سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
مقدمه مگسها جزء حشرات به شمار میآیند و به زیر رده بالداران یا حشرات تعلق دارند و حشرات بالدار دارای زایدههایی به نام دنبالههای شکمی و زواید تناسلی هستند مگسها به راسته دو بالان تعلق دارند. دو بالان جانورانی هستند که تعداد رگبالها کم است و بالهای پسین تبدیل به دو اندام کوتاه متورم شده است که هالتر نامیده میشود بخشهای مختلف بدن مشخص است و شکم دارای ۴ تا ۹ بند است و دگردیسی آنها کامل بوده و لاروهای آنها بدون پا هستند و ضمایم دهانی سوراخ کننده و مکنده دارند. این راسته شامل زیر راستههای متعدد است که انواع مگسها را شامل میشود.
زیر راسته راست درزان کوتاه شاخان شاخکها کوتاه و اغلب سه بندی است.
* خرمگس: تند پروازند و چشمهای جانبی و برگ و نواری دارند. خرطومی برجسته دارند، مگسهای نر گیاهان را میمکند ولی مادهها از خون جانوران تغذیه میکنند.
* دزد مگسان: حشراتی قوی و بدنی خاردار دارند در اطراف دهان یک ریش مویی وجود دارد حشرات دیگر را در حال پرواز شکار میکنند.
* زنبور مگسان: دارای موهای پرپشت و متراکم شبیه زنبورها هستند پاها و خرطوم بلندی دارند.
زیر راسته پیچیده درزان
* بیشیار مگسان: حشرات فاقد شیار پیشانی در اطراف قاعده شاخکها هستند.
* شهد مگسان: رنگ این حشرات روشن است و فاقد موهای زبرند. از زنبورها یا زنبوران عسل تقلید میکنند. لاروهای آنها از شتهها تغذیه میکنند.
شیار دار مگسان این حشرات دارای حلقهای در اطراف قاعده شاخکهای خود میباشند.
* برمگسان: مگسهایی کوچکند و نوک شکم آنها باریک است. روی بالهای آنها لکههای تیره عرضی وجود دارند. لاروهای آنها گیاهخوارند و یا داخل میوه زندگی میکنند.
* سرکه مگسان: چشمهای این جانوران معمولا قرمز است. از میوههای گندیده تغذیه میکنند.
* ریشه مگسان: لاروهای آنها روی ریشه یا مواد فاسد شده زندگی میکنند بعضی گوشتخوارند.
* سرامگسان: مگسهایی با اندازههای کوچکند لاروها روی مواد آلی در حال تجزیه رشد میکنند. بالغها روی پستانداران اهلی و وحشی و حتی انسان و حشرات کامل که در بعضی انواع دارای قطعات دهان نیش زننده هستند. از خون انسان و سایر موجودات خونگرم تغذیه میکنند. مگس خانگی دارای ضمایم دهانی اسفنجی است و میتواند غذاهای انسانی را آلوده کند.
* گوشت مگسان: لاروها از حیوانات مرده ، مدفوع ، فضولات و غیره تغذیه میکنند یا روی بدن حشرات دیگرند.
* تیز مگسان: این حشرات تخمها یا لاروهای خود را روی حشرات دیگر میگذارند.
* اسب مگسان: بالغها بزرگ و به شکل زنبورند و در روی بدن آنها کرک وجود دارد چشمهای مرکب در حیوان نر و ماده از هم مجزا است پرواز سریع دارند و طول عمر در حیوان بالغ کوتاه است.
شفیره زایان قطعات شکم نامشخص است پاهای آنها پنجهدار است تخمگذار هستند و در هر مرتبه یک لارو تولید میکنند.
* سگ مگسان: بدنی مسطح و پهن شبیه شپش دارند بالدار یا بدون بالند شکم آنها حجیم است این مگسها روی پستانداران مخصوصا روی بدن خفاشها زندگی میکنند. انگلهای خارجی میباشند و از خون میزبان تغذیه میکنند.
* نحل مگسان: حشراتی ریزند یا فاقد بالند و یا بالهای کوتاهی دارند عموما انگلند و روی زنبورها مخصوصا زنبوران عسل انگل میشوند. برولاسکا فاقد بالند و روی ملکه و حیوان نر زنبوران عسل زندگی میکنند.
زکریا (ع) یکى از پیامبران الهى است که عمر با برکت خویش را در راه دعوت به خداپرستى و خدمت در بیت المقدس سپرى نمود. وى آرزومند بود خداوند به او پسرى مرحمت کند تا پس از او رسالت پدر را استمرار بخشد و قوم او به گمراهى نیفتند؛ زیرا نشانه هاى گمراهى میان آنان هویدا بود، ولى پیرى و سالخوردگى حضرت و نازایى همسر سالخوردهاش امید و آرزوى فرزند داشتن او را کاهش مىداد، امّا زکریا که به پروردگار خویش ایمان داشت، مى دانست هیچ مانعى نمى تواند در برابر قدرت الهى عرض اندام کند. روزى در معبد، بر مریم وارد شد -چه اینکه مریم شب و روز خود را در آنجا مى گذراند – در برابر او خوراک و آشامیدنى و میوه هاى غیر فصلى ملاحظه کرد، از او پرسید اینها را از کجا آورده اى؟ پاسخ داد: اینها از نزد پروردگارى است که به هر که خواهد بى اندازه نعمت مى دهد.
وقتى زکریا این نشانه هاى بارزِ قدرتِ الهى و احترامى را که به مریم پارسا و تنها عنایت کرده بود، مشاهده نمود، او را بر این داشت که با پروردگار خود مناجات کند و عرضه بدارد: پروردگارا، من پیر و سالخورده گشته ام و استخوانهایم ضعیف و ناتوان شده و موى سرم سپید گشته است، آرزو و امید بسیار دارم که دعایم را بپذیرى و به من فرزندى عنایت کنى، چه اینکه من خود را از عطاى بى انتهاى تو هرگز محروم ندانسته، بلکه با استجابت دعایم انتظار سعادتمندى دارم.
پروردگارا، من به جهت خواسته دنیوى و صِرف علاقه به فرزند به درگاهت دعا نکردم، امّا ملاحظه مى کنم که خویشاوندان من به تبهکارترین مردم تبدیل شده اند و مطمئن نیستم پس از من احکام دین را به پاداشته و میان مردم به عدالت رفتار کنند، ولى پروردگارا با وجود نازایى همسرم، تو قادرى که دعایم را مستجاب گردانى و به من پسرى عنایت کنى تا علم و دانش و دین را از من و مُلک و پادشاهى را از آل یعقوب به ارث بَرَد و او را مورد خرسندى خویش قرار ده.
هر گاه زکریا در مکان عبادت بر مریم وارد مىشد، طعامى را نزدش ملاحظه مى کرد، گفت: اى مریم، این خوراکى ها را از کجا آورده اى؟ گفت: اینها از نزد خدایند، خداوند به هر که خواهد بى حساب روزى مى دهد. اینجا بود که زکریا پروردگار خویش را خواند و عرضه داشت: پروردگارا، از پیشگاه خودت به من فرزندانى پاک سرشت عنایت کن، به راستى که تو دعا را مى شنوى و مستجاب مى گردانى.
استخوانهایم سست گشته و پیرى مویم را سپید نموده است، ولى من هیچ گاه از عطاى تو محروم نبوده ام. بار خدایا، من از این وارثان کنونى بیمناکم که راه باطل پویند و همسرم نیز نازاست، از پیشگاه خود به من جانشینى شایسته عنایت کن که وارث من و همه آل یعقوب باشد، خداوندا، او را وارثى پسندیده و صالح مقرر دار.
مژده ولادت یحیى(ع)
خداوند دعاى زکریا را به استجابت رساند و فرشتگانى را نزد او فرستاد تا به او مژده دهند که خداى متعال به زودى به او فرزندى عنایت خواهد فرمود و نام یحیى را برایش برگزیند که ویژه اوست و هیچ کس را به این اسم نامگذارى نکرده است و به زودى برکات الهى بر او وارد مى شود. وى به کتاب الهى ایمان مى آورد و پیشواى قوم خود خواهد بود و از شهوات و هواى نفس اجتناب و دورى مى کند.
زکریا از این مژده شگفت زده شد؛ زیرا او پیرمردى سالخورده بود و همسرى نازا داشت که حتى در دوران جوانى، فرزندى از او متولد نشده بود. بدو گفته شد: خداوند این چنین اراده فرموده و این کار بر او آسان است، چنان که خداوند تو را نیز از نیستى به هستى آورد.
اینجا بود که زکریا از پروردگار خویش خواست: تا نشانه و علامتى براى او ارائه دهد که پى ببرد همسرش بارداراست و خداى متعال او را مطلع ساخت. علامتى که به واسطه آن برباردارى همسر خود آگاه گردد، این خواهد بود که مدت سه روز نمى تواند با مردم سخن بگوید و چیزى را جز با اشاره دست یا چشم و یا حرکت دادن سر و امثال آن، نمىتواند بدانان بفهماند.
زکریا سه روز بدین منوال گذراند، چه اینکه خداوند به او دستور داده بود در مدت این سه روز خدا را زیاد یاد کرده و در صبح و شام او را تسبیح گوید؛ زیرا وى هر چند توان سخن گفتن با مردم را ندارد، ولى مى تواند عبادت نموده و خدا را تسبیح گوید. خداى متعال فرمود:
اى زکریا، ما تو را به پسرى به نام یحیى مژده مى دهیم، و قبلاً کسى را به این اسم ننامیده ایم. عرض کرد: پروردگارا، چگونه من صاحبِ فرزند مى شوم، در صورتى که همسرم نازاست و من پیرى سالخورده ام. فرشته گفت: خداوند فرمود: این کار بر من آسان است و من خودت را از نیستى به هستى آوردم. عرض کرد: پروردگارا، برایم نشانه اى قرار ده. فرمود: نشانه ات این باشد که سه روز با مردم سخن نگویى. وى از محل عبادت خارج و نزد مردم رفت و خداوند به آنان وحى کرد که صبح و شام به ذکر و تسبیح خدا بپردازید.
سپس فرشتگان زکریا را که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، ندا کردند که خداوند تو را به ولادت یحیى مژده مى دهد، چه اینکه او نبوت عیسى را تصدیق مى کند و خود فردى پیشوا وپارسا و پیامبرى از شایستگان است، عرضه داشت: پروردگارا، چگونه من صاحب فرزندى شوم در صورتى که پیر و سالخورده گشته ام و همسرم نیز نازاست: گفت: چنین است کار خدا، هر عملى را بخواهد انجام مىدهد. عرض کرد: پروردگارا، برایم نشانه اى مقرر فرما، فرمود: نشانه ات این است که مدت سه روز با مردم جز به اشاره سخن نگویى، و پروردگار خویش را صبح و شام بسیار ذکر و تسبیح بنما.
پیامبرى یحیى
اراده الهى تحقق یافت و همسر زکریا (ع) باردار شد، پس از پایان مدت حمل، یحیى متولد گشت، خداوند به وى موهبتهاى بزرگى بخشید، از جمله به او هوشمندى و خوش فهمى عنایت کرد و به او دستور داد تا تورات را بخواند و با عزمى راسخ به دستورات آن عمل نماید و از همان کودکى به وى بینشى عطا کرد که توان درک و فهم دین و احکام آن را داشته باشد و از رحمت وافر خویش به او نفسى رؤوف و قلبى مهربان عنایت کرد و او را از پلیدى ها پاکیزه گرداند و پرهیزکار و فرمانبردار خدا قرار داده و در مدت زندگى مرتکب گناهى نشد و به پدر و مادر فوقالعاده نیکى و احسان مى نمود.
او انسانى فروتن و خوشرفتار بود. خداوند بر او درود پاک فرستاد و او را در عافیت و امان قرار داد تا هیچ گونه گزندى در روز ولادت، و روز وفات و روز قیامت که براى حسابرسى در پیشگاه خداوند زنده مى شود، به او نرسد. خداى متعال فرمود:
اى یحیى، کتاب آسمانى را به قوّت نبوت فراگیر و ما در همان سن کودکى به او مقام نبوت بخشیدیم. او از نزد ما انسانى مهربان و پاک سرشت و پرهیزکار بود، وى به پدر و مادر خود مهربانى و نکوکارى نمود و گردنکشى و نافرمانى آنها نکرد. درود بر او باد آن روز که متولد گشت و آن روز که از دنیا مى رود و زمانى که زنده برانگیخته شود.
• اصطکاک پدیدهای است که در مرز بین جامدات ، مایعات و گازها ، همچنین در داخل آنها ، دیده میشود. • در تحلیل اصطکاک در شارهها (مایعات و گازها) ، به خاصیت چسبندگی آنها توجه میشود. • آیا بدون اصطکاک امکان راه رفتن برای ما و اتومبیل یا دوچرخه امکانپذیر است؟ • کارکرد اصطکاک همیشه بگونهای است که از لغزیدن سطوح مجاور نسبت به یکدیگر جلوگیری میکند. نیروی اصطکاک با سطوحی که نسبت به هم میلغزند، موازی است. جهت نیروی اصطکاک ممکن است در جهت حرکت یا در خلاف جهت حرکت باشد. سیر تاریخی گایلام آمونتون در سال ۱۶۹۹ اصطکاک را توصیف کرد و شارل آگوستین اطلاعات موجود تا زمان خودش را جمع آوری کرد و آنها را در سال ۱۷۷۹ در رسالهای منتشر کرد.
مدل ریاضی اصطکاک
با اندازه گیری نیروها میتوان به مدل ریاضی سادهای برای نیروی اصطکاک دست یافت. نخست ، همانگونه که انتظار میرود، اصطکاک بستگی به فشاری دارد که سطوح به یکدیگر وارد میکنند. نیروی اصطکاک به مساحت کل سطح تماس بستگی دارد، اما از آنجا که فشار از تقسیم نیروی عمودی بر مساحت سطح تماس بدست میآید، P=FN/A ، که در آن FN نیروی عمودی و A مساحت سطح تماس است، پس از ضرب این دو عامل بدست میآید:
PA=FN A ~ نیروی اصطکاک
از رابطه فوق معلوم است که نیروی اصطکاک مستقل از مساحت است.
برای سطوح در حال حرکت داریم: μkFN
=نیروی اصطکاک
که در آن μk ثابتی است که ضریب اصطکاک جنبشی نامیده میشود.
برای سطوحی که نسبت به هم ساکن هستند، بهتر است که این رابطه بصورت μsFN ≤نیروی اصطکاک نوشته شود که در آن μs ضریب اصطکاک ایستایی است و مقدار آن عموما از μk بیشتر است. نیروی اصطکاک ، برای سطوحی که نسبت به هم ساکن هستند، نمیتواند از μsFN تجاوز کند، اما از نیرویی که به موازات سطح اعمال میشود، نیز نمیتواند فراتر رود.
برای اجسامی که تحت تاثیر نیرویی قرار ندارند، هیچ نیروی اصطکاکی وجود ندارد.
مقادیر ضریب اصطکاک
مقادیر نوعی ضریب اصطکاک بین ۰٫۲ و ۰٫۹ قرار دارند، اما مقادیری به کوچکی ۰٫۰۳ و بیش از ۱ نیز گزارش شدهاند. دیدگاههای حدی مربوط به اصطکاک دو دیدگاه حدی مربوط به اصطکاک را میتوان در مقیاس اتمی ، تقریبا بصورت مدلهای فیزیکی و شیمیایی در نظر گرفت. در مدل فیزیکی ، علت اصطکاک را نفوذ قلههای یک سطح به داخل درههای سطح دیگر میدانند. دراین صورت ، حرکت تنها وقتی امکانپذیر است که سطحها تا حدی در راستای عمودی جابجا شوند، یا قلههای یکی از سطوح یا هر دو سطح بریده شوند و یا اینکه سطوح در حال تماس بطور مومسان تغییر شکل بدهند.
دیدگاه حدی دیگر ، اصطکاک را برخاسته از چسبندگی یا پیوند میان قلههای یک سطح و قلههای سطح دیگر تعبیر میکند. مطالعات تفصیلی نشان میدهد که مدل شیمیایی پیوند و گسست تقریبا صحیحتر است. اما این مدل نمیتواند کل قضیه را توضیح دهد، زیرا نشان داده شده است که سطح سخت تمایل دارد که در سطح نرمتر شیارهایی را ایجاد کند.
مدلهای میکروسکوپی توجیه اصطکاک
در مدلسازی میکروسکوپی غالبا بحث بر سر این است که سطح واقعی تماس از سطح ظاهری تماس خیلی کوچکتر است و مساحت سطح واقعی متناسب با نیروی عمودی اعمال شده، تغییر میکند. مقدار تماس به ماهیت ناخالصیهای موجود در سطح و به مدت زمان تماس نیز بستگی شدیدی دارد.
کم کردن اثر اصطکاک
تاثیر اصطکاک را معمولا با استفاده از خاصیت اهرم نیز به حداقل میرسانند. در چرخ و محور متداول ، مثلا در یک واگن ، نیروی اصطکاک در سطح یاتاقانی کوچک عمل میکند. اثر این اصطکاک به علت استفاده از خاصیت اهرم ، به نسبت طول شعاعهای چرخ و یاتاقان از اصطکاک ناشی از کشیدن چرخ بدون چرخش بر سطح جاده کمتر است. حتی با جانشین کردن اصطکاک چرخشی به جای اصطکاک لغزشی و با استفاده از نگهدارندههای کاسه ، ساچمهای میتوان اصطکاک را باز هم کاهش داد.
مزیت ضریب اصطکاک
همان طور که در عمل ضریب اصطکاک ایستایی از ضریب اصطکاک جنبشی بیشتر است، مقاومت چرخ در حال غلتش در مقابل لغزش ، از مقاومت چرخ در حال لغزش بیشتر است. این نکته از اهمیت زیادی برای اتومبیلها برخوردار است. به آسانی با استفاده از ماشینهای اسباببازی میتوان نشان داد که اگر چرخهای جلو قبل از چرخهای عقب قفل شوند، هدایت خودرو از کنترل خارج میشود ولی معمولا چرخش شدیدی ایجاد نمیشود.
اما اگر چرخهای عقب قفل شوند، چرخ های عقب فورا به طرف جلو سر میخورند و لغزش ابتدا در عقب متوقف میشود. ترمزهایی که قفل نمیشوند، با پمپ کردن سیستم ترمز از قفلشدگی محورهای جلو یا عقب جلوگیری میکنند و بدینسان با حفظ کنترل خودرو مانع از لغزیدن آن میشوند، شاید هم از مزیت ضریب اصطکاک ایستایی بیشتر در آنها استفاده میشود.
شیر از لحاظ اندازه بدن و دم تقریبا مانند ببر است ولی از لحاظ داشتن رنگ یکنواخت گندمگون که بدون نوارهای تیره عرضی است با آن تفاوت میکند. در شیر در انتهای دم یک دسته موی سیاه ودر عقب گوش یک لکه سیاه وجود دارد و بین پهلوهای بدن با ناحیه شکم و سطح خارجی با سطح داخلی دستها و پاها اختلاف زیادی دیده نمیشود. در پهلوها و بالای گردن موهای بلند به صورت یال وجود دارد.
نرها از مادهها بزرگتر هستند و در نرهای بالغ در بالای شانه تا بالای سر و روی گونهها و پهلوهای گردن تا سینه موهای بلند یال مانند روئیده شده است. اندازه یال در نژادهای مختلف شیر متفاوت است. در شیر ایرانی یال کوتاهتر است. بچههای تازه متولد شده گاهی به رنگ یکنواخت هستند ولی اغلب در بالای بدن آنها لکههایی دیده میشود. این لکهها بیشتر دنبال یکدیگر قرار گرفته و به شکل نوارهای عرضی در میآیند.
نحوه زندگی و تغذیه
شیر مانند سایر گوشتخواران در روز استراحت کرده و در شب بخصوص اوایل شب فعالیت میکند. از علفخواران بزرگ مانند خوک وحشی و گوزن و سایر سمداران اهلی مانند گاو و گاومیش تغذیه میکند. گاهی به انسان حملهور میشود ولی معمولا برای دفاع از خود انسان را مورد حمله قرار میدهد. در حدود پنج سالگی کاملا بالغ میشوند. بعد از تولد بچهها نرها مادر و بچهها را ترک نمیکنند. دوران آبستنی در حدود ۱۰۵ تا ۱۱۲ روز است. بچهها ۲ تا ۵ است. بچهها معمولا با چشم بسته متولد میشوند و بعد از ۶ روز چشم باز میکنند. مدت تغذیه از شیر مادر در حدود ۳ ماه است.
پراکندگی در ایران
یکی از قدیمیترین شرحی که درباره شیر ایران وجود دارد مربوط به کتاب نزهتالقلوب است که در سال ۷۴۰ هجری بوسیله حمدالله مستوفی قزوینی تالیف شده است. در این کتاب نوشته شده است: مرغزار دشت ارژن بر کنار بحیره است که در آن صحرا است و در این محدوده بیشه است که در آن شیر شرزه بسیار باشد. طول این مرغزار دو فرسنگ و در عرض یک فرسنگ است. W.Ousley در سال ۱۸۱۹ ضمن اشاره به وجود شیر در جنوب ایران مینویسد که بوشهر به علت داشتن شیر زیاد به معدن شیر معروف بوده است. شیر در جنگلها و بیشهها و نیزارها و بوتهزارهای جنوب ایران از حوالی شیراز در فارس تا حدود کارون در خوزستان میزیسته است.
نژاد شیر ایرانی
این نژاد بوسیله تعدادی صفات از شیر آفریقایی تفاوت میکند. در جمجمه صندوق صماخ کمتر متورم بوده و ناحیه پس حدقهای کوتاهتر و سوراخ جلوی حدقهای معمولا بوسیله دیواره میانی به دو قسمت شده است. از لحاظ صفات خارجی دسته موهای انتهایی دم بلندترو دسته موهای بلند آرنج و ناحیه شکم نسبتا رشد بیشتر داشته و یال کوتاهتر است. موها بر حسب فصل ممکن است کوتاه و نرم یا بلند و ضخیم باشند. رنگ کلی بدن متغیر است و از گندمگون مخلوط با سرخی و سایهای از سیاهی تا خاکستری با خاکستری نخودی و گاهی با سایهای از نخودی مایل به سفید تغییر میکند. یال نیز ازلحاظ شکل رنگ متغیر است.
پراکندگی جهانی شیر ها
در جنگلهای گیر در کتیاور هندوستان ، نواحی استوایی آفریقا از سمالی لند تا سودان و تا جنوب غربی آفریقا دیده میشود.
·این تحقیق در مورد عید نوروز و مراسمی است که در عید نوروز انجام میدهند.
·مردم ایران رسم و رسومات خاصی دارند که در این تحقیق آن ها را خواهید دید.
·عید نوروز یکی از عید های مهمایران به حساب می آید.
·به دلیل اینکه این عید عید بزرگ شیعیان استتمامی مردم شروع به خانه تکانی
می کنندو همه با اغوش باز به استقبال بهار میروند.
عید نوروز مبارک باد
نوروز، جشن ايرانيان از روزگاران كهن پر شكوه ترين جشن بهاری در جهان بوده است. نوروز بهارانه ای است كه روايت های تاريخ درباره پيدايش آن بسيار گوناگون است نوروز جشن شروع فروردين يا « فرودگان » است كه ياد آور اجداد و نياكان ما بود و چنان مي پنداشتند كه در پنج شب ، ارواح پاك مردگان ، برای ديدار وضع زندگي و احوال بازماندگان به زمين فرود مي آيند و در خانه و آشيانه خويش سرگرم تماشا وسركشي مي شوند . اگرخانه روشن و پاكيزه و ساكنان آن راحت وشاد باشند ، ارواح مسرور و سر افراز برمي گردند. اما درغير اينصورت ، آنان غمگين وناراحت به منزلگاه خويش باز مي گردند وتا سال آينده به انتظار مي نشينند.
درباره پيدايش نوروز در روايتي ديگر چنين آمده است كه نيشكر را جمشيد در اين روز يافت و مردم از كشف خاصيت آن متحير شدند . پس جمشيد دستور داد تا از ( شهد آن ) شكر ساختند و به مردم هديه دادند . از اين رو ، آن را نوروز ناميدند.
همچنين روايت شده كه اهريمن ، بلای خشكسالي و قحطي را بر زمين فرو نشانيد . اما جمشيد به جنگ با اهريمن پرداخت و عاقبت او را شكست داد . آنگاه خشكسالي، قحطي ونكبت را بر روي زمين از ريشه بخشكانيد و به زمين بازگشت با بازگشت ويدرختان و هر نهال و چوب خشكي سبز شدند . پس مرد م اين روز را « نوروز » خواندند و هر كس به يمن و مباركي در تشتي جو كاشت و اين رسم سبزه نشانيدن در ايام نوروز از آن زمان به امروز باقي مانده است . در خيام نامه آمده استچون از اميري جمشيد 421 سال گذشت ، جهان از او يكسره راست همي آمد .ايران و ايرانيان هم مطيع و مريد او شدند تا بفرمود گرمابه های بسيار ساختند و سيم و زر از معادن بر آوردند و ديبای ابريشمي بافتند كه آن روز ، روز اول « حمل » بود . پس جشني بر پا ساخته و نوروزش نام نهاد تا هر سال چو فروردين آيد ، آن روز را جشن گيرند . در ميان اقوام آريايي كه وارد ايران شدند ، جشن سال نو در اصل به دو شكل زير بوده است:
آرياييها در روزگاران باستاني دارای دو فصل گرما و سرما بودند . فصل سرما شامل دو ماه و فصل گرما شامل ده ماه مي شد . ولي پس از مدتي ، تابستان داراي هفت ماه و زمستان داراي پنج ماه شد . در هر يك از اين دو فصل جشني برگزار مي كردند كه هر دو اين جشنها را آغاز سال نو تلقي مي كردند . در جشن اول كه به هنگام آغاز فصل گرما يعني به هنگامي كه گله ها را از آغل به چمنهاي سبز و خرم مي كشانيدند و از ديدن چهره گرمابخش خورشيد شاد مي شدند. جشن دوم با شروع سرما آغاز مي شد . در اين ايام گله را به آغل باز مي گرداندند و با توشه هاي اندوخته از آنها نگهداري مي كردند . بر اساس شواهد و قرا ئن ، جشن نوروز حتي به هنگام تدوين بخش كهن اوستا نيز در آغاز بهار بر پا مي شده و شايد به نحوی كه اكنون بر ما معلوم نيست آن را در برج مزبور ثابت نگاه مي داشتند
عيد نوروز شش روز متوالي دوام داشت و در اين روزها ، سلاطين بار عام مي دادند و نجبای بزرگ و اعضای خاندان خود را به ترتيب مي پذيرفتند و به حاضران عيدی مي دادند . در روز اول سال مردم زود از خواب برمي خواستند ، به كنار نهرها و قناتها و خود را مي شستند و به يكديگر آب مي پاشيدند و شيريني تعارف مي كردند . صبح قبل از آنكه كلامي گويند ، شكر يا عسل مي خورند و برای حفظ بدن از نا خوشي ها و بدبختي ها روغن به تن مي ماليدند.
اما نوروز ، پس از مرگ جمشيد نيز به حيات خود ادامه داد . در معنا ، نوروز ، از هجمه ها و حمله هاي يونانيان ، اعراب ، تركها ومغول ها جان به در برد . و نوروز ثابت كرد كه مهم ترين جشن فرهنگي ميليون ها ايراني است كه در درون ايران زندگي مي كنند
هفت سين
هفت سين ، هفت واژه كه با حروف « سين » شروع مي شوند نيز از سنت های جالب نوروز است . در زمان امروز ، هفت سين مشخصاً معاني استعاره اي خاص خود را دارد : سمنو ، جوانه هاي گندم كه طي مراسم خاصي پخته مي شود . سيب ، سنجد ، سير . زرتشتيان ، اوستا ، كتاب مقدس آسماني خود را در رأس سفره هفت سين قرار مي دهند . تخم مرغ های رنگين ، گلاب ، سكه ، طلا ، ماهي قرمز در آب ، آينه ، شمع و هر يك از اين موارد سمبل و نماد تولد ديگر باره بهاران است . در اساطير ايراني در ارتباط با نوروز ، جوانه ي گندم و عناب ، نشانه و سمبل زايش ديگر باره بهاران است و سبزی ، سكه ، و سركه سمبل و نماد افكار نيك ، كردار نيك ، خدا پرستي ، نيك بختي ، جاودانگي و داد و دهش است كه به باور زرتشتيان ، زرتشت پيامبر، آنها را از جمله صفات اهورا مزدا دانسته است .
به نقل از سایت: http://www.yataahoo.com/
جاری باشید،
فلسفهی آيينهای نوروزی
سر آغاز جشن ِ نوروز، روز نخست ماه فروردين (روز اورمزد) است و چون برخلاف ساير جشنها برابری نام ماه و روز را به دوش نميكشد ، بر ساير جشنهای ايران باستان برتری دارد. در مورد پيدايی اين جشن افسانههای بسيار است ، اما آنچه به آن جنبهی راز وارگی ميبخشد ، آيينهای بسياری است كه روزهای قبل و بعد از آن انجام ميگيرد. اگر نوروز هميشه و در همه جا با هيجان و آشفتگی و درهم ريختگی آغاز ميشود ، حيرت انگيز نيست چرا كه بينظمی يكی از مظاهر آن است. ايرانيان باستان ، نا آرامی را ريشهی آرامش و پريشانی را اساس سامان ميدانستند و چه بسا كه در پارهای از مراسم نوروزی ، آنها را به عمد بوجود ميآوردند ، چنان كه در رسم باز گشت ِ مردگان (از 26 اسفند تا 5 فروردين) چون عقيده داشتند كه فروهرها يا ارواح درگذشتگان باز ميگردند ، افرادی با صورتكهای سياه برای تمثيل در كوچه و بازار به آمد و رفت ميپرداختند و بدينگونه فاصلهی ميان مرگ و زندگی و هست و نيست را در هم ميريختند و قانون و نظم يك ساله را محو ميكردند. باز ماندهی اين رسم ، آمدن حاجی فيروز يا آتش افروز بود كه تا چند سال پيش نيز ادامه داشت.
از ديگر آشفتگيهای ساختگی ، رسم مير نوروزی ، يعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در اين رسم به قصد تفريح كسی را از طبقههای پايين برای چند روز يا چند ساعت به سلطانی بر ميگزيدند و سلطان موقت ? بر طبق قواعدی ? اگر فرمانهای بيجا صادر ميكرد ، از مقام اميری بر كنار ميشد. حافظ نيز در يكی از غزلياتش به حكومت ناپايدار مير نوروزی گوشهی چشمی دارد: سخن در پرده ميگويم ، چو گل از غنچه بيرونای
كه بيش از چند روزی نيست حكم مير نوروزی.
خانه تكانی هم به اين نكته اشاره دارد ؛ نخست درهم ريختگی ، سپس نظم و نظافت. تمام خانه برای نظافت زير و رو ميشد. در بعضی از نقاط ايران رسم بود كه حتا خانهها را رنگ آميزی ميكردند و اگر ميسر نميشد ، دست كم همان اتاقی كه هفت سين را در آن ميچيدند ، سفيد ميشد. اثاثيهی كهنه را به دور ميريختند و نو به جايش ميخريدند و در آن ميان شكستن كوزه را كه جايگاه آلودگيها و اندوههای يك ساله بود واجب ميدانستند. ظرفهای مسين را به رويگران ميسپردند. نقرهها را جلا ميدادند. گوشه و كنار خانه را از گرد و غبار پاك ميكردند. فرش و گليمها را غاز تيرگيهای يك ساله ميزدودند و بر آن باور بودند كه ارواح مردگان ، فروهرها (ريشهی كلمهی فروردين) در اين روزها به خانه و كاشانهی خود باز ميگردند ، اگر خانه را تميز و بستگان را شاد ببينند خوشحال ميشوند و برای باز ماندگان خود دعا ميفرستند و اگر نه ، غمگين و افسرده باز ميگردند. از اين رو چند روز به نوروز مانده در خانه مُشك و عنبر ميسوزاندند و شمع و چراغ ميافروختند.
در بعضی نقاط ايران رسم است كه زنها شب آخرين جمعهی سال بهترين غذا را ميپختند و بر گور درگذشتگان ميپاشيدند و روز پيش از نوروز را كه همان عرفه يا علفه و يا به قولی بی بی حور باشد ، به خانهای كه در طول سال در گذشتهای داشت به پُر سه ميرفتند و دعا ميفرستادند و ميگفتند كه برای مرده عيد گرفته اند.
در گير و دار خانه تكانی و از 20 روز به روز عيد مانده سبزه سبز ميكردند. ايرانيان باستان دانهها را كه عبارت بودند از گندم ، جو ، برنج ، لوبيا ، عدس ، ارزن ، نخود ، كنجد ، باقلا ، كاجيله ، ذرت ، و ماش به شمارهی هفت- نماد هفت امشاسپند - يا دوازده ? شمارهی مقدس برجها ? در ستونهايی از خشت خام بر ميآوردند و باليدن هر يك را به فال نيك ميگرفتند و بر آن بودند كه آن دانه در سال نو موجب بركت و باروری خواهد بود. خانوادهها بطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (= انديشهی نيك) ، هوخت (= گفتار نيك) و هوو.رشت (كردار نيك) سبز ميكردند و فروهر نياكان را موجب بالندگی و رشد آنها ميدانستند.
چهار شنبه سوری كه از دو كلمهی چهارشنبه ? منظور آخرين چهارشنبهی سال ? و سوری كه همان سوريك فارسی و به معنای سرخ باشد و در كل به معنای چهارشنبهی سرخ ، مقدمهی جدی جشن نوروز بود. در ايران باستان بعضی از وسايل جشن نوروز از قبيل آينه و كوزه و اسفند را به يقين شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهيه ميكردند. بازار در اين شب چراغانی و زيور بسته و سرشار از هيجان و شادمانی بود و البته خريد هركدام هم آيين خاصی را تدارك ميديد. غروب هنگام بوتهها را به تعداد هفت يا سه (نماد سه منش نيك) روی هم ميگذاشتند و خورشيد كه به تمامی پنهان ميشد ، آن را بر ميافروختند تا آتش سر به فلك كشيده جانشين خورشيد شود. در بعضی نقاط ايران برای شگون ، وسايل دور ريختنی خانه از قبيل پتو ، لحاف و لباسهای كهنه را ميسوزاندند.
آتش ميتوانست در بيابانها و رهگذرها و يا بر صحن و بام خانهها افروخته شود. وقتی آتش شعله ميكشيد از رويش ميپريدندو ترانههايی كه در همهی آنها خواهش بركت و سلامت و بارآوری و پاكيزگی بود ، ميخواندند. آتش چهار شنبه سوری را خاموش نميكردند تا خودش خاكستر شود. سپس خاكسترش را كه مقدس بود كسی جمع ميكرد و بی آنكه پشت سرش را نگاه كند ، سر ِ نخستين چهار راه ميريخت. در باز گشت در پاسخ اهل خانه كه ميپرسيدند:
كيست؟"
ميگفت: "منم."
- " از كجا ميآيي؟"
- "از عروسی... "
- "چه آوردهاي؟"
- "تندرستی..."
شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسايگان و خويشان ميرفتند و از روی روزنهی بالای اتاق (روزنهی بخاری) شال درازی را به درون ميانداختند. صاحب خانه ميبايست هديهای در شال بگذارد. شهريار در بند 27 منظومهی حيدر بابا به آيين شال اندازی و در بند 28 به ارتباط شال اندازی با بركت خواهی و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد:
برگردان بند 27:
عيد بود و مرغ شب آواز ميخواند
ختر نامزد شده برای داماد ،
جوراب نقشين ميبافت...
و هر كس شال خود را از دريچهای آويزان ميكرد
وه... كه چه رسم زيبايی است ? رسم شال اندازی
هديه عيدی بستن به شال داماد...
برگردان بند 28
من هم گريه و زاری كردم و شالی خواستم
شالی گرفتم و فوراً بر كمر بستم
شتابان به طرف خانهی غلام (پسر خالهام) رفتم ،
و شال را آويزان كردم...
فاطمه خالهام جورابی به شال من بست
"خانم ننهام" را به ياد آورد و گريه كرد...
شهريار در توضيح اين رسم ميگويد: "در آن سال مادر بزرگ من (خانم ننه) مرده بود. ما هم نميبايست در مراسم عيد شركت ميكرديم ولی من بچه بودم ، با سماجت شالی گرفتم و به پشت بام دويدم."
از ديگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بود و آن بيشتر مخصوص كسانی بود كه آرزويی داشتند. مانند دختران دم بخت يا زنان در آرزوی فرزند. آنها سر چهار راهی كه نماد گذار از مشكل بود ميايستادند و كليدی را كه نماد گشايش بود ، زير پا ميگذاشتند. نيت ميكردند و به گوش ميايستادند و گفت و گوی اولين رهگذران را پاسخ نيت خود ميدانستند. آنها در واقع از فروهرها ميخواستند كه بستگی كارشان را با كليدی كه زير پا داشتند ، بگشايند.
قاشق زنی هم تمثيلی بود از پذيرايی از فروهرها... زيرا كه قاشق و ظرف مسين نشانهی خوراك و خوردن بود.
ايرانيان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون ميگذاشتند تا از اين ميهمانان تازه رسيدهی آسمانی پذيرايی كنند و چون فروهرها پنهان و غير محسوس اند ، كسانی هم كه برای قاشق زنی ميرفتند ، سعی ميكردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجيل را مخصوص فروهر ميدانستند ، دريافتشان را خوش يُمن ميپنداشتند.
اما اصيل ترين پيك نوروزی سفرهی هفت سين بود كه به شمارهی هفت امشاسپند از عدد هفت مايه ميگرفت. دكتر بهرام فره وشی در جهان فروری مبنای هفت سين را چيدن هفت سينی يا هفت قاب بر خوان نوروزی ميداند كه به آن هفت سينی ميگفتند و بعدها با حذف (يای) نسنت به صورت هفت سين در آمد. او عقيده دارد كه هنوز هم در بعضی از روستاهای ايران اين سفره را ، سفرهی هفت سينی ميگويند. چيزهای روی سفره عبارت بود از آب و سبزه ، نماد روشنايی و افزونی ، آتشدان ، نماد پايداری نور و گرما كه بعدها به شمع و چراغ مبدل شد ، شير نماد نوزايی و رستاخيز و تولد دوباره ، تخم مرغ نماد نژاد و نطفه ، آيينه نماد شفافيت و صفا ، سنجد نماد دلدادگی و زايش و باروری ، سيب نماد رازوارگی عشق ، انار نماد تقدس ، سكههای تازه ضرب نماد بركت و دارندگی ، ماهی نماد برج سپری شدهی اسفند ، حوت (= ماهی) ، نارنج نماد گوی زمين ، گل بيد مشك كه گل ويژهی اسفند ماه است ، نماد امشاسپند سپندار مز و گلاب كه باز ماندهی رسم آبريزان يا آبپاشان است ( بر مبنای اشارهی ابو ريحان بيرونی چون در زمستان انسان همجوار آتش است ، به دود و خاكستر آن آلوده ميشود و لذا آب پاشيدن به يكد يگر نماد پاكيزگی از آن آلايش است. ) نان پخته شده از هفت حبوب ، خرما ، پنير ، شكر ، بَرسَم (= شاخههايی از درخت مقدس انار ، بيد ، زيتون ، انجير در دستههای سه ، هفت يا دوازده تايی) و كتاب مقدس.
بعضی از مؤمنان مسلمان نوروز را مقارن با روز آغاز خلافت علی عليه السلام ميدانستند چنانكههاتف اصفهانی ميگويد:
نسيم صبح عنبر بيز شد ، بر تودهی غبرا
زمين سبز نسرين خيز شد چون گنبد خضرا
همايون روز نوروز است امروز و به فيروزی
بر اورنگ خـلافت كـرده شـــاه لافـتی مأوا
بد نيست اشاره شود كه در زمان شاهی ِ فتحعليشاه قاجار و به فرمان او دستور داده بودند كه شاعران به جای مدح ، حقيقت گويی كنند. شاعری با تكيه بر اين فرمان شعر زير را سرود و آن را در حضور شاه خواند و صلهی قابل توجهی هم دريافت نمود
مگر دارا و يا خسـرو سـت اين شـاهبدين جـاه و بدين جـاه و بدين جـاه
ز كيخـسرو بســی افـتاده او پـيشبدين ريش و بدين ريش و بدين ريش
ز جاهش مُلك كيخسرو خراب استز ريشـش ريشهی ايــران در آب است
در پايان با آرزوی سالی خجسته با ترجمهی شعری از ابونواس شاعر اهوازی نوشتار را به انجام ميبريم:
مگر نميبينی كه ؛
خورشيد به برج بره
اندر شده
و اندازهی زمانه برابر گرديده؟
مگر نميبينی كه ؛
مرغان پس از زبان گرفتگی
به آواز خوانی پرداختهاند؟
مگر نميبينی كه ؛
زمين از پارچههای رنگين گياهان
جامه بر تن كرده؟
پس بر نوشدن زمانه
شاد كام ميباش...
نوروز به عنوان آیینی سنتی زمینه اتحاد و وفاق جمعی را در طول تاریخ برای ایرانیان فراهم کرده است. حمید بقایی با بیان این مطلب درباره مراسم ثبت ملی نوروز، گفت: ثبت ملی نوروز از ابتدای سال جاری با جدیت از سوی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری مطرح بود.
به همین دلیل کارها و تشریفات اداری این اقدام در طول سال جاری انجام شد و خوشبختانه قرار است که نوروز به عنوان آیینی سنتی با حضور رئیس جمهور ثبت ملی شود.
وی افزود: ثبت ملی مقدمهای برای ثبت جهانی است.
امیدوارم با تکمیل پرونده ثبت جهانی با همکاری کشورهای حوزه نوروز، این آیین سنتی و دیرینه ایرانیان ثبت جهانی شود.
بقایی با بیان اینکه قرار است در مراسم ثبت ملی نوروز سفرای تمامی کشورها به ویژه کشورهای فارسی زبان حضور یابند، خاطرنشان کرد: فلسفه نوروز حرکت به سمت جمع شدن و اتحاد است. چنین مراسم هایی کمتر در طول تاریخ به این شکل و در این ابعاد وجود داشته است.
به گفته قائم مقام سازمان میراث فرهنگی، آیین نوروز حتی بعد از ورود اسلام به ایران همچنان مورد توجه بوده است
این موضوع نشان میدهد که وجه معنوی نوروز بر سایر وجوح آن برتری داشته زیرا این آیین مورد توجه مسلمانان نیز قرار گرفته است.
بقایی تأکید کرد: نوروز به عنوان آیینی سنتی زمینه اتحاد و وفاق جمعی را در طول تاریخ برای ایرانیان فراهم کرده است. بنابراین ثبت ملی چنین آیینی که نشان دهنده روحیه جمعی ایرانیان است ضروری و ارزشمند است.
بخش اعظمی از «نوروزخوانی ها» در گذشته به مدح پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) اختصاص داشته و در حال حاضر نیز این اشعار با ستایش رسول خدا آغاز و با مدح سایر ائمه (ع) پایان می یابد. محمد جعفری قنواتی؛ پژوهشگر فرهنگ عامه و شفاهی؛ در گفتگو با خبرگزاری قرآنی با توجه به تأثیر دین اسلام در فرهنگ و ادبیات شفاهی نوروز بیان كرد: «در بسیاری از نقاط ایران هنوز هم پیك های نوروزی وجود دارد كه یكی از آن ها نوروز خوان ها هستند و یكی از شیوه های مهم نوروزخوانی در گذشته این بوده است به ترتیب پس از نام خداوند، نام پیامبر (ص) و سپس هر یك از اهل بیت (ع) در این اشعار ذكر می شود.» قنواتی افزود: «نوروز یك آیین بسیار كهن است و قدمت آن به پیش از تاریخ، اسلام می رسد و به گفته بسیاری از پژوهشگران قبل از آریایی ها، آیین نوروز بوده و نخستین بار كوروش در قرن ششم پیش از میلاد نوروز را رسمیت بخشیده است.
نوروز فراتر از هر آیین و اعتقادی بوده است و دیگر اقوامی كه به ایران آمدند نوروز را پذیرفتند و دین زرتشت هم نوروز را دفع نكرد؛ بلكه آن را جذب كرد و به آن احترام گذاشت.» این نویسنده با اشاره به تأثیرات آیین اسلام در ادبیات شفاهی نوروز تصریح كرد: «پس از این كه ایرانیان دین زرتشت را پذیرفتند یكی از نمودهای آن این بود كه كتاب زرتشتیان یعنی اوستا را بر روی سفره های تحویل سال خود قرار دادند و پس از پذیرفتن اسلام بسیاری از اعتقادات این دین با مراسم نوروز آمیخته شد. دین اسلام نیز یك برخورد مدارا آمیز با نوروز داشت و نه تنها با مبانی اسلام در تناقض نبود، بلكه در پرورش آن هم سهیم بود.» جعفری قنواتی با اشاره به تغییراتی كه دین اسلام بر ادبیات شفاهی نوروز ایجاد كرد افزود: «پس از این كه ایرانی ها به دین اسلام روی آوردند تغییرات زیادی در آیین های نوروزی شكل گرفت و ایرانی ها بر روی سفره های هفت سین قرآن، مهر و جانماز گذاشتند و بسیاری از شیعیان ایران نیز بر این اعتقادند كه روزغدیرخم مصادف با نوروز بوده است.» وی یكی از تأثیرات اسلام بر آیین های نوروزی را خواندن دعای تحویل سال دانست و بیان كرد: «تمام تعبیرات و واژه های دعای یا مقلب القلوب والابصار از قرآن و احادیث مختلف شكل گرفته است.»
"اسفندیار رحیم مشایی" معاون رییس جمهوری و رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری كشور دیروز چهارشنبه برگزاری جشنی ویژه به مناسبت تحویل سال نو را در تخت جمشید تكذیب كرد اما در عین حال گفت كه ما از این محل، پخش زنده اینترنتی خواهیم داشت.
وی امروز چهارشنبه در حاشیه نشست هیات دولت به خبرگزاری فارس گفت: اخبار مربوط به برگزاری مراسمی خاص سال نو در تخت جمشید از سوی این سازمان به هیچ عنوان صحت ندارد و سازمان میراث فرهنگی چنین اقدامی نخواهد كرد.
رحیم مشایی حتی تهدید كرد كه سازمان متبوعش از كسانی كه چنین اخبار كذبی را منتشر ساخته اند، شكایت می كند.
با این وجود، در ادامه خبر كوتاهی كه فارس از اظهارات مشایی مخابره كرده، به نقل از وی آمده است:"ما بر اساس برنامهریزی پخش اینترنتی از اماكن مختلفی چون شهرهای مقدس كربلا، مشهد، شهر ری و اماكنی چون شاهچراغ و تخت جمشید را خواهیم داشت."
برخی منابع خبری در روزهای اخیر گزارش داده بودند كه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، «تخت جمشید» را به عنوان یكی از مكانهای برگزاری مراسم تحوبل سال نو انتخاب كرده و برنامههای متنوعی نیز در این مكان برگزار خواهد كرد.
این منابع در این زمینه اظهاراتی را از بقایی، قائممقام سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نقل كرده و نوشته بودند كه او گفته است:سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در ایام نوروز برگزاری هم زمان جشن تحویل سال در چند نقطه تاریخی ایران را در دستور كار خود دارد.
به گفته منابع یادشده، بقایی تخت جمشید را یكی از نقاط تعیین شده برای برپایی جشن تحویل سال ۸۷ اعلام و اضافه كرده است: «لحظه تحویل سال را در سه نقطه كشور از جمله تخت جمشید، جشن خواهیم گرفت كه طبق هماهنگیهایی كه صورت میگیرد مراسم تحویل سال از این مكان به طور مستقیم برای ایرانیان خارج از كشور بر روی اینترنت پخش خواهد شد».
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی هشت سال پیش در اولین روز آغاز سال ۱۳۷۸ در جمع دههاهزارتن از زائران بارگاه ملكوتی امام هشتم (ع)، جشن نوروز در تخت جمشید را "اشتباه و ندانم كاری" توصیف و تصریح كرده بودند:"... یك نفر هم پیدا میشود كه از سرِ اشتباه و ندانمكاری، به جای مرقد امام رضا و مرقد امام بزرگوار و مرقد حضرت معصومه و مراسم معنوی، تخت جمشید را زنده میكند! البته تخت جمشید، یك اثر معماری است؛ انسان، اثر معماری را تحسین میكند و چون متعلّق به ما و مال ایرانیهاست، به آن افتخار هم میكند؛ اما این غیر از آن است كه ما دلها و ذهنها و جانهای مردم را متوجّه به نقطهای كنیم كه در آن خبری از معنویت نیست، بلكه نشانه طاغوتیگری است! در همان ساختمانها كه امروز بعد از گذشت یكی دو هزار سال، ویران است، زمانی به مناسبت همین روز نوروز، خدا میداند كه چقدر بیگناه، در مقابل تخت طاغوتهای زمان به قتل میرسیدند و چقدر دلها ناكام میشدند! این افتخاری ندارد."
● داربستهای مقبره كوروش باز می شود
در همین حال، "محمدحسن طالبیان" مدیر پایگاه پژوهشی پارسه ـ پاسارگاد از باز كردن داربستهای
مقبره كوروش در پاسارگاد در ایام نوروز خبر داد.
طالبیان در گفتگو با ایسنا در باره اقداماتی كه به مناسبت نوروز در این مجموعه انجام میشود، گفت:" ما تلاش میكنیم با ایجاد یك سالن، برای بازدیدكنندگان، تخت جمشید (پارسه) و منظر فرهنگی پارسه ـ پاسارگاد را معرفی كنیم. همچنین از بخشهای مختلف مانند بانك و پست برای امانات مردم و ارایه تسهیلات استفاده خواهیم كرد."
وی با اشاره به افزایش تعداد راهنمایان زنده در تخت جمشید (پارسه) افزود: افرادی در اینباره آموزش دیدهاند و با لباسهای مخصوص در مجموعه به فعالیت خواهند پرداخت. البته از لحاظ وسایل امنیتی مانند دوربین، همچنان وضعیت گذشته را داریم و فقط تعداد افراد محافظ در بخش مردمی و یگان نسبت به گذشته افزایش پیدا كرده است.
به گفته طالبیان، امسال بخش دیگری از مسیر بازدیدكنندگان برای جلوگیری از فرسایش، با چوب حفاظت میشود. همچنین در ایام نوروز، نمایشگاههایی مانند نمایشگاه عكس، تمبر یا نمایشگاه آثاری از كسانی كه در ارتباط با آثار باستانی مانند خط میخی كار كردهاند، برپا خواهد بود. مدیر پایگاه پارسه با بیان اینكه اقلامی اطلاعاتی درباره مجموعه برای نوروز تدارك دیده شدهاند، اظهار داشت: برخی قسمتهای مجموعه كه در آنها كار مرمتی را نمیتوان انجام داد، آماده بازدید گردشگران خواهد بود. همچنین با حضور استادكاران تلاش میشود چند كارگاه مرمتی را برای نمایش باز بگذاریم.
وی افزود: پاسارگاد نیز علاوه بر ایجاد خدمات رفاهی، سرویسهای بهداشتی و رستوران، با باز شدن داربستهای مقبرهی كوروش آماده بازدید علاقهمندان خواهد بود.
جشن نوروز در تخت جمشید
نقل است در نوروز، جامی پر از حلوا برای پیغمبر هدیه آوردند.
آن حضرت پرسید: این چیست؟ گفتند: امروز، روز نوروز است.
پرسیدند: نوروز چیست؟ گفتند: عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: آری. در این روز بود كه خداوند عسكره را زنده كرد.
پرسیدند: عسكره چیست؟ فرمود: عسكره هزاران مردمی بودند كه از ترس مرگ، ترك دیار كرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند و سپس آنان را زنده كرد و ابرها را امر فرمود كه به آنان ببارد.
ازاینروست كه پاشیدن آب در این روز رسم شد. پس از آن حلوا تناول و بقیه را میان یاران خود قسمت كرد و گفت: كاش هر روزی برای ما نوروز بود. سال در فرس باستان از كلمه «سرد» مشتق شده و به همین دلیل سال را با فصل سرد شروع میكردند.
نوروز، بزرگترین جشن ملی مردم ایران به شمار میرود. این روز در واقع آغاز نوزایی طبیعت و بشارت زنده شدن دوباره مردگان است. برگزاری جشنهای آغاز سال نو بسیار قدیمی و كهن بوده و در هر دوره، اندكی از شاخ و برگ آن زده شده و درخت كهنسال نوروز بار دیگر منعطف با زمانه، رشد و نمو دیگری یافته است و امروزه نه تنها رسمی كهن كه رسمی دینی نیز به شمار میرود كه به نوزایی و بازگشت اشاره دارد.
در گذشته، سال در میان ایرانیان به ۲ بخش تابستان و زمستان تقسیم میشد كه به تابستان «همه» و به زمستان «زینه» میگفتند. تابستان از آغاز بهار و فروردین آغاز و تا پایان مهرماه ادامه داشت كه در واقع ۷ ماه به اضافه فروردین بود. ۶ ماه بعد نیز كه از آغاز آبان شروع میشد، تا پایان اسفند و پنجه بزرگ ادامه پیدا میكرد.
زرتشتیان آغاز سال را با قرار گرفتن برج حمل در آفتاب و اعتدال بهاری شروع میكردند و مهرگان را به عنوان جشنی برای ۶ ماه پایان سال برپا میداشتند.
سلمان فارسی میگوید: «ما در عهد زرتشتی بودن میگفتیم خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بیرون آورد و فضل این دو بر ایام دیگر، مانند برتری یاقوت و زبرجد است به جواهر دیگر.»
ایرانیان باستان سال نو را با انجام مراسم دینی آغاز میكردند و نوروز برای آنها مقدس بود و به این دلیل جشنها و رسوم بازمانده از جشن نوروز را نباید تنها برای شادی و جشن ظاهری دانست و ریشه آن را باید در رسوم و عقاید دینی آنها بازجست.
جشنهای نوروزی در ایران پس از ورود اسلام نیز با آیینهای دین شریف درهم آمیخت و ضمن حفظ ریشهها، شاخ و برگهای تازه یافت.
شاید به دلیل روحانی بودن جشنهای نوروزی بود كه پیامبر اكرمص و امامان معصومع همگی به بزرگی از نوروز ایرانیان یاد كرده و بر تداوم آن پای میفشارند.
معلی بن خنیس به نقل از امام جعفر صادقع میگوید: «گفتم ای سید من! فدای تو شوم. نمیآموزی به من نام روزها را به زبان فارسی؟»
جواب فرمود: «آنها روزی چند قدیم از ماههای قدیمند كه هر ماهی ۳۰ روز است و زیاد و كم ندارد. آنگاه افزود: اول از هر ماه هرمزد نام دارد كه نامی است از نامهای خدای تعالی. در این روز آدم علیهالسلام آفریده شد. فارسیان میگویند این روز جهت آشامیدن مفرحات و خوشحالی كردن خوب است و ما میگوییم روزی است مبارك و روز سرور و خرمی است...»
جشنهای باستانی نوروزی مانند سبزه به آب دادن یا نذر و نیاز برای مردگان نیز نشانی از نوزایی است كه همچنان برگزار میشود و نوروز را دوچندان ارزشمند و ماندگار میكند.
● آیینهای نوروزی
تردیدی نیست گردآوری تمامی آیینها و رسوم مربوط به بزرگترین جشن ملی ایرانیان، همان اندازه غیرممكن است كه سر زدن به تمامی دوستان و آشنایان در این روزها. با این حال تا جایی كه امكان باشد با چنین آیینهایی به شما سر میزنیم و عید را تبریك میگوییم؛ باشد كه هر روزتان نوروز باشد.
● حكومت زنان در نوروز
در روستای بیمرغ نزدیك گناباد (از توابع خراسان شمالی) از روز نهم فروردین تا سیزدهبدر، اختیار روستا به دست زنان میافتد و هیچ مردی حق ندارد از خانه خارج شود و اگر خارج شود، زنان او را تنبیه میكنند. اداره این روستا در این روزها به اختیار زنان است. زنان اغلب روز را در خارج از خانه میگذرانند. اسب سوار میشوند. میتازند و از روز سیزدهبدر دوباره به خانه برمیگردند و باز همان زن تسلیم و سر به زیر میشوند.
● نوروزیخوان (نوروز سلطان)
یكی دیگر از مراسمی كه در مناطق مختلف گیلان و مازندران و الموت و طالقان در روزهای پیش از نوروز مشاهده میشد، حضور نوروزیخوانها بود. نوروزیخوانها ۲ گونه شعری میخواندند؛ عدهای شعری مذهبی میخواندند و در واقع امامخوانی میكردند و برخی نیز شعری نوروزی و ملی برای مردم میخواندند. به نظر میرسد این آیین پیش از اسلام، جدا از بشارت رسیدن نوروز، مدح امیران و مردمان گشادهدست نیز بوده است.
نوروزیخوانها میخواندند:
مژده دهید ای دوستان
گل در گلستان آمده
فصل بهاران آمده
نوروز سلطان آمده
آبپاشی در اول نوروز
مهدی محیالدین بناب، استاد بازنشسته دانشگاه برایمان میگوید: مسجد بزرگی به نام مهرآباد در بناب هست. این مسجد سنگنوشتهای دارد كه رویش نوشته شده: بُنی هذه المسجد الشریف فی زمن السلطان العادل المرشد الكامل الشاه الطهماسب الصفوی الحسینی و بناها عالیه خانم بنت منصور بگ فی سنه احدی و خمسین و تسع مائه
روز عید نوروز مردم در مسجد مهرآباد جمع میشدند. پدرم و عمویم كه هر دو روحانی بودند، با آب زعفران دعا مینوشتند و این دعاها را به مردم میدادند. یك دعای دیگری هم مینوشتند و به تشت خیلی بزرگی میزدند كه ده پانزده نفری میشد آن را بلند كرد. این تشت را هر سال پر از آب میكردند و به مجرد این كه سال تحویل میشد، مردم میآمدند و هر كدام كاسه یا گلابدانی پر میكردند و به عنوان تبرك میبردند.
آب را تا در خانهشان میبردند و به همه جا میپاشیدند تا ارواح خبیثه و جن و شیاطین وارد خانه نشوند.
هفت یا هشت سال بیشتر نداشتم كه یك بار دیدم عمویم دارد دعایی مینویسد كه شبیه دعاهای عربی نیست. دعا این بود: «به نام نامی ایرج و به نام بینوا فریدون.» برایم عجیب بود كه این چه دعایی است! پدرم كه روحانی متعصبی بود، به عمویم گفت: «اینها چیه مینویسی؟» او جواب داد: «از قدیم، اینها را مینوشتیم.» پدرم گفت: «بنویسید بسمالله» .
احتمالا آنچه عمویم مینوشت، از دوران زرتشت در آذربایجان باقی مانده بود. عمویم با این كه آخوند بود، این را مینوشت و به همان آب میزد یا به مردم میداد كه ببرند.
● مرغانه جنگ (بازی با تخممرغ) در گیلان
مرغانه جنگ دو طرف داشت و ممكن بود به دو گونه: تكی (تك به تك) و رجی (چندتایی) بازی شود. در این بازی، نوك تیز تخممرغ (سر) و انتهای پهن آن (ته) نامیده میشد. مرغانه جنگ به صورت سر به سر، ته به ته و گاه با توافق طرفین سر به ته و ته به سر انجام میپذیرد. در شروع بازی، یكی از طرفین تخممرغ خود را در حلقه تنگ بین شست و انگشت به گونهای كه نوك تیز آن به طرف بالا باشد، قرار داده و طرف مقابل سر تیز تخممرغ خود را بر آن ضربه وارد میكند. هر تخممرغ كه میشكست، صاحبش بازنده محسوب شده و باید ته تخممرغ خود را برای ضربهپذیری در اختیار حریف قرار دهد. تخممرغبازهای حرفهای بعضا ترفندهایی برای برنده شدن به كار میبرند. از جمله یك تخممرغ را با سوزن سوراخ و مایع داخل آن را خالی میكنند و با پر كردن مواد شیمیایی چسبنده یا سقز، استحكام بدنه تخممرغ را افزایش میدهند.
برخی نیز از تخممرغهای دوزرده كه از ضخامت و استحكام بیشتری برخوردار است و در مرغانه جنگ كاربرد بیشتری دارد، استفاده میكنند تا شانس برنده شدن خود را افزایش دهند. گاه هنگام بازی بومی مرغانه جنگ، طرفین بازی تخممرغ یكدیگر را محك میزنند كه اصطلاحا در زبان گیلكی شرق گیلان به آن «چیشتن» (چشیدن) میگویند. روش چشیدن كه برای تشخیص مقاومت تخممرغ حریف انجام میشود، به وسیله ضربه زدن دو سر آن تخممرغ به دندانهای پیشین انجام میشود. بدین ترتیب حریف مرغانه جنگ از صدای زیر و بم تخممرغ، متوجه استحكام آن میشود و سپس بنا به تشخیص صورتهای مختلف بازی سر به سر، سر به ته و... را انتخاب میكند.
گفتنی است تخممرغ در باورهای بومی گیلكزبانان، نشانه بركت و فراوانی و تداوم نسل و زندگی است وبر همین اساس معتقدند كه تخممرغ شكسته شده توسط نوعروس یا زن باردار مصرف شود. ● تكم؛ بشارتدهنده نوروز در اردبیل
كریم عظیمی ججین درباره این رسم برای ما نوشته است، تكمچی در كوچهها به راه میافتاد و بچهها نیز پشت سر تكمچی با او همنوا میشدند:
سیزون بو تازه بایراموز موبارك
آیوز، ایلوز، گونوز، هفته وز موبارك...
ترجمه: این عید تازهتان مبارك
ماه و سال و روز و هفتهتان مبارك...
تكم و تكمگردانی، ریشهای بس عمیق در فرهنگ كهن منطقه اردبیل دارد. خاستگاه تاریخی و جغرافیایی آن به یقین معلوم نیست؛ اما آنچه امروزه از مراسم تكمگردانی در دست داریم، حاصل سابقه و غنای فرهنگ شفاهی مردم منطقه است كه سینه به سینه از نسل گذشته تا به امروز به یادگار مانده.
واژه «تكم» در زبان تركی تركیب یافته از ۲ بخش «تكه» (به فتح تا و كاف) به معنی بز نر و ضمیر ملكی «م» میباشد كه معنی «بز نر من» را میدهد. به كسی هم كه تكمگردانی میكند «تكمچی» گفته میشود. از این واژه برای نامگذاری مناطق و روستاها نیز استفاده شده است؛ مثل «تكهچی» علیا و سفلی از توابع پارسآباد مغان.
«تكم» عروسك چوبی كوچكی است به شكل بز كه با پارچههای رنگی، زنگوله، سكه و آینه زینت مییابد. چوبی باریك به زیر شكم عروسك متصل است كه انتهای این چوب هم از سوراخ وسط صفحهای چوبی میگذرد. تكمچی به وسیله این چوب، تكم را به رقص درآورده و ریتم و ضربی هماهنگ از برخورد تكم بر صفحه چوبی ایجاد میكند. تكمچی با خواندن اشعاری، فرارسیدن بهار را به مردم بشارت داده و مردم نیز در قبال این شادمانی، هدیهای به تكمچی میدهند.
نكته جالب توجه در این آیین، استفاده از عروسك بز است كه رابطه تنگاتنگی با مفهوم شروع فصل بهار دارد. بز در فرهنگ باستانی ایران نماد باروری، زایش و پیشاهنگی است. در اشعار تكمچی، به موضوعات و مناسبتهای مختلف دینی و اجتماعی اشاره میشود.
● آغاز سال نو با مس
از قدیم تا به حال اغلب مردم خراسان مخصوصا ساكنان مشهد، زمان تحویل سال در حرم امام رضاع حضور دارند كه آغاز سال جدید با یك بار روشن و خاموش شدن چراغ و نقاره خانه اعلام میشود. در آن سالهای دور كه تمام جمعیت مشهد در بزرگترین صحن حرم میتوانستند گردهم بیایند، بعد از تحویل سال با سبزهای كه هدیه میگرفتند، از خادمان حرم به خانه بازمیگشتند. رسم بر این بود كه قبل از آغاز سال نو، مرد خانه بیرون میرفت و هنگام تحویل سال، با سبزه و نان و در بعضی محلات با تكهای مس وارد خانه میشد كه علامت بركت و روزیرسانی بود.
● بوسیدن دست بزرگترها
در خراسان همچنین مردها معمولا دستمالی ابریشمی به همراه داشتند. صاحبخانه به تعداد بچههای مهمان، تخممرغ رنگی هدیه میداد كه در دستمال میگذاشتند و بعد آن را تقسیم میكردند.
عیدی بیشتر مواقع سكههای طلایی رنگ بود كه توی كاسه میریختند و تعارف میكردند. این سكهها را اكثر مهمانان نگه میداشتند و در سفرهای زیارتی مثل حج و سفر كربلا میبردند و متبرك میكردند.
● عروس گوله
نمایش معروف نوروزی در گیلان و مازندران و الموت و طالقان، عروس + غول است. در این نمایش غول، عروس و پیربابو نقش دارند. عروس گله یا عاروس گوله در مازندران به پیربابو معروف است. غول با پوششی از كُلش (ساقههای خشك شالی) و زنگولههایی به پا و چماقی در دست در میان مردم حاضر میشد. نقش عروس را نیز اغلب یكی از پسران جوان بازی میكرد و لباس زنانه میپوشید.
در بازی نوروزی عروس گوله، غول و پیربابو برای به دست آوردن عروس با یكدیگر درگیر میشدند. پیش از آغاز نمایش نیز گروه همخوانی میكردند:
عروس گوله بیاردیم/ جانه دله بیاردیم/ خانه خواه تره نیاردیم/ تی پسره بیاردیم ترجمه: بازی عروس و غول آوردیم/ برای جان و دل آوردیم/ صاحبخانه برای تو نیاوردیم/ برای پسر تو آوردیم.
در تهران قدیم تقریبا تمام کارهای مربوط به عید، توسط اعضای خانواده انجام میشد که در بیشتر مواقع، همه در یک خانه زندگی میکردند و دست به دست هم داده به خیاطی و خانه تکانی، خرید و پخت و پز میپرداختند، باغچه را صفا داده و گلکاری میکردند و خلاصه با آغاز سال نو، همه با احساس رضایت از نتیجه کوششهای خود، پذیرای مهمانان شده و خود به دیدار فامیل میرفتند و روزهای خوشی را در کنار یکدیگر میگذراندند.
عید نوروز برای کودکان از حال و هوایی استثنایی برخوردار بود و اکثر آنان تنها در همین زمان صاحب یک دست لباس نو میشدند و شاید یکی دو اسکناس تا نخورده عیدی میگرفتند و برای آن هزارتا نقشه میکشیدند. ناگفته نماند که در بیشتر موارد این اسکناسها به جیب والدین میرفت و خرج گوشه ای از اجاره خانه یا یک مورد ضروری دیگری میشد که آنرا به بعد موکول کرده بودند.
زیرا در این روزها هیچ کس از خرج کردن پول کم نمیگذاشت و ضرب المثل "چو فردا شود فکر فردا کنیم" در این مواقع خیلی صدق میکرد! اما تمام اینها چیزی از لذت عیدی کم نمیکرد و بچه هایی هم که میدانستند قرار است عیدی نقد آنها به مصارف دیگر برسد، با این ایده که کمک خرج پدر و مادر خود شده اند به خود دلگرمی میداده و حتا بادی به غبغب میانداختند و احساس بزرگی میکردند.
پیـشواز نوروز
رخت نو :
از آغاز ماه اسفند کم کم اندیشه عید نوروز موجب شادی اغنیا و نگرانی فقرا میشد و در این میان اوضاع کسبه بازار از همه بهتر بود و فصل رونق بازار فرا رسیده بود. اولین کار، که زمان و دقت بیشتری لازم داشت تهیه رخت و لباس نو بود. البسه کودکان معمولا از رنگهای شاد و زنده تهیه میشد که معمولا توسط خانمهای خانه دوخته میشد و کفش و کلاه تنها مواردی بودند که از بازار خریداری میشدند. خانم و آقا هم(در خانواده های متوسط) معمولا به نو کردن چند تکه اصلی لباس خود که شامل چادر مشکی و چادر نماز، کفش و عبا بود میپرداختند و در صورت امکان البسه دیگر را شسته و رفو میکردن، یقه ها را آهار میزدند و خلاصه برای سال نو، نو نوار میشدند.
خانه تکانی
هر چند که تهیه لباس نو در بعضی از خانواده های بی بضاعت انجام نمیشد ولی رسم خانه تکانی، فقیر و غنی نمیشناخت و برای انجام شدن آن، تمام وسایل خانه باید بیرون ریخته شده و تمام خانه شسته، جارو و گردگیری میشد و بعد تمام اسباب پس از تمیز شدن به داخل برده شده و چیده میشد.در همین خانه تکانیها، دو کار مهم انجام میگرفت، یکی دل کندن از لوازم و اسباب کهنه و شکسته بود که پس از یک یا چند سال کار کردن و تعمیر شدن، دیگر نفسهای آخر را کشیده و تنها به درد دور انداختن میخورد و همچنین تغییر و تحول شکل چیدن اثاث منزل که با بیرون ریختن و دوباره چیدن، شکل تازه ای به خانه داده و موجب تنوع میشد
خانه تکانی در آن روزها وقت بسیاری میگرفت زیرا از تکاندن فرش و گلیم و قالی شروع میشد و با صیقل دادن لوازم فلزی، شستن پارچه ایها (ملافه و پرده، روتشکی و پشتیها و...)، سشتن در و پنجره ها و ظرف و ظروف و دوده گیری از اتاقها به پایان میرسید و بعد همه چیز باید دوباره چیده میشد تا سال بعد که روز از نو، روزی از نو.
سبزه سبز کردن
سبزه عید از بیست روز تا ده روز مانده به عید باید سبز میشد. به این ترتیب که خانم خانه به تعداد جمعیت خانواده مشت مشت گندم یا عدس یا هر دانه سبز کردنی دیگر را برداشته و در ظرفی سفالی میریخت، این کار باید طوری با دقت انجام میشد که از دستشان دانه ای به زمین نیافتد و در ضمن با هر مشت دانه باید برای سلامتی، خوشی، سعادت و گشایش بخت و مال آن شخص دعا میکردند، سپس روی دانه ها را با آب نیم گرم پوشانده و در جایی نه گرم و نه سرد قرار میدادند و هر روز آب تازه بر ریش میریختند تا جوانه بزنند.
این دانه های جوانه زده را در دستمال مرطوبی نگه میداشتند نا برگهای آن نیش بزند و بالا بیاید، سپس سبزه را در یک سینی یا بشقاب زیبا قرارداده، و هر روز آب میدادند تا سبز شده و برای هفت سین آماده شود، سپس آنرا با روبانی قرمز و گلهای پارچه ای تزیین کرده و سر سفره میگذاشتند.
خانمهای باسلیقه با تخم تره تیزک (شاهی) سبزه سبز میکردند، و با دانه های شاهی که پس از خیس شدن لعاب پیدا میکند، روی پارچه ای جملاتی چون "سال نو مبارک" یا "یا مقلب الالقلوب و الابصار" را مینوشتند و سبزه خود را به این شکل سبز میکردند.
خوردنیهای شب عید
سبزی پلو: یک شب مانده به تحویل سال، زمان خوردن سبزی پلو با کوکوی سبزی، سیر تازه و ماهی فرا میرسید. عقیده به پلوی سبزی دار این بود که میگفتند خوردن آن دل را زنده، احشا را تازه ، بدن را رطوبت مفید می بخشید و روح تازه به تن میدمید. با توجه به اینکه در تهران سبزی تازه هنوز نرسیده بود و وسایل تندرو برای رساندن ماهی تازه به تهران موجود نبود، بیشتر تهرانیها از سبزی خشک و ماهی دودی استفاده میکردند. سبزی تازه در گلخانه ها عمل می آمد و به قیمت گزافی فروخته میشد و تازه به دوران رسیده ها برای آنکه نشان بدهند سبزی و ماهی تازه استفاده کرده اند، آشغال سبزی و کله ماهی را کنار در خانه خود میگذاشتند.
از طرفی بسیاری از افراد خیر در این شب به یاری مستمندان شتافته و با بردن برنج، روغن، ماهی و تخم مرغ به در خانه آنها، دلشان را شاد میکردند.
رشته پلو
شب سال نو، یعنی شب تحویل سال، وقت خوردن رشته پلو بود که خوردن آن آدابی داشت. رشته پلو که با رشته پلویی و همراه با خرما و کشمش سرخ کرده آماده میشود، غذایی است که نه تنها پر قوت و گرم کننده مزاج به شمار می آمد، بلکه خوردن آن موجب میشد که "سر رشته کار" تا آخر سال در دستشان باشد.
آداب تهیه و خوردن رشته پلو از این قرار بود: اگر مرد و سرپرست خانه دچار مشکلی در کار و کسب شده بود، بشقاب اول برای او کشیده میشد، اگر در خانه دختر بخت بسته ای بود، او باید زیر دیگ را روشن میکرد و موقع کشیدن در دیگ را باز میکرد. رشته خشک کرده این پلو، برای رفع بی پولی داخل کیف قرار میگرفت.
دختر یا پسر بخت بسته در هنگام کشیدن پلو باید از منزل خارج میشد و بعد مادر یا مادر بزرگ او بشقابی از برنج برایش میکشید و پشت در برده و می پرسید کی هستی؟ و او جواب میداد باز کن، مادر در را باز میکرد و بشقاب را به دستش می داد، آن شخص باید دو لقمه پلو را همان بیرون میخورد و بعد به داخل می آمد تا بختش گشوده شود.
چراغهای شب عید
از اعتقادات دیگر شب سال نو این بود که باید شعله و نور در خانه زیاد باشد کهاین شامل اجاق یا منقل و چراغها بود که باید تا صبح روز دوم سال روشن نگه داشته میشد به طوریکه باید با کمال دقت نفت گیری میشد تا دود نزده و خاموش نشود. از طرفی، شیوه سوختن این چراغها، خود تعبیر و تفسیری داشت که شنیدن آن خالی از لطف نیست.
اگر چراغها از ابتدا تا انتها روشن و سالم باقی مانده بود، سالی پربرکت با دلخوشی و تندرستی در انتظار اهل خانه بود، اگر لوله چراغها دود زده میشد یا شمع درون آنها به یکسو می افتاد، تاریکی و کدورت در زندگی رخنه میکرد، اگر خاموش میشد، مالی از دستشان میرفت یا امیدی به نا امیدی مبدل میشد و بدتر از همه اینکه اگر لوله چراغ میشکست یا چراغ واژگون میشد، به معنای درگذشت کسی از نزدیکان یا زیر و رو شدن زندگی اهل خانه بود.
تصویری از یک سفره سنتی هفت سین
چیدن سفره هفت سین یکی از مهمترین آداب استقبال سال نو بود که نچیدن آن معادل با نگون بختی در سال جدید به شمار می آمد. پارچه سفره هفت سین معمولا سفید و تمیز بود که هفت نوع خوردنی که با حرف سین آغاز میشد بر روی آن چیده میشد که شامل: سیر، سرکه، سماق، سمنو، سبزی، سنجد و سیب بود و با اشیا و مواد دیگر تکمیل می گشت.
اما آداب چیدن از این قرار بود که ابتدا سفره را در محل مناسبی در بالاترین قسمت اتاق پهن میکردند و یک جلد کتاب مقدس ( با توجه به اینکه عید نوروز عید ایرانیان است و مختص مسلمانان نیست، هر خانواده کتاب مقدس دین خود را بر سفره میگذاشت) در وسط سفره گذاشته، کاسه آب و یک گلاب پاش در دو طرف آن قرار داده، آیینه را در بالا و بشقابی آرد و نان بریده را در دو طرف آب و گلاب قرار داده و چهار گوشه سفره را با چهر شمعدان روشن میکردند که نشانه رحمت، گشاده دستی، روشنایی و خیر و برکت بود.
مواد هفت سین نیز بر روی سفره قرار داده میشد که نشان از برکت، سلامتی، زایش، زیبایی و شادابی داشتند. اسفند برای رفع چشم زخم و شیرینی برای شیرین کامی بر سر سفره آورده میشد. یک کاسه آب که نارنجی در آن انداخته بودند هم جزو ضروریات سفره بود زیرا نام نارنج (نا-رنج) را به معنی بدون رنج معنا میکردند و حضور این میوه را دافع درد و رنج میدانستند.
آداب نشستن بر سر سفره هفت سین
از زمانی که خانواده با بهترین لباسهای خود بر سر سفره گرد هم جمع میشدند، دیگر تمام حواسها متوجه خیر خواهی و خوش اقبالی بود و همه باید با خلق خوش، ابروی گشاده و لبخند بر لب بر سر سفره مینشستند و همه گفتگوها درباره خیر و خوشی و ذکر و دعا برای رفع بیماری، روا شدن حاجت و دفع بلا باشد.خواندن دعای "یا مقلب القلوب و الابصار" نیز بسیار مطلوب بوده است. با تحویل شدن سال و به صدا درآمدن توپ سال نو، همه به دیده بوسی و تبریک سال نو مشغول میشدند، کام خود را شیرین کرده و به شادی می پرداختند.
تفریحات نوروز تا روز سیزده
روزهای عید به دید و بازدید و شادی و تفریح میگذشت و رسم بر این بود که در این روزها کسی بداخمی و تندی نکند، پول یا مالی قرض نکند، نزد پزشک و دوا فروش هم نرود و خلاصه از هر مورد غم افزا و مکدر کننده دوری کند. البته زیارت اهل قبور و پخش نذری برای رفتگان جزو آدابی بود که هرچند غم افزا، اما موجب شادی روح رفتگان و در نتیجه بسیار پسندیده به شمار میرفت. دو سه روز اول عید برای دیدار از بزرگترها بود که از منزل پدر و مادر آغاز میشد و منازل دایی و عمه و دیگر بزرگان و دوستان میگذشت. در این دید و بازدیدها عیدیهایی هم رد و بدل میشد و به خصوص عروس و دامادها در اولین عید پس از ازدواج عیدی فراوانی میگرفتند.
گشت و گذار و سفر هم در برنامه های روز چهارم به بعد بود و تفریح و استراحت معمولا تا روز سیزده ادامه داشت و در این روز به اوج خود میرسید.
سر آغاز جشن ِ نوروز، روز نخست ماه فروردین (روز اورمزد) است و چون برخلاف سایر جشنها برابری نام ماه و روز را به دوش نمیکشد ، بر سایر جشنهای ایران باستان برتری دارد. در مورد پیدایی این جشن افسانههای بسیار است ، اما آنچه به آن جنبهی راز وارگی میبخشد ، آیینهای بسیاری است که روزهای قبل و بعد از آن انجام میگیرد. اگر نوروز همیشه و در همه جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز میشود ، حیرت انگیز نیست چرا که بینظمی یکی از مظاهر آن است. ایرانیان باستان ، نا آرامی را ریشهی آرامش و پریشانی را اساس سامان میدانستند و چه بسا که در پارهای از مراسم نوروزی ، آنها را به عمد بوجود میآوردند ، چنان که در رسم باز گشت ِ مردگان (از 26 اسفند تا 5 فروردین) چون عقیده داشتند که فروهرها یا ارواح درگذشتگان باز میگردند ، افرادی با صورتکهای سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت میپرداختند و بدینگونه فاصلهی میان مرگ و زندگی و هست و نیست را در هم میریختند و قانون و نظم یک ساله را محو میکردند. باز ماندهی این رسم ، آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بود که تا چند سال پیش نیز ادامه داشت. از دیگر آشفتگیهای ساختگی ، رسم میر نوروزی ، یعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در این رسم به قصد تفریح کسی را از طبقههای پایین برای چند روز یا چند ساعت به سلطانی بر میگزیدند و سلطان موقت ? بر طبق قواعدی ? اگر فرمانهای بیجا صادر میکرد ، از مقام امیری بر کنار میشد. حافظ نیز در یکی از غزلیاتش به حکومت ناپایدار میر نوروزی گوشهی چشمی دارد: سخن در پرده میگویم ، چو گل از غنچه بیرونای که بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی. خانه تکانی هم به این نکته اشاره دارد ؛ نخست درهم ریختگی ، سپس نظم و نظافت. تمام خانه برای نظافت زیر و رو میشد. در بعضی از نقاط ایران رسم بود که حتا خانهها را رنگ آمیزی میکردند و اگر میسر نمیشد ، دست کم همان اتاقی که هفت سین را در آن میچیدند ، سفید میشد. اثاثیهی کهنه را به دور میریختند و نو به جایش میخریدند و در آن میان شکستن کوزه را که جایگاه آلودگیها و اندوههای یک ساله بود واجب میدانستند. ظرفهای مسین را به رویگران میسپردند. نقرهها را جلا میدادند. گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک میکردند. فرش و گلیمها را غاز تیرگیهای یک ساله میزدودند و بر آن باور بودند که ارواح مردگان ، فروهرها (ریشهی کلمهی فروردین) در این روزها به خانه و کاشانهی خود باز میگردند ، اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال میشوند و برای باز ماندگان خود دعا میفرستند و اگر نه ، غمگین و افسرده باز میگردند. از این رو چند روز به نوروز مانده در خانه مُشک و عنبر میسوزاندند و شمع و چراغ میافروختند. در بعضی نقاط ایران رسم است که زنها شب آخرین جمعهی سال بهترین غذا را میپختند و بر گور درگذشتگان میپاشیدند و روز پیش از نوروز را که همان عرفه یا علفه و یا به قولی بی بی حور باشد ، به خانهای که در طول سال در گذشتهای داشت به پُر سه میرفتند و دعا میفرستادند و میگفتند که برای مرده عید گرفته اند. در گیر و دار خانه تکانی و از 20 روز به روز عید مانده سبزه سبز میکردند. ایرانیان باستان دانهها را که عبارت بودند از گندم ، جو ، برنج ، لوبیا ، عدس ، ارزن ، نخود ، کنجد ، باقلا ، کاجیله ، ذرت ، و ماش به شمارهی هفت- نماد هفت امشاسپند - یا دوازده ? شمارهی مقدس برجها ? در ستونهایی از خشت خام بر میآوردند و بالیدن هر یک را به فال نیک میگرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو موجب برکت و باروری خواهد بود. خانوادهها بطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (= اندیشهی نیک) ، هوخت (= گفتار نیک) و هوو.رشت (کردار نیک) سبز میکردند و فروهر نیاکان را موجب بالندگی و رشد آنها میدانستند. چهار شنبه سوری که از دو کلمهی چهارشنبه ? منظور آخرین چهارشنبهی سال ? و سوری که همان سوریک فارسی و به معنای سرخ باشد و در کل به معنای چهارشنبهی سرخ ، مقدمهی جدی جشن نوروز بود. در ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینه و کوزه و اسفند را به یقین شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهیه میکردند. بازار در این شب چراغانی و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید هرکدام هم آیین خاصی را تدارک میدید. غروب هنگام بوتهها را به تعداد هفت یا سه (نماد سه منش نیک) روی هم میگذاشتند و خورشید که به تمامی پنهان میشد ، آن را بر میافروختند تا آتش سر به فلک کشیده جانشین خورشید شود. در بعضی نقاط ایران برای شگون ، وسایل دور ریختنی خانه از قبیل پتو ، لحاف و لباسهای کهنه را میسوزاندند. آتش میتوانست در بیابانها و رهگذرها و یا بر صحن و بام خانهها افروخته شود. وقتی آتش شعله میکشید از رویش میپریدندو ترانههایی که در همهی آنها خواهش برکت و سلامت و بارآوری و پاکیزگی بود ، میخواندند. آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمیکردند تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش را که مقدس بود کسی جمع میکرد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند ، سر ِ نخستین چهار راه میریخت. در باز گشت در پاسخ اهل خانه که میپرسیدند: "کیست؟" میگفت: "منم." - " از کجا میآیی؟" - "از عروسی... " - "چه آوردهای؟" - "تندرستی..." شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسایگان و خویشان میرفتند و از روی روزنهی بالای اتاق (روزنهی بخاری) شال درازی را به درون میانداختند. صاحب خانه میبایست هدیهای در شال بگذارد. شهریار در بند 27 منظومهی حیدر بابا به آیین شال اندازی و در بند 28 به ارتباط شال اندازی با برکت خواهی و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد: برگردان بند 27: عید بود و مرغ شب آواز میخواند دختر نامزد شده برای داماد ، جوراب نقشین میبافت... و هر کس شال خود را از دریچهای آویزان میکرد وه... که چه رسم زیبایی است ? رسم شال اندازی ? هدیه عیدی بستن به شال داماد... برگردان بند 28 من هم گریه و زاری کردم و شالی خواستم شالی گرفتم و فوراً بر کمر بستم شتابان به طرف خانهی غلام (پسر خالهام) رفتم ، و شال را آویزان کردم... فاطمه خالهام جورابی به شال من بست "خانم ننهام" را به یاد آورد و گریه کرد... شهریار در توضیح این رسم میگوید: "در آن سال مادر بزرگ من (خانم ننه) مرده بود. ما هم نمیبایست در مراسم عید شرکت میکردیم ولی من بچه بودم ، با سماجت شالی گرفتم و به پشت بام دویدم." از دیگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بودو آن بیشتر مخصوص کسانی بود که آرزویی داشتند. مانند دختران دم بخت یا زنان در آرزوی فرزند. آنها سر چهار راهی که نماد گذار از مشکل بود میایستادند و کلیدی را که نماد گشایش بود ، زیر پا میگذاشتند. نیت میکردند و به گوش میایستادند و گفت و گوی اولین رهگذران را پاسخ نیت خود میدانستند. آنها در واقع از فروهرها میخواستند که بستگی کارشان را با کلیدی که زیر پا داشتند ، بگشایند. قاشق زنی هم تمثیلی بود از پذیرایی از فروهرها... زیرا که قاشق و ظرف مسین نشانهی خوراک و خوردن بود. ایرانیان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون میگذاشتند تا از این میهمانان تازه رسیدهی آسمانی پذیرایی کنند و چون فروهرها پنهان و غیر محسوس اند ، کسانی هم که برای قاشق زنی میرفتند ، سعی میکردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجیل را مخصوص فروهر میدانستند ، دریافتشان را خوش یُمن میپنداشتند. اما اصیل ترین پیک نوروزی سفرهی هفت سین بود که به شمارهی هفت امشاسپند از عدد هفت مایه میگرفت. دکتر بهرام فره وشی در جهان فروری مبنای هفت سین را چیدن هفت سینی یا هفت قاب بر خوان نوروزی میداند که به آن هفت سینی میگفتند و بعدها با حذف (یای) نسنت به صورت هفت سین در آمد. او عقیده دارد که هنوز هم در بعضی از روستاهای ایران این سفره را ، سفرهی هفت سینی میگویند. چیزهای روی سفره عبارت بود از آب و سبزه ، نماد روشنایی و افزونی ، آتشدان ، نماد پایداری نور و گرما که بعدها به شمع و چراغ مبدل شد ، شیر نماد نوزایی و رستاخیز و تولد دوباره ، تخم مرغ نماد نژاد و نطفه ، آیینه نماد شفافیت و صفا ، سنجد نماد دلدادگی و زایش و باروری ، سیب نماد رازوارگی عشق ، انار نماد تقدس ، سکههای تازه ضرب نماد برکت و دارندگی ، ماهی نماد برج سپری شدهی اسفند ، حوت (= ماهی) ، نارنج نماد گوی زمین ، گل بید مشک که گل ویژهی اسفند ماه است ، نماد امشاسپند سپندار مز و گلاب که باز ماندهی رسم آبریزان یا آبپاشان است ( بر مبنای اشارهی ابو ریحان بیرونی چون در زمستان انسان همجوار آتش است ، به دود و خاکستر آن آلوده میشود و لذا آب پاشیدن به یکد یگر نماد پاکیزگی از آن آلایش است. ) نان پخته شده از هفت حبوب ، خرما ، پنیر ، شکر ، بَرسَم (= شاخههایی از درخت مقدس انار ، بید ، زیتون ، انجیر در دستههای سه ، هفت یا دوازده تایی) و کتاب مقدس. بعضی از مؤمنان مسلمان نوروز را مقارن با روز آغاز خلافت علی علیه السلام میدانستند چنانکههاتف اصفهانی میگوید: نسیم صبح عنبر بیز شد ، بر تودهی غبرا زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا همایون روز نوروز است امروز و به فیروزی بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی مأوا بد نیست اشاره شود که در زمان شاهی ِ فتحعلیشاه قاجار و به فرمان او دستور داده بودند که شاعران به جای مدح ، حقیقت گویی کنند. شاعری با تکیه بر این فرمان شعر زیر را سرود و آن را در حضور شاه خواند و صلهی قابل توجهی هم دریافت نمود ! مگر دارا و یا خسرو ست این شاه بدین جاه و بدین جاه و بدین جاه ز کیخسرو بسی افتاده او پیش بدین ریش و بدین ریش و بدین ریش ز جاهش مُلک کیخسرو خراب است ز ریشش ریشهی ایران در آب است در پایان با آرزوی سالی خجسته با ترجمهی شعری از ابونواس شاعر اهوازی نوشتار را به انجام میبریم: مگر نمیبینی که ؛ خورشید به برج بره اندر شده و اندازهی زمانه برابر گردیده؟ مگر نمیبینی که ؛ مرغان پس از زبان گرفتگی به آواز خوانی پرداختهاند؟ مگر نمیبینی که ؛ زمین از پارچههای رنگین گیاهان جامه بر تن کرده؟ پس بر نوشدن زمانه شاد کام میباش..
سرزمين كهن ايران كه ريشه در تاريخ چند هزار سالة جهان دارد، هرچند بارها دستخوش تاخت و تاز بيگانگان قرار گرفته و دورههايي را تحت حاكميت آنان به سر برده، با اين همه، با بهرهگيري از تمدن و فرهنگ ريشهدار و نيرومندش، نه تنها تجديد حيات كرده، بلكه اشغالگران را به كلي در تمدن و هنر خود مستهلك نموده و آنان را در شمار پيروان و مروجان علم، هنر و صنعت ايراني درآورده است. پيش تاريخ فرهنگي ايران كه نزديك به هفت تا هشت هزار سال پيش از اين در ساخت بتهاي گلين سپيده زد، نشانهاي عمومي وفراگير از نخستين تلاش هنري آدميان است. اين منطقه كه تنوع جغرافيايي فراوان و غناي اقليمي خاصي دارد، در طول تاريخ با ابداعات هنري، علمي و صنعتي، به پيشرفت آدمي كمك وافري كرده و از ديرباز سرچشمة بسياري از عوامل تمدن و فرهنگ خاور نزديك بوده است؛ چنان كه رنه گروسه، مستشرق سرشناس غربي، در معرفي ايران آورده است :
سرزمين ايران چون دژي مستحكم يكي از باستانيترين تمدنهاي جهان كهن، يعني تمدني را كه از پنجاه سدة ]گذشته[ به اين سو، پيوسته تجديد شده و به طرز حيرتآوري ادامه يافته، در خود حفظ كرده و مشعلي را كه در بامداد تاريخ بر فراز فلات ايران افروخته شده، همچنان شعلهور نگاه داشته است.
فرهنگ ايراني از ديرباز داراي دو ويژگي ممتاز بوده كه همواره اين دو شاخصه رشد و گسترش آن را در پي آورده و در اعصار مختلف، به ويژه در عرصة هنر، حوزه نفوذ و تأثير آن را از قملروي جغرافيايياش فراتر برده است. اين دو مشخصة تاريخي كه به عواملي همچون محيط جغرافيايي و گذشتة افتخار آميز فرهنگي مربوط ميشود، عبارتند از: تعامل ايرانيان از زمان باستان با افكار، آثار و هنرهاي ديگران و دريافت و يادگيري و سپس تركيب و تأليف دگربارة آنها و همچنين استعداد شگرف مردم ايران از حيث استقامت و ثبات در بقا و دوام تاريخ فرهنگ و هنر خود.
تجليل خصوصيت نخست در تعاملي است كه صنعتگران و هنرمندان ايراني با آموزههاي اسلام، پس از گرويدن ايرانيان به اين دين مبين، داشتند و تمام تجربيات فني، هنري و سنتهاي باستاني خود را در خدمت آيين نو درآوردند و با درآميختن با فرهنگهاي ديگر ملل مسلمان جهان، پايههاي هنر اسلامي را بنياد نهادند، پروفسور پوپ در اين باره در كتاب شاهكارهاي هنر ايران آورده است:
هنگامي كه اروپا در جهل و تاريكي به سر ميبرد، فرهنگ و هنر اسلامي نيمي از جهان را منور ساخت و گرچه نواحي ديگر در اين قسمت شركت داشتند، ليكنه منبع اصلي و سرچشمة اين نور ايران بود.
نمونة بارز استقامت و پايداري ايرانيان در حفظ، بقا و دوام اصالتهاي فرهنگي و هنري را ميتوان با مرور به تاريخ تهاجم وحشيانة مغولان به اين سرزمين مشاهد كرد. حملات سبعانه و ويرانگر قبايل صحراگرد مغول كه اشغال بخشي از خاك ايران را به همراه داشت، اهدافي همچون اقامة رسوم و ترويج اصول اداري مغولي و چيني را نيز دنبال ميكرد. از اين رو، اخلاف هولاكو كه به نام ايلخانيان در ايران حكومت كردند، اجراي ياساوترويج چاو را در ايران آزمودند و پس از مأيوس شدن از اجراي آنها و موفق نشدن دربرانداختن و از بين بردن تمدن و فرهنگ حاكم بر اين سرزمين، با وجود مراوده با پاپ و ارتباط با سلاطين مسيحي در اروپا، انجام آيين اسلام را پذيرفتند و رفته رفته مقهور تمدن و تربيت ايراني و اسلامي شدند.
در دورة حاكميت ايلخانيان و تيموريان بر ايران، هنر ايراني در بسياري از عرصهها، از جمله در فنون مربوط به معماري، تزيينات ساختماني، نقاشي و توليد نسخ مصور درخشش فوقالعادهاي يافت و از محدودة جغرافيايي خود فراتر رفت و به ديگر نقاط جهان آن روز و مكاتب هنري آن روزگار سرايت كرده و تأثير عميقي گذارد.
معماري ايران و آسياي مركزي در دورة ايلخانيان تا عصر تيموري
در پاييز سال 1253م. خان بزرگ مغول، يعني منگوقا آن (Mongke) كه نوة چنگيز خان و حاكم بزرگ مغولان در چين بود، سپاهي بزرگ را به فرماندهي برادرش هلاكو، براي جنگ با اسماعيليه در شمال ايران و خليفة عباسيان در بغداد، روانة اين مناطق كرد. هلاكو در سال 1258م. از راه ايران به سرعت وارد بغداد شد، و اين شهر را به تصرف خود درآورد. او كه همة شهرهاي سرراهش، تا بغداد را تسليم خود كرده، و آن شهرهايي سرراهش، تا بغداد را تسليم خود كرده، و آن شهرهايي را كه تسليم نميشدند غارت و ويران كرده بود، در بغداد به عنوان دست نشاندة خان بزرگ، بر مسند حكومت ايران تكيه زد و به طور رسمي حكومت ايلخانيان را در ايران پايهگذاري كرد.
هلاكو و جانشينان او كه زندگي به شيوة ايلياتي و چادرنشيني را ترجيح ميدادند و غالباً زمستانها در مناطق گرمتر بين النهرين، و تابستانها در دشتهاي سرسبز شمال غربي ايران در چادرها سكونت داشتند، به امر معماري و ساختمان توجهي نداشتند؛ بنابراين آنچه از نيمة دوم شدة سيزدهم ميلادي، از معماري در اين مناطق به يادگار مانده تعداد كمي ساختمان معمولي است.
ايلخانيان بر سرزمين وسيعي، كه از كنارههاي مديترانه، تا سواحل اقيانوس هند و منطقه قفقاز امتداد مييافت و براساس نقشه جهاني امروز، مناطق غرب افغانستان، ايران، جنوب روسيه، شرق تركيه و عراق را شامل ميشود حكومت ميكردند، ساختمانهايي با سبكهاي معماري متفاوت از خود به جاي گذاشتند كه زمينلرزههاي متعدد، تاخت و تازهاي مكرر و اشغالگريهاي پي در پي بيشتر آنها را از بين برده و تنها نمونههايي پراكنده و مخروبه در پايتختهاي اين سلسله يعني: شهرهاي مراغه، تبريز، بغداد و سلطانيه، به جا مانده كه تعريف و توصيف كامل بيشتر آنها، از كتب تاريخي به دست ما رسيده است. البته ابنيهاي كه از دورة ايلخانيان در مركز و غرب ايران باقي مانده، سبكهاي معماري محلي آن عصر را نشان ميدهد و نمايانگر نوع معماري در عصر ايلخانياني است كه، ميراث دار مجموعهاي از سبكها، مدلها، روشها و لوازم ساختماني متنوعي بودند كه پيش از آنان، در ايران توسعه يافته بود.
ساختمان مسجد جامع، كه در ايران با نام مساجد چهار ايواني مشهور بوده، سبكي قديمي و شامل صحني مستطيل شكل با چهار ايوان در چهار گوشه و اتاقي بزرگ و گنبددار و روبه قبله بود. (اين اتاق معمولاً پشت ايوان قبله قرار داشت.) كه اين شيوه در آن عصر به شكل الگويي استاندارد و متداول، براي همة ساختمانها، اعم از ساختمانهاي مذهبي، مانند: مدارس و خانقاهها و ساختمانهاي غير مذهبي مانند كاروانسراها، درآمد.
آرامگاههاي اين دوره به صورت مقبرههاي برجي شكل، بناهاي مربع شكل و يا قبهاي شكل چند ضعلي بودند.[1]
مشخصة اين آرامگاهها به طور معمول، شامل: ايوان، گنبد، سكنج (محل اتصال چهار گوشه اتاق در بالاي ديوارها به گنبد) و مناره بود كه بيشتر به شكل مركب و با كاركرد و شكلهاي مشخص به كار ميرفتند. در تمامي اتاقهاي گنبددار مربع يا چند ضلعي، جايي كه گنبد بر روي ديوار قرار ميگرفت، نياز به رابطي بود كه بتواند سطحي بالايي اتاق مربعي يا چند ضلعي را براي قرار گرفتن گنبد آماده كند؛ بنابراين از سكنج كه همان رابط و پلي است كه گنبد را به سطح بالايي ديوارههاي اتاق وصل ميكند، استفاده ميشد. پيش طاق دروازهاي بلند و صوري بود كه از يك قوس يا طاق تشكيل ميشد كه درون قابل مستطيل قرار داشت و نوعي ايوان تنگ محسوب ميشد.
مناره، معمولاً به منزله يكي از تمهيدات لازم در طرح ساختمانهاي مذهبي به كار ميرفت و محل استقرار آن، در انتهاي سر در ساختمان يا در دو طرف يك ايوان بوده است. در دورة ايلخانيان آجرهاي پختة بسيار عالي، يكي از مواد اصلي و دايمي ساختمانسازي بود كه در تزيينات ساختمانها نيز از آن استفاده ميشد. روكشهاي گچ – كه در آن عصر از عناصر رايج در تزيين ساختمانها بود- در كنار آجرهاي كاشي و سفالينههاي تزييني، در مجموع تزيينات نماي ساختمانها را تشكيل داده، نمايي جذاب تر و چشمگير از ساختمان را به نمايش ميگذاشتند.
در اين دوره سبك سنتي ساختمانسازي توسعه يافت و بناهاي منفرد و مجزا از هم به شكل گروهي و مجموعههاي بزرگ، غالباً پيرامون مقبرة يك شخصيت مشهور و مورد احترام مذهبي و يا حكومتي، ساخته ميشدند. اين مجتمعها كه داراي پيشطاقهايي (Pishtaq) با تزئينات ماهرانه در سردر اصلي خود بودند، در آغاز به طور اتفاقي در كنار هم قرار ميگرفتند ولي بعدها اين شيوه به صورت سبكي جديد در معماري درآمد. در اين دوره ابعاد و تناسب ساختمانها تغيير يافت؛ به طوري كه سقف اتاقها بلندتر و قوسها و طاقهاي قوسدار نوك تيزتر و منارهها باريكتر شدند. منارههاي جديد متناسب و هماهنگ با سبك ساختمان ساخته ميشدند. مثلاً سردر دروازههايي كه از آن عصر به جا مانده، همواره با دو منارة بلند و رفيع ديده ميشود.
آجر پخته، همچنان يكي از عناصر اصلي در ساختمانسازي با روشهاي جديد و توسعه يافته به كار ميرفت؛ ضمن اينكه تزيينات آجري، نماي ساختمان را جذاب و حياتبخش ميكرد. در ساختمانسازي اين دوره، تزيينات و نما و رنگ اهميت بيشتري پيدا كرد؛ كه از آن جمله ميتوان به اضافه شدن آجرهاي لعابدار تزييني در نماي خارجي، و نيز به روكشهاي كاشي، سفالي، كندهكاري و رنگآميزي ديوارها در تزيينان داخلي اشاره كرد. هرچند كه مقرنسكاري، مانند آجر پخته از عناصر اصلي در امر ساختمانسازي و تزيينات نماي ساختمان محسوب نميشود و مانند آن سابقه ندارد، اما در تزيين بعضي از ساختمانها به صورت برجسته و معلق بر روي طاقهاي قوسي و ديوارها ديده ميشود.
معماري در دورة ايلخانيان
يكي از نخستين اقدامات امراي ايلخاني پس از تصرف بغداد، بناي رصدخانهاي در پايتخت تابستانيشان، يعني شهر مراغه واقع در شمال غرب ايران بود. اين رصدخانه روي تپهاي واقع در 500متري شمال شهر قرار داشت و ساخت آن در سال 1259م. آغاز شد. حفاريهايي كه در اين منطقه انجام شده، نشان دادهاند كه اين رصدخانه داراي شانزده بخش، شامل: يك برج بلند به قطر 45مترمربع در مركز، يك كارگاه ريختهگري براي ساخت ابزارآلات علم نجوم و ستارهشناسي، پنج برج مدور و ساختمانهاي بزرگ ديگر بود. بزرگي اين رصدخانه و مواد مصرف شده در ساختمان آن اعم از سنگ، آجرهاي پخته و نيز كاشيهاي براق و لعابدار نمايانگر آن است كه مغولان پيرو آيين شمني، به علم نجوم و طالعبيني اهميت فراواني ميدادند.
بسياري از ساختمانهايي كه در ايام آغازين حكومت ايلخانيان ساخته ميشد، بسيار ساده و با الوارهاي نه چندان مرغوب است و علتش اين بوده كه ايلخانيان پيش از رسيدن به پادشاهي، صحرانشيناني بودند كه در چادرهايي بافته شده از نمد و موي دم اسبان زندگي ميكردند. تنها ساختمان بازمانده از بناهاي قصر پادشاهان ايلخاني، قصر تابستانياي است كه ساخت آن در سال 1275م. به دستور اميرآب آقا (Abaga) شروع شد و يك دهه بعد پسرش آرگون (Arghun) ساخت آن را ادامه داد و به اتمام رساند (شكل1).
شكل1
اين محل كه امروزه با نام تخت سليمان شناخته ميشود، در آذربايجان و در قسمت جنوب شرقي درياچه اروميه، بر روي پايههاي ساختمان عبادتگاه ساسانيان قرار گرفته است. باغ بزرگ اين كاخ كه با ابعاد 150*125متر به صورت شمالي-جنوبي و دور تا دور آن چهار ايوان است، با سرسراها به يكديگر متصل ميشده و در آن درياچهاي مصنوعي بوده است. در پشت ايوان شمالي يك اتاق بزرگ گنبددار قرار داشت كه بر روي محل آتشكدة ساسانيان ساخته شده بود و احتمالاً اتاق ملاقاتهاي رسمي آب آقا بوده است. در پشت ايوان غربي يك هال مورب با دو اتاقك هشت ضلعي در دو پهلوي آن قرار داشت كه در زمانهاي قديم اتاق جلوس بر تخت پادشاهي خسرو بوده و در اين دوره به صورن اتاق نشيمن پادشاه ايلخاني درآمده بود. تكههاي گچ و ساروج ريخته شده بر كف اتاقك هشت ضلعي جنوبي كنار هال نمايانگر آن است كه اين اتاقك با سقفي مقرنسكاري و تركيب مجموعهاي از گچبريهاي ديگر پوشيده شده بود. بر روي يك قطعه پلاك پنجاه سانتيمتري گچي كه در حفاريها از اين منطقه به دست آمده، ربع تصوير يك گنبد ديده ميشود كه به عنوان نقشة راهنما براي سازندة آن در جهت قرار دادن اجزاي گنبد در كنار هم، ترسيم شده است. اين سند بينظير يكي از قديميترين اسناد وشواهدي است كه نشان ميدهد معماران اسلامي براي ساخت بناها، از نقشه استفاده ميكردهاند؛ و اين روايت تاريخي را تأييد ميكند كه نقشههاي ساختماني براي ساخت بناها، از پايتخت به استانهاي ديگر فرستاده ميشد.
قسمتهاي فوقاني و ستونهاي شمالي اتاقك هشت ضلعي با روكشهاي عالي و قسمت پاييني ديوارها به ارتفاع دو متر از آجرهاي لعابدار لاجوردي، با طرحهايي از ستاره و صليب پوشيده شده بود. بر بالاي آجرهاي لاجوردي، حاشيهاي 35سانتيمتري از آجرهاي لعابدار چهارگوش، با نقاشيهايي از سيمرغ و اژدها و ديگر تصاويري كه منعكس كنندة روح و خصلت پهلواني و قهرماني است، قرار داشته است و قسمت بالايي ديوار با حاشيهاي از گچبريهاي رنگين، كامل شده بود. وفور تزيينات و كيفيت عالي آنها در اين ساختمان، به خصوص سرستونهاي مرمرين و كاشيهاي لاجوردي پرزرق و برق و جلادار، و زير طاقهاي مقرنس نمايانگر افراط و اسراف سلاطين مغول در تزيين كاخهاي خود است (شكل 2).
شكل2
محل ساختمان اين قصر كه زماني جايگاه تاجگذاري امپراتوران ساساني بوده و نوع تزيينات ساختماني آن ـبه ويژه اشعار و صحنههاي مصوري كه از شاهنامه (مجموعههاي ملي ايراني كه فردوسي شاعر مشهور در سال 1010م. به سفارش سلطان محمود غزنوي به نظم درآورد) با كاشيهاي براق و جلادار بر ديوارهاي قصر منقوش شده، دليلي است بر اين كه ايلخانيان درصدد اثبات ارتباط نسبي خود به پادشاهان ايران پيش از اسلام بودند. بنابراين محل بناي اين قصر توجه آنان را جلب كرده و استفاده از آن را به عنوان قصر پادشاهي در وضعيتي كه اشعار حماسي فردوسي زينتبخش ديوارهاي آن باشد، تأكيدي بر وابستگي خود به ساسانيان ميپنداشتند.
غازان خان (Ghazan Khan) پادشاه ايلخاني كه از سال 1295م. به سلطنت رسيد، در رويه اجتماعي و سبكهاي معماري كه تا آن زمان ايلخانيان از آنها حمايت ميكردند، تغييراتي ايجاد كرد. او كه با خاقان بزرگ چين روابطي سرد و تيره داشت، به سرعت فرهنگ شهرنشيني ايراني را پذيرفت و آن را بر فرهنگ ايلياتي مغول ترجيح داد و به دين اسلام كه آن زمان دين ايرانيان بود گرويد و مسلمان شد. او به همراه وزيرش رشيدالدين (وفات 1318م) در عرصههاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي آن روزگار تغييراتي گسترده ايجاد كرد كه اين تغييرات، توسعة اقتصادي چشمگيري را به همراه داشت و زمينههاي اقتصادي لازم را براي تأسيس مجموعههاي پرشكوه و عظيم ساختماني، به ويژه ابنيه مذهبي فراهم آورد. به دستور او در هر شهر كاروانسرا، جادههاي ارتباطي و حمامهاي عمومي ساختند به طوري كه اين تأسيسات در امر رونق تجارت بسيار مهم و اساسي بوده و درآمد آنها صرف هزينههاي نگهداري مساجد تازهساز ميگرديد.
ايجاد تغييرات همه جانبه از سوي غازانخان، در دورة سلطنت دو جانشين بعدي وي، يعني برادرش الجايتو (1304-1316م.) و پسرعمويش ابوسعيد (1317-1335م.) ادامه يافت. بنابراين بيشترين و مهمترين بناهاي مذهبي در دوران ايلخانيان را بايد در ايام سلطنت اين سه پادشاه مسلمان ايلخاني، يعني در طول سالهاي 1295-1335م. جستوجو كرد.
مجموعة مقبرة غازانخان كه در حومه غربي شهر تبريز بنا شده، بزرگترين و استثناييترين طرح آن دوره محسوب ميشود؛ زيرا تا زمان اين پادشاه رسم ايلخانيان مانند مغولان بر اين بود كه محل دفن مردگان خود را پنهان نگاه ميداشتند، اما غازانخان اين رسم سنتي را رعايت نكرده و دستور داد طبق سنت ايران اسلامي آن روزگار، مقبره بزرگي كه دور تا دور آن را بناهاي متعدد عامالمنفعه احاطه ميكردند، براي محل دفنش ساختند. از اين مجموعه كه شامل: نواخانه، مريضخانه، كتابخانه، رصدخانه، محل انجمن فلسفه، چشمه، پاويون يا محلي مخصوص براي افراد متشخص دربار و دو مدرسه علوم ديني، يكي براي حنفي مذهبها و ديگري براي طلابت شيعه بود، تنها قطعاتي از آجر و كاشيهاي لعابدار آبي روشن و سرمهاي برجا مانده است. اما براساس توضيحاتي كه در منايع موثق آمده، ساختمان مقبره دوازده ضلعي و شامل: يك زيرزمين مخفي و پنهان، اتاقي كه قبر غازانخان در آن قرار داشته و يك اتاق بزرگ زير گنبد بوده است. رشيدالدين به پيروي از پادشاه، دستور داد در حومه شرقي تبريز، مقبره و در كنارش مجموعهاي ساختمان براي برگزاري مراسم مذهبي و رفاه حال زائران، بسازند كه اين مجموعه نيز مانند مجموعة قبلي از بين رفته است. وقفنامههاي باقيمانده از آن عصر، گوياي ساختمانهاي متعدد اين مجموعه بوده و به ما امكان ميدهد كه تصوير اين عمارات را در ذهن خود بازسازي كرده، موارد استفادة هر يك از آنها را بررسي كنيم. اين مجموعه كه در پشت يك دروازة آجري بزرگ و باشكوه قرار داشت، داراي چهار ساختمان شامل بيمارستان، نواخانه، خانقاه و مقبره به اضافه دو مسجد تابستاني و زمستاني در كنار هم بوده است. اين اسناد همچنين تصريح دارند كه هر ساله مباشر موقوفات نسخههايي از قرآن كريم، كتب احاديث و سنت نبوي و نسخههايي از قرآن كريم، كتب احاديث و سنت نبوي و نسخهةايي از تأليفات فارسي و عربي رشيدالدين را به سراسر قلمرو حكومتي ارسال ميكرده است.
مقبرة بزرگ و باشكوه الجايتو پادشان ايلخاني در سلطانيه، بهترين معيار براي ارزيابي معماري در عصر امپراتوري ايلخانيان است. آرگون كه از نخستين پادشاهان ايلخاني بود، اين محل را كه در حدود 120كيلومتري شمال غربي قزوين در مسير جاده تبريز است، براي اقامت تابستاني خود انتخاب كرده بود، اما الجايتو آنجا را براي پايتخت امپراتوري برگزيد و به همين دليل نام اين شهر، مثل نام بسياري از شهرهاي ايران كه با شاه يا سلطان شروع ميشد، سلطانيه نامگذاري شد. اين شهر داراي يك حصار بيروني و يك دژ مستحكم و قلعه دروني بود. محيط ديوار بيروني، حدود سيهزار قدم بوده و دژ دروني با يك خندق، 16 برج مدور و يك دروازه عريض، كه چهار اسب در كنار هم ميتوانستند از آن عبور كنند و با ديوار بلندي كه سوراخهاي مخصوص براي تيراندازي به دشمن در آن تعبيه شده بود، حفاظت ميشد. البته سند اين توضيحات در قديميترين تصوير شهر سلطانيه، و ضمن كتاب نقشه شهرهاي ايران و عراق (Matrakci Nasuh’s) كه در سال 1357-1358ميلادي در زمان لشكركشي سليمان (سلطان عثماني) به ايران و عراق رسم شد، به دست آمده است .
بزرگترين و باشكوهترين ساختمان شهر سلطانيه، مجموعة مقبرة سلطان، شامل: مسجد، مدرسه، ميهمانخانه، بيمارستان، نواخانه و ديگر بناهاي عامالمنفعه بوده است كه مقبرة الجايتو تنها ساختمان باقيمانده از اين مجموعه است (شكل 3). اين ساختمان عظيمالجثة هشت پهلو، با قطري حدود 38متر به صورت شرقي-غربي ساخته شده است.
شكل 3
با توجه به هشت گوشه بودن ساختمان، طراحي ديوار شمالي به گونهاي است كه بر ديوار شرقي و غربي عمود شده، و يك اتاق سه گوش ايجاد كرده است كه از آن محل به جاي پلكان براي رفتن به طبقات بالا استفاده ميشد (شكل 4).
شكل 4
در قسمت جنوبي اين ساختمان، يك هال مستطيل با ابعاد 15*20متر به اتاق هشت پهلوي مركزي كه قطر آن 25متر است و گنبدي به ارتفاع 50متر كه با هشت منارة بزرگ احاطه شده، متصل ميشود. اين هال مستطيل شكل، داراي هشت خروجي قوسدار از داخل همراه با ايوانچه ميباشد كه از خارج به صورت سرسراهاي مدوري كه به دور ساختمان حلقه زدهاند ديده ميشود. نقش مهم و زيباي اين سرسراها اين است كه در نماي بيروني، نظر بيننده را از ديوارهاي پهن و بيروح ساختمان به گنبد جذابي كه با كاشيهاي لعابدار ظريف و آبيرنگ پوشيده شده جلب ميكند. طاقنماهايي كه بر روي سرسراهاي دكوري ساخته شده ساختمان را به طور فريبندهاي نزد بيننده، بسيار بزرگتر از اندازه واقعياش جلوه ميدهد . 24 طاق نمايي كه در نماي ساختمان مشاهده ميشوند با كندهكاريها و گچكاريهاي برجسته در رنگهاي قرمز، زرد، سبز و سفيد تزيين شدهاند.
با توجه به اين كه شباهت زيادي بين تزيينات ساختماني، به ويژه تزيينان كنارة قابها و صفحات تزييني، با تزيينات انجام شده در حاشيه كتب دستنويس آن زمان ديده ميشود، اين احتمال هست كه طراحان ايلخاني طرحهاي تزييني يكساني براي استفاده در تزيينات ساختماني و همچنين تزيين حواشي كتب دستنويس آماده ميكردند و صنعتگران آنها را در اين امور در مقياسهاي مختلف به كار ميبردند. اين مقبره از لحاظ بزرگي و ارتفاع سقف داخلي، بزرگترين مقبره قرون وسطي و از لحاظ طرح و تزيينات، يكي از شگفتآورتريت مقابر و از نظر نماي خارجي، ساختماني پرشكوه و مجلل است. وسعت و عظمت ساختمان در كنار ظرافت و لطافت به كار رفته در تزيينات اين مقبره، شاهدي گويا بر توانايي طراحان و هنرمنداني است كه توانستند آرزو و خواست سلطان را برآورده كرده، مقبرهاي عظيم و پرشكوه با بنايي متجانس و فضايي روحاني خلق كنند. تزيينات داخلي مقبره در دو مرحله انجام شده است، بدين صورت كه در مرحله اول با آجرهاي پخته و لعابدار ساخته شده و در مرحله بعد گچبريها و نقاشيهاي برجسته بر روي آنها صورت گرفته كه البته بررسي آنها نياز به تحقيقان بيشتري دارد. گروهي از محققات بر اين عقيدهاند كه تزيينات داخلي اين مقبره در دوره صفويه تجديد شده است. آنان علت تجديد تزيينان اين مقبره در زمان صفويه، را تغيير مذهب و شيعه شدن الجايتو در اواخر عمر و داستاني جعلي منسوب به وي را مبني بر آرزوي نامبرده براي انتقال اجساد امام علي(ع) و امام حسن(ع) از عراق، ذكر كردهاند. البته كتبيههاي موجود دربارة تاريخ اين ساختمان، سه مرحله را ذكر كردهاند. اين كتيبهها نشان ميدهند كه در سال 1310م. تزيينات نماي خارجي اين ساختمان خاتمه يافته است و تزيينات داخلي آن كه عبارت بود از آجر پخته و كاشيكاري، در سال 1313م. –زماني كه ساختمان در مراسمي رسمي وقف و سكهاي مسي به همين مناسبت ضرب شد – به اتمام رسيد. تزيينات اضافي بر روي آجر پخته و كاشيكاريها به صورت گچبري و نقاشي برجسته، در مدت سه سال پس از انجام مراسم رسمي ذكر شده، يعني پيش از فوت سلطان در دسامبر 1316م. انجام شد. بنابراين با توجه به آن تاريخ تجديد تزيينات داخلي مقبره با تغيير كيش و يا آرزوي سلطان رابطهاي نداشته است؛ بلكه احتمال دارد تجديد تزيينات داخلي در زمان صفويه با يادآوري دوراني كه الجايتو حامي و پشتيبان شهرهاي مقدس عراق (منظور عتبات عاليات و شهرهايي است كه مدفن ائمة اطهار(ع) قرار دارد) بود، رابطهاي داشته باشد.
در دوران ايلخانيان نه تنها در اطراف مقابر سلاطين و وزرا، بناهاي عامالمنفعه ساخته ميشد، بلكه توسط مريدان و پيروان در اطراف قبور شيوخ صوفي، مجموعههاي عامالمنفعه ارزشمندي تأسيس گرديد؛ همچنان كه در اطراف قبور بعضي از چهرههاي شاخص تاريخي، چنين كاري انجام شد.
يكي از مقابر مهمي كه توجه ايلخانيان را بسيار جلب كرد و به ساخت آن همت گماشتند، مقبرة با يزيد بسطامي متوفي به سال 874 يا 877م. يكي از عرفاي بزرگ و صاحب كرامت بود مهارت و هنرنمايي چشمگيري كه در تزيينات بسيار عالي اين مقبره – كه الجايتو آن را به پسر كوچكش پيشكش كرده- از جمله در گچبريها و گچكاريهاي آن و نيز در ساخت برج بلند پرهدار (شكل 5) آن به كار رفته، نمايانگر اهميت زيادي است كه به اين مقبره داده شده است. اين برج بزرگ از درون داراي قاعدهاي به قطر بيشتر از شش متر است و از 25پرة عمودي به ارتفاع 58/13متر (منظور، ارتفاع از زمين و قاعده برج تا بالاي قرنيس بالايي است) ساخته شده است، اما نوع قرار گرفتن پرهها به شيوهاي است كه باعث شده ارتفاع برج بيشتر از آنچه هست به نظر آيد. هرچند كه سنت برجسازي بر روي مزارها در ايران، سنتي قديمي بوده، اما موزوني در ساخت برج بايزيد، نمايانگر توسعه و پيشرفتي جديد در عرصة برجسازي محسوب ميشود. با توجه به اينكه مسجد جامع شهر در پشت ديوار سمت قبله مزار ساخته شده، از اين روي مزار بسطامي همواره در كانون توجه و ديد تمام كساني كه در آن مسجد نماز ميخواندند، بوده است. در همين دوران پيشرفت و توسعهاي چشمگير در معماري ممالك مصر ديده ميشود.
شكل 5
هرچند باني اصلي ساخت مقبره بسطام، سلطان محمد خدابنده الجايتو (هشتمين فرمانرواي ايلخاني) بوده كه بيشتر هزينههاي ساخت آنرا پرداخته است، اما افراد ديگري نيز در تهيه وسايل و بعضي از ملزومات مقبره كمك كردهاند. مثلاً شمعدانهاي اين مقبره را در سال 1308-1309م. كريمالدين شوگاني وزير سلطان اهدا كرده بود.
يكي از مدارس قديم ايران كه در تبريز در نيمه اول قرن هشتم هجري داير بوده مجتمع « ربع رشيدي » مي باشد ، كه اين مجتمع از نظر اصول كلي مديريت و آموزش و شيوه ي اداري با تمام مدارس قبل و معاصر بعد از خود تفاوت كلي داشته است .
يكي از علل انتخاب اين موضوع نيز همين دليل مي باشد . پس از مشورت با استاد گرامي جناب آقاي دكتر قرچانلو به بررسي و مطالعه ي منابع و ماخذ موجود پرداختم . منابع و ماخذ بررسي شده همه مربوط به زمان ايلخانان مغول مي باشد ، كه مهم ترين آنها در مورد اين موضوع وقف نامه ربع رشيدي ، مكاتبات رشيدي و جامع التواريخ مي باشد . ( قابل ذكر است كه هر سه اين منابع اثر خواجه رشيد الدين فضل الله همداني مي باشد ) از منابع ديگري كه مورد استفاده قرار گرفته است ، تاريخ اولجايتو ابوالقاسم عبدالله بن محمد كاشاني و حيب السير خواند ميرمي باشد .
از ماخذ معاصر ديگري كه استفاده شده است مي توان به تاريخ مغول عباسي اقبال آشتياني و امپراطوري صحرا نوردان رنه كروسه و تاريخ مغول اشيولر بر تولد اشاره كرد
با توجه به محل سكونت خود در شهر مقدس مشهد ، به كتابخانه هاي آستانه قدس رضوي كه مجهز ترين و بزرگترين كتابخانه ي اين شهر مي باشد مراجعه نمودم ؛ به غير از كتاب جامع التواريخ هيچ كدام از كتابهاي ديگر خواجه رشيد الدين فضل الله همداني در اين كتابخانه موجود نبود .
بنابر اين به كتابخانه ملي در تهران مراجعه نمودم و بخش هايي از اين كتابها راكپي گرفته و مورد استفاده قرار دادم .
در اين رساله ابتدا به بررسي بسيار مختصر و فشرده ي اوضاع سياسي و اجتماعي قرن هفتم و اوايل قرن هشتم هجري قمري ، دوران خواجه رشيد الدين فضل الله همداني بنيان گذار ربع رشيدي زندگي مي كرده است ، مي پردازيم .
بهترين منبع براي بررسي اين دوره كتاب جامع التواريخ خواجه رشيد الدين فضل الله همداني و از ماخذ تاريخ مغول اقبال آشتياني مي باشد .
سپس به تحقيق در مدارس هم عصر و مشابه ربع رشيدي در آن دوره پرداخته و با مقايسه ي اين موسسات بتوانيم اين مجتمع علمي و آموزشي را به خوبي بشناسيم و ويژگي هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي اواخر قرن و اوايل قرن هشتم هجري قمري را به خوبي معرفي كنيم و مقام و موقعيت علم و علما را معرفي مي نماييم ، زيرا استيلاي مغول در ايران جز خرابي و هرج و مرج و كشتار اثر ديگري در اذهان مردم باقي نگذاشته است .
بنابر اين وقتي از چنين مجتمع علمي و آموزشي در آن برهه تاريخي نام برده مي شود مي توان نتيجه گرفت كه فرهنگ و تمدن و تفكر ايرانيان مسلمان حتي در چنان دوره هايي هم از درخشش و پيشرفت باز نمانده است و حتي با توجه به آزادي مذهبي كه در اين دوران به وجود آمده فرقه هاي مختلف اسلامي از جمله شيعيان فشارهاي دوره هاي قبل را از ياد برده و توانسته اند در اين مقطع به تجديد قوا و گسترش مذهب شيعه به خصوص در دوران اولجايتو بپردازند كه بازتاب آن در دوره هاي بعدي كاملا مشهود بوده است .
فصل اول
نگاهي كوتاه به حمله مغول و حكومت ايلخانان
ايجاد امپراطوري مغول در قرن هفتم و هشتم هجري قمري ، اهميت تاريخي جهاني دارد . اين امپراطوري شامل سرزمينهاي بسيار وسيعي بود كه از اقيانوس آرام و آسياي شرقي و مركزي يعني چين و تبّت و تركستان شرقي و تا درياي مديترانه وخاورميانه ، يعني كشورهاي ايران ، عراق ، تركيه ، سوريه ، اردن و صحاري و سرزمينهاي مجاور درياي سياه و قسمت سفلاي رودخانه هاي دن و ولگا و قزاقستان و كشورهايي از اروپاي شرقي ، ادامه داشت . فتوحات مغولان براي ايران و تمام سرزمينهاي ياد شده ، بلا و بختي عظيمي به همراه آورد . ابن اثير مورخ مسلمان ( 556 ـ 632 هـ ) كه معاصر مغولان و شاهد وقايع بوده چنين مي نويسد : « اگر مي گفتند كه از زمان خلقت آدم ابوالبشر تا كنون جهان چنين مصيبتي را به خود نديده ، درست گفته بودند . زيرا تاريخ چيزي كه شبيه به اين و يا نزديك بدين باشد ، نشان نمي دهد . بزرگترين بلا و مصيبتي كه تاريخ نقل مي كند ، همانا رفتار بخت النّصر با اسرائيليان است كه چگونه آنان را مصدوم و اورشليم را ويران ساخت ولي اورشليم در برابر كشورهائي كه اين ملاعين غارت و اقبال آشتياني ، تاريخ مغول ، ص 318 ويران كردند و فرزندان اسرائيل در مقام قياس با كسانيكه اينان نابود ساختند ، كه بودند ؟ زيرا عده ساكنان تنها يكي از شهرهائيكه به دست اينان ويران شد ، بيشتر از تمام افراد بني اسرائيل بوده و شايد تا آخر الزمان مردم چنين وقايعي را ، مگر هجوم يأجوج و مأجوج ، ديگر نبينند . حتي دجّال كساني را كه مطيع وي گردند ، امان مي دهد ، و فقط كساني را كه در برابر او پايداري كنند ، نابود مي سازد . ولي اينان به هيچ كس رحم نكردند و زنان و مردان و كودكان را كشتند ، شكم زنان باردار را دريدند و جنين را كشتند . » [2] شايد همين گفته ابن اثير كافي باشد كه ما ابعاد اين فاجعه و مصيبت بزرگ را درك كنيم و نيازي به توضيح بيشتر نداشته باشيم . اين قوم ، قبايل چادرنشيني بودند كه در اعماق آسياي مركزي زندگي مي كردند و بزرگترين اين قبيله ها يا اولوسها عبارت بودند از « نايمانها ، كرائيتها ، مركيتها ، تايچيوتها ، كرولنها ، تاتارها و اونگوتها » كه در سرزميني كه از غرب تا بخش علياي زود ايرتيش ورود جيحون ، از شرق تا كوههاي خينگان و اطراف درياچه بايكال ادامه داشت ، سكونت داشتند . شغل اصلي آنها پرورش دامهاي گوناگون بود . [3]
« دين اصلي مغولان شمني و رب النوع اصلي ايشان « آسمان آبي ابدي » بود . به رب النوعهاي زمين و ارواح گوناگون نيز تعظيم مي نمودند . مغولان معتقد بودند كه دشمنان جادوگر ، قادرند با ارواح مربوط گشته آنها را محسور سازند و ارواح هنگام خطر به ياري آنان بيايند وبه دفاع از خويش برخيزند . ولي بخشي از نايمانها دين بودا و مذهب نستوري مسيحي را از اويغورها پذيرفته بودند . » [4]
بنيانگذار امپراطوري مغول ، تموچين فرزند يوكاوي بهادر از خاندان اعيان بورجگين از قبيله تايچيوت بود . او پس از به زير فرمان در آوردن كليه قبايل آسيايي مركزي ، در سال 603 هـ / 1206 م در كنگره يا قوريلتاي قبايل چادر نشين مغول در سن پنجاه سالگي به سمت خان بزرگ سراسر مغولستان ، انتخاب و نام چنگيز خان را پذيرفت و به اين ترتيب دولت مغول پديد آمد و سازمان يافت و « ياساي بزرگ » كه شامل نظامات و مقررات خشن نظامي بود ، شكل گرفت و به عنوان قانون اساسي دولتهاي مغول ، شمرده شد . اين اتحاد بزرگ مغولستان ، موجب ايجاد قدرت نظامي نيرومندي گشت كه چنگيز خان از آن براي فتوحات وجهانگشايي خود استفاده كرد . [5]
چنگيز پس از فتح شمال چين ، متوجه مغرب يعني تركستان شرقي وسپس كشور خوارزمشاهيان ايران شد . در پاييز سال 1219 ميلادي / 616 هجري به ايران حمله كرد ، با وجود مقاومتهاي شديد كه از طرف ايرانيان بخصوص جلال الدين خوارزمشاه ، انجام گرفت ولي به علت فساد دربار خوارزمشاه و عواملي ديگر جلال الدين شكست خورد و چنگيز چون بلايي خانمان سوز و سيلي بنيان كن ، مي جوشيد و مي خروشيد و روزبروز بر دامنه وحشيگريهاي خود مي افزود و به طوري كه نوشته اند بعضي شهرهاي خراسان كه بر سر راه مغولان قرار داشت به طور وحشت انگيزي ويران و خالي از سكنه گشت كه شرح وقايع آن در تاريخ اين دوره ، هر انساني را متاثر مي سازد و به لرزه مي اندازد .[6]
بعد از مرگ چنگيز ( 649 هجري / 1215 م ) در قوريلتايي ( شوراي سران مغول ) كه در مغولستان بر پا گشت و منكوقا آن بر سرير سلطنت خان بزرگ جلوس كرد ، تصميمات مهمي گرفته شد از جمله فتح نواحي مغرب ، و تصرف كامل ايران به عهده هلاكوخان واگذار شد . وي با سپاهي مجهز وبا پيش بينيهاي بسيار دقيق ، در سال 651 هجري رو به سوي مغرب و ايران نهاد . او مامور بود قلعه الموت را فتح كند و خليفه بغداد را مطيع و خلفاي بني عباس را نابود سازد . هلاكوخان اين دو ماموريت مهم را انجام داد . در سال 654 هـ قلعه الموت سقوط كرد و « ببر كوهستان » [7] الموت كشته شد و قلعه و كليه ذخائر و كتابخانه هاي آن به كلي نابود و به آتش كشيده شد .[8]
سال بعد هلاكو متوجه بغداد شد و در سال 656 هجري لشكريان او وارد بغداد شدند و در مدت بيست روز غارت و انهدام و كشتار بيرحمانه مرد و زن و كودك بغداد ، ادامه داشت و جز به يهوديان و مسيحيان ، به هيچ كسي رحم نمي شد ! و سرانجام المستعصم بالله خليفه بغداد تسليم شد و كليه جواهر و اندوخته هاي چند صد ساله عباسيان به تصرف هلاكو در آمد و المستعصم را در نمدي پيچيدند انقدر ماليدند تا نابود و قطعه قطعه شد و خانواده او يك سره قتل عام شدند . [9]
سرزمين ايران كه تا قبل از حمله هلاكو ( بين سالهاي 616 ـ 651 ) به دست خانهاي مغول و يا دست نشاندگان آنها ، به صورت ملوك الطوايفي اداره مي شد ، بعد از اين تاريخ به صورت يك امپراطوري بزرگ در خاورميانه درآمد و دامنه آن از ماوراء النهر و افغانستان كنوني در شرق تا سوريه و آسياي صغير در غرب ، گسترش يافت . هلاكو براي اداره اين سرزمين پهناور ، از تمام افراد بدون در نظر گرفتن كيش و مليّت آنها ، استفاده مي كرد و بخصوص عناصر ايراني و مسلمان در اين زمينه نقش بسيار مهمي داشتند . مثلا مقام وزارت او را شمس الدين محمد جويني به عهده داشت و پزشك دربار او يك نفر چيني بود و خواجه نصير الدين طوسي دانشمند و منجّم ايراني به دستور هلاكو رصد خانه اي در مراغه ساخت و در كنار اينان گروهي فالگير و رمّال نيز در دربار زندگي مي كردند . [10]
بعد از مرگ هلاكو ( 664 هجري ) . قوريلتاي تشكيل شد و آباقاخان پسر او را به جانشيني انتخاب كردند ( 664 ـ 681 هـ ) آباقاخان همان روش پدر را ادامه داد و با مملوكان مصر بر سر تصرف سوريه و فلسطين جنگهايي كرد و سرزمين ارمني نشين كيليكيه را به تصرف در آورد و روابط سياسي با امپراطوران اروپا برقرار كرد .بعداز آباقاخان ، برادرش تكودار ( 681 ـ 683 هـ ) قدرت را به دست گرفت . وي اولين خان مغول بود كه مسلمان شد و نام « احمد » را بر خود گذاشت و به مسلمانان نويد حمايت داد و همين امر خانان مغول را عليه او شورانيد ، اينان به طرفداري ارغون پسر آباقاخان ( برادرزاده تكودار ) شتافتند و تكودار را پس از شكست و فرار، دستگير و به اعدام محكوم كردند . [11]، سپس ارغون را به خاني برگزيدند .
در عهد هلاكوخان و آباقاخان ، خانواده جويني به قدرت و مكنت عظيمي دست يافتند ، جوينيان در باطن با مغولان سخت مخالف بودند و خواهان جايگزيني مسلمانان و بخصوص ايرانيان در دستگاه سياسي بودند . اينان كه به سختي توانسته بودند خود را از غضب آباقاخان نجات دهند ، ولي هنگامي كه تكودار روي كار آمد و مسلمان شد ، مجددا قدرت خويش را استحكام بخشيدند ، اما با روي كار آمدن ارغون خان بت پرست ، خاندان جويني معزول و معدوم گرديدند . [12]
ارغون خان ( 683 ـ 691 هـ) براي اداره امور سياسي ، بيشتر ازيهوديان و مسيحيان كمك گرفت و سعدالدوله يهودي را مقام وزارت داد و او ماموران يهودي رادر امور كشور به كار گماشت ، ولي مخالفت مسلمانان و خانان مسلمان شده مغول ، از جمله امير نوروز ، سعدالدوله و خاندان او را هم به سرنوشت خاندان جويني دچار ساخت ( 691 ) و اين امر باعث خشنودي مسلمانان گرديد . در زمان ارغون مسلمانان در گوشه و كنار ايران عليه ظلم و كفر او سر به طغيان برداشتند . از جمله در لرستان مردم عليه سلطه مغولان قيام كردند و در اصفهان مسلمانان ماموران ايلخان و لشگريان پادگان آن جا را كشتند و پادگان را به تصرف در آوردند ( 691 هـ ) بعد از مرگ ارغون بر اثر بيماري ، مبارزات طولاني بين اعيان مغول بروز كرد و سرانجام گيخاتو پسر ارغون به سلطنت جلوس كرد و قدرت را در دست گرفت . [13]
گيخاتو ( 691 ـ 695 هـ ) بر خلاف پدر در اتحاد بين گروههاي مختلف مذهبي و سياسي سعي نمود او صدر الدين احم[14]د خالدي را كه مسلمان بود سمت وزارت داد . در زمان همين وزير بود كه براي اولين بار پول كاغذي يعني چاو ( اسكناس ) ، به تقليد از امپراتوران چين ، در ايران رايج گشت ولي با مخالفت بازاريان و مردم تبريز و ساير نقاط كشور مواجه شد وبه شكست انجاميد [15] و رشيد الدين در جامع التواريخ به طور مشروح آن را بيان داشته است . در تاريخ اين دوره ، صدر الدين احمد را صدر الدين چاوي ( مخفف كلمه چاپ ) نوشته اند . البته گيخاتو به اولقب « صدر جهان » داده بود ولي مردم تبريز به طنز او را « صدر كاغذي »
مي گفتند . [16] گيخاتو به دست پسر عمويش بايدو خان شكست خورد و مصدوم گرديد و بايدو خان نيز بعد از شش ماه حكومت (695 هـ ) در همين سال به دست غازان پسر ارغون شكست خورده نابود شد و قدرت به دست غازان خان افتاد .2
در اين دست به دست شدنهاي قدرت سياسي ، اوضاع اجتماعي و اقتصادي طبقات مستضعف مردم مسلمان ايران بسيار رقت بار و اسف انگيز بود . 3 ماموران دولتي براي تامين مخارج لشكركشيها و عيّاشيهاي فوق العاده ايلخان ، به جان مردم بي دفاع و بدبخت مي افتادند ، خانم لمبتون در كتاب مالك و زارع در ايران ( صفحه 207 ) از سي نوع ماليات نام مي برد از جمله نه تنها مالياتي به نام سرانه ( جزيه ) از غير مسلمانان اخذ مي شد ، بلكه از مسلمانان نيز به اين عنوان ماليات مي گرفتند . مردم گاهي براي اداي ديون مالياتي ، فرزندان خويش را به بردگي مي فروختند . رشيد الدين در مبارك غازاني اوضاع اجتماعي و سياسي آن زمان را به طور كامل شرح داده است . 4
در چنين اوضاع وخيم اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي ، غازان خان قدرت را به دست گرفت . ( 694 ـ 703 هـ ) و با همراهي و ارشاد وزير دانشمندي چون رشيد الدين فضل الله همداني اصلاحات فراواني انجام داد و تا حد زيادي مرهمي بر دلهاي ريش مردم مسلمان گذاشت . مورّخان درباره شخصيت سياسي و اجتماعي و خلق و خوي غازان بسيار نوشته اند از جمله براي نمونه زنه گروه سه مي نويسد : « غازان مردي با اراده ، بسيار مكّار و محيل و صبور و خويشتن دار و رازدار بود نسبت به دشمنان بي اندازه شقي و بيرحم بود و براي انجام مقصود خود بر جان هيچ جنبنده اي رحمت نمي آورد، ولي مدبّري بود با عقل سليم و از اين حيث او را مي توان آراسته به صفات انساني دانست ، سرداري بود لايق و با تدبير و سربازي بي باك و متهوّر » 1
يكي از مهمترين اقدامات غازان كه نشان دهنده آگاهي سياست اوست ، قبول اسلام و حمايت بي چون و چرا از مسلمانان و قلع و قمع غير مسلمانان بود . او بدين وسيله توانست حمايت مسلمانان را جلب كند و باعث تقويت بنيان حكومت خود شود . يكي از اين افراد كه حامي غازان در به دست گرفتن قدرت بود ، امير نوروز ( حاكم خراسان آن روز ) كه خاني مغولي ولي مسلمان بود ، و شرايط حمايت خويش را از غازان ، اسلام آوردن او دانست ، غازان اين پيشنهاد را فوري پذيرفت كه شرح آن در « جامع التواريخ » و ساير كتابهاي تاريخي ، بسيار خواندني و با اهميت است . ولي همين امير نوروز كه از حاميان بزرگ غازان بود ، بعدها به وضع فجيعي به دست غازان و به فرمان او معدوم شد . 2
رشيد الدين در جامع التواريخ طي چهل حكايت ، شرح كامل شخصيت سياسي ، اخلاقي و اقدامات اصلاحي غازان را بيان كرده است . او در آغاز هر حكايت ابتدا به شرح اوضاع و خيم و مفاسد و مشكلات پرداخته ، و سپس اقدامات و دستورهاي غازان را كه به عقيده اكثر مورخان دستورها و اقدامات خود رشيدالدين به عنوان وزير غازان است بيان كرده است كه براي شناخت موقعيت اجتماعي و سياسي واقتصادي و فرهنگي اين دوره بسيار ارزشمند بوده و همين قسمت است كه مورد استفاده بسياري ازمورخان و جامعه شناسان تاريخي قرار گرفته است .1
غازان خان در سال 703 هجري ( يك شنبه يازدهم شوال ) بر اثر بيماري درگذشت و طبق وصيت او برادرش الجايتو ( 704 ـ 716 هـ / 1304 ـ 1316 م ) به جاي او به قدرت رسيد . اين مساًله قابل اهميت است كه بعد از هلاكو تنها موردي كه دست به دست شدن قدرت تقريباً بدون هيچ گونه خونريزي و مبارزات سياسي انجام گرفت ، همين مورد بود و اين قدرت سياسي غازان و به خصوص وجود وزير انديشه مانند ، چون خواجه رشيد الدين ، بوده است . غازان دو وزير داشت يكي رشيد الدين فضل الله همداني و ديگر سعدالدين ساوجي ، كه عملاً قدرت در دست رشيد الدين بود . بعد از غازان اين دو وزير همچنان بر مسند وزارت باقي ماندند . ولي مخالفتها وندانم كاريهاي سعد الدين ساوجي ، باعث شد كه جانش را بر سر مبارزات با رشيد الدين بگذارد و به دستور الجايتو معدوم گردد كه شرح وقايع اين مبارزات در تاريخ اين دوره خواندني است .[17]
الجايتو همان سياست غازان را در مورد كشور داري ادامه داد و او نيز مسلمان شد . ابتدا مذهب تسنن ( شافعي ) را پذيرفت و سرانجام رسماً « به مذهب تشيع گراييد و از حاميان اين مكتب والا ، شد . نام خود رابه « سلطان محمد خدابنده » برگردانيد و دستور داد روي مسكوكات نام دوازده امام را بنويسند . [18]
شدت علاقه الجايتو به مذهب تشيع به حدي بوده است كه گفته اند بعد از احداث گنبد سلطانيه ـ كه تصميم مي گيرد كه قبور ائمه اطهار (ع) را به اين محل انتقال دهد ولي بر اثر خوابي كه مي بيند از اين تصميم خويش منصرف مي شود . [19]
بعد از توطئه قتل سعدالدين ساوجي ( 711 هجري ) به پيشنهاد رشيد الدين ، خواجه عليشاه گيلاني به وزارت و همكاري رشيد برگزيده شد[20] .
سلطان محمد خدا بنده در اواخر سال 716 بر اثر بيماري در گذشت و پسر دوازده ساله اش ابوسعيد بهادر به جانشيني او برگزيده شد . و امير چوپان ، از معتمدان و قدرتمندان مغول ، نيابت سلطنت او را به عهده گرفت ، و رشيد الدين و خواجه عليشاه همچنان به وزارت باقي ماندند . بعد ازقتل رشيد الدين فضل الله به دستور ابوسعيد ، ( 717 هـ ) خواجه عليشاه به تنهايي وزير بود و مدتي بعد ، امير چوپان نيز با دسايس عليشاه وزير اعدام شد و خود عليشاه در سال 725 از دنيا رفت ، سپس پسر خواجه رشيد الدين يعني غياث الدين محمد در سال 729 هجري به وزارت رسيد . در اين دوره كه خانان مغول در ايران با از بين رفتن رشيد الدين فضل الله ، رو به نابودي رفته و بي سر و ساماني و شورش سر تاسر مملكت را فرا گرفته بود ، غياث الدين محمد تا حدي به امور مملكت سروساماني داد . ولي فساد بسيار زياد درباريان و سقوط اخلاق و مذهب ، و بي توجهي سردمداران به امور مملكت و توجه آنها به عياشي و خوشگذراني ، باعث سقوط ايلخانان مغول گرديد .
ابوسعيد در تاريخ 13 ربيع الاخر سال 736 هجري قمري در سن 32 سالگي در حدود شروان وفات يافت و در بقعه اي كه در حوالي سلطانيه بنا نهاده بودند مدفون گرديد ( پس از مرگ ناگهاني دربقعه اي كه در حوالي سلطانيه بنا نهاده بودند مدفون گرديد . پس از مرگ ناگهاني ابوسعيد ، تني چند از خان زادگان بي كفايت مغول ، براي احراز مقام ، به جان هم افتادند و سرانجام دولت آن در ايران به دست امير تيمور گورگاني منقرض گرديد
1ـ اقبال آشتياني تاريخ مقول صفحات 324 به بعد.
منابع
·سليم - غلامرضا ، « تعليم و تربيت در ربع رشيدي» ، مجموعه خطابه هاي تحقيقي … ، دانشگاه تهران 1350 .
· صديق - دكتر عيسي ، تاريخ مختصر آموزش و پرورش ، چاپ سوم ، شركت طبع كتاب ، تهران ، 1319 .
· صديق - دكتر عيسي ، تاريخ فرهنگ ايران ، چاپ ششم ، تهران ، 1351 .
·كاشاني ( قاشاني ) – ابوالقاسم عبدالله بن محمد ، تاريخ الجايتو ، به اهتمام مهين همبلي ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، تهران 1348 .
·كلاويخو ، سفر نامه ، ترجمة مسعود رجب نيا ، نشر كتاب ، تهران 1337 .
·لمبتون ، ا .ك . س ، مالك و زارع در ايران ، ترجمة منوچهر اميري ، شركت انتشارات علمي و فرهنگي ، چاپ چهارم 1377 .
·مستوفي - حمدالله بن ابي بكربن احمد بن نصر ، تاريخ گزيده ، تصحيح عبدالحسين نوائي ، اميركبير ، تهران 1399 .
[1] -برج، مقبرة ديواري گرد و مدوري است كه عموماً از آجر ساخته شده، داراي گنبدي نوك تيز است. كه نمونة آن در دامغان وجود دارد و آرامگاه قبهاي شكل چند ضعلي –كه كمتر از انواع برج و مربع شكل مرسوم بود – بيشتر در آسياي مركزي و در شهرهاي بزرگ مثل يزد به گونههاي متفاوت ظاهر ميشد.
[2] ابن الاثير ، عزالدين علي ، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران ، ترجمه ابوالقاسم حالت ، انتشارات علمي ، ج 26 ، ص 6 ـ 125 .
[3] اقبال آشتياني عباس اقبال ـ تاريخ مغول ـ چاپ پنجم ـ 1364 ، ص 5ـ10
[4] ن .و . پيگولوسكاياواي . پ ، پطروشفسكي ( و چند تن ديگر از مورخين شوروي ) ، تاريخ ايران ( از دوران باستان تا پايان سده هيجدهم ميلادي ) ترجمه كريم كشاورز ، ( انتشارات پيام ، چاپ چهارم ، 1354 ) ص . 32 .
[5] بروشكي ـ محمد مهدي ، بررسي روش اداري و آموزشي ربع رشيدي ، انتشارات آستان قدس رضوي 1365 ص 14و13
[16] ن . و . پيگولوسكايا و ... تاريخ ايران ، ص 357 .
2 رشيد الدين فضل الله ، جامع التواريخ ،جلد دوم. ص 837 به بعد .
3 براي اطلاع بيشتر ر، ك همان ماّخذ بخش تاريخ غازاني به ويژه حكايت ششم ، ص 978 و حكايت ششم ، ص 978 و حكايت چهاردهم و فرمانهايي كه در اين حكايت از قول غازان صادر شده ، صص 1014 و 1024
4 لمبتون : ا، ك . س ـ مالك زارع در ايران ترجمه منوچهر امپري ، انتشارات علمي و فرهنگي ، چاپ چهارم . 1377 . ص 163 به بعد .
1 رنه گروسه ، امپراطوري صحرا نوردان ، ترجمه عبدالحسين ميكده ، شركت انتشارات علمي و فرهنگي چاپ سوم 1368 ص 67 .
2 رشيد الدين فضل الله ، جامع التواريخ ، جلد دوم ، ص 933 .
هدف اين پروژه، بررسي ارتباط بين استفاده دانش آموزان از كامپيوتر و عملكرد آنها در مدرسه مي باشد. براي يك دانش آموز كاملاً عادي است كه بشنود: « چرا اينقدر وقت خود را با كامپيوتر تلف مي كني؟» « چرا به تكاليفت كمتر از كامپيوتر اهميت مي دهي؟» و ...
بيشتر دانش آموزان دوست ندارند نصيحت هاي خانواده هايشان را گوش كنند ولي آيا اين دانش آموزان به اندازه ي كافي درس مي خوانند؟ آيا براي استفاده از كامپيوتر برنامه اي دارند؟ آيا از كامپيوتر استفاده ي درست مي كنند؟ چقدر وقت خود را با استفاده كامپيوتر مي گذرانند؟ 2ساعت يا 3 ساعت در روز؟ ...
بعضي ها، خصوصاً خانواده ها، معتقدند كه كامپيوتر به درس و تحصيل دانش آموزان ضرر مي زند. آيا واقعاً اين چنين است؟
اين پروژه با توزيع پرسشنامه بين دانش آموزان آغاز گشت. در اين رابطه داده ها جمع آوري شده و مورد ارزيابي و تجزيه و تحليل قرار گرفتند. در اين بررسي از محاسبات آماري، نمودارها و ... استفاده شد.
جامعه و نمونه
جمع آوري داده ها
دانش آموزان سال دوم دبيرستانبه عنوان جامعه آماري در نظر گرفته شدند و 15 دانش آموز به طور تصادفي از بين دانش آموزان سال دوم دبيرستان اين مدرسه به عنوان نمونه انتخاب شدند.
جمع آوري داده ها به روش تهيه پرسش نامه انجام شد. در اين نظر خواهي، اسامي خواسته نشده بود تا دانش آموزان بتوانند با راحتي خيال پاسخ هاي خود را بدهند. اگر جمع آوري اطلاعات به وسيله مصاحبه انجام مي شد، ممكن بود دانش آموزان پاسخ هاي درست ندهند و نيز زمان بيشتري مورد نياز بود.
در پرسش نامه تهيه شده، از طول مدت زمان و چگونگي استفاده دانش آموزان از كامپيوتر سؤال شد و اين كه چند ساعت در روز درس مي خوانند و سؤال هايي از اين قبيل. يك نسخه از اين پرسش نامه، ضميمه ي اين تحقيق شده است.
بخش دوم
جداول داده ها
اين فصل شامل جداول مورد نياز براي ترسيم نمودار است. كه در آنها معيار هايي نظير: فراواني، فراواني نسبي، درصد فراواني، فراواني تجمعي، مركز دسته و ... مشخص شده است.
اطلاعات استخراج شده از پرسشنامه ها نيز در جداولي در انتهاي همين بخش آمده است كه با كمك آنها نمودار هاي مقايسه اي رسم مي شود.
جداول داده ها
جدول شماره يك: جدول فراواني معدل دانش آموزان
فراواني تجمعي
درصد فراواني
فراواني نسبي
مركز دسته
فراواني
دسته ها
4
29
29/0
125/19
4
19 تا 25/19
5
7
07/0
375/19
1
25/19 تا 5/19
8
21
21/0
625/19
3
5/19 تا 75/19
14
43
43/0
875/19
6
75/19 تا 20
-
100
1
-
14
جمع
جدول شماره دو: جدول موارد استفاده از كامپيوتر
در صد فراواني
فراواني
موضوع
40
8
بازي و سرگرمي
25
5
برنامه نويسي و گرافيك
10
2
برنامه هاي آموزشي
25
5
اينترنت
100
20
جمع
جداول داده ها
جدول شماره سه: جدول فراواني زمان استفاده از كامپيوتر
درصد فراواني
فراواني
زمان
0
0
صبح
21
3
ظهر
36
5
بعد از ظهر
14
2
شب
29
4
نا معلوم
100
14
جمع
جدول شماره چهار: جدول فراواني زمان مطالعه دروس مدرسه
درصد فراواني
فراواني
زمان
11
2
صبح
0
0
ظهر
66
12
بعد از ظهر
17
3
شب
6
1
نا معلوم
100
18
جمع
جداول داده ها
جدول شماره پنج: اطلاعات استخراجي از پرسشنامه ها (با انجام محاسبات)
نمودار شماره يك: نمودار ميله اي فراواني معدل دانش آموزان
نمودارها
نمودار شماره دو: نمودار دايره اي معدل دانش آموزان
نمودار شماره سه: نمودار ميله اي فراواني موارد استفاده از كامپيوتر
نمودار شماره چهار: نمودار دايره اي موارد استفاده از كامپيوتر
نمودارها
نمودار شماره پنج: نمودار چنبر فراواني زمان استفاده از كامپيوتر
نمودار شماره شش: نمودار دايره اي زمان استفاده از كامپيوتر
نمودار شماره هفت: نمودار ميله اي زمان استفاده از كامپيوتر
نمودارها
نمودار شماره هشت: نمودار چنبر فراواني زمان مطالعه دروس مدرسه
نمودار شماره نه: نمودار دايره اي زمان مطالعه دروس مدرسه
نمودار شماره ده: نمودار ميله اي زمان مطالعه دروس مدرسه
نمودارها
نمودار شماره يازده: مقايسه مدت زمان مطالعه دروس و استفاده از كامپيوتر
بخش پنجم
نتيجه گيري
بنابر محاسبات انجام شده، نتايج فرعي و حاشيه اي كه از اين پروژه آماري بدست مي آيد، به شرح زير است:
1.دانش آموزي كه اين دبيرستان در هنگام ثبت نام پذيرفته است، دانش آموزاني هستند كه از نظر درسي داراي سطح بالايي هستند. بنابر محاسبه هاي انجام شده معدل سال گذشته ي اين دانش آموزان 58/19 بوده است.
2.طبق بررسي هاي انجام شده، ميانگين استفاده دانش آموزان از كامپيوتر حدود 5/3 ساعت در هفته است كه در اين مدت 40% دانش آموزان وقت خود را با بازي و سرگرمي گذرانده، 50% برنامه نويسي و گرافيك و اينترنت و تنها 10% از دانش آموزان به كار با برنامه هاي آموزشي مي پردازند.
3.دانش آموزان سال اول اين دبيرستان به طور ميانگين 20 ساعت در هفته درس مي خوانند كه معادل تقريباً 3 ساعت در روز است. كه مي توان گفت براي يك دانش آموز تقريباً كافي است.
4.بر اساس ميانگين بدست آمده از مقدار ساعتهاي استفاده از كامپيوتر (29/3 ساعت در هفته) و مطالعه دروس (84/19 ساعت در هفته) اين نتيجه حاصل مي شود كه دانش آموزان اين جامعه حدوداً 6 برابر كار با كامپيوتر، درس مي خوانند.
نتيجه گيري
5.بنابر محاسبات آماري انجام شده 57% براي استفاده كامپيوتر، برنامه ريزي انجام ندادند در حالي كه 43% آنها براي استفاده از كامپيوتر برنامه ي مشخصي تدارك ديده اند. البته از آنجايي كه ميزان وقتي كه صرف كار با كامپيوتر مي شود بسيار كم است، تهيه برنامه در اين مورد چندان الزامي نيست.
نتيجه نهايي:
با توجه به آناليز انجام شده مي توان نتيجه گرفت كه در اين جامعه آماري:
استفاده از كامپيوتر در حد فعلي، تاثير چنداني در فعاليتهاي درسي افراد جامعه نمي گذارد.
زيرا در نمونه افرادي بوده اند كه با وجود اينكه بالاتر از ميانگين، از كامپيوتر استفاده كرده اند، نمره خوبي كسب كرده اند. (به عنوان مثال پرسشنامه شماره 4)
كساني نيز بودند كه پايين تر از ميانگين از كامپيوتر استفاده كردند ولي نمره ي جالبي كسب نكردند. (به عنوان مثال پرسشنامه شماره 3)
توجه: نكته جالب اينكه داشتن يا نداشتن برنامه براي استفاده از كامپيوتر تاثيري در كيفيت فعاليتهاي دانش آموزان در دروسشان ندارد.
تنها مشكل موجود، عدم همكاري دبيرستان براي توزيع بيشتر پرسشنامه ها بود كه باعث شد، به اجبار، نمونه كوچك تري انتخاب شود.
پايان
نمونه پرسشنامه
بسمه تعالي
اين پرسش نامه شامل سوالاتي در زمينه ي چگونگي استفاده شما از كامپيوتر،زماني كه صرف درس خواندن، استفاده از كامپيوتر و ... مي كنيد، مي باشد.
هدف اين بررسي، پيدا كردن ارتباط بين استفاده ي دانش آموزاناز كامپيوتر و عملكرد آنها در مدرسه است. نتيجه ي اين پروژه ي آماري فقط در مورد دانش آموزان سال دوم دبيرستان صادق است.
قبل از پاسخ دادن به پرسش ها به نكات زير توجه كنيد:
1. پرسش هاي چند گزينه اي را با زدن علامت * درون مربع ها پاسخ دهيد.
2.پرسش هاي تشريحي را با دقت كامل پاسخ دهيد و از دادن توضيحات اضافي اجتناب كنيد.
3. از نوشتن نام و نام خانوادگي خود بر روي اين برگه خودداري كنيد.
منابع : 1- ولبور اسکات،دیدگاه های نقد ادبی،مترجم: فریبرز سعادت،نشرامیرکبیر. 2- دیوید بال،از پایان تا آغاز از آغاز تا پایان،مترجم: محمود کریمی حکاک،نشر گل. ۳- کنت پیکرینگ،چگونه منایشنامه ای مدرن را بخوانیم،مترجم: مریم کبیری و دیگران،نشر نوروز هنر. ۴- گائتان پیکون،آندره مالرو حماسه سرای تمدن ها،مترجم: سیروس ذکاء،نشر علمی فرهنگی. ۵- اس.و.داوسن،درام،مترجم: فیروزه مهاجر،نشر مرکز. ۶- رضا سید حسینی،مکتب های ادبی،جلد اول،نشر نگاه. ۷- سعید شاملو،بهداشت روانی،نشر رشد. ۸- ابراهیم مکی،شناخت عوامل نمایش،نشر سروش. ۹- جمشید ملک پور،گزیده ی تاریخ نمایش در جهان،نشر کیهان. ۱۰- فرهاد ناظر زاده کرمانی،درآمدی به نمایشنامه شناسی،نشر سمت. ۱۱- آرنولد هاوزر،تاریخ اجتماعی هنر،مترجم: امین موید،نشر چابخش. ۱۲- اورلی هولتن،مقدمه ای بر تئاتر،مترجم: محبوبه مهاجر،نشر سروش.
پي نوشتها:
1. انصاريان، حسين؛ عرفان اسلامي، ج 1، ص 1.
2. سوره نحل، آيه 97.
3. ر ، ك: مجله شوراي فرهنگي و اجتماعي زنان، ج 6، ص 62.
4. انصاريان، حسين؛ همان، ج 4، ص 52.
5. جوادي آملي، عبدالله؛ زن در آيينه جلال و جمال، ص 200.
بعد جسماني انسان، علم، ادراك، حكمت، فلسفه،مراحل استكمال
چون حكمت خداوند در آفرينش نفس انساني ـ با خصوصيت و ويژگي صورت بشري كه مقام و مرتبه متوسط ميان آخرين مراتب تجسم و اولين مدارج تجرد است ـ ادراك عالم وحدت محض و كثرت محض است، انسان را ذو وجهين و ذو قوتين آفريد تا وجهي به حق داشته باشد و وجهي به خلق. و در وجود او قوهای لطيف بنا نهاد تا بواسطه آن مناسبتي كه با عالم وحداني مييابد، آن را درك كند و آن قوه عقل بالفعل است و قوه ديگر كه مادي و جسماني است تا كثرات جسماني را همان گونه كه هستند بيابد. اما در ابتداي تكون بدليل نقص و قصورش، كثرت جسماني بر او غالب بوده فعليت دارد و بواسطه حركت از نشئه اولی بسوی نشئه ثانی در حرکت است تا بتدریج ذاتش قوی ميگردد و فعلیتش شدت مییابد و در نتیجه جهت وحدت بر او غالب گشته و عقل و معقول ميگردد. و از آن جا كه فلسفه به معناي «استكمال النفس الانسانية بمعرفة حقايق الموجودات علي ماهي عليها...» ميباشد؛ و نيز با توجه به مسائل آن، خصوصاً عاليترين و شريفترين آن، كه مبدأ عالم است و همچنان تقسيمات فلسفه به نظري و عملي، حكمت همان فلسفه پيراسته از سفسطه و مطابق با واقع خواهد بود. به عقيده صدرا حكمت آن علمي است كه انسان را مستعد ارتقا به ملأ اعلي و غايت قصوي كند و اين همان حكمتي است كه گاه از آن تعبیر به «قرآن» ميشود. حقيقت دين چيزي جز معرفت و دريافت صحيح حقايق نخواهد بود؛ زيرا دين ابعاد مختلف ظاهري و باطني دارد و باطن دين همان علم به حقايق است و قرآن كريم كساني را كه به حقايق دست يافتهاند «راسخون» مينامد پس راسخان در علم همان حكيمانند و غايت قصوای حکیمان و راسخان در علم حكمت مطلق و مطلق حكمت است. زيرا حكيم عليالاطلاق خداست و همان طور كه خداوند علت وحي است، علت حكمت نيز هست و حكمت مطلق نزد اوست. صدرا كساني را حكيم ميداند كه از علم تفصيـل
در عين اجمال برخوردار باشند و حكيم الهي را كه جامع حكمت نظري و عملي است «مؤمن حقيقي» مينامد؛ و بدين ترتيب همسويي دين و فلسفه امري مسلم و قطعي است و صدرا كه پرچمدار اين هماهنگي و همسويي است فلسفه و دين و عرفان را عناصر يك مجموعه هماهنگ ميداند و بر اين عقيده است كه تنها در سايه حكمت است كه هم جنبههاي علمي برهان، عرفان و قرآن به كمال لايق خود ميرسند و هم جنبههاي عملي اخلاق به كمال لايق خود نائل ميشود؛ چون شهود نفس زمينه تكامل همه شؤون آن اعم از نظري و عملي را فراهم ميسازد. و از اين روست كه صدرا با تأويل رمزي متون مقدس، كيفيت عرفاني معناي باطني روح را به اثبات ميرساند و با شهود عرفاني، تفكر بحثي و عقلي را تابع حقايق كلي شناخت عرفاني مينمايد و در نتيجه پايه بحثهاي علمي و فلسفي خود را بر اساس توفيق ميان عقل و كشف و شرع ميگذارد و در راه كشف حقايق الهيات از مقدمات برهاني و مطالب كشفي و مواد قطعي ديني استفاده ميكند.
مقاله حاضر به بررسي «نگرش صدرا بر پيوند وجودي انسان با حكمت و فلسفه» پرداخته است و در جستجوي اين مسأله است كه نشان دهد فلسفه و حكمت جزء ساختار وجودي انسان است. البته با اين فرض كه نگرش صدرا بر اين موضوع از موضوعات انسانشناسي به لحاظ روششناسي نوعي كثرتگرايي است و رويآوردی متعاليه دارد. يعني با يك رويآورد مستقل و جامع به همه رويآوردهاي قرآني، عرفاني و فلسفي پرداخته است.
چگونگي مراحل استكمالي نفس انساني
صدرالمتألهين انسان را حقيقت واحد ذومراتبي ميداند كه در ذات و گوهر خود دائماً در تحول و سيلان است و بواسطه اين حركت ميتواند از مرتبه طبيعت به تجرد مثالي یا برزخي و سپس به تجرد عقلي و در نهايت به مقام فوق تجرد يعني مقام الهي كه هيچ حد و محدوديت و ماهيتي ندارد، نائل آيد[2] (صدرالدين شيرازي، 1366، باب 20، ص 380).
همين مرتبه الهي است كه مبدأ آن خداست و بسوي او باز ميگردد و خداوند درباره آن «نفخت فيه من روحي» (حجر، 29) و «يا ايتها النفس المطمئنة ارجعي الي ربك راضية مرضية» (فجر، 27-28) ميفرمايد (همو، 1366، ص 380). و معتقد است كه همين مراتب طبيعي، نفساني و عقلاني نيز داراي مراتب نامتناهي است كه آدمي از مراتب پائينتر، به ترتيب و تدريج راهي مراتب بالاتر و شريفتر ميشود و تا همه مراحل طبيعي را طي نكند وارد مراحل مرتبه نفساني و سپس عقلاني نميشود. و لذا انسان از ابتداي كودكي تا عنفوان رشد خود، بشري طبيعي است و اين انسان اول است. و سپس بتدريج مراحل اين وجود را طي ميكند و صفا و لطافت مييابد تا هستي اخروي نفساني براي او حاصل شود، در اين مرتبه او انساني نفساني است و اين انسان دوم است. اين انسان داراي اعضاي نفساني است كه در وجود نفسانياش به مواضع پراكنده نيازي ندارد، بر خلاف حواس انسان در مرتبه وجود طبيعي، كه پراكندهاند و به مواضع مختلف نياز دارند، چنانچه موضع چشم غير از موضع گوش و موضع چشايي غير از موضع بويايي است. و برخي تفرق بيشتر و تعلق شديدتري به ماده دارند مانند لامسه. به همين دليل است كه اين قوه نخستين درجه حيوانيت است و هيچ حيواني خالي از آن نيست. اما انسان در مرتبه نفساني از جمعيت بيشتري برخوردار است. و لذا همه حواس او حس واحد مشتركي است. حال اگر اين انسان به مرتبه عقلاني و وجود عقلي منتقل شود و عقل بالفعل گردد، انسان عقلي خواهد بود كه اعضاي عقلي دارد. و ايـن انسان سوم است. البتـه تعداد اندكـي از افراد مـردم به ايـن مرتبـه از وجود نايل ميشوند (صدرالدين شيرازي، 1368، ج 9، ص 96-97).
انسان عقلي حقيقت كليه و مظهر اسم الله و كلمه او[3] (نساء، 171)، و روح اوست[4](حجر، 29) و افراد و اشخاص انسان مثالهاي اين حقيقت اصليهاند و مشاعر و تصاوير ذهني او مظاهر اين حقيقت ميباشند (همو، 1368، ج 9، ص 17). صدرا در يكي از آثار تفسيري خود مراتب سهگانهاي را كه از قول ارسطو[5] براي انسان ترسيم مينمايد و انسان جسماني و نفساني و عقلي مينامد، مطابق قرآن مجيد مييابد. یعنی به عقیده او، انسان عقلی همان انسان تام کاملی است که همه ملائکه مأمور به سجده در برابر او و اطاعت از او بودند. و انسان نفساني همان انساني است كه قبل از هبوطش به عالم ماده و طبيعت، در جنت جاي دارد، زيرا جنت از جمله مراتع و تماشاخانههاي نفس است كه «فيها ما تشتهي الأنفس و تلذ الاعين» (زخرف، 71)، و انسان طبيعي يا جسماني كه مربوط به عالم سفلي است مخلوطي از خاك و منزلگاه مرگ و فساد، و شر و دشمني و خصومت است؛ چنان كه خداوند سبحان ميفرمايد: «اهبطوا بعضكم لبعض عدوّ و لكم في الارض مستقر و متاع الي حين» (بقره، 39؛ صدرالدين شيرازي، 1366، ص 107).
پس از بيان نظر صدرا در خصوص مراتب و مراحل استكمالي نفس انساني، اكنون نوبت بررسي معناي حكمت و فلسفه رسیده است و در مرتبه بعد نشان دادن اين مسأله كه آيا علم و حكمت جزء ساختار وجودي انسان است و لذا انسانيت انسان وابسته بدان خواهد بود و در نتيجه حقيقت انسان را نميتوان منهای از آن تصور نمود؛ و يا امر زائدي است كه عارض بر انسان ميشود. براي رسيدن به اين مقصود اشارهاي هر چند كوتاه به موارد زير ضروري است:
1ـ معاني علم و ادراك، حكمت و فلسفه و رابطه آنها؛ 2ـ كيفيت علم و ادراك در انسان از نظر صدرا؛ 3ـ حكمت و رابطهاش با انسان.
معاني علم، ادراك، حكمت، فلسفه و رابطه آنها جسم
صدرالمتألهين علم و ادراك را كه در لغت به معناي يافتن و رسيدن است و حقيقت علم را كه انكشاف است، يك نحو وجود خارجي و مجرد ميداند نه از اعراض ذهني و كيف نفساني. قيام صور ذهني به نفس قيامي صدوري است. ملاك ادراك انتقال از نشئهاي به نشئه ديگر است. يعني انتقال و مسافرت كه نفس از محسوس كه همان معقول هيولاني است به متخيل كه معقول بالملكه است و از آن به معقول بالفعل و عقل فعال و رفتنش از دنيا به آخرت و سپس به جايي كه برتر از آن دو است و آيه شريفه «ولقد علمتم النشأة الاولي فلولا تذكرون» (واقعه، 62) اشاره بدان دارد زيرا نفس انساني در دنيا بواسطه رياضت و تمرين در ادراك علوم به جهان ديگر منتقل ميشود و از محسوسات به معقولات مسافرت ميكند (صدرالدين شيرازي، 1362، ص 114).
صدرا در معناي حكمت موارد زير را بر ميشمرد:
1ـ حكمت به هر عمل نيكو و پسنديدهاي اطلاق ميشود و لذا به علم عملي و تهذيب نفس اختصاص بيشتري خواهد يافت تا علم نظري.
2ـ در بسياري از موارد، خود عمل، «حكمت» ناميده ميشود.
3ـ حكمت خداوند تعالي عبارت از آفرينش و خلقتي است كه در آن منفعت بندگان و مراقبت آنچه مايه سود و صلاح آنان در حال و يا آينده است.
صدرا پس از بيان معاني حكمت به معناي عام، به حكمت مرز يافته و محدود پرداخته كه همگي به نوعي اشاره به معناي خاص آن يعني فلسفه دارد از جمله:
1ـ «هي معرفة الاشياء بحقايقها» و نشان از اين دارد كه ادراك جزئيات، كمال نيست زيرا متغيرند و دگرگون پذير، اما ادراك حقايق و ماهيات، پايدار و محفوظ از تغيير و دگرگوني است. از اين رو حق تعالي آن را «ام الكتاب» ناميده و فرموده است: «يمحوالله مايشاء و يثبت و عنده أم الكتاب» (شوري، 24).
2ـ به فعليت رسانيدن چيزي كه عاقبت و پاياني نيكو و پسنديده دارد.
3ـ اقتدا و پيروي از خالق تعالي در اداره امور آفريدگان به اندازه توان بشري.
4ـ فلاسفه گفتهاند «حكمت تشبه به اله عالم است به اندازه توان بشري» يعني كوشش نمايد تا پاك و منزه كند علمش را از جهل، فعلش را از جور و ستم، بخشش وجودش را از بخل، حلم و شكيبايياش را از سفه و بيخردي (صدرالدين شيرازي، 1362، ص 117ـ118) و در تعريف فلسفه ميگويد: «الفلسفة استكمال النفس الانسانّية بمعرفة حقايق الموجودات علي ما هي عليها و الحكم بوجودها يقيناً بالبراهين لا اخذاًَ بالظن و التقليد، بقدر الوسع الإنساني» (همو، 1368، ج 1، ص 20).
در اين تعريف موارد زير اخذ شده است:
1ـ استكمال نفس انساني؛ 2ـ شناخت حقيقت موجودات آن چنان كه هستند يعني تصور صحيح آنها؛ 3ـ تصديق بوجود حقايقي كه درست تصور شدهاند؛ 4ـ تحقيقي بودن تصديق و تقليدي نبودن آن؛ 5ـ قطعي بودن تصديق و ظني نبودن آن؛ 6ـ محدود بودن شناخت به اندازه توان بشري.
در تعريف ديگر ميگويد: «نظم العالم نظماً عقلياً علي حسب الطاقة البشرّيه يحصل التشّبه بالباري تعالي» (همو).
پس فيلسوف كسي است كه نظم خارجي جهان را در ظرف فهم خود ادراك كند. يعني خطوط كلي هستي عيني، در جان او ترسيم شده باشد.
بنابراين تعريف، فلسفه همان استكمال نفس است به نظم عقلي جهان هستي، نه معرفت به نظم عقلي عالم (جوادي آملي، 1375، ج 1، ص 121).
با مقايسه تعاريف ارائه شده براي حكمت و فلسفه بخوبي روشن ميشود كه حكمت همان فلسفه پيراسته از سفسطه و مطابق با واقع است.
به عقيده صدرا خداوند تبارك و تعالي علم را «حكمت» نامید، سپس شأن آن را بزرگ داشت و در مواضع بسياري بنابر سبيل امتنان و اهتمام و استعظام آن را بيان نمود.[6]
البته مراد در اين جا مطلق علم نيست، بلكه علم به حقايق مطلق وجود است زيرا هر چه متعلق علم عاليتر باشد، آن علم ارزشمندتر است و علمي كه متعلق آن حقيقت انسان، حقيقت عالم و مبدأ آن است عنوان حكمت را مييابد و به صاحبش نشان حكيم بودن را ميدهد و لذا فلسفه در معناي عام خود كه شامل تمام قوانين علمي جهان است اولين تقسيمي را كه ميپذيرد، تقسيم به فلسفه نظري و عملي است كه از آن به حكمت نظري و حكمت عملي تعبير ميشود. در تعريف حكمت نظري گفتهاند علمي است كه عهدهدار شناخت حقايقي ميباشد كه هستي آنها در اختيار انسان نيست. و حكمت عملي را مختص به شناخت اموري دانستهاند كه در حوزه تدبير و اراده انسان شكل ميگيرد. غايت فلسفه نظري آن است كه مشابه نظام عيني جهان به صورت نظام علمي در نفس آدمي منتقش گردد.
حصول تشابه ميان دو نظام عيني و علمي در خصوص مادي بودن آنها نيست بلكه در صورت و آرايش و نقش اشيا است. چون جهان عيني دارای دو بخش مجرد و مادي است ولي نظام علمي مجرد محض است و مطلوب پيامبر اكرم(ع)؛ چنان كه ميفرمايد «رب أرنا الاشيا كما هي»[7] اين دعا و نيز دعاي ابراهيم خليل(س) كه ميفرمايد: «ربّ هب لي حكما» (الشعراء،83) نشان دهنده غايت حكمت نظري است و غايت فلسفه و حكمت عملي استفاده از آن، جهت مباشرت عملي در اموري است كه بدليل اختيار عقل «خير» ناميده ميشوند. اين مباشرت بايد بگونهاي باشد كه بعد عقلاني نفس بر بعد جسماني آن پيروز و مسلط شود، به طوري كه بدن و غرائز بدني منقاد و مطيع عقل و دستورهاي فطري آن گردد و روح بر بدن مسلط شود، چنان كه رسول اكرم(ع) بدان اشاره نموده است، «تخلقوا بأخلاق الله» (مجلسي، بيتا، ج 58، ص 129( و ابراهيم خليل(ع) نيز رسيدن به غايت حكمت عملي را از خداوند منان تقاضا نموده، ميگويد: «و ألحقني بالصالحين» (شعراء،83). آيات سوره مباركه تين[8] بر هر دو حكمت نظري و عملي و غايت مترتب بر آنها اشاره دارد. آيه «لقد خلقنا الانسان في أحسن تقويم» ناظر به صورت انساني و جنبه روحاني اوست كه از عالم امر الهي است و عارف به مجردات است و آيه «ثم رددناه أسفل سافلين» كنايه از بعد مادي و نشئه طبيعي آدمي است كه تحت تدبير اراده انساني بوده و قوانين حكمت عملي براي اصلاح آن است و «إلا الذین آمنوا» اشاره به غايت حكمت نظري دارد كه همان ايمان به مبدأ و معاد و امور واقع ميان آنهاست و «عملوا الصالحات» متوجه عمل صالح است كه غايت و نهايت حكمت عملي است. و فرمايش حضرت اميرالمؤمنين(س) در نهجالبلاغه : «رحم الله امرءاً أعدّ لنفسه و استعد لامسه و علم من أين و في أين و الي أين» نيز اشاره به غايت اين دو قوه دارد. فلاسفه و حكما نيز به تأسي از كلام انبيا الهي در ضمن تعريف فلسفه به غايت نظري و عملي به آن اشاره كرده و گفتهاند «الفلسفه هي التشبه بالاله» كه مراد از تشبه، تخلق به اخلاق الهي است كه پيامبر اسلام(ع) همگان را به تحصيل آن دعوت فرموده است (صدرالدين شيرازي، 1368، ج 1، ص 20-21؛ جوادي آملي، 1375، ج 1، ص 119-129). چون هر نفسي كه علومش بيشتر و ساختمانش محكمتر و در اعمال و رفتار گشاده دستتر و بخشش و افاضهاش به ديگران بيشتر باشد به خدا نزديكتر و شباهتش به او شديدتر است؛ از اين روست كه حكما فلسفه را به «التشبه باله بقدر الطاقه البشريه» تعريف كردهاند. چون دانشي كه علمش حقيقي و صنايعش محكم، اعمالش صالح، اخلاقش زيبا، آرائش صحيح و فيضش بر ديگران پيوسته و دائم باشد؛ قرب و هماننديش به خدا بيشتر است زيرا خداوند سبحان، خود چنين است (صدرالدين شيرازي، 1368، ج 7، ص 104).
توجه به اين نكته ضروري است كه بنابر تأكيد ملاصدرا منظور از حكمت، آن حكمت مشهور نزد متفلسفين مجازي كه متشبث به حاشيه و تعليقهنويسي بر مباحث متعاليهاند، نيست. و نيز مراد آن علمي نيست كه آن را فلسفه گويند و فلاسفه آن را دانند؛ بلكه مراد از آن ايمان حقيقي به خدا و ملائكه مقربين و كتابهاي خدا و انبياي او و روز آخرت است. چنان كه خداوند سبحان ميفرمايد «آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤمنون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله» (صدرالدين شيرازي، 1368، ج 7، ص 6؛ بقره، 285).
بنابراين حكمت آن علمي است كه انسان را مستعد ارتقاي به ملأ اعلي و غايت قصوي كند. و چنين علمي و دانشي عنايتي است رباني و موهبتي است الهي كه تنها از جانب حق تعالي نصيب بندهاش ميشود، چنان كه ميفرمايد: «يؤتي الحكمة من يشاء و من يؤتي الحكمة فقد اوتي خيراً كثيراً و ما يذكر الا اولوا الألباب» (همو، 269)، و اين همان حكمتي است كه گاهي از آن تعبير به «قرآن» ميشود و گاهي به «نور» چنان كه حق تعالي ميفرمايد: «لقد جاءكم من الله نور و كتاب مبين» (مائده، 19) و «نورهم يسعي بین ايديهم و بأيمانهم» (تحريم، 8) و عرفا آن را «عقل بسيط» مينامند و از احسان و فضل الهي و كمال ذات احدي و رشحات وجودي اوست كه هر كس از خواص بندگان را كه برگزيند و مورد دوستي و حب خود قرار دهد، عنايت ميفرمايد. چنان كه ميفرمايد... «فضل الله يؤتيه من يشاء و الله ذوالفضل العظيم» (جمعه، 4؛ صدرالدين شيرازي، 1377، ص 57). از اين رو بندگان در انتقال اين مقام و منصب به ديگري اختياري از خود ندارند (همو، 1361، ص 38).
به عقيده صدرا دانشمنداني كه خداوند متعال حكمت و قدرت تمييز حق از باطل را به آنان عطا فرموده است، تنها پيامبران و وارثان آنها يعني ثابتان در علماند كه از علم تفصيلي در عين اجمال برخوردارند. يعني در عين اجمال، حقايق اشيا ـ چه علمي، عيني، ديدني و حقي ـ بر ايشان منكشف و آشكار است. پس آن دسته از فلاسفه و دانشمنداني كه بسيار مشهور هم هستند ولي از اهل اين مرتبه و مقام نيستند، پشيزي از علم تفصيل در عين اجمال نميدانند و حكيم ناميده نميشوند (همو، 1360، ص 13؛ همو، 1377، ص 57). زيرا فلسفه ذهني، سر پل عرفان عيني نخواهد بود. وي در مقدمه «المسائل القدسيه» ميگويد «فهذه مسائل قدسيه و قواعد ملكوتيه ليست من الفلسفه الجمهوريه و لامن الابحاث الكلاميّه الجدليّه... بل انّما هي من الواردات الكشفيه علي قلب اقّل العباد عند انقطاعه من الحواس... و ترقيّه من مراتب العقول و النفوس الي أقصي الغايات مسافراً من المحسوسات الي الموهومات و منها الي المعقولات حتي إتحد بالعقل الفعال اتحاداً عقلياً فعلياً بعد تكررُ الاتصالات و تعدد المشاهدات عند انتقاش النفس بصور المعلومات، انتقاشاً كشفياً نورياً» (صدرالدين شيرازي، 1352، ص 4). پس اگر چه علوم رسمي براي رسيدن به حقيقت لازم است، اما كافي نيست؛ چون فصل مقوم حيات مردان حكمت را، سير جوهري آنان تشكيل ميدهد، و در حركت جوهري، مسافت و متحرك عين هماند «فان المسافر الي الله ـ اعني النفس ـ يسافر في ذاتها و تقطع المنازل و المقامات الواقعه في ذاتها بذاتها...» (همو، 1368، ج 9، ص 290)، و هرگونه تحول طبيعي در بدن، تابع تحول روحي ميباشد؛ زيرا بدن در روح است نه روح در بدن، چون مقيد در مطلق ميگنجد اما مطلق در مقيد قرار نميگيرد؛ چنان كه صاحب «اثولوجيا» ميگويد «ليست النفس في البدن بل البدن فيها، لانّها اوسع منه» (همو، ج 8، ص 308). صدرا در بيان تفاوت ميان عالم و حكيم به حديثي از ابيعبدالله(س) كه ميفرمايد «... بين المرء و الحكمة نعمة العالم» (كليني، 1365هـ، ص60). تمسك جسته و معتقد است شايد مراد اين باشد كه حكيم از هنگام بعقل رسيدن و فهميدن تا رسيدنش به مرز حكمت برخوردار از علم و مقام علماست يعني او پيوسته در نعمت غذاهاي علوم و ميوههاي معارف بسر ميبرد؛ چون معرفت الهي مانند باغي است كه در آن چشمهها جاري و درختان پر ميوه است و ميوههاي آن بسيار نزديك و در دسترس است و پهناي آن باغ همانند پهناي زمين و آسمان است (همو، 1370، ص 581)، پس تنها در سایه حكمت است كه هم جنبههاي علمي برهان، عرفان و قرآن به كمال خود ميرسند و هم جنبههاي عملي اخلاق به كمال لايق خود نائل ميآيد. چون شهود نفس زمينه تكامل همه شؤون آن اعم از نظري و عملي را فراهم ميسازد (جوادي آملي، 1375، ج 6، ص 82).
كيفيت علم و ادراك انسان در نظر صدرا
به عقيده صدراالمتألهين بنابر حركت جوهري، نفس انساني در اول وهله وجود، عين ماده جسماني است و بواسطه استكمال از اين نشئه ارتحال نموده متصل به عالم برزخ و از عالم برزخ منتقل و متصل به عالم عقل ميگردد كه اين اتصال يـك نحوه اتحاد با مثل نوريه و عقل است. و چون حقايق موجود در اين عالم متنزل از عالم غيباند و فيض وجود از سما عقل به برزخ و از برزخ به طبيعت تنزل مينمايد، نفس حقايق كليه را از دريچه عقل مفارق و رب النوع انساني و حقايق جزئيه را از اتصال به برزخ مشاهده ميكند و بعد از اتحاد، در قوس نزول صور جزئيه و كليه را به حول و قوه عقل و برزخ، خلق مينمايد زيرا نفس انساني پس از اتحاد، قوت وجودي پيدا ميكند و در مفاهيم و معقولات مفصله سير مينمايد. سير در معقولات مفصله به واسطه عقل بسيط اجمالي كه خلاق صورت است، حاصل ميشود؛ چون افراد مادي، در عالم عقل یک مجرد عقلانی بنام رب النوع دارند كه واجد همه حقايق است و عقل انساني با مواجهه با جزئيات و به سبب علل اعدادي و به واسطه تحول ذاتي كه پيدا ميكند، از عالم حس منتقل و متصل به عالم عقل ميشود و حقايق جزئيه را بنحو وحدت و صرافت مشاهده ميكند، و چون مناط كليت، مشاهده وجود سعي است و حقايق مذكور نيز متنزل از نشئه غيبياند، معناي كلي مدَرك بوجود سعي قهراً صدق بر خارج مينمايد و يا چون نفس و يا اتصالش ضعيف بوده و مجردات را از دور مشاهده كرده است از اشراقات عقل، عكوس و اظلالي كه همان كليات باشند در نفس انساني منعكس ميشود كه از صدق بر کثیر ابا ندارد. البته اين معنا در ابتداي ادراك عقلي است كه گويا رؤيت و مشاهده شيء از مكان دور و هواي غبارآلود ميباشد ـ البته ضعف ادراك گاهي ناشي از ضعف و ناتواني مدرِك است و گاهي از تماميت مدرَك ـ اما پس از اینکه نفس قوت تام يافت، تمام حقايق را در عقل به وجود وسيع كه همان سعه وجودي و احاطه عقلي تام باشد، مشاهده ميكند. اتحاد ميان نفس ناطقه و صور مدركه در دو موطن است.
1ـ اتحاد مقام انطواي كثرات و صور متمايزه در وجود جمعي نفس، كه نفس ناطقه چون مبدأ صدور صور علميه است، به ناچار صور علميه بايد در موطن ذات نفس موجود باشند بوجود جمعي احدي؛ زيرا علت فياض وجود معلول، واجد همه شؤون معلول است.
2ـ اتحاد مقام واحديت نفس، كه همه صور به نحو تفصيل در اين مشهد معلوم نفسند.
علم اول را اجمالي نام نهادهاند، چون معلومات متمایز از یکدیگر نیستند و حدود آنها در مقام غيب نقش مستهلك است. و علم نفس به صور متأخر از وجود جمعي نفس علم تفصيلي است كه هر صورتي متميز از صورت ديگر است. و در اين موطن وجود سعي نفس محيط بر همه صور است، و صور از شؤون نفساند؛ لذا پيدايش هر صورت علمي حاكي از يك نحوه توسعه و استكمال نفس ناطقه است و اين صورت علميه خود، مقام بسط نفس است كه بعد از مقام قبض و اتصال به عقل فعال یا رب النوع انساني حاصل ميشود و داخل در وجود نفس است. در نهايت چون تمامي مراتب علم و ادراك اعم از حسي يا تخيلي يا وهمي و عقلي داير مدار تجرد از ماده و هجرت از دنياست، و درجات تجرد و مفارقت متفاوت است، درجات وصول به درك حقايق اشيا و قرب به عالم الهي و كسب فيض از آن نيز متفاوت خواهد بود. پس روح انساني هر گاه به مرتبه بدن و حواس تنزل يابد، محسوسات را از عالم حس دريافت ميكند و گاه از عالم تخيل و تمثل جزئي اموري را درك ميكند و گاه از عالم عقل كه همان عالم امر الهي است، معارفي را ميگيرد و گاهي معارف الهي را بدون حجاب عقلي يا حسي از اله عالم دريافت ميكند. زيرا تصرف حس و مانند آن از عالم خلق و تقدير است و تصرف عقل از عالم امر و تدبير، پس چيزي كه بالاتر و برتر از خلق و امر باشد قطعاً پنهان و پوشيده از حس و عقل است و لذا نور حق تنها با نور حق درك ميشود و اين مرتبه از ادراك و معرفت براي كسي محقق است كه قوه امر و خلق را داشته باشد، چنان كه از ابي عبدالله(س)، روايت شده كه فرمود «قال اميرالمؤمنين(س): إعرفوا الله بالله، و الرسول بالرساله، و اولي الأمر بالأمر بالمعروف» (صدوق، 1318ه( ص 285؛ كليني، 1366، ج 1، ص 85؛ صدرالدين شيرازي، 1368، ج 7، ص 37).
نياز انسان به فلسفه و حكمت و ضرورت پرداختن به آن
اين نياز را به دو گونه ميتوان ترسيم كرد:
1ـ حقيقت جويي و حقيقت طلبي، نياز فطري انسان است. در پاسخگويي به اين نياز، آدمي ناگزير از شناخت جهان است و شناخت خطوط كلي جهان هستي چيزي جز فلسفه نيست.
2ـ آدمي در ارتباط با اشيا جهان، اين حقيقت را مييابد كه همه اشيا نسبت به او، از سود يا زيان يكسان برخوردار نيستند، پس براي بهرهوري و استفاده صحيح چارهاي جز شناخت جهان وجود ندارد. از طرف ديگر اين حقيقت نيز آشكار است كه همه حقايق، آشكار و بين نيستند و از اين رو نظرات مختلف و گوناگوني وجود دارد. پس انسان نيازمند فن و صناعتي است تا بتواند به كمك آن، جهان آفرينش را شناسايي نموده و هستي و نيستي اشيا را با آن بسنجد. و بدليل محسوس نبودن همه حقايق جهان هستي نياز به فني كه بتواند واقعيت جهان و شناخت مسائلي چون نفس انساني، وحي و رسالت انبيا، مبدأ و معاد و تبيين آغاز و انجام جهان را بيان نمايد، ظاهر و آشكار است. اين فن كه ترازوي سنجش جهانشناسي است، همان فلسفه است و انسان متفكر با استعانت از اين فن، هم آنچه را هست و يا نيست ميشناسد و هم به منبع آنچه بايد ايجاد و يا معدوم كند، پي ميبرد؛ زيرا ضرورت وحي و شريعت از مسائل حكمت نظري است كه با جهانبيني الهي تعليل ميشود و از آن پس ره آورد وحي بعنوان امر و نهي و وعده و وعيد و پاداش و كيفر در حكمت عملي محور بحث واقع شده و با عقل عملي به مرحله امتثال، ظهور ميكند (جوادي آملي، 1375، ج 1، ص 134-135).
به عقيده صدرا مراد از طاعات الهي تصفيه قلب و تطهير و جلاي نفس است كه به واسطه اصلاح جزء عملي صورت ميپذيرد، چنان كه خداوند سبحان ميفرمايد «قد أفلح من زكيها و قد خاب من دسيها» (شمس، 9). طهارت و صفاي نفس بخودي خود و في نفسه كمال نيست؛ زيرا امر عدمي است و عدم، كمال نميباشد؛ بلكه هدف از تصفيه و تزكيه نفس، حصول نور ايمان يعني اشراق و تابش نور معرفت خداي تبارك و تعالي و افعال و كتب و رسل و روز جزا است. و اين همان چيزي است كه خداوند با آيه «فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام» (انعام، 125) اشاره بدان دارد. چون حكمت نوري است از جانب حق تعالي و «شرح صدر» غايت حكمت عملي و «نور» غايت حكمت نظري است. در نتيجه حكيم الهي كه جامع آنهاست، همان كسي است كه در زبان شريعت «مؤمن حقيقي» ناميده شده است (صدرالدين شيرازي، 1368، ج 9، ص 139) و «ذلك الفوز العظيم». صدرالمتألهين در ضرورت و وجوب پرداختن به اين فن معتقد است در مباحث حكمت نظري، مبادي لوازم حكمت عملي جهت صدور حكم به لزوم تعلم و تعليم حكمت نيز تأمين ميشود. پس در شرايط گوناگون اجتماعي و نسبت به افراد مختلف گاه به صورت واجب عيني و گاه به صورت واجب كفايي لازم و ضروري است كه افرادي براي حفظ خود از خطر گمراهي و براي مصونيت بخشيدن اجتماع از آسيبهاي كفر و الحاد، به اين فن شريف روي آورند. بعلاوه اختلاف صور موجودات و تباين صفات و تضاد احوال حاكم بر آنها دليلي رسا و شاهدي عظيم بر لزوم معرفت اسماي حسناي الهي و صفات عليا و آيات و انوار جلال و جمال او و اسرار كلمات و وجودات و بطون قرآن دارد؛ زيرا ثابت گرديده است كه كتاب فعلي وجودي حق تعالي همتاي كتاب قولي عقلي و ما بازاي اسما و صفات الهي است البته با تفاوت اجمال و تفصيل، چنان كه ميفرمايد «كذلك نفصل الايات لقوم يعقلون» (روم، 28) و نيز «كتاب أحكمت آياته ثم فصلت من لدن حكيم عليم» (هود، 1). پس همان گونه كه عالم خلق، تفصيل عالم عقل يعني عالم امر است، همه آنچه در عالم امر و خلق است كتاب تفصيلي وي است از عالم الهي يعني عالم اسما و صفات حق تعالي «لله الأسماء الحسني فادعوه بها و ذرو الذين يلحدون في أسمائه» (اعراف، 137)، در نظر صدرا اين آيه شريفه دلالت دارد بر وجوب و لزوم و ضرورت دست يافتن به حكمت و توحيد و شناخت امر و خلق و معرفت آفاق و انفس. زيرا آگاهي از اسما كه همان ارباب انواع باشند بدست نميآيد مگر به واسطه تدبر در مصنوعات و تأمل در مربوباتي كه موجود در زمين و آسمانند و از اين روست كه آيات فراواني از قرآن مجید كه دعوت به تدبر و تفكر در آنها و احوال آنها مينمايد.
راه رسـيدن به اين معرفـت همان راهي است كه محققين از عرفا و علـماي الهي رفتهاند و بر اين عقيدهاند كه همه صور متنوع و متخالف موجود در اين عالم صور اسما الله تعالي هستند، در واقع سايهها و جلوهها و مظاهر حقايقي هستند كه در عالم الهي و صقع ربوبي موجودند؛ زيرا هر چه در عوالم وجودي يافت ميشود، حقيقت آن، اعلي و اشرف است، در عالم الهي و اسمايي به نحو ابسط و اقدس تحقق دارد «ما عندالله خير و أبقي» (قصص،60؛ شوري، 36؛ صدرالدين شيرازي، 1368، ج 7، ص 31). به همين دليل قلبي كه منور به نور رحمت و عشق باشد به حقيقت خود هر چيزي را به امر پروردگارش، خالي از هر گونه كجي و كاستي درك ميكند. چون حقيقت او متصف به جميع كمالات و جامع تمام حقايق موجود در عالم امر الهي است تا در حركت و سير نزولي خود از حق به سوي خلق از اطوار و عوالم مختلف گذر نمايد و متصف به معاني آنها گردد و اينكه گفته ميشود «ان علم الأولياء و الأنبياء ـ عليهم السلام ـ تذّكري و لاتفكري» و نيز فرمايش پيامبر اكرم)r( كه «الحكمة ضالة المؤمن» (كليني، 1365ه، ج 8، ص 187؛ طوسي، 1414ه، ص 625) اشاره به اين معنا دارد (صدرالدين شيرازي، 1366، ج 2، ص 329).
حكمت و رابطه آن با انسان و بعد جسماني
انسان داراي خصيصهاي است كه هيچ چيزي آن را پس و پیش نمیسازد و آن عبارت از وصول به معقولات و قرب به خداي سبحان و تجرد از ماديات است. اگر چه در كمالهاي مادون با ديگر موجودات جمادي، نباتي و حيواني مشاركت دارد. ويژگي مزبور به لحاظ نظري تنها از راه آگاهي به علوم و معارف و از جهت عملي از راه انقطاع از تعلقات غير الهي بدست ميآيد. و همان گونه كه آيات تكويني آفاقي و انفسي فراوانند رشتههاي علوم كه به مثابه تفسير آن آياتند نيز گوناگون ميباشند. و چون فراگيري و احاطه بر همه آنها ممكن نيست، علاقه و همتها در فراگيري آنها شاخه شاخه شده، برخي به دانشهاي عقلي رو ميآوردهاند و گروهي سرگرم فراگيري علوم نقلي شدهاند و عدهاي به آموختن علوم اعتباري پرداختهاند. و برخي به يادگيري علوم حقيقي توفيق يافتهاند.
به عقيده صدرالمتألهين، چون ترجيح اهم بر مهم، و تقديم اصالي بر آلي و تفصيل باقي بر فاني، فتواي عقل ناب است، بر فرزانه خردمند لازم است تمام هستي خويش را در کوره راه زندگي، صرف دانشي كند كه اختصاص به تكميل گوهر ذات او دارد. و علمي كه مخصوص چنين هدفي باشد، حكمت نظري است كه ويژه يكي از دو قوه انساني است، يكي از آن دو چهره ذات او به سمت حق تعالي است و ديگري چهره جان اوست بسوي خلق. و عقل نظري و جنبه معرفتي گوهر ذات انسان در اين دانش هيچ نيازي به جسم و ابزار بدني ندارد، بر خلاف علوم ديگر كه حتماً با دخالت قوای بدني و ابزار جسمي همراه است. و هيچ علمي جز علوم عقلی محض نميتواند متكفل تكميل جوهر ذات آدمي، و پاكي و خلوص او به هنگام انقطاع از دنيا و تعلقات آن، و بازگشت به حقيقت و روي آوردن به باري و منشأ و موجد و معطي خود باشد.
همان طور كه در تعريف فلسفه و حكمت آمده است، تشبه به خداوند و تخلق به اخلاق الهي در متن غايت حكمت الهي مأخوذ است و براي نيل به چنين كمالي هيچ راهي جز عمل به دستور وحي نخواهد بود تا نفس از بند بدن و آثار مشئوم آن برهد و به صلاح و فلاح خود بار يابد، لذا حكمت عملي جزء دانشهاي مقدماتي خواهد بود و انجام كارهاي ديني جزء اعمال ضروري ميباشد تا روح به طمأنينه برسد و قواي بدني را شيعه خود كند تا هر سمت كه توجه نمود تمام آن قوا به امامت نفس مطمئنه، او را مشايعت كنند و مايه شيوع بينش او گردند تا آن امام القوي، وجهه همت خويش را به سوي ذات حق و اسماي حسنا و صفات عليا، و صحائف و رسولان او و كيفيت صدور نظام احسن از وي و چگونگي بازگشت نفس و ديگر موجودات به سمت او نمايد (صدرالدين شيرازي، 1368، ج 1، ص 2 ـ 3؛ جوادي آملي، 1375، ج 1، ص 71-72).
از نظر صدرا بهترين نعمتهايي كه خداوند بر مخلوقش افاضه نموده است، و شريفترين عطايايي كه از خود به بندهاي از بندگانش رحمت فرموده است، حكمت الهي و شناخت ربوبي است كه در كتاب روشنگر خود كه كتاب حكيم است آن را «خيرکثیر» مينامد، بر خلاف دنيا كه متاع قليل است[9]. و سير آن در اين است كه اولاً ـ حيات دنيا از محدوده خيال و وهم نميگذرد؛ ثانياً ـ پايدار نيست. اما حكمت كه توجه تام به حقايق موجودات و تحقيق و تثبيت وجود موجودهاي الهي و مفارق از ماده است، اولاً ـ جايگاه اصلي آن نشئه عقل مجرد است؛ ثانياًـ زوال پذير نيست، «ما عند كم ينفد و ما عندالله باق» (نحل، 96؛ صدرالدين شيرازي، 1368، ج 6، ص 4؛ جوادي آملي، 1375، ج 1، ص 93). لذا اين شناخت الهي را عظيمترين سعادت و بزرگترين نشاط ميداند كه انسان را به شرف بزرگ و سيادت و آقايي والايي كه سرآمد ساير درجات بلند و كمالات منيع است و در دسترس همگان نيست، ميرساند.
نتيجه
در مكتب صدرالمتألهين علم و ادراك چيزي جز طي مراحل و مدارج استكمال و انتقال از نشئهاي به نشئه ديگر نيست و لذا پيدايش هر صورت علمي حاكي از يك نحوه توسعه و استكمال نفس ناطقه است. و اين صورت علميه خود، مقام بسط نفس است كه بعد از مقام قبض و اتصال به عقل فعال و رب النوع انساني حاصل ميشود و داخل در وجود نفس است. و بنابر تعريفي كه از فلسفه ارائه ميدهد، فلسفه همان استكمال نفس خواهد بود به نظم عقلي جهان هستي، نه معرفت به نظم عقلي آن.
حكمت كه عبارت از علم به حقايق بلندي چون حقيقت انسان، حقيقت عالم و مبدأ آن است و به ديگر سخن همان فلسفه پيراسته است، چگونه ميتواند منفك از وجود آدمي باشد؟ زيرا به واسطه فلسفه و حكمت است كه انسان خود را به علم مطلق كه مساوق وجود مطلق است نزديك و نزديكتر ميسازد و چون هر چه متعلق علم عاليتر باشد، ارزشمندتر است پس فلسفه و حكمت كه علم الهيات نيز ناميده ميشود از جايگاه شرافت ويژهاي برخوردار خواهد بود از اين رو صدرا آن را علمي ميداند كه انسان را مستعد ارتقاي به ملأ اعلي و غايت قصوي ميكند. لذا انساني كه مراحل استكمالي را طي نموده و به مرتبه عقل بالفعل رسيده است نميتواند فاقد حكمت و فلسفه باشد و اين قسم از علم جزء ساختار وجودي اوست. از اين رو صدرا انساني را كه جامع حكمت نظري و عملي است حكيم الهي و مؤمن حقيقي مينامد.
زن از نگاه بعد جسماني و عرفاني
يكي از مهم ترين نيازهاي بشري كه ريشه در فطرت تمامي انسانها دارد، امور معنوي و عرفان مي باشد و راز موفقيت انسانهاي با ايمان، توكل و مقام رضا و پيوند و ارتباط آنها با خداست.
در اين ميان سهم زنان كمتر از مردان نيست و از جهت سير الي الله و رسيدن به مقام قرب جايگاه يكساني داشته و دارند و البته علايق معنوي زنان بيشتر از مردان است.
در اين نوشتار، ابتدا تحليلي از عرفان ذكر شده و بعد جايگاه زن در عرفان و زيبايي معنوي او و برخي نمونه هاي عملي آن بيان شده است.
تحليلي از عرفان:
«ريشه عرفان را، كه داراي دو جنبه نظري و عملي است، بايد در اعماق جان و سر وجود انسان جست و جو كرد. عرفان رشته و پيوند اتصال پرقدرتي است كه انسان خاك نشين را به غيب، عالم پاك، يعني مبدأ هستي پيوند مي دهد و از اين طريق تمام ابواب رحمت و بركت را به سوي انسان مي گشايد.
عرفان به معناي شهود عظمت حق تعالي از طريق بينايي دل است، اين بينايي حاصل معرفت انسان به حق است و اين معرفت جز از طريق شناخت انبيا، امامان معصوم (عليهم السلام) قرآن و پيروي از آنان به دست نمي آيد. عبادت بدون عرفان برنامه اي است خشك و كم ارزش... .
عرفان آزادي از خود پرستي، رهايي از زندان ماديت و مقيد شدن به قيد بندگي حق و منور شدن جان به نورالله و صبغه الهي بر خود زدن است.»1
جايگاه زن در عرفان:
عرفان يكي از نيازهاي جدي آدميان و از ضرورتهاي زندگي بشر امروز به شمار مي آيد. در اين ميان هيچ فرقي بين زن و مرد وجود ندارد. خداي سبحان مي فرمايد: «من عمل صالحا من ذكر او انثي فهو مؤمن فلنحيينه حياه طيبه»2
يعني در سير و سلوك و عرفان عملي، جهت نيل به قرب الي الله و كمالات وجودي، زن و مرد بودن ملاك نيست بلكه معيار، طبق كلام الهي ايمان و عمل صالح مي باشد.
بي شك، زن و مرد تفاوتهايي از نظر جسم و روح دارند و به همين دليل در احراز پستهاي اجتماعي متفاوتند. ولي هيچ يك از اينها دليل بر تفاوت شخصيت انساني آنها و يا تفاوت مقامشان در پيشگاه خدا نيست، به همين دليل معياري كه بر شخصيت و مقام معنوي آنها حكومت مي كند، يك معيار بيش نيست و آن ايمان است و عمل صالح و تقوي كه امكان دسترسي هر دو به آن يكسان است.
ولايت كه همان رسيدن به درجه اي از كمال عرفاني مي باشدوعالم وآدم را تحت تدبيرولايت مطلقه الهيه مشهودمي گرداند، تا به مقام فناي در ذات، صفات و افعال برساند، اين راه بر روي تمام زنان و مردان باز است. زن هم مانند مرد مي تواند سالك الي الله شود تا به مقام اولياء الله برسد. لذا جزو ويژگيهاي اولياء الله، هرگز زن يا مرد بودن مطرح نشده و چه بسا زناني كه به مقامات بلند عرفاني رسيده اند. بنابراين هيچ اثري از ويژگيهاي جسماني، ظاهري و صنفي چون ذكور يا اناث در عرفان اصيل اسلامي وجود ندارد. لكن در عرفانهاي ديگر از جمله عرفان هندويي مقوله طبقات و كاستهاي اجتماعي مطرح و ملاك است كه زنان و گروهي از مردان از عرفان و سيرو سلوك محروم هستند. همچنين در عرفان مسيحي، شاهد محروميت زنان از زندگي معنوي هستيم.
بدون شك زنان به دليل لطافت طبع و زيبايي روح، روحيه اي مذهبي تر از مردان دارند و به اعتراف بسياري از روانشناسان غربي و انديشمندان اسلامي، علايق ديني و زيبايي معنوي در زنان بيشتر است و زنان بيش از مردان به مسايل اخلاقي و مذهبي توجه دارند. شركت زنان در انواع كلاسهاي اخلاقي و عرفان اين مطلب را ثابت مي كند، و به همين دليل دشمنان و شياطين انسان نما خيانتهايي در حق دين و عرفان حقيقي و طالبان ناآگاه كرده اند، يعني پا به پاي عرفان اصيل شيعي كه در ميان اهل بيت و خواص و اولياي الهي وجود داشته و بعد از آنها، توسط عارفان پايبند و عامل به شريعت دنبال شده، نوعي عرفان دست ساز و تقلبي خانقاهي ديده مي شود كه هدف از آن علم كردن خانقاه در مقابل مساجد و تضعيف بنيانهاي شيعي بوده است.3
«زن در اسلام استعداد يافتن مقام با عظمت عصمت را دارد. اسلام فقط و فقط براي پاك ماندن محيط پرارزش خانه و پاك ماندن محيط با عظمت اجتماع از هر نوع گناه و آلودگي از زن مي خواهد كه ادب، عفت، وقار، كرامت، اصالت، شرافت و آداب الهي و انساني خود را حفظ كند و براي اينكه بستر فساد و گناه و شهوت گسترده نگردد از خودنمايي و عشوه گري و جلب توجه نامحرمان، جدا خودداري كرده و تقواي الهي را مراعات نمايد. در اسلام ارزش و شخصيت زن به پاكي و تقوا و عفت اوست، همان گونه حضرت زهرا قيمت و اعتبار زن را در اين مي دانند كه با نامحرمان در رابطه نباشد»4
بنابراين زن كه موجودي لطيف و زيباست مي تواند با تقويت نمودن امور مذهبي و معنوي به مقامات بلند عرفاني دست يابد و انساني كامل شود و آيت كبراي حق گردد.
عنايات ويژه حق به زن:
«از جهتي زنان نسبت به مردان از سلامت دل برخوردارند، خداي سبحان بعضي از مردها را مريض القلب معرفي مي كند و نامي از مرض قلب زن نيست. خداي سبحان در راه تهذيب نفس، زنها را مسلح تر از مردها آفريده است. خدا اسلحه جهاد اكبر را به زنها بيش از مردها داده منتها اين را بايد به جا مصرف كنند.
عنايت ديگري كه خداوند نسبت به زن دارد اين است كه دستور داده، زن با سر انگشتانش تسبح بگويد، يعني گذشته از اين كه تسبيح گفتن با تربت حسين (عليه السلام) فضيلت فراواني دارد، دستور آمده است كه اينها با سرانگشتانشان تسبيح بگويند، زيرا اين سرانگشتان در قيامت مسئول واقع خواهند شد، اين يك عنايتي از سوي خدا نسبت به زن است تا انگشت او نيز عبادت كند و متوجه باشد با اين دستي كه تسبيح گفته، معصيت نكند و چنين دستوري براي مرد نيامده است.
مسأله ديگر اينكه ذات اقدس اله، زن را 6 سال قبل از مرد مورد عنايت خود قرار داده و تكليف بر گردن او نهاده. زن بايد موقعيت خود را درك كند. دين، زن را زودتر از مرد به حضور مي پذيرد، زيرا او ريحانه است و اين گل فقط بايد به دست باغبان باشد و باغبان اين گل، فقط قرآن و عترت و ذات اقدس اله است.
كمالات انساني در سايه عبادت و اطاعت حق است و اطاعت و عبادت بين زن و مرد مشترك است، به طور قطع راه تكامل نيز مشترك خواهد بود. به عنوان نمونه دعاها و نيايشها يكي از بهترين راههاي تكامل انساني است زيرا كمال يك انسان در اين است كه به خداوند كه علم محض و قدرت صرف است نزديك شود و به اخلاق آن كامل محض آراسته شود و راه تخلق به اخلاق الهي و تقرب به آن كمال را، عبادتها و نيايشها به عهده دارند. در اين نيايشها، فرقي بين زن و مرد نيست، نگفته اند شما مردها دعاي كميل يا مناجات شعبانيه بخوانيد و زنها اين توفيق را ندارند.
اگر زني در خواندن مناجات شعبانيه يا جوشن كبير، موفق تر از مرد باشد، توفيقش در تكامل نيز بيش از مرد خواهد بود، نصيب زنها در مسأله مناجات و پند و اندرزگيري، اگر بيش از مردها نباشد كم نيست. زيرا يك موجود عاطفي و رقيق القلب است و در راه ذات اقدس اله رقت دل و عاطفه و احساس نقش مؤثري دارد. بنابراين او مي تواند در اين راه، از مردها موفق تر باشد.»5
زيبايي معنوي زن:
آنچه بيش از زيبايي حسي و ظاهري مورد اهميت است، زيبايي معنوي زن است. زيبايي و جمالي كه در هستي انساني او ظهور فعلي پيدا مي كند. در اين مرحله از زيبايي، زن موظف است نفسش را زينت دهد و به اخلاق الهي بيارايد. براي اين كه نفس مزين به جمال الهي شود، ابتدا درك و آگاهي صحيح از خدا لازم است؛ دركي كه از طريق پيامبران (صلوات الله عليهم اجمعين) به ما رسيده است.
حضرت خديجه (سلام الله عليها) آن زن ثروتمند قريش، در سير الي الله و پيدا كردن جمال باطني در شعاع جمال ارادي به مقامي نايل مي شود كه جبرئيل بر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) نازل شده و سلام خدا را توسط پيامبر (صلي الله عليه و آله) به خديجه (سلام الله عليها) مي رساند.
«آسيه، زني كه سالها در كاخ ستم بود، اما ايمانش را حفظ كرد و آلوده به مسايل زشتي كه زنان كاخ نشين مي شدند، نگشت او در حين شكنجه فرعون، اين در خواست را از خداي متعال كرد كه: «پرودگارم! براي من نزد خودت در بهشت خانه اي بنا كن و مرا از ستم فرعون و از گروه ستمگران نجات ده» خداوند به او الهام فرمود: «سرت را بلند كن» به بالا نظر كرد و خانه اي را كه در بهشت از مرواريد براي او بنا شده بود، ديد و خنديد. اما عمل او براي آدم احساسگرا و ماده پرستي چون فرعون قابل فهم نبود و انتظار خنده او را نداشت. بلكه فرعون انتظار داشت كه آسيه ناله كند و عذر بخواهد. اما عقل بر احساس غالب شد و با اينكه احساس و عاطفه زن بسيار قوي است، عقل، عاطفه او را رهبري مي كرد نه احساس، به همين جهت، فرعون گفت: «به اين ديوانه بنگريد كه چگونه در زير شكنجه مي خندد.»6
زني كه رشته ارتباطي خود را با جمال مطلق (خداي متعال) محكم گرداند و به جمال انساني كه جمال الهي است راه يابد، موفق به زيبايي معنوي در بعد جسماني و حيواني خواهد شد و به مقام آرزومندان جمال رؤيت خدا خواهد رسيد و دامان او كشتزاري سالم در جهت پرورش انسانهاي بزرگ خواهد گشت، انسانهاي خداجو، دوستدار عدالت و صلح و عاشق فضايل انساني.
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) والاترين الگوي زن عارف:
صديقه طاهره (سلام الله عليها) را در يك كلام مي توان به عنوان «مظهر جميع اسماء و صفات الهي» معرفي كرد. شخصيتي جامع كه از رهگذر عبوديت و بندگي به والاترين مرتبه فناي في الله و جلوه نمايي حق واصل گرديده است.
امام خميني (ره)، آن عارف مهربان چنين بيان داشته كه: «تمام ابعادي كه براي يك زن و يك انسان متصور است، در فاطمه زهرا (سلام الله عليها) جلوه كرده است. يك زن روحاني و ملكوتي و تمام حقيقت زن، تمام حقيقت انسان و تمام نسخه انسانيت. موجودي ملكوتي كه در عالم به صورت انسان، ظاهر شده و موجودي الهي و جبروتي كه به صورت يك زن پديدار گشته است ... . انسان، موجودي متحرك است. حركت او از نازل ترين مراتب صوري طبيعي، شروع مي شود و به سوي والاترين مدارج كمال پيش مي رود، از مرتبه طبيعت تا مرتبه غيب و فناي در الوهيت.
براي صديقه طاهره(سلام الله عليها)، همه اين معاني حاصل است. حركت معنوي اش را از مرتبه طبيعت، شروع كرده و با قدرت و تأييد الهي و تحت تربيت رسول الله(صلي الله عليه و آله) همه مراحل را طي كرده و بدان مرتبه اي رسيده كه دست همگان از آن كوتاه گرديده است. تمام معنويات، جميع جلوه هاي ملكوتي، جلوه هاي الهي، جلوه هاي جبروتي، جلوه هاي ملكي و ناسوتي، همه و همه در اين موجود جمع گشته. انساني به تمام معنا انسان، زني به تمام معنا زن.»7
مقام عرفاني فاطمه زهرا (سلام الله عليها) براي فهم بشري اگر ممتنع نباشد، فوق طاقت و بسي مشكل مي باشد. و بايد گفت والاترين فضيلت ايشان هم كه مختص حضرت صديقه (سلام الله عليها) است، صحيفه فاطمه مي باشد و محتواي آن مسايل آينده است و جبرئيل در طول 75 روز بعد از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر آن بانو فرو آورده و حضرت علي (عليه السلام) هم آن را نوشته است.8
زينب (سلام الله عليها) عابده اي عارفه:
«زينب زني خدا آشناست. از همان دوران خردسالي عشق به خدا و معبود در درون اوست و تجلي آن به صورت پرستش و نيايش است. در كودكي از پدر مي پرسد آيا دوستش دارد يانه و جواب مثبت مي شنود و آنگاه مي گويد مگر ممكن است حب خدا و فرزند در دلي جمع شود؟ و نتيجه مي گيرد محبت خاص خداست، نسبت به فرزندان بايد شفقت باشد.
اهل عبادت است و اهل صبر و وفا، بنده اي شكرگزار است و اهل دعا، در سايه قرب به خدا براي زينب نوعي كشف بصر پديد آمده، آنچنان كه حقايق را بي پرده مي بيند و ناشنيدني ها را مي شنود و در نتيجه مصداق اين سخن خدا مي شود كه: آن گاه كه بنده اي به واقع بنده شود، من (خدا) گوش او مي شوم كه با آن بشنود و چشم او مي شوم كه با آن ببيند.»9
در طول تاريخ زنان پاك طينت، عابده و عارفه بسياري بوده اند كه ملائك با آنها گفت و گو مي كردند و آنها را بشارتهايي مي دادند.
بنابراين خداوند متعال آدميان را اعم از زن و مرد در پيشگاه خويش يكسان مي طلبد و فقط معيار حضور را تقوا مي داند و بس.
- شما به جايگاه با ثبات اشاره كرديد ، در مورد حركت فطرت به سمت اين جايگاه با ثبات توضيح دهيد.
فطرت داراي علمي است كه به صورت موهبت در انسان وجود دارد و خاصيت فطرت تحوّل و حركت به سوي كمال است و انسان ها عملاً رهجويان كمال هستند. براي رسيدن به كمال و اسقرار در آن جايگاه با ثبات به علم اكتسابي نياز مي باشد كه انسان به كمك عقل بايد علم اكتسابي را در مسير زندگي كسب نمايد و به آن صورت عملي ببخشد؛ تمام انسان ها بر سر همين مسئله مشكل دارند.
تمام علوم زندگي و مكاتب فكري براي علم اكتسابي در مسير تحولّ فطرت، راه و روش ارايه مي كنند. اگر علم اكتساب و علم موهبت ( كه در فطرت نهفته است ) در مسير يكديگر نباشد و با يكديگر سنخيّت نداشته باشند عملاً نياز فطرت انسان بر آورده نمي شود ، حركت و تحوّل فطرت ناكام مي ماند. هرگاه انسان در علم اكتساب به نتيجه ي مطلوب برسد و يك روش كار آمد را پيدا كند ، جايگاه با ثبات براي فطرت حاصل مي شود.
نيازهاي كلي و اساسي در هر مرحله ي زندگي و در مورد هر چيز به عنوان اصل و مقدّم تلقي مي شوند؛ اگر غير از اين باشد آن كار سرانجام مفيدي نخواهد داشت. يكي از نيازهاي مهم كه فطرت به آن احتياج دارد با توجه به اصل طبيعت فطرت ، جايگاه با ثباتي است كه فطرت بايد در آن رشد كند و قانع و اشباع شود. جايگاه با ثبات داراي شرايط خاصّ خودش مي باشد، يعني جايگاهي كه ميدان تنوع آن، تمام نيازهاي روحي و رواني انسان را در بر داشته باشد و قدرت جواب گويي به خواسته ها را به درستي داشته باشد. انسان با طبيعت واقعي خود در آن ميدان احساس خستگي ، ملال و يكنواختي در زندگي نداشته باشد تا آرامش واقعي و با ثبات در آن ميدان برايش مهيّا شود. اين همان جايگاهي است كه انسان در مسير تعالي در آن ميدان خواهد ماند زيرا آن ميدان پاياني ندارد كه در صدد عوض كردنش برآيد و آن جايگاه با ثبات ، ميدان معرفت شناسي عملي است و پيوستن به اقيانوس لايتناهي معبود است.
علت اصرار تفهيم عبادت و فطرت برای عده ای از افراد
۲۱- به طور كلي عده اي عبادت را قبول ندارند و چه بسا چنين اعمالي را نكوهش مي كنند و يا اين گونه تفكّرات را موهوم و كار بي ثمر مي پندارند.آنچه در زندگي روزمره ي جهان مادي نياز دارند ، فراهم است. حال جايگاه نياز فطري اينها كجاست ؟ و چه ضرورت و اصراري بر تفهيم عبادت و موضوع فطرت در مورد اينها وجود دارد؟
مسئله اين است كه نياز انسان را در همه ي ابعاد بايد در نظر گرفت. چه نياز جسماني و چه رواني باشد.
امروزه كسي نمي تواند ادعا كند كه بخش روان انسان را نمي پذيرد. زيرا علم روان شناسي ، مدافع سرسخت بخش روان انسان است. علم پزشكي نيز همواره به دستاوردهاي روان شناسي اذعان دارد، حال اگر كسي علم را نيز نپذيرد اين ناشي از خود خواهي و جهالت اوست.
بخش جسماني انسان ، نياز به تغذيه ، حركت و استراحت دارد اگر هر كدام از اين سه نياز بر طرف نگردد فرد با مشكل اساسي مواجه مي شود و مهم ترين اين نياز ها تغذيه است. اگر افرادي بخواهند در محدوده ي غذايي خاصي محصور شوند يا نامناسب تغذيه كنند و يا از غذاهاي فاسد استفاده كنند مطمئناً با كمبود ويتامين و ضعف بعضي از دستگاه هاي بدن رو به رو مي شوند و طبيعتاً بيماري رخ مي دهد.
در بخش رواني نيز تغذيه ، حركت و استراحت از نيازهاي اساسي انسان است و مي بايست وسعت نيازهاي رواني را در شبانه روز و كلّ زندگي ، در قياس با نيازهاي جسماني مورد بررسي قرار دهيم در اين صورت ، اختلاف قابل توجهي را مشاهده مي كنيم ، نه تنها نيازهاي رواني كه خود بخش وسيعي هستند، بلكه نيازهاي جسماني نيز با درصدي بسيار بالا در خدمت روان انسان هستند در واقع جسم تغذيه مي كند تا در خدمت روان انسان قرار بگيرد. در دنياي پر هياهوي امروز، تمام صنعت صوت و تصوير، از آهنگ ها گرفته تا فيلم ها و آنچه در جوامع به چشم مي خورد، تفريحات متفاوتي درفرهنگ هاي مختلف به وجود آورده است. تحصيل علم و تمام اين قبيل مسايل در خدمت برآورده كردن نياز رواني انسان است.
همان طور كه واضح است طبيعت انسان هر روز به دنبال تنوع بيشتر مي گردد، آهنگ قبلي از طراوت مي افتد، فيلم جذّاب، رنگ و اثرش كم مي شود و انسان ها همواره به دنبال تازه ساختن نيازهاي رواني خود در قالب ساير نيازهاي زندگي خودشان هستند.
اگر شما يك فيلم سينمايي را در نظر بگيريد.كسي كه آن را يك بار و يا بيشتر ديده است ، بالاخره اشباع مي شود و ديگر برايش چندان جذّابيتي نخواهد داشت؛ لذا فرد نسبت به ديدن مجدّد آن چندان تمايلي نشان نمي دهد و بي تفاوتي او به وضوح روشن مي شود. اما همان فيلم براي ديگري كه نديده است كاملاً هيجان آور است و از آن فيلم متأثّر مي شود ، فرد دوم نيز بعد از مدتي حالت فرد اول را پيدا مي كند. اين امر نشان دهنده ي آن است كه طبيعت روان انسان در حال حركت است گويا هيچ سكويي نمي تواند جاي استقرارش باشد و طبيعت روانش، آنها را به عنوان جايگاه هميشگي نمي پذيرد.
اگر با كمي دقت به زندگي نگاه كنيد ، بسياري از فعاليّت هاي روزمره و نيازهاي رواني به همين شكل است. روان انسان، نيازهايي فراتر از معمول را احتياج دارد ، پس روان انسان ها در عمل بر اين منطق استوار است و طبيعت خود را نشان مي دهد.
كساني كه دل بسته ي ثروت و قدرت مي شوند، با اين كه به خواسته ها و آرزوهاي خود مي رسند، باز هم آرزوي بالاتر از آن را در رؤياي خود مي پرورانند و اگر اين عمل به طور مداوم ادامه يابد، موجب سلب آرامش و بروز حرص و آز مي شود.
ُگاهي در اجتماع افرادي ديده مي شوند كه نمي توانند در مقابل خواسته هاي خودشان مقاومت كنند ، گرچه حتي بدانند كه اين خواسته ها غير ضروري و يا غير منطقي است اما يك عادت بيمار گونه آنها را بدان سمت مي كشاند؛ به عبارتي يك كشش و نيروي بسيار قوي آنها را در خود پيچيده است.
حال سؤال اينجاست كه چرا ما در مورد نيازهاي رواني خويش تحقيق نمي كنيم ؟ آيا آن قدر كه انسان ها از نظر اقتصادي به فكر ذخيره ي فردا مي باشند و نيازهاي اقتصادي را در جوانب مختلف زندگي پيش بيني مي نمايند ، در مورد نيازهاي رواني كه بسيار وسيع تر است كاري انجام مي دهند؟ آيا واقعاً به فكر فراهم كردن آذوقه ي رواني فرداي خود مي باشند؟ آيا افرادي كه تفكّرات ديني را نكوهش مي كنند، مي توانند در مسير خود يك جايگاه با ثبات براي تغذيه ي رواني انسان ها ارايه نمايند؟
به طور مثال اگر جواني بگويد من شب و روز در حال گوش كردن موسيقي هستم و اين براي من جايگاه با ثبات است آيا مي تواند اين را غذاي رواني ديگر جوان ها نيز بداند ؟ چه بسا مورد علاقه ي همگان نباشد و براي آنها جايگاه با ثبات نباشد و يا علاقه ي اين جوان براي ساير سنين ، يك حرفبي معنا باشد. پس هر جوابي كه ارايه شود بايد ثبات همگاني براي انسان ها داشته باشد. در اين صورت مي توان ادعا كرد كه يك جايگاه با ثبات پيدا شده است. اگر عده اي دامنه ي يك كوه را دايم دور بزنند؛ به عبارتي دور خود بچرخند و تصور كنند به سمت مقصد واقعي كه كمال است در حركت اند و ادعا كنند كه ما در مسير اصلي هستيم ، آيا ضرورت تفهيم بر آنها لازم نيست؟ دور زدن كوه يك تكرار بي ثمر است. روان انسان خاصيّتي دارد كه از تكرار بي ثمر موضوعات فكري و زندگي خسته مي شود و دايماً پويا است و براي تعالي خود مي كوشد. آيا اين عده مي توانند به جاي موهوم خواندن نياز فطري عبادت يك جايگاه با ثبات قوي و همه جانبه ، براي رفع نيازهاي دروني انسان به ما نشان دهند؟ اگر ادعايشان اين است كه زندگي راحتي داريم ، در مقابل فراز و نشيب هاي زندگي چگونه تلاطم هاي درون خود را آرام مي سازند؟ آنها در خوشي ها نيز در تلاطم اند ، هرچند كه به تفريحات روزمره ي خود تنوع و اهميّت بسيار مي دهند اما آن را يك زندگي تكراري مي خوانند.
توضيح بعدي اين كه ، امروزه علم پزشكي در مقابل سبب شناسي بسياري از بيماري ها سكوت اختيار كرده و « نمي دانم » را بيان مي كند. علم روان شناسي نيز از چگونگي كار كرد ذهن در همه ي ابعاد مطّلع نيست و در بسياري از عملكردهاي روان انسان ، « نمي دانم » و « نمي شناسم » را به راحتي بيان مي نمايد. در اين بين وقتي – الهيون – مسئله ي روح در وجود انسان را بيان مي كنند و به تفسير و توضيح آن مي پردازند، روان شناسي با توجه به نا شناخته هاي خود و مطالعات و پژوهش هاي خود رد پاي ادعاي الهيون را حس مي كند اما در مورد آن هيچ اطّلاعاتي ندارد و در ضمن در مقابل ادلّه ي الهيون قدرت نفي آن را از نظر علمي پيدا نكرده است. امروزه روان شناسي در مقابل واژه ي روح« چيزي نمي دانم » را مطرح مي سازد و علم همچنان با اميدواري در كمين نشسته است تا بنواند روزي به اسرار وجود آدمي پي ببرد و انسان را بيشتر تجزيه و تحليل نمايد . حال موهوم خواندن مسايل و نيازهاي روحي ( مانند عبادت ) نشانه ي بي خبري از حقايق و ايستادگي در مقابل دنياي علم است. با تمام اين تفاسير ما تمايل داريم با تشريح نگرش هايي كه عبادت را قبول ندارند، بيشترآشنا شويم.
رهجوي كمال
فطرت و بعد جسماني انسان
عمده ترين دريچه ي فعاليّت فطرت چيست؟
عمده ترين بخش فعاليت فطرت دريچه ي روحي و رواني است . به طور مثال حسّ دوستي در همه ي انسان ها وجود دارد و اين يك حسّ طبيعي است. حسّ دوستي ، صورت هاي مختلف و متفاوتي دارد : گاهي به صورت محبّت و گاهي به صورت عملكرد هاي انساني و گاهي به صورت هاي ديگر است.
پرستش نيز يك نياز فطري در انسان هاست كه گاهي صورت دوست داشتن را به خود مي گيرد و اين احساس دوستي به شكل هاي مختلفي بروز مي كند. همچنين پرستش ، صورت عشق را نيز در خود شعله ور مي كند و يا شايد بتوان گفت عشق خود يك نوع پرستش است و آنچه كه تشنگي پرستش را سيراب مي كند ، عبادت و ستايش است و انسان با عبادت همچون قطره اي وارد اين درياي پر عظمت مي شود و به قدرت كل پيوسته مي گردد پس مي توان گفت : عبادت يك حركت تعالي دهنده است و يك راه وصول به معبود است و بالاترين عبادت ها «نماز» است.نماز، عروج به سمت معبود است.
فطرت و حرکت به سمت آن
۱۹- با اين تفاسير در مورد فطرت و حركت به سمت آن قدري توضيح دهيد.
فطرت يك قوّه و نيروي موهبتي و يك علم ذاتي است كه خداوند آن را در بدو تولد بالقوّه در وجود انسان نهاده است كه بايد با تلاش و كوشش ، پرورش و تعليم و تربيت مناسب آن را به شكوفايي و كمال رساند . فطرت ، كششي است در وجود انسان كه به دنبال خود كوشش را مي طلبد و در اين بين عقل انسان بايد اين كوشش را مسير و جهت بدهد و عشق نيرويي است كه از كشش فطري انسان پا به عرصه ي ظهور مي گذارد و گاهي شناخت زندگي ، محيط و يا طبيعت باعث مي شود فكر بيدارتر گردد و ميدان كشش فطري را فعّال تر يابد و اين سبب پيدايش عشق و زمينه ساز كوشش در انسان ها مي شود.
تمام انسان ها فطرتاً خداجو هستند و هر حركت آنها به سمت معبود است و مي بينيم كه چه بسيار افراد به غلط و اشتباه اين فطرت دروني را به فعاليت وادار مي كنند و يا اين ميدان كشش دروني و فطري خود را محدود و محصور تفكّرات و انديشه هاي بي ثمر خويش مي سازند و با تعصّب در منطق منفي و يا وجود قوّه ي شك قوي ، هرگز نتوانسته اند درون خويش را از تلاطم در آورند. پاسخ گويي صحيح به فطرت رسيدن به شكوفايي است و تفكّر معقول اين است كه انسان براي رسيدن به اين شكوفايي ، در زندگي كوشش نمايد.
گرايش به قوّه ي برتر و نيروي بالاتر چيزي است كه همه ي انسان ها را در سراسر دنيا به خود مشغول ساخته است و انسان ها همواره در تلاش اند كه خود را در اوج برتري ببينند و يا به سمت آن حركت كنند.
نكته اينجاست كه هركس برتري و كمال طلبي را در چيزي مي بيند و در عالم مادي به موضوعي به عنوان شاخص عمده نگاه مي كند و آن را به عنوان هدف قرار مي دهد. هركس به مقدار و نوع تلاش خود ، چه مثبت و چه منفي در اين مسير موقّت عالم مادي عمر خود را سپري مي كند. عده اي منزلت اجتماعي را كمال مي پندارند و به عنوان هدف زندگي بدان مي نگرند؛ عده اي مال و ثروت و عده اي خوش گذراني هاي بي مقدار را هدف خود قرار مي دهند. اما هوشيار آن كسي است كه پا را فراتر بگذارد و كامل ترين روش حركت به سوي كمال را پيدا نمايد و به نيرويي تكيه كند كه واقعاً آسودگي حقيقي را به ارمغان مي آورد.
اگر انسان اين حقيقت را بيابد به جايگاه اصلي خود رسيده است و آن در نهايت مطلوب حقيقي و معبود است. براي رسيدن به اين هدف ، به تعقّل و هوشياري نياز است و هوشيار كسي است كه بهترين روش و نزديك ترين و كامل ترين مسير را انتخاب كند. عمده ترين دريچه ي فعاليّت فطرت انسان در بخش روحاني است ؛ گرچه ما ردپاي بخش روحاني را به طور كاملاً محسوس در زندگي مادي روزمره نيز مشاهده مي كنيم اما ضرورت دارد كه انسان ابتدا به اين بخش بپردازد و آن را قوي سازد.
ارتباط هوشمندی با فطرت
۱۸- پس نظر شما در مورد تكنولوژي جوامع پيشرفته چيست؟ و يا در مورد مثالي كه در مورد بيماريهاي جسماني اشاره كرديد، آيا فكر نمي كنيد تكنولوژي جديد و پيشرفته ، زاييده ي يك هوشمندي است؟ آيا فكر نمي كنيد بهداشت پيشرفته ، نمايانگر يك هوشمندي است؟ آيا نمي توان نتيجه گرفت كه فرد باهوش راحت تر به نتايج مي رسد و راه بروز فطرت را به آساني پيدا مي كند؟
حال دقت كنيد تا حقيقتي را متوجه شويد، تكنولوژي و بهداشت پيشرفته نتيجه ي تحقيقات و ورزش هاي ذهني در مسير تحيق است. تمام مراحل و مهارت هاي زندگي با يكديگر متفاوت هستند. نمي توان ادّعا كرد كه مهارت ذهني در يك مسير مثل تكنولوژي و بهداشت مي تواند به اين معنا باشد كه جوامع پيشرفته در ساير امور نيز موفق هستند؛ گرچه مي توان گفت كه افراد باهوش آمادگي ورزش در ساير موارد زندگي را بيش از ديگران دارند؛ ولي اگر فرد باهوش فقط در زندگي مادي غرق شود و صرفاً بخواهد نيازهاي روحي خود را از دل تكنولوژي و ماديات به دست آورد، مطمئناً چكش روي آهن سرد كوبيده است. آيا به نظر شما انسان باتمام پيچيدگي خود اگر در تكنولوژي و بهداشت باهوش باشد ، پس در همه ي مسائل زندگي نيز باهوش است؟ آيا شما فكر نمي كنيد كه اگر انسان در يك مسير ذهني و ايدئولوژي زندگي باهوش گردد و راه زندگي را به خوبي پيدا كند و مهارت زندگي را در پرورش فطرت بيابد و براي تمام سوالاتش پاسخي بيابد ، اين نيز خود يك نوع مهارت مثل تكنولوژي و بهداشت پيشرفته است؟ و اين قياس زدن شما كه يك هوشمندي را به همه چيز تعميم مي دهد ، احتمال دارد باعث سقوط شود، زيرا آيا اگر يك راننده با وسيله ي نقليه بخواهد ، يك مسيري را با سرعت طي كند ، انتظار داريد وقتي از آن وسيله ي نقليه پياده شود نيز با سرعت زياد مسيرها را طي كند؟ و يا نسبت به افراد عادي قدرت فوق العاده بيشتري در دويدن داشته باشد؟ گرچه راننده و وسيله ي نقليه در مواردي با يكديگر سنخيّت دارند اما نبايد توانايي وسيله ي نقليه را به راننده تعميم داد.
بايد قبول كرد كه هر مهارتي جاي خود را دارد و تداخل مهارت ها در يكديگر عملاً صحيح در نمي آيد و زمينه ساز سفسطه و استنتاج غلط مي شود. به هر حال فرد باهوش راحت تر به نتايج مي رسد اما اگر ابزار كافي نداشته باشد ، همچنان ناتوان مي ماند.
موضوع اين است كه اگر مسئله ميزان هوش باشد، تحقيقات روان شناسي نشان داده است ، مردم كشور ما در قياس با كشورهاي اروپايي و غيره از ميزان هوش بالاتري برخوردارند ولي هوشمندي مردم سبب صنعتي شدن كشور نشده است؛ پس در نتيجه صرفاً هوشمندي ما را به نتيجه نمي رساند چون بسياري از پارامترها باعث حركت هوشمندي مي شود و چهره ي خود را ظاهر مي نمايد. عواملي در ظهور و شكوفايي هوشمندي دخيل هستند كه بخشي از آن عبارت است از : چگونگي تعليم و تربيت ، حسّ مسئوليت فردي و اجتماعي ، نظم و ترتيب در اصول و طرز انديشه ي زندگي ، فرهنگ و غيره كه بايد در پيش زمينه ي ظهورِ استعداد ، وجود داشته باشند.
در بخش ديگر اين طور اشاره مي شود كه فطرت يك امر همه جانبه در زندگي انسان است و انسان بايد در دو بُعد نيازهاي روحي و رواني مورد ارزيابي قرار گيرد؛ ضمناً فطرت در بخش نيازهاي روحي و رواني بايد در دو بّعد عالم مادي و عالم معنوي مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد، تا نيازهاي مادي و معنوي انسان به طور كامل در نظر گرفته شود ؛ در اين صورت مي توان فطرت را بيشتر تجزيه و تحليل كرد.
براي روشن تر شدن اين سؤال ( كه فرد باهوش راحت تر به حلّ نيازهاي فطري مي رسد ) بهتر است جوامع صاحب تكنولوژي را مورد تجزيه و تحليل آماري كه خود ارايه مي كنند ، قرار دهيد و جرايم و مشكلات اجتماعي و نوع روابط اجتماعي آنها را بررسي كنيد. هدف، قياس اين جوامع با هيچ كشوري نيست بلكه هدف اين است كه آنها هم در جاي خودشان چندان حركت همه جانبه اي را انجام نداده اند و هنوز در حلّ نيازهاي فطري ناكام هستند.
کج روی انسان ها در حرکت فطری
۱۷- چگونه بايد خود را قانع كرد كه آنچه اجتماعات و جوامع به دنبالش هستند ، مطابق با تعريف فطرت نيست؟ آيا تصوّر نمي شود كه شايد انواع شيوه هاي زندگي كه در دنيا وجود دارند، تمام اينها بروز چهره هاي فطرت است؟ شايد فطرت و كشش هاي زندگي ، آن قدر متنوع است كه چه بسا ما در گوشه اي از معناي فطرت دست و پا مي زنيم.اگر واقعاً پشت عينك زندگي ساير جوامع قرار بگيريم، آن وقت حركتهاي زندگي كه برخاسته از كشش هاي فطري است را چگونه بايد مردود بدانيم ؟ و اگر مردود باشد پس چرا آنها سرخورده نمي شوند و بازگشت نمي كنند و همچنان به زندگي ادامه مي دهند؟
فطرت ، علمي است كه به صورت موهبت در وجود تمام انسان ها نهاده شده و براي پرورش آن نياز به علم اكتسابي در مسير حركت است. كلّ انسان ها در حال زندگي هستند و تمام جوامع به شيوه ي خودشان زندگي مي كنند و اگر زندگي در بُعد جسماني را در نظر بگيريم ، فقر غذايي و ضعف جسماني در سرزمين هاي آفريقا مشهود است و همچنين نمي توان با اطمينان گفت كه در ساير كشورها ، بيمارستان ها خالي از بيمار است و جامعه ي آنها از بيماريهاي مختلف رنج نمي برد؛ به همين دليل موضوع فطرت نيز همانند فقر جسماني در سرزمين هاي آفريقا و فراواني بيماران در بيمارستان هاي جوامع ، گوناگون است و نمي توان ادّعا كرد كه شكل زندگي آنها در راستاي صحيح فطرت است. به هر حال آمار بيماري هاي قلبي در كشورهاييكه فرهنگ خشونت دارند بيش از ساير جوامع است. صورت و شكل زندگي و مشكلات آن در جوامع گوناگون، متفاوت است . نتيجتاً در بُعد فكري و ايدئولوژي زندگي نيز فقرها ، ضعف ها و بيماري ها وجود دارد و يك تفكّر اشتباه و بيمار در انسان ها مي تواند نياز فطري را به سمت وضعيّت بيمارگونه سوق دهد و اين يك اصل است كه نياز فطري ، در ميدان تفكّر و ساير قوّه هاي رواني ، خود را به نمايش مي گذارد.
پذيرفتن فرهنگ خشونت در جامعه اي دليل بر درستي اين فرهنگ نيست. وقتي انسان ها روشي صحيح در برطرف كردن نيازهاي زندگي نيابند، طبيعتاً به شيوه هاي نادرست وارد مي شوند و به آن عادت مي كنند. مثل مواد مخدر كه فرد را به دنياي خودش مي كشاند و ميليون ها انسان را اسير خود مي سازد و يا مانند عصبانيّت كه ميليون ها انسان در زندگ گرفتار آن هستند . تمام افراد عصباني ، در حال زندگي اند و سعي دارند هر گره اي را با فرمول خشم و عصبانيّت و جبر برطرف سازند اما آيا واقعاً اين زندگي پسنديده و مقبول است؟ پس رعايت حقوق ديگران چه مي شود؟ ميليون ها انسان جسم و روان خود را به مخدر وابسته كرده اند ، آيا اين وابستگي جزء نياز اساسي و ضروري انسان بوده است؟ پس به اين ترتيب چگونه مي توان پذيرفت كه ساير جوامع در مسير فطري خودشان صحيح حركت مي كنند؟ اگر انسان نياز به آب دارد ، هرچند نياز فطري انسان است اما آيا هر آبي را مي توان مصرف كرد؟ گرچه در اين مصرف ظاهراً همه سيراب شوند ، آيا نبايد مصرف آب هاي آلوده كه حاوي هزاران ميكروب ، انگل و ويروس هستند را مردود دانست ؟ اين كه چرا در پاسخ گويي به نيازهاي فطرت از مسيرهاي نادرست بازگشت نمي كنند به اين علت است كه آيا آب سالمي را در اختيار دارند كه برگردند؟ و آيا نسبت به آلوده بودن آب مصرفي خود به آگاهي رسيده اند و از عوارض آن با خبرند؟ تمام اين سؤالات نشانه ي فقر فكري است كه بر عده اي از انسان ها حاكم است.
به هر حال نياز فطري مي تواند در مسير نادرست نيز به ظهور برسد و انسان هايي كه در مسير نادرست گرفتار شده اند ، نياز فطري خود را به سنگ مي كوبند ، گرچه از زندگي خود خسته و يا ناراحت مي شوند اما راهي را براي بازگشت نمي شناسند و خود را سرگرم سراب هاي دل مشغول كننده مي كنند و اگر هم راهي را بشناسند ، گرداب زندگي نادرست، قدرت اراده و اعتماد به نفس را از آنها ربوده و توان حركت را از آنها گرفته و خود را محكوم به اين شرايط زندگي مي دانند.
اعتدال يك وضعيت تعديل كننده ي رواني ، جسمي و فطري در وجود انسان است و ماهيّتش اين است كه در هر شرايط چه در آرامش و چه در بحران نوعي رضايت را حاكم مي سازد، حتي اگر علي رغم ميل باطني فرد نيز باشد و در هر مرحله ي زندگي جسمي ، رواني و روحي مدام به دنبال آن رضايت و آرامش مي گردد. يكي از شرايط برخاسته از ماهيّت اعتدال ، زندگي مسالمت آميز است كه انسان ها به اين روند زندگي خو مي گيرند. اين مسئله را مي توان در زندگي جغرافيايي مناطق مختلف نيز مشاهده كرد. انسان ها با محيطهاي آب و هوايي منطقه ي خود ، همزيستي مسالمت آميز برقرار مي كنند، حتي انسان ها در آب و هواي سخت و خشن بر طبق عادت خودشان به زندگي ادامه مي دهند. اما مسئله ي كشش هاي فطري و هدايت آن يك مسئله ي فكري و ايدئولوژي است كه دامنه ي بسيار وسيع دارد و اگر انسان اعتدال سعادتمند را نشناسد، گرفتار رنج ها و سختي ها مي شود و در دل يك طرز زندگي اشتباه فطرتش را ناكام پيش مي برد و عمر تلف مي كند و همچون اعتياد فطرت خود را به مسير غلط گرفتار مي كند.
عالم هستي و تمام مخلوقاتِ آن را فطرتي است كه يك دريچه مهم از ظهور فطرت در عالم هستي ، اعتدال است. اعتدال ، قانون و نيروي حاكم بر هستي است . اعتدال ، قانون و نيروي حاكم بر جسم و روان انسان است و در مورد انسان نيز اين قانون و نيرو برخاسته از فطرت اوست. در بين اعتدال عالم هستي و اعتدال حاكم بر وجود انسان بايد سنخيّت ، همسويي و ارتباط متناسبي برقرار باشد. قانون اعتدال ، در دو زمينه آشكار و پنهان عمل مي كند. حتي ممكن است انسان فعل برخاسته از قانون اعتدال را درك نكند . هرگاه انسان راه متعادل سعادت را پيدا نكند ، طبيعتاً به روش هاي نامناسب در جواب گويي به كشش هاي فطري خود محكوم مي گردد.
براي مردود دانستن يك حركتِ زندگي بايد به نتيجه و محتويات ايدئولوژي آن زندگي توجه كرد و آن حركت زندگي را با اصل نيازهاي واقعي انسان در همه ي جوانب به مقايسه پرداخت ؛ در اين حالت تصميم گيري براي درست يا نادرست بودن يك روش آسان مي گردد. فقر در تعليمات زندگي باعثمي شود كه انسان ها در عادت ها و روش هاي غلط خود بمانند. ارايه آگاهي واقعي به شيوه ي درست ، بسياري از انسان ها را به سمت خود مي كشاند.
شخصيت شناسي و آشنايي با بع جسماني
" ديويدبال" معتقد است موفقيت يا عدم موفقيتيك نمايش منوط به درك و شناخت شخصيتهاي آن است از همين روست كه ميگويد: « آدمهای يك نمايشنامه را چنان بررسي كنيد كه گويي زندگي شان به اين تحقيق بسته است، و آنگاه بازيگران را به كار بگيريد؛ از آميزش اين دو، يك كاراكتر تئائري متولد ميشود.»
اما مسئله اين است كه براي شناخت و تحليل شخصيت چه بايد كرد؟ وآيا روش يا اطلاعاتي وجود دارند كه به ما كمككنند؟ مي گوئيم بله؛ تنها چيزي كه براي اين تحليل و بررسي نياز داريم، متن است. متن به تنهايي تمام اطلاعات ضروري دربارهي شخصيتها را در اختيار ما قرار ميدهد و ما تنها بايد آنها را بيابيم و با دقت بررسي كنيم. به قول"سوزان لنگر" هنرشناس معاصر،"هر چيزي كه در نمايشنامه باشد مهم است و هر چيزي كه در نمايشنامه نباشد، مهم نيست." اين سخن در واقع دو وجه دارد؛ يكي اين كه نبايد هيچ نكته و اشارهاي را در نمايشنامهاي كه شخصيتشناسي ميكنيم، كم اهميت بشماريم و ديگري اين مسئله را يادآوري مي كند كه متن و تنها متن، ملاك بررسي ما قرار گيرد.و به همين دليل است كه " لنگر" مي گويد: "هيچ اطلاعاتي دربارهي كلئوپاتراي تاريخي نميتواند تصور ما را از كلئوپاتراي شكسپير تغيير دهد."
براي شناخت شخصيتهاي يك نمايشنامه. علاوه بر مباحثي كه مربوط به انواع شخصيت از حيث اهميّت و سهمشان در شكل گيري و پيشرفت درام، از حيث جبههبندي نيروهاي موجود، و همچنين از لحاظ بافت فردي است، بايد "ابعاد" شخصيتها را بررسي كرد. "ابعاد" شخصيتها در واقع وجوهي از شخصيتها هستند كه شاكلهی اصلي آنها را از هر نوع و با هر كاركردي كه باشند، تعريف و تبيين ميكنند، پس بررسي " ابعاد" يك شخصيت،يعني اقدام نمودن به بررسي همه جانبه ي شخصيتي كه ميخواهيم به علل وجودي و كاركردي آن پيببريم و براي اين كه اين تحقيق و بررسي جامع و كامل باشد، لاجرم بايد از زوايا، مناظر و ديدگاههايي متعدد و متفاوت به شخصيت بنگريم. اين زوايا و ديدگاهها همان وجوهي هسنتد كه ما آنها را " ابعاد" مختلف ميناميم. از اهميت همين مسئله است كه "لاجوس اگري" ميگويد: " اگر قرار است تقدير كاراكتري ، رقم زده شود، بايد شرايط اجتماعي ، رواني و جسماني او را بدانيم"
ابعاد جسماني شخصيت
همواره زماني كه از ابعاد شخصيت سخن به ميان ميآيد، از سه بعد"جسماني"، "رواني" و "اجتماعی" ياد ميشود و گاهي به اين سه، ويژگي "اعتقادي"را نيز اضافه كردهاند، اما به گمانم در بررسياي جامع تر و كاملتر،دست كم ميبايستي يك بعد ديگر را نيز به اينها افزود و آن بعد"دراماتيك" يا نمايشي شخصيتاست. حال هريك از اين ابعاد را تبيين و تشريح ميكنيم تا چند و چون آن آشكار گردد.
بعد جسماني شخصيت؛ اين بعد، وجه جسماني شخصيت را معرفي ميكند و خود به دوبعد كوچك تر تقسيممي شود. يكي اندامشناسي (Physiology) و ديگري چهرهشناسي (Physiognomy) اولي ويژگيهايي همچون جنسيت، وزن، چاقي و لاغري ، بلندي و كوتاهي ، پيري و جواني ، معلوليتها و نواقص بدني، برجستگيهاي ظاهري مانند : دستان بزرگ داشتن يا ناخنهاي بلند داشتن و از اين قبيل ويژگيها، و حتّا كيفيت صدا و نحوه راه رفتن و خصوصيات مشابه ديگر.
دستهي دوم ويژگيهاي مربوط به چهرهي شخصيت است؛ از قبيل زشتي و زيبايي ، سياهي يا سفيدی،رنگ چشمها و موها، شكل صورت مثلا گرد، بيضي ، مثلثي، كشيده يا كوتاه بودن، شكلبيني، ابروها، لب ها و نواقصصورت مانند نداشتن دندانهاي پيش، نداشتن يك چشم و غيره و خلاصه هر آنچه مربوط به چهره و كيفيت و زييابي آن ميشود.
در بسياري از نمايشنامهها، بعد جسماني شخصيت پر اهميت بوده لذا به دقت تشريح يا توصيف ميشود. فيالمثل ميگويند اگر اين بعد و تضاد ناشي از آن را ، از نمايشنامهي" اتلو"، بين " اتلو" و "دزدمونا" برداريم، اساساً درام شكل نميگيرد؛ ( زيبايي، ظرافت، و سفيدي دزدمونا از يك سو و سياهي و زمحتي اتلو از سوي ديگر) همچنين اين بعد از شخصيت بسيار مورد توجه " ناتوراليست"ها بوده است وآنها همواره به اندام ، شكل و جنسيت توجه خاص داشتهاند
با فهم كامل اين بعد از شخصيت، زمينهي اصلي شناخت شخصيت فراهم ميگردد؛ چه بسياري از كنشها و واكنشهاي مربوط به ابعاد ديگر شخصيت نيز از همين بعد ناشي ميشوند.
بعد اجتماعي شخصيت؛ كه بسيار مورد توجه نويسندگان " واقعگرا" بوده است. شامل آن دسته از ويژگيهاست كه هويت اجتماعي شخصيت را معرفي كند؛ مانند: طبقه، شغل، ميزان تحصيلات، خانواده،درآمد، مرام سياسي يا حزبي، آداب معاشرت و رفتارهاي اجتماعي، تعداد فرزندان ، تجرد يا تأهل ، تابعيت، لهجه، محل زندگي و كار و از همه مهمتر نظر ديگران دربارهي او.
اين بعد از اين جهت مهم است كه اساس و جوهرهي تمايز انسان با حيوانات را ، اجتماعي بودن او دانستهاند و هم اينكه انسان هيچ گاه نميتواند از معيارها، توقعات و قضاوتهاي جمع دور بماند و از همين روست كه گفته اند: انسان حتّا در تنهايي، خود را با معيار اجتماعي و از دريچهي نگاه ديگران مي سنجد.
اين كه اجتماع چه تعريفي از شخصيت مورد بررسي ما دارد، واين كه شخصيت خود مي خواهد اجتماع و اطرافيان چگونه در باره او قضاوت كنند؛ يا اين كه تعامل بين اين دو ( شخصيت – جامعه) چگونه است، موجب كنشها و واكنشهايي از هر دو آنها ميگردد، كه بررسي آنها بسيار مهم و حياني است. به ديگر سخن بررسي بعد اجتماعي شخصيت يعني بررسيهمه جانبهي نقش شخصيت در جامعه و پيرامونش و همچنين بررسي دقيق براي تشخيص سهم اجتماع و اطرافيان در زندگي شخصيت.
عدّهاي اين وجه از شخصيت را مهمتر از بعد جسماني او دانستهاند؛ چه همانطور كه اشاره شد،"عامل اجتماعي به وجود آدمي و خصوصيات او معني و مفهوم ميبخشد. اين اجتماع است كه به اقتضاي شرايط موجود، معلوم ميكند قد بلند، زيباتر است يا شكمبرآمده… . اجتماع است كه سنجه هاي لازم براي سنجيدن و ارزش گذاري امور را ارائه ميدهد و افراد اگر راضي به پايگاه اجتماعي خود نباشند و بخواهند آن را تغيير بدهند، چارهاي ندارند جز آنكه ضوابط اجتماع را بشناسند و بكوشند تا براساس اين ضوابط، خود را در خور پايگاهي كه مورد نظرشان است بنمايانند".
بعد رواني شخصيت
در شكل ابتدايي بررسي بعد رواني ميگوئيم بررسي خصوصيات روحي و احساسات انسان و ويژگيهايي همچون جاهطلبي ، بيرحمي ، مهرباني، بخشندگي و مانند اينها. در طب قديم نيز هريك از "اخلاط اربعه" براي توصيف وضع و حال اشخاص و همين طور به صورت عام براي وصف ويژگيهاي رواني آدمها استفاده مي شده است. با اطلاق چهار عنوان سودايي ( افسرده، بدبين، مضطرب، پرخاشگر)، بلغمي ( كند، تنبلو اخمو)، صفرايي(تندخو، ثابت قدم، ترش رو و لجوج) و دموي ( پرهيجان، خوشگذران ، خوش بين) ،خصوصيات روحي و برجستگيهاي رواني افراد بازگو ميشده است.
در درام هم اين ويژگيها و خصوصيات مزاجي وجود دارند؛ اما روانشناسي شخصيت پيچيدهتر و نيازمند دقت و كوشش بيشتري است. بعد رواني اشخاص در درام را شايد بتوان پر اهميت ترين وجه،در تحليل رفتارها و كنشها و واكنشهاي شخصيت دانست. از همين روست كه " الياكازان" كارگردان فقيد تئاتر و سينماي آمريكا و از بنيانگذاران " اكتورز استوديو" معتقد است كه " كارگرداني در نهايت عبارت است از تبديل روانشناسي به رفتار"
ميدانيم كه روانشناسي " علم تحقيق در رفتار موجودات زنده، و به ويژه در تفكر، احساس و رفتار بشر است" و نظريههاي زيادي نيز به وسيلهي دانشمندان اين رشته ارائه شده است. شناخت و مطالعه ي اين نظريهها و روشهاي مختلف شناخت شخصيت انسان البته بسيار مفيد و موثر است، اما لزوماً نبايد روانشناس باشيم تا انگيزهها و محركههاي شخصيترا بررسي كنيم. انسان چيزي فراتر از سيستم است؛با اين وجود الگوهاي رفتاري خاصي وجود دارند كه تحت سلطهي روحيات آنهاست."درك اين كه همهي آدمها اميال اساسي خاصي دارند، ولي واكنش يكساني نسبت به زندگي ندارند، كليد خلق شخصيتهاي چند بعدي با حيات بيروني غني و حيات دروني قوي به شمار مي رود" پس براي شناخت و تحليل شخصيت نيز درك و فهم رفتار و گفتار او، وجستجوي انگيزههاي آنها، كليد شناختشان است."لاجوس اگري" مي گويد "اگر ما بخواهيم اقدام و عمل يك فراد را بدانيم بايد به علل و جهاتي كه او را وادار به آن عمل ميسازد آگاه شويم" و اينجاست كه وارد زواياي پنهان شخصيت و حوزهي انگيزههاي دروني او ميشويم.
آنچه در بررسي بعد رواني شخصيتها مورد توجه قرار ميگيرد را ميتوان به طور كلي اين گونه بر شمرد:
چگونگي زندگي جنسي، عاطفي و عشقي شخصيت.
حالات شخصيت و خلق و خوي او
حوداث موثر در زندگي فعلي شخصيت كه در گذشته رخ دادهاند اعم از حوداث خوب يا بد.
انگيزههاي رواني اعمال و رفتار شخصيت.
درونگرا يا برون گرا بودن شخصيت.
اميدها و آرزوها،روياها، كابوسها و توهمات.
شكل ارتباط با ديگر شخصيتها از حيث عاطفي، روحي و عشقي.
تصوّر شخصيت از خود و ديگران.
تصويري كه مي خواهد از خود و ديگران نشان دهد.
همهي اين موارد ميتوانند در شناخت دقيق شخصيت و تحليل و بررسي درست رفتار و گفتار او به ما كمك كنند؛ اين ها شرايط و عوامليست كه همه يا بيشتر آنها در نمايشنامههاي واقعگرا و در مورد شخصيتهاي اصلي درام آمدهاند و نويسندهاي واقعگرا با توجه به همين عوامل و نشانهها شخصيتهاي خود را پرداخته است.
به هر حال از آنجا كه بعد رواني شخصيت، بيش از هرچيز با رفتار، تمايلات و انگيزههاي شخصيت سرو كار دارد، تحليل و بررسي اين بعد بايد با دقت و سختكوشي كارگردان نمايش همراه باشد.
بعد " دراماتيك" يا نمايشي شخصيت.
از سه بعد "جسماني" ،"رواني" و"اجتماعي" شخصيت سخن گفتيم؛ اما توجه داشته باشيم كه همة آنها در دل يك بستر و موقعيت دراماتيك و يك طرح داستاني شكل مي گيرند؛ به ديگر سخن تمام بررسيها ي ما در ابعاد شخصيت طي يك "روند " دراماتيك محقق ميگردند. بررسي اين روند را، بررسي "بعد دراماتيك" شخصيت ميگوييم؛ در اين بعد با چند اصطلاح مواجهيم كه بررسي هريك از آنها براي شناخت شخصيت لازم و ضروري ست.
الف) انگيزه، مانع و هدف: "ديويد بال" ميگويد:" اولين قدم در راه تحليل يك شخصيت دراماتيك اين است كه ببينيد:
شخصيت چه مي خواهد ( انگيزه) 2- چهچيز در راه اين خواست شخصيت قرار گرفته ( مانع) و 3- شخصيت چه كاري را انجام ميدهد يا حاضر است انجام بدهد تا مانع را برطرف كرده به خواست خويش برسد ( عمل )" انگيزه و مانع زماني وجود دارند كه هدف و مقصدي بزرگتر وجود دارد، به ديگر سخن انگيزههاي مختلف در يك درام براي رسيدن به هدفهاي كوچكتري هستند كه خود هدفي بزرگتر را ميسازند. هدف، آرزو، خواست يا مقصدي است كه شخصيت ميخواهد يا بايد به آن برسد و انگيزه،"فشاريست كه آدمي را به جنبش وا ميدارد."
يافتن اين سه ( هدف، انگيزه، مانع) باعث ميشود، در هر عمل و رفتار شخصيت ،"علتي" را بيابيم كه آن عمل را توجيه و تيبيين ميكند؛ و در نهايت موجب شناخت بهتر و درستتر اشخاص بازي خواهد شد و همچنين به پاسخ دادن بعضي از سؤالات اساسي دربارة شخصيتها و داستان از قبيل شخصيتها به چه دليل حضور دارند؟ چرا با هم ارتباط دارند؟ چرا با يكديگر درگيرند؟ مسائل مورد درگيري چيست؟ براي پيشرفت درام دست به چه عملي ميزنند؟ وكنش اصلي در هر شخصيت چيست؟ ، منجر خواهد شد.
ب) رشد و تحول شخصيت: ميدانيم كه جهان يكسره در حال تغيير و تحول است. درام نيز از اين قاعده مستثنا نيست و دائماً حادثهاي، عملي ، عكسالعملي، يا اطلاعاتي جديد، موجب تغيير و حركت در آن ميگردد. "تغييراتي كمّي را كه از آن طريق، برقراري يك نظام ارتباطي در شخص حاصل شود نمو( يا رشد) شخصي بازي مي گويند" ؛ تحول نيز نتيجه ي غايي نمو يا رشد است يعني تغيير نهايي در موضع شخصيت ."نمو، كه نمايانگر حركت در جهتي معين است [به سمت هدف] امري خود به خودي نيست، بلكه در پي علتّي و بر اثر فعل و انفعالاتي بخصوص صورت ميگيرد"؛ بنابراين درك رشد و نمو شخصيت و احتمالاً تحول اشخاص بازي ، زمينهاي است براي فهم بهتر روابط بين اشخاص و موقعيت و شرايط آنها.
معمولاً رشد و نمو شخصيت از يك "بعد" او آغاز ميشود و بر ساير ابعاد نيز تأثير ميگذارد اما ميگويند هر تحولي به علت ، نياز و هدف اشخاص بستگي دارد و براساس روابط علّت و معلولي و برحسب احتمال و ضروت صورت ميپذيرد؛ و با بررسي حوداث درام و براساس اين قانون كه "حادثه يعني تغيير". ميتوان دامنهي تغييرات را پيگيري كرد و ارتباط آنها را با شخصيتها درك نمود؛چه " هر حادثهي داستاني، تغيير با معنايي را در شرايط زندگي شخصيت به وجود ميآورد."
نكتهاي ديگر دربارهي"رشد يا نمو" گفتني ست؛ و آن اينكه عموماً واژهي رشد يا نمو، بار معنايي مثبتي دارد و به تغييري خوب يا به سمت كمال اطلاق ميشود؛ا ما در درام كاربرد ارزشي ندارد و صرفاً جنبههاي تغييري آن مد نظر است.
ج- " نقطهي ضعف" شخصيت.
در تعريف ارسطويي از درام "هامارتيا"، يعني" نقطهي ضعفي" كه باعث تيره بختي قهرمان تراژي مي گردد. امروزه نيز بر اين اساس كه " هيچ شخصيتي كامل و بيعيب نيست و همه تحت تأثيرروحيهي شخصي و مسائل حل نشدهي زندگي به پيش رانده ميشوند." ، شخصيتهای اصلي يك درام را كه داستان را به وجود ميآورند و پيش ميبرند، داراي نقطهيا نقاط ضعف ميدانيم. بررسي نقطه ي ضعف شخصيت ، يعني آسيبشناسي او در ارتباط با اشخاص ديگر، حوداث و موقعيتها. معمولاً خواست ، اراده، نقص، ويژگي يا خلق و خويي در شخصيت وجود دارد كه اگر نبود، درام شكل نميگرفت يا دست كم به اين صورت پيش نميرفت. بررسي اين عامل يا نقطه، اگرچه ممكن است به مسائل اخلاقي يا ارزشي نيز مربوط باشد، اساساً مقولهاي ديگر است و نقطهي ضعف يك شخصيت لزوماً يك ويژگي منفي يا نابهنجار نيست و ممكن است حتّا مثبت و بهنجار باشد.يافتن اين عامل و بررسي آن و تعيين كيفيات تأثيرش، از اين جهت ضروري و مهم است كه"گاهي ضعف شخصيت ، عامل تعيين كنندهي داستان است."
باري در بررسي ابعاد شخصيت ( جسماني، رواني، اجتماعي و دراماتيك) بايد همواره به خاطرداشت كه هم ابعاد شخصيت و هم انواع شخصيت با يكديگر ارتباطي تنگاتنگ دارند و اين گونه تقسيم بندي آنها، بيشتر جنبهي تحليلي دارد؛ و به اين دليل است كه وجوه و ساحتهاي متعدد شخصيترا ناديده نگيريم؛ نه اينكه مستقل و بدون تأثيرپذيري از ديگري باشند.
نكتهي ديگر اين است كه درباب بعد اعتقادي شخصيت، ميتوان آن را به دليل اينكه از يك منش و مرام برخوردار باشد، در همان بعد اجتماعي شخصيّت،واگر به جنبههاي عاطفي، احساسي، و ويژگيهاي اخلاقي و روحي مربوط است در بعد رواني، آن را بررسي و تحليل نمود.
گفتن اين مسئله نيز خالي از لطف نيست كه دربارة ابعاد شخصيت و با همين تقسيم بندي كه ارائه شد، مي توان به اين نتيجهي تطبيقي رسيد كه در بسياري از درام هاي واقعيتگرا، تأكيد بر يكي از اين ابعاد، بيشتر است و اهميت بيشتري در فلسفهي وجودي آن شخصيت دارد.
انسان شناسی اعتقادات دینی و جماعت گرایی های جدید شهری و بعد جسماني انسان
پیش از هر چیز لازم است تعاریف خود را از موضوعی که امروز قصد پرداختن به آن را داریم روشن کنیم. شاید لازم باشد بر نکته ای اولیه تاکید کنیم، نگاه و بررسی دین از زاویه جامعه شناسی و انسان شناسی صرفا بر ابعاد انسان شناسی این پدیده تاکید دارد و نه از ابزارها و نه از رسالتی تعریف شده برای پرداختن تمام و کمال به آن برخوردار نیست. دین در حقیقت پدیده ای فراشناختی است که حدود آن بسیار بیشتر از حدود علم می رود و از لحاظ اجتماعی نیز امروز هر چه کمتر می توان صرفا دین را در کارکردهایش در بعد اجتماعی محدود کرد. بنابراین باید گفت که جامعه شناسی و انسان شاسی مشروعیت لازم را برای پرداختن به جنبه هایی به جز جنبه هایی که حوزه کار خود آنها را در بر می گیرند در این زمینه بپردازند و البته این نکته بدان معنا نیست که نتوان به تعاملات و اندیشیدن هایی بین رشته ای میان فرضا انسان شناسی و تئولوژی فکر کرد که حتی به کاربردهای قابل بهره برداری در عرصه های زدگی مدرن نیز بیانجامند.
در تعریف انسان شناسی، انسان شناسی اعتقادات و باورهای دینی را یکی از شاخه های انسان شناسی فرهنگی تعریف می کنند که به پدیده های قدسی و دینی در همه ابعاد آن در همه زمانها و در همه مکانهایی که انسانی در آنها وجود داشته یا دارد می پردازد. پایه اساسی مطالعات دینی در انسان شناسی تقسیم پدیده ها مشهود و محسوس در حیات اجتماعی – فرهنگی به قدسی(sacred) و ناقدسی(profan) بوده است که مطالعات کلاسیک ها در این رشته بر آن تاکید داشته اند: انسان ها از قدیمی ترین ایام پدیده ها را به دو گروه قدسی و ناقدسی تقسیم کرده اند.
پدیده های ناقدسی پدیده های طبیعی و قابل درک برای آنها به حساب می آمده اند. و پدیده های قدسی، تمامی پدیده های دیگری که برای آنها قابل درک نبوده و منشاء آنها را ناشناخته و مرموز و در عین حال قدرتمند می دانسته اند.
نظریه های قدسی و ناقدسی
نظریه پردازان بسیار زیادی در این حوزه به تفکر پرداخته اند و البته همواره گفتمان خود را به حوزه دین محدد نکرده و تلاش کرده اند که این پدیده را به حوزه های دیگر رفتاری و ذهنی انسان ها پیوند دهند. برخی از مهم ترین این شخصیت ها را می توان در زیر بر شمرد:
- لوسین لوی برول (انسان شناس فرانسوی) در کتاب خود «ذهنیت ابتدایی» تفکیک کاملی بین ذهنیت های ابتدایی و فرهنگ های اروپایی در حوزه دین قائل می شد. گمان او آن بود که انسان های به اصطلاح «ابتدایی» فاقد عقلانیت بوده و یا باید آنها را صرفا دارای عقلانیتی «ابتدایی» به شمار آورد که برای مثال در آن تضاد سبب از میان رفتن فکر و تعقل نمی شده است. با این وصف می دانیم که لوی برول در پایان عمر این نظریات را به کنار گذاشت. در این مورد نگاهی بر کتاب های کاسیرر از جمله «فلسفه صورت های سمبلیک» و «اسطوره دولت» ( که هر دو به وسیله یداله موقن به فارسی ترجمه شده و نشر هرمس منتشر کرده است) می تواند در تحلیل نظریات برول مفید باشد. - جیمز فریزر و ادوارد برنت تایلور ( انسان شناسان بریتانیایی) همچون اکثریت سایر نظریه پردازان از یک دیدگاه تطوری دفاع می کردند که از زنجیره جادو به دین و سرانجام دانش ( بر مدل سه گانه اگوست کنت) حرکت می کرد. مدلی که مطالعات تجربی قرن بیستم در جوامع انسانی و حتی «ابتدایی ترین» این جوامع آن را به زیر سئوال بردند زیرا نشان داد لزوما خطی میان جادو و دین وجود ندارد و افزون بر این دین و دانش لزوما با یکدیگر در تضاد نیستند.( در این مورد کتاب تاریخی فریزر « شاخه زرین» که ترجمه فارسی آن در نشر آگاه، قابل تامل است). با این وصف باید توجه داشت که مطالعات نشان داده اند که ما تاکنون جامعه ای را نیافته ایم که در آن نوعی از معنویت و باور به عناصر فرا طبیعی وجود نداشته باشد. همچنین این مطالعات نشان داده اند که میان عنصر جادو و باور های فراطبیعی لزوما پیوندی وجود نداشته و زمانی که این جوامع به ادیان بزرگ رسیده اند حرکت آنها را نمی توان به صورتی خودکار و به ویژه جبرگرایانه در تداوم باور های پیشین ارزیابی کرد.
- امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی با کتاب کلاسیک خود با عنوان «صور ابتدایی حیات دینی» ( که با ترجمه باقر پرهام در نشر آگاه در دسترس است) پدیده دین را در تفکیک قدسی و ناقدسی در میان بومیان استرالیا (البته صرفا بر اساس اسناد غیر مستقیم و نه مطالعات میدانی) بررسی و تحلیل کرد و به طور کلی به این نتیجه رسید که دین را باید بیش و پیش از هر چیز عاملی برای انسجام اجتماعی در نظر گرفت که در صورت سامان یافتن جامعه بر روی مدل های دیگر همبستگی( از جمله مدل دولت)، کارکرد خود را از دست خواهد داد. با این وصف مدل جوامع پیشرفته صنعتی که در آنها عقلانیت به اوج خود رسیدند و همبستگی کاملا می توانست و می تواند از خلال عقلانیتی نهادینه شده و مدنی صورت بگیرد، نظریه دورکیمی را تایید نکرد، زیرا امروز جوامعی با عقلانیت ابزاری در حداکثر خود (اسکاندیناوی) بسیار دین دارتر از جوامعی با عقلانیت ابزاری کمتر و همبستگی نهادی کمتر همچون فرانسه هستند. ایالات متحده در عین حال ثروتمندترین و یکی از دین دارترین کشورهای جهان به شمار می آید.
- رودولف اوتو و پس از او میرچیا الیاده پدیده قدسی را «چیزی کاملا دیگر)(ganz andere) قلمداد کردند یعنی چیزی که انسان ها به دلیل تفاوت غیر قابل درک آن با تمام حوزه های شناختی خویش به آن باور می آورند. الیاده ذات انسان را دینی (homo religiousus) می داند و همه اشکال جدید ایدئولوژیک را نیز دین می شمارد. برای نمونه او در کتاب تاریخ ادیان خویش حتی اشکال جدید ایدئولوژی های الحادی نظیر مارکسیسم را نیز نمونه هایی از ادیان جدید می داند که الگوهای خود را (از جمله در کیهان زایش ها، فرجام ها، پیامبران متون مقدس و...) از ادیان باستانی اخذ کرده اند.
نظریه های معاصر انسان شناسی دین
در حوزه انسان شناسی می توان بر برخی از انسان شاسان به طور خاص در این زمینه تاکید کرد:
- کلود لوی استروس (انسان شناس فرانسوی) قدسی و ناقدسی را در مجموعه نظریه دوگانه(binary) خود قرار می دهد که انسان برای درک جهان به آن نیاز دارد. به باور لوی استروس انسان ها جهان بیرونی را تنها می توانند با تبدیل آن به گسست های دوگانه گرا درک کنند در حالی که این جهان، جهانی است پیوستاری (طیفی) و نه گسستی . در جهان بیرون میلیونها رنگ وجود دارد اما ما آنها را به سیاه در مقابل سفید و سپس در یک مثلث ساختاری، به خاکستری و از آنجا به چند رنگ محدود دیگر تبدیل می کنیم ما برای آنکه جهان بیرونی را بفهمیم و بتوانیم در ساختار شناختی خود از خلال زبان ( که به ناچار محدود است) آن را به بیان درآوریم. همین دو گرایی ها در تمام موارد دیگر نیز انجام می گیرد : روز در برابر شب، زیبا در برابر زشت، پخته در برابر خام، بالا در برابر پایین و .... با این وصف نظریه استروسی دین بیشتر بر پایه تخلیل ساختاری اسطوره ها استوار است تا درک دین به مثابه نوعی از رفتار جتماعی پایدار و قابل انعطاف با جهان مدرن .
- کلیفورد گیرتز (انسان شناس آمریکایی) پدیده دینی را در قالب نظریه عمومی فرهنگ خود که آن را مجموعه هایی نمادین از ذهنیت های انسانی که حیات اجتماعی آنها را تعریف می کنند و خود انسان ها آنها را به گرد خویش تنیده و بر پایه تفسیر آنها به زندگی خویش ادامه می دهند تعریف می کند. برای گیرتز دین یکی از بالاترین و عمیق ترین اشکال نمادسازی و تفسیر پذیری فرهنگی است که بدون آن انسانها نمی توانند مدلی برای رفتارهای خود داشته باشند بنابراین آنها دائما به دنبال نوزایی اشکال و محتواهایی تفسیر پذیر هستند که می توان کاملا قالب هایی دینی به خود بگیرند. گیرتز با مطالعات خود در اندونزی و مراکش این امر را با مصادیق عملی نشان می دهد.
- در این میان نباید البته سهم انسان شناسانی چون ویکتور ترنر و مری داگلاس و همچنین دیوید اشنایدر را از یاد برد که دین را بیشتر در قالب های مناسکی آن در نظر گرفته و تحلیل کرده اند هر چند این شکل گرایی می تواند نقاط ضعفی از خود در تحلیل پیچیدگی پدیده های دینی در جهان امروز نشان بدهد و از سوی دیگر بسیاری از موقعیت های مدرن را نیز قابل درک کند.
حوزه مطالعات
انسان شناسی اعتقادات دینی را می توان دارای دو حوزه اصلی دانست نخست حوزه کلاسیک و سپس حوزه مدرن. در حوزه کلاسیک، هدف مطالعه بر اشکال اعتقادی خارج از ادیان بزرگ ( باورهایی چون جادو، توتمیسم، تابوها، جان گرایی ها، اشکال «ابتدایی» دینی، «خرافات»، ...) در جوامع کوچک غیر غربی و غیر شهری بود. این حوزه در نیمه قرن نوزد هنگامی شکل گرفت که اروپائیان کاملا خود را محق می دانستند که جهان را بر پایه قدرت خود تقسیم کنند و «دیگران» را وحشی و «بی دین» تلقی نمایند. به این ترتیب جامعه شناسی دینی را مناسب مطالعه جوامع خود و انسان شناسی دینی را موظف برمطالعه بر پدیده دینی در سایر جوامع بدانند.اما حوزه جدیدی که در حدود سه دهه است که انسان شناسی درون آن وارد شده است مطالعه بر اشکال حاشیه ای و ترکیبی در نمونه های جدیدشان (تداوم جادو و شمنیسم در مدرنیته، فرقه های دینی، درهم گرایی دینی، نمونه های محلی ادیان بزرگ: مسیحیت یا اسلام افریقایی، بودیسم هندی یا چینی، جماعت گرایی های قومی و دینی، پدیده نوزایی دینی در ابعاد هویتی آن ...)، تداخل حوزه های اعتقادی با سایر حوزه ها: اقتصاد، سیاست، نظام خویشاوندی...را هدف خود قرار داده است. این حوزه بدون آنکه موضوع های کلاسیک را از مجموعه حوزه های مطالعاتی انسان شناسی بیرون براند، چه نسبت به موضوع های مطرح در آن و چه نسبت به موضوع های جدید ، دیدگاه های تازه اغلب کاربردی دارد و در پی آن است که مشکلات انسان ها را که به دلیل تنش های ناشی از این گونه پدیده ها پیش می آید و جهانی شدن یکی از دلایل اصلی آن است به گونه ای به سوی کاهش یافتن و همگرایی پیش ببرد.
تفکیک انسان شناسی با جامعه شناسی دینی در حوزه کلاسیک این تفکیک کاملا روشن بود زیر همانگونه که اشاره شد جامعه شناسی دینی وظیفه خود را پرداختن به جوامع و ادیان بزرگ ( و به ویژه مسیحیت در سطح شهرها) می دانست و انسان شناسی را به سراغ جوامع و ادیان کوچک و حاشیه ای می راند. اما تفکیک در حوزه دین کاملا مبهم است و بسیاری از مرزها برداشته شده اند : این تفکیک امروز بیشتر تفکیکی روش شناسانه است: مطالعات انسان شناسی دینی بیشتر بر اشکال مدرن یا نوزایی های جدید دینی در قالب های جماعتی-قومی می پردازد و برای این کار از روش های کیفی و مطالعه بر جوامع نمونه کوچک استفاده می کند . در حالی که جامعه شناسی بیشتر بر گرایش های بزرگ در ادیان گسترده و نوزایی ها در قالب روندها و قشر بندی های اجتماعی توجه دارد و برای این کار از روش های کمی و آماری استفاده می کند. مطالعات انسان شناسی بیشتر بین رشته ای و مطالعات جامعه شناسی بیشتر معطوف به روابط اجتماعی از دیدگاه خود جامعه شناسی است.
چند مفهوم کلیدی برای درک بهتر آنچه به بیان در آمد باید به چند مفهوم اساسی در انسان شناسی دینی بپردازیم: - جادو : جادو که ریشه آن به واژه «مغ» فارسی می رسد که به صورت مجوس به یونانی و سپس به زبانهای اروپایی رسید (magic)، نوعی باور به قدرتی خارق العاده در یک فرد(جادوگر) یا یک گروه در ایجاد تغییرات مورد درخواست به صورت مثبت یا منفی است بنابراین جادو را به دو نوع تقسیم می کنند: 1- جادوی سفید: به معنی ایجاد تغییر مثبت، یعنی تاثیر گذاری جادوگر بر واقعیت بیرونی برای ارضای خواستی مثبت همچون رسیدن به محصول مناسب و بیشتر در کشاورزی یا ایجاد عشق و دوستی. 2- جادوی سیاه : یعنی باور به قدرت جادوگر به ایجاد تغییر منفی یا ارضای خواستی منفی همچون زیان و آزار رساندن، ایجاد بیماری یا مرگ، شکست رقیب، دور کردن دو نفر از هم، ایجاد نفرت و تنش ( شکلی گسترده از جادو که به خصوص در سنت وودو در کارائیب مشاهده می کنیم) - توتمیسم: این مفهوم به نوعی احساس تعلق یک انسان یا یک گروه اجتماعی به یک نماد یا یک موجود زنده یا بی جان برای ایجاد هویت ( گیاه، جانور، اشیاء نمادین، ...)اطلاق می شود . فرایندهای نام گذاری عموما از خلال روند های توتمی انجام گرفته است. توتمیسم جدید از خلال رویکردهای نمادین، تفسیری و نماد و نشانه شناسی در همه حوزه های زندگی اجتماعی و فرهنگی انسان ها دنبال می شود. باور به تقدس برخی از رنگ ها یا بعضی از رفتارها و یا شکل ها که عموما به صورت نماد و نشانه نیز در می آیند از همین گرایش های توتمی ریشه می گیرند.
- تابو: به معنی باور به ممنوعیت یک عمل یا یک فکر و اعتقاد به آن است که زیر پا گذاشتن این ممنوعیت ایجاد یک مصیبت فردی یا جمعی می کند: تابوها بسیار متنوع هستند: تابوهای زبانی(واژگان ممنوع)، تابوهای غذایی ( غذاهایی که صرف آنها به طور کلی و یا در مواقع و در شرایط خاصی ممنوع است)، تابوهای حرکتی و لمسی ( لزوم رعایت حریم ها و فاصله ها، پرهیز از برخی حرکت ها و پنهان کردن برخی دیگر...)، تابوهای خویشاوندی ( ممنوعیت ازدواج میان افراد هم خون ...) برخی از این تابوها ( همچون تابوی ممنوعیت ازدواج با محارم به عقیده انسان شناسانی چون لوی استروس، نقش اصلی را در شکل دادن به انسانیت داشته اند). توتم و تابو با عنوانی به همین شکل موضوع رویکردی فرویدی به این موضوع نیز بوده است.- جان گرایی(animism): یعنی باور به وجود روح در همه موجودات جاندار و بی جان . این واژه ای عمومی بود که اروپائیان برای انواع ادیان افریقایی ساختند تا اعتقاد آنها را به نبرد میان ارواح نیک و شر توضیح دهند. تسخیر نوعی باور به در اختیار گرفته شدن یک کالبد به وسیله یک روح خبیث است که نشانه آن بروز بیماری های روانی یا کالبدی تلقی شده و معمولا از طریق مناسک و مراسم خاصی ( نظیر مناسک زار در جنوب ایران) تلاش می شود روح خبیث از کالبد او خارج شود. جان گرایی که اشکال متفاوتی همچون پانتئیسم(همه خدا باوری) در بسیاری از جوامع از جمله جوامع غربی معاصر نیز دیده شده است. درهم گرایی: معنی این مفهوم ترکیب دو یا چند سیستم اعتقادی برای به وجود آوردن اشکال جدید است. می دانیم که امروز ما دارای نمونه های بسیار متفاوتی از ادیان بزرگ هستیم برای مثال از مسیحیت یا اسلام افریقایی، اروپایی یا آسیایی و حتی بنا بر کشور مثلا ایرانی، چینی، ژاپنی و غیره صحبت می کنیم . افزون بر این، درهم گرایی به شاخه های جدید و گاه بسیار پیچیده ای از باورهای اعتقادی نیز شکل داده است مثلا کیش کارگو(Cargo Cult) و یا نمونه های متعدد فرقه ای دینی در نقاط مختلف جهان چه در کشورهای پیشرفته و چه در کشورهای در حال توسعه جهان. - نوزایی دینی: این مفهوم در سالهای اخیر با به میان کشیده شدن بنیادگرایی ها بسیار مطرح شده است. انسان شناسان اغلب به آن باور دارند که این پدیده را نباید به عنوان نوعی رجعت به عقب بلکه برعکس نوعی پدیده مدرن در نظر گرفت که در بسیاری از نقاط تنها راه را برای مقاومت در برابر امواج مخرب جهانی شدن و تمایل آن به یکسان سازی فرهنگی در نظر گرفت. بنابراین باید به این پدیده همچون نوعی از جماعت گرایی ها، به عنوان فرایندی هویت ساز و یا بر عکس مخرب هویت های موجود نگریست. همچنین آنها تاکید دارند که بین شکل گرفتن جماعت های جدید و جماعت گرایی ها با این پدیده باید روابط مشخصی را مشاهده و آنها را تحلیل کرد( در این مورد نگاهی به آثار متعدد آرجون آپادورای انسان شاس آمریکایی هندی تبار اهمیت دارد). - شمنیسم: این مفهوم را باید باور به وجود قدرت ایجاد ارتباط میان هان زندگان و جهان مردگان از طریق یک فرد (شمن) تعریف کرد که کالبد او حالت یک رسانه را پیدا می کند و از طریق رفتارهای شمنی ( روزه گرفتن های طولانی، جدا شدن از گروه و انزوا، برخی مناسک و رفتارهای جادویی یا شبه جادویی، خلسه، برخی اشیاء ....) این رابطه را ایجاد می کند تا عموما به درخواست فرزندان برای ارتباط با روح نیاکانشان پاسخ دهد. شمن فردی مقدس شمرده می شود ولی تقدس او با جادوگر متفاوت است و بیشتر دارای نوعی تقدس رسانه ای (کالبدی ) است که لزوما به شخص خود او مربوط نمی شود. تصور آن است که شمن نه قدرتی فردی بلکه مهارتی دارد به این که بدن خود را آماده ایجاد رابطه کند. تقاضاهای مردم از شمن آن است که آنها را با نیاکانشان ربط دهد تا بتوانند از آنها خواست های خود را طلب کنند. شمن ها عموما خارج از چارچوب های جامعه در شرایط سختی زندگی می کردند و شخصیت آنها عموما با جادوگر متفاوت بود- مناسک و مراحل گذار: این مفهوم عمدتا از طریق آرنولد وان جنپ (انسان شناس بلژیکی) مطرح شده است و بر موضوع پاگشایی (رمز آموزی) و مناسک آن در مراحل خاصی از زندگی (crisis of life) عمدتا شامل : تولید، بلوغ، ازدواج و مرگ تاکید دارد. مناسک شامل سه مرحله انزوا از گروه، مرحله میانی یا گذار و مرحله پیوستن دوباره به گروه می شوند و می توانند در همه حوزه های حیات اجتماعی و نه فقط موارد فوق دیده شوند. مری داگلاس و ویکتور ترنر بر این مساله در ابعاد جدیدش مطالعه کرده اند. این مناسک امروز همچون گذشته وجود دارند و حتی می توان گفت بر تعداد و پیچیدگی آنها افزوده شده است بنابراین انسان شناسان می توانند آنها را موضوع کار خود قرار دهند.
جماعت گرایی
اگر خواسته باشیم به موضوع رابطه میان جماعت گرایی های جدید و باورهای دینی بپردازیم پیش از هر چیز لازم است مفهوم جمماعت و جماعت گرایی را بشکافیم: جماعت را باید هر گروه اجتماعی که بر اساس گروهی از مشخصات و مولفه ها از جمله مولفه های سرزمینی، نمادین، توتمی ( نام گذاری)، تابویی و رفتاری، سودمندانه و کارکردی ( جماعت های کاری – حرفه ای)، قومی، دینی یا مطالباتی و... خود را از دیگر جماعت ها تفکیک و هویت کاملا یا نسبتا مستقلی به وجود بیاورد. در این رابطه می توان جماعت گرایی: نوعی مقاومت در برابر فرایند یکسان سازی و هویت کشی های معاصر برای نمونه در فرایند جهانی شدن، نمونه ها: نوزایی های جماعت گرایانه دینی (بنیاد گرایی ها)، قومی ( شوینیسم ها و ملی گرایی های قومی)، فرهنگی ( خرده فرهنگ ها و ضد فرهنگ های معاصر )، اقتصادی ( انحصارهای اقتصادی خانوادگی ، قومی ...) سیاسی ( ایجاد لابی های تفاوت ...) تعریف کرد.جماعت گرایی های شهری اشکال جدیدی هستند که می توان در شهرها برای ایجاد هویت یابی مشاهده کرد. نمونه هایی از این نوع جماع گرایی ها را می توان در قالبهایی هم مثبت و هم منفی مشاهده کرد: در شکل مثبت می توان به جماعت هایی چون دسته ها و گروه های جوانان دارای علایق مشترک ( هیئت ها، گروه های فرهنگی ، فرهنگی ...) اشاره کرد . و در قالب های منفی به اشکالی چون گنگ ها(دسته های جوانان بزه کار)، نوزایی های شوینیستی رادیکال و افراطی ...باید توجه داشت که شناخت نوزایی های اعتقادی می تواند کمک زیادی به درک جماعت گرایی های دید شهری بکند. و البته جماعت گرایی ها در هر شکلی (مثبت یا منفی) گویای نیازهای هویتی هستند و آنچه اهمیت دارد شناخت این نیازهاست. در بسیاری موارد جماعت گرایی ها اشکال نوزایی شده مفاهیم کلاسیک و اساسی انسان شناسی اعتقادی هستند ( جادو، شمنیسم، تابو، توتم...) نوزایی های جماعت گرایانه می توانند بسیار منفی باشند زیرا پی آمد آنها می تواند به سایر هویت ها ( هویت ملی، هویت دینی ) و یا به انسجام عمومی جامعه ( همبستگی، امنیت اجتماعی و شفافیت های کارکردی ...)ضربه بزند.
نتیجه گیری
به طور خلاصه از بحثی که شد می توان نتیجه گرفت که برای مقابله با اثرات منفی جماعت گرایی های جدید شهری باید سه روش فرهنگی در آن واحد اتخاذ شود:
1- نیاز سنجی هویتی و کمک به شکل گرفتن جماعت ها برای ایجاد مکانی برای شکوفایی و بیان آنها.
2- ایجاد امکان به تداخل یافتن و ترکیبی شدن جماعت ها برای همگرایی میان آنها و جلوگیری از تنش و تضاد یافتن آنها با یکدیگر و از این طریق فراهم آمدن امکان مدیریت تفاوت در سطح جامعه. 3- جلوگیری از شکل گرفتن جماعت گرایی های منفی و در تضاد با منافع و هویت های عمومی و انسجام های ضروری اجتماعی از راه مثبت، و به حداقل رساندن روش های قدرتمدارنه مقابله با این جماعت گرایی ها که اغلب از طریق فرایند مقاومت به تقویت آنها منجر می شود.
در تحقیق ارائه شده توزیع منابع استفاده گردیده در مباحث این تحقیق به شرح زیر می باشد:
1-مباحث مربوط به ترک الکل، نظریهی فرآیند هماورد و پیوست پرسشنامهMAC-R از کتاب الکلیسم دکتر بهروز معبودیان
2-مباحث مربوط به متن اصلی (اینترنت)
3-و بالاخره تمام مباحث باقیمانده دیگر از کتاب خلاصه روان پزشکی کاپلان – سادوک میباشد.
الکل
اصطلاح «الکل» به گروه وسیعی از مولکولهای آلی اطلاق میشود که یک گروه هیدروکسیل(-OH) پیوسته به اتم کربن اشباع شده است اتیل الکل که گاهی الکل نوشیدنی هم نامیده میشود برای خوردن مورد استفاده قرار میگیرد.
طعم و مزه مشخص مشروبات الکلی مختلف، حاصل روشهای تولید آنها است، که در محصول نهایی به پیدایش متجانسهای مختلف میانجامد، هرچند متجانسها ممکن است اثرات روان گردان متفاوت بر مشروبات الکلی مختلف ببخشد، این تفاوتها عملا در مقایسه با اثر خود اتانول جزئی است.
معهذا بر حسب اندازههای متوسط مشروبها، پزشک میتواند تخمین بزند که یک پیمانه مشروب، سطح الکل خون یک شخص 150 پوندی را 15 تا 20 میلیگرم در دسی لیتر بالا میبرد، تقریبا غلظت الکلی است که یک فرد معمولی میتواند در هر ساعت متابولیزه کند (مراجعه به جدول - آیا مست هستید؟)
جذب الکل:
حدود 10 درصد الکل مصرفی از معده و باقی آن از روده کوچک جذب میشود مصرف سریع رسیدن به اوج غلظت خونی را تسریع و مصرف تدریجی زمان آن را طولانی میکند.
بدن در مقابل مغلوب شدن به وسیلهی الکل به برخی مکانیسمهای محافظتی مجهز است، اگر غلظت الکل معده بالا رود، موکوز ترشح شده و دریچه پیلوریک بسته میشود،به این ترتبیب ممکن است مقادیر زیادی الکل ساعتها در معده غیر قابل جذب بماند، به علاوه اسپاسم پیلور موجب تهوع و استفراغ میگردد.
الکل پس از جذب شدن به گردش خون، در تمام نسوج بدن پخش میشود. آثار مسمومیت زمانی بارزتر است که سطح الکل در خون به سرعت بالا میرود تا وقتی که به تدریج جذب و اکسیده شده و سطح آن نزول می یابد.
(پدیده ملانبی Melanby-effect) به این دلیل، سرعت جذب رابطه مستقیم با واکنشهای مسموم کننده (مستیبخش)دارد.
متابولیسم الکل:
حدود 90 درصد الکل جذب شده با اکسیداسیون متابولیزه میشود، 10 درصد باقی بدون تغییر توسط کلیهها و ریه دفع میشود.
بدن میتواند حدود 15 میلیگرم الکل در دسی لیتر خون را در ساعت متابولیزه کند، با طیفی بین 10 تا 34 میلی گرم در دسی لیتر در ساعت.
الکل به وسیلهی دو آنزیم متابولیزه میشود. الکل دهیدروژناز (ADH) و آلوئید دهید روژناز (ALdDH) .
الکل در درجه اول توسط کبد متابولیزه میشود که بالاترین سطح ADH را دارد ADH کاتالیزور تبدیل به الکل به استالدئید میباشد که مادهای بسیار سمی است (ALdDH) کاتالیزور تبدیل استالوئید به اسیداستیک میباشد.
(ALdDH) به وسیلهی دیسیلفرام (Antabuse) مهار میشود دارویی که غالبا در درمان الکلیسم مصرف می شود.
اثرات الکل بر مغز : بیوشیمی
بر عکس اکثر مواد سوء مصرفی دیگر که گیرندههای هدف مشخص شده دارند، هدف ملکولی واحدی به عنوان میانجی آثار الکل شناخته نشده است.
نظریه دیرینه در مورد اثرات بیوشیمیایی الکل به تأثیر آن روی غشاءهای نورونها مربوط میگردد.
معهذا، این نظریه چنین فرض میکند که فعالیتهای کانال یونی الکل وابسته به گیرندههای نیکوتینیک استیل کولین، سروتونین تیپ 3 و گیرندههای گابا نوع A با الکل تقویت میشود در حالی که فعالیتهای کانال یونی مربوط به گیرندههای گلوتامات و کانالهای کلسیم Valtage-gated مهار میشوند.
اثرات الکل بر مغز: اثرات رفتاری
نتیجه خالص فعالیتهای ملکولی این است که اثرات الکل تسکینی است، خیلی شبیه اثرات باربیتوراتها و بنزودیازپینها که در جای که تحمل متقابل و وابستگیهای متقابل هم با آنها پیدا میکند.
تأثیر سطوح مختلف درصد الکل در خون:
1-در سطح5٪ درصد: تفکر ، قضاوت و مهارها شل شده و گاهی گسسته میگردند.
2-در سطح 1/0 درصد: اعمال حرکتی ارادی معمولا به طور مشهود ناشیانه میگردند.
3-در سطح 2/0درصد : عمل تمام ناحیه حرکتی مغز به طور قابل سنجش تسکین مییابد.
4-در سطح 3/0 درصد: شخص معمولا دچار کونفوزیون است و ممکن است حالت بهت پیدا کند.
5-در سطح 5/0- 4/0 درصد: شخص در حالت اغماء است.
6-در سطح بالاتر: مراکز ابتدایی مغز، که تنفس و ضربان قلب را کنترل میکنند، تأثیر پذیرفته و مرگ فرا میرسد.
اثرات الکل بر مغز: اثرات الکل بر خواب
مصر الکل اثرات نامطلوب بر ساختار خواب دارد . اختصاصاً ، مصرف الکل بر کاهش خواب REM کاهش خواب عمیق و افزایش انقطاع خواب از جمله بیدار شدنهای مکرر و طولانیتر همراه است. لذا اینکه الکل به خوابیدن کمک میکند افسانهای بیش نیست.
وابستگی به الکل و سوء مصرف الکل:
در ارتباط با وابستگی به الکل و سوء مصرف الکل نیاز برای مصرف مقادیر زیادی الکل برای عملکرد کافی، الگوی مرتب افراط در خوردن الکل محدود به روزهای آخر هفته و دورههای طولانی پرهیز و دورههای افراط در مصرف الکل به مدت چند هفته یا ماه قویا حاکی از وجود این اختلالات وابسته به الکل است.
این الگوها غالبا با رفتارهایی به شرح زیر همراهند.
ناتوانی برای قطع یا کاهش مصرف، تلاشهای مکرر برای کنترل یا کاهش افراط در مصرف الکل از طریق دورههای پرهیز موقت یا محدود ساختن صرف الکل به اوقات خاصی از روز، مستی مستمر حداقل به مدت دو روز، ادامه مصرف الکل علیرغم اختلال جسمی جدی که شخص میداند مصرف الکل آن را تشدید میکند، و نوشیدن الکل غیر خوراکی، نظیر سوخت و محصولات صنعتی حاوی الکل به علاوه افراد مبتلا به وابستگی الکل و سوء مصرف الکل اختلال در عملکرد اجتماعی یا حرفهای نظیر ابراز خشونت ضمن مستی، غیبت از کار ، از دست دادن شغل ، مسایل قانونی (مثلا دستگیر شدن به دلیل رفتار مستانه و تصادف رانندگی ضمن مستی) و مشاجره و اشکال با اعضاء خانواده و دوستان به علت مصرف زیاد الکل، نشان میدهند.
انواع وابستگی به الکل :
پژوهشگران مختلف، عمدتا بر اساس ویژگیهای پدید شناختی سعی کردهاند وابستگی به الکل را به انواع مختلف تقسیم بندی کنند دریک طبقه بندی تازه ذکر شده:
وابستگی به الکل :
تیپ A: شروع اختلال دیررس ، عوامل خطرساز کودکی محدود، وابستگی نسبتا خفیف مسایل وابسته به الکل معدود و پسیکوپاتولوژی اندک
تیپ B: عوامل خطرساز کودکی فراوان ، وابستگی شدید، مسایل وابسته با الکل زودرس پسیکوپاتولوژی فراوان ، سابقه خانوادگی برای سوء مصرف الکل قوی است و سوء مصرف مکرر مواد چندگانه سابقه طولانی درمان برای الکل و تعداد زیادی استرسهای زندگی وجود دارد.
پژوهشگری دیگر چهار نوع الکلیسم فرض کرده است:
اول: الکلیسم ضد اجتماعی: که با شیوع بیشتر در مردها ، پیش آگهی بد، شروع زودرس مسایل وابسته به الکل و رابطه نزدیک با اختلال شخصیت ضد اجتماعی مشخص است.
دوم : الکلیسم رشدی فزاینده: که به گرایش اولیه به سوء مصرف الکل مربوط است و با گذشت زمان و تشویق انتظارات فرهنگی در فراهم کردن فرصت میبارگی رو به افزایش میگذارد.
سوم: الکلیسم عاطفه منفی: در زنها شایعتر از مردهاست ، طبق این فرضیه زنها احتمال بیشتری هست که الکل را برای تنظیم خلق و کمک به روابط اجتماعی مصرف کنند.
چهارم: الکلیسم رشدی کاهنده: که با دورههای افراط در مصرف الکل همراه است با پیشرفت سن و پاسخ به انتظارات فزاینده جامعه در ارتباط با شغل و خانواده از دورههای افراط در باده خواری کاسته میشود.
مسمومیت با الکل: تشخیص و خصوصیات بالینی
DSM-IV-TR ملاکهای رسمی برای تشخیص مسمومیت با الکل (مستی) دارد
اینملاکها بر مصرف مقادیر کافی الکل، تغییرات رفتاری غیر انطباقی خاص، نشانههای اختلال نورولوژیک ، و فقدان سایر تشخیصهای اشتباه شونده تاکید میکند.
شدت علایم مسمومیت با الکل تقریبا با غلظت الکل خون، که نشان دهنده میزان غلظت الکل در مغز نیز هست، مطابقت دارد.
در شروع مسمومیت ، بعضی وراج و پر سر و صدا میگردند. بخی دم در کشیده و عبوس میشوند ، برخی ستیزه جو میگردند، بعضی از بیماران بیثباتی خلق ، با دورههای متناوب گریه و خنده نشان میدهند.
عوارض طبی مستی، شامل عوارض ناشی از سقوط ، نظیر هماتوم سابدورال و شکستگی است.
یکی از نشانههای لو دهنده مستیهای مزمن ، هماتومهای صورت ، بخصوص دوروبر چشمها است که به علت افتادن در حال مستی پدید میآید.
مسمومیت الکلی ممکن است به علت وقفه سیستم ایمنی شخص را به طور ثانوی برای عفونت مستعد سازد.
مسمومیت شدید الکل ممکن است به اغماء، تسکین تنفسی و مرگ به دلیل وقفه تنفسی یا آسپیراسیون مواد مستفرغه منجر شود.
ملاکهای تشخیصی DSM-IV-TR برای مسمومیت با الکل
A: مصرف اخیر الکل
B: تغییر رفتاری یا روانشناختی غیرانطباقی قابل ملاحظه از نظر بالینی
(مثل، رفتار نامناسب جنسی یا پرخاشگری، بیثباتی خلقی، تخریب قضاوت و عملکرد اجتماعی و شغل مختلف که در ضمن یا به فاصلهای کوتاه پس از مصرف الکل ظاهر میشود.
1-تکلم مختل (له و لورده) 2- ناهماهنگی حرکتی 3- راه رفتن بی ثبات 4- نیستاگموس 5- اخلال توجه یا حافظه 6- بهت یا اغماء
D: علایم ناشی از یک اختلال طبی کلی نبوده و اختلال روانی دیگری توضیح بهتری برای آن ارائه نمیکند.
سبب شناسی: اختلالات وابسته به الکل
A: سابقه کودکی
B: نظریههای روان پویشی
C: نظریههای اجتماعی- فرهنگی
D: عوامل رفتاری و یادگیری
E: نظریههای ژنتیک
A: سابقه کودکی:
چندین عامل در سوابق کودکی کسانی که بعدها اختلال وابسته به الکل پیدا میکنند و کودکانی که در خطر بالا ابتلا به اختلال وابسته به الکل قرار دارند. چون یکی یا هر دو والدین مبتلا هستند، شناسایی شدهاند.
برخی یافتهها ، حاکی از آن است که بعضی از اعمال زیست شناختی قابل توارث مغز ممکن است شخص را برای اختلال وابسته به الکل مستعد میسازد.
سابقه اختلال بیش فعالی/ کمبود توجه یا اختلال سلوک یا هر دو آنها در کودکی خطر ابتلاء کودک را در بزرگسالی برای اختلال وابسته به الکل بالا میبرد.
اختلال شخصیتی ، مخصوصا شخصیت ضد اجتماعی ، شخص را نسبت به اختلال وابسته به الکل مستعد میسازد.
B: نظریههای روان پویشی:
طبق نظریه روانکاوی، افرادی که سوپرایگو سختگیر دارند و خود تنبیهگر هستند برای کاستن استرس ناخودآگاه رو به الکل میآورند. اضطراب در کسانی که در مرحله دهان تثبیت شدهاند ممکن است با مصرف مواد، نظریه الکل از راه دهان کاهش یابد.
برخی از روانپزشکان پویشگرا شخصیت تکلمی فرد مبتلا به اختلال وابسته به الکل را خجالتی ، تنها ، بیحوصله، تحریکپذیر ، مضطرب ، بسیار حساس و از نظر جنسی سرکوب شده توصیف کردهاند.
در سطحی پایین تر از دیدگاه نظری مردم ممکن است الکل را برای کاهش تنش، اضطراب ، و انواع مختلف درد روحی مصرف کنند. مصرف الکل در بعضی از افراد به احساس قدرت و ارزش نفس میافزاید.
C: نظریههای اجتماعی- فرهنگی:
بعضی از زمینههای اجتماعی شخص را به افراط در مصرف الکل هدایت میکنند، خوابگاههای دانشجویی، پایگاههای نظامی در آمریکا دو نمونه از مکانهایی هستند که در آنها مصرف افراطی و فراوان الکل رفتارهای کاملا بهنجار و از نظر اجتماعی مقبول تلقی میشوند.
D: عوامل رفتاری و یادگیری:
همانطور که عوامل فرهنگی میتوانند در عادات نوشیدن الکل تأثیر بگذارند. عادات درون خانواده بخصوص عادات مشروب خوری والدین نیز چنین تأثیری دارند.
E: نظریههای ژنتیک:
مطالعات فرزند پذیری تماما افزایش خطر الکلیسم را در فرزندان والدین الکلیک نشان دادهاند، حتی زمانی که کودکان از والدین بیولوژیکی خود به فاصله کوتاهی پس از تولد جدا شده و بدون اطلاع از مسایل خانواده بیولوژیک خود بزرگ شده بودند خطر ابتلا به مشکلات جدی وابسته به الکل با بزرگ شدن توسط خانوادهی پذیرنده الکلیک بیشتری افزایش نمییابد.
میزان مسایل الکل با تعداد بستگان الکلیک ، شدت بیماری آنها و قرابت رابطه ژنیتکی آنها با فرد مورد مطالعه بالاتر میرود.
A: همهگیری شناسی:
الکل داروی روانگردان عمده مورد مصرف در سراسر دنیا است. در ایالات متحده تخمینا 13 میلیون نفر الکلیک طبقه بندی میشوند. پس از بیماری قلبی و
سرطان ، الکلیسم فعلا سومین مساله بهداشتی عمده در ایالت متحده است.
B: سن و جنس:
الگوهای مصرف الکل با سن و جنس تغییرمییابد هم در مردها و هم در زنها، شیوع الکل در 21 تا 34 سالگی در بالاترین حد و ترک الکل در پائینترین حد است. مردهای جوان سفید پوست بیش از هرگروه دیگری در ایالات متحده مشروب میخورند، بین افراد 65 ساله به بالا تعداد پرهیز کنندهها در هر دو جنس بر مصرف کنندهها میچربد ، و فقط 7 درصد مردها و 2 درصد زنها در این گروه سنی پرخوری میکنند. (تقریبا هر روز الکل میخورند و هر ما چندین بار مست میکنند)
C: نژاد و منطقه:
در ایالات متحده ، سیاهپوستان ساکن محلات فقیرنشین شهرها به نظر میرسد که بالاترین میزانمسائل مربوط به الکل را داشته باشند.
سرخپوستان و اسکیموها نرخهای بالائی از الکلیسم دارند، مصرف الکل در مناطق جغرافیایی مختلف بسیار متفاوت است . در ایالات متحده میزان مصرف در شمال شرق بالاتر از سایر مناطق و در جنوب پائینتر از مناطق دیگر است.
D: عوامل روانی – اجتماعی
سابقه اخراج یا فرارهای مکرر از مدرسه و بزهکاری به نظر میرسد زمینهی مساعد خاص برای الکلیسم باشد.
الکل حداقل،با 50 درصد مرگهای مربوط به تصادفات وسائط نقلیه، 50 درصد دیگر کشیها،25 درصد خودکشیها رابطه دارد. الکلیسم طول عمر را حدود 10سال کمتر میکند.
E: همزمانی الکلیسم با سایر اختلالات روانپزشکی:
مطالعات مختلف شیوع افسردگی را در طول عمر در بیماران الکلی بین 10 تا 50 درصد تخمین زدهاند، افسردگی در زنهای الکلیک شایعتر از مردهای الکلیک است.
بیماران دو قطبی بیشتر در معرض ابتلا به الکلیسم هستند چون از الکل برای خود درمانی دورههای مانی استفاده میکنند.
اختلالات اضطراری نیز ممکن است در افراد الکلیک دیده شود. در بعضی از مردهای الکلیک سابقه اختلال هراس قبل از پیدایش الکلیسم وجود دارد در بعضی از زنها الکلیک نیز سابقه خوبی قبل از پیدایش الکلیسم مشاهده میشود.
این حالت خوش خیم و خود به خود محدود شونده (Self limited) ظرف دو روز پس از قطع مصرف الکل ایجاد میشود و با لرزش ، آژیتاسیون، بیاشتهایی، تهوع ، بیخوابی، تاکی کاردی و هیپرتانسیون مشخص میگردد. تقریبا در 25 درصد بیماران توهمات و خطاهای ادراکی (فریفتار illusion) ایجاد می شوند که معمولا ماهیت بینایی دارند.
2- تشنجات :
تشنجات ناشی از محرومیت از اتانول ظرف 48 ساعت پس از شروع پرهیز از مصرف الکل بروز میکنند و تقریبا در دو سوم موارد در 7 تا 24 ساعت اول رخ میدهند.
تشنجهای مربوط به ترک الکل کلیشهای، منتشر و تیپ تونیک – کلونیک هستند.
بیماران غالبا در 3 تا6 ساعت پس از نخستین تشنج ، دچار تشنجهای بیشتری میشوند.
بیشتر از 90 درصد بیماران از یک تا شش بار تشنج میکنند، در 85 درصد بیماران فاصله میان اولین و آخرین تشنج 6 ساعت یا کمتر است.
معمولا نیازی به درمان ضد تشنج نیست، زیرا در اکثر موارد تشنجات به خودی خود متوقف میشوند.
دلیریوم ترک الکل، شدیدترین نوع سندرم ترک، که به دلیریوم ترمنس (DTS) هم مشهور است یک فوریت طبی است که میتواند به بیماری و مرگ و میر قابل ملاحظهای منجر شود بیماران دلیریومی به دلیل غیر منتظره بودن رفتارشان نسبت به خود و دیگران خطرناک شمرده میشوند این بیماران ممکن است تهاجمی یا انتحاری باشند یا روی توهمات یا رفتار هذیانی به گونهای عمل کنند که انگار با خطر واقعی مواجه هستند.
بدون درمان ، DTS میزان مرگ و میر 20 درصد دارد. و مرگ معمولا از بیماریهای طبی روزمره، نظیر پنومونی ، بیماری کلیه ، بیکفایتی کبد، یا نارسایی قلبی ناشی میشود.
ویژگی اساسی سندرم دلیریوم این است که ظرف یک هفته پس از ترک الکل یا کاهش میزان مصرف پدید میآید. علاوه بر علایم دلیریوم، ویژگیهای آن مشتملند بر :
1-بیش فعالی اتونومیک ، نظیر تاکیکاردی، تعریق، تب، اضطراب ، بیخوابی و افزایش فشار خون
2-دگرگونیهای ادراکی که غالبا بصورت توهمات بصری یا لمسی هستند.
3-نوسان سطح فعالیت روانی – حرکتی ، از تحریک پذیری مفرط تا بیحالی
دلیریوم ترمنس معمولا در دهه چهارم و پنجم عمر و در کسانی که 5 تا 15 سال در میگساری افراط کردهاند، به خصوص به صورت مستیهای مستمر، ظاهر میشود بیماری جسمی (مثل هپاتیت یا پانکراتیت) زمینه را برای بروز این سندرم آماده می سازد ، شخصی که از نظر جسمی در وضع خوبی به سرمیبرد،
ندرتا ضمن ترک الکل دچار دلیریوم ترمنس میگردد.
سندرم بستگی به میزان مسمومیت قبلی، و کفایت درمان پیشگیری کننده دارد.
علایم معمولا بعد از مصرف مجدد الکل و یا هر عامل کند کننده مغز برطرف میشوند. به دلیل کوتاه بودن نیمه عمر الکل،علایم محرومیت معمولا در طی دومین روز قطع الکل به اوج شدت میرسند و احتمالا بعد از چهارمین یا پنجمین روز بهبود قابل ملاحظهای مییابند.
ملاکهای تشخیص برای ترک الکل
A: قطع (یا کاهش)مصرف زیاد و طولانی مدت الکل
B: دو (یا بیش از دو) مورد از علایم زیر که طی چند ساعت یا چند روز پس از ملاک A ظاهر میشوند.
1-بیش فعالی خود مختار (مثل ، تعریق یا تعداد نبض بیش از 100)
2-افزایش لرزش دست
3-بیخوابی
4-تهوع و استفراغ
5-توهمات یا خطاهای بصری- سمعی یا شنوایی
6-تهییج روانی – حرکتی
7-اضطراب
8-تشنجهای گراندمال
C: علایم موجود در ملاک B از نظر بالینی موجب نگرانی یا آسیب قابل ملاحظه در کارکرد شغلی، اجتماعی و دیگر حوزههای مهم کارکردی میشود.
D: علایم ناشی از یک حالت طبی عمومی نیست و با اختلال روانی دیگر مطابقت ندارد. با آشفتگیهای ادراکی همراه است.
برای متمایز ساختن سوء مصرف کنندگان مواد از افراد غیر میباره، چندین مقیاس ساخته شده است از جمله : مقیاس تجدید نظر شده می بارگی مکاندرو (MAC-R) و مقیاس استعداد اعتیاد (APS)، مقیاس پذیرش اعتیاد (AAS)
مقیاس میبارگی مک اندرو (MAC) (مک اندرو، 1965) به منظور متمایز ساختن بیماران روانی میباره و غیر میباره ساخته شده این مقیاس از طریق مقایسه پاسخهای MMPI تعداد 200 مرد میباره که در یک درمانگاه سرپایی تحت درمان بودند با پاسخهای 200 مرد بیمار روانی غیر میباره که در همان مرکز سرپایی تحت درمان بودند ساخته شد. این تحلیل پنجاه و یک ماده را مشخص ساخت که این دو گروه را از یکدیگر متمایز میکرد از آنجائیکه مک اندرو به تدوین مقیاس دقیق علاقه داشت، دو ماده از پنجاه و یک ماده را مستقیما مربوط به رفتار نوشیدن افراطی بودن از مقیاس حذف کرد، مادهها بیشتر در جهت پاسخهایی که اغلب بیماران میباره انتخاب میکردند. کلید یابی میشوند.
نظریه فرایند هماورد:
این دیدگاه بر این نظریه استوار است که دستگاهها به وسیلة مقابله کردن با آثار اولیه محرکها نسبت به آنها واکنش نشان داده و با آنها سازگار میشوند.
بر اساس این نظریه میل با اشتیاق به دارو که قطعا قبل از تجربهی مواد وجود نداشت، در اثر مصرف آن فزونی مییابد. نظریه فرآیند هماورد افزایش انگیزش برای ادامه دادن مصرف دارو را اینگونه توضیح میدهد. ریچارد سولومون (1977) سه ویژگی یا مرحله برای سوء مصرف مواد توصیف کرده است که انگیزه قوی برای ادامه مصرف آن ایجاد میکند او تحلیل خود را مدل «فرآیند هماورد» نامیده است بطور کلی، مدل سولومون سه مرحله دارد.
1- لذت عاطفی:
مصرف مواد روان گردان در مراحل ابتدائی تجارب هیجانی مثبت ایجاد میکند. برای مثال الکل ممکن است احساس آرمیدگی و رهایی استرس ایجاد کند . مهارها را می گسلد ،کمروئی را زایل میکند. این تجارب لذت بخش شخص را به مصرف دوباره الکل دعوت میکند.
2- تحمل عاطفی:
زمانی پیش میاید که برای مصرف کننده دوز اولیه دیگر نشئه اولیه را به وجود نمیآورد. مثلا در ابتدا دو یا سه پیمانه مشروب شخص را مست میکرد اما پس از مدتی همان مقدار اثر مطلوب را ندارد، شاید پنج یا شش پیمانه لازم میشود تا همان تاثیر پیدا شود در این مقطع شخص به سوی وابستگی گام بر میدارد.
3- محرومیت عاطفی:
مردم ممکن است پس از یک دوره مصرف افراطی مواد احساس گناه در مورد عادت خود پیدا کنند، ممکن است همسر ، کارفرماها یا والدین به شخص فشار آورند: آنگاه ممکن است تصمیم به ترک دارو بگیرند اگر تا آن موقع فرآیندهای فیزیولوژیک بدن آنها به مصرف ماده وابستگی پیدا کرده باشد.
علائم ترک در آنان ظاهر شده حالت هراس و تحریک پذیری شدید پدید میآید این واکنش بسیار ناخوشایند است و شخص را وا میدارد که نه برای جستجو لذت بلکه برای فرار از ناخوشایند علائم ترک اقدام به مصرف نماید. هر چه این عودها بیشتر تکرار شود علائم ترک بارزتر است، و سبب میشود که مصرف کننده دیوانهوار به هر قیمتی که هست در پی «ماده مخدر»[5] برآید.
نظریهی سولومون در شکل ارائه شده به کمک نمودار داده شده است.
هیجانهای مثبتی که با مصرف اولیهی دارو ایجاد میشوند فرآیند الف نام دارند.
فرآیند الف یک واکنش جبرانی یا «عواقب» را تحریک میکند که ضد آن است و فرآیند ب نامیده میشود.
نظریه فرآیند هماورد عمدتا بر پایهی مفهوم تقویت منفی قرار دارد افراد برای رهایی از حالتهای ناخوشایند ب داروها را مصرف نموده و به آنها معتاد میشوند.
ترجمه متن اصلی:
بسیاری از افراد الکیسم از اختلالات اضطرابی رنج میبرند.
در طی مطالعه انجام شده در سال 2005 ، 50٪ از بیماران وابسته به الکل به همراه اختلالات اضطرابی در مقایسه با 20٪ از بیماران وابسته به الکل ولی بدون اختلالات اضطرابی در طی چهار ماه از درمان الکلیسم آنها، مراجعه مجدد به مصرف الکل مشاهده گردید. 2 نوع رایج اختلالات اضطرابی موجود در میان بیماران وابسته به الکل ترس اجتماعی و اختلالات همهگیر و عمومی میباشد. در سال 2005 دانشمندان، پروتئینی در مغز به نام CREB تعریف نمودند که امکان ارتباط ژنتیکی را میان الکلیسم و اضطراب را خبر میداد.
پروتئین مذکور CREB موجب کنترل محصولی از مدیاتورهای شیمیایی مغز به نام NPY شده که بر روی اضطراب و رفتارهای مصرف الکل تأثیر میگذارد.
دانشمندان کشف نمودند که سطوح به طور ذاتی پایین CREB و NPY در نواحی خاص از مغز موشهایی که تمایل به الکل داشتند و در نتیجه هنگامی که به این موشها الکل داده شده عملکرد CREB و نیز محصول NPY افزایش یافت و در نتیجه سطوح اضطراب و نگرانی آنها کاهش یافت.
دانشمندان این طور فکر میکنند که کمبود وراثتی پروتئین CREB ارتباط احتمالی را بین اضطراب و الکلیسم ایجاد میکند.
الکلیسم یک بیماری مزمن ، پیشرونده و گاهی کشنده و یک اختلال اولیه بوده و یک نشانهای از سایر بیماریها و یا مشکلات عاطفی نمیباشد.
شیمی الکل به آن اجازه میدهد که بر روی تقریبا هر سلول از بدن به خصوص آن دسته که در سیستم مرکزی عصبی واقع شدهاند اثر بگذارد.
بعد از مواجهه (مصرف) طولانی مدت الکل مغز به آن وابسته میشود.
شدت این بیماری بوسیلهی فاکتورهایی از جمله،ژنتیک ، روانشناختی، فرهنگ و پاسخ دادن به دردهای جسمی متأثر میگردد.
الکلیسم یک بیماری مزمن که بر اساس وابستگی به مصرف الکل معلوم میگردد و آن با سلامت روحی- روانی و نیز با مسئولیتهایی مربوط به شغل ، خانواده و اجتماع تداخل میکند.
این عادت مصرف منجر به ایجاد مشکلاتی در کبد، جریان خون واعصاب میگردد.
زنان بارداری که در هر میزان الکل مصرف میکنند. میتوانند به جنین خود آسیب زنند.
عوامل اجتماعی و روحی- روانی برای بازگشت به اکلیسم
حتی بعد از چندین سال از پرهیز در مصرف الکل بین 80 تا 90 درصد افراد برای بازگشت مجدد به مصرف الکل مورد مصرف درمان واقع میشوند.
بیماران و مراقبان بهداشتی باید آگاه باشند که بازگشت مجدد به مصرف الکل، موجب بازگشت (بیدار شدن) بیماریهای جسمی مزمن مراجعه میگردد.
بر اساس یک مطالعه 3 فاکتوری که شخص را در خطر بالایی از بازگشت مجدد به مصرف الکل قرار میدهد.
عبارتند از :
1- عصبانی و خشمگین شدن 2- فشارهای اجتماعی 3- تنشهای داخلی
مطالعه دیگری نیز پیشنهاد نمود که میزان خواب نامتعادل (ناکافی) همچنین فاکتور تعیین کنندهای برای بازگشت به مصرف الکل میباشد.
استرسهای روحی – عاطفی
الکل به عنوان یک مسدود کننده دردهای عاطفی و روحی و اغلب به عنوان یک دوست بسیار نزدیک فرد در مواقعی که ارتباطات نزدیک فرد با سایر افراد شکست خورده باشد و مصرف آن همچنین با آزادی و کاهش ممانعت و مهاری که موجب متعادل کردن برخی کارهای ناخوشایند روزمره مرتبط میباشد.
هنگامی که فرد الکلیک در جهت دست کشیدن از مصرف الکل تلاش میکند مغزش برای بازگشت به تعادل خود و انجام فعالیتهای مربوط به خود در جستجوی مادهی از دست رفته (الکل) میباشد.
در نتیجه بهترین نبرد مغز برای بدست آوردن آن (الکل)، افسردگی، اضطراب، (نگرانی) و استرس از طریق ایجاد عدم تعادل در واسطههای شیمیایی مغز میکند.
و در نتیجه نهائی این اختلالات منفی تا زمانی که فرد الکلیک به سمت مصرف الکل به منظور کاستن علائم جسمی ناشی از ترک الکل روی نیاورد ادامه پیدا میکند.
حتی هوش در این پروسه، پیوندی ندارد، برای نگرانیهای شدید مغز از قدرتش برای آوردن استدلال عقلی به منظور ترغیب کردن بیمار برای بازگشت مجدد به مصرف الکل استفاده میکند.
بر اساس مطالعه در سال 1999 بالا یا پایین بودن میزان IQ اثر کمی بر روی دست کشیدن از مصرف الکل دارد. اگرچه که بر اساس همین مطالعه، داشتن توانایی سخن گویی بالا در نگه داشتن سطح هوشیاری فرد الکلیک کمک میکند.
درک آن که هرگونه تغییر در زندگی، حتی تغییراتی برای بهتر شدن، ممکن است خود دلیلی برای ایجاد رنج و نگرانی موقتی گردد.
با زمان و جایگزینی شرایط سلامتی خوشایند. این تشویش عاطفی ضعیف گشته و میتواند آن شرایط خوشایند غالب گردد. وابستگی همراه شده:
بسیاری از ارتباطات به صورت ex-drinker توقف مصرف الکل را تغییر داده و باقی ماندن در ترک الکل را مشکل میسازد. یکی از مشکلات مهم . ماندن در بین اجتماعی از افرادی که توانایی نوشیدن الکل بدون خطری از اعتیاد را دارند.
عواملی مانند، یک احساس جدایی، کاهش لذت ، مورد ترحم واقع گشتن، عدم احترام ، احساس تنهایی و کاهش قدرشناسی از خود، همگی تمایل قوی به مصرف الکل را به صورت مجدد میباشد.
دوستان نزدیک و حتی پارتنرهای صمیمی امکان داشتن مشکلاتی در تغییر دادن پاسخهایشان به این شخص تازه وارد هوشیار (بدون مصرف الکل) داشته باشند و حتی بدتر از همه امکان تشویق به بازگشت مجدد به مصرف الکل را بدهند در چنین مواردی برای باقی ماندن در ترک الکل ، جدا شدن از این شرایط اختیار دهنده به مصرف الکل لازم و ضروری میباشد.
در این موارد، بهترین موقعیت زمانی در تشویق کردن از سوی دوستان نزدیک و یا اعضای خانواده به فرد مربوط در جهت باقی ماندن در ترک الکل میباشد، خوشبختانه گروهی مانند AL-Anon برای این هدف موجود میباشد.
در حدود 90٪ از بالغین در ایالات متحده الکل مصرف میکنند. هر روز بیشتر از 000/700 آمریکایی برای معالجه الکلیسم مراجعه میکنند، علاوه بر این ، بیش از نیمی از مردان آمریکایی مشکلاتی ناشی از الکل پیدا میکنند.
اختلالات رفتاری – روانشناختی:
اختلالات روانشناختی:
افراد به شدت افسرده و یا مضطرب و نگران در معرض ریسک خطر بالایی برای الکلیسم ، سیگار کشیدن، و یا شکلهای دیگری از اعتیاد میباشد.
در مطالعه وسیع انجام شده از میان افراد وابسته به الکل ، 78٪ از مردان و 86٪ از زنان از اختلالات مربوط به افسردگی و استفاده ناروا از مواد اعتیاد آور رنج میبرند.هر دوی نگرانی و افسردگی خطر خود – درمانی با الکل را افزایش میدهند، افسردگی اصلیترین و یا رایجترین مشکل در میان افراد الکلیسم و یا مصرف کننده سایر مواد اعتیادآور میباشد.
شماری از افسردگی در میان افراد الکلیسم بالاتر از 67٪ میباشد.
مطالعات گزارش کردهاند افسردگی جزء همراه کننده در حدود 3/1 از تمام افراد الکلیسم میباشد.
در مطالعهای در سال 2000 خطر مصرف الکل در زنان افسرده، 6/2 برابر بیشتر از زنان غیر افسرده میباشد افسردگی در جمعیت مردان کمتر گزارش شده است.
اختلالات اضطرابی ویژه، مانند اختلالات همه گیر و ترسهای اجتماعی امکان خطر را برای مصرف الکل و یا سایر مواد فراهم میآورد.
افرادی با این اختلالات ذکر شده، به منظور آرام ساختن (تسکین) خود به الکل روی میآورند بیش از 50٪ افرادی با سوء مصرف الکل از اختلالات فوق نیز رنج میبرند.
در مطالعهای در سال 2005 پیشنهاد کرد که افرادی با اختلالات اضطرابی بیشتر شانس بازگشت به مصرف مجدد الکل را بعد از معالجه خود از وابستگی به الکل را دارند.
خود الکلیسم طولانی مدت از طریق تغییرات شیمیایی امکان ایجاد اضطراب و افسردگی را بوجود میآورد. هنوز روشن نمیباشد که آیا افراد با اختلالات روحی – عاطفی – خوددرمانی خود را با الکل شروع میکنند و یا اینکه الکل خودش به تنهایی این تغییرات خلقی را ایجاد میکند.
اختلالات رفتاری و کمبود ایمپالسهای کنترل کننده:
مطالعات همچنین ارتباط قوی میان الکلیسم و رفتارهای کنجکاوانه و یا هیجان انگیز درفرد دارد . به عبارت دیگر در بچههایی با اختلالات بیش فعالی (ADHD)[6] که بعدها به الکل روی میآورند، داشتن روحیهی خطر پذیری بالا و یا داشتن ترس کم از مواجهه شدن با موقعیتهای جدید زندگی پیشامده ، خطر روی آوردن به الکل را در میانشان افزایش میدهد.
منابع فارسی:
1-خلاصه روان پزشکی (جلد دوم – فصل 9 تا 19) – تالیف: هارولد کاپلان ، بنیامین سادوک- ترجمه: دکتر نصرت ا... پورافکاری- انتشارات آزاده- چاپ دوم بهار 1373
2-الکلیسم (سبب شناسی- اختلالات مرتبط – رویکردهای درمانی) تالیف : دکتر بهروز معبودیان – ترجمه: دکتر بهروز معبودیان – انتشارات قلم آشنا – چاپ اول 1383)
REFERENES:
1-Web Site http: //images.google.com=http://www.lifespan.org/adam/.
9. موانع بررسی میزان کارآیی مدارس غیرانتفاعی و دولتی
10. جمعیت و هزینه های آموزشی
11. مقایسه وضع آموزش در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه
12. تحلیل کارکردهای نظام آموزشی در ایران
13. نتیجه گیری و پیشنهادات
1.بررسی مسئله
از دیرباز تاکنون، توسعه یافتن مسئله اصلی کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته بوده است. آنچه مسلم است، دو منبع طبیعی و انسانی عناصر اصلی موجد توسعه اقتصادی و اجتماعی هستند و ترکیب و تناسب مطلوب آنها، توسعه به بار می آورد. لیکن، هدایت منابع طبیعی بوسیله منابع انسانی میسر است. در اینجا، کمیت و کیفیت منابع انسانی در فرایند توسعه مؤثرند. منابع طبیعی و منابع انسانی در کنش متقابل[1] هستند، لذا، ارتقاء کمی و کیفی منابع انسانی بر منابع طبیعی و سرمایه، در یک دوره زمانی تأثیر می گذارد، به ویژه اگر دولتها استراتژی های خاصی را در پیش گیرند. به طور مثال، انتخاب استراتژی توسعه اقتصادی مبتنی بر سازو کار بازار، مسئله بررسی تأمین مالی ارتقاء منابع انسانی از سوی دولت را با اهمیت تر می کند. به هر حال، آموزش ابزاری است که منابع انسانی را به طور کیفی ارتقاء می دهد و یک سرمایه گذاری خوب محسوب می شود که بازدهی اقتصادی و اجتماعی دارد. هزینه مالی آموزش، بر حسب درجه توسعه یافتگی یک کشور (شاخصهای توسعه) متفاوت است و هرچه کشور توسعه نیافته تر باشد به منابع مالی بیشتری برای گسترش آموزش نیاز دارد. این در شرایطی است که سایر بخشهای اقتصادی نیز برای کسب اعتبارات بیشتر، توان مالی دولت را تقلیل می دهند. در این هنگام، نابسامانی در تأمین مالی آموزش، ممکن است با تخصیص نامناسب بودجه آموزش نیز همراه گردد و مسئله را غامض تر نماید. این گزارش مسئله تخصیص بهینه بودجه آموزش در ایران را با توجه به چرخش سیاست اقتصادی حرکت به سمت اقتصاد بازار، بررسی می نماید.
2. تاریخ مختصر آموزش و پرورش در ایران
آموزش در ایران، قدمتی دیرینه دارد. بررسی تاریخی آموزش، به اختصار، در دوره قبل از ورود دین اسلام به ایران نشان می دهد که آموزش بر اساس تعالیم دین زردشت، توسط جامعه و والدین انجام می شد. در زمان حکومت ساسانیان (224 قبل از میلاد تا642 بعد از میلاد) نخستین دانشگاه که رشته های پزشکی، فنی، و علوم طبیعی و اجتماعی را تدریس می کرد، پایه گذاری گردید.
بعد از ورود اسلام به ایران، مساجد، مکتب خانه و حوزه های علمیه، مراکز اصلی تعلیم و تربیت شدند. دروس اصلی مدارس آن زمان، صرف و نحو عربی و منطق بود که عموماً فرزندان طبقات متوسط در آن آموزش می دیدند و طبقات بالای جامعه برای فرزندان خویش معلم سرخانه استخدام می کردند. در چنین نظام قشربندی که البته با نظام کاستی پیش از اسلام تفاوت اساسی کرده بود، فرزندان طبقات پایین تر، بویژه در مناطق روستایی، به ندرت سواد می آموختند.
تأسیس مدارس جدید ابتدایی و متوسطه، به سبک اروپایی، مقارن مشروطیت و سلطنت احمدشاه بود، هر چند که، پیش از این مقدمات تأسیس دارالفنون فراهم شده بود. ریشه های تغییر نظام آموزشی به اوایل دوره قاجاریه و جنگهای ایران و روس برمی گردد که طی آن، رهبران جامعه از تحولات غرب مطلع شدند و به عقد قراردادهایی مبادرت ورزیدند. اجزای این قراردادها، به ویژه قرارداد عباس میرزا و انگلیس که اعزام محصل به خارج را نیز در بر می گرفت، زمینه ساز ورود اندیشه غرب به عنوان یک حرکت غیردینی به ایران می باشد. با وقوع انقلاب مشروطیت، که ریشه در تحولات اجتماعی ایران داشت، تغییر نظام آموزشی و شکلگیری نهاد جدید آموزش سرعت گرفت. البته بعد از سالهای 1313، با ورود دوباره اندیشه دینی به محافل و محیطهای فرهنگی و آموزشی از سرعت رشد اندیشه سکولاریسم در پهنه آموزش کاسته شد.
در دهه 1330 و 1340، با عضویت ایران در یونسکو، شرکت در کنفرانسهای جهانی و میزبانی کنفرانس وزیران آموزش و پرورش در دهه 1340 در تهران، آموزش و کاهش بیسوادی به عنوان شاخص مهم توسعه از عوامل درون زای برنامه های اقتصادی و اجتماعی گردید.
بعد از انقلاب اسلامی، ساخت نهاد آ»وزش تغییر اساسی نکرد و تنها آموزشهای مذهبی، غنای بیشتری یافت. این امر، علاوه بر کارکرد آشکار[2] به جامعه ایران، دارای کارکرد پنهان[3] نیز می باشد، که به عنوان مثال می توان از آموزش قوانین جدید مملکتی، احترام به ارزشها، مقدسات دینی و آرمانهای نظام جمهوری اسلامی ایران نام برد.
به هر حال، توسعه ارتباطات و آگاهی از پیشرفتهای ملل دیگر، بر تقاضای آموزشی و نظام آموزش تأثیر زیادی می گذارد.
3. عرضه و تقاضای آموزش
اقتصاد آموزش، رشته علمی جدیدی است که بیش از دو دهه از عمر آن نمی گذرد. این رشته، که زیرشاخه ای از علم اقتصاد است، به ویژه برای کشورهای در حال توسعه، که آموزش به عنوان یکی از عناصر توسعه به حساب می آید، توصیه های مهمی را در بر دارد. همانطور که موضوع مرکزی علم اقتصاد مدیریت، بیشینه کردن[4] تولید با استفاده از منابع کمیاب و محدود می باشد، اقتصاد آموزش نیز سعی دارد تا با استفاده از بهینه از منابع آموزشی، به حداکثر تولید نائل آید. بدین ترتیب، اقتصاد آموزش، عوامل تعیین کننده عرضه و تقاضای آموزشی و تفاوت بین فایده ها و هزینه های شخصی و اجتماعی سرمایه گذاری در آموزش را بررسی می کند. هزینه های آموزش باید به نحوی تخصیص یابند که بالاترین بازده اجتماعی را به دست آورده، و همچنین، با توجه به محدودیت منابع برای آموزش یا بهره گیری از راههای مختلف و ابداعات آموزشی و روشهای جدید، زمینه افزایش کارآیی را فراهم نمود.
بررسی تقاضای آموزشی، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، نشان می دهد که ظاهراً انگیزه تقاضای آموزشی، اقتصادی است. فرد، انتظار دارد، با بالا رفتن سطح آموزش، درآمدش نیز افزایش یابد. اکثر مردم در کشورهای در حال توسعه، و توسعه نیافته، آموزش را معمولاً برای فواید غیراقتصادی تقاضا نمی کنند، بلکه، آموزش وسیله تأمین اشتغال در بخشهای اقتصادی به ویژه بخشهای جدید را فراهم می کند.
میزان تقاضای آموزش، در سطحی که فرد را قادر به استفاده از امکانات شغلی جدید نماید، به وسیله ترکیبی از چهار متغیر زیر تعیین می شود:
1. اختلاف مزد و یا درآمد؛
2. احتمال موفقیت در پیدا کردن شغل در بخش جدید؛
3. هزینه های مستقیم شخصی؛
4. هزینه های مستقیم یا هزینه فرصتهای از دست رفته آموزش، به این ترتیب که، هر چه هزینه فرصت از دست رفته بیشتر باشد، تقاضا برای آموزش کمتر خواهد بود.
البته، عوامل مؤثر غیراقتصادی نیز وجوددارند که بر تقاضای آموزشی مؤثرند. این عوامل، عبارتند از: سنن فرهنگی، موقعیت اجتماعی، آموزش والدین، و بعد خانوار.
بخش مهمی از تقاضای آموزشی در کشورهای در حال توسعه و به ویژه ایران، به طور کاذب ایجاد شده است. بدین لحاظ، می توان از طریق شناسایی عوامل مربوطه، تقاضای آموزش را به سطحی واقع بینانه تر کاهش داد. کاهش این تقاضا، فواید و هزینه های خصوصی آموزش را به هزینه و فواید اجتماعی آن نزدیکتر می سازد. این مهم را می توان از طرق زیر به انجام رساند:
1. یکی از عوامل مؤثر در افزایش تقاضا، هزینه های مستقیم شخصی آموزش است. اگر فرد مجبور شود که هزینه های آموزشی را خود پرداخت کند، تقاضای خصوصی برای آموزش کاهش می یابد و اگر هم به دلیل اختلاف زیاد درآمدها و یا مزدها و سایر عوامل تقاضا، تقاضای خصوصی کاهش نیابد، هزینه های آن را اجتماع نمی پردازد. راههای مختلفی برای پرداخت هزینه ها وجود دارد. ارائه وام، یکی از آنها می باشد که خانواده و یا اجتماع بار هزینه آموزشی را بر دوش نمی کشند، بلکه ذینفع از طریق درآمدهای آینده اش این هزینه را می پردازد. همچنین باید نظام پرداخت هزینه برای طبقات محروم انعطاف پذیری بیشتری داشته باشد.
2. کاهش تفاوت درآمد بین بخشهای جدید و سنتی که شامل سیاستهای تثبیت نسبی سطح حداقل و متوسط مزدها در بخشهای جدید و افزایش بهره وری و قیمتهای کشاورزی است. البته بحث بیشتر در این موضوع، ما را از مبحث آموزش دور می کند.
بنابراین، به طور کلی می توان گفت، تقاضای آموزشی به لحاظ عوامل اقتصادی است در حالی که آموزش به تحرک اجتماعی کمک می کند و به این خاطر، تفاوتهایی در انسانها پدید می آورد که شأن و منزلت اجتماعی آدمیان را تغییر می دهد. بدین سبب، این عامل در تقاضای آموزشی مؤثر می افتد. بررسی این موضوع، تعلق خاطر جامعه شناسی آموزش و پرورش است.
علاوه بر این، عوامل دیگری به طور خاص بر عرضه و تقاضای آموزشی در کشور مؤثر بوده اند که عبارتند از:
1. رشد بالای جمعیت،
2. اهتمام زیاد دولت به گسترش آموزش و افزایش میزان ثبت نام،
3. کاهش درآمدهای واقعی دولت ناشی از تأثیر پذیری از از نواسانات قیمت نفت و عدم وجود یک نظام مالیاتی کارآمد؛
4. رکود اقتصادی؛
5. رقابت روزافزون بخشهای دیگر برای تصاحب سهم بیشتری از منابع عمومی محدود.
عرضه آموزش بستگی به استراتژی توسعه دارد. این امر به ویژه در کشورهای در حال توسعه مصداق دارد. استراتژی توسعه تعیین می کند که چه مقدار از مکان و ظرفیت آموزشی فراهم گردد، چه نوع آموزشی ترویج شود، چه کسی به مکانهای آموزشی راه یابد، و چه سطوح تحصیلی مورد عنایت قرار گیرند. لذا، عرضه آموزشی را، باید با معیارهای دیگری که غالباً اقتصادی هم نیستند، سنجید. بدین ترتیب، نخست استراتژی توسعه برگزیده می شود، و سپس به طور اقتصادی در مورد آموزش بحث می گردد. بنابراین، اگر با هر نوع معیاری – اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی-، استراتژی توسعه صنعتی را از طریق استراتژیهای توسعه صادرات و یا جایگزین واردات برگزینیم، به سطوحی خاص از آموزش توجه بیشتری معطوف می گردد، تا اینکه استراتژی توسعه خودمحور، انتخاب شود.
ممکن است، این برنامه توسعه به آموزش عالی توجه زیادی نکند. در کشورهایی که سیاستهای خصوصی سازی اقتصادی در آنها اجرا می گردد، تخصیص هزینه های دولت در زمینه آموزش فنی و حرفه ای، کاهش می یابد، زیرا که، بخشهای مختلف صنایع که اینک در مالکیت خصوصی است، هزینه آموزش نیروی انسانی خود را متقبل می شوند.
4. نرخ بازده سرمایه گذاری در آموزش
بر اساس تحقیقات انجام شده در کشورهای در حال توسعه، سرمایه گذاری آموزشی بیشتر از سرمایه گذاری در سرمایه های فیزیکی بازده دارد که نشان از کمیابی مزمن سرمایه انسانی است. نتایج این تحقیقات نشان داده است که:
1. نرخ بازده سرمایه گذاری آموزشی بر اساس مقاطع آموزشی کاهش می یابد. لذا، بازده آموزش ابتدایی، بیشتر از مقاطع بالاتر است.
2. نرخ بازده خصوصی و اجتماعی آموزشی بسیار نابرابر است، بدین علت که دولتهای در حال توسعه یارانه بیشتری به آموزش می دهند. پس، چون فرد هزینه آموزش کمتری می پردازد، لذا، بازده خصوصی بالاتر از نرخ بازده آموزش است.
3. صرف نظر از بازده خصوصی و اجتماعی سرمایه گذاری آموزشی، نرخ بازدهی آموزشی در بخش خصوصی یا رقابتی هر کشور، بیشتر از بخش عمومی است. این امر به دلیل انعطاف پذیری بیشتر نظام حقوق و دستمزدها در بخش خصوصی نسبت به بخش دولتی است.
4. نرخ بازدهی سرمایه گذاری در آموزش حرفه ای، کمتر از نرخ بازدهی در آموزش عمومی است. دلیل این مسئله این است که هزینه سرانه تمام مقاطع آموزش حرفه ای به دلیل تجهیزات و نیروی متخصص تر آموزشی، از آموزش عمومی بیشتر است. همچنین، دانش آموختگان برنامه های درسی آموزش عمومی، در مقایسه با برنامه های آموزش فنی و حرفه ای طیف گسترده ای از مشاغل را در پیش رو دارند، لیکن، دانش آموختگان فنی و حرفه ای صرفاً برای ورود به یک شغل خاص آموزش دیده اند. البته، می توان این امر را حاکی از اهمیت بخش خدمات در کشورهای در حال توسعه نیز تلقی کرد.
5. نرخ بازده سرمایه گذاری آموزشی در میان زنان بیشتر از مردان است. لازم به ذکر است که نرخ بازده سرمایه گذاری در آموزش، از تفریق درآمد نیروی کار آموزش دیده و کمتر آموزش دیده، نسبت به هزینه آموزش آنها به دست می آید. یک جزء عمده این هزینه، درآمدهایی است که فرد در حین تحصیل از دست می دهد. لذا، چون هزینه فرصت ناشی از اشتغال به امر آموزش زنان در کشورهای در حال توسعه، کمتر ازمردان است، نرخ بازده آموزشی شان نیز فزونی می گیرد[5].
5. هزینه مالی آموزش و پرورش در ایران
در ایران، مانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه، هزینه های آموزش و پرورش توسط دولت تأمین می شود، لذا، هرگاه که دولت در تنگناهای مالی بوده است، منابع مالی کافی برای گسترش آموزش و پرورش در دسترس نبوده است. به ویژه، در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به علت اوضاع نامساعد اقتصادی؛ و پس از پایان جنگ تحمیلی و شروع اجرای برنامه توسعه، به علت افزایش رقابت بخشهای اقتصادی در استفاده از منابع عمومی در سطح کلان، دولت را بر آن داشته است تا زمینه تأمین هزینه آموزش و پرورش فرزندان برخی خانوارها را از طریق تأسیس مدارس غیرانتفاعی فراهم نماید. لذا، طرح گسترش مدارس غیرانتفاعی آماده و تصویب شد و پیشبینی می شد تا پایان برنامه دوم توسعه (77-1373) حدود 20 درصد دانش آموزان کشور در این مدارس تحصیل نمایند. از سوی دیگر، کیفیت پایین مدارس دولتی، به عنوان یک عامل درونی نظام آموزشی، باعث گردیده است که در حال حاضر، تقاضا از عرضه امکانات غیرانتفاعی افزون تر باشد. بدین ترتیب، دولت بخشی از هزینه دانش آموزان و هزینه کادر آموزشی و فضاهای فیزیکی و غیره را به عهده مردم می گذارد. اگرچه اتخاذ این سیاست، مسائل هزینه ای دولت را تا حدودی تخفیف می دهد، لیکن، مسئله توسعه آموزش و پرورش به عوامل دیگری هم مربوط است.
استفاده از توان مالی خانوارها، در پرداخت هزینه آموزش، به تنهایی جوابگوی تنگناهای بودجه ای نیستو مشکل اصلی از تخصیص نامناسب بودجه دولت ناشی می گردد. بدین صورت که، اگر بازدهی حاصل از سرمایه گذاری در امر آموزش ابتدایی بالاتر باشد، دولت باید بودجه را متناسب با آن تخصیص دهد. همچنین، یک نظام متمرکز و غیرقابل انعطاف در زمینه هزینه بودجه در مدارس مختلف کشور، امکان استفاده از کارآیی مدیران را در کاهش بودجه، و ایجاد نوعی رقابت و استفاده از معیارهای متناسب با شرایط خاص را کاهش داده است.
همانطور که گفته شد، تخصیص هزینه ها در سطوح مختلف باید رابطه ای مستقیم با بازدهی آن داشته باشد. بررسیها نشان داده است که، آموزش ابتدایی، در راه توسعه، بیشترین بازده را دارد، زیرا، با هزینه ای کمتر، جمعیت بیشتری را آموزش می دهد، و این آموزش در بینش آنها اثر بسزایی دارد.
در مقابل، آموزش عالی، هزینه زیادی دربر دارد، و باید توجه داشت هنگامی که دولت به سمت آزادسازی فعالیتهای اقتصادی حرکت می کند، هزینه آموزش عالی را باید بخش خصوصی، که استفاده کننده نهایی این نیروهاست، پرداخت نماید. در سال 1368، نسبت هزینه آموزش عالی به تولید ناخالص داخلی (GDP) تقریباً برابر با دوره های راهنمایی و متوسطه بوده است. در حالی که، درصد میزان ثبت نام در دوره راهنمایی، متوسطه، و عالی، به ترتیب 42، 19، و 5 درصد بوده است. علیرغم بدیهی بودن این مطلب که دولت باید در تأمین هزینه های آموزش عالی، نسبت به آموزش متوسطه و ابتدایی، استفاده بیشتری از خود خانوارها بنماید، اما، به دلیل تقاضای بیش از حد، در عمل مجبور گردیده است تا سرمایه گذاری بیشتری در توسعه آموزش عالی انجام دهد. این در حالی است که، هزینه کردن منابع محدود و کمیاب، برای جوابگویی به این تقاضای فزاینده، که به علت تفاوت بهره وری سطح تحصیلات و تقاضا برای نیروی کار ماهر انجام می شود، از نظر منطق اقتصادی درست نمی نماید. جدول شماره (1) نشان می دهد که دولت، 4 درصد از تولید ناخالص داخلی را به هزینه آموزش ابتدایی اختصاص داده است که میزان ثبت نام آن 78 درصد می باشد.
جدول شماره 1
درصدهای تفکیکی هزینه دولت برای آموزش بر حسب مقاطع آموزشی و میزان ثبت نام
دولت می تواند با بررسی و اجرای موارد مختلف خصوصی سازی آموزش عالی (خصوصی سازی بسیار شدید)، در کنار بخش دولتی، به کاهش هزینه ها در این بخش، و هدایت آن در بخش آموزش ابتدایی که دارای بازده بالاتر اجتماعی است، دست یازد. باید توجه داشت که این امر نیاز به بررسی دقیق در موارد ذکر شده دارد و نهایتاً یک راه حل اقتصادی است. روشن است که به لحاظ جامعه شناختی، خصوصی سازی آموزشی، در هر سطحی، موجب ایجاد شکاف بین قشرهای توانمند و ناتوان گردیده، و نظام قشربندی اجتماعی را که در هنگام دولتی بودن آموزش، حداقل در این بخش هویدا نبوده است، آشکار می سازد.
داده های به دست آمده از جوامع مختلف نشان می دهند که تفاوتهای تحصیلی، رابطه نزدیکی با قشربندی اجتماعی دارد. هر چند که انواع دیگر تفکیک اجتماعی، مانند تفکیک بین جنسها، گروههای قومی یا دینی نیز، غالباً با نوع یا کیفیت تحصیلی در ارتبط است. در ایران، تفکیک بین جنسها، در نظام آموزشی، نمود بیشتری دارد.
اطلاعات جدول شماره 2 نشان می دهد که نسبت هزینه آموزش عالی به هزینه کل دولت در سطح آموزش عالی، از سطح فنی و حرفه ای بیشتر است. هزینه آموزش عالی 2.5 درصد هزینه کل دولت، و هزینه آموزش فنی و حرفه ای 1.8 درصد هزینه دولت را به خود اختصاص می دهد. نسبت هزینه آموزش عالی به درآمد ناخالص ملی (GNP) ./49 درصد و در مورد آموزش فنی و حرفه ای ./44 است؛ در حالی که، سطوح ابتدایی، راهنمایی، و متوسطه تنها 3 درصد از درآمد ناخالص ملی را هزینه می نمایند.
همانطور که گفته شد، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، استقرار عدالت اجتماعی و تأمین و رفاه مردم به عنوان اهداف اصلی دولت مطرح گردیدند. اما، آغاز جنگ عراق علیه ایران، به نحوی بر مشکلات دولت افزود، که سهم هزینه های تأمین اجتماعی به تدریج کاهش یافت. در سال 1359، نسبت هزینه آموزش به تولید ناخالص ملی 7.5 درصد بود، که در سال 1369 به 4.1 درصد تولید ناخالص ملی کاهش یافت. این وضعیت، در مقایسه با اغلب کشورهای صنعتی، بسیار پایین، و از برخی کشورهای در حال توسعه، مانند پاکستان، سنگاپور، ترکیه، فیلیپین، و کنیا اندکی بیشتر است.
جدول شماره 2
نسبت هزینه آموزش، به هزینه کل بر حسب سطوح مختلف تحصیلی در بودجه دولت
به ویژه، از آن جهت اهمیت دارد که، اولاً سن ازدواج در مناطق روستایی، به ویژه نزد دختران، پایین است، و نرخ باروری آنان بالاتر از مناطق شهری است. بنابراین، رابطه مستقیم و پایداری بین آموزش دختران، به ویژه آموزش ابتدایی، و برنامه کنترل موالید وجود دارد. از سوی دیگر، رابطه مستقیم و مثبتی بین آموزش در مناطق روستایی و بازدهی کشاورزی وجود دارد.
در سال 1368، حدود 3 میلیون دانش آموز در دوره راهنمایی ثبت نام کرده اند که بخشی از جمعیت 11-13 ساله را تشکیل می دهند. رشد ثبت نام دانش آموز در این مقطع، در دوره 1354- 70 حدود 6.9 درصد بوده است. نرخ ثبت نام این مقطع در سال تحصیلی 1367-68، 36.6 درصد برای دختران، و 46.5 درصد برای پسران بوده است. افت شدید نرخ ثبت نام در این مقطع، در مقایسه با مقطع ابتدایی، افت تحصیلی بین دو مقطع را نمایان می سازد. نرخ خالص ثبت نام در این سال در مناطق روستایی 16.7 درصد برای دختران بود که طرز تلقی جامعه روستایی درباره آموزش و کمبود امکانات تحصیلی در روستاها را در این مقطع نشان می دهد. بررسی عمیقتر علل کاهش نرخ ثبت نام برای دختران، مستلزم مطالعه عوامل اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی درون و بیرون نظام آموزشی در روستاها می باشد. برای رسیدن به یک توسعه همه جانبه در روستاها، کاهش میزان ثبت نام دختران، به ویژه در مقاطع اولیه تحصیلی، یک مانع اساسی تلقی می گردد.
آموزش متوسطه در ایران، به دوشاخه اصلی نظری و فنی تقسیم شده است. در سال 1370، کل دانش آموزان این مقطع، به 1.82 میلیون نفر بالغ می شود که 87 درصد آنان در شاخه های نظری، و 13 درصدشان در شاخه های فنی و حرفه ای تحصیل می کنند. در حالی که، در سال 1357، 78 درصد دانش آموزان متوسطه در شاخه های نظری تحصیل می کردند.
نسبت هنرجویان فنی و حرفه ای، و آموزش کشاورزی به کل دانش آموزان متوسطه به ترتیب 7.26، 4.75، و 0.64 درصد می باشد. درصد هنرجویان آموزش کشاورزی در کل هنرجویان فنی نیز، 5 درصد می باشد. با توجه به رشد جمعیت، و نیاز به مواد غذایی، اهمیت بخش کشاورزی باید مورد توجه خاص قرار گیرد. اگرچه ایران در حال تبدیل شدن به یک کشور صنعتی می باشد، اما هنوز نسبت جمعیت شاغل در بخش کشاورزی بالا است. به طور کلی، در کشورهای صنعتی توسعه یافته نیز، بخش فنی و حرفه ای دارای اهمیت زیادی است. برابر آمار این کشورها، حدود 19.4 درصد از کل ثبت نام کنندگان مقاطع مختلف تحصیلی، در فنی و حرفه ای ها تحصیل می کرده اند؛ در حالی که، در کشورهای در حال توسعه، تنها 9.5 درصد در این مقطع آموزش می بینند. تعداد دانش آموزان مقطع آموزش فنی و حرفه ای در دوره (1356- 1370) ثابت باقی مانده است. در صورتی که، درصد آن در کل دانش آموزان مقطع متوسطه، از 22 درصد، به 13 درصد کاهش یافته است.
میزان ثبت نام در مدارس متوسطه در سال 1368، معادل 33.6 درصد در کل بوده است. این میزان در مناطق شهری 25.8 درصد برای پسران و 27.3 درصد برای دختران و در مناطق روستایی 14.0 درصد برای پسران و 6.8 درصد برای دختران می باشد.
7. افت تحصیلی در ایران
یکی از مهمترین مسائل آموزش و پرورش، مسئله افت تحصیلی می باشد. این مسئله موجب اتلاف منابع مالی و انسانی می گردد. شاخص افت تحصیلی، همان تعداد تکرار پایه و میزان ترک تحصیل است. در کشورهای در حال توسعه، به علت عوامل درونی و بیرونی در نظام آموزش و پرورش میزان افت تحصیلی بالا است. عوامل بیرونی مؤثر بر افت تحصیلی، فقر و نابسامانی های ناشی از عوامل اقتصادی، اجتماعی، و تربیتی است که موجب ترک تحصیل و تکرار پایه تحصیلی می گردد. عوامل درونی هم، شامل نحوه تخصیص منابع و مدیریت، و کارآیی مقاطع مختلف آموزشی است که در اینجا به بحث درباره آن می پردازیم.
اگرچه آموزش نوعی سرمایه گذاری است که بازدهی اقتصادی – اجتماعی دارد، اما اگر نحوه تخصیص منابع موجب کاهش بازدهی آن گردد، نتیجه چیزی جز اتلاف منابع مالی و انسانی نمی باشد. هرچه میزان افت تحصیلی بالا باشد، نشان می دهد که هزینه ها بیشتر سوخت شده اند و افزایش نرخ افت تحصیلی نیز، نمایانگر افزایش فقر در جامعه است. میزان هزینه تلف شده ناشی از افت تحصیلی دانش آموزان در سال 1365، 66، و 67 به ترتیب 489، 554، و 765 میلیارد ریال بوده است.
جدول شماره 14 افت تحصیلی در سال تحصیلی 1367- 68 را نشان می دهد. در این سال، خسارات ناشی از افت تحصیلی (بر دولت، خانواده، و افراد) 1.26 برابر هزینه های آموزشی بوده است. همچنین، بر اساس یافته های مندرج در جدول شماره 15، تنها 20 درصد دانش آموزانی که در سال تحصیلی 1358-59 در کلاس اول ابتدایی ثبت نام کرده اند، در سال تحصیلی 1369-70 به چهارم نظری رسیده اند. در مقطع ابتدایی نیز، 86.3 درصد کسانی که در سال تحصیلی 1365-66 در کلاس اول ابتدایی ثبت نام کرده اند، به کلاس پنجم ابتدایی در سال 1369-70 رسیده اند.
میزان ثبت نام و درصد تفاوت دختران و پسران حاکی از این است که تعداد دانش آموزان در مقطع راهنمایی که ترک تحصیل نموده اند، بیشتر دختر بوده اند و این نسبت بر حسب مناطق روستایی و شهری نیز متفاوت است.
برای بررسی علل کاهش افت تحصیلی باید به بررسی عوامل درون نظام آموزش، یعنی تخصیص هزینه ها در مقاطع مختلف آموزش، کارآیی نظام آموزشی و عوامل بیرون از نظام آموزشی بر حسب مناطق شهری و روستایی پرداخت.
8. شاخصهای آموزش در ایران
شاخصهای آموزشی، بیانگر وضع نظام آموزشی هر کشوری است؛ به ویژه آنکه، می توانم آنها را در یک دوره زمانی مطالعه کرد و با نظامهای آموزشی کشورهای مشابه، مقایسه کرد. شاخصهای آموزشی، مانند نسبت شاگرد به معلم، تراکم دانش آموز در کلاس و مدرسه، و نسبت معلم به کلاس درس، از اصلی ترین آنها به شمار می روند. در دوره زمانی 1358-70، شاخص شاگرد به معلم، علیرغم رشد سریع جمعیت دانش آموز، کاهش یافته است. این امر ناشی از برنامه ریزی دولت در جهت تربیت و استخدام کادر آموزشی همگام با رشد جمعیت می باشد. کوشش دولت در کاهش این شاخص، تا اندازه ای در یک دوره کوتاه نیز حاصل می شود. هر چند که، ثبات این شاخص، با نوسانات سایر شاخصها از جمله نسبت معلم به کلاس، و تراکم دانش آموز در کلاس ارتباط نزدیکی دارد، شاخص دانش آموز در کلاس برای کل کشور در این دوره روندی نزولی داشته، اما تراکم دانش آموز در مدرسه در همین دوره افزایش یافته است (رک. جدول شماره 16). شاخصهای مذکور نیازمند برنامه ریزی درازمدت سرمایه گذاری عمرانی است. در این دوره به علت فقدان یک برنامه جامع توسعه، این شاخصها بهبود نیافتند، لذا، می توان استنباط کرد که کیفیت آموزش دچار لطمه گردیده است. جدول شماره 17، اهداف و عملکرد بخش آموزش و پرورش را در دو سال اول برنامه اول توسعه اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی کشور (1368-72) نشان می دهد. همانطور که ملاحظه می شود، بهبود این نسبتها، در برخی موارد، نیازمند سرمایه گذاری و برنامه ریزی بلند مدت می باشد. از جمله نرخ بهره برداری از ظرفیت کالبدی، تعداد دانش آموزان مدارس غیرانتفاعی، مساحت فضای آماده شده، تراکم دانش آموز در کلاس، و نسبت دانش آموزان روستایی به کل دانش آموزان که به اهداف تعیین شده نرسیده اند.
9. موانع بررسی میزان کارآیی مدارس خصوصی و دولتی در ایران
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با تعطیل شدن مدارس خصوصی، نظام آموزشی به طور یکپارچه به بخش دولتی سپرده شد و حدود 600 هزار دانش آموز از این مدارس به بخش دولتی منتقل شدند. دست اندرکاران آموزشی معتقدند که این مدارس با افت کیفی چشمگیری روبرو شدند. در سال 1370، با تأسیس 2200 مدرسه غیرانتفاعی موافقت شد و از این تعداد 540 مدرسه آغاز به کار کرده و 7000 نفر دانش آموز را جلب نمود. در سال تحصیلی 1371- 72 حدود 1250 مدرسه غیرانتفاعی با 140 هزار دانش آموز فعالیت دارند. پیش بینی می گردد که این رقم تا پایان برنامه دوم توسعه، به 2 میلیون نفر افزایش یابد.
عدم برابری عرضه و تقاضای آموزشی (سبقت گرفتن تقاضا بر عرضه)، دولت را بر آن داشته است تا بخشی از سرمایه گذاری در آموزش و پرورش را از دوش دولت برداشته تا خانوارها در تأمین مالی آموزش مشارکت نمایند. تحقیق پیرامون کارآیی مدارس خصوصی،صرف نظر از کاهش مخارج آموزشی در بودجه دولت، اهمیت فراوانی دارد. یکی از شیوه های بررسی میزان کارآیی این مدارس، مقایسه عملکرد آنها با مدارس دولتی است. از نظر روش شناسی، نمونه های تصادفی از این دو نوع مدارس انتخاب می گردد و نمرات دانش آموزان در بعضی از دروس با هم سنجیده می شود. انجام این نوع تحقیق در ایران، با مشکلاتی همراه است. چون واگذاری بخشی از آموزش به بخش خصوصی، به دلایل مختلف (از جمله کمبود سرمایه، و...)، به کندی صورت می گیرد، عرضه آموزش، قدرت برابری با تقاضا را نداشته است؛ لذا، مدارس خصوصی، به گزینش متقاضیان دست زده اند و دانش آموزان برتر را بر می گزینند. در ضمن، چون والدین هزینه تحصیلی فرزندان را می پردازند، لذا، محیط مناسبتری برای تحصیل آنان فراهم می کنند تا نتایج بهتری حاصل شود و متقابلاً، به این دلیل مدارس خصوصی نیز در برابر والدین مسئولیت پذیرتر عمل می کنند. بنابراین، مقایسه کارآیی مدارس خصوصی و دولتی هنگامی میسر است که تحلیل گر بتواند تأثیر این عوامل زمینه ای را در نتایج موفقیت تحصیلی دانش آموزان حذف نماید.
به هر حال، مطالعات مختلف پیرامون مقایسه میزان کارآیی مدارس خصوصی و دولتی، در برخی از کشورهای در حال توصعه نشان داده است که، اگرچه معلمان مدارس خصوصی مدرک تحصیلی پایین تری دارند، ولی، عملکرد آموزشی بهتری دارند. داشن آموزان به کتب بیشتری دسترسی دارند و به طور کلی، سیاستهای آموزشی را بهتر به مرحله اجرا می گذارند. اگرچه همانطور که گفته شد، دانش آموزان مدارس خصوصی به طور متوسط، زمینه بهتری دارند. با اینکه، اینگونه تحقیقات توجیه مناسبی برای خصوصی سازی گسترده آموزش قلمداد نمی شود، اما برای مشارکت محدود بخش خصوصی در ارائه آموزش دلیل موجهی است. اصولاً در کشوری مانند ایران، افزایش جمعیت، به طور کلی، موجب افزایش تقاضای آموزشی گردیده است و چون عرضه آموزش از منابع دولتی تأمین می گردد، و این منابع نیز محدود است، قیمت آموزش افزایش یافته است. لذا، مدارس نمونه که بخشی از هزینه های جاری آموزشی را به عهده خانواده قرار داده اند، به عنوان یک راه موقت، برای کاهش بار مالی هزینه آموزش در بودجه دولتی عمل کرده است. این شیوه را باید به وسیله تمرکززدایی در آموزش و پرورش تکمیل نمود. به این ترتیب که، برای کاهش هزینه های مالی و ارتقاء کارآیی و کیفیت آموزشی در مدارس مختلف کشور، با بهره گیری از معیارهای مناسب، اختیارات مدیران افزایش یابد.
10. جمعیت و هزینه های آموزشی
در سالهای گذشته، جمعیت به عنوان یک عامل برون زا در برنامه های توسعه کشورهای جهان سوم مطرح بود. افزایش سریع جمعیت در دهه های أخیر، که به علت رشد باروری و بهبود وضع بهداشتی صورت گرفته است، جمعیت را به صورت یک عامل درون زا در برنامه های توسعه تبدیل کرده است. بسیاری از شاخصهای اقتصادی، در رابطه با جمعیت سنجیده می شوند و مورد ارزیابی قرار می گیرند.
یکی از عوامل مؤثر بر هزینه های آموزشی، عامل جمعیت می باشد. در حقیقت، جمعیت و آموزش، با رابطه ای دوسویه، نیازهای آموزشی و نیز متغیرهای جمعیتی نظیر باروری و غیره را تحت تأثیر قرار می دهند. در این مطالعه، ما رابطه ای یک سویه را در نظر می گیریم و جمعیت را به عنوان متغیر وابسته، و نیازهای آموزشی را به عنوان متغیر متسقل مورد بحث قرار می دهیم.
یکی از متغیرهای جمعیت، یعنی عامل باروری، نه تنها برای بحثهای جمعیتی مهم است، بلکه، برای آموزش نیز مسئله ساز می شود. بدین صورت که، افزایش رشد جمعیت، موجب افزایش هزینه های آموزشی می گردد. اگر کشورهای جهان را، از نظر پیشرفت آموزشی بررسی کنیم، کشورهای با نرخ موالید و رشد جمعیت بالا، از نظر آموزشی، عقب افتاده، و یا در حال توسعه هستند[6]. یکی از پیامدهای نرخ بالای باروری این است که، نسبت جمعیت در گروههای سنی مدرسه رو خیلی بالاتر است. در حقیقت، رشد جمعیت بالا، یک مانع جمعیت شناختی در پیشرفت آموزشی قلمداد می شود.
جدول شماره 18، تأثیر کاهش زاد و ولد را، بر روی هزینه های آموزشی نشان می دهد. در مدت یک دهه، مخارج آموزشی افزایش یافته است. البته باید توجه داشت که بهبود تدریجی میزان ثبت نام، عامل مؤثری در این افزایش بوده است. با این وجود، مورد کره جنوبی، اهمیت کاهش باروری را در مخارج آموزشی نشان می دهد.
یکی از شاخصهایی که تأثیر ساختمان جمعیت بر نیازهای آموزشی را نشان می دهد، نسبت جمعیت فعال بالقوه بر جمعیت مدرسه رو در سطوح ابتدایی و راهنمایی می باشد. یعنی اینکه، جمعیت فعال بالقوه باید هزینه جمعیت مدرسه رو در سطوح ابتدایی و راهنمایی را تأمین کنند. در کشورهایی که رشد جمعیت بالا بوده، و ساخت جمعیت جوان باشد، این نسبت کاهش می یابد و جمعیت فعال باید هزینه بیشتری بپردازد. اما، اگر ساخت جمعیت در حال سالخوردگی باشد، تأثیر ساختمان جوان جمعیت بر نیازهای آموزشی کاهش می یابد. این نسبت، در کشورهای دارای ساخت جمعیتی جوان در حدود 2 درصد است و اگر جمعیت در حال پیرشدن باشد، در حدود 3-4 درصد می باشد. در ایران مقدار این نسبت همواره زیر 2 بوده است، و در فاصله دو سرشماری 1355 و 1365، این نسبت از 1.70 به 1.17 کاهش یافته است. اگرچه از جنبه نظری هزینه آموزش را جمعیت فعال بر دوش می کشد، اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با انحلال مدارس خصوصی، تمامی این هزینه را دولت تقبل کرده است.
در اینجا نیز، یکی از اثرات باروری بالا، افزایش جمعیت مدرسه رو می باشد. در چنین وضعیتی، بخش اعظم درآمد (چه از سوی دولت، و چه از سوی افراد)، صرف تأمین مالی آموزش فرزندان می شود که البته هزینه توسعه تلقی می شود.
باید توجه داشت که افزایش هزینه های آموزشی تماماً مربوط به رشد جمعیت نمی باشد. افزایش نرخ ثبت نام و افزایش کیفیت، از جمله عوامل مهمی هستند که بر هزینه های آموزشی تأثیر داشته اند. بدین معنی که، کشورهای جهان سوم، به اهمیت آموزش در توسعه پی برده اند و لذا، بر کیفیت آموزش و برنامه های افزایش نرخ ثبت نام افزوده اند. مطالعات انجام شده نشان می دهد که تعدیل جمعیت، به تنهایی سهم آموزش را در تولید ناخالص ملی پایین نمی آورد، زیرا کیفیت نیز در این میان اثرگذار است.
پنج عامل مختلف موجب افزایش هزینه آموزشی گردیده است: رشد جمعیت که نتیجه افزایش نرخ موالید می باشد، افزایش نرخ ثبت نام، افزایش حقوق و دستمزد معلمان، تغییر در کل مخارج نسبت به هزینه معلمان، و افزایش نسبت معلم به شاگرد. پس، علاوه بر رشد فزاینده جمعیت، عوامل دیگری نیز در افزایش هزینه های آموزشی مؤثرند. اما، هنگامی که رشد جمعیت بالا باشد، تأثیر آن نیز بالاتر خواهد بود. از دهه 1970 به این سو، کشورهای در حال توسعه، درصد بیشتری از درآمد ناخالص ملی شان را به آموزش اختصاص داده اند، اما علیرغم این افزایش سهم، افزایش سرانه سهم، صورت نگرفته است که ناشی از پدید ه رشد فزاینده جمعیت می باشد.
همانطور که گفته شد، آموزش و جمعیت، رابطه متقابل دارند. از این دیدگاه، آموزش، یک نوع مصرف قلمداد نمی شود، بلکه نوعی سرمایه گذاری است. یکی از جنبه های آموزش، می تواند آموزش مسائل جمعیتی باشد که والدین را ترغیب به کنترل خانواده و موالید می کند. از این دیدگاه، آموزش به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته می شود. اصولاً میزان زاد و ولد تابع مجموعه عواملی است که در میان آنها می توان به عامل خالص هزینه تعلیم و تربیت فرزندان اشاره کرد. سیاستها در کشورهای جهان سوم، بر محور کاهش این هزینه ها دور می زند که باعث افزایش تقاضای فرزند می گردد. مشارکت خانوارها در تقبل برخی از هزینه های آموزشی باعث افزایش هزینه فرزندان شده و موجبات کاهش تقاضای فرزند را فراهم می کند.
11. مقایسه وضعیت آموزش در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه
آموزش، یکی از شاخصهای مناسب برای درجه بندی توسعه یافتگی کشورها می باشد. در کشورهای توسعه یافته، عموماً نسبت هزینه آموزش به تولید ناخالص ملی، در مقایسه با کشورهای در حال توسعه، بیشتر است. با این حال، جدول شماره 21 نشان می دهد که در کشورهایی نظیر کانادا، آمریکا، و بریتانیا درصد هزینه آموزش به تولید ناخالص داخلی، کمتر از یک درصد بوده است، در حالی که، این نسبت در کشورهای در حال توسعه بیشتر است. البته، دولتها در مراحل توسعه یافتگی باید درصد این نسبت را افزایش دهند تا موجب تقویت قوه محرکه توسعه گردد. برخی از کشورهای در حال توسعه، که به شدت گرفتار مشکل تأمین مالی آموزش هستند، قادر به افزایش این نسبت نگردیده اند.
نسبت هزینه آموزش به هزینه کل دولتها، و نیز، نسبت هزینه آموزش ابتدایی به کل هزینه آموزش گویای این مطلب است که، آموزش، چه بخشی از بودجه دولت را به خود اختصاص می دهد. کشورهای توسعه یافته، با ساخت جمعیت پیر، درصد کمتری از هزینه آموزش را به مقاطع ابتدایی اختصاص می دهند. در این کشورها، همچنین هزینه آموزش، بخش اندکی از هزینه های دولتها را در بر می گیرد و برای سایر مسائل رفاه اجتماعی، از جمله بهداشت، مسکن، و غیره، هزینه بیشتری صرف می کنند. کشورهای در حال توصعه نیازمند آند هستند که سهم بیشتری از هزینه ها را به آموزش اختصاص دهند. اگرچه، عوامل سیاسی باعث می شود که بخش اعظم هزینه دولت، به جای تأمین اجتماعی، به امور دفاعی سرازیر شود.
به هر حال، درصد هزینه آموزش به تولید ناخالص ملی در کشورهای توسعه یافته، از کشورهای در حال توسعه بیشتر است. رشد بالای جمعیت باعث شده است که سرانه هزینه آموزشی در کشورهای در حال توسعه، فاصله عمیقی با جهان توسعه یافته داشته باشد. در حالی که، در فاصله یک دهه (1980- 1990)، سرانه هزینه آموزشی در کشورهای توسعه یافته، سالانه 5.8 درصد رشد کرده است، در کشورهای در حال توسعه، تنها سالانه 2.4 درصد رشد داشته است (رک. جدول شماره22). مسئله رشد جمعیت و تنگنای مالی دولتها، علل عمده این تفاوتها می باشد.
درصد توزیع ثبت نام در سطوح مختلف آموزشی نیز، گرایش کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه را در سطوح مختلف آموزشی، نشان می دهد. درصد توزیع ثبت نام در سطح آموزش فنی و حرفه ای، در کشورهای در حال توسعه، پایین تر از جوامع توسعه یافته است (رک. جدول شماره 23). آموزش فنی و حرفه ای، به ویژه برای کشورهای در حال توسعه، اهمیت فراوانی دارد. تربیت نیروی ماهر، چه توسط بخش دولتی، و چه توسط بخش خصوصی، نیاز توسعه یافتگی است. عدم گسترش این سطح، عمدتاً ناشی از سوء تخصیص منابع آموزشی در سطوح مختلف است. اگرچه ممکن است این استدلال که، هزینه آموزش نیروی ماهر و گسترش دوره های آموزش فنی و حرفه ای را، به ویژه هنگامی که اصلاح ساختار اقتصادی کشورها، و خصوصی سازی در اقتصاد دنبال می شود، ذی نفعان آن پرداخت نمایند، با این حال، نقش دولتهای در حال توسعه، در اختصاص منابع به آموزش متوسطه، به نحوی که، رشته های تخصصی با بازده بیشتر، حمایت بیشتری دریافت کنند، اهمیت خاصی دارد. صرف نظر از سطح آموزش فنی و حرفه ای، به طور کلی، نسبتهای ثبت نام در مقطع متوسطه و عالی، در کشورهای در حال توسعه، بسیار پایین تر کشورهای توسعه یافته است (جدول شماره 24، گویای این مطلب است). این تفاوتها هنگامی که مسئله جنسیت مطرح می شود، بیشتر نمایان می گردد. درصد توزیع ثبت نام زنان در کشورهای در حال توسعه، به ویژه در مقاطع تحصیلی آموزش عالی و متوسطه، از کشورهای توسعه یافته فاصله می گیرد. در این کشورها، این اختلاف در توزیع ثبت نام بر حسب جنس، در مناطق شهری و روستایی مسلماً بیشتر است. علل این تفاوتها، که در غلبه پدیده ترجیح جنسیتی[7]، عوامل فرهنگی، ساختار اجتماعی و اقتصادی این کشورها قابل جستجو و بررسی است، و در کشورهای مختلف، تفاوت دارد.
یکی از شاخصهای آموزشی، که میزان آن با کیفیت تحصیلی رابطه مستقیم دارد، نسبت شاگرد به معلم است. کاهش این نسبت، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، که مبتلا به آن می باشند، نیاز به زمینه های سرمایه گذاری و فضاسازی انسانی و مادی است، لذا، نظام آموزش و پرورش نیازمند گسترش دوره های تربیت معلم همگام با رشد میزان ثبت نام در آموزش عمومی است. جدول شماره 25، نسبت شاگرد به معلم را در کشورهای در حال توسعه نشان می دهد. کشورهای کمتر توسعه یافته، به علت تلاش در جهت گسترش آموزش از طریق افزایش میزان ثبت نام، و رشد سریع جمعیت، با افزایش این نسبت مواجه هستند.
12. تحلیل کارکردهای نظام آموزش و پرورش ایران به عنوان یک نهاد اجتماعی
کارکردهای نهاد آموزش در جامعه عبارتند از:
1. ایجاد آمادگی در افراد برای قبول نقشهای اجتماعی و شغلی؛
2. ایفای نقش به عنوان وسیله انتقال میراث فرهنگی؛
3. فراهم آوردن مبنای ارزیابی و فهم منزلتهای اجتماعی؛
4. فراهم آوردن تغییر و پیشرفت در جامعه از طریق پژوهشهای علمی؛
5. تقویت قدرت تطبیق افراد با ارزشهای اجتماعی، و تسهیل روابط اجتماعی.
بعد از انقلاب اسلامی و تحولات اجتماعی ناشی از آن، نهاد آموزش در ایران، مانند سایر نهادهای اجتماعی، دچار دگرگونی گردید و بر اساس کارکردهایی که ذکر شد، تا مدتها جایگاه خود را در کل نظام پیدا نکرد، زیرا که ارزشها، منزلت، و نقشهای اجتماعی تغییر کرده اند و این نهاد می بایست خود را با چهارچوبهای نظام جدید منطبق و متعادل می نمود.
اگر به کارکردهای بالا توجه کنیم، روشن می شود که نهاد آموزش، ابزار تحقق اهداف نطام اجتماعی است؛ بنابراین، نقشهای شغلی، ارزشها، منزلتها، و روابط اجتماعی در فرایند آموزش مشخص می شود. نهاد آموزش، تنها کار آماده سازی، قدرت تطبیق، و آشناسازی افراد را انجام می دهد، اگرچه، وظیفه بالاتر این نهاد، تعلیم و تربیتی عملی است که به توسط نسلهای قدیمی تر بر آنان که هنوز آماده زندگی اجتماعی نیستند صورت می گیرد.
بارزترین کارکرد نهاد آموزش، فراهم آوردن تغییر و پیشرفت در جامعه از طریق پژوهشهای علمی است. با نگاهی گذرا، شاید این طور گمان شود که، در مقطع آموزش عالی، به این عمل پرداخته می شود، اما، پاشیدن تخمهای تغییر و پیشرفت، قطعاً در دوران ابتدایی و متوسطه آموزشی صورت می گیرد. روحیه پژوهشی، و تغییر ساخت ذهنی، یکی از مبانی توسعه به شمار می رود. اگر بپذیریم که توسعه اقتصادی نیازمند باورهای فرهنگی مناسب و سازگار با توسعه است، صرف نظر از اینکه، این باورها چگونه انتخاب می شوند و چه هستند، این مدارس ابتدایی و راهنمایی هستند که، این باورها را تقویت می کنند و در جامعه نهادینه می سازند. پس تخصیص منابع را نباید برای این مقاطع به صورت محدود عرضه کنیم.
13. نتیجه گیری و پیشنهادات
ایجاد تعادل در عرضه و تقاضای آموزشی، در چارچوب یک استراتژی توسعه اقتصادی مبتنی بر اقتصاد بازار، در یک کشور در حال توسعه، امر مهمی است. از نظر عرضه آموزش، اگرچه ارائه خدمات اجتماعی، از جمله آموزش، وظیفه اصلی دولت قلمداد می شود، اما، این امر بر حسب درجه توسعه یافتگی کشورها متفاوت است. یک کشور در حال توسعه، با ساخت جوان جمعیت، باید نیازهای آموزشی بیشتری را برآورده سازد، در حالی که، در مراحل توسعه یافتگی سایر بخشهای اقتصادی نیز، نیازمندیهای مالی خاصی دارند. لذا، عرضه امکانات آموزشی، با استفاده از توان برخی گروههای اجتماعی، قابل افزایش می باشد. این در حالی است که، دولت، هزینه آموزشی را باید با اولویتهای جغرافیایی (مناطق محروم و روستایی)، و آموزشی (تکیه بر مقاطع ابتدایی و راهنمایی) تخصیص دهد. در این صورت، خصوصی سازی آموزشی، به تکیه بر مقاطع آموزش متوسطه و عالی، انجام می گیرد. این امر، از سوی دیگر، موجب کاهش تقاضای آموزشی نیز می گردد. با این وجود، دولت باید از طریق ارائه وام، فعال نمودن صندوقهای دانشجویی، و ترغیب دستگاههای اعتباری بانکی و غیربانکی، نظام پرداخت هزینه های آموزشی برای فرزندان مستعد طبقات محروم را سامان دهد، تا تحرک اجتماعی در جامعه متوقف نگردد. بدین لحاظ، در یک برنامه چتر ایمنی اجتماعی[8]، که به عنوان تکمیل سیاست اقتصادی مبتنی بر بازار ارائه می شود، نیازهای آموزشی گروههای آسیب پذیر برآورده می گردد. باید توجه داشت که، وجود آموزش رایگان، و تعهد دولت به تقبل تمامی هزینه های آموزشی، لزوماً نشان دهنده بهبود وضع طبقات آسیب پذیر نمی باشد، زیرا که، با وجود آموزش رایگان، ممکن است این طبقات، به ویژه در مقاطع تحصیلی بالاتر، توانایی تأمین هزینه وسایل آموزشی، وسایل ایاب و ذهاب، لباس، و غیره را نداشته باشند. در حقیقت، یارانه آموزشی به تمامی طبقات، نه تنها توجیه اقتصادی ندارد، بلکه فاقد توجیه اجتماعی و سیاسی است.
هنگامی که هزینه آموزش در مقاطع عالی و متوسطه از سوی متقاضیات آموزش پرداخت می شود، یک بازار اعتباری، که توسط مؤسسات اعتباری و غیربانکی تشکیل می گردد، می تواند مشکل تأمین مالی آموزش فرزندان طبقات آسیب پذیر را رفع کند.
همگامی که دولت به طرف اقتصاد مبتنی بر بازار باز حرکت می کند، هزینه تأمین و تربیت نیروی متخصص را باید مؤسسات اقتصادی خصوصی بپردازند. رشد جمعیت و نیاز به مواد غذایی، اهمیت بخش کشاورزی را افزایش داده است. لذا، آموزش کشاورزی به عنوان اساسی ترین مؤلفه رشد تولید در بخش کشاورزی مورد توجه قرار می گیرد، و در تخصیص بودجه آموزش فنی و حرفه ای، اولویت به آموزش کشاورزی، به ویژه گسترش مراکز آموزشی در روستاها داده می شود.
به هر حال، دولت به عنوان یک عامل هدایت کننده، باید بر بازار آموزش، و افزایش کیفیت آموزش، نظارت کند تا زمینه های لازم برای ایجاد سازوکار بازار آموزشی فراهم آید.
پیشنهادات ذیل، می تواند در بهبود و توسعه نظام آموزش و پرورش ایران نقش داشته باشد:
1. اولویت دادن به آموزش ابتدایی و ادامه برنامه گسترش سوادآموزی به همراه با غنی کردن این برنامه ها؛
2. گسترش آموزش کشاورزی از سوی دولت و ترغیب مؤسسات اقتصادی خصوصی برای تأمین مالی مراکز آموزش فنی و حرفه ای و آموزش در کارخانه؛
3. گسترش برنامه تربیت معلم؛
4. بهبود وضع مواد و کتب درسی و هماهنگی آنان با راهبردهای توسعه ای و نیازهای کشور؛
5. بهبود وضع اقتصادی و معیشتی معلمان؛
6. بهبود کیفیت مدیریت مدارس شهری و روستایی از طریق تمرکززدایی و واگذاری اختیارات؛
7. ایجاد بازار اعتباری برای تأمین هزینه های آموزشی طبقات محروم، به ویژه در مقاطع تحصیلی بالا؛
8. تجهیز و بهبود امکانات مدارس، و شرایط نگهداری از آنان؛
9. بررسی و شناخت عوامل بیرونی و درونی در آموزش به منظور جلوگیری از کاهش میزان افت تحصیلی.
اين مطالعه به منظوربررسي ميزان ضايعات آردو نان هادرنانوائي هاودرحين مصرف وارتباط آن باكيفيت ماده اوليه، نوع نان، نحوه توليد، پخت ومصرف در سه استان تهران بدليل تنوع نان ها، خوزستان بدليل حداكثرتوليدنان بصورت تافتون ودراستان گلستان بيشتربصورت بربري انجام گرديد. اين بررسي هاازآذرماه1380 طبق پرسشنامه هاي مختلف(پرسشنامه مربوط به خانوارمصرف كننده، پرسشنامه عمومي مصرف كننده، پرسشنامه اختصاصي مصرف كننده) با286سئوال به اجرادرآمد. در عمل هم براي يادداشت برداري وآمارگيري از ضايعات نان هااول هرماه باتحويل پلاستيك هاي رنگي به منازل، نان خشك هاي هرماه به تفكيك،لواش،بربري، سنگك، تافتون وحجيم جمع آوري وآخرهمان ماه بامراجعه مجددبه منازل نان خشك هابا ترازوي سيارتوزين، پرسشنامه هاتكميل واول ماه بعدهمين عمليات درمنازل ومناطق ديگر ازشهرهاتكرارمي شد. ازسئوالات مهم پرسشنامه شامل: تعدادخانوار، درآمد، درصدمصرف و خريدنوع نان، مصرف روزانه، تعدادنان خريداري شده درروزودرهروعده، نحوه نگهداري، نان موردعلاقه، برشتگه ياخميري، ايرادنان ها، ضايعات هرنان به تفكيك درماه، علت ضايعات، نحوه پيشگيري ازضايعات، ضايعات درنانوائي ها، ضايعات آرددرنانوائي ها، و… موردبررسي و يادداشت برداري قرارگرفت.دراين طرح سعي شده بادرنظرگرفتن كليه جوانب، ضايعات نان كه تاكنون درحدحدس وگمان بودبه يك نتيجه دقيق وقابل قبولي دسترسي پيداكرد.
مقدمه
قسمت اعظم ضايعات نان كه ازطرف برخي سازمان هاباميزان هاي متفاوت اعلام مي شود عملاً درمرحله مصرف ايجادمي شود. البته ضايعات نان منشأتوليدرانيزداردكه دراين زمينه ميتوان عدم يكنواختي كيفيت آردهاكه درنتيجه عدم اختلاط گندم هابوجودمي آيدبرشمرد.
عدم اشتغال نانوايان با تجربه، رعايت نكردن اصول صحيح تهيه خمير، استفاده ازجوش شيرين بجاي خميرمايه وخميرترش، رعايت نكردن مراحل تخمير، عدم دقت در پخت، درست نبودن عرضه وتوزيع، فرم ونازك بودن نان هاعوامل زيادديگري كه سبب دورريز مي شوند. شايان ذكراست كه دركشورهاي پيشرفته دوشغل بسيارمهم ارثي بوده وازپدربه پسر ارشدويا به يكي ازپسرهابه ارث مي رسد: 1ـ حرفه نانوائي، 2ـ شغل كشاورزي
بااين قانون سبب مي شودكه درحرفه نانوائي پسربااستفاده ازتجربيات پدرآميخته با تكنولوژي روزنان را به بهترين وجهي توليدورضايت مصرف كننده فراهم شود.
در كشاورزي هم سبب مي شودكه قطعات وزمين هاي كشاورزي به همان اندازه حفظ و يكپارچگي زمين ها براي توليد اقتصادي محفوظ بماند.
با كمال تأسف هردومورددرايران برعكس ديگر كشورها بوده، ضعف وعدم پيشرفت دراين دو زمينه سرنوشت سازباين مسائل هم مربوط مي شود.
افزايش مصرف نان به دليل رو به رشد جمعيت، كاهش درآمدها، ابتدائي بودن توليد و فرم نان ها از يكطرف، عدم انگيزه وعلاقه نانوا به منظور توليد نان مأكول، عدم هماهنگي و تطابق بين درآمدها و هزينه ها، سياست نادرست دولت در امر تأمين نان و دلائل بسيار ديگر عملاًحرفه نانوائي را در كشور بي ارزش كرده وعدم رقابت در اين صنف نيز سبب افت كيفيت وافزايش ضايعات مي شود كه هنوز مشكلات نان و ضايعات سرسام آور آن لاينحل باقي مانده است.
علاوه برپائين بودن كيفيت ماده اوليه (گندم و آرد)علل ديگري كه ايجاد ضايعات نموده و از طرف مصرف كننده عنوان ودرپرسشنامه ها به آنهااشاره شده است بشرح زير مي باشند:
1ـ نان بايد تازه با برشتگي يكنواخت، خمير ماندن اطراف نان بخصوص درنان لواش سبب ضايعات مي شود.
2ـ عدم وجودامكانات درخانواده هاي كم درآمد مثل فريزر براي نگهداري نان.
3- خريد بيش از نياز نان در خانوارهاي كم درآمد و پرجمعيت سبب ضايعات بيشتر مي شود.
4ـ استفاده از جوش شيرين سبب بدبو، بدطعم، بدرنگ شدن نان وايجاد ضايعات مي شود.
5ـ عدم رعايت شرايط صحيح تهيه خمير و عجله در توليد خمير،پخت واتمام سريع سهميه آرد روزانه، نازك بودن نان ها كه سبب خرد شدن و ضايعات مي شود.
6ـ در رستوران ها و مكان هاي عمومي بدليل عدم شناخت از ميزان مصرف، نان ها روي ميز سريع خشك و تبديل به دورريز مي شوند.
در رابطه با تعيين دقيق ميزان ضايعات نان در ايران تحقيقات كمي صورت گرفته كه به چند مورد بطور مثال: بررسي علل افت كيفيت و ضايعات نان در ايران و راه هاي برطرف كردن نارسائيها، برگرفته از طرح تحقيقاتي ضايعات نان توسط پ- ايراني بسومين كنگره علوم زراعت واصلاح نباتات (1373) دانشگاه تبريز كه در مجموعه مقالات كليدي بچاپ رسيده است. همچنين در بررسي ديگر توسط پ- ايراني تحت عنوان ضايعات گندم ازبرداشت تا مصرف و طرق جلوگيري از آن به اجلاس تخصصي نان(1374)ارائه و در انستيتو تحقيقات تغذيه اي و صنايع غذائي كشور بچاپ رسيده است. بررسي ديگري توسط م،ح- مجرد تحت عنوان: ضايعات نان كشور و طرق جلوگيري از آن (1374)در مجموعه مقالات اجلاس تخصصي نان، انتشارات انستيتو تحقيقات تغذيه اي و صنايع غذائي كشور به چاپ رسيده است. با توجه به اينكه ضايعات نان علل زيادي دارد، به افت كيفيت و ضعيف بودن گندم هاي توليد داخل و همچنين گندم هاي بسيار نامرغوب و درجه 3 وارداتي، يكسري عوامل پيچيده اقتصادي واجتماعي، سيستم ناسالم موجودازمرحله توليد، خريد گندم تا تهيه آرد و نان نيز مربوط مي شود(1). بررسي ها نشان مي دهند كه ضايعات نان در مراحل توليد گندم از نظر كيفيت، آرد كردن، تهيه و نگهداري آرد و نان اتفاق، به انواع آنها و راه هاي جلوگيري ازاين قبيل ضايعات بشرح زيراشاره مي شود: 1ـ ضايعات مربوط به محصول ضعيف گندم 2- ضايعات ناشي از بوجاري3ـ ضايعات ناشي از عدم اختلاط گندم باكيفيت هاي متفاوت 4- ضايعات ناشي ازاستفاده ازگندم هاي تازه برداشت شده 5ـ ضايعات هنگام جابجائي گندم وآرد 6ـ ضايعات انباري 7ـ عدم يكنواختي دركيفيت آردهاي توليدي 8ـ فرم و ابعاد غير استاندارد نان ها 9ـ توليد نان هاي سنتي بصورت ماشيني 10ـ ضايعات هنگام مصرف 11ـ ضايعات بدليل آلودگي هاي ميكروبي.
آماربرداري ها و تكميل پرسشنامه ها در نقاط مختلف شهرهااز نظر تراكم جمعيت، درآمد، سطح زندگي و نوع نان ها بعمل آمد كه هر كدام ازاين عوامل اثرات مختلفي روي دورريزنان داشتند. توزين نان هاي خشك جمع آوري شده در منازل بااستفاده از ترازوي سيار انجام گرديد. در اين بررسيهااز ضايعات آرد و نان در نانوائيها كه مستقيماً به دامداري ها تحويل داده مي شدند نيز آماربرداري صورت گرفت. به موازات تعيين ميزان ضايعات هرنان بررسي هاي ديگري با تكميل پرسشنامه ها مربوط به سن، جنس، محل تولد، شغل، درآمد، سطح سواد، تعداد افراد تحت تكلف، پسر، دختر، نوع نان اعم ازسنتي و ماشيني، زمان و دفعات مراجعه به نانوائيها، فاصله نانوائي، نوع نان خريداري شده، نحوه نگهداري(سفره، نايلن، كيسه نايلني، يخچال، فريزر، كماجدان، داخل ظرف، دفعات استفاده از نان همراه غذا و در طول شبانه روز و…. استفاده از رسانه هاي اطلاعاتي در رابطه بانان، تعداد دفعات مراجعه به مكان هاي نان)، شيوه هاي فروش (دانه اي، كيلوئي، بسته اي)بادورريز نان چه مي كنيد؟ كدام قسمت نان بيشترين دورريز را دارد، دورريز نان در طبقات مختلف جامعه، تأثير آموزش خانوار در ضايعات نان، تأثير عواطف جامعه نسبت به نان دردورريز نان، آيا بايد هميشه نان تازه مصرف كرد؟ و 75 سئوال ديگر در رابطه با بهترين راه كاهش ضايعات گندم و نان بوده است.
نتايج نشان دادند درصد انواع نان هائي كه مورداستفاده قرار مي گيرد بشرح زير بوده است:
جدول شماره1- درصد خريدار و تعداد نان خريداري شده در هر وعده توسط مصرف كننده
لواش
تافتون
بربری
سنگک
% خریدار
تعداد
% خریدار
تعداد
% خریدار
تعداد
% خریدار
تعداد
3/7
10
1/2
10
9/5
2
5/4
2
7/5
20
9/1
5
5/3
1
2/3
1
1/3
5
1/1
20
1/3
3
6/2
3
2/2
15
1
2
4/2
5
3/1
5
مصرف كنندگان اكثراً اظهارداشتندنان بايدازخميرورآمده، تازه، برشته، خوب پخته شود
در سطح سه استان بررسي ها نشان دادند كه درصد نوع نان مصـرفي: در استان تهران لواش44%، بربري 22%، سنگك 16%، تافتون 12%، حجيم 6%
در استان خوزستان تافتون 97%، لواش 2%، بقيه نان ها 1%
در استان گلستان بربري 95%، لواش 3%، سنگك 1%، نان حجيم 1%
در ادامه بررسي هامشخص شد كه هر فرد در استان تهران در ماه 608 گرم لواش، 312 گرم بربري، 192 گرم سنگك ماشيني، 121 گرم سنگك، 99 گرم تافتون، 17 گرم نان حجيم ضايع مي كند. بطور معدل ضايعات نان توسط هر فرد در استان تهران 1350 گرم است.
دراستان خوزستان هر فرد در ماه 1431 گرم نان را ضايع مي كند و ضايعات نان توسط هر فرد در استان گلستان 1329 گرم برآورد شد.
دراين بررسي براساس آمار دريافتي از سازمان غله و نان كشور تعداد واحدهاي نانوائي در كل كشور تا سال 1379 بالغ بر 51800 بوده است كه از اين تعداد 7608 واحددراستان تهران، 2650 واحد در خوزستان، 1380 واحد در استان گلستان، بقيه در ديگر استان ها متمركز هستند.
طبق گزارش سازمان غله ونان كشورمربوط به سال1379جمعيت ومصرف سرانه آرددرهر ماه دراستان هاي تهران، خوزستان وگلستان بشرح زيرمي باشد:
1ـ جمعيت استان تهران12348932نفربامصرف سرانه آردهرفردشهري25/9كيلوگرم و روستائي82/0 كيلوگرم وكل آردمصرفي هرماه دراستان تهران 105289247كيلوگرم است.
2- جمعيت استان خوزستان4207352نفروبامصرف سرانه آردهرفردشهري65/13كيلو گرم،روستائي08/8كيلوگرم وكل آردمصرفي هرماه درخوزستان 40677542كيلوگرم است.
3ـ جمعيت استان گلستان557265 نفربامصرف سرانه آردهرفردشهري 65/13 كيلوگرم روستائي72/8كيلوگرم وكل آردمصرفي هرماه دراين استان16885074كيلوگرم است.
مطابق باپرسشنامه هاي تكميل شده وبراساس نتايج بدست آمده مشخص شدكه دراستان تهران هرماه7517تن لواش، 3865 تن بربري، 2391تن سنگك ماشيني، 1297تن سنگك
1233تن تافتون، 212تن نان حجيم ازنوع ساندويچي(دراثركندن وسط نان)دورريزدارد.
دراستان خوزستان نيزكه بيشترين نان مصرفي تافتون است هرماه4983تن نان تافتون و 691تن لواش ضايع مي شود. لازم به ذكراست كه درخوزستان كيفيت نان تافتون بسيار پائين ومثل استان تهران درتهيه آن دقت نمي شود.
دراستان گلستان هم كه بيشترين نان بصورت بربري است هرماه1800تن بربري و170تن لواش ازبين مي رود. از طرف ديگردرنانوائي هاي استان تهران هرسال1826 تن نان1369تن آرد، درنانوائي هاي خوزستان636تن نان، 477تن آرد، درنانوائي هاي استان گلستان هرسال331تن نان و247تن آردضايع مي شود.
بررسي ها نشان دادند كه ضايعات به نوع نان بستگي نداشته بلكه عملا” بدليل پائين بودن كيفيت ماده اوليه (آرد)، نحوه توليد، عدم رعايت و دقت در فرمولاسيون آرد و خمير، عدم استفاده از خميرمايه و خميرترش، استفاده از جوش شيرين و عدم رعايت شرايط صحيح پخت و به ده ها علل ديگر مربوط مي شود.
در اين بررسي ها مشخص شد كه بدليل عدم رعايت فرمولاسيون صحيح در تهيه خميرنان بربري (پائين بودن فعاليت آلفاآميلاز)اين نان زودتر از ديگر نان ها بيات شده و داراي ضايعات بيشتر مي باشد و برعكس اگر در تهيه نان لواش از خميرترش استفاده واز جوش شيرين استفاده نشود داراي كيفيت خوب و ديرتر بيات مي شود.
از طرف ديگر با عنايت به مطالب فوق، بايد يادآور شدكه نان هاي تخت سنتي ايران بسرعت بيات شده و براي مدت كوتاهي يعني حداكثر تا سه ساعت تازگي خود را حفظ نموده و سپس بيات و مصرف كننده بويژه آنهائي كه عادت به تازه خوري دارندازمصرف باقيمانده نان ها خودداري سبب ضايعات مي شوند.در اين بررسي بمواردي كه برخورد و سبب ضايعات مي شوند بشرح زير مي باشند:
1ـ ضعيف بودن گندم ها، آردها و عدم يكنواختي در كيفيت آردها بطوريكه نان دو نانوا هيچوقت از نظر كيفيت يكي نيست.
2ـ عدم رعايت شرايط تهيه خمير، پخت واستفاده از جوش شيرين.
3ـ مسطح و نازك بودن نان ها.
4ـ عدم سازگاري نان هاي سنتي تخت بافن آوري پيشرفته.
5ـ عدم وجود نانواي آموزش ديده و باتجربه.
نتيجه گيري
در رابطه با همبستگي هاي موجود بين موارد مختلف مصرف كننده و ضايعات نان و تعيين رابطه بين تعداد افراد خانواده با دورريز نان از ضريب همبستگي پيرسون استفاده بعمل آمد.
در رابطه با مقدار دورريزي در روز با نوع نان خريداري شده با تعداد خانوار بشرح زير نتيجه گيري شد:
دورريز نان لواش در روز با تعداد افراد خانوار در سطح5%، در رابطه با نان تافتون و بربـــري در سطح1% اختلاف معني داري برقرار است. بطوريكه با افزايش تعداد افراد خانواده دورريز اين سه نوع نان بيشتر ولي اين همبستگي بين افراد خانواده و دو نوع نان ديگر يعني سنگك و نان حجيم برقرار نبود.بعبارت ديگر ضايعات اين دو نوع نان در خانوارهاي پرجمعيت و كم جمعيت بسيار اندك و معني دار نمي باشد. نتايج فوق از طرف افرادي كه مورد سئوال قرار گرفتند نيز مورد تأئيد قرار گرفت بطوريكه 1/33% اظهار داشتند كمترين دورريز مربوط بــه سنگك، 5/25% افراد گفتند كه كمترين دورريز مربوط به لواش، 1/11% افراد اظهار داشتند كمترين دورريز مربوط به بربري، 9% اظهار داشتندكه كمترين دورريز مربوط به تافتون و 3/15% اظهار داشتند كه كمترين دورريز مربوط به نان هاي محلي است. بطوركلي بررسي ها نشان مي دهند كه هر چقدر افراد خانواده كمتر باشددورريز نان كمتروبرعكس بازيادترشدن افرادخانواده دورريزهم بيشتر مي شود و در اين مورد هم همبستگي معني داري در سطح1% وجود دارد. بين تعداد نان هاي خريداري شده مربوط به کليه نان ها(لواش، تافتون، بربري و سنگك)و ضايعات يك همبستگي مثبت و كاملاًمعني دار در سطح1% وجود دارد، يعني هر اندازه نان بيشتري خريداري شود بهمان نسبت هم ضايعات افزايش پيدا مي كند.
در رابطه با تعيين امكان وجود همبستگي بين دورريز نان در روز با نحوه نگهداري در مورد هر كدام از نان ها بطور جداگانه از روش رگرسيون چندگانه استفاده شد، نتايج نشان دادند كه در درجه اول اگر نان لواش در فريزر نگهداري شود داراي كمترين ضايعات و در درجه دوم نگهداري در كيسه پلاستيكي بهترين روش نگهداري نان لواش براي پيشگيري از دورريز محسوب مي شود كه در هر دو مورد نحوه نگهداري فوق الذكر با كاهش ضايعات وجود همبستگي معني داري درسطح 1% باثبات رسيد.
براي نان تافتون نگهداري در فريزر در سطح اختلاف باخطاي 7% و در مورد نان سنگك با اختلاف 8% همبستگي مثبتي از نظر دورريز نان محاسبه شد و در مورد نان هاي محلي بهترين روش نگهداري استفاده از كيسه پلاستيكي از نظر كاهش دورريز باثبات رسيد.
در رابطه با عمدتاًچه نوع نان مصرف مي كنيد نتايج جواب مصرف كننده بشرح زير بودند:
اين بررسي نشان مي دهد كه اكثر مردم نطرشان اينست كه نان، سنگك سنتي توليد شود كمترين دورريز راخواهد داشت. يادآور مي شود سنگك ماشيني بدليل اينكه براي آبكي كردن خمير از يك ماده افزودني سرطان زا بنام بي سولفيت سديم استفاده مي شدو بعداً هم مورد پسند مصرف كننده قرار نگرفت توليد آن خودبخود از بين رفت.
از كدام نحوه نگهداري نان استفاده مي كنيد جواب مصرف كننده بشرح زير بود:
8/29% مردم جواب دادند از كيسه نايلني، 6/14% سفره نايلني، 66% در يخچال، 1/28% فريزر، 4/1% كماجدان، 5/6% سفره پارچه اي، 3/15% داخل ظرف.
با توجه به اينكه تحقيقات نشان داده يخچال براي نگهداري نان وسيله مناسبي نيست و مورد تأیيد قرار نمي گيرد و در اين بررسي هم اكثراًنان را در يخچال نگهداري مي كنند، مي توان نتيجه گرفت كه يكي از علل دور ريزنان هم مي تواند نحوه نگهداري در يخچال باشد. بنظر شما هر يك از موارد زير تا چه حد مي تواند از ضايع شدن نان جلوگيري كند جواب بشرح زير بود:
30% گفتند در ظرف پلاستيكي خيلي كم، 5/27% سفره نايلني هم خيلي كم، 24% گفتند كم.
4/24%گفتند سفره پارچه اي خيلي كم، 5/24% گفتند كم
41% گفتند یخچال متوسط، 27% گفتند خيلي زياد
40% گفتند فريزر خيلي زياد، 30% گفتند زياد
28% گفتند كيسه پلاستيكي خيلي كم، 22% گفتند كم
20% گفتند كماجدان تأثير ندارد، 13% گفتند خيلي كم
ضمناًطبق نظرسنجي بطور متوسط 25/48 دقيقه وقت افراد درنانوائيها گرفته مي شود و فاصله نانوائي تا منزل بطور متوسط 492متر است.
در شبانه روز چند وعده غذاي ناني مصرف مي كنيد؟ جواب مصرف كننده بشرح زير بود:
23% گفتند يك وعده، 50% گفتند دو وعده، 32% گفتند سه وعده.
توصيه و پيشنهاد
از يافته هاي اين تحقيق و نتايج بدست آمده از اين پروژه مي توان توصيه هاي لازم بشرح زير را ارائه نمود:
1ـ با توجه به نوع نان ها كه اكثراًنازك و مسطح مي باشند به دليل عدم يكنواختي در پخت، خميري بودن نان ها، بخصوص كنار نان لواش، ور نيامدن خمير به دليل استفاده از جوش شيرين، چرمي شدن بافت نان لواش بدليل فطير بودن، غيرقابل هضم بودن، توليد آنها در شرايط غير بهداشتي، عدم سازگاري با فن آوري پيشرفته توأم با ضايعات زياد و از همه مهمتر بدليل عدم رضايت مصرف كننده و ده ها عيب وايراد ديگر مي توان گفت كه عمراينگونه نان ها به آخر رسيده است.
همانگونه كه توليد نان مسطح و ابتدائي در اكثر كشورهاي دنيا تعطيل و كنار گذاشته شده است، در ايران نيز بايد توليد اينگونه نان ها هر چه سريع محدودتر و كمتر و تحقيقات در رابطه با نان هاي مسطح كه تا حالا بدليل ابتدائي بودن نوع نان ها نتايج كمتر مورد توجه و استفاده قرار گرفته است محدودتر و تلاش و تحقيقات بطرف صنعتي كردن توليد نان بصورت حجيم سوق داده شود.
2ـ تاكنون هر گونه تحقيقات و ارائه راه حل ها جهت بر طرف نمودن مشكلات بيشمار نان هاي سنتي بدليل نبود گوش شنوااكثراًبي نتيجه و بي ثمربوده و در آينده هم نبايد بيش از اين انتظار داشت، نمونه اش مصرف جوش شيرين است كه محقق بهر طريقي كه شده از ضرر آن همه و همچنين نانوا را بخوبي آگاه نموده و با توجه به اينكه مصرف آن هم بارها ممنوع اعلام شده ولي نانوا براي راحتي خود، سلامتي مردم را ناديده گرفته، حتي مخفيانه آنرا با نمك مخلوط و در تهيه خمير استفاده مي كند. همانگونه كه اشاره شد بهتر است از اين به بعد تحقيقات، زحمات و توليد روي نان هاي حجيم متمركز شود.
3ـ سالانه در ايران دولت با پرداخت ميلياردها تومان يارانه، آردكيلوئي بابيش از200 تومان را با نرخ 4 تومان در اختيار نانوا قرار داده و نانوا هم با بي ارزش شمردن آن، اولاًروزانه از بي دقتي هزاران كيلو آرد را كف كارگاه ريخته ضايع مي كند و از طرف ديگر ناني را هم كه تحويل مردم مي دهد بسيار نامرغوب و شانزده درصد آنهم در حين مصرف از بين مي رود، پيشنهاد مي شود بهتر است دولت بخشي از اين يارانه را جهت احداث يك كارخانه نان حجيم بصورت صنعتي و توليد در سطح انبوه حداقل براي شهر پرجمعيت تهران در نظر گرفته و ناني كه تا مغز آن پخته و يقيناًمصرف كننده هم راضي خواهد شد باارائه فرمولاسيون صحيح ماده اوليه، خمير و پخت به تدريج جايگزين نان هاي سنتي بشود.
4ـ واحدهاي كوچك نانوائي با ظرفيت توليد كم براي تأمين نان مورد مصرف انبوهي از جمعيت و ساكنين شهرهاي بزرگ نمي توانند جوابگو باشند واز طرف ديگر براي اين كارگاه ها توليد نان ارزان قيمت به هيچ وجه نمي توانداقتصادي باشد واگر اين كارگاه ها بخواهند به روال فعلي كار كنند متحمل زيان خواهند شد كه براي جبران قسمتي از زيان خود ناچاراًبه روش هائي متوسل خواهند شد كه عوارض و پي آمدهاي زيانباري براي جامعه در بر خواهد داشت، بهر حال صاحبان اين واحدها عملاًهيچ انگيزه اي براي حرفه خود نداشته و بدون علاقه و از روي ناچاري و براي امرار معاش واجتناب از بيكاري به فعاليت ادامه داده و هيچ علاقه اي براي بهتر شدن وضع كنوني نان نشان نمي دهند پس مي توان نتيجه گرفت كه ادامه وضع فعلي به هيچ وجه عاقلانه نمي باشد.
5ـ باتوجه به اينكه مهمترين ماده اوليه در توليد نان مرغوب اعم ازسنتي و صنعتي، گندم و آرد مناسب و با كيفيت بالا مي باشد لازم است گندم ها قبل از ارسال به كارخانجات آردسازي از نظر كيفيت تحت كنترل قرار گرفته و با تعيين ميزان اختلاط گندم هاي ضعيف و قوي و يا حتي خود آردها با فرمول مناسب براي تهيه خمير و نان آماده شوند. رعايت نكردن اين موضوع مهم كه تا همين الان هم به آن توجه نمي شود نوساناتي در كيفيت آردهاي تحويلي به كارگاه هاي نانوائي به چشم مي خوردكه نتيجتاً نوساناتي دركيفيت نان ها بوجود مي آيد كه ضايعات زيادي را بدنبال دارد.
پيشنهاد مي شود گندم ها قبل از تخليه درانبار و سيلوها، بادستگاه هاي سيار و سريع از نظر كيفيت در مدت خيلي كوتاه (50 ثانيه) ارزيابي و بر اساس درصد پروتئين شامـل:
زير 9%، 9%، 10%، 11%، 12% و بيشتر از 12% طبقه بندي و به تفكيك نگهداري شوند.
منابع و مراجع
1-ايراني، پ. 1373: بررسي علل افت كيفيت و ضايعات نان در ايران و راه هاي برطرف كردن نارسائي ها، بر گرفته از طرح تحقيقاتي ضايعات نان، سومين كنگره علوم زراعت و اصلاح نباتات ايران، دانشگاه تبريز.
2-ایراني، پ. 1374: بررسي ضايعات گندم از مرحله برداشت تا مصرف و طرق جلوگيري از آن، اجلاس تخصصي نان، انتشارات انستيتو تحقيقات تغذيه اي و صنايع غذائي كشور.
3-مجرد، م.ح.1374: بررسي علل ضايعات نان كشور و طرق جلوگيري از آن، مجموعه مقالات اجلاص تخصصي نان، انتشارات انستيتو تحقيقات تغذيه اي و صنايع غذائي كشور.
4-مرتضوي، ع.1374: آلودگي ميكروبي نان، مجموعه مقالات اجلاس تخصصي نان انتشارات انستيتو تحقيقات تغذيه اي و صنايع غذائي كشور.
5-Hickey, C. S. 1980: Sorbate spray application for protecting yeast-raised bakery products. Bakers Digest. 24:20-22,36.
7-Ooraikul, B. 1982: Gas Packaging for a bakery product. Can. Inst. Food Sci. Technology Journal. 15: 313-315.
8-Ooraikul, B. 1988: Modified atmosphere packaging of selected bakery products as an alternative to low temperature perservation. Final Report. Engineering and Statistical Research Institute Report of contact File#10SC. 01916-3EP16. Agriculture. Canada, Ottawa. Ontario. 100pp.
کشفيات در زمينه مسائل جغرافيايي عمری طولانی دارند؛ به طوری که امروز تحقيقات در زمينه سياره مريخ در دستور کار کارشناسان قرار دارد، اما با اين وجود، بخش هايي از محيط زندگی انسان ها همچنان ناشناخته باقی مانده اند.
زبان شناسان با تجزيه و تحليل زبان های مختلف دنيا و موسيقی دان ها با ثبت آهنگ های دورافتاده ترين روستاها، دنيای امروز را معرفی می کنند. امروز دانشگاه ها با ارائه و ارزيابی اسناد و مدارک در زمينه زبان، موسيقی و جغرافيا نقش مهمی ايفا می کنند.
نقاط سفيد –يا به عبارت دقيق تر، نقاط خاکستری- موجود بر روی نقشه زندگی انسان ها که نشان دهنده دوران جديدند، ورزش های سنتی هستند.
ورزش های سنتی با وجود تفاوت هايي که با يکديگر دارند، نزديک به هزار نوع می باشند و اگر فقط بخواهيم دسته های اصلی را درنظر بگيريم، به صد نوع می رسند. اين به معنی اين است که ورزش های سنتی از ورزش های المپيکی امروز بسيار غنی ترند.
يافته ها در زمينه ورزش های سنتی می تواند بر درک ما از مسائل فرهنگی، هويت ملی، ورزش ها صنعت جهانگردی و سلامت عمومی در نقاط مختلف دنيا، تأثيرگذار باشد.
در بررسی احتمالاتی که فرهنگ ما را تبديل به يک وسيله آکادميک می کند، به نتايجی رسيدم. با استفاده از يک فيلتر در مغزم به دنبال منفعت ورزش های همگانی در مسائل آکادميک بودم که سه جنبه توجه مرا به خود جلب کردند:
1- در ورزش های سنتی چه منابعی برای تمرينات فيزيکی وجود دارند؟
2- ورزش های سنتی برای ورزش های همگانی در کشورهای خودشان چه منابعی را پيشنهاد می کنند؟
3- ورزش های سنتی برای تبديل شدن به يک ورزش همگانی جهانی و رقابت های بين المللی چه مراحلی بايد طی کنند؟
برای مطالعات مؤثر در زمينه آموزش های فيزيکی و توسعه ملی و بين المللی اين ورزش به قوانين اصلی اکادميک نيز توجه داشتم:
-تاريخ، بررسی نژادهای مختلف, داروهای ورزشی
-اقتصاد، هنر موسيقی, حرکات موزون
-علم ورزش، علوم پايه و آموزش و پرورش
در پايان سعی کردم که ورزش های سنتی را به دنيا، افکار عمومی و بزرگان
ورزش معرفی کنم. البته سعی کردم مشخص کنم که سهم ورزش های سنتی در توسعه آموزش فيزيکی ورزش های همگانی چقدر است؟
ورزش های سنتی برای آموزش های فيزيکی دارای محتوای لازم هستند، چون:
-فرهنگ منطقه را به کودکان آموزش می دهند.
-قوانين و مهارت ها را در يک سيستم اجتماعی معين آموزش می دهند.
-به تجهيزات خاصی نياز ندارند.
-توانايي راهيابی به جشنواره های محلی را دارند.
-ورزش های سنتی به نسل های بعد نيز منتقل می شوند.
ورزش های سنتی در کشور خودشان يک جزء اصلی برای افزايش مشارکت در ورزش های همگانی هستند چون:
- ورزش هايي با تمرينات معمولی نيستند بلکه بسيار جذابند.
- معمولاً همه گروه های سنی با هر توانايي می توانند آن را انجام دهند.
- می توانند به عنوان يک جشنواره برگزار شوند.
- معمولاً نياز به مکان های خاصی ندارند.
- اغلب از طرف مؤسسات فرهنگی، ورزشی و جهانگردی حمايت می شوند.
- در جشنواره های مختلف و مدارس قابل اجرا هستند.
- برای رسانه ها –به خصوص تلويزيون- جذاب هستند.
ورزش های سنتی در رقابت های ورزشی و ورزش همگانی در زمينه بين المللی توسعه جهانی خواهند داشت، چون:
-همراه با افزايش علاقه فرهنگی محلی پيش می روند.
-علاوه بر آموزش ورزش، ويژگی های منطقه ای را نيز نشان می دهند.
-يک برنامه ارزان قيمت برای مقابله با کم تحرکی می باشند.
-تسلط ورزش های به اصطلاح غربی را متعادل می کنند.
-توجه جهانيان را به کشور منشأ اين ورزش و فرهنگ آن کشور جلب می کند.
-در جشنواره ها و مسابقات بين المللی نيز شرکت می کنند.
حال به قوانين آکادميکی که در تحقيقات، مدارک و پژوهش ها در مورد ورزش های باستانی دخالت دارند، نگاهی می کنيم:
تاريخ:
-توصيف ورزش های سنتی در مسير تاريخ
-کشف مجدد فعاليت هايي ک ثبت فعاليت هايي که هنوز وجود دارند.
-معرفی ورزش های سنتی به عنوان ريشه ورزش های امروزی
نسل شناسی
- معرفی ورزش های سنتی به عنوان معرفی فرهنگ ها
- نقش ورزش های سنتی در افسانه ها
- جايگاه ورزش سنتی در مهاجرت انسان ها به مناطق مختلف
- نقش ورزش های سنتی در زمينه مذهب، جنسيت و طبقه اجتماعی
نقش دارو در ورزش
-تحقيقات در زمينه ظرفيت ها و ميزان تحمل در ورزش های سنتی
-تحقيقات در زمينه ظرفيت های قدرت در ورزش های سنتی
-تحقيقات در زمينه ظرفيت های ميزان سرعت در ورزش های سنتی
اقتصاد:
-وضعيت ورزش های سنتی در رابطه با گسترش صنعت جهانگردی
-توليد تجهيزات ورزشی به عنوان يک بخش از تجارت.
-سرمايه گذاری و درآمد در ورزش های سنتی
-استخدام مربی داخلی يا بين المللی
هنر:
-بررسی محتوای هنری ورزش های سنتی (در موسيقی، هنر و رقص)
-ارتباط موسيقی و ورزش در فعاليت های مشخص
-ارتباط رقص با اجزای ورزش
-ارکان زيبايي های معنوی در ورزش های سنتی
علم ورزش:
-ارزيابی يک ويژگی ورزشی واحد در ورزش های سنتی
مطالعه تئوری های ورزشی در رابطه با ورزش های سنتیه در مدارک تاريخی از بين رفته اند
-تعميم دادن ورزش های سنتی به تاريخ پيدايش ورزش
-تغييرات در سيستم ورزش بين المللی به خاطر گسترش آن
تحصيلات:
-ورزش های سنتی به عنوان يک دوره کامل درسی برای معلمان مدرسه
-دوره های تخصصی برای آموزش عملی برای معلمان
-آموزش ورزش های سنتی برای احيای صنعت توريسم
-آموزش موسيقی و رقص در ورزش های مشابه
حال بايد ديد چگونه می توانيم چنين فعاليت هايي را پايه گذاری کرده و ادامه دهيم؟
قبل از جواب دادن به اين سؤال، از شما به خاطر برگزاری اين سمينار تشکر می کنم. من به عنوان مؤسس فستيوال جهانی ورزش ها و بازی های سنتی خوشحالم که در اين سمينارقدم های حياتی برداشته ايد. با اين حال، چنين سميناری پيش از اين در بانکوک، بن و هانور برگزار شد و چهارمين کنگره آن به زودی يعنی تا پايان جولای 2005 در مونترال برگزار می شود و من آينده درخشانی را برای شما در تجديد حيات ورزش های سنتی می بينم.
در پايان چند پيشنهاد برای برداشتن قدم های بعدی برای شما دارم:
قرآن، كتاب آسماني اسلام، بزرگترين سرمشق و راه گشاي زندگي انسان ها در همه شؤون و امور ، تا روز قيامت است. در اين كتاب بزرگ و بي نقص-كه كلام خالق انسان و تمام هستي مي باشد- آياتي وجود دارد كه به گونهاي بر اهميت ورزش و نيرومند سازي جسم در كنار تقويت روح و بعد علمي دلالت دارد.
طالوت و نيرومندي جسماني
از جمله مواردي كه نيرومندي جسماني به عنوان يك مزيت و امتياز در قرآن ذكر شده، داستان طالوت و قوم بني اسرائيل است. قوم يهود كه در زير سلطه فرعونيان، ضعيف و ناتوان شده بودند، بر اثر رهبري هاي خردمندانه حضرت موسي u از آن وضع اسفانگيز نجات يافته و به قدرت و عظمت رسيدند، ولي پس از مدتي دچار غرور شده و دست به قانونشكني زدند، و به همين جهت، سرانجام از قوم (جالوت)-كه در ساحل درياي روم، بين فلسطين و مصر مي زيستند-شكست خورده و 440 نفر از شاه زادگانشان نيز به اسارت جالوتيان درآمدند.اين وضع، چندين سال ادامه داشت، تا آن كه خداوند پيامبري به نام (اشموئيل) را براي نجات و ارشاد آنها برانگيخت. بني اسرائيل گرد او اجتماع نموده و از او خواستند رهبر و اميري براي آنها انتخاب كند، تا همگي تحت فرمان و هدايت او، با دشمن نبرد كنند و عزت از دست رفته خويش را باز يابند.
اشموئيل به درگاه خداوند روي آورده و خواسته قوم خود را به پيشگاه حضرت احديت عرضه داشت، به او وحي شد كه طالوت را به پادشاهي ايشان برگزيدم:
‹و قال لهم نبيهم ان الله قد بعث لكم طالوت ملكا؛
و پيامبرشان به آنها گفت: خداوند، طالوت را براي زمام داري شما مبعوث {انتخاب} كرده است.›
از آنجا كه طالوت مردي كشاورز بوده و توانايي مالي چنداني نداشت، اشراف با انتخاب وي مخالفت نمودند:
‹قالوا اني يكون له الملك علينا و نحن احق بالملك منه و لم يؤت سعه من المال؛
گفتند: چگونه او بر ما حكومت داشته باشد، با اينكه از او شايسته تريم؟ و او ثروت زيادي ندارد.›
او نه ثروت و قدرت مالي دارد و نه موقعيت اجتماعي و خانوادگي، زيرا از خاندان نبوت و پيامبري نبوده و از خاندان پادشاهي نيز نيست. اشموئيل در پاسخ گفت:
‹ان الله اصطفه عليكم و زاده بسطه في العلم و الجسم؛
خداوند او را بر شما برگزيده و علم و {قدرت} جسم او را وسعت بخشيده است.›
چنان كه لاحظه مي شود، اشموئيل پيامبر دو خصلت (گسترش علمي و توانايي جسمي) را بر دو خصوصيت ديگر، يعني قدرت مالي و افتخارات نژادي و نسبي، فضيلت و ترجيح مي دهد و دارنده اين دو خصلت را براي احراز مقام رهبري شايسته تر مي داند، در اين جا قدرت بدني با صراحت به عنوان يك مزيت و عضيلت مطرح شده و در كنار علم و قدرت علمي قرار گرفته و با آن مقايسه شده است. هنگامي اهميت اين مقايسه روشن مي شود كه با اهميت علم از ديدگاه اسلام آشنا شويم. در قرآن مي خوانيم:
‹انما يخشي الله من عباده العلموا؛
در جمع بندگان الهي، فقط علما هستند كه ترس و بيم از خداوند دارند {و حس تقوا و پرهيزگاري در دل آنها راه دارد}›.
خداوند در مقام بيان منزلت والاي حضرت يحيي u مي فرمايد:
(و اتيناه الحكم صبيا؛
ما به يحيي u، آنگاه كه كودكي بيش نبود، حكم و داوري متين و رأي و انديشهاي استوار ارزاني داشتيم. و در كودكي به او دانايي عطا كرديم.›
‹يرفع الله الذين امنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات؛
خداوند آنهايي را كه ايمان آوردهاند و كساني را كه داش يافتهاند، به درجاتي برافرازد.›
در احاديث نبوي نيز در اين خصوص چنين آمده است:
مداد العلماء افضل من دماء الشهداء؛
مركب قلم دانشمندان از خون شهدا برتر است.›
‹ان الملائكه لتضع اجنحتها لطالب العلم رضي بما يصنع؛
فرشتگان آسماني براي ابراز رضايت و شادماني نسبت به دانش آموختن طالبان علم، پروبال خويش را فرو مي نهند›
‹اطلبوا العلم ولو باالصين؛
جوياي دانش و علم باشيد، هرچند آن را در چين {و نقاط بسيار دور دست} سراغ گرفته باشيد.›
حال آنكه تا حدودي با ارزش و مقام والاي علم و عالم از ديدگاه اسلام آشنا شديم، مي توانيم به اهميت تقويت جسم نيز پي ببريم، زيرا در اين آيه قرآني، نيرومندي جسماني در رديف نيرومندي علمي-و البته بلافاصله پس از آن- ذكر شده است. البته بايد توجه داشت نيرومندي علمي بر توانايي جسماني اولويت و برتري دارد و رهبر چنان چه از نظر علمي ضعيف باشد، ديگر نمي تواند رهبري كند و توانايي جسمي او نيز كمكي به وي نخواهد كرد. بدين جهت است كه مي بينيم ابتدا توانايي علمي طالوت مطرح شده و سپس توانايي جسمي وي، و فرمود؟ ‹وزاده بسطه في العلم و الجسم.›
از همين جا مي توان استفاده كرد كه قوي بودن جسماني براي يك ورزشكار كافي نبوده و بايد به موازات تقويت جسم-بلكه مقدم بر تقويت جسم- به تقويت جنبه علمي و ايماني نيز بپردازد. قدرت بدني و حتي قدرت علمي فراوان، چنان چه با ايمان به خدا همراه نگردد، جز زيان و خسران، فايده ديگري براي جامعه بشري نداشته و همچون تيغ تيزي خواهد بود در دست زنگي مست.
شجاعت و توان رزمي حضرت داوود u
هنگامي كه طالوت براي مبارزه با جالوت به سوي او حركت مي كند. جنگ جويان فراواني از مردان بني اسرائيل وي را همراهي مي كنند، ولي در نهايت با تعداد نيروي اندكي كه داراي ايماني راسخ و استوار بودند، در برابر لشكر انبوه و مجهز جالوت، صف آرايي مي نمايد. خداوند متعال به اشموئيل پيامبر وحي مي فرستد كه قابل جالوت شخصي است كه زره حضرت موسي u به تن او اندازه باشد، و او مردي است كه از فرزندان (لاوي بن يعقوب) و نامش (داووود بن ايش) است ايش، مرد چوپاني بود كه ده پسر داشت و داوود كوچك ترين آنها بود.
طالوت به هنگام گردآوري سپاه، به دنبال ايش مي فرستد كه خود و فرزندانت در لشكر من حضور يابيد. آنگاه زره حضرت موسي u را به تن يك يك فرزندان ايش مي كند، ولي براي هر كدام يا كوتاه است و يا بلند؛ مي پرسد: آيا پسر ديگري نيز داري؟
مي گويد: آري، كوچكترين پسرم را با خود نياوردهام، تا از گوسفندان نگهداري كند.
طالوت به دنبال داوود مي فرستد و وقتي زره را به وي مي پوشاند، آن را درست به اندازه وي مي يابد.
داوود شخصي قوي هيكل، نيرومند و شجاع بود. طالوت براي اين كه به توان رزمي و قدرت بدني داوود پي ببرد، از او مي پرسد: آيا تاكنون قدرت و نيروي خود را آزمايش كردهاي؟
وي پاسخ مي دهد: آري، هرگاه شيري به گله من حمله نموده و گوسفندي را به دهان مي گيرد، من خود را به آن شير رسانده و با قدرت، دهانش را باز نموده و گوسفند را از آن خارج مي كنم!
جالوت كه داراي عظمت و ابهت ويژهاي بود، در پيشاپيش لشكر خويش بر فيلي سوار بوده و تاجي بر سر داشت، ياقوتي نيز بر پيشاني وي مي درخشيد.داوود به اقتضاي شغل چوپاني، فلاخوني در اختيار داشت كه سنگ در آن نهاده و به طرف حيوانات درندهاي كه قصد دريدن گوسفندان را داشتند پرتاب مي كرد. سنگي در آن نهاده و آن را به طرف سربازاني كه در سيت راست جالوت بودند پرتاب مي كند و آنان را متفرق مي سازد. سربازان سمت چپ وي را نيز به همين ترتيب از او دور مي سازد. آنگاه آخرين سنگي را كه به همراه آورده بود، در فلاخن نهاده و آن را به سوي جالوت پرتاب مي كند. سنگ به ياقوتي كه روي پيشاني جالوت بود اصابت نموده، آن را خرد كرده و به مغزش اصابت مي كند! ناگاه پيكر بيجان جالوت بر روي زمين قرار مي گيرد.
و خداوند بدين گونه رهروان راه حق را به پيروزي مي رساند و به داوود نيز كه خدمت بزرگي نموده و شايستگي خويش را به خوبي به اثبات رسانيده بود، حكومت و دانش مي بخشد:
(فهزموهم تاذن الله و قتل داود جالوت و اتيه الله الملك و الحكمه و علمه مما يشاء؛
سپس آنان به فرمان خدا، ايشان {سپاه دشمن} را به هزيمت و شكست واداشتند و داوود {جوان كم سن و سال نيرومند و شجاع كه در لشكر طالوت بو د} جالوت را كشت، و خداوند حكومت و دانش را به ا و بخشيد، و از آن چه مي خواست به او تعليم داد.)
طالوت نيز با ديدن لياقت، شايستگي و شجاعت داوود، دختر خويش را به عد ازدواج وي درآورد.
نكته قابل توجهي كه در اين جا به چشم مي خورد، اين است كه قدرت و توان بدني و جسماني به تنهايي براي تكميل شخصيت انسان كافي نيست؛ به همين خاطر مي بينيم خداوند متعال در كنار قدرت جسماني و حكومت بر مردم، حكمت و دانش نيز به داوود آموخته و مطالب فراواني را نيز به او تعليم مي دهد.
امروزهورزشيکي از اموري استکه به عناوين مختلف در جهان مطرح شده و گروه زيادي به اشکال گوناگون با آن سرو کاردارند. برخي از مردم،ورزشکار حرفه اياند و گروهيورزشکار آماتور . گروهي طرفدار و علاقه مندبه ورزش و ديدن برنامه ها، مسابقات و نمايش هاي ورزشي بوده، وعده اي نيز از راهورزش امور زندگي خويش را مي گذرانند.
وزارتخانهها و ادارات ورزشي فراواني تاسيسشده و مخارج زيادي صرف ورزش ، ساختناستاديومها، مجتمع ها وباشگاه هاي ورزشيو نيز تهيه وسائل و لباسهاي ورزشي و يا تماشايمسابقات ورزشيمي شود. بخش هاي قابل توجهياز برنامه هايتلويزيون،راديو،مجلاتو ساير رسانه هاي گروهي، به ورزشي واخبار ورزشي اختصاص دارد و خلاصه ورزش يکي از اموري است که در جهان به صورت جدّيمطرح بوده و از جهات مختلف داراي اهميت مي باشد، از جمله:
·امروزه يکي از مشکلات جامعه بشري، مساله بي کاري و عوارض ناشي از آن است. بيکاري، به ويژه براي نوجوانان و جوانان و به خصوص در ايام تعطيلات تابستاني مدارس ومراکز آموزشي، بسيار خطرناک و مضرّ است و بايد با آن مبارزه شده ، يا به نحوي اوقاتبي کاري را پر نمود که مفيد بوده و يا لااقل مضر نباشد. بسياري از انحرافات، ازقبيل: اعتياد به مواد مخدر، دزدي و ايجاد مزاحمت، دعواها و درگيري هاي خياباني،انحرافات جنسي و ... زاييده بي کاري و ولگردي است.
مرحوم شهيد مطهري درکتاب تعليم و تربيت در اسلام، مطلبي تحت عنوان "زن و غيبت" دارد و مي فرمايد:
"زن ها درقديم مشهور بودند که زياد غيبت مي کنند. شايد اين به عنوان يک خصلت زنانه معروف شدهبود که زن طبيعتش اين است و جنساً غيبت کن است؛ در صورتي که چنين چيزي نيست، زن ومرد فرق نمي کنند. علتش اين بود که زن – مخصوصاً زن هاي متعينات، زن هايي که کلفتداشته اند و در خانه، همه کارهايشان را کلفت و نوکر انجام مي دادند- هيچ شغلي و هيچکاري، نه داخلي و نه خارجي نداشت، صبح تا شب بايد بنشيند و هيچ کاري نکند. کتاب همکه مطالعه نمي کرده و اهل علم هم که نبوده، بايد يک زن هم شان خود پيدا کند، با آنزن چه کند؟ راهي غير از غيبت کردن به رويشان باز نبوده، و اين برايشان يک امر ضروريبوده؛ يعني اگر غيبت نمي کردند، واقعاً بدبخت و بي چاره بودند."
شايد به واسطهجلوگيري از همين عوارض سوء بي کاري باشد که مي بينيم در اسلام از "کار و انسانشاغل" بسيار تجليل شده است. احاديث فراواني در اين زمينه وارد شده که توجه شما رابه برخي از آن احاديث جلب مي نمايم:
امام علي عليه السلام فرمود:
اِنَّاللّهَ يحِبُّ المُحتَرِفَ الاَمينَ؛
خداوند، انسان اميني را که دارايحرفه است (و به آن اشتغال دارد) دوست مي دارد.
رسول خدا صلي عليه واله فرمود:
اَلکادُّ لِعِيالِهِ کَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللهِ؛
کسي که خود رابراي اداره زندگي اش به مشقت مي اندازد، مانند کسي است که در راه خدا جهاد مي کند.
رسول اکرم صلي عليه واله فرمود:
مَلعُونُ مَن القي کَلَّهُ عَلَيالنّاسِ؛
هر کس که سنگينياقتصاديخود را بر دوش مردم بيندازد، ملعون است. بدون شک، مردم و کشور بايد در پي ايجادکار و اشتغال سالم براي همه باشند، ولي آيا هميشه امکان اشتغال براي همه و به ويژهجوانان و نوجوانان فراهم است؟ اگر اين امکان فراهم نشد، تکليف چيست؟ آيا ايجادسرگرمي هاي سالم و مفيد نمي تواند از بسياري انحرافات جلوگيري کند؟
·ورزش يکي از مفيدترين و سالم ترين سرگرمي هايي است که مي تواند اوقات فراغتجوانان و نوجوانان را پر کند.
·ورزش، کسالت و تنبلي را از انسان زدوده و به وي نشاط و شادابي بخشيده، او رابراي انجام کارهاي و وظايف فردي و اجتماعي آماده نموده و اخلاقش را بهبود مي بخشد.
·ورزش، روحيه شجاعت، از خود گذشتگي، مبارزه با ظلم و ظالم و دفاع از مظلوم را درانسان تقويت نموده، اراده وي را قوي مي سازد.
·ورزش، توان رزمي انسان را افزايش مي دهد. بالا بودن توان جسماني نيروهاي نظاميو رزمي، تنها در زمان هاي گذشته که جنگ ها با سلاح هاي سرد صورت مي گرفت، مورد توجهنبوده، بلکه امروزه نيز حائز اهميت فراوان است و تمرينات بدني قسمت عمده اي ازآموزش هاي نظاميان و به ويژه کماندوها و نيروهاي ويژه را تشکيل مي دهد. همچنينافرادي که از نقطه نظر بدني و جسماني، ضعيف و يا ناقص باشند، در ارتش پذيرفته نشدهو گاه از خدمت سربازي نيز معاف مي گردند.
·اهميت سلامتي و توانمندي جسماني بر کسي پوشيده نيست.
پيامبر گرامياسلام صلي عليه واله در باره حق بدن بر انسان مي فرمايد: اِنَّ لِرَبِّکَعَلَيکَ حَقّاً، وَ اِنَّ لِجَسَدِکَ عَلَيکَ حَقّاً وَ لاَ هلِکَ عَلَيکَحَقّاً؛
پروردگارت بر تو حقي دارد، و بدنت بر تو حقي دارد، و خانواده ات (نيز) بر تو حقي دارد. آن چه در اين حديث ارزنده قابل توجه است، اين است کهپيامبربزرگوار اسلام، تا بدان پايه برايجسم و بدن ارزش و اهميت قابل است که حق بدن را در رديف حق پروردگار (آن هم بلافاصلهبعد از آن) و در کنار حق خانواده (و حتي قبل از آن) ذکر مي فرمايد. زماني انسان ميتواند حق پروردگار و خانواده خويش را به بهترين نحوي ادا کند، که از بدني سالم ونيرومند برخوردار باشد.
ورزش، کمک شاياني به ايجاد و تقويت سلامتي جسماني ورواني مي کند، و افرادي که با روش صحيح ورزش مي کنند و يا داراي کارهاي با تحرک ميباشند، سالم تر بوده و عمرشان از افرادي که کارهاي بدون تحرک دارند بيشتر است.
شهيد دکتر سيدرضا پاک نژاد در کتاب اولين دانشگاه و آخرين پيامبر مي نويسد: عضلات در حال ورزش10 تا 18 برابر در حال استراحت احتياج به خون دارند،20دفعهبيشتر قند و اکسيژن مصرف مي نمايند،50 بار زيادتر گازکربنيک دفع مي نمايند، و باتوجه به همين ارقام، اهميت کار قلب هنگام ورزش روشن مي گردد... .
در واکنشقلب در برابر کار عضلاني، مشاهده مي شود ضربان هاي دبي، حجم خون، فشار خون و حتيترکيبات فيزيکو شيميايي خون را دگرگون مي سازد. ضربانقلبهنگام کاربدني، يعني زماني که عضلات را به فعاليت مي داريم، 2- 3 و حتي 4 برابر، و امکاندارد به 200 ضربه در دقيقه برسد. حجم خون 2- 3 برابر و دبي قلب 6- 7 و حتي 8 برابرو گاه زيادتر شود و دبي قلب از 4 ليتر در دقيقه ممکن است به 30 تا 35 ليتر در دقيقهبرسد، در صورتي که دبي قلب شخص سالم و ورزيده در حال معمولي 25 ليتر است... . حجم قلب ورزش کاران و کارگراني که کار بدني سنگيني دارند، بدون شک افزايش مييابد، اما اين افزايش به عقيده بسياري،فيزيولوژيکو کاملاً طبيعي است. در اثرفعاليت بدن، حجم قلب افزايش مي يابد، زيرا جداربطنها به ويژه بطن چپ ضخيم مي شوند؛ يعنيهمان طور که عضلات بازو در اثر ورزش يا ابتلا به برخي بيماري ها قوي مي شود، عضلاتقلب هم در اثر کار، قوي مي گردد و در نتيجه قدرت انقباض قلب زياد مي شود... ."
وي در بخش ديگري از کتابش، در بارهفوايد ورزشچنين مي نگارد:
·قدرت انقباض و نظم ضربان قلب پس از مدتي ورزش کردن بهتر مي شود... .
·گنجايش ريه ها بيشتر مي گردد و در نتيجه،اکسيژنبهتري و بيش تري به بدن مي رسد... ورزش صحيح و معتدل و متناسب با مزاج، سبب نظم وثبات حرکات تنفس مي گردد و تنفس عميق تر، ولي شمارش آن کم تر مي شود.
·هر چه شخص ورزيده تر باشد، مقدار سوخت بدنش نقصان مي يابد؛ يعني در حقيقت دراثر مدتي ورزش کردن، بدن بهتر از مواد غذايي خود استفاده مي کند.
·رشد و نمو بهتر انجام مي گيرد، زيرا اکسيژن بهتر و بيشتر به تمام نسوج مي رسد ودر نتيجه، فعاليت غدد داخلي افزوده شده و بنابر عقيده اي در عضلاني که فعاليت ميکنند، موادي ايجاد مي شوند که به رشد و نمو کمک مي نمايد.
·قوّه جذب و دفع بهتر مي شود.
·بدن عادت مي کند در برابر مختصر فعاليت، ناگهان نفس تنگي پيش نيايد و ضربان قلبزياد نشود و ديرتر خسته گردد و عرق نمايد.
·هماهنگي بين اعصاب و مراکز عصبي و تقويت اعصاب، ايجاد شده و کارهاي فکري، آسانتر مي شود."
در کتابزن و ورزشنيز در باره فوايد ورزش چنين آمدهاست:
"بدن انسان بر خلافماشينيا هروسيله ديگر که بر اثر کار و فعاليت مستهلک مي گردد، با کار جان گرفته و توانايي بيشتري کسب مي نمايد. در زمان هاي گذشته، حرکت و تمرين هاي بدني، بخشي از کار روزانهفرد به شمار مي رفت، اما امروزه بر اثر پيش رفت تکنولوژي و ماشين، بايد بيش تر ازگذشته در جستجوي حرکت بود، و هر فرد بايستي آن را در برنامه روزانه خود بگنجاند... .
تنفس و يا نفس کشيدن وسيله اي است که با آن، اکسيژن به همه بدن مي رسد و موادزايد و اکسيده به بيرون ريخته مي شود. در خلال تمرين، ميزان نفس کشيدن افزايش مييابد. شخصي که بدنش تربيت شده با تمرين هاي ورزشي است، آهسته تر و عميق تر از افرادديگر نفس مي کشد، فشارهاي وارد بر سيستم تنفسي خويش را با تلاش کم تر و کارايي بيشتر پاسخ گوست.
تمرين ها به دستگاه هاضمه به دو طريق کمک مي کنند:
·به علت پي آمد نياز بدن به غذا، اشتها را افزايش مي دهند.
·حرکت اندام هاي هاضمه تسريع مي شود و حرکات دودي شکل معده – که موجب هضم غذا ميگردد – سريع تر و راحت تر صورت مي گيرد.
·تمرين هاي ورزشي، عمل تخليه را بهبود و ازيبوست پيش گيري مي کند. حرکات دودي شکل افزايش مي يابد و در نتيجه ، روند ترشحاتبدن کار آمدتر تنظيم مي شوند. به طور کلي افرادي که فعاليت هاي جسماني بيش تريدارند، کم تر از افراد کم حرکت ، به بيماري سنگ کليه و اختلالات مشابه به آن مبتلامي شوند.
·بسياري از مواد زايد، از طريق غدد عرق در پوست بدن بيرون ريخته مي شود. اينفرايند با تمرين هاي شديد ورزشي تسريع مي شود؛ علاوه بر اين، عرق کردن باعث تميزشدن پوست مي گردد.
·ارزش ديگر تمرين هاي ورزشي، در افزايش توليد سلول هاي قرمز خون در بافت هايلنفاوياستخواناست. شمارشهموگلوبينخون بر اثر فعاليت بالا مي رود. تمرين ها از بالا رفت فشار خون جلوگيري مي کند."
·به طور کلي نقش ورزش در سلامتي انسان آن قدر زياد است که امروزه بسياري ازبيماري ها را با ورزش مداوا مي کنند، که به اين شيوه مداوا "ورزش درماني" گفته مي شود.
·امروزه ورزش در سطحبين المللي، بعدسياسينيز به خود گرفته است. گاه اتفاق ميافتد کشوري که بيش تر مردم حتي نام آن را نشنيده اند، يک باره در جهان مطرح شده وبه واسطه پيروزي هاي ورزشي، نامش در صفحه اول روزنامه هاي جهان و صدر اخبار قرار ميگيرد. شرکت و يا عدم شرکت تيم هاي ورزشي يک کشور در يک کشور ديگر نيز، گاه جنبهسياسي داشته و به معناي دوستي، دوشمني، اعتراض و ... تلقي مي شود.
·در انسان غريزه قدرت طلبي، برتري جويي و مبارزه وجود دارد. ورزش ومسابقاتورزشي اگر در محيط و جوّ سالم برگزار شوند، زمينه اشباع اين غريزه از طريق صحيح رافراهم مي سازند. اگر اين غريزه و ساير غرايز، کنترل نشده و به مسير صحيح هدايتنشوند، براي جامعه بشري مشکل ساز و مساله آفرين خواهند بود.
·ورزش، توان انسان را براي انجام کارهاي روزمره شخصي و اجتماعي بالا مي برد، حتيعباداتي از قبيلنماز،روزه،حجوجهادنيز با بدني سالم و نيرومند، بهتر، بيشتر و راحت تر جامه عمل به خود مي پوشند.
·انسان مايل است با ديگران باشد و با آنان بياميزد. اين غريزه و يا تمايل شديدرا مي توان از طريق ورزش بر آورده ساخت. در ورزش، در زمينه نيل به ارزش هاي اجتماعيديگري نيز، چون کار گروهي، وفاداري،روحيه ورزشکاريمي توان توفيق يافت. محيطصميمانه و مطلوب ورزشي، اغلب فرصتي مناسب براي ايجاد روابط انساني و شکل گيري دوستيهاست.
·ورزش به انسان تحرک مي بخشد و حرکت و تحرک به ويژه در کودکان لازمه رشد است. اگر عضو نيرومندي از اعضاي بدن يک ورزش کار را چندين ماه در گچ قرار دهند و تحرک رااز آن سلب نمايند، ضعيف و لاغر خواهد شد. اگر جنبش بدن کم شود، دفاع بدن کم و ضعيفمي گردد، و همچنان که داشتن تحرک و ورزش موجب سلامتي بدن و طول عمر مي گردد، نداشتنتحرک نيز موجب مرگ زود رس مي شود.
ورزش و فعاليتهاي بدني، به عنوان يك پديدة اجتماعي در خور بررسي و تامل، و جايگاه برجسته اي در دو سطح محلي و جهاني بدست آورده است. هياتها، نهادها، جمعيتها، انجمنها، اتحاديه ها و كميته هايي كه به موضوع ورزش مي پردازند و در راستاي حمايت از فعاليتهاي روزشي، چه در سطح محلي و چه در سطح مرسعي، كار و تلاش مي كنند، خود جلوه ها و مظاهري از اين جايگاه هستند.
در صد سال گذشته، بر اثر شماري از شرايط اقتصادي – اجتماعي و در پي دگرگونيهاي فرهنگي – اجتماعي ژرفي كه در خلال اين دوره پديد آمد، توجه آشكاري به ورزش نشان داده شد و با احياي بازيهاي المپيك و برپاي نخستين دور جديد المپيك در سال 1896، ورزش عملاً به اريكة قدرت نشست. شايد موفقيت چشميگر و پيشرفت قابل ملاحظه اي كه در برپايي اين دوره ها به دست آمد، از عوامل عمومي بود كه توجه به ورزش را در تمام سطوح برانگيخت و آنچه به ياري اين رويكرد درآمد، نقش مهمي است كه رسانه هاي گورهي، بويژه تلويزيون در همگاني ساختن روزش و ساده سازي مفاهيم آن و ايجاد گرايشهاي مثبت؟ آن و پيدايش توجهات روز افزون به كسب آگاهي جسماني و كنترل وزن و تناسب اندام ايفا مي كردند. افزون بر اين عوامل، نفوذ فرهنگ بدني به سازمانها و دستگاههاي گوناگون اجتماعي به علاوة عناصر مهمي چون دگرگوني فرهنگي و اجتماعي و رشد نيروي كار در جوامع و صبغة اجتماعي گرفتن كار و شرايط زندگي روي هم رفته در اين زمينه اثر گذاشتند. ورزش و فعاليتهاي بدني از مجموع اين دگرگونيها و تحولات تا جايي تاثير پذيرفتند كه نگرش اين عصر و گرايشهاي آن به سمت ورزش و فرهنگ بدني با آنچه در ادوار گذشته بوده بكلي دگرگون شد.
قلمداد كردن ورزش به عنوان يك نظام اصلي يا فرعي منوط به ارزش اجتماعي و اهميت نسبي است كه ورزش در يك جامعة خاص از آن برخودار مي باشد. اين سخن بدان معناست كه جوامع در ارزيابي ورزش، به عنوان يك نظام اجتماعي، متفاوتند. برخي جوامع با ورزش به منزلة يك نظام جوهري و حياتي و بنيادين برخورد مي كنند. اين گونه جوامع به تلقي كردن ورزش به عنوان يك نظان اصلي گرايش دارند. جوامعي هستند كه به ورزش، با ديد يك پديدة غير اساسي يا غير جوهري مي نگرند و آن را فعاليتي حاشيه اي مي دانند كه با مصالح اكثريت قاطع مردم ارتباطي ندارند. اين گونه جوامع به تلقي كردن نظام ورزش به منزله يك نظام فرعي گرايش دارند.
بررسيها نشان مي دهد كه جوامع نوع اخير، كه به ورزش چنان كه بايد بها نمي دهند آن را يك نظام فرعي مي شمارند، در شمار كشورهايي هستند كه در ردة كشورهاي جهان سوم طبقه بندي مي شوند. شايد اين افراد رابطة ميان ورزش و پيشرفت و رفاه اجتماعي را تفسير كند چرا كه ورزش هاي فرهنگي و تمدني جامعة خود مي باشند.
نظام ورزش در دورن يك جامعه، همواره از موقعيت يكساني برخودار نيست، بكله اين موقعيت در هر دوره اي و هر عصري تحت تاثير متغير تاريخي است زيرا هر عصري عناصر و ويژگيهاي خود را دارد كه در جهت دهي نظام ورزش آن عصر كاملاً تاثير مي گذارند.
شكل حاكم بر نظامي كه فعاليت بدني به طور كلي در هر جامعه اي به خود مي گيرد هر چه باشد، به هر حال تلقي كردن آن به عنوان يك نظام اساسي و موفق بستگي به عواملي دارد كه به طور خلاصه عبارتند از:
1 – برخوداري اين نظام از دوام يا استمرار نسبي؛
2 – روشن بودن اهداف آن براي اكثريت افراد جامعه؛
3 – كوشش در راستاي سازش و هماهنگي ميان خود و بقيه آحاد جامعه؛
اين نظام چنانچه عوامل ياد شده را از دست بدهد به نظامي حاشيه اي كم اهميت، از هم گسيخته و ناموفق تبديل مي شود و تدريجاً به صورت نظامي فرعي يا كمكي و تابع در مي آيد. ورزش در پرتو عوامل سازش دهندة آن با ديگر نظامهاي درون نظام اجتماعي، كسب موفقيت مي كند، زيرا ورزش يكي از جنبه هاي نمونة نظام اجتماعي و جزء ممكن بافت اجتماعي است و از كليه عوامل و جنبه هاي تشيكل دهنده اين نظام متاثر مي شود بنابراين بافت اجتماعي است و از كليه عوامل و جنبه هاي تشكيل دهندة اين نظام متاثر مي شود. بنابراين، ضعف اعتقاد، بيگمان، در ورزش تاثير مي نهد، چنان كه تاييد و پشتيباني نكردن دين از ورزش آن را به ضعف مي كشاند. همچنين است آموزش و تبليغات و بهداشت و ديگر نظام هاي اجتماعي كه نظام ورزشع اگر خواهان پايداري و كاميابي است، بايد به آنها سازگار شود.
مفهوم ورزش را نبايد به تحقق بخشيدن اهداف صرفاً رقابتي نه يك تصور و برداشت تك رسانه از ورزش است، محدود كرد، بلكه ورزش از لحاظ اجتماعي و فرهنگي داراي مفهومي غني تر و گسترده تر است. ورزش يك وجه ارتباطي دارد كه در غني سازي تعامل ميان انسانها تاثير مي گذارد. چون معاني ژرفي در آن نهفته است كه در تحليل نهايي، با مجموعه روابط اجتماعي ارتباط پيدا مي كنند، در صورتي كه عملكرد بدني، به خودي خود، جزئي از يك كل است و نه بيشتر. شمار زيادي از پژوهشگران معتقدند ورزش ويژگيهاي كاركردي دارد كه در ايجاد سازگاري ميان شرايط موجود اجتماعي و بيان ناخودآگاه رواني تاثير مي گذارد.
ورزش همانگونه كه داراي جنبه اخلاقي است، جنبه غير اخلاقي نيز دارد، و اين بدان معناست كه قوانين و منش زندگي طبيعت، از نيك و بد به همين نظم طبيعي هم سرايت مي كند.
تعيين كاركرد اجتماعي ورزش جز از طريق چارچوبيس كه ميان ورزش و نيرهاي اجتماعي – فرهنگييك جامعه پيوند مي زند، دشوار است، زيرا، همچنان كه در نظام منسجم اجتماعي و انضباط موجود ميان خرده نظامهاي گوناگون سازنده اين نظام مطرح است، ورزش خود يكي از اين نيروهاست.
ممكن است گفته شود كه ورزش سبب لذت بردن تماشاچيان، كسب موفقيت براي ورزشكاران و پولدار شدن مربيان مديران، و ورزشكاران حرفه اي مي گردد. اما بايد گفت كه اين كاركرد اختصاص به ورزش ندارد، بلكه صحنه هاي نمايش ديگري مانند تئاتر و سينما سيرك نيز وجود دارند كه حركات ماهرانه اي را به نمايش مي گذارند و چه بسا، از لحظا عملكرد حركتي، در عاليترين سطح هستند. براي تماشاگر لذت آور و براي بازيگر درآمد زا است!
گروه ديگري از پژوهشگران بر اين باورند كه ورزش و رقابتهاي ورزشي خاستگاه مشكلات است و بازتابهاي اجتماعي منفي و ناخوشايندي دارد. يكي از پيشروان جامعه شناسي ورزش، كارل ديم (karl Diem) آلماني تبار، 1949، آشكار اين مطلب را خاطر نشان كرده است. وي آنجا كه از ورزش و بازي بر جامعه سخن مي گويد اين پديده ها را فعاليتهاي بي هدف مي خواند. ديم از رهگذر تحليل انديشه هاي تئوريك غربي به اين نتيجه رسيده است. اما گفتني است كه وي بعدها از اين نظر خود عدول كرده و اظهار داشت كه ورزش نيروهاي زيتي را غني مي سازد، اما نه هميشه در جهت درست از اين رو او توصيه مي كند كه ورزش با راهنمايي تربيتي همراه شود. او مي گويد عاليقدر ترين و بزرگترين استاد ورزشي جهان، بدون وجود متخصص تربيت بدني و ورزش كه او را با صلاحيت بار آورده، هيچ ارزشي ندارد.
كاركرد گرايان بر كاركرد مثبت ورزش در جامعه تاكيد مي ورزند و معتقدند كه اغلب كاركردها يا همه آنها سهم مثبتي در جامعه دارند. اينان تاثيرات منفي ورزش در جامعه را يا به كلي ناديده مي گيرند يا آن را اندك مي دانند. اما واقعيتها نشان مي دهد كه ورزش مي تواند پاره اي تاثيرهاي منفي، مانند سنخ يا تحريف ارزشها و هنجارهاي اجتماعي را ايفا كند. اين توانايي را دارد كه با سوگيريهاي خاص، انگيزش را از بين ببرد و ناكامي و تنش بيافزايد وقتي يكپارچگي اجتماعي را از هم بگسلد.
بازي ورزشي پيوند تنگاتنگي با رشد و تكامل شخصيت كودك دارند و آن را به مرحله نضج و آگاهي اجتماعي مي رسانند.
پژوهشگران تحقيقات فراواني پيرامون نقش بازي و گيم هاي در اجتماعي شدن و همچنين دربارة اين مساله به انجام رسانده اند كه چگونه فعاليتهاي بدني، روي هم رفته در تكوين روشني از بدن در ذهن كودك كه به تصوير بدن معروف است، تاثير مي گذارد، تصويري كه مفهوم خود بدني و در نتيجه مفهوم خود پنداره (Self concept) بر پايه آن استوار است و نخستين خشت بناي شخصيت كودك به شمار مي آيد.
در پرتو گسترش ابزارهاي رسانه اي و مطالعاتي كه از اين طريق پيرامون ورزش در عصر جديد انجام شده است، امروزه آمادگي جسماني مفهومي مانوس و شناخته شده است و آنرا مي توان چنين تعريف كرد:
حالتي نسبي از آمادگي بدني كه به فرد امكان مي دهد تا خود را با وظايف بدني انطباق دهد كه انتظار مي رود بتواند آنها را به نحوي كارآمد و بلحاظ آنكه دچار خستگي بدون دليل و انگيزه شود به انجام رساند، و در عين حال، مازادي از انرژي بدني برايش بماند تا در اوقات فراغت خود آنرا به كار گيرد.
همچنان كه از اين تعريف پيداست، آمادگي جسماني با بسياري از مفاهيم اجتماعي پيوند مي خورد، و همين امر ما را بر آن مي دارد، كه تا زمانيكه به تغيير اجتماعي و رشد و تكامل و رفاه انسان چشم دوخته ايم، آمادگي جسماني را يك نياز اجتماعي اساسي براي فرد تلقي كنيم، زيرا اين امر براي بهداشت عمومي و امنتيت و سلامت شخصي يك مقوله اساي است، وانگهي در هزينه كار و افزايش توليد نقش بارزي دارد، و نيز امكانهاي جديدي براي بهره برداري از اوقات فراغت و لذت بردن از آنها به لحاظ تفريحي و اجتماعي، بدست مي دهد. علاوه بر اينها آمادگي جسماني در آماده سازي بدني و مهارتي سرباز رزمنده براي دفاع از خاك وطن نيز سهم دارد كه اين دو خود يك نياز اساسي براي جامعه به عنوان يك كل محسوب مي شود.
ورزش بدني مي تواند نرو شيميايي هيپوكمپ را تغيير داده، فعاليت عصبي، ترشح عوامل تروفيك و طول بقاي سلولهاي عصبي هيپوكمپ را بعد از اسيسكمي افزايش دهد. 1 – از طرف ديگر هيپوكمپ علاوه بر نقش مهم خود در يادگيري و حافظه در اعمال حركتي بدن نيز همانند كورتكس مغز دخالت مي نمايد. 2 – همچنين در مطالعات الكتروفيزيولوژيك نشان داده شده كه حركات بدني (نظير پريدن، دويدن و قدم زدن) فعاليت الكتريكي هيپوكمپ را افزايش مي دهد كه علت آن را مي تواند تغيير فعاليت نروني و نرو ترا سمير مي باشد.
يافته هاي فوق بيانگر تاثير مثبت ورزش در رفتار وابسته به هيپوكمپ مخصوصاً تقويت قدرت يادگيري و حافظه فضايي است.
ورزش منظم از زوال ذهني مربوط به مصرف طولاني مدت داروهاي هورموني جلوگيري مي كند. به گزاريش مدلاين پلاسن محققان در يافته اند هورمون درماني به طولاني مدت (بيش از ده سال) با تضعيف امتيازات كسب شده در تست هاي استاندارد تعيين سطح بهره ذهني ارتباط دارد. اما طبق مطالعات جديد فعاليت بدني با اين تاثيرات مقابله مي كند. محققان در يك مطالعه جديد در دانشگاه ايلي نويزاين ارتباط را در تعدادي از زنان مورد بررسي قرار دادند. آنها اطلاعات مربوط به هورمون درماني و اسكن هاي ام . آر . آي اين افراد را براي تعيين حجم بافتي در نواحي مهم مغز جمع آوري كردند و دريافتند كه هورمون درماني كوتاه مدت با حجم بافتي بهتر در مغز و امتيازات بالاتري در دست تعيين بهره ذهني مرتبط بود. اما تناسب بدني بيشتر نيز با افزايش اين امتيازات همراه بود. به گفته محققان ممكن است تركيبي از هورمون درماني و ورزش هم قوه شناختي و هم ساختار و مغز را در زنان سالمند افزايش دهد. هنوز مشخص نيست كه چرا ورزش و هورمون درماني كوتاه مدت در بهبود وضعيت مغز در افراد سالمند موثر است. نتيجه گيري محققان اين است كه آتروفي مغز پيامد اجتناب ناپذيري در پيري نسبت به روشهاي متعددي مانند ورزش، رژيم مغز اين مناسب و فعاليت ذهني به كند شدن يا توقف اين روند كمك مي كند. (جام جم آنلاين) تحقيقات نشان داده ورزش كردن تاثير مستقيمي بر رفتارهاي مناسب اجتماعي دانش آموزان و دانشجويان دارد.
به گزارش خبرگزاري مهر محمد حسين گلچين معاون طرح و توسعه ورزش دانشگاهها در وازت علوم در پي بهره برداري برخي از ايستگاههاي تندرستي در هفته سلامت گفت: افراد در همه سنين مي توانند از فعاليتهاي بدني منظم بهره مند شوند. شركت در اين فعاليتها با ورزش هاي مختلف مي تواند باعث توسعه و بهبود تندرستي جسماني، رواني و همچنين سلامت اجتماعي در ميان افراد جوان گردد.
وي با اشاره به نتايج تحقيقات در خصوص تاثير ورزش كردن نوجوانان و جوانان گفت: تحقيقات و نتايج گزارش شده حاكي از آن است كه دانش آموزان و دانشجويان كه در ورزش هاي مدرسه اي يا دانشگاهي شركت دارند، امتحان سيگار و مواد مخدر در آنها كمتر و داراي رفتارهاي اجتماعي مناسب و موفقيت تحصيلي بيشتري هستند.
با توجه به شيوع در دو اهيمت تسكين به موقع آن بعد از عمل جراحي، انجام تمرين هاي ورزشي بعد از عمل يك روش ساده تسكين درد است. بسياري از محققان گزارش كرده اند كه با استفاده از تمرين هاي ورزشي بعد از عمل مي توان درد ناشي از عمل جراحي و تجمع گاز را كاهش داد. با توجه به تحقيق هاي انجام شده و نقش موثر و شناخته شده اقدام هاي غير دارويي در كاهش درد بعد از عمل جراحي، اين مطالعه به منظور تعيين تاثير تمرين هاي ورزشي بر ميزان درد بعد از جراحي سزارين انجام شد. آرتيت روماتوئيديك بيماري فرض سيستميك و پيشرونده بافت همبندي با علت ناشناخته مي باشد كه با التهاب غشاء سينوويال مفاصل، بي حركتي و احساس تشنگي عمومي مشخص مي شود. ميزان شيوع اين بيماري 1% مي باشد كه در تمام كشورهاي يكسان است. سالانه 750 نفر در هر يك ميليون جمعيت به اين بيماري مبتلا مي شوند. در اين بيماري خشكي مفاصل و اختلالات حركتي پيشرونده بوده و گاهي به حدي مي رسد كه تعدادي از اين بيماران فعاليت و تحرك خود را از دست داده و تقريباً به طور كامل زمين گير مي شوند. مشكلات حركتي بيمار عوارض و خسارات عمده اي را از نظر جسمي، رواني، اجتماعي و اقتصادي براي بيمار و جامعه به همراه خواهد داشت. اگر دارو درماني و توانبخشي همزمان به كار روند اثر بيشتري به بهبود علائم بيماري خواهد داشت. در بخش هاي توانبخشي تكنيك ها ويژه متفاوتي مورد استفاده قرار مي گيرند كه يكي از آنها ورزش درماني است. اين روش باعث مي شود كه تحرك مفاصل تا بيشترين حد ممكن حفظ گردد و عضلات موثر بر حركات آن مفاصل از قدرت بيشتري برخودار گردند.
تاثيرات درماني بر توانايي حركتي لذا اين پژوهش با هدف تعيين ميزان تاثير ورزش درماني بر دامنه حركتي مفاصل بيماران مبتلا به RA انجام گرديد.
خواب يكي از نيازهاي اساسي انسان است كه در بهبود سلامتي بيماران اهميت به سزايي دارد. ورزش و فعاليت، خستگي را افزايش مي دهد و درجاتي از آرام سازي را براي فرد فراهم مي كند كه منجر به خواب مي گردد و به نظر مي رسد ورزش فعاليت خواب رويا و خواب عميق را افزايش مي دهد. (13). در پژوهشي كه روي خواب افراد سالمند افسرده انجام شده تاثير مثبت و نرمش در خواب افراد دچار كم خوابي نشان داده شده است. در بعضي از پژوهش ها نشان داده شده كه روزش طول مدت خواب عميق را افزايش مي دهد. (14).
پژوهش حاضر به منظور تعيين تاثير تمرينات بدني در وضعيت خواب بيماران بي حركت تحت درمان با گچ و تراكنش بستري در بيمارستان هاي منتخب شهر تهران در سال 75-1374 انجام شده است.
(تاثير تمرينات بدني در وضعيت خواب بيماران).
ورزش نقش مهمي را در توسعه بهداشت زندگي بازي مي كند. آن نه تنها موجب سلامت فيزيكي مي شود سلامت روان را نيز به همراه دارد. تحقيقات نشان مي دهد كه ورزش مي تواند كمك كند كه با افسردگي مبارزه كرد و سلامت خودش را افزايش دهد.
NUT عقيده دارد كه بايد حداقل 90 دقيقه ورزش جسماني در هر هفته براي همه بچه ها در مدرسه عادي در نظر گرفته شود. در حال حاضر توصيه مي شود بعد از فعاليت هاي مدرسه، 2 ساعت هم بوسيله دولت مي تواند گنجانده شود در حاليكه اكثريت دانش آموزان شركت نمي كنند.
تحقيقاتي كه توسط دانشگاه، گلاسكو منتشر شد در 2004 Janary پي بردند كه سرساله دمايي كه فقط 25 دقيقه در روز ورزش مي كنند بايد به نيم ساعت در روز تغيير يابد.
رئيس فدراسيون وزرش مدارس در خصوص رسالت ورزش و تربيت بدني در بين دانش آموزان گفت: رسالت و هدف اصلي و مردم تربيت بدني و ورزش تكامل ابعاد جسماني، مهارتي، علمي اجتماعي و شناختي دانش آموزان در مدارس است.
«رضا عموزاده خليلي» در بر شمردن وظايف تربيت بدني مدارس در قبال دانش آموزان افزود: توجه به توسعه و ايجاد محيطي سلام جهت تعليم و تربيت و پيش بيني همه جانبه براي حفظ تامين و ارتقاي سطح سلامت جسمي – رواني و اجتماعي دانش آموزان از وظايف تربيت بدني مدارسا ست. به گزارش روز يكشنبه روابط عمومي فدارسيون ورزش مدارس كشور، عموزاده به نقش ارزنده ورزش و تربيت بدني در تكامل فرآيند تعليم و تربيت اشاره كرد و گفت: تربيت بدني و ورزش بعنوان يكي از عناصر فرهنگ ساز، شاخه مهمي از تعليم و تربيت محسوب مي شود كه با فرهنگ جامعه رابطه اي تعاملي و دو سويه دارد و رشد ورزش يعني رسيدن به اهداف والاي تعليم و تربيت و بي شك بدون رشد اين زير شاخه مهم، فرآيند تعليم و تربيت به مدار كامل انجام نخواهد پذيرفت. رئيس فدراسيون ورزش مدارس كشور، مسابقات را عرصه مناسبي براي رقابت و رفاقت ذكر كرد و گفت: تجربه و چشيدن لذت پيروزيع رقابت در عين رفاقت و رفاقت همراه با رقابت، ايجاد ظرفيت پيروزي، پذيرفتن شكست و پشتوانه سازي آن براي پيروزيهاي بعدي، نظم و انظباط شخصي و گروهي، تقويت روحيه جوانمردي، تلاش براي رسيدن به هدف و ... از اهداف اخلاقي و فرهنگي در مسابقات قهرماني مدارش كشور است. (روزنامه جام جم)
كليه صاحبنظران، اصول اساسي درمان ديابت را به صورت استفاده از رژيم غذايي، ورزش و انسولين بيان مي كند كه از اين ميان اصل ورزش به دليل اينكه علاوه براثر درماني، داراي اثرات مفيد و فيزيولوژيكي مثبتي مي باشد، از اهيمت فوق العاده اي برخودار است.
اختلاف معني داري بين دو متغير ورزش و قند خون اثبات شده است ك ارتباط مستقيم حركات ورزشي را با كاهش قند خون بيان مي نمايد. (مجله دانشگاه علوم پزشكي زنجان).
واحد بين المللي معلمين (NUT) معقتد است كه مدارس نقش مهمي را در تشويق دانش آموزان براي انتخاب زندگي سالم ايفا مي كند. فوايد آموزش بچه ها از خوردن بهداشتي و ورزش منظم باعث بهسازي هاي ضروري و دراز مدت براي كيفيت زندگيشان شود.
مروري بر متون
بررسي تاثير ورزش عضلات كف لگن بر در رفع علائم بي اختياري استرس در زمان زايمان كرده در مراكز آوزش درماني الزهرا و طالقاني به دانشگاه علوم.
نحوه يادگيري به روش آسان يا در دسترس انجام گرفت و افراد به صورت يك روز در ميان در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند. تعداد نمونه مورد پژوهش 54 نفر در هر گروه بود در گروهها همگن بودند روش گرد آوري داده ها مصاحبه و مطالعه پرونده بيماران بود. ابزار گرد آوري داده ها پرسشنامه اي در رابطه با علائم بي اختياري استرس ادراي و پرونده بيماران بود. به افراد گروه مورد ورزش عضلات لگن آموزش داده و افراد هر دو گروه 6 و 12 هفته پس از زايمان پيگيري شدند. تجزيه و تحليل داده ها با استفاده از آزمون kappa-agreement و مقايسه kappa در دو گروه انجام شد. بررسي و مقايسه علائم در 6و12 هفته پس از زايمان نشان داد كه از نظر تكرر نست ادرار بين دو گروه اختلاف آماري معني دار وجود دارد.
نتيجه: نتايج پژوهش نشان داد كه ورزش عضلات لگن تا 6 هفته و 12 هفته پس از زايمان منجر به كاهش تكرر نشست ادراي به لحاظ آماري و كاهش موارد نشست وابسته به استرس و ميزان نشست به لحاظ ظاهري در مورد شد. با توجه به نتايج فوق مراقبين بهداشتي مخصوصاً ماماها مي توانند بر انجام اين روزش در دوره پس از زايمان تاكيد نمايند.
بررسي تحت عنوان تاثير تمرين هاي ورزشي بر ميزان درد بعد از جراحي سزارين انجام شده كه به شرح زير مي باشد:
اين كارآزمايي باليني در نيمه دوم 1378 تا پايان 1379 بر روي 40 بيمار داوطلب عمل سزارين در بيمارستان آيت ا... كاشاني جيرفت انجام شد. بيماران به طور تصادفي به دو گروه 20 نفري تقسيم شدند. بيماران گروه تجربي نسبت به گروه شاهد، به مراتب شدن درد و ميزان دريافت مسكن كمتري بعد از عمل جراحي داشتند به طوري كه در روزهاي اول ، دوم و سوم بعد از عمل اختلاف معني داري بين شدت در دو گروه مشاهده شد (0005/0p<) و (001/0p<).
نتيجه گيري: با توجه به يافته هاي تحقيق حاضر، انجام تمرين هاي ورزشي عبد از عمل جراي شكم به عنوان يك روش ساده غير دارويي جهت تشكيل درد پيشنهاد مي شود.
بررسي تاثيرات ورزش درماني بر توانايي حركتي مفاصل در بيماران قبلاً به آرتريت روماتوئيد:
يافته هاي اين پژوهش نشان مي دهد ميانگين دامنه حركتي مفاصل نمونه هاي مورد پژوهش از 0278/0 (028/0=SD) قبل از ورزش به 8 (57/3=SD) بعد از ورزش رسيد كه از نظر آماري اختلاف معني داري را نشان مي دهد (0001/0p<)، همچنين يافته هاي نشان مي دهد كه متوسط زمان لازم جهت 15 متر قدم زدن بعد از ورزش كاهش يافت (0001/0p<)، همچنين قدرت چنگ زدن در مقايسه با قبل از ورزش افزايش يافت [از 7 (29/0=SD) به 5/18(1/3=SD)، 0002/0p<] در اين ميان جنس، شغل، محدوديت حركت در مفصل مچ پا، نحوه شروع و مدت زمان ابتلاء به بيماري، سن و ميزان تحصيلات افراد ارتباطي با تاثير ورزش درماني نداشتند.
نتيجه گيري: اين بررسي مويد اثرات مفيد ورزش درماني در افزايش توانائيهاي حركتي مفاصل در بيماران مبتلا به آرتريت روماتوئيد است. لذا اضافه نمودن حركات درماني ساده بعد از كنترل فعاليت بيماري در مبتلايان توصيه مي گردد.
تاثير تمرينات بدني در وضعيت خواب بيماران بستري بي حركت تحت درمان با گچ و تراكشن.
نتايج پژوهش نشان داد كه 80% بيماران دچار بي خوابي به صورت طولاني شدن زمان لازم براي شروع خواب و 75% دچار اختلال خواب به صورت بيداري هاي مكرر از خواب شبانه 5/52% به بي خوابي از نوع بيداري صبح خيلي زود مبتلا بوده اند، يعني همه واحدها دچار يك، يا دو يا هر سه نوع بي خوابي بوده اند و مقدار خواب شبانه آن ها نسبت به زمان قبل از بستري شدن كاهش يافته است. همچنين نتايج نشان داد با مقايسه با زمان قبل از انجام دادن تمرينات بدني بهبود يافته است. (100/0p<).
نتيجه گيري: انجام دادن تمرينات بدني موجب بهبود وضعيت خواب بيماران مورد پژوهش گرديد، به طوري كه زمان لازم براي شروع خواب كاهش يافته و از تعداد بيداريهاي شبانه و بيداري هاي صبح خيلي زود، كاسته شده است، لذا پيشنهاد مي شود تمرينات بدني به عنوان يك عامل غير دارويي موثر در بهبود خواب بيماران بستري آموزش داده شود.
بررسي ميزان تاثير حركت درماني بر توانايي هاي عملي بيماران آرتريت روماتوئيد در سال 74-73 در بيمارستان شريعتي:
يافته هاي اين پژوهش نشان مي دهد ميانگين فعاليت عادي روزانه نمونه هاي مورد پژوهش از 28/0 ± 437/0 قبل از شورع ورزش به 06/3 ± 69/6 بعد از ورزش افزايش يافته كه از نظر آماريي اختلاف معني داري را نشان مي دهد. (0001/0p<) همچنين ميانگين دامنه ضد حركتي مفاصل آنها نيز از 28/0 ± 278/0 قبل از ورزش به 57/3 ± 8 بعد از ورزش رسيد كه از نظر آماري ارزشمند بود. (0001/p<) همچنين يافته ها نشان مي دهد كه متوسط زمان لازم جهت 15 متر قدم زدن بعد از ورزش به كاهش يافت (0001/0p<) در حاليكه قدرت چنگ زدن در مقايسه با قبل از ورزش افزايش يافته و از 29/0 ± 7 به 1/3 ± 5/18 رسيد (0002/0p<). در اين ميان جنس و شغل و محدوديت حركت در مفصل مچ پا با تاثير ورزش ارتباط معني داري نشان مي دهند (05/0p<). اما نحوه شروع و مدت زمان ابتلاء به بيماري، سن و ميزان تحصيلات افراد ارتباطي به تاثير حركت درماني نداشتند. (05/0p<).
نتيجه گيري: با توجه به اينكه فعاليت بيماري و بسياري از فاكتورهاي تاثير گذار به علت خود كنترلي بدون پژوهش ثابت بود، مي توان تغييرات فوق را ناشي از تاثير حركت درماني دانست، لذا شايد بتوان اضافه نمودن حركات درماني ساده بعد از كنترل فعاليت بيماري در بيماران RA را بعد از تاييد در يك مطالعه كنترل شده توصيه نمود.
خبرگزاري فارس: تحقيقات حاكي از آن است كه بچه هايي كه پياده به مدرسه مي روند سالم تر از كودكاني هستند كه با ماشين والدين به مدرسه مي آييند. به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از فصلنامه معتبر پزشكي بريتانيا (BMJ) محققان با بررسي وضعيت فعاليت و سالمتي كودكاني كه با وسيله نقليه والدين به مدرسه رسانده مي شوند و كودكاني كه پياده به مدرسه مي روند دريافتند كه كودكاني كه پياده مي آيند سالم تر و فعالترند. مطابق يافته هاي اين محققان اين كودكان كه مسير خانه و مدرسه را پياده مي آيند ولي روند به طور كلي فعاليت بيشتري نسبت به ديگر كودكان دارند و اين پياده روي روزانه و فعاليتهاي بيشتر وضعيت سلامتي آنها را در جايگاه بهتري قرار مي دهد. در اين تحقيق كودكان را به سه دسته 1 – آنهايي كه هر دو مسير را پياده مي روند 2 – آنهايي كه يكي از مسيرها را پياده مي روند و 3 – آنهايي كه هر دو مسير را سوار مي روند تقسيم كردند كه پي بردند كه گروه يك و پس از آن گروه دو سالم ترند و فعالتر از گروه سه هستند. (روزنامه جام جم).
يك رويداد، برگزاري بيست و پنجمين دورة بازيهاي المپيك تابستاني (1) و دو اشاره از دواستاد در مجلة ايرانشناسي موجب تحرير اين مقاله شد.
مقاله در حقيقت تأييد نظر استادان صاحب نظر دكتر احسان يارشارطر (2) و دكتر جلالمتيني (3) ست در مورد زيادهرويها و كج سليقگيهايي كه از آغاز قرن حاضر ميلادي در بابزبان فارسي باب شده و صلاحانديشان ناصالحي را به تشكيل مجمع و انجمن واداشته كهفرهنگهاي رنگارنگ و دستورهاي جوارجور حاصل كار آنان است.
نويسندة اين مقاله نه زبان شناس است و نه در حيطة زبان فارسي صاحب ادعايي. كار اصلياو روزنامهنگاري بوده است به بطور اعم و روزنامه نگاري ورزشي بطور اخص. از اين رو اينمقاله در حقيقت يك بازنگري به زبان فارسي در عرصة ورزش است و گزارشي كوتاه - و ايبسا بسيار ناقص - از وضع واژگان ورزش نوين در زبان فارسي.
فقدان منابع مورد نياز بطور كامل براي تحرير مقالات علمي تاريخ ورزش در ايران كه مشكلبزرگ محققان داخل و خارج است ناگزير اين مقاله را دچار كمبودهايي ساخته كه اميد ميرودكوشندگان ديگر كم و كاستيهاي آن را برطرف سازند و به اين نوشته همچنان كه اشاره شد بهچشم يك گزارش ساده از قلم يك روزنامه نگار بنگرند.
واژة ورزش
واژة «ورزش» در فرهنگهاي فارسي تا پيش از آنندراج در معاني كسب، زرع و كشت، شغل،عمل و حرفه بكار گرفته ميشده است تنها در آنندراج ذيل لغت «ورزشخانه» آمده است:«جاي كشتي گرفتن و ورزش نمودن كشتي گيران» (4) كه قصد مؤلف ظاهراً از واژه ورزش لغتيمرادف با تمرين و ممارست است. ناظم الاطباء در آخرين معني اي كه از ورزش به دست دادهآن را «رياضت و اعمال مخصوصه كه براي قوّت اعمال بدني همه روزه بجاي ميآورند» (5)تعريف كرده است. علامة دهخدا در لغت نامه «ورزش» را در معناي تمرين و مشق بكار برده و تنها در ذيل كلمة «ورزشگاه» از ورزش بعنوان يك كار مشخص نام برده و نوشته است: «ورزشگاه (اِمركب) محلي كه به ورزش اختصاص يافته. جايي مخصوص ورزش كردن، ورزشگه، ورزشخانه، زورخانه، گود». (6)
دكتر محمد معين اولين فرهنگ نويسيست كه نخست در ذيل برهان قاطع (7) تعريف «ورزش» را داده و «آن را حركت دادن اعضاي بدن براي ايجاد قدرت» دانسته است و سپس درفرهنگ فارسي خود معناي تازة اين واژه را همراه با معادل فرانسوي آن sport عرضه كردهاست. (8)
در يك منظومة معروف در زورخانهها و مورد استفاده مرشدان زورخانه به نام گل گشتي از ميرنجات اصفهاني، سروده شده در حدود سالهاي 1080 هـ. ق.، كه به دليل نامعلومي دكتر معين آن را «گل گشتي توبا» خوانده است، (9) ما پنج بار به كلمة «ورزش» در معناي تمرين بدني و نيز در معناي ممارست و تمرين برمي خوريم (10) و نيز چهار بار كلمة «ورزشخانه» و «خانة ورزش» در معناي محل تمرين كشتي و حركات زورخانهاي مورد استفاده قرار گرفته است(11).
نكته اينجاست كه نه علامه دهخدا و نه دكتر معين از اين مثنوي عاميانه و بسيار غني از جهت مطالعات فنون كشتي و ورزشهاي زورخانهاي استفادة چنداني نكردهاند و حال آن كه اين مثنوي بسال 1312 خورشيدي از روي دفاتر يادداشت اديبالممالك فراهاني طي سه شمارة متوالي 3، 4، و 5 مجلة ارمغان در تهران به چاپ رسيده است.(12)
با اينهمه كلمة «ورزش» در معناي عام آن كه معادل sport فرانسه و انگليسي است واژهاي متأخر است و در حقيقت از زماني كه انواع ورزشهاي نوين در ايران پا به عرصة وجود نهاده مورد استفادة عام قرار گرفته است و نيز واژه ورزش بهنگام تصويب «قانون ورزش اجباري درمدارس» در 16 شهريور ماه 1306 خ وارد قاموس واژگان دولتي ايران شده است.(13)
اما پيش از اين «ورزش» در زبان فارسي با واژة «رياضت» عربي شناخته ميشده و در يكي از قديميترين متون نثر فارسي بنام هدايهٌ المتعلمين فيالطب، مؤلف اين كتاب پزشكي معتبر درفصلي تحت عنوان «في الرياضهٌ» ورزش را اين گونه تعريف ميكند.
رياضتآن گاه بود كه مردم خويشتن رنجه كند و چون مانده خواهد گشتن، اندرساعت آن رنج بجاي مانَد. فاما اگر بيش بود از اين مقدار يا كم بود، از شمار رياضت نبود. و اين حركت كه ورا رياضت خوانند، تنها بود بييار، چون راه رفتن بشتاب و دويدن و سنگ برگرفتن و كمان كشيدن و گوي زدن و تيرانداختن و طبطاب، اعني پهنه باختن، و شمشير باختن و آنچه بدين ماند. باز آنچه با يار بود چون كُستي گرفتن و سكندر زدن و كَنده جَستن و فارح خوردن. و اين، آن بود كه دو تنپشت با پشت بنهند و بغلهاء دست يك به ديگر اندر آرند، و چون حمال گاه اين مر آن را بردارد، و گاه آن مر اين را برگيرد. همچنين ميكنند. گاه آن بر پشت اين بود ستان، و گاه اين بر پشت آن بود ستان. و بود كه اين هر دو تن مر يك ديگر را كنار گيرند، و گاه اين مر آن را از زمي برگيرد، و گاه آن مر اين را چنان كه تركانكنند. و اين بازيها كه كودكان كنند اينهمه متقدمان نهادهاند تا بكار دارند مردمان تا تنهاي ايشان درست باشد بدين رياضات. (14)
تا جايي كه نويسندة اين سطور آگاهي دارد هدايهٌ المتعلمين فيالطب تنها كتاب كهنيست كهمجموعة ورزشهاي مختلف را تحت عنوان «رياضت» قرار داده و تعريف كرده است چه در ديگر متون فارسي هريك از اين ورزشها بعنوان يك واحد مستقل مورد اشاره قرار گرفتهاند و درشرح و تعريف آنها توجهي به تعريف ورزش نشده است. در قابوسنامه آداب چوگان زدن و نخجير كردن هر كـدام فصلي دارد (15) و در كتاب سودمند فتوتنامة سلطاني، فصل سيم باب ششم در شرح اهل زور، و تمام باب هفتم در بيان اهل قبضه و حالات ايشان كه كلاً شرح انواع ورزشهاي زمان و نمايشهاي پهلوانيست، نه لغت «رياضت» مورد استفادة مؤلف قرار گرفته است و نه واژة «ورزش». (16) اما واژة «رياضت» در زبان عربي امروز، درست در معناي ورزش بكار ميرود. المنجد در تعريف عربي «الرياضهٌ» درست مانند فرهنگ معين جملة «بكارانداختن عضلات بدن را براي تقويت آنها» بكار برده است.(17) و در المنهل كه فرهنگ فرانسه به عربيست اين لغت معادل ورزش فارسي و sport فرنگي آمده است.(18)
ملك الشعراء بهار نيز شايد اولين شاعر معتبريست كه بمناسبت افتتاح بناي جديد ورزشگاه امجديه در قطعهاي تحت عنوان «ورزندگي ماية زندگيست» كه ظاهراً تاريخ سرودن آن بايد 1319 يا 1318 باشد، كلمة ورزش را در معناي عام تمرين بدني سه بار طي ده بيت تكرار كرده است.(19)
اين درآمد از آن جهت ضرورت داشت كه به تازگي و باصطلاح نوپايي واژة «ورزش» در معناي امروزي آن در زبان فارسي آشنا شويم بي آن كه بخواهيم وارد بحث بسيار مفصل و پيچيده تعاريف علمي و مابهالنزاع ورزش، تربيت بدني، ورزش مسابقهاي، تفريحات سالم، پيشاهنگي و جز آن در نزد اهل اصطلاح بشويم و اختلاف نظرهاي صاحبنظران اروپايي و امريكايي را كه مستقيماً بر تعبيرات و تفسيرات ما ايرانيان اثر گذاشته، مورد تجزيه و تحليل قرار دهيم. پس ناگزير به خلاصة آنچه گفتيم ميپردازيم:
¨¨ ورزش نوين امريست متأخر و عمر آن در ايران، به زحمت به صد سال ميرسد.
¨¨ براي اين پديدة اجتماعي تعاريف متفاوتي در دست است كه در اين مقدمه مجال پرداختن به آنها نيست.
¨¨ ورزش نوين به صورت مجرد «ورزش» در ايران مورد استعمال قرار گرفته و در مقابل آن بهدليل نامعلومي اصطلاح درست «ورزش قديم» يا «ورزش سنتي» به يك نوع ترجمة ناقص يعني«ورزش باستاني» مبدل شده است كه ظاهراً دريافت واضعان از معادل اروپايي les sportsanciens در برابر les sports modernes و يا les sports modernes در مقابل la gymnastiqueantique بوده است.
ورزش نوين در ايران
ورود ورزش نوين در صحنة فرهنگ و آموزش ايران طبعاً ملازم است با ورود واژگاني كه در اين ورزشها مورد استفاده قرار ميگيرد. وضع زبان فارسي در مقابل اين واژگان از چند جهت قابل توجه است:
1- صورت قبول و پذيرش لغات به سبب تنوع ورزشها از يك سو و فراواني واژگان و مصطلحات از ديگر سو و نيز اصل خارجي لغت از سوي سوم ما را با مجموعهاي از واژگان ورزشي مواجه ميسازد كه لااقل نمونة خوبي براي قياس و سنجش واژهسازي و قابليتهاي زبان فارسي در برابر تهاجم واژگان خارجي و جذب و هضم آنهاست.
2- ورزش به دليل مقبوليت عام و توجه تودة مردم ميدان عمل مسئلهايست كه ميتواند مورد استفادة زبانشناسان و قاعدهنويسان وضع واژه قرار گيرد زيرا چنان كه خواهد آمد هيچ كدام ازكوششهاي واژهسازي تصنعي براي ورزش تأثيري در قبول عام نداشته است و مردم گاه يك واژه سبك تلفظ فرنگي را بر يك تركيب حتي با سابقة فارسي ترجيح دادهاند (بوكس در مقابل مشتزني) و گاه بالعكس يك واژة كوتاه فرنگي را كه در آغاز به زبان ما آمده با يك تركيب تازهساز و بي سابقة فارسي عوض كردهاند (وزنهبرداري در مقابل هالتر).
3- ورزشهايي كه سابقة سنتي در ايران داشتهاند مانند: كشتي، شنا، تيراندازي، و سواركاري، در زمان مورد نظر ما يعني حدود صد سال اخير ناگزير از قبول مقررات بينالمللي و مصطلحات خاص خود بودهاند.
4- ورزشهايي كه سابقة سنتي نداشتهاند و همراه با تجدد فرهنگي به عرصة فرهنگ و تربيت ايران گام نهادهاند مانند: ژيمناستيك، دو و ميداني، دوچرخه سواري، فوتبال، بسكتبال، واليبال، و جز آن كه البته تعداد آنها بمراتب بيش از ورزشهاي سنتيست.
اما بايد ديد كه براي هر كدام از اين ورزشها تا چه اندازه واژة فارسي وجود داشته، تا چه اندازه واژة فارسي ساخته شده، سازندگان اين واژهها چه سازمانها و با چه كساني بودهاند؟ تا چه حد اصل اصطلاح اروپايي آن اعم از انگليسي، فرانسه و غيره علناً در زبان فارسي قبول شده است؟ و بالاخره چه مقدار از اين واژهها بصورتهاي مركب از قبيل فرانسه - فارسي (پيستِ دو)، انگليسي - فارسي (تايم اوت گرفتن)، عربي - انگليسي (محوطة پنالتي)، فارسي - عربي (پرش ارتفاع) و حتي عربي - عربي (خط دفاع) در زبان ورزش امروز جا گرفته است؟
به نظر ميرسد كه براي سهولت مراجعه بهتر آن باشد كه چند ورزش را بعنوان نمونة كار اينگزارش انتخاب كنيم و واژگان برابر نهادة فارسي يا ديگر انواع آن را برشماريم و در پايان اشارهاي داشته باشيم به عواملي كه باعث استقرار اين واژگان در زبان فارسي شدهاند و كساني كه در اين راه حقي بر زبان ورزش نوين ايران داشته و دارند.
الف - كشتي
كشتي از قديميترين انواع ورزش در جهان است و در ايران نيز مانند همه تمدنهاي قديم اين ورزش مورد توجه بوده است. در متون فارسي اشاره به كشتي و فنون آن بسيار است. درهدايهٌالمتعلمين في الطب از «كُنده كشي» و «فتح پا» به اصطلاح امروز ياد شده است (20). فردوسي در شاهنامه به كرات در هنگام وصف نبرد دو پهلوان از زورآزمايي تن به تن و كشتيگرفتن آنان سخن گفته كه در يكي از آنها از يكي از بندها يا فنون كشتي نيز ياد كرده است. (21) به نوشتة حبيب الله بلور اصطلاح «بند» به جاي «فن» نخستين بار در شاهنامه بكار رفتهاست.(22) سعدي نيز در گلستان به سيصد و شصت بند فاخر اشاره دارد بدون آن كه نامي ازفنون مختلف برده باشد.(23) حسين واعظ كاشفي در فتوتنامه سلطاني از دو نوع كشتي بهنامهاي «قبض» و «اضطرار» ياد ميكند كه اولي خاص خراسان و عراق بوده كه آن را شهريوار نيز ميگفتهاند و دومي ويژة گيلان و شيروان (ظ: شروان) و بعضي از آذربايجان، كه آن را ديلموار هم ميناميدهاند. (24) و سپس مادر فنون كشتي را پشت دست گرفتن ميداند كه «پشتدست به جايها برسد هم به سر و هم به پاي و هم به ميان».(25) در مثنوي ميرنجات قمي از چهل و دو فن كشتي نام برده شده.(26) و در طوماري كه از يك نقالي احتمالاً متعلق به دورة صفوي به نام «طومار افسانه پرياي ولي» بر جاي مانده است از چهل فن نام برده شده. ولي طومار اشاره دارد به سيصد و شصت فن برجاي مانده از پهلوان پورياي ولي، كه با سيصد وشصت بند سعدي مطابقت دارد. منتهي نويسندة طومار متذكر شده است كه چون شمارة سيصدو شصت بند موجب اطالة كلام ميشود يك صد و بيست فن را براي بازگويي برگزيده در حاليكه فقط نام چهل فن را برشمرده است، او در عين حال تأكيد ميكند كه «الحال در ميان كشتيگيران بيش از پنجاه و پنج فن مجري نيست».(27) پرتو بيضائي از 99 فن ياد ميكند (28)، وناصر مفخم در لغت نامة ورزشي 259 فن را ذكر مينمايد.(29) غلامرضا انصافپور از 379 فن و اصطلاح كشتي سخن گفته (30)، و حبيبالله بلور در يك طبقهبندي مغشوش ولي نسبتاً مفصل 548 فن را آورده است.(31)
در مورد كشتي، لازم به تذكر است كه اين فنون، بعلت داشتن نام ايراني و يا نامهای محلي ايراني از اتخاذ معادلهاي اروپايي در امان مانده است. با اينهمه ذكر نكتهاي در مورد اين ورزش بيفايده نيست، و آن اين كه پس از ورود ورزش نوين به ايران، كشتي اروپايي نيز متداول شد. در اولين سالهاي ورود اين ورزش، نام مصطلح كشتي اروپايي يعني Grèco-Romaine به همين صورت وبه املاي فارسي در مطبوعات آن زمان منعكس شده است: «كشتي گرِك و رومن». (32) در سالبعد اين اصطلاح به فارسي ترجمه شده و قهرمانان اين كشتي با عنوان «كشتي يوناني و رومي» معرفي گرديدهاند.(33) در همين سال يك نوع كشتي نزديك به كشتي سنّتي كه با قوانين تازه وارد ميدان شده، نام «كشتي آزاد» به خود گرفته است. سه سال بعد كه وضع نامگذاري برايكشتي روشنتر ميشود به «كشتي اروپايي» اصطلاح «كشتي فرنگي» اطلاق ميگردد و «كشتيفرنگي» رسماً در مقابل Grèco-Romaine يا «كشتي يوناني و رومي» در زبان ورزش نوينشناخته ميشود همچنان كه «كشتي آزاد» كه معادل lutte libre فرانسه و free stylewrestling انگليسيست مرسوم ميگردد و «كشتي سنتي» با اصطلاح «كشتي باستاني» از دو نوع ديگر مجزا ميشود.
در همين جهت است كه اصطلاح «فرنگي كار» به كشتيگيران فرنگي اطلاق ميشود و نيز برخي از مصطلحات كشتي فرنگي يا بصورت مركب - خيمة سالتو، سالتو يك دست - و يا بصورت بسيط - نلسون، سوپلس - بكار گرفته شده است و حتي گاه فنون كشتيهاي ديگري مانند جودو و با اصطلاح تازهساز فارسي در زبان ورزش نوين ايران وارد گرديده است - «كندة ژاپوني يك پا روكار» - (35). از آنجا كه كشتي سنتي ايران در گود زورخانه يا در روي زمين پوشيده از كاه در فضاي آزاد صورت ميگرفته است، مصطلحات ابزارها و وسايل آن و نيز سمت افراد سازمان دهندة اين ورزش مستقيماً اززبانهاي اروپايي اخذ و به فارسي برگردانده شدهاست و يا به همان صورت فرنگي به فارسي نوشته و تلفظ ميشود:
فارسيفرانسهانگليسي
امتيازpointspoints
تشكtapismat
داور وسطarbitrereferee
داور كنارjuge judge
ژوريjuryjury
ضربة فنيfall,touch,pintomber
گاردgardegarde
در پايان مبحث واژگان كشتي بجاست يادآوري كنيم كه مصطلحات اين ورزش در زبانفارسي بار سنگين و جامعي از مصطلحات عامه را با خود دارد و در بسياري از فنون اين كشتي يا نام واضعان اين فن - «كُندة پنيرتپان» يا اجراي فن كه صورتي شبيه به ابزارهاي كار دارد: «مقراضك»، «مشك سقا» آمده است، و البته يك مطالعة مردمشناسي در اين مصطلحات خالي از لطف نيست.
ب - فوتبال
اين ورزش انگلوساكسوني كه امروز از پردرآمدترين و پرتماشاگرترين ورزشهاست و با فوتبال متداول در امريكا كاملاً تفاوت دارد، از طريق مدارس امريكايي و انگليسي و كاركنان خارجي شركت نفت ايران و انگليس به ايران وارد شده و سپس در اوايل دوران پهلويها بصورت جدي مورد توجه قرار گرفته و با تشكيل مدارس جديد و بوجود آمدن تيمهاي فوتبال جاي خود را درنزد مردم بسرعت باز كرده است. اين ورزش كه يك ورزش كاملاً انگليسيست در آغاز با تمام مصطلحات انگليسي در زبان فارسي وارد شده است: گل، بك، هافبك، سنتر هافبك، فوروارد، سنتر فوروارد، رِفري، هَند، پنالتي، كُرنر، آفسايد، اوت. اينها، همه به همين صورت فارسي نوشته ميشده و تلفظ ميگرديده است.
فرهنگستان ايران در زمان رضاشاه پهلوي در كنار واژهسازي براي برخي از واژگان فني و علمي روزگار خود دست به يك طبعآزمايي لغوي در زمينة ورزشي نيز زده است و كوشيده تا معادلهاي فارسي براي اصطلاحات فوتبال بيابد. حاصل اين كار لغاتيست كه در زير ميخوانيد و شايد تبسمي هم بر لب شما بياورد.
«واژههاي فوتبال: هالبان goal keeper، پيشرو forward، پشتيبان back، نگهبان half back، پيشرو مركز center forward، پيشرو دست راستright wing forward، پيشرو دست چپ leftwing forward، پيشرو راستright forward، پيشرو چپ left forward، نگهبان مركز centerhalf back، نگهبان راست نگهبان چپ left half back، پشتيبان راست right back، پشتيبانچپ left back،هال goal post، هال كرد goal.("هال" ميلههايي را كه براي چوگان بازي در دوسر ميدان سازند) و نويسندگان معتبر هميشه آن را بجاي «دروازه» بكار بردهاند و حتي «هالكرد» يعني از «دروازه بيرون برد» استعمال نمودهاند چنان كه اكنون هم ميگويند «گل كرد». دو واژه هال بان و هالگاه نيز به قياس فارسي ساخته شده است.
چنان كه ميدانيم اين واژگان در زبان ورزش نوين ايران هرگز جايي نيافت و در عوض همزمان با وضع اين واژگان كساني كه عملاً بهنحوي دستاندركار فوتبال بودند، كوشيدند تا بانوعي تلفيق و بهم آميختن واژگان، مصطلحات خاص اين ورزش را بسازند. برخي از اين مصطلحات كه با چند تغيير بكار برده ميشود از اين قرار است:
سنتر هافبگ، هافبگ ميانيcenter half backariere central
گوش چپleft wing forwardaillier gauche
گوش راستright wing forwardaillier droit
مصطلحات فني بازي از قبيل فول foul، اوت out، پنالتي penalty، «گل» goalدر معني به ثمررسيدن حمله و گشايش دروازة حريف، آفسايد (هافسايد) off side همچنان از انگليسي درفارسي مانده است و تنها در سالهاي اخير كه تاكتيك بازي فوتبالتغييراتي پيدا كرده و بازيكنانبر اساس طرح مربي بصورتهاي آرايشي متفاوت از قبيل (3-2-4-1 يا 3-3-4) وارد ميدانميشوند، اصطلاحات عامتري از جمله «خط دفاع»، «خط حمله»، «نوك حمله» و جز آن مورداستفاده است كه بحث جزييتر دربارة آن در حوصلة اين مقاله نيست.
نكتة آخري كه بايد در مورد فوتبال متذكر شد اين است كه در اين ورزش مانند ديگر وزشهاييكه دروازهبان دارد - چوگان، واترپلو، هندبال - در زبان فارسي اصطلاح «گُلِر» ساخته و مصرفشده كه تحقيق در چگونگي ساختمان زباني اين واژه از هر جهت شايان توجه است، زيرا آن رادر فرهنگهاي خارجي نديدهايم و در فرهنگهاي فارسي نيز فقط دكتر معين - آنهم لابد به قياستداول عام - آن را در معناي «دروازهبان» آورده و تذكر داده است كه در معني goal keeperانگليسيست.(37)
پ - دووميداني
نام فارسي اين ورزش برگردان مستقيم انگليسي آن يعني track and field است چه در فرانسهاين ورزش را L'athletisme ميخوانند. دو و ميداني به مجموعه ورزشهايي گفته ميشود كهمركب است از انواع دو و پرش و پرتاب و راهپيماييها و مسافات صحرانوردي.
برخورد زبان فارسي با اين ورزش در خور توجه بسيار است چه در برخي از موارد زبان بهساختن تركيبات بديع و زيباي فارسي دست يافته (پرش سه گام، پرتاب نيزه، دهگانه)، دربرخي ديگر، تركيب واژه فارسي و عربي است كه طبعاً بصورت يك واحد غيرقابل فهم براياعراب ساخته شده (پرش طول، پرش ارتفاع) - در مقابل دو اصطلاح عربي: القفزالطويل والقفزالعالي - پارهاي ديگر تركيب فارسي و فرنگي واژه، كار ساختن معادل اصطلاح اروپايي راانجام داده است (پرتاب ديسك، چالة استارت) و در برخي از موارد نيز يك واژة مركبچندمليتي به دادِ زبان ورزش نوين رسيده است (چهار در صد مترِ امدادي). ذيلاً به چند نمونه ازواژگان دو و ميداني و معادلهاي فرانسه و انگليسي آن اشاره ميكنيم:
فارسيفرانسهانگليسي
پرتاب چكشhammer throwlancement du marteau
پرتاب ديسكdiscus throwlancement du disque
پرتاب نيزهjavelin throw lancement du javelot
پرتاب وزنه shot-putlancement du pois
پرش ارتفاعhight jumpsaut en hauteur
پرش با نيزهà la perchpole vaultsaut
پرش سه گامtriple jumptriple saut
پرش طولlong jumpsaut en longueur
پنجگانهpentathlonpentathlon
چهار درصد (100x4)
متر امدادي400 meters rely4x100 metres relais
دهگانهdecathlondecathlon
راهپيماييwalkmarch
سه هزار متر
با مانع3000 meters steeple chase3000 metres steeple
صحرانورديcross contrycross
صد و ده متر
با مانعmeters hurdles110 meters haies 110
ماراتنmarathonmarathon
هفتگانهhepathlonhepathlon
ت - ژيمناستيك
اين ورزش به همان اندازه كه در تمدن غربي قدمت و اهميت دارد در نزد ما ايرانيان نو و تازهشناخته است. اصل واژه يونانيست كه به لاتين و از آنجا به تقريباً تمام زبانهاي اروپايي بامختصر تغيير در صورت و تلفظ راه يافته است.
ژيمناستيك در فرهنگهاي اروپايي معاني و تعاريف متعدد دارد. و در زمينههاي تربيت، هنر،فلسفه، تربيت نظامي و ورزش دربارة آن مقالات و كتب متعدد نوشته شده است. (38)
ذكر اين دقيقه خالي از فايده نيست كه در يونان قديم دستهاي از مرتاضان هندو را gummnossophos يعني «برهنگان خردمند» ميناميدهاند و اين واژه هنوز بصورت gymnosophiste درفرهنگهاي فرانسوي با همان معني مضبوط است. و جا دارد كه صاحبنظران دربارة ارتباط واژه مرتاض كه معناي خاص خود را در زبان فارسي دارد و نيز شيوة سخت تمرينات بدني مرتاضان به منظور تزكية نفس كه بكلي از نوع رياضت عارفانة ايراني جداست و اين واژه قديم يوناني مطالعة دقيقتري بنمايند.
در هر حال تا آنجا كه ما ميدانيم واژه ژيمناستيك براي نخستين بار به همين صورت در زبان فارسي توسط محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در روزنامة خاطرات او بكار رفته است (39) تقريباً محرز است كه مقصود اعتمادالسلطنه از ژيمناستيكِ شاگردان مدرسة دارالفنون، مجموعة عمليات صف و نظام است كه در برنامة دارالفنون وجود داشته و در آن روزگار (1892 ميلادي) همچنان كه اشاره شد هنوز عمليات تمريني نظامي مدارس را در اروپا نيز ژيمناستيك ميخواندند، و برنامة دارالفنون كه از برنامههاي مدارس اروپايي اقتباس شده بود و بتوسط معلمان اروپايي تدريس ميشده، طبعاً داراي بخشي در آموزش نظامي - اعم از سواره نظام، ياتوپخانه - بوده است كه به آن ژيمناستيك گفته ميشده.
ورزش ژيمناستيك از زمان ورود به ايران به همين نام خوانده ميشده است در آغاز همة اسبابهاي اين ورزش مورد استفاده قرار نميگرفته بطوري كه در گزارش مسابقههاي قهرماني ايران در سال 1322 در رشتة ژيمناستيك فقط از سه ماده: پارالل، بارفيكس، و حركات زميني ياد شده است (40). در سالهاي بعد مدتي نام اين ورزش از «ژيمناستيك» به «ورزشهاي با اسباب» تغيير داده شد ولي اين تغيير نام چندي نپاييد و اكنون ژيمناستيك به همين صورت در زبان فارسي بكار ميرود و اسامي اسبابهاي اين ورزش بصورتهاي واژه اصلي، واژة ترجمه شده و واژه مركب مورد استفاده ميباشد. چنين است صورت مصطلحات فنون آن كه مخلوطي ازواژههاي اصلي و واژههاي جايگزين است. ذيلاً به نامهاي اسبابهاي اين ورزش اشاره ميكنيم:
نكتة جالب در مصطلحات اين ورزش آن كه اسبابي كه در فارسي «خرك» خوانده شده چه درفرانسه و چه در انگليس و چه در ترجمة عربي به نام «اسب»(cheval / فرانسه، horse / انگليسي، جواد / عربي) ناميده شده است. گمان من اين است كه فارسي زبانان يا به علت شباهت اين اسباب به چهارپايهاي كه در كار نجاري براي تكيه دادن چوب جهت اره يا رنده كردن آن مورد استفاده واقع ميشود، يا به سبب ارتفاع نسبتاً كمش كه آن را به خر كوچك شبيه ميسازد و يابه علت شباهت آن به خرپشتههاي روي بام آن را خرك خواندهاند. دكتر معين ذيل كلمة «خرك» اين واژه را خر كوچك، چهارپايهاي چوبين كه در ورزش آن را بكار ميبرند و استخوان يا چوبيكه روي كاسة تار نصب كنند و سيمهاي تار را از روي آن عبور دهند، معني كرده است.(41)
ث - وزنه برداري
اين ورزش با عنوان «هالتر» در ايران ظاهر شد.(42) فرانسويها دو اصطلاح poids et halter و l'halterophilie را براي اين ورزش بكار ميبرند. در حالي كه در زبان انگليسي واژة weightlifting كه دقيقاً در معناي وزنهبرداريست، جهت اين ورزش بكار گرفته ميشود.
وزنه برداري در گذشته داراي سه حركت بود و در حال حاضر داراي دو حركت است، وحركت «پرس» از اين ورزش كنار گذاشته شده است. ولي تا هنگامي كه وجود داشت، اينحركت به همان نام انگليسي در فرهنگ ورزشي ايران بكار برده ميشد. معادل فارسي حركات زير در وزنهبرداري و حاصل جمع آنها عبارتند از:
فارسيفرانسهانگليسي
پرسpressdeveloppè
يک ضربsnatcharrachè
دوضربclean and jerkpeule et jetè
مجموعtotaltotal
در وزنهبرداري مانند چند ورزش ديگر (بوكس - كشتي فرنگي و آزاد - جودو) داوطلبان براساس وزن بدن در گروههاي مختلف رده بندي ميشوند و افراد هم وزن با هم مسابقه ميدهند. در واژگان ورزش نوين ايران، تنها وزنه برداريست كه اوزان آن از ترجمه دقيق نامهاي اروپايي ميآيد. در حالي كه در ورزشهايي چون كشتي و بوكس با آن كه اروپاييان وزنها را با نام ميآورند، فارسي زبانان تنها به ترتيب وزن و شمارش آن از وزن اول تا دهم (براي كشتي) اكتفا مينمايند و گاه براي آن كه مشكلي پيش نيايد در مقابل هر وزن، محدودة آن وزن را به كيلوگرم ذكر ميكنند. فرضاً مينويسند وزن اول (48 كيلوگرم) يا وزن نهم (100 كيلوگرم)، در حالي كه در وزنهبرداري تمام وزنها ملاك اصليست: ذيلاً اين اصطلاحات آورده ميشود:
فارسيفرانسهانگليسي
مگس وزنfly-weightpoids mouch
خروس وزنbantam-weightpoids coq
پَروزنfeather-weightpoids plume
سبك وزنlight-weightpoids leger
ميان وزنmiddle-weightpoids moyens
ميان سنگينlight-heavyweightpoids mi-lourds
نيم سنگينmiddle-heavywseightpoids lourds-leger
ماقبل سنگين100kg100kg
سنگين وزنheavyweightpoids lourds
مافوق سنگينsuper heavyweightpoids super-lourds
ج - شنا
علي اصغر حكمت وزير معارف رضاشاه در گزارش ورزشي خود به محمدرضا شاه پهلوي وليعهد آن روزگار در سال 1317، قدمت مسابقات رسمي شنا را به سال 1301 ميرساند و متذكر ميشود كه در آن سال انجمن ترويج ورزش وزارت جنگ كه به دستور سردار سپه تشكيل شده بود «مسابقههاي شنا و فوتبال ايجاد نمود» (43). به اين ترتيب ما نشانهاي از اولين مسابقههاي «شنا» راكه در گذشته به آن «آب بازي» هم گفته ميشده (44) و هنوز هم در افغانستان به اين نام خوانده ميشود (45) در تاريخ ورزش نوين ايران مييابيم.
اما اولين نتايج رسمي اين مسابقهها، نتايج مسابقهايست كه در استخر شصت متري و غيرقانوني منظرية تهران برپا شده است - طول استخر قانوني كه به آن استخر المپيك هم گفته ميشود پنجاه متر است - در مسابقات منظريه كه پيش از افتتاح استخر قهرماني امجديه انجام شده، مواد مسابقات با نامهاي شناي سينه، شناي پشت، شناي قورباغه و شناي آزاد معرفيگرديده است. (46) اين اصطلاحات با كمي تغيير بصورت كرال سينه، كرال پشت و قورباغه وشناي آزاد تا حدود سالهاي 1326 در فرهنگ واژههاي ورزشي نوين هست. از اين سال به بعد واژگان مواد شنا بصورتي كه در زير ميآيد تثبيت و بكار برده شده است:
فارسيفرانسهانگليسي
شناي آزادfree-stylenege libre
شناي پروانهbutterflypapillon
شناي پشتback strokedos
شناي قورباغهbreast strokebrass
شناي مختلط انفرادي 400 meters4x100 metres
(= شناي چهار شناي انفرادي)quatre Nagesindivid ual medly
بايد دانست كه دو شناي پروانه و چهارشناي انفرادي - كه در آن يك شناگر شناهاي پُشت، پروانه، قورباغه، و سينه را اجرا ميكند - از شناهاي متأخر است كه اولي از 1956 و دومي از1960 وارد بازيهاي المپيك شدهاند (47)، و با رسمي شدن اين شناها در مسابقات، بلافاصله واژههاي معادل آن در زبان فارسي ساخته و بكار برده شده است.
همچنين تذكر اين نكته بيفايده نيست كه در كنار شنا، ورزشهاي آبي ديگري نيز وجود دارد كه واژگان آنها در زبان فارسي با وضع خاصي قرار گرفتهاند از اين قرار:
شيرجه كه واژة آن در زبان فارسي وجود داشته و شامل دو رشتة متفاوت است:
شيرجه از تخته و شيرجه از سكو. اين هر دو واژه در برابر واژگان خارجي معادل قرار داده شده است.
فارسيفرانسهانگليسي
شيرجه از تختهSpring board Divingplongeons (tremplin)
شيرجه از سكوPlatform Divingplongeons (haut vol)
در شيرجه، مصطلحات فارسي قديمي كه در چاله حوض بازي مصرف داشته، مانند پشتك،وارو، پيچ و جز آن در كنار اصطلاحات تازهساز مانند «ملائكه» و سپس «فرشته» و اصطلاحاتكاملاً فرنگي مثل جك، بك، جك بك، و اصطلاحات مركب مانند «جك از نو» همه بكار رفتهو قبول شده است.
در مقابل، ورزش جمعي واترپلو مانند فوتبال و حتي شديدتر از آن با تمام اصطلاحاتخارجي به حيطة ورزش نوين ايران قدم نهاده است و گلر، بك، هافبك و فوروارد به همانصورت انگليسي مورد استفاده قرار گرفته است.
اما يك ورزش آبي تازه و خاص بانوان كه به انگليسي به آن Sznchronized Swimming و بهفرانسه به آن ballet nautique گفته ميشود و از 1988 م. در بازيهاي المپيك سئول رسميتيافته، در زبان فارسي به ترجمة مركب فرانسه برگردانده شده و اصطلاح «بالة آبي» براي آن وضعگرديده است.
چ - واژگان مشترك
در پايان اين بحث، لازم است تذكر داده شود كه برخي از واژگان مشترك ميان ورزشهايمختلف كه در برگيرندة اسم مكانها و سمَت اشخاص ميباشد، نوعي تداول و قبول عام يافته،بهنحوي كه بصورت يك واژه مستعمل براي همة ورزشها درآمده است.
مانند:
فارسيفرانسهانگليسي
استاديوم - ورزشگاهstadiumstade
استارتstartdepart
بازيكنplayerjoueur
تريبون، جايگاه تماشاگرانstandtribune
توپballballe, ballon
خطاfoulfault
داورrefereejuge, arbitre
دروازهgoalbut
دروازهبان، گلرgoal keepergardien de but
رخت كنlocker roomvestiaire
سوتwhistlesifflet
قيچي (در كشتي،
فوتبال، ژيمناستيك و پرش ارتفاع)scissorsciseau
مربي، كوچcoachentraرneur
ح - تأملاتي چند
واژگاني كه نمونههايي از آنها ارائه گرديد، محصول و ساختة فكر اشخاص و گروههاييست كه از زمان پيدايي ورزش نوين در ايران به اين طرف در اين كار بهنحوي از انحاء دست داشتهاند. ذكر نام آنان، و با استفاده از حافظه، فقط بخاطر ارجيست كه به كوشش آنان ميتوان نهاد. البته ذكر نام اين افراد به معناي آن نيست كه همة آنان در كار واژهسازي دخالتي مستقيم داشتهاند، ولي به نظر ميرسد كه اين فعالان ورزش، لااقل در زمرة كساني بودهاند كه در مقام مسئول فدراسيون، دبير فدراسيون، رئيس كميتة فني فدراسيون، هنگام قبول و ورود يك واژه، بر اين كار حداقل نظارتي داشتهاند.(48)
از تأثير مربيان و مسئولان خارجي كه در خدمت تربيت بدني و ورزش ايران بودهاند نبايد غافل بود. از جمله به نظر ميرسد كه توماس گيبسن امريكايي، اولين رئيس ادارة تربيت بدني و پيشاهنگي ايران كه از 1313 در خدمت وزارت معارف بوده است، چه در تهية مقررات و آييننامهها و چه در ترجمة اين مقررات به فارسي با شاگردان و همكاران ايراني خود زحماتي كشيده و اي بسا كه بسياري از واژههاي مركب يا بسيطي كه ذكرشان رفت از ادارة او پا به عرصة زبان ورزش نوين ايران گذاشته است. (49)
در زمينة تهيه و تنظيم لغات ورزشي تا آن جا كه نويسنده اطلاع دارد فقط يك كتاب مستقل بهنام لغت نامة ورزشي توسط ناصر مفخم نويسنده و مفسر ورزشي در 1347 در تهران بهسرماية سازمان تربيت بدني و تفريحات سالم ايران انتشار يافته است كه با همة كاستيهاي علمي از جهت يك فرهنگ لااقل بعنوان سنگ زيرين يك بنا قابل توجه است، و جز اين بايد از عباس اكرامي همكار دايرهالمعارف فارسي (50) و بهمن بوستان نام برد كه دكتر محمد معين را در تهية واژگان ورزش نوين ياري دادهاند.(51)
در هنگام تهية اين يادداشتها نويسنده به وضع لغات ورزشي در زبان عربي نيز توجه كرد و اولين موضوعي كه براي او جالب و در خور نقل در مقاله بود، اين بود كه اعراب در مواجهه بالغات ورزشي نوين به همان صورتي رفتار كردهاند كه با هر واژة بيگانة ديگري رفتار ميكنند يعني با ترجمة عربي واژه و به اصطلاح به حيطة زبان عربي درآوردن واژه، لغاتي را كه خواستهاند، ساختهاند، از جمله تمام ورزشهايي كه با توپ بازي ميشود به اين صورت عربي شده است: بسكتبال: كُره السّله، پينگ پونگ: كُره الطاوله، تنيس: كُره المضرب، فوتبال:كُره القدم، واترپلو: كُره الماء، واليبال: كُره اليد. (52)
خ - خلاصهاي از مقاله
نگاهي به واژگان ورزش نوين در زبان فارسي به ما نشان ميدهد كه:
¨¨ ورزش كه يك عامل تربيتي ساده، پويا و مردمپسند است در زبان فارسي واژگان خاص خود را به سرعت پيدا كرده و مورد استفاده قرار داده است و حتي هنگامي كه ورزش تازهاي در جهان پديدار شده، ورود واژگان آن به زبان فارسي تابع همين اصل بوده است (شناي پروانه، بالةآبي).
¨¨ مصطلحات موجود در زبان، چه در مورد ورزشهاي سنتّي (كشتي) و چه در ورزشهاي نوين(شيرجه) تا آن جا كه ميسر بوده، مورد استفاده قرار گرفته است و از آنجا كه اين مصطلحات بيشتر متعلق به زبان و فرهنگ عامه بوده به سرعت جا افتاده و قبول شده است.
¨¨ در مورد ساختن واژگان فارسي، گاه سازندگان، معادلهايي آفريدهاند كه از هر جهت جالب توجه است (دهگانه، پنجگانه، پرش سه گام).
¨¨ كوششهاي اولين فرهنگستان براي وضع و بكار بردن واژههاي ورزش نوين در مجموع ناكام مانده است. دلايل اين ناكامي را شايد بتوان به اين شرح طبقهبندي كرد:
الف - از آنجا كه ورزش و تربيت بدني در چشم مسئولان دولت از اولويت سازمانها و بنيادهايآموزشي ديگر برخوردار نبوده فرهنگستان هم خيلي دير به فكر وضع واژههاي جايگزين افتاده و هم آن كوشش لازم دولتي براي جاري ساختن اين مصطلحات در فرهنگ اداري ورزش نوين بكار گرفته نشده است.
ب - رشد و توسعه سريع ورزشهاي مختلف و عمومي شدن و تمرين آنها توسط طبقه جوان مجالي براي وضع واژههاي جايگزين باقي نگذاشته و هر چه در سر زبانها بوده و مقصود راكفايت ميكرده منصرف شده است.
پ - روزنامهها در سالهاي اول و ديگر وسائل ارتباطي در سالهاي بعد به دليل احتياج فوري برايكاربرد واژگان نوين ورزش در ساختن و ارائه اين واژگان سريعاً عمل كردهاند و هيچگونه پيرايش و پالايشي را در نظر نداشتهاند. در معدودي از واژگان همچنان كه اشاره شد صورت واژه، اندك تغييري در جهت فارسي شدن پيدا ميكرده است (شناي پاپيون كه بسرعت تبديل به شناي پروانه شده است).
ت ـ اصل خوشآهنگي، سهولت تلفظ، ترجيح واژه فارسي به علت كوتاهي، ردّ واژة فرنگي بهسبب سنگيني تلفظ با شواهد چندي كه داده شده چندان در مورد واژگان ورزش نوين مرعي نبوده است.
ث ـ زبان فارسي همچنان فقدان يك فرهنگ جامعه براي مصطلحات ورزشي را احساس ميكند.
ج ـ مطالعة ساختمان واژههاي ورزش نوين ميتواند الگوي قابل توجهي براي استادان زبانشناسي و واژهسازان باشد. و شايد بر اساس اين مطالعه كه زمينة آن در عين كثرت مواد (بيش از 70 نوع ورزش)، داراي نوعي وحدت موضوع است بتوان در زمينة واژگان و واژهسازي در ساير رشتهها تأملاتي داشت.
و سرانجام آن كه هر اظهارنظر و انتقادي دربارة اين بحث - كه صرفاً يك گزارش و تصوير وضع موجود واژگان ورزش نوين در زبان فارسيست و هيچ داعية كشف و شهودي نيز در آننيست - خدمتيست به زباني غني و جاويد و گزند ناپذير از باد و باران.
بركلي - كاليفرنيا، تابستان 1371 (1992)
چاپ اول مقاله ـ ايران شناسی ـ سال چهارم ـ شماره 3 ـ پائيز 1371 ـ واشنگتن
38- براي فايدة بيشتر به اين كتب كه در حقيقت متون پايه هستند نگاه كنيد:
Bouet, Michel. Signification du sport, Universitaires, Paris, 1968.
Brohm, Jean-Marie. Sociologie Politique du Sport, Corps et Culture, Jean PierreDelarge, Paris, 1976.
Commelin, P. Mythologie Grecque et Romaine. Garner Frere. Paris, 1977.
Coubertin, Baron Pierre de. Pedagogie Sportive, J. Vrin, Paris, 1972.
Davis, Elwood, Graic. The Philosophic Process in Physical Education, Lea&Febiger,Philadelphia, 1961.
Edvards, Harry. Sociology of Sport, The Dorsey Press, Home Wood, Illinois, 1973.
Eherenfired, L. De L¨Education du Corps A L¨Equilibre de L¨Esprit, Aubier, Paris,1977.
Eitzen, Stanly. Sport in Contemporary Society, St. Martin,s Press, New York, 1979.
Elahi, Sadred-Din. La Formation des Cadres de L¨Education Phisque et du Sport enIran. Une Contribution au Progres pour les pays en voie de developfement,E.N.S.E.P.S, Paris, 1970.
Guillon, Florance et Alain Guillon. Sport et Creativite, Universitaires Paris, 1976.
Herbert, George, Le sport contre l¨education physique, vuibert, Paris, 1946.
Lockhart, Aileenes & Slusher, Howards. Contemporary Readings in PhysicalEducation, wm. C Brown Company Publishers, Dubuque, lowa, 1975.
Le Grand, Fabienne & Ladegaillerie, Jean. L¨Education Physique au XIXe& au XXeSiecle, vol. I: en france, vol. II: a l¨etranger, Armand Colin, Paris, 1972.
Magnane, Georges. Sociologie du Sport, IDEE, N.R.F., Paris, 1964.
Paterson, Ann&Hallberg, Edmond C. Backround Readings For Physical Ducation,Holtrinehart And Winston, San Francisco, 1965.
Thill, Edgar. Sport et Personnalite. Universitaires, Paris, 1975.
Deobold B. & Bennet, Bruce L. Van Delen, A World History of Physical Education,Prentice Hall, Inc. Englewood Cliffs, N.J., 1971.
Vanderzwaag, Harold. Toward A Philosophy of Sport, Addison-wesley PublishingCompany, Menlo Park, CA., 1972.
Vanek M. & Cratty B.J. Psychologie Sportive et Competition, Universitaires Paris,1972.
Ulman, Jaques. De la Gymnastique aux Sports Modernes, J. vrin, Paris, 1977.
نقش تربيت بدني و ورزش در پرورش جوانان - با توجه به چشم انداز تعليم و تربيت مداوم،نخستين همايش بينالمللي وزيران و مسئولان عاليرتبه تربيت بدني و ورزش، توسط يونسكوبا همكاري شوراي بينالمللي تربيت بدني و ورزش، (ترجمه)، انتشارات سازمان ورزش ايران،تهران، 1358.
با پوزش بسيار از آن كه بسياري از نامها در خاطر نگارنده نيست.
ذكر و ياد خاصي از ميرمهدي ورزنده كاملاً بجاست زيرا نامبرده در رواج و اشاعة ورزش نويندر ايران نقش مهم و تأثيرگذاري داشته است. و ميتوان در اين باب او را در رديف كلنل علينقيوزيري در زمينة موسيقي قرار داد. متأسفانه من در اين جا مدركي جز مسموعات خود در مورداو در اختيار ندارم و بر اساس اين مسموعات است كه ميدانم وي اولين مروج ورزش نوينآنهم در جهت تربيت بدني در ايران بوده است. و بهنگام تصويب قانون ورزش اجباري درمدارس، كه ذكر آن رفت، به توصيه و پافشاري او ورزش نوين با عنوان ورزش سوئدي (و گاهژيمناستيك سوئدي) در برنامة مدارس گنجانيده شد و در سالهاي بعد اين حركات ورزشي كهمخلوطي از بازيهاي هوشي - حركتي و نرمشها بود با نام ورزش صبحگاهي در برنامة مدارسباقي ماند. همچنين گفته شده است كه او اولين نمايش ورزشهاي نوين از جمله پرش با نيزه وحركات زميني ژيمناستيك را در ميدان مشق در حضور احمدشاه قاجار اجرا كرده است و نيزمعلم ورزش محمدرضا شاه پهلوي بهنگام ولايتعهدي او و تحصيل مشاراليه در مدرسة نظامبوده است. و باز بنظرم ميرسد كه عكسي از او با پادشاه در گذشته ايران در حال تمرينمشتزني ديدهام.
در اين فصل ابتدا خلاصهاي از تحقيق و يافتههاي تحقيق بيان ميشود. سپس با توجه به نتايج حاصل از آزمون، هر يك از فرضيههاي تحقيق را با نتايج ساير محققان مورد مقايسه قرار ميدهيم آنگاه در مورد هر يك از فرضيههاي تحقيق به بحث و نتيجهگيريپرداخته و تا حد امكان سعي خواهد شد كه دلائل مورد نظر در رابطه با نتايج تحقيق را با توجه به نظرات ديگر محققان و محقق اين پژوهش ذكر شود. در پايان پيشنهادات برخاسته از تحقيق و پيشنهاداتي براي انجام تحقيقات بعدي در اين موضوع بيان خواهد شد.
خلاصه تحقيق:
نقش مهارتهاي رواني در عملكرد ورزشكاران، محور تحقيق و مطالعه در روانشناسي ورزشي است، و امروزه توجه قابل ملاحظهاي براي شناسايي مهارتهاي رواني و آموزش آن به مربيان صرف ميشود.
ورزشكاراني كه داراي مهارتهاي رواني و جسماني هستند تا حد امكان در مسابقات ورزشي خود موفق ميباشند و مهارتهاي خود را در قالب ورزشهاي تيمي و انفرادي بخوبي انجام ميدهند. مهارتهاي رواني به ورزشكار اجازه ميدهد تا در شرايط مسابقه از اعتماد به نفس و اطلاعاتي كه بدن و ذهن او را براي اجراي عملكرد بهينه آماده ميسازد، برخودار شوند.
جك نيكوس، لاري برد، رجي جكسون و فران تاركنتون و بسياري ديگر از ورزشكاران بزرگ براي بخش ذهني و رواني در مسابقات اهميت بسيار بالائي قائلند و معتقدند اني مسئله در تعيين نتيجه، اعتبار (ارزش) بالايي دارد. منظور آنها ار اعتبار (ارزش) دادن بسيار بالا به آمادگي رواني اين است كه هنگامي كه قهرمانان از نظر مهارتهاي بدني در سطح بالايي قرار ميگيرند و در همان سطح بالاي مسابقات آماده ميشوند، احتمالاً فردي موفق مي احتمالاً فردي موفق ميشود كه از نظر رواني آمادگي داشته باشد.
اكنون با توجه به اهميت پرداختن به مقوله مهارتهاي رواني، اين تحقيق بر آن است تا برخي از مهارتهاي رواني كه شامل (انگيزش، تمركز، ا عتماد به نفس، كنترل حالات رواني، تصويرسازي ذهني و هدف گزيني) ميباشد را با استفاده از پرسشنامه ارزيابي مهارتهاي رواني SASI (انستيتوي ورزشي استراليا جنوبي) كه توسط دو روانشناس بنامهاي گراهام وينتر و كتي مارتين تهيه و تنظيم شده است بين تيمهاي واليبال شركت كننده در مسابقات واليبال جوانان جهان در تهران را بررسي كرده و نتايج حاصله را ارزيابي و مقايسه نمايد.
براي بررسي و تجزيه و تحليل آماري اطلاعات خام بدست آمده از آمار توصيفي و استنباطي استفاده ميشود. از آمار توصيفي براي محاسبه شاخصهاي مركزي و پراكندگي استفاده ميگردد و جهت مقايسه ميانگينهاي گروهها از آمار استنباطي (ANOVA) استفاده ميشود. ضمناً سطح معنيداري آن 5% در نظر گرفته شده است. كه تيمهاي برزيل و روسيه داراي بيشترين ميزان مهارتهاي رواني و تيمهاي چين و هند داراي كمترين ميزان مهارتهاي رواني ميباشند.
بحث و نتيجهگيري:
در اين بخش هر كدام از فرضيههاي تحقيق و نتايج حاصله از آن همراه با مقايسة آنها با تحقيقات پيشين، به طور جداگانه و به صورت اجمالي مورد بحث و نتيجهگيري قرار ميگيرد.
فرضيه شماره 1: بين ميزان مهارت انگيزش تيمهاي واليبال جوانان جهان تفاوت معنيداري وجود دارد.
نتايج اين تحقيق كه (در حد آلفا 05/0) مورد آزمون قرار گرفت، نشان داد كه بين ميزان انگيزش تيمهاي واليبال جوانان جهان تفاوت معنيداري وجود دارد. بدين صورت كه تيم واليبال برزيل از لحاظ انگيزش در وضعيت بهتري نسبت به ديگر تيمها و تيم لهستان داراي كمترين مقدار ميباشد.
بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدست آمده توسط ماهوني (1989)، اسميت و آدامز (1993)، مايرز و ميخائيل، ليونس وآرنولد (1996)، وايت (1997) و ميهن دوست (1380) كه همگي انگيزش ورزشكاران موفق رشتههاي مختلف تست مورد بررسي خود را بالاتر از ورزشكاران غير موفق بيان كردهاند، هماهنگ است، اما با نتايج تحقيقات كالس و لييو (1993) و مايرز، ميخائل، بورگيوس و آنتوني (1999) كه حاكي از عدم وجود تفاوت معنيدار بين انگيزش ورزشكاران است، مغايرت دارد.
عموم دانشمندان بر اين باورند كه تنها يك عامل يا انگيزه سبب بروز رفتار نيست بلكه انگيزههاي مختلفي باعث گرايش به امر ورزش ميشوند كه مهمترين آنها عبارتند از :
1 ـ كسب لذت
2 ـ احساس ارزشمندي
3 ـ تمايل به تعلق گروهي
در رابطه با اينكه در ميزان انگيزش واليباليستهاي جوانان جهان تفاوت وجود دارد ميتوان به دلايل برانگيختگي بين افراد در عملكردي متفاوت اشاره داشت، بدين معني كه رفتارها در اصل هدف گرا ميباشند و اقدام به بروز هر نوع رفتاري نياز به انگيزههاي مربوط به آن رفتار را دارد كه با توجه به تفاوت افراد انگيزه نيز متفاوت است.
با توجه به تئوريها و نظرياتي كه در رابطه با انگيزش وجود دارد ميتوان اظهار داشت كه ايجادانگيزه مناسب در افراد بستگي به بروز محركهاي خاص خود را دارد (محرمزاده، 1375) بدين صورت كه در رابطه با واليباليستهاي برتر وجود عوامل و محركهايي همچون:
1 ـ حضور مربيان با تجربه (علاقمند نمودن ورزشكار به شركت فعالانه و منظم در تمرينات و مسابقات يا ايجاد تمايل به يادگيري بهتر و بيشتر در بين افراد تيم يكي از عوامل بسيار مهمي ميباشد كه مربيان موفق را از ناموفق متمايز ميسازد)
2 ـ يادگيري اصول اوليه واليبال (براساس نظريه مزلو فرد در نيازهاي اوليه خود ارضاء نشود انگيزه كافي براي ادامه كار ندارد) (مارتنز، راينر؛ 1371).
3 ـ وجود امكانات لازم (از لحاظ ورزشي، خوابگاهي، تفريحي و غذايي داخل اردو)
4 ـ عدم دغدغه فكري در رابطه با تحصيل (با توجه به برگزاري كلاسهاي آمادگي در داخل اردو)
5 ـ و از همه مهمتر پوشيدن پيراهن تيمي ملي و شركت در مسابقات مهم جهاني، كسب مقام و ... با توجه به نظرسنجي از مليپوشان از عواملي هستند كه باعث ايجاد انگيزه بيشتر در آنان ميشود.
فرضيه شماره 2: بين ميزان مهارت تمركز تيمهاي واليبال جوانان جهان تفاوت معنيداري وجود دارد.
نتايج اين تحقيق كه (در حد آلفا 05/0) مورد آزمون قرار گرفت حاكي از اين است كه ميزان تمركز بين تيمهاي واليبال جوانان جهان تفاوت معنيداري وجود دارد. بدين شكل كه تيم واليبال چين و برزيل داراي بهترين وضعيت و تيمهاي آلمان و ونزوئلا داراي كمترين ميزان ميباشد.
با توجهبهاين موضوع اين نتيجه بانتايج تحقيقات انجام شده توسط ميهن دوست(1380)،تقيان(1380)، گولا و ويس و وينبرگ (1981)، شارما و بوچيراما (1986)، مورفي و همكارانش (1987)، باروهال (1992) اور (1994)، مايرز، ميخائل، لويس و آرنولد (1996) و مايرز، ميخائيل، بورگيوس و آنتوني (1999) كه اعتقاد به تفاوت ميزان تمركز در بين ورزشكاران دارند و همچنين با نتايج تحقيقات كاكس و لييو (1993) و اسميت وآدامز (1993) كه تفاوت معنيداري را از لحاظ تمركز بين ورزشكاران مشاهده نكرده بودند متفاوت است. با توجه به شواهد موجود شايد دلايل برتري بازيكنان تيمها از لحاظ تمركز به قرار زير باشد:
1 ـ عدم توجه به مسائلي همچون پيروزي، كسب امتياز، عدم شكست و ...تمركز بر روي انجام تكليف، زيرا بنا به تعريف وبستر در كتاب راههاي پيروزي، تمركز عبارت است از گزينش آنچه كه با اهميت است و چشم پوشي از آنچه اهميت ندارد (وبستر، 1984).
2 ـ تمرين زياد مهارت و در نتيجه خودكار شدن آن، چون ورزشكار در مرحله خودكاري به كمترين مقدار تمركز نياز دارد ( عليجاني، 1371).
3 ـ نداشتن استرس كه خود ميتواند بدليل تجربه بازيهاي مهم و كشوري و برخوداري از اعتماد به نفس بالا باشد. در رابطه با صحت اين موضوع ميتوان به تحقيقات باندورا در زمينه اعتماد به نفس اشاره كرد. وي معتقد است اعتماد به نفس ميتواند در ميزان افزايش تمركز ورزشكار اثر گذار باشد (تقيان، فرزانه، 1380) نهايتاً مارتنز از استرس و درد بعنوان دو عامل اصلي تأثير گذار كه بر روي تمركز تأثير گذار هستند، ياد ميكند(مارتنز، راينر، 1371).
4 ـ استفاده از تصويرسازي ذهني كه باعث مرور تكاليف مهم در ذهن ميشود و بالطبع از استرس مسابقه ميكاهد. در رابطه با تيمهايي كه از تمركز كمتري برخودارند ميتوان علاوه بر عدم بهرهمندي كافي آنان از فاكتورهاي ذكر شده به عدم تمركز به موقع و رهاسازي آن اشاره كرد. زيرا اكثر روانشناسان ورزشي معتقدند وقتي كه تمركز با احتياط تنظيم نشود ممكن است منجر به احساس خستگي رواني گردد و خستگي رواني همه مكانيزم توجه را در هم ريزد كه متعاقباً خطاهاي جسمي افزايش مييابند و مهارتهاي ساده انرژي جسماني زيادي را هدر ميدهند (مارتنز، راينر، 1371).
فرضيه شماره 3 : بين ميزان مهارت اعتماد به نفس تيمهاي واليبال جوانان جهان تفاوت معنيداري وجود دارد .
نتايج اين تحقيق كه (در حد آلفا 05/0) مورد آزمون قرار گرفت نشان ميدهد ميزان اعتماد به نفس در تيمهاي واليبال جوانان جهان داراي تفاوت معنيداري است. بدين گونه كه تيمهاي برزيل و چين داراي بيشترين ميزان و تيمهاي آلمان و ايتاليا كمترين ميزان را دارا هستند. بر همين اساس اين نتيجه با نتايج بدستآمده توسط شفيع زاده (1379)، ميهن دوست (1380)، تقيان (1380)، رينگ (1990) كه يكي از ويژگيهاي رواني برتر از اعتماد به نفس ميداند، مايرز و بورگيوس، موراي و ليونس (1993)، كاكس و لييو (1993)، اسميت و آدامز (1993)، دانگ سون و كانگهون (1994)، جونز، هانتون و سواين (1994(، باو (1996) و مايرز، ميخائيل، ليونس وآرنولد (1999) كه همگي اعتماد به نفس ورزشكاران مجرب رشتههاي مختلف تحت بررسي خود را بالاتر از ورزشكاران مبتدي بيان كردند، مطابقت دارد. ضمناً با نتايج تحقيقات مايرز، ميخائيل. بورگيوس و آنتوتي (1999) كه تفاوت معنيداري را از لحاظ اعتماد به نفس بين ورزشكاران تحقيق خود مشاهده نكردهاند متفاوت است.
دلايل وجود اختلاف بين اعتماد به نفس ورزشكاران چندان ساده نيست، ولي با رجوع به نظريههاي شخصيتي و رواني شايد بتوان بطور نه چندان عميق پارهاي از دلايل را جستجو و بيان كرد. براي مثال گيلفورد (1959) بيان نمود كه سختي و مشكلي كه با آن مواجه ميشويم تا حدي بستگي به مقدار لياقتي دارد كه براي پاسخگويي به آن مشكل مورد نياز است. بدين معني كه هر چه لياقت بيشتر باشد مقدار شدت فشار كمتر خواهد بود.
نظر اكسنداين (1986) نيز بدين گونه بود كه واكنش افراد از جهت قرارگيري در موقعيتهاي داراي فشار رواني بالا و تنشزا توجه به ويژگيهاي شخصيتي آنها متفاوت ميباشد. در واقع سطح كارايي و مهارت يكي از تفاوتهاي فردي موجود در اين قبيل شرايط است.
ديويس و آرامسترانگ (1989) نيز در توضيح شخصيت ورزشكاران حرفهاي بيان داشتند كه اكثر ورزشكاراني كه در سطوح بينالمللي به رقابت ميپردازند، داراي شخصيت برونگرا بوده و از ثبات احساسي بالاتري برخودار ميباشند.
اين قبيل افراد داراي ظرفيت بيشتري جهت تحمل فشار رقابت خواهند بود، لذا اعتماد به نفس آنها نيز بالاتر ميباشد (شفيعزاده، 1379).
فرضيه شماره 4: بين ميزان مهارت كنترل حالات رواني بين تيمهاي واليبال جوانان جهان تفاوت معنيداري وجود دارد.
نتايج اين تحقيق كه (در حد آلفا 05/0) مورد آزمون قرار گرفت حاكي از اين است كه ميزان كنترل حالات رواني بين تيمهاي واليبال جوانان جهان تفاوت معني داري برخودار است. بدين معني كه تيمهاي چين و برزيل داراي بهترين وضعيت و تيم ايتاليا در كمترين ميزان ميباشد. در هر صورت، اين نتيجه با نتايج بدست آمده از بررسيهاي تقيان (1380)، مورفي و همكارانش (1987) مايرز، بوريگوس، موراي و ليونس (1993)، كاكس و لييو (1993)، مايرز، ميخائيل ليونس وآرنولد(1996)، مايرز، ميخائيل، بورگيوس وآنتوني 01999) كه نشانگر متفاوت بودن كنترل حالات رواني در ميان ورزشكاران ميباشد، همخواني دارد.
دلايل فراواني در رابطه با تنظيم سطح انرژي رواني وجود دارد كه شايد برتري داشتن بازيكنان به واسطه عواملي كه در ادامه بحث ميشود، باشد.
1 ـ نقش مربي در تنظيم برنامههاي آمادهسازي رواني و هدايت ورزشكاران در بدستآوردن كنترل حالات رواني بسيار شايان توجه است. مربي با آموزش چگونگي تمركز روي موضوعات مربوط، پرهيز از پريشاني و چگونگي انديشيدن به موادري كه بايد انجام گيرد و يا نبايد انجام گيرد به ورزشكاران كمك ميكند تا انرژي رواني خود را هدايت كنند. وجود مربيان با تجربه و كاردان در تيمهاي ملي و تيمهاي حرفهاي شايد دليلي براي بهتر بودن ميزان كنترل حالات رواني در واليباليستها باشد.
2 ـ خود آگاهي، بدين معني كه ورزشكاران مجرب در هنگام اجراي ورزشي، درباره حال فكرميكنند نه گذشته و آينده آنها، به ياد دارند كه چه وقت اجراي خود را تجزيه و تحليل كنند و چه وقت از آن دوري كنند، روانشناسان ورزشي عقيده دارند كه خودآگاهي اولين قدم بسوي كنترل حالات رواني است (آقا علي نژاد، 1376).
شايد يكي از عواملي كه واليباليستها در كنترل حالات رواني خود متفاوتند اين باشد كه بين خواستههاي مهم و پراهميت خود و از آن طرف تواناييها و ظرفيتهايشان تعارض وجود دارد. در اين صورت در موارد حاد دچار استرس و اضطراب ميشوند، عدم وجود مربيان با تجربه، عدم خودآگاهي و آگاهيهاي لازم در اين زمينه در نزد بازيكنان ميتواند بر اين دليل صحه بگذارد (مارك، اچ انشل؛ ترجمه سيد علي اصغر مسدد).
فرضيه شماره 5: بين ميزان مهارت تصويرسازي ذهني تيمهاي واليبال جوانان جهان تفاوت معنيداري وجود دارد.
نتايج اين تحقيق نشان داد كه در (در حد آلفا 05/0) موردآزمون قرار گرفت،حاكي از آن است كه تفاوت معنيداري بين ميزان تصويرسازي ذهني تيمها وجود ندارد.
اين نتيجه با نتايج تحقيقات صورت گرفته توسط ميهن دوست (1380)، تقيان (1380) باروهال (1992) دي فرانچسكو و بورك (1997) وايت (1997) كه همگي ميزان تصويرسازي ذهني ورزشكاران رشتههاي مختلف تحت بررسي خود را متفاوت بيان كردهاند همخواني ندارد.
شايد بتوان دلايل برتري واليباليستها و ميزان تصويرسازي ذهني را در موارد زير جستجو نمود:
1 ـ قبل از تصويرسازي ذهني از تمرينهاي آرميدگي و در حين تصويرسازي از تمام حواس خود استفاده ميكنند.
2 ـ در حين تصوير سازي حركات را احساس نموده و با سرعت صحيحي و اجرايي موفقيت آميز انجام ميدهند و نهايتاً به طور منظم در دورههاي زماني كوتاه تمرين ميكنند.
ويلي (1988) در اين زمينه معتقد است:
يك ورزشكار ماهر، تصاوير ذهني خود را ماهرانه ميسازد، تحت كنترل ميگيرد و آن را در راه رسيدن به اهداف از پيش تعيين شده دستكاري و تعديل ميكند (ويلس، 1988).
در مورد ورزشكاران ناموفق يكي از دلايل عدم بهرهمندي كافي از تصويرسازي ذهني. عدم آموزشهاي لازم در زمينه توسط مربيان و دست اندركاران تيمهايشان باشد.
فرضيه شماره 6: بين ميزان مهارت هدف گزيني تيمهاي واليبال جوانان جهان تفاوت معنيداري وجود دارد.
نتايج اين تحقيق كه (در حد آلفا 05/0) مورد آزمون قرار گرفت نشانگر آن است كه بين ميزان هدفگزيني بين تيمهاي واليبال جوانان جهان تفاوت معنيداري وجود ندارد.
درهمينراستا،اين نتيجه بانتايج بررسيهايصورت گرفته توسط ميهن دوست (1380)، تقيان (1380)، ديفرانچسكو و بورك (1997) و وايت (1997) كه يك از ويژگيهاي رواني برتر بازيكنان مجرب را هدفگزيني ميدانند، همخواني ندارد.
در رابطه با مهارت هدف گزيني گولد (1993) معتقد است ورزشكاراني در هدف گزيني موفق ميباشند كه بتوانند: اهداف ويژه، مشكلات اهدافي واقعي، اهداف كوتاه مدت و بلند مدت، اهداف اجرايي، اهداف تلاش انگيز و نسبتاً مشكل، اهداف فردي را براي خود تعيين نمايند. و از آن سو مراحل پيشرفت اهداف و ارزشيابي اهداف خود را مد نظر داشته باشند (دكتر گولد، 1993).
شايد در خصوص پائين بودن ميزان هدف گزيني تيمهاي واليبال بتوان اظهار كرد كه مشكل عمده آنها در امر هدف گزيني، عدم حمايت از اهداف آنها توسط اطرافيان آنان باشد كه در نتيجه باعث گرفتن بازخورد منفي از اهداف و سلب اعتماد آنها از هدفگزيني مجدد شود (مارتنز، راينر، 1373).
د) پيشنهادهاي برخاسته از نتايح تحقق:
با توجه به نتايجي كه از اين تحقيق در مورد مهارتهاي رواني بدست آمده چند پيشنهاد براي نتيجهگيري بهتر از رقابتهاي ورزشي (علاوه بر واليبال) پيشنهاد ميشود:
1 ـ به مربيان و مسئولان تيمهاي ملي پيشنهاد ميشود كه علاوه بر انتخاب اعضاي تيم ملي براساس ملاكهاي فني، آمادگي رواني را نيز مد نظر قرار دهند.
2 ـ به مربيان و مسئولين تيمهاي باشگاهي پيشنهاد ميشود كه آموزش مهارتهاي رواني را جهت نتيجهگيري بهتر از عملكرد تيمي. در كنار آموزش مهارتهاي تكنيكي و تاكتيكي قرار دهند.
3 ـ نتايج اين تحقيق در اختيار مربيان و مسئولين تيمهاي ملي و باشگاهي قرار گيرد تا با مقايسه با اين نتايج به برطرف نمودن مشكلات و مهارتهاي رواني و افزايش كارايي ا ين گونه مهارتها اقدام نمايند تا در آينده زمينه پرورش نخبههاي ورزشي و قهرمانان بطور وسيعي در سراسر كشور فراهم آيد.
4 ـ به مربيان و مسئولين تيم ملي پيشنهاد ميشود، نتايج اين تحقيق را با نتايج ساير تحقيقات انجام شده در اين زمينه در خارج از كشور مورد مقايسه و مطالعه قرار دهند.
هـ) پيشنهادهايي براي تحقيقات بعدي:
1 ـ تحقيقات مشابهاي در ساير رشتههاي ورزشي انجام شده و نتايح آنها بانتايجاينتحقيقمقايسهشود.
2 ـ تحقيقات مشابهاي در رشتههاي ورزشي انفرادي انجام شده ونتايج آن با نتايج اين تحقيق مقايسه شود.
3 ـ تحقيقات مشابهاي در ميان ورزشكاران زن رشتههاي مختلف ورزشي انجام شود و نتايح آن با نتايج اين تحقيق مقايسه شود.
4 ـ از آنجايي كه اين تحقيق صرفاً به مقايسه مهارتهاي رواني كه شامل انگيزش، تمركز، اعتماد به نفس.كنترل حالات رواني، تصوير سازي ذهني و هدف گزيني ميباشد، ميپردازد. پيشنهاد ميشود مهارتهاي رواني ديگر با استفاده از پرسشنامهها و آزمونهاي موجود ميان ورزشكاران ملي مورد مقايسه قرار گيرند.
5 ـ تحقيقات مشابهاي صرفاً در بين ورزشكاران يك رشته ورزشي با يكديگر و با ورزشكاران رشتههاي مختلف ورزشي در مقايسه با هم صورت پذيرد.
6 ـ تحقيقات مشابهاي در رابطه با مقايسه مهارتهاي رواني ورزشكاران ملي ايراني و خارجي انجام گيرد.
منابع فارسي:
1 ـ اصانلو، پرستو (1370)، عامل انگيزه انتخاب رشتههاي ورزشي، دستهجمعي و انفرادي خانمهاي ورزشكار استان تهران، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشكده تربيت بدني دانشگاه تهران.
2 ـ اصلاخاني، محمد علي، شهيدي، شهريار، (1378) بررسي و مقايسه منتخبي از ويژگيهاي روانشناختي و دانشجويان دختر و پسر ورزشكار و غير ورزشكار دانشگاههاي زير پوشش وزارت فرهنگ و آموزش عالي مستقر در تهران، جمله حركت شماره 3.
3 ـ آقا علينژاد. حميد (1374) ارزيابي و مقايسه مهارتهاي رواني بازيكنان هندبال شركت كننده در مسابقات بينالمللي دهه فجر كرمان، كميته ملي المپيك
4 ـ بهرامي. عليرضا (1375) تأثير تصويرسازي ذهني بر شوت بسكتبال تيم منتخب دانشجويان پسر رشته تربيت بدني، دانشگاه اراك، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تربيت مدرس.
5 ـ پارسا ، محمد (1370) زمينه روانشناسي، انتشارات بعثت.
6 ـ تقيان، فرزانه (1380) مقايسه بر خي از مهارتهاي رواني بازيكنان واليبال دختر نخبه و غير نخبه، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشكده تربيت بدني، دانشگاه تربيت معلم تهران.
7 ـ توماسريموند (1370)،روانشناسي ورزشي(محمد حسين سروري،مترجم)انتشاراتدانشگاهگيلان.
8 ـ ثقةالاسلامي، علي (1374)، تأثير تمرين ذهني بر مهارت پرتاب آزاد بستكبال دانشآموزان پسر مقطع متوسطه شهر بيرجند، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشكده تربتي بدني، دانشگاه تربيت معلم.
9 ـ خيري، عام (1379) مقايسه انگيزش پيشرفت بين دانشجويان ورزشكار و غير ورزشكار دانشگاههاي ايلام، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشكده تربيت بدني، دانشگاه تربيت معلم.
10 ـ رحماني نيا، فرهاد، (1377) مباني رواني ـ اجتماعي در تربيت بدني ـ انتشارات دانشگاه گيلان
11 ـ سهرابي، مهدي (1373) بررسي تأثير تمرين ذهني بر مهارت سرويس واليبال دانشآموزان پسر ناحيه 4 مشهد، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشكده تربيت بدني، دانشگاه تهران.
12 ـ شفيع زاده ، محسن، (1379) مقايسه اعتماد به نفس در بين ورزشكاران رشتههاي مشتزني، كشتي و وزنهبرداري و همبستگي آن با نخبگي و سابقه تمريني، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشكده تربيت بدني، دانشگاه تربيت معلم تهران.
13 ـ صنعتي منفرد، شمسي (1371)، بررسي تأثير تصويرسازي ذهني بر مهارت تنيس روي ميز، پايان نامه كارشناسي ارشد دانشكده تربيت بدني دانشگاه تربيت معلم.
14 ـ عليخاني، عيدي (1371)، يادگيري حركتي، انتشارات دفتر تحقيقات و آموزشسازمانربيتبدني.
15 ـ فلاحي، رضا، (1383)، برانگيختگي در ورزش، كيهان ورزشي
16 ـ كاظمي، كيوان (1375) بررسي تأثير تمرين ذهني بر يادگيري كاتا در ورزش كاراته در كاراته كاهاي كمربند سياه (دان 1 و 2). 18 تا 25 سال باشگاههاي كاراته شيتوريو شهر اصفهان، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشكده تربيت بدني، دانشگاه تهران.
17 ـ مارتنز، راينر(1369)، اعتماد به نفس (ناهيد اتقياء، مترجم)، انتشارات دفتر تحقيقات وآموزش سازمان تربيت بدني.
25 ـ نمازي زاده ، مهدي (1356)، مباني رواني اجتماعي در يادگيري مهارتهاي ورزشي، انتشارات دانشكده تربيت بدني و علوم ورزشي.
26 ـ نوابي نژاد، شكوفه (1374)، بررسي ويژگيهاي رواني ورزشكاران زن شركت كننده در مسابقات قهرماني كشور سال 1373، سازمان تربيت بدني، معاونت ورزشي بانوان كشور، اداره كل ورزش بانوان كشور.
منابع انگليسي:
27 _ Bandura, A. (1986). Recycling misconceptions of perceived self – efficacy, Congnitive Therapy and research, 8, 231 – 255.
28 _ Barr, K. A, & Hall, C.R. (1992). The use of imagery by rowers, International Journal of sport psychology, 23, 243 _ 261.
29 _ Beckmann, J & Kazen, M. (1994). Action and State orientation and the performance of top athletes, In J. Kuhl & J. Beckman (Eds.), Volition and personality, Action versus state orientation, pp. 439 – 452.
30 _ Botterill, C. (19993). Goal setting for athletes with examples from hockey, Behavior modification and coaching Springfield, IL: Charles C. Thomas.
31 _ Boutcher, S.H. & Rotella, R.J. (1987). A psychological skills education program for closed _ skill performance enhancement, The sport psychologist, 1, 127 _ 137.
32 _ Bowe, W.G. (1996) A comparison of six personality factor between professional, College and high school basketball players, Microform publication, Inst for sport & human performance.
33 – Brunde, A. (1963). Olympic philosophy, International Olympic academy Olympia, Grece.
34 – Burton, D. (1989). The impact of goal specificity and task complexity on basketball skills development, The sport psychologist, 3, 34 _ 47.
35 _ Byra, M. (1982). Effect of mental practice on the performance of motor skills, volleyball technical journal, 7, 19 _ 23.
36 _ Cox, R. Liue, z & Qlu, Y. (1996). Psychological Skills of elite Chinese athletes, Int. J. Sport psychologist, 27, 123 _ 132.
37 _ Cox, R. Liue, yoo, H. S. (1995). Playing Position and Psycchological skill in american football. Journal of sport behavior, 18 _ 183.
38 _ Deci, E. L & Ryan, R.M. (1991). A Motivational approach to self : Integration in personality. In R. Dienstbier (Ed), Nebraska symposiun on motivation, Vol. 38 : Persectives on motivation, P. 237 _ 288.]
39 – Defraccesco, C. & Burke, K.L. (1997). Performance enhancement, international of sport psychology, 28, 185 – 195.
40 _ Dimitrov, A. (1987). A Study of the initial motives for playing volleyballwith 10 _ 13 year old girls, vaprosi – no – fiziceskata – kultura – (sofia), 3, 52 – 57.
41 _ Dimitrov, A & Popovskii, V. (1987). The impact of some psychological indices regarding the mastering of certain agme activities, Treniorska _ missal _ (sofia), 12, 27 _ 29.
42 _ Ding, X.e. (1990). Test on several individual psychological characteristics of some elite football in china, Chinese sport science and technology , 5 , 24 – 27.
43 _ Dong sung, S. Kang Heon. L. (1994). A comparative study of mental toughness between elite and non _ elite female athletes, Korean journal of sport science, 6, 85 _ 102.
44 _ Etnier, J. L & Landers, D. M. (1996). The influence of procedural variables on the efficacy of mental practice, the sport psychologist, 10, 48 _ 57.
45 _ Fang. Y. (1997). Establishment and protection of athelete’s self _ confidence, sport science Research, 18 (4), 28, 31, 35.
46 _ Feltz, D.L. (1984). Self _ efficacy as a cognitive mediator of athletic performance. In W. F. Straub (Ed), Cognitive sport psychology, 191 _ 198.
47 _ Fulgham, A. (1999). Implementig a psychological skills training program in high school volleyball athletes, department of psychology sweet briar college.
48 _ George, T.R. (1994). Self confidence and baseball performance: A Causal examination of self _ efficacy theory, Journal of sport &Exercise psychology, 16, 381 _ 399.
49 _ Gill, D. L. (1986). Psychological dynamic of sport champaign, IL : Human kinetics.
50 _ Gjesme, T. (1981). Is ther any future in achievment motivation? Motivation and emotion, 5, 115 _ 137.
51 _ Goginsky. A. M & Collins, D. (1995). Research design and mental practice, Journal of Sport sciences, 14, 381 _ 392.
52 _ Gorden, S. & winberg, R. (1994). Effect of internal and exernal imagery on criket performance, Journal of sport behlvior, vol 17 , p60.
53 _ Goudas. M, Theodorakis. Y. & Karamouslidis. G. (1998). Psychological skills in basketball preliminary study for develo[ment of a Greek from of the athletic coping skills inventory _ 28, perceptual and Motor skills, 86, 59 _ 65.
54 _ Gould, D. (1993). Goal setting for peak perfomance, Applied sport psychology, 2, 158 _ 169.
55 _ Gould. D & Weinbeg. R. (1995). Foundations of sport and exercise psychology, Human kinetiecs, p. 247 _ 249.
56 _ Halvari, Hallgeir, Thomassen, Tor oskar. (1997). Achievement motivation, sport _ related future orientation, and sport carcer, Genetic, Social & General psychology monographs, Vol. 123 Issue 3, P. 343, 23 P, 8 Charts.
57 _ Hughes, Sam. (1990). Implementing psychological skills training Program in high School athletics. Journal of sport behavior, Vol. 13 Issue 1, P 15, 8 P, 3 charts.
58 _ Iiimarinen, M. (1984). Sport and international understanding, Berline,spring Verlag.
59 _ Jonse, G & Swain, A. (1995). Perdispositions to experience deblititive and facilitative anxiety in elite and non _ elite performers, The sport psychologist, 9, 201 _ 211.
60 _ KuhI, J. (1994). A Theory of action and state orientation In J. Kuhl & J. Beckmann (Eds), Volition and personality, Action versus state orientation, PP. 375 _ 390.
61 _ Lesser, M & Murphy, S. M. (1989). The psychological Skills Inventory for sport ( PSIS): Normative and reliability deta, paper presented at the amnual meeting of the American psychological Association, Atlanta, GA.
62 _ Locke, E. A, Shaw, K. N, Saari, L. M. & latham, G. P. (1981). Goal setting and task performance psychological Bulletin, 90, 125 _ 152.
63 _ Mahoney, M.J. (1989). The psychological Skills Inventory for sport (R _ 5). 5Th edition, Goleta, CA: Health Science Systems.
64 _ Mohaney , M.J, Gabriel, T.J & Perkins, T.S. 91987). Psychological Skills and exceptional athletic performance The sport psychologist,1, 181 _ 199.
65 _ Man, F. Nyarad, R & Gjesme, T. (1994). The Achievement Motives Scale (AMA): Theroetical Basis and results from a rirst try _ out of a Czech from Scandinavian Journal of Educational Research, 38, 209 _ 218.
66 _ Martens, R. (1987). Coaches guide to sport pshchology. Champaign, IL: Human Kinetics.
67 _ Martens, R. (1990). Coaches guide to sport psychology. Champaign, IL: Human Kinetics.
68 _ May, J. R., Veach, T. L., Reed, MW. & Griffey , MS. (1985). A psychological study of Health, injury and performance in athletes on the us alpine skiteam, Physician and sprtsmedicine, 13, 111_ 115.
69 _ MC Clements, J. (1982). Goal Setting and planning for mental preparations, psychology of sport and motor behavior: Research and practice.
70_ Meyers, M.C, Bourgeois, A.E, Murray, N. & Leunes, A. (1993). Comparison of psychological characteristics and skills of elite and sun _ elite equestrian athletes, Medicine and science in sport and Exercise, 25, 152.
71 _ Meyers, Michael C., Bourgeois, Anthony E. (1999). Mood and Psychological skills of Elite and sub _ Elite Equestrian Athletes, Journal of sport Behavior, Vol 22 Issue 3, 11P, 3 Charts.
72 _ Meyers, Michael C., Leunes, Arnold. (1996). Psychological Skills assessment and athletic performance in collegiate rodeo athletes, Journal of Sport Behavior, Vol 19 Issue 2, P132,15P, 3 Charts.
73 _ Meyers, M.C., Sterling, J. C., Bourgeois, AE, Tredwell, S. & Leunes, A. (1994). Mood and psychological Skills of elite, world _ ranked female tennis players, Journal of sport Behavior, 17, 156 _ 165.
74 _ Morgan, W.P. (1985) Selected psychological factors limiting Performance: A mental health model. Champaign, IL: Human kinetics.
75 _ Morgan, w. P & Pollock, M. L. (1977). Psychologic characterization of the elite distance runner. Annals of the new york Academy of Sciences, 301, 382 _ 403.
76 _Murphy, SM., Fleck, S.J., Dudley, G. &Callister, R. (1990) Psychological and performance concomitants of increased volome training in elite athletes, Jornal of Applide sport psychology, 2, 34 _ 40.
77 – Onestak, D. M. (1990). The Effects of progressive relaxation mental practice and Hypnosisn on Athletic performance: A Review, Journal of Sport Behavior, Vol 14, No. 4. 248 _ 282.
78 _ Palmer, S.L. (1991). A comparison of mental practice techniques as applied to the developing competitive figure skater, 148 _ 155.
79 _ Raviv, S. & Nabel. N. (1991). Field dependence lindependence and concentration as psychological characteristics of elite basketball players, Netauga _ Israel, N1, Feb 91, P 5 _ 21.
80 _ Roberts, G.C. (1992) Motivation and sport and exercise, Conceptual constraints and convergence, champaign, Human kinetics.
81 _ Rubino. F; Febbe. M.R, Protti. S, Ciorba. P, Banetta. L & Flais. D. (1986). Motivation in team sport : analyses and comparison with non _ Motivated, Medicinadello _ sport (Torino _ Ita), 39 (1), 71 _ 74.
82 _ Sally. A. White. (1996). Psychological skills: Differences between volleyball players on the youth national team and those ivolved the 14s high performance camp.
83 _ schmid , A & Paper, E. (1986). Technique for training cocentration, In. J.M. Williams (Ed), Applied sport psychology: personal growth to peak performance, palo Alto, May Field.
84 _ Singer, R. N, Murphey, Milledge, Tennant, L. Kith. (1993). Handbook of research on sport psychology.
85 _ Smith, D. E. Adams, L. B. (1993). A comparative analysis of cognitive difference among female elite and nonelite and cchool pysical education class nonathletes, montral, Canada.
86 _ Swain, A. & Jones. G. (1996). Effects of goal setting intevention on selected basketball skills, Research Quarterly for exercise and sport, N 66, P51 _ 63.
87 _ Thiese, Kaia E.; Huddleston, Sharon. (1999). The use of psychological Skills by female collegiate swimmers, Journal of sport behavior, Vol 22 Issue 4, 9 P, 1 Chart.
88 _ thomans, P.R. & Over, R. (1994) Psychological and psychomotor skills associated with performance in golf, the sport psychologist, 8, 73 – 86.
89 _ Ungerleider, S. & Golding, J.M. (1991). Mental practice among Olympic athletes, perceptual and motor skills, 72, 1007 _ 1017/
90 _ Vealey, R.S. (1986). Imagery training for performance enhancement. In J.M. Williams (Ed)., Applied sport psychology, mountain view, CA : Mayfield.
91 _ Vealey, R.S. (1988). Future directions in psychological skills training the sport psychologist, 2 318 _ 338.
92 _ Webster, R. (1984). Winning Ways in search of your best performance, Fontau, P.84.
93 _ Weinberg, R.S. (1992) Goal setting and motor performance A review and critique. In G.C Roberts (Ed.), Motivation in sport and exercise (pp. 177 _ 197). Champaiagn, IL: Human Kinetics.
94 _ Winter, G. & Martin, C. (1993). Sport psych _ Basic training program, third edition Adelaid, South Australian Sports Innstiue, sport psychology program.
ورزش كوهنوردى، با خطر همراه است، معمولاً بخشى از هر كتاب آموزش كوهنوردى، اختصاص به شناخت خطرهاى كوهستان و راه هاى مقابله با آن دارد. همچنين، در بيشتر شماره هاى هر مجله كوهنوردى، اخبارى از حادثه هاى مرگبار يا دردناك به چشم مى خورد. و در صفحه شناسنامه بسيارى از نشريات كوهنوردى، (و برگه هاى درخواست عضويت باشگاه هاى كوهنوردى و بروشورهاى همراه وسايل كوهنوردى) به «خطرهاى ذاتى» اين فعاليت به صراحت اشاره شده و از خواننده خواسته شده كه مسئوليت عواقب ناشى از حادثه هاى كوهستان را شخصاً بپذيرد.
سازمانهاى جهانى كه فعاليتشان مرتبط با كوهپيمايى است، به اين ويژگى اشاره دارند، براى مثال در مجموعه رهنمودهايى كه اتحاديه جهانى حفاظت (IUCN) در زمينه نگهدارى و استفاده از مناطق كوهستانى ارائه داده است، در چند مورد به خطرهاى محيط هاى كوهستانى اشاره شده است: «رهنمود ۱۴۲- مخاطرات به طور سرشتى بخشى از تجربه كوهستان به شمار مى روند، بايد آن را پذيرفت و به رسميت شناخت. نبايد هراس داشت، اما به وسيله احتياط مستمر و درونى شده مى توان هراس را دست آموز و مهار كرد، مخاطرات را پشت سر گذاشت يا با آن روبه رو نشد و از كوهستان لذت برد. كوهستان هيچگونه بى احتياطى را بر نمى تابد. » لازم به يادآورى است كه آن درجه از «احتياط مستمر» كه بتوان با آن به كلى از خطر كوهستان دور شد، عملاً دست نيافتنى است و با كوهنوردى هاى نوآورانه و دشوار، قابل جمع نيست. بيان واقع بينانه خطرهاى كوهنوردى را مى توان در يكى از بندهاى «بيانيه تيرول» ديد كه توسط كريس بانينگتون، كوهنورد پرسابقه در كنگره آينده ورزش هاى كوهستانى در اينسبروگ اتريش (۸ سپتامبر ۲۰۰۲) خطاب به كوهنوردان خوانده شد، و مورد قبول بيش از يك صد كارشناس و كوهنورد و سنگ نورد برجسته جهان قرار گرفت: «مسئوليت خطر كردن ها (risks) را بپذيريد.»
بررسى هاى آمارى بسيارى در زمينه خطرهاى كوهنوردى انجام شده است. فقط براى ارائه يك نمونه، مى توان يادآور شد كه از ميان ۲۱۲ نفر كوهنورد كه از ايران در قالب تيم هاى اعزامى فدراسيون از۱۳۵۲ تا ۱۳۸۲ به كوه هاى بلند جهان (هيمالايا، قراقوروم، تيان شان، پامير) رفته اند، پنج نفر در كوه كشته شده اند (مرحومان عبدالله عزيزى، حسين حراستى، جلال فروزان در برنامه هايى به جز برنامه هاى فدراسيون، محمد داودى در يك برنامه فدراسيون در داخل كشور، محمد اوراز در يك برنامه برون مرزى فدراسيون). اين ميزان خطر (نزديك به ۵/۲ درصد)، نشان دهنده ميزان ريسكى است كه كوهنوردان جدى و پركار، كم و بيش با آن مواجه اند. البته كوهنوردى عمومى، نسبت به كوهنوردى در كوه هاى بلند جهان، خطر بسيار كمترى دارد، به طورى كه شايد بتوان گفت خطر آن از خطر رانندگى حرفه اى و حتى غيرحرفه اى در ايران كمتر است. • مسئوليت حوادث كوهنوردى
طبق بند ۳ ماده ۵۹ قانون مجازات اسلامى «حوادث ناشى از عمليات ورزشى مشروط بر اين كه سبب آن حوادث، نقض مقررات مربوط به آن ورزش نباشد و اين مقررات هم با موازين شرعى مخالفتى نداشته باشد» جرم به شمار نمى رود. در مورد كوهنوردى به جاى «مقررات»، مى توان عرف جامعه كوهنوردى را مدنظر قرار داد، و گفت به شرط آنكه اين عرف در مكان ورزش (كوهستان) و در زمان اجراى برنامه رعايت شده باشد، مسئوليت حوادث كوهنوردى و عواقب آن (تا حد مرگ) بر عهده كسى نيست. چنانچه اين مصونيت براى دست اندركاران ورزش نبود، انجام تمرين ها و اجراى برنامه هاى ورزشى جدى چنان پرمسئوليت مى شد كه ممكن بود كسى به سرپرستى يا مديريت يك فعاليت ورزشى تن ندهد. از سوى ديگر رعايت نكردن مقررات و عرف ورزشى موجب مسئوليت است كه به ويژه در مورد سرپرستان و مربيان و افراد كارآزموده همراه ورزشكاران، بسيار بيشتر است. سرپرست وظيفه دارد تناسب فعاليت ورزشى را كه بر عهده ورزشكار گذاشته مى شود، با صلاحيت و آمادگى او در نظر بگيرد؛ بر مناسب بودن وسايل و پوشاك او نظارت كند و به شرايط جوى كه فعاليت هاى ورزشى در آن صورت مى گيرد… توجه كند»۶، در موقع بروز حادثه به سرعت و به شيوه اى مناسب به كمك آسيب ديده بشتابد و … قصور در اين موارد، موجب مسئوليت براى وى خواهد بود.
حادثه و آسيب ديدگى جزيى از هر فعاليت ورزشى است، و در ورزشى مانند كوهنوردى جدى، مى توان گفت كه خطرپذيرى يكى از اركان فعاليت است. اما در برنامه هاى«ملى» بايد اين خطرپذيرى كمتر از برنامه هايى باشد كه چند كوهنورد با سطح تجربه كم و بيش يكسان و به شكل دوستانه اجرا مى كنند. چرا كه در شكل دوم، همگى با مسئوليت يكسان به استقبال خطر مى روند و على القاعده پاسخگوى مقام يا جماعتى از مردم نيستند. برعكس، در تيم هاى ملى، ورزشكار جزء سرمايه هاى عمومى به شمار مى رود و از سوى يك سازمان اعزام مى شود، و چون اين اعزام با هزينه مردم انجام مى شود، مسئوليت سرپرست سنگين تر است و بايد به عموم مردم (اعم از متخصص و كارشناس، يا فرد عادى) پاسخگو باشد.
• بررسى مرگ محمد اوراز
با توجه به گزارش فدراسيون كوهنوردى از حادثه گاشربروم يك ۷ و فيلم «از صعود تا صعود» ۸ مشخص است كه اوراز و مقبل هنرپژوه از حدود ارتفاع ۷۸۰۰ متر به ارتفاع ۷۲۰۰ متر، روى يك شيب برفى- يخى سرخورده و پايين آمده اند. علت اين سقوط هر چه بوده (ريزش بهمن، رانش برف و يخ يا سنگ، و يا احتمالا» لغزش پا)، در هر صورت دو نفر نامبرده در زير برف مدفون نشده اند و پس از پيدا شدن توسط «تيم پشتيبانى»، محمد در قسمت سر آسيب ديدگى ظاهرى نداشته اما ظاهراً دچار اشكال جدى در ناحيه كمر بوده است. در مرحله انتقال به بارگاه ۳، او باز سقوط مى كند (همراه دو نفر ديگر) و اين بار دچار آسيب ديدگى و خونريزى شديد در ناحيه سر مى شود. به اين ترتيب مى توان حدس زد كه اوراز در اين مرحله، آسيبى بيشتر از سقوط اول را متحمل شده است. آن طور كه از گزارش و فيلم بر مى آيد، كمك هاى اوليه مانند تلاش براى تثبيت قسمت هاى مشكوك به شكستگى يا آسيب ديدگى (ستون فقرات، …) پانسمان سر، و يا ديگر كارهاى مشابه، دست كم تا حدود هفت ساعت پس از پيدا شدن اوراز و هنر پژوه صورت نگرفته است. به عبارت ديگر دقايق و ساعت هاى حياتى از نظر اجراى كمك هاى اوليه، بدون انجام كار قابل توجهى سپرى شده اند.
كشيدن مصدوم بر روى برف و يخ و سنگ بدون برانكار مناسب كه داراى كفى محكم و حفاظ براى ستون فقرات و سر باشد، موجب وارد شدن يا تشديد آسيب ديدگى هاى ستون فقرات و جمجمه مى شود، به ويژه كه او در مراحل بعدى هم چند بار به داخل شكاف هاى يخى و … سقوط مى كند. نفوذ آب از چادر و زيراندازى كه به دور اوراز پيچيده شده (مطابق اظهارات همراهان او، نايلون از بارگاه دوم به پايين، به دور او پيچيده مى شود) باعث اتلاف شديد دماى بدن مى شود.
عامل تشديد كننده اين اتلاف دما، تعريق بدن و دفع ادرار و مدفوع در مدت تقريباً پنج شبانه روز و نيز ريزش برف بر سر و صورت بوده است. از دست دادن دما، مى تواند به هيپوترميا (Hypothermia) يا آسيب ديدگى شش ها و ديگر اندام هاى درونى منجر شود. در گزارش هاى ارائه شده، هيچ اشاره اى به تغذيه اوراز در پنج روز پس از حادثه نشده است. فقط در يك مورد در فيلم اشاره مى شود كه در روز اول به علت خونريزى، از دادن آب به او خوددارى مى شود، و در گزارش كتبى چند جا به كمبود يا نبود مواد غذايى و آب (براى همه) اشاره شده است. همچنين از گزارش مشخص است كه در دو روز اول سرم هم به او وصل نشده است. كم شدن آب بدن، يكى از عوامل بسيار خطرناك در كوهنوردى است كه مى تواند به تشديد عوارضى مانند سرمازدگى، هيپوترميا، از دست رفتن حس تشخيص و عوارض قلبى- عروقى منجر شود. نظريه: اجرا نشدن كمك هاى اوليه، ناآشنايى افراد تيم پشتيبانى به اصول حمل مصدوم و نجات در كوهستان، ارائه نشدن رهنمودهاى مناسب از سوى سرپرستى به منظور حمل مصدوم با بهترين شيوه ممكن به كمپ ۳ آسيب ديدگى اوليه را در چند ساعت پس از حادثه به ميزان زياد تشديد كرده است.
موارد قصور: تيم پشتيبانى (چهار نفر حاضر در بارگاه ۳ در روز صعود به سوى قله) و ديگر افراد گروه، نهايت تلاش خود را براى يافتن و حمل يا هدايت مصدومان به پايين انجام داده اند. با نگاهى به فيلم و تجسم شرايط آب و هواى خراب در ارتفاع ۷۰۰۰ تا ۵۰۰۰ متر، مى توان به دشوارى طاقت فرساى اين كار كه تا سرحد مايه گذاشتن از جان پيش رفته پى برد. اما، تلاش و فداكارى اگر در وضعيت مناسب صورت نپذيرد و يا با دانش كافى توام نباشد، ممكن است به نتيجه مطلوب منتهى نشود. موارد قصور در ارتباط با حادثه گاشربروم-۱ را مى توان به دو دسته تقسيم كرد: موارد كلى كه به شيوه مديريت فدراسيون كوهنوردى مربوط است، و موارد خاص كه مربوط به برنامه گاشربروم-۱ است: موارد كلى: فدراسيون كوهنوردى هيچگاه به شكل منطقى و مستدل به مسئله خطرات كوهستان نپرداخته است و به جز يكى دو مورد اشاره ضمنى و گذرا، در هيچ يك از گاهنامه ها و اطلاعيه هاى خود به اين نكته اشاره نكرده كه كوهنوردى جدى و ممتد در بردارنده ريسك و حادثه است و هرچه روزهايى كه شخص در كوه سپرى مى كند، بيشتر شود و اين كوهنوردى ها در ارتفاع بالاتر انجام شود، خطر بيشتر مى شود. مسئولان فدراسيون، پس از حادثه مرگ اوراز در مورد پرخطر بودن هيماليا نوردى زياد صحبت كرده اند ، اما پيش از اين تقريباً هيچ بحثى در اين زمينه نداشته اند. به اين ترتيب فدراسيون تا حدودى سبب ساز سهل انگارى در ميان كوهنوردان (حتى هيماليا نوردان خود) و زمينه ساز ناآمادگى ذهنى خانواده هاى كوهنوردان شده است.
فدراسيون كوهنوردى، چند بار هم كه به موضوع حادثه در كوهستان پرداخته، به اين تصور دامن زده است كه كوهنوردانى كه بيشتر به كوه مى روند (با تجربه ها) يا اشخاصى كه دوره هاى رسمى را گذرانده اند(به طور مشخص، مربيان فدراسيون) كمتر در معرض حادثه با اين موضوع با داده هاى آمارى و واقعيت هاى جهان كوهنوردى مغايرت دارد. در واقع مربيان كار آزموده يا افراد باتجربه فقط اگر به هدايت اصولى و محتاطانه يك گروه كوهنورد براى اجراى برنامه اى پايين تر از حد نهايى توان خود بپردازند، مى توانند ضريب برخورد با حادثه را كم كنند؛ نوآورى و ركوردشكنى در كوهنوردى با خطر بسيار همراه است. طبق مقررات و عرف ورزش ها، آموزش مناسب شرط اوليه در برنامه ريزى فعاليت هاى ورزشى است. در فدراسيون كوهنوردى، از قابليت هاى فنى پيشكسوتان، مربيان و ديگر كوهنوردان با تجربه كشور در حد مناسب و كافى استفاده نمى شود.
به طور مشخص، در زمينه هيماليانوردى، عمده نيروى آموزشى فدراسيون متشكل از كسانى است كه فعاليتشان در كوه هاى بلند محدود به كارهايى است كه با همين مديريت كنونى شروع شده است. در واقع فدراسيون از تجربه پيشينيان، و كوهنوردان بيرون از دايره بسته همكاران خود، كمتر استفاده كرده است. همچنين از استخدام مربى خارجى (كه پس از چند برنامه اوليه آن در هيماليا لازم بوده) خوددارى كرده و به توصيه هاى كارشناسان در اين زمينه توجه نكرده است. فدراسيون وظيفه دارد براى تيم هاى ملى، «ورزشكاران نخبه و طراز اول» كشور را شناسايى، گزينش و تقويت كند». در فدراسيون كوهنوردى، اين رويه به نحو مناسبى اعمال نمى شود، اگرچه چند نفرى از اعضاى بعضى از تيم هاى ملى كوهنوردى، جزء كوهنوردان برجسته كشور بوده اند. اما تركيب غالب آنها شامل كوهنوردان كم تجربه و آموزش نديده بوده است. مى توان گفت فدراسيون كوهنوردى قابليت جذب و تحمل كوهنوردانى را كه بيرون از فدراسيون تجربه اندوزى كرده و آموزش ديده اند، و به همين دليل در برابر دست اندركاران فدراسيون جسارت بيان، و«ادعا» دارند، ندارد. در مدت تقريباً هشت سالى كه از شروع برنامه هاى هيماليا نوردى «ملى» فدراسيون مى گذرد، بيشتر چهره هاى پرسابقه، صاحب سبك و داراى قدرت و جسارت با آن كه با فدراسيون شروع به همكارى كرده اند، به دلايل گوناگون از آن رانده شده اند. به نظر مى رسد كه مديريت فدراسيون، در انتخاب تيم هاى ملى بيشتر خواهان كوهنوردان متوسط و حرف شنو!! است.
۴-۱-۳) در فعاليت هاى ورزشى، «رعايت اصل سلسله مراتب مهارت ها و حركات يك اقدام احتياطى است» و به عبارت ديگر بايد از «انجام يا ارجاع حركتى كه ورزشكار حركت مقدم بر آن را نمى داند، پرهيز كرد. زيرا عدم رعايت اين قاعده ممكن است موجب صدمه شود و چون اين بى توجهى از نظر علم حقوق تقصير محسوب مى شود، مربى مسئول پيامدهاى قانونى آن خواهد بود». در كوهنوردى، اعزام شخصى كه سابقه ناچيزى در اجراى كارهاى فنى و زمستانى دارد، يا بر اصول كمك هاى اوليه، كار با قطب نما و حمل مصدوم مسلط نيست، به هيماليا و ديگر رشته كوه هاى بزرگ، قصور به شمار مى رود.
لایه بندی لباسها (Insulation) :: مهمترین یاور و کمکی که ما در این نبرد داریم، عایق بندی بدن خود با پوشاک مناسب است. نقش پوشاک در اینجا کمک به کاهش انتقال حرارت است که به علت شکل اسفنجی و وجود فضاهای خالی بین بافت آنها انجام می شود. در واقع هوا بهترین عایق برای محافظت بدن در برابر سرماست. فضای خالی بین بافت های لباس باعث کاهش شدت انتقال انرژی از سطح پوست به لایه های بالاتر می شود. در مقابل آب و رطوبت عایق ضعیف تری نسبت به هواست. به همطن دلیل است که پوشاک ضد باد (windproof) از پارچه های بدون منفذ تهیه می شوند.
چگونه بدنمان را عایق بندی نماییم :: اگر شما یک خانه بودید در این صورت عایق بندی شما با کمی پشم شیشه و ورق های فایبرگلاس، کار سختی نبود اما اینطور نیست. متاسفانه موجود زنده ای هستید که بدنش دائما در حال تنفس است و تنها از گردش در محیط های معمولی راضی نمی شود بلکه نیاز دارد تا در سردترین محیط ها هم به فعالیت بپردازد. عایق بندی مناسب به معنی پوشش بیشتر نیست. عامل راحتی را نیز باید در نظر بگیرید. در واقع در اکثر مواقع فقط چند میلی متر ریز اقلیم (Microclimate) مناسب در کنار پوسستان به شما راحتی مورد نظر را می دهد. دقیقا همان کاری که حیوانات در طبیعت در سرمای شدید به کار می برند. بر این اساس باید به این موضوع توجه اساسی داشته باشید که هوای محبوس شده در بافت های پوشاکتان در واقع بهترین عایق حفظ حرارات بدنتان است. همان عاملی که کمپانی های تولید کننده پارچه نیز در تولید پارچه های مناسب از ان استفاده می کنند. این ریز اقلیم پیرامون بدن به علت جریان هوا (باد) دائما در حال خنک شدن است و به همین دلیل است که پوشاک تولید شده از پارچه های ضد باد مثل Pertex یا Ventile جز ضروری پوشاک کوهنوردان هستند. میزان حراراتی که یک کوهنورد در حین فعالیت تولید می کند برای سنجش میزان ضخامت عایق های وی بسیار مهم است و باید کنترل گردد. يک فرد که فعالیت می کند 1600 درصد از شخصی بدون تحرک انرژی (گرما) تولید می کند. به این دلیل است که می بینیم در اورست کوهنودان می توانند در دمای-15°C هم به کوهنوردی بپردازند. زمانیکه مفهوم عایق بندی را دریافتید نکته مهم دیگریباقی مانند و آن اینست که.......
گرم شدن بدن دشمن گرم ماندن آن است ('Getting hot is the worst way to stay warm'):: زمانیکه فعالیت می کنید و یا دمای محیط اطرافتان بیشتر از 37°C یا هردو، دمای بدنتان افزایش می یابد. زمانی دمای پوست بدن به 37°C می رسد بدن شروع به عرق کردن می نماید. عرق کردن تلاش بدن برای از دست انرژی (گرما) و رسیدن به تعادل حراراتی است. همانطور که همه ما می دانیم، زمانیکه بدن عرق میکند و پوست مرطوب می شود، آب شروع تبخیر شدن از سطح پوست می کند و سبب می شود تا پوست شما سرد تر شود.علت این امر این است که زمانی ک عرق از سطح پوست شما به علت باد جدا می شود امکان تشکیل یک لایه نمدار از هوا در اطراف پوست بدنتان وجود نخواهد داشت وهرچه تعداد مولکول های جدا شده از پوست شما بیشتر مولکول های آب تولید شده توسط پوست باشد شما بیشتر (سریعتر) سردتان می شود. باد بیشتر (تند تر) تنیجه ای جز احساس سرمای بیشتر بر پوست شما برای شما نخواهد داشت. برای جدا شدن یک مولکول آب از سطح آزاد آب مقدار مشخصی انرژی لازم است و این مقدار انرژی با شدت باد رابطه عکس دارد. این همان پدیده معروف اثر باد سرما زایی (WindChill Effect) است. این فرآیند به شدت در کنترل دمای داخلی بدنتان موثر است و شما را سرد می کند (احساس سرمای بیشتری می کنید).
اما ...
مشکل اینجاست که وقتی یک کوهنورد فعالیت می کند و در نتیجه عرق می کند، حفره های خالی موجود در بافت لباس های وی پر ازآب می شود و به این علت هوا خاصیت عایق بودن خود را از دست می دهد. در این شرایط انرژی می تواند از طریق آبی که در اين حفره ها وجود دارد سریعتر انتقال پیدا کند. ....
برای خنک کردن بدن در این شرایط باید دمای هوای محیط کم شود . برای این کار یا باید کاهش سطح تولید انرژی (گرما) توسط عضلات اتفاق بیافتد یا به وسیله تعویض (remove) پوشش های مان اجازه دهیم تبخیر عرق از سطح پوستمان به راحتی اتفاق بیافتد. با آبی که در داخل بافت پارچه ها وجود دارد احساس سرما بسیار شدید تر حاصل می شود. بخصوص اگر پوشش های ضد باد هم وجود نداشته باشند. در واقع مشکل اصلی اینجا خودش را نمایان می کند یعنی اگر شما لخت بودید عرق می کردید و عرق از سطح پوست شما تبخیر میشد اما حالا شما در داخل لباسهایی خیس قرار دارید که شما را سردتر هم می کنند.
در اینشرایط فرض کنید که بدن شما فعالیت مناسبی هم نداشته باشد و انرزی مناسبی برای جایگزینی انرژِی ازهدر رفته تولید نکرده باشد (مثلا شما برای گرفتن عکس یادگاری در قله وقت تلف بکنید) در این شرایط بدنتان در معرض یک موقیت بحرانی قرار گرفته است. این پدیده خنک شدن (Chilling) است و یکی از مهمترین دلایل افت دمای بدن (hypothermia) است. اینکه درونتان طوفانی از سرما احساس کنید نه بیرونتان می تواند کشنده باشد( being the 'storm within' not the 'stormwithout' thatcan kill ).
دقیقا به همین دلیل است که یک لایه خشک و نازک در روی پوست لازم است تا یک ریز اقلیم (Micro Climate) فعال برای خشک نگه داشتن سطح پوست ایجاد کند. اگر این مفاهیم را درک کرده باشید و تجهیزات مناسبی نیز داشته باشید، می توانید تحت شرایط سخت و سرمای شدید نیز از بروز سرما زدگی جلو گیری نمایید.
عرق کردن ممنوع!::
شرکتها و کمپانیهای سازنده محصولات کوهنوردی در شعارهای تبلیغاتی خود ادعا می کنند که با محصولات قابل تنفس و خارق العاده خود، شما را گرم و سطح پوست بدن شما را خشک نگه می دارنند و این کار را تحت هر شرایط آب و هوایی و با هر سطح از فعالیتبدنی شما می توانند انجام دهند. اما مشکل، محصولات تولیدی و کیفیت آنها نیست بلکه مشکل خود شما هستید. حتی بهترین محصولاتی هم که به عنوان لایه اول تولید شده اند زمانی که عرق کنید، خیس می شوند و کارایی شان کاهش می یابد و زمانی که بیش از حد فعالیت کنید دمای بدنتان بالای 37°C می رود، پس انتظار معجزه از این پارچه های پلی استری و پلی آمیدی نداشته باشد. اولین دفاع در برابر سرمازدگی و کاهش دمای بدن این است که بدانیم چطور از این محصولات بدرستی استفاده کنیم. وظیفه اول شما این است که با کنترل میزان تعرق و انتخاب ضخامت مناسب برای پوشاک لایه اول خود سطح دمای بدن خود را در 37°C تنظیم کنید. اگر رفتار کوهنوردان حرفه ای را بررسی کنید، خواهید دید که آنها از پوشاک نازک استفاده می کنند و زمانی که به دلیل سرمای شدید محیط مجبورند از پوشاک ضخیم تر و لایه های بیشتری استفاده کنند، آنقدر آهسته حرکت می کنند تا تولید انرژی در بدنشان را، در حد مشخصی محدود سازند. به این وسیله آنها میزان تعرق بدن خود را تنظیم می کنند. در ضمن در این مواقع میزان آمادگی جسمانی نیز بسیارمهم است. یک کوهنورد ورزیده کمتر از یک کوهنورد معمولی تقلا می کند و به همین دلیل کمتر هم عرق می کند.شما حتما کوهنوردان مبتدیرا دیده اید که تمام لباسهای خود در حین حرکت پوشیده اند. دقیقا به همین دلیل است که آنها زودتر خسته شده و زود تر سرمازده می شوند.آنها نمی دانند که به محض شروع کوهنوردی چه مقدار انرژی توسط عضلاتشان تولید می شود.
از مزیت های پارچه ها بهره ببرید . :: دومین چیزی که باید به آن وجه داشته باشید استفاده از پوشاک با کیفیت و مناسب است. از پوشاکی استفاده کنید که دو مزیت را همزمان داشته باشند: به قدر کافی شما را گرم نگه دارند و احتمال سرمازدگیشما را کاهش دهند وبخاطر ساختار مناسبشان اگر شما موفق نشدید عرق کردن خود را کنترل کنید و لباستان خیس شد قالبیت خود را تا حدود زیادی حفظ کند. به ایت ترتیب شما هب حد بالایی از کارایی در پوشاکتان می سرسید که به شما این توانایی صعود به ارتفاعات بالا در شرایط سخت و حفظ جانتان را می دهد. پارچه کتان بدترین منسوجی است که می توانید در پوشاک خود در برنامه زمستانی استفاده کنید. چرا که به طور کامل از عرق شما اشباع شده و اصلا توانایی انتقال عرق را به لایه های بعدی ندارد. به این ترتیب شما به راحتی سرما زده خواهید شد.
سه خاصیت مهم که پارچه های مورد استفاده در فعالیتهای زمستانی برای مقابل ه با سرما زدگی باید داشته باشند به این قرار است:
خاصيت فتیله ای داشتن (Wicking):
عرق باید از سطح پوست شما براحتی به لایه های بعدی منتقل شود تا به این ترتیب میزان انتقال حرارت ازبدنتان به کمترین مقدار خود می رسد. این اتفاق به می تواند به اشکال مختلفی صورت بگیرد و بطور معمول بوسیله پارچه های آب دوست (hydrophilic) در پوشاک لایه اول بدست می آید. لباسهای لایه اول به سرعت عرق را جذب کرده و بوسله حرارت دفع شدن بدن آن را به لایه های بالایی منتقل می کنند.
تراکم (Density):
یک پارچه کلفت دارای بافت بیشتر و فضای خالی کمتری نسبت به پارچه های نازک است و از آنجا که هوا بهترین عایق است، پارچه های نازک بهترین انتخاب ممکن هستند. بعلاوه اینکه زمان خشک شدن و گرم شدن وقتی خیس می شوند، در این پارچه کمتر از پارچه های ضخیم است.پارچه هایتهیه شده از پر و پشم های خاص و پلی استرو پلی آمیدتحت عنوان تجاری پلاراز بهترین این پارچه هستند.
خاصیت ارتجاعی (Stretch):
هر چقدر پارچه به پوست نزدیک تر باشد، انتقال عرق از آن بسیار بهتر صورت می گیرد. هر چقدر که با پوشاک لایه اول خود، سریعتر به تعادل حرارتی برسید، انتقال حرارت کمتری هم خواهید داشت و می توانید ریز اقلیم (Micro Climate) کامل تری را در سطح پوست خود بوجود آورید. این لایه نزدیک به پوست می تواند نقش بسیار موثری در تثبیت کردن یا بهم زدن تعادل حرارتی در مواقی که بدن سرد یا گرم می شود، داشته باشد. لباسهای لایه اول با خاصیت ارتجاعی بهترین پوشاک لایه اول هستند اما به مرور زمان خاصیت ارتجاعی خود را از دست می دهند و براحتی آسیب دیده و پاره می شوند.
لباسهای ضد سرما (Anti chill):: لایه بندی پوشاک بهترین راه برای رسیدن به راحتی و آسایش در شرایط سخت زمستانی است. با استفاده از پوشاک لایه اول جذب (Stretch)، با تراکمو ضخامت کم، شما می توانید یک ریز اقلیم مناسب در اطراف پوست بدنتان داشته باشید که عرق را از سطح پوستتان جذب کرده وآنرا به لایه هایبعدی منتقل می کند. با این لایه اول حتی در باد های شدید هم می توانید با اضافه کردن یک لایه ضد باد () بخوبی از خودتان در مقابل سرما محافظت کنید. به همین دلیل است که کوهنوردانی را در هیمالیا می بینید که تنها لباسهای لایه اول خود را به تن دارند و یا در زیر لایه محافظ (Shell) خود تنها پوشش لایه اول را بر تن دارند.
قابلیت تنفس پوشاک خاصیت بسیار مهمی است و بهمین دلیل شما امروزه با پوشاکی روبرو هستنید که هر سه کار را در آن واحد می توانند برای کوهنوردان انجام دهند. این پوشاک نازک زمانی که با دستکش و کلاه (6 درصد از گرمای بدن از طریق سر به دفع می شود) مورد استفاده قرار بگیرند و قابلیت های بالایی از خود بروز می دهند. ضمن اینکه شما می توانید با افزایش و یا کاهش میزان تحرک خود میزان حرارت تولیدی توسط بدنتان را کنترل کنید. نکته مهم این است که شما به میزان کمتری عرق می کنید و خطر کاهش آب بدنتان (dehydration) شمار را کمتر تهدید می کند که خود عامل دیگر در احساس سرماست. در این شرایط حتی اگر احساس سرما کنید می توانید با افزایش یک لایه به پوشش خود از خود به خوبی محافظت کنید. نکته آخر این است که مطمئن شوید تمام لباسهای انتخاب شده برای لایه های مختلف به خوبی در بدنتان قرار (Fit) می گیرند و به تن کردن و خارج کردنشان براحتی برایتان امکان پذیر است. تنها بر روی شلوارتان متمرکز نشوید که بآیا براحتی متوانید آنرا بپوشید و استفاده کنید در مورد سایر پوشاکتان هم وسواس به خرج دهید.
آزمون آخر:: تمام شد. حالا شما مجموعه از اطلاعات را در اختیار دارید که من بعد از آن همایش جمع آوری کرده ام. می دانم که اطلاعات وجود داشتند که مکن است باعث سردرگمی شما شوند اما امیدوارم حداقل این حسن را داشته باشند که مانند من باعث شوند تا شما بیشتر از دمای قسنتهای داخلی بدنتان در برنامه های زمستانی خود محافظت نمایید. و به عنوان آزمون آخر امیدوارم، شما با کنارهم قرار دادن اطلاعات مورد نیاز از این مقاله "هنر تحمل کردن" را بدست آورده باشید
ریز اقلیم و احساس راحتی ............ Microclimate
کمپانی Gore داخل بخش لغت نامه سایت ش یه لغتی (یا مفهومی!!) را تعریف کرده به نام Microclimate ترجمه مناسبی که برايش شنیدم ریز اقلیم هست. اینکه ریز اقلیم چیست و چرا اهمیت دارد ؟
Gore ریز اقلیم را اینجوری تعریف کرده: لایه بسیار نازکی از هوای گرم که نزدیک سطح پوست قرار دارد. اکثر مردم در محدوده دمایی 90 تا 95 درجه فارنهایت و رطوبت 40 تا 60 درصد احساس راحتی می کنن.
در واقع کنترل این درجه حرارات و رطوبت و نگه داشتن اون در یک محدوده مشخص باعث می شود تا ما در شرایط آب و هوایی مختلف بیشترین بازدهی را داشته باشیم. عوامل زیادی بر احساس راحتی تاثیر میگزارند: رطوبت، میزان گرمایی که از بافت پوشاک عبور می کنن، فیزیولوژی بدن هر فرد و عوامل طبیعی. این عوامل به طور کلی در نمودار زیر نشان داده شده اند:
همانطور که می بینید از بین این سه فاکتور مهم ما شاید نتوانیم دو تا را کنترل کنیم یا کنترل کمتری بر آنها داشته باشیم اما یکی از آنها یعنی پوشاک را می توانیم با توجه به شرایطی که در آن احساس راحتی بیشتری می کنیم کنترل کنیم. با شناخت ویژگی های الیافی که در پوشاک استفاده می شوند می شود شرایط ریز اقلیم را به شرایط راحتی نزدیک تر کرد. نمودار زیر را ببنید:
در این نمودار دما و رطوبت و احساس راحتی با هم نمایش داده شدند . همانطور که می بینید بهترین شرایط از نظر دما و رطوبت، دمایی بین 31 تا 33 درجه سانتیگراد و رطوبتی بین 40 تا 60 درجه است. قطعا این شرایط برای افراد مختلف با شرایط فیزیکی مختلف فرق می کنن اما آنچه که اینجا معرفی شده به طور عمومی ارایه شده. یعنی میانگینی از شرایط راحتی برای تعداد زیادی از آدمهاست. وقتی این اطلاعات وجود داشته باشد آنوقت می شود پوشاک را برای تامین این شرایط خیلی آگاهانه انتخاب کرد. و خیلی از پوشش ها را هم خیلی آگاهانه!!! استفاده نکرد. عامل مهم دیگه ای هم که توي نمودار نیست ولی نقش مهمی در احساس راحتی دارد جریان هوا یا Airstream هست. آنچه اینجا معرفی شده جریانی بین 10 تا 35 سانتیمتر بر ثانیه هست. پس اگر به دنبال این هستیم که در زمستان و تابستان در لباسهايمان راحت باشیم باید این سه تا عامل را در نظر بگیریم و شرایط ریز اقلیم را کنترل کنیم.
اما چطور!!!!!؟؟؟
واضحه که ما احتیاج به پوشش داریم و انتخاب این پوشش تاثیر بسیاری بر ریزاقلیم و راحتی ما دارد. بیاید لباسهایی را که از آنها به عنوان پوشش استفاده میکنیم به دو دسته تقسیم کنیم (البته منظورم در اینجا از لباس آن پوششی است که دقیقا نزدیک پوست قرار دارد یعنی پوشش لایه اول):
1- لباسهای شهری: که عموما از کتان تولید می شوند.
2- لباسهای فنی: که عموما از پلی استر تولید می شوند.
حالا بیایید يك نگاه دقیقتری به این پوشش ها به عنوان لایه اول داشته باشیم. البته در نظر داشته باشید ما به دنبال احساس راحتی در پوشاک هستیم.
تصویر زیر دید خیلی خوبی به ما می دهد:
Material resulting in a good microclimate
Material resulting in a poor microclimate
در این شکل ما با سه بخش یا درواقع با سه تا محصول روبرو هستیم. بخش اول مربوط به یك محصول به نام PRH هست. بخش دوم مربوط به پوششی که 100 درصد کتان هست و بخش سوم مربوط به پوششی که 100 درصد پلی استراست . دایره های سیاه عرق به شکل مایع و دایره های سفید عرق به شکل بخار را نشان می دهند.
بخش اول (a):: احساس راحتی.
این بخش همان شرایط ایده ال را نشان می دهد. یعنی لایه اول عرق را بخوبی جذب می کند و بخوبی هم آن را از خودش دفع می کند. درست مثل یك فتیله.
بخش دوم (b):: احساس سردی یا سرما.
لایه اول که از کتان تهیه شده باشد همانطور که می بینید عرق و رطوبت را به سختی از خودشان عبور می دهند. این نوع بافت ها اصطلاحا آب دوست هستند. در این بافت ها گرمای بیشتری هدر می رود. و در این پارچه ها احساس سرما می کنیم.
بخش سوم (c):: احساس رطوبت.
این بخش یك پارچه که 100 درصد پلی استر هست را نشان می دهد. در این شرایط نسبت به پارچه های کتان رطوبت بیشتری دفع می شود اما نسبت به حالت اول درصد رطوبت بالاتری بین پارچه و پوست وجود خواهد داشت.
محصولی که به نام PRH اینجا معرفی شده یك محصول جدیده!! که هنوز به شکل تجاری در پوشاک استفاده نمی شود یا حداقل من تو کاتالوگ ها ندیدم. اگه آن را کنار بگذاریم با دو طیف محصولات روبرو هستیم آنها که از کتان تهیه شده اند و آنها که از پلی استر تهیه می شوند.
با توجه به ویژگی هایی که پارچه های تهیه شده از پلی استر دارند از آنها به طور وسیعی در پوشاک کوهنوردی استفاده می شود. تمام محصولات شرکت مالدن میلز که محصولاتش با مارک پلارتک عرضه می شوند از الیاف پلی استر تهیه می شوند.
پس برای اینکه شرایط راحتی را در ریز اقلیم ایجاد کنیم باید بتوانیم با دو تا فاکتور بازی!! کنیم. یعنی بتوانیم رطوبت را کمتر کنیم (چون همه ما وقتی فعالیت می کنیم عرق می کنیم) و باید بتوانیم دما را در محدوده مشخصی ثابت نگه داریم. محصولات متنوعی هم برای این منظور تولید شدند. محصولاتی که در عین اینکه می توانند خاصیت فتیله ای داشته باشند، هوای زیادی هم بین بافت آنها محبوس شده و به عنوان عایق عمل میکنند.
چون با شرایط آب و هوایی متفاوتی حتی در طی یک برنامه چند روزه روبروییم احتیاج به بافت هایی داریم که بتوانند در باد شدید، در آفتاب شدید، در سرمای شدید، در بارندگی شدید شرایط راحتی ریز اقلیم را برای ما محیا کنند. برای این منظور تئوری لایه بندی لباسها از طرف تولید کننده پوشاک کوهنوردی ارایه شده. به طور خلاصه تئوری لایه بندی پوشاک به ما می گويد شرایط ریز اقلیم را با استفاده از لایه های متعدد پوشاک که بافت های متفاوتی دارن و وظایف مختلفی رو انجام می دهند کنترل و بهینه کنیم. آنچه که در حال حاضر مرسوم هست این است که از سه لایه پوشاک استفاده کنیم.
1- لایه اول برای جذب عرق از سطح پوست و انتقال آن به لایه های بعدی و کنترل رطوبت بهینه و همچنین حفظ دمای بدن در محدوده مطلوب 32 هست. در واقع مهمترین بخش برای کنترل شرایط ریز اقلیم لایه اول پوشاک ماست. به طور سنتی ما هم از بدترین نوع آن یعنی از تی شرتهای تولید شده از کتان برای لایه اول استفاده می کنیم. بهترین پارچه های تولید شده برای این لایه با کارک های تجاری زیر عرضه شدند: Dupont-CoolMax, polartec-PowerDry, Patagonia-Capilene ,Hellyhansen-Lifa
این که این پارچه ها چه تفاوتی دارند برای من سئوال بود درسته کارایی آنها با هم تفاوت می کند اما مهم این است که از لایه اول استفاده بشود. لایه اولی که 100 درصد پلی استر باشد. از کتان به هیچ وجه نباید در پوشاک کوهنوردی استفاده کنیم!!!!! :)))
لایه اول لایه دوم لایه سوم
لایه دوم:: لایه عایق نامیده می شود. و ظیفه آن حفظ حراراتی که از لایه اول خارج شود. پارچه هایی که برای لایه دوم استفاده می شوند بر این مبنا تهیه شده اند که بیشترین هوای ممکن را بتوانند بین بافتهايشان محبوس کنند. بنابراین این لایه در شرایط آب و هوای سرد به پوشش ما اضافه می شود. همان شرکتهایی که در بالا معرفی شدند هم محصولات بسیار خوبی برای این لایه تولید کردند.
لایه سوم:: لایه محافظ هم نامیده می شود. ویژگیهای این لایه احتیاج به توضیحات مفصلی دارد. برای محافظت در برابر خراشیدگی، بارندگی ها و باد از این لایه استفاده می شود. بهترین بافت های این لایه با مارک های زیر تولید می شوند: Gore-Tex , Hyvent , Aqua-Dryand Dri-Lite.
لایه چهارم:: لایه فوق عایق هم نامیده می شود. پرها بهترین پوشش برای این لایه هستند.
آن بالا، چه مي شود خورد؟
بعداز هفت هشت ساعت بالا رفتن توي سرما و به دوش كشيدن يك كوله ي چهل پنجاه كيلويي هيچ چيزي بيش تر از يك ديزي سنگي چرپ و چيلي با ترشي ليته حالت را سرجايش نمي آورد. اگر هم خيلي شيك باشي دلت پيتزا و لازانيا مي خواهد. ولي توي ارتفاع هفت هزار متري نه خبري از ديزي سنگي است نه پيتزا. البته وقتي داري سوپ آماده ات را توي آب جوش هم مي زني مي تواني تصور كني آب گوشتت را داري آماده مي كني. ولي شرمنده، براي پيتزاخورها كاري نمي شود كرد.
براي كوه نورد، سوپ مي تواند يك شام اعياني محسوب شود. چون دو شرط يك غذاي درست و حسابي كوهستاني را دارد؛ سبك و پركالري. به خاطر فعاليت شديد و تعرق مدام، بدن آب و نمك و پتاسيم زيادي از دست داده. پس موقع شام مي توانيد با سوپ، آب و املاح از دست رفته بدن را جبران كنيد.اگه مثل كپل مدرسه موش ها عاشق فندق و بادام و كشمش هستي، بدان و آگاه باش كه درست آمدي. مي تواني همه ي جيب هاي كوله و لباست را پر از اين تنقلات كني و در طول مسير صعود وقت و بي وقت بهشان نكاله بزني، اما وقت استراحت هاي چند دقيقه اي بهتر است از ميوه هايي مثل پرتقال و نارنگي و سيب استفاده كني، البته هيچ وقت شكلات را فراموش نكنيد، هم به خاطر قند و كالري فراوانش هم به خاطر خوش مزگيش.بعضي چيزها هست كه عمرا بهشان لب بزني؛ مثل همين سير دوست داشتني. ولي چون سير مقاومت بدن را زياد مي كند، در روزهاي اول يك برنامه چند ماهه حتما به شما مي گويند كه از آن ميل كنيد؛ البته اين توصيه فقط مال روزهاي اول است؛ چون در ارتفاعات باعث تپش قلب مي شود. پس اگر جلوي چشم هات توي شام اعيانيت سير خرد كردند، سعي كن لبخند بزني؛ چون تو يك حرفه اي هستي.
تجهيزات كوهنوردي
تجهيزات كوه نوردي به دو دسته تقسيم مي شود: وسايل فردي و وسايل گروهي. وسايل فردي كه به كنار، ولي از زير بار وسايل گروهي نمي تواني در بروي. پس بي خودي كوله ات را زيادي پرنكن؛ چون اين كار نه عاقلانه است و نه حرفه اي.
اگر جزو آن دسته از آدم ها هستي كه پوست شكلات شان را هم يادگاري نگه مي دارند، بايد بداني اين جا اصلا جايش نيست. چون به اندازه كافي كوله ات سنگين هست كه دلت بخواهد وسط راه بگذاريش به امان خدا. البته وزن كوله ي كوه نورد هيچ وقت نبايد از وزنش بيشتر باشد، چون به ستون مهره ها و زانو آسيب مي رساند.
مهمترين وسيله فردي كفش است و بنا به اين كه برنامه در چه منطقه اي و در چه فصلي انجام مي شود، نوع آن فرق مي كند. البته اين براي توست كه حرفه اي هستي وگرنه براي من همان كفش عيد پارسال هم كفايت مي كند. بيشتر كوه نوردها از كيسه خواب هيچ دل خوشي ندارند. چون هرچقدر هم جنسش پر باشد و سبك ولي هنوز نصف كوله شان را پر مي كند. پس بهتر است براي اين نصفه باقي مانده حساب شده عمل كنيد.
باتوم، شكل و اسم حرفه اي همان چوب دستي خودمان است. و چون وسيله اي است كه مدام در دست كوه نورد است بهتر است جنس آن ضد صاعقه باشد. موقع بالا رفتن و پايين آمدن اين قدر به خاطر وجود چنين اختراعي خدا را شكر مي كنيد كه لازم نيست بيشتر از اين من درباره اش حرف بزنم.
اهميت برنامهريزي و مديريت در مسايل كوهستان
پنجدرصد از كل جمعيت جهان در نواحي كوهستاني زندگي ميكنند و چهل درصد ديگر در نواحي كوهپايه و آبريزهاي كوهستانها سكونت دارند. بنابراين حدود نيمي از كل ساكنان كره زمين به طور مستقيم تحت تاثير محيط كوهستان قرار دارند. بقيه ساكنان زمين هم به طور غيرمستقيم تحت تاثير حضور كوهستان (باد و اثرات آن بر افليم) و منابع پايه (آب) آن است. قاره آسيا بزرگترين، بلندترين و پرجمعيتترين رشته كوههاي جهان را در خود جاي داده است. بيش از دويست ميليون آسيايي در محيطهاي كوهستاني زندگي ميكنند و حدود يك ميليارد ديگر از آنان در پاييندست نواحي مرتفع مستقيما تحت تاثير محيط كوهستاني هستند (آمار سال 1993). بيش از نيمي (52 درصد طبق آمار سرشماري 1353) از روستاهاي ايران يعني جايي كه بخش عمده فعاليتهاي كشاورزي و دامداري را در بر دارد، در نواحي كاملا كوهستاني واقع است. جنگلها و آبخيزهاي كوهستاني بهترين مراتع و بيشترين تنوع حياتي فلات ايران را در خود جاي دادهاند. فلات ايران در كمربند كوهستاني نيمكره شمالي واقع است و حدود دو سوم سطح ايران را در برميگيرد (2/86 ميليون هكتار كوههاي مرتفع و 5/30 ميليون هكتار كوهپايهها و تپههاي مرتفع). در واقع ايران از نظر فيزيكي مجموعهاي از سيتسمها و رشتهكوههايي است كه يك حوزه مركزي را به صورت يك كاسه احاطه كرده است. به ندرت ناحيهاي را در ايران ميتوان يافت كه از كوههاي اطرافش تاثير نپذيرد. به جرأت ميتوان گفت كه شرايط اكولوژيك و اجتماعي - اقتصادي ايران به شدت با محيطهاي كوهستاني آميخته شده و به منابع آن وابسته است.
در طول تاريخ بشر هيچ گاه كوهستانها به سرعت و شدت چهل سال اخير مورد هجوم و تخريب قرار نگرفتهاند. رشد جمعيت، تغيير در الگوي زيست و انتظارات مردم و افزايش ميزان بهرهبرداري از منابع كوهستان منجر به مساله حفاظت و بازسازي محيط و منابع مناطق كوهستاني به عنوان يكي از مباحث كنفرانس جهاني «انسان و محيط» انتخاب شد (فصل 13 دستور كار 21 در كنفرانس جهاني ريو 1992).
مساله چنين مطرح ميشود كه از يكسو:
الف. منابع پايه مناطق كوهستاني از مهمترين منابع طبيعي براي تمدن بشري است. منابع پايه شامل: آب شيرين، برق (انرژي هيدروالكتريك)، منابع بيولوژيك، پوشش گياهي جنگلها، مراتع و حياتوحش و همچنين منابع معدني همگي در اين نواحي متمركز هستند.
ب. محيط و فضاي كوهستان چه از نظر فيزيكي و چه از نظر بيولوژيك و اكولوژيك و همين طور از نظر اقتصادي و اجتماعي بسيار آسيبپذير و شكننده است و نياز به حمايت خاص دارد.
ولي از سوي ديگر
الف. جوامع ساكن در كوهستانها از فقيرترين جوامع بشري هستند و سطح توسعه در اين نواحي بسيار پايينتر از دشتهاست. جوامع مزبور فاقد ظرفيت لازم براي اعمال مديريت ضروري براي حفاظت و بهرهبرداري صحيح از اين محيط و منابع طبيعي حياتي هستند. براي مثال در حال يكه منابع طبيعي مناطق كوهستاني آسيا تامينكننده زندگي هر 6 آسيايي از 10 آسيايي است. اما درآمد متوسط خود ساكنان آن بسيار پايين و حدود 140 دلار در سال بيشتر نيست (درآمد متوسط آسياييها بيش از 1000 دلار در سال برآورده شده است.) بدين ترتيب حتي رسانيدن سطح زندگي اين مردم به بالاتر از خط فقر خود دستاوردي بزرگ تلقي ميشود.
حضور فقر و بهرهبرداريهاي بيرويه از محيط و منابع كوهستانها و رشد بيرويه جمعيت باعث تخريب شديد محيط و منابع موجود در كوهستانها شده كه خود منجر به فقر بيشتر اهالي ميشود.
ب. در سطح جهان و به ويژه در آسيا و كشورهاي در حال توسعه، دسترسي مشكل همواره يكي از علل عدم حضور اين نواحي و جوامع ساكن آن در جريان اصلي توسعه بوده است. اين امر منجر به حاشيهاي شدن سياسي و اجتماعي و عقبافتادگي اقتصادي كوهستانها شده است، به علاوه جوامع انساني كوهستانها به علت وجود خطرات طبيعي بيشتر، چون ريزش مواد، سنگ و يخ و برف، سرماي شديد، زلزله و دسترسي سخت و پرمخاطره همواره در معرض آسيب بيشتري قرار داشته، نيازمند حمايت بيشتر است.
به دليل مطرح شدن اين مسايل بود كه در كنفرانس جهاني «انسان و محيط» در ريو (1992) كه حداقل دو اقدام كلي به شرح زير براي درك ويژگيها و اعمال فعاليتهاي حفاظتي در رابطه با نواحي كوهستاني به تصويب رسيد: 1- كوشش براي انجام و توسعه (ظرفيتسازي) علوم و دانش مربوط به اكولوژي كوهستان در ارتباط با توسعه پايدار محيطهاي كوهستاني.
2- تشويق (ظرفيتسازي) توسعه فعاليتها و راههاي ايجاد درآمد و اشتغال متنوع براي كاهش فشار بهرهبرداري مستقيم اهالي از منابع طبيعي آن مناطق. مورد اول از آنجا اهميت دارد كه اكوسيستمهاي كوهستان آسيبپذيري خاصي دارد. آسيبپذيري و تنوع محيطي نياز به مطالعه اكولوژي مناطق كوهستاني را براي برنامهريزي بسيار پراهميتتر ميكند. پارامترهاي اكولوژيك چون دما، بارندگي، تابش نور و ... كه با تغيير در ارتفاع و يا جهت (شمال يا جنوب) نوسان زيادي داشته، باعث پيچيدگي و تنوع اكولوژيك در اين نواحي ميشود. در حقيقت محيط كوهستان ميتواند در عين حال در برگيرنده بسياري از اكوسيستمهاي مختلف از حاره، نيمه حاره، معتدل و سرد و مرتفع باشد و يا در دو طرف داراي دو آب و هواي كاملا متضاد باشد.
مورد دوم از آنجا داراي اهميت است كه بهبود وضع زندگي مردم ساكن در كوهستانها، ترويج روشهاي بهرهبرداري متنوع و درآمدهاي مختلف در كنار بهبود زيربنايي نواحي كوهستاني از ضروريات ظرفيتسازي مديريت جامع و برنامهريزي توسعه پايدار محسوب ميشود.
عوامل متعارض خارجي (اعمال دخالتها و مديريت) از خود واكنش مثبت و پذيرا با عكسالعملي منفي و دفعكننده نشان دهد.
در اكوسيستمهاي انسان - طبيعت، فضا يا سرزمين و خصوصا فضاي كوهستاني داراي هويتهايي در ابعاد زير است كه هر يك ميتواند نقش تعيينكنندهاي در گزينش نوع اعمال دخالت مديريت و برنامهريزي براي آن داشته باشد. - هويت / نقش اكولوژيك: خصوصيات بيوفيزيكي مكان، زيستگاه انسان و حياتوحش و داراي اكوسيستم با توان و ظرفيت ويژه از نظر اكولوژيك. - هويت / نقش اقتصادي: خصوصيات مكان به عنوان محل بهرهبرداري حاوي محيط و منابع با كاربريهاي ويژه و داراي موقعيت جغرافيايي با مزيتهاي نسبي، ارزش ملكي و قابل تصرف.
- هويت / نقش اجتماعي: خصوصيات مكان به عنوان محل زيست جوامع انساني، نواحي داراي خطر زياد براي جوامع كه فاقد كاربري بوده و براي حفاظت نگهداري ميشوند.
- هويت / نقش تاريخي: خصوصيات مكاني كه در آن فضاي اجتماعي و اقتصادي به طور مستمر وجود داشته، چشمانداز خاصي را به وجود ميآورد و در برگيرنده ويژگيهاي فرهنگي جامعه است.
توجه به ابعاد و هويتهاي مختلف فضا در برنامهريزي كاربري اراضي و آمايش سرزمين، خصوصا در نواحي كوهستاني توجه ويژهاي را ميطلبد. چرا كه در آنجا ساختار و آميزش هويتهاي فضا پيچيدهتر و محيط آنجا بسيار آسيبپذير از نواحي هموار دشتهاست.
وضعيت نواحي كوهستاني در ايران
مهمترين ويژگيهاي فضاي كوهستانهاي كشور ما كه مساله مديريت محيط و منابع را پيچيدهتر و روند توسعه را كند ميكند، توان و پتانسيل نسبتا پايين توليد، آسيبپذيري اكولوژيكي، حادثهخيز بودن، فرسودگي به علت فشار روزافزون بهرهبرداريها و نبودن نظام و قوانين منسجم بهرهبرداري از محيط و منابع آن است.
توان پايين كوهستانهاي ايران از نظر بيولوژيك و آسيبپذيري اكولوژيك آنها بيشتر به علت خشكي ناحيه است. زيرا سرما و گرماي شديد زمستان و تابستان (نوسانات شديد دما) با هم منجر به ايجاد محيطي ميشود، با خاكي كمعمق و معدني روي بستري صخرهاي با شيب تند و شرايط نامساعدي براي رشد، بالندگي و توليدمثل گياهان (توليدكنندگان اصلي) و به تبع آن جانوران و انسان. كوهستانهاي ايران از جمله ديناميكترين كوهستانهاي جهان هستند. در اين نواحي پرانرژي، بالاترين شاخص ريسك و سوانح طبيعي را از فرسايش خاك تا لغزش، زلزله و آتشفشان و بهمن در رشتهكوههاي جوان البرز و زاگرس ثبت كردهاند.
بزرگترين لغزش و حركت كوه در سراسر جهان در زاگرس مركزي گزارش شده (1937 ميلادي) كه منجر به جابهجايي 20 كيلومتر مكعب حجم كوه شده است (در سطحي برابر 166 كيلومترمربع). در چنين شرايطي فشار رشد سريع جمعيت، همرا با تغيير و تحولاتي كه منجر به افزايش انتظارات و تغيير الگوي معيشت اهالي شده، به بهرهبرداريهاي سنگيني منجر ميشود كه فاقد ضوابط و برنامهريزي بوده و تاثيرات مخربي را بر فضاي كوهستانهاي ايران ميگذارد. فقدان قوانين و مقررات و كنترل بسيار ضعيف بر شيوه و شدت بهرهبرداريها از منابع ملي مهمترين ضربهها را بر پيكر كوهستانها وارد ميكند.
مديريت و برنامهريزي محيط كوهستان
مديريت بهرهبرداري و برنامهريزي توسعه در نواحي كوهستاني در دو سطح مختلف (اگر چه مرتبط) مطرح ميشود.
الف. در سطح منطقهاي: كوهستان در كنار دشت مجاورش.
ب. در سطح محلي: داخل كوهستان از ارتفاعات تا درهها و حاشيه رودخانهها.
مديريت و برنامهريزي منطقهاي
وجود شرايط متفاوت اقليمي، تفاوت پتانسيل توليد و كاربريهاي متفاوت اقتصادي از اراضي و منابع در دشتها در مقايسه با كوهستانها باعث وجود ارتباطي مكمل ميان كوه با كوهپايه و دشتهاي همجوارش شده است. توليدكننده كوهستان به بازار دشتها وابسته است و دشتها به منابع و محصولات توليد شده در كوهستان نياز دارند. مهاجرتهاي فصلي و دورهاي با انگيزههاي مختلف از جستوجوي كار در فصول مختلف و استمرار فعاليتهاي توليد تا انگيزههاي جهانگردي و تفرج و فرار از شرايط نامساعد آب و هوايي از ديرباز در جوامع ايراني وجود داشته است. ارتباط مكمل فضاي كوهستان و دشت به خوبي در پديده ييلاق و قشلاق ايرانيان مشهود است.
شايد گوياترين نمود سمبوليك اهميت ارتباط دشت با كوهستانها را بتوان در جريانات آبهاي سطحي از منشا خود در ارتفاعات تا محل مصرف اصلي در دشتهاي حاصلخيز و پرسكنه يافت.
متاسفانه ارتباط ميان كوه و دشت اكثرا به نفع دشت بوده است. حاصل بهرهبرداري (غالبا همراه با تخريب) از منابع ملي ارتفاعات باعث رونق اراضي تحت مالكيت شخصي و زندگي خصوصي اهالي پاييندست شده ولي در كمتر موردي حتي بخشي از منافع حاصل از اين منابع صرف احيا و و نگهداري منشا آن و آباداني ارتفاعات شده است.
بسياري از عوارض و كاستيهاي نسبي موجود در فضاي كوهستان در صورتي كه در جوار و در ارتباط با دشتهاي همجوارش در نظر گرفته شود، به صورت مزيتهاي نسبي پديدار ميشود. استفاده صحيح از مزيتهاي نسبي كوهستانها و دشتها در زمان و مكان مقرر، زيربناي توسعه اقتصادي و منطقهاي و كل كشور خواهد بود. اما دقيقا به علت وجود و حفظ همين ارتباط است كه ميبايست رشد اقتصادي و ميزان سرمايهگذاريهاي عمراني در اين دو بخش يا فضا هماهنگ باشد. حفظ هماهنگي در سرعت رشد با توجه به وضع موجود نسبي كوهستانها و دشتها مستلزم سرمايهگذاري بيشتر و رشد سريعتر كوهستانها نسبت به دشتهاست. به عنوان مثال احداث راههاي ارتباطي، اصلاح زيربنا و ايجاد زيرساختها در فضاي كوهستان حتي براي توسعه خود نواحي دشتي نيز امروزه از اولويت برخوردار است.
متاسفانه برخي از ويژگيهاي ذاتي فضاي كوهستان، سختي شرايط اقليمي و ارضي، افزايش هزينهها در اين شرايط و برخي از عواقب توسعهنيافتگي نسبي، حمل و نقل مشكل، نبود سرمايه و زيربنا و ... باعث كاهش علاقه مردم (حتي خود اهالي) به سرمايهگذاري در كوهستانها ميشود. در واقع ما همواره با فرار سرمايه از كوهستانها مواجه بوده و هستيم. كمبود و انتقال سرمايه به محيط مساعدتر دشتها منجر به فقر بيشتر اهالي و نهايتا تخريب سريعتر محيط و منابع در آنجا ميشود.
با توجه به اهميت توسعه كوهستانها و افزايش سطح زندگي اهالي آن (هم براي توسعه دشتها و هم از نظر حفاظت از منابع پايه) و عدم علاقهمندي به سرمايهگذاري از طرف بخش خصوصي، اين وظيفه به عهده بخش عمومي و دولت خواهد بود تا لااقل در ابتداي كار و براي ايجاد انگيزههاي بعدي سرمايهگذاريهاي اصلي و اصلاح زيرساختها و خدمات را در كوهستانها به عهده بگيرد. اين سرمايهگذاريها اگر چه سنگين و ديربازده هستند ولي از سودمندترين سرمايهگذاريهاي زيربنايي در درازمدت محسوب ميشوند. به علاوه شايد تا عادلانه نباشد اگر اهالي دشتها در برابر بهرهبرداريهاي فراوان و مجاني و تخريبهاي فراواني كه در كوهستان داشتهاند، بخشي از هزينههاي سنگين و ضروري توسعه نواحي كوهستاني را هم به عهده بگيرند.
مديريت و برنامهريزي محلي
مديريت و برنامهريزي صحيح فضاي كوهستان در سطح محلي در درجه اول مستلزم شناخت تنوع اكوسيستمهاي محلي در فضاي ناهموار و متغير آنجاست. در اين حال آگاهي از وابستگي موجود ميان اكوسيستمهاي محلي از ضرورتهاي مديريت صحيح فضاي كوهستاني است.
هر بخش (اكوسيستم) از ناهمواريهاي فضاي كوهستان داراي مزيت نسبي براي يك نوع كاربري است. انواع بهرهبرداري كشاورزي، مرتعداري، جنگلداري، احداث مسكن و جاده و با توجه به نوع كاربري مناسب ناحيه تعيين ميشود. با استفاده صحيح از مزيتهاي نسبي طبيعي و اقتصادي فضاهاي متنوع كوهستان در سطح محلي ميتوان نه تنها كاستيها و نقايص اين فضاها را به حداقل كاهش داد بلكه حتي از آن به نفع مطلوب بهره گرفت.
از ديگر نيازهاي مديريت و اجراي موفق برنامهريزيها در نواحي كوهستاني مشاركت فعال مردم در فعاليتهاست. اين امر به ويژه در رابطه با طرحهاي وسيعتر و جامعتر اهميت خاصي دارد. به عنوان مثال طرحهاي آبخيزداري و يا احيا و بهرهبرداري صحيح از جنگلها و مراتع بدون مشاركت مردم (تطبيق سيستمهاي بهرهبرداري و الگوي معيشتي) به صورتي پايدار ممكن نخواهد شد. در اين رابطه نيز با يكي از تضادهاي فضاي كوهستان مواجه ميشويم. (نياز به سرمايه و نبود سرمايه و يا رابطه فقر و تخريب منابع) يعني نياز به مشاركت مردم در محيطي فاقد روحيه تعاون و مشاركت.
ايجاد روحيه تعاون و همكاري و آمادگي پذيرش نوآوري در جوامع منزوي و پراكنده و محافظهكار كوهستانها به سادگي ميسر نميشود و مستلزم تحقيق، كار و كوشش مضاعف است. در بسياري از موارد به جز آموزش و ترويج وسيع و طولاني،استفاده از ساختار سنتي اجتماعلي ايلي (طايفه، مال و خانوار) تنها چارچوب مناسب براي شكلدهي به ساختاري مشاركتي است. مطالعه و استفاده از روشهاي بومي و سنتي مديريت محيط و منابع كوهستاني نيز در برخي موارد راهگشا براي اعمال روشهاي جديد بهرهبرداري و ايجاد الگوهاي جديد معيشتي است. روشهاي سنتي بهرهبرداري از محيط و منابع حاصل از قرنها ارتباط نزديك انسان با فضاي كوهستاني پيرامونش است. با استفاده از چارچوب و منطق اصلي آن ميتوان همكاري و مشاركت مردم (پذيرش اجتماعي) را ترغيب كرد و به علاوه از ريسك استفاده غلط از روشهاي جديد ولي نامناسب براي اين فضاي خاص و پيچيده نيز ميتوان احتراز ورزيد. براي مديريت صحيح محيط و منابع و برنامهريزي توسعه پايدار در فضاي كوهستاني بايد با توجه به ويژگيهاي محيط محلي و با توجه به ارتباطات منطقهاي كوه با دشت، با حفظ منافع اهالي كوهستان روشهاي مختلف و متناسب با شرايط محلي و سياستهاي كلان ملي را طراحي و پس از حصول اطمينان از پذيرش اجتماعي طرحها، آنها را با مشاركت مردم به اجرا گذاشت. از آنجا كه در حال حاضر هيچگونه برنامهريزي يا مديريت خاصي براي مناطق كوهستاني اعمال نميشود، اين شيوهها بايد برحسب ارزش محيطي، پتانسيلهاي طبيعي متفاوت مناطق كوهستاني و به طبع شرايط محيطي گزينش شوند. توسعه در اين نواحي در هر حال آهسته و سرمايهگذاريهاي سنگين آن بازدهي آرام خواهد داشت. اما در درازمدت همين سرمايهگذاريها ضامن حفظ منافع كل منطقه و منتهي به ظرفيتسازي براي برنامهريزيهاي هماهنگ و پايدار آينده خواهد بود.
پيرو عدم كارآيي برنامهريزيهاي بخشي در كوهستان و عدم انطباق ميان بسياري از اصول مديريت نواحي هموار دشتي در كوهستانها، نياز به برنامهريزيهاي متكي بر توسعه غيربخشي و يكپارچه و قوانين جديد و خاص توسعه و مديريت محيط و منابع كوهستان در سطح جهاني، مشخص و معلوم شده است، شايد به به تبع همين نياز واقعي است كه قوانيني چون «قانون كوهستان» در كشورهاي جامعه اروپا تدوين و تصويب شده است.
ماده اول قانون كوهستان ميگويد: «ويژگي و هويت خاص فضاي كوهستان بايد توسط دولتها شناسايي شده و نياز به ملحوظ كردن اين شناخت در سياستگذاريهاي ملي كشورها مسلم است.» در كنفرانس جهاني ريو، بخشي از دستور كار 21 (كه تمام ملل جهان متعهد اجراي آن شدهاند.) به محيطهاي آسيبپذير كوهستاني اختصاص يافت.
سرزمين ما با تاريخ طولاني تجربيات ارتباط انسان با محيط كوهستاني از گنجينه غني تجربيات درباره زيست و توسعه پايدار در نواحي كوهستاني برخوردار است.
آميزش اين تاريخ و سنن با تازهترين دستاوردها در كشورهاي توسعهيافته اروپا در رابطه با مديريت و برنامهريزي توسعه كوهستانها تلفيق مناسبي براي ساخت سياستها و خطمشيهاي توسعه آينده نواحي كوهستاني كشورمان خواهد بود. براي ظرفيتسازي و اعمال فعاليتهاي مطالعاتي مديريتي همانند بسياري از نقاط جهان شايد موثرترين و كمهزينهترين كار، ايجاد شوراهاي كوهستان در سطح بخشداريهاي نواحي كوهستان در سطح بخشداريهاي نواحي كوهستاني باشد. چنين شوراهايي شامل كميتههايي نظير كميته اهالي، كميته مسئولان محلي و كميته پشتيباني فني، ميتواند با صورتبرداري و نظارت بر تمامي فعاليتهاي جاري در مناطق كوهستاني و حيطه بخشداريها مسايل را بررسي كنند و پيشنهاد دهند و با توجه به نيازها، مطالعات و يا پروژههاي اولويتدار اجرايي مديريتي تصويب شده در شوراي عالي كوهداري را اجرا كنند.
علم ورزش ، علمي است که در آن به مسائل علمي و تخصصيورزش پرداخته مي شود و هدف از اين علم آن است که علاقه مندان به ورزش از اين طريقپي به کليه مسائل مربوط به علوم ورزش برده و آن را بکار بندند تا کمتر دچار آُسيبشده و همچنين از طريق علم ورزش مهارت خود را در هر رشته ورزشي افزايش دهند . آدمي در مراحل تمدن بهدرجات عالي رسيده وانديشهو فکر او بسيار تابناک شده و حاصلکار و انديشه و هوشمنديانسانيعنيعلومو معارف بشري نيز روز به روز وسعتيافته است . هر يک ازدانشها و فروغمعرفتهاي انساني در قرن بيستم به صورتدرياي پهناور در آمده است به طوري که در هر يک از رشته هاي علوم بايد سال ها وقتصرف کرد تا در آنتخصصيابد و به مقام شامخي برسد ، نه تنهاناگزير است از برگزاري مسابقه آن علم يا فن در جهان آگاه گردد و از بزرگان آن رشتهتاسي جويد و پيش برود ، بلکه همين فرد بايد علاقمند به اين رشته هم باشد و همينموارد لزوم داشتناطلاعاتکافي و يامعلومات عموميرا ايجاب مي کند . امروزه هيچکس حتي کساني که فقطورزشرا بخاطر ورزش نهبخاطر اهدافقهرمانيدررقابتهاي رسمي انجام مي دهند ، نمي توانندمنکر ارزش روش هاي علمي در بالا بردن سطحتکنيک،تاکتيکو بطور کليکيفيتتيم ها در هر نوع ورزشي باشند . درورزش اجراي صحيحمهارتها وابسته به رعايتاصولو قوانيني علمي متکي بر اصولمکانيکيوبيومکانيکياست . وقتي رقابت ها در سطححتي صدم ثانيه ها کشيده مي شود صرف نظر از تلاش شخصي ورزشکار در پيروزي ، به طوردقيق ارزش تمرينات و نحوه ي استفاده حداکثر از قدرت و توانورزشکاردر تمرينات توسط يکمربيآگاه و با استفاده از روش هاي علمي وساير خصوصياتي که يک مربي موفق بايد داشته باشد از جمله اصول علميتربيت بدني،برنامه ريزيصحيح تمرينات به نحوي کهورزشکار در روزمسابقهدرحداکثر کيفيت بدني و توان مسابقه باشد به طور کامل روشن و غير قابل انکار است . اگر ما ادوار گذشته را مورد مطالعه قرا دهيم در مي يابيم که در مسير عموميتاريخ زندگاني انسان ، فرهنگ ها و تمدن هاي بسياري بوجود آمده است و پيدايشاجتماعات و حرکت آنان اگر چه به ظاهر مستقل بوده ولي به حقيقت در يکديگر تاثيراتمتقابل داشته و تاريخ عمومي بشر را از جنبه هاي حرکت دروني و بيروني به وجود آوردهاست .
نقش اساسي علوم ورزشي
اگر چه علومورزشي و نقش اساسي آن در بين تماميمللهنوز به مراحلکمالنرسيده ولي بدين نتيجه نهايي رسيده استکه اولا: اجتماع انساني چون تشکلالکترونيوپروتونيو تجمعمنظومههاي شمسي پيوسته متحرک و متکامل بودهو از مراحل مختلفي گذشته است و در ثاني : تحول و حرکت افراد اجتماع نه فقط از جنبههاي معنوي و دروني مورد مطالعه بوده بلکه براي تطابق حرکات روحي و جسمي انگيزه هايعلمي را مورد توجه قرا داده و دوام حيات و زندگي خويشتن را در اين يافته است که جسمو روح خود را مبتني بر تحول زمان ونظام خلقتهماهنگ ساخته تا با توازن اين دوپديده ي محسوس و معقول سزاوار عدلآفرينشو محق به ادامه ي زندگي سالم ومتعالي باشد . ورزش محتوي زندگي نيست بلکه نوايي است که زندگي را همراهي مينمايد . حفظسلامتملل و ايجاد تحول در جوامع مختلف ،همان قدر براي سرنوشت و زندگي بشري هم بوده است کهاکتشافاتو اختراعاتصنعتيبوده اند .
همه ي اينتلاشها ،تحقيقها ،تفسيرها وتجربياتوآزمايشهاي علمي در اين مدت بيش از دو قرنباعث شدندتربيت بدنيبه صورت علم جداگانه اي درآمده وانجام ورزش براي مردم جوامع صنعتي جنبه ي حياتي پيدا کند براي اين که احتياج جوامعکنوني ، بهنيروي انسانيسالم بيش از هر زمان ديگر قابللمس است ، در جوامعي که نارسائي هاي کمي و کيفي ورزش وجود دارد عقب افتادگي آنجامعهنيز چشمگير است و از اين روست که ورزش امروز در جوامع مترقي دنيا علاوه بر اثراتبهداشتيو نقش مهم آن در سلامت يک ملت بهعنوان يک پديده ي اجتماعي و عامل مهم اقتصادي مورد مطالعه وپژوهشعلمي قرار مي گيرد به اين دليل کهترقي دانش و فنون و پيشرفت تمدن مسائل تازه اي به وجود آورده است که در گذشته يامورد نظر نبوده و يا آن که چندان توجهي به آن نمي شد .
بررسي هاي عملي ورزش وتربيت بدني در جوامع صنعتي امروز جدا از پژوهش هايپزشکي،آموزش و پرورش،روانشناسي،بهداشت،جامعهشناسي،اقتصادوتاريخنبوده بلکهبا همه ي علوم فوق رابطه مستقيم دارد .
تربيت بدن فرصت را به کودک ، نوجوان وجوان مي دهد کهاستعدادهاي خود را بيازمايد و به پرورش خودبا راهنمايي مربي آگاه همت ورزد . نوجوان و جوان امروزي فقط در محيط ورزش حاضر استنظم را بپذيرد ، چرا که در آن محيط همه مانند او به دستورها ومقرراتمربوط احترام مي گذارند و مسئلهتبعيضمطرح نيست همسالان و همراهان ديگرش هممجبورند به دستورهاي مربي عمل کنند .
علوم تغذيه در ورزش
شايد فقط يک ورزشکار حرفهاي از ارزش تغذيه در انجام ورزش ها آگاه باشد و به خوبي نقش تغييراتي را که رژيمغذايي در بهبود انجام تمرينات دارد را درک کند. شواهد بسياري نشان دهنده رابطهبين مصرف غذا و انجام ورزش ها هستند. همچنين يکرژيمغذاييبد، به طور يقين اثر منفي بر انجام حرکات ورزشي، حتي اگر به صورت غيرحرفه اي باشند، دارد. يک رژيم غذايي که شامل مقدار کافي ازکالري،ويتامينها، مواد معدني و پروتئين باشد،انرژي لازم براي انجام يک مسابقه و يا يک ورزژش تفريحي را تامين مي کند.
ارتباطتغذيهباورزشاز پيش از عصرطلائىيونانشناخته شده بوده است. توجه بهفعاليتهاى جسماني، غذاى مناسب و در کل سلامت عمومى بدن ذهن دانشمندان سامورائي،هندي، مصري، ايرانى و ديگر تمدنهاى قديمى را به خود مشغول نموده بود. بيابانگرداناوليه از غذاهائى چونماهي،گوشتحيوانات وحشي،دانهها، حبوبات، غلات و ميوههاى وحشى در دسترس استفاده مىکردند. در واقع مىتوانعدهاى از آمادهترين افراد اين گروه از لحاظ جسمانى را اولين ورزشکارانتاريخناميد، چراکه اغلب مسافتهاى طولانى را در زمين دشمن يا اقليمهاى ناآشنا براى بهدست آوردنغذا طى مىکردند. بعدها، وقتى شکارچيان بهطور ثابت در يک محل مستقر شدند، براىتقويت دستها به انجام ورزش هم مبادرت ورزيدند.
فيزيولوژي ورزشي
فيزولوژي ورزش ، مطالعه آموزش تاثيرات بلند مدت فوري ومشارکت ورزش بر روي سيستم متعلق به جسم انسان مي باشد.
تغذيه و اساس عملکرد انسان در ورزش
تغذيهمناسب ،پايه و اساسعملکرد جسمانيرا تشکيل مي دهد زيرا علاوهبر فراهم کردن سوخت براي اعمال زيستي ،موادشيمياييمورد نياز براي استخراج و استفاده ازانرژيبالقوهموجود در اين سوخت را نيز مهيا مي کند . غذاهمچنين تامين کننده عناصرضروري براي تشکيل بافت جديد و ترميمياختههاي موجود است . شايد بعضي چنينپندارند که چون تغذيه مناسب برايتمرين هاي ورزشيرا مي توان به آساني ازطريق رعايت رژيم غذايي کاملا متعادل بدست آورد در مطالعهعملکردهاي ورزشيتغذيه مناسب چندان اهميتيندارد . با اين حال ، اين موضوع مورد تاکيد است که وقتي مطالعه تمرين هاي ورزشي ازبعد ظرفيت هاي انرژي مورد توجه قرار مي گيرد ، بايد از منابعانرژي غذاييو نقش مواد غذايي در مراحل آزادسازي انرژي آگاه بود . با اين ديدگاه براي علاقمندان بهورزشاين امکان وجوددارد که اهميت تغذيه مناسب را درک نمايند و اعتبار ادعاهاي مربوط بهمکملهاي غذاييو اصطلاحات تغذيه اي ويژه براي کمک به عملکرد هاي جسماني را به شکلنقادانه اي ارزيابي کنند . چون مواد غذايي مختلف عامل ايجاد انرژي تنظيم مراحلفيزولوژيکمربوط به تمرين هاي ورزشي هستندبنابراين مي توان اصطلاحات رژيم غذايي را با بهبود عملکرد ورزشي مرتبط دانست . اغلبافراد وقت و انرژي چشمگيري را صرف دستيابي به عملکرد ورزشي بهينه مي کنند و تنها بهدليل پيروي از يک برنامه تغذيه اي ناکافي ، مغاير و گاه مضر با شکست روبرو مي شوند . سرانجام اينکه اکنون مشخص شده است که روش هاي گوناگون تغذيه صحيح مي تواند باامراض مختلف مقابله کند و تمرين هاي ورزشي منظم در اين امر سهم مهم و مثبتي دارد .
انرژي و فعاليت هاي جسماني در ورزش
واکنش هاي شيمياييکه نيازي به مصرفاکسيژنندارند به سرعت انرژي قابل توجهي براي دوره هاي کوتاه زمان توليد مي کنند . اين نوعواکنش هاي بي هوازيسريع براي حفظ يک عملکردمعياري سطح بالا در فعاليت هاي سرعتي و ساير اعمال انفجاري شديد کمال اهميت رادارند . براي مقايسه در فعاليت هاي هوازي طولاني مدت ، انرژي از مواد غذايي و ازطريق واکنش هايي که نيازمند اکسيژن اند گرفته مي شود . براي اينکه اين عمل نتيجهبخش باشد فرآيند شرايطفيزولوژيکايجاب مي کند تا از چگونگي توليدانرژي براي حفظ فعاليت هاي ورزشي ، منابع اين انرژي و انرژي مورد نياز براي فعاليتمعين آگاهي داشته باشيم .
در اين بخش به طور گسترده اي نحوه اخذ انرژي شيمياييموجود در مواد غذايي به وسيله ياخته و استفاده از ان براي توان دهي به اعمال زيستيبررسي مي شود و البته بر اهميت مواد غذايي و فرآيندهاي انتقال انرژي در تداوم اعمالفيزيولوژيک به هنگام فعاليت هاي سبک ، متوسط و شديد تاکيد مي کند .
رابطه حرکت و ورزش با دستگاه تنفس
ارتباط حرکت بادستگاه تنفسبسيار روشن و آشکار است . شماده پله را تند بالا برويد و يا 100متر تند بدويد . ملاحظه مي کنيد که نفس شما بهشمارش مي افتد . توضيحش ساده است . ماشينهاي موتوريبراي حرکت هاي تند بنزين زيادتري لازم دارند . بدن انسان نيز براي حرکت تند احتياجبه نيرو و انرژي بيشتري دارد. اين انرژي با سوخت و ساز مواد غذائي در مقابل اکسيژنيعني اکسيداسيون به دست مي آيد . زندگي سلولهاي بدن و فعاليت آنها به اکسيژن بستگيدارد . شما اگر روي پايتان طوري بنشينيد که روي شريان پا (رگ پا ) فشار بيفتد درچند دقيقه پايتان کرخت مي شود و گز گز مي کند . اين همان کندي جريان خون و کمبوداکسيژن است ،همانطور روي شريان هاي نقاط ديگر بدن اگر فشار بياوريد يا مانعي مجرايرگ ها را مسدود نمايد ( مانند آمپولي در شريان قلب ) جريان خون و اکسيژن قطع و عضوبا ورود ناراحتي از کار خواهد افتاد . تحمل اعضا ء بدن در مقابل کمبوداکسيژنمتفاوت است . دست و پا و اطراف بدن تا 1-2 ساعت به قطع جريان خون تحمل دارند ولي ازهمه بيشتر مغز و قلب به اکسيژن احتياج دارند . پس از قطع جريان اکسيژن ( قطع تنفس ) مغز در يکي دو دقيقه و قلب نيز در 2-3 دقيقه از کار مي افتد . خوشبختانه اکسيژن بهمقدار فراوان و مفت و مجاني در هواي آزاد وجود دارد و 21% ترکيب هوا اکسيژن است . در سطح دريا غلظت آن بيشتر و در ارتفا عات هر چه بالا تر برود مقدار آن کمتر مي شود .
فشار آتمسفر تا ارتفاع 3000 متر هر 10 متر يک آتمسفر کمتر مي شود . از 3000متر به بالا هر 20 متر يک آتمسفر کمتر مي شود .
در هر ارتفاعي نسبت اکسيژن باگازهاي ديگر ترکيب هوا ثابت و 21% مي باشد . اگر کسي سوارهواپيماو ياهليکوپترشود و در ارتفاع 6000 متر پيادهشود گرفتار مشکلات تنفس و کمبود اکسيژن بوده به تنگ نفس ، سر گيجه و تهوع و بيحاليگرفتار خواهد شد و از 8000 متر به بالا قادر به تنفس و زندگي نخواهد شد . ولي باصعود چند مرحله و اقامت چند روزه در فواصل ارتفاعات مکانيزم اتوماتيک بدن با تحولاتو تغييرات هشيارانه و اعجاب انگيز در ترکيبات خون کمبود اکسيژن را جبران خواهد کرد . در استراحت چند روزه در ارتفاعات با مکانيزم اسرار آميزيطبيعتهشيار بدن به نسبت کم شدن غلظت اکسيژندر هواي بلندي ها تعداد گلبول هاي قرمز ( اکسيژن آور ) خون را بالا مي برد تا گلبولهاي زياد از غلظت کم هوا اکسيژن کافي را فراهم کرده آفتي از کمبود اکسيژن در سلولهاي بدن عارض نشود . اين اختلاف در تعدادگلبولهاي قرمز خون به طور طبيعي در خونساکنين کنار دريا و يا ارتفاعات وجود دارد. ساکنين همسطح دريا در يک ميليمترمکعب خون در حدود 4 ميليون گلبول قرمز دارند ، در حاليکه ساکنين فلاتهاي بلند مانندتبت،هيماليا، جبال آند درآمريکاي جنوبيدر هر ميليمتر مکعب خون 6ميليون گلبول قرمز دارند .
موقع فعاليت بدني هنگام صعود در ارتفاعات با توجه بهکمبود غلظت اکسيژن و نياز مبرم بدن به اکسيژن بيشتر در موقع فعاليت بدني ، قلب ودستگاه تنفس همزمان فعاليت فوق العاده اي را از خود نشان مي دهند . تعداد تنفس از 16 به 40-50 بار در دقيقه و ضربان قلب از 72 به 140-180 بار در دقيقه بالا مي رود . اين افزايش فوق العاده ضربان هاي قلب و شمار تنفس هاي عميق احتياجات اکسيژن بدن ازفعاليت زياد را از فشار کم اکسيژن هوا فراهم و از بروز عوارض کمبود آن جلوگيري مينمايد . رابطه حرکت وورزشبا دستگاه تنفس دراخذ و جذب و استفاده صحيح از اکسيژن خلاصه مي شود . ريه ورزشکاران در حکم ماشينسيار و آماده به کار است . ورود هوا با فشارهاي مکرر در نفس هاي عميق هنگام فعاليتبدني ، هجوم امواج هوا به داخل ريه ها برونشها را بازتر ، عضلات آنها را ورزيده ترو امواج تارهاي کرکي داخل برونشها را زنده تر و شاداب تر نگه مي دارد و در آنهاتمام حبابهاي ريه ها در حال فعاليت مي باشند و جريان سريع خون در جدار حبابها رشدشان را کاملتر و جذب اکسيژن را سهل تر و فراوان تر مي نمايد .
چرا ورزش کنيم ؟
مـيلـيـون هـا بـار تا به حال شنيده ايد : ورزش کردن برايتان خوب و يـکـجـا نشـسـتن و تلويزيون تماشا کردن برايتان بداست. امـا در کـنـار ايـنـکـه به شما کمک مي کند تا کالري بيشتري سوزانده و خوش هيکل تر شويد، چه فوايد ديگري دارد؟در ايـنجـا مـي خواهيم ۵ فايده مهم ورزش کردن را براي شما بازگو کنيم.
1-کمک مي کند که بهتر و راحت تر بخوابيد.
اگرچه ممکن است از نظر شما مسئله اي بديهي بيايد، اما تحقيقات مربوط به ورزش کردن با راحت خوابيدن به تازگي انجام شده است. اين تحقيقات نشان داده است که به طور ميانگين 20 الي 30 دقيقه ورزش براي سه تا چهار روز در هفته کمک مي کند که خواب راحت تري داشته باشيد. هر چند، بهتر است که روز ها يا بعد از ظهرها ورزش کنيد نه شب ها قبل از خواب چون در اينصورت خيلي پرانرژي خواهيد شد و به سادگي خوابتان نخواهد برد.
ورزش کردن کمک مي کند راحت تر خوابتان ببرد و بهتر بخوابيد و ساعت خوابتان را هم بيشتر خواهد کرد. همچنين کيفيت خواب شما را هم بالاتر خواهد برد و سبب مي شود که خواب عميق تري داشته باشيد.
2- باعث مي شود ديرتر پير شويد و از مرگ نابهنگام هم جلوگيري مي کند.
هر چه سنتان بالاتر مي رود، ورزش منظم مي تواند شما را از نظر بدني متناسب و سالم نگاه دارد. همچنين وضعيت پوست و ماهيچه هاي شما را هم بهتر خواهد کرد، قابليت انعطاف شما را بالاتر خواهد برد و از بسياري بيماري هاي مربوط به پيري از قبيل پوکي استخوان و بيماري هاي قلبي جلوگيري خواهد کرد.
3-مفصل ها، استخوان ها و ماهيچه هاي شما را سالم تر نگاه خواهد داشت.
هر چه سنتان بالاتر مي رود، تراکم استخوان هايتان و انعطاف پذيري مفصل هايتان کمتر خواهد شد. ورزش کردن به طور منظم يکي از بهترين راه ها براي کم کردن مشکلات مربوط به ماهيچه ها، مفصل ها و استخوان ها است. يک برنامه ورزشي منظم به شما کمک مي کند که قوا و انعطاف پذيري خود را حفظ کنيد.
4-سيستم دفاعي بدنتان را تقويت خواهد کرد.
تحقيقات مختلفي نشان داده است که ورزش قدرت سيستم دفاعي بدن را بالا مي برد. در نوجوانان و بزرگسالان ورزش مي تواند به عنوان يک محرک طبيعي براي سلول هاي دفاعي به حساب آيد. در افراد سالخورده عملکرد سيستم دفاعي خود به خود ضعيف مي شود که مي تواند خطر ابتلا به بيماري هاي مسري و واگيردار را افزايش دهد. اما تمرينات ورزشي منظم و متعادل مثل پياده روي و دوچرخه سواري مي تواند به طور تقريبي اين ضعف سيستم دفاعي را در بدن کاهش دهد.
5-حافظه را قوي تر خواهد کرد.
تحقيقات بسياري نشان داده است که افرادي که روي قاعده اي منظم ورزش مي کنند حافظه و قدرت تمرکز بهتري دارند. پياده روي سه روز در هفته به مدت 45 دقيقه براي بالا بردن زيرکي و هوش شما کافي است. ورزش هاي هوازي قسمت هاي جلويي و جداره هاي بالايي مغز که به تمرکز مرتبط است را تحريک مي کند.
ژیمناستیک ریتمیک یکی از زیباترین و پر ریزه کاری ترین ورزشها است، که ترکیب کاملی از علوم ورزش و زیبایی شناسی است و در میان ورزشهای مسابقات المپیک قرار دارد. این ورزش ترکیبی از تحرک و انعطاف پذیری ژیمناستیک، دانش تکنیکی باله و ریتم و برانگیختگی رقص مدرن است که حرکات موزون، گویا، مختصر و با متانت آن تقریبا" بی رقیب می باشد.
ژیمناستیک ریتمیک با حرکاتی به زیبایی و متانت باله اجرا میشود و در کل بسیاری از فرمهای قرارگیری و پرشها را از باله وام گرفته است. هنگامی که ژیمناستیک ریتمیک نظر فدراسیون بین المللی المپیک (FIG) را در قرن بیستم جلب کرد، علاقمندان آنرا ژیمناستیک مدرن نام گذاری کردند. اما با پی گیری تاریخ نسبتا مبهم آن، میتوان قدمت این ورزش را تا قرنگذشتهدنبال کرد
در سالهای 1800، ژیمناستیک ریتمیک به شکل ژیمناستیک گروهی وجود داشته است و میتوان در آن نشانه هایی از طراحی رقص ابتدایی را پیدا کرد. پیشرفت این ورزش تا سالهای 1930 که در اولین دوره مسابقات ورزش تجربی در اروپای شرقی معرفی شد، بسیار کند بود. زمانی که FIG به این ورزش علاقمند شد، مدتها بود که حرکات پیچیده زمینی ژیمناستیک ریتمیک، توجه و علاقه تعداد زیادی از ژیمناستهای زن را جلب کرده بود. در سال 1962 این ورزش توسط کمیته جهانی المپیک به عنوان یک رشته رسمی پذیرفته شد و یک سال بعد، مسئولان ورزش بوداپست یک برنامه سابقه جهانی برای این رشته برگزار کردند و در سال 1964 این مسابقات، بعنوان اولین دوره مسابقات جهانی قهرمانی ژیمناستیک ریتمیک، نام گذاری شد. لودمیلا ساوینکووا (Ludmila Savinkova) از شوروی اولین قهرمان جهان در این رشته است. این مسابقات در سری اول تنها شامل 28 شرکت کننده از ده کشور اروپایی بود. این ارقام به سرعت افزایش پیدا کرد و این رشته در تمام جهان علاقمندان فراوانی پیدا کرد.
اولین حضور ورزشکاران ژیمناستیک ریتمیک در مسابقات المپیک در سال 1984 بود و به سرعت توجه عموم را به خود جلب نمود و تماشاگران و دست اندرکاران به سرعت به امکانات آن پی بردند. این رشته که با کمک وسایل خاص انجام میشد یک رشته ورزشی مختص بانوان بود. دختران جوان و زنان در هر سنی میتوانستند به این ورزش بپردازند و آنرا به صورت تفریحی یا حرفه ای دنبال کنند. ژیمناستها همراه با موسیقی برنامه خود را در زمینی به وسعت 13 متر مربع اجرامیکنندوازوسایلی چون طناب،
حلقه،توپ وروبان استفاده میکنند.
در مسابقات انفرادی، شرکت کنندگان با 4 یا 5 وسیله چند برنامه اجرا میکنند و در مسابقات تیمی، تیمهای 5 نفره یک بار با میل club برنامه اجرا میکنند و یک بار به این صورت که دو نفر از آنها به حلقه و سه نفر به روبان مجهز هستند. در برنامه های گروهی، کار بر اساس قابلیتهای ورزشکاران در انجام حرکات هماهنگ و هم گام و توانایی آنها در به کار بردن ابزارها ارزش گذاری میشود. هرقدر بده بستان بین ورزشکاران بیشتر باشد، تماشاگران بیشتر محو زیبایی، هیجان و مهارت گروه میشوند.
یکی از محسنات این رشته ورزشی به دست آوردن تواناییهای اولیه در شناخت ریتم و اجرای حرکات موزون مانند: انعطاف پذیری، حفظ تعادل، قدرت بدنی، چالاکی و هماهنگی بین حرکات دست و چشم است که میتواند در ورزشهای دیگر نیز بسیار کارآمد باشد. با تعلیم صحیح، قابلیتهای کودکانی که در کلاسهای معتبر ژیمناستیک ریتمیک شرکت میکنند بسیار افزایش میابد
ژیمناستیک ریتمیک (۲)
در مطلب قبل ژيمناستيک ريتميک بطور خلاصه با این ورزش مفرح و زیبا آشنا شدیم در این قسمت توجه شما را به ادامه این مطلب که راجع به ویژگیهای این ورزش و انواع وسایل انجام آن است جلب می کنیم.
هماهنگی : با آموختن مهارتهای اولیه ژیمناستیک ریتمیک، کودک به حس دقیقتری از تعادل، خودآگاهی و هماهنگی حرکات دست مییابد.
اعتماد به نفس : ژیمناستیک ریتمیک بر پایه آموزش تدریجی حرکات از ساده به پیچیده قرار دارد. هنگامی که کودک می آموزد حرکات پیچیده را انجام دهد، این پیشرفت به او اعتماد به نفسی میدهد که در تمام رفتارهای او موثر خواهد بود.
انضباط : کودک در حین آموزش یاد میگیرد که اگر کاری را با قانون و آداب خاصی انجام دهد، موفق خواهد شد و رسیدن به این برنامه به انضباط نیاز دارد. مفرح بودن این ورزش، خود بهترین مشوق برای ادامه دادن منظم آن خواهد بود.
خلاقیت : ژیمناستیک به کودکان امکان میدهد تا به روشهای خاص خودشان ابراز وجود کنند. قسمت مهمی از ژیمناستیک به کشف حرکات وفرمهای تازه اختصاص دارد. کودکان مدام به فکر تجربه حرکات جدید و رسیدن به شیوه های ابداعی برای انجام آنها هستند. ابزارها در ژیمناستیک ریتمیک : رنگ ابزارهای ژیمناستیک ریتمیک مناسب با رنگ لباس ورزشکاران انتخاب میشود و از سال 1997 استفاده از رنگهای طلایی و نقره ای هم آزاد اعلام شده ست.
طناب : طناب از جنس کنف یا مواد مصنوعی ساخته شده است و اندازه آن متناسب با قد ورزشکار انتخاب میشود و دو سر آن گره زده شده است. فرمها و فیگورهای تکنیکی که با طناب اجرا میشود با یک یا دو دست اجرا میشود و طناب میتواند به حالتهای کشیده یا آزاد قرار بگیرد. طناب غالبا به شکل یک موجود مار مانند حمله کننده به نظر میرسد و به دور ژیمناست میپبچد. اما نرمی و انعطاف بدن ورزشکار با ظرافت از چنبره آن خارج میشود.
حلقه : حلقه از چوب یا پلاستیک ساخته میشود و محکم و غیرقابل انعطاف است. قطر داخلی آن بین 80 تا 90 سانتیمتر و وزنش حداقل 300 گرم است. مقطع حلقه میتواند به اشکال مختلف باشد، از جمله دایره، مربع، لوزی و... حلقه، معرفیک فضا است و این فضا باید تا حد امکان توسط ژیمناست، که در درون آن حرکت میکند، بهکار گرفته شود. به کار بردن حلقه باید همراه با تغییر مکان مداوم جای دست بر روی آنباشد و شکل حلقه اجرای حرکاتی چون غلطیدن، معلق و وارو زدن و حرکاتی چون طناب زدنرا میطلبد. اصل مهم دراین حرکات، هماهنگی صحیح و دقیق حرکات است.
توپ : توپ از جنس پلاستیک ساخته میشود، قطر آن بین 18 تا 20 سانتیمتر بوده و حداقل 400 گرم وزن دارد. توپ تنها ابزاری است که نباید محکم گرفته شود. به این معنا که رابطه بین ابزار و بدن ورزشکار باید بسیار وابسته حس لامسه و حرکات نرم ومماس بدن باشد.توپ با هماهنگی کامل با بدن حرکت میکند. پرتابهای ناگهانی با کنترل زمان و گرفتن به وقع توپ، از عوامل ایجاد کننده هیجان برنامه هستند.
میل : میل ها از چوب یا پلاستیک ساخته میشوند و طول آنها بین 40 تا 50 سانتیمتر و وزن هرکدام حداقل 150 گرم است. میل از سه قسمت تشکیل شده است : بدنه(قسمت پیازی شکل)، گردن( قسمت باریک) و سر( قسمت کروی کوچک). قطر قسمت سر نباید از 3 سانتمتر بیشتر باشد. ژیمناست از میل ها برای انجام حرکات نامتقارن چون چرخاندن، پرتاب کردن و گرفتن و تمام حرکات تردستانه ممکن استفاده و آنها را با فیگورهای ژیمناستیک ترکیب میکند. تمرین و اجرای برنامه با میل احتیاج به حس بسیار تقویت شده ریتم، زمان بندی، هماهنگی حواس و دقت فراوان دارد. کار با میل بیشتر برای ورزشکارانی که دست چپ و راستشان از قدرت یکسان برخوردار است (ذوالیمینین هستند) توصیه میشود. دسته : دسته از چوب، پلاستیک یا فایبرگلس ساخته میشود. قطر آن حداکثر 1 سانتیمتر و طول آن همراه با حلقه بین 50 تا 60 سانتیمتر است.
روبان : روبان از پارچه ساتن یا هرنوع پارچه آهار نخورده و لغزان ساخته میشود. عرض آن بین 4 تا 6 سانتیمتر و طول آن حداقل 6 متر است. این بخش باید یکسره باشد و قسمت انتهایی آن برای اتصال به حلقه دسته میتواند تا بخورد.یک لبه محکم کننده حداکثر 5 سانتیمتری، میتواند داخل دو لایه سر آزاد روبان قرار بگیرد تا انجام حرکات را ساده تر کند. وزن آن حداقل 35 گرم است. روبان ابزاری بلند و سبک است و میتوان آنرا به هرسو پرتاب نمود. حرکات زیبای آن با ساختن فرمها و اشکال در فضا به وجود می آید. پرواز آن در هوا اشکال و تصاویری از هر نوع ممکن و هر اندازه ای به وجود میآورد و میتواند تداعی کننده ریتم های مختلف موسیقی و حرکت ورزشکار باشد. حرکات حلزونی، ماری و پرتابها از جمله حرکات اصلی این بخش هستند .
روانشناسی ورزش در بردارندة گزینش درست و برانگیختن ورزشکاران است به گونهای که هر ورزشکار بتواند در بالاترین حد توانایی خود به رقابت بپردازد ورزشکاران در این راستا باید راهبردهایی را به کار گیرند تا رقیبان را روحیهزدایی کنند با سطح بسیاری بالای فشار مقابله و یا آن را کم کنند از داروها سوء استفاده نکنند راهبردهای تیمی موفقیت آمیزی را به کار گیرند و مهارتها را آموزش دهند و بیاموزند. روشن است که روانشناسی عنصر اصلی رقابت ورزشی است. مطالعة روانشناسی و استفاده از آن در موقعیت ورزشی شخص را توانا میسازد تا 1- رفتاری را توصیف کند (ورزشکاران تیمی که پیوسته برنده میشوند نسبت به گروه دیگر دوستانهتر رفتار میکنند تا ورزشکارانی که پیوسته میبازند) 2- رفتاری را تبیین کند (شکست غیر منتظره ممکن است به این سبب روی داده باشد که تیم خودی برانگیختگی لازم را نداشت. از سوی دیگر تیمی که قبلاً شکست خورده بود در وضعی بهتر و آماده بود تا ثابت کند که میتواند رقیبی با ارزش را شکست دهد.) 3- رفتار و پیش بینی کند (اگر مربی ورزش با اوقات تلخی آموزش دهد ورزشکار به سبب اضطراب و ناتوانی در تمرکز نخواهد توانست گفتار او را به خاطر بسپارد.
روانشناسی ورزش از نیمة سالهای 1980 بیشتر با زمینههایی ارتباط یافت که فراتر از عملکرد ورزشی میروند شایان توجه ترین زمینهها مطالعة روان فیزیولوژی (Psychophysiology) روانشناسی تمرین (exercise psychology) بودهاند در حالی که پژوهش و فعالیت روانشناسی ورزش به گونة سنتی متوجه پرسشنامههای روانشناسی و نتایج علمی بودند پژوهش روان فیزیولوژیکی پاسخهای فیزیولوژیکی (بدنی) را که بر شناخت (cognition) (اندیشه و عواطف) و عملکرد اثر میگذارند و یا آن را همراهی میکنند مطالعه میکند برای نمونه اگر عملکرد ضعیف به اضطراب بالا نسبت داده شود شایان توجه خواهد بود که بدانیم آیا تغییرات و تنش عضلانی میزان ضربان قلب و با پاسخهای بدنی دیگر نیز مانع عملکرد میشود یا نه چنین دادههایی به مربیان و دانشمندان ورزش امکان میدهد تا استفاده از برخی فنون روانی را پیشنهاد کنند (برای مثال شل کردن عضلات و خیال پردازی) تا اثر این تغییرات نامطلوب در فرآیندهای جسمانی را کاهش دهد پژوهشهای منتشر شده در سالهای اخیر اغلب در بردارندة اندازه گیریهای فیزیولوژیکی هستند که در تبیین ارتباطهای علت و معلولی احتمال بین عواطف و اندیشه های شخص و عملکرد بدنی او مفید خواهد بود.
شاخة روان شناسی تمرین نیز توجه فزایندهای را در نوشتار روانشناسی ورزش به خود جلب کرده است. روانشناسی تمرین به جای بررسی عملکرد ورزشی بر عوامل شناختی ، روان فیزیولوژیکی و موقعیتی که بر رفتار تمرین اثر میگذارند توجه دارد . نمونههای عناوینی که در این شاخه مورد مطالعه قرار میگیرند در بردارندة اثرات فعالیت بدنی بر عواطف و گرایشهای روانی معینی در فرد دلایل اشتغال به برنامههای تمرین و علتهای دست کشیدن از آنها تغییرات شخصی در نتیجه بهینگی در تناسب بدنی اعتیاد مثبت و منفی به تمرین اثرات فنون شناختی بر اجرای تمرین عملی و غیره میباشند هدف این نوشتار بررسی گستردة میزان پژوهش در این شاخه و کاربرد آن در ورزش رقابتی است.
آنچه که به گونة فزایندهای اطمینان مربیان تربیتی ، پژوهشگران و مربیان ورزش را به خود جلب کرده است این است که شاخة روانشناسی ورزش یک علم است این علم رفتار انسانی در زمینة شرکت در ورزش و چگونگی تأثیرپذیری رفتار (عملکرد) از سه منبع اصلی را مطالعه میکند ورزشکار رهبر تیم (یعنی مربی ورزش) و محیطی که این افراد با هم کنش متقابل دارند.
ورزشکار
ورزش دوستان با حاضر شدن مشاهده کردن گوش دادن و خواندن درباره مسابقات علاقة صمیمانهای به تیمهای مورد توجه خود نشان میدهند رسانهها زمان شایان توجهی را صرف رویدادها و بازیکنانی میکنند که در آنها شرکت دارند.
گزارشگران و گویندگان در واکاویهای خود دربارة عواملی که بر عملکرد اثر میگذارند پیچیدهتر شدهاند. آنها اغلب در تبیین دلایل احتمالی یک بازی بسیار خوب در موقعیتهای ورزشی، فراتر از توصیف یک شخص به عنوان «بازیکنی خوب» میروند اما بیشتر ورزش دوستان هنگام مشاهدة بازی یا تلاش در شناخت عملکرد ورزشی به عوامل روانی مهم توجهی ندارند.
برای نمونه تنیس باز حرفهای جان مکنرو (John McEnroe) به سبب از جا در رفتن در زمین ورزش مورد انتقاد شدید واقع شده است. اما گفته است که خشم را به عنوان فنی روانی به کار میبرد تا روحیهاش را بالا برد . این کار از دید یک دانشمند ورزش شگفتانگیز نیست. به خوبی ثابت شده است که همة ورزشکاران دارای سطح کمال مطلوب هیجانی (برانگیختگی) هستند که اثر مسلمی بر کیفیت عملکرد آنان دارد ورزشکاران نمیخواهند که بیش از اندازه برانگیخته شوند بلکه میخواهند به قدر کافی تحریک شوند تا بهترین بازی خود را ارائه دهند. اعمال بازیکنان فوتبال در کنار یا داخل زمین قبل از بازی فریاد و هلهلة تماشاگران و فعالیتهای دیگری که برای گرم کردن توسط ورزشکاران انجام میشوند همگی به منظور برقراری اثرات عاطفی مورد نظر قبل از مسابقه است. برای بسیاری از ورزشکاران راهبردهای خود انگیختگی (برای نمونه بالا بردن روحیه یا ابزار خشم) خواه به منظور جلب و برانگیختن پاسخ هواخواهی از سوی تماشاگران باشد یا نباشد بخش جدانشدنی آمادگی روانی و بالانگه داشتن عملکرد در سطح مطلوب است.
عامل مهم دیگر در موفقیت ورزشی، شخصیت فرد است آیا «گونهای شخصیت» وجود دارد که بتواند پیشبینی کنندة کیفیت عملکرد ورزشی باشد؟ آیا مربی ورزش میتواند با استفاده از آزمون مداد و کاغذی موفقیت ورزشی را پیشبینی کند؟ آیا شخصیت ورزشکاران و غیر ورزشکاران بازیکنان زن و بازیکنان مرد و ورزشکاران ورزشهای مختلف با هم تفاوت دارند روانشناسان ورزش پژوهشهای شایان توجهی را به موضوع شخیصت در ورزشاختصاص دادهاند پاسخ به این پرسشها را که ممکن است موجب شگفتی شما شود میتواند در این نوشتار بیابید.
تفاوتهای فردی موضوع مهم دیگری درمطالعههای پژوهشی است که به دلایلی میپردازد که چرا ورزشکاران حتی هنگامی که مهارتهای مشابهی دارند از عملکرد متفاوتی برخوردارند. چرا برخی از بازیکنان با وجود تحمل فشار زیاد در ورزش موفق میشوند در حالی که برخی دیگر موفق نمیشوند چه عامل روانی رقیب پیوسته موفق را از رقیب کمتر موفق او متمایز میکند دربارة این سوال آخر میتوان کتابی کامل نوشت برای نمونه قهرمان بکس سنگین روش پیشین مایک تایسون در توضیح اینکه چرا در پیروزی از رژیم ورزشی قبل از مبارزةخود چهار صبح از خواب بیدار میشود چنین گفته بود «زیرا که طرف مقابل چنین نمیکند من باید ثابت کنم که منضبطتر از رقیب هستم»
روانشناسان ورزش در زمینة وزشهای نوجوان که نوعا سن آنها بین 8 تا 13 سال است. در حال مطالعة اثرهای فعالیت رقابت آمیز هستند آیا کودکان ورزشکار باید برای جایزه رقابت کنند آیا ورزشکاران جوان نیازهای اجتماعی، عاطفی و روانی متفاوتی از ورزشکاران مسنتر و ماهرتر دارند اگر چنین است چگونه میتوان این نیازها را با مشارکت در ورزش سالم برآورده ساخت؟
عامل روانی مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد. انگیزش است چرا برخی از ورزشکاران از ورزشکاران دیگر با انگیزهتراند و سرچشمة انگیزش آنها چیست؟ چرا برخی نه به سبب انگیزش حاصل از عوامل خارجی مانند پاداش تایید دیگران یا پول بلکه به سبب سرگرمی و مطلوب بودن آن ورزش میکنند عوامل روانی که ورزشکاران را برمیانگیزند کدامند و چه عواملی ورزشکاران را انگیزشزدایی میکند؟
مربی ورزش
هنری میلر (Henry Miller) نمایشنامه نویس زمانی چنین نوشت «رهبر واقعی نیازی به هدایت کردن ندارد- او همین اندازه خشنود است که راه را نشان دهد و چنیناند مربیان کاری در ورزش هدف عمدة رهبر تیم با وجود سرچشمههای استعداد بازیکنان و دانش آنها از بازی این است که مهارتهای ذهنی و بدنی ورزشکاران را به گونهای رشد دهد که به طور فردی و به عنوان یک تیم بتواند پیوسته به موفقیت دست یابند. مربی ورزش در ورزشهای تیمی چگونه میتواند کنش متقابل همة بازیکنان تیمی را سهولت بخشد به گونهای که بتواند هویت گروهی رضایت بازیکن و همبستگی گروهی را تقویت کند اما صبر کنید آیا واقعا تفاوتی میکند آیا برآوردن نیازهای پیوند گروهی و با هم بودن گروهی بازکنان ارتباط چندانی با موفق شدن یا نشدن تیم دارد آیا عملکرد بازیکنی از احساس رضایت او در بودن عضوی از تیم و یا داشتن و نداشتن دوستان نزدیکی در تیم تاثیر میپذیرد اگر تنها هدف مربی در ورزش برنده شدن باشد آیا لازم است دربارة نیازهای اجتماعی و عاطفی ورزشکار نگران باشد نوشتار شایان توجهی از روانشناسی ورزش به این موضوع اختصاص یافته است که چرا رهبران ورزشی در صورت خواستن یک تیم موفق باید نگران موضوعهایی باشند که فراتر از عملکرد بازیکن میرود.
اما آیا همه مربیان ورزش از این موضوعهای روانی مهم آگاه هستند؟ در واقع مربیان ورزش به طور کلی با مشاهده و گوش دادن به مربیان دیگر (یا الگوگیری از مربیان دیگر) حرفةخود را میآموزند اما اغلب نیازهای شخصی ورزشکار قبل در طول و بعد از مسابقه مورد توجه قرار نمیگیرد.
شواهدی در دست است که نشان میدهد مربیان ورزش در حضور دیگران و به طور مکرر فضیلت انتقاد در ورزش را میستایند برای برخی مسلم شده است که بسیاری از مربیان ورزش در برابر حالت دیگران که تلاش میکنند الگوهای رفتاری مربیگری را تغییر دهند مقاومت میکنند.
برای نمونه مطالعهای که دربارة مربیان ورزش دبیرستانها و کالجهای امریکا به عمل آمد نشان داد که 75 درصد آنها از مجلةروانشناسی ورزش بیاطلاعند. این مجله اکنون مجلة روانشناسی وزرش و تمرین نامیده میشود . اما اگرچه در حدود 1/8 درصد از مربیان مورد بررسی گفتند که هرگز به طور مستقیم با یک روانشناس ورزش کار نکردهاند 2/68 درصد آنها اظهار تمایل به این کار کردند البته به طور داوطلب وقتی پرسیده شد آیا مایلید برای چنین مشاورهای پول بپردازند 8/64 درصد جواب منفی دادند.
بنابراین چنین به نظر میرسد که نبود توجه به دادههای روانشناسی ورزش ممکن است ناشی از نبود آگاهی دربارة آن باشد. از جنبة مثبتتر آن گزارشهای رسانهها و مقالههای مجلهها در سالهای اخیر به پذیرش فزایندة نیاز برای دخالتهای روانشناسی در ورزش رقابتی اشاره دارند.
یافتههای پژوهشی در روانشناسی ورزش برخی از اعمال رایج مربیان ورزش را تائید نمیکنند برخی از این اعمال ممکن است حتی مضر باشند از جمله میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
صحبت تحریک آمیز قبل از بازی
بسیاری از مربیان ورزش به ویژه در ورزشهای تماسی درست قبل از بازی صحبتهای هیجان انگیز و دارای بار عاطفی ارائه میدهند روان شناسان ورزش در برخی از موفقترین مربیان ورزش مخالف صحبتهای محرک قبل ازبازی میباشند تایید نمی کنند برخی از این اعمال ممکن است حتی مضر باشند از جمله میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
صحبت تحریک آمیز قبل از بازی: بسیاری از مربیان وزرش به ویژه در ورزشهای تماسی، درست قبل از بازی صحبتهای هیجان انگیز و دارای بار عاطفی ارائه میدهند. روانشناسان ورزشی در برخی از موفقترین مربیان ورزش مخالف صحبتهای محرک قبل از بازی میباشند (به بخش هفتم مراجعه کنید.) پژوهشگران پی بردهاند که ورزشکاران پیشاپیش برای مبارزه مضطرب یا برانگیخته هستند. صحبتی تحریک آمیز قبل از بازی بازیکنانرا بالاتر از سطوح مطلوب به هیجان میآورد و آنها را بیش از اندازه تهییج میکند. ارائه رهیافتی معتدل که بررسی دادهها را در بر گیرد میتواند موثر باشد برانگیختن اشتیاق برای مسابقه را میتوان در تمرین مورد توجه قرار داد.
برنده شدن تنها هدف مورد نظر است: احساس اضطراب و ترس از شکست قبل از مسابقه در بازیکنان وجود دارد وظیفه مربی ورزش است که به ورزشکار یاری دهد قبل از مسابقه این احساسها را کنترل کند (یعنی با آنها مقابله کند – حذف کلی آنها غیر واقع بینانه و حتی مضر است) سفارشهای قبل از بازی که بر نیاز به بردن تاکید میکنند این اضطراب را بالا میبرند مروری بر مهارتها و راهبردها و آزاد کردن بازیکنان که بروند و خوش باشند و یا هرچه که میخواهند انجام دهند بهتر از تاکید بر بردن است.
انتقاد شدید : اثر انتقاد بر عملکرد ورزشی روشن است گاهی اوقات مفید است اما همیشه تاثیر آن بستگی به شیوهای دارد که مبادله میشود به گفتة یک روانشناس اشخاص مسئول باید رفتار را مورد انتقاد قرار دهند (پسرجان چشمت را از توپ برندار)ك نه شخصیت یا خصوصیت فرد را (پسر این چه بازی احمقانهای بود) چنین چیزی دربارة خشم نیز درست است به گفتة روانشناس یاد شده خشم به خودی خود رفتاری طبیعی است و به بروز آِاد آن باید اجازه داده شود. اما زمانی که خشم با پیامهای مخرب و اهانت آمیز ابراز میشود به گونهای که خودپنداری فرد را از بین ببرد و احساس گناه را در او تقویت کند در این صورت مزیت بالقوه آن از دست میرود.
مجازات : اغلب دیده شده است که مربی وزرشی فریادش بلند شده که جریمهات دویدن دو دور دور زمین است» زیرا که بازیکنی تخلفی مرتکب شده یا در مسابقهای و یا آزمون مهارتی شکست خورد است شواهد شایان توجهی وجود دارند که نشان میدهند مجازات کردن فردی با استفاده از تمرین میل آن شخص به فعالیت بدنی و شرکت شایسته او در بازی را کاهش میدهد تداعی بین تمرین و مجازات نامطلوب است راه بهتری برای مجازات محروم کردن کوتاه مدت شرکت در ورزش یا فعالیت بدنی است نه فعالیت اضافی (تمرین).
نمونههای بسیاری دیگری از اعمال مربیگری نادرست و غیر اخلاقی که برخی از آنها به تخریب عاطفی بازیکن میانجامد در سرتاسر این نوشتار ارائه خواهند شد برخی اشکال مجازات را در این نمونهها خواهید یافت از مربیان ورزش انتظار میرود که از عهدة انتظارهای نقشهای بسیار متفاوتی برآیند و با موضوعهای روانی متعدد مقابله کنند برخی از این موضوعها از این قرار دارند.
-انگیختن ورزشکاران به طور فردی و گروهی (تیمی) قبل، در طول و بعد از فصل مسابقه .
-اثر مثبتگذاردن بر نگرشهای بازیکن به طوری که اضطراب او را کاهش، و احساس هیجان و وفاداری به مربی و تیم را افزایش دهد.
-تقویت کردن اعتماد به نفس و عزت نفس در هر ورزشکار
-پروش دادن رهبری تیمی و روحیه در بین ورزشکاران .
-شناخت و برآوردن نیازهای ورزشکاران جوانتر.
-افزودن به پایداری در عملکرد.
-یاری به بازیکنان تا با فشارهای نومیدیها و مسائل دیگر درون و بیرون از میدان ورزش مقابله کنند.
-انجام دادن تمرینها و آمادگی برای مسابقه به گونهای که به یادگیری و تسلط بر مهارتها و راهبردها بینجامد.
هر یک از این موضوعها اهمیت زیادی در شرکت موفقیت آمیز ورزشی دارند و همة آنها به گونهای مستقیم با برآورد نیازهای روانی و تقویت بخشیدن به مهارتهای ذهنی هر بازیکن ارتباط دارند. مربی ورزش کنترل مستقیمی بر هر ورزشکار دارد و باید مسئولیت اصلی برای یاری به هر ورزشکار را برای برآورده شدن این نیازها بر عهده گیرد.
ادارة موفقیت آمیز یک تیم مهارتی پیچیده و سطح بالا را طلب میکند ایجاد این احساس در همة افراد گروه که در موفقیت تیم سهیم هستند و تقویت رفتارهای مطلوب (مثلاً نشان دادن وفاداری تیمی دارا شدن انگیزش درونی رهبری کیفی تیم در بازی)
در حالی که جلوی رفتارهای نامطلوب (مثلاً تقلب، ابراز خصومت نسبت به اعضای دیگر تیم استفاده از داروهای ممنوع ، فراموش کردن مهارتها و راهبردها یا ترک تیم) گرفته شود. وظیفهای مشکل است از مربیان ورزش انتظار میرود تا به مشکلترین هدفهای انسانی دست یابند تغییر نگرشها احساسها ادراکها و رفتارهای دیگران به خاطر توفیق تیم چگونه این همان چیزی است که مربیگری موثر و روان شناسی ورزش با آن سروکار دارد یکی از راههای رسیدن به این هدفها ایجاد محیط مناسب برای فعالیت وزرشی است.
محیط
محیط ورزشی در بردارندة موقعیتها و جنبههای رقابت ورزشی، و کنش متقابل بین ورزشکاران شرکت کنندگان دیگر در ورزش و تماشاچیان ورزشی است.
برای نمونه گزارشهای رسانهای نشان دادهاند که بازیکنان از ترس اینکه مبادا در برابر چشمان هزاران نفر (در زمین ورزش) یا میلیونها علاقمند به وزرش (در تلویزیون) دست به کار احمقانهای بزنند به حد جنون میرسند.
موضوعی که در روانشناسی ورزش به محیط مربوط میشود همبستگی تیمی یا «با هم بودن» اعضای گروه ناامید میشود مربیان کارآمد تلاش میکنند تا جو تیمی را به گونهای تقویت کنند که ورزشکاران در آن از تلاشها بهبودها و عملکردهای یکدیگر حمایت دو جانبه کنند. همچنین شایسته است که اعضای تیم و نمایندة مدرسه باشگاه یا جامعه بودن احساس افتخار کنند. وابستگی تیمی قوی تعهد ورزشکار به منتهای تلاش برای برآوردن نیازهای تیمی را تقویت میکند.
برخی از موضوعهای محیطی دیگر که مورد توجه روانشناسی ورزش است از قرار زیرند:
-آیا پژوهش، اندیشة رایج درباره مزیت زمین خودی را حمایت میکند یا اینکه این موضوع فقط افسانهای بیش نیست.
-آیا تشویق یا هو کردن جمعیت بر عملکرد بازیکنان اثر میگذارد آیا ورزشکاران برجسته واقعا تحت تأثیر واکنشهای جمعیت قرار میگیرند.
-آیا اثر شرایط محیطی بر عملکرد به ورزش بستگی دارد برای نمونه آیا گلف بازانی که در میدان گلف متفاوتی تمرین میکنند اثرهای محیطی بیشتری را تجربه میکنند تا بازیکنان بسکتبال که در زمین بسکتبال دیگری بازی میکنند.
-اثر همبستگی اجتماعی تیم بر عملکرد بازیکن چیست؟ آیا اهمیتی دارد که تیمیها خارج از صحنه وزرش وقتشان را با هم بگذرانند؟
-آیا موفقیت تیم فقط زمانی امکان پذیر خواهد بود که بازیکنان کنش متقابل اجتماعی داشته باشند و از مصاحبت یکدیگر خارج از زمین یا میدان بازی لذت ببرند؟
-آیا خوب است که به ورزشکاران گفته شود که والدینشان یک دانشجوی جدید یک پیش آهنگ حرفهای یا ارزیاب کنندة دیگری از عملکرد آنان بازی تیمی امروز آنها را مشاهده میکند؟
-چه هنگام خشم و انتقاد مناسب است و چه هنگام احتمال دارد برای رشد و عملکرد بازیکن زیان آور باشد.
-آیا گفتة زیر که از یک سر دبیر نقل شده درست است؟ «حتی رفتارگرایان تصدیق می کنند که پاداش در فراهم کردن انگیزه برای بهبودی دو برابر انتقاد موثر اس اما برای بیشتر مردم دو برابر مشکلتر است که پاداش دهند تا اینکه نقایص را برملا کنند که پاداش در فراهم کردن انگیزة برای بهبودی دو برابر انتقاد موثر است اما برای بیشتر مردم دو برابر مشکلتر است که پاداش دهند تا اینکه نقایص را بر ملا کنند.»
این موضوعها فقط برخی از بسیاری از پرسشهایی است که نشان میدهند چگونه محیط میتواند بر نتایج رویداد رقابتی در ورزش اثر بگذارد. در هر یک از این نمونهها عاملی روانی یا بیشتر از یک عامل روانی وجود دارند که از اهمیت شایان توجهی برخوردارند باید برای خواننده روشن باشد که شرکت در ورزشهای قهرمانی یا مربیگری آنها کاری پیچیدهتر از آن است که بیشتر تماشاگران روزنامهنگران و حتی خود شرکت جویان متوجه شوند.
روانشناسی ورزش در طول 20 سال گذشته یا چیزی در این محدود آن اندازه رشد کرده است که علم دانشگاهیی موجهی در زمینهای در خورد مطالعه محسوب شود در این زمینه مانند هر زمینة علمی دیگر علایق بین دانشجویان پژوهشگران و دستاندرکاران متفاوت است و چنین است مسیرهایی که علاقهمندان میپیمایند.
پژوهشگران در زمینة روانشناسی ورزش انرژی شایان توجهی را صرف منتشر کردن یافتههای علمی توسط نشریهها کرده و مورد تائید جامعه علمی قرار گرفتهاند این پژوهشگران نگرههای مربوط به علوم رفتاری را بررسی کرده و یافتههای خود را در نشریههای معتبر منتشر کردهاند از جمله نشریههای زیر را میتوان نام برد.
افرادی که تلاش کردهاند تا نتایج پژوهشها را به کار برند و کسانی که در واقع پژوهش خود را نوعا در موقعیتهای ورزش در دنیای واقعی انجام میدهند گروهی از دانشمندان و دستاندرکاران را در بر میگیرند که روانشناسان ورزش نامیده میشوند.
روانشناسان ورزش چه میکنند؟
سالهای زیادی بود که روانشناسان ورزش احترام لازم را بدست نیاورده بودند چرا به گفتة دکتر بروس آجیل وی از پیشگامان روانشناسی ورزش «مشکل این بوده است که ما بسیاری شارلاتان بسیاری فریبکار و بسیاری مردم داشتیم که چیزهای بسیار زیادی را نوید میدادند .» نمونههای زیادی را میتوان برشمرد در سالهای 1960 چنین شایع شد که آزمونهای شخصیت پیشبینی خواهند کرد که چه کسی قهرمان ورزشی خواهد شد. شگفت نیست که این نویدها جامة عمل نپوشیدند در سالهای 1970 معلوم شد که این آزمونها در بهترین وضع خود گمراه کننده و در بدترین وضع فریب آمیزند.
برای نمون روان پزشکی در سان دیه گواز آزمون شخصیت استفاده کرد و نتیجه گرفت که ورزشکاران تیم فوتبال سان دی گو چارجرز بر اساس موقعیتشان در تیم با کلیشههای شخصیتی معینی هماهنگی دارند ادعاهای مربوط به افزایش عملکرد از زمینههای گوناگونی عنوان شدند از جمله دیدسنجی (تقویت بینایی و بهینگی واکنش زمانی) و کسب و کار تجارت الگوگیری به کمک مشاهدة فعالیتهای ورزشی از طریق ویدئو یا بهینگی انگیزش با استفاده از نوارهای ضبط صوت پژوهشهای علمی به ندرت این چنین ادعاهایی را حمایت میکنند شگفت نیست که اعتبار روانشناسی ورزش به طور کلی و روانشناسان ورزش بویژه مورد سئوال بودند.
اما در سالهای اخیر زمینة روان شناسی ورزش به علم رفتاری در خورتوجه و زمینهای برای فعالیت حرفهای مبدل شده است روانشناسی ورزش به عنوان حرفهای شناخته شده است که نیازمند خبرگی و آموزش شایان توجه در روانشناسی در علوم ورزش است پذیرش روانشناسی ورزش با به رسمیت شناختن آن توسط انجمن روانشناسی امریکا در سال 1984 اعتبار دانشگاهی یافت. فزون بر آن روانشناسی ورزش با انتشار نشریههای علمی معتبر (که بدون آنها امکان نوشتن کتابهای درسی دربارة روانشناسی ورزش نبود. به جایگاه والاتری دست یافت. تشکیل سازمانهای حرفهای به دانشمندان ورزش فرصت داد تا ایدههای خود را مبادله یافتههای پژوهشی را رد و بدل و در راه رشد مسیرهای مهیج و تازه همکاری کنند . در تابستان 1982 کمیته المپیک ایالات متحده در روانشناس ورزش را به مرکز فعالیت خود در کلورادواسپرینگ در ایالت کلورادو دتوت کرد تا «بررسی کنند که چگونه روانشناسی ورزش میتواند بخشی از طرحهای کمیتة المیپک برای برنامه جامع پزشک ورزشها شود.
در المپیک تابستان و زمستان 1984 یک روانشناس ورزشی برای تقریباً هر تیم المپیک آمریکایی تعیین شد روانشناسان ورزش سالهای بسیاری است که با ورزشکاران غیر حرفهای در کانادا و اروپا کار میکنند اکنون بسیاری کشورها روانشناسی ورزش تمام وقتی را برای سازمانهای ملی ورزش خود استخدام میکنند اما با وجود این تحول بحران هویتی پیش آمده و پرسشهایی را عنوان کرده است که ما که هستیم و رسالت ما چیست؟
تلاش برای هویت شناخت و احترام تلاشی سالم بوده است دانشمندان و دستاندرکاران ورزش همگی دارای یک هدف هستند نگرههای (تئوریهای) رفتاری در ورزش ارائه و آزمون کننده تلاش کنند تا عوامل روانی حاکم بر ور زش و تمرین و رهبری موثر را تبیین کنند این کار با اجرای پژوهشهای میدانی مشاوره با مربیان ورزشی و همکاری مستقیم با رقابت کنندگان ورزشی انجام میگیرد اما مشکل مربوط به آئین نامه بوده است.
خدمات بالینی
این ناحیه در بردارنده خدمات کمکی به ورزشکارانی است که دارای مسائل عاطفی شدید هستند (برای نمونه افسردگی ، بیاشتایی و هراس) و نیازمند معالجه در دورهای دراز مدت میباشند اگرچه قوانین مربوطه در بین دولتها و کشورهاگونهگون است اشخاص نمیتوانند اقدام به روان شناسی ورزش بالینی کنند مگر اینکه در انجمن ملی روان شناسی روان پزشکی یا بالینی عضویت کامل داشته باشند دارای پروانه فعالیت مشاوره بالینی باشند و درباره افراد حرفهای اگرچه قانونی ندارند باید دلایلی برای آمادگی علمی در علوم ورزشی ارائه دهد.
خدمات آموزشی
آموزش در زمینه روانشناسی ورزش اغلب در دانشگاهها در سمینارها و به عنوان خدمتی مشاورهای برای تیمها و ورزشکاران به گونة انفرادی انجام میگیرد آموزش در روان شناسی ورزش به منظور کمک به ورزشکاران است تا مهارتهای روانی لازم برای به واقعیت درآوردن نیروهای بالقوهشان را گسترش دهند آرامش بخشی عضلانی تمرکز خیال پردازی و مقابله با فشارها نمونههایی از این مهارتهای شناختی هستند.
خدمات پژوهشی
درجه دکترا در روان شناسی یا مشابه آن (مثلا علم ورزش) شواهدی از فعالیت پژوهشی علمی در زمینة ورزش یا نرمش و معرفی نامه از سازمانهای پژوهشی معتبر که معرف تلاشهای پژوهشی فرد و کمکهای او به دانش موجود است به شخص شایستگی آن را میدهد که به خدمات پژوهشی بپردازد روان شناسی پژوهشی ورزش دارای سه گونه مسئولیت است.
انجام پژوهش ، انتشار یافتههای پژوهشی در نشریههای حرفهای و ارائه نتایج پژوهشی به دانشکده ها در کنفرانسهای حرفهای دانشمندی که مهارت لازم برای مبادله موضوعهای مربوط به حرفهاش را نداشته باشد گنگ و در جامعة علمی بدون هستی است .
گونههای خدمات پژوهشی که توسط روان شناسان ورزش انجام میگیرند شامل اثرهای فنون روانی معینی بر حالت روانی یا عملکرد ورزشکار است (مثلا سطحو برانگیختگی یا اضطراب آمادگی برای بازی یا اعتماد به نفس ) شاخههای شناخته شده دیگر پژوهش شامل بررسی اثرهای عوامل گوناگون شخصیتی یا موقعیتی بر حالت فیزیکی یا روانی فرد و عملکرد جسمانی است.
تاریخچه مختصر روان شناسی ورزش
سناتور پیشین آمریکا آدلای استیونسن گفته بود که ما نمیتوانیم آينده خود ر را عاقلانه و بروشنی تصویر کنیم مگر اینکه راهی را که به زمان حال منتهی شده است بشناسیم در واقع شناخت اساس و مسیرهای آینده روانشناسی ورزش نیازمند آگاهی از تاریخچه آن است تاریخچهای بس قدیمیتر از آنکه بیشتر دانشجویان و دانشمندان در علوم ورزشی تصویر کنند .
دکتر نورمن تریپلت روان شناس دانشگاه ایندیانا در اوایل سالهای 1897 در مجله آمریکار روان شناسی چیزی را منتشر کرد که به گونهای مستقیم به روان شناسی ورزش ارتباط داشت . تریپلت پدیدهای را بررسی کرد که اکنون سهولت اجتماعی مینامیم و آن اثر مساعد مشاهده کنندگان بر عملکرد شخص است.
گریفیت که به عنوان پدر روان شناسی ورزش از او نام برده میشود به عنوان اولین شخصی است که سالهای زادی را صرف آزمایش منظم روانشناسی ورزش کرد.
گریفیت اولین آزمایشگاه روانشناسی ورزش به نام آزمایشگاه پژوهش ورزشی را در سال 1925 در دانشگاه ایلیونوی تاسیس کرد. اگرچه پژوهش دربارة پژوهش درباره اثر عوامل روانی بر عملکرد را در سال 1918 آغاز کرده بود علایق اولیه اول شامل اثرهای عوامل روانی و محیطی بر یادگیری و اجرای مهارتهای حرکتی و شخیصت در ورزش بود او برای آزمایشگاه خود وسایلی را تهیه کرد که آگاهی از جنبشهای مهارتی هوشیاری ذهنی واکنشهای زمانی به بینایی صدا و فشار ثبات هماهنگی عضلانی تنش و رهاسازی عضلانی و توانایی یادگیری را اندازهگیری میکردند او بر اساس مصاحبه با بازیکن کبیر فوتبال ردگرنگ پی برد که ورزشکاران برتر مهارتهای ورزشی را خود به خود بدون هیچ یا کمترین اندیشه انجام میدهند.
پژوهش روان شناسی ورزش در سالهای 1940 و 1950 سکونی واقعی داشت بجز پایان نامههای دکترا که گاهگاهی نوشته میشدند در این زمان بیش از هر
چیز تاسیس آزمایشگاهها یادگیری حرکتی رواج یافت که از جمله میتوان آزمایشگاهی را نام برد که توسط جان لاتر در دانشگاه پنسیلوانیا کلارنس رگزدیل در دانشگاه ویسکانسین سی اچ مک لوی در دانشگاه آیوا و شاید از همه معروفتر فرانکلین هنری در دانشگاه کالیفرنیا در بر کلی تاسیس شد.
سرانجام در میانة سالهای 1960 بود که روانشناسی ورزش گامهای بزرگی را برداشت و زمینة علمی کنونی را فراهم آورد چندین عامل به گسترش این زمینة علمی کمک کردند کتابهای درسی بیشتر از هر زمان دیگر رواج یافتند.
عنصر نهایی در رشد روانشناسی ورزش تاسیس چند انجمن حرفهای بود اولین نشست سالیانه انجمن امریکایی روانشناسی ورزش و فعالیت بدنی در سال 1967 برگزار شد انجمن کانادایی یادگیری روان حرکتی و روانشناسی ورزش در سال 1969 آغاز به کار کرد این سازمان در آغاز با انجمن کانادایی بهداشت تربیت بدنی تفریحات سالم و رقص وابسته است.
در استرالیا ارتباط بین روانشناسی ورزش و روان شناسی از همه قویتر است زیرا که در سال 1992 جامعةروان شناسی استرایا اولین هیات روان شناسان ورزش را در سازمان روان شناسی ملی پذیرفت اهمیت این هیات در تعیین استاندهها (معیارها) یی است که برای دادن پروانة کار به روان شناسان ورزش مورد استفاده قرار میگیرند.
هدف این سازمانها این است که برای دانشمندان و دستاندرکاران در روانشناسی ورزش هویتی ملی و بینالمللی حاکی از نظام علمی ایجاد کنند همچنین فرصتی فراهم میکنند تا اعضایشان سالانه ملاقات کنند تا 1- ایدههای خود را مبادله کنند 2- تجارب پژوهشی خود را توضیح دهند 3- با دانشمندان و دست اندرکاران شناخته شده ای که کارها و تخصصهایشان در زمینههای قابل کاربرد در رفتار ورزشی است صحبت و تبادل نظر کنند 4- دربارة موضوعهای بحث انگیز بحث کنند و شاید تصمیم بگیرند 5- به کلاسها و بخش های مربوطة خود ایدههای جدید و مهیجی ببرند که از زمینة مورد نظر سرچشمه میگیرند از این سازمانها نشریههای علمی جدیدی پا گرفتهاند که نیازهای این زمینة پژوهشی گسترش یابنده را بر طرف میکنند روان شناسی ورزش اکنون توسط اعضای جامعه دانشگاهی به عنوان علمی معتبر شناخته میشود.
اکنون باید روشن شده باشد که روانشناسی در بردارندة زمینة علمی چند بعدی ازمطالعه و عمل است روانشناسی ورزش از بسیاری از علوم سنتی روانشناسی مشتق و بنابراین در برگیرندة روانشناسی اجتماعی (مطالعه رفتار گروهی و عوامل محیطی موقعیتی که بر عواطف و اعمال شخص اثر میگذرارند.) روان شناسی شناختی (ارتباط بین اندیشه ها عواطف و اعمال شخص اثر میگذارند روان شناسی شناختی ارتباط بین اندیشهها عواطف و عملکرد روان شناسی رشد (تغییرهای شناختی و رفتاری همراه با افزایش سن) روانشناسی تربیتی (عواملی که بر یادگیری و یادآوری راهبردها و مهارتهای ورزشی اثر میگذارند.
روانشناسی بالینی (بررسی موضوها شخصی که نیازمند مشاورة حرفهای است به گونهای که احساس رضایت شخصی در ورزش به رسیدن به حداکثر عملکرد به دست آید) و بسیاری دیگر است این شاخههای علمی روان شناسی در نگارة 2-1 نشان داده شده اند روان شناسی تمرین تنها شاخهای است که در روانشناسی جنبة سنتی ندارد اگرچه از نزدیک با روانشناسی بهداشت ارتباط دارد.
خلاصه
اهداف عمدة روانشناسی ورزش توصیف تبیین و پیشبینی نگرشها احساسها و رفتارهای شرکت کنندگان در ورزش است از جمله ورزشکاران مربیان ورزش و حتی تماشاگران اشخاص آشنا با عواملی که زیرساز رقابت ورزش هستند را روانشناس ورزش مینامند روان شناسان ورزش بالینی در کنش متقابل مستقیم با ورزشکاران و با استفاده از یافتههای پژوهشی به آنها کمک کنند تا با موانعی که مانع رسیدن آنها به عملکرد بالقوهشان میشود مقابله کنند از سوی دیگر روان شناسان تربیتی ورزش مهارتهای روانی را آموزش میدهند تا ورزشکاران مربیان ورزش و دانشجویان را دربارة برطرف کردن این موانع آگاه کنند روان شناسان پژوهشی ورزش اثرهای رفتارهای درمانی مختلف و موقعیتهای محیطی بر وضع روانی ورزشکار توانایی اجرای مهارتهای ورزشی یا هر دو را بررسی میکنند شاخههای جدیدتر مطالعه در بردارندة و روان فیزیولوژی و روان شناسی تمرین هستند که هر دو رهیافتهای گسترده و پچیده تری را برای مطالعه عملکرد انسانی ارائه میکنند.
به تازگی سازمانها و انتشارات حرفهای گوناگونی موجودییت یافتهاند که اطلاعات جدید به دست آمده از پژوهش و عمل روانشناسی ورزش را افزایش داده و منتشره میکنند اشخاصی که علاقمند به یادگیری بیشتر دربارة این شاخة علمی هستند میتوانند عضوی از سازمانی شوند در کنفرانسها شرک جویند و نوشتار علمی حرفهای و کاربردی را مطالعه کنند.
روانشناسی ورزش در بردارندة گزینش درست و برانگیختن ورزشکاران است به گونهای که هر ورزشکار بتواند در بالاترین حد توانایی خود به رقابت بپردازد ورزشکاران در این راستا باید راهبردهایی را به کار گیرند تا رقیبان را روحیهزدایی کنند با سطح بسیاری بالای فشار مقابله و یا آن را کم کنند از داروها سوء استفاده نکنند راهبردهای تیمی موفقیت آمیزی را به کار گیرند و مهارتها را آموزش دهند و بیاموزند. روشن است که روانشناسی عنصر اصلی رقابت ورزشی است. مطالعة روانشناسی و استفاده از آن در موقعیت ورزشی شخص را توانا میسازد تا 1- رفتاری را توصیف کند (ورزشکاران تیمی که پیوسته برنده میشوند نسبت به گروه دیگر دوستانهتر رفتار میکنند تا ورزشکارانی که پیوسته میبازند) 2- رفتاری را تبیین کند (شکست غیر منتظره ممکن است به این سبب روی داده باشد که تیم خودی برانگیختگی لازم را نداشت. از سوی دیگر تیمی که قبلاً شکست خورده بود در وضعی بهتر و آماده بود تا ثابت کند که میتواند رقیبی با ارزش را شکست دهد.) 3- رفتار و پیش بینی کند (اگر مربی ورزش با اوقات تلخی آموزش دهد ورزشکار به سبب اضطراب و ناتوانی در تمرکز نخواهد توانست گفتار او را به خاطر بسپارد.
روانشناسی ورزش از نیمة سالهای 1980 بیشتر با زمینههایی ارتباط یافت که فراتر از عملکرد ورزشی میروند شایان توجه ترین زمینهها مطالعة روان فیزیولوژی (Psychophysiology) روانشناسی تمرین (exercise psychology) بودهاند در حالی که پژوهش و فعالیت روانشناسی ورزش به گونة سنتی متوجه پرسشنامههای روانشناسی و نتایج علمی بودند پژوهش روان فیزیولوژیکی پاسخهای فیزیولوژیکی (بدنی) را که بر شناخت (cognition) (اندیشه و عواطف) و عملکرد اثر میگذارند و یا آن را همراهی میکنند مطالعه میکند برای نمونه اگر عملکرد ضعیف به اضطراب بالا نسبت داده شود شایان توجه خواهد بود که بدانیم آیا تغییرات و تنش عضلانی میزان ضربان قلب و با پاسخهای بدنی دیگر نیز مانع عملکرد میشود یا نه چنین دادههایی به مربیان و دانشمندان ورزش امکان میدهد تا استفاده از برخی فنون روانی را پیشنهاد کنند (برای مثال شل کردن عضلات و خیال پردازی) تا اثر این تغییرات نامطلوب در فرآیندهای جسمانی را کاهش دهد پژوهشهای منتشر شده در سالهای اخیر اغلب در بردارندة اندازه گیریهای فیزیولوژیکی هستند که در تبیین ارتباطهای علت و معلولی احتمال بین عواطف و اندیشه های شخص و عملکرد بدنی او مفید خواهد بود.
شاخة روان شناسی تمرین نیز توجه فزایندهای را در نوشتار روانشناسی ورزش به خود جلب کرده است. روانشناسی تمرین به جای بررسی عملکرد ورزشی بر عوامل شناختی ، روان فیزیولوژیکی و موقعیتی که بر رفتار تمرین اثر میگذارند توجه دارد . نمونههای عناوینی که در این شاخه مورد مطالعه قرار میگیرند در بردارندة اثرات فعالیت بدنی بر عواطف و گرایشهای روانی معینی در فرد دلایل اشتغال به برنامههای تمرین و علتهای دست کشیدن از آنها تغییرات شخصی در نتیجه بهینگی در تناسب بدنی اعتیاد مثبت و منفی به تمرین اثرات فنون شناختی بر اجرای تمرین عملی و غیره میباشند هدف این نوشتار بررسی گستردة میزان پژوهش در این شاخه و کاربرد آن در ورزش رقابتی است.
آنچه که به گونة فزایندهای اطمینان مربیان تربیتی ، پژوهشگران و مربیان ورزش را به خود جلب کرده است این است که شاخة روانشناسی ورزش یک علم است این علم رفتار انسانی در زمینة شرکت در ورزش و چگونگی تأثیرپذیری رفتار (عملکرد) از سه منبع اصلی را مطالعه میکند ورزشکار رهبر تیم (یعنی مربی ورزش) و محیطی که این افراد با هم کنش متقابل دارند.
ورزشکار
ورزش دوستان با حاضر شدن مشاهده کردن گوش دادن و خواندن درباره مسابقات علاقة صمیمانهای به تیمهای مورد توجه خود نشان میدهند رسانهها زمان شایان توجهی را صرف رویدادها و بازیکنانی میکنند که در آنها شرکت دارند.
گزارشگران و گویندگان در واکاویهای خود دربارة عواملی که بر عملکرد اثر میگذارند پیچیدهتر شدهاند. آنها اغلب در تبیین دلایل احتمالی یک بازی بسیار خوب در موقعیتهای ورزشی، فراتر از توصیف یک شخص به عنوان «بازیکنی خوب» میروند اما بیشتر ورزش دوستان هنگام مشاهدة بازی یا تلاش در شناخت عملکرد ورزشی به عوامل روانی مهم توجهی ندارند.
برای نمونه تنیس باز حرفهای جان مکنرو (John McEnroe) به سبب از جا در رفتن در زمین ورزش مورد انتقاد شدید واقع شده است. اما گفته است که خشم را به عنوان فنی روانی به کار میبرد تا روحیهاش را بالا برد . این کار از دید یک دانشمند ورزش شگفتانگیز نیست. به خوبی ثابت شده است که همة ورزشکاران دارای سطح کمال مطلوب هیجانی (برانگیختگی) هستند که اثر مسلمی بر کیفیت عملکرد آنان دارد ورزشکاران نمیخواهند که بیش از اندازه برانگیخته شوند بلکه میخواهند به قدر کافی تحریک شوند تا بهترین بازی خود را ارائه دهند. اعمال بازیکنان فوتبال در کنار یا داخل زمین قبل از بازی فریاد و هلهلة تماشاگران و فعالیتهای دیگری که برای گرم کردن توسط ورزشکاران انجام میشوند همگی به منظور برقراری اثرات عاطفی مورد نظر قبل از مسابقه است. برای بسیاری از ورزشکاران راهبردهای خود انگیختگی (برای نمونه بالا بردن روحیه یا ابزار خشم) خواه به منظور جلب و برانگیختن پاسخ هواخواهی از سوی تماشاگران باشد یا نباشد بخش جدانشدنی آمادگی روانی و بالانگه داشتن عملکرد در سطح مطلوب است.
عامل مهم دیگر در موفقیت ورزشی، شخصیت فرد است آیا «گونهای شخصیت» وجود دارد که بتواند پیشبینی کنندة کیفیت عملکرد ورزشی باشد؟ آیا مربی ورزش میتواند با استفاده از آزمون مداد و کاغذی موفقیت ورزشی را پیشبینی کند؟ آیا شخصیت ورزشکاران و غیر ورزشکاران بازیکنان زن و بازیکنان مرد و ورزشکاران ورزشهای مختلف با هم تفاوت دارند روانشناسان ورزش پژوهشهای شایان توجهی را به موضوع شخیصت در ورزشاختصاص دادهاند پاسخ به این پرسشها را که ممکن است موجب شگفتی شما شود میتواند در این نوشتار بیابید.
تفاوتهای فردی موضوع مهم دیگری درمطالعههای پژوهشی است که به دلایلی میپردازد که چرا ورزشکاران حتی هنگامی که مهارتهای مشابهی دارند از عملکرد متفاوتی برخوردارند. چرا برخی از بازیکنان با وجود تحمل فشار زیاد در ورزش موفق میشوند در حالی که برخی دیگر موفق نمیشوند چه عامل روانی رقیب پیوسته موفق را از رقیب کمتر موفق او متمایز میکند دربارة این سوال آخر میتوان کتابی کامل نوشت برای نمونه قهرمان بکس سنگین روش پیشین مایک تایسون در توضیح اینکه چرا در پیروزی از رژیم ورزشی قبل از مبارزةخود چهار صبح از خواب بیدار میشود چنین گفته بود «زیرا که طرف مقابل چنین نمیکند من باید ثابت کنم که منضبطتر از رقیب هستم»
روانشناسان ورزش در زمینة وزشهای نوجوان که نوعا سن آنها بین 8 تا 13 سال است. در حال مطالعة اثرهای فعالیت رقابت آمیز هستند آیا کودکان ورزشکار باید برای جایزه رقابت کنند آیا ورزشکاران جوان نیازهای اجتماعی، عاطفی و روانی متفاوتی از ورزشکاران مسنتر و ماهرتر دارند اگر چنین است چگونه میتوان این نیازها را با مشارکت در ورزش سالم برآورده ساخت؟
عامل روانی مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد. انگیزش است چرا برخی از ورزشکاران از ورزشکاران دیگر با انگیزهتراند و سرچشمة انگیزش آنها چیست؟ چرا برخی نه به سبب انگیزش حاصل از عوامل خارجی مانند پاداش تایید دیگران یا پول بلکه به سبب سرگرمی و مطلوب بودن آن ورزش میکنند عوامل روانی که ورزشکاران را برمیانگیزند کدامند و چه عواملی ورزشکاران را انگیزشزدایی میکند؟
مربی ورزش
هنری میلر (Henry Miller) نمایشنامه نویس زمانی چنین نوشت «رهبر واقعی نیازی به هدایت کردن ندارد- او همین اندازه خشنود است که راه را نشان دهد و چنیناند مربیان کاری در ورزش هدف عمدة رهبر تیم با وجود سرچشمههای استعداد بازیکنان و دانش آنها از بازی این است که مهارتهای ذهنی و بدنی ورزشکاران را به گونهای رشد دهد که به طور فردی و به عنوان یک تیم بتواند پیوسته به موفقیت دست یابند. مربی ورزش در ورزشهای تیمی چگونه میتواند کنش متقابل همة بازیکنان تیمی را سهولت بخشد به گونهای که بتواند هویت گروهی رضایت بازیکن و همبستگی گروهی را تقویت کند اما صبر کنید آیا واقعا تفاوتی میکند آیا برآوردن نیازهای پیوند گروهی و با هم بودن گروهی بازکنان ارتباط چندانی با موفق شدن یا نشدن تیم دارد آیا عملکرد بازیکنی از احساس رضایت او در بودن عضوی از تیم و یا داشتن و نداشتن دوستان نزدیکی در تیم تاثیر میپذیرد اگر تنها هدف مربی در ورزش برنده شدن باشد آیا لازم است دربارة نیازهای اجتماعی و عاطفی ورزشکار نگران باشد نوشتار شایان توجهی از روانشناسی ورزش به این موضوع اختصاص یافته است که چرا رهبران ورزشی در صورت خواستن یک تیم موفق باید نگران موضوعهایی باشند که فراتر از عملکرد بازیکن میرود.
اما آیا همه مربیان ورزش از این موضوعهای روانی مهم آگاه هستند؟ در واقع مربیان ورزش به طور کلی با مشاهده و گوش دادن به مربیان دیگر (یا الگوگیری از مربیان دیگر) حرفةخود را میآموزند اما اغلب نیازهای شخصی ورزشکار قبل در طول و بعد از مسابقه مورد توجه قرار نمیگیرد.
شواهدی در دست است که نشان میدهد مربیان ورزش در حضور دیگران و به طور مکرر فضیلت انتقاد در ورزش را میستایند برای برخی مسلم شده است که بسیاری از مربیان ورزش در برابر حالت دیگران که تلاش میکنند الگوهای رفتاری مربیگری را تغییر دهند مقاومت میکنند.
برای نمونه مطالعهای که دربارة مربیان ورزش دبیرستانها و کالجهای امریکا به عمل آمد نشان داد که 75 درصد آنها از مجلةروانشناسی ورزش بیاطلاعند. این مجله اکنون مجلة روانشناسی وزرش و تمرین نامیده میشود . اما اگرچه در حدود 1/8 درصد از مربیان مورد بررسی گفتند که هرگز به طور مستقیم با یک روانشناس ورزش کار نکردهاند 2/68 درصد آنها اظهار تمایل به این کار کردند البته به طور داوطلب وقتی پرسیده شد آیا مایلید برای چنین مشاورهای پول بپردازند 8/64 درصد جواب منفی دادند.
بنابراین چنین به نظر میرسد که نبود توجه به دادههای روانشناسی ورزش ممکن است ناشی از نبود آگاهی دربارة آن باشد. از جنبة مثبتتر آن گزارشهای رسانهها و مقالههای مجلهها در سالهای اخیر به پذیرش فزایندة نیاز برای دخالتهای روانشناسی در ورزش رقابتی اشاره دارند.
یافتههای پژوهشی در روانشناسی ورزش برخی از اعمال رایج مربیان ورزش را تائید نمیکنند برخی از این اعمال ممکن است حتی مضر باشند از جمله میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
صحبت تحریک آمیز قبل از بازی
بسیاری از مربیان ورزش به ویژه در ورزشهای تماسی درست قبل از بازی صحبتهای هیجان انگیز و دارای بار عاطفی ارائه میدهند روان شناسان ورزش در برخی از موفقترین مربیان ورزش مخالف صحبتهای محرک قبل ازبازی میباشند تایید نمی کنند برخی از این اعمال ممکن است حتی مضر باشند از جمله میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
صحبت تحریک آمیز قبل از بازی: بسیاری از مربیان وزرش به ویژه در ورزشهای تماسی، درست قبل از بازی صحبتهای هیجان انگیز و دارای بار عاطفی ارائه میدهند. روانشناسان ورزشی در برخی از موفقترین مربیان ورزش مخالف صحبتهای محرک قبل از بازی میباشند (به بخش هفتم مراجعه کنید.) پژوهشگران پی بردهاند که ورزشکاران پیشاپیش برای مبارزه مضطرب یا برانگیخته هستند. صحبتی تحریک آمیز قبل از بازی بازیکنانرا بالاتر از سطوح مطلوب به هیجان میآورد و آنها را بیش از اندازه تهییج میکند. ارائه رهیافتی معتدل که بررسی دادهها را در بر گیرد میتواند موثر باشد برانگیختن اشتیاق برای مسابقه را میتوان در تمرین مورد توجه قرار داد.
برنده شدن تنها هدف مورد نظر است: احساس اضطراب و ترس از شکست قبل از مسابقه در بازیکنان وجود دارد وظیفه مربی ورزش است که به ورزشکار یاری دهد قبل از مسابقه این احساسها را کنترل کند (یعنی با آنها مقابله کند – حذف کلی آنها غیر واقع بینانه و حتی مضر است) سفارشهای قبل از بازی که بر نیاز به بردن تاکید میکنند این اضطراب را بالا میبرند مروری بر مهارتها و راهبردها و آزاد کردن بازیکنان که بروند و خوش باشند و یا هرچه که میخواهند انجام دهند بهتر از تاکید بر بردن است.
انتقاد شدید : اثر انتقاد بر عملکرد ورزشی روشن است گاهی اوقات مفید است اما همیشه تاثیر آن بستگی به شیوهای دارد که مبادله میشود به گفتة یک روانشناس اشخاص مسئول باید رفتار را مورد انتقاد قرار دهند (پسرجان چشمت را از توپ برندار)ك نه شخصیت یا خصوصیت فرد را (پسر این چه بازی احمقانهای بود) چنین چیزی دربارة خشم نیز درست است به گفتة روانشناس یاد شده خشم به خودی خود رفتاری طبیعی است و به بروز آِاد آن باید اجازه داده شود. اما زمانی که خشم با پیامهای مخرب و اهانت آمیز ابراز میشود به گونهای که خودپنداری فرد را از بین ببرد و احساس گناه را در او تقویت کند در این صورت مزیت بالقوه آن از دست میرود.
مجازات : اغلب دیده شده است که مربی وزرشی فریادش بلند شده که جریمهات دویدن دو دور دور زمین است» زیرا که بازیکنی تخلفی مرتکب شده یا در مسابقهای و یا آزمون مهارتی شکست خورد است شواهد شایان توجهی وجود دارند که نشان میدهند مجازات کردن فردی با استفاده از تمرین میل آن شخص به فعالیت بدنی و شرکت شایسته او در بازی را کاهش میدهد تداعی بین تمرین و مجازات نامطلوب است راه بهتری برای مجازات محروم کردن کوتاه مدت شرکت در ورزش یا فعالیت بدنی است نه فعالیت اضافی (تمرین).
نمونههای بسیاری دیگری از اعمال مربیگری نادرست و غیر اخلاقی که برخی از آنها به تخریب عاطفی بازیکن میانجامد در سرتاسر این نوشتار ارائه خواهند شد برخی اشکال مجازات را در این نمونهها خواهید یافت از مربیان ورزش انتظار میرود که از عهدة انتظارهای نقشهای بسیار متفاوتی برآیند و با موضوعهای روانی متعدد مقابله کنند برخی از این موضوعها از این قرار دارند.
-انگیختن ورزشکاران به طور فردی و گروهی (تیمی) قبل، در طول و بعد از فصل مسابقه .
-اثر مثبتگذاردن بر نگرشهای بازیکن به طوری که اضطراب او را کاهش، و احساس هیجان و وفاداری به مربی و تیم را افزایش دهد.
-تقویت کردن اعتماد به نفس و عزت نفس در هر ورزشکار
-پروش دادن رهبری تیمی و روحیه در بین ورزشکاران .
-شناخت و برآوردن نیازهای ورزشکاران جوانتر.
-افزودن به پایداری در عملکرد.
-یاری به بازیکنان تا با فشارهای نومیدیها و مسائل دیگر درون و بیرون از میدان ورزش مقابله کنند.
-انجام دادن تمرینها و آمادگی برای مسابقه به گونهای که به یادگیری و تسلط بر مهارتها و راهبردها بینجامد.
هر یک از این موضوعها اهمیت زیادی در شرکت موفقیت آمیز ورزشی دارند و همة آنها به گونهای مستقیم با برآورد نیازهای روانی و تقویت بخشیدن به مهارتهای ذهنی هر بازیکن ارتباط دارند. مربی ورزش کنترل مستقیمی بر هر ورزشکار دارد و باید مسئولیت اصلی برای یاری به هر ورزشکار را برای برآورده شدن این نیازها بر عهده گیرد.
ادارة موفقیت آمیز یک تیم مهارتی پیچیده و سطح بالا را طلب میکند ایجاد این احساس در همة افراد گروه که در موفقیت تیم سهیم هستند و تقویت رفتارهای مطلوب (مثلاً نشان دادن وفاداری تیمی دارا شدن انگیزش درونی رهبری کیفی تیم در بازی)
در حالی که جلوی رفتارهای نامطلوب (مثلاً تقلب، ابراز خصومت نسبت به اعضای دیگر تیم استفاده از داروهای ممنوع ، فراموش کردن مهارتها و راهبردها یا ترک تیم) گرفته شود. وظیفهای مشکل است از مربیان ورزش انتظار میرود تا به مشکلترین هدفهای انسانی دست یابند تغییر نگرشها احساسها ادراکها و رفتارهای دیگران به خاطر توفیق تیم چگونه این همان چیزی است که مربیگری موثر و روان شناسی ورزش با آن سروکار دارد یکی از راههای رسیدن به این هدفها ایجاد محیط مناسب برای فعالیت وزرشی است.
محیط
محیط ورزشی در بردارندة موقعیتها و جنبههای رقابت ورزشی، و کنش متقابل بین ورزشکاران شرکت کنندگان دیگر در ورزش و تماشاچیان ورزشی است.
برای نمونه گزارشهای رسانهای نشان دادهاند که بازیکنان از ترس اینکه مبادا در برابر چشمان هزاران نفر (در زمین ورزش) یا میلیونها علاقمند به وزرش (در تلویزیون) دست به کار احمقانهای بزنند به حد جنون میرسند.
موضوعی که در روانشناسی ورزش به محیط مربوط میشود همبستگی تیمی یا «با هم بودن» اعضای گروه ناامید میشود مربیان کارآمد تلاش میکنند تا جو تیمی را به گونهای تقویت کنند که ورزشکاران در آن از تلاشها بهبودها و عملکردهای یکدیگر حمایت دو جانبه کنند. همچنین شایسته است که اعضای تیم و نمایندة مدرسه باشگاه یا جامعه بودن احساس افتخار کنند. وابستگی تیمی قوی تعهد ورزشکار به منتهای تلاش برای برآوردن نیازهای تیمی را تقویت میکند.
برخی از موضوعهای محیطی دیگر که مورد توجه روانشناسی ورزش است از قرار زیرند:
-آیا پژوهش، اندیشة رایج درباره مزیت زمین خودی را حمایت میکند یا اینکه این موضوع فقط افسانهای بیش نیست.
-آیا تشویق یا هو کردن جمعیت بر عملکرد بازیکنان اثر میگذارد آیا ورزشکاران برجسته واقعا تحت تأثیر واکنشهای جمعیت قرار میگیرند.
-آیا اثر شرایط محیطی بر عملکرد به ورزش بستگی دارد برای نمونه آیا گلف بازانی که در میدان گلف متفاوتی تمرین میکنند اثرهای محیطی بیشتری را تجربه میکنند تا بازیکنان بسکتبال که در زمین بسکتبال دیگری بازی میکنند.
-اثر همبستگی اجتماعی تیم بر عملکرد بازیکن چیست؟ آیا اهمیتی دارد که تیمیها خارج از صحنه وزرش وقتشان را با هم بگذرانند؟
-آیا موفقیت تیم فقط زمانی امکان پذیر خواهد بود که بازیکنان کنش متقابل اجتماعی داشته باشند و از مصاحبت یکدیگر خارج از زمین یا میدان بازی لذت ببرند؟
-آیا خوب است که به ورزشکاران گفته شود که والدینشان یک دانشجوی جدید یک پیش آهنگ حرفهای یا ارزیاب کنندة دیگری از عملکرد آنان بازی تیمی امروز آنها را مشاهده میکند؟
-چه هنگام خشم و انتقاد مناسب است و چه هنگام احتمال دارد برای رشد و عملکرد بازیکن زیان آور باشد.
-آیا گفتة زیر که از یک سر دبیر نقل شده درست است؟ «حتی رفتارگرایان تصدیق می کنند که پاداش در فراهم کردن انگیزه برای بهبودی دو برابر انتقاد موثر اس اما برای بیشتر مردم دو برابر مشکلتر است که پاداش دهند تا اینکه نقایص را برملا کنند که پاداش در فراهم کردن انگیزة برای بهبودی دو برابر انتقاد موثر است اما برای بیشتر مردم دو برابر مشکلتر است که پاداش دهند تا اینکه نقایص را بر ملا کنند.»
این موضوعها فقط برخی از بسیاری از پرسشهایی است که نشان میدهند چگونه محیط میتواند بر نتایج رویداد رقابتی در ورزش اثر بگذارد. در هر یک از این نمونهها عاملی روانی یا بیشتر از یک عامل روانی وجود دارند که از اهمیت شایان توجهی برخوردارند باید برای خواننده روشن باشد که شرکت در ورزشهای قهرمانی یا مربیگری آنها کاری پیچیدهتر از آن است که بیشتر تماشاگران روزنامهنگران و حتی خود شرکت جویان متوجه شوند.
روانشناسی ورزش در طول 20 سال گذشته یا چیزی در این محدود آن اندازه رشد کرده است که علم دانشگاهیی موجهی در زمینهای در خورد مطالعه محسوب شود در این زمینه مانند هر زمینة علمی دیگر علایق بین دانشجویان پژوهشگران و دستاندرکاران متفاوت است و چنین است مسیرهایی که علاقهمندان میپیمایند.
پژوهشگران در زمینة روانشناسی ورزش انرژی شایان توجهی را صرف منتشر کردن یافتههای علمی توسط نشریهها کرده و مورد تائید جامعه علمی قرار گرفتهاند این پژوهشگران نگرههای مربوط به علوم رفتاری را بررسی کرده و یافتههای خود را در نشریههای معتبر منتشر کردهاند از جمله نشریههای زیر را میتوان نام برد.
افرادی که تلاش کردهاند تا نتایج پژوهشها را به کار برند و کسانی که در واقع پژوهش خود را نوعا در موقعیتهای ورزش در دنیای واقعی انجام میدهند گروهی از دانشمندان و دستاندرکاران را در بر میگیرند که روانشناسان ورزش نامیده میشوند.
روانشناسان ورزش چه میکنند؟
سالهای زیادی بود که روانشناسان ورزش احترام لازم را بدست نیاورده بودند چرا به گفتة دکتر بروس آجیل وی از پیشگامان روانشناسی ورزش «مشکل این بوده است که ما بسیاری شارلاتان بسیاری فریبکار و بسیاری مردم داشتیم که چیزهای بسیار زیادی را نوید میدادند .» نمونههای زیادی را میتوان برشمرد در سالهای 1960 چنین شایع شد که آزمونهای شخصیت پیشبینی خواهند کرد که چه کسی قهرمان ورزشی خواهد شد. شگفت نیست که این نویدها جامة عمل نپوشیدند در سالهای 1970 معلوم شد که این آزمونها در بهترین وضع خود گمراه کننده و در بدترین وضع فریب آمیزند.
برای نمون روان پزشکی در سان دیه گواز آزمون شخصیت استفاده کرد و نتیجه گرفت که ورزشکاران تیم فوتبال سان دی گو چارجرز بر اساس موقعیتشان در تیم با کلیشههای شخصیتی معینی هماهنگی دارند ادعاهای مربوط به افزایش عملکرد از زمینههای گوناگونی عنوان شدند از جمله دیدسنجی (تقویت بینایی و بهینگی واکنش زمانی) و کسب و کار تجارت الگوگیری به کمک مشاهدة فعالیتهای ورزشی از طریق ویدئو یا بهینگی انگیزش با استفاده از نوارهای ضبط صوت پژوهشهای علمی به ندرت این چنین ادعاهایی را حمایت میکنند شگفت نیست که اعتبار روانشناسی ورزش به طور کلی و روانشناسان ورزش بویژه مورد سئوال بودند.
اما در سالهای اخیر زمینة روان شناسی ورزش به علم رفتاری در خورتوجه و زمینهای برای فعالیت حرفهای مبدل شده است روانشناسی ورزش به عنوان حرفهای شناخته شده است که نیازمند خبرگی و آموزش شایان توجه در روانشناسی در علوم ورزش است پذیرش روانشناسی ورزش با به رسمیت شناختن آن توسط انجمن روانشناسی امریکا در سال 1984 اعتبار دانشگاهی یافت. فزون بر آن روانشناسی ورزش با انتشار نشریههای علمی معتبر (که بدون آنها امکان نوشتن کتابهای درسی دربارة روانشناسی ورزش نبود. به جایگاه والاتری دست یافت. تشکیل سازمانهای حرفهای به دانشمندان ورزش فرصت داد تا ایدههای خود را مبادله یافتههای پژوهشی را رد و بدل و در راه رشد مسیرهای مهیج و تازه همکاری کنند . در تابستان 1982 کمیته المپیک ایالات متحده در روانشناس ورزش را به مرکز فعالیت خود در کلورادواسپرینگ در ایالت کلورادو دتوت کرد تا «بررسی کنند که چگونه روانشناسی ورزش میتواند بخشی از طرحهای کمیتة المیپک برای برنامه جامع پزشک ورزشها شود.
در المپیک تابستان و زمستان 1984 یک روانشناس ورزشی برای تقریباً هر تیم المپیک آمریکایی تعیین شد روانشناسان ورزش سالهای بسیاری است که با ورزشکاران غیر حرفهای در کانادا و اروپا کار میکنند اکنون بسیاری کشورها روانشناسی ورزش تمام وقتی را برای سازمانهای ملی ورزش خود استخدام میکنند اما با وجود این تحول بحران هویتی پیش آمده و پرسشهایی را عنوان کرده است که ما که هستیم و رسالت ما چیست؟
تلاش برای هویت شناخت و احترام تلاشی سالم بوده است دانشمندان و دستاندرکاران ورزش همگی دارای یک هدف هستند نگرههای (تئوریهای) رفتاری در ورزش ارائه و آزمون کننده تلاش کنند تا عوامل روانی حاکم بر ور زش و تمرین و رهبری موثر را تبیین کنند این کار با اجرای پژوهشهای میدانی مشاوره با مربیان ورزشی و همکاری مستقیم با رقابت کنندگان ورزشی انجام میگیرد اما مشکل مربوط به آئین نامه بوده است.
خدمات بالینی
این ناحیه در بردارنده خدمات کمکی به ورزشکارانی است که دارای مسائل عاطفی شدید هستند (برای نمونه افسردگی ، بیاشتایی و هراس) و نیازمند معالجه در دورهای دراز مدت میباشند اگرچه قوانین مربوطه در بین دولتها و کشورهاگونهگون است اشخاص نمیتوانند اقدام به روان شناسی ورزش بالینی کنند مگر اینکه در انجمن ملی روان شناسی روان پزشکی یا بالینی عضویت کامل داشته باشند دارای پروانه فعالیت مشاوره بالینی باشند و درباره افراد حرفهای اگرچه قانونی ندارند باید دلایلی برای آمادگی علمی در علوم ورزشی ارائه دهد.
خدمات آموزشی
آموزش در زمینه روانشناسی ورزش اغلب در دانشگاهها در سمینارها و به عنوان خدمتی مشاورهای برای تیمها و ورزشکاران به گونة انفرادی انجام میگیرد آموزش در روان شناسی ورزش به منظور کمک به ورزشکاران است تا مهارتهای روانی لازم برای به واقعیت درآوردن نیروهای بالقوهشان را گسترش دهند آرامش بخشی عضلانی تمرکز خیال پردازی و مقابله با فشارها نمونههایی از این مهارتهای شناختی هستند.
خدمات پژوهشی
درجه دکترا در روان شناسی یا مشابه آن (مثلا علم ورزش) شواهدی از فعالیت پژوهشی علمی در زمینة ورزش یا نرمش و معرفی نامه از سازمانهای پژوهشی معتبر که معرف تلاشهای پژوهشی فرد و کمکهای او به دانش موجود است به شخص شایستگی آن را میدهد که به خدمات پژوهشی بپردازد روان شناسی پژوهشی ورزش دارای سه گونه مسئولیت است.
انجام پژوهش ، انتشار یافتههای پژوهشی در نشریههای حرفهای و ارائه نتایج پژوهشی به دانشکده ها در کنفرانسهای حرفهای دانشمندی که مهارت لازم برای مبادله موضوعهای مربوط به حرفهاش را نداشته باشد گنگ و در جامعة علمی بدون هستی است .
گونههای خدمات پژوهشی که توسط روان شناسان ورزش انجام میگیرند شامل اثرهای فنون روانی معینی بر حالت روانی یا عملکرد ورزشکار است (مثلا سطحو برانگیختگی یا اضطراب آمادگی برای بازی یا اعتماد به نفس ) شاخههای شناخته شده دیگر پژوهش شامل بررسی اثرهای عوامل گوناگون شخصیتی یا موقعیتی بر حالت فیزیکی یا روانی فرد و عملکرد جسمانی است.
تاریخچه مختصر روان شناسی ورزش
سناتور پیشین آمریکا آدلای استیونسن گفته بود که ما نمیتوانیم آينده خود ر را عاقلانه و بروشنی تصویر کنیم مگر اینکه راهی را که به زمان حال منتهی شده است بشناسیم در واقع شناخت اساس و مسیرهای آینده روانشناسی ورزش نیازمند آگاهی از تاریخچه آن است تاریخچهای بس قدیمیتر از آنکه بیشتر دانشجویان و دانشمندان در علوم ورزشی تصویر کنند .
دکتر نورمن تریپلت روان شناس دانشگاه ایندیانا در اوایل سالهای 1897 در مجله آمریکار روان شناسی چیزی را منتشر کرد که به گونهای مستقیم به روان شناسی ورزش ارتباط داشت . تریپلت پدیدهای را بررسی کرد که اکنون سهولت اجتماعی مینامیم و آن اثر مساعد مشاهده کنندگان بر عملکرد شخص است.
گریفیت که به عنوان پدر روان شناسی ورزش از او نام برده میشود به عنوان اولین شخصی است که سالهای زادی را صرف آزمایش منظم روانشناسی ورزش کرد.
گریفیت اولین آزمایشگاه روانشناسی ورزش به نام آزمایشگاه پژوهش ورزشی را در سال 1925 در دانشگاه ایلیونوی تاسیس کرد. اگرچه پژوهش دربارة پژوهش درباره اثر عوامل روانی بر عملکرد را در سال 1918 آغاز کرده بود علایق اولیه اول شامل اثرهای عوامل روانی و محیطی بر یادگیری و اجرای مهارتهای حرکتی و شخیصت در ورزش بود او برای آزمایشگاه خود وسایلی را تهیه کرد که آگاهی از جنبشهای مهارتی هوشیاری ذهنی واکنشهای زمانی به بینایی صدا و فشار ثبات هماهنگی عضلانی تنش و رهاسازی عضلانی و توانایی یادگیری را اندازهگیری میکردند او بر اساس مصاحبه با بازیکن کبیر فوتبال ردگرنگ پی برد که ورزشکاران برتر مهارتهای ورزشی را خود به خود بدون هیچ یا کمترین اندیشه انجام میدهند.
پژوهش روان شناسی ورزش در سالهای 1940 و 1950 سکونی واقعی داشت بجز پایان نامههای دکترا که گاهگاهی نوشته میشدند در این زمان بیش از هر
چیز تاسیس آزمایشگاهها یادگیری حرکتی رواج یافت که از جمله میتوان آزمایشگاهی را نام برد که توسط جان لاتر در دانشگاه پنسیلوانیا کلارنس رگزدیل در دانشگاه ویسکانسین سی اچ مک لوی در دانشگاه آیوا و شاید از همه معروفتر فرانکلین هنری در دانشگاه کالیفرنیا در بر کلی تاسیس شد.
سرانجام در میانة سالهای 1960 بود که روانشناسی ورزش گامهای بزرگی را برداشت و زمینة علمی کنونی را فراهم آورد چندین عامل به گسترش این زمینة علمی کمک کردند کتابهای درسی بیشتر از هر زمان دیگر رواج یافتند.
عنصر نهایی در رشد روانشناسی ورزش تاسیس چند انجمن حرفهای بود اولین نشست سالیانه انجمن امریکایی روانشناسی ورزش و فعالیت بدنی در سال 1967 برگزار شد انجمن کانادایی یادگیری روان حرکتی و روانشناسی ورزش در سال 1969 آغاز به کار کرد این سازمان در آغاز با انجمن کانادایی بهداشت تربیت بدنی تفریحات سالم و رقص وابسته است.
در استرالیا ارتباط بین روانشناسی ورزش و روان شناسی از همه قویتر است زیرا که در سال 1992 جامعةروان شناسی استرایا اولین هیات روان شناسان ورزش را در سازمان روان شناسی ملی پذیرفت اهمیت این هیات در تعیین استاندهها (معیارها) یی است که برای دادن پروانة کار به روان شناسان ورزش مورد استفاده قرار میگیرند.
هدف این سازمانها این است که برای دانشمندان و دستاندرکاران در روانشناسی ورزش هویتی ملی و بینالمللی حاکی از نظام علمی ایجاد کنند همچنین فرصتی فراهم میکنند تا اعضایشان سالانه ملاقات کنند تا 1- ایدههای خود را مبادله کنند 2- تجارب پژوهشی خود را توضیح دهند 3- با دانشمندان و دست اندرکاران شناخته شده ای که کارها و تخصصهایشان در زمینههای قابل کاربرد در رفتار ورزشی است صحبت و تبادل نظر کنند 4- دربارة موضوعهای بحث انگیز بحث کنند و شاید تصمیم بگیرند 5- به کلاسها و بخش های مربوطة خود ایدههای جدید و مهیجی ببرند که از زمینة مورد نظر سرچشمه میگیرند از این سازمانها نشریههای علمی جدیدی پا گرفتهاند که نیازهای این زمینة پژوهشی گسترش یابنده را بر طرف میکنند روان شناسی ورزش اکنون توسط اعضای جامعه دانشگاهی به عنوان علمی معتبر شناخته میشود.
اکنون باید روشن شده باشد که روانشناسی در بردارندة زمینة علمی چند بعدی ازمطالعه و عمل است روانشناسی ورزش از بسیاری از علوم سنتی روانشناسی مشتق و بنابراین در برگیرندة روانشناسی اجتماعی (مطالعه رفتار گروهی و عوامل محیطی موقعیتی که بر عواطف و اعمال شخص اثر میگذرارند.) روان شناسی شناختی (ارتباط بین اندیشه ها عواطف و اعمال شخص اثر میگذارند روان شناسی شناختی ارتباط بین اندیشهها عواطف و عملکرد روان شناسی رشد (تغییرهای شناختی و رفتاری همراه با افزایش سن) روانشناسی تربیتی (عواملی که بر یادگیری و یادآوری راهبردها و مهارتهای ورزشی اثر میگذارند.
روانشناسی بالینی (بررسی موضوها شخصی که نیازمند مشاورة حرفهای است به گونهای که احساس رضایت شخصی در ورزش به رسیدن به حداکثر عملکرد به دست آید) و بسیاری دیگر است این شاخههای علمی روان شناسی در نگارة 2-1 نشان داده شده اند روان شناسی تمرین تنها شاخهای است که در روانشناسی جنبة سنتی ندارد اگرچه از نزدیک با روانشناسی بهداشت ارتباط دارد.
خلاصه
اهداف عمدة روانشناسی ورزش توصیف تبیین و پیشبینی نگرشها احساسها و رفتارهای شرکت کنندگان در ورزش است از جمله ورزشکاران مربیان ورزش و حتی تماشاگران اشخاص آشنا با عواملی که زیرساز رقابت ورزش هستند را روانشناس ورزش مینامند روان شناسان ورزش بالینی در کنش متقابل مستقیم با ورزشکاران و با استفاده از یافتههای پژوهشی به آنها کمک کنند تا با موانعی که مانع رسیدن آنها به عملکرد بالقوهشان میشود مقابله کنند از سوی دیگر روان شناسان تربیتی ورزش مهارتهای روانی را آموزش میدهند تا ورزشکاران مربیان ورزش و دانشجویان را دربارة برطرف کردن این موانع آگاه کنند روان شناسان پژوهشی ورزش اثرهای رفتارهای درمانی مختلف و موقعیتهای محیطی بر وضع روانی ورزشکار توانایی اجرای مهارتهای ورزشی یا هر دو را بررسی میکنند شاخههای جدیدتر مطالعه در بردارندة و روان فیزیولوژی و روان شناسی تمرین هستند که هر دو رهیافتهای گسترده و پچیده تری را برای مطالعه عملکرد انسانی ارائه میکنند.
به تازگی سازمانها و انتشارات حرفهای گوناگونی موجودییت یافتهاند که اطلاعات جدید به دست آمده از پژوهش و عمل روانشناسی ورزش را افزایش داده و منتشره میکنند اشخاصی که علاقمند به یادگیری بیشتر دربارة این شاخة علمی هستند میتوانند عضوی از سازمانی شوند در کنفرانسها شرک جویند و نوشتار علمی حرفهای و کاربردی را مطالعه کنند.
روانشناسی ورزش در بردارندة گزینش درست و برانگیختن ورزشکاران است به گونهای که هر ورزشکار بتواند در بالاترین حد توانایی خود به رقابت بپردازد ورزشکاران در این راستا باید راهبردهایی را به کار گیرند تا رقیبان را روحیهزدایی کنند با سطح بسیاری بالای فشار مقابله و یا آن را کم کنند از داروها سوء استفاده نکنند راهبردهای تیمی موفقیت آمیزی را به کار گیرند و مهارتها را آموزش دهند و بیاموزند. روشن است که روانشناسی عنصر اصلی رقابت ورزشی است. مطالعة روانشناسی و استفاده از آن در موقعیت ورزشی شخص را توانا میسازد تا 1- رفتاری را توصیف کند (ورزشکاران تیمی که پیوسته برنده میشوند نسبت به گروه دیگر دوستانهتر رفتار میکنند تا ورزشکارانی که پیوسته میبازند) 2- رفتاری را تبیین کند (شکست غیر منتظره ممکن است به این سبب روی داده باشد که تیم خودی برانگیختگی لازم را نداشت. از سوی دیگر تیمی که قبلاً شکست خورده بود در وضعی بهتر و آماده بود تا ثابت کند که میتواند رقیبی با ارزش را شکست دهد.) 3- رفتار و پیش بینی کند (اگر مربی ورزش با اوقات تلخی آموزش دهد ورزشکار به سبب اضطراب و ناتوانی در تمرکز نخواهد توانست گفتار او را به خاطر بسپارد.
روانشناسی ورزش از نیمة سالهای 1980 بیشتر با زمینههایی ارتباط یافت که فراتر از عملکرد ورزشی میروند شایان توجه ترین زمینهها مطالعة روان فیزیولوژی (Psychophysiology) روانشناسی تمرین (exercise psychology) بودهاند در حالی که پژوهش و فعالیت روانشناسی ورزش به گونة سنتی متوجه پرسشنامههای روانشناسی و نتایج علمی بودند پژوهش روان فیزیولوژیکی پاسخهای فیزیولوژیکی (بدنی) را که بر شناخت (cognition) (اندیشه و عواطف) و عملکرد اثر میگذارند و یا آن را همراهی میکنند مطالعه میکند برای نمونه اگر عملکرد ضعیف به اضطراب بالا نسبت داده شود شایان توجه خواهد بود که بدانیم آیا تغییرات و تنش عضلانی میزان ضربان قلب و با پاسخهای بدنی دیگر نیز مانع عملکرد میشود یا نه چنین دادههایی به مربیان و دانشمندان ورزش امکان میدهد تا استفاده از برخی فنون روانی را پیشنهاد کنند (برای مثال شل کردن عضلات و خیال پردازی) تا اثر این تغییرات نامطلوب در فرآیندهای جسمانی را کاهش دهد پژوهشهای منتشر شده در سالهای اخیر اغلب در بردارندة اندازه گیریهای فیزیولوژیکی هستند که در تبیین ارتباطهای علت و معلولی احتمال بین عواطف و اندیشه های شخص و عملکرد بدنی او مفید خواهد بود.
شاخة روان شناسی تمرین نیز توجه فزایندهای را در نوشتار روانشناسی ورزش به خود جلب کرده است. روانشناسی تمرین به جای بررسی عملکرد ورزشی بر عوامل شناختی ، روان فیزیولوژیکی و موقعیتی که بر رفتار تمرین اثر میگذارند توجه دارد . نمونههای عناوینی که در این شاخه مورد مطالعه قرار میگیرند در بردارندة اثرات فعالیت بدنی بر عواطف و گرایشهای روانی معینی در فرد دلایل اشتغال به برنامههای تمرین و علتهای دست کشیدن از آنها تغییرات شخصی در نتیجه بهینگی در تناسب بدنی اعتیاد مثبت و منفی به تمرین اثرات فنون شناختی بر اجرای تمرین عملی و غیره میباشند هدف این نوشتار بررسی گستردة میزان پژوهش در این شاخه و کاربرد آن در ورزش رقابتی است.
آنچه که به گونة فزایندهای اطمینان مربیان تربیتی ، پژوهشگران و مربیان ورزش را به خود جلب کرده است این است که شاخة روانشناسی ورزش یک علم است این علم رفتار انسانی در زمینة شرکت در ورزش و چگونگی تأثیرپذیری رفتار (عملکرد) از سه منبع اصلی را مطالعه میکند ورزشکار رهبر تیم (یعنی مربی ورزش) و محیطی که این افراد با هم کنش متقابل دارند.
ورزشکار
ورزش دوستان با حاضر شدن مشاهده کردن گوش دادن و خواندن درباره مسابقات علاقة صمیمانهای به تیمهای مورد توجه خود نشان میدهند رسانهها زمان شایان توجهی را صرف رویدادها و بازیکنانی میکنند که در آنها شرکت دارند.
گزارشگران و گویندگان در واکاویهای خود دربارة عواملی که بر عملکرد اثر میگذارند پیچیدهتر شدهاند. آنها اغلب در تبیین دلایل احتمالی یک بازی بسیار خوب در موقعیتهای ورزشی، فراتر از توصیف یک شخص به عنوان «بازیکنی خوب» میروند اما بیشتر ورزش دوستان هنگام مشاهدة بازی یا تلاش در شناخت عملکرد ورزشی به عوامل روانی مهم توجهی ندارند.
برای نمونه تنیس باز حرفهای جان مکنرو (John McEnroe) به سبب از جا در رفتن در زمین ورزش مورد انتقاد شدید واقع شده است. اما گفته است که خشم را به عنوان فنی روانی به کار میبرد تا روحیهاش را بالا برد . این کار از دید یک دانشمند ورزش شگفتانگیز نیست. به خوبی ثابت شده است که همة ورزشکاران دارای سطح کمال مطلوب هیجانی (برانگیختگی) هستند که اثر مسلمی بر کیفیت عملکرد آنان دارد ورزشکاران نمیخواهند که بیش از اندازه برانگیخته شوند بلکه میخواهند به قدر کافی تحریک شوند تا بهترین بازی خود را ارائه دهند. اعمال بازیکنان فوتبال در کنار یا داخل زمین قبل از بازی فریاد و هلهلة تماشاگران و فعالیتهای دیگری که برای گرم کردن توسط ورزشکاران انجام میشوند همگی به منظور برقراری اثرات عاطفی مورد نظر قبل از مسابقه است. برای بسیاری از ورزشکاران راهبردهای خود انگیختگی (برای نمونه بالا بردن روحیه یا ابزار خشم) خواه به منظور جلب و برانگیختن پاسخ هواخواهی از سوی تماشاگران باشد یا نباشد بخش جدانشدنی آمادگی روانی و بالانگه داشتن عملکرد در سطح مطلوب است.
عامل مهم دیگر در موفقیت ورزشی، شخصیت فرد است آیا «گونهای شخصیت» وجود دارد که بتواند پیشبینی کنندة کیفیت عملکرد ورزشی باشد؟ آیا مربی ورزش میتواند با استفاده از آزمون مداد و کاغذی موفقیت ورزشی را پیشبینی کند؟ آیا شخصیت ورزشکاران و غیر ورزشکاران بازیکنان زن و بازیکنان مرد و ورزشکاران ورزشهای مختلف با هم تفاوت دارند روانشناسان ورزش پژوهشهای شایان توجهی را به موضوع شخیصت در ورزشاختصاص دادهاند پاسخ به این پرسشها را که ممکن است موجب شگفتی شما شود میتواند در این نوشتار بیابید.
تفاوتهای فردی موضوع مهم دیگری درمطالعههای پژوهشی است که به دلایلی میپردازد که چرا ورزشکاران حتی هنگامی که مهارتهای مشابهی دارند از عملکرد متفاوتی برخوردارند. چرا برخی از بازیکنان با وجود تحمل فشار زیاد در ورزش موفق میشوند در حالی که برخی دیگر موفق نمیشوند چه عامل روانی رقیب پیوسته موفق را از رقیب کمتر موفق او متمایز میکند دربارة این سوال آخر میتوان کتابی کامل نوشت برای نمونه قهرمان بکس سنگین روش پیشین مایک تایسون در توضیح اینکه چرا در پیروزی از رژیم ورزشی قبل از مبارزةخود چهار صبح از خواب بیدار میشود چنین گفته بود «زیرا که طرف مقابل چنین نمیکند من باید ثابت کنم که منضبطتر از رقیب هستم»
روانشناسان ورزش در زمینة وزشهای نوجوان که نوعا سن آنها بین 8 تا 13 سال است. در حال مطالعة اثرهای فعالیت رقابت آمیز هستند آیا کودکان ورزشکار باید برای جایزه رقابت کنند آیا ورزشکاران جوان نیازهای اجتماعی، عاطفی و روانی متفاوتی از ورزشکاران مسنتر و ماهرتر دارند اگر چنین است چگونه میتوان این نیازها را با مشارکت در ورزش سالم برآورده ساخت؟
عامل روانی مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد. انگیزش است چرا برخی از ورزشکاران از ورزشکاران دیگر با انگیزهتراند و سرچشمة انگیزش آنها چیست؟ چرا برخی نه به سبب انگیزش حاصل از عوامل خارجی مانند پاداش تایید دیگران یا پول بلکه به سبب سرگرمی و مطلوب بودن آن ورزش میکنند عوامل روانی که ورزشکاران را برمیانگیزند کدامند و چه عواملی ورزشکاران را انگیزشزدایی میکند؟
مربی ورزش
هنری میلر (Henry Miller) نمایشنامه نویس زمانی چنین نوشت «رهبر واقعی نیازی به هدایت کردن ندارد- او همین اندازه خشنود است که راه را نشان دهد و چنیناند مربیان کاری در ورزش هدف عمدة رهبر تیم با وجود سرچشمههای استعداد بازیکنان و دانش آنها از بازی این است که مهارتهای ذهنی و بدنی ورزشکاران را به گونهای رشد دهد که به طور فردی و به عنوان یک تیم بتواند پیوسته به موفقیت دست یابند. مربی ورزش در ورزشهای تیمی چگونه میتواند کنش متقابل همة بازیکنان تیمی را سهولت بخشد به گونهای که بتواند هویت گروهی رضایت بازیکن و همبستگی گروهی را تقویت کند اما صبر کنید آیا واقعا تفاوتی میکند آیا برآوردن نیازهای پیوند گروهی و با هم بودن گروهی بازکنان ارتباط چندانی با موفق شدن یا نشدن تیم دارد آیا عملکرد بازیکنی از احساس رضایت او در بودن عضوی از تیم و یا داشتن و نداشتن دوستان نزدیکی در تیم تاثیر میپذیرد اگر تنها هدف مربی در ورزش برنده شدن باشد آیا لازم است دربارة نیازهای اجتماعی و عاطفی ورزشکار نگران باشد نوشتار شایان توجهی از روانشناسی ورزش به این موضوع اختصاص یافته است که چرا رهبران ورزشی در صورت خواستن یک تیم موفق باید نگران موضوعهایی باشند که فراتر از عملکرد بازیکن میرود.
اما آیا همه مربیان ورزش از این موضوعهای روانی مهم آگاه هستند؟ در واقع مربیان ورزش به طور کلی با مشاهده و گوش دادن به مربیان دیگر (یا الگوگیری از مربیان دیگر) حرفةخود را میآموزند اما اغلب نیازهای شخصی ورزشکار قبل در طول و بعد از مسابقه مورد توجه قرار نمیگیرد.
شواهدی در دست است که نشان میدهد مربیان ورزش در حضور دیگران و به طور مکرر فضیلت انتقاد در ورزش را میستایند برای برخی مسلم شده است که بسیاری از مربیان ورزش در برابر حالت دیگران که تلاش میکنند الگوهای رفتاری مربیگری را تغییر دهند مقاومت میکنند.
برای نمونه مطالعهای که دربارة مربیان ورزش دبیرستانها و کالجهای امریکا به عمل آمد نشان داد که 75 درصد آنها از مجلةروانشناسی ورزش بیاطلاعند. این مجله اکنون مجلة روانشناسی وزرش و تمرین نامیده میشود . اما اگرچه در حدود 1/8 درصد از مربیان مورد بررسی گفتند که هرگز به طور مستقیم با یک روانشناس ورزش کار نکردهاند 2/68 درصد آنها اظهار تمایل به این کار کردند البته به طور داوطلب وقتی پرسیده شد آیا مایلید برای چنین مشاورهای پول بپردازند 8/64 درصد جواب منفی دادند.
بنابراین چنین به نظر میرسد که نبود توجه به دادههای روانشناسی ورزش ممکن است ناشی از نبود آگاهی دربارة آن باشد. از جنبة مثبتتر آن گزارشهای رسانهها و مقالههای مجلهها در سالهای اخیر به پذیرش فزایندة نیاز برای دخالتهای روانشناسی در ورزش رقابتی اشاره دارند.
یافتههای پژوهشی در روانشناسی ورزش برخی از اعمال رایج مربیان ورزش را تائید نمیکنند برخی از این اعمال ممکن است حتی مضر باشند از جمله میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
صحبت تحریک آمیز قبل از بازی
بسیاری از مربیان ورزش به ویژه در ورزشهای تماسی درست قبل از بازی صحبتهای هیجان انگیز و دارای بار عاطفی ارائه میدهند روان شناسان ورزش در برخی از موفقترین مربیان ورزش مخالف صحبتهای محرک قبل ازبازی میباشند تایید نمی کنند برخی از این اعمال ممکن است حتی مضر باشند از جمله میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
صحبت تحریک آمیز قبل از بازی: بسیاری از مربیان وزرش به ویژه در ورزشهای تماسی، درست قبل از بازی صحبتهای هیجان انگیز و دارای بار عاطفی ارائه میدهند. روانشناسان ورزشی در برخی از موفقترین مربیان ورزش مخالف صحبتهای محرک قبل از بازی میباشند (به بخش هفتم مراجعه کنید.) پژوهشگران پی بردهاند که ورزشکاران پیشاپیش برای مبارزه مضطرب یا برانگیخته هستند. صحبتی تحریک آمیز قبل از بازی بازیکنانرا بالاتر از سطوح مطلوب به هیجان میآورد و آنها را بیش از اندازه تهییج میکند. ارائه رهیافتی معتدل که بررسی دادهها را در بر گیرد میتواند موثر باشد برانگیختن اشتیاق برای مسابقه را میتوان در تمرین مورد توجه قرار داد.
برنده شدن تنها هدف مورد نظر است: احساس اضطراب و ترس از شکست قبل از مسابقه در بازیکنان وجود دارد وظیفه مربی ورزش است که به ورزشکار یاری دهد قبل از مسابقه این احساسها را کنترل کند (یعنی با آنها مقابله کند – حذف کلی آنها غیر واقع بینانه و حتی مضر است) سفارشهای قبل از بازی که بر نیاز به بردن تاکید میکنند این اضطراب را بالا میبرند مروری بر مهارتها و راهبردها و آزاد کردن بازیکنان که بروند و خوش باشند و یا هرچه که میخواهند انجام دهند بهتر از تاکید بر بردن است.
انتقاد شدید : اثر انتقاد بر عملکرد ورزشی روشن است گاهی اوقات مفید است اما همیشه تاثیر آن بستگی به شیوهای دارد که مبادله میشود به گفتة یک روانشناس اشخاص مسئول باید رفتار را مورد انتقاد قرار دهند (پسرجان چشمت را از توپ برندار)ك نه شخصیت یا خصوصیت فرد را (پسر این چه بازی احمقانهای بود) چنین چیزی دربارة خشم نیز درست است به گفتة روانشناس یاد شده خشم به خودی خود رفتاری طبیعی است و به بروز آِاد آن باید اجازه داده شود. اما زمانی که خشم با پیامهای مخرب و اهانت آمیز ابراز میشود به گونهای که خودپنداری فرد را از بین ببرد و احساس گناه را در او تقویت کند در این صورت مزیت بالقوه آن از دست میرود.
مجازات : اغلب دیده شده است که مربی وزرشی فریادش بلند شده که جریمهات دویدن دو دور دور زمین است» زیرا که بازیکنی تخلفی مرتکب شده یا در مسابقهای و یا آزمون مهارتی شکست خورد است شواهد شایان توجهی وجود دارند که نشان میدهند مجازات کردن فردی با استفاده از تمرین میل آن شخص به فعالیت بدنی و شرکت شایسته او در بازی را کاهش میدهد تداعی بین تمرین و مجازات نامطلوب است راه بهتری برای مجازات محروم کردن کوتاه مدت شرکت در ورزش یا فعالیت بدنی است نه فعالیت اضافی (تمرین).
نمونههای بسیاری دیگری از اعمال مربیگری نادرست و غیر اخلاقی که برخی از آنها به تخریب عاطفی بازیکن میانجامد در سرتاسر این نوشتار ارائه خواهند شد برخی اشکال مجازات را در این نمونهها خواهید یافت از مربیان ورزش انتظار میرود که از عهدة انتظارهای نقشهای بسیار متفاوتی برآیند و با موضوعهای روانی متعدد مقابله کنند برخی از این موضوعها از این قرار دارند.
-انگیختن ورزشکاران به طور فردی و گروهی (تیمی) قبل، در طول و بعد از فصل مسابقه .
-اثر مثبتگذاردن بر نگرشهای بازیکن به طوری که اضطراب او را کاهش، و احساس هیجان و وفاداری به مربی و تیم را افزایش دهد.
-تقویت کردن اعتماد به نفس و عزت نفس در هر ورزشکار
-پروش دادن رهبری تیمی و روحیه در بین ورزشکاران .
-شناخت و برآوردن نیازهای ورزشکاران جوانتر.
-افزودن به پایداری در عملکرد.
-یاری به بازیکنان تا با فشارهای نومیدیها و مسائل دیگر درون و بیرون از میدان ورزش مقابله کنند.
-انجام دادن تمرینها و آمادگی برای مسابقه به گونهای که به یادگیری و تسلط بر مهارتها و راهبردها بینجامد.
هر یک از این موضوعها اهمیت زیادی در شرکت موفقیت آمیز ورزشی دارند و همة آنها به گونهای مستقیم با برآورد نیازهای روانی و تقویت بخشیدن به مهارتهای ذهنی هر بازیکن ارتباط دارند. مربی ورزش کنترل مستقیمی بر هر ورزشکار دارد و باید مسئولیت اصلی برای یاری به هر ورزشکار را برای برآورده شدن این نیازها بر عهده گیرد.
ادارة موفقیت آمیز یک تیم مهارتی پیچیده و سطح بالا را طلب میکند ایجاد این احساس در همة افراد گروه که در موفقیت تیم سهیم هستند و تقویت رفتارهای مطلوب (مثلاً نشان دادن وفاداری تیمی دارا شدن انگیزش درونی رهبری کیفی تیم در بازی)
در حالی که جلوی رفتارهای نامطلوب (مثلاً تقلب، ابراز خصومت نسبت به اعضای دیگر تیم استفاده از داروهای ممنوع ، فراموش کردن مهارتها و راهبردها یا ترک تیم) گرفته شود. وظیفهای مشکل است از مربیان ورزش انتظار میرود تا به مشکلترین هدفهای انسانی دست یابند تغییر نگرشها احساسها ادراکها و رفتارهای دیگران به خاطر توفیق تیم چگونه این همان چیزی است که مربیگری موثر و روان شناسی ورزش با آن سروکار دارد یکی از راههای رسیدن به این هدفها ایجاد محیط مناسب برای فعالیت وزرشی است.
محیط
محیط ورزشی در بردارندة موقعیتها و جنبههای رقابت ورزشی، و کنش متقابل بین ورزشکاران شرکت کنندگان دیگر در ورزش و تماشاچیان ورزشی است.
برای نمونه گزارشهای رسانهای نشان دادهاند که بازیکنان از ترس اینکه مبادا در برابر چشمان هزاران نفر (در زمین ورزش) یا میلیونها علاقمند به وزرش (در تلویزیون) دست به کار احمقانهای بزنند به حد جنون میرسند.
موضوعی که در روانشناسی ورزش به محیط مربوط میشود همبستگی تیمی یا «با هم بودن» اعضای گروه ناامید میشود مربیان کارآمد تلاش میکنند تا جو تیمی را به گونهای تقویت کنند که ورزشکاران در آن از تلاشها بهبودها و عملکردهای یکدیگر حمایت دو جانبه کنند. همچنین شایسته است که اعضای تیم و نمایندة مدرسه باشگاه یا جامعه بودن احساس افتخار کنند. وابستگی تیمی قوی تعهد ورزشکار به منتهای تلاش برای برآوردن نیازهای تیمی را تقویت میکند.
برخی از موضوعهای محیطی دیگر که مورد توجه روانشناسی ورزش است از قرار زیرند:
-آیا پژوهش، اندیشة رایج درباره مزیت زمین خودی را حمایت میکند یا اینکه این موضوع فقط افسانهای بیش نیست.
-آیا تشویق یا هو کردن جمعیت بر عملکرد بازیکنان اثر میگذارد آیا ورزشکاران برجسته واقعا تحت تأثیر واکنشهای جمعیت قرار میگیرند.
-آیا اثر شرایط محیطی بر عملکرد به ورزش بستگی دارد برای نمونه آیا گلف بازانی که در میدان گلف متفاوتی تمرین میکنند اثرهای محیطی بیشتری را تجربه میکنند تا بازیکنان بسکتبال که در زمین بسکتبال دیگری بازی میکنند.
-اثر همبستگی اجتماعی تیم بر عملکرد بازیکن چیست؟ آیا اهمیتی دارد که تیمیها خارج از صحنه وزرش وقتشان را با هم بگذرانند؟
-آیا موفقیت تیم فقط زمانی امکان پذیر خواهد بود که بازیکنان کنش متقابل اجتماعی داشته باشند و از مصاحبت یکدیگر خارج از زمین یا میدان بازی لذت ببرند؟
-آیا خوب است که به ورزشکاران گفته شود که والدینشان یک دانشجوی جدید یک پیش آهنگ حرفهای یا ارزیاب کنندة دیگری از عملکرد آنان بازی تیمی امروز آنها را مشاهده میکند؟
-چه هنگام خشم و انتقاد مناسب است و چه هنگام احتمال دارد برای رشد و عملکرد بازیکن زیان آور باشد.
-آیا گفتة زیر که از یک سر دبیر نقل شده درست است؟ «حتی رفتارگرایان تصدیق می کنند که پاداش در فراهم کردن انگیزه برای بهبودی دو برابر انتقاد موثر اس اما برای بیشتر مردم دو برابر مشکلتر است که پاداش دهند تا اینکه نقایص را برملا کنند که پاداش در فراهم کردن انگیزة برای بهبودی دو برابر انتقاد موثر است اما برای بیشتر مردم دو برابر مشکلتر است که پاداش دهند تا اینکه نقایص را بر ملا کنند.»
این موضوعها فقط برخی از بسیاری از پرسشهایی است که نشان میدهند چگونه محیط میتواند بر نتایج رویداد رقابتی در ورزش اثر بگذارد. در هر یک از این نمونهها عاملی روانی یا بیشتر از یک عامل روانی وجود دارند که از اهمیت شایان توجهی برخوردارند باید برای خواننده روشن باشد که شرکت در ورزشهای قهرمانی یا مربیگری آنها کاری پیچیدهتر از آن است که بیشتر تماشاگران روزنامهنگران و حتی خود شرکت جویان متوجه شوند.
روانشناسی ورزش در طول 20 سال گذشته یا چیزی در این محدود آن اندازه رشد کرده است که علم دانشگاهیی موجهی در زمینهای در خورد مطالعه محسوب شود در این زمینه مانند هر زمینة علمی دیگر علایق بین دانشجویان پژوهشگران و دستاندرکاران متفاوت است و چنین است مسیرهایی که علاقهمندان میپیمایند.
پژوهشگران در زمینة روانشناسی ورزش انرژی شایان توجهی را صرف منتشر کردن یافتههای علمی توسط نشریهها کرده و مورد تائید جامعه علمی قرار گرفتهاند این پژوهشگران نگرههای مربوط به علوم رفتاری را بررسی کرده و یافتههای خود را در نشریههای معتبر منتشر کردهاند از جمله نشریههای زیر را میتوان نام برد.
افرادی که تلاش کردهاند تا نتایج پژوهشها را به کار برند و کسانی که در واقع پژوهش خود را نوعا در موقعیتهای ورزش در دنیای واقعی انجام میدهند گروهی از دانشمندان و دستاندرکاران را در بر میگیرند که روانشناسان ورزش نامیده میشوند.
روانشناسان ورزش چه میکنند؟
سالهای زیادی بود که روانشناسان ورزش احترام لازم را بدست نیاورده بودند چرا به گفتة دکتر بروس آجیل وی از پیشگامان روانشناسی ورزش «مشکل این بوده است که ما بسیاری شارلاتان بسیاری فریبکار و بسیاری مردم داشتیم که چیزهای بسیار زیادی را نوید میدادند .» نمونههای زیادی را میتوان برشمرد در سالهای 1960 چنین شایع شد که آزمونهای شخصیت پیشبینی خواهند کرد که چه کسی قهرمان ورزشی خواهد شد. شگفت نیست که این نویدها جامة عمل نپوشیدند در سالهای 1970 معلوم شد که این آزمونها در بهترین وضع خود گمراه کننده و در بدترین وضع فریب آمیزند.
برای نمون روان پزشکی در سان دیه گواز آزمون شخصیت استفاده کرد و نتیجه گرفت که ورزشکاران تیم فوتبال سان دی گو چارجرز بر اساس موقعیتشان در تیم با کلیشههای شخصیتی معینی هماهنگی دارند ادعاهای مربوط به افزایش عملکرد از زمینههای گوناگونی عنوان شدند از جمله دیدسنجی (تقویت بینایی و بهینگی واکنش زمانی) و کسب و کار تجارت الگوگیری به کمک مشاهدة فعالیتهای ورزشی از طریق ویدئو یا بهینگی انگیزش با استفاده از نوارهای ضبط صوت پژوهشهای علمی به ندرت این چنین ادعاهایی را حمایت میکنند شگفت نیست که اعتبار روانشناسی ورزش به طور کلی و روانشناسان ورزش بویژه مورد سئوال بودند.
اما در سالهای اخیر زمینة روان شناسی ورزش به علم رفتاری در خورتوجه و زمینهای برای فعالیت حرفهای مبدل شده است روانشناسی ورزش به عنوان حرفهای شناخته شده است که نیازمند خبرگی و آموزش شایان توجه در روانشناسی در علوم ورزش است پذیرش روانشناسی ورزش با به رسمیت شناختن آن توسط انجمن روانشناسی امریکا در سال 1984 اعتبار دانشگاهی یافت. فزون بر آن روانشناسی ورزش با انتشار نشریههای علمی معتبر (که بدون آنها امکان نوشتن کتابهای درسی دربارة روانشناسی ورزش نبود. به جایگاه والاتری دست یافت. تشکیل سازمانهای حرفهای به دانشمندان ورزش فرصت داد تا ایدههای خود را مبادله یافتههای پژوهشی را رد و بدل و در راه رشد مسیرهای مهیج و تازه همکاری کنند . در تابستان 1982 کمیته المپیک ایالات متحده در روانشناس ورزش را به مرکز فعالیت خود در کلورادواسپرینگ در ایالت کلورادو دتوت کرد تا «بررسی کنند که چگونه روانشناسی ورزش میتواند بخشی از طرحهای کمیتة المیپک برای برنامه جامع پزشک ورزشها شود.
در المپیک تابستان و زمستان 1984 یک روانشناس ورزشی برای تقریباً هر تیم المپیک آمریکایی تعیین شد روانشناسان ورزش سالهای بسیاری است که با ورزشکاران غیر حرفهای در کانادا و اروپا کار میکنند اکنون بسیاری کشورها روانشناسی ورزش تمام وقتی را برای سازمانهای ملی ورزش خود استخدام میکنند اما با وجود این تحول بحران هویتی پیش آمده و پرسشهایی را عنوان کرده است که ما که هستیم و رسالت ما چیست؟
تلاش برای هویت شناخت و احترام تلاشی سالم بوده است دانشمندان و دستاندرکاران ورزش همگی دارای یک هدف هستند نگرههای (تئوریهای) رفتاری در ورزش ارائه و آزمون کننده تلاش کنند تا عوامل روانی حاکم بر ور زش و تمرین و رهبری موثر را تبیین کنند این کار با اجرای پژوهشهای میدانی مشاوره با مربیان ورزشی و همکاری مستقیم با رقابت کنندگان ورزشی انجام میگیرد اما مشکل مربوط به آئین نامه بوده است.
خدمات بالینی
این ناحیه در بردارنده خدمات کمکی به ورزشکارانی است که دارای مسائل عاطفی شدید هستند (برای نمونه افسردگی ، بیاشتایی و هراس) و نیازمند معالجه در دورهای دراز مدت میباشند اگرچه قوانین مربوطه در بین دولتها و کشورهاگونهگون است اشخاص نمیتوانند اقدام به روان شناسی ورزش بالینی کنند مگر اینکه در انجمن ملی روان شناسی روان پزشکی یا بالینی عضویت کامل داشته باشند دارای پروانه فعالیت مشاوره بالینی باشند و درباره افراد حرفهای اگرچه قانونی ندارند باید دلایلی برای آمادگی علمی در علوم ورزشی ارائه دهد.
خدمات آموزشی
آموزش در زمینه روانشناسی ورزش اغلب در دانشگاهها در سمینارها و به عنوان خدمتی مشاورهای برای تیمها و ورزشکاران به گونة انفرادی انجام میگیرد آموزش در روان شناسی ورزش به منظور کمک به ورزشکاران است تا مهارتهای روانی لازم برای به واقعیت درآوردن نیروهای بالقوهشان را گسترش دهند آرامش بخشی عضلانی تمرکز خیال پردازی و مقابله با فشارها نمونههایی از این مهارتهای شناختی هستند.
خدمات پژوهشی
درجه دکترا در روان شناسی یا مشابه آن (مثلا علم ورزش) شواهدی از فعالیت پژوهشی علمی در زمینة ورزش یا نرمش و معرفی نامه از سازمانهای پژوهشی معتبر که معرف تلاشهای پژوهشی فرد و کمکهای او به دانش موجود است به شخص شایستگی آن را میدهد که به خدمات پژوهشی بپردازد روان شناسی پژوهشی ورزش دارای سه گونه مسئولیت است.
انجام پژوهش ، انتشار یافتههای پژوهشی در نشریههای حرفهای و ارائه نتایج پژوهشی به دانشکده ها در کنفرانسهای حرفهای دانشمندی که مهارت لازم برای مبادله موضوعهای مربوط به حرفهاش را نداشته باشد گنگ و در جامعة علمی بدون هستی است .
گونههای خدمات پژوهشی که توسط روان شناسان ورزش انجام میگیرند شامل اثرهای فنون روانی معینی بر حالت روانی یا عملکرد ورزشکار است (مثلا سطحو برانگیختگی یا اضطراب آمادگی برای بازی یا اعتماد به نفس ) شاخههای شناخته شده دیگر پژوهش شامل بررسی اثرهای عوامل گوناگون شخصیتی یا موقعیتی بر حالت فیزیکی یا روانی فرد و عملکرد جسمانی است.
تاریخچه مختصر روان شناسی ورزش
سناتور پیشین آمریکا آدلای استیونسن گفته بود که ما نمیتوانیم آينده خود ر را عاقلانه و بروشنی تصویر کنیم مگر اینکه راهی را که به زمان حال منتهی شده است بشناسیم در واقع شناخت اساس و مسیرهای آینده روانشناسی ورزش نیازمند آگاهی از تاریخچه آن است تاریخچهای بس قدیمیتر از آنکه بیشتر دانشجویان و دانشمندان در علوم ورزشی تصویر کنند .
دکتر نورمن تریپلت روان شناس دانشگاه ایندیانا در اوایل سالهای 1897 در مجله آمریکار روان شناسی چیزی را منتشر کرد که به گونهای مستقیم به روان شناسی ورزش ارتباط داشت . تریپلت پدیدهای را بررسی کرد که اکنون سهولت اجتماعی مینامیم و آن اثر مساعد مشاهده کنندگان بر عملکرد شخص است.
گریفیت که به عنوان پدر روان شناسی ورزش از او نام برده میشود به عنوان اولین شخصی است که سالهای زادی را صرف آزمایش منظم روانشناسی ورزش کرد.
گریفیت اولین آزمایشگاه روانشناسی ورزش به نام آزمایشگاه پژوهش ورزشی را در سال 1925 در دانشگاه ایلیونوی تاسیس کرد. اگرچه پژوهش دربارة پژوهش درباره اثر عوامل روانی بر عملکرد را در سال 1918 آغاز کرده بود علایق اولیه اول شامل اثرهای عوامل روانی و محیطی بر یادگیری و اجرای مهارتهای حرکتی و شخیصت در ورزش بود او برای آزمایشگاه خود وسایلی را تهیه کرد که آگاهی از جنبشهای مهارتی هوشیاری ذهنی واکنشهای زمانی به بینایی صدا و فشار ثبات هماهنگی عضلانی تنش و رهاسازی عضلانی و توانایی یادگیری را اندازهگیری میکردند او بر اساس مصاحبه با بازیکن کبیر فوتبال ردگرنگ پی برد که ورزشکاران برتر مهارتهای ورزشی را خود به خود بدون هیچ یا کمترین اندیشه انجام میدهند.
پژوهش روان شناسی ورزش در سالهای 1940 و 1950 سکونی واقعی داشت بجز پایان نامههای دکترا که گاهگاهی نوشته میشدند در این زمان بیش از هر
چیز تاسیس آزمایشگاهها یادگیری حرکتی رواج یافت که از جمله میتوان آزمایشگاهی را نام برد که توسط جان لاتر در دانشگاه پنسیلوانیا کلارنس رگزدیل در دانشگاه ویسکانسین سی اچ مک لوی در دانشگاه آیوا و شاید از همه معروفتر فرانکلین هنری در دانشگاه کالیفرنیا در بر کلی تاسیس شد.
سرانجام در میانة سالهای 1960 بود که روانشناسی ورزش گامهای بزرگی را برداشت و زمینة علمی کنونی را فراهم آورد چندین عامل به گسترش این زمینة علمی کمک کردند کتابهای درسی بیشتر از هر زمان دیگر رواج یافتند.
عنصر نهایی در رشد روانشناسی ورزش تاسیس چند انجمن حرفهای بود اولین نشست سالیانه انجمن امریکایی روانشناسی ورزش و فعالیت بدنی در سال 1967 برگزار شد انجمن کانادایی یادگیری روان حرکتی و روانشناسی ورزش در سال 1969 آغاز به کار کرد این سازمان در آغاز با انجمن کانادایی بهداشت تربیت بدنی تفریحات سالم و رقص وابسته است.
در استرالیا ارتباط بین روانشناسی ورزش و روان شناسی از همه قویتر است زیرا که در سال 1992 جامعةروان شناسی استرایا اولین هیات روان شناسان ورزش را در سازمان روان شناسی ملی پذیرفت اهمیت این هیات در تعیین استاندهها (معیارها) یی است که برای دادن پروانة کار به روان شناسان ورزش مورد استفاده قرار میگیرند.
هدف این سازمانها این است که برای دانشمندان و دستاندرکاران در روانشناسی ورزش هویتی ملی و بینالمللی حاکی از نظام علمی ایجاد کنند همچنین فرصتی فراهم میکنند تا اعضایشان سالانه ملاقات کنند تا 1- ایدههای خود را مبادله کنند 2- تجارب پژوهشی خود را توضیح دهند 3- با دانشمندان و دست اندرکاران شناخته شده ای که کارها و تخصصهایشان در زمینههای قابل کاربرد در رفتار ورزشی است صحبت و تبادل نظر کنند 4- دربارة موضوعهای بحث انگیز بحث کنند و شاید تصمیم بگیرند 5- به کلاسها و بخش های مربوطة خود ایدههای جدید و مهیجی ببرند که از زمینة مورد نظر سرچشمه میگیرند از این سازمانها نشریههای علمی جدیدی پا گرفتهاند که نیازهای این زمینة پژوهشی گسترش یابنده را بر طرف میکنند روان شناسی ورزش اکنون توسط اعضای جامعه دانشگاهی به عنوان علمی معتبر شناخته میشود.
اکنون باید روشن شده باشد که روانشناسی در بردارندة زمینة علمی چند بعدی ازمطالعه و عمل است روانشناسی ورزش از بسیاری از علوم سنتی روانشناسی مشتق و بنابراین در برگیرندة روانشناسی اجتماعی (مطالعه رفتار گروهی و عوامل محیطی موقعیتی که بر عواطف و اعمال شخص اثر میگذرارند.) روان شناسی شناختی (ارتباط بین اندیشه ها عواطف و اعمال شخص اثر میگذارند روان شناسی شناختی ارتباط بین اندیشهها عواطف و عملکرد روان شناسی رشد (تغییرهای شناختی و رفتاری همراه با افزایش سن) روانشناسی تربیتی (عواملی که بر یادگیری و یادآوری راهبردها و مهارتهای ورزشی اثر میگذارند.
روانشناسی بالینی (بررسی موضوها شخصی که نیازمند مشاورة حرفهای است به گونهای که احساس رضایت شخصی در ورزش به رسیدن به حداکثر عملکرد به دست آید) و بسیاری دیگر است این شاخههای علمی روان شناسی در نگارة 2-1 نشان داده شده اند روان شناسی تمرین تنها شاخهای است که در روانشناسی جنبة سنتی ندارد اگرچه از نزدیک با روانشناسی بهداشت ارتباط دارد.
خلاصه
اهداف عمدة روانشناسی ورزش توصیف تبیین و پیشبینی نگرشها احساسها و رفتارهای شرکت کنندگان در ورزش است از جمله ورزشکاران مربیان ورزش و حتی تماشاگران اشخاص آشنا با عواملی که زیرساز رقابت ورزش هستند را روانشناس ورزش مینامند روان شناسان ورزش بالینی در کنش متقابل مستقیم با ورزشکاران و با استفاده از یافتههای پژوهشی به آنها کمک کنند تا با موانعی که مانع رسیدن آنها به عملکرد بالقوهشان میشود مقابله کنند از سوی دیگر روان شناسان تربیتی ورزش مهارتهای روانی را آموزش میدهند تا ورزشکاران مربیان ورزش و دانشجویان را دربارة برطرف کردن این موانع آگاه کنند روان شناسان پژوهشی ورزش اثرهای رفتارهای درمانی مختلف و موقعیتهای محیطی بر وضع روانی ورزشکار توانایی اجرای مهارتهای ورزشی یا هر دو را بررسی میکنند شاخههای جدیدتر مطالعه در بردارندة و روان فیزیولوژی و روان شناسی تمرین هستند که هر دو رهیافتهای گسترده و پچیده تری را برای مطالعه عملکرد انسانی ارائه میکنند.
به تازگی سازمانها و انتشارات حرفهای گوناگونی موجودییت یافتهاند که اطلاعات جدید به دست آمده از پژوهش و عمل روانشناسی ورزش را افزایش داده و منتشره میکنند اشخاصی که علاقمند به یادگیری بیشتر دربارة این شاخة علمی هستند میتوانند عضوی از سازمانی شوند در کنفرانسها شرک جویند و نوشتار علمی حرفهای و کاربردی را مطالعه کنند.
وقتی سروم عادی و تماشاگران به ورزشگاه استادیوم ورزشی میایند تا بیشترین احساسات و تشویقهای خود را نثار قهرمانان کنند هرگز از عمق و اندازه رقابت سنگین که در میدان ورزشی جریان دارد آگاه نیستند آنچه که در صحنه رقابت ورزشی میگذرد و هیچ چیزی کمتر از یک جنگ واقعی و تمام عیار ندارد. وقتی که چند سانتیمتر ، چند کیلو ، چند گرم و چند ثانیه اختلاف میتواند یکی را قهرمان و دیگری را مغلوب کند، اینجاست که معلوم میشود چرا شعار «پیروزی به هر قیمت» هدف ورزشکاران قرار میگیرد و مصرف انواع داروهای زیانبخش و مهلک رواج مییابد این موضوع بدیهی است که هر ورزشکاری الزاماً قهرمان نیست ولی چون امروزه فقط قهرمان را تحویل میگیرند. و برای آنها ارزش قائل میشوند و نه بازندگان را، لذا به هر قیمتی که شده سعی در قهرمان شدن دارند و قیمتی که وزشکاران به شوق قهرمان شدن می پردازند بسیار گران است و چه بسا جان خود را نیز در این راه از دست میدهند.
تعریف دوپینگ: طبق تعریف کمیته بین المللی ، دوپینگ عبارت است از تجویز یا استعمال هر نوع ماده خارجی و یا هرگونه مادة فیزیولوژیک خود بدن با مقادیر غیر طبیعی یا راههای غیر معمول توسط ورزشکار مسابه دهنده با هدف انحصاری افزایش کاذب کارایی و تواناییهای خویش در مسابقه.
تقسیم بندی و انواع دوپینگ
الف- دوپینگ خون:
در وقایع ورزشی یا فعالیتهای شدیدی که بیش از یک دقیقه به طول میانجامد روش غالب تولید انرژی ، مکانیسم هوازی است. این بدان معنی میباشد که کارایی متناسب با میزان اکسیژنی است که به عضلات فعال رسیده و مصرف میشود. زمانیکه عضلات کاملاً ورزیده باشند. عوامل تعیین کننده در حداکثر برداشت اکسیژن عبارتست از : برون ده قلبی و قابلیت حمل اکسیژن خون می باشد.
ظرفیت حمل اکسیژن خون بر اساس محتوای هموگلوبین تعیین میگردد. که به اتصال اکسیژن در گلبولهای قرمز کمک میکند. میزان هموگلوبین بدن بیش از غلظت نسبی آن با حداکثر برداشت اکسیژن مرتبط است زمانیکه سطح هموگلوبین افت مینماید کارایی ورزش کاهش مییابد.
این مطلب نیز بخوبی برای دستاندرکاران ورزش مشخص شده که تقویت خونی (Blood boosting) میتواند کارآیی استفاده را افزایش دهد . همچنین راههای مصنوعی برای افزایش ظرفیت حمل اکسیژن در خون ورزشکاران پیشنهاد شده است این روشها عبارت است عملیات مرسوم به دوپینگ خون و نیز تمرین در ارتفاعات میباشد.
روش انجام دوپینگ خون:
بطور کلی روش دوپینگ خون بدین ترتیب است که چند روز قبل از مسابقه، ورزشکار به ارتفاع بلندتری بوده میشود و به علت بلندی و کاهش فشار اکسیژن خون شریانی مادهای به نام اریتروپوپتین آزاد میشود این ماده که در حقیقت نوعی هورمون است در فرد بالغ توسط کلیهها ساخته میشود و با تأثیر روی مغز انسان تولید گلبولهای قرمز را افزایش میدهد. و بدین ترتیب تولید گلبولهای قرمز که عمل انتقال اکسیژن را به عهده دارند زیاد میشود تا اینکه اکسیژن رسانی به بافتهای بدن مختل نگردد. در این حال که تعداد گلبولهای قرمز زیاد شده است. از ورزشکار حدود یک لیتر خون میگیرند و آنرا غلیظ و منجمد مینمایند و برای روز مبادا نگه میدارند و درست پیش از مسابقه همین خون دوباره به بدن ورزشکار تزریق میشود و در نتیجه این عمل، ظرفیت اکسیژن گیری خون تا 20 درصد افزایش مییابد و به علت افزایش اکسیژن رسانی شخص دیرتر خسته میشود. بنابراین دوپینگ خونی ذخیره اکسیژه بدن را زیاد میکند و در نتیجه کار دوندگان مسافتهای طولانی و دوچرخه سواران را آسان میکند.
دوپینگ خون را با هیچ ازمایشی نمیتوان اثبات نمود زیرا هیچگونه ماده خارجی یا متابولیکی و نمونههای مدرن آزمایش یافت نمیشود ولی در روشهای جدید از طریق اندازهگیری سطح هورمون اریتر پویتین میتوان دوپینگ خون را تشخیص داد.
خطرات و عوارض دوپینگ خون:
تجویز حجم بالای گلبول قرمز سبب افزایش غلظت سلولی و در نتیجه افزایش ویسکوزیته خون میگردد افزایش ویسکوزیته خون موجب کاهش برون ده قلبی ، کاهش جریان خون و تقلیل اکسیژن محیطی میشود که همه این موارد سبب کاهش ظرفیت هوازی میگردند. قلب انسان برای پمپاژ غلظت بالایی از هماتوکریت طراحی نشده است و افزایش بیش از حد ممکن است مشکلات متعددی را ایجاد کند.
عفونت سپس از انتقال خون منجمله HIV ، هپاتیت C ، CMW و مالاریا از جمله عوامل فوق است
امکان دارد در اثر افزایش غلظت خون و افزایش چسبندگی خون باعث میشود. خون در رگها لخته شود به خصوص در سیاهرگهای پا که در این صورت این لختهی خون توسط سیاهرگ به قلب و از آنجا به ریه بوده میشود که این حالت را آمبولی ریه میگویند.
ب- دوپینگ سودا:
سودا نام تجاری جوش شیرین است. مصرف بیکربنات سدیم یا جوش شیرین موجب قلیایی شدن خون میشود و قلیایی شدن خون باعث میشود که اسید لاکشیک دیرتر تشکیل گردد و همن امر موجب میشود که ورزشکار دیرتر خسته شود در تمرینات شدید ورزشی میزان اسیدلاکشیک عضلات افزایش یافته و سیستم انرژی عضله را از کار میاندازد و در نتیجه این امر ضعف و ناتوانی در عضلات و در کل ایجاد خستگی میکند. مقدار جوششیرین که ورزشکار باید بخورد تا خون وی قلیایی میشود ایجاد عوارض شدیدی مانند دل پیچه و اسهال شدید میکند. بنابراین خوردن جوششیرین بدین منظور عملی نیست. به روش تغذیهای نیز میتوان خون را قلیایی کرده و تشکیل اسید کوکتیک را به تأخیر انداخت بسیاری متخصصین طب ورزش عقیده دارند که اکثر مواد غذایی قلیایی کننده کارآیی ورزش را بالا میبرد.
اکثرا توافق دارند که بهتر است 20 درصد انرژی ورزشکار از غذاهای اسیدی کننده و 80 درصد دیگر از غذاهای قلیایی کننده تامین شود.
ج- دوپینگ از طریق دارو:
رده داروهای غیر مجاز در پنج گروه قرار میدهند:
A : محرکها
B : داروهای مخدر
C : عوامل آنابولیک
D : دیورتیک
E: هومفلهای پلیتیدی
A: محرکها:
اولین گروه از داروهای ممنوعه داروهای محرکاند و تاکنون متجاوز 40 نوع داروی محرک در ورزش ممنوع اعلام شده است که تعدادی از آنها عبارتند از:
1- آمفتامین (Amphetamin)
آمفتامین قویترین داروی محرک اعصاب است این دارو در اواخر سال 1920 تهیه و در سال 1936 وارد دنیای طب گردید آمفتامین از گونه داروهایی است که به شدت مورد استعمال ورزشکاران رشتههای مختلف بویژه دومیدانی، دوچرخهسواری و فوتبال میشود.
مکانیسم اثر:
تئوریهای گوناگونی برای شرح اثرات مرکزی و محیطی آمفتامینها ارائه شده است که به شرح ذیل میباشد:
1- افزایش آزاد سازی دوپامین، نورآدرنالین یا سروتونین از پایانههای عصبی مربوطه (احتمالاً مهمترین مکانیسم است.)
2- جدا کردن کاغذ کولامینهای متصل
3- مهار فعالیت آنزیمی مونوآمین اکسیداز
4- تداخل در بازجذب مجدد کاته کولامین
5- تولید نوروگرانستیدهای کاذب
اثرات آمفتامین:
1- قلبی و عروقی: افزایش فشار خون سیستولی و دیاستولی ، کاهش تعداد ضربان قلب ، با دوزهای درمان بروندهی قلب بیشتر نمیشود.
2- اثرات روانی: افزایش هوشیاری و انگیختگی ، کاهش زمان عکس العمل ، کاهش حس خستگی ، بالارفتن خلق ، افزایش اعتماد به نفس و تمرکز همراه با سرخوشی، افزایش فعالیت حرکتی و پرحرفی.
تحقیقات روی ورزشکاران نشان میدهد که مدت و قدرت اجرایی عمل را قبل از خستگی طولانی میکند یعنی تجمل ورزشکار را بالا برده و به او امکان میدهد که ساعات بیشتری را به تمرین و ورزش بپردازد بدون اینکه احساس خستگی نماید و به همین دلیل توسط ورزشکاران مصرف میشود و در نهایت خستگی عارض میگردد . کسی که آمفتامین را با مقادیر بالا مصرف میکند، اگر آن را قطع کند دچار افسردگی شدید خواهد شد.
3- مهار اشتهاء : آمفتامین به طور شایع در درمان چاقی به کار میرود اگرچه هنوز این امر سوال بوده و برای شک و تردید دارد ولی کاهش وزن در افراد چاق تحت درمان با آمفتامین عمداً به علت کاهش دریافت مواد غذایی و تا حدودی به علت افزایش متابولیسم بدن میباشد.
4- اثرات گوارشی: آمفتامین باعث تهوع، اسهال، بیاشتهایی، خشکی دهان و احساس نمره فلز در دهان شده و همانند سایر داروهای آنتی کلنیرژیک سرعت تخلیهی مواد غذایی را از معده به روده کاهش میدهد.
عوارض جانبی:
1- سیستم عصبی مرکزی : تحریک پذیریب ، بیقراری، آشفتگی ، اغتشاش شعور، وحشت ، بیخوابی، کابوس شبانه ، اعتیاد با منشاء روانی، لرزش اندامها، اضطراب، گیجی، پرحرفی ، عصبانیت و خونریزی مغذی
2- قلبی و عروقی : کاهش آستانهی آرتیمی و زمینه سازی آئرین صدری،تاکیکاردی ،افزایش یا گاهی کاهش فشار خون ، کاردیومیوپائی
3- تحمل و وابستگی: نسبت به تعداد زیادی از اثرات آمفتامین به سرعت تحمل ایجاد میشود به عبارتی دیگر برای حفظ پاسخ مشابه دورباید افزایش یابد. شواهد زیادی وجود دارد که آمفتامینها باعث وابستگی دارویی میشود. فرد وابسته به آمفتامین ممکن است حالت تهاجمی و ضد اجتماعی پیدا کند، محرومیت از آمفتامینها با افت ذهن فیزیکی همراه است.
4- آمفتامین باعث اختلال در سیستم تنظیم حرارت و احتمال پیدایش گرمازدگی، تندشدن تنفس ، سردرد، کدامپهای شکمی و سایر اختلالات گوارشی، تعریق، تغییر میل جنسی ، ناتوانی جنسی و گشادشدن مردمکها میشود.
2- کوکائین:
کوکائین یک آلکالوئید طبیعی است که از برگهای گیاه Erythroxylen coca مشتق میشود اگرچه این ماده بیحس کننده موضعی است ولی اثراتی به عنوان محرک سیستم عصبی مرکزی هم دارد. این امر باعث شد که ورزشکاران به عنوان عامل کمکی نیروزا از آن استفاده کنند.
اثرات کوکائین:
مهمترین اثرات کوکائین در طب بالینی است که این دارو میتواند پس از احتمال موضوعی از انتقال امواج عصبی جلوگیری کند بارزترین اثر سیستمیک کوکائین تحریک سیستم عصبی است.
1-سیستم عصبی مرکزی: کوکائین معمولا سیستم عصبی مرکزی را تحریک میکند و در انسان اولین اثر آن احساس سرحالی و نشئه است.
کوکائین مرکز استفراغ را تحریک کرده و به شخص استفراغ دست میدهد پس از تحریک ابتدایی سیستم عصبی مرکزی توسط کوکالین، سیستم عصبی ضعیف شده و در نهایت مراکز حیاتی واقع در بصل النخاع تضعیفو به علت فلج تنفسی، مرگ روی میدهد.
2-سیستم قلبی عروقی: کوکائین در مقادیر کم از طریق تحریک مرکزی عصب واگ تعداد ضربان قلب را پائین میآورد ولی مقادیر متوسط آن ضربان قلب را افزایش میدهد و علت آن احتمالاً تحریک عصب سمپاتیک میباشد.
3-دمای بدن: کوکائین تب زاست، این دارو به طور مستقیم روی مرکز تنظیم دما تاثیر میگذارد و به همین دلیل قبل زا شروع تب کوکائین لرز روی میدهد. تب کوکائینی یکی از علام بارز مسمومیت با کوکائین است.
4-اثرات بی حس کنندگی موضعی: مهمترین اثر موضعی کوکائین این است که میتواند از هدایت امواج عصبی جلوگیری نماید.
5-کوکائین همانند آمفتامین احساس خستگی را کم کرده و کارآیی فرد را افزایش میدهد از لحاظ بالینی تظاهرات مسمومیت با کوکائین از آمفتامین قابل استراق نیست. مصرف کنندگان اظهار میدارند که بدنبال مصرف کوکائین حالت نشئهای شبیه به استعمال آمفتامین به آنها دست میدهند اثرات کوکائین کوتاه بوده و نیمه عمر آنها 50 دقیقه است در حالیکه نیمه عمر آمفتامین به 10 ساعت میرسد.
مکانیسم اثر کوکائین:
مکانیسم اثر کوکائین کامل شناخته نشده است بر اساس تحقیقات انجام شده این دارو اجزاء مربوط به مراکز لذا مغز و دائی مغز را که در سراسر سیستم لیمبیک مغز پخش میباشند و سیستمهای مزوکورتیکال و مزولیمبیک غنی از دوپامین هستند، تحریک میکند.
عوارض استعمال از کوکائین:
به طور کلی خطرات و عوارض کوکائین عبارتند از : کاهش اکسیژن رسانی به قلب، سکته قلبی ، اختلال ریتم قلب ، التهاب قلب، نارسایی قلبی از برون ده بالا، کاردیومیوپاتی ،دیلاته ، اسپاسم ، عروق مغز، سکته مغزی، خونریزی داخل جمجمهای پارگی و شکافتگی آئورت، نارسایی کبد و کلیه و تشنج.
افزایش شدید درجه حرارت بدن وضعف تنفسی، اگرچه این عوارض به دنبال مصرف مقادیر بالای کوکائین دیده میشود ولی پس از مصرف مقادیر کم یا حتی پس از استنشاق آن از راه بینی گزارش شده است.
استعمال کوکائین در ورزش
احساس سرخوشی، کاهش خستگی، افزایش اعتماد به نفس و افزایش کارآیی ورزش از جمله عواملیاند که یک ورزشکار را به سوی استفاده از کوکائین سوق میدهد و ورزشکار خیال میکند که کارآییاش افزایش یافته میتواند قویتر و سریعتر عمل کند ولی در حقیقت این مسئله از احساس غیر واقعی و از خودش و از محیط اطراف سرچشمه میگیرد.
B- داروهای مخدر:
داروهای مخدر عبارتند از متادون (Methaclone) ، مورفین (Morophin)، نیتازیمین (Pentazocine) و پتی دین (Pethedine)
این داروها معمولاً شامل مشتقات طبیعی شیره خشخاش و فرآوردههای نیمه صناعی و صناعی آنها میباشند که عملکردی شبیه به مورفین دارند و به آنها ترکیبات شبه تریاک گفته میشود.
اثرات داروهای مخدر
1-از بین بردن حس درد: این داروها قویترین داروهای موجود برای از بین بردندرد هستند.
2-آرامبخش و نشئگی:
3-تضعیف تنفسی: اثرات این داروها رد بصل النخاع به مهار مرکز تنفسی و کاهش پاسخ این مرکز به افزایش دی اکسید کربن منتهی میشود.
4-اثرات ضد سرفه : مهار رفلکس سرفه با مکانیسم ناشناخته
5-تهوع و استفراغ
6-اثر بر حرکات دستگاه گوارش: یبوست ناشی از کاهش حرکات دودی روده
7-اثر بر عضلات صاف: انقباض عضلات صاف مجاری ، افزایش تون اسفنکتر مثانه و حالت و کاهش تون رحم
8-تنگی مردمک
9-تحمل: تحمل نسبت به اثرات فوق ممکن است قابل توجه باشد (بدون اثر بر موارد 8 و 6
10- وابستگی : وابستگی روانی و جسمی یکی از دلایل مهم استفاده نابجا از بسیاری از داروهای این گروه است وابستگی جسمی در پی قطع ناگهانی دارو به صورت سندرم ترک اعتیاد تظاهری میکند که علائم آن عبارتند از آبریزش بینی ، ریزش اشک ، لرز، سیخ شدن موها، دردهای عضلانی ، اسهال ، اضطراب و حالت تهاجمی.
سوء مصرف در ورزشکاران:
ضد دردهای مخدر با اثر بر روی مغز ، میزان احساس درد ناشی از جراحت یا بیماریرا کاهش میدهند در ورزش استفاده از داروهای ضد درد و ممکن ورزشکار قادر سازد تا فراتر از آستانه درد فعالیت کند. این حالت خطرات زیادی را برای ورزشکار در پی خواهد داشت که عبارت است از :
1-به ورزشکار اجازه میدهد با وجود صدمه وارده به قسمتی از بدن مسابقه را ادامه دهد و لذا باعث آمدن صدمات و خطرات جدیتر به بدن میشوند.
2-اعتیاد و وابستگی به این داروها
هیچ مدرک قاطعی دال بر اثرات نیروزای داروهای مخدر وجود ندارند.
C: استروئیدهای آنابولیک:
استروئیدهای آنابولیک شایعترین داروهاییاند که به منظور نیروزایی (افزایش کارآیی) در آزمون دوپینگ کشف شدهاند از سوی دیگر متاسفانه شیوع مصرف این داروها در بین وزرشکاران کشورمان نیز بسیار زیاد است.
نستوسترون یک هورمون مردانه طبیعی است و عمدتاً توسط یک هرمون مردانه طبیعی است و عمدتا توسط بیضهها ساخته میشود این هورمون ابتدا در سال 1935 از نظر شیمیایی شناخته شد و مسئول اثرات عضلانی کردن (آندروژنیک) و ساخت نسوج (آنابولیک) در دوران بلوغ و بزرگسالی مردان میباشد . از آن زمان تاکنون بسیاری از کارخانجات داروسازی در تلاش ساخت یک عامل استروئیدی بودهاند که تنها اثر آنابولیک داشته باشد.
مکانیسم اثر:
مکانیسم اثر این داروها دقیقا مشخص نیست ولی چنین به نظر میرسد که مکانیسمهای ذیل در ظهور آثار نیروزای این دارو دخیل است.
1- نظر اکثر هورمونهای استروئیدی دیگر، نستوسترون و آنالوگهای آن اثر اصلی خود بر روی بافت را از طریق تغییر بیوشیمی سلول در هسته سلول اعمال میکند ، نستوسترون در داخل سلول منتشر میشود چرا که در چربی محلول است و به سهولت از غشاء سلول عبور میکند سپس نستوسترون در داخل هسته بر روی یک کروموزوم خاص اثر میگذارد و سنتزیک یا چند پروتئین را که ممکن است آنزیم یا پروتئینهای ساختمانی خاص میباشند فعال میکند.
2- این داروها تعادل نیتروژن را به سمت مثبت سوق میدهند تا اینکه مصرف پروتئین خورده شده بهتر شود و نیتروژن افزایش یابد.
3- استروئیدهای آنابولیک ممکن است یک اثر آنتی کاتابولیک داشته باشند. این بدان معنی است که دارو احتمالاً از کاتابولیسم عضله که معمولا با تمرین ورزشی شدید همراه است جلوگیری میکنند.
4- به طور معمول یک حالت سرخوشی و رفتار تهاجمیتر توسط استفاده کنندگان احساس میشود که باعث تحریک آنها به تمرین بیشتر و بدون خستگی برای مدت طولانیتر میگردد.
استروئیدهای آنابولیک در ورزش
استروئیدهای آنابولیک پر مصرفترین داروهای غیر مجاز در میان ورزشکاران میباشد استروئیدهای آنابولیک با این تصور که قدرت و کارآیی ورزش را افزایش میدهند به کرات توسط ورزشکاران مورد استفاد ه قرار میگیرند استفاده غیر مجاز از استروئیدهای آنابولیک در دهه 1950 توسط وزنه برداران و بدنسازان آغاز گردید و سپس در تمام رشتههای ورزشی گسترش یافت در حال حاضر این مشکل همچنان باقی مانده و استفاده روز افزون از این داروها در رقابتهای ورزشی توجه عدة زیادی را به سوی خود جلب کرده است.
عواقب و عوارض مصرف استروئیدها:
الف- عوارض جسمی:
1-قیافه ظاهری ورزشکار و فیزیک بدنی: شایعهترین عارضه جانبی استروئیدهای آنابولیک در ورزشکاران آکنه میباشد و ممکن است اثر این جوشها پس از بهبودی روی صورت باقی بماند یکی دیگر از عوارض، تغییرات رشد موهاست ، بصورت افزایشی موهای تنه و طاسی زودرس مردانه – بزرگی پستان ها در مردان یا کوچک شدن بافت پستان در زنان در اثر جانبی ناخواسته هستند.
2-آسیب های عضله و استخوان: به طور کلی شایعترین آسیب وارده به عضله و استخوان ورزشکاران تاندونها و رباطها است. گزارشات موجود حاکی از آن است که با مصرف استروئیدهای آنابولیک توده عضلانی افزایش یافته و نیروی آن بیش از محل اتصال عضله به استخوان شده و در نتیجه در محل اتصال عضله به استخوان آسیب هایی رخ میدهد.
3-عقیمی و نازایی: معرف استروئیدهی آنابولیک در مردان همانند قرص ضدحاملگی در زنان عمل میکنند و این عقیمی قابل برگشت است در صورتی که زیاد مصرف شود دائم میشود.
4-بیماریهای قلبی: مصرف نابجای استروئیدهای آنابولیک برای مدت طولانی احتمال بیماریهای قلبی را افزایش میدهد. تغییراتی که به دنبال مصرف استروئید در بدن ورزشکاران روی داده و آنها را مستعد بیماریهای قلبی میکنند عبارتند از: تغییر سطح چربی خون که باعث کاهش HD2 میشود ، عدم تحمل گلوکز،افزایش،فشار خون ، تغییر بافت قلب
5-سکته مغزی: مصرف استروئید آنابولیک ورزشکار را در معرض سکته مغزی قرار میدهد. نوعی سکته مغزی قرار میدهد. نوعی سکته مغزی که عامل لخته خون است.
6-بیماریهای پروستات :ورزشکارانی که استروئید آنابولیک مصرف میکنند خطر سرطان پروستات بیشتر از حد عادی است و به طور کلی در مصرف کنندگان استروئیدها با افزایش سن خطر سرطان پروستات بیشتر میشود.
7-بیماریها و سرطان کبد: استروئیدها بر روی کار کبد تاثیر منفی شدید میگذارند که جای تعجب نیست زیرا محلی اصلی سوخت و ساز آنها در بدن، کبد است و کبد وظیفه دارد استروئیدها را از بدن برداشته و آنها را تخریب نماید. در ورزشکارانی که استروئید آنابولیک مصرف میکنند در اثر اسنداد مجاری صفرا وی یرقان دیده میشود. مصرف استروئیدهای آنابولیک احتمال ابتلاء به سرطان کبد را افزایش میدهد این سرطان در اغلب موارد خوش خیم است ولی این سرطان خوش خیم میتواند حیات فرد را به مخاطره بیندازد
ب- عوارض روانی:
عوارض روانی این دارو عبارتند از
1-افزایش هوشیاری ذهنی: سرحال شدن بهتر شدن حافظه و قدرت متمرکز و کاهش احساس خستگی است
2-پرخاشگری: تحریک پذیری : تحریک پذیری و پرخاشگری ممکن است به قدری تدریجی ظاهر میشوند که ورزشکار به زحمت به آنها توجه میکند.
3-افسردگی: استروئیدهای آنابولیک ایجاد اعتیاد روانی میشود و زمانیکه ورزشکار استروئید را قطع میکند و سایز بدن کوچک شود، افسردگی و سایر نشانههای ترک اغلب باعث میشود که فرد مجدداً مصرف آنها را از سر گیرد.
4-اعتیاد و وابستگی: مصرف کنندگان استروئید آنابولیک ممکن است نسبت به آنها وابستگی پیدا کنند و پس از قطع مصرف، علائم ترک یا محرومیت را نشان دهند.
D: دیورتک:
دیودتیکها به مکانیسمهای مختلف باعث افزایش حجم ادرار میشوند که عبارتند از
الف- مهار کننده های کربنیک انهیدارز؟
استازولامید سر دسته این گروه است استازولامید دارویی است که به طور مقابل برگشت آنزیم کربنیک انیدراز را مهار میکند این آنزیم در حالت عادی به مقدار زیادی در بافتهای بدن یافت میشود. با مهار این آنزیم در کلیه توسط استازولامید باز جذب بیکربنات در لوله خمید ه تا حدود 80 درصد کاهش یافته و دفع آن از راه او را افزایش مییابد و بدین ترتیب ادار قلیایی شده و بر حجم .
اثرات این مکانیسم :
1-دفع بی کربنات سدیم و کاهش بیکربنات بدن و در نتیجه ایجاد الیدوز متابولیک
2-اتلاف شدید پتاسیم
3-اثر مهاری استازولامید در سراسر بدن وجود دارد
4-در سیستم عصبی مرکزی اسیدوز CFS و هپیرونتیلاسیون ایجاد میشود.
عوارض جانبی
خواب آلودگی ، پارسنزی ، زمینه سازی رسوب املاح کلسیم و تشکیل سنگهای کلیوی (به خاطر قلیایی شد)
ب- دیو تیکهای موثر بر قوس هنله:
این دارو (فوروزماید و اتاکربنیک اسید) عمدتاً در قسمت صعودی قوس هنله اثر کرده و با جذب الکترولیتها را مهار میکند. بدین ترتیب که از باز جذب کلریدسدیم جلوگیری کرده و دفع پتاسیم افزایش مییابد.
اثرات این مکانیسم
1-دیوز شدید کلرید سدیم
2-افزایش قابل ملاحظه دفع کلسیم
3-اتلاف قابل توجه پتاسیم و دفع پروتون و در نتیجه آلکالوز هیپوکالمیک
4-اتساع شدید عروق ریوی
عوارض جانبی
آلکالوز متابولیک هیپوکالمیک ، اتلاف شدید پتاسیم ، کاهش حجم خون ، مشکلات قلبی وعروقی و اثرات سمی بر گوش.
ج- دیودتیکهای تیازیدی:
هیدروکلروتیازید سردسته این گروه دارویی است این دارو با تاثیر بر کلیه دفع کلرید سدیم، آب و پتاسیم را افزایش میدهد و در نتیجه حجم ادرار زیاد میشود مکانیسم دقیق این دارو در پایین آوردن خون مشخص نیست.
اثرات: 1- دیوزمتوسط و بی دوام کلرید سدیم
2- آلکالوز متابولیک هیپوکالمیک
3- افزایش باز جذب کلسیم از ادرار و در نتیجه کاهش محتوای کلسیمی ادرار.
4- کاهش فشار خون
عوارض جانبی:
دیورز شدید سدیم و پیدایش هیپوفاتومی، اتلاف پتاسیم ، افزایش سطح اسیداوریک و لیپیدسرم در بعضی بیماران
ج- دیورتیکهای نگهدارنده پتاسیم:
اسپیرونولاکتون سردسته این گروه است. اسپیرونولاکتون اثر ضد الا و شروفی دارد یعنی در کلیه باعث دفع سدیم و آب و احتباس سدیم میگردد.
اثرات:
1-افزایش کلیرانس سدیم
2-کاهش دفع هیدروژن و پتاسیم
3-ایجاد اسیدوز متابولیک هیپوکلومیک
عوارض:
افزایش پتاسیم خون، آریتیم قلبی ، تهوع ، استفراغ، سردرد، ضعف ، خستگی ، اختلال گوارش ، سرفه و تنگی نفس است.
ن) دیورتیکها جیوهای
این داروها مشابه دیورتیکهای قوس هنله بیشتر روی قسمت ضخیم قوس هنله اثر میگذارند و دفع سدیم کلرید و آب را افزایش میدهند.
سوء مصرف دیووتیک در ورزشکاران
دیورتیکها به 3 علت مورد استفاده ورزشکاران قرار میگیرد:
1-این مواد در کاهش سریع وزن رسیدن ؟ وزنی مورد نظر موثر میباشد. این امر بویژه در رشتههای ورزشی مانند کشتی ، وزنهبرداری و ....
2-دیورتیکها برای رفع احتباس مایع ناشی از استروئیدهای آنابولیک بکار میرود این اقدام در ورزشکاران پرورش اندام که میخواهند هرچه بیشتر عضلانی به نظر برسند، سودمند است.
3-ورزشکاران ممکن است از دیووتیکها استفاده کنند تا میزان دفع ادرار را تغییر دهند و باعث تغییر غلظت داروهای غیر مجاز در ادرار شوند.
مهمترین خطر معرف این داروها در ورزشکاران دفع بیش از حد اب بدن است که کاهش آب بدن و ناکافی بودن آن می تواند موجب بروز گرفتگی عضلانی، غش، سردرد و تهوع شود. همچنین فقدان مایع به میزان بسیار زیاد ممکن است به اختلال عملکرد قلب کلیه منجر شود.
E: هورمونهای پیلتیدی
موارد ممنوعه این رده عبارتند از:
1-گنادوتروفین جفتی انسان یا HCG
2-گنادوتروفین هیپوفیزی و صناعی H
3-کودتیکوتروفین
4-هورمون رشد
5-فاکتور رشد شبه انسولین
6-انسولین
7-اریترویوبتین
8-مهارکننده های آروماتوز
و ترکیباتی که فقط در مردان ممنوع است عبارتند از:
1- گنادوتروپیلن جفتی
2- هورمون CH
3- کلومیفن
4- سیکوفینل
5- تاموکسی فن
از میان این گروهها و ترکیبات ممنوعه در ورزش مصرف هورمون رشد، هورمون اریتروپیسین و انسولین شایعترین مواد را تشکیل میدهند.
الف- هورمون رشد:
این هورمون در بدن انسان توسط سلولهای سوماتوتروف غده هیپوفیز ترشح میشود و در حقیقت نوعی پروتئین با 191 آمینواسید و وزن مولکولی 21500 دالتون است این هورمون از بدوتولد تا سن 20 سالگی ادامه مییابد.
اثرات هورمون رشد:
واضح ترین اثر هورمون رشد آن است که رشد پیکری را در سنین پیش از بلوغ تحریک میکند ولی دارای اثرات متابولیک هم میباشد.
1- اثر بر روی عضلات : اگرچه به نظر میرسد هورمون رشد (HGH) اثر بر رشد داشته باشد ولی اثر سوماتورین C بیشتر است. البته در مورد اثرات هورمون رشد بر روی عضلات مطالعاتی زیادی شده است و به این نتیجه رسیدهاند که HGHمیزان متابولیسم باید سنتز پروتئین را افزایش میدهد، ولی این را نیز نشان دادند که میزان متابولیسم باید سنتز پروتئین با توجه به میزان کار عضلانی تعیین میشود پیش بینی قابلیت HGH در افزایش عناصر انقباض و بهبود کارآیی عضله طبیعی در افراد عادی دشوار است.
2- اثر بر روی استخوانها: HGH رشد طولی استخوان در سنین پیش از بلوغ را هم به طور مستقیم و هم از طریق سوماتومدین تحریک میکند.
3- اثر بر روی متابولیسم: اثرات HGH بر روی متابولسیم هم در سطح سلولی و هم در سطح ارگانها پیچیده هستند و ظاهرا دوفازی میباشند در فاز نخست یا حاد که به نظر میرسد تنها در اثر عمل HGH باشد، برداشت اسید آمینه به داخل عضله و کبد تحریک میشود و افزایش برداشت گلوکز به داخل عضله و سنج حیر بی همراه یا کاهش متابولسیم چربی وجود دارد. در فاز دوم یا مزمن که با واسطه سوماتومدینها صورت میپذیرد لیپوسیز سنج چربی افزایش مییابد که به ازدیاد غلظت پلاسمایی اسیدهای چرب و افزایش مصرف اسید چرب و در نتیجه مصرف نشدن گلوکز میانجامد .
اثرات ورزش بر ترشح هورمون رشد HGH
ظرف 20 دقیقه پس از آغاز ورزش تا شدت 90-75 درصد هورمون رشد افزایش می یابد ورزش شدید باعث ترشح سریع HGH و وزرش استقامتی باعث به اوج رسیدن تولید HGH در میان این مدت میگردد.
استعمال هورمون رشد در ورزش:
اخیرا استفاده از این هورمون در میان ورزشکاران رواج زیادی پیدا کرده است.زیرا این هورمون میتواند بسیاری از اثرات مفید استروئیدهای آنابولیک را برای بهبود کارآیی ورزشی داشته باشد و این هورمون با افزایش پروتئینسازی و تجزیه چربیها و در نتیجه ایجاد یک منبع انرژی برای بدن بطور واقعی قدرت و کارآیی ورزش را بالا میبرد ولی به علت هزینههای بالا مصرف این هورمون (برای یک دوره 8هفتهای حدود 1500-1000 دلار برآورد میشود.) تمایل مصرف این هورمون کاهش یافته است.
عوارض جانبی
1-آکرومگالی: در اثر افزایش هورمون رشد ایجاد میشود که عوارض آکرومگالی عبارتند از دیابت، آرتربت، میوپاتی، برآمدگی استخوان آرواره و پیشانی ، عریض شدن انگشتان دست و پا
2-عوارض جانبی در بیماران مبتلا به کمبود هورمون رشد عموما ناچیز است که بضی از آنها عبارتند از افزایش فشار داخل جمجمه ، هیپوگلیسمی و گلیکوزوری
3-در بیماران بزرگسالان که از HGH استفاده میکنند. احتباس مایع، درد مفصلی، ژنیکوماستی و احتمالا سندرم تونل کاپ مشاهده شده است.
4-بیماری کروتز فلدو جاکوب است.
ب) اولیتروپویتین (EPO):
اریتروپویتین نوعی هورمون است که از کلیه ترشح میشود و با تاثیر روی مغز استخوان تولید گلبولهای قرمز خون را افزایش میدهد. با افزایش توده گلبولهای قرمز قدرت اکسیژن گیری ورزشکار افزایش مییابد و به همین دلیل یک عده آنرا نوعی دوپینگ خون میدانند.
طرز مصرف هورمون اریتورپویتین:
هورمون EPO را میتوان به صورت وریدی ، زیر جلدی مصرف کرد. این هورمون از طریق خوراکی جذب ناچیزی دارد نیمه عمر پلاسمایی آن به طور متوسط 8/4 ساعت است.
ج) انسولین:
سولهای جزایر روانگرهانس لوزالمعده انسولین را از یک پیش ساز تک زنجیرهای به نام پروانسولین میسازند
اثرات انسولین:
انسولین تقریبا بر تمام بافتهای بدن اثرات مهمی دارد که عبارتند از
1- کبد: انسولین در کبد گلیکوژنولیز را مهار میکند، تبدیل اسیدهای چرب و اسیدهای آمینه به کتواسیدها را مهار مینماید و مانع تبدیل اسیدهای آمینه به گلوکز میشود و همچنین انسولین موجب افزایش ذخیره سازی گلوکز به صورت گلیکوژن میشود.
2- عضله: انسولین در عضله از طریق افزایش نقل و انتقال اسیدهای آمینه و ازدیاد سنتز رپیوز ولی پروتئن، باعث افزایش پروتئین میشود.
3- بافت چربی: انسولین با القاء و فعال نمودن لیپوپروتئین لیپاز باعث هیدرولیز لیپوپروتئینها و تشکیل تری گلیسیرید میشود.
سوء مصرف در ورزشکاران
انسولین به دلیل اثراتی که دارد مورد توجه ورزشکاران میباشند.
1-انتقال گلوکز به درون سلول جهت تولید انرژی
2-تشدید گلیکوژنز و افزایش ساخت گلیکوژن (شکل ذخیرهای انرژی در بدن)
3-افزایش ساخت پروتئین در بدن (داشتن خاصیت آنابولیکی)
عوارض جانبی
1-هیپوگلسیمی: شایعترین عارضه جانبی انسولین است- هیپوگلیسمی میتواند از دوزهای بالا و نامتناسب، عدم مطابقت زمان اوج اثر انسولین و خورد غذا یا اضافه شدن عوامل اضافی که بر حساسیت نسبت به انسولین میافزایند.
اين حرکات که درورزشتنيسبسيار مهم و داراي اهميت زيادي مي باشد به قسمت هاي زير تقسيم بندي مي شود :
·گرم کردن بدن قبل از بازي وسرد کردن بدن بعد از بازي
هر زمانکه بازيکني وارد زمينتنيسمي شود و ياتمريناتخود را شروع مي کند ،بايد 15 تا 20دقيقه خود را گرم کند .اين عمل کار کرد عضلات را افزايش و در صد آسيب آنها را کاهشمي دهد و بدن را از لحا ظ فيزيکي و رواني براي فعاليتي که در شرف انجام دادن آن استآماده مي سازد. اولين کاري که هر بازيکن بايد انجام دهد افزايش درجه حرارتعضلات قبل از شروع کشيده شدن عضلات است. تا مي توانيدتمريناتبدنسازيدر رابطه باورزشمورد علاقه خود را انجام دهيد: اين يک اصل بسيار مهم در برنامه بدنسازي شما است .
·وضعيتهاي مختلف براي کشش عضلات قدام مچ پا
هدف از اينحرکت ، کشش و يا کشش بيش از حد ( Overstretch ) مچ پا است.
·وضعيتهاي مختلف براي کشش عضلات خلف مچ پا
هدف از آن ، عضلاتخلف مچ پا نبايد مانع انعطاف طبيعي مچ باشند. کوتاهي عضلات خلف مچ موجب ازدياد تنشدر عضلات قدام ساق پا گرديده که نهايتا منجر به پويوستيت مي گردد.
·وضعيتهاي مختلف براي کشش عضلات قدام ران و زانو
هدف از آن ،افزايش توانايي ورزشکار جهت شروع حرکت پا به طرف جلو بخصوص در مواردي که در وضعيتشروع حرکت پا در پشت تنه قرار دارد.
·وضعيتهاي مختلف براي کشش عضلات خلف زانو و ران(همسترينگ)
هدف: افزايش انعطاف بدن جهت خم شدن تنه به جلو در مفصل ران و نيزجلوگيري از بالا رفتن غير ضروري پشت. کوتاهي عضلات خلف ران موجب بروز کمر دردهاي ميگردد.
·وضعيتهاي مختلف براي کشش عضلات خارجي مفصل ران) دور کننده ها(
هدف از آن ، افزايش انعطاف پذيري ران و ايليوتي بيال باند يا نوار خاصرهدرشت نئي (نوار تاندوني که از ستيغ استخوان هيپ تا سطح خارجي مفصل زانو امتداددارد.
·وضعيتهاي مختلف براي کشش عضلات داخلي ران ) نزديک کننده (
هدف؛افزايش انعطاف پذيري جلوگيري از ضايعات عضلات نزديک کننده کشالهران.
·وضعيتهاي مختلف براي کشش عضلات خلف و قدام تنه (عضلات پشت و عضلات شکم)
هدف؛افزايش انعطاف پذيري در خم شدن به طرف جلو.
·وضعيتهاي مختلف براي کشش عضلات خم کننده هاي طرفي و چرخاننده هاي تنه
·وضعيتهاي مختلف براي کشش عضلات شانه
هدف افزايش انعطاف پذيريشانه که جهت انجام برخي از رشته ها نظير تنيس، گلف، شنا ضروري است.
·وضعيتهاي مختلف براي کشش عضلات مچ دست
چگونه نيروي خود را در ورزش تنيس به بالاترين حد خود برسانيم؟
درورزش تنيس يک ضربه آغازين قدرتمند مي تواند نتيجه بسيار خوبي را براي شما در مقابلحريفتان در بر داشته باشد . ضربه شديد ( غير هوازي ) ، حريف شما را در حالت تدافعيقرار مي دهد . قدرت در هر فعاليت ورزشي و بخصوصورزشهايي که در زمينانجام مي شود ، مثل تنيس بسيار مهم است .
در ورزش تنيس سه منبع قدرت وجود دارد : راکت،مکانيزم ضربه،سيستم عضلاني براي دستيابي به بالاترينحد قدرت بايد بر روي اين سه عامل تمرکز کنيد .
راکت
راکت نيروهايي را که شما در طول ضربات مکانيکي و سيستم عضلانيمشخص توليد کرده ايد ، آزاد مي کند اما راکت هم يک منبع نيرو مي باشد . يکي ازپيشرفتهاي اخير درتکنولوژيراکت افزايش طول آن مي باشد . اينامر باعث مي شود مقدار نيرويي که شما به سر راکت وارد مي کنيد افزايش يابد . قوسزياد سر راکت در مسافت بيشتري حرکت مي کند و به مفهوم نيروي گشتاوري بيشتر مي باشد .
زه يک راکت مي تواند در نيروي آن موثر باشد . در زه راکت دو نکته بايد در نظرگرفته شود، سفتي زه و اندازه آنها . سفتي کمتر ، قدرت بيشتر را بدنبال دارد . فشارکمتر زه به توپ اجازه مي دهد که تماس بيشتري با راکت داشته باشد و ما طبققوانين مکانيکمي دانيم که هر چه زماننيرويي را که به يک جسم وارد مي کنيم طولاني تر شود ، جسم از نيروي بيشتري بهره مندمي شود . به همين ترتيب زه هاي شل تر به راکت اجازه مي دهند که در تماس طولاني تربا توپ باشند و مي توانيد نيروي بيشتري را به توپ وارد کنيد . بنابراين اگر شماتوان افزوده مي خواهيد ، نياز به کاهش فشار زه هاي راکت داريد .
مکانيزم ضربه
مکانيزم ضربه شامل شکل چرخش ( حرکت قوسي)سرويس،فورهندوبک هندمي باشند . عقيده بر اين است که بادقت بيشتر ، حداکثر سرعت راکت و حداکثر جهش توپ ، افزايش مي يابد حرکت قوسيچرخشسه مرحله دارد : مقدماتيبک سوئينگحرکت قوسي سرعتيفوروارد سوئينگو مرحله کاهش سرعتبراکينگ.
مرحله مقدماتي باعث کششماهيچههايسرعتي در بالاترين حد مي شوند. يک اصلفيزيولوژيماهيچه اين است که بيشترين نيرورا در حداکثر طول بافت ماهيچه اي بوجود مي آيد . اين امر در چرخش به عقب بسيار مهماست . ماهيچه ها بيشترين کشش را دارند و راکت بيشترين فاصله را طي کرده است و اينحداکثر توان را به شما مي دهد .
در مرحله سرعتي ، ماکزيمم سرعت سر راکت توليدمي شود. ماهيچه هاي درگير شامل : عضلات دو سر،عضلات بازويي،عضلات خم کننده آرنج، عضلات شکمي ، عضلاتباز کننده زانو . به اين دليل يک برنامه کششي عضلات براي ماهيچه ها در درجه اولقرار دارند . (حرکات کششي قبل از مسابقه و تمرين).
در مرحله کاهش سرعت ، حرکتآرام و متوقف مي شود و مفصل را از آسيب دور نگه مي دارد . ماهيچه هاي سرعتي در اينمرحله بکار مي آيند . طول اين جفت ماهيچه بايد تقريبا يکسان باشد ( براي مثال قدرتزرد پيپشت زانو بايد حداقل 3/2 ماهيچهبازکننده زانو باشد. (
بهترين پيش بيني براي آسيب عضلاني ، عدم توازن در کششاين جفت ماهيچه است . آسيبهاي زرد پي پشت زانو اغلب زماني رخ مي دهد که بطور نامتوازن ضعيفتر از عضلات جلوي زانو باشد . جنبه ديگر مکانيزم ضربه مربوط به وضعيت پامي باشد . وضعيت پا در ميزان چرخش باسن موثر است و در نتيجه در افزايش توان داراياهميت مي باشد . علاوه بر موقعيت پا ، پايداري آن نيز مهم است شما نمي توانيدماکزيمم نيرو را روي يک سطح لغزنده يا کفش هاي لغزنده داشته با شيد . از اندازه کفشخود و وضعيت سطح آن اطمينان حاصل کنيد .
حرکت سر راکت بايد تا جائيکه ممکن استوسيع باشد . وقتي شما به توپ ضربه مي زنيد ، حرکت راکت شما بايد اين امر را منعکسکند . در ابتداي مرحله مقدماتي توان شما شروع به افزايش مي کند . بسياري ازبازيکنان چرخش و حرکت قوسي خود را در پايان مرحله ( بک سوئينگ ) فقط براي دقت بيشترمتوقف مي کنند اما اين مسئله قدرت را کاهش مي دهد .
سيستم عضلاني
مهمترين عامل در قدرت ، نيروي ماهيچه اي است و برنامههاي مختلف تربيتي مثل فعاليت هاي ورزشي براي افزايش آن صورت مي گيرد .
مطالعهاين برنامه ها نشان مي دهد که تنها عامل مهم پرورش نيروي عضلاني با وزنه است . شمابايد بدانيد نيرو چيست و چکونه بايد آنرا پرورش داد .
نيرو به مفهوم حداکثرنيروي توليد شده در يک انقباض است . از نظربيوشيمينيرو از فسفاته شدن بالاي انرژي مي آيد ، در ماهيچه نيرو از انقباض سريع بافتهايماهيچه مي آيد ، بافتهاي ماهيچه که بسيار سريع و قوي هستند با پرورش نيرو مندميشوند ، البته شما نمي توانيد ماهيچه هاي بزرگي داشته باشيد .
پرورش نيرو نيازبه استفاده از حد اکثر نيرو با حداقل تکرار دارد . براي مثال يک تيم وزنه برداريالمپيک، از حداکثر انقباض در هر تمرين برايبالا بردن نيرو استفاده مي کند . آنها اين تمرين را چند بار در طول روز تکرار ميکنند اما هر بار با حداکثر ميزان مقاومت. اين نوع تمرين زمان بسيار کمي مي خواهد و 3-2 بار در هفته انجام مي شود .
وقتي شما راکت را مي چرخانيد نيروي زيادي رابوجود مي آوريد و با آن نيرو به توپ ضربه مي زنيد بايد حرکت را آهسته کنيد تا آسيبيبه مفاصل نرسد . ( مرحله براکينگ) بيشترين صدمات در اين مرحله بوجود مي آيد . فعاليت ورزشي تاثير زيادي بر روي ماهيچه هاي سرعتي دارد . همواره بايد ماهيچه هايمربوط به يک مفصل همزمان پرورش داده شوند .
·عضلات دو سر - سه سر
·عضلات شانه وزير بغل
·عضلات سينه اي - عضلات لوزي شکل
·عضلات شکمي و پشت
·عضلات چهار گوش - زردپي پشت زانو
در حال حاضر شما اکثر اسرارتنيس قدرتيرا داريد . مکانيزم ضربه بعلاوهراکت جديد و ماهيچه شکل گرفته مساوي است با قدرت !!!
وقتي مي خواهيد در موردقدرت خود در بازي تصميم بگيريد همه موارد فوق را در نظر بگيريد .
استاندارد هاي ورزش قهرماني (آزمون آمادگيجسماني)
·ضربان قلب
در شرايط عادي و استراحت با قرار دادن انگشتان سبابه و وسطبر روي يکي از نبض هاي بدن مانند ناحيه مچ دست و ياشريانگردن در قسمت انتها و تحتانياستخوانفک پائين تعداد ضربانقلبشخص مورد آزمايش را درمدت يک دقيقه مي توان شمارش نمود . اين عمل را در شرايطي که ورزشکار در اوج شدتتمرينبدني مي باشد تکرار مي کنيم . مشخصکردن تعداد ضربان قلب در حالت استراحت و در شرايط حد اکثر فشار تمرين هاي جسمانييکي از روشهاي تعيين ميزانآمادگي جسمانيافراد مي باشد . براي سهولت ودر عين حال صحت عمل مي توان تعداد ضربان قلب را در 15 ثانيه شمارش کرده و در عدد 4ضرب نمود . تعداد کمتر ضربان قلب در شرايط استراحت و تمرين بيانگر آمادگي شخص است . واحد اندازه گيري در اين آزمون تعداد ضربان قلب در مدت يک دقيقه مي باشد .
·ظرفيت حياتي
تعيين حداکثراکسيژنمصرفي هنگام تمرين هاي بدني در زمان يک دقيقه معياري است براي سنجش و آمادگي دستگاهتنفس بدن انسان . هر قدر توانائي مصرف اکسيژن بيشتر باشد ، قابليت انجام و تداومفعاليت هاي جسماني بهتر خواهد بود . براي اندازه گيري مصرف اکسيژن جهت تعيين ظرفيتحياتي به روش ساده ، از يکدوچرخهثابت استفاده مي شود . در اين آزمونورزشکار به مدت 5 دقيقه بر روي دوچرخه نشسته و در حد توانائي به رکاب ها فشار آوردهو پا مي زند . قبلا درجه دوچرخه به مقدار مورد نياز ثابت مي شود . واحد اندازه گيريدر اين آزمون ليتر در دقيقه است .
·ضخامت چربي
اندازه گيري چربي بدن انسان به روشهاي نسبتا مشکل قابلاجرا است ، ولي با توجه به تحقيقات انجام شده مبني بر اينکه مجموع اندازه هاي سطحيسه ناحيه مشخص شده بدن نسبت مستقيم با در صد چربي دارد ، لذا با اين روش سادهمقايسه لازم بين ورزشکاران مختلف صورت مي گيرد . براي اين منظور با استفاده ازيک دستگاهکاليپريا اندازه گيرنده پوست و ناحيه سطحيبدن ، سه قسمت شامل عضله سه سر بازوئي ، ناحيه کتف و ناحيه شکمي را بطور دقيقاندازه مي گيريم . مجموع سه اندازه گيري را يادداشت کرده و آن را با اعداد داخلجدول استاندارد مقايسه مي کنيم . براي اندازه گيري ناحيه عضله سه سر بازوئي نقطه ايدر وسط فاصله بين مفصلآرنجومفصلشانه مشخص کرده وبا دو انگشت شست و سبابه محل فوق را گرفته سپس با کاليپر اندازه گيري مي نمائيم . همين روش در دو ناحيه ديگر نيز صورت مي گيرد بطوري که نقطه بعدي يک سانتيمتر يابيشتر از راس تحتاني استخوان مثلثي شکل کتف و در امتداد يکي از ا ضلاع آن بوده ونقطه سوم در ناحيه شکمي بين ناف و قسمت فوقاني و قدامياستخوان خاصرهمي باشد . واحد اندازه گيريبر حسب ميليمتر است .
·دوها
دو 45 متر ، بر اساس زمان صرف شده بر حسب ثانيه و دو هاي 540متر و 1600 متر بر حسب دقيقه و ثانيه مشخص شده اند . در دو 12 دقيقه مسافت طي شدهبر حسب کيلو متر محاسبه مي گردد .
·دو 9 +4 متر
با مشخص کردن يک فاصله 9 متري و کشيدن دو پاره خط درابتدا و انتهاي اين فاصله دو قطعه چوب کوچک را در يک سو قرار داده و فرد موردآزمايش در سوي ديگر مي ايستد . با فرمان شروع ، ورزشکار مي بايد با حداکثر سرعتفاصله 9 متر را دويده و با برداشتن يک قطعه چوب آن را به سمت مقابل آورده و حرکت رابراي حمل چوب دوم نيز ادامه دهد . به همين ترتيب فاصله 9 متر تعيين شده را 4 بار باحداکثر سرعت و در حد توانائي خود طي مي کند . زمان شروع تا پايان اين حرکت بر حسبثانيه ثبت مي گردد.
·دو مار پيچ
در يک مسير تعيين شده 10 متري ، 4 مانع را با فاصله 3 متراز يک ديگر طوري قرار مي دهيم که مانع اول تا چهارم هر کدام به فاصله نيم متر از خطشروع و خط پايان فاصله داشته باشند . با شروع حرکت ورزشکار مورد آزمايش با حداکثرتوان و سرعت خود سعي مي کند ابتدا يک بار فاصله 10 متر را بطور رفت و برگشت طي کرده، سپس با عبور از پشت اولين مانع بطور مارپيچ از ميان بقيه مانع ها عبور نمايد . درپايان مجددا فاصله 10 متر را بطور رفت و برگشت يک بار ديگر طي کرده و به خط پايانمي رسد . زمان صرف شده بر حسب ثانيه ، معيار اندازه گيري اين حرکت است .
·پرش طول در جا
پاره خطي روي زمين رسم کرده و شخص مورد آزمايش در پشتآن قرار مي گيرد . او مي بايد در حد توان خود به جلو و بطور طولي پرش نمايد . محلفرود پاشنه ها تا پاره خط رسم شده ميزان پرش را مشخص مي کند . اين حرکت در دو نوبتانجام شده و بيشترين طول پرش ثبت مي گردد. مقياس تعيين شده ، پرش طول نسبت به قدشخص در نظر گرفته شده است .
·پرش ارتفاع در جا
ورزشکار مورد نظر در کنار ديواري مدرج ايستاده ويکي از دست هاي خود را بدون اينکه کف پاهايش از زمين جدا شود بطور کاملا کشيده بالامي برد و محل برخورد انتهاي انگشت وسط با ديوار اندازه گيري مي شود ، سپس به حالتاوليه برگشته سعي مي کند بدون دور خيز ، در حد اکثر توانائيخود بطور عمودي به بالاجهش کرده و انگشت وسط دست خود را به بالاترين نقطه ممکن بزند . اختلاف فاصله دونقطه بدست آمده ، ارتفاع پرش را به سانتيمتر مشخص مي کند . اين حرکت در دو نوبتصورت گرفته و بهترين نتيجه درج مي گردد.
·پرش جفت دو طرف
قطعه چوب يا مانع کوچکي به طول 50 و به عرض 20 وارتفاع 10 سانتيمتر بر روي زمين قرار مي دهيم . فرد مورد آزمايش مي بايد با فرمانشروع به مدت يک دقيقه با هر دو پا به دو طرف اين مانع پرش نمايد . تعداد دفعات پرشهاي انجام شده در يک دقيقه ، واحد اندازه گيري اين آزمون مي باشد .
·کشش ميله
اين آزمون که به حرکتبارفيکسمعروف است توانايي بالا کشيدن بدنبه کمک دستها و با استفاده از يک ميله افقي را مشخص مي کند . در هر بار مي بايدناحيه چانه تا حد ميله بالا آمده و مجددا به حالت اوليه با دستهاي کاملا کشيده بازگشت نمايد . تعداد دفعات انجام گرفته در حد توانائي هر فرد واحد اندازه گيري در اينآزمون محسوب مي شود .
·فشار موازي
آزمون فوق با استفاده از دستگاهپاراللکه يکي از وسايل مورد استفاده درورزشژيمناستيکاست به مورد اجرا گذارده مي شود . شخص در حالي که دو ميله موازي پارالل را در دستهاي خود گرفته است ، بطور عمودي وبين دو ميله بدون حرکت مستقر مي شود . بايد توجه داشت که مفاصل آرنج هاي دو دستکاملا باز و هيچگونه خميدگي نداشته باشد . با فرمان شروع ، شخص مورد آزمايش ، ميبايد بدن را کاملا پائين برده و مجددا با فشار به حالت اوليه باز گرداند . با شمارشاين حرکت تعداد دفعات انجام شده در حد توانائي ملاک ارزشيابي خواهد بود .
·قدرت پنجه
بوسيله نيرو سنج دستي که در تصوير مشخص شده است ، قدرتپنجه بر حسب کيلو گرم بدست مي آ يد . اعداد قيد شده در جدول هاي استاندارد بيانگرنسبت نيروي اعمال شده به نيروسنج بر وزن بدن فرد مورد آ زمايش مي باشد .
·توانائي دستها
در حالي که ورزشکار روي نيمکت به پشت خوابيده و کفپاها روي زمين مستقر هستند ، ميله وزنه ها را با دست ها گرفته و بر روي سينه ميآورد ، سپس با فشار آن را بالا برده بطوري که مفاصل آرنج هاي هر دو دست کاملا بازشوند . اين حرکت مي بايد تنها در يکبار و در حد اکثر توانائي شخص انجام پذيرد . مقدار وزنه مورد استفاده مقياس تعيين کننده اين آزمون است . واحد تعيين شده درجدول هاي استاندارد بر اساس نسبت وزنه قابل حمل بر وزن بدن شخص مورد آزمايش مي باشد .
·توانائي پاها
در دستگاهبدنسازيو در قسمت پرس پاها ، وزنه اي انتخاب مي شود که شخص مورد آزمايش با فشار پاها تنهايک بار قادر به جابجائي آنها باشد . مقدار وزنه جابجا شده مقياس اين آزمون است . واحد تعيين شده ، نسبت وزنه جابجا شده به وزن بدن شخص مي باشد .
·دراز و نشست
در اين آزمون ،ورزشکاربه پشت دراز کشيده و با فرمان شروعکه همزمان با فشار دکمه زمان سنج مي باشد ، در حالي که دستهاي خود را به پشت سرگذاشته و مفصل زانو را در حد زاويه 90 درجه تا نموده است ، سر را بالا آورده تا حدامکان به پاها نزديک و مجددا به حالت اوليه باز مي گردد . اين حرکت در مدت يک دقيقهتکرار شده و تعداد دفعات انجام شده به عنوان مقياس سنجش ثبت مي گردد.
·آزمون پله
جعبه اي مکعب شکل به ارتفاع 40 سانتيمتر يا پله اي با همينارتفاع انتخاب مي کنيم و از شخص مورد آزمايش مي خواهيم که بطور متناوب بر روي پلهرفته و دوباره پائين بيايد . حرکت به اين ترتيب انجام مي گيرد که اول يک پا روي پلهقرار گرفته سپس با پاي ديگر مي بايد به بالاي جعبه يا پله رفت . پس از اينکهورزشکار کاملا در روي پله ايستاد مجددا همان پاي اول را پائين گذاشته سپس با پايبعدي به حالت اوليه بر مي گردد . اين بالا و پائين رفتن ها مي بايد بدون مکث و درزمان 3 دقيقه انجام گيرد . پس از پايان زمان تعيين شده فرد مورد نظر روي پله نشستهو بلافاصله بعد از 10 ثانيه استراحت تعداد ضربان قلب او براي مدت يک ذقيقه محاسبهمي شود .
·عکس العمل
خط کشي را از انتها در نقطه صفر نگهداشته و از شخص موردآزمايش خواسته مي شود که انگشت شست و سبابه يکي از دستان خود را در نقطه 50 ( 50سانتيمتري ) خط کش قرار دهد . در حالي که شخص به خط کش خيره شده است مي بايد بدوناطلاع قبلي آن را رها کرد . با گرفتن خط کش شماره محل تماس انگشتان ثبت مي گردد.
·انعطاف تنه به جلو
فرد مورد نظر در روي زمين نشسته بطوري که پاهاکاملا کشيده شده باشد . نيمکتي را در مقابل او به پهلو قرار داده و کف پا ها با سطحنيمکت تماس پيدا مي کند . سپس خط کشي را طوري روي نيمکت قرار مي دهيم که نقطه 15سانتيمتري آن در لبه سطح نيمکت قرار گرفته و صفر آن به طرف فرد مورد آزمايش قرارگيرد . انتهاي انگشتان وسط دستهاي شخص در حالي که حد اکثر سعي خود را در خم کردنبدن و دور کردن دستها دارد ، بر روي خط کش اندازه گيري کرده و نقطه مشخص شده را باواحد سانتيمتر ثبت مي کنيم .
·انعطاف تنه به پشت
در اين آزمون شخص به طرف سينه بر روي زمين درازکشيده و در حالي که مچ پاهايش بوسيله فرد يا مانعي نگهداشته شده است ، سعي مي کندتا حد امکان سر و گردن و سينه و حتي ناحيه شکم خود را از زمين جدا کند . در حدنهائي اين حرکت در صورتي که بتواند به مدت 2 ثانيه در آن حالت باقي بماند ، فاصلهزمين تا نوک بيني وي اندازه گيري شده و بر حسب سانتيمتر درج مي گردد.
·دامنه حرکتي مفصل شانه
در اين آزمون ورزشکار بر روي سينه کاملا درازکشيده و سعي مي کند يکي از دستهاي خود را بدون تا کردن آرنج بطور مستقيم تا حدامکان بالا آورده و حداقل به مدت 3 ثانيه در حالت نهائي نگهدارد . نسبت فاصله مچدست تا سطح زمين به اندازه طول دست از مفصل مچ تا مفصل شانه مقياس اندازه گيري ميبا شد . نوک بيني مي بايد در تمامي طول اين حرکت با زمين تماس داشته با شد .
·دامنه حرکتي مفصل ران
فرد مورد آزمايش سعي مي کند در حالي که امتدادسر و تنه بطور طبيعي و عمود بر سطح ايستادگي باشد ، در حداکثر توانائي خود و بدونگرفتن کمک پاها را به سمت پهلو از يکديگر دور کند . نسبت فاصله بين انتهاي اتصال دواستخوان خاصره تا سطح زمين نصف فاصله دو پا مقياسي براي سنجش اين قابليت جسماني ميباشد .
دوازده دليل خوب براي دويدن
دويدن،سلامتي ، افتخار
با اطمينان از اينکه قلبي سالم داريد ، بدويد . بنابر اين قبل از شروع ، اجازه دهيد قلب شما را يک پزشک متخصص معاينه کند و اجازهدويدن را به شما بدهد.
بهبود فعاليت فکري
آرام بدويد تامغز شما همراه با خون بيشتر ، اکسيژنبيشتري دريافت کند وگردش خون شما بيشتر و انتقال اکسيژن جذب شده از شش هايتان بهتمام بدن تسهيل گردد.
افزايش بافت استخواني
به مدت 30 دقيقه آرام بدويد تا تعادل بين ساخت وتخريب استخوان حفظ شود ( زيرا استخوانبندي انسان، پيوسته تحت تاثير عمل سلول هايياست که بافت استخو اني را مستحکم يا تخريب مي کنند ) . همچنين وزن مخصوص ( تراکم)بافت استخواني از 30 تا40 در صد نسبت به افرادي که نمي دوند افزايش يابد .
افزايش طول عمر
سه بار در هفته بدويد تا با يک برنامه منظم ( دويدنآرام و طولاني ) احساس لذت کنيد و عمر خود را افزايش دهيد . حتي فردي که در سن 80سالگي به طور منظم به ورزشپياده رويبپردازد ، بيش از دو سال نسبتبه شخصي کهورزشنکرده است يابهندرت ورزش مي کند ، به عمرش افزوده مي گردد.
غلبه بر افسردگي
باتمرين منظم دويدن آرام و طولاني بر ضعف اعصاب خودفائق شويد و حالت طبيعي سر شار از نشاط و شادابي را بدست آوريد .
تقويت سيستم تنفسي
توجه : عضلات تنفسي به دليل کاهش تعداد حرکات ششيدر دقيقه ، کار کمتري انجام مي دهند . غالبا افراد مبتدي هنگام دويدن در پهلوي خوداحساس درد مي کنند . علت اين امر عدم آمادگي دستگاه تنفسي است . با کم کردن شدتتمرين ، درد بر طرف مي شود . بنابر اين جاي نگراني نيست. به زودي به تمرين عادت ميکنيد و ديگر دردي احساس نخواهيد کرد . هنگام ورزش هر مقدار که لازم است هوا بگيريد. ابتد ا از بيني و اگر کافي نبود از دهان هم هوا بگيريد .
بهبود عمل گوارش
با اين نوع دويدن ( دويدن آرام و طولاني ) گوارشآسانتر و اشتها بيشتر مي شود . يک دونده غذاي بيشتري رادر مقايسه با کسي که فعاليتدويدن ندارد مصرف مي کند ، زيرا بدن او مواد غذائي را بطور کامل جذب مي کند .
به افرادي که دچار ناراحتي يبوست هستند ، به خصوص خانمها توصيه مي گردد که بايک برنامه منظم دويدن آرام و طولاني ، خود را از اين ناراحتي نجات دهند .
تقويت قلب
براي تقويت و بهبود کار سيستم قلبي - عروقي ، دويدن آرام وطولاني توصيه مي شود ، زيرا با اين دويدن : ضربان قلب شما آهسته و قوي مي گردد. قلببايستي بتواند به مدت طولاني و بدون خستگي به کار خود ادامه دهد .
ميزان ضربانقلب بعد از دويدن به سرعت به حالت اوليه خود بر مي گردد، چون قلب شما کار بيشتري رابا خستگي کمتر انجام مي دهد . تجمع چربي در قلب کاهش پيدا کرده و ازحمله قلبيجلو گيري مي شود . فشار خون پايينمي آيد و اکسيژن گيري از خون بهتر انجام مي گيرد .
خواب راحت و عميق
با يک دويدن آرام و لذت بخش ، مي توانيد عضلاني راکهبعد از يک روز فعاليت پر دغدغه تحت فشارهاي کار روزانه قرار مي گيرند ، شب هادروضعيت استراحت و آرامش قرار دهيد . عمق خواب هر کس متناسب با ميزانانرژيمصرف شدهاو در طول روز است . بنابر اين هر چه بيشتر تمرين کنيد ، خواب عميق تري خواهيد داشت . براي رفع خستگي جسماني حاصل از کار زياد ، با دوي آرام و طولاني احساس آرامشخواهيد نمود .
تنظيم فشار خون
دويدن آرام و طولاني موجب اتساع عروق داخل عضلات و زيرپوست شده و در عين حال باعث کاهش مقاومت عروق و در نتيجه کاهش فشار جريان خون ميگردد. اگر برنامه دويدن و يا پياده روي خود را به صورت منظم دنبال کنيد ، بهبود کاراين سيستم به طور دائم ادامه پيدا خواهد کرد .
کاهش چربي خون تا حد طبيعي
چربي هاي اصلي خون شاملکلسترولوتري گليسريدهستند که دوي آنها احتمال بروزامراض قلبي - عروقي را افزايش مي دهند . با دوي آرام و طولاني مي توانيد تريگليسريد و کلسترول بيش از حد خون را کاهش داده و مقدار آن را در حد طبيعي نگه داريد .
بهبود گردش خون در ساق پا
هنگامي که مي ايستيم ، خون بايد از پايين بهبالابر خلاف جاذبه زمين در ساق پا گردش کند . براي اين کار دو عامل مطرح مي شود :
·ارتعاش لايه قابل ارتجاع که در کف کفش به شکل يک اسفنج عمل مي کند . لذا، حفظشکل ظاهري کف پا در کارآيي بيشتر نقش مهمي دارد ( پاي صاف نسبت به پاي معموليکارآيي کمتري دارد ) .
·انقباض عضلات ساق پا: راه رفتن و دويدن باعث انقباض عضلات ساق پا مي شود وجريان خون را با شدت بيشتري به طرف قلب هدايت مي کند .
کاهش اضافه وزن
اگر در هر هفته سه بار و هر بار به مدت 30 دقيقه اقدامبه دويدن آرام و طولاني نماييد مي توانيد وزن خود را کم کنيد . به هيچ وجه در فکرچاقي ناخواسته خود نباشيد . در اين مدت مقدار مصرف غذاي شما نه تنها کم نخواهد شد ،بلکه اشتهاي بيشتري به خوردن پيدا خواهيد کرد . رژيم غذايي بدون ورزش محکوم به شکستاست . پس براي بر خوردار شدن از برنامه موثر کاهش وزن ، تصميم جدي و تمرين منظمدويدن هاي آرام و طو لاني راپيش بگيريد .
هر چقدر كه چاق باشيد باز هم ميتوانيد فعاليت جسماني انجام دهيد. شما ممكن است نتوانيد مثل افراد ديگر فعاليت بدني داشته باشيد و شايد فراهم كردن وسايل و تجهيزات مناسب برايتان دشوار باشد. ورزش كردن با ديگران سبب ميشودكه احساس نشاط بيشتري پيدا كنيد، مواجه شدن در اينگونه رقابتها سخت است اما قابل انجام است. اين مطالب به شما كمك ميكند كه براي سالم ماندن ورزش و فعاليت نمائيد، اگرچه خيلي چاقهم باشيد.ورزش به افزايش طول عمر شما كمك كرده و شما را از بيماريهاي زير محافظت ميكند كه شامل:
اگر شما يكي از مشكلات فوق را داريد، با ورزش كردن ميتوانيد آنرا كنترل نماييد.
ورزشهاي منظم در بهتر شدن روحيه شما مؤثر است زيرا:
•نسبت به خودتان نگرشي بهتر پيدا ميكنيد.
•سبب كاهش استرس ميشود.
•ظرفيت يا حوصله شما را بيشتر ميكند.
•اعتماد به نفس را در شما تقويت ميكند.
•كمك ميكند كه خواب بهتري داشته باشيد.
•توانايي جسمي و رواني شما را افزايش ميدهد.
•ورزش كردن ميتواند براي شما لذت بخش باشد.
نکاتی جهت حفظ سلامتی در هنگام ورزش:
چه موقع بايد ورزش را قطع كنيم؟
•اگر احساس درد يا فشار در قفسه سينه، شانه يا بازوي خود ميكنيد. •احساس سرگيجه يا ضعف
•عرق شديد •گرفتگي عضلات
•درد در مفاصل، پاها و زانوها:اگر شما به درد توجه نكنيد صدماتي در بدنتان ايجاد ميشود. اگر هر كدام از علائم فوق را داريد با پرسنل بهداشتي در ميان بگذاريد.
•نفستان را به آرامي خارج كنيد، شما بايد هنگام ورزش كردن بتوانيد صحبت كنيد بدون آنكه مشكل تنفسي داشته باشيد. •در طي ورزش و قبل و بعد از آن مايعات زياد بنوشيد تا بدين ترتيب آبي كه بخاطر عرق كردن از دست داده ايد را تأمين كنيد. •نيم ساعت بعد از صرف غذا ميتوانيد ورزش كنيد.
چه لباسي براي ورزش مناسب است؟
•سبك بوده و طوري باشد كه بتوان با آن براحتي حركات را انجام داد. •خانمها بايد لباس زير مناسب بپوشند. •از لباسهايي كه جاذب عرق هستند و پوست براحتي ميتواند تنفس كند استفاده كنيد. •هرگز از لباسهاي پلاستيكي و پلياستر استفاده نكنيد زيرا عرق را جذب نميكند و سبب گرماي بيش از حد بدن ميشوند. •لباسها بايد مناسب فصل انتخاب شوند ( محافظت از سرما و گرما) •از همين حالا شروع به ورزش كنيد (به هر شكل و اندازهاي كه هستيد) •براي اينكه زندگي سالمي داشته باشيد در انجام ورزش مداومت داشته باشيد.
براي اينكه ورزشها مؤثر باشند و بتوانيد با سلامت و راحتي آن را انجام دهيد بايد آنها را به آرامي و ملاميمت شروع كنيد و اگر تعداد تنفسهايتان خيلي زياد شد و يا دچار آسيبي شدهايد فوراً ورزش را متوقف كنيد و در سطحي كه مناسب با توانمندي شما است ورزش كنيد. هميشه در شروع ورزش از ورزشهاي گرم كننده استفاده كنيد. بعد از ورزشهاي گرم كننده، ورزشهاي كششي را انجام دهيد. براي انجام ورزش بتدريج از حالت ايستاده، به نشسته روي صندلي و بعد نشسته روي زمين وخوابيده درآييد. در ابتدا ورزشهايي كه براي شما انجامش آسانتر است انتخاب كنيد. همه نوع ورزشهاي افزايش دهنده توده استخوان (لگن، ستون فقرات، ساعد) را انجام دهيد. در طول ورزش تنفس (دم و بازدم) را بطور طبيعي و ملايم انجام دهيد. براي انجام حركات سخت، نفس خود را حبس نكنيد زيرا ماهيچهها نياز به اكسيژن دارند، اگر در زمان اوج تلاش خود هستيد چند لحظهاي صحبت كنيد، اين كمك ميكند تا تنفس حبس شده خود را خارج كنيد. هميشه بعد از انجام ورزشهاي افزايش دهنده توده استخوان، ورزشهاي پشت و شكم را نيز انجام دهيد. در پايان ورزشها چند دقيقه استراحت كرده و عضلات را شل كنيد.
چه مدت وچگونه باید ورزش کرد؟
جدول زماني زير يك راهنمايي است تا به كمك آن بتوانيد در سطحي مناسب با توانمندي خود ورزش كنيد:مبتدي متوسط پيشرفته
براي اينكه ورزشهاي افزايش دهنده توده استخوان مؤثر باشد بايد حداقل هفتهاي سه بار انجام شود.
بهترين روش براي آنكه بدانيد ورزشها به سلامتي شما خدشهاي وارد نميكنند آن است كه فشارخون خود را كنترل كنيد و يك نوار الكتروكارديوگرام در حالت استراحت و يك نوار هم در زمان انجام ورزش از شما گرفته شود و آزمايش خون نيز انجام دهيد.
ورزش سبب افزايش ضربان قلب ميشود قبل از شروع ورزش لازم است كه تعداد نبض خود را در دقيقه شمارش كنيد. اين كار آساني است كه با فشردن 3 انگشت درمحل نزديك مچ دست قابل انجام است براي يك فرد متوسط در حالت استراحت تعداد 80-70 ضربان در دقيقه طبيعي محسوب ميشود.
سرد كردن يا شل كردن بدن: سرد كردن بدن بعد از انجام ورزش همانند گرم كردن قبل از انجام ورزش اهميت دارد چرا كه به ماهيچهها استراحت داده و ضربان قلب را كم ميكند و باعث برگرداندن آن به ريتم طبيعياش ميشود.
با توجه به محركها و استرسهايي كه در دنيا وجود دارد كه ميتواند شخص را از كارهايش باز دارد لازم است هر فردي نه فقط در زمان ورزش بلكه در هر وضعيتي براي آرام نگه داشتن خود از ورزشهاي سرد كننده استفاده نمايد. در واقع حركات سرد كننده، يك عمل ضد استرسي كه بر روي زمين و با صرف كردن 1 الي 2 دقيقه وقت قابل انجام است.
الف) روي زمين دراز بكشيد و پاها را اندكي از هم فاصله داده و بازوها را در كنار بدن و كف دست را به سمت بالا قرار دهيد، چانهتان را به سمت قفسه سينه برده و گردن را اندكي روي بالش يا كف زمين فشار دهيد، پاها را به سمت داخل و خارج بچرخانيد. اگر انشگتان پاي شما سفت و سخت است، آنها را نيز شل كنيد و اين احساس را درتمام پايتان منتشر كنيد. بازوها را به داخل و خارج بدن بچرخانيد (بطور متقاطع) و احساس شل بودن را در كل بازو و دست منتشر كنيد. يك مقداري پشت لگن را چرخانده و فكر كنيد كه ستون فقرات به حالت شناور درآمده يا روي شن قرار دارد.
ب) چشمهايتان را ببنديد و سرتان را به آرامي به طرفين بچرخانيد. ابتدا چانه را محکم بفشاريد و بعد بگذاريد فك شما حالت شلي به خود گرفته و آرواره و گونه شما كشيده ميشود.گاهی تنفس سبك و آرام دهيد و فكر كنيد كه بدنتان شل شده است اگر هنوز به حالت شلي ((Relax)) در نيامدهايد و عضلات انقباض دارند، فكر كنيد كه روي سطح يك رودخانه دراز كشيدهايد و بدنتان در حالت راحت و آرامي قرار گرفته است.در اين وضعيت حداقل يك دقيقه بمانيد.
نقش ورزش در جلوگیری از پوکی استخوان:
ورزش احتمال پوکی استخوان و شکستگی های مربوط به آن را کاهش می دهد.یکی از بهترین راهها برای ساختن و حفظ استخوانهای سالم ورزش است.
موضوع روز جهانی پوکی استخوان به نقش ورزش اختصاص داشت. محققان امیدوارند این پیام مثبت به زنان و مردان کمک کند تا دریابند آنها می توانند مسئولیت سلامت استخوانهایشان را بر عهده بگیرند و در آینده جزء قربانیان پوکی استخوان نباشند.
بیماری پوکی استخوان که در آن استخوانها شکننده شده و براحتی دچار شکستگی می شوند ، یکی از بیماری های شایع و حاد در همه جوامع است. از هر سه زن بالای 50 سال یک نفر (بیش از سرطان سینه) و یک نفر از هر پنج مرد (بیش از طریان پروستات) به آن مبتلا می شوند.
توجه به برخی توصیه ها برای جلوگیری از ابتلا به پوکی استخوان حائز اهمیت است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود :
* بدلیل آنکه استخوان بافت زنده است ، که بطور دائم خود را بازسازی می کند ، نیازمند تحریک مرتب از طریق فعالیت بدنی است. استخوان ها نیز مانند عضلات باید مرتبا بکار گرفته شوند در غیر اینصورت رو به زوال می گذارند.
*در دختران بافت استخوانی تجمع یافته طی سنین 11 تا 13 سالگی تقریبا برابر با میزان تراکم استخوانی است که طی 30 سال پس از یائسگی از دست می رود.
*یک مطالعه انجام شده در فنلاند نشان می دهد تراکم بافت استخوانی در فعالترین دختران جوان از لحاظ بدنی حدود 40 درصد بیش از دخترانی است که حداقل میزان فعالیت بدنی را دارند.
*ورزش کمر در دوران میانسالی می تواند از تضعیف مهذه ها یا شکستگی آنها بهنگام پیری جلوگیری کند.
*ورزش همچنین به تعادل و جلگوگیری از افتادن کمک می کند. این حائز اهمیت است زیرا هرسال دو فرد بالای 65 سال حداقل یکبار دچار زمین خوردگی می شود. زمین خوردن یکی از علل شکستگی هاست.
*احتمال شکستگی استخوان ران در زنانی که بیش از 9 ساعت در روز می نشینند ، بیشتر است.
*پس از شکستگی ، ورزش می تواند به پیشگیری از شکستگی های بعدی و کاهش درد کمک کند.
*انجام ورز شهای مفید مانند پیاده روی و دوی آهسته برای تحریک استخوان سازی ضروری است.
لذا با رعایت شیوه مناسب زندگی و بویژه برخورداری از فعالیت بدنی مناسب تا حد زیادی می توان از احتمال ابتلا به پوکی استخوان کاست.پوکی استخوان دارای دو بخش اصلی است که برای دوگروه متفاوت است که عبارتند از:
بخش اول: اين بخش بطور عمده براي خانمهاي 35 سال به بالا و بخصوص براي آنها كه بيتحرك و يا كمتحرك ميباشند بسيار مناسب است كه شامل ورزشهاي آئروبيك و غيرآئروبيك ميباشد. ورزشهاي آئروبيك ورزشهايي هستد كه روي قلب و ريه اثر ميگذارند و سبب استقامت بدن ميشوند.
ورزشهاي غيرآئروبيك با تحمل وزن و ايجاد مقاومت باعث افزايش قدرت عضلات ميشوند و بعضي از ورزشها هم سبب بهبود انعطافپذيري و تعادل ميشوند كه مهمترين ورزشها، ورزشهايي هستند كه وضعيت استخوان را بهبود ميبخشند.
كه احتمالاً لازم است قبل از انجام ورزشهاي افزايش دهنده توده استخواني از ورزشهاي گرم كننده و كششي استفاده كنيد تا احتمال صدمان بافتي ناشي از ورزش را كم نمايد. ورزشهاي افزايش دهنده بايد به ترتيب از حالت ايستاده، به حالت نشسته روي صندلي، بعد نشسته روي زمين، بعد خوابيده انجام شود. اين عمل از اهميت زيادي برخوردار است زيرا با تغيير حالت تدريجي، از حالت افت فشار خون جلوگيري ميشود.
در پايان هر ورزش افزايش دهنده توده استخوان بايد يك ورزش شل كننده انجام دهيد، اين كار كمك ميكند تا قلب شما به آرامي به وضعيت طبيعي برگردد و براي انجام كارهاي روزمره با نشاط باشيد.
بخش دوم: ورزش براي افراد 60 سال به بالا
ورزش سبب افزايش قدرت استخوانها و كند كردن روند پيشرفت پوكي استخوان ميشود و همچنين قدرت عضلات را افزايش ميدهد كه اين امر كمك ميكند تا مفاصل حفظ شده و حركات به آساني انجام شود و انعطافپذيري تاندونها و ليگامانها نيز بهتر شود. در نتيجه از زمين خوردن جلوگيري ميكند.
برنامه ورزشي بايد مناسب با توانايي و نياز فرد باشد. برنامه ورزشي زير در سه سطح مختلف تنظيم شده است. وقتي موفق شدهايد كه همه ورزشهاي سطح اول را بطور كامل انجام دهيد، ميتوانيد مرحله بعدي را انجام دهيد. بخاطر داشته باشيد كه ممكن است تا چند ماه فقط از ورزشهاي سطح اول استفاده كنيد.
هر شخصي با هر اندازه سني كه دارد و يا هر سطح ورزشي كه ميخواهد انجام دهد لازم است كه به بدنش آمادگي بدهد. قبل از انجام ورزش بايد بدن گرم شود، براي گرم شدن بدن لازم است كه فعاليتهاي منظم و آرام مثل قدم زدن انجام شود و به تدريج اين حركات با شدت بيشتر انجام شود بطوريكه سرعت نبض و تنفس افزايش يابد. همچنين توصيه ميشود كه قبل از انجام فعاليتهاي ورزشي، حركات كششي انجام دهيد.
يكي از ورزشهاي تحمل كننده وزن كه براي شما مناسب است، پيادهروي ميباشد. اين ورزش در بهبود گردش خون قلب و تقويت عضلات پا كمك ميكند. يك زمان مناسب براي پيادهروي انتخاب كنيد (زماني كه تازه غذا خوردهايد و يا وقتي هوا خيلي گرم است ورزش نكنيد) در دو هفته اول به اندازه 400 متر و در هفته سوم هر روز 100 متر و در هفته چهارم 1200 متر و در هفته پنجم 1600 متر پيادهروي كنيد. در هفته ششم ديگر هدف را بر پيادهروي 1600 متر در روز براي 5 روز هفته8 قرار دهيد.
اگر قادر به انجام انواع ورزشها نيستيد پيادهروي بهترين جايگزين براي انواع ورزشها بخصوص جلوگيري از پوكي استخوان و زمين خوردن خواهد بود. پس حداقل ورزش براي شما پيادهروي است كه سه بار در هفته به مدت 20 تا 30 دقيقه انجام شود.
منابع:
وب سایت روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران"مرکزتحقیقات غددومتابولیسم"
وب سایت پژوهشگاه علمی،اطلاعات وفناوری جمهوری اسلامی ایران
با افزايش سن تغييرات متعددي در قسمت هاي مختلف بدن ايجاد مي شود. قلب ، ريه ها، سيستم عصبي، عضلات و استخوان
ها دچار تغييرات ناشي از افزايش سن مي شوند.
* قدرت عضلة قلب كاهش مي يابد.
* ظرفيت ريه براي جذب اكسيژن كم مي شود.
اگر تحرك و ورزش نداشته باشيم:
*عضلات ضعيف مي شوند.
* كارايي مفاصل كم مي شود.
* استخوان ها پوك مي شوند.
همه اين ها موجب محدود شدن فعاليت و حركت مي شود و بي حركتي نه تنها بيماري هاي جسمي بسياري را به دنبال خواهد داشت بلكه موجب تنهايي و افسردگي نيز خواهد شد. مشكل ديگري كه با بي حركتي به وجود مي آيد، عدم توانايي انجام كارهاي روزمره و وابستگي به ديگران است.
آيا مي خواهيد با اين تغييرات مقابله كنيد؟
يك راه مطمئن براي كنترل و به تاخير انداختن عوارض پيري ورزش منظم است
به نكات زير توجه نماييد:
* فعاليت و ورزش منظم در طول عمر، به خصوص سنين بالا عامل حفظ و حتي تقويت ظرفيت هاي قلبي، ريوي، عصبي و اسكلتي است.
* با فعاليت فيزيكي مي توان مرگ و مير ناشي از بيماري هاي عروقي قلب، سرطان روده بزرگ و افزايش قند خون بزرگسالي را كاهش داد.
* فعاليت فيزيكي در كنترل چاقي، كلسترول بالا و فشار خون موثر است.
* ورزش يكي از عوامل مهم براي قرار گرفتن كلسيم در داخل استخوان و محكم شدن استخوان ها است
* ورزش از افسردگي هاي دوران پيري جلوگيري مي كند.
فوايد زودرس ورزش، شامل بهبود تعادل و هماهنگي، افزايش قدرت عضلاني ، افزايش انعطاف پذيري و متابوليسم هوازي بدن است.
پس اگر مي خواهيد:
كمتر به اطرافيان وابسته باشيد،
كارهاي مورد علاقه تان را انجام دهيد،
زندگي شاداب داشته باشيد وهزينه كمتري را صرف درمان كنيد همراه با ما ورزش كنيد.
همة ما، از كودكي تا سالمندي در هر سطحي از سلامتي به ورزش نياز داريم
اگر دلايلي براي منع فعاليت فيزيكي وجود داشته باشد، مطمئناً افزايش سن و ضعف جسماني جزو آنها نيست. امروزه حتي برنامه هاي ورزشي خاصي براي افرادي كه به بيماري هايي نظير نارسايي قلبي- عروقي، فشارخون بالا، افزايش قند خون ، پوكي استخوان، افسردگي ، سرطان دستگاه گوارش و چاقي مزمن مبتلا هستند، طراحي و آموزش داده مي شود.
تمريناتي كه در اين كتاب آموزش داده مي شود براي افراد سالم است. بنابراين لازم است پس از مشورت با پزشك، تمرينات ورزشي را آغاز كنيد. اگر سال هاست كه ورزش نكرده و بي تحرك بوده ايد بايد تمرينات ورزشي را با تعداد كم و طول مدت كوتاه آغاز كنيد.
ما در اينجا از هريك از انواع حركات ورزشي، مثال هاي ساده اي كه نياز به وسايل خاص نداشته و بدون صرف هزينه قابل انجام است را به شما نشان مي دهيم.
شما مي توانيد با آموختن اين تمرين ها، حتي كارهاي روزانة خود را به صورت ورزش در آوريد.
حتي افراد بسيار ضعيف و ناتوان نيز مي توانند با فعاليت هاي فيزيكي مناسب سلامتي شان را به دست بياورند و به ديگران وابسته نباشند.
پس بياييد ورزش و فعاليت هاي بدني را به عنوان بخشي از زندگي روزمرة خود قرار دهيم.به ياد داشته باشيم ورزش زماني مفيدخواهد بود كه به طورمنظم انجام شود.
تمرينات سادة كششي هستند كه با انجام آن بدن شما براي انجام ساير تمرينات آماده مي شود. به خصوص قبل ازانجام تمرينات انعطاف پذيري و تمرينات قدرتي بايد حتماً حركات گرم كننده را انجام دهيد.
قبل از انجام هر حركت يك نفس عميق بكشيد.
1- بايستيد و دست ها را روي شانه بگذاريد. در حالي كه به روبرو نگاه مي كنيد، شانه ها را به سمت عقب بكشيد. از يك تا شش بشماريد. به حالت اول برگرديد.
2- بايستيد دست ها را روي شانه بگذاريد. در حالي كه به روبرو نگاه مي كنيد، شانه ها را به سمت جلو بكشيد از يك تا شش بشماريد. به حالت اول برگرديد.
ورزش موجب كاهش توده هاي چربي در بدن مي شود. 3- در حالي كه دست ها در كنار بدن آويزان است، هر دو شانه را بالا ببريد . از يك تا شش بشماريد. به حالت اول برگرديد.
4- دست راست را به سمت بالا ببريد. مثل اينكه مي خواهيد دستتان را به سقف بزنيد. به حالت اول برگرديد. اين حركت را با دست چپ تكرار كنيد. 4 تا 8 بار اين حركت را تكرار كنيد. 5- در حالي كه دست ها در كنار بدن آويزان است،بيايستيد. هر دو دست را به سمت جلو بياوريد. انگشتان دست را در هم فرو كنيد. دقت كنيدكه كف دست ها رو به جلو وآرنج ها صاف باشند. از يك تا شش بشماريد. به حالت اول برگرديد. همة ما پير مي شويم، اما مي توانيم سالم پير شويم.
6- دست ها را روي شانه بگذاريد. شانه ها را از عقب به سمت جلو به صورت نيم دايره بچرخانيد. در طي اين حركت آرنج ها خود به خود از پهلو به جلو مي آيند. سعي كنيد حركت به آرامي و با كنترل انجام شود. اين حركت را 3 تا 5 بار تكرار كنيد
- در ادامه حركت قبل، شانه ها را از جلو به سمت عقب به صورت نيم دايره بچرخانيد. در طي اين حركت آرنج ها خود بخود از جلو به پهلو مي روند. سعي كنيد حركت به آرامي و با كنترل انجام شود. اين حركت را 3 تا 5 بار تكرار كنيد.حركات 1 تا 7 را مي توان در حالت نشسته بر روي صندلي يا روي زمين هم انجام داد.
طوري ورزش كنيد كه نفس كم نياوريد.
8- پشت به ديوار بايستيد. به آرامي به سمت راست بچرخيد و سعي كنيد كف دست چپ را به ديوار برسانيد. به حالت عادي برگرديد. اين حركت را به سمت چپ نيز انجام دهيد. اين حركت را 3 تا5 بار تكرار كنيد
9- پشت يك صندلي بايستيد. پشتي صندلي را با دو دست بگيريد. پاي راست را جلو و پاي چپ را به اندازة يك گام، عقب قرار دهيد. زانوي پاي راست را خم كنيد. در حالي كه زانوي پاي چپ صاف و كف پاي چپ روي زمين است. پنجه پاها بايد رو به جلو باشد. (اگر حركت را درست انجام دهيد در پشت ساق پاي چپ احساس كشش مي كنيد)از يك تا شش بشماريد. به حالت عادي برگرديد. اين حركت را در حالتي كه پاي چپ جلو و پاي راست عقب است تكرار كنيد
ورزش موجب استحكام استخوان ها مي شود.
10- دو دقيقه درجا راه برويد. پاها را بالا بياوريد و دست ها را آزادانه حركت دهيد مثل رژه رفتن. براي انجام اين حركت بهتر است كفش ورزشي بپوشيد و يا اينكه زير پايتان يك چيز نرم مثلاً چند لايه پتو يا يك تشك باشد
تمرينات استقامتي در اين موارد به شما كمك مي كند. اين تمرينات موجب افزايش تعداد ضربان قلب و تنفس مي شوندو مصرف اكسيژن در طي اين حركات افزايش مي يابد. در نتيجه كارايي قلب، ريه ها و سيستم گردش خون افزايش مي يابد و توانايي شما را در انجام كارهاي روزانه بيشتر مي كند.
اين تمرينات شامل ورزش هايي مثل پياده روي ، دويدن، دوچرخه سواري، شنا و كوهنوردي است. در اينجا پياده روي را كه يكي از ساده ترين و مناسب ترين ورزش ها است، شرح مي دهيم.
ورزش ايجاد شادابي و رضايت مي كند.
پياده روي در خارج از منزل، خصوصاً اگر با هم سن و سالان باشد، سبب جلوگيري از انزواطلبي و افسردگي خواهد شد.
شما با يك برنامة پياده روي كه به آرامي شروع شده و به طور تدريجي سرعت و مسافت آن افزايش يافته است، پس از مدتي مي توانيد توانايي هاي تنفسي خود را به حد يك فرد جوان برسانيد. بهتــر است قبــل از شروع پياده روي با حركـــات كششي عضلات خود را گرم كنيد. سپس براي مدت10 تا 15دقيقه پياده روي كنيد. مدت پياده روي را به تدريج افزايش دهيد، تا حداكثر به يك ساعت در روز برسد. بهتراست پياده روي را در دو نوبت صبح و عصر و هربار 30 دقيقه انجام دهيد.اگر توانايي انجام 30 دقيقه پياده روي مداوم را نداريد مي توانيد به جاي آن 3 پياده روي 10 دقيقه اي داشته باشيد. براي پياده روي مسيري هموار و با هواي تميز انتخاب كنيد.يك بطري آب همراه خود داشته باشيد
براي انجام پياده روي نكات زير را رعايت كنيد:
1- كفش هاي راحت، كاملاً اندازه و بنددار بپوشيد ، كه پا را در خود نگهدارد و مانع تاثير ضربه به پا شود. همچنين جوراب هاي ضخيم نخي كه عرق پا را جذب وپاها را حفظ كند بپوشيد.
2- لباس هاي راحت، سبك و متناسب با دماي هوا بپوشيد. در تابستان لباس هاي با رنگ روشن بپوشيد. و در زمستان به جاي يك لباس ضخيم، چند لباس نازكتر بپوشيدتا بتوانيد به تدريج با گرم شدن بدن در
حين پياده روي، لباس هاي خود را كم كنيد.
3- پياده روي را با سرعت كم شروع كنيد.
4- دريك وضعيت متعادل و راحت راه برويد. سر را بالا نگهداريد، به جلو نگاه كنيد نه به زمين. در هر قدم بازوها را آزادانه در كنار بدن حركت دهيد. بدن را كمي به جلو متمايل كنيد. گام برداشتن را از مفصل ران و با گام بلند انجام دهيد. روي پاشنه فرود آمده و با يك حركت نرم به جلو برويد. از برداشتن گام هاي خيلي بلند خودداري كنيد
ورزش در هواي آلوده مضر است.
5- راه رفتن را درصورت امكان بدون توقف انجام دهيد. ايستادن مكرر و شروع مجدد پياده روي مانــع تاثيرات مثبت آن مي شود.
6- در حين راه رفتن نفس هاي عميق بكشيد. با يك نفس عميق از طريق بيني و با دهان بسته ريه ها را از هوا پركنيد و سپس هوا را از دهان خارج كنيد.
7- سعي كنيد زمان خاصي از هر روز را براي پياده روي در نظر بگيريد كه خسته و يا گرسنه نباشيد و در صورت امكان با دوستانتان پياده روي كنيد.
8- اگردر سربالايي يا سراشيبي قدم مي زنيد، بــدن را به سمت جلــو متمايل كنيدوبراي حفظ تعادل ، قدم هاي كوتاه تري برداريد
- مدت زمان پياده روي و مسافتي كه طي كرده ايد را هر روز در تقويم خود ياد داشت كنيد. هفته اي يك بار مدت زمان پياده روي را افزايش دهيد.
10- در اواخر پياده روي به تدريج قدم هاي خود را آهسته تر كنيد. مي توانيد حركات انعطاف پذيري را نيز انجام دهيد و با اين كار كم كم بدن خود را سرد كنيد.
11-اگر در حين پياده روي دچار درد قفسه سينه، تنگي نفس و يا پا درد شديد فوراً استراحت كنيد و با پزشك مشورت نماييد.
پياده روي به علت تحريك ماهيچه ها واستخوان ها سبب افزايش قدرت عضلاني و استخــواني مي شود.
*آيا خم شدن و پوشيدن جوراب و كفش براي شما سخت است؟
*آيا به سختي پشت سر خود را شانه مي كنيد؟
*آيا برداشتن اشيا از داخل قفسه براي شما مشكل است؟
سوالات بالا نمونه اي از مشكلات در انجام فعاليت هاي روزانه است. بسياري از اين فعاليت ها به دليل خشكي و كم شدن حركت مفصل ممكن است به سختي انجام شود. تمرينات انعطاف پذيري در اين موارد كمك كننده است. اين تمرينات با ايجاد كشش در عضلات و نسج نرم اطرف مفاصل، حركت مفصل را راحت تر مي كند و موجب آسانتر شدن حركات اندام ها و تنه مي شود. اين حركات به حفظ تعادل نيز كمك مي كند.
دقت كنيد اگر به تازگي دچار شكستگي استخوان، كشيدگي عضله يا پيچ خوردگي مفصل شده ايد و يا هر مشكل ديگري در مفاصل و استخوان ها داريد از انجام اين تمرينات خودداري كرده و به پزشك مراجعه كنيد.
براي انجام تمرينات انعطاف پذيري نكات زير را رعايت كنيد:
1- قبل از انجام تمرينات انعطاف پذيري با حركات گرم كننده خود را گرم كنيد. انجام حركات انعطاف پذيري بدون گرم كردن بدن باعث آسيب عضلات و مفاصل خواهد شد.
2- به آرامي و در يك وضعيت راحت حركت را شروع كنيد.
3- حركت را به آهستگي انجام دهيد. از انجام حركت سريع يا پرتابي اكيداً خودداري كنيد؛ زيرا حركت سريع ممكن است باعث سفتي و دردناك شدن عضلات و محدوديت حركت مفصل شود.
4- در پايان هر وضعيت 10 تا 20 ثانيه به همان حالت باقي بمانيد.
5-حركت را به نحوي انجام دهيد كه احساس كشش يا فشار ملايم در مفاصل داشته باشيد، نبايد حركت درحدي باشد كه ايجاد درددرمفصل نمايد.
6- به آهستگي به حالت عادي برگرديد.
7- هر حركت را سه بار تكرار كنيد.
تاثير حركات انعطاف پذيري وقتي بيشتر مي شود كه بدن ابتدا با ساير ورزش ها گرم شده باشد. بطور منظم ورزش كنيد.
*آيا تا به حال پس از لغزيدن پا به زمين افتاده ايد؟
بهتر است بدانيم كه « افتادن» شايع ترين حادثه در بين سالمندان است و معمولاً باعث شكستگي استخوان ران و لگن مي شود كه مشكلات بسياري از جمله ناتواني و محدوديت حركت را به دنبال دارد.
تمرينات تعادلي از طريق تقويت عضلات خصوصاً عضلات پاها باعث مي شود كه بتوانيم هنگام لغزيدن، تعادل خود را حفظ كنيم. بنابراين از افتادن و زمين خوردن پيشگيري مي كند.
براي انجام تمرينات تعادلي در كنار ديوار و يا يك ميز يا صندلي كه بتواند وزن شما را تحمل كند بايستيد تا در صورت از دست دادن تعادل بتوانيد به آنها تكيه كنيد.
*آيا هنگام شستن ظرف ها احساس خستگي و درد ناحية پشت داريد؟
آيا با كمي راه رفتن دچار ضعف پاها مي شويد؟
*آيا دچار درد زانو هستيد؟
تمرينات قدرتي در اين موارد به شما كمك مي كند. اين تمرينات موجب تقويت عضلات مي شود و به توانايي شما مي افزايد. همچنين با افزايش مصرف انرژي، موجب مي شود كه وزن مناسب داشته باشيد و قند خون شما طبيعي بماند. فايدة ديگر تمرينات قدرتي، جلوگيري از پوكي استخوان است. انجام اين حركات نياز به وزنه دارد. شما مي توانيد نمونة ساده اي از اين وزنه ها را خودتان درست كنيد. مثلاً اگر يك بطري خالي پلاستيكي دوغ يا نوشابه (300ميلي ليتر) را با آب پر كنيد، يك وزنة 300 گرمي خواهيد داشت. يا مي توانيد دو كيسة پارچه اي كوچك بدوزيد ويك كيسة نمك يك كيلويي را نصف كرده و هر نيمه را در يك كيسة پارچه اي قرار دهيد. در اين حالت دو وزنة 500 گرمي داريد. با كم و زياد كردن مقدار نمــك مي توانيد وزن آن را تغيير دهيد.
در حين ورزش، تنفس عميق داشته باشيد.
براي انجام تمرينات قدرتي نكات زير را رعايت كنيد:
1- ابتدا هر حركت را بدون وزنه انجام دهيد. زماني كه حركت را كاملاً ياد گرفتيد، آن را با وزنه انجام دهيد.
2- حركات را به آهستگي انجام دهيد. در حين بالا بردن وزنه از يك تا شش بشماريد. در آخرين نقطة حركت، كمي مكث كنيد. سپس در حين پايين آوردن وزنه از يك تا چهار بشماريد. سپس كاملاً توقف كرده و حركت بعدي را آغاز كنيد.
3- قبل از بلند كردن وزنه، نفس را به داخل بكشيد. در حين بالا بردن وزنه، نفس را بيرون داده و دوباره نفس را به داخل بكشيد. و در طي پايين آوردن وزنه، نفس خود را بيرون دهيد. هرگز در طي بلند كردن وزنه، نفس خود را حبس نكنيد. اگر در حين انجام حركت، نمي توانيد نفس بكشيد، شايد وزنه اي كه داريد، سنگين تراز توانايي شماست، بنابراين وزن آن را كاهش دهيد.
4- هر حركت را تا هشت بار مي توانيد تكرار كنيد. در صورت احساس خستگي، دفعات تكرار را كمتر كنيد.
5- به تدريج تعداد دفعات انجام هر حركت را افزايش دهيد و وزنه را سنگين تر كنيد.
6- اين حركات را از هفته اي يك بار شروع كنيد و پس از يك ماه به هفته اي دو بار افزايش دهيد.
7- اگر به دليل درد مفاصل، نمي توانيد اين تمرينات را انجام دهيد به جاي آن به انجام حركات انقباضي ايستا بپردازيد.
تمرينات انقباضي ايستا تمريناتي هستند كه در حين انجام آن، طول عضله تغيير نمي كند. اين تمرينات نيز به تقويت عضلات كمك مي كند. با كمي دقت متوجه مي شويد در بسياري از ساعات روز بي حركت هستيد. مثلاً زماني كه حوصلة انجام هيچ كاري را نداريد و دراز كشيده ايد، زماني كه تلويزيون تماشا مي كنيد، زماني كه در پارك نشسته ايد و يا منتظر آمدن اتوبوس ايستاده ايد و يا سوار اتومبيل هستيد. تمام اين زمان ها فرصت خوبي است كه شما تمرينات انقباضي ايستا را انجام دهيد. هر
حركت را 5 تا 10 بار انجام دهيد. دقت كنيد در حين انجام اين حركات نفس خود را حبس نكنيد.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن