سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
مس عنصری جامد ، غیر قابل احتراق و به صورت خالص در طبیعت وجود دارد . مس معمولاً در کانی هایی مانند آزوریت ، مالکالیت ، بورنیت و کالکوپریت وجود دارد .
مس عنصری سودمند و مفید از لحاظ تجاری محسوب می شود . ترکیبات مس به رنگ سبز- آبی است ، اولین عنصر شناخته شده و دارای دو ایزوتوپ است .
تاریخچه
مس از 11000 سال پیش وجود داشته است. کشور قبرس کشوری است که نام مس از آن گرفته شده است. روش های استحصال و فرآوری مس نسبتاً آسان است و در حدود 7000 سال پیش مردم به روش های استخراج مس پی بردند و مس را اکتشاف می کردند.
نهشته ها و معادن مهم مس در کشورهای آمریکا، شیلی، زامبیا، زئیر، پرو و کانادا وجود دارد. ترکیبات مهم مس شامل سولفیدها ، اکسیدها و کربنات ها است. مس از روش های ذوب کردن و لیچینگ و الکترولیز تولید می شود.
خواص
مس خالص به رنگ مایل به قرمز است و دارای جلای فلزی است. این عنصر چکش خوار با قابلیت مفتول شدن ، رسانای خوب جریان الکتریسیته و برق است . دومین عنصر رسانا بعد از نقره می باشد که از نقره به علت گرانی در سیم ها استفاده نمی کنند.
کاربرد ها
این عنصر در صنایع زیادی کاربرد دارد که از آن جمله می توان صنایع ساخت آلیاژهای آهن ، برنز و برنج نقش را نام برد . تمام سکه های ساخته شده در کشور آمریکا از آلیاژهای مس هستند و فلز اسلحه های جنگی نیز مسی است. مس کاربرد زیادی در سموم کشاورزی وکودهای جلبک دار دارد. ترکیبات مس مثل محصول فهلینگ کاربردهای وسیعی در تست های آنالیزهای شیمیایی برای شکر دارد. مس با خلوص خیلی بالا در امر تجارت مورد استفاده قرار می گیرد.
به علت اینکه این عنصر در برابر هوا و رطوبت و آب مقاوم است از این عنصر در تهیه سکه ها استفاده می شود.
برنز اولین آلیاژ مس است که اختراع شد که این ترکیب مخلوطی از مس و 25 درصد قلع است. در قدیم مردم از برنز برای ابزار و آلات جنگی و صندوق های فلزی و گیاهان آرایشی استفاده می شود.
برنج ترکیبی از مس و بین 5 تا 45 درصد روی است که از این آلیاژ از 2500 سال پیش استفاده می شده است. اولین بار رومی ها از برنج برای ساخت سکه و ظروف مسی مثل کتری استفاده می کردند. امروزه از برنج برای ابزار و آلات موسیقی ، ساخت پیچ و دیگر تجهیزات مقاوم در برابر پوسیدگی استفاده می شود.
اثرات مس بر روی سلامتی
مس یکی از عناصر رایج در طبیعت است که بر اثر پدیده های طبیعی در محیط زیست به مقدار فراوان یافت می شود و بسیار مورد استفاده انسان قرار می گیرد . به عنوان مثال، از آن در صنعت و کشاورزی استفاده های فراوان می شود. تولید مس طی دهه های اخیر صورت گرفته و کیفیت مس در حال حاضر در مقایسه با گذشته بهبود یافته است.
مس در انواع مختلف غذاها، آب آشامیدنی و هوا وجود دارد. به همین دلیل روزانه ما مقدار قابل توجهی مس از طریق خوردن، آشامیدن و نفس کشیدن دریافت می کنیم. جذب مس برای بدن انسان حیاتی است. زیرا مس جزء عناصر کمیابی است که بدن انسان به آن نیاز دارد. اگرچه بدن انسان می تواند مقدار زیادی مس را تحمل کند ، اما مقدار بیش از حد آن برای سلامت انسان ضرر دارد.
بسیاری از ترکیبات مس در رسوبات یا ذرات خاک ته نشین شده یا به این ذرات می چسبند. ترکیبات قابل حل مس ممکن است برای سلامت انسان مضر باشند. معمولاً پس از فعالیت های کشاورزی ترکیبات محلول در آب مس، در محیط آزاد می شوند.
مقدار مس موجود در هوا بسیار کم است، بنابراین تنفس مس خیلی ناچیز است. اما افرادی که در نزدیکی مناطقی که به ذوب و فرآوری مس می پردازند، زندگی می کنند، ممکن است مقدار بیشتری مس در مقایسه با افراد عادی دریافت و استنشاق نمایند. معمولا ما انسان ها در معرض مس قرار داریم. در محیط کار، انتشارمس منجر به ایجاد عوارض آنفولانزا مانندی می شود که به نام تب فلز شناخته می شود. این عوارض بعد از دو روز ار بین می رود و در اثرحساسیت بیش از اندازه ایجاد می شود.
قرار گرفتن طولانی مدت در معرض مس، باعث آبریزش بینی، دهان و چشم، سردرد، دل درد، سرگیجه و اسهال و استفراغ می شود. جذب مقدار زیادی مس باعث آسیب کبد و کلیه و حتی مرگ می شود. اما سرطان زایی مس هنوز اثبات نشده است. در بسیاری از مقالات علمی، رابطه میان قرار گرفتن در معرض غلظت بالای مس برای مدت طولانی و کاهش هوش در نوجوانان مشخص شده است. ارتباط آن با ایحاد سرطان در انسان مورد بررسی است.
قرار گرفتن در معرض دود و غبارمس هم موجب تب بخارفلزمی شود که این بیماری در غشای مخاطی بینی تغییر ایجاد کرده و آن را تضعیف می کند. در بیماری ویلسون، سمیت مس باعث سیروز هپاتیتی، آسیب مغز، بیماری های کلیوی و رسوب گذاری مس در قرنیه می شود.
اثرات زیست محیطی
تولید جهانی مس هنوز هم بالاست. این بدان معناست که میزان مس موجود در محیط زیست روز به روز کمترمی شود. به علت انتشار آب های آلوده به مس، درکناره رودخانه ها گل و لای آلوده به مس نهشته می شود. مس ، در اثر احتراق سوخت های فسیلی وارد هوا می شود. این مس، قبل از این که به واسطه بارش باران ته نشین کند ، مدتی طولانی در هوا باقی می ماند. بنابراین میزان آن در خاک کاهش می یابد. در نتیجه بعد از ته نشینی مس موجود در هوا، خاک حاوی مقدار زیادی مس خواهد بود.
مس هم از طریق منابع طبیعی و هم در اثرفعالیت های بشری، در محیط پراکنده می شود. از جمله منابع طبیعی آن، گرد و غبار حاصل از باد ، گیاهان فاسد شده ، آتش سوزی جنگل ها و قطرات دریا می باشد. تنها تعداد اندکی از فعالیت های بشری که باعث انتشار مس می شوند ، نامگذاری شده اند. عوامل دیگر انتشار مس، فالیت های معدنی، تولید فلز، تولید چوب و تولید کودهای فسفاته است.
مس در محیط زیست تجزیه نمی شود و به همین علت وقتی در خاک باشد ،در گیاهان و جانوران تجمع می یابد. در خاک های غنی از مس تعداد محدودی از گیاهان شانس بقا دارند. به همین علت است که در نزدیکی کارخانجات مس، پوشش گیاهی زیادی وجود ندارد. به خاطر اثرات مس بر گیاهان، بسته به اسیدیته خاک و میزان مواد آلی، این عنصر تهدیدی جدی برای مزارع محسوب می شود. با وجود این هنوز هم کودهای مس دار مورد استفاده قرار می گیرد.
مس می تواند فعالیت های خاک را مختل کند زیرا روی فعالیت میکروارگانیسم ها و کرم های خاکی اثرات منفی دارد. به خاطر وجود مس، تجزیه مواد آلی به شدت کند می شود.
هنگامی که مزارع با مس آلوده شوند، جانوران غلظت بالاتری از مس را جذب می کنند که به سلامت آنها آسیب می رساند. معمولا گوسفندها از سمیت مس، بیشترین صدمه را می بینند زیرا در گوسفندها ، اثرات مس در غلظت های بسیار پایین هم نمود می یابد.
خواص فیزیکی و شیمیایی
عدد اتمی : 29
جرم اتمی : 63.546
نقطه ذوب : 1084
نقطه جوش : 2567
شعاع اتمی : pm 1.57
ظرفیت : 2 و 1
رنگ : سبز - آبی
حالت استاندارد : جامد
نام گروه : 11
انرژی یونیزاسیون : 726/7
ساختار الکترونی :
شعاع یونی : 0.73
الکترونگاتیوی : 1.9
حالت اکسیداسیون : 2 و 1
دانسیته : 8.96
گرمای فروپاشی : 05/13
گرمای تبخیر : 3/300
مقاومت الکتریکی : 0000000168/0 اهم
گرمای ویژه : 38/0
دوره تناوبی : 4
درجه اشتعال : در حالت جامد اشتعال پذیر
اشکال دیگر :
هیدرید مس CuH
دی اکسید مس Cu2O و اکسید مس CuO
دی کلرید مس CuCl2 و کلرید مس CuCl
بیسموت ( Bi )
بیسموت ، عنصر شیمیایی است با عدد اتمی 83 که در جدول تناوبی با نشان Bi مشخص شده است. فلزی است ضعیف و سه ظرفیتی ، سفید ، بلورین ، سنگین و شکننده که اثر خفیفی از رنگ صورتی در آن وجود دارد و از نظر شیمیایی شبیه آرسنیک و آنتیموان است.
بیسموت از تمامی فلزات مغناطیسیتر است و به جز جیوه از تمامی عناصر خاصیت هدایت حرارتی کمتری دارد. از ترکیبات بیسموت که فاقد سرب باشند، درساخت لوازم آرایش و اهداف پزشکی استفاده میشود.
تاریخچه
یسموت ( کلمه آلمانی Weisse Masse به معنی جرم سفید ، بعدها Wisuth و Bisemutum ) در ابتدا به خاطر شباهتش با سرب و قلع با این عناصر اشتباه گرفته می شد. " کلاد جوفروی جونین " در سال 1753 تمایز آن را از سرب اثبات کرد.
پیدایش
بیسموتینیت و بیسمیت ، مهمترین سنگ های معدن بیسموت هستند و کشورهای کانادا ، بولیوی ، ژاپن ، مکزیک و پرو عمدهترین تولید کنندگان آن میباشند. بیسموتی که در آمریکا تولید میشود به عنوان محصول فرعی برای به عمل آوردن سنگ های معدن مس ، طلا ، سرب ، نقره ، قلع و به خصوص سرب فراهم آمده است
ویژگی های قابل توجه
تا قبل از سال 2003 تصور بر این بود که بیسموت سنگینترین و پایدارترین عنصر است، اما تحقیقات در موسسه "Astrophysique Spatial" در ورسای فرانسه ثابت کرد بیسموت یک عنصر پایدار نیست. این عنصر ، یک فلز شکننده دارای تهرنگ صورتی با یک ماتی رنگین کمانی است. در بین فلزات سنگین ، بیسموت سنگینترین آنها و غیر سمی است. به جز جیوه ، هیچ فلز دیگری مغناطیسیتر از بیسموت نمیباشد.
این فلز که به شکل خالصش وجود دارد، دارای مقاومت الکتریکی بالا و Hall effect آن از تمامی فلزات بیشتر است (یعنی وقتی بیسموت در یک میدان مغناطیسی قرار میگیرد، بیشترین افزایش مقامت الکتریکی را دارد). وقتی در مجاورت هوا به آن حرارت داده شود، با شعله آبی رنگی شروع به سوختن میکند و اکسید آن ، بخار زرد رنگی تولید میکند.
کاربردها
اکسی کلرید بیسموت در لوازم آرایش کاربرد وسیعی دارد.
ساب نیترات و ساب کربنات بیسموت در پزشکی بکار میرود.
بیسمونال ( manganese Bi ) آهنربای دائمی قوی میباشد.
آلیاژهای بیسموت ، درجه ذوب پایینی دارند و به میزان زیادی برای یافتن آتش و وسایل ایمنی سیستم های سرد کننده به کار میروند.
بیسموت در تولید آهن های چکش خوار و به عنوان کاتالیزور در ساخت الیاف اکریلیک به کار میرود.
بیسموت همچنین به عنوان مواد ترموکوبل کاربرد دارد و حاملی برای سوخت U-235 یا uranium-234 در رآکتورهای اتمی میباشد و در لحیم هم مورد استفاده واقع میشود.
خواص فیزیکی و شیمیایی
وزن اتمی : amu 208.98038
شعاع اتمی : pm 143
شعاع کووالانسی : pm 146
شعاع واندروالس : اطلاعات موجود نیست
ساختار الکترونی :
حالت ماده : جامد
نقطه ذوب : 544.4 کلوین
نقطه جوش : 1837 کلوین
حجم مولی : 21.31 متر مکعب بر مول
گرمای تبخیر : 104.8
گرمای همجوشی : 11.3
سرعت صوت : 1790 در 15/293 کلوین
کادمیم ( Cd )
کادمیم یک عنصر شیمیایی است با علامت اختصاری Cd و دارای عدد اتمی 48 که جزو فلزات نادر است.کادمیم بیشتر در سنگهای معدنی روی یافت میشود و استفاده ی عمده آن در صنایع باتری سازی است.
وجود فلزات سمی و کاربرد گسترده آنها در صنایع رو به رشد ما، بسیار حائز اهمیت بوده و در بسیاری از موارد برای صنایع بسیار مفید می باشند. ولی آیا می توان از کنار خطراتی که این مواد برای سلامتی کارگران ایجاد می کنند ، به راحتی عبور کرد ؟
خواص
کادمیم یکی از این مواد سمی است که کاربرد زیادی در آبکاری فلزات دارد. این ماده به طور طبیعی در پوسته زمین یافت می شود. کادمیم خالص نرم است و مانند نقره سفید می باشد. معمولا به صورت فلز خالص در طبیعت یافت نمی شود ، اما به عنوان یک ماده معدنی با سایر مواد مثل اکسیژن ( اکسید کادمیم ) ، کلر ( کلرید کادمیم ) و یا سولفور ( سولفات و سولفید کادمیم ) ترکیب می شود.کلریدها و سولفات ها ، فرم هایی از کادمیم هستند که به آسانی در آب حل نمی شوند. کادمیم بو و طعم قابل تشخیص ندارد ، از این رو نمی توان از طریق بو کردن یا حس چشایی به وجود کادمیم در آب یا هوا پی برد. عمده ی مصرف کادمیم در باتری ها ، پیگمنت های رنگ ، روکش فلزات ، پلاستیک و بعضی آلیاژهای فلزی می باشد.
برآورد شده است که سالانه 30- 25 هزار تن کادمیم در محیط رها می شود. حدود نیمی از آن از فرسایش سنگ ها در رودخانه ها تولید و به دریا می رود. آتش سوزی جنگل ها و فرایندهای آتشفشانی نیز مقادیری کادمیم در هوا آزاد می کنند . برآورد شده است که میزان کادمیمی که در اثر فعالیت های انسانی مثل استخراج معادن و سوزاندن سوخت های فسیلی در محیط آزاد می شود ، سالانه در حدود 13- 4 هزار تن می باشد.کودها اغلب حاوی مقادیری کادمیم هستند که در حین فعالیت های کشاورزی وارد خاک می شوند . کادمیم همچنین می تواند از طریق ریختن یا نشت زباله های خطرناک وارد آب یا خاک شوند. البته فرم کادمیم ( حل شونده یا غیر قابل حل ) در این شرایط بسیار مهم است.
فلز کادمیم به خودی خود در محیط تجزیه نمی شود ، اما می تواند به فرم های دیگر تغییر شکل یابد. کادمیم می تواند توسط ماهی،گیاهان و سایر حیوانات دریافت شود و همچنین می تواند در بدن تغییر شکل دهد ولی برای مدت های طولانی (سالها) در بدن باقی می ماند.
چگونگی مواجهه با کادمیم
در جوامع عمومی غذا و دود سیگار ، از بزرگترین منابع تماس انسان با کادمیم به شمار می آیند.
پائین ترین سطح کادمیم در میوه ها و نوشیدنی ها می باشد و بالاترین سطح آن در گیاهان پر برگ و سیب زمینی ها می باشد. در ایالات متحده ، میانگین فردی دریافت کادمیم از طریق خوردن غذا در حدود 30 میکروگرم گزارش شده است ، اما فقط در حدود 3- 1 میکروگرم از آن در روز جذب و وارد بدن می شود . میزان دریافت کادمیم توسط افراد سیگاری در مقایسه با افراد غیر سیگاری ممکن است 2 برابر شود ، .هر سیگار ممکن است شامل 2-1 میکروگرم کادمیم باشد و در حدود %60-40 از کادمیم موجود در سیگار استنشاق شده می تواند از ریه ها عبور کرده و وارد بدن شود.
علاوه بر سیگاری ها ، افرادی که نزدیک محل جمع آوری زباله های خطرناک زندگی می کنند ، یا نزدیک کارخانجاتی که کادمیم را وارد هوا می کنند ، تماسی بالقوه با کادمیم موجود در هوا خواهند داشت . در صنایع ، کارگران در حین انجام فعالیت هایی نظیر ذوب و پالایش فلزات و یا از طریق هوای اطراف کارخانجاتی که محصولات حاوی کادمیم مثل باتری ، روکش یا پلاستیک را تولید می کنند ، می توانند با کادمیم تماس داشته باشند. همچنین در حین فرایندهای لحیم کاری یا جوشکاری فلزاتی که حاوی کادمیم هستند ، این تماس می تواند برای کارگران اتفاق بیافتد.
نحوه ورود و خروج کادمیم از بدن
کادمیم می تواند از طریق غذا ، آب ، هوای تنفسی و استنشاق دود سیگار وارد بدن ما شود . البته مقدار کادمیم دریافت شده از طریق هوا و دود سیگار به مراتب بیشتر خواهد بود. اگر مواد غذایی مقدار کافی آهن و سایر مواد مغذی مثل کلسیم را نداشته باشند ، مقدار کادمیم دریافتی بیشتر خواهد بود. تقریبا میزان کادمیم دریافت شده از طریق پوست ، در حد صفر می باشد . یعنی کادمیم نمی تواند از طریق پوست جذب شود . بیشتر کادمیم دریافت شده به کلیه ها و کبد رفته و برای سال های طولانی در آنجا باقی می مانند . بخش کمی از کادمیم می تواند از طریق مدفوع و ادرار دفع شود و مقداری نیز که از ریه ها جذب نشده اند ، با هوای بازدمی به بیرون منتقل می شوند.
اثرات کادمیم بر سلامتی انسان
آسیب رسانی کادمیم به عواملی همچون فرم کادمیم موجود، مقدار کادمیم دریافت شده و راه ورود آن به بدن بستگی دارد. مقادیر زیاد کادمیم در هوای تنفسی می تواند به شدت به ریه ها آسیب رسانده و باعث مرگ شود. ولی مقادیر کم آن در هوای تنفسی در مدت زمان طولانی باعث تجمع آن در کلیه و آسیب به آنها و همچنین شکنندگی استخوان ها شود . در مطالعات انجام شده بر روی موش ها و همستر ها ( نوعی موش ) که کادمیم را تنفس می کردند ، نتیجه شد که کادمیم ایجاد سرطان ریه نمی کند ولی در رت ها ( rats ) سرطان ریه را توسعه می دهد. در مورد انسان ها مطالعات دقیقی مبنی بر اینکه کادمیم تنفس شده بر روی نازائی آنها تاثیر دارد یا خیر انجام نشده است ، ولی این مطلب در مورد رت های ماده و موش ها صدق می کند. همچنین کادمیم استنشاق شده می تواند در موش ها و رت ها باعث آسیب های کبدی و تغییراتی در سیستم ایمنی شود.
کادمیم خورده شده از طریق غذا ، در مقادیر زیاد می تواند شدیدا معده را تحریک و منجر به اسهال ، استفراغ و بعضی اوقات مرگ شود. خوردن و آشامیدن مواد حاوی کادمیم در بعضی مواقع باعث افزایش فشار خون ، فقر آهن ، بیماری های کبدی و همچنین آسیب های مغز و اعصاب می شود ولی در انسان ها سطوحی که باعث ایجاد این بیماری ها شود ، هنوز مشخص نشده است. مطالعات نشان می دهد که حیوانات جوان تر کادمیم بیشتری نسبت به حیوانات پیرتر جذب می کنند. اگر غذا فاقد آهن ، کلسیم و پروتئین باشد و حتی اگر غذا پرچرب باشد ( به دلیل عبور آهسته آن از معده و روده و افزایش زمان جذب) جذب بیشتری صورت خواهد گرفت.کادمیم از طریق بدن مادر به آسانی نمی تواند به جنین منتقل شود ولی گاهی این اتفاق از طریق جفت صورت می گیرد
چگونگی کاهش خطر تماس با کادمیم
یک رژیم غذایی متعادل که شامل کلسیم ، آهن ، پروتئین و روی کافی باشد ، به کاهش کادمیمی که از طریق غذا و آب در بدن جذب می شود ، کمک می کند. عموما در برچسب زدن عناصر در خط تولید ، کادمیم و ترکیبات آن را به عنوان یک عنصر فعال ، لیست می کنند. اگر فکر می کنید که کودهای مصرفیتان حاوی کادمیم هستند ، حتما از تهیه کننده و تولید کننده آن سوال کنید . همه قارچ کش ها و رنگ های حاوی کادمیم بایستی به طور مناسب ذخیره و انبار شوند و از دسترس کودکان در امان باشند.
باتری های نیکل- کادمیم در صورت سوزانده شدن در زباله سوزها می توانند فیوم های کادمیم را آزاد کنند . در بعضی مواقع ممکن است که گرد و غبارهای حاوی کادمیم از محیط کار به لباس ، پوست ، مو ، ابزار و یا دیگر اشیاء مربوط به شما که در محیط کار قرار داشته اند منتقل شود. اگر در محیط کار کادمیم مورد استفاده قرار می گیرد ، بایستی یک برگ مربوط به اطلاعات ایمنی مواد ( MSDS ) در دسترس باشد . اطلاعات MSDS شامل نام شیمیایی ترکیب کادمیم ، اطلاعات مربوط به خطرات حریق و انفجار آن ، اثرات بهداشتی بالقوه ، راه های دریافت این ماده در بدن ، نحوه استفاده صحیح از مواد و اقدامات اضطراری می باشد .
مسأله «انتظار بشر از دین» و «قلمرو دین» از مباحث مهم و نو پیدای «دین پژوهی» مدرن است که امروزه در حوزة «فلسفه دین» (Philosophy Of Religion) و «کلام جدید» (Modern Theology) اهمیت خاصی پیدا کرده و نظر دین پژوهان و اندیشمندان دینی (و حتی غیر دینی) را به خود جلب کرده است. هر کدام از اینها , از منظرهای مختلف پاسخهای متفاوتی دادهاند؛ برخی از موضع دینی به این بحث پرداخته و عدهای هم تبیینی سکولاریستی از آن ارائه دادهاند.
این دو بحث به شکل امروزی خود, گرچه زاییده عصر جدید (مدرنیته) است و ابتدا در دنیای مغرب زمین رویید اما طولی نکشید که مرزهای جغرافیایی را در نوردید و به سایر نقاط ریشه دواند. در کشور ما نیز چندی است که مباحث این چنینی در بیان و قلم عده ای از دانشوران مطرح می شود و سؤالاتی را در عرصه دین و دینداری پدید آورده است. در آثار کلامی و دین شناسی کهن فرزانگان اسلامی بحثی تحت این عناوین به طور مستقیم دیده نمی شود لکن این سخن بدین معنا نیست که آنها به کلی از این مباحث غافل بوده اند, بلکه می توان گفت متفکران اسلام در فلسفه, کلام و... مسائلی از قبیل نیاز انسان به دین، فواید دین, خاتمیت نبوت، کمال دین، فطری بودن دین، منطقه الفراغ و...، را طرح کرده اند. طرح مسأله انتظار بشر از دین ارتباط تنگاتنگی با تعیین قلمرو دین دارد. منظور از تعیین قلمرو دین, کشف قلمرو واقعی دین است, نه ترسیم قلمرویی برای آن تا مستلزم تعیین تکلیف برای خدا باشد. انتظار بشر از دین , تعیین کننده قلمرو دین است؛ به این معنا که به ما نشان می دهد چه سؤالهایی را از دین بپرسیم و حل چه معضلات و مشکلاتی را از دین بخواهیم . البته این بحث فقط نشان می دهد که دین به چه نیازهایی پاسخ می دهد، اما محتوا و چگونگی پاسخ را نشان نمی دهد. یعنی فقط چارچوب کلی پاسخ را مشخص می کند. برای مثال می توان گفت یکی از نیازهایی که دین باید تکلیف آن را مشخص کند, نیاز به پرستش و عبادت است, اما اینکه این نیاز چگونه از سوی دین برآورده می شود, با مراجعه به خود دین معلوم خواهد شد بحث «انتظار بشر از دین» مسائل جدید فراوانی را در حوزه دین شناسی طرح کرده است.2 اکثر کسانی که بحث انتظار بشر از دین را مطرح می کنند تلاش دارند تا دین را به قلمرو حیات شخصی افراد محدود سازند . به بیان دیگر حضور اجتماعی دین را کمرنگ سازند بسیاری از اندیشمندان غربی که به همه ادیان یکسان می نگرند, و میان ادیان الهی و غیر الهی تفاوت چندانی قائل نیستند و دین را اعتقاد به موجودات فرا طبیعی و مقدس تلقی می کنند , ناگزیرند تا دین را امری فردی و مربوط به ارتباط انسان با عالم ماورای ماده تلقی کنند .
در جامعة ما نیز برخی از این دیدگاه که دین مربوط به امور شخصی انسانهاست و از ارتباط انسان با خدا سخن می گوید و به حل معماهای حیات و مرگ می پردازد و از آن نباید انتظار پاسخگویی به بسیاری از معضلات را داشت دفاع می کنند و حتی حضور دین در اخلاق را نیز محدود می سازند. از نظر آنها ارزشهای اخلاقی جنبة فرا دینی دارد و لازم نیست که باید و نبایدهای اخلاقی از دین گرفته شود. دین باید تضمین کننده سعادت اخروی انسانها باشد, نه سعادت دنیوی آنها . بشر با عقل جمعی خود باید به تدبیر دنیای خویش بپردازد . تدبیر امور اجتماعی بشر با عقل است نه دین, به بیان دیگر از دین نباید انتظار داشت که سیمای نظامهای مطلوب اقتصادی, سیاسی ,حقوقی و فرهنگی را ترسیم کند تا چه رسد به آنکه با برنامه ریزی های خود معضلات اجتماعی بشر را حل کند. طرفداران این دیدگاه در مواجه با اسلام نظریه «دین حداقلی» را مطرح کردهاند و برای دفاع از این نظریه ناگزیر یا برخی از اصول و مبانی اسلامی را خدشه دار ساخته و یا تفسیری متناسب با نظر خود ارائه دهند یا به بیان دیگر با پیش فرضهای خاصی سراغ دین بروند که برخی از آنها عبارتند از: - دین صامت است و معرفت دینی چون تابع معارف بشری است, دچار قبض و بسط میشود. - معرفت دینی نسبی و عصری است. - آنچه در دین اصل است, گوهر آن است نه صدف آن . تجربه های عرفانی گوهر دین اسلام است و احکام صدف آن . - اسلام مجموعه کلام خدا و معصوم نیست, بلکه دین محصول تجربه های قدسی شخص نبی و عارفان است. به بیان دیگر دین نه کلام خدا که گزارش تجربیات دینی پیامبر و عارفان پس از اوست. - بعثت پیامبران نه برای اصلاح و آبادانی دنیای انسانها, که برای برخوردار ساختن آنها از حیات طیبة ابدی است. - احکام اسلامی ابدی نیست. احکام اجتماعی اسلام مربوط به زمان پیامبر بوده و اسلام فقط یک سلسله اصول و ارزشهای کلی را به عنوان اصول جاودانه ارائه داده است. - خاتمیت به معنای بی نیاز شدن انسان از مکتب انبیاء است. بشریت به تدریج تکامل می یابد و به تذکار انبیاء بی التفات می گردد. - دین جامع نیست, بلکه کامل است و کمال آن نیز حداقلی است. - حضور دین در عرصه های مختلف حیات بشری موجب ایدئولوژیک سکولار و عرضی شدن آن میشود. در این مقاله آرا و اندیشههای استاد مطهری و دکتر سروش را دربارة «انتظار بشر از دین» و «قلمرو» آن با نگرشی انتقادی و تطبیقی مورد نقد و بررسی قرار خواهیم داد. رویکردها و روشها در بحث «قلمرو» و «انتظار» از «دین» قبل از ورود به بحث از دو رهیافت استاد مطهری و دکتر سروش در باب قلمرو و انتظار از دین, ضروری است که به بیان روشها و رویکردهای بررسی موضوع می پردازیم.
رویکرد برون دینی در این روش از بیرون دین به آن نگریسته می شود تا اهداف و قلمرو آن مشخص شود بدون اینکه به کتاب و سنت مراجعه شود. طرفداران این نظریه بر مبنای انتظاری که از دین دارند به تعیین حدود و قلمرو آن می پردازند. بنابراین در این روش , افراد از رجوع به دین و متن دینی باید انتظارات خود را از دین مشخص کنند و پس از مشخص کردن نیازهای اصلی و فرعی خود به سراغ دین بروند و برای آن قلمروی را تعیین کنند و دکتر سروش یکی از طرفداران این نظریه است و به اعتقاد دکتر سروش «بدون شک نمی توان پاسخ این پرسش را که «انتظارات ما از دین چیست ؟» از خود دین جست, یا به صرف ادعای دین در این باب بسنده کرد». طبق این نظر, فهم متون دینی, خود در گرو تعیین و تحدید انتظارات ما از دین است, و نه برعکس چرا که انتظار از دین, تشخیص نیازهای انسان و قلمرو دین از مسایل اصول دین به شمار می آید و اصول دین را نمی توان متعبدانه پذیرفت . پس در این موارد, تعبد بی معناست. بنابراین, آب را از سرچشمه باید بست؛ یعنی قبل از ورود در فهم دین, باید معیار فهم دین را در دست داشت، و یکی از آن معیارها, تعیین حدود انتظارات خویش از دین است. به این بیان نقدهایی وارد است که اکنون به یک جهت آن نظر داریم و آن اینکه در مسائلی مانند وجود خدا, رسالت, عصمت و.. که مقدمه پذیرش اصل دین است, تعبد دور باطل است؛ اما در مسائل دیگر اصول دین, که پذیرش اصل دین متوقف بر آن نیست, مانند کیفیت حشر و فروعات توحید, تعبد جایز و حتی گاه تنها راه شناخت است. مسأله قلمرو دین و انتظار از دین , اگر از مسائل اصول دین به شمار آید , از این قبیل امور است. دکتر سروش در «قبض و بسط تئوریک یک شریعت, قلمرو دین را منوط به تعیین انتظارات آدمی از دین ذکر می کند»: آن بحث نظری و کلامی مهم که انتظارات ما را از دین سامان می دهد و به ما می گوید که در دین چه بجوییم و چه بخواهیم,و از کمال دین چه بفهمیم و چه نفهمیم , هم اوست که به ما می گوید از فقه چه بخواهیم و چه نخواهیم , اگر متکلمی به واقع بر آن باشد
که دین برای بیان ارزشهاست و روشها را به مردم سپرده است ؛ و یا بر آن باشد که لازم نیست که دین در باب حکومت سخنی داشته باشد (نه اینکه فقیهانه بگوید: سخنی دارد یا ندارد), آیا باز هم در فقه دنبال کشف نحوة حکومت خواهد گشت؟ ابتدا متکلمانه باید پذیرفت که کمال دین اقتضاء می کند که در باب حکومت هم سخنی داشته باشد . تا فقیهانه بتوان به دنبال آن سخن رفت. بدون آن فرض , این جست و جو بی وجه است و همچنین هر جستجوی فقهی دیگر
به نظر می رسد در اینجا هم انتقاد دیگری به دکتر سروش وارد است, وی در این بیان مسأله لزوم جستجو برای یافتن حکمی فقهی (و حد آن) را بی جهت بر مسأله ای دیگر مبتنی ساخته اند , فرض کنیم فقیهی در بحث کلامی از لزوم حکومت و سخن داشتن دین سخنی داشته باشد. «ضرورت نداشتن» ثابت نمی کند که دین در این باب حکمی ندارد. و بنابراین نظر داشتن دین پیرامون حکومت و نحوة آن کاملاً محتمل و متصور است. و همین احتمال کافی است که فقیه را وا دارد که دربارة نظر دین, به کاوش و جستجو بپردازد. سر خطای دکتر سروش این است که مناط «جستجوی فقیه» را چنانکه باید, در نیافته اند. جستجوی فقیه صرفاَ به لحاظ احتمال عقلایی حکم است, چه در واقع حکمی باشد و چه نباشد. بالجمله سر خطا در مرتبط ساختن دو امری است که به هم مربوط نیستند؛ یعنی مسأله کاوش و دواعی آن و مسأله علم به وجود اصل مطلوب، از اینجا روشن می شود که بحث از «انتظارات ما از دین» دخلی در مسأله کاوش فقیه ندارد, چه آنکه حتی اگر ثابت شود لازم نیست دین پیرامون مسأله ای نظر داشته باشد, این مقدار برای فقیه کافی نیست تا دست از جستجو و کاوش بردارد بلکه باید در حد وسع از وجود حکم برای آن مسأله سراغ گیرد. بله اگر ثابت شود که در دین نمی تواند حکم داشته باشد, دیگر تفحص و جستجو برای آن معقول نیست و لکن این خود نظری فقهی است که «دین دربارة حکومت, بیانی ندارد» و لذا از حیطة بحثهای کلامی خارج است. اگر چه عکس آن درست نیست, یعنی در فرضی خاص علم کلام می تواند بگوید «دین دربارة حکومت سخنی دارد» و آن هنگامی است که ضرورت سخن داشتن دین پیرامون حکومت ثابت شود. چه آنکه این ضرورت ملازم با تحقق است (نص آن است که دین از آوردن بیانات ضروری استنکاف نمی کند). پس در واقع بین حکم به «بیان داشتن» و حکم به «بیان نداشتن دین» نسبت عدم تقارن برقرار است. رویکرد درون دینی مراد از راه درون دینی, مراجعه به منابع نقلی اسلام یعنی کتاب و سنت است. این کار, به دو روش قابل تحقق است: راه مستقیم راه غیر مستقیم
راه مستقیم آن است که از یک آیه یا روایت,قلمرو دین آشکارا به دست آید؛ برای مثال بگوید: اسلام در فلان حوزه از امور دنیا دخالت کرده یا نکرده است؛ به گونه ای که آن آیه و روایت در صدد بیان همین نکته باشد. راه غیر مستقیم , عبارت است از استقراء و شمارش حوزه هایی که کتاب و سنت در آن وارد شده است؛ به گونه ای که آن آیات و روایات به طور مستقیم درصدد بیان قلمرو نباشد, و از دخالت فعلی اسلام در حوزه های مختلف دریابیم که آن حوزه ها قلمرو اسلام به شمار می آید. دکتر سروش مخالف این رویکرد است و برای نقد این نظر به نکته ای اشاره می کند که ریشه در «هرمنوتیک فلسفی» (Hermene utic Philosophical ) دارد. هرمنوتسینها و از جمله دکتر سروش, فهم متون دینی را مبتنی و متکی بر «پیش فهمها» و «پیش فرضها» می دانند که نتیجة آن شکاکیت و نسبی انگاری است. مبتنی ساختن فهمها بر پیش فرضها یعنی اینکه فهم متون دینی بر تعیین انتظارات ما از دین استوار است و هر کسی با انتظاری که از دین دارد آن را می فهمد: «فهم متون دینی, در گرو تعیین و تحدید انتظارات ما از دین است, و نه بر عکس؛ چون اگر کسی بپندارد که از کتاب و سنت می توان جمیع نکات خرد و درشت شئون زندگی و امور عالم را استخراج کرد, در آن صورت عبارات دینی برای او معانی دیگر خواهد یافت و او خواهد کوشید تا از کمترین اشاره بیشترین استفاده را بکند و گره های خود را در باب قوانین نور و حرکت سیارات و خواص ادویه و شکافتن اتم و… از متن آیات و روایات بگشاید.» به اعتقاد وی پیش فرض های دین شناسانه, معرفت شناسانه و جهان شناسانه در را به روی دین می گشایند و این نحوه از استناد فهم دینی به معارف بشری نقش مؤثری در تعیین انتظار آدمی از دین دارد, و هیچ فهمی از دین وجود ندارد که مستند به این پیش فرض ها نباشد و از آنها قوام و جواز نگرفته باشد. کسی که می خواهد فهم صحیحی از شریعت داشته باشد و کسی که باور دارد که فهم صحیح در گرو داشتن مبادی صحیح بیرونی است, باید در تصحیح و تنقیح رکن بیرونی معرفت دینی خویش بکوشد. همانطور که ملاحظه می شود این تز دکتر سروش به «تفسیر به رأی» می انجامد که در آیات و روایات فراوانی آن را نهی کرده اند. شهید مطهری در نقد این سخن می نویسد: «روشن تر اینکه نباید قرآن را موافق ذوق و ذائقه خود تفسیر کنیم یا مورد استشهاد قرار دهیم, بلکه ذوق خود را باید بر قرآن تطبیق دهیم؛ اگر قرآن را پیشوای خود قرار داده ایم باید ذوق ما ساخته شده بر موازین قرآن مجید باشد…»
همان طور که اشاره شد از نتایج مهم سخن دکتر سروش, نسبیت و تحول و تغییر پذیری همه معارف به نحو کلی است. در مقابل , شهید مطهری معتقد بود که در دین, دو عنصر «ثابت» و «متغیر» وجود دارد؛ اصول و کلیات ثابت که لباس تغییر به خود نمی پوشند و در همه
زمان ها و مکان ها ثابت و دائمی اند و لذا این امور نسبیت بردار نیستند. اما فروعات و متغیراتی که مبتنی بر آن اصول ثابت هستند به اقتضای زمان و مکان تغییر می کنند. به نظر ایشان اصول ثابت دین، نقش «روح» و فروعات و جزییات متغیر, نقش «جسم» دین را دارند.
جمع رویکرد درون دینی و برون دینی راه سومی برای شناخت قلمرو دین وجود دارد . در این روش در عین حال که اصالت از آن روش برون دینی است این نکته مورد تاکید قرار می گیرد که با روش برون دینی در پرتوعقل می توان ضرورت رجوع به دین را برای شناخت محدوده و قلمرو آن مشخص کرد. اساس این برهان ضرورت بعثت انبیاء است . در بحث از لزوم بعثت انبیاء چند برهان وجود دارد که مهمترین آنها برهان حکمت الهی است. طبق این برهان انسان از جهت شناخت هدف نهایی حیات و راه و مسیری که باید طی کند, نیازمند پیام پیامبران است . به بیان دیگر این برهان قلمرو هدایت دین را در عرصه ارائه جهان بینی و ایدئولوژی (مجموعه بایدها و نبایدها) می داند. یعنی دین باید پاسخگوی سؤالات اساسی بشر باشد. یعنی از کجا آمده ایم؟ چرا آمده ایم؟ به کجا می رویم؟ و چه باید بکنیم؟ در واقع ناتوانی عقل بشر در شناخت کمال نهایی خود و راه و مسیری که باید طی کند تا به آن کمال برسد موجب می شود تا به دین رجوع کنیم و از آن انتظار داشته باشیم تا با ذکر جزییات ما را به کمال برساند. البته مراد از این روش این نیست که هر جا عقل درباره بشر سخنی ندارد , دین باید سخن داشته باشد و یا آنجا که عقل حرفی برای گفتن دارد دین هیچ اظهار نظری نکند. دربارة برخی از مسایل بشری، عقل می تواند مطالبی را ارائه دهد که دین هم به آنها اشاره کرده است. برای مثال عقل بشر در طول زمان می تواند کلیات و یا حتی برخی از جزییات مربوط به اقتصاد, حقوق, سیاست و حکومت را کشف کند و در عین حال دین به همه آنها به نحوی خاص اشاره داشته باشد. این روش نمی خواهد که از بیرون, امور دینی را محدود به اموری کند که عقل از بیان آنها ناتوان است, بلکه فقط می خواهد بگوید که چون بشر نمی تواند با عقل محدودش , خود را به کمال برساند, لذا هر آنچه که برای بشر ضرورت دارد باید در دین باشد, اما اینکه چه چیزهایی برای رشد و کمال بشر ضرورت دارد, با نگاه برون دینی به دست نمی آید بلکه باید از خود دین خواست که قلمرو خود را بیان کند. بنا بر آن نیست که میان عقل و دین مرزبندی کرد و هر چه را که بشر نتواند با عقل خود درک کند دینی و آنچه را که بشر با عقل خود درک کند غیر دینی تلقی نماید . بحث «از قلمرو و انتظارات بشر از دین» بر مبانی و اصولی استوار است که پرداختن به آن مبانی در وضوح و شفاف سازی دیدگاه های شهید مطهری و دکتر سروش در این باب, نقش مهمی را ایفا می کند. مبنای مهم و اساسی که می توان در اندیشه غالب متکلمان و اندیشمندان یافت این است که «هدف و جهت گیری بعثت انبیاء» چیست؟ و آیا دین برای پاسخگویی به همه نیازها و خواسته های بشر آمده است یا خود دین قلمرو و انتظارات بشر را ترسیم کرده است. «هدف بعثت» به لحاظ نظری, از مباحث کلامی است؛ زیرا «نبوت» از ارکان مهم اندیشه دینی به شمار می رود. بنابر تعریف علم کلام, متکلم، هویت رسالت خود را پیامبرگونه می بیند؛ همان گونه که پیامبر واسطه ابلاغ وحی الهی به بشریت است, متکلم نیز واسطه ای بین وحی منزل بر پیامبر و ذهن و زبان مخاطبان آن است. نقش متکلم جز عرضه تعالیم دینی به مخاطبان آن ـ به نحوی که مورد قبول آنها واقع شود ـ و حفظ و حراست از اندیشه های دینی در قبال شبهات منکرات نیست؛ بنابراین جستجو از هدف بعثت پیامبران و جهت گیری پیام آنها برای متکلمان متفکران دینی, نخستین جستجوی کلامی است که دیگر اندیشه های کلامی بر آن مبتنی است. مراد از تحلیل غایت بعثت, پاسخ به این پرسش است که پیام آوران آسمانی به سوی چه مقصد یا مقاصدی مردمان را دعوت می کنند؟ آیا دعوت انبیاء محدود به اهداف اخروی و سعادت معنوی است و یا مصالح معیشتی و سعادت این جهانی را نیز فرا می گیرد؟ پیامبران رسالت خویش را در چه قلمرویی می دانند؟ و افراد بشر در مواجهه با انبیاء چه انتظاری از آنان در دل دارند؟ بحث جهت گیری دعوت انبیاء به لحاظ عملی نیز حائز اهمیت است؛ چرا که انتظار دو جانبه پیامبران و مخاطبان آنان از یکدیگر و ارتباط عملی بین آنها , بر اساس فهم حد و مرز رسالت انبیاء شکل می گیرد. هدف بعثت, حدود و ثغور انتظار موجه بشر از انبیاءرا تعیین می کند و همچنین توقع پیامبران از مخاطبان را موجه می سازد. پاسخ مردم و اقبال آنها به دعوت انبیاء مبتنی بر فهم قلمرو رسالت و هدف بعثت است. بر این مبنا, مفهوم دینداری, تعیین می یابد و دینی بودن جامعه تعریف می شود. نحوه نگرش و رهیافت متکلمان متقدم و متألهان جدید نسبت به طرح مسأله از دو جهت مختلف اهمیت دارد:
کلام سنتی: طرح مسأله در مباحث کلامی پیشینیان, بیشتر از این جهت اهمیت دارد که تعریف نبی و اثبات ضرورت نبوت را بر آن مبتنی می دیده اند. براساس ضوابط منطقی, از شرایط کمال یک «تعریف» اخذ علت غایی شیء در آن تعریف است, همانگونه که اگر علت غایی شییء, در حد اوسط, قرار داده شود, حاکی از استحکام منطقی برهان خواهد بود. متکلمان پیشین, جهت گیری دعوت انبیاء را به عنوان هدف بعثت, در تعریف نبوت و اثبات ضرورت آن بر می گزیدند. (از باب مشارکت حد و برهان) برخی از متکلمان, مانند خواجه طوسی در تجریدالاعتقاد برای رفع ابهام در بحث, فواید بعثت را از هدف آن تمایز داده اند و این خود برداشت متکلمان را از دعوت انبیاء روشن می کند. بنابراین میان متکلمین, این باور وجود داشته که بدون تبیین دقیق جهت گیری دعوت انبیاء ارائه تعریف کامل از نبوت و اقامه برهان متقن در اثبات آن, امکان پذیر نیست. ضرورت بحث از جهت گیری دعوت انبیاء از جهت دیگری نیز مورد توجه
بوده است: به عنوان مثال, کسانی چون غزالی بحث از جهت گیری اساسی پیام انبیاء را همچون مبنایی برای نظریه سلفیهای احیای علوم دینی اخذ می کنند. ساختار اساسی کتاب «احیاء علوم دین» غزالی به طور کلی منطبق بر نظریة خاص وی در خصوص پیام اصلی انبیاء در کتاب «الاقتصاد فی الاعتقاد» است؛ چرا که وی همانگونه که در الاقتصاد, شغل اساسی انبیاء را طبابت روح بشر و درمانگری اخلاقی می انگارد, در «احیاء علوم دین» طرح احیای طبابت نبوی را پیریزی می کند. بدون تردید وجهه نظر وی به علم فقه نیز بر نظریه طبیب انگاری وی در نبوت مبتنی است.
کلام جدید طرح مسأله جهت گیری دعوت انبیاء نزد متکلمان معاصر از جهات دیگری نیز اهمیت یافته است. امروزه از طرفی با طرح شدن مسایل نوین کلامی در عرصه اندیشه ها و از طرف دیگر ظهور تجددخواهی و نضج احیاگری دینی در جوامع اسلامی در عرصه زندگی و عمل, رهیافتها و رویکردهای تازه ای را در تحلیل مسأله هدف و بعثت به میان آورده و ابعاد دیگری از آن را ظاهر ساخته است. متکلم معاصر, جهت گیری دعوت پیامبران را از جهت نظری به منزله یکی از مبانی عمده تحلیل مسایلی همچون: مدرنیسم, علم و دین, پلورالیسم دینی, عقلانیت تعلیم دینی, ایمان, فطری بودن دین, توفیق انبیاء, بشری بودن تعالیم دینی و... می داند و از جهت عملی آن, آن را در ارتباط متقابل با مسایلی همچون: قلمرو رسالت ادیان, انتظارات ما از دین, انتظار دین از ما, احیاگری دینی, دین و توسعه, دین و آزادی, حکومت و مدیریت دینی, اهداف و چگونگی تبلیغ دینی در عصر حاضر, جهت گیری تعلیم و تربیت دینی در مؤسسه های آموزشی و پژوهشی, دین و هنر و .. مییابد. طرح مسأله در کلام سنتی و جدید, ظاهر واحدی دارد: انبیا برای ایفای چه نقشی مأموریت یافته اند؟ تعالیم دینی برای اصلاح امور دنیوی بشر آمده اند و یا وصول به سعادت اخروی و اصلاح جنبه های معنوی حیات بشر هدف تعالیم دینی است؟ ارتباط بین دین و دنیا چگونه است؟ آراء گوناگون را به سه نظریه عمده می توان ارجاع داد. 2- (تصویر دنیا گرایانه)؛ دیدگاهی که هدف بعثت را در امور دنیوی و حیات این جهانی جستجو می کند. 2- ( تصویر عقبی گرایانه) : نظریه ای که جهت گیری دعوت پیامبران را در مقوله اخلاق و حیات اخروی بشر نشان می دهد. 3- (تصویر جامع گرایانه) :دیدگاهی که اهداف رسالت انبیا را جامع و فراگیر هر دو جنبه حیات دنیوی و اخروی بشر تلقی می کند. به نظر نگارنده, تصویری که دکتر سروش از دعوت انبیا ارائه می دهد تصویری «عقبی گرایانه» است, در مقابل دیدگاه استاد مطهری , دیدگاه «جامع گرایانه» است که هر دو جنبه حیات بشری را شامل می شود همانطور که قبلاً اشاره شد بحث هدف بعثت انبیا ثمرات و نتایج مختلفی را در ضمن خود جای داده است جامعیت دین، همگرایی یا واگرایی دین و سیاست (نفی سکولاریزم) و تعیین قلمرو دین از ثمرات مهم این بحث به شمار می روند در واقع یکی از دلایل جامعیت دین, دخالت دین در عرصه سیاست و توسعه قلمرو دین, هدف بعثت انبیا است. اگر بر مبنای هدف بعثت انبیا اثبات شود که پیامبران در اندیشه اصلاح و آبادانی دنیا نیز بوده اند, جامعیت دین و ... اثبات خواهد شد. اما اگر هدف از بعثت انبیا آبادانی حیات اخروی (نه حیات دنیوی هم) معرفی شود همانگونه که دکتر سروش به آن معتقد است, جامعیت دین مورد نفی و تردید قرار می گیرد و برای آن قلمرو محدود و مضیق کشیده می شود و به سکولاریزم می انجامد. یکی از کسانی که در چند سال گذشته, نظریه آخرت(عقبی)گرایانه جهت گیری دعوت انبیا را مطرح کرد و با این مبنا تز جدایی دین از سیاست (سکولاریزم) را ترسیم نمود مهندس بازرگان بود. مهندس بازرگان که نسبت به مواجهه با مسئله دین, نگاهی ابزارانگارانه و کارکرد گرایانه (فونکسیونالیستی) به دین داشت می توان گفت که در سالهای قبل از پیروزی انقلاب تصویری ایدئولوژیک و سیاسی ـ حکومتی به دین داشت ( دیدگاه دنیاگرایانه) اما در چند سال گذشته تغییر موضع داده و با نگاهی سکولاریستی به تبیین و تفسیر بعثت انبیا پرداخت «در دعوت انبیا ـ از نظر قرآن ـ چنین عنصری هدف بعثت نیست , بلکه عمل و رسالت پیامبران در دو چیز خلاصه می شود: انقلاب عظیم و فراگیر علیه خود محوری انسان برای سوق دادن آنان به سوی آفریدگان جهان و اعلام دنیای آینده جاودان بی نهایت بزرگتر از دنیای فعلی». این مطلب که در واقع نقد دیدگاه دنیاگرایانه و جامع گرایانه دعوت پیامبران است دخالت دین را وظیفه دین نمی داند. نکته مهمی که لابلای عبارات آقای بازرگان هویداست آن است که آنچه ایشان در اواخر عمر از آن عدول کرده، طرز فکر قبلی خودش (نگاه پراگماتیستی و سودطلبانه اجتماعی به دیانت) است. به عبارت دیگر، نه دیدگاه سیاسی حکومتی ایشان به دین در دهه های قبل، دیدگاهی دقیقاً دینی بوده و نه دیدگاه «انحصار در آخرت و خدا» در سالهای اخیر دیدگاهی براستی معنوی و دینی است. دو نوبت «عدم تعادل» یکی پس از دیگری، در این تفکر رخ داده که اولی تحت تأثیر مارکسیزم و ناسیونالیزم (که پیشتر مد روز بوده) و دومی تحت تأثیر بینش های لیبرال (که اینک مجدداً مد روز است) واقع گشته است؛ زیرا در معارف دینی ما نه «سیاسی بودن دین» به معنی «دین فدای دنیا» و «دین در خدمت دنیا و دنیاطلبان» بوده و نه «معنوی و اخروی بودن دین» به معنای بی توجهی به حیات اجتماعی و سرنوشت انسانها و بی اعتنایی به حقوق و وظایف سیاسی و اقتصادی
تربیتی آنهاست. دعوت به آخرت, مترادف با «رهبانیت» نیست و سیاسی بودن دین نیز معطوف به تهیه دنیای چربتر (به هر قیمت!!) و «دنیوی کردن دین» مردم نیست. «دینی کردن دنیا» با «دنیایی کردن دین» تفاوت جوهری دارد.
بر همین اساس آقای سروش، روش امثال مرحوم بازرگان را که پاسخ این سؤال را از درون دین می جویند و تلاش می کنند تا با استناد به آیات و روایات و سیره امامان معصوم (ع) آبادانی دنیا و حکومت و سیاست را از دین جدا سازند ناصواب دانسته و معتقد است که باید آب را از سرچشمه بست و کاری کرد که سلاح منتقدان را ـ که آنها نیز به آیات و روایات و سیره انبیا و ائمه (ع) تمسک می ورزند و ادله ای درون دینی بر اثبات پیوند میان دین و دنیا و سیاست و دیانت و … می آورند از کار انداخت. می گویند: «بنده یک نکته قابل بحث در کار اخیر مرحوم بازرگان می بینم و آن اینکه ایشان جواب این سؤال را از درون دین می جوید، یعنی می خواهد با آیات و روایاتی که داریم نشان بدهد که آبادانی دنیا را از دین نباید انتظار داشت. این شیوه ممکن است برای متدینان دل انگیزتر و قابل قبول تر باشد .. اما واقع آن است که این شیوه وافی به مقصود نیست چرا که … فهم متون دینی خود در گرو تعیین و تحدید انتظارات ما از دین است». دکتر سروش که جهت گیری دعوت انبیا را «آن جهانی» و رستگاری اخروی می شمارد در مورد نسبت دین و دنیا چهار فرض را مطرح می کند: فرض اول این است که دین نه برای حل مسائل دنیوی آمده است و نه برای حل مسائل اخروی؛ یعنی به هیچ کاری در این عالم کار ندارد. فرض دوم این است که بگوییم دین برای دنیا آمده و یک مرامنامه دنیوی است که اسم اخص آن «ایدئولوژی» است. فرض سوم این است که دین فقط برای آخرت است؛ یعنی ما قائلیم که حیات اخروی وجود دارد و در آنجا سعادت و شقاوتی برای ما تعریف خواهد شد و لذا خداوند آداب و اصول و قواعدی به ما آموخته است تا سعادت ما در حیات اخروی تأمین شود. فرض چهارم: هم این است که دین برای تأمین سعادت دنیا و آخرت, هر دو آمده است. ایشان از میان این فروض چهارگانه, فرض اول و دوم را مردود می داند. به نظر دکتر سروش فرض سوم یعنی دین آخرت گرا صحیح است چرا که فرض سوم با ایدئولوژی قابل جمع نیست از آنجایی که دکتر سروش در جای جای نوشته ها و گفتمانهایشان تیشه به ریشه ایدئولوژی زده اند و شدیداً ایدئولوژی ستیز بوده اند و در اینجا هم به خاطر اینکه فرض سوم را ناسازگار با آن دیده اند لذا آن را موافق طبع خود دانسته و پذیرفته اند (در مورد «ایدئولوژی» از دیدگاه ایشان و شهید مطهری بعداً سخن خواهیم گفت.) وی فرض چهارم را یعنی اینکه دین هم صبغه دنیوی دارد و هم صبغه اخروی. هم سعادت این جهان را تأمین می کند و هم سعادت آن جهان را، به این دلیل که به ایدئولوژیک شدن دین می انجامد (و این بر خلاف مبنای ایشان است) نفی و طرد می کند؛ چرا که ایدئولوژیک شدن دین, یعنی دخالت در «عالم سیاست, حکومت, قدرت, اقتصاد, فرهنگ و امثال اینها» در حالی که پیش فرض ایشان دخالت نکردن دین در امور این جهانی است. در واقع تمام تلاش ایشان این است که از دخالت دادن دین در امور دنیوی، اجتماعی و سیاسی ممانعت به عمل آورده و تدبیر این امور را به عقل و اندیشه بشری بسپارند. چنانچه دیدیم مبنای نظری «قلمرو» و «انتظار بشر از دین» یعنی «جهت گیری دعوت انبیا» و هدف از بعثت از منظر دکتر سروش دیدگاهی عقبی گرایانه بود. یعنی اینکه دین، ساختاری «آن جهانی» و اخروی دارد و نهاد دین به طور کلی از دنیا متمایز و جداست. به طور خلاصه تصویری که دکتر سروش از دین ترسیم می کند، دین «آن دنیایی» (Other- Worldly) «تجزی گرا» و «تک بعدی» است.
دین تمام زندگی دیدگاه جامع گرایانه استاد مطهری دین دنیا و آخرت قبلاًگفتیم که در مورد جهت گیری دعوت انبیا «هدف از بعثت» سه دیدگاه «دنیاگرایانه»، «عقبی گرایانه» و «جامع گرایانه» وجود دارد؛ و نیز اشاره کردیم که مرحوم شهید مطهری تفسیری جامع گرایانه از دعوت انبیا دارد اما گاه در بین آثار و سخنان ایشان مطالبی دیده می شود که موهم این معناست که دیدگاه شهید مطهری دیدگاهی دنیاگرایانه و یا آخرت گرایانه از بعثت پیامبران است که با اندک تأملی این توهم رفع می شود. یکی از چیزهایی که احیاگران دینی و از جمله شهید مطهری همواره بر آن تأکید می کردند، کارکرد دنیوی دین و نقش آن در توسعه اجتماعی بود. ایشان از جمله کسانی است که نقش انبیا را در ظلم ستیزی و ایجاد عدالت اجتماعی مورد توجه قرار می دهد و بر اهمیت ظلم ستیزی در حد ملاکی برای تمایز نبی از غیر آن تأکید می کند. البته باید توجه داشت که صرف تأکید به کارکرد دنیوی دین به معنای دنیاگرایی در تفسیر هدف بعثت نیست؛ چرا که حکمای جامع نگر دیگری هم (علاوه بر شهید مطهری) بر نقش دین در بهبود دنیا تأکید کرده اند. استاد مطهری در تعریف نبوت تعبیری دارد که آن را ارتباط بین جهان انسانی و جهان غیب می داند. برخی از اندیشمندان همین سخن ایشان را بر مبنای دیدگاه «آخرت گرایانه» تحلیل پذیر دانسته اند.درحالی که منظور شهید مطهری از رابطه انسان با جهان غیب را یکی از دو هدف نبی )یعنی ظلم ستیزی
و بسط عدالت) می داند. در واقع ایشان دو هدف اصلی برای پیامبران قائلند: یکی سعادت دنیوی و دیگری سعادت اخروی که این دو هدف با کنار هم گذاشتن دو مطلب مذکور هم بدست می آید و تعارض ظاهری آن دو هم حل می شود. بنابراین شهید مطهری دیدگاهی جامع نگر در هدف بعثت دارند.
و دیدگاه جامع نگر در تفسیر جهت گیری دعوت انبیا بر آن است که تعالیم پیامبران، همه شؤون حیات بشر (حیات دنیوی و اخروی) را در بر می گیرد و پیامبر اسلام (ص) به دلیل خاتمیت پیامی جامع و کامل برای بشر آورده است. در این دیدگاه دنیا و آخرت در یک راستا و در تعامل با یکدیگر قرار دارند و در عین حال از آخرت به عنوان نشئه مهم تر حیات یاد می کند. شهید مطهری در یک جمع بندی دو هدف زیر را اصلی ترین هدف پیامبران از دیدگاه قرآن می داند: شناختن خدا و نزدیک شدن به او؛ برقراری عدل و قسط در جامعه بشری. دعوت به خدا و شناختن او و نزدیک شدن به او، یعنی دعوت به توحید نظری و توحید عملی فردی؛ اما اقامه عدل و قسط در جامعه، یعنی برقرار ساختن توحید عملی اجتماعی. ایشان برای دو هدف مذکور به دو آیه از قرآن استدلال می کند: 1- «یا ایها النبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراًو نذیرا و داعیاً الی الله باذنه و سراجاً منیرا»؛ احزاب/45 و 46 ( ای پیامبر! ما تو را گواه (گواه امت) و نویددهنده و اعلام خطر کننده و دعوت کننده به سوی خدا به اذن و رخصت خود، و چراغی نورده است). در میان همه جنبه هایی که در این آیه آمده است، پیداست که «دعوت به سوی خدا»، تنها چیزی است که می تواند هدف اصلی به شمار آید. از طرف دیگر قرآن کریم درباره همه پیامبران می گوید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»؛ حدید/25 (ما پیامبران خویش را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و معیار فرود آوردیم تا مردم عدل و قسط را به پا دارند). از نظر شهید مطهری این آیه بپا داشتن عدل و قسط را هدف رسالت و بعثت پیامبران معرفی کرده است. اما سؤالی که می توان در مورد دیدگاه جامع گرایانه و از جمله شهید مطهری مطرح کرد این است که کدامیک از این دو هدف، بالذات و کدامیک بالعرض است؟ پاسخ این سؤال را می توان به صورت زیر بیان کرد: هدف بالذات انبیا, هدایت و معرفت الهی است، اما تحقق این هدف در جامعه بشری مستلزم اتخاذ اهداف بالعرض دیگری مانند تأسیس حکومت و اصلاح نظام معیشتی است. پرداختن به اصلاح معیشت دنیوی وظیفه پیامبران است؛ اما وظیفه ای بالعرض؛ بنابراین، نباید گمان کرد که بالعرض بودن به معنای فرعی بودن و نفی آن از وظیفه انبیاست، بلکه به معنای این است که پرداختن به اصلاح دنیا و ظلم ستیزی در اهداف رسالت است اما به قصد ثانوی. به همین لحاظ کسانی چون استاد مطهری، عدالت گستری و ظلم ستیزی را به منزله ملاک تمایز نبی و از ادله صدق گفتار و تلقی کرده اند.
بنابراین تفسیر اندیشمندان جامع نگر، از طریق ارجاع اهداف دنیوی به اهداف اخروی صورت می گیرد . در این تفسیر به اهداف اخروی اصالت داده شده و مقصود اصلی انبیا تلقی می شوند و اهداف دنیوی اموری تبعی و طفیلی انگاشته می شوند. یکی از مواضع ابهام در تحلیل نظریه جامعه نگر، روشن نبودن مفهوم بالذات و بالعرض است به گونه ای که به نظر می رسد مفهوم بالعرض و بالتبع نزد متفکران جامع نگر و منتقدان آنها به گونه اشتراک لفظی به کار می رود منتقدان از بالعرض بودن تقاسیم دنیوی انبیا چنین برداشت می کنند که آنچه اصالت دارد و هدف واقعی است تعالیم اخروی است و با رسیدن به آن، تعالیم دنیوی در پیام انبیا اصالتی ندارد به گونه ای که می توان از منبعی غیر از وحی آنها را دریافت. در حالی که متفکران جامع نگر مقدمه بودن تعالیم دنیوی را به معنای دیگری به کار می برند .استاد مطهری درباره دو معنای متفاوت مقدمه انگاری تعالیم دنیوی می گوید: «توضیح اینکه رابطه مقدمه و ذی المقدمه دو گونه است : در یک گونه تنها ارزش مقدمه این است که به ذیالمقدمه می رساند؛ پس از رسیدن به ذی المقدمه وجود و عدمش علی السویه است مثلاً انسان می خواهد از نهر آبی بگذرد سنگ بزرگی را در وسط نهر وسیله پریدن قرار می دهد. بدیهی است که پس از عبور از نهر وجود و عدم آن سنگ برای انسان علی السویه است .همچنین است نردبان برای عبور به پشت بام و کارنامه کلاس برای نامنویسی در کلاس بالاتر . گونه دیگر این است که مقدمه در عین اینکه وسیله عبور به ذی المقدمه است و در عین اینکه ارزش اصیل و یگانه از آن ذی المقدمه است پس از وصول به ذی المقدمه وجود و عدمش علی السویه نیست پس از وصول به ذی المقدمه وجودش همان طور ضروری است که قبل از وصول .مثلاً معلومات کلاسهای اول و دوم مقدمه است برای معلومات کلاسهای بالاتر، اما چنین نیست که با رسیدن به کلاسهای بالاتر نیازی به آن معلومات نباشد و اگر فرضاً همه آنها فراموش شود و کان لم یکن گردد زیانی به جایی نرسد و دانش آموز بتواند کلاس بالاتر را ادامه دهد، بلکه تنها با داشتن آن معلومات و از دست ندادن آنهاست که می توان کلاس بالاتر را ادامه داد. سر مطلب این است که گاهی مقدمه مرتبه ضعیفی از ذی المقدمه است و گاهی نیست. نردبان از مراتب و درجات پشت بام نیست، همچنانکه سنگ وسط نهر از مراتب و درجات بودن در آن طرف نهر نیست ولی معلومات کلاسهای پایین و معلومات کلاسهای بالا مراتب و درجات یک حقیقت اند. بنابراین دو هدف اصلاح نظام معیشتی و اقبال به آخرت دو مرتبه از حقیقت واحد کمال نوع بشر است که انبیا در هدایت بشر پرداختن به هر دو را وجهه
خویش قرار داده اند. به طور خلاصه نگرش استاد مطهری نسبت به دین برخلاف دکتر سروش دنیای «دو بعدی»، «اندماجی» و دین «تمام زندگی= دین دنیا و آخرت» نه دین «آن دنیایی» ـ مانند دکتر سروش ـ و نه دین «این دنیایی» همچنان که به ابونصر فارابی و ابن سینا نسبت داده میشود، است.
از بحث «هدف بعثت انبیا» می توان نتیجه گرفت که بنابر مبنای دکتر سروش که به واگرایی دین و دنیا و انحصار دین در بعد معنوی و آن جهانی بشر قائل است «قلمرو دین» تضییق می شود و دین فقط حق اظهار نظر در مسائل مربوط به رستگاری و فلاح بشر درآن دنیا را دارد و حق دخالت در مسائل مربوط به این دنیا نظیر مباحث سیاسی ـ اجتماعی را ندارد و انتظار بشر از دین هم محدود و مقید به سؤالات مربوط به آن جهان می شود و امور این جهانی را باید با تکیه به عقل و اندیشه بشری حل و فصل کرد. در مقابل، استاد مطهری قائل به وسعت «قلمرو دین» و هماهنگی و همگرایی دین و دنیا قائل است و نتیجتاً «انتظار بشر از دین» پرسشی این جهانی و یا آن جهانی نیست بلکه طبق نظر استاد، انتظار بشر از دین رستگاری و سعادت هر دو جنبه حیات بشری است. یکی از نتایجی که در بطن نظریه دکتر سروش واقع شده و لازمه منطقی آن است سکولاریزم (Sec ularism) و جداانگاری دین و سیاست است. و نفی سکولاریزم یعنی همگرایی دین و سیاست از لوازم و مبانی دیدگاه شهید مطهری است که در این بخش از نوشتار به آن می پردازیم. (سکولاریزم )این جهانی گرایی اسلام به عنوان دین تمام زندگی که داعیه جهانی و فرا تاریخی دارد و آموزه های تکلیف آور روشنی برای موالیان خویش در پهنه سیاست و اجتماع باقی گذارده است و الگوهای الهام بخشی که در سیره و سرگذشت پیام آور این آیین در دوران بیست و سه ساله رسالت و دوران خلفا وجود دارد و با نظر به بستر تاریخی نشو و نمای آن در مناطق و سرزمین های دیگر طبعاً خط مشی دوم یعنی حضور و مداخله فعال در عرصه سیاست را پذیرفته و دنبال کرده است. بحث «سیاست در اسلام» از جمله مباحثی است که به صورت مستقل بسیار مورد توجه بوده و بدان پرداخته شده است خصوصاً در سالهای اخیر که انگیزه مقابله با استبداد و استعمار و مطالبه آزادی در کشورهای اسلامی توجه مسلمانان را مجدداً به سوی آرمان تشکیل حکومت دینی سوق داده است و به یک «فعال گرایی سیاسی» که به خطا آن را «بنیادگرایی اسلامی» می نامند منجر شده است. واژه سکولار (Sec ular) بر گرفته از اصطلاح لاتینی Saec ular umیا Saec ul um به معنی قرن و سده است و از آن تعبیر به زمان حاضر و اتفاقات این جهان در مقابل ابدیت و جهان دیگر شده است؛ تعبیر عامتر از این مفهوم، به هر چیز متعلق به این جهان اشارت دارد. کریمینز (Crimmins) نخستین کاربردهای این واژه را به اواخر قرن سوم برمی گرداند که برای توصیف آن دسته از روحانیونی به کار می رفت که گوشه نشینی رهبانی را به سمت زندگی در دنیا ترک می گفتند. آنان به عنوان روحانی عرفی در مقابل روحانی رهبانی شناخته می شدند. او می گوید که این اصطلاح در همان زمان برای تفکیک دادگاههای عرف از دادگاههای کلیسایی نیز کاربرد داشته است. در زبان فارسی معادلهای متفاوتی برای این واژه ذکر شده است از جمله عرفی گرایی, دنیا گرایی, جدایی دین از سیاست, جداانگاری دین و دنیا و ... به هر تقدیر سکولاریزم پدیده ای غربی است که مربوط به دوره گذار از سنت و مدرنیته است و به گفته ویلسون؛ «جدا انگاری دین و دنیا مفهومی غربی است که اساساً فرایندی را که به خصوص به بارزترین وجهی در طول قرن جاری , در غرب رخ داده است توصیف می کند.»
علل و عوامل پیدایی سکولاریزم متعارض انگاری دین و دنیا اصولاً مسیحیتی که از متون مقدس استحصال می شود با همه آموزه های ضد دنیوی آن قهراً جز به تحقق سکولاریزاسیون نمی تواند بیانجامد تلقی مسیحیت از دین خواسته و ناخواسته بر جدایی امر دین از امر دنیا می انجامد فرهنگ تاریخی تلقی منفی از دنیا و سنت عزلت و ترک دنیا که از بطن دین دنیا گریز حاکم بر غرب برآمده بود بستر مناسبی برای القا جدایی دیانت از سیاست بود. تلاش امثال آکویناس و آگوستین طی اعصار نیز در ایجاد الفت و آشتی میان این دو مقوله چندان کامیاب نبود. نزاع دستگاه کلیسا و سلاطین در سالهای 1269 تا 1353 که در نتیجه آن فرضیه امپریالیسم پاپ که در قانون شرع گنجانده شده بود به حد کمال رسید ولی در عین حال به واسطه الحاق ملل فرانسه به یکدیگر و تشکیل سلطنت فرانسه و تقویت حس ملیت در آن کشور, به این فرضیه ضربه محکمی وارد شد که پس از آن تاریخ, دیگر نتوانست قوت گیرد. مسأله مخالفت با امپریالیسم پاپ در پایان همین واقعه به تدریج شکل گرفت و هدف و سمت حرکت آن کم کم مشخص شد و این فکر پیدا شد که باید قدرت روحانی را محصور و محدود کرد. نارسایی مفاهیم کلیسایی در مورد خدا و مابعد الطبیعه به تعبیر شهید مطهری «در قرون وسطی که مسألة خدا به دست کشیشها افتاد، یک سلسله مفاهیم کودکانه و نارسا درباره خدا به وجود آمد که به هیچ وجه با حقیقت وفق نمی داد و طبعاً افراد باهوش و روشنفکر را نه تنها قانع نمی کرد، بلکه متنفر می ساخت و بر ضد مکتب الهی بر می انگیخت» اگر نارسایی مفاهیم دینی و کلامی کلیسا را قرین نارسایی مفاهیم فلسفی مغرب زمین بدانیم به خوبی روشن خواهد شد که در اروپای قرن هیجدهم چگونه ماتریالیسم و سکولاریزم متولد شد عدم رشد تفکر فلسفی و بردگی اندیشه در قرون وسطی، فقر فلسفه در اروپا، وقوع رنسانس وتحول خیره کننده علوم بشری مستقل از اندیشه دینی، تفکر قرون وسطی را که اندیشه دینی و فلسفی و ... را هم سرنوشت کرده بود، فرو ریخت عوامل دیگری نظیر خشونت کلیسا، راسیونالیسم و عقل بسندگی، نسبیت گرایی، انسان محوری (اومانیسم) تجدد گرایی (مدرنیسم) و علم پرستی) سیانتیسم) و غیره را می توان نام برد که به خاطر خارج بودن از حوصله این نوشتار از ذکر آنها می گذریم.
نخستین اصل اعتقادی و پایه و اساس هر دین آسمانی خداشناسی و خداپرستی است.
توجه به کثرت و تاکید آیات درباره این مهم ترین اصل اساسی یعنی «خداشناسی و توحید » نشان می دهد که آن از منظر قرآن مهم ترین و پایدار ترین عامل در هدایت اتحاد و انسجام مسلمانان می باشد و از آن جا که خداوند بر اساس آیاتی چون « شرع لکم من الدین ما وصی به نوحاً والذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی أن أقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه ...» (الشورای /13) «إنا أوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النبیین من بعده و اوحینا الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان و آتینا داود زبوراً »(النساء /163)و ... شالوده همه ادیان الهی را توحید می داند.
2) اصل ایمان به معاد:
دومین و مهم ترین اصل پس از خداشناسی و توحید از منظر قرآن اصل اعتقاد به معاد و روز رستاخیز است. اهمیت این اصل چنان است که فرد مومن و معتقد به توحید در صورت عدم اعتقاد به آن گویا به توحید نیز ایمان نیاورده است. چنان که علامه طباطبایی در ذیل آیه « و ان الذین لایومنون بالاخره اعتدنا لهم عذاباً الیما» (الاسراء /15) در علت اینکه آیه فقط به ذکر ایمان نیاوردن به آخرت بسنده کرده به این نکته اشاره می کند (13/50) . تاکید قرآن به ایمان به اصل معاد و رستاخیز در جنب توحید علاوه بر تاکید قرآن بر آن به عنوان اصول دین نشان دهنده این امر است که علیرغم این که مسلمانان و نیز پیروان مکاتب الهی در کیفیت اعتقاد بدان از جهت بحث های کلامی مثل جسمانی و یا روحانی و یا برزخ میان آن دو بودن و ... اختلافاتی دارند این اصل می تواند عامل اتحاد و انسجام پیروان ادیان ابراهیمی خصوصاٌ مسلمانان اعم از شیعه و سنی با یکدیگر گردد. زیرا انسان مومن به هر دین الهی با پذیرش اصل معاد و رستاخیز در واقع پذیرفته که سرانجام نتیجه اعمال خوب و یا بد خود را پاداش و یا کیفر می بیند لذا سعی در ایجاد روابط انسانی و اخلاقی با همنوعان خود دارد. و در نتیجه این گونه روابط ، جامعه به سمت همزیستی مسالمت آمیز به پیش می رود.
3) اصل ایمان به نبوت عامه و خاصه:
ایمان تسلیم و تعبد محض در برابر دستورات پیامبران در همه زمان ها پایان بخش تکروی ها و کشمکش ها و باعث ایجاد وحدت رویه در جوامع انسانی بوده است تا بدین وسیله انسان ها همگی بر اصلی که پایه و اساس خلقت بر آن بنا نهاده جمع گردند « ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون » (الذاریات /56)
و خداوند بر اساس سنت و سیره و اخلاق پیامبران آنان را « اسوه حسنه » برای همه زمان ها معرفی می فرماید: « لقد کان فی رسول الله أسوه حسنه ...» (الاحزاب /21) و « وقد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه ... » (الممتحنه /4) و ... یعنی انبیاء الگو و نشانه هایی اند که انسان با هدف قرار دادن و منطبق کردن عمل خود با سنت و سیره آنان می تواند خود را به غایت که «الله» است برساند.
خداوند در پس اطاعت از نبوت عامه و خاصه از مسلمانان می خواهد از جانشینان پیامبر اکرم (ص) یعنی (اولوالامر) اطاعت نمایند تا بدین وسیله تنازع و اختلاف در جوامع از بین رفته و دچار ضعف اراده و مستحق عذاب دائم جهنم نشوند چنان که آیه ذیل به این امر اشعار دارد: « و اطیعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا ان الله مع الصابرین » (الانفاق /46) و نساء /14 و ....
روشن است عمل به دستورات آیات الهی مبنی بر ایمان به پیامبران از جمله پیامبر اکرم (ص) و جانشینان آن حضرت می تواند از جمله عوامل اتحاد آفرین در بین مومنان به شمار آید.
4) دین (اسلام:
به مجموع احکامتشریع شده دین گویند (طباطبایی، 5/192) و اسلام عبارت از انقیاد و تسلیم مطلق در مقابل این معارف و احکام است که از خداوند رسیده ، چه احکام تکوینی و قضا و قدر و چه احکام تشریعی و اوامر و نواهی (همو ، 1/304) . توجه به آیاتی چون « ان الدین عند الله الاسلام ...» (آل عمران /67) و ... نشان می دهد که واژه اسلام در اصطلاح قرآن به معنای عام و وسیع – که در واقع ماخوذ از معنای لغوی آن است – یعنی تسلیم مطلق در برابر فرمان خدا و توحید کامل و خالص از هر گونه شرک و دوگانه پرستی به کار رفته است. این واژه علاوه بر استعمال مطلق در قرآن در عرف مسلمانان نیز اطلاق می شود بنابراین از منظر قرآن هر کسی که معتقد و مومن به اصول دین – که جوهره و قدر مشترک همه ادیان آسمانی است باشد مسلم است .
بنا بر این از نظر قرآن و سنت ، پیوند «مکتب و هدف » مهم ترین و پایدارترین موجب برای اتحاد افراد جوامع می باشد زیرا پیوندهای زبانی ، نژادی، اقتصادی ، سیاسی و ... موقتی اند چنان که قرآن برای پایان دادن به گفتگوهایی که اهل کتاب درباره حضرت ابراهیم (ع) داشتند و هر کدام او را به جهت قرابت و خویشاوندی و نژاد و ... از خود می دانستند اصل اساسی در ولایت و ارتباط با پیامبران را ایمان و پیروی از آنان معرفی کرده است بنابراین نزدیک ترین افراد به ابراهیم کسانی هستند که از مکتب او پیروی کنند و نسبت به اهداف او وفادار باشند چه کسانی که در زمان او زندگی می کردند «اللذین اتبعوه» و چه کسانی مانند پیامبر اسلام (ص) و پیروان او که بعد از او به مکتب و برنامه و هدف او وفادارند « و هذا النبی و الذین آمنوا ... » (آل عمران /68)
5) تمسک به قرآن:
قرآن کامل ترین و بهترین معیار و راهنمای ما مسلمانان در نیل به سعادت دنیوی و اخروی است « ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم ... » (الاسراء /9) بنابراین مسلمانان باید آن را راهنمای فکری و عملی خود در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی اعم از فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی قرار داده و بدان متوسل گردند « واعتصمو بحبل الله و لا تفرقوا ... » ( آل عمران / 103) .
برخی از علل اعتصام به قرآن از نظر قرآن عبارت از :
1- قرآن هادی به بهترین راه ها است :
« ان القرآن یهدی للتی هی اقوم ...» (الاسراء / 9) این قرآن به دینی که اقوم از هر دین و مسلط بر اداره ی امور بشر است هدایت می کند . چنان که در آیه « قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دیناً قیماً مله ابراهیم حنیفاً و ما کان من المشرکین » ( الانعام / 161-162 ) آمده است (طباطبایی ، 13/48 ).
2- قرآن مایه هدایت است :
« شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان...» ( البقره / 185 ) ، «هدی للناس» یعنی قرآن بهترین راهنما برای کسانی است که اصولاً مردمی مقلد هستند و خودشان نمی توانند به طور مستقل مطالب معنوی خود را با دلیل و برهان دریابند تا حق را از باطل تشخیص داده و به سر منزل مقصود رهبری شوند.
3-قرآن مایه شفاء است:
« و ننزل من القرآن ما هو شفاء ... » ( الاسراء /82 ) چون قرآن کریم با حجت های قاطع و براهین ساطع خود انواع شک و تردیدها و شبهاتی را که در راه عقاید حق و معارف حقیقی وجود دارد و مانع سعادت انسانند با مواعظ شافی و داستان های آموزنده و عبرت انگیز و مثل های دلنشین و وعده و وعید و انذار و تبشیر و احکام و شرایعش از بین برده و زمینه را برای جای دادن فضائل آماده می سازد.
(همو ، 13/196
4-قرآن مایه رحمت است:
« و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه ... » (الاسراء /82) قرآن بعد از شفای دل مومنین و آماده نمودن آن برای کسب فضایل با اضافه رحمت ، نعمت استقامت و نور علم و یقین را جایگزین آن می کند. (همو، 13/196) .
5-قرآن حکیم است:
« یس و القرآن حکیم » (یس / 1-2) قرآن حکیم است زیرا در آن حکمت یعنی معارف حقیقی و فروعات آن یعنی شرایع و عبرت ها و مواعظ بیان شده است.(همو،17/64)
6-قرآن کریم است:
« انه القرآن کریم» (الواقعه/77) چون قرآن مشتمل بر اصول معارفی است که به بشر سود می رساند و سعادت دنیا و آخرت بشر را تضمین می کند(همو، 19/156).
7- تقوا و عبودیت و بندگی خداوند:
خداوند در قرآن هدف از خلقت انسان ها را چیزی جز عبودیت قرار نداده است «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»(الذاریات /56) تا انسان ها با دست شستن از هوا و هوس های پراکنده و گرایش های دنیا مدارانه و نظر کردن به غایات جاودانه ، جبهه ی متحد عبودیت خدای یگانه را تشکیل دهند.
8-اصل مدارا و شفقت دینی :
آیاتی از قرآن انسان را به تفقه ، تدبر و اندیشه در آیات الهی به جهات اثبات مسائل گوناگون از جمله در دین ترغیب می نماید تا این که انسان ها بدون تفقه امری را نپذیرند . زیرا با اندیشه ورزی و تعقل است که تعادل در اندیشه حاصل می شود. اهمیت تفقه در دین چنان است که قرآن توصیه نموده افرادی اختصاصاً به این امر پرداخته و پس از درایت و اندیشه به انذار دیگران بپردازند . از جمله این آیات که صراحتاً به این مساله اشاره دارد آیه « و ما المومنون لینفروا کافه فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین ... » (التوبه /122) .
در اینجا بیان نکته ای ضروری است و آن اینکه به رسمیت شناختن دیدگاه های مختلف و رعایت اصل مدارا به هیچ وجه مساوی پذیرفتن اندیشه مخالف و یا به معنای کم ارجی به ارزش های دینی و مذهبی و فرقه ای نیست بلکه به معنای آن است که مومنان افراد را با ایمان حداقلی که همان داشتن به یک خدا در مقام آفرینش است مومن بدانند نه اینکه «ایمان حداکثری» را مبنا قرار داده و در نتیجه بسیاری را خارج از جرگه ی ایمان تلقی کنند. چنان که پیامبر (ص) و علی (ع) این مومنین در اعلای ایمان با دیگر صحابه در مرتبه ایمان حداقلی مدارا می کرده اند.
به عبارت دیگر ، منظور از مدارای اسلامی مدارا با اعتقادورزان و دینداران است و نه با اعتقادات آنان . و در پی چنین مواجهه ایی است که زمینه برای حس تعامل و گفتمان ها فراهم شده و در سایه آن نقد مبتنی بر تعقل صورت می گیرد و همه دینداران خصوصاً شیعه و سنی در جوامع اسلامی می توانند یکدیگر را تحمل کنند. بدون این که به احدی از مومنان اهانتی بشود. چنان که خداوند از جمله دستورات مهم اخلاقی که به پیامبر (ص) در مقابل مخالفان توصیه می کند سخن گفتن با اندرز و شیوه نیکوست ، می فرماید : « ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ... » (النحل /125) تا رسد به مسلمانان که بر دین واحد ، اصولی واحد ، خدای واحد ، پیامبر واحدند . زیرا چه بسا در پی چنین تعاملات و گفتمان در برخی موارد واقعیت برای افراد حق جوی به خطا رفته روشن شود و در نتیجه به حقیقت بپیوندد چنانکه حضرت علی (ع) خوارج را حق خواهان به باطل رسیده می دانست و لذا با سخنرانی و ارشاد آنان ، بسیاری را هدایت و مستصبر نمود.
9-اصل اخوت و برادری:
اسلام در تمام آموزه هایش نمایانگر راه های همبستگی ، صفا ، سلام ، هم سویی ، هماهنگی ،و شیوه های صلح است از جمله آن راه ها اخوت و برادری اسلامی در جبهه ی موحدین است که باعث پیوند دل ها و از بین رقتن فاصله میان ارواح و ایجاد و برقراری محبت و صمیمت در دلها و شور مسئولیت در قبال برادران دینی دیگر می شود. لذا خداوند در صورت فقدان این امور با مخاطب قرار دادن آنان بر مبنای برادری ترغیب به اصلاح ذات بین و تالیف قلوب داده است: « انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم و اتقوا الله ... » (الحجرات /10) و «و اذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً ... » ( آل عمران /103) .
10- اصل همیاری اجتماعی و مسئولیت همگانی:
دستورات اجتماعی اسلام همگی حاکی از آن است که از نظر اسلام هر یک از افراد جامعه اسلامی هم چون اعضا ی خانواده هستند که خانواده و فرد هر یک در تکوین هویت و شخصیت خود به یکدیگر نیازمند هستند . در اسلام این چنین نیست که فردیت مطلق مطرح باشد بلکه همه باید مصالح عمومی و شئونات ملی را رعایت کرده و حب و بغض ها و منافع شخصی باعث و مجوز بی اعتنایی ، تجاوز ، ستم به حقوق دیگران حتی غیر مسلمانان نمی شود.
بنابراین ، دستورات اجتماعی اسلام مثل همکاری و تعاون ، در غم و شادی یکدیگر شرکت جستن ، کنار گذاشتن عداوت و دشمنی، امر به معروف و نهی از منکر و ... همگی حاکی از توجه و تمایل اسلام به ارتباط متقابل انسان ها با یکدیگر و از عوامل اتحاد و انسجام در جامعه اسلامی به شمار می روند حتی اهمیت و نقش امر به معروف و نهی از منکر در رفع مفاسد و نقائض در جامعه در آن حدی است که خداوند آن را در برخی آیات پس از ایمان به خدا و آخرت ذکر کرده است: « یومنون بالله و الیوم الاخر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر ... » (آل عمران /114) .
لذا بر مسلمانان است با پیروی از دستورات ضروری دین زمینه را برای نزدیک کردن قلوب خود با یکدیگر و حتی با تکیه بر اصول مشترک با غیر مسلمانان فراهم آورند تا با اتحاد خود موجبات تفرقه و جدایی و درگیری و خونریزی از جامعه ریشه کن گردد.
11-مناسک حج و عبادات:
حج بزرگترین و باشکوه ترین کنگره عظیم جهانی اسلام است که هر ساله مسلمانان با اتحاد و یکپارچگی خود از نژادها و زبانها و .... برای ملل جهان به نمایش می گذارند . از آنجا که اجرای این کنگره از جهات مختلف عبادی ، سیاسی ، اجتماعی در بهم پیوستن مسلمانان اعم از شیعه و سنی با یکدیگر دارای نقش بسزایی است خداوند انجام آنرا در زمانی خاص بر افراد مستطیع واجب گردانیده است تا مسلمانان علاوه بر دستیابی به اهداف دیگر با کنار هم قرار گرفتن در انجام این فریضه الهی ، زمینه ارتباط متقابل و اتحاد با یکدیگر را تجربه و حس نمایند. از طرف دیگر خداوند در قرآن دستور داده نمازها به سمت کعبه یعنی یک هدف بر پا شود: «و من حیث خرجت فول شطر المسجد الحرام و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره ... » (البقره / 150 ).
خطابات قرآنی آنجا که می خواهد حتی تکلیف آحاد جامعه و وظیفه شخصی افراد را معین نماید بصورت جمع بیان گردیده است: « اقیموا الصلاة ... » ( البقره / 43). و نیز قرآن با آیاتی چون : « و ان المساجد الله ... » (الجن /18) و اختصاص دادن خانه خدا به خداوند ، مسلمانان را تشویق به برپایی نماز و عبادات در مسجد و بصورت جماعت می نماید. همه این دستورات حاکی از اهمیت قرآن به جمع و جماعت است تا بدین وسیله مسلمانان از وضعیت و گرفتاریها و مشکلات همدینان خود خبردار شده و در بهبود و پیشرفت اوضاع خویش از جهات مختلف خصوصاً جنبه سیاسی بکوشند زیرا در وضعیت کنونی مسائل سیاسی جهان بهترین وسیله برای تفرق و جدایی مسلمانان شده است و از آنجا که در اسلام دین از سیاست جدا نیست با تعاون و همکاری و اتحاد و انسجام می توان مانع تاثیر حربه دشمنان دین و ارزشهای مقدس متعالی گردید.
12-اجرای عدالت اجتماعی:
عدل آن است که هر چیزی در جای مناسب خویش قرار گیرد لذا از آنجا که انسان مدنی بالطبع است و قوام زندگی بشر منوط به اجتماع و قوام اجتماع به معاملات و ارتباطاتی است که انسانها با یکدیگر دارند آنچه که می تواند جانها و نفس انسانها را آرامش بخشد و حتی ظالمان را قلباً راضی کند اجرای عدالت است. مگر می شود از قانونی که خداوند تمام هستی را بر محور آن بر پا کرده وسیعتر و جامعتر از آن تصور نمود؟ (مکارم شیرازی ، 4/302) .
لذا در جای ، جای کلام الله مجید به مسلمانان توصیه شده که در داوری و مواجهه با مسائل و مشکلات مردم در توزین به عدالت رفتار نمایند: « یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لا یجر منکم شنئان قوم علی الا تعدلوا اعدالوا هو اقرب للتقوی ... » (المائده / 8).
بدین جهت اجرای عدالت از موجبات زوال حقد و حسد و کینه و تفرق در جامعه بشمار می آید که اجرای آن اتحاد را در پی خواهد داشت.
13-اصل مشاوره
اساساً یکی از عوامل موفقیت پیامبر (ص) در پیشبرد اهداف اسلامی همین اجرای اصل مشاوره در اجرای نحوه دستورات اسلام بوده است زیرا مشورت با دیگران و احترام به دیدگاهها و نظرات دیگران علاوه بر منفعت هایی چون دست یافتن به بهترین و صواب ترین راه ، باعث می شود که همگی دستاورد و پیروزی حاصل از انجام امور را متعلق به خودشان نیز دانسته و کارشکنی های کمتری در اجرای تصمیمات مربوط به اجرای آن انجام گیرد و در نتیجه باعث اتحاد و انسجام مسلمانان گردد.
نتیجه گیری
توجه و تامل در اصول و عوامل اساسی اتحاد آفرین از منظر قرآن می تواند نتایج چندی را در پی داشته باشد از جمله :
1) با محوریت و اعتقاد به اصول مشترک همه ادیان توحیدی می توان اهداف ادیان الهی را در دو عرصه فردی و اجتماعی که عبارت از عبودیت و عدالت می باشند تحقق بخشید.
2) مسلمانان و پیروان دیگر ادیان الهی در سایه اعتقاد به این اصول می توانند (اتحاد جماهیر توحیدی ) را در جهـــــــان بوجود آورند اتحادی که ( اتحاد جماهیر اسلامی ) فرع این اتحاد باشد. زیرا از یک طرف بر هیچ مومن و موحد با خرد و آگاهی پوشیده نیست که با توجه به یهودیت دینی ، مسیحیت دینی و اسلام حرکت در جهت تحقق بخشیدن این اتحاد بزرگ در سراسر جهان و رفع هر گونه ظلم و ستم و سفاکی جهانخوران ، از ضروری ترین وظیفه ها و حتمی ترین اقدامهاست . و از طرف دیگر برای مسلمانان روشن است که تحقق این اهداف همان تحقق اهداف قرآن یعنی « انسان تراز قرآن » (فردسازی قرآنی) و « جامعه تراز قرآن » (جامعه سازی قرآنی ) ، جامعه ای منهای «فقر»و «تکاثر»که هدف عالی اسلام است ، می باشد و در این صورت است که پیروان توحیدی می توانند چونان «بنیادی مرصوص» در مقابل دولتهای و قدرت های استعمارگر و غارتگر جهان به سردمداری امریکا ، انگلیس و اسرائیل که به نام دین پایمال کننده حقوق انسان و میراننده ارزشهای مقدس ادیان توحیدی اند باشند .
ساعت 10: 22 دقیقه روز 20/11/64 توسط فرماندهی کل، سپاه فرمان حمله با قرائت رمز عملیات صادر شد:
«بسمالله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه، یا فاطمه الزهرا(س)، یا فاطمه الزهرا(س)، یا فاطمه الزهرا(س)،»
پس از عبور موفقیتآمیز غواصان از رود خروشان اروند، یگانهای نیروی زمینی سپاه پاسداران با پشتیبانی آتش تهیه و شلیک هزاران گلوله، تهاجم خود را در محورهای مورد نظر، آغاز و مبادرت به شکستن خط مقدم دشمن کردند.
با توجه به احتمالاتی که در زمینه هوشیاری دشمن مطرح بود، شکستن خط، پاکسازی و گرفتن سر پل مناسب در سریعترین زمان ممکن، ضمن عبور از رود اروند در تضمین موقعیت علمیات، نقش اساسی داشت. در این راستا غواصان ضمن عبور از رود اروند باید معابر را باز میکردند تا نیروهای قایق سوار بتوانند با عبور از این معابر، به ساحل دشمن وارد و تا فرا رسیدن روشنایی صبح، منطقه را برای استحکام سر پل پاکسازی کنند.
عکسالعمل عراقیها در لحظات اولیه عملیات و رویارویی با موجهای گسترده قوای ایرانی که سرتاسر خط دشمن را مورد تهاجم قرار داده بودند غیر منتظره و تعجب برانگیز بود. به دلیل گستردگی محورهای هجوم و انجام تک پشتیبانی در منطقه «ام القصر»، دشمن تا سه روز در تشخیص فلش اصلی حمله سردرگم بود و نتوانست در برابر هجوم نیروهای ایرانی، اقدامی جدی صورت دهد.
گسترش وضعیت و تامین هدفهای عملیات در همان شب اول، چنان غیرمنتظره بود که نیروهای «پشتیبان» برای تامین مراحل بعدی عملیات در صبح یا شب دوم علمیات، در ساعت 24 وارد منطقه شده و به سمت اهداف خود حرکت کردند.
در لحظه شکستن خط و درگیری با عراقیها، هوای مه آلود و نم نم باران، غواصان را برای انجام بهتر عملیات یاری کرد. نیروهای دشمن که غافلگیر شده بودند، با مقاومتی اندک پا به فرار گذاشتند، یکی، دو ساعت پس از درگیری، شنود بیسیم دشمن، حکایت از اوضاع نابسامان و به هم ریخته خطوط دفاعی عراقی داشت. هر یک از فرماندهان عراقی، نسبت به منطقه ماموریت خود، سلب مسوولیت کرده و پی در پی از فرماندهان بالاتر، درخواست کمک میکردند.
روز نخست عملیات در شرایطی سپری شد که دشمن به دلیل سر درگمی در تشخیص هدف اصلی حمله و نیز اصل غافلگیری ناآگاهی نسبت به اوضاع و ابری بودن آسمان، هیچ مهلتی برای عکسالعمل در مقابل حملههای زمینی و هوایی به دست نیاورد؛ حتی از حمایت نیروهای پیاده موجود و تجهیزات نیز عاجز ماند. قوای ایرانی پس از تصرف کامل «فاو» در محورهای «بصره»، «ام القصر» و «البحار» به پیشروی خود ادامه دادند تا نظامیان عراق را هر چه بیشتر از شهر فاو دور نگه دارند.
پیشروی نیروهای ایرانی، زنگ خطر سقوط بصره را به صدا درآورد و عراق به سختی تلاش میکرد تا از سرعت پیشروری قوای ایران بکاهد. در روزهای بعد، درگیریهای سختی بین طرفین روی داد. این جنگ و گریزها در کنار خورعبدالله و منطقهای به نام «کارخانه نمک» به اوج خود رسید؛ اما دشمن دیگر نتوانست به خطوط دفاعی سابق خود در منطقه باز گردد و سرانجام به شکست خود در شهر فاو اعتراف کرد.
حدود دو ماه منطقه زیر آتش سنگین و پاتکهای سخت و بمباران وحشتناک قرار داشت، تا آن که رفته رفته اوضاع آرام گرفت و خطوط پدافندی تثبیت شد. در آن میان، توپخانه نیروی زمینی ارتش جمهوریاسلامی ایران با تلاش بیوقفه خود، سعی داشت تا حد امکان از نیروهای خودی مستقر در خط، حمایت و پشتیبانی کند.
در طی عملیات والفجر هشت، نزدیک به 800 کیلومتر مربع از خاک عراق آزاد و تلفات و خسارات سنگینی بر دشمن وارد شد. عراق در جریان این عملیات، بیش از 50هزار تن کشته زخمی و اسیر بر جای گذاشت. در میان کشتهشدگان، یک فرمانده لشکر و 5 فرمانده تیپ، و در میان اسیران، چندین سرهنگ، خلبان هواپیما و چرخبال و تعدادی درجه دار وجود داشت و در مجموع، 10 تیپ پیاده کماندویی و نیروی مخصوص و 2 تیپ زرهی، 4 گردان ضد هوایی، 10 گردان جیش الشعبی و 5 گردان توپخانه دشمن منهدم شد.
در جریان عملیات والفجر هشت (فاو) همچنین بیش از 50 فروند هواپیما و چرخبال، صدها دستگاه تانک، نفر بر و خودرو نظامی، توپ صحرایی، توپ ضدهوایی و ناوچه موشک انداز منهدم گردید و دهها دستگاه تانک و نفربر،180 دستگاه خودرو، 20 عراده توپ صحرایی، 120 عراده توپ ضدهوایی، 3 دستگاه رادار موشک و 34 دستگاه مهندسی از میان تجهیزات ارتش عراق به غنیمت قوای ایران درآمد.
در فرایند بیش از 75 روز نبرد گسترده که صحنه واقعی رویارویی نیروی نظامی و ماشین جنگی حزب بعث عراق با توان قوای ایرانی بود، ایران بر سواحل شمالی خورعبدالله در شبه جزیزه فاو (شهر فاطمیه) مسلط و راه ورود عراق به خلیج فارس بسته شد.
فعالیت عناصر شناسایی، با فاصله اندکی پس از عملیات بدر آغاز شد. در این مدت اقدامات زیر صورت گرفت:
الف- دیدهبانی مستمر از فعالیتهای گوناگون دشمن:
ب- تهیه شناسنامه نهرها و جادهها و زمین منطقه خودی؛
ج- تهیه نقشه و کالک منطقه؛
د- کنترل فعالیتهای دریایی دشمن توسط را دارهای دریایی.
گذشته از این، شناساییهای لازم از زمین منطقه و تأثیرگذاری باران بر آن، طول و عر و میزان فشردگی نخلها، طول و عرض نهرها و تأثیر جزر و مد بر روی آن انجام شد.
شناسایی انواع مختلف جادهها اعم از شنی، آسفالت و نیز ارتفاع آن از سطح زمین، روییدنیهای کنار ساحل، وسعت و چگونگی گل و لای آن و تأثیرگذاری جزر و مد بر روی آن و ... صورت گرفت.
در این مدت، عمدتاً در سه زمینه به طور مشخص اطلاعات لازم به دست آمد:
ساعت 22 است. با این که تماسها اکثراً قطع شده، ولی باز نیروهای غواص به صورتی هماهنگ در کنار سیل بند و سنگرهای دشمن، منتظر علامت حتمی شروع حمله هستند.
در ساعت 05: 22 نیروهای غواص در محور لشکر ثارالله(علیهالسلام) در خط دفاعی عراقیها نفوذ کردهاند؛ به طوری که تعدادی از افراد دشمن، جمعی از برادران را مشاهده میکنند؛ اما چنان ترس و وحشت بر آنان غلبه کرده که قدرت هر نوع عکسالعملی از آنان سلب شده است.
دیدن غواصان سیاهپوش با اندامهای غیر طبیعی (به دلیل شکل خاص لباس غواصی) برای نیروهای دشمن چنان وحشتناک و غیر منتظره است که آنان فقط سعی میکنند تا با هم از صحنه بگریزند. برادر تخریب چی در گزارش به فرماندهی لشکر، این صحنه را چنین توصیف میکند:
«نیمی از گروهان ما در چولانها و نیمی هم در جاده بودند. همین طور که میرفتیم، 4 نفر عراقی آمدند نزدیک ما. به یکی، دومتری که رسیدند، ایستادند، و استراحت کردند. بعد بلند شدند. در حالی که با هم صحبت میکردند، رفتند به طرف محور دیگر، آن جا هم به استراحت پرداختند. اینها که رفتند، یک نفر را تنها دیدیم که از عقب میآمد. به محور ما که رسید، برادران در یک ستون، کاملاً مشخص بودند. بعد دستهایش را به طرف بچهها (به نشانه علامت یا اظهار تعجب) گرفت و از اول تا آخر گروهان را نگاه کرد. تمام بچهها را یکی یکی دید؛ حتی شاید هم شمرد. رفت به طرف آن 4 نفر. بعد عراقیهای دیگر را صدا زد. آن 4 نفر هم آمدند و سریع از پهلوی ما رد شدند. آنها به سرعت سوار «ایفا» شدند. فقط تعدادی نارنجک داشتند. انداختند برای ما که افتاد داخل آب؛ ولی دیگر نایستادند و خیلی سریع محل را ترک کردند. اینها حتی یک چراغ قوه بچههای خودمان را که کنارشان روشن شد، دیدند. ولی به روی خودشان نیاوردند و رفتند. کل گروهان، از داخل محور یک رد شد. به محض این که گروه تأمین خواست برود داخل سنگرها، یک گلوله آر. پی. جی به طرفش شلیک شد. من هم با صدای بلند به یکی از بچهها گفتم: آن را بزن. بچههای دیگر فوری با آر. پی. جی زدند داخل سنگر، از اطراف گروه دو هم آن سنگر را زدند. خود برادر موذن هم یک نارنجک انداخت. بچهها هم تا دیواره سیل بند پشروی کردند. در این جا بود که دیدیم عراقیها دارند فرار میکنند.»
در حالی که تیراندازیهای پراکنده در برخی محورها، قریبالوقوع بودن حمله را به شکلی اجتناب ناپذیر خبر میدهد، فرماند قرارگاه خاتم الانبیا (صلیالله علیه وآله) در صدد است تا آمادگی و هماهنگی بین یگانها را به حداکثر مطلوب برساند. تا این زمان، قرارگاه مرکزی این آمادگیها را به وسیله قرارگاههای پایینتر پیوسته کنترل کرده است. اکثر یگانها آمادگیشان به میزان 70، 80 و 90درصد گزارش شده است. اما فرمانده قرارگاه مرکزی، مرتب به وسیله تلفن و با ارسال پیک به محوطه قرارگاه، که به منطقه درگیری بسیار نزدیک و زیر برد خمپاره قرارگاه، که به منطقه درگیری بسیار نزدیک و زیر برد خمپارههای دشمن است، جویان علت عدم آمادگی برخی از یگانها از جمله لشکر 33 المهدی (عجلالله تعالی فرجهالشریف) است. نیروهای این یگان در حساسترین منطقه اروند رود (یعنی نقطه اتصال رودخانه به آبهای پهناور خلیج فارس) در جدال با امواج شدید آب است تا عر زیاد رودخانه را در این محور با موفقیت پشت سر بگذارد.
به رغم تلاشهای انجام شده از هر سو، این یگان برای اجرای ماموریت خود، آمادگی لازم را احراز میکند و با توجه به وضعیت خاص زمان و به تشخیص فرمانده عملیات، از ادامه حرکت آن جلوگیری به عمل میآید. تصمیمگیری برای اعلام رمز عملیات در چنین اوضاعی، بسیار دشوار و حساس است. از سویی، یکی از قرارگاههای پایینتر، اصرار میکند که فرمانده عملیات فرمان را صادر و رمز عملیات را اعلام کند و از سوی دیگر 10 دقیقه تأخیر، به نیروهای عقب مانده فرصت میدهد تا هر چه سریعتر خود را به موازات دیگر نیروها، به پای کار برسانند. در این زمان، نماینده امام در شورای عالی دفاع (حجتالاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی) در انتظار اعلام آغاز حمله لحظه شماری میکند. ایشان که امکان تماس و مکالمه تلفنی با قرارگاههای تابعی را ندارد، گزارشهایی را که از خطوط مقدم به وسیله عناصر پیک به قرارگاه میرسد، به دقت مورد بررسی قرار میدهد.
سرانجام در ساعت 10: 22 تاریخ 20/11/1364 برادر محسن رضایی از سوی قرارگاه خاتم الانبیا(صلیالله علیه وآله) فرمان حمله را چنین صادر میکند؛
بسم الله الرحمن الرحیم
«و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و قاتلو هم حتی لا تکون فتنه»
«یا فاطمه الزهرا یا فاطمه الزهرا،» وی سپس به کلیه بسیجیان و پاسداران شرکت کننده در عملیات، با لحنی حماسی خطاب میکند:
«امروز، روزی است که 7 سال پیش در چنین زمانی، امام(خمینی) فرمان داد حکومت نظامی باید لغو شود (اشاره به 21 بهمن 1357). شما برادران نیز حکومت نظامی صدام را لغو کنید و ان شاءالله بریزید توی شهر و روستا و همه حکومت نظامی را به هم بریزید.»
اعلام رمز عملیات در فضایی کاملا روحانی و در عین حال پر التهاب انجام میشود. قرارگاههای تابعه به فرماندهان لشکرها و آنان به ردههای پایینتر، رمز پر معنای یا «فاطمه الزهرا» را منتقل میکنند. نام حضرت زهرا (سلامالله علیها) در کلیه بیسیمها تا رده گروهان، به صدا در میآید . فرمانده عملیات فورا به دیدگاهی خارج از سنگر میرود و از نزدیک، درگیری در کلیه خطوط را ملاحظه میکند. تبادل گلولههای رسام 15 و تبادل آتش توپخانه خودی و دشمن مشهود است.
بیاختیار وی به همراه حاضران به قرائت دعای فرج میپردازد. فریاد «الهی عظم البلا» در میان صدای رگبار و تبادل آتش خودی و دشمن، ندای مظلومیت امتی است که به رغم تحمل همه سختیها و مشکلات چند ساله بسیجیان جان بر کف را برای خدمت به اسلام، انقلاب و امام، این چنین به پیشگاه خداوند هدیه میکنند. در این زمان، یکی از گروهانهای غواص توانسته است خود را به پشت کمین و سنگرهای دشمن برساند. این گروهان با شنیدن صدای موتور قایقهای خود حامل نفرات گردانهای پیاده پی به آغاز حمله میبرد و به دستور فرمانده خود، بلافاصله حمله را آغاز میکند.
در حالی که دشمن کاملاً غافلگیر شده است، غواصان خط شکن با رگبار کلاشینکف و پرتاب نارنجک و شلیک گلولههای آر. پی. جی 7 یکی پس از دیگری اقدام به پاکسازی سنگرهای نیروهای عراقی میکنند. یکی از فرماندهان رزمندگان غواص درباره چگونگی آغاز درگیری میگوید: «من خودم به داخل یکی از سنگرهای اجتماعی دشمن رفتم. در را باز کردم، همه خوابیده بودند. وقتی بیدار شدند، خیال کردند از خودشان هستم. با من صحبت کردند. اصلاً ما متعجب مانده بودیم؛ زیرا درگیری را که شروع کردیم، هنوز فکر میکردند ما از نیروهای خودشان هستیم و ما را نمیزدند. البته بسیاری از ما را هم نمیدیدند.»
دو تن از برادران غواص نیز نحوه شروع و انجام درگیری را چنین توصیف میکنند:
«تا سیم خاردارها رفتیم، عراقیها داشتند کار میکردند و موانع مخصوص کار میگذاشتند. کارشان که تمام شد، بعد خوب نگاه کردند و رفتند. برادر مسعودی رفت جلو، بچهها با کمی فاصله همه رفتند پشت سرش. بعد برگشت و گفت: همه خواباند. بعضی از سنگرهایشان خالی بود. بچهها رفتند داخل آن و مستقر شدند. داشتیم صحبت میکردیم که یک نفر عراقی آمد و شروع کرد به عربی صحبت کردن. اسلحهاش به اسلحه یکی از بچهها خورد و متوجه ما شد. در این جا یک درگیری تن به تن انجام شد. همزمان صدای تیراندازی از نقاط دیگر شنیده میشد و اجرای آتش خودی شروع شده بود. یکی از بچهها آن عراقی را با خنجر زد و دادش که بلند شد، عراقیهای دیگر شروع کردند به این طرف و آن طرف رفتن. بچهها هم با آر. پی. جی 7 و نارنجک از دور و نزدیک آنها را به هلاکت رساندند.»
از ساحل خودی، مشاهده انفجار نارنجک در سنگرهای نگهبانی دشمن که یکی پس از دیگری، برای چند ثانیه سنگرها را روشن و سپس منهدم میکند، صحنهای تکان دهنده و غرورانگیز ایجاد کرده است. در نقاطی که آثاری از آتش و درگیری مشابه وجود ندارد، اجرای آتش از ساحل خودی، حجم زیادی از گلولههای تانک و تفنگ 106 میلیمتری و خمپاره و تیربارهای کالیبر بزرگ را روی آن نقاط متمرکز کرده است. آتشی سهمگین و مهلک همراه با آتش مسلسلهای سبک افراد پیاده نزدیک به 20 کیلومتر طول جبهه را پوشانده و در مدتی کوتاه، سکوت و آرامش عمیق منطقه به صحنهای هولناک و فضایی آکنده از دود و انفجار وحشتزا تبدیل شده است. در این لحظه دو تن از برادران غواص که به دلیل تلاطم و حرکت سریع آب اروند، که به سمت چپ، منحرف و در نقطهای دیگر، به ساحل رسیده بودند، بدون اسلحه، خسته و نفس زنان در پی یافتن محل اصلی ماموریت خویش هستند. کمی آن طرفتر، سنگری از دشمن در معر تیراندازی گلولههای مستقیم خودی است؛ ولی از داخل سنگر، همچنان علائمی از تیراندازی متقابل به وسیله کلاش مشاهده میشود. این دو نفر در محدودهای قرار گرفتهاند که هیچ اثری از نیروی پیاده خودی نیست و فقط آتش ساحلی روی دشمن اجرا میشود. کمی به سنگر نزدیک میشوند و تصمیم میگیرند که به تنهایی دست به کار شوند. این دو جز چند عدد نارنجک، هیچ سلاح دیگری با خود ندارند. هر کدام یک نارنجک به داخل پرتاب میکنند و به این وسیله سربازان دشمن کشته میشوند. بعد وارد سنگر میشوند و اسلحه و قشنگهای موجود را با خود برداشته و به پاکسازی دیگر سنگرها میپردازند. در حالی که آتش شدید از ناحیه ساحل خودی هنوز قطع نشده است و پیوسته گلولههای تیر مستقیم در اطراف این برادران به زمین مینشیند، آنها تصمیم میگیرند پاکسازی را ادامه دهند و بههمین ترتیب، 150متر دیگر از خط دشمن را پاکسازی میکنند. این دو به کمک هم بدون توقف، به راه خود ادامه میدهند و در آخر پس از مدت کمی، به برادران همرزم خویش پیوسته و همراه دیگر برادران به ادامه ماموریتشان میپردازند. در محور دیگر، از یک دسته برادران غواص، تنها سه تن موفق به استقرار کامل در ساحل دشمن گردیدهاند. یک فرمانده دسته و دو رزمنده دیگر پس از کمی سردرگمی، به هم پیوسته و بدون اتلاف وقت، اقدام به شکستن خط کنند.
درباره نحوه شکستن خط در یکی دیگر از محورها، مسوول گروه غواص چنین توضیح میدهد:
«حدود سه ربع ساعت زیر موانع خوابیدیم. در این فرصت، بچهها را تقسیم و افراد آر. پی. جی زن را برای هر سنگر مشخص کردیم. در این حال، یک مرتبه دیدیم همه جا روشن شد. متوجه شدیم عملیات آغاز شده است. دیگر فرصت نبود که تخریب چیها کاملاً سیم خاردارها را قطع کنند. از قبل هم به دلیل ایجاد سر و صدا از بریدن آن خودداری کرده بودیم. همه هجوم بردیم به طرف سیم خاردارها. چون بلند بود، نتوانستیم رد شویم، یکی از بچهها از همان جا به طرف سنگری که تیراندازی میکرد، آر. پی. جی شلیک کرد و سنگر فورا ساکت شد. بلافاصله یکی دیگر از بچهها از داخل سه ردیف سیمخاردار عبور کرد و به شدت زخمی شد؛ ولی رفت. به دنبال او، من و سه نفر دیگر، از لابه لای سیم خاردارها عبور کردیم. اولین کاری که کردیم، با نارنجک سنگرهای اول را زدیم. سپس سیم خاردارها را بریدیم و بقیه بچهها هم به ما پیوستند و با استفاده از نارنجکهای عراقی، پاکسازی سنگرها را ادامه دادیم.»
در بقیه محورها نیز، در مجموع رزمندگان به محل اطلاع از شروع عملیات، به صورت گسترده و همه جانبه از پشت و رو به رو، به خط دفاعی دشمن هجو میبرند و با سرسختی هر چه تمامتر در پی یافتن عناصر دشمن و پاکسازی کامل سنگرها، به جستجو میپردازند. در این لحظه، بسیاری از تیر بارهای دشمن با مشاهده میزان نفوذ غواصان به تصور هلی برن16 نیروها، به طرف آسمان نشانه میگیرند و برای رویت آثاری از چرخبال برفراز اروند، به جستجو ادامه میدهند. نیروهای دشمن وحشت زده، نگاهشان به آسمان و به آتش خودی دوخته شده است و چنان سرگرم یافتن حمله کنندگان هستند که حتی از پرتاب و انفجار نارنجک برادران غواص به درون سنگرشان، غافل ماندهاند و پیوسته بدون حساب تیراندازی میکنند. از یک سو، گلولههای آر. پی. جی و تفنگ 106 بر سنگرهای سه دهنه با ضخامت تقریباً یک متر، چندان موثر نمیافتد و از سوی دیگر، دالانی کوچک به وسیله پیچ 2متری، محیط خارج و داخل سنگر را به هم مرتبط کرده است و مانع ورود نارنجک در محوطه اصلی سنگر میشود.
این تحرکات که در زمانی کوتاه صورت میگیرد، پر از هیجان و التهاب است در این جا بار دیگر رزمندگان غواص شجاعت، اعتماد به نفس و سرعت عملشان به نمایش میگذارند. آنان برای رفع چنین مسالهای، به بام سنگر رفته و از طریق دهانههای سنگر که لولههای کلاش یا تیربار از آن بیرون آمده است، به داخل آن نارنجک پرتاب میکنند و با انفجار اولین نارنجک، سکوتی همیشگی بر سنگر مستولی میشود.
شهید بنفشه (از مسوولان گروهان غواص) از جمله کسانی است که پس از پاکسازی 9 سنگر فعال دشمن، به این نحو یکی دیگر از سنگرهای دشمن را خاموش میکند و عاقبت مورد اصابت گلولهای از داخل نخلستان واقع میشود. وی در حالی که دستانش قطع شده، یک دستش در نزدیکی دهانه سنگر آویزان کرده و دست دیگرش بر بام سنگر قرار گرفته است؛ نمایی از یک شهادت شجاعانه و قهرمانانه را در معر دید شاهدان قرار میدهد.
از صبح روز، 20/11/1364 تمام گردانهای رزمی و غیره با شور و هیجان و گامهای استوار نوید پیروزی سر داده و خود را برای انجام یک عملیات دیگر آماده میکردند. همه به رغم آن که میدانند تا مرز شهادت فاصله چندانی نیست؛ اما با روحیهای عالی، یکدیگر را در آغوش میگیرند و از هم حلالیت میطلبند. عده دیگری از نیروها در حال نوشتن وصیتنامههای خود هستند.
حال و هوای نیروهای غواص حال و هوای دیگری است.
این آخرین دعای توسلی است که میخوانند و چند شبی بیشتر به لحظه موعود نمانده است. آنها میدانند که احتمال بازگشتشان نسبت به نیروهای دیگر بسیار ضعیف تر است. آنها با بدنهای نحیف و دستان پینه بسته جز شهادت به هیچ چیز دیگری نمیاندیشند. همچنین به خوبی میدانند که پس از حدود یک ساعت جنگیدن با امواج آب و موانع جنگ با نیروهای دشمن را در پیش دارند. زمانی که فرمانده لشکر گفت: «شاید این آخرین دعای توسل شما باشد و.» نیروهای غواص حالات عجیبی داشتند؛ به طوری که انسان میتوانست شب عاشورای امام حسین(علیهالسلام) را تجسم کند.
لحظات حرکت فرا رسیده بود. نیروها با توجه به سازمان رزم خود، گردان به گردان به صورت ستون، به طرف محورهای عملیاتی حرکت کردند. همه چیز طبق روال از پیش تعیین شده پیش میرفت؛ یگان دریایی قایقهای خود را با موتور خاموش- با پارو یا طناب- درون نهرها و محورهای عملیاتی برای استقرار در پیچهای نزدیک اروند، به طرف جلو حرکت میداد. گردانهای خط شکن به صورت ستونی به طرف محورهای عملیاتی خود در حرکت بودند تا در زمان مقرر، سوار بر قایقها شوند و سپس با اعلان فرمانده عملیات را آغاز کنند.
در پی عملیات قوای ایران، رژیم عراق که خود را با خطری جدی مواجه میدید، دست به تحرکات سیاسی وسیعی زد؛ از جمله: احضار روسای نمایندگی عربی به وزارت خارجه این کشور، ملاقات عزیز با سفرای پنج کشور عضو دایم سازمان ملل در بغداد، دیدار عزت ابراهیم (معاون صدام) با ولیعهد عربستان و ... نمونههایی از تأثیرات احتمالی این عملیات را که منجر به هراس رژیم عراق شده بود، میتوان در گزارشها و تحلیلهای مفسرین رسانههای خارجی مشاهده کرد: روزنامه اسراییلی معاریو (28/11/64): «اگر ایرانیان موفق شوند پایگاهی را که به تصرف درآورندهاند، حفظ کنند، موقعیت صدام را متزلزل خواهند ساخت و راهی برای نفوذ در کشورهای ثروتمند خلیج فارس، به دست خواهند آورد.»
رادیو امریکا (25/ 11/64):
«واضح است که پس از چهار روز جنگ، عراقیها درد سر بزرگی را در عقب راندن ایران تجربه میکنند و آگاه هستند چنانچه ایران موقعیت خود را در آن منطقه تحکیم بخشد، چه مشکلات بعدی به وجود خواهد آمد.»
در آغاز کار، شواهد نشان میداد که دشمن هنوز نسبت به محدوده عملیاتی یگان آگاه نشده است؛ اما به زودی با فرستادن هلیکوپتر شناسایی، شلیک چند گلوله خمپاره و همچنین با توجه به نزدیک شدن علمیات، شلوغ شدن منطقه و از دیاد ترددها، تقریباً هوشیارتر شد؛ به طوری که فرمانده لشکر در این مورد در تاریخ 17/11/1364 میگوید:
«پریروز، دو فروند هلیکوپتر به منطقه آمده و آنجا را شناسایی کردند. هلیکوپتر شناسایی، برای کنترل ویژه ساحل خودی آماده بود، اینها حساسیتهای دشمن است، آتش دشمن، ثبت تیرهای آن که اخیراً انجام میدهد، نشاندهنده آن است که دشمن حساس شده است.»
هنگام طراحی عملیات والفجر هشت و نیز همزمان با تلاشهای پس از آن، واقعیاتی رخ نمود که به تدریج نقش اساسی خود را در رابطه با پیروزیهای این عملیات و نیز ضرورتهای مورد نظر جهت ادامه جنگ نشان داد. در نهایت آنچه فتح فاو را به دنبال داشت، عوامل متعددی بود که بعضاً به طور مستقیم یا عیرمستقیم تأثیر خود را بر جای گذاشت. در این رهگذر به پارهای از آن عوامل اشاره میشود:
1- غافلگیر شدن دشمن و عدم آمادگی آن؛
2- ضعف اطلاعاتی دشمن؛
3- عملیات پشتیبانی از ام الرصا ص، شلمچه و محورهای دیگر؛
4- اتخاذ تاکتیکهای ویژه، خصوصاً به هنگام عبور از رودخانه اروند؛
5- موقعیت زمین منطقه که امکان مانور مناسب را از دشمن سلب میکرد؛
6- امکان استفاده مناسب از آتش خودی؛
7- سیستم نسبتاً مناسب پدافند هوایی؛
8- وسعت نسبتاً مناسب منطقه؛
9- پشتیبانی بیشتر دولت و مردم نسبت به گذشته در فراهم آودن امکانات و نیرو؛
10- اقدامات مهندسی؛
11- آموزش و سازماندهی مناسب نیروها؛
12- اقدامات پیشگیرانه در مقابل تکهای شیمیایی دشمن؛
13- استفاده مناسب از نیروی هوایی و هوانیروز؛
14- به کارگیری سلاحهای ضدزره.
جنگ در مقایسه با سه سال گذشته خود، از ابعاد و پیچیدگیهای روزافزون برخوردار شده بود. در این روند تغییر زمین مانور از دشت و خشکی به هور و رودخانه اروند- که طبعاً تاکتیکهای ویژهای را برای عبور، تأمین عقبهها و ... نیاز دارد- بارزترین وجه آن بوده است. ناتوانی عراق در انطباق خود با شرایط به وجود آمده و رویارویی با تاکتیکهای برتر قوای ایرانی، ابتکار عمل را در اختیار قوای نظامی ایران قرار داده بود؛ بهطوری که در این شرایط، فریب و غافلگیری دشمن و به دنبال آن، در هم ریختگی خطوط دفاعی عراق، از جمله مهمترین عوامل هراس و نگرانی حاکمان بغداد و قدرتهای شرق و غرب را تشکیل میداد.
عملیات والفجر هشت تجارت متفاوتی را در پی داشت که در این قسمت، نظر به اهمیت موضوع، تنها به «ضرورت تجزیه قوای دشمن» و نیز «ضرورت پشتیبانی همه جانبه از جنگ» اشاره میشود:
1- ضرورت تجزیه قوای دشمن
تجزیه قوای دشمن، عملاً تضمین پیروزی عملیات را افزایش و جنگ را به سمت تعیین تکلیف نهایی سوق میداد. بر این اساس عملیات والفجر نه و حملات به جزیره ام الرصا ص همزمان با عملیات والفجر هشت، در غرب و جنوب کشور طراحی و انجام شد. از آن جا که منطقه فاو برای دشمن اهمیت خاصی داشت، لذا عمده قوای خود را در آن جا متمرکز کرد و این پیشامد، فرصت مناسب را برای نیروهای خودی برای پیشروی در منطقه عملیاتی غرب کشور (والفجر نه) فراهم کرد.
تحمیل وضعیت مشابه به دشمن با انجام عملیات از دو یا چند محور به طور همزمان، عملاً میزان تأثیرگذاری ابزار تکنولوژیک عراق را کاهش داده و توان ارتش این کشور را تضعیف میکرد؛ در نتیجه مانع از دفاع متمرکز قوای دشمن در یک محور میشد.
لازمه محقق چنین وضعیتی، عبارت از گسترش سازمان رزم با بسیج نیرو و افزایش توان سازماندهی آنان بود؛ چنانچه پس از عملیات والفجر هشت، تلاش گستردهای به منظور سازماندهی 500 گردان رزمی و افزایش آن به 1000 گردان صورت میگرفت.
2- پشتیبانی همه جانبه از جنگ تأکیدهای مکرر فرماندهی کل قوا مبنی بر این که «جنگ در راس امور است.» به معنای بسیج تمام کشور در خدمت جنگ و نیز ضرورتهای اجتناب ناپذیر آن، انجام این مهم را که برآمده از ارتباط تنگاتنگ جنگ با ارگانهای گوناگون کشور بود، روشنتر کرد.
در این میان، آنچه در عملیات والفجر هشت محقق شد. نشانگر ضرورت به کارگیری تمام امکانات کشور در خدمت جنگ و تأثیرگذاری فزاینده آن در کسب پیروزی بود.
طبیعتاً تحقق وضعیت یاد شده، به طور مطلوب و شایسته در گرو ایجاد سیستم مناسب با امر جنگ و ضرورتهای آن بود. در این صورت، گذشته از این که فاصله جبهه و پشت جبهه کاهش مییافت، امکان حل برخی از معضلات که قطعا ناشی از ناهماهنگی بود نیز میسر شد و در نتیجه، در زمانی نه چندان طولانی، امکان دستیابی به موقعیتهای چشمگیر و سرنوشت ساز فراهن گردید.
- ستاد تبلیغات جنگ ادعای عراق مبنی برگلوله باران شهر فاو توسط ایران را تکذیب کرد.
8/10/1364
- طی مراسمی در استادیوم آزادی و با حضور رئیسجمهوری؛ نیروی 12 هزار نفری بسیجیان از تهران عازم جبهههای نبرد شدند.
- یک کشتی دانمارکی حامل محموله نظامی برای عراق، توسط پرسنل نیروی دریایی ایران متوقف شد.
- تبادل آتش توپخانه و سلاحهای سنگین در مناطق جزایر مجنون، کوشک و طلائیه با شدت ادامه داشت.
- با هوشیاری پدافند هوایی تجاوز هواپیمای مهاجم عراقی به پیرانشهر دفع شد.
در جبهه مرزی باختران و ایلام، 15 موضع جنگ افزار و پست دیدهبانی دشمن درهم کوبیده و حدود 30 تن از نفرات آنان را به هلاکت رسیدند.
- بیش از 400 مدرسه ابتدایی در مناطق دهوک و اردبیل، تعطیل و معلمان آنها اجباراً عازم جبهه شدند.
- رادیو مسکو؛ ادامه جنگ ایران و عراق در همکاریهای بازرگانی- اقتصادی شوروی و ایران تأثیر منفی بسیار دارد.
9/10/1364
- سرپرست ستاد تبلیغات جنگ: صدام از توافقهای پشت پرده بر سر حکومت آینده عراق نگران است.
- وزیر مشاور در امور خارجی امارات متحده عربی، با رئیسجمهوری، نخست وزیر و رئیس مجلس شورای اسلامی، دیدار و گفتگو کرد.
- تیپ ویژه شهدا برای هر گونه عملیات رزمی اعلام آمادگی کرد. این تیپ پس از توطئه کردستان شکل گرفت و در رابطه با جنگهای کوهستانی، دریایی، منظم و نامنظم دارای تخصصهای ارزندهای است.
- در میان بدرقه پرشکوه مردم مشهد دومین کاروان 11 هزار نفری راهیان کربلا از خراسان عازم جبههها آزاد شد.
- یک ستون موتوری دشمن در جاده نظامی فاو- بصره، هدف آتش سلاحهای سنگین ایران قرار گرفت و منهدم شد.
3/11/1364
- کاروان راهیان کربلا عازم جبههها شد.
- دولت سودان سفر اتباع این کشور را به عراق ممنوع کرد.
20/11/1364
- با فتح خرمشهر، دشمن در صحنه رویارویی با رزمندگان ایران، به لاک دفاعی فرو رفت. پیروزیهایی که پس از آن به دست آمد، برتری قدرت ایران را در جبهههای جنوب آشکار کرد. این روند تا سال 1364، یعنی شروع حمله ایران به شبه جزیره «فاو» ادامه داشت. عملیات در اروند، پس از بررسیهای لازم و استفاده از تجربیات و به کارگیری تدابیر مهم نظامی و اطلاعاتی، انجام شد. این تدابیر در سه بخش مهم، یعنی آموزش، شناسایی و تدارک متمرکز شد. آموزش نیروهای ایرانی در یگانهای مختلف، با روحیههای بالا ادامه یافت و تعدادی از گردانها، آموزشهای تخصصی و ویژه دیدند. به موازات آن، شناسایی منطقه و بررسی همه عوامل دخیل در عملیات، انجام گرفت.
این کار با حساسیت و وسواس زیاد، از سوی فرماندهان دنبال میشد. سعی بر آن بود که دشمن به هیچوجه متوجه کوچکترین حرکتی در منطقه نشود؛ چرا که این قطعه از جبهه، برای عراق اهمیت ویژهای داشت. فاو، زمینی است محصور در میان رودخانه اروند، خلیج فارس و خور عبدالله، که از سمت خشکی به بصره منتهی میشود. در شمال این منطقه، رودخانه اروند و جزیره آبادان واقع شده و در فاصله 90 کیلومتری شمال غربی آن، شهر صنعتی بصره قرار دارد. همچنین در جنوب فاو، خور عبدالله، خلیج فارس و در جنوب غربی، بندر ام القصر قرار دارد. گذشته از همه این موارد، دو دلیل همده نزدیکی به بصره و گذرگاه اتصال به خلیج فارس، کافی بود که عراق تدابیر شدید و امکانات وسیعی را در منطقه لحاظ کند. نکته دیگر در شناساییها که قوای ایران باید بر آن اشراف و آگاهی کامل مییافتند، وجود عوار طبیعی بود، که از مهمترین آنها، میتوان به رودخانه خروشان اروند اشاره کرد. رودخانهای که با اتصال به آبهای آزاد، شرایطی استثنایی دارد و به لحاظ عمق و عرض نیز با رودخانههای دیگر متفاوت است و شاید یکی از دلایل غافلگیری دشمن، همین بود که عراق تصور نمیکرد یگانهای رزمی ایران، قادر به عبور از اروند باشند. از ماهها پیش، یگانهای مهندسی و تدارکاتی، مشغول آماده سازی منطقه و تأمین نیروها بودند، که از جمله میتوان به احداث چند جاده در میان نخلستانها و تدارک چندین اسکله اشاره کرد.
سرانجام عملیات والفجر هشت در ساعت 10: 22 دقیقه روز 20/11/1364 آغاز شد. نیروهایی که مدتها منتظر چنین شبی بودند، با شنیدن رمز عملیات، هجوم گسترده خود را آغاز کردند: «بسمالله الرحمن الرحیم . لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، و قاتلو هم حتی لاتکون فتنه. یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا». با آغاز عملیات، لشکرها و تیپهای نیروی سپاه پاسداران، با پشتیبانی آتش توپخانه ارتش، مبادرت به شکست خط دشمن مطرح بود، شکستن خط، پاکسازی و گرفتن سرپل مناسب، نقش اساسی را در تضمین موقعیت عملیات داشت؛ غواصان باید معابر را برای نیروهای قایق سوار باز میکردند تا آنها بتوانند از این معابر، وارد ساحل دشمن شده و تا روشنایی صبح، منطقه را برای تثبیت و استحکام سر پل، پاکسازی کنند. در لحظه، شکستن خط و درگیری با عراقیها. هوای مهآلود و نم نم باران، غواصان را برای انجام بهتر عملیات یاری کرد. عراقیها که غافلگیر شده بودند، بیهیچ مقاومتی پا به فرار گذاشتند. یکی، دو ساعت پس از درگیری. شنود بیسیم دشمن، حکایت از اوضاع نابسامان و به هم ریخته خطوط دفاعی عراق داشت. هر یک از فرماندهان عراقی، نسبت به منطقه تحت الحفظ خود، سلب مسوولیت نموده و یکسره از ردههای بالای خود، درخواست کمک کردند. روز نخست، عملیات در شرایطی سپری شد که دشمن به دلیل غافلگیری طولانی، ناآگاهی نسبت به اوضاع و ابری بودن آسمان، برای هر گونه عکسالعمل زمینی و هوایی، مهلتی نیافت؛ حتی از سرمایهگذاری جدی در خصوص نیروهای پیاده و تجهیزات موجود عاجز ماند.پیشروی رزمندگان، زنگ خطر سقوط بصره را به صدا در آورد و عراق مجبور شد تا به هر قیمتی، از پیشروی قوای ایران بکاهد. در روزهای بعد، درگیریهای سختی بین طرفین روی داد؛ ولی این جنگ و گریزها در کنار خود عبدالله و منطقهای به نام «کارخانه نمک» به اوج خود رسید. اما عراق دیگر نتوانست به خطوط دفاعی سابق خود در منطقه باز گردد و به شکست خود در شهر فاو اعتراف کرد. حدود 2ماه منطقه زیرآتش سنگین و پاتکهای سخت و بمبارانهای وحشتناک شیمیایی قرار داشت، تا آن که رفته رفته اوضاع آرام گرفت و خطوط پدافندی تثبیت شد.در آن میان، توپخانه نیروی زمینی ارتشجمهوری اسلامی ایران، با تلاش بیوقفه خود، سعی داشت تا حد امکان از رزمندگان مستقر در خط، حمایت و پشتیبانی کند. طی عملیات والفجر هشت، نزدیک به 800 کیلومتر مربع از خاک عراق آزاد و تلفات و خسارات سنگینی بر دشمن وارد شد. عراق در جربان این عملیات، نزدیک به 52000 تن کشته، زخمی و اسیر بر جای گذاشت که در میان کشته شدگان، 1 فرمانده لشکر و 5 فرمانده تیپ، و در میان اسیران، چندین سرهنگ ستاد، سرهنگ دوم، سرگرد و افسر جزء خلبان هواپیما و چرخبال چندین درجهدار وجود داشت.
در مجموع،10 تیپ پیاده، کماندویی و نیروی مخصوص و 2 تیپ زرهی، 4 گردان ضد هوایی، 10 گردان جیش الشعبی و 5 گردان توپخانه دشمن 100 درصد منهدم شدند. همچنین در جریان عملیات والفجر هشت (فاو) تعداد 74 فروند از هواپیماهای دشمن، 11 فروند چرخبال، 600 دستگاه تانک و نفر بر، 500 دستگاه خودرو نظامی، 20 عراده توپ صحرایی، 55 عراده توپ ضدهوایی، 2 فروند ناوچه موشک انداز و 5 دستگاه مهندسی، منهدم و 140 دستگاه تانک و نفربر، 250 دستگاه خودرو، 35عراده توپ صحرایی، 150 عراده توپ ضدهوایی و 3 دستگاه رادار موشک و دستگاه مهندسی از میان تجهیزات ارتش عراق به غنیمت رزمندگان ایران درآمد.
طی 84 روز نبرد گسترده که صحنه واقعی رویارویی نیروی نظامی و ماشین جنگی حزب بعث عراق با توان رزمندگان قوای ایرانی، ایران بر سواحل شمالی خور عبدالله و شبه جزیره فاو (شهر فاطمیه) مسلط و راه ورود عراق به خلیج فارس مسدود شد.
طراحی این عملیات، ابتدا در سال 1361از سوی سردار شهید حسن باقری پس از شناسایی منطقه اروند و فاو، آغاز و بعد از آن در سال 1364، تکمیل و اجرا شد.
تاریخ 21/11/1364
- در این روز، قرارگاه تیپ 111 کاملاً به محاصره رزمندگان اسلام درآمد و دیگر گردانها نیز منهدم شدند؛ زیرا نیروهای خودی اجازه نشان دادن کوچکترین واکنشی را بهدشمن ندادند. در نخستین مرحله پاتک، دشمن مذبوحانه به بمباران شیمیایی متوسل شد و منطقه را آلوده کرد.
- از سوی دیگر، تلاش زیاد نیروهای عراق برای نجات فرمانده تیپ 111 و بردن سایت موشکی نتیجهای نداشت و تیپ 38 کماندویی به دلیل حجم زیاد آتش خودی، به منطقه پاتک نرسید.
تاریخ 22/11/1364
- قرارگاه تاکتیکی ستاد مشترک ارتش عراق در شهر ناصریه، پس از کشف تک اصلی نیروهای خودی و تشخیص محور اصلی عملیات، به فرماندهی نیروهای گارد ریاستجمهوری اعلام کرد که باید هر چه سریعتر با تمام امکانات، برای سد کردن راه دشمن و باز پس گرفتن اهداف قبلی، زیر امر سپاه هفتم وارد عمل شود. در این روز، ستاد عملیات جنوب در پی تصمیمی عجولانه تیپ 3 نیروی مخصوص و تیپ 4 پیاده را وارد عمل کرد و در بدترین موضع دفاعی قرار داد. این 2 تیپ برای جلوگیری و سد کردن تک نیروهای خودی در دو طرف جاده استراتژیک گسترش یافتند؛ اما با اجرای آتش موثر توپخانه خودی، در نخستین روز، حدود 30درصد تلفات جانی را متحمل شدند. در همین روز، به گردان کماندویی تیپ 10 زرهی دستور داده شد تا در سه راهی منتهی به جاده قرارگاه لشکر 26 گسترش پیدا کند و مانعدور زدن رزمندگان به پشت تیپهای 3 و 4 گارد ریاستجمهوری شوند. در طول 24ساعت پدافند، تیپهای 3 و حدود 35 درصد از نیروهایشان توسط آتش دقیق و قدرتمند توپخانههای ما منهدم شدند سرانجام، 2 تیپ مزبورتا روز 24/11/1364 به صورت دقیقه شمار از سوی نیروها و توپخانه خودی متحمل تلفات شدند.
تاریخ 23/11/1364
- در سحرگاه 23/11/1364، رزمندگان ایران جاده منتهی به قرارگاه لشکر 26 و جاده استراتژیک (فاو- بصره) را تسخیر، گردان کماندویی تیپ 10 زرهی را در سه راهی، منهدم و تیپهای 3 و 4 گارد ریاستجمهور را کاملاً محاصره کردند. در مقابل، 2 تیپ مزبور، با التماس درخواست نیروی بیشتر را داشتند. بین این 2 تیپ، 1 گروهان مستقر شده بود که هیچ گونه کارایی نداشت. در اواسط روز، دشمن اعلام کرد باید به هر ترتیبی که شده است، مواضع پدافندی دو تیپ مزبور حفظ شود و نیروها برای تحکیم مواضع، تا اطلاع ثانوی در محل خود قرار گیرند.
24/11/1364
- در ساعت 30: 5 روز 24/11/1364 دشمن حمله شیمیایی وسیعی را انجام داد. این تک شیمیایی برای باز کردن محاصره تیپهای 3 و 4 انجام شد؛ ولی به دلیل آن که دست خداوند بالای همه دستهاست، معجزه عظیمی مواد مزبور را به سوی 2 تیپ هدایت کرد و حدود 70 درصد آنها به مواد شیمیایی آلوده و بیشترشان نابینا شدند.
پس از این واقعه، دشمن سخت وحشت زده شد و مرتب درخواست کمک میکرد؛ اما به دلیل آن که محاصره رزمندگان ایران قرار داشت، نتوانست از حمایت نیروی چشمگیر کمکی بهرهمند شود، تا اینکه با تلاش مستمر فرماندهی گارد ریاستجمهوری، تیپ 443 به کمک این 2 تیپ فرستاده شد، که سحرگاه همان روز، هدف حمله رزمندگان اسلام قرار گرفت و در پی انهدام یکی از گردانهایش، فرار کرد. نیروهای خودی با کامل کردن الحاق و رسیدن به قرارگاه لشکر 26، وحشت عجیبی در رده فرماندهی سپاه هفتم ایجاد کردند و از آن به بعد، فرماندهی و مسوولیت منطقه مستقیماً زیر نظر سپاه هفتم قرار گرفت.
25/11/1364
- نیروهای خودی که در سحرگاه این روز به تیپ 443 حمله کرده بودند، توانستند حدود 50 درصد آن را منهدم و حلقه محاصره 2 تیپ گارد ریاستجمهوری را تنگتر کنند.
تیپ 443 بدون اطلاع سپاه هفتم، 2 کیلومتر از مقابل سه راهی و تیپ 34 کماندویی نیز حدود 3 کیلومتر از مواضع خود در جناح چپ کارخانه نمک عقبنشینی کرد. در ساعت 2 بعدازظهر، گردان کماندویی تیپ 10زرهی در تقاطع جاده دوم مستقر شد. در این روز، آتش توپخانه (خودی) تلفات سنگینی را به دشمن وارد آورد و هر گونه حرکتی را از آن سلب کرد. در این روز، بیشتر فعالیت دشمن، تحکیم مواضع پدافندی و تقویت عقبهها با تیپ 10زرهی و تیپ 2 گارد ریاستجمهوری و تیپ 66 نیروی مخصوص بود.
26/11/1364
دو تیپهای 3 و 4 گارد ریاستجمهوری، که در محاصره قرار داشتند، در پی انجام تقویتهایی توانستند حداکثر 2گردان از نیروهی خود را از حلقه محاصره نجات دهند. همچنین ماموریت حفظ جاده استراتژیک را تا انتهای حوضچه نمک به تیپهای 34 کماندو، تیپ 10زرهی، تیپ 704 و تیپ 409 واگذار کرد. هواپیماهای عراق نیز بسیار فعال عمل کردند؛ به طوری که حدود 30ماموریت بمباران روی مواضع ما داشتند. تا این تاریخ، اثری از فعالیت توپخانه دشمن وجود نداشت و بیشتر آتشهای ایذایی با تانک شلیک میشد. تیپهای 141و 110 پس از عقبنشینی، مامور حفظ سیلند حوضچه نمک و جنوب پل کانال آب حوضچه نمک شدند؛ زیرا به آنها دستور داده شده بود که از این مناطق مراقبت کنند.
27/11/1364
در سحرگاه این روز، رزمندگان ایران با ادامه تک، جاده ام القصر- فاو تا انتهای حوضچه نمک را پاکسازی و دشمن را در این منطقه منهدم کردند؛ به طوری که تیپهای 110 و 34 و یکی از یگانهای گارد ریاستجمهوری، تلفات سنگینی را متحمل شدند و تعداد بسیار زیادی از تانکها و نفربرهای آنها منهدم شد. در این روز دشمن در جناح چپ خود و در امتداد جاده قدیم بصره- فاو، دست به تلاش مذبوحانهای زد که از سوی رزمندگان به شدت سرکوب شد. به این ترتیب، تیپهای 65 و 66 و تیپ 2 گارد ریاستجمهوری که در خط پدافندی کنار نخلستان مستقر بودند، بدون اینکه بتوانند کوچکترین واکنش یا پاتکی را انجام دهند، تلفات سنگینی را متحمل شدند. در این روز، لشکر5 سپاه سوم، بیشتر یگانهای خود را در منطقه مستقر کرد و تیپ 30 زرهیاش را در رده احتیاط تیپ 10زرهی گارد ریاستجمهور قرار داد.
در این عملیات، جانشین زرهی قرارگاه خاتمالنبیا صلیالله علیه و آله سردار رضا امانی و مسوول لجستیک قرارگاه خاتم، سردار محمد اثری نژاد و شهید رضا چراغی، فرمانده لشکر 27 حضرت محمد رسولالله صلیالله علیه وآله به شهادت رسیدند.
در خاتمه، این عملیات به این نتایج منجر شد:
1- آزادسازی شهربندری فاو و اسکله و تاسیسات نفتی آن به همراه کارخانه نمک و پایگاههای نیروهی دریایی و 3 سکوی پرتاب موشک؛
3- به غنیمت گرفتن 140 تانک و نفربر، و 250 خودرو نظامی؛
4- کشته و زخمی شدن بیش از 50 هزار عراقی..؛
5- اسارت 2 هزار نظامی.
1/12/1364
- حمله وحشیانه عراق به هواپیمای مسافری ایران که به شهادت آیتالله محلاتی و جمعی از مسوولان نظام جمهوریاسلامی ایران انجامید.
5/12/1364
- آغاز عملیات والفجر نه در جبهه شمالی (منطقه پنجوین)، با رمز «یاالله، یا الله»، با تلاش رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، که به انهدام 1 هواپیما، 1 چرخبال و 20 تانک و کشته و زخمی شدن 2500 بعثی و آزادسازی بخشی از منطقه چوارته انجامید.
- تشکیل جلسه شورای امنیت و تصویب قطعنامه 582، درباره آن آتشبس فوری و قطع جنگ دریایی و هوایی و زمینی، بازگشت به مرزهای بینالمللی مبادله اسرای جنگ و منع استفاده از سلاحهای شیمیایی.
13/12/1364
شهادت محمود (عبدالله نوریان) فرمانده گردان تخریب و یگان مهندسی- رزمی لشکر 10سیدالشهدا(ع) سپاه پاسداران.
24/4/1365
محسن رضایی: جنگ هفتاد و پنج روزه در فاو، 50 درصد افسران عراقی را نابود کرد.
- وزیر کشور گفت:
- «در چند ماهه اخیر، 300 هزار نفر از مشمولان خدمت نظام وظیفه، خود را به مراکز آموزشی معرفی کردهاند. به منظور آمادگی برای عملیات بزرگ، فرمانده نیروی زمینی سپاه، دستور تشکیل گردانهای قائم را صادر کرد.»
- بازتاب عملیات ایران در گزارشهای خبرگزاری فرانسه، رسانههای خبری آلمان، استرالیا، کویت و هند: خبرگزاری فرانسه: امام خمینی تمام قدرت خود را برای جنگ به کار گرفته است.
مفسر رادیو آلمان: هدف ایران خاموش کردن توپخانه 30 کیلومتری بردی عراق است.
شبکه دوم تلویزیون آلمان: تهران به تهدیدهای خود عمل کرد و جنگ وارد مرحله جدید شد.
نشر دی ولت چاپ آلمان، حمل ایران را یک حرکت ریسکی خواند. مفسران رسانههای همگانی استرالیا عقیده دارند که قوای ایران زمان سختی را در پیش دارند.
روزنامه کویتی «السیا» حمله ایران را در ردیف حمله اسرائیل به لبنان خواند و افزود:
«عربها حتی فریاد زدن را فراموش کردهاند. وقتی عراق در خاک ایران بود، عربها از عراق حمایت نکردند» هندوستان تایمز: حمله ایران، برگزاری کنفراس غیر متعهدها (در بغداد) را به خطر انداخته است. صدام فکر میکرد که میتواند انقلاب ایران را از بین ببرد. دکتر ولایتی در اجلاس فوقالعاده وزیران خارجه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد، مواضع ایران را درباره مسائل مهم منطقهای تشریح کرد و خسارتهای جانی و اقتصادی وارده بر ایران را در اثر حملات عراق برشمرد.
- دبیر کل سازمان ملل درباره چگونگی اجرای قطعنامه 514 به شورای امنیت گزارش داد.
-معاون وزیرخارجه انگلستان: عراق از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده است و تسهیلات کاملی برای تولید صدها تن گاز خردل و اعصاب (تابون) دارد.
25/04/1365
- وزیر سپاه پاسداران: سپاه برای خاتمه جنگ، 500 گردان تشکیل داده و قادر است 1000 گردان دیگر برای جنگ سازماندهی کند. ما حداقل 80 درصد از سلاحها و تجهیزات مورد نیاز را در داخل تهیه میکنیم.
- بی. بی. سی: ایرانیان احساس میکنند اگر نتوانند در این سال جنگ را خاتمه دهند، هیچوقت نخواهد توانست.
- گاردین: کاهش قیمت نفت، طرز فکر رهبران ایران را دگرگون کرده است.
- مجله ساوت به نقل از فرمانده سپاه: ایران تاکنون فقط 2 درصد نیروی انسانی و کمتر از 8 درصد توان اقتصادی را به خدمت جنگ گرفته است.
27/4/1365
- حمله گسترده هواپیماهای عراق به تنها پل فاو و معبر اصلی نیروی ایرانی.
- انهدام پایگاه دریایی ام القصر عراق.
01/09/1365
- دفاع ویلیام کیسی، رئیس سازمان اطلاعات امریکا از طرف فروش سری تسلیحات به ایران (در رابطه با سفر مک فاولین)
- رئیسجمهوری امریکا مسوولیت تماسهای محرمانه با ایران را تماماً به عهده خود گرفته است.
- استفاده عراق از گاز خردل برای جهت بازپس گیری فاو در فوریه گذشته.
- نطق ریگان برای توجیه سفر مک فارلین و اهداف برقراری رابطه با ایران را به قرار زیر اعلام کرد:
1- تجدید روابط با ایران؛
2- پایان دادن به جنگ ایران و عراق؛
3- از بین بردن تروریسم دولتی و خرابکاری؛
4- تسریع در بازگشت سالم گروگانها.
3/10/1366
- طارق عزیز پس از ملاقات با مقامات کویتی، عازم عربستان سعودی شد.
- رفیق دوست: قدرت بمباران هوایی و مقابله به مثل دریایی جمهوریاسلامی با ساخت دو نوع سلاح موشکی، افزایش یافت.
- وزیر ارشاد (حجتالسلام والمسلمین سید محمد خاتمی) وارد شهر فاو شد و از مناطق عملیاتی جنوب بازدید کرد.
- 9 گردان نیروی بسیجی از اصفهان راهی جبههها شدند.
- طلاب بحرینی، اقدام دولت این کشور را برای ایجاد پایگاههای نظامی امریکا در خلیج فارس محکوم کردند.
- یک نفت کش نروژی توسط قایقهای توپدار ناشناس در خلیج فارس، مورد حمله قرار گرفت.
- هواپیماهای عراقی به 3 نفتکش در مرکز نفتی جزیره لارک در دهانه خلیج فارس حمله کردند.
- مواضع ارتش عراق در جبهههای شمال غرب به آتش کشیده شد
3- عدهای بخاطر عقدههای روانی و کمبودهای روحی است که دروجودشان احساس میکنند. با گمان واهی خود موی سر خودرا بیرون میریزند و با اداء و اطوار و آرایش در خیابان و انظار عمومی ظاهر میشوند تا این کمبودهای روانی را جبران کنند. آیا عاقلانه است دختر و زنی که میتواند مانند انبیا با تربیت فرزندان صالح، جامعه را اصلاح نماید به صورت عروسک متحرک در کوچه وخیابان خود را تحقیر و بیارزش نماید!
4- علت بدحجابی بعضی از اشخاص به خاطر داشتن دوستان ناباب میباشد. از اول دختر و زن خوبی بوده، ولی در اثر بیاطلاعی و عدم ایمان قوی تحت تاثیر دوست بدحجابش قرار میگیرد. در حالی که دختران مسلمان باید بدانند انسان نباید به هیچ دوست و انسانی اطمینان کامل داشته باشد. در صورتی که دوست انسان گناه میکند که بدحجابی یکی از آن گناهان بزرگ است. اگر میتواند به او تذکر دهد و اصلاحش گرداند و اگر نمیتواند به حال خودش رهایش کند. لذا حضرت علی(ع) فرموده:
«لاتثق بالصدیق قبل الخیره».
پیش از آزمایش و شناخت، به دوستت اعتماد مکن.
نیز فرموده است:
«من ابک نهاک».
دوست تو کسی است که تو را از گناهان و خطاها باز دارد.
«اخوک فی الله م هداک الی الرشاد و نهاک عن الفساد و اعانک علی اصلاح المعاد».
برادر دینی و دوست تو کسی است که تو را به راه راست هدایت نماید و تو را از گناه و فساد دور کند و در انجام امور آخرت و اصلاح آن تو را یاری نماید.
بنابراین والدین محترم مراقب فرزندان عزیز خود باشند که با چه کسانی دوست میشوند و همچنین خود با هر کس دوست نشوید و در هر جشن و مهمانی شرکت نکنید.
حضرت علی(ع) فرمود:
«لا یامن مجالس الاشرار غوائل البلاء»:
انسان در مجالس ناپاکان و گناهکاران از سختیها و بلاهایی که دراثر گناه فرود میآید در امان نیست.
5- تهاجم فرهنگی بیگانه و خودباختگی علت دیگری برای ترویج بدجابی و بیبندوباری در جامعه است که از سوی جراید، رادیوها، ماهواره، نوار و فیلمهای مبتذل از طرف کشورهای بیگانه و دشمنان اسلام ماننند سیل به طرف کشورهای اسلامی در حرکت است و بعضی از زنان و جوانان تحت تاثیر قرار میگیرند؛ به گونهای که با دیدن یکی از این برنامههای فاسد آثارش در شکل و قیافه آنها مشاهده میشود.
6- بعضی از این بدحجابها باقیماندة رژیم ظاغوت میباشد آنهایی که در هتلها و کابارهها، برنامه رقص و آواز و مفاسد دیگر داشتند و یا دراین گونه برنامه شکرت میکردند بطوری که گاهی از اوقات تا نزدیک صبح به لهو و لعب و میگساری مشغول بودند که الحمدالله با عنایت ایزد منان و برکت انقلاب اسلامی آن مفاسد و بیبندوباریها برچیده شد. اگرچه در گوشه و کنار افرادی هستند کهدر حسرت آن روزها به سر میبرند و با حرفها و اعمالشان آرزوی برگشتنم آن زمان را میکنند، امیدواریم که هدایت شوند همانطوری که بسیاری از آنها توبه کردند و انسهای شریف و خدمتگزار اسلام گردیدند.
7- بعضی دیگر به خاطر مفسد فیالارض بودن پدر، یا برادر و... دلخوشی از انقلاب اسلامی ندارند و هر جا که مینشینند از نظام اسلامی بدگویی میکنند. این گروه و بعضی دیگر اگر از مردم حزبالله و شهیدپرور که اکثریت مردم را تشکیل میدهند نترسند این روسری کذایی را هم، سر نمیکنند. اگرچه در بین این مفسدین فیالارض بسیاری از خانواده و اقوامشان هستند که هیچ چیز بیشتر دوست دارند و نمیآیند دین و آخرتشان را به خاطر یک فرد خطاکار از دست بدهند.
8- منشا دیگر بدحجابی زنان، عدم اطلاع و آگاهی مردان اعم از پدر و شوهر و برادر و.. از دین میباشد به عبارت دیگر بدحجابی زن نشانه نداشتن تعصب دینی و غیرت مرد است. مگر میشود مردی غیرت داشته باشد و زن و دختر و خواهرش بدحجاب بیرون بیایند؟
9- خوردن لقمه حرام یکی از علتهای مهم بدحجابی است. کسی که درآمد و کسب زندگیش را با ربا، رشوه، گرانفروشی ، کمفروشی، غش در معامله، کمکاری در اداره و محل کار و مصرف بیجا از بیتالمال... مخلوط میکند و آم را به خود زن و فرزندش میدهد در نتیجه غذای حرام و گناهان سبب میشود که دختر و همسر چنین شخصی عروسک متحرک کوچه و بازار شود و پسر او نیز خود را به شکل دختران و غربیها درآورد وخود هم عکسالعملی نشان ندهد.
در روز عاشورا امام حسین(ع) خطاب به مردم فرمود:
«...غیر مستمع لقولی قد انخزل عطیاتکم منالحرام و ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله علی قلوبکم».
شما که گوش به سخنان من نمیدهید وحرف من در دل شما اثر نمیکند، علتش آن هدایای است که از راه حرام به دست شما رسیده و شکمهای شما ار حرام پر شده و به همین خاطر خداوند بزرگ در دلهایتان مهر زده(و سیاه گردانیده است).
آری اگر شکم از راه حرام پر شد حرف سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) هم در او اثر نمیکند و این سخن آن حضرت(ع) هشداری هم به بعضی از افرادی که در جامعه مسئولیت و یا موقعیتی دارند میباشد و آن این است که مواظب باشند در هر مهمانی شرکت نکنند و هر هدیهای را قبول نکنند. چون بعضیها برای تملق و حل مشکلاتشان و رسیدن به پست و مقام، این غذاهای چرب و نرم را در جلوی مهمان قرار میدهند. و بدانید که اگر شما موقعیتی نداشتی زا بسیاری این مهمانیها و افطاریها و هدایا خبری نبود. اینها در باطن رشوه است اگر چه اسمش مهمانی و افطاری و هدیه برای ارضا خدا باشد، و حتی مناسب است از هدایایی که در مراسم تودیع بعضی از مسئولین میدهند اجتناب شود و آن مسئول هم بیمهابا خود را به آب و آتش نزند و این چنین دنیا و آخرت خود را خراب نسازد که سیره حضرت علی(ع) این گونه نبوده است. اگر چه ما نمیتوانیم مثل آن بزرگوار سلامالله علبه باشیم ولی میتوانیم کمی شبیه آن حضرت(ع) عمل نماییم.www.zibaweb.com
10- توجه به تجملات و تشریفات که منجر به دیر ازدواج کردن دختران میشود نیز علت دیگری برای بدحجابی است. دختری که با لباس نامناسب و ادا واطوار، خود را در معرض دید عموم مخصوصاً جوانان قرار میدهد در حقیقت به صورت کنایه و غیرمستقیم میگوید: من احتیاج به ازدواج دارم و ظاهرم نشان دهنده همین موضوع میباشد. ولی باید گفت: دخترجوان، پاکدامنی و حجاب و تقوایت را حفظ کن تا جوانی که مرد زندگی است رغبت کند به خواستگاریت بیاید و با شما ازدواج نماید. زیرا اکثر جوانان در هنگام ازدواج به دنبال دختر عفیف و مؤمن هستند نه دختری که تمام جوانان هرزه او را میشناسند.
بعلاوه از تجملات و تشریفات زاید عقد و عروسی بکاهید تا مسئله ازدواج این قدر مشکل نشود.
11- حرص و طمع دیگر بدحجابیها است. کسی که از صبح زود تا پایان شب فقط به فکر ثروتاندوزی و تجملات زندگی است، و تمام تلاش خویش را صرف آن کرده تا بهترین منزل و زیباترین ماشین و جدیدترین وسایل منزل را داشته باشد. بطوری که گاهی تا چند روز فرصت دیدن بچههایش و سخن گفتن با آنها را ندارد. و زندگی را فقط در رسیدگی به خوراک و پوشاک فرزندانش میداند. چنین اشخاصی دیگر شیطان به آنها اجازه نمیدهد به فکر دین و اخلاق و آخرت خود و خانوادشان باشد. برهمین اساس بسیاری از کسانی که از زندگی مرفهی برخوردار هستند از نظر اخلاقی و مذهبی و حجاب زن و دخترشان مشکل دارند. در حالی که اسلام ضمن تاکید روی کار و کوشش از جهت کم و کیف و اخلاص، روی رسیدگی به خانواده و تنربیت فرزندان صالح و با ایمان بسیار سفارش نموده است.
12- مسامحه و بیتوجهی بعضی از مسئولان با عاملین به منکر و نیز عمل نکردن اکثر مردم به امر به معروف و نهی ازمنکر یکی دیگر از عوامل شیوع بدحجابی و سایر منکرات در سطح جامعه میباشد.
انسان خطاکار را نخست باید با اخلاق اسلامی و راههای صحیح و شرعی نصیحت نمود ولی این طور نیست که همه مردم با موعظه از گناه کردن دوری کنند
با توجه به رواج بد حجابی در جامعه علت آن چیست و روش راهنمایی این افراد در جامعه چه می باشد؟
مسأله بدحجابى از معضلات کنونى جامعه ماست. این گونه رفتار ریشه در حدود نیم قرن حکومت سلسله منحوس پهلوى و نیز تبلیغات غرب دارد. از گذشتهها و ریشه تاریخى مسأله که بگذریم، متأسفانه خودباختگى در برابر غرب، و تقلید کورکورانه از آنها و شهوتپرستى مجموعاً وضعیتى را پدید آورده است که شما گوشههایى از آن را ارائه کردهاید. البته با وجود آنچه که نوشتهاید وضعیت عمومى جامعه ما از نظر حجاب و حفظ عفت نسبت به کشورهاى دیگر اسلامى بهتر است و تا حدود زیادى
مراعات وجود دارد. ولى در اثر تبلیغات سنگین غرب به وسیله محصولات فرهنگى مانند فیلمها و مجلات نوعى تمایل به آن گونه رفتارها در سطوحى از جامعه مشاهده مىگردد که باید از دو طریق به اصلاح آن اقدام کرد:
الف) کار بنیادى فرهنگى که نتایج آن در دهههاى بعد ظاهر گردد. ب) کار قانونى و کنترل رفتار فیزیکى.
هر یک از این دو مقوله بدون همراهى دیگرى مفید فایده نخواهد بود و نهایتاً منجر به شکست و تأثیر وارونه خواهد شد. در زمینههاى فوق اقدامات فراوانى از سوى دولت و مسئولین صورت گرفته است، ولى به دلیل تراکم تبلیغات خنثى کننده از سوى غرب، آثار آن به طور کامل بروز نکرده است. امید است با برنامهریزىهاى دقیق و حساب شده فرهنگى و قانونى در آینده موفقیتهاى بیشترى در این زمینه حاصل گردد. آنچه که مربوط به شما مىشود در صورتى که شرائط براى امر به معروف و نهى از منکر مهیّا است لازم است نهى از منکر نمائید در صورتى که احتمال تأثیر نمىدهید بر شما چیزى نیست ضمنا نگاههاى اتفاقى بدون اختیار اشکال ندارد. در عین حال گاهى اوقات افراد اطلاع و شناخت کافى از اهمیت حجاب و آثار مثبت آن ندارند و از طرف دیگر عوارض سوء بدحجابى را نمىدانند بنابراین نسبت به اینگونه افراد باید پنهانى و با زبان مناسب و ایجاد ارتباط عاطفى به روشنگرى پرداخت چه بسا با همین تذکرات پنهانى خود را اصلاح کنند ولى اگر علنا و بدون پرده تذکر داده شود بیشتر جرىتر مىشوند.
مطمئن باشید اگر چندین نفر و به طور مکرر با این افراد برخورد اخلاقى مناسب صورت گیرد تحت تأثیر قرار گرفته و خود را اصلاح خواهند کرد. آرى در صورتى که فردى مىخواهد در یک جمع و فضاى خصوص از روى عمد و قصد مىخواهد با برخى رفتارهاى زشت و ضد اخلاقى، به مقدسات و ارزشهاى اخلاقى و باورهاى دینى مردم دهن کجى کند باید به طور علنى به او هشدار داد. ولى این گونه موارد بسیار کم اتفاق مىافتد. پس چه بهتر است با افراد جاهلى که اطلاع کافى در این زمینه ندارند با احترام و سعه صدر لازم به روشنگرى پرداخت و به طور خصوصى و انفرادى مسائل قابل طرح را گوشزد نمود
البته نباید غفلت شود اخلاق کارگزاران و عملکرد آنان تأثیر مثبت یا منفی در رفتار اجتماعی شهروندان دارد چنانکه فساد سیاسی، اداری و اقتصادی مردم به ویژه جوانان را مأیوس ساخته، از شادابی، نشاط و معنویت باز می دارد و طبیعی است که باعث بسیاری از ناهنجاری های اخلاقی همین سرخوردگی های اجتماعی است و امر به معروف و نهی از منکر به طور ریشه ای باید ضمن آن که در خصوص بد حجابی یا ناحجابی مطرح می شود قبل از آن باید نسبت به ریشه های پیدایش آن صورت گیرد.
سایت "خبرآنلاین" که به علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، نزدیک است، با انتشار آمار ارائه شده توسط افرادی مانند معاون وزیر کشور و فرمانده نیروی انتظامی درباره دستاوردها و هزینههای طرحهای مختلف مبارزه با "بدحجابی" در جامعه ایران، نوشت که اعداد و ارقام بیان شده در این خصوص «تعجب برانگیز است».
در این جدول ابتدا به سخنان معاون فرهنگی وزیر کشور استناد شده است. "خبرآنلاین"، به نقل از سردار علیرضا افشار، تعداد برنامههای ملی برای اجرای طرح ترویج عفاف و حجاب در کشور را ۲۷ طرح و برنامه عنوان کرده است.
بنا بر این گزارش، ۳۰ دانشگاه و ۱۰۰ دبیرستان به طور مستقیم با این برنامهها درگیر هستند و تاکنون ۶۵ نمایشگاه در ارتباط با موضوع عفاف و حجاب برپا شده است.
معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر کشور همچنین گفته است که تاکنون ۸ میلیارد و چهارصد میلیون تومان توسط این وزارتخانه برای ترویج عفاف و حجاب به صدا و سیما پرداخت شده و شهرداری تهران نیز ۲۰ میلیارد تومان دیگر به این موضوع اختصاص داده است.
سردار افشار چهار روز پیش (۲ آذر / ۲۳ نوامبر) گفته بود که قبل از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در سال گذشته، ۱۰ درصد جامعه بدحجاب بودند اما این آمار بعد از انتخابات به یک درصد کاهش یافته است. وی تعداد این افراد را ۷۵۰ هزار نفر عنوان کرده بود.
معاون فرهنگی وزیر کشور با بیان اینکه «افزایش میزان باحجابان در جامعه نسبت به سال گذشته ۹ درصد بوده است»، افزوده بود که «فضای سیاسی ایجاد شده در کشور» و «مسائل رخ داده پس از انتخابات سال گذشته» باعث افزایش رعایت حجاب در جامعه شده است.
آمارهای بیشتر از ۱۰۰ درصد
"خبرآنلاین" در ادامه، به نقل از اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، نوشته است که تذکرات و برخورد ماموران این نیرو با بدحجابان در ۹۸ درصد موارد به اصلاح رفتار آنها منجر شده، اما دو درصد، مجددا بیحجابی و بدحجابی خود را تکرار کردهاند.
به گفته احمدی مقدم، نیم درصد از کل افرادی که توسط نیروی انتظامی بابت بدحجابی تذکر گرفتهاند، به قوه قضائیه ارجاع شدهاند.
این سایت، در بخش دیگری از جدول تنظیم شده در این خصوص به نقل از زهرا شرف الدین، مدیرکل امور بانوان و خانواده، نوشته است که ۴۹ درصد کل طلاقهای انجام شده در سال ۱۳۸۸ به علت رعایت نکردن عفاف و حجاب در خانوادهها بوده است.
"خبرآنلاین" همچنین اظهارات هادی بهرامی، دبیر هماندیشی استادان دانشگاه تهران، درباره دلایل بدحجابی اشخاص را منعکس کرده است.
به گفته بهرامی، ۶۷ درصد بدحجابان «دلایل شخصی» را علت بدحجابی خود ذکر و ۴ درصد نیز «عدم مقبولیت پوشش اسلامی در محل کار» را علت این مسئله عنوان کردهاند.
«نبود پوشاک مناسب» با ۱۲ درصد و «عدم مقبولیت پوشش اسلامی در جامعه» با ۲۱ درصد دیگر دلایل ارائه شده از سوی بهرامی برای بدحجابی در جامعه است؛ آماری که رقم آن از ۱۰۰ درصد هم فراتر میرود و به ۱۰۴ درصد میرسد.
"خبرآنلاین" با انتقاد از این آمارها و «تعجب برانگیز» خواندن آنها نوشته است: «زمانی این تعجب افزون میشود که در یک عملیات ساده آماری می توان دریافت تعمیم این آمارها به جامعه کشور، در برخی از موارد نتایج عجیبی به دنبال دارد.»
این سایت نزدیک به اصولگرایان منتقد دولت در ادامه به طرح دو پرسش پرداخته است: «بودجه صرف شده برای ترویج حجاب و یا آمار دقیق کاهش بدحجابان، از کجا می آید؟» و «کدام تحقیق علمی به تاثیر بدحجابی به میزان دقیق ۴۹ درصد در طلاقهای خانوادههای ایرانی، صحه گذاشته است؟»
Bildunterschrift: جامعهشناسان عدم رعایت حجاب اجباری در ایران را نمود اعتراض زنان و دختران به دیدگاههای حکومت مذهبی ایران میدانند
«بدحجابی در حال تبدیل به کشف حجاب»
انتقاد سایت "خبرآنلاین" از آمارهای ارائه شده توسط مسئولان درباره موفقیتهای مبارزه با بدحجابی در شرایطی صورت میگیرد که گفتههای برخی روحانیان ارشد حکومتی ایران نیز حاکی از افزایش پدیده بدحجابی در جامعه است.
احمد خاتمی، امام جمعه تهران و عضو مجلس خبرگان رهبری، در روز ۱۸ تیر ۸۹ گفته بود که «بدحجابی در حال تبدیل به کشف حجاب است» و محمدتقی رهبر، رئیس فراکسیون روحانیون مجلس، در روز ۱۲ آبان ماه، وضعیت حجاب در دولت احمدینژاد را حتی از دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی هم بدتر دانسته بود.
رعایت حجاب اسلامی اندکی پس از روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی در ایران، اجباری شد و از آن هنگام این مسئله همواره به یکی از دغدغههای حاکمان ایران تبدیل شده است.
برخی ناظران سیاسی و جامعه شناسان معتقدند که موج گسترده "بدحجابی" در جامعه ایران که همزمان با روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد و افزایش برخوردهای خشونتبار با جوانان به بهانه "بدحجابی"، حتی از قبل هم بیشتر شده است، نوعی مبارزه اجتماعی از جانب جوانان و به خصوص زنان و دختران ایرانی با دیدگاههای حاکم بر حکومت مذهبی ایران است
بدحجابی اعتراض سیاسی نیست، اعتراض اجتماعی است
شاید در بسیاری از کشورهای آزادی که در آن قانون حاکم است، و بی حجابی در آن منع قانونی ندارد، و برهنگی جزئی از فرهنگ است، نتوان نمونه های غیر قابل تحمل و قبولی، همچون بدحجابی موجودی که توام با بی حیایی و آرایش هرزگی می باشد پیدا کرد.
اینکه چرا عده ای از زنان و دختران جوان ایرانی، بدون توجه به شخصیت و هویت و ارزش زن، برای ابراز وجود و ارائه خود به جامعه، شیوه آرایش غلیظی که در کشورهای اروپایی و آمریکایی خاص فواحش می باشد را انتخاب می کنند، و با پوشش های اغواکننده درجامعه حضور می یابند، نکته ای است که ریشه یابی نشده، و دلایل آن مورد توجه قرار نگرفته است.
دختران و زنان بدحجاب ایرانی، بدون توجه به معنا و مفهوم آزادی، از میان تمام تصاویر آزادی، تنها یک تصویر کوچک آن را انتخاب کرده اند؛ آزادی برهنگی و حق انتخاب پوشش و لباس و آرایش.
و اما تصویر دوم این آزادی را نیز می بایست در نظر گرفت، آزادی مردان و پسران جوانی که می خواهند برای لذت جویی، از این عروسکهای نمایشی، هر گونه که خواستند استفاده کنند .
بی حیایی و هرزگی، خاص دختران خیابانی و روسپیان است، و با بدحجابی تفاوت بسیاری دارد، در جامعه بسته ای که بنا بدلایل اقتصادی و سیاسی، سن ازدواج و طلاق افزایش چشمگیری دارد و راهی برای ارضاء طبیعی و قانونی و اخلاقی جوانان نیست، بدحجابی به بی حیایی، بی حیایی به برهنگی، و برهنگی، به هرزه گی و لذت جویی و عشرت طلبی ختم می شود، و در این میان بازنده بزرگ؛ دختران و زنان نا آگاه و بی دفاعی هستند، که بسیار زود زیبایی و سلامت و طراوت و زندگی و هستی خود را خیلی ارزان و راحت، و یخاطر هیچ از دست می دهند.
بدحجابی اینک یک فرهنگ است، فرهنگی که قسمتی از حجاب را کنار گذاشته و بصورت نیمه پنهان و با جذابیتی خاص وارد جامعه و بازار شده است.
حجاب و بی حجابی، دارای منطق و اصول و قانون و قابل قبول و تحمل است، اما بد حجابی، فریب و نیرنگ و نفاقی است، که تابع هیچ اصول و قانون و قاعده ای نمی باشد، و تا قبل از مبارزه قاطع با بد حجابان سیاسی و اقتصادی، نمی توان با بدحجابی موجود در مردان و زنان جامعه مبارزه کرد.
بدحجابی موجود امروز در جامعه، نوعی اعتراض شفاف و فریاد خاموشی است بر علیه وعده ها و شعارهای تحقق نیافته.
ریشه بدحجابی و بی حیایی و فحشاء، در فسادهای اقتصادی و تبعیض و نابرابری و بی عدالتی است، و تا آنزمان که ثروت های باد آورده و اختلاس و ربا و سوء استفاده های کلان و رانت و امتیازهای ویژه برای افرادی خاص باشد، و مسئله معضل شده کار و مسکن و امنیت شغلی و فقر جوانان حل نشود، بدحجابی هم هست و نمی توان با آن مبارزه کرد.
با جوانی که بدلیل وجود تضادهای موجود می خواهد با وجود و جسم و ظاهر خود اعتراض کند، و بدحجابی و دهان کجی به قوانین موجود، فریاد در سکوت اوست، نمی توان مبارزه کرد، و موفق شد، چرا که بدحجابی، یک اعتراض اجتماعی است، نه اعتراض سیاسی!
جرم و گناه ربا و رشوه و اختلاس و رانت خواری بیشتر است یا بدحجابی و بی حیایی و روسپیگری؟!
حجاب یک اصل اسلامی و متعلق به جامعه اسلامی است، و تنها در جامعه اسلامی می توان توقع رعایت اصول اسلامی را داشت، و اما آیا جامعه امروز ما اسلامی است؟!
حکم اسلامی می بایست در جامعه اسلامی اجرا شود، و تا قبل از تشکیل و وجود یک جامعه اسلامی، اجرای حکم اسلامی معنا و مفهمومی ندارد.
آیا اصول مذهب و دین در جامعه، فقط توسط بد حجابان بصورت عیان شکسته می شود؟ آیا جامعه اسلامی، فقیر و مستمند و بیکار و مفسد اقتصادی و فاصله طبقاتی و اختلاس و رابطه سالاری دارد؟
جامعه ای که فقر و بیکاری و فساد و فحشاء دارد، اسلامی نیست، و در آن جامعه که تنها ظاهری از اسلام را دارد، نمی تواند با نمادهای غیر اسلامی، با حربه های اسلامی مبارزه کرد.
امروز دولت، معترض چندان و قدرتمند سیاسی ندارد، چرا که معترضین سیاسی؛ منتقدین جناحی بوده، و بسیار اندک و غیر تاثیرگذار می باشند، امروز دولت با اعتراض کنندگان اجتماعی روبرو است، با لشگر بیکاران و محرومان و فقیرانی که به تلاش دولت جدید برای تعبیر رویاها امید بسته اند.
در سطح ماندن و حرکت کردن دولت، اعتراضات را عمیقتر و غیرقابل مهار خواهد کرد، برای حل معضل فساد و فحشاء و بدحجابی در جامعه، دولت باید دلایل رشد این پدیده ها را از بین برده و اشتغال و امنیت شغلی و عدالت اجتماعی ایجاده کرده، و مانع از عقد قراردادهای استعماری بین کارگران و کارفرمایان و رشد فساد و فاصله طبقاتی گردد.
مبارزه ظاهری و سطحی با بدحجابی ساده و آسان است، اما این مبارزه و برخورد، بدحجابی را از بین نخواهد برد، بلکه بدحجابی را به بی حجابی و برهنگی بیشتر سوق خواهد داد.
معتادان و بد حجابان، بدلیل نوع عمل و علم به خلاف و قانون شکنی، تا به امروز برای هیچ دولتی در بعد از انقلاب خطرساز نبوده و خطری ایجاد نکرده، و از دولتها توقع و خواستی نداشته اند، و اما معتادی که اعتیاد را ترک کند، و بدحجابی که با حجاب شود، و فاحشه ای که توبه کند و از راه رفته باز گردد، از دولت اسلامی توقع و خواست خواهد داشت، آیا دولت حاکم آمادگی و توان پاسخ به توقعات و درخواست ها را دارد؟
علت های بد حجابی و جلوه گری در میان برخی بانوان
۱- عدم آگاهی
بسیاری از زنانی که در کوچه و خیابان با وضع زننده و لباس نامناسب ظاهر میشوند یا در بین اقوام و مهمانیها رعایت محرم و نامحرمی را نمیکنند در اثر نداشتن آگاهی است که اگر اقعاً اطلاع پیدا کنند رعایت میکنند.
۲- تقلید های کورکورانه
قرآن دربارة تقلید کورکورانة مردم میفرماید: بعد از آنکه فرعون در رود نیل غرق شده و بنیاسرائیل از ظلم او نجات یافتند هنگام بازگشت به قومی بتپرست برخورد کردند. دراین هنگام به حضرت موسی(ع) گفتند: ای موسی، همان طوری که اینها معبود و بتی دارند برای ما هم مانند آنها معبودان و بتهایی قرار بده!
۳- اظهار وجود
عدهای بخاطر عقدههای روانی و کمبودهای روحی است که دروجودشان احساس میکنند. با گمان واهی خود موی سر خودرا بیرون میریزند و با اداء و اطوار و آرایش در خیابان و انظار عمومی ظاهر میشوند تا این کمبودهای روانی را جبران کنند. آیا عاقلانه است دختر و زنی که میتواند مانند انبیا با تربیت فرزندان صالح، جامعه را اصلاح نماید به صورت عروسک متحرک در کوچه وخیابان خود را تحقیر و بیارزش نماید!
۴- دوستان ناباب
علت بدحجابی بعضی از اشخاص به خاطر داشتن دوستان ناباب میباشد. اتز اول دختر و زن خوبی بوده، ولی در اثر بیاطلاعی و عدم ایمان قوی تحت تاثیر دوست بدحجابش قرار میگیرد. در حالی که دختران مسلمان باید بدانند انسان نباید به هیچ دوست و انسانی اطمینان کامل داشته باشد. در صورتی که دوست انسان گناه میکند که بدحجابی یکی از آن گناهان بزرگ است. اگر میتواند به او تذکر دهد و اصلاحش گرداند و اگجر نمیتواند به حال خودش رهایش کند. لذاحضرت علی(ع) فرموده:
«لاتثق بالصدیق قبل الخیره».
پیش از آزمایش و شناخت، به دوستت اعتماد مکن.
نیز فرموده است:
«من ابک نهاک».
دوست تو کسی است که تو را از گناهان و خطاها باز دارد.
«اخوک فی الله م هداک الی الرشاد و نهاک عن الفساد و اعانک علی اصلاح المعاد».
برادر دینی و دوست تو کسی است که تو را به راه راست هدایت نماید و تو را از گناه و فساد دور کند و در انجام امور آخرت و اصلاح آن تو را یاری نماید.
بنابراین والدین محترم مراقب فرزندان عزیز خود باشند که با چه کسانی دوست میشوند و همچنین خود با هر کس دوست نشوید و در هر جشن و مهمانی شرکت نکنید.
حضرت علی(ع) فرمود:
«لا یامن مجالس الاشرار غوائل البلاء»:
انسان در مجالس ناپاکان و گناهکاران از سختیها و بلاهایی که دراثر گناه فرود میآید در امان نیست.
۵- تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی بیگانه و خودباختگی علت دیگری برای ترویج بدحجابی و بیبندوباری در جامعه است که از سوی جراید، رادیوها، ماهواره، نوار و فیلمهای مبتذل از طرف کشورهای بیگانه و دشمنان اسلام ماننند سیل به طرف کشورهای اسلامی در حرکت است و بعضی از زنان و جوانان تحت تاثیر قرار میگیرند؛ به گونهای که با دیدن یکی از این برنامهعهای فاسد آثارش در شکل و قیافه آنها مشاهده میشود.
۶- فرهنگ باقیمانده از طاغوت
بعضی از این بدحجابها باقیماندة رژیم طاغوت میباشد آنهایی که در هتلها و کابارهها، برنامه رقص و آواز و مفاسد دیگر داشتند و یا دراین گونه برنامه شرکت میکردند بطوری که گاهی از اوقات تا نزدیک صبح به لهو و لعب و میگساری مشغول بودند که الحمدالله با عنایت ایزد منان و برکت انقلاب اسلامی آن مفاسد و بیبندوباریها برچیده شد. اگرچه در گوشه و کنار افرادی هستند که در حسرت آن روزها به سر میبرند و با حرفها و اعمالشان آرزوی برگشتنم آن زمان را میکنند، امیدواریم که هدایت شوند همانطوری که بسیاری از آنها توبه کردند و انسهای شریف و خدمتگزار اسلام گردیدند.
۷- نفاق عده ای که به دستورات اسلام باور ندارند
بعضی دیگر به خاطر مفسد فیالارض بودن پدر، یا برادر و… دلخوشی از انقلاب اسلامی ندارند و هر جا که مینشینند از نظام اسلامی بدگویی میکنند. این گروه و بعضی دیگر اگر از مردم حزبالله و شهیدپرور که اکثریت مردم را تشکیل میدهند نترسند این روسری کذایی را هم، سر نمیکنند. اگرچه در بین این مفسدین فیالارض بسیاری از خانواده و اقوامشان هستند که هیچ چیز بیشتر دوست دارند و نمیآیند دین و آخرتشان را به خاطر یک فرد خطاکار از دست بدهند.
۸- عدم اطلاع آقایان از بعضی ارزشها مثل حجاب
منشا دیگر بدحجابی زنان، عدم اطلاع و آگاهی مردان اعم از پدر و شوهر و برادر و.. از دین میباشد به عبارت دیگر بدحجابی زن نشانه نداشتن تعصب دینی و غیرت مرد است. مگر میشود مردی غیرت داشته باشد و زن و دختر و خواهرش بدحجاب بیرون بیایند؟
۹- دوری نکردن از حرام و ضعف ایمان
خوردن لقمه حرام یکی از علتهای مهم بدحجابی است. کسی که درآمد و کسب زندگیش را با ربا، رشوه، گرانفروشیة کمفروشی، غش در معامله، کمکاری در اداره و محل کار و مصرف بیجا از بیتالمال… مخلوط میکند و آم را به خود زن و فرزندش میدهد در نتیجه غذای حرام و گناهان سبب میشود که دختر و همسر چنین شخصی عروسک متحرک کوچه و بازار شود و پسر او نیز خود را به شکل دختران و غربیها درآورد وخود هم عکسالعملی نشان ندهد.
در روز عاشورا امام حسین(ع) خطاب به مردم فرمود:
«…غیر مستمع لقولی قد انخزل عطیاتکم منالحرام و ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله علی قلوبکم».
شما که گوش به سخنان من نمیدهید وحرف من در دل شما اثر نمیکند، علتش آن هدایای است که از راه حرام به دست شما رسیده و شکمهای شما ار حزام پر شده و به همین خاطر خداوند بزرگ در دلهایتان مهر زده(و سیاه گردانیده است).
آری اگر شکم از راه حرام پر شد حرف سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) هم در او اثر نمیکند و این سخن آن حضرت(ع) هشداری هم به بعضی از افرادی که در جامعه مسئولیت و یا موقعیتی دارند میباشد و آن این است که مواظب باشند در هر مهمانی شرکت نکنند و هر هدیهای را قبول نکنند. چون بعضیها برای تملق و حل مشکلاتشان و رسیدن به پست و مقام، این غذاهای چرب و نرم را در جلوی مهمان قرار میدهند. و بدانید که اگر شما موقعیتی نداشتی زا بسیاری این مهمانیها و افطاریها و هدایا خبری نبود. اینها در باطن رشوه است اگر چه اسمش مهمانی و افطاری و هدیه برای ارضا خدا باشد، و حتی مناسب است از هدایایی که در مراسم تودیع بعضی از مسئولین میدهند اجتناب شود و آن مسئول هم بیمهابا خود را به آب و آتش نزند و این چنین دنیا و آخرت خود را خراب نسازد که سیره حضرت علی(ع) این گونه نبوده است. اگر چه ما نمیتوانیم مثل آن بزرگوار سلامالله علبه باشیم ولی میتوانیم کمی شبیه آن حضرت(ع) عمل نماییم.
۱۰- تجملات و تشریفات
توجه به تجملات و تشریفات که منجر به دیر ازدواج کردن دختران میشود نیز علت دیگری برای بدحجابی است. دختری که با لباس نامناسب و ادا واطوار، خود را در معرض دید عموم مخصوصاً جوانان قرار میدهد در حقیقت به صورت کنایه و غیرمستقیم میگوید: من احتیاج به ازدواج دارم و ظاهرم نشان دهنده همین موضوع میباشد. ولی باید گفت: دخترجوان، پاکدامنی و حجاب و تقوایت را حفظ کن تا جوانی که مرد زندگی است رغبت کند به خواستگاریت بیاید و با شما ازدواج نماید. زیرا اکثر جوانان در هنگام ازدواج به دنبال دختر عفیف و مؤمن هستند نه دختری که تمام جوانان هرزه او را میشناسند.
بعلاوه از تجملات و تشریفات زاید عقد و عروسی بکاهید تا مسئله ازدواج این قدر مشکل نشود.
۱۱- حرص و طمع دنیا و فراموشی معنویت
حرص و طمع علت دیگر بدحجابیها است. کسی که از صبح زود تا پایان شب فقط به فکر ثروتاندوزی و تجملات زندگی است، و تمام تلاش خویش را صرف آن کرده تا بهترین منزل و زیباترین ماشین و جدیدترین وسایل منزل را داشته باشد. بطوری که گاهی تا چند روز فرصت دیدن بچههایش و سخن گفتن با آنها را ندارد. و زندگی را فقط در رسیدگی به خوراک و پوشاک فرزندانش میداند. چنین اشخاصی دیگر شیطان به آنها اجازه نمیدهد به فکر دین و اخلاق و آخرت خود و خانوادشان باشد. برهمین اساس بسیاری از کسانی که از زندگی مرفهی برخوردار هستند از نظر اخلاقی و مذهبی و حجاب زن و دخترشان مشکل دارند. در حالی که اسلام ضمن تاکید روی کار و کوشش از جهت کم و کیف و اخلاص، روی رسیدگی به خانواده و تنربیت فرزندان صالح و با ایمان بسیار سفارش نموده است.
۱۲- مسامحه و بی توجهی بعضی مسئولان
مسامحه و بیتوجهی بعضی از مسئولان با عاملین به منکر و نیز عمل نکردن اکثر مردم به امر به معروف و نهی ازمنکر یکی دیگر از عوامل شیوع بدحجابی و سایر منکرات در سطح جامعه میباشد.
انسان خطاکار را نخست باید با اخلاق اسلامی و راههای صحیح و شرعی نصیحت نمود ولی این طور نیست که همه مردم با موعظه از گناه کردن دوری کنند.اگر چنین بود حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) که مظهر رحمت و عطوفت بودند به دستور حضرت حقتعالی در بعضی مواقع با شدت با گناهکاران برخورد نمیکردند و احکامی مانند حدود و قصاص و دیه و تعزیر را قرار نمیدادند. زیرا در جامعه افرادی هستند که به عناوین مختلف سخن حق و عقل و منطق را قبول نمیکنند و اگر قانون و ترس از اجرای آن نباشد به هیچ چیزی پایبند نخواهند بود و همه مقدسات و قوانین دین و کشور را به استهزا میگیرند. برهمین اساس مسئولین برای صیانت از دین و حفظ ارزشهای الهی و برقراری نظم و امنیت و ضایه نشدن حقوق مردم با چنین افرادی باید برخورد نمایند.
۱۳- عدم ارتباط سازنده با خداوند
نداشتن ایمان درست و نبودن ارتباط واقعی به وسیله نماز و قرآن و دعا با خداوند سبحان، علت تمام گناهان از جمله بدحجابیها است. اگر کسی نمازی خواند که او را به یاد خداوند بزرگ و مرگ و صحنههای هولناک عالم قبر و روز قیامت انداخت دیگر گناه نمیکند. دیگر به اعضای بدنش که امانتهای حضرت حق تعالی اسیت خیانت نمیکند، دیگر خود را ملعبه و بازیچه از خدابیخبران و اراذل قرار نمیدهد. چون خود را در محضر پرودگار عالم میبیند و نمیآید برای هوی و هوس اسیر دام شیطان در این چند سال جوانی بشود و آخرت خود را که جای همیشگی است از دست بدهد هیچ انسان عاقلی چنین کاری نمیکند.
۱۴ـ کسب موقعیت
انسان موقعیتطلب است و همواره میخواهد در میان مردم از جایگاهی درخور توجه برخوردار باشد.
چنین جایگاهی به دو صورت حقیقی و کاذب محقق میشود. موقعیت حقیقی در اثر تحصیل علم و فضایل اخلاقی به دست میآید ، اما برخی زنان که فاقد این ارزشها هستند با نمایش زیباییها و جاذبههای طبیعی و ساختگی زنانه خود سعی در جلب توجه دیگران میکنند تا به کمبودهای باطنی خود پاسخ دهند. غافل از آنکه هرگز کسی نمایش زیباییهای زنانه را دلیل بر شخصیت و جایگاه ارزشی او نمیگیرد. بیحجابی، زن را صاحب فضیلت نمیکند بلکه از او عروسکی میسازد که با رشد و تعالی فاصلهها دارد ضمن اینکه موقعیتهای حاصل از تحرکات جنسی تنها نزد بیماردلانی به وجود میآید که خود کمترین ارزشی ندارند.
زن اگر محروم از فضایل و ارزشهای انسانی باشد اگر سراسر وجود خود را به طلا و زینتها و لباسهای فاخر تزیین کند ذرهای بر ارزش حقیقی او افزوده نخواهد شد چه اینکه هزار من تزیین و زیبایی به یک جو تقوا نمیارزد.
تحصیل موقعیت جز از راه به دست آوردن زیباییهای باطنی و فضایل انسانی و کمک پروردگار عالم میسر نیست.
۱۵ـ ضعف ایمان
بیحجابی فقر فرهنگ دینی است. فرامین الهی و ازجمله حجاب اسلامی از سوی خدای تعالی به بشر ابلاغ شده است و عمل به آنها جز در پرتوی ایمان به پروردگار عالم که ریشه اصلی عمل است میسر نخواهد بود. بنابراین کسانی که از اعتقاد به خداوند در شک و تردید به سر میبرند و قلب آنها از ایمان به خداوند و محاسبه روز جزا به مقام اطمینان نرسیده است در عمل به دستورات الهی تسامح میورزند و تا زمانی که این مشکل اعتقادی برطرف نشود بهبودی حاصل نمیشود. چرا که ایمان به خدا مادر ارزشها است.
۱۶ـ دگرآزاری
ریشه خودنمایی و بدحجابی بسیاری از زنان،عقده دگرآزاری است. برانگیختن تمایلات دیگری همراه با محروم کردن او یک بیماری دگرآزاری است. نظیر اینکه شخصی غذایی را به انسان گرسنهای ارایه دهد و تمایل او را به آن غذا برانگیزد و از آن محرومش کند. دگرآزاری جنسی نیز به این است که زنی خود را بیاراید و در معرض دید دیگران قرار دهد تا تمایلات او برانگیخته شود و بدون پاسخ بماند. اگرچه این حرکت، مردان جامعه را عقدهمند میکند اما زنان بیمار از حرکت خود لذت میبرند. باید به چنین زنانی گفت آزار دادن مردان جز اینکه گناهی بر گناه خودنمایی آنها میافزاید اثر دیگری ندارد، ضمن اینکه آزار دیگران با هیچ منطق و وجدانی سازگار نیست. چه اینکه تبدیل مردان و جوانان سالم جامعه به انسانهای عقدهای که با شرافت یک زن سازگاری ندارد.
تقلید از غرب یکی از مشکلات دیرینه تعدادی از زنان مسلمان بوده است که بدون کمترین تفکر و تحلیلی از زندگی زن غربی به او اظهار تمایل کردهاند.
۱۷ـ غربزدگی
تقلید از غرب یکی از مشکلات دیرینه تعدادی از زنان مسلمان بوده است که بدون کمترین تفکر و تحلیلی از زندگی زن غربی به او اظهار تمایل کردهاند. خمیرمایه اصلی این تقلید را جهل و هوس تشکیل میدهد. ترسیم گوشهای از آنچه بر زن غربی میگذرد، میتواند پرده تاریک جهل فریبخوردگان جوامع غربی را پاره کند تا به خود آیند.
غرب بعد از رنسانس و انقلاب صنعتی خود زندگی زن را به طور کلی متحول کرد و بیرحمانه او را از ارزشهای خود تهی گردانید و اسرار و زیباییهای او را در معرض نمایش همگان قرار داد. غرب در برابر گرفتن حجاب زن چیزی به او نداده است بلکه به دنبال آن ارزشهای دیگر او را ربوده است به گونهای که زن غربی فقیرترین زن عالم است و این به خاطر سادگی و فریبخوردگی تاریخی عهد رنسانس است. اگر زن غربی همانند زن ایرانی مقاومت میکرد و با اتکا بر دین به مبارزه با افزونطلبیهای مردان میپرداخت به پیروزی میرسید اما تسلیم شد و بزرگترین ضربههای تاریخی را که به واژگونی او منتهی شد دریافت کرد. ضربههایی که بر زن غربی وارد شد کفاره سرپیچی او از حجاب و عفافی است که خداوند در همه ادیان برای زن واجب فرموده است.
۱۸ـ زیباییطلبی
برخی دختران و زنان میل دارند به صورتی زیبا نزد دیگران حضور یابند و با توجه به اینکه حجاب دینی زیباییهای آنها را پوشش میدهد سعی در ناقص کردن حجاب خود دارند. به همین منظور بخشی از موهای سر و گردن خود را به نمایش میگذارند و …..و غافلند که سادگی زن، خود نوعی زیبایی ارزشی را به همراه دارد .
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: صیانه المراه انعم الحالها و ادوم لجمالها (غررالحکم)
پوشیدگی برای زن سودمندتر و زیبایی او را پایدارتر میسازد.
جوانان بیتقوا از دختران خودنما برای لذتهای موقتی و تفریحات زودگذر خود استقبال میکنند. اما هیچگاه آنها را به همسری شرعی و قانونی خود نمیپذیرند و به تعبیری دیگر دختران خودنما در چشمها جا دارند و زنان پوشیده در دلها مأوا گرفتهاند.
۱۹ـ ازدواج
عدهای از دختران، خودنمایی و سپس ارتباط با نامحرم را پلی برای رسیدن به ازدواج میپندارند. آنها گمان بردهاند که اظهار زیباییها میتواند جوانان را به آنها راغب کند . غافل از اینکه جوانان با همه خوشروییهایی که با دختران دارند به ازدواج با آنها تن نخواهند داد. بیتقواترین مرد جامعه برای ازدواج خود به دنبال عفیفترین دختر میرود. همه جوانان دوست دارند دختری را برای همسری خود گزینش کنند که برای یک مرتبه طرح دوستی و خوشگذرانی با جوان دیگری نداشته است و اسرار و زیباییهای جسمانی خود را تابلوی نامحرمان نکرده باشد.
بنابراین بدحجابی و حرکتهای خلاف عفت چشمانداز خوبی برای ازدواج ندارد و اگر ازدواجی به خاطر جاذبههای جنسی صورت پذیرد از بنیان محکمی برخوردار نخواهد بود. راه ازدواج در رعایت تقوا و درخواست از خداوند و توسل به پیامبر(ص) و اهل بیت او است.
فریدالدین ابو حامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری، یکی از شعرا و عارفان نام آور ایران در اواخر قرن ششم و اویل قرن هفتم هجری قمری است. بنا بر آنچه که تاریخ نویسان گفته اند بعضی از آنها سال ولادت او را 513 و بعضی سال ولادتش را 537 هجری.ق، می دانند. او در قریه کدکن یا شادیاخ که در آن زمان از توابع شهر نیشابور بوده به دنیا آمد. از دوران کودکی او اطلاعی در دست نیست جز اینکه پدرش در شهر شادیاخ به شغل عطاری که همان دارو فروشی بود مشغول بوده که بسیار هم در این کار ماهر بود و بعد از وفات پدر، فریدالدین کار پدر را ادامه می دهد و به شغل عطاری مشغول می شود. او در این هنگام نیز طبابت می کرده و اطلاعی در دست نمی باشد که نزد چه کسی طبابت را فرا گرفته، او به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده تا زمانی که آن انقلاب روحی در وی به وجود آمد و در این مورد داستانهای مختلفی بیان شده که معروفترین آن این است که : "روزی عطار در دکان خود مشغول به معامله بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جمله چیزی برای خدا بدهید از عطار کمک خواست ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو چگونه می خواهی از دنیا بروی؟ عطار گفت: همانگونه که تو از دنیا می روی. درویش گفت: تو مانند من می توانی بمیری؟ عطار گفت: بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً متغیر شد و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد." او بعد از مشاهده حال درویش دست از کسب و کار کشید و به خدمت شیخ الشیوخ عارف رکن الدین اکاف رفت که در آن زمان عارف معروفی بود و به دست او توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چند سال در خدمت این عارف بود. عطار سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد و در همین سفرها بود که به خدمت مجدالدین بغدادی رسید. گفته شده در هنگامی که شیخ به سن پیری رسیده بود بهاءالدین محمد پدر جلال الدین بلخی با پسر خود به عراق سفر می کرد که در مسیر خود به نیشابور رسید و توانست به زیارت شیخ عطار برود، شیخ نسخه ای از اسرار نامه خود را به جلال الدین که در آن زمان کودکی خردسال بود داد. عطار مردی پر کار و فعال بوده چه در آن زمان که به شغل عطاری و طبابت اشتغال داشته و چه در دوران پیری خود که به گوشه گیری از خلق زمانه پرداخته و به سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خود مشغول بوده است. در مورد وفات او نیز گفته های مختلفی بیان شده و برخی از تاریخ نویسان سال وفات او را 627 هجری .ق، دانسته اند و برخی دیگر سال وفات او را 632 و 616 دانسته اند ولی بنا بر تحقیقاتی که انجام گرفته بیشتر محققان سال وفات او را 627 هجری .ق دانسته اند و در مورد چگونگی مرگ او نیز گفته شده که او در هنگام یورش مغولان به شهر نیشابور توسط یک سرباز مغول به شهادت رسیده که شیخ بهاءالدین در کتاب معروف خود کشکول این واقعه را چنین تعریف می کند که وقتی لشکر تاتار به نیشابور رسید اهالی نیشابور را قتل عام کردند و ضربت شمشیری توسط یکی از مغولان بر دوش شیخ خورد که شیخ با همان ضربت از دنیا رفت و نقل کرده اند که چون خون از زخمش جاری شد شیخ بزرگ دانست که مرگش نزدیک است. با خون خود بر دیوار این رباعی را نوشت:
در کوی تو رسم سرفرازی این است *** مستان تو را کمینه بازی این است
با این همه رتبه هیچ نتوانم گفت *** شاید که تو را بنده نوازی این است
مقبره شیخ عطار در نزدیکی شهر نیشابور قرار دارد و چون در عهد تیموریان مقبره او خراب شده بود به فرمان امیر علیشیر نوایی وزیر سلطان حسین بایقرا مرمت و تعمیر شد.
ویژگی سخن عطار:
عطار، یکی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و گیراست. او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را که همان آوردن کلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است انتخاب کرده است. او اگر چه در ظاهر کلام و سخن خود آن وسعت اطلاع و استحکام سخن استادانی همچون سنایی را ندارد ولی آن گفتار ساده که از سوختگی دلی هم چون او باعث شده که خواننده را مجذوب نماید و همچنین کمک گرفتن او از تمثیلات و بیان داستانها و حکایات مختلف یکی دیگر از جاذبه های آثار او می باشد و او سرمشق عرفای نامی بعد از خود همچون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این مرشد بزرگ پرداخته اند چنانکه مولوی گفته است:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم
معرفی آثار عطار:
آثار شیخ به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می شود. آثار منظوم او عبارت است از: 1- دیوان اشعار که شامل غزلیات و قصاید و رباعیات است. 2- مثنویات او عبارت است از: الهی نامه، اسرار نامه، مصیبت نامه، وصلت نامه، بلبل نامه، بی سر نامه، منطق الطیر، جواهر الذات، حیدر نامه، مختار نامه، خسرو نامه، اشتر نامه و مظهر العجایب. از میان این مثنویهای عرفانی بهترین و شیواترین آنها که به نام تاج مثنویهای او به شمار می آید منطق الطیر است که موضوع آن بحث پرندگان از یک پرنده داستانی به نام سیمرغ است که منظور از پرندگان سالکان راه حق و مراد از سیمرغ وجود حق است که عطار در این منظومه با نیروی تخیل خود و به کار بردن رمزهای عرفانی به زیباترین وجه سخن می گوید که این منظومه یکی از شاهکارهای زبان فارسی است و منظومه مظهر العجایب و لسان الغیب است که برخی از ادبا آنها را به عطار نسبت داده اند و برخی دیگر معتقدند که این دو کتاب منسوب به عطار نیست.
آثار منثور عطار: یکی از معروفترین اثر منثور عطار تذکرة الاولیاست که در این کتاب عطار به معرفی 96 تن از اولیا و مشایخ و عرفای صوفیه پرداخته است.
سفر شیخ:
نورالدین عبدالرحمن جامی، یعنی قدیمترین کسی از متصوفه که به زندگی عطار اشاره کرد، او را از مریدان شیخ مجدالدین بغدادی معروف به خوارزمی از تربیت یافتگان شیخ نجم الدین کبری شمرده است. اگرچه عطار در ابتداء تذکرت الاولیا به رابطه خود با مجدالدین بغدادی اشاره کرده است، لیکن در آنجا تصریحی نیست بر این که از پیروان و تربیت یافتگانه وی باشد.
به هرحال عطار قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر بسیاری از مشایخ را زیارت کرد و در همین سفرها و ملاقات ها بود که به خدمت مجدالدین بغدادی نیز رسید، و می گویند در پیری شیخ هنگامی که بهاءالدین محمد پدر جلال الدین محمد معروف به مولوی با پسر خود رهسپار عراق بود، در نیشابور به خدمت شیخ رسید و شیخ نسخه ای از اسرارنامه خود را به جلال الدین که در آن هنگام کودکی خوردسال بود، بداد.
عالیترین خصیصهی یک انسان متحول و جاندار آگاهی اوست. انسان آگاه در معنای کل، انسانی است که به علل وقایع محیط اطراف خود در هر زمینهای آگاهی دارد و به دلیل اینکه با پیشینه و تغییر و تحول در بین تمامی امور آشنا است، هرگز شیفته و فریفته ظواهر و جلال خیرهکننده آن میشود که برای جلب توجه و گاهی به منظور مردم فریبی آراسته میگردد. انسان آگاه هرگز تحت تأثیر مادیات و زور و قدرت قرار نمیگیرد. به همین دلیل در ابراز عقیده و علایق خود که مصالح عمومی را در بر خواهد داشت، هیچ گونه ترسی را به خود راه نمیدهد و با درنظرگرفتن آگاهی خود به آغاز و انجام و حتی از مرگ نمیترسد.
لغت "عارف" که در عرفان یعنی "آگاهی"، همین معنی را دارد. به همین علت عارف را آگاه نامیدهاند و عارف به شخصی میگویند که به تمامی امور اطراف خود چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی آگاهی داشته باشد. آگاهی همواره توانایی را به همراه دارد و شخص آگاه همیشه توانا است.
توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
و یا به گفتة خواجه عبدالله انصاری عارف مشهور قرن پنجم هجری: « نور تجلی بهطور ناآگاه میآید، ولی بر دل آگاه میآید» و «سرمای همه گناهان جهل است و دلیل همه نیکیها که آگاهی است.»
مبانی عرفان:
مبانی فلسفه عرفان ایرانی- اسلامی در چهار بخش مهم به شرح زیر تقسیم شده است: وحدت وجود، کشف و شهود، دانش معنوی، مراحل تربیت معنوی.
وحدت وجود:
بدین معنی است که حقیقت را واحد و احدیت را منشأ تمام مراتب وجود میدانستند و معتقد بودند که وجود حقیقی منحصر به حق است و دیگران پرتویی از نور فیض او هستند. در الهیات معنوی، معنوی وحدت، یگانگی حق است و خالق و مخلوق از هم جدا میباشند و تنها رابطه علت و معلولی دارند.
صوفیان این عقیده را با بیان اینکه هیچ چیز جز خدا حقیقت ندارد، تعدیل کرده و تعلیم دادن به که خالق و مخلوق یکی هستند و حقیقت خالق است و مخلوق را سایه و پرتوی از خالق میدانستند. اوست که وجود حقیقی و مطلق و منبع وجود است(شرم پیشوایان و پیروان وحدت وجود در این تألیف آمده است). آب نابسته بیرنگی ادبی شکل است و چون بسته شده، گاهی به صورت یخ درآمد و گاه به صورت برف بود ژاله درمیآید. بنگر که یخ و برف و ژاله همان آب بسیط بیرنگ است یا نه؟ و چون زمان بگذرد همان آب نام خواهد گرفت یا چیز دیگر؟ پس هرکس که شناخت است و چشم حقیقت بین دارد تمامی مراتب و کیفیات را آب میداند و کسی که نادان است در بند لباس و کیفیت و غیربینی میماند، فرق عارف و جاهل نیز همین است. عارف میگوید که تمامی ذرات موجودات مظهر حقیقت هستند و علم به هر کدام از آنها نیز در حقیقت علم به یکی از مظاهر حق است. بنابراین در کلیه علوم جلوه مقصود و زیبای محبوب پیدا است و در همه چیز میتوان حقیقت را جستجو و دقت عقلی در هر عملی آدمی را به سوی حقیقت میکشاند.
اگر اطلاعات مختصری در مورد موتورهای ۴ زمانه بنزینی که تقریبا ۹۹ ٪ موتورهای موجود را شامل می شوند، داشته باشید ؛ می دانید که یکی از این زمانها را تراکم می نامند و تراکم زمانی روی می دهد که مخلوط بنزین و هوا توسط پیستون تا حد مشخصی متراکم شده و پس از پایان زمان تراکم، بوسیله جرقه شمع ، این مخلوط محترق شده و باقی ماجرا که خارج از بحث ما است اتفاق می افتد . میزان تراکم انجام شده را با عددی به نام نسبت تراکم می سنجندکه در موتورهایقدیمی ایننسبت تراکم۵ به ۱و در موتورهای بسیار پیشرفته تا۱۲ به ۱ قابل افزایش می باشد .
اما زمانی که مخلوط سوخت که ماده ای با قابلیت اشتعال بالاست زودتر از زده شدن جرقه توسط شمع و بواسطه تراکم ، محترق شود؛ موتور دچار کوبش ( Knock ) خواهد شد که این مساله برای موتور بسیار مضر است . یکی از راههای بالا بردن قدرت و توان خروجی موتور خودروها، بالابردن نسبت تراکم آنهاست ، اما این امر تنها با بالا بردن توان مقابله سوخت در برابر خود سوزی در اثر متراکم شدن بدست می آید ، پس با پیشرفت در تکنولوژی ساخت موتورها ، نسبت تراکم نیز از عدد قدیمی۵ به ۱ فاصله گرفته و افزایش می یابد و در نتیجه نیاز به سوختی با مقامت بالاتر در برابر خودسوزی در خودروهای جدیدتر ضروری می گردد .
اما آن چه که مشخص می نماید که سوخت تا چه میزان توانایی متراکم شدن قبل از احتراق خودبخودی ( خودسوزی)را داراست، عدد اکتان می نامند .
این عدد از کجا بدست می آید ؟
زمانی که نفت خام در پالایشگاهها تصفیه می شود، زنجیره های هیدروکربن با طولهای متفاوت بدست می آیدو این زنجیره های جدا از همبا ترکیب شدن با یکدیگر سوختهای متفاوتی چون بنزین ، گازوئیل ، نفت سفید و غیره را حاصل مینمایند . بطور مثال حتما نامهای متان ، پروپان و بوتان را شنیده اید که همگی هیدروکربن هستند ؛ متان دارای یک اتم، پروپان ۳ اتم و بوتان ۴ اتم، کربن میباشند .برخی دیگر از هیدورکربنها نیز شامل پنتان با ۵ اتم، هگزان با ۶ اتم ، هپتان با ۷ اتم و اکتان با ۸ اتم کربن می باشند.آزمایشات مختلف نشان داد هپتان دارای خاصیت متراکم شدن بسیار ضعیفی است و در مقابلاکتان قابلیت متراکم شدن بسیاربالایی دارد . پس اگر بنزینی دارای مقادیر بسیار بالایی از اکتان یا همان Iso Octane , 2,2,4 Trimethyl Pentane باشد ؛ بنزین خوبی از نظر مقاومت در برابر خودسوزی محسوب می شود . اما در مقابل ، هپتان بسیار سریع در اثر تراکم ناچیز ، محترق خواهد شد پس با توجه به اینکه این ۲ هیدروکربن از لحاظ خواصی چون نقطه جوش وتبخیرتقریبا یکسان بودند ،بعنوان مبنایی برای مقاومت خودسوزی سوخت در برابر متراکم شدن انتخاب شدند،و با دادن عدد ۱۰۰ به اکتان و ۰ به هپتان نسبتی به نام عدد اکتان بدست آمد . بطور مثال بنزینی با عدد اکتان ۸ ؛ دارای نسبت ۸۷ اکتان به ۱۳ هپتان می باشد . اما ساخت سوختی که متشکل از این میزان اکتان باشد هزینه تولید بسیار بالایی خواهد داشت واین ۲ مادهدر حال حاضر تنها تشکیل دهنده های بنزین نیستند ومواد و افزودنیهای دیگری کار بالابردن عدد اکتان همانمقاومت در برابر خودسوزی یا کوبش موتور را برعهده دارند ؛ و نسبت هپتان - اکتان تنهابرای ایجاد یک مبنای مقایسه ای و بعنوان یک بنزین ایده آل برای مشخص نمودن عدد اکتان م رد استفاده قرارمی گیرد .
در جریان جنگ جهانی اول توماس میجلی کشفنمود که با افزودن lead tetraethyl( تترااتیل سرب ) که یک اورگانو متالیک محسوب می شود به مخلوط بنزین ، نسبت اکتان آن تا حد بسیاری افزایش خواهد یافت و می توان بنزینی با فراوری ارزان قیمت ( شبکه هیدروکربنهای با فراوری ساده تر ) را ، با افزودن این ماده ، به بنزینی با اکتان بالا تبدیل نمود . از طرف دیگر این ماده باعث روانکاری سوپاپها نیز میشد ،استفاده از این ماده در بنزینتا سالیان دراز ادامه یافت ، تا اینکه متوجه شدند سرب ضررهای زیست محیطی بسیاری پدید می آورد و باید از بنزین حذف گردد ،بنابراین حذف سرببه تدریج در کشورهای پیشرفته با جایگزین نمودن ماده ای به نامMTBE که مخففmethyl tertiary-butyl ether است و یکoxygenate محسوب میشود ، بجای تترااتیل سرب آغاز شد.
بانصب catalytic converter برای کاهش آلودگی خروجی از اگزوز بر روی خودروها در دهه گذشته و بدلیل اینکه سرب باعث از کار افتادن این قطعه می شد ، جایگزینی بنزین ب ون سرب سرعت بیشتری گرفت تا جائیکه هم اینک استفاده از بنزین سرب دار در اکثر کشورها به شدت محدود گردیده است . اما MTBE نیز با وجود اینکه درمقایسه باتترااتیل سرب ، چندانسمی نیست ، در اثر نشتی از تانکها و مخازن و نفوذ بهآبهای زیرزمینی و ایجاد آلودگی ، درکشورهای پیشرفتهدر حال حذف از بنزینمی باشد. جایگزینهای MTBE که امروزه در اروپا و آمریکا استفاده می شوند نیز شامل اروماتیکها از جمله benzene ، toluene ، ethanol و در آینده نزدیکoxygenate دیگری به نامETBEیا Ethyl Tertiary-butyl ether می باشند .
اما عدد اکتان ب زین را به ۲ روش می توان بدست آورد ؛ اولین روش ، روش تحقیقی ،Research Octane یا RON نامیده میشود و دومین روش ، روش موتوری ،Motor Octaneیا MON نام دارد . تفاوت این ۲ روش در شرایط و پارامترهای آزمایش بر روی بنزین مورد نظر می باشد،در جدول زیربرخی پارامترهای در نظر گرفته شده برای هر یک از این ۲ روش آزمایش را ، می بینید .
Research Octane Test
(RON)
Motor Octane Test
(MON)
65.6 سانتیگراد
148.9 سانتیگراد
دمایمخلوط سوخت
100 سانتیگراد
100 سانتیگراد
دمای موتور
600
900
دور موتور RPM
مسلما با توجه به شرایط سخت تر آزمایشدر روشMON ، نسبت بهروش RON برای یک بنزین مشابه ، عدد بدست آمده از آزمایش به روش RON عدد بیشتری خواهد بود . فاصله بین ۲ عدد بدست آمده از این ۲ روش آزمایش را ، sensitivity یا حساسیت سوخت مینامند که بسیار هم با اهمیت میباشد چرا که ممکن است بنزینی بدلیل نوع افزودنی ها و مواد بکار رفته جهت بالا بردن اکتان در شرایط آزمایش RON عدد بالایی از اکتان را ارائه دهد اما در شرایط سخت تر ، توانایی مقابله بسیار کمتری نسبت به تراکم پذیری داشته باشد و عدد حاصل از آزمایش MON بسیار پایین باشد ، لذا بین چند بنزین مختلف کهاز آزمایش RON عدد مشابهی بدست آورده اند، بنزینی مرغوبتر است که فاصله اعداد بدست آمده از ۲ آزمایشRON و MON برایآن نوع بنزین کمتر از بقیه باشد (حداکثر ۱۰ عدد اختلاف قابل قبول است ) .
امادر حالیکه مبنا قرار دادن عدد بدست آمده از آزمایش RON بعنوان عدد اکتان ب لایل بالا ، چندان صحیحبه نظر نمی رسد و حتیراه را برای تقلب شرکتهای نفتی و استفاده از افزودنیهای ارزانتر باز می گذارد ؛ در اروپا و اکثر کشورهااز جمله کشورمان ایران ، عدد RON مبنای مشخص نمودن میزان اکتان بنزین می باشد . این در حالیست که در آمریکا با استفاده از فرمول RON+MON)/2) و بدست آمدن عدد جدیدی به نام PON یا Pump Octane Number این مشکل تا حد زیادی حل شده و راه تقلب در این زمینه بسته گردیده . در زیر مثالی از اعداد RON ، MON و PONمربوط به انواعبنزین یک شرکت نفتی را می بینید:
PON
MON
RON
86.۵
83
90
۸۸.۵
85
92
91
87
95
92
88
96
94
90
98
۹۵.۸
91.5
100
100
95
105
۱۰۴.۵
99
110
پسبه این موضوع توجه داشته باشید که عدد اکتان ب زین در پمپ بنزینهای آمریکا همیشه عددی پایین تر از عدد اکتان ی بنزین مشابه در پمپهای اروپا و سایر نقاط دنیا است ، بعنوان مثال بنزین ب اکتان ۹۱ در پمپ بنزینهای ایالات متحده با بنزینی دارای عدد اکتان ح ود۹۵ در اروپا برابری میکند .
تاثیر دما ، ارتفاع از سطح دریا ، میزان رطوبت ، تنظیم دلکو و ...
همانطور که در بحث متدهای اندازه گیری اکتان MON و RON نیز مشاهده کردید تغییر برخی شرایط ، باعث بالا و یاپایین رفتن اکتان بنزین میشود ؛ یکی از این موارد ارتفاع از سطح دریا می باشد؛ عدد اکتان ب ای هر بنزینب اساس آزمایش انجام شده در محلی هم سطح دریا مشخص میگردد ، بر این اساس اگر خودرویی را با بنزینی که برفرض مثال اکتان ۸۲ دارد ، در منطقه ایهم سطح دریامورد آزمایش قرار دهیم و سپس همین خودرو با همان سوخت را به محلی در ارتفاع مثلا۹۱۵ متربالاتر از سطح دریا که البته در زمان آزمایش از نظر دما و رطوبت با شرایط آزمایشسطح دریامشابه است ، منتقل نماییم؛ خواهیم دید موتور این خودرو در هنگامی که در ارتفاع ۹۱۵ متری قرار دارد ، بسیار دیرتر دچار خودسوزی می شود تا در محل هم سطح دریاو از آنجائیکههمیشه عدد اکتان ا لام شده توسط تولید کننده بر مبنای سطح دریا اعلام می گردد، در ارتفاع ۹۱۵ متری از سطح دریابنزینی که اکتان ۸۲دارد ، مشابه بنزین ب اکتان ۸۷ عمل مینمایدوتحت تراکم بیشتری دچار خودسوزی می شود. فرمول تقریبی محاسبه میزان بالارفتن اکتان با افزایش ارتفاع از سطح دریا ، بدین صورت است که ؛ تا ارتفاع ۱۸۰۰ متری از سطح دریا به ازای هر ۳۰۰ متر افزایش ارتفاع۱.۴ به عدد اکتان ب زین اضافه می گردد و در ارتفاع بالای ۱۸۰۰ متر این میزان به ۲.۵ عدد در ازای هر ۳۰۰ متر افزایش ارتفاع تبدیل میشود ( اعداد فوق بر مبنای عدد اکتانRON می باشد) . اما ارتفاع تنها عامل جوی تاثیر گذار در اکتان نیست و میزان رطوبت و دمای هوا نیز از دیگر عوامل جوی موثربر اکتانمی باشند. افزایش ۱ گرم آب در هر کیلوگرم هوای خشک۰.۲۵ تا ۰.۳۲ به عدد اکتانMON می افزاید و کاهش هر۵.۶ درجه سانتیگراد دمای محیط نیز ۰.۴۴ تا ۰.۵۵ عدد اکتانMON را افزایش می دهد ، پس نتیجه دیگر این است که در زمستان اکتان پایین تری لازم است تا تابستان ویک سوخت مشابه در شرایط مشابه از نظر رطوبت و محل آزمایش ، در زمستان دیرتر دچار خودسوزی می شودتا در تابستان ، از اینرو بالا بردن عدد اکتان د تابستان و پایین آوردن آن در زمستان راهکار مناسبی برای توزیع بنزین در کشور محسوب می گردد. البتهاز آنجائیکه تاثیرارتفاع بر اکتان نسبت به تاثیر رطوبت و دما بسیار بیشتر است، اگربنزین مناطق کنار دریا ( شمال و جنوب ) را نیز با اکتان بالاتری عرضه نماید؛ تعمیرات خودروها در این مناطق بدلیل استفاده از اکتان بالاتر به تاخیر خواهد افتاد . از دیگر موارد موثر در عدد اکتان م توان به مواردی چون نسبت تراکم موتور ، آوانس و ریتارد دلکو، میزان کارکرد موتور ، دمای موتور ، نسبت بنزین و هوا در خودروهایبدون ECUکه قابلیت تنظیم اتوماتیک نسبت استکیومتری را ندارند و مواردی از این دست ، اشاره نمود . همچنین لازم بذکر است خودروی نو نیز تا حدود۱۶۰۰۰ کیلومتر به دلیل عدم وجود رسوبات در محفظه سوختقابلیت کارکرد بدونخودسوزی با سوختی با عدد اکتانی در حد۵ تا۶ عدد کمتر از میزان مشخص شده برای آن مدل خودرو ، را داراست .
در خودروهای قدیمی هنگامی که سوخت مصرفی اکتانی کمتر از میزان لازم برای خودروی موردنظر را دارا باشد ، در هنگام شتابگیریها یک صدای تقه یا کوبشی شنیده می شود و همانگونه که در ابتدا ذکر شد این امر به شدت به موتور خودرو آسیب می رساند ، اگر با خودروی خود به مناطق کم ارتفاع همچون شمال کشور سفر کرده باشید حتما با افزایش شدید این صدا روبرو شده اید که دلیل آن نیز در بالا ذکر شد ، البته با تنظیم دلکوی خودرو، تنظیم موتور با دستگاه وفیلرگیری می توان خودسوزی سوخت را در این خودروها مرتفع و صدا را برطرف نمود اما در صورتیکه این مشکل برطرف نشد یا برطرف شد ولی از شتاب خودرو کاسته شد باید از بنزین ب عدد اکتان ب لاتری استفاده شود ، البته اگرتنها برای چند روز به مناطق کم ارتفاع سفر کرده اید و با این مشکل روبرو شده اید به تنظیمات خودرو دست نزنید و تنها با استفاده از بنزین ب اکتان بالا ( سوپر ) مشکل را مرتفع نمایید وهنگام بازگشت به شهر اولیه خود نیز از آنجاییکه خودرویتان روی آن شرایط تنظیم گردیده مشکل بطور کل برطرف خواهدشد . اما در مورد خودروهای جدید اینمشکل بوسیله سنسوری به نام Knock Sensor حل شده است و در صورت استفاده از بنزینی با اکتان پایین تر از حد لازم برای آن خودرو یاکاهش ارتفاع ، افزایش دما و یا کاهش رطوبت ، کامپیوتر خودرو با ریتارد کردن زمان جرقه زنی مشکل را برطرف می نماید و کوبش موتوررفع می گردد ،اما این امر باعث کاهش شتاب خودرو، دیر عکس العمل نشان دادن در هنگام فشاردن یکباره پدال گازو همچنین ایجاد آلودگی بیشتر و از بین بردن سریعتر قطعات موتور در دراز مدت می گردد. پس در اینگونه خودروها بهتر است از بنزین ب اکتان ذکر شده در دفترچه خودرو که عموما همعددی بالای ۹۰ است ، استفاده کنید ( در کشور ما بدلیل عدم وجود تنوع زیاد در اکتان بنزین ، تنها انتخاب برای خودروهایپیشرفته ، بنزین سوپر است . البته مخلوط بنزین سوپر و معمولی نیز قابل استفاده است که در ادامه به این مورد نیز خواهیم پرداخت ).
گفته می شود بنزین موجود در کشور در نوع معمولی اکتانی برابر ۷۲ تا۸۰ RON داراست و نوع سوپر نیز دارای عدد اکتان ۹ RON است که البته صحت آن مورد تردید است.
آیا می توان بنزینهای مختلف را با یکدیگر مخلوط کرد ؟
آنچه به صورت یک باور غلط در فرهنگ مردم جا افتاده ، این است که ترکیب کردن بنزین سوپر و معمولی کار درستی نیست. در حالیکهبر طبق تحقیقات و آزمایشات انجام شدهحتی با وجود ترکیب بنزین ب افزودنیهای متفاوت ، مشکلی برای خودروی شما پیش نخواهد آمدو در صورت موجود نبودن بنزین ب اکتان لازم برای خودرویتان می توانید به راحتی با ترکیب دو نوع بنزین ب یکدیگر به عدد اکتانل زم دست یابید ، مثلا اگر اعداد ۷۴ و ۹۵ برای بنزینهای موجود در ایران واقعی باشد با پرکردن ۵۰ ، ۵۰ باک با بنزینهای سوپر و معمولی ، بنزینی با اکتان ۸۴.۵ خواهید داشت ، البتهبرای این کار قبل از خالی شدن کاملباک ،ابتدا میزانی که می خواهید از بنزین معمولی داخل باک بریزید و پس از آن مابقی را با بنزین سوپر پر نمایید ، ممکن است مخلوط شدن ۲ سوخت مدتی به طول انجامد بنابراین تا چند دقیقه اول ممکن است کوبشهاییناشی از سوختن بنزین معمولیدر خودروهای فاقد ناک سنسور و عدم شتابگیری کافی در خودروهای دارای ناک سنسور احساس شود . لازم بذکر است این کار برای خودروهایی چون ۴۰۵ های کاربراتوری ، پراید و به طور کل خودروهایی کهاکتان بنزین معمولی برای آنها کم و سوپر هم زیاد محسوب می شود بدلیل عدم وجود بنزین ب عدد اکتان ب ن بنزین معمولی و بنزین سوپر در کشور ، روش خوبی محسوب می گرددچرا که استفاده از اکتان بالاتر از حد لازم برای چنین خودروهایی جز هدر دادن پول، منفعت دیگری برای خودرویتان ندارد و استفاده از اکتان پایین تر هم با خودسوزی سوخت به موتور خودروی شما آسیب می رساند و در صورت تنظیم موتور بر مبنای اکتان بنزین معمولی هم از شتاب خودرویتان کاسته می شود . البته در حال حاضر و با قیمت پایین بنزین و اختلاف تنها ۳۰ تومانی بنزین سوپر با معمولی این کار چندان عاقلانه به نظر نمی رسد ،اما شاید با تغییر شرایط از جمله سهمیه بندی بنزین اینروش به یک انتخاب معقولتبدیل گردد، که البته برای این کار پیدا کردن یک پمپ بنزین خلوت هم ضروری است چرا که جابجا شدن از یک پمپ به پمپ دیگر جایگاه در ترافیک پمپ بنزینها باعث درآمدن سرو صدای مردم و کارکنان جایگاه خواهد شد ، اما با تمام این دردسرها مطمئنا این روش به مراتب بهتر و ارزان تر از استفاده از افزودنی های بالا برنده اکتان از جمله Octane Booster ها می باشد ، البته باز هم تکرار می کنم این روش برای خودروهای با تکنولوژی۱۰ تا ۱۵ ساله مناسب است و برای خودروهای جدیدتر و با موتورهای پیشرفته تر حتما فقط از نوع سوپر استفاده نمایید،در برخی نمونه های وارداتیکه بنزین ب اکتان بیش از ۹۵ برایشان توصیه گردیده نیزباید بهبنزین سوپرحتی مواد افزودنی بالا برنده اکتاننیز اضافه شود تا این خودروها با مشکل روبرو نشوند ، البته در این مورد حتما باید دقتشود این افزودنیها دارای سرب نباشند ، چرا که سرب ظرف چند دقیقه CatalystConverter خودروی شما رااز کار خواهد انداخت.
شورای نگهبان قانون اساسی از نهادهای نظارتی نظام جمهوری اسلامی ایران است که از دوازده عضو تشکیل شدهاست. شش عضو از این دوازده تن فقهایی هستند که با حکم رهبر عزل و نصب میشوند و شش عضو دیگر حقوقدانانی هستند که با معرفی رییس قوه قضاییه و اعلام نظر نمایندگان مجلس شورای اسلامی انتخاب میشوند.
نخستین وظیفه شورای نگهبان، نظارت بر تدوین قوانین در مجلس شورای اسلامی است. این شورا وظیفه دارد که هر قانون تصویب شده در مجلس را با قانون اساسی و قوانین شرعیاسلام مطابقت دهد که در صورت مطابقت داشتن، لایحه یا طرح مجلس را تایید میکند. در صورت عدم مطابقت، آن لایحه یا طرح به مجلس برگردانده میشود تا مجلس اصلاحات مورد نظر شورای نگهبان را بررسی کند. در صورت پافشاری مجلس بر نظر خود، طرح یا لایحه مورد نظر به مجمع تشخیص مصلحت نظام فرستاده میشود.
فقهای دوره اول در اول اسفندماه سال ۱۳۵۸ توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آیتالله خمینی انتخاب و فعالیت آنها از تاریخ ۲۶/۴/۱۳۵۹ آغاز گردید که عبارت بودند از:
در تاریخ ۱۲/۹/۱۳۵۹ آیتآلله ابوالقاسم خزعلی به جای آیتآلله محمدرضا مهدوی کنی به عضویت شورا درآمد.در تاریخ ۲۱/۱۲/۱۳۶۰ آیتآلله مهدوی کنی مجدداً به جای مرحوم آیتآلله ربانی شیرازی به عضویت شورا در آمد. در تاریخ ۲۸/۱۰/۱۳۶۱ مرحوم آیتآلله محمدمهدی ربانی املشی به جای آیتآلله یوسف صانعی به عضویت شورا درآمد.
همچنین محمد امامی کاشانی، محمد مؤمن قمی و محمد محمدی گیلانی در سه سال دوم، دوره اول به جای محمدمهدی ربانی املشی، محمدرضا مهدوی کنی و غلامرضا رضوانی به عضویت شورا درآمدند.
در تاریخ ۱۲/۵/۱۳۷۸ استادی مقدم و طاهری خرم آبادی به جای خزعلی و امامی کاشانی به عضویت شورا در آمدند. در تاریخ ۲۴/۵/۱۳۷۸ آیت ا... یزدی به جای هاشمی شاهرودی مجدداً به عضویت شورا درآمد.
محمدرضا مدرسی یزدی در سه سال اول، دوره پنجم به جای قدیری به عضویت شورا در آمد. پس از انتخاب صادق لاریجانی به عنوان رییس قوه قضاییه هاشمی شاهرودی به جای وی به عضویت شورا درامد
یکی از شروط اساسی در نظام های مردم سالار اصل تفکیک قوا می باشد. به موجب این اصل حکومت به شاخه های مستقلی تفکبک و تقسیم می شود که حیطه مسئولیت و اختیارات مشخص و مستقلی از هم دارند. شاخه های مختلف یک حکومت معمولا بصورت قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضاییه می باشند. رعایت اصل تفکیک قوا گرچه ممکن است فرایند تصمیم گبری و اجرا را در کشور کند تر نماید ولی در عوض موجب تثبیت حاکمیت مردم و جلوگیری از استبداد می گردد .
مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دو نوع مسئولیت و اختیار قانون گذاری و قضاوت برای شورای نگهبان قانون اساسی قابل تفکیک است.
در بخش اختیارات مقننه شورای نگهبان مطابق اصل 94 قانون اساسی دارای اختیارات تصویب یا رد مصوبات مجلس شورای اسلامی را دارا می باشد. بعلاوه مطابق اصل 93 مجلس شورای اسلامی بدون وجود شورای نگهبان قانونی نخواهد بود.
در بخش اختیارات قضایی مطابق اصل 97 قانون اساسی این شورا وظایف دادگاه قانون اساسی را دارا می باشد. چرا که طبق این اصل اختیارات تفسیر قانون اساسی به این شورا واگذار شده است. این در حالی است که فرایند تفسیر قانون اساسی بدون رعایت اصول اقامه دادگاه مبتنی بر استماع نظرات موافقین و مخالفین و نوعا بصورت غیر علنی صورت می گیرد.
در بخش اختیارات انتخاباتی طبق ماده 99 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آراء عمومی و همه پرسی را بر عهده دارد.
این در حالی است که برخی از اعضای این شورا، مثلا دبیر آن آیت الله احمد جنتی همزمان عضو مجلس خبرگان رهبری می باشد.
بعلاوه سخنگوی دولت دکتر غلامحسین الهام از اعضای حقوق دان شورای نگهبان می باشد که نشان دهنده نقض تفکیک قوای مجریه و مقننه و قضائیه است.
دور منطقی در قانون اساسی و وظایف شورای نگهبان
مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در وظایف رهبری، مجلس خبرگان و شورای نگهبان وجود گونه ای دور منطقی قابل تشخیص است.
اولا مطابق اصل 111 قانون اساسی هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود به تشخیص مجلس خبرگان از مقام خود بر کنار خواهد شد.
ثانیا مطابق اصل 91 قانون اساسی انتصاب شش نفر فقهای شورای نگهبان بر عهده رهبری می باشد.
و ثالثا مطابق اصل 99 قانون اساسی نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان بر عهده شورای نگهبان است که به موجب آن نسبت به تایید یا رد صلاحیت نامزدهای انتخابات به تشخیص خود اقدام می نماید.
بدین ترتیب امکان این که نامزدهای غیر همسو با احزاب دارای اکثریت آرا توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شده و لذا امکان انتخاب شدن آنها بعنوان عضو مجلس خبرگان از مردم سلب شود وجود دارد. در نتیجه مجموعه رهبری، شورای نگهبان و مجلس خبرگان همواره در انحصار حزب یا احزاب معین قرار می گیرد. این موضوع بر خلاف اصل تساوی سیاسی کلیه شهروندان در نظام های مبتنی بر مردم سالاری می باشد.
در برخی منابع وجود دور منطقی در برخی موارد با عدم رعایت اصل تفکیک قوا خلط شده است گر چه در این موضوع به هم بی ارتباط نیز نیستند.
بطور کلی روشهای متفاوتی برای شناسایی انیونها و کاتیونها وجود دارد. یکی از روشهای ساده برای شناسایی کاتیونها، استفاده از آزمایش شعله و مشاهده ی تغییر رنگ شعله به وسیله ی کاتیون فلزی مورد نظر است. البته قبل از آن باید رنگ شعله ایجاد شده به وسیله ی کاتیونهای متفاوت را دانست. اینکه رنگ شعله ی کاتیونهای لیتیم، کلسیم و استرانسیم هر سه به رنگ قرمز هستند یا اینکه مس شعله را به رنگ سبز در می آورد. یک دسته دیگر از روشهای مهم شناسایی کاتیونها ، طیف بینی یا spectroscopy می باشد. از انواع طیفبینیهای اتمی و مولکولی و آن هم از نوع نشری، جذبی و فلوئورسانس برای جداسازی و شناسایی عناصر استفاده میکنند. لازمهی تولید طیفهای فرابنفش و مرئی عناصر، که در شناسایی عناصر روش مهمی به شمار میرود، این است که نمونههای آزمایشی به اتم تبدیل شوند. در این فرایند اجزای تشکیل دهندهی نمونهی آزمایشی، تجزیه شده و به ذرات بنیادی گازی (اتمها یا یونها) تبدیل میشوند. سپس طیف نشری، جذبی یا فلوئورسانس اتمها یا یونهای حاصل به عنوان مبنای تجزیهی کیفی و کمی عناصر موجود در نمونه به کار میروند. لازمهی اینکه نمونه به ذرات بنیادی گازی (اتمها یا یونها) تبدیل شوند این است که در محیطی با دمای بسیار بالا قرار بگیرد، برای اینکار از راههای مختلفی استفاده میکنند. از جمله میتوان به قوس الکتریکی، جرقه، پلاسما یا شعله اشاره نمود. به وسیلهی این روشها، ضمن اینکه نمونه به اتم تبدیل میشود، کسر کوچکی از ذرات دچار برانگیختگی الکترونی میشوند. بازگشت ذرات اتم شدهی برانگیخته شده به حالتهای پایهی آنها، طیفهای نشری تولید میکند که برای تجزیه و شناسایی مفید هستند
اما برای شناسایی کاتیونها، معرف های شیمیایی نیز وجود دارند که برای هر کاتیون یا هر گروه یک معرف خاص استفاده می شود، به عنوان مثال برای تشخیص یا اندازه گیری غلظت نیکل یا آهن راههای مختلفی وجود دارد. یکی از این راهها برای تشخیص و اندازه گیری نیکل، استفاده از واکنشگر کی لیت ساز است. یک واکنشگر کی لیت ساز بی نظیر برای نیکل، ماده ای به نام دی متیل گلی اکسیم است که یک ماده ی رسوب دهنده ی آلی با خاصیت بی نظیر است. تنها نیکل II توسط این عامل در محلولهای قلیایی ضعیف رسوب داده می شود. این ماده دارای فرمول مولکولی CH3-C=N-OH)2) است. رسوبی که این کی لیت ساز با نیکل به وجود می آورد به قدری حجیم است که مقادیر اندک نیکل را به راحتی می توان با استفاده از این روش اندازه گیری نمود.
برای آهن، استفاده از واکنشگرهای مربوطه برای ساخت کمپلکسهای جذب انتقال بار است. این کمپلکسها به راحتی جذب تابش دارند تا الکترون از گروه الکترون دهنده به گروه الکترون گیرنده انتقال یابد. به این ترتیب با استفاده از ماده ی مورد نظر که می تواند در محیط حضور داشته باشد و با یون آهن II یا III تشکیل کمپلکس دهد و سپس با اندازه گیری مقدار جذب فوتون می توان به مقدار وجود آهن پی برد. این کمپلکسها عبارتند از تیوسیانات و فنولی آهن III ، کمپلکس O- فنانترولین آهن II . اینها از روشهای انتخابی هستند. یعنی شما هر یون دیگری که در محیط داشته باشید، وقتی O- فنانترولین به محیط اضافه کنی، تنها با آهن II واکنش می دهد و به بقیه ی یونها کاری ندارد. روشهای دیگر اندازه گیری یونهای فلزی، استفاده از انواع روشهای اسپکتوفتومتری مانند طیف بینی نشری شعله ای می باشد .
معرف کاتیونهای گروه چهارم و پنجم، به طور مشخص H2S می باشد. برای شناسایی یون سرب، چندین روش وجود دارد. برای واکنش یون سرب می توان از محلول سرب نیترات Pb(NO3)2 و یا سرب استات Pb(CH3COO)2 استفاده نمود. روش های شناسایی عبارتند از: 1- اثر محلول کلریدریک اسید رقیق: با کلریدریک اسید ، رسوب سفید سرب کلرید تولید می شود که در سرما در آب غیر محلول است: Pb(NO3)2 + 2HCl --> PbCl2 + 2HNO3 2- اثر محلول پتاسیم یدید: رسوب زردرنگ سرب یدید در حضور مقدار اضافی پتاسیم یدید تولید می گردد. Pb(NO3)2 + 2KI --> PbI2 + 2KNO3 3- اثر سولفوریک اسید رقیق: رسوب سفید رنگ PbSO4 در حضور اضافی معرف تولید می گردد. Pb(NO3)2 + H2SO4 --> PbSO4 + 2HNO3 4- اثر پتاسیم کرومات: رسوب زردرنگ سرب کرومات تولید می شود: Pb(NO3)2 + K2CrO4 --> PbCrO4 + 2KNO3
کاتیون قلع Sn می تواند حالت های اکسایش 2 یا 4 داشته باشد و شناسایی این دو یون به طرق مختلفی صورت می گیرد: برای بررسی کاتیون Sn2+ از محلول قلع IIکلرید SnCl2 استفاده می شود. یک روش ان در زیر آمده است: 1- اثر H2S . رسوب قهوه ای رنگ قلع سولفید از محلولی که زیاد اسیدی نباشد، بدست می آید: SnCl2 + H2S --> SnS + 2H
سنایی با نام کامل "حکیم ابوالمجدود بن آدم سنایی" در قرن پنجم در شهر غزنین به دنیا آمد. سنایی پس از آن که با ادب و هنر پارسی آشنا شد و فنون سخن و شعر را آموخت مانند بسیاری از هم عصران خود به دربار غزنویان رفت. غزنویان با پاداش های زیادی که به اهل علم و ادب می دادند توانسته بودند تعداد زیادی از دانشمندان و شاعران و ... را در دربار خود به خدمت بگیرند. روزگار سنایی در دربار غزنویان به خوشگذرانی می گذشت ولی یک تحول روحی باعث شد تا مسیر زندگی سنایی تغییر کند. در مورد این انقلاب درونی در کتاب "نفحات الانس" جامی داستانی آمده است: «سلطان محمود سبکتگین در فصل زمستان به عزیمت گرفتن بعضی از دیار کفار از غزنین بیرون آمده بود و سنایی در مدح وی قصیده ای گفته بود. می رفت تا به عرض رساند. به در گلخن رسید که یکی از مجذوبان که از حد تکلیف بیرون رفته و مشهور بود به «لای خوار»؛ زیرا که پیوسته لای شراب خوردی، در آن جا بود. آوازی شنید که با ساقی خود می گفت که: «پر کن قدحی به کوری محمودک سبکتگین تا بخورم!» ساقی گفت: «محمود مردی غازی است و پادشاه اسلام!» گفت: «بس مردکی ناخشنود است. آنچه در تحت حکم وی درآمده است در حیز ضبط، نه درآورده می رود تا مملکت دیگر بگیرد.» یک قدح گرفت و بخورد. باز گفت: «پر کن قدحی دیگر به کوری سنائیک شاعر!» ساقی گفت: «سنایی مردی فاضل و لطیف طبع است.» گفت: «اگر وی لطیف طبع بودی به کاری مشغول بودی که وی را به کارآمدی. گزافی چند در کاغذی نوشته که به هیچ کار وی نمی آید و نمی داند که وی را برای چه کار آفریده اند.» سنایی چون آن بشنید، حال بر وی متغیر گشت و به تنبیه آن لای خوار از مستی غفلت هشیار شد و پای در راه نهاد و به سلوک مشغول شد.» پس از این واقعه سنایی به شهرهای هرات و نیشابور رفت و سپس راهی سفر حج شد. در همین سفر معنوی بود که بسیاری از شیفتگان حقیقت و عرفان را شناخت و مقدمات انقلاب درونی در وی پدید آمد. شاعر شوریده بقیه عمر را در کنج خلوت و انزوای صوفیانه گذراند و به تدوین و تنظیم اشعارش پرداخت. سنایی در سال 535 ه.قدر گذشت و مقبره اش در شهر غزنين است.
ویژگی های اشعار
شعر سنایی، شعری توفنده و پرخاشگر است. مضامین اغلب قصاید او در نکوهش دنیا داری و دنیاداران است. او با زاهدان ریایی و حکام ستمگر که هر کدام توجیه گر کار دیگری هستند، بی پروا می ستیزد و از بیان حقیقت ترسی ندارد.
سنایی با نقد اوضاع اجتماعی روزگارش، علاوه بر بیان دردها و معضلاتی که دامن گیر زمانه شده است، نشان می دهد که شاعری اهل درد و دین است.
لبه تیز تیغ زبان او در اغلب موارد متوجه دنیا دوستان و حاکمان ظالم است. سنایی بارها با تصویر زندگی زاهدانه پیامبر و معصومین و صحابه و تأکید بر آن در قصایدش، سعی دارد جامعه آرمانی خود- که عرصه ظهور در واقعیت پیدا کرده است- را نشان دهد.
اندیشه زهد و عرفان نیز از مهمترین محورهای موضوعی در قصاید سنایی است.
نکوهش دنیا، تفکر درباره مرگ، توصیه به گسستن از آرزوهای طولانی و بی حد و حصر، تذکر به خویشتن حقیقی آدمی، از مضامین رایج قصاید اوست:
ای مسلمان خلایق حال دیگر کرده اند از سر بی حرمتی معروف، منکر کرده اند شرع را یکسو نهادستند اندر خیر وشر قول بطلمیوس و جالینوس باور کرده اند عالمان بی عمل از غایت حرص و امل خویشتن را سخره اصحاب لشکر کرده اند خون چشم بیوگان است آن که در وقت صبوح مهتران دولت اندر جام و ساغر کرده اند.... تا کی از دار الغروری ساختن دار السرور؟ تا کی از دارالفراری ساختن دارالقرار؟ بر در ماتم سرای دین و چندین ناز و نوش؟ در ره رعنا سرای دیو و چندان کار و بار.....
اگر فردوسی و ناصر خسرو را استثنا کنیم، سنایی از اولین شاعران تفکر مدار تاریخ شعر فارسی است که با تزریق اندیشه عرفانی به کالبد شعرش، زمینه تحولی وسیع را در نگرش و شیوه فکر شاعران پس از خود به وجود می آورد و سایه سنگینش بر شعر فارسی تا چند قرن پس از او گسترده می شود.
راهی که سنایی در پیش می گیرد، فقط منحصر به یک قالب نمی ماند؛ بلکه قدرت شاعر در به کارگیری الفاظ و تسلط او بر زبان شعر، همراه با اندیشه های بدیعی که دارد، به او این امکان را می دهد تا هم در غزل و هم در مثنوی و قصیده طرحی نو درافکند در صورتی که تا پیش از او، موضوع قصیده محدود به مدح پادشاهان و وابستگان درباری و احیاناً توصیفات طبیعی همچون بهاریه ها و خزانیه ها و ..... بود و نمایندگان مشخص این نوع قصاید، شاعرانی همچون عنصری ، فرخی و منوچهری بودند.
سنایی از اولین شاعرانی بود که طرح مسائل اجتماعی و عرفانی و زهد و حکمت معنوی را در قصیده رایج کرد به طوری که هنوز بسیاری از قصاید او نمونه برتر قصاید اجتماعی، عارفانه و زاهدانه اند.
در حوزه غزل نیز سنایی پنجره اشراق و جذبه های معنوی را گشود و غزل را زبان عشق و شور عارفانه کرد. سنایی در قالب مثنوی به بیان حکمت معنوی و ستایش پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با بیانی تمثیلی پرداخت که الهام بخش بسیاری از شاعران پس از خود، همچون خاقانی و نظامی و عطار و مولوی در سرودن مثنویهای عرفانی شد.
بیهوده نیست که خاقانی برای اثبات ارج و عظمت شعرش، خود را با سنایی مقایسه می کند و مدعی است که جانشین شایسته سنایی است:
چون زمان عهد سنایی در نوشت آسمان چون من سخن گسترد بزاد چون به غزنه ساحری شد زیر خاک خاک شروان ساحری نوتر بزاد
و نظامی نیز مخزن الاسرارش را با حدیقه الحقیقه سنایی مقایسه می کند:
نامه دو آمد ز دو ناموسگاه هر دو مسجل به دو بهرام شاه آن زری از کان کهن ریخته وین دری از بحر نو انگیخته آن به در آورده ز غزنه علم وین زده بر سکه رومی رقم
و مولوی نیز درباره سنایی می گوید:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم
زبان شعر سنایی در قصاید و مثنویهایش زبانی سنگین و سخت است.
اما غزلیات سنایی به حکم مضمون عاشقانه ای که دارند، لطیفترند.
هنگام داوری درباره شعر سنایی همواره باید دو دوره فکری او را در نظر داشته باشیم؛ زیرا شعر او پیش از تحول و انقلاب درونی اش بیشتر با وضع موجود زمانه هماهنگ بود و او در این زمان شاعری مداح و مقلد محسوب می شد؛ اما پس از تحول درونی، شعر او نیز متحول شد و تفکر و حکمت معنوی مضمون اصلی شعر او شد.
آثار 1-دیوان اشعار: از سنایی قصاید، غزلیات، قطعات و اشعار پراکنده ای به جای مانده است که در مجموعه ای به نام دیوان اشعار گرد آمده است.
2- حدیقه الحقیقه:این مثنوی را الهی نامه نیز می نامند، دارای ده هزار بیت در ده باب است. سنایی سرایش آن را در سال 524 ه.ق شروع کرد و در سال 525 ه.ق به اتمام رساند. موضوعات این کتاب، علاوه بر ستایش خدا و رسول و آل و اصحاب او، درباره عقل و علم و حکمت و عشق است.
حدیقه الحقیقه از منظومه هایی است که بر بسیاری از شاعران تأثیر گذارده است. سنایی با سرودن این منظومه، باب تازه ای را در سرایش منظومه های عرفانی در تاریخ ادب و عرفان گشود.
شاعران بزرگی همچون خاقانی و نظامی به ترتیب تحفه العراقین و مخزن الاسرار را تحت تأثیر مستقیم این منظومه سرودند و سالها بعد، عطار و مولوی سرایش مثنویهای عرفانی را به اوج تکامل رساندند.
3- سیرالعباد: این مثنوی بیش از هفتصد بیت است که شاعر در آن به شیوه تمثیلی از خلقت آدم و عقل و مسائل اخلاقی سخن می گوید.
4- طریق التحقیق:این مثنوی نیز بر وزن حدیقة الحقیقه است و در سال 528 تمام شده است.
5- کارنامه بلخ:سنایی در هنگام توقف در شهر بلخ این مثنوی را سروده که حدود 500 بیت دارد و مبنای آن طنز و مزاح است و به همین جهت آن را "مطایبه نامه" هم گفته اند.
6- عشق نامه:حدود 1000 بیت دارد و موضوع آن حقایق و معارف و حکمت است.
7-دو مثنوی عقل نامه و تحریمة القلم
8- مکاتیب سنایی:از سنایی نوشته و نامه هایی به نثر هم موجود است که همه آنها در کتابی با عنوان مکاتیب سنایی به چاپ رسیده است.
خواجه عبدالله انصاري از عرفاي مشهور اواخر قرن چهارم و قرن پنجم هجري
خواجه در يکي از دهات طوس متولد شده است خواجه عبدالله محمد بن انصاري هروي سال 396 هجري قمري در زمان سلطنت آلب ارسلان سلجوقي و وزارت خواجه نظام الملک وزير دانشمند و دانش پرور و هنر شناس وي متولد شد و در سال 481 هجري قمري درگذشت خواجه عبدالله انصاري نابغه ايست که به شامخ ترين قلل انسانيت دست يافته و اگر نظم و نثر وي تا بدين حد دلنشين است از جادوي عشق و ايمان اوست ايمان مردي که از سر منزل طلب گذشته و هفت خوان هولناک را بدون بيم و ترديد پشت سر نهاده تا به چشمه آب حيات و به کيمياي سعادت و زندگي جاويدان رسيده است.
وي يکي از بزرگترين کيمياگران مشرق زمين است که قلمرو دست نيافتي او را شکوهي است که گذشت زمان در آن تاثير نمي کند و هر سخني از وي دنياي عظيم و پر جلالي را در پيش روي ما مي گشايد و ما در اين مقال نه امکان و نه فرصت و نه سوداي و پايه آن را داريم که در حکمت اشراق وعرفان سخن گوئيم.
خواجه عبدالله انصاري از گويندگان و شعراي بسيار بلند پايه است که کلام او از دل برآمده و بر دل مي نشيند و نثر وي نيز به رواني خود نوعي شعر به شمار مي آيد.
ادبيات براي وي يک مقوله تجملي يا راهي براي ارتزاق و رسيدن به دولت و مکنت نيست . بلکه رازگوي اسراري است که سينه هايي سوخته و شرحه شرحه مي توانند آنها را در خود بگيرند. او از اين وسيله عليه غاصبين حقوق مردم نيز استفاده مي کند . خواجه عبدالله انصاري عارف وارسته اي دشمن دغلکاري و نيرنگ و خود فروشي است و از بزرگترين محدثين عالم اسلام نيز شمرده مي شود. به لقب شيخ الاسلام معروف بود و از نوادگان ابوايوب انصاري مي باشد قدرت وي در علم و ادبيات عرب نيز بگواهي کتبي که به زبان عربي نوشته از جمله کتب : ذوالکلام و منازل السايرين براي مردي که بطور کلي هيچ مکتبي از صرف و نحو بطور کامل نديده شگفت آور است .
از آثار جاويدان اين نابغه بزرگ آنچه به فارسي تصنيف شده و باقي مانده کتاب اسرار و زادالعارفين است که دنياي پر شوري از راه رسيدن به سعادت ازلي خودشناسي و خداشناسي است که عميقاٌ بايد مورد مطالعه و بررسي قرار گيرد تا اندکي به حال جذبه و شور اين عارف جليل القدر رباني بتوان پي برد.
خواجه در راه طريقت پيرو شيخ ابوالحسن خرقاني بود . خواجه چون حسين بن منصور حلاج شوريده بود و اين شوريدگي بيش از هر چيز در مناجات هاي خواجه عبداله انصاري مشهود است و آثارش مشحون از مواعظ و نصايح است و مسلک او بعدها مورد استفاده سعدي واقع گشت . گلستان و سعدي بهارستان جامي محصول همين نوع سبک است . عقايد و افکار خواجه را مي توان در منازل السائرين مطالعه نمود. او حافظه اي قوي داشت و گويند سي هزار حديث حفظ بوده است.
« تصوف و عرفان و شيوه تربيت اخلاقي عرفا و متصوفه و مربيان بزرگ عرفان و بيان »
« از خواجه عبداله انصاري»
صوفي و صوفيان – منشاء کلمه صوفي
هر چند بحث درباره کلمه صوفي و اشتقاق آن ممکن است ما را از هدف اصلي اين گفتار باز دارد ولي براي روشن شدن ذهن خوانندگان گرامي بي مناسبت نخواهد بود با جمال نظريه هاي مختلف را گوشزد کنيم :
گذشته از اينکه کلمه صوفي را به صف وصفه نسبت داده اند چهار فرض ديگر نيز در اين باره آمده است :
1- نسبت کلمه صوفي به صوفي که نام غوث بن مرن ابن تميم بن مرياغوث بن مربن ادبن طانحه که يکي از پارسايان عهد جاهليت عربستان بوده است.
2-نسبت کلمه صوفي به صوف که برخي از محققان آن را بر ديگر فرضها ترجيح داده اند.
3-نسبت کلمه مزبور به صفا که قشري آنرا بعيد مي دانند.
4-نسبت آن به کلمه سوفياي يوناني که از گفته هاي ابوريحان بيروني است و فن هامر خاور شناس و ديگران آنرا تاييد کرده اند.
*تصوف چيست ؟
آکنده بودن نوشته هاي پيشوايان عرفان و تصوف از تعبيرهاي مبهم و غامض ، بيان مطلب ها به شيوه ي اشاره و کنايه و راز از يک سو و تلفيق اين طريقه از انديشه هاي فلسفي ، مذاهب ، مکتبها و شريعتهاي گوناگون کهن از سوي ديگر سبب شده است که آوردن تعريف جامع و مانعي براي تصوف امري دشوار و بلکه امکان ناپذير باشد بويژه که بسياري از انديشمندان کنوني نسبت بهر موضوعي بنام « تعريف » درباره مسائلي هم بسته به زندگي چون تربيت و اجتماع و هر آنچه به طبيعت آدمي وابسته باشد و از مفهومي هاي زنده ي تغيير پذير بشمار رود بدگمان اند و هر تعريفي را براي اينگونه موضوعها کم فايده مي پندارند . از اينرو گذشتگان هم به علت اختلافهاي فاحشي که در ميان طريقت تصوف يافته اند بر آن شده اند که به حقيقت آن نمي توان پي برد.
غزالي مي گويد : تصوف امري باطني است که نمي توان بدان آگاه شد و صاحب اللمعات مي نويسد :
در قديم مردم در تعريف تصوف سرگردان بودند و در اين باره با صد عقيده و راي منشعب شدند . و گفته هاي مردم درباره تصوف از هزار عقيده و راي هم فزوني يافت و اين امر دستاويز کساني شد که نمي خواستند چنين تعاريفي را بپذيرند : بهر حال :
تصوف عبارت از هرگونه عاطفه و جدان است و استواري است که هيچ سستي بدان راه نيابد و دودلي يا ترديد بدان نسازد .
تصوف بار انداختن بر درگاه يار است هر چند از آن رانده شود ( ابوعلي رودباري) . تصوف آن است که حق ترا نسبت بخود بميراند و به حق زنده کند ( شيخ جنيد بغدادي) . باري تعريف تصوف هر چه باشد ما را از اين حقيقت باز نمي دارد که بدانيم مکتب اين گروه بجز طريقه کسانيکه برپا و با شيوه ظاهربيني و سالوسي خود را به صوفيان منتسب کرده و مانند برخي از طريقه هاي ديگر مذهبي آن را بصورت دکانداري و وسيله کسب مال و منال و جاه و مقام درآورده اند مبتني بر پارسايي و راستي و اخلاص و دلاوري و عشق به حقيقت و جان سپاري در راه آن و بسي از خواستهاي بلند بوده است و به ويژه صفتهاي ايثار و بشردوستي اين گروه آدمي را به عالي ترين خصلتهاي انساني رهبري مي کند و مي توان شيوه ي نظر ي و عملي تربيتهاي اخلاقي آن گروه را از مهمترين شيوه هاي اخلاقي بشمار آورد.
و براي دريافتن اين حقيقت بهترين تاليفي که با روشي ساده و علمي تدوين شده و مقامات و مقامها و منازل سالکان اين طريقت را نشان داده است کتاب منازل السائرين تاليف پيشواي بزرگ متصوفه يعني خواجه عبداله انصاري متوفي توجه صاحبدلان بوده است چنانکه چندي پيش دو شرح گرانمايه خطي بر اين کتاب بدست آمد و انستيتوي علمي فرانسه در قاهره هر دو را به چاپ رسانيد ، يکي از شرحهاي مزبور تاليف ابو محمد عبدالميعطي بن ابي الثنامحمود بن عبدالميعطي لخمي اسکندري است که در اوائل قرن هفتم هجري نوشته شده و در سال 1954 به طبع رسيده است .
و ديگري تاليف حسن بن محمد فرکاوي قادري است که در اواخر قرن هشتم هجري تاليف يافته و در سال 1953 به چاپ رسيده است .
خواجه عبداله انصاري نيز در مقدمه اين تاليف گرانقدر ( منازل السائرين) اختلاف نظرها را تائيد مي کند و مي نويسد : سير کنندگان در اين مقام ها بر اختلافات عظيمي هستند که ترتيب قاطعي آنها را گرد نمي آورد و نهايتگاه جامعي را پي جويي نمي کنند ، بهمين سبب عارف سخندان که در زبان تازي همچون پارسي استاد مبرز و شيوائي بود ، بر آن مي شود که با بياني موجز و به شيوه اي عالمانه مقامهاي صوفيان را تدوين کند تا براي سالکان و سائران راهنماي روشني باشد ، وي در مقدمه از ابوبکر کتاي نقل مي کند که :
« ميان بنده و حق هزار مقام از نور و ظلمت است . » و عبدالميعطي شارح مي نويسد :
« پيشواي ما بر اين ميزان يعني هزار مقام هم افزوده و هر يک از بابهاي دهگانه را به سه درجه تقسيم نموده و براي هر يک از درجات مراتبي قائل شده است . »
و اينک بشيوه فهرست وار مقامهاي مزبور را که از عالي ترين دستورهاي تربيت عملي و نظري گروه صوفيان است بنظر خوانندگان ارجمند مي رسانيم :
الف : بدايت ها ده باب است بدينسان : باب بقظه ( بيداري ) و سببهاي يقظه سه چيز است از نگريستن دل به نعمت ها 2- مطالعه ي جنايت و آگاهي بر خطر و آمادگي براي تدارک آن .
3- متوجه شدن به شناختن فزوني و نقصان و نگريستن دل به نعمتها و يا شناختن نعمت به سه چيز صافي شود :
1- به نور خرد 2- به نگريستن به برق منت 3- به پند گرفتن به مردم بلا ديده و مطالعه خبايث به سه چيز صحت پذيرد :1- به بزرگداشت حق 2- به شناختن جان 3- به گواهي و شناختن فزوني و نقصان به سه چيز استقامت پذيرد :1- به شنيدن دانش 2- به اجابت انگيزه هاي حرمت 3- به هم نشيني با شايستگان . و بنابراين نخستين باب بدايت ها که يقظه باشد خود داراي نه مقام و مرتبه است .
ب: باب التوبه و آن داراي سه شرط است : 1- پشيماني 2- مقام اعتذار ( عذر خواهي) 3- جدا شدن از زشتي و گناه و بازگشت به اصلاح کار خويش .
و حقيقت توبه سه چيز است : 1- در نگريستن به گناه و قضيه 2- دانستن اينکه درخواست بصير ادق بر هيچ کار نيکي مسبوق نيست 3- نيک شمردن آنچه را خدا نيک شمرده و زشت دانستن آنچه را خدا زشت دانسته است . و باز سه تقسيم ديگر نيز در اين باره مي آورد :
ج: باب المحاسبه و ارکان آن سه چيز است :
1- سنجش ميان نعمت خدا و گناه خويش و اين بر کسي که او را از اين سه امر نيست دشوار است :
الف)نور حکمت ب)بدگماني به نفس ج) باز شناختن نعمت از فتنه و نعمت
2- باز شناختن آنچه براي حق است از آنچه براي تو يا از تو است
3- شناختن اينکه هر طاعتي شخص را خشنود کند بزيان اوست .
د: باب الانابه و در آن نيز مانند بابهاي پيشين تقسيماتي است و از ياد کردن آنها براي گريز از اطناب صرفنظر مي شود و از اين پس تنها به ذکر قسمتها و سپس به بابها اکتفا مي شود.
ه – باب التفکر و باب التذکر – باب الاعتصام ح- باب الگريز ط – باب الرياضهي – باب السماع
2- قسم بابها « درها » و آن نيز ده باب است به شرح زير :
1-حزن 2- خوف 3- اشفاق 4- خشوع 5- اخبات ( و آن از نخستين درجات طمانينه است) 6- زهد 7- ورع 8- تبتر ( انقطاع به خدا يکسره) 9- رجاء 10- رغبت.
3-تقسيم رفتار و کردار و معاملات و آن نيز داراي ده باب است :
1-رعايت 2- مراقبت 3- حرمت ها 4- اخلاص 5- تهذيب 6- استقامت 7- توکل 8- تفويض ( تفويض الامر الي اله) 9- ثقه و اعتماد و اطمينان 10- تسليم
1- معرفت 2- فنا 3- بقا 4- تحقيق 5- تلبيس ( جامه پوشيدن) 6- وجود 7- تجريد 8- تفريد 9- تجمع ( جمع) 10-توحيد
« شيوه تدوين خواجه در اين کتاب »
شيوه خواجه عبداله انصاري در تدوين اين تاليف مهم اين است که در آغاز هر يک از اين بابهاي ده گانه يکي از آيات قرآن را ياد مي کند ، نشان دهد که طريقت تصوف با حقيقت تشرع ( شريعت مقدس اسلام) يکسان است . و بويژه درباره شطحيات گفتگو نمي کند و آنها را از مقامها نمي شمارد و آن را سبيل عمومي نمي داند و اينک براي پي بردن بدين شيوه ترجمه باب قصد از قسم اصول را بعين را بنظر خوانندگان مي رسانيم :
در باب القصد : خداي تعالي مي فرمايد : و من يخرج من بيته مهاجراٌ الي الله و رسوله ثم يدرکه الموت فقد وقع اجره علي الله .
قصد گردآوري همت بر تجريد براي طاعت است و آن را سه درجه است : 1- درجه نخست انگيزه تمرين و ارتياض و رهايي از دو دلي و خواننده به پرهيز از قصدهاي اين جهاني است و اين قصد پايه و اصلو سلوک مبتدي است .چه هنگاميکه آهنگ وي در نيکي درست باشد و ه خويش را در آن گردآورد , دو دلي وي رانده شود و جان وي آرامش پذيرد و از اقدام بر آن نهراسد و بدان خو گيرد و از هر چه به غرفهاي سرگرم کننده و از اين جهاني وابسته باشد دوري گزيند . شرح عبدالمعطي بر گفته هاي خواجه عبدالله انصاري.
2- درجه دوم قصد است که بهر سببي برخورد کند آنرا ببرد و بهر مانعي برسد آنرا براندازد و با هر دشواري روبرو بشود آنرا آسان سازد و اين آهنگ کامل تر و نيرومند تر از آن پيشين است و آن را آهنگ رونده سالک دانند وروده به سبب آهنگ نيرومند خويش و به علت گردآوردن هم خود در بدست آوردن مرادش آن را مي يابد اگر سبب سرگرم کننده اي براي وي پيش آيد آن را از ميان مي برد و اگر ميان وي و مطلوبش حائلي پديد آيد آنرا دور مي کند و با دوستي اين آهنگ هيچگونه دشواري و تکليفي براي وي باقي نمي ماند بلکه آهنگ وي ( تصميم و همت و جزم وي ) هرگونه دشواري را بر وي آسان مي کند .
3- درجه سوم آهنگ فرمانبري براي تهذيب علم و آهنگ اجابت بکام نهادن بر خلاف انگيزه هاي نفس و آهنگ درآمدن در درياي فنا است :
« شيخ ... در اين درجه سه درجه ديگر از آنها را گرد آورده که برخي از آنها کاملتر از برخي ديگر است نخست آهنگ فرمانبري است که براي تهذيب دانش است و آن آهنگ مريد آراسته بخويها و شريعت پذيره و پرهيز کننده از سرشتهاي نکوهيده است و اين آهنگ تنها به فرمانبري از شرع و رفتار باقتضاي امر و نهي است و چنين مريدي يا به تن خويش و يا بوسيله شيخ متصف به چنين خصلتهاي تهذيب مي شود . و به احکام و دستورات الهي از صميم دل و جان دانا مي گردد.
آهنگ ديگر يا اجابت بگام نهادن بر خلاف انگيزه هاي نفس از آهنگ نخست که کاملتر است . چه آهنگ مزبور بر اين يکي مرتبط مي باشد از اينرو که بايد همه ي اختيارهاي خود را کنار نهد و در همه کارهائيکه براي او پيش مي آيد و بر ظاهر و باطن او جاري مي شود به فرمان پروردگار خويش باشد و از آن فرمانبري کند هر چند مخالف اميال ( ميلهاي ) او باشد . از اين رو وي به انجام چنين فرمانهايي از روي تمام پاسخ مي دهد . مگر آن که حق ويرا بدوري کردن و نفرت از کاري فرمان دهد .
و آهنگ درآمدن در درياي فنا آن است که هم ( همت) خويش را گردآورند و ويژه بسوي خدا متوجه سازند و ذکر او را در نهايت بزرگي بر زبان جاري کنند و هر سرگرم کننده اي را که مانع توجه به وي باشد از ميان بردارند تابنده جز از ذکر خدا و ياد خدا غافل نشده و حتي از ذکر خدا فاني شود .
و خواجه عبداله در تاويل همين آيه در نوبت سوم تفسير کشف الاسرار آنگاه که مهاجران را به سه گروه تقسيم مي کند و دسته اي را از مهاجران از بهر دنيا و دسته اي ديگر را زاهدان مي خواند و مي گويد سه ديگر( دسته سوم ) عارفان اند که هجرت ايشان از بهر مولي بود و هجرت ايشان هم در نهاد ايشان بود . در پرده هاي نفس هر کس تا بدل رسند و آنگاه در پرده هاي دل هجرت کنند تا بجان رسند و آنگه در پرده هاي جان هجرت کنند تا به وصال جانان رسند :
گفتم کجات جويم اي ماه دلستانگفتا قرارگاه منست جان دوستان
سومریان از اقوام باستانی ساکن در جنوب سرزمین کنونی عراقیعنی میانرودان (سرزمین میانِ دو رود دجلهوفرات) و شمال خلیج فارسبودند. ایشان از جمله در شهر باستانی بابلسکنی داشتند و تمدنی پرمایه را پیریزی نمودند.
شهرهای سومر/شومر عبارت بود از «اور»، «اوروک»، یا «ارخ»، «نیب پور»، «لارسا». در سفر پیدایش این ناحیه را سرزمین «شنعار» نامیده اند.حکومت آن در حدود ۳۰۰۰ ق .م . تشکیل گردید و در هزاره ٔ دوم (۲۱۱۵ ق .م .) منقرض شد و قلمرو آنان ضمیمه ٔ آشور و بابل گردید.
سومریها قومی بودند که خود شاخهای جدا از نظر نژادی و زبانی تشکیل میدادند و با هیچیک از اقوام امروزی خویشاوندی ندارند. زبان آنها نیز تکخانواده است
ریشه نام
اصطلاح سومری به ساکنان غیرسامی جنوب میان رودان توسط اکدیانسامی داده میشد.سومریان خود را با نام اوگ ساگ گیگا( ùĝ saĝ gíg-ga ) به معنی مردمان سیاه سر مینامیدند.[۷]واژه سومر در زبان اکدی ممکن است گویش آن منطقه جغرافیایی باشد.اما رواج اصطلاح اکدی سومر (šumerû) نامشخص است.[۸][۹]اصطلاح شینار در کتاب مقدس، Sngr در مصری، شانهار ((Šanhar(a) در هیتی میتواند نوع گویش غربی شومر (Shumer) باشد.
ورود سومریان
تاریخ ورود سومریان به این سرزمین دقیقا معلوم نیست، ولی بر اساس کاوشهای باستانشناسی سومریان حدودا ۴۵۰۰سال پ.م نخستین تمدن درخشان بشری را پایه گذاری کردند و دولت شهرهای باشکوهی چون اور، اوروک، نیپور، کیش، لاگاش، اریدوو غیره بنا نهادند، لازمه ایجاد چنین تمدنی اینست که سومریان حداقل ۵۰۰ سال قبل از به وجود آوردن دولت شهرها، در منطقه حضورداشته باشند یعنی میتوان گفت سومریان ۴۵۰۰-۵۰۰۰ سال پ.م در منطقه میانرودان بودهاند.این باور که چرا سومریان را نخستین قوم شکل یافته میخوانند چند علت دارد.ابتداییترین و برترین آثار کشاورزی که نشانه زندگی اجتماعی آنان است، ابزار سازی ودانش استفاده از فلزات، خط و نوشته که مهمترین اختراع بشری است(خط سومریان میخی بوده و حدود ۴۵۰۰_۵۰۰۰ سال قدمت دارد.)و وجود شهرهای مستقل.
شهرهای سومری
سومر (به اکدی:شومرو Šumeruبه سومری کی اِن گیر(ki-en-ĝir) تقریبا به معنی سرزمین اربابان متمدن یا سرزمین مادری)[۱۰])[۸]تا چهار هزار سال پیش از میلاد دارای ۱۰ دولتشهر مستقل بود که توسط کانالها و سنگ چینها از یکدیگر مجزا شده بودند.هر کدام از این دولتشهرها گرداگرد یک معبد که به خدای خاص که محافظ شهر بود و یک فرماندار مذهبی (انسی) یا یک پادشاه (لوگال) که بصورت تنگاتنگی با مناسک مذهبی شهر گره خورده بودند تشکیل شده بودند.
خاستگاه سومریان
درباره خاستگاه سومریان پیش از آمدن ایشان به میانرودان هیچ سند و گواه و راهنمای تاریخی وجود ندارد .
لوحه سومری دربرگیرنده نامهای خدایان سومری به خط میخی حدود سده ۲۴ پیش از میلاد.
دانشنامه بریتانیکامینویسد: «زبان سومری، زبانی منفرد و کهنترین زبان مکتوب موجود است. این زبان برای نخستین بار در حدود ۳۱۰۰ پ.م در جنوب میانرودان گواهی گردیده و در طول هزاره سوم پ.م. رشد و توسعه یافتهاست. در حدود ۲۰۰۰ پ.م، زبان سومری به عنوان زبانی محاورهای، با زبان سامی اکدی (آشوری- بابلی) جای گزین شد اما کاربرد کتبی آن کمابیش تا پایان حیات زبان اکدی، در حوالی آغاز عصر مسیحیت، ادامه داشت. زبان سومری هرگز بسیار فراتر از مرزهای اصلی خود در جنوب میان رودان توسعه نیافت؛ شمار اندک گویندگان بومی این زبان، تناسبی با اهمیت عظیم و تأثیرات زبان سومری بر توسعه تمدن میان رودان و تمدنهای دیگر، در همه مراحل آنان، نداشت»
وامواژههای سومری در دیگر زبانها
دیپی: واژه سومری دوب DUBکه معنی کتیبه و سنگ نوشته را دارد، در زبان ایلامی (خوزی) به گونهٔ Tup-pi-me به همان معنا دیده میشود. در زبان فارسی باستان نیز به گونهٔ دیپی دیده میشود. و از آن مشتقات گوناگونی درست شد مانند دیپیر (دبیر)، دیپیستان (دبستان)، دیپیوان (دیوان) و دبیرستان. اما این که این واژه از کدام زبان است شاید براستی نتوان مشخص کرد، زیرا ایلامیها هم همپای سومریان بودهاند.
باستانشناسان براین باورند که سومریان دارای دین پگانی بودهاند. مردمان آن اعصار مانند ایلامیان، هورییان، کاسیها، اورارتوها و... همه چندخدایی بوده اند. ذکر این نکته لازم است که پگانیسم سومریان با نوع پگانیسم اکدیان وآشوریان فرق اساسی داشتهاست.
علاوه بر خدایگان مجزایی که مختص هر شهر سومری بودهاست سه ربالنوع مشترک نیزداشتهاند:
۱- آنو – فرمانروای آسمانها
۲- بئل – خدای زمین
۳- اِآ – خدای دره عمیق
خدایان مذکور الهه روحهای پاک ونجیب بودند وسومریان برای در امان ماندن از ارواح خبیث، دعفریت و دیو قربانی نموده و نذرونیاز میکردند. به بیان دیگر ایشان به مثابه تعلیمات پسین دین زرتشت به دو نیروی خیر وشر اعتقاد داشتند، آنها به روح و غلبه نهایی خیر بر شر اعتقاد داشته و برای در امان ماندن از شر، قربانی میکردند. بعضی از خدایان دارای همسر بودند و بسیاری از رب النوعها نیز دارای پدری از جنس خدا بودند.
از نظر سومریان، خداوندان نیز چون انسان دارای غضب، شهوت، سنگ دلی، عشق، نفرت و سایر صفات بودند و مانند روحانیان زرتشتی خادمان دینی سومری نیز ارج و قرب فراوانی در تودههای مردم داشتند.
ملوک سومرپیشوای دین هم بودند و خود را قائم مقام و کاهن اعظم خداوند شهر خویش میخواندند و بیشتر دارائی خود را صرف ساختن معابد وی میکردند و تا میتوانستند عبادتگاه را بزرگ و زیبا میساختند.[۱]
سومریان اعتقاد داشتند که خدایان نیز چون شاهان زندگی توام با رفاه و آسایش دارند به این دلیل عبادتگاهایشان را مزین به اشیای قیمتی و جواهرات و وسایل زینتی میکردند که شباهتی تام با آتشکدههای زرتشتی داشتهاست.
سومریان معتقد به سرزمینی پاک و مقدس به نام دیلمون (Dilmun) بودند که مظهر روشنایی و پاکی و سلامتی بود. باغ مقدس که خدایان در آن زندگی میکردند. آنچه برای زنده ماندن این باغ لازم بود آب تازه بود که اوتو (Utu) خدای خورشید باید از زمین به آن باغ مقدس بیاورد.[۱۵]
آنان بزرگِ شهر را “پاتئسی” مینامیدند و اعتقاد داشتند که او به نیابت از خدایان به رتق وفتق امور شهر میپردازد.
ادبیات سومری
از میان همه هنرها، شاید عالیترین دستاورد سومریان ادبیات بوده باشد. پژوهشگران ادبیات سومری را به هشت مقوله تقسیم کرده اند: اساطیر، داستانهای حماسی، سروده ها، مرثیه ها، اسناد تاریخی، رسالات، احکام (دستورات اخلاقی) و ضرب المثل ها. نوشتههای سومری در سراسر خاور نزدیک باستان ترجمه و نسخه برداری شدند و بر نوشتههای عبری و یونانی تاثیر نهادند. از میان اساطیر متعدد سومری، سه اسطوره به داستانهای عهد عتیق شباهت دارند. یکی از این اسطورهها داستان آدمیانی را میگوید که از گل آفریده شده بودند و در سرزمینی پر بار موسوم به دیلمونمی زیسته اند که در آن نه بیماری بود و نه مرگ، ولی از آب شیرین هم خبری نبود. انکیفرمان میدهد آب شیرین را از زمین، چونان نهری که از باغ بهشت جاری است بیاورند. بدین سان دیلمون باغی ملکوتی میشود. این اسطوره از زنی میگوید که به انکی گیاهانی پیشکش میکند که نفرین برایش میآورند و سبب درد دنده اش میشوند. آن گاه یک «بانوی دنده» برای درمان آن خلق میشود. دو داستان دیگر طوفان نوح و صبر ایوب هستند. [۱۶]
حضرت علي اكبر (ع) فرزند ابي عبدالله الحسين(ع) بنا به روايتي در يازدهم شعبان،سال43 قمري در مدينه منوره ديده به جهان گشود. پدر گرامي اش امام حسين بن علي بن ابي طالب (ع) و مادر محترمه اش ليلي بنت ابي مرّه بن عروه بن مسعود ثقفي است.او از طايفه خوش نام و شريف بني هاشم بود . و به بزرگاني چون پيامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) و امام حسين (ع) نسبت دارد. بلكه سزاوارترين فرد براي خلافت، علي بن الحسين(ع)است كه جدّش رسول خدا(ص) مي باشد و در وي شجاعت و دليري بني هاشم، سخاوت بني اميه و فخر و فخامت ثفيف تبلور يافتهاست. نقل است روزي علي اكبر(ع) به نزد والي مدينه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان پيغامي را خطاب به او ميبرد، در آخر والي مدينه از علي اكبرسئوال كرد نام تو چيست؟ فرمود: علي سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علي آن شخص عصباني شد، و چند بار گفت: علي، علي، علي، « ما يُريدُ اَبُوك؟ »پدرت چه مي خواهد، همه اش نام فرزندان را علي مي گذارد، اين پيغام را علي اكبر(ع) نزد اباعبدالله الحسين (ع) برد، ايشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به من عنايت كند نام همه ي آنها را علي مي گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نمايد نام همه ي آنها را نيز فاطمه مي گذارم. درباره شخصيت علي اكبر(ع) گفته شد، كه وي جواني خوش چهره، زيبا، خوش زبان و دلير بود و از جهت سيرت و خلق و خوي و صباحت رخسار، شبيه ترين مردم به پيامبر اكرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگي را از جدش علي ابن ابي طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود. مام حسين (ع) در تربيت وي و آموزش قرآن ومعارف اسلامي و اطلاعات سياسي و اجتماعي به آن جناب تلاش بليغي به عمل آورد و از وي يك انسان كامل و نمونه ساخت و شگفتي همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگيخت. به هر روي علي اكبر(ع) در ماجراي عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در كنار پدرش امام حسين(ع)بود و با دشمنانش به سختي مبارزه مي كرد.
حضرت عباس(ع) در چهارم ماه شعبان سال بيست و ششم هجری در مدينه به دنيا آمد. او فرزند بزرگ ام البنين(س) و پسرچهارم اميرالمومنين علي(ع) است. مادر او فاطمه دختر حزام بن خالد از قبيله کلاب است که تاريخ گواهی می دهد که پدران و دايی های ام البنين( س ) در دوران قبل از اسلام جزو دليران عرب محسوب می شدند و مورخان آنان را به دليری در هنگام نبرد ستوده اند، افزون بر اين، آنان علاوه بر شجاعت وقهرماني، سالار و بزرگ و پيشوای قوم خود نيز بوده اند، آن چنان که سلاطين زمان در برابرشان سر تسليم فرود می آورده اند. اينان همانانند که عقيل به اميرالمومنين علي(ع) گفت: در ميان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمان تر يافت نشود.ام البنين( س ) درحماسه کربلا چهار فرزند خود به نامهای عباس، جعفر،عون و عثمان را به پيشگاه الهی هديه کرد و خود طلايه دار پيام آوران کربلا پس ازحضرت زينب (س) شد. مسلم است از چنين مادر طاهر و پاکدامنی فرزندان صالحی متولد شود که هر يک حماسه جاويدانشان بر تارک روزگار بدرخشد.
حضرت عباس(ع) نيز يکی از آن آزادگان است. در مورد شمايل آن حضرت، ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبين گفته:" عباس بن علی مردی خوش صورت و زيباروی بود و چون سوار بر اسب می شد پاهای مبارکش به زمين کشيده می شد و به او قمر بنی هاشم نيز می گفتند و پرچمدار لشکر حسين(ع) در روز عاشورا بود. نام آن حضرت را امام علي(ع) انتخاب کرده است . (2) حضرت ابوالفضل (ع) نه فقط برادر جسمانی حضرت حسين(ع) بود بلکه برادر ايمانی و روحانی آن حضرت نيز بوده است. روی همان اصل و قاعده ای که پيغمبر اکرم(ص) و حضرت علي(ع) از نور واحد بودند و مکرر پيغمبر(ص) به آن وجود مقدس " انت اخی فی الدنيا و الاخره" می فرمود. اين اخوت و برادری لازمه اش تساوی و برابری آن دو در جميع جهات و درجات نيست. مقام امامت بالاتر، و ابوالفضل (ع) تابع امام بوده است. او عبدی صالح بود.
برجسته ترين نمونه اين اخوت بی نظير را می توان در ايثار و مواسات و فداکاری آن بزرگوار مشاهده کرد زيرا حضرت ابوالفضل (ع) درباره برادرش بزرگترين ايثار را انجام داد و جان را فدای او کرد و در سخت ترين بلاها و آزمايش های الهی با آن حضرت مواسات کرد.
فضايل حضرت عباس(ع)
1-ادب: حضرت علي(ع) از همان اوايل خردسالی حضرت عباس(ع) ، توجه خاصی به تربيت او داشت و او را به تلاشها و کارهای مهم و سخت مانند کشاورزي، تقويت روح و جسم، تيراندازي، شمشيرزنی و ساير فضايل اخلاقی ، تعليم و عادت داده بود.
حضرت عباس (ع) هيچگاه به خود اجازه نداد امام حسین (ع ) را برادر خطاب نمايد مگر در لحظه شهادت که فرمود ای برادر مرا درياب.
2- يقين:( درجه بالای ايمان) ويژگی است که کمتر درغير معصوم ايجاد می شود ، اما حضرت عباس(ع) از همان کودکي، يقين به وجود آفريدگار يکتای جهان داشت و در سراسر زندگی خود با همان ويژگی مستظهر به عنايات الهی بود و از اين رهگذر ويژگی های ديگر خود را متبلور می ساخت.(7)
3- وفا: وفای او نسبت به اهل بيت عليهم السلام به غايت زياد و در خور نخستين است. در وفا همين بس که باقر شريف قريشي، نويسنده عرب زبان معاصر، در کتاب" حياة الامام حسين بن علی عليهما السلام " می نويسد:" در تاريخ انسانيت، در گذشته و امروز، برادری و اخوتی صادق تر و فراگيرتر و با وفاتر از برادری ابوالفضل (ع ) نسبت به برادر بزرگوارش امام حسين(ع) نمی توان يافت که براستی همه ارزشهای انسانی و نمونه های بزرگواری را در بر داشت."
4- دلاوري: دلاوری حضرت عباس(ع) نه تنها در حماسه کربلا نمايانگر بود، بلکه در صفين نيز نمايان شده بود به ويژه در جنگ صفين افراد زيادی را کشت و حيرت همگان را از آن دلاوری برانگيخت.
حبیب فرزند مظاهر (مظهر) چهارده سال پیش از هجرت پبامبر اکرم در خاندان بزرگ بنی اسد در یمنبه دنیا آمد. سال نهم هجری با خانواده اش به مدینهآمد و آنجا ساکن شد. در نوجوانی فقط چند صباح از اوان زندگی را در زمان پیامبر گذراند و در این مدت کوتاه، به خاطردوستی با یکی از کودکان مدینه که او حسین بن علی بن ابیطالب بود، درخشیده این دو نفر با یکدیگر حدود 10 تا 13 سال اختلاف سن داشتند اما حبیب همیشه در مقابل این کودک بسیار فروتن بود. دوران جوانی و میانسالی خود را در کنار امیر المومنین علی علیه السلامبا جنگ های صفین و نهروان پشت سر گذاشت و همواره یکی از سرداران و دلاور مردان سپاه علی و نامش در کنار یاران علی علیه السلام رقم خورد. در دوران خلافت امیر المومنین و با آغاز جنگ جمل، همراه آن حضرت راهی بصرهشد و پس از پایان جنگ، کوفه را برای زندگی خود انتخاب کرد. پس از شهادت علی علیه السلام، در کنار امام مجتبی علیه السلام و در سایه آن حضرت بود و درس سکوت را از آنحضرت آموخت حبیب بن مظاهر، در این سالها در کنار آل بیت پیامبر غم ها و اندوههای فراوان از دشمنان آل البیت دید تا به سن پیری رسید. به هنگام خروج امام حسین از مدینه به مکه و دعوت مردم کوفه از آن حضرت، که حبیب هم جزو دعوت کنندگان آن حضرت بود و نامه ای در این زمینه به همراه چند نفر برای حسین بن علی نوشت. امام حسین علیه السلام هم نامه ای به حبیب نوشتند و او را به یاری خود دعوت نمودند. حبیب به دنبال شنیدن خبر ورود امام حسین به کربلا، خود را از کوفه به آنجا رسانده و در رکاب حسین ابن علی جنگید و تا آخرین لحظه وفاداری خود را به امام زمانش ابراز کرد و سرانجام در ظهر عاشورا به شهادت رسید
موقعیت زنان در اسلام، همواره مورد اختلاف نظر بودهاست. شریعت اسلام، تفاوتهایی برای حقوق، تکالیف و نقشهای زنان و مردان قائل شدهاست.
زنان در آیینهای دینی عربستان پیش از اسلام، نقش تعیینکنندهای داشتهاند؛ در عربستانسه ایزدبانویمهم به نامهای لات، مناتو عزیمورد پرستش بودندو گروهی از زنان از جمله لکعاء بنت عیصدر کعبه به خدمت بتها مشغول بودهاند. با ظهور اسلام، زنده به گور کردن دختران که از آداب عرب بود، کنار گذاشته شد در پیمان ازدواج به جای این که پدر دختر به دامادش کابین بپردازد، مقرر شد که شوهر به همسرش مهریهبپردازد. زنان حق مالکیت فردی به دست آوردند و حق میراث برای آنها در نظر گرفته شد، در حالیکه پیشتر فقط خویشاوندان مذکر حق ارثبردن داشتند .به این صورت، با ظهور اسلام موقعیت اجتماعیزنان پیشرفت بسیاری کرد.تنها زنی که در قرآناز وی نام برده شدهاست، مریم دختر عمراناست؛ قرآن برخلاف انجیلحوادث زندگی مریم را از ابتدای تولد او دنبال میکند، و اینکه زکریاسرپرستی او را برعهده گرفت در قرآن آمدهاست که از نزد خدا به مریم روزی بیحساب میرسید .همچنین در قرآن، مریم بر تمامی زنان جهان برتری یافتهاست روحالقدسبر مریم نازل شده و فرزندی به نام عیسی به وی بخشید و مریم باکره، به عیسی حامله شد .
قرآن، نام همسر آدمرا مشخص نکردهاست؛ هرچند در روایات نام حواآمدهاست. خداوند، نخستین زوج انسانی را از نزدیک شدن به درخت منع فرمود. در قرآن، شیطانآن مرد و زن را وسوسه کرد و آن دو نافرمانیِ خدا را کردند و به کیفر خدایی گرفتار شدند .بنابراین، در قرآن سخن از این که همسر آدم، وی را اغوا کرد و او را به خوردن از میوه ممنوعواداشت، نرفتهاست؛ و هر دو در گناه نخستینبه اندازهای برابر مقصر دانسته شدهاند.
موقعیت زنان در عربستان پیش از اسلام
زنان در آیینهای دینی عربستان پیش از اسلام، نقش تعیینکنندهای داشتهاند؛ در عربستانسه ایزدبانویمهم به نامهای لات، مناتو عزیمورد پرستش بودندو گروهی از زنان از جمله لکعاء بنت عیصدر کعبه به خدمت بتها مشغول بودهاند.
چندشوهریدر عربستان پیش از اسلام، کاملاً رایج بود. در قرآن، از زنده به گور کردن فرزندان دختر در عربستان قبل از اسلام، سخن رفته است.[۲]از احادیث و تواریخ نیز برمیآید که این عمل در جامعه عرب قبل از اسلام، کاملاً رایج بوده است .
با این حال، راه زنان برای دست یافتن به مزایای اجتماعی هرگز بسته نبودهاست خدیجه دختر خویلدثروتمندترین زنان قریش بودو هند دختر عتبهبسیار قدرتمند بود و در احددر کنار مردان علیه سپاه اسلاممیجنگید .
موقعیت زنان در عربستان در صدر اسلام
با ظهور اسلام، زنده به گور کردن دختران که از آداب عرب بود، کنار گذاشته شد در پیمان ازدواج به جای این که پدر دختر به دامادش کابین بپردازد، مقرر شد که شوهر به همسرش مهریهبپردازد. زنان حق مالکیت فردی به دست آوردند و حق میراث برای آنها در نظر گرفته شد، در حالیکه پیشتر فقط خویشاوندان مذکر حق ارثبردن داشتند.[۷]به این صورت، با ظهور اسلام موقعیت اجتماعیزنان پیشرفت بسیاری کرد.
زنان در قرآن
تنها زنی که در قرآناز وی نام برده شدهاست، مریم دختر عمراناست؛ قرآن برخلاف انجیلحوادث زندگی مریم را از ابتدای تولد او دنبال میکند، و اینکه زکریاسرپرستی او را برعهده گرفت در قرآن آمدهاست که از نزد خدا به مریم روزی بیحساب میرسید .همچنین در قرآن، مریم بر تمامی زنان جهان برتری یافتهاست روحالقدسبر مریم نازل شده و فرزندی به نام عیسی به وی بخشید و مریم باکره، به عیسی حامله شد.[۱۱]
قرآن، نام همسر آدمرا مشخص نکردهاست؛ هرچند در روایات نام حواآمدهاست. خداوند، نخستین زوج انسانی را از نزدیک شدن به درخت منع فرمود. در قرآن، شیطانآن مرد و زن را وسوسه کرد و آن دو نافرمانیِ خدا را کردند و به کیفر خدایی گرفتار شدند .بنابراین، در قرآن سخن از این که همسر آدم، وی را اغوا کرد و او را به خوردن از میوه ممنوعواداشت، نرفتهاست؛ و هر دو در گناه نخستینبه اندازهای برابر مقصر دانسته شدهاند.
بنا به قرآن، سارهزن ابراهیمهنگامی که میهمانان خدا مژده ولادت پسری را به او میدهند، میخندد و با آنها گفتوگو میکند .
قرآن، اشارات گذرایی به مادرو خواهر موسیو همچنین دختران شعیبو نیز به همسر فرعون که موسی را پذیرفتدارد و آن سه را به زنانی مؤمن میداند .
در سوره نمل، داستان سلیمانو ملکه سباآمدهاست. نام ملکه سبا در قرآن مشخص نشدهاست، اما در تفاسیر و احادیث نام بلقیسذکر گردیدهاست. قرآن ملکه سبا را ملکهای توصیف میکند که از هر چیز به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت ، او دعوت سلیمان را میپذیرد و نزد او میآید و با سلیمان تسلیم خدا میشود .
دیگر زنانی که در قرآن، به آنها اشاره شدهاست؛ دو تن از همسران پیامبر اسلام هستند. مفسرین بر این که آندو عایشهو حفصهبودند، اتفاق دارند. قرآن آن دو را به خاطر فاش کردن رازی که پیامبر به یکی از ایشان سپرده بود، سرزنش کرده[۲۱]و به توبه دعوت نمودهاست .
از همسر نوحو همسر لوطهمچون دو نمونه از کسانی که کفر ورزیدهاند، یاد میشود. آنان به همسران خود که مردانی نیک بودند، خیانت ورزیدند و به آتش دوزخ فرستاده خواهند شد .
نقش زنان در اسلام
در اسلام، نقش مادران بسیار مهم و والاست.
از ابوهریره روایت شدهاست که مردی به نزدیک رسولالله آمد و گفت: یا رسولالله، از مردم چه کسی را خدمت کنم؟ رسول گفت: مادرت را" مرد گفت: دیگر چه کسی را؟ رسول گفت: مادرت را. مرد بار دیگر پرسید: پس از او چه کسی را؟ رسول گفت: "مادرت را" چون برای بار چهارم مرد پرسید: دیگر چه کسی را خدمت کنم؟ رسول گفت: "پدرت را .
قرٱن، مردان را قیم و سرپرست زنان و مسؤول حفاظت از آنها میداند .
مردان مسلط بر زنان و سرپرست ایشاناند چرا که خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری دادهاست؛ پس مردان از اموال خویش به زنان نفقه دهند و زنان شایسته و مطیع و حافظان خانه در غیاب شوهر باشند و آنچه خداوند به نگهداری آن دستور داده، نگهدارند .
با این که در قرآن، مرد بر زن تسلط دارد؛ مردان به مهربانی و نیکویی با زنان توصیه شدهاند.
با زنان به نیکویی بگذرانید، اگر چه خوشآیند شما نباشند. چه بسا چیزها که شما را ناخوشآیند باشد، و خداوند برای شما، در آن نیکویی بسیار نهاده است .
پیامبر اسلام، در آخرین خطبه خویش در حجةالوداعنیز بر نیکویی پیش گرفتن با زنان تأکید کردند:
ای مردان، با زنان خویش به نیکی رفتار نمایید و با ایشان مهربان باشید؛ چرا که آنها شریک شده و یاریکنندگان شما در دین هستند.
جدایی جنسیتی
اسلام، اختلاط بین زنان و مردان نامحرمرا ممنوع کردهاست. خلوت کردن زن و مرد بیگانه در اسلام، حرام است. البته جدایی جنسیتی در اسلام، به معنی نفی هرگونه رابطه اجتماعی زنان و مردان و حذف زنان از اجتماع نیست. برای نمونه، در صدر اسلام خدیجه دختر خویلدمالالتجارهای را به محمدسپرد و آن دو پیش از آن که با یکدیگر ازدواج کنند، با هم مبادلات اقتصادی داشتند.
در برخی کشورهای اسلامی، مانند عربستان سعودیجدایی جنسیتی شدیدی وجود دارد. در زمان حکومت طالباندر افغانستان، جدایی جنسیتیدر جامعه اعمال شد. حتی در جوامعی که منعی برای روابط اجتماعی زنان و مردان وجود ندارد، در مساجد زنان و مردان از هم جدا هستند.
فمینیسم اسلامی توسط تعدادی از دینشناسانمسلمان که خود را فمینیستنیز میدانند شکل گرفته است. فمینیستهای مسلمان معتقدند آیات زیادی از قرآنهستند که برابری زن و مرد را تایید میکنند و تفسیرهای حاوی مفهوم برتری مذکررا انعکاس دهنده فرهنگ مردسالارانهپیش از قرآن و ترکیب فقهکلاسیک با مفاهیم و رفتارهای مردسالارانه آن زمان میدانند. روش شناسی پایه فمینیسم اسلامی شامل روشهای کلاسیک اجتهاد (بررسی استقلال منابع دینی) و تفسیراست و علاوه بر این دو روش، روشهای تحلیل زبانشناختی، تاریخی، تحلیل ادبی، جامعهشناختی، مردمشناختیو… نیز به کار گرفته میشوند .
ارث
در تقسیم ارث بر اساس قرآن، در صورتی که شخص متوفی والدین نداشته باشد و فرزندان پسر و دختر داشته باشد، پسر دوبرابر دختر ارث میبرد. و اگر والدین متوفی زنده باشند، هر یک از پدر و مادر یکششم ارث و فرض دختر نصف آن خواهد بود. نابرابری در تقسیم ارث در اسلام، ظاهراً به این دلیل است که مرد مکلف به تأمین هزینههای زندگی همسرش است.
ازدواج
مراسم ازدواج یک زوج مسلمان در کنار رودخانهای در هند
قرآن، اجبار در ازدواج را ممنوع کرده و رضایت طرفین در ازدواج را شرط دانستهاست.[۳۰]محدودیت سنی برای ازدواج در اسلام وجود ندارد، هرچند گفته شدهاست که نمیتوان با زنان پیش از رسیدن به نه سالگی ازدواج کرد.[۳۱]
ازدواج مردان مسلمان با زنان مشرک و زنان مسلمان با مردان مشرک ممنوع شدهاست.[۳۲]زنان مسلمان نوگرویده و مهاجر از ازدواج با مشرکان منع شدهاند، و اگر در زمان گرویدن به اسلام، شوهر داشته باشند، نمیباید نزد همسرانشان که بر شرک باقی ماندهاند، بازگردند.[۳۳]مردان مسلمان، مجازند با زنان اهل کتابیعنی زنان مسیحی، یهودی، صابئی و زرتشتی ازدواج کنند؛[۳۴]اما زنان مسلمان حق ازدواج با مردان اهل کتاب را ندارند. ازدواج مرد زناکار، با زنان پاکدامن مسلمان و ازدواج زن زناکار با مردان پاکدامن مسلمان ممنوع شدهاست .
چندهمسری در شرایط خاصی جایز دانسته شدهاست؛ چندشوهریدر اسلام ممنوع است، اما چندزنیمشروع دانسته میشود. قرآن، تعداد همسران مشروع دائم برای یک مرد را چهار همسر معین کردهاست.[۳۶]زنانی که یک مؤمن میتواند با آنها رابطه جنسی مشروع داشته باشند، علاوه بر این زنان، زنانی هستند که در جنگ به اسارت گرفته شدهاند
ظاهراً آزادیهای ویژهای در ارتباط با تعداد زنان و شرایط نکاح برای پیامبر تلقی گردیده است[۳۸]چنان که پیامبر اسلام، پس از مرگ خدیجهنه بار و به روایتی سیزده بار ازدواج نمود.[۳۹]همچنین احکام مربوط به خویشاوندی نسبی به گونهای تعدیل شده که مانع ازدواج او با همسر مطلقه فرزندخواندهاش زیدنباشد. ازدواج با همسران پیامبر پس از وی نیز ممنوع گردیده است و به همین دلیل از زنان پیامبر با تعبیر أمهاتالمؤمنینیاد میشود که به معنی مادران اهل ایمان است .
مهریه
در پیمان زناشویی، از مرد انتظار میرود هدیهای به زن ببخشد. این هدیه، در صورت درخواست زن باید بلافاصله به وی داده شود. از این هدیه، در اصطلاح قرآن، با نام صداقیاد میشود.[۴۱]برخی پیشوایان شیعه، زنانی را با تعیین مهریههای گرانقیمت حاضر به ازدواج میشوند، شوم دانستهاند.[۴۲]
زندگی زناشویی
قرآن محبت و مودت بین زن و شوهر را نشانه خدا دانستهاست.[۴۳]قرآن، تأمین هزینه زندگی خانواده از جمله خوراک، پوشاک، مسکن و آنچه برای رفاه و آسایش همسر و فرزندان ضرورت دارد را برعهده مرد گذاشته است. نفقهدر اسلام، انجام وظایف همسریاست و اگر زن ثروتمند هم باشد، این تکلیف برعهده مرد است. هم زن و هم مرد وظیفه دارند نیازهای جنسی یکدیگر را ارضا کنند. از شوهران خواسته شده که با زنان خود مهربان باشند.
اطاعت از شوهر برای زنان واجب دانسته میشود، جز در مواردی که شوهر امر به انجام گناهی کند.[۴۴]از زنان خواسته شدهاست که بر خوی بد شوهران خود صبر کنند.[۴۵]تدبیر امور خانه، که امروزه از آن با نام خانهدارییاد میشود، برعهده زن قرار گرفتهاست.[۴۶]زنان حق ندارند بدون رضایت شوهران، روزه مستحبی بگیرند.[۴۷]زنان باید برای خارج شدن از خانه از شوهرانشان اجازه بگیرند.[۴۸]
در قرآن، محدودیتی برای سفر زنان به تنهایی ذکر نشدهاست. هرچند، بسیاری از مسلمانان اهلسنت سفر زنان را بدون همراهی محرم، حرام میدانند. در مذهب حنفی، مسافرت زن به تنهایی ممنوع است اما مسافرت گروهی از زنان با یکدیگر جایز شمرده میشود.[۴۹]منعی برای رانندگی زنان، در قرآن و سنت وجود ندارد. امروزه در همه کشورهای اسلامی به جز عربستان سعودی، حق رانندگی برای زنان به رسمیت شناخته میشود.
طلاق
عقدنامه نکاح، 1874
قرآن به مردان مسلمان سفارش میکند که از طلاق همسرانشان خودداری ورزند؛ و سازش را بهتر دانسته است.[۵۰]در شرایط ناسازگاری زن و شوهر، قرآن پیشنهاد کردهاست که داوری از خانواده شوهر و داوری از خانواده زن با هم بحث کنند .
کسانی که به ترک همخوابگی با زنان خود سوگند یاد میکنند، میبایست چهارماه، قبل از نافذ شدن طلاق، انتظار بکشند و اگر باز هم اصرار داشتند، حکم اجرا میشود .
اگر طلاق پیش از نزدیکی صورت پذیرد و شوهر برای زن مهری تعیین کرده باشد، میبایست نصف آنچه معین کرده، به زن بپردازد .
قرآن نوعی طلاق رجعی را که در آن، مرد به زن خود میگوید پشت تو چون پشت مادر من است، زشت میشمارد .
از پیامبر اسلام روایت شدهاست که طلاق منفورترین حلال است و از این واقعه عرش الهی میلرزد .
در ازدواج دائم، مرد میتواند همسرش را طلاقدهد؛ مشروط به اینکه زن در مدت عادت ماهانهو یا باردارنباشد. برای تقاضای طلاق از سوی زن، عموماً شرایطی در پیمان ازدواج معین میشود. مثلاً اگر زن در پیمان ازدواج شرط کرده باشد که هرگاه شوهر زن دیگر بگیرد یا با او بدرفتاری کند، تقاضای طلاق خواهد کرد. در صورت ناتوانی شوهر از دادن نفقه، زن میتواند تقاضای طلاق نماید. همچنین، ابتلای شوهر به بیماری روانی یا جسمانی که باعث اختلال در زندگی زناشویی شود؛ میتواند دلیلی برای تقاضای طلاق از سوی زن باشد.
پوشش زنان
در اسلام، از زنان خواسته شدهاست که حجابمناسب داشته باشند و زینتهایشان را فقط در برابر محارم خود آشکار کنند.[۵۶]مردانی که میخواستند با همسران پیامبر سخن گویند، میبایست از پشت پرده با آنان گفتوگو کنند .
در اصل حکم حجاب، اختلافی بین علمای مسلمان وجود ندارد؛ هرچند در حدود شرعی آن اختلاف بارزی وجود دارد. علمای سلفیعموماً، تمام بدن زن را عورتدانستهاند و از زنان میخواهند که علاوه بر سر و مو، صورت و دست را نیز بپوشانند. در عربستان سعودی، روبندهو عبایهو در ایران، چادرشکل رایج حجاب هستند.
زندگی دینی
در زندگی دینی، از برابری زن و مرد سخن رفتهاست:
مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان باایمان و زنان باایمان، مردان پرهیزکار و زنان پرهیزکار، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان شکیبا و زنان شکیبا، مردان فروتن و زنان فروتن، مردان صدقهدهنده و زنان صدقهدهنده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن، مردانی که خدا را فراوان یاد میکنند و زنانی که خدا را فراوان یاد میکنند؛ خدا برای همه ایشان آمرزش و پاداش بزرگ فراهم ساختهاست.[۵۸]
در جای دیگر، قرآن میگوید:
مردان و زنان باایمان، دوستان یکدیگرند. همدیگر را به کارهای پسندیده وامیدارند و از انجام کارهای ناپسند بازمیدارند، نماز را برپا میدارند و زکات را میپردازند، و از خدا و پیامبرش فرمان میبرند.[۵۹]
وظایف و مسؤولیتهای اخلاقی و فردی زن و مرد یکسان است:
هر که بدی کند، جز به مانند آن کیفر نمییابد؛ و هر کس کار شایسته کند، چه مرد باشد و چه شد، و به خدا ایمان داشته باشد، به بهشت درخواهد آمد و در آنجا روزی بیاندازه خواهد یافت..[۶۰]
همچنین در قرآن به برابری پاداش در زندگی بازپسین آشکارا تصریح شدهاست.[۶۱]
پیامبر اسلام، به زنان اجازه داد که به مساجد بروند؛ هرچند در حدیث آمدهاست که خانههایشان برایشان از مساجد بهترند.[۶۲]با این حال، با گسترش قلمرو اسلام زنان از حضور در مساجد منع شدند. امروزه، زنان نیز اجازه حضور در مساجد در اکثر قریب به اتفاق کشورهای اسلامی را دارند.
مقامهای مذهبی در اسلام، عموماً تنها به مردان اختصاص دارند. زنان نمیتوانند امام جماعت مردان باشند. همچنین زنان نمیتوانند خطیب جمعهیا مفتیباشند. در فقه شیعه، مرجعیت تقلیدخاص مردان است. برخی حتی حکم کردهاند که زنان نمیتوانند امام جماعت زنان باشند و یا به قرآن تغنی کنند؛ اما این احکام در عالم اسلام عمومیت ندارند.
رهبری و سیاست
بر اساس حدیثی از صحیح بخاری، وقتی پیامبر اسلام شنید که پوراندختدختر خسرو پادشاه ایران شدهاست گفت قومی که ولایت امر را به زنی بسپارند، هرگز رستگار نخواهند شد.[۶۳]طبری، رهبری زنان را جایز شمردهاست. در صدر اسلام، زنانی چون عایشهو سمره بنت وهبدر فعالیتهای سیاسی شرکت میکردهاند.
حق رأی
در اسلام، محدودیتی برای حق رأی زنان وجود ندارد. شواهدی وجود دارد که پیامبر اسلام و خلفای راشدین، از زنان نیز بیعتمیگرفتند. پس از شیوع مردمسالاری در کشورهای اسلامی، به تدریج حق رأی نیز به زنان داده شد. آذربایجان در سال 1918 به زنان حق رأی اعطا کرد؛ اما اکثر کشورهای اسلامی در دهههای اخیر به زنان حق رأی دادند. امروزه، جز عربستان سعودیکه تنها مردان حق رأی دارند، در بقیه کشورهای اسلامی، زنان نیز حق شرکت در انتخابات و رأی دادن را دارند. در لبنان، برای رأی دادن زنان شرط داشتن تحصیلات عالی وجود دارد.
مسائل حقوقی و جزایی
شهادت زنان
مسأله شهادت دادن زنان در اسلاممورد اختلافنظر است. برخی حقوقدانان، شهادت زنان در برخی موارد غیر قابل قبول دانستهاند. در موارد دیگر، شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است.[۶۴]در توجیه اینکه چرا ارزش شهادت زن و مرد نابرابر است، سخنان متفاوتی گفته شدهاست،از جملهاین که چون زنان در بعد عاطفی برتر هستند و به جهت غلبه عاطفه، هفت و هیجانات و نیز فراموشی در امور، شهادتشان اعتبار کمتری دارد. اخیراً شورای حقوقی زنان مصر خواست در دادگاههای آن کشور شهادت زنان و مردان برابر باشد؛ اما علمای الأزهر آن را خلاف قرآن و اسلام دانستند.
دیه زنان
در قرآن، میزان دیهو تفاوت دیه زن و مرد مشخص نشده است؛ ولی بر اساس سنت و احادیث دیه زن نصف مرد است. این حکم معمولاً چنین توجیه میشود که نبود یک مرد در خانواده از نظر اقتصادی زیانبارتر از نبود یک زن است. هماکنون در قوانین جمهوری اسلامی ایران، دیه زنان نصف مردان است.
زنا
در قانون مجازات اسلامی، تبعیضی در مجازات زنان و مردان وجود ندارد. در مسأله زنا، زنان معمولاً آسانتر از مردان محکوم میشود. هرچند حامله شدن زن بیشوهر، دلیل کیفر نیست؛ اما میتواند او را مورد محاکمه قرار دهد. در صورت عدم بارداری، چهار شاهد مرد یا سه مرد و دو زن میبایست گواهی دهند.
اکثریت قریب به اتفاق علمای مسلمان بر این باورند که زنی که مجبور به رابطه جنسیشده باشد، شامل کیفرو حدنمیشود و گناهی متوجه او نیست؛ اما کیفر کسی که به زنی تجاوز کند، اعداماست. با این حال رویکردهای فرهنگی در جوامع مسلمان نسبت به مسأله تجاوز جنسیو نیز لزوم شهادت شاهدان، باعث میشود که تعداد تجاوزهای جنسی گزارششده در این کشورها بسیار کم باشد
به گفته جرج سارتن، پدر تاریخ علم، رازی «بزرگترین پزشک اسلام و قرون وسطی بود.» این دانشمند ایرانی از آنجا که کتابهای خود را به زبان عربیمینوشت، نزد غربیان به جالینوسعربنیز مشهور بودهاست.نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیهاش ابوبکر است. مورخان شرقی در کتابهایشان او را محمد بن زکریای رازی خواندهاند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نامهای رازسRhazes=razes و الرازیAl-Razi در کتابهای خود یاد کردهاند. به گفته ابوریحان بیرونیوی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ریزاده شد و دوران کودکی و نوجوانی و جوانیاش دراین شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عودمینواخته و گاهی شعرمیسرودهاست. بعدها به زرگریو سپس به کیمیاگریروی آورد. وی در سنین بالا علم طبرا آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آنکه در این راه چشمش در اثر کار زیاد با مواد تند و تیزبو آسیب دید، برای درمان چشمبه پزشکی روی آورد.[۳]در کتابهای مورخان اسلامی آمدهاست که رازی طب را در بیمارستانبغدادآموختهاست، در آن زمان بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاهجندی شاپوربودهاست و رازی برای آموختن علمبه بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آنجا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان «معتضدی» را برعهده گرفت. پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی، به ری بازگشت و عهدهدار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، درباره علت نابینا شدن او روایتهای مختلفی وجود دارد، بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیاییچون بخار جیوهمیداند.مهمترین سند تاریخی دربارهٔ تولد و مرگ رازی کتاب «فهرست کتب رازی» نوشتهٔ ابوریحان بیرونی است. در این کتاب تولد رازی در غرهٔ شعبان ۲۵۱ (قمری)ه.ق و درگذشت او در پنجم شعبان ۳۱۳ ه.ق. ثبت شدهاست. ضمنا «در این رساله ابوریحان علاوه بر آن که صریحاً تاریخ تولد و وفات رازی را متذکر شده، مدت عمر او را به سال قمری شصت و دو سال و پنج روز و به شمسی شصت سال و دو ماه و یک روز بهطور دقیق آوردهاست.»[اما در منابع مختلف تاریخهای متفاوتی در مورد تولد و مرگ رازی آمدهاست.رازی مردی خوشخو و در تحصیل کوشا بود. وی به بیماران توجه خاصی داشت و تا زمان تشخیص بیماری دست از آنها برنمیداشت و نسبت به فقرا و بینوایان بسیار رئوف بود. رازی برخلاف بسیاری از پزشکان که بیشتر مایل به درمان پادشاهان و امراء و بزرگان بودند، با مردم عادی بیشتر سروکار داشتهاست.رازی طبیبی حاذق و پزشکی عالیقدر بود و در زمان خود شهرت بهسزایی داشت. رازی از زمرهٔ پزشکانی است که بعضی از عقاید وی در درمان طب امروزی نیز بهکار میرود، مخصوصا در درمان بیماران با مایعات و غذا. پزشکان و محققین از کتابها و رسالات رازی در سدههای متمادی بهره بردهاند. ابنسینارازی را در طب بسیار عالیمقام میداند و میتوان گفت برای تالیف قانوناز حاوی رازی استفاده فراوان کردهاست.
زندگی
نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیهاش ابوبکر است. مورخان شرقی در کتابهایشان او را محمد بن زکریای رازی خواندهاند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نامهای رازسRhazes=razes و الرازیAl-Razi در کتابهای خود یاد کردهاند. به گفته ابوریحان بیرونیوی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ریزاده شد و دوران کودکی و نوجوانی و جوانیاش دراین شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عودمینواخته و گاهی شعرمیسرودهاست. بعدها به زرگریو سپس به کیمیاگریروی آورد. وی در سنین بالا علم طبرا آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آنکه در این راه چشمش در اثر کار زیاد با مواد تند و تیزبو آسیب دید، برای درمان چشمبه پزشکی روی آورد.[۳]در کتابهای مورخان اسلامی آمدهاست که رازی طب را در بیمارستانبغدادآموختهاست، در آن زمان بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاهجندی شاپوربودهاست و رازی برای آموختن علمبه بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آنجا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان «معتضدی» را برعهده گرفت. پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی، به ری بازگشت و عهدهدار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، درباره علت نابینا شدن او روایتهای مختلفی وجود دارد، بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیاییچون بخار جیوهمیداند.
رازی در تاریخی بین ۵شعبان۳۱۳ه .ق الی ۳۱۳ه.ق. در ری وفات یافتهاست. مکان اصلی آرامگاه رازی نامعلوم است.
در مورد تاریخ تولد و مرگ رازی
مهمترین سند تاریخی دربارهٔ تولد و مرگ رازی کتاب «فهرست کتب رازی» نوشتهٔ ابوریحان بیرونی است. در این کتاب تولد رازی در غرهٔ شعبان ۲۵۱ (قمری)ه.ق و درگذشت او در پنجم شعبان ۳۱۳ ه.ق. ثبت شدهاست. ضمنا «در این رساله ابوریحان علاوه بر آن که صریحاً تاریخ تولد و وفات رازی را متذکر شده، مدت عمر او را به سال قمری شصت و دو سال و پنج روز و به شمسی شصت سال و دو ماه و یک روز بهطور دقیق آوردهاست.»[اما در منابع مختلف تاریخهای متفاوتی در مورد تولد و مرگ رازی آمدهاست.
۲۴۹ (قمری)ه.ق.، فرهنگ تاریخ و جغرافیا تالیف بویهو در لاروس بزرگتاریخ تولد رازی ۸۵۰ میلادی آورده شدهاست .
مرگ
در مورد تاریخ درگذشت رازی نیز اختلاف زیادی وجود دارد در فرهنگ معینپس از ذکر ۳۱۳ ه.ق نوشته شدهاست:«و به قولی ۳۲۳ ه.ق.»[۱۲]و در لغتنامهٔ دهخدا نیز پس از ذکر همان ۳۱۳ ه.ق در مورد درگذشت رازی آمدهاست:«زرکلی از ابنالندیمو مولف نکت الهمیان و وفیات مرگ او را در ۳۱۱ ه.ق. نوشتهاست . »
«در این باب نیز بین مورخان اختلاف نظر است، مثلاً قفطی و ابنصاعد اندلسی و ابوالفرج ملطیدر مختصر الدول و جرجی زیدان در کتاب تاریخ آداب اللغه العربیه وفات رازی را سال ۳۲۰ هجری ذکر کردهاند. ابن ابی اصیبه از قول ابوالخیر حسن بن سوار بن بابا (که تقریباً همزمان با رازی بودهاست) وفات رازی را سال ۲۹۰ و اندی و یا ۳۰۰ و کسری و به اعتبار دیگر ۳۲۰ آوردهاست .
استادان و شاگردان
درباره استادان و پیشکسوتهای رازی میان کارشناسان و تاریخنویسان اتفاق نظر وجود ندارد. گروهی او را شاگرد علیبن ربن طبری و ابوزید بلخی میدانند اما عدهای دیگر بنا بر شواهد و دلایلی این موضوع را رد میکنند. ناصرخسرودر زادالمسافرین صفحهٔ۹۸ از شخصی بهنام ایرانشهریبهعنوان «استاد و مقدم» محمد زکریا نام میبرد اما هیچ نشانی از این شخص بهدست نیامدهاست. از این نامها به عنوان شاگردان رازی یاد شدهاست: یحیی بن عدی، ابوالقاسم مقانعی، ابن قارن رازی، ابوغانم طبیب، یوسف بن یعقوب، محمد بن یونسو ابوالحسن طبری.
اخلاق و صفات رازی
رازی مردی خوشخو و در تحصیل کوشا بود. وی به بیماران توجه خاصی داشت و تا زمان تشخیص بیماری دست از آنها برنمیداشت و نسبت به فقرا و بینوایان بسیار رئوف بود. رازی برخلاف بسیاری از پزشکان که بیشتر مایل به درمان پادشاهان و امراء و بزرگان بودند، با مردم عادی بیشتر سروکار داشتهاست. ابنالندیمدر کتاب «الفهرست» خود میگوید: «تفقد و مهربانی به همه کس، به ویژه فقراء و بیماران داشته، از حالشان جویا، و به عیادتشان میرفت و مقرریهای کلانی برای آنها گذاشته بود.»[۱۴]رازی در کتابی به نام صفات بیمارستان این عقیده را ابراز میدارد که هر کس لایق طبابت نیست و طبیب باید دارای صفات و مشخصههای ویژهای باشد. رازی درباره جاهل عالمنما افشاگریهای متعددی صورت دادهاست و با افراد کمسواد که خود را طبیب مینامیدند و اطرافیان بیمار که در طبابت دخالت میکردند به شدت مخالفت میکرد و به همین سبب مخالفانی داشت.
پزشکی
رازی طبیبی حاذق و پزشکی عالیقدر بود و در زمان خود شهرت بهسزایی داشت. رازی از زمرهٔ پزشکانی است که بعضی از عقاید وی در درمان طب امروزی نیز بهکار میرود، مخصوصا در درمان بیماران با مایعات و غذا. پزشکان و محققین از کتابها و رسالات رازی در سدههای متمادی بهره بردهاند. ابنسینارازی را در طب بسیار عالیمقام میداند و میتوان گفت برای تالیف قانوناز حاوی رازی استفاده فراوان کردهاست
آبله و سرخک
رازی اولین کسی است که تشخیص تفکیکی بین آبلهو سرخکرا بیان داشتهاست. وی در کتاب آبله و سرخک خود به علت بروز آبله پرداخته و سبب انتقال آن را عامل مخمراز راه خوندانستهاست و ضمن معرفی آبله و سرخک بهعنوان بیماریهای حاد، نشانههایی از بیخطر یا کشنده بودن آنها را بیان میدارد و برای مراقبت از بیمار مبتلا به این بیماریها روشهایی را توصیه میکند از جمله به عنوان اولین طبیب استفاده از پنبه را در طب آورده و به منظور زخم نشدن بدن بیماران آبلهای از آن بهره میبرده و در مراقبت از چشمها و پلک و گلو و بینی این بیماران توصیه فراوان کردهاست. در کتاب آبله و سرخک رازی در مورد آبله و سرخک چه قبل از ظهور بیماری و چه بعد از آن و جلوگیری از عوارض بیماری به اندامهای بدن تدابیری آورده شدهاست.
تشریح
در دوران رازی تشریح جسد انسان رواج نداشت و این کار را ناپسند و خلاف آموزههای دینی میدانستند و عموماً به تشریح میمونمیپرداختند. رازی در کتابهای خود از جمله کتاب الکناش المنصوریاز تشریح استخوانهای و عضلات، مغز، چشم، گوش، ریه، قلب، معده و کیسه صفرا و… سخن گفتهاست و طرز قرار گرفتن ستون فقراتو سوراخها و زائدههای آن و نخاع شوکی را به خوبی شرح دادهاست. رازی نخستین پزشکی است که برخی از شعبههای اعصابرا در سرو گردنشناخته و پیرامون آنها توضیحاتی دادهاست.
درمان بیماریهای داخلی
رازی اسراف در دارو را بسیار مضر میداند، وی معتقد بودهاست تا ممکن است مداوا با غذا و در غیر اینصورت با داروی منفرد و ساده وگرنه با داروی مرکب به عمل آید. رازی میگوید: «هرگاه طبیب موفق شود بیماریها را با غذا درمان کند، به سعادت رسیدهاست .
وی بسیاری از داروها را روی حیوانات امتحان کرده و اثرات آنها را ثبت و تشریح کردهاست و سپس برای بیماران تجویز میکردهاست.
جراحی
گرچه رازی به عنوان پزشک مشهور است اما بعضی از مورخان او را به نام «جراح» میشناسند. از مطالعهٔ آثار وی چنین برمیآید که در جراحی صاحبنظر بودهاست. وی درباره «سنگ کلیهها و مثانه» کتابی نگاشته و درآن تاکید کردهاست در صورتی که درمان سنگ مثانه با راههای طبی مقدور نباشد، باید به عمل جراحی پرداخت و در این کتاب از اسبابی که با آن عمل سنگ مثانه را انجام میداده، نام میبرد. رازی اولین طبیبی است که در عالم طب از سلمفصلی انگشتان صحبت کردهاست. در شکستهبندی و دررفتگیها قدمهایی برداشته و آثاری از خود به جا گذاشتهاست.
تغذیه
رازی از اولین افرادی است که بر نقش خوراکدر تندرستی و درمان پافشاری بسیار دارد. رازی کتابی درباره خوراکدارد به نام «منافعالاغذیه و مضارها» که یک دوره کامل بهداشت خوراک است و در آن از خواص گندمو سایر حبوبات و خواص و ضررهای انواع آبهاو شرابهاو مشروبات غیرالکلی و گوشتهای تازه و خشک و ماهیهاو… سخن گفتهاست و فصلی در باب علل و جهات اشتها و هضم غذا و ورزشو غذاهای گوارا و پرهیزهای غذایی و مسمومیتها دارد.
شیمی و داروسازی
رازی تحصیل شیمی را پیش از پزشکی شروع کردهاست و در آن آثاری چشمگیر از خود برجا گذاشتهاست. عمدهٔ تأثیر رازی در شیمی طبقهبندی او از مواد است. او نخستین کسی بود که اجسام را به سه گروه جمادی، نباتی و حیوانی تقسیم کرد. وی پایهگذار شیمی نویناست؛ با وجود آنکه کیمیاگری را باور دارد. «هر چند که بعضی از کیمیاگران معاصر در ایران نوعی از تبدل ناقص فلزاترا به طلا «تبدل رازی» مینامند. ولی چون رازی از دیدگاه مراحل بعدی علم در نظر گرفته شود، باید او را یکی از بنیانگذاران علم شیمی بدانیم در کتاب «سرّ الاسرار» او میخوانیم که مواد را به دو دسته فلز و شبه فلز (به گفته او جسد و روح) تقسیم میکند و اگر در این زمینه اشتباهاتی میکند، چندان گریزی از آن ندارد. برای نمونه جیوهرا شبهفلزمیخواند در صورتی که فلز بودن جیوه اکنون آشکار است.
کشفهای بسیار به رازی نسبت داده میشود از جمله:
رازی کاشف الکل است.
از تأثیر محیط قلیاییبر کانه پیلیت، اسید سولفوریکفراهم کرد و با داشتن اسید سولفوریک بدست آوردن دیگر اسیدهاآسان بود
از تأثیر آبآهک بر نوشادور (کلرید آمونیوم)، اسید کلریدریک بدست آورد.
با اثر دادن سرکهبا مس، استات مس یا زنگار تهیه کرد که با آنها را زخم را شستشو میدادند
از سوزاندن زرنیخ، اکسید آرسنیک یا مرگ موش فراهم کرد
او نخستین پزشکی است که داروهای سمی آلکالوئیدی ساخت و از آنها برای درمان بیمارانش بهره گرفت.
فلسفه
رازی از تفکرات فلسفی رایج عصر خود که فلسفهارسطویی- افلاطونیبود، پیروی نمیکرد و عقاید خاص خود را داشت که در نتیجه مورد بدگویی اهل فلسفه همعصر و پس از خود قرار گرفت. همچنین عقایدی که درباره ادیانابراز داشت سبب شد موجب تکفیر اهل مذهبواقع شود و از اینرو بیشتر آثار وی در این زمینه از بین رفتهاست. رازی را میتوان برجستهترین چهره خردگرایی و تجربهگرایی در فرهنگ ایرانی و اسلامی نامید. وی در فلسفه به سقراطو افلاطون متمایل بود و تأثیراتی از افکار هندیو مانویدر فلسفه وی به چشم میخورد. با این وجود هرگز تسلیم افکار مشاهیر نمیشد بلکه اطلاعاتی را که از پیشینیان بدست آورده بود مورد مشاهده و تجربه قرار میداد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان میدارد و این را حق خود میداند که نظرات دیگران را تغییر دهد و یا تکمیل کند. از آراء رازی اطلاع دقیقی در دست نیست جز در مواردی که در نوشتههای مخالفان آمدهاست. در نظر رازی جهان جایگاه شر و رنج است اما تنها راه نجات، عقل و فلسفهاست و روانها از تیرگی این عالم پاک نمیشود و نفسها از این رنج رها نمیشوند مگر از طریق فلسفه... در فلسفه اخلاق رازی مساله لذت و رنج اهمیت زیادی دارد. از دید وی لذت امری وجودی نیست، یعنی راحتی از رنج است و رنج یعنی خروج از حالت طبیعی بهوسیله امری اثرگذار و اگر امری ضد آن تأثیر کند و سبب خلاص شدن از رنج و بازگشت به حالت طبیعی شود، ایجاد لذت میکند. رازی فلسفه را چنین تعریف میکند که چون «فلسفه تشبه به خداوند عزوجل است به قدر طاقت انسانی» و چون آفریدگار بزرگ در نهایت علم و عدل و رحمت است پس نزدیکترین کسان به خالق، داناترین و عادلترین و رحیمترین ایشان است.
رازی با وجود آنکه به خداو ماوراءالطبیعهاعتقاد داشت،نبوتو وحیرا نفی میکرد و ضرورت آن را نمیپذیرفت و در دو کتاب «فیالنبوات» و «فی حیل المتنبین» به نفی نبوت پرداختهاست.[۱۹] «از تعلیمات او این بود که همه آدمیان سهمی از خرد دارند که بتوانند نظرهای صحیح درباره مطالب عملی و نظری بهدست آورند، آدمیان برای هدایت شدن به رهبران دینی نیاز ندارند، در حقیقت دین زیانآورد است و مسبب کینه و جنگ. نسبت به همه مقامات همه سرزمینها شک داشت .این تفکرات رازی موجب خشم علمای اسلامی بر علیه او شد و او را ملحدخواندند و آثار او را رد کردند .
ویژگی رازی در این بود که بنای فلسفه اش را نه بر مبنای دو فرهنگ مسلط یونانی و اسلامی، که بر مبنای فلسفه ایرانی و بابلی و هندی پایه گذاری کرده بود. مهمترین سؤال فلسفی او این بود: «اگر خداوند خالق جهان است، چرا پیش از خلق جهان جهان را خلق نکرد ؟
در ماوراءالطبیعه رازی پنج اصل وجود دارند که قدیم هستند و همین موجب شد که مسلمانان او را «دهری» بدانند: خالق، نفس کلی، هیولی اولی (ماده اولیه)، مکان مطلق، و زمان مطلق یا دهر .
آثار رازی
در مورد آثار رازی در لغتنامهٔ دهخداآمدهاست: «ابنالندیم در کتاب «الفهرست» خود تعداد آثار رازی را یکصد و شصت و هفت و ابوریحان بیرونی در کتاب «فهرست کتب رازی» یکصد و هشتاد و چهار دانستهاند. «کتابهای رازی برحسب فهرست بیرونی بدین ترتیب تقسیم موضوعی میشود: ۵۶ کتاب در طب، ۳۳ کتاب در طبیعیات، ۷ کتاب در منطق، ۱۰ کتاب در ریاضیات و نجوم، ۷ کتاب در تفسیر و تلخیص و اختصار کتب فلسفی یا طبی دیگران، ۱۷ کتاب در علوم فلسفی و تخمینی، ۶ کتاب در در مافوق الطبیعه، ۱۴کتاب در الهیات، ۲۲ کتاب در کیمیا، ۲ کتاب در کفریات، ۱۰ کتاب در فنون مختلف که جمعا بالغ بر یکصد و هشتاد و چهار مجلد میشود و ابن اصیبعه در عیون الانباء فی طبقات الاطباء دویست و سی و هشت کتاب از برای رازی برمیشمارد.[۲]محمود نجمآبادی استاد دانشگاه تهران کتابی به عنوان: مولفات و مصنفات ابوبکر محمدبن زکریای رازی نوشته است. که در سال ۱۳۳۹ بهوسیله انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است در این کتاب فهرستهای ارائه شده توسط ابن الندیم و ابوریحان بیرونی و قفطی و ابن اصیبعه با یکدیگر تطبیق داده شدهاست و در مجموع دویست و هفتاد و یک کتاب و رساله و مقاله فهرست شدهاست.
ری باستان، حسین کریمان، دو جلد، انجمن آثار ملی،.۱۳۴۶
مولفات و مصنفات رازی، محمود نجم آبادی، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹.
ترجمه تاریخ علم، جرج سارتن، احمد آرام، تهران، ۱۳۳۶.
ترجمه میراث ایران، به قلم سیزده تن از خاورشناسان، تهران، ۱۳۶۳.
میراث باستانی ایران، ریچارد فرای، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۴۴.
الانیه عن حقایق الادویه، موفقالدین ابومنصور علیالهروی، ترجمه توسط عبدالخالق آخوندوف بادکوبهای – انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
تاریخ ادبیات ایران، انگلیسی، پرفسور ادوارد براون، ترجمه رشید یاسمی، تهران ۱۳۱۶
حکیم رازی، پرویز اذکایی، تهران، ۱۳۸۲.
عربی
فهرست کتب محمد بن زکریای رازی، ابوریحان بیرونی، به کوشش پاول کراس، پاریس، ۱۹۳۶میلادی.
تاریخ آداب اللغة العربیة، جرجی زیدان، پنج جلد، مصر۱۹۱۲میلادی.
تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، تهران، ۱۳۳۶.
تاریخ البیمارستانات فی الإسلام، دکتر احمد عیسی بیک، دمشق، ۱۳۳۷.
زبانهای اروپایی
پزشکان بزرگ، انگلیسی، (به انگلیسی: The great Doctors )، هنری ا. سیجریست (به انگلیسی: Henry E. Sigerist )، نیویورک،۱۹۵۸میلادی
تاریخ طب، انگلیسی، (به انگلیسی: History of Medicine )، دکتر راف. ه. میجر (به انگلیسی: Ralph H. Major )، ۱۹۵۴میلادی.
تاریخ طب در ایران، انگلیسی، (به انگلیسی: A Medicine History of Persia)، دکتر سیریل الگود (به انگلیسی: Dr. C. Elgood)، کمبریج (انگلستان)، ۱۹۵۱ میلادی.
زندگی و کارهای رازی، انگلیسی، (به انگلیسی: Life and work of Rhazes)، س. ا. رنکینکس انگلیسی، (به انگلیسی: S.A. Rankings))، لندن، ۱۹۱۳میلادی.
تاریخ طب و داروسازی و دندانپزشکی و دامپزشکی، فرانسوی، (به فرانسوی: Histoire générale de la médicine et de la pharmacie et de I'art dentaire et de I'art vétérinaire))، با شرکت عدهای از دانشمندان تاریخ طب به سرپرستی پرفسور لینیل لاواستین (به انگلیسی: Prof. Laignel Lavastine)، سه جلد، پاریس، ۱۹۳۶ میلادی.
تاریخ ادبیات عرب، آلمانی،[نیازمند ابهامزدایی] (به آلمانی: Geschichte der Arabichen Litteratur)، کارل برکلمان (به آلمانی: Karl Brockelman)، لیدن (هلند)، ۱۹۳۷میلادی.
تاریخ اطباء و علماء علوم طبیعی، آلمانی، (به آلمانی: Geschichtte der Arabichen Aerzte und Naturforscher)، فردینالدو وستنفلد، گوتینگن (آلمان)، ۱۸۹۰میلادی
منابع
آسیموف، آیزاک. دایرةالمعارف دانشمندان علم و صنعت، جلد اول. ترجمهٔ محمود مصاحب. چاپ دوم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۲۶۶، ۱۲۷.
ابن الندیم، محمدبن اسحاق. الفهرست. ترجمهٔ محمدرضا تجدد. تهران: اساطیر، ۱۳۸۱، ISBN 964-331-118-X.
دهخدا، علیاکبر. لغتنامه دهخدا، جلد۴۳ شماره مسلسل ۱۹۵. زیر نظر دکتر محمد معین. تهران: دانشگاه تهران، سازمان لغتنامه، ۱۳۳۴، ۵۷۷.
«رازی، ابوبکر محمدبن زکریا». خلاصهٔ زندگینامهٔ علمی دانشمندان. ترجمهٔ محبوبین، صادق. زیر نظر احمد بیرشک. ویراستار فریبرز مجیدی. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی، ۱۳۷۴، ISBN 964-5515-01-7، ۴۶۳.
«علوم کاربردی، کیمیا و دیگر علوم خفّیه». علم در اسلام. احمد آرام. تهران: سروش، ۱۳۶۶، ۲۷۲.
معین، محمد. فرهنگنامه فارسی جلد پنجم. چاپ نهم، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۵، ۳-۰۱۶۴-۰۰-۹۶۴، ۵۷۰.
نجمآبادی، محمود. محمد زکریای رازی. تهران: انتشارات دانشگاه رازی، ۲۵۳۵شاهنشاهی.
زندگی نامه ریاست جمهوری های امریکا در دوره های مختلف
هربرت هوور
(۱۰ اوت ۱۸۷۴-۲۰ اکتبر ۱۹۶۴) سی و یکمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بود.
وابستگی سیاسی هوور به یکی از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۲۰ تا آن حد روشن نبود که این دو حزب اصلی وی را به عنوان نامزد بالقوه خود در نظر بگیرند. اما پس از این انتخابات گرایش سیاسی وی با عهده دار شدن ریاست وزارتخانه بازرگانی آمریکا در دوران تصدی هاردینگ و کولیج مشخص شد. جمهوریخواهان هوور را در سال ۱۹۲۸ به عنوان کاندیدای حزب خود برای رقابت با «آلفرد اسمیت» از حزب دموکرات معرفی کردند . وی در این رقابت پیروز شد، اما در انتخابات سال ۱۹۳۲ از تکرار این پیروزی بازماند.
فرانکلین دلانو روزولت
(زاده ۱۸۸۲ - درگذشته ۱۹۴۵) سی و دومین رئیسجمهور آمریکا بود. وی قبل از رسیدن به مقام ریاست جمهوری به بیماری فلج اطفال دچار شد.بطوری که از کمر به پایین فلج شده و قادر به راه رفتن نبود روزولت برای رسیدن به پست ریاست جمهوری آمریکا تلاشهای فراوانی کرد و برای این که بتواند حداکثر آرا را جمع آوری کند و همچنین محبوبیت خود را تاحد زیادی بالا ببرد کمکهای بسیار شایانی در رابطه با بیماری فلج اطفال کرد وی در جورجیانای آمریکا مجتمعی به نام Warm Springsرا راه اندازی کرد که شامل چند هتل و یک استخر آب گرم میشد و بیشتر برای افراد بی بضاعت بود و شیوه آب در مانی را نیز رونق بخشید زیرا خود با استفاده از این روش به درمان رسید. Warm Springsیکی از معتبرترین و بهترین مجتمعهای نگهداری از بیماران فلج اطفال در دنیا میباشد. روزولت در سال ۱۹۳۲ توانست به نامزدی دموکراتها برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دست یابد. وی توانست در انتخابات آن سال، با اختلافی فراوان هربرت هوور را شکست دهد. روزولت طی دومین دوره ریاست جمهوری خود در آمریکا به خطر فاشیسم واقف شد و از سال ۱۹۳۷ تلاشهایی را برای اطلاع افکار عمومی کشورش از این خطر و رویدادهایی که بر این مبنا در اروپا و آسیا در حال وقوع بود، آغاز کرد. تائید کمکهای آمریکا به انگلیس و روسیه در سال ۱۹۴۱ زمینه مخالفتهای داخلی با سیاستهای وی را فراهم آورد اما حمله ژاپنیها به پرل هاربر به این مخالفتها پایان داد. سلسله جلسات وی با وینستون چرچیل و جوزف استالین مبانی جهان پس از جنگ جهانی دوم را بنیان نهاد. وی در سال ۱۹۴۴ برای چهارمین بار رئیس جمهور آمریکا شد.علت آن درگیر بودن آمریکا در جنگ جهانی دوم بود که به وی این فرصت را داد که ۴ بار به ریاست جمهوری انتخاب شود امری که در تاریخ آمریکا یک استثناست. وی در سال ۱۹۴۵ در دومین سال خدمت از چهارمین دوره ریاست جمهوریش تنها سه هفته به پایان جنگ جهانی دوم در اروپا درگذشت.
دوایت دیوید آیزنهاور.
معروف به «آیک» (زاده ۱۴ اکتبر ۱۸۸۰ در تگزاس - درگذشته ۲۸ مارس ۱۹۶۹) سرباز و سیاست مدار آمریکایی بود. او از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۱ سی و چهارمین رئیس جمهور آمریکا بود. او در طول جنگ جهانی دوم عنوان «ژنرال ارتش» را دارا بود و فرماندهٔ عالی نیروهای متفقین در اروپا بود. آیزنهاور از حزب جمهوریخواه بود. در سال ۱۹۵۰ هری ترومن از ژنرال آیزنهاور که سمتهای نظامی متعددی را تا آن زمان تجربه کرده بود، خواست تا ریاست نیروهای ناتو را در اروپا بپذیرد. وی دو سال بعد در کنوانسیون حزب جمهوری خواه به عنوان نامزد این حزب برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی شد. وی سپس «آدلای استیونسون»، رقیب خود در انتخابات ۱۹۵۲ را شکست داد و رئیس جمهور آمریکا شد. آیزنهاور طی دو دوره تصدی اش در پست ریاست جمهوری سیاستهای داخلی را تعدیل کرد. وی معتقد بود که در عصری که ملی گرایی نوین، تکثیر موشکهای اتمی و سفرهای فضایی رواج پیدا کردهاست، باید در جست وجوی صلح بود. او درصدد بود تا اتحاد آمریکا را با کشورهای هم پیمان تقویت کرده و واشینگتن را برای مقاومت در برابر تهاجم «سرخ» به اروپا، آسیا و آمریکای لاتین مهیا نگه دارد. دکترین آیزنهاور در سال ۱۹۵۷ سطح تعهدات کشورش را به خاورمیانه افزایش داد.
جان فیتزجرالد کِنِدی
(به انگلیسی: John Fitzgerald Kennedy) (زاده ۲۹ مه ۱۹۱۷ - درگذشته ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳) سی و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بود. او از ۱۹۶۱ تا زمان به قتل رسیدنش در ۱۹۶۳ ریاست جمهوری را به عهده داشت. او که عضوی از خانواده سیاسی و مشهور کندی بود به عنوان نمادی از لیبرالیسم آمریکایی مشهور است. در طول جنگ جهانی دوم در اقیانوس آرام ناوبان بود و به خاطر شجاعت در نجات جان سربازانش مدال گرفت. کندی هنگام آغاز ریاست جمهوری ۴۳ سال داشت و از این رو جوانترین رئیس جمهور تاریخ آمریکاست (پیش از او این عنوان از آن تئودور روزولت بود).
از اتفاقات مهمی که در دوران ریاست جمهوری او افتاد میتوان به تهاجم ناموفق به خلیج خوکها، بحران موشکی کوبا، ساخته شدن دیوار برلین، آغاز مسابقه فضایی، اولین اتفاقات جنگ ویتنام و جنبش حقوق مدنی آمریکا اشاره کرد. کندی رکوردهای دیگری نیز دارد. او تنها کاتولیک رومی است که به ریاست جمهوری رسیده، اولین رئیس جمهور آمریکا که متولد قرن بیستم بود، آخرین رئیس جمهوری که در طول دورهاش به قتل رسید، آخرین کاندید حزب دموکرات از شمال آمریکا که به ریاست جمهوری رسید و آخرین کسی که هنگام انتخاب شدن عضو مجلس سنا بود. کندی در ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ در سن ۴۶ سالگی به قتل رسید. این جوانترین سن مرگ برای یک رئیس جمهور آمریکاست. قتل او یکی از اتفاقات مهم تاریخ آمریکا است، زیرا این قتل باعث مطرح شدن و به نوعی محبوبیت بیشتر او در آمریکا شد و باعث شد او الهام بخش نسلهای متعددی باشد.
ریاست جمهوری
کندی در ۲۰ ژانویه ۱۹۶۱، به عنوان سی و پنجمین رئیس جمهور آمریکا سوگند یاد کرد. او در سخنرانی افتتاحیه معروفش از آمریکاییها خواست که شهروندانی فعال باشد. او گفت: «نپرسید کشورتان چه میتواند برای شما بکند، بلکه بپرسید شما چه میتوانید برای کشورتان بکنید». او همچنین از ملل دنیا خواست که به هم بپیوندند تا با «دشمنان مشترک انسان: استبداد، فقر، بیماری و خود جنگ» بجنگند.
سیاستهای خارجی
در ۱۷ آوریل ۱۹۶۱، کندی دستور حمله به کوبا به منظور تسخیر این کشور را صادر کرد. با همکاری سازمان سیا، ۱۵۰۰ تبعیدی کوبایی که در آمریکا آموزش دیده بودند تحت عنوان «بریگاد ۲۵۰۶» به قصد براندازی حکومت کاسترو به جزیره رفتند اما سیا پشتیبانی مردمی کاسترو را دست کم گرفته بود. مردم بر خلاف انتظار از این حمله استقبال نکردند. در دو روز بعد و تا ۱۹ آوریل، دولت کاسترو اکثر تبعیدیهای مهاجم را دستگیر کرده و یا کشته بود و کندی برای آزادی ۱۱۸۹ نفر باقی مانده مجبور به مذاکره با کوبا شد. پس از گذشت ۲۰ ماه کوبا با دریافت محمولههای غذا و دارو به ارزش ۵۳ میلیون دلار مهاجمان را آزاد کرد. این یک رسوایی بزرگ برای کندی بود اما او تمام مسئولیت آن را پذیرفت و با پذیرش و اعتراف به آن بر محبوبیتش بیش از پیش افزوده گشت! که بعدها بسیاری از سیاستمداران و روسای جمهوری آمریکا خواستند اعتراف و پذیرش مسیولیت بعد از شکستهایشان را همچون کندی بیان کنند که نا موفق بودند و موجب ناراضیتی مردم گشتند. که در واقعا نتیجهای معکوس میدیدند!
در ۱۳ اوت ۱۹۶۱، دولت آلمان شرقی شروع به ساختن دیوار برلین و جدایی برلین شرقی از قسمت غربی این شهر کرد. این امر به علت حضور نظامی آمریکا در برلین غربی بود. کندی مدعی شد که این بر خلاف توافقات «چهار قدرت» است ولی با این حال جلوی احداث و پیشروی آن تا طول ۱۵۵ کیلومتری را نگرفت و مخالفتی جدی با این قضیه نکرد.
پاول فیندلی
(به انگلیسی: Paul Findly) در یکی از مقالات خود مینویسد:«موساد برای از میان برداشتن کندی، قدرت و امکان و دلایل کافی داشت، علی رغم این واقعیت در میان فهرست متهمان هیچ نام و نشانی که مرتبط با اسرائیل و موساد باشد یافت نمیشود؛ که این امر خود موجب افزایش شک و گمانها میشود.»به علاوه که متهمان پرونده نظیر فیدل کاسترو، مافیا و یا ضد کونیستهای خشک مغز و متعصب، نه قدرت و نه امکان انجام چنین کاری را داشتند. تحقیق دیگری که به نقش موساد در سوء قصد به کندی را بررسی میکند را در کتاب حکم نهایی نوشته میخاییل کولینز پایپر (به انگلیسی: Michael Collins Piper)، نویسنده آمریکایی میتوان یافت.پایپر در کتاب خود که بالغ بر۳۳۵ صفحه بوده و۶۰۰ پانویس دارد، مینویسد:«سوء قصد اقدام موساد بود... !» مدارک بسیاری دال بر وجود یک توطئه برای ترور کندی وجود دارد. در سال 1991 الیور استون، در فیلم JFKبه طور مفصل به این موضوع پرداخته است. از جمله اینکه شلیک چند گلوله و از چند جهت متفاوت، نشاندهدهدروغ بودن این ادعاست که اسوالد به تنهایی در قتل دست داشتهاست.
دو سال بعد از ساختن این فیلم، پایپر در کتاب خود مینویسد:«اولیور استون، در فیلم خود عمداً وابستگی کلای شاو (به انگلیسی: Clay Shaw) به موساد را از نظر انداخته بود.چرا که بزرگترین حامی استون در ساخت این فیلم یک تاجر اسلحه اسرائیلی به نام آرنون میلچن (به انگلیسی: Arnon Milchan)بود . تلویزیون مهمترین منبع خبری آخرین اخبار از قتل جان اف. کندی بود تا جایی که روزنامههای فردا بیشتر از اینکه به عنوان منبعی برای اخبار باشند برای یادگاری مناسب بودند. شبکههای تلویزیونی آمریکا برای اولین بار به پوشش خبری ۲۴ ساعته روی آوردند. تشییع جنازه کندی و قتل لی هاروی اسوالد به طور مستقیم از تلویزیون آمریکا و بعضی کشورهای دیگر پخش شدند. میتوان گفت که از همینجا بود که تلویزیون به عنوان یک منبع خبری مهم در مقابل روزنامهها قد علم کرد. در ۱۴ مارس ۱۹۶۷ بدن کندی به قبر و مکان یادبودی همیشگی در گورستان ملی آرلینگتون انتقال داده شد. سفیر سازمان ملل، آدلای استیونسون، اعلام کرد که «همه ما اندوه مرگش را تا روز مرگ خود به همراه خواهیم داشت». کندی به همراه همسر و کودک مردهشان به خاک سپرده شده و قبر برادرانش رابرت و ادوارد نیز همان نزدیکیهاست. قبر او با «شعله جاودان» تزیین شدهاست.
بسیاری از سخنرانیهای کندی، بخصوص سخنرانی افتتاحیهاش، از معروفترین سخنرانیهای تاریخ به شمار میروند و با وجود دوران نسبتاً کم ریاست جمهوری وی و عدم تغییر قانونی مهمی در زمان او معمولاً در کنار آبراهام لینکلن، جورج واشنگتن و فرانکلین د. روزولت به عنوان یکی از بهترین رئیس جمهورهای تاریخ آمریکا از طرف مردم برگزیده میشود. یاد کندی به طرق مختلفی در فرهنگ آمریکا زنده نگاه داشته شدهاست. به افتخار یاد او، در ۲۴ دسامبر ۱۹۶۳، فرودگاه بینالمللی «آدلهواید» نیویورک به فرودگاه بینالمللی جان اف. کندی تغییر نام داد. ناو جنگی «یو اس اس جان اف. کندی» در ۳۰ آوریل ۱۹۶۴ به یاد او شروع به کار کرد. دانشگاه جان اف. کندی در ۱۹۶۵ در پلزنت هیل، کالیفرنیا تأسیس شد. خانه او در بروکلین، ماساچوست جلوهای تاریخی و ملی به شمار میرود.
چاپ تمبر کندی در سال۱۹۶۴
کیپ کاناورال
در ۱۹۶۳ به کیپ کندی تغییر نام داد اما بعدها و در ۱۹۷۳ دوباره به نام اصلیاش برگشت. همچنین صدها مدرسه در سراسر دنیا به افتخار کندی نامگذاری شدهاند. «انجمن اخوت فی کاپا تتا» در انستیتو پلی تکنیک ووستر به کندی مقام «برادر» را اعطا کرد. کندی پس از مرگ و در ۱۹۶۳ مدال رئیس جمهوری آزادی را دریافت کرد و چهرهٔ او هنوز زینتبخش سکه نیمدلاری در آمریکاست. با وجود اینکه میتوان کندی را از محبوبترین ریاستجمهوریهای تاریخ آمریکا خواند بسیاری از منتقدان بر این باورند که او لیاقت این محبوبیت را ندارد. آنان ادعا میکنند که او جوان و کاریزماتیک بود ولی فرصتی برای دستاوردهای بسیار در زمان ریاست جمهوری خود نیافت. با قبول این دلیل باید گفت که محبوبیت او بیشتر به این دلیل بود که بسیاری از برنامههایی که نهایتاً بسیار به نفع مردم آمریکا شدند در زمان او آغاز گشتند. بر خلاف اکثر رئیس جمهوران آمریکا دوران ریاست جمهوری او تقریباً از جنجالها و رسواییهای مختلف به دور بود. اعلامیه حقوق مدنی که او در ژوئن ۱۹۶۳ به کنگره داد بعدها توسط برادرش رابرت اف. کندی تا حدودی به کار بسته شد و در زمان لیندون ب. جانسون در ۱۹۶۴ کاملاً عملی شد. زندگی خصوصی کندی نیز مورد انتقادات و گفتگوهای بسیاری است. مشکلات جدی سلامتی او که از عموم مردم پنهان میماند (برای مثال بیماری آدیسون او)، داروهای بسیاری که مصرف میکرد، سابقه طول و درازش در روابط عشقی پس از ازدواج و ارتباطات غیرمستقیم با بعضی جنایتکاران از مسائلی است که منتقدان در مورد آنها نوشتهاند. کتاب «طرف سیاه کاملوت» (۱۹۹۸) از سیمور هرش اثری کاملاً انتقادی به زندگی خصوصی کندی است. «یک زندگی ناتمام» (۲۰۰۳) از «رابرت دالک» یک بیوگرافی بیطرفانهتر است اما اطلاعات و جزئیات بسیاری راجع به مسائل سلامتی کندی در بردارد.
یکی از معروفترین منتقدان کندی نوآم چامسکی است. کتاب او «تفکری دوباره به کاملوت: جی اف کی، جنگ ویتنام و فرهنگ سیاسی آمریکا» (۱۹۹۳) تصویری جدید و کاملاً متضاد با تصویر عمومی دوران کندی میدهد. این کتاب بیشتر سیاستهای کندی را نقد میکند و از زوایای تازهای به نقد کندی میپردازد. به طور مشخص، چامسکی و بسیاری دیگر افزایش حضور نظامی آمریکا در ویتنام تحت تأثیر کندی را از کارهای منفی او میدانند.
به هر حال با این وجود و انتقاداتی که به هر رییس جمهوری میتواند وارد شود، در کل کندی را از محبوبترین و بهترین روسای جمهورهای تاریخ آمریکا میدانند که امروزه نیز نام کندیها بیش از هر رییس جمهوری در تاریخ آمریکا در بین مردم یاد میشود و محبوبیت و نفوذ خانواده اشرافی آنها نیز هر دوره بیشتر از قبل هم میشود! ضمن اینکه او رییس جمهوری بود که محبوبیت فراوانی علاوه بر آمریکا در کشورهای دیگر جهان به خصوص مردم آلمان داشته و دارد.
لیندون جانسون
(به انگلیسی: Lyndon B. Johnson) نام سی و ششمین رئیس جمهور آمریکا است. او دانشآموخته دانشگاه ایالتی تگزاس است.
سرگذشت سیاسی
جانسون پس از کسب افتخاراتی چند در زمینه دفاع از کشور آمریکا در برابر دشمنان این کشور و ارتقا در مجلس سنای آمریکا در سال ۱۹۶۰ تلاش برای دریافت عنوان نامزدی دموکراتها را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری همین سال، آغاز کرد. هنگامی که از جان اف کندی در این مبارزه شکست خورد، بسیاری از دوستان نزدیک خود را پس از پذیرش پست معاونت در کابینه کندی به تعجب و شگفتی واداشت. زمانی که کندی در دالاس مورد سوءقصد قرار گرفت، جانسون در اتومبیلی دیگر در کاروان ریاست جمهوری شاهد اصابت گلوله به وی بود. جانسون پس از مرگ کندی در هواپیمای جت مخصوص رئیس جمهور در فرودگاه دالاس سوگند ریاست جمهوری ادا کرد. در دوران زمامداری جانسون مجلس سنای آمریکا قوانین متعددی را در زمینه حقوق مدنی، آموزشی و رفاهی به تصویب رساند. سنا همچنین تلاشی را برای مبارزه با فقر که جانسون از آن با عنوان «جنگ علیه فقر» یاد کرد، در دستور کار قرار داد. لیندون جانسون در سال ۱۹۶۴ به عنوان نامزد دموکراتها در انتخابات شرکت کرد و گوی سبقت را از «بری گلدواتر» رقیب اصلیاش ربود. تراژدی جنگ جنوب شرق آسیا و شورشهای خیابانی در داخل از جمله وقایع مهم تاریخی دو سال پایانی دوران تصدی جانسون هستند.
ریچارد نیکسون
(۹ ژانویه ۱۹۱۳، یوربالیندا، کالیفرنیا - ۲۲ آوریل ۱۹۹۴، نیویورک) سیاستمدار و سیوهفتمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بود. او از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ این سمت را در اختیار داشت و تا به امروز اولین و تنها رئیس جمهور این کشور است که از مقام خود کنارهگیری کردهاست. نیکسون در انتخابات سال ۱۹۶۸ در یکی از نزدیکترین رقابتهای تاریخ انتخابات امریکا به ریاست جمهوری انتخاب شد و در سال ۱۹۷۲ با اختلاف بیشتری برنده شد. اما دورهٔ دوم ریاست جمهوری او با رسوایی واترگیت روبرو شد و او را مجبور به استعفا کرد. نیکسون دومین "معاون رئیس جمهور" جوان تاریخ آمریکا و اولین شهروند کالیفرنیا بود که به مقام رئیس جمهور یا معاون رئیس جمهور میرسید. پت نیکسون همسر ریچارد نیکسون و بانوی اول ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری شوهرش بود.
جرالد رادولف فورد جونیور
(نام اصلی: لزلی لینچ کینگ جونیور) (زاده ۱۴ ژوئیه ۱۹۱۳ - درگذشته۲۶ دسامبر ۲۰۰۶) از ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۷ سی و هشتمین رئیس جمهور ایالات متحده و قبل از آن از ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۴ چهلمین نایب رئیس جمهور این کشور بود. فورد اولین کسی بود که طبق متمم ۲۵ قانون اساسی به نیابت ریاست جمهوری انتخاب شد. فورد اولین (و تا امروز تنها) کسی است که بدون شرکت در انتخابات به عنوان رئیس جمهور یا نایب رئیس جمهور، به این مقام رسیدهاست.[۱] تا پیش از ۱۹۷۳ او بیش از هشت سال، رهبر اقلیت جمهوریخواه در مجلس نمایندگان بود؛ اولین بار در ۱۹۴۸ به عنوان نمایندهمنطقهپنجم انتخاباتی میشیگان به کنگره راه یافت.
در ۱۹۷۶ فورد با کمی برتری رونالد ریگان را برای نامزدی حزب جمهوریخواه شکست داد اما در انتخابات به نامزد دموکراتها، جیمی کارتر، باخت.
جیمز ارل کارتر
(به انگلیسی: James Earl Carter) معروف به جیمی کارتر در سال ۱۹۷۶ به عنوان نامزد حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا شرکت کرد و جرالد رودولف فورد رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا را از ادامه راه و دومین حضور در کاخ سفید بازداشت. کارتر از همان ابتدای دوران زمامداریاش مجبور شد برای اجرای برنامههایش با کنگره ایالات متحده آمریکا وارد یک مبارزه نفس گیر شود. نارضایتیهای عمومی از تورم بی سابقه اقتصادی، صفهای طولانی در مقابل پمپ بنزینها و بحران سیاسی واشینگتن بر سر گروگانهای آمریکایی در ایران نیز از جمله دیگر مشکلات فراروی کارتر بودند. میانجیگری در اولین تلاش برای برقراری صلح میان فلسطینیها و اسرائیلیها که به پیمان کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل منتهی شد، از جمله دستاوردهای سیاست خارجی کارتر به حساب میآید. انعقاد قرارداد با چین و امضای توافقنامههای مربوط به کانال پاناما نیز از جمله دیگر موفقیتهای وی در این عرصه به حساب میآیند. کارتر فعالیتهای گستردهای را در کنترل تسلیحات اتمی در کارنامه کاری اش به ثبت رسانده است. دفاع از حقوق بشر یکی دیگر از دغدغههای کارتر به حساب میآمد. نمونه بارز این رویکرد وی در حمایت از سیاست بریتانیا برای خاتمه دادن به قتل عام در زیمبابوه بود.
وی در مبارزات انتخاباتی اش در سال ۱۹۸۰ به شدت سیاستهای رونالد ریگان، رقیب اصلی اش از حزب جمهوریخواه ایالات متحده آمریکا را مورد انتقاد قرار داد و تاکید کرد که در صورت انتخاب شدن وی به عنوان رئیس جمهور آمریکا خطر جنگ بار دیگر بر روی این کشور سایه خواهد افکند و حقوق بشر نیز مورد تعدی قرار میگیرد. کارتر جایزه صلح نوبل سال ۲۰۰۲ را از آن خود کرد.
دوران ریاست جمهوری
جیمی کارتر در سالهای ۸۱ –۱۹۷۷ رئیسجمهور آمریکا بود. او در مسائل داخلی دستاوردهایی داشت. ایجاد هشت میلیون شغل، کاهش کسری بودجه، اتخاذ سیاست ملی انرژی و انجام اصلاحات در ادارات دولتی میتوان نام برد. کارتر در امور خارجی به دنباله روی از سیاست پیشینیان، مناسبات سیاسی کامل با جمهوری چینبرقرار کرد و مذاکرات مربوط به پیمان محدودیت سلاحهای هستهای سالتدو را با اتحاد جماهیر شوروی به پایان رساند. در خاورمیانه با قرارداد کمپ دیوید در سال ۱۹۸۷ بین مصر و اسرائیل ارتباط برقرار کرد و توافقنامههای مربوط به کانال پاناما را به تصویب رساند. با آغاز حرکت انقلابی مردم ایران، کارتر در ۱۰ دی ماه ۱۳۵۶ با به تهران سفر کرد تا حمایت کامل واشنگتن را به محمدرضا پهلوی ابلاغ کند. کارتر در ضیافتی که از طرف شاه به مناسبت ورودش ترتیب داده شده بود خطاب به شاه چنین گفت: «به دلیل رهبری بزرگ شاه، ایران جزیره ثبات در یکی از آشوبزدهترین نقاط جهان شدهاست. اعلیحضرت، این به دلیل تکریم بسیار نسبت به شما، رهبری شما و احترام و ستایش و عشقی است که ملت ایران به شما دارد. هیچ کشور دیگری در جهان برای برنامهریزی مشترک از ایران به آمریکا نزدیکتر نیست. هیچ کشور دیگری برای بررسی مشکلات منطقهای که مورد علاقه هر دو طرف ما نیز هست ارتباط نزدیکتری از ایران با ما ندارد و هیچ رهبر دیگری نزد من احترامی عمیقتر و رابطهای دوستانهتر ندارد».
رونالد ریگان
(۲۰۰۴-۱۹۱۱) رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در دهه ۸۰ میلادی بود. ریگان با اتکا به اوج گیری احساسات راست گرایانه در آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا سال ۱۹۸۰ به پیروزی رسید. وی در سال ۱۹۸۹ در حالی کاخ سفید را ترک کرد که دو سوم مردم آمریکا عملکرد وی را در دوران زمامداریش مورد تائید قرار دادند. این بالاترین نرخ رضایت افکار عمومی آمریکا از یک رئیس جمهور بازنشسته در دوران پس از جنگ جهانی دوم بود. وی اگرچه دورانی طلایی را به عنوان بازیگر سینما سپری کرده بود، رفته رفته جذب حزب جمهوریخواه ایالات متحده آمریکا و در نهایت عضو فعال این حزب در سال ۱۹۶۶ شد. ریگان تا سال ۱۹۷۵ فرماندار ایالت کالیفرنیا بود . وی در رقابتهای انتخاباتیاش در مقابل جیمز ایرل کارتر شعارهای میانهرو داد و توانست از نارضایتی دموکراتها علیه اقدامات کارتر بهرهمند شود.
ریگان سه ماه پس از ورود به کاخ سفید مورد سوءقصد قرار گرفت، اما جان سالم به در برد . جرأت و جسارت وی در مواجهه با این واقعه زمینه محبوبیت بیشتر وی در میان افکار عمومی آمریکا را پدید آورد. کنترل تورم و بهبود وضعیت اقتصادی زمینه انتخاب مجدد ریگان را در انتخابات سال ۱۹۸۴ فراهم آورد. وی دستور حملات مختلفی را به برخی از کشورها از جمله جزایر کارائیب، لبنان و لیبی صادر کرد.
محبوبیت ریگان پس از رسوایی ایران - کنترا در سال ۱۹۸۶ تنزل یافت. اما ریگان خود را به عنوان رئیس جمهوری خللناپذیر شناسانده بود. مذاکرات ۴ روزه وی با «میخائیل گورباچف» رئیس جمهور وقت اتحاد شوروی را باید نقطه عطفی در دوران زندگانی وی و تاریخ آمریکا نامید. وی در سال ۱۹۹۴ دچار بیماری آلزایمر شد و ده سال بعد بر اثر همین بیماری درگذشت .
جنگ ایران و عراق
در اوائل جنگ ریگان از عراق حمایتهای اطلاعاتی میکرد. با چرخش جنگ به سود ایران ریگان برای بازنده نبودن اقدام به فروش اسلحه به ایران نمود وپس از ۱۸ماه قصد مذاکره با ایران و برقراری روابط دیپلماتیک را داشت که با فاش شدن ماجرا رسوائی موسوم به ماجرای مکفارلین یا ایران-کنترا به وجود آمد.
جورج هربرت واکر بوش
(زاده۱۲ ژوئن ۱۹۲۴) چهل و یکمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از حزب جمهوریخواه ایالات متحده آمریکا بود. بوش اول در دوران زمامداری ریگان در سمت معاون وی مشغول به فعالیت بود. وی در طول سالهای ۷۱ تا ۷۳ میلادی در زمان ریاست جمهوری نیکسون سفیر ایالات متحده در سازمان ملل، و مدیر سازمان سیا در سالهای ۷۶ و ۷۷ بود و قبل از آن در سالهای ۷۴ تا ۷۶ میلادی سفیر ایالات متحده در جمهوری خلق چین بود.
او فرزند پرسکات بوش، سناتور ایالات متحده در سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۳ و دوروتی واکر بوش است و جرج بوش پسر، رئیس جمهور سابق آمریکا و جب بوش چهل و سومین فرماندار فلوریدا از فرزندان وی هستند.
ریاست جمهوری
وی در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا سال ۱۹۸۸ به عنوان نامزد جمهوریخواهان مطرح شد و توانست مایکل دوکاکیس رقیب خود از حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا را مقهور کند.
بحران لبنان
بوش در اولین سال زمامداریش با بحران گروگانگیری لبنان مواجه شد.
جنگ خلیج فارس
در سال ۱۹۹۱ بوش در راس ائتلافی بینالمللی متشکل از برخی از کشورهای غربی و عربی و ژاپن برای آزادی کویت از اشغال عراق وارد عمل شد.
پس از ریاست جمهوری
بوش اول پس از مشکلات نسبی اقتصادی آمریکا، توسط بیل کلینتون نامزد دموکرات در انتخابات ۱۹۹۲ شکست خورد. از سال ۱۹۹۲ وی از مشاغل سیاسی بازنشسته شده است. کتابخانه ریاست جمهوری جرج بوش مخزنی از وقایع دوران ریاست جمهوری وی است.
ویلیام جفرسون
«بیل» کلینتون (زاده شده به نام ویلیام جفرسون بلایت سوم ۱۹ اوت ۱۹۴۶) چهل و دومین رییس جمهور ایالات متحده آمریکا از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱ بودهاست. او که عضو حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا است پیش از انتخاب به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به مدت ۱۲ سال فرماندار پنجاهم و پنجاه و دوم ایالات جنوبی آرکانزاس را بر عهده داشت. او بعد از فرانکلین روزولت و جان کندی جوانترین شخصی است که به عنوان رئیس جمهور خدمت کرده است. کلینتون سیاستمدار نئو دموکراتی است که مسئول اصلی فلسفه حکومتی «راه سوم» میباشد که دو دورهریاست جمهوری وی از مصداقهای این فلسفه به حساب میآیند. کلینتون رئیس جمهور دورانی بود که طولانیترین دوره رشد اقتصادی در حال صلح به شمار میآمد که بودجهمیزان و مازاد کلی را در برداشت. در دورهاول ریاست جمهوری وی، قانونگذاریهاو سیاستهای اقتصادی متعددی مشاهده شد. دورهدوم ریاستجمهوری وی بیشتر تحت تأثیر رسوایی مونیکا لویینسکی بود. وی نهایتا توسط مجلس سنای ایالات متحده آمریکا تبرئه شد و در دفتر ریاست جمهوری برای تکمیل دوره ریاست جمهوریاش باقی ماند. از دیگر حوادث دورهدوم ریاست جمهوری کلینتون جنگ کوزوو بود. کلینتون در حالی کاخ سفید را ترک میکرد که مردم توسط نظرسنجیها اخلاق و رفتار وی را زیر سوال برده بودند. هر چند، وی رضایت ۶۵ درصد را به دست آورده بود که بالاترین میزان در بین روسای جمهور بعد از جنگ جهانی دوم بود. بعد از ترک دفتر ریاست جمهوری، کلینتون در امور سخنرانی عمومی و فعالیتهای انسانی مشغول شد. وی نهاد ویلیام کلینتون را تأسیس کرد تا تبلیغ و پرداختن به مسائل جهانی از جمله رفتار و جلوگیری از بیماری ایدز و گرم شدن زمین را دنبال کند. در سال ۲۰۰۴، وی زندگینامهخود را با نام «زندگی من» را منتشر کرد. همسر وی هیلاری رودهام کلینتون در سال ۲۰۰۰ به عنوان سناتور ایالت نیویورک انتخاب شد. کلینتون پایهگذار بنیاد کلینتون است و ریاست آن را بر عهده دارد.
ریاست جمهوری
به محض در اختیار گرفتن پست ریاست جمهوری کلینتون قانونی را امضا کرد که به موجب آن کارفرمایان را مجبور میکرد به کارمندان خود اجازه بدهند برای حاملگی یا وضعیت پزشکی جدی مرخصی بدون حقوق بدهند. در حالی که این اقدام یک اقدام مردم پسند بود وی تلاشش را برای عملی کردن یکی دیگر از قولهایی که در تبلیغات انتخاباتی داده بود آغاز کرد. بیل کلینتون به همجنسگرایان مرد و زن اجازه داد که بتوانند در نیروهای نظامی آمریکا خدمت کنند. هر چند این اقدام انتقادات زیادی از جبهههای راست و چپ به بار آورد. در نهایت کنگره ایالات متحده آمریکا با سیاست «نپرس، نگو»، این قانون را محدود کردبه این ترتیب که همجنسگرایان آمریکایی میتوانستند تا زمانی که علایق جنسیشان مخفی باشد در ارتش مشغول به خدمت باشند. مورد دیگری که کلینتون به آن پرداخت تجارت آزاد بود. کلینتون از توافقنامهٔ تجارت آزاد آمریکای شمالی(نفتا) حمایت میکرد و برای به دست آوردن حمایت جمهوریخواهان و دموکراتها با آنان مذاکره کرد. این توافقنامه مخالفانی در دو اردوگاه جمهوریخواه و دمکرات داشت اما در نهایت توافقنامه تایید شد. کلینتون همچنین قانونی را تصویب کرد که به موجب آن خریداران اسلحه برای خرید اسلحهٔ دستی میبایست پنج روز صبر کنند. کلینتون همجنین قانون مالیای را تصویب کرد که به خانوادههای با سطح درآمد متوسط و دارای فرزندان مستقل امکان میداد تا به فراخور شرایط خاص مورد نظر مقداری از مالیات بر درآمد را پس بگیرند.
جورج واکر بوش (به انگلیسی: George Walker Bush) رئیس جمهور سابق ایالات متحده آمریکا و چهل و سومین رئیس جمهور (۰۹-۲۰۰۱) این کشور بود. وی تا قبل از آغاز ریاست جمهوری در ۲۰ ژانویه ۲۰۰۱ بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ به عنوان چهل و ششمین فرماندار تگزاس خدمت کرد.
بوش بزرگترین پسر جورج هربرت واکر بوش چهل و یکمین رئیس جمهور آمریکا و باربارا بوش بانوی اول ایالات متحده بین سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ است.وی پس اتمام تحصیلاتش در دانشگاه ییل به کار در تجارت نفت خانواده خود پرداخت.در سال ۱۹۷۸ در حالی که به تازگی با لورا ولش ازدواج کرده بود تلاش ناموفقی را برای ورود به مجلس نمایندگان آغاز کرد.سپس مدیریت یک تیم بیسبال به نام رنجرز تگزاس را بر عهده گرفت و در سال ۱۹۹۴ با شکست ان ریچاردز در انتخابات ایالتی تگزاس به فرمانداری برگزیده شد.در سال ۲۰۰۰ و در جریان یک انتخابات نزدیک و بحث برانگیز بوش به عنوان کاندیدای حزب جمهوری خواه به سمت ریاست جمهوری رسید، وی توانست رای هیاتهای انتخاب را کسب کند در حالی که در تعداد آرای مردمی با اختلاف کمی شکست خورده بود.
در مقام رئیس جمهور، سیاستهای اصلی بوش بر مسائل سیاست خارجی و اقتصاد متمرکز است.کاهش مالیات، تصویب قانون هیچ کودکی نباید عقب بماند برای ارتقای استانداردهای آموزشی در آمریکا و بحث و مذاکره ملی در زمینه مساله مهاجرت، مهمترین مباحث سیاست داخلی وی در دوران تصدی پست ریاست جمهوری است .در زمینه سیاست خارجی نیز، پس از حملات ترویستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، بوش جنگی جهانی برعلیه تروریسم را آغاز کرد، که اشغال افغانستان در همان سال و اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ از نتایج عمده آن به شمار میرود.
بوش برای انتخاب مجدد در سال ۲۰۰۴ وارد کارزار انتخاباتی شد و در مقابل نامزد حزب دموکرات سناتور جان کری قرار گرفت، جان کری سیاست جورج بوش مبنی بر جابجا کردن اهمیت جنگ در عراق و موضوعات داخلی را به چالش کشید . بوش در جریان دو دوره خدمتش در بالاترین و پایینترین جایگاه نظرسنجیهای گالآپ قرار گرفت، از محبوبیت ۹۰ درصدی در روزهای پس از حملات ۱۱ سپتامبر تا محبوببت ۲۸ درصدی در ژوئن ۲۰۰۸.
در ۶ ژوئیه ۱۹۴۶ در نیو هَوِن کنتیکت به دنیا آمد، وی نخستین فرزند باربارا و جورج هربرت واکر بوش بود.بوش در میدلند و هوستون تگزاس به همراه ۴ خواهر، برادرش به نامهای جب، نیل، ماروین و دوروتی دوران کودکی را گذراند، خواهر دیگرش به نام روبین در سن سه سالگی به علت ابتلا به سرطان خون درگذشت.[۹] پدر بزرگ بوش، پرسکات بوش سناتور کنیتیکت بود و پدرش بین سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ رئیس جمهور ایالات متحده بود. اطلاعات موجود در باره خاندان بوش تنها به چهار نسل اخیر آن محدود است: ساموئل بوش، پرسکات بوش، جورج هربرت واکر بوش و جرج دبلیو بوش.
جرج بوش دوم از طرف مادر
باربارا پیرس همسر جرج بوش اول و مادر جرج بوش دوم از نوادگان ژنرال فرانکلین پیرس چهاردهمین رئیس جمهور آمریکا (۱۸۵۳-۱۸۵۷) است.
زندگینامه
یکی از افراد برجستهٔ خانواده ثروتمند و بانفوذ بوش است؛ پدرش جرج هربرت واکر بوش، چهل و یکمین رییسجمهور آمریکا و هشت سال در پست معاون ریاست جمهوری و ریاست آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا - سیا (CIA) بود. برادرش جب بوش تا سال ۲۰۰۶ فرماندار ایالت فلوریدا بوده و پدربزرگش پرسکات بوش یک سناتور برجسته بودهاست. او فرزند جرج هربرت واکر بوش و باربارا بوش است. او در نیو هیون در ایالت کنتیکت بهدنیا آمد و بههمراه سه برادر و تنها خواهرش (خواهر دیگرش در سه سالگی در سال ۱۹۵۸ مردهاست) بزرگ شد. وی بهمدت هفت سال در مدرسه «سن خوزه جونیور های» حضور پیدا کرد و بعدها بهمدت دو سال در دبیرستان کینکاید (Kinkaid School) در هوستون ادامه تحصیل داد.
بعد از آن، همانند پدرش، به «فیلیپس آکادمی» (سپتامبر ۱۹۶۱ تا ژوئن ۱۹۶۴) و بعد به دانشگاه ییل (سپتامبر ۱۹۶۴ تا مه ۱۹۶۸) رفت. در ییل به انجمن دانشجویی دلتا کاپا اپسیلون (Delta Kappa Epsilon) پیوست (که از ۱۹۶۵ تا زمان فارغالتحصیلی در آنجا مقام ریاست را داشت). جرج هربرت واکر بوش پدر و پرسکات واکر بوش پدربزرگ جورج دبلیو بوش نیز در دوران دانشجویی از اعضای این انجمن بودهاند.
جرج بوش دوم (همچنین پدر و پدر بزرگش) فارغالتحصیل دانشگاه ییل میباشد. و به عنوان یکی از اعضای فرقه «جمجمه و استخوان»[۱۰][۱۱] شناخته میشود. وی در سال ۱۹۶۸ به عضویت این فرقه درآمد . جورج دبلیو بوش بهمدت شش سال در گارد ملی ایالات متحده آمریکا تعهد بهانجام وظیفه و در نیروی هوایی گارد ملی تگزاس با درجه ستوانی خلبان، خدمت نمود. او مدرک کارشناسی تاریخ را در ۱۹۶۸ گرفتهاست و در سال ۱۹۷۳ بهمدرسهٔ بازرگانی هاروارد - از شاخههای دانشگاه هاروارد - وارد شد و در سال ۱۹۷۵ مدرک کارشناسی ارشد را از این مدرسه دریافت کرد. او اولین رئیسجمهور آمریکاست که دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد در این رشتهاست. بوش در سال ۱۹۷۷ با لورا ولش ازدواج کرد. آنها صاحب دو دختر (دوقلو) هستند، باربارا و جنا، که در سال ۱۹۸۱ بهدنیا آمدند. جورج دبلیو بوش در سال ۱۹۸۶ فرقه مسیحی انگلیکنها را ترک گفته و بهفرقه متدیستها که همسرش نیز عضو آن بود گروید، در این هنگام چهل سال داشت. بوش تصمیم گرفت بهعنوان یک مسیحی پاک و تازه متولدشده، از استعمال الکل خودداری کند.
بوش، پنج فوت و یازده اینچ، معادل ۱۸۰ سانتیمتر، قد دارد. معروفترین نام مستعارش "Dubya" (دابْیا) است که از تلفظ محاورهای "W" (دبلیو)، حاصل شدهاست.
از فرمانداری تا ریاست جمهوری
بوش بهعنوان چهل و ششمین فرماندار تگزاس انتخاب شد و این سمت را دو دوره حفظ کرد. او در سال ۲۰۰۰ میلادی در حزب جمهوریخواه با شکست سناتور هم حزب، جان مک کین، بهعنوان پیشتاز این حزب در انتخابات شرکت کرد و ال گور، معاون اول رئیسجمهور ِ حزب دموکرات ِ دورهٔ پیشین را در رقابتی تنگاتنگ شکست داد. انتخابات سال ۲۰۰۰ نزدیکترین انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحدهٔ آمریکا بود و تنها با اختلاف ۵۰۰ رای بیشتر در ایالت فلوریدا و با تصمیم نهایی دیوان عالی ایالات متحده، بوش توانست با کسب اکثریت آرای کالج الکترال برنده انتخابات گردد. او در دور دوم ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۴ توانست با کسب ۵۵٪ آرای فلوریدا تمام آرای الکترال این ایالت را این بار بدون تردید از آن خود گرداند.
باراک حسین اوباما دوم
(به انگلیسی: Barack Hussein Obama II) (متولد ۴ اوت ۱۹۶۱ ایالت هاوایی)، عضو حزب دمکرات ایالات متحده آمریکا، سناتور جوان ایالت ایلینوی، چهل و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و برنده جایزه صلح نوبل است. او از سال ۲۰۰۷ با برپایی کمپین انتخاباتی برای ریاست جمهوری، خود را به عنوان کاندیدای حزب دمکرات و به عنوان یک چهره سیاسی ملی در آمریکا شناساند. اوباما از زمان کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ آمریکا، پایان دادن به جنگ عراق را مطرح کرد و در سوم ژوئن سال ۲۰۰۸ به عنوان نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری انتخاب شد.
وی چهار سال از دوران نوجوانی خود را در جاکارتا گذرانید، و زاده پدری کنیایی است. او یک مسیحی فرقه پروتستان و از شاخه کلیسای متحد مسیح (United Church of Christ) است.
اوباما پنجمین رئیس جمهور چپ دست آمریکا در میان هفت رئیس جمهور اخیر این کشور (از جرالد فورد در ۱۹۷۴) تاکنون است.
در مراسم تحلیف وی به مقام ریاست جمهوری در تاریخ ۲۰ ژانویه ۲۰۰۹ میلادی، در حدود دو میلیون نفر در سرمای صفر درجه در واشنگتن دی سی گردهم آمدند تا شاهد مراسم شروع دوران ریاست جمهوری باراک اوباما باشند.
باراک حسین اوباما ۴ اوت ۱۹۶۱ در ایالت هاوایی متولد شد . او فرزند یک کنیایی سیاهپوست و یک زن سفیدپوست از اهالی ویچیتا ایالت کانزاس است. اما زمانی گذشته و بالاخره این ازدواج منجر به جدایی شد.
اگرچه پدر و پدرخوانده او هردو مسلمان بودند؛ اما او یک مسیحی بار آمده و در ۴ سالگی که در اندونزی زندگی میکرد، به جای شرکت در مدرسه «مکتب مذهبی مسلمانان» به مدارس کاتولیک و یا سکولار رفتهاست. اوباما هماکنون نیز عضو کلیسای متحد میباشد.
تحصیلات
پدر و مادر اوباما در دانشگاه هاوایی در مانوا با یکدیگر آشنا شده بودند. مادر اوباما با وجود مشکلات عدیده موفق شده بود در رشته مردمشناسی در همان دانشگاه مدرک دکترا دریافت کند.
اوباما نخست در ۱۹۸۳ لیسانس علوم سیاسی با گرایش روابط بینالمللاز دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. در سال ۱۹۸۸ پس از چند سال کار در شیکاگو با گرفتن کمک هزینه تحصیلی وارد دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد شد. در هاروارد سرعت پیشرفت اوباما چنان شتاب یافت که در سال دوم تحصیل خود در هاروارد به ریاست ژورنال مشهور نشریه قانون هاروارد انتخاب گردید . او اولین رئیس سیاهپوست این نشریه حقوقی بود. وی در دوران ریاست خود به این سازمان که توسط نیروهای متخاصم دانشجویی اصولگرا و لیبرال منفصل گشته بود، تعادل بخشید.اوباما بزودی دکترای حقوق خود را از دانشگاه هاروارد با کسب درجه «افتخار» (به لاتین: magna cum laude) دریافت نمود. پس از فارغ التحصیل شدن به شیکاگو بازگشت و کارش به عنوان وکیل حقوق مدنی را آغاز کرد. باراک اوباما از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۴ به تدریس دروس حقوق اساسی (به انگلیسی: constitutional law) در دانشگاه شیکاگو اشتغال داشت.
زندگی سیاسی
اوباما در ۴ ژانویه ۲۰۰۵ وارد سنا شد.با وجود تازه وارد بودن در واشنگتن او گروهی از مشاوران خبره را که معمولاً سناتورهای تازه کار به آن توجهی نمیکنند به کار گرفت. او«پیت روز»، کهنه سرباز قدیمی در امور سیاست ملی را به عنوان رییس ستاد خود انتخاب کرد.وی با کنار زدن هیلاری کلینتون تنها رقیب جدی خود در کنگره ملی حزب دموکرات به عنوان نامزد این حزب معرفی شد .او همچنین «کارن کورن بلو» اقتصاددان را به عنوان معاون سیاسی خود منصوب کرد. وی همچنین مسئولان اجرایی پیشین کلینتون، «آنتون لیک» و «سوزان رایس» را به عنوان مشاوران سیاست خارجی خودش برگزید. اوباما پنجمین آفریقایی آمریکایی است که به سنا راه پیدا کرده و همچنین سومین آفریقایی آمریکایی است که با رأی بالا به عنوان سناتور برگزیده شدهاست. وی تنها سناتوری است که عضو کمیتهحزبی سیاهان کنگرهاست.«سی کیو» که هفته نامهای فرا حزبی است، او را براساس تمام آرا و مصوبات سنا بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ وفادارترین دموکرات معرفی کردهاست. وی همچنین براساس نظرسنجی انجام گرفته از سوی مجلهنشنال ژورنال به عنوان لیبرالترین سناتور در سال ۲۰۰۷ انتخاب شدهاست .
باراک اوباما در فوریه سال ۲۰۰۷ در ایالات ایلینوی در یک سخنرانی اعلام کرد نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ خواهد بود. ستاد انتخاباتی وی موفق به جلب ۵۴ میلیون دلار از حامیان در نیمه نخست سال ۲۰۰۷ شد که رکوردی در جلب سرمایه نسبت به انتخابات سالهای پیش از آن بود. نظر سنجیها نشان داد که او با سناتور هیلاری کلینتون دیگر نامزد انتخابات ریاست جمهوری حزب دمکرات رقابتی تنگاتنگ دارد همچنین او در انتخابات مقدماتی مجمع حزب دموکرات در ایالت آیووا نفر اول شد و در ایالت نیوهمشایر با اختلاف ۳ درصد بعد از سناتور کلینتون در جایگاه دوم قرار گرفت.
هزینه انتخاباتی
در سپتامبر ۲۰۰۷، اوباما در پرسشنامهای در برابر سؤال آیا مایل هستید در سیستم تأمین مالی دولتی شرکت کنید، جواب «آری» داد. او اضافه کرد که فعالانه در جهت کسب توافق برای استفاده از بودجه دولتی در انتخابات عمومی، کوشش خواهد کرد.با این حال اوباما تا ابتدای سال۲۰۰۸ موفق به جمع آوری مبلغی رکورد شکن معادل ۲۳۴ میلیون دلار از طریق کمکهای اهدایی خصوصی گردیدهاست.
در ژانویه ۲۰۰۸، اوباما موفق شد ۳۲ میلیون دلار کمک دریافت کند، در حالی که هیلاری کلینتون مجبور شد برای مبارزات انتخاباتی از حساب شخصی خود پنج میلیون دلار برداشت کند .
در آوریل ۲۰۰۸ سناتور اوباما ۴۲ میلیون دلار خرج فعالیتهای انتخاباتی خود کرد که فاصله زیادی با ۹ میلیون دلار مخارج سناتور هیلاری کلینتون دارد .
باراک اوباما در رسانهها
•هفتهنامه تایم در شماره ۲ مه ۲۰۰۸، پنجمین فهرست سالانه « بانفوذترین زنان و مردان جهان» را منتشر کرد. در این ردهبندی، اوباما در مقام سوم در رده« بانفوذترین رهبران کشورها و انقلابیون» جای داشت .
جنجال کشیش جرمایا رایت
در آوریل ۲۰۰۸ باراک اوباما، در واکنش به سخنان جرمایا رایت کشیش سابق خود گفت: از نظراتی که از جانب آقای رایت بیان میشود عصبانی ام و دلتنگ شدهام. او همچنین سخنان جرمایا رایت را تفرقه انگیز و مخرب و در جهت منافع افرادی دانست که برای افزایش تنفر نژادی تلاش میکنند. جرمایا رایت دولت آمریکا را به بدرفتاری با سیاهان و انتشار عمدی ویروس عامل بیماری ایدز بین آنها متهم کردهاست. به گفته جرمایا رایت، سیاهان آمریکا باید به خاطر ادامه بدرفتاری دولت با خود بگویند: خداوند آمریکا را به خاطر برخورد غیرانسانی با شهروندانش لعنت کند. اوباما در واکنش به سخنان جنجالی جرمایا رایت درباره دولت آمریکا گفت: بر این باورم این سخنان تصویر درستی از دیدگاه کلیسای سیاهپوستان آمریکا ارائه نکردهاست، این سخنان ارزشها و باورهای من را به تصویر نمیکشد. باراک اوباما همچنین سعی کرد از آقای رایت فاصله بگیرد. او گفت: جرمایا رایت دیگر آن فردی نیست که بیست سال پیش دیده بودم. هر رابطهای که با او داشتم در نتیجه سخنان او تغییر کردهاست .
موضع گیریهای سیاسی
اوباما از اولین مخالفان سیاستهای دولت بوش در عراق بودهاست. در دوم اکتبر ۲۰۰۲ روزی که کنگره مصوبهجنگ عراق را تصویب کرد و به دولت بوش مجوز جنگ را داد، اوباما در اجتماع بزرگی از مخالفان جنگ عراق در شیکاگو سخنرانی کرد.
در ۱۶ مارس ۲۰۰۳، هنگامی که جورج بوش اولتیماتوم چهل و هشت ساعتهای به صدام حسین برای خروج از عراق یا مواجهه با جنگ داده بود، اوباما در بزرگترین اجتماع ضد جنگ در شیکاگو سخنرانی کرد و اظهار داشت که هنوز برای جلوگیری از وقوع جنگ «دیر نشده است».این مساله او را از سایر رقبایش در انتخابات سنا در سال ۲۰۰۴ که به جنگ رای مثبت داده بودند متمایز کرد.
اوباما به عنوان یک سناتور با مواضع لیبرال جایگاه خود را مشخص کرده با این حال در برخی موضوعها چون آموزش و جلوگیری از بیماری ایدز نیز با همکاران جمهوریخواه خود همکاری کردهاست .
تحریم ایران
باراک اوباما در ژوئن ۲۰۰۷ طرحی را به مجلس آمریکا ارائه کرد که سرمایه گذاران خارجی را به خروج سرمایههای خود از ایران تشویق میکند. به گفته سناتور اوباما دولت ایران از درآمدهای نفتی برای توسعه برنامه هستهای خود و حمایت از گروههای تروریستی در خاورمیانه استفاده میکند و اعمال فشار بر شرکتها برای قطع روابط مالی با ایران اثر تحریمها را افزایش میدهد.
اسرائیل
درآوریل ۲۰۰۸، در مناظره نود دقیقهای بین هیلاری کلینتون وباراک اوباما که از شبکه تلویزیونی ایبیسی آمریکا پخش شد. اوباما در پاسخ به واکنش او به حمله ایران به اسرائیل گفت: آمریکا اقدام مناسب را انجام خواهد داد .
وی در سخنرانیای در تاریخ ۴ ژوئن ۲۰۰۸ میلادی که در کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیلی (AIPAC) انجام گرفت، گفت که اگر به ریاست جمهوری برگزیده شود؛ «هرکاری را که از دستش برآید خواهد کرد تا ایران به سلاح اتمی دست نیابد». وی همچنین ایران را «بزرگترین خطر برای اسرائیل و همچنین آرامش و ثبات در منطقه خاورمیانه خواند و گفت: «خطر ایران، شدید و واقعی است و هدف من این خواهد بود که این خطر را از پیش پا بردارم» .
وی همچنین «اورشلیم» را پایتخت تقسیمناشدنی اسرائیل خواند.
محبوبیت
در میان طرفداران در شهر هارتفورد
باراک اوباما اولین بار با ایراد سخنرانی اصلی در گردهمایی حزب دموکرات آمریکا درسال ۲۰۰۴ توجه بسیاری را در عرصه ملی و بین المللی جلب کرد. اوباما در این سخنرانی، که «جسارت امید» نام داشت، با تکیه بر زندگی و تاریخچه شخصی خودش به صحبت درباره آرمانهای آمریکا پرداخت:
«پدر من با کار زیاد و پشتکار توانست فرصت درس خواندن در مکانی جادویی بهنام «آمریکا» را بیابد. کشوری که مهد آزادی و فرصت برای بسیاری از آنهایی بود که پیشتر به این کشور آمده بودند »
باراک اوباما بعد از پیروزی چشمگیر خود در سال ۲۰۰۴ که چند ماه پس از این سخنرانی بو دبه چهره محبوب رسانه هاو شخصیتی قابل توجه در واشنگتن تبدیل شد که دو کتاب پرفروش نیز به نام خود منتشر کردهاست، اولی «رویاهایی از پدرم» که نه سال پیش از وارد شدن به مجلس سنا نوشته شده و متشکل از خاطرات اوست. دومی «جسارت امید: اندیشههایی در بازپسگیری رویای آمریکایی» که بیانگر افکارش راجع به تاریخ و وضعیت کنونی ایالات متحدهاست. اوباما از حمایت اپرا وینفری، یکی از ستارگان محبوب تلویزیون آمریکا برخوردار است. این ستاره نه تنها از او خواست که نامزد انتخابات شود بلکه در تبلیغات انتخاباتی او نیز تلاش فعال دارد.
مجله تایم که در آخرین شماره هر سال خود چهره، گروه، یا موضوعی را به عنوان شخص سال برمیگزیند در آخرین شماره سال ۲۰۰۸ باراک اوباما رئیس جمهور منتخب ایالات متحده را به عنوان شخص سال برگزید، این مجله باراک اوباما را به خاطر داشتن اعتماد به نفس جهت ترسیم آیندهای روشن و جاه طلبانه در روزگاری تیره و تار و همچنین به این علت که وی توانست به رغم تجربه کم با فائق آمدن بر دو نامزد قدرتمند و نیز تبعیضهای نژادی به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و نخستین رییس جمهور سیاه پوست این کشور انتخاب شود مستحق دریافت این عنوان دانستهاست .
انتخاب به عنوان نماینده حزب دموکرات
باراک اوباما به عنوان اولین سیاهپوست در تاریخ کشور آمریکا که در پی یک مبارزه انتخاباتی طولانی بر رقیبش هیلاری کلینتون پیروز شده بود نماینده حزب دموکرات در انتخابات سال ۲۰۰۹ انتخاب گردید. سرانجام در تاریخ ۷ ژوئن سال ۲۰۰۸ تنها رقیبش هیلاری کلینتون از رقابت دست کشید و گفت به طور کامل از آقای اوباما حمایت میکنم.
رقابت با مک کین
پس از پایان انتخابات اولیه در حزب دمکرات و پیروزی اوباما، رقابت او با مک کین برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری آغاز شد.جان مک کین اوباما را به بی تجربگی در سیاست خارجی متهم میکند . در نقطه مقابل اوباما در اظهار نظری مک کین را جیره خوار شرکتهای نفتی دانست ولی توکر بوندز سخنگوی مک کین با رد این اظهارات اعلام کرد که این سناتور اوباما بود که به لایحه انرژی بوش - چنی که معاهدهای پرسود برای کمپانیهای نفتی بود رای مثبت داد و نه جان مک کین در اوت ۲۰۰۸ باراک اوباما جوزف بایدن را به معاونت خود در این رقابت انتخاباتی برگزید .
پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری
بارک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ۲۰۰۸ که در ۴ نوامبر برگزار شد، با کسب ۳۶۵ رأی الکترال رقیب خود مک کین را که ۱۷۳ کارت الکترال را به دست آورده بود، شکست داد به پیروزی رسید[۳۶][۳۷] اوباما ۵۲٫۹٪ و مک کین ۴۵٫۷ ٪ از کل آراء را به دست اوردند. و از ۵۰ ایالت آمریکا، در ۲۸ ایالت اوباما و در ۲۲ ایالت مک کین پیروز شد.
همزمان در کنیا زادگاه او و جزیره اوباما در شرق آسیا که همنام اوست مردم به شادمانی پرداختند تا نخستین رئیس جمهور رنگین پوست و آفریقاییتبار آمریکا پس از ۴۳ ریاست جمهوری وارد کاخ سفید شود.[۳۸] دوران ریاست جمهوری او از ۲۰ ژانویه، ساعت ۱۲ ظهر به وقت شرق آمریکا آغاز شد[۳۹].
اوباما در اولین سخنرانی پس از پیروزی در انتخابات در گرانت پارک، شیکاگو همهٔ مردم آمریکا را پیروز انتخابات خواند.
«جوان و پیر، ثروتمند و فقیر، دموكرات و جمهوریخواه، سیاه، سفید، اسپانیاییزبان، آسیایی، سرخپوست، همجنسگرا، دوجنسگرا، معلول، غیرمعلول. این آمریكاییها به جهان پیغام دادند كه ما هرگز مجموعه افراد یا مجموعه ایالات قرمز و ایالات آبی نبودهایم. ما امروز و همیشه ایالات متحده آمریكا هستیم و خواهیم بود.[۴۰]
»
دوران ریاست جمهوری
باراک اوباما رئیس جمهور منتخب ایالات متحده روز ۲۰ ژانویه ۲۰۰۹ رسما کار خود را به عنوان رئیس جمهور آغاز کرد.در حال حاضر در کابینه اوباما جوزف بایدن به عنوان معاون اول منتخب و رام امانوئل به عنوان ریاست کارکنان کاخ سفید و هیلاری کلینتون به سمت وزیر امور خارجه انتخاب شدهاند.
برنده جایزه صلح نوبل
درسال ۲۰۰۹، کمیته نروژی صلح نوبل به علت «تلاش فوقالعاده برای تقویت دیپلماسی بینالمللی و ترغیب به همکاری میان مردم» جایزه صلح نوبل سال را باراک اوباما اهدا کرد. پیش از اوباما دو رئیس جمهور دیگر آمریکا این جایزه را در زمان ریاست جمهوری خود دریافت کرده بودند ولی اوباما اولین رئیس جمهوری آمریکاست که در اولین سال ریاست جمهوری دریافت کردهاست.اهدای این جایزه باعث برانگیخته شدن واکنشهای حمایتی و انتقادی از سوی برخی رهبران جهان شد.
(۱۷۹۹-۱۷۳۲) از رهبران انقلاب آمریکا و نخستین رئیسجمهور آمریکا بود که این سمت را از سال ۱۷۸۹ تا سال ۱۷۹۷ در دست داشت.
او از مهمترین چهرههای تاریخ ایالات متحده است. نقش او بهخصوص در کسب استقلال برای مستعمرات آمریکایی و سپس متحد کردن آنها زیر پرچم حکومت فدرال ایالات متحده قابل توجه است.
او از گروهی از مردم مسلح به کمک دولتهای فرانسه و اسپانیا ارتش بزرگی ساخت که نهایتا موفق به شکست نیروهای بریتانیایی در جنگ انقلاب آمریکا (۱۷۸۳-۱۷۷۵) شدند.
معمای کتابهای امانتی
در سال ۲۰۱۰ مسئولان قدیمیترین کتابخانه نیویورک هنگام دیجیتالی کردن فهرست کتابهای وام گرفته شده در دورانهای گذشته، پی بردند که جورج واشینگتن دو جلد از کتابهای کتابخانه را برنگردانده است. جورج واشینگتن در روز ۵ اکتبر سال ۱۷۸۹ دو جلد کتاب را از تنها کتابخانه موجود در منهتن قرض گرفت. یکی از کتابها «قانون ملل» درباره روابط بینالمللی و دیگری یک جلد از متن مناظرههای مجلس عوام در بریتانیا بود. وی نامش را در فهرست قرضگیرندگان امضا نکرده بود و فقط دستیارش نوشته بود «رئیس جمهور» تا معلوم شود چه کسی کتابها را برده است. قرار بود کتابها یک ماه بعد برگردانده شود اما هرگز چنین نشد.
جان آدامز
جان آدامز(به انگلیسی: John Adams) (زاده ۳۰ اکتبر ۱۷۳۵ - درگذشت ۴ ژوئیه ۱۸۲۶)دومین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا است که بین سالهای ۱۷۹۷ تا ۱۸۰۱ رئیس جمهور آمریکا بود.[۱]
همچنین بین سالهای ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۷ او به عنوان اولین معاون رئیسجمهور آمریکا خدمت کرد.
جان آدامز اولین رئیس جمهور آمریکا بود که داخل کاخ سفید آمریکا در واشنگتن دیسی که در سال ۱۸۰۰ تکمیل شده بود، به ریاست پرداخت.
او در ۱۵ سالگی وارد دانشگاه هاروارد شد، و رشته حقوق را گزید.[۲]
توماس جفرسون
توماس جفرسون(به انگلیسی: Thomas Jefferson) یکی از متفکرین اصلی و بنیانگذاران آمریکا (برای ترویج دادن ایدهآلهای جمهوری خواهی در آمریکا)، نویسندهٔ اصلی اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا و سومین رییس جمهور آمریکا است.
مهمترین وقایع در طول ریاست جمهوری وی خرید خرید ایالت لوئیزیانا در ۱۸۰۳ و اکتشاف لوییس و کلارک (۱۸۰۶-۱۸۰۴) هستند.
به عنوان یک سیاست مدار فیلسوف وی حامی روشنگری بود و بسیاری از رهبران روشن فکر در بریتانیا و فرانسه را میشناخت.
وی کشاورزی مستقل که در زمین خود کشت میکند را به صورت مثالی ایده ال برای ارزشهای جمهوری خواهی میدید و معتقد بود که خط مشی سیاسی دولت باید به سود وی باشد.[۱] وی به شهرها و سرمایه گذاران بی اعتماد بود و طرف دار حقوق ملت و یک دولت فدرال به شدت محدود شده بود . دموکراسی جفرسونی به نام وی نامگذاری شدهاست . وی همچنین به همراه جیمز مادیسون پایه گذار حزب دموکرات-جمهوری خواه است که به مدت یک ربع قرن سیاستهای آمریکا را قبضه کرده بود . وی همچنین فرماندار ایالت ویرجینیا (۱۷۷۹–۱۷۸۱) در زمان جنگ و اولین دبیر دولت آمریکا (۱۷۸۹–۱۷۹۳) و دومین معاون رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا (۱۷۹۷–۱۸۰۱) بود.
وی حامی جدایی دین از سیاست[۲] و نویسندهٔ قانون آزادی ایادین ویرجینیا بود.
وی به عنوان یک پلیموث مهندسی فضای سبز، سیاست مدار، باستان شناس، دیرین شناس، نویسنده، مخترع و بنیان گذار دانشگاه ویرجینیا نیز بود.
توماس جفرسون به همراه مارتین ون بورن تنها نفراتی هستند که توانستهاند به عنوان دبیر دولت آمریکا، معاون رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و رییس جمهور آمریکا خدمت کنند.
در اوج درگیریهای حزبی در سال ۱۸۰۰ توماس جفرسون در یک نامه محرمانه نوشت:
من در حضور خدای سوگند خوردهام که دشمن همیشگی هرگونه خودکامگی در اندیشه بشر باشم».
جیمز مدیسون(به انگلیسی: James Madison) (زاده: ۱۶ مارس ۱۷۵۱، درگذشته: ۲۸ ژوئن ۱۸۳۶) سیاستمدار آمریکایی که چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از ۱۸۰۹ تا ۱۸۱۷ بود مدیسون به همراه جان جی و الکساندر همیلتون، نویسنده مقالات فدرالیست بود و از نویسندگان قانون اساسی ایالات متحده آمریکا بهشمار میرود.
دوستی نزدیک مادیسون با رئیس جمهور پیش از خود باعث شده بود تا وی تجربه ریاست بر وزارت خارجه آمریکا را در کارنامه کاری خود به ثبت برساند. وی در سال ۱۸۰۹ به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد. مادیسون در حالی اولین دور حضور خود را در این سمت به پایان رساند که کشورش به دلیل افزایش تنشها با انگلیس در آستانه یک جنگ قرار داشت. او در سال ۱۸۱۲ با پیروزی بر «دی فیت کلینتون»، رقیب فدرالیست خود بار دیگر رئیس جمهور آمریکا شد، اما نتوانست در بسیج نیروهای مختلف آمریکا علیه حملات انگلیسیها توفیقی حاصل کرده و در نهایت با ورود نیروهای بریتانیا به واشینگتن در سال ۱۸۱۴ مجبور به فرار به ویرجینیا شد. در سال ۱۸۱۴، معاهده گنت به جنگ پایان داد.
ایالتهای لوئیزیانا و ایالت ایندیانا در دوران او به ایالات متحده پیوستند.
جیمز مونرو(به انگلیسی: James Monroe) (زاده ۲۸ آوریل ۱۷۵۸ - درگذشت ۴ ژوئیه ۱۸۳۱) پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا است که بین سالهای ۱۸۱۷ تا ۱۸۲۵ رئیس جمهور آمریکا بود و چهارمین نفر از ویرجینیا است که به این سمت رسیده است.
مونرو از یاران نزدیک توماس جفرسون و از جمله دیپلماتهایی بود که از انقلاب فرانسه حمایت کرده بودند. او در جنگ ۱۸۱۲ تحت فرمان جیمز مادیسون سمتهای دبیر جنگ و دبیر دولت (وزارت امور خارجه) را به عهده داشت و نقشی کلیدی بازی کرد . در طول دوران او در سال ۱۸۱۹ فلوریدا به خاک آمریکا اضافه شد، واقعهٔ سازش میسوری در سال ۱۸۲۰ پیش آمد که در آن میسوری ایالتی بردهدار اعلام شد و دکترین مونرو، یعنی اعلام مخالفت ایالات متحده با دخالت اروپا، نیز در سال ۱۸۲۳ اعلام شد . گرچه مونرو از اعضای قدیمی حزب دموکرات-جمهوریخواه بود، در دوران ریاست جمهوریاش از تحزب دوری کرد. دورهٔ او را «دورهٔ احساسات نیک» مینامند.
شهر مونروویا پایتخت کشور آفریقایی لیبریا به نام جیمز مونرو نامگذاری شدهاست
جان کوئینسی آدامز
جان کوئینسی آدامزدر سال ۱۸۴۳، این تصویر نخستین عکس از یک رئیس جمهور آمریکاست
حزب ویگ
جان کوئینسی آدامز (به انگلیسی: John Quincy Adams) (زاده ۱۱ ژوئیه ۱۷۶۷ - درگذشت ۲۳ فوریه ۱۸۴۸) وی ششمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا است که بین سالهای ۱۸۲۵ تا ۱۸۲۹ رئیس جمهور آمریکا بود.
زندگینامه
وی فرزند جان آدامز دومین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا است متولد ایالت ماساچوست . او به عنوان کاردار سفارت در سالهای ۱۷۹۴ تا سال ۱۷۹۶ توسط جرج واشینگتن به هلند و در سال ۱۷۹۶ به پرتغال فرستاده شد. بعد پدرش در پی توصیه جرج واشینگتن او را در سالهای ۱۷۹۷ تا ۱۸۰۱ به پروس فرستاد . در زمان خدمت در خارج از کشور، با لویسا کترین جانسون آشنا شد و با او ازدواج کرد.
بعد از مدتی آدامز به کوئینسی، محل زندگی اش برگشت. در سال ۱۸۰۲ در مجلس سنای ماساچوست انتخاب شد و به طور رسمی کارش را در زمینه سیاست آغاز کرد.
او به عنوان فدرالیست، در سال ۱۸۰۳ در مجلس سنای آمریکا انتخاب شد . در سال ۱۸۰۸ از حزب فدرال جدا شد و به جمهوری خواهها میپیوندد؛ و جایگاه خود را در مجلس ترک کرد.
اندرو جکسون
اندرو جکسون(به انگلیسی: Andrew Jackson) هفتمین رئیس جمهور تاریخ آمریکا است.
جکسون از جمله روسای جمهوری آمریکا است که دارای سوابق نظامی بوده و توانستند در این عرصه به موفقیتهای چشمگیری دست یابند. او اگرچه به دلیل حمایت «هنری کلی» از آدامز در اولین تلاشش برای کسب عنوان ریاست جمهوری آمریکا شکست خورد اما چهار سال پس از این شکست به راحتی بر آدامز چیره شد . جکسون در دوران ریاست جمهوری خود با اجرای برنامههای بی سابقه اصلاحی، دفتر ریاست جمهوری را در آمریکا صاحب قدرت و جایگاه ویژهای کرد. حمایتهای کارگران شرق و کشاورزان غرب و جنوب آمریکا از سیاستهای جکسون بار دیگر پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۳۲ را برای وی به ارمغان آورد
مارتین ون بورن
مارتین ون بورن(۱۸۶۲- ۱۷۸۲) هشتمین رییس جمهور ایالات متحده آمریکا (۱۸۴۱-۱۸۳۷) بود
بورن اگرچه در دوره اول زمامداری اندرو جکسون پیشنهاد وی برای ریاست بر وزارت امور خارجه آمریکا را نپذیرفت، اما بعدها روابط نزدیکی با وی برقرار کرد و نقش مهمی را در برنامههای جکسون عهده دار شد. بورن در دوره دوم ریاست جمهوری جکسون، به سمت معاونت وی ارتقا یافت و در سال ۱۸۳۷ نیز جای او را در کاخ ریاست جمهوری آمریکا گرفت . بورن ۴ سال بعد در برابر رقیب خود هریسون مغلوب شد.
ویلیام هنری هریسون
ویلیام هنری هریسون(به انگلیسی: William Henry Harrison) (۹ فوریه ۱۷۷۳ - ۴ آوریل ۱۸۴۱) متولد ایالت ویرجینیا.
وی رهبر ارتش آمریکا، سیاستمدار و نهمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در سال ۱۸۴۱ بود . وی همچنین در سالهای ۱۸۲۵ تا ۱۸۲۸ سناتور ایالت اوهایو بود.
جان تایلر
جان تایلر(۲۹ مارس ۱۷۹۰-۲۸ ژانویه ۱۸۶۲)، دهمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا
تایلر که در زمان زمامداری هریسون با حمایت «ویگ ها»، توانسته بود، به سمت معاونت وی دست یابد، پس از مرگ او بر جایش تکیه زد . نظرات ساختارگرایانه وی بعدها زمینه شکاف میان جناح «هنری کلی» در حزب ویگ را با سایر اعضای این حزب فراهم آورد . بزرگترین دستاورد تایلر در دوران ریاستش حمایت از پیمان «وبستر _ آشبورتون» با انگلیس بود.
جیمز ناکس پولک
جیمز ناکس پولک(۱۷۹۵-۱۸۴۹م) یازدهمین رئیس جمهور آمریکا بود.
پولک به عنوان معاون نامزد دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۴۴ مطرح بود، اما زمانی که «ون بورن» از این حزب روی گرداند، دموکراتها در کنوانسیون خود از پولک به عنوان نامزد خود در انتخابات حمایت کردند. او توانست بر هنری کلی، نامزد ویتها در انتخابات سال ۱۸۴۴ چیره شود. پولک یکی از حامیان سرسخت دکترین مونرو بود. او جنگی را در ایالت مکزیکو ترتیب داد که توانست از آن سربلند بیرون آید.
زکریا تیلور
زکریا تیلور(۲۴ نوامبر ۱۷۸۴ - ۹ ژوئیه ۱۸۵۰) دوازدهمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا.
نام تیلور در تاریخ آمریکا به عنوان پایاندهندهٔ جنگ ایالتهای شمالی این کشور در سال ۱۸۴۷ ثبت شده است. زاکری تیلور به عنوان یکی از ژنرالهای ارتش هرگز برای ورود به رقابتهای انتخاباتی تلاش نکرد، اما اختلافات فزایندهٔ وی با پولک باعث شد تا ویگها بر روی او به عنوان نامزد خود در برابر نامزد رقیب از حزب دموکرات، سرمایهگذاری کنند . تیلر در این رقابت پیروز شد. وی در جریان اوجگیری مباحث بردهداری که به مصالحه ۱۸۵۰ ختم شد، موضع سرسختانهای را علیه سکوت در برابر جنوبیها اتخاذ کرد.
میلارد فیلمور(زاده ۷ ژانویه ۱۸۰۰ - درگذشته ۸ مارس ۱۸۷۴) سیزدهمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و آخرین شخص از حزب ویگ بود که توانست به ریاست جمهوری آمریکا برسد.
میلارد فیلمور سال ۱۸۰۰ در فینگر لیک ایالت نیویورک متولد شد. در جوانی محدودیتهای زندگی در سرحدات را تجربه کرد . او در نوجوانی در مزرعه پدرش کار میکرد و در سن ۱۵ سالگی شاگرد خیاط شد. میلارد در مدرسهای درس خواند که یک کلاس درس بیشتر نداشت و همانجا به معلم سرخ مویش ، آبیگیل پاورز، دل بست، آن دو بعدها با هم ازدواج کردند.
ورود به دنیای سیاست
سال ۱۸۲۳ میلارد امتحان کسب پروانه وکالت را با موفقیت گذراند، هفت سال بعد دفتر وکالتش را به شهر بوفالو منتقل کرد.ابتدا دستیار ترلو وید، یکی از سیاستمداران عضو حزب ویگ بود، پس از آن هشت سال عضو مجلس نمایندگان بود . فیلمور ریاست جلسات سنا را زمانی عهده دار شد که مذاکرات فرسایشی مربوط به مصالحه سال ۱۸۵۰ در جریان بود . سال ۱۸۴۸ در حالیکه سمت حسابرس کل نیویورک را بر عهده داشت به عنوان معاون ریاست جمهوری انتخاب شد . در این زمان جمعیت ایالات متحده ۲۳ میلیون و ۱۹۱ هزار و ۸۷۶ نفر بود.
فیلمور پس از مرگ زاکری تیلور در سال ۱۸۵۰ در جای وی نشست . وی با ویگهای طرفدار جنوب روابط نزدیکی برقرار کرد و به یکی از حامیان مصالحه ۱۸۵۰ تبدیل شد. فیلمور در تلاش برای جلب حمایت ویگها برای شرکت در انتخابات سال ۱۸۵۲ شکست خورد و ۴ سال بعد به عنوان نامزد حزب آمریکاییها که درصدد اتحاد کشور علیه انگلیسیها بودند، بخت خود را بار دیگر آزمود . وی یکی از مخالفان «آبراهام لینکلن» در جریان جنگ داخلی آمریکا بود و در دوره بازسازی پس از جنگهای داخلی از اندرو جانسون حمایت میکرد.
اولین کتابخانه و وان حمام در زمان ریاست جمهوری فیلمور در کاخ سفید درست شد.
پس از ریاست جمهوری
میلارد فیلمور همچنین حاضر به پذیرش مدرک افتخاری از دانشگاه آکسفورد نشد و گفت سواد و فضایل علمی لازم برای دریافت این مدرک را در خود نمی بیند. میلارد فیلمور سال ۱۸۷۴ درگذشت.
فرانکلین پیرس
فرانکلین پیرس(۲۳ نوامبر ۱۸۰۴ - ۸ اکتبر ۱۸۶۹) چهاردهمین رئیسجمهور آمریکا از ۱۸۵۳ تا ۱۸۵۷ بود.
زندگینامه
پیرس به کمک اعتبار پدرش در حزب دموکرات آمریکا به سرعت ارتقای مقام یافت. پیرس به عنوان یکی از مخالفان گرایشهای ضد برده داری در حزب دموکراتیک بیش از پیش کسب وجهه کرد، تا اینکه توانست در انتخابات سال ۱۸۵۲ به عنوان نامزدی این حزب دست یابد. وی در این انتخابات بر «وینفیلد اسکات» از حزب ویگ چیره شد. پیرس سیاست حزب متبوع خویش در مورد مسامحه در برابر جنوب را ادامه داد، اما ناکامی هایش در سیاستهای خارجی و داخلی وی را از نامزدی مجدد انتخابات بعدی بازداشت
جیمز بیوکَنِن(به انگلیسی: James Buchanan) پانزدهمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بود. وی از سال ۱۸۵۷ تا ۱۸۶۱ مقام ریاست جمهوری آمریکا را عهدهدار بود.
از جیمز بیوکنن به عنوان یکی از سه رئیس جمهور بدنام آمریکا نام برده میشود.[۲] وی تنها رئیس جمهور متولد ایالت پنسیلوانیا و همچنین تنها رئیس جمهوری آمریکا است که در دوران تصدیاش در دولت مجرد باقی ماند.
وی در ۲۳ آوریل ۱۷۹۱ در شهر مرسرزبرگ در ایالت پنسیلوانیا به دنیا آمد
وی ریاست وزارت امور خارجه آمریکا در دوران زمامداری پولک و فرستاده آمریکا به بریتانیا در دوران تصدی پیرس را در کارنامه کاری خود داشت. بیوکنن در انتخابات سال ۱۸۵۶ «جان فریمونت» از حزب جمهوریخواه و «میلارد فیلمور» رئیس جمهور اسبق از حزب آمریکاییها را شکست داد و رئیس جمهور آمریکا شد. بحران در زمینه مسئله برده داری در آمریکا بیوکنن را با مشکلاتی مواجه کرد که وی برای حل آنها تمایل چندانی نداشت. بیوکنن در حالی که از جداییطلبی جنوبیها حمایت نمیکرد، با این موضوع که دولت فدرال میتواند در این زمینه مثمر ثمر واقع شود نیز موافق نبود.
وی در روز یکم ژوئن ۱۸۶۹ درگذشت.
آبراهام لینکلن( زاده ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ مصادف با یکشنبه ۲۳ بهمن ۱۱۸۷ خورشیدی-درگذشته ۱۵ آوریل ۱۸۶۵ مصادف جمعه ۲۶ فروردین ۱۲۴۴ خورشیدی) شانزدهمین رئیسجمهور آمریکا بود.
آبراهام لینکلن به عنوان نخستین رئیس جمهور از حزب جمهوری خواه آمریکا انجام وظیفه نمود. امروز او بدین جهت مشهور است که به تاریخ برده داری در آمریکا خاتمه داد و ایالات متحده آمریکا را با نظارت بر مسائل مربوط به جنگ در طی جنگ داخلی آمریکا پا برجا نگه داشت. او ژنرالها را انتخاب کرد و استراتژی آنها را تایید نمود، افسران ارشد غیر نظامی را برگزید، بر دیپلماسی، عزل و نصب و فعالیتهای حزب نظارت کرد، و از طریق پیامها و سخنرانیها نظرات عموم را جمع آوری نمود. توان بالای او در سخنوری قدرت تأثیر گذاری او را افزایش میداد. نطق گتیسبرگ وی تأثیر ماندگاری بر ارزشهای آمریکا داشت.
لینکلن میبایست برای حفظ آمریکا برده داری را نابود میکرد و این کار را با اعلامیه آزادی بردگان و متمم سیزدهم قانون اساسی ایالات متحده به انجام رساند. او شخصاً مسئولیت «بازسازی» را به عهده گرفت و در پی این بود که هرچه سریعتر کشور را دوباره یکپارچه سازد. «جمهوریخواهان تندرو» که طرفدار سیاستهای سختگیرانه تر بودند با او به مخالفت برخاستند.
توانمندیهای او را در امر رهبری میتوان به وضوح در موارد زیر مشاهده کرد: در نخستین عملکرد دیپلماتیک وی در کنترل و اداره ایالتهای مرزی گرفتار برده داری در اوایل جنگ، در ناکام ساختن تلاش پارلمان برای سازمان دهی کابینه وی در سال ۱۸۶۲، در گفتهها و نوشتههای بسیارش که به بسیج کردن و انگیزه دادن به ناحیه شمال کمک شایانی کردند و در فرونشاندن جنجال صلح در انتخابات ریاست جمهوری ۱۸۶۴ آمریکا. کوپرهدز او را به خاطر نقض قانون اساسی، پا را فراتر از قدرت اجرایی خود گذاشتن، اجتناب از سازش و مصالحه در امر برده داری، اعلام قانون ازدواج، معوق گذاشتن حکم احضار به دادگاه، دستور بازداشت ۱۸ هزار مخالف من جمله مقامات دولتی و ناشران روزنامهها و کشتار صدها هزار مردان جوانی که به عنوان سرباز در جنگ خدمت میکردند، مورد انتقاد قرار داد. «جمهوری خواهان تندرو» نیز او را به دلیل عملکرد کندش در خاتمه دادن به برده داری و عدم اعمال خشونت کافی نسبت به مناطق اشغال شده جنوبی به باد انتقاد گرفتند.
تاریخ نویسان بر این باورند که لینکلن بر نهادهای سیاسی و اجتماعی آمریکا تأثیری ماندگار بر جای نهاد به ویژه اینکه این روال را در پیش گرفت که تمرکز قدرت را در دولت فدرال افزایش دهد و از قدرت دولتهای ایالتی بکاهد. اعتبار او مدیون نقش در تعریف مسائل بزرگ و مهم، سازمان دهی جنگ داخلی و پیروزی در آن، از بین بردن برده داری، تجدید نظر در ارزشهای ملی، تشکیل حزب سیاسی نوین و حفظ آمریکا است. ترور او در نگاه میلیونها تن از مردم آمریکا شهادت محسوب شد.
دوران آغازین آبراهام لینکلن
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۱۸۶۰
لینکلن در سال ۱۸۵۵ برای حضور در مجلس سنای آمریکا نامزد شد و یک سال پس از آن به حزب جدید جمهوریخواه پیوست. وی توانست با وجود شکست از فریمونت نامزد این حزب در رقابتهای انتخاباتی سال ۱۸۵۶، در سمت معاون بالقوه وی به محبوبیت فراوانی در میان افکار عمومی آمریکا دست یابد . وی توانست در کنوانسیون جمهوری خواهان برای رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۶۰ به کسب نامزدی این حزب نایل آید و بالاخره در این انتخابات به پیروزی برسد.
لینکلن از آغازین ماههای زمامداریاش نشان داد که به رغم نظر جیمز بوکانان، معتقد است که دولت ملی قدرت مواجهه با شورشیان را داراست . او گرچه با نظام بردهداری مخالفت نمیورزید، اما به سرعت دریافت که جنگ داخلی، در کشورش، نمیتواند بدون آزادی بردهها، به سرانجامی مطلوب برسد . او از یک سو با مخالفت جمهوریخواهان تندرو مواجه بود و از سوی دیگر باید تلاش میکرد تا دموکراتهای طرفدار صلح را با خود همراه کند. تلاشهای وی برای یافتن راهی میانه در سال ۱۸۶۴ به ثمر نشست و وی برای بار دوم سمت ریاست جمهوری در کشورش را بر عهده گرفت. لینکلن در مراسم تحلیف بر مسامحه با جنوب صحه گذاشت، اما پیش از اینکه این اندیشه وی به بوته آزمایش گذاشته شود، درگذشت.
آبراهام لینکلن در خانوادهای فقیر در کنتاکی بدنیا آمد. پدرش، در حالی که تنها تبری برای گذران زندگی بهمراه داشت، از آنجا به همراه خانواده خود مهاجرت کرد، و بسوی شهر ایندیانا پیش رفت، پس در شهر ایندیانا، کلبهای چوبی، بدون در و پنجره ساخت که کف آن پر از علفهای وحشی بود. او برای آنها، رختخوابهائی، که تشک آن را با برگ خشک پرکرده بودند به همراه، یک یا دو چهار پایه، یک میز و یک کتاب مقدس فراهم آورد، که همه اثاثیه و دارایی آنها را تشکیل میداد.
لینکلن در دوران ریاست خود بیشتر توجه خود را به مسائل نظامی و سیاست معطوف کرد، اما با حمایت شدید او بود که دولت آمریکا نظام بانک ملی فعلی را از طریق قانون بانک ملی راه اندازی نمود. دولت لینکلن تعرفه موریل را برای افزایش درآمد افزایش داد و برای نخستین بار مالیات بر درآمد را اعمال کرد، صدها میلیون دلار اوراق بهادار و اسکناسهای کاغذی چاپ کرد، مهاجرت از اروپا را ترغیب نمود، نخستین راه آهن میان قارهای را به راه انداخت، وزارت کشاورزی آمریکا را بنا نهاد و از طریق قانون همستید مصوب ۱۸۶۲ مالکیت زمینهای کشاورزی را ترویج کرد. در طی جنگ، وزارت دارایی او به شیوهای کارآمد تجارت پنبه را در نواحی اشغال شده جنوب تحت کنترل گرفت.
دولت و کابینه
از مشخصههای بارز لینکلن این بود که به رقیبان سیاسی اش در کابینه پستهای مهم میداد تا تمامی گروههای حزب را در یک جهت نگه دارد و به آنها امکان دهد تا با یکدیگر مبارزه کنند، اما برعلیه لینکلن متحد نشوند . تاریخ نویسان معتقدند که کابینه او به استثنای کامرون، گروهی بسیار کارآمد بود
لینکلن توسط یک بازیگر تئاتر به نام «جان ویلکس بوث» مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در صبح روز ۱۴ آوریل ۱۸۶۵ درگذشت. قابل توجه است که او بر روی صندلی شماره 33 تئاتر ترور شد.
گرامیداشت آبراهام لینکلن
•قد لینکلن ۱۹۲ سانتیمتر بود و بنابراین بلند قدترین رئیس جمهور در تاریخ آمریکاست.
•طبق یک روایت، مخالف لینکلن در انتخابات سنای ۱۸۵۸، استفان داگلاس، لینکلن را «دو رو» خوانده بود . به محض شنیدن این مسئله، لینکلن با شوخی گفت: اگر من روی دیگری داشتم واقعاً فکر میکنید با این رو ظاهر میشدم؟
•میگویند یکبارزمانی که لینکلن مرد جوانی بود به سر و وضع خود در آینه نگاهی انداخت و گفت: «اِبی، این واقعیت دارد، تو زشتترین مرد جهان هستی، اگر زمانی فردی را زشت تر از تو ببینم بی شک در جا او را به ضرب گلوله میکشم. شکی نیست که این کار را لطفی در حق آن فرد میدانم».
•براساس توصیفاتی که در مورد لینکلن نوشته شده، گمان میرود که از دههٔ ۱۸۶۰ به سندرم مارفان مبتلا بودهاست و گواه آن این است که از تمامی افراد آن زمان بسیار بلندتر بود، پاهای بلندی داشت و فرم سینه اش غیر عادی بود و مفاصل شل و نرمی داشت.
•لینکلن در تمام عمرش از افسردگی بالینی رنج برد. در طی یک دورهٔ بسیار سخت که به علت مرگ نامزدش بود، در سال ۱۸۳۵ دوستان صمیمی اش از ترس اینکه مبادا او دست به خودکشی بزند همواره مراقبش بودند. یکبار در دوران ریاست جمهوری اش، افسردگی اش آنقدر شدت یافت که در بستر با اعضای کابینه اش دیدار کرد. او همچنین مدام کابوس میدید. چند سالی لینکلن برای کاهش افسردگی اش قرص مصرف میکرد. مهمترین ماده این قرصها عنصر جیوه بود که مادهای سمی است. برخی از تاریخ نویسان هم اکنون بر این باورند که علت رفتار عجیب و غریب لینکلن در سالهایی که این دارو را مصرف میکرده مسمومیت جیوه بودهاست . پس از اینکه رسماً کار ریاست جمهوری را آغاز کرد مصرف این قرصها را کنار گذاشت و طبعاً رفتارهایش نیز بهبود یافت. گزارشهایی که از رفتار او میدهند با عوارض ناشی از مسمومیت جیوه همخوانی دارد. با این حال بدون دسترسی به نمونه موی لینکلن در طی دورهای که به این قرص را مصرف میکرده، نمیتوان این فرضیه را رد یا تایید کرد.
•او یکبار در مورد یکی از کابوسهای مکرر و فراموش نشدنی اش با یکی از دوستانش صحبت کرد. او گفت کابوس میبیند که در میان جمعیتی ماتم زده و عزادار است که در اطراف قطاری جمع شدهاند و وقتی از زنی ماتم زده و سوگوار میپرسد چه اتفاقی افتاده زن جواب میدهد: رئیس جمهور را کشتند، او مرده.
•لینکلن به خاطر سخنرانیها و صحبتهایش مشهور است، یک نمونه کوتاه آن این است: «هیچ کس حافظه اش آنقدر خوب نیست که دروغ گوی خوبی باشد».
•در سال ۱۸۶۵، لینکلن از طرف انجمن بینالمللی کارگران نامهای دریافت کرد که انتخاب مجدد او را تبریک گفته بودند و موضع ضد برده داری او را ستوده بودند. این نامه به قلم کارل مارکس بود
اندرو جانسون
اندرو جانسون به عنوان معاول لینکلن پس از مرگ وی در حالی عهدهدار ادارهٔ امور آمریکا شد که فاقد مهارتهای سیاسی سلفش بود. وی از نظر سیاسی به عنوان یک دموکرات معتقد به ایدههای جکسون شناخته میشد و طرفدار سرسخت سیاست «زمین برابر» بود. پیگیری سیاستهای لینکلن با وجود حضور اکثری جمهوریخواهان در مجلس سنای آمریکا کار سادهای نبود. جمهوریخواهان تندرو تلاش میکردند تا با گذراندن لایحههای مختلف، عزل و نصبهای جانسون را زیر سئوال ببرند. تنش میان جانسون و مجلس سنا با تلاش جمهوریخواهان برای استیضاح وی به اوج خود رسید.
یولیسیز سایمن گرانت(به انگلیسی: Ulysses Simon Grant) هجدهمین رئیس جمهور آمریکا، و قهرمان جنگ داخلی آمریکا بود.
جمهوریخواهان گرانت را به عنوان نامزد خود در رقابتهای انتخاباتی سال ۱۸۶۸ معرفی میکردند. وی توانست در این انتخابات بر رقیب دموکرات خود «هوراشیو سیمور» فایق آید. دوران ریاست جمهوری او در حالی آغاز شد که بسیاری از وی به عنوان یکی از بانیان پایان جنگ داخلی نام میبردند.
گرانت از ابتدای دوران زمامداری اش نشانههایی از عدم صلاحیت خود به عنوان رئیس جمهور آمریکا بروز داد. کابینه وی بسیار ضعیف بود و بسیاری از دوستان و نزدیکان صمیمی وی نیز فاسد بودند. انعقاد پیمان لندن در سال ، ۱۸۷۱ مهمترین دستاورد وی در سیاست خارجی محسوب میشود. گرانت در انتخابات سال ۱۸۷۲ بار دیگر بر رقبای خود از حزب دموکرات و جمهوری خواه لیبرال چیره شد. رسواییهای اختلاس در سال ۱۸۷۳ که یاران گرانت متهمان اصلی آن بودند، دولت وی را با بحرانی جدی مواجه ساخت.
رادرفورد بیرچارد هِیز(به انگلیسی: Rutherford Birchard Hayes) (۴ اکتبر, ۱۸۲۲ - ۱۷ ژانویه ۱۸۹۳)، نوزدهمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا
انتخاب هیز برای سومین بار به عنوان فرماندار اوهایو زمینه جلب توجه جمهوریخواهان را به وی فراهم آورد. انتخاب وی به عنوان رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۸۷۶ با بحث و شبهات زیادی همراه بود. او با اختلاف یک رای الکترال بر رقیبش پیروز شد. اما وعدههای هیز برای مصالحه با جنوب باعث شد تا افکار عمومی آمریکا نسبت به نتایج این انتخابات سختگیری نکرده و آن را بپذیرد.
جیمز آبرام گارفیلد(۱۸۳۱-۱۸۸۱) رئیسجمهور آمریکا بود.
گارفیلد به علت تواناییهایش در امور پارلمانی و مهارتهای بی بدیلش در سخنوری به سرعت مورد توجه جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان آمریکا قرار گرفت. در سال ۱۸۸۰ با وجود پیروزی اش در انتخابات سنا، ترجیح داد دعوت حزب جمهوریخواه را برای نامزدی این حزب در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری بپذیرد. گارفیلد در این انتخابات بر وینفیلد اسکات هانکوک از حزب دموکرات چیره شد، اما یک سال بعد در واشینگتن ترور شد و درگذشت.
چستر آلن آرتور(به انگلیسی: Chester Alan Arthur) (زاده ۵ اکتبر ۱۸۲۹ - درگذشته ۱۸ نوامبر ۱۸۸۶)، بیست و یکمین رئیس جمهور ایالات متحدهٔ آمریکا
زندگینامه
چستر آلن آرتور در سال ۱۸۷۱ از سوی گرانت به سمت تحصیل دار بندر نیویورک منصوب شد . این سمت زمینه حمایت گسترده گروه نیویوریکیها را به نفع وی فراهم آورد، اما هیس در سال ۱۸۷۷ خواستار تحقیق در فعالیتهای این گروه شد و یک سال بعد آرتور از سمت خود معلق شد . پس از مرگ کارفیلد آرتور که معاونت وی را بر عهده داشت، رئیس جمهور آمریکا شد . وی در پی از دست دادن حمایت گروه نیویورک و ناکامی در جلب حمایت اصلاح طلبان از نامزدی برای انتخابات سال ۱۸۸۴ بازماند. او دو سال پس از برگزاری این انتخابات در نیویورک درگذشت.
بنیامین هریسون، بیست و سومین رئیس جمهور آمریکا.
وی نوه ویلیام هنری هریسون، نهمین رئیس جمهور آمریکا بود. بنیامین هریسون در انتخابات ۱۸۸۸ به عنوان نامزد جمهوریخواهان شرکت کرد و با کسب ۲۳۳ رای در الکترال کالج بر «کله ولند» چیره شد. بزرگترین دستاورد سیاست خارجی هریسون حمایت وی از «بلین»، وزیر امور خارجه وقت بود که ایدههایش در اداره امور وزارت خارجه آمریکا زمینههای قدرت امپریالیستی این کشور را نوید میداد.
استفن گراور کلیولند(به انگلیسی: Stephen Grover Cleveland) (زاده ۱۸ مارس ۱۸۳۷ - درگذشته ۲۴ ژوئن ۱۹۰۸) بیست و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا.
زندگینامه
کلیولند در سال ۱۸۸۴ توانست حمایت دموکراتها را برای نامزدی در انتخابات جلب کند. او اگرچه در میان افکار عمومی آمریکااز محبوبیت بالایی برخوردار نبود، اما در انتخابات ۱۸۸۴ با جلب نظر جمهوریخواهان مستقل به ریاست جمهوری آمریکا رسید. وی ۴ سال بعد رقابت برای کسب مجدد این جایگاه را به «بنیامین هریسون»، از حزب جمهوریخواه، واگذار کرد اما در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر توانست وارد کاخ ریاست جمهوری شود . پیروزی در نزاع مرزی با انگلیس در ونزوئلا از جمله دستاوردهای وی در سیاست خارجی بود.
•لینکلن و زکریا تیلور هر دو از نسل کلنل ریچارد لی از خانوادهای در ویرجینیا بودند.
•بوریج، آلبرت جی. «آبراهام لینکلن: ۱۸۰۹-۱۸۵۸» (۱۹۸۲). ج ۲، تا ۱۸۵۸؛ شاخص به خاطر دید سیاسی بی طرفانه.
•دیوید هربرت دونالد. «لینکلن» (۱۹۹۹)، ISBN ۰-۶۸۴-۸۲۵۳۵-X، به خوبی توسط اندیشمندان بازبینی شده است؛ دونالد به خاطر حسب حال نگاری برنده دو جایزه پولیتزر شدهاست.
•ویلیام ای جیناپ. «آبراهام لینکلن و جنگ داخلی آمریکا : زندگی نامه»، توسط ISBN ۰-۱۹-۵۱۵۰۹۹-۶(۲۰۰۲)، کوتاه
•آلن سی گولزو. «آبراهام لینکلن : رئیس جمهور ناجی» ISBN 0-8028-3872-3(1999)
•جان هی و جان جرج نیکولای. «آبراهام لینکلن: تاریخچه» (۱۸۹۰)؛ به صورت آنلاین در آدرس ده مجلد؛ جزئیات زندگی آبراهام لینکلن و همکاران ارشد وی
•رینارد اچ لوتین. «آبراهام لینکلن واقعی» (۱۹۶۰) تاکید بر سیاست
•مارک ای. نیلی. «دایره المعارف آبراهام لینکلن» (۱۹۸۴)، اطلاعات دقیق از بسیاری از افراد و جنبشهای منتسب به AL
•مارک. ای. نیلی. «آخرین امید جهان: آبراهام لینکلن و آمریکای وعده داده شده» (۱۹۹۳)، برنده جایزه پولیتزر
•استفان بی. اوتس «به همراه شر تا پوچی: زندگی آبراهام لینکلن» (۱۹۹۴) * جیمز جی. راندال.«رئیس جمهور لینکلن» (جلد۴، ۵۵- ۱۹۴۵؛ چاپ مجدد ۲۰۰۰) نوشته برنده جایزه ** «آقای لینکلن» نوشتههایی که توسط ریچارد ان. کارنت (۱۹۷۵) ویرایش شدهاند.
•کارل سندبورگ «آبراهام لینکلن: سالهای اوج» (دو جلد ۱۹۲۶) ؛ «سالهای جنگ» (۴ جلد ۱۹۳۹) برنده جایزه ادبی پولیتزر.
•بنیامین بی . توماس ؛ «آبراهام لینکلن : زندگی نامه» (۱۹۵۲)
عناوین تخصصی [ویرایش]
•بیکر، جین اچ. «ماری تادلینکون: زندگی نامه» (۱۹۷۸)
•بلز، هرمان. «آبراهام لینکلن، بنیان گرایی و برابر حقوق در زمان جنگهای داخلی» (۱۹۹۸)
•بوریت، گابور اس. "لینکلن و رویای اقتصادی آمریکاً (۱۹۹۴). نظریات و سیاستهای اقتصادی لینکلن
•بوریت، گابور، اس. ویرایش «لینکلن، رئیس جمهور جنگ» (۱۹۹۴)
•بوریت، گابور اس. ویرایش «لینکلن تاریخ نویس» اوربانا : چاپ دانشگاه ایلیونز، ۱۹۹۸، تاریخ نگاری * بروس، رابرت وی. «لینکلن و ابزار جنگ» (۱۹۶۵) در مورد سلاحهای در حال تولید در زمان جنگ
•دونالد، دیوید هربرت. «بررسی مجدد لینکلن: مقالاتی در مورد جنگ داخلی» (۱۹۶۰). *دونالد، دیوید هربرت. «ما مردان لینکلن هستیم: آبراهام لینکلن و دوستانش» سیمون و شاستر ، (۲۰۰۳).
•فونر، اریک. «خاک آزاد، کار آزاد، مردم آزاد: ایدئولوژی حزب جمهوری خواه قبل از جنگ داخلی» (۱۹۷۰) تاریخ جهت گیریهای فرقههای مختلف درون حزب آبراهان لینکلن"
•هریس، ویلیام سی. «کمک به همه: لینکلن و بازگرداندن مجدد اتحاد» (۱۹۹۷). طرحهای لینکلن برای بازسازی
•هندریک بورتون جی«کابینه جنگ لینکلن» (۱۹۴۶).
•هافستاتر، ریچارد. «سنت سیاسی آمریکا: و افرادی که این سیاستها را رهبری میکنند» (۱۹۴۸) فصل ۵: «آبراهام لینکلن و اسطوره خودساخته»
•هولزر، هارولد. «لینکلن در اتحادیههای شبکه سازان: سخنرانی ای که لینکلن را رئیس جمهور ساخت» (۲۲۰۴)
•مک فرسون، جیمز ام. "آبراهام لینکلن و انقلاب دوم آمریکاً (۱۹۹۲)
•مگ فرسون، جیمز ام. «فریاد آزادی: دوران جنگ داخلی» (۱۹۸۸). برنده جایزه پولتیزر جنبههای مختلف جنگ را بررسی میکند"
•مورگنتو، هانس جی. و دیوید هین «مقالاتی در مورد عقاید و سیاستهای لینکلن» لانهام، MD: چاپ دانشگاه آمریکا برای مرکز روابط عمومی وایت بورکت میلر در دانشگاه ویرجینا، ۱۹۸۳.
•نیلی، مارک ای. «سرنوشت آزادی: آبراهام لینکلن و آزادیهای مدنی» (۱۹۹۲). برنده جایزه پولیتزر.
•نوینز، آلن. «نظم وحدت» ۸ جلد (۱۹۷۱-۱۹۴۷). ۱ میوههای سرنوشت تظاهرات، ۱۸۵۲-۱۸۷۴؛ ۲. تقسیم وطن، ۱۸۵۷-۱۸۵۲؛ ۳. بحران حزب و داگلاس و بوخنان، ۱۸۵۹؛ ۴. درآمدی بر جنگ داخلی، ۱۸۶۱-۱۸۵۹؛ ۵. جنگ فی البداهه، ۱۸۶۲-۱۸۶۱؛ ۶. جنگ به انقلاب تبدیل میشود، ۱۸۶۳-۱۸۶۲؛ ۷. جنگ سازمان یافته، ۱۸۶۴-۱۸۶۳؛ ۸. جنگ سازمان یافته به سوی پیروزی؛ ۱۸۶۵-۱۸۶۴؛ پوشش کامل دوره جنگ داخلی، به محوریت لینکلن
•فیلیپ اس. پلادان «ریاست جمهوری آبراهام لینکلن» (۱۹۹۴)، منتقدان این کتاب را کاملترین معرف دوران ریاست جمهوری آبراهان لینکلن میدانند.
•"لینکلن در اذهان آمریکا نوشته مریل دی پترسون (۱۹۹۴) مردم پس از سال ۱۸۶۵ چگونه از لینکلن یاد میکنند
•راندال، هیترکاکس ، «بزرگترین ملت جهان: سیاستهای اقتصادی جمهوری خواهان طی جنگ داخلی» (۱۹۹۷)
•شنک، یوشاولف. «ملانکولی لینکلن: چگونه رکورد لینکلن را به چالش کشید و به شهرت وی تاثیر مثبت گذارد» (۲۰۰۵)
•گور ویدال. «لینکلن»، شابک ۶-۷۰۸۷۶-۳۷۵-۵، رمان.
•ویلیامز، تی. هری «لینکلن و ژنرالهایش» (۱۹۶۷).
•ویلز. گری. «لینکلن در گتیسبورگ: سخنانی که آمریکا را دوباره ساخت» شابک: ۳-۸۶۷۴۲-۶۷۱-۰.
در گذشته های نه چندان دور ارتباط بین پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پایین بود ارتباطات به شکل وسیع نبود، از این رو کنترل بیشتری بر جوانان صورت می گرفت، اما واقعیت این است که بسیاری از جوانان امروز در ارتباط های خود به ازدواج فکر نمی کنند، به اعتقاد جامعه شناسان در جامعه امروز وجود مسایل اقتصادی، نگاه دوگانه جامعه مدرن و سنتی، فراگیری اطلاعات و دانش و پدیده جهانی شدن که مبتنی بر ارزشهای دینی نیست،احساس دو گانه ای را در این نسل پدیدار کرده است.
یک صاحبنظر در این باره می گوید: غرایز احساسی عاطفی و اخلاقی جوان برگرفته از فضیلت های نهفته در ذات اوست که با نکات متعالی و دستورات حیات بخش اسلامی می تواند مورد سنجش عمیق قرار گیرد. آنچه که جوان متهور و متحول امروز ایران طلب می کند، مسلماً آشفتگی ها و نابسامانی های غربی نیست. وظیفه ی والدین ، مربیان و مسئولان است کهدر زمینه مسائل جوانان به خصوص ارتباط دختر و پسر، روح، فکر و اخلاق اجتماعی آنان را مدنظر قرار دهند و بر این محور که بسیار حساس و پیچیده است، برایشان تعیین تکلیف کنند. اگر فرهنگ ازدواج صحیح را به جوان آموزش ندهیم، غرایز جوانی او ممکن است رشته اخلاق را گسسته و او را به بیراهه بکشد.
اما آیا ارتباط بین دو جنس همیشه به پیوندهای عاطفی و صمیمانه منجر می شود؟ آیا این نوع ارتباط نمی تواند به زمینه های علمی، فرهنگیو ... محدود باشد؟ یک صاحبنظر در این باره می گوید:
«از آنجا که در جامعه ما نگاه دوگانه ای نسبت به این مسئله وجود دارد، نتوانسته ایم به تعریف قابل قبولی در این باره برسیم به همین دلیل نوع نگاه به دو جنس مخالفی که کنار یکدیگر قرار می گیرند، عمدتاً با سوء ظن و سوء نیت همراه است و به معنای ناخوشایند موضوع یعنی دوست دختر و پسر تعبیر می شود. در حالی که می توان به جوانها آموزش داد که مباحثه و مکالمه با یک غیر همجنس در صورتی که بر محوری صحیح انجام گیرد، شاید حتی مزیت اخلاقی و اجتماعی و شخصیتی برای او و جامعه در برداشته باشد.»
چرا ارتباط ناسالم ؟
برخی کارشناسان تربیتی تحلیل اینگونه رفتارها و تفکرات را به اِعمال محدودیت های غیر منطقی به جوانان نسبت می دهند و می گویند که وقتی جوان عرصه را بر خود تنگ ببیند و نتواند خود را از نظر عاطفی و اخلاقی با محیط تطبیق دهد و مربیان، معلمان و برنامه ریزان نهادهای آموزشی و تربیتی نیز نتوانند به احساسات و تمایلات منطقی و احساسی او پاسخ دهند، جوان سرخورده به اجتماع پناه می برد و سعی می کند چیزهایی را که طی سالهای زندگی از او دریغ شده است به هر ترتیب ممکن حتی با هنجارشکنی به دست آورد.
عده ای نیز تنگناهای اقتصادی ، گسترش ارتباطات، فردگرایی و بی تفاوتی به ارزش ها را دلیل این گونه رفتارهای اجتماعی می دانند و معتقدند این دلایل موجب شده بسیاری از جوانان امروزی نسبت به ازدواج دید مثبتی نداشته باشند و به نوعی از زیر مسئولیت تشکیل خانواده شانه خالی کنند. یک روان شناس در این باره می گوید:
«متأسفانه مشکلات مالی و تصویب قوانینی که به نوعی حقوق زنان را در جامعه تضمین می کند از عواملی است که موجب شده پسران زیر بار ازدواج نروند. از سوی دیگر بسیاری از جوانان در این زمانه ترجیح می دهند خوش باشند. از این رو به ازدواج با نگاه منفی می نگرند اما از آنجا که زن و مرد هر دو به هم نیازمندند و رفع نیازهای عاطفی و احساسی آنان در حال حاضر از طریق ازدواج به سختی امکان پذیر است، متأسفانه شاهد گسترش ارتباطات از نوع ناسالم هستیم.»
این روان شناس دلیل این گونه نگرش نسل جدید به ارزشها را بی توجهی مسئولان به نیازهای جوانان می داند و می گوید:
«از آنجا که در موقع بحران نتوانستیم مسائل روز را به موقع هنجاریابی کنیم اغلب جوانان امروزی این حق را برای خود قائل شده اند که به سوی رفتارهای فرد گرایانه گرایش یابند و هنجارهای اجتماعی را نادیده بگیرند.»
وی سوء رفتارها، اضمحلال اخلاقی، رواج بی بندوباری، پریشانی و بی ثباتی احساس و عواطف را از عواقب بی حد و حصر ارتباط جنس ها نام می برد و می گوید:
«اگر اینگونه ارتباطات به عادت تبدیل شود دیگر چیزی به نام هسته یا کانون خانواده شکل نخواهد گرفت. سن ازدواج بالا می رود، جنس ها نسبت به هم بی اعتماد و بی تفاوت می شوند و در نهایت خانواده ای شکل نمی گیرد و به این ترتیب شاهد گسترش بسیاری از مسایل رفتاری، ناهنجاری های اخلاقی و حتی بهداشتی در جامعه خواهیم بود. اینجاست که نقش کارشناسان علوم دینی و تربیتی در هنجاریابی و جایگزینی هنجارهای متعادل و مرام تربیتی صحیح و متعالی که مورد پذیرش خانواده، فرد و نهادهای اجتماعی باشد روز به روز آشکارتر می شود.
دیدگاه اسلام
به طور طبیعی زن و مرد به عنوان دو پیکره جامعه انسانی به زندگی مشترک با یکدیگر نیازمندند . در شرع نیز به پیوند میان این دو سفارش بسیار شده است، از این رو اخلاقی ترین، معنوی ترین و انسانی ترین جلوه پیوند زن و مرد در ازدواج تجلی پیدا می کند و هر نوع رابطه (جنسی) که خارج از قانون ازدواج باشد، مشکلات متعددی را از لحاظ اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی به بار می آورد.
در جوامع غربی که پایه های اخلاق دینی و مذهبی سست و ضعیف است، رابطه زن و مرد از چارچوب قوانین و هنجارهای موجود تجاوز می کند . به طوری که ارتباط آزاد دختران و پسران به شکل طبیعی و غریزی جریان دارد و از اینجاست که ریشه های فساد اخلاقی شکل می گیرد و بنیاد اجتماعات بشری را متزلزل می کند.
اما اسلام چه حد و مرزی برای ارتباط بین زن و مرد قائل است؟
خداوند در قرآن می فرماید: زنان پلید برای مردان پلیدند و مردان پلید برای زنان پلید و زنان پاک برای مردان پاک هستند و مردان پاک برای زنان پاک . اینان از آنچه درباره ی ایشان می گویند برکنارند ، برای آنان آمرزش و روزی نیکو خواهد بود. ( نور / 26)
از دیدگاه اسلام ارتباط دوستانه و صمیمی میان دو جنس مخالف فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته حضور در اجتماع با رعایت موازین اسلامی و حفظ حجاب ظاهری و درونی در عرصه های علمی و مشارکت های اجتماعی قابل قبول است. اما خارج از این چارچوب برای ایجاد ارتباط ، اسلام ازدواج موقت یا دائم را توصیه می کند. از این رو در اسلام رابطه دوستی بین دختر و پسر معنا ندارد. اما به شرط رعایت ضوابط اسلامی منعی برای این ارتباط نیست و چه بسا اینگونه ارتباطات زمینه ساز دوستی های فکری ، معنوی و عقلی هم بشود.
اما وقتی جوانان تن به ازدواج دائم نمی دهند و جامعه قدرت پذیرش ازدواج موقت ، بخصوص در مورد دختران را ندارد، برای پاسخ به نیاز جوانان و سر و سامان دادن به رابطه دختر و پسران چه باید کرد؟
خداوند در این باره می فرماید : به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنها پاکیزه تر است ، زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است و به زنان با ایمان بگو که دیدگان خود را از هر نامحرمی فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که از آن پیداست.... ( نور / 30 و 31 )
و در ادامه می فرماید : کسانی که وسیله ی زناشویی نمی یابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بی نیاز گرداند... ( نور 33 )
اساس هر نظمی در جهان به نظم در رابطه دو جنس مخالف بر می گردد. اگر این نظم برقرار نشود جامعه به سوی انحطاط می رود. مشکل این است که ما در بسیاری از موارد بخصوص در مورد مسائل اقتصادی از غرب الگو گرفته ایم که این مورد موجب بسیاری از ناکامی های اقتصادی و فاصله طبقاتی و فقر در جامعه شده است، در حالی که اگر موازین الهی و اسلامی در جامعه پیاده شود، شاهد این بحرانها نیستیم. یک جوان وقتی عدالت اسلام را ببیند، خودش می خواهد روابط آزاد نداشته باشد و این قید را با طیب خاطر می پسندد. این یک اصل رهایی بخش است که نباید با جنس مخالف ، ناسالم برخورد کنیم. در عین حال جامعه نیز باید بسترسازی کند تا شرایط ازدواج دائم فراهم شود. اما در یک کلام برای حل بحران های اجتماعی ، راهی جز بازگشت به مبانی سنتی و سنت های اصیل دینی نداریم.
پیامدهای روابط افراطی دختر و پسر پیش از ازدواج؟
از دو منظر روانشناسانه [Psychologycal] و جامعه شناسانه [Sociologycal] میتوان به این امر پرداخت.به طور کلی روابط باز و آزاد دوجنس مخالف پیش از ازدواج، دارای آفتها و آسیبهای روانی و اجتماعی جبران ناپذیری است. در ذیل به چند نمونه از این آسیبها اشاره میشود:
۱) فقدان شناخت درست و واقع بینانه:
معمولا ادّعا میشود این گونه روابط و دوستیها به انگیزه ازدواج شکل میگیرد، ولی با کمی دقّت فهمیده میشود، روح حاکم بر این گونه دوستیها، عشقورزی کور است نه خردورزی. پای خرد و عقل در میدان عاشقی لنگ است. امام علی علیه السلام میفرمایند: «حبّ الشّیء یعمی و یصمّ»، دوست داشتن چیزی انسان را کور و کر می کند.
در حالی که تصمیمگیری درست در مورد ازدواج با فرد خاص، تنها با تکیه بر عقلانیّت و خردورزی ممکن است. دوستیهای قبل از گزینش همسر، راه عقل را مسدود و چشم واقع بین انسان را کور میسازد و اجازه نمیدهد تا یک تصمیم صحیح و پیراسته از اشتباه گرفته شود. این نوع انتخابها که در فضایی آکنده از احساسات و عواطف انجام میگیرد. به دلیل نبود شناخت عمیق و واقعبینانه، زندگی مشترک را تلخ و آینده را تیره و تار میسازد.
۲) ایجاد جو بدبینی:
این گونه دوستی ها نه تنها مشکلی را برای دختران و پسران حل نمیکند بلکه بر مشکلات آنان میافزاید.این گونه دوستیها و روابط اگر به ازدواج بیانجامد پس از مدتی از شکلگیری زندگی جو بدبینی و سوءظن را به دنبال خواهد داشت.
پسر به خود میگوید این دختر وقتی به راحتی با من پیوند و رابطه برقرار نمود، پس از اعتقاد و ایمان قوی برخوردار نیست. بنابر این از کجا معلوم پیش از ارتباط با من، با فرد دیگری طرح دوستی نریخته است. از کجا معلوم که در آینده با این که همسر من است با دیگری ارتباط برقرار نکند؟
دختر نیز همین تصور را نسبت به پسر دارد.بر این اساس این گونه ازدواجها دارای پایه واساسی سست و متزلزل است و تجربه نشان داده که منجر به طلاق و جدایی میگردد.
بر اساس یک یافته پژوهشی در آمریکا، زوجهایی که پیش از ازدواج با یکدیگر زندگی میکنند زندگی زناشویی آنها با مشکلات عدیدهای رو به رو است و منجر به طلاق میشود. به گزارش ایسنا، دکتر «کاترین کوهان»، استاد دانشگاه ایالت پنسیلوانیا گفت: طبق آخرین تحقیقات، افرادی که پیش از ازدواج با یکدیگر رابطه داشتهاند بعد از ازدواج در حلّ مشکلات خود عاجزند، چرا که نسبت به یکدیگر بسیار بدبین هستند. کوهان گفت: طبیعت ارتباطات آزاد این است که زوجین چندان انگیزهای برای حل درگیریها و حمایت از مهارتهای خود ندارند. وی افزود: به نظر میرسد ارتباطات این افراد زودتر از افرادی که با یکدیگر دوست نبودهاند، سرد و منجرّ به طلاق میشود. وی در پایان گفت: میتوانم بگویم رابطه قبل از ازدواج به هیچ وجه سبب دوام زندگی زناشویی نمیشود .
۳) افت تحصیلی یا رکود علمی:
این گونه روابط باعث میشود که دو طرف تمام فکر و توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقاتهای حضوری و تلفنی خود بکنند و این بزرگترین مانع برای رشد و ترقی علمی است؛ زیرا تحصیل دانش نیازمند تمرکز نیروهای فکری وروحی است. دلمشغولی و اضطرابی که در اثر این گونه پیوندها پدید میآید بزرگترین سد راه تعالی علمی و تحصیلی است؛ لذا متصدیان امور علمی مدارس و دانشگاهها توصیه میکنند. حتی ایام عقد و نامزدی جوانان در بحبوحه تحصیلات نباشد تا آنان بتوانند با تمرکز بیشتر فکر، در ادامه دروس و امتحانات موفق شوند.
۴) عدم اسقبال از تشکیل کانون خانواده:
این گونه روابط و دوستیها معمولا به انگیزه تفنّن و سرگرمی شکل میگیرد و در خلال آن از خود باوری و زودباوری دختران سوء استفاده می شود. متاسفانه در بسیاری موارد بین عشق و هوس تمییز داده نمیشود. عشق حقیقی و پاک با هوسهای آلوده و زودگذر، تفاوت جوهری دارد. برخی از این روابط که مبتنی بر هوسرانی و سرگرمی است، پس از مدتی رو به سردی و افول مینهد. جاذبه و دل رباییها مربوط به روزها و ماههای اول دوستی است. ولی دیری نمیپاید که این روابط عادی شده و به جدایی می کشد. حس تنوع طلبی انسان از یک طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف دیگر باعث میشود برخی سراغ ازدواج و تشکیل خانواده نروند جامعهای که از تشکیل کانون خانواده استقبال نکند هیچگونه ضمانتی برای رشد و شکوفایی فضایل انسانی در آن وجود ندارد. عمده خوبیها و کمالات والای انسانی در پرتو تشکیل خانوادهای سالم، به فعلیت میرسد.
۵) اضطراب، تشویش و احساس نگرانی:
در دوستیهای موجود بین دختران و پسران، از آنجا که مقاومتی بسیار قوی از طرف پدر یا مادر یا جامعه برای ممانعت از برقراری این دوستیها وجود دارد، این گونه دوستیها با مخاطرات روانی گوناگونی از جمله اضطراب و تشویش همراه است.
وجود افکار دیگری چون احساس گناه، نگرانی از تهدیداتی که توسط پسر برای فاش کردن روابطش با دختر صورت میگیرد، یک تعارض درونی و اضطراب مستمر را به دنبال خود دارد.
بنابر این وجود چنین دلهرهها و اضطرابهایی که گاهی لطمههای جبران ناپذیری بر جسم و روان انسان دارد، از جمله آسیبهای این گونه روابط است.
۶) محرومیت از ازدواج پاک:
هر انسانی در سرشت و نهاد خویش به دنبال پاکیها و نجابت است. دخترانی که در پی این روابط آلوده هستند در حقیقت پشت پا به سرنوشت خود زدهاند و این امر باعث میشود که آنها به جرم آلودگی به این روابط شرایط ازدواج پاک را از دست بدهند. البته این گونه روابط ناسالم حتی در ازدواج پسران نیز تاخیر ایجاد می کند ولی دختران بیش از پسران در معرض این آسیب قرار دارند. در پایان به چند پرسش اساسی اشاره میشود:
▪ به نظر شما یک رابطه و پیوند مطلوب چه ویژگیهایی دارد؟
▪ آیا روابطی که بر پایه هوسرانیها و سرگرمیهای زودگذر است، میتواند روابطی پایا و پویا باشد؟
▪ آیا هر انسانی با هر صفت و ویژگی شایسته ارتباط و دوستی است؟
▪ آیا پسندیده نیست که انسان سرمایه عشق و محبت خود را برای زندگی آینده خویش پس انداز کند.
چگونگی ارتباط دختر و پسر
آدمی در 2 جنس زن و مرد آفریده شده است و خداوند گرایش این دو جنس به یکدیگر را در نهاد آنها سرشته است طبیعت انسان، عرف جامعه و شریعت اسلام هم بر این گرایش صحه گذاشته و آن را به عنوان بدیهی ترین اصل فطرت پذیرفته است؛ اما ارتباط دختر و پسر پیش از ازدواج چگونه و حد و حدود آن کدام است؟ مبنای این ارتباط چیست و چگونه می توان حد و مرز آن را تعیین کرد. باید بدانیم مبنای ارتباط دختر و پسر از نظر دین اسلام چیست. نظریه اضطرار: یک مبنا در جامعه ما این است که در ارتباط دختر و پسر، اصل بر اضطرار یا ضرورت است. یعنی تا در جامعه ضرورتی نباشد و موقعیت اضطرار به وجود نیامده باشد بهتر است زن و مرد، دختر و پسر با یکدیگر ارتباط بر قرار نکنند. این نظریه بیشتر میان خانواده های سنتی و افراد سنتی. مذهبی به چشم می خورد نظریه اختلاط : در برابر این نظر، مبنای دیگری در جامعه تبلیغ و ترویج می شود که نظریه اختلاط نام دارد. بر اساس این نظریه زن و مرد با رعایت حدود شرعی و حجاب و نگاه و ... با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. مثل 2 انسان نه 2 جنس مخالف. برای مثل 2 دانشجوی دختر و پسر می توانند با یکدیگر، بحث علمی کنند و معاشرت داشته باشند، ضمن آن که حدود شرعی را حفظ کنند. در حال حاضر این نظریه در نهادهای رسمی کشور، اداره ها، واحدهای فرهنگی و دانشگاه ها، صدا و سیما و ... حاکم شده است. حال باید دید مبنای 2 نظریه اختلاط و اضطرار چیست؟ کسانی که قائل به نظریه اضطرار در ارتباط دختر و پسر هستند می گویند : " آقا جان زن و مرد مثل آتش و پنبه هستند و قرار گرفتن آنها کنار هم خطرناک است " در نهاد دختر و پسر، کشش فوق العاده ای وجود دارد؛ البته برخی تصور می کنند این همان غریزه جنسی است در حالیکه با هم متفاوت است . به هر حال بر اساس این نظریه آنچه مسلم است این است عشقی که میان 2 جنس مخالف به وجود می آید، به قدری قوی و انرژی زاست که خانمان سوز می شود و دیگر، عقل و تقوا نمی تواند آن را کنترل کنند. این گروه حضرت یوسف (ع) را هم مثال می آورند که با وجود همه پاکی و نجابت ، نتوانست در مقابل یک زن مقاومت کند. آنجاست که دست به دعا برمی دارد و می گوید: "خدایا اگر مرا نجات ندهی ممکن است پایم بلغزد ". این مساله نشان می دهد که پاکی افراد ، نمی تواند از بروز خطر جلوگیری کند و از طرفی عقلانیت افراد هم جلوی آن را می گیرد. اینها می گویند حالا که می دانید اینقدر احتمال خطر وجود دارد، بهتر است دختر و پسر هیچ ارتباطی با هم نداشته باشند، مگر آن که مجبور شوند با یکدیگر ارتباط بر قرار کنند. نظریه اختلاط چه می گوید؟ در برابراین گروه، اختلاطیون مبنای دیگری را بیان می کنند و می گویند: " الانسان حریص علی ما منع منه"، یعنی انسان حریص است بر آن چیزی که او را منع کنند. آنها بر این باورند که اگرمی خواهیم جامعه ای سالم داشته باشیم باید حساسیت دختر و پسر را نسبت به یکدیگر کم کنیم. شهید مطهری در کتاب فلسفه حجاب بیان خیلی زیبایی از حرص و حریص شدن دارد. او می گوید: "حرص در 2 زمان پدید می آید، یکی وقتی عامل، تحریک باشد و دیگری وقتی عامل، منع باشد. اگر زمینه تحریک بر طرف شد و بعد منع کردیم، حرص ایجاد نمی شود. " شهید مطهری می گوید: " اگر تحریک را کم کردیم، حرص ایجاد نمی شود؛ اما اگر گفتیم دختر و پسر می توانند با هم باشند و باهم مراوده کنند، در واقع عامل تحریک را بتدریج ایجاد کرده ایم. از طرف دیگر آنها را منع می کنیم که شما فقط حق دارید در حد بیان مسائل درسی، علمی، فرهنگی و سیاسی با یکدیگر صحبت کنید و وارد فضاهای دیگر نشوید، این امکان ندارد، چون زمینه های تحریک فراهم شده است " همان گونه که نظریه اختلاط غیر جنسی ، ما را به نظریه فروید می رساند که می گفت: " بندها را باز کنید و بگذارید همه آزاد باشند " . اسلام نیز صددرصد با نظریه حبس زنان مخالف است. اسلام خانه نشینی زن را قبول ندارد. بزرگانی مثل امام راحل(ره) مرتب تاکید کردند که زن باید در جامعه حضور اجتماعی داشته باشد و حضور اجتماعی زنان با نظریه اضطرار سازگار نیست. معتقدان نظریه اضطرار، گاهی به برخی روایات نقل شده از حضرت فاطمه(س) تمسک می جویند. من می پرسم حدیث شریف کسا به وسیله چه کسی به دست ما رسیده است ؟ چرا حضرت زهرا(س) حدیث را به یک مرد نامحرم به نام جابربن عبدالله انصاری می گوید ؟ ما روایت داریم که صحابه پیامبر مرتب با حضرت زهرا(س) رفت و آمد داشتند و به منزل او می آمدند. گاهی حضرت زهرا (س) می گفتند: دلم هوای اباذر را کرده است، بگویید بیاید تا او را ببینم. حتی روایت داریم که یکی از صحابه ، در ملاقات با حضرت از زردی چهره او اظهار نگرانی می کند و سلمان از مندرس بودن لباسهای فاطمه زهرا(س) سخن می گوید. این چگونه می تواند با مبنای اضطرار سازگار باشد ؟ البته ترجیح دارد که وقتی ضرورتی نیست، ارتباطی بر قرار نشود . اما نظریه اضطرار حرفش این است که تا ضرورت نشده ، زن از خانه بیرون نیاید و با مرد صحبت نکند؛ اما اگر این نظریه را تعدیل کنیم و بگوییم ترجیح و رجحان عقلایی باشد، نظریه خوبی است. مبنای دینی ارتباط چیست؟ این 2 نظریه ایرادهایی وجود دارد که هیچکدام از آنها جامع و کامل نیست و باید دید بالاخره مبنای دینی چیست؟ نظریه اختلاط اصولا با رفتار پیامبر اسلام(ص) سازگار نیست. روایت است که پیامبر(ص) هنگام عبور از خیابان ها و کوچه ها می گفتند: آقایان از وسط کوچه و خانمها از کنار حرکت کنند یا ورود و خروج خانمها از مسجد جدا باشد. پس باید حدود این روابط را از قرآن کریم جست که تبیان لکل شیء است. در قرآن ... قرآن ارتباط دختر و پسر را به گونه ای زیبا در داستان دختران شعیب برای ما ترسیم می کند. اگر کمی دقت کنیم می بینیم قرآن با چه لطافتی این 2 نظریه را رد می کند. " موسی یک جوان مجرد و غریبه است که روزی از بیابان می گذرد و 2 دختر جوان را می بیند که دارند گوسفندهایشان را از برکه آب دور نگه می دارد. موسی جلو می رود و از آنها می پرسد؛ چرا گوسفند هایتان را از دیگر گوسفندان جدا می کنید. آنها موقرانه پاسخ می دهند گوسفندها را آب نمی دهیم تا وقتی چوپان های مرد از اینجا بروند ". ببینید در همین آیه اول ، هر 2 نظریه رد شد. اگر مبنا ضرورت است، هیچ ضرورتی رخ نداده بود که موسی با این دختران سخن بگوید و اگر مبنا اختلاط است ، موسی نگفت این حرفها چیست مگر این چوپان ها لولو خورخوره هستند. آنچه مسلم است حریم زن و مرد باید رعایت شود : " موسی گوسفندان آنها را آب می دهد. سپس می رود زیر درختی و دعای بسیار زیبایی می کند. می گوید: " رب بما انزلت الی خیر فقیر " خدایا نسبت به آن چیزی که تو می خواهی به من بدهی، من فقیرم. " نمی گوید چه می خواهد، می گوید هر چه می خواهی به من بده. گرسنه بود، غذا می خواست. تشنه بود آب می خواست، از دست فرعونی ها فراری بود، امنیت می خواست. مکان نداشت، مسکن می خواست. بیکار بود اشتغال می خواست. زن نداشت، همسر می خواست. اشتغال و ازدواج و امنیت و مسکن ، حق یک جوان است؛ اما موسی گفت: خدایا به آن خیری ، که تو از خیر به من نازل می کنی، محتاجم. در آیات بعد دقت کنید : چقدر شعیب زیبا از دخترانش می پرسد: "چرا زود آمدید ". آنها پاسخ می دهند: "جوانمردی به گوسفندان ما آب داد ". شعیب به دخترش می گوید: "برو و آن جوانمرد را نزد من بیاور ". ملاحظه می کنید : اگر شعیب می خواست اضطراری رفتار کند ، نباید دختر جوان را می فرستاد و اگر دختر هم می خواست اختلاطی بر خورد کند راحت به موسی می گفت بیا برویم، پدر با تو کار دارد؛ اما این دفعه دختر تنها به دیدار موسی می رود و در اوج حیا و متانت " تمشی علی استحیاء" حرکت می کند و کنار جاده منتظر می ماند. موسی فهمید دختر جوان با او کار دارد. بلند شد و جلو آمد. دختر جلو نرفت. در برخی روایات آمده است که جامه ای بلند را روی سرش کشید و خیلی مختصر و مفید گفت: پدر گفته، برای جبران زحمتی که برای ما کشیده اید نزد او بروید تا زحمت شما را پاس بدارد. باز در روایات آمده است که دختر می گوید: موسی قوی و امین بود می گویند از کجا امین بودنش را فهمیدی، پاسخ می دهد: موسی نگفت بیا، دوشادوش هم حرکت کنیم؛ بلکه گفت ما رسم نداریم پشت سرزن حرکت کنیم، چون می دانید نگاه به قامت زن از پشت سرهم ایراد دارد، ولو این که محجبه باشد. موسی افزود: بگذارید من جلوتر بروم و این گونه جوانمردی خود را نشان می دهد. پس از نقل داستان، دختر شعیب به پدر می گوید: او جوانی است قوی و امین، او را اجیر کن. و شعیب به موسی می گوید: می خواهم یکی از دخترانم را به عقد تو درآورم. بعضی ایراد می گیرند که چرا شعیب بدون مشورت با دخترش چنین تصمیمی گرفته ست؛ اما در تفسیرها آمده است که دختر شعیب با خواستن اجیر کردن، نظر مساعد خود را به پدر فهمانده است. یک جمله معترضه بگویم : برخی جوانها از ما می پرسند خواستگاری دختر از پسر چه حکمی دارد ؟ می گویم از نظر شرعی هیچ ایرادی ندارد، اما حیای دختران به آنها اجازه ی چنین کاری نمی دهد؛ ولی خیلی وقتها دختران با کنایه این کاررا می کنند. مثل دختر شعیب که با کنایه خواست پدر، موسی را اجیر کند. در منطق قرآن ، ارتباط دختر و پسر ذکر شده است و قرآن هر دو مبنای اضطرار و اختلاط را رد کرده، با یک عبارت زیبا، تکلیف همه چیز را روشن می کند. می گوید "عاشرو هن بالمعروف". مبنا در ارتباط دختران و پسران این است که معروف را رعایت کند. ببینید عرف ارتباط دانشجویان چیست؟ عرف محیطهای فرهنگی چیست؟ عرف محیط شهری و روستایی چیست؟ عرف مسجد و حوزه و ... چیست؟ بعد نگاه کنید در این عرف خلاف شرع و عقل و طبیعت نباشد. سپس براساس همان مبنا ارتباط برقرار کنید. خداوند 38 بار در قرآن کریم از کلمه معروف استفاده کرده که 19 بار آن به اصل مشهور امر به معروف مربوط است و 19 بار آن به ارتباط زن و مرد. قرآن به ما مبنا ارائه کرده و می گوید: "تبیان بکل شیء " و مشکل ما را حل کرده. عرف پسندیده در مساجد این است که پرده ای میان آقایان و خانم ها می کشند . در دانشگاه ها عرف پسندیده چیست؟ حضرت امام (ره ) اول انقلاب پیام می دهد که پرده ها را از کلاسهای درس بردارید. حال همین امام در منزل خودشان وقتی نوه ها به بلوغ می رسیدند، آنها را از شوخی کردن با یکدیگر بر حذر می داشتند. پس باید دید عرف پسندیده چیست. در دانشگاه تهران یا امیرکبیر یا دانشگاه سیستان و بلوچستان عرف ارتباط دختر و پسر با یکدیگر متفاوت است. باید دید عرف پسندیده در هر محیط چیست و بعد، آن شیوه خلاف عقل و شرع هم نباشد. قرآن می گوید : "معروف ، عرف پسندیده ای است که پسند شرع شرط آن است." قرآن می گوید ارتباط بر قرار کنیم چرا که گفته " عاشروا " معاشرت کنید؛ " قولوا " صحبت کنید. قرآن منفی برخورد نمی کند؛ اما می گوید : "دقت کنید که ارتباط شما بر مبنای معروف باشد ". فطرت ما هم این حرف را خیلی قشنگ می پسندد. طبع دختر و پسر مجرد با متاهل فرق دارد. انسان هر چه جوان تر باشد و جلوه های جوانی و جمال در او قوی تر باشد، ضریب آسیب پذیری اش بیشتر می شود و ایمنی اش کمتر. در ارتباط دختر و پسر بیشتر از آن چیزی که خود آگاه ما توجه داشته باشد، ناخود آگاه ما عمل می کند. در اردوهای فرهنگی، در کارهای علمی و بحثهای بین دختر و پسر، شاید ظاهر بحث علمی باشد، اما باید به حس ناخود آگاه آدمی دقت کرد . باید به پشت صحنه روان ناخود آگاه ارتباط ها دقت کرد. بویژه آنجا که فضا، فضاهایی به ظاهر مذهبی و فرهنگی هستند؛ چرا که ممکن است در جریان یک کار فرهنگی ، افراد از آن حس ناخود آگاه غافل باشند. روزی یکی از دانشجویان گفت: مشکلی برای من پیش آمده و آن این است که پسردایی ام به خواستگاری ام آمده. گفتم این که اشکالی ندارد. گفت: آخر او از من خیلی کوچکتر است. به خانه ما می آمد و من به او درس ریاضی می دادم. پس از مدتی گفت : می خواهم با تو ازدواج کنم. همگی به او خندیدیم و فکر کردیم شوخی می کند؛ اما دیدیم موضوع جدی شده است. پرهیز از ازدواج اجباری دانشجویی از دوستان خود نظر سنجی تهیه کرده بود و از آنها خواسته بود نظرشان را راجع به ارتباط دختر و پسر بگویند. یکی از آنها خیلی زیبا نوشته بود. گفته بود من حاضر نیستم با هیچ پسری صحبت کنم چون که نمی خواهم دچار ازدواج اجباری شوم. بله، او از علاقه ای هراس دارد که ممکن است بدون هیچ پشتیبانی معرفتی نسبت به پسری در او به وجود آید. حالت وجودی زن این گونه است که اگر کسی به او علاقه مند شود ناخود آگاه او نیز علاقه مند می شود، بعد بتدریج تصمیم می گیرد با او ازدواج کند. یعنی ازدواج اجباری. نکته دیگری هم تاکید کنم. برخی می گویند ما ارتباط بر قرار می کنیم و تا به حدی که رسیدیم، آن را قطع می کنیم. من می گویم ارتباط دختر و پسر در مرحله اول عنانش دست شماست تا جایی که بگویید کجا بروم، کجا نروم؛ ولی آن زمان که به آن حد خطرناک رسید، عنان از کف شما می رود. دیگر شما نیستید که بگویید من دیگر نمی توانم به ارتباط ادامه دهم. دست کم دیگر در فضای تخیلی خودتان نمی توانید آن را مهیا کنید، پس باید مراقب بود.
بایدها و نبایدها در روابط دختران و پسران
زهرا نساجى با بررسی روابط موجود بین دو جنس مذکر و مؤنث در جامعه ما ، می توان دسته های مختلفی از رفتار را مشاهده کرد که هریک از این نوع برخوردها ارتباط مستقیمی با عوامل تعیین کننده رفتار ، از جمله سطح تحول شخصیت، سطح تحول هوش،و تراز فرهنگی انسان دارد . دسته های مهم در برخوردهای بین دودختر و پسرعبارتند از: 1- برخورد مبتنی برشناخت و احترام متقابل : این نوع برخورد بر اساس درکی که انسان از شأن انسانی خود و نیز جایگاه و رفعت انسانی دیگران دارد ، صورت می گیرد . انسانی که برای انسانیت و شأن خود ارزش والایی قائل است ، روابطش را با دیگران به گونه ای تنظیم می کند که در آن احترام متقابل و ارزش گذاری متعالی و متعامل رعایت شده باشد . چنین برخوردی زمانی ایجاد می شود که انسان به نیازهای روانی خود در کنار نیازهای زیستی خویش توجه داشته باشد و نوع برخورد او با دیگران،بیشتر از سطوح بالاتر نیازها نشأت گرفته باشد . این نوع برخوردِ احترام آمیز ، به دور از پرخاشگری ، به دور از نیات سود جویانه و اندیشه های مبتنی بر سوء استفاده انجام می گیرد . حال برای این که جایگاه این نوع برخورد را بهتر نشان دهیم ، ضروری است به بررسی انواع دیگر برخوردها نیز بپردازیم . 2- برخورد مبتنی بر شرم افراطی : بهتر است پیش از توضیح این بند به تفاوت دو اصطلاح" شرم" و" حیا" بپردازیم . شرم که بیشتر مترادف با خجالت کشیدن و یا کناره گیری کردن است ، اصطلاحی است ناظر بر ناتوانی انسان در یک برخورد اجتماعی . فردی که دچار شرم است ، در یک موقعیت اجتماعی خاص نمی تواندرفتارمناسب و مطلوبازخود نشان دهد . اصطلاح دیگر حیاست . حیا یک صفت پسندیده اخلاقی است و آن عبارت است از خویشتنداری ارادی فرد در انجام اعمالی که خلاف قاعده و شأن شرعی و عرفی باشد . حیا در حقیقت نوعی توانایی است ، در حالی که شرم یا خجالت،نوعی ناتوانی به شمار می آید . انسان وقتی می باید سخنی را در مقابل جمعی بگوید ، ولی خود را ناتوان از بیان آن می یابد ، دچار شرم است؛ در حالی که وقتی انسان تمایل دارد مثلاً نسبت به بزرگتر خویش از جمله پدر ، مادر ، معلم و یا مربی خود رفتاری مبتنی بر بی حرمتی نشان دهد و از عهده انجام چنین کاری نیز برمی آید ، ولی به دلیل داشتن صفت حیا خویشتن داری کرده ، آن را انجام نمی دهد ، نوعی توانایی و قدرت را از خود به نمایش گذاشته است . با این توصیف می باید برخورد مبتنی بر شرم و برخورد مبتنی برحیابا جنس مخالف را از یکدیگر تفکیک کنیم . برخورد مبتنی بر شرم برخوردی از روی ناتوانی است ، در حالی که برخورد مبتنی برحیا ،برخوردی خویشتندارانه و ارادی است . کسانیهستندکه در مقابل جنس مخالف دچار خجالت زدگی شده ، از خود شرم افراطی نشان می دهند؛ دسته ای دیگرانواع برخوردهای اجتماعی بین دو جنس را می سازند . پسری که به هنگام مواجهه با جنس مخالف دست و پای خود را گم می کند و نمی تواند بر اعصاب خود مسلط شود و یا دختری که در مواجهه با جنس مخالف توانایی برخورد صحیح کلامی را از دست می دهد و نمی تواند مطالب را به درستی و مبتنی بر تفکر بیان نماید ، مصداق چنین برخوردی هستند . چنین فرد یا افرادی از این ناتوانی به نوعی دچار آسیب خواهند شد . 3- برخورد اضطراب آلود و هیجان زده: در ادامهیبرخورد مبتنی بر شرم افراطی ، برخورد هیجان زدهیافراد در مقابل جنس مخالف را می توان یافت . این نوع برخورد به صور مختلف مانند عصبانیت ، سرخ شدن و بالارفتن ضربان قلب ، عجولانه رفتار کردن و رفتار مبتنی بر ترس و یا خوشحالی افراطی دیده می شود . هیجان که یک حالت برانگیختگی روانی است شامل تمامی مواردی که نام بردیم اعم از ترس ، خوشحالی ، عصبانیت ، عجله و امثال این هاست . هر چند که هیجانات اجزای لاینفک رفتارانسانی هستند و لی می باید برای اتخاذ تصمیم صحیح و نشان دادن رفتارمناسب تحت کنترل در آیند .برخورد با جنس مخالف به شکل هیجان زده،می تواند تصمیم گیری و نیز انجام اعمال صحیح ما را تحت الشعاع خود قرار دهد . به طور کلی ، توصیه روان شناسان به انسان ، کنترل هیجان ها و حفظ خونسردی در تمامی موقعیت های زندگی است.این توصیه،از رفتار اجتماعی ما با جنس مخالف نیز جدا نیست . 4- برخورد خشک و محدود : دستهیدیگری از انواع رفتارهای متقابل بین دو جنس در جامعه ما رفتار خشک و محدود است . در این نوع رفتار، زن و یا مرد به گونه ای با جنس مخالف مواجه می شود که گویی از وی متنفر است و یا این که بهشدت او را طرد می کند . هر چند که حفظ حدود شرعی از جمله نحوه نگاه کردن به نامحرم می باید جزو صفات متعالی یک انسان به شمار آید . 5 - برخورد مبتنی بر پرخاشگری : در توضیح این مطلب بهتر است به تفاوت موجود بین عصبانیت یا خشم ( که نوعی هیجان است )و پرخاشگری(که یک نوع رفتار و تمایل است ) ، اشاره ای داشته باشیم . پرخاشگری در اصل تمایل و یا عمل فرد است در جهت آسیب زدن به یک شیء و یا شخص دیگر . در حالی که عصبانیت یک حالت برانگیختگی هیجانی است که در آن تغییرات بدنی آشکاری دیده می شود . در حالت عصبانیت،فرد کنترل خود را بر اعمالش تا حدودی از دست می دهد . پرخاشگری ممکن است با عصبانیت همراه باشد و گاه بدون آن بروز کند . فردی که با خونسردی تمام در گوشه ای نشسته ، چیزی را عمداً تخریب می کند و یا حتی در پرخاشگری های افراطی با خونسردی تمام جان فردی را می گیرد ، پرخاشگری را بدون عصبانیت از خود نشان می دهد . ولی فردی که با عصبانیت دست به شکستن چیزی و یا ضرب و جرح دیگری می زند ، پرخاشگری را با عصبانیت تواماً دارد . برخی از برخوردهای بین دو جنس در جامعهیما از نوع برخوردهای پرخاشگرانه است . اما این نوع از برخوردها را به نحو آشکار از برخوردهای هیجان زده منفک و مجزا می کنیم . پسری که برای نشان دادن توجه خود به یک دختر،با موتور و یا ماشین از کنار او بهسرعت می گذرد و او را دچار ترس می کند و رفتارهایی از این قبیل ، نشانگر رفتارهای پرخاشگرانه است . پرخاشگری نسبت به جنس مخالف می تواند مشکلاتی را در زندگی آتی انسان ایجاد کند . پرخاشگری که سرچشمهیآن یک تمایل درونی برای آسیب زدن می باشد،ممکن است به صورت اعمالی که به نحوی فرد مقابل را ناراحت می کند و یا می رنجاند و نیز گفتن کلماتی که به نوعی آزار دهنده است ، تجلی داشته باشد . 6- روابط پنهانی : برقراری روابط پنهانی با جنس مخالف پیش از ازدواج ، یکی دیگر از انواع رفتارهای بین دو جنس را در جامعه ما نشان می دهد . برقراری روابط پنهانی و مخفیانه در طبیعتِارتباط بین دو جنس نهفته است ، ولی باید بین ارتباطِ پنهانی قبل و بعد از ازدواج،تفاوتی آشکار و اساسی قایل بود . ازدواج نقطه ای است که درآن می تواند عمیق ترین روابط فردی و پنهانی بین دو جنس شکل گرفته ، و به شکلی مطلوب استمرار پیدا کند . در حالی که پیش از ازدواج ، این نوع روابط بهخصوص از جانب افرادی که نمی توانند بر رفتار خود تسلط کافی داشته باشند ، می تواند مشکل ساز باشد . دختران و پسرانی که بدون تسلط کافی بر اعمال و رفتار خود،اقدام به برقراری روابط پنهانی با یکدیگر می کنند ، معمولاً در این زمینه دچار نوعی آسیب و یا شکست می شوند . 7- برخوردهای غیر عادی و ناپخته : این نوع برخوردها بیشتر توسط کسانی صورت می گیرد که به لحاظ فرهنگی ، تحول هوشی و تحول شخصیتی،در سطحی بسیار پایین و مبتذل قرار گرفته اند . متلک گویی ، ایجاد مزاحمت های خیابانی و یا مزاحمت های تلفنی از جمله این نوع رفتارهای ناپخته است . 8- افراط در معاشرت : این نوع رفتار که معمولاً متأثر از فرهنگ غربی در زمینه ارتباط بین دو جنس است،بیشتر در میان خانواده هایی دیده می شود که دارای یک فرهنگ منسجم و اصیل شرقی و اسلامی نیستند. اختلاط بیش از حد بین دختر و پسر،پیش از ازدواج با توجیهاتی مانند زمینه سازی برای شناخت بهتر دو جنس از یکدیگر و یا زمینه سازی برای کسب تجربیات عملی برای انجام یک ازدواج موفق صورت می گیرد . میهمانی ها ، جشن تولدها ، مراسم مختلف ورزشی و مسافرت های دسته جمعی که معمولاً بستر و محمل چنین روابطی است ، در میان این دسته از افراد به وفور دیده می شود . چنین اعمالی بدون توسل به عناصری از فرهنگ غرب اساساً امکان پذیر نیست و این نکته معمولاً مردم ما را دچار تعارض و آشفتگی می کند ، زیرا یک فرهنگ در درون خود دارای انسجام است وما نمی توانیم فرهنگ را به شکل مخلوط و بدون انسجام وبرگرفته از جوامع مختلف به کار گیریم . شاید گرفتاری بزرگ بشر در عصر حاضر دور افتادن از یک فرهنگ منسجم و سازمان یافته باشد.به این ترتیب ملاحظه می شود که افراط در معاشرت ، یک پدیده غربی در جامعه ماست . ما برای برخوردهای مناسب بین دو جنس برنامه ،نظام و حدود معینی را به شکل مشخص در اختیار داریم.به منظور بررسی این مطلب به بحثی دیگر می پردازیم . ب ـ وضع مطلوب در روابط دختر و پسر : پس از بحث در مورد وضع موجود در روابط دختر و پسر می توانیم حدود ارتباط مناسب بین دو جنس را مورد بحث و بررسی قرار دهیم . برای نشان دادن وضع مطلوب در روابط بین دو جنس می توان به ویژگی ها و خصوصیات زیر اشاره کرد .1- شناخت واقعیت های جنس مخالف :در این زمینه بهتر است به گونه ای عمل کنیم که واقعیت جنس مخالف را تا حد ممکن بشناسیم و بر اساس این شناخت ، اعمالمان را تنظیم کنیم . به نظر من بهترین راه شناخت جنس مخالف،در نظر گرفتن و شناخت دقیق تر واقعیت وجودی افرادی از جنس مخالف است که با ما سالها زندگی کرده و ما آنها را در نشیب و فرازهای گوناگون زندگی از نزدیک آزموده ایم. برای جنس مؤنث شناخت پدر ، برادر ، عمو ، دایی و امثال این افراد می تواند تا حد زیادی واقعیت جنس مخالف را نشان دهد . برای جنس مذکر نیز واقعیات مشاهده شده از مادر ، خواهر ، خاله ، عمه و امثال این ها می تواند نشانگر واقعیات وجودی جنس مخالف باشد . در صورتی که بدانیم و یقین داشته باشیم که افراد جنس مخالف تا حد بسیار زیادی-بخصوص از آن جهت که در زندگی ما عملاً مؤثر است-با یکدیگر مشابهت دارند ، دیگر دچار خیالپردازی و تصور رویایی در مورد جنس مخالف نخواهیم شد. 2- اجتناب از خیالپردازی و تصور رویایی در مورد جنس مخالف : یکی از مشکلات موجود در روابط بین دو جنس،داشتن تصورات خیالی از یکدیگر است . گاه دختر و پسر از یک فرد بخصوص،تصویری خیالی و کاملاً غیر واقعی می سازند و با آن تصویر زندگی می کنند . برای دختر گاه یک پسر با تمام ضعف ها و محدودیت ها و همچنین ناپختگی ها و رشدنایافتگی ها به شکل شاهزاده ای که سوار بر اسب سپیدی از راه رسیده و او را به سرزمین رؤیاها می برد ، تجلی پیدا می کند . و یا برای پسری سرخورده و ناتوان از هدایت و سامان دادن به عواطف ، افکار و احساسات دختری چنان تجلی پیدا می کند که گویی فرشته ای مهربان از آسمان ها برای نجات او و برای ایجاد پناهگاه برای او به زمین آمده است . این تصورات رؤیایی بسیار زود از بین خواهند رفت و واقعاً مانند یک رؤیا در زندگی زایل خواهند شد . بنابراین در یک ارتباط مطلوب بهتر است از رؤیا پردازی در مورد جنس مخالف بهشدت اجتناب کنیم . این مطلب با عشق و دوست داشتن مغایرتی ندارد . انسان می تواند فردی را بسیار عمیق دوست بدارد و لکن این دوست داشتن نباید موجب کوری و کری انسان شود . 3- ا ز بین بردن ترس ها ، دلهره ها ، هیجان ها ، احساس خصومت و خشونت نسبت به جنس مخالف : سومین ویژگی در یک برخورد مطلوب ، خالی کردن ذهن از عواطف منفی است . هرگونه احساسی که می تواند جنس مخالف را در ذهن ما به شکل منفی جلوه دهد و یا موجب رفتار مخرب ما نسبت به او باشد ، می باید از ذهن حذف شده یا اصلاح گردد . 4- حفظ خونسردی و صلابت شخصیت ، به هنگام برخورد با جنس مخالف : ما باید به هنگام برخورد با جنس مخالف ، خونسردی خود را حفظ کرده ، وهیجانات مختلف را از خود دور کنیم و چنین امری حداقل از دو طریق امکان پذیر است: اول اینکه تلاش کنیم جنبه های ارادی اعمالمان را افزایش دهیم و به عبارت دیگر با داشتن برنامه هایی در جهت تقویت اراده خویش گام برداریم . انسان هایی که خود را به دست امیال و راحتی ها می سپارند معمولاً تسلط خوب و کافی بر اعمال خویش ندارند . دوم این که از طریق تمرین و حفظ خونسردی به هنگام مواجه شدن با جنس مخالف ، تلاش کنیم به سطحی از کنترل رفتار دست بیابیم که در آن خونسردی و صلابت کافی در برخورد با جنس مخالف را داشته باشیم . 5- برخورد مبتنی بر احترام با مراعات حدود شرعی در مورد محرم ، نامحرم ، حلال و حرام : در فرهنگ ما برخورد مناسب بین دو جنس به شکل دقیق در چگونگی ارتباط بر اساس ملاک های چهارگانه محرم و نامحرم و حلال و حرام مشخص شده است . رعایت این حدود،نشانگر آشنایی ما با فرهنگ منسجم اسلامی است .برای شناخت این حدود لازم است به کُتب فقهی مناسب مراجعه گردد. 6- فقدان روابط پنهانی با جنس مخالف و مشورت با والدین در این گونه موارد : برقراری روابط پنهانی پیش از ازدواج ممکن است تا بدان جا پیش رود که به نوعی به هر یک از طرفین آسیب رسانده و آنها را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد . بهتر است دختران و پسرانی که تجربه و شناخت کافی از جنس مخالف ندارند و نیز تسلط کافی بر اعمال و افعال خویش نیافته اند ، از طریق مشورت کردن با والدین و احتمالاً در میان گذاشتن تمایل خود نسبت به کسی ، از آنان راهنمایی بخواهند و از این راه احتمال آسیب دیدگی روانی و تربیتی خویش را کاهش دهند . 7 – اجتناب از برقراری روابط صمیمانه با جنس مخالف قبل از عقد شرعی : با این حال که روابط ما با جنس مخالف می باید خالی از پرخاشگری و ناپختگی و به دور از بی احترامی باشد ، لکن نباید ارتباط صمیمانه ای بین ما برقرار شود و این مطلب را حتی به رغم وجود علاقه بین دو جنس نیز می باید رعایت کرد . 8ـ نداشتن رفتارسَبُک ، خود نمایی و جلب توجه جنس مخالف در مجامع مختلف : توصیه می شود که دختران و پسران از داشتن رفتار سـَبـُک مبتنی بر جلب توجه جنس مخالف دوری گزینند . این مطلب به رغم این که به صورت یک راهنمایی برای دختران و پسران ارائه می شود ، ولی گاهی اوقات از طرف برخی از دوستان نوجوان و جوان مورد اعتراض قرار می گیرد . بعضی از دختران در مقایسه خود با دیگران به این نکته اشاره می کنند که آنهایی که رفتار آنچنانی در پیش می گیرند و خود را به اشکال مختلف به جنس مخالف عرضه می کنند در زندگی موفق ترند ، بسیار زودتر ازدواج می کنند و تشکیل زندگی می دهند . در حالی که ما به دلیل داشتن رفتار سنگین ، پیوسته دچار تنهایی و دورافتادن از ازدواج می شویم . چنین عباراتی به نوعی برای این دختران راهنمای عمل قرارمی گیرد و آنها را دچار تعارض بین حفظ حرمت ، عفت و رفتار موقر از یک سو،و داشتن یک رفتار خودنمایانه مبتنی بر جلب مشتری از سوی دیگر می سازد . انسانی که دارای اهداف و آرمان های شناخته شده و منسجم در جهت حفظ کرامت انسانی خویش است هرگز از این وضع دچار تعارض نمی شود . او به دنبال یافتن همسری پاک و عفیف است ، ولی کسی که از طریق نمایش دادن اندام ها و ظاهر خود ، پسری را به سوی خویش جلب می کند ، قطعاً باید بداند کسی را شکار کرده است که چیزی جز امیال حیوانی انسان نمی شناسد .در قرآن کریم آمده است:" زنان ناپاک ،از آن مردان ناپاکند و مردان ناپاک از آن زنان ناپاک،و زنان پاک از آن مردان پاک و مردان پاک از آن زنان پاک اند."اگر ارزش های عالی انسانی مانند عفت، ایمان ، پاکدامنی ، خوش قلبی و سلامت نفس برای کسی معنا پیدا نکرده باشد ، او می تواند زندگی خود را از طریق تمایلات سطح پایین تر مانند تمایلات جنسی ، سامان دهد . ولی کسی که به سطوح بالاتر دسترسی پیدا کرده است هر چند که مدتی ارضای تمایلات و نیازهای جسمانی او به تأخیر بیفتد ، حفظ ارزش های عالی انسانی او را کفایت می نماید . ج ـ عشق و نقش آن در ازدواج : یکی از مسائلی که می باید در زمینه ازدواج مورد بحث و بررسی قرار گیرد ، جایگاه عشق در ازدواج است . بهراستی به سؤالاتی که درباره عشق و نقش آن در زندگی وجود دارد چگونه باید پاسخ گفت ؟ سؤالاتی از قبیل:عشق چیست ؟ آیا عشق گناه است ؟ آیا ازدواج بدون عشق معنایی می تواند داشته باشد ؟ عشق باید قبل از ازدواج به وجود آید و یا بعد از آن ؟ آیا هر عشقی ضرورتاً باید منجر به ازدواج شود ؟ آیا عشق لزوماً باید انسان را به طرف انسانی دیگر سوق دهد ؟ عشق به چه عواملی بستگی دارد ؟ چگونه استمرار می یابد ؟ چگونه خاتمه می یابد ؟ و یا چگونه رشد پیدا کرده و به تعالی می رسد ؟ در ادامه ، به این گونه سئوالات پاسخ خواهیم داد، هر چند که اذعان داریم این مطالب تمامی آنچه را که در این زمینه می توان بیان داشت ، شامل نمی شود . 1ـ عشق عالیترین تجلی روح الهی انسان بهراستی عشق چیست ؟ عشق را می توان جاذبه و کشش قلبی انسان به سوی کمال و جمال دانست . زیبایی یکی از کمالات است و زیبایی مطلق،خداست . عشق را جز با عشق نمی توان شناخت . عشق را جز عاشق نمی تواند درک کند .اما برای نزدیک شدن موضوع به ذهن،می توانیم از مثال های موجود در مراتب پایین تر موجودات زنده استفاده نماییم. شعرا و عرفا از جذب0 پروانه به سوی شمع بسیار استفاده کرده اند . هنگامی که شاعر می گوید : بلبل به چمن ز آن رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید اشاره به جذبه عاشق به سوی معشوق دارد . از این نوع رفتارها که تنها می تواند نوعی تقریب به ذهن را در برداشته باشد ، می توان به کشش شاخ و برگ درختان به سوی نور اشاره کرد . انسان وقتی در تاریکی قرار میگیرد ، هر نقطه نورانی او را به سمت خود می کشد و این یک کشش به سوی نور است . حیواناتی از قبیل"سوسک"به طرف تاریکی کشش دارند و وقتی جایی روشن است،به تاریکی ها پناه می برند و در نقاط و زوایای تاریک پنهان می شوند . حیواناتی وجود دارند که به طرف جریان ها و میدان های مغناطیسی کشش پیدا می کنند ، مانند ماهی هایی که به کمک ایجاد حوزه های مغناطیسی در دریا به دام صیادان می افتند . در مورد کوچ پرندگان شواهدی وجود دارد که نشان می دهدآنها به سمت و سوی خاصی کشش پیدا می کنند . کششی که شناخت و ادراک ذهن در آن نقشی ندارد . به عبارت دیگر یک کشش ،بدون آن که موجود زنده بداند به کجا می رود . این ها مثال هایی است که تا حدودی معنای کشش به سمت یک هدف و تجهیز یک موجود زنده برای سوق یافتن به سوی آن را نشان می دهد . عشق در مرتبه ای بسیار عالی تر و به عنوان عالی ترین تجلی عالم هستی ، قلب انسان را به سوی کمال و زیبایی مطلق سوق می دهد . خدا انسان را به گونه ای آفریده است که وقتی به سوی نورووجود مطلق متمایل می شود با تمام وجود به سمت آن کشیده می شود . به این ترتیب عشق،کشش قلب انسان است به سوی خداوند . این تعبیر در قرآن کریم و در متون اسلامی باعباراتی مانند" حُب" نشان داده شده است .درقرآن کریمآمده است : اگر خدا را دوست دارید ، تبعیت من(پیامبر) را بنمایید که در نتیجه خدا نیز شما را دوست خواهد داشت و یا زبانم را به یاد خودت گویا کن و قلبم را به عشق خودت شیفته ساز . حب یا عشق ماهیتی انسانی دارد و هدف اصلی آن نیز خداست . ولی "چرا عشقکهاصالتاً می باید متوجه خدا باشد ، به انسان ها تعلق پیدا می کند ؟"سئوالی است که می توان به این طریق به آن پاسخ داد که عشق در مراتب پایین تر انسانی،به سمت نشانه هایی از جمال و کمال الهی که در انسان ها بهعنوان خلیفه او به ودیعت گذاشته شده است متوجه می شود . انسانی که هنوز نمی تواند درکی از جمال و کمال مطلق داشته باشد لاجرم به سوی جمال های عینی و قابل رؤیت کشیده می شود و به سوی کمالات و عواطف انسانی که نشانه هایی از رأفت الهی در وجود انسان هستند ، سوق پیدا می کند . به عبارت دیگر عشق یک انسان به انسان دیگر، اگر خالی از هواها و امیال باشد نشانه ای از عشق به کمال مطلق است . با این دیدگاه است که عشق،یک کمال برای انسان محسوب می شود . قلب عاشق،اشرف بر قلب غیر عاشق است . انسان عاشق،افضل بر انسان غیر عاشق است . برای این که بتوانیم این نکات را بیشتر و دقیق تر توضیح دهیم می باید محورهای دیگری نیز مورد بحث قراردهیم . تفاوت عشق با هوای نفس : عشق را باید عامل تکامل بخش انسان بدانیم . بنابراین باید آن را از ارضای نیازهای معمولی و مشترک حیوانی متمایز نماییم . اگر ما برای رفع نیازهای خود به چیزی یا به انسانی نیازمند باشیم ، این نیاز میان ما و آن شیء یا انسان ، نوعی وابستگی ایجاد می کند ، ولی این وابستگی را نباید با کشش عاشقانه یکی بدانیم . این را باید از نوع هوای نفس بدانیم ، حال آنکه عشق از جمله صفات برتر و متعالی انسانی است . هدف هوای نفس،ارضای خویشتن است ، ولی هدف عشق،بقا و حضور معشوق است ، حتی اگر به فنای عاشق بینجامد . بنابراین ملاک مشخص برای تمیز بین عشق و کشش امیال،در همین است که عاشق درصدد رضایت معشوق است ، نه رضایت خویش . عاشق وقتی با معشوق کامل مواجه می شود ، می خواهد همه چیزش را ، حتی خود را از دست بدهد و عبارت معروف حافظ که می گوید : میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست تو خود حجاب خودی ، حافظ از میان برخیز اشاره به این دارد که می باید فردیت فرد و خود بودن او نیز زایل شود تا معشوق نزد وی تجلی کامل بیابد . با این توصیف باید عشق یک انسان به انسان دیگر را از تمایل و کشش مبتنی بر نیازهای وی منفک و مجزا کرد . به این ترتیب است که اگر فردی نشانه ای از عشق را در دل خویش نسبت به فردی دیگر دارد ، می باید در درجه اول به معشوق خود بیندیشد نه به خویشتن خویش . اگر برای ارضای تمایل خود ، معشوق را بهطـُرق مختلف قربانی می کند و از آن جمله دست به عملی می زند که آبروی وی را خدشه دار سازد ، باید مطمئن باشد که این عشق نیست ، بلکه یک کشش از نوع حیوانی است . 3ـ عشق موجب تعالی و عفت است : بایداین نکته رابدانیم که عشق ، انسان را رو به رشد می برد و موجب کمال اخلاقی و عرفانی انسان می شود و از آن جمله عفت و پاکدامنی را در او افزایش می دهد . انسان عاشق می خواهد پاک زندگی کند ، به پاکی ها برسد و به سوی روشنایی ها سوق پیدا کند و شاید با همین تبیین از عشق است که کلامی معروف از پیامبر گرامی اسلام نقل می شود که فرمود : آن که عاشق شود و عفت بورزد و از این عشق بمیرد ، او شهید مرده است . 4ـ عشق مکمل ازدواج است نه عامل آن : با این بحث ، به موضوع جایگاه عشق در ازدواج وارد می شویم . سئوال این است که اگر کسی فردی از جنس مخالف را دوست بدارد و بهراستی عاشق او باشد ، آیا این امر می تواند تنها عامل تعیین کننده ازدواج آن دو به شمار آید ؟ باید در پاسخ بگوییم : نه . زیرا ازدواج در حقیقت نوعی مشارکت اجتماعی است که در آن دوانسان باید از جهات گوناگون با یکدیگر تناسب عملی داشته باشند ، از آن جمله تناسب اعتقادی ، تناسب اجتماعی ، تناسب عقلانی و تحصیلی و امثال این موارد . انسان در ازدواج تمامی نیازهای سطوح مختلف خود را از ابتدایی ترین نیازهای حیوانی تا عالی ترین نیازهای انسانی به مشارکت می گذارد. برای تشکیل یک خانواده می باید تناسب بین دو انسان برای برآوردن تمامی نیازها در حد بالایی وجود داشته باشد . بنابراین برای ازدواج ما باید به انسانی بیندیشیم که بتواند قسمت اعظم نیازهای مختلف ما را مرتفع کند . به این ترتیب عشق می تواند مکمل چنین ازدواجی باشد، نهفقط عامل تعیین کنندهآن . باید اذعان کنیم که به رغم اهمیت و تعالی عشق در زندگی ، نیازهای واقعی انسان نیز حقیقتی انکارناپذیرند . انسان عاشق نمی تواند به عشق اکتفا کند و از نیازهای خود از این طریق چشم بپوشد . از این رو بهتر است که برای ازدواج انسانی را انتخاب کنیم که در برآوردن نیازهای مختلف ، ما را یار ، همراه و همسر باشد ، نه اینکه تنها به دلیل عشق ، انسانی را برگزینیم که از جهات عدیده با ما تباین ( اختلاف ) داشته باشد. ازدواجی که بدون توجه به نیازهای گوناگون انسان ، حتی نیازهای مربوط به خورد و خواب و... صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید ،در واقعیتبسیار زود شکست خواهد خورد . 5ـ عشق در قلب سالم جوانه می زند و در آن رشد می کند : با این عبارت وارد این موضوع می شویم که عشق قبل از ازدواج اساسی تر و با دوام تر است یا عشق بعد از ازدواج ؟ باید به این نکته توجه کنیم که عشق در بستر قلب سالم ، حقیقت جو و به دور از تعصبات و هواهای نفسانی جوانه می زند و رشد پیدا می کند . در صورتی که ما انسان ها در تلطیف و تطهیر روح خود بکوشیم ، هر روز خویش را برتر و والاتر از روز قبل قرار دهیم و غل و غش را از درون خود برانیم، قلب را بستر جوانه زدن عشق و رشد روزافزون آن ساخته ایم . بدین ترتیب پس از آن که انسان مناسبی را برای ازدواج برگزیدیم و با او در یک مشارکت انسانی وارد شدیم ، باید منتظر آن باشیم که عشقی پاک میان ما زاده شود و به کمال برسد و در سایه لطف و مرحمت الهی به معشوق حقیقی متصل گردد . چنین عشقی در زندگی،روشنایی می آفریند و هر قدر زن و شوهر به پختگی و کمال نزدیکتر می شوند پاکی و خلوص این علاقه مندی را بیش از پیش در قلب خود احساس می کنند . بنابراین بیاییم برای این که عشق را زنده نگه داریم ، پاسدار حریم آن باشیم و آن را به عنوان گل سرسبد نعمت های الهی به انسان ها هدیه دهیم ، در کمال و صلاح درونی خویش بکوشیم و از این طریق دنیا را تبدیل به گلستان عشق کنیم .
قدرت خداوند را بیشتر مشاهده می کنیم.و چقدر هیجان انگیز است.
به درخت رو به رو نگاه میکنم.درخت افتاده بر روی زمین ریشه هایش در ابرها فرو رفته است. ریشه هایش در اسمان در ذکر و ثنای خداوند است. با تمام وجود خداوند را ستایش میکند. و در حال حمد و ثنای اوست.
و هر چه میگذرد بالا و بالاتر میرود.و دست هایش را بیشتر به عرش میبرد. و پیوسته در حال مناجات با معبود است.
برگ هایش را میبینم که چطور فروتن و متواضع در حال سجده اند و نیایش خدای بی همتا را به جا می اورند.
درخت شاخه هایی پر از برگ را در روی زمین گسترانیده و ریشه هایش همچون مار در هم پیچیده است. و در داخل ابر ها فرو رفته ..
ریشه های قطور درخت گویا با یکدیگر مسابقه گذاشته اند تا ببینند کدام یک زودتر به خدا میرسند. با نیروی هر چه تمام تر و با سرعت بی اندازه در شتابند تا به اسمان برسند.
جای ریشه و برگ های درخت عوض شده است.
و ریشه درخت که همیشه در قعر زمین قرار داشته الان در اسمان هاست.
پس از این درخت میتوانیم درس بگیریم همان گونه که این درخت وارونه شده و جای ریشهبا شاخه ان عوض شده دنیا هم اینگونه است.
وقتی پرنده ای زنده است مورچه را میخورد .وقتی میمرد مورچه ها اورا میخورند .زمان و شرایط در هر موقعیتی میتواند تغییر کند یک درت میلیون ها چوب کبریت میسازد. ولی تنها یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها جنگل کافیست.
پس اگر روزی قدرتمند بودی و همانند شاخه های درخت در عرش صعود کردی یادت نرود که دنیا در چرخش است .
درختان فایده های زیادی دارند از جمله چوب آن. از آن می توان وسایل زیادی تهیه کرد، مثل در، پنجره، میز، صندلی و حتی مداد و کاغذ. این وسایلی است که می شود از چوب درخت ساخت. بعضی ها می گویند که نباید درخت را قطع کرد، این درست است چون طبیعت آن زیبایی را از دست می دهد، دیگر اکسیژن کم می شود و گاز کربن دی اکسید در هوا پخش می شود، ولی اگر درخت را قطع نکنیم نمی توان وسایل چوبی را ساخت. بیایید پیشنهاد من را بشنوید، من می گویم که باید درختها را قطع کرد اما به اندازه و در کنار قطع درختان، درخت هم بکاریم. اینگونه هم طبیعت و اکسیژن داریم، هم وسایل چوبی. خلاصه ما از درختان استفاده های دیگری هم می کنیم، مثلا هر خانواده ای یک خانه دارد و در هر خانه یک باغچه، و در هر باغچه درختان و گیاهانی روئیده اند و هر درخت و گیاه به اندازه خود اکسیژن تولید می کند، به علاوه هر درخت میوه و هر گیاه مواد خوراکی تولید می کند، به اینگونه غذایمان و هوای پاکیزه را به دست می آوریم.
نتیجه گیری:
نتیجه می گیریم که اگر درختان نبودند اکسیژن نبود، جنگل نبود، میوه نبود و حتی دیگر طبیعت زیبا هم نبود.
درخت یكی از زیباترین مظاهر خلقت و جلوه ای از تجلیات آفریدگار عالم است.
درخت نماد آبادانی و شاخص سبزی و خرمی و مظهر زندگی و باعث تلطیف هوا و موجب آسایش و رفاه مردم و صفا و پاكی طبیعت می باشد.
در دین مقدس اسلام، بنابر آیات و روایات و سیره معصومین(ع) می توانیم به نقش و اهمیت این نعمت و موهبت عظیم پروردگار عالم پی ببریم.
بر اساس آیات قرآن، یكی از مواهب و نعمت های خداوند در آخرت و یكی از ویژگی های بهشت كه در آیات كریمه و روایات شریفه بارها به آن اشاره شده است، درخت می باشد:« در بهشت باغ هایی وجود دارد كه از زیر درختانش نهرها جاریست».
در میان این درختان بهشتی، درختان میوه نیز وجود دارد، میوه هایی كه به تعبیر قرآن « و فاكهه مما یتخیرون » است.
بسیاری از پیامبران و امامان معصوم (ع) ما كشاورز و باغدار بودند و خود با دست خود به کاشت و برداشت درختان اقدام می كردند و به این وسیله در عمران و آبادانی زمینی كه خداوند به آن امر فرموده، اهتمام می ورزیدند، مثلاً حضرت علی(ع) چندین نخلستان را با دست مبارك خود احداث كرد و یا امام محمد باقر (ع) در کاشت درختان و كشت و زراعت حتی در گرمای تابستان، كوتاهی نمی فرمود.
پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) نیز علاوه بر دامداری و تجارت، به کشت درختان و زراعت اقدام می فرمود و در حفظ درختان، حتی در جنگ با دشمنان و اشغال سرزمین آنها، به سربازان اسلام تاكید می فرمود.
در اهمیت درخت و درختكاری همین بس كه در روایتی معتبر از یكی معصومین (ع) منقول است كه: «حتی اگر دیدید قیامت بر پا شد و شما مشغول كاشتن درختی بودید، ازاین عمل نیك خود دست برندارید». و این نشانگر تاكید و توصیه اولیای اسلام به حفظ و حراست از درختان و اهمیت درختكاری است. گرچه متاسفانه با پیشرفت تكنولوژی، تخریب جنگل ها و نابودی درختان رو به افزایش است، اما جای خوشبختی است كه بشر امروز به این عمل زشت خود اقرار دارد و سازمان هایی را برای حفظ و حراست و گسترش پارك ها و ازدیاد درختان به وجود آورده است.
در کشور ما نیز در حفظ و حراست درختان و جنگل ها كوشش های چشمگیری انجام گرفته، از جمله هر ساله ۱۵تا ۲۲اسفند ماه به عنوان هفته درخت و درختكاری اعلام شده و مردم و دولت به انجام این امر مهم مبادرت می ورزند.
فواید درخت و درختکاری:
برای پی بردن به اهمیت درخت و درختکاری و نقش آنها در حفظ طبیعت و زندگی انسان ، تعدادی از فواید آن را برای شما بیان می کنیم:
۱- طبیعت بدون درخت، ناموزون و زشت می گردد. وجود جنگل و درخت در صحنه طبیعت و زندگی انسان، باعث زیبایی، شادی، سبزی، آسایش، رفاه، صفا، پاكی و طراوت می شود.
۲- درختان نبض زمین هستند و مایه حیات انسان و حیوان و حتی بعضی از گیاهان، زیرا درختان با جذب گازهای سمی از جمله دی اکسید کربن و تولید اكسیژن كه یكی از اساسی ترین نیازهای حیات انسان و حیوان است، باعث دوام حیات انسان و سلامت چرخه طبیعت می شوند. كمبود درختان و تخریب و نابودی جنگل ها به ویژه در این عصر دود و زندگی ماشینی، موجب انقراض نسل انسان و حیوان خواهد شد.
۳- برگ و شاخه های درختان بخش مهمی از تغذیه حیوان و گاه انسان را فراهم می سازند و در تولید گوشت مصرفی انسان ( با تغذیه دام ها از گیاهان) نقش اولیه را دارند.
۴- میوه بسیاری از درختان مورد استفاده انسان و حیوان است، به طوری كه می تواند در تغذیه انسان و تأمین ویتامین های مورد نیاز او تأثیر به سزایی داشته باشد. در فواید گیاه و گیاه خواری در دستورات پزشکی و حتی دینی توصیه های زیادی شده است.
۵- چوب درختان در صنایع چوب بُری و تأمین بخش مهمی از وسایل مورد نیاز زندگی انسان نقش اساسی دارند.
۶- درختان می توانند در جلوگیری از فرسایش خاك کشاورزی و مفید زمین در هنگام سیل نقش مهمی داشته باشند.
۷- درختان در تغییر و تبدیل آب و هوا و اعتدال آن نقش به سزایی دارند. تشكیل جنگل و توسعه آن، نه تنها تاثیر اساسی در روند آب و هوا دارد، بلكه در حشر و نشر پرندگان، چرندگان و دیگر حیوانات اهلی و وحشی و نهایتا تعادل در چرخه طبیعت نقش ارزنده ای دارد.
۸- سایه و ریشه ی درختان، در حفظ و رشد گیاهانی كه نمی توانند ریشه ی خود را برای جذب آب به اعماق زمین بفرستند و یا طاقت تحمل تابش مستقیم نور خورشید را به ویژه در فصل گرما و تابستان ندارند و یا نمی توانند در مقابل باد و باران های تند مقاومت نمایند، تأثیر به سزایی دارند.
۹- در فصل پاییز كشاورزان، باغداران و گل و گیاه كاران از كود ساخته شده از انبوه برگ درختان استفاده لازم را می نمایند.
در پاییز، انبوه برگ ریخته شده از درختان می تواند «ابركود» متراكمی بسازد كه هوموس یا سیاخاك (گیاخاك) نامیده می شود. این ماده خاصیت «گلوئیدی» دارد و نگهداری آب توسط خاك را افزایش می دهد. هوموس، مواد معدنی خاک را نیز جذب می کند و از هرز رفتن آنها جلوگیری می نماید. لذا هوموس را با خاك مخلوط می كنند تا مواد مغذی ضروری برای رشد گیاه را تأمین نماید.
۱۰- بسیاری از درختان از قدیم الایام، در صنعت داروسازی و عطاری و حتی به دست آوردن نوعی چسب مورد استفاده قرار می گیرند، مثلا بهترین ماده ضدعفونی كننده از برگ درخت سدر و سنجد، بهترین رنگ مو از درخت حنا، بهترین مواد خوشبوكننده از چوب درخت عرعر و بهترین نوع عطر برای رفع خستگی در كارگاه هایی كه می خواهند ظرفیت تولیدی شان را بالا ببرند، از درخت سرو به دست می آید.
,انشا درخت پا در هوا,انشا درختی پا در هوا,انشا درخت وارونه,انشا درخت برعکس,انشا درخت تنها,انشا درختان,انشا درخت تشنه,انشا درخت دانش,انشا درختكاري,انشای درختکاری,انشا روز درختکاری,انشا درباره درختکاری,موضوع انشا درختکاری,انشا فواید درختکاری,انشا در مورد درختکاری,انشا درباره روز درختکاری,انشا درباره ی درختکاری,انشا درباره درختان,انشا در مورد درختان,انشای درختان,انشا برگ درختان سبز,انشا درباره ی درختان,انشا از زبان درختان,انشا درباره برگ درختان,انشا جویبار و درخت تشنه,انشا گفتگوی جویبار و درخت تشنه
انشا درباره درخت
درختان هم یک نوع موجودات زنده هستند و خوبی های فراوانی دارند مانند تصویه کردن هوا و زیبایی کردن آن منطقه و سایه البته برای بعضی ها هم خوبی نوشتن یاددگاری که این کار بسیار ناپسند است.
من یک درخت تنومند بودم با شاخه ای درشت و برگ های سبز رنگ. من کنار دوستان و همسایگانم به خوبی زندگی میکردیم و در روز ها چند نفری زیر سایه ی ما استراحت میکردند و به ما آب میدادند.تا این که سالها گذشت و من پیر شدم و چند انسان آمدند من را قطع کردند و در ماشین خودگذاشتند و مرا به یک محل بزرگ بردند روی درب ورودی آن محل نوشته بود کارخانه ی چوب بری.من ترسیده بودم اما کمی هم خوشحال ، خوشحالی خود را میدانم برای چه بود… و مرا روی دستگاه چوب بردی انداختند و قطعه قطعه ام کردد و بخشی از قسمت هایم را به کارخانه ی کاغذ سازی و بیشتر قسمت هایم را به کارخانه ی ایی بردند که قسمت های بدن من را به هم با میله ایی آهنی میچسباند.
و من از شدت ترس به خواب رفتم وقتی بیدار شدم دیدم در اتقاقی هستم نگاهی به خودم کردم و لبخندی زدم و گفتم: چه میز خوشگلی شده ام و نگاهی به کنار خود کردم چند ها میز دیگر را دیدم و با آن ها گفت و گو کردم که شما اهل کجایید و …
تا بعد از مدتی مرا به ساختمانی بزرگ بردند کار میز های قدیمی.از آنان پرسیدم که من کجا هستم گفت شما در مدرسه ایید و به داش آموزان خدمت میکنید و سهمی در آینده ی کشور دارید و باید به خودمان افتخار کنیم من خیلی خوشحال شده بودم اما تا این که یکی از آنان گفت باید رنج های زیادی را تحمل کنی که بعد از گذشت روز ها به آن ها عادت میکنید.
از اون پرسیدم چه رنجی؟
او گفت داش آموزانی هستند که دوست دارند روی ما خط بکشد و نقاشی بشکند آیا میتوانی این ها را تحمل کنی؟
من به اون گفتم آری من پیر شده ام و از پس مشکلات زیادی برآمده ام و برای آینده ی کشورام هر سختی را تحمل میکنم.
تا این که مدرسه ها شروع شدند و دانش آموزان میزهای خود را انتخاب کردند.و میز هم خیلی خوشحال و کنجکاو بود زیرا زندگی اش از این به بعد برای دانش آموزانی بود که سرمایه کشور هستند و هر سال با شور و کنجکاوی منتظر دانش آموزان جدید تری
گزارش کارآموزی رشته کشاورزی با عنوان: شرح کارآموزی در بخش ژنتیک و اصلاح نباتات در دوازده و بصورت ورد با قیمت بسیار مناسب سه هزار تومان
ابتدا فهرست مطالب ،مقدمه و فایل کامل پی دی اف (فقط برای مشاهده) را در زیر ببینید:
مقدمه
توتون از گیاهان بومی دنیای جدید میباشد. امروزه کشاورزان آمریکا حدود 3/1 محصول توتون دنیا را تولید میکند. در ایران توتون نیز از گیاهان قابل اهمیت به شمار میرود. استانهای مهم کشت توتون عبارتند از: آذربایجان غربی، گیلان و مازندران.
توتونهایی که در ایران کشت میشوند، عبارتند از: 1) باسما (توتون تیپ شرقی) در ارومیه، گرگان و مازندران، 2) ویرجینیا (توتون تیپ غربی) در مازندران، گیلان و گلستان، 3) بارلی (توتون تیپ غربی) در مازندران، گلستان و آذربایجان غربی.
توتون گیاهی است از خانواده سولاناسه و جنس نیکوتیانا این جنس 65 گونه دارد که دو گونه تاباکوم و روستیکا در کشاورزان اهمیت دارد و هیچیک از این دو گونه به صورت وحشی دیده نشده است.
توتون گیاهی است اصلاً دائمی، ولی چون نمیتواند سرما و یخبندان را تحمل کند، به صورت یکساله مورد کشت قرار میگیرد. چون توتون گیاهی است اتوگام، و برای اصلاح آن از روشهایی مثل وارد کردن و سلکسیون و دورگگیری استفاده میشود. دورگگیری در اصلاح توتون خیلی کاربرد دارد. دورگگیری بین گونهای به منظورهای زیادی مثل انتقال صفت مقاومت به بیماری از ارقام وحشی به توتون معمولی نیکوتیانا تاباکوم به کار رفته است و در این روش بیشتر از روش تلاقی برگشتی استفاده میشود.
فایل پی دی اف این گزارش کارآموزی رشته کشاورزی را فقط برای مشاهده و بصورت پی دی اف در زیر قرار داده ایم . ابتدا فایل پی دی اف را مشاهده نمائید و در صورت رضایت می توانید فایل ورد و قایل ویرایش این گزارش کارورزی را بصورت خرید انلاین و به قیمت فقط 3000 تومان از لینک خرید آن دریافت نمائید . ابتدا فایل پی دی اف :
در صورت رضایت فایل ورد و قابل ویرایش این گزارش کارآموزی را از لینک خرید زیر و بصورت انلاین و با قیمت 3000تومان (سه هزار تومان)بعد از پرداخت دریافت نمائید .
راهنمای خرید : برای خرید انلاین ابتدا بر روی لینک خرید زیر کلیک نمائید . تا وارد صفحه خرید آنلاین شوید .درصفحه خرید آنلاین نام و نام خانوادگی ، شماره موبایل و ایمیل خود را وارد کنید .و بر روی خرید کلیک نمائید. تا وارد صفحه در گاه بانک شوید .بعد از وارد کردن مشخصات کارت ، وارد صفحه دانلود فایل می شوید که بصورت مستقیم می توانید آن را دانلود کنید ، همچنین علاوه بر دانلود مستقیم ، لینک دانلود به ایمیل شما نیز فرستاده می شود - لینک خرید :
ماده سفالگري گل است . گل در دستها جان مي گيرد و به شكل هاي مختلف در مي آيد . مثل كوزه و ظروفي كه نقشهاي برجسته دارند . از ساكنان اوليه فلات ايران سفالينه هاي قابل توجهي بدست آمده است . معروفترين آنها متعلق به سيلك و شوش است . اين سفالها تقريبا از 4 تا 6 هزار سال پيش قدمت دارد . اما در فاصله بين اين دو زمان دگرگوني بسيار مهمي در سفالگري صورت مي گيرد و آن اختراع چرخ سفالگري است . تقريبا در همين زمان بدعت پختن سفالها در كوره نيز آغاز مي شود . اين دو عامل باعث رشد قابل توجهي در اين رشته هنري مي گردد. بسياري از محققين اعتقاد دارند كه ساكنين اوليه فلات ايران مبتكر ساخت چرخ سفالگري بودند.
نقاشي :
نقاشي در ميان ساكنان اوليه فلات ايران بيشتر شامل نقشهاي روي سفالينه هاست ، بدعت نقاشي روي سفال را بيشتر محققان به ساكنان اوليه فلات ايران نسبت مي دهند . به جز نقاشي هاي روي سفال ها تعدادي نقاشي بر ديوارهاي غارهاي لرستان بدست آمده كه متعلق به بيش از 12 هزار سال پيش است .
فلزكاري در عهد هخامنشي :
آثار زرين دوره هخامنشي چندان زياد نيست . ولي آنچه بدست آمده از ساختاري بسيار ظريف برخوردار است ، نكته قابل توجه در آنها شباهتشان با نقوش برجسته در تخت جمشيد است.
دانش در ایران باستان
فناوری
قنات ریشه در قبل از دوران هخامنشی در ایران قدیم دارد. بزرگترین و قدیمیترین قنات در شهر گناباد است که پس از ۲۷۰۰ سال هنوز آب کشاورزی و آشامیدنی ۴۰ هزار نفر را فراهم میکند.
ایرانیان احتمالاً اولین نوع باتری را که به پیل بغداد مشهور است در دوران ساسانیان یا اشکانیان اختراع کردند.
چرخ بادی در سال ۱۷۰۰ قبل از میلاد توسط بابلیها اختراع شد و در قرن هفتم مهندسان ایرانی بر اساس آن، ماشین بادی پیشرفته تری ساختند به نام آسیاب بادی.
پزشکی
اولین بیمارستانی که در آن دانش پژوهان علوم پزشکی تحت نظارت پزشک، به طور روشمندی بر روی بیماران کار میکردند در دانشگاه جندی شاپور بود. برخی متخصصین پا را از این هم فراتر نهاده و معتقدند کل اعتبار سیستم بیمارستانی را باید در ایران قدیم مشاهده کرد.
معماری در ایران باستان
تخت جمشید
معماری هخامنشیان به دستآوردهای ایرانیان هخامنشی در ساخت شهرهای (تخت جمشید، شوش، هگمتانه)، معابد برای عبادت و گردهماییهای اجتماعی (مانند معابد زرتشتی) و آرامگاه پادشاهان گذشته (مانند آرامگاه کورش) اشاره داردبنای بسیار عظیم تخت جمشید طی سالیان پیوسته، پایتخت باشکوه و تشریفاتی پادشاهی ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بوده و میتوان آنرا نماد معماری هخامنشی به شمار آورد. ساخت تخت جمشید در زمان داریوش آغاز شد.
کاخ داریوش
کاخ آپادانا به کاخ کوچکتری راه دارد که داریوش نخست آن را در بخش جنوبی تخت جمشید بنا نهاد. این کاخ قچر هدیش نام دارد. تزیینات نمای سکوی کاخ، نقش ارتش امپراطوری پارس با لباسهای با شکوه را نشان میدهد که در گوشه و کنار آن ردیفی از افراد نیز دیده میشود که آذوقه و حیوانات زنده را حمل میکنند و بر روی دیواره پلکانهای متقارن کاخ حک شدهاند. تزیینات درگاههای دروازههای کاخ، زندگی روزمره دربار را نشان میدهد. شاه وارد محمل اقامت خود میشود و پشت سر وی خدمتگزاران هستند که چتری بر سر شاه نگهداشتهاند. در درگاه دیگر پشت سر شاه ۲ نفر ندیمه دیده میشود که حوله و عطردان پادشاه را حمل میکنند که با نمونه مصری آن شباهت بسیاری داد
زبان پارسی در ایران باستان
زبان پارسی باستان یا زبان پارسه یا زبان آریایی .در شاخه زبانهای ایرانی از گروه زبانهای هندوایرانی خانواده زبانهای هندواروپایی قرار میگیرد این زبان به زبان پارسی میانه تحول یافت که زبان ادبی و رسمی دوران ساسانیان بود و بعدها به زبان پارسی دری یا پارسی نو تبدیل شد. این زبان از زبان نیاایرانی (زبان ایرانی باستان) سرچشمه گرفتهاست. پارسی باستان در کنار زبان اوستایی تنها زبانهای ایرانی دوران کهن هستند که متن یا کتیبههایی از آنها به جا ماندهاست. زبان پارسی باستان در جنوب غربی ایران صحبت میشدهاست و قدیمیترین متنی که از آن به جای مانده به قرن ششم پیش از میلاد مربوط میشود.
خط ایران باستان
خط میخی هخامنشی به احتمال زیاد توسط داریوش بزرگ ایجاد شدهاست. این نوع خط میخی که متشکل از ۵۰ علامت است. آخرین نوع خط میخیاست که ابداع شدهاست (در سدۀ ششم پیش از میلاد). این خط برای نوشتن کتیبههای هخامنشی به کار رفتهاست. خط میخی هخامنشی خطی نیمه الفبایی نیمه هجایی است به علاوۀ ۸ علامت (اندیشهنگاشت) که برای لغات پر استفاده مثل شاه، کشور و اهورامزدا به کار میروند. این خط از سادهترین خطوط میخی است. تنها خط میخی اوگاریتی است که از آن سادهتر است و صد در صد الفبایی است. این خط هماکنون در استاندارد یونیکد (۴٫۱) پذیرفته شده و بازهای به آن اختصاص داده شدهاست.
گذشته چراغ راه آینده است ملتی که گذشته ی خود را نشناسد محکوم به فناست.اکثرمورخان جهان براین باورند که قسمت اعظم پیشرفت های علوم و تمدن بشری مدیون تمدن ایرانی است و ایران سهم قابل توجهی دراین پیشرفت داشته است.امروزه دربیشتر آثاری که به نام فرهنگنامه,دانشنامه و ...درباره تاریخ دانش و هنر بشری در دنیا نوشته میشود-با نگرشی مغرضانه- سهمی ناچیز برای تمدن ایران و ایرانیان قائل اند و درپی آنند که پیشرفتهای عظیم بشری را نتیجه هوشمندی و تلاش مجدانه غریبان القا کنند که از یونان و روم شروع شده است.
سرزمین کهن ایران,سرچشمه دانش و بینش بوده است و ایرانیان نقش قابل توجهی در توسعه ,تکامل و ترویج علم و آگاهی بشری داشته اند که در این مقاله به گوشه هایی از آن اشاره می شود.
پیشگفتار:
بخشی از تاریخ تمدن ایرانیان , در پس پرده زمان مخفی مانده است. از این رو ترسیم اوضاع علمی و ذکر نام دانشمندانی که در عهد باستان می زیستند, بسیار دشوار و در برخی موارد ناممکن است , متأسفانه از ایران پیش از اسلام به دلیل هجوام اقوام وحشی، آثار مکتوب چندانی باقی نمانده است , ولی آنقدر که از تعالیم دینی و اصول اخلاقی کتب مذهبی و نوشته های یونانیان بر می آید , فرهنگ و تمدن ایران در عرصه علم از رونق و اعتبار خاصی برخوردار بوده است .
دربار پادشاهان ایران باستان به ویژه در دوره هخامنشیان محل تجمع بسیاری از دانشمندان ,مهندسان,پزشکان,فیلسوفان,ادیبان,نمایشنامه نویسان,معماران و هنرمندان بود. البته فراگیری علم در آن زمان , عمومی نبود و جو علمی در ابتدا به نیایشگاه ها و حلقه های متشکل از کاتبان معابد محدود می گشت . با وجود این چنان که از منابع بر می آید با وجود محدود بودن فضای علمی ایرانیان از پیشرفت قابل ملاحظه ای در علوم مختلف بهره مند بودند و اندیشه ها و ابداعات چشمگیری در علوم ریاضی , ستاره شناسی و هندسه در حلقه های علمی ایرانیان نضج گرفت.
ایرانیان در نتیجه تلاش دانشمندان خود , به پیشرفت های ارزشمندی در علوم مختلف نائل آمدند که در ادامه مقالهبه بخش هایی از آنها اشاره می شود .
جغرافیا و نجوم
در کتاب بُندَهِشن ( از متون مذهبی ایران باستان ) مطالب ارزنده ای از دانش ایرانیان راجع به اقالیم و مکان های جغرافیایی , منشآ رودها و دریاچه ها و اوضاع طبیعی سرزمین ایران آمده است(فرشاد، 1365: 235 ).
هخامنشی , ایرانیان پیشرفتهای قابل توجهی در علم جغرافیا حاصل کردند؛ از جمله برای نخستین بار با استفاده از نیروی دریایی خود,به اکتشافات جغرافیایی و کشف سرزمین های ناشناخته گیتی همت گماشتند . به منابع تاریخی , داریوش یکی از اتباع یونانی خود بنام اسکیلاس را جهت یافتن مصب رود سند به این منطقه اعزام کرد و به وی دستور داددر مسیر خود , مناطق جغرافیایی جدید را شناسایی و اطلاعات لازم درباره آنها را ثبت کند(رائین، 1336 :137 ).از گزارش هرودوت چنین برمی آید که اسکیلاس در ماموریت خویش توفیق یافته و در نتیجه اکتشافات وی بود که ایرانیان توانستند به هند راه یابند (هردوت ،بی تا:268) .
کشفیات باستان شناسان نشانگر آن است که یکی از منابع مهم ستاره شناسی در آن دوران , سنت های آریایی بود.«ایران ویج» یعنی سرزمین ایران ,مرکز ستاره شناسی آن عصر بود.
سنت های کهن در نجوم ایران باستان که بیشتر گرایش به احکام ستارگان داشته,دارای جلوه های «اسطوره ای – دینی » بوده است . در متون دینی ایرانیان مانند اوستا, بندهشن و مینوی خرد , بارها از علم نجوم و احکام ستارگان یاد شده است .در عصر ساسانی , تدوین کتاب های «زیج شهریار» و «شهرهای ایران» که بعدها مآخذ بسیاری از دانشمندان , منجمان و جغرافی دانان دوره اسلامی قرار گرفت , در پیشرفت دانش اخترشناسی تآثیری بس شگرف داشت (بیات،1368 :243).
ریاضیات و هندسه
در دنیای باستان , ریاضیات بصورت علم اعداد مفهومی نداشت اما در ساختمان های ویران شده , تآسیسات آبی, ابزارها و وسایل , نقش علم ریاضیات مجسم و قابل لمس است.به عنوان مثال در ساخت و بنای کاخهای عصر هخامنشی ،راه شاهی ،نقشه برداری و وسایلی مانند کشتی ،ارابه های چرخ دارو...استفاده ایرانیان از قواعد ریاضی کاملا هویداست.
برخی از قواعد و روش های ریاضی مانند جداول جبری و معادلات جبری در شوش باستان , معمول بوده است . ابداع واحدهای اندازه گیری به همت ریاضی دانان ایرانی سبب شد مقیاس های اندازه گیری در مناطق وسیعی از دنیای آن روزگار یکنواخت شود. نشانه های برجای مانده از آن دوران معرف آگاهی قابل توجه ایرانیان در عرصه دانش هندسه است . ایرانیان در بساری از قواعد محاسبه سطح و حجم اجسام با استفاده از روابط جدید هندسی آگاهی داشته اند و بسیاری از دانشمندان یونانی از دانش ایرانیان ,در توسعه آگاهی خود در زمینه علم هندسه بهره بردند. به عنوان مثال , فیثاغورث که از بانیان علم هندسه به شمار می رود با سفر به مشرق زمین و بهره گیری از معارف شرق کهن قضیه هندسی «فیثاغورث» را به نام خود ثبت کرد؛در حالی که مدارک تاریخی به خوبی نشان می دهد که هندسه دانان شوش,از قضیه فیثاغورث آگاهی داشتند ولی نتوانسته بودند آن را به همگان عرضه کنند(فرشاد، 1365 : 504) .
طب و بهداشت
تاریخ پزشکی ایران زمین , سربلند و افتخار آمیز است ؛ چنان که در اوستا خبر دیرینگی این علم در میان ایرانیان آمده است . منابع از جایگاه ویژه علم طب در میان ایرانیان حکایت دارد(همان ،556). با نگرشی به تاریخ طب در جهان درخشش هنر و خلاقیت پزشکان ایرانی را بر پهنه آن خواهیم یافت. با مقایسه روش های درمانی مرسوم در میان پزشکان ایران و یونان ,دو کشور پیشرفته روزگاران قدیم , می توان دریافت که قبل از عصر بقراط , طب و داروسازی در ایران به مراتب پیشرفته تر از یونان بوده است و یونانیان در این زمینه تحت تآثیر ایرانیان بوده اند(حقیقت ،2536 :55) .
شیوه های درمانی در ایران , بیشتر بر تجربیات و روش های علمی مبتنی بوده است؛ در حالی کهدر یونان بر اعتقادات خرافی استوار بوده است ,رعایت بهداشت جزء قوانین و آداب دینی ایرانیان بوده است , در حالی که برخی امور بهداشتی ایرانیان مانند ضد عفونی کردن آب و مناطق مسکونی , برای یونانیان قابل هضم نبود و تعجب یونانیان را بر می انگیخت(دورانت ،1365 :430 ). ویل دورانت در زمینه اهمیت رعایت بهداشت در میان ایرانیان می نگارد : « [پارسیان] پاکیزگی را پس از زندگی بزرگترین نعمت می دانستند... در کتاب زرتشت (اوستا) آمده است که نچیدن ناخن و مو و نفس کشیدن از دهان, همه پلیدی است و ایرانی فرزانه باید از آن پرهیز کند.»(همان ،422)
کیمیاگری و داروسازی
کیمیاگری از رشته های مورد توجه ایرانیان قدیم بوده است . کیمیاگری تنها تبدیل فلزی به فلز دیگر نبوده , بلکه مضمونی کلی تر داشته است؛لعاب دادن کاشی ها , رنگرزی فرش ها , پارچه ها و شیشه ها و امور زینتی دیگر , جزئی از این رشته محسوب می شد.
ایرانیان دانش کیمیا را به دانشمندان سرزمین های دیگر آموختند , «اُستانِس» مُغ بزرگ زمان خشایارشا, برای تعلیم شیمی به موبدان مصر به این سرزمین سفر کرد(سلطانی ، 1354: 682). ایرانیان با اختراع وسیله ای شبیه پیل الکتریکی در عصر اشکانی, فلزات را ذوب می کردند.
در زمینه داروسازی نیز آثار هوشیاری و دانش ایرانیان مشهود است . به نظر می رسد واژه دارو که امروزه به زبان لاتین دراگDRUG)) خوانده می شود, از واژه (داروک) پهلوی گرفته شده باشد. در این دوره تهیه معجونهای دارویی , همچون «میتریدات» , متداول بوده است . بسیاری از ترکیبات دارویی که جالینوس و دیگر پزشکان یونان تهیه کرده اند, مطابق اصول ساخت این معجون بوده است(همان ،685) . در عصر ساسانیان , فعالیت های دانشمندان ایرانی در زمینه داروسازی به ویژه در« دانشگاه جندی شاپور» تداوم داشت.
دانشگاه جندی شاپور
«دانش و هنر , برتر از شمشیر و ثروت است. » این جمله ای است که بر سر دانشگاه جندی شاپور حک شده بود(براون ،1337: 37).
از مصادیقی که بر رونق و اعتلای تمدن ایرانی مهر تایید می زند, وجود مراکز و مدارس علمی است که دانشگاه جندی شاپور در میان آنها دارای شهرت خاصی است (نخعی ،1358: 190). این دانشگاه , بزرگترین مرکز علمی زمان خود بود.
درست است که مقدمات تاسیس این دانشگاه را اردشیر بابکان , نخستین پادشاه سلسله ساسانی ,فراهم آورد. ولی گشایش آن , به زمان فرزندش شاپور اول باز می گردد و به همین سبب , به جندی شاپور مشهور شد.با تاسیس این دانشگاه , ایران, بزرگترین کانون علمی دنیا گشت و دانش پژوهان دنیا از هر قوم , دین و نژادی رهسپار ایران شدند( همان ).
هر سال در این دانشگاه ,انجمن پزشکی به ریاست «دُرُستپَد» , وزیر بهداری عصر ساسانی برگزار می شد. در این انجمن علمی , علاوه بر درستپد پزشکن مخصوص شاه و پزشکان برجسته ایران و سایر کشورها حضور می یافتند و در باب علم پزشکی , بیماری ها و نحوه درمان آنها گفتگو می کردند. نتیجه بحث ها در دفتری ثبت می شد و پس از تطبیق با منابع و کتب علمی و اثبات کارآمدی آنها , به صورت کتابچه ای در اختیار پزشکان سراسر دنیا قرار می گرفتر(ممتحن ،1374: 204). این همایش علمی ,نماد درخشش دانش ایرانیان و تلاش دلسوزانه آنان در ارتقای علم و تمدن بشری بود.
در دانشکده پزشکی دانشگاه جندی شاپور جراحی های پیشرفته انجام می شد . دانشگاه , دارای تالار تشریح بود. کتابخانه این دانشگاه چنان بزرگ بود که به نوشته ادوارد براون , شرق شناس معروف , نظیر این کتابخانه هیچگاه در تاریخ تمدن دنیا دیده نشده است(براون ،1337 : 47) .
نگاهی به کتاب های تاریخ الحکمای قفطی , الانباء فی طبقات الاطباء ابن ابی صبیعه, الفهرست ابن الندیم و ... ما را از عظمت و اهمیت این کانون علمی بزرگ جهان بیشتر آگاه می سازد .
صنعت و هنر
درخشان ترین اشعه ذوق وعالی ترین سلیقه هنری از ذهن ایرانیان تراویده که ثمره اش خلق آثاری ارزشمند در عرصه هنر و فرهنگ است .مطالعات و یافته های باستان شناسان , نشان می دهد که سراسر ایران در شکل گیری اولیه فنون و هنر نقش داشته است . از کاوش و بررسی در مناطق تمدنی همچون : تپه حصار دامغان , سیلک کاشان , تپه باستانی شوش و تپه هگمتانه , نخستین مراحل ساخت سفال , چرخ کوزه گری , دوک ریسندگی, ابزارهای مسی , کوره های آجرپزی و ارابه های چرخ دار به دست آمده است(فرشاد ،1365 :726).
ضرب سکه طلا, برای نخستین بار در تاریخ منسوب به ایرانیان است . داریوش در سال 516.ق.م. نخستین سکه را که «دریک»خوانده می شد , ضرب کرد(احتشام ،2535 :174). پس از کشف کاغذ در چین ایرانیان نخستین گروهی بودند که به صنعت ساخت کاغذ دست یافتند و در دوره اسلامی آن را به مسلمانان انتقال دادند. ایرانیان با ابداعات گوناگون در ساخت ابزارهای سنگی , سیستم های آب رسانی ,حفر قنات و ... بزرگترین خدمات را به صنعت و هنر بشر کردندفرشاد ،1365: 76). احداث راه های چشم نواز وسیع و طولانی که عمده قسمت های آن با سیستم پستی خاص با هم مرتبط بود, از دیگر ابداعات و شاهکارهای ایرانیان است .
از افتخارات مهم و غرور آفرین ایرانیان , ترعه ای بود که رود نیل را به دریای مدیترانه منتقل می ساخت . این کار به دستور داریوش انجام شد و گزارش احداث آن بر روی کتیبه ای حک گردید(رائین ،1336 :53).
تمدن ایرانی در حوزه معماری نیز دارای دستاوردهای درخشانی است که بخشی از آنها همچنان عظمت , زیبایی و جذابیت خویش را حفظ کرده اند . از ممتازترین آثار معماری ایران باستان , بنای «تخت جمشید» است که به لحاظ مهندسی ساختمان در نوع خود بی نظیر است . در این بنا سیستم کامل آب رسانی و فاضلاب در بخش زیرین تعبیه شده بود( فرشاد، 1365: 156) . پله ها , ستون ها و سرستون های آن از اوج نظم و هماهنگی این اثر ارزشمند تاریخ معماری جهان حکایت دارد.
طاق کسری از دیگر آثار برجسته هنر معماری ایرانیان است که در عصر ساسانیان در نزدیکی دجله بنا شد. این طاق قسمتی از کاخ سفی و جایگاه تخت سلطنتی انوشیروان بود و قالی زربفت و معروف « بهارستان» در آن پهن شده بود(پیرنیا وآشتیانی ،1380 :274 ) . این بنا بزرگترین طاق سقفی است که تا کنون در جهان با مصالح ساده و بدون قالب بندی ساخته شده است(نصر ،1351 :254) .
برآیند:
به گواهی مورخان ، ایرانیان از دیر باز برای خرد و دانش ارزش بسیار قائل بوده اند. اکثرمورخان جهان بر این باورند که قسمت اعظم پیشرفت های علوم و تمدن بشری مدیون تمدن ایرانی است و ایران سهم قابل توجهی در این پیشرفت داشته است . ایران از ابتدا سرچشمه نیکی ، قدرت ، زیبایی ، فضیلت و خداپرستی بوده . جهان اگر از یونان هماهنگی و زیبایی و از روم قانون و هنرآموخت از تمدن ایران ترکیبی از این چهارعنصر را فرا گرفت . در آموزه های زرتشت دین رسمی ایران در زمان ساسانیان یکی از راههای رسیدن به بهشت موعود ، « کوشش و کمک به تعلیم و تربیت نوع بشر » عنوان شده است ، چرا که به نیروی دانش ، شر و ستم ، این دو آثار جهل ، از جهان رخت بر می بندد.در ایران باستان هدف از آموزش و پرورش این بود که کودک را معتقد به خدا و متدین بار بیاورند، او را دارای اخلاق نیکو کنند؛ به او پیشه و هنر بیاموزند و به بهداشت تن متوجه و مأمور سازند.در زمان هخامنشیان توسعه صنایع و حرف گوناگون و سازمان اداری و تشکیلات وسیع دربار نیاز مبرمی به نیروی انسانی متخصص و کار آمد داشت. به همین لحاظ در صدد بر آمدند علاوه بر آموزشهای دینی سایر علوم را در مدارس ، مکانهایی سوای خانه و پرستش گاهها بر پا دارند..با توسعه علوم و دانش که در نتیجه توسعه آموزشگاهها و حشر و نشر با یونانیان و بر قراری رابطه با هندوستان از سوی دیگر صورت گرفت، به تدریج مدارس عالی در ایران پدیدار شد. جلوه بارز اینگونه آموزشگاهها که در آنجا ، در سطوح عالیه تدریس و تحقیق می شد، دانشکاه جندی شاپور است که به دستور شاهپوراول بنیانکذاری شد.در این دانشگاه که طی چندین قرن مرکز دانش جهانی محسوب می شد، طب، دارو سازی و دامپزشکی، فلسفه، هیئت و نجوم، ریاضیات، حکمت، منطق، الهیات و ... تدریس می شد و دانشکده طب و نجوم آن در بسط و تحکیم این علوم به کشفیات و پیشرفتهای فوق العاده بزرگی نائل شد. ایرانیان اولین ملتی که امپراطوری جهانی را به وجود آوردند و روح عدالت و آزاد منشی را که تا آن زمان بر بشر مجهول بود بسط و اشاعه دادند. از زمانی که تاریخ ایران ثبت شده برای دانش در این سرزمین ارزش زیادی قائل بوده و از خداوند درخواست دانش و بینش میکردهاند.
رُمانتیسم یا رمانتیسیسم: عصری از تاریخ فرهنگ در غرب اروپااست، که بیشتر در آثار هنرهای تجسمی، ادبیاتو موسیقینمایان شد.
رمانتیسم جنبههای احساسی و ملموس را دوباره به هنر غرب وارد کرد. هنرمندان رمانتیک آزاد از چهارچوبهای تصویرگریهای سنتی، به تحقق بخشیدن ایدههای شخصی خود پرداختند.[۱]
رمانتیسیسم را همانطور که از نامش پیداست، باید نوعی واکنش احساسی در برابر خردمحوری بهشمار آورد. تمایلی به برجسته کردن خویشتن انسانی، گرایش به سوی خیال و رویا، به سوی گذشته تاریخی و به سوی سرزمینهای ناشناخته. از دید انسان رمانتیک، جهان به دو دسته خردگرا (به قول نووالیس: جهان اعداد و اشکال) و به دسته احساسات و یا بهطور دقیقتر، والاترینها و زیباییها تقسیم میشود.
رمانتیسم در اصل، جنبشی هنری بود که در اواخر قرن هجدهمو نوزدهمدر ادبیات و سپس هنرهای تجسمی، ابتدا در انگلستانو سپس آلمان، فرانسهو سراسر اروپارشد کرد. رمانتیسم تا حدودی بر ضد جامعه اشرافیو دوران روشنگری(به طور بهتر عقلانی) بود. گفته میشود که ایدئولوژی انقلاب فرانسهو نتیجههای آن این طرز فکر را تحت تأثیر خود قرار داد.
رمانتیسم را جنبشی ضد روشنگری میدانند. برلین، بهخصوص، علاقهمند به استفاده از چنین لفظی برای اشاره به این جنبش بود. درحالیکه روشنگری نهضتی فکری بهحساب میآمد که با علم و منطق و پیشرفتهای نظامهای عقلانی بشری در فهم علوم تجربی و انسانی گره خورده بود، متفکرین و هنرمندان رمانتیک، تأکید فرهنگی بر خرد را محدودکننده و سرکوبگر روح آدمی میدانستند و بر مؤلفههایی چون هنر، شور، هیجان، تخیل، مضامین معنوی، مناسک و نمادها تأکید میکردند. در میان اصحاب رمانتیک، امر خاص ارزشمندتر از امر عام بود و خاصبودن فرهنگهای بومی، تنوع و تکثر زبانهای بشری، هویتهای محلی و منحصربهفرد بودن آدمیان ستایش میشد (شرت: ۱۳۸۷، ص ۹-۸۸).
درباره
بحث اندیشه رمانتیک را بایستی در مقولاتی چون «قرارداد اجتماعی» و «نظریه انداموار دولت» جستجو کرد که اولی در آثار افرادی چون روسو، هابزو لاکو دومی در نظریات اندیشمندانی چون هگلمشهود است.
این مکتب زاییدهٔ تمدن صنعتی و پیشرفت طبقه متوسط در سدهٔ نوزدهم میباشد. رمانتیکها به رؤیا و اندیشه خود بیش از هر انگیزه طبیعی و غیر طبیعی اهمیت میدادند و آنچه مینوشتند جلوههایی از جهان نا شناخته اندیشه و پندار بود.
خیال پردازان قرن ۱۹ توده را آنگونه که بودند تصور نمیکردند بلکه آنگونه که میخواستند باشد تجسم میساختند؛ بنابراین رمانتیسم در برابر واقعگراییبود.
آنها برعکس کلاسیسیستهابه خرد نمیپرداختند، بلکه به فرمان احساس و اندیشه گوش میدادند.
البته رمانتیکها کاوش عقلی را یکسره بیهوده نمیدانستند، بلکه معتقد بودند که عقل فقط نمایندهٔ جزئی از استعدادهای انسان است. بنابراین اغلب آنها برای درک تمامیت عالم به نگرشهای زیباشناسانه و شهودی روی میآوردند و اعتقادشان این بود که بینش عقلی از درک هستی ناتوان است.
ژان ژاک روسو از مهمترین متفکرین رمانتیک میگوید: در نهایت، عقل راهی را در پیش میگیرد که قلب حکم میکند
هنرمند رمانتیک توده را دشمن میداند و چون از زندگی در اجتماع خویش گریزان است به دامان خیالها و اندیشههای خویش پناه میبرد و به دورانهای باستانی و سدههای میانه و روزگار کودکی و سرزمین آرزوها و تنهایی باز میگردد.
رمانتیسم فریاد خشم و اعتراض بر ضد بندگی انسان، کشاکشهای سرمایهداری و برگرداندن به شهرهای کارگری و بر ضد صنعتگران سرمایهدار است.
بنیان رمانتیسم با ایدهآلیسم (Idealism) نزدیکی دارد و هنرمند رمانتیک زندگی و اجتماع را زاییدهٔ اندیشه میداند و دگرگونیهای توده را (بر خلاف واقعگرایان) وابسته به دگرگونیهای اندیشه بشری میداند.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن