سایت علمی و پژوهشی آسمان - 3080

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

مقاله کامل درباره جانشینان کریم خان زند

بازديد: 1017

جانشین کریم خان

کریم خان به هنگام فوت سه پسر داشت که به ترتیب سن عبارت  بودند از ابوالفتح خان ، محمد علی خان ومحمد ابراهیم خان. آخرین  پس کریم خان به هنگام مرگ پدر یازده ساله  بود و هنوز بالغ نشده  بود؛ از این رو خاندان زند بر محور قدرت یابی دو پسر دیگر وکیل صف آرایی ک ردند. نظر علی خان سردار بزرگ زند همراه فرزندانشف پسران شیخ علی خانف ولی خان وفرزندان محمد خان،  برگرد ابوالفتح خان پسر بزرگ خان زند جمع شدند. محمد علی خان پسر دیگر وکیل حمایت زکی خان و همفکرانش را پذیرفت؛ بنابراین بزرگان زند در دو صف یکی به رهبر یزکی خان ودیگری به رهبری نظر علی خان به جان هم افتادند و طی سه روز مبارزه سر انجام زکی خان با حیله ونیرنگ، جمعی از پایه گذاران ودلیران سلسله زند نظی رنظر علی خانف کلبعلی خانف ولی خان وطاهرخان را که تعدادشان به شانزده نفر می رسید به تقل رسانید و بر اوضاع پایتخت مسلط شد. در این مدت  جنازه کریم خان در اندرون کوشک ف بی غسل و کفن  باقی مانده بود. در پایان سه روز جنازه را به آیین شاهان و بر حسب وصیت خان در عمارت کلاه فرنگی باغ ارگ در قبری که برای  خود ساخته بود، دفن کردند.

حکومت زکی خان (1193ق)

یکی دیگر از سرداران زند که داعیه سلطنت داشت صادق خان، برادر وکیل بود، وی در دوران بیماری و مرگ کریم خان در بصره به سر می برد ولی به محض اطلاع از مرگ برادر بصره را رها کرد و خود را به شیراز  رسانید. صادق خان موقعی به نزدیکی شیراز رسید که زکی خان اوضاع آشفته  شیراز را سامان داده بود؛ اما وی جانب احتیاط را از دست نداد و پسر  خود جعفر خان را که همشیره زاده زکی خان بود برای اطلاع از چگونگی اوضاع به داخل شهر فرستاد [1] . هر چند زکی خان از جعفر خان به گرمی استقبال کرد؛«چون از خط جبینش  نقش تسویدات درونش  پیدا و ظاهر بود، ج عفر خان از وجنات احوالش آثار تزویر و نفاق استنباط و مراجعت  نمود». [2] مرد جوان پدر را از حیله و نیرنگ زکی خان آگاه ساخت  تا از داخل شدن  به شهر خوددار یکند. صادق خان شیراز  را به محاصره در آورد، ولی « زکی خان برای اهالی  اردو،  پیغام فرستاد که اگر با من موافقت نکنید، تمام عیال شما که در شهر توقف دارند، به باد فنای حوادث خواهم داد».[3] تهدید زکی خان بلادرنگ اثر خود را گذاشت؛ به طور یکه از همراهان صادق خان تنها  قریب سیصد نفر باقی ماند و آنان ظاهراً کسانی بودند که اقوام و  خانواده ای در شیراز نداشتند [4]. صادق خان ناگزیر از محاصره شیراز  دست برداشت و به طرف کرمان حرکت ک رد. ولی زکی خان سپاهی به فرماندهی محمد حسین خان زند به تعقیب وی فرستاد. دو سپاه در ناحیه ارسنجان با هم درگیر شدند که به قتل سردار سپاه زکی خان انجامید. [5]

علی مراد خان زند، خواهر زاده زکی خان،  چون از ناحیه دایی خود احساس خطر می کرد ابوالفتح خان را واداشت که وی را مامور تنظیم امور ولایات مرکزی ایران کند وچون به تهران رسید سر به مخالفت با زکی خان برداشت. او در آستانه حضرت معصومه (س) در قم سران سپاه خود را که از زکی خان هراسان بودند، به قید سوگند با خود متفق ساخت و با کمک آنان اصفهان را به نام وارث کریم خان به تصرف درآورد. [6] زکی خان پس از آگاهی از این خبر تمام مردان شهر شیراز را به زور مسلح ساخت و به سوی اصفهان  حرکت کرد. هنگام ورود زکی خان به ایزد خواست، خبر آمد که خزانه اصفهان در این محل به دست گماشتگان  علی مرادخان افتاده است؛ پس او اهالی  را مورد مواخذه قرار داد که چرا ممانعت ننمودید و جنگ نکردید!؟ وقتی اهالی اظهار بی اطلاعی کردند دستور داد هیجده نفر از بزرگان قصبه را از فراز  قلعه به پایین پرت کنند. چندی  بعد یکی از سادات قصبه را مسئل شمرد و به تصور دخالت در ماجرا احضارش کرد و اعتراض و اظهار بی اطلاعی سید مورد قبول زکی خان واقع نشد و او را بعد از شکنجه از بالای پرتگاه به پایین رها کرد و زن و دختر او را هم به دست سربازان داد .[7] ناچار در شب 23جمادی الاول سال 1193« علی خان مافی و بعضی دیگر به خوابگاه او رفته، به گلوله تپانچه رهسپار آخرتش نمودند».[8]

حکومت ابوالفتح خان (1193ق)

آن هنگام که زکی خان در ایزد خواست کشته شد، علی مراد خان در اصفهان و صادق خان در کرمان بود.  ذولفقار خان افشار بر قزوین و زنجان  مستولی شده بود و آقا محمد خان به فتح و تسخیر ایالات شمالی ایران شاتغال داشت. این همه مدعی سلطنت، و هرج و مرج داخلی، زمینه را برای تسلط سرداری زورمند  فراهم می کرد و فقط با اتحاد  و یگانگی خوانین زند بود که هرج و مرج خاتمه می یافت؛ اما این امر هیچ گاه صورت نگرفت و نزاع وکشمکش تا عهد لطفعلی خان زند همچنان ادامه داشت. [9]

میرزامحمد کلانتر می نویسد: « زمان استبداد زکی خان صد روز تمام بود. بعد از قتل او ابوالفتح خان ومحمد علی خان که هر دو در اردو بودند  برداشته به شیراز  آمدیم. ابوالفتح خان در روز 23 ماه جمادی الاول سال 1193 به شیراز وارد شد؛ به طوری که صد هزار نفر مردم شیراز  به استقبال وی آمدند و او را به پادشاهی  تهنیت گفتند و روز بعد خطبه و سکه  را به نام او نمودیم ».[10]

ابوالفتح خان در ابتدای کار برای سروسامان بخشیدن به اوضاع پریشان ولایات، علی مرادخان را به سرداری عراق منصوب کرد و قاصدی نیز به جانب صادق خان که در کرمان بود فرستاد و او را به شیراز دعوت کرد. صادق خان بعد از ورود به شیراز از ابتدا « اگر چه تمکین و خدمت ابوالفتح خان»  می کرد، می خواست شاه جدید تمام امور را با صلاحدید  وی انجام دهد. جوانی وب ی تجربگی  ابوالفتح خان راه رسیدن صادق خان را به حکومت آسان کرد. [11] « ابوالفتح خان بنا بر استیلای غرور شباب به این معنی تن در نداده، خود به قبض و بسط امور و بست و گشاد کار نزدیک و دور می پرداخت و به اقتضای ایام جوانی اکثر اوقات به گستردن  بزم ارم، نظم شادمانی و پیمودن ساغر شراب ناب ارغوانی، مشغول عشرت  و کامرانی می بود. هر چند صادق خان در نهان و آشکارا او را به ترک این رفتار نهایت تاکید و اصرار می نمود ، مفید نیفتاد». [12] روز  به روز نفاق و دشمنی در میان ابوالفتح خان وصادق خان بیشتر می شد، به طوری که موجب خلل در کار حکومت گردید.  سر انجام به دستور  ابوالفتح خان، صادق خان را تحت نظر گرفتند و در خانه اش حبس کردند. این امر سبب شد وی با برخی از بزرگان در بر انداختن حکومت  ابوالفتح خان متحد  شود. تا اینکه در روز یکشنبه نهم شعبان« بدون نزاع و جدال خلع سلطنت از او کرده »[13] و این امر باعث شد علی مراد خان که تا این زمان از ابوالفتح خان اطاعت می کرد  مدعی صادق خان شود و از زنجان رهسپار اصفهان گردد. [14] 

 

حکومت صادق خان (1193-1196 ق)

صادق خان برادر تنی کریم خان بود و با مجاهداتی که در راه تاسیس سلسله زندیه انجام داده بود خود از پایه گذاران آن به حساب می آمد. او مردی دلاور و کاردن بود که هنگام مرگ وکیل، امیرالامرا و حاکم بصره تلقی می شد. پس از آگاهی از مرگ کریم خان ، او بلادرنگ مقر حکومت خود را رها کرد و به شیراز آمد تا در بازی قدرتی که در پیش بود از رقبا عقب نماند.

دیدیم که صادق خان ابتدا به مخالفت با زکی خان پرداخت، ولی چون نیروهایش را ، به صورتی که یادآور شدیم، از دست داد از ترس سخط وی به کرمان گریخت. سپس در دوره کوتاه حکومت ابولفتح خانی به شیراز بازگشت و با مشاهده ضعف و بی تدبیری وی سرانجام موفق شد برادرزاده را دستگیر و کور و محبوس کند و زمام حکومت را خود به دست گیرد.

صادق خان پس از کسب اقتدار ، ابتدا کسانی را که در زمان زکی خان مسند امور بودند و اور یاری کرده بودند کور یا مقتول کرد. عده ای از آنان هم قبل از گرفتاری متواری شدند او برای سروسامان دادن به امور ایالات و نواحی ای که بعد از مرگ خان بزرگ دچار هرج و مرج شده بودند از وجود فرزندان خود، از جمله جعفر خان، استفاده کرد و آنان را برای فتح اصفهان ، یزد، بهبهان و نواحی بختیاری فرستاد . جعفرخان در طی دو ماه تمام نواحی جنوبی ایران به تصرف خود درآورد . آنگاه برای سرکوبی ذوالفقار خان خمسه سپاهی به طرف قزوین گسیل داشت و سپس از طرف پدر روانه اصفهان شد علی مراد خان چون عراق را از آن خود می دانست پس از قتل ذوالفقار خان و برقراری آرامش در آن منطقه طوری رفتار کرد که جعفرخان ناگزیر از اصفهان به شیراز گریخت.[15]

در خلال سال 1194 ق اصفهان و نواحی شمال فارس میدان زدوخورد پسران صادقخان و سرداران علی مرادخان زند بود و شهر اصفهان چندین بار دست به دست شد. سرانجام سستی و فتور محسوسی در سپاه صادق خان پدید آمد و در اوایل سال 1195 ق اصفهان بکلی از تسلط او خارج شد سپاهیان علی مراد خان به سرداری اکبر خان ، پسر زکی خان، و صید مرادخان، به طور پیاپی فرزندان صادق خان را در آباده و هزار بیضا شکست دادند در محل هزاربیضا بین ایلات زند و لشکریان دشتستانی که در اردوی حسن خان بودند نزاع شدیدی درگرفت . سردار مزبور بناچار روی به گریز نهاد و جمعی از سپاهیان او در حین فرار به دست لشکریان اکبرخان کشته شدند . وی وارد جلگه شیراز گردید و شهر را محاصره کرد. پس از چندی علی مراد خان با سپاهیان خود به محاصره کنندگان پیوست[16] صادقخان در قلعه شهر موضع گرفت و امیدوار بود که چون از هر نظر مجهز است بتواند مدت زیاد یاز گزند سپاهیان علی مراد خان در امان بماند؛ ولی محاصره بیش از حد معمول طول کشید و سپاهیان او به دلیل نرسیدن آذوقه دچار تشویش شدند. در این مدت صادق خان با حشونت و بی رحمی ای که در طبیعت داشت به اندک بهانه ای به بریدن دست و پا و بینی و گوش مردم فرمان می داد و حتی برای آنکه ایلات اردوی علی مرادخان از دور او پراکنده شوند، عیال و اقوام آنان را در شیراز آزار و شکنجه می کرد این امر برخصومت ایلات مزبور افزود. از طرف دیگر قحط و غلای شدید مردم شیراز را به ستوه آورد. سرانجام سپاهیان باجلان و فیلی که مستحفظ دروازه باغ شاه بودند با اکبرخان که در نزدگی سنگر آنان در خارج از شهر متوقف شده بود هرماه شدند و در روز هجدهم ربیع الاول سال 1195 دروازه را بر سپاهیان او گشودند. بدین طریق سپاهیان علی مراد خان وارد شهر شدند و پس از غارت چند محله شیراز، صادقحان و دو فرزندش تقی خان و علی نقی خان را دستگیر کردند اکبرخان به فرمان علی مرادخان آنان را » اولاً از حلیه بصر عاری نمود و بعد از دوسه ساعتی ، هر سه نفر را به قتل رسانید».[17]

علی مراد خان در مدت چند ماهی که در شیراز بود ظلم و ستم بسیاری بر مردم رواداشت، گروهی از محترمان شهر را تبعید کرد و جمعی دیگر را به اصفهان برستاد. اموال مردم را به تاراج برد و به اکبرخان فرمان داد فرزندان وکیل را کور کند چند روز بعد نیز دستور توقیف اکبرخان را صادر کرد.آنگاه وی را به جعفرخان سپرد تا به قتل رساند. سرانجام علی مرادخان پس از جمع آوری مالیات و خراج فارس ، حکومت آن ایالت را به صید مراد خان واگذار کرد و خود به اصفهان رفته ، در آنجا تاجگذاری کرد و به نام خود سکه زد.[18]  

حکومت علی مراد خان زند ( 1196-1199 ق)

علی مراد خان در حکومت مشترک ابوالفتح خان وزکی خان مأمور تنظیم امور نواحی مرکزی ایران بود ودر همان ایام بر ضد زکی خان علم طغیان برافراشت. او پس از مرگ زکی خان قدرت  خود را تثبیت کرد و سپس به بهانه برکناری ابوالفتح خان، مدعی حکومت صادق خان شد و با شکست و قتل وی سرانجام از میان انبوه مدعیان خاندان زند که با توطئه ها و کشتار به جان هم افتاده بودند پادشاه شد و حدود چهار سال حکومت کرد .

علی مراد خان مردی ثابت قدم و شجاع، ولی شرابخوار و تند خود بود. در جنگ با عثمانیها در حالت مستی به اسارت درآمد ، ولی پاشای عثمانی از ترس کریم خان او را به ایران فرستاد. نخستین رویارویی با مدعی حیله گر و قدرتمند سلسله زند یعنی آقا محمد خان قاجار در زمان او به وقوع پیوست . سیکس می نویسد: « آقا محمد خان، نهایت درجه از علی  مراد حساب می برد و اغلب می گفت: بگذار ما تا زمانی که این شخص محترم کور] علی مراد یک چشمش را از دست داده بود[ در راه ما قرار دارد صبر کنیم و پس از مرگ او، ونه قبل از آن ، ممکن است ما در پیشرفت خود به سویعراق موفق شویم».[19]

در مدتی که خوانین زند به جان هم افتاده بودند،  آقا محمد خان بدون مزاحمت دیگران شهرهای مازندران و گرگان و گیلان را تحت فرمان خود در آورد و در سالهای اول حکومت علی مراد خان حزوه  نفوذ خود را تا قزوین و تهران توسعه داد و زمینه سلطنت جدیدی را در شمال ایران فراهم ساخت.[20]

علی مراد خان پس از جمع آوری سپاه، شیخ ویس، فرزند پانزده ساله خود را به فرماندهی سپاه گماشت و مامور جنگ  با آقا محمد خان کرد. سپاهیان زند موفق شدند ساری را تسخیر کنند و خان قاجار را شکست دهند، به طوری که وی به گرگان فرار کرد. شیخ ویس در ساری ماند و محمد زاهر خان را در تعقیب فراریان قاجار به گرگان فستاد محمد زاهر خان به علت جوانی وب ی تجربگی یکی از معابر یرا که می توانست  حفظ آن موفقیت زیادی به همراه داشته باشد، بدون نگهبان رها کرد و همین امر باعث برتری سپاه خصم شد. نیروهای شیخ ویس پس از آگاهی از شکست قوای محمد زاهر خان ساری و مازندران را با بی نظمی ترک کردند؛ به طوری که وی مورد غضب پدر قرار گرفت و تعدادی از فراریان هم مجازات شدند. علی مراد خان برای جبران شکست شیخ ویس مجدداً به جمع  آوری سپاه پرداخت؛ اما این لشکر هم از جعفر قلی  خان برادر آقا محمد خان شکست خود. پس ازشکستهای پی در پی علی مراد خان، جعفر خان زند دست به شورش زد و از زنجان به سوی اصفهان حرکت کیرد. در این ایام علی مراد خان مریض شد و در مورچه خورت اصفهان درگذشت.[21]

 

حکومت جعفر خان(1199-1023 ق)

جعفر خان، تنها پسر صادق خان بود که از دم تیغ علی مراد خان جان سالم به در برده بود . انتظار می رفت که پس ازمرگ علی مراد خان پسر او شیخ ویس به حکومت رسد . شیخ ویس در نبرد با آقا محمد خان قاجار، تلاشهای بسیاری کرده بود، البته تلاشهای او همراه با نا کامی بود، ولی حتی پس ازانهزام اردوی خان قاجار  در سال 1198 ق  نتوانست ساری را پس بگیرد. [22]

جعفر خان، به بهانه ایجاد نظم ، بسرعت بر اوضاع مسلط  شد و از فارس به سوی اصفهان حکرت کرد  تا باقر خان خوراسگانی حاکم شهر را پس از مرگ علی مراد خان کوس پادشاهی زده بود سرکوب کند. باقر خان در برابر سپاهیان خان زند شکست خورد و فرار کرد؛ اما غازی بیگ، جلودار علی مراد خان او را دستگیر کرد و زنجیر بر گردن به نزد جعفر خان آورد و «چون ]جعفر خان [ او را قابل کشتن ندانست» [23] با شکنجه، صد هزار تومان نقد ومقدار معتنابهی زر از او گرفت.

جعفر خان پس از استقرار نسبی ، نامه ای به شیخ ویس نوشت و او را دعوت کرد که به اصفهان بیاد و به جای پدر حکومت را در اختیار بگیرد. شیخ ویس فریب جعفر خان را خورد و نتوانست یا نخواست به یاد بیاورد که پدر  و برادران جعفر خان به دست پدرش ، علی مراد خان، کشته شده اند؛ از این رو ، با اعتماد و خوش باوری تمام به جانب اصفهان حرکت کرد. در دروازه اصفهان بظاهر از او استقبال باشکوهی کردند. اما گروهی که از طرف جعفر خان مأمور شده بودند، ا و را در میان گرفتند بتدریج از همراهان و هوادارانش جدا کردند، سپس او را در کاخ دور افتاده ای مسکن دادند و بهدستور جعفر خان در عنفوان جوانی از  دو چشم نابینا کردند. بدین ترتیب ، جعفر خان آخرین مدعی احتمالی را از پیش پای خود برداشت و خود به سلطنت مشغول شد. ولی در آغاز حکومت به دشمنی که بسرعت رشد می کرد و برای نابودی خاندان او آماده می شد, چندان  اهمیت نمی داد و او را به عنوان ترکمنی اخته و مردنی به ریشخند  می گرفت. [24] جعفر خان پس ازآرامشی دو ماهه، ناگهان خبر  یافت که آقا محمد خان از تهران خود را به کاشان رسانیده و آماده حرکت به جانب اصفهان است. او که تازه و خامت اوضاع را درک کرده بود سپاهی تحت فرماندهی احمد خان ابدالی ، فرزند آزاد خان افغان، و تقی خان زند به مقابله با آقا محمد خان فرستاد. اما سپاه جعفر خان بسختی شکست خورد. احمد خان گریخت و تقی خان اسیر شد و سپس  به دستور آقا محمد خان به قتل رسید. [25]

جعفر خان که با نزدیک شدن آقا محمد خان به اصفهان خود را باخته بود، به شیراز گریخت و دربار و لشکریان و خزانه سلطنتی اصفهان به دست خان قاجار افتاد. در بدو ورد جعفر خان به شیراز جمعی از مردم شهر و تیره هایی از خانواده علی مراد خان که به فکر انتقام گرفتن از جعفر خان بودند و قدرت یافتن وی را به زیان خود می دیدند با ویبه مخالفت پرداختند. سرانجام با دخالت حاجی ابراهیم کلانتر نزاع خانگی ظاهراً بر طرف شد. آنگاه جعفر خان در تدارک سپاه و مقابله با آقا محمد خان برآمد.

آقا محمد خان پس از تصرف اصفهان  به مطیع کردن بختیاریها  که در نواحی کوهستانی ساکن بودند پرداخت. وی پس از شکست دادن لرها تعداد  زیادی از آنان را به قتل رسانید و سربازان را آزاد گذاشت  تا به دلخواه خود با مردم رفتار کنند. این امر موجب واکنش شدید مردم و شکست خان قاجار شد که ناگزیر به تهران عقب نشینی کدر؛ بدین ترتیب جعفر خان توانست مجدداً اصفهان را تصرف کند و با استفاده از سرگرمی  آقا محمد خان در شمال به توسعه متصرفات در نواحی شمال شرقی فارس و شرق بپردازد؛ از این رو، به یزد حمله کرد، اما در برابر اتحاد خان یزد و خان طبس کاری از پیش نبرد و شکست خورد. در این میان فرزند جعفر خان، لطفعلی خان، با فتو حاتی در نواحی لار و بنادر خلیج فارس( از بندر عباس تا بوشهر) تا حدودی شکست پدر را  جبران کرد.[26]

آقا محمد خان قاجار در بهار سال 1202 ق با نیرویی  مجهز به سوی اصفهان حرکت کرد. جعفر خان با اینکه سپاهی کافی در اختیار داشت و می توانست در براب رخان قاجرا مقاومت کند به سبب غلبه وحشت به شیراز عقب نشینی کرد .آقا محمد خان به آسانی اصفهان را تصرف کرد، برادر زاده خود،  فتحعلی خان، را به حکومت آن شهر گماش و خود در پی جعفر خان به سوی شیراز عزیمت کرده، آنجا را در محاصره گرفت . کار حصر شیراز ماهها به طول انجامید و نتیجه ای هم در بر نداشت؛  پس بناچار  به اصفهان بازگشت، علی قلی خان را به حکومت اصفهان گماشت وخود به مازندران مراجعت کرد. [27]

یکی از  وقایع مهم دوره حکومت جعفر خان اعتراضات و مخالفتهای ایالات و عشایر و بزرگان ولایات در گوشه و کنار ایران بود؛ از جمله  حرکت شیخ غضبان و اعراب  بنی کعب در نواحی دورق که به دستور جعفر خان، عبدالله خان زند و محمد خان زند آنان را سرکوب کردند. [28]

خسروخان، والی کردستان ، از دیگر مخالفان جعفر خان بود که به اتفاق  الله قلی خان، حاکم کرمانشاهان، اهر دو دعوی شاهی داشتند. جعفر خان بدانجا لشکر کشی کرد، اما« آخر الامر با شکست فاحشی» به شیراز  بازگشت. [29]

جعفر خان در جریان شورش همدان، اسماعیل خان زند، یکی از سرداران خود را بدان منطقه فرستاد؛  ولی  این شخص به م خالفان او پیوست و با والی کردستان متحد شد. گروه متفق جعفر خان را شکست دادند، چنانکه به زحمت توانست خود و خزاینش را به اصفهان برساند . با این شکست ضعف جعفر خان بسرعت در گوشه وکنار کشور آشکار شد. برخی از خانهای محلی با خوانین تون وسطب همدست شدند و حتی  خیال تصرف اصفهان را داشتند. جعفر خان، حاجی علی قلی خان کازرونی، از سرکردگان نادرشاه و کریم خان را که اینک سردار جنگی وی بود با سه هزار نفر برای سرکوبی آنان گسیل داشت . حاجی علی قلی خان شورشیان را سرکوب کرد و جمعی از جلمه مطلب خان لولویی، فرمانده قوای طبس، را به اسارت گرفت. از آنجا که حاجی علی قلی خان سوگند خورده بود شفاعتشان را از جعفر خان بخواهد و مانع قتل آنان شود، از خان زند شفاعت اسرا را خواست که در آغاز مورد موافقت وی واقع شد، ولی بعد از چند روز از قول خود بازگشت. این مساله باعث رنجش حاجی علی قلی خان گردید. او ضمن سرزنش جعفر خان با قهر و خشم از حضور وی خارج شد و به شیراز رفت. [30]

این مساله از یک سو و خبر شکست  در همدان و همچنین اقدامات آقا محمد خان از سوی دیگر  عرصه را بر خان زند تنگ کرد، به طوری که عده ای را برای استمالت و دلجویی از حاجی  علی قلی خان فرستاد. سرانجام شیخ محمد  عرب لحسایی، قاضی عسکر و مجتهد و میرزا خلیل فراهانی از مستوفیان بزرگ را هرماه نامه ای مبنی بر دلجویی وی به خط و مهر خود به کازرون اعزام داشت و بدین وسیله  وی را به دربار  خویش بازگرداند.  اما پس از کوتاه زمانی، باز عهد شکنی  کرد و در روز سیزدهم رمضان سال 1200 او را دستگیر و در یکی از ارگهای پادشاهی زندانی نمود. [31]

در مجموع اوضاع به سود جعفر خان نبود. او پس از سه سال سلطنت که همه آن را صرف کور کردن ومحبوس نمودن فرزندان  و حامیان  علی مراد خان کرده بود، در اواخر عمر به علت بیماری ، کمتر میتوانست از شیراز خارج شود. در سال 1203 ق بیماری او شدت یافت. این خبر به صید مراد خان زند و حاجی عل یقلی خان و ابراهیم خان که در همان ارگ مسکونی زندانی بودند رسید. آنان به کمک دیگر یاران و برادران خود، مانند شاه مراد خان و جهانگیر خان، خویش را از بند رهانیدند،  پنهانی بر سر جعفر  خان بیمار ریختند  و سرش را از تن جدا  کردند.[32]

تلاش نافرجام صید مراد خان

توطئه گران بلادرنگ صید مرادخان را ببه سلطنت برداشتند، ولی پیامد قتل جعفر خان صبح روز بعد به صورت شورش و آشوب در شهر خود را نشان داد. غفاری کاشانی می نویسد: « مردم شهر از سپاهی و رعیت به خانه های خود خزیده و خاص وعام ولایت به جهت دفع معاندین خود مشغول کوچه بندی گردیده،  ج معی کثیر از طبقه الوار و طایفه  اکراد از سلسله علیه زند و  مافی و باجلان و غیره که به خونخواهی نواب مغفور،  جبه و یراق پوشیده ]بودند[ با نهایت ساز و برگ قدم به خارج ارگ نهاده، صدای یورش در دادند». [33]

موقعی که صید مراد خان برای نومید ساختن هواداران جعفر خان که هنوز مرگش  را باور نداشتند، سر جعفر خان را از بالای قصر به میان آنان پرتاب کرد، هیجان مردم بیشتر شد ؛ به طوری که شورشیان به ارگ  سلطنتی یورش بردند.  اما صید مراد خان با تطمیع  ریش سفیدان وسران گروههای  شورشی موفق به مهار آنان شد. وی وجوه نقد و پارچه های نفیسی را که جعفر خان برای هدیه نوروزی سپاهیان در دیوانخانه فراهم کرده بود به عنوان انعام بین شوریشیان تقسیم کرد. مولف گلشن مراد طرز تقسیم انعام میان سران شورشی را بدین گونه نقل می کند: «حکم به  تاراج و یغمای اموال مذکور فرموده . اهل غوغا که چنین فرصتی را طلبکار و در راسته بازار طمعکاری متاع این قسم امر و اشاره  را به نقد جان خریدار بودند به هیات مجموعی قدم به اندرون دیوانخانه شاهی نهاده و دست به یغما برگشادند، در طرفه العینی آن اموال مخزونه را به غارت برده وبازگشته، طریق خدمت صید مراد خان را به پای دوستی ویک جهتی سپرده، دست به بیعتش دادند و بر روی او ابواب یکرنگی گشادند و شخص فتنه اندیشش را به تخت دولت پنج روزه جلوس دادند». [34]

صید مراد خان، سرداران و بزرگانی را که همراه لطفعلی خان، پس جعفر خان، بودند از طریق نامه تهدید کرد که چنانچه دست از حمایت او برندارند، بستگان و اقوام خود را در شیراز از دست خواهند داد. این امر باعث شد که بسیاری از سران از اطراف لطفعلی خان پراکنده شوند. [35] صید مراد خان وقتی که بر اوضاع شیراز مسلط شد، با دلیران و سرداران جعفر خان با خوشرویی برخورد کرد. آنان را در وظایف  و مقامهای قبلی ابقا نمود و حاجی علی قلی خان کازرونی را به امیر الامرایی فارس گماشت. همچنین افرادی را که در توطئه قتل جعفر خان وی را یاری کرده بودند مورد شفقت قرار داد ومناصبی به آنان محول کرد. با این همه، او نتوانست بیش ازهفتاد روز سلطنت کند. [36]

نفوذ جعفر خان و جناح وابسته به او، بیش از آن بود کهبه صید مراد خان فرصت بیشتر نشستن بر تخت سلطنت را بدهد. عناصر مهم و موثر در برانداختن صید مراد خان زند، حاجی ابراهیم کلانتر ، مرد متنفذ فارس و وزیر خاندان زندف میرزا حسین و دیگر بزرگان، صید مراد خان را دستگیر و زندانی کردند و لطفعلی خان زند را که اینک با کمک حاکم بوشهر سپاهی تدارک دیده بود به شهر دعوت کردند. وی بعد از شکست شاه مرادخان وارد شیراز شد و از قاتلان پدر انتقام گرفت و در دوازدهم شعبان سال  1203 جانشین او گردید. [37]

حکومت لطفعلی خان

لطفعلی خان، پسر جعفر خان، نواده صادق خان و هشتمین حکران سلسله زندیه بود که از سال 1203 تا 1209 ق به مدت شش سال سلطنت کرد. او د تمام این مدت برای کسب قدرت و بقاء به مبارزه با رقیب نیرومند خود، آقا محمد خان، پرداخت.

لطفعلی خان از هما ن آغاز نوجوانی، همراه پدر در جنگها شرکت کرده بود؛ از این رو،  بافنون و شیوه های مختلف نبرد آشنایی کامل داشت و سوارکاری کم مانند،  تیراندازی  تیزبین و دلاوری بی باک و غیور بود. [38] وی در سال 1202 ق از جانب پدر  مامور فتح لار شد. حکومت این ناحیه در ایام پادشاهی کریم خان به نصیرخان لاری  محول شده بود و پس از مرگ وی به دو فرزندش، محمد خان وعبدالله خان، و قرار شد ک ههر کدام شش ماه حکومت را برعهده داشته باشند؛  به این طریق که  طی مدت شش ماه یکی در محل حکومت خود باشد و دیگری در دربار شیراز مقیم شود.  این شیوه با هدف پیشگیری از شورش و خود سری دو برادر منظور شده بود که تا اوایل زمان حکومت جعفر خان معمول بود؛ ولی ضعف جعفر خان و نابسامانی  اوضاع سیاسی موجب شد تا محمد خان، فرزند نصیر خان، که مقیم دربار بود به لار فرار کند و از اطاعت  حکومت زند سر باز زند . جعفر خان برای سرکوبی فرزندان نصیر خان، لطفعلی خان را در راس سپاهی پانزده هزار نفره از سواره  و تفنگدار به لار فرستاد . وی شهر لار را از چند طرف به محاصره درآورد. مدت محاصره یک ماه به طول انجامید، و سرانجام قلعه استوار لار گشوده شد. [39] آنگاه لطفعلی خان حاکمی برای لار منصوب کرد وب رای تسخیر کرمان بدان صوب لشکر کشید. در پشت  دیوارهای شهر کرمان خبر قتل پدر و اقدامات  صید مراد خان در تهدید و تطمیع سران سپاه به وی رسید و موجب پراکندگی  سپاهش شد. [40]

لطفعلی خان بموقع  از توطئه ای که بر ضد او در شرف انجام بود با خبر شد. مورخان نوشته اند که بر پشت اسب بی زین و لگام خود پرید و به طرف بوشهر حرکت کرد. بوشهر تحت حاکمیت شیخ ناصر عرب، رئیس ایلات عرب، بود که همواره با خاندان زند روابط خوبی داشت. او و پسرش شیخ نصر با کمک حاکم بندر ریگ معدودی سپاهی در اختیار خان قرار دادند وعازم شیرازش ساختند. [41]

وقتی خبر حرکت لطفعلی خان به صید مراد خان رسید، سپاهی با فرماندهی شاه مراد خان زند برای مقابله با او فرستاد.  افراد سپاه مزبور در حوالی دالکی ، ده فرسنگی بوشهر، پیش از درگیری با نیروهای لطفعلی خان بر ضد فرمانده خود شورش کردند و با قتل وی به شاهزاده زند پیوستند.  لطفعلی خان این بار با آمادگی و تجهیزات بیشتری  به سوی شیراز حرکت کرد. در شیراز اوضاع به نفع لطفعلی خان بود، چون گروهی به توطئه خاندان زند، و جمعی از اعیان و بزرگان شیراز قرار داشتند. این طرح در همان ایامی تنظیم شده بود که صید مراد خان سردار  خود را برای مقابله با لطفعلی خان اعزام کرده بود.

قرار بر این بود که در میانه راه شاه مراد خان را دستگیر کنند و همزمان در شیراز صید مراد خان و عمال او توقیف شوند. به محض رسیدن خبر دستگیری  فرمانه مذکور، توطئه گران به شلیک تفنگ و ایجاد آشوب و بلوا در اطراف  ارگ  شاهی پرداختند؛  به طوری که صید مراد خان از ترس دوازه های کاخ سلطنتی را بست و عملاً خود را زندانی  ساخت. [42]

در حین تسلط صید مراد خان بر شیراز، حاجی ابراهیم کلانتر سپاهی فراهم آورد و به کمک لطفعلی  خان فرستاد. او صید مراد  خان را نیز دستگیر کرد. خان زند طی یک شبانه روز خود را  از کازرون به شیراز رسانید و با کمک و حمایت اعیان و بزرگان شهر بر اورنگ پادشاهی نشست. [43]

اولین  نبرد  با خان قاجار

آقا محمد خان که بعد از وفات و کیل از شیراز گریخته بود  هیچ فرصت مناسبی را از دست نمی داد. او که با استفاده از جنگ داخلی در خاندان زند توانسته بود به استثنای خراسان سایر ایالات شمالی و مرکزی را تسخیر کند منتظر فرصتی بود تا فارس را نیز ضمیمه قلمرو خویش سازد. او پس ازآگاهی از استقرار حکومت صید مراد خان به جانب شیراز حرکت کرد. در صحرای خسروشیرین خبر سقوط صید مراد خان و جلوس لطفعلی خان بر تخت سلطنت به او رسید .  خان قاجار بسرعت خود را به حوالی شیراز  رسانید و در صحرای هزار بیضا در پنج فرسنگی شیراز مستقر شد. [44] لطفعلی خان  که تازه در شیراز قدرت را به دست گرفته بود، با گروهی از سپاهیان در مقاب لخان قاجار موضع گرفت . پس از برخوردهای اولیه نبردی خونین در گرفت. با آنکه در ابتدا نبرد به سود لطفعلی خان پیش می رفت، به علت فرار محمد خان ، عموی لطفعلی خان، قشون زند شکست خورد و مجبور  به ترک میدان جنگ  گردید.  آقا محمد خان بلا درنگ شهر را محاصره کرد، اما به علت استحکام برج و باروی شیراز و کمبود  آذوقه و خوراک دامها ناچار به ترک آن و عزیمت به تهران شد. [45]

 

لشکر کشی به کرمان

پس از اینکه آقا محمد خان دست از محاصره شیراز برداشت، لطفعلی خان چون احتمال می داد  که خان قاجار پس از تأمین آذوقه و تجدید قوا به زودی به شیراز باز گردد، به تدارک و تجهیز  سپاه پرداخت.  سرها رفورد جونز در این باره می نویسد: « لطفعلی خان مشغول تهیه تجهیزات شد تا گر چنین پیشامدی روی دهد حمله را بی اثر گرداند؛ از این رو، تمامی محصول اطراف شیراز را بدون مانع و آسیبی  درو کردند و انبار نمودند . چون فصل پاییز رو به پایا نبود شاه و وزرا و اهالی شهر، همه از خیال دشمن آسوده خاطر شدند؛  لیکن طبع فعال لطفعلی خان مانع از این شد که قشون گرد آمده را بیکارنگه دارد، در نتیجه بر آن شد که سپاه را متوجه کرمان سازد». [46]

این اقدام از اشتباهات  خان زند بود که در وقایع بعدی تاثیر زیادی داشت.اهالی کرمان شیخ الاسلام شهر را با مبلغی وجه نقد و پیش کش و هدایا به اردوی لطفعلی خان فرستادند و تقاضا  کردند از محاصره شهر دست بردارد. [47] شهریار  زند این پشنهاد را که بعضی از مشاوران وی با آن موافق بودند نپذیرفت. سایکس می گوید: « لطفعلی خان  که پیش از رسیدن به سلطنت به سخای طبع و مهرابنینزد خاص وعام مشهور بود و این صفات توأم با سلحشوری و مهارت بی رقیب او در فنون رزمی و زعامت  شهرتی بسزا داشت، پس از رسیدن به مقام سلطنت به طرز غیر قابل تحملی مغرور  و متکبر شد و اطرافیان را از خود بیزار می ساخت» . [48]

هنوز چندی از محاصره  کرمان نگذشته بود که با فرا رسیدن زمستان، برف و یخبندان راهها را مسدود وکار رساندن آذوقه به اردو را نه تنها مشکل ،بلکه محال ساخت.  سپاه با قحطی مواحه شد ومدتی با خوردن گوشت اسب وقاطر سد جوع کرد اما سرانجام لطفعلی خان مجبور شد بدون حصول نتیجه  به شیراز باز گردد. [49]

توطئه شیراز

حمله نابجای لطفعلی  خان به کرمان  جریان وقایع  را به زیان وی برگرداند؛  زیرا بیگلربیگی کرمان که پیش از حمله حاضر  به پذیرش سلطنت وی و  پرداخت باج بود به دشمن خان زند تبدیل شد. سپاهیانش  در این نبرد  خسته و فرسوده و ناراضی شدند و حامیانش در شیراز نسبت به تدبیر و صلاحیت و دوراندیشی او دچار تردید گردیدند و ناخواسته به سوی دشمن سوق  یافتند.  بدین ترتیب، صاحبان قدرت محلی در شیراز  احتمال می دادند که نمی توانند با لطفعلی خان کنار بیایند  و صلاح خود را در پیوستن به آقا محمد خان دیدند.

سرهار فورد جونز از قول میرزا محمد حسین فراهانی،  وزیر  متخلص به « وفا»، درباره نقش حاجی ابراهیم کلانتر در توطئه  بر ضد خان زند می نویسد: « چندی است که اتحادی ما بین حاجی ابراهیم وبرادرش حاجی عبدالرحیم و چند تن دیگر  از خانهای دشتستان  و گرمسیر،  بویژه  رضا قلی خان کازرونی و شیخ نصر، به وجود آمده و هدف عمده این است که لطفعلی خان  را از بین ببرند و میان خود حکومت متحدی تشکیل دهند و از خان کرمان و چند خان دیگر نیز دعوت به پیوستن به این اتحادیه نمایند و همگی بر این شده اند که وقتی حاجی ابراهیم از فتح شیراز موفق گردید لطفعل یخان را در  چادرش سر به نیست کنند». [50] سپس ادامه می دهد که میرزا  محمد حسین وفا پانزده روز قبل ا زحرکت به سمت اصفهان بر اساس اطلاعاتی که حاکم  بندرریگ  از جزئیات نقشه در اختیارش  گذاشته بود از توطئه  حاجی  ابراهیم کلانتر مطلع شد و به اطلاع لطفعلی خان رسانید و پیشنهاد کرد دستور بازداشت حاجی ابراهیم را بدهد. اما خان زند با این کار موافقت نکرد. [51] چون اصفهان در دست حاکم دست نشانده آقا محمد خان بود،  لطفعلی خان با هدف تسخیر شهر مزبور  از شیراز خارج شد و برای جلوگیری از هر گونه توطئه ای در غیاب خود امور شهر را به کلانتر  ،فرماندهی و حفاظت برج و باروی شیراز ررا به  برخوردار خان و نگهبانی ارگ و حرمسرا را به محمد علی خان واگذار کرد و دستور داد عبدالرحیم خان، برادر حاجی  ابراهیم کلانتر،  و میرزا محمد، پسر بزرگ وی ملتزم رکاب باشند. [52]به محض خروج  شاه و همراهانش از شهر، حاجی ابراهیم کلانتر نقشه خود را به  اجرا  گذاشت و از برخوردار خان و محمد علی خان دعوت کرد تا برای مشورت درباره امری مهم به خانه وی بیایند و بلادرنگ آن دو را دستگیر و زندانی کرد. آنگاه به برادرش که همراه لطفعلی خان  وی بیایند و بلادرنگ آن دو را دستگیر و زندانی کرد. آنگاه به برادرش که همراه لطفعلی خان بود خبر داد که وظیفه  خود را مبنی بر ایجاد شورش در سپاه  آغاز  کند.  عبدالرحیم خان با بعضی از امرای سپاه همدست شد و شبانه به طرف سراپرده لطفعلی خان شلیک کردند. از صدای تیر سپاه به هم خورد.  لطفعلی خان گروهی را مامور تحقیق کرد. آنان پس از مراجعت به خان زند اطلاع دادند که تمام سپاه بر ضد او شورش کرده اند و بهتر است هر چه زودتر خود را از معرکه نجات دهد. لطفعلی خان سران سپاه را به سراپرده خود دعوت کرد، ولی از آن میان فقط تهماسب  خان فیلی با هفتاد نفر از اتباع خویش به او پیوست. شهریار زند  تصمیم گرفت  با همان تعداد قلیل به شیراز باز گردد و پایتخت  را حفظ کند. هنگامی  که او به پشت دیوارهای شیراز رسید از اقدامات حاجی ابراهیم کلانتر آگاه شد و تلاش کرد تا قبل رسیدن سپاه قاجار با قهر وغلبه وارد پایتخت شود،  اما حاجی ابراهیم کلانتر به افراد سپاه او پیغام فرستاد که اگر از دور لطفعلی خان  پراکنده نشوند  عیال و اولادشان را در شیراز  دستگیر و مقتول خواهد کرد؛ بدین ترتیب آن عده معدود سپاهی نیز از لطفعلی خان جدا شدند. خان زند بناچار به اتفاق زال خان خشتی و عموی خود محمد خان و سه چهار نفر از خواص به جانب دشتستان گریخت. [53]

روزهای آوارگی لطفعلی خان با توطئه  حاجی ابراهیم کلانتر  و همفکرانش آغاز شد. خان زند با چند نفر همراه به دشتسان و آنگاه به بندر ریگ رفت. امیر علی خان حیات داوودی، حاکم بندرریگ ، سپاهی در حد وسع خویش در اختیار او قرار داد و خان زند با همین سپاه اندک شکستهایی به شیخ بوشهر و حاکم کازرون که در این موقع به جبهه حاجی ابراهیم کلانتر پیوسته  بودند وارد ساخت.  آنگاه قوای خود را در دشت زرقان بین خرابه های تخت  جمشید و شیراز مستقر کرد. در این هنگام قابلیتهای جنگی و شاهکارهای  پهلوانی  لطفعلی خان به اوج خود رسید. حاجی ابراهیم کلانتر به محض آگاهی از استقرار  خان زند در دشت زرقان دو دسته س=اه برای جلوگیری از پیشروی او فرستاد، ولی هر دو سپاه بسختی شکست خوردند. [54]

استقرار لطفعلی  خان در زرقان و پیوستن  دستجات ایلات به اردوی  او و شکستی که بر مصطفی خان قاجار وارد آورد،  حاجی ابراهیم کلانتر را دچار  وحشت ساخت و بناچار از آقا محمد خان کمک طلبید. خان قاجار بیست هزار سپاهی را به فرماندهی جان  محمد خان قاجار و برادران کلانتر در صحرای قبله شیراز  برای سرکوبی لطفعلی خان گسیل داشت. در این هنگام لطفعلی خان با سه هزار نفر سپاهی به جنگ آنان شتافت و نه تنها این  سپاه را در هم شکست و متواری ساخت، بلکه  اما مقلی خان یکی از فرماندهان سپاه مشترک آقا محمد خان و کلانتر را به اسارت در آورد. در این ایام حاجی ابراهیم کلانتر جمعی از سواران مافی را که در شیراز بر ضد او شورش کرده بودند از شهر  اخراج کرد. آنان به لطفعلی خان  پیوستند و بدین ترتیب تعداد سپاهیان وی به پنج هزار نفر رسید. [55]

 

جنگ شهرک و فتح شیراز  به وسیله آقا محمد خان  

پیروزی لطفعل یخان در جنگ قله آقا محمد خان و حاجی ابراهیم کلانتر را بیشتر به هم نزدیک کرد. خان قاجار شخصاً با سپاهی که تعداد آن را بین سی تا چهر هزار نفر نشوته اند عزام شیراز  گردید و در اوایل شوال سال 1206 در شهرک واقع در چهارده فرسنگی راه شیراز  ـ اصفهان اردو زد. سپس به ابراهیم خان مازندرانی دستور داد با سیصد نفر تفنگچی  دامغانی در دره ای که بین شهرک و مرودشت بر سر راه لطفعلی خان  قرا رداشت به کمین نشیند؛ اما این گروه نتوانست مانع پیشروی خان زند شود  و همگی از دم تیغ سپاه زند گذشتند. جلوداران سپاه آقا محمد خان نیز بلافاصله  با حملات دلیرانه  سپاه زند مواجه شدند و به عقب اردو گریختند .  لطفعلی خان اوایل غروب سپاه خود را به سه دسته تقسیم کرد. سپس فرماندهی دو دسته از آنان را به عبدالله خان و م حمدخان زند سپرد تا از جوانب راست و چپ  به اردوی  قاجارها حمله کنند و خود با فرماندهی دسته سوم به جانب قلب سپاه رفت. در این نبرد بار دیگر سپاهیان  زند جلوه های درخشانی از دلیری و فداکاری  از خود به یادگار گذاشتند و در یک یا زمعروفترین شبیخونها لطفعلی خان تا نزدیک سراپرده خان قاجار پیش رفت.  اردوگاه دشمن زیر و رو  شد. عده ای از سپاهیان قاجار شبانه گریختند و درست در همان لحظاتی که می رفت همه چیز به نفع لطفعل یخان تمام شود شاهزاده زند فریب یکی از سرداران زیر دست خود به نام میرزا فتح الله اردلانی را خورد که اندکی قبل از شروع جنگ به اردوی او پیوسته  بود. لطفعلی خان به گزارش وی مبنی بر فرارآقا محمد خان اعتماد کرد و دستور توقف جنگ را تا صبح صادر نمود. قسمت عمده ای از سپاه او پس از چپاول اطراف اردوی قاجار به مرودشت مراجعت کردند.  با ر وشن شدن هوا خیانت میرزا فتح الله اردلانی آشکار شد. وقتی لطفعلی خان به اردوی خود باشگت حدود پانصد نفر از سپاهیانش بر جای مانده بودند. پس بناچار به جانب کرمان گریخت تا در آنجا سپاه جدیدی برای مقابله با آقا محمد خان فراهم کند. [56]

آقا محمد خان در روز  هجدهم شوال سال 1206 وارد شیراز شد و در عمارت کلاه فرنگی  بر تخت نشست. سپس دستور داد قبر وکیل را بشکافند. جنازه او را به تهران  انتقال دهند تا در جایی که همیشه زیر قدمهای وی باشد دفن کنند. فتح شیراز بزرگترین  ضربه ای بود که بر پیکر دولت زندیه وارد شد و لطفعلی خان از آن تاریخ تا هنگام اسارت برای تسخیر مجدد آن تلاشهای فراوانی کرد و دلاوریها و فداکاریهای بسیاری به خرج داد؛ ولی در تمام این مدت هیچ گاه نتواسنت بیش از هزار تن سپاهی تجهیز کند و از آن همه رشادت و شجاعت بهره ای بگیرد. [57]

از فتح کرمان تا اسارت

لطفعلی خان بعد از اشتباه تاریخی خود در جنگ شهرک، در حین فرار به طرف کرمان با دسته هایی از سپاه قاجار که به سرداری ولی محمد به تعاقب او رفته بودند درگیر  شد. عده معدودی که همراه خان بودند از یاس  و نومیدی وی را رها کردند وگریختند. خان زند ناچار به امیر حسین خان، حاکم طبس، پناه برد.  خان طبس حدود دویست نفر را در اختیار او گذاشت. لطفعلی خان با این سپاه معدود به یزد حمله کرد و سپاهی  عظیم را در هم شکست.  [58] سپس به ابرقو  حمله برد و قلعه خارجی آن را به تصرف درآورد و حفاظت از آن  را به عموی خود،  نصرالله خان زند، سپرد و از راه اصطهبانات به جانب داراب حرکت کرد. آقا محمدخان که در این وقت در تهران بود محمد حسین خان قاجار مشهور به دوداغ را مامور تعقیب و دستگیری  لطفعلی خان کرد. سردار نامبرده به محاصره ابرقو پرداخت.  لطفعلی خان از این فرصت استفاده   کرد و از راه داراب عازم شیراز  شد که در این مرحله هم تلاش او به علت  خیانت همراهیان به نتیجه نرسید و ناگزیر مجدداً به حاکم طبس پناهنده شد. با پیشنهاد امیر حسین خان، لطفعلی خان درصدد بر آمد که از تیمور شاه افغان استمداد کند، ولی به علت فوت تیمور شاه دچار ناامیدی و سرگردانی شد. دراین اوضاع امرا و بزرگان بم به او پیوستند. با مساعدت آنان توانست سپاهی در حدود سیصد نفر آماده کند و عازم تسخیر کرمان شود.[59] او بسرعت خود را به کرمان رسانید و دست به حلیه  جنگی جالب توجهی زد . عموی خود عبدالله  خان را که مردی شجاع و جنگ  آزموده بود با تعدادی از افراد خود از یک طرف فرستاد که باجنگ و گریز مدافعان شهر را سرگم کنند و همین که توجه کوتوال حصار کرمان و اهالی  شهر به عبدالله خان زند معطوف گردید، با کمند و نردبانهای بلند خود و بقیه افرادش از دیوارهای سمت دیگر شهر بالا رفتند و وارد آن شدند. مدافعان و اهالی شهر سرسختانه می جنگیدند،  اما سرانجام تسلیم لطفعلی خان شدند. [60]

آقا محمد خان با شنیدن این خبر بسختی نگران شد، زیرا حریف  رادگربار در حال قدرت یابی  می دید و بیم آن داشت که مجدداً  بر شیراز  مسلط شود؛ از این رو، بی درنگ با سپاهی گران و تجهیزاتی  کامل کرمان را محاصره  کرد.لطفعلی خان چهار ماه تمام در براب رقشون عظیم قاجار مقاومت کرد.  در این مدت نیمی از اهالی کرمان تلف شدند و یک بار هم خیانت یک دروازه بان موجب گشت که قسمتی از لشکریان قاجار وارد شهر شوند که بسرعت  به عقب رانده شدند.وقتی خیانت تکرار شد لطفعلی خان دریافت که جلوگیری از آن دیگر میسر نیست؛  بنابراین، به هر ترتیب  جنگ را تا شب هنگام ادامه داد و در تاریکی شب به اتفاق سه تن ازهمراهان خود به  سپاه دشمن زد و به سوی بم گریخت که ابتدا مورد استقبال حاکم بم قرار گرفت. حاکم از حال برادر خود، جهانگیر خان، که در سلک همراهان خان زند بود جویا شد. لطفعلی خان گفت که به اتفاق از دروازه بیرون آمدیم و تا چند ساعت د یگر خواهد رسید؛  ولی چون چند روز از واقعه گذشت و خبری از جهانگیر خان نشد،  حاکم بم در روز چهارشنبه پنجم ربیع الثانی سال 1209 به لطفعلی خان که اینک تنها و بی یاور مانده بود حمله کرد وبعد از زخمی و اسیر کردن وی، این خبر را به اطلاع  آقا محمد خان رسانید. خان قاجار به محض اطلاع بلادرنگ محمد ولی خان قاجار  را با 1500 سوار مامور آوردن لطفعلی خان از بم کرد. لطفعلی خان همراه  محمد ولی خان رهسپار  کرمان شد و همین  که به نزدیک آقا محمد خان رسید،  به دستور وی او را کور و راهی تهران کردند. سپس حاکم تهران، میرزا  محمد خان، به امر خان قاجار لطفعلی خان را کشت. جسد وی در بقعه امام زاده زید دفن شد وبدین سان آخرین فرد از جانشینان کم خرد و نالایق  کریم خان جای به زورمندی کینه توز و محیل و پرتدبیر سپرد. [61]

روابط خارجی  ایران در دوره زندیه

در سوابق بحث دیدیم که ارتباط ایران  با کشورهای اروپایی و همچنین کشورهای همسایه از طریق  روابط سیاسی  و بازرگانی از عصر صفوی قوت گرفت.  هر یک از دول اروپایی سعی می کردند با علایق مشترکی مانند تجارت با ایران یا تضعیف  دولت عثمانی و با  اتحاد با ایران باب روابط را بگشایند. در این میان انگلستان با تأسیس شرکت انگلیسی مسکوی  و  ورود  نماینده آن دولت، آنتونی جنکینسون، [62] به ایران در سال 968 ق فتح باب  کرد و سپس با تأسیس شرکت انگلیسی هند شرقی و ورود  نماینده آن، ادوارد کاناک [63] به ایران در سال 1026 ق و دایر کردن نمایندگی در بندر جاسک و شهرهای شیراز و اصفهان وارد مرحله جدیدی شد.

وینیش [64] یکی از تجار هلندی  بود که در سال 1032 ق با فعالیت نماینده خود،  هوبرت، موفق  شد با شاه عباس اول  به توافق برسد و در بندر عباس دفتر نمایندگی خود را بگشاید.

فرانسویان دیرتر از دیگر رقبا پا به عرصه سیاست و اقتصاد ایران گذاشتند و با اعزام چند نماینده سرانجام در سال 1077 ق دفتر تجارتی خود را در بندر عباس دایر کردند.

روابط ایران  با کشورهای همسایه مانند روسیه و عثمانی بیشتر  دارای جنبه های  سیاسی و نظامی بود تا بازرگانی  و نقطه عطف این روابط سیاسی در برخوردهای متقابلی  بود که درمناطق مرزی بویژه نواحی غرب و شمال غربی به وجود می آمد.

با سقوط دولت صفوی  به وسیله افغانها،  روسیه تاری و دولت عثمانی فرصت یافتند از منازعات داخلی و عدم ثبات سیاسی کشور استفاده کنند و نواحی شمالی و غربی ایران را تسخیر کنند؛ به نحوی که در بخش اول ذکر شد بیشتر جنگهای نادر شاه افشار  در این نواحی روی داده است.

 سرانجام نادر توانست از طرفی با انعقاد  قراردادهای  متعددی  با روسها توافقهای به عمل آمده بین عوامل تزاری و عثمانیها را خنثی کند[65]و از طرف دیگر ترکها  را نیز در نبردهای متعددی که  قریب بیست سال به درازا انجامید شکست دهد  و عهدنامه زهاب را که به سال 1049 ق بین دو دولت منعقد شده بود به قوت خود نگاه دارد.

روابط ایران با عثمانی

در عهد زندیه روابط ایران و عثمانی بیشتر  جنبه سیاسی داشت،  هر چند نمی  توان روابط بازرگانی را نادیده گرفت.  مرزهای طولانی بین دو کشور، اختلاف  سیاسی بر سر اشتغال مناطق مرزی و گاه  جانبداری  یکی از دو کشور از برخی اعراب مرزنشین، وجود اماکن مقدس شیعیان در خاک عثمانی  و علاقه ایرانیان  به زیارت این اماکن و سرانجام گشادن راه تجارتی ایران به بازارهای  جهانی از طریق عثمانی، به طور کلی موضوعات اصلی در روابط دو دولت ایران  و عثمانی بود. زمانی به دلیل  بروز بحران در یکی از بخشها و زمانی به علت تشدید تشنجی دیگر روابط دو کشور تحت شعاع قرار می گرفت. [66]

یاد آور شدیم که در سال 1178 ق موقعی که کریم خان  برای سرکوب یاعراب بنی کعب به نواحی مرزی در غرب ایران رفته بود، از عمر پاشا،  والی بغداد، پیامی مبنی  بر ارسال کمک به ایران دریافت  داشت. اما با اینکه کریم خان با اعراب بنی کعب وارد جنگ شد از جانب والی بغداد کمکی به او نرسید. [67] همچنین در سال 1179 ق وقتی که وکیل مصمم شد اعراب عمان را سرکوب کند، از والی بغداد درخواست کرد به سپاه ایران اجازه دهد از طریق خشکی عازم آن دیار شود؛  اما این بار  هم عمر پاشا نه تنها  به تقاضای وکیل توجهی نکرد، بلکه  برای کمک به اعراب  عمان اقداماتی انجام داد.

سرانجام  در سال 1182 ق در جریان  سر کوبی میر مهنا که وکیل  قصد داشت او را دستگیر کند و او به بصره فرار کرد،  بدون اطلاع وکیل،  به دستور والی بغداد و یا به وسیله او میر مهنا به قتل رسید. این امر باعث اعتراض شدید کریم خان شد، به طوری که ادعای خسارت نمود.  در هر حال،  نارضاییها به حدی رسید که ایران تصمیم به تسخیر بصره گرفت.

در ایامی که سپاه ایران بصره را به محاصره درآورده بود، سلطان عثمانی اعتراضات و درخواستهای قبلی کریم خان را بیشتر مورد توجه  قرار داد. بدین ترتیب  که محمد وهبی را با نامه  ای که در آن به دوستی دو کشور اشاره شده بود به دربار ایران فرستاد. وی مامور بود مساله  بصره را با کریم خان مورد بحث قرار دهد تا با طولانی کردن مذاکرات فرصت بیشتری به دست آورد؛ چه احتمالاً با مرگ وکیل  که ساخورده و بیمار بود خود به خود مسأله  بصره حل می شد. سفارت محمد وهبی بی آنکه به نتیجه  مورد نظر دولت عثمانی  برسد به پایان آمد و وی به کشور خود بازگشت. [68]

در سال 1189 ق عمر پاشا، به دست حافظ مصطفی به قتل  رسید و شخص اخیر والی بغداد شد. چندی  بعد شیخ درویش، کلانتر بصره، از جانب حاکم بصره به نزد صادق خان که شهر را محاصره کرده بود رفت  و پس از انجام دادن برخی مذاکرات سپاه ایران وارد بصره شد. [69]

دولت عثمانی  هنگامی که با دولت روسیه وارد جنگ شد سفیری را با نامه ای  محبت آمیز به دربار کریم خان فرستاد. سلطان عثمانی میخواست مطمئن شود  که ایران به سپاه  روسیه اجازه نخواهد داد ا ز طریق شهرهای  بادکوبه و رشت، از جبهه جدیدی دولت عثمانی را تهدید کند.

کریم خان بلادرنگ به فتحعلی خان قبه ای نامه ای  نوشت  و دستورهایی مبنی بر حافظت از سواحل  ایران در غرب دریای مازندران  و شهرهای آن  نواحی صادر کرد. چنین برخوردهایی باعث گردید روابط دو کشور جز در چند مورد از آرامش نسبی برخوردار شود. در زمان علی مراد خان هم از طرف سلطان عثمانی سفیری برای تبریک جلوس وی بر تخت سلطنت فرستاده شد.[70] از آن پس تا انقضای پادشاهی حکمرانان این سلسله و تثبیت قاجارها واقعه مهمی  در روابط بین دو کشور اتفاق نیفتاد.

روابط ایران با روسیه

پس از آنکه در زمان نادرشاه افشار روسها مناطق مازندران و گیلان  و دیگر نواحی شمالی  ایران را تخلیه کردند،  به علت آشفتگی  اوضاع داخلی روسیه  پس از مرگ پطر تا روی کار آمدن کاترین دوم، برخورد نظامی شایان توجهی با ایران نداشتند و چیزی که معلوم است این است که در زمان زندیه هم ایرانیان با قدرت در برابر تجاوزات مرزی روسها ایستادگی می کردند. گلستانه درباره  درگیری ایران  و روس می نویسد که در هنگام  محاصره بصره به کریمخان خبر رسید که « پادشاه خورشید کلاه روس»  قصد دارد چهل هزار سوار را با کشتی به دربند فرستد تا از راه خشکی به خاک عثمانی روانه شوند. کریم خان به فتحعلی خان، حکمران  قبه، فرمان داد از پیاده شدن قشون روس جلوگیری  کند و اگر روسها برخواسته خود اصرار ورزیدند  با آنها وارد جنگ شود و چنانچه به کمک احتیاج داشت به  وکیل اطلاع  دهد. فتحعلی خان به فرمان کریم خان با روسها به مقابله پرداخت و با تقسیم بموقع ده هزار تفنگچی  لزگی  که در اختیار داشت،  شبانه از چند جهت به قشون روسیه حمله کرد و شکست سختی بر آنان وارد ساخت. [71]

در سال 1180 ق هیاتی به ریاست مستر اسکیپ با هدایای بسیار از روسیه  به ایران آمد.  این هیأت یک ماه در دربار کریم خان اقامت کرده،  سپس به روسیه باز گشت. همچنین در سال 1192ق سفیر دیگری از جانب  روسیه به حضور کریم خان رسید و به  وی پیشنهاد داد بر ضد دولت عثمانی با هم متحد  شوند. دراین زمان چون وکیل از قتل علی محمد خان  زند در بصره سخت متاثر و آشفته بود، پیشنهاد روسها را پذیرفت ؛  اما به دلیل مرگ کریم خان این اتحاد سیاسی و نظامی به مر حله اجرا در نیامد.[72]

در سال 1199 ق  پوتمکین[73] ژنرال روسی، در اصفهان به حضور  علی مراد خان زند رسید و تقاضای  دولت روسیه را مبنی بر انحصار تجارت در گیلان و مازندران و اجازه احداث  یک باب ساختمان در شهر در بند به اطلاع خان زند  رساند.  علی  مراد خان به علت جنگهای داخلی و آشتفگی اوضاع با این درخواست موافقت کرد.  در هیمن زمان  دولت فرانسه نیز نمایده ای  به نام فریر دو سووبوف[74] به منظور جلوگیری از گسترش تجارت روسها  در ایران  به دربار فرستاد و با علی  مردا خان  به مذاکره پرداخت.[75]

 از روابط ایران و روسیه بعد از علی مراد خان اطلاع چندانی در دست نیست،  اما هرج و مرج اوضاع داخلی در زمان جعفر خان چنان بالا گرفت که میرزا محمد کلانتر در مقام مقایسه اوضاع ایران  با روسیه از وضعیت  نابسامان این دوره ایران خبر میدهد و آرزو می کند« کاش  مثل اروس، زنی به هم می رسید و صاحبکار بود». [76]

روابط ایران با هندوستان

به طور کلی ایرانیان از گذشته های دور با هندیها روابط نزدیکی داشتند. در عصر صفویه و افشاریه بسیاری از ایرانیان  به دلایل مختلف سیاسی و اجتماعی هندوستان را برای زندگی انتخاب کردند. روابط ایران و هندوستان در عهد زندیه ، بویژه در زمان کریم خان، بسیار دوستانه بود و بیشتر  جنبه بازرگانی و تجاری داشت. دراین زمان چندین بار هیاتهای سیاسی به دو کشور سفر کردند. در سال 1184 ق نماینده رسمی هند، حیدر علی خان بهادر، در شیراز به حضور کریم خان رسید و هدایای بسیاری از جمله چند زنجیر فیل و پلنگ و ببر به او تقدیم کرد. هنگام مراجعت سفیر هند، کریم خان نیز میرزا ابراهیم خراسانی را از جانب هندوستان به ایران آمد.  در زمان علی مراد خان هم دولت هندوستان سفیری برای تبریک جلوس وی بر تخت سلطنت به ایران فرستاد. [77]

چنین بر می آید  که در اواخر حکومت لطفعلی خان، میرزا محمد حسین فراهانی ( وفا) ، وزیر وی درصدد ارسال کتابخانه گرانبهای خود به هند  بر آمد و از سرهار فوردجونز که در سال 1179 ق به دعوت وی برای خرید  جواهرات معروف دریای نور  وتاج ماه به ایران سفر کرده بود تقاضا کرد، کتابخانه اش  را برای صیانت متون ارزنده ای  که گرد آورده بود به هندوستان انتقال دهد.[78]

عامل دیگری که در روابط دو کشور تأثیر داشت، وجود ملوانان و سربازان هندی ای بود  که در خدمت شرکت هند شرقی بودند.  دولت ایران برای تشویق بازرگانان هندی به تجارت با ایران، کاروانسرایی مخصوص آنان در شیراز احداث کرده بود.[79] هر چند شرکت انگلیسی هند شرقی سعی می کرد تجارت ایران وهند را خود به دست گیرد،  ارتباط دو  کشور کمابیش  ادامه داشت و کالاهایی مانند ادویه، ابریشم  خام، پارچه ابریشمی، مروارید، چینی، شکر، پشم بزکرمانی و میوه های خشک بین آن دو ردوبدل  می شد.[80]

روابط ایران با انگلستان ( شرکت انگلیسی هند شرقی)

در عصر نادرشاه فعالیت تجاری  انگلیسیها در ایران دارای  نوسانات متعددی بود و فعالیت اصلی آنان از طریق نمایندگان شرکت مسکوی صورت می پذیرفت، به طوری که از فروش کالا در نواحی شمالایران بهره قابل توجهی عاید آنان می شد، اما تجارت انگلیسیها در نواحی جنوبی در مقایسه با نواحی شمالی  با موفقیت همراه نبود. پس از مرگ نادرشاه به دلیل نابسامانی  داخلی و تأثیرات آن بر تجارت دیگر کشورهای خارجی، فعالیت انگلیسیها گسترش یافت؛ [81] اما پس از مستقر شدن فرانسویان در بخشی از سواحل و جزایر اقیانوس هند و در پی جنگهای هفتساله انگلستان و فرانسه کشتیهای فرانسوی مشکلاتی برای کشتیهای تجاری انگلستان در خلیج فارس ایجاد کردند؛ برای مثال، در تابستان سال 1173 ق چهار فروند کشتی فرانسوی با پرچم هلند به مرکز تجاری انگلستان در بندر عباس  حمله برد وآنجا  را ویران کرد و خسارت بسیاری به شرکت انگلیسی هند شرقی وارد ساخت. [82] علاوه بر این، انگلیسیها  در داخل ایران با مشکلاتی مواجه بودند؛  از جمله اینکه  به علت تعدیات نصیرخان لاری ،  حاکم لارستان، که حوزه قدرت وی به بندرعباس  هم می رسید، نسبت به ماموران و مرکز تجاری شرکت انگلیسی هند شرقی در  بندر عباس، روسای شرکت در سالهای 1174 تا 1175 ق مقر خود را از بندر عباس به بصره انتقال دادند .  در سال 1177ق /1763 م انگلیسیها تصمیم گرفتند  فعالیت تجاری خود را در ایران از سر گیرند. در همین زمان، باب عالی نیز  به شرکت انگلیسی  هند شرقی اجازه داد در بصره کنسولگری  احداث کند. [83] به همین منظور هیاتی  بازرگانی به همراه دو نماینده به نامهای ویلیام آندروپرایس و توماس درن فورد مامور مذاکره با کریم خان شدند. این هیأت، پیش از دیدادر با کریم خان، با شیخ سعدون، حاکم بوشهر، قرار دادی را به شرح ذیل امضا کردند:

ماده اول. شرکت انگلیسی می تواند از هر نقطه بوشهر یا هر بندر دیگری  که در خلیج فارس انتخاب نماید مقدار زمینی را که برای ساختمان یک نمایندگی تجارتی لازم باشد تصرف کند. آنها می توانند هر قدر که مایلند توپ  در این مرکز کار بگذارند، ولی توپها نباید از شش پوندی ( حدود سه کیلو) بیشتر باشد. بعلاوه آنها می توانند که درهر نقطه از کشور ایران که  مایل باشند نمایندگی  بازرگانی تأسیس نمایند.

ماده دوم: بر مال التجاره هایی که در بوشهر  یا جاهایی دیگر صادر یا وارد می شود نباید حقوق گمرکی بسته شود.

 ماده سوم: هیچ ملت اروپایی دیگر، اجازه وارد کردن امتعه پشمی را ندارد.

ماده  چهارم: قروض بازرگانان انگلیسی و دیگران بایستی پرداخت شود.

ماده پنجم: انگلیسیها حق خرید و فروش کالهای خود را دارند.

ماده ششم: هیچ گونه حقوق بازرگانی پنهانی و مخفیانه نبایستی  پرداخت شود.

ماده هفتم: اجناس آب افتاده نبایستی به ایران وارد شود.

ماده هشتم: آزادی مذهبی به انگلیسیها اعطا می شود.

ماده نهم: سربازان یا ملاحان فراری باید تسلیم شوند.

ماده دهم: دلالها، مستخدمین و دیگران که در نمایندگی کار می کنند از پرداخت  مالیات یا عوارض گمرکی معافند.

ماده یازدهم:  انگلیسیها در هر کجا  که هستند بایستی زمینی برای قبرستان آنها اختصاص داده شود و اگر آنها زمینی را برای باغ بخواهند اگر آن زمین از اراضی خالصه و متعلق به شاه باشد مجاناً به آنها داده می شود و اگر متعلق به افراد باشد بداهتاً بایستی  بهای آن پرداخت گردد.

ماده دوازدهم: خانه ای که قبلاً در شیراز به شرکت انگلیسی تعلق داشت من اکنون آن را با باغ  و آب ومتعلقات آن به ایشان واگذار می کنم. [84]

از آنجا که کریم خان مایل بود تجارت بریتانیا دوباره رونق یابد؛ به همین دلیل، در محرم سال 1177  قرار داد مزبور  را  تصویب کرد. سرپرسی سایکس معتقد است که این قرار داد« کاملاً شرایط مساعدی را در بر داشت».[85]

آرنولد ویلسون راجع به قرار داد مذکور می نویسد:« کریم خان چون کمال دوستی را با انگلیس داشت،  به موجب آن فرمان به انگلیسیها اجازه داد که آزادانه در ایران به تجارت بپردازند و صادرات و واردات اجناس پشمی را به خود انحصار دهند و مقرر گردانید که هر کس بخواهد این گونه اجناس را وارد کند،  انگلیسیها حق داشته باشند آن اجناس را توقیف کنند. بعلاوه در فرمان قید شده بود  مادامی که تجارتخانه انگلیسیها در بوشهر دایر است،  هیچ یک از سایر ملل اروپایی اجازه نداشته باشند در آنجا  سکونت  اختیار کنند». [86]

با انعقاد این قرار داد نمایندگی انگلستان در بوشهر از صورت نمایندگی یک شرکت تجاری به صورت یک مرکز  سیاسی در آمد که به مرور بر شیخ نشینهای سواحل  عربی خلیج فارس نیز سایه می انداخت. [87]

در بهار سال 1181 ق انگلیسیها به منظور تأسیس  دفاتر نمایندگی در شهرهای مختلف هیأتی را به دربار ایران اعزام داشتند.  وکیل که از فعالیت آنان چندان راضی نبود از پذیرفتن نماینده شان سرباز  زد و به هیات انگلیسی  که طالب  مذاکره با پادشاه ایران بودند پیغام داد پادشاه ایران، شاه اسماعیل سوم، در آباده است و آنان  میتوانند با وی مذاکره  کنند. اما سرانجام بر اثر اصرار  وزرا و مشاوران، کریم خان هیأت  مذکور را به حضور پذیرفت. نماینده انگلستان با وعده ها و هدایای بسیار از هندوستان و انگلستان تقاضای گسترش  تجارت انگلستان را در ایران داشت، ولی کریم خان که نسبت به سیاست آنان بدبین بود و هدفشان  را تسلط بر ایران میدانست بصراحت اظهار داشت که انگلستان نمی تواند ایران را مانند هندوستان با مکر و تزویر به چنگ آورد.  سر انجام پس از پنج ماه انتظار، به آنان اطلاع داده شد که هر چه زودتر خاک ایران را ترک کنند. [88]

وقتی دیگر که کریم خان برای سرکوبی میر مهنای بندرریگی  و جلوگیری  از فعالیتهای خود سرانه وی به نیروی دریایی نیاز داشت، انلگیسیها  که پیوسته کوشش می کردند به هر قیمت، نظر مساعد خان زند را جلب کنند، پیشنهاد کردند در بیرون راندان او از جزیره  خارک با نیروهای ایران همکاری کنند.  خان زند با این امر موفقیت کرد طبق قرار دادی که در آوریل سال 1168م / 1181 ق بین کریم خان و نماینده شرکت انگلیسی هند شرقی منعقد گردید، [89] دولت انگلستان در صورت راندن میرمهنا از جزیره خارک انحصار تجارت را در آن  جزیره به دست می آورد و در مقابل تعهد می کرد که:

1-    نیروی دریایی  خود را برای راندن میر مهنا، راهزن جزیره خارک، در اختیار قوای دولتی ایران بگذارد.

2-    هر مقدار پارچه برای تهیه ملبوس سپاهیان کریم خان لازم شود، به دولت ایران بفروشد.

3-    مبادلات تجاری  بر اساس پایاپای باشد و پارچه های مورد نظر با ابریشم گیلان و پشم کاشان معاوضه شود.[90]

بر اساس  این موافقتنامه ،  ناوگان انگلیسی  در ژوئیه سال 1768 / 1181 ق جزیره خارک را محاصره  کرد، ولی به دلیل عدم تمایل جدی به درگیری حریف میر مهنا نشد و در آغاز  ماه اوت از محاصره دست کشید. کریم خان  از سستی انگلیسیها سخت ناراحت و خشمگین شد و در ژانویه سال بعد به زکی خان دستور داد جزیره خارک را تصرف کند. زکی خان بدون تلاش زیاد میر مهنا  را از جزیره خارک بیرون کرد و به بصره فراری داد؛  در نتیجه دیگر موجبی برای اجرای مفاد موافقتنامه مزبور  وجود نداشت.[91]

کریم خان در فوریه سال 1769/ 1182 ق دستور داد نمایندگی تجاری انگلستان در بوشهر را تعطیل و تمام اتبع انگلیسی  را از ایران اخراج کنند. پس از آن انگلیسیها فعالیتهای بازرگانی  خود را در بصره بیشتر کردند. [92] با این حال، مایوس نشدند و در سال 1774م / 1187 ق مجدداً هیأتی را به شیراز فرستاده، از در آشتی در آمدند. این تلاش هم با شکست مواجه شد؛  زیرا خان زن آن هیأت را از خاک ایران  اخراج کرد و حتی کشتی تایگر را که متعلق به کمپانی هند شرقی بود مصادره  و کارکنان آن را زندانی  کرد. [93]

یک سال بعد، همزمان با فتح بصره نماینده شرکت انگلیسی هند شرقی، رابرت گاردن، موفق شد با کریم خان مذاکره کند و از وی اجازه  فعالیت مجدد دفتر تجارت بوشهر را بگیرد. درباره آزادی مأموران انگلیسی نیز مذاکراتی صورت پذیرفت؛ چه، هنگامی که صادق خان بصره را تسخیر کرد  سپاه ایران را از هرگونه تعرض به اموال انگلیسیها بر حذر داشت. [94]

پس از مرگ کریم خان، جعفر خان به موجب فرمان سال 1202ق/1788 م به نماینده انگلیسی مقیم بصره  برای تجارت برای تجارت  در سراسر ایران امتیازاتی داد که بمراتب بیشتر از امتیازات اعطایی کریم خان بود.  جعفر خان به تمام حکام و فرماندهان شهرها و به تمام سرداران و مأموران جمع آوری  حقوق گمرکی حکم کرد:  با تمام عمال انگلیسی که برای تجارت به مملکت ما وارد و مشغول تجارت می شوند نهایت همراهی ومساعدت را مبذول دارید و در خصوص  کالاهای وارد یا صادر شده آنان رعایت لازم را بکنید  وبه هیچ اسم و رسمی  از ایشان مالیات و حق راهداری  یا وجه  دیگری مطالبه ننامیید.  وقتی مال التجاره  خود را به فروش رسانیدند، در انتقال وجوه آن مخ تارند. ورود  هر نوع و هر اندازه  از امتعه انگلیسی و فروش آن در هر جای ایران آزاد است . [95]

به طور واضح آخرین حکمران دودمان زند، لطفعلی خان، بر اثر کثرت گرفتاریهایی  که داشت فرصت نکرد  تا به سیاست  خارجی بپردازد؛ اما در این زمان نماینده شرکت هند شرقی با وی دیدار و مذاکره کرد. بر اساس آنچچه سرهارفورد جونز در کتاب خود آورده روابط  او با لطفعلی خان گرم و صمیمی بوده است. [96]

روابط ایران با فرانسه ( شرکت فرانسوی هند شرقی)

گفتیم که فرانسویان پس از دیگر کشورهای اروپایی  به فکر برقرار روابط تجاری با ایران افتادند.  شرکت فرانسوی هند شرقی در سال 1075ق/ 1664 م تأسیس شد.

می دانیم که در دوره صفوی هیأتهای مختلفی برای گسترش روابط به ایران آمدند ودر زمان شاه سلطان حسین هیأتی برای بستن معاهده تجاری  به دربار لویی چهاردهم اعزام شد؛  اما این معاهده به دلیل سقوط دولت صفوی به وسیله  افعانها اجرا نشد. [97]

در دوره افشاریه چندین هیأت از طرف دولت فرانسه از جمله هیأتی تجاری به سرپرستی ژان اوتر وارد ایرن شدند که در عمل در توسعه امور تجاری موفقیت چندانی به دست نیاوردند.

در زمان زندیه پادشاه فرانسه لویی پانزدهم، برای ایجاد اتحاد بین ایران وعثمانی در مقابل سیاست تجاوزکارانه  روسیه و اتریش تلاشهای می کرد؛  برای مثال، هیأتی به ریاست کشیشی به نام سیبون به عثمانی اعزام داشت که پسا زا نجام دادن مذاکراتی با مقامات عثمانی روانه ایران شد. سیبون در همدان  به اسلام گروید. سپس به طرف اصفهان حرکت کرد. ورود  او به اصفهان با جنگهای داخلی مصادف بود. وی در این شهر به حضور علی مرادن خان بختیاری رسید. اما از نتایج مذاکرات ومأموریت وی اطلاع دقیقی در دست نیست. آخرین نامه ای که او به فرانسه  ارسال کرده است مربوط  به سال 1170ق/1757 م است و از آن تاریخ به بعد دیگر خبری از او و هیأت همراهش د دست نیست و احتمالاً در اغتشاشات  داخلی ایران به قتل رسیده است. [98]

طی جنگهای هفتساله انگلستان و فرانسه، ناوگان فرانسه مرکز  تجاری انگلیس در بندرس عباس را مورد حمله قرار داد. در نهایت، این جنگها به شکست فرانوسیها منجر شد و بر اساس پیمان« پاریس»، کانادا  وتمام متصرفات فرانسه در هندوستان به استثنای پنج بندر در اختیار  شرکت انگلیسی هند شرقی قرا رگرفت. از این تارخی به بعد  روابط تجارتی فرانسه در خلیج فارس به کنسول آن کشور در بصره محول شد. در اوت سال 1768/1181 ق پیرو، کنسول فرانسه در بصره،   برای گشودن باب تجارت با ایران پیشقدم شد ونماینده ای به شیراز فرستاد.  او به کریم خان پیشنهاد کرد منسوجات فرانسوی را با ابریشم گیلان و پشم کرمان مبادله کنند. وکیل از این پیشنهاد استقبال کرد،  ولی چون خاطرش از حوادثی که در خارک  می گذشت مشوش بود شرط امضای قرار داد را سرکوبی میر مهنا با کمک ناوگان فرانسوی قرار داد. فرانسویها  در قبول این شرط تردید کردند و حاضر به قبول مسئولیت نشدند و بدین نحو امضای قرار داد معوق ماند. [99]

پس از اینکه دولت فرانسه، سیور روسو[100] را به جای پیرو  به بصره فرستاد؛ در سال 1191ق/1777 م کریم خان درباره ارسال پارچه  از وی توضیح  خواست که چون از پاریس اطلاع روشنی  نرسیده  بود او از پاسخ دادن به وکیل خودداری کرد. خان زند نیز با سفر وی به شیراز  موافقت نکرد. بعد از وفات کریم خان سیور روسو توانست از ابوالفتح خان فرمانهایی  مبنی برامتیازات تجاری و حق قضاوت کنسولی و نیز واگذاری جزیره خارک به فرانسویها بگیرد. او حتی به دولت فرانسه پیشنهاد کرد روابط سیاسی و بازرگانی خود را با ایران توسعه بخشد و با تقویت نیروی نظامی ایران قدرت جدیدی در مقابل روسیه به وجود آورد. [101]

آخرین سفیر فرانسه پس از تشدید اختلافات فرانسه با روسیه و اتریش از جانب لویی شانزدهم،  در سال 1783/ و 1187 ق به ایران اعزام شد.  هیأت مزبور تحت ریاست کنت فریر دو سووبوف مأمور انجام تحقیقی درباره اوضاع ایران بود. این هیأت د رمارس 1784 به اصفهان  رسید و کنت فریر دو سوبوف مدتی با علی مرادخان زند مشغول مذاکره درباره اتحاد بین دو کشور شدف اما فوت علی مراد خان و هرج و مرجی که در سالهای آخر عمر سلسله  زندیه به وجود آمد، بویژه وقوع انقلاب  کبیر فرانسه، باعث شد که این اقدامات به نتیجه نرسد و فرانسویان تا مدتی  از صحنه سیاست بین المللی  خارج بمانند. [102]

روابط ایران با هلند( شرکت هلندی هند شرقی)

شرکت هلندی هند شرقی اولین بار در سال 1032 ق/ 1623 م در بندر عباس  استقرار یافت. [103] هلندیها در عصر افشاریه  دفاتر نمایندگی  خود را در بوشهر، اصفهان، کرمان، و بصره تأسیس کردند و تجارت  خود را رونق بخشیدند. آنان  در سال 1165ق/1752 م به دلیل اوضاع  نابسامان ایران مراکز خود را در ایران تعطیل کردند؛ اما دفتر نمایندگی  آنان در بصره همچنان فعال بود و مرکز تجاری شان  در منطقه  خلیج  فارس محسوب می شد. [104] تا اینکه در سال 1166 ق حاکم بصره، بارون کنیپ هاوزن هلندی را به اتهام روابط نامشروع با زنی مسلمان یا به علت تحریکات وحسادت دیگر رقبای اروپایی وی توقیف و زندانی  کرد. همکاران او نیز تحت نظر قرار گرفتند.  آنان با پرداخت جریمه ای  سنگین سرانجام از زندان آزاد شدند، ولی  حاکم بصره آنان را از بصره اخراج کرد. بارون هلندی به بندرریگ  عزیمت نمود و با کسب اجازه  از میر ناصر تجارتخانه ای در جزیره خارک تأسیس کرد. وی به زودی موفق شد نظر مساعد روسای خود را در باتاویا ( جاکارتا)  درباره موقعیت جزیره خارک و منافع آینده آن برای هلند جلب کند.  آنان برای پس گرفتن اموال شرکت از حاکم بصره و دفاع  از جزیره خارک چند  فروند کشتی در اخیتار او  قرار  دادند. هلندیها از پایگاه خود در خارک از حرکت کشتیها به سمت بصره جلوگیری می کردند و بدین وسیله می توانستند  اموال مصادره شده و نیز خسارات وارد شده به شرکت را از حاکم بصره بگیرند. [105]

با قدرت یافتن میر مهنا  در نواحی خلیج فارس، میان وی و شرکت هلندی هند شرقی اختلاف افتاد. هنگامی که کریم خان مصمم شد میرمهنا را سرکوب کند وبندر ریگ را محاصره کرد، میرمه  نا به جزیره خارکو پناه برد و بهعلت مشکلاتی که این جزیره  داشت به فکر تسخیر جزیره خارک افتاد.  میر مهنا پس از آنکه در سال 1180 ق قوای ایرانی و انگلیسی ای را که مامور دستگیری  وی بودند دفع کرد و نیروهای مشترک حاکم بوشهر و هلندیها را هم عقیم گذاشت قلعه هلندیها را در جزیره خارک محاصره کرد. [106] به طوری که هلندیها با « خاک مذلت بر سر و آب حسرت در دیده و آتش غم در دل از قغله بیرون شتافته،  سر به دایره انقیاد نهادند».[107] با این اقدام میر مهنا، هلندیها برای همیشه از خلیج فارس اخراج شدند.    

 

 

 



[1]- روزنامه ؛ ص 72

[2]- هدایتیف هادی؛ تاریخ زندیه؛ ص 35-36.

[3]- فارسنامه ناصری ؛ ج1،ص619

[4]- مالکم، سر جان، تاریخ ایران؛ ج2، ص 290

[5]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 75.

[6]- همان؛ ص 619، و مالکم ، سرجان؛ تاریخ ایران؛ ج2، ص 291.

[7]- همانجاو و سایکس، سرپرسی؛ تاریخ ایران؛ ج2، ص408

[8]- فارسنامه ناصری؛ ج2، ص 620

[9]- روزنامه؛ ص 74 . وی مدت حکومت ابوالفتح خان را دوماه و نه روز نوشته است.

[10]- روزنامه ؛ ص 72.

[11]شیرازی، علی رضا؛ تاریخ زندیه، با مقدمه ارنست بئیر؛ ص 38.

[12]- همان؛ ص 39.

[13]- همانجا

[14]شک- روزنامه ، ص 72-73.

[15] فارسنامه ناصری؛ ج 2، ص 621 و تاریخ روضه الصفای ناصری ؛ج 9 ، ص 134.

[16] فارسنامه ناصری ؛ ج 2 622 623.

[17]فارسنامه ناصری ؛ ج 2 ، ص 625

[18]روزنامه ؛ ص 72 73. و رستم التواریخ ؛ ص 435 439 .

[19]- سایکس، سرپرسی؛ تاریخ ایران؛ ج2، 409-410.

[20]-تاریخ گیتی گشا؛ ص 81-82.

[21]- همان؛ ص 83 . و گلشن مراد؛ ص 684 . و روزنامه ، ص 86.

[22]- فارسنامه ناصری؛ ج 2 ص 628 . و تاریخ روضه الصفای ناصری؛ ج 9، ص 182-183.

[23]- گلشن مراد؛ ص 692.

[24]- سایکس، سرپرسی؛ تاریخ ایران؛ ج2 ، ص 410-411.

[25]- گلشن مراد؛ ص 696-700.

[26]- تاریخ روضه الصفای ناصری؛ ج9، ص 199-201و رستم التواریخ ؛ ص 450.

[27]- تاریخ روشه الصفای ناصری؛ 9، ص 212-213

[28]- تارخی گتی گشا، ص 299.

[29]- رستم التواریخ، ص 450.

[30]- گلشن مراد؛  ص 712-714.

[31]- همان؛ ص 731.

[32]- رستم التواریخ ؛ ص 451 . و مجمل التواریخ پس از نادر با ...؛ ص 351 به بعد . غفاری کاشانی تعداد امرای شرکت کننده در قتل جعفر خان را پنج نفر ذکر کرده  است( گلشن مراد؛ ص758).

[33]- گلشن مراد؛ ص758 ـ 759.

[34]- همان ؛ ص 759.

[35]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 315

[36]- گلشن مراد؛ ص 760.

[37]- تاریخ روضه الصفای ناصری؛ ج، ص221-222.

[38]- لغت نامه دهخدا؛ ذیل« لطفعلی خان زند».

[39]- گلشن مراد؛ ص 744.

[40]- فارسنامه ناصری؛ ج1، ص 638. و روزنامه ؛ ص94.

[41]- شیرازی؛ علی ر ضا؛ تاریخ زندیه ؛ ص70

[42]- تاریخ روضه الصفای ناصری؛ ص 221. و فارسنامه ناصری؛ ج 1 ، ص 641.

[43]- شاملویی، حبیب الله ؛ تاریخ  ایران از ماد تا پهلوی؛  ص 748.

[44]- تاریخ روضه الصفای ناصری؛ ج9 ، ص 222.

[45]- همان؛ ص 224-225

[46]- جونز، سرهارد فورد؛ آخرین روزای لطفعلی خان زند؛ ترجمه هما ناطق وجان گرنی؛ ص10

[47]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 95.

[48]- سایکس ، سرپرسی؛ تاریخ ایران؛ ج2 ص 413.

[49]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 96.

[50]- آخرین  روزهای لطفعلی خان زند؛ ص 34.

[51]-  از نادر تا کود تای رضا خان میر پنج ؛ ص 194.

[52]- همان؛ ص 35.

[53]- مالکم، سرجان؛ تاریخ ایران، ج2، ص 303-304.

[54]- همان؛ ص 304

[55]- فارسنامه ناصری؛ ج1، ص651

[56]- همان؛ ص 652-653،  و روضه الصفای ناصری؛ ج9، ص 245-346.

[57]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 102-103

[58]- تاریخ روضه الصفای ناصری؛ ج9، ص250

[59]- همان؛ ص 252. وفارسنامه ناصری؛  ج1، ص 656.

[60]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 106.

[61]-همان، ص109-110.

[62]- Anthony Jenkins on

[63]- Edward Connock

[64]- Vinich

[65]- تاریخ روابط خارجی ایران  از ابتدای دوره  صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی؛ ص 140-157. و پری ، جان ، کریم خان زند؛ ص350-351.

[66]- تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زندیه ؛ ص192.

[67]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 26.

[68]- رستم التواریخ ؛ ص 402.

[69]- همانجا

[70]- همان؛ ص 326.

[71]- مجمل التواریخ پس از نادر؛ ص 439-440

[72]- تاریخ روابط خارجی ایران از ... ؛ ص179.

[73]- Potemkin

[74]-Ferrieres ds Sauveboeuf

[75]-هدایتی ، هادی، تاریخ زندیه ؛ ص 248.

[76]-روزنامه ؛ ص 81.

[77]- رستم التواریخ ،ص 441.

[78]- آخرین روزهای لطفعلی خان زند؛ ص 40-41

[79]- نیبور کارستن؛ سفرنامه ، ص157

[80]- تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زندیه؛ ص 195-196.

[81]- ویلسون، آرنولد، خلیج فارس؛ ترجمه محمد سعیدی؛ ص 210-211.

[82]- تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زندیه؛ ص 204.

[83]- همانجا

[84]- سایکس ، سرپرسی ، تاریخ ایران؛ ج2، ص404.

[85]- همان؛ ص 406.

[86]- خلیج فارس؛ ص 148.

[87]- کریم خان زند و خلیج فارس؛ص7.

[88]- رستم التواریخ ؛ ص 382-383

[89]- تاریخ روابط خارجی ایران  از ...؛ ص 185.

[90]- تاریخ  سیاسی  و اجتماعی ایران در عصر زندیه ؛ ص 203.

[91]- همان؛ ص 185.

[92]- همانجا

[93]- هدایتی، هادی؛ تاریخ زندیه؛ ص 235.

[94]- خلیج فارس، ص 215.

[95]- تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19م ؛ ج 1، ص 5 تا 10

[96]- آخرین روزهای لطفعلی خان زند؛ ص 58.

[97]- شوستر، سبیلا والسر؛ ایران صفوی از دیدگاه سفر نامه های اروپاییان ؛ ترجمه غلامرضا و ررهرام؛ ص 110. و هوبرت، موریس؛ سفرنامه محمد رضا بیگ سفیر ایران در دربار لویی چهاردهم؛ ترجمه عبدالحسین وجدانی؛ به کوشش همایون شهیدی، ص139-141.

[98]- هدایتی، هادی، تاریخ زندیه ؛ ص 239.

[99]- همان؛ ص 241-242. و تاریخ روابط خارجی ایران از ...، ص 182 .

[100]- Sieur Rousseau

[101]- هدایتی، هادی؛ تاریخ زندیه ؛ ص 245.

[102]-تاریخ روابط خارجی ایران از ...؛ ص 183.

[103]- ایران صفوی از دیدگاه  سفرنامه های اروپاییان ، ص109-110

[104]- خلیج فارس؛ ص 210،و نیبور ، کارستن؛ سفرنامه ، ص 170.

[105]- تاریخ روابط خارجی ایران از...؛ ص 180

[106]- نیبور ، کارستن؛ سفر نامه؛ ص 172-173.

[107]- گیتی گشای زندیه؛ ص 164

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 02 فروردین 1393 ساعت: 16:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

انشا درباره نماز

بازديد: 160231
انشا درباره نماز

 

انشاء در مورد نماز

 

انشاء با موضوع نماز

حس خوب یعنی زمانی که دستانم را به سمتش دراز می کنم و می دانم که اگر دنیا و آدام هایش اگر غم ها و شادیهایش به من پشت کند باز او هست که دستانم را که با همه ی خواهش و التماس به سمتش دراز شده است بگیرد و دوباره و دوباره در لطفش را به رویم بازکند. چه کسی بالاتر از خدا و نمازی که تنها به شکرانه ی همه ی نعمت هایش زیر لب تکرار می شود تا در عوض این همه نعمت شکری کوچک گفته باشیم.

نماز همان حس خوب است که خداوند در قرآن کریمش و به واسطه ائمه مطهرش بارها و بارها تکرار کرده است تا با اجابت آن این حس خوب در ما جاری شود. خداوند هیچ گاه نیازمند نماز ما نیست اما توصیه ی شدیدی به آن کرده است و این توصیه برای ما انسان ها چیزی جز سود و منفعت به همراه ندارد. از همان وضویی که قبل از نماز می گیریم تا  به رعایت بهداشت و پاکیزگی در طول روز به فواید دیگر آن دست یابیم بر طبق مطالعات پزشکی اعمال وضو در پنج نوبت روز موجب بیرون راندن انرژی منفی از بدن و دوری از بسیاری از بیماری ها مانند فشار خون و .. می شود.

قسمت دیگر نماز که آیات قرآن در طول روز تکرار می شود تا یادآور شود هیچ معبودی جز خداوند نیست و برتر و بالاتر از خداوند کسی وجود ندارد تا برای او رکوع و سجود کنیم و سر تعظیم فرودآوریم و قبله ایی که به سمت آن سر بر زمین می گذاریم که آن نیز خود به دلیل جریان مغناطیسی زمین موجب وارد شدن انرژی مثبت به بدن می شود و موجب آرامش روح و روان،سبکی جان می شود و در نهایت دستانی که خالصانه در طول روز به سویش دراز می کنیم تا در ذهن ما حکاکی شود که نباید دست خواهش و کمک به سمت کسی جز پروردگار منان دراز کنیم زیرا او بهترین است چه برای گوش کردن حرف هایمان چه از خوشی ها و چه از ناخوشی و برای کمک رساندن به ما کسی جز او بالاتر نیست تا به ما کمک کند و دست ما را بگیرد.

 

مناسب کلاس سوم

نماز خواندن یعنی حرف زدن با خدا.

در نماز، ما با خدا راز و نیاز می کنیم، حرف های دل مان را به او می زنیم، چیزهایی که دوست داریم را از خدا می خواهیم و به او می گوییم که چقدر دوستش داریم.

اگر وقت هایی که ناراحت و تنها هستیم و نمی توانیم با کسی حرف برنیم، نماز بخوانیم حال ما بهتر می شود و ناراحتی ما کم می شود، چون حرف زدن با خدا انسان را آرام می کند.

خدا همیشه منتظر است ما به سمت او برویم و از او کمک بخواهیم، تا به ما کمک کند.

همچنین نماز خواندن و عبادت خدا باعث می شود ما بدانیم همیشه کسی هست که کار های ما را می بینید، به خاطر همین اشتباهات و گناهان کم تری در زندگی انجام می دهیم و آدم بهتری خواهیم بود.

خدا نعمت های زیادی به ما داده است که ما باید قدر آن ها را بدانیم و از خدا به خاطر این نعمت ها تشکر کنیم.

نماز خواندن هم یکی از راه هایی است که ما به وسیله ی آن، از خدا به خاطر نعمت هایش تشکر می کنیم.

کسی که مسلمان است باید نماز بخواند و به خاطر تنبلی یا هر کاری دیگری خواندن آن را فراموش نکند. پیامبر و امامان ما هم، گفته اند که به نماز اهمیت بدهیم و نماز را اول وقت بخوانیم.

قبل از نماز خواندن باید شرایط نماز، درست خواندن و مقدمات آن مثل ” وضو ” را خوب یاد بگیریم، تا نماز ما باطل نباشد.

اهمیت نماز خواندن مناسب نوجوانان کلاس هفتم و هشتم

نماز یاد آور حضور خدا در تمام لحظات زندگی انسان است.

هر مسلمان روزی 5 بار به نماز می ایستد تا اعلام کند بدون رضایت خداوند هیچ کاری را انجام نخواهد داد.

نماز پناه بردن به خداوند از شر وسوسه های شیطان است، شیطانی که در همه حال به دنبال فریب دادن انسان و دور کردن او از مسیر درست و خداوند است.

کسی که نماز می خواند آرامش را در راز و نیاز با خدا می بیند، و با این کار خود را به معبود خویش نزدیک تر می کند.

فرد نماز خوان در لحظات سخت و مشکلات زندگی به خداوند پناه می برد و از او یاری می جوید و محال است خداوند پاسخی به این خواسته ی بنده ی مومن خویش ندهد.

هر فرد مسلمان می داند که نماز ستون دین بوده و خواندن آن بر هر مسلمانی واجب است، بنابراین به محض شنیدن اذان کارهای دیگر را متوقف کرده و برای ایستادن در حضور خدا آماده می شود.

او می داند که هنگام نماز باید ذهن و قلب خود را خالی از امور دنیوی کند و با حضور قلب در پیشگاه خدا حاضر شود.

امام صادق (ع) می فرماید: ” هنگامى که به نماز ایستادى بدان که در پیشگاه خداوند هستى و اگر او را نمى بینى، او تو را مى بیند. پس به نمازت توجه کن ”

نماز خواندن دل انسان را صفا می دهد و بالعکس دوری از آن باعث تیرگی قلب آدمی می گردد.

پیامبر اکرم (ص) نماز را به جوی آب روانی تشبیه می کند که انسان روزی پنج مرتبه بدن خویش را در آن شستشو داده و از تمام پلیدی ها و گناهان پاک می شود.

اگر فردی تنبلی کند و با اشتیاق نماز نخواند پس از مدتی دیگر رغبتی برای نماز خواندن نخواهد داشت و روز به روز از خداوند دور تر می شود.

اهمیت و ارزش نماز بر هیچ کس پوشیده نیست و فرد مسلمان از زمان کودکی با این مسئله آشنا می شود، پس نداشتن فرصت یا بهانه هایی از این قبیل، توجیه قابل قبولی برای سبک شمردن نماز نیست.

 

 

انشاء شماره 1 : نماز

یاد خدا آرامش جان  

کم کم موذن اذان عشق را در گوش آسمان زمزمه می کند. چه زیباست ندای الله اکبر !!! چه زیباست ندایی که عظمت حق را بر دلم می نشاند !! و وسوسه های شیطان را از دلم می رهاند خویشتن را برای نماز آماده می کنم. بانگ الله اکبر که سر می دهد ستون قلبم از بزرگی یاد خدا می لرزد و ندایی از درون مرا می خواند« الا بذکر الله تظمئین القلوب» و می گوی که باید خوشتن را برای نماز آماده سازم .

نماز! آری واژه ی نماز که می شنوم پیمانه وجودم از لطف و رحمت حق لبریز می شود و غنچه های وصل در باب وجودم شکوفا می شود. چرا که پیام معنوی و عرفانی نماز ایجاد مشق در سالکان و عارفان و عاشقان است، نماز میقات عابدان و نور دیده ی اهل یقین است. نماز چشمه جوشان و زلال توحید و معرفت است و نماز وسیله ی عروج انسان به معراج است نماز نردبان ترقی انسان و کلاس خداشناسی و وسیله ی کمال انسان است .

خوف از خدا

وقتی به نماز می ایستم با شنیدن گل امید همچون خنده ای بر جانم می نشیند و با شنیدن  گناهانم بریم تداعی می شوند و اشک خوف از چشمانم می بارد پس به نماز بر می خیزم و در میان امید و خوف می ایستم و تکبیره الاحرام می گویم و شمرده قرائت می کنم و به خشوع و خضوع رکوع و سجده می کنم و به اخلاص نماز را تمام می کنم و نمی دانم که نمازم مورد قبول حق تعالی قرار گرفته یا نه!

بندگی و عروج

     هنگامی که پا به دنیای خاکی ات گذاشتم طنین الله اکبر وجودم را سرشار از حضورت کرد. درگوشم اذان و اقامه سرودند و مهر بندگی به پیشانی ام خورد. مهری که در بین افلاکیان آبرویم داد. من وجودم هر روز سبزتر و سبزتر می شد و از ساقه های امید بلاتر و بالاتر می رفت. آن لحظه فواره های ذهنم به نهایت می اندیشید و افق نگاهم فقط تو بودی. می خواستم در طلبت آسمان و زمین را جستجو کنم تا با سوز و گذاز پروانه ای وجودم را در طواف اتشت قربانی کنم. بال هایم را بسوزانم تا بندگی ام را اثبات کنم و همان جا در کنار تو جان بسپارم. فقط وصال می خواستم بی آنکه فکر کنم تب جدایی تشنگی و عظمت و شیرینی وصال را چندین برابر می کند.  تار و پود وجودم در پی ات کلافه وار به من پیچیده بود. به هر دری می زدم تا تو را بیابم و در کوچه پس کوچه های زندگی پا می نهادم فقط به امید دیدارت. روز و شب می نالیدم و در اشک غوطه ور خوابم می برد. کم کم داشتم ناامید می شدم که مردی از جنس بلور با حرفهایی آیینه ای راه را به من نشان داد از او یاد گرفتم که عروج یعنی نمازو نماز یعنی عروج.

وقتی وارد مسجد می شوم نور ایمان در دلم تابیدن می گیرد و شوق وصل سراسر وجودم را فرا می گیرد دلم را از هر قید و بندی به طرف آسمان رحمت الهی پرواز می دهد تا حرم امن الهی شود چرا که خداوند خود وعده داده است که در قلب شکسته و در دل انسانهای خاضع و خاشع خود جای دارد دستانم را همچون مناره ها و گلدسته های منور مسجد رو به آسمان بلند می کنم و به بالهای فرشتگان پیوند می زنم تا مرا با خود به نور و روشنایی هستی ببرند .

 وقتی به نماز می ایستم خود را غرق در دریای لطف و مرحمت و کرامت الهی می بینم و حوض کوچک دلم لبریز از باران وجود و احسان خداوند می شود و سراچه قلبم منور از نور و حق می گردد. آنگاه که در لحظه های تنهایی و بی کسی شکوفه نام خداوند از لبانم میترواند و از خویش رها می شوم و هاله ای از عشق و روشنایی وجودم را فرا می گیرد .

چه زیباست لحظه ی نجوای با حق، چه زیباست لحظه سبز رهایی از خویشتن و به خدا پیوستن معتقدم که حدیث زیبای پیامبر اکرم (ص) کهاز زیبایی وجود حق تعالی به زیبایی وجود عاشقانه خود پی ببرم. چه زیباست سر نهادن بر خاک عشق و بندگی و غرق دریای حق شدن، چه زیباست اشکهایی که از فرط گناه و معصیت از گوشه دیدگانم، قطره قطره خود را بر سجاده ی زیبای معرفت و عشق الهی می ریزم تا به دریای جوشان حق برسند و چه زیباست ثانیه هایی که دل با نام و یاد خدا آرام می گیرد .

نیاز به خدا

الهی بانگ انشای اذانت مرا از گلدسته های عشق و معرفت به سوی سجاده هایی از راز و نیاز می کشاند تا لحظه ای تاریکی و گمراهی را بگذرانم و صراط مستقیم را برگزینم و تو را به وحدانیت و یگانگی تسبیح گویم زیرا که این آیه شریفه و دلنشینت مرا به تسبیح وا می دارد که از درگاهت عاجزانه بخواهم که حسنات و نیکی دنیا و آخرت را عطایم فرمایی و رهایی از آتش دوزخ  را نصیبم گردانی.

نماز تجلی اوج بندگی مخلوق با خالق

http://tbn0.google.com/images?q=tbn:LL0NVlpfCqlwHM:http://event.farsnews.com/toppics2005/Pic/96/96l.jpgمرا به حال خود وا مگزار كه از نفس سركشم بيمناكم و مرا تا كاخ بهشت تا آن طرف پل دنيا همسفر باش چون من دير زماني است كه چشمانم بر دروازه ي انتظار به دنبال نشاني از تو مي گردد تو را در قيام نمازم نيافتم به تعظيم خم شدم اما پلك هايم از رمق افتادند و باز تو را نيافتم هر چه زاري كردم و صورت بر خاك ماليدم حتي براي دلداري ام نيامدي ، بريدم و از نفس افتادم به خود گفتم ديگر سراغم نمي آيي گفتم بروم فنا شوم شايد تو را در آن ديار مرگ ملاقات كنم ، ديدم مجوزي ندارم دلم كه حسابي شكست سرم را بر سجاده گذاشتم و خواستم براي هميشه مهر خاموشي بر دهانم زنند اما  همان دم جمله اي از خاطرم گذشت « هر كه مرا خواست دنبالم مي گردد دنبالم گشت پيدايم مي كند.

صدايت مي كنم تو گم نشده اي كه من تو را بيابم بلكه از من به خاطر سياهي اعمالم متنفر شده اي آري تو مرا به بندگي ات قبول نداري ، ديگر نمي توانم كلامي بر زبان بياورم چرا كه باران اين بار با ضجه ها همراه مي گردد و همين كه قدري باران غصه هايم از باريدن باز مي ايستد سايه آشنايي را در جوار جسم خسته ام حس مي كنم ، مي خواهم نگاهش كنم ولي ترديد مجالي نمي دهد و او زيباتر از هميشه لبخندش را نثارم مي كند و در ميان گريه هايم با همه وجود مي خندم چرا كه ديدم خوشبختم و متوجه نمي شوم كه چه وقت درود هايم را هديه كردم اما در جايي به خود آمدم كه وقت لذت زمزمه هاي خاك و آسمان به سر آمده و من مي بايست آخرين ذكر را تقديم مي نمودم. چقدر جدايي مشكل بود براي مني كه تازه طعم عشق را چشيده بودم حال پرده ها جلو مي آمدند و من براي لحظاتي نه چندان دور از روي معشوق بي نسيب مي شدم و خدا مي داند كه تا بر پايي سجاده اي ديگر و ديداري دوباره چقدر مي بايست منتظر بمانم و لي دعا مي كنم كه تا ملاقاتي ديگر نبضم از حركت باز نماند تا فرصت پرواز را در وسعت خورشيد وجودش باز يابم .

تاثیر نماز در تمرکز حواس و حضور ذهن

ذهن متمرکز، قوی و نیرومند است و ذهن پراکنده ناتوان و ضعیف . ذهن همانند چراغ اشعه ای دارد اشعه چراغ در شعله آن تمرکز قوی دارند و سوزاننده اند ودر نزدیکی شعله تمرکز کمتری دارند اما باز هم تمرکز کمتری دارند اما باز هم گرمایشان محسوس است . هرچه از منبع نور دور می شویم پراکندگی اشعه بیشتر می شود تا حدی که گرمای حاصل از از آنها را به هیچ وجه حس نمیکنیم . ذهن در حالت تمرکز پتانسیل بسیار قوی دارد اما هنگامی که به علت توجه به سوی اشیای مختلف پراکنده می شود نیرو و توان خود را از دست می دهد و هر چه به اشیای بیشتری متوجه و پراکنده تر شود از توان آن کاسته می گردد.هر عمل عبادی علاوه بر آن که مقام وارزش ویژه مذهبی و معنوی دارد موجب تمرکز فکری وذهنی ملموس و قابل توجهی میشود کگه هر کس میتواند آن را به تجربه بگذارد و ادراک کندان تتقو الله یجعل لکم فرقانااگر از خدا بترسید و پروا کنید نیروی تشخیص (فرقانا) را در شما قرار میدهدو قدرت تشخیص از تمر کز قوای ذهنی به دست می آید.ویلیام جیمز :فرق بین افراد نابغه با دیگران یک موهبت فکری نیست بلکه مربوط به توجه کاملی است که به موضوعات و نتیجه های آن مبذول می دارند و میزان نبوغ یک نابغه به درجه تمرکز فکریش بستگی دارد از این سخنان نتیجه می گیریم که نماز حقیقی بهترین وسیله ای برای پرورش توجه و تمرکز در انسان است زیرا نماز گزاری که پیوسته و با تمام قدرت می کوشد تا ذهن خود را از تمامی آنچه غیر خداست منصرف و فقط به خدا متوجه کند و تمام نیروی فکری خود را در یک جا جمع کند تا نمازش با خشوع و حضور قلب خوانده شود این برای او عادت می شود و در هر موردی می تواند قوای ذهنی خود را متمر کز کند .

نماز کلید بهشت است.

نماز دارای ابعاد گوناگون و ژرفایی بس عمیق است که با دو سه گام   پیمودن ، محیط واطراف آن طی نمی شود و تمام گوهرهای آن صید نمی شود بلکه همه  عارفان وعامیان بطور مکرر باید درباره نماز فکر کنند و هر کس به اندازه ی وسع و تلاش خود به بخشی از معارف نماز و اسرار آن دست یابد.نماز یک نیاز اساسی انسان است و دارای آثار فردی و اجتماعی و هم چنین برکات  بسیاری می باشد و ترک آن دارای اثرات زیانبار بسیاری می باشد .نماز حقیقی موجب نجات کلی و همه جانبه است . انسان را آفتها ،آسیبها و فرجامهای ناگوار رها می سازد و باب رحمت یزدان را به رویش می گشاید.

نمازباعث رهایی ازموارد زیر می شود:

  1-     ازتنبلی فکری و ضعف عقلی در شناخت بزرگترین حقایق

هستی بویژه هستی کرد گار .

2-     از تنبلی و تن پروری

3-     ازبی انظباطی و نداشتن یک برنامه منظم درطول زندگی

4-     ازحواس پرتی ،بی توجهی و بلاهت

5-     ازناسپاسی حق پوشی و حق کشی

6-     از دوستی و همراهی با مغضوبان و گمراهان

7-     از کبر و خود بینی

8-     از عصبیت و نژاد پرستی

9-     تفرقه و پراکندگی

10- از تنهایی و جدایی از مردم

11- از نفاق و دورویی

12- از غضبها و شهوتها

13- از آرزوهای دور و دراز

14- از تملق و چابلوسی

15- پرستش بتها و مردم پرستی

16- از خرافه و جهل

17- از حسادت و خود آزاری

18- حرص و بخل

آثار روحی و روانی نماز

برای اینکه عوامل خارجی نتوانند سلامت بدن را به هم بزنند وسایل دفاعی گوناگونی وجود دارد که شناخته ترین آنها گلبولهای سفید خون است اگر میکروبی به بدن راه یابد گلبولهای سفید نقش مدافع را به خود می گیرند و بیشتر اوقات پیروز می شوند و خطر را دفع می کند اما گاهی نمی توانند چنانکه باید مقاومت کنند و شکست می خورند . اگر فرد در وضعی قرار بگیرد که خود را در معرض خطر یا حادثه بزرگ و غم انگیزی ببیند کاملا طبیعی است که بی اختیار به قدرتی برتر از از از نیروی بشری توجه کند و از آن مدد بخواهد . البته وجود این میل در انسان که به هنگام خطر بروز می کند یکی از دلایل هستی پروردگار نیز میباشد .این پناهجویی بشر به پناهی که نمی داند کجاست و کیست ، خود آیند است و وی را از نامیدی می رهاند و نماز پناه جستن به خداست.اگر این پناهجویی در انسان به قدر کافی مجال بروز نیابد چه بسا که روح وروان شخص بر اثر آفات و عوامل مزاهم چنان ناتوان و دچار اختلال شود که که قوای عقلانیش به حال تعطیل در آید و در صورت شدت بیشتر او را به خود کشی وادارد . ملاحظه می کنید که عملکرد این پناهجویی در پهنه روح و روان  انسان درست مانند گلبولهای سفید در پیکر اوست

آخرین سفارش امام صادق (علیه السلام)

یكى از راویان حدیث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق علیه السلام به نام ابوبصیر لیث مرادى حكایت كند:

پس از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، روزى جهت اظهار هم دردى و عرض تسلیت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم علیه السلام گردیدم .

همین كه وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حمیده را گریان دیدم ؛ و من نیز در غم و مصیبت از دست دادن آن امام همام علیه السلام بسیار گریستم .

و چون لحظاتى به این منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز یافتند. آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب كرد و اظهار داشت :

اى ابوبصیر! چنانچه در آخرین لحظات عمر امام جعفر صادق علیه السلام در جمع ما و دیگر اعضاء خانواده مى بودى ، از كلامى بسیار مهمّ استفاده مى بردى .

ابوبصیر گوید: از آن بانوى كریمه توضیح خواستم ؟

پاسخ داد: در آن هنگام ، كه ضعف شدیدى بر امام علیه السلام وارد شده بود فرمود: تمام اعضاء خانواده و آشنایان و نزدیكان را بگوئید كه در كنار من حاضر و جمع شوند.

وقتى تمامى افراد حضور یافتند، حضرت به یكایك آنان نگاهى عمیق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود:

كسانى كه نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شامل حالشان نمى گردد.

قابل دقّت است كه حضرت نفرمود: شفاعت ما شامل افراد بى نماز نمى شود؛ بلكه فرمود: شفاعت ما شامل حال افراد بى اعتناء به نماز، نمى شود.

 چگونه نماز بخوانیم؟

حماد بن عیسی گفت : در محضر امام صادق علیه السّلام بودم، به من فرمود: آیا می توانی نماز را خوب بخوانی ؟ عرض كردم : چگونه نمی توانم و حال آنكه كتاب حریز را كه درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم . حضرت فرمود: برای تو ضرر ندارد، برخیز و نمازی بخوان تا من ببینم كه چگونه می خوانی .

حسب الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز كردم . تمام نماز را از نظر ركوع و سجود به جای آوردم ، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود: نماز را خوب نخواندی . واقعا چقدر زشت است برای مردی كه شصت هفتاد سال از عمرش می گذرد و حال آنكه نمی تواند یك نماز كامل با مراعات حدود كامله آن بخواند. من خجالت كشیدم و خود را كوچك دیدم .

عرض كردم : فدایت شوم ، شما نماز را به من تعلیم دهید. پس ، امام علیه السّلام رو به قبله راست ایستادند و دستهای خود را آزاد گذاردند و انگشتهای دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز، و بیشتر فاصله نداشت و انگشتهای پای خود را رو به قبله كردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند: اللّه اکبر و سوره حمد و توحید را با ترتیل (به آرامی و خوبی) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحید، به قدر یك نفس كشیدن صبر كردند. بعد دست خود را بلند كرده تا مقابل صورت بردند و در حالی كه ایستاده بودند گفتند: اللّه اكبر و پس از آن به ركوع رفتند و كف دست را به سر زانو گرفتند. انگشتان آن حضرت از هم باز بود. زانو را به عقب دادند، چنانكه پا راست شد و پشت آن حضرت طوری مساوی شد كه قطره آبی بر آن می گذاشتند، به هیچ طرفی نمی ریخت . گردن خود را كشیده و سر به زیر نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامی گفتند: سبحان ربّی العظیم و بحمده.

بعد راست ایستادند و چون خوب ایستادند، گفتند: سمع اللّه لمن حمده و در همان حال كه ایستاده بودند، دست را تا مقابل صورت خود بلند كردند و گفتند: اللّه اكبر و بعد به سجده رفتند. دو كف دست را پیش ‍ زانوها، مقابل صورت خود بر زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود. سه مرتبه گفتند: سبحان ربّی الاعلی و بحمده . اعضای بدن خود را از یكدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود كه به زمین گذارده بودند، سجده كردند كه پیشانی و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا و سر بینی باشد.

بعد از نماز فرمودند: گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روی زمین واجب است كه پیشانی و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد. و اما گذاردن بینی بر زمین سنت (مستحب) است و آنها همان مواضع است كه خدا در قرآن فرموده است : و انّ المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا و مسجدها از آن خداست و با وجود خدای یكتا كسی را به خدایی مخوانید. پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتی نشستند گفتند: اللّه اكبر و به ران چپ نشسته ، پشت پای راست را بر كف پای چپ گذاردند و گفتند استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه و دوباره در حالی كه نشسته بودند. گفتند: اللّه اكبر و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول ، سجده دوم را تمام كردند. و در ركوع و سجود هیچ یك از اعضای بدن را بر یكدیگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند. در حال تشهّد خواندن ، انگشتان دست آن حضرت از یكدیگر باز بود و به این كیفیّت دو ركعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند، فرمودند: ای حماد، این چنین نماز بخوان.

 

 

 چرا باید نماز بخوانیم؟

چرا بايد خدا را عبادت كنيم؟ و چرا اين عبادت حتما بايد بصورت نماز باشد؟ مگر نماز چه ويژگي‌هايي دارد؟

نماز و اسرار تربيتي آن

 • نماز موجب ياد خداست:

ياد خدا بهترين وسيله براي خويشتن داري و كنترل غرايز سركش و جلوگيري از روح طغيان است. «نمازگزار» همواره به ياد خدا مي‏باشد، خدايي كه از تمام كارهاي كوچك و بزرگ ما آگاه است، خدايي كه از آنچه در زواياي روان ما وجود دارد و يا از انديشه ما مي‏گذارد، مطلع و باخبر است و كمترين اثر ياد خدا اين است كه به خودكامگي انسان و هوسهاي وي اعتدال مي‏بخشد، چنان كه غفلت از ياد خدا و بي خبري از پاداشها و كيفرهاي او، موجب تيرگي عقل و خرد و كم فروغي آن مي‏شود.

انسان غافل از خدا در عاقبت اعمال و كردار خود نمي‏انديشد و براي ارضاي تمايلات و غرايز سركش خود حد و مرزي را نمي‏شناسد و اين نماز است كه او را در شبانه روز پنج بار به ياد خدا مي‏اندازد و تيرگي غفلت را از روح و روانش پاك مي‏سازد.

به راستي، انسان كه پايه حكومت غرايز در كانون وجود او مستحكم است، بهترين راه براي كنترل غرايز و خواستهاي مرزنشناس او همان ياد خدا، ياد كيفرهاي خطاكاران و حسابهاي دقيق و اشتباه‏ناپذير آن مي‏باشد. از اين نظر قرآن يكي از اسرار نماز را ياد خدا معرفي مي‏كند: «اقم الصلوة لذكري؛ نماز را براي ياد من بپادار!» (1)

دوري از گناه:

نمازگزار ناچار است كه براي صحت و قبولي نماز خود از بسياري از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلا، يكي از شرايط نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسايلي است كه درآن به كار مي‏رود، مانند آب وضو و غسل، جامه‏اي كه با آن نماز مي‏گزارد و مكان نمازگزار، اين موضوع سبب مي‏شود كه گرد حرام نرود و در كار و كسب خود از هر نوع حرام اجتناب نمايد؛ زيرا بسيار مشكل است كه يك فرد تنها در امور مربوط به نماز به حلال بودن آنها مقيد شود و در موارد ديگر بي پروا باشد.

گويا آيه زير به همين نكته اشاره مي‏كند و مي‏فرمايد: «ان الصلوة تنهي عن الفحشأ و المنكر؛ كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مي‏دارد.»

بالاخص اگر نمازگزار متوجه باشد كه شرط قبولي نماز در پيشگاه خداوند اين است كه نمازگزار زكات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غيبت نكند؛ از تكبر و حسد بپرهيزد؛ از مشروبات الكلي اجتناب نمايد و با حضور قلب و توجه و نيت پاك به درگاه خدا رو آورد و به اين ترتيب نمازگزار حقيقي ناگزير است تمام اين امور را رعايت كند. روي همين جهات، پيامبر گرامي ما(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) مي‏فرمايد: نماز چون نهر آب صافي است كه انسان خود را در آن شست و شو دهد، هرگز بدن او آلوده و كثيف نمي‏شود. همچنين كسي كه در شبانه روز پنج مرتبه نماز بخواندو قلب خود را در اين چشمه صاف معنوي شست و شو دهد، هرگز آلودگي گناه بر دل و جان او نمي‏نشيند.

آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه  مي‏تواند نشانه كوچكي از اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.

نظافت و بهداشت:

از آنجا كه نمازگزار در برخي از مواقع همه بدن را بايد به عنوان «غسل» بشويد و معمولا در شبانه روز چند بار وضو بگيرد و پيش از غسل و وضو تمام بدن خود را از هر نوع كثافت و آلودگي پاك سازد؛ ناچار يك فرد تميز و نظيف خواهد بود. از اين نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت كه يك امر حياتي است كمك مي‏كند.

انضباط و وقت‏شناسي:

نمازهاي اسلامي هر كدام براي خود وقت مخصوص و معيني دارد و فرد نمازگزار بايد نمازهاي خود را در آن اوقات بخواند، لذا اين عبادت اسلامي به انضباط و وقت‏شناسي كمك مؤثري مي‏كند.

بالاخص كه نمازگزار بايد براي اداي فريضه صبح پيش از طلوع آفتاب از خواب برخيزد، طبعا يك چنين فردي گذشته از اين كه از هواي پاك و نسيم صبحگاهان استفاده مي‏نمايد، به موقع فعاليتهاي مثبت زندگي را آغاز مي‏كند.

آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه مي‏تواند نشانه اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.

منابع:

 ثواب الا عمال : ص 205، بحارالا نوار: ج 47، ص 2، ح 5

 

انشاء شماره 2 : نماز

 

به نام آن خدایی که نام او راحت روح است وپیغام او مفتاح الفتوح وسلام او در وقت صباح مومنان را صبوح است وذکر او مرحم دل مجروح است ومهر اوبلا نشینان را کشتی نوح است.

خدایا چه یافت آن که تو را گم کرد وچه گم کرد آن که تورا یافت.

زندگی بی یاد خدا تاریک است وانسان بدون تکیه گاه هراسان. هرکس در دنیا به چیزی دل می بنددوامیدوار می شود وتکیه میکند اما خدا شناسان ویکتا پرستان دل به خدا میبندند واورا که تکیه گاهی پر توان است الهام بخش خویش قرار میدهند.انسان برای اینکه بتواند به زندگی ادامه دهد، نیاز به آب وغذا وکلسیم و....داردولی انسانها برای اینکه روحشان نیز بتواند به زندگی ادامه دهد نیازمند چیزهایی هستند وآن چیزها ویا بهتر بگویم آن چیز یاد خداست که می تواند به انسان آرامش خاطر دهد.وهمان طور که در قرآن نیز اشاره شده است الا بذکرالله تطمئن القلوب با یاد خدا دلها آرام گیرد. و این امر زمانی می تواند به خوبی جواب دهد که کشتی روح انسان در دریای متلاطم  وخروشان زندگی در حال متلاشی شدن است . وفقط خداو یاد خداست که می تواند ادمی را از غرق شدن ونابودی  ونا امیدی نجات دهد وبه او آرامش خاطر دهد .

در واقع یاد خدا ویا همان نماز ریسمانی است که آدمی را به اوج آسمانها میبرد وانسان را به خدا نزدیکتر میکند وارامشی عجیب در روح وروان او به وجود می اورد وبه غیر از این نکته نماز عبادتی است که امامان معصوم ما وپیامبر(ص) به آن بسیار سفارش کرده اند وقبولی کارهای خوب انسان را در قبولی نماز او خوانده اند وهمچنین بیان کرده اند که در روز قیامت به اولین چیزی که رسیدگی میشود نماز است .

پیامبر (ص) پس با این همه تاکید ها باید دانست که نماز پناه بی پناهان ، راز ونیاز صالحان ، سنگر دردمندان ، گلستان روح افزای عاشقان، وعبادت مخصوصی است که برای پرستش خدا وراز ونیاز با او همچنین سرود پاکی ویکتا پرستی وتوحید است .انسان باید در همه ی دوران ها به یاد خدا باشد واز خدا وند یاد کند همان گونه که خداوند عزوجل همیشه ودر همه حال به یاد ماست واز ما غافل نمی شود و این یاد او فایده های دارد که اصلی ترین آن این است که با یک تیر چند نشان زده ایم . اول این که به آرامش رسیده ایم ، دوم به فرموده ی مولا علی نماز گناهان را مانند ریزش برگ درختان فرو میریزد و....

مخلوقات باید بداند که نباید در چنین کار بزرگی سستی کنند واز آن چیزی بکاهند زیرا انسان تا جوان وشاداب است مانند درختی تازه است که شکوفه داده ولی وقتی پیر شد ، می شود همان درخت در فصل زمستان که دیگر نه شکوفه ای دارد ونه برگی وچوب خشکی است که هیچ جلوه وزیبایی ندارد. به قول خواجه عبدالله انصاری:

در جوانی مستی ، در پیری سستی پس کی خدا پرستی؟

همچنین باید توجه داشت که یاد خدا ونماز مانند اسلحه ای کوبنده  عمل میکند که خصم انسان را از ریشه نابود میکند وهمچنین پایه دین نبوی پیامبر اسلام نیز همین نماز است.

ارزنده ترین گوهر مقصود نماز است                     زیبنده ترین هدیه به معبود نماز است

کوبنده ترین اسلحه ی مکتب توحید                        کز ریشه کند خصم تو نابود نماز است

گفتم به خدا پایه ی دین نبوی چیست                      فریاد بر اورد وبفرمود نماز است

به راستی که چه زیباست نماز وزیبا تر از آن این است که مایه ی آرامش روح وروان میشود وانسان را به آرامش عجیب میرساند .وبیهوده نیست که امام سجاد (ع) می فرمایند : خدایا من در دنیا چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری وان این است که من چون تویی دارم وتوچون خودی را نداری.

راستی این جمله یعنی چه ؟یعنی اینکه خدا را داشتن وبه واسطه ی نماز یاد او کردن ودل را تسکین دادن وررا به آرامش رساندن. پسای انسان ها همیشه به یاد خدا باشید وزندگی خود را وقف رسیدن او کنید زیرا امامان ما نیز این گونه بودند واین گونه زندگی می کردند

 

 

انشاء شماره 3 : نماز

زیبایی های نماز

صدای دلنشینی گوشهایم را نوازش میکند و سکوت و تنهایی ام را در هم میشکند بویی به مشامم میرسد.عصاره عطر اقیاقیاست که با گل رز امیخته شده و فریاد دلنشین الله اکبر را با نسیم صبحگاهی به در خانه مردم می کوبد؛خدا بزرگ است.« حی علی فلاح»بشتابید به سوی رستگاری.از خواب برمی خیزم به کنار حوض می روم شنای ماهیان درون حوض مرا به یاد،شستشوی انسان بوسیله ی نماز های پنج گانه می اندازد. چه صدای دلنشینی«لا اله الا الله»معبودی جز او نیست.سجاده ام را باز می کنم،فریادی از درون،خود را به دیواره های وجودم می کوبد و انگار دیگر تحمل سکوت را ندارد.

می خواهد بغض سکوتش را بشکند و فریاد بزند و با خدای خویش راز و نیاز کند. قنوت چه لحظه زیبایی است. انسان را به یاد ان پرستویی می اندازد که سالهاست در فراغش

به افق نظاره میکند. و من در بی کسی هایم تنها نام مقدس تو را زمزمه میکنم چون تو تنها کسی هستی که در اوج فاصله ها صدایم را میشنوی. ای یاری دهنده دلهای ناامید از تو میخواهم دلم را با نورت روشن سازی ودر هنگام مصیبت ها پناه دل بی کسم باشی.نماز را دوست دارم وقتی که سر بر سجده میگذارم ودر مقابل مقام بلند تو حاجتم را میخواهم وقتی که سجده میکنم میخواهم ساخته شدن وجودم از خاک را به یاد آورم و همچنین از نعمت های بی کران خداوند تشکر کنم.وقتی نماز میخوانم به کرانه های آسمان میرسم،به اعلاء و به عروج میرسم نماز لحظه ی زیبایی است. آری چه زیباست زمانی که فرشتگان در زمان خواندن تو را همراهی میکنند و آن نور و درخششی که در چهره ی ما پدیدار می گردد.فرشتگان را ببین در دستهایشان قلم هایی است که ثواب نماز را می نویسند قلم هایشان از جنس انوار الهی است. انسان با نماز به شناخت حقیقی خدا می رسد. و چه زیباست مرگ در حال نماز.

 

انشاء شماره4  : نماز

 

نماز و نیایش مثل خداجویی از دل و روح ما سرچشمه می گیرد . به هر کجای این کره ی خاکی و پهناور سیر و سیاحت کنیم ،

    ملت ها باادیان گوناگون و رسومات متفاوت همگی اهل ذکر و نماز مخصوص خود هستند . هیچ جای دنیا را نمی یابیم که  مردمش

    از نیایش جدا و از آن بی نیاز باشند حتی آن ها که بت می پرستند در معابدشان با تمام قد به خاک می افتند و دعا می خوانند.!

    در آیین ما نماز پاسخ به ندای فطرت و نیاز دل است بنابر این کسانی که نماز نمی خوانند در واقع جواب رد به خواسته ی باطن

   خویش می دهند .

     نماز مراسم روحانی و سرود عشقی است که وقتی با آدابش و با حضور قلب انجام می گیرد انسان را به آسمان ها عروج می دهد

    و احساس می شود که به محبوب اصلی یعنی خدای خوب و مهربان نزدیک شده و هم نشین اوست .

 

انشاء شماره5  : نماز

آنگاه که غرق در خواب غفلت هستم و در دریای کسالت فرو رفته ام بانگ زیبایی از گلدسته های ارغوانی و زیبای مسجد می آید و مرا با خود به سفری دور و دراز می برد ؛ سفری که چون غریق نجاتی مرا از اقیانوس بی کران وسوسه های شیطان نجات می دهد. رایحه ی عطر گل های بهشتی جهان را معطر می سازد و حی علی الصلاه مرا می برد تا باغ پرستو های رنگارنگ. این بانگ زیبا مرا می برد تا آسمان آبی و زیبایی که نه کران دارد و نه ستون و خدای تعالی آن را فقط و فقط بر اشرف مخلوقاتش آفرید ؛ بر همانی که روح در آن دمید و روزی بر او بخشید. اذان مرا به "نماز شهر" می برد با اینکه نماز خود دنیایی به عظمت کهکشان های بی کران تر از بی کران است. بانگ اذان را که می شنوم گویی ملائکه دم گوشم نماز را زنده می دارند. آری ... گویی آدمی خود جزئی از نماز است و برای یافتن نیمه ی خود به سمت سجاده های نماز می رود.

به پا می خیزم؛ گویی جهان دارد یک صدا حی علی الصلاه می گوید دگر بار کلام و کلمه، ثنای نماز را نمی تواند ؛ باز هم غرق سکوت می شوم. قطرات آب ، حمد خدای گفته و شکر می کنند که صرف وضوی مومنی شده اند. مسح را که می کشم ، گویی بهشت مقابلم مجسم می شود. به راستی که عجیب است آدمی و بزرگ است خدایی که همه چیز را بر آدمی هدیه کرد.

سجاده چون سفینه ای است که مرا دور جهان خواهد چرخاند. سوار سفینه ی سجاده می شوم و سفرم به سوی خدا دگر بار آغاز می شود نماز را با حمد و ثنا آغاز می کنیم و با سلام پایان می دهیم ؛ پس چه زیباست زندگانی مومنی که نماز به پای می دارد. به آرامی به سیاره ی رکوع نزدیک می شویم و رویش فرود  می آییم ؛ به راستی آنگاه است که زندگی بهشت می شود . دگر بار تسبیح خدا می گوییم ؛ به راه می افتیم. این بار به سیاره ای می رسیم که مانند زمین خودمان خاکی است ولی برخلاف آن از هر بدی، عاری است و گویا سجده نام دارد. در سجده هم حمد گفته و به پا می خیزیم ولی هرقدر در سجده بیشتر بمانی توفیقت از نماز بیشتر خواهد بود.

نماز چون دفتری است که یک خط در میان رکوع و سجده دارد. روز و شب هفده بار به سوی خدا می رویم و هربار به خودمان بر می گردیم. آنقدر از خدا دور شده ایم که باید از خودمان تا خدا سفر کنیم!

نماز مثال آسمانی با ستون نهان است و دریایی بی کران. هر آنقدر که عظمت اقیانوس نماز را بنگری کرانی بر آن نخواهی دید. سپاس خدایی را سزاست که آدمی را برای عبودیت آفرید و قرآن را برای هدایت  و نماز را کلید در بهشت.

ای نماز ! ای دریچه ی حُسن و نکویی! آنگونه با من باش تا ترکت برایم از مرگ هم سخت تر باشت. ای چون سرو والا و چون آسمان پاک ! مرا تا آنجایی برسان که خدا را با کل وجودم حس کنم ؛ جایی که نه در آن بدی هست و نه گناه. ای آنکه ترکت خلف شرع باشد! با من باش تا جایی که روحم با تن من است!

نماز پاک ترین اعمال و زیباترین عبادات و سالم ترین مناجات و ساده ترین احسان هاست. نماز چون کتابی بی نهایت است که از هر سو آن را بنگری به خیری رسی و از هر جایش آن را بخوانی به علمی رسی.

نماز چون عضوی از بدن روح آدمی است و روح تارک الصلاه چون تنی بی سر است. همانا که باغ ایمان پر از درختان سرو گون ثواب و گل های احسان است ؛ نماز کلید در باغ ایمان است واگر نباشد نه ایمان هست و نه احسان و نه ثواب. به راستی  کدام مسلمی عظمت می چشد و خوشی می بیند که تارک الصلاه باشد؟

ای نماز! چه پاکی و چه منزه ! چه زیبایی و چه جمیل! پس چرا تارک داری!؟

رایحه ی گل های داودی مسجد را فراگرفته است و عالم و آدم چون پرستو های بهشتی بال بال می زنند تا بروند به سوی خدا... همه در انتظار اند.  ناگاه بانگ اذان از آدمی عارف می سازد. نماز جماعت آدمی را به یاد گلستانی می اندازد که در آن از رنگی ترین گل ها تا ساده ترین اش همه و همه در حال عبودیت خدای تعالی هستند.

به راستی که قنوت آدمی را به دنیایی دگر می برد! چه لحظه ی زیبایی است. ربنا را که می گویم دیگر نمی دانم کجایم در آسمان یا زمین ؛ نزد خود یا خدا!!

رکوع! ... چه لحظه ی شیرینی است . تو را غرق در دریای معرفت می گرداند و تو می دانی که دگر بار مست معرفت الهی خواهی گشت. شیرینی رکوع تلخی گناهان را به باد فراموشی می سپارد. به سجده که می روی ، نزد خدا چون شید نورانی و چون ماه زیبا می شوی و گویی ستارگان را در جهنم حسد قرار می دهی.

نماز چون دری به سوی بهشت است. بهشتی که به جای شمع و گل و پروانه و خورشید و ماه ، سعادت و خوشبختی و سرزندگی با خود دارد.

ملائک به سویت می آیند و برکه ی وجودت را اقیانوس می کنند تا بروی به سوی خدا و به راستی که وضو چه لحظه ی دلچسبی است. گویا جهانی دگر بار تو را می نگرند و خدا نیز به تو خیره شده است. چه صحنه ای دلنشین تر از وضو و چه عبادتی زیبا تر از نماز!

حمد و توحید همه و همه رایحه زندگی دارد. وای بر مومنی که بوی مرگ داشته باشد و سوی شیطان رفته باشد. کسی با نماز همراه نشد مگر آنکه یزدان بر او بخشید و لطف رحمت شامل او گرداند.

تشهد یاد آور همان کلمه ایست که از اول پایش بودیم و باید می بودیم و کلمه ای که قلب را تسکین می بخشد و زندگانی را برکت. عدل خداوندی را دگر بار سلام گون به یاد می آوریم و بر همه ی آنان که در راه نماز زندگی بخشیدند صلوات می گوییم. پس چه لحظه ی زیبایی است!

الهی! حمد و ثنا تو را سزاست که مرا آدمی آفریدی و بر من نماز را هدیه دادی و با اسلام بر من زندگی بخشیدی. مرا ققنوس وار با نماز همنشین گردان و نگیر ز من این شیرین عبادتت را و مرا مثال همان امیری گردان که نماز برایش زندگی بود و سجود برایش مستی. مرا چنان گردان که دوری از نماز برایم به تلخی مرگ برای ظالمان بود.  با اینکه علم بر آن دارم که از خودم هم به خودم نزدیک تری اما چه کنم که انسانم و گاه آنقدر فراموشت می کنم که شیطان را در خود نظاره می کنم. پس ببخش بنده ات را که"انک انت التواب!"

همچو موری اندر این خرمن خوشم                   تا فزون از خویش باری می کشم

هـان بــگـو لاحـولها انـدر مـکــان               از زبان تنها نه بلک از عیـن جان

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




منبع : سايت علمي و پژوهشي آسمان

 

 

توجه.

برای حمایت از سایت ما و ایجاد انگیزه برای سایت ما برای گذاشتن بیشتر تحقیقات و جواب سوالات کتاب ها بصورت رایگان برای شما  ، بر روی لینک های زیر هر چند بار خواستید (بعد خواندن مطلب یا قبل از آن ) کلیک کنید :

لیست کلیه اقدام پژوهی ها

لیست کلیه تحقیقات و تجربیات ارتقای شغلی دبیران

لیست کلیه پایان نامه ها

لیست کلیه مقالات و تحقیقات

لیست کلیه پروژه های آماری

لیست کلیه پروژه ها کارآموزی و مالی

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 02 فروردین 1393 ساعت: 16:38 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(54)

ازدواج و موانع آن

بازديد: 415

ازدواج و موانع آن

خلاصه : ازدواج اساس و بنيان وجود موجود است و ادامه سلسله نسل انسان، امر مقدسي است كه مورد تاكيد و توجه اسلام و بزرگان مكتب و پيشينيان سرزمين مان بوده و هست. در دين مبين اسلام تا آن جا توصيه شده كه ازدواج را عامل حفظ نيمي از ايمان مي‌داند و معتقد است فردي كه ازدواج مي‌كند بايد براي تحصيل نيم ديگر ايمانش بكوشد.

مقدمه
هدف از انتخاب اين موضوع و طرح آن به علت مطرح نمودن مشكلاتي كه از طرف دوستان و آشنايان مي‌شنيدم كه ازدواج براي جوانان مشكل شده است يا اينكه آمادگي ازدواج ندارم در صورتي كه اين امر نياز همه آنها بوده اما چه مي‌خواستم بدانم، علت چيست؟ با اينكه همه آنها تمايل به اين امر را دارند. چرا آن را سركوب مي‌كنند، هم دختران و هم پسران از طرف هر دو قشر اين امر كنار زده مي‌شود و به تاخير مي‌افتد و موجب ازدواج‌ها در سنين بالا مي‌شود و سنين بالا موجب افزايش توقعات همين طور تاخير. اين تاخير تا كجا ادامه خواهد يافت؟
پس از بررسي و تحقيق مهمترين عاملي كه باعث بالا رفتن سن ازدواج مي‌‌شود موانع اقتصادي است كه در متن اصلي تحقيق به بررسي و طبقه بندي و اهداف ازدواج و ارائه راهكارها خواهيم پرداخت تا شايد تاثير گذار باشد.

بيان مسئله:

زمان با رشد فيزيكى جسم, نيرومندتر مى شود و سرانجام به صورت ميل و غريزه جنسى, ظهور و بروز پيدا مى كند. به همراه بلوغ جنسى, ساير غرايز خفته نيز در وجود جوان بيدار   مى شود. بلوغ, عواطف و احساسات جوان را شكوفا مى كند, او را با دنياى جديدى آشنا       مى سازد و جوان در خود احساس تازه اى را مى بيند.

غريزه جنسى, يك خواسته طبيعى است كه بايد به درستى و به طور صحيح به آن پاسخ داده شود, زيرا در غير اين صورت, اثرات نامطلوبى را در پى خواهد داشت. همان طور كهنمیتوان اين خواسته طبيعى و خدادادى را ناديده انگاشت و يا آن را سركوب كرد, چرا كه باعث بروز بحران هاى روحى و اخلاقى در فرد مى شود, همان گونه نيز نمى توان آن را بى قيد و شرط و آزاد گذاشت, زيرا آدمى را به منجلاب فساد اخلاقى مى كشاند و از راه صحيح زندگى خارج مى كند.منطقى نيست كه بگوييم اين ميل, تنها براى لذت جويى و هوس رانى است, چرا كه غرض خداوند از ايجاد اين كشش و جاذبه جنسى, علاوه بر لذت جويى زن و مرد از يك ديگر, توليد و بقاى نسل, ايجاد مهر و محبت و آرامش و سكون روح و روان هريك از آنان است كه با ازدواج ميسر است.

حال باتوجه به سئوالات زيربه روشن شدن مسئله كمك مي نماييم.

1-آياازدواج راهي براي گريزازمشكلات جواني وتكامل شدن است؟

2-آيااگرازدواج بافكروانديشه همراه باشد،دوام زندگي مشترك تامين خواهدكرد؟

3-آيااگردرانتخاب همسرمعيارهاي اجتماعي طرفين رعايت شود،نتيجه قابل قبول بدنبال خواهدداشت؟
اهميت موضوع:

سلامت جامعه در سلامت خانواده،كه كوچكترين جزهمان جامعه است بايدجستجونمود.

اگرجامعه اي ازآسيب هاي اجتماعي رنج مي برد،هنوزنتوانسته سلامت خانواده راتامين نمايد.

تامين سلامت خانواده،بستگي به معيارهاي درست درانتخاب وتشكيل اوليه هسته آن يعني معيارهاي صحيح انتخاب همسرميباشد. به همين دليل برايانتخاب همسراين قدرسفارش شده است.
فرضيات تحقيق:

1-ازدواج سلامت جسم وروان جوانان راتضمين مي كند.

2-سلامت جامعه متكي به داشتن خانواده سالم است.

3-ازدواج راهي براي گريزازمشكلات روحي وجسمي وتكامل شخصيت است.

4-دوام زندگي مشترك بستگي به انتخاب صحيح همسردارد.

تعريف ازدواج

ازدواج قراردادي است رسمي براي پذيرش يك تعهد متقابل به منظور تشكيل زندگي خانوادگي، تا طرفين ازدواج در سايه آن، در خط مسير معين و شناخته شده‌اي از زندگي قرار گيرند. اين قرارداد با رضايت و خواسته زن و شوهر و بر مبناي آزادي كامل دو طرف منعقد مي‌گردد و در پرتو آن روابطي بس نزديك بين آن دو پديد مي‌آيد. اين قرارداد ارتباط و پيوند دو طرفه به وسيله الفاظ و عباراتي معين انجام مي‌گيرد كه آن را (عقد) يا (پيمان ازدواج) مي‌ناميم. (اكبري، 1379، 15)

ضرورت ازدواج

به طور كلي ضرورت‌هاي ازدواج عبارت است از: الف ـ ضرورت فردي. ب ـ ضرورت اجتماعي. ج ـ ضرورت مذهبي

الف ـ ضرورت‌هاي فردي:

1 ـ پاسخ مثبت به فطرت: انسان به حكم فطرت، داراي غريزه جنسي است و طبيعت و فطرتش ايجاب مي‌كند كه ازدواج كند.

2 ـ عامل بروز استعدادها: استعدادها براي بروز و تكامل خود نيازمند محيطي امن و آرامند. ازدواج براي جوان آرامش و آسايش ايجاد مي‌كند. استعدادهاي او را به حركت در مي‌آورد و به او امكان مي‌دهد كه از آن به نيكي بهره‌وري كند.

3 ـ عامل امنيت و آسايش: اصولا ((بلوغ)) يعني شكوفايي غريزه، چه براي پسر و چه براي دختر كه همراه بحران است. ازدواج اين بحران را تسكين مي‌دهد، براي جوان محيط امن و آرام ايجاد مي‌نمايد و در سايه وجود عواطف خانوادگي، روح سركش او مهار مي‌شود.

4 ـ عامل نجات از تنهايي: به عقيده دانشمندان و فلاسفه، انسان موجودي مدني الطبع و بالفطره اجتماعي است. از اين رو محتاج پناه و ياور و ياري دلدار است. ازدواج اين فايده را دارد كه آدمي را از تنهايي و اعتزال نجات دهد و همدلي را در كنار او در بستر او و در آغوش او قرار دهد تا وجودش را عين وجود خود بداند و در غم و شادي و دردش شريك باشد.
ب ـ ضرورت اجتماعي

ازدواج هر چه از يك نظر، مساله‌اي شخصي و خصوصي است، ولي از نگاهي ديگر داراي جنبه اجتماعي مي‌باشد. بر اين اساس، ازدواج از اركان مدنيت راهي مطمئن براي تامين آسايش جامعه و رفاه بشريت است. سود و زيان ازدواج تنها متوجه زوجين نيست بلكه افراد اجتماع نيز به گونه‌اي از آن برخوردار مي‌شوند.

بي ترديد، ازدواج رابطه‌اي است كه زوجين را تا حد زيادي از بي بند و باري و روابط نامشروع و انحرافات اخلاقي و جنسي نگاه مي‌دارد اين سنت مقدس واجب مصونيت انسان از گناهان و معاصي مي‌شود لذا در بعضي از روايات ازدواج وسيله حفظ نيمي از دين و در برخي از روايات، دو سوم دين بيان شده است.

ج ـ ضرورت مذهبي

ضرورت مذهبي ازدواج از دو جنبه قابل بررسي است: الف ـ قرآن. ب ـ سخن معصومين.
الف ـ قرآن: ازدواج يكي از مهمترين و مقدس‌ترين سنت‌هاي اجتماعي است كه در اسلام بسيار مورد توجه قرار گرفته است. قرآن كريم مي‌فرمايد: از نشانه‌ها و آيات خداوندي است كه براي شما از خودتان جفتي بيافريد تا در كنار او آرامش يافته و با هم انس بگيريد و ميان شماست و مهرباني برقرار نموده است در اين نشانه‌هايي است براي گروهي كه متفكرند.
)روم)
ب ـ ازدواج در سخنان معصومين: تشكيل خانواده در اسلام بسيار محبوب است، تا آن جا كه هيچ سازمان و بنايي نزد خدا محبوب تر از آن نيست. لذا، پيامبر گرامي اسلام (ص) مي‌فرمود:
نزد خداوند هيچ بنايي محبوب‌تر از خانه‌اي نيست كه از طريق ازدواج آباد گردد. زيرا منافع و بركات فراواني دارد.

اهداف ازدواج

ازدواج از ضروريات زندگي انسان به شمار مي‌آيد و هدفها و نيازهاي بي شماري را تامين مي‌كندو از جمله مهم‌ترين هدف‌هاي ازدواج مي‌توان نيل به آرامش و سكون، تامين نيازهاي جنسي، بقاي نسل، تكميل و تكامل، سلامت و امنيت اجتماعي و سرانجام تامين نيازهاي رواني ـ اجتماعي فرد را نام برد.

1 ـ نيل به آرامش و سكون

مهم‌ترين نيازي كه بر اثر ازدواج تامين مي‌شود نياز به آرامش و امنيت و آسودگي است. قرار دادن زوج (همسر) براي هر فرد موجب آرامش و امنيت خاطر است و ايجاد محبت و الفت بين زن و مرد در زندگي خانوادگي نيز از نشانه‌هاي حكمت و رحمت پروردگار است و علي الاصول محيط خانه وسيلهآرامش روحي زن و مرد قرار داده شده است.

2 ـ تكميل و تكامل

هيچ انساني به تنهايي كامل نيست، به همين جهت پيوسته در جهت جبران نقص و كمبود خويش تلاش مي‌كند. هنگامي كه فرد در كانون زندگي مشترك قرار مي‌گيرد، در سايه انس و الفت و روابط نزديك بيشتر احساس مسئوليت مي‌كند، استقلال مي‌يابد. زندگي خويش را هدف‌دار مي‌كند و در برخورد با مشكلات و مسائل زندگي از تعاون و كمك‌هاي همديگر بهره مي‌گيرند.

3 ـ تامين نيازهاي رواني ـ اجتماعي

ازدواج از نظر طبيعي براي انسان نوعي كمال محسوب مي‌شود و انسان بر اساس قانون آفرينش و حكم فطرت براي تامين نيازهاي مختلف رواني ـ اجتماعي خود و نيز براي بقاي نسل، آرامش جسم و روان و حل مشكلات گوناگون زندگي به ازدواج نيازمند است.
4 ـ تامين نيازهاي جنسي

يكي از نيرومندترين غرايز انسان غريزه جنسي است كه بر اثر ازدواج تامين اين نياز در مسير طبيعي و سالم قرار مي‌گيرد و زن و مرد را از انحراف و گناه مصون مي‌دارد بنابراين تنها وسيله طبيعي و مشروع ارضاي اين غريزه ازدواج و تشكيل خانواده است.

(از استادان طرح جامع آموزش خانواده، 1377، 129)

نظريه‌هايي در مورد ازدواج

الف) جامعه شناسان بعد از تحقيقات دامنه‌داري در علل پيدايش خانواده به اين نتيجه رسيده‌اند كه عوامل متعددي در اين پديده اصلي (ازدواج) ـ اجتماعي دخالت دارد ((برخي از جامعه شناسان از جمله برينو معتقد هستند كه عوامل اقتصادي مهم‌ترين نقش را در پيدايش و ادامه خانواده بازي كرده است و دسته‌اي ديگر عوامل جنسي و روان شناسي را در اين امر دخيل مي‌دانند. يك نظريه جالب درباره علل زناشويي از طرف جامعه شناسان آلماني به نام ((مولرلير)) در كتاب ((تحول ازدواج)) اظهار شده است. سه عامل افراد را به طرف ازدواج كشانيده است كه عبارت است از نياز اقتصادي، ميل به داشتن فرزند و عشق است. در جوامع اوليه علل اقتصادي اهميت بيشتري داشته است. و حال آنكه در مدنيت‌هاي باستاني (زاد و ولد) و در مدنيت امروزي عشق مقام مهم‌تر را دارا بوده است.

ب) برتراند راسل فيلسوف معروف انگليسي رسما در كتاب خود فصلي تحت عنوان ازدواج تجربي (يا رفاقتي) باز كرده است. وي در اين كتاب آورده است ((پيشنهاد ازدواج رفاقتي را يك محافظه كار خردمند كرده است و منظور از آن ايجاد ثباتي در روابط جنسي است وي متوجه شده كه اشكال اساسي در ازدواج فقدان پول است. ضرورت پول از لحاظ اطفال احتمالي نيست بلكه از اين لحاظ است كه تامين معيشت از جانب زن برازنده نيست. و به اين ترتيب نتيجه مي‌گيرد كه جوانان بايد مبادرت به ازدواج رفاقتي كنند كه از سه لحاظ با ازدواج عادي متفاوت است: اولا منظور از ازدواج توليد نسل نخواهد بود. ثانيا مادام كه زن جوان فرزندي نياورده و حامله نشده طلاق با رضايت طرفين ميسر خواهد بود. ثالثا زن در صورت طلاق نستحق كمك خرجي براي خوراك خواهد بود. من هيچ ترديدي در موثر بودن پيشنهادات وي ندارم و اگر قانون آن را مي‌پذيرفت تاثير زيادي در بهبود اخلاق مي‌كرد (مرتضي مطهري، 1380، 52)

ج) كلود لوي ـ اشتراوس در كتاب خود ((ساختارهاي ابتدايي خويشاوندي)) در مورد ازدواج چنين مي‌نويسد: ((رابطه جنسي مرد و زن جنبه‌اي از يك نياز كلي است كه نهاد ازدواج نمونه و موردي بارز از آن به نمايش مي‌گذارد. ملاحظه كرديم كه اين نيازهاي كلي با تمتع عادي، ارزشهاي اجتماعي چون حيثيت فرد و حقوق و وظايف و زنان ارتباط مي‌يابند. كليت رابطه مبادله، كه ازدواج را پديد مي‌آورد، در واقع بين يك مرد و يك زن به اين صورت كه هر كدام چيزي از خود مايه بگذارد و چيزي را نيز كسب كند، قانون نمي‌پذيرد. اين رابطه بين دو گروه از مردان شكل مي‌گيرد و زن صرفا به شكل يكي از اقلام مورد مبادله نمود نمي‌كند.
(مارتين سگالن، 1370، 70)

د) بورس كوئن در كتاب مباني جامعه شناسي خود مي‌آورد ((همسر گزيني و ازدواج با دو روش انجام مي‌گيرد. روش اول انتخاب معمولا بر اساس عشق و علاقه استوار است و روش دوم انتخاب در اختيار خانواده هاست. براي بسياري از جوامع ازدواج مبتني بر عشق يك پيش نياز طبيعي و ضروري و اجتناب ناپذير به نظر مي‌رسد، كارآيي زناشويي مبتني بر عشق و علاقه اين است كه به جوانان كمك مي‌كند كه عواطف و محبتي را كه خانواده به آنان مبذول مي‌كرد به زندگي تازه منتقل كنند. خصوصياتي را كه فرد در همسر آينده خود به طور طبيعي جستجو مي‌كند شامل جاذبه‌هايي مانند مشابهت سني، مذهبي و نژادي، پايگاههاي اقتصادي ـ اجتماعي، سطح تعليم و تربيت، كششها، زيباييها و قيافه اوست.

(بروس كوئن، 1379، 178)

چ) هانري مندارس در رابطه با نظريه خود مبتني بر ازدواج مبادله‌اي چنين اعتقاد دارد ((كار اساسي ازدواج آن است كه دو طايفه يا دو خانواده را كه با هم رابطه‌اي ندارند به يكديگر مربوط كند و در اغلب جوامع تامين اين بستگي دو دودمان به عهده زنان است، زن همچون پيوندي اجتماعي است كه طايفه‌هاي متفاوت را در جامعه‌اي واحد گرد مي‌آورد و از اين لحاظ در روابط اقتصادي، حتي در موارد اضطراري نيز مبادله زنان به صورت ازدواج، تنها راه حل در راه حراست از روابط اجتماعي يا التيام بخشيدن به آفات آن به شمار مي‌رفته است. در صورتي كه در طايفه‌اي فردي كشته مي‌شود طايفه قاتل با ارائه زني خون بها مي‌داد. (ساروخاني 1381، 87)
نظريه اسلام درباره ازدواج

پيامبر گرامي (ص) در امر ازدواج فرمود: ((هر كه ازدواج كند نيمي يا دو سوم دين خود را به چنگ آورده است پس در بقيه پرهيز گار پيشه سازد)) و باز فرمودند: ((هيچ بنا و خانه در نزد خدا از ازدواج كردن محبوب‌تر نيست)) همه اين تاكيدات و سفارش‌ها براي اين است كه ازدواج يك واقعيت طبيعي و فطري انسان است. هر انساني اگر همه نيازمندي‌هاي خود را برطرف كرده باشد ولي ازدواج نكرده باشد چنين انساني بدون ترديد احساس كمبود خواهد كرد و تجربه نشان داده است افرادي كه ازدواج ننموده‌اند دچار ضعف اعصاب و ناتواني و پژمردگي شده‌اند و در پرتو ازدواج سكون و آرامش و تعادل واقعي و روحي به دست مي‌آيد. خداوند در قرآن فرمودند: از نشانه‌هاي خدا اين است كه از جنس خودتان براي شما زنان و همسراني آفريد تا در كنار آنان سكون و آرامش درآيند از اين آيه استفاده مي‌شود كه تنها در پرتو ازدواج سكون و آرامش واقعي به دست مي‌آيد. پس زير بناي ازدواج بر اساس يك عطش و خواست فطري انجام مي‌گيرد كه اگر بر خلاف آن عمل شود مشكلات و دشواري‌هاي فراواني به وجود مي‌آيد. پس تمايلات فطري به طور طبيعي بايد ارضاء شود و بهترين پاسخ براي اين تمايلات همان پاسخگويي به طور طبيعي است و در امر مسائل جنسي جز ازدواج كردن راهي به طور طبيعي وجود ندارد.(مجيد رشيدپور، 1364، 7)

موانع ازدواج

امروزه آمار ازدواج به ميزان قابل توجهي كاهش يافته است. برخي ازدواج را آنقدر به تاخير مي‌اندازند كه شور و طراوت جواني تقريبا از ميان رفته و بهترين فرصت طبيعي ازدواج پايان يافته است. البته اين وضع معلول عوامل مختلفي است كه به بعضي از آنها اشاره مي‌كنيم:
1 ـ مشكلات مادي و اقتصادي

2 ـ مهريه سنگين و شيربها

3 ـ جهيزيه‌هاي سنگين و چشم هم چشمي

4 ـ تشريفات زياد در مراسم عقد و عروسي

5 ـ ترس از فقر و نبودن افق روشن و نداشتن اميد به اداره زندگي در آينده

6 ـ طولاني شدن دوران تحصيل

7 ـ امكان ارتباط هاي نامشروع

8 ـ عدم اعتماد پسران و دختران جوان نسبت به يكديگر (كيهان نيا، 1377، 39)
پاي بند شدن به رسومات مرسوم و خيالي و سنگين هزينه‌هاي ازدواج و توقع‌هاي بي مورد، يكي ديگر از موانع ازدواج در اجتماع است. برآوردن آرزوهاي بيجا و تشريفات زائد با هزينه‌هاي كمرشكن قهرا موضوع را ناممكن و دشوار ساخته است.

آيا براي فراهم ساختن مخارج كمرشكن مقدمات عروسي، دست يازيدن به سرقت و چپاول و راه‌هاي غير مشروع معقول و صحيح است؟ اگر عروسي و ازدواج يك مساله نظري و طبيعي و شرعي بوده باشد، قهرا مقدمات آن نيز بايد شرعي و معقول باشد و لازم است اين مقدمات طوري تهيه و آماده گردد كه براي همگان مقدور و ميسر باشد. در حاليكه رسومي كه فعلا در كشور ماست و هزينه ازدواج را اين همه بالا برده‌اند ازدواج به طور طبيعي و بدون تكلف براي اكثريت مردم غير ممكن است و گناه بزرگ اين رفتارها به گردن كساني است كه از ائمه اطهار و سيره آن بزرگواران پيروي ننموده و هواي نفساني خود را به عنوان رسومات عرفي و ازدواج بر جامعه كنوني تحميل مي‌نمايند. اميد است حكومت جمهوري اسلامي مخصوصا رسانه‌هاي گروهي با توجه به مسئوليت خطير و سنگيني كه در اين رابطه دارند قدم‌هاي موثر و پيگيرانه‌اي برداشته و با تبليغات لازم مردم را متوجه عواقب وخيم اين قبيل رسوم غلط و پيرايه‌دار بنمايند.

يكي ديگر از موانع ازدواج برتري طلبي و اشكال‌تراشي در مورد انتخاب همسر است. ديانت و فضائل اخلاقي و حريت و آزادي در انتخاب همسر از اصول ازدواج به شمار مي‌رود. هدف‌هاي اقتصادي و مال‌اندوزي در انتخاب همسر، باعث انحراف در مسير اين امر مقدس است. چه بسا دختراني هستند كه حاضر نشده‌اند با افراد متدين و با اخلاق ازدواج كنند سرانجام شانس ازدواج را به كلي از دست داده‌اند و بالعكس مردان زيادي هم پيدا مي‌شوند كه به سراغ پيرايه‌ها و شخصيت‌ها كاذب و مادي مي‌روند و نتيجه‌اش عدم موفقيت و يا ندامت و سركوفتگي پس از انجام ازدواج است.

دين مقدس اسلام تمام مومنين را نسبت به هم ((كُفو)) و همشان مي‌داند. بنابراين هر مردي مي‌تواند با زنان و يا دختر مومن ديگري ازدواج كند و خود رسول خدا (ص) و ائمه (ع) ما كه گل سر سبد موجودات عالمند، با زنان و يا دختر مومن ديگري ازدواج كند، با زنان فقير و حتي با زناني كه سابقه كنيزي داشته‌اند، ازدواج نموده‌اند و در عمل با سنت‌هاي جاهليت و خود برتربيني مبارزه نموده و پيروان خود را نيز به اين وظيفه خير مامور ساخته‌اند. لذا پيامبر خدا زنان اغنياء و اشراف را با مردان فقير و يا بالعكس تزويج فرموده‌اند تا بدين طريق ريشه آن سنت‌هاي موهوم را بر كند، كه با كمال تاسف بدتر از دوران جاهليت در عصر ما معمول و حكمفرما شده است و نتيجه‌اش تعطيل و يا كمتر شدن آمار ازدواج و بدبيني و تحقير ديگران و گسترش فحشاء و انحراف اگر چه به صورت مخفي و زير پرده ... مي‌باشد.

عن النبي (ص) المومنون بعضهم اكفاهُ بعضٍ.

رسول خدا مي‌فرمايند: تمام مومنين و اهل اسلام نسبت به همديگر كفو و هم طراز مي‌باشند و مي‌توانند با همديگر ازدواج كنند. (اميني، ابراهيم، 33)

سوء استفاده‌هاي نامشروع

خودداري از ازدواج زمينه را براي روابط جنسي نامشروع و غير قانوني فراهم مي‌كند كه نمونه‌هاي آن در كشورهايي كه براي خود آمار و حسابي دارند مي‌بينيم. بديهي است كودكي كه به دور از ازدواج و يا بدون خواسته والدين در اثر يك ازدواج اجباري پديد آيد موجب تنفر اجتماع مي‌شود و اين كه آينده چنين كودكاني چه خواهد شد، به خوبي معلوم نيست. خودداري از ازدواج موجب بيماري‌هاي وخيمي چون امراض روحي و رواني و خود ارضايي مي‌شود.
خودداري از ازدواج موجب از دست دادن گرمي و نشاط زندگي است. هر كس در دوران جواني به ازدواج تن ندهد در دوران پيري با رنج‌ تنهايي مواجه خواهد شد. خودداري از ازدواج موجب توسعه و گسترش فساد و فحشا و بي بند و باري مي‌شود. زماني كه زنان و مردان در اثر عواملي تحريك گرديده و نسبت به هم عشق و جاذبه جنسي پيدا كرده‌اند قهرا به سوي فساد و انحراف گام بر مي‌دارند. عوامل خطرناك آن را بايد از فيلم‌هاي سكسي و نامناسب و عكس‌هاي مبتذل و شرم آور، تبليغات گسترده دشمنان و كتاب‌ها و مجلات نامناسب و منحرف كننده آنها، اختلاط زنان با مردان در مجالس مختلف و گردشگاه‌ها از يك طرف و نارسايي تبليغات اسلامي و نداشتن پناهگاه مناسب و جذاب و هزينه سرسام آور زندگي و مخارج ازدواج، توام با بيكاري و تورم موجود از طرف ديگر جستجو كرد.

اگر مسئولين امر و افراد متعهد با نفوذ عشق و علاقه‌اي به اصلاح كشور و جوانان داشته باشند بايد در ريشه‌كن كردن عوامل فصاد و ايجاد كار و كوشش و تسهيل امور زندگي ازدواج و مبارزه با استعمار فكري دشمنان و اجانب گام‌هاي موثر و پرتلاشي بردارند. (بابازاده، 1368، 155)

مشكل مالي و اقتصادي

قسمت عمده اين مشكل از معضلات ساختگي جامعه ماست و حقيقتا جزء مشكلات ازدواج نيست. اگر ازدواج ما بر مبناي اسلام و فطرت انساني استوار بود اين مشكل وجود خارجي نداشت يا بسيار اندك بود و كمتر جواني پيدا مي‌شد كه نتواند ازدواج كند.
كار و استقلال

مهمترين مسئله كاهش ازدواج در جوانان ايران مسئله كار آنها مي‌باشد. هجوم به ادارت دولتي مسئله لب‌ريزي ظرفيت استخدامي را پيش آورده است. اينك مدتي است كه ظرفيت استخدامي دولت كم و بيش به انتها رسيده است. متاسفانه منع استخدام به جز در مواردي استثنايي به ويژه براي افراد ليسانسيه تنها راه چاره‌اي است كه توانسته‌اند براي جلوگيري از انفجار تراكم استخدامي بينديشند و زمينه كارهاي توليدي مترقي هم به مراتب كمتر از تعداد تقاضاي موجود است. در اين صورت جوانان براي تامين نيازهاي خود تا حدود زيادي به والدين وابسته‌اند و تا زماني كه وابستگي وجود دارد نيازي به انتخاب همسر احساس نمي‌گردد. او مي‌بيند كه سنش رو به افزايش است و بايد مستقل گردد و خود تامين كننده نيازهايش باشد، ولي با اين هزينه‌هاي سنگين زندگي و بدون شغل چگونه مي‌تواند اميدي قاطع به امنيت اقتصادي آينده خود داشته باشد (فرهنگ قومس، سال دوم، شماره 8)

مسئله مسكن

تامين مسكن رويايي است كه تحققش به سهولت امكان‌پذير نيست. زناشويي و تشكيل خانواده ناچار به تامين مسكن نيازمند است و با توسعه اطلاعات بهداشتي رشد سليقه‌هاي شخصي، تجمل دوستي، استقلال‌جويي فردي و تهيه مسكن مناسب يكي از مهمترين تاملات و مشكلات جوانان ماست كه در تشكيل عائله با آن روبرو مي‌شوند.

تا كنون با مسائل جوانان را آن چنان كه يافته‌ايم از ديد خود مطرح ساختيم. مسائل جوانان را به طور كلي مي‌توان به دو دسته اساسي تقسيم كرد، بدهكاري‌ها و طلبكاري‌ها. جوانان غالبا كمتر به بدهكاري‌هاي خويش به اجتماع مي‌انديشند. جوان زياده طلب است و طلبكار، وي به مسائل خود معمولا از دريچه ديد يك طلبكار مي‌نگرد. بدين ترتيب از آنچه كه تا كنون از نامه‌ها، پرسشنامه‌ها، مصاحبه‌ها و درد دلهايي كه در صفحات و ستون‌هاي مربوط به جرايد و غير آن بر مي‌آيد جوانان ما سه مسئله زيرين را مسائل و مشكلات اساسي خود در ازدواج مي‌پندارند و از رنج آنها شكوه مي‌كنند (نشريه فر هنگ قومس، سال دوم، شماره 8)

جهيزيه سنگين

جهيزيه گاهامانعي بر سر راه ازدواج دو جوان فر اهم مي‌سازد. وقتي از دختري علت تاخير ازدواج پرسيده مي‌شود در جواب مي‌گويد: هنوز جهيزيه لازم را تهيه نكرده‌ام. به قول آيه الله مكارم كه در كتاب مشكلات جنسي مي‌فرمايد خدا از سر اجتماع ما نگذرد كه اين همه قيد و بندها پايبند شوند و ازدواج‌ها را به تاخير اندازند. اين طور نيست كه در آغاز جواني همه اراد خانه و زندگي و همه امكانات زندگي‌شان فراهم بوده باشد، به خصوص پسرهاي جوان كه در ابتداي راه هستند بايد بدانند كه خودشان از همه جهت بي‌نياز نيستند و نبايد توقع جهيزيه سنگين از دختر را داشته باشند. جهيزيه در حدي كه دو جوان بتوانند در اول زندگي مشترك نيازهاي اوليه‌شان را بر طرف نمايند، براي ادامه زندگي بايد دست به دست همديگر داده و نيازهاي زندگي را فراهم سازند.

آن چه در ازدواج اصالت دارد مساله وجود انسان است كه يكديگر را درك كنند و به مفهوم صحيح زندگي عشق بورزند و اگر دو ركن اصلي يعني دو انسان به آن درك صحيح داشته باشند بقيه هيچ است و اگر هم درك وجود نداشته باشد مسلما بقيه چيزها هرگز خوشبختي نمي‌آفريند، به همين دليل دستورات عالي مذهب ما براي انجام يك ازدواج صحيح هيچ چيز را به اندازه وجود دو انسان عاقل كه خواهان زندگي مشترك زناشويي مي‌باشد اهميت نمي‌دهد و بارها و بارها سفارش كرده است كه ازدواج را آسان و ساده بگيريد تا جوان براي اقدام نمودن به آن بر سر راه خود مانعي مشاهده نكند و قدم در اين راه بگذارد. (مظاهري، علي اكبر، 1381، 49)

تشريفات زياد در مراسم عقد و عروسي

در اين جا متاسفانه تحصيل كرده‌ها از بي سوادها بدتر و امروزي‌ها از قديمي‌ها در اين مبارزه ضعيف‌تر و ناتوان‌ترند. تحصيل كرده‌هاي ما فكر مي‌كنند هر چه بيش‌تر در مراسم عقد و عروسي تشريفات باشد و خرج‌هاي اضافي زيادتر باشد به آن‌ها شخصيت و آبرو مي‌دهد و فكر مي‌كنند كه شخصيت انسان در پرتو اين گونه خرج‌هاي اضافي مي‌باشد و شايد هم بگويند كه انسان يك بار داماد يا عروس مي‌شود ولي اين را نمي‌دانند كه بسياري از جوانان كه قدرت خرج كردن زياد و تشريفات زياد را ندارند، پيش‌ترين ناله‌ها و شكايت‌ها و داد و فريادها به خاطر همين سنگيني بار ازدواج در ايام عروسي و عقد مي‌باشد و گر نه اصل و اساس اين مسئله ساده‌تر و پاكيزه‌تر و مقدس‌تر از آن است كه اين همه بدبختي و مانع و دردسر بر سر راه جوانان ايجاد كند و موجب شود كه جوانان از ازدواج وحشت داشته باشند. بايد كمي تشريفات و خرج كردن‌هاي اضافي در عروسي‌ها و عقدها را كم نمود. چرا كه همين كاهش دادن تشريفات موجب آن مي‌شود كه با ذخيره نمودن پول در عروسي به بسياري از مشكلات بعد از عروسي برسند. شروع زندگي كه از روز عروسي آغاز مي‌شود با سادگي باشد تا در آينده يك زندگي راحت و بي دردسر را داشته باشند. (كيهان‌نيا، 1377، 52)

ترس از فقر و نبودن افق روشن

زندگي اجتماعي امروز در بسياري از قسمت‌ها، از صورت يك زندگي طبيعي و صحيح بيرون رفته كه يك نمونه از آن كاهش شديد ازدواج و روي آوردن جوانان به زندگي غير طبيعي تجرد است. كاهش ازدواج در يك كشور و جامعه‌اي صورت نمي‌گيرد، مگر اين كه يك سري مشكلات و موانعي بر سر راه جوانان قرار گيرد كه از جمله آن موانع، ترس از فقر مي‌باشد. از امام صادق (ع) نقل شده: كسي كه از ترس فقر ازدواج نكند به تحقيق كه به خداوند سوء ظن برده است در صورتي كه خداوند فرموده است: به لطف خود آنان را بي‌نياز خواهد فرمود.
بسياري از جوانان به خاطر ترس از فقر از ازدواج منصرف شده و از اين كه نتوانند زندگي خود و همسر و فرزندان را در آينده تامين نمايند در هراسند. خداوند بارها و بارها فرمود كه به افراد فقير روزي و رحمت عنايت مي‌فرمايد پس نبايد به خاطر فقر از ازدواج منصرف شد. (كيهان ‌نيا، 1377، 54)

ولي گاهي براي فقر بعضي‌ها از خانواده‌ها، خودشان مانع بر سر راه ازدواج ايجاد مي‌كنند. فقر خودش نمي‌تواند مانع ازدواج باشد چرا كه اگر سيري در زندگي ائمه (ع) به خصوص در زندگي پيامبر اكرم (ص) داشته باشيم پيامبر يك جوان 23 24 ساله‌اي بود كه از مال دنيا چيزي نداشت و با همان حال به خواستگاري خديجه رفت. اگر بين دو جوان علاقه و محبت وجود داشت نبايد اجازه داد به خاطر فقر و مشكلات مادي نتوانند با هم وصلت نمايند. اسلام به خانواده‌ها هم سفارش فرموده، به پسران و دختران جوان همسر بدهيد، اگر چه فقير باشند و ما هم رحمت و روزي خود را شامل حال آن‌ها مي‌گردانيم. ما بايد دست جوانان، اين اميدهاي آينده و نسيم طراوت‌هاي زندگي را بگيريم و دست آنان را در دست همديگر قرار دهيم تا با ازدواج و وصلت، يك زندگي آبرومند و سالمي را تشكيل دهند.

مشكل در انتخاب همسر

يكي از مشكلاتي كه بر سر راه نوجوانان و جوانان در مساله ازدواج قرار دارد مشكل در ((انتخاب همسر)) است. يعني دختر و پسر نمي‌دانند چه كسي را با چه معيارها و صفات و خصوصياتي به عنوان همسر خود انتخاب كنند. (علي اكبر مظاهري، 58، 1381)

سنگ‌اندازي و اشكال‌تراشي بزرگ‌ترها و اطرافيان

بر نوجوانان و جوانان دختر و پسر واجب است كه به خيرخواهي و دلسوزي و صلاحديد و نظرات والدين، توجه كنند و از تجربياتشان استفاده ببرند. ممكن است آنچه را پدر و مادر عاقل و فهميده در خشت مي‌بينند، فرزندان نوجوان در ((آينه)) نبينند. اما بعضي از موارد ـ متاسفانه ـ پدر و مادراني و بزرگ‌ترها و اطرافياني يافت مي‌شوند كه يا از روي خودخواهي و هواي نقس، و يا از روي جهل و ناداني، تيشه به ريشه فرزندانشان و نوجوانان مي‌زنند و با كج سليقگي و بهانه‌هاي خلاف عقل و شرع و اعمال نظرهاي غلط و دخالت‌هاي بيجا بر سر راه آنان ((سنگ‌اندازي)) مي‌كنند و باعث بدبختي و تباهي‌شان مي‌شوند.

وجود برادران و خواهران بزرگ‌تر

بعضي خانواده‌ها به خاطر داشتن اين عقيده كه با وجود داشتن خواهر و برادر بزرگ‌تر در خانواده افراد كوچك‌تر بايد منتظر بمانند تا بعد از ازدواج فرزندان بزرگ‌تر خانواده ازدواج كنند ازدواج جوانانشان را به تاخير مي‌اندازند. (علي اكبر مظاهري، 1381، 58)

بي تفاوتي والدين ازدواج و حقوق اعضاي خانوادهيکي از دستورات حياتبخش اسلام مسأله مشورت و تبادل نظر است. اين امر حياتي انسانها را از گرفتار شدن به ضررهاي مختلف سياسي و اجتماعي و اقتصادي و نظامي ... مانع شده و راه کمال‌يابي و پيشرفت را به صاحبان خود باز مي‌کند و لذا مي‌بينيم براي دستيابي به پيروزيها و زندگي بهتر و جلوگيري از ضررها و مشکلات اجتماعي و غيره در سطوح مختلف جهاني و کشوري و اداري افراد صاحبنظر دور هم جمع مي‌شوند و به تبادل نظر مي‌پردازند.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 02 فروردین 1393 ساعت: 16:36 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق آماده اداب سخن گفتن

بازديد: 981

اداب سخن گفتن

يكي از نعمت هاي بزرگ خداوند به بشر زبان و توانايي سخن گفتن است. بدون توان سخن گفتن آدمي ناتوان از ارتباط با ديگري و انتقال يافته ها و دانش هاي خويش است. توانايي سخن گفتن به انسان اين امكان را مي دهد كه بتواند به سادگي و آساني با ديگري ارتباط برقرار كرده و دانش و عواطف و احساسات خود را منتقل كند. نقش زبان و سخن گفتن در انسان تا آن اندازه است كه برخي بر اين باورند كه انسان با سخن گفتن فكر مي كند هر چند كه اين سخن گويي دروني است ولي شكلي از سخن گفتن است. متفكر و انديشمندي كه در گوشه اي نشسته است با سخن گفتن دروني تفكر مي كند و مي انديشد. از اين روست كه برخي انديشيدن را به معناي سخن گفتن دانسته اند و فلاسفه و علماي دانش منطق عنوان نطق و سخن گفتن را به معنا و مفهوم تفكر دانسته و از انسان عاقل و خردمند به ناطق تعبير كرده و گفته اند؛ انسان حيواني ناطق است. اين گونه است كه دانش منطق به معنا و مفهوم شيوه و روش تفكر و انديشه است و كسي را منطقي مي گويند كه به روش و شيوه اي درست تفكر كند و به علم و دانش دست يابد. با اين همه قرآن براي سخن گفتن به عللي آداب و نيز آفاتي را بيان مي كند كه هدف از بيان اين آداب در حقيقت شيوه و روش درست انديشيدن و سخن گفتن است و رهايي از آسيب ها و آفات فردي و اجتماعي آن است. به ويژه سخن گفتن به شكل ظاهري و معمولي آن ارتباط تنگاتنگي با حوزه عمل اجتماعي انسان و روابط عمومي وي دارد. اين نوشتار بر آن است تا راه هاي درست سخن گفتن و نيز آداب و آفات سخن گفتن را از منظر قرآن تبيين كند. البته قرآن افزون بر بيان خصوصيات و شيوه هاي بيان و سخن گفتن به مسايل ديگري چون محتواي سخن و پيام ها و مفاهيمي كه گويندگان و سخن گويان با سخنان خويش به ديگري القا مي كنند نيز توجه مي دهد كه اين مسايل هر يك در جاي خود بررسي مي شود. در اين جا هدف آن است تا تنها نقش ابزاري سخن براي انتقال مقاصد و مطالب بيان شود و آداب و آفات آن در روش و شيوه بيان گردد.

مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:

آداب سخن

سخن به معنا كلام، قول، گفتار، بيان و نطق آمده است. (لغت نامه دهخدا ج 8 ص 11906) قرآن براي اين كه پيام و سخن آدمي تاثير مثبت و درستي در مخاطب و شنونده به جا گذارد اموري را به عنوان آداب سخن بيان مي كند كه در اين جا بدان ها اشاره مي شود.

سلام و درود

يكي از آدابي كه قرآن براي سخن گفتن بيان مي كند شروع سخن با سلام و درود است. به اين معنا كه در آغاز سخن گفتن شخص مخاطب را عزيز و گرامي شمارد و با درود و سلام بر وي سخن خويش را آغاز كند. اين گونه سخن گفتن موجب مي شود تا شخص احساس آرامش كرده و به مخاطب اعتماد نمايد. آغاز سخن با سلام به معنا و مفهوم آن است كه شخص سخني كه بر زبان مي آورد به قصد مهر و محبت است و عشق و علاقه خود را نسبت به شنونده اين گونه القا مي كند و عواطف و احساسات وي را برمي انگيزد. بي گمان ايجاد اعتماد در مخاطب نسبت به گوينده و تحريك عواطف و احساسات وي از گام هاي مهم در جلب توجه و اهتمام مخاطب به گوينده و پيامي است كه گفته مي شود. از آن جايي كه هدف گوينده از سخن گفتن انتقال پيام به شنونده است مي بايست نخست عواطف و احساسات پراكنده وي را به سوي خود جلب و متوجه سازد تا بتواند در مقام استماع و شنوندگي قرار گيرد و همه هوش و حواس وي متوجه گوينده باشد. اين زماني ممكن است كه عواطف و احساسات شنونده پيش از همه در اختيار گوينده قرار گيرد و براي تحقق اين هدف سلام كردن مي تواند احساسات و عواطف وي را برانگيزد و متوجه گوينده كند. اين روشي است كه فرشتگان در ديدارهاي خويش با پيامبران داشتند و خداوند در آيات 69 سوره هود و نيز 51 و 52 سوره حجر و هم چنين 24 و 25 سوره ذاريات بدان اشاره كرده است. تاثير اين شيوه براي جلب مخاطب تا آن اندازه است كه خداوند در آيه 54 سوره انعام از پيامبر(ص) مي خواهد در ارتباط با مردم به ويژه مؤمنان از اين شيوه بهره گيرد و پيش از آن كه سخني را به زبان آورد و پيامي را حتي از سوي خداوند به گوش شنوندگان و ديداركنندگان خود برساند با سلام آغاز كند و هرگاه مؤمنان به سوي وي آمدند با سلام شروع و آغاز كند.

روي خوش

دومين ادبي كه قرآن براي سخن گوي بيان مي كند بشاش بودن و روي خوش نشان دادن گوينده است. سلام گفتن بيان گر حالت دروني فرد است و گوينده كه سلام مي كند مي كوشد تا آرامش و نشاط و بشاشيت خود را به نوعي به مخاطب منتقل كند و با واژگان احساسي عواطف شنونده را برانگيزد. از اين روست كه به نشاط و سرور وي توجه مي دهد و براي تاثيرگذاري سخن از گوينده مي خواهد كه با روي خوش با مخاطب مواجه شود. اين روشي بود كه پيامبر همواره بدان عمل مي كرد و تبسم هرگز از روي چهره وي محو نمي شد.

آغاز كلام با خبر خوش

دليل ديگري كه براي لزوم بشاش و سرور در گوينده مي توان يافت افزون بر آيات پيشين، ادب ديگري است كه در سخن گفتن در آيات قرآني بيان شده است. خداوند از جمله آداب سخن گفتن را آغاز كلام با اخبار خوش و بشارت مي شمارد و از گوينده مي خواهد اگر انذار و هشدار و يا خبر ناخوشي در ميان است اول كلام خويش را با بشارت و مژده اي شروع كند تا عواطف و احساسات مخاطب و شنونده به سوي گوينده جلب و جذب شود. از اين روست كه در داستان فرشتگان و حضرت ابراهيم(ع) با آن كه براي عذاب قوم لوط به زمين آمده بودند در ديداري كه با آن حضرت داشتند نخست بشارت تولد كودكي براي ساره و ابراهيم(ع) را بيان مي كنند و سپس به ماموريت خويش در ارتباط با عذاب قوم لوط مي پردازند. (هود آيه 69 به بعد و نيز ذاريات آيه 24 تا 31 و نيز حجر آيه 51 به بعد)

سخن گفتن با ادب قرآنی 

فروتنی و ادب در گفتار

یکی از ارزش های اخلاقی در گفتار، رعایت ادب و تواضع در گفتار است که به ویژه درباره سخن گفتن با والدین توصیه شده است. «و قل لهما قولا کریما» 1. منظور از « قول کریم » در این آیه، همان سخن مودبانه است تواضع و ادب. در همه جا، در رفتار و گفتار، مطلوب است.

نمونه ادب در گفتار

روزی از عباس عموی پیامبر پرسیدند: انت أکبر أم رسول الله صلی الله علیه واله وسلم، شما بزرگتر هستید یا رسول الله صلی الله علیه واله وسلم؟ فرمود: هر اکبر و انا اسن. او بزرگتر است ولی سن من بیشتر است. 3

این را می گویند ادب در گفتار. نگفت من بزرگترم، گفت او بزرگتر است ولی سن من بیشتر است.

سوژه ندادن به دشمن در گفتار

از آن جائی که دشمن منتظر فرصت می باشد که به هر طریق ممکن به نفع خود استفاده کنند، خداوند به مومنان دستور می دهد که مراقب گفتار خوبش باشید که تا دشمن، از گفتار شما سوء استفاده نکند.

فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلكَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ» 4؛ ای افراد با ایمان هنگامی که از پیامبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن می کنید نگویید «راعنا» بلکه بگوئید (انظرنا) و آن چه به شما دستور داده می شود بشنوید و برای کافران عذاب دردناکی است.

شأن نزول: ابن عباس مفسر معروف نقل می کند: مسلمانان صدر اسلام هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم مشغول سخن گفتن بود و بیان آیات و احکام الهی می کرد، گاهی از او می خواستند کمی با تأنی سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند، و سوالات و خواسته های خود را نیز مطرح نمایند، برای این درخواست جمله (راعنا) را از ماده (الرعی) به معنی مهلت دادن است. به کار می بردند ولی یهود همین کلمه (راعنا) را از ماده (الرعونه) که به معنای کودنی و حماقت است، استعمال می کردند. در صورت اول مفهومش این است «به ما مهلت بده» ولی در صورت دوم این است که (ما را تحمیق کن). در این جا برای یهود دستاویزی پیدا شده بود که با استفاده از همان جمله ای که مسلمانان می گفتند، پیامبر یا مسلمانان را استهزاء کند، آیه فوق نازل شد و برای جلوگیری از این سوء استفاده به مومنان دستور داد به جای جمله (راعنا) جمله (انظرنا) را به کار برند که همان مفهوم را می رساند، و دستاویزی برای دشمن لجوج نیست. 5

اعراض از لغو در سخن گفتن

علی علیه السلام فرمود: «تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه 6؛ سخن گوئید تا شناخته شوید، همانا آدمی زیر زبانش نهان است.» 

یکی دیگر از معیارهای سخن ارزشی آن است که نیک و پسندیده باشد و به همین خاطر دستور داده شده است که با یتیمان سخن نیک و پسندیده بگویید .بعضی ها خیال می کنند که از هر طریق ممکن می توان خود را به دیگران معرفی کنند، و به خاطر همین عقیده ناصواب متمسک به حرف های لغو و بیهوده می شوند، غافل از آن که، سخن لغو نه تنها بر شخصیت انسان نمی افزاید، بلکه ضربه ای سهمگین بر شخصیت انسان وارد می کند.

خداوند کریم به خاطر اهمیت این موضوع و ابطال این عقیده نادرست می فرماید: مومنان کسانی هستند که از لغو اعراض و دوری می کند و روشن است که آیه منحصر در رفتار لغو و بیهوده نیست بلکه شامل گفتار لغو هم می شود «وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» 7 در حقیقت لغو همان گونه که بعضی از مفسرین گفته اند هر گفتار و عمل است که فایده قابل ملاحظه ای نداشته باشد.8

نرمش در گفتار

این از مطالب روشن و بدیهی می باشد که برای نفوذ و تأثیر بر افراد باید به نرمی سخن گفت تا مخاطب احساس کند که گوینده  قصد خیرخواهی دارد نه دشمنی و عداوت. قرآن کریم در اهمیت این اصل مهم به حضرت موسی علیه السلام و هارون علیه السلام می فرماید: «اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَكَّرُ أَوْ یَخْشَى»9 ؛ به سوی فرعون بروید که طغیان کرده است، اما به نرمی سخن گویید شاید متذکر شود و یا از خداوند بترسد .

از نکاتی که در مقام ارشاد و تعلیم دیگران، به خصوص در تربیت و تبلیغ مذهب صحیح، باید توجه داشته باشیم این است که رفتار و گفتارمان با هم توافق داشته باشد. نور به آرامی و ملایمت در دیگران اثر می گذارد، در حالی که نار می سوزاند و آزار دهنده است. در مقام ارشاد و هدایت دیگران، باید مثل نور بود نه نار. نباید طوری حرف بزنیم که مخاطب و شنونده اذیت شود. نباید با تندی و خشونت برخورد نمائیم، باید با ملایمت رفتار کنیم که حرف حق در شنونده اثر کند.

سدید بودن کلام

سداد و سدید از ماده سد، به معنا استقامت و محکم بستن است. از آداب سخن، سدید بودن کلام است، هر چه کلام با عقل و منطق و استدلال بیشتر همراه باشد، میزان استحکام آن بیشتر باشد، ثبات و بقاء آن بیشتر خواهد شد. اصولاً قرآن به دلیل آن که سخنش یا با عقل هماهنگ است و یا با فطرت، از استحکام و استقامت خاصی برخوردار است. 11 به همین خاطر می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا » 12؛ ای مومنان از خدا پروا داشته باشید و سخنی استوار گوئید.

برای نفوذ و تأثیر بر افراد باید به نرمی سخن گفت تا مخاطب احساس کند که گوینده  قصد خیرخواهی دارد نه دشمنی و عداوت.گفتار علامه طباطبائی در ذیل آیه احزاب: کلمه سدید از ماده (سد) است که به معنای اصابت رای، و داشتن رشاد است. بنابراین قول سدید عبارت است از کلامی که هم مطابق واقع باشد و هم لغو نباشد پس بر مومن لازم است که به راستی آن چه می گوید مطمئن باشد و نیز گفتار خود را بیازماید که لغو یا مایه افساد نباشد. 13

بلیغ و رسا بودن گفتار

« وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِی أَنفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغًا » 14؛ و آن ها را اندرز ده و با بیانی رسا نتایج اعمال شان را به آن ها گوشزد کن. بلاغت در لغت به معنای وصول و انتها است و در اصطلاح عبارت است از مطابقت کلام با مقتضای حال و مقام 15.

امام علی علیه السلام فرمود: الا تتکلمن اذا لم تجد للکلام موقعا 16؛ البته نباید هنگامی که برای کلام زمینه نیست سخن گفت .

نیک بودن گفتار

«معروف» نامی است برای هر کاری که بواسطه عقل یا شرع، حسنش شناخته شده باشد و «منکر» آن است که به واسطه این دو مورد انکار قرار گرفته باشد. معروف گاه صفت فعل قرار می گیرد، آن گونه که از آیه (وامر بالعرف) 17 فهمیده می شود.

و گاه صفت کلام قرار می گیرد؛ یعنی یکی از آداب سخن آن است که کلام متکلم باید از نظر عقل و شرع تحسین شده باشد . آری یکی دیگر از معیارهای سخن ارزشی آن است که نیک و پسندیده باشد و به همین خاطر دستور داده شده است که با یتیمان سخن نیک و پسندیده بگویید 18؛ «و سخن شایسته به آن ها بگویید».

آسان گوئی در گفتار

«و َإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّیْسُورًا» 19؛ و هر گاه از آن ها (مستمندان) روی برتابی و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشی، با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آن ها سخن بگو .

گفتن بهترین سخن

«وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» 20؛ به بندگانم بگو سخنی بگویید که بهترین باشد .

انصاف در گفتار

«وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ» 21؛ زمانی که سخن می گویید، رعایت عدالت در گفتار را بکنید.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 02 فروردین 1393 ساعت: 16:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(2)

مقاله کامل درباره افسردگی

بازديد: 1491

افسردگی

 

این مقاله جهت استفاده کابران سایت کافی نت آسمان  ارسال شده

www.asemankafinet.ir

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

پذيرفتن هر تغييري به خصوص در زمينه كار، نيازمند فراگيري مهارت هاي خاصي است. گاه اين تحولات شغلي چنان عميق هستند كه تمامي جنبه هاي زندگي فرد را نيز تحت تأثير قرار مي دهند.   هر چند هر تحولي با خود شرايط و مقتضيات خاصي به همراه دارد اما نبايد هرگز از جنبه منفي به آن پرداخت بلكه مي توان با كمي اطمينان به نفس، آن را روندي رو به رشد و مؤثر تلقي كرد كه با يك زمينه فكري مناسب و پذيرا، افق روشني از آينده شغلي شما كه تا پيش از اين تاريك و تلخ مي نمود، مي گشايد موسسه ملی سلامت و امنیت شغلی NIOSH تحقیقاتی در خصوص استرس کاری هم نتیجه خصوصیات فردی کارمند یا کارگر و هم موقعیت و شرایط کاری انجام داده است و در این تحقیق به آنها پرداخته می شود

 

 

 

 

 

 

کلید واژه:

افسرگی شغلی ،استرس ، تغییر، سلامت شغلی ، کار ،موقیعیت ، مشکلات

 

 

راههاي مقابله با افسردگي شغلي

امروز در دنيايي زندگي مي كنيم كه عوامل اقتصادي و پيشرفت هاي روزافزون فناوري، لحظه به لحظه منجر به تغيير و تحول شرايط شغلي ما مي شوند. پذيرفتن هر تغييري به خصوص در زمينه كار، نيازمند فراگيري مهارت هاي خاصي است. گاه اين تحولات شغلي چنان عميق هستند كه تمامي جنبه هاي زندگي فرد را نيز تحت تأثير قرار مي دهند. از اين رو پذيرش شرايط جديد و همسويي با آنها مرهون اعتماد به نفس و برخورداري از روحيه اي پذيرا و گشاده خواهد بود. 

 

 اعتماد به نفس و تغيير

  هر چند هر تحولي با خود شرايط و مقتضيات خاصي به همراه دارد اما نبايد هرگز از جنبه منفي به آن پرداخت بلكه مي توان با كمي اطمينان به نفس، آن را روندي رو به رشد و مؤثر تلقي كرد كه با يك زمينه فكري مناسب و پذيرا، افق روشني از آينده شغلي شما كه تا پيش از اين تاريك و تلخ مي نمود، مي گشايد. برخي افراد اين تغييرات را بسيار راحت تر از آنچه كه به نظر مي رسد مي پذيرند، اما اكثر ما به دليل تجربه هاي تلخ گذشته و ناكامي هايي كه پشت سرگذاشته ايم، در برابر هرگونه تحولي به سرعت اعتماد به نفس خود را از دست مي دهيم و در چنين شرايطي احساس بي كفايتي مي كنيم. اغلب اوقات، اين احساس عدم اعتماد به نفس همراه با احساس كمبود دلگرمي و پشتوانه است. ريشه اصلي اين مسئله را مي توان در دوران كودكي جست وجو كرد. هنگامي كه شما احساس دلگرمي كافي براي پذيرش و انجام مسئوليتي نداشته باشيد، براي دوري از چالش پيش رو اقدام مي كنيد و به جاي آنكه خود را درگير مسئله نمائيد، به دليل عدم اطمينان به توانايي هاي خود مي كوشيد تا به هر طريقي از تعهدمسئوليت جديد سرباز زند. (احدی ونیکچهر، 1371)

 

استرس کاری چیست؟

در تحقیقی که توسط کمپانی بیمه سنت پاول فایر و مارین انجام گرفت، مشخص شده است که مشکلات کاری بیش از هر مسئله استرس زای دیگر در زندگی، با مشکلات مربوط به سلامتی مرتبط است حتی بیش از مشکلات مالی و خانوادگی. بااینکه چالش های شغلی مسئله ای کاملاً طبیعی و جزئی از زندگی کاری هستند، استرس در محل کار آنقدرها هم بد نیست. اما، برای بعضی از افراد، کار با استرس هم معنا شده است. (پارسا،1386)

طبق موسسه ملی سلامت و امنیت شغلی (NIOSH) برخی از علائم هشدار دهنده استرس شغلی عبارتند از:

سردرد - اختلالات خواب - مشکل در تمرکز - تند مزاجی - اختلال گوارشی نارضایتی از کار - ضعیف بودن روحیه (ستوده ،1379)

 

عوامل ایجاد استرس در محل کار

موسسه ملی سلامت و امنیت شغلی NIOSH مؤسسه ای مسئول انجام تحقیقات و ایراد توصیه هایی برای جلوگیری از بیماری ها و صدمات ناشی از کار است. از اینرو، این مؤسسه اقدام به تحقیق و تفحص در رابطه با جوانب روانشناسی امنیت و سلامت شغلی، از جمله استرس در محل کار، نموده است. این مؤسسه برای بررسی بهتر استرس های کار در جامعه مدرن امروزی، تاثیر استرس بر سلامت و امنیت کارمندان و کارگران، و راه های کاهش استرس در محل کار، همگام با صنعت، کار و دانشگاه ها کار می کند. یکی از فعالیت های برنامه تحقیقاتی این مؤسسه در این رابطه، ، مطلع کردن سازمان ها برای کاهش این تهدید از طریق ابزارهای آموزشی و ارائه گزارشی برای سلامت و امنیت شغلی می باشد.

گزارش این مؤسسه عنوان می کند که استرس کاری هم نتیجه خصوصیات فردی کارمند یا کارگر و هم موقعیت و شرایط کاری است. اما دیدگاه های مختلفی وجود دارد که چه چیز می تواند دلیل اصلی و اولیه استرس کاری باشد:

خصوصیات فرد طبق یک مکتب فکری، تفاوت در شخصیت و شیوه سازگاری فرد، مهمترین مسئله در ایجاد استرس کاری در افراد است. از اینرو، چیزی که برای یک کارمند استرس زا است، ممکن است برای کارمندی دیگر مشکل ساز نباشد. این دیدگاه استراتژی های پیشگیرنده ای را به دنبال داشته است که متمرکز بر کارمندان و راه هایی برای کمک به آنها برای سازگاری با موقعیت های مختلف شغلی است.

موقعیت و شرایط کار طبق شواهد علمی، برخی شرایط و موقعیت های کاری برای اکثر افراد استرس زا است. شواهد موجود از تحقیقات جدید، شرایط و موقعیت محل کار را در استرس افراد بسیار پرتاثیر نشان داده و تجدید دیزاین و نوسازی محیط های کاری را یکی از مهمترین اقدامات پیشگیرنده دانسته است.

هر دو دیدگاه، راه هایی را برای پیشگیری از ایجاد استرس در محیط های کاری عنوان می دارد، اما NIOSH، دیدگاه دوم را مؤثرتر دانسته و اعتقاد دارد که شرایط محیط کار تاثیر بیشتری بر ایجاد استرس دارد. گرارش این موسسه شرایطی را عنوان می کند که در آن احتمال ایجاد استرس در کارمندان بسیار زیاد است که این موقعیت ها عبارتند از:

طرح وظائف و مسئولیت ها حجم زیاد کار، کم بودن ساعات استراحت، ساعات طولانی و خسته کننده کار، و کارهای روتین و معمولی که هیچ نیازی به مهارت های کارمند ندارد.

شیوه مدیریت ضعف ارتباطات در شرکت یا سازمان و فقدان سیاست های خانواده دوستی

روابط میان فردی محیط اجتماعی غیر پشتیبان

نقش های کاری توقعات شغلی نامشخص و متناقض؛ مسئولیت های بیش از اندازه

نگرانی های کاری ناامنی شغلی، فقدان موقعیت پیشرفت و ارتقاء

شرایط محیطی شرایط ناخوشایند و گه گاه خطرناک مثل ازدحام جمعیت، سروصدا، آلودگی هوا، فقدان تکنولوژی ایمنی و راحتی کار

استرس با کار بيشتر درمان مي شود. ممکن است بگوييد: بله، من در حال حاضر کمي عصبي هستم چون از کار عقب افتاده ام، اگر مدتي حسابي کار کنم و اين عقب ماندگي جبران شود، مشکل حل خواهد شد. اما نه، چنين نخواهد شد

زیرا:
1.استرس محل کار در اثر عقب ماندن از روند کاري ايجاد نمي شود. بلکه به احساس شخص درباره اين عقب ماندگي مربوط است.
2.در بسياري از مشاغل، کارکنان تقريبا هميشه از برنامه عقب هستند زيرا کارشان بسيار زياد است و انجام دادن تمام وظايف به نيروي کار بيشتري نياز دارد. اگر در زماني محدود براي انجام شدن مقدار زيادي کار يا رساندن پروژه به زمان تحويل، سخت کار کنيد اشکالي ندارد. اما در بسياري از مواقع اين فشار کار موقت تبديل به يک استاندارد جديد مي شود. پس راه حل کار بيشتر براي رسيدن به استاندارها نيست زيرا در بسياري از محيط هاي کاري چنين عملي غير ممکن است. راه حل اين است که درباره کاري که تمام کرده ايد احساس خوبي داشته باشيد و به خاطر کار ناتمام خود عصبي نشويد. اين گفته به اين معنا نيست که به کار اهميت ندهيد، بلکه منظور اين است که بدانيد عصبي شدن از کارايي شما خواهد کاست، کار کمتري انجام خواهد شد و شما عصبي تر مي شويد. بايد اين چرخه بيمار را بشکنيد. (رابرت،1996)


 
واقعيت چيست؟

فراموش نکنيد: استرس در اثر کار ايجاد نمي شود. داشتن احساس بد و ناخوشايند به کار موجب بروز استرس خواهد شد. به اين ترتيب، تغيير ساعات کار، مسئوليت ها، اولويت ها يا محل کار بي نتيجه خواهند بود، مگر اين که شما علاوه بر اين ها، احساس خود نسبت به کار و محيط کار خود را تغيير دهيد. برنامه هاي مبارزه با استرس هم تنها در صورتي که بتوانند رسيدن به اين هدف را ممکن سازند، موفق خواهند بود. اگر دچار استرس هستيد، بايد خودتان کنترل اوضاع را به دست بگيريد و هر گونه تغييري که براي گذر از احساس نگراني، بي کفايتي يا تزلزل موقعيت شغلي خود لازم مي دانيد را اعمال نماييد و بر دستاوردهاي کاري خود با افتخار نگريسته و احساس کنيد که ديگران نيز از شما قدرداني مي کنند. رسيدن به اين مرحله نه تنها تنش هاي کاري را از ميان برخواهد داشت، بلکه شما را به فردي کارآمد، خلاق، موفق و شاد تبديل خواهد کرد.

 

چرا باید کارفرمایان نگران استرس های کاری باشند؟

استرس و فشار روحی واقعه ای کاملاً طبیعی است. اما، با افزایش نیازهای زندگی کاری و شخصی، استرس در محل کار مشکلی است که ممکن است نتایج جسمی، فکری و مالی هم برای کارفرما و هم برای کارمندان به دنبال داشته باشد. تحقیقات نشان داده است که کار توام با استرس و محیط های کاری پر استرس موجب افزایش غیبت، دیرکرد و تمایل کارمندان به ترک شغلشان، خواهد شد، که همه ی این موارد تاثیر منفی بر موفقیت شرکت می گذارد. کارفرمایان، مدیران، ناظران، و صاحبان شرکت، دلایل زیادی برای توجه به میزان استرس کارمندانشان دارند.

 

نتایج مالی

کارمندانی که استرس و فشار زیادی را تحمل می کنند، از مرخصی های استعلاجی بیشتری استفاده می کنند و نسبت به کارمندان راضی و خشنود، احساس ناتوانی بیشتری می کنند.

کارمندان ناخشنود و ناراضی معمولاً پس از اینکه مبلغ زیادی روی آموزش آنها سرمایه گذاری می شود، کار را ترک می کنند و این مبلغ باز باید روی یک کارمند جدید سرمایه گذاری شود.

استرس کاری بازدهی و بهره وری کار را نیز کاهش می دهد.

اشتباهات انجام گرفته توسط کارمندان پراسترس باعث تولید محصولات مشکل دار و ناقص می شود که یا به فروش نمی رسند، و یا بعد از فروش مورد اعتراض و دادخواهی خریداران قرار می گیرند.

نتایج احساسی

کارمندان پراسترس ممکن است دچار افسردگی یا عصبانیت شوند.

با افزایش میزان استرس آنها، مصرف مشروبات الکلی یا مواد مخدر در آنها افزایش می یابد که خود مشکلات بسیاری را به دنبال خواهد داشت.

نتایج امنیتی

افرادی که استرس بسیار زیادی را متحمل می شوند، توجه کمتری به انجام کار خود دارند و احتمال این وجود دارد که در اثر غفلت به تجهیزات کاری، خودشان یا دیگران آسیب برسانند.

در موارد شدیدتر، استرس ممکن است منجر به خشونت یا آسیب رساندن، یا حتی اقدام به قتل کارفرما یا سایر همکاران فرد شود.

تاثیرات استرس کار بر سلامتی

طبیعت کار با سرعت گردباد در حال تغییر است. وقتی الزامات یک کار با توانایی ها، منابع، نیازهای کارمند جور نباشد، نتایج زیان آور جسمی و احساسی برای او به دنبال خواهد داشت. گزارش عنوان می کند که: "اختلالات مزاج و خواب، اختلالات گوارشی، و سردرد، و اختلال در رابطه فرد با خانواده و دوستان نمونه هایی از مشکلاتی است خیلی سریع رشد کرده و به وفور دیده می شود. تشخیص این علائم اولیه استرس کاری بسیار آسان است. اما تاثیر استرس کاری بر بیماری های مزمن دشوارتر است، چون رشد بیماری های مزمن زمان بسیار طولانی تری می برد و ممکن است تحت تاثیر عواملی غیر از استرس هم قرار بگیرند. (ستوده ،1379)

NIOSH گزارش می دهد که شواهد نشان می دهد که استرس در محل کار نقش بسیار مهمی در انواع مختلفی از بیماری ها و مشکلات مربوط به سلامتی دارد، به ویژه:

بیماری های قلبی-عروقی

مشکلات عضلانی-اسکلتی

اختلالات روحی و روانی

تاثیر اقتصادی این موارد نه تنها بر خود فرد وارد می آید، بلکه کار و شرکت محل کار او را نیز متاثر می کند. هزینه های مراقبت های سلامتی و بهداشتی برای افراد پراسترس تا %50 بیشتر گزارش شده است.

کارفرمایان و مدیران برای کاهش این استرس چه می توانند بکنند؟

برای کاهش میزان استرس در محیط کار، افراد باید تلاش کنند تا بین کار و خانواده، تعادل ایجاد کنند و جمعی از دوستان و همکاران پشتیبان و همدل، و دیدگاهی مثبت درمورد محل کار خود داشته باشند. اما این به تنهایی کافی نیست، محل کار هم باید سازمانی سالم و سلامت باشد. راه های مختلفی برای کاهش استرس در محل کار وجود دارد. بااینکه ممکن است کارفرمایان کنترلی روی این مسئله نداشته باشند که آیا شرکتشان ویژگی های لازم برای کاهش میزان استرس کارمندان ان را دارد یا خیر، اما چند تغییر می تواند کمک کننده باشد، همچنین افراد خود می توانند تصمیم بگیرند که محیطی برای کار آنها مناسب هست یا نه. (رابرت،1996)

علت اهميت صحبت در مورد شيوع اختلالات رواني اجتماعي در محيط كار چيست ؟
  
در يك مجموعه كاري اختلالات رواني به دو گروه عمده تقسيم مي شوند
 
ا) مشكلاتي كه در بين همه مردم وجود دارد .
2)مشكلاتي كه خاص محيط هاي صنعتي و كاري مي باشد و مطالعات مختلف بيانگر اين است كه 30 % از جمعيت كشور دچار اين اختلالات مي باشند.
اغلب كارکنان مشكلات رواني خود را از پزشك يا سرپرست خود مخفي مي كنند . دليل اين مساله ترس از بدنامي است .
فشار رواني و كاميابي
ما براي انجام كار به نيكوترين شيوه اي، بايد تنش و فشار روحي ايجاد كنيم. به جريان يافتن آدرنالين درخونمان نياز داريم. ولي تنش زياده از حد، موضوع متفاوتي است.
شايع ترين علامتهاي فشار بي نهايت شغل عبارتند از خستگي، بي خوابي، فشار خون، سردرد، زخم، ترش كردن، ناتواني در تمركز يا آرميدن و بي اشتهايي.
چنانچه افسردگي باليني موردتوجه قرار نگيرد، احتمالاً از تنش محل كار ناشي مي گردد. چه بسا افسردگي به عنوان اعمال تكانشي (براساس انگيزش ناگهاني) يا بي نتيجه، زودرنجي (تندمزاجي) و خشم، دير رسيدن و تمايل به دوري جستن از همكاران نمايان گردد. (سادات ،1368)


عامل تنش شغلي چيست؟

كار زياد و تعارض شخصيت (به ويژه با بالادستان) دو نمونه از رايج ترين علل تنش شغلي است. قبول مسئوليت سنگين، علت ديگري است.
كساني كه در مشاغل مديريت انجام وظيفه مي كنند، غالباً از حجم زياد كار شكوه مي كنند. اما امتيازي دارند كه شايد از وجودش بي خبر باشند و آن نرمش پذيري است. اين قدرت در آنهــا هست كــه ازطريق جستار (بحث و گفت و گو) و حتي رويارويي، تنش محل كار را بزدانيد.
اين حالت پيوسته براي ساير كاركنان مانند كارگراني كه در خط توليد كار مي كنند يا كسانـي كه به كارهاي دفتري سرگرمند، رخ نمي دهد. پژوهش ثابت مي كند پيشه هايي كه ملال آور و يكنواخت به نظر مي رسند همان قدر بر انسان فشار وارد مي سازند كه مشاغل اجرايي كارآمد.
پنج واكنش اساسي در برابر تنشهاي محل كار
!
شريك غم ديگران بودن بي آنكه گامهاي اساسي درجهت تغيير وضعيت برداشته شود؛
!
براي كاستن از سنگيني كار، طولاني تر و بيشتر كاركردن؛
!
روي آوردن به تلاش جالب واكنشي به منظور اينكه بتوانيم سرزندگي را بازگردانده و كار بيشتري را در مدت كوتاهتري انجام دهيم.
!
جسماً از شغل خويش كناره گرفتن يا آن را رها كردن و به دنبال كار ديگري گشتن يا زمان و توان صرف شده در مسير كار را كاهش دادن؛

! تجزيه و تحليل وضع، بازبيني راهبردها و به جست و جــوي راهكـارهـايـي براي دگرگون سازي موارد پرداختن.

در نگاه اول، به نظر مي آيد كه واكنش شماره 5 عملي ترين واكنش است به شرطي كه تشخيص دهيم موقعيت شغلي ما تا چه حد از اختيار ما خارج است. موارد وابسته به كنشها و قواعد پديد آمده توسط ديگران چنان فزون است كه حتي سازنده ترين كوششها نيز قادر به تضمين آن نيستند. آنچه كه مي توان تضمين كـرد احساس نيكوي »پذيرش مسئوليت« شغلي مان است. از آنجايي كه شرايط فردي خيلي زياد فرق مي كند، از اين رو »راه حل صحيح« براي هر كس متفاوت است.

به ياد بسپاريد كه امكان دارد راهكارهاي مستقيمي براي مشكلات حاصل از تنش شغلي وجود نداشته باشد. (سادات ،1368)


منابع:

1.     احدي ، حسن و محسني نيكچهر ،روانشناسي رشد ، - چاپ و نشر بنياد، تهران1371

 2.سادات ، محمّدعلی ، « اخلاق اسلامی » انتشارات سمت ، تهران 1368

3.  ستوده ، هدایت ا... ، آسیب شناسی اجتماعی ، انتشارات آوای نور ، تهران 1379

4.پارسا ، محمّد ، « روان شناسی کودک و نوجوان » ، تهران 1386

5.ویلیام لاندین، رابرت( 1996) نظریه ها و نظام های روانشناسی. ترجمۀ، سید محمدی، یحیی. ویرایش پنجم. موسسۀ نشر ویرایش. تهران

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 02 فروردین 1393 ساعت: 14:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 3089

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس