی و یک بخش ایجابی وجود دارد. بخش سلبی آن به تمایز مفهوم دین مرتبط است و بخش ایجابی به وضوح آن ارتباط پیدا می کند.
دین مفهومی متمایز از معنویت، زیستن اخلاقی، عرفانی نگری، تعبد، ایمان، خشکه مقدسی، خرافه پرستی است. این هفت مفهوم مفاهیم نزدیک به دین هستند ولی یقینا دین نیستند. لذا ثابت می شود که مثلا دین خشکه مقدسی و یا خرافه پرستی نیست.
در عرصه وضوح تعریف دین باید تعریفی از دین ارائه شود که نه مانع افراد باشد، نه جامع اغیار، نه خوشبینانه باشد ونه بدبینانه.(4)
دین به مجموعه پیچیده ای از وحی، آموزه، کلام، فلسفه، عرفان، فقه و بالاتر از همه اخلاق گفته می شود. به عبارتی دین به الگوهای اندیشه، رفتار و فرهنگ مبتنی بر وحی اطلاق می گردد که معتقد است زندگی در چارچوب و براساس وحی موجب آرامش دنیایی و رستگاری ابدی می شود.(5) دین همراز جوامع انسانی است، دین نظامی اعتقادی و عبادی است که انسان را در بعدی مقدس و استعلایی قرار می دهد. در هستی شناسی انسان دیندار نوع کیهان شناسی )cosmology( درباره منشاء جهان، مناسکی خاص، قواعدی اخلاقی، رابطه ای با امر قدس و خلاصه کلام تمام آنچه ستون های یک دین اصلی را می سازند وجود دارد.(6)
دین اصلی ترین نقش را در شکل گیری تمدن بشری داشته است. نام انسان با نام دین در تاریخ کهن بشری گره خورده است. ماکس وبر جامعه شناس شهیر آلمانی با نگارش کتاب “اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری” به ایضاح مبسوط نقش دین در شکل گیری تمدن صنعتی غرب پرداخت. لذا پرداختن به نقش دین در شکل گیری هویت فرهنگی ودینی یک ملت شایسته توجه است. نماز که در لسان رسول خاتم(ص) ستون دین است، الگوی رفتاری مبتنی بر وحی الهی می باشد. با لحاظ نمودن فریضه نماز، دین به مولفه ای هویت بخش تبدیل می گردد. لذا به تبیین مفهوم نماز نیز می پردازیم.
1-3-
نماز
نماز به عنوان یک فریضه الهی، کنشی هویت بخش است و در درجه اول به یک بنده مومن که فقط در مقابل خدا سر طاعت فرود می آورد، هویت دینی می بخشد. تسلیم و طاعت در برابر خدا مستلزم ایستادگی در مقابل هرگونه نظام سلطه است که آزادی انسان ها را هدف قرار می دهد. بنابراین سجده و طاعت در برابر ذات اقدس الهی مستلزم آزادی از هرگونه نظام سلطه ای است که انسانها را به بند می کشد. نماز به عنوان نماد بندگی انسان در مقابل خدا با نیت قربه الی الله آغاز می گردد و خداوند به بزرگی و عظمت یاد می شود (الله اکبر.) اوست که پدیده ها و انسان را هستی بخشیده و بازگشت همه به سوی اوست. عبارت الله اکبر 85 مرتبه در نمازهای یومیه تکرار می گردد و در آن ضمن یاد کردن خدا به عظمت و بزرگی خط بطلان کشیدن بر طاغوت و هرگونه ساختار سلطه گری است که انسانها را بر خلاف فطرتشان که آزادی از بندگی غیرخدا خلق شده اند، به بند می کشاند. آنجا که در سوره حمد “الحمدلله رب العالمین” می گوییم، بر پرورش و آفرینش هستی و جهان به دست مقتدر خداوند تاکید می نماییم و بر هویت بندگی خود در مقابل خدا تاکید می نماییم. خداوند سایه رحمتش را بر همگان گسترده و در توبه را بر روی غفلت کنندگان باز گذاشته. نماز گزار تنها چنین خدایی را پرستش می کند و تنها از وی کمک می خواهد.
فریضه نماز ضمن اینکه یک کنش فردی جهت ارتباط با ذات اقدس الهی است دارای سویه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی نیز می باشد. همگرایی این مولفه های متاثر از نماز منجر به ایجاد یک هویت مشترک برای تمام برپا دارندگان این فریضه الهی می گردد که برخی از آنان تبیین می گردد.
1-3-1-
تاثیرات اخلاقی نماز
دوری از گناه، تقویت نیروی تحمل مصائب و سختی ها، ادب آموزی، کبرزدایی، احترام به حقوق دیگران، دوری از غیبت و تکبر، معاشرت بری از خشونت با مردم و پایبندی به عدالت از پیامدهای مثبت اخلاقی نماز است.
همگرایی مولفه های فوق منجر به ایجاد هویتی با صفت دینی می گردد حال اگر صفات اخلاقی فوق به صورت فصل مشترک افراد یک جامعه درآید در این صورت آن جامعه دارای هویت دینی می گردد.
در تاثیرات مثبت نماز در پالایش اخلاق فردی ذکر مثالی از تاریخ صدر اسلام شایسته توجه است.
مسلم بن عقیل که در فراز و گریز از دست نیروهای عبیدالله بن زیاد در کوفه بود صاحب یک فرصت تاریخی جهت دفع شر این دشمن قسم خورده اسلام و اهلیت گردید ولی همان موقع به یاد حدیث نبوی “الایمان قید الفنک” ایمان اجازه نمی دهد که مسلمان ولو به کسی که بیرون مرز دینی خودش هست تجاوز کند” می افتد و از کشتن ابن زیاد منصرف می گردد.
رویکرد مسلم در اینجا رویکردی آرمان گرایانه، استعلایی و معطوف به اخلاق عملی در اسلام است، این رویکرد آرمانگرایانه مسلم تاثیرات و پیامدهای مهم سیاسی در تاریخ اسلام داشته است. در صورتی که رویکرد واقع گرا در عرصه سیاست معتقد به راه و روش دیگر است. از دیگر ویژگی های اخلاقی نمازگزاران که کنشی معطوف به جمع است رعایت امانت و وفای به عهد نسبت به دیگران است. (والذینهم لامانتهم و عدهم راعون(.)7)
البته امانت مفهوم وسیعی دارد. هر یک از نعمت های الهی امانتی از امانات او هستند. پست های اجتماعی و مخصوصا مقام حکومت از مهمترین امانات است خیانت در امانت جزء زشتی ها و بدی هاست که هرگز با روح نمازگزار سازگار نیست.
1-3-2-
تاثیرات اجتماعی نماز
یکی از جنبه های اجتماعی نماز که در ایجاد هویت مشترک برای مومنان موثر است نظم و انضباط در امور است. قرآن کریم در این باره می فرماید: “فاقیموا الصلاه ان الصلواه کانت علی المومنین کتابا موقوفا. نماز را برپا دارید که به راستی نماز وظیفه ثابت و معینی است برای مومنان.”(8)
برگزاری نماز به صورت جماعت و فرادا در ساعات معینی از شبانه روز و به سوی یک قبله مشترک، وحدتی در عین کثرت می باشد که شرط عملی شدن آن انضباط در امور و پیامد طبیعی آن، هم اجتماعی شدن و هم وحدت می باشد.
نمازگزاران در عمل معطوف به اجتماع خود حق معلومی از اموالشان را برای تقاضا کنندگان و محرومان در نظر می گیرند، (والذین فی اموالهم حق معلوم. للسائل و المحروم(.)9) مهمترین عامل این کنش اجتماعی نماز است. نماز به نمازگزار می گوید حقوق دیگران را استیفا کن. با خدا رابطه ایجاد نما و وقتی با خدا رابطه پیدا کردی رزق را از او می طلبی. مسلمان نمازگزار برخی از الفاظ ذکر را جمع بر زبان می آورد مثل “نعبد” یا “نستعین”. متکلم مع الغیر آوردن دعاها و خیر دیگران را خواستن و دیگران را در خیر خود سهیم دانستن، انسان را وا می دارد به اینکه در مسائل اقتصادی هم دیگران را فراموش نکند.
1-3-3-
تاثیرات سیاسی نماز
مسجد درصدر اسلام هم کانون عبادت و یاد خدا بود و هم مکان تجهیز سپاه برای جهاد، ساماندهی به امور جاریه شهروندان، محل جمع آوری وجوهات شرعی و مالیات بردارایی و هم تریبون سیاسی مذهبی جهت روشنگری شهروندان.
ادای نماز به جماعت ونمازهای جمعه که امام با تشریفات خاص به ادای نماز وایراد خطبه ها می پردازد و شهروندان را به رعایت تقوی وانضباط در امور فرا می خواند دارای سویه های دقیق سیاسی و فرهنگی است. در این گونه جماعات اجماعی بین مسلمین جهت پرداختن به معضلات گریبانگیر جامعه اسلامی شکل می گیرد. باتاثیرپذیری از فلسفه نماز و نمازهای جماعات و جمعه است که امام خمینی(ره) سیاست را علم هدایت انسانها به صراط مستقیم و در حقیقت راه و روش انبیا(ع) می داند.
نکته قابل توجه این است که صف های نماز جمعه و جماعات مسلمین نیز بیشترین پوشش خبری و رسانه ای دولت های غربی را به خود اختصاص داده است و هرجا که درصدد هجمه تبلیغاتی و سیاسی به مسلمین هستند نمازگزاران اهل جمعه و جماعت را به خشونت متهم می نمایند. برجسته نمودن نقش سیاسی نماز در جهان ارتباطات امروزه مسئله ای پیش روی کارشناسان و رسانه های ارتباطی یک دولت دینی است که درصدد تقویت هویت دینی جامعه دیندار است.
شبکه های وسیع مساجد در سراسر کشور تاثیری عظیم و شگفت آور، هم در پیروزی انقلاب اسلامی و هم در دفاع از آن در دوران هشت سال جنگ تحمیلی داشت. مسجد تجلی گاه اسلام سیاسی و در حقیقت نماز سیاسی و سلطه ستیز است.
مسجد عملا محل تجهیز و آماده سازی نیروهای مردمی در دفاع از انقلاب اسلامی بوده از این رو جمعی از امامان جمعه و جماعات در همین مساجد به دست دشمنان انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند.
تامل واندیشه در تک تک آیات و عبارات و انکار در نماز پیوسته یاد نمودن خداوند به یکتایی، عظمت وبزرگی و بخشندگی و مهربانی است. برای عملی نمودن این ذکرها در صحنه زندگی باید دست را بر سینه شیاطین درون و برون زد و در عرصه زندگی اجتماعی و فردی سلطه ستیزی نمود. تفسیر امام خمینی(ره) از نماز و هسته اصلی آن یعنی سوره حمد نیز تفسیری سیاسی است و در اینجا امام(ره) سیاست را علم پیامبران و علم هدایت انسانها می داند. نماز سیاسی کنشی صرفا فردی و منقطع از اجتماع نیست. این نماز روح بخش و حرکت آفرین است. به عبارتی کنش معطوف به جهاد و تلاش در راه خداست. از این رو پیامبر خاتم(ص) رهبانیت و عبادت بریده از اجتماع را مردود اعلام می کند و رهبانیت امت خود را جهاد و تلاش در راه خدا می داند.
اگر مطابق تعریف حضرت امام(ره) سیاست را علم هدایت انسان بنامیم، سوره حمد یکی از سیاسی ترین سوره های قرآن کریم است. اگر قدرت را هسته اصلی علم سیاست بدانیم، آیه دوم سوره حمد بر قدرت بی همتای ذات اقدس الهی تاکید می کند.
آیات سوم و چهارم ضمن تاکید بر بخشندگی و مهربانی خدای متعال بر بندگانش، عدالت الهی در روز جزا را تبیین می نمایند.
در سوره حمد اقتدار الهی ملازم با عدل الهی ذکر گردیده است، یعنی از منظر دینی قدرت سیاسی بدون عدالت نامشروع و حرکت در خط گمراهان است.
در آیه پنجم تمام مخلوقات عالم از جمله اشرف مخلوقات (انسان) از ذات اقدس الهی به عنوان تنها منبع قدرت طلب یاری می نمایند.
استمداد طلبی انسان از درگاه خدای متعال جهت هدایت به صراط مستقیم و راه نعمت یافتگان است نه راه گمراهان و مغضوبین درگاه الهی.
سوره مبارکه حمد در حقیقت درس نامه زندگی بشر است. زندگی بشر بنا به طبع انسانیش یک زندگی اجتماعی است. صورت بندی زندگی اجتماعی انسان نیز در علم سیاست می گنجد، اگر انسان را کانون زندگی اجتماعی بدانیم، این انسان در تمام مراحل زندگی خویش در حیطه اقتدار ذات اقدس الهی است.
2-
رابطه دین و هویت یابی انسان
جهت ایضاح مسئله واحد تحلیل خود را انسان و هویت یابی او از طریق دین قرار می دهیم.
نقطه عزیمت هویت یابی دینی فطرت انسان است. فطره الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله. انسانها دارای فطرت خداشناسی و فطرت عبادت هستند، لیکن این احساس گاهی به صورت شعور ناآگاهانه و گاهی با کمک وحی به شعور آگاه تبدیل شده و به سوی کمال حرکت می کند. حرکت هدفمند انسانها در مسیر فطرت، فصل مشترکی را در بین آنان ایجاد می نماید که در عرصه زندگی اجتماعی نیز خود را بروز می دهد، دغدغه مشترک به هویت مشترک میل پیدا می کند که ما این هویت مشترک را هویت دینی می یابیم.
هویت دینی، خود مولفه ای از واحدی بزرگتر به نام هویت فرهنگی است. در تکاپوی هویت بخشی دین به نسل جوان نمی توان حرکت را با انقطاع شروع کرد و از گذشته تاریخی و فرهنگ کهن یک ملت برید. بنابراین در تکاپوی کمال به سوی آینده از منظر فرهنگی باید نگاهی به گذشته داشت.
بستر مهم رودخانه هویت ایرانی، دین است. ایرانیان همیشه ذهن مشغول و دل نگران دین بوده اند ومی کوشند که در زندگی شان خدا به وجهی حاضر و ناظر باشد.
هویت دینی اساس انسجام جامعه ایرانی در طول تاریخ بوده است. منجی عدالت گستر و دولت عدالت پیشه نیز آرمان ایرانیان خصوصا در شکل تشیع آن بوده است . با نگاهی به گذشته این امر مبرهن و آشکار است که هرگونه موج دین ستیز که در جدال با هویت دینی ایرانیان بوده با شکست مواجه گردیده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و وقوع جنگ تحمیلی، دین به کانون وحدت و هویت ملت ایران تبدیل گردید. شعارهای آن روز که از رسانه ملی و از زبان جوانان ایرانی شنیده می شد غالبا حول کانون دین است.
شهادت در راه دین و الگوپذیری از امام حسین(ع) که در کربلا و به دست دشمنان دین اسلام به شهادت رسید، گفتمان حاکم در هنگامه جنگ تحمیلی بود.
شهادت طلبی و آ رزوی لقاء الله فقط با داشتن مبانی دینی است که مفهوم پیدا می کند و ملتی در پی شهادت است که هویت دینی داشته باشد.
هویت دینی در هنگامه دیگر ازتاریخ ملت ایران خبرساز و تاریخ ساز گردید.
در آغاز دهه 40 خورشیدی که مکاتب لیبرالیسم، ناسیونالیسم و مارکسیسم در قالب جبهه ملی ایران و حزب توده باهمدستی استبداد داخلی واستعمار خارجی سرکوب گردید، هویت یابی دینی در قالب حرکت استعمار ستیزانه حضرت امام(ره) و همچنین روشنفکران بومی و دینی آغاز گردید.
در عرصه عمل سیاسی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه با ارائه تعریفی از خود دینی و هویت دینی استبداد داخلی و استعمار خارجی را در قالب شاه - آمریکا و اسرائیل به مبارزه طلبید.
موج بازگشت به خویشتن و تاکید بر هویت دینی به روشنفکران جامعه ایران گسترش یافت.
در تبیین چرایی و چگونگی انقلاب اسلامی ملت ایران تمامی اندیشمندان غربی بر هویت دینی و فرهنگی آن اشتراک نظر دارند. تا آنجا که میشل فوکو فیلسوف شهیر فرانسوی به گزارشگر بزرگ انقلاب ایران تبدیل شد و انقلاب اسلامی ملت ایران را دارای بعد معنویت گرا و در حقیقت روح یک جهان بی روح نامید.
لذا موج هویت یابی دینی که در آغاز دهه 40 خورشیدی با رهبری حضرت امام(ره) آغاز گردید به پیروزی یک انقلاب ضد استبدادی و ضداستعماری در سالهای پایانی دهه پنجاه انجامید.
شعار بنیانی “نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی” تاکید بر همین هویت دینی و ملی است که در مقابل “غیر” خارجی فریاد گردید.
فرجام سخن
در مقاله پژوهشی که از نظر گذشت در پی پاسخ به سوالات زیر بودیم:
نماز چه نقشی را در گفتمان هویت بازی می کند؟! و چرا هویت دین ارتباطی ناگسستنی با نماز دارد؟!
از آنجا که مطابق روایت معصوم(ص) نماز، ستون دین است و انقلاب ملت ایران انقلابی دینی بود، نماز به نماد هویت بخش حکومت جمهوری اسلامی ایران تبدیل گردید.
روایت فوق تاثیر نماز درعرصه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در ایران و انعکاس آن در جهان بود.
به لحاظ فرهنگی و تاریخی نیز ملت ایران همواره ملتی دیندار بوده است و هویت فرهنگی آن مشخصا هویتی دینی است. در نظر گاه ملت ایران دولت عدالت گستر همواره در قامت یک دولت دینی تجلی پیدا می کند. دولت دیندار وعدالت گستر نیز نمی تواند منقطع از فریضه نماز قائم گردد.
لذا نماز مولفه اصلی تربیت دینی انسان ایرانی در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است و جامعه اخلاقی درسایه گفتمان هویت بخش نماز و دین شکل می گیرد.
اصولا هویت دینی با اقامه فریضه نماز شکل می گیرد. با هجوم امواج رسانه ای غرب و موجهای توفنده جهانی شدن داشتن هویت دینی و ملی نقش مهمی در جهت مقابله با این امواج ایفا می نماید. لذا اهمیت اقامه نماز سیاسی - عبادی و هویت بخش از مرز یک واجب شرعی در عرصه خصوصی زندگی عبور می نمایدو به ابزار و سلاح دفاع از هویت دینی و ملی در مقابل امواج تهاجم بیگانگان تبدیل می گردد.
از این رو گفتمان هویت بخش دین و باور به اقامه فریضه هویت بخش نماز پیوسته و سینه به سینه و نسل به نسل باید به باز تولید خود بپردازد.برهمگان نیز مبرهن است که نقش اصلی را در باز تولید گفتمان دینی و الهی برعهده اهالی فرهنگ و اندیشمندان است.
یکی از بهترین و بارزترین برنامه‌های تربیتی کار آمد و مطلوب عبادت است، چون عبادت نقش بسیار اساسی و مهمی در تربیت انسان دارد، سبب رشد و کمالات اخلاقی و تربیتی انسان می‌شود، زیرا عبادت و تقید و تعبّد به مبانی اعتقادی و تربیتی است که استحکام بخش پیوند همیشگی انسان با خدا است.
عبادت همان پیوند است که میان بنده و خدا وجود دارد و الزام آور است که همه فروع و شعبه‌های تربیت از آن سرچشمه می‌گیرد.

عبادت بدین معنا همه زندگی را شامل و پرتو می‌افکند، زیرا اسلام این حقیقت را بدرستی درک کرده و به این لحاظ عبادت را پایه اصلی قرار داده و آیین زندگی را بر شالودة آن پایه‌ریزی کرده است و در بسیاری از آیات قرآن، صفت (عبد) برای انبیاء و صالحان ذکر گردیده است و به عنوان برتری اوصاف معرفی شده است.
بالاتر از آن هر انسان مؤمن مکلّف در مقام خواندن تشهد نماز حداقل روزانه نه بار بهترین خلاق خدا را با وصف عبودیت یاد آوری کند و آن قدر اهمیت دارد که درود سلام بر صالحان را باید به رسالت بر زبان و دل جاری کند و این اهمیت بیانگر این واقعیت است که مراتب عبودیت مقدّم بر مراتب رسالت است.
مفهوم شناسی عبادت
«
عبادت در لغت به معنای اطاعت خاضعانه است که بنابراین هر نوع اطاعت و پیروی کردنی عبادت نیست، بلکه تنها طاعت و پیروی همراه با خضوع و تسلیم عبادت است». با توجه به این، هر کاری که به قصد اطاعت و پیروی همراه با خاضعانه از دستورات خداوند متعال انجام شود، عبادت است.
اما عبادت در معنای دیگری نیز به کار می‌رود؛ عبادت در این معنا به هر نوع کاری که به قصد اطاعت و پیروی از خدا انجام شود اطلاق نمی‌شود، بلکه تنها به کارهای اطلاق می‌شود که فی نفسه بیانگر عبودیت و بندگی هستند. به عبارت دیگر، عبادت به معنای دوم به کارهای اطلاق می‌شود که انسان از آن جهت که بنده خدا است آن‌ها را انجام می‌دهد. در واقع، این افغان: «به منظور اظهار عبودیت و بندگی و نهایت خضوع و تسلیم در برابر خداوند و به قصد تقرّب به او انجام می‌شود».  
جلوه‌های عبادت
عبادت اقسام مختلفی دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
الف) نماز
نماز نقش بسیار اساسی و مهمی در تربیت انسان دارد، اگر ما به آیات قرآن مجید و سیره تربیتی معصومان (ع) به دقت مطالعه کنیم به خوبی می‌فهمیم که نماز آثار فراوان مادی و معنوی را به همراه دارد، در همین زمینه قرآن مجید می‌فرماید: «و اقم الصلاه ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر.... ؛ نماز را بر پادار، که نماز (انسان را) از زشتها و گناه باز می‌دارد».
و در آیه دیگر می‌فرماید: «اقم الصلاه لذکری ؛ نماز را برای یاد من به پادار
این آیه می‌فرماید: علت غایی برای همه عبادتها یاد خدا است، از نظر زبان و یا دل، کسی که به یاد خدا باشد مرتکب گناه نمی‌شود و این چنین نمازی انسان را از گناه و پلیدی نگه می‌دارد ولی عملی عبادی که تنها صورتی از نماز داشته باشد از چنین خاصیتی بی‌بهره است.
قرآن کریم در آیه دیگر می‌فرماید: «و استعنوا بالصبر و الصلاه و انها لکبیره الاّ علی الخاشئین ؛ از صبر و نماز یاری جویید (و با استقامت و مهار هوسهای درونی و توجّه به پروردگار، نیرو بگیرید) و این کار جز برای خاشعان گران است».
فخر رازی در تفسیر کبیر می‌گوید: «ولعصر ان الانسان لفی خصر... ؛ مراد از عصر، نماز عصر است» و در آنجا چند قولی دیگر را هم نقل می‌کند، ولی از نظر امام خمینی (ره) مراد از عصر، عصر ظهور امام زمان (عج) است زیرا عصر را به معنای عصاره می‌دانند یعنی عصاره امام زمان: اما نظر فخر رازی آنست که مراد از «ولعصر» نماز عصر است و یک روایت هم از پیامبر اکرم (ص) به عنوان دلیل می‌آورد و می‌گوید:
یک روز یک زن صیحه زنان آمد خدمت پیامبر اکرم (ص) و عرض کرد: یا رسول الله! همه اصحاب بیرون بروند من با شما کار دارم پیامبر اکرم (ص) به اصحاب فرمود: شما بیرون بروید و دنبال مطلب را چنین ادامه می‌دهد و می‌گوید: زن گفت یا رسول الله من زن شوهرداری بودم و زنا دادم و از این زنا آبستن شدم و بچه که از زنا به دنیا آمد و او را در خمیره سرکه خفه کردم و سرکه نجس شده بود او را هم به مردم فروختم. پیامبر اکرم (ص) در جواب آن زن فرمود: به گمانم نماز نمی‌خوانی: «انّی ظننت انک ترکت صلاه العصر» پیامبر اکرم (ص) فرمود: می‌دانی چرا در این چاه افتاده‌ای چون نماز نمی‌خوانی».  
آثار تربیتی نماز
از این آیات و روایات معصومان دو چیز را می‌توان برداشت کرد یکی جنبة منفی و دیگری جنبة مثبت، اما جنبة منفی این روایت می‌گوید آن زن که نماز نخواند و یا آن مرد که نماز نمی‌خواند در چاه می‌افتد و بعضی موقع انسان در چاه که نمی‌توان آن را از چاه بیرون آورد یعنی کاری می‌کند که آبروی پنجاه ساله‌اش را می‌برد اگر زن یا مرد در زنا یا لواط و به بعضی از گناهان کبیره دچار گردد نه تنها حیثیّت خودش را به باد داده بلکه شخصیت اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی خود را نیز برده است.
اما جنبة مثبت روایت این است که اگر یک مرد و یا یک زن نماز بخواند و به نماز اهمیت بدهد و نمازش را ترک نکند و این نماز او را از گرفتار شدن به لغزش‌های اخلاقی، فرهنگی و تربیتی نجات می‌دهد، قرآن مجید هم همین را می‌گوید: «و استعنوا با لصبر و الصلاه ؛ از صبر و نماز یاری جویید».
پیشوایان دینی ما درباره نماز بسیار سفارش کرده‌اند پیامبر اکرم (ص) موقع رحلتش مرتب می‌فرمود: «امتی الصلاه و ما ملکت ایمانکم؛ یعنی به دو چیز خیلی اهمیت بدهید: یکی به نماز، دیگری به زیر دست امت من». 
همچنین امام صادق (ع) نزدیک رحلتش تمام بستگانش را جمع کرد و فرمود: «کسی که نمازش را سبک بشمارد شفاعت ما اهل بیت شامل حال او نمی‌شود». 
همه ما می‌دانیم که راه نجات ما داخل شدن در بهشت در سایه شفاعت اهل بیت ممکن است ما باید با شفاعت اهل بین وارد بهشت شویم و امام صادق (ع) می‌فرماید کسی که نمازش را سبک شمارد شفاعت ما اهل بیت شامل حال او نمی‌شود، نه این که نماز نمی‌خواند بلکه نماز می‌خواند ولی نماز را سبک می‌شمارد و سهل انگاری در نماز می‌کند و اهمیت به نمازش نمی‌دهد.
به همین مضمون روایت از پیامبر اکرم (ص) داریم که می‌فرماید: «کسی که نمازش را سبک شمارد شفاعت ما شامل حال او نمی‌شود». 
ب) روزه
روزه یکی از عبادات مهم اسلامی است که در متون دینی ما تأکید فراوان بر آن شده است، چون روزه نقش بسیار اساسی و مهمی در تربیت انسان دارد و این مطلب را می‌توان از قرآن مجید و روایات معصومان (ع) به خوبی استفاده کرد، که روزه آثار فراوان جسمی، اجتماعی و معنوی را به همراه دارد، زیرا قرآن مجید در همین زمینه می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلّکم تتّقون ؛ این افراد که ایمان آورده‌اید، روزه بر شما نوشته شد همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شده تا پرهیزکار شوید».
آنچه که از این آیه مبارکه به خوبی استفاده می‌شود، روزه ابعاد گوناگونی دارد، و آثار فراوانی از نظر مادی و معنوی در وجود انسان می‌گذارد، که از همه مهمتر بعد اخلاقی و تربیتی آن است.

فلسفه روزه
یکی از فوائد مهم روزه این است، روح انسان را تلطیف، و اراده انسان را قوی و غرایز او را تعدیل می‌کند. روزه‌دار باید در حال روزه با وجود گرسنگی و تشنگی از غذا و آب و همچنین لذت جنس چشم بپوشد و عملاً ثابت کند که او همچون حیوان در بند اصطبل و علف نیست او می‌تواند زمام نفس سرکش را به دست گیرد، بر هوسها و شهوات خود مسلط گردد.
در حقیقت بزرگترین فلسفه روزه همین اثر روحانی و معنوی آن است، خلاصه روزه انسان را از عالم حیوانیت ترقی داده و به جهان فرشتگان صعود می‌دهد، جمله (لعلّکم تتّقون ؛ باشد که پرهیزکار شوید) اشاره به همه حقایق است.
حضرت علی (ع) درباره فلسفه روزه چنین می‌فرماید: «خداوند روزه را از این جهت تشریح فرموده که روح اخلاص در مردم پرورش یابد». 
همچنین رسول خدا (ص) می‌فرماید: «روزه سیری در برابری آتش دوزخ است» شاید این روایت اشاره به این موضوع باشد.
تو همچنین روایت از امام صادق (ع) داریم که می‌فرماید: «الصوم یسود وجهه...؛ روزه صورت شیطان را سیاه می‌کند». 
و نیز در روایت دیگری از پیامبر (ص) می‌خوانیم که می‌فرماید: «بهشت دری دارد (سیراب شده) که تنها روزه داران از آن وارد می‌شوند». 
آنچه که از این روایات معصومان (ع) به خوبی استفاده می‌شود که روزه سبب رشد و تکامل اخلاقی و تربیتی انسان می‌شود.
1/3)
آثار تربیتی روزه
اثر اجتماعی روزه بر هیچ کس پوشیده نیست روزه یک درس مساوات و برابری در میان افراد جامعه می‌دهد، با انجام این گونه دستور مذهبی، افراد متمکن هم وضع گرسنگان و محرومان جامعه را به طور محسوب درک کنند و هم با صرفه جوئی در غذای شبانه روزی خود می‌توانند به کمک آن‌ها بشتابند
البته ممکن است با توصیف کردن حال گرسنگان و محرومان جامعه، ثروتمندان را متوجه حال گرسنگان ساخت، ولی اگر این مساله جنبه حس و عینی به خود بگیرد اثر دیگری دارد، روزه به این موضوع مهمی اجتماعی رنگ حس می‌دهد. در همین زمینه روایت از امام صادق (ع) داریم که هشام بن حکم از علت وجوب روزه پرسید، امام (ع) در پاسخ آن فرمود: «روزه به این دلیل واجب شده که میان فقیر و غنی مساوات قرار گردد، این به خاطر این است که غنی طعم گرسنگی را بچشد و نسبت به فقیر ادای حق کند، چرا که اغنیاء معمولا هر چه را بخواهند برای آن فراهم است، خدا می‌خواهد میان بندهای خود مساوات باشد، و طعم گرسنگی و درد و رنج را به اغنیاء بچشاند تا به ضعیفان و گرسنگان رحم کنند». 
از این فرمایش امام صادق (ع) استفاده می‌شود که روزه یک درس مساوات به جامعه می‌دهد تا این که ثروتمندان جامعه از حال فقیران و محرومان جامعه آگاه شوند و محرومان جامعه را فراموش نکنند و کمک و یاری آن بشتابند.
2/3)
اثر بهداشتی و درمانی روزه
«
در طب و همچنین در طب قدیم اثر معجره آسان امساک در درمان انواع بیمارها به ثبوت رسیده، زیرا می‌دانیم عالم بسیار از بیمارها، زیاده روی در خوردن غذاهای مختلف است، چون مواد اضافی، جذب نشده به صورت چربیهای مزاحم در نقاب مختلف بدن، یا چربی و قند اضافی، در خون باقی می‌ماند، این مواد اضافی در لابلای عضلات بدنی در واقع لجنزارها متعغّنی برای پرورش انواع میکروبهای بیماری‌های عفونی است و در این حال بهترین راه مبارزه با این بیماریها نابود کردن این لجنزار از طریق امساک و روزه است». 
همچنین روایت از پیامبر اکرم (ص) در همین زمینه داریم که می‌فرماید: «روزه بگیرید تا سالم شوید» و نیز در روایت دیگری می‌فرماید: لمعده خانة تمام دردها است و امساک بالاترین داروهای آن است». 
آنچه که از این روایت فهمیده می‌شود، که بسیار از مرضهای خارجی و داخلی به واسطة روزه گرفتن خوب می‌شود و این مطلب در نظام پزشکی امروزی ثابت شده است.
ج) دعا چیست؟
یکی از مهمترین برنامه‌های تربیتی مطلوب و کار آمد دعا است. اگر ما به آیات قرآن مجید و روایات معصومان (ع) نگاه کنیم می‌فهمیم که دعا آثر فراوان مادی و معنوی دارد، زیرا که قرآن مجید در درسور مزمل به پیامبر اکرم (ص) خطاب می‌کند که از این نیرو کمک بگیرد.
«
بسم الله الرحمن الرحیم؛ یا ایها الذین؛ قسم الیل الاقیلا، نصفه او نقصل منه قلیلا؛ اوزد علیه و رتل القران ترتیلا، انّا سنلقی علیک قولاً ثقیلا، انّ ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا؛ ان لک فی النهار سبحاً طویلا؛ و اذکر اسم ربکّ و تبتّل الیه تبتیلا؛ ای جامه به خود پیچیده!، شب راه جز کمی به پاخیز؛ یعنی از شب را، یا کمی از آن کم کن؛ یا بر نصف آن بیفزای و قرآن را با دقت و تأمل بخوان، چرا که ما به زودی سخن سنگین به تو القا خواهیم کرد؛ مسلمانان نماز و عبادت شبانه پا بر جا تر و با استقامت‌تر است؛ و تو در روزه تلاش مستمر و طولانی خواهی داشت؛ و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند».
آنچه که از این آیات استفاده می‌شود این است که خداوند به پیامبر (ص) خطاب می‌کند که اگر می‌خواهی این بار سنگین را به منزل برسانی نیرو از خارج بگیر و بعد آن نیرو خارج را بیان می‌کند، اول نماز شب و دوم قرآن خواندن و سوم دعا و ذکر خداست خداوند متعال به حبیب و پیامبرش امر می‌کند که اگر بخواهی این بار سنگین را به منزل برسانی باید در زندگی تو دعا باشد راز و نیاز با خدا باشد. خداوند متعال در سوره دیگری می‌فرماید: «قل ما یعبأ بکم ربّی لولا دعاؤکم؛ بگو پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد».
دعا از نظر قرآن مجید فوق العاده اهمیت دارد و برعکس از دعا نکردن، با خدا رابطه نداشتن و راز و نیاز نکردن با خدا بسیار مذمت شده است.
قرآن مجید می‌فرماید: «ادعونی استجب لکم؛ پروردگار شما گفته است مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیریم، و دنبال آیه می‌فرماید: «ان الذین یستکبرون عن عبادتی سید خلون جهنّم و اخرین؛ کسانی که از عبادت من تکبر ورزند، بزودی با ذلت وارد دوزخ می‌شوند
اگر ما روش تربیتی پیامبر (ص) و ائمّه طاهرین (ع) را مطالعه کنیم می‌بینیم که هیچ چیزی را به اندازه دعا و مناجات با پروردگار خود با ارزش ندانستند، همه خواهش‌ها و آرزوهای دل خود را با محبوب واقعی در میان می‌گذاشت و بیش از آن که به مطلوب‌های خود اهمیت بدهند به خود طلبی و راز و نیازها اهمیت می‌دادند و هیچ وقت احساس خستگی هم نمی‌کردند. نه تها خود خود آنان به نیایش علاقه‌مند بودند که با اصحاب و پیروان خودشان نیز بسیار سفارش به دعا می‌کردند و این روش را برای تربیت اخلاقی و فرهنگی کار آمد می‌دانستند.
امام صادق (ع) می‌فرماید: «دعا سلاح مومن و ستون دین و نور آسمان‌ها و زمین است» 
رسول خدا می‌فرماید: «دعا از نیزه آهنین نافذتر است و نیز می‌فرماید: دعا نافذتر است از نیزه آهنین». 

آثار تربیتی دعا
 
آنچه که از این آیات قرآن کریم و سیره معصومان (ع) استفاده می‌شود که دعا و ذکر خداوند غیر از آنکه اثار معنوی و پاداش آخرتی دارد اگر مورد اجابت قرار گیرد آثار مادی و معنوی نیز خواهد داشت. در همین زمینه، سیف تمار می‌گوید: «شنیدم امام صادق (ع) می‌فرماید: بر شما باد به دعا کردن، زیرا کارسازترین وسیله‌ای که شما را به خدا نزدیک می‌سازد دعا است....». 
و نیز علاء بن کامل از همان امام بزرگوار نقل می‌کند که به من فرمود: «برتو باد به دعا کردن، زیرا این عمل شفای هر دردی است». 
ما از تاکیدات پیشوایان دین و به خصوص امام صادق استفاده می‌کنیم که در دعا و ذکر خدا آثار فراوان نهفته است.
هم آثار جسمی و روانی و هم آثار معنوی، زیرا ذکر خداوند در میان بسیاری از بیماریها و اختلالات جسمی به گونه غیر مستقیم است زیرا: «در روان شناسی ثابت شده است که شمار زیادی از مرضهای خاص بدنی منشأ روانی دارد و با دستیابی به رفاء و سلامت روحی مشکلات این چنین از میان می‌رود». 
دعا و ذکر خدا به صورت‌های مختلف جلوه می‌کند، همچنان که آثار فردی و اجتماعی بسیار سازنده در تربیت انسان‌ها دارد و از سوی وسیله و ابزار بسیار کار آمد در اختیار پدران و مادران به ویژه مسئولان نظام آموزشی و تربیتی و با جدّی گرفتی دعاهای کمیل، ندبه و توسل و.... است که در بین اقشار جامعه در تمام سطوح مختلف و تشکیل مراسم دعاها و نیایش‌ها و با ایجاد زمینه‌های این گونه تربیتی مناسب فضای روانی و فکری، جامعه را به سوی کمالات معنوی پیش برده و بدین وسیله راه نفوذ در اخلاق، عقائد دینی و فرهنگی را بر مهاجمان شرور فرهنگی و دشمنان خدا و خلق او سد کنند همچنان که پیشوایان دین (ع) این روش را در زندگی اجتماعی و فرد خودشان داشته‌اند.
 
جمع بندی و نتیجه‌گیری
عبادت در فرهنگی تربیتی پیشوایان معصوم (ع) به ویژه پیامبر اکرم (ص) بالاترین درجات بندگی یک انسان است، عبادت پیمودن راه تقید، پرهیزکاری و گذر از مرتبه ساده عبودیت به مرحله کمال عبودیت است و با این تعبیر پس عبودیت یک وصف حقیقی است که حاصل و ثمر عبادت محسوب می‌شود.
عبادت همان پیوند حقیقی و اقرار قلب و با ارکان بدن به تکالیف دینی و عبادی و اطاعت از دستورات خدا و پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) می‌باشد این اقرار قلبی مداوم و تلقین مستمر به قلب، در عمل و زبان و اعضا ظهور می‌یابد رفته رفته نفس مختار را در سطریه خود در می‌یاورد قلب و دل او را پیوسته متوجه خویش می‌سازد و از بنده سرکشی عبد مطیع می‌سازد.
بنابراین عبادت انسان را از عبودیت ساده و عمومی به عبودیت تکامل یافته و خاص می‌رساند و وارد حوزه صالحان و پاکان می‌نماید و از بندگی فطری و جبری فراتر برده و او را به سوی بندگی از روی اراده و میل هدایت می‌کند.
عبادت الهی در انسان، همان بندگی فطری است که با ظهور و جریان آن در فکر و قلب و عمل افراد بشر، به عنوان موجود مختار در سطح کمال یافته و بسیار عالی تربیتی تحقق می‌یابد.
هیچ چیزی شریفتر، کامل‌تر و کارسازتر برای انسان، از مقام عبودیت حق نیست و حتی رسیدن به مقام رسالت ولایت نیز متوقف بر بندگی و عبودیت خالصانه می‌باشد.



 

http://www.tahoorkotob.com/images/im_7c.gif

 

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است در یک چیز است : یاد حق و غیر او را از یاد بردن. قرآن کریم در یک جا به اثر تربیتی و جنبه تقویتی روحی عبادت اشاره می کند و می گوید : نماز از کار بد و زشت باز می دارد. خداوند می فرمایداتْلُ مَا أُوحِىَ إِلَيْك مِنَ الْكِتَبِ وَ أَقِمِ الصلَوةَ إِنَّ الصلَوةَ تَنهَى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكبرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصنَعُونَ(عنكبوت/45 )»: آنچه را از كتاب آسمانى به تو وحى شده تلاوت كن ، و نماز را بر پا دار كه نماز ( انسان را ) از زشتى ها و منكرات باز مى دارد و خداوند مى داند شما چه كارهائى انجام مى دهيد .در این آیه براى دلدارى و تسلى خاطر و تقويت روحيه و ارائه خط مشى كلى و جامع - به پيامبر كرده دو دستور به او مى دهد : نخست مى گويد آنچه را از كتاب آسمانى ( قرآن ) به تو وحى شده تلاوت كن .اين آيات را بخوان كه هر چه مى خواهى در آن است : علم و حكمت ، نصيحت و اندرز ، معيار شناخت حق و باطل ، وسيله نورانيت قلب و جان ، و مسير حركت هر گروه و هر جمعيت . بخوان و در زندگيت به كار بند ، بخوان و از آن الهام بگير ، بخوان و قلبت را به نور تلاوتش روشن كن . بعد از بيان اين دستور كه در حقيقت جنبه آموزش دارد ، به دستور دوم مى پردازد كه شاخه اصلى پرورش است ، مى گويد : و نماز را بر پا دار ( و اقم الصلوة) .


سپس به فلسفه بزرگ نماز پرداخته مى گويد : زيرا نماز انسان را از زشتيها و منكرات باز مى دارد. طبيعت نماز از آنجا كه انسان را به ياد نيرومندترين عامل بازدارنده يعنى اعتقاد به مبدء و معاد مى اندازد داراى اثربازدارندگى از فحشاء و منكر است . انسانى كه به نماز مى ايستد ، تكبير مى گويد ، خدا را از همه چيز برتر و بالاتر مى شمرد ، به ياد نعمتهاى او مى افتد ، حمد و سپاس او مى گويد ، او را به رحمانيت و رحيميت مى ستايد ، به ياد روز جزاى او مى افتد ، اعتراف به بندگى او مى كند ، از او يارى مى جويد صراط مستقيم از او مى طلبد ، و از راه كسانى كه غضب بر آنها شده و گمراهان به خدا پناه مى برد ( مضمون سوره حمد ) . بدون شك در قلب و روح چنين انسانى جنبشى به سوى حق و حركتى به سوى پاكى و جهشى به سوى تقوا پيدا مى شود . براى خدا ركوع مى كند ، و در پيشگاه او پيشانى بر خاك مى نهد ، غرق در عظمت او مى شود و خودخواهى ها و خود برتربينى ها را فراموش مى كند .


شهادت به يگانگى او مى دهد گواهى به رسالت پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلّم مى دهد .بر پيامبرش درود مى فرستد و دست به درگاه خداى بر مى دارد كه در زمره بندگان صالح او قرار گيرد ( تشهد و سلام ) . همه اين امور موجى از معنويت در وجود او ايجاد مى كند ، موجى كه سد نيرومندى در برابر گناه محسوب مى شود . هنگامى كه آماده مقدمات نماز مى شود خود را شستشو مى دهد پاك مى كند ، حرام و غصب را از خود دور مى سازد و به بارگاه دوست مى رود همه اين امور تاثير بازدارنده در برابر خط فحشاء و منكرات دارد .منتها هر نمازى به همان اندازه كه از شرايط كمال و روح عبادت برخوردار است نهى از فحشاء و منكر مى كند ، گاه نهى كلى و جامع و گاه نهى جزئى و محدود . ممكن نيست كسى نماز بخواند و هيچگونه اثرى در او نبخشد هر چند نمازش صورى باشد هر چند آلوده گناه باشد ، البته اين گونه نماز تاثيرش كم است ، اين گونه افراد اگر همان نماز را نمى خواندند از اين هم آلوده تر بودند .بنابراین : نهى از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادى دارد و هر نمازى به نسبت رعايت شرايط داراى بعضى از اين درجات است . در دنباله آيه اضافه مى فرمايد ذكر خدا از آن هم برتر و بالاتر است ( و لذكر الله اكبر ) .


ظاهر جمله فوق اين است كه بيان فلسفه مهمترى براى نماز مى باشد ، يعنى يكى ديگر از آثار و بركات مهم نماز كه حتى از نهى از فحشاء و منكر نيز مهمتر است آنست كه انسان را به ياد خدا مى اندازد كه ريشه و مايه اصلى هر خير و سعادت است ، و حتى عامل اصلى نهى از فحشاء و منكر نيز همين ذكر الله مى باشد ، در واقع برترى آن به خاطر آنست كه علت و ريشه محسوب مى شود .اصولا ياد خدا ، مايه حيات قلوب و آرامش دلها است ، و هيچ چيز به پايه آن نمى رسد : الا بذكر الله تطمئن القلوب: آگاه باشيد ياد خدا مايه اطمينان دلها است ( سوره رعد آيه 28 ) . اصولا روح همه عبادات - چه نماز و چه غير آن - ذكر خدا است ، اقوال نماز ، افعال نماز ، مقدمات نماز ، تعقيبات نماز ، همه و همه در واقع ، ياد خدا را در دل انسان زنده مى كند . در آيه 14 سوره طه نیزاشاره به اين فلسفه اساسى نماز شده و خطاب به موسى مى گويداقم الصلوة لذكرى» : نماز را بر پا دار تا به ياد من باشى . به هر حال گر چه نماز چيزى نيست كه فلسفه اش بر كسى مخفى باشد ، ولى دقت در متون آيات و روايات اسلامى ما را به ريزه كاريهاى بيشترى در اين زمينه رهنمون مى گردد :


1 -
روح و اساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه نماز همان ياد خدا است ، همان ذكر الله است كه در آيه فوق بعنوان برترين نتيجه بيان شده است . البته ذكرى كه مقدمه فكر ، و فكرى كه انگيزه عمل بوده باشد ، چنانكه در حديثى از امام صادق (عليه السلام) آمده است كه در تفسير جمله«و لذكر الله اكبر» فرمود : «ذكر الله عند ما احل و حرم »: ياد خدا كردن به هنگام انجام حلال و حرام ( يعنى به ياد خدا بيفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد ) .


2 -
نماز وسيله شستشوى از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است چرا كه خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته مى كند ، لذا در حديثى مى خوانيم : پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) از ياران خود سؤال كرد : «لو كان على باب دار احدكم نهر و اغتسل فى كل يوم منه خمس مرات ا كان يبقى فى جسده من الدرن شىء ؟ قلت لا ، قال : فان مثل الصلوة كمثل النهر الجارى كلما صلى كفرت ما بينهما من الذنوب» : اگر بر در خانه يكى از شما نهرى از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد ، آيا چيزى از آلودگى و كثافت در بدن او مى ماند ؟ . در پاسخ عرض كردند : نه ، فرمود : نماز درست همانند اين آب جارى است ، هر زمان كه انسان نمازى مى خواند گناهانى كه در ميان دو نماز انجام شده است از ميان مى رود . و به اين ترتيب جراحاتى كه بر روح و جان انسان از گناه مى نشيند ، با مرهم نماز التيام مى يابد و زنگارهائى كه بر قلب مى نشيند زدوده مى شود .


3 -
نماز سدى در برابر گناهان آينده است ، چرا كه روح ايمان را در انسان تقويت مى كند ، و نهال تقوى را در دل پرورش مى دهد ، و مى دانيم ايمان و تقوى نيرومندترين سد در برابر گناه است ، و اين همان چيزى است كه در آيه فوق به عنوان نهى از فحشاء و منكر بيان شده است ، و همان است كه در احاديث متعددى مى خوانيم : افراد گناهكارى بودند كه شرح حال آنها را براى پيشوايان اسلام بيان كردند فرمودند : غم مخوريد ، نماز آنها را اصلاح مى كند و كرد .


4 -
نماز ، غفلت زدا است ، بزرگترين مصيبت براى رهروان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را فراموش كنند و غرق در زندگى مادى و لذائذ زود گذر كردند ، اما نماز به حكم اينكه در فواصل مختلف ، و در هر شبانه روز پنج بار انجام مى شود ، مرتبا به انسان اخطار مى كند ، هشدار مى دهد ، هدف آفرينش او را خاطر نشان مى سازد ، موقعيت او را در جهان به او گوشزد مى كند و اين نعمت بزرگى است كه انسان وسيله اى در اختيار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه قويا به او بيدار باش گويد .


5 -
نماز خود بينى و كبر را در هم مى شكند ، چرا كه انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دو بار پيشانى بر خاك در برابر خدا مى گذارد ، خود را ذره كوچكى در برابر عظمت او مى بيند ، بلكه صفرى در برابر بى نهايت . پرده هاى غرور و خود خواهى را كنار مى زند ، تكبر و برترى جوئى را در هم مى كوبد .
به همين دليل على (عليه السلام) در حديث معروفى كه فلسفه هاى عبادات اسلامى در آن منعكس شده است بعد از ايمان ، نخستين عبادت را كه نماز است با همين هدف تبيين مى كند مى فرمايد : «فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك و الصلوة تنزيها عن الكبر ... »: خداوند ايمان را براى پاكسازى انسانها از شرك واجب كرده است و نماز را براى پاكسازى از كبر .


6 -
نماز وسيله پرورش ، فضائل اخلاق و تكامل معنوى انسان است ، چرا كه انسان را از جهان محدود ماده و چهار ديوار عالم طبيعت بيرون مى برد ، به ملكوت آسمانها دعوت مى كند ، و با فرشتگان همصدا و همراز مى سازد ، خود را بدون نياز به هيچ واسطه در برابر خدا مى بيند و با او به گفتگو برمى خيزد . تكرار اين عمل در شبانه روز آنهم با تكيه روى صفات خدا ، رحمانيت و رحيميت و عظمت او مخصوصا با كمك گرفتن از سوره هاى مختلف قرآن بعد از حمد كه بهترين دعوت كننده به سوى نيكيها و پاكيها است اثر قابل ملاحظه اى در پرورش فضائل اخلاقى در وجود انسان دارد . به همین خاطر در حديثى از امام على عليه السلام مى خوانيم كه در فلسفه نماز فرمودالصلوة قربان كلى تقى» : نماز وسيله تقرب هر پرهيزكارى به خدا است .


7 -
نماز به سائر اعمال انسان ارزش و روح مى دهد - چرا كه نماز روح اخلاص را زنده مى كند ، زيرا نماز مجموعه اى است از نيت خالص و گفتار پاك و اعمال خالصانه ، تكرار اين مجموع در شبانه روز بذر ساير اعمال نيك را در جان انسان مى پاشد و روح اخلاص را تقويت مى كند .بنابراین در حديث معروفى مى خوانيم كه امير مؤمنان على (عليه السلام) در وصاياى خود بعد از آن كه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد فرمود : «الله الله فى الصلوة فانها عمود دينكم» : خدا را خدا را در باره نماز ، چرا كه ستون دين شما است .


مى دانيم هنگامى كه عمود خيمه در هم بشكند يا سقوط كند هر قدر طنابها و ميخهاى اطراف محكم باشد اثرى ندارد ، همچنين هنگامى كه ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از ميان برود اعمال ديگر اثر خود را از دست خواهد داد . در حديثى از امام صادق (عليه السلام) آمدهاول ما يحاسب به العبد الصلوة فان قبلت قبل سائر عمله ، و ان ردت رد عليه سائر عمله» : نخستين چيزى كه در قيامت از بندگان حساب مى شود نماز است اگر مقبول افتاد سائر اعمالشان قبول مى شود ، و اگر مردود شد سائر اعمال نيز مردود مى شود ! شايد دليل اين سخن آن باشد كه نماز رمز ارتباط خلق و خالق است ، اگر به طور صحيح انجام گردد قصد قربت و اخلاص كه وسيله قبولى سائر اعمال است در او زنده مى شود ، و گرنه بقيه اعمال او مشوب و آلوده مى گردد و از درجه اعتبار ساقط مى شود.

8 -
نماز قطع نظر از محتواى خودش با توجه به شرائط صحت دعوت به پاكسازى زندگى مى كند ، چرا كه مى دانيم مكان نمازگزار ، لباس نمازگزار ، فرشى كه بر آن نماز مى خواند ، آبى كه با آن وضو مى گيرد و غسل مى كند ، محلى كه در آن غسل و وضو انجام مى شود بايد از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق ديگران پاك باشد كسى كه آلوده به تجاوز و ظلم ، ربا ، غصب ، كم فروشى ، رشوه خوارى و كسب اموال حرام باشد چگونه مى تواند مقدمات نماز را فراهم سازد ؟ بنا براين تكرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتى است به رعايت حقوق ديگران .

 
9 -
نماز علاوه بر شرائط صحت شرائط قبول ، يا به تعبير ديگر شرائط كمال دارد كه رعايت آنها نيز يك عامل مؤثر ديگر براى ترك بسيارى از گناهان است . در كتب فقهى و منابع حديث ، امور زيادى به عنوان موانع قبول نماز ذكر شده است از جمله مساله شرب خمر است كه در روايات آمده : «لا تقبل صلوة شارب الخمر اربعين يوما الا ان يتوب» : نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر اينكه توبه كند . و در روايات متعددى ذکر شده که : از جمله كسانى كه نماز آنها قبول نخواهد شد پيشواى ستمگر است . و در بعضى از روايات ديگر تصريح شده است كه نماز كسى كه زكات نمى پردازد قبول نخواهد شد ، و همچنين روايات ديگرى كه مى گويد : خوردن غذاى حرام يا عجب و خود بينى از موانع قبول نماز است ، پيدا است كه فراهم كردن اين شرايط قبولى تا چه حد سازنده است ؟


10 -
نماز روح انضباط را در انسان تقويت مى كند ، چرا كه دقيقا بايد در اوقات معينى انجام گيرد كه تاخير و تقديم آن هر دو موجب بطلان نماز ، است همچنين آداب و احكام ديگر در مورد نيت و قيام و قعود و ركوع و سجود و مانند آن كه رعايت آنها ، پذيرش انضباط را در برنامه هاى زندگى كاملا آسان مى سازد .


در زمينه فلسفه و اسرار نماز حديث جامعى از امام رضا  (ع)  نقل شده که : امام در پاسخ نامه اى كه از فلسفه نماز در آن سؤال شده بود چنين فرمود : علت تشريع نماز اين است كه توجه و اقرار به ربوبيت پروردگار است ، و مبارزه با شرك و بت پرستى ، و قيام در پيشگاه پروردگار در نهايت خضوع و نهايت تواضع ، و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته ، و نهادن پيشانى بر زمين همه روز براى تعظيم پروردگار . و نيز هدف اين است كه انسان همواره هشيار و متذكر باشد ، گرد و غبار فراموشكارى بر دل او ننشيند ، مست و مغرور نشود ، خاشع و خاضع باشد ، طالب و علاقمند افزونى در مواهب دين و دنيا گردد . علاوه بر اينكه مداومت ذكر خداوند در شب و روز كه در پرتو نماز حاصل مى گردد ، سبب مى شود كه انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نكند ، روح سركشى و طغيانگرى بر او غلبه ننمايد . و همين توجه به خداوند و قيام در برابر او ، انسان را از معاصى باز مى دارد و از انواع فساد جلوگيرى مى كند .

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 24 مهر 1397 ساعت: 9:00 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره خلاصه تست و نکات کنکوری درس عربی

بازديد: 199

معرفی :

تحقیق  تحقیق درباره خلاصه تست و نکات کنکوری درس عربی در پنجاه و هفت صفحه - بصورت ورد - قیمت : سه هزار تومان بصورت ورد:

عــربي

 

شامل:

خلاصه تسـت 

و نكات كنكوري

برای اطمینان شما

 

فایل کامل این تحقیق را بصورت پی دی اف و فقط برای مشاهده دریافت نمائید . در صورت رضایت می توانید فایل ورد ان را با قیمت  سه هزار تومان از لینک خرید دریافت نمائید .فایل پی دی اف:

http://up.asemankafinet.ir/up/asemankafinet/Pictures/DOKMEMO.jpg

در صورت رضایت فایل ورد این تحقیق را با قیمت سه هزار تومان از لینک خرید زیر دریافت نمائید. بعد از خرید موفق حتما دکمه با زگشت به سایت پذیرنده را بزنید تا فایل دریافت شود: لینک خرید:


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت: 2:29 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره خلاصه مطالب درسی و نکات کنکوری درس عربی

بازديد: 239

معرفی :

تحقیق  تحقیق درباره خلاصه مطالب درسی و نکات کنکوری درس عربی در شصت و پنج صفحه - بصورت ورد - قیمت : سه هزار تومان بصورت ورد:

انواع كلمه:

كلمه در زبان عربي بر 3 قسم است: 1- اسم 2- فعل 3- حرف

1-اسم: آن است كه به تنهايي در جمله معنا دارند و بدون داشتن زمان در جمله ايفا ميشوند. مانند تلميذ- رجل

اسم از لحاظ جنس و تعداد حروف به چهار دسته تقسيم ميشوند.

1- 
اسم يا مفرد، مثني، جمع

2-  اسم يا مذكر، مونث

3-  اسم يا مجازي، حقيقي

 

4-  اسم يا معرفه، نكره

برای اطمینان شما

فایل کامل این تحقیق را بصورت پی دی اف و فقط برای مشاهده دریافت نمائید . در صورت رضایت می توانید فایل ورد ان را با قیمت  سه هزار تومان از لینک خرید دریافت نمائید .فایل پی دی اف:

http://up.asemankafinet.ir/up/asemankafinet/Pictures/DOKMEMO.jpg

در صورت رضایت فایل ورد این تحقیق را با قیمت سه هزار تومان از لینک خرید زیر دریافت نمائید. بعد از خرید موفق حتما دکمه با زگشت به سایت پذیرنده را بزنید تا فایل دریافت شود: لینک خرید:

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت: 2:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله درباره کمک های اولیه

بازديد: 521

معرفی :

تحقیق  تحقیق و مقاله درباره کمک های اولیه در هفتاد وپنج صفحه - بصورت ورد - قیمت : سه هزار تومان بصورت ورد و قابل ویرایش :

فهرست مطالب:

باز كردن راه هوايي Air way. 3

دادن تنفس مصنوعي Breathing. 3

تكنيك دادن تنفس مصنوعي. 4

ماساژ قلبي Circulation. 4

طريقه كنترل كردن نبض :5

اهداف كلي در خونريزي ها7

كمك هاي اوليه در خونريزي ها7

اثرات خونريزي در بدن. 8

دستگاه گردش خون :9

علائم و نشانه‌هاي خونريزي. 9

انواع خونريزي :10

علل خونريزي ها:12

روشهاي مهار خونريزي :12

كمكهاي اوليه در خونريزي خارجي. 13

فشار مستقيم:13

روش بستن تورنيكت:15

كنترل به وسيله سرما:16

كمك هاي اوليه در خونريزيهاي داخلي:17

مسموميت هاي گوارشي. 18

كمكهاي اوليه:19

مسموميتهاي تنفسي. 20

مسموميتهاي تماسي. 21

مسموميتهاي تزريقي ( گزش وگاز گرفتگي)21

راهنماي كلي اجتناب از بندپايان سمي. 22

سوختگي با آتش... 23

سوختگي با مواد شيميائي. 24

سوختگي با جريان برق. 24

سوختگي ناشي از اشعه25

صرع. 26

مراحل حملات صرع:27

شوك.. 28

انواع شوكها29

وضعيت اغماء بهبودي. 31

غش... 31

صاعقه و رد و برق. 33

سرما زدگي. 35

آسيبهاي ناشي از سرما35

گرمازدگي. 39

كرامپهاي عضلاني ناشي از گرما:39

خستگي مفرط ناشي از گرما:39

يخ زدگي. 41

علائم و نشانه ها:41

بروز تاول و ايجاد تورم41

پاره كردن تاول ها42

مسموميت هاي تزريقي. 43

مارگزيدگي:43

دارند. 45

مسموميتهاي تزريقي. 49

گزش حشرات:49

زنبور گزيدگي. 49

علايم ونشانه ها50

كمك هاي اوليه50

رطيل ها51

مسموميتهاي تزريقي. 51

عقرب گزيدگي. 51

انواع آسيب هاي وارده به دستگاه اسكلتي. 55

از انواع آسيب هاي وارده به دستگاه اسكلتي. 55

انواع شكستگي. 55

در رفتگي:56

پيچ خوردگي:56

غرق شدگي. 61

علايم بيماري پرتو:66

در لحظه انفجار اتمي چه بايد كرد؟67

بعد از انفجار اتمي چه بايد كرد؟67

چگونه يك جان پناه خانگي اتمي بسازيم؟72

منبع :73

 

برای اطمینان شما

فایل کامل این تحقیق را بصورت پی دی اف و فقط برای مشاهده دریافت نمائید . در صورت رضایت می توانید فایل ورد ان را با قیمت  سه هزار تومان از لینک خرید دریافت نمائید .فایل پی دی اف:

http://up.asemankafinet.ir/up/asemankafinet/Pictures/DOKMEMO.jpg

در صورت رضایت فایل ورد این تحقیق را با قیمت سه هزار تومان از لینک خرید زیر دریافت نمائید. بعد از خرید موفق حتما دکمه با زگشت به سایت پذیرنده را بزنید تا فایل دریافت شود: لینک خرید:

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت: 1:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره جايگاه مديران و كارشناسان در فرآيند تصميم‌گيري

بازديد: 191

 

تحقیق درباره جايگاه مديران و كارشناسان در فرآيند تصميم‌گيري

سيد هاشم هدايتي@

1-  تصميم‌گيري (Decision Making) از جمله اصول مهم مديريت بشمار مي‌رود. تصميم‌گيري و يا تصميم‌سازي به معناي انتخاب بهترين گزينه براي حل يك مسئله معادل فارسي آن است. اهميت تصميم‌گيري در مباحث مديريتي به حدي است كه برخي آنرا در فرآيند مديريت همانند يك روح ارتباطي به تمام گام‌ها تعميم مي‌دهند. برخي نيز تصميم‌گيري را در حوزه برنامه‌ريزي جاي مي‌دهند. با فرض پذيرش هر يك از ديدگاه‌هاي مذكور جايگاه تصميم‌گيري در مديريت در مرتبه بلندي قرار مي‌گيرد. انديشمندان رشته مديريت مهمترين نوع تصميم‌گيري را تصميم‌گيري عقلائي و يا تصميم‌گيري بر مبناي منطق و عقل دانسته‌اند. منظور آنان تصميمي است كه هيچ اقدام و حركتي در فرآيند آن بدون دليل و برهان پذيرفته نشود. بر اين اساس فرآيند تصميم‌گيري عقلاني را شامل مراحل زير مي‌دانند:

n       شناسايي و يا تعيين مسئله

n       شناسايي گزينه‌هاي حل مسئله و ارزيابي و مقايسه آنان

n       انتخاب بهترين گزينه

n       اجراي گزينه مورد نظر و ارزيابي مستمر

بطوريكه در اين فرآيند مشاهده مي‌شود. تصميم‌گيري در هر سازمان و جامعه با هر ماهيت و نوع كار امري نيست كه به تنهايي از عهده شخص مدير برآيد. اگر چه ممكن است تصميم‌گيري در سطوح بالاي سازماني با سطوح پائين‌تر در اين زمينه تفاوت‌هايي داشته باشد و امكان ايفاي نقش مدير در سطوح عالي بيشتر از سطوح پائين در تصميم‌گيري باشد. لكن بطور حتم در هر سازمان و جامعه روزانه موارد متعددي مسئله، اعم از مشكلات، نواقص، ضعف‌ها و يا فرصت‌ها وجود خواهد داشت كه مستلزم تصميم‌گيري است. به لحاظ ماهيتي بخش قابل ملاحظه‌اي از فرايند تصميم‌گيري نيز فني و تكنيكي خواهد بود، بطوري كه در مباحث مديريت مطرح است مهارت‌هاي مورد نياز و توانائي‌هاي او در زمينه فني، انساني و ادراكي در سطوح سه گانه رايج مديريت، يكسان نيست. مديران سطح عالي كمتر نيازمند مهارت‌هاي فني هستند. مديران مياني اندكي بيشتر و مديران پايه و عملياتي نيازمند مهارت‌هاي فني بالاتر خواهند بود اما مهارت‌هاي انساني كه عبارت است از برقراري ارتباط درست، رهبري و هدايت كاركنان، در تمام سطوح مورد نياز است. مهارت‌هاي ادراكي و مفهومي كه به معناي قدرت جمعبندي و تجزيه و تحليل اجزاء در چارچوب كل سازمان و تشخيص نقش هر واحد در كل سازمان است، در سطوح بالاتر بيشتر از سطوح پائيني ضرورت دارد. حال اگر نقش كارشناسان را بعنوان
Technical Human Resurces و نيروهاي فني مد نظر قرار دهيم حضور آنان در تصميم‌گيري‌ها براي بررسي و مطالعات كارشناسي غير قابل مقايسه با مدير است. اگر چه ارتباط متقابل و همكاري مستمر و نزديك از همان مرحله اول تا پايان تصميم‌گيري ما بين كارشناس و مدير انكار ناپذير به نظر مي‌رسد، تفكيك وظايف و جايگاه و نقش كارشناسان از مديران در فرآيند تصميم‌گيري امري ضروري و اجتناب ناپذير است.

2- نقش مدير در فرآيند يك تصميم‌گيري عاقلانه و منطقي در سه مرحله به خوبي نمايان است. O.K. دادن به نوع مسئله و تائيد بررسي آن از وظايف قطعي مديران است. در هر سازمان ممكن است از طريق بازخورهاي داخلي سيستم و يا عوامل محيطي، مشتريان و ارباب رجوع، تغييرات ساختاري و روشي و يا بر اثر فرصت‌هاي پيش آمده به تشخيص مدير و اجزاء سيستم مسايلي عرض اندام نمايد. و چه بسا كارشناسان نيز در ارايه اين مسايل به مدير موثر باشند لكن اين شخص مدير است كه مسئله بودن آن موضوع را تائيد و جهت بررسي، شناسايي دقيق و تعريف كاربردي به كارشناسان محول مي‌نمايد. بدون ترديد اكتفاي مدير به يافته‌هاي شخصي در مرحله شناسايي مسئله، او را دچار مشكل خواهد نمود مدير بايستي اطلاعات و بررسي‌هاي كامل فني و همه جانبه موضوعات مطرح شده به نام مسئله را از طريق كارشناس اخذ و در نهايت پس از تبادل نظر با آنان در صورت تأييد مسئله بودن، موضوع را رسماً اعلام نمايد.

3- بررسي، مطالعه و شناسايي گزينه‌هاي ممكن و راه‌حل‌هايي كه ممكن است به رفع مشكل، نواقص و كمبودهايي كه به نام مسئله مطرح شده بود، بينجامد از وظايف اصلي و انكار ناپذير كارشناسان است. گاهي مديران همه فن حريف خود را در اين مرحله در حد يك كارشناس با موضوع درگير مي‌سازند و اين يك دام خطرناك براي شبكه تصميم‌گيري در سازمان‌ها و مراكز تصميم‌گيري است. ورود مدير در جايگاه كارشناس صرفاً در زماني كه مدير در آن مورد بخصوص Techincal.Man باشد تا حدي مي‌تواند موجه باشد لكن اگر اين رويه به تمام موارد تعميم يابد و هر زمان تكرار شود، مدير را از انجام وظايف مديريتي باز خواهد داشت. شايد برخي از مديراني كه همواره از كم آوردن وقت مي‌نالند بخشي از اين مشكل آنان ناشي از ورود غير منطقي در بخش‌هاي كارشناسي است. از ديگر سو گاهي مشاهده مي‌شود كارسناسان جايگاه خود را با مدير كه وظيفه اولويت بندي و تشخيص اصلح و برتري دادن يك گزينه را بر عهده دارد اشتباه مي‌گيرند. كارشناسان بايد تمام گزينه‌هاي ممكن و در دسترس را حول مسئله تعريف شده مورد توافق مدير و كارشناسان بررسي و نقاط قوت و ضعف هر يك از آنها را مشخص و ليست نمايند، و پس از مقايسه و تطبيق نقاط مشترك و اختلاف و ابعاد مختلف هر گزينه در برابر ساير گزينه‌ها را ليست نموده و در اختيار مدير قرار دهند. يكي از دام‌ها و موانع جدي بحث‌هاي كارشناسي در فرآيند تصميم‌گيري يك گزينه‌اي بودن كارشناسان ما در سازمان‌ها و موسسات اقتصادي است در ارزيابي عملكرد سازمان‌هاي دولتي و واحد‌هاي اقتصادي بخش خصوصي مي‌توان به اين مشكل بعنوان شاخص عدم موفقيت اشاره نمود. سازمان‌هايي كه كارشناسان آنان براي حل مسايل يك گزينه بيشتر را در نظر نمي‌گيرند زمينه‌ساز عدم موفقيت سازمان و نيز مديريت مي‌شوند. سازمان‌هاي موفق سازمان‌هايي هستند كه كارشناسان آنها تمام گزينه‌هاي ممكن را بررسي، ارزيابي و جهت انتخاب بهترين آنها در اختيار مدير قرار مي‌دهند. گاهي نيز ملاحظه مي‌شود كارشناسان ضعيف و يا فاقد استقلال فكري تحت تاثير مديران ضعيف و به توصيه آنها به جاي بررسي و شناسايي گزينه‌هاي ممكن و متعدد، صرفاً يك گزينه آنهم گزينه مورد نظر مدير را بعنوان بررسي كارشناسي عرضه مي‌دارند كه نتيجه آن از پيش معلوم است. اگر فقدان و يا ضعف كارشناسي در تصميم‌گيري سازمان‌ها را عامل مهم عدم موفقيت و ناكارايي آنها بدانيم مطالعه عملكرد و جايگاه كارشناس در سازمانها و ارتباط و تعامل كارشناسان با مديران مي‌تواند يكي از ضرورت‌هاي اصلاح نظام اداري كشور و موسسات اقتصادي بخش خصوصي است.

4- گاهي اهميت مرحله انتخاب بهترين گزينه از سوي مدير سيستم به حدي است كه صاحب نظران مديريت مهمترين وظيفه و حتي تنها وظيفه مدير در فرآيند تصميم‌گيري را همين اقدام كه صرفاً يك تيك زدن (ü) تلقي مي‌شود، مي‌دانند. مرحله انتخاب بهترين و يا مناسبترين گزينه به خودي خود نشان مي‌دهد كه انتخاب زماني متحقق شدني است كه چندين گزينه وجود دارد تا مدير بتواند بهترين آنرا انتخاب نمايد. در موارد متعددي كه كارشناسان به يك گزينه اكتفا مي‌نمايند چگونه مي‌توان از مدير انتظار داشت كه بهترين گزينه را انتخاب نمايد. يكي از معضلات مهم شبكه تصميم‌گيري در سازمان‌ها و موسسات اقتصادي كشور همين است.

5- پس از انتخاب گزينه مناسب، مدير دستور اجراي آنرا صادر مي‌نمايد. در اين مرحله كه با نظارت و ارزيابي مستمر همراه است. مجموعه عوامل سازماني وظايفي را بر عهده دارند از آن جمله مدير و كارشناسان. بديهي است عدم اجراي صحيح و بموقع تصميمات تمام زحمات مدير و كارشناسان در مراحل قبلي را از بين مي‌برد. اغراق نيست اگر گفته شود در شبكه مديريت كشور يكي از مهمترين موانع موفقيت، عدم توجه به اجراي دقيق و مطلوب تصميمات اتخاذ شده است. گاهي مديران و كارشناسان با انتخاب بهترين گزينه و ابلاغ آن به عوامل اجرايي، وظيفه خود را پايان يافته مي‌دانند. بخصوص در مواردي كه مراكز بررسي شناسايي، ارزيابي و انتخاب گزينه‌ها از مراكز اجرا مجزا هستند (همانند مجلس و دستگاه‌هاي اجرايي و يا ستادهاي وزارتخانه‌ها و صف آن سازمان‌ها) اين مشكل مشهودتر است.

6- با توجه به مطالب فوق‌الذكر مي‌توان نتيجه گرفت كه توجه مديران و كارشناسان به جايگاه خود و فراتر نرفتن از حدود كاري به همراه پرهيز از عدم تداخل، احترام به جايگاه هر يك از سوي ديگري بخصوص عدم دست درازي مدير در بحث‌هاي كارشناسي و قبول اين واقعيت كه تصميماتي منطقي و عقلاني است كه پايه و اساس آنها بررسي‌هاي كارشناسي است، مي‌تواند شبكه تصميم‌گيري سازمان‌ها و بنگاه‌هاي اقتصادي را با موفقيت بيشتري مواجه سازد.

­      در تهيه اين مقاله از منابع زير بهره گرفته شده است:

1.   سيد مهدي الواني، تصميم‌گيري و فرآيند خط‌مشي‌گذاري عمومي، تهران، انتشارات سمت،

2.   اسفنديار سعادت، فرآيند تصميم‌گيري در سازمان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1373

3.   هرسي- بلانچارد، مديريت رفتاري سازماني، قاسم كبيري، جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، 1368n

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 12:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

مقايسه دو كتاب تاريخ جهانگشاي جويني و ظفرنامه حمدالله مستوفي

بازديد: 391

 

مقايسه دو كتاب تاريخ جهانگشاي جويني و ظفرنامه حمدالله مستوفي
 ( قسم‌السلطاني) از آغاز دوران چنگيز تا دوران هولاكو

(صفحات 924 تا 171 :از چاپ عكسي از روي نسخه خطي كتابخانه بريتانيا)

تاريخ جهانگشاي جويني، كتابي ست با ارزش مربوط به تاريخ دوران مغول (انجام تأليف در سال 658 هجري )1 و محتوي وقايع تاريخي منطبق با ظفرنامه حمدالله‌مستوفي (مؤلف به سال 735 هجري)2 مي‌باشد. كار مقايسه اين دو كتاب از اين جهت حائز اهميت است كه در شناخت مآخذ احتمالي شاعر در تنظيم اين تاريخ و همچنين در امر تصحيح كتاب به محققين و مصححين كمك مي‌رساند .

معرفي مختصري از كتاب ظفرنامه و ناظم آن : «دوره حكومت ايلخانان بويژه دوران اخير آن را در سرزمين ما دست كم به لحاظ مضمون و محتوي و البته حجم بايستي »عصر طلايي علم و فن تاريخ نگاري » خواند دوراني پر بار با محصولاتي معظم و حجيم .درميان مولفان ياد شده اين دوران تاريخ جهانگشاي جويني ( به لحاظ بخش تاريخ مغول آن در ايران ) و  جامع‌التواريخ رشيدي كه متني‌ست جامع از تاريخ عمومي جهان (البته به قدر ميسور و با گونه تلقي آن زمان از اين مضامين) با حجمي در حدود پنج برابر جهانگشاي جويني ، تاريخ وصاف ( از باب حضور مصنف آن درجمع خواص دستگاه خواجه رشيد الدين فضل‌الله و پسرش غياث الدين محمد وزيران ايراني ايلخانان مغول ) از اهم مصنفات در فن تاريخنگاري آن عصر به شمار مي‌آيند ، حمدالله مستوفي و آثارش نيز به دليل برخورداري از مزاياي ويژه هر يك از آثار ياد شده بالا به انضمام برخي ويژگي‌هاي ديگر جايگاهي قابل اعتناء و در خور بررسي دارد . »3

حمدالله‌ مستوفي « از اعضاي خاندان مشهور مستوفيان قزوين است كه نسبشان به تصريح خود  حمدالله در مواضع متعدد به حربن يزيد رياحي سردار مشهور و آزاده عرب مي‌رسد »4وي « در دستگاه خواجه بزرگ رشيدالدين فضل‌الله ... وارد شده در سال 711 هجري به دنبال قتل سعد‌الدين ساوجي صاحب ديوان و استقلال خواجه رشيد الدين در امور از جانب وي حكومت و استيفاي ابهر و زنجان و طارمين را به عهده گرفت »5 و « بعد از قتل خواجه اخيرالذكر  - از سال 736 هجري به بعد از احوال حمدالله مستوفي اطلاع درستي در دست نيست . »6

آثار حمدالله مستوفي : تاريخ گزيده ، نزهت‌القلوب، ظفرنامه ،

ظفرنامه : « آغاز تأليف آن (720 هجري ) نخستين اثر حمد الله مستوفي و به لحاظ پايان گرفتن آن (735 هجري) دومين كتاب او»2 محسوب مي‌شود او « سرودن ظفرنامه را در 40 سالگي آغاز و پانزده سال از عمر خود را مصروف آن »2 كرد .

« حمدالله مستوفي در مقدمه ظفرنامه انگيزه خود را از نظم اين كتاب علاقه و پيرويش ازحماسه ملي / تاريخي شاهنامه ( كه بيش از 6 سال از عمر خود را صرف تدوين نسخه‌اي منقح و جامع از آن كرده بوده است )دانسته و به سابقه اعتقادش به كار عظيم فردوسي و بر اثر ممارست  در آن به نوعي تقارن انديشگي با او رسيده و طريق خطير و پرفراز و نشيب وي را تعقيب كرده است »7

مستوفي در مقدمه ظفرنامه در سبب نظم كتاب مي‌‌گويد :

« به خواندن دل و جان برافروختي / همي وام دانندگي توختي /چنين تاز شهنامه شد بهره‌مند/ نديدم بر آن گونه شعري بلند .../ در آن بيت بد بود هم ريخته / شبه‌وار با در برآميخته /... مروت نديدم كه آن داستان / گژي بايد از جهل ناراستان / زبهر روانش در اين كار جهد / نمودم بر آن بست توفيق عهد / بسي دفتر شاهنامه به كف / گرفتم زدانش چو دراز صدف / برون آوريدم يكي زان ميان / در او شد سخنها لطيف و عيان / در اين كار شش سال گشت اسپري / كه دري شد آن پاك در دري »8

« ظفرنامه به نحوي شگفت‌انگيز حامل بيشترين تعداد واژگان فردوسي اعم از تركيب و تعبير و كاربردهاي كنايي و استعاري و به طور كلي واحدهاي لغوي شاهنامه از قرن چهارم به قرن هفتم و هشتم است و اين نشانه استغراق و تاثيرپذيري بسيار ژرف صاحب ظفرنامه در شعر فردوسي است »9 گر چه « به لحاظ زبان و قدرت بيان وشيوايي سخن و صنعت شعري و پرداخت كلام جزيل و متين هرگز در حد و اندازه قياس با »9 شاهنامه فردوسي نيست .

كتاب ظفرنامه شامل سه بخش است :

« الف ) قسم ‌الا سلماميه »10 : شامل تاريخ پيامبر اكرم (ص) و خلفاي راشدين و بني اميه و ...

« ب) قسم الا حكامي (عجمي) : تاريخ دوره سلطنت سلسله‌هاي سلاطين
 ايران . »10

« ج ) قسم‌السلطاني : تاريخ دوره حكومت مغول و ايلخانان تا سال  735 هجري ( شامل 30 هزار بيت )»10

در مقاله حاضر شيوه مقايسه و دسته‌بندي مطالب به طريقي است كه براي بررسي ميزان انطباق دو كتاب وقايع گوناگون تاريخي به سه دسته زير تقسيم
مي شوند :

1.                        مواضعي از جهانگشا و ظفرنامه كه مطابقت كامل دارند و به نظر مي‌رسد كه ظفرنامه استنساخي از جهانگشا باشد چون جمله‌بندي و ترتيب ذكر وقايع وحتي كلمات استعمال شده كاملاً همخواني دارند .

2.                       مواضعي كه در ترتيب وقايع و چگونگي ذكر جزئيات تفاوت اندكي مشاهده مي‌شود ولي به طور  كلي مطابقت و هماهنگي در كل پيكره واقعه تاريخي موجود است به نحوي كه مي‌توان منبع ظفرنامه را با قيد تخمين كتاب جهانگشا فرض كرد .

3.                      مواضعي كه مغايرت كلي در ذكر رويداد تاريخي وجود دارد ، جاهاييكه مؤلف جهانگشا دچار سهو شده است در ظفرنامه صحيح آن به چشم مي‌خورد در اين مورد كتاب جهانگشا نمي‌تواند منبع ظفرنامه باشد .

پيش از شرح مثالهايي براي هر يك از مواضع ياد شده لازم به ذكر است كه : در صفحه 924 كتاب ظفرنامه‌از « خواجه رشيد » الدين فضل‌الله ياد مي‌كند كه « وزير» غازان و اولجاتيو است و مستوفي تاريخ گزيده خود را خلاصه گونه‌اي از جامع‌التواريخ او نوشته است :11

كنون كار چنگيز خان يادگير/ زنقل خردمند دستور پير/ كه باشد زخواجه رشيد‌ش خطاب / وزو بود ملك خرد  كامياب /... چنان چون شنيدم زلفظ وزير / بگويم به گفتار دانش پذير ( ص 924  ، سطور 20,18,17 ) بنابراين مي‌توان چنين نتيجه‌گيري كرد كه منبع اصلي ظفرنامه جامع‌التواريخ است و محتملاً جهانگشا از منابع فرعي يا غير مستقيم او بوده است .

به طور كلي در ظفرنامه نسبت به تاريخ جهانگشا به علت مقتضيات شعري ( به خصوص كه سبك آن بسيار متأثر از شاهنامه است ) غلو، اطناب و تفصيل در مدح، توصيف جنگها و سوگ شاهان به چشم مي‌خورد البته اين چيزي از صحت و وثوق ظفرنامه نمي‌كاهد :

كه اين داستان نيست جز گفت راست /نه افزونيست اندرو و نه كاست / ... تصرف نكردم در اين نامه هيچ / سوي راستي  بود ما را بسيچ / مثل را نگفتم كه در جنگ و كين / چنان كرد آن مرد و اين كس چنين / كزين گرچه يابد سخن زيب و فر / پسنده نديدم زراوي گذر / چنان چون شنيدم زراوي سخن / همه ياد كردم ز سرتا به بن (ص 924 ، سطور 1 تا 3)

حالت اول : مواضعي كه مطابقت و همخواني كامل دارند :

1ـ جهانگشا صفحه 29 ج 1 : ( در ذكر ترتيب پسران چنگيز ووظايف آنان) :« بزرگتر توشي در كار صيد وطرد كه نزديك ايشان كاري شگرف و پسنديده است »: توشي را بدي راه نخجيرگاه / به حكم پدر پيش پوران شاه (ص 925 ، سطر 23 )« و جغتاي را كه از او فروتر بود در تنفيذ ياساها و سياست و التزام آن و مواخذت و عقاب بر ترك آن گزيد » :

جغتاي زيرغو بدي بهره‌ور / زفرمان ياسانكردي گذر (ص 925 /24)

« و اوكتاي را به عقل و راي و تدبير ملك اختيار كرده » : اوكتاي بدي راي زن پيش شاه / به تدبير ملك و به كار سپاه (925/25) « و تولي را به ترتيب و توليت جيوش و تجهيز جنود ترجيح نهاده» : تولي بود لشكركش و نامور/ سپه را زحكمش نبودي گذر(ص925،سطر26)

2ـ صفحه 46 و 47 جهانگشاـ «كوچلك كورخان را گفت كه اقوام من بسيار است و در حد ايميل و قياليغ وبيش باليغ پريشان‌اند »:

به حيلت همي خواست آن بد نهان / كه بر كور خان بر سر آرد زمان /... چنين گفت با كورخان در نهان / كاي نامور شهريار جهان ... همه لشكر نايمان بوم و بر/ كه هستند بنده برم سر به سر / به دشت قيالغ بسي زان سپاه /نشسته است دربيش بالغ به راه( ص 988 سطور7و8و10<<وهرکسي ايشان راتعرض ميرسانند>>:چوبي مهترندآن دلاور سپاه/برايشان بدانديش بسته است راه...(ص988وسطر11) « اگر اجازت يابم ايشان را جمع كنيم و به مدد آن قوم معاونت و مظاهرت كورخان
 نمايم ...»

كنم  گرد بر خويشتن آن سپاه / شوم ياور تو در آوردگاه ...( ص 988 ، سطر 12)

« بدين عشوه و خديعت كورخان را در چاه غرور افكند ...» برآورد از اين كار از آن گونه دست / كه مي‌خواست بركورخان برشكست ... ( ص 988، سطر 17)

« و روي به كورخان نهاد و بر بلاد و نواحي او  مي زد ومي‌گرفت ... چون استيلاي سلطان بشنيد ايلچيان به نزديك سلطان متواتر كرد تا او از طرف غربي متوجه كورخان شود و كوچلك از طرف شرقي و كورخان را در ميانه از ميانه بيرون كنند ...» يكي گشت با شاه خارزمشاه/ بركورخان شد از او رزمخواه ... ز كوشلك بد اسلام آن روزگار / در آن مملكت گشته يكباره خوار ... در ظلم و فتنه به هر جا گشاد / همي جور و بيداد دانست داد . (ص 988 ، سطور 23,22,19 )

صفحه 48 : ...« او وقت ادراك ارتفاعات و حبوبات لشكر مي‌فرستاد تا مي‌خورند و مي‌سوخت چون سه چهار سال رفعو دخل غلات ازيشان منقطع شد و غلائي تمام پديد آمد و از قحط اهالي درمانده شدند حكم او را منقاد گشتند با لشكر آنجا رفت ...» به كشت اندرون گله كردي رها / بخوردندي آن غله‌ها كلها / زجورش در آن مملكت قحط خواست / همي هر كسي از خدا دادخواست ... شدندي به فرمان او لشكري / سوي خانه خلق بي‌داوري ...

اگر كام جستي زخانه ، خدا / نبودي در آن منع ياراورا . (ص 988،سطور 26,25,24 )

« جور و ظلم و عدوي و فساد آشكارا شد » : شده ظاهر اين جور وفسق و فساد /نبوديش چاره به جز انقياد ( 989 /ا) « هرچه بت‌پرستان مشرك مي‌خواستند و مي‌توانستند به تقديم مي‌رسانديدند : »

نهان شد مسلماني اندر جهان / پرستيدن بت از آن شد عيان (989/2)

« از آنجا به ختن رفت وختن را بگرفت وبعد از آن اهالي اين نواحي را انتقال از دين محمدي الزام كرد: »

بيامد به شهر ختن آن پليد / سخن از سركين دين گستريد / بفرمود كاندر ختن همگنان / گزيدند از اسلام كلي كران (ص 989 ، سطر 2 و 3)

« وميان دو كار مخير يا تقلد مذهب نصاري و بت‌پرستي يا تلبس به لباس ختائيان :»

ز يزدان و احمد مبرا شوند / سوي بت گرايند و ترسا شوند (989 سطر5)

3ـ صفحات 53 و 54 جهانگشا ج 1 : « در شهر ندادر دادند و سخن او تبليغ كه هر كس در زي اهل علم و صلاح است به صحرا حاضر آيند »:.. همي ‌خواست مرد تبه روزگار / به گفتن كند دين اسلام خوار .../ فرستاد كاسلاميان سر به سر / بپويند نزديك او در به در (ص989 سطر 6 و 7)

« از زمره آن طايفه شيخ موفق و امام به حق علاءالدين محمد ختني نورالله قبره ... برخاست و به نزديك كوچلك آمد »: در آن شهر بد مهتري نامدار به علم و عمل سرور روزگار / محمد به نام و علاء‌الدين لقب / زدانش گشوده به گفتار لب ... و امام سعيد كوچك طريد را الزام كرد : بيامد بر كوشك تيره را / سخن گفت از داور رهنما ...

نبد مرد او كوشلك تيره را / فروماند در بحث حيران به جا (ص989 سطور 13 و 17)

« ... دهشت و حيرت و خجالت بر افعال و اقوال آن فاسق چنان مستولي گشت ... كه زبانش كند و سخنش در بند آمد . فحشي و هذياني كه نه آئين حضرت رسالت باشد از دهان برانداخت ...»:

امامان در آن بحث بردند دست / در آمد به كوشلك از ايشان شكست / چو ملزم شد اندر گه بحث مرد / رخ بخت آن خيره سرگشت زرد / فروماند بددين به گاه جواب / نبي را به بد كرد حاشا خطاب (ص 989 سطور 18 و 19)

« امام حق گوي ... گفت خاك بدهانت اي عدوي دين كوچلك لعين ...»

بدوگفت دانا چوزين در شنيد / دهانت پر از خاك باد اي پليد / تويي درزمانه حقيقت لعين / تويي بي‌گمان دشمن پاك دين ( ص 989 سطر20)

« چون اين كلمه درشت به سمع آن گبر ... رسيد به گرفتن او اشارت كرد :»

چو كوشلك ازو كرد ازين گونه گوش / درآمد از آن ديگ كينه به جوش/ برنجيد از او سخت در تاب شد / ازين كينه از خشم او آب شد / چوبي آب شد گفت او را به بند / ببنديد تا گيرد از بند پند( ص 989 سطور 21 و 22)

(صفحه 55) ...« او را بر در مدرسه او كه در ختن ساخته بود چهار ميخ زدند و كلمه توحيد وشهادت ورد زبان :»

بد اين نامور مهتر انجمن / يكي مدرسه ساخته در ختن / درو درس گفتي امام بزرگ / فرستادش آنجا بد انديشه ترك / بزد چار ميخش به ديوار بر / وزين سست شد كار دين سر به سر .( ص 989 سطور 23 و 24)

4ـ صفحه 58 و 59 جهانگشا ج 1 : « ذكر سبب قصد ممالك سلطان : ... در آخر عهد دولت او سكون و فراغت و امن و دعت به نهايت انجاميده بود و تمتع و ترفه به غايت كشيده و راهها ايمن و فتنه‌ها ساكن شده چنانكه در منتهاي مغرب و مبتداي مشرق اگر نفعي و سودي نشان دادندي بازارگانان روي بدان نهادندي »

ز روي زمين ظلم و جور و ستم / نهان بود يكباره از بيش و كم ... فروزنده بازار داد و دهش / جهاني زداد و دهش خوش منش ... چنان كرده بودند ايران و تور / دو شاه جهانبان به نزديك و دور/ كه طشتي زرار يك كس اندرزمين / ببردي از ايران ، به سر  حد چين / به يك جو نبردي كسي زآن براه /ز بيم عتاب دو داننده شاه ( ص 991 سطور 5,6,7,8 )

  ... « سه كس احمد خجندي و پسر امير حسين و احمد بالحح بر عزيمت بلاد مشرق با يكديگر متفق شده‌اند »

به درگاه چنگيزخان سر به سر / برفتند تجار جوينده زر/ به نعمت از ايشان سه مهتر بدند / براي و خرد نيز بهتر بدند / نخستين خجندي بد احمد به نام / چو پور حسين بددگر خويش كام / سومنامور احمد بالحيچ / به آن ملك كردند هر سه بسيچ ...« اين جماعت چون آنجا رسيده‌اند جامه‌ها و آنچه‌ بالحح را بود پسند كرد‌ه‌اند واورا به نزديك خان فرستاده چون متاع بازگشاده است و عرض داده جامه‌هايي كه هريك غايت ده دينار يابيست دينار خريده بود سه بالش زر بها گفته چنگيز خان از قول گزاف او در خشم شده است و گفته كه اين شخص بر آنست كه هرگز جامه به نزديك ما نرسيده است و فرمود تا جامه‌ها كه ذخاير خانان قديم در خزانه او معد بوده بدو نموده‌اند ....»

بشد پيش شه بالحيچي چو باد / بر آن پادشا آفرين كرد ياد / ... بپرسيد قيمت از او شهريار / بها كرد تاجر فزون از شمار / برنجيد از آن يافهگوتاجور / بدل گفت كاين مرد برگشته سر/ بمابر گمان آنچنان مي‌برد / كه ما خود نداريم گويي خرد / و گر خود نديديم چيزي چنين / ندانيم هم قيمت عدل اين / به گنجور فرمود آن شهريار / بروجامه‌ها از خزانه بيار/ بياورد گنجور جامه چوباد / چو كوهي بر شه بهم برنهاد (ص 991 سطور20,19,18,16 )

« و قماشات او را در قلم آورده و تاراج داده » : نوشتند اجناس او آنچه بود / به تاراج از آن پس اشارت نمود . ص 991، سطر 25

« و او را موقوف كرد‌ه‌اند و شركاي او را به طلب فرستاده آنچه متاع شريك او بوده است به رمت به خدمت آورده‌اند (صفحه 60) و چنانچه الحاح كرده‌اند و بهاي جامه‌ها پرسيده هيچ قيمت نكرده‌اند و گفته‌ كه ما اين جامه‌ها را به نام خان آورديم سخن ايشان به محل قبول و به سمع رضا رسيد و فرمود تا هر جامه زر را يك بالش زر بداده‌اند و هر ده كرباس و زندئيجي را بالشي نقره »:

بپرسيد باز ازشريكان او / بهاي قماش آن شه شيرجو/ چنين هر يكي گفت با شهريار/ كه اي نامور شاه به روزگار/  نزيبد كه بنده بدين مايه رخت / كند قيمتي پيش داراي تخت (ص 991 ، سطور 26 و 27)/ كه گررايگان در پذيري از آن / به من بر سپاسي بود بي‌كران /چو بشنيد گفتار پاسخ سرا/ پسنديد گفتار او پادشا/ بها كرد بازش شه كامران /فزون زانچه بدكام بازارگان / زابريشمين جامه زرنگار / سزاوار پوشيدني شهريار/ يكي بالش زر بها داد شاه / به خوشنودي از كار آن نيكخواه / دو كرباس را پيش آن پادشا / يكي بالش نقره آمد بها ( ص 992 ، سطور 2,3و1 ) صفحه 60 جهانگشا : « چون جماعت تجار به شهر اترار رسيدند امير آن ينال جق بود يكي از اقارب مادر سلطان تركان خاتون كه لقب غايرخان يافته بود » : گذار اندر آن ره براترار بود / در آن شهر اميري سكبسار بود / كه اينالجق داشت در اصل نام / به شاهي در آن شهر گسترده  كام / خطابش شده خان وغاير لقب / به خويشان سلطان كشيدش نسب/ مگر يك تن از مرد بازارگان / به اينالجق خواند رنجيد از آن / دگر آنكه ديو هوا دست يافت / بر اينالجق بر بديها شتافت (ص 993 /سطور 10 و 11 و 12)

صفحه 61 جهانگشا : « غاير خان بر امتثال اشارت ايشان را بي‌مال و جان كرد بلكه جهاني را ويران و عالمي را پريشان وخلقي را بي‌خان ومان و سروران .به هر قطره‌اي از خون ايشان جيحوني روان شد و قصاص هر تار مويي صد هزاران سر ، بر سرهر كويي گويي گردان گشت و بدل هر يك دينار هزار قنطار پرداخته شد  »

مبين آن كه جوري بر ايشان بكرد / ببين آن كه عالم پريشان بكرد / بهر قطره خون كه شد ريخته / دو صد فتنه شد پيش انگيخته / به هر تار مو كز سري اوفتاد/ بسي سرورانرا سران شد به باد/ به هر ذره از خاك بازارگان / سر يك جهان مرد شد رايگان / بهر نيم فلسي از آن خواسته / تبه شد بسي گنج آراسته . (ص 994 سطور 1 و 2 و 3 )

5ـ ذكر واقعه نيشابور صفحه 137 جهانگشاج1...<< و چون تفاجار گورگان كه داماد چنگيزخان بود با امراي بزرگ و بادههزار مرد در مقدمه تولي برسيد در اواسط رمضان بدر نيشابور دوانيد »:

به حكم تولي نامور ده هزار / زترك و مغول مرد خنجرگذار / طغاجر گورگانشان پيش رو/ همه رزم سازان وگردان کو / به جنگ نشابور برساختند / در آن جنگ و كين گردن افراختند / يكي نيمه رفته زماه صيام / دهو هفت و ششصد يل خويشكام( ص 1034 ، سطور 26 و27)

صفحه 135 : « سلطان به اسم شكار برنشست و روي در راه نهاد ... و فخرالملك نظام‌الدين ابوالمعالي كاتب جامي و ضياء الملك عارض زوزني را با مجير الملك كافي عمر رخي بگذاشت تا مصالح نيشابور به اتفاق ساخته مي‌كنند »: بدند از وزيران سه دانش ‌پذير/ در آن شهر از حكم سلطان امير / يكي فخر ملك جهان مجددين / مجير آن دگر ملك را همچنين / سيم بوالمعالي و دين را نظام / نشسته در آن شهر با راي و كام (ص 1035 ، سطور 2 و 1)

صفحه 137 و 138 : ... « تا روز سيم از طرف برج قراقوش جنگ سخت مي‌كردند و از باره و ديوار تير چرخ و تير دست مي‌ريختند از قضاي بد و سبب هلاكت خلقي تيري روان گشت و تغاجار از آن بيجان شد » :

طغاجر سيم روز شد جنگجو / به خود سوي بارو در آورد رو / به برجي كه دارد قراقوش نام / يكي رزم جست آن يل خوشكام / ز بالا روان گشت يك تير چرخ / كه پيكان آن داشت از زهر برخ / قضا برد و زد بربر ميرزود / روانش روان شد زتن همچو دود ( ص 1035 سطور5 و 6 و7 )

« و اهالي شهر خود از  كار تغاجار فارغ بودند و او را نمي‌شناختند لشكر هم در روز باز گشت و از ايشان اسيري دوگريخته به شهر آمدند و خبر تغاجار دادند اهالي شهر پنداشتند مگر كاري كردند و ندانستند كه سيعلمن نباه بعدحين خواهدبود » : دو مرد از مغول دستگير آمدند / بسي خسته از زخم تير آمدند / درو چون وزيران آزاد مرد / شدند آگه از كار جنگ و نبرد / گمانشان چنان بود كار نكو / بكردند و شد بد گمان زرد رو (ص 1035 سطور 8 و9 )

صفحه 138 : « چون بهار سنه ثمان عشره روي نمود وتولي ازكار مرو فارغ شده عازم نيشابور شده بود ... ودر مقدمه لشكر بسيار با آلات مناجيق و اسلحه به شادياح فرستاد و بازآنك نشابور سنگلاخ بود از چند منزل سنگ بار كرده بودند و با خود آورده چنانك خرمنها ريختند و عشر آن سنگها دركار نشد: »

برآمد بر اين كار بر پنج ماه / تولي خان بيامد به دل رزمخواه / به ماه صفر سال هجده فزون/ زششصد روان شد دروجوي خون / ... بياراست بر هر دري كارزار/ برآمد برين كارگرد حصار/ زعراده و منجنيق و زسنگ / ببردند هرجايگه بهر جنگ / اگر چه نشابور بد كوهسار / وليكن به فرمان آن نامدار / بگردون بدو سنگ بردند خوار / زچند روزه راه اندرآن روزگار / از آن سنگها  كوهها گرد گشت / زپيكار تركان برآن طرف دشت / نشد صرف آنها مگر اندكي / به نسبت نبودي از آن صد يكي ( همان صفحه سطور 11 تا 15)

صفحه 139 : « به چند موضع خندق انباشته بودند و ديوار را رخنه كرده و بازآنك جنگ سخت تر از جانب دروازه شتربانان و برج قراقوش بود  و مردان كار زيادت آنجا مغول علم بر سر ديوار خسرو كوشك برافراشتند و لشكر برآمد ... » : بيانباشتند خندقش آن زمان / برفتند تا زير بارو دمان / بكندند باروي را چند جا/ برآمد سر باره ناگه به پا / ازو برج در قعر خندق فتاد / مغول را از آن جان و دل گشت شاد / به برج قراقوش از آن گونه جنگ / بكردند كز خور بشد تاب و رنگ / برآمد مغول بر سر باره زود / سوي شهر رفتند از آنجا جودود / سوي قصر خسرو شدند همچو شير / به بامش برآمد فراوان دلير/ علم برفرازيد بروي جوباد / زچنگيز خان كرد گوينده ياد ( همان ، سطور 16 تا 19)

...« لشكرها از دروازه‌ها در آمدند و به قتل و نهب مشغول شدند و  مردم پراكندهدر كوشكها وايوانها جنگ مي‌كردند و مجيرالملك را طلب مي‌داشت تا او را از نقب برآوردند و سبب آنكه تا زودتر او را از ربقه حيات بركشند سخنهاي سخت مي‌گفت تا او را به خواري بكشتند . » : به شهر اندر آمد زهر در سپاه / بپيوست هر جايگه رزمخواه / به بازار و كوي  و به خان و سرا/ همي كرد هر كس به پيكار را / همي خواستند اين جهانجو سپاه / شوند از وزيران درو رزمخواه / به بيغوله‌اي در سرانجام كار / گرفتند شان لشكر شهريار/ بدان تاز جانشان به زودي دمار/برآرند دشنام دادند خوار/ بكشتندشان لشكر رزم توز / برايشان سرآمد شبانگاه و روز ( همان ، سطور (22,21,20

صفحه 140 : « تمامت خلق را كه مانده بودند از زن و مرد به صحرا راندند و به كينه تغاجار فرمان  شده بود تا شهر را از خرابي چنان كنند كه درآنجا زراعت توان كرد و تاسگ و گربه آن را به قصاص زنده نگذارند » :

پس از شهر مردم به صحرا روان / شدند آنچه بودند پيرو جوان / چنان بود فرمان كه گردد تباه / هر آنچيز جان دارد آن جايگاه / نكرد ابقا به كس بر به جان/ نبد جانور را در آن جا امان /  ... سگ و گربه  و موش و مار  و سباع / نماندند  زنده در آن خوش بقاع / فكندند ديوارها بعد از آن / چو هامون شد آن شهر همچون جنان / چنان گشت، شد جاي كشت و درود / بدي هر زمان بر بدي برفزود ( همان ، سطور 23 تا 26 )

... « بعد از آن چون تولي عزم هرات مصمم گردانيد اميري را با چهار تازيك آن جا بگذاشت تا بقاياي زندگان را كه يافتند بر عقب مردگان فرستادند »: نشابور چون گشت ازين سان خراب / روان گشت شهزاده اندر شتاب / بماند اندرو چند مرد  دلير/ كه بودند هر يك چو غرنده شير / بدان تا چو گردد كس آنجا پديد / كنندش زكين درزمان ناپديد ( ص 1035 سطر 27 و ص 1036 سطر1)

...« ودختر چنگيزخان كه خاتون تغاجار بود با خيل خويش در شهر آمد و هر كس كه باقي مانده بود تمامت را بكشتند . »:

بيامد سوي شهر خاتون مير / كه بد كشته گشته گه دار و گير/ پري روي بد دخت چنگيز خان / بدي بر طغاجر به جان مهربان / هر آنجا كه ديد اندرو جانور / همي كشتي از كين شو در به در / نشان عمارت درآنجايگاه/نماندايچدركوي وبازارگاه(ص1036سطر1و2و3)

6. جلد دوم جهانگشا صفحه 218 :‌« امارت  جنتمور: ... و از جوانب پادشاه زادگان امراي ديگر در صحبت او بگذاشت و جورماغون نيز هم برآن موجب از قبل هر پادشاه زاده اميري را با جنتمور نصب كرد و كلبلات از قبل  قاآن و نوسال  از قبل باتو و قزل بوقا از جانب جغتاي و (ص 219 ) ييكه ( جامع التواريغ طبع بلوشه ص 37 : پيكه ) از طرف بيكي سرقوقيتي و كوركوز » ... :

 پس از جانب هر كه بدسروري / فرستاد با او گزين نوكري / بشد كلبلات از جناب قاآن / نوسال ارزه با تو آمد دمان/ ز سوي جغتاي بشد قزلبوتا/ چوپيكي ز سورقيتي پاك را/ بر جنتمور اين مهان سربه سر/ ببستند دركار ايران كمر(ص 1071 سطور 21 و22 )

... ص 219 : « و ولايتي كه ساكن گشته بود و منقاد شده از فتنه و آشوب آن جماعت  باز در اضطراب مي آمد قراجه و تغان سنقور كه دو امير بودند از قبل سلطان جلال الدين  در نشابور و مضافات آن تاختن مي كردند» : زسلطانيان لشكري هر زمان/ به جنگ مغول در رسيدي دمان/ به هر گوشهاي فتنه انگيختي / مغول رابه بيهوده  خون ريختي/ ز هر جا كه بد ايل و فرمان پذير / بر آوردي ازكين بزاري نفير /... دو مير از بزرگان خوارزمشاه / شدند پشت آن مردم رزمخواه / يكي بد قراجه سپهرنبرد/ طغان سنقر آمد دگرشيرمرد/ همي برسپاه  مغول برزدند / و زآن مهتران مال و جان بستدند (‌ص 1071، سطور 24 تا 27 )

( صفحه 220 از جلد 2 ) :‌« بدين سبب جنتمور كلبلات رابا لشكر به دفع قراجه به حدود نشابور فرستاد» (صفحه 221 از جلد 2 ) « كلبلات  قراجه را منهزم گردانيده است و از خراسان بيرون دوانيده و او اكنون به سيستان رفته و حصار ارگ را حصن ساخته است » : به حكم سپهدار  ايران سپاه /  ابا كلبلات اندرآمد به راه / به طوس و نشابور همچون پلنگ / برفتند قوم مغول سوي جنگ / بسي جنگ  جستند از هردو رو / بسي خون درآمد به كوشش به جو/ سرانجام سلطانيان درگريز/ فتادند از زخم شمشير تيز/برفتند تا سيستان آن سپاه/ سوي قلعه ارگ  بردند پناه (ص 1072 سطور2 و3و4)

7. صفحه  60 جلدسوم جهانگشا ‌:« در بيش باليغ ايدي قوت كه سرور مشركان و بت پرستان بود در مخالفت با جماعتي مخالفان  موافق بودست و قراري نهاده و مقرر كرده  تا جماعت مسلمانان را در مسجد جامع در روز غرا شبي سودا نمايند ... و نور اسلام  به ظلام كفربپوشانند و جمعيت  ايشان  را چنان تفرقه دهند كه درروز محشر مگر اميد جمع ايشان  ممكن و ميسر شود.» :‌يدي قوت كه دربيش بالغ بدي / به شاهي در آن مملكت دم زدي / همان بت پرستي بدي دين او/ كه نفرين  بر آن دين و آئين  او /بدانديش منكو شد اندرنهان /  نمي خواست او را شه اندرجهان/... از ين روي ان گمره نابكار/ چنان كرد انديشه آن روزگار / براسلاميان برسرآرد زمان / در آن ملك كس را نماند از آن/ كند روز آدينه وقت نماز / براسلاميان بر در جنگ باز/ نماند يكي را از ايشان رها / كند جمله را دردم اژدها / مسلمان برآن گونه بپراكند/ كه جمعيتش روز محشر كند / مجامع سرآرد بريشان زمان / بدين گونه بد راي آن بدگمان (صـ 1126 سطور22و23و26و27 و صـ 1127 سطر 1 ) « ... معجزه دين محمدي سر مصحف را پيدا گردانيد ...و غلامي از ميان ايشان  چنانكه بر عجر و بجر مكايد ايشان واقف بود اسلام آورد و ايشان  را ايقاق شد و آن گناه را بر ايشان  درست گردانيد... (صفحه  68 ) فرمان شد تا او را با بيش باليغ برند و اصناف خلايق رادر صحرا حاضر آوردند از اهل اسلام وعبدهالاصنام و درروز جمعه بعد از نماز به حضور مردمان به زبانيه تسليم كردند و مسلمانان بدين فتح كه  باري ديگر بتازگي حياتي تازه يافتند شكر يزدان به تقديم  رسانيدند» :‌چوشدراي كافر برين بر درست /شد از معجز احمدي كارسست / غلامي ازايشان  به دين نبي/ گراييد ازدولت و بخردي/ مسلمان شد و راز ايشان تمام/ رسانيد پيش شه نيك نام / فرستاد نكو شه دادگر / سپاهي دلاور بر آن بوم و بر/ كه او را گرفتند و كردند بند/ ببردند نزديك شاه بلند/ به فرمان  شه يرغواش داشتند/ روانرا براين كار بگماشتند / ..... چوشد معترف كافر ناسپاس / چنين گفت آن شاه يزدان شناس / كه او را سوي بيش بالغ كنون / بريد  و بريزيد ازاين كار خون / ... چو در بيش بالغ رودبت پرست / پياده كشانش ببسته دو دست/ ... بآدينه هنگام عقد نماز / به مسجد درآيد بدين عزو ناز/ ... به دوزخ فرستيدشادن تا دگر/ نبندد كس از كينه دين كمر / گزيدند فرمان و كشتندشان / وزين شادمان شد دل مومنان  / بيفزود اسلام را آب و رو / از آن نامورشاه آزاده خو

 به منظور جلوگيري از تطويل ، در مورد بقيه نمونه ها ،‌تنها به ذكر شماره برخي  از صفحاتي كه بايكديگر مطابقت كامل دارند بسنده مي شود : صفحه 1014  ظفرنامه باصفحات 133و134 جهانگشا ج 1 صـ 1030 ظفرنامه با صفحات  97 تا 100 ج 1 ص 1033 ظ با صص126 و 127 ج 1 ص1046 ظ با ص 109و 110 ج1 ص 1073 ظ با صص223و 224 ج 2 ص 1075 ظ با صص 231 و 232 و233و234 ج 2 ص 1078 ظ ( تا سطر 15 ) با   صص156 و 157 ج 2 از ص 1082 ظ (سطر 17 )‌تا ص 1102 با صص 161 تا 191  ج1 مطابقت كلي دارد به جز مواردي كه ذكر آن خواهد آمد ص 1115 ظ با صص 16و18 تا 20 ج 3 و ...

حالت دوم  :‌مواضعي كه مطابقت كلي در ذكر وقايع تاريخي موجود است و تنها تفاوتهاي جزئي به چشم مي خورد : 1ـ صفحه 26 جهانگشا :‌« درآن وقت  اونك خان كه سرور  قبايل كريت  و ساقيز بود به قوت و شوكت از قبايل ديگر بيشتر بود، چون چنگيز خان از مقام طفوليت به درجه رجوليت رسيد بهر وقتي سبب قرب جوار و دنوديار به نزديك اونك خان تردد مي كردي و ميان ايشان توددي بود و اونك خان درتقديم  و اكرام او مبالغت مي نمود روزبه روز در رفع منزلت  و محل او ميافزود... پسران و برادران اونك خان و خاصگيان و مقربان او از منزلت  و قرب او حسد بردند و شبايك مكر بر مرر انتهاز فرصت انداختند، ....  تا اونك خان نيز در كار او متهم شد » :‌بپيوست با نامور اونك خان / زميران فزون شد برش هر زمان/ به هم دوست بودند تا چندگاه / به خيره شد آن دوستيشان تباه  (ص 925 سطر 9 )

بدين  اونك خان مهتري  نامور / سرافراز و دانا و فرخنده فر/ براهل كرايت شده  پادشاه / قبايل بسي بودش اندرپناه / در‌آن عهد از وي كسي برتري / نبودش زترك و مغول يكسري (ص933، سطر13و 14 ) صفحات 933 تا 941 ظفرنامه تفصيل فراواني از دوستي تموچين  و اونک خان دارد،‌در صفحه 947 بهتفصيل سبب مخالفت  اونك خان  و تموچين را شرح مي دهد در صفحه  948 علت تيره شدن  روابط اونك  خان و تموچين را اينگونه بيان مي دارد كه روانشدن پيوند ازدواج ميان دختران  تموچين و پسران اونك خان است و غمازي جاموقه ميان آن دو و استفاده از سنكون (پسر اونك خان ) :‌زبانش دگرگون و دل ديگر است / هميشه چو روباه حيله گر است / برآنست ناگاه تخت و كلاه / بگيرد شود برمغول  پادشاه  / فرستد به طايانك دايم پيام / بياريش خواند براين كاركام / سپه خواهد از وي كه هنگام كين / كند بر شما تنگ روي زمين (ص 948 سطور 26 و 27 ) همچنين صفحات 949 ،‌950 ،‌951 كه به تفصيل فراوان  دلايل جنگ تموچين  و اونك خان  را بيان مي دارد و حيله اونك خان  و خوابي كه   تموچين به دنبال آن مي بيند و او را از ورطه آن حيله نجات مي دهد  درجهانگشاذكري  از آن به ميان نيامده است و بسيار با اختصار از جنگ تموچين  و اونك خان يادمي كند. (صفحه  27 (از جلد  اول جهانگشا))

2ـ صفحه 1084 ظفرنامه حكايتي داردكه درجهانگشا ذكر آن نيامده است. به طور كلي ذكر صادرات  افعال اكوتاي قاآن (صفحات 161 تا 191 از جلد اول جهانشگا) با صفحات 1082 تا 1102 كتاب ظفرنامه  هماهنگي  دارد فقط در ترتيب ذكر برخي حكايات تفاوت ديده مي شود. دو حكايت جهانگشا (صفحات 175 و 165 از جلد اول )‌در ظفرنامه ذكر نشده است.

3ـ صفحه 200 جهانگشا جلددوم :‌« درشهور سنه ثمان عشره و ستمايه چون به خدمت او رسيدند ناصرالدين را سياست كردند و آنچه پسرينه بودند و از فرزندان سلطان هر چند خرد  بود بكشتند و باقي آنچه عورتينه بودند ازبنات و اخوات و خواتين كه باتركان به هم بودند چنگيز خان  ايشان رامي فرمود تا روزكوچ باواز برملك و سلطان نوحه كردندي»

( (ص 1046 ظفرنامه سطر 27 )‌در آن راه اين جنگجو پادشاه / به تركان كه بد مام خوارزمشاه / بفرمود تا آن حرمها كنون / درين راه  پويان روان پرزخون / (ص 1047 ظفرنامه سطور 1و2و3 :‌) برايران و سلطان بگريند زار/ برآرند نوحه كنان آشكار/ به فرمان حرمهاي خوارزمشاه/ پياده به خواري به پيش سپاه / برايران و سلطان ز بد روزگار / بكردند شيون چنين زارزار/ كه زارا دليرا شها سرورا / بزرگا سترگاگوا مهترا ...، در اين موضع به علت مقتضيات شعري اطناب فراوان به چشم
 مي خورد زيرا موضوع سوگواري پادشاهان  در اشعار تاريخي ازاهميت  قابل توجهي برخوردار است.

4ـ صفحه 951 ظفرنامه : گفتار در خواب ديدن تموچين : ( گفتار در ذكر اينكه خواب ديدن تموچين او را  از حيله اونك خان نجات مي دهد : ) تموچين چو در خواب شد تخت او / بيار است گفتي همي بخت او / كز آفات او را نگه دار شد / و از آن بخت و دولت به هم يار شد (سطر14) : اين قضيه در جهانگشا ذكر نشده است . همچنين در صفحه 1050 ظفرنامه ( ذكر وصاياي چنگيزخان) علت آگاه شدن چنگيز از نزديك بودن زمان مرگ خود را خواب ديدن او ذكر مي‌كند : بديدم يكي خواب بد سهمناك / بدانسته‌ام گشت خواهم هلاك / به بنياد عمرم در آمد خلل/ بيامد برم زود پيك اجل.(سطر 13) اما در صفحات 143 و 144 جلد اول جهانگشا ذكر شده است :« به وقت انصراف ، مرض كه از عفونت آن هوا تولد كرده بود زيادت شد و از دست درمان گذشت ، پسران خود جغتاي و اكتاي والغ نوين و كلكان و جورجتاي و اورجان را نزديك خود خواند و فرمود كه استيلاء مرض از آن گذشت كه بواسطه معالجت تدارك آن توان نمود »

ظفرنامه به مقدار زيادي تحت تاثير سبك شاهنامه قراردارد ، عنصرخواب در شاهنامه و به طور كلي آثار حماسي اهميت شاخصي دارد و محتمل است كه اين مسأله علت تفاوت مواضع مذكور باشد

5ـ در صفحه 50 جهانگشا جلد سوم آمده است : « منكوقاآن ... فرمود تا جماعتي از امراي بد را كه ذكر رفت و پادشاهزادگان رابرين راهها مي‌داشتند و در ين ورطه‌ها و گناهها مي‌آورده شمشيري از غضب بر ايشان راندند ... ابتداي آن از ايلچتاي رفت بي‌سر و پاي گشت و بعد از آن تاونال پاي مال شد و تاتاكرين مثل بيدي لا بيد عمرو گزين كرد  و شكم  بر شمشير انداخت و كشته گشت و ديگران بر اين جلمت نوبت نوبت روان مي‌شدند . »اما ذكر اين حادثه در ظفرنامه بسيار مختصر و بدون نام بردن اسامي امرا آمده است : به ارشاد او مهترانرا كه سر/ بپيچيد از حكم آن تاجور / سر از تن جدا كرد آن شهريار / زخلقي برآورد ناگه دمار ( ص 1124 . سطور 25 و 26)

برخي صفحات ديگر كه در اين مورد قابل ذكراند از اين قرار است :

ص 27 ج 1 با صص 953 سطور 18 تا 21 ، 955 (15،16) 956 (10،6،5 ) صص 956 تا 963 ظفرنامه در جهانگشا ذكر نشده به علت رعايت كلي اصل ايجاز در مواضعي كه به تاريخ مغول مي‌پردازد .

ص 29 ج 1: جنگ چنگيزبا التون خان را بسيار مختصر بيان نموده : صص 978 تا 986 ظفرنامه با تفصيل زياد وقايعجنگ را توضيح مي‌دهد . - ص 1008 ظفرنامه : اطناب در بيان پيام حاجب به اهالي زرنوق (صفحه 76 ج 1) ص 1038 ظفرنامه (سطر 12) با صفحه 102 ج 1 در مورد ذكر تاريخ عبور لشكر چنگيز خان از جيحون ص 1049 ظفرنامه رفتن چنگيزخان به جنگ پادشاه تنكت را با تفصيل و ذكر جزئيات بيان كرده اما در جهانگشا در صفحه 142 ( جلد اول ) در دو جمله تنها به مطلب اشاره كرده است صفحات 1050 تا 1055 ظفرنامه ذكر وصاياي چنگيزخان در جهانگشا در ابتداي كتاب تحت عنوان « ذكر قواعدي كه چنگيزخان نهاد » صفحات (18 تا 30 ج 1) به طور پراكنده ذكر شده و در ظفرنامه با اطناب بيشتري به چشم مي‌خورد ص 1079 ظفرنامه به ذكر استخلاص باشغر ، مكس ، آس و بلغار
مي پردازد كه با صفحات 224 و 225 ج 1 در ذكر ترتيب جنگها مغايرت دارد
صفحه 1119 ظفرنامه با صفحات 28 و 30 ج 3 مطابقت كلي دارد اما جهانگشا با ذكر جزئيات بيشترو دقيق‌تر به موضوع پرداخته و ....

حالت سوم : مواضعي كه مغايرت كلي درذكر رويداد تاريخي به چشم مي‌خورد:

1ـ صفحه 29 جهانگشا ج 1 ، درنام بردن از زنان چنگيز :« خاتون بزرگتر يسونجين بيكي بود »

( حواشي علامه قزويني ، همان صفحه ) : « اسم اين زن در جامع‌التواريخ ( طبغ برزين جلد 2 ص 124 ) بورته فوجين است و مسيو بلوشه گويد يسونجين به معني زن جميله و حسناء است و ظاهراً يسونجين لقب او بوده است و بورته فوجين
 نام او.» : يكي بورته فوجين با زيب و فر / كه  ب
د مادر چهار فرخ پسر ( ص 925 ، سطر 15 )

2ـ صفحه 926 كتاب ظفرنامه : به شرح احوال تموچين و برگشتن لشكر از او  با ذكر اسامي امراي لشكر پدر تموچين و جزئيات مفصل پرداخته شده  اما در جهانگشا به آن اشاره‌اي نشده است . چو شد سيزده  ساله آن نيكبخت / يسوكاز ناگاه بربست رخت / هنوز آن دلاور نبد رزمخواه / هنوز آن سپهبد نبد مرد كار / از او مي‌كشيدند سر سروران / گرفتند از او لشكر او كران ( ص 926 ، سطور 13،12،10)

به طور كلي سياق كار كتاب ظفرنامه مبتني بر تفصيل بيشتر به خصوص در قسمتهايي كه به تاريخ مغول مربوط مي‌شود است و در جهانگشا اينگونه مطالب به صورت اجمالي بيان شده يا اينكه ذكري از آنها به ميان نيامده است : به طور مثال صفحات 926 تا 932 ظفرنامه وقايع زندگي تموچين بعد از مرگ پدرش را ذكر كرده كه در جهانگشا ديده نمي‌شود.

3ـ در صفحه 948 ظفرنامه نكته قابل توجهي درباره قسمهايي كه جاموقه براي سنكون ( پسر اونك خان ) ياد مي‌كند وجود  دارد و آن اينكه به سنتها و عقايد فوركلور مغول اشاره شده است .

4ـ در صفحات 46 و 47 جهانگشا ج 1 ( ذكر احوال كوچلك و توق تفان ) اينگونه بيان مي‌كند كه هنگاميكه كوچلك در نزد كورخان بود اقوام بسياري از جمله توق تغان به او مي‌پيوندند ، در حاليكه در صفحات 976 و 988 ظفرنامه پس از كشته شدن توق تغان كوشلك به  كورخان پناه مي‌برد :

« چنگيز خان چون اونك خان را بشكست پسر او ( يعني كوچك خان : حواشي علامه قزويني ، صفحه 46 شماره 3 )... مدتي در خدمت كورخان موقوف بود ... وچون آوازه خروج كوچك فايض شد ... توق تغان كه او نيز امير مكريت بود و بيشتر از آوازه صولت چنگيز خان گريخته بودند بدو پيوسته شده ... »

گذر داشت بر قوم مركيت مرد / بدل دوستي عزم آن قوم كرد / بر آن قوم توقتا بدي پيشوا / برش رفت كوشلك چنان بي‌نوا ( ص 971 ، سطور 23 و 24 ) ... چو شد لشكر شاه در جنگ چير / بجستند توقتا بيكي زامير / ... بكشتند زارش به شمشير كين / شد از خون او لعل روي زمين / چو او را عدو خون در آن دشت ريخت / از آوردگه زود كوشك گريخت (ص 976 سطور 19 و 21 ) ... چو كوشك زپيكار آن شه گريخت / زمانه بر او گرد ادبار بيخت / به نزديكي كورخان راه يافت / زداماديش حشمت و جاه يافت ( ص 988 ، سطر 6)

5ـ صفحه 116 جهانگشا ج 1 : ( ذكر يمه وسبتاي بر عقب سلطان محمد ) و چون به دربند رسيدند و كس نشان نداده بود كه هيچ لشكر از آنجا گذشته باشد يا به حرب شده حيلتي ساختند و از آن بگذشتند و لشكر توشي در دشت قفچاق و آن حدود بودند با ايشان متصل شدند و از آنجا به خدمت چنگيزخان رفتند : ... كه ره زودتر باز بايد نمود / نمودند رهشان و رفتند زود / سوي شهر دربند از آن جايگاه / اميران نامي و جنگي سپاه / به دربند يك هفته كردند جنگ / جهانرا دل از جنگشان گشت تنگ / ... چنان گشت از كشته آن رزمگاه / كه در وي نبد باد را نيز راه / ز جنگ مغول گشته مردم ستوه / گريزان شد از باره يكسر گروه / در شهر دربند كردند باز / نگشتند ديگر  كسي رزمسار / زدربند بگذشت جنگي سپاه / سوي دشت قفچاق بسپرد راه / ... به پيكار قفچاق والا بتان / ببستند در جنگ جستن ميان / دو رويه دو لشگر گشودند دست / نيامد همي بر يكي زآن شكست / سپاه مغول مكري آورد پيش / برآورد رنگي برآئين خويش /  سبتاي به نزديك قفچاق زود / پيامي فرستاد و حيله نمود ( ص 1027 ، سطور 15 تا 22 )

همانگونه كه ملاحظه مي‌شود مكر كردن يمه و سبتاي در دشت قفچاق ذكر شده است و در دربند جنگ كردند

6ـصفحه 1016 ظفرنامه : نامزد گشتن لشكر مغول به جنگ ايران : توشي و جغتاي رزم آزما / اوكتاي جهاندار پاكيزه را / بفرمود تا با سپه هر سه تن / به خوارزم پويند و آن انجمن ( سطر 4 و 5)

صفحه 97 جهانگشا جلد 1 : پسران بزرگتر جغتاي و اوكتاي را نامزد خوارزم گردانيد با لشكري چون ... حوادث زمانه بي‌پايان ... همچنيندرصفحه 1029ظفرنامه ( رفتن توشي وجغتاي و اوكتاي به جنگ خوارزم )ذكر جزئياتي از جنگ خوارزم دارد كه در جهانگشا به آن اشاره‌اي نشده است .

7ـ صفحات 131 و 132 جهانگشا ج 1 : ( ذكر احوال مرو و كيفيت واقعه آن : ) ...« ودر جمله شهر چهار كس بيش نمانده بود ، چون در  مرو و حدود آن هيچ لشكر نماند هر كس كه در رساتيق مانده بود و در بيابانها رفته روي بامرو نهادند و اميرزاده‌اي بود نام او ارسلان باز به امارت بنشست و عوام بر او جمع آمدند ...

تركماني بود از تراكمه جمعيتي كردو به مرو آمد و ارباب بدو رغبت كردند ... در مدت شش ماه اميري بود ... مي‌ فرستاد تا دزديده بر بنه مغولان مي‌زدند و چهارپاي مي‌آوردند و در اثناي اين  حالت تركمان از هوس نسا با اكثر مردان روي بدانجا نهاد و به محاصره شهر كه نصرت حاكم آن بود اشتغال نمود تا از يازر پهلوان مغافضه بسر او رسيد پاي در راه گريز نهاد در ميان راه كوتوال قلعه بر او افتاد و او را بشكست و از  حدود طالقان قراچه نوين قاصد او شد و با يك هزار سوار و پياده ناگاه به مرو آمد ..

و هر كه را يافت بكشت و غله ايشان بخورانيد و در عقب او قوتقونوين با صدهزار خلق برسيد عقوبت و شكنجه آغاز نهادند و خلجان غزنوي و افغانيان كه به حشر رانده بودند دست به عقوبت و مثله كه مثل آن كس نديده بود بگشادند بعضي را بر آتش مي‌نهادند و بعضي را به شكنجه‌اي ديگر مي‌كشت و بر هيچ آفريده ابقا نمي‌كرد تا چهل روز بر اين نمط بگذاشتند و بگذشتند  در شهر و روستاق صد كس نمانده بود  .

و چندان ماكول كه آن چند معدود معلول را وافي باشد نمانده و با اين حادثات ديگر شاه نام شخصي با رندي چند نقبها و سوراخها مي‌جستند و اگر ضعيفي را يافتند مي‌كشتندو ضعيفي چند كه مانده بودند پراكنده شدند مگر ده دوازده هندو  كه از ده سال در آنجا بودند كه بيرون از ايشان ديار نبود » ذكر اين قضايا در ظفرنامه نيامده است : چنان گشت مرو از نهيب نبرد / نماندند دروي به جز چارمرد/ پس از مدتي شد زهندو دوچار / گرفتند در مرو شهجان قرار ( ص 1034 سطر 23 )

8ـ تفاوتهاي موجود در ذكر حركت اوكتاي قاآن به جانب ختاي و فتح آن در جهانگشا و ظفرنامه: در ظفرنامه صفحه 1062 ، سطور 25 تا 27 و ص 1063 (سطور 1 و 2 ) از جنگ مقلاي با التان ياد مي‌كند كه در جهانگشا ذكري از آن ندارد ، همچنين ص 1063 (سطور 6 تا 16 ) بي‌غذا شدن لشكر تولي وكشته‌شدن تعدادي از سپاهيان به خاطر بي‌غذايي را شرح مي‌دهد كه در جهانگشا ذكري از آن نيامده ،

در كتاب جهانگشا 153 و 154 ج1، اوكتاي قاان و تولي توامان به موضع التون خان روي مي‌نهند و التون در شهر نامكينك خودكشي مي‌كند درحاليكه در كتاب ظفرنامه اوكتاي قاآن و تولي مسخر كردن شهرهاي ختا را به يكي از اميران لشگر واگذار مي‌كنند و خود به سمت يورت قديمي باز مي‌گردند ( ص 1066 سطور 12 تا 14 ) و اين امير به جنگ التان مي‌رود و در شهر يمكينك التان ناپديد مي‌شود ( بعد از اين كه جاندار خود را به جاي خود به تغلب بر تخت شاهي مي‌نشاند ) : مغول چون بر او بر سر آورد روز / بدانست كان شه نبد دلفروز / نبودست التان و او ديگر است / كه جاندار آن شاه حيله گر است / به جستن گرفتندش آنگه همه / نشاني نبود از شبان و رمه /يكي گفت بگريخت از بيم جنگ / نماندش در اين قلعه‌جاي درنگ / دگر گفت خود را به زاري بكشت / چو دانست با او جهان شد درشت / دگر گفت همچون قلندر به راه / درآورد رو شد روان بي‌سپاه / دگر گفت خود را در آتش بسوخت / جهان چشم اقبال بختش بدوخت / دگرگونه هر يك در آن روزگار / همي گفت احوال آن شهريار / نه مرده نه زنده به جايي نشان / نديدي مغول زان شه شه نشان ( ص 1068 تاسطور20تا 24 ) . تفاوت ديگري كه در اين مورد به چشم مي‌خورد اينست كه فرار سپاهيان ختاي شبانه از طريق رود در كتاب جهانگشا ( صفحات 151 و 152 ج)در شهر خوجاتبونسقين روي مي‌دهد ( قبل از جنگ حجرالمطر) اما در كتاب ظفرنامه اين واقعه در شهر يمكينك رخ مي‌دهد و بعد از جادو كردن مغول بر سپاه ختاي ( ص1068 سطور 3 و 4) .

9ـ صفحات 225 تا 228 جهانگشا جلد دوم در ذكر حال كركوز از كودكي تا جواني شرحي دارد كه در كتاب ظفرنامه نيامده است . همچنين صفحات 247 تا 261 ج 2 ( ذكر توجه اميرارغون به قوريلتاي بزرگ ) را ظفرنامه ندارد .( در صفحه 1077ظ :امارت ارغون اقا بر ايران به طور مختصر از اين امير ياد مي‌كند ) صفحات ديگري كه در اين مورد قابل ذكر است : ص 1025 ظ تا 1026 سطر ششم ( واقعه شهر قزوين )را ج ندارد همچنين ص 1031 ( شهادت شيخ نجم‌الدين كبري ) ،

ص 1021 ( منهزم گشتن خوارزمشاه و پناه جستن او ) ، 1022 ، 1023 ( اگه شدن خوارزمشاه از حال حرم ) و ص 1024 تا سطر 14 ، ص 1040 ( نهان كردن كشته شدن ماتيكان در موضع ماووباليغ  از جغتاي و بيان سوگ جغتاي در از دست دادن فرزند ) ، صص 1046 ، 1045 ( فرستاده شدن دو لشكر به دنبال سلطان جلال‌الدين در هند پس از جنگ با او و مسخر گشتن ملك كابلستان ) ، ص 1058 ( قتل پادشاه تنكت به دست سپاه مغول) ص 1059 ( نوحه كردن مغولان بر مرگ چنگيزخان )، ص 1060 ( ذكر مقبره چنگيزخان ) ص 1069 ( رزم مغول با سلطان جلال‌الدين بر در اصفهان ) ، ص 1104 ( اختلاف توشي وچنگيز )،ص 1113 (اختلاف كيوك خان و باتو ) و صص 1130 تا 1170 ( عزيمت كردن منكوقاآن به ولايت تنكاس، رفتن منكوقاآن به ملك ختا و وفات او ، جانشيني قبلاي و اختلاف او با اريق بوكا و ...)

قابل ذكر است كه كتاب جهانگشا در زمان زنده بودن منكوقاان نوشته شده و بنابراين طبيعي است كه مطالب اخير در آن يافت نشود . علاوه بر اين در صفحات 79 تا 81 جهانگشا جلد سوم ذكر ماليات و قوبجور و ذكر قاضي القضات محمود خجندي و نماز عيد او آمده است كه ظفرنامه آن را نداد همچنين صص 83 تا 85 ج 3 ( ذكر نموداري از محاسن ذات همايون پادشاه جهان منكوقاآن بعد از استقرار  او بر سرير ملك ) و صص  79تا85  ج 3 ( ذكر اركان دولت منكوقاآن ).

به طور تخميني از 248 صفحه مورد بررسي در كتاب ظفرنامه ، 78 صفحه ( حدوداً % 4/31 ) در مورد حالت اول ، 56 صفحه ( حدوداً % 5/22 ) در مورد حالت دوم و 114 صفحه ( حدوداً %9/45 ) درمورد حالت سوم صادق است .

از اعداد فوق مي‌توان نتيجه گيري كرد كه جهانگشاي جويني منبع اصلي كتاب ظفرنامه نبوده است و احتمالاً از منابع فرعي و  غير مستقيم آن به شمار مي‌رود .

1ـ تاريخ جهانگشاي جويني / مقدمه مصحح / صفحه ه

2ـ ظفرنامه قسم‌الاسلاميه / مقدمه مصحح/ صفحه يط

3ـ همان / صفحه ط

4ـ همان / صفحه ز

5ـ همان / صفحه ح

6ـ همان / صفحه ط

7ـ همان / صفحه كا

8ـ همان / صفحات كه و كو

9ـ همان / صفحه كح

10ـ همان / صفحه ل

11ـ تاريخ جهانگشاي جويني / مقدمه مصحح / صفحه د

منابع و مآخذ مورد استفاده :

1ـ تاريخ جهانگشاي جويني محمد جويني تصحيح علامه محمد قزويني جلد 1 و 2 و 3 ، دنياي كتاب‌. 1375

2ـ ظفرنامه- حمدالله‌مستوفي به انضمام شاهنامه ابوالقاسم فردوسي ( به تصحيح حمدالله مستوفي )

چاپ عكسي از روي نسخه خطي مورخ 807 هجري در كتابخانه بريتانياor.2833)) مركز نشر دانشگاهي 1377

3ـ ظفرنامه ، قسم‌الاسلاميه ( جلد 1، احوال رسول الله (ص) ) حمدالله مستوفي، مقدمه تصحيح توضيح مهدي مدايني ، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي 1380

 

 

 

 

 

موضوع تحقيق :

 

 

مقايسه دو كتاب تاريخ جهانگشاي جويني و ظفرنامه حمدالله مستوفي

 

 

ارائه دهنده :

سحر رنگي تهراني

 

زير نظر استاد:

جناب آقاي ياقوتي

 

 

 

زمستان 84

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 27 مرداد 1393 ساعت: 17:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازديد: 1407

 

آ ـ الف

1- ادب از كه آموختي از بي ادبان :        باديدن رفتار بي ادبان و انجام ندادن آن.

2- آب در هاون كوبيدن :                      كاربيهوده انجام دادن .

3- آش كشك خاله ات بخوري پاته نخوري پاته :    اين كار را بايد انجام دهي  چه دلت بخواد چه دلت نخواد.

4- آش دهانسوزي نيست :                     بسيار مطلوب و محبوب نيست.

5- آتيش بيار معركه:                             كسي كه بهم زني مي كند .

6- آتيش زده به مالش :                         هر چي داشته بخشيده .

7- آب از دستش نمي چكد :                   خيرش به كسي نمي رسد .

8- آفتاب عمرش لب بومه :                    چيزي بمرگش نمانده .

9- آسمون همه جاش يه رنگه:               هر جا كه باشي وضع همينه .

10- از اين ستون به آن ستون فرجي است :     گذشت زمان ممكن است براي حل مشكل تو  مؤثر واقع شود.

11- آب ازآهن جدا كردن:                    كار د شواري را انجام دادن .

12- آب ازدريا بخشيدن :                      از مال ديگران بخشيدن و منت  نهادن

13- آب برو ، نان برو تو هم به دنبالش برو:    جمله ي توهين آميزي است.

14- اسب تازي گر ضعيف بود                  همچنان از طويله خربه

15- آن راكه حساب پاك است  ا ز  محاسبه چه باك است :كسي كه كارش در ست است از حساب و كتاب ترسي ندارد.

16- اندازه نگهدار كلواوشر بواو لا تسرفوا :  پرخوري .

17- اي كه پنجاه رفت و در خوابي                   مگر اين پنج روز را دريابي

18- آنروز كه آواز بود فكر زمستانت هم بود:   تا توان داشتي و مزمت داشتي به فكر آينده بودي يا نه مستانت

  19- آب دريا به دهن سگ نجس نمي شود :    پشت ديگران ازكسي بدگويي كردن.

ب

1- بازبان خوش مار را از سوراخ بيرون مي كشد:    باچرب زباني كارهاي خويش راپيش مي برد .

2- بزك نمير بهارمياد .خربزه با خيار مي ياد:           به كسي و عده هاي دورو رازدادن.

3- بادمجان بم آفت نداره:      كنايه از اين است كه يك آدم زشت خود برتر
مي ميرد.

4- با يك گل بهار نميشه:     با يك شخص درستگار دنيا درست نمي شود.

5- با يه من عسل هم نمي شود خوردش:    بد اخلاق بودن

6- به دعاي گربه سياه بارون نمي باره:     خدا به دعاي آدم گناهكار اهميت نمي دهد.

7- براي لاي جزر ديوار خوبه:     خيلي بي مصرف است.

8- با يك تير و دو نشون زدن:

9- باد آورده را باد مي برد:     هر چيزي كه آسان بدست مي آيد آسان هم از دست مي رود.

10- به در گفت ديوار بشنوه:    غير مستقيم حرف زدن

11- به هر گماني مبر كه خاكي است     باشد كه پلنگ خفته باشد:           بيشه

12- به نطق آدمي بهتر است از دواب ، دواب از تو به گر نگويي صواب

13- با هر دست كه دادي پس مي گيري.

14- بزرگي به عقل است نه به سال.

15- براي همه مادر است براي من زن بابا:   با همه مهربان است با من نا مهربان است.

16- با ماه نشيني ، ماه شوي ، با ديگ نشيني سياه شوي:    در تأثير همنشيني گويند ،‌يعني در اثر همنشيني با بدان ،‌بد مي شوي و با نيكان نيك.

17- با پولها كباب بي پول ها دود كباب:    شخص ثروتمند از مواهب زندگي استفاده مي كند و بينوا مي بيند و حسرت مي كشد.

پ

1- پشت چشم نازك كردن:      ناز آوردن

2- پشت دست داغ كردن:        تصميم گرفتن كه كاري را انجام ندهند.

3- پا به دريا بگذاره دريا خشك مي شود:      بد شانس است.

4- پرسيدن عيب نيست ،‌ ندانستن عيب است:      ناداني بد است.

5- پنجه با شير انداختن و مشت با شمشير زدن كار خردمندان نيست:     كار خطرناك كردن كار انسانهاي عاقل نيست.

6- پول كه زياد شد خانه تنگ مي شود و زن زشت:     ثروت زياد ، انسان را به تفنن هاي ناپسند وا مي دارد.

7- پي تقدير رفتن از كوري است.

8- پشم در كلاه نداشتن.

9- پرتو نيكان نگيرد هر كه بنيادش بد است:     تربيت نا اهل را چون گردوگان بر گنبد است.

10- پرده هفت رنگ مگذار تو كه در خانه بوريا داري:         قناعت.

11- پولش از پار و بالا مي ره:    ثروت زيادي دارد.

12- پشت دست را داغ كردن:       تصميم به انجام ندادن كاري گرفتن.

13- پايان شب سيه سپيد است:    مثل از پي هر گريه آخر خنده اي است.

14- پول علف خرس است:     دارايي و مال منان را به هر كس كه بخواهد نبايد داد.

15- پياده شو با هم راه بريم:   در مورد كسي كه خيلي مغرور و متكبر شده است.

 

ت

1- توبه گرگ مرگ است:    كسي كه دست از عادتش بر نداره.

2- تا تنور گرم است نان را بچسبان:   كاملاً از فرصت استفاده كردن.

3- تعارف اومد نيامد دارد:    به كسي كه تعارف مي كني ممكن قبول كنه ممكن نكنه.

4- تيرش به سنگ مي خوره:   به هدفش نرسيده.

5- تير توي تاريكي انداختن:    با چشم بسته كاري رو انجام دادن.

6- تافته جدا بافته بودن:      خود را غير از بقيه دانستن.

7- تا تواني دلي بدست آور:    دل شكستن هنر نمي باشد.

8- تيشه به ريشه زدن:‌        با پاي خود به گور رفتن.

9- توي هفت آسمون يك ستاره نداشتن:    بد شانسي آوردن.

10- تو را خواهند پرسيد كه عملت چيست نگويند پدرت كيست:    باز خواست آخرت.

11- ترسم نرسي به كعبه اي اعرابي كه اين ره كه تو مي روي به تركستان است

12- تا مردم سخن نگفته باشد                         عيب و هزش نهفته باشد

13- توانگري به قناعت به از توانگري به بضاعت:        كسي كه قانع است قدرتمند است.

14- تو به خير و ما به سلامت.

 

ج

1- جوجه را آخر پائيز مي شمرند:    نتيجه كار آخر معلوم مي شود.

2- جواب ابلهان خاموشيست:     جواب نادانها را نبايد داد.

3- جانماز آب كشيدن:     به ظاهر خود را خوب نشان دادن.

4- جنگل مولاست:     جماعتي نامناسب در جايي جمع شده اند.

5- جواب دندان شكن:     يعني با منطق و حساب پاسخ داد.

6- جايي نمي خوابه كه آب زيرش بره:     براي افراد زيرك گفته مي شود.

7- جايي رفت كه عرب ني انداخت:     كنايه از اين است كه بازگشتي ندارد.

8- جنگ دو سردارد:     يعني پايان جنگ گاهي پيروزيست و گاهي شكست است.

9- جاتره بچه نيست:    چيزي وجود ندارد.

10- جان كسي را به لب آوردن:      زيادي منتظر شدن.

11- جاي كه نمك خوردي نكمدان مشكن

12- جهان اي برادر نماند بر كس          دل اندر جهان آفرين بند و بس

13- جاي سوزن انداختن نيست

14- جوانمردي كه بخورد و بدهد به از عابري كه نخورد و بنهد:     جوانمردي كه به ديگران كمك مي كند بهتر از پارسايي است كه نمي خورد و به ديگران هم كمك نمي كنند.

15- جاي شكرش باقي است.

 

چ

1- چرا عاقل كند كاري كه باز آرد پشيماني:     عاقل كاري را كه پشيماني به بار مي آورد نمي كند.

2- چو فردا شد فكر فردا كنيم:     از حالا جوش فردا را نزنيم.

3- چند تا پيراهن بيشتر پاره كرده:     با تجربه تر است.

4- چغندر به هرات زيره به كرمون:     هر چيزي به جاي خودش.

5- چيزي كه عوض داره گله نداره:      اين كار به آن كار در.

6- چاقو دسته خودش را نمي بره:     خويشان و بستگان براي همديگر ناراحتي توليد نمي كنند.

7- چيزي بارش نيست:      ساده لوح بودن.

8- چيزي كه از خدا پنهان نيست از بنده چه پنهان:     چيزي مخفي كردن نيست.

9- چشم بسته غيب مي گويد:     به كسي گفته مي شود كه از موضوع روشن و واضح خبر مي دهد.

10- چشمش آلبالو گيلاس مي چينه:       چيزي را به طور درست نمي بيند.

11- چه خوش گفت آن تهي دست سلحشور                           جوي زر بهتر از پنجاه من روز.

12- چو آيد زپي دشمن جان شان                    بيند و اجل پاي اسب دوان.

13- چوب به لانه زنبور كردن.

14- چو انداختن:    جال و جنجال را انداختن.

15- چو كردي با كلوخ انداز پيكار                   سر خود را به نالاي شكستي.

16- چشمش آلبالو گيلاس مي چينه:    چيزي را به طور درست نمي بيند.

 

ح

1- حساب حساب ، كاكابرادر:     مثل ، برادريمان سر جاش بزغاله يكي هفت صنار.

2- حرف راست را بايد از بچه شنيد:     صحبت درست را كه كودك مي گويد ، صحيح است.

3- حسود هرگز نياسود:    از بخل و كينه به جايي نمي رسد.

4- حق به حقدار مي رسد:       كار شايسته سزاي آدم دستكار است.

5- حرفهاي گنده تر از دهنش مي زنه:      حرفهايي كه بزرگتر از دهنش است مي زند.

6- حالا كه ماست نشد شير بده:   مقصودي معين ندارد.

7- حاجي ، حاجي را در مكه مي بيند:     وقتي كسي وعده اي مي دهد و مي رود و مدتي از او خبري نمي شود چون او را مي بينند چنين مي گويند.

8- حسود از نعمت حق بخيل است و بنده بي گناه را دشمن مي داند:    حسادت.

9- حال در ماندگان كسي داند كه به اصول خويش در ما ند:    دردمندي.

10- حادثه خبر نمي كند:    اتفاقات پيش از آنكه بفهميم روي مي دهد.

11- حلوا حلوا دهن شيرين نمي شه:      با زدن حرف حلوا بدان كه دهانت شيرين نمي شود.

12- حسني به مكتب نمي رفت وقتي مي رفت جمعه مي رفت:      كار را بي موقع انجام دادن.

13- حرف حساب جواب نداره:     درست گفتن مسئله اي درباره حق كسي.

14- حرف حق تلخه:    درست گفتن هر حرفي را گويند.

 

خ

1- خرما از گرگي هم نداشت:    بدشانس بودن.

2- خودم كردم كه لعنت بر خودم باد:    كاش اين كار را نمي كردم.

3- خانه به دوش:    بي خانه بودن.

4- خرتب مي كنه:     در فصل تابستان كسي كه لباس گرم بپوشد.

5- خر بيار و باقالي بار كن:    در موردي گفته مي شود كه آشوب و معركه بر سر موضوعي باشد.

6- خدا از دهنت بشنوه:     كاش همان شود كه شما گفتين.

7- خواب زن چپ مي زند:     در موري گفته مي شود كه خواب به تعبيرش خود باشد و بالعكس.

8- خود را به موش مردگي زدن:     در مورد كسي گفته مي شود كه براي انجام كاري دچار ضعف مي شود.

9- خوردن براي زيستن و دكر كردن است     تو معتقد كه زيستن از بهر خوردن است

10- خران و گاوان كار بردار                  به ز آدميان مردم آزار

11- خر كه كمتر نهر بر وي بار                          بي شك آسوده تر كند رفتار:    بر خري كه كمتر بار بگذارند بهتر راه مي رود.

12- خواب نوشين بامداد در جميل                  ميل باز دارد سپاه از سبيل

13- خاموشي ، به كه جواب سخت.

 

د

1- ديگ به ديگ مي گه روت سياه:    كسي كه عيب دارد به ديگران طعنه مي زند.

2- در نا اميدي بسي اميد است                       پايان شب سيه سپيد است:       

هيچ گاه اميدت را از دست مده.

3- دل به دريا زدن:     ريسك كردن.

4- دل به دل راه داره:      كاري را عيناً انجام دادن.

5- در دوازه رو مي شه بست ولي در دهان مردم را نمي شود بست:     هر كاري بكني مردم درباره ات حرف مي زنند.

6- دودو تا چهار تا:     چيزي كه واضح است.

7- دشمن دانا به از دوست نادان:    دانايي و فهميدگي گرچه در دوست باشد ، خوب است.

8- ديوار موش داره موشم گوش داره:     حرف گوش به گوش بقيه مي رسد.

9- در كار نكو حاجت هيچ استخاره نيست:    در انجام دادن كار خوب فكر و تأمل كردن جايز نيست.

10- دود از كنده بلند مي شه:    هر چيز فشايي دارد.

11- درخت هرچه بارش بيشتر مي شود سر فروتر مي رود.

12- دروغي مصلحت آميز به كه داشتي فتنه انگيز:   دروغ مصلحت آميز.

13- دوست شمار آنكه در نعمت زند                 لاف ياري و برادر خواندگي

14- دشمن آن به كه نيكي بينند:    نيكوكاري.

15- داشتم فايده نداره از داريم بگو:     از آنچه داشته نگو بگو اكنون چه داري.

 

 

 

ر

1- ريگ تو كفششه:     منظور داشتن از كاري.

2- روكه نيست سنگ پاي قزوينه:     پررو بودن.

3- رفتم ثواب كنم كباب شدم:      در برابر خوبي ، بدي ديدم.

4- راه باز است و جاده دراز:     كسي براي رفتن مانع نمي شود.

5- روده بزرگه ، روده كوچكه رو خورد:    وقتي كه انسان خيلي گرسنه باشد.

6- رنگش مثل گچ سفيد شد:     منظور كسي است كه از چيزي ترسيده و رنگش پريده باشد.

7- رفتن و نشستن به كه دويدن و گسستن:      آرامش.

8- روده تنگ به يك نان تهي پر گردد              نعمت روي زمين پر نكند و بهره ننگ

9- رگ خواب كسي را به دست آورن.

10- ريش در دست ديگران داشتن.

11- ريش به فاضل انداختن گرسنه باشد.

12- رفت كه ريش در بياورد ، سبيلش را هم باخت:       خواست وضع بهتري پيدا كند ، آنچه داشت از دست داد.

 

ز

1- ز تعارف كم كن و بر مبلغ افزا:     هنگامي گفته مي شود كه تعارف بي فايده و باعث رنجش ديگران مي شود .

2- زديم و نگرفت :      كسي كه خود را به خطر بياندازد و نتيجه اي نداشته باشد .

3- زبانم مو در آورد : وقتي كه كسي زياد توضيح دهد و نتيجه نداشته باشد .

4- زير آب كسي را زدن :          ‌كسي را نزد ديگري بي اعتبار كردن

5- زير كاسه ، نيم كاسه است : يعني فريب و حقه اي در كار است .

6- زردآلو را مي خورد براي هسته اش:         هر كاري را براي نتيجه اش انجام مي دهد.

7- زن به در سراي مرد نكو هم درين عالم است دوزخ او

8- زاهد كه درم گرفت و دينار شتر زاهدتر از آن كسي به است آر

9- زير رنج بود گنج هاي پنهاني

 

س

1- سري كه درد مي كند دستمال نمي بندند :             وقتي احتياج به كاري نيست دنبال كار اضافي نرو.

2- سيب دو نيمه :‌             كنايه از شباهت .

3- سرش به تنش زيادي كرده است :‌             از جانش سير شده است.

4- سكوت نشانه ي رضايت است :‌            وقتي كسي ساكت است رضايتش را نشان مي دهد.

5- سرش به تنش مي ارزد :‌               ارزش احترام گذاشتن را دارد.

6- سگ زرد برادر شغال است :‌             يعني در يك جنسند .

7- بسيلش را چرب كردن :               يعني به كسي رشوه دادن.

8- سر پيري و معركه گيري :‌          در مورد كساني است كه زمان پيري كار جوانان را انجام مي دهند .

9- سالي كه نكوست از بهارش پيداست :           مواقعي گفته مي شود كه كاري بر وفق مراد باشد.

10- سير به پياز ميگه پيف پيف چقدر بو مي دي :‌              كنايه به كسي است كه خود پر از عيب و اشكال است ولي عيب كوچك ديگران را بزرگ جلوه دهد.

11- سه چيز پايداري نماند مال بي تجارت و علم بي بحث و ملك بي سياست :                   سه چيز استوار نمي ماند مال كه خريد و فروش شود و علمي كه مشورت در آن نباشد و پادشاه بي سياست.

12- سخن را سر است اي خردمند و بن                        مياور سخن در ميان سخن :‌           ارزش سخن

13- سخنران پرورده ي پيركهن            بينديشد آنكه بگويد سخن

14- سخي دوست خداست :‌             سخاوتمند و بخشنده دوست خداست.

15- ستاره ي سهيل است

 

 

 

ش

1- شتر در خواب بيند پنبه دانه ؟ :                 كنايه از آدمي است كه آرزوهاي دور و درازي دارد.

2- شنيدن كي بود مانند ديدن :              هرگاه با چشم خودت نديدي شايعات را باور نكن .

3- شتر بابارش گم مي شه :              وقتي چيزي با ظرفش گم مي شود.

4- شتر سواري دولا دولا نمي شود :            كار را بايد با آگاهي انجام داد.

5- شاهنامه آخرش خوش است :                  هميشه در اول كار نبايد قضاوت كرده

6- شتري كه در خانه ي همه را مي زند :‌             چيزي كه براي همه است .

7- شمر ، جلودارش نميشه :           يعني بسيار آدم شروري است.

8- شنيدم گوسفند را بزرگي              رها نيندازدهان و دست گرگي

9- شبانگه كاردبر حلقش بماليد روان گوسفند از وي نباليد .

10- شيطان با مخلصان بر نمي آيد و سلطان با مفسلان :‌                 شيطان با آدمهاي يك رنگ كاري ندارد.

11- شوي زن زشت روي و نابينا به :                شوهر زن زشت باشد بهتر است

12- شام و ناهار هيچ چيز ،‌آفتاب به لگن هفت دست :              خوراكي هيچ ،‌اسباب و ظروف و سفره بيار - اصل هيچ و فروع بسيار

 

ص

1- صابوش به جامه‌ي كسي خوردن :          يعني ضرور و زيان به او هم رسيده.

2-صد تا چاقو بسازه ، يكيش دسته نداره :      يعني هيچوقت به‌حرفش اعتماد نكن.

3- صورتش را با سيلي سرخ نگاه مي دارد :            كنايه از كسي كه هميشه ظاهرش را حفظ مي كند.

4- صبر ،‌كليد كارهاست :            يعني عجله كردن در كارها اصلاً جايز نيست .

5- صياد بي روزي در دجله نگيرد و ماهي بي اجل بر خشك نميرد:    روزي

6- صبر ايوب

7- صلاح مملكت خويش خسروان دانند.

8- صاحب دلي به مدرسه آمد ز خانقاه                        شكست عهد صحبت اهل طريق را:     پيمان شكني.

9- صدا از ته چاه بر آمدن.

10- صلح دشمن چو جنگ دوست بود.

 

ض

1- ضرر تلخه:    يعني ضرر و زيان حتي اگر خيلي كم هم باشد با اين حال ناراحت كننده است.

2- ضرب ، ضرب اول:    در مبارزه آن كسي برنده است كه ضربه اول را زده باشد.

3- ضامن روزي بود روزي رسان.

4- ضعيفي كه با قوي دلاور كند ياد دشمن است در هلاك خويش:    هركس بايد به توان خودش كاري را انجام دهد.

 

ط

1-    طاقتم طاق شد: بيش از اين تحمل ندارم ، صبرم تمام شده است.

2-   طوطي وار ياد گرفتن:   يعني بدون اين كه معني اش را بداند اين حرف را زده است.

3-  طبل توخاليست:   فقط داد و فرياد مي زند و گرنه چيزي بارش نيست.

4-   طاووس‌رابه‌نقش ونگاري‌كه هست‌خلق‌تحسين‌كنند:  واوخجل ازپاي‌زشت‌خويش.

5-   طلب كردم زدانايي بكي پند مرا فرمود با نادان مپيوند.

6-   طمع را سه حرف است هر سه تهي.

7-   طبالي به كه بطالي

 

 

ع

1- عاقبت جوينده يابنده بود:   كسي كه تلاش مي كند به مقصودش مي رسد.

2- عقل اون پاره سنگ بر مي داره:    عقل ندارد.

3- عجله كار شيطونه:   عجله كار درستي نيست.

4- عاقبت حق به حقدار رسيد:    هميشه در سرانجام هر كار كسي كه حق دارد برنده است.

5- عالم نا پرهيزگار كور شعله دارست:     عالم ناپرهيزگار.

6- عالم از بهر دين پروردن است نه از بهر دنيا خوردن.

7- عالم بي عمل به چه ماند گفت به زنبور بي عسل:    عالم بي عمل.

8- عاقلان را يك اشارت بس بود.

9- عروس تعريفي آخرش شلخته در مي آيد.

10- عطاي او را بلقاي او بخشيدم:   افرداي كه خير و شر آنها يكي است.

 

ف

1- فيلش ياد هندوستان كرده:    ياد خبري دور افتاده است.

2- فلفل نبين چه ريزه بشكن ببين چه تيزه:    هيچ گاه از ظاهر كسي نمي توان قضاوت كرد.

3- فردا هم روز خداست:    يعني اجبار نيست كه همه كارها را امروز بكنيد.

4- فلاني اجاقش كوره:    منظور از كسي است كه بچه دار نمي شود.

5- فرو مايه هزار سنگ بر مي دارد و طاقت سختي نمي آورد.    تحمل و طاقت.

6- فرق است ميان آنكه يارش در بر    آنكه دو چشم انتظارش بر در:    انتظار.

7- فهم سخن چون نكند مستمع                    قوت طبع از متلكم بجوي.

8- فكر نان كن كه خربزه آب است:    به فكر نان درآوردن باش كه خربزه آب است و شكم را سير مي كند.

 

ق

1- قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر گوهر ، گوهري:    ارزش هر چيزي را خبره آن مي داند نه ديگران.

2- قصاص در اين دنياست:   يعني هر كس نتيجه اعمال خود را در زندگي مي بيند.

3- قاشق نداره آش بخورد:   كنايه از شخص بينهايت تهيدست است و وسيله لازم را دراختيار ندارد.

4- قوز بالاقوز:   كار را خراب تر از آنچه كه بود كردن.

5- قرص خورشيد در سياهي شد يونس اندر دهان ماهي شد.

6- قرآن بر سر زبان است و در ميان جان:    ديانت

7- قدر عافيت كسي داند كه به مصيبتي گرفتار آيد:    قدر عافيت.

 

ك

1- كوه به كوه نمي رسد آدم به آدم مي رسد:    آدم مي تواند تلافي كند.

2- كبكش خروس مي خونه:    خيلي خوشحال است.

3- كوگوش شنوا:    گوش ندادن به حرف.

4- كوزه گر از كوزه شكسته آب مي خورد:    خيس بودن.

5- كارها به صبر برآيد و مستعجل به سر در آيد:   صبر.

6- كس نبيند بخيل فاصل را       كر نه در عيب گفتنش كوشد ور كريمي دو صد گز دارد      كرمش عيبها فرو پوشد:      افراد فاصل.

7- كرم بين و لطف خداوند گار       گر بنده كرده است و او شرمسار.

8- كند همجنس با همنجنس پرواز:     هر كسي با مثل خودش رابطه دارد.

 

گ

1- گر صبر كني ز غوره حلوا سازم:   صبر كردن.

2- گاومون زائيده:     دردسر به سراغ آدم آمدن.

3- گاو پيشاني سفيد است:    همه كس و در همه جا او را مي شناسند.

4- گاو بي شاخ و هم:   يعني انسان قوي و هيكل دارد.

5- گر از بيني ديگر شد هلاكمرا هست بطراز طوفان چه باك

6- گر دست فتاده اي بگيري مردي                 ور بر كسي خرده نگيري مردي

7- گربه شير است در گرفتن موش                 ليك موش است در مصاف پلنگ

8- گاه باشد در كودكي نادان               بغلسط بر هدف زند تيري

9- گرت از دست برآيد ذهني شيرين كف       مردي آن نيست كه مشتي بزني بر دهني

10- گرگ كه پير مي شود ، رقاص شغال مي شود:      هر آدم شروري ، در روزگار پيري دست آموز ديگرانست

 

ل

1- لگد به بخت خود زدن:     در مقابل خود ايستادن

2- نقش دادن:     كاري به طول انجاميدن

3- لبش بوي شير مي دهد:      هنوز طفلي بيش نيست

4- همه مهربانتر از مادر:      تملق كردن

5- لذتي كه در بخشش هست در انتقام نيست:     هيچگاه وقتي مي توان ببخشي انتقام نگير

 

م

1- مرغ همسايه غاز است:    نا آگاهي

2- ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است:    وقت داشتن

3- ماست را كيسه كردن:    گول زدن

4- مرغ يك پا داره:    لجبازي كردن

5- مار تو آستين پرورش دادن:    كسي كه زيان و ضرر مي زند را بزرگ كردن

6- مار خورده و افعي شده:     خيلي باهوش و زيرك است

7- مگواندوه خويش با دشمنان                       كه لامول گويند شادي كنان:   دشمني

8- مال از بهر آسايش عمر است نه عمر از بهر گرد كردن مال:                        آسايش

9- مورچگان را چو بود اتفاق               شير ژيان را به راننده پوست

10- مزن بي تأمل بگفتار دم                 نگو گوي گردوگوئي چه غم

11- مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد مي ترسد

12- مسكين خر اگر چه تميز است                  چون با رهمي برد عزيز است:زحمتكش

 

ن

1- نفس از جاي گرم برآمدن:    در مورد شخصي گفته مي شود كه بي خيال مستمندان باشد.

2- نم پس نمي دهد:    كارش عيب و ايراد ندارد

3- نخود هر آش شدن:            فضول بودن

4- نور علا نور بودن:                كار خيل خوب بودن

5- نان خود خوردن و نشستن به كه كمر زرين بستن و به خدمت ايستادن:   قناعت

6- نصيحت پادشاهان كردن كسي رامسلم بود كه نيم سرندارد يااميد.          كاربيهوده

5- ندانستي كه بيني بر پاي                            چو در گوشت نيامد مردم

6- نماند به ستمكار بد روزگار               بماند بر او لعنت پايدار

7- نان از براي كنج عبادت گرفته اند صاحب دلان به كنج عبادت براي نان:   سوء استفاده

8- نا بينا به كار خويش بيناست.

 

و

1- وجود يكي است ولي شكم دوتاست:    يعني دو نفر هر چقدر به يكديگر نزديك باشند باز هم از هم جدا هستند.

2- وقت نداره سرشو بخارونه:  منظور آنست كه گرفتار است.

3- وين شكم بي هنر پيچ ، پيچ             صبر ندارد كه بسازد به هيچ

4- وقت ضرورت چون نماند گزير           دست‌بگيردسرشمشيرتيز: ضرورت‌كارواجب

5- وفاداري مدار از بلبلان چشم             كه هردم بر گلي ديگر سرآيند: وفاداري

هـ

1- هر پستي ، بلندي دارد:    بعد از هر سختي آساني هست.

2- هادي ، هادي اسم خود بر ما نهادي:    يعني كه به ارتكاب عمل خلافي دست زده اي و مرا بدان متهم مي كني.

3- هشتش گرو نهش است:   آه در بساط ندارد.

4- هر كه بامش بيش ، برفش بيشتر:   هر كس كار بيشتري كند بهره بيشتر مي‌برد.

5- هركه درحال‌توانايي نكوئي‌نكند         ازوقت ناتواني‌سختي ببيند: انجام‌كارخوب

6- هركه در زندگاني نانش بخورند چون بميرد نامش نبرند: حسنت در اين دنيا

7- هر كه آمد عمارتي تو ساخت                      رفت و منزل بديگري پرداخت

8- هر كه نان از عمل خويش خورد                  منت از حاتم طائي نبرد

9- هر كه با بزرگان ستيز و خون خود ريزد:     پا از گليم خود دراز كردن

10- هر جا سر است سخن است.

11- هر كه نان از عمل خويش خورد     منت از حاتم طائي نبرد

ي

1- يكي به دو كردن:    جر و بحث كردن

2- يك دست صدا نداره: بايد با ديگران متحد بود

3- يك من ماست چقدر كره مي دهد:   تلافي كردن

4- يك پاش لب گور است:    پير است

5- يك خلعت زيبا به از هزار خلعت زيبا

6- يزدان كسي را كه دارد نگاه                        نگردد ز سرما و گرما تباه

7- يارديرينه‌مراگونه‌زبان توبه مده    كه مراتوبه‌شمشيري نخواهدبودن: سرسختي

8- يك تير و دو نشان:            با يك كار به دو نتيجه رسيدن

9- ياسين به گوش خر خواندن:           پند بي فايده به كسي دادن

10- يك چشم گريان و يك خندان:    در مورد كسي گويند كه دو گانه عمل مي كند.

 

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 27 مرداد 1393 ساعت: 17:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگی نامه مهدی اخوان ثالث

بازديد: 2041

 

اخوان نمادی از آمیزش کهنه و نو

اخوان یکی از تابناکترین چهره‌های شعر معاصر است کهن سرایی است که در تحول و دگرگونی اساس شعر فارسی نقشی بسزا بر عهده می‌گیرد در پیدایش نارسایی ابهام‌ها و لغزش‌های شعر نو می‌کوشد و بدعتها و بدایع شعر نیما را آشکار می‌سازد

در دوره‌ای که عدم آشنایی عمیق یا حتی آشنایی نسبی با جلوه‌های مختلف فرهنگ  گذشته ایران بخصوص شعر و ادب کهن از جمله عوامل ضعف و کمبود بسیاری از شاعران نوپرداز معاصر است اخوان با توشعه‌ای پر بار از قصیده و غزل از دوبیتی‌ و رباعی به شعر نیمایی رو می‌کند و به متعصبین کهنه پرست نشان می‌دهد که خواست و پذیرش صورت و قالبی تازه و بدیع از عجز شاعر در سرودن ابیاتی به سبک و سیاق بزرگ شاعران قدیم سرچشمه نمی‌گیرد

وانگهی اخوان ادیب است، سخنران و استاد مسلط زبان فارسی و در این زمینه‌ها هیچ یک از سرایندگان عصر ما ، حتی نیما، هم سنگ و هم پایه‌ی او نیست نگاهی هرچند گذرا به مقالات و تالیفات او به خوبی خواننده را متقاعد می‌کند که اخوان مهمترین آثار نظم و نثر پارسی را بارها و بارها خوانده، با آثار درخشانترین ستارگان آسمان ادب، از فردوسی گرفته تا ایرج و بهار و نیز با دیوان دیگر شعرا شاید کم اهمیت چون حبیب خراسانی، عاشق اصفهانی، فکری، گیلانی، حسن غزنوی بسیاری دیگر آشنایی کامل دارد. او در عین حال به خوانشی اجمالی بسنده نکرده است بلکه به تحلیل جنبه‌های مختلف این آثار پرداخته آمیختگی و آلودگی‌های دیوان شاعرانی چون عنصری ، فرخی، انوری، و غیره را تمیز داده ، سره را از ناسره جدا نموده و اندوخته‌ای که خود از گنجینه سرشار ادب برداشته ، بی‌شک مجموعه‌ای از نابترین گوهرهاست.

اما اخوان در عین حال به زبان مردمان عصر خویش بی‌اعتنا نیست. او با استفاده از اصطلاحات ساده و روزمره امثال وحکم مردمی و حتی لن و بیان عامیانه، اشعاری می‌نویسند که به دل اهل و نااهل شعر می‌نشینند و گاه سخت و پرشور و حال جلوه می‌کند قطعاتی چون قاصدک و آواز کرک ، لحظه دیدار، زمستان ، نادریا اسکندر، هدیه، پرستار و بسیاری دیگر از سروده‌های او همچنین سخنی که از دل برآید لاجرم بر دلها نشیند و سرود و زمزمه مردم یا نشانی از خشم و خروش آنها می‌شود.


زندگی نامه اخوان ثالث

اخوان ثالث در سال 1306 یا 1307 خورشیدی در توس مشهد بدنیا آمد. پدرش عطار طبیب و مادرش خانه‌دار بود علی اخوان ثالث پدرامید که عطاری و داوفروشی و طبابت قدیمی داشته و علاقه‌مند به اشعار فردوسی و سعدی و حافظ بوده با این همه امید بیش از شاعری و موسیقی دلبستگی پیدا کند و پنهان از پدر به تارزدن و مشق موسیقی می‌پردازد و با برخی از دستگاههای آن ماهور ، همایون ، ترک و افشاری .... آشنا می‌شود علی اخوان از کار پسر آگاه می‌گردد. و چون باور داشته که موسیقی نکبت می‌آورد و موسیقی‌دان‌ها شور بخت می‌شوند به او اندرز می‌‌گوید که من خود از موسیقی لذت می‌برم....

و از لحاظ مصلحت زندگانی راضی نیستم تو گرفتار این هنر نکبت‌بار شوی و پس او را به مشاهده‌ی فارابی موسیقی دان شوریده و معتاد و دوره‌گرد مشهد می‌برد تا عبرت گیرد و دیگر دنبال موسیقی نرود . شوق موسیقی در مهدی به تدریج جایش را به اشتیاق به شعر و سخن می‌دهد و او به شعر سرایی روی می‌آورد، شعرک‌هایی که سروده روی کاغذ‌های کوچک می‌نویسد و درای کتاب‌های پدر می‌گذارد تا او بخواهد و از هر فرزند آگاه شود و سرانجام علی اخوان در می‌یابد که مهدی به شعر سرایی روی آورده اشعارش را نزد دوست خود اتخار مسنن ، ؟ شاهرودی دندانساز از خضای مشهد می‌برد. افتخار از این شعرها خوشش می‌آید و یک جمله مسالک المعسنین ، طالب زاده به شاعر جایزه می‌دهد و به این ترتیب مهدی اخوان ثالث به شعر سرودن روی می‌اورد.

مهدی پس از آموزش ابتدایی وارد هنرستان صنعتی مشهد می‌شسود و ا کارسوهان کشی و اره کشی  و آهنگری سردرمی‌آورد. در این زمان پدر به او می‌گوید حالا دیگه خودت باید بروی نانت را در بیاوری و او ناچار به تهران می اید و معلم می‌شود محل خدمت او در کریم آباد ورامین بوده است.

با اوج‌گیری مبارزات ملی و حزب چپ در سال 1328 مهدی وارد نبردهای اجتماعی می‌شود و در نتیجه به زندان می‌افتد و به کاشان تبعید می‌شود. اشعار این دوره او که جنبه‌ی رئالیسم حزبی دارد بیشتر در روزنامه‌ها و مجله‌های حزب چپ به چاپ رسیده است در این دوره او و شاملو کسرایی و ابتهاج و شاهرودی و نیما ... در جبهه‌های حزبی فعالیت دارند و در 1331 به پویندگان راه صلح می‌پیوندند.

امید به واسطه شعری که درباره مبارزه‌های صلح طلبانه سروده به دست‌یابی به جایزه شعر صلح توفیق می‌یابد.

در اثر کودتای مرداد 1332 امید، نیما و دیگران به زندان می‌افتند بعضی زندانیان توبه نامه کذایی را می‌نویسند و از زندان آزاد می‌شوند ولی امیر مقاومت می‌کند و یک سال در زندان قصر و قزل قلعه می‌ماند پس از رهایی از زندان، مدتی به کار روزنامه‌نویسی می پردازد و همزمان با آن در رادیو و برخی موسسه‌های فرهنگی از جمله سازمان فیلم ابراهیم گلستان بکار می‌پردازد.

سالهای چند پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 هـ.ش اخوان شاعر روزهای خستگی و درد خود را مزد شتی خواند.

و اعلام کرد زرتشت و مزدک را در دل و دنیاز خویش آشتی داده و بر حاصل این آشتی پیام‌های بودا و مافی را نیز افزوده است پناه به مزداشت واکنشی مردی تنها به زمانه‌ای پرجوز و زخم بود واکنش مردی که مزدک‌های زمانه‌اش را عارف می‌خواست مانی‌ها زمانه‌اش را عادل پیامبرانی که پیش از آن که شمشیر در راه عشق کشند آن چه در سر دارند بنهند آن چه در کف دارند بدهند و آنچه بر آنها آید بفهمد اخوان نیک پنداری زرتشت و عدالت جویی مزدک و بی‌نیازی ما نی را یک جا می‌خواست بازگشت او به سوی شرف طبیعی و خانه‌ی پدری نشان نیاز به جهان دیگر بود. نیاز به سرودی نیکانی رسته‌ از بند هرچه هست افلاطون گفته بود نیاز مدینه‌ی فاضله ان جاست که مردان خوب حکم رانند و اخوان همه‌ی خوبی‌ها را گرد‌آورده بود تا مدینه فاضله در دل برپا کند که جهان را امید رستگاری نبود.

اخوان در 1345 در نثر منازعه‌ای خصوصی به زندان فصر می‌رفته و نه ما در زندان می‌ماند بهرحال ماجرا هرچه بوده از لحاظ شعر اخوان اهمیتی دارد زیرا دفترهای پاییز در زندان 1348 و زندگی می‌گوید 1357 یادگاری از این ایام زندان اوست.

اخوان از شاعرانی است که بسیاری از دشواری‌های شخصی و خانوادگی‌شان را در آثار و یادداشت‌های خود ثبت کرده‌اند از توضیح‌ها و حاشیه‌نویسی‌های اشعارش بر می‌ایبد.که مردمی صمینی و بی شیله و پیله بوده است البته گاهی در این یادداشت ها به باورهای خود نیز می پردازد

نصرت رحمانی می‌نویسد «شیفته عماد خراسانی بود و در همان نخستین دیدار احساس می‌کردم به خراسان به هر چیز خراسن توجه خاص دارد.

از چشم‌های بسیار زیبایش تیزهوشی و غروری که شباهت بسیاری به خودخواهی داشت می‌بارید.

در آخرین سال عمرش سفری چند ماهه به کشورهای اروپایی داشت و در بازگشت پس از زمانی کوتاه زندگی را بدورد گفت در توس در آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی در آینده‌ای شاهنامه او را به خاک سپردند اخوان ثالث یکی از برجسته‌ترین شاعران قرن اخیر زبان فارسی است و شعرش آمیزه‌ای است از سنت و تجدد.

به این ترتیب شعر نو از برج عاج[1] خود فرود می‌آید و در بطن جامعه راه می‌گشاید اما چنان که گفتیم اخوان و اصرار کلام فاخر بزرگان قلم نیز هست. او نه تنها با ظرایف و دقایق زبان آنها آشنایی کامل و دیرینه دارد بلکه این زبان استوار و پرصلابت چنان بر باد و ذهن او چیره گشته که شاعر همزمان با بهره‌گیری از لحن صمیمانه مردم عصر خود واژها و ترکیبات کهن را با مهارت و سهولت تام به کار می‌گیرد و اگر آن چنان که گفتند هیچ آبایی ندارد که فعل مجموری را به کار ببرد[2] از این روست و نه متغایر گاه با چنان ظرافتی به هم پیوند می‌خوردند که نه تنها خواننده معمولی بلکه ناقدان فرهیخته نیز از تفکیک و تجزیه این دو باز می‌مانند. [3] اخوان خود در این بار می‌گوید :

می‌کوشم تا بتوانم اعصاب و رگهای سالم و درست زبانی پاکیزه و متداول را که اغلب تاروپودش زنده و استخوانبندی استوارش از روزگاران گذشته است- به خون و احساس و تپش امروز پیوند بزنم[4]

و در جای دیگر می‌نویسد

اتکای من به ادب هنر مساله فارسی است از تمام آنچه امکان داشته بهره‌برداری کنم ، کرده‌ام و می‌کنم و خواهم کرد.  زبانی که محدود باشد به شکلی است که دایره زیبایی شناسی‌اش محدود است. وقتی چنین بود راه نمی‌دهد به ورود کلمهای دیگر وقتی زیبایی شناسی و بلاغت یک زبان گسترده باشد و راه وسیع داشته باشد خیلی چیزها که دارای حالت بلاغی هستند شکل و شمایل دارند، می‌توانند بیایند. [5]

و زیبایی شناسی زبان اخوان دارای چنان وسعتی است که واژها و ترکیب‌های تازه بسیار حتی نام آوا بیان کوچه و بازار و عبارات نادر و غریب آشنا در شعر او وارد می‌شوند باقی می‌مانند و گاه مأنوس جلوه می‌کند. [6] البته اخوان بر این نکته تأکید دارد که گسترش آگاهانه «دایره کلمات» نمی‌تواند و نباید هدف شعر باشد و کوشش عمدی در این زمینه بی‌ارزش ، بچگانه و مضحک است [7] مگر آنکه واقعا معنویتی در کار باشد و شاعر به واژه یا ترکیبی احساس نیاز کند [8] اما به صورت ، معنویت اقتضای زمان، جستجوی شیوه بیانی تازه‌تر و رسانه ، حاجت و نیاز شاعر یا هر علت و دلیل دیگری که بیابیم و بررسی کنیم نتیجه آشکار تمام این عوامل گسترش دایره واژگان و غنای زبان اخوان است و این نکته در پژوهش حاضر یکی از معیارهای ما در انتخاب این شاعر بخصوص بوده زیرا بدیهی است که شاعری با دستمایه‌ای اندک فقط می‌تواند به تفهیم مطلب مورد نظر خود بپردازد حال آنکه گنجینه سرشار شاعری پرتوان، گزینش واژهایی را برای وی میسر می‌سازد که نه تنها بیانگر مفهوم‌اند بلکه در پیدایش موسیقی کلام را نقشی بسزا بر عهده می‌گیرند و این ویژگیها اخوان است که شاید بیش از هر چیز به آهنگین بودن شعر توجه معطوف می‌دارد. اخوان در انتخاب واژها و اصطلاحات دقت و حتی وسواس به خرج می‌دهد و افسوس کلام وی، نه تنها از غنای زبان بلکه از حساسیتی نشئت می‌گیرد که گوش و هوش او به لطف و زیبایی موسیقی اصیل ایرانی دارند. در واقع اخوان از دیرباز با هنر موسیقی آشناست.

خود این باره می‌نویسد:

در آن وقتها من قبلا با یک هنر دیگر با موسیقی هم کم و بیش سروسری داشتم خیلی بیشتر از شعر و بیشتر هم یعنی پنهانی برای خودم چندی بود که تار می‌زدم و پیش استادی مشق و تمرین می‌کردم و کمابیش در آن راه مثلا پیشرفت هم کرده بودم تا آنجا که دیگر کم کم ترانه‌های آن روزا تا حدی که بشود شنید از آب در می‌آوردم و به بعضی دستگاههای موسیقی می‌شناختم محلی‌مان آشنا شده بودم ماهوار و همایونی ترک و شوری افشاری و سه گاهی خلاصه درآمد و فرود و واج و می‌شناختم و دستم با پرده‌های ساز کم‌کم آشنا شده بود و مضرابم قوت گرفته بود [9]

اما در جوانی اخوان ، موسیقی ظاهرا با مصلحت زندگی سازگاری ندارد و راهی است نوازده را به ناکجا آباد می‌کشنا پس اخوان به تشویق پدر استاد و مشق و تمرین را کنار می‌گذارد و به شعر روی می‌آورد با این همه موسیقی را هرگز رها نمی‌کند و عشق به آهنگ و نغمه و ترانه نیز بسان میلی سرکوب شده در شعر او تصعید و شکوهمندی می‌رسد.

خواننده‌ای که تنها با یکی از دیوان‌های «م. امید» [10] آشنا می‌شود چنان با تکرارها و طنین خاص او خو می‌گیرد که در میان صدها قطعه شعر معاصر و آوای اخوان را به دلیل آهنگ و ترنم ویژه، تمیز و تشخیص می‌دهد.

منتقدان گاه از تکیه اخوان بر موسیقی جاوی موسیقی و بخصوص قافیه بازی او با کلمات سبک او در برخورد باواژها وسواسهای لفظی و وسواسه‌های تغزلی او سخن گفته‌اند اما آنچه بسیار جالب توجه می‌نماید آن است که تنها یک نفر یک موسیقیدان از ارزشهای والایی که در شعر او از نظر موسیقی وجود دارد و از احاطه اخوان به ظرافتهای موسیقیهایی کلام صحبت کرده است. پرویز مشکاتیان به عنوان اولین عامل پدید آورنده این موسیقی به ارزش حروف یعنی در حقیقت اهمیت آواها اشاره می‌کند و می‌افزایند به راحتی می‌توان گفت که شاعری که با موسیقی و آهنگ کلام آشناست به همان اندازه موفق‌تر است که آهنگسازی با شعر

اینک اگر به گفته استناد کنیم و هم رای با او باور داشته باشیم که :

در هر شعر خوب یک طنین پنهانی هست یک نوا و نجوا که در زیر صورت آشکار کلام جریان دارد.

آن را آهسته می‌شنوید ولی همان است که به نهانی‌ترین تارهای روان نواخته می‌شود. [11]

سوینبدن [12] شاعر معروف انگلیسی (1909-1837) شعری دارد با عنوان «باغ پروسرپاین) در اساطیر رومی نام درختر زئوس (ژریتر) و می‌گرداند اما دمتر دختر را باز می‌گرداند و سرانجام توافق می‌کنند که فصل بهار و تابستان دختر بر روی زمین و پاییز و زمستان را در زیر زمین بسر برد که کنایه‌ای است از هنگام شکوفایی و باروری زمین و دوره بی‌فاصلی آن در این شعر اشاراتی به این اسطوره وجود دارد که نموداری از اوضاع عصر شاعر و ناخرسندی او از پژمردن شور و شادیها بر اثر نیرو گرفتن پیرایشگران (پیوریتن‌ها) تواند بود.

در بند دوم آن چنین می‌خوانیم

من از اشک‌ها و خندها خسته شده‌ام

و از مردمی که می‌خندند و می‌گویند

از آنچه که ممکن است اولین پیش پیش آید

از برای مردمی که می‌کارند و می‌دروند

من از روزها و ساعتها ملولم

از غنچه ها پرپر شده گلهای نازا

از آرزوها و احلام و قدرتمندیها

و از هرچیز به جز خواب

الیور التن در این شعر رنگی از مردن و خاموش شدن می‌بیند و صفاتی که سرنیبری بکار برده نیز نموداری از این حالت تواند بود.

بادهای ساکن امواج بی رمق غنچه‌های ناشکفته سرها زده از برخا غشقهای کهن بالهای خسته و خوابی جاودانه در شبی جاودانه مرگ نیز به صورت زنی رنگ پریده با تاجی از برگهای بی‌حرکت ایستاده است او همه چیزهای فنا پذیر را گرد می‌آورد با دستهای سرد و فنا ناپذیر او در انتظار هر کس و همه کس است.

شعر سوینبرن نمونه‌ای است که چگونه شاعر توانا اخوان خود و عرصه خویش را خلال اسطوره‌ای کهن و تصاویر گویا نقش کرده است به نظر بنده شعر زمستان مهدی اخوان ثالث (م . امید) نیز از لحاظی دیگر چنین کیفیتی دارد و اثری است شاین توجه و تحسن در زبان فارسی بسیاری از پیشینیان و معاصران از زمستان و جلوه‌های آنان تصور گوناگون به اقتضای مقام سخن گفته‌اند. [13]

برخی از این آثار وصفی است بسیار کوتاه از منظرة زمستان و برف و گاه به شرح سخن می‌رود از سرما و افسردگی و سرسپیدی باغ و بوستان و پرواز از ، تعزلی زمستانی و مناسب و احیانا گریز به مدح بدیهی است در این میان توصیف برف به عنوان مظهر بارز زمستان جایی خاص دارد .[14]

ثونانیان قدیم که چهار فصل را به شکل چهار زن نمایش می‌دادند. زمستان را زنی تصور می‌کردند سربرهنه در کنار درختان بی‌برگ و آنگاه که چهار جانور را برای نمایش دادن فصل‌ها برمی‌گزیدند زمستان به صورت یک سمندر نقش می‌شد.

در هر حال در برابر این همه اشعار فارسی که بسیاری از آنها خوب زیباست آنچه م. امید سروده با هه آنها تفاوت بارز دارد چه از نظر مایه و مصمون و چه از نظر صورت و طرز بیان به عبارت دیگر وی از این موضوع معروف و مأنوس تابلوی تازه نقش کرده و اثری بدیع و بی‌سابقه پرداخته است که اینک به تماشای آن می‌پردازیم.

این شعر که تاریخ سرودن آن دی ماه 1334 است. ظاهرا نمودار برخورد شاعر با فضای کشور پس از 28 مرداد 1332 و آنچه او را می‌آزرده است محیط تنگ و بسته و خاموش نبودن آزادی قلم و بیان نابودی آرمانها تجربه‌های تلخ پراکندگی یاران و همفکران بی‌وفا و پیمان شکنیها و سرانجام کوشش هر کس برای گلیم خویش از موج به در بردن و دیگران را به دست حوادث سپردن در این سردی او پژمردگی و تاریکی است که شاعر زمستان اندیشه و پویندگی را احساس می‌کند در این میان غم تنهایی و بیگانگی شاید بیش از هر چیز در جان او چنگ انداخته است که وصف زمستان را چنین آغاز نمایند.

 

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت

سرما در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار باران را

نگه جز پیش پا را دید نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگردست صحبت سوی کس بازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است.

گذرندگان «نی خواهند» سلامتش را پاسخ دهند هر کس در خور رفته و به راه خویش می‌رود و یارای آن ندارند که سر برکند و اظهار آشنایی نماید. در این راه تاریک و لغزان بیشتر از پیش پای خویش را نیز نمی‌توان دید دیدی محدود و راهی بسته و آینده‌ی مجهول سردی کشندة تهدید و مرگ ، چنان همه را بیم زده کرده که پاسخ به محبت آشنایان را نیز با اکراه برگزار می‌کنند.

می‌بینید با وصف این شهر سرد و مردم سرمازده شاعر احوال خود را چگونه بیان کرده است اینک تصویری دیگر زیبا و گویا از جنس نفس در سینه‌ها پروای سخن خویش داشتن برخورد با دیوارها و نومیدی از همگان

نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم

زچشم دوستان دور یا نزدیک

در این بی کسی و تنهایی و گریز همه از تو و تو از آنان در این زمستان به کجا توان پناه برد آیا با تأثیر از سنت شعر فارسی است و یا در جستجوی بی‌خبری و فرو خواباندن اعصاب بی‌قرار و اندیشه‌های پریشان است که شاعر داوری غم را در باده می‌جوید و در هوایی که بس ناجوانمردانه سرد است به جوانمردی پیر باده فروش پناه می‌برد.

مسیحا جوانمردی من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناجوانمردانه سرد است .... آی

دقت گرم و سرت خوش باد

سلام را تو پاسخ گوی در بگشای

وقتی که کوبندة دراز خویشتن یاد می‌کند حاکی از افسردگی ، رمیدگی و تلخکامی گوینده است از آنچه بر سر او و دیگران آمده است با لحنی بیزار از هستی:

منم من ، میهمان هر شب لولی وش مغموم

منم من سنگ تیپا خوردة رنجور

منم دشنام پست آفرینش نغمه ناجور

زمزمة او با جملاتی کوتاه و آهنگی مناسب ادامه دارد بیان دلتنگی است از نیرنگها اظهار بی‌رنگی و کناره‌گیری از همه رنگها از سرمای شبانگاهی لرزیدن در سکوت صدای دندان بهم خوردن خویشتن را شنیدن:

نه از روهم نه از رنگم همان بی‌رنگ بی‌رنگم

بیا بگشای در بگشای دلتنگم

حریفا   ! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می‌لرزد

تگرگی نیست ، مرگی نیست

صدای گر شنیدی ،‌صحبت سرما و دندان است.

من امشب آمده دستم وام بگذارم.

حسابت را کنار جام بگذارم.

در پاسخ باده فروش که می‌گوید شب بی‌گاه و سپری شد ، و بامداد آمد گویی رفتار کسانی درج شده که در آن روزهای تاریک نوید فرارسیدن روشنایی بامداد را می‌دادند. ما مرد تنهای شب فروغ این صبح کاذب را باور نمی‌کند و آن را غریبی بیش نمی‌داند سیلی سرد زمستان را بر بناگوش خویش احساس می‌کند آسمان را تنگ می‌بیند و چراغ او را در تابوت ظلمات پنهان شب و روز را یکسان اگر نوری در این دل ظلمات بتوان جست چراغ ماه است همان گونه که حافظ نیز از جام سعادت فروغ خورشید قدح چراغ می و شعاع جام سخن می‌گفت و می‌سرود ساقی به نور باده برافروز جام‌ها اما امید چراغ باده را در شبی غم زده و تاریک و نومید بزم افروز خویش می‌خواهد اینک از او بشنوید

چه می‌گویی که دیگه شد سحر شد بامداد آمد

فریبت می‌دهد بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست.

حریفا گوش سرما برده است این یادگار سیلی سرد زمستانی است

و قندیل سپهر تنگ میدان مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است.

حریفا رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است.

بند آخر تصویری است عالی از این زمستان و در عین حال نوعی رد العجز الی الصدر آهنگین و تصویری با ابتکار خاص و برخوردار از حسن مقطع آنچه از هوا ظاهر خانه‌ها حالت عیوان ، درختها ، زمین ، آسمان ماه و خورشید با ایجاز تمام گفته شده نمایشی است محسوس و گویا از این فصل سرد اما در عین حال در پس هر جزء از آن گوشه‌ای از اجتماع ترسیم شده که چون همه در کنار یکدیگر قرار می‌گیرد تابلویی تمام بدست می‌دهد از زمستانی به تعبیر جیمز تامسن «عبوس و غمگین» که شاعر در جان خویش و در دل جامعه احساس می‌کند.

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت.

هوا دلگیر درها بسته سرها در گریبان دستها پنهان

نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین

درختان اسکلتهای بلور آجین

زمین دل مرده سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده ، مهر و ماه

زمستان است

 زمستانی که امید در این تابلو زنده و پایدار نقش کرده زمستان امیدست. تصویری است شاعرانه و تجربه‌ای اجتماعی ساختمان اثر، در عین تازگی یک پارچه هم آنگ و بهم پیوسته است در این اثر هنری از یک سو لطف حریقه و قوه ابداع شاعر بارزست و از دیگر سو چیرگی وی بر زبان فارسی که حاصل تتبع و تامل اوست در آثار بزرگان ادب این شعر هم از وزن برخوردار است و هم از قافیه منتهی ترکیب این عناصر در مصراع‌های کوتاه و بلند که به اقتضای جریان طبیعی سخن از طبع شاعر تراویده به صورتی تازه و دلکش است . به این معنی که شاعر توانسته است در این مفهومی حاصل از نغمه حروف و چنین ترکیب کلمات مصراع بندی وقفها ،‌سکوتها ، تکیه بر برخی اجزاء کلام و بجا نشاندن قافیه‌ها در هر مورد متناسب مقام آهنگی مناسب به سخن ببخشید ذوق اواز آرایشهای لفظی و معنوی کلمات نیز بهره بوده است.

از این قبیل است پیر پیرهن چرکین  سرما سخت سوزان است بیا بگشای در بگشای دلتنگم و امثال آن هوراش شار و سخن سنج نامور رومی می‌گفت زبان مانند درخشان بیشه‌ای است که مجموعه‌ای از برگهای کهنه و تازه دارد زبان شعری امید مصداق این سخن است بعلاوه وی توانسته است در کنار واژهایی خصیع و دیرینه از قبیل یارستن یا زیدن حریف (هم پیاله) وام گذاردن بیکه چراغ افروختن کلماتی از بان گفتار امروز را بیاورد مانند دمت گرم، تیپا خورد ، ناجور ، حساب را کنار جام نهادن و این دو نوع کلمات و ترکیبات را با مهارت مقام با یکدیگر سازگار کرده است ببینید در بکاربردن کلمة آی که یکی زا اصوات و در زبان روزمرة عام مردم هم رایج است و قافیه کردن آن تناسب مقام چه ذوقی بخرج داده است.

بعلاوه در ساختمان جمله و نحو سخن نیز تأثر او از زبان خصه‌های قدیم مشهور دست نه به صورت تقلید خام بلکه با حسن انتخاب مثلا در فارسی قدیم گاه جزئی از جمله بعد از فعل می‌آید به این طریق برجستگی بیشتری پیدا می‌کندنظیر «افشین برخاست شکسته و بدست و پای مرده تاریخی بیهقی 220) در شعر امید نیز این کیفیت مکرر دیده می‌شود کسی سربرنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار باران را حتی نتایج اضافات که در بلاغت غالبا ناپسندیده است و در القاء معنی کند ایجاد می‌کند با کاربرد بجای او سبب قوت تصویر و تاکید مناسب می‌شود به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است.

اما امید در شعر به برخورداری از گنجینه زبان پیشینیان اکتفا نمی‌کند بلکه خود نیز به آفرینش ترکیبات تازه می‌پردازد نظیر گرمگاه  سینه لولی وش تابوت مستبد ظلمت نه توی مرگ اندود اسکلتهای بلور آجین حتی در تعبیر رایج مثل بید می‌لرزد تغییر اندک پدید می‌آورد و می‌گوید «مهمان سال و ماهت پشت در چون موج می‌لرزد» و با همین دگرگونی به جمله رنگی از لطف شعری می‌بخشد و تصویری نو به دست می‌دهد

اثر هندی هر قدر دلپذیر است دوستار هنر تمامیت و کمال بیشتر در آن می‌جوید نظیر بلوری درخشان و خوش تراش که در آن وجود یک مویه نازک پوشیده از انظار نیز دور از انتظار است زمستان از جوهر شعری و لطف مصمون و جمال اسلوب برخوردار است و شعری است گیرا و دلکش امید با روح شاعرانه و حسن ذوق و بصیرتی که در زبان فارسی دارد به خلق این اثر و نظایر آن توفیق یافته است.

در هر حال شعر زمستان از آثار نفذ و ماندگار ادبیات معاصر است بی سبب نیست که شاعر نیز مجموعه‌ای از اشعار خویش را که سی و نه قطعه است نام این قطعه زمستان نامیده است که خود نوعی گزینش است.

اگر بخواهیم نمونه‌‌هایی برجسته از شعر امروز فارسی را برگزینیم برای قطعه زمستان باید در آن میان جایی خاص در نظر گرفت گویندة آن نیز بی‌گمان از شاعران و نمایندگانی شعر امروز است هم به واسطة طبع و قریحه توانا و پرودة خویش و هم بر اثر مایه وری از فرهنگ ایران و ادب فارسی

زمستان

سلامتی را نمی‌خواهند پاسخ گفت

سرما در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید نتواند

که ره تاریک و لغزان است.

و گر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است.

نفس کز گرمگاه سینه می‌آید برون ابری شود تاریک

چو دیوار اسیت در پیش چشمانت

نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم

زچشم دوستان دور یا نزدیک

مسیحا جوانمرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا سین ناجوانمردانه سرد است ... آی ...

دست گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای

منم من میهمان هر شبت لولی وش مفهموم

منم من سنگ تیپاخوردة رنجور

منم دشنام پست آفرینش نغمة ناجور

نه از روحم نه از رنگم همان بی رنگ بی‌رنگم

بیا بگشای در بگشای دلتنگم

حریفا میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد.

تگرگی نیست مرگی نیست

صدای گر شنیدی صحبت سرما و دندان است.

من امشب آمده ستم وام بگذارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می‌گویی که بی گر شد، سحر شد بامداد آمد

فریبت می‌دهد بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا! گوش سرما برده است این یادگار سیلی سرد زمستان است.

و قندیل سپهر تنگ میدان مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه ، پنهان است.

حریفا رو چراغ باده را بفروز شبا با روز یکسان است

سلامت را نمی‌خواهد پاسخ گفت

هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان

نفسها ابر، دلها خسته و غمگین

درختان استکلهای بلور آجین

زمین دلمرده،‌ سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده و مهر و ماه زمستان است.


شعر معاصر

از زمانی که نیما یوشیج علی اسفندیاری شعر معروف «افسانه» را منتشر کرده دوران تازه‌ای در شعر و شاعری آغاز شد موافقان و مخالفان هر یک بسته به عقیدة خاص خود آن نقد کردند که اغلب این نقدها و اظهار نظرها در مجلة موسیقی به چاپ می‌رسید. در فاصله زمانی سالهای 1300 هـ و 1317 هـ نیما یوشیج تقریبا شعری قابل توجه به چاپ نرسند و ظاهرا با توجه به نقدها در جست و جوی تکمیل شیوة خود بود تا در سال 1317 شعر خانوادة سرباز را به چاپ سپرد.

از این تاریخ به بعد است که شعر معاصر مشکل کلی خود را می‌یابد و در بین جوانان نوجو، طرفدارانی پیدا می‌کند خود نیز در نامه‌های همسایه چند و چون کار خویش را بیان می‌کند و راه را به دیگران می نمایاند.

نیما یوشیج اصل گفتار خود را بر اساس تحول لفظ و معنی در شعر معاصر قرار می‌دهد در مورد تحول ظاهر و فرم شعر یعنی قالب و وزن و قافیه اعتقاد او بدین گونه است.

1- وزن او معتقد است که اوزان قدیم و کلاسیک شعری فارسی سنگ شده است بدین معنی که شعر در اول منظومه خود قصیده، غزل ،‌مثنوی و .... وزنی را بر می‌گزیند و تا پایان منظومه بالااجبار آن وزن را رعایت می‌کند و این عمل از پرش فکری شاعر می‌کاهد و او را اسیر قالب عروضی می‌کند در این اسارت چه بسا خصوصا و زوائدی که مجبور است به کار بگیرد با ایجازهای مخلی که در کلام بیاورد تا میزان وزن شعر متعادل شود.

برای پرهیز از این سد و مانع او شعر را با یکی از عروضی آغاز می‌کند و به تبع مضمون و مطلبی که می‌خواهد سراید تعداد اضاعیل عروضی را کم و زیاد می‌کند بدین جهت است که مصراعهای شعر با وجودی که در یک وزن کلی سروده می‌شود اما تعداد عروضی در هر مصراع کم و زیاد و مصراع‌های کوتاه و بلند می‌شود. مثلا

می‌ تو او دهتاب

می‌درخشد شب تاب

نیست یکدم شکند خواب به چشم کلی و لیک

غم این خفته چند

خواب در چشم ترم می‌شکند.

نکته دیگر این که بیت در این گونه شعره مرکب از دو مصراع متساوی نیست. بلکه مجموعه مصراعهای کوتاه و بلند به دنبال هم و تا پایان بیان یک دریافت مصراع یا بیت‌محسوب می‌شود به همین جهت است که قافیه گاهی در پایان هر بند آورده می‌شود.

2- در مورد قافیه نیز نیما یوشیج معتقد است که قسمتی از موسیقی کلام بر دوش قافیه می‌تواند قرار گیرد. به شرطی که قافیه مانعی برای بیان مطلب در شعر نشود زیرا که در شعر شاعران گذشته خصوصا آنان که ذهنی توانا در سرودن شعر کلاسیک قافیه، راهنمای آنها در بیان مطلب بیت است، یعنی قافیه اختیار برگزیدن مضمون را از شاعر می‌گیرد و اندیشه او را به دنبال خود می‌کشاند و این بزرگترین عیب قافیه با همه محاسنش می‌تواند باشد.

نیما ، قافیه را می‌پذیرد اما به شرطی که مانع بیان فکر شود و هر جا که شاعر لازم بداند آن را بیاورد گاه پشت سر هم و گاه عدم رعایت آن با آوردن کلماتی که موسیقی پایان به مصراع‌ها بدهد مثلا در این شعر اخوان ثالث

لحظه دیدار نزدیک است

باز من دیوانه‌ام، مستم

باز می‌لرزد دلم،‌دستم

بازگویی در جهان دیگری هستم

********

آن نخراشی به غلفت گونه‌ام را تیغ

آن نپریشی به غفلت را دست

آبرویم را نریزی دل

لحظه دیدار نزدیک است

 

در بند اول سه مصراع پشت سر هم قافیه دارد ولی در بند دوم هیچ گونه موسومی وجود ندارد بلکه کلمات تیغ دست و دل خود نوعی موسیقی درونی ایجاد کرده‌اند که به جای قافیه به کار گرفته شده است.

3- در مورد مضمون نیز نیما یوشیج مطلبی قابل توجه دارد او میگوید شاعر باید ذهنیات را تبدیل به عینیات کند بدین معنی که ذهن را از تصویرهای کلیشه‌ای شاعران گذشته بردارید و توجه خود را به اطراف خود معطوف کند و آنچه را که می‌بینید رنگ شاعرانه بزند و بیان کند بدین گونه شعر از ذهنگرایی و کاربرد تصویرهای ذهنی نجات می‌یابد و معطوف به موضوعات پیرامون شاهر و عینیات او می‌شود این بحث سرانجام به تعصر و مسئولیت شاعر کشیده می‌شود به همین جهت اغلب شاعر این دوره هر کجا به نوعی خود را مقابل مردم و جامعه انسانی مسئول می‌بیند و شعر به طرف بیان دردها و رنج‌ها موجود جامعه یا انتقاد اجتماعی است کم کم شعر بزرگان ادب این دوره به نوعی رمزگونه و سیولیسم متوجه می‌شود.

باید متذکر شد که پیش از نیما یوشیج کسانی چون تقی رفعت شمس کسمایی و جعفر خامنه مریک تلاشی برای درهم شکستن فرم شعر گذشته کردند اما نیما چون بر اصالت و خاصیت زبان فارسی تکیه کرده نیز توجه به مفاهیم آشنا اما تازه سوای قالب شکنی داشت مورد پذیرش قرار گرفت و این شیوه به نام خود او نامگذاری شد.

بعد از نیما یوشیج چون احمد شاملو ، اخوان ثالث ، فروغ فرخزاد ،‌نادر پور و بعدا کسانی چون فریدون مشیری ، سهراب سپهری و شفیعی کدکنی و ... راه او را دنبال کردند و هر یک بعدی از شعر امروز را به کمال رساندند.


تک بیتی‌های اخوان ثالث

تا که دندان داشتم ، نانم نبود               نان چون پیدا گشت ، دندانم نبود

***

نیست درخانه خالی و هیچ                               دزدگو دور خود با مپیچ

***

دیوانه شد آیینه، چون روی تو پر می‌دید           حسن توپری را به لباس بشری دید

***

تا زشت و بداین چنین فزاینده است       هر روز گذشته به زآینده است

***

خداوندا خودت اینقدر زیبا                                  جهانت را چرا زشت آفریدی

***

می‌تراشیدیم و درآمد باز ریش کاش بودم کوسه ، یا پاکیزه رو چون روز پیش


منابع

منبع ،‌فارسی عمومی ، تالیف رضا اشرف زاده چاپ هشتم 1384

منبع : نگاهی به مهدی اخوان ثالث ، تألیف عبدالعلی دست غیب ،‌چاپ اول ، 1373 ، انتشارات مروارید

آن گاه پس از تندر ، انتشارات سخن ، چاپ سوم ،  1384 منتخب هشت دفتر سروده اخوان ثالث (م. امید)

آوا و القا ، رهیافتی به شعر اخوان ثالث تألیف مهوش وقاری انتشارات مرسس چاپ اول 1383

ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم، انتشارات مروارید چاپ اول 1367 تألیف مهدی اخوان ثالث (مجموعة شعر

 



[1]- این استعاره را فلوبر برای توصیف اسامی به کار می‌برد که برا ی عامه مردم قابل درک نیس.

[2]- تقی پور نامداریان ، همان صفحه 194

[3]- همان ، ص 194 و رضا  براهنی طلا درس ناشر نویسنده تهران 1371 جلد دوم ص 1791 و مقایسه کننده تفسیر دو منعقد از از واژه امروزه

[4]- مهدی اخوان ثالت زمستان ، انتشارات مروارید ، چاپ سوم ، 1348 ، ص 14

[5]- مهدی اخوان ثالث (م . امید) بهرین امید ،‌چاپ میهن ، تهران 1348 ص 35 تا 34

[6]- فروغ فرخزاد در این باره می‌نویسد : اخوان با تکیه به سنتهای گذشته زبان و آمیختن کلمات فراموش شده به زندگی امروزه زبان شعری تازه‌ای می‌آفریند : زبان او با فضای شعرش هماهنگی کامل دارد کلمات زندگی امروز وقتی در شعر او در کنار کلمات سنگین و مغرور گذشته می‌نشیند ناگهان تغییر ماهیت می‌دهند و قد می‌کشند در یکدستی شعر اختلافها فراموش می‌شود در جای دیگر می‌گوید : مشکل است که آدم کلمات خیلی رگ و ریشه‌دار و سنگین زبان فارسی را بیاورد پهلوی کلمه‌های زبان روزانه و متداول بگذارد و هیچ کس نفهمد یعنی این کار آنقدر ماهرانه و صمیمانه انجام بدهد که آدم باآنکه متوجه شود بگذرد.

[7]- بهترین امید ،‌فوق الذکر ص 33

[8]- همان ص 30

[9]- همان ص 18

[10]- مهدی اخوان ثالث ، بویژه در اوایل دوران شاعی به «م . امید» تخلص می‌کرد.

[11]- محمد علی نوشن سخنگوی دشت خاوران همان ص 91

[12]- نقل از چشمه روشن دکتر غلامحسین یوسفی انتشارات سخن

[13]- ازان چمله‌اند رودکی ، دقیقی ابوالحسن علی آغاجی کسایی مروزی ، فردوسی ، منوچهری ،‌اسدی طوسی ، خضرالدین اسعد گرگانی، مسعود سعد سلطانی ناصر خسرو انوری ازرقی هروی ، نظامی گنجه‌ای ، خاقانی ، حسن وثوق ، رهی معیری،‌ نسیم ، ابراهیم صهبا و دیگران

[14]- کسانی چون منوچهری و کمال الدین اسماعیل اصفهانی و قبول ترشیزی در آنان به شرح سخن گفته‌اند کمال الدین اسماعیل اصفهانی قصیده‌ای مشهور برف سروده است که قبولی ترشیزی و رهی معیری و ابراهیم صهبا نیز همان وزن و ردیف را اختیار کرده‌اند. تا می‌رسد به نمایش برف و اسکی سوارها از وثوق الدوله و مطایبه رهی و صهبا در باب اسکی سواری مدیر روزنامه بابا شمل

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 27 مرداد 1393 ساعت: 17:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره کوره افتابی

بازديد: 709

 

 

تحقیق درباره کوره افتابی

کوره آفتابی وسیله‌ای است برای تولید گرما بوسیله تجمع و تمرکز نورخورشید در یک نقطه خاص و استفاده از حرارت آن نقطه برای تولید آب گرم و بخار آبگرم. کوره آفتابی به شکل بشقاب کاو (مقعر) وآینه‌ایو صیقلی (که نورهای تابیده شده بهطرف خود را بازتاب می‌کند) است. نورهای تابیده شده از بی نهایت دور موازی هستند،بنابراین همه آنها بعد از بازتابش نقطه خاصی به نام کانون می‌گذرند. برای ورود بهبحث با چند اصطلاح آشنا می‌شویم.

1.      مرکز آینه (C): نقطه‌ای استکه فاصله تمام نقاط سطح از آن نقطه ثابت است.

2.      کانون (F): نصف فاصله سطح تامرکز را کانون می‌نامند و فاصله و سطح بشقاب (رأس آینه) تا کانون فاصله کانونی (f) نامیده می‌شود.

3.      محور اصلی: خطی فرضی که وسط (رأس)بشقاب را به مرکز وصل کرده و کانون روی آن نیز کانون اصلی نامیده می‌شود.

 

پرتو نورهای تابیده شده نسبت به محور اصلی در بازتاب تقارن آینه‌ای دارند. پرتونورهایی که موازی محور اصلی بتابد حتما بازتاب آنها از کانون می‌گذرد (کانون اصلی) ، پس در آن نقطه حرارت و گرما بسیار بالاتر از اطراف است. پس اگر منبع آب در آننقطه قرار داده شود آب در اثر انرژی دریافتی از خورشید بسیار گرم خواهد شد و ایناساس یک کوره آفتابی است.

نمونه کوچک و قدیمی کوره آفتابیذره‌بیناست که از شیشه محدب یا حتی یختراشیده شفاف ساخته می‌شد. امروزه از اجسام آینه‌ای با توجه به ویژگی ساختمانی گفتهشده برای تولید آب گرم منازل در ابعاد محدود در پشت بامها و در ابعاد بزرگترساختمان بلند که نمای بیرونی آن به شکل کاو طراحی شده و در نمای جلویی آن ازشیشه‌های رفلکس و آینه‌ای برای بازتاب نور استفاده می‌شود، بطوری که بازتابها در یکنقطه در مقابل یعنی کانون جمع می‌شوند.

در کانون یک منبع آب قرار می‌دهند وبا لوله کشیهایی به توربین تولید برق وصل می‌کنند، با توجه به ابعاد ساختمان انرژیگرمایی دریافتی فوق العاده بالاست و بخار آب تولید شده با جریان شدید در لوله‌ها بهتوربین رسیده و باعث چرخش آن و تولید برق ارزان قیمت در چنین مجموعه نیروگاهی برق - آبی می‌گردد.
با توجه به پیشرفت صنعتی ، نیاز روز افزون به انرژی ، گرانی ،محدودیت منابع ، ناوگان حمل و نقل ،آلودگیهایزیست محیطی برخی منابع انرژی مثلسوختهای فسیلی، پسماندها و ... . استفادهاز انرژی خورشید به عنوان منبع سالم و تجدید پذیر انرژی در زمین راه کار مناسبیبرای منازل در جهت کاهش هزینه و آلودگی و ... باشد، بویژه که برخی مناطق به دلیلصعب العبور بودن و هزینه انتقال و تلفات انرژی بالایی دارند.

 

 

برای افزایش بهره‌وری در استفاده از بشقابها و نیروگاهها می‌توان موارد زیر را درنظر گرفت. موقعیت جغرافیایی ، اقلیمی ، ویژگیهای آب و هوا با توجه به آفتابی بودن ،طول روز مسیر ظاهری حرکت خورشید در آسمان از طلوع تا غروب و با استفاده از منابعاطلاعاتی در این مورد می‌توان اطلاعات لازم را بدست آورد.

استفاده از موادمناسب و طراحی آنها در جهت افزایش نسبت بازتاب به نور تابشی و همچنین برنامهرایانه‌ای و یک موتور برای چرخاندن دستگاه و مجموعه برای افزایش کارایی توصیهمی‌شود، طوری که بشقاب و مجموعه همواره مسیر حرکت خورشید را تعقیب کرده و متناسب باآن بچرخد. در برنامه رایانه‌ای استفاده از روش و نمودار رویدات و سلرز - مدار میلخورشید بر حسب عرض جغرافیایی ، انرژی رسیده به سطح و توان جذب و بازتاب سطح در منبعفوق سودمند است.

 

انرژی خورشیدی(1)

برای تبدیل حرارتی می‌توان یا ازجمع کننده‌های تختو یا ازآینه‌هایمتمرکز کننده استفاده کرد. از نظر ترمودینامیکی از جمع کننده‌های تخت ، دماینسبتا کمتری گرفته می‌شود در صورتی که باآینه‌های سهمویدمای بالاتر و حتی در بعضیشرایط دمای بیشتر از تحمل مواد مورد استفاده بدست می‌آید. روش تبدیلانرژی خورشیدیبهانرژیالکتریکی یا تبدیل انرژی حرارتی به ترموالکتریکی توسط ماشین حرارتی خورشیدی کهبه مولد الکتریکی ترمو - یونی جفت شده ، انجام می‌پذیرید (هنوز در مرحله آزمایشاست). با جریان هوای گرم که توسط انرژی خورشیدی تولید می‌شود، می‌توان یکدستگاه ماشین بادیرا بکار انداخت، ولی هنوزمثال عملی در این مورد وجود ندارد.



img/daneshnameh_up/a/ad/s_light.jpg

 

مولدهای ترموالکتریکی خورشیدی

یک مدار بسته متشکل از دو فلز هادی مختلف کهتوسط جوش به هم متصل می‌شود، می‌تواند محل یک جریان پیوسته‌ای است، به شرط آنکه بیندو محل اتصال جوش ، اختلاف دما وجود داشته باشد. با استفاده ازمواد نیم رسانامی‌توان بازده تبدیل قابلملاحظه‌ای بدست آورد. یک مولد ترموالکتریکی از تعدادی کوپلها (جفتها) تشکیل شده کههر کدام از آنها از دو عنصر حرارتی تشکیل یافته است: یکی از نوع P و دیگری نوع N توسط پل فلزی که با منبع گرم در تماس است، به هم مربوطند. انتهای دیگر هر دو به یکمقاومت بسته شده و در دمای منبع سرد نگهداری می‌شوند.

منبع گرمای مورداستفاده می‌تواند یک شعله یا انرژی حرارتی یک سیال باشد که به انرژی خورشیدی نیزاندیشیده‌اند. در این مورد می‌توان از یک جمع کننده تخت را که شامل یک یا چند صفحهشیشه‌ای جهت جلوگیری از اتلافهای حرارتی تهیه می‌شود، و یا یک آینه متمرکز کننده رانیز مورد استفاده قرار داد. بهتر است دمای منبع سرد نزدیک به دمای محیط باشد، یاحداقل از آن خیلی دور نباشد؛ مثلا از جریان آب استفاده کرد و برای تأسیسات بزرگ آبگرم بدست آمده برای مصارف خانگی پیشنهاد شده است.
توان ترموالکتریکی یکترموکوپل با رابطه زیر معین می‌شود:

(e = E/(T2 - T1


که E نیروی الکتروموتوری ترموکوپل در مدار بازبر حسب ولت ، T1 و T2دماهای منبعهای سرد و گرم بر حسب درجهمطلق هستند. اگر n ترموکوپل با همان منبعهای گرم و سرد باشند، نیروی الکتروموتوریدستگاه مساوی با(ne(T2 - T1است.

 

img/daneshnameh_up/1/1c/s_power.jpg

ترموکوپلهای تجارتی

ترموکوپلهای تجارتی معمولا توان ترموالکتریکی ضعیف وحدود 63 میکرو ولت بر درجه سانتیگراد هستند، به شرط آنکه اختلاف دما از 180 درجهسانتیگراد بیشتر نباشد. ترموکوپلی با یک آلیاژ مثبت متشکل از 35 درصد روی و 65 درصدآلومینیوم (شامل 2 درصدقلع ، 0.1 درصد نقره و 6 درصدبیسموت) و یک آلیاژ منفی 91 درصد بیسموت و 9 درصدآنتیموان توان ترموالکتریکی برای اختلاف دمای 80 درجه سانتیگراد به 280 میکرو ولت بر درجهسانتیگراد می‌رسد. متأسفانه به علت ذوب این آلیاژها در دمای 260 درجه سانتیگرادنمی‌توان آن را برای دماهای بالا بکار برد.


برای اصلاح بازده باید موادی باتوان ترموالکتریکی بالا را بکار برد و لازم است موادی که مورد استفاده قرارمی‌گیرند قابلیت هدایت گرمایی (K) ضعیف و مقاومت مخصوص (r) کمتری داشته باشند. تابه حال بازده 10 درصد با موادی که در اختیار دارند، برای دمای 500 درجه منبع گرم و 20 درجه منبع سرد بدست آمده است و با تکنیک خاصی بازده را به 12 درصد نیز بالابرده‌اند. اولین نمونه مولدهایی با جمع کننده تخت با یک یا دو صفحه شیشه‌ای و بدونمتمرکز کردن تشعشع خورشیدی بوده است. بازده حاصل از این نوع تبدیل انرژی خورشیدی بهانرژی الکتریکی حدود 0.5 درصد با جمع کننده‌های تخت بوده است. ترموکوپلهایی با نیمههادیها تهیه شده و توان ترموالکتریکی آنها بیشتر بوده است.

 

تولید انرژی از خورشید

چگونه می‌توانیم از گرمایخورشید برای تولیدانرژی استفاده کنیم. آیا از نور خورشید نیز می‌توان انرژی بدست آورد. برای اینکار ازباتریخورشیدی استفاده می‌شود که نور خورشید را می‌گیرد وبرق تولید می‌کند. باتریهای خورشیدی از ماده‌ای بنامسیلیسیومساخته می‌شود. هر باتری خورشیدیبرق بسیار ناچیزی تولید می‌کند. برای همین معمولا باید از تعداد زیادی باتری کنارهم استفاده شود تا مقدار برقی که بدست می‌آید، مفید و مناسب باشد.



 

تصویر

این باتریهای خورشیدی براحتیتعمیر می‌شوند و نگهداری آنها ساده است و محیط را نیز آلوده نمی‌کنند. با استفادهاز باتریهای خورشیدی می‌توان دستگاههایی چونتلویزیون ،تلفن وپمپ آبرا بکار انداخت. در جاهایی که روزهایطولانی و آفتاب درخشان دارند، حتی می‌توان تمام برق مورد نیاز را از باتریهایخورشیدی گرفت. باتریهای خورشیدی خیلی سبک هستند و به راحتی می‌توان آنها را بهدهکده‌های دور افتاده برد. مردمی که همیشه در حرکت هستند نیز می‌توانند این باتریهارا همراه داشته باشند و هر کجا که می‌روند از برق آنها استفاده کنند. مثلا گروههایپزشکی که برای درمان مردم به صحراها و جاهای دور افتاده می‌روند، باتریهای خورشیدیرا برای روشن نگه داشتن یخچالهایشان بکار می‌گیرند تا داروها سالم و خنکبمانند.

با ساختننیروگاههای خورشیدی بزرگمی‌توان مقدارزیادی برق تولید کرد. البته این نیروگاهها در جاهایی مفید هستند که روزهای طولانی وآفتابی دارند. نیروگاه خورشیدی محیط را آلوده نمی‌کند، چون انرژی لازم را از خورشیدمی‌گیرد و نیازی به سوزاندنسوختهای فسیلیندارد. با استفاده از یکنیروگاه خورشیدی بزرگ ، برق مورد نیاز تمام خانه های یک شهر کوچک تولید می‌شود.


نیروی خورشیدی برای امروز و همیشه

در نیروگاه خورشیدی ، با استفاده ازنیروی بخار ،‌ برق تولید می‌شود. تعداد زیادیآینه را بکار می‌گیرند تا نور خورشید را بر روی یک دیگ بخار بتابانند که در لوله‌هایدرون آن مایعی مثل روغن جریان دارد. روغن حرارت خورشید را می‌گیرد و آنقدر گرممی‌شود که می‌تواند آب دیگ را به بخار تبدیل کند. بخارتوربینرا به چرخش در می‌آورد. توربین همژنراتوررا می‌چرخاند و برق تولیدمی‌شود.

 


سولارواننام نیروگاه خورشیدی بزرگی است که در کالیفرنیایآمریکا ساخته شده است. این نیروگاه برج بسیار بلندی دارد. در بالای برج یک دیگ بخارقرار گرفته است. تعداد زیادی آینه اطراف برج روی زمین چیده شده‌اند و نور خورشید رابر دیگ می‌تابانند. به این ترتیب ، آب دیگ به بخار تبدیل می‌شود و بخار هم برایتولید برق مورد استفاده قرار می‌گیرد.


روی دیوار یک ساختمان بزرگ 10طبقه تعداد زیادی آینه قرار داده‌اند که یک آینه بشقابی بزرگ بوجود آمده است. اینآینهانرژیخورشید را از منطقه‌ای وسیع جمع آوری می‌کند و بر برجی می‌تاباند کهکوره دورن آن قرار دارد. آینه‌هایی که روی تپه مقابل قرار گرفته‌اند، خورشید را دنبالمی‌کنند و پرتوهایی آن را بر آینه بشقابی بزرگ می‌تابانند. جالب است بدانید کهتعداد این آینه‌ها حدود 11000 عدد است. نیروی خورشید وقتی مفیدتر خواهد بود کهبتوانیم آن را ذخیره کنیم. استخر خورشیدیمی‌تواند گرمای خورشید را تاساعتها پس از غروب آن ذخیره و نگهداری کند. این استخر سرپوشیده پوشش سیاه رنگی داردکه گرمای خورشید را می‌گیرد. آب استخر دارای نمک است که مقدار آن در عمق استخربیشتر می‌شود.

لایه‌های بالایی آب نمک کمتری دارند از خروج گرمای لایهپایینی که گرم و داغ شده است جلوگیری می‌کنند. ساختن این استخرها و استفاده از آنهاساده است. راههای زیادی برای استفاده از انرژی و نیروی خورشید وجود دارد. نیرویخورشید پاکیزه است و می‌توانیم انرژی مورد نیازمان را از آن بگیریم. ذغال سنگ،نفتوگاز هوا را آلوده می‌کنند و سرانجام یک روز تمام می‌شوند.اما خورشید به درخشش خود ادامهمی‌دهد و نیروی آن همیشگی و ماندنی است.

 

تصویر

باتری خورشیدی

وسیله یا دستگاهی است که نور خورشید را مستقیما بهالکتریسیته یا برق تبدیل می کند. ماهواره‌هایی که بهفضا فرستاده می‌شوند، انرژی مورد نیازشان را از تعداد زیادی از همین باتریها می‌گیرند. بعضی ماشین حساب‌ها با باتری خورشیدی هم کار می‌کنند. در نقاط دور افتاده که برقندارند، با استفاده باتری خورشیدی می‌توان دستگاههایی مثل تلویزیون یا یخچال رابکار انداخت و امروزه دانشمندان ماشینها و حتی هواپیماهایی ساخته‌اند که نیروی خودرا از باتری خورشیدی می‌گیرند.

 

توربین

دستگاهی که شبیه چرخ آب است و وقتی آب یا بخار با فشار به پره‌هایآن برخورد می‌کند، به چرخش در می‌آید. این دستگاه انرژی جنبشی آب را می‌گیرد و بهحرکت چرخشی تبدیل می‌کند.

ژنراتور

دستگاهی است کهانرژیمکانیکی (حرکت چرخشی) را می‌گیرد و بهانرژیالکتریکی یا برق تبدیل می‌کند. معمولا ‌این حرکت چرخشی از یک توربین به ژنراتورمنتقل می‌شود.

سوخت فسیلی

فسیل کلمه‌ای خارجی (لاتین) و به معنی چیزی است که از زمینبیرون آورده می‌شود. غال سنگ ، نفت و گاز را سوخت فسیلی نامیده‌اند، چون از دل زمینبیرون آورده می‌شوند. سوختهای فسیلی در طول میلیونها سال بوجود آمده‌اند. جانوران وگیاهان ، پس از مرگ ، در زیر لایه‌های سنگ و خاک قرار گرفته‌اند و سالهای زیادی زیرفشار مانده‌اند تا به این سوختها تبدیل شده‌اند. بنابراین ، اگر سوختها به همینترتیب مصرف شوند، سرانجام روزی تمام خواهند شد و در این مدت ، ذخیره جدیدی جای آنرا پر نخواهد کرد.

عایق

ماده‌ای که از عبور گرما یا الکتریسیته جلوگیری می‌کند. عایقهای خوبگرمایی عبارتند از چوب پنبه و پشم شیشه. لاستیک ، پلاستیک و شیشه هم عایقهای خوبیبرای الکتریسیته هستند. هوا هم تا حدودی عایق گرماست و به همین دلیل در بعضی ازساختمانها پنجره‌ها را دو لایه یا دو جداره می‌سازند تا هوای بین آنها از ورود وخروج گرما جلوگیری کند. عایقهایگرمایی معمولا جلوی ورود و خروج صدا را هم می‌گیرند.

کوره آفتابی

کوره آفتابی با استفاده از انرژی خورشید گرم می شود (درکوره‌های دیگر ، نوعی سوخت را می‌سوزاند تا گرمایش به کوره منتقل شود.) معمولا بااستفاده از تعداد زیادی آینه ، پرتوهای نور خورشید را جمع آوری و پرقدرت می‌کنند ومجموعه آنها را بر روی کوره می‌تابانند تا دمایش خیلی بالا رود. ذرهبین وسیله‌ای است که همین کار را انجام می‌دهد. شاید دیده باشید که وقتی ذرهبین را مقابل خورشید می‌گیریم و مجموعه پرتوهای آنرا به صورت یک نقطه مثلا روی پوستیا کاغذ می‌تابیم، آن قدر حرارت ایجاد می‌شود که پوست می‌سوزد و یا کاغذ آتشمی‌گیرد.

 

 

نیروگاه خورشیدی

نیروگاه مخصوصی که برای تولید برق از انرژی گرمایی خورشیداستفاده می کند. از این انرژی برای گرم کردن یک کوره آفتابی استفاده می‌شود که بخارلازم را تولید می‌کند. از این مرحله به بعد ، کار همانند نیروگاههای دیگر انجاممی‌شود: بخار ، توربینها را می‌چرخاند و توربین هم ژنراتورها را بکار می‌اندازد تابرق تولید شود

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 26 مرداد 1393 ساعت: 20:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

زندگی نامه مهدی اخوان ثالث

بازديد: 373

مهدی اخوان ثالث

نخستين مجموعه‌شعرِ مهدي اخوان‌ثالث بعد از كودتاي 28 مرداد ماه سال 1332 ، مجموعه شعر زمستان است . بگذشته از اشعاري که پيش‌ از روزهاي كودتا سروده شده‌اند، فضاي حاكم بر اين مجموعه، آميخته‌اي است از حس‌ تنهايي و حسرتِ روزگاران شيرين بر باد. زمستان فريادكننده‌ي زخم‌هاي تازه است. رنج مهدي اخوان ثالث در اين مجموعه اما، نه برخاسته از تقدير نوع انسان، كه برخاسته از سرگذشت انساني است كه راه به خطايي معصومانه برگزيده و چون چشم گشوده، جز ره‌زناني كه به تاخت دور مي شوند، هيچ نديده است: ”هر كه آمد بار خود را بست و رفت،\ما همان بدبخت و خوار و بي نصيب”. زمستان روايت تقدير انسان عصري ويژه در سرزميني ويژه است؛ روايتِ تقديرِ انساني كه گذشته‌ي به‌يغما‌رفته‌ي خود را هنوز پرمعنا مي­يابد. ‍ ويأس‌ مهدي اخوان‌ثالث در زمستان با حيرت آميخته است؛ يأس‌ مردي كه سوزِ زخم‌هايش‌ فرصت انديشيدن به چرايي‌ها را از او گرفته است: ”هر چه بود و هر چه هست و هر چه خواهد بود،\من نخواهم برد اين از ياد :\كآتشي بوديم كه بر ما آب پاشيدند”. انطباق جان و جهانِ انسانِ مجموعه شعر زمستان هنوز به فرجام نرسيده است. زمستان چشم جست‌وجو نبسته است: ”در ميكده‌ام؛ دگر كسي اينجا نيست\واندر جامم دگر نمي صهبا نيست\مجروحم و مستم و عسس‌ مي­بردم\مردي، مددي، اهل دلي، آيا نيست”؟ پاسخ انسانِ زمستان اما، ناشنيده روشن است: مددي نيست. نه مددي، نه دستي، نه كلامي: ”سلامت را نميخواهند پاسخ گفت\سرها در گريبان است.\... و گر دست محبت سوي كس‌ يازي؛\به اكراه آورد دست از بغل بيرون؛\كه سرما سخت سوزان است”.ترديدها اما هنوز به جاي خويش‌ باقي است؛ در ديار ديگري شايد برسر خسته‌گان سقف ديگري باشد : « بيا اي خسته خاطر دوست / اي مانند من دلکنده و غمگين !/ من اينجا بس دلم تنگ است ./ بيا ره توشه برداريم ، / قدم در راه بي فرجام بگذاريم » زير هيچ سقفي اما ، صدايي ديگر نيست ؛ ثالث پيام كرك ها را لبيك مي گويد:”بده... بدبد. چه اميدي؟ چه ايماني؟ كرك جان خوب مي خواني”. مجموعه شعر زمستان ترديدي است كه به يقين مي‌گرايد، زخمي است كه كهنه مي‌شود، حيرتي است كه عادت مي‌شود؛ زمزمه‌اي كه در غار تنهايي‌ي انسان مكرر مي‌شود: ”چه اميدي؟ چه ايماني”؟

دومين مجموعه شعر مهدي اخوان ثالث در سال‌هاي بعد از كودتاي 28 مرداد ماه سال 1332، آخر شاهنامه است. ثالث كه در مجموعه شعرِ زمستان با كرك‌ها هم آواز شده بود، در آخر شاهنامه به جهانِ پرتناقضِ خويش‌ باز مي‌گردد؛ به جهاني كه آدمي در آن از وحشتِ ستروني‌ي زمانه، نخ‌بخيه‌هاي رستگاري را در روزگاران كهن‌ مي‌جويد:”سالها زين پيشتر من نيز\خواستم كين پوستين را نو كنم بنياد.\با هزاران آستين چركين ديگر بركشيدم از جگر فرياد:\اين مباد! آن باد!\ناگهان توفان بيرحمي سيه برخاست”. شاعر آخر شاهنامه هنوز دست به سوي ياري خيالي دراز مي كند، هرچند نيك مي داند كه در زمانه‌اش‌ شيفته‌جاني نيست: “شب خامش‌ است و خفته در انبان تنگ وي\شهر پليدِ كودنِ دون، شهر روسپي،\ناشسته دست و رو.\برف غبار بر همه نقش‌ و نگار او”. وشهرِ مهدي اخوان ثالث چونان دهشتناك است كه او راهي ندارد، جز اين‌كه اندك‌اندك از زمانه‌ي خود برگذرد و در تلخ‌فرجامي‌ي انسان عصرِ خود، تلخ‌فرجامي‌ي نوعِ انسان را دريابد. هنگام كه زخم‌ها از مانده‌گي سياه مي‌شوند، ثالث سياهي‌ي روزگارش‌ را با سرنوشت ازلي‌ي انسان پيوند مي‌زند. خوف حضور دقيانوس‌ مانده‌گار است: ”چشم ميماليم و ميگوييم: آنك، طرفه قصر زرنگارِ صبح شيرينكاره\ليك بي مرگ است دقيانوس‌.\ واي، واي، افسوس”. آخر شاهنامه به زخم فاجعه نااميدانه‌تر مي‌نگرد، به سرنوشت مجروحان زمانه رنگي ازلي مي زند و همه‌ي اندوه زمانه را در دل مرداني كه درماني نمي جويند، انبوه مي‌كند:”قاصدك \ابرهاي همه عالم شب و روز\در دلم ميگريند”.از اين اوستا، سومين مجموعه شعرِ مهدي اخوان‌ثالث بعد از كودتاي 28 مرداد ماه سال 1332 ، آخر شاهنامه‌اي است كه قد كشيده است. نگاهي از دور تا فاجعه پُررنگ‌تر به‌چشم بيايد. اينك اگرچه ابري چون آوار بر نطع شطرنجِ رؤيايي فرودآمده است، اينك اگر چه ديري است نعش‌ شهيدان بر دست و دل مانده است، اينك اگر چه هنوز بايد پرسيد: ”نفرين و خشم كدامين سگ صرعي مست\اين ظلمت غرق خون و لجن را\چونين پر از هول و تشويش‌ كرده است”؟ اما چه پاسخ اين سئوال، چه چرايي‌ي گسترده‌گي‌ي آن ابر و چه عمق اندوه برخاسته از حضور نعش‌ شهيدان را بايد در سرنوشت نوعِ انسان جست؛ چه اين‌ها همه نمودهايي است از آن تقديرِ ازلي كه بر لوحي محفوظ نوشته شده است؛ خطي بر كتيبه‌اي:”و رفتيم و خزان رفتيم، تا جايي كه تخته سنگ آنجا بود\يكي از ما كه زنجيرش‌ رهاتر بود، بالا رفت، آنگه خواند: كسي راز مرا داند\كه از اينرو به آنرويم بگرداند.” و چون كتيبه به جهد و شوق بگردد، نوشته است همان‌: ”كسي راز مرا داند،\كه از اينرو به آنرويم بگرداند”.در از‌اين اوستا، مهدي اخوان‌ثالث از زمانه‌ي خويش‌ فاصله مي‌گيرد تا آن‌را آيينه‌ي بي‌فرجامي‌هاي نوعِ انسان بينگارد. اگر زمستان از سرماي ناجوانمردانه مي‌نالد، از‌اين اوستا تعبير سرما است. اگر زمستان مرثيه‌اي بر مرگ ياران است، از اين اوستا نوحه‌اي در سوكِ پيشاني‌ي سياه انسان است. اگر زمستان اندوه برخاسته از پيروزي‌ تن به ‌قدرت سپرده‌گان است، از‌اين اوستا افسوس‌ بي‌مرگي‌ي دقيانوس‌ است؛ پژواك صداي همه‌ي ره‌جويان در همه‌ي روزها؛ صدايي در غارِ بي‌رستگاري: ”غم دل با تو گويم، غار!\بگو آيا مرا ديگر اميد رستگاري نيست؟\صدا نالنده پاسخ داد:\ آري نيست”.سرانجام آن‌روز فرا رسيد. 28 مرداد ماه سال 1332 تنها روز سقوط حكومت محمدمصدق و پيروزي‌ي ياران شعبان جعفري نبود. تنها روز به بار‌نشستن”خيانت‌ها” يا خطاهاي حزب توده، تنها حاصل محافظه‌كاري يا ناتواني‌ي”حكومت ملي” در شناخت تضادهاي جهاني، تنها روز بازگشت محمدرضا‌شاه به تخت سلطنت، تنها روز سخن‌راني‌ي فلسفي در فوايد وجود شاهان نبود. 28 مرداد ماه روز پايان يك باور بود. روز تجسم بدعهدي‌ي مردم، روز در نور آمدن تزلزل رهبران، روز از سكه افتادن اطمينان به خويش‌ و به ديگري بود. آخرين فريادهاي كساني كه فاصله‌ي هستي و نيستي‌شان آبي بود كه خون‌ها را از سنگ فرش‌ها مي شست، ديگر آبستن هيچ رؤيايي نبود. گويي آن‌ها تنها به خاك مي افتادند تا كسب مخفيانه‌ي قاري‌هاي مسلول را رونق ببخشند.هيچ كس‌ نمي داند در آن روز نخست چه كسي تنهايي و ترس‌ را احساس‌ كرد؛ نخست چه كسي يار ديروزي را به انگشت به گزمه‌ها نشان داد يا زير مشت گرفت؛ اما چهره‌ي رنجور مصدق در آستانه‌ي دادگاه، دستي كه كاشاني به مهرباني به پشت زاهدي زد، هجوم شركت‌هاي نفتي‌ي انگليسي- آمريكايي به ايران، كشف محل اختفاي فاطمي، لو‌رفتن سازمان افسري‌ي حزب توده، درج تنفرنامه‌هاي رنگارنگ در روزنامه‌ها و حتا تصوير چهره‌هاي پر‌خشم آنان كه تا دم مرگ بر اعتقاد خود پاي‌فشردند، تجلي‌ي خود را در ناباوري و حيرت همه‌گاني يافت؛ ناباوري و حيرت مردمي كه ناگهان خود را هيچ يافتند و تكيه‌گاه‌هاي خود را فروريخته. 28 مردادماه سال 1332 روز آغاز يك سقوط بود؛ روز ترس‌ و آه؛ روز كوچك شدنِ آدمي.اوج شعر مهدي اخوان ثالث در چنين روزگاري نطفه بست؛ شعر او تبلور فرياد كساني بود كه با كوچكي پيوند نمي‌توانستند و بزرگي‌ي دوباره‌ي كوچك‌شده‌گان را نيز باور نداشتند؛ تبلور فرياد كساني كه عقربه‌هاي آرزوهايشان با چنين جهاني هم‌خواني نشان نمي‌داد. شعر مهدي اخوان ثالث اندوه همه‌ي جان‌ها و هرزه‌گي‌ي خاك جهان را پشتوانه داشت. او به هيچ چراغي دل نبست؛ نه چراغي و نه سواري. پهنه‌ي برآمده از خيال او دورتر از آن بود كه دست يافتني بنمايد. مهدي اخوان ثالث از پرنده سوخته‌گي‌ي بال‌ها را باور داشت و از انسان بي‌سرانجامي را. چنين بود كه روزگار پس‌ از كودتا را هيچ كس‌ چون او نسرود.بعد از كودتاي 28 مردادماه سال 1332 واژه‌ي شب، به مثابه نماد اختناق، در شعر بسياري نشست. نيما يوشيج به حضور شب چون كوچه‌گردي بي‌طرف شهادت داد؛ بي‌آن‌كه آن را ميرا يا مانا بينگارد: ”هست شب يك شبِِ دم كرده و خاك\رنگ رخ باخته است”. نادر نادرپور به زردي‌ي دل‌فريب نور دل بست؛ هر چند كه به ناتواني‌ي خويش‌ در ستيز با حريف اعتراف كرد: ”اندام من اندام شمعي واژگون است\كز جنگ با شب پاي تا سر غرق خون است\... \هر چندكه مي داند كه اين نور\از مرگ با او دورتر نيست\اما در اين غم نيز مي سوزد كه افسوس‌\از آن آتش‌ ديرين كه در او شعله مي زد\ ديگر خبر نيست\ديگر اثر نيست”.اسماعيل شاهرودي در هنگامه‌ي حضور يأس‌ها و شكست‌ها چشم آرزو فرو نبست: ”تنها من مانده ام\و چله نشيني يأسها و شكستها\...خرابه اين تنهايي را امّا\به جاي خواهم گذارد\...و خواهم پيمود\تنگه وحشتزايي را\كه در فاصله اكنون\و دنياي فرداست”. محمد زهري از مرگ اميدها خبر داد؛ از مرگ مردي كه تاوان دل‌بستگي‌هاي بي‌سرانجام‌اش‌ را پرداخته بود: ‍“آن مرد خوش‌ باور كه با هر گريه، مي گرييد و با هر خنده، مي­خنديد\...\ نوميدواري دشنه در قلبش‌ فروبرده است\اينك به زير ساية غم، مرده است”. احمد شاملو كه تسليم يك‌سره به يأس‌ را خوش‌ نمي داشت، گاه خسته مي سرود كه: ”دست بردار، ز تو در عجبم\به در بسته چه مي كوبي سر”. گاه پنجره رو به دريا مي گشود كه: ”چله نشسته قُرق به ساحل اگر چند\با دل بيمار من عجب اميدي است”. گاه سلاح براي روز موعود دورِ سر مي‌چرخاند كه:”دخترانِ شرم\ شبنم\ افتادگي\رمه \... بين شما كدام\صيقل مي دهيد\سلاح آبايي را\براي\روز\انتقام”؟ گاه روز سبز را بشارت مي داد كه: ”روزي ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد\و مهرباني دست زيبايي را خواهد گرفت”. مهدي اخوان‌ثالث امّا، نه روز ديگري را انتظار مي‌كشيد و نه چون يك شاهد بي‌طرف به شب مي‌نگريست. او فتوا مي داد كه خاك جهان را جز سياهي رنگ ديگري بر پيشاني نيست؛ هر چند كه گاه عاصي از ستمِ كمرشكن، اسكندري طلب مي‌كرد و گاه خسته‌خاطر‌‌دوست را به سفري بي‌فرجام فرا مي‌خواند.سال هاي 1320 تا 1332 ، سال‌هاي گريز رضاخان، پايان جنگ جهاني‌ي دوم، ورود و خروج بيگانه‌گان، فراررويي‌ي احزاب سياسي و نبرد مستمر براي كسب قدرت بود. اما بيش‌ از همه‌ي اين‌ها، سال‌هاي تولد رؤياهاي مردمي بود كه پس‌ از خوابي شانزده ساله چشم مي‌ماليدند و در جست‌و‌جوي غبار سم‌ضربه‌هاي مركب سوار رهايي به هر سو نظر مي‌كردند. بقاياي گروه پنجاه‌و‌سه نفر خاك زندان را از شانه هاي خود تكانده و حزب توده را بنيان گذاشته بودند. محمد مصدق خشم مردم از جور تاريخي‌ي بيگانه‌گان را نمادين مي‌كرد. افسران خراسان شتاب براي پيروزي را تجسم مي‌بخشيدند. جنبش‌هاي كارگري رؤياي جهاني خالي از طبقات را در سر مي‌پروردند. و هيچ‌كس‌ جز به رؤياها نمي‌انديشيد.در آن سال­ها باور به تولد روزي ديگر، ايمان به توان خويش‌ و حس‌ به‌بازي‌گرفته شدن در صحنه‌ي سياسي، همه‌ي ذهنيت مردمي را مي‌ساخت كه به تغيير تقدير خويش‌ چشم اميد داشتند. آن سال‌ها، روزگار شوق و خيال معصومانه بود و جهان شعر فارسي هرگز نتوانست از خضوع در مقابل وسعت اين شوق و خيال شانه خالي كند.در آن سال­ها هوشنگ ابتهاج با نگاه به هم‌سايه‌ي شمالي كه تبلور همه‌ي نيك‌بختي‌هاي سترگ شمرده مي شد، چنين سرود: ”در نهفت پردة شب دختر خورشيد\نرم مي بافد\دامن رقاصة صبح طلايي را”. سياوش‌ كسرايي جان شاعر فردا را تصوير كرد؛ شاعري كه اندوه را خاطره‌اي دور مي‌انگارد. يقين او به تولد سراينده‌اي كه بر شعرهايش‌ عطر گل نارنج مي‌نشيند، بي خدشه بود: ”پس‌ از من شاعري آيد\كه مي خندند اشعارش‌\كه مي بويند آواهاي خودرويش‌\ چون عطر سايه دار و ديرمان يك گل نارنج”. احمد شاملو به خشم ستم‌ديدگان سلام ‌كرد؛ به خون جوشان آنان كه عدالت را بشارت مي دادند: ”اكنون اين منم و شما...\و خون اصفهان\خون آبادان\و قلب من مي زندتنبور\ و نفس‌ گرم و شور مردان بندر معشور\در احساس‌ خشمگينم\مي­كشد شيپور”.مهدي اخوان‌ثالث نيز محوِ روزگارش‌ بود. او در سال 1328 اميد پيروزي‌ي رنج‌بران را پاي كوبيد: ”عاقبت حال جهان طور دگر خواهد شد\زبر و زير يقين زير و زبر خواهد شد\... گويد اميد سر از بادة پيروزي گرم\رنجبر مظهر آمال بشر خواهد شد”. در آن سال‌ها، مهدي اخوان‌ثالث طراح طرحي ديگر بود؛ مايل به برافكندن بنيان جهان: ”برخيزم و طرح ديگر اندازم \بنياد سپهر را براندازم\...هر جا كه روم، سرود آزادي\چون قافيه مكرر اندازم”. جان پراندوه و دير‌باور او اما بسيار پيش‌ از ديگران به استقبال روزهاي بد رفت. در پشت همه‌ي فريادها و شعارها مردمي ايستاده بودند كه رخوت‌شان ديرپا بود و آرزوهايشان به لقمه ناني خريدني: ”ملت گاهي بخواب، گاهي بيدار\و آبروي خود نهاده در گرو نان\...\گاه گرفتار جلوه هاي دروغين\گاه بكف، پتك و داس‌، سركش‌ و غصبان”. ترديد در دل مهدي اخوان ثالث جوانه زده بود؛ ترديد به معبر آرزوها:”ديگر بگو كدام خدا را كنم سجود؟\يا شيوة كدام پيمبر برم بكار”. مهر زردشت و مزدك و ماني و بودا بايد همان روزها به دل او نشسته باشد.بخش‌ عمده‌ي شعر فارسي در سال‌هاي 1320تا 1357هجري‌ي شمسي را مي‌توان واقعيتِ مستحيل در ترفندهاي شاعرانه خواند؛ تصويركننده‌ي مراحل گوناگون يك نبرد در مقابل قدرت حاكم. ‍در اين دوران همه‌ي تشبيه‌ها، استعاره‌ها، نمادها، تغييرات دستوري، همه‌ي هنجارشكني‌ها و قاعده‌افزايي‌ها (2) در خدمت شعر بيان به‌كار گرفته شد؛ بيان چه‌گونه‌گي، چرايي و چه‌بايدي‌ي جهاني كه حضور قدرتمندان را خوش‌ نمي‌داشت. شعر بيان در تقابل با قدرت و بر مبناي باور به ارزشي همه‌گاني سروده مي‌شد. در اين نوع شعر، حسرت، ستايش‌ و يا مرثيه تنها موقعيت اردوي خير در مقابل قدرت را استعاري مي‌كرد؛ موقعيت آرزو در مقابل نظم سياسي را.فضاي حاكم بر شعر فارسي در فاصله‌ي سال‌هاي 1320 تا 1357 را در قامتِ چهار واژه يا عبارت مي توان بازخواند: بشارت، يأس‌، سرگرداني و ستايش‌ قهرمانان. سقوط رضاخان و اطمينان به توان انسان براي برپايي‌ي جهاني ديگر در فاصله‌ي سال‌ها 1320تا 1332 شعر بشارت را ساخته است؛ كودتاي 28مرداد ماه سال 1332 و باور به مرگ هميشه ي حماسه سازان در فاصله ي سال هاي 1332 تا 1341 شعر يأس را آفريده است ؛ ظهور دوباره ي مبارزان در صحنه و باور به کورسويي ديگر ، در فاصله ي سال هاي 1341 تا 1349 شعر سرگرداني را ساخته است ؛ نبرد سياهکل و شگفتي از توان ايثار انسان در فاصله ي سال هاي 1349 تا 1357 شعر حماسي را آفريده است . د مي به صداي مهدي اخوان ثالث در همه ي اين سال ها گوش فرا دهيم ؛ به صداي يأس و خسته گي .                

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 31 خرداد 1393 ساعت: 7:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

زندگی نامه مولوی

بازديد: 1317

زندگی نامه مولوی

  جلال‌الدین محمد بلخی ـ مولوی ـ هشتصد سال پیش در شهر بلخ متولد شد. به سن نوجوانی نرسیده‌بود که پدرش ـ بهاءالدین‌ الولد سلطان ‌العلما ـ به دلیل رنجش از پادشاه وقت ـ سلطان محمد خوارزمشاه ـ دست زن و بچه‌اش را گرفت و از بلخ خارج شد.

جلال‌الدین محمد بلخی ـ مولوی ـ (1) هشتصد سال پیش(2) در شهر بلخ متولد شد. به سن نوجوانی نرسیده‌بود که پدرش ـ بهاءالدین‌ الولد سلطان ‌العلما ـ به دلیل رنجش از پادشاه وقت ـ سلطان محمد خوارزمشاه ـ دست زن و بچه‌اش را گرفت و از بلخ خارج شد.(3) بین راه، در گذر از نیشابور به ملاقات شیخ فریدالدین عطار رفتند. گفته‌شده که عطار با یک نگاه به مولوی پی به استعدادهای نهفته در وی برد: «زود باشد که پسر تو آتش در سوختگان عالم زند.» و حتی کتاب اسرارنامه‌ی خود را هم به وی هدیه دادپس از ترک نیشابور و زیارت مکه، بهاءالدین‌ و خانواده‌اش در قونیه ساکن شدند.(3) می‌گویند بهاء‌الدین تا آخر عمر در قونیه ماند و به ارشاد خلق پرداخت و سال‌ها بعد که از دنیا رفت، پسرش جلال‌الدین ـ که حالا جوان 24 ساله‌ای بود ـ کار پدر را ادامه داد و مدتی هم فقه و سایر علوم دین را درس می‌داد. بنا به روایاتی پیش از آن، جلال‌الدین در هجده سالگی ـ در همان سالی که مادرش را از دست داد ـ در شهر لارنده به فرمان پدرش با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کرده‌بود.

سال 642 هجری بود که تحول بزرگ زندگی مولوی رخ داد. جلال‌الدین هنوز چهل سال نداشت که شمس تبریزی(4) وارد قونیه شد. آمده‌است که شمس بر سر راه مولانا رفت و از وی پرسید: «محمد(ص) بزرگتر است یا بایزید بسطامی؟» مولانا سخت برآشفت و فریاد برآورد که محمد والاترین است و بایزید را با خاتم انبیا چه کار. شمس پرسید: «پس چرا محمد گفت "ما عرفناک حق معرفتک" و بایزید گفت "سبحانی ما اعظم شانی"؟» این سوال مولوی را چنان به خود مشغول کرد که باعث شد شش ماه با شمس در حجره‌ی شیخ صلاح‌الدین زرین‌کوب خلوت گزیند و به بحث بنشیند. در این مدت جز شیخ صلاح‌الدین هیچ‌کس اجازه‌ی ورود به خلوت آن‌دو را نداشت. مولوی که تا پیش از ملاقات شمس مردی زاهد و معتبد بود و کارش تفسیر و توضیح اصول و فروع دین بود، پس از پایان این شش ماه دین و وعظ و منبر را کنار گذاشت و صوفی شد و به مسلک عشق و شعر و شاعری روی آورد:

مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

گفت که سرمست نیی، رو که از این دست نیی

رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

گفت که تو شمع شدی، قبله‌ی این جمع شدی

جمع نیم، شمع نیم، دود پراکنده شدم

گفت که شیخی و سری، پیشرو و راهبری

شیخ نیم، پیش نیم، امر تو را بنده شدم

گفته‌اند که افادات معنوی شمس بود که این‌گونه در مولوی اثر کرد و او را شیفته و مفتون کرد و باعث خلق شورانگیزترین اشعار مولوی شد. روح وی از مدت‌ها پیش خواستار حقیقتی دیگر بود و مولانا آن را تسلیم تعلیمات وعظ و مدرسه کرده‌بود. مناظره با شمس تنها آتش زیر خاکستر دل جلال‌الدین را برافروخت.

در هر حال، مولوی مردی شده‌بود بیگانه برای مردمان قونیه. شاگردان و مریدان وی که همه چیز را از چشم شمس می‌دیدند و او را به دیده‌ی ساحر و حتی مرد منحرفی می‌نگریستند که استاد فاضل‌اشان را از آنان گرفته‌است، به آزار و اذیت او پرداختند و حتی جان‌اش را تهدید کردند.

همین شد که شمس سه سال بیشتر در قونیه نماند و شبانه شهر را ترک کرد.(5) از کسانی که روز بعد مولوی را دیدند نقل شده‌است که وی حال خیلی بدی داشت و هرگز دیده‌نشده‌بود مولانا چنان پریشان باشد. در روایات دیگر نیز نقل شده که مردم کوته‌نظر قونیه شبانه شمس را به هلاکت رساندند.

مولوی مدتی را در فراق شمس در غم و بی‌تابی سپری کرد و حتی مدتی هم پای پیاده در کوی و برزن به دنبال او ره‌سپار شد؛

زاهـــد بودم تـرانه‌گویـــم کردی

سر دفتر بزم و باده‌جویم کردی

سجـــاده‌نشین با وقـــاری بـــودم

بــازیچه‌ی کودکـــان کویــم کـردی

بالاخره وقتی امید از بازگشت شمس برید، دل به مرد دیگری به نام حسام الدین چلبی ـ از مریدان‌اش ـ سپرد. پیش از چلبی مولانا اشعار بسیاری را نیز به نام همان صلاح‌الدین زرین‌کوب ـ که مردی عامی و ساده‌دل بود ـ سروده‌بود. هم‌ چلبی بود که مولوی را تشویق به سرودن اشعار «مثنوی معنوی» کرد. حتی آمده‌است که مولوی اشعاری را که به وی الهام می‌شده بلند می‌خوانده و حسام‌الدین تند و تند می‌نوشته و این‌گونه مثنوی مولوی را گرد آورده.

مولوی سر انجام در اوایل سال 672 هجری قمری(6) در شصت و هشت سالگی به دیار باقی شتافت. خرد و کلان مردم قونیه حتی مسیحیان و یهودیان نیز در سوگ وی زاری و شیون کردند.

او را در مقبره‌ی خانوادگی در کنار پدرش به خاک سپردند. ‌بر سر تربت او بارگاهی است که به «قبه‌خضراء» شهرت دارد.

سال‌شمار مهم‌ترین وقایع زندگی "جلال الدین محمد بلخی رومی"

 

 

 

 

 

تولد ربیع الاول

5 سالگی: ترک بلخ به قصد بغداد ـ احتمالا 610 ه.ق

8سالگی: ترک بغداد به سوی مکه و از آنجا به دمشق و سر آخر به منطقه ای در جنوب رود فرات در ترکیه

18 یا 19 سالگی: ازدواج با گوهر خاتون

38 سالگی: ملاقات با شمس تبریزی ـ احتمالا در روز شنبه یی جمادی الآخر ییی ه.ق وفات: غروب روز یجمادی الاخر یییه.ق در سن یی سالگی، قونیه

معروفترین کتابهای مولانا: مثنوی معنوی، دیوان شمس، فیه ما فیه

آثار به‌جا مانده‌ی دیگر:مجالس سبعه، مکتوبات

______

پی‌نوشت:

(1) دوستان و یاران او را مولانا می‌خواندند. از وی با عناوین «رومی» و «مولای روم» هم یاد می‌شود. اما لقب «مولوی» در زمان خود وی شهرت نداشت و احتمالا این لقب از روی عنوان دیگر وی یعنی «مولانای روم» برگرفته شده‌است.

(2) تاریخ قمری‌اش می‌شود ششم ربیع‌الاول سال 604

(3) بعضی جاها علت مهاجرت بهاءالدین‌ ترس از حمله‌ی مغول ذکر شده‌است.

(4) شمس‌الدین محمد بن علی بن ملک

(5) قبل از این واقعه، شمس یک بار دیگر هم به قهر به دمشق رفته بود که مولوی آنقدر برایش پیغام و پسغام و غزل فرستاده و عده‌ای را هم برای بازگرداندن‌اش روانه کرده‌بود تا شمس را بازگردانده‌بود.

(6) روز یکشنبه پنجم جمادی آلاخر سال 672 هـ.ق                            

 

 

مولوی،شعر وشاعری:                              

 نظر مولانا بر شعر و شاعری ناگفته پیداست. با این احوال او دو اثر منظوم دارد. یکی مثنوی معنوی و دیگر کلیات شمس. که هر چه بخواهد خود را از شعر جدا کند، به دلیل وجود این دو اثر نمی تواند.                       

مولانا فرمود: ((مرا خویی است که نخواهم هیچ دلی از من آزرده شود. این جماعتی که خود را در سماع بر من می‌زنند و بعضی یاران ایشان را منع می‌کنند، مرا آن خوش نمی‌آید و صد بارگفته‌ام برای من کس را چیزی بگویید، من به آن راضی‌ام. آخر من تا به این حد دلی دارم که این یاران به نزد من نمی‌آیند، از بیم آنکه ملول شوند، شعری می‌گویم تا به آن مشغول شوند و اگر نه من از کجا و شعر از کجا، ولله من از شعر بیزارم و پیش من از این بتر چیزی نیست، همچنانکه یکی دست در شکنبه کرده است و آن را می‌شوید برای آرزوی مهمان، چون اشتهای مهمان به شکنبه است و آن‌را می‌شود. من تحصیل‌ها کرده‌ام در علوم و رنجها برده‌ام که نزد من فضلا و محققان و زیرکان جمع آیند، که برای ایشان چیزهای تفسیر و غریب و دقیق عرض کنم. حق تعالی چنین خواست که اینهمه علما را اینجا جمع کرد و آن‌ها را اینجا آورد، که من به کار مشغول شوم، چه توانم کردن در ولایت و قوم ما از شاعری ننگ‌تر کاری نبود.((.

نظر مولانا بر شعر و شاعری ناگفته پیداست. با این احوال او دو اثر منظوم دارد. یکی مثنوی معنوی و دیگر کلیات شمس. که هر چه بخواهد خود را از شعر جدا کند، به دلیل وجود این دو اثر نمی تواند. ما امروز با متن روبرو هستیم. متنی - همانطور که خود او می‌گوید - سراسر اندیشه. وی در مثنوی معنوی و کلیات شمس پیش از هر چیز اندیشه را در قالب‌های مختلف عرضه می‌کند. و به همین علت است که شعر وی در طبقه‌بندی ادبیات در گروه ادبیات تعلیمی قرار می‌گیرد. اگر چه بسیاری معتقدند که مکتوبات حوضه‌ی تعلیمی جزء شعر و ادبیات محسوب نمی‌شود اما به گفته دکتر سیروس شمیسا بدیهی است که بر آثاری مانند مثنوی، بوستان و حدیقه که آموزش‌های اخلاقی و عرفانی در آن‌ها مبتنی بر رعایت اصول ادبی است، باید شعر اطلاق کرد و آن‌ها را مستقیما جزء آثار ادبی محسوب داشت مخصوصا این که موضوع این آثار هم ماهیتا به ادبیات نزدیک است.

نوشتن درباره شعر کسی که خودش رغبتی به شاعر شمردن خود ندارد و اندیشمندان بعد از او، وی را شاعر می‌شمرند دشوار است، خاصه برای من که نه سنخیتی میان خود و صاحب اثر می‌دانم و نه میان خود و اندیشمندان پس از او. اما از آنجا که استاد گرانمایه دکتر زرین‌کوب در کتاب شعر بی‌دروغ، شعر بی‌نقاب در بحث نقد شعر می‌فرماید: «در باب شعر و آفرینش‌های شاعرانه هر بحثی کرده شود خواه جزئی و خواه کلی سبک تعبیر نقد است - نقد شعر یا نقد ادبی...» جرئت نوشتنی چند کلامی در باب شعر و شاعرانگی حضرت مولانا جلا‌ل‌الدین بلخی کرده‌ام.

ساختار

بحث ساختاری شعر مولانا را باید به دو بحث جدا تقسیم کرد، بحثی به مثنوی بپردازد و بحث دیگری به غزلیات آن. چه اینکه این دوگونه‌ی ادبی هر یک ویژگی‌های خاص خود را دارند، هر چند که از یک زبان برآمده باشند.

در هر یک از مباحث مطرح شده درمثنوی بی‌شک وحدت موضوعی وجود دارد و گوینده از نقطه‌ی A به نقطه‌ی B در حال سفر است. که خود ازین با خبر بوده، اما شیوه‌ی بیان را از قبل آگاهی نداشته. مثال این مدعا قسمت‌هایی از مثنوی است که اواسط داستان‌سرایی شاعر به بحث‌های دیگر می‌پردازند. گاهی این مبحث‌ها به من و تویی بدل می‌شود. دکتر تقی‌پور‌ نامداریان در کتاب «در سایه آفتاب» می‌گوید: «... این نظم پریشان من از خلاف عادت‌هایی است که تنها در مثنوی در چنین حجمی قابل ملاحظه است. اگر عناوین متعددی را که بخش‌های متعدد و گوناگون هر یک از دفترهای مثنوی مراجعه کرده است و نیز مقدمه‌های منشور هر یک از دفترها را حذف کنیم، مثنوی کتابی است با مطالبی گوناگون و پراکنده که چون قرآن در کلیتی هر یک به هم پیوسته است. اجزاری این کل که شامل داستان‌ها و حکایت‌های فرعی کوتاه و بلند، اندیشه‌های فلسفی و کلامی و عرفانی، قرآن و حدیث و تعلیم و نصیحت و امر و نهی می‌شود، در بسیاری از زمینه‌های متن تجانس و هماهنگی ندارد و در مقایسه با تجربه‌ا و توقعات، ناهماهنگ و پریشان می‌نماید اما در کل به گونه‌ای خلاف منطق، هماهنگ و پیوسته به نظر می‌رسد. گویی از طریق شکستی شالوده منطقی و متعارفی که ذهن ما از تجربه جهان انتظار دارد، شالوده جهان هستی مثنوی نیز با حیل گوناگون شکسته می‌شود...»

پراکندگی‌های موضوعی بحث از سویی می‌توانسته بر ساختار شعر ضربه وارد کند اما وحدت غایی موضوعی و ظرافتی که در ادغام موضوعات مختلف بکار گرفته شده متن را به سبک و سیاق و ساختار قرآن نزدیک کرده است.

غزل‌های وی نیز اکثر اگر خطابی است. خطاب به، شاگردان، شمس - که پیر اوست - یا خدا یا مردم عامی دیگر. او در غزل‌ها همانگونه که خود می‌گوید به بیان اندیشه می‌پردازد. اما در این میان از گفتگوهایی استفاده می‌کند که برای کسی روشن نیست که کی روی صحبت عوض می‌شود، جایی از زبان خود سخن می‌گوید و جایی شنونده است و دیگری متکلم و جای دیگر خود و مخاطب در مقام شنونده هستند و دیگری سخن می‌گوید.

ای که میان جان من تلقی شوم می‌کنی / گر تن زنم خاش کنم ترسم که خرمان بشکنم

این همه ناله‌های من نیست ز من همه از اوست / کز ممد می‌ لبش بی‌دل و بی‌جان شدم

 

اندیشه

اندیشه در ادبیاتی که مولانا خلق کرده، اندیشه‌ای عملی است. وی از صدق دل صحبت و اندیشه‌اش را عرضه می‌کند.

در دایره‌المعارف دکتر مصاحب آمده است: «مقارن قرن هفتم، تصوف فردی سیاسی صغر نشر و بسط یافت و کسانی مانند صدرالدین قونیوی و جلال‌الدین محمد بلخی و امثال آنها این طریقه را در آن جا رواج دادند تا جورها که سولوچه در آسیای صغیر شهرت بونفوذ تمام کسب کردند... »

در طول تاریخ بارها درباره صوفیان و اندیشه صوفیه سخن به میان رفته اما احساس می‌کنم باید تعریف آن‌را از خود مولانا شنید که در غزل ییی کلیات شمس می‌گوید:

صوفیان آمدند از چپ و راست / در به در کوبه تو که باده کجاست

در صوفی دست و کویش جان / باده نی صوفیان زخم خداست

سر خم را گشاده ساقی و گفت / الصلا هر کسی که عاشق ماست

اینچنین باده و چنین مستی / در همه مذهبی حلال و رواست

توبه بشکن که در چنین مجلسی / از خطا توبه صد هزار خطاست

چون شکستی تو زاهدان را نیز / الصلا زن که روز روز صلات

مرمست گر ز چشم خویش انداخت / مردم چشم عاشقانت جایت

گر برفت آب روی کمتر غم / جای عاشق برون آب و هواست

آشنایان اگر ز ما گشتند / غرته و آشنا در آن دریاست

... حال آنکه در کلمات دست و پنجه بزنیم که بخواهیم تعریفی از صوفیه بگوییم جای تامل دارد! و در این مقال نمی‌گنجد. در جای جای مثنوی و غزلیات مولانا شاهدیم که وی به‌واسطه تمثیل‌ها و داستان‌هایی که گاهی برای گوش‌ها آشناست به بیان اندیشه خویش می‌پردازد. اما بیاد دقت کرد که صاحب اندیشه، هر بحث را به سویی که خود می‌خواهد هدایت می‌کند، چه آنکه بارها شخصیت‌هایی نام آشنای داستان‌های مولوی در هیات و ظاهری - حتی باطنی - دیگر ظاهر می‌شوند تا مولانا منظور نظر خود را به مخاطب ارائه دهد. وی از مواردی که در نظر گرفته و بعد مطالب را ارائه داده است، حد ظرفیت مخاطب است. وی نه آنطور صحبت کرده‌ که عالمان نیز نفهمند، و نه آنطور که عامیان حوصله‌شان سر برود. او به واقع در ارائه اندیشه‌اش « هم به قدر ظرفیت باید چشاند» را عمل کرده است.

 

موسیقی شعر

موسیقی شعر مولانا در مثنوی ثابت است. همه مثنوی در یک آهنگ بیان شده اما استفاده به جا و به موقع آن ریتم نصیحت را از مثنوی گرفته، خواننده مثنوی به ناخودآگاه در جای‌جای حکایت‌ها لحن عوض می‌کند، و این نشان از جوشش درونی مثنوی دارد.

غزلیات وی در مجالس سماع کار برد داشته‌اند، لذا در میان آنها غزلیاتی که اوزان دوری دارند بسیار دیده می‌شوند. از خصائص وزن‌های دوری در پی هم آمدن قوافی میانی و کناری زیاد است. این قوافی زنگ کلام را بیشتر کرده و ناخودآگاه ریتم راتندتر می‌کنند، از سوی دیگر قافیه‌های اصلی نیز وجود دارند. در غزلیات او بسیار دیده می‌شود که از ردیف استفاده می‌شود، استفاده به جا از ردیف در زنگ کلام - مخصوصا بعد از ریتمی که قافیه‌ها ایجاد می‌کنند - تاثیرگذار است. و از سوی دیگر به هدف اصلی شاعر این ابیات که بیان اندیشه است - کمک به‌سزایی می‌کند.

اگر چه بیان مباحث بالا از لطف بحث کاست اما سعی شد مقدمه‌ای هر چند ناقص باشد برای مقاله‌ها و بحث‌های دیگر در این زمینه. که شاعر مد نظر فرموده است؛

ما را خدا از بهر چه آورد بهر شور و شر ...

 

موسیقی و شعر مولانا:

موسیقی پیوندی دیرینه با شعر دارد و در فرهنگ اسلامی نیز چنین است. ابونصر فارابی، معتقد بوده است که اقاویل شعر اگر با موسیقی همراه شوند، عنصر تخییل در آن ها افزون تر خواهد شد و بر میزان فعل و انفعالات ِ نفس در برابر اثر می‌افزاید.

دکتر حسین نصر(از فلاسفه معاصر اسلامی) نیز به این ارتباط تنگاتنگ موسیقی و شعر اشاره دارد و می گوید: «در تمدن اسلامی، به طور کلی موسیقی بسیار آمیخته با شعر بوده است. شعر شکل مطلوب هنر در جهان اسلام است و این توجه به شعر مستقیماً ناشی از ساختار شاعرانه وحی قرآن است. هیچ ملت مسلمانی را نمی یابید که سنت شعری بسیار غنی نداشته باشد. برخی از بزرگترین شاعران در جهان اسلام، نوازندگان و موسیقیدانان بزرگی نیز بوده اند، لذا شعری آفریده اند که بسیار موسیقایی است

نمونه بارز چنین شعرایی، مولانا جلال الدین محمد بلخیاست. مهارت مولانا در علم موسیقی، سبب شده که وی بتواند در 55 بحر از بحور مختلف، شعر بسراید. وی هم در موسیقی علمی تبحر داشته و هم در موسیقی عملی. او به خوبی وزن شناسی را می دانسته و در جای جای دیوان غزلیات کبیر می توان نشانه هایی از آگاهی گسترده‌ی او از موسیقی را یافت. چنانچه در غزل:

می‌زن سه تا که یکتا گشتم مکن دوتایی

یا پرده رهاوی یا پرده رهایی

بی زیر و بی‌بم تو ماییم در غم تو

در نای این نوا زن کافغان ز بی‌نوایی

قولی که در عراق است درمان این فراق است

بی قول دلبری تو آخر بگو کجایی

ای آشنای شاهان در پرده سپاهان

بنواز جان ما را از راه آشنایی

در جمع سست رایان رو زنگله سرایان

کاری ببر به پایان تا چند سست رایی

از هر دو زیرافکند بندی بر این دلم بند

آن هر دو خود یک است و ما را دو می‌نمایی

گر یار راست کاری ور قول راست داری

در راست قول برگو تا در حجاز آیی

در پرده حسینی عشاق را درآور

وز بوسلیک و مایه بنمای دلگشایی

از تو دوگاه خواهند تو چارگاه برگو

تو شمع این سرایی ای خوش که می‌سرایی

بیش از 20 اصطلاح موسیقی را از قبیل نام سازها و پرده‌ها و مقام‌ها آورده است. او همچنین در موسیقی عملی هم دستی داشته و نوازنده چیره دست «رباب» نیز بوده است. مهارت وی در نواختن رباب تا حدی بوده که حتی در ساختمان این ساز تغییراتی نیز پدید آورده بود.

دکتر شفیعی کدکنی اعتقاد دارد که:((از عصر شاعرْ خنیاگران ایران باستان، تا امروز، آثار بازمانده هیچ شاعری به اندازه جلال الدین مولوی، با نظام موسیقیایی ِ هستی و حیات انسان، هماهنگی و ارتباط نداشته است.((

اشعار مولانا، به روشنی بیانگر مهارت موسیقیایی وی بوده و اشعار غنایی مولانا با موسیقی درآمیخته است. شاید بتوان گفت که هیچ شاعری، تا به این حد، موسیقی را در شعر خود وارد نکرده است. عنصر موسیقیایی در غزلیات مولانا آنچنان برجسته است که حتی خواندن ساده اشعار وی، بی ساز و آواز، در مخاطب شور و ترقص می انگیزد و وجد و شور می آفریند. البته به شرط آنکه شدّ و مدّ و تقطیعات اشعارش به درستی رعایت شود:

ای هوس های دلم بیا بیا بیا بیا

ای مراد و حاصلم بیا بیا بیا بیا

***

ای یوسف خوش نام، ما خوش می روی بر بام ما

ای در شکسته جام ما، ای بر دریده دام ما

***

مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

 

موسیقی و جایگاه آن نزد مولانا:

آشنایی مولانای روم با موسیقی، به دوران نوجوانی او بر می‌گردد؛ آن هنگام که وی همراه خانواده، از بلخ به بغداد مهاجرت می کردند. در این سفر، او با موسیقی کاروانی آشنا گشت و نیز از هر شهر که می گذشتند، با موسیقی محلی آن دیار آشنا می‌شد. به تعبیر دکتر زرین کوب: ((آهنگ حدی که شتربان می‌خواند و نغمه نی که قوال کاروان می نواخت، او را با لحن ها و گوشه های ناشناخته دنیای موسیقی آشنا می‌کرد.((

مولانا اما تا پیش از دیدار شمس، چندان به موسیقی نمی پرداخت. او فقیه بود و فقها را میانه ای با موسیقی نبوده و نیست. تا اینکه شمس بر وی طلوع کرد و مولانایی دیگر پدید آمد. شمس، مولانای نو را به سماع خواند؛ کاری که او پیش از آن هرگز انجام نداده بود.

نزد مولانا (مولانای پس از دیدار با شمس!) موسیقی از جایگاه و اعتبار ویژه ای برخوردار بود. مولانا مانند بسیاری از حکمای اسلامی، موسیقی را طنین گردش افلاک می‌دانست. در واقع مولانا با نظریه «فیثاغورث» در باب موسیقی موافق بود و عقیده داشت که اصول موسیقی از نغمات کواکب و افلاک اخذ شده است. همانطور که ضمن داستان ابراهیم ادهم(دفتر چهارم مثنوی) می‌گوید:

پس حکیمان گــفتـه اند این لحـن‌ها

از دوار چــرخ بــگــرفــتـیــم مــا

بانگ گردش های چرخ است اینکه خلق

می‌سرایندش به طنبور و به حلق

چنین معروف است که فیثاغورث با ذکاوت قلبی و روشن بینی خود، نغمه‌های افلاک را می شنیده و سپس اصول موسیقی را بر اساس آن استخراج کرده است. در واقع او موسیقی را، که پیش از آن نیز وجود داشته، با ریاضیات درآمیخت و قواعد و اصول دقیقی برای آن تنظیم کرد. خود فیثاغورث می گوید:((من صدای اصطکاک افلاک را شنیدم و از آن علم موسیقی را نوشت.((

همچنین مولانا بر این عقیده بوده است که تاثیر نغمات و اصوات موزون بر روان آدمی از آنروست که نغمات آسمانی و ملکوتی جهان پیشین را در ما می انگیزد. چرا که به اعتقاد مولانا، روح آدمی پیش از آنکه به جهان فرودین هبوط کند، در عالم لطیف الهی سیر می کرده و نغمات آسمانی را می شنیده است. بنابراین موسیقی زمینی، تذکار و یادآور موسیقی آسمانی است:

لیک بد مقصودش از بانگ رباب

همچو مشتاقان، خیال آن خطاب

نالــه سـرنا و تـهــدیـد دهـــل

چـیزکـی مـاند بـدان ناقـور کـل

***

مؤمنـان گویـند کآثـار بهشــت

نغــز گردانــیـد هـر آواز زشــت

ما هـمه اجزای آدم بوده ایــم

در بهشت، آن لحن ها بشنوده‌ایم

گرچه برما ریخت آب و گل شکی

یادمــان آمــد از آنــها چــیزکی

همچنین او در جایی دیگر نیز تصریح می‌کند که عارف در صدای رباب، آواز باز و بسته شدن دروازه بهشت را می‌شنود.

اما علی رغم اینکه موسیقی این جهانی را یادآور موسیقی آن جهانی می‌دانسته، با این حال به تفاوت این دو نوع موسیقی اشاره دارد و می‌گوید:

گرچه برما ریخت آب و گل شکی

یادمان آمد از آنها چیزکی

لیک چون آمیخت با خاک کرب

کی دهند این زیر واین بم، آن طرب؟

آب چون آمیخت با بول وکمیز

گشت زآمیزش، مزاجش تلخ و تیز

چیزکی از آب هستش در جسد

بول گیرش، آتشی را می کشد

گر نجس شد آب، این طبعش بماند

کآتش غم را به طبع خود نشاند

 

موسیقی زبان عشق:

مولانا عقیده داشت که هیچ زبانی توان تعریف عشق را ندارد، مگر نوا و موسیقی:

هر چه گویم عشق را شرح و بیان

چون به عشق آیم، خجل گردم از آن

گر چه تفسیر زبان روشنگر است

لیـک عشـق بیزبان روشـنتر اسـت

چون قلم اندر نوشتن میشتافت

چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت

عقل در شرحش چو خر در گل بخفت

شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت

***

نی حدیث راه پرخون می‌کند

قصه‌های عشق مجنون می‌کند

مولانا از ناله نی، حدیث راه پرخطر عشق را می شنود و از بانگ رباب، ناله جانسوز عاشق سوخته ای را که از دوست و محبوب دور افتاده است:

هیچ می‌دانی چه می‌گوید رباب؟

زاشک چشم و از جگرهای کباب؟

پوستی ام دور مانده من ز گوشت

چون نـنالـم در فـراق و در عـذاب؟

ما غریـبـان فراقــیـم، ای شــهــان!

بشـنـوید از مـا، «الی الله المـآب»

و اشاره می‌کند به اینکه آتش عشق با موسیقی تیزتر شود:

آتش عشق از نواها گشت تیز

همچنان که آتشِ آن جوز ریز

مولانا در بیان مطلب فوق، حکایت شخص تشنه ای را می‌آورد که بر سر ِدرخت گردویی که در زیر آن نهری پر آب قرار داشت، نشسته و گردوها را به درون نهر می اندازد تا نوای برآمده از آن را گوش کند و عطش روحش را فرو بنشاند.

 

 سماع،رهایی از تعلق:

و اما سماع؛ ره آورد شمس برای مولانا و توصیه اکیدش به وی. این سماع، که فوق العاده نزد مولانا ارزشمند بوده، چیست و ارمغانش چه می باشد؟

مولانا ابیات بسیاری را در مثنوی و دیوان غزلیات خود، در مورد سماع دارد و حتی چند غزل هم با ردیف سماع سروده است:

سماع از بهر جان بی قرار است

سبک برجه چه جای انتظار است

***

سماع آرام جام زندگانیست

کسی داند که او را جانِ جانست

***

بیا، بیا که تویی جانِ جانِ جانِ سماع

بیـا که سـرو روانـی به بوسـتان سـمــاع

برون ز هر دو جهانی چو در سماع آیی

برون ز هر دو جهانست این جهان سماع

اگرچه به بام بلند است بام هفتم چرخ

گذشته است از این بام، نردبـان سـمـاع

بزیر پای بکوبید هر چه غـیـر ویسـت

سـمـاع از آنِ شـما و شما از آنِ سـمـاع

در مثنوی شریف نیز، ضمن داستان هجرت ابراهیم ادهم از ملک خراسان، می‌گوید:

پس عذای عاشقان آمد سماع

که در او باشد خـیـال اجـتمـاع

قوتی گــیــرد خـیـالاتِ ضــمـیـر

بل که صورت گردد از بانگ و صفیر

از این رو، مولانا سماع را غذای روح عاشقان می‌داند و محرک خیال وصل و جمعیت خاطر. منظور از خیال اجتماع(اجتماع خیال) و یا جمعیت خاطر اینست که سالک، خاطر خود را از ما سوی الله منقطع کند و تنها در یاد حضرت حق متمرکز شود (نقطه مقابلِ پریشانی خاطر و خیال). جمعیت خاطر سبب می شود که قوای جسمی و روحی انسانِ سالک ذخیره شود. چرا که پریشان خاطری و افکار مشوش، همچون رخنه ای است که ذخایر جسمانی و روانی آدمی از آن طریق به هدر می‌رود.

رقص که در طی سماع، صورتی از وجد و هیجان صوفیانه را نشان می دهد، در نظر مولانا، نوعی رهیدگی از جسم و خرسندی در هوای عشق حضرت دوست محسوب می‌شود:

در هوای عشق حق رقصان شوند

همچو قرص بدر بی نقصان شوند

***

دانی سمـاع، چه بود؟ قـول بلی شـنیـدن

از خویشتن بریدن، با وصل او رسیدن

دانی سماع، چه بود؟ بی خود شدن ز هستی

اندر فنای مطلق، ذوق بقـا چشیـدن

 

مولانا در دفتر سوم مثنوی، ضمن بیان داستان خورندگان پیل بچه، می‌گوید:

رقص آن جا کن که خود را بشکنی

پنبه را از ریش شهوت برکنی

رقص و جولان بر سر میدان کنند

رقص، اندر خون خود، مردان کنند

چون رهند از دست خود، دستی زنند

چون جهند از نقص خود، رقصی کنند

مطربانشان از درون کف می‌زنند

بحرها در شورشان کف می‌زنند

تو نبینی، لیک بـهر گوشـشـان

برگها بر شـاخ هـا هـم کــف زنـان

تو نبیــنی برگــهــا را کــف زدن

گوش دل می باید، نه این گوش بدن

و بنابراین معتقد است که سماع و رقص خالصانه، انسان را از بار شهوات مزاحم و انانیت می‌رهاند.

و همچنین از آنرو که عشق را در همه هستی جاری و ساری می‌داند، هستی را یکسره در رقص و سماعی شکوهمند می‌داند.

خود وی در کوچه و بازار هم چه بسا که با اصحاب به رقص در می‌آمد؛ چنان که روزی در بازار زرکوبان، این حالت بی خودانه به وی دست داد و از صدای چکش های پیاپی زرکوبان، به سماع درآمد. و به روایت افلاکی (صاحب مناقب العارفین)، «...همچنان از وقت نماز ظهر تا هنگام نماز عصر، حضرت مولانا در سماع بود» و این غزل را همانجا آغاز کرد که:

یکی گنجی پدید آمد در آن دکان زرکوبی

زهی صورت! زهی معنی! زهی خوبی! زهی خوبی!

رقص مولانا، به تعبیر دکتر زرین کوب، یک دعای مجسم و یک نماز بی خودانه بود؛ ریاضت نفس و مراقبت قلبی. در نظر مولانا، انسان با التزام به سماع، از اتصال به خودی و تعلقات آن می رهد و لذا سماع در نظر وی هم پایه عبادت، اهمیت داشت.

معروف است که روزی یاران مولانا پیرامون مطالب کتاب «فتوحات مکیه» محی الدین ابن عربی گرمِ مباحثه بودند که زکی قوال (از مغنیان مجلس سماع مولانا) ترانه گویان درآمد. مولانا در دم گفت: «حالیا فتوحات زکی به از فتوحات مکی است». و به سماع برخاست. و بدین گونه، پرداختن به تغنی را بر مباحث ملال انگیز کلامی و نظری ارجح می شمرد.

 

بر سماع راست، هر کس چیر نیست!

البته بایستی به این نکته توجه داشت که صوفیه و اکابر آن اعتقاد دارند که سماع بر هر فردی جایز نیست؛ شمس تبریزی سماع را بر «خامان» حرام می داند. امام محمد غزالی نیز سماع را به سه قسم تقسیم کرده و دو قسم آن را که موجب غفلت و پیدایش صفات ناپسند است مردود شمرده است و تنها یک قسم آن را جایز می داند. کسانی مانند امام غزالی که سماع صوفیه را، به شرطها، جایز می شمردند، به خطرها و آفت هایی که در آن بود اشاره می کردند. مخصوصاً حضور زنان و پسران را که ممکن بود مایه تشویش وقت شیوخ شود، منع می‌کردند.

 

 

 

 

خود مولانا نیز در همراهی خود با این عقیده، ضمن ابیات زیر، مساله «اهلیت سماع» را بیان می‌کند:

بر سماع راست هر کس چیر نیست

لقمه هر مرغکی انجیر نیست

خاصـه مرغی، مرده پوســیـده‌ای

پرخیالی، اعمی ای، بی‌دیده‌ای

در پایان به این نکته اشاره می شود که حرکات مربوط به رقص (در سماع) را متضمن رمز احوال و اسرار روحانی تلقی می کرده اند، به این صورت که:

«چرخ زدن» را اشارت به شهود حق در جمیع جهات

«جهیدن» را اشارت به غلبه شوق به عالم علوی

«پاکوفتن» را اشارت به پامال کردن نفس اماره

و «دست افشاندن» را اشارت به دستیابی به وصال محبوب می‌دیدند.

جلال‌الدین مولوی دارای دو اثر به نظم و سه اثر به شعر است. آثار مولانا عبارتند از: مثنوی معنوی، دیوان شمس یا دیوان کبیر، مکاتیب، فیه ما فیه و مجالس سبعه            

آثار مولوی:

جلال‌الدین مولوی دارای دو اثر به نثر و سه اثر به شعر است که کوتاه ِ معرفی آنها در زیر می‌آید:

مثنوی معنوی:

اثر گران‌سنگ مولانا که شامل حکایت‌ها، روایت‌ها، مثل‌ها و تمثیل‌ها است به زبان شعر در قالب مثنوی بر وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات در 26000 بیت.

شیخ بهایی در عظمت این کتاب می‌گوید:

من نمی‌گویم که آن عالی‌جناب

هست پیغمبر، ولی دارد کتاب!

دیوان شمس یا کبیر:

این کتاب شامل غزلیات پرشور مولاناست در همراهی قصائد و رباعیات وی که گاهی رباعیات آن به صورت جدا نیز منتشر شده‌است.

مجموعه غزلیات شمس که توجه حضرت مولانا بیشتر به شیدایی موجود در کلمات بود تا قوالب ظاهری و وزن و سایر ملزمات شعر! تعداد ابیات غزلیات به 50000 (پنجاه‌هزار) بیت می‌رسد.

نکته جالب توجه اینکه هنوز بسیاری نمی‌دانند غزلیات شمس، اشعار مولانا در عشق و فراق شمس تبریزی است نه سروده‌های شمس‌الدین ملک داد تبریزی!

 

فیه ما فیه:

هست آن‌چه در او هست!

این کتاب مولانا به نثر نوشته‌شده و به زبان عارفانه با اشارات آشکار و نهان با ارائه دلایل گوناگون با استفاده از آیات و روایات و احادیث و سخن بزرگان، طالبان راه عشق را هدایت می‌کند.

فیه ما فیه مجموعه سخنان خاص مولاناست که توسط شاگردان وی جمع‌آوری شده‌است.

مجالس سبعه:

صاحب‌نظران می‌گویند این کتاب به دلیل سادگی در زبان، کلید فهم مثنوی است. مجالس سبعه مجموعه‌ای است شامل گزارش کامل و در واقع مشروح هفت مجلس وعظ مولانا که به خواهش شاگردان خاص‌اش برای عموم ایراد شده‌است.

مجالس با قرائت قرآن آغاز می‌شد و مولانا این هفت مجلس را با خطبه‌ای به زبان عربی ِ مسجع آغاز کرده و با دعا و مناجات با جملات ِ مسجع فارسی به پایان برده‌است.

مجالس سبعه ظاهراً توسط بهاء ولد یا حسام‌الدین چلبی جمع‌آوری شده و احتمالاً توسط خود مولانا نیز بازبینی می‌شد.

 

مکا تیب:

مکاتیب یا مکتوبات مجموعه 145 نامه مولانا است برای امیران، مأموران، بازرگانان، نویسندگان، اشراف، اولاد، محبان، عاشقان و دیگران، که مضمون بیشترشان انواع سفارش‌ها و توصیه‌های گوناگون دینی و معنوی است در راه تعالی ِ مخاطبان‌اش.

مولانا هرگز نیاز و درخواست کسی را رد نمی‌کرد و تمام همت خود را بر هدایت و حمایت از کسانی که به وی مراجعه می‌کردند مصروف می‌داشت                            طنز از دیدگاه مولوی:                                                         

 طنز در مثنوی مولوی چه جایگاهی دارد؟:  

 - اگر ما به مثنوی با دقت نگاه کنیم متوجه می‌شویم که هیچ صفحه‌ای از مثنوی نیست که در آن طنز نباشد. بعضی طنزها خیلی ساده است و هر کسی متوجه می‌شود. اما بعضی‌ طنزها اینطور نیست و ممکن است کسانی که بارها مثنوی را خوانده باشند از جلو چشم‌شان رد شده باشد. در تمام صفحات مثنوی، مولانا نگاه طنازانه به هستی دارد. علتش هم اینست که از جایی که مولانا به انسان نگاه می‌کرده است، از آنجا همه کارهای انسان از نظر مولانا مضحک و یک جور شوخی می‌آمده است. از نظر مولانا همه کارهای ما خنده‌دار است، هم کارهای خطای‌ما، هم کارهای معمولی ما و هم حتی کارهای مقدس ما. از جایی که مولانا نگاه می‌کند نماز خواندن، روزه گرفتن و عبادت و نیایش ما هم خنده‌دار است. مولانا وضعیت فعلی انسان را با شرایط آرمانی انسان مقایسه می‌کند و تناقض را نشان می‌دهد و از این جهت وضعیت فعلی انسان برایش خنده‌دار است. به همین خاطر است که مولانا با کارهای مقدس انسان از جمله نماز خواندن هم شوخی می‌کند. هیچ شخص و کاری هم از گزند شوخیی‌های مولانا دور نیست.

 

مثلا در مورد بایزید که برای مولانا خیلی قابل احترام و عزیز است، مولانا می‌خواهد در شعرش عمق ایمان او را بیان کند. مولانا خیلی قشنگ در قالب شعر این را بیان می‌کند، اما تمثیلی که برای او بکار می‌برد شگفت‌انگیز است. شما نمی‌توانی این تمثیل را حتی برای کسی نقل کنی. مولانا ایمان بایزید را با جماع خر قیاس می‌کند. این تمثیل را مولانا برای کسی بکار می‌برد که برای او مقدس است.

- جسارت مولانا در بکاربردن طنزها و شوخی‌های خارج از عرف به چه دلیلی است؟

- مولانا تنها کسی است که جرئت کرده از گونه‌های مختلف شوخ‌طبعی - حتی گونه‌های شنیع آن - استفاده کند و این استفاده در جهت تفنن نیست بلکه در جهات تعیلم معارف الهی است، مثلا برای تفسیر قرآن یا حدیث است. در تاریخ ادب ما هیچ کس جرئت چنین کاری را نداشته است. حتی داستان‌های جسورانه عطار هم در چارچوب خاصی است و فقط از نظر محتوا جسورانه است و از حدود عرف عوام خارج نشده در صورتی که مولانا تمام این چارچوب‌ها را کنار گذاشته است. مولانا این ملاحظات را هم ندارد. طنز مولانا را وقتی حتی عوام هم می‌خوانند متوجه می‌شوند که طنز بی‌پرواست.

هیچ‌کس قبل و بعد از مولانا جرئت نکرده است این چنین بین شوخ‌طبعی‌های شنیع و معارف الهی پیوند برقرار کند. این هم بخاطر عظمت شخصیت و مقبولیتی است که مولانا داشته است. این عظمت شخصیت باعث شده است که کسی نتواند بگوید که مولانا قصد دست‌انداختن معارف الهی را داشته است و او را تکفیر کند.

تنها انتقادات ملایمی در مورد مولانا مطرح شده است. برخی گفته‌اند خوب بود مولانا در کتاب‌هایی با این حجم تعالیم و معارف الهی اینقدر شنیع نبود و اینقدر بی پروایی نمی‌کرد. مثلا دکتر زرین‌کوب هم که خیلی نسبت به مولانا شیفته است در جایی ملایم نوشته‌است که کاش این بخشها در کارهای مولانا نبود.

- مخاطب طنز مولانا چه کسانی هستند؟ آیا تقسیم‌بندی خاصی در مورد انوع طنز مولانا وجود دارد؟

- مولانا طنزش را در سه سطح ارائه می‌کند. یک سطح همان است که در داستان‌ها معمول است. طنز در خود قصه است و تناقض‌هایی که در خود قصه وجود دارد خنده‌دار است. مثل داستان ارتباط قاضی با یک زن. در این داستان قاضی با یک زن ارتباط دارد ولی این ارتباط نقشه زن و شوهرش است برای اینکه قاضی را بدوشند. زن قاضی را به خانه می‌آورد و خلوت می‌کنند. در همین زمان مطابق نقشه زن و شوهر، شوهر در می‌زند و به خانه می‌آید. زن قاضی را در صندوق پنهان می‌کند و در صندوق را قفل می‌کند. شوهر داخل خانه می‌شود و زن شروع به گله و شکایت می‌کند که این چه وضع زندگی است. زن شکایت می‌کند که چرا در زندگی پول نداریم و وضع ما اینطور است. زن به شوهر می‌گوید تو هر چه داری در صندوق پنهان کرده‌ای، از اول زندگی هم در صندوق را باز نکرده‌ای که من ببینم و در آن صندوق میراث پدرت وجود دارد. همه اینها بر اساس نقش زن و مرد پیش می‌رود. مرد می‌گوید در آن صندوق چیزی نیست و فقط یادگاری‌هایی از پدرم هست که ارزش مادی ندارند. زن اصرار می‌کند که مرد در صندوق را باز کند و مرد در نهایت می‌گوید حالا که تو با من لج کرده‌ای من این صندوق را می‌برم در میدان شهر آتش می‌زنم که تو بفهمی در آن چیزی نبوده است و مردم هم قضاوت کنند و شاهد باشند در صندوق چیزی نبوده است. مرد یک بابر را خبر می‌کند تا صندوق را به میدان شهر ببرد. در راه قاضی به باربر می‌گوید که من قاضی هستم تو یک نفر را بفرست که داروغه بیاید و من را نجاب دهد. داروغه می‌آید و به مرد می‌گوید من صندوقت را می‌خرم. مرد می‌گوید من نمی‌فروشم، این صندوق آبروی من است، چیز خاصی هم در آن نیست و فقط میراث پدرم است ولی می‌خواهم از دست زنم آنرا آتش بزنم. خلاصه مرد قیمت بالایی پیشنهاد می‌کند و داروغه می‌گوید این قیمت بالاست. مرد هم می‌گوید خرید جنس شرعا بدون رویت آن باطل است، پس بگذار من در صندوق را باز کنم و ببین جسن اینقدر می‌ارزد یا نه. در نهایت داروغه قبول می‌کند صندوق را به قیمت بالایی بخرد به شرط اینکه مرد در صندوق را باز نکند. مولانا بیت قشنگی‌ در این مورد دارد:

ای خدا بگمار قومی روح‌مند

که ز صندوق بدن‌مان واخرند

مولانا می‌گوید شفاعت به این معنی است که کسی حاضر شود همینطوری در بسته ما را شفاعت کند. اگر درش را باز کنی گندش را درمی‌آید. این حکایت طنزی دارد که در سطح معلوم است. یعنی وضعیت‌های ایجاد شده در قصه خنده‌دار است. خیلی از این قصه‌ها از قبل هم بوده است. مثلا بعضی از قصه‌های کلیله را مولانا دوباره روایت کرده است.

سطح دوم طنز مولانا پیوستگی‌هاست. یعنی پیوندی که مولانابا آنچیزی که ما مقدس می‌دانیم و جز شرع می‌دانیم ایجاد می‌کند . مثل پیوندی که برای بایزید ایجاد می‌کند.

سطح سوم پنهان‌تر است. آن سطح در برابری نشانه هایی است که می‌دهد. یعنی بعد از اینکه آدم برمی‌گردد و نشانه را می‌خواند خنده‌اش می‌گیرد. آنجاست که متوجه می‌شوی تمام چیزهایی که برای ما در پس پرده است برای مولانا دستمایه خنده بوده است. این سطح پنهان بوده است و من ندیدیم کسی در مورد ان حرف بزند.

مثلا در حکایت مربوط به یک کلیمی، یک مسیحی و یک مسلمان این طنز وجود دارد. این سه نفر در کاروانسرایی مسافر هستند. برای آنهاحلوایی می‌آورند. تصمیم می‌گیرند که خوردن حلوا را بگذارند برای صبح فردا و هر کس خواب بهتری دیده بود حلوا را بخورد. صبح که بیدار می‌شوند هر کدام ادعایی می‌کنند. کلیمی می‌گوید من حضرت موسی را در خواب دیدیم که من را با خودش برد. مسیحی می‌گوید که من حضرت عیسی را در خواب دیدیم که از آسمان چهارم آمد و دست من را گرفت و با خودش برد. مسلمان هم می‌گوید دیشب پیغمبر به خواب من آمد و گفت بدبخت این دو دوست تو رستگار شدند، تو بیدار شو این حلوا را بخور که حداقل از دنیا جا نمانی! من هم دیشب حلوا را خوردیم و این بحثی که شما دارید انجام می‌دهید بی‌فایده است.

این داستان را همینطوری هم نقل کنید قشنگ است. مولانا در این داستان این پیوستگی را ایجاد می‌کند که کسی که عمل می‌کند بهتر از کسی است که تخیلات داشته باشد. در دین هم این وجود دارد که کسی که عمل می‌کند بهتر از کسی است که رویا می‌بافد. این هم خنده‌دار است.

اما چیز دیگری که وجود دارد و پنهان است این نشانه‌هاست. مولانا می‌خواهد بگوید تمام اختلافات بین ادیان سر این حلواست، سر دین و خدا و پیغمبر نیست که این قوم با آن قوم دعوا دارد. اختلاف بر سر مباحث کلامی نیست. اختلاف بر سر حلوا خوردن است. مثلا اینکه بین عده‌ای اختلاف نظر وجود دارد که قرآن قدیم است یا حادث چرا باید بر سر این جنگ راه بیفتد و کسی کشته شود؟ در طول تاریخ اینها رویه بحث بوده است و اصل ماجرا بر سر منافع بوده است. از اول جنگ سر این بوده است که این مزرعه مرغوب‌تر به این عالم با این طرز تفکر برسد یا آن عالم با طرز تفکر مخالف.این جنبه پنهان حکایت است. از این موارد در مثنوی بسیار داریم.

این را مولانا در طنزهایش به ظرافت اشاره می‌کند. اینکه این قضیه چقدر مضحک است. می‌دانید که دوران مولانا اوج مجادلات علمی بوده است. مثلا در ان روزگار عالمی سر کلاس مبحثی را مطرح می‌کند که مخالف عقاید روزگار است. طلبه‌های سر کلاس اینقدر با ظربات دوات به طرف او پرتاب می‌کنند که استاد کشته می‌شود. تا این حد در آن روزگار در مجادلات کلامی تعصب وجود داشته است.

در این وضعیت مولانا با شجاعت این مباحث را برای خواص مطرح کرده است. عوام هم البته از طنز مولانا بهره‌مند بوده‌اند. عوام مثلا داستان کنیزک و کدو را می‌خوانده‌اند و می‌خندیده‌اند و مولانا برای خواص این لایه‌های پنهان را بر جای گذاشته است.

- نقلی وجود دارد که هر انسان در زندگی‌اش یک حرف می‌زند و بقیه کارهایی که در زندگی می‌کند شرح همان حرف است. از خود شما بخاطر دارم که در جایی گفتید که حرف اصلی مولانا این است که «عالم غیب بر عالم شهود استیلا دارد». حالا به نظر شما جایگاه طنز در اینجا کجاست؟ مولانا طنز را برای بیان این حرف چطور بکار گرفته است؟

- سیطره عالم معنا بر عالم هستی حرف اصلی مولانا است. تمام حرف مولانا این است که وضعیت انسان در جهان ماده مضحک است و انگار چیزی را گم کرده است. انسان در این دنیا به دنیال چیزهایی است که این چیزها سایه هستند و اصل نیستند. مولانا می‌گوید انسان هر چیزی را هم که به عنوان معنا پیدا می‌کند باز همین محسوسات است. مثلا اینکه شما هر تصور عظیمی هم که در مورد خدا داشته باشی، چون در دایره تصورات شماست باز هم کوچک است. طنز همینجا شکل می‌گیرد. تناقضی که وضعیت انسان دارد. انسان در جستجوی حقایق، تصاویر را پیدا می‌کند. حتما ان داستان را شنیده‌اید که یک شکارچی به دنبال پرنده‌ای می‌رفت و به سایه او بر روی زمین شلیک می‌کرد. وضعیت طنزآمیز و مضحک انسان در جهان امروز هم همین است. مولانا می‌گوید هر کاری که می‌کنیم حتی عبادت‌هایمان مثل همان‌ شکارچی است که به سایه تیر می‌اندازد. توصیه مولانا برای انسان این است که ما باید از این تکیه به خودمان دست برداریم و متوجه ضعف و ناتوانی‌مان بشویم و بعد تضرع و گریه کنیم تا خداوند به ما عنایت کند.

- شاید مولانا مجبور شده با استفاده از شیرینی طنز تلخی این واقعیتی را که اشاره کردید بکاهد. در واقع خواسته کلام را شیرین کند تا از تلخی کلام بکاهد.

- بله. البته این مربوط به آن سطحی از طنز مولاناست که برای عوام است. آن داستان‌ها را اگر نقل کنی ایجاد خنده می‌کند. اما در مورد لایه پنهان طنز مثنوی که مولانا برای خواص بر جای گذاشته است اینطور نیست. در آنجا مولانا اتفاقا می‌خواهد وضعیت انسان را به رخ بکشد. مثلا معمولا در قصه موسی و شبان به لایه پنهان زیاد توجه نمی‌شود. اکثرا داستان را در این بیت خلاصه می‌کنند که «هیچ ترتیبی و آدابی نجوی / هرچه می‌خواهد دل تنگت بگوی» در صورتی که پیام اصلی داستان این نیست. حرف اصلی این است که ما هرچقدر که دانایی و توانایی داشته باشیم نوع عبادتمان به مضحک بودن مناجات شبان است.

مولانا و جهان بینی         

 معرفی کتاب مولوی و جهان بینی‌ها از مرحوم محمدتقی جعفری. این اثر که در سال 1357 نوشته شده و در سال 1359 انتشار یافته است به تازگی در نوبت دوم چاپ و در سال 1384 توسط موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری به بازار کتاب عرضه شده است.                      

هر چند مولانا ( فوت حدود 1200 م ) 1600سال پس از هراکلیتوس (540 ـ 480 پیش از میلاد) فیلسوف یونانی که عقیده داشت : «همه چیز روان است» و « در یک رودخانه دوبار نمی توان پا نهاد چرا که همه چیز پیوسته در گذر، در حرکت است و هیچ چیز ثابت نیست» در مثنوی خود به این نکته اشاره کرد که حرکت و تحول در ذات و تمام اجزای هستی وجود دارد، اما در بسیاری از موارد می توان گفت که او چونان دیگر حکما و اندیشمندان ایرانی به بسیاری ازآنچه فلاسفه غرب بعدها به آن رسیدند دست یافته بود مانند عین القضات همدانی که شش سده قبل از دکارت و اسپینوزا و کانت در مورد قائم به ذات بودن اشیا یا مفهوم شی در خود به مباحثه نشسته است. ( مثال ها از این دست زیاد است ) اما مولانا هم هرگز دوبار به یک رودخانه وارد نشده است:

هر نفس نو می شود دنیا و ما

بی خبر از نو شدن اندر بقا

عمر همچون جوی نونو می رسد

مستمری می نماید در جسد

آن زتیزی مستمرشکل آمده است

چون شرر کش تیز جنبانی است

شاخ آتش را بجنبانی به ساز

درنظر آتش نماید بس دراز

این درازی مدت از تیزی صنع

می نماید سرعت انگیزی صنع

چرخ سرگردان که اندرجست وجوست

حال او چون حال فرزندان اوست

که حضیض و گه میانه گاه اوج

اندروازسعد و نحسی فوج فوج

گه شرف گاهی صعود و گه فرح

گه و بال و گه هبوط و گه ترح

حال امروزی به دی مانند نی

همچو جو اندرروش کش بند نی

فکرت هر روز را دیگر اثر

شادی هر روز از نوعی دگر

 

تأثیرپذیری مولانا از مکاتب فلسفی و عرفانی پیش از خود و آگاهی وی به تمام ایدئولوژی‌ها و مکاتب فلسفی زمان خود غیر قابل انکار است، اما او در اثر گرانقدر خود «مثنوی معنوی» به مواردی اشاره کرده است که سال‌ها بعد در مغرب زمین توسط افراد دیگری بیان و به نام آنها در تاریخ ثبت شده است. هر چند قطعا نمی‌توان گفت که آنها به آثار مولانا دسترسی داشته‌اند و اندیشه‌های او را کپی کرده‌اند ولی به جرأت این نکته را می توان بیان کرد که مولانا ( متوفی حدود 1200 م) پیش از رنه دکارت که در 31 مارس 1596 متولد شد به بیان آنچه پرداخته است که بعدها توسط دکارت هم مطرح شد و آغازی شد برای شروع فلسفه مدرن. دکارت می‌گوید: « می‌اندیشم پس هستم» و مولانا می‌فرماید:

ای برادر تو همه اندیشه‌ای

ما بقی خود استخوان و ریشه‌ای

این مقدمه کوتاه را گفتیم تا ارزش و اهمیت کار استاد فقید مرحوم محمدتقی جعفری بر شما آشکار شود. به تازگی یکی از کتب ویژه و معتبر در مورد اندیشه مولانا تجدید چاپ شده است که حاصل سالها زحمت علامه جعفری است.

اگر به چنین مباحثی علاقه مندید و دوست دارید از تأثیرپذیری مولانا وآنچه مولوی پیش تر از دیگران دریافته بود آگاهی پیدا کنید می توانید کتاب «مولوی و جهان بینی‌ها» را که از نایاب ترین کتب علامه جعفری بود تهیه کنید و بخوانید.

این اثر که در سال 1357 نوشته شده و در سال 1359 انتشار یافته است به تازگی در نوبت دوم چاپ و در سال 1384 توسط موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری به بازار کتاب عرضه شده است. در بخش پیشگفتار این کتاب آمده است:

مولوی و جهان بینی‌ها که در تاریخ 4 /1/57 با بررسی‌ها و تتبعات استاد علامه جعفری نگاشته شده در بر گیرنده ابعاد مختلف و قابل توجهی از این عارف و شاعر بزرگ است.

انقلاب روانی مولانا، واقعیات، عوامل درک کننده، معرفت، داستان پردازی، بینش های علمی، عقل نظری، جاذبیت گفتار قلمرو عرفانی، عرفان بارقه افزا، مولانا و مکاتیب مختلف و دهها نکته تازه و جالب آشنا می‌شود.

این کتاب با قیمت 3000 تومان در کتاب فروشی ها قابل تهیه است.

برخی از عناوین این اثر به شرح زیر است:

ـ عوامل جاذبیت گفته‌های مولانا

ـ مولانا و حکمای هند

ـ مولانا و مکتب اشراق افلاطونی

ـ مولانا و مکتب رواقیون

ـ مولانا و ایده آلیسم برکلی

ـ مولانا و فلاسفه رئالیست

ـ مولانا و مکتب دیالکتیک هگل

ـ مولانا و مکتب اگزیستانسیالیسم

و ........

بحر عملی در نمی پنهان شده

در سه گز تن عالمی پنهان شده

 

دوران مولانا وتکامل اندیشه عرفانی،تحول فرهنگی و اندیشه های مولانا:

مولانا در دورانی میزیست که ضمن اینکه جامعه تجارب مختلف در زمینه بی ثباتی و ناامنی را طی چندین قرن در حافظه خود داشت، در معرض ویرانگرترین هجوم در تاریخ ایران قرار گرفت. هر چند مولانا در عصر فروپاشی یک تمدن بسیار شکوفا، زندگی نمیکرد ولی سطح تمدن فرهنگی که بعد از هجوم مغول حاصل می شد به هیچ وجه با آنچه در عصر او بود، قابل مقایسه نبود. به عبارت دیگر در زمان مولانا جامعه علاوه بر تجارب قبلی در زمینه ناامنی به نوعی عدم تعادل از نوع دوم نیز دچار بود.

در زندگی شخصی، مولانا طرقِ مختلف بی ثباتی و ناامنی را تجربه کرده و طی سفرها ، ملاقات ها و تحصیل دریافته بود که تکیه و تلاش برای کسب دنیا و حتـــی علم و حتی طی طریق براساس عقل مسیری است بن بست و با حاصلی عبث. آشنایی او با شمس تبریزی با تعبیری که زرین کوب و تا حدودی فروزان فر قبول دارند ، راهی برای ارضاء حس کمال جویی او ارائه کرد که تا آخر عمر برآن پای فشرد و حداکثر تلاش را جهــت تـــوسعه و گستـــرش آن بــرای نســل خـــود و نسلهای بعدی انجام داد.

اما ایمان، نبوغ و اطلاعات و توانائی های وسیعش به او این امکان را داد که اندیشه های عرفانی را چنان بیان کند که از آن بویی از عجز و ناتوانی، ناامیدی ، تسلیم و یا آلودگی به لذات روزمره به مشام نرسد و در زندگی نیز بدان پایبند ماند. شیوهای که مولانا برای ارائه اندیشههای خود برگزید نیز باعث شد که اندیشههای عرفانی که قبلاً به پختگی لازم در بین نخبگان رسیده بود با بیانی قابل درک برای عامه و روشی زیبا و جذاب ارائه گردد تا جذب در فرهنگ جامعه تسهیل گردد.

تحول فرهنگی امروز و اندیشه های مولانا

از دوران مولانا تا حدود دو قرن قبل شرایط ایران کمابیش همان شرایط قبلی بود. چنانکه گفته شد در حقیقت دوران مولانا دوران کمال اندیشه عرفانی بود و پس از آن با تداوم آن شرایط، اندیشه های عرفانی به صورت یک عنصر مهم فرهنگی تثبیت شد. "ما صوفیانی هستیم که تنها آرزوی آینده بهتر را میکنیم ولی خود کمتر به سویش می کوشیم و با دیگر سخن، کوشش به سوی آن را مثمر فایدتی نمیانگاریم " {تهرانی،45،ص558{.

هر چند ایرانیان با تمدن غرب و دستاوردهای آن از دوران صفویه آشنا شدند ، اما درک نسبتاً جامع از ناکارآمدی فرهنگ ، یعنی عدم تعادل نوع دوم ، در کمتر از دو قرن قبل بین نخبگان جامعه آشکار شد و لزوم دستیابی به تعادل جدید معلوم گردید. تلاشها برای دستیابی به این تعادل شروع شد و اکنون نیز در مرحلهای است که حتی میتوان آن را نقطه عطف نامید...

امیر حسین پندار: حافظ،، سعدی، مولانا، فردوسی و نظامی را نمی‌توان با هم قیاس کرد. ما فقط می‌توانیم ویژگی‌های هر کدام را کنار یکدیگر قرار دهیم. باقی قضایا با هر کسی است که با متن روبروست.        

  مولانا و خوبان دیگر:    

 منشور را که نگاهی کنی، از سویی نوری می‌گیرد و از سویی به چند طیف که هر یک به رنگی‌اند بدل می‌شود.

بحث شاعران و ادیبان گوناگون و حکایت‌های مختلف ادبی نیز همچنین است، شاید هر کسی از رنگی لذت ببرد، رنگ مادر به جلوه‌های گوناگون ظاهر می‌شود تا همه را به خود جلب کند. و سر آخر همه به وحده لا اله الاهو برسند.

رنگ‌های طرف دوم منشور را نمی‌شود با هم قیاس کرد. هر چند که از یک رنگ مادر آمده‌اند اما هر کدام ویژگی خود را دارند.

بحث شاعران و ادیبان مختلف و حکایت‌های نقل شده از آنها نیز به همین شکل است. حافظ، سعدی، مولانا، فردوسی و نظامی را نمی‌توان با هم قیاس کرد. (که اصلا قیاس کار ما نیست). ما فقط می‌توانیم ویژگی‌های هر کدام را کنار یکدیگر قرار دهیم. باقی قضایا با هر کسی است که با متن روبروست.

شاعران نامبرده شده هر کدام در گونه‌ای از قالب‌ها متفکر و اندیشمند و صاحب ذوق بوده و هستند. اما از ین میان مولانا تجربه دیگران را نیز در توشه خود قرار داده است. وی با مثنوی معنوی، تجربه اندیشه‌سازی را در جامعه دارشته و دارد. کاری که نظامی در هفت‌پیکر می‌کند. مدعای این نظر تشابه مضمون آغاز دفترهاست. مولانا می‌گوید: « بشنو از نی چون حکایت می‌کند / از جدایی‌ها شکایت می‌کند» و هفت‌پیکر نظامی که می‌گوید: «ای جهان دیده، بود خویش از تو / هیچ بودی نبوده پیش از تو / در برایت برایت همه چیز / در نهایت نهایت همه چیز ازین دست تشابهات که بیشتر در مضمون رخ می‌دهد میان شعر نظامی و مولانا بسیار است اما تفاوت آن‌ها که در ظاهر انجام می‌گیرد و نحوه سرایش است.

هفت‌پیکر نظامی، داستان‌هایی اند که از قبل مشخص بوده‌اند، ساختار یکنواختی داشته‌اند و معلوم بوده اگر A به B در حال سفر است از کدام سمت و سو حرکت می‌کند. اما مثنوی بدین گونه نیست، مثنوی زاده جلساتی است که مولانا در آنها درس می‌گفته و بنا به نیاز دانش‌جویان اش مثال‌های مختلفی می‌زده و می‌طلبد که از هر بابی سخنی باشد به وحدت موضوعی.

از دیگر بررسی‌هایی که شاید بتوان گذری هر چند سهل‌انگارانه بر آن داشت، تقابل بوستان با مثنوی است.

دو متن در حیطه ادبیات تعلیمی که هر دو هر قدر که به تعلیم پرداخته‌اند همانقدر - و شاید بیشتر - به هنر و زیبایی‌های کلامی خود.

اما در بوستان نیز بحث را در ده موضوع دنبال می‌کنیم، نظم حاکم بر کتاب فضای ناسالم هر مخاطبی را به‌صورت آکادمیک به جلو می‌برد.

اما در مثنوی بنا به نیاز مباحث و حکایت‌ها نشسته‌اند، مثنوی را شاید بتوان گفت تلنگر است از صورت‌های گوناگون نصایح‌ ای که باید بدان‌ها عمل کرد.

اما شاید بیشتر شباهت را از سویی و بیشترین فاصله را در ادبیات فردوسی و مولانا بتوان پیدا کرد. ادبیات فردوسی، ادبیاتی صرف بسته به اسطوره‌ها و شناسه‌های گذشته است که هر یک جای خود بکار می‌رود و در لابه‌لای داستان اندیشه‌های را در چند بیت کوتاه بیان می‌کند، اما مولوی در مثنوی خود عناصر داستانی یا اسطوره‌ای ادبیات را به گونه‌ای که خود میل دارد بکار می‌بندد و به اقتضای فضای حاضر بحثش را ادامه می‌دهد. مولوی و فردوسی چون دو تیراندازی هستند که از یک مبدا کمان به دست دارند تیر می‌اندازند اما هر یک به شیوه خود.

ادبیات میدان جنگ نیست، فاصله میان بزرگان آن که مولوی می‌گوید:

جان گرگان و سگان از هم جداست / متحد جان‌های شیران خداست

***

در جای دیگر با غزلیات مولانا روبرو هستیم. غزلیاتی محکم ایستاده بر بنای انتقال اندیشه. انتقال اندیشه‌ای که در آن‌ها نیز هر یک بفراخور حال سروده شده. در جای‌ جای غزلیات شمس می‌بینیم غزل‌هایی در سه بیت، چهار بیت و در جای‌جای دیگر آن غزل‌هایی می‌بینیم در تعداد بیت‌های بالا. این نشانگر ان است که شاعر هدفش از شعر انتقال غرض است.

و سندی بر گفته ی وی که بخاطر مهمان دست شکنبه می‌کند. از سوی دیگر بسیاری از غزل‌های وی غزل‌هایی است که قرار بوده هنگام رقص سماع خوانده شود - یا شاید هنگام سماع به زبان مولانا جاری شده باشد - غزل‌هایی سخت فهم اما با موسیقی خاص خود پر از قافیه‌های درونی و اوزان بلند دوری.

این شیوه غزل سرایی را اگر در مقابل حد کمال آن حافظ قرار دهیم آئینه‌ای را در مقابل آئینه‌ای قرار داده‌ایم. و ناباورانه منتظر دیدن یک تصویر هستیم - که بعید است - حافظ نیز غزلیاتی استوار بر معنا بیان می‌دارد با پیچیدگی‌های صنقی که برای خود تامل است. غزل حافظ، غزل مهندسی‌شده‌ای در هنرمندی تمام است.)(البته نه آنکه حافظ و مولوی غزل‌های ضعیف نداشته باشند که هر کس در تجربه‌های اول خود دچار تزلزل می‌شود، اما آنقدر بعضی عناصر دیگر آن قوت دارد که اجازه بحث راجع به ضعف‌ها را نمی دهد.))

مولانا در اروپا:

بهمن نامور مطلق: وسعت اندیشه و گستردگی اقوال مولانا و نیز شخصیت چند بُعدی او سبب شد که علاقه‌مندان در اطراف و اکناف عالم به تحقیق و پژوهش دربار‌ه مولانا بپردازند. در میان پژوهشگران فرانسه مروویچ، الیاده، کربن، ژامبه و راندوم در بخش‌های عرفان، شعر، تاریخ، فلسفه و هنر مولانا فعالیت کردند.                      

مولانا جلالِ الدین از شخصیت‌هایی است که همواره بر نویسندگان و متفکران پس از خود تأثیر گذار بوده است. در طول تاریخ، این تأثیرگذاری به میزان گسترده شدن شناخت فرهنگهای مختلف نسبت به او بیشتر شده است. چنانکه امروزه پس از قرن‌ها او بیش از همیشه مورد توجه و استقبال جهانیان قرار گرفته است. از دلایل این استقبال بین‌المللی بودن خود مولانا است، زیرا مولانا دارای اندیشه‌های بی‌مرز و بی‌زمان است. او بر مسائل بنیادین انسانی تکیه دارد مسائلی همانند عشق و ایمان، که هیچ‌گاه کهنه نمی‌شوند. همچنین مولانا برای بیان این مضامین زبان شعری را برمی‌گزیند که یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته اوست.

نباید فراموش کرد که مولانا به دلیل نوع زندگی و سفرهایش نیز شخصیتی چندفرهنگی است. توجه و اقبال گروه‌ها و افرادی با خاستگاه‌های گوناگون به مولانا نیز به شخصیت خاص او بازمی‌گردد. به سخن دیگر، شخصیت مولانا دارای جنبه‌های گوناگونی می‌باشد. او درعین حال شاعر، عارف، مفسر و هنرمند است. برخی تنها جنب‌ه شاعران‌ه او را می‌شناسند و برخی دیگر جنب‌ه عارفان‌ه او را. برخی کتاب او را قرآن فارسی دانسته‌اند و برخی دیگر او را بانی سماع مولویه می‌شناسند. در هر صورت این پیچیدگی و گوناگونی موجب شده است تا کسی نتواند بدرستی تمام جنبه‌های او را مطالعه کند و بشناسد.

ایرانیان بیشترین تاثیرات را از مولانا پذیرفته‌اند. مولانا در طول تاریخ پس از خود، پیوسته بر شاعران و عارفان و مردم عامی تاثیر گذارده است. البته این تأثیر نسبت به برخی از شاعران همچون حافظ و سعدی کمتر بوده است و شاید علت آن هم دوری مولانا از ایران است. به طور کلی، این دوری از ایران موجب شده است تا برخی از شاعرانی که در آسیای صغیر یا شبه قاره زندگی کرده‌اند، دیر یا کم شناخته شوند. مولانا به جهت اینکه به زبان فارسی شعر گفته است و خاستگاهش خراسان بود و ویژگی‌های بارز آثارش به شدت بر شاعران ایرانی تأثیر گذارده است، اما از آنجا که در قونیه زیست، به عنوان بخشی از هویت فرهنگی مردمان آسیای صغیر نیز محسوب می‌شود. بر همین اساس پس از ایرانیان، ساکنان ترکی‌ه امروز بیش از دیگران متاثر از مولانا بوده‌اند. که یونس امره شاعر کلاسیک ترک، یکی از آنهاست.

آثار و اندیشه‌های مولانا مرزهای ایران و آسیای صغیر را در نوردیده است و به دلیل عرفان اسلامی و اندیشه‌های انسانی مورد توجه تمام ملل اسلامی قرار گرفته است. از یک سو در شبه قاره و از سوی دیگر تا دورترین کشورهای عربی یعنی مغرب منبع مورد رجوع شاعران بوده است. مولانا همراه با خود اندیشه‌ها، فرهنگ و شعر ایرانی را نیز به نقاط گوناگون جهان انتقال ‌داد و آن را همانند بذرهایی در سراسر جهان ‌گستراند. برای مثال می‌توان به تاثیر مولانا بر صلاح استتیه، شاعر بزرگ عرب تبار معاصر، مودب، منتقد تونسی و اقبال لاهوری اشاره کرد. دامن‌ه تاثیر مولانا بر غرب و شرق چنان وسیع است که موضوع کتابهای بسیاری می‌باشد.

 

 

 

 

مولانا در اروپا:

تأثیر اندیشه‌های عرفانی و بیان شاعران‌ه مولانا به ملل اسلامی محدود نشد، بلکه به ملل اروپایی نیز امتداد پیدا کرد. اروپاییان از راه‌های گوناگون، گاه توسط عثمانی‌ها، زمانی از طریق اعراب و مواقعی نیز به واسطه خود ایرانیان با فرهنگ ایرانی و شاعران آن آشنا شده‌اند. برخی اروپاییان حتی در گردآوری و تدوین میراث فرهنگی و ادبی ایرانیان بسیار تلاش کرده‌اند و اهتمام ورزیده‌اند. نیکلسون یکی از کسانی است که به پژوهش و تحقیق دربار‌ه مولانا و آثار او اهتمام ورزید.

شاید هامر از نخستین کسانی باشد که مولانا را در اروپا شناخت و شناساند. او از شخصیت‌هایی است که در گسترش ادب فارسی در اروپا جایگاهی مهم دارد. هم او بود که حافظ را به گوته شناساند و آن تحول عمیق و شورانگیز گوته را موجب گشت، چنانکه مهمترین تأثیر شعر فارسی بر یک شاعر بزرگ اروپایی در رابطه با همین شناخت صورت گرفت. هامر همچنین مولوی و اشعارش را به هموطن و شاید رقیب گوته، یعنی روکرت، معرفی کرد. در واقع، با راهنمایی‌های هامر، روکرت نویسند‌ه بزرگ آلمانی به جمع علاقه‌مندان ادب و شعر فارسی پیوست. او با الهام از غزلیات مولانا مجموع‌ه اشعار «عربی شرق» را در سال 1822 به چاپ ‌رساند. این مجموعه از نخستین کتاب‌های ادبی آلمان محسوب می‌شود که از شکل شعری غزل فارسی الهام گرفته است و روکرت - درست یا غلط - خود را پیشگام این شکل شعری می‌داند و آن را می‌ستاید.«شکل جدیدی که من در خاکت، ای باغ، برای نخستین بار می‌کارم، ای آلمان، پس از من، می‌تواند اشعار بی‌شماری با خوشوقتی مورد تمرین قرار گیرد، همان طور که در غزل فارسی، که در سانس ایتالیایی.

بنابراین، روکرت با تأثیر از غزلیات شمس به نوآوری در شعر آلمانی می‌پردازد و به گفت‌ه محمود حدادی، سرمشق وی در این کار علاوه بر تاریخ ادبیات ایران به قلم ژوزف هامر، دیوان غربی ـ شرقی گوته بود. از همین رو نیز در پیش‌درآمد این مجموعه با اقتباس از قطع‌ه نخست دیوان گوته، یعنی تران‌ه «هجرت»، کتاب خود را با شعر زیر، به این شاعر برجسته مکتب کلاسیک آلمان تقدیم کرد:

اگر که می‌خواهید

طعم شرق ناب را بچشید،

باید که به پیشگاه آن مرد بروید،

که از دیر باز، از ابریقی سرشار

بهترین شراب غربی را گسارد،

و چون در این دیار چیزی ناچشیده نماند،

عصاره‌ای از مشرق زمین آورد،

و اینک ببینیدش که بر صخره تکیه داده است

و شاد نوشی می‌کند.

درست در همان زمان و همان کشوری که گوته به حافظ پرداخت، روکرت نیز به مولانا روی آورد، ولی چون روکرت توانمندی شعری گوته را نداشت و بیشتر زبان پژوه بود تا شاعر، آثارش به میزان آثار گوته موفقیت آمیز و تأثیرگذار نبود.

مولانا در فرانسه:

وسعت اندیشه و گستردگی اقوال مولانا و نیز شخصیت چند بُعدی او سبب شد که علاقه‌مندان در اطراف و اکناف عالم به تحقیق و پژوهش دربار‌ه مولانا بپردازند. در میان پژوهشگران فرانسه مروویچ، الیاده، کربن، ژامبه و راندوم در بخش‌های عرفان، شعر، تاریخ، فلسفه و هنر مولانا فعالیت کردند که در ادامه به تأثیر مولوی و کلام او بر این بزرگان اشاره در این حکایت وضع خاص پدیده‌ها (استادی که دستخوش کودکان تحت تعلیم خویش می‌شود) طنزآفرین است. اصرار استاد بر بیماری خود و گریز و لجاجت او در برابر واقعیت، طنز را تعمیق بخشیده است. شوخ‌طبعی مولانا در آن‌جا که از زبان استاد در حضور مادران، فرزندان آن‌ها را مادر غر می‌خواند از نکات جالب این حکایت است.  

 

       حکایت:                     

        مدح کور از سگ:(دفتر دوم)    

سگی در کوچه‌ای به گدای کوری حمله می‌کند و کور از سردرماندگی به ستایش سگ می‌پردازد. این حکایت در دفتر چهارم مثنوی (بیت یییی به بعد) نیز آمده است.

در این حکایت وضع خاص کور و ستایش اغراق‌آمیز او از سگ که او را امیر صید و شیرشکار می‌خواند، طنزآفرین شده است. هم‌چنین جناس‌سازی و بازی با الفاظ و در نظر نگرفتن موقعیت مخاطب (که سگ مهاجم است و ستایش و مدح را درک نمی‌کند تا از حمله دست بردارد) به آفرینش طنز یاری رسانده است.

ابیات پایانی حکایت و تداعی‌های سحرانگیز مولانا از فرازهای در خور تامل است:

گفت او هم از ضرورت‌ای اسد

از چو من لاغز شکارت چه رسد

گور می‌گیرند یارانت به دشت

کور می‌گیری تو در کوی این بدست

گور می‌جویند یارانت به صید

کور می‌جویی تو در کوچه به کید

آن سگ عالم شکار گور کرد

وین سگ بی‌مایه قصد کور کرد

علم چون آموخت سگ رست از ضلال

می‌کند در پیشه‌ها صید حلال

 

 

 

 

    

 معلم و کودک:(دفتر سوم)

کودکان مکتب دستاویزی برای رهایی از ملال درس می‌جویند و هم پیمان می‌شوند که استاد را به توهم بیماری درافکنند و با پرسش‌ها و القائات و دعا برای شفای استاد او را به گمان رنجوری دچار کنند. استاد که ابتدا بیماری خود را انکار می‌کند اندک‌اندک به وهم دچار می‌شود و درس را رها کرده به منزل می‌رود. در برابر اعتراض زن، بر توهم بیماری اصرار دارد تا آن‌که در بستر می‌افتد و چون روز بعد مادران برای عیادت او می‌آیند، استاد کاملا بیماری خود را باور کرده است.

در این حکایت وضع خاص پدیده‌ها (استادی که دستخوش کودکان تحت تعلیم خویش می‌شود) طنزآفرین است. اصرار استاد بر بیماری خود و گریز و لجاجت او در برابر واقعیت، طنز را تعمیق بخشیده است. شوخ‌طبعی مولانا در آن‌جا که از زبان استاد در حضور مادران، فرزندان آن‌ها را مادر غر می‌خواند از نکات جالب این حکایت است:

گفت من هم بی‌خبر بودم از این

آگهم مادران غران کردند هین

 

                                                                                                                                                 سرآغاز:

بشنو این نی چون شکایت میکند              از جداییها حکایت میکند

کز نیستان تا مرا ببریدهاند                                در نفیرم مرد و زن نالیدهاند      

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق                       تا بگویم شرح درد اشتیاق         

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش        باز جوید روزگار وصل خویش     

من به هر جمعیتی نالان شدم                             جفت بدحالان و خوشحالان شدم    

هرکسی از ظن خود شد یار من                از درون من نجست اسرار من     

سر من از نالهی من دور نیست                لیک چشم و گوش را آن نور نیست         

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست                     لیک کس را دید جان دستور نیست        

آتشست این بانگ نای و نیست باد                       هر که این آتش ندارد نیست باد            

آتش عشقست کاندر نی فتاد                             جوشش عشقست کاندر می فتاد  

نی حریف هرکه از یاری برید                    پردههااش پردههای ما درید       

همچو نی زهری و تریاقی کی دید             همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید         

نی حدیث راه پر خون میکند                    قصههای عشق مجنون میکند       

محرم این هوش جز بیهوش نیست                       مر زبان را مشتری جز گوش نیست         

در غم ما روزها بیگاه شد                                   روزها با سوزها همراه شد           

روزها گر رفت گو رو باک نیست              تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست         

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد              هرکه بی روزیست روزش دیر شد          

در نیابد حال پخته هیچ خام                              پس سخن کوتاه باید والسلام        

بند بگسل باش آزاد ای پسر                              چند باشی بند سیم و بند زر        

گر بریزی بحر را در کوزهای                     چند گنجد قسمت یک روزهای     

                                                                                                                   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                           قصه دیدن خلیفه لیلی را:

گفت لیلی را خلیفه کان توی                    کز تو مجنون شد پریشان و غوی  

از دگر خوبان تو افزون نیستی                 گفت خامش چون تو مجنون نیستی          

هر که بیدارست او در خواب‌تر                هست بیداریش از خوابش بتر   

چون بحق بیدار نبود جان ما                               هست بیداری چو در بندان ما       

جان همه روز از لگدکوب خیال                وز زیان و سود وز خوف زوال     

نی صفا می‌ماندش نی لطف و فر               نی بسوی آسمان راه سفر           

خفته آن باشد که او از هر خیال              دارد اومید و کند با او مقال       

دیو را چون حور بیند او به خواب             پس ز شهوت ریزد او با دیو آب  

چونک تخم نسل را در شوره ریخت                      او به خویش آمد خیال از وی گریخت       

ضعف سر بیند از آن و تن پلید                آه از آن نقش پدید ناپدید         

مرغ بر بالا و زیر آن سایه‌اش                  می‌دود بر خاک پران مرغ‌وش     

ابلهی صیاد آن سایه شود                        می‌دود چندانک بی‌مایه شود       

بی‌خبر کان عکس آن مرغ هواست                        بی‌خبر که اصل آن سایه کجاست

تیر اندازد به سوی سایه او                     ترکشش خالی شود از جست و جو           

ترکش عمرش تهی شد عمر رفت              از دویدن در شکار سایه تفت     

سایه‌ی یزدان چو باشد دایه‌اش               وا رهاند از خیال و سایه‌اش       

سایه‌ی یزدان بود بنده‌ی خدا                   مرده او زین عالم و زنده‌ی خدا   

دامن او گیر زوتر بی‌گمان                        تا رهی در دامن آخر زمان          

کیف مد الظل نقش اولیاست                   کو دلیل نور خورشید خداست    

اندرین وادی مرو بی این دلیل                لا احب افلین گو چون خلیل        

                                                         

 

 

                               ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتها:

ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی‌منتها                    ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه‌ها     

امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی      بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا       

خورشید را حاجب تویی اومید را واجب تویی          مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا           

در سینه‌ها برخاسته اندیشه را آراسته                 هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا  

ای روح بخش بی‌بدل وی لذت علم و عمل             باقی بهانه‌ست و دغل کاین علت آمد وان دوا       

ما زان دغل کژبین شده با بی‌گنه در کین شده      گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا     

این سکر بین هل عقل را وین نقل بین هل نقل را            کز بهر نان و بقل را چندین نشاید ماجرا  

تدبیر صدرنگ افکنی بر روم و بر زنگ افکنی       و اندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لا یری           

می‌مال پنهان گوش جان می‌نه بهانه بر کسان                     جان رب خلصنی زنان والله که لاغست ای کیا       

خامش که بس مستعجلم رفتم سوی پای علم                    کاغذ بنه بشکن قلم ساقی درآمد الصلا   

حد و اندازه ندارد نالها و آه را                          چون نماید یوسف من از زنخ آن چاه را        

راه هستی کس نبردی گرنه نور روی او                روشن و پیدا نکردی همچو روز آن راه را

چون مه ما را نباشد در دو عالم شبه و مثل                       خاک بر فرق مشبه باد مر اشباه را           

عشق او جاهم بس است در هر دو عالم پس دلم میبروبد از سرای وهم خود هم جاه را      

ماه اگر سجده نیارد پیش روی آن مهم                  رو سیاه هر دو عالم دان تو روی ماه را    

هیچ کس با صد بصیرت ذرهی نشناسدش                       گرچه پیش شه نشیند چون نیابد شاه را  

مر شقاوتهای دایم را درونم عاشقست           چون بدان میلست آن جان پرورد اخ واه را      

بندگان بسیار آیند و روند بر درگهش                  لیک آستان درش لازم بود درگاه را        

آستانش چشم من شد جان من چون کاه گشت      کهربای عشقش رباید هر زمان آن کاه را  

ای خداوند شمس دین ناگاه بخرام از سوی                        کین دلم در خواب میبیند چنان ناگاه را   

گشته من زیر و زبر از صرصر هجران تو               تا ببینم روی تو بدتر شوم پیچان شوم     

درنگر اندر رخ من تا ببینی خویش را                   درنگر رخسار این دیوانهی بیخویش را     

عشق من خالی و باقی را به زیر خاک کرد               آن گذشته یاد نارد ننگرد مر پیش را     

تا ز موی او در آویزان شدست این جان من           فرق نکند این دل من نوش را و نیش را

ریش دلهای همه صحت پذیرد در نشان                گر ببیند ریش ایشان دولت این ریش را  

صدقه کن وصل دلارام جهان امروز خود               آنچنان صدقات اولیتر چنین درویش را    

گر نبیند روش ترسا بر درد زنار را                            ور مسلمان بیندش آتش زند مر کیش را      

وهم کی دارد ازان سوی جهان زو آگهی          کز تفکر جان بسوزد عقل دوراندیش را          

گر گذر دارد ز لطفش سوی قهرستانها           پرشکر گردد دهان مر ترکش و ترکیش را      

گر تو این معشوقه را با پیرهن گیری کنار                  بیکنایت گو لقب تو آن رئیسی پیش را           

منابع مورد استفاده در این نوشتار:

دیوان غزلیات شمس

شرح جامع مثنویجلدهای 1- 3 - 4 استاد کریم زمانی

بحر در کوزه، دکتر عبدالحسین زرین کوب

پله پله تا ملاقات خدا، دکتر عبدالحسین زرین کوب:

1- پله پله تا ملاقات خدا/ زرینکوب، عبدالحسین/ انتشارات علمی/ چاپ دوازدهم/ تهران، 1378

2- کلیات شمس تبریزی/ فروزانفر، بدیعالزمان/ نشر سنایی؛ نشر ثالث/ چاپ سوم/ تهران، 1381

3. http://www.irib.ir/occasions/Molana

4. http://www.irib.ir/radio/adab/5Gholeh/index2.aspیID=3

5. http://www.mashaheer.net

 

موسیقی شعر، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

جستجو در تصوف، دکتر عبدالحسین زرین کوب

ارزش میراث صوفیه، دکتر عبدالحسین زرین کوب

از نی نامه، دکتر قمر آریان

مقاله«بی قراری های یک روح ترانه خوان»، کریم زمانی

مقاله«نگاهی کوتاه بر تاریخچه موسیقی»نوشته بهنام راهوار

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 31 خرداد 1393 ساعت: 7:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره پیوند کووالانسی

بازديد: 1783

تحقیق درباره پیوند کووالانسی

مقدمه

الكترونها و ساير ذرات باردار ساكن نيستند و حول محور فرضي خود با سرعت چرخشي بسيار بالايي در حال دوران هستند كه به اين دوران آنها اسپين گفته ميشود . اگر دوران الكترون را موافق چرخش عقربه‌هاي ساعت فرض كنيم و آن را از بالا بنگريم مشاهده ميشود كه :

امتداد خطوط ميدان از مركز الكترون يا ميدان الكتريكي ، خارج و حول مركز به صورت دوايري تو در تو و پيوسته در مي‌آيد كه ميتوانيم آن را يك ميدان الكتريكي بسته و تا بينهايت در نظر بگيريم ، براي اينكه اين ميدان دايره‌اي شكل هيچ آغاز و پاياني ندارد . همانطور كه ميدانيم ، هرگاه ميدان الكتريكي در فضا برقرار شود ، ميدان مغناطيسي عمود بر امتداد آن پديدار خواهد شد و برعكس آن نيز صادق است كه به مجموعه اين دو ميدان در فضا ، ميدان الكترومغناطيسي گفته ميشود .

در شكل فوق نماي الكترون ( سطح دايره‌اي قرمز رنگ ) از پهلو و در حال دوران حول محور عمودي نشان داده شده است ، به گونه‌اي كه اگر از بالا به آن بنگريم جهت چرخش آن موافق جهت چرخش عقربه‌هاي ساعت خواهد بود . خطوط افقي سياه رنگ ، ميادين الكتريكي و فلش قرمز رنگ جهت ميدان الكتريكي از روبرو را نشان ميدهد كه در اين صورت جهت فلشهاي آبي رنگ ، جهت ميدان مغناطيسي تشكيل شده را نشان ميدهد . با توجه به دو قطبي بودن الكترون و ذرات باردار ديگر ، آنها ميتواند تشكيل زوج ماده - ماده دهند يعني شكل زير :

 

پيوند كووالانسي چيست ؟

بر خلاف تشكيل پيوند يوني ، اتم‌ها براي رسيدن به آرايش گاز نجيب ( آرايش هشت‌تايي ) به جاي از دست دادن يا پذيرفتن الكترون ، آن را ميان خود به اشتراك مي‌گذارند . در اين حالت ميان دو اتم پيوندي بوجود مي‌آيد كه پيوند كووالانسي گفته مي‌شود . به طور مثال پيوند كووالانسي ساده بين دو اتم هيدروژن را در نظر مي‌گيريم . با نزديك شدن اتم‌هاي هيدروژن به يكديگر ، ميان دو الكترون از دو اتم يك نيروي جاذبه مغناطيسي قوي ايجاد مي‌شود ، براي اينكه اين دو الكترون تمايل شديدي براي تشكيل يك زوج الكترون - الكترون و پر كردن يك اوربيتال دارند ( يعني 1S ) . همين وضعيت براي پروتون‌هاي هسته برقرار است ، يعني آنها نيز تمايل به تشكيل يك زوج پروتون - پروتون را دارند ، براي اينكه آنها بار الكتريكي داشته و با دوران ( اسپين ) خود ، ميدان مغناطيسي توليد مي‌كنند كه باعث تشكيل زوج پروتون - پروتون ميشود . در هنگام تشكيل پيوند كووالانسي چنين به نظر ميرسد كه اثر جاذبه مغناطيسي الكترونها و پروتونها نسبت به هم نوع خود بيش‌تر از مجموع نيروهاي دافعه‌اي الكتريكي ميان دو هسته و ميان دو الكترون است و اين دو نيرو در حد فاصلي از هم به تعادل ميرسند كه به آن طول پيوند در ملكول هيدروژن گفته ميشود . آنچه كه مسلم است اين فاصله ثابت نبوده و در حال تغييرات جزيي است كه باعث نوسان و لرزش ملكول هيدروژن ميشود . اين پيوند كووالانسي انرژي‌زا بوده و معادل 436 كيلو ژول بر مول انرژي آزاد مي‌كند كه ناشي از كاهش پتانسيل الكترومغناطيسي موجود در اتم هيدروژن است و ما براي گسستن اين پيوند در ملكول هيدروژن ، مجبوريم اين انرژي را مجددا مصرف كنيم . در واكنش هسته‌اي همجوشي اين فاصله پيوند مابين پروتونها ( هسته‌ها ) فوق‌العاده كم شده و هسته‌هاي جديد تشكيل ميشوند و در نتيجه ، انرژي بسيار زيادي آزاد ميشود ، براي اينكه انرژي پيوند با فاصله پيوند رابطه عكس دارد E≈1/r . يعني هر چه قدر فاصله پيوند كوتاه‌تر شود انرژي پيوند افزايش پيدا خواهد نمود . در اين حالت هسته‌ها مقدار بيشتري از پتانسيل الكترومغناطيسي خود را از دست داده و به صورت تابشهاي الكترومغناطيسي آشكار و دفع خواهند شد . قدر مسلم زوج الكترون - الكترون تشكيل شده متعلق به هر دو لايه 1S از دو هسته يا اتم هيدروژن است و اين زوج در هر دو لايه حضور و چرخش يا دوران خواهد داشت . در واقع انرژي پيوند ملكول هيدروژن مربوط به انرژي پيوند زوج الكترون - الكترون و زوج پروتون - پروتون ميشود ، البته متناسب با طول پيوندي كه برقرار خواهند نمود .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 29 خرداد 1393 ساعت: 18:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگی نامه انوری

بازديد: 611

زندگی نامه انوری

انوری در یکی از قراء ایبورد خراسان واقع در دشت خاوران متولد شد و در جوانی در طوس به تحصیل علوم پرداخت و در حکمت ، ریاضی ، نجوم و ادب قویدست شد .در شعر و شاعری استاد مسلم گشت و در موسیقی به تصریح خود مهارت تمام داشت و قطعه زیر که از اشعار اوست مصداق دعوی اوست

گرچه  در بستم در مدح غزل یکبارگی         ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم

بلکه از هر علم کز اقران من داند کسی        خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم

منطق و موسیقی و هئیت شناسم اندکی        راستی باید بگویم با نصیبی وافرم

در الهی آنچه تصدیقش کند عقل سلیم         گر تو تصدیقش کنی در شرح و بسطش ماهرم

انوری در قصیده و غزل و قطعه استاد بود و اگر چه غزل در این عصر دیگر انگونه که در اصطلاح شاعران و موسیقیدانان پیش از این معمول بود رواج نداشت و بیشتر به صورت مجرد و خالی از وزن غنایی گفته می شد .لیکن از انجا که انوری خود موسیقیدان و دارای احساسی عالی و فکری دقیق بود به نظر می رسد که بعضی از غزلهای او مانند قدیم وزن غنایی داشته باشد و با اینکه شعر انوری به سبب احاطه او بر علوم در بردارنده معانی و اصطلاحات علمیست گاه بسیار ساده و بی پیرایه  و بهزبان عامه است. و اونری با ابداع این روش و پشت پا زدن بر سنت پیشینیان و وارد کردن زبان محاوره در شعر و سادگی و روانی الفاظ دارای سبکی ممتاز است .

انواری علاوه بر غزلسرایی و آشنایی با موسیقی از صدای خوش نیز بهره داشته چنانکه گوید :

غزلکهای خود همی خوانم         در نهاوند و راهوی و عراق

 

اونوری در دستگاه سلطان سنجر مکنت و ثروت فراوان یافت و از جمله شعرای بزرگ ایران به شمار میرود

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 25 خرداد 1393 ساعت: 6:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگی نامه سعدی

بازديد: 813

تحقیق درباره زندگی نامه سعدی

سعدی در شیراز مرکز فارس در حوالی سال  563 دیده به جهان گشود و نام او رامصلح الدین یا به قولی مشرف الدین عبد الله گذاشتند

در آن زمان در شیراز اتابکان فرمان میراندند . به مرور که قدرت سلجوقیان کاهش یافت سلسله های محلی به وجود میامدند و نیرو میگرفتند اتابکان نه تنها در شیراز بلکه در دمشق ، موصل  ، بین النهرین  ، حلب و آذربایجان  دستی داشتند  این حکومت های کوچک که اهمیت آنها از یک شهرستان تا یک سلطان نشین تغییر میکرد نسبت به یک پادشاه ابراز اطاعت میکردند ولی در عمل مستقل بودند

 

هنگام تولد سعدی حکمران شیراز اتابک مظفر الدین تکله سومین پادشاه از اتابکان فارس بود از ده سال پیش تکله در مقابل اتبکان عراق بدشواری مقاومت میکرد و همچنین مورد دستبرد و غارت اتابکان آذربایجان نیز  قرار میگرفت

 

شاعر پر آوازه در میان همه این بی نظمی ها در شهر شیراز  رشد میکرد پدر سعدی ، عبدالله در خدمت سعد بن زنگی بود که احتمال دارد شاعر  شیرین سخن شیراز نیز به عنوان حق شناسی تخلص سعدی را برای خود انتخاب کرده باید

 

یکی از مشخصات نبوغ سعدی در این است که از کوچکترین حادثه زندگی خود  درسی اخلاقی میدهد در چندین جای کلیات کودکی او مطرح است و چنین مینماید که وی از دوران طفولیت خود خاطره ای دلنشین و در عین حال حزن انگیز دارد چگونگی سالهای خردسالیش در بوستان آمده که از 1آنجا میتوان فهمید پدرش از کارکنان ساده دیوان اما در رفاه بوده

 

ز عهد پدر یاد دارم همی                      که باران رحمت بر او هر دمی

 

که طفلیم لوح و دفتر خرید                            ز بهر یکی خاتم زر خرید

 

بدر کرد ناگه یکی مشتری                      به خرمایی و از دستم انگشتری

 

بعد از مرگ پدر سعدی در شیراز تنها ماند در سایه توجه اتابک سعدی که در از همان دورانبر اثر هوش و ذکاوت بالای خود نزد همه انگشت نما بود رهسپار بغداد گشت و وارد مدرسه نظام شد و از سال 574 تا 604 یعنی تا سال فوت اتابک سعد بن زنگی و بر تخت نشستن فرزندش ابوبکردر بغداد ماند

 

هنگامی که سعدی برای تحصیل به نظامیه رفت ، مدرسه از گذشته ای پر اتخار بر خوردار بود . تا زمان سعدی متعدد نظامیه کتبی در مورد الهیات ، فقه ، تفسیر قرآن تالیف کرده بودند که نشان دهنده بزرگی و اعتبار مدرسه در آن زمان میباشد

 

سالهای مسافرت سعدی

 

سعدی در کلیات از سفر به  آسیای مرکزی ، هندوستان ، شام ، مصر ، عربستان ، حبشه و مغرب  بدون کمترین سرنخی برای ترتیب این سفرها معلوم شود نام برده است

 

میتوان چنین تصور کرد که سعدی سفرهای خود را با عزیمت مجدد به سمت مشرق آغاز کرد .  اگر سعدی از شیراز عزیمت میکرد می توانست یک راست  از راه کرمان و سیستان و خراسان به بلخ رسد . مسافر بلخ ناچار به جنوب شرقی عزیمت می کرد و از گردنه های کوه بابا میگذشت و به بامیان میرسید و از آنجا راهی هندوستان

 

در مورد سفر به هندوستان و مدت اقامت و مکان های بازید سعدی  در هند تناقص های زیادی وجود دارددر عین حال هنگام بازگشت از هند سعدی به همرا یک کشتی بازرگانی وارد جزیره کیش میشود - که در آن زمان مرکز اقتصادی ایران به شمار میرفته است - حال پایان سفر نیست چون شاعر به جای بازگشت به زادگاه خود شیراز به زیارت خانه خدا میرود در مسیر حرکت خود به سوی شهر مقدس مکه در صهعا توقف میکند وی در این شهر یکبار دیگر ازواج میکند که حاصل آن یک فرزند کوچک هست که رشته ایس که او را به آن سرزمین پیوند داده است . ناگهان این کودک در گذشت درد و غضه پدر همان بود که معمولا به پدران در چنین مصیبتی وارد میشود

 

به صنعا درم طفلی اندر گذشت                چه گویم کز آنم چه بر سر گذشت

 

در این باغ سروی نیامد بلند                         که باد اجل بیخ عمرش نکند

 

عجب نیست بر خاک اگر گل شکفت            که چندین گل اندام در خاک خفت

 

خانواده سعدی از هم میپاشد و او دیگر جز به ادامه سفر نمی اندیشد تا شاید از اندوهی که در این شهر محصور در میان کوهها خفه اش میکند رهایی یابد ، سعدی عازم مکه شده و بعد از انجام  مناسک حج ، عازم مصر میشود و بعد از چندی به دلیل شروع جنگ های صلیبی عازم تونس شد و بعد ار آرام شدن جنگ سعدی با کشتی به سمت شیراز راه افتاد که ابتدا در بیت المقدس توقفی کوتاه میکند  و از آنجا به سوی دمشق رهسپار می شود و در سایه امنیت شهر دمشق فرصت مطالعه و بحث با دانشمندان را نیز بدست آورد

 

حال موقع بازگشت رسیده ; سعدی رفته رفته خستگی و حسرت دیدار آسمان ایران را در دل خود احساس میکند

 

در اقصای عالم بگشتم بسی               بسر بردم ایام با هر کسی

 

تمتع ز هر گوشه ای یافتم              ز هر خرمی خوشه ای یافتم

 

چو پاکان شیراز خاکی نهاد          ندیدم که رحمت بر آن خاک باد

 

تولای مردان این پاک بوم           بر انگیختم خاطر از شام و روم

 

دریغ آمدم زان همه بوستان                  تهیدست رفن بر دوستان

 

 

 

دوران کهولت زندگی سعدی

 

سرانجام در حالی که قلب سعدی میتپید شیراز جلو چشمان او نمایان گشت و  در واقع موقع تقاعد سعدی از مسافرت فرا رسیده بود ، تقاعدی داوطلبانه و سرشار از سربلندی و مجاهدت

 

 تا این زمان سعدی فقط اشعاری بصورت مجزا سروده بود ، در طی دو سال دو شاهکار شعر اخلاقی او یعنی بوستان در سال 636 و گلستان در سال بعد آن 637 خاتمه یافت که نام سعدی را جاودان کردند

 

سعدی با خاطری آسوده به آرامی به پایان عمر خود نزدیک میشد . از مرگ بانیان عظیم الشان اندیش ایرانی مانند خواجه نصیر الدین طوسی ، شمس تبریزی ، جلال الدین رومی دیری نمیگذشت و سعدی در میان شاعران موفق نسل جدید تنها به جا مانده بود

 

از طرف دیگر به مرور که سعدی سالخرده تر میشد آشکار بود که تاثیر سخن او رفته رفته نه تنها در شیراز بلکه در دیگر شهر های ایران نیز به شعر فارسی رنگ و بویی تازه می بخشید

 

تاریخ وفات سعدی موضوعی بسیار مبهم و بحث انگیزست زیرا شرح حال نویسان دو تاریخ وفات برای او ترسیم کردند یکی  17 آذر 670 و دیگری  ( بزرگانی مانند جامی )  مهر ماه سال 671 را تاریخ وفات این بزرگ مرد پارسی میدانند

 

سعدی در بحبوحه اشتهار از دنیا رفت و شهرتی پایدار از خود بجا نهاد ، وی از زندگی چیزی انتظار نداشت و تا میتوانست از زیاده طلبی پرهیز میکرد به این اکتفا مینمود که افتخاری برای شیراز زادگاه خود میراث بگذارد ، شیراز نیز نبوغ شاعر خود را درک کرده بود . سعدی در نزدیکی بقعه خود در حومه شهر به خاک سپرده شد دیری نپایید که مرقد او زیارتگاه عشاق زبان و ادب پارسی شد

 

اخلاق  سعدی چگونه بوده اس

 

سعدی مانند لوکرس یا وینیی شاعر فیلسوف نیست . سعدی شاعری است که تعالیم اخلاقی میدهد ، تعلیم دهنه اخلاقی به معنی دقیق کلمه ، یعنی مصنفی است که رسوم و عادات و افعال و خلقیات معاصران خود را مورد مطالعه قرار میدهد

 

اما این اخلاق بیش از هر چیز حائز جنبه عملی است و در وهله اول باید همین جنبه عملی اخلاق سعدی را در نظر گرفت . سعدی پیش از آن انسان را بذاته مورد مطالعه قرار دهد به موضع گیری وی در برابر همنوعان مینگرد: خطاها و عیب ها را می بیند و به دور از هر نوع انتقاد نیشدار میکوشد در اشعار خو آداب و قوعاد بهتری را پیشنهاد دهد خود این موضوع را به کرات و آشکارا گوشزد میکند

 

اگر در سرای سعادت کس است                       ز گفتار سعدیش حرفی بس است

 

پند سعدی به گوش جان بشنو                             ره چنین است مرد باش و برو

 

سخن سودمند است اگر بشنوی                         به مردان رسی گر طریقت روی

 

اما سخنان سعدی مثال است و پند ،خواننده باید پند را در بین سطور حکایات جستجو کند .از این پندهای گوناگون یک فاسفه عملی حاصل میشود که بواقع اندک مبهم و دشوار یاب است ولی کامل

 

بر این اخلاق - که به آدم طرز رفتار در برابر همنوعان را تعلیم میدهد -  یک رشته نکات روان شناختی نیز افزوده میشود که سیمای انسان آرمانی سعدی را میسر میسازد و چون فرد بی ایمان به آفریدگار همیشه بشری ناقص است بنابر این سعدی بارها  مساله ارتباط بین انسان و خداوند رو طرح میکند

 

 

 

سبک شعری سعدی چیست

 

شیوه اصلی ترکیب کلام سعدی چنین به نظر می آید : نخست یک حقیقت اخلاقی را بیان میکند سپس آن را با یک سلسله تمثیلها بنوعی مجسم میسازد

 

«      

 

عدو را بکوچک نباید شمرد                         که کوه کلان دیدم از سنگ خرد

 

نبینی که چون باهم آیند مور                            ز شیران جنگی برارند شور

 

نه موری ، که مویی کزان کمتر است            چو پر شد ز زنجیر محکم ترست

 

»

 

گاهی نیز بر عکس ، تصویر حکایت از برای تجسم یک اندیشه به کار میرود حتی غالبا از یک داستان ساده یا خاطره ساده جوانی یک اندیشه عارفانه بدست می آید که اصلا انتظار نمیرفت

 

سعدی گاه نیز شیوه تضاد را در پیش میگیرد ومیداند که چگونه تاثیر جملات کوتاه و دقیق رابیشتر سازد « مثلا در گلستان چنین مینویسد : هرگز از دور زمان ننالیدم و روی از گردش آسمان در هم نکشیدم مگر وقتی که پایم برهنه ماند بود و استطاعت پاپوشی نداشتم  به جامع کوفه در آمدم  دلتنگ یکی را دیدم پا نداشت . سپاس نعمت حق بجا آوردم و بر بی کفشی صبر کردم»

 

شیوه دیگر سعدی این است که اندیشه را مطرح میکند  ودلائل  موافق و مخالف را باهم بیان میکند  « مثلا در پند نامه پس از ستایش کرم و سخاوت بلافاصله انتقاد از بخل شروع میشود »

 

یا اینکه موضوع را میان دو شخص مورد بحث قرار میدهد ودلائل موفق و مخالفرا مطرح میسازد « مثلا حکایت مناظره پدر و پسر درباره منافع و مضرات سفر »

 

اما در مورد اشخاص داستان ، سعدی با شیوه ای که رایحه قرون وسطی از آن به مشام میرسد نه تنها افراد بشر و زنده ها را بسخن در می اورد بلکه حیوانات و حتی اشیا را نیز به حرف زدن وا میدارد « مانند گفتگوی فرح انگیز طوطی و زاغ و مباحثه ایی میان رایت و پرده قصر در گلستان »

 

تمام لذت سبک سعدی از پیوند اندیشه ها با هم سر چشمه میگیرد و این لذت به اندازه ایی عالی است که حتی ترجمه نیز ان را از بین نمیبرد . این پیوند خشک و انتزاعی نیست بلکه یک اندیشه است که با تصویر تحقق یافته است  ، اندیشه و تصویر چنان با هم آمیخته است که خواننده از خود میپرسد آیا امکان دارد اندیشه ای بدون تصویری ملموس به مغز سعدی خطور کرده باشد در آثار سعدی قسمتهای بسیاری دیده میشود که در آنها تصویر و اندیشه در می آمیزد و حتی چنان با اندیشه آمیخته  میشود که تصویر تبدیل به همان اندیشه میشود

 

آثار سعدی چه چیرهایی است

 

از سعدی، آثار بسیاری در نظم و نثر برجای مانده‌است:

 

1.       بوستان: کتابی‌است منظوم در اخلاق.

 

2.       گلستان: به نثر مسجع

 

3.       دیوان اشعار: شامل غزلیات و قصاید و رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیع‌بند و غیره (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی.

 

1.       صاحبیه: مجموعه چند قطعه فارسی و عربی‌است که سعدی در ستایش شمس‌الدین صاحب دیوان جوینی، وزیر اتابکان سروده‌است.

 

2.       قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا، مدح، اندرز و مرثیه‌است. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمده‌است.

 

3.       مراثی سعدی:قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله سروده شده‌است و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کرده‌است.سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سروده‌است.

 

4.       مفردات سعدی:مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است.

 

4.       رسائل نثر:

 

1.       کتاب نصیحةالملوک

 

2.       رساله در عقل و عشق

 

3.       الجواب

 

4.       در تربیت یکی از ملوک گوید

 

5.       مجالس پنجگانه

 

5.       هزلیات سعدی

 

 

 

نام و آوازه سعدی و شهرت آثار گران قدر او دیری است از مرزهای ایران و قلمره زبان پارسی فراتر رفته و خطه ها و کشور های دیگر را در این جهان پهناور در نوردیده

 

 

از این رو علاوه بر ترجمه شعر و نثر او به دیگر زبانها پژوهشهایی که در مورد فکر و اندیشه و نوشته هایش به زبان های گوناگون توسط محققان کشور های مختلف صورت گرفته است اندک نیست

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 25 خرداد 1393 ساعت: 5:35 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تاریخچه انقلاب مشروطه

بازديد: 3433

 تحقیق درباره تاریخچه انقلاب مشروطه

 

 

فهرست مطالب

چکیده2

پیشینه. 3

عدالتخانه. 3

فرمان مشروطیت.. 4

مجلس اول. 4

محمدعلی‌شاه4

توپ‌بستن مجلس... 5

شکست در تهران. 5

قیام در تبریز. 5

بختیاری و گیلان. 6

فتح تهران. 6

علل انقلاب :7

به توپ بستن، نمونه ای از دادگری قاجارها7

حوادث انقلاب :8

نتیجه گیری.. 13

منابع. 13

 

 

 

چکیده

چنین برمی آید که واژه مشروطه از لغت عربی ( شرط ) برگرفته شده باشد ؛ لیکن برخی آن را ماخوذ از واژه فرانسوی (Chart=فرمان ) دانسته اند . اما درحقیقت ؛ این واژه معادلی است برای لغت انگلیسی (Constitution=مشروط به قانون ) . آنچه روشن است میرزاحسین خان سپهسالار ؛ سفیر ایران در عثمانی ؛ برای نخستین بار در سال ۱۲۸۵هجری قمری از این واژه در گزارشی یاد کرد و ژس از آن بود که به تدریج این لغت مصطلح گردید . به نظر می آید که همگان مشروطه را مساوی با حکومت دموکراتیک می دانسته اند و تنها برخی از روحانیون یا سنت گرایان بودند که مشروطه را سامانه ای فرنگی و غیردینی فرض می کردند . آنچه به طور کلی می توان گفت این است که ایرانیان و به ویژه نخبگان درجستجوی رمز ژیشرفت کشورهای توسعه یافته ؛ متوجه حاکمیت قانون در آن کشور و موفقیت روزافزون آنان شدند ؛ بنابراین فریاد برای استقرار نظامی قانونمند و مردمسالار سر دادند .

 

 

 

 

 

 

 

پیشینه

از اوائل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نارضایتی مردم از ظلم وابستگان حکومت رو به رشد بود. تأسیس دارالفنون و آشنائی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید. نوشته‌های روشنفکرانی مثل حاج زین‌العابدین مراغه‌ای و عبدالرحیم طالبوف و میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان و میرزا آقاخان کرمانی و سید جمال‌الدین اسدآبادی و دیگران زمینه‌های مشروطه‌خواهی را فراهم آورد. سخنرانی‌های سیدجمال واعظ و ملک‌المتکلمین توده مردم مذهبی را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا می‌کرد. نشریاتی مانند حبل‌المتین و چهره‌نما و حکمت و کمی بعد ملانصرالدین که همه در خارج از ایران منتشر می‌شدند نیز در گسترش آزادی‌خواهی و مخالفت با استبداد نقش مهمی داشتند.

کشته شدن ناصرالدین‌شاه به دست میرزا رضای کرمانی که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال‌الدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطه خواهی را سبب شد.

عدالتخانه

اگر چه از مدتی قبل شورش‌ها و اعتراضاتی در شهرهای ایران علیه مظالم حکومت رخ داده بود اما شروع جنبش را معمولاً از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر می‌کنند. علاءالدوله حاکم تهران هفده نفر از بازرگانان و دونفر سید را به جرم گران کردن قند به چوب بست. این کار که با تائید عین‌الدوله صدراعظم مستبد انجام شد اعتراض بازاریان و روحانیان و روشنفکران را برانگیخت. اینان در مجالس و در مسجدها به سخنرانی ضد استبداد و هواداری از مشروطه و تأسیس عدالت‌خانه یا دیوان مظالم پرداختند. خواست برکناری عین‌الدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران به‌میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد.

عده‌ای از مردم و روحانیان به‌صورت اعتراض به حضرت عبدالعظیم رفتند. مظفرالدین‌شاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالت‌خانه را داد. هنگامی که به وعده خود عمل نکرد علما از جمله آقا سید محمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی به قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک می‌کنند و به عتبات عالیات خواهند رفت. عده‌ای هم در سفارت انگلیس متحصن شدند.

عین‌الدوله با گسترش ناآرامی‌ها در شهرهای دیگر استعفا کرد و میرزا نصرالله‌خان مشیرالدوله صدراعظم شد.

فرمان مشروطیت

بالاخره مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را امضا کرد. علما و دیگرانی که به حضرت عبدالعظیم و قم رفته بودند بازگشتند و تحص در سفارت انگلیس پایان یافت. مردم صدور فرمان مشروطیت را جشن گرفتند.

مجلس اول

مجلس اول در ۱۸شعبان ۱۳۲۴ (۱۴میزان ۱۲۸۵‏/۷اکتبر ۱۹۰۶) در تهران گشایش یافت. نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند و در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین‌شاه این قانون نیز به امضای او رسید.

محمدعلی‌شاه

پس از مرگ مظفرالدین‌شاه، ولیعهد او محمدعلی میرزا شاه شد و از همان ابتدا به مخالفت با مشروطه و مجلس پرداخت. او در مراسم تاجگذاری خود نمایندگان مجلس را دعوت نکرد. میرزاعلی‌اصغرخان امین‌السلطان (اتابک اعظم) را که سال‌ها صدراعظم دوره استبداد بود از اروپا به ایران فراخواند و او را صدراعظم کرد. از امضای قانون اساسی سر باز زد. پس از اعتراضات مردم به ویژه در تبریز، ناچار دستخطی صادر کرد و قول همراهی با مشروطه را داد. ولی هم شاه و هم اتابک اعظم همچنان به مخالفت با مشروطه و مشروطه خواهان مشغول بودند. اتابک اعظم را جوانی به‌نام عباس‌آقا تبریزی با تیر زد و کشت.

نشریه هفتگی صوراسرافیل در این دوران منتشر می‌شد و نقش مهمی در تشویق مردم به آزادی‌خواهی و مقابله با شاه و ملایان طرفدارش داشت.

با توجه به ناقص بودن قانون اساسی که با عجله تهیه شده بود مجلس متمم قانون اساسی را تصویب کرد که در آن مفصلا حقوق مردم و تفکیک قوا و اصول مشروطیت آمده بود. محمدعلی‌شاه به مجلس رفت و سوگند وفاداری یاد کرد. پس از چند روز او و دیگر مستبدان با همراهی شیخ فضل‌الله نوری عده‌ای را علیه مجلس در اطراف آن جمع کردند و به درگیری با نمایندگان و مدافعان مجلس پرداختند. با بمبی که یاران حیدرخان عمواوغلی به کالسکه حامل محمدعلی‌شاه انداختند به مقابله جدی با مجلس پرداخت و به باغ‌شاه رفت و بریگاد قزاق را برای مقابله با مجلس آماده کرد.

توپ‌بستن مجلس

بالاخره با فرستادن کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق حمله به مجلس را آغاز کرد. لیاخوف با نیروهایش مجلس را محاصره کردند و ساختمان مجلس و مدرسه سپهسالار را در ۲۳جمادی‌الاول ۱۳۲۶ (۲سرطان ۱۲۸۷/‏۲۳ژوئن ۱۹۰۸) به توپ بستند. عده زیادی از مدافعان مجلس در این حمله کشته شدند. محمدعلی‌شاه لیاخوف را به حکومت نظامی منصوب کرد. و به تعقیب نمایندگان و دیگر آزادیخواهان پرداخت. ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیرخان و قاضی ارداقی را در باغشاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی‌شاه کشتند.

شکست در تهران

پس از حمله به مجلس و دستگیری و اعدام آزادی‌خواهان، جنبش مشروطه‌خواهی با شکست روبرو شده بود. بسیاری از مشروطه‌خواهان مخفی شدند و برخی به خارج از ایران رفتند.

قیام در تبریز

پس از حمله به مجلس و پخش خبر آن، در شهرهای دیگر ایران شورش‌هائی برخاست. مردم تبریز با شنیدن خبرهای تهران به هواداری از مشروطه و مخالفت با محمدعلی شاه برخاستند. شاه نیروهای دولتی را برای سرکوب تبریزیان به آنجا فرستاد. ستارخان،باقرخان و حیدرخان عمواوغلی به بسیج مردم و سازماندهی نیروی مسلح (مجاهدین مشروطه) برای مقابله نیروهای دولتی دست زدند. گروهی از ایرانیان قفقاز نیز به مردم تبریز پیوستند و به مجاهدان قفقاز معروف شدند. علی مسیو از یاران حیدرخان عمواوغلی و یارانش هم دستهٔ مجاهدان تبریز را تشکیل دادند. محمدعلی‌شاه از تزار روسیه نیکلای دوم درخواست کمک کرد و تبریز به محاصره نیروهای روس و نیروهای دولتی درآمد.

بختیاری و گیلان

در اصفهان اعتراضات به بست نشینی عده‌ای انجامید و با پیوستن بختیاری‌ها کار بالا گرفت. صمصام‌السلطنه ایلخان بختیاری با نیروی مسلح زیادی به اصفهان وارد شد. برادر او علیقلی خان سردار اسعد نیز از اروپا به اصفهان آمد.

در رشت انقلابیون گیلان به مقر حکومت حمله کردند و با کشتن آقا بالاخان شهر را گرفتند.

در تهران هم دوباره کوشش‌ها بالا گرفت. بالاخره نیروهای گیلان به فرماندهی سپهدار اعظم از شمال و نیروهای بختیاری به فرماندهی سردار اسعد از جنوب به سمت تهران آمدند و در نزدیکی تهران به هم پیوستند.

فتح تهران

نیروهای مجاهدین گیلان و بختیاری در ۱رجب ۱۳۲۷ (۲۸سرطان ۱۲۸۸‏/۱۹ژوئیه ۱۹۰۹) وارد تهران شدند و شاه و اطرافیانش به سفارت روس پناه بردند. انقلابیون مجلس عالی تشکیل دادند و محمدعلی‌شاه را از سلطنت خلع کردند و ولیعهد او احمد میرزا را به تخت نشاندند.

بار دیگر مجلس شورای ملی تشکیل شد و ظاهراً دوره استبداد به پایان آمد و مشروطه خواهان پیروز شدند.

 

علل انقلاب :

نویسندگان ایرانی و خارجی در تحلیل علل بروز جنبش مشروطیت عوامل داخلی و خارجی متعددی را برشمرده اند ؛ از جمله کسانی چون ناظم الاسلام کرمانی ؛ کسروی ؛ ملک زاده ؛ حائری و ... به عللی چون تاثیر قیام تنباکو ؛ شکست های سیاسی و نظامی دولت ؛ بازتاب حوادث خارجی نظیر شکست روسیه در نبرد با ژاپن ؛ قتل ناصرالدین شاه ؛ تحولات فکری و فرهنگی و ... اشاره نموده اند . کسانی چون لمپتن ؛ ایوانف ؛ پاولویچ ؛ سایکس و ... بر تاثیر مراودات ایران و غرب ؛ جریان روشنفکری ؛ انتشار انقلابی گری از روسیه ؛ برخورد نظام فئودالی و بورژوازی ؛ تلاش و اتحاد شهرنشینان و ... تاکید نموده اند . اما به غیر از اینان می توان علل بسیاری را در تحلیل جنبش مشروطه لحاظ کرد . از جمله : ۱- تاثیر شرایط گذشته یعنی سیر تحولاتی که باعث واکنش مردم در برابر استبداد محوری سلطنت در ایران شد ؛ به ویژه رویارویی برخی جناح ها در برابر حاکمیت منجمله روحانیون اقتدارگرا و اشراف قدرت طلب که پایه های حکومت مطلقه را از اواخر عصر ناصری تضعیف نمودند . ۲- تحول آرام سیاسی یعنی ایجاد فضای باز سیاسی و تسریع فعالیتهای آرام ناراضیان با یاری نرمدلی مظفرالدین شاه ( با ایجاد انجمنهای مخفی و چاپ روزنامه و ... ) ۳- شرایط جهانی در آستانه قرن بیستم یعنی بازتاب روند اصلاح طلبی و دموکراتیزه شدن در بسیاری از کشورهای جهان که ایران را نیز می باید درگیر می ساخت . ۴- افزایش احساسات ملی و تحرکات اجتماعی یعنی بی اعتمادی ملت به دولت به خاطر ناتوانی در برابر مداخلات استعمارگران . در حقیقت ؛ صرفنظر از شرایط زمانه و احساس ضرورت تغییر اوضاع داخلی ؛ زمینه خودآگاهی مردمی به تدریج در حال ایجادشدن بود .

به توپ بستن، نمونه ای از دادگری قاجارها

با این اوصاف ؛ اولین گام برای سازماندهی مبارزه ایجاد انجمنهای مخفی بود که با دو هدف اصلاح حکومت و مبارزه با نفوذ بیگانه شکل گرفت . درابتدا ؛ گروهی از کارگزاران حکومتی و تحصیلکرده ها بودند که به طرح آرا و عقاید نوین پرداختند . در ۱۲۷۴هجری قمری ؛ میرزا ملکم خان (فراموشخانه ) یا نوعی تشکیلات مخفی شبیه لژهای فراماسونری غرب بنیان نهاد که هدفش ترویج اندیشه های لیبرالی در ایران بود . اما با تعطیلی این مرکز میرزاملکم خان که دوران تبعید خویش را سپری می نمود شروع به چاپ روزنامه قانون در لندن و ارسال آن به ایران نمود . عباسقلی قزوینی در ۱۳۲۲هجری قمری (مجمع آدمیت ) را تحت تاثیر آرای روشنفکران فرانسوی بنا نهاد که اهدافی بسان تساوی حقوق ُآزادی مدنی و توسعه ملی را دنبال می کرد . درهمین زمان ؛ گروهی ۵۷نفره از روشنفکران رادیکال به سرپرستی ملک المتکلمین ( کمیته انقلابی ) را با استقرار حکومت قانون و عدالت پایه ریزی کردند . روشنفکران مذهبی و طبقه متوسط سنتی نیز به رهبری سیدمحمد طباطبایی در ( انجمن مخفی ) خواسته هایی چون تاسیس عدالتخانه ؛ اصلاح امور مالی و اجرای قوانین شرع را دنبال می نمودند . از دیگر سوی ؛ گروهی از مهاجران ایرانی به رهبری نریمانوف در باکو فرقه ( اجتماعیون عامیان )را بنیان نهادند ؛ اینان که با حزب کمونیست روسیه نیز در ارتباط بودند شعارهای سوسیالیستی سر می دادند و خواستار برقراری مساوات ؛ تسامح دینی ؛ حقوق برابر و ... بودند . در تبریز نیز شماری از جوانان تندرو به ریاست علی کربلایی ( مرکز غیبی ) را بنا نهادند . همه این انجمنها در جریان مبازه برای مشروطیت فعالیت چشمگیر داشتند و باعث انسجام گروه های مبارز شدند .

حوادث انقلاب :

با ترور ناصرالدین شاه توسط میرزا رضای کرمانی و مرگ او ؛ فرزندش مظفرالدین میرزا بر کرسی شاهی نشست . درآغاز سلطنت او میرزا علی خان امین الدوله به صدارت برگزیده شد ؛ وی کوشید تا با انجام اصلاحات وضعیت وخامت بار مالی و سیاسی کشور را ترمیم نماید اما پس از یکسال با توطئه درباریان از صدارت برکنار گردید . با این احوال فضایی را که اصلاحات او در جسارت یافتن گروههای مبارزو ایجاد برخی حرکتهای مردمی پدید آورد شایان توجه بود . بنابراین ؛ وقتی امین السلطان ؛ صدراعظم بعدی کوشید تا با محدود کردن آزادیها و اعمال فشار بر انقلابیون استبداد را تحکیم بخشد مواجه با بروز شورشهایی در مناطق مختلف شد . امین السلطان که با فرستادن شاه به سفر بیهوده فرنگ و از طریق استقراض خارجی از روسیه و اعطای امتیاز ننگین نفت به دارسی انگلیسی قصد تثبیت موقعیت خویش را داشت با بروز آشوبهایی در تهران و یزد و تبریز در سال ۱۳۲۱هجری قمری از صدارت معزول شد . جانشین وی عبدالمجیدمیرزا عین الدوله که همان نیات اتابک را درجهت ممانعت از تسریع انقلاب داشت دستور دستگیری تظاهرکنندگان و محدودیت آزادیهای مدنی را صادر کرد . اما ایجاد کمیته های انقلابی و انجمنهای مخفی و صدور شبنامه و برنامه ریزی برای مبارزات زیرزمینی سرنخ امور را از کف عین الدوله خارج ساخت .

در محرم ۱۳۲۲عکسی از مستشار بلژیکی گمرک ایران ( مسیونوز ) در لباس روحانیت به دست مردم افتاد و بهانه خوبی را برای اعتراض روحانیون و بازاریان به بیگانه پرستی دولت فراهم آورد . بازار تهران تعطیل شد و جمعی از بازرگانان معترض در حرم حضرت عبدالعظیم در ری تحصن اختیار نمودند . اندک زمانی بعد در کرمان یکی از روحانیون به نام میرزامحمدرضا به بهانه تحریک مردم علیه اقلیتهای مذهبی کرمان دستگیر و فلک و تبعید شد . این جسارت آشکار به مقام یک روحانی با واکنشهای بسیار روبرو شد و اسباب عزل والی کرمان را فراهم آورد . درهمین حال ؛ مردم محله ای در تهران دراعتراض به ساختمان سازی روسها بر روی قبرستان مخروبه شهر ؛ با تهییج یکی از روحانیون به سمت قبرستان حرکت کرده و ساختامن دردست احداث روسها را تخریب کردند . عین الدوله برای نشان دادن اقتدارش به مسببین جنبش های اخیر ترتیبی داد تا چند تن از بازرگانان محترم بازار به جرم گران فروختن قند به توسط علاء الدوله والی تهران فلک شوند . تنبیه تاجران تهرانی و میرزامحمدرضای کرمانی نشان می داد دولت قاجار به درستی مسببین اصلی جنبش را شناخته و إا آنان رفتاری غیرمعمول و خشن درپیش گرفته است . اما نتیجه آن شد که مردم واکنش شدیدی نشان دهند . در ۱۴شوال ۱۳۲۲مردم تهران در مسجدشاه تجمع کرده و با حضور روحانیون سرشناسی چون سیدعبدالله بهبهانی ؛ سیدمحمدطباطبایی ؛ سیدجمال واعظ اصفهانی و ... فریاد اعتراض بلند نمودند . اما سخنرانی سیدجمال واعظ و کنایه به شاه مبنی بر لزوم همراهی او با مردم باعث ایجاد آشوب از سوی عوامل وابسته به امام جمعه درباری تهران و ضرب و شتم مردم توسط اوباش چماق به دست شد . با توجه به درگیری و تشنج در مسجد و ناامن شدن اوضاع شهر ؛ روحانیون تصمیم گرفتند تا با تحصن در یک مکان مقدس اعتراض خویش را به گوش همگان و به ویژه شاه برسانند . بدین ترتیب ؛ روز ۲۶صفر ۱۳۲۳جماعتی از مخالفان دولت از جمله دوهزار تن از طلاب و کسبه به سرپرستی چند روحانی سرشناس چون طباطبایی ؛ بهبهانی و صدرالعلما و ... و با پشتیبانی چند تن از شاهزادگان و بزگانان متنفذ در حرم حضرت عبدالعظیم در ری تحصن نمودند . تحصن کنندگان این واقعه که به مهاجرت صغری نامور شد تقاضاهایی چون عزل علاءالدوله از والیگری تهران ؛ برکناری مسیو نوز از مدیریت گمرکات و عسگر گاریچی از مسئولیت حمل و نقل زوار حضرت عبدالعظیم ؛ بازگشت میرزامحمدرضای کرمانی از تبعید ؛ بازپس دادن تولیت مدرسه علمیه مروی به شیخ محمدرضا قمی ؛ تعمیم قوانین شرع در کشور و تاسیس عدالتخانه را از دولت خواستار شدند .

شاه از بیم گسترش جنبش طی فرمانی با درخواستهای بست نشینان موافقت نمود . این امر باعث بازگشت ملیون از ری به تهران گردید . اما عین الدوله با به تعویق انداختن فرمان شاه و گوشمالی و تنبیه انقلابیون دست به اعمال فشار و سختگیری زد . این در حالی بود که آتش قیام در سراسر کشور در حال شعله ورشدن بود . در جمادی الاولی ۱۳۲۴در مسجد آدینه تهران میان سپاهیان و مردم درگیری پدید آمد و دو طلبه به نامهای سیدحسین و عبدالحمید کشته شدند . در مراسم تشییع این دو شهید انقلاب ؛ شهر به حالت تعطیل درآمد و هزاران نفر در مسجد جامع تحصن اختیار کردند . همزمان با بروز درگیری و محاصره مسجد از سوی سپاهیان و احتمال دستگیری آزادیخواهان ؛ برنامه مهاجرتی دیگر که به مهاجرت کبری شهره گردید از سوی مبارزان پی ریزی شد . بدین ترتیب در ۲۳جمادی الاولی ۱۳۲۴نزدیک به یک هزار نفر از علمای مذهبی روانه قم شدند تا در حرم حضرت معصومه تحصن نمایند . همزمان بسیاری از طلاب ؛ اصناف و اقشار شهری روانه باغ سفارت انگلستان در قلهک شدند و با تحصن و تجمع در این مکان اعتراض خود را آشکار ساختند . درخواست آنان این بار عبارت بود از : عزل عین الدوله ؛ قصاص قاتلین کشته شدگان وقایع اخیر ؛ تضمین امنیت متحصنین ؛ بازگرداندن علمای مهاجر ؛ ایجاد عدالتخانه و افتتاح دارالشورای ملی . این خواسته ها آشکارا نشان می داد که این بار قیام کنندگان اهداف مترقیانه تری را دنبال می کردند . سرانجام شاه در روز یکشنبه ۱۴جمادی الاولی ۱۳۲۴/۱۳مرداد ۱۲۸۵فرمان تاسیس دارالشورای ملی را صادر کرد و بدین ترتیب استبداد در برابر ملت به زانو درآمد . درپی این فرمان ؛ دستور عفو عمومی نیز از سوی شاه صادر شد و اولین دوره مجلس شورای ملی به تاریخ یکشنبه ۱۸شعبان ۱۳۲۴/ ۱۴مهر ۱۲۸۵با حضور نمایندگان سیاسی خارجی ؛ علما ؛ مجتهدان ؛ روشنفکران و با سخنرانی شاه افتتاح گردید . در بخشی از خطابه مظفرالدین شاه چنین آمده بود :

« منت خدای را که آنچه سالها درنظر داشتیم امروز بعون الله تعالی از قوه به فعل آمد و به انجام آن مقصود مهم به عنایات الهیه موفق شدیم . زهی روز مبارک و میمونی که روز افتتاح مجلس شورای ملی است . مجلسی که رشته های امور دولتی و مملکتی را به هم مربوط و متصل می دارد و علایق مابین دولت و ملت را متین و محکم می سازد . مجلسی که مظهر افکار عامه و احتیاجات اهالی مملکت است . »

با مرگ مظفرالدین شاه در ذیقعده ۱۳۲۴؛ یعنی ده روز پس از امضای قانون اساسی ؛ فرزندش محمدعلی میرزا بر اریکه شاهی نشست . وی که به شدت تحت تاثیر القائات شاپشال ؛ معلم روسی ؛ خود بود و همچون پدربزرگش ناصرالدین شاه از خویی مستبد برخوردار بود از همان آغاز شاهی دشمنی خویش را با نظام مشروطه رو نمود و از دعوت کردن نمایندگان مجلس به مراسم تاجگذاریش سرباز زد . از دیگرسوی خودداری دولت از پاسخگویی به مجلس و اختلاف بر سر تعیین حقوق دولتمردان و درباریان و ژشتیبانی شاه از حرکتهای ضدمجلس ؛ اسباب هتک حرمت و انتقاد برخی روزنامه های تندرو چون مساوات و چنته را از شاه تدارم دید . نتیجه این وقایع چیزی به جز خشم بیشتر دربار نبود . محمدعلی شاه با انتخاب امین السلطان به صدارت و تلاش برای احیای کشمکش های فرقه ای و قومی کوشید تا ملی گرایان و آزادیخواهان را ناتوان سازد . انصراف و اعتراض جمعی از روحانیون چون شیخ فضل الله نوری و میرزاحسن مجتهد از همراهی با مشروطه و طرح مشروطه مشروعه از سوی آنان نیز اسباب خشنودی شاه و سوء استفاده سلطنت طلبان را فراهم آورد ؛ اما ترور اتابک امین السلطان به دست عباس آقا صراف آذربایجانی در رجب ۱۳۲۵باعث مرعوب شدن جناح مستبد و حتی امضای متمم قانون اساسی از سوی محمدعلی شاه شد . با این وجود ؛ این پیروزی موقتی و زودگذر بود ؛ زیرا تندروی برخی انجمنها و مطبوعات در طرح اصلاحات سکولاریستی و ضددینی در کنار تاسیس انجمن و مدرسه دخترانه در تهران فریاد محافظه کاران و سنت گرایان را بلند نمود .

عباس آقا صراف آذربایجانی (تبریزی) ، عضو نمره 41 انجمن فدایی ملت - کسی که اتابک امین السلطان را کشت

در این کش و قوس ؛ شیخ فضل الله نوری مجتهد بزرگ تهران با ایجاد ( انجمن حضرت محمد ص ) در راس حرکت مشروعه خواهی قرار گرفت؛ چنانکه جماعتی در میدان توپخانه به حمایت از او گرد آمدند و فریاد برآوردند : ما دین نبی خواهیم - مشروطه نمی خواهیم . درهمین حال در اوایل سال ۱۳۲۶هجری قمری به دنبال سوءقصد به جان شاه و اهانت جراید به مادر او ؛ زمینه برخورد شدیدتر دربار و مجلس فراهم آمد . سرانجام در جمادی الاولی ۱۳۲۶شاه عازم باغ شاه در خارج از تهران شد و سربازان در شهر ایجاد ناامنی کردند . افواج بریگاد قزاق نیز به رهبری کلنل لیاخوف در شهر مستقر و مجلس را به توپ بسته و اموال آن را غارت و شماری از نمایندگان را دستگیر کردند . درپی به توپ بستن مجلس ؛ فعایت انجمنها و روزنامه ها نیز از سوی دربار ممنوع گردید . بسیاری از آزادیخواهان نیز تبعید و برخی از آنان چون ملک المتکلمین و میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل به قتل رسیدند .

بدین ترتیب دوران سیزده ماهه استبداد صغیر آغاز شد ؛ اما اعلام حمایت علمای بزرگ نجف و مراجع تقلید از مشروطه خواهان دگربار امید به آزادی را در دلها زنده اسخت . چنانکه ؛ حرکت قهرمانانه مردم تبریز به سرداری ستارخان و باقرخان سبب شد تا آذربایجان از یوغ استبداد قاجاری رهایی یابد .

 

 با مقاومت دلیرانه تبریزیان و پیروزی آنان ؛ در گیلان نیز آزادیخواهان ( کمیته ستار ) به رهبری حسین خان کسمایی ؛ محمد ولی خان تنکابنی ؛ یفرم خان ارمنی و .. رشت را تصرف نموده و به سوی تهران روانه گشتند . در اصفهان نیز خوانین بختیاری ( سردار اسعد و صمام السلطنه ) نیروهای خود را مسلح و راهی پایتخت شدند . مجموع این قوا در ۲۳تیر ۱۲۸۸خورشیدی موفق شدند با تصرف تهران ؛ محمدعلی شاه را وادار به پناهندگی به سفارت روسیه نمایند . مجلس عالی یا هیئت مدیره فاتحان تهران ؛ احمدمیرزا ولیعهد را با نیابت سلطنت علیرضاخان عضدالملک به پادشاهی برداشت و دستور محاکمه و مجازات طرفداران شاه مخلوع را صادر نمود . از جمله محاکمه شوندگان مفاخرالملک والی تهران و شیخ فضل الله نوری را می توان نام برد .

نتیجه گیری

دوره زورآزمایی سلطنت و مشروطه با پیروزی عملی مشروطیت پایان پذیرفت و دوره کسب تجارب تلخ و شیرین دولت های مشروطه و تسلیم شدن به استبداد رضاشاهی آغاز گردید . 

منابع

    بهار، محمدتقی. تاریخ مختصر احزاب سیاسی. تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی، ۱۳۵۷.

    کسروی، احمد. انقلاب مشروطه ایران.

    کسروی، احمد.تاریخ هجده‌ساله آذربایجان.

    سفری، محمدعلی. مشروطه‌سازان.

    آجودانی، ماشاالله. مشروطه ایرانی.

    تاریخ بیداری ایرانیان.

مقدمه

انقلاب مشروطه بزرگترین واقعه ای است که در تاریخ ایران روی داده و بالاترین تحول را در شئون سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران بوجود آورده. نهضت مشروطیت دفتر کهنه ی قدیم را در هم پیچیده و حکومت استبدادی را که از اول خلقت تا آن زمان در ایران فرمانروایی می کرد، واژگون کرد و حکومت ملی را که پایه اش در روی فلسفه نوین و رشد فکر و تعقل و آزادی و عدالت است، برقرار کرد. قبل از انقلاب مشروطه، نهضتی ایجاد شد که علما به قدرت خود پی بردند و آغازی شد برای انقلاب مشروطه، و آن نهضت تنباکو در 1891-1892[1270-1271] پیش درآمد انقلاب مشروطه بود. انقلاب مشروطه باعث تحولات زیادی در ایران شد. چرا که انقلاب مشروطه نخستین خیزش در تاریخ ایران بود که هم جنبه سلبی داشت و هم جنبه ایجابی. جنبه ی سلبی از این جهت بود که اختیارات شاه را محدود می کرد و در عوض یک سری اختیاراتی را برای مجلس و نمایندگان ملت ایجاب می کرد. بر همین اساس است که می توان گفت انقلاب مشروطه¬ی ایران یکی از مهمترین انقلاب های اجتماعی خاورمیانه است. زیرا مشروطیت امتیاز طبقاتی را از میان برد و سد انحصار را ریشه کن کرد و راه را برای نشان دادن استعداد و لیاقت طبیعی و نبوغ افراد ایرانی باز نمود.

مشروطه خواهان اساساً برای قانون قیام کردند. به عبارت دیگر هسته ی مرکزی اندیشه و ایدئولوژی نهضت مشروطیت را محدود نمودن سلطنت در چهارچوب قانون شکل می داد که بزرگترین دستاورد انقلاب بود. البته درخواست تشکیل مجلس و تدوین قانون بعد از یک سری حوادث بود که توسط مردم و مشروطه خواهان ابراز شد. عده ای از مشروطه خواهان که در ابتدا پنجاه نفر از طلاب بودند به منظور برقراری مشروطیت وارد سفارت انگلیس می شوند و از آن به بعد دسته دسته از کلیه ی طبقات به سفارت رفته و پناهنده می شوند که قصد آنها در ابتدا بدست آوردن مشروطیت و عزل عین الدوله از صدارت و مراجعت مهاجرین بود به علت تحصن عده ای از مشروطه خواهان در سفارت انگلیس، شهر به حالت تعطیل درآمده بود که به این علت، شاه عده ای از تجار را فراخوانده و سپس مشیرالدوله تقاضا نموده که به همراه عده ای از تجار به سفارت رفته و متحصنین را برگرداند. اما متحصنین از برگشتن خودداری نموده و مشیرالدوله نیز به نزد عین الدوله برگشته و خبر شکست خود را به او داد. عین الدوله که دچار افسردگی شده می گوید؛ این مردم چه می خواهند؟ یکی از تجار به نام حاجی آقا محمد معین التجار بوشهری در جواب می گوید که آنها خواستار مجلس هستند از همان نوعی که در تمام دنیا هست.

پس از مذاکرات زیادی که میان متحصنین سفارت و دربار و شاه، رد و بدل می شود، موارد زیر برای تصویب از طرف مشروطه خواهان تنظیم و تقدیم شاه می شود: 1- بازگشت علما و مهاجرین به تهران 2- عزل شاهزاده عین الدوله از صدارت 3- افتتاح مجلس شورای ملی 4- قصاص قاتلین شهدای وطن 5- تبعیدشدگان به تهران بازگردند. از این زمان به بعد دیگر مردم به جای دارالشوری، مجلس شورای ملی را می طلبند. که مشروطه خواهان از این طریق توانستند قدرت شاه و حامیانش را کاهش دهند و حقوق سیاسی و مدنی را در قانون اساسی بگنجانند.

قانون اساسی و تدوین آن:

مجلس شورای ملی که با حضور نمایندگان تهران افتتاح گردیده بود، پس از حضور نمایندگان شهرستانها، کار خود را آغاز کرد. مهمترین وظیفه ی این مجلس تدوین و تصویب قانون اساسی مشروطه بود و مجلس، آن قانون را که از ابتدا نظام نامه¬ی اساسی خوانده می شد در 51ماده تدوین نمود و در روز 14 ذی القعده 1324 به امضای مظفرالدین شاه و محمدعلی میرزا ولیعهد- رسانید.

پس از آنکه قانون اساسی از طرف رهبران ملت تهیه شد، برای امضا تقدیم شاه نمودند. ولی درباریان مانع تراشی کرده و چند روز امضای قانون اساسی به تعویق افتاد. مجلس به واسطه ی تعویق تصویب قانون اساسی، دلتنگ بود، و از کسالت مزاج مظفرالدین شاه مضطرب شده بود، این بود که مردم و مجلس به دولت و دربار فشار آورده و امضای قانون اساسی را خواستار شدند. «شاه در نتیجه پافشاری مشاوران نزدیک خود و وزرای میانه رو، قانون اساسی را در نهم دی ماه امضا کرد و پس از پنج روز درگذشت.» مخبرالسلطنه در کتاب خود خاطرات و خطرات- در این مورد می نویسد که: «من از روی علم شهادت می دهم که استقرار مجلس از اول تا آخر آرزوی مظفرالدین شاه بود.»

مردم قانون اساسی را چاره ی همه ی دردها دانسته و ارج بی اندازه به آن می نهادند و از این سو ندادن آن را با نابود کردن مشروطه به یک معنی می شمردند. چرا که قانون اساسی مشروطیت، از نظر حقوقی جایگاهی برای استبداد یا حاکمیت های دیکتاتوری باقی نمی گذاشت. «نمایندگان، تدوین قانون اساسی را نخست با استحکام موقعیت و تضمین نقش مجلس آغاز کردند.» همچنین «موضوع مهمی که هنگام تدوین قانون اساسی مورد توجه نمایندگان قرار گرفت تشکیل مجلس سنا بود.»

براساس قانون اساسی مشروطیت، قوه ی قانون گذاری ایران از دو مجلس تشکیل می شد: یکی مجلس شورای ملی که طبق اصل دوم، نماینده ی قاطبه ی اهالی مملکت ایران است و دیگری مجلس سنا. به موجب اصل چهل و پنجم قانون اساسی، اعضای مجلس سنا از اشخاص خبیر و بصیر و متدین و محترم مملکت، منتخب می شوند. سی نفر از طرف قرین الاشرف اعلیحضرت همایونی استقرار می یابند.پانزده نفر از اهالی تهران، پانزده نفر از اهالی ولایات و سی نفر از طرف ملت. اما در همان حال به موجب اصل سی ام، هر دو مجلس از طرف تمام ملت وکالت دارند نه فقط از طرف طبقات مردم یا ایالات و ولایات و بلوکاتی که آنها را انتخاب نموده اند با وجود این مجلس اول مشروطیت، وجود مجلس سنا را با اکراه و تردید پذیرفت و پس از پذیرش انکارآمیز آن، سرانجام آن را تحت الشعاع مجلس شورای ملی قرار داد و در حوزه ی امور مالی، تعیین اعضای دیوان محاسبات و نیز شرح و تفسیر قانون، هیچ حق دخالتی را برای مجلس سنا نپذیرفت .

در انتخاب سناتورها نیز اختلافاتی وجود داشت. علت اختلاف کیفیت و چگونگی انتخاب و یا انتصاب سناتورها بود. که عده ای معتقد بودند، نصف اعضای سنا را مردم انتخاب کنند و نصف دیگر را دولت. علما نیز می گفتند که دو سوم آن را مردم و یک سوم را دولت و جمعی عقیده داشتند که به طور کلی وجود سنا لازم نیست.

در مورد تدوین و منشاء قانون اساسی نیز نظرات مختلفی ارائه شده است. در کتاب مشروطیت به روایت اسناد، آمده است که «قانون اساسی با استفاده از قانون اساسی بلژیک تنظیم شد.» مخبرالسلطنه تقریباً بر همین اعتقاد است و در مورد نوشتن قانون اساسی به این نکته اشاره می کند که «قانون اساسی بلژیک را مصدر قرار داده اند که براساس فرانسه بود.»

 اما ژانت آفاری علاوه بر قانون اساسی 1831 بلژیک، قانون اساسی 1879 بلغارستان را نیز منشاء قانون اساسی مشروطیت ایران می داند. نظر دیگری نیز وجود دارد که بیان می کند قانون اساسی مستقیماً از قانون فرانسه نشأت گرفته است. «قانون اساسی به عنوان بنیان نظام مشروطه مستقیماً از اعلامیه حقوق بشر فرانسه و نظامهای دموکراتیک- سکولار غرب اخذ شده بود که در آن آزادی های فردی، حقوق انسان، مساوات و برابری همه اقشار در برابر قانون، آزادی عقیده، بیان و قلم و... به گونه ای اساسی تضمین گشته بود.» بنابر آنچه که شواهد نشان می دهد، قانون اساسی مخلوطی از ترجمه ی قانون اساسی بلژیک و فرانسه است و بر همین اساس است که شمیم معتقد است، «در قانون اساسی مشروطه به هیچ وجه از حقوق طبیعی و فطری و آزادی های فردی و اجتماعی ملت ایران»45 ذکری به میان نیامده است. «قانون اساسی که شامل پنجاه و یک ماده بود سرفصلهای مترقیانه ای داشت. البته شاه همچنان رئیس کشور بود، اما وزیران مستقیماً در برابر مجلس مسئول بودند.»

با نگاهی به قانون اساسی می توان گفت که، در قانون اساسی مشروطه، قوانین به گونه ای تقسیم شده است که تقریباً تمام موارد جامعه را که نیازمند آن است در بر گرفته است. در این قانون از اصل اول تا چهاردهم در مورد تشکیل مجلس و از اصل پانزدهم تا سی و یکم در وظایف مجلس تدوین شده است. از اصل سی و دوم تا سی و هشتم در مورد لوایح است که به مجلس تقدیم می شود و از اصل سی و نهم تا چهل و دوم عنوان مواردی است که از طرف مجلس بیان می شود. از اصل چهل و سوم تا چهل و هفتم در مورد شرایط تشکیل مجلس سنا است. اصل چهل و هشتم تا پنجاهم در مورد شرایط تشکیل و انحلال مجلس بحث می کند و اصل پنجاه و یکم آن هم در مورد وظیفه ی سلطنت است که، ایجاد آسایش و امنیت ملت را وظیفه ی آن می داند.

موافقان قانون اساسی دز زمان مشروطه:

تضاد موجود میان اصول و قانون اساسی، نگرش ها، باورها و انگیزه های متفاوت رهبران نهضت و در رأس آن علما و روشنفکران و عدم تطبیق قانون غربی با اصول سنتی و دینی ایران موجب پیدایش اختلافاتی شد. که خود سبب شد تا عده ای موافق و عده ای مخالف قانون اساسی شوند.«موافقان براساس دلایلی چون تعدد قوانینی در باب یک جرم و گاه تناقضات میان آنها و همچنین تابعیت از مقتضیات زمان همانند اصولیون، به مشروطه خواهی روی آوردند. افرادی چون مستشارالدوله و فتحعلی آخوندزاده از این دسته بودند.»  یکی از اصلی ترین دلایلی که در ایران دوره ی قاجار، بسیاری را به سوی مشروطه خواهی کشانید، تعدد قوانین در مورد یک جرم واحد بود. دکتر مهرآبادی نیز به نقل از آخوندزاده در این مورد می نویسد که؛ هنگامی که کسی مظلوم واقع می شد نمی دانست به نزد چه کسی دادخواهی کند، یکی نزد مجتهد می رفت، دیگری به نزد شیخ الاسلام، یکی به امام جمعه شکایت می کرد و یکی نیز به داروغه رجوع می کرد. بنابراین یک قانون معینی وجود نداشت که بر فرض مثال اگر کسی به شخص دیگری سیلی زد، او باید به کدام اختیار، رجوع کند.

موافقان وضع قانون، معتقد بودند که احکام اسلامی بر دو نوع است. احکام اولیه که همان قوانین منصوص هستند و غیرقابل تغییر. احکام ثانویه که غیر منصوص و تابع مقتضیات زمان هستند و به مرور زمان دچار تغییر و تحول می شوند. مشروطه طلبان، طبعاً هر نوع وضع قانون در باب این احکام ثانویه را از نظر شرع اسلام جایز می دانند. دیگر اینکه موافقان قانون بر این عقیده بودند که «رأی علما و اجتهاد مجتهدان، هرگز در یک دعوای حقوقی، یکی نیست و یکی حکم دیگری را نقض می کند. اما اگر حکم قاطعی در میان باشد، نظم محاکم قضایی، برقرار می شود.»50اینها از جمله عواملی بودند که اشخاصی را به دنبال ایجاد قانون کشانید تا شاید از این طریق بر جامعه، نظمی حاکم شود.

مخالفان قانون اساسی در زمان مشروطه:

قانون اسسای مخالفات قدرتمندی داشت و این مخالفان را هم افراد درباری تشکیل می دادند و هم افراد غیردرباری. افراد درباری احتمالاً به این دلیل مخالف قانون بودند که قدرت و اختیارات آنها محدود شده بود. اما مخالفان اصلی قانون برخی از علما بودند، آنهایی که تنها اعتقاد به قرآن و پیامبر و روایات و احادیث ائمه داشتند و به روایتی دیگر اخباریون بودند.

مخالفان قانون اساسی مشروطه، با اعتقاد به دین اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی بر آن بودند که اسلام برآورنده¬ی تمام نیازهای بشری حتی در قضیه وضع قانون بوده است. از جمله شیخ فضل الله نوری معتقد بود که انسان همواره از آوردن قانونی برتر از قانون اسلام عاجز است. چون اکثریت قریب به اتفاق مشروطه طلبان خواهان اقتباس قانون از غرب بودند، لذا مخالفان مشروطه با ترجیح دادن قوانین اسلامی با قوانین غیراسلامی مخالفت کرده و قانون اساسی را، حتی در تعارض با شرع دانسته و قانون گذاری را در حکم بدعت می شمردند.

 چنانکه اشاره شد «علمای ضد مشروطه بر آن بودند که تمامی آنچه که برای زندگی بشر تا روز رستاخیز، لازم است در قرآن و احادیث و روایات اسلامی آمده و نخست پیامبر(ص) و سپس ائمه(ع) و در زمان غیبت صغری امام زمان(ع)، نواب خاص و در زمان غیبت کبری، نواب عام یا همان علما(روحانیون)، تنها وظیفه استنباط و بیرون کشیدن آنها را دارند.» اینان به حدی تندرو و افراطی بودند که بر این اعتقاد بودند «چون همه احکام مورد نیاز بشری در دین اسلام، بیان شده و حتی میزان دیه زخم کوچکی نیز در آن معین است، پس هیچ نیازی به وضع قانون جدیدی نیست چرا که قانونی که وضع می شود، یا برخلاف اسلام است و با اعتقاد به عدم وجود آن در قرآن، وضع می گردد، که در این صورت در حکم آوردن دین تازه و کفر است.»

شیخ فضل الله نوری، معتقد بود دلیل عقلی نبوت، حکم می کند که انسان به دلیل نقصان و محدودیت عقل، همواره خود را عاجز از آوردن قانونی برتر از قانون اسلام بدانند. اما اگر خود را قادر به وضع و جعل بهترین و کامل ترین قانون بدانند، دیگر دلیل عقلی نبوت، بی اساس خواهد بود.55شیخ فضل الله و بعضی از روحانیون، حتی مفاد متمم قانون اساسی را مغایر با قوانین شرعی دانسته و به عنوان اعتراض به آن قانون چند هفته در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شدند و مشروطه مشروعه را خواستار شدند. جمعی از بازاریها نیز در جلو مجلس اجتماع کرده، بر ضد مجلس و متمم قانون اساسی تظاهرات کردند.56 مثلاً اشکالاتی از اصل هشتم، نوزدهم، بیستم و... از اصول متمم قانون اساسی گرفته که بعداً به آنها خواهیم پرداخت. به طور کلی مخالفان مشروطه بر آن بودند که هر نوع برتری قانون غیرمسلمان بر قانون اسلام، برابر با نابودی و از بین بردن اسلام است. که در این صورت قانون گذاری بشری و مصادیق عینی آن در هر موردی، در حکم بدعت است.

متمم قانون اساسی:

به دلیل خرده گرفتن از قانون اساسی و داشتن نقایص، مجلس ناگزیر شد تا کمیسیونی تشکیل دهد که یک قانون بزرگتر دیگری به نام متمم قانون اساسی نوشته شود تا نقایص قانون اساسی را برطرف نماید. زیرا قانون اساسی ترجمه ای از قوانین بلژیک و فرانسه بود و برخی از مفاد آن براساس عقیده ی علما و روحانیون با قوانین اسلام  مطابقت نداشت. و پنجاه و یک اصلی که به نام قانون اساسی در زمان حیات مظفرالدین شاه، تنظیم شد کافی نبود. این اصول در حقیقت نظام نامه ای بود برای اداره ی امور مجلس و حدود و وظایف آن. در این قانون از روابط ملت با دولت سخنی به میان نیامده بود، بنابراین ضروری بود شالوده ای پی ریخته شود تا روح حکومت را نشان دهد و چهره نظام سیاسی را به دقت تصویر کند. سعدالدوله نیز بارها در مجلس تأکید کرد این قانون اساسی، تمام نیست. و «در صدر مجلس جلوس کرده به قانون اساسی ایراد داشت که ناقص است و از مقدمه ناقص نتیجه ناقص گرفته می شود.»

تکمیل قانون اساسی یکی از مشکلاتی بود که ملت ایران در آن زمان در پیش داشت. زیرا قانون اساسی، گرچه دولت ایران را مشروطه اعلام کرد، ولی حدود و وظایف مجلس شورای ملی و شاه و قوه قضاییه و وزرا مبهم و نامعلوم بوده که باید مشخص می شد. آزادی خواهان می خواستند تمام طبقات مردم ایران، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، غنی و فقیر، دارای تساوی حقوق باشند. ولی پادشاه زیر بار تساوی حقوق نمی رفت. در نهایت کمیسیون در مجلس برای نوشتن متمم قانون اساسی از صنیع الدوله، وثوق الدوله، سعدالدوله، مستشارالدوله، تقی زاده، حاجی امین الضرب و چند نفر دیگر تشکیل یافت که پس از بحث و کشمکش بسیار در موضوع تساوی حقوق، تتمه ی قانون اساسی را تهیه کردند و تقدیم مجلس نمودند. بالاخره، آزادی خواهان موفق شدند متمم قانون اساسی را با رعایت تساوی حقوق عموم افراد ملت ایران و مسؤولیت دولت در مقابل مجلس و تفکیک قوا از یکدیگر و محدودیت شاه به تصویب برسانند و برای امضا تقدیم محمدعلی شاه کنند.

متمم قانون اساسی مشتمل بر 107 اصل که بر اصول پنجاه و یک گانه ی قانون اساسی اضافه شد در واقع اساس اصلی مشروطیت و حقوق ملت و سلطنت و تفسیر قوای سه گانه ی مملکت و اصول مربوط به عدلیه و مالیه در آن مندرج شد. متمم قانون اساسی رسماً در 15مهر 1386ه.ش در نخستین سالگرد مجلس به تصویب رسید. محتوای عرفی متمم قانون اساسی بسیاری از علما را نگران کرد. زیرا براساس آن قدرت قضایی، آموزش و... علما آسیب می دید. محاکم عرفی جایگزین محاکم شرعی و آموزش علوم نوین و سبکهای جدید، جانشین آموزش ها و تعلیمات دینی می گردید. این مسأله ظاهراً سبب کاهش قدرت روحانیون می شد.

متمم قانون اساسی از دو بخش تشکیل می شد: بخش نخست، اصول متساوی الحقوق بودن اهالی مملکت در مقابل قانون، حفظ جان، مال و شرف، مصونیت از تعرض خودسرانه و آزادی مطبوعات و اجتماعات را در بر می گرفت. در بخش دوم، اصل تفکیک قوا پذیرفته شده بود و قدرت در قوه ی مقننه متمرکز می شد.  اما«متمم قانون اساسی که حقوق مدنی جدیدی را برای ملت مقرر می کرد از یک سو قدرت بی سابقه ای نیز به علما می داد و از سوی دیگر اختیارات شاه را مگر بر قوای نظامی، محدودتر می کرد.»

 بر همین اساس بود که تلاش علما و رهبران دینی، قانون اساسی ایران را به گونه ای دیگر تغییر داد. زیرا آنچه که بر اثر اندیشه مذهبی و تلاش رهبران دینی به قانون اساسی راه یافت و آن را از قوانین ممالک دموکراتیک غرب متمایز می ساخت عبارت بودند از: الف) مسأله مذهب رسمی براساس اصل اول متمم قانون اساسی. ب) نظارت هیأتی از علمای طراز اول بر قوانین مصوب شورای ملی به منظور عدم مغایرت با دین مبین اسلام براساس اصل دوم متمم قانون اساسی. ج) تشکیل دادگاههای شرع تحت قضاوت علما براساس اصل 27 و 71 متمم قانون اساسی. د) موافقت حاکم شرع با تعیین دادستان براساس اصل هشتاد و سوم متمم قانون اساسی.

حال اگر بخواهیم متمم قانون اساسی را تفکیک کنیم، می توان ان را به چند بخش تقسیم نمود که هر قسمت آن مربوط به قشر خاصی از افراد جامعه می باشد. متمم را می توان به بخشهای کلیات، حقوق ملت، قوای مملکت، حقوق اعضای مجلس، حقوق سلطنت، وزراء، عدلیه و محاکمات، انجمنهای ایالتی و ولایتی، مالیه و حتی قشون ارتشی تقسیم نمود.

 

اصول کلیات متمم قانون اساسی، هفت اصل می باشد که عبارتند از: اصل اول؛ مذهب رسمی ایران، اسلام و طریقه ی حقه¬ی جعفریه ی اثنی عشریه است و پادشاه ایران باید بر آن و مروج آن باشد. اصل دوم؛ در هر عصری از اعصار هیأتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهاء  متدین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند در مجلس حضور داشته باشند تا موادی که در مجلس عنوان می شود را بررسی کرده تا قانونی مخالف شرع اسلام به تصویب نرسد. اصل سوم؛ حدود مملکت ایران و ایالات و ولایات و بلوکات آن تغییرپذیر نیست مگر به موجب قانون اصل چهارم؛ پایتخت ایران، تهران است. اصل پنجم؛ الوان رسمی بیرق ایران، سبز و سفید و سرخ و علامت شیر و خورشید است. اصل ششم؛ جان و مال اتباع خارجه ی مقیمین خاک ایران مأمون و محفوظ است مگر در مواردی که قوانین مملکتی استثنا می کند. اصل هفتم؛ اساس مشروطیت، جزئاًً و کلاً، تعطیل بردار نیست.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 17:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(1)

تحقیق درباره نماز و اثار آن

بازديد: 477

تحقیق درباره نماز و اثار آن

واژه ی نماز واژه‌ای پارسیست که ایرانیان برای واژهٔ «صلاة» عربی به کار بردند. این واژه به معنای خم شدن و سرفرودآوری برای ستایش و احترام است. واژهٔ نماز نام‌واژه‌ای از فعل نمیدن فارسی به معنی تعظیم‌کردن است.

نماز وآثار تربیتی آن

نماز موجب ياد خداست:

ياد خدا بهترين وسيله براي خويشتن داري و كنترل غرايز سركش و جلوگيري از روح طغيان است. «نمازگزار» همواره به ياد خدا مي‏باشد، خدايي كه از تمام كارهاي كوچك و بزرگ ما آگاه است، خدايي كه از آنچه در زواياي روان ما وجود دارد و يا از انديشه ما مي‏گذارد، مطلع و باخبر است و كمترين اثر ياد خدا اين است كه به خودكامگي انسان و هوسهاي وي اعتدال مي‏بخشد، چنان كه غفلت از ياد خدا و بي خبري از پاداشها و كيفرهاي او، موجب تيرگي عقل و خرد و كم فروغي آن مي‏شود.

انسان غافل از خدا در عاقبت اعمال و كردار خود نمي‏انديشد و براي ارضاي تمايلات و غرايز سركش خود حد و مرزي را نمي‏شناسد و اين نماز است كه او را در شبانه روز پنج بار به ياد خدا مي‏اندازد و تيرگي غفلت را از روح و روانش پاك مي‏سازد.

به راستي، انسان كه پايه حكومت غرايز در كانون وجود او مستحكم است، بهترين راه براي كنترل غرايز و خواستهاي مرزنشناس او همان ياد خدا، ياد كيفرهاي خطاكاران و حسابهاي دقيق و اشتباه‏ناپذير آن مي‏باشد. از اين نظر قرآن يكي از اسرار نماز را ياد خدا معرفي مي‏كند: «اقم الصلوة لذكري؛ نماز را براي ياد من بپادار

اثر نماز بر دوري از گناه:

نمازگزار ناچار است كه براي صحت و قبولي نماز خود از بسياري از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلا، يكي از شرايط نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسايلي است كه درآن به كار مي‏رود، مانند آب وضو و غسل، جامه‏اي كه با آن نماز مي‏گزارد و مكان نمازگزار، اين موضوع سبب مي‏شود كه گرد حرام نرود و در كار و كسب خود از هر نوع حرام اجتناب نمايد؛ زيرا بسيار مشكل است كه يك فرد تنها در امور مربوط به نماز به حلال بودن آنها مقيد شود و در موارد ديگر بي پروا باشد.

گويا آيه زير به همين نكته اشاره مي‏كند و مي‏فرمايد: «ان الصلوة تنهي عن الفحشأ و المنكر؛ كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مي‏دارد

بالاخص اگر نمازگزار متوجه باشد كه شرط قبولي نماز در پيشگاه خداوند اين است كه نمازگزار زكات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غيبت نكند؛ از تكبر و حسد بپرهيزد؛ از مشروبات الكلي اجتناب نمايد و با حضور قلب و توجه و نيت پاك به درگاه خدا رو آورد و به اين ترتيب نمازگزار حقيقي ناگزير است تمام اين امور را رعايت كند. روي همين جهات، پيامبر گرامي ما(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) مي‏فرمايد: نماز چون نهر آب صافي است كه انسان خود را در آن شست و شو دهد، هرگز بدن او آلوده و كثيف نمي‏شود. همچنين كسي كه در شبانه روز پنج مرتبه نماز بخواندو قلب خود را در اين چشمه صاف معنوي شست و شو دهد، هرگز آلودگي گناه بر دل و جان او نمي‏نشيند.

آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه مي‏تواند نشانه كوچكي از اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.

اثر نماز برنظافت و بهداشت:

از آنجا كه نمازگزار در برخي از مواقع همه بدن را بايد به عنوان «غسل» بشويد و معمولا در شبانه روز چند بار وضو بگيرد و پيش از غسل و وضو تمام بدن خود را از هر نوع كثافت و آلودگي پاك سازد؛ ناچار يك فرد تميز و نظيف خواهد بود. از اين نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت كه يك امر حياتي است كمك مي‏كند.

اثر نماز برانضباط و وقت‏شناسي:

نمازهاي اسلامي هر كدام براي خود وقت مخصوص و معيني دارد و فرد نمازگزار بايد نمازهاي خود را در آن اوقات بخواند، لذا اين عبادت اسلامي به انضباط و وقت‏شناسي كمك مؤثري مي‏كند.

بالاخص كه نمازگزار بايد براي اداي فريضه صبح پيش از طلوع آفتاب از خواب برخيزد، طبعا يك چنين فردي گذشته از اين كه از هواي پاك و نسيم صبحگاهان استفاده مي‏نمايد، به موقع فعاليتهاي مثبت زندگي را آغاز مي‏كند.

آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه مي‏تواند نشانه اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.

تاثیر نماز در تمرکز حواس و حضور ذهن

ذهن متمرکز، قوی و نیرومند است و ذهن پراکنده ناتوان و ضعیف . ذهن همانند چراغ اشعه ای دارد اشعه چراغ در شعله آن تمرکز قوی دارند و سوزاننده اند ودر نزدیکی شعله تمرکز کمتری دارند اما باز هم تمرکز کمتری دارند اما باز هم گرمایشان محسوس است . هرچه از منبع نور دور می شویم پراکندگی اشعه بیشتر می شود تا حدی که گرمای حاصل از از آنها را به هیچ وجه حس نمیکنیم . ذهن در حالت تمرکز پتانسیل بسیار قوی دارد اما هنگامی که به علت توجه به سوی اشیای مختلف پراکنده می شود نیرو و توان خود را از دست می دهد و هر چه به اشیای بیشتری متوجه و پراکنده تر شود از توان آن کاسته می گردد.هر عمل عبادی علاوه بر آن که مقام وارزش ویژه مذهبی و معنوی دارد موجب تمرکز فکری وذهنی ملموس و قابل توجهی میشود کگه هر کس میتواند آن را به تجربه بگذارد و ادراک کندان تتقو الله یجعل لکم فرقانااگر از خدا بترسید و پروا کنید نیروی تشخیص (فرقانا) را در شما قرار میدهدو قدرت تشخیص از تمر کز قوای ذهنی به دست می آید.ویلیام جیمز :فرق بین افراد نابغه با دیگران یک موهبت فکری نیست بلکه مربوط به توجه کاملی است که به موضوعات و نتیجه های آن مبذول می دارند و میزان نبوغ یک نابغه به درجه تمرکز فکریش بستگی دارد از این سخنان نتیجه می گیریم که نماز حقیقی بهترین وسیله ای برای پرورش توجه و تمرکز در انسان است زیرا نماز گزاری که پیوسته و با تمام قدرت می کوشد تا ذهن خود را از تمامی آنچه غیر خداست منصرف و فقط به خدا متوجه کند و تمام نیروی فکری خود را در یک جا جمع کند تا نمازش با خشوع و حضور قلب خوانده شود این برای او عادت می شود و در هر موردی می تواند قوای ذهنی خود را متمر کز کند .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 19 خرداد 1393 ساعت: 6:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره معرفی انواع نسل های کامپیوتر

بازديد: 3153

تحقیق درباره معرفی انواع نسل های کامپیوتر

تاریخچه کامپیوتر های نسل اول:

بعد از جنگ جهانی دوم، جنبش و تحرک جدیدی برای ساختن ماشین های سریعتر و قویتر به وجود آمد و این به خاطر درگیری روزافزون بشر به کارهای اداری و تجاری با حجم زیاد و محاسبات پیچیده و وسیع علمی بود ، اولین کامپیوتر در سال 1944 در دانشگاه هاروارد و نوع کاملتر آن در سال 1946 در دانشگاه پنسیلوانیا به نام انیاک(ENIAC) (Electronic Numerical Integrated And Calculator) ، برای حل مسایل مربوط به انفجار ، جهت ارتش آمریکا توسط دکتر ماکلی(Dr.John W.Mauchly) و اکرت (J.Presper Eckert) ساخته و تکمیل شد . در این ماشین 19000 لامپ خلا استفاده شده بود و برای انرژی مصرفی لامپ ها و همچنین دستگاههای تهویه و خنک کننده ماشین حدود 130KW انرژی الکتریکی مصرف می شد. ماشین دارای حجم زیادی بود و سطحی را معادل9015 متر مربع اشغال می کرد،ولی سرعت زیادی داشت و 5000 جمع و 350 ضرب را در 1 ثانیه به انجام می رسانید.

در سال 1952 اولین کامپیوتری که قادر به ذخیره کردن برنامه بود به نام ادواک(EDVAC)، توسط دکتر نیومن(Dr.John Von Neumann) ، ساخته شد که اساس کامپیوترهای امروزی قرار گرفت.

در سال 1948 کامپیوتر دیگری توسط شرکت IBM ساخته شد که سرعت عمل زیادی داشت و در سال 1954 یک کامپیوتر کوچک به نام IBM 650 به بازار آمد که در ظرف 5 سال 2000 دستگاه از آن به فروش رفت و در همان سال ماشین دیگری به نام UNIVAC_4 به تعداد زیادی تولید گردید.

تا قبل از سال 1955 برای فعالیتهای تجاری یا کارهای علمی، کامپیوترهای ویژه ای ساخته می شد که مشخصات آنها منحصرا جوابگوی یکی از امور اداری-تجاری یا علمی بود. این سری از کامپیوترها به کامپیوترهای نسل اول (First Generation ) معروفند.

مشخصات کلی کامپیوتر های نسل اول:

1. سرعت عمل آنها حدود یک هزارم ثانیه بود.

2. حافظه آنها دارای ظرفیت 2000 تا 4000 کلمه بود.

3. دارای کاربردهای ویژه تک منظوره (Special Purpose) بودند.

4. کلیه برنامه ها به زبان ماشین ، نوشته می شد.

5. در آنها لامپ خلا و رله به عنوان حافظه استفاده می شد.

معرفی کامپیوتر های نسل دوم:

در اوایل دهه 1950 با ورود ترانزیستور به بازار و استفاده از آن در کامپیوتر و همچنین به کار بردن حلقه های کوچک مغناطیسی (Magnetic Core)به عنوان حافظه ، تغییرات عمده ای در کامپیوتر ها ایجاد گردید. اختراع ترانزیستور ، کامپیوتر های جدید را کوچکتر ، سبکتر و قابل اعتمادتر کرد و همچنین مصرف برق آنها را به مقدار زیاد کاهش داد. کاربرد حلقه های کوچک مغناطیسی به عنوان حافظه نیز ، سرعت فراوانی به کامپیوترها بخشید. از این زمان به بعد، شرکتهای سازنده تلاش کردند کامپیوترهایی همه منظوره به بازار عرضه کنند که جوابگوی اغلب امور تجاری و علمی باشند.اولین سری از کامپیوترهایی که ترانزیستور در آنها به کار رفته بود، در سال 1959 عرضه شد. این سری از کامپیوتر ها به کامپیوترهای نسل دوم (Second Generation) معروف شدند.از ماشین های معروف این نسل می توان IBM 1401 ،IBM 1620 و IBM 7000 را نام برد.

کامپیوترهای نسل دوم در واقع اولین کامپیوترهایی بودند که غیر از دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی ، در مؤسسات دولتی و شرکتهای خصوصی برای انجام امور غیر علمی نیز به کار گرفته شدند.در واقع از آن زمان ، کامپیوتر به عنوان یک ابزار مدیریت و پردازش داده ها در سطح وسیع، در بسیاری از کشورهای جهان به کار گرفته شد.اولین کامپیوتری که در ایران نصب گردید از نسل دوم و مدل IBM 1620 بود که در سال 1341 در کنسرسیوم نفت تهران به کار گرفته شد و همچنین سرشماری سال 1345 نیز با استفاده از کامپیوترهای نسل دوم(IBM 1620) انجام گردید.

مشخصات کلی کامپیوتر های نسل دوم:

1. از ترانزیستور در آنها استفاده شد.

2. سرعت عمل آنها حدود یک میلیونیم ثانیه بود.

3. ظرفیت حافظه آنها حدود 30000 کلمه بود و حافظه های کمکی نیز در این نسل به وجود آمدند.

4. دارای کاربردهای عمومی یا همه منظوره بودند.

5. زبانهای برنامه نویسی آنها ، فوق العاده آسان بود.

6. دارای حجم بسیار کمتری بودند.

7. از حلقه های کوچک مغناطیسی به عنوان حافظه در آنها ، استفاده می شد.

معرفی کامپیوتر های نسل سوم:

برای ساختن کامپیوترهای سریعتر و قویتر کوششها همچنان ادامه داشت تا در اوایل 1960 اولین کامپیوتر نسل سوم (Third Generation) به بازار عرضه شد. این کامپیوتر از سری IBM 360 بود که برای ساختن آن 5 میلیارد دلار سرمایه گذاری شد که بزرگترین پروژه مالی بخش خصوصی تا آن تاریخ به شمار می رفت.این کامپیوتر که مدل های گوناگونی از نظر ظرفیت و سرعت کار داشت، در هر دو امور تجاری و علمی قابل استفاده بود.

جدیدترین تحول در تکامل کامپیوترها، ساختن وسایل ضبط اطلاعات با قابلیت دسترسی مستقیم (Direct Access Device) در این نسل بود.به این ترتیب کاربران توانستند به هر یک از اجزا اطلاعات ذخیره شده در یک مجموعه عظیم اطلاعاتی ، در کسری از ثانیه دسترسی پیدا کنند.علاوه بر آن در این نسل از کامپیوتر ها، سعی شده که قطعات مدارها را هرچه کوچکتر و با حجم کمتر بسازند و بدین ترتیب مدارهای مجتمع (Integrated Circuits(IC)) به وجود آمدند. در ایران ، از زمان ارایه کامپیوترهای نسل سوم کاربرد کامپیوتر به سرعت توسعه یافت و مؤسسات مختلف تعدادی از آنها را نصب کردند.

مشخصات کلی کامپیوتر های نسل سوم:

1. پیشرفت های سخت افزاری

الف)مینیاتوری کردن(تقلیل حجم دستگاهها و اجزای آنها)

ب)افزایش ظرفیت حافظه به چندین برابر قبل

ج)استفاده از دستگاه های واسطه(Media) ، با قابلیت دسترسی مستقیم

د)قدرت ارتباط با نقاط دور و متعدد

2. پیشرفت های نرم افزاری

الف)هماهنگی بیشتر با سخت افزار

ب)هماهنگی بیشتر با سیستم عامل

ج)پیشرفت در زبانهای برنامه نویسی و به کارگیری زبان های سطح بالا

3. عملیات و بهره برداری

الف)استفاده از روش های پردازش مستقیم(on-line) و بازده فوری(real time)

ب)اجرای همزمان چند برنامه با یکدیگر

معرفی کامپیوتر های نسل چهارم:

تقسیم بندی و تفکیک نسل های کامپیوتری تا قبل ا ز نسل چهارم(Forth Generation)، به لحاظ تغییرات عمده در پیشرفت و تکامل کامپیوتر در هر نسل، به سهولت صورت گرفت . دراوایل سال 1970 تکنیکهای جدیدتری در ساخت و بهره گیری از کامپیوترها به کار برده شدکه بسیاری از دست اندرکاران آن را نسل چهارم نامیدند.مهمترین تغییرات در سخت افزار کامپیوترهای نسل چهارم،به کارگرفتن مدارهای مجتمع با تراکم زیاد وتراکم خیلی زیاد است.

در نسل سوم از تراکمSSI(Small Scale Integration) و (Scale IntegrationMedium)MSI یعنی تراکم کم و تراکم متوسط بهره گرفتند ولی درنسل چهارم از تراکم (Scale IntegrationLarge) LSI،( Scale IntegrationVery Large) VLSI و (Ultra Large Scale Integration)ULSI یعنی تراکم بالا ، خیلی بالا وفوق العاده بالا بهره می گیرند. نسل چهارم همچنین از حافظه نیمه هادی (Semiconductor) ومیکرو پروسسور (Microprocessor) ، سیستم های محاوره ای (Interactive System) ، پردازش مستقیم و شبکه های کامپیوتری (Computer Network) بهره جسته است.

توسعه و پیشرفت سخت افزار کامپیوترهای فعلی، در مقایسه با نسلهای قبلی با بررسی چند عامل نظیر سرعت ، اندازه، هزینه و ظرفیت حافظه روشن می گردد.

در کامپیوتر های اولیه از لامپ خلا استفاده می شد و به همین جهت حجم و وزن زیادی داشتند (کامپیوتر انیاک 30 تن وزن داشت) به کار بردن ترانزیستور در نسل دوم به طور قابل ملاحظه ای ، اندازه کامپیوتر ها را کاهش داد. در یک فوت مربع از کامپیوتر های نسل اول 6000 مؤلفه وجود داشت که با بکاربردن ترانزیستور100000 مدار درهمان حجم کار می کرد. در کامپیوتر های فعلی که در آنها میکروالکترونیک و مدارهای مجتمع با تراکم زیاد به کار می رود بیش از 10 میلیون مدار در یک فوت مربع کار می کند.

کامپیوتر های نسل پنجم:

نسل پنجم کامپیوترها که ایده آن اولین بار توسط ژاپنی ها در سال 1980 مطرح شد، ساختن کامپیوترهایی را پیشنهاد می کند که بتوانند بیاموزند ، استنباط کنند و تصمیم بگیرند و بطور کلی رفتاری داشته باشند که معمولا در حوزه منطق و استدلال خاص انسان قرار دارد و به عبارت ساده تر هوشمند باشند. در این نسل از مدارهای مجتمع با تراکم فوق العاده بالا استفاده می شود.

کامپیوتر های نسل ششم:

بعد از موفقیت کامل بشر در ساخت کامپیوتر های هوشمند، ایده بعدی انسان طراحی کامپیوتری خواهد بود که مدارهای داخلی آن کپی برداری عینی از مغز آدمی است.

با توجه به تحولات در تغییر نسل های کامپیوتری ،در نسل بعد باید منتظر تغییرات زیر باشیم:

* کاهش حجم مدارها تا حد مینیاتوری شدن و نیز کاهش توان مصرفی لازم

* افزایش پیچیدگی مدارها

* افزایش کارایی و بهبود کیفیت عملکرد مدارها

* افزایش سرعت عملکرد مدارها

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت: 20:43 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد تاریخچه مصر باستان

بازديد: 2952

تحقیق در مورد تاریخچه مصر باستان

بر اساس اکتشافات باستان شناسی، تمدن مصر نخستین بار بر بنیان روابط بازرگانی با تمدن سومر شکل گرفت ولی سریعاً ویژگیهای خاص خود را کسب کرد. عامل حیات مصر رود نیل بود این رود در دره ای تنگ به طول تقریبی 800 کیلومتر جریان داشت که بعد از آن به آبشار تبدیل می شد و درست قبل از رسیدن به دریای مدیترانه در دلتای حاصلخیزی گسترش می یافت. زندگی مردم منطقه متکی به طغیان سالانه ی این رودخانه بود و همین امر اتحاد سیاسی میان آنها را ضروری می ساخت.

مصریان پیوسته معتقد بوده اند که زندگی انسان متکی به قانون های طبیعی است، طغیان سالانه ی رود نیل عبور هر روزه ی خورشید در پهنای آسمان نیلگون و تفاوت شدید میان صحرای لم یزرع و مزارع سر سبز دره ی نیل علاوه بر اینها از آنجا که سرزمین مصر محصور میان دریا و صحرا بود، تقریباً در طول تاریخ جدا از دیگر قسمت های دنیا قرار می گرفت و چندان در معرض خطر استیلای بیگانگان قرار نداشت. لذا به رغم ارتباطات اولیه ی مصر با سومریان که تنها از طریق معماری معروف شده و مصریان آن را فراموش کرده بودند و نیز به رغم روابط تجاری که مصریان بعداً با فینیقیه و دیگر مناطق برقرار نمودند. اقوام خارجی دیگر هرگز مطلب چندانی از تمدن مصر نمی دانستند. این شرایط سبب ظهور تمدنی شد که مشخصه ی آن ایجاد امنیت و آسایش خاطر فوق العاده و تلاش برای از بین بردن تاثیر زمان و فساد ناشی از آن بود. مصریان باستان، خشنود از روش زندگی خویش و مطمئن از این که هیچ مصیبت ناگهانی و غیر مترقبه ای آن را مختل نخواهد کرد. معتقد بودند که می توانند تمدن خویش را جاودان سازند. فلذا نخستین هدف آنها بر این قرار گرفت که بعد از تدفین مردگان بر مرگ نیز چیره شوند و زندگی آنان را تداوم بخشند؛ آنان توانستند این اعتقاد خود را برای مدتی مدید که بسیار طولانی تر از دیگر اقوام تاریخی بوده است حفظ کنند.

مصریان پس از آن که روش خاص خود را در نوشتن ابداع کردند، پاپیروس را اختراع کردند که بی اندازه کارآمد تر از انواع گلی مستعمل در بین النهرین بود. اینان در ریاضیات و اختر شناسی و نیز استخراج معادن تا حدودی پایین تر از سومریان بودند. علم و آگاهی شان همواره آمیخته به سحر و جادو بود و هرگز از رابطه ی علت و معلولی موجود در طبیعت نکته ای در نیافتند، ولی در طب و دیگر علوم بر سومریان تفوق داشتند. عالی ترین دستاورد آنها مربوط به هنرهای تجسمی و ایجاد سبک هایی در این زمینه بوده است که به وضوح نشان از روح متعالی تمدن شان دارد.

پادشاهی قدیم در مصر

تاریخ مصر بر حسب رسم کهن مصریان به سلسله های پادشاهان خود تقسیم بندی شده است که با سلسله یi یعنی اندک زمانی پیش از 3100 ق.م آغاز می شود. تحول از دوره ی قبل از تاریخ به سلسله ی i به نام دوره ی ما قبل پادشاهی خوانده می شود. در همین زمان یکی از سلاطین مصر علیا (= جنوب مصر) به نام مِنِس (Menese) در مصر سفلی(= شمال مصر، مشتمل بر دلتا) را فتح و کشور را متحد می سازد. یا وحدت مصر علیا و سفلی مصر صاحب امپراتوری یکپارچه ای شد. با هدایت منس و فراعنه ی بعد از او تمدن مصر طی شش قرن بعد به رشدی منظم تر و مترقی تر دست یافت. و به این ترتیب زمینه برای شروع دوره ای تحت عنوان سلطنت قدیم مهیا شد. لذا در تاریخ مصر حکومت سلسله های iii تا vi را تحت عنوان سلطنت قدیم(2423-2778 ق م ) می شناسند.

مصطبه ابتدایی ترین صورت مقبره ی مصری را مصطبه (mastaba)می نامند. ظاهراً الگوی اولیه ی ساخت این آرامگاه ها از فرم کوه های دره نیل و یا از تپه های خاکی یا سنگی مقبره های دوره ی پیش از پادشاهی مصر (حدود هزاره چهارم ق.م) گرفته شده است. قدیمی ترین این آرامگاه ها در سایت جیزه (Giza) و در گورستان باستانی این منطقه ممفیس (Memphis) در نزدیکی سقاره(Saqqara) قرار دارد. این بناها معمولاً به شکل سکویی بلند و مستطیل شکل با سطوح جانبی مایل عمدتاً از خشت گلی و روکش سنگی ساخته می شدند. به طوری که بناها در امتداد چهار جهت جغرافیایی قرار می گرفتند ودور تا دور انها به صورت شبکه ای شطرنجی خیابان بندی می شد. موقعیت مکانی مصطبه ها نیز مهم بود. بدین معنی که محل هر مقبره بایستی به گونه ای تعیین می شد که هم از سیلاب های سالیانه که کل دره ی نیل را می پوشاند در امان بماند و هم در سمت غرب شهر قرار داشته باشد زیرا شامگاهان خورشید در آنجا غروب می کرد و چنین تصور می شد که سفر مردگان به عالم دیگر از همان جانب آغاز می شود.

طول مصطبه ها از 40 تا 60 متر، عرض آنها از 15 تا 25 کیلومتر و ارتفاع آنها از 3 تا 9 متر متغیر بود. در نمای رو به شرق در کاذبی قرار داشت که معمولاً نام عناوین صاحب قبر بر روی آن نوشته می شد و گاهی معبد در مقابل آن دعایی جهت آسایش روح متوفی می خواند. مقابل این در، میز هدایا قرار داشت و بستگان متوفی هدایا و نذورات خود را بر روی آن قرار می دادند. ایده ی در کاذب و میز هدایا احتمالاً از تمدن های بین النهرین به وام گرفته شده بود. جسد متوفی در اتاقکی زیر زمین قرار می گرفت که با فضاهای دیگری در ارتباط بود. ارتباط این فضاهای زیرین با بیرون توسط محفظه ای باز و بلند به شکل کانال عمودی صورت می گرفت.

هرم پلکانی زوسر مقبره پلکانی زوسر(zoser) در اصل فرم تحول یافته ی مصطبه های قدیمی است که به دست معمار مصری ایمحوتپ(Imhotep) در سایت مقدس سقاره انجام داده شده است. ساخت این مقبره ی پلکانی حدوداً در سال2680 ق.م به اتمام رسید. در مورد معمار آن یعنی ایمحوتپ هیچ نمی دانیم، ولی در بعضی از منابع مقام او را تا فرعون نیز ذکر کرده اند. از هرم پلکانی زوسر (فرعون سلسله ی III) می توان به عنوان معماری قبل از اهرام و پیشرفته تر از معماری مصطبه نام برد. در اصل معماری این مقبره به یک هرم حقیقی، بلکه یک مصطبه در مقیاس بزرگ تر بود. ارتفاع حقیقی آن چیزی در حدود 61 متر بود که به صورت شش مصطبه روی هم ساخته شده بود. ایمحوتپ برای بقای آرامگاه زوسر تصمیم گرفت به جای خشت گلی از سنگ استفاده کند. او سپس ساخت یک مصطبه ی مربع شکل را آغاز کرد و به تدریج طبقات کوچک تری روی آن بنا نمود تا معماری آرامگاه به اتمام رسد. این مقبره نخستین بنای سنگی عظیم در جهان به شمار می رود.

از بناهای اولیه این مقبره چیزی که بخواهد عظمت نخستین آن را نشان دهد باقی نمانده است. به نظر می رسد این هرم با الگوبرداری از زیگورات های بین النهرینی طراحی شده باشد که وظایفی از جمله حفاظت از متوفی و بیان مجد و عظمت پادشاه را در سر لوحه ی اهداف طراحی خود همراه داشتند. این مقبره در سایتی مستطیل شکل به ابعاد تقریبی 275*549 متر و محاط در دیواری به ارتفاع 10 متر از جنس سنگ آهک قرار دارد. ورودی این مجموعه در نزدیکی گوشه جنوب شرقی قرار دارد. این ورودی به تالاری راه می یابد که در طرفین آن ستون های توکاری به ارتفاع 6 متر ساخته شده است. انتهای تالار به حیاط بزرگی ختم می شود که در پای هرم دارای محراب است. در سمت شمال شرقی یک جفت کاخ با حیاط هایی مشرف بر آنها قرار دارند و در جبهه ی شمالی هرم معبدی کوچک واقع است.

اهرام سه گانه آرامگاه های ابدی فراعنه اهرام سنگی بسیار بزرگی بودند که مهم ترین وظیفه ی آنها نگهداری از پیکره ی مومیایی شده ی فرعون و اشیاء آیینی بود. این اهرام در منطقه ی جیزه واقع در غرب رود نیل قرار دارند. اهرام سنگی در واقع گذرگاه هایی تصور می شدند که به عرش ایزدان می رسیدند. گذرگاه هایی که روان فرعون در گذشته می توانست از طریق آنها به خیل جاودانان، ستاره ی شمالی بپیوندد. مصریان باستان دریافته بودند که این ستاره هیچ گاه طلوع یا غروب نمی کند. مدخل ورودی این اهرام از سمت نمای شمالی آنهاست و دهلیزها با چنان شیبی روبه پایین احداث شده اند که از درون هرم بتوان ستاره ی قطبی را دید. که در تعیین جهات این اهرام دخالت داشت. باور مصریان بود که ورودی دنیای زیر زمین را واقع در مغرب می دانست. همان نقطه ای از افق که به هنگام اعتدال ربیعی، خورشید را در دهان «نوت» (nut) (الهه ی آسمان) غروب می کرد. انتظار می رفت که فرعون پیش از رسیدن به ایزدان جاودانی به سلامت از دنیای زیرین گذر کند.

پیش درآمد ساخت اهرام سه گانه ی سایت جیزه، هرم پادشاهی مدوم(medum) (2656-2704 ق.م) است. معماری این مقبره در حد فاصل بین معماری هرم پلکانی زوسر و اهرام سه گانه قرار دارد و عمده ی اختلاف آنها نیز در فرم این هرم نهفته است. این هرم بر عکس هرم پلکانی زوسر به صورت هرمی کامل با زاویه ی یالهای 51/51 درجه نسبت به سطح افق و به ارتفاع 92 متر طراحی و ساخته شده است. آن چه معمار این اهرام (هرم پلکانی زوسر و هرم مدوم) را از اهرام سه گانه جدا می کند. بدون در نظر گرفتن فرم آنها، قرار گیری اتاقک تدفین در زیر زمین به جای قرار گرفتن آن در نقطه ای نزدیک به مرکز هرم است و این بزرگ ترین تحولی بود که معماری مصطبه را از معماری هرم جدا می ساخت. آن چه که در ساخت هرم مدوم شاهد آنیم، تلاش معماران برای دستیابی به یک فرم کامل هرمی است. این تلاش با ساخت اهرام سه گانه- خوفو (Khufu)( یونانی:Cheops خئوپس) 2528-2551 ق.م؛ خفرع (Khafre)(یونانیChefren خفرن) 2494-2520 ق.م و منکورع(Menkaure)(یونانی:Mykerinos موکرینوس) 2472-2490 ق.م تکمیل و به اوج خود رسید.

هرم پادشاهی خوفو، مهم ترین و بزرگترین هرمی است که در سایت مقدس جیزه ساخته شده است. هنگامی که ساخت هرم خوفو به پایان رسید قله ی آن تقریباَ 150 متر بالاتر از سطح زمین بود و قاعده ی هرم بیش از 13 هکتار مساحت داشت. در ساخت این هرم بیش از 2 میلیون تخته سنگ به کار رفته بود. هرودوت مورخ یونانی نوشته است که در ساخت این هرم حدود صد هزار کارگر به مدت بیست سال کار کرده اند. اغلب کسانی که به عنوان کارگر ساختمانی در مصر باستان کار می کردند رعایایی بودند که در فصل طغیان نیل که نمی توانستند در مزارع کشت و زرع کنند در اهرام کار می کردند. از هیچ برده ای برای کار استفاده نمی شد. تا این که بعد ها که فراعنه ی مصر امپراتوری مصر را بنا نهادند و اسیران جنگی بسیاری به دست آوردند. این اسیران کارگران ثابت ساخت اهرام شدند.

در هرم پادشاهی خوفو نسبت ارتفاع به قاعده ی هرم 7 به 11 است. البته این تناسب در اکثر اهرام سایت جیزه رعایت شده است. چهار گوشه ی قاعده ی هرم به سوی چهار جهت قطب نماست. قاعده ی هرم 38/230 متر و ارتفاع کنونی آن 75/138 متر است. (ارتفاع اولیه ی آن 59/146 متر بود.) حجم کلی هرم تماماً از سنگ ساخته شده و با غلافی از سنگ تراشیده و یکدست پوشیده شده بود. لیکن اکنون همه پوشش به جز قسمتی از نوک هرم خفرع به کلی از میان رفته است. مقابر سلطنتی تنها شامل هرم و اتاق های مخصوص اموات نبودند. بلکه در آنها یک قسمت عمومی برای ستایش پادشاه شامل معبد و قسمتی برای گذاشتن مجسمه ها نیز تعبیه شده بود. این بنا ها در هرم خوفو عبارت بودنداز: اتاقک های تدفین، نماز خانه های متصل به یال شرقی یا محل تقدیم قربانی ها و اجرای آیین ها و جشن های مذهبی؛ راه خاکریز سرپوشیده منتهی به دره؛ و معبدی کوچک در کنار راه خاکریز و مشرف به هرم خفرع. در کنار دره نیل مجسمه ی ابوالهول (sphinx) قرار دارد که به نشانه بزرگداشت فرعون از یک صخره ی طبیعی تراشیده شده است. تندیسی به ارتفاع 20 متر که پیکره ی آن اندام شیری نشسته را تداعی می کند و غالباً سر آن را تجسم چهره ی خفرع می دانند.

پادشاهی میانه

سرزمین مصر در فاصله ی بین پادشاهی قدیم و پادشاهی میانه که حدود 700 سال طول کشید. شاهد دوران هرج و مرج اجتماعی و جنگ های داخلی بود. این تحولات داخلی با پیروی منتوحوتپ II(Mentouhotep II فرعون سلسله XI بر مهاجمین هیکسوس Hyksos به پایان رسید. منتوحوتپ دوباره مصر را متحد ساخت و از همین زمان دوران پادشاهی میانه (1585-2065 ق.م) آغاز گردید.

مقبره ی صخره ای از مهمترین مقبره های صخره ای این دوره که نسبتاً سالم مانده است. می توان به مقبره خنوم هوتپ (khunumhotep) (حدود 1800 ق.م) و مقبره ی آمنحت I (Amenemhet I) (حدود 2000 ق. م) در منطقه ی بنی حسن (Beni Hasan) اشاره نمود. سایت بنی حسن در فاصله ی حدود 194 کیلومتری جیزه قرار دارد. پادشاهان دوره ی میانه رسم دیرین ساخت اهرام را کنار گذاردند و متناسب با استعدادهای سایت بنی حسن که عمدتاً به خاطر کوه های صخره ای اش معروف است، ساخت مقبره های صخره ای را سر لوحه ی کار های عمرانی خویش قرار دادند. معماری این آرامگاه ها در اصل پیش درآمدی بر شکل گیری مقبره های دوران پادشاهی جدید به صورت مقبره ی ملکه حتشپ سوت(Hatshepsut) در دیر البحری (Dayr al bahri) واقع بر کرانه غربی رود نیل است. طرح معماری مقبره های صخره ای ساین بنی حسن در یک انتظام محوری شکل گرفته اند. به این معنی که فضاهای ورودی مقبره با یکسری ستون که ارتفاعی نسبتاً کم داشتند شروع می شد و تلار ستون دا و اتاقک مقدس با یک مدخل نسبتاً کوچک با فضای ورودی ارتباط می یافت. ستون های تالار اصلی عمدتاً صوری بودند و نقشی در نگهداری سقف و حمل بار نداشتند، بلکه به مانند ستون های ورودی مقبره، بخشی پیوسته از بافت یکپارچه ی تخته سنگ محسوب می شدند. فضای داخلی مقبره ها نیز همچون فضاهای داخلی اهرام با نقاشی و نقش برجسته های رنگین با موضوعات مذهبی آذین می شدند.

پادشاهی جدید

مصر در بین پادشاهی میانه و جدید حدود 200 سال آشوب و جنگ را پشت سر گذاشت تا این که با روی کار آمدن احمس I (AhmosisI) و تشکیل سلسله ی XVIII دوران پادشاهی جدید (1085-1580 ق.م) در مصر آغاز گردید. این دوران یکی از بهترین دوران از نظر آرامش و امنیت اقتصادی در مصر است. آن چه که مورخین از این دوران نقل می کنند این است که با روی کار آمدن ملکه حتشپ سوت تحولات عظیمی در مصر اتفاق افتاد. حتشپ سوت که همواره لباس مردانه می پوشید و ریش مصنوعی طلایی رنگی می گذاشت. تمام قوانین و رسومات کهن مصری را زیر پا نهاد و خود را پادشاه مصر خواند. او اولین فرعون زنی بود که رسماً بر مصر حکومت می کرد. در این دوران، اقتصاد و مناسبات بازرگانی مصر رونق گرفت و این نویدی بود برای ساخت مقبره و معابد دوره ی پادشاهی جدید.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت: 16:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

رابطه بین پرخاشگری کودکان و بازی های رایانه ای

بازديد: 737

رابطه بین  پرخاشگری کودکان و بازی های رایانه ای

خشم و پرخاشگری یکی از پیچیده ترین هیجان های انسانی است که با او زاده می شود. همه در طول زندگی بارها در موقعیت های مختلف خشم و پرخاشگری را تجربه کرده ایم. خشم کنترل نشده ما را از رسیدن به اهدافمان باز می دارد و به اختلال در روابط بین فردی و به هم ریختگی ساختار درونی و روانشناختی ما منجر می شود.

به تعبیری می توان گفت: به خشم امدن سهل و آسان است ولی مدیریت و کنترل آن سخت و دشوار است.

همواره از سوی والدین و مربیان پرسشهایی در این موضوع مطرح است از آن جمله:

رابطه خشم و پرخاشگری چیست؟

خشم و پرخاشگری در چه وضعیتی طبیعی و در چه وضعیتی غیر طبیعی است؟

چه عواملی موجب پیدایش و یا تشدید آن می شود؟

علائم و نشانه های پرخاشگری چیست؟

انواع خشم و پرخاشگری کدام است؟

چه عوارضی کسانی را که مورد خشم و پرخاشگری مستمر قرار می گیرند، تهدید می کند؟

چه راهکارهایی برای پیشگیری از خشم و پرخاشگری در بزرگترها(والدین) وجوددارد؟

برای پیشگیری از خشم و پرخاشگری در کودکان چه راهکارهایی توصیه می شود؟

آیا خشم و پرخاشگری در انسان ها ذاتی است یا اکتسابی؟

راههای درمانی افراد خشمگین و پرخاشگر چیست؟

....

از آنجایی که انسان امروز بیش از هر زمان نیازمند آرامش و صلح درونی است بایستی ضمن شناخت ماهیت خشم و پرخاشگری راه های مقابله و مدیریت بر آن را کسب کنیم تا بتوانیم از این موهبت الهی در مسیر صحیح استفاده نمائیم.

تعریف خشم و پرخاشگری

یک واکنش احساسی و هیجانی غیر ارادی نسبت به یک تهدید حقیقی یا خیالی است که هر چه میزان تهدید بیشتر باشد میزان بر انگیختگی بیشتر است.

پرخاشگری رفتارهای تهاجمی و خصمانه و واکنشی نسبت به ناکامی و سرکوبی امیال است که به صورت ضرب و جرح، آزار و اذیت، تخریب و صدمه رسانی به خود و دیگران و یا اشیای اطراف نمایان می شود.

پرخاشگری واکنشی دفاعی است که هدف آن رفع مانع و حذف عامل تهدید است که موقتاً فرد را به آرامش می رساند.

انواع خشم و پرخاشگری

1- خشم بجا: یک واکنش هیجانی طبیعی و مفید است که دارای ویژگیهایی می باشد از جمله:

الف)زمانی است که یک تهدید واقعی در کار باشد.

ب) میزان خشم متناسب با شدت تهدید باشد.

ج) اقدامات بعدی به گونه ای موثر از شدت تهدید بکاهد و به ما و دیگران کمترین آسیب را وارد کند.

2- خشم بی جا: زمانی است که دارای ویژگیهایی باشد از جمله:

الف) تهدید واقعی متوجه ما نباشد.

ب) میزان خشم متناسب با تهدید نباشد.

ج)اقدامی که صورت می پذیرد نامناسب باشد.

علائم خشم و پرخاشگری

علائم پرخاشگری را می توان به دو دسته طبق بندی کرد:

پرخاشگری به خود: دارای علائمی است از جمله:

احساس خستگی و فرسودگی/ دروغگویی/ نگاههای تند و خشن/ به هم فشردن دندانها/ پیدایش چین و چروک در صورت/ افزایش فشار خون/ بالا رفتن ضربان قلب/ اختلال در دستگاه گوارش/ کاهش دقت/ گره/ گوشه گیری/ خود خوری/ خشک شدن دهان/ تکانش در رفتار و حالات دفاعی/ گشاد شدن مردمک چشم/ منقبض شدن عضلات/ برافروختگی رنگ چهره/ داغ شدن یا یخ کردن بدن/ تغییر تنفس/ افسردگی و حتی در مواقعی موجب سکته و حمله قلبی می شود.

پرخاشگری به دیگران:دارای علائمی است از جمله:

ایجاد مزاحمت برای اطرافیان/ سرزنش دیگران/ به هم زدن نظم/ دزدی/ تخریب/ دروغگویی/ ضرب و رجح/ استهزاء دیگران/ جنگ و ستیز و درگیری/ فحاشی/ نادیده گرفتن دیگران/ تجاوز/ شکستن اشیاء/ سلطه جویی/ زمینه سازی برای ایجاد درگیری/ عدم رضایت از ارتباط با دیگران/ عدم خاطره خوش از مدرسه و معلم/ وحشت از بیان احساسات بر علیه والدین و دیگران.

علل خشم و پرخاشگری

1- غریزی: فروید پرخاشگری را حالتی غریزی و ذاتی می داند و معتقد است که کودک از بدو تولد کم و بیش برای بروز رفتارهای پرخاشگرانه آمادگی دارد.

روانشناس دیگری معتقد است که غریزه پرخاشگری در تمام حیوانات و از جمله انسان به طور ارثی وجود دارد و یک ویژگی طبیعی است.

2- زیستی: هورمون های مختلف و مواد شیمیایی مغز با پرخاشگری ارتباط دارند. برای نمونه یکی از دلایل اینکه جنس نر نسبت به ماده پرخاشگر تر است میزان بالای هورمون «تستوسترون» در جنس نر است و یا پایین بودن سطح گلوکز خون عامل دیگر پرخاشگری است.

3- علل محیطی و یادگیری: نظریه پردازان یادگیری اجتماعی پرخاشگری را رفتاری می دانند که در نتیجه پاداش و تنبیه است و فرد از طریق تقلید از الگو ها می آموزد.

ژان ژاک روسو می گوید:

«انسان در محیط های طبیعی موجودی مهربان شاد و خوب است قیود اجتماعی او را مجبور به پرخاشگری و فساد می کنند.»

انقلاب تامل برانگیز

انقلاب و خیزش استقلال طلبانه هندوستان به رهبری گاندی در نوه خود بی نظیر و بدیع است. بر خلاف تمام انقلاب ها و حرکتهای آزادیخواهانه، گاندی برای اولین بار از استراتژی «عدم خشونت» یا «اهیسما» استفاده کرد.

او در این باره می گوید: من به راههای خشونت بار اعتراض دارم. حتی اگر در مسیر نیکی از این راه ها استفاده شود. نیکی حاصل از آن موقتی و گذرا است. ماندگار و همیشگی است. خشونت هرگر خشونت را محو نمیکند بلکه تنها بر شدت آن می افزاید.

عدم خشونت و ترس با یکدیگر جمع نمی شوند. می توان مردی را غرق در سلاح تصور کرد که در دل ترسو ست. داشتن اسلحه، به معنای وجود رگه هایی از ترس در انسان است. اما عدم خشونت حقیقی بدون وجود بی باکی خالص در روح فرد میسر نیست.

گاندی همواره می گفت: دست شستن از خشونت برای افراد قوی دشوار نیست. این ضعیفانند که چنین کاری را غیر ممکن می دانند، چرا که عدم خشونت یعنی عشق ورزیدن به کسانی که از ما متنفرند و ابراز همدردی توام با شکیبایی در مقابل خشن ترین دشمنان. این سخت ترین آموزه ای است که فرد می تواند در زندگی فراگیرد. به همین دلیل است که «بهاگاوادیتا» می گوید.

اگر می خواهید شجاعان را بیابید کسانی را جستجو کنید که قادر به خشونتند و اگرمی خواهید قهرمانان را بیابید، کسانی را بجویید که قادرند در مقابل نفرت عشق بورزند.

در میان کوه های خشن و صخره ای استان مرزی شمال غربی هند، رهبر بزرگی به ظهور رسید که نزد مردم به «گاندی مرزی» شهرت یافت. این فرد «عبدالغفار خان» بود. برخاسته از جامعه ای که در آن قانون «چشم درمقابل چشم و دندان در مقابل دندان بود» مردم او پاتان ها- مردمی بی باک و جنگجویانی پرشور بودند که عشق به آزادی وجودشان را شعله ور ساخته بود. وقتی گاندی تصمیم گرفت به مرز شمالی برود، همه مردم هند نگران سلامتی او شدند، دوستانش گفتند:« این ها مردمی خشن هستند. دیدار آن ها چه فایده ای دارد؟ جنگیدن تنها چیزی است که بلدند.

گاندی پاسخ داد: «من نیز جنگجویم،می خواهم به آنها بیاموزم که چطور بدون خشونت و ترس بجنگند.»

جمعیتی از پاتان ها اسلحه بر دوش، کنجکاوانه گرد این مرد کوچک اندام با آن لنگی که به خود پیچیده بود حلقه زدند تا ببینند چه می گوید. به نرمی پرسید:« آیا می ترسید؟! اگر نمی ترسید پس چرا با خود اسلحه حمل می کنید.»

پاتان ها مبهوت تنها خیره اش شدند. تابه حال کسی جرئت نکرده بود این چنین با آنها حرف بزند گاندی ادامه داد:« من هیچ ترسی در دل ندارم به همین دلیل مسلح نیستم، واهیسما یعنی همین.» عبدالقادر خان اسلحه اش را کنار گذاشت و پاتان ها به تبعیت از رهبر خود به عده ای شجاع ترین پیروان راه عشق بدل شدند، راه عشقی که گاندی به آنان عرضه داشته بود.

راههای کنترل خشم و پرخاشگری در بزرگسالان

1) ترک صحنه: برای کسانی که خلق و خوی انفجاری دارند. اولین گام آن است که بیاموزند چگونه هنگام حمله ی خشم از صحنه بیرون بروند البته با وجود اینکه ساده به نظر می ردس اغلب عمل کردن به آن دشوار است.

2) فعالیت جسمانی: در مدت خارج شدن از صحنه انجاک یک فعالیت جسمانی مانند پیاده روی مفید است چون موجب می شود تنشی که در اثر خشم ایجاد شده تخلیه گردد.

3) خشم خود را بپذیرید، تصمیم بگیرید وفراموش کنید: هنگامی که خشمگین هستید ابتدا با خود بگویید«الان من خشمگین هستم» و بعد تصمیم بگیرید که در مقابل خشم خود چکار کنید که به نفعتان باشد و بعد از پایان یافتن ماجرا به هر شکل ممکن خود را آرام نگه دارید و سعی در فراموش کردن آن داشته باشید.

4) منطقی باشید: بخش وسیعی از خشم و ناراحتی به خاطب این است که نمی خواهیم کوتاه بیاییم. این «باید ها و نبایدها» هستند که ما را خشمگین می کنند.

5) ابراز خشک به شیوه سازگارانه:مانند مکاتبه کردن- گفتگو کردن و یا انتقال گله و شکایت توسط واسطه ها.

6) شناخت موارد استرس زا و تلاش برای از بین بردن آنها:مانند موضوعات نگران کننده و بی اهمیت مثلاً کودک به فکر ان باشد که بچه ای دیگر میخواهد وسایل بازی را از او بگیرد.

اتفاق های بعید مانند ازدواج مجدد پدر خانواده- زندگی با ناپدری و یا نامادری و...

اتفاق هایی که هنوز رخ نداده مانند فکر کردن پیرامون خود- والدین- مشاجره والدین و فوت والدین.

7)کاهش فشار کاری: اعم از مطالعه زیاد- بی خوابی- کار طاقت فرسا و پر تنش.

8) ورزش: روشی برای انحراف ذهن از شرایط خشم و پر استرس و راه فراری از ناکامی هاست و به دلیل بالابردن سطح «اندروفین» باعث نشاط و سرخوشی می شود. ورزش در فضای باز مثل پیاده روی- دویدن- نرمش- شنا- کوهنوردی و... سبب مصرف زیاد و مداوم اکسیژن می شود و خود کنترلی به دنبال دارد.

9) تفریح: هر فعالیتی که موجب مفرح شدن روح و انبساط خاطر انسان شود تفریح است و ذهن را از تنش ها، هیجانها، خشم و ترس و نومیدی دور می سازد.

10)شوخ طبعی و مزاح: خنده بر هر درد بی درمان دواست. شوخ طبعی به شما کمک می کند تا دیدگاه متعادل داشته باشید. نرمان کازنیز در کتاب آناتومی بیماری خاطر نشان می کند که ده دقیقه خنده از ته دل اثر تسکینی قوی بر درد و ناراحتی دارد. ما و اطرافیان را شاد می کند. باعث افزایش انرژی و توان برای حل مشکلات می شود و خوش بینی را افزایش می دهد.

11) رژیم غذایی: مصرف آب به مقدار زیاد« حداقل 8 لیوان در شبانه روز»- مصرف میوه های تازه و گاز زدنی مانند سیب و خیار و... مصرف کاهو و سبزیجات / پرهیز از خوردن مواد اسیدی (ترشیجات)/ پرهیز از خوردن مواد کافئین داد/ پرهیز از خوردن غذاهای چرب.

12) تنفس عمیق: موجب رسیدن اکسیژن بیشتر به خون می شود که این امر باعث بیدار کردن مغز، شل کردن عضلات و آرام کردن فعالیت های ذهنی می گردد و همه جا و همه وقت می توان انجام داد و اثر بخشی آن نیز سریع و فوری است.

برای تنفس عمیق با یک شماره هوا را از راه بینی وارد ششها کرده و تا چهار ثانیه هوا را در شش ها حبس می کنیم و بعد با دو شماره از راه دهان هوا را آرام بیرون می دهیم.

13) مدیتیشن(مراقبه): نوعی عکس العمل آرامش بخشی است که بر پایه تنفس عمیق استوار است ولی یک گام از ان جلوتر می رود و در آن فرد با چشمان بسته در وضعیت چهارزانو می نشیند و یک «ذکر» را در ذهن خود تکرار می کند. در این صورت مغز از نظر عملکرد وارد محدوده ای می شود که مثابه خواب است ولی مزایای بیشتری به همراه داردمانند آزاد کردن هورمون های خاصی که موجب ارتقاء سلامتی می شود.

14) تصویر سازی ذهنی: یادگیری تصویر سازی ذهنی نیازمند زمان بیشتری است و این در صورتی است که فرد یک تصویر خوشایند مثل دریا، طبیعت در ذهن خود متمرکزمی شود. پخش کردن صداهای طبیعت مانند صدای آب پرندگان و... به صورت ملایم به غوطه وری بیشتر در این تجربه کمک می کند.

15) انقباض انبساط عضلانی: با سفت کردن و سپس شل کردن عضلات بدن در چند دقیقه می توان تنش ها را کاهش داد و احساس آرامش بیشتری کرد.

همه عضلات بدن از نوک انگشتان پا تا گردن را سفت کنید.(آدم آهنی شوید) و به مدت 10 تا 15 ثانیه نگه دارید سپس همه عضلات را با هم شل کنید. (عروسک پارچه ای شوید) با این کار درخواهید یافت سریعتر و راحتتر تنش ها در شما کاهش می یابد.

16) موسیقی: کسانی که به موسیقی علاقمندند در هنگام بروز هیجان خشم و پرخاشگری موسیقی بدون کلام مناسب می تواند فشار خون را پایین آورد. بدن را آرامش بخشیده و ذهن را ناآرام سازد. این عمل می تواند همراه با فعالیت های هادی روزانه صورت پذیرفته و وقت خاصی را از شما نمی گیرد.

17) مسئله گشایی: بعضی اوقات ناکامی و به دنبال آن خشم و پرخاشگری ناشی از مسائل واقعی و غیر قابل اجتناب زندگی است. یک باور فرهنگی مبنی بر اینکه هر مشکلی راه حلی دارد وجود دارد. ولی ما گاهی نمی توانیم راه حلی پیدا کنیم. باید دانست که همیشه بهترین کار یافتن راه حل نیست بلکه بهتر است بدانید که چگونه با مسئله روبرو شوید یعنی اگر نقشه ای کشیدید به حل مسئله منجر نشد خود را تنبیه نکنید زیرا آنچه مهم است تلاش و کوشش برای حل مسئله است.

18) اجتناب: اگر هنگام ورود به اتاق کودکتان بی نظمی اتاقش سبب عصبانی شدن شما می شود فوراً در اتاق را ببندید و از هر عاملی که خشم شما را بر می انگیزد پرهیز کنیدف نگوئید: «چون من عصبی شدم بچه ام باید اتاقش را مرتب کند.» این درست نیست. درست اسن است که خودتان را آرام کنید. یا برای رهایی از دردسرهای ترافیک باید مسیر روزانه تردد خود را تغییر دهید و یا از اتوبوس و مترو استفاده کنید.

19) برقراری ارتباط بهتر: زمانی که فردی از ما عیبجویی می کند، دفاع کردنمان طبیعی است ولی با او نمی جنگیم و تلافی نمی کنیم. می توانیم بگوییم که وی از روی جهل و نادانی صحبت می کند، ما را دوست ندارد.

او فرد کم حوصله و ناشکیبایی است. نیاز به مقداری تنفس و استراحت برای رسیدن به آرامش دارد باید در اینگونه مواقع خودتان را خونسرد نشان دهید تا از وقوع یک فاجعه جلوگیری کنید.

20) زمان بندی: انسان همیشه در یک حالت و وضعیت روحی روانی نیست. بعضی افراد صبح ها سرحال و پر انرژی اند و عصر های کسل و خسته اند به همین دلیل عصر ها و شب ها ممکن است سطح تحملشان پایین و آماده پرخاشگری باشند. توصیه می شود اینگونه افراد اگر شب هنگام با موضوعات بحث برانگیزی از سوی دیگران مواجه شدند، طرح موضوعات را به زمانی که سرحال هستند موکول کنند.

21) خود کنترلی بند ورایی: این نوع خود کنترلی توسط بندورا مطرح شد و دارای سه مرحله است:

1- توجه مشاهده اعمال و رفتار خود

2- قضاوت در مورد اعمال و رفتار خود

3-پیامد های شخصی

در این روش از فرد خواسته می شود در پایان روز (مثلاً آخر شب) دفعات عصبانیت و خشم خود را روی یک کاغذ یادداشت کند و آنها را بشمارد. فردا نیز این عمل را انجام دهد.اگر تعداد دفعات عصبانیت امروزش کمتر از دیروز بود خود را با شنیدن یک موسیقی یا دیدن فیلم مورد علاقه اش، رفتن به پارک و.... تشویق کند و اگر تعداددفعات بیشتر از دیروز بود خود را به طرق مختلف مانند محروم کردن خود از یک وعده غذای دوست داشتنی، ندیدن یک برنامه جذاب تلویزیونی و.... تنبیه کند. با این عمل می توان خشم و پرخاشگری و عصبانیت خود را کاهش داده تا اینکه در حد طبیعی باشد.

22) مراجعه به متخصص و مشاور: اگر احساس می کنید عصبانیت شما خارج از کنترل است و تاثیرات منفی بر روابط اجتماعی، خانوادگی و شغلی تان گذاشته است یک روانشناس یا مشاور متخصص می تواند به شما کمک کند تا با بکار گیری تکنیک های تغییر افکار و رفتار اعمال خود را کنترل کنید.

23) هیچگاه مشکلات را پیش بینی نکنید: برخی افراد انواع و اقسام دشواری ها و مشکلاتی را که ممکن است اصلاً به وقوع نپیوندد در خیال خود مجسم می کنند. چنین افرادی به اضطراب خود که خشم و پرخاشگری را به دنبال دارد دامن می زنند. بهتر است هیچوقت تا هنگامی که مسائل، مشکل واقعی ایجاد نکرده است، از آنها مشکلی نسازید زیرا مشکل را دو برابر خواهید کردچه بسا مشکل شما مثل یک حباب باشد که به آسانی از بین می رود.

24) ایمان خود را افزایش دهید: ایمان همان دیدن با چشم دل است وقتی که چشم دل باز باشد می توانیم ببینیم آنچه اتفاق افتاده برای خوبی و صلاح ما بوده است و آنچه هم اتفاق خواهد افتاد برای خیر و خوبی ماست.

انسان با ایمان می داند خداوند همیشه و همه جا با اوست و از او در مقابل آسیب ها مراقبت می کند و این یاد و نام خداست که به او آرامش داده و او را از خشم و پرخاشگری رها می سازد.

داستان تامل برانگیز

روزی جنگجویی سامورایی نزد استادی آمد و پرسید: آیا بهشت و جهنمی وجوددارد؟ اگروجوددارد پس در ورودی آنها کجاست؟ تا بتوانم از یکی اجتناب و وارد دیگری شوم.

استاد گفت: آیا تو سامورایی هستی؟ پس چرا بیشتر شبیه گدایانی؟

سامورایی به قدری عصبانی شد که اصلاً فراموش کرد که برای چه موضوعی نزد او آمده است. استاد غرور وی را جریحه دار کرده بود. جنگجو برای کشتن استاد شمشیرش را از نیام بیرون کشید. استاد خندیدو گفت: این دروازه جهنم است. این خشم اینطور شمشیر کشیدن، در جهنم را باز می کند.

سامورایی بلافاصله فهمید و شمشیر را در نیامش گذاشت.

استاد دوباره خندید و گفت: الان و همین جا دروازه بهشت به رویت باز شد.

راههای کنترل خشم و پرخاشگری در کودکان

1- فرزندان را به دیدن برنامه های مشخصی از تلویزیون سوق دهید که عاری از خشونت باشد. 2- از وسایل مورد علاقه فرزندان مثل پازل، بازی های فکری، مداد شمعی، مداد رنگی، کاغذ، کتاب و مجلات به عنوان جایگزین فیلم ها و بازیهای رایانه ای نامناسب استفاده شود.

3- بازی های رایانه ای فرزندان تحت کنترل و برنامه ریزی قرار گیرد. خصوصاً بازی هایی که فرد به تعداد آدم هایی که به قتل می رساند امتیاز کسب می کند که این خود موجب نهادینه شدن خشونت در نظام شخصیتی و رفتاری کودک می شود.

4- او را به فعالیت های ورزشی خصوصاً راه رفتن، دویدن، شنا، ژیمناستیک و.. تشویق نمایید.

5- زمینه بازی هایی که با دست انجام می شود را بیش از پیش برای او فراهم آورید مانند بازی با گل رس، خمیر بازی- خانه سازی به وسیله مکعبها- شن بازی، نقاشی و...

6- درهنگام خشم و پرخاشگری او را به آرامش دعوت کنید.

7- در جوی کاملاً آرام، با آرامش اما جدی او را به سکوت تشویق نمایید.

8- احساس خود را از عملکرد او بیان کرده و یادآور شوید از کاری که او انجام می دهد ناراحت هستید.

9- از تهدید، تمسخر، تحقیر وتنبیه او در هنگان پرخاشگری اکیداً خودداری نمایید.

10-وسایل خطرناک و مشکل آفرین در خانه از جمله شکستنی ها و اشیاء نوک تیز را از دسترس او خارج سازید.

11- در صورت امکان او را لمس کرده و در آغوش گرفته و از او بخواهید که سکوت کند و آرام گیرد.

12- علاقه و دوست داشتن خود را به او ابراز نموده و بگویید به دلیل رفتار بدش از او ناراحت هستید.

13- سعی کنید علت رفتار پرخاشگرانه اش را از او جویا شوید.

14- او را نسبت به کاری که کرده و عواقب احتمالی آن آگاه سازید.

15- چگونگی کنترل بر خشم و داشتن اعتماد به نفس و برخورد با مسائل و شکست ها را به او آموزش دهید.

16- دلایل خود مبتنی بر ناپسند بودن رفتارش را عنوان نموده و راه های بهتر را بازگو کنید.

17- برای اطمینان از این که به حرف های شما گوش داده یا نه، از او بخواهید مطالب شما را تکرار کند.

18- تا حد ممکن محرک هایی که باعث بروز رفتارهای پرخاشگرانه می شود را از محیط پیرامونش حذف کنید، این محرک ها ممکن است مستقیم و زنده مانند رفتار های خود پدر و مادر و یا غیر مستقیم از طریق تلویزیون و سینما و بازیهای رایانه ای و... باشد.

19- از مواردی که احساس می کنید کودک مساعد پرخاشگری است پیشگیری کنید.

20- از او بخواهید چیزهایی که باعث ناراحتی می شود را به راحتی با شما در میان بگذارد یا با یکدیگر راه حلی پیدا کنید.

21- هنگام صحبت او در مورد موضوع گوش شنوایی برای شنیدن حرفهایش داشته باششد.

22- اگر احساس می کنید که از نظر جسمی ضعیف است تقویتش کنید.

23- اگر دچار بحران عاطفی است او را مورد حمایت عاطفی قرار دهید.

24- در صورتی که مشکل او از درک و یادگیری او نشات می گیرد و امکان برخورد با مشکلات پیش آمده را ندارد، به او کمک فکری دهید تا موانع را از سر راه بردارد.

25- در آغاز کودکان یاد می گیرند که دعوا و جیغ زدن می تواند در دستیابی به خواسته هایشان موثر باشد سپس رفته رفته این رفتارها به پرخاشگری جامعه ستیز در خانه و بیرون از خانه تعمیم می یابد هرگز به او اجازه ندهید از راه پرخاشگری به خواسته های خود برسد. قاطع و جدی در مقابل رفتار منفی او بایستید.

26- چون گاهی پرخاشگری تقلیدی و اکتسابی است و در اثر مشاهده رفتار پرخاشگرانه دیگران به وجود می آید پس او را از محیط های پر تنش و جنجالی دور نگه دارید.

27- بستری فراهم آورید که کودکان با دویدن، مشت زدن بر کیسه بوکس، نرمش های هوازی، فریاد زدن در کوهستان یا در کنار امواج ساحل هیجان خشم و عصبانیت خود را تخلیه کنند تا حس ترس و ناراحتی و اندوه از آنان گرفته شود.

28- در خانه وضع قوانین ناعادلانه اکیداً پرهیز کنید زیرا پرخاشگری هنگامی از ناکامی یا حادثه ناخوشایند بر می خیزد که این حوادث ناعادلانه تصور شوند.

29- انتظارات خود را از کودک با وسع و توانایی او هماهنگ نمایید.

30- از تربیت نادرست و خشن کودکان بر حذر باشید مطالعات بیانگر آن است که والدینی که از روش مستبدانه و تسلیم شونده در تربیت فرزندان خود استفاده می کنند فرزندان آنها بیشتر دچار ناکامی منجر به خشم و پرخاشگری می شوند.

31- منزوی کردن کودک پرخاشگر نیز یک شیوه کاهش پرخاشگری است و این کار باید تا زمانی که او دریابد خشونت سودی ندارد ادامه یابد.

32- از طریق داستان و شعر و سرود که در کودکان تاثیر گذار تر است باید نسبت به رشد فکری کودکان اقدام نمود تا با شناخت مسائل و واقعیات قدرت حل مسئله آنها نیز افزایش یابد.

33- در تامین نیاز ها و خواسته های فرزندان به اعتدال رفتار کنید.

مشاهده شده است کسانی که در کودکی همیشه توقعات و خواسته هایشان بلافاصله و آنی برآورده شده بیشتر از کسانی که تامین نیاز ها و خواسته هایشان قدری به تعویق افتاده و یا گاهی بر آورده نشده خشمگین و پرخاشگر می شوند چون این افراد معمولاً با ناکامی روبرو نبوده اندو نحوه صحیح برخورد با ناکامی را نیاموخته اند. وقتی بزرگتر می شوند چون به دست آوردن خواسته هایشان را در جامعه سهل الوصول نمی بینند، زودتر عصبانی و به پرخاشگری متوسل می شوند.

34- اولین الگوی فرزندان والدین هستند، تجربه نشان داده است که بیشتر کودکان پرخاشگر والدینی خشن و متخاصم داشته اند. آنها نه تنها از محبت کافی والدین برخورداد نبوده اند بلکه الگوی پرخاشگری هم درخانه داشته اند پس ضروری است والدین نزاع و کشمکش خود را در حضور فرزندان آشکار نسازدند.

25-رفتارهای پرخاشگرانه او را تایید نکنید. هستند کسانی که نه تنها پرخاشگری و زورگویی را زشت نمی شمارند بلکه به غلط آن را نشانه شهامت و قدرت می دانند.

36- رفتار پرخاشگرانه او را تشویق نکنید. گاه با والدینی مواجه می شویم که با انگیزه آموزش دفاع از خود به کودک می گویند نباید از کسی بخوری (اگر از کسی خوردی تو را تنبیه کب کنم) این وضع برای کودکانی که به درستی انگیزه پرخاشگری را درک نکرده اند بیشتر مسئله ساز است.

37- پرخاشگری کودکان را با پرخاشگری و خشونت و تنبیه و داد کشیدن پاسخ ندهید.

38- نسبت به رفتار پرخاشگرانه کودک بی تفاوت نباشید. عده ای بر این باورند که با بی تفاوتی و بی اعتنایی (عدم واکنش) از سوی والدین و مربیان پرخاشگری کاهش می یابد در صورتی که ممکن است او تصور کند این عمل مورد قبول و تایید است و به پرخاشگری خود ادامه دهد.

39- به آنها بفهمانیم که ناموفق بودن در امری دلیل بر وجود نفی یا بی اعتبار بودن آنها نیست یعنی هر چند ممکن است از عهده کاری به خوبی بر نیاید ولی شخصیت آنها قابل قبول و احترام است.

40- از تبعیض قائل شدن بین فرزندان و مقایسه آنها با یکدیگر اکیداً پرهیز کنید چون نه تنها موجب خشم و پرخاشگری می شود بلکه چون والدین دیگران را برتر از او می دانند نسبت به آنها حس کینه و دشمنی پیدا می کند.

41- به او کمک نمائید تا با افزایش خودآگاهی نقاط مثبت و منفی خود را بهتر بشناسند و حتی نقاط ضعف خود را مانند نقاط مثبتش بپذیرد.

42- پرخاشگری کودک را در حضور او و دیگران مطرح نکنید چون اینگونه برداشت می کند که توانسته دیگران را به خود متوجه نموده و منظور خود را تامین کند بنابراین مکرر از این وسیله برای رسیدن به خواسته هایش استفاده می کند و در مقابل انتقاد دیگران مقاوم می شود یا عزت نفس خود را از دست می دهد.

43- او را همیشه با انجام کار مورد علاقه سرگرم کنید.

44- او را به انجام فعالیت های ورزشی تشویق کنید.

45- بستری فراهم آورید تا عقده هایش را بر سر اسباب بازی هایش خالی کند.

46- به او مسئولیت هایی واگذار کنید و غیر مستقیم تلاش نمائید تا به عنوان رهبر گروه تعیین شود.

داستان تامل برانگیز

پسر بچه ای بود که اخلاق خوبی نداشت. پدرش جعبه ای میخ به وی داد و گفت هر بار عصبانی می شود باید یک میخ به دیوار بکوبی. روز اول پسر بچه سی و هفت میخ به دیوار کوبید.

طی چند هفته همانطور که یاد می گرفت چگونه عصبانیتش را کنترل کند. تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار کمتر می شد. او فهمید که کنترل عصبانیتش آسان تر از کوبیدن میخ ها به دیوار است.

بالاخره روزی رسید که پسر بچه دیگر عصبانی نمی شد. او این مسئله را به پدرش گفت و پدر نیز پیشنهاد داد هر بار که می تواند عصبانتیش را کنترل کند یکی از میخ ها را از دیوار در آورد. روزها گذشت و بالاخره پسر بچه توانست به پدر بگوید که تمام میخ ها را از دیوار بیرون آورده است. پدر دست پسر بچه را گرفت و به کنار دیوار برد و گفت:

پسرم تو کار خوبی انجام دادی و تونستی بر خشمت پیروز شوی اما به سوراخ های دیوار نگاه کن. دیوار دیگر مثل گذشته اش نمی شود. وقتی تو در هنگام عصبانیت حرف هایی می زنی آن حرف ها چنین آثاری به جای می گذارد.

تو می توانی چاقویی در دل انسانی فرد کنی و آن را بیرون آوری، اما هزاران بار عذر خواهی هم فایده ندارد. آن زخم سر جایش است. زخم زبان هم به اندازه زخم چاقو دردناک است.

آسیب های نوپدید

موبایل (تلفن همراه)

با رشد فزاینده علم و تکنولوژی شاهد فروپاشی مرزهای اطلاعاتی و ارتباطی در عصر حاضر هستیم و همانطور که بروز و ظهور هر فناوری و پدیده های جدید امید و رفاه و آسایش و سرعت عمل و دسترسی به اطلاعات را برای نسل امروز به ارمغان آورده است. بدیهی است موجی از هراس را نیز فراروی بشر پدیدار نماید. یکی از این موارد آسیب هایی است که در سازمانهای رسانه ای شکل می گیرد و سوار بر امواج به ما می رسد که با عنوان «آسیب های نو پدید» یا «نوظهور» از آنها یاد می شود. از این پدیده های مهم انقلابی که در کمیت و کیفیت ارتباط های انسانی به وجود آورد «موبایل» یا «تلفن همراه» است.

واقعیت این است که گریز از مواجهه به فناوری های ارتباطی جدید نه امکان پذیر است نه عاقلانه چون آنها هم مثل هر پدیده دیگر آمیزه ای از فرصت ها و تهدید ها هستند که با اتخاذ روش های درست و فرهنگ سازی می توان امکان برخورداری افراد را از فرصت های آن بیش از پیش فراهم آورد.

والدین در جلسات آموزشی ومشاوره ای باتوجه به اطلاعات و گزارش ها و حوادثی که در جامعه مطلع می شوند عموماً پرسش هایی در مورد تهیه موبایل برای فرزندان دارند از جمله:

1- امواج تلفن همراه برای افراد به ویژه فرزندان مضر است یا خیر؟

2- از چه سنی بهتر است برای فرزندان تلفن همراه تهیه کرد؟

3- اصلاً از نظر تربیتی برای آنها مفید است یا آسیب رسان؟

4- با توجه به اینکه فرزندان یا در خانه هستند که از تلفن ثابت استفاده می کنند و یا در مدرسه که همراه داشتن وبایل ممنوع است اصلاً تهیه آن لزومی دارد؟

5-چرا دانش آموزان اصرار بر تهیه آن توسط والدین دارند؟

6-منافع و فرصت های تلفن همراه برای فرزندان چیست؟

7- ضررها و تهدید های تربیتی تلفن همراه برای فرزندان چیست؟

8-آیا ممکن است در افراد وابستگی و اعتیاد ایجاد کند؟

9- چگونه می توان از آسیب های احتمالی تلفن همراه پیشگیری کرد؟

10- والدین چه اقدامهایی داشته باشند تا فرزندان از آسیب های احتمالی مصون بمانند؟

11-....

فرصت های تلفن همراه از دیدگاه جوانان امروز

1- تخلیه روانی: از طریق تلفن با ارسال پیامک نه تنها خود را تخلیه روانی می نمایند بلکه با حمایت روانی که از این راه به دست می آید به آرامش و تعادل دست می یابند وخستگی، بی حوصلگی، دلتنگی و دل گرفتگی خود را کم می کنند. نمونه ای از پیام های رد و بدل شده که نوعی حمایت روانی دارد:

«الان از آسمون تماس گرفتن که زیبا ترین و مهربانترین و نازترین فرشتشون رو گم کردن، نترس لوت نمی دم.»

2- هیجان جویی

تلفن همراه و به خصوص پیامک آن برای تحقق هیجان جویی عرصه مناسبی است و از طریق آن به موارد زیر دست می یابند:

احساس رضایت خاطر و با خبر شدن از دوستان

احساس شادی از تماس های غیر منتظره

تازه شدن روحیه

افزایش شادی و آرامش

هیجان ارسال و دریافت پیام

نمونه ای از پیام طنز آمیزی که بین کاربران رد و بدل شده و موارد فوق را به همراه داشته است:

«بروپایین، حالا برو بالا» ورزش اس ام اسی.»

3- سرگرمی و بازی با تلفن همراه

تلفن همراه به عنوان یک سرگرمی معمول برای دختران و پسران و حتی بزرگسالان مطرح است. به طوری که گروهی معتقدند موبایل در جامعه ما یک اسباب بازی مدرن است. منتهی نه برای بچه ها بلکه برای بزرگترها. شاخصه های اساسی که روان شناسان در تعریف بازی مطرح کرده اند:« بی مصرف بودن بازی، خود جوش بودن، رفع خستگی، متضمن لذت بردن جنبه تمرینی داشتن، رمزی و فکری بودن بازی و نظایر آن است.»

4- ایجاد امکان برای بروز خلاقیت های فردی

دلایل بروز خلاقیت ها» دوری افراد از عوامل بازدارنده در فضای مجازی، طنز آمیز دیدن سرویس پیامک، برخوردهای انعطاف پذیر، حجم گسترده وسیع وشوخی، طنز و مطایبه، کچ گیری، سرکار گذاشتن، ارسال پیامک های رسمی، اطلاعیه، پیام تبریک و تسلیت.

نمونه هایی از پیام های ابتکاری و تولیدات خلاق که کاربران رد و بدل نموده اند:

«اگر یک مشکل بزرگ داشتی، نگو خدایا، من یک مشکل بزرگ دارم، بگو هی مشکل، من یه خدای بزرگ دارم.»

«تا حالا شده یکی تو رو، تو یکی رو، یا یکی دیگرو، یا دو تا یکی رو، یا تو دو تا رو، یا تو دو تا این رو جوری که من تو رو، سر کار می ذارم،سر کار گذاشته باشه؟»

5- سایر فرصت های روانی

مدیریت تعامل ها، کاهش محدودیت های افراد ناتوان جسمی، ارضای خود نمایی جوان با تلفن همراه، حفظ ارتباط با دیگران با عوارض کمتر، استفاده های آموزشی و پژوهشی و .... ازدیگر کاربردهای روانی تلفن همراه بر شمرده می شوند.

تهدید های تلفن همراه

1- گرفتن فرصت تامل و تانی درونی کاربران

زمانیکه نیاز به تنهایی و تانی و نیاز به آرامش و استراحت و تمرکز در کارهایشان دارند، تلفن همراه مزاحم آنها می شود.

2- ایجاد اشتغال و درگیری های ذهنی

اشتغال ذهنی با رسیدن یک پیامک در کلاس درس، حین عبور از خیابان، پشت فرمانن اتوموبیل و سایر موقعیت ها که امکان ایجاد خطر و آسیب وجوددارد.

3- ایجاد برخی اختلال های روانی

استفاده مفرط از تلفن همراه موجب بروز ناراحتی و عصبانیت، اضطراب، وسواس، غم و ... می شود.

4- ایجاد هویت کاذب

جوانانی که به دلیل سردرگمی هویتی از آرامش درونی لازم برخوردار نیستند، تلاش می کنند تا با توسل به دستاویز های بیرونی برای خود نوعی هویت که از آن بی بهره اند خلق کنند مثل:

وصل شدن به سرویس پیامک

داشتن گوشی مدل بالا

ارسال پیامک بیشتر

زنگ خور بیشتر داشتن

5- وابستگی و اعتیاد به تلفن همراه

که در اثر ایجاد عادت در کاربران به وجود می آید و گاهی تا پاسی از شب به SMS بازی با بازی ها در موبایل مشغولند.

6- هیجان جویی مرضی

برخی جوانان روش صحیح شاد بودن را نمی دانند لذا برای ارضای هیجان طلبی خود با توسل به «آزار و اذیت»، «سرکار نهادن» وحال گیری، مزاحمت و درخواست روابط نامشروع، ارسال جوک های خفن و تمسخر سیاسی، سعی در ارضای حس هیجانی و شاد نمودن خود دارند، که به این حالت «هیجان جویی مرضی» می گویند.

نمونه ای از پیامک های سرکاری:

«به اشتیاق اولین دانه برف، به تحمل آخرین برگ پاییز، به گرمای تن خورشید و به زیبایی آسمان شب، قسم می خورم که سر کاری...!»

7- اتلاف وقت

به طوری که فرد از خوب و استراحت و درس خواندن و کار خود می زند. کاربران زیادی خاطر نشان ساخته اند: تماس های بی مورد، تلاش برای رو کم کردن، کوشش برای کم نیاوردن، سعی در ساختن بهترین پیام کوتاه، اس ام اس بازی، سرگرم شدن به بازی های تلفن همراه و نظایر آن ، اتلاف وقت و هدر دادن انرژی و پول شده است.

8- گسترش روابط دختر و پسر

متاسفانه برخی جوان ها برای تسهیل ایجاد رابطه با جنس مخالف در صدد تهیه موبایل هستند و معتقدند بوسیله آن قدری از محدودیت هایی که فراروی دختر هاو پسر ها هست از بین می رود، که عموماً پیام کوتاه به ظاهر اشتباهی را برای فردی فرستاده و همان بهانه ای برای دوست شدن آنها بوده است و یا...

9- کاهش شرم و حیا

عدم ارتباط رو در روی کاربران، ارسال پیامک های حاوی مسائل نامناسب و غیر اخلاقی، بیان کردن مطالبی که قبلاً توتم و تابو بوده (و قبلاً در گفت و شنود های روزانه به ندرت مطرح می شده) اشاعه فرهنگ برهنگی که موجب کاهش تدریجی شرم و حیای کاربران شده به طوری که زشت ترین و رکیک ترین حرف ها و عبارات یا تصاویر به جای نشاندن عرق شرم بر چهره جوان، وی را به خنده و شادی وا می دارد!

10- تغییر برخی از ارزش های اجتماعی

در حال تلفن کردن جواب دیگران را دادن، بی حرمتی و بی احترامی ها در روابط اجتماعی و...

11- کاهش تعامل رو در رو:

باتوسعه ارتباط کلامی و پیامک تعامل چهره به چهره و «صله ارحام » در بین خانواده ها تقلیل یافته و حتی دوستان و اقوام و آشنایان به سه دسته تقسیم شده اند: گروهی که در مناسبت ها و اعیاد کافی است پیامکی برای آنها ارسال کنیم. گروه دوم انهایی هستند که در مناسبت ها تلفنی تماس می گیریم و اقلیتی هم هستند که به دیدارشان می رویم.

12- بی محتوا شدن تعاملات اساسی کاربران

که عموماً کاربران پیام مشخص و حقیقی و خاصی ندارند و گاهی یک پیامک را که دریافت کرده اند برای دوستان زیادی ارسال می کنند.

13- تقلب سر جلسه توسط دانش آموزانم و دانشجویان

14- ابتلا به برخی مشکلات جسمی

تعدادی از کاربران در اثر استفاده مفرط از پیام کوتاه برخی از مشکلات زیستی را تجربه کرده اند از جمله: درد انگشتان دست، درد مچ دست، درد چشم، ریزش اشک چشم، درد گردن وکمر، سردرد و سرگیجه، احساس تهوع و نظایر آن.

15- تعمیم خرافه گرایی

برخی از کاربران هم در پرتو امکانات تلفن همراه به گسترش خرافه گرایی روی آورده اند، از جمله پیامک ها در این زمینه: «نیت من و اینو برای ده نفر بفرست تا امشب یک معجره ببینی، پاکش نکن، حقیقت داره، کسانی که این کار را نکرده اند ظرف یک هفته یکی از نزدیکانشان را از دست داده ند.!»

16- تهدید امنیت و حریم خصوصی افراد

باتوجه به امکانات ضبط، عکسبرداری و فیلمبرداری تلفن همراه کاربرانی می توانند به ضبط صدای افراد بدون اجازه آنها با عکسبرداری و فیلم برداری در محیط های ممنوعه یا از افراد بدون رضایت آن ها اقدان نمایند و اسباب سوء استفاده و باج خواهی های بعدی از ایشان را فراهم آورند.

17- امکان شایعه پردازی با ایجاد موج سیاسی

از دیگر مواردی است که معدودی از کاربران برای هیجان جویی مرضی با اهداف خاص از آن استفاده می کنند.

18- سایر تهدیدات روانی

آنتن ندادن، ایجاد نوسان های عاطفی که در اثر تماس با دریافت پیامک فرد بین شادی بسیار یا ناراحتی، خشم و تاسف شدید قرار می گیرد.- ترس از ویروسی شدن تلفن همراه- ترس از دزدیده یا گم شدن تلفن همراه- تبعاات ناخوشایند ارسال پیام های اشتباه و یا خط روی خط افتادن از دیگر تهدیدات روانی به شمار می آید.

والدین بیشتر بدانند

1- بیشترین استفاده نوجوانان از سرویس پیامک تلفن همراه است و بیشتر هم دختران استفاده می کنند.

2- تلفن همراه برای عموم کارکرد اصلی اش را از دست داده و بیشتر به عنوان «اسباب بازی مدرن» و وسیله تفریحی به شمار می رود.

3- بیشترین کاربرد پیامک در بین جوانان به استناد مصاحبه با 120 نفر از کاربران به قرار زیر است:

70% طنز شوخی- لطیفه های سکسی- جوک های سیاسی

30% بقیه در مرحله اول اطلاع رسانی- تبریک و تسلیت- چرت و پرت و چرند و پرند- وقت گذرانی و سرگرمی- ایجاد مزاحمن- ارسال تصاویر خفن- مطالب عاشقانه و عشقولانه در مرحله بعد ارسال مطالب سودمند- رفع کارهای فوری- ویروسی کردن موبایل- ارسال پیام هنگام تدریس استاد،

4-بعضاً مشاهده می شود که تلفن همراه به بنیان عشق در تشکیل زندگی سالم نیز آسیب جدی وارد نموده است.

5- بعضاً مشاهده می شود با استفاده نادرست از تلفن همراه به حریم خصوصی افراد و خانواده ها تجاوز شده و امنیت خانواده و جامعه به خطر می افتد.

6- بعضی از پژوهشگران قرار گرفتن در معرض امواج تلفن همراه برای کودکان، بیماران و افراد مسن که به آنها «جمعیت حساس» گفته می شود را بی تاثیر ندانسته اند و آنها را از قرار گرفتن در معرض امواج پرهیز داده اند

7- بعضی از محققان به دلایل مختلف از جمله اینکه سر و دستگاه عصبی انسان تا 16 سالگی در حال رشد و بسیار آسیب پذیر است توصیه نموده اند بهتر است پس از 18 سالگی تلفن همراه در اختیار فرزندان قرار گیرد.

اقدام های پیشگیرانه والدین

1- تربیت دینی، معنوی و انقلابی فرزندان: هویتی خدا مدار، حق طلب، متعهد، مسئول جهت دارد و مبارز به فرزند می بخشد و آنها را از بسیاری آسیب ها مصون نگه می دارد.

2- تربیت نوع دوستانه فرزندان: یاد بگیرند که دیگران را دوست داشته باشند و احترام بگذارند و در این صورت هیچگاه عملی از آنها سر نمی زند که تجاوز به حقوق دیگران باشد.

3- رشد تفکر خلاق و نقاد در فرزندان: در اینصورت در ارتباط با دیگران و دریافت پیامک های ناشناس ساده لوحانه برخورد نمی کنند که در بازی عاطفی دیگران وارد شده و مورد سوء استفاده قرار گیرند.

4- تربیت هنری فرزندان: احساسات و عواطف و استعداد و زیبا جویی آنها در مسیر صحیحی قرار می گیرد و به رشد و کمال نائل می شوند.

5- غنی سازی اوقات فراغت فرزندان با کار و ورزش: با صرف وقت و انرژی خود را از طریق کار و ورزش به سالم سازی روح و روان می پردازد و اسیر حاشیه های زندگی نمی شود.

6- هویت بخشیدن به فرزندان: یکی از علل رویکرد فرزندان به تلفن همراه کسب وهویت کاذب است و چون در نوجوانی با بحران هویت روبرو می شود بدنبال پر کردن این خلاء هویتی است.

7- شکوفا سازی استعداد های فرزندان: با شناسایی استعداد های درونی فرزندان و زمینه سازی برای شکوفایی آنها قوای فکری و ذهن و جسمی آنها در کانال صحیح و سالمی قرار می گیرد و از حواشی های غیر اخلاقی دور می مانند.

8- ارضای هیجان جویی فرزندان: راههای صحیح تخلیه هیجانات سرگردان آنها را فراهم نمائیم تا از آسیب هاب احتمالی مصون بمانند.

9- توجه به گروه همسالان: در دوره نوجوانی گروه دوستان و همسالان تاثیر شگرفی در فرزندان دارند که دقت نظر والدین در معاشرت و همنشینی آنها با دوستانشان، راهنمایی و هدایت غیر مستقیم والدین در هنگام ضرورت می تواند از خطراتی که ممکن است توسط دوستان ناصالح آنها را تهدید کند پیشگیری می نماید.

10- کسب اطلاعات اولیاء: در مورد آسیب های نوپدید و تکنولوژی های جدید و انتقال آن به فرزندان می تواند موثر باشد.

11- فرهنگ سازی برای استفاده بهینه فرزندان از تلفن همراه

12- عقد قرارداد و توافق نامه: سقف گذاشتن برای پیامک و تماس تلفن همراه و عقد قراردادی با فرزندان مبنی بر پرداخت جریمه از قبل تعیین شده که البته ضروری است مفاد قرارداد به توافق طرفین رسیده باشد.

13- تشویق به خاطر استفاده های نامناسب: فرزندان برای ارسال پیام به دوستان و اقوام در مناسبت ها و اعیاد مذهبی و ملی تشویق شوند تا کارهای مثبت در آنها تثبیت گردد.

14- پاسخ ندادن به پیام های غیر ضروری: به آنها آموزش دهیم که پیام ها و تماس های ناآشنا اصلاً پاسخ ندهند و در مقابل مزاحمت های احتمالی ، بهترین راه این است که واکنشی هیجانی نداشته باشند و بلافاصله تلفن را قطع نمایند و در صورت ضرورت توسط والدین از مراجع ذیصلاح درخواست کمک شود.

بازی های رایانه ای

دنیای مجازی دنیای دروغین و غیر واقعی است که ورود مستمر به آن موجب فاصله گرفتن انسان از دنیای طبیعی و واقعی می شود و یکی از پدیده های دنیای مجازی «بازی های رایانه ای» است که سعی دارد نسل جدید را با خلق بازی های پر جذبه و پر کشش از بازی های طبیعی و تربیت طبیعی باز دارد؛ به طوری که شرکت های سازنده بازی های موفق شدند تا ضمن نفوذ در جمعیت دختران و زنان آمار کاربران خود را افزایش دهند.

نیومن(2004) گزارش می دهند فروش بازی های در سال 2008 بالغ بر 6.1 میلیارد پوند برای شرکت های سازنده سود داشته است.

در سال 2005 بالغ بر 33.5 میلیارد دلار و در سال 2007 بالغ بر رقمی معادل 58.4 میلیارد دلار رسیده که تقریباً دو برابر 2005 است.

حال با رشد فزاینده فرزندانمان به بازی های رایانه ای آیا تا کنون اندیشیده ایم که:

ویژگی های مثبت بازی های رایانه ای برای فرزندان چیست؟

آسیب های ناشی از بازی های رایانه ای برای فرزندان چیست؟

عموماً اولیا چه دیدی نسبت به بازی های رایانه ای دارند؟

راز جذابیت بازی های رایانه ای چیست؟

آیا بازی های رایانه ای اعتیاد آور است؟

والدین چگونه می توانند به بازی های رایانه ای فرزندان جهت مثبت بدهند؟

اثرات مثبت و منفی بازی های رایانه ای در تندرستی فرزندان چیست؟

...

فرصت ها یا ویژگی های مثبت بازی های رایانه ای

(اگر محتوای بازی های مثبت باشد)

1- افزایش هماهنگی دست و چشم

2-افزایش خلاقیت

3- غنی سازی محیط های آموزشی

4- افزایش انگیزه و تمرکز در بازیگر

5- تحول نظام آموزشی سنتی به پیشرو

6- پر کردن اوقات فراغت دانش آموزان/ بیماران/ سالمندان

7- آموزش مهارت های اجتماعی و اساسی زندگی/ اعتماد به نفس/ حل مسئله/ مهارت های شناختی.

8- بالا بردن قدرت عکس العمل: بعضی از بازی ها قدرت عکس العمل فرد را در جهان واقعی در برابر تهدید ها بالا می برد.

9- انتقال و آموزش پیام های اجتماعی و بهداشتی مانند ایدز، مواد مخدر، خشونت و...

10- آموزش ورزش هایی مانند شطرنج، یوگا، فوتبال و...

11- امروزه در بعضی از کشورها بهره وری درمانی در زمینه اختلال روانی، شناختی، حرکتی، تکمیلی، اضطراب و اسکیزوفرنی و.... هم یافته است.

تهدید ها یا آسیب های ناشی از بازی های رایانه ای

اگر زمانی که صرف بازی های رایانه ای می شود بسیار طولانی باشد و در انتخاب بازی ها دقت نظر صورت نگیرد آسیب های زیر امکان بروز دارد:

1- افزایش پرخاشگری

2- دزدی ( به علت صرف پل زیاد برای بازی ها و تامین هزینه و مخارج)

3-اعتیاد به بازی

4- کاهش ارتباطات اجتماعی و انزوای بازیگر

5-القای عقاید- تغییر عقاید مذهبی

6- تغییر در هنجارها و ارزش ها

7- بیداری و تحرک میل جنسی: امروزه جایزه برای رفتن به مرحله بالا دیگر قرچ و گل نیست بلکه زن و....)

8- تبلیغ مد در جامعه دختران و زنان(مثل بازی طرح مد باربی).

9-آموزش خشونت، قتل و جرم و جنایت بزهکاری.

10- بازی های عاشقانه و تعمیم آن به زندگی روز مره

11-لذت: ایجاد احساس لذت از کارهای خشن مثل جنگ و خونریزی و..

12- احساس ترس: (مثل بازی کلوپ مرگبار، برای پذیرفته شدن و عضویت در کلوپ تنها 2 شرط لازم است: 1- پول فراوان 2- لذت بردن از دیدن جنگ و خونریزی)

13- تحریک روانی به چالش فرخواندن کابر یا قرار دادن آنها در نقش منجی بشریت:گاهی در ابتدای بازی از بازیگر تقاضا می کنند روح خودشان را به قهرمان بازی به ودیعه و امانت بسپرند تا به این ترتیب قادر به ادامه بازی باشند.

14- ادغام عوامل پر هیجان، با توجه به نیازهای نوجوان وجوان: مانند قدرت، هیجان، ماجراجویی، سکس و.... موجب تاثیر گذاری و ماندگاری اثر بازی در اذهان می شود.

15- اثرات منفی ویدئو کلوپ ها و گیم نت ها: شرط بندی، قمار بازی، سیگار کشیدن، رد و بدل شدن حرف های رکیک و ناسزا، دزدی پول، رد و بدل شدن فیلم ها و سی دی های نامناسب، امکان وجود مشروبات الکلی، مواد مخدر، برقراری رابطه های غیر اخلاقی بزرگترها با کوچکتر ها و....

16- ایجاد اختلال خواب

17- برانگیختگی فیزیولوژیک: تغییر در سوخت و ساز بدن، صرع ناشی از دیدن بازی ها، اضطراب.

18- چاقی به دلیل عدم فعالیت بدنی

19- بی علاقگی به درس و افت تحصیلی

20- القاء هویت منفی

21- القائات سیاسی و عقیدتی: در برخی بازی ها مانند«؟» افراد متجاوز یکدیگر را با الفاظی مانند سید، حاجی و... صدا می زنند.

22- تضاد با ملیت گرایی، وطن دوستی: در بازی هایی که باید تروریست از بین برده شود، ابتدا تفکر نقاد را از بازی می گیرند که او فکر نکند که براستی تروریست کیست؟

در بازی هایی مانند «؟» ماهیت تروریست ها آشکار می شود که ایرانی هستند.

در بازی«حمله به ایران» کاربر نقش نظامی امریکایی را می گیرد و به منظور آسیب به تاسیسات آب سنگین اراک، تاسیسات اتمی نطنز وارد ایران می شودو..

23- آموزش قانون شکنی، هنجار شکنی، ضد ارزش عمل کردن.

24- بهره جستن از رفتارهای غریزی به جای رفتارهای عقلانی.

25- اقدام بدون تامل و تدبیر.

26- آموزش پرخاشگری عملی: با انتخاب بازی هایی مثل کشتی کج، شکستن گردن حریف،خرد کردن قفسه سینه، خرد کردن دندان حریف، ستون فقرات و....

27- اعمال بزهکارانه: گاهی اقدام به عمل خلاف قانون گر بیانگر کاربران می شود.

بررسی نقش والدین

1- والدینی که خود از سرعت پیشرفت و تحولات فناوری های ارتباطی جدید بازمانده اند، عموماً ارزیابی عمیقی از بازی های رایانه ای نداشته اند در غالب موارد بازی های یارانه ای فقط با دید مثبت می نگرند.

2- برخی والدین (عموماً تک فرزند) که با خرید یک دستگاه سگا، پلی استیشن، رایانه و.... وقتی می بینند فرزندانشان برای ساعت های متمادی سرگرم بازی می شوند و در مقابل پرسش های مداوم بچه ها که «چکار کنم؟ حوصله ام سر رفته» راحت می شوند. بازی های رایانه ای را تایید می کنند.

3- برخی والدین که با دقت در بازی ها، خطرات بالقوه ی بازی های پر خشونت، پر زد و خورد، عاشقانه و محرک و نظایر آن را احساس کرده اند خود به عمد دست به تخریب وسایل بازی فرزندانشان می زنند و یا به بهانه ای از دسترس او دور نگه می دارند.

4- والدینی که از محیط اجتماعی (کوچه، پارک و..) واهمه دارند نیز بازی های رایانه ای را تایید می کنن چون معتقدند آنها را خانه نشین می کند و زبان انگلیسی آنها هم بهتر می شود.

5- چون اغلب بازی های کارتونی است، عموم والدین نسبت به آن ها احساس خطر وتهدید نمی کنند.

در سال 1997 مایکل کارنیل که معتاد به بازی های کامپیوتری است با شلیک گلوله 3 نفر از همکلاسیهایش را در کنتاکی امریکا به قتل می رساند.

از 9 گلوله که طی 30 ثانیه شلیک شد 8 گلوله به هدف اصابت کرده است.

در صورتی که کارنیل در تمام عمر حتی یکبار اسلحه به دست نگرفته بود و فقط در اثر بازی های رایانه ای آموخته بود که چگونه مانند افراد اسلحه کش تیرها را به هدف (گردن و صورت) همکلاسی هایش شلیک کند.

اعتیاد بازی های رایانه ای

کاربران به تدریج به بازی های رایانه ای عادت می کنند (معتاد می شوند) ومثل یک «معتاد به مواد مخدر» وقتی که به هر علت امکان بازی نداشته باشند احساس می کنند که چیزی کم دارند و به دنبال فرصتی برای بازی بر می آیند و در این مسیر ممکن است حتی قراردادهای عرفی خانواده و جامعه و قوانین جاری را زیر پا بگذارند.

آنها چون معتادان به مواد مخدر منزوی می شوند و از معاشرت با دیگران و مسافرت و میهمانی رفتن همراه اعضای خانواده سرباز می زنند و همه وقت خود را صرف بازی های رایانه ای و تهیه بازی های جدیدتر و مهیج تر می کنند.

اخیراً در بعضی کشورهای غربی درپی افزایش آمار معتادان رایانه ای«کلینک ترک اعتیاد رایانه ای» نیز راه اندازی شده است.

دانش آموزان معتاد رایانه ای برای درس خواندن به ویژه فراگیری نکات و مباحث جدید وقت کم می آورند. برخی از آنها در مدرسه برای تعطیل شدن و بازگشت به منزل لحظه شماری می کنند تا هر چه زودتر خود را در عالم «بازی های رایانه ای» غرق می کنند.

راز جذابیت بازی های رایانه ای

1- شروع جذاب بازی ها کارتونی بودن مخاطب را جذب می کند.

2- در گیر ساختن عمیق کاربر با بازی قدرت انتخاب قهرمان یا ماشین، اسلحه و... را به کاربر می دهد.

3-تنوع بخشیدن به بازی سلایق مخاطبان مختلف را تامین می کند.

4- توجه به هیجان جویی نوجوانان و جوانان: خلق صحنه های هیجان انگیز، نیاز به هبجان جویی مخاطبان را تامین می کند.

5- تلاش برای ارضای کنجکاوی و ماجراجویی جوان ها بر خورد با موقعیت های چالش برانگیز ذهنی و ایجاد احساس پیگیری مسئله و پی بردن به راز و رمز قضا یا در بازی.

6- توجه به ابعاد هنری و جلوه های گرافیکی بازی ها زیبایی های هنری، کاربران را وا می دارد دست به تعقیب و ادامه مراحل بزنند و لذت ببرند.

7- تلاش جهت تداوم بخشیدن به بازی ها تکرار شخصیت ها و مضامین بازیها، مفاهیم مورد نظر طراحان را در اذهان کاربران تثبیت می کند.

8- گسترش عرصه بازی ها: گسترش در عرصه سینما و ادبیات و... امکان تبادل سوژه ها را در عرصه های اخیر فراهم آورده است.

9- تلاش در جهت ادغام عوامل پر هیجان در یکدیگر

10- تلاش برای حفظ همخوانی با واقعیت

11- تلاش برای انعطاف پذیر بازی ها

12- حریف خستگی ناپذیر حریف کاربران در بازی های رایانه ای دستگاه بازی اوست که به دلیل غیر انسانی بودن، نداشتن روح ومعرفت و اندیشه خستگی ناپذیر است و بعد از هر GAME OVER با زدن یک دکمه سرحال و قبراق و پرتوان آماده مبارزه است که گذر زمان را از ذهن کاربر را می گیرد.

چگونه والدین می توانند به بازی های رایانه ای فرزندان جهت مثبت و ارزشمند دهند؟

امروزه بازی های رایانه ای بسیار پر قدرت، جذاب و پر کشش است به حدی که افراد تا حد اعتیاد به آنها آلوده می شوند. بهتر است والدین سعی کنند حداقل از این بازی ها به عنوان ابزاری در جهت توسعه مهارت های فرزندان استفاده کنند.

در بازی های رایانه ای عناصر بسیاری وجود دارد که والدین می توانند ضمن آگاهی از آنها به ارتقا سلامت روانی و رشد شخصیت و شناخت و یادگیری فرزند خود کمک کنند از جمله:

1-ایجاد هدف درمانی یا آموزشی: والدین با شناسایی و در دسترس قرار دادن بازیهای که یکی از اهداف مد نظر آنها را تامین می کند می توانند به صورت غیر مستقیم تمرکز نمایند.

2- نوع بازی: هر بازی ویژگی خاص خود را دارد. ماجراجویی و جستجوگریريال شبیه سازی، عبور از پیچ و خمها و... تشویق والدین هنگام بازی هایی که در جنبه های شاختی موثرند می تواند موجب افزایش انگیزه کودکان در استفاده از این بازی ها شود.

3- میزان فعالیت: یازی های رایانه ای به گونه ای طراحی شده اند که میزان فعالیت فرد در آن گاه به صد در صد و گه به صفر نزدیک می شود یعنی خود فقط تماشا می کند. بازی هایی را در دسترس او قرار دهیم کهمیزان فعالیت کودک در آن بالا باشد و معمولاً ایجاد سئوالی نماید تا کودک مجبور به تفکر و تصمیم گیری سریع شود.

4- اطلاعات و قوانین بازی: بازی هایی که قوانین و اطلاعات بازی را به فرد ارائه می دهد راهبردهای شناختی بیشتری دارند و می تواند آنها را به استفاده از راه و روش و برنامه ریزی زندگی تشویق نماید.

5- نقش شانس در پیروزی کودکان بازی می کنند تا برنده شوند، بازی هایی را تهیه کنیم که رسیدن به موفقیت بر حسب تلاش فرد باشد نه شانس.

6- میزان مشکل بودن بازی بازی هایی را تهبه کنیم که از آسان به سخت باشد تا جذابیت بازی را برای او بیشتر کند.

توصبه هایی به والدین

1- آگاهی خود را نسبت به فیلم «بازی های رایانه ای» ارتقا دهند.

2- نظارت مستمر به بازی های فرزندان داشته باشند

3- در مورد ویژگی های مثبت و منفی بازی های رایانه ای کسب اطلاعات نموده و به فرزندان انتقال دهند.

4- تفکر خلاق و نقاد (از مهارت های زندگی) را به فرزندان آموزش دهند.

5- اوقات فراغت فرزندان را با کار و ورزش فعالیت های هنری و... را غنی نمایند تا فرزند صرفاً به بازی های رایانه ای نپردازد.

6- اثرات روانی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و... را در بازی های رایانه ای برای فرزندان بیان نمایند.

7- سعی نمایند نگرش فرزند را به سطح رفتار و عملش ارتقا دهند.

8- با توافق فرزندان قواعد و برنامه و ساعت مشخصی را برای استفاده از «بازی های رایانه ای» تهیه نمایند و آن را در منظر دید طرفین قرار دهند.

9- بهتر است دستگاه بازی در فضای عمومی خانه قرار گرفته تا اعمال نظارت صورت پذیرد.

10- بهتر است بازی های چند نفره تهیه شود و اولیاء نیز درجریان بازی آن ها قرار گیرند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت: 12:32 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد انواع دیابت:

بازديد: 563

تحقیق در مورد انواع دیابت:

دیابت نوع 1: دیابت قندی وابسته به انسولین چیست

- حدود تا 10 درصد بیماران دیابتی مبتلا به دیابت نوع 1 هستند.

- در این نوع دیابت سلول های بتا در پانکراس که در حالت عادی انسولین تولیدی کنند طی یک روند خود ایمنی تخریب می شوند.

- تزریق انسولین جهت کنترل قند خون الزامی است.

- دیابت نوع 1 شروع ناگهانی داشته و اغلب قبل از سن 30سالگی بروز پیدا میکند.

- کنترل میزان قند خون به صورت روزانه: 7 بار در روز (قبل و بعد از سه وعده اصلی و یک بار قبل از خواب)

دیابت نوع 2: دیابت قندی غیروابسته به انسولین

- حدود 90 تا 95 درصد از بیماران دیابتی دارای دیابت نوع 2 هستند.

- این نوع دیابت ناشی از کاهش حساسیت به انسولین (مقاومت به انسولین) یا ناشی از کاهش تولید انسولین می باشد.

- دیابت نوع 2 ابتدا با کمک رژیم غذایی و ورزش و سپس داروهای خوراکی پایین آورنده قند خون درمان می شود.

- دیابت نوع 2 بیشتر در افراد بالای 30 سال و در بیماران چاق رخ می دهد.

- کنترل قند خون روزانه، 4بار در روز (ناشتا و 2ساعت بعد از وعده اصلی)

 

دیابت شیرین حاملگی چیست:

- دیابت حاملگی با درچه ای از عدم تحمل گلوکز با شروع در طی حاملگی (سه ماهه دوم یا سوم) مشخص گردد.

- این نوع دیابت در خانه های 25 سال به بالا، خانم های چاق کمتر از 25سال، خانمهای با سابقه فامیلی رخ می دهد.

تظاهرات بالینی:

- پلی ادری، پرنویسی و پلی ناژی (بیش خوری)

- ضعف، خستگی، تغییرات ناگهانی در بنیایی، سوزون سوزن شون یا کرختی در دست ها و پاها، پوست خشک، دیر خوب شدن زخم ها و عفونت های مراجعه

- بروز دیابت نوع 1 ممکن است با تهوع، استفراغ یا دردهای شکمی همراه باشد.

- بروز دیابت نوع 2 با عدم تحمل به گلوکز به طور آهسته (طی سالها) و یا یک سیر پیشرونده شروع شده و اگر برای چندین سال تشخیص داده نشود به عوارض طولانی مدت مانند بیماری چشمی، نورپاتی محیطی، بیماری عروق محیطی منجر می گردد.

روش های ارزیابی و تشخیص دیابت

سطوح بالای قند خون، سطح قند ناشتای پلاسمایی Mg/dl 126 یا بیشتر، یا نمونه اتفاقی قند پلاسما بیش از Mg/dl 200 در بیش از یک فرمت.

پیشگیری از دیابت:

برای بیماران چاق (به خصوص مبتلایان به دیابت نوع2) کاهش وزن اکید درمانی

عوارض دیابت چیست

عوارض مربوط به هر نوع دیابت به دو نوع حاد و مزمن تقسیم بندی می گردد. عوارض حاد ناشی از اختلال کوتاه مدت در توازن قند خون بوده و شامل این موارد است:

- هیپوگلیسمی

- DKA

- HHNS

عوارض مزمن معمولاً 10 تا 15 سال بعد از وقوع دیابت قندی به وقوع می پیوندد و شامل این موارد است:

- بیماری ماکروواسکوکر (عروق بزرگ): جریان خون عروق کردند، عروق محیطی و عروق مغزی را تحت تأثیر قرار می دهد.

- بیماری میکروواسکوکر: چشم ها (رتینوپاتی)، کلیه ها (مفروپاتی) را تحت تأثیر قرار می دهد. کنترل قند خون جهت به تأخیر انداختن یا جلوگیری از بروز عوارض مربوط به عروق بزرگ و کوچک باید انجام بگیرد.

- بیماری نوروپاتیک: اعصاب حسی-حرکتی و اتونوم را تحت تأثیر قرار داده و منجر به مشکلاتی از قبیل ناتوانی جنسی (impotence) و زخم های پا می گردد.

درمان طبی دیابت

کنترل دیابت 5 جز دارد:

تغذیه، فعالیت ورزشی، پایش، درمان دارویی، آموزش

- درمان اولیه دیابت نوع 1 انسولین است

- درمان اولیه دیابت نوع 2 کاهش وزن

- فعالیت ورزشی در افزایش اثر بخشی انسولین مهم است.

- اگر ورزش در رژیم غذایی در کنترل گلوکز خون موثر باشد باید از داروهای پایین آورنده قند خون استفاده کرد.

- از انسولین در شرایط حاد استفاده می شود

- چون درمان در طول بیماری به علت تغییرات در نحوه زندگی و شرایط فیزیکی و روحی و روانی و همچنین پیشرفت های درمانی تغییر می کند باید به طور پیوسته شیوه درمانی را مورد ارزیابی قرار داد. آموزش به بیمار و خانواده از ملزومات درمان است.

کنترل تغذیه ای دیابت:

- برنامه غذایی بر پایه عادات غذایی معمول بیمار و نحوه زندگی، تنظیم شود، باید تمام مواد غذایی مورد نیاز مانند ویتامین و مواد معدنی را در رژیم غذایی لحاظ کرد.

- چربی

- 25-20% از کل مصرف کالری

- چربی اشباع شده کمتر از 7% کل کالری

- کلسترول رژیم غذایی کمتر از 20mg در روز

- مصرف 2 با یا بیشتر ماهی در هفته حاوی اسیدهای چرب امگا 3

- کربوهیدرات

- 65-45% از کل مصرف کالری استفاده از رژیم کم کربوهیدرات توصیه نمی شود.

- پروتئین ها

- 35-10% از کل مصرف کالری ( رژیم پر پروتئین توصیه نمی شود).

- مصرف غذا های حاوی فیبر، سبزیجات و غلات می توانند از بال رفتن گلوکز بعد از صرف غذا به کار روند

- شیرین کننده غیر قندی

مراقبت های پرستاری

در مورد بیماری که به تازگی تشخیص دیابت برای او داده شده است.

ارزیابی

- به علائم و نشانه های هیپر گلیسمی طول کشیده و عوامل فیزیکی، اجتماعی و روحی روانی دخیل در توان یادگیری و انجام فعالیت های مراقبت از خود در مورد بیماری دیابت توجه داشته باشید.

- در مورد علائم قبل از تشخیص دیابت سئوال کنید، پلی اورمی، پلی فاژی، خشکی پوست کدورت و ضعف بینایی- کاهش وزن، خارش واژن، زخم هایی که خوب نمی شوند.

- نشانه های DkA را مورد بررسی قرار دهیم. کتونوری، تنفس کوبسمال، هیپوتانسیون اورتوستاتیک و خواب آلودگی

- در مورد DKA یعنی تهوع، استفراغ و درد شکمی سئوال کنید

- نشانه های آزمایشگاهی مربوط به اسیدوز متابولیک (PH پایین، بی کربنات پایین) و عدم تعادل الکترولیتی را چک کنید.

- بیمار مبتلا دیابت نوع 2 را از جهت علائم HHNS مورد ارزیابی قرار دهید

هیپتانسیون، تغییرات سطح هوشیاری، تشنج، کاهش تورگور پوستی، هیپراسمولاریته و عدم تعادل الکترولیتی

- عوامل فیزیکی که موجب اختلال توانایی در یادگیری یا به کار گیری مهارت های مراقبت از خود می گردند را مورد ارزیابی قرار دهید: نقایص بینایی، اختلالات حرکتی، نقایص عصبی

- وضعیت اجتماعی بیمار را از نظر فاکتور هایی که رژیم درمانی دیابت و برنامه آموزش به بیمار را تحت تاثیر قرار می دهد مورد بررسی قرار دهیم.

- بررسی وضعیت روحی روانی

تشخیص های پرستاری

- خطر کمبود حجم مایع مربوط به پلی اورمی و دهیدارتاسیون

- بر هم خوردن تعادل تغذیه ای مربوط به عدم تعادل انسولین- غذا و فعالیت فیزیکی

- دانش کافی در مورد مهارت های مراقبت از خود در دیابت

- عدم توانایی در مورد مهارت هار مراقبت از خود به خاطر نقایص فیزیکی یا عوامل اجتماعی

- اضطراب ناشی از نبود کنترل ترس از علائم توانایی در کنترل و پیگیری دیابت، ندانستن اطلاعات کافی راجع به دیابت و ترس از عوارض دیابت.

خطر ناشی از عوارض

مشکلات همراه / عوارض بالقوه

- افزایش حجم مایع، ادم ریوی، نارسایی احتقانی قلب

- هایپوکانمی

- هایپر گلیسمی و DKA

- هیپو گلیسمی

- ادم مغزی

مداخلات پرستاری

حفظ تعادل آب و الکترولیت

- میزان مایع دریافتی و دفعی را اندازه بگیریم

- آب و الکترولیت ها را طبق دستور تجویز نماییم

- بیمار را تشویق به مصرف مایعات کنیم

- الکترولیت های سرم (سدیم و پتاسیم) را چک کرده و به دقت کنترل نماییم.

- علائم حیاتی را از نظر بروز دهیدراتاسیون مورد بررسی قرار دهیم. تاکی کاردی، هیپوتانسیون ارتوستاتیک

طرح برنامه غذایی

- رژیم غذایی را جهت کنترل گلوکز به عنوان ابتدایی ترین هدف طرح ریزی نماییم

- شیوه زندگی، زمینه فرهنگی، سطح فعالیت و ترجیح غذایی بیمار را مدنظر داشته باشیم.

- به بیمار توصیه می نماییم همانطور که در رژیم دیابتی پیش بیتی شده است وعده های غذایی خود را به طور کامل مصرف کرده و از مواد غذایی جزیی بین غذاهای اصلی استفاده کند.

- تدبیری اتخاذ کنیم تا بیمار قبل از افزایش فعالیت فیزیکی مقادیر مصرفی خوراکی را افزایش دهد.

- دقت کنیم مقادیر انسولین درخواست شده برای بیمار بر اساس تاخیر در مصرف مواد غذایی که ممکن است به خاطر انجام روش های تشخیصی یادگیری روش ها به وجود آید تنظیم گردد.

کاهش اضطراب بیمار

- بیمار را مورد حمایت روحی- روانی قرار دهیم. زمانی را جهت صحبت کردن با بیمار اختصاص دهیم.

- سوء تعبیرات بیمار و خانواده را در ارتباط با دیابت برطرف نمایید.

- بیمار را تشویق کنیم تا اقداماتی را که اکثراً برای بیمار وحشتناکتر است انجام دهد. مانند تزریق کردن به خود و یا سوزن زدن به انگشت برای چک کردن قند خون.

- بیمار را جهت مراقبت از خود مورد تشویق و حمایت قوی قرار دهیم.

کنترل و مراقبت از عوارض بالقوه:

افزایش بیش از حد مایع: علائم حیاتی را چک کنیم و CVP را همراه وضعیت همو دینامیک در طول فواصل مکرر بررسی نمایید. ضربان قلب و ریتم قلب، صداهای تنفسی، تورگور برگشتی برون ده ادراری چک شود. مایعات در بدن و دیگر مایعات مصرفی را کنترل کنیم.

هایپو کالمی: پتاسیم را باید خیلی با دقت در بدن جایگزین نمود و قبل از تجویز باید از عملکرد فعالیت داشتن کلیه های مطمئن بود. تعداد ضربان قلب، ریتم، نوار قلبی ECG و پتاسیم سرم چک شود.

هیپر گلیسمی و DKA: سطوح قند خون و کتون ادراری چک شود، داروهای مربوطه (انسولین دیابت پایین آورنده قند خون) را تجویز نمایید. علائم و نشانه های هیپر گلیسمی و DKA را در نظر داشته باشیم و جهت تصحیح آن از انسولین، مایعات داخل وریدی استفاده کنیم.

هیپوگلیسمی: ما قرص های گلوکز یا آب میوه برطرف کنیم. تشویق بیمار به مصرف وعده های غذایی به طور کامل و مصرف خوراکی ها بین وعده های غذایی تشویق نماییم

ادم مغزی: با کاهش دادن تدریجی سطح قند خون می توان جلوی آن را گرفت. قند خون الکترولیت های سرم، برون ده ادراری، وضعیت عملکرد مغزی (mental states) و علائم نوردلوژیک را چک کنید

آموزش در مورد مراقبت از خود:

بیمار را در مورد اقدامات پیشگیرانه برای عوارض دیابت در طولانی مدت و مهارت های حفظ آموزش دهیم. در مورد پاتوفیزیو لوژی و اقدامات درمانی چگونگی شناسایی پیشگیری از عوارض حاد توضیح داده و برخی اطلاعات لازم را در اختیار او قرار دهیم.

اطلاعات را با توجه به توانایی های او در فهم آنها به او بدهیم

خانواده بیمار را جهت کمک رسانی در کنترل دیابت راهنمایی کنیم.

- آموزش در ارتباط با پرداختن به اهمیت ادامه عادات غذایی، بیان ارتباط غذا و انسولین و بیان اختصاصی بودن برنامه غذایی هر فرد برای خود آن فرد

- آموزش به انجام ورزش

- آموزش پایش قند خون به طور فردی به بیماران

- آموزش در ارتباط با نحوه استفاده و تزریق انسولین

- شناسایی مشکلاتی که همراه مصرف انسولین رخ می دهد برای بیماران

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت: 12:29 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد خصوصیات اخلاقی حضرت امام رضا

بازديد: 679

تحقیق در مورد خصوصیات اخلاقی حضرت امام رضا

حلم: در شناخت‏حلم آن حضرت، شفاعت وی در نزد مامون در حق جلودی کافی است جلودی کسی بود که به امر هارون رشید به مدینه رهسپار شد تا لباس زنان آل ابو طالب را بگیرد و بر تن هیچ یک از آنان جز یک جامه نگذارد. وی همچنین بر بیعت مردم با امام رضا(ع) انتقاد کرد. پس مامون او را به حبس افکند و بعد از آن که پیش از وی دو تن را کشته بود او را خواست. امام رضا(ع) به مامون گفت: ای امیر مؤمنان! این پیرمرد را به من ببخش!جلودی گمان برد که آن حضرت می‏خواهد از وی انتقام گیرد. پس مامون را سوگند داد که سخن امام رضا(ع) را نپذیرد مامون هم گفت: به خدا شفاعت او را درباره تو نمی‏پذیرم و دستور داد گردنش را بزنند. در صفحات آینده تفصیل این مطلب را در خبر مربوط به عزم مامون بر خروج از مرو، ذکر خواهیم کرد.

تواضع: در بخش صفات و اخلاق آن حضرت از قول ابراهیم بن عباس نقل کردیم که گفت: چون امام رضا(ع) تنها بود و برای او غذا می‏آوردند آن حضرت غلامان و خادمان و حتی دربان و نگهبان را بر سر سفره‏اش می‏نشاند و با آنها غذا می‏خورد. همچنین از یاسر خادم نقل شده است که گفت: چون آن حضرت تنها می‏شد همه خادمان و چاکران خود را جمع می‏کرد، از بزرگ و کوچک، و با آنان سخن می‏گفت. او به آنان انس می‏گرفت و آنان با او. کلینی در کافی به سند خود از مردی بلخی روایت می‏کند که گفت: با امام رضا (ع) در سفر به خراسان همراه بودم. پس روزی خواستار غذا شد و خادمان سیه چرده خود را نیز بر سفره خود نشاند یکی از یارانش به او عرض کرد: ای کاش غذای اینان را جدا می‏کردی. فرمود: پروردگار تبارک و تعالی یکی است و مادر و پدر هم یکی. و پاداشها بسته به اعمال و کردارهاست.

اخلاق نیکو: در بخش صفات آن حضرت از ابراهیم بن عباس نقل کردیم که گفت: امام رضا(ع) با سخن هرگز به هیچ کس جفا نکرد و کلام کسی را نبرید تا مگر شخص از گفتن باز ایستد. و حاجتی را که می‏توانست‏برآورده سازد رد نمی‏کرد. پاهایش را دراز نمی‏کرد و هرگز روبه‏روی کسی که نشسته بود، تکیه نمی‏داد و هیچ کس از غلامان و خادمان خود را دشنام نمی‏داد. هرگز آب دهان بر زمین نمی‏افکند و در خنده‏اش قهقهه نمی‏زد بلکه تبسم می‏نمود. کلینی در کافی به سند خود نقل کرده است که مهمانی برای امام رضا(ع) رسید. امام شب در کنار مهمان نشسته بود و با وی سخن می‏گفت که ناگهان وضع چراغ تغییر کرد. مرد مهمان دستش را دراز کرد تا چراغ را درست کند ولی امام او را از این کار بازداشت و خود به درست کردن چراغ پرداخت و کار آن را راست کرد. سپس فرمود: ما قومی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‏گیریم. همچنین در کافی به سند خود از یاسر و نادر خادمان امام رضا(ع) نقل شده است گفتند: ابو الحسن، صلوات الله علیه، به ما فرمود: اگر من بالای سرتان بودم و شما خواستید از جا برخیزید، در حالی که غذا می‏خورید برنخیزید تا از خوردن دست‏بکشید و بسیار اتفاق می‏افتاد که امام بعضی از ما را صدا می‏زد و چون به ایشان گفته می‏شد آنان در حال خوردن هستند، می‏فرمود: بگذاریدشان تا از خوردن دست‏بکشند.

کرم و سخاوت: هنگام ذکر اخبار مربوط به ولایت عهدی آن حضرت خواهیم گفت که یکی از شاعران به نام ابراهیم بن عباس صولی به خدمت آن حضرت آمد و امام به او ده هزار درهم داد که نام خودش بر آن ضرب شده بود. همچنین آن حضرت به ابو نواس سیصد دینار جایزه داد و چون جز آن، مال دیگری نداشت استر خویش را هم به وی بخشید. و نیز به دعبل خزاعی ششصد دینار جایزه داد و با این وجود از وی معذرت هم خواست.

در مناقب از یعقوب بن اسحاق نوبختی نقل شده است که گفت: مردی به ابو الحسن رضا(ع) برخورد کرد و گفت: به قدر مردانگی‏ات بر من ببخش. امام گفت: به این مقدار ندارم. مرد گفت: به قدر مردانگی خودم ببخش. امام فرمود: این قدر دارم. سپس فرمود: ای غلام دویست دینار به او بده.

همچنین در مناقب از یعقوب بن اسحاق نوبختی نقل شده است که امام رضا(ع) تمام ثروت خود را در روز عرفه تقسیم نمود. پس فضل بن سهل به وی گفت: این ضرر است. امام فرمود: بل سود و بهره است. چیزی را که پاداش و کرامت‏بدان تعلق می‏گیرد ضرر محسوب مکن.

کلینی در کافی به سند خود از الیسع بن حمزه نقل کرده است که گفت: در مجلس ابو الحسن رضا(ع) بودم. مردم بسیاری به گرد آن حضرت حلقه زده بودند و از وی درباره حلال و حرام پرسش می‏کردند که ناگهان مردی بلند قامت و گندمگون داخل شد و گفت: السلام علیک یا بن رسول الله. من یکی از دوستداران تو و پدران و نیاکان تو هستم، من از حج‏باز می‏گردم و خرجی خود را گم کرده‏ام و با آنچه همراه من است نمی‏توانم به یک منزل هم برسم، پس اگر صلاح بدانی که مرا به دیارم روانه کنی که برای خدا بر من نعمتی داده‏ای و اگر به شهرم رسیدم آنچه از تو گرفته‏ام به صدقه می‏دهم. امام(ع) به او فرمود: بنشین خدا تو را رحمت کند. آنگاه دوباره با مردم به گفت و گو پرداخت تا آنان پراکنده شدند و تنها سلیمان جعفری و خیثمه و من مانده بودیم پس امام فرمود: اجازه می‏دهید داخل شوم سلیمان گفت: خداوند فرمان تو را مقدم داشت. پس امام برخاست و به اتاقش رفت و لختی درنگ کرد و سپس بازگشت و در را باز کرد و دستش را از بالای در بیرون آورد و پرسید: آن خراسانی کجاست؟پاسخ داد: من اینجایم. فرمود: این دویست دینار را برگیر و در مخارجت از آن استفاده کن و بدان تبرک جو و آن را از جانب من به صدقه بده. اکنون برو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا. مرد بیرون رفت. سلیمان به آن حضرت عرض کرد: دایت‏شوم بخشش بزرگی کردی و رحمت آوردی، پس چرا چهره از او پوشاندی؟فرمود: از ترس آن که مبادا خواری خواهش را در چهره او ببینم. مگر این سخن رسول خدا را نشنیدی که می‏گوید: آن که به نهان نکویی آورد با هفتاد حج‏برابری می‏کند و آن که پلیدی و زشتی را اشاعه می‏دهد، مخذول و خوار است و کسی که در نهان گناه کند، آمرزیده است. آیا سخن اول را نشنیده‏ای که می‏گوید:

متی آته لا طلب حاجة

رجعت الی اهلی و وجهی بمائه (1)

ششم، فراوانی صدقات: پیش از این از ابراهیم بن عباس صولی نقل کردیم که گفت: امام رضا(ع) بسیار نکویی می‏کرد و در نهان صدقه می‏داد و بیشتر این عمل را در شبهای تاریک به انجام می‏رساند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت: 12:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره بررسی عوامل ایجاد تورم

بازديد: 565

تحقیق درباره بررسی عوامل ایجاد تورم

تامین کسری بودجه با استقراض از بانک مرکزی، افزایش حجم نقدینگی، افزایش قیمت انرژی، حذف یارانه‌ صنعتی و صنفی پس از اجرای سیاست‌های تعدیل، افزایش ریسک فعالیت‌های مولد اقتصادی، ضعف در مدیریت خصوصا مدیریت ارز و کاهش ارزش پول و بالاخره افزایش قیمت‌های جهانی، عوامل اصلی تورم در ایران اعلام شد.

از آنجایی که تورم یکی از عوامل مهم نابرابری توزیع درآمد، اهرم فشار اقتصادی بر اقشار آسیب‌پذیر و گرایش به فعالیت‌های دلالی است و همچنین از آنجایی که تورم موجب بی‌ثباتی اقتصاد در نتیجه کاهش رشد اقتصادی در درازمدت می‌شود هرگونه کار تحقیقی در این زمینه شناخت عوامل موثر بر آن حائز اهمیت است.

تورم مزمن پدیده‌ای نسبتا بلندمدت در اقتصاد ایران بوده و بالا گرفتن نرخ تورم در سال‌های اخیر مشکل اساسی کشور است.

نتیجه تحقیقات انجام شده حاکی از گسترش عوامل موثر بر تورم در اقتصاد کشور است و مهم‌ترین این عوامل رامی‌توان به این شرح برشمرد. تامین کسری بودجه دولت از طریق استقراض از بانک مرکزی و به تبع آن افزایش حجم نقدینگی، افزایش قیمت حامل‌های انرژی و حذف یارانه‌های صنعتی و صنفی پس از اجرای سیاست‌های تعدیل، افزایش ریسک مربوط به فعالیت‌های مولد اقتصادی، ضعف در مدیریت خصوصا مدیریت ارز و کاهش ارزش پول و بالاخره افزایش قیمت‌های جهانی.

در این کار بررسی رفتار تورم در کشور با اقتباس از یک مدل پولی با تمرکز بر حجم نقدینگی به نرخ بهره، قیمت کالاهای خارجی، نرخ ارز، تولید کالاهای صنعتی، انتظارات تورمی صورت گرفته است که در آن ارتباط تورم را با این متغیرها بررسی کردیم. نتیجه تحقیقات حاکی از آن است که در بلندمدت سطح عمومی قیمت‌ها با حجم نقدینگی، تولیدات صنعتی و قیمت کالاهای خارجی ونرخ ارز ارتباط دارد.

به این صورت که افزایش حجم نقدینگی منجر به افزایش سطح عمومی قیمت‌ها و افزایش تولیدات خصوصا تولیدات صنعتی نیز دربلندمدت منجر به کاهش سطح عمومی قیمت‌ها می‌شود و در عین حال افزایش قیمت کالاهای خارجی و نرخ ارز، سطح عمومی قیمت‌ها را در بلندمدت افزایش می‌دهد.

در این کار تحقیقی بین رشد سطح عمومی قیمت‌ها ونرخ بهره در بلندمدت ارتباط معنا داری بدست نیامد. به طور کلی با استناد به نتایج این تحقیق و دیگر تحقیقات صورت گرفته در این زمینه می‌توان تورم در ایران را پدیده‌ای پولی دانست که سایر عوامل از جمله عوامل مربوط به سمت عرضه یا فشار هزینه آثار کمتری بر آن دارند. به عبارت دیگر شدت پولی پدیده تورم نسبت به سایر عوامل در کشور زیادتر بوده و لذا نحوه اثر متغیرهای پولی و حجم نقدینگی بر بخش واقعی اقتصاد کمتر می‌باشد.

به دلیل بالا بودن تورم نسبت به نرخ بهره اسمی، افزایش یا کاهش نرخ بهره در کشور اثر معنا دار و قابل توجهی بر سطح عمومی قیمت‌ها ندارد در این کار تحقیقی همچنین رابطه پویا و کوتاه مدت تورم بررسی شد و یکی از نتایج آن نقش مهم تورم انتظار در فرآیند تورم می‌باشد.

به عبارت دیگر بخش خصوصی تورم را به عنوان یک شاخص از امنیت و ثبات اقتصادی همواره در تصمیم‌گیری‌های خود دخیل می‌داند و این امر در نحوه تخصیص منابع به سمت کالاهایی می‌شود که از درجه نقدینگی بالاتری برخوردار بوده و کمتر تمایل به سرمایه‌گذاری در بخش‌های مولد اقتصادی یافته‌اند.

تورم یکی از موضوعات مهم در کشور ماست. در ایران درصد تورم در سالهای اخیر بسیار زیاد بوده است، به طوری که قیمت‌ها در هر سال بسیار افزایش یافته و قدرت خرید مردم يا ارزش پول به همان نسبت کم شده است. تورم مزمن پدیده‌ای نسبتا بلندمدت در اقتصاد ایران بوده و بالا گرفتن نرخ تورم در سال‌های اخیر مشکل اساسی کشور است. نتیجه تحقیقات انجام شده حاکی از گسترش عوامل موثر بر تورم در اقتصاد کشور است و مهم‌ترین این عوامل را می‌توان به این شرح برشمرد.

تامین کسری بودجه دولت از طریق استقراض از بانک مرکزی و به تبع آن افزایش حجم نقدینگی، افزایش قیمت حامل‌های انرژی و حذف یارانه‌های صنعتی و صنفی پس از اجرای سیاست‌های تعدیل، افزایش ریسک مربوط به فعالیت‌های مولد اقتصادی، ضعف در مدیریت خصوصا مدیریت ارز و کاهش ارزش پول و بالاخره افزایش قیمت‌های جهانی.

تورم و نرخ پول در نظریه های اقتصادی

در نظريه هاى اقتصادى تورم را به سه نوع تقسيم مى كنند:

1. تورم خفيف: اين نوع ـ كه غالبا از آن به ((تورم خزنده)) و گاهى ((تورم آرام يا بى سروصدا)) تعبير مى شود ـ به افزايش ملايم قيمت ها اطلاق مى گردد.

2. تورم شديد: در اين نوع ـ كه از آن به ((تورم شتابان يا تازنده)) ياد مى شود ـ آهنگ افزايش قيمت ها تند و سريع است.

3. تورم بسيار شديد: اين نوع ـ كه از آن به ((تورم افسار گسيخته, فوق تورم و ابر تورم)) تعبير مى شود ـ شديدترين حالت تورم به شمار مى رود.

در مورد تفكيك قلمرو آن ها هيچ توافقى بين صاحب نظران اقتصادى وجود ندارد; مثلا براى تورم خفيف, افزايش بين 1 تا 6 درصد, حداكثر 4 درصد, بين 4 تا 8 درصد در سال را ذكر كرده اند. براى تورم شديد, 15 تا 25 درصد در سال را نوشته اند. معيار تورم بسيار شديد را 50 درصد در ماه يا دو برابر شدن قيمت ها در مدت شش ماه و ... بيان داشته اند.

بنابراين نمى توان معيار ثابتى را براى انواع تورم در همه مكان ها و زمان ها ارائه داد; چرا كه عرف و عقلاى زمان ها و مكان هاى مختلف ممكن است در مقابل يك نرخ مشخص, واكنش هاى متفاوتى از خود نشان دهند. چه بسا در عصر پول فلزى, مردم در مقابل اندك افزايش قيمت ها از خود واكنش نشان مى دادند, اما در زمان پول هاى جديد در برابر آن نرخ تورم از خود همان واكنش را نشان ندهند. حتى ممكن است عرف جامعه اى در طول زمان به نرخ مشخصى, عادت كرده, بعد از مدتى حساسيت گذشته را از خود نشان ندهد يا در گذشته حساس نبود, ولى در زمان بعد كاملا حساسيت خود را نمايان سازد. بنابراين ممكن است نرخ خاصى از تورم در جامعه اى خفيف و همان نرخ در جامعه اى ديگر, شديد به شمار آيد.

به زبان ساده، تورم، مقدار بالا رفتن قیمت اجناس در طول مدت یکسان - مثلاً یک سال- را می گویند. اما گرانی تقریبا در مورد قدرت خرید مردم است.

برای درک تفاوت آن، مثالی ساده می زنیم: ممکن است که مثلا در یکسال نرخ تورم 30% باشد، اما این نرخ تورم در قدرت خرید مردم احساس نشود! چون قدرت خرید مردم بالاست و بخاطر همین موضوع نرخ تورم به چشم نمی آید! اما دقیقا این موضوع می تواند برعکس هم باشد! مثلا نرخ تورم حتی تک رقمی و زیر 5% هم باشد؛ اما بخاطر قدرت پایین خرید، احساس کند شدن چرخه اقتصادی بازار را می توان درک کرد.

در برخی از مواقع شما قدرت خرید پایین را احساس می کنید، اما این موضوع اصلا به گرانی و تورم ربطی ندارد! بخصوص در بازارهایی، چون بازار ایران!!

بازار ایران بر پایه حقوق کارمند و کارگر می چرخد! برخلاف بازارهای صنعتی که برپایه تولید و صادرات می چرخد! وقتی حقوق یک کارگر یا کارمند، در حدی غیرقابل تصوری، پایین باشد، مسلم است که قدرت خرید هم پایین می آید و این یعنی اینکه به طور ناخودآگاه، بازار دچار رکود اقتصادی می شود. در نتیجه احساس گرانی باز هم پیش می آید!

در بازار ایران برخلاف بازارهای جهان، و بر خلاف تصور بسیاری، اجناس گران نیست! آنچه که بیشتر باعث می شود که احساس گرانی کنیم، همین پایین بودن حقوقهاست. بعنوان مثال، در کشورهای شرق آُسیا، حقوق کارمندان و کارگران، ماهیانه تا 15 تا 20 هزار دلار می تواند باشد! یعنی چیزی در حدود 15 تا 20 میلیون تومان! بنابراین با داشتن چنین حقوقی، می توان تصور کرد که چرا با توجه به بالا بودن هزینه ها در این کشورها، کمتر کسی احساس گرانی و تورم را درک می کند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت: 12:17 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد علل موثر بر پیشرفت تحصیلی

بازديد: 1355

تحقیق در مورد علل موثر بر پیشرفت تحصیلی

در اين مقاله كوشش شده است يافته هاي عمده اين مطالعات مورد بازنگري قرار گيرد. كشف اثرات متغيرها بر پيشرفت تحصيلي موضوع ساده اي نيست. نتايج پژوهش ها بر روي روابط و همبستگي ها بايد در عمل مورد آزمايش قرار گيرند. هر يك از نتايج بايد به دفعات متعدد به وقوع پيوندد تا به توان نسبت به صحت آنها اطمينان حاصل كرد.

مطالعات كيفي كه بر پايه روش هاي مشاهده اي و تكنيك هاي مصاحبه انجام مي گيرد، اين امكان را به پژوهشگر مي دهد كه به نكات ظريفي كه در كلاس نقش دارند و بر پيشرفت تحصيلي دانش آموزان موثرند كه تشخيص آنها جز با بكارگيري اين روش ها ممكن نيست.

برنامه درسي و پیشرفت تحصیلی

برنامه درسي را مي توان به سه گروه “برنامه درسي مورد انتظار (آنچه كه در فهرست دروس و يا هدف هاي يادگيري مندرج است)،” برنامه درسي اجرا شده “ (آنچه كه معلمين عملاً تدريس مي كنند در زبان پژوهش به آن اغلب فرصت يادگيري مي گويند) و “ برنامه درسي فرا گرفته” (آنچه كه كودكان واقعاً ياد مي گيرند) تقسيم نمود. شواهد زيادي وجود دارد مبني بر اينكه تقاضاي برنامه درسي در پيشرفت تحصيلي مؤثر است. به طور خلاصه مي توان اظهار داشت كه اگر دانش آموزان فرصت يادگيري چيزي را داشته باشند، معمولاً “آن را فرا مي گيرند و اگر اين فرصت براي آنها فراهم نباشد، از يادگيري آن محروم خواهند شد. به عبارت ديگر ، هر چه ميزان تقاضا در “ برنامه درسي مورد انتظار” با ثابت فرض كردن بقيه عوامل بيشتر باشد، كودكان بيشتر ياد خواهند گرفت.

بسياري از كشورهاي در حال توسعه داراي مراكز برنامه ريزي درسي هستند، گر چه در بسياري از كشورها برنامه هاي درسي براي رهايي از نفوذ برنامه هاي قدرت هاي استعماري گذشته به صورت “ملي” تدوين شده اند، هنوز در برنامه هاي درسي برخي از كشورها اين وضعيت وجود ندارد و يا آنكه در طرف ديگر طيف به آنچه كه در ديگر كشورها كودكان براي يادگيري بخصوص در زمينه خواندن، رياضيات و علوم دارند، توجه كافي مبذول نشده است.

دو مقوله بايد مورد توجه قرار گيرد يكي تكنولوژي برنامه ريزي درسي (Lewy 1978) و ديگري عوامل تعيين كننده برنامه درسي ، بسياري از عوامل مطالعات اندكي نياز دارند كه مراكز برنامه ريزي درسي بايد به انجام آن توجه داشته باشند.

تمايل به افزودن مطالب بيشتري به برنامه هاي درسي مشاهده مي شود بدون آن كه هرگز چيزي از آن كاسته شود. اخيراً حركت هايي براي پيراسته كردن برنامه هاي درسي ديده مي شود زيرا وضعيت كنوني و انباشتگي مطالب از جمله عوامل استاندارد پايين آموزشي به شمار مي رود.

برنامه هاي درسي بايد با دقت جرح و تعديل شوند و بايد توجه كرد كه مدارس حداقل آنچه را كه فارغ التحصيلان براي شروع به كار نياز دارند به كودكان بياموزند دانس آموزان بايد همچنين پايه لازم را براي اينكه بتوانند به يادگيري پس از فارغت از تحصيل ادامه دهند و محتوايي را كه بعداً به آن ها آموخته مي شود، سريعاً بياموزند، در مدرسه كسب كرده باشند.

برنامه هاي متعددي نظير ادغام آموزش و كار توليدي يا اضافه شدن موضوعات پيش حرفه اي به برنامه هاي درسي مورد آزمايش و تجربه قرار گرفته اند. ارزشيابي از چنين برنامه هايي، مادامي كه مسئله بيكاري حل نشده، تشويق به خود اشتغالي فارغ التحصيلان صورت نگرفته يا منابع مورد نياز افزايش نيافته است، نااميد كننده به نظر مي رسد.

بر اساس برخي از مطالعات، در حقيقت آن چه كه براي خود اشتغالي بزرگسالان در مناطق روستايي و شهري بصورت بالقوه از سودآوري بيشتري برخوردار است، سواد آموزي و مهارت هاي محاسبه، دانش كشاورزي و يا تا حدودي دانش علمي است. از نقطه نظر مسائل تعليم و تربيت، به نظر مي رسد برخي از اين برنامه هاي حرفه آموزي اگر معلمان از انگيزه كاري بالايي برخوردار بوده و آموزش موضوعات علمي را با آموزش مطالب نظري براي درك بهتر آن مطالب پيوند داده باشند كم و بيش نتايج جالبي دارند موفقيت آنها در حقيقت تا حدود زيادي به منابعي كه در اختيار بوده است بستگي دارد.

برنامه هاي درسي اغلب مورد انتقاد قرار مي گيرند و سبب عدم پيشرفت تحصيلي تلقي مي شود. معمولاً در اين امر عوامل عديده اي دخالت دارند و دانش كم معلم نيز به وضوح يكي از مشكلاتي است كه در بعضي از كشورها دليل شكست برنامه هاي درسي مي باشد.

زبان آموزش و زباني كه مواد آموزشي و كتابها به آن نوشته مي شود از مسائل ديگر است. براي نمونه نيجريه پس از استقلال زبان انگليسي را به عنوان زبان آموزش در پايه اول دبستان پذيرفت. در منطقه اي كه در آن مردم به زبان Yorubaصحبت مي كنند كودك بايد ابتدا زبان محلي را بياموزد و سپس زبان Yoruba و بعد وارد مدرسه اي شود كه در آن آموزش به زبان انگليسي صورت مي گيرد.(نظير كودك انگليسي زباني كه وارد مدرسه اي مي شود كه در آن به زبان ژاپني درس مي دهند.)

مطالعاتي در مناطقي كه از نيجريه كه به زبان هاي Yoruba و Hausa تكلم مي كنند صورت گرفته نشان مي دهد يادگيري كودكان وقتي با زبان محلي تحت آموزش قرار مي گيرند بيشتر از زماني است كه آموزش آنها با زبان انگليسي صورت مي گيرد البته تغيير همه مواد آموزشي يا بازنويسي آنها به زبان هاي محلي كاري پر هزينه است. از طرف ديگر استفاده از زبان محلي ممكن است به يك موضوع سياسي تبديل شود زيرا بعضي از گروه ها ممكن است استفاده از زبان گروه ديگر را نپذيرند و در نتيجه اين مشكل در بسياري از كشورها حل نشده باقي بماند.

بالاخره امتحانات ملي بايد آنچه را كه در برنامه هاي درسي مورد توجه است منعكس كنند زيرا معلمين بر اساس محتواي سئوالات امتحاني تدريس مي كنند. در تمامي اين فعاليت ها مركز برنامه ريزي درسي بايد نقش قاطعي ايفا نمايد.

كتاب هاي درسي و مواد آموزشي آن

هر جا كه كمبود كتاب و مواد آموزشي وجود دارد پيشرفت تحصيلي پايين تر است. تأمين يك كتاب به ازاي هر دانش آموز (و تضمين اينكه كتاب ها به مدرسه برسند و مورد استفاده معلمين و دانش آموزان قرار گيرند.)، ميزان پيشرفت تحصيلي و نرخ ماندگاري را افزايش مي دهد. در فيليپبن وقتي تعداد كتاب هاي درسي دوره ابتدايي از يك كتاب براي ده دانش آموز به يك كتاب براي دو دانش آموز تغيير يافت درصد قبولي دانش آموزان از 50 به 70 درصد در طي يك سال تحصيلي افزايش پيدا كرد (بانك جهاني 1989)

فولر (fuller 1986 ) نشان داد كه كمبود كتاب درسي در برخي از موضوعات درسي مسئله اي وخيم تر از بقيه است ولي همواره اين كمبود بر ميزان پيشرفت دانش آموزان تأثير مي گذلرد مشكل اصلي اين است كه چگونه مي توان كتاب درسي (يا حتي چند برگ) به تعداد كافي و به قيمت ارزان تأمين كرد و در عين حال تضمين نمود كه مواد آموزشي به دست دانش آموزان خاصه به مدارس مناطق روستايي خواهد رسيد. مطالعات انجام شده در زمينه توزيع كتاب هاي درسي در نيجريه و اندونزي مشكلات عديده اي را كه در اين زمينه وجود دارد نشان مي دهد كه بر اساس آنها اقدامات اصلاحي آغاز شده است. چاپ كتاب هاي درسي به تنهايي كافي نيست بلكه بايد مطمئن بود كه اين مواد به مدارس خواهند رسيد كه مشكل اجرايي است و اين كه آنها بوسيله معلمان مورد استفاده قرار خواهند گرفت كه يك مشكل تعليم و تربيتي و در عين حال اجرايي است. در ارتباط با مواد آموزشي امكان دسترسي داشتن دانش آموزان به كتاب ها از طريق كتابخانه مدرسه نيز مطرح است. مطالعات Fuller و Ifa هر دو نشان مي دهد كه هر چه تعداد بيشتري كتاب از كتابخانه مدارس توسط دانش آموزان به امانت گرفته شود ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان بيشتر است و در مدارس ابتدائي هر چه تعداد كتاب هايي كه در گوشه اتاق هاي درس قرار داده مي شود بيشتر باشد ميزان پيشرفت دانش آموزان در خواندن بيشتر خواهد بود.

1ـ معلم، روش تدريس و تربيت معلم

پژوهش هاي زيادي در ارتباط با روش هاي تدريس و آنچه معلمان بايد براي به دست آوردن پيشرفت بيشتر در امر فرايند يادگيري ياددهي انجام دهند، صورت گرفته است.

1-3- تجربه معلمان

معلمان با سابقه گرايش بيشتري به سمت به پرورش مهارت هاي آموزشي و كلاس داري از خود نشان مي دهند. آنها ميزان وقتي را كه براي امور اداري كلاس صرف مي شود، كاهش مي دهند. در بازگرداندن نظم به كلاس به سرعت عمل مي كند و روش تدريسي را برمي گزينند كه وظايف بيشتري را بر دوش دانش آموزان قرار دهد. (Anderson et al . 1988) از اين بررسي نتيجه مي شود كه بايد تمام كوشش را به كاربست تا معلمين مجرب به طور يكسان در مناطق شهري حاشيه شهرها و مناطق روستايي به كار گرفته شوند و ترك خدمت و جابجايي تقليل يابد البته اين مسئله با حقوق معلمان و ارتقاء منزلت آنها ارتباط دارد.

2-3- آماده كردن درس و نمره دادن

معلمين كه براي آماده ساختن درس و همچنين نمره دادن تكاليف درسي و كار كلاس دانش آموزان وقت گذاري مي كنند نسبت به معلميني كه اين كار را انجام نمي دهند، دانش آموزان آنها نتايج بهتري كسب مي نمايند. اگر در تربيت معلم بر اين موضوع تأكيد شود و اگر معلمين براي در آمد اضافي مجبور به كار اضافي نباشند انتظار مي رود فرايند يادگيري بهبود يابد.www.zibaweb.com

3-3- مهارت ها

معلمين كه در نظر دانش آموزان سخت گيرتر و متوقع تر هستند معلميني كه توانايي برقراري سريع نظم را در كلاس درس دارا هستند معلميني كه به روش نظام مند از كار خود ارزيابي مي كنند و بر آنچه كه يك دانش آموز ياد گرفته يا يادنگرفته در برابر همه آنچه بايد ياد مي گرفت به درستي واقفند و به دانش آموزاني كه مطالب را در بار نخست ياد نگرفته اند، فرصت فراگيري مجدد را مي دهند و معلميني كه به دانش آموزان كمك مي كنند تا ميزان اهميت مطالب را پي ببرند و بتوانند بين مطالب اصلي و فرعي تميز دهند، در معلمي موفق تر از معلمين ديگرند و دانش آموزان آنها از پيشرفت تحصيلي بالاتري برخوردارند.

برخي از معلمين فداكار توانايي اين را دارند كه در محرومترين مناطق دانش آموزان را به فراگيري مطالب تشويق نمايند. آوالوس (Avalos . 1986) در اين زمينه مطالعاتي در چهار كشور آمريكاي لاتين انجام داده است و آنان را گل هاي سرخ فرهنگي ناميده است. ليكن مطالعات بيشتري نياز است تا بتوان به شيوه كار اين گونه معلمان كه نتايج بسيار خوبي را در كار با دانش آموزان محروم بدست مي آيند پي برد.

× تحصيلات عمومي و پیشرفت تحصیلی

مطالعات نشان مي دهد كه معلميني كه داراي مدارج تحصيلي بالاتري پس از دوره متوسطه مي باشند نسبت به معلميني كه از مدارك تحصيلي پايين تر بر خوردارند موفقيت بيشتري داشته اند. البته اين دستاورد براي مسئولان آموزش و پرورش كشورهايي كه با كاهش بودجه آموزش و پرورش و با افزايش تعداد دانش آموزان روبرو هستند و مجبورند با گذراندن دوره هاي يك ساله براي فارغ التحصيلان سيكل اول يا دوم متوسطه آنها را براي تدريس در مدارس متوسطه آماده سازند، چندان تسلي بخش نيست.

× تحصيلات در زمينه تعليم و تربيت

پاسو (Passow et al , 1976) هيچ گونه تفاوتي بين ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان و طول دوره هاي آموزش تعليم و تربيت معلمان آنها پيدا نكرده است. اين نتيجه نشان مي دهد كه در محتواي دوره هاي تربيت معلم مشكلاتي وجود دارد. چه نوع فعاليت هايي براي تدريس/ يادگيري انواع مختلف هدف ها و وظايف آموزشي در موضوعات مختلف درسي مورد نياز است؟ برخي از نتايج حاصله از فعاليت هاي معلمان كه بر يادگيري دانش آموزان اثر بخش است قبلاً ارائه شد. از اين گونه مطالعات است كه محتواي قسمت هاي تربيتي دوره هاي تربيت معلم بايد بيرون كشيده شود. اين مطالعات همچنين نشان مي دهد كه مي توان مدت زماني را كه به آموزش مطالب تعليم و تربيت به معلمان اختصاص داده مي شود كاهش داد مشروط بر آنكه انتخاب درستي از آنچه كه براي معلمان ضرورت دارد، انجام شده باشد.

آموزش ضمن خدمت به صورت معمول است: دوره هاي كوتاه مدت يك هفته اي و آنچه كه آموزش از طريق كار ناميده مي شود.

در حالت دوم معلمين در طي هفته به فعاليت خود يعني تدريس در مدارس مشغول مي شوند ولي در هفته يكبار (نصف روز يا تعطيل آخر هفته) به همراه معلمين مدارس همجوار در مركز معلمان (يا در اتاقي از يكي از مدارس) دور هم جمع مي شوند. آنها به بحث پيرامون مشكلات مشترك مي پردازند و افرادي را نيز به عنوان ناظر يا راهنما به جلسات خود دعوت مي كنند. گفته مي شود كه آموزش از نوع اول فقط دو برابر مدت آموزش اثر بخش است و بعد از آن ارزش خود را از دست مي دهد. يعني اگر طول دوره ضمن خدمت يك هفته باشد معلمين تا دو هفته آنچه را كه آموخته اند در كلاس درس به كار خواهند بست و بعد از آن به شيوه گذشته عمل خواهند نمود. Flugger نشان داده است كه اثرات آموزش از طريق كار بر روي فعاليت هاي معلمان (و يادگيري شناختي) ماندگارتر از اثرات آموزش به شيوه دوره هاي ضمن خدمت كوتاه مدت خواهد بود. در اين زمينه نيز قبل از نتيجه گيري كلي بايد پژوهش هاي بيشتري انجام گيرد.

در برخي از كشورها آموزش ضمن خدمت اجباري نيست. نتايج مطالعات IEA نشان مي دهد كه وقتي آموزش معلمان با فعاليت هاي عملي توام باشد (نظير توليد مواد آموزشي، ساختن ابزار ارزيابي) موفقيت آنها در امر تدريس بيشتر از معلماني است كه دوره هاي آموزشي را نديده اند و يا دوره هايي را گذرانده اند كه صرفاً جنبه نظري داشته است.

در بسياري از كشورها هنگامي كه معلمين در كلاس هاي ضمن خدمت شركت مي كنند دانش آموزان آنها تعطيل مي شوند و به اين ترتيب براي شركت معلمان در اين گونه كلاس ها هيچ گونه پرداخت اضافي صورت نمي گيرد. در برخي از كشورها نيز براي شركت معلمان در دوره هاي ضمن خدمت حق الزحمه هزينه سفر و مأموريت پرداخت مي شود كه مي توانند بسيار پرهزينه باشد.

پيشنهاد مي شود كه آموزش ضمن خدمت يا از طريق كار اجباري و حق الزحمه اي هم بابت آن پرداخت مگردد. اين دوره ها لازم است به جنبه هاي عملي بيشتر توجه كنند و بر آموزش از طريق كار بيشتر تأكيد شود.

1ـ مدت زمان تحصيل در مدرسه و منزل

مدت زماني كه به آموزش اختصاص داده مي شود در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان نقش زيادي دارد. بطور كلي هر چه كودكان زمان بيشتري صرف مطالعه نمايند. با ثابت نگهداشتن بقيه عوامل مطالب بيشتري فرا خواهند گرفت. تعداد روزهاي مفيد سال تحصيلي بين كشورها از 120 روز تا 240 روز در نوسان است. تعداد ساعات آموزش روزانه 2 تا 7 ساعت مي باشد. سن ورود به مدرسه از 4 سالگي تا 7 سالگي و (حتي بيشتر) تغيير مي كند. بنابراين براي كودكاني كه تا سن 14 سالگي در مدرسه مي مانند ، تعداد ساعات آموزش مي تواند بين 4000 تا 10000 ساعت در نوسان باشد.

بايد توجه داشت كه تعداد ساعات واقعي كه به امر آموزش اختصاص داده مي شود ممكن است با آنچه كه بر روي كاغذ مي آيد متفاوت باشد. كشورهاي زيادي وجود دارد كه در آنها سال تحصيلي رسماً 240 روز است ولي در عمل دانش آموزان 30 روز از سال تحصيلي را به دليل تعطيلات عمومي ديدار شخصيت ها و غيبت معلمين ناشي از بيماري، فوت و ازدواج خانواده، شركت در كلاس هاي ضمن خدمت و غيره آزاد هستند. بنابراين تعداد روزهاي واقعي تحصيل به مراتب كمتر خواهد بود. حضور معلم در مدرسه مسئله اي است كه نياز به توجه ويژه دارد. در برخي از كشورها اقداماتي بايد صورت گيرد (براي نمونه، دخالت دادن انجمن محلي يا والدين در مديريت مدرسه) تا معلمان براي تدريس در مدارس حضور پيدا كنند.

در خصوص مدت زماني كه بايد به آموزش هر ماده درسي اختصاص يابد و اينكه چند ساعت در هفته و براي مدت چند سال يك ماده درسي بايد آموزش داده شود، مطالعات زيادي مورد نياز است.

كارول (Carroll,1975) پيشنهاد كرد براي اينكه يك دانش آموز به خواندن درك مطلب زبان فرانسه به عنوان زبان خارجي تسلط يابد، به طور متوسط به شش سال مطالعه مداوم (با چهار يا پنج جلسه هفتگي) براي 40 هفته در سال نياز دارد كه دانش آموزان از انگيزه خيلي بالا برخوردار باشند و شرايط تدريس نيز بسيار خوب باشد اين مدت را مي توان حداكثر به 4 سال تقليل داد.

مدت زمان آموزش را مي توان از جنبه ديگري هم مورد مطالعه قرار داد و آن مدت زماني است كه عملاً در كلاس درس به امر يادگيري و تدريس اختصاص مي يابد و مدت زماني كه دانش آموزان عملاً براي يادگيري در كلاس صرف مي كنند (در مقابل خيال پردازي و غيره) بسياري از مطالعات انجام شده در اين زمينه نشان مي دهند كه هر چه اين مدت زمان بيشتر باشد با ثابت نگهداشتن بقيه عوامل، ميزان يادگيري دانش آموزان بيشتر است.

بالاخره، تكاليف درسي از اهمّيّت زيادي برخوردار دارند. دانش آموزاني كه تكاليف درسي بيشتري انجام مي دهند، در مقايسه با بقيه موفق ترند هر چند كه آن تكاليف مورد ارزشيابي و نمره گذاري قرار نگيرند. اگر به تكاليف درسي نمره داده شود و معلم ويژگي هاي هر دانش آموز را مورد توجه قرار دهد و به او كمك كند تا نقاط ضعف خود و راه اصلاح آنها را بشناسد، ميزان يادگيري به مراتب افزايش مي يابد. بديهي است اگر معلمين از انگيزه كافي براي كار كردن برخوردار نباشند يا به فعاليت هاي ديگر در ساعات بيكاري مشغول شوند، احتمال اينكه تكاليف درسي دانش آموزان مورد نمره گذاري قرار گيرد كم خواهد بود.

1ـ سازمان و تسهيلات مدرسه

مطالعات (Fuller IER,Ibid ) نشان مي دهند كه هيچ گونه اختلافي بين ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در مدارس كوچك و بزرگ با تعداد دانش آموزان متفاوت مشاهده نشده است و در نتيجه مي توان ابعاد مدرسه را افزايش داد مشروط بر آنكه مديران اين گونه مدارس قبلاً آموزش هاي مناسب را ديده باشند.

در رابطه با نقش تراكم كلاس (تعداد دانش آموزا در كلاس) بطور كلي مطالعات نشان مي دهند كه در كلاس هاي كم تراكم موفقيت دانش آموزان بيشتر نيست، مگر آن كه تراكم كلاسي كمتر از 15 نفر باشد كه در اين صورت امكان آموزش انفرادي فراهم مي شود. همچنين مي توان اظهار داشت كه ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در كشورهاي صنعتي در كلاس هاي بيش از 45 نفري و در كشورهاي در حال توسعه در كلاس هاي بيش از 55 نفري كاهش مي يابد. جالب توجه است كه در مقايسه تطبيقي انجام شده بين دانش آموزان پايه پنجم 15 كشور كره با تراكم 60 نفر در كلاس و ژاپن با 42 دانش آموز در كلاس رتبه اول را بدست آورده اند (IEA , 1988) بنابراين آنچه در پيشرفت دانش آموزان نقش مهمي ايفا مي كند، تراكم كلاسي نيست بلكه آن چيزي است كه در كلاس اتفاق مي افتد. در مورد كلاس هاي با تراكم بيش از 60 دانش آموز در كلاس هيچ گونه مطالعه اي در دسترس نيست و به نظر مي رسد كه عدد 60 را بتوان به عنوان تراكم حدأكثر به حساب آورد البته مشروط بر آن كه اتاق درس به اندازه كافي براي آن تعداد دانش آموزان بزرگ باشد و معلم قبلاً با شيوه تدريس در اين گونه شرايط آشنا شده باشد.

يكي از مشكلاتي كه وجود دارد اين است كه معلمين معمولاً براي تدريس در كلاس هاي با تراكم متوسط آماده مي شود. بايد توجه داشت كه اگر تراكم كلاسي بالا رود، معلمين بايد آموزش هاي لازم را براي تدريس در كلاس هاي با تراكم بالا ببينند. همچنين بايد انگيزه كافي براي حضور آنها در كلاس هاي پر تراكم به وجود آيد كه به سادگي ممكن نيست.

استفاده از مدارس دو شيفت و سه شيفت اين امكان را مي دهد كه بدون افزايش هزينه اي سرمايه اي بتوان از تعداد بيشتري دانش آموز ثبت نام كرد. در صورتي كه معلمين فقط در يكي از نوبت ها تدريس كنند به نظر مي رسد اينكه دانش آموز در كدام نوبت در مدرسه حضور يابد، تأثيري در پيشرفت تحصيلي وي نخواهد داشت. البته بسياري از معلمان براي بدست آوردن درآمد بيشتر در دو نوبت (گاهي در دو مدرسه متفاوت) تدريس مي كنند از والدين نيز ترجيح مي دهند فرزندان آنها در نوبت اول كه هوا خنك تر است و كودكان آماده ترند، به مدرسه بروند. گرچه در بسياري از كشورها مدارس بصورت دو يا چند نوبتي در آمده اند، به نظر مي رسد كه تأثير چنداني بر نتايج نداشته است. جمع آوري اطلاعات بيشتر در اين زمينه بسيار مفيد خواهد بود.

1ـ مدارس شهري و روستايي

در بسياري از كشورها، بين پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مناطق شهري و روستايي اختلاف زيادي مشهود است و به ندرت ممكن است اين اختلاف به نفع مناطق روستايي باشد، مگر در مقايسه با مناطق پست حومه شهرهاي بزرگ كه ممكن است از كيفيت پايين برخوردار باشند. در بقيه موارد اين مناطق روستايي هستند كه از وضعيت بدتري نسبت به مناطق شهري برخوردارند.

در اين خصوص بايد توجه كرد كه تخصص نابرابر منافع بين مدارس مختلف در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان آن مدارس مؤثر است. اطلاع از نسبت تعداد ميز و نيمكت به ازاي هر دانش آموز تعداد تخته سياه قابل استفاده به ازاي هر اتاق درس، تعداد اتاق هاي درس با كف خشتي، چوبي، سيماني تعداد روشنايي به ازاي هر اتاق درس، تجهيزات مورد نياز براي آموزش عملي علوم (ويا حتي در كشورهاي غني تر، فضاي آزمايشگاه و كاربرد آنها به ازاي هر دانش آموز) و با استفاده از نتايج سرشماري به سادگي ميسر است.

وقتي دستيابي به اين گونه اطلاعات اساسي در سطح ناحيه، منطقه يا كشوري ممكن نباشد به ناچار بايد حدأقل هر چند سال يكبار اين گونه اطلاعات جمع آوري شود. مي توان در جايي كه سرشماري صورت نمي گيرد. اين گونه اطلاعات را با استفاده از روش نمونه گيري به دست آورد داده بايد تجزيه و تحليل شوند و اقدامات مناسب براي هر چه بيشتر بر قرار كردن برابري بين مدارس انجام گيرد. از انجمن هاي محلي نيز مي توان در اين زمينه كمك خواست. از سياست ملي هند در اين مورد مي توان بسياري مطلب آموخت. تسهيلات اساسي نظير دو اتاق نسبتاً وسيع تخته سياه، نقشه، نمودار و ديگر مواد آموزشي براي همه مدارس ابتدايي بايد فراهم گردد.

مشكلات ويژه اي در مدارس مناطق دور افتاده وجود دارد. مدارس در اين گونه مناطق اغلب كوچك هستند و گاهي فقط يك معلم دارند كه بايد شش پايه دوره ابتدايي را به تنهايي تدريس كند. در چنين شرايطي بايد آموزش هاي لازم به معلمين داده شود و در اين زمينه كشورهاي در حال توسعه مي توانند از تجربيات كشورهاي پيشرفته استفاده كنند. مشكل ديگر جذب معلمين براي كاركردن در مدارس روستايي (اغلب دور افتاده) و نگهداري آنها در اين گونه مناطق است. (Chivore,1988)

عدم تمايل معلمين آموزش ديده براي رفتن و ماندن در مناطق روستايي به خوبي آشكار است. كيفيت معلمين مناطق روستايي با ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان ارتباط دارد. پاداش نقدي و تأمين مسكن رايگان كه مي تواند پرهزينه باشند هميشه كافي نيستند.

نقش مدير مدرسه نيز بسيار حائز اهميت است. فولر (Fuller,1986) نشان داده است كه نقش مدير مدرسه اغلب با نوع مدرسه (نظري، حرفه اي) و فرهنگ محيط در ارتباط است. آموزش رسمي مديران مدارس پس از انتخاب آنها به اين سمت، اثرات مثبتي بر نحوه اداره مدرسه داشته و بايد احتمالاً بخشي از آموزش ضمن خدمت يا از طريق كار تلقي شود. هزينه اين آموزش از طريق كار ناچيز است مگر براي گروهي كه در رابطه با محتواي اين دوره و تهيه مواد آموزشي مورد نياز فعاليت مي كند. محتواي آموزشي اين دوره ها بايد به صورت ملي تهيه شوند و در هنگام بررسي محتواي چنين دوره هايي در ديگر كشورها به ويژه كشورهاي صنعتي بايد دقت كامل مبذول گردد.

در مناطقي كه بيشتر والدين بي سواد يا كم سواد هستند، مديران مدارس مي توانند برنامه هايي را براي والدين تهيه كنند و از اين طريق در رفتار والدين تغيير ايجاد كنند. براي نمونه به آنها بياموزند كه فرزندان خود را مجبور كنند تا درس ها را براي آنان بخوانند، يا به والدين آنچه را كه آموخته اند تعريف نمايند. چنين برنامه هايي اثرات بسيار شگفتي بر پيشرفت دانش آموزان به ويژه دانش آموزان پايه هاي دوم و سوم كه از نظر خواندن ضعيف هستند داشته باشد.

اقدامات زيادي در اين زمينه صورت گرفته كه ارزش ثبت و خلاصه كردن را دارد. در تمامي اين اقدامات نقش مديران مدارس توجه بوده است.

1ـ آموزش از راه دور

وقتي از برنامه هاي آموزشي از راه دور و استفاده از راديو يا وسايل ارتباطي ديگر به عنوان يك وسيله تكميلي براي آموزش در كلاس درس استفاده شود، در بالا بردن پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مي تواند مؤثر باشد. (Mcanany et al,1982)

توليد اوليه برنامه هاي درسي پرهزينه است. ليكن هزينه سرانه به ازاي هر دانش آموز كم خواهد بود. همان گونه كه Mcanany et al تأكيد مي ورزند، ضرورت است كه هر يك از عناصر مورد آزمايش قرار گيرند و در صورت ضرورت قبل از اجراي برنامه تجديد نظر لازم در آنها صورت گيرد. وقتي تمرين ها خيلي به سرعت و بدون اجراي آزمايش هاي لازم شود، تأخيري بر پيشرفت تحصيلي دانش آموزان نخواهد داشت و هزينه هاي اوليه توليد به هدر خواهد رفت.

عوامل زيادي وجود دارند كه فرايند يادگيري را تحت تأثير قرار مي دهند و پژوهش هاي زيادي در اين زمينه انجام شده كه ارائه آنها در اينجا ممكن نيست. با گسترش پژوهش ها بايد به توان تأثيرات عوامل مختلف را تشخيص داد. ضروري است نسبت به جمع آوري اطلاعاتي كه پيشرفت دانش آموزان تأثير مثبت يا منفي و يا احتمالاً تأثيري ندارند، اقدام شود. نظرات زيادي در اين زمينه مجود دارد كه اين پژوهش ها مي تواند صحت و سقم آنها را نشان دهد. به علاوه ضروري است هر كشوري مكانيزمي براي قضاوت در مورد سلامت آموزش و پرورش و هدف هاي برنامه ريزي در اختيار داشته باشد.

اولياء و معلمين براي اين كه از وضعيت تحصيلي دانش آموزان در مواد درسي مختلف آگاه شوند و بدانند در چه قسمتي بايد بيشتر كوشش نمايد، نيازمند اطلاعات هستند، مدير مدرسه نياز دارد در باره نقاط قوت و ضعف هر يك از كلاس هاي مدرسه (در باره تفاوت هاي جنسي) اطلاعات داشته باشد و همچنين بايد بداند و ضعف مدرسه او در هر پايه تحصيلي در مقايسه با مدارس مشابه ديگر چگونه است؟ مدير مدرسه بايد مجموعه فعاليت هاي مدرسه را برنامه ريزي كند و اطلاعات لازم را براي برنامه ريزي فعاليت هاي سال آينده در اختيار داشته باشد. مسئول منطقه بايد بداند كه هر يك از مدارس چگونه كار مي كند، نسبت به تفاوت هاي شهري و روستايي و نظاير آن آگاهي داشته باشد تا بداند در چه قسمتي داد منابع بيشتر مفيد خواهد بود و براي اين كار نيازمند اطلاعات است. اداره برنامه ريزي ملي در زمينه نحوه عملكرد مناطق و استان هاي مختلف كشور نيازمند اطلاعات است. همچنين اطلاعاتي در زمينه نقش هر يك از عوامل (موقعيت مكاني، تجهيزات، آموزش معلمان، كيفيت تدريس، مديريت مدرسه و ) در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در مواد درسي مختلف و مناطق و مدارس نياز دارد. اداره برنامه ريزي همچنين بايد بداند كه آيا فارغ التحصيلان و آموزش ديدگان در ارتباط با جامعه به آساني كار پيدا مي كنند و مشاركت آنها در توسعه اقتصادي و اجتماعي چگونه است؟ كه اين موضوع البته مطمح نظر اين نوشته نيست.

چنين داده هايي را مي توان از طريق بررسي هاي منظم جمع آوري و در اختيار تصميم گيرندگان سطوح مختلف قرار داد. وقتي كه نظام هاي آموزشي اطلاعات لازم را در چنين زمينه هاي اساسي نظير تعداد دانش آموزان هر كلاس/مدرسه، تعداد اتاقهاي درس ، كتاب و ميز تحرير و نظاير آن در اختيار نداشته باشند، مي توان به سادگي آنها را از طريق ارزيابي هاي منظم به دست آورد.

وقتي تفاوت هاي زيادي در تدارك و همچنين عملكرد مدارس يا مناطق نسبت به هم وجود داشته باشد مي توان تأخير اين تفاوت ها را بر نتايج عملكرد مدرسه، نظير پيشرفت تحصيلي دانش آموزان ، رفتار و مهارت هاي آنها ارزيابي نمود. اين ها از اطلاعاتي هستند كه برنامه ريزان آموزشي به آنها نياز دارند.

ضمناً داشتن اطلاعاتي از ديگر كشورها و مقايسه ميزان پيشرفت تحصيلي يك كشور با آن ها (به ويژه با كشورهايي كه از نظر اقتصادي در مرتبه مشابهي دارند) و مقايسه ميزان تفاوت ها در مقايسه با ساير كشورها مي توان بسيار سودمند باشد.

والدين و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان

 

يکي از جامع ترين تحقيقات حاکي از اين است که بيش از 86 درصد از دانش آموزان بويژه در مقطع دبستان و راهنمايي براي انجام تکاليف خود و موفقيت هاي مطالعه از والدين کمک مي گيرند.

مشخص شده دانش آموزان بيشترين درخواست کمک را در سنين 9 تا 12 سال دارند. 66 درصد از والدين در اين مرحله به فرزندان دانش آموز خود کمک مي کنند و 59 درصد آنها چندبار در هفته و هر بار دست کم يک ساعت براي اين کار زمان مي گذارند.

بررسي ها نشان مي دهد در مقطع راهنمايي هفته اي 3ساعت براي کمک به انجام تکاليف دانش آموزان توسط والدين کافي است.

گفتني است همکاري والدين در کمک به انجام تکاليف و مطالعه دانش آموزان لزوما به معناي موفقيت آنها در تحصيل نيست. پس بهتر است از وقتي که دانش آموزان به سن 9 سال مي رسند و هنوز به دبستان مي روند والدين آنها را به مطالعه و پيشرفت هاي تحصيلي علاقه مند کنند و به تدريج مسووليت هاي درسي را به عهده خودشان بگذارند تا اين که پا به پاي آنها و در کنارشان درسها را مرور و تمرين حل کنند.

آموزش مهارت هاي تقويت فکر و حافظه و مديريت زمان نيز نقش قابل توجهي در اين ميان ايفا مي کند، زيرا در حال حاضر حجم مطالب و تکاليف افزايش يافته و چنانچه بتوان به دانش آموز ياد داد که چگونه زمان بندي کند تا به تکاليف خود برسد و در ضمن با علاقه مطالعه کند نتايج به مراتب مطلوب تر خواهد بود.

اما بسياري از والدين خواهان اين هستند که بدانند چگونه مي توانند موثرترين نقش را در اين کار داشته باشند تا دانش آموزانشان موفق تر باشند.

در اين خصوص مي توان به چند مورد اشاره کرد از جمله اين که: به جاي اين که شما براي فرزندتان مطالبي را بخوانيد و او گوش کند بهتر است جايتان را عوض کنيد. دانش آموزاني که در منزل و براي والدين به خواندن کتاب ، مجله، روزنامه و... مي پردازند در مدرسه عملکرد بهتري دارند.

وقتي دانش آموز مطلبي را برايتان مي خواند درباره چگونگي و مفاهيم آن با وي گفتگو کنيد تا درک مطلب و تفکر او نيز تقويت شود. از تلويزيون به نحو احسن استفاده کنيد.

بررسي ها نشان مي دهد کارايي دانش آموزاني که هر روز به مدت چند ساعت متوالي پاي تلويزيون مي نشينند به مراتب کمتر از افرادي است که درنهايت روزي2 ساعت تلويزيون مي بينند. پس برنامه ريزي صحيحي براي تماشاي تلويزيون داشته باشيد. در ضمن انتخاب برنامه ها و محتواي آنها نيز بايد به دقت و با نظارت شما انجام شود.

براي کمک به فرزند دانش آموزتان يک برنامه ريزي درسي منظم داشته باشيد تا هر روز سر ساعات مشخص به انجام تکاليف خاص بپردازد و شما نيز طبق برنامه معين شده در زمانهاي مشخص به او کمک مي کنيد نه اين که مرتب و در هر درسي شما را صدا بزند تا کنارش باشيد و با او درسها را مرور کنيد.

براي مثال هفته اي 3 روز سر يک ساعت معين به او کمک کنيد. با مدرسه و معلمان در تماس باشيد. منتظر نباشيد تا از طرف مدرسه براي شرکت در يک جلسه خاص دعوت شويد. با معلمان در تماس باشيد تا بدانيد فرزندتان در چه دروسي قوي تر و در کدام دروس ضعيف تر است که در برنامه ريزي هاي منزل وقت بيشتري را براي از ميان بردن نقاط ضعف اختصاص دهيد. زماني را براي گفتگو و نه سوال و جواب هاي گزارشي و خسته کننده با دانش آموز اختصاص دهيد.

براساس آمار بيش از 72 درصد از دانش آموزان تمايل دارند درباره مسائل مختلف که بعضي نيز لزوما درسي نيستند و شايد محيطي و ارتباطي باشند با والدين صحبت کنند؛ البته در شرايطي آرام و دوستانه نه اين که دائم مورد انتقاد واقع شوند.

همين مساله مي تواند موجب صميميت بيشتر دانش آموزان با والدين شده و انگيزه آنها را به تحصيل افزايش دهد. براي کمک به تحصيل فرزندانتان بايد از شيوه هاي معلمان در کلاس نيز آگاه باشيد تا هماهنگ با آن عمل کنيد. در غير اين صورت ممکن است اقدام به شيوه خودتان موجب بروز اختلاف و سردرگمي در روشهاي مدرسه شود. در دسترس باشيد، اما در هنگام لزوم عمل کنيد.

گاهي متاسفانه برخي والدين به دليل توجه بيش از حد به دانش آموز مرتب هنگام درس خواندن به او سر مي زنند و از او مي پرسند صفحه چندم است و اوضاع چگونه پيش مي رود و تمرکز او را بر هم مي زنند.

کارشناسان توصيه مي کنند که والدين در دسترس و در صورت امکان در منزل باشند، اما مشغول کارهاي خود باشند تا دانش آموز نيز در آرامش به درسهاي خود برسد. مي توانيد از منابع جالب و سرگرم کننده غيردرسي براي کمک به فرزند دانش آموزتان کمک بگيريد. در عين حال نکاتي هم هست که والدين هنگام برنامه ريزي درسي براي فرزندان خود مدنظر داشته باشند تا نتيجه بهتري به دست آيد:

شيوه هاي قضاوت

 

والدين بايد شيوه هاي مناسبي را براي برخورد با فرزندان پيش بگيرند و آنها را از آغاز سال تحصيلي رعايت کنند.

يکي از اين موارد ملاک قرار ندادن نمرات براي قضاوت در مورد دانش آموزان است.

آرامش ، لازمه مطالعه موفق براي دانش آموزان است و چنانچه نمره ملاک ارزيابي اين مطالعه باشد به جاي آرامش موجب اضطراب مي شود.

چنانچه والدين از دانش آموزان بخواهند که به طور دائم مشغول درس خواندن باشند و نمرات عالي بگيرند آرامش را که لازمه مطالعه موفق است از فرزندانشان خواهند گرفت.

علاقه از نوع بي قيد و شرط و پیشرفت تحصیلی

 

يکي از مواردي که مانند بنزين براي حرکت موتور دانش آموز موثر است باور او توسط والدين است. علاقه بي قيد و شرط به دانش آموز کمک قابل ملاحظه اي به تصوري که او از خود دارد خواهد کرد.

دانش آموزاني که والدينشان با تغيير يک نمره بالاتر يا پايين تر رفتاري متغير دارند دچار تزلزل شخصيت شده و گمان مي کنند اين نمره است که موجب مقبوليتشان مي شود نه خود آنها؛ اما وقتي او را با هر شرايطي باور کنيد و در برطرف ساختن نقاط ضعف و کاستي ها او را مورد حمايت قرار دهيد انگيزه بيشتري براي پيشرفت داشته و خودش سعي مي کند شما را خوشحال کند.

در چنين شرايطي تصوير ذهني او از خود مثبت بوده و موفقيت بيشتري براي خود متصور و قابل دسترس مي بيند تا شکست و همين مساله نقش قابل ملاحظه اي در رفتار و افکارش خواهد داشت.

وقتي والدين مرتب نگران افزايش يا کاهش نمرات فرزندان دانش آموز خود باشند اين نگراني را به طور غيرمستقيم به فرزندان نيز انتقال داده و فرزندان هنگام درس خواندن نيز به جاي اين که با آسودگي خيال به تمرکز روي مطالب درسي بپردازند نگران چگونگي سوالات بوده و به نوعي دچار اضطراب و تشويش خواهند شد. آنها نگران شيوه پاسخگويي به پرسشها، کمبود وقت و نرسيدن بموقع به کلاس خواهند شد. از طرفي نگران اين مورد مي شوند که اگر نتوانند نمرات خوبي کسب کنند چه عواقبي در انتظارشان خواهد بود.اين که والدين از آنها نااميد مي شوند نيز خود موجب بروز اضطراب در زماني مي شود که در منزل حضور دارند و مطالعه مي کنند.

در عين حال اين نگراني ها علاوه بر اين که کارايي ذهني را کاهش مي دهند موجب بروز اختلالات رفتاري و ايجاد تنش در روابط والدين و فرزندان هم مي شود.

بنابراين بهتر است والدين شيوه متعادل و منعطف تري را از آغاز سال تحصيلي پيش بگيرند تا فرزندان بموقع تشويق شده و انگيزه بيشتري براي مطالعه داشته باشند.

زمان يادگيري را محدود نکنيد

 

تحقيقات جديد حاکي از فعاليت هاي شبانه مغز است و بر همين اساس کارشناسان اعلام کرده اند که هنگام شب زمان خوبي براي يادگيري و مطالعه است.

اين يافته نشان مي دهد برخلاف تصور عموم مبني بر مطالعه و آموزش مفيد در روز، شب نيز زمان خوبي براي به کارگيري امواج مغز در جهت يادگيري مطالب است.

حتي برخي افراد معتقدند مغز انسان شب هنگام بهتر مسائل را فرامي گيرد.

دانشمندان با استفاده از يک ذهن مغناطيسي شبيه سازي شده و نيز کورتکس مصنوعي مغز موفق به اثبات اين فرضيه علمي شدند.

محققان اعلام کردند زماني که فرد بيدار مي شود، هورموني ترشح مي شود و فرآيند يادگيري شکل ديگري به خود مي گيرد. به شکلي که ممکن است تا يکي دو ساعت بعد تمام مطالب فراگرفته شده از شکل منسجم خود خارج شوند.اما در شب، مغز از هجوم انواع افکار مزاحم در امان است و روند يادگيري به سبب همين موضوع بيشتر مي شود. به همين دليل بسياري افراد معترفند که در شب بهتر از روز ياد مي گيرند، زيرا فکرشان پاک تر و آماده تر است و تمرکز بيشتري دارد.

گاهي اوقات والدين دانش آموزان را صبح زود براي مطالعه بيدار مي کنند يا ساعاتي از روز که دانش آموز خسته است و نياز به استراحت فکري دارد براي مطالعه و انجام تکاليف او در نظر مي گيرند و او را اجبار به مطالعه در اين زمان مي کنند که چنانچه اين زمان تناسبي با وضعيت فکري و يادگيري دانش آموز نداشته باشد نه تنها موثر نيست، بلکه خستگي فکري و روحي او را نيز مضاعف خواهد کرد.

پس بهتر است به دانش آموزان کمک کنيم که زمان موثر براي مطالعه و يادگيري شان را به بهترين شکل پيدا کنند و در آن زمان به اين کار بپردازند.

علل افت تحصيلي دانش آموزان چیست

 

از مهمترين آفتهاي نظام‌هاي آموزشي جهاني و من جمله كشور ما افت تحصيلي است كه همه ساله به صورت هاي گوناگون تعداد بسياري از استعدادهاي بالقوة انساني و منابع اقتصادي جامعه را هدر داده و نابسامانيهاي فردي و اجتماعي را بر جاي مي‌گذارد، هرچند پاره اي از موارد افت تحصيل در بعضي از رشته‌هاي خاص بيشتر مشاهده مي‌شود ولي مي‌توان علل آن راتقريباً يكسان دانست: از جمله افت بر اثر قصور در اعمال و روش هاي مناسب آموزشي و پرورشي توسط نظام آموزش و پرورش،معلمان، خانواده، .

بررسي عوامل مؤثر بر پيشرفت و ترقي جوامع پيشرفته نشان مي‌دهد كه همة اين كشورها از آموزش و پرورش توانمند و كارآمد برخوردار بوده‌اند. اين نهاد از يك سو با كودكان و نوجوانانو جوانان خلاق، مبتكر و مستعد واز طرف ديگر با طيف گسترده اي از مردم به عنوان خانواده يا اولياي دانش‌آموزان در ارتباط است و تعليمات وآموزش‌هاي خود را چه مثبت و چه منفي به پيكرة جامعه تزريق مي‌كند.

بدون ترديد هيچ نظام آموزشي نمي‌تواند صددرصد به اهداف آموزشي خود برسد،ولي موفق بودن هر نظام آموزشي نزديك‌تر شدن هرچه بيش‌تر به اهداف تعيين شده بستگي دارد براي نزديك‌تر شدن به اهداف نظام آموزشي حتماً مي‌بايست عوامل مؤثر بر افت تحصيلي را شناخت و اثرهاي آن راكاهش داد.

چرا درس نمي خوانيد؟!

 

يكي ازمهمترين آفات نظام آموزشي جهان از جمله كشور ما «افت تحصيلي» است كه همه ساله به صورتهاي گوناگون بخش عمده اي از استعدادهاي بالقوه انساني و منابع اقتصادي جامعه رابه هدر مي دهد و نابسامانيهاي فردي و اقتصادي زيادي برجاي مي گذارد. اين پديده بهصورت مردودي يا ترك تحصيل و يا كجرويهاي ديگر جلوه مي نمايد.

كارشناسان مسائلاجتماعي در بررسي علل و عوامل افت تحصيلي دانش آموزان به دو دسته عوامل فردي واجتماعي اعتقاد دارند كه توجه به آنها و ريشه يابي اين عوامل مي تواند در دست يابيبه موفقيت دانش آموزان مؤثر واقع شود درحالي كه عدم توجه به اين عوامل و سهل انگاري در اين مورد ضررها و زيان هاي جبران ناپذيري به نسلي وارد خواهد ساخت كه آينده كشوربا دستهاي آنان ساخته خواهد شد.

شرايط خانوادگي

 

مطالعه دانش آموزاني كه داراي افت تحصيلي هستند نشان مي دهد يكي از عوامل مؤثر براين پديده مسائل خانوادگي به ويژه از هم گسيختگي خانواده، كم سوادي والدين، مشكلات عاطفي،انزوا، جو اجتماعي، رواني خانواده، عدم ارتباط صميمانه با پدر و مادر، ميزان درآمدخانواده، شغل والدين، ميزان تفاهم والدين، حضور يا عدم حضور والدين، وضعيت تحصيلي ساير خواهران و برادران مي باشد كه در سلامت روحي و جسمي دانش آموز تأثير فراواني مي گذارد.

دانش آموزي كه از شرايط خانوادگي مناسب و پشتيباني و حمايت عاطفي والدين خود برخوردار نيست و نيازهاي روحي و رواني اش تأمين نمي شود درپي ارضاي احتياجات خود دچار بي توجهي به تحصيل يا ترك آن مي شود.

پاسخ گفتن به نيازها ازسوي والدين لازمه موفقيت هر دانش آموز است درحالي كه برخي از والدين بدون آگاهي ازوظيفه خود در قبال دانش آموز فقط از او انتظار موفقيت دارند.

نتايج يك تحقيقنشان مي دهد كه ميزان تحصيلات والدين تأثير فراواني در كيفيت تحصيلي دانش آموزدارد، زيرا والدين تحصيل كرده به ويژه پدران در حل مشكلات درسي فرزندان بهترين ياورآنها خواهند بود و مي توانند براي فرزندان خويش الگوهاي بسيار زيبايي از تعليم وتربيت باشند.

عامل اقتصادي و افت تحصیلی

 

عدم اشتغال سرپرست خانواده و ناتواني او دربرآوردن كامل نيازهاي افراد خانواده در افت تحصيلي فرزندان تأثير فراواني دارد، چرا كه عدم توجه به ارضاي نيازهاي اوليه فرزندان موجبات بي توجهي به نيازهاي روحي و عاطفي آنها نيز مي شود و بچه ها برايتامين نيازهاي خود مجبور به ترك تحصيل و ورود به بازار كار و اشتغال مي گردند.

تحقيقات نشان مي دهد كه بحران هاي اقتصادي، كاهش درآمد و فقر و بيكاري خانواده ها نه تنها در افت تحصيلي دانش آموزان تأثير مي گذارد، بلكه انگيزه اي براي سوق دادن افراد به سوي جرايم و تخلف از مقررات اجتماعي مي شود.

همچنين فراهم نكردنتسهيلات آموزشي از جمله مدارس خوب، وسايل تحرير مناسب، البسه و تغذيه كافي و مناسباز سوي والدين باعث سرخوردگي و عدم گرايش كودكان و نوجوانان به مدرسه و درس خواندنمي شود.

حضور پدر در خانه از جمله عواملي است كه بر روي نرفتن يا رفتن دانشآموز به مدرسه تأثير مي گذارد. مطالعه تقريباً نيمي از كودكاني كه از درس خواندن محروم شده اند نشان مي دهد كه والدين اين كودكان يا از هم جدا شده اند يا فوت كرده اند يا احياناً داراي پدر معتاد بوده اند، چرا كه الكل و ديگر مواد مخدر نيز برزندگي نوجواناني كه والدين آنها به مصرف مواد مخدر وابسته باشند تأثير فراواني برجاي مي گذارد. اين قبيل نوجوانان نه تنها بعدها در معرض خطرات ناشي از مصرف موادمخدر هستند بلكه از مشكلات رواني، اجتماعي نيز رنج مي برند.

شيوه كنترل دانش آموزان در مدرسه چگونه است

 

هرچ هشيوه كنترل دانش آموزان در مدارس آمرانه، خشك و قيم مابانه باشد احساس ازخودبيگانگي، ترك تحصيل، افت تحصيلي، بي انضباطي، رفتارهاي نامتعادل و مخرب و عدم مشاركت در بين دانش آموزان مشاهده مي شود.

در حالي كه ارتباط صميمانه و صادقانه بين مدير، كادر آموزشي و دانش آموزان نشان دهنده جوي آزاد و باز در مدرسه است وكنترل دانش آموزان به سمت شيوه هاي انساني، متعادل و دموكراتيك جهت گيري پيدا ميكند و بازده تحصيلي دانش آموزان افزايش مي يابد و زمينه هاي پيشرفت آنان نه تنها دردرس بلكه در زندگي فراهم مي يابد.

مطالعه دانش آموزاني كه داراي افت تحصيلي هستند نشان مي دهد كه اگر اين دانش آموزان با معلمان خود ارتباط صميمانه اي برقراركنند در كاهش مشكلات عاطفي و پيشرفت تحصيلي آنان بسيار موثر مي باشد اين قبيل دانش آموزان اگر در فاصله اي نزديك از معلم در كلاس قرار بگيرند قادر خواهند بود كه وقت بيشتري را صرف فعاليت هاي درسي كنند و از حمايت بيشتر معلم برخوردار شوند كه همين مسئله در رشد تحصيلي آنان تأثير خواهد گذاشت.

البته بايد توجه داشت كه كودك ونوجوان احتياج به انضباط دارد اگرچه انضباط و آزادي بي اندازه هر دو زيان آور است،اما كودك و نوجوان احتياج به محدوديت و كنترل منطقي و عاقلانه دارد و اگر از حد خودپا را فراتر بگذارد بايد متوجه باشد كه تنبيه در انتظار اوست. اين تنبيه بايد توأم با محبت و دلسوزي باشد و نوجوان به خوبي آن را درك كند.

تغذيه مناسب

 

تغذيه مناسب به ويژه وجود ذخاير غني آهن در غذاهاي دانش آموزان باعث افزايش توانايي آنان در فراگري دروس مختلف خواهد شد. دختران و پسراني كه به سن بلوغ مي رسند به علت جهشيكه در رشد پيش مي آيد به آهن بيشتري نياز دارند و اين مسئله در ميان دختران بيشتروجود دارد و اگر از تغذيه مناسب برخوردار نباشند به فقر آهن دچار مي شوند. اثرات فيزيولوژيك و جسماني ناشي از فقر آهن در دانش آموزان به كاهش بازدهي و بهره وريذهني و بدني مي انجامد.

شواهد مختلف نشان مي دهد كه كاهش ذخاير آهن بدن، حتي اگركم خوني وجود نداشته باشد، اثرات بسيار منفي بر فرايندهاي شناختي، يادگيري، قدرتتوجه و تمركز ذهني خواهد داشت.آهنبراي عملكرد صحيح مغزدر تمامي سنين يك عنصر ضروري است.

از سوي ديگر كلسيم، پروتئين، فسفر، ويتامين D و ساير ويتامين هاي موجود در غذاها بر روي استخوان سازي، رشد جسماني و فعاليت مغزاثر مطلوبي مي گذارد؛ بنابراين توصيه هاي تغذيه اي بويژه خوردن لبنيات، انواع گوشتها، سبزيجات، ميوه و حبوبات براي تأمين نيازهاي تغذيه اي دانش آموزان ضروري و حياتي است.

بنابراين توجه به نيازهاي تغذيه اي دانش آموزان بايد در رئوس اقدامات برنامه ريزان و مسئولين آموزشي كشور قرار گيرد تا تمام دانش آموزان از اين امكانات برخوردار باشند و دانش آموزاني كه به دليل درآمد پايين والدينشان از تغذيه مناسب برخوردار نيستند و متقابلاً از هوش و استعداد بالايي برخوردارند دچار افت تحصيلي نشوند.

ارائه تغذيه رايگان در مدارس به ويژه در مدارس ابتدايي و راهنمايي ميتواند از جمله گام هاي مؤثر در اين زمينه باشد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت: 7:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره امیدواری و خوش بینی

بازديد: 7903

تحقیق کامل درباره امیدواری

     آيا هرگز درباره خود و نوع نگاهتان به زندگي به قضاوت نشسته ايد كه چگونه فردي هستيد؟ خوش بين يا بدبين، اميدوار يا نا اميد؟ نسبت به آشنايان و اطرافيان خود چه احساس و برداشتي داريد؟ مثبت يا منفي؟ آيا همه چيز و همه كس را تار و تهديد كننده مي بينيد يا دلپذير و قابل اعتماد؟ آيا بر اين باوريد كه در گير و دار زندگي پر چالش امروز، خوش بيني و اميدواري، ساده لوحي و سطحي انديشي است؟ آيا در زندگي احساس خستگي و شكست مي كنيد و نسبت به توانمندي هاي خود براي حل مشكلات و نسبت به آينده دچار نگراني و ترديد جدي هستيد؟ به خداوند چطور؟ به رحمت بي كران خداوندي و امدادهاي غيبي او به چه ميزان اميدوار و خوش گمان هستيد؟

هنگامي كه از احساسات و افكار خوبي برخورداريم و با نشاط هستيم، مايليم زندگي را با عينك خوش بيني ببينيم و زماني كه دچار آشفتگي هاي هيجاني و انديشه هاي منفي هستيم، همه چيز و همه كس را تيره و نوميد كننده مي يابيم.

روانشناسان معتقدند به هر نسبتي كه هيجانهاي منفي مانند غم، عصبانيت، نا اميدي و بد بيني در زندگي ما كم رنگ تر باشد، قابليتهاي شخصي و اجتماعي مان در كنار آمدن با مشكلات و كنترل فشار هاي رواني افزايش مي يابد.

خوش بینی چیست ؟

واقعا خوش بيني چيست و انسان خوش بين چه كسي است؟ محققان خوش بيني را انتظار وقوع اتفاق خوب و مثبت در آينده مي دانند. مارتين سليگمن (1990) خوش بيني را در شيوه اي مي داند كه افراد، موفقيت ها و شكست هاي خود را براي خودشان تعريف مي كنند.

از منظر هوش هيجاني، خوش بيني نگرشي است كه افراد را در برابر رويدادهاي سخت زندگي، نوميدي، بي تفاوتي و افسردگي مقاوم مي كند و با كاركرد مثبت و سازگاري در زندگي رابطه مستقيم دارد.

افراد خوش بين شكستهاي خود را در زندگي قابل جبران مي دانند و خود را بر تغيير شرايط توانا مي يابند در حالي كه افراد بدبين معمولا دچار اضطراب انتظاري هستند و همواره نگرانند كه حادثه نا خوشايندي در راه است. تحقيقات نشان مي دهد كه افراد خوش بين به طور كلي كارايي بيشتري در زندگي فردي و اجتماعي خود دارند و از لحاظ جسمي و ذهني سالم تر از افراد بدبين هستند.

بدبيني با افت كارايي دستگاه ايمني بدن و ضعف سلامتي رابطه دارد در حالي كه ميان خوش بيني و سلامت عاطفي- رواني بيماران به ويژه بيماران سرطاني و صعب العلاج رابطه مثبت وجود دارد. خوش بيني در دوره سالمندي نيز موجب افزايش تحمل پذيري عاطفي، رواني و مشكلات جسماني سالمندان مي شود و سازگاري آنان را با زندگي افزايش مي دهد.

خوش بيني مانند اميد كه خويشاند نزديك آن است زندگي ما را سالم تر و شاداب تر مي سازد. خوش بيني و اميد را مانند درماندگي و نا اميدي مي توان آموخت. زير بناي هر دو اين حالتها، نگرشي است كه روانشاسان آن را خودباوري مي دانند، يعني اين باور كه مي توانيم بر تحولات زندگي خود مسلط باشيم و در برابر شكستها احساس نا تواني نكنيم.

امید چیست ؟ انسان امیدوار کیست ؟

اما اميد چيست و انسان اميدوار كيست؟ اريك فروم در كتاب انقلاب اميد مي گويد: اميد پديده اي متناقض است نه انتظاري انفعالي و كنش پذير، و نه نيروي غير واقع بينانه كه بتواند شرايط نا ممكن بوجود آورد.

امروزه محققان در يافته اند كه نقش اميد از آن كه تنها نيروي تسلي بخش در اوج احساس غم زدگي و نا كامي باشد بالاتر است. اميد مانند خوش بيني نقش مقتدرانه و شگفت آوري در زندگي ايفا مي كند و در عرصه هاي گوناگون از موفقيت تحصيلي و شغلي گرفته تا ارتباطات خانوادگي و اجتماعي مزاياي فراواني به همراه دارد. گلمن (1995): اميد اعتماد به حال و آينده و معني دار بودن زندگي است. به قول اشنايدار از استادان روانشناسي، اميد، اعتقاد بر اين امر است كه هدفتان هر چه باشد، هم اراده دستيابي به آن را داريد و هم راه آن را مقابل شما گشوده است.

اگر انسان اميد خود را از دست بدهد، چه بداند و چه نداند، به قول اريك فروم به دروازه هاي جهنم قدم گذاشته و انسانيت خود را پشت سر گذاشته است. انسانهاي اميدوار، در تعقيب هدفهاي خود در زندگي كمتر دچار افسردگي و اضطراب و درماندگي هاي عاطفي مي شوند زيرا نشانه هاي زندگي تازه را مي بينند و هر لحظه آماده اند به تولد آن چيزي كه آماده تولد است كمك كنند.

در اين جا سخن از خوش بيني هاي ساده لوحانه و اميدهاي دروغين و فريبنده نيست، بلكه از خوش بيني و اميدي مي گوييم كه به عنوان كيفيت اساسي يك زندگي سالم و پرنشاط مطرح است و عوامل جدي رشد و تعالي فرد و جامعه مي باشد.

در آموزه هاي قرآني و ديني ما، نوميدان از رحمت الهي و امدادهاي خداوند در شمار كافران و گمراهان به حساب مي آيند. امام علي (ع) در دعاي كميل از اميد به عنوان يك سرمايه انساني ياد مي كند. ايمان بدون اميد قابل دوام نيستو پايگاه اميد چيزي جز ايمان و اعتقاد به خداوند نمي باشد. به قول وحشي بافقي: به راه اين اميد پيچ در پيچ / مرا لطف تو مي بايد، دگر هيچ. آميختگي ايمان و اميد در قيام عاشورا و حماسه حسيني از جنبه هاي زيبا و تحسين بر انگيز اين حادثه پويا و زنده تاريخ اسلام است.

چهره مصمم و اميدوار امام حسين (ع) و ياران اندك و حماسه آفرين او به گونه اي است كه گويي آثار نوراني و اميد بخش قيام خود را در آينده اي نزديك مي بينند. تبلور خوش گماني به الطاف بي كران خداوندي و اميد به پيروزي حق بر باطل از جمله ابعاد برجسته حماسه عاشوراست كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است.

انتظار ظهور مهدي موعود (عج) نيز اميد به آينده و خوش بيني نسبت به استقرار عدالت اجتماعي و حاكميت حق و انصاف بر ستمگري و بي انصافي است.

آخرين كلام اين كه رشد خوش بيني و اميد در انسان به ميزان زيادي معلول آموزش ها و يادگيري هاي او در جامعه، خانواده و يا طبقه اي است كه وي در آن زندگي مي كند. گل زيباي روئيده در كنار خار در نتيجه تلاش و اميد باغبان سخت كوش به بار نشسته است. آري، باغبان به اميد آن همه تيمار بيند / تا روزي بر آن گل بار بيند.

 

یک داستان درمورد حضرت عیسی درباره امیدوار بودن

روزي حضرت عيسي ( ع ) در محلي نشسته بود . پيرمردي داشت زمين را براي زراعت آماده مي كرد . حضرت گفت :" خدايا ! آرزو را از دل اين مرد زايل كن ."

همان دم پيرمرد بيل خود را به يك طرف انداخت و روي زمين خوابيد . ساعتي گذشت ، عيسي ( ع ) باز گفت :" خداوندا ! دوباره آرزو وامـــــــيد را به او برگردان ."

ناگاه پيرمرد از جا برخاست و شروع به كار كرد . حضرت از او پرسيد :" چه شد بيل را بر زمين گذاشتي و باز بعد از ساعتي ، آن را برداشتي و به كار مشغول شدي ؟"

پيرمرد گفت :" در حين كار كردن با خودم گفتم تا كي بايد زحمت بكشي ؟ تو پير و از كار افتاده اي ، شايد اجل همين الان به سراغت بيايد . با اين انديشه ، از كار دست كشيدم ." وقتي روي زمين دراز كشيده بودم ، با خود گفتم :" حالا كه زنده هستي ، بايد كار كني و زاد و توشه اي فراهم آوري ." اين بود كه باز بيل را برداشتم و مشغول به كار شدم .

با استقامت مي توان امــــــيدوار بود و با امـــــــــيد مي توان پايداري كرد . كسي كه از رسيدن به مقصود ناامــــــيد شده و استقامت نداشته باشد ، همه ي مشكلات را غيرقابل حل مي بيند ، چرا كه امـــــــيد لازمه ي تداوم زندگي است .

ويكتورهوگو معتقد است :" امـــــــيد در زندگي انسان همان قدر اهميت دارد كه بال براي پرندگان ."

دهخدا مي گويد :" امـــــــيد و آرزو آخرين چيزي است كه دست از گريبان بشر بر مي دارد."

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت: 7:17 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره افسردگی دوره نوجوانی

بازديد: 1761

 تحقیق درباره افسردگی دوره نوجوانی

مقدمه

افسردگي در بين نوجوانان بيشتر از آنچه قبلاً فكر مي‌كردند، رايج تر شده است. نوجواني كه بنظر گوشه‌گير و تنها مي‌رسد، در بيشتر موارد درگير يك دوره حل مسئله است. در حاليكه براي برخي ديگر يك مشكل جدي تر است كه حتي در مواردي مي‌تواند منجر به خودكشي شود. نوجوانان افسرده احساس غمگيني مي‌كنند و ممكن است اين حالت را بعنوان احساس بي‌كسي استنباط نمايند. معمولاً اينگونه نوجوانان در ارتباطات خود با خانواده و دوستان راحت نيستند. آنها اغلب توانايي تمركز حواس ضعيفي دارند، در شروع عمل و اقدامات خودانگيخته بي‌نهايت مشكل دارند، تغييرات قابل توجهي در نحوه تفكر و رفتار آنها مشاهده مي‌شود، اغلب اوقات در طول شب با اختلالات خواب مواجهند و تغييراتي در الگوهاي غذاخوردن آنها مشاهده مي‌شود، ممكن است احساس شديد خستگي كنند، انگار خود را بزور حركت مي‌دهند يا برعكس برخي از آنان بسيار پرانرژي هستند، ممكن است احساس گناه يا بي‌ارزشي كنند. نوجواني كه مبتلا به بيماري افسردگي است، اگر كمكي كه به آن نياز دارد دريافت نكند، ممكن است اقدام به خودكشي نمايد. بطور عادي نوجوانان وقتي كه غمگين باشند درباره غمشان شكايت يا صحبت مي‌كنند و سعي مي‌كنند كه براي رفع آن كاري كنند. بطور كلي افراد در نوجواني از والدينشان دور مي‌شوند و بيشتر با همسالان خود تماس و ارتباط برقرار مي‌كنند. تفاوت بين غم معمولي نوجوانان و افسردگي بستگي به مدت زمان، شدت و ميزان انحراف خلق از خلق و رفتار معمول نوجوان دارد. نوجوانان به دلايل مختلف غمگين مي‌شوند. نوجواناني كه بطور ممتد تحت فشار رواني هستند، افسرده مي‌شوند و اين موارد بيشتر در خانواده‌هايي اتفاق مي‌افتد كه مورد مشابهي در بين اعضاي خانواده از افسردگي وجود داشته است.

 

علائم افسردگي نوجوانان

درصورتي كه متوجه شديد حداقل 3 مورد يا بيشتر از موارد ذيل بمدت دوهفته يا بيشتر ادامه دارد احتمال ابتلا به افسردگي نوجواني وجود دارد:

- گريه كردن، غمگيني يا بداخلاقي

- گوشه گيري (احتراز از دوستان، فعاليتها و وقايع اجتماعي)

- مشكلات خواب

- مشكلات تغذيه

- افت عملكرد مدرسه اي

- فعاليت زيادي يا فقدان فعاليت انرژي

- احساس گناه يا خودكم بيني

- خستگي بيش از حد و دائمي

- اشتغال ذهني بيش از حد در مورد مرگ، مردن يا آرزوي مرگ

اگر نوجواني كه مبتلا به افسردگي است كمكي دريافت نكند ممكن است بعنوان يك راه فرار از اين موقعيت، اقدام به خودكشي نمايد.

چهارنشانه‌اي كه احتمال اقدام به خودكشي را مشخص مي‌كند عبارتند از :

1- تهديد يا صحبت كردن در مورد كشتن خود

2- ابراز آمادگي براي مرگ مثل بخشيدن مايملك خود، وصيت‌نامه، نامه‌هاي وداع، يا خداحافظي كردن)

3- بنحويي صحبت كردن كه انگار هيچ اميدي به آينده ندارد.

4- احساس بيكسي و نااميدي نسبت به خود يا سايرين

نوجواناني كه هر كدام از اين علائم را نشان دهند بايستي حتماً به روانپزشك ارجاع شوند و كمك تخصصي ويژه دريافت كنند. اگر احساس مي‌كنيد كه نوجوان شما ممكن است از افسردگي رنج ببرد پيشنهاد مي‌شود كه نسبت به ارجاع او به يك متخصص باتجربه بهداشت روان و انجام ارزيابي دقيق اقدام نماييد.

چند نكته مهم

- در اجراي انضباط از تقويت مثبت استفاده كنيد. شرمساري و تنبيه در برقراري انضباط ممكن است باعث بروز احساس بي‌ارزشي و عدم كفايت در اداره امور زندگي در نوجوان گردد.

- از ابراز حمايت بيش از حد و راهنمايي بي حد به نوجوان احتراز كنيد. حمايت بيش از حد امكان هر گونه بروز اشتباهي را از نوجوان مي‌‌ گيرد. هدايت و راهنمايي بيش از حد در زمينه آنچه كه بايد و آنچه كه نبايد توسط والدين باعث مي‌شود كه نوجوان فكر كند آنها به او اعتماد ندارند.

- انتظار پذيرش مطلق از طرف نوجوان خود نداشته باشيد.

- از نوجوان خود انتظار تكميل و برآوردن آرزوها و اهداف ناكام خود را نداشته باشيد.

مجدداً ذكر مي‌گردد كه گاهگاهي احساس ناخشنودي در بين نوجوانان شايع است.

كمكهايي كه شما مي‌توانيد بكنيد:

- داوطلب گوش دادن به صحبتهاي آنان باشيد. زماني را واقعاً صرف نوجوان خود كنيد. احساس نكنيد كه هميشه بايد توان پاسخگويي به سئوالات آنها را داشته باشيد . فقط گوش كنيد.

- مسئله مطرح شده توسط آنها را كاملاً جدي بدانيد. آن مسئله ممكن است براي شما مهم نباشد ولي براي آنها اهميت دارد. به نوجوان خود نشان دهيد كه مورد توجه شماست و سعي در درك او داريد.

- نوجوان خود را تنها نگذاريد. بيان اين جمله كمكي به نوجوان نمي‌كند: «چيزي نشده، سرت را بالا بگير، فردا حتماً روز بهتري خواهد بود، مسئله‌اي كه بوجود آمده براي او كاملاً جدي و واقعي است.

- نوجوان را تشويق كنيد كه با ساير بزرگسالان نيز همانند شما صحبت كند. به او پيشنهاد كنيد كه به آنها بعنوان يك دوست بزرگسال اعتماد كند. (اين افراد مورد اعتماد والدين باشند)

- سعي كنيد نشان دهيد كه آنها برايتان اهميت دارند. آنها ممكن است از شما دوري كنند. در كنار آنها بمانيد. سعي كنيد شرايطي را فراهم كنيد كه با شما كاري را بطور مشترك انجام دهند. به آنان تأكيد نكنيد كه بايستي شاد باشند. با آنها و احوالشان كنار بياييد.

- به موقع به آنها پيشنهاد كمك كنيد. دريافت كمك به موقع مانع از فرورفتن نوجوان در افسردگي عميق تر مي‌شود و پيشگيري از بروز اختلال مي‌گردد.

- سعي كنيد تا علت اندوه نوجوان را دريابيد . منشاء غم كجاست؟ با درك منشاء بروز غم نوجوان بهترين وسيله براي آزادساختن خود از اثرات آنرا در اختيار دارد.

- انتظار طرد داشته باشيد. اگر سعي در ارتباط يا حمايت از نوجوان افسرده‌اي را داريد تعجب نكنيد كه گاهي پاسخهاي منفي و يا رفتار تحريك پذيري نشان دهند. اين وضعيت را شخصي و خصوصي تعبير نكنيد. يك اصل مهم صبوري و تحمل است.

- بخاطر داشته باشيد كه شما نمي‌توانيد مسئول اعمال شخص ديگري كه تحت فشار رواني يا افسردگي يا افكار خودكشي است باشيد. آنچه كه شما مي‌توانيد انجام دهيد ايفاي نقش بعنوان يك دوست مسئول علاقمند در كنار نوجوان به هنگام موقعيتهاي سخت مي‌باشد. در اين برهمه زماني مي‌توانيد به نگراني‌هاي آنها گوش كنيد، از آنها حمايت كنيد و براي دريافت كمك‌هاي تخصصي آنها را راهنمايي و ارجاع دهيد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 17 خرداد 1393 ساعت: 23:19 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 10

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس