سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
۱ -برخی از عجایب و پیچیدگی های آسمان و زمین را نام ببرید. پاسخ:تفاوت های شب و روز و آثار هریک بر زمین و انسان ها، استواری کوه ها در زمین، مسیر حرکت ابر های آسمان، آب های جاری و عجایب مخلوقات زیر دریاها.
۲ -آیا انسان میتواند به اسرار و ویژگی های آسمان و زمین دست یابد؟ پاسخ:اگرچه برخی از اسرار و ویژگی های غیب و پنهان زمین و آسمان تنها با بیان خداوند و معصومین قابل فهم است، اما انسان نیز میتواند با فکر و دانش تجربی برخی از اسرار زمین و موقعیت آن را در آسمان کشف کند.
۳ -منظومه شمسی متشکل از چیست؟ پاسخ:منظومه شمسی متشکل از یک ستاره به نام خورشید و اجرام آسمانی متعدد است که در مدار های پیرامون آن می گردند .
۴ -جایگاه خورشید در منظومه شمسی را بنویسید. پاسخ:خورشید در مرکز منظومه شمسی قرار دارد و سرچشمه اصلی زندگی بر روی زمین است.
۵ -سیاره های درونی و بیرونی را تعریف کنید. پاسخ:چهار سیاره نزدیک به خورشید که سطحی جامد دارند، «سیاره های درونی» و چهار سیاره دیگر که از گاز های مختلف تشکیل شدهاند، «سیاره های بیرونی» نامیده میشوند.
۶ -منظور از موقعیت مکانیپدیده چیست؟ پاسخ: یعنی مکان دقیق قرار گرفتن آن روی کره زمین
۷ -چگونه می توان فهمید که یک پدیده دقیقاً در کجای کره زمین قرار دارد؟ جغرافیدانان برای تعیین موقعیت مکانی پدیده ها بر روی کره زمین و مطالعه درباره مکانها، خطوط و تقسیمات فرضی را ابداع کرده اند.
۸ -استوا چیست؟ پاسخ:در فاصله مساوی از دو قطب شمال و جنوب، می توانیم یک دایره بزرگ را به دور زمین تصور کنیم، این دایره بزرگ اِستوا نام دارد.
۹ -مدار را تعریف کنید. پاسخ:به دایره هایی که در هر دو نیم کره به موازات استوا رسم شده اند ، مدار می گویند . هر چه به قطب شمال یا جنوب نزدیک تر میشویم، این دایره ها کوچک تر میشوند.
۱۰ -مدارها چگونه درجه بندی شدهاند؟ پاسخ:مدارها بین 0 تا 90 درجه شمالی یا جنوبی درجه بندی شدهاند.
۱۱ -نصف النهار را تعریف کنید. پاسخ:نیم دایره های فرضی هستند که از قطب شمال تا قطب جنوب کشیده شده و طول مساوی دارند.
۱۲ -نصف النهار ها چگونه درجه بندی شدهاند؟ پاسخ:برای درجه بندی نصف النهار ها نصف النهاری را که از رصدخانه «گرینویچ» در شهر لندن عبور میکند، به عنوان نصف النهار مبدأ انتخاب کردهاند. نصف النهار مبدأ صفر درجه و نصف النهار های دیگر از 0 تا 180 درجه غربی و 0 تا 180 درجه شرقی درجه بندی شدهاند.
۱۳ -منظور از مختصات جغرافیایی یک نقطه چیست؟ پاسخ:هر نقطه از کره زمین روی یک مدار و یک نصف النهار مشخص قرار دارد که به آنها مختصات جغرافیایی آن نقطه میگویند .
۱۴ -چگونه می توانیم مختصات جغرافیایی هر مکان را به دست بیاوریم؟ پاسخ:ما با داشتن شبکه مدارها و نصف النهارها میتوانیم طول و عرض جغرافیایی هر مکانیا مختصات جغرافیایی آن را به دست بیاوریم.
۱۵ -طول جغرافیایی چیست؟ پاسخ:طول جغرافیایی هر مکان عبارت است از فاصل ه آن مکان با نصف النهار مبدأ برحسب درجه.
۱۶ -عرض جغرافیایی چیست؟ پاسخ:عرض جغرافیایی هر مکان عبارت است از فاصله آن مکان با مدار استوا برحسب درجه.
۱۷ -علائم اختصاری که در نوشتن طول و عرض جغرافیایی استفاده میشوند را بنویسید. پاسخ: N= شمالی، S= جنوبی، E=شرقی، W=غربی
۱۸ -بر اساس شاخص هایی که در جدول زیر داده شده، سیاره های درونی و بیرونی را با هم مقایسه کنید
نوع سیاره
اندازه مدار گردش
فاصله از خورشید
جنس ترکیب
مثال
سیاره های درونی
کوچکتر
نزدیکتر
سطحی جامد
زمین
سیاره های بیرونی
بزرگتر
دورتر
گاز های مختلف
مشتری
19 -برخی از ابزار های اولیه تعیین مکان و مسیر را نام ببرید. پاسخ:استفاده از ستارگان و اسطرلاب، تهیه نقشه های اولیه و سپس استفاده از قطبنما.
۲۰ -در دهه های اخیر برای مسیر یابی و تعیین مکان با روش های دقیق و انجام عملیات ناوبری از چه و سیله ای استفاده میکنند؟ پاسخ:استفاده از ماهواره
۲۱ -ناوبری ماهوار های چگونه روشی است؟ پاسخ:روشی جدید است که در آن از چندین ماهواره برای ارائه موقعیت و جهت جغرافیایی و مسیر حرکت استفاده میشود.
۲۲ -مبنای کار سیستم ناوبری ماهوار های بر پایه چیست؟ پاسخ:بر پایه امواج رادیویی است که بین ماهواره و گیرنده های مختلف رد و بدل میشود
1 ساختمان شخصیت انسانها با چه چیزهایی ساخته می شود؟ پاسخ: اعتقادات – اخلاق – رفتار
2 الگوی مناسب برای ساختن شخصیت ما چه کسانی می توانند باشند؟ پاسخ: پیامبران و امامان
3 یکی از راههای افزایش ایمان ……………………………… پاسخ: الگو قرار دادن انسانهای مؤمن است.
4 اگر کسی می خواهد جزو بهترین های زمان خود باشد و در مسیر ایمان گام بردارد چه باید انجام دهد ؟ پاسخ: پیامبران را سرمشق خود قرار دهد.
5 لازمه ی سرمشق قرار دادن پیامبران چیست ؟ پاسخ: آشنایی با ویژگی های آنان است .
6 سه ویژگی مهم پیامبران را نام ببرید ؟ پاسخ: 1-تسلیم در برابر امر خداوند 2-استقامت و پایداری در راه خدا 3-مبارزه با عقاید باطل و خرافات
7 یک نمونه از تسلیم پیامبران الهی در برابر دستورات خداوند بیان کنید ؟ پاسخ: 1-به دستور خداوند حضر ابراهیم خانواده ی خود را در سرزمینی بدون آب و آبادانی سکونت داد. 2-حضرت موسی به دستور خداوند فرعون را به یکتاپرستی دعوت کرد و خواستار آزادی بنی اسرائیل شد . 3-صبر حضرت ایوب در برابر مشکلات و سختی ها
8 مردم پس از دریافت دین خدا به چند گروه تقسیم می شدند؟ پاسخ: دو گروه . گروهی دعوت پیامبران را می پذیرفتند و با عمل به تعالیم پیامبران رستگاری ابدی را نصیب خود می کردند و گروهی به لذت های زود گذر دنیا دل خوش بودند و در مقابل پیامبران سرکشی می نموندند و زندگی ابدی خود را نابود می کردند .
9 دین الهی ……………….. به ارمغان می آورد . پاسخ: رستگاری دنیا و آخرت
10 نمونه هایی از صبر و استقامت پیامبران را به اختصار بیان کنید ؟ پاسخ: حضرت نوح 950 سال مردم را به یکتا پرستی دعوت کرد و تنها تعداد اندکی ایمان آوردند حضرت ابراهیم بارها عموی خود و حتی نمرود و مردم عادی را با وجود تهدیدات و آزارها به یکتاپرستی دعوت می کرد.
11 پیامبران الهی با وجود مشکلات فراوان در راه خدا ……. و …….. می کردند . پاسخ: صبر – استقامت
12 چرا پیامبران الهی در راه انجام دستورات خداوند استقامت فراوانی می کردند ؟ پاسخ: آنان اطمینان داشتند که ایمان و استقامت ، کلید دست یافتن به وعده های بزرگ الهی است .
13 پایداری و استقامت پیامبران ناشی از چه بود؟ پاسخ: آنان اطمینان داشتند که ایمان و استقامت ، کلید دست یافتن به وعده های بزرگ الهی است .
(دو سوال بالا جواب هاشون یکیه فقط سوالات فرق میکنه)
14 مردم دوران پیامبران چه چیزهایی را شریک خدا قرار داده بودند و می پرستیدند؟ پاسخ: بت های از سنگ و چوب – فرشتگان و اجرام آسمانی(ستاره و ماه و خورشید و …)
15 مردم در زمان پیامبر در برابر بتها سجده می کردند و می گفتند ………………………………….. . پاسخ: اینها به ما خیر و برکت می دهند.
16 پیامبران در برابر شرک پرستی و پرستش بتها چه ماموریتی دریافت کرده بودند ؟ پاسخ: با هر اعتقادی که ریشه در دستورات خداوند ندارد و نزد خدا معتبر نیست ، مبارزه کنند .
17 رسولان الهی به چه روشهایی مردم را به تفکر دعوت می کردند و از آنان چه می خواستند؟ پاسخ: با آوردن دلایل محکم ، مشرکان را به اندیشه ورزی و تفکر دعوت می کردند و می خواستند بجای پیروی از خرافات ، از دستورات خداوند اطاعت کنند .
18 آیا عقاید باطل و خرافی منحصر به زمان پیامبران بوده است توضیح دهید . پاسخ: خیر . امروزه هم در برخی کشورها مردم به پرستش بت ها مشغولند و یا خرافات فراوانی رواج دارد .
19 نمونه هایی از خرافات را نام ببرید ؟ پاسخ: عدد 13 نحس است – به تخته زدن بد شانسی را دور می کند – گربه سیاه بد شانسی می آورد – مُهره ی فیروزه ایی رنگ انسان را از خطر و بلا حفظ می کند
20 اعتقاد به عقاید باطل و خرافی موجب چه شده است؟ پاسخ: مراجعه ی مردم به پیشگوها ، فال گیرها ، کف بین ها ، رمّال (پیشگوی آینده )، که نتیجه اش از هم پاشیدن خانواده ها و یا از دست رفتن مال و آبرویشان است.
21 مردم خرافی به چه افرادی بیشتر مراجعه می کنند؟ پاسخ: پیشگوها ، فال گیرها ، کف بین ها ، رمّال (پیشگوی آینده )،
22 اعتقاد به خرافات و فال گیر و … موجب چه شده است ؟ پاسخ: از هم پاشیدن خانواده ها و یا از دست رفتن مال و آبرویشان است.
23 اگر ……………………. در انسان کمرنگ شود میل به ……………. نیز افزایش می یابد . پاسخ: ایمان به خدا – خرافات
1 انسانها با وجود شناخت خداوند به دستوراتش عمل نمی کنند و در حضورش گناه می کنند بنابراین تنها شناخت ما منجر به اطاعت نمی شود و حقیقت دیگری نیاز هست . آن حقیقت چیست؟ پاسخ: ایمان
2 توضیح دهید چرا با اینکه از خوبی برخی کارها آگاهیم امّا آن کارها را انجام نمی دهیم؟ پاسخ: چون شناخت ما به مرحله ی ایمان نرسیده است .
3 چه موقع شناخت ما منجر به عمل به یک مطلب خواهد شد ؟ پاسخ: باید شناخت ما به مرحله ی ایمان برسد .
4 مشوق و محرک ما برای رفتن به سمت عمل چیست ؟ پاسخ: ایمان
5 ایمان چیست؟ پاسخ: اعتماد و باور قلبی کامل به یک موضوع یا حقیقت است . باوری که شوق عمل به آن حقیقت را در انسان ایجاد می کند .
6 اگر کسی به دانسته های خود ……… داشته باشد …….. به آنها نیز به همراه آن خواهد آمد . پاسخ: ایمان – عمل
7- امام علی (ع) در مورد ایمان و عمل چه می فرماید ؟ پاسخ: ایمان و عمل دو برادر و همراه و دوست جدایی نا پذیرند.
8 شناخت ما از خدا چه موقع منجر به عمل به دستورات او خواهد شد ؟ پاسخ: شناخت به مرحله ی ایمان برسد .
9 راههای دستیابی و تقویت ایمان به خدا را نام ببرید؟ پاسخ: 1-یاد و ذکر خدا 2- انجام کارهای نیک و دوری از گناهان 3- الگو قرار دادن انسانهای مؤمن
10 یکی از حکمت های نمازهای پنجگانه چیست ؟ پاسخ: زنده نگه داشتن یاد خدا در تمام طول شبانه روز است .
11 توصیه به …………. در طول شبانه روز نیز موجب تقویت ایمان در دل است . پاسخ: قرائت قرآن
12 گوش سپردن به آیات قرآن یکی از عوامل …………… پاسخ: افزایش ایمان است.
13 بنظر امام صادق (ع) چه چیزی ایمان را در دل پایدار می کند؟ پاسخ: دوری از گناهان
14 از نظر حضرت علی (ع) چه عاملی موجب از بین رفتن ایمان می شود ؟ پاسخ: هم نشینی با انسان های هوسران
15 دوستی با افراد فاسد چگونه موجب از بین رفتن ایمان می شود ؟ پاسخ: موجب گمراهی انسان و ضعف ایمان می شود
16 یکی دیگر از راههای تقویت ایمان مطالعه ی زندگی ………. پاسخ: انسانهای مؤمن و سرمشق قرار دادن آنها در مسیر زندگی است .
17 چرا مطالعه ی زندگی انسانهای مؤمن بهترین الگو برای ماست؟ پاسخ: بدلیل ایمان بالای آنان
18 آثار ایمان به خدا را نام ببرید؟ پاسخ: 1-آرامش 2- رهایی از سردرگمی و بی هدفی
19 دلیل آرامش روحی انسانهای با ایمان چیست؟ پاسخ: خداوند دلو جان آدمی را طوری آفریده است که جز با یاد و نام او ، آرام نمی گیرد .
20 ترجمه و مفهوم این آیه چیست؟ « الَّذین آمَنوا و تَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بِذِکرِ اللهِ أَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ » پاسخ: « آنها کسانی هستند که ایمان آوردند و دل هایشان با یاد خدا آرام می گیرد . آگاه باشید که دل ها تنها با یاد خدا آرام می گیرد .» (مفهوم آیه اینکه یاد خدا موجب آرامش دلهاست . پس خدا را بسیار یاد کنیم .)
21 چه کسانی در زندگی خود احساس پوچی و بیهودگی میکنند؟ پاسخ: کسانی که در زندگی هدف والا و ارزشمندی ندارند .زیرا داشتن هدف به زندگی انسان معنا می بخشد .
22 هدف به زندگی انسان …………………..می بخشد پاسخ: . معنا
23 هدف زندگی انسانهای مؤمن برخاسته از چیست ؟ پاسخ: برخاسته از اعتقاد به خداست
24 چرا انسان های مؤمن هیچگاه در زندگی احساس پوچی و بیهودگی نمی کنند؟ پاسخ: زیرا می دانند که خدا از خلقت آنان هدفی داشته است و در این جهان به حال خود رها نشده اند .
25 ترجمه و مفهوم این آیه چیست؟« اَفَحَسِبتُم اَنَّما خَلَقناکُم عَبَثاً وَ اَنَّکُم لا تُرجَعون » «آیا گمان کردید که ما شما را بیهوده آفریدیم و به سوی ما بازگردانده نمی شوید ؟» پاسخ: (مفهوم آیه اینکه خداوند از خلقت انسان اهدافی دارد و جهان بیهوده خلق نشده است.)
26 اهداف انسانهای بی ایمان در زندگی چیست ؟ پاسخ: 1-رسیدن به پول و مقام و شهرت 2-پرداختن به لذتهای زودگذر دنیا و شهوات 3-فخرفروشی با ثروت و ….
1- حرکت وضعی را تعریف کنید ؟ پاسخ:زمین در هر 24 ساعت یک بار به دور محور خود می چرخد ، که به آن حرکت وضعی می گویند .
2- نتیجه ی حرکت وضعی زمین چیست؟ پاسخ:پدید آمدن شب و روز–اختلاف ساعت .
3- در زندگی روزانه، ساعت واقعی چه کاربردی دارد؟ پاسخ:تعیین زمان طلوع و غروب خورشید و انجام فرایض دینی(شرعی)
4- ساعت واقعی و رسمی چه تفاوتی با هم دارند و در زندگی روزانه از کدام یک استفاده می شود؟ پاسخ:ساعت واقعی مبنای آن موقعیت خورشید درآسمان است اما ساعت رسمی برای کل کشور ارزش یکسان دارد . در زندگی روزانه از ساعت رسمی استفاده می شود .
5- چرا از ساعت رسمی استفاده می کنیم؟ مثال بیاورید ؟ پاسخ:برای جلوگیری از ایجاد ناهماهنگی ها در پرواز هواپیماها، حرکت قطارها وکشتی و انواع مسافرت ها و کارهای اداری .
6 – با توجه به نقشه مناطق زمانی، بگویید اگر کسی از تهران به پاریس سفر کند، باید ساعت خود را جلو بکشد یا عقب؟ چرا؟ پاسخ:عقب. زیرا نصف النهار پاریس درغرب نصف النهار تهران است ودیرتر درمقابل خورشید قرار می گیرد.
7- اگر مسافری از تهران به توکیو (ژاپن) سفر کند، باید ساعت خود را جلو بکشد یا عقب؟ چرا؟ پاسخ:جــلو. زیرا نصف النهار توکیو درشرق نصف النهار تهران است وزودتر درمقابل خورشید قرار می گیرد.
8- حرکت انتقالی را تعریف کنید ؟ پاسخ:یک دور کامل زمین به گرد خورشید ، یکسال طول می کشد که به آن حرکت انتقالی می گویند . .
9- مدار زمین چه شکلی است و زمین با چه سرعتی این مسیر را می پیماید؟ پاسخ:مدار زمین بیضی شکل است و زمین با سرعت میانگین 30 کیلومتر در ثانیه این مسیر را می پیماید .
10- مدت زمان واقعی یک دور کامل گردش زمین به دور خورشید چقدر است ؟ پاسخ: 365 روز و 6 ساعت است .
11- سال رسمی و سال کبیسه چه تفاوتی با یک دیگر دارند؟ پاسخ:سال 365 روزه ، سال رسمی است که 6 ساعت از سال خورشیدی کوتاه تر است . برای جبران کسری این 6 ساعت ، هر 4 سال یک روز به سال رسمی اضافه می شود. سال 366 روزه را سال کبیسه می نامند .
12- به چه دلیل زاویه تابش آفتاب در طول سال تغییر می کند؟ پاسخ:چون محور قطب ها بر سطح مدار گردش انتقالی زمین ، مایل است و به طور ثابت یک زاویه ی َ66 33 می سازد .
13- نتایج حرکت انتقالی چیست؟ پاسخ:به وجود آمدن سال خورشیدی – پدید آمدن فصل ها .
14-مایل بودن محور قطب ها چه نتیجه ای دارد؟ پاسخ:درازی شب و روز نامساوی می شود و فصلهای مختلف به وجود می آید.
15- انقلاب تابستانی را توضیح دهید؟ پاسخ:در اول تیرماه ، خورشید در نیمکره ی شمالی به مدار رأس السرطان به طور عمودی می تابد . دراین هنگام که طولانی ترین روز در این نیمکره است و به آن انقلاب تابستانی می گویند،فصل تابستان آغاز می شود .
16- انقلاب زمستانی را توضیح دهید ؟ پاسخ:در اول دی ماه ، خورشید به مدار رأس الجدی در نیمکره ی جنوبی عمودی می تابد . در نتیجه، در نیمکره شمالی اول دی کوتاه ترین روزسال است که به آن انقلاب زمستانی می گویند .در این روز فصل زمستان آغاز می شود .
17- اعتدالین چیست ؟ پاسخ:در دو موقع از سال یعنی اول بهارو اول پاییز ، درازی روز و شب برابر می شود، یعنی مسیری که منطقه ی روشن می پیماید با مسیر منطقه ی تاریک برابر است . به این دو زمان اعتدالین ( اعتدالین بهاری و اعتدال پاییزی ) می گویند .
18- اگر میانگین سرعت گردش زمین به دور خورشید در یک ثانیه 30کیلومتر باشد، سرعت حرکت زمین به دور خورشید در یک ساعت چقدر است؟ پاسخ:۶۰x۳۰= ۱۸۰۰ x ۶۰ = ۱۰۸۰۰۰ ۱۰۸۰۰۰در ساعت کیلومتر
19- چرا در اول تیر ماه در ناحیه مدار قطبی شمال، طول یک روز 24ساعت و به عکس در مدارقطبی جنوب، طول یک شب 24ساعت است؟ پاسخ:چون خورشید به مدار رأس السرطان عمود می تابداز آنجا که در تابستانِ نیمکره شمالی کج شدگی محور چرخش زمین دقیقا” به سمت خورشید است. نیمکره شمالی کاملاً به سمت خورشید خم می شود ، نور خورشید به طور دائم به قطب شمال می تابد. وشش ماه غروب ندارد که به اصطلاح روز قطبی و یا تابستان قطبی معروف است.در این مدت قطب شمال در روشنایی روز ( بدون شب ) و قطب جنوب در تاریکی ( بدون روز ) قرار دارد. اما پس از 6 ماه که نورخورشید به مدار رأس الجدی عمود می تابد ، عکس حالت بالا رخ می دهد ؛ یعنی درقطب شمال،تاریکی و درقطب جنوب ، روشنایی روز حکم فرما خواهد شد.
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 13سیزدهم لطف حق
لغات درس لطف حق فارسی چهارم
لطف:مهربانی
باطل:اشتباه
نیل:دور بزرگی که در سرزمین مصر واقع شده است
شیوه:روش
درفکند:انداخت
عدل:انصاف
گفته:سخن
بنده پروری:نوازشگری
رب جلیل:پروردگار با شکوه رهرو:کسی که راه دیگری را دنبال
می کند
حسرت:آه و افسوس
اینک:اکنون
خرد:کوچک
سطح آب:بیرون آب
گر:اگر
گاهوارش:گهواره اش
چون:چگونه دایه:زنی که به جای مادر است
کای:که ای
رهی:رها شوی
طغیان:سرکشی
زین:از این
حکم:دستور
به که:بهتر است که
اهداف درس سیزدهم فارسی چهارم ابتدایی لطف حق
1) آشنایی با شاعر بزرگ ایران
2) افزایش درک متن
3) گسترش واژگان با فرایند واژ ه سازی«تکرار»
4) تقویت درک دیداری و سخنوری
5) آشنایی با نشان ههای ساختار بلاغی متن مانند«بعد، سپس»
6) تثبیت یادگیری بند مقدمه و بندهای بدنه
شعر و معنی آن :
هنگامی که مادر موسی، به فرمان خداوند بزرگ، فرزند خود را در نیل رها کرد.
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت: «کای فرزند خُرد بیگناه
با حسرت، از ساحل او را نگاه میکرد و با خود میگفت: «ای فرزند کوچک بیگناه».
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بیناخدای؟»
اگر لطف و مهربانی خدا تو را فراموش کند، چگونه از این کشتی بیناخدا، نجات پیدا میکنی؟
وحی آمد: «کاین چه فکر باطل است؟
رهرو ما، اینک اندر منزل است
از جانب خدا ندا آمد که: فکر خطا نکن، موسی که ادامه دهندهٔ راه ماست، الان به جای امنی رسیده است.
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی؟
ما موسی را که به رود نیل سپردی، نجات دادیم، در حقیقت ما او را محافظت کردیم و تو متوجه نشدی.
در تو تنها، عشق و مهر مادری است
شیوهٔ ما، عدل و بندهپروری است
تو فقط مادر هستی و عشق و مهر تو به همین دلیل است، ولی روش ما عدالت و مهربانی در جهان است.
سطح آب از گاهوارش خوشتر است
دایهاش سیلاب و موجش مادر است
نگران نباش، زیرا آب از گهوارهٔ او راحتتر است و دایه و مادر او امواج و دریا است.
رودها از خود نه طغیان میکنند
آنچه میگوییم ما، آن میکنند
هیچ رودی بدون فرمان ما پر آب نمیشود و بالا نمیآید و تنها گوش به فرمان ماست.
ما، به دریا حکم طوفان میدهیم
ما، به سیل و موج، فرمان میدهیم
تمام اتفاقات و حوادث دنیا تحت فرمان ما به وجود میآید، مثل توفان و سیل و ...
به که برگردی، به ما بسپاریاش
کی تو از ما دوستتر میداریاش
حالا بهتر است که برگردی و او را به ما بسپاری زیرا که ما او را بیشتر از تو دوست داریم.
پروین اعتصامی
درست و نادرست (صفحهٔ 105 کتاب درسی)
۱-مادر موسی وقتی گهوارهٔ او را به رود نیل سپرد، دنبال او رفت. نادرست ۲-مهرِ مادر موسی به فرزندش کمتر از محبّت خدا به موسی بود. درست
درک مطلب(صفحهٔ 105 کتاب درسی)
۱-زمانی که مادر موسی فرزندش را در آب انداخت، چه احساسی داشت؟ از سرنوشت پسرش بیخبر و نگران او بود. ۲-منظور از «کشتی بیناخدا»چیست؟ همان سبد یا گهوارهای که حضرت موسی (ع) داخل آن بود و در کل منظور کسی یا چیزی که سرپرست نداشته باشد. ۳-سه صفت خداوند را که در متن شعر به آن اشاره شده است، بیان کنید. لطف و مهربانی. شکوه و عظمت. دانایی و توانایی ۴-مقصود شاعر در مصراع «دایهاش سیلاب و موجش مادر است»چیست؟ موج و سیلاب هر دو نگهدار کودک هستند.
واژه آموزی(صفحهٔ 105 کتاب درسی)
-مکتب، اتاقی بود بزرگ که همه گرداگرد آن روی زمین مینشستیم. --------> گرداگرد، یعنی دور تا دور -بر اثر بارندگی زیاد، رودخانه لبالب از آب شده بود. -------->لبالب، یعنی پر -سراسر دشت پر از شقایقهای وحشی بود. -------->سراسر، یعنی همه جا -صدای تکبیر دَمادَم از هر سو شنیده میشد. -------->دمادم، یعنی هر لحظه
تصویرخوانی و صندلی صمیمیت
1-نگاه کردن به تصویر: تصویر را با دقّت ببینید و به جزئیات آن توجّه کنید. 2-تفكّر: برای فهمیدن معنی تصویر، فکر کنید و مطالبی را که از تصویر برداشت کردهاید در ذهن خود مرور کنید. 3-گفتار: هر وقت آماده شدید، رويِ صندلی معلّم بنشینید و دربارهٔ برداشت خود از تصویر برای دوستانتان صحبت کنید.
واژه آموزی درس سیزدهم فارسی چهارم ابتدایی لطف حق
یکی از فرایندهای واژه سازی در زبان فارسی “تکرار” است؛
در این فرایند با تکرار یک پایه یا واژه، کلمهٔ جدیدی ساخته می شود.
فرایند تکرار دو نوع دارد:
تکرار تام مانند آرام آرام، پرسان پرسان، دستی دستی
تکرار افزایشی مانند لبالب، گرداگرد، دمادم
کلماتی که در این درس آمده است حاصل فرایند واژه سازی تکرار افزوده است.
لازم به ذکر است این اطّلاعات تنها برای افزایش دانش همکاران محترم است.
املای درس سیزدهم فارسی چهارم ابتدایی لطف حق
املا: املای کلمۀ گمشده
این نوع املا در قالب یک بازی مفرّح است. ابتدا دانش آموزان کلمات مهمّ درس را روی تابلو می نویسند و همه با هم آنها را همخوانی می کنند.
سپس دانش آموزی را از کلاس خارج کرده، معلّم یکی از کلمه ها را پاک می کند.
وقتی دانش آموز به کلاس بازگشت باید کلمهٔ گمشده را پیدا کند و آن را بنویسد؛
البته صحیح نوشتن کلمه بسیار مهم است. این کار با دانش آموزان دیگر ادامه می یابد.
املا دو قسمتی
املا به صورت دو قسمتی مثل دروس قبل برگزار می گردد.
در قسمت املای تقریری می توان کلمات دارای ارزش املایی متن شعر را استخراج نموده و یک متن کوتاه ساخت و املا گفتن از خود شعر نیز بلامانع است.
قسمتی از یک متن معلّم ساخته:
«رودخانهٔ نیل همیشه طغیان، طوفان و موج را به خود دیده است، امّا ربّ جلیل با عشق و بنده پروری مسافران کشتی را به منزل رساند.لطف خدا……..»
گاهی می توان لغات را دراختیار گروه های دانش آموزی گذاشت تا به تولید متناملا بپردازند واز همان متون در زنگ املا بهره برد .
درس سیزدهم نوشتاری چهارم ابتدایی
فعّالیت های نوشتاری 4: درک متن
در این درس در ادامهٔ آشنا کردن دانش آموزان با ابزارهای صوری انسجام
گزاره های متن، علائم و نشانه های ساختار بلاغی شامل روش ها و فهرست ها با تکیه بر زمان مانند: سپس و بعد معرفی می شود.
هوشیار کردن دانش آموزان نسبت به این سرنخ ها در متن باعث افزایش دقت آنها می شود و در تقویت درک متن آنها مؤثر است.
فعّالیت های نوشتاری 5: نگارش
این درس به تثبیت مطالب سه درس پرداخته است. در آنجا بند مقدمه و بندهای بدنه آموزش داده شد.
o درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 12دوازدهم اتّفاق ساده
کلمات درس اتفاق ساده فارسی چهارم
شوق:شور و نشاط
بالین:بستر
سطر:خط
معالجه:درمان
شبنم:ژاله
اندک اندک:کم کم
آرام:آهسته
برخاست:بلند شد
غلامان:خدمتکاران
اتفاق:رویداد
سراسیمه:آشفته و پریشان تورا احظار کرده
اند:ازتوخواسسته اند آن جا حاضرشوی
اهداف درس دوازدهم فارسی چهارم ابتدایی اتّفاق ساده
1) تقویت مهارت خواندن شعر با رعایت لحن
2) بهبود سواد خواندن و درک متن
3) آشنایی با نحوهٔ نقل رویدادهای قصّه
4) تثبیت یادگیری ابزارهای انسجام متن
6) آشنایی با گسترش گروه اسمی در جمله
7) آشنایی با بند مقدّمه
معنی شعر :
آن روز شیشهها را باران و برف میشست
من مشق مینوشتم پروانه ظرف میشست
آن روز باران و برف شیشهها را شست من در حال نوشتن تکالیفم بودم و خواهرم پروانه ظرف میشست.
وقتی که نامهات را مادر برای ما خواند
باران پشت شیشه آرام و بی صدا ماند
وقتی مادر نامهٔ تو را میخواند تا گوش کنیم حتی باران نیز آرام شد تا او هم صدای مادر را بشنود.
در آن نوشته بودی حال تو خوبِ خوب است
گفتی که سنگر ما در جبهه جنوب است
در نامه نوشته بودی که حال تو بسیار خوب است و گفته بودی در جبهههای جنوب هستی.
گفتی که ما همیشه در سایهٔ خداییم
گفتی که ما قرار است این روزها بیاییم
در نامهات گفتی که خدا همیشه مراقب ماست و خبر دادی که به زودی پیش ما خواهی آمد.
از شوق سطر آخر مادر بلند خندید
چشمان مهربانش برقی زد و درخشید
از شنیدن خبر آمدنت مادر بسیار خوشحال شد و برق شادی در چشمانش موج میزد.
یک قطره شبنم از گل بر روی برگ غلتید
یگ قطره روی شیشه مثل تگرگ غلتید
شبنم از گل به روی برگ افتاد و قطرهٔ باران روی شیشهٔ پنجره مثل تگرگ به پایین آمد.
یک قطره از دل من بر روی دفتر افتاد
یک اتفاق ساده در چشم مادر افتاد
من هم از شادی اشک ریختم و اشکم روی دفتر چکید و این را مادرم دید و اشک در چشمان او هم جمع شد.
باران پشت شیشه آمد به خانه ما
آرام دست خود را میزد به شانهٔ ما
صدای باران باز شنیده شد که انگار میخواست ما را دلداری دهد.
قیصر امین پور
درست و نادرست (صفحهٔ 96 کتاب درسی)
1-نامه از جبههٔ جنوب آمده بود. درست 2-مادر از شدّت ناراحتی به گریه افتاد. نادرست
درک مطلب(صفحهٔ 97 کتاب درسی)
1-نویسندهٔ نامه که بود؟ پدر خانواده 2-چه موضوعی در نامه، باعث خوشحالی مادر شد؟ آمدن پدر 3-در بخش زیر منظور از «قطره»چیست؟ اشک «یک قطره از دل من بر روی دفتر افتاد» 4-چرا وقتی مادر نامه میخواند، باران آرام و بی صدا ماند؟زیرا باران هم میخواست اخبار مربوط به پدر را بشنود.
دانش زبانی(صفحهٔ 97 کتاب درسی)
-جملههای زیر را بخوانید. - برادرم آمد.- معلّم رفت. - برادر خوبم آمد . - معلّم مهربان رفت. حالا به نمودار جملهها دقّت کنید. در گروه گفتوگو کنید و به پرسش زیر پاسخ دهید.
-این جملهها چه تفاوتی با هم دارند؟ کلمههای «خوب و مهربان»دربارهٔ اسم قبل از خود توضیح میدهند.
بخوان و بیندیش
دوست بچّههای خوب
او مثل خیلی از پدربزرگها مهربان و صمیمی بود؛ آن قدر که دوست داشتی ساعتها کنارش بنشینی تا برایت قصّه بگوید و تو فقط گوش کنی. وقتی میخندید، چهرهاش مهربان میشد. نگاهت گره میخورد به لبهای پیرمرد و او تو را با خودش میبرد به سالها قبل به کوچه پسکوچههای محلّهٔ «خُرّمشاه»که دوران کودکی خود را آنجا گذرانده بود. سالهایزیادی از آن دوران گذشته است.
اکنون از زبان وی میخوانیم که میگوید: «محلّ تولّد من، آبادی خرّمشاه در حومهٔ شهریزد است. به دلایلی مدرسه نرفتم و مختصر خواندن و نوشتن را از پدرم یاد گرفتم. مادربزرگم نیز قرآن را یادم داد. به خواندن کتاب بسیار علاقه داشتم؛ امّا در خانه، چهار پنج جلد کتاب بیشتر نداشتیم. یادم هست، آن قدر آنها را خوانده بودم که حفظ شده بودم. خانوادهام از نظر مالی، وضع خوبی نداشتند؛ امّا من از کودکی به آن عادت کرده بودم و راضی بودم. با وجود این، یک بار در کودکی به خاطر فقر حسرت خوردم و آن زمانی بود که دیدم پسرخالهٔ پدرم که دوستم بود و هر دو، هشت ساله بودیم، چند جلد کتاب داشت که من هم خیلی دلم میخواست آن کتابها را داشته باشم. آن کتابها گلستان و بوستان سعدی بودند. گلستان را با اشتیاق فراوان ورق زدم. دیدم قصّه دارد و کلّی عکسهای قشنگ، چقدر دلم میخواست آن کتاب مال من بود. ظلمی از این بزرگتر نبود؛ آن بچّه که سواد نداشت، کتاب را داشت و من که سواد داشتم، آن را نداشتم. آن شب رفتم توی زیرزمین و ساعتها گریه کردم.
در نوجوانی برای کار به یزد رفتم و در آنجا به بنّایی مشغول شدم؛ سپس در یک کارگاه جوراببافی کار کردم. در تمام مدّتی که کار میکردم، هیچ وقت کتاب گلستان را فراموش نکردم؛ امّا پول کافی برای خریدن آن نداشتم. هیجده ساله بودم که صاحب جوراببافی، یککتابفروشی باز کرد و من را از بین کارگرهای کارگاه انتخاب کرد و به کتابفروشی برد. وقتی به کتاب فروشی رفتم، گمان میکردم به بهشت رسیدهام؛ چقدر رؤیایی بود! قفسههای پر از کتاب! در آنجا گویی دوباره متولّد شدم و کتاب خواندن من آغاز شد. در کتاب فروشی فهمیدم که چقدر بیسوادم و برای رسیدن به دانایی بیشتر باید تا میتوانم کتاب بخوانم. به همین دلیل، فقط خواندم و خواندم و خواندم ...
سی و پنج ساله بودم که به فکر نوشتن قصّه برای کودکان افتادم. کتابهای زیادی خوانده بودم که داستانهای خوبی داشت؛ امّا زبان آنها کودکانه نبود. من آن داستانها را به زبان سادهترنوشتم و به این ترتیب کتاب «قصّههای خوب برای بچّههای خوب»متولّد شد. حالا خیلیخوشحالم که بچّهها قصّههایم را میخوانند و از آنها لذّت میبرند. همیشه تنها دلخوشیام در زندگی، این بوده است که کتابهای جدیدی را که لازم داشتهام، بخرم و به خانه ببرم. اگر بدانم که یک هفتهٔ دیگر بیشتر زنده نیستم، تنها حسرتم این است که کتابهای نخواندهام، هنوزمانده است».
آیا میدانید نویسندهٔ کتاب «قصّههای خوب برای بچّههای خوب»کیست؟ در اینجا یکیاز داستانهای این کتاب را میخوانیم.
دیدن خوبیها
روزی بود و روزگاری بود. حضرت عیسی (ع) با چند تن از یارانش از راهی میگذشت. به جایی رسیدند که لاشهٔ سگی افتاده بود؛ آن حضرت لحظهایایستاد؛ کمی با خود اندیشید و به همراهانش گفت: «دربارهٔ آنچه میبینید، چهفکر میکنید؟»
همراهان نگاهی به یکدیگر کردند؛ امّا نمیدانستند که منظور ایشان چیست.یکی پاسخ داد: «اینکه فکر کردن نمیخواهد؛ لاشهٔ حیوانی است که مردهاست!»
دیگری گفت: «چه منظرهٔ ناراحت کنندهای!»
شخص دیگر گفت: «چقدر زشت است».
نفر بعد گفت: «به آن نباید دست زد؛ ممکن است بیماریاش به ما سرایت کند».
یکی دیگر گفت:«وقتی هم زنده بود، تنش پاک نبود؛ حالا که مرده است، بدتر!»
آخِری هم گفت: «عجب بدجنس است! هنوز دهانش باز است؛ مثل اینکهمیخواهد کسی را گاز بگیرد».
پس از اینکه هر یک از یاران چیزی گفت، آن حضرت فرمود: «ای دوستان!همهٔ اینها که دیدید و گفتید، درست است؛ امّا چیزهایی هم بود که شما ندیدید. این سگ تا زنده بود برای صاحبش حیوان باوفایی بود؛ خوب پاسبانی میکرد و دوست و دشمن را میشناخت؛ چه دندانهای سفیدی دارد ...؛ آری دوستان خوبم!با هر چه روبهرو میشوید، فقط بدیها و زشتیهایش را نبینید!»
درک و دریافت(صفحهٔ 101 کتاب درسی)
۱-مهمترین ویژگی نویسندهٔ کتاب «قصّههای خوب برای بچّههای خوب»را بیان کنید. علاقه بسیار زیاد او به خواندن و مطالعه و داشتن پشتکار ۲-چرا از نظر شخصیت اصلی متن، کتابفروشی مانند بهشت بود؟ زیرا کتاب برای او با ارزشترین چیز در دنیا بود و هرگز پول کافی برای داشتن کتابهای زیاد نداشت پس کتاب فروشی برای او مانند بهشت بود. ۳-از نظر شما کتاب فروشی مانند چیست؟ مانند سیارهٔ جدید با اطلاعات بسیار زیاد است. ۴-چرا نویسنده کتاب «قصّههای خوب برای بچّههای خوب»به فکر نوشتن این کتاب افتاد؟ زیرا او خواست کتابی وجود داشته باشد که به زبان کودکانه باشد و داستانها را به زبان سادهتر بیان کند تا کودکان آن را به خوبی درک کنند. ۵-کدام قسمتهای متن نشاندهندهٔ علاقهٔ زیاد نویسنده به کتاب خواندن است؟ آن قسمت از متن که پسرخالهٔ نویسنده چند کتاب داشت ولی سواد خواندن نداشت و او دلش میخواست که آن کتابها را داشته باشد ولی نداشت و ساعتها به خاطر این مسئله گریه کرد. ۶-با توجّه به داستان «دیدن خوب»جملهها را به ترتیب رویدادها شماره گذاری کنید: -حضرت عیسی (ع) گفت: «چیزهایی هم بود که شما ندیدید» 4 -هر یک از یاران چیزی گفتند. 3 -آن حضرت فرمود: «با هر چه روبهرو میشوید، فقط بدیها و زشتیها را نبینید» 6 -حضرت عیسی (ع) و یارانش لاشهٔ سگی را دیدند. 1 -این سگ تا زنده بود، حیوان باوفایی بود. 5 -حضرت عیسی (ع) به همراهانش گفت: «دربارهٔ آنچه دیدید، فکر کنید»2
حکایت
نگاه پنهان
شخصی به یکی از دوستانش نامه مینوشت. کسی پهلوی او نشسته بود و از گوشهٔ چشم، نوشتههایش را میخواند.
نویسنده، متوجّه نگاههای پنهان او شد و از این کار ناپسندش،به خشم آمد و در نامهاش نوشت: «اگر پهلوی من، دزدیننشسته بود و نوشتهٔ مرا نمیخواند، همهٔ اسرار خود را برایتمینوشتم!»
وقتی آن شخص این جمله را دید؛ گفت: «من نامهٔ تو را نمیخواندم».
نویسنده گفت: «اگر نمیخواندی،پس از کجا دانستی که یاد تو در نامه هست؟»
عبدالرّحمان جامی، با اندکی تغییر
دانش زبانی درس دوازدهم فارسی چهارم ابتدایی اتّفاق ساده
درس گذشته، جملاتی را آموزش داد که مانند پازلی با دو خانه بودند.
قطعهٔ اصلی پازل فعل بود که تعیین می کرد با اضافه شدن چند قطعهٔ دیگر به این پازل معنی کامل می شود.
مثلاً فعلی مانند(آمد)با گرفتن یک قطعه مثل (بهار)کامل می شد و معنا را انتقال می داد.
درواقع بدون اینکه به فعل لازم و نهاد و عبارات و الفاظ دستوری مانند این اشاره کنیم، تنها منطق قرار گرفتن اجزای جمله را آموزش می دهیم.
در این درس با گسترش گروه اسمی از طریق اضافه کردن صفت، نشان می دهیم
هنوزهم پازل جمله، دو قطعه ای است؛ فقط قطعهٔ پازل بزرگ تر شده است.
دانش آموز باید درک کند که کلمهٔ (معلم) با کلمهٔ (مهربان)متفاوت است؛
لازم نیست به او بگوییم یکی اسم استو دیگری صفت، بلکه به لحاظ معنایی و کاربرد باید متوجّه شود که مهربان به تنهایی استقلال ندارد امّا معلّم مستقل است.
بهترین روش برای آموزش آشنایی دانش آموز با اجزای جمله و خرد کردن آن از راه مقایسه با پازل میسر است.
برای یادگیری بهتر پازل هایی با مقوّا ساخته شود تا دانش آموز به صورت عملی قطعات جمله را در کنار هم بگذارد و از هم جدا کند.
توجّه کنید هدف این درس، آموزش صفت نیست، بلکه این موضوع مهم است
که دانش آموز بتواند تشخیص دهد در جملهٔ (برادر خوبم آمد)برادر خوبم، یک قطعهٔ جمله است؛
درواقع همان چیزی که در دستور به گروه اسمی معروف است، بدون اینکه اشار های به گروه اسمی شود.
املای درس دوازدهم فارسی چهارم ابتدایی اتّفاق ساده
املا: جملۀ گم شده
معلمّ از دانش آموزان می خواهد تا متن شعر را با دقتّ مطالعه کنند.
سپس کتاب را می بندند و معلمّ یک کلمه می گوید و دانش آموزان باید جمله و یا سطری که این کلمه در آن قرار داشت را به یاد آورده و بنویسند. در این نوع املا حفظ شعر به دانش آموزان کمک می کند.
درس دوازدهم نوشتاری چهارم ابتدایی
فعّالیت های نوشتاری 4: درک متن
متنی ارائه شده است که در فضای سکوت کامل صامت خوانی می شود و هر دانش آموز پاسخ پرسش های زیر را می نویسد.
چنان که ملاحظه می کنید در این متن ضمایر و حروف ربط که از ابزارهای انسجام گزاره های متن هستند، برجسته شده اند و سؤالاتی در مورد آنها طرح شده است.
مجدداً تأکید می شود برای بررسی پاسخ سؤال ها کسی به صورت شفاهی پاسخ ندهد؛ دانش آموزان را ملزم کنید پاسخی را که نوشته اند، بخوانند.
فعّالیت های نوشتاری 5: نگارش
چنان که ملاحظه می کنید انشا (موضوعی) داردکه دربارهٔ آن می نویسیم.
پس از آن (بند مقدمه) می آید توجّه داشته باشید که منظور از بند مقدمه، نوشتن جملات کلیشه ای، یکنواخت و تکراری نیست؛
بلکه بند مقدمه که در آغاز نوشته می شود فضای حاکم بر نوشته را نشان می دهد
از آنجایی که در بند مقدمه اندیشهٔ اصلی نوشته بیان می شود، مطالب کلّی است و نیازی به جملهٔ موضوع ندارد.
مثلاً اگر موضوع نوشته (بهار)باشد، بند مقدمه می تواند این گونه باشد:
«بهار یکی از فص لهای سال است. بهار را همهٔ مردم دوست
دارند. بعضی ها بهار را عروس فصل های سال می دانند. شاعران ونویسندگان دربارهٔ فصل بهار چیزهای زیادی نوشته اند. حالا می خواهیم
بدانیم که بهار چگونه فصلی است.»
پس از بند مقدمه، بندهای بدنه می آید که معمولاً دو بند یا بیشتر است؛
در نمودار، سه بند نشان داده شده است اما معنی آن این نیست که حتماً تعداد بندهای بدنه باید سه بند باشد.
چنان که در نگارش این درس، در متن انشا، چهار بند بدنه وجود دارد.
در انتها بند (نتیجه گیری)می آید؛ این بند در حقیقت فرودگاه ذهن نویسنده است؛
درواقع عصارهٔ بندهای دیگر در بند نتیجه گیری می آید.
در نتیجه گیری باید دقّت کنیدکه از نوشتن جملات تکراری پرهیز شود.
در نگارش این درس هدف، آموزش (بند مقدمه)بوده است به همین دلیل،علماً بند نتیجه گیری در انتهای انشا نیامده است.
مطلب مهمّ دیگر اینکه استفاده از متن درس اوّل در این صفحه، هدفمند بوده است.
موضوع درس اوّل به گونه ای است که به راحتی در ذهن طبقه بندی می شود.
ضمنا برای آموزش تفاوت (بند مقدمه)با (بند های بدنه) از متنی استفاده شده است که برای دانش
آموز آشنا باشد و مقایسه به آسانی در ذهنش اتفاق بیفتد و هدف درس آسانتر محقّق گردد.
قرار دادن متن جدید، ذهن دانش آموز را بیشتر به مفاهیم و گزاره های متن، مشغول می کند و سبب اختلال در یادگیری می شود.
تسخیرناپذیر:رام نشدنی متجاوزان:کسانی که به حریم دیگران احترام
نمیگذارند
اشغال:به دست آوردن
تیپ:گروه
دژ:حصار
محور:مرکز
سربلندی:سرافرازی
درنگ:صبر
سقایی:آب دادن به دیگران
مانع:بازدارنده
محتاج:نیازمند
مقابله:روبه رو شدن
نظاره میکرد:نگاه میکرد
گردان:گروه
رگبار گلوله:گلوله دهای مثل رگبار
پیک:خبررسان
اراده:قصد
بالگرد:هلی کوپتر
مهلکه:محل هلاک شدن
ترجیح:بهتردانستن
متن درس
آن روزها دیگر جبههٔ جنگ، خانهٔ اوّل حسین شده بود. اگر دیدار با خانوادهٔ شهدا و دلتنگیهای خانوادهاش نبود، آن چند روز را هم مرخصی نمیرفت. بچّههای کوچک شهدا او را دوست داشتند. حسین آنها را با حرفهای کودکانهاش، میخنداند؛ با خندهٔ آنها، پنهانی اشکش را پاک میکرد.
او همیشه قصههایش را ناتمام میگذاشت تا بچهها منتظر دیدار بعدی و شنیدن بقیهٔ قصه باشند. برای عروسکهایشان لالایی میخواند و تفنگ پلاستیکی پسر بچهها را رو به دشمنان نشانه میرفت. حتی مسئولیت سنگینی که داشت، نمیتوانست مانع بازی کردنش با فرزندان شهدا باشد. حسین دعایی که از لبهای آنان جاری میشد، اعتقاد عجیبی داشت. بچهها دستهای کوچک خود را به آسمان میگرفتند و برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا میکردند.
آن روزها حسین احساس میکرد، به دعای این قلبهای پاک به شدت محتاج است. عملیات پیش رو، خیلی مهم و حساس بود. مردم میدانستند خرمشهر، خونین شهر مظلومی است که متجاوزان، آن را به اشغال در آوردهاند. آزادی خرمشهر، آرزوی همهٔ مردم ایران بود. رزمندگان در حال آمادهسازی خود بودند. این بار باید ضربهٔ نهایی از منطقهٔ خرمشهر- شلمچه وارد میشد؛ جایی که دشمن برای نیروهایش دژی تسخیرناپذیر ساخته بود تا برای همیشه خرمشهر را در اشغال داشته باشد. اولین گروه رزمندگان به دشمن حمله کرد. آتشبارهای عراقی یک دم، خاموش نمیشدند. دود و آتش، فضای منطقه را پر کرده بود. بعد از نبردی سخت، رزمندگان در میان بارانی از گلوگه، وارد شدند. حسین میگفت: «مهمترین منطقه، شلمچه است؛ باید همان جا نیروهای دشمن را درهم بکوبیم!»
شور وشوقی وصفناپذیر، وجود حسین را در برگرفته بود. او و هم رزمانش در نقطهای قرار گرفته بودند که مردم ایران هر روز و شب برای آزادی آن دعا میکردند. خرمشهر بوی «جهانآرا» و دوستان شهیدش را میداد. دیگر برای آزاد کردنش جای درنگ نبود. او برای نفوذ به سپاه دشمن، یاران خود را آماده کرد. دشمن، چند گردان تازه نفس خود را برای مقابله، راهی میدان نبرد کرد. فریاد حسین از هر طرف شنیده میشد: «دست خدا با ماست. بجنگید دلاوران».
نیروها، خستگیناپذیر و با شجاعت به جلو میرفتند. حسین بی وقفه، دشمن را زیر رگبار گلوله گرفته بود. دژ دشمن، شکسته شد. فریاد تکبیر نیروهای ایرانی، دشمن را به وحشت انداخت.
نیروهای دشمن، پا به فرار گذاشته بودند. شلمچه این بار برایشان نه گذرگاه، که گورستانی شده بود. وقتی حسین، شهر مظلوم را دید یاد شهدایی افتاد که دوست داشتند آزادی خرمشهر را ببینند؛ به یاد شهید «بهنام محمّدی» افتاد که در سنگرهای خرمشهر سقّایی میکرد.
«برادر خرازی! بچّهها میگویند فرماندهان دشمن، هر سربازی را که بخواهد تسلیم شود با گلوله میزنند!»
حسین، نگاهی به پیکی که خبر آورده بود، انداخت. صورتش خاک آلود و لبهایش خشک بود. به طرفش رفت و او را در آغوش گرفت. نوجوان بسیجی، سرش را به سینهٔ حسین گذاشت. انگار روزهای زیادی انتظار چنین لحظهای را میکشید. اشکهای حسین، موهای خاکآلود او را خیس کرد.
«نگران نباش مؤمن! مطمئن باش. خداوند اراده کرده که خرمشهر آزاد بشود؛ از نشانههایش هم همین است که دشمنان به جان هم افتادهاند».
مقاومتهای پراکندهای در شهر ویران خرمشهر دیده میشد. بالگردهای دشمن در تلاش بودند فرماندهان نظامی را از میدان نبرد، نجات بدهند؛ اما با هدف قرار گرفتن و سثوط یکی از آنها، بقیه فرار را بر قرار ترجیح دادند.
اکنون در مسجد جامع شهر، که روزهای زیادی مرکز مقاومت جوانان بود، رزمندگان نماز شکر میخواندند. ساعتی بعد، حسین ایستاده بود و با نگاهی خیره، دور دست را نظاره میکرد.
درست و نادرست (صفحهٔ 92 کتاب درسی)
1-آزادی خرّمشهر از دست متجاوزان، آرزوی همهٔ مردم ایران بود. درست ۲-بالگردهای دشمن موفّق شدند، فرماندهان نظامی را از میدانِ نبرد نجات بدهند. نادرست ۳-پیکی که برای حسین خبر آورده بود، تشنه بود. درست
درک مطلب(صفحهٔ 92 کتاب درسی)
۱-چرا بچّههای شهدا، حسین را دوست داشتند؟ زیرا رفتار حسین با آنها مانند رفتار پدرشان بود. او بچهها را با مهربانی روی زانوی خود مینشاند و برایشان قصههای زیبا تعریف میکرد و با آنها بازی میکرد. ۲-یکی از نشانههای ارادهٔ خداوند برای آزادی خرّمشهر چه بود؟ دشمنان به جان هم افتاده بودند. ۳-به نظر شما، چرا عنوان درس «فرماندهِ دلها»انتخاب شده است؟ زیرا حسین تنها فرماندهٔ جنگ نبود. او با مهربانی خود فرماندهٔ همهٔ دل ها بود.
واژه آموزی(صفحهٔ 92 کتاب درسی)
-شور و شوقی وصفناپذیر وجود حسین را در برگرفته بود. شوق وصف ناپذیر، یعنی شوقی که به آسانی نمیتوان آن را توصیف کرد. -دشمن برای نیروهایش دژی تسخیرناپذیر ساخته بود. دژ تسخیرناپذیر، یعنی دژی که ........................................................... -نیروهای خستگیناپذیر با شجاعت به جلو میرفتند. نیروهای خستگیناپذیر، یعنی ...........................................................
حالا متن روبهرو را با توجّه به آنچه آموختید، بخوانید و لحن خواندن جملهها را رعایت کنید.
فرشتهٔ یک کودک
کودکی که آمادهٔ تولّد بود به فرشتهاش گفت: «میگویند فردا من به زمین میروم؛ امّا من بهاین کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه میتوانم برای زندگی به آنجا بروم؟»
فرشته پاسخ داد: «از میان بسیاری از فرشتگان، فرشتهای برای تو برگزیده شده است و از تومراقبت خواهد کرد».
امّا کودک هنوز مطمئن نبود که میخواهد برود یا نه. «اینجا من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم. من اینجا شاد هستم».
فرشته لبخند زد و گفت: «فرشتهٔ تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تومحبت او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود».
کودک ادامه داد: «من چطور میتوانم بفهمم مردم چه میگویند، وقتی زبانآنها را نمیدانم؟»
فرشته او را نوازش کرد و گفت: «فرشتهٔ تو، زیباترین و شیرینترین واژههایی راکه ممکن است بشنوی، در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقّت و صبوری به تویاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی».
کودک با نگرانی گفت: «وقتی میخواهم با پروردگارم صحبت کنم، چه کنم؟»
فرشته که برای این سؤال هم پاسخی داشت، گفت: «فرشتهات دستهایت راکنار هم میگذارد و به تو یاد میدهد که چگونه دعا کنی».
در آن هنگام، صدایی از زمین شنیده میشد. کودک میدانستکه باید به زودی سفرش را آغاز کند. او به آرامی، گفت: «اگر باید همین حالا بروم، لطفاً نامش را بهمن بگویید».
فرشته با مهربانی دستی به شانهاش کشید و گفت:«نام فرشتهات اهمّیتی ندارد. به راحتیمیتوانی او را مادر صدا کنی».
تمرین خواندن درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها
روان خوانی درست و شمردهٔ دانش آموزان را مثل دروس گذشته، درنظر داشته باشید.
بعد از تمرین های اصولی و مستمر در زمینهٔ خواندن، در این قسمت از سال تحصیلی دانش آموزان باید از یک سطح بالاتر رفته و به خواندن توأم بادرک رسیده باشند.
روخوانی، بیان کلمات از روی نوشته است که در آن ارتباطی بین کلمات و درک و دریافت وجود ندارد. یعنی دانش آموز آنچه را دیده به زبان می آورد.
در حالی که خواندن علاوه بر بیان نوشته ها، باید منجر به درک و فهم شود.
متن این درس یک متن روایی است که انتخاب لحن به تناسب شخصیت ها، تشخیص مکث ها و درنگ ها و رعایت سرعت مناسب خواندن، تأثیرگذاری بیشتری ایجاد می نماید.
فعالیت های درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها
واژ ه آموزی درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها
متن این درس شامل کلماتی مانند«وصف ناپذیر»است که در ادامهٔ آموزش کلمات مرکب به آنها پرداخته شده است.
اگر به ساختمان این ترکیب، توجّه کنید درمی یابید جزءدوم ترکیب با فرایند وندافزایی تولید شده است (نا پذیر)؛
سپس طی فرایند “ترکیب” در کنار بخش دیگر قرار گرفته، کلمهٔ مرکب ایجاد گردیده است.
همکاران محترم توجّه کنند که از ذکر این مطالب برای دانش آموزان پرهیز کنند.
هدف این است که دانش آموز نسبت به این ترکیب، هوشیار شود و تلاش کند ترکیب هایی با این ساخت در ذهن خود بسازد.
روان خوانی درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها
فعّالیت روان خوانی در درس چهارم، تأکید به لحن خواندن واژه داشت؛
در آنجا توضیح دادیم که قرار دادن تکیه بر هجای اوّل و آخر کلمه در انتقال پیام، تفاوت ایجاد می کند.
در این درس تأکید بر لحن خواندن جمله است.
برای آموزش، توجه دانش آموزان را به لحن متفاوت خواندن جمله های خبری، پرسشی، عاطفی و امری جلب می کنیم.
بار اوّل که فایل صوتی را پخش می کنید، توضیحی دربارهٔ لحن انواع جمله ندهید؛
فقط از دانش آموزان بخواهید با دقّت گوش کنند و مانند آن از روی متن بخوانند.
اجازه دهید دانش آموزان خود به لحن متفاوت انواع جمله پی ببرند؛
لازم هم نیست بر زبان بیاورند، همین که در خواندن، لحن جمله را رعایت کنند، کافی است.
پس از اینکه چند نفر از روی متن خواندند و دانش آموزان لحن خواندن آنها را مقایسه کردند، فایل صوتی مجدداً پخش شود.
در این مرحله به کمک خود دانش آموزان موضوع لحن متفاوت انواع جمله آموزش داده شود.
بهترین شیوه در آموزش، خواندن تعدادی از دانش آموزان و مقایسهٔ لحن آنها است.
املای درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها
املا: املای همگانی
در این نوع املا همهٔ دانش آموزان در تقریر املا مشارکت دارند.
ابتدا معلّم از دانش آموزان می خواهد که متن درس را به طور کامل و دقیق مطالعه کنند.
سپس، کتاب را بسته و معلّم از دانش آموزان می خواهد به ترتیبی که انتخاب کرده، نامشان را صدا می زند
از هر قسمت از درس که می خواهند، یک جمله بگویندتا بقیهٔ دانش آموزان بنویسند.
بیان جمله از حفظ در اولویت است اما اگر دانش آموزیبرای گفتن جمله، احتیاج به کتاب پیدا کرد، منعی ندارد.
فعّالیت های نوشتاری 4: درک متن
در سه درس گذشته کلمات ربط عطفی، تقابلی و سببی به عنوان ابزارهای انسجام گزاره های متن ارائه شد.
در این درس به منظور تثبیت آموخته ها متنی ارائه شده است که دانش آموز باید کلمهٔ ربط مناسب جاهای خالی را تشخیص دهد.
فعّالیت های نوشتاری 5: نگارش
در درس گذشته آموزش انشانویسی با مرحلهٔ«تشخیص» شروع شد در این درس، دانش آموز به مرحلهٔ« تولید» می رسد.
در درس قبل سه بند ارائه شده بود و دانش آموز برای اوّلین بار در صفحهٔ نگارش از سال سوم تاکنون، بیش از یک بند را دید.
در آنجا دانش آموز سه بند را خواند و موضوع بندها را تشخیص داد، سپس ارتباط بندها را درک و موضوع نوشته را بیان کرد.
در این درس، موضوع نوشته ارائه شده است و دانش آموز باید سه موضوع کوچک و مرتبط به هم برای سه بند بنویسد و متن تولید کند؛
من کودکی کنجکاو و فعال بودم. کتاب میخواندم. شعرهای کودکانه میسرودم به نقاشی عشق میورزیدم. هر کاغذ پارهای که به دستم میرسید. تصویری از گل و درخت یا کوه و جنگل برآن نقاشی میکردم.
شبها وقتی همه میخوابیدند، من بیدار میماندم و در اندیشههای دور و درازی فرو میرفتم. با افکار کودکانهٔ خود به دنبال راههای تازهای برای بهتر زیستن بودم. در یکی از این شبها، اندیشههای خود به صورت شعری در آوردم. برای اینکه درجستوجوی مداد و کاغذ، چراغی روشن نسازم و کسی را بیدار نکنم، قطعه زغالی از کنار منقل کرسی بیرون آوردم و با آن، شعرم را بر دیوار نوشتم.
آن وقتها، هنوز مدرسههای امروزی دایر نشده بود. من مانند کودکان دیگر در مکتب درس میخواندم. مکتب، اتاقی بود بزرگ که همه گرداگرد آن روی زمین مینشستیم و درس میخواندیم.
پس از آنکه دورهٔ مکتب را به پایان رسانیدم. نزد پدرم شاگردی کردم تا حرفهٔ او را بیاموزم. پدرم در ساختن طاق مسجد و گچبری استاد بود؛ اما در همهٔ ماه های سال نمیتونست به کار بنایی بپردازد. در زمستانهای سرد و طولانی قفقاز، کار بنایی تعطیل میشد. آن وقت پدرم به قنادی میپرداخت و از این راه، خانوادهٔ خود را اداره میکرد؛ اما قنادی، رونقی نداشت و زندگی به سختی میگذشت.
نزد پدر، حرفهٔ بنایی و قتادی را یاد گرفتم؛ ولی هیچ یک از این کارها طبع پرشور و ذهن جویای مرا راضی نمیکرد. من که با سختیها بزرگ شده بودم، میخواستم بیشتر بکوشم؛ پیشرفت کنم و به خود و دیگران بیشتر بهره برسانم.
درآن هنگام، چند مدرسهٔ جدید در قفقاز دایر شده بود. من در یکی از این مدرسهها به آموزگاری برگزیده شدم. دراین کار شور و شوق فراوان از خود نشان دادم و دریافتم که آموزگاری شغلی است که با آن بهتر میتوان به اجتماع و مردم خدمت کرد.
پس از مدتی برای اینکه فعالیتهای فرهنگی را در میهن خود ادامه دهم به ایران آمدم. ابتدا در شهر مرند اقامت گزیدم و در مدرسههای این شهر به معلمی پرداختم. سپس به تبریز رفتم. من که در شعلهٔ فروزان خدمت به مردم و میهن میسوختم و میخواستم از هر راه که ممکن است باری از دوش مردم بردارم، دریافتم که کودکان تبریز پیش از رفتن به مدرسه یا در کوچه و بازار سرگردانند یا آتش ذوق و قریحهٔ آنها در کنج خانهها خاموش میشود. به این فکر افتادم که در تبریز کودکستانی دایر کنم و این کار را کردم. این نخستین کودکستانی بود که در ایران دایر شد. کودکستان را «باغچهٔ اطفال» نامیدم.
در همان روزهای نخست، مادری کودک خود را به باغچهٔ اطفال آورد و گفت: «مدرسههای دیگر، فرزندم را نمیپذیرند». او راست میگفت؛ زیر آنها نه تنها نمیتوانستند به کودکش خواندن و نوشتن بیاموزند بلکه از نگهداری او نیز عاجز بودند.
تا آن هنگام در کشور ما کسی به فکر کودکان کم شنوا و نابینا نیفتاده بود؛ به همین دلیل، استعدادشان پرورش نمییافت. آن روز، وقتی پسرک را در باغچهٔ اطفال نگه داشتم، اندیشیدم چگونه میتوان به کودکی که نه میشنود و نه حرف میزند، خواندن و نوشتن آموخت، شنیده بودم در اروپا، کسی الفبایی اختراع کرده است که این گونه کودکان را به کمک آن باسواد میکند. من هم از آن پس، روزها و شبهای بسیاری را در کار ابداع الفبای ویژهٔ ناشنوایان گذراندم تا به مقصد رسیدم. سپس، چند کودک ناشنوای دیگر را هم در باغچهٔ اطفال پذیرفتم.
اولیای این کودکان هرگز باور نمیکردند که فرزندشان، خواندن و نوشتن بیاموزد؛ ولی در پایان سال تحصیلی، آنها هم مانند دیگران امتحان دادند و قبول شدند.
روزی که این کودکان در تبریز امتحان میدادند، حیاط و بام مدرسه لبریز از مردمی بود که به تماشای آنان آمده بودند؛ زیرا برای مردم باورنکردنی بود که کودکان کم شنوا هم بتوانند بخوانند و بنویسند و حرف بزنند.
آنچه خواندید، شرح حال معلمی دلسوز، مهربان و دوست کودکان، جبار باغچهبان است. سرگذشت این انسان نوآور و توانا، سرمشق کسانی است که دست خالی اما با اعتماد به خود و نیروی پشتکار، اراده، صبر و بردباری میخواهند کارهای بزرگی انجام دهند؛ به مردم میهن خود خدمت کنند و خدا را از خویش خشنود سازند.
درست و نادرست (صفحهٔ 84 کتاب درسی)
۱-باغچهبان برای آموزگاری به خارج از ایران رفت. نادرست ۲-باغچهبان در کودکی شعر میسرود. درست ۳-قبل از باغچهبان، کسی به فکر کودکان کم شنوا و نابینا نیفتاده بود. درست ۴-باغچهبان با پشتکار و اراده به رؤیاهای کودکی خود دست یافت. درست
درک مطلب(صفحهٔ 85 کتاب درسی)
۱-چرا باغچهبان به آموزگاری علاقه داشت؟ زیرا او فکر میکرد آموزگاری شغلی است که با آن بهتر میتوان به اجتماع و مردم خدمت کرد. ۲-دو کار مهمّ باغچهبان را نام ببرید که با انجام دادن آنها توانست به مردم و میهن خود خدمت کند. دایر کردن نخستین کودکستان در ایران ـ ابداع الفبای ناشنوایان. ۳-چرا در متن درس، باغچهبان «دوست کودکان»نامیده شده است؟ زیرا باغچبان بیشترین کمک را به کودکان کرد. ۴-کارها و علاقهمندیهای خودتان را با کودکی باغچهبان مقایسه کنید و شباهتها و تفاوتهای آن را بیان کنید. من هم مانند باغچهبان به نقاشی و کتاب خواندن علاقهٔ زیادی دارم. همیشه فکر میکردم که میتوانم در آینده به میهن و مردم کشورم خدمت کنم. اما بر خلاف باغچهبان که در کودکی کارهای مختلفی مثل بنایی و قنادی انجام میداد من فقط درس خواندم و میخوانم.
دانش زبانی(صفحهٔ 85 کتاب درسی)
جملههای زیر را بخوانید. * علی آمد. * مریم رفت. * دانش آموزان دویدند. حالا به نمودار جملهها نگاه کنید. دربارهٔ آنها گفتوگو کنید؛ سپس به پرسش پاسخ دهید.
این جملهها از چند قسمت تشکیل شدهاند؟ کلمههای «آمد، رفت و دویدند»اصلیترین بخش جمله هستند و کلمههای دیگربرای کامل کردن معنای جمله به کار رفتهاند.
قصّه گویی و صندلی صمیمیت
۱-گوش دادن به قصّه:یکی از موضوعهای مهم در قصّه گویی، توجّه به آهنگ و لحن سخن گفتن شخصیتها است. قصّهگو با بالا و پایین آوردن آهنگ صدا، باعث جذّابیت قصّه میشود. ۲-تفكّر: حالا قصّهای را که شنیدید در ذهن خود مرور کنید و آن را به هر شکلی که میخواهید، تغییر دهید. شما میتوانید مکان، فضا، شخصتها و رویدادهای قصّه را عوض کنید. ۳-گفتار: هر وقت آماده شدید، رويِ صندلی معلّم بنشینید و قصّهٔ خود را برای دوستانتان روایت کنید. توجّه کنید رویدادهای داستان را به ترتیب بیان کنید. ۴-شیوهٔ قصّه گویی: با رعایت شیوهٔ قصّه گویی، قصّه را طوری تعریف کنید که برای شنونده جالب باشد و با اشتیاق به آن گوش کند.
بخوان و حفظ کن
همای رحمت
علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
ای علی، ای پرندهٔ سعادت و رحمت تو چه نشانهای از خداوند هستی که سعادت را در همهٔ هستی پراکندهای.
دل اگر خدا شناسی، همه در رخ علی بین
به علی شناختم من بخدا قسم، خدا را
اگر کسی میخواهد که خدا را بشناسد باید علی را به خوبی بشناسد همان طور که من خدا را به واسطهٔ علی شناختم.
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی، دهد از کرم گدا را
ای گدای فقیر، به در منزل حضرت علی برو که حتی انگشتر پادشاهی را نیز برای کمک به دیگران میبخشد.
بجز از علی که گوید به پسر، که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
فقط حضرت علی است که به پسر خود سفارش میکند که با قاتل او به عدالت رفتار کند.
به جز از علی که آرد، پسری ابولعجانب
که علم کند به عالم، شهدای کربلا را
به جز علی (ع) چه کسی میتواند پسری داشته باشد که بسیار شجاع و پدر شگفتیهاست کسی که ماجرای کربلا را به وجود آورد و در جهان شهدای کربلا را معرفی و مشهور میسازد.
محمّدحسین بَهجَت تبریزی (شهریار)
دانش زبانی درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال
هدف این است که دانش آموز یاد بگیرد جمله را به اجزای آن خرد کند.
این امر در تقویت درک خوانداری و شنیداری بسیار مؤثر است.
موضوعی که در این درس آموزش داده شده است، برجسته کردن فعل به عنوان محور معنایی جمله است
چنان که مشاهده می کنید، برای نشان دادن اهمیت فعل در شکل گرفتن جمله، فعل در رأس قرار گرفته است؛
به عبارت دیگر ابتدا باید فعلی باشد تا جمله ای شکل گیرد.
توجه: هدف از طرح این قبیل مباحث، آشنایی دانش آموز با اجزای جمله است.
او باید منطق قرارگرفتن اجزای جمله را در کنار هم درک کند.
یادگیری این مطلب در تقویت درک متن دانش آموزان تأثیر عمده ای دارد،
معلّمان گرامی از ارائهٔ این مطالب، با نگاه تدریس دستور زبان، به صورت مجموعه ای از قواعد حفظی جداً پرهیز کنند.
قصه گویی و صندلی صمیمیت درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال
به توضیحات ارائه شده در فعّالیت قصّه گویی و صندلی صمیمیت درس سوم مراجعه شود.
در آن درس بیشتر تمرکز بر شروع داستان بود؛
در این درس شیوه ارائهٔ سیر قصّه مورد نظر است. فعّالیت صندلی صمیمیت با گوش دادن به قصّه آغاز می شود. دانش آموزان مدّتی برای انتخاب قصّهٔ مورد علاقهٔ خود فکر می کنند، سپس روی صندلی می نشینند و قصّه را روایت می کنند.
انتظار می رود قصّه گویی به شیوه ای جذّاب اتفاق بیفتد تا مخاطب را جذب کند.
بخوان وحفظ کن درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال
شعر زیبا و مشهوری است از “شهریار” که با نشان دادن کتاب اشعار این شاعربلند آوازه، ارائهٔ اطّلاعاتی درخصوص خطّهٔ زیبای آذربایجان با مردمانی غیور و متعهد و پخش اشعاری به زبان ترکی از استاد شهریار به نحو زیبایی قابل تدریس است وهمخوانی آن به نشاط کلاس می افزاید.
متن شعر دربارهٔ بزرگترین نام آور تاریخ بشریتاست که برخی از ویژگی های ایشان در شعر آمده است.
لازم به ذکر است در آموزش بخوان و حفظ کن، لازم نیست روی معنای آن خیلی تأکید شود بلکه حفظ شعر باتوجه به وزن آهنگین آن مورد نظر است.
مطلب دیگر این که معرفی شهریار نیز به عنوان شاعری نامدار در راستای اهداف فصل و نگرش شبکه ای است
.
املای درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال
املا: املای تصحیح کردنی
آموزگار از قبل یک متن املای ده سطری تهیه کرده و در آن ١٠ کلمه با املای ناصحیح قرار می دهد.
قبل از شروع فعّالیت املایی دانش آموزان متن درس را مرور می کنند. سپس کتاب ها رامی بندند و برگه های املا بین دانش آموزان توزیع می گردد.
دانش آموزان با دقّت، متن املا رامطالعه کرده، کلمات نادرست را شناسایی می کنند و شکل درست کلمات را بالای آنها می نویسند
درس دهم نوشتاری درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال
بسیار مهم است که همکاران محترم دقیقاً طبق مراحل صفحهٔ نگارشمعلّم آموزش دهند.
نکتهٔ بسیار کلیدی و مهم این است که تا حالا دانش آموزان با یک بند سر و کارداشتند ولی چون انشا شامل چند بند است، در این درس، سه بند ارائه شده است.
چنان که ملاحظه می کنید این سه بند از متن درس «کوچ پرستوها »انتخاب شده است؛ دلیل این بوده است که دانش آموزان با آن آشنا هستند و در مرحلهٔ تشخیص به زحمت نمی افتند.
به عبارت دیگر مهم آموزش ساختار انشا است نه به چالش کشیدن ذهن دانش آموز با ارائهٔ متنی که قبلاً ندیده اند.
در این درس دانش آموز باید موضوع کوچک تک تک بندها را با توجه به جملهٔ موضوع و مفهوم بیان شده در هر بند، تشخیص دهد و با جمع بندی مطلب، سه بند موضوع کلی را تشخیص دهد که در واقع همان موضوع انشا است.
در این جلسه فعلاً صحبتی از انشا و موضوع انشا نمی شود و دقیقاً مطابق با مطلب کتاب آموزش انجام شود
.
کلمات هم خانواده فارسی چهارم ابتدایی
درس دهم:باغچه اطفال فارسی چهارم
تفکر استقرایی:
درس دهم با متنی روان و ساده نوشته ای جذاب است.محتوای درس،دارای مفهومی است که دانش اموزان با مطالعه دقیق متن متوجه ان می شوند.به همین دلیل بهتر است با روش تفکر استقرایی ذهن دانش آموزان را فعال نموده،ایشان را از راه تفکر به استنتاج و یادگیری رساند.مراحل انجام کار متناسب با ساختار این درس به شرح ذیل پیشنهاد می گردد.
مرحله ی اول:تکوین مفهوم
فهرستی از انواع رفتارهای فردی و اجتماعی تهیه کنید و آن را در اختیار گروه بگذارید و بعد از آن ها بخواهید تا بر اساس وجوه اختلاف و تشابه انها را دسته بندی نمایند.دانش اموزان برای مطالب طبقه بندی شده،اسم انتخاب می کنند و کم کم مفهوم در ذهن انها شکل می گیرد.
مرحله ی دوم:تفسیر مطالب
نماینده گروهها،طبقه بندی انجام شده در گروه را روی تابلو نصب کند.سپس سوالاتی در خصوص مفاهیم مورد نظر درس مطرح نمایید تا دانش اموزان روابط بین طبقه بندی ها را جستجو کرده و به سوالات پاسخ دهند
.دانش اموز را به کشف روابط برسانید تا به استنباط و نتیجه گیری برسد و مفاهیم) اعتماد به نفس و پشتکار(را استباط کند.
مرحله ی سوم:کاربرد
به دانش اموزان کمک کنید تا با گسترش و وسعت دادن ظرفیت ذهنی خود به بررسی و تفسیر اطلاعات دریافتی
بپردازد و به این نقطه برسند که هر فرد با تلاش و کوشش خود و با امید به خدا،به اهداف خود در زندگی دست می یابد
.
معنی واژه ها به ترتیب سطرها
اطفال:جمع طفل،خردسالان،بچه ها،کودکان
کنجکاو:کاوش کننده،جست و جو کننده
فعال:پرکار،کوشا،جمع فعل،کارها،رفتارها
تصویر:شکل،عکس
افکار:جمع فکر،اندیشه ها
منقل:ظرفی که در آن ذغال یا هیزم می ریزند و آتش روشن می کنند.
اصلی ترین بخش جمله،کلمه ای است که بدون آن معنای کاملی ندارد و به این بخش}فعل{می گویند.
هدف از بخش بیاموز و بگو این است که دانش آموز یاد بگیرد جمله را به اجزای آن خُرد کند.این امر در تقویت درک خوانداری و شنیداری بسیار موثر است.
نکته(کلمه هایی مانند” چون””زیرا”جمله ها را به هم وصل می کنند.
مثال۱(او راست می گفت زیرا آن ها از نگه داری کودک او عاجز بودند.
جمله ی اول مفهومی را بیان میکند و جمله ی دوم دلیل و علت آن را بیان می کند.
مثال۲(روی ماسه های کنار دریا می نوشت چون کاغذی برای نوشتن نداشت.
جمله ی اول مفهومی را بیان میکند و جمله ی دوم دلیل و علت آن را نشان می دهد.
کلماتی مانند چون و زیرا دو جمله ی کامل را به هم وصل می کنند و معمولا جمله ی دوم دلیل و علت جمله ی اول را توضیح می دهد.
توجه:
هدف از طرح این قبیل مباحث،آشنایی دانش آموزان با اجزای جمله است.او باید منطق قرار گرفتن اجزای جمله را در کنار هم درک کند.یادگیری این مطلب در تقویت درک متن دانش اموزان تاثیر عمده ای دارد.معلمان گرامی از ارایه این مطالب با نگاه تدریس دستور زبان به صورت مجموعه ای از قواعد حفظی جدا پرهیز کنید.
لحن خواندن:
لحن متن درس دهم از نوع”عاطفی_خبری”می باشد.خواندن زیبا،دمیدن روح به پیکره ی بی جان متن است.روخوانی آداب خاصی دارد که باید این آداب را به دانش آموزان آموخت.در دوره معاصر متن های نثر ساده،روزمره و همه فهم اند.برای خواندن این درس که دارای جملات عاطفی می باشد خواننده باید خود را با احساسات نویسنده هماهنگ کند و لحنش را شکل دهد.
املا:املای تصیح کردنی
آموزگار از قبل یک متن املای ده سطری تهیه کرده و در آن چندین کلمه با املای ناصحیح قرار می دهد.قبل از شروع فعالیت املایی دانش آموزان متن درس را مرور می کنند.سپس کتاب را می بندند و برگه های املا بین دانش اموزان توزیع می گردد.دانش آموزان با دقت متن املا را مطالعه کرده،کلمات نادرست را شناسایی می کنند و شکل درست کلمات را زیر ان می نویسند.
پیام درس:
این درس اشاره دارد به تلاش و کوشش انسان های بزرگ و نوآوری که به خلق و هم نوع و مردم سرزمین خود کمک می کنند.باغچه بان مردی بود که با تلاش و از خودگذشتگی و بدون هیچ انتظاری به دانش اموزان نابینا و ناشنوای سرزمینش کمک کرد تا خواندن را بیاموزند واز زندگی لذت ببرند.
روحش شاد باد
بخوان و حفظ کن
همای رحمت
معنی بیت های] همای رحمت:[
بیت ۱(ای علی،ای نشانه ی لطف و رحمت،تو چه نشانه ای از خداوند هستی که سایه ی خوشبختی را بر سر همه ی موجودات افکندی.
بیت۲(ای دل)انسان(اگر می خواهی خدا را بشناسی به زندگی علی)ع(توجه کن.به خدا قسم می خورم من خدا را به واسطه ی حضرت علی)ع(شناختم.
بیت۳(ای گدای تهیدست،به خانه ی علی برو از او کمک بخواه که او چنان بخشنده ای است که انگشتری خود را از روی بخشندگی به گدا می بخشد.
بیت۴(به غیر از علی هیچ کسی را نمی توان یافت که به پسرش بگوید:وقتی قاتل من در دست تو اسیر است با او خوش رفتاری کن.
بیت۵(به غیر از علی)ع(کسی نمی تواند پسری شگفتی ساز تربیت کند که شهیدان کربلا را در جهان،سربلند و مشهور بکند.
پیام شعر:
این شعر در وصف جوان مردی و بزرگواری حضرت)ع (سروده شده است.علی) ع (مردی وارسته و بسیار بخشنده بود که به هنگام نماز،انگشتری را از دست خود بیرون اورد و به شخص نیازمند بخشید و فرزندی را تربیت کرد که واقعه ی کربلا را در تاریخ جاودانه ساخت.
معنی واژه ها به ترتیب بیت ها:
هُما:پرنده ای که نشانه ی خوشبختی است.
رحمت:مهربانی،بخشایش
آیت:نشانه،علامت
ماسّوا:موجودات جهان،به غیر از خدا
مسکین:بینوا،بیچاره
نگین:تکه جواهر زیبایی که در وسط انگشتر قرار می گیرد.
کَرَم:بخشش
قاتل:کسی که دیگری را می کُشد.
مُدارا:با مهربانی رفتار کردن
ابوالعجایب:باعث شگفتگی ها،شگفت انگیز
عَلَم کند:معروف کند،مشهور سازد،برپا کند
تاریخ ادبیات:
شعر همای رحمت شعر زیبا و مشهوری است از) شهریار(که با نشان دادن کتاب اشعار این شاعر بلند آوازه ،ارایه اطلاعاتی در خصوص خطه زیبای آذربایجان با مردمانی غیور و متعهد و پخش اشعاری به زبان ترکی از استاد شهریار به نحو زیبایی قابل تدریس است و همخوانی آن به نشاط کلاس می افزاید.متن شعر درباره ی بزرگ ترین نام اور تاریخ بشریت است که برخی از ویژگی های ایشان در شعر آمده است.
در این شعر لازم نیست روی معنای آن خیلی تاکید شود بلکه حفظ شعر با توجه به وزن آهنگین آن مورد نظر است.
مطلب دیگر معرفی شهریار نیز به عنوان شاعری نامدار در راستای اهداف فصل و نگرش شبکه ای است.
تمرینات نوشتاری:
یکی از ابزارهای صوری انسجام گزاره های متن) حروف ربط (هستند.در این درس حرف ربط سببی” چون””زیرا”آموزش داده شده است.کاربرد این حروف در جملات مرکبی است که گزاره یک جمله مفهومی را بیان میکند و علت و سبب ان در گزاره جمله بعد ارایه میشود
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس هفتم مهمان شهر ما
اهداف درس هفتم فارسی چهارم ابتدایی مهمان شهر ما
١ آشنایی با رسم مهمان نوازی ایرانی
٢ آشنایی با مفهوم انتظار
٣ تقویت گرایش عاطفی نسبت به شخصیت مقام معظم رهبری
4 تقویت درک شنیداری
5 گسترش دامنهٔ واژگان با استفاده از فرایند ترکیب
6 تقویت درک متن و سواد خواندن
7 آشنایی با ابزارهای انسجام متن کلمات ربط
8 تشخیص تفاوت دو نوع بند توصیفی و روایتی
متن درس :
از چند روز پیش شنیده بودیم که قرار است مهمان عزیز و بزرگی به استان ما بیاید. همه جا سخن از آمدن ایشان و حضور گرم مردم و آماده شدن برای استقبال بود.
شادی و نشاط در چهرهٔ همهٔ مردم شهر دیده میشد. بچّهها و جوانترها بسیار خوشحال و پرهیجان به نظر میآمدند. هرچه به روز ورود آن مهمان مهربان نزدیک میشدیم، تپش قلبها تندترمیشد.
تمام کوچه ها و خیابان های شهر، پاکیزه و آب و جارو شده بودند. همه جا و همه چیز و همه کس به انتظار رسیدن این مهمان تماشای رخسار ایشان بودند.
سرودهای نشاطانگیز از «صدا و سیما» شنیده میشد.
«آب زنید راه را، همین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را، بوی بهار میرسد...»
کم کم به آن روز نزدیک میشدیم. در مدرسه قرار گذاشتند که برای استقبال برویم. بچّهها خوشحال و بیقرار بودند؛ هریک از ما لحظه شماری میکرد که روز استقبال کی میرسد؟!
بالاخره آن روز رسید. شب قبل، آن قدر هیجان زده بودم که نمیدانم چطور خوابیدم؛ فقط به فردا و انبوه جمعیت فکر میکردم.
صبح آن روز، زودتر از همیشه با شنیدن صدای جیک جیک گنجشکان هم آمدن این مهمان عزیز را جشن گرفتهاند. خوشحال و با نشاط به حیاط رفتم. نسیم خنک و ملایم بامدادی، دستی به صورتم کشید، خنکی هوای صبح را با تمام وجود حس کردم. کمی به تماشای جنبش گنجشکها در لابهلای شاخهها، خیره شدم، لحظهای آرام نداشتند. آن چنان گرم غوغای گنجشکان شده بودم که متوجه نشدم چقدر از زمان گذشت تا اینکه صدای گرم و دوست داشتنی مادرم مرا به خود آورد.
شور و نشاط و همهمهٔ گنجشکها را رها کردم و مشتاق و پر توان به سوی مدرسه، پر کشیدم. بچّهها بیصبرانه ساعت ورود را میپرسیدند و مرتّب به مسئولان مدرسه میگفتند: «پس کی به سمت محل دیدار و سخنرانی حرکت میکنیم؟»
اندک اندک، همه آمدند و با پوشش هماهنگ مدرسه در صفهای منظم به طرف محل حضور آقا به راه افتادیم و به جمعیت خروشان و خودجوش، پیوستیم.
کوچه و خیابان پر از جمعیت شده بود. جای سوزن انداختن نبود. اقیانوسی از انسانها پدید آمده بود. موج جمعیت آدمها را به این طرف و آن طرف میبرد.
ناگهان همهٔ سرو صداها خاموش شد وامواج اقیانوس مردم آرام گرفت. مثل این بود که خورشید این جمعیت طلوع کرده است. همه مانند گلهای آفتابگردان به طرف او برگشتند.
آری، «آقا» آمدند و سخنان خود را آغاز کردند. برخی از شوق میگرستند و جمعی مشتاقانه گوش میدادند. هنوز سخنان ایشان را به خاطر دارم که فرمودند: «ما دبستان که رفتیم به ما گلستان درس میدادند. آن وقت که ما گلستان را میخواندیم، معنایش را نمیفهمیدیم. بعدها در طول زمان، معنای آن اشعار و آن جملات را فهمیدیم؛ این خوب است. انسان ممکن است چیزهایی را درست نفهمد امّا این برای فعالیت ذهن، زمینه درست میکند و خوب است، فکر کردن باید محور تلاش باشد».
درست و نادرست (صفحهٔ 65 کتاب درسی)
۱-دانش آموزان همراه خانوادههایشان به استقبال رفته بودند. نادرست ۲-جنبوجوش گنجشکان نشانهٔ انتظار آنها برای ورود مهمان بود. نادرست ۳-گذشت زمان به درک معنی بعضی از مطالب کمک میکند. درست
درک مطلب(صفحهٔ 65 کتاب درسی)
۱-با توجّه به متن درس، منظور از«مهمان شهر ما»چه کسی بود؟ مقام معظم رهبری ۲-در متن درس، انتظار مردم چگونه بیان شده است؟ با پاکیزه کردن شهر خیابانها و کوچهها چهرهٔ هیجان زدهٔ مردم پخش سرودهای نشاط انگیز از صدا و سیما. ۳-چرا تلاشهای ما باید با فکر کردن، همراه باشد؟ زیرا کار و تلاش ما با فکر و اندیشه به نتیجه میرسد.
واژه آموزی
خودباور به کسی میگویند که به تواناییهای خودش آگاهی و باور داشته باشد. خودبین به کسی میگویند که فقط خودش را میبیند و به دیگران و تواناییهای آنها توجّهی ندارد. خوددار به کسی میگویند که مراقب رفتار خود است و از انجام کارهای ناپسند پرهیز میکند.
گوش کن و بگو (صفحهٔ 66 کتاب درسی)
با دقّت به داستان گوش کنید و به پرسشها پاسخ دهید. 1-به نظر شما ماجراهای ابتدای داستان در چه موقعی از سال اتّفاق افتاده است؟ 2-رود چگونه پر آب شد؟ 3-با توجّه به داستان، شخصیت رود و برف را با هم مقایسه کنید. 4-چرا با مردن دانهها و شکوفهها، بهار هم میمیرد؟ ۵-کدامیک از جملههای داستان نشان دهندهٔ غرور برف است؟
بخوان و بیندیش
انتظار
آفتاب، شروع به تابیدن میکند. امروز پوشش سبزم را کنار میزنم و به دنیای اطرافم سلام میکنم: سلام آفتاب! سلام ای ابر سفید! سلام ای نسیم صبح!
من برای اوّلین بار چشم به دنیا میگشایم. دنیای من مثل خودم کوچک است و در باغچهای خلاصه میشود. کمی آن طرفتر در آن سوی باغچه، چند سوسن کوچک با هم زمزمه میکنندو در گوش هم پچپچ میکنند. یکی از آنها میگوید:«بیچاره! عمر این هم مثل بقیهٔ گلهایسرخ کوتاه است. دخترک او را بر شاخه نمیگذارد. او هم به زودی چیده خواهد شد».
وقتی متوجّه نگاههای من میشوند، زود سر از گوش هم دور میکنند و خود را به نسیممیسپارند. با خود میگویم: «نکند منظور آنها من بودم! آیا به راستی مرا از شاخه جدا میکنند؟آنها از چه دختری صحبت میکنند؟»درخت سیب، که پر از شکوفه شده است به آرامی شاخهای رابه سویم دراز میکند:«سلام غنچهی کوچک و زیبا! تولّدت مبارک!»
وقتی متوجّه غم و اندوه من میشود، میگوید:«به حرفهایدیگران توجّه نکن. به زودی میفهمی خیلی از آنها درست نیست» از صحبتهای درخت سیب احساس آرامش میکنم و به بدن لطیف و مخملپوشم نگاهی میاندازم. در برابر خورشید، آغوش میگشایم تا اشعهٔ گرم آن در وجودم بیشتر و بیشتر نفوذ کند.
درخت سیب میگوید: «از این خانه همیشه بوی محبّت به مشاممیرسد. نگاه کن، آن دختر که از پشت پنجره به ما نگاه میکند،نرگس است». چند لحظه بعد در کوچکی رو به حیاط باز میشود.نرگس از اتاق بیرون میدود. دلهره همهٔ وجودم را فرا میگیرد.
کاش میتوانستم پوشش سبزم را روی خود بکشم تا او مرا نبیند! نرگس به من نزدیک میشود. به خود میلرزم. در کنار من مینشیند. «سلام غنچهٔ کوچک من! آخرش به دنیا آمدی! نمیدانی چند روزاست، منتظر هستم باز شوی».با دستهای کوچک و نرمش آرام مرانوازش میکند.
خدایا، این دخترک چه مهربان است! پس این سوسنها چه میگفتند؟ نرگس آب پاش را برمیدارد و پر از آب میکند. بعد به طرف من میآید «حالا باید حمّام کنی! با قطرههای زلال آب، خیلی زیبا میشوی! حیف است که تشنه بمانی.» قطرات آب مثل بارانی لطیف بر سر و رویم مینشیند و به من جانی تازه میبخشد.
نرگس میآید و کنارم می نشیند. نفس عمیقی میکشد و نگاهش مهربانانه روی من میلغزد؛سپس با اندوه میگوید: «کاش همانطور که تو آمدی، محمّدتقی هم به مرخصی بیاید. میدانیغنچه! محمّدتقی برادرم است. او را خیلی دوست دارم. اگر از من بپرسند، میگویم مهربانترین برادر دنیاست. کاش تو هم او را دیده بودی! آن وقت بهتر میفهمیدی که من چه میگویم.خیلی وقت است به مرخصی نیامده».
چشمهایش پر از اشک میشود. لبهایش را به من نزدیک میکند و مرا میبوسد. با تمام وجود عطرم را به درون سینه میکشد. قطرههای اشکش را میبینم. مادرش او را صدا می کند. به سرعت به طرف اتاق میدود. باز هم سردرگم ماندهام.
«آخر برادر او کجا رفته؟ این دختر چرا این همه دلگیر است؟ کاش! میتوانستم برایش کاری بکنم»
گل سوسن با طعنه فریاد میزند: «آهای غنچه! دلت را خیلی خوشنکن. تا حالا هر بار که برادرش آمده است، خواهرها و برادرهای تو را ازشاخه جدا کرده و به او هدیه کرده است».
به حرفهای او اعتنایی نمیکنم. آفتاب بالاتر میآید. حالا گلبرگهای بزرگم که مرا در آغوش خود میفشردند، آرام آرام از فشار خود کم میکنندو به ضخامت یک گلبرگ از هم فاصله میگیرند.درخت سیب به من نگاهی تحسین آمیز میکند: «توداری شکفته میشوی! واقعاً که گلی به زیبایی تو درباغچه نمیبینم».
دوباره نرگس به حیاط میآید. هنوز هم غصّهدار است.باز هم برای من دردِ دل میکند: «گل عزیزم! دلم برایبرادرم خیلی تنگ شده، میدانی؟ محمّدتقی به جبهه رفته است. من او را خیلی کم میبینم. پدرم میگویددر جبهه برای رزمندگان سنگر میسازد تا از تیرهای دشمن در امان باشند. او خیلیخوب است. کاش الان اینجابود!»
امروز سومین روزی است که شکفتهام. گلبرگهایم باز شدهاند؛ دیگر غنچه نیستم؛ یک گل زیبا، خوش رنگ و خوشبو شدهام. وقتی نرگس به حیاط میآید،در صورتش شادی موج میزند. درخت سیب میگوید: «امروز باز هم بوی شادیهمه جا را پر کرده است، حتماً جوان خوش قلب میآید!»
از این خبر خوشحال میشوم. نرگس چادر زیبای گل داری پوشیده و روی پلّهٔ حیاط منتظر نشسته است. در پوست خود نمیگنجد. گاه به آسمان و گاه به در حیاط نگاه میکند؛ ولی نمیدانم چرا اصلاً مرا نمیبیند؛ مثل هر روز به سراغم نمیآید و با من حرف نمیزند؛ دلم میگیرد. سوسنها باز در گوش هم پچپچ میکنند.
ناگهان با صدایی که از بیرون به گوش میرسد، نرگس از جا میپرد. با سرعت تمام شروع به دویدن میکند: «داداش آمد. آخ جان!»
با خود فکر میکنم: «این طوری که نمیشود؛ مثل اینکه کاملاً مرا از یاد بردهاست! باید کاری بکنم. دستم را به طرف چادر نرگس دراز میکنم. فریاد میزنم: «بادمهربان، کمکم کن».باد پیچی میخورد و چادر او را به سمت من پرواز میدهد؛ بهچادر او چنگ میزنم. نرگس یک قدم به عقب برمیگردد. دستش را جلو میآورد تا چادر را از چنگال های تیز من رها کند. نگاهش از روی خارها به طرف من میچرخدو از رویم میگذرد. دلم میلرزد: «آه! مرا ندید»ولی نگاه شتابان او دوباره به سویمن بر میگردد. درحالی که تمام حواسش به در حیاط است، مرا از شاخه جدا میکند.
چند روز میگذرد. حالا دیگر کاملاً خشک شدهام. محمّدتقی به من نزدیک میشود، قرآن را باز میکند و مرا در میان انبوهی از کلمههای آن، که بوی بهشت میدهند، میگذارد.
طیبه دلقندی، با تغییر
درک و دریافت(صفحهٔ 71 کتاب درسی)
۱-منظور درخت سیب از جملهٔ «از این خانه همیشه بوی محبّت بهمشام میرسد» چیست؟ یعنی اهالی این خانه همیشه با محبت با یکدیگر رفتار میکنند. 2-در پایان داستان، چرا گل با اینکه از شاخه جدا شده بود، خوشحال بود؟ زیرا میدانست که اگر از شاخه جدا شده است برای کار مهم و خوبی بوده یعنی قرار بود این گل به کسی داده شود که انسان فداکار و خوبی است. 3- چه فرقی بین رفتار درخت سیب با گلهای سوسن وجود داشت؟درخت بسیار دانا و فهمیده و نکته سنج بود و همه چیز را با نگاه مثبت و درست میدید اما گلهای سوسن بسیار کوته بین و حسود بودند. 4-با توجّه به نمودار زیر دربارهٔ عناصر داستانی که خواندید، گفتوگو کنید.
تبدیل غنچهٔ گل به یک گل سرخ زیبا انتظار نرگس برای باز شدن غنچه صحبتهای درست و نیکوی درخت سیب و صحبتهای نادرست و ناپسند گلهای سوسن آمدن برادر نرگس از جبهه به مرخصی برای دیدار خانواده. هدیهٔ نرگس به برادرش
نتیجه
همیشه سعی کنیم به اطراف خود بدبین نباشیم و درست و نیکو فکر کنیم. همچنین به نزدیکان و دوستانمان بهترینها را هدیه دهیم.
مَثَل (صففحهٔ 72 کتاب درسی)
مفهوم تصویر با کدام یک از مَثَلهای زیر ارتباط دارد؟
- با یک گل بهار نمیشود. - فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه. پاسخ : - جوینده، یابنده است. - کوه به کوه نمیرسد، آدم به آدم میرسد.
واژه آموزی درس هفتم فارسی چهارم ابتدایی مهمان شهر ما
در این درس، ساختِ واژهٔ مرکب«ضمیر خود بن مضارع»تدریس می شود.
جهت تثبیت یادگیری یک بار کلمات را روی تابلو بنویسید و دانش آموزان همه با هم آنها را بخوانند. بدین ترتیب، یکی از راه های واژه سازی (خود کلمه) آموزش داده می شود.
درس هفتم نوشتاری چهارم ابتدایی
فعّالیت های نوشتاری 4: درک متن
چنان که در درس قبل گفته شد یکی از ابزارهای صوری انسجام گزاره های متن،هستند.
هوشیار کردن دانش آموزان نسبت به این حروف و نوع کاربرد آنها درمتن، به افزایش توانایی درک متن آنها کمک می کند.
در این درس حرف ربط تقابلی « امّا» آموزش داده شده است که نشان می دهد مفهوم دو جمله در تقابل با یکدیگر است.
فعّالیت های نوشتاری 5: نگارش
در سه درس گذشته بند توصیفی و روایتی آموزش داده شد.
در این درس دانش آموز با نوشتن همزمان این دو نوع به خوبی به تفاوت های بین آنها احاطه پیدا می کند و مطلب برایش تثبیت می شود.
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های درس ششم فارسی چهارم آرش کمانگیر
1 معرفی یکی از نمادهای اسطوره ای فرهنگ ایران
2 تقویت روحیهٔ دفاع از وطن و میهن دوستی
3 آشنایی بیشتر با پهلوانان ایرانی
4 آشنایی با افسانه های ملّی
5 تقویت قدرت درک متن و دریافت پیام اصلی درس
6 تقویت درک و بیان پیام تصاویر
7 آشنایی با ساختار جمله
8 آشنایی با نشانهٔ ربط “عطفی” به عنوان ابزار
انسجام گزاره های متن
9 آشنایی با بند روایتی
معنی لغات درس ششم
نبرد : جنگ
طولانی : بلند
افراسیاب : فرمانده سپاه توران
پاداری : استقامت
پهلوان : دلاور
اندوهگین : غمگین
بردباری : صبوری
آشتی : صلح
خاور : شرق
پولادین : فولادی
دشوار : سخت
بی تابی : تحمل نداشتند
استوار : محکم
نیرومند : قوی
نیرو : توان
گام : قدم
نگریست : نگاه کرد
تیزبال : پر سرعت
بامداد : صبح
نیمروز : ظهر
تناور : نیرومند
هم خانواده آرش کمانگیر فارسی چهارم :
تحقیر : حقارت – حقیر
ماهر : مهارت
مشکل : اشکال
منتظر : انتظار
توانا : توانایی – توان
نقص : ناقص
️مخالف آرش کمانگیر فارسی چهارم
پیروزی : شکست
ناامید : امیدوار
سختی : آسانی
آشتی : قهر
خاور : باختر
محکم : سست
نهانی : آشکار
نازک : ضخیم
دیوانه : عاقل
شیرین : تلخ
تیره : روشن
توانا: ناتوان
️کلمات املایی آرش کمانگیر فارسی چهارم
طولانی – سپاه توران – افراسیاب – جیحون – بی تابی – قامتی رشید – استوار – نقص و عیب – تناور – تیغه ی شمشیر – گهر – چست
و چابک – وزنده – غران – گریزان – گوهر فشانی –
متن درس :
نبرد، طولانی و خسته کننده شده بود و همه، نگران بودند. سپاه توران به فرماندهی افراسیاب از رود جیحون گذشته بود. ایرانیان دربرار تورانیان پایداری میکردند امّا پیروزی بر آنان، بسیار مشکل بود. ایرانیان از پیروزی ناامید و از شکست اندوهگین شده بودند. روزگار به سختی میگذشت و چارهای جز بردباری نبود.
سرانجام، دو سپاه تصمیم گرفتند که آشتی کنند. تورانیان پیشنهاد کردند که پهلوانی ایرانی تیری به سوی خاور پرتاب کند. هرجا که تیر فرود آید، آنجا مرز ایران و توران باشد.
این خبر را هر دهانی، زیر گوشی، بازگو میکرد: آخرین فرمان آخرین تحقیر مرز را پرواز تیری، میدهد سامان گر به نزدیکی فرود آید خانههامان، تنگ آرزومان، کور ور بپّرد دور تاکجا؟ تاچند؟ آه! کو بازوی پولادین و کو سر پنجهٔ ایمان؟
راستی، چه پیشنهاد دشواری! مگر یک تیر چقدر میتواند دور بشود؟ کدام تیراندازی این کار بزرگ را انجام خواهد داد؟
آرش کمانگیر، تیرانداز ماهر ایرانی، خود را برای پرتاب این تیر آماده کرد. همه نگران و منتظر، پای کوه بلند دماوند ایستاده بودند. مادران دعا میکردند؛ پیرمردها، اشک میریختند؛ کودکان با بیتابی، آرش کمانگیر را که با قامتی رشید و استوار پای کوه ایستاده بود، نگاه میکردند.
آرش با قدمهای محکم از کوه بالا رفت؛ روی تخته سنگ بزرگی ایستاد؛ بازوان و تن نیرومند خود را به همه نشان داد و گفت: «خوب ببینید! در بدن من هیچ نقص و عیبی نیست؛ امّا خوب میدانم چون تیر از کمان رها شود، همهٔ نیروی من از تن بیرون خواهد رفت. من جان خود را در تیر خواهم گذاشت و برای سربلندی ایران فدا خواهم کرد».
آرش با گامهای بلند از کوه بالا رفت؛ وقتی به قلّه رسید در آنجا دست به دعا برداشت و با خدای خود زمزمه کرد: «ای خدای آسمانها! ای آفریدگار کوهها و دریاها! ای توانایی که به ما توانایی بخشیدهای! مرا یاری کن تا سرزمین ایران را از دست دشمنان رها کنم».
آن گاه از بالای قلّه به دشتهای سبز و رودهای آبی نگریست. صدای مردم از همه جا به گوش میرسید. آرش نام خدا را بر زبان آورد و باهمهٔ توان، کمان را کشید. تیر همچون پرندهای تیز بال، پرواز کرد؛ از بامداد تا نیم روز در پرواز بود؛ از کوه و درّه و دشت گذشت و در کنار رود جیحون بر تنهٔ درخت گردویی که در جهان از آن تناورتر و بلندتر نبود، نشست و آنجا مرز ایران و توران شد.
مردم از پیر و جوان به سمت قلّه حرکت کردند. آرش، بیجان بر تخته سنگی افتاده بود. آری، آری، جان خود در تیر کرد آرش کار صدها، صدهزاران تیغهٔ شمشیر کرد آرش
درست و نادرست (صفحهٔ 58 کتاب درسی)
۱- آرش برای پرتاب تیر در دشتی سرسبز ایستاد. نادرست ۲-ایرانیان در برابر سپاه توران مقاومت میکردند. درست ۳-تورانیان پیشنهاد کردند که پهلوانی ایرانی تیری به سوی غرب پرتاب کند. نادرست
درک مطلب(صفحهٔ 58 کتاب درسی)
۱-چرا ایرانیان پیشنهاد تورانیان را پذیرفتند؟ زیرا ایرانیان از جنگیدن خسته شده بودند و فکر میکردند با پذیرفتن این تصمیم میتوانند ایران را نجات دهند. ۲-منظور از «مرز را پرواز تیری میدهد سامان»چیست؟ منظور این است که سر نوشت و آیندهٔ کشور با پرتاپ یک تیر باید معلوم شود. ۳-چرا آرش پس از پرتاب تیر جان داد؟ زیرا با تمام وجود این کار را کرد و تمام نیرو و توانش را برای پرتاپ تیر از دست داد. در نتیجه نتوانست این فشار زیاد را تحمل کند و جان سپارد.
دانش زبانی(صفحهٔ 58 کتاب درسی)
جملههای زیر را بخوانید: -مادران، دعا میکردند. - پیرمردان، اشک میریختند. - کودکان، آرش کمانگیر را نگاه میکردند. - آرش از کوه بالا رفت. - آرش، نام خدا را بر زبان آورد.
جمله از یک یا چند کلمه تشکیل میشود و پیام کاملی را به شنونده انتقال میدهد.
تصویرخوانی و صندلی صمیمیت (صفحهٔ 59 کتاب درسی)
۱-نگاه کردن به تصویر: تصویر را با دقّت ببینید و به جزئیات آن توجّه کنید. ۲-تفكّر: برای فهمیدن معنی تصویر، فکر کنید و مطالبی را که از تصویر برداشت کردهاید در ذهن خود مرور کنید. ۳-گفتار: هر وقت آماده شدید، رويِ صندلی معلّم بنشینید و دربارهٔ برداشت خود از تصویر برای دوستانتان صحبت کنید.
بخوان و حفظ کن
باران
باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان میخورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگلهای گیلان کودکی ده ساله بودم شاد و خرم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه میدویدم همچو آهو میپریدم از سر جو
دور میگشتم ز خانه میشنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستانهای نهانی رازهای زندگانی برق چو شمشیر برّان پاره میکرد ابرها را تندر دیوانه، غُرّان مشت میزد ابرها را جنگل از باد گریزان چرخها میزد چو دریا دانههای گرد باران پهن میگشتند هر جا سبزه در زیر درختان توی این دریای جوشان جنگل وارونه پیدا
بس گوارا بود باران! به! چه زیبا بود باران! میشنیدم اندر این گوهرفشانی رازهای جاودانی پندهای آسمانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی، خواه تیره، خواه روشن، هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا!
گلچین گیلانی
آموزش لحن درس ششم فارسی چهارم ابتدایی آرش کمانگیر
لحن متن درس ششم از نوع روایی حماسی می باشد.
این متن دارای آهنگی نرم و گاهی کوبنده و حماسی است،
به گونه ای که شنونده یا از آن پند می گیرد و یا تحتتأثیر آن قرار می گیرد.
این متن در بردارندهٔ مفهوم میهن دوستی است که مثل یک قصّه سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.
بنابراین باید از شخصیّت های متن، فضا و سایر عناصر، کمک گرفت تا لحن، شکل درستی به خود بگیرد.
بهتر است علائم نگارشی را رعایت کرد تا تأثیر کلام بیشتر شود؛
سکون ها و سکوت ها نیز این تأثیر را دوچندان می کند.
دانش زبانی درس ششم فارسی چهارم ابتدایی آرش کمانگیر
در ادامهٔ بحث دانش زبانی درس چهارم، در این درس نیز مجدداً دربارهٔ جمله آموزش داده می شود.
در درس چهار ملاک معرفی، بیشتر معنایی و کاربردی بود اما در این درس به لحاظ ساختاری و صوری نیز به دانش آموزان این آگاهی داده می شود که جمله از کنار هم قرار گرفتن کلمات تشکیل می شود.
تذکر: از دادن تمرین های شمارش تعداد جمله به دانش آموزان جداً خودداری کنید.
بخوان و حفظ کن درس ششم فارسی چهارم ابتدایی آرش کمانگیر
شعر باران وزن خوب و مصراع های کوتاه دارد و در کنار تکرارها و به کارگیری قافیه های تقریباً آزاد، شعری مناسب کودکان است
لحن عمومی حاکم بر فضای این شعر، لحن شاد و نشاط انگیز روایی به شیوهٔ بیان خاطره است که سه چهارم آغاز شعر راشامل می شود.
در ادامه از شیوهٔ بیان توصیفی برای توصیف تفریحات کودکانه همراه با لطافت و لذت ناشی از یادآوری آنها بهره می گیرد.
در قسمت توصیفی این شعر، شاعر اوج و فرودی بسیار زیبا را به نمایشگذاشته است؛
ابتدا با توصیف لذت های حضور در جنگل و آغاز باران کار راشروع کرده، سپس با به تصویر کشیدن قدرت رعد و برق و باد مخاطب را به اوج هیجان رسانده است
پس از آن دوباره با وصف قطرات باران و جمع شدن آب درمیان سبزه ها و مشاهدهٔ جنگل در آب، از نقطهٔ اوج به فرود می رسد و در پایاناین تنشرا به آرامش محض بدل می کند تا جایی که سکوتی همراه با لذّت و تخیّل را در پی دارد.
معلّم از یکی از دانش آموزان می خواهد از هر قسمت درس که دوست دارد،به دوست خود املا بگوید،
البته املا نباید از یک بند بیشتر باشد.
دانش آموز دیگرشروع به نوشتن می کند.
وقتی بخش اول املا گفتن به پایان رسید دانش آموزی که املامی نوشت،
حالا گویندهٔ املا شده و دوستش شروع به نوشتن می کند.
پس از پایان یافتن این بخش معلّم از دو دانش آموز دیگر می خواهد که پای تخته آمده و املای دوستان خود را تصحیح کنند.
درس ششم نوشتاری چهارم ابتدایی
درس ششم نوشتاری چهارم ابتدایی
فعّالیت های نوشتاری 2: املا
انجام فعّالیت های کتاب نوشتاری در کلاس مورد تأکید می باشد. باید عملکرد دانش آموزان از جانب معلّم مورد بررسی قرار بگیرد
و حتماً پس از تصحیح مطالب بازخورد کتبی هر چند کوتاه، گوشهٔ صفحات درج شود تا اولیا و دانش آموزان در جریان نقاط قوت و ضعف قرار بگیرند.
فعّالیت های نوشتاری 4: درک متن
یکی از ابزارهای صوری انسجام گزاره های متن«حروف ربط »هستند.
هوشیارکردن دانش آموزان نسبت به این حروف و نوع کاربرد آنها در متن به افزایش درک متن کمک می کند
فعّالیت های نوشتاری 5: نگارش
موضوع آموزش این درس، نوشتن بند روایتیاست.
دانش آموزان ابتدا بند نمونه را می خوانند و تحلیل می کنند.
مقایسه این بند با بند توصیفی درس قبل، روش مناسبی است برای اینکه تفاوت های بند توصیفی و روایتی برای دانش آموزان مشخص شود؛
البته مقایسه و تشخیص تفاوت ها به صورت کار گروهی انجام شود و دانش آموزان خود ویژگی های هر دو نوع بند را در کنار هم قرار داده، تحلیل کنند.
در بندهای روایتی توجّه به چند مطلب اهمیت دارد:
زاویۀ دید که نویسنده، مطلب را به صورت اوّل شخص بیاورد یا سوم شخص؛ معمولاً دانش آموزان در نوشته های خود اوّل شخص را ترجیح می دهند.
نوع لحن نوشته که نویسنده باید آن را انتخاب کند و در کل نوشته رعایت کند.
لحن نوشته می تواند دوستانه باشد یا خیلی رسمی، حتی گفتاری باشد یا نوشتاری.
توالی و ترتیب مطالب که یکی پس از دیگری بیان شود.
زمان افعال که باید در کل نوشته ارتباط منطقی داشته باشند.
روزی بود و روزگاری. در شهری، بازرگان ثروتمندی بود که طوطی زیبا و شیرین زبانی داشت. او هر روز با طوطی، سخن میگفت و از صحبتهایش لذّت میبرد.
بازرگان، روزی تصمیم گرفت به هندوستان سفر کند. اوهر بار که به سفری میرفت برای دوستان و غلامانش هدیهای میآورد.
بازرگان، طوطی خود را بسیار دوست میداشت و در این فکر بود که برای او هم سوغاتی گرانبها بیاورد؛ امّا نمیدانست چه بخرد که طوطی را خوشحال کند؛ پس...
گفت طوطی را «چه خواهی ارمغان
کارمت از خطّهٔ هندونستان؟»
گفت آن طوطی که «آنجا طوطیان
چون ببینی، کن ز حال ما بیان
کان فلان طوطی که مشتاق شماست
از قضای آسمان در حبس ماست!»
طوطی ادامه داد: «ای بازرگان مهربان و ای دوست هم زبان، سلام مرا به طوطیان هندوستان برسان. از آنجا چارهٔ گرفتاری مرا بخواه و بگو؛ چرا یادی از این دوست اسیر و دلتنگ خود نمیکنند».
اوهم قول داد که سلام و پیغامش را به طوطیان هندوستان برساند.
بازرگان، پس از چند شبانه روز به هندوستان رسید. در آنجا چشمش به دستهای از طوطیان افتاد. سلام و پیغام طوطیاش را به آنها داد. طوطیها که پی در پی حرف میزدند و شادی میکردند، باشنیدن حرفهای بازرگان لحظهای ساکت ماندند. بازرگان، چشمش به طوطیها بود که ناگهان دید یکی از آنها به خود لرزید و از بالای درخت افتاد و مرد.
بازرگان از دیدن آن صحنه، شگفت زده شد. دلش برای آن طوطی سوخت و از گفته خود پشیمان شد؛ با خودش گفت:
این، چرا کردم؟ چرا دادم پیام؟
سوختم بیچاره را زین گفت خام!
او وقتی تجارتش را در هندوستان تمام کرد به سوی سرزمین خود به راه افتاد و به خانهٔ خویش بازگشت.
کرد بازرگان تجارت را تمام
باز آمد سوی منزل، شادکام
هر غلامی را بیاورد ارمغان
هر کنیزک را ببخشید او نشان
گفت طوطی:«ارمغان بنده کو؟
آنچه گفتی و آنچه دیدی، بازگو!»
بازرگان، سکوت کرد؛ نمیدانست چگونه، موضوع مردن آن طوطی را به او بگوید». طوطی که او را ساکت دید، پرسید: «ای خواجه، چه شد؟ به من بگو». بازرگان با شرمندگی، سرش را بلند کرد و....
گفت: «گفتم آن شکایتهای تو
با گروهی طوطیان، همتای تو
آن یکی ز دردت بوی برد
زهرهاش بدرید و لرزید و بمرد!»
بازرگان وقتی همه چیز را برای طوطیاش بازگفت، طوطی لحظهای کوتاه، سر به زیر انداخت و به فکر فرو رفت. بازرگان، پیش رفت تا او را دلداری دهد که ناگهان دید طوطیاش، درست مثل همان طوطی هندوستان، شروع به لرزیدن کرد، لحظهای بعد، افتاد و مرد.
بازرگان که دید طوطی شیرین زبان و شکر سخن او از دست رفته است برسر و سینه زنان، شروع به گریستن کرد؛ امّا وقتی دریافت که دیگر گریه و زاری، فایده ندارد، طوطی را از قفس بیرون آورد و از پنجرهٔ خانه به باغ انداخت؛ ولی طوطی بر زمین نیفتاد، بلکه شروع به پرواز کرد و روی درختی نشست.
بازرگان از این کار طوطی، تعجب کرد؛ امّا طوطی که حالا از بند قفس آزاد شده بود با خوشحالی گفت: «ای خواجه، دوست من در هندوستان با آن کار خود، راه رهایی را به من آموخت».
بازنویسی شده از کتاب «مثنوی معنوی» مولوی
معنی شعر رهایی از قفس
معنی گفت طوطی را چه خواهی ارمغان کارمت از خطه ی هندوستان
معنی: به طوطی گفت : سوغاتی چه میخواهی که از سرزمین هندوستان برایت بیاورم
معنی گفت آن طوطی که آن جا طوطیان چون ببینی ، کن زحال ما بیان
معنی: طوطی گفت :زمانی که آن جا طوطی های دیگر را دیدی وضعیت من را برای آن ها بگو
معنی کان فالن طوطی که مشتاق شماست از قضای آسمان در حبس ماست
معنی: بگو که فالن طوطی که آرزوی دیدار شما را دارد از سرنوشت و تقدیر بد در اسارت ما است
معنی این چرا کردم ، چرا دادم پیام سوختم بیچاره را زین گفت خام
معنی: این چه کاری بود کردم ، چرا این پیغام را دادم با این سخن بیهوده و ناپخته باعث مرگ آن بیچاره شدم
معنی کرد بازرگان تجارت را تمام باز آمد سوی منزل شادکام
معنی: بازرگان تجارت را به پایان رساند خوشحال به سوی منزل بازگشت
معنی هر غالمی را بیاورد ارمغان هر کنیزک را ببخشید او نشان
معنی: به هر خدمتکاری و نوکری یک سوغاتی داد به هر خدمتکاری هدیه ای بخشید
معنی گفت طوطی ارمغان بنده کو آنچه گفتی آنچه دیدی باز گو
معنی: طوطی گفت پس سوغاتی من کو هر چی گفتی و دیدی را برایم تعریف کن
معنی گفت گفتم آن شکایت های تو با گروهی طوطیان ، همتای تو
معنی: بازرگان گفت درد دل و شکایت های تو را برای چند تا طوطی مثل خودت گفتم
معنی آن یکی طوطی ، ز دردت بوی برد زهره اش بدرید و لرزید و بمرد
معنی: یکی از طوطی ها دردت را فهمید ترسید و لرزید و مرد
درست و نادرست (صفحهٔ 46 کتاب درسی)
۱-سوغاتی بازرگان برای طوطی، آزادی از قفس بود. درست ۲-طوطیها از شنیدن حرفهای بازرگان شادی کردند. نادرست
درک مطلب(صفحهٔ 47کتاب درسی)
۱-چرا طوطی از بازرگان خواست از احوالش برای دوستانش بگوید؟ تا دوستانش بتوانند راهی برای آزادی او پیدا کنند. ۲-چه رابطهای بین رفتار طوطی در هندوستان و رفتار طوطی بازرگان بود؟ طوطی هندی با رفتارش به طوطی بازرگان نجات یافتن از قفس را آموخت. ۳-مهمترین ویژگی طوطی داستان چیست؟ از متن دو دلیل بیاورید. باهوشی و نکته سنجی طوطی 1- این که از بازرگان خواست تا به طوطیهایی که آزاد بودند پیغام برساند. 2- به خوبی منظور طوطی هندی را درک کرد.
واژه آموزی(صفحهٔ 47 کتاب درسی)
- کارنامه، نوشتهای است که نتیجهٔ کارهای هر فرد در آن میآید. - شناسنامه، نوشتهای است که اطّلاعات شخصی هر فرد در آن میآید. - کتابنامه، نوشتهای است که مشخّصات کتابها در آن میآید. حالا شما بگویید: -روزنامه، ................. -تشویق نامه، ..............
نمایش (صفحهٔ 47 کتاب درسی)
داستان این درس را به صورت نمایش در کلاس اجرا کنید.
بخوان و بیندیش
قدم یازدهم
یکی بود، یکی نبود؛ به جز خدا کسی نبود. زیر گنبد کبود، یک روز صبح زود، یک شیر بزرگ، یک بچّهٔ کوچک به دنیا آورد. کجا؟ توی یک جنگل پر درخت؟ نه! توی یک غار بزرگ؟ نه! او بچّهاش را توی یک قفس در یک باغوحش، توی یک شهر شلوغ به دنیا آورد.
چند روز گذشت. شیر کوچولو کمی بزرگتر شد. او هر روز شیر مادرش را میخورد. با دُم او بازی میکرد؛ از سر و کولش بالا میرفت؛ گاهی هم توی قفس راه میرفت. از اوّل قفس تا آخر آن فقط ده قدم بود. شیر کوچولو وقتی ده قدم جلو میرفت، سرش میخورد به میلههای قفس و دَنگ صدا میکرد و درد میگرفت.
شیر کوچولو خیلی زود یاد گرفت که بعد از قدم دهم دیگر جلو نرود؛ وقتی ده قدم میرفت، مینشست و دست و صورتش را میلیسید.
نگهبان باغوحش هر روز میآمد و درِ قفس را باز میکرد؛ برای مادرِ شیر کوچولو آب و غذا میگذاشت؛ بعد هم در قفس را میبست و میرفت.
یک روز نگهبان باغوحش یادش رفت در قفس را ببندد. در باز ماند و شیر کوچولو از لای در بیرون را تماشا کرد؛ بعد پایش را از قفس بیرون گذاشت و راه افتاد؛ ده قدم رفت؛ رسید به باغچهای که یک بوتهٔ بزرگ گل یاس در آن بود.
شیر کوچولو جلوتر نرفت. او ده قدم برداشته بود؛ خیال میکرد اگر قدم یازدهم را بردارد، سرش میخورد به میلههای قفس و دنگ صدا میکند. زیر بوتهٔ گل یاس نشست. برایش خیلی عجیب بود؛ چون همیشه ده قدم که میرفت، می رسید به میلههای قفس؛ ولی حالا زیر یک بوتهٔ یاس پر از گل نشسته بود؛ جایی که هیچ کس او را نمیدید؛ هر چه فکر کرد، چیزی نفهمید. آن وقت سرش را روی دستهایش گذاشت و خوابید.
از آن طرف، نگهبان باغوحش یک دفعه یادش آمد که درِ قفس شیرها را نبسته است؛ فهمید که چه دسته گلی به آب داده است.
مأمورهای باغوحش همه جا را گشتند، ولی شیر کوچولو را پیدا نکردند؛ فکر کردند حتماً از باغوحش بیرون رفته است. آن وقت گم شدن شیر کوچولو را از رادیو به مردم شهر خبر دادند.
مردم وقتی شنیدند، گفتند:«چه خوب شد! حالا شیر کوچولو میفهمد که دنیا خیلیبزرگتر از قفس کوچک اوست».
مأمورهای باغوحش، پلیس را هم خبر کردند. آنها همه جای شهر را دنبال شیر کوچولو گشتند؛ امّا او را پیدا نکردند.
شیر کوچولو از این ماجراها بیخبر بود؛ چون قدم یازدهمی را بر نداشته بود. او زیر بوتهٔ گل یاس خوابِ خواب بود.
مأمورهای باغوحش و پلیس، همه جای شهر را گشتند؛ امّا شیر کوچولو را پیدا نکردند. آن وقت باز هم از رادیو به مردم شهر خبر دادند که شیر فراری در شهر نیست؛ حتماً به کوه رفته است!
مردم از شنیدن این خبر خوشحال شدند و گفتند: «دیگر از این بهتر نمیشود. حالا شیرکوچولو میفهمد که کوه چیست و آسمان چقدر بلند است و دنیا چقدر بزرگتر و قشنگتر ازقفس ده قدمی اوست».
امّا شیر کوچولو هیچ کدام از اینها را نفهمیده بود؛ چون هنوز قدم یازدهم را برنداشته بود. او زیر بوتهٔ گلِ یاس خوابِ خوابِ خواب بود.
همان موقع، نگهبان باغوحش یادش افتاد که وقت غذا دادن به شیرهاست؛ درِ قفس را باز کرد و غذای شیرها را توی قفس گذاشت. شیر کوچولو بوی غذا را حس کرد؛ از خواب بیدار شد. چشمهای خوابآلودش را مالید؛ بعد، ده قدم دوید و از لای درِ قفس که باز بود، برگشت توی قفس؛ پرید سرِ ظرف غذا و شروع به خوردن کرد.
نگهبان باغوحش تا او را دید از خوشحالی فریاد کشید؛ بالا و پایین پرید و همه را خبر کرد. چند دقیقه بعد از رادیو به مردم خبر دادند که شیر کوچولو به قفس خودش برگشته است. مردم شهر تا این خبر را شنیدند با غصّه گفتند:«چه بد شد! شیر کوچولو نفهمید که دنیا چقدر بزرگ و قشنگ است!»
حالا سالهای سال از این اتّفاق گذشته است. بچّه شیر بزرگ شده است و خودش چند تا بچّه دارد؛ امّا هنوز هم نمیداند اگر آن روز قدم یازدهم را بر میداشت، سرش به میلهٔ قفس نمیخورد. هنوز هم نمیداند اگر قدم دوازدهم و بعد قدمهای دیگر را بر میداشت، میتوانست تا کجا برود و چه چیزها ببیند.
این روزها بچّههای او هم قدمهایشان را میشمارند. قفسشان بیشتر از ده قدم نیست. یکی از آنها همیشه سعی میکند سرش را از لای میلههای قفس بیرون بیاورد. شاید او یک روز از قفس بیرون بیاید و ده قدم، یازده قدم، صد قدم و هزار قدم جلو برود. شاید بچّههایش را توی کوه به دنیا بیاورد.
سوسن طاقدیس
درک و دریافت(صفحهٔ 51 کتاب درسی)
۱-شیر کوچولو برای اینکه سرش به میلههای قفس نخورد، چه میکرد؟ قدمهایش را میشمرد وقتی به ده قدم میرسید میاستاد. ۲-چرا دیدن بوتهٔ یاس برای شیر کوچولو عجیب بود؟ چون او پس از قدم دهم هیچ گاه به بوتهٔ گل یاس نمیرسید برای اولین بار بود که بوتهٔ یاس را میدید. ۳-چرا شیر کوچولو به قفس برگشت؟ زیرا مثل همیشه و طبق عادت شروع به شمردن قدمهایش کرد و از همان مسیری که آمده بود با قدم دهم وارد قفس شد. ۴-آیا شناختن کوه و آسمان با برداشتن قدم یازدهم ارتباطی داشت؟ بله. زیرا اگر شیر کوچولو قدم یازدهم را برمیداشت سرش به میله نمیخورد و به راهش ادامه میداد و با محیطش آشنا میشد. ۵-اگر به جای شیر کوچولو بودید، چه میکردید؟ حتما راهم را ادامه میدادم و قدم یازدهم را نیز بر میداشتم و پیش میرفتم. ۶-مَثَلی را که در متن داستان قدم یازدهم بود، پیدا کنید و در مورد مفهوم آن در گروه گفتوگو کنید. «چه دسته گلی به آب داده است؟» یعنی چه کار اشتباهی انجام داده است؟ یا چیزی را خراب کرده است؟
مَثَل
خواجهای دو خدمتکار داشت که به یک نفر، ماهی پنجاه تومان و به دیگری ماهیصد تومان دستمزد میداد. روزی آن که پنجاه تومان میگرفت از خواجه پرسید: «علّت اینکه به من پنجاه تومان میدهی، امّا به همکارم صد تومان، چیست؟ کار ما که یکی است!»
اتّفاقاً زمانی که خدمتکار از او این سؤال را پرسید، صدای زنگ کاروانی از پشت خانه برخاست. خواجه به او گفت: «اوّل برو و ببین این چه صدایی است؛ وقتی برگشتی دلیل کارمرا به تو میگویم».
خدمتکار رفت و برگشت و گفت: «قافلهای عبور میکند و این زنگ شتران آن است».
خواجه گفت: «بسیار خوب! این پاسخ تو بود؛ حالا همکارت را میفرستم تا ببینم او چهجوابی میآورد».
وقتی خدمتکار دوم برگشت، گفت: «کاروانی با صد نفر شتر و سی و پنج رأس قاطر درحال عبور است که بار آنها پارچه است و از اصفهان به طرف شیراز میروند.»
خواجه، رو به خدمتکار اوّل کرد و گفت: ببین! پاسخ تو با پاسخ او چقدر متفاوت است! به همین سبب، دستمزدتان هم تفاوت دارد. مگر نشنیدهای که میگویند: «هیچ ارزانی بیعلت نیست و هیچ گرانی بیحکمت»
معنی برخی جمله های مهم:چه دسته گل به آب دادن است:کنایه از ،چه اشتباه بزرگی را انجام داده است.
)این مثل ،برای کسانی به کار میرود که اشتباه کرده باشند.( پیام درس:
برای اینکه میل به آزادی داشته باشیم و دنیای زیبایی را تجربه کنیم و به موفقیت بهتری برسیم باید جرات و جسارت بیشتری داشته باشیم و تلاش بیشتری بکنیم تا از دنیا بهره ی بهتری ببریم.آن هایی که به عظمت و بزرگی رسیده اند سختی ها را بیشتر تحمل کرده اند و تلاش و کوشش زیادی انجام داده اند.
تاریخ ادبیات:
سوسن طاقدیس از نویسندگان کتاب کودک است که در سال ۱۳۳۸ در شیراز متولد شد.او قصه گویی را قبل از سن مدرسه برای کودکان هم سال خود آغاز کرد.علاقه به گفتن و نوشتن در او ادامه یافت.کلاس انشا بهترین ساعات زندگی او بود.بهترین اثر او)قدم یازدهم(است که در سال ۱۳۸۴ برنده ی جایزه ی کتاب شد.از دیگر آثار او می توان به) شما یک دماغ زرد ندیدید؟(اشاره کرد که توانست برگزیده ی جایزه ی پروین اعتصامی شود.
مثل:
نوع نثر:ساده و روان
معنی واژه ها:
خدمتکار:آن که در خانه ی کسی کار کند
دستمزد:حقوق علت:دلیل،سبب
قافله:کاروان
نفر:در این درس واحد شمارش شتر است
راس:در این درس واحد شمارش چهارپایان است
قاطر:حیوانی است که از ترکیب اسب و خر به وجود می آید بی علت:بدون دلیل
بی حکمت:بدون دلیل خردمندانه
پیام درس:
ارزش هر کس به توانایی،علم و خرد او است.هر کس که تواناتر و باهوش تر باشد از امکانات بهتر و بیشتری بهره میبرد و برعکس کسی که توانایی کنتری داشته وضعیت نامطلوبی دارد همانطور که گفته اند”:هیچ ارزانی بی علت نیست و هیچ گرانی بی حکمت”
واژه آموزی:
در آغاز به معنی واژه ی”نامه”نگاه کنید:
به مطالبی که برای کسی یا سازمانی بر روی کاغذ و مانند آن نوشته می شود و معمولا داخل پاکت قرار می گیرد و به وسیله ی پست به دست گیرنده می رسد نامه می گویند.
در دستور زبان فارسی گاهی برای ساختن یک واژه ی مرکب)واژه ای که بیش از یک کلمه دارد( از کلمه” نامه”استفاده می شود.
مانند:
شناس نامه)شناس+نامه(نوشته ای که اطلاعات شخصی هر فرد در آن می آید.
سفارش نامه)سفارش+نامه(نوشته ای که در آن از شخصی برای دیگری درخواست انجام کاری می شود
1 آشنایی دانش آموزان با تفکّر خلّق و کاربرد آن در زندگی
2 معرفی مولوی و آثار وی به دانش آموزان
3 گسترش واژگان با استفاده از فرایند ترکیب
4 تقویت مهار تهای زبان آموزی با طرّاحی نمایش
5 آموزش بهره گیری از آرایهٔ تشبیه (به طور غیرمستقیم) در نوشتن بند توصیفی
6 پرورش سواد دیداری و بهره گیری از آن در بند توصیفی
7 تقویت مهارت درک متن
واژه آموزی درس پنجم فارسی چهارم ابتدایی رهایی از قفس
یکی از فرایندهای پر بسامد واژه سازی در زبان فارسی فرایند ترکیب است.
در این درس ترکیب اسم یا بن فعل آمده است.
کلمات مرکب که بر اثر فرایندترکیب حاصل می شوند،
کلماتی هستند که اجزای آنها به تنهایی معنی مستقل دارند
و پساز ساخت ترکیب و شکل گیری واژهٔ جدید، معنای تازه ای می دهند.
مثال
اسم + اسم مانند کتاب نامه
بن +فعل اسم مانند شناسنامه
بازی از جمله فعّالیت هایی است که در برنامهٔ درسی زبان آموزی مورد تأکید است؛
زیرا دانش آموزان در بازی به ارتقای درک شنوایی و رشد و پرورش قوهٔ بیان، دست می یابند و یاد می گیرند که با یکدیگر فکر کنند و به افکار خود سامان بدهند و به حلّ مسائل با مشارکت یکدیگر برآیند.
در پایهٔ چهارم، بازی های زبانی همراه با تحرّک و نشاط موردنظر است.
تدریس کلمات مرکبدر قالب بازی نیز به یادگیری آسان آن می انجامد
تمرین خواندن درس پنجم فارسی چهارم ابتدایی رهایی از قفس
تمرین خواندن مانند دروس گذشته انجام شود.
درست، شمرده، رسا و با لحن مناسب خواندن، مثل همهٔ دروس مورد توجّه و دقّت قرار گیرد.
در این درس«جمله خوانی»پیشنهاد می شود.
دانش آموزان به ترتیبی که نشسته اند، خواندن را آغاز می کنند.
هر دانش آموز یک جمله می خواند و جملهٔ بعدی توسط دانش آموز دیگر خوانده می شود این کار ادامه پیدا می کند تا متن به پایان برسد.
این روش خواندن، مورد علاقه دانش آموزان است.
مراحل خواندن به اختصار، در نمودار زیر بعد نشان داده شده است:
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های درس چهارم فارسی چهارم ارزش علم
اهداف درس چهارم فارسی چهارم ابتدایی ارزش علم
1 آشنایی با ارزش علم و کاربردهای آن در زندگی
٢ آشنایی با بند توصیفی
3 آشنایی با نقش جمله در انتقال پیام و ارتباطات بین فردی
4 افزایش قدرت درک متن
5 آشنایی با مفهوم و کاربرد علم و تفکّر در زندگی
6 آشنایی با لحن خواندن واژه در فعّالیت روان خوانی
7 ایجاد نگرش مثبت نسبت به موضوع دانش اندوزی و تفکّر
8 تقویت مهارت خوب دیدن
روش تدریس درس چهارم فارسی چهارم ابتدایی ارزش علم
بارش فکری، بحث گروهی، دریافت مفهوم، سخنرانی
روش سخنرانی: بعضی از روش ها مانند سخنرانی سابقهٔ تاریخی دارند
امّا از آنجایی که هنوز در اغلب نظام های جهانی آموزش و پرورش متداول هستند و با روش های کاملاً جدید در هم آمیخته اند جزو رو ش های نوین به حساب می آیند.
در این روش از بیان شفاهی برای توضیح و تفهیم مطالب استفاده می شود.
نحوهٔ توضیح دادن مطالب، نحوهٔ سخن گفتن، تحرّک و جنب و جوش، طرح سؤال و یادداشت برداری عوامل مؤثر در کاربرد این روش می باشند.
علاوه بر معلّم سخنرانان می توانند دانش آموزانی باشند که به صورت داوطلبانه به ارائهٔ مطلب به روش سخنرانی می پردازند و بقیه دانش آموزان گوش فرا می دهند.
درزمانهای قدیم، حکیمی قصد سفر کرد؛ کنار دریا رفت و سوار کشتی شد. خیلی زود کشتی با بادبانهای برافراشته، حرکت کرد.
کشتی، چند روزی به راه خود ادامه داد. در این مدت، حکیم آرام و شادمان بود و به زندگی و مردمان فکر میکرد.
روزی، کشتی گرفتار توفان شد. موجهای دریا یکی بعد از دیگری از راه میرسیدند و خود را به کشتی میکوبیدند. ناخدا هرچه کرد، نتوانست کشتی را از میان امواج نجات دهد. چیزی نگذشت که کشتی چند نکه شد و مسافران در میان امواج گرفتار شدند. حکیم هم به تخته پارهای چسبید و دل به خدا سپرد تا چه پیش آید. ساعتی در این حال بود که از هوش رفت.
وقتی چشم باز کرد، خود را در ساحلی دور، تنها دید. حکیم فهمید که از بلای توفان نجات یافته است و باید برای زنده ماندن خود چارهای بیندیشد؛ درحالی که هیچ چیز نداشت و آنچه را با خود آورده بود در توفان دریا از دست داده بود.
حکیم، کم کم به خود آمد و چون به خواندن و نوشتن، بسیار علاقه داشت روی ماسههای نرم کنار دریا مینوشت.
مردی ماهیگیر، حکیم را دید و از کار او تعجب کرد؛ وقتی به شهر بازگشت، دربارهٔ حکیم با دیگران صحبت کرد.
خبر، خیلی زود درمیان مردم شهر پخش شد و به گوش امیر رسید. کوچک و بزرگ به دیدن حکیم آمدند. امیر شهر از او پرسید: «تومرد دانایی هستی. اینجا چه میکنی؟ چرا این سخنان را روی زمین مینویسی؟»
حکیم پاسخ داد:«سفر میکردم. کشتی، گرفتار توفان شد و هرچه داشتم، توفان با خود برد».
امیرگفت:«ما به دانش و آگاهی تو نیاز داریم. حاضری به جوانان ما چیزی بیاموزی؟»
حکیم گفت: «اگر جایی برای این کار، آماده کنید، حاضرم».
امیر، فرمان داد تا هرچه مرد دانا میخواهد، برایش آماده کنند.
چند روز بعد، حکیم در آن شهر، سرگرم تعلیم جوانان شد و روز به روز بر شهرت و نیکنامی وی افزوده میشد.
ماهها گذشت. روزی امیر شهر، نزد حکیم رفت و گفت: «ای مرد دانا! هرچه میدانستی به جوانان ما آموختی. اکنون چیزی هم به من بیاموز!»
حکیم، قلمش را تراشید و در جوهر زد و نوشت: «بیاموزید، آنچه را آموختنی است. به دست آورید، آنچه را ماندنی است. سرمایهای با خود داشته باشید که اگر در دریا هم کشتی شما غرق شد و به تخته پارهای چسبیدید یا در شهری دور افتاده گم شدید، آن را از دست ندهید!»
محمّد میرکیانی، با تغییر
درست و نادرست (صفحهٔ 40 کتاب درسی)
۱- حکیم برای اندوختن دانش به سفر رفت. نادرست
۲- کشتی بر اثر برخورد به صخره چند تكّه شد. نادرست
۳- علم و دانش سرمایهای است که هیچ گاه از بین نمیرود. درست
درک مطلب (صفحهٔ 40 کتاب درسی)
۱- اتّفاقهای مهمّی را که در طول سفر برای حکیم پیش آمد به ترتیب بیان کنید. گرفتار توفان شد، در دریا سرگردان بود و بیهوش شد، روی ساحل به هوش آمد، مردی ماهیگیر او را دید، کوچک و بزرگ به دیدنش آمدند، به جوانان درس آموخت.
۲- حکیم برای زنده ماندن خود چه چارهای اندیشید؟ روی ماسهها شروع به نوشتن کرد.
۳- منظور حکیم از اینکه گفت :«به دست آورید، آنچه را ماندنی است» چیست؟ علم و دانش اندوختهای همیشگی است که در ذهن و دل انسان باقی میماند و باهیچ حادثهای از بین نمیرود.
دانش زبانی (صفحهٔ 40 کتاب درسی)
- گفتوگوی زیر را بخوانید:
ریحانه: دیروز، کی به خانه رسیدی؟
فاطمه: ساعت دوازده و نیم رسیدم.
ریحانه: کسی خانه بود؟
فاطمه: بله، خواهرم قبل از من به خانه آمده بود.
* حالا شما دربارهٔ موضوعی با هم صحبت کنید؛ به گفتوگوی خود دقّت کنید. شما برای انتقال هر مطلب، جملهای گفتهاید. چه مطالبی را با آن جملهها به دوستتان گفتهاید؟
هنگامی که افراد صحبت میکنند مطلبی را به شنوندهٔ خود انتقال میدهند. گوینده برای انتقال گفتههایش از جمله استفاده میکند.
روان خوانی
الف) به گفتوگوی «گوسفند مادر و برّهاش» گوش دهید. به لحن خواندن کلمههایی که مشخّص شدهاند، توجّه کنید.
گوسفندان، مشغول چَرا بودند. پسرک چوپان زیر درختی نشست و شروع به نی زدن کرد. در یک لحظه، برّهٔ سفید کوچولو از جلوی چشم مادرش دور شد. ناگهان گوسفند مادر از صدای برّه به خود آمد. برّه کوچولو کنار پرتگاه رفته بود. مادر با عجله پیش او رفت و گفت:
- به تو نگفتم که از من دور نشو؟
- گفتی.
- آفرین! مرحبا! این طوری به حرف مادرت گوش میکنی؟ پایت چه شده؟
- نفهمیدم چی شد که پایم پیچ خورد.
- درد میکند؟
- خیلی!
- عجب برّهٔ بازیگوشی هستی!
- من؟
ب) حالا شما متن را بخوانید و سعی کنید کلمهها را با لحن مناسب بخوانید. بهتر است سه دانش آموز انتخاب شوند: یک نفر بند اوّل را بخواند؛ نفر دیگر جملههای برّه کوچولو را بخواند و نفر آخر جملههای گوسفند مادر را بخواند.
دانش زبانی درس چهارم فارسی چهارم ابتدایی ارزش علم:
جمله، ظرفی است که مظروف آن معنا و پیامی است که گوینده می خواهد به شنونده منتقل کند.
جمله از نظر محتوا شامل خبری، پرسشی، تعجبی،امری می باشد.
همکاران محترم توجه داشته باشند هدف ما از معرفی جمله این نیست که دانش آموزان تعریفی از جمله حفظ کنند و بعد انواع آن را نام ببرند؛
بلکه هدف این است که آنها را نسبت به اجزای گفتار خود هوشیار کنیم.
نگارش درس چهارم چهارم ابتدایی
فعّالیت های نوشتاری2: املا
تمرین پرکردن جای خالی جمله ها با کلمات مناسب یکی از بهترین راه های توسعهٔ مهارت املانویسی برای دانش آموزان می باشد.
اگر دانش آموز از کلمهٔ هم معنای کلمهٔ متن درس استفاده کند و املای آن کلمه را صحیح بنویسد، از منظر ارزشیابی مورد قبول است.
مثال جمله کتاب: روزی، کشتی گرفتار توفان شد.
جملهٔ دانش آموز و تکمیل جای خالی: روزی کشتی گرفتار حادثه شد.
ارزشیابی از فعّالیت های درس می تواند در قالب آزمون های مداد کاغذی یا به صورت شفاهی انجام پذیرد.
آزمون مداد کاغذی انسجام ذهنی دانش آموز را در ارائهٔ مکتوب پاسخ ها و سطح یادگیری محک می زند.
فعّالیت های نوشتاری5: نگارش
در این درس نوشتنِ«بند توصیفی»آموزش داده می شود.وقتی صحبت از بند توصیفی می شود
در تصوّر برخی همکاران، بندی است که به لحاظ ادبی کاملاً غنی باشد و آرایه های ادبی در آن استفاده شده باشد.
این تصور درست نیست، بند توصیفی در سطح نخست آن بیان اجزای ظاهری چیزی است که نویسنده می خواهد توصیف کند.
در بالای صفحه، توصیفی از کتابخانهٔ مسجد ارائه شده است؛
در واقع همان چیزهایی که نویسنده دیده در نوشتهٔ خود به تصویر کشیده است.
شرط اوّل برای نوشتن بند توصیفی، خوب دیدن است که همواره در آموزش دروس مختلف از ابتدای کتاب مورد تأکید بوده است.
در این درس انتظار داریم دانش آموز مهارت خوب دیدن را تمرین کند و اجزای ظاهری چیزی را که می خواهد توصیف کند، در نوشتهٔ خود معرفی کند.
در آموزش جمله به دانش آموزان با نگاه دستوری وارد نشوید و سعی کنید در آنها از طریق کاربرد جمله در کلام«زبان آگاهی»ایجاد کنید
املای درس چهارم فارسی چهارم ابتدایی ارزش علم
املای دقّت و سرعت (رکوردی)
از جلسهٔ قبل به دانش آموزان نوع املا را توضیح داده و از آنها بخواهید برای املا آماده باشند.
تخته سیاه را به دو قسمت تقسیم کنید و از دو دانش آموز بخواهید پای تابلو آمده و هر یک قسمتی از تخته را دراختیار گیرند.
دانش آموزان باید از متن درس کلماتی که دارای ارزش املایی هستند و همچنین کلمات دیگر را با دقت مطالعه کرده و به خاطر بسپارند
تا زمانی که معلمّ آنها را برای نوشتن کلمات پای تابلو صدا می کند، آماده باشند.
با اعلام معلمّ، دو دانش آموز باید شروع به نوشتن کلمات روی تخته کنند و با اعلام پایان وقت توسط معلمّ دست از نوشتن بردارند.
هر دانش آموز که بتواند تعداد کلمات بیشتری را بدون اشتباه بنویسد، رکورد دار می باشد.
خواندن کلمات توسط دانش آموزان کلاس و تصحیح در فضایی از نشاط و هیجان صورت می پذیرد.
مردی یک کیسهٔ گندم بر پشت الاغش گذاشته بود و به آسیاب میبرد؛ در راه به قهوهخانهای رسید؛ الاغ را به درختی بست و به قهوهخانه رفت؛ وقتی بیرون آمد، الاغش نبود؛ درحالی که به دنبال الاغ میگشت، چشمش به پسری افتاد؛ از او پرسید:«الاغ مرا ندیدی؟»
پسر پرسید:«همان که چشم چپش کور بود؛ پای راستش میلنگید و بار گندم میبرد؟»
مرد، خوشحال شد و گفت: «نشانیهایش درست است. آن را کجا دیدی؟»
پسرجواب داد:«من، الاغی ندیدم».
مرد، خشمگین شد و پسررا پیش حاکم برد.
حاکم گفت: «پسرجان! اگر تو الاغ را ندیدهای، چطور نشانیهایش را دادی؟»
پسرگفت: «من فقط خوب نگاه کردم و به آنچه دیدم، کمی اندیشیدم. سرراهم رد پای الاغی را دیدم که جای پای راستش کمتر از جای پای چپش گود افتاده بود. فهمیدم پای راست الاغی که از اینجا گذشته لنگ بوده است. علفهای سمت راست جاده خورده شده بود؛ اما علفهای طرف چپ دست نخورده مانده بود. از اینجا فهمیدم که الاغ علفهای سمت چپ را ندیده است. به همین دلیل حدس زدم، چشم چپش کور بوده است. از دانههای گندمی هم که روی زمین ریخته بود، فهمیدم بارش گندم بوده است».
حاکم به هوش و فهم پسر آفرین گفت و مرد از او معذرت خواست.
درست و نادرست (صفحهٔ 32 کتاب درسی)
۱-مرد کیسهٔ گندم را به آسیاب میبُرد. درست ۲-چشم راست الاغ کور بود و پای چپش میلنگید. نادرست ۳-مرد از شنیدن نشانیهای درست پسر، تعجّب کرد. نادرست
درک مطلب(صفحهٔ 32 کتاب درسی)
۱-چرا مرد فکر کرد که پسر الاغش را دیده است؟ زیرا پسر به درستی نشانیهای الاغ را گفت. ۲-پسر دو ویژگی مهم داشت؛ با توجّه به متن درس، آنها را بگویید. خوب میدید و بسیار باهوش بود. ۳-چرا مرد از پسر عذرخواهی کرد؟ زیرا به اشتباه فکر کرده بود پسر الاغش را دزدیده است. ۴-آیا عنوان «راز نشانهها»برای این درس، مناسب است؟ چرا؟بله زیرا پسر توانست از روی نشانههایی که دیده بود الاغ گمشده را پیدا کند.
واژه آموزی(صفحهٔ 32 کتاب درسی)
جملههای زیر را بخوانید و به کلمههایی که مشخّص شده است، دقّت کنید. -هنگام چیدن گل، خار به دستش رفت. - نباید دیگران را خوار و کوچک بشماریم. - پس از بارندگی مقدار زیادی آب در حیاط جمع شد. - آب، مایهٔحیات است.
بعضی از کلمهها (مثلِ خورد و خُرد، خواست و خاست) مانند هم خوانده میشوند؛ امّا املا و معنی متفاوتی دارند. برای املای این گونه کلمهها، باید به معنی آنها در جمله توجّه کنیم.
قصّه گویی و صندلی صمیمیت
۱-شروع مناسب: قصّه گویی، گامهایی دارد، گام اوّل در قصّه گویی خوب شروع کردنِ قصّه است. ۲-انتخاب قصّه: یکی از قصّههایی را که قبلاً خواندهاید یا شنیدهاید، انتخاب کنید. ۳-تفكّر: قصّه را در ذهن خود مرور کنید. ۴-آغاز قصّه و گفتار: هر وقت آماده شدید، رويِ صندلی معلّم بنشینید و آن را برای دوستانتان تعریف کنید. برای شروع قصّه میتوانید از عبارتهای زیر استفاده کنید: - یکی بود، یکی نبود ........... - روزی بود و روزگاری ......... - بله دوستان خوبم در روزگاران قدیم
بخوان و حفظ کن
روباه و زاغ
زاغکی، قالب پنیری دید به دهان برگرفت و زود پرید بر درختی نشست در راهی که از آن میگذشت روباهی روبه پرفریب و حیلت ساز رفت پای درخت و کرد آواز گفت: به به! چقدر زیبایی! چه سری، چه دمی، عجب پایی! پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ نیست بالاتر از سیاهی رنگ گر خوش آواز بودی و خوش خوان نَبُدی بهتراز تو در مرغان زاغ میخواست قار قار کند تاکه آوازش آشکار کند طعمه افتاد چون دهان بگشود روبَهَک جَست و طعمه را برُبود
بازآفرینی از حبیب یغمایی
اهداف درس سوم فارسی چهارم ابتدایی راز نشانه ها
1 ترغیب به بهره گیری از نیروی تفکّر و تعقّل در زندگی
2 تقویت قدرت درک متن در دانش آموزان
3 آشنایی با کلمات هم آوا
4 تقویت مهارت گوش دادن و فن بیان
5 آشنایی با نقش جمله در رساندن پیام
6 تقویت مهارت درک مطلب و نوشتن دانش آموزان
7 آشنایی با چگونگی بیان آغاز قصّه
واژه آموزی (کلمات هم آوا) درس سوم فارسی چهارم ابتدایی راز نشانه ها
سال گذشته دانش آموزان با کلمات«هم نویسه»آشنا شدند؛ کلمات زیر هم نویسه هستند: چای را با شکر شیرین کرد.
شکر نعمت های بی شمار خداوند از عهدهٔ ما خارج است.
همچنین کلمات هم آوا هم نویسه یا چند معنایی را نیز قبلاً فراگرفته اند، کلمات زیر هم آوا هم نویسه هستند:
شیر به معنای نوشیدنی خوراکی، شیر با مفهوم حیوان وحشی، شیر به عنوان یک ابزار در این درس، کلمات هم آوا آموزش داده می شود،
اگرچه این کلمات، تلفّظ مشترک دارند اما به لحاظ معنا و املا متفاوت هستند؛ مثل خوار و خار، خواست وخاست.
آموزش این بخش سبب می شود دانش آموزان به هنگام نوشتن املا، متناسب با بافت متن و معنا، املای صحیح را بنویسند.
قصّه گویی و صندلی صمیمیت درس سوم فارسی چهارم ابتدایی راز نشانه ها
در کتاب فارسی سوم، مهارت سخن گفتن در قالبی هدفمند و فعّالیتی پویا گسترش یافته است.
در هشت درس اوّل کتاب فارسی سوم با هدف تقویت مهارت سخن گفتن طراحی شده بود.
در نگاه کن و بگوبه کمک تصویر، ذهن دانش آموز طبقه بندی می شد و به صورت منسجم سخن می گفت.
بعد از تمرین در این فعّالیت طی هشت درس، انتظار می رفت دانش آموز به سطحی از توانایی برسد که بدون تصویر هم سخن بگوید. لذا از درس نهم فعّالیت گردید.
مراد از صندلی صمیمیت، صندلی معلّم است که هر دانش آموز روی آن می نشیند و برای هم کلاسی هایش سخن می گوید.
نشستن دانش آموزان در جای معلّم، حسّ خوبی در آنها ایجاد می کند و سبب می شود
دانش آموز به لحاظ عاطفی، خود شکوفایی و ارتقای شخصیت، احساس مناسبی داشته باشد. به همین دلیل عنوان فعّالیت نیز بار عاطفی مثبت را القا می کند
صندلی صمیمیتدر فضایی دوستانه، دانش آموزان را به صحبت کردن مفید در برابر جمع وا می دارد و زمینهٔ بسیار مناسبی برای پرورش سخنوری و توانایی فنّ بیان و تقویت اعتماد به نفس بوده است.
صندلی صمیمیت و پرورش فنّ بیان در کتاب فارسی چهارم، در قالب فعّالیت ارائه شد
تا هم تکراری نباشد و تنوّع و جاذبه داشته باشد، هم اینکه صحبتقصه گویی کردن در قالب بیان قصّه تخصصی تر شود
در این درس ابتدا دانش آموزان به داستانی که برایشان پخش می شود،
گوش می کنند؛ این امر خود موجب تقویت تمرکز و درک شنیداری می شود.
در ادامه از آنها می خواهیم از شیوه ای که راوی، قصه را روایت کرد، الگوبرداری کنند. در این درس تأکید بر شروع داستان است
روباه و زاغ
املا درس سوم فارسی چهارم ابتدایی راز نشانه ها
در بخش اوّل، دانش آموزان یک به یک پای تخته آمده، هر کدام یک کلمه از درس را که شما می خوانید روی تخته می نویسند.
پس از آنکه مجموعه ای از کلمات باارزش املایی از متن درس روی تخته گردآوری شد همه با هم کلمات را جمع خوانی نمایند.
در بخش دوم کلمات را از روی تابلو پاک کنید و از بچّه ها بخواهید کلماتی را که به خاطر سپرده اند روی برگهٔ املا خود بنویسند.
پس از جمع آوری برگه ها و تصحیح آنها به رفع اشکالات دانش آموزان بپردازید
این شگرد املایی، چند فایده دارد و اهداف آموزشی زیر را دنبال می کند:
بازخوانی درس
تقویت تأمل و دقّت در نگاه
تشخیص و استخراج واژگان املایی
تقویت حافظهٔ دیداری
پرورش حافظهٔ کوتاه مدّت
رشد و تقویت توانایی درست نویسی املای کلمات
درس سوم نوشتاری چهارم ابتدایی
فعّالیت های نوشتاری4: درک متن
از آنجایی که آشنایی با نوع متن در انتخاب روش خواندن و افزایش درک متن مؤثر است،
در این درس می خواهیم دانش آموزان را با متن های علمی و ادبی آشنا کنیم.
عمدهٔ متن هایی که دانش آموزان با آن سر و کار دارند
یا داستانی است مانند متن های درس و بخوان و بیندیش کتاب فارسی که همان متن های ادبی هستند
یا علمی است مانند متن دروس کتاب علوم و مطالعات اجتماعی که به خواننده اطّلاعات علمی می دهند.
برای تدریس این بخش، همین که دانش آموزان تشخیص دهند یک متن داستانی است اما دیگری داستانی نیست، کافی است.
در اوایل بهار، هوا لطیف و دلنشین میشود. دشتها جامهٔ سبز میپوشند و درختان، شکوفه میدهند. پرستوها، این پرندگان دوست داشتنی نیز از سفر دور و دراز خود، باز میگردند.
نخستین کار این مسافران از راه رسیده، این است که لانههای سال گذشتهٔ خود را بیابند؛ اگر آسیب دیده باشند، آنها را درست کنند و اگر لانهها خراب شده باشند، از نو بسازند. پرستوهای جوان، هم که سال گذشته در لانهٔ پدر و مادر خود به سربردهاند، اکنون باید بکوشند تا لانهای برای خود بسازند. این پرستوهای جوان، ساختن لانه را خودشان به عهده میگیرند بیآنکه از پدر و مادرشان بیاموزند، مانند آنها برای خود لانه میسازند.
وقتی کار ساختن لانه به پایان رسید، پرستوها تخم میگذارند. هر پرستو چهار تا شش تخم سفید میگذارد و دوازده روز روی آنها میخوابد. وقتی جوجهها از تخم بیرون آمدند، پدر و مادر، با حشراتی که شکار میکنند، به آنها غذا میدهند. پس از سه هفته، جوجهها به دنبال پدر و مادر پرواز میکنند و راه و رسم زندگی را از آنها میآموزند.
پرستوها بهار و تابستان را به آسودگی به سر میبرند؛ امّا در آغاز پاییز دشواریهایی برای آنها پیش میآید. درآن هنگام، حشرات کمیاب میشوند و هوا کم کم سرد میشود. پرستوها ناچار میشوند به جاهای معتدلتری کوچ کنند.
زمان کوچ آنها که فرا میرسد، دسته دسته روی بامها یا سیمهای برق جمع میشوند و به نظر میآید که به گفتوگوی مهمی مشغول هستند. خیلی زود، عدّهای دیگر از راه میرسند و جنبوجوش آنها رفته رفته، زیادتر میشود تا اینکه یک روز صبح که از خواب برمیخیزیم، از پرستوها نشانی نمیبینیم. آن وقت معلوم میشود که آنها کوچ کردهاند.
در این سفر طولانی، خطرهای بسیاری وجود دارد. یکی از این خطرها، تغییرات هواست. خطر دیگر، حمله پرندگان شکاری مانند عقاب، شاهین و قرقی است. این پرندگان، هنگام پرواز، ناگهان خود را به جمع پرستوهای درحال پرواز میزنند و با چنگالهای نیرومند خود، آنها را میربایند.
با همهٔ این خطرها، بیشتر پرستوها سفر خود را به سلامت به پایان میرسانند. دیده شده است که بعضی از آنها، سالهای پی در پی کوچ کرده، و پس از هر کوچ به لانهٔ خود بازگشتهاند.
دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم، شگفتیهای فراوان دارد. یکی از این شگفتیها، بازگشت پرستوهاست. این پرندههای کوچک، پس از سپری شدن زمان دراز و پیمودن راهی طولانی، بدون اینکه اشتباه کنند دوباره به لانهٔ پیشین خود باز میگردند.
چه کسی قدرت راهیابی و پیمودن این راه طولانی را به پرستوها داده است؟ آنها با چه قدرتی این راه طولانی را بدون اشتباه میپیمایند؟ این همه شگفتی، زیبایی و دانایی را چه کسی در پرستوهای کوچک نهاده است؟
درست و نادرست (صفحهٔ 21 کتاب درسی)
۱-پرستوها هر سال لانهای جدید برای خود میسازند. نادرست ۲-بیشتر پرستوها به دلیل حملهٔ پرندگان شکاری، سفر خود را به سلامت به پایان نمیرسانند. نادرست
درک مطلب(صفحهٔ 21 کتاب درسی)
۱-جنبوجوش پرستوها در آغاز پاییز نشانهٔ چیست؟ نشانهٔ آماده شدن برای کوچ کردن. ۲-چرا بازگشت پرستوها یکی از شگفتیهای آفرینش است؟ زیرا این پرندگان کوچک پس از سپری شدن زمان دراز و پیمودن راهی طولانی و با وجود خطرات بسیار بدون اینکه اشتباه کنند به لانهٔ پیشین خود باز میگردند. ۳-چند نمونه از شگفتیهای دنیایی را که در آن زندگی میکنیم، نام ببرید. زندگی مورچهها - زندگی زنبورعسل - به وجود آمدن فصلها و ... ۴-پرستوهای جوان چگونه لانه سازی را میآموزند؟ این توانایی را خداوند بزرگ در این پرستوها نهاده است و بدون داشتن معلم به آن آگاه هستند.
دانش زبانی(صفحهٔ 22 کتاب درسی)
جملههای زیر را بخوانید و دربارهٔ تفاوت آنها با هم گفتوگو کنید: -مادر نرگس امروز چند جلد کتاب داستان خرید. -مادر، نرگس امروز چند جلد کتاب داستان خرید. این نشانه «،» علامت درنگ یا مکث کوتاه در خواندن است؛ شیوه خواندن را تغییر میدهد و گاهی معنای آن را هم عوض میکند.
گوش کن و بگو (صفحهٔ 22 کتاب درسی)
با دقّت به داستان گوش کنید و به پرسشها پاسخ دهید: ۱-پندهای اوّل و دوم پرنده را به ترتیب بگویید. ۲-آیا باغبان به پند اوّل و دوم پرنده عمل کرد؟ از متن دلیل بیاورید. ۳-مفهوم جملهٔ «پند برای تو مثل پاشیدن دانه در زمینی است که گیاهی در آنرشد نمیکند»چیست؟ ۴-بهترین پندی که پرنده به باغبان داد، چه بود؟
بخوان و بیندیش
در جست و جو
بالای درخت کاج، موشکا غمگین و تنها نشسته بود. او مانند هر روز میشنید که بیبی خدا را صدا میزند؛ امّا مثل همیشه، کسی جوابش را نمیداد. موشکا آهی کشید و با خود گفت:«طفلکی بیبی!» موشکا سنجاب کوچک و تنهایی بود که در دنیای به این بزرگی به جز بیبی و درخت کاجش، هیچکس را نمیشناخت. موشکا نمیدانست این خدا کیست که بیبی این قدر صدایش میزند؛ فقط این را میدانست که تا آن موقع کسی نیامده بود درِ خانهٔ بیبی را بکوبد و بگوید:«من آمدم! منم، خدا!» موشکا با خود فکر کرد: «طفلکی بیبی! لابد به خاطر پیری است که به دنبال خدا نمیرودو فقط صدایش میزند». موشکا بیبی را خیلی دوست داشت و از غصّه خوردن او غمگین بود. او فکر میکرد چون بیبی کسی را صدا میکند و هرگز جوابی نمیشنود، غصّه میخورد! موشکا تصمیمش را گرفت و با خود گفت: «خودم میروم و هر طور شده خدا را پیدا میکنمو به خانهٔ بیبی میآورم.» شاخه به شاخه پرید و پرید تا از درختش پایین آمد؛ امّا چطور خدایی را که هرگز ندیده است پیدا کند؟ ناگهان فکری به نظرش رسید:«کوه آن قدر بلند است که آن طرف دنیا را هم میتواند ببیند.حتماً او میداند کجا باید خدا را پیدا کنم».موشکا پرید و پرید تا به پای کوه رسید. سرش را بالا گرفت و با تمام قدرت صدا کرد:«آهای!کوه بزرگ! دنبال خدا میگردم! او را میشناسی؟» کوه با صدای بلند و محکم جواب داد:«البتّه که می شناسم! اوست که مرا اینجا گذاشته است. میتوانی او را از بزرگیاش بشناسی. خدا از من خیلی بزرگتر است. بزرگترین موجود عالم است.» موشکا سری تکان داد و شگفت زده به راهش ادامه داد؛ جَستوخیزکنان، جلو میرفت وتکرار میکرد:«بزرگترین موجود عالم! وای!» پروانهٔ زیبایی صدای موشکا را شنید و پرسید:«بزرگترین موجود دنیا؟ تو دنبال خدا میگردی؛ مگر نه؟» موشکا با تعجّب گفت: «تو هم مثل کوه، خدا را میشناسی؟» پروانه پاسخ داد :«البتّه که میشناسم! اوست که این بالهای قشنگ را به من داده؛ امّااو از من خیلی زیباتراست!» «بزرگتر از کوه! زیباتر از پروانه!»موشکا از تعجّب سرش را تکان داد. حالا میفهمیدچرا بیبی این قدر خدا را صدا میزند! آهی کشید و گفت:«بیچاره بیبی! حتماً کسی بهمهمّی خدا فرصت ندارد به پیرزنی مثل اوتوجّه کند!» پروانه اعتراض کرد: «اصلاًاین طور نیست! خدا به همه توجّه میکند. این گل کوچک را ببین. خدا آن را هم فراموش نمیکند. خدا مهربانترینموجود عالم است». موشکا لبخند زد و تکرار کرد: «مهربانترین موجود عالم!»ناگهان صدای پایی را شنید. خرس قهوهای داشت به سویش میآمد. موشکا ترسید و به بالای درختی رفت. خرسکه حرفهای سنجاب و پروانه را شنیده بود، از موشکا پرسید: «تو دنبال مهربانترین موجود عالم میگردی؛ مگر نه؟» موشکا ترسش را فراموش کرد و با تعجّب پرسید: «مگر تو هم او را میشناسی؟» خرس پاسخ داد:«البتّه که میشناسم! به لطف اوست که این قدر قوی هستم. او هم از منخیلی قویتر است. قویترین موجود عالم است». سپس خرس قهوهای دستی تکان داد و از آنجا دور شد. آن گاه صدایی از آسمان آمد: «تو دنبال خدا هستی، سنجاب کوچولو!؟» صدای گرم و شاد خورشید بود. موشکا سرش را بلند کرد و گفت: «تو که آن بالا بالاهاهستی به من بگو کجا او را پیدا کنم. ببین چقدر کوچکم! وقت زیادی را از دست دادهام و هنوز راه خیلی کمی رفتهام!» خورشید گفت:«خدا همه جا هست. لازم نیست این قدر دنبالش بگردی. هر جا بروی، اورا پیدا میکنی». سنجاب با هیجان فریاد زد: «پس حتماً خدا تویی! تو بزرگ و زیبایی، مهربان و قویهستی، و با نور درخشانت، همه جا را روشن میکنی!» خورشید آرام خندید و گفت: «اینهایی که میگویی هستم، ولی خدا نیستم. خدا مرا آفریدهو به من نور داده. او بسیار نورانیتر از من است». موشکا التماس کنان گفت: «پس او را به من نشان بده!» خورشید جواب داد:«خدا با چشم دیده نمیشود». موشکا آهی بلند کشید و از درخت پایین آمد. اگر خدا دیدنی نبود، پس کاری از دست سنجاب کوچولویی مثل او ساخته نبود؛ روی زمین نشست و شروع کرد به اشک ریختن. خورشید با مهربانی گفت: «گریه نکن، سنجاب کوچولو! خدا دیدنی نیست؛ امّا او ما رامیبیند. وقتی هم صدایش میزنیم، صدای ما را میشنود». سنجاب اشکهایش را پاک کرد و پرسید:«حتّی صدای ضعیف بیبی جان را؟» خورشید پاسخ داد: «البتّه که میشنود! جواب هم میدهد، ولی با گوش شنیده نمیشود. خدا با نعمتهایش جواب میدهد. حالا بلند شو و به خانه برگرد. بیبی جان نگرانت میشود!» بیبی جان، پشت پنجره منتظر موشکا بود. یکی از پرندههای جنگل، همه چیز را به او گفته بود. پیرزن، سنجاب خسته را نوازش کرد و گفت: «میدانی موشکا، بعضی از چیزها را نمیتوان باچشم دید؛ مثل عشق، مثل محبّت؛ ولی نشانههایشان را میتوانیم ببینیم. کاری که امروز برایمن کردی، نشانهٔ محبّت توست. خدا با چشم دیده نمیشود، ولیجهان پر از نشانههای خداست». موشکا پرسید: «مثل بزرگی کوهها؟ مثل زیبایی پروانهها؟ مثل درخشش نور خورشید؟» پیرزن سری تکان داد و گفت: «بله و خیلی چیزهای دیگر. همیشه یادت باشد اگر خدا را خیلیدوست داشته باشی، حتماً میتوانی او را در نشانههایش ببینی». سنجاب آهسته تکرار کرد: «اگر دوست داشته باشی ...» امّا حرفش را ادامه نداد؛ چون دیگر خوابش برده بود ...
کِلِر (سميّه) ژوبِرت (این نویسنده پَس از پذیرش دین اسلام از فرانسه به ایران آمد و اکنون ساکن تهران است و برای کودکان مینویسد.)
درک و دریافت(صفحهٔ 27 کتاب درسی)
۱- جملهها را با توجّه به متن، به ترتیب رویدادها شماره گذاری کنید: - پروانه گفت:«خدا آن قدر مهربان است که حتّی این گل کوچک را هم میبیند». 3 -موشکا رفت تا خدا را پیدا کند. 1 -خرس قهوهای دستی تکان داد و دور شد. 4 - بیبی گفت: «البتّه که خدا را میشناسم. اوست که مرا اینجا گذاشته است.» 6 -سنجاب به خورشید گفت: «پس حتماً خدا تویی!» 5 ۲- «موشکا رفت تا خدا را پیدا کند»؛کار موشکا نشانهٔ چیست؟ نشانهٔ کنجکاوی - نداشتن آگاهی و شناخت کافی از خدا ۳-با توجّه به متن، چند ویژگی برای خدا نام ببرید. بزرگ، زیبا، مهربان، بینا و شنوا و ... ۴-چه چیزهایی را با چشم نمیتوان دید؟ چهار مورد نام ببرید. عقل - هوش - عشق - درد - سواد - محبت - گرسنگی - هوا ۵-چه نشانههایی از وجود خداوند در داستان آمده است؟ بزرگی کوهها - زیبایی گلها و پروانهها و گرمای خورشید.
حکایت
قویترین حیوان جنگل
شیری در جنگل راه میرفت و به هر جانوری که میرسید، میپرسید:«قویترینحیوان جنگل کیست؟» جانور با ترس و لرز میگفت:«! البتّه شما». آن گاه شیر با غرور و خودپسندی سرش را تکان میداد و میگذشت. تا اینکه به فیلی قوی پیکر رسید؛ از فیل پرسید:«قویترین حیوان جنگل کیست؟» فیل خرطومش را دور کمر شیر انداخت، او را از زمین بلند کرد و در هوا چرخاند و محکم به زمین انداخت. شیر برخاست، خودش را تکان داد و گفت:«برادر، فقط از تو سؤالی کردم. اگرنمیدانی، بگو نمیدانم، چرا اوقات تلخی میکنی.» فیل گفت: «من هم فقط خواستم جواب سؤالت را داده باشم».
* حکایتی که خواندید، با مفهوم کدام یک از مَثَلهای زیر ارتباط دارد؟ الف) ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. ب) دست بالای دست بسیار است. پ) سحرخیز باش تا کامروا باشی. ث) مرغ همسایه غاز است.
اهداف درس دوم فارسی چهارم ابتدایی کوچ پرستوها
1معرفی یکی از شگفتی های عالم خلقت، کوچ پرستوها
2ایجاد فرصتی برای تفکّر دربارهٔ آفریده های خدا
3ایجاد نگرش مثبت به مطالعهٔ نوشته ها و قصّه های ساده
4آشنایی با تأثیر علائم نگارشی در معنی متن
5تقویت مهارت گوش دادن و سخن گفتن
6تقویت حافظهٔ شنیداری در دانش آموزان
7تقویت درک متن و مهارت نوشتن با انجامفعّالیت های نوشتاری
٨توجه به حکایات و مثل ها برای تقویت درک متن
دانش زبانی درس دوم فارسی چهارم ابتدایی کوچ پرستوها
نکتهٔ آموزشی درس، برجسته کردن نقش علائم نگارشی در انتقال معناست؛
به عبارت دیگر هدف این است که توجه دانش آموزان را به علائم نگارشی و تأثیر و کارکردهای آنها به عنوان ابزارهایی برای درک متن معطوف کنیم.
در این درس، نقش درنگ نما (ویرگول) مورد تأکید است اما شما می توانید متنی مبتنی بر محتوای درس تهیّه کنید و در اختیار گروه ها بگذارید
تا جایگاه علامت ویرگول و سایر علائم نگارشی را که سال های گذشته آموخته اند، تشخیص داده و در جای مناسب قرار دهند.
گوش کن و بگو درس دوم فارسی چهارم ابتدایی کوچ پرستوها
در جهت تقویت تمرکز و درک شنیداری است.
برای انجامگوش کن و بگو لازم است فایل صوتی متن در کلاس پخش شود، دانش آموزان به داستان گوش کنند و سپس به سؤالات پاسخ دهند.
برای اجرای این فعّالیت طبق مراحل زیرعمل کنید:
1ابتدا از دانش آموزان بخواهید سکوت کنند، پس از حدود سی ثانیه از آنها بپرسید چه صداهایی شنیدند.
2مجدداً از آنها بخواهید سکوت کنند اما این دفعه تأکید کنید به صداهایی کهمی شنوند، توجه کنند. بدیهی است این بار نوع گوش دادن دانش آموز تغییر خواهد کرد.
3در اینجا دانش آموزان برای گوش دادن متن شنیداری آماده شده اند. به آنها بگویید به متن شنیداری با دقت گوش کنند.این متن شنیداری است و دانش آموزان نباید متن را پیشِ رو داشته باشند.
4برای افزایش دقت دانش آموزان از آنها بخواهید پاسخ سؤال ها را روی یکبرگه بنویسند. حدود 15 دقیقه زمان پاسخگویی به آنها بدهید.
5بار دیگر متن شنیداری را پخش کنید و از دانش آموزان بخواهید سؤال هایی را که ناقص جواب داده اند کامل کنند.
6تعدادی از دانش آموزان پاسخ های خود را در کلاس بخوانند و به بررسی و تکمیل آنها بپردازید.
داستان گوش کن و بگو را براي بچه ها پخش یا روخوانی میکنیم هدف تقویت شنوایی هست
بهتره خودِ متن رو در اختیار دانش آموزان قرار ندیم
من براي اینکه حواسشون کاملا جمع باشه چند دیقه میگم سکوت کنن و به صداهایی که از اطراف میشنون دقت کنند …
اینجوري بهتر گوش کن و بگو رو میشنوند و به سوالاتش جواب میدن و نتیجه
میگیرند
بعد از اینکه فایل صوتی رو براي دانش اموزان پخش کردیم نتیجه گیري از داستان رو به بچه ها واگذار کنیم ك برداشت اونا رو از داستان بشنویم
جواب سوالات رو به هیچ عنوان در کتاب یادداش نکنیم
حکایت درس دوم فارسی چهارم ابتدایی کوچ پرستوها:قوی ترین حیوان جنگل
حکایت قوی ترین حیوان جنگل با یک درون مایهٔ طنز در راستای اهداف بهبود سواد خواندن و افزایش درک متن دانش آموزان طراحی شده است و در ضمن به کاربرد ضرب المثل نیز می پردازد.
تشخیص ارتباط داستان با ضرب المثل های مطرح شده، برعهدهٔ دانش آموزان می باشد و می توانند در گروه دربارهٔ آن صحبت کنند.
بخوان و بیندیش درس دوم فارسی چهارم ابتدایی کوچ پرستوها
نتایج آزمون جهانی سنجش سواد خواندن (پرلز) نشان می دهد که توانایی درک متن دانش آموزان ایرانی کم است.
در واقع دانش آموزان، عادت به مطالعهٔ متن طولانی ندارند و تمرکز به هنگام صامت خوانی متن را با هدف تقویت درک متن در کتاب گنجانده شده است.
هدف اصلی متن های«بخوان و بیندیش» ایجاد عادت به مطالعهٔ متن طولانی، تقویت تمرکز و افزایش درک خوانداری می باشد.
دستیابی به این هدف، بسیار اهمّیت دارد؛ بنابراین کل 45 دقیقه وقت کلاس به صامت خوانی و پاسخ به سؤالات درک و دریافت اختصاص داده شده است.
داستان درجست و جو با بیانی کودکانه به توصیف پروردگار عالم می پردازد.
دانش آموزان پس از خواندن داستان باید بتوانند به سؤالات آن پاسخ دهند.
لازم است دانش آموزان داستان را به صورت فردی و با روش صامت خوانی مطالعه کنند
برای این منظور، معلّم باید فضای کلاس را تبدیل به کتابخانه کند
و از دانش آموزان بخواهد در سکوت مطلق، متن را صامت خوانی کنند.
پیشنهاد می شود در صورتی که مدرسه مجهزبه کتابخانه با فضای کافی است،این جلسه در کتابخانه برگزار گردد.
از دانش آموزان بخواهید پس از خواندن متن، هر یک به طور فردی به سؤالات پاسخ بدهند.
برای افزایش دقّت دانش آموزان از آنها بخواهید پاسخ سؤال ها را روی یک برگه بنویسند.
در پایان، تعدادی از دانش آموزان پاسخ های خود را در کلاس بخوانند و به بررسی و تکمیل آنها بپردازید.
کل 45 دقیقه زمان رو برا این داستان اختصاص میدیم
به صورت فردي میخوانند و در فضاي کتابخانه اي صامت خوانی میکنند
میتونیم برا افزایش دقت از بچه ها بخواهیم پاسخ سوالها رو روي برگه بنویسن و در پایان از چند نفر بخواهیم که پاسخهاي خودشون رو بخونند اما ترجیحاً پاسخها شفاهی ارائه بشه….
املا درس دوم فارسی چهارم ابتدایی کوچ پرستوها
هدف از املا، آموزش آن و تثبیت شکل درست واژگان در ذهن دانش آموزان است.
لذا پیشنهاد می شود جدولی از نشانه های هم آوا (س، ث، ص، ض، ز، ذ، ظ، غ، ق، …) تهیه نموده، در اختیار دانش آموزان بگذارید.
سپس کلماتی از متن درس را بخوانید تا دانش آموز پس از شنیدن کلمه و تشخیص نشانهٔ صحیح، آن را در جدول جایگزین نماید.
در انتها از او بخواهید کتاب را باز کند و جدول املایی خود را تصحیح نماید و کلماتی را که در املای آنها اشتباه داشته است، زیر برگه بنویسد.
پس از جمع آوری برگه ها به صورت فردی نسبت به رفع اشکالات دانش آموزان اقدام نمایید.
دراین درس نیز املای دو قسمتی شامل متن املای تقریری و فعّالیت های املایی با هدف شناسایی نقاط قوّت و ضعف دانش آموزان به اجرا گذاشته می شود.
فعّالیت های صفحهٔ اول و دوم کتاب نوشتاری نمونه ای از فعّالیت های املایی بوده که قابل استفاده در آزمون املا می باشند.
دریافت کاربرگ املا
درس دومنوشتاری چهارم ابتدایی
نگارش درس دوم چهارم ابتدایی کوچ پرستوها : درک متن
این صفحه شامل دو بخش فعّالیت های درک متن و کتابخوانی است.
در قسمت کتابخوانی، یک داستان واحد برای کل کلاس خوانده می شود.
سپس بچه ها به صورت گروهی رویدادهای آن را فهرست نموده، شماره گذاری می نمایند.
طرح سؤال توسط دانش آموزان از شیوه های فراشناختی افزایش درک متن است.
نگارش درس دوم چهارم ابتدایی: کوچ پرستوها
سال گذشته دانش آموزان با «جملهٔ موضوع»آشنا شدند، اما اجزای این جمله به طور مستقیم آموزش داده نشد.
در این درس دانش آموزان با اجزای جمله موضوع آشنا می شوند.
این امر به آنها کمک می کند در نوشتن جملهٔ موضوع به درستی عمل کنند.
جملهٔ موضوع دو قسمت اصلی دارد:
1موضوع کلی
2موضوع خُرد شده
تشخیص موضوع کلی برای دانش آموزان مشکل نیست؛ امّا برای موضوع کوچکتر، با خواندن بند می توانند آن را بفهمند.
در صورتی که در این بخش مشکل داشتند از آنها بخواهید چندین بار دو بند این صفحه را با دقت بخوانند تا متوجه شوند
بند اول خطرات را بیان کرده است و بند دوم شگفتی کوچ را، درواقع از مقایسهٔ دو بند به این موضوع پی می برند.
آموزش درس دومفارسی پایه چهارم ابتدایی (کوچ پرستوها)
براي شروع کار می تونیم با نقاشی چند پرستو بر روي تخت وایت برد و یا ساخت
کاردستی پرستو انجام بدیم ذهن اونا رو براي موضوع درس آماده کنیم
و کم کم همرا با نقاشی درباره پرستو ها با بچه ها گفت و گو کنیم و از زندگی پرستو ها به
اونا اطلاعات بدیم این نقاشی کمک میکنه هم بچه ها فعال باشن
و صبحت کردن درباره موضوعی که دارن رنگ آمیزي میکنن براي اونا شیرین و جذاب خواهد
بود
حتی میشه کلیپی در خصوص زندگی پرستوها و کوچ اونها تهیه کنیم و به نمایش
بگذاریم
میشه 5خط به معناي 5 حرف کلمه پرستو روي تخته کشید و مثل بازي 20 سوالی
بچه ها حروف رو کامل کنند تا به کلمه پرستو برسند
روش تدریس درس دومفارسی پایه چهارم ابتدایی (کوچ پرستوها)
روشهاي پیشنهادي من براي این درس قصه گویی و نمایش خلاقه
بچه ها از نمایش خیلی استقبال میکنن نمایش خلاق فعالیت سازمان یافته اي است که کودك از طریق بازي به ایفاي نقش به صورت خودجوش و خلاق پرداخته و در ان خود را میبیند, درك می کند و می سازد
در این روش پس از شنیدن و یا خواندن داستان دانش اموزان امکاناتی مثل صحنه ,
شخصیت ها و گفت و گو ها را همان لحظه خلق میکنند.
میتونیم دانش آموزان را در گروه 3 یا 5 نفره قرار بدیم … بهتره
گروه سه نفره باشد در گروه به بحث و گفتگو میپردازیند
شخصیتهاي داستان رو براشون توضیح بدیم اجازه بدیم قبل از اجراي نمایش یه دور با چشم کتاب رو بخونند و هر کدوم یه نقشی رو وردارند
براي اجرا در جلسه بعدي همان داستان را دوباره بازیگران دیگر ایفاي نقش کنند با این کار عملکرد گروهها با هم مقایسه میشه و براي بهتر شدن نقششون وادار به خوندن متن و تسلط بر آن میشوند.
ما هم با جایزه و تشویق اونا رو همراهی میکنیم
تدریس متن درس دوم فارسی چهارم ابتدایی کوچ پرستوها
من قبل از اینکه متن درس رو بخونیم از بچه هاچند تا سوال کوتاه از متن درس میپرسم تا ببینم حدس و اطلاعاتشون در چه حدي هست
مثل
به نظرتون پرنده ها هر سال لانه سازي می کنند
به نظرتون پرستو ها چند تا تخم در سال میزارن
پرستو ها چند روز روي تخم ها میخوابن
چرا پرنده ها کوچ می کنند
و …
معمولا بچه هایی که زیاد کتاب در مورد پرندگان و حیوانات مطالعه میکنن باعلاقه جواب میدن و باعث میشن دیگران هم سعی در پیدا کردن جواب درست داشته باشن
از کتاب گویا حتما در صورت وجود امکانات استفاده کنید چون اونا رو علاقمند میکنه که به متن توجه کنند
اگه کتاب گویا نبود خودتون با لحن و آهنگ مناسب بخونید و بچه ها رو تشویق کنید که با لحن و آهنگ بخونند و به مطلبی که میخونند دقت کنند و درك کنند
کاربرگ درس دوم فارسی چهارم ابتدایی کوچ پرستوها
تصاویري که میشه پرینت گرفت و بچه ها داخلش در مورد پرندگان بندنویسی کنند و انشا بنویسند و یا براي نوشتن املا از اونها استفاده کرد و سپس رنگ آمیزي کنند
بعد از اینکه داخل این برگه ها انشا و یا املا نوشته شد که بستگی به سلیقه ي هرکسی داره
بعد از رنگ آمیزي بچه ها بندي پلاستیکی از یک طرف دیوار به سمت دیگه وصل میکنم و این پرنده ها رو که هرکدوم متفاوت رنگ شده بهش با گیره ي کاغذ آویزان میکنم و منظره ي قشنگی درست میشه
آموزش ویرگول فارسی چهارم ابتدایی
من از دو جمله زیر برا اهمیت ویرگول استفاده میکنم
بخشش,لازم نیست اعدامش کنید.
بخشش لازم نیست ,اعدامش کنید.
یا میتونیم متنی تهیه کرده و علائم نگارشی را روي تخته بنویسیم و
از بچه ها بخواییم که علائم را سر جاي خودشون قرار بدن…
تکلیف درس دوم فارسی چهارم ابتدایی کوچ پرستوها
به عنوان تکلیف می تونیم به بچه ها بگیم از متن درس ده تا جمله که داراي نشانه نگارش ویرگول هست انتخاب کنند و در دفتر تکلیف یادداشت کنند.
روزی بهار، تابستان، پاییز و زمستان با هم گفتوگو میکردند. صحبت از این بود که هریک بهتر نقّاشی کرد، بماند و بقیّه از نقّاشی دست بردارند و بروند. آنها تصمیم گرفتند خورشید جهان افروز رابه داوری انتخاب کنند.
خورشید پذیرفت که بین آنان داوری کند. چهار هنرمند، شروع به کار کردند.
اوّل، بهار قلم به دست گرفت؛ نخست دستی به شاخههای درختان هلو، بادام، سیب و درختان دیگر برد و بر آنها گردنبندهایی از گلهای صورتی آویخت؛ در جنگل با رنگ نیلی، گودالهای کوچک و بزرگ، درست کرد و در اطراف این گودالها گلهای نرگس و بنفشه را پراکند؛ حشرات گوناگون، زنبورهای عسل وپروانهها را روی گلها و پرندگان را در دشتها و جنگلها در حال پرواز نشان داد؛ بلبل را روی شاخه، خرگوش را میان جنگل و غوک را در برکه نشانید.
اینجا بود که بهار با خود گفت: «بگذار خورشید به این تصویرهای زیبا نگاه کند و بگوید، منظرهای زیباتر از این، میتوان ساخت؟»
خورشید از پس ابر خاکستری رنگ، نگاهی انداخت و از دیدن منظرهٔ طبیعت بهار، لذّت برد.
دومین نقّاش، یعنی تابستان گرم، دست به کار شد. تابستان با رنگ سبز تیره، سراسر جنگل را رنگ آمیزی کرد؛ کنار جنگل را با بوتههای انبوه تمشک زینت داد؛ بر شاخههای درختان میوه، آن قدر سیب گلگون و گلابی و میوههای دیگر آویخت که شاخهها تاب نیاورند و به سوی زمین، خم شدند؛ دشت را با خوشههای طلایی گندم پوشانید؛ مزارع را به رنگ زرد در آورد؛ رودخانهها و دریاچهها را آبی کرد. نقّاشی تابستان هم بسیار زیبا از کار درآمد.
خورشید جهان افروز از پشت ابرهای سفید، نقاشی تابستان را تماشا کرد؛ بسیار زیبا بود.
نوبت نقّاش سوم بود؛ پاییر برای کارخود، رنگهای آتشین انتخاب کرد و اوّل به سراغ جنگل رفت؛ بغضی از درختان را با رنگ زرد لیمویی پوشاند، برخی را به رنگ ارغوانی و بعضی دیگر را به رنگ قرمز روشن درآورد؛ به رنگ کاجها و سروها و صنوبرها دست نزد؛ با خود گفت:«بگذار اینها همان طور که هستند، باقی بمانند»؛ با ابرهای خاکستری رنگ، آسمان را پوشانید و نشان داد که قطرههای باران، برگ درختان را جلا داده است؛ روی سیمهای برق، دسته دسته، پرستوهای مهاجر نشانید.
خورشید به تصویر نقّاشی پاییز نگاه کرد؛ اما هر چه کرد، نتوانست چشم از آن بردارد.
آن گاه زمستان، قلم به دست گرفت. او با خود گفت:«تا وقتی کارم را تمام نکردهام خورشید نباید نقّاشی مرا ببیند»؛ این بود که اوّل، ابرهای خاکستری رنگی در آسمان پهن کرد و زمین را از نظرخورشید، ناپدید ساخت. او در یک روز، تمام سطح زمین را به رنگ سفید در آورد؛ برتن کوهها و دشتها، لباس سفید پوشانید؛ سطح رودخانهها را با قشر نازکی از یخ، برّاق کرد؛ روی صنوبرها و کاجها پوشش سنگینی از برف پوشانید؛ روی برفها نقش و نگارها و جای پاهای گوناگون، نقّاشی کرد: جای پای خرگوش، کبک و آن دورها جای پای گرگ.
زمستان نیز نقش و نگارهای خود را بسیار زیبا و دل انگیز به پایان رساند.
خورشید ابرها را کنار زد و نگاهی به تصویرهای نقّاشی زمستان انداخت. در زیر نگاه پر مهر او دشتها و جنگلها و درّهها زیباتر خودنمایی میکردند.
هریک از نقاشیها بسیار زیبا بودند. داوری میان آنها دشوار بود.
پس خورشید گفت: «ای نقّاشان چیره دست! آنچه شما نقّاشی کردهاید، بسیار زیباست. به نوبت، نقّاشی کنید و اثر شگفتانگیز خود را به وجود آورید؛ بگذارید مردم نقّاشیهای شما را ببینند و از تماشای آنها لذّت ببرند». «سعدی» میگوید:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
درست و نادرست (صفحهٔ 13 کتاب درسی)
1-بهار، دشت را از خوشههای طلاییگندم پوشاند. نادرست 2-زمستان، جای پای گرگها را نقّاشی کرد. درست 3-داورِ این مسابقه، خورشید بود. درست
درکمطلب(صفحهٔ 14 کتاب درسی)
۱-پاییز برای رنگآمیزی درختان از چه رنگهایی استفاده کرد؟ رنگهای آتشین، مثل: زرد لیمویی، ارغوانی و قرمز روشن. ۲-نقّاشیهای تابستان و زمستان چه تفاوتهایی با هم داشتند؟ در نقاشی تابستان، درختان و مزارع پر از شاخ و برگ و میوه و گندم و جو بودند و آفتاب گرم و سوزان در حال تابیدن بود ولی در نقاشی زمستان همهٔ برگهای درختان ریخته و زمینهای کشاورزی نیز خالی بود و خورشید گرمایی نداشت. ۳-چرا پاییز به رنگ کاجها و سروها دست نزد؟ چون کاج و سرو از درختانی هستند که همیشه سبز میمانند و شاخ و برگ آنها زرد نمیشود. ۴-نقّاشی بهار و پاییز چه شباهتی با هم داشت؟ در دو فصل پاییز و بهار بارش باران و ابرهای خاکستری در آسمان وجود دارند و بارش باران باعث میشود که درختان و شاخ و برگ آنها شسته شود. ۵-شما کدام یک از نقّاشیها را انتخاب میکنید؟ دو دلیل بیاورید. همهٔ نقاشیها زیبا بودند اما به نظر من پاییز زیباتر بود . زیرا 1- در آن رنگهای زیبای فراوانی وجود داشت ۲- بارش باران این رحمت الهی باعث خوشحالی میشود. ۶- چرا عنوان «آفریدگار زیبایی»برای این درس انتخاب شده است؟ شما چه عنوانی را برایاین درس پیشنهاد میکنید؟ زیرا تنها خداوند است که میتواند تمام این زیباییها را خلق کند. عنوان دیگر این درس میتواند «زیباییهای آفرینش» باشد.
واژه آموزی(صفحهٔ 14 کتاب درسی)
به نمودارهای زیر توجّه کنید:
حالا نمودارهای زیر را با توجّه به متن درس، کامل کنید:
تصویرخوانی و صندلی صمیمیت (صفحهٔ 15 کتاب درسی)
۱-نگاه کردن به تصویر: تصویر را با دقّت ببینید و به جزئیات آن توجّه کنید. ۲-تفكّر:برای فهمیدن معنی تصویر، فکر کنید و مطالبی را که از تصویر برداشت کردهاید، در ذهن خود مرور کنید. ۳-گفتار:هر وقت آماده شدید، رویِ صندلی معلّم بنشینید و دربارهٔ تصویر برای دوستانتان صحبت کنید.
بخوان و حفظ کن
خبر داغ
خبرى داشت كلاغ
گفت در گوش درخت
کلاغی خبری داشت و آن را به درخت گفت (بر روی درخت قار قار میکرد)
برگها تک تک ریخت
از سر و دوش درخت
با شنیدن خبر برگهای درخت یکی یکی افتادند.
سار از شاخه پرید
بال زد تا تهِ باغ
ساری که روی شاخه درخت بود از روی شاخه پرید و بال زنان تا ته باغ رفت.
گفت با سبزه و گل
هرچه را گفت كلاغ
خبری را که کلاغ گفته بود را به سبزه و گل گفت.
دل هر غنچه تپید
رنگ گلبرگ پرید
با شنیدنخبرگلبرگها زرد شدند و غنچهها پژمرده شدند.
برگ بیحوصله شد
سبزه خمیازه كشید
برگ درختان بیحوصله شدند و سبزهها خمیده شدند.
شاپرک خواب نبود
پر زد از باغ گذشت
شاپرک از باغ پر زد و عبور کرد.
هرچه را دید و شنید
برد تا پهنهٔ دشت
تمام چیزهای که دیده بود و شنیده بود را با خود به دشت برد.
آهو از دشت گریخت
رمه برگشت به دِه
با شنیدن این خبر آهو از دشت فرار کرد و حیوانات به دِه برگشتند.
عاقبت باز رسید
خبر از دشت به ده
سرانجام خبر از دشت به باغ رسید.
باد هو هو میکرد
ابر هی میبارید
بادها شروع به وزیدن کردند و ابرها شروع به باریدن کردند.
خبر داغ كلاغ
ده به ده میپیچید
شکوه قاسم نیا
خبری که کلاغ با خود آورده بود ده به ده و شهر به شهر پیچید.
اهـــــــــــــــــــــــداف درس اوّل فارسی چهارم ابتدایی آفریدگار زیبایی
1ــ تقویت تأمل ّ و تفکر با معرفی برخی از نمونه های زیبای طبیعت
2ــ تقویت مهارت شکرگزاری و پاسداری از آفریده های خدا
5ــ تقویت مهارتهای زبانی با انجام فعّالیتهای تصویرخوانی خوانداری و نوشتاری
6ــ یادگیری و تمرین زیبا نویسی
7ــ تقویت مهارت درک متن
8 ــ تقویت مهارت سخن گفتن
درک متن درس اوّل فارسی چهارم ابتدایی آفریدگار زیبایی
سؤالات درک متن درس در دو قسمت طرّاحی شده است:
الف بخش اوّل (درست و نادرست) درک اطّلاعات آشکار متن را می سنجد.
نکتهٔ بسیار مهم این است که هر دانش آموز خود به سؤال پاسخ دهد.
برای این کار، پیشنهاد می شود هر دانش آموز علائمی در اختیار داشته باشد
و در موقع طرح سؤال (درست و نادرست) از آنها استفاده کند.
مثال: در زنگ هنر آدمک هایی به رنگ سبز و قرمز با مقوّا بسازند و به نی وصل کنند.
اگر جمله ای که می خوانید درست بود، دانش آموز آدمک سبز را بلند کند و اگر جمله، نادرست بود، از آدمک قرمز استفاده کند.
ب بخش دوم سؤالات درک مطلب است. در بخش درک مطلب، پرسش هایی طرح شد ه اند که کلیهٔ سطوح درک متن را شامل می شوند.
در پاسخ به سؤال های استنباطیلازم است دانش آموزان از فضای متن فراتر رفته و از دانش گذشتهٔ خود استفاده کنند وبه این ترتیب خلأهای متن را پر کنند.
به عبارت دیگر برای پاسخ به سؤال های استنباطی دانش آموزان باید اطّلاعات متن را با دانش پیشین خود دربارهٔ موضوع تلفیق کنند تا بتوانند به استنباط برسند.
در هر درس یک سؤال در درک مطلب خالی گذاشته شده است.
یکی از رو شهای فراشناختی در تقویت درک متن، طرح سؤال از متن است؛
بنابراین پرداختن به این سؤال در افزایش درک متن دانش آموزان بسیار مؤثر است؛
لذا توصیه می شود به طرح یک پرسش اکتفا نشود و سؤال های متعددی بیان گردد.
اهمّیت درک متن و مسئلهٔ ضعف دانش آموزان ایران در درک متن، ایجاب می کند یک سوم از وقت کلاس به آموزش آن اختصاص داده شود.
لازم است توجه شود که تمامی دانش آموزان به سؤال ها پاسخ دهند.
برای این منظور باید ابتدا به آنها زمان دهیم تا فکر کنند و به سؤال ها پاسخ دهند.
واژ ه آموزی درس اوّل فارسی چهارم ابتدایی آفریدگار زیبایی
هدف از واژه آموزی این درس ایجاد نظم ذهنی و طبقه بندی واژگان است
که با استفاده از روابط معنایی واژگان انجام می شود.
در این درس از رابطه شمول معنایی استفاده شده است.
زمانی که مفهومی بتواند یک یا چند مفهوم دیگر را شامل شود بینآنها رابطهٔ شمول معنایی برقرار خواهد بود؛
برای فعّالیت واژه آموزی پیشنهاد می شود، دانش آموزان گروه بندی شوند. بعد از اینکه گروه بندی انجام شد،
حوزه های مختلف واژگانی را برای گروه، تعیین کنید
ممکن است شما دسته های کلمات را به صورت کارت از قبل آماده کرده باشید و بین گرو ه ها توزیع نمایید و یا فقط به کشیدن نمودار از سوی گروه ها روی یک برگه کار (آزمون عملکردی)بسنده کنید.
مهم این است که واژ ه آموزی به بهترین شکل اتفاق بیفتد.
سپس نمایندگان گروه ها، نمودارها و کارت های دسته بندی خود را روی تابلو به بقیهٔ گروه ها نشان می دهند.
در انتها با ارجاع دادن بچّه ها به کتاب درسی، این فعّالیت را می توان در کلاس تکمیل کرد.
درس اول نوشتاری چهارم ابتدایی
فعّالیت های نوشتاری1 درس اول نوشتاری چهارم ابتدایی:
ابتدا دانش آموزان به صورت انفرادی به سه پرسش این صفحه پاسخ دهند؛
سپس در گروه به بررسی و تصحیح پاسخ های خود بپردازند، در پایان بررسی کلی توسط معلّم به عمل آید.
در تمرین دوم اشاره به این نکته ضروری است که املا یکی از جلوه های مکتوب زبان است
و زبان یک مهارت است و مهارت جز از راه تمرین و تکرار به دست نمی آید.
تأکید معلّمان بر کلماتِ دارای ارزش املایی، دانش آموزان را به سمت شناسایی درست کلمات رهنمون می سازد.
فعّالیتهای نوشتاری 2 درس اول نوشتاری چهارم ابتدایی:
دو پرسش این صفحه مربوط به آموزش املا است.
ابتدا پرسش این صفحه به صورت انفرادی توسط دانش آموزان به انجام برسد.
سپس در گروه به تصحیح فعّالیت خود بپردازند، در پایان بررسی کلی توسط معلّم به عمل آید.
فعّالیت های نوشتاری 4درس اول نوشتاری چهارم ابتدایی: درک متن
این صفحه به مهارت درک متن اختصاص یافته است.
تفاوت این بخش با کتاب خوانداری، تولید کتبی بر اساس یافته های ذهنی می باشد.
دانش آموزان پس از خواندن متن به سؤالات پاسخ می دهند و ذهنیات خود را به رشتهٔ تحریر در می آورند.
مطلبی که بسیار اهمّیت دارد این است که در فضای سکوت کامل هر دانش آموز، خود متن را صامت خوانی کند
و پاسخ سؤال ها را بنویسد. برای بررسی پاسخ دانش آموزان پاسخ یک سؤال را پنج تا ده نفر از آنها از روی نوشتهٔ خود بخوانند.
پاسخ شفاهی به هیچ وجه در این بخش پذیرفته نشود؛
آنها باید یاد بگیرند چگونه پاسخ خود را به رشتهٔ تحریر در آورند و با دقّت پاسخ دهند.
خواندن با لحن مناسب
روخوانی سطوحی دارد که یکی از گام های اوّل آن، خواندن درست و روان یک متن است.
گام بعدی روخوانی، رعایت لحن و آهنگ متن با توجّه به شرایط موجود و متناسب با فضای حاکم بر متن است.
در کلاس های درس معمولاً به روخوانی صحیح متن توجّه می شود و چگونگی لحن و آهنگ آن آموزش داده نمی شود؛
لذا آموزش خواندن ناتمام رها می شود.
برای رفع این مشکل از سال گذشته در فارسی سوم بر آموزش لحن خواندنتأکید شد
و در آموزش دروس فارسی چهارم نیز در هر درس، یک جلسه به آموزش خواندن با لحن و آهنگ مناسب اختصاص می یابد.
برای آموزش لحن، ابتدا از چهار دانش آموز که لحن خواندن متفاوتی دارند،
بخواهید بند اوّل درس را به ترتیب بخوانند و دیگران کتاب را ببندند و فقط بادقّت گوش کنند.
به این ترتیب توجّه دانش آموزان به لحن های مختلف به هنگام خواندن و تفاوت آن در اثرگذاری بر شنونده جلب می شود.
در ادامه به دانش آموزان بگویید که هر متن، لحن و آهنگ خاصّی دارد.
استفاده از لوح فشردهٔ صوتی کتاب گویا در آموزش لحن مؤثر است.
خواندن با لحن مناسب مهارتی است که با گوش دادن به الگوی مناسب و تمرین و تکرار حاصل می شود.
متن درس اوّل یک متن توصیفی است.
نکاتی که به طور کلی در خواندن متن با لحن مناسب مهم هستند، عبارتند از:
1 در لحن روایی از تک لحنی خواندن متن پرهیز کنید و به تناسب شخصی تها به تغییرات مناسب آهنگ توجّه کنید.
2 رعایت سرعت مناسب خواندن در تأثیرگذاری، مهم است.
3 با رعایت دقیق فراز و فرودهای آوایی متناسب با جریان داستان، حالت کشش و انتظار در شنونده برانگیخته می شود و با ایجاد گسست های آوایی و وصل و درنگ های مناسب، او را به گو ش دادن ترغیب می کنیم.
4 کلماتی را که می خواهید تأثیرگذار باشند، برجسته کنید. این کار با رعایت « تکیه » محقّق می شود.
5 بهتر است در میانهٔ متن ها، حرفوَبه صورت ُ خوانده شود تا امتداد آوایی کلام حفظ شود،
این مطلب از اهمّیت زیادی برخوردار است که متأسّفانه در کلاسکمتر به آن توجه می شود. رعایت این نکته در خواندن شعر نیز ضروری است.
6 مکث کردن از ابزارهای زیبایی لحن در خواندن است که باید به آن توجّه شود؛ مکثِ به موقع و متناسب با جریان آوایی، بر زیبایی خواندن تأثیر می گذارد.
تصویرخوانی و صندلی صمیمیت درس اوّل فارسی چهارم ابتدایی آفریدگار زیبایی
سال گذشته دانش آموزان، سطوحی از فرایند درک تصاویر و سخن گفتن منسجم و پرهیز از پراکنده گویی را تمرین کرده اند.
در تثبیت اهداف این فعّالیت، که وجه برجستهٔ آن تقویت مهارت سخن گفتن است،
دانش آموزان به خوانش تصویر (تصویرخوانی) می پردازند.
تصاویر انتخاب شده به گونه ای است که دانش آموزان را به تفکّر وامی دارد
تا لایه های عمیق تر پیام تصویر را کشف کنند و همچنین موجب خلّاقیت آنها در بیان مطالب از جنبه های مختلف می شود.
در آموزش این فعّالیت دانش آموزان در گروه به بیان دیدگاه های خود در مورد تصویر می پردازند.
بعد از ایجاد فضای بارش مغزی در خصوص تصویرخوانی، دانش آموز روی صندلی صمیمیت قرار می گیرد و با توجه به مراحل سخن گفتن، مطالب خود را بیان می کند.
از آنجایی که این فعّالیت در تقویت تفکّر و مهارت سخن گفتن دانش آموزان اهمّیت زیادی دارد
یک جلسهٔ کامل آموزشی به آن اختصاص داده شده است.
اختصاص یک جلسه به یک فعّالیت اهمّیت آن را برجسته می کند؛
املا درس اوّل فارسی چهارم ابتدایی آفریدگار زیبایی
املانویسی یک مهارت است که جز از راه تمرین و تکرار به دست نمی آید.
در این درس روش آموزشی املا مبتنی بر حافظهٔ دیداری پیشنهاد می گردد.
املا یک مهارت زبانی است که بر اساس نمادها و نشانه های خط و قواعد دستور زبان، کار انتقال زبان گفتاری را به زبان نوشتاری به عهده دارد.
یادگیری صحیح املا تنها از طریق حفظ طوطی وار کلمات حاصل نمی شود، به همین دلیل آموزش املا حائز اهمّیت است.
پس از اتمام جلسات تدریس هر درس یک املای پایانی شامل دو بخش برگزار نمایید.
مربوط به شمرده خوانی، رعایت صدای متعادل، عدم حرکت اضافی در کلاس و … به بچّه ها دیکته بگویید.
در بخش دوم و پشت همان برگه، به صلاحدید خود و بر اساس توانایی دانش آموزان، چند فعّالیت املایی طراحی کنید
تا بچّه ها به آنها پاسخ دهند. مجموعهٔ این دو بخش یک واحد کار املا را شکل می دهد.
پاسخ فعالیت های درس خدا جون از تو ممنونم هدیه چهارم
ای خدای خوب...!
دیروز در مراسم صبحگاه، معاون مدرسه اسم من و چهار نفر از دیگر دوستانم را خواند و اعلام کرد: «در نوبت اوّل، این پنج نفر از همه پیشرفت بهتری داشته اند.» یکی یکی از پلّهها بالا رفتیم و جایزه گرفتیم. بچّهها با صدای بلند صلوات فرستادند و ما را تشویق کردند؛ چه صحنهی قشنگی بود! خدای مهربان، تو به ما کمک کردی تا خیلی خوب درس بخوانیم.
ای آفرینندهی زیبایی ها...!
امروز صبح وقتی وارد حیاط شدم، دیدم تعدادی از گلها شکفته شده اند. از دیدن آنها خیلی خوشحال شدم. حالا باغچهی ما بسیار قشنگ شده و بوی گل، حیاط خانه را پر کرده است. پدرم می گوید: «خیلی خوب از گلها مراقبت کردیم و به موقع به آنها آب دادیم. اگر این کار را نمیکردیم، باغچه خشک و خالی میماند و بوی عطر در حیاط نمیپیچید.» خدای مهربان، این گلهای رنگارنگ هدیههای توست.
ای صاحب همهی خوبیها...!
خوشههای گندم زیر نور خورشید مثل طلا میدرخشند. چقدر گندم زار زیبا و تماشایی است! عمویم چند ماه شب و روز زحمت کشیده و تلاش کرده است؛ زمینش را شخم زده، بذر پاشیده، آبیاری و سم پاشی کرده است! خدای مهربان، این خوشههای طلایی، هدیههای توست.
****
ای پروردگار مهربان...! از اینکه پدر و مادری دلسوز و مهربان به من بخشیده ای، سپاسگزارم. از اینکه میتوانم کارهای خوبی انجام دهم، به دوستانم کمک کنم و به پدرم، مادرم و دیگران احترام بگذارم، تو را شکر میگویم و میدانم تو همهی کارهای مرا میبینی و در جهان آخرت به اندازهی تلاشم، به آنها پاداش میدهی. من نتیجهی کارهای خوبم را در آنجا میبینم. همان طور که موفّقیتم را دیدم، گلهای زیبا و رنگارنگ باغچهی حیاط را دیدم وعمویم خوشههای طلایی رنگ گندم زارش را دید
تدبّر کنیم (صفحهٔ 117 کتاب درسی)
هر یک از این چهرهها نشان دهندهی چه احساسی است؟ با توجّه به آنها، ترجمهی آیات را کامل کنید. روز قیامت روزی است که: وُجوهٌ یَومَئٍذ ناضِرَةٌ سورهی قیامت، آيهی 22 برخی چهرهها، شاد هستند.
وَ وُجوهٌ یَومَئٍذ باسِرَةٌ سورهی قیامت، آيهی24 و برخی چهرهها، غمگین هستند.
به نظر شما هر کدام از آنها چه کارهایی در دنیا انجام داده اند؟آنهایی که کارهای خوب انجام دادهاند و دستورات خداوند را پیروی کردهاند شاد هستند. آنهایی که کارهای بدی انجام دادهاند و از دستورات خداوند سرپیچی کردهاند غمگین و ناراحت هستند.
بررسی کنید(صفحهٔ 118 کتاب درسی)
در مزرعهی اعمالت، چیزهایی را که میخواهی بکاری رنگ آمیزی کن. احترام به همسایه، خوش زبانی، امانتداری، قرآن خواندن، صرفه جویی، راستگویی، احترام به پدر و مادر، کمک به دیگران، زود عصبانی نشدن، بخشش و گذشت، خوش قولی، صدقه دادن، احترام به معلم، شکرگزاری از نعمتهای خدا، نماز خواندن و صلهی رحم
آفرین! حال که تو این گونه هستی، پاداش تو کلمهای است که میبینی!
دعا کنیم(صفحهٔ 118 کتاب درسی)
پروردگارا ! ای که دنیا را کشتزار آخرت قرار دادهای، حرکت اعضایم نگاههای چشمانم و کلمههای جاری بر زبانم را در مسیر کارهای خوب قرار بده تا با کشت عمل صالح، خوشبختی و بهشت را در آخرت درو کنم. خداوندا ! در دنیا و آخرت به من خیر و خوبی و سعادت عطا کن. برگرفته از کتاب «یاد شیرین دوست» نوشتهی ناصر نادری
توضیحات درس 19 هدیه چهارم ابتدایی خدا جون از تو ممنونم
از نظر قرآن و عقل، برخی اعمال خوب و صالح اند و برخی اعمال، بد و ناصالح؛
ولی نتیجه تمام کارها اعم از خوبی ها و بدی ها به خود انسان بازگشت می کند.
با توجه به اینکه انسان ها در طول حیات خود بر اساس باورهایی که دارند، عمل می کنند،
پذیرش این نکته مهم تربیتی می تواند آثار بسیار مهمی در رفتار و اعمال ما داشته باشد.
در این درس تلاش شده تا در قالب نیایش و با ذکر مصادیق عینی و ملموس،
دانش آموزان ضمن درک تناسب عمل و نتیجه و توجه به آثار اعمال در زندگی، به انجام کارهای نیک تمایل نشان داده و برای خشنود کردن خداوند تلاش نمایند.
٭ اهداف درس 19 هدیه چهارم ابتدایی خدا جون از تو ممنونم
1 آشنایی با تناسب عمل و نتیجه آن در زندگی
2 تمایل به انجام کارهای نیک برای بهره مندی از پاداش در جهان آخرت
3 تقویت تمایل به انجام کارهای نیک برای خشنود کردن خداوند
4 تلاش برای انجام کارهای نیک
5 توانایی تفکر در پیام قرآنی و درک ارتباط آن با موضوع درس
٭ مفاهیم کلیدی
تناسب عمل و نتیجه
جهان آخرت
پاداش و جزا
خشنود کردن خداوند
آموزش درس 19 هدیه چهارم ابتدایی خدا جون از تو ممنونم
برای شروع می توانید با هماهنگی با چند نفر از بچه ها، مجموعه ای از کارهای خوب را از طریق نمایش و پانتومیم نشان دهید
تا دیگران آنها را حدس بزنند و نام ببرند و در رابطه با آنها اظهار نظر کنند و به این ترتیب وارد درس شوید.
برای شروع می توانید از قالب بازی و فن بازی با کلمات استفاده کنید.
متن درس می تواند شروع خوبی برای تدریس شما باشد. بنابراین، مناسب است
شوق شنیدن قصه و تحقیق و جست و جو را دربارهٔ موضوع درس ایجاد کنید.
همچنین می توانید آن را در قالب نمایشی توسط گروهی از دانش آموزان اجرا کنید. از دانش آموزان بخواهید متن درس را بخوانند
سوالات متن هدیه چهارم 🔴 درس نوزدهم: خدا جون از تو ممنونم
1 -از نعمت هایی که خدا به ما داده است مثال بزن و سپاسگزاری کن ؟ جواب»از اینکه پدر و مادری دلسوز و مهربان به من بخشیده ای سپاسگزارم ، از اینکه می توانم کارهای خوب انجام دهم تو را شکر می کنم ، از اینکه سلامتی دارم تو را شکر می کنم ، از طبیعت و زیبایی های اطراف را می بینم تو را شکر می کنم
2 -وجوه یومئذ ناصرهبه چه معناست؟ جواب»برخی چهرها خوشحال هستند
3 -وجوه یومئذه باسره چه معناست؟ جواب»برخی چهرها ناراحت هستند
4 -روز قیامت چه روزی است ؟ جواب»روزی است که همه در برابر خداوند حاضر می شوند و هرکس کار خوبی در دنیا انجام داده باشد به همان اندازه پاداش می گیرد و خوشحال است و هر کس کار بد انجام داده باشد به همان اندازه کیفر می بیند و ناراحت است
5 -دنیا مزرعه آخرت است : یعنی هر چه در دنیا انجام دهی و در مزرعه اعمالت بکاری نتیجه آن را در آخرت خواهی دید
6 -از کارهای خوبی که می توانی در مزرعه اعمالت بکاری مثال بزن ؟ جواب»احترام ، خوش زبانی ، نماز ، امانت داری ، خواندن قرآن ، صرفه جویی ، راستگویی ، صدقه دادن ، صله رحم
اگر سوالات بالا را دوست نداشتید
1- چرا باید شکرگزار پروردگار باشیم؟ جواب»زیرا خداوند از لحظهی تولد تا اکنون به ما نعمتهای بسیاری مانند خانواده، سلامتی، توانایی در انجام کارها و … داده است.
2- در روز قیامت چهره های مردم چگونه است؟ جواب»برخی چهره ها خندان و شاداب و چهره ی برخی ناراحت و عبوس است.
3 – در روز قیامت چگونه می توان انسانهای خوب و بد را تشخیص داد؟ جواب»از روی چهره ها
4-چرا در روز قیامت چهره ی برخی خندان است؟ جواب»زیرا آنها کارهای خوبی مانند احترام به پدر و مادر، امانتداری، شکرگزاری از نعمتهای خدا، نماز و قرآن خواندن، راستگویی، بخشش و گذشت و… انجام داده اند.
5-چرا در روز قیامت چهره ی برخی گریان است؟ جواب»زیرا آنها کارهای زشتی مانند حسادت، کفر ورزی، بداخلاقی، دروغ و تهمت و… انجام داده اند.
6 در روز قیامت پاداش نیکوکاران و انسانهای خوب چیست؟ جواب»بهشت
7 در روز قیامت جزای ستمکاران و انسانهای بد چیست؟ جواب»جهنّم
بچّهها تازه به کلاس آمده بودندکه معلّم وارد شد. بعد از کمی سکوت، رو به بچّهها کرد و گفت: «میخواهم فیلم بازدید از باغ پرندگان را به شما نشان دهم. » بچّهها که از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شده بودند، بی صبرانه منتظر نمایش فیلم بودند. معلّم ادامه داد: «البتّه در مورد این فیلم با شما صحبتهایی دارم. امّا قبل از آن، بهتر است همهی شما فیلم را ببینید.» با شنیدن این سخن بچّهها با تعجّب به یکدیگر نگاه کردند... تصویر بچّهها روی پرده افتاد. آنها با دیدن خودشان شگفت زده شده بودند و با شور و هیجان فراوان یکدیگر را نشان میدادند. فیلم زمان ورود بچّهها به باغ را نشان میداد. بعضی آهسته وارد باغ میشدند و برخی دیگر با عجله. چند نفر به دنبال هم میدویدند که ناگهان یکی از آنها سُرخورد و روی زمین افتاد. یکی از بچّه ها به جای کمک، با دست او را نشان داد و زد زیر خنده! امّا یکی دیگر از بچّهها دوان دوان به سمت او رفت و دستش را گرفت تا بلند شود. سپس تصاویری از داخل باغ پخش شد؛ یکی از بچّهها به دنبال طاووسی میدوید تا پر آن را بکند! یکی دیگر نیز برای یک قوی سفید زیبا، تکّهای پوست هندوانه انداخت. قوی بیچاره هم به خیال اینکه غذا برایش انداختهاند، آن را خورد. خوردن همان و گیرکردن در گلو همان! بالاخره قوی سفید با هزار بدبختی توانست پوست هندوانه را از گلویش بیرون بیندازد. در این لحظه دوتا از بچّههای کلاس سرشان را پایین انداختند. دوربین گوشه ی دیگری از باغ را نشان داد. دو نفر از بچّه ها همراه یکی از دوستانشان، که پایش شکسته بود و به سختی با عصا راه میرفت، حرکت میکردند و مراقب او بودند. یکی از آنها به سمت آبخوری رفت و یک لیوان آب برای او آورد. در گوشهی دیگر، چند نفر مشغول خوردن میوه و کیک بودند و پوست و زبالهی آنها را روی زمین می انداختند. صحنه ها یکی پس از دیگری میآمدند و میرفتند. هر چه از زمان فیلم میگذشت، صدای همهمه و خنده کمتر میشد. همه غافلگیر و بعضی شرمنده شده بودند! بعد از پایان فیلم، معلّم رو به بچّهها کرد و گفت: «بچهّها! این تنها از یک ساعت از حضور ما در باغ پرندگان بود که دوربینهای باغ آن را ثبت کرده بودند. در فیلم اتفّاقات گوناگونی افتاده بود؛ اتّفاقاتی که گاه سبب ناراحتی و گاه سبب شادی ما میشد. فراموش نکنیم اتفّاقات مختلفی که در زندگی هر روز ما پیش میآید نیز همین گونه است. دوربینهای دقیق تر و حسّاس تری هم هستند که هر لحظه از همهی کارهای خوب و بد ما تصویربرداری میکنند و آن فیلمها در روزی بزرگ به همهی ما نشان داده خواهند شد.» در این هنگام، معلّم به سمت تخته رفت و روی آن نوشت:
و إِنَّ عَلَیکُم لَحافِظینَ کِرامًا کٰاتِبینَ یَعلَمون ما تَفْعَلون نگاهبانانی والامقام بر شما قرار داده که اعمالتان را مینویسند و می دانند شما چه میکنید. سورهی انفطار، آيهی 12 - 10
برایم بگو (صفحهٔ 111 کتاب درسی)
منظور معلمّ از دوربینهای دقیقتر و حسّاستر چه بود؟منظور معلم حضور خداوند و فرشتگانش که با دقت تمام کارهای خوب و بد ما را زیر نظر دارند و همه را میبینند و ثبت میکنند.
بررسی کنید(صفحهٔ 112 کتاب درسی)
آیا دوربینهای باغ همهی اتّفاقات را میتوانند ثبت کنند؟ فرشتگان خدا چطور؟ این دو را با یکدیگر مقایسه کنید.
دوربینها در باغ
فرشتگان خدا
اتفّاقاتی را که در بعضی جاها میافتد نمیتوانند ثبت کنند.
تمام اتفاقات را در همه جا میتوانند ثبت کنند
حافظهی محدودی برای فیلم برداری دارند.
حافظهی زیادی برای فیلم برداری دارند.
تدبّر کنیم(صفحهٔ 112 کتاب درسی)
اَ لَم يَعلَم بِاَنَّ اللّٰهَ يَریٰ آیا انسان نمیداند كه خدا او را میبیند؟سورهی علق، آيهی 14
حالا که خدای بزرگ همهی کارهای من را میبیند، پس با خود تصمیم میگیرم که کارهای خوب انجام دهم و مراقب باشم که در حضور خداوند کار بدی انجام ندهم تا شرمنده خداوند نباشم.
کامل کنید(صفحهٔ 112 کتاب درسی)
برای کامل کردن ترجمهی آیهی 6 سورهی زلزال، از خانهی سبز شروع کنید و به خانهی قرمز برسید. در این روز مردم گروه گروه می آیند تا نتیجه ی کارشان را ببینند. تا هرکس ذرّهای کار خوب انجام داده است، نتیجهی آن را ببیند و هر کس ذرّه ای کار زشت انجام داده است، نتیجهی آن را ببیند. سورهی زلزال، آيات ٨ - ٦
ببین و بگو(صفحهٔ 113 کتاب درسی)
این تصویر چه کارهای خوب و بدی را نشان میدهد؟ برداشتن زباله از روی زمین (خوب) برداشتن زباله روی زمین (بد) بستن شیر آب (خوب) باز گذاشتن شیر آب (بد) پاک کردن نوشته ی روی دیوار(خوب) نوشتن روی دیوار(بد)
میان آیاتی که خواندید و این تصویر چه ارتباطی هست؟ تمام کارهای خوب و بد ما هر چند کوچک باشند به وسیلهی فرشتگان ثبت میشوند.
ایستگاه فکر(صفحهٔ 113 کتاب درسی)
اگر بخواهید نام جدیدی برای درس انتخاب کنید، چه نامی را پیشنهاد میکنید؟ چرا؟ مراقب همیشگی، چون خداوند همه جا حضور دارد و کارهای خوب و بد ما را میبیند.
توضیحات درس 18 هدیه چهارم ابتدایی چشمان همیشه باز
انجام کار نیک همیشه ارزشمند است چه زمانی که پنهان و دور از نگاه دیگران انجام شود
و چه وقتی که در برابر نگاه دیگران باشد؛ اما برای کودکان انجام دادن کارهای خوبی که موردتشویق و تقدیر قرار گیرند، خوشایندتر است؛
و چه تشویقی بالاتر از اینکه آنها بدانند که اعمال آنها همواره مورد توجه خداوند قرار می گیرد
و همانند فیلمی ضبط می شود تا در روز قیامت به نمایش گذاشته شود.
در این درس از مثال دوربین فیلم برداری استفاده شده تا درک این مفهوم که همه اعمال مابه گونه ای ثبت و ضبط می شود، تسهیل گردد.
در ادامه دانش آموزان با آگاهی از بازگشت نتیجه اعمال به خود شخص، برای انجام کارهای نیک و بهره مندی از پاداش در جهان آخرت تشویق و ترغیب می شوند.
٭ اهداف درس 18 هدیه چهارم ابتدایی چشمان همیشه باز
1 آشنایی با مفهوم ثبت و ضبط تمام اعمال ما و آگاهی خداوند از آنها
2 تمایل به انجام کارهای نیک برای بهره مندی از پاداش در جهان آخرت
3 تلاش برای انجام کارهای نیک برای بهره مندی از نعمت های بهشتی
4 توانایی تفکر در پیام قرآنی و درک ارتباط آن با موضوع درس
٭ مفاهیم کلیدی
ثبت و ضبط اعمال
جهان آخرت
آگاهی خداوند
نتیجه اعمال
بهشت
آموزش درس 18 هدیه چهارم ابتدایی چشمان همیشه باز
برای شروع می توانید از قالب نمایش استفاده کنید. از یک فعالیت داستانی که همهٔ کارهای ما تحت نظارت خداست
و ما نمی توانیم جایی را بیابیم که خداوند در آن حضور نداشته باشد، استفاده کنید
و سپس با نتیجه ای که از فعالیت می گیرید به موضوع درس بپردازید
برای شروع می توانید با آوردن دوربین سرکلاس به آنها بگویید که از امروز می خواهیم همهٔ ساعت هایی که با هم هستیم را فیلم بگیریم
و در آخر زنگ فیلم را پخش کنیم و هرکدام در جدولی کارهای خوب و بد خود را ثبت کنیم
اگر این امکان برای شما وجود دارد که به مدت یک هفته این کار را تکرار کنید بسیار عالی است
سوالات متن هدیه چهارم 🔴 درس هجدهم: چشمان همیشه باز
1 -وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ-کِراماً کاتِبینَ-یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ را ترجمه کنید پاسخ»نگهبانانی والا مقام بر شما گمارده شده که اعمالتان را می نویسند و می دانند شما چه می کنید
2 -منظور از دوربین های حساس و دقیق که اعمال ما را زیر نظر دارند چیست ؟ پاسخ»فرشتگانی که خدا به عنوان نگهبان قرار داده که اعمال خوب و بد ما را ثبت می کنند که هیچ چیزی از نظر آنها پنها نمی ماند و همه کارهای ما را در همه جا حتی جایی که کسی نیست می بینند و می نویسند
3 -الم یعلم بان اهلل یری یعنی چه؟ پاسخ»آیا انسان نمی داند که خدا او را می بیند
4 -در این روز مردم گروه گروه می آیند تا نتیجه کارشان را ببیند ، تا هرکس ذره ای کار خوب انجام داده است ، نتیجه آن را ببیند و هرکس ذره ای کار بد انجام داده است نتیجه آن را ببیند
5 -وقتی خدا همه کارهای انسان را می بیند پس باید در همه کارها و جاهاخدا رادر نظر بگیرم و کارهای خوب انجام دهم
اگر سوالات بالا را دوست نداشتید
1- وظیفه ی فرشتگان الهی چیست؟ پاسخ»اعمال خوب و بد انسانها را ثبت می کنند.
2- تفاوت بین فرشتگان الهی و دوربینهای ثبت چیست؟ پاسخ»دوربین: حافظه ی محدودی برای فیلم برداری دارند و اتفاقاتی را که در بعضی جاها می افتد نمی تواند ثبت کند. فرشتگان: همه ی اتفاقات را ثبت و ضبط می کنند و هیچ محدودیتی برای ثبت اعمال ما ندارند.
3- خداوند در قرآن درباره ی فرشتگان ثبت چه میگوید؟ پاسخ»نگاهبانانی والا مقام بر شما قرار داده که اعمالتان را می نویسند و میدانند شما چه می کنید.
4 آیا خداوند همه ی کارهای ما را می بیند؟ پاسخ»بله، خداوند شاهد کارهای خوب و بد ماست. در روز قیامت انسانها چگونه نتیجه ی اعمال خود را می بینند؟ در این روز مردم گروه گروه می آیند تا نتیجه ی کارشان را ببینند تا هر کس ذرّهای کار خوب انجام داده است، نتیجه ی آن را ببیند و هر کس ذرّهای کار زشت انجام داده است، نتیجه ی آن را ببیند.
5-مفهوم آیه های »فَمَنْ یَعْمَلْ مِثقالَ ذَرَّهٍ خَیرًاْ یَرَهٌ« »وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثقالَ ذَرَّهٍ شَرا یَرَهٌ «چیست؟ پاسخ»هرکس ذرّهای کار نیک کند آن را می بیند و هر کس هم ذرّهای کار زشت کند آن را می بیند
پاسخ فعالیت های درس آقای بهاری خانم بهاری هدیه چهارم
پدرم آلبومش را باز کرده بود و با هم عکسها را تماشا میکردیم. هر کدام را نمیشناختم، پدرم معرّفی میکرد. یکی از آنها جوانی بود که با مهربانی دست خود را روی شانه ی کودکی گذاشته بود و هر دو لبخند برلب، کنار رودخانه ایستاده بودند. پدرم خم شد؛ صورت آن مرد جوان را بوسید و گفت: «این آقا، اوّلین معلّم من است و این عکسِ روز اردوی ماست. وقتی می خواستیم از اردو برگردیم، من گفتم آقا اجازه! دوست دارم با شما عکس بگیرم. او هم با مهربانی دستش را روی شانهی من گذاشت و با هم عکس گرفتیم. یادش به خیر! چه روز خوبی بود.» پرسیدم: «اسم او چیست؟ » پدرم گفت: «آقای بهاری. خیلی او را دوست دارم. او خیلی چیزها به من آموخت: قرآن، حروف الفبا، جمله سازی، ریاضی، شعر و یک دنیا حرف شنیدنی و زیبا.» به پدرم گفتم: «چه جالب! اسم خانم معلّم ما هم خانم بهاری است.» پدرم غرق تماشای عکس آقای بهاری بود. پرسیدم: «آقای بهاری الان کجاست؟ » پدرم گفت: «در خیابان لاله در یک خانه ی بزرگ و قدیمی زندگی میکند. چند سال او را ندیده بودم امّا خوشبختانه پارسال او را در یک کتاب فروشی دیدم. انگار دنیا را به من داده بودند؛ خیلی خوشحال شدم و نشانیاش را گرفتم. اتّفاقاً پس فردا که روز معلّم است، میخواهم به دیدن او بروم. معلّم خیلی عزیزاست. پیامبر خدا میفرمایند: به کسی که از او دانش میآموزید، احترام بگذارید.» من گفتم: «من هم می آیم؛ خیلی دوست دارم او را ببینم.» روز معلّم بود. من و پدرم با یک دسته گل به دیدار آقای بهاری رفتیم. خانمی در را باز کرد و گفت: «بفرمایید! » وای چه جالب! خانم بهاری بود! - «سلام خانم!» خانم بهاری تا مرا دید، صورتش مثل گل شکفت. - «سلام عزیزم! شما کجا؛ اینجا کجا؟ خانه ی ما را چطور پیدا کردی؟ بفرمایید!» شگفت زده شده بودم! داخل رفتیم. آقای بهاری با عصا در حیاط ایستاده بود. پدرم با مهربانی به سوی او رفت و او را به گرمی در آغوش گرفت. او هم پدرم را با مهربانی بوسید و احوال پرسی کرد. بعد دست روی شانهی پدرم گذاشت و به خانم بهاری گفت: «این آقا که به دیدار من آمده، دانش آموز من است.» خانم بهاری هم دست روی شانهی من گذاشت و گفت: «این دختر ناز هم دانش آموز من است.» آقای بهاری لبخند زد: «چه خوب! خانهی ما امروز مدرسه شده است. مدرسه ای صمیمی با دو معلّم و دو شاگرد!»
برایم بگو (صفحهٔ 105 کتاب درسی)
بهترین راه تشکّر از معلّم چیست؟احترام گذاشتن به او
کامل کنید(صفحهٔ 105 کتاب درسی)
جاهای خالی را با کلمات مناسب پر کنید. قوی بزرگ محبّت احترام سکوت بلند پاسخ امام علی بن الحسین - علیه السّلام - : «حقّ معلّم بر تو (شاگرد) این است که زمانی که یکی از شاگردان از او سؤال میکند، تو پاسخندهی.»
امام سجّاد - علیه السّلام - : «حقّ معلّم بر تو این است که او را بزرگ بشماری و به او احترام بگذاری.»
امام چهارم - علیه السّلام - : «وقتی معلّم صحبت میکند، سکوت کنید و خوب به حرفهایش گوش کنید.»
امام زین العابدین - علیه السّلام - : «شاگرد نباید صدایش را در برابر معلّم بلند کند.» شما به کدام یک از این وظایف عمل میکنید؟
تدبّر کنیم(صفحهٔ 106 کتاب درسی)
وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکْمَةَ (خدا پیامبری از خودشان برانگیخت) تا آنها را تربیت کند و به آنها قرآن و دانش بیاموزید.سورهی آل عمران، آيهی 164 این سخن از امام خمینی (ره) را بخوانید. معلّمي، شغل انبياست. معلّمها چه کاری انجام میدهند؟تربیت دانش آموزان و آموزش دانش و اخلاق آنان. کار پیامبران چیست؟تربیت انسان ها و آموزش قرآن و دانش به آنها چه شباهتی میان کار آنها وجود دارد؟هر دو برای تربیت انسانها تلاش میکنند و هر دو به دیگران دانش و اخلاق میآموزند.
ایستگاه خلاقیت(صفحهٔ 106 کتاب درسی)
با خطّ خوش نام معلّمان عزیزت در سال های گذشته و امسال را بنویس؛ با جمله ای محبّت آمیز از آنها تشکّر کن و بهترین خاطرهای را که از آنها داری، برای دوستانت تعریف کن. .......................................................................... .......................................................................... .............................................................................
توضیحات درس 17 هدیه چهارم ابتدایی آقای بهاری
از بهترین امتیازات جامعه بشری هنر معلمی است؛
زیرا تعلیم و تعلّم از نعمت های خداوندمتعال است که در درجه اول به انبیاء و اولیا ارزانی داشته شده است و سپس به دیگران این توفیق عطا می شود.
در این درس دانش آموزان با حق معلم بر شاگرد و ضرورت و شیوه های احترام به معلم آشنامی شوند
و با انجام فعالیت هایی به معلمان خود ادای احترام می کنند.
نکته: پیشنهاد می شود با توجه به پیمانه ای بودن آموزش درس هدیه های آسمان، در صورت امکان این درس در زمان شهادت استاد مطهری و روز معلم تدریس شود.
٭ اهداف درس 17 هدیه چهارم ابتدایی آقای بهاری
1 آشنایی با ضرورت و شیوه های احترام به معلم
2 احساس قدردانی و تشکر از زحمات معلم
3 ادای احترام به معلم
4 توانایی تفکر در پیام قرآنی و درک ارتباط آن با موضوع درس
٭ مفاهیم کلیدی
معلم
احترام به معلم
٭ آموزش درس 17 هدیه چهارم ابتدایی آقای بهاری
می توانید درس را با نشان دادن تصویری از یک معلم فداکار استان گیلان حسن امیدزاده شروع کنید.
بازگو کردن خاطره این معلم فداکار که در یک آتش سوزی در کلاس جان 35 نفر ازدانش آموزان را از مرگ نجات داد و خود در آتش سوخت
و متأسفانه پس از 15 سال تحمل رنجناشی از سوختگی شدید درگذشت.
می توانید درس را برای بچه ها به صورت قصه تعریف کنید یا آن را با لحنی زیبا از روبخوانید.
همچنین می توانید قصهٔ کتاب را در قالب قصه گویی همراه با نمایش با همکاری بچه ها بیانکنید.
برای جذاب تر شدن کار می توانید بچه ها را گریم کنید.
فعالیت ایستگاه خلاقیت می تواند شروع مناسبی برای تدریس شما باشد.
از دانش آموز ببپرسیم اگر بخواهی برای تشکر از معلم عزیز سال قبل خود جمله ای محبت آمیز بنویسی، چه می نویسی؟
همچنین می توانید از بچه ها بخواهید که خاطره ای از معلم های سال های قبل خود را بیان کنند یا بنویسند
تک تک بچّهها را پشت سر گذاشت و به خطّ پایان رسید. هیجان زده فریاد کشید: «هیچ کس نمیتواند از اسب طلایی من جلو بزند!» احسان مهارت خوبی در دوچرخه سواری دارد. دوچرخه اش هم خیلی خوب است؛ تند و تیز، سبک، روان و بسیار زیبا، بدنه ی طلایی اش زیر نور می درخشد! نام قشنگی هم برایش گذاشته است: اسب طلایی! خیلی دوست دارم سوار دوچرخه اش بشوم. **** عصر چهارشنبه ... احسان با دوچرخهاش به درِ خانهی ما آمد؛ لبخند زد. «سلام حمید. اسب من دو روز در خدمت شما!» هیجان زده شدم. «برای چی؟» «دو روز به مسافرت م یرویم. گفتم شاید دوست داشته باشی اسبم در این مدّت پیش تو باشد. یال و بدنش را حسابی شستهام. هر جا دوست داری با آن برو.» خداحافظی کرد و رفت. چند قدم که دور شد، سرش را برگرداند و لبخندزنان گفت: «به آب و علف نیاز ندارد! فقط مراقب باش زخمی نشود. عصر جمعه اسبم را بیاور.» با شور و شوق بسیار سوار شدم. عجب دوچرخهای! چند بار تا ته کوچه رفتم و برگشتم. در همین موقع مادرم وارد کوچه شد. «سلام! احسان دوچرخهاش را دو روز به من داده است.» هیجان زده چرخ جلویش را بلند کردم و محکم به زمین کوبیدم. مادرم با ناراحتی گفت: «عزیزم! این امانت مردم است. باید از آن درست استفاده کنی. اگر دوچرخهاش را خراب کنی، خسارتش را باید بدهی.»
صبح پنجشنبه ... «جعفر! جعفر! زود بیا دم در!» جعفر به همراه برادرش رضا دم در آمد. تا نگاهش به دوچرخه افتاد، چشم هایش از خوشحالی برقی زد. «اسب طلایی احسان! زیر پای تو چه میکند؟» «تا دو روز دست من است. بیا تو هم سوار شو چند دور بزن.» رضا پرسید: «از صاحب دوچرخه اجازه گرفت های که آن را به دیگران هم بدهی؟» با تعجّب گفتم: «اجازه برای چی؟ دو روز اختیار این اسب با من است!» رضا لبخندی زد. «شما که صاحبش نیستی. اگر احسان اجازه ندهد، نمیتوانی آن را به شخص دیگری بدهی.»
عصرجمعه ... سوار اسب طلایی شده بودم و دور حیاط میچرخیدم. مادرم پنجره را باز کرد: «حمید جان، زودتر دوچرخه ی احسان را برایش ببر.» «بعد از شام می برم!» مادرم با تعجّب نگاهم کرد. «مگر خودش نگفته بود عصر جمعه دوچرخه را بیاور. عصر جمعه الان است نه بعد از شام.» از حرکت ایستادم. دوست داشتم تا شب با آن بازی کنم. با خودم فکر کرد........................................................................ .
برایم بگو (صفحهٔ 100 کتاب درسی)
حمید به چه چیزی فکر میکرد و چه تصمیمی گرفت؟به این فکر میکرد که چون دوچرخه نزد او امانت است، باید به موقع آن را به صاحبشبرگرداند و تصمیم گرفتدوچرخه را تمیز کند و او را به احسان برگرداند.
تدبّر کنیم(صفحهٔ 100 کتاب درسی)
اِنَّ اللّٰهَ یَأمُرُکُم اَن تُؤَدُّوا الاَماناتِ اِلیٰ اَهلِها خدا فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش بازگردانید.سورهی نساء، آيهی 58 با توجّه به داستان درس، به نظر شما چگونه میتوانیم به این آیه عمل کنیم؟ امانت دیگران را به موقع به صاحبش برگردانیم. در حفظ و نگهداری از امانت دیگران کوشا باشیم. امانت دیگران را بدون اجاز هی صاحبشبه کسی ندهیم. فکر میکنید، کدام یک از این بچّهها، امانت دار خوبی بوده است؟ - وحید پاک کنی را که در مدرسه از دوستش به امانت گرفته بود به خواهر کوچکش داد تا از آن استفاده کند. - ستاره در کتابی که از دوستش به امانت گرفته بود، برای یادگاری چند گل کشید و جملهای زیبا نوشت. - سینا و سعید اسمشان را روی نیمکت مدرسه نوشته اند تا یادگاری بماند. - مریم ظرف نذری همسایه را فوراً شست و در گوشه ای از آشپزخانه گذاشت تا در اوّلین فرصت، آن را به همسایه بازگرداند. - لیلا می خواست کتابی را که برای یک هفته از کتابخانه امانت گرفته بود، بازگرداند امّا آن قدر سرگرم کارهای دیگر شد که این کار را فراموش کرد.
ایستگاه فکر(صفحهٔ 101 کتاب درسی)
اگر به امانت دیگران ضرر برسانیم، باید چه کار کنیم؟باید خسارت آن را بپردازیم.
بررسی کنید
خانم معلمّ ما دانش آموزان کلاس را به گروههای پنج نفره تقسیم کرده است و میان گروهها بازی پیام رسانی را اجرا میکند. او به سمت من میآید؛ خم میشود و جملهای را آهسته در گوشم میگوید. سپس میایستد و میگوید: «این جمله را در گوش نفر بعدی بگو. م یخواهم ببینم این جمله تا نفر آخر گروه چه میشود!» وقتی کسی حرفی به ما میزند، آن حرف نزد ما امانت است و هنگام بازگو کردن آن، نباید به آن چیزی اضافه یا کم کنیم یا چیزی از آن کم کنیم.
گفت وگو کنید(صفحهٔ 101 کتاب درسی)
بین ضرب المثل یک کلاغ و چهل کلاغ با موضوع «امانت داری» چه ارتباطی وجود دارد؟ این ضرب المثل در موقعی به کار می رود که بخواهند بگویند واقعیت کمتر از آن چیزی است که می شنویم. حرف مردم نیز نزد ما امانت است و باید در هنگام بازگو کردن عین آن را بگوییم.
دعا کنیم(صفحهٔ 101 کتاب درسی)
خدایا! ای که در قرآن به ما فرمان دادهای تا امانت را به صاحبش باز گردانیم؛ کمکم کن تا امانت دار خوبی باشم و کتاب دوستم را همان طور که قرض گرفتهام، به او بازگردانم. کمکم کن تا ... .
توضیحات درس 16 هدیه چهارم ابتدایی اسب طلایی
امانت مانند امن و امان و ایمانبه معنای حالتی است که زمینه ساز حصولآرامش و اطمینان خاطر نسبت به چیزی است.
امانت در حقیقت ادای حقی است که انسان به پرداختن به آن تعهد کرده است.
اسلام در مورد امانت داری، احکامی را مطرح ساخته که رعایت آن موجب ارتقا و اعتلای اخلاق در جامعه می شود؛
و از آنجا که بسیار اتفاق می افتد که دانش آموزان وسایل یکدیگر را به امانت می گیرند؛
بر این اساس شایسته است با این احکام آشنا شوند. این درس در قالب یک داستانبه بیان ضرورت امانت داری و برخی از احکام آن پرداخته است.
بنابراین آشنایی با انجام وظایف خود در حفظ امانت و ترغیب دانش آموزان به رعایت آن، مهم ترین هدف درس محسوب می شود.
٭ اهداف درس 16 هدیه چهارم ابتدایی اسب طلایی
1 آشنایی با ضرورت امانت داری و شیوه های آن
2 تمایل به انجام وظایف خود در حفظ امانت
3 ادای امانت به صاحب آن
4 توانایی تفکر در پیام قرآنی و درک ارتباط آن با موضوع درس
٭ مفاهیم کلیدی
امانت
امانت داری
آموزش درس 16 هدیه چهارم ابتدایی اسب طلایی
بهترین شیوه برای تدریس این درس کتابخانه مدرسه و امانت گرفتن کتاب است
که می توانید از اوایل مهر ماه که کتابخانهٔ کوچکی در مدرسه یا کلاس خود ایجاد می کنید
به طور غیرمستقیم تا روزی که می خواهید این درس را تدریس کنید،
با دانش آموزان کار کنید تا درک و مفهومی بهتر از امانت گرفتن و امانت داری را آموزش بگیرند
برای شروع می توانید از دانش آموزان بخواهید در قالب یک فعالیت فهرستی از چیزهایی که متعلق به آنها هست و چیزهایی که متعلق به آنها نیست را تهیه کنند و برای بقیه بخوانند.
و سپس با هم کلاسی ها یا اعضای گروه خود درباره درستی یا نادرستی نظرشان یا برای توسعه دانش خود گفت وگو کنند و به این ترتیب وارد متن درس شوید.
برای شروع می توانید از دانش آموزان بخواهید اگر در زمینه امانت ضرب المثل، داستان، شعر یا حدیثی می دانند
یا خاطره و یا تجربه یا هر نوع معلومات دیگری می دانند آن را به شیوه ای جذاب بیان کنند.
از بچه ها بخواهید موقعیت های دیگری شبیه به موقعیت ذکر شده در قصه را در ذهن خود یا نمایش خلاق بیان کنند.
قصه گویی برای نمونه ایجاد کرده و آن را در قالب برای شروع می توانید از قالب نمایش نیز استفاده کنید. برای مثال متن درس را به کمک تعدادی از بچه ها به صورت نمایش درآورید
و سپس اجازه دهید در مورد موضوع درس گفت وگو و قضاوت کنند.
سوالات متن هدیه چهارم 🔴 درس شانزدهم : اسب طلایی
1 –ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلها یعنی چه؟ پاسخ»خدا فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش بازگردانید
2 -در مورد امانت چه چیزهایی را باید رعایت کنیم ؟ پاسخ» در حفظ و نگهداری امانت کوشا باشیم ، امانت دیگران را به موقع برگردانیم ، امانت دیگران را بدون اجازه صاحبش به کسی ندهیم ، اگر امانت خسارت دید از صاحبش عذرخواهی کنیم و خسارت آن را بدهیم
چند روزی بود که کمردرد، حسابی آزارش میداد. توانای یاش کم شده بود و به سختی کار میکرد. همسرش، خاله کوکب، پا به پای او زحمت میکشید،امّا باز نمیتوانستند حیاط مدرسه و راهروها و کلاسها را خوب نظافت کنند. مدیر مدرسه از دستش راضی نبود و چند بار به او تذکّر داده بود. خیلی نگران بود. «خدایا اگر شخص دیگری را به جای من بیاورند… اگر این خانهی کوچک را از من بگیرند، با دست خالی کجا بروم؟» نمی دانست چه باید کند. بنده ی خدا خانمش هم خیلی غصّه میخورد. روزها به سختی می گذشت تا اینکه یک روز صبح، همین که خاله کوکب به طرف حیاط رفت، دید همه جا خیلی خوب جارو شده است. خیلی تعجّب کرد! به طرف کلاسها رفت؛ آنها هم تمیز و جارو شده بودند! «خدایا! چه کسی مدرسه را جارو کرده؟» نگران شد! «شاید همسرم مخفیانه این کار را کرده است!» وقتی ماجرا را به همسرش گفت، او هم بسیار شگفت زده شد و گفت: «نه کار من نیست.» بابا مراد و خاله کوکب تا شب؛ مدرسه را زیر نظر گرفتند تا بدانند کار چه کسی بوده است امّا متوجّه نشدند. صبح روز بعد دوباره دیدند که مدرسه خیلی تمیز و پاکیزه است! باز تا آخر شب نفهمیدند کار کیست! مدرسه بسیار تمیز و مرتّب بود و آقای مدیر هم بسیار خوشحال و راضی! سرایدار و همسرش تصمیم گرفتند هرطور شده بفهمند کار چه کسی بوده است. آن شب تا صبح بیدار ماندند. نزدیک طلوع آفتاب، ناگهان دیدند پسر بچّهای آرام از دیوار مدرسه پایین پرید. جارو را برداشت و شروع کرد به جارو زدن. قیافه اش آشنا بود. به سرعت به سوی او رفتند. پسر بچّه خجالت کشید و سرش را پایین انداخت و سلام کرد. اشک در چشم هایشان جمع شده بود. «پسر جان اسمت چیست؟» «عبّاس بابایی». نمیدانستند چگونه از او تشکّر کنند. «پسر جان! تو باید درس بخوانی! این کارها وظیفهی ماست.» «من که به شما کمک میکنم، خدا هم در درس هایم به من کمک میکند.»
برایم بگو (صفحهٔ 94 کتاب درسی)
از کار خلبان قهرمان، شهيد عبّاس بابايي چه آموختید؟کمک به ناتوان و افراد ضعیفقبل از کمک خواستن آنها.
بررسی کنید(صفحهٔ 94 کتاب درسی)
آیا برای کمک به دیگران همیشه باید منتظر باشیم تا آنها از ما کمک بخواهند؟ خیر دوستم پایش شکسته است و با عصا به مدرسه میآید. من کیف و وسایل او را برایش به میآورم.
هفتهی گذشته دوستم نتوانست به مدرسه بیاید. من امروز درسهای هفته قبل را برای او توضیح دادم
دوستم امروز لقمهاش را در خانه جا گذاشته است. من از لقمه ی خود به او دادم.
گفت وگو کنید(صفحهٔ 95 کتاب درسی)
با توجّه به داستان، دربارهی معنای این سخن امام علی -علیه السّلام- با دوستان خودگفت وگو کنید. «برترين ن كيي، کمک به دیگران است.»
به کار ببندیم(صفحهٔ 95 کتاب درسی)
این قصّه را بخوانید؛ سپس عبارت پایان آن را کامل کنید. نرم نرمک باران میبارید. کیفم روی دوشم بود و به سوی مدرسه میرفتم. دستهایم یخ کرده بودند. باران، کم کم شدید شد و من بدون چتر تند تند از کوچهها میگذشتم. قطرههای باران به صورتم میخورد و بیشتر سردم میشد. ناگهان احساس کردم حتّی یک قطره باران هم به صورتم نمی خورَد. فکر کردم باران قطع شده امّا وقتی دقّت کردم، دیدم خانمی چتر خود را بالای سرم گرفته است. صورت مهربانی داشت. به او سلام کردم و او هم با لبخند جوابم را داد. خانم مهربان تا درِ مدرسه همراه من آمد و بعد با من خداحافظی کرد و برگشت. با اینکه مسیرش با من یکی نبود امّا برای کمک کردن به من تا جلوی درِ مدرسه آمده بود. چه خانم مهربانی! وقتی مهربانی آن خانم را دیدم، با خودم تصمیم گرفتم همیشه مثل او باشم و به دیگران کمک کنم.
ایستگاه فکر
داستان زیر را بخوانید و جملهی آخر آن را کامل کنید. زمستان آن سال هوا خیلی سرد بود. همهی بچّهها با لباس های گرم و پشمی به مدرسه میآمدند. پدر علی برای او یک بارانی گرم خریده بود تا در هوای سرد زمستان بپوشد. یک روز مادر علی متوجّه شد که علی بارانی اش را نمی پوشد و با همان لباس های همیشگی به مدرسه میرود! وقتی علی از مدرسه برگشت، از او پرسید: «علی جان! چرا بارانی ات را نمی پوشی؟» علی سرش را پایین انداخت و گفت: «من هر روز با هم کلاسی ام به مدرسه میروم. او بارانی ندارد و سردش میشود؛ من هم نمیپوشم تا مانند او باشم و او ناراحت نشود.» مادر لبخندی زد و فردای آن روز یک بارانی گرم دیگر خرید و به بهانهای آن را به دوست علی هدیه کرد. از آن پس علی بارانیاش را میپوشید و خوشحال و خندان با دوستش به مدرسه میرفت.
برایم بگو(صفحهٔ 97 کتاب درسی)
آدم های موفّق و بزرگ مانند سردار شهید علی صیّاد شیرازی، در کودکی هم افراد بزرگ و مهربانی بودند و به دیگران کمک میکردند.
تدبّر کنیم(صفحهٔ 97 کتاب درسی)
اَحسِن کَما اَحسَنَ اللّٰهُ اِلَیكَ به دیگران نیکی کن؛ آن چنان که خدا به تو نیکی کرده است.سورهی قصص، آيهی 77 میان این آیه و داستانهایی که خواندید، چه ارتباطی وجود دارد؟
توضیحات درس 15 هدیه چهارم ابتدایی یک ماجرای زیبا
تعاون در لغت به معنای یکدیگر را یاری کردن و همیاری نمودن است.
هر فرد از افراد جامعه انسانی، حتی نیرومندترین انسان ها، هرگز نخواهد توانست
بی مدد و یاری دیگران به شکوفایی و کامیابی دست یابد،.
از این رو باید جامعه تشکیل دهند و به یکدیگر یاری کنند
متن درس در قالب یک ماجرا به جلوه ای از موارد تعاون و همیاری متناسب با سن دانش آموزان اشارهمی کند
و در فعالیت ها نیز به جلوه های دیگر اشاره می شود تا دانش آموزان دریابند
که تفاوت های افراد جامعهاز نظر توانایی های جسمی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… اقتضا دارد
که در ابعاد گوناگون زندگی یاوریکدیگر باشند؛
زیرا بدون همیاری، دستیابی به نیازمندی های متنوع انسان میسّرنیست،
از این رو بدیهی است که همهٔ ما برای موفق شدن، به یاری دیگران نیازمندیم.
ماجرای درس مربوط به خاطرات دوران کودکی خلبان قهرمان، شهید عباّس بابایی است تا زمینه ای را فراهم کند
که به گونه ای غیر مستقیم به بزرگداشت شهدا و فرهنگ دفاع مقدس نیز پرداخته شود.
٭ اهداف درس 15 هدیه چهارم ابتدایی یک ماجرای زیبا
1 آشنایی با اهمیت کمک کردن به دیگران و برخی نمونه های آن
2 اشتیاق به کمک به دیگران
3 تلاش برای کمک به دیگران در موقع نیاز ایشان
4 توانایی تفکر در پیام قرآنی و درک ارتباط آن با موضوع درس
٭ مفاهیم کلیدی
کمک به دیگران
٭ آموزش درس 15 هدیه چهارم ابتدایی یک ماجرای زیبا
برای شروع می توانید قسمتی از فیلم شهید بابایی را پخش کنید
وسپس با طرح یک سؤال که آیا این فیلم را دیده اید یا خیر؟
و تا چه اندازه با شخصیت شهید بابایی آشنا هستید و سؤالاتی از این قبیل وارد متن درس شوید.
می توانید درس را با سؤال شروع کنید. با نشان دادن تصاویری از شهید بابایی و صیاد شیرازی از دانش آموزان بپرسید از آنها چه می دانید؟
آیا شهید صیاد شیرازی و شهید عباس بابایی را می شناسید ؟
در مورد ویژگی هایی که دانش آموزان از آنها می دانند گفت وگو کنید
سپس با استفاده از گفته های آنها وارد درس شوید.
1 -امام علی (ع) درباره کمک به دیگران چه فرمودند ؟ پاسخ:برترین نیکی ، کمک به دیگران است
2 -پای دوستم شکسته بود من به او کمک کردم وکیف و وسایلش را به مدرسه بردم
3 -هفته گذشته دوستم به مدرسه نیامد به او کمک کردم ودرس ها را به او یاد دادم
4 -دوستم خوراکی اش را جا گذاشته بود به او ازخوراکی خودم دادم
5 -احسن کما احسن الله الیک یعنی چه؟
پاسخ:به دیگران نیکی کن آن چنان که خدا به تو نیکی کرده است
خلاصه نکات دروس | اولین بانوی مسلمان – درس چهاردهم هدیه چهارم ابتدایی
بانوی بزرگ مکه یکی از ثروتمندترین زنان بود.خدا را بسیار دوست داشت و بر خلاف بیشترمردم مکه که بت پرست بودند ، او خدای یکتا را می پرستید . با اینکه ثرتمندان مکه خواستگاراو بودند ، او با پیامبر اسلام ازدواج کرد . دشمنان خدا از این کار خیلی ناراحت شدند و او راترک کردند. امّا با این حال او همیشه خوشحال بود و خدا را شکر می کرد . این بانوی بزرگ،در برابر تمام سختی ها صبر کرد و هر گز حاضر نشد از یاری پیامبر خدا دست بردارد.
پیامبر بارها از دامنه ی کوه نور معروف ترین کوه در عربستان که در کار شهر مکه است ، با لا می رفت و در غار حرا ، خدا را عبادت می کرد . حضرت خدیجه گاهی با او همراه بود و کاهی هم با کوله بار آ ب و غذا به طرف کوه نور می رفت .با عشق به پیامبر خود را از دامنه های کوه بالا می کشید و به نزد او می رفت. کوه نور به شیب تند با صخره های تیز و بلن قامت معروف است .او بارها بدون خستگی از این راه پر پیچ و خم عبور می کرد.هنگامی که پیامبر در کنار کعبه نماز می خواند و حضرت خدیجه می ایستادند . او اولین بانوی مسلمان است.
هدیه ی گران بها:
خدا به پیامبرش مژده داد که هدیه ای بسیار گران بها به او خواهد دادمدتی بعد خداوند ، فاطمه را به او و همسرش بخشید.
محاصره:
دشمنان اسلام پیامبر )ص( و یارانش را ۳ سال در محاصره نگه داشتندو آن ها را از آب و غذا محروم کردند . این بانوی فداکار و دختر ۲ساله اش ، فاطمه ، نیز در این مدت آن جا بودند و مثل همه در رنج و سختی زندگی می کردند .او با این که سال ها در ناز و نعمت زندگی کرده بود رنج ها و گرسنگی ها را تحمل کرد و همه ثروتش را برای کمک به پیامبر و یارانش خرج کرد
بچّهها سلام! من کوه نور هستم؛ معروف ترین کوه در سرزمین عربستان. کنار مکّه ایستادهام. اسم «غار حرا» را حتماً شنیدهاید. این غار درون من است. من از گذشتههای دور ماجراهای زیادی را از نزدیک دیدهام و خاطرههای بسیاری در سینه دارم. یکی از شیرین ترین خاطراتم دربارهی بانوی بزرگ مکّه است. او یکی از ثروتمندترین زنان مکّه بود؛ خدا را بسیار دوست داشت و برخلاف بیشتر مردم مکّه که بت پرست بودند، خدای یکتا را میپرستید. با اینکه ثروتمندان مکّه خواستگار او بودند، او با پیامبر اسلام ازدواج کرد. دشمنان خدا از این کارش خیلی ناراحت شدند و او را ترک کردند. خیلیها حتیّ به او سلام نمیکردند، امّا او همیشه خوشحال بود و خدا را شکر میکرد. این بانوی بزرگ در برابرتمام سختیها صبر کرد و هرگز حاضر نشد از یاری پیامبر خدا دست بردارد. پیامبر بارها از دامنهی من بالا میآمد و در غار حرا، خدا را عبادت میکرد. این بانوی مهربان هم گاهی با او همراه بود و گاهی با کوله بار آب و غذا از مکّه به طرف من میآمد. با عشق به پیامبر، خود را از دامنههای من بالا می کشید و به نزد او میرفت. شیب من تند است و صخرههایم تیز و قامتم بلند. بالا آمدن از من بسیار سخت است امّا او بارها بدون خستگی از این راه پر پیچ و خم عبور کرد. هنگامی که پیامبر خدا در کنار کعبه نماز می خواند، حضرت علی و او نیز پشت سرش می ایستادند. او اوّلین بانوی مسلمان است. روزی شنیدم خدا به پیامبرش مژده داد که هدیهای بسیار گران بها به او خواهد داد و مدّتی بعد خداوند، فاطمه را به او و همسرش بخشید. دشمنان اسلام، پیامبر و یارانش را سه سال در محاصره نگه داشتند و آنها را از آب و غذا محروم کردند. این بانوی فداکار و دختر دوساله اش فاطمه نیز در این مدّت، آنجا بودند و مثل همه در رنج و سختی زندگی میکردند. او با اینکه سالها در ناز و نعمت زندگی کرده بود، رنجها و گرسنگیها را تحمّل کرد و همهی ثروتش را برای کمک به پیامبر و یارانش خرج کرد. پیامبر خدا هم خیلی او را دوست داشت. چهرهی خدیجه، این بانوی مهربان و فداکار را هرگز از یاد نخواهم برد
برایم بگو (صفحهٔ 90 کتاب درسی)
خداوند چه نعمتهایی به حضرت خدیجه بخشیده بود؟ثروت فراوان، همسری مهربان و فرزندی چون فاطمه به نظر شما بهترین این نعمتها کدام بود؟فرزندش فاطمه
کامل کنید(صفحهٔ 90 کتاب درسی)
پاسخها را در خانهها بنویسید. سپس حروف را به ترتیب اعداد بخوانید تا سخن پیامبر کامل شود. 1- حضرت خدیجه، اوّلین زن مسلمان است. (6 - 14) 2- برخلاف بیشتر مردم مکّه، که بت پرست بودند، حضرت خدیجه خدای یکتا را میپرستید. (7 - 8 - 5 - 16) 3 حضرت خدیجه با صبر و استقامت در کنار پیامبر همهی سختیها را تحمّل کرد. (15 - 17 - 4) 4 حضرت خدیجه، نسبت به پیامبر بسیار مهربان و فداکار بود و هرگز از یاری پیامبر دست برنداشت. (18 - 11 - 12 - 1 - 13 - 19) پیامبر اسلام میفرماید: «به خدا قسم، پروردگار بهتر از خدیجه را نصیب من نکرد. وقتی همه به من کفر میورزیدند، او به من ایمان آورد و با ثروت خود به کمکم شتافت.»
ایستگاه فکر(صفحهٔ 91 کتاب درسی)
- حضرت خدیجه - سلام الله علیها - چه ویژگیهایی داشت که پیامبر او را آن قدر دوست داشت؟ مادر شايستهی فداکاری بود که دخترش فاطمه را با وجود سختی زیاد بزرگ کرد - حمايت مالی وقتی که پیامبر و یارانش در رنج و سختی زندگی میکردند. - بهترين یار و یاور پیامبر بود وقتی که یاران پیامبر اندک بودند. صبور، مهربان و فداکار بود و تمام ثروتش را در راه اسلام خرج کرد.
بگرد و پیدا کن(صفحهٔ 91 کتاب درسی)
در این جدول، کلمههایی قرار داده شده است. از بین آنها چهار کلمه را انتخاب کنید و بگویید ارتباط آن با داستان «اوّلین بانوی مسلمان» چیست. فداکار: حضرت خدیجه بانوی فداکاری بود که تمام ثروتش را در راه اسلام خرج کرد. فاطمه:خداوند به پیامبر و خدیجه دختری هدیه کرد که نام او را فاطمه گذاشتند. پیامبر: برای راز و نیاز به غار حرا در کوه نور میرفت و خدیجه (س) نیز گاهی با او بود. کعبه: وقتی پیامبر خدا در کنار نماز میخواند علی و حضرت خدیجه پشت سرش میایستاد.
توضیحات درس 14 هدیه چهارم ابتدایی اوّلین بانوی مسلمان
دانش آموزان در این درس با بررسى نقاط حساس زندگانى حضرت خدیجه برای دستیابى به الگوى مثبت یارى داده می شوند
و با احساس علاقه نسبت به حضرت خدیجه و اعمال و رفتار ایشان، برای الگوگرفتن از زندگی و اخلاق و رفتار ایشان تلاش می کنند
و با عنایت به پاداش الهی نسبت به آن بانوی بزرگوار، همه گروه هاى جامعه، به ویژه زنان، که در معرض جاهلیت ها، تعصب ها و هجوم فرهنگ هاى بیگانه هستند،
تشویق می شوند که عملکردی الهی در زندگی داشته باشند.
٭ اهداف درس 14 هدیه چهارم ابتدایی اوّلین بانوی مسلمان
1 آشنایی با حضرت خدیجه به عنوان یکی از زنان مؤمن
2 احساس علاقه نسبت به حضرت خدیجه و اعمال و رفتار ایشان
3 تلاش برای الگو گرفتن از زندگی و اخلاق و رفتار حضرت خدیجه
٭ مفاهیم کلیدی
حضرت خدیجه
اولین زن مسلمان
همسر شایسته پیامبر
مادر شایسته حضرت زهرا
آموزش درس 14 هدیه چهارم ابتدایی اوّلین بانوی مسلمان
برای شروع می توانید از برگه ای که نام حضرت خدیجه در آن نوشته شده استفاده کنید و از دانش آموزان سؤال کنید دربارهٔ حضرت خدیجه کبری چه می دانید؟
سپس از گفته های آنها استفاده کنید و وارد درس شوید.
با توجه به ساختار داستانی درس می توانید متن درس را در قالب یک قصه برای کودکان بیان کنید.
استفاده از تکنیک قصهٔ دیواری در این زمینه نیز مناسب است.
این کار می تواند توسط بچه ها با استفاده از کتاب های موجود در رابطه با زندگی حضرت خدیجه صورت بگیرد و یا خود داستان کتاب.
کلاس چهارمی ها معمولاً این توانایی را دارند که خود قصه گویی و روایت داستان درس را بر عهدهبگیرند
بنابراین می توانید قصه گویی یا قصه خوانی درس را به خود آنها بسپارید.
یکی از بهترین شیوه ها برای شروع مناسب ایجاد سؤال در ذهن کودکان است
1 -معروف ترین کوه در سرزمین عربستان چیست ؟ پاسخ:کوه نور در نزدیکی مکه
2 -پیامبر در کجا عبادت می کرد ؟ پاسخ:غار حرا واقع در کوه نور در نزدیکی مکه
3 -از خصوصیات حضرت خدیجه بنویسید ؟ پاسخ:یکی از ثروتمندترین زنان مکه بود – خدا را بسیار دوست داشت – برخلاف مردم مکه که بت پرست بودند او خدای یکتا را می پرستید –
4 -وقتی حضرت خدیجه با پیامبر ازدواج کرد مردم چگونه با او رفتار می کردند ؟ پاسخ:از این ازدواج خیلی ناراحت شدند و او را ترک کردند و حتی به او سالم نمی کردند
5 -هنگامی که پیامبر نماز می خواندحضرت علیوحضرت خدیجهپشت سر او نماز می خواندند
6 -اولین بانوی مسلمانحضرت خدیجهبود
7 -هدیه گرانبهایی که خدا به پیامبر داد چه بود ؟ پاسخ:حضرت فاطمه
8 -دشمنان اسالم پیامبر و یارانش راسه سالدر محاصره نگه داشتند و آنها را ازآب و غذامحروم کردند
9 -در مدت محاصره حضرت خدیجه چه کرد ؟ پاسخ:این بانوی فداکار و دختر دو ساله اش فاطمه در این مدت در رنج و سختی زندگی کردند و تحمل کردند و همه ثروتش را برای کمک به پیامبر و یارانش خرج کرد
10-خداوند چه نعمت های به حضرت خدیجه داده بود ؟ پاسخ:همسر ی خوب و مهربان یعنی پیامبر ، دخترش فاطمه ، ثروت زیاد که بهترین این نعمت ها حضرت فاطمه بود
11-حضرت خدیجه باصبر و استقامتدر کنار پیامبر همه سختی ها را تحمل کرد و نسبت به پیامبر بسیارمهربان و فداکاربود و هرگز از یاری پیامبردست بر نداشت
12-پیامبر درباره حضرت خدیجه چه می فرماید ؟ پاسخ:به خدا قسم ، پروردگار بهتر از خدیجه را نصیب من نکرد ، وقتی همه به من کفر می ورزیدند او به من ایمان آورد و با ثروت خود به کمکم شتافت
13-حضرت خدیجه چه می کرد که پیامبر او را دوست داشت ؟ پاسخ:بهترین یار پیامبر وقتی همه او را تنها گذاشتند ، حمایت مالی وقتی که پیامبر و یارانش در سختی زندگی می کردند ، صبور ، مهربان ، فداکار بود
روز جمعه بود. پدر دفتر یادداشتش را آرام نگاه میکرد. اسم تمام خویشاوندان در آن بود؛ خویشاوندان پدرم و خویشاوندان مادرم. پدر گفت: «این هفته نوبت دیدار با خاله نرگس است.» من و نجمه و هُدیٰ کوچولو خیلی خوشحال شدیم. خیلی خاله نرگس را دوست داریم. خاله نرگس، خالهی پدرم است. او پیرزن بسیار مهربانی است و تنها زندگی میکند. زنگ خانهاش را زدیم. چند لحظه منتظر ماندیم؛ صدایی نیامد. دوباره زنگ زدیم و صبر کردیم امّا خبری نشد. حدس زدیم زنگ در خراب است. در زدیم؛ باز خبری نشد. پدر کمی محکم تر به در کوبید! - «آمدم! ...» صدای خاله نرگس از دور به گوش رسید. خدا را شکر، صدای در را شنید وقتی در را باز کرد، انگار دنیا را به او داده بودند. صورتش مثل گل شکفت و با خوشحالی گفت: «خوش آمدید! صفا آوردید! » بعد هم یکی یکی ما را نوازش کرد و بوسید و با همه احوال پرسی کرد. داخل شدیم. خانهاش خیلی تمیز و مرتّب بود. دور هم نشستیم و تعریفها شروع شد. خاله نرگس گفت: «دلم خیلی برایتان تنگ شده بود. ببخشید پشت در ماندید. مدّتی است شنوایی من کم شده و زنگ در هم خراب است. دوست داشتم شما را ببینم امّا هوا سرد است و من هم نمی توانم زیاد از خانه بیرون بیایم؛ خیلی خوشحال شدم که آمدید!» آن روز خیلی به ما خوش گذشت و چیزهای زیادی یاد گرفتیم! خاله نرگس خاطره های قشنگی از فرزند شهیدش تعریف کرد و از زندگی مردم در زمان قدیم و از دوران کودکی اش برایمان گفت. پدر زنگ خانهی خاله نرگس را تعمیر کرد. مادرم هم با خاله قرار گذاشت که او را پیش یک پزشک ببرد. وقتی به خانه برگشتیم، به مادرم گفتم: «چقدر خوب شد که به خانهی خاله نرگس رفتیم. هم پای صحبت یک انسان با تجربه و مهربان نشستیم و هم به او کمک کردیم.»
گفت وگو کنید (صفحهٔ 86 کتاب درسی)
با توجّه به داستان «خاله نرگس»، دربارهی موضوع های زیر با دوستانتان گفت وگو کنید. -بهترین روز برای دیدار با خویشاوندان:جمعه - یک پیشنهاد برای اینکه بتوانیم به دیدار همهی آشنایان برویم.برنامه بازدید - کارهای پسندیدهای که در دیدار با خویشاوندان میتوانیم انجام دهیم.احوال پرسی، برطرف کردن مشکلات خویشاوندان و...
کامل کنید(صفحهٔ 86 کتاب درسی)
پیشوایان دین ما به دیدار خویشاوندان (صله ی رحم) بسیار سفارش کردهاند. در اینجا برخی از سخنان آنها را با هم میخوانیم. کلمات جا افتاده را از گلدانها پیدا کنید و در جای خالی بنویسید. *خداوند کسانی را که به دیدن خویشاوندان خود میروند و از حال آنها جویا میشوند، دوست دارد و اخلاق آنها را نیکو میکند. *وقتی به دیدار خویشاوندان میرویم، دلهای ما به هم نزدیک و قهرها به دوستی تبدیل میشود. صلهی رحم، انسان را شاداب می کند و به او آرامش میدهد. *رفت و آمد با خویشاوندان موجب زیاد شدن عمر و سلامتی جسم میشود.
بررسی کنید(صفحهٔ 87 کتاب درسی)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله میفرماید: «یکی از بهترین کارها، دیدار خویشاوندان است. هر کس به دیدار خویشاوندان برود، خدا به او پاداش زیادی میدهد.» به نظر شما دیدار با خویشاوندان چه فایدههایی دارد؟ • انسان را خوش اخلاق میکند. • انسان را شاداب می کند و به او آرامش میدهد. • باعث زیاد شدن عمر و سلامتی جسم میشود. • روزی انسان را زیاد می کند. • رابطه خویشاوندی حفظ میشود.
ایستگاه فکر(صفحهٔ 87 کتاب درسی)
فکر کن بزرگ فامیل هستی و قرار است چند قانون برای دیدار خویشاوندان وضع کنی تا همه بیشتر به هم سر بزنند؛ چه قانونهایی برای این کار مینویسی؟ همه باید هر هفته به دیدار پدر بزرگ و مادر بزرگ برویم. 1- همه باید در مواقعی که خویشاوندان بیمار هستند به عیادتشان برویم. ٢- روزهای تولد آشنایان و خویشان را یادداشت کنیم که در آن روزها برای عرض تبریک به دیدارشان برویم. 3- همه باید در اعیاد اسلامی دور هم جمع شویم. به نظر شما وقتی به دیدار خویشاوندان میرویم، باید چه آدابی را رعایت کنیم؟ ١- سلام کردن به بزرگترها ٢- دست دادن در هنگام ملاقات با آنها 3- احترام گذاشتن به آنهاو رعایت سکوت هنگام صحبت کردنشان 4- رعایت نظافت
توضیحات درس 13 هدیه چهارم ابتدایی خاله نرگس
اسلام، انسان را موجودى فرد محور و جدا از جماعت نمى داند،
بلکه او را به طور فطرى، موجودى اجتماعى مى داند که با برقرارى ارتباط متقابل با هم نوع خویش،
بخش مهمى از نیازهایش را برطرف مى کند و به رشد و کمال دست مى یابد.
در این درس دانش آموزان در قالب ماجرای دیدار یک خانواده از خاله خود، با اهمیت و ضرورت صله رحم و آثار آن آشنا می شوند
تا زمینه تلاش برای انجام وظایف خود در برابر خویشان در آنها تقویت گردد
و به این نتیجه برسند که در اندیشه دینى ما، حفظ، توسعه و تعمیق روابط فامیلى و ارتباط صمیمانه و حمایتى خویشاوندان از اهمیت بسیاری برخوردار است.
٭ اهداف درس 13 هدیه چهارم ابتدایی خاله نرگس
1 آشنایی با وظایف یک مسلمان در برابر خویشان
2 آشنایی با برخی از آثار نیکی به خویشان
3 تمایل به انجام وظایف خود در برابر خویشان
4 تلاش برای انجام وظایف خود در برابر خویشان
٭ مفاهیم کلیدی
خویشاوند
آموزش درس 13 هدیه چهارم ابتدایی خاله نرگس
برای شروع می توانید از دانش آموزان بخواهید با یکی از اعضای خانواده خود به منزل یکی از اقوام یا به دیدار پدربزرگ یا مادربزرگ خود و یا فرد کهنسالی از فامیل بروند
و به آنها در امور منزلشان کمک کنند و خاطره این حضور را برای هم کلاسی های خود تعریف کنند و سپس وارد موضوع درس شوید.
می توانید کلاس خود را با بیان خاطرهٔ خود دربارهٔ سرزدن به یکی از اقوام شروع کنید.
می توانید درس را با طرح یک سؤال شروع کنید
از بچه ها بپرسید: آیا می دانید کلمهٔ صلهٔ رحم به چه معناست؟
بگذارید آنچه را که می دانند بیان کنند و شما با نوشتن صحبت های بچه ها پای تابلوی کلاس و با حذف حرف های تکراری موضوع درس را جمع آوری نمایید.
نشان دادن فیلم های کوتاه، یا تصاویری از ارتباط و رفت وآمد و عیادت بیماران و افرادی که در خانه های خود تنها زندگی می کنند می تواند شروع مناسبی برای تدریس شما باشد.
برای شروع می توانید دانش آموزان را به گروه های 3 تا 5 نفره تقسیم کنید
از آنها بخواهید در گروه خود هر کدام جمله ای را در ارتباط با موضوع درس صلهٔ رحم بنویسند
و دربارهٔ انجام دادن برخی از وظایف خود در برابر خویشان و همسایه ها و دوستان گفت و گو کنند و سپس وارد موضوع درس شوید.
برای شروع می توانید از دانش آموزان بخواهید با اعضای گروه خود یک نمایش کوتاه دربارهٔ صلهٔ رحم طراحی و تمرین کنند
و در کلاس برای دانش آموزان کلاس اجرا کنند و سپس وارد موضوع درس شوید.
نمونه سوال :
1 -بهترین روز برای دیدار با خویشاوندان جمعه است
2 -کارهای پسندیده ای که در دیدار با خویشاوندان انجام می دهیم مثال بزنید ؟ پاسخ: اگر مشکلی دارند در حل آنها کمک کنیم ، مهمانی را ساده برگزار کنیم ، از حال همدیگر خبر بگیریم
3 -خداوند کسانی را که به دیدن خویشاوندان می روند و از حال آنها جویا می شوند را دوست دارد و اخلاق آنها را نیکو می کند
4 -وقتی به دیدار خویشاوندان می رویم دلهای ما به نزدیک و قهرها به دوستی تبدیل می شود ، صله رحم انسان را شاداب می کند و به او آرامش می دهد
5 -رفت و آمد با خویشاوندان موجب زیاد شدن عمر و سلامتی جسم می شود.
6 -فرموده پیامبر )ص( درباره دیدار با خویشاوندان چیست ؟ پاسخ: یکی از بهترین کارها ، دیدار خویشاوندان است . هرکس به دیدار خویشاوندان برود ، خدا به او پاداش زیادی می دهد
7 -به نظر شما دیدار خویشاوندان چه فایده ای دارد؟ پاسخ: باعث خیر و برکت است ، باعث طولانی شدن عمر است ، باعث بیشتر شدن دوستی است .
8 -وقتی به دیدار خویشاوندان می رویم چه آدابی را رعایت می کنیم ؟ پاسخ: سالم کردن به بزرگترها ، صدا کردن همدیگر بصورت مودبانه و با نام نیکو ، کمک کردن در پذیرایی به صاحبخانه ، رعایت ادب و احترام
پاسخ فعالیت های درس روزی برای تمام بچه ها هدیه چهارم
آسمان پوشیده از ابر بود و باد شدیدی میوزید. شاخهها از سرما میلرزیدند و برگها به نوبت میافتادند. آن روز از سردترین روزهای پاییز بود. بیشتر از چند دقیقه از شروع کلاس نگذشته بود که خانم شریفی از جایش بلند شد و روبهروی بچّهها ایستاد. 1-بچّهها دیروز همگی غذا خوردید؟ 2-معلوم است که خوردیم! خانم اجازه، منظورتان چیست؟ 3-فکر میکنید همهی بچّههای دنیا هر روز غذا میخورند و سیر میشوند؟ 4-اجازه خانم! مادربزرگم میگوید، بعضی کودکان در کشورهای فقیر غذای کافی برای خوردن ندارند. 5-بله؛ بسیاری از کودکانِ آواره و جنگ زده در سراسر دنیا گرسنه میخوابند. - مگر ممکن است کسی غذا نخورد؟ 6-راستی بچّهها! دیشب شما راحت خوابیدید؟ -بله...! 7-کودکان بسیاری، خانه ندارند و شبها زیر پلها، کنار خیابانها و در پارکها میخوابند. 8-عزیزانم! دیشب نگران نبودید؟ خطری شما را تهدید نمیکرد؟ 9-بچّهها با کنجکاوی پرسیدند: چه خطری؟ 10-بچّه های زیادی دیشب از شدّت صدای گلوله و انفجار و هواپیمای جنگی خواب نداشتند و تا صبح بیدار ماندند و از ترس لرزیدند! 11-اجازه! مثل کودکان فلسطینی که روزها و شبها آرامش ندارند. 12-بچّهها! دوست دارید روزی بیاید که همهی کودکان دنیا بدون گرسنگی و نگرانی و با آرامش بخوابند؟ بچّهها با خوشحالی سرهایشان را تکان دادند. -ای کاش چنین روزی بیاید! خانم شریفی به ابرهای پشت پنجره چشم دوخت و گفت: «بچّهها! روزی که امام مهربان ما ظهورکند، دوران ستمگران به پایان میرسد و همه ی بچّههای دنیا در آن روزِ زیبا، شاد و خندان هستند. ما برای آمدن مهدی موعود، که خدا و پیامبرش مژدهی آمدن او را به ما دادهاند، دعا میکنیم و هرگاه نام آن حضرت را به زبان میآوریم، میگوییم: عَجَّلَ الله فَرَجَه، یعنی خدا ظهورش را نزدیک گرداند؛ زیرا آن حضرت با خود هدیههایی میآورد که دنیا پر از لبخند و شادی میشود.»
برایم بگو (صفحهٔ 81 کتاب درسی)
حضرت مهدی -عَجَّلَ الله فَرَجَه-با خود چه هدیههایی میآورد؟ ش - ن - د - ا دانش ت - س - و - ی - د دوستی د - ع - ل - ت - ا عدالت ش - آ - ر - م - ا آرامش ص- ح - ل صلح هریک از این هدیهها، چطور باعث خوشحالی همهی مردم جهان میشود؟
بررسی کنید(صفحهٔ 81 کتاب درسی)
وقتی امام زمان عَجَّلَ الله فرََجَه ظهور کند... مردم با کیدیگرو در کنار هم در صلح و آرامش زندگی میکنند . دنیا پر از شادی و عدالت میشود. بدیها از بین میروند و دیگر کسی به کسی بدی نمیکند.
تدبّر کنیم(صفحهٔ 82 کتاب درسی)
خداوند در قرآن به انسانها وعده داده است: جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الباطِلُ اِنَّ الباطِلَ کانَ زَهُوقًا حق میآید و باطل نابود میشود؛ بدون تردید، باطل نابودشدنی است.سورهی اِسراء، آیهی 81 به نظر شما میان درس و مفهوم این آیه چه ارتباطی وجود دارد؟ وقتی مهدی موعود (عج) ظهور می کند با خود حق و عدالت را میآورد و تمام ظلم ستم و باطل از بین میرود و همه ی مردم در صلح و آرامش و با مهربانی کنار یکدیگر زندگی میکنند. خداوند نیز در این آیه اتفاق افتادن این وعده را حتمی میداند
دعا کنیم(صفحهٔ 82 کتاب درسی)
برای زیباتر شدن جهان چه آرزوهایی دارید؟ آنها را در چند سطر بنویسید. آرزو دارم در جهان جنگ، گرسنگی، فقر، دروغ و ... وجود نداشته باشد. مردم با آرامش صلح و صفا با هر دین و مذهبی که دارند در کنار یکدیگر زندگی زیبا و خوبی داشته باشند. برای رسیدن به این آرزوها چه دعایی میکنید؟ دعا میکنم که امام زمان (عج) هر چه زودتر ظهور کند و جهان را سر شار از عدالت، برابری، برادری، محبت، شادی و امید کند.
همخوانی کنیم
منتظرم که گُل دهد درختِ آرزوى من قشنگ و تازه تر شود تمامِ رنگ و بوى من *** منتظرم تا برسی مرا زِ غم رها کنی زمین خسته را پُر از محبّت و صفا کنی *** منتظرم که پَر کشد کلاغ ظلم و دشمنی تمام زندگی شود پُر از امید و روشنی *** منتظریم و میرسى به شهرِ ما، به دادِ ما ای که همیشه میتپد قلب شما به یاد ما *** مهدی وحیدی صدر
توضیحات درس 12 هدیه چهارم ابتدایی روزی برای تمام بچه ها
تمام تلاش و کوشش انسان برای ایجاد اجتماعی آرام و زندگی در جامعه ای است که همه چیز در آن زیبا باشد.
انسان ها همیشه در آرزوی رسیدن به جامعه ای هستند که خواسته های معقول در آن وجود داشته باشد
و این جز با ظهور امام زمان و تشکیل دولت ایشان ممکن نخواهد بود.
حضرت مهدیشرایط و عوامل اصلی صلاح وشایستگی، عدالت و دادگری، رفاه، قانون شناسی، تعهد پذیری، مهرورزی، محبت، ایثار، فداکاری و … را در سطح جامعه فراهم می کند.
در دوران آن حضرت دیگر هیچ اثری از جهل، کمبود، فقر، تهی دستی و … نیست.
در آن زمان مدینه فاضله ای تشکیل می شود که در طول تاریخ بی نظیر است.
در این درس دانش آموزان با گفت و گویی که با معلم خود دارند، با وضعیت متفاوتی که کودکان جهان در اثر ظلم و بی عدالتی به آن مبتلا هستند، آشنا می شوند.
نمونه هایی که در درس انتخاب شده اند از نیازهای اولیه و ملموس برای کودکان است تا به آسانی بتوانند با آن ارتباط پیدا کنند
در ادامه به آنها یادآوری می شود که تبعیض و ستم روزی به پایان می رسد که امام زمان ظهور کنند
تا در نهایت با مشتاق کردندانش آموزان نسبت به ظهور امام زمان و جلب توجه آنها به تلاش هایی که می توانند
برای تحقق این امرانجام دهند، اهداف اصلی این درس محقق می گردد.
نکته: پیشنهاد می شود با توجه به پیمانه ای بودن آموزش درس هدیه های آسمان،
در صورت امکان ایندرس در زمان ولادت امام زمانتدریس شود.
اهداف درس 12 هدیه چهارم ابتدایی روزی برای تمام بچه ها
1 آشنایی با برخی از ویژگی های زندگی انسان ها بعد از ظهور امام زمان
2اشتیاق به ظهور و دیدار امام زمان
3 تلاش برای آشنایی بیشتر با عوامل زمینه ساز ظهور امام زمان
4 توانایی تفکر در پیام قرآنی و درک ارتباط آن با موضوع درس
از کاروان عقب مانده است؛ زیرا شترش دیگر نمیتواند قدمی بردارد. بارها را خود بر دوش میگیرد و پیاده به راه ادامه میدهد. آفتاب به شدّت میتابد. بسیار تشنه و خسته است؛ عرق از سر و رویش میریزد. به سختی نفس میکشد امّا همچنان با اراده بیابان را پشت سر می گذارد. خود را از یاد برده است و هدفی جز رسیدن به رسول خدا و سپاه اسلام ندارد؛ سپاهی که برای مقابله بادشمنان اسلام به سرزمینی دور میرود. ٭٭٭ در گوشهای از آسمان، ابری میبیند. «خدایا ! تو را شکر میکنم. در میان این صحرای خشک و این ابر!» راه خود را به سوی آن کج میکند. به محلّی میرسد که مقداری آب باران در آن جمع شده است؛ آبی زلال و خنک! دستانش را پُر میکند؛ آب را به نزدیک لبهای خشکیدهاش میبرد امّا ناگاه به یاد چیزی میافتد. آب را با دقّت در مشکی که به همراه دارد، میریزد و حرکت میکند. مدّت هاست که پیاده می رود؛ خسته و تشنه تر از قبل است. ٭٭٭ ناگهان از دور چشمش به سپاه اسلام میافتد. اشک شوق از چشمانش سرازیر میشود؛ سریع تر گام برمیدارد. ٭٭٭ سپاهیان از دور شَبَحی را میبینند. «ای رسول خدا، کسی به سوی ما میآید.» «خدا کند ابوذر باشد!» شبح نزدیک و نزدیکتر میشود؛ یکی از سپاهیان فریاد میزند: «او ابوذر است. ابوذر میآید.» پیامبر لبخند میزند. ٭٭٭ پیامبرِ خدا به استقبالش میآید. بارها را از دوش او میگیرد. ابوذر از شدّت خستگی و تشنگی، بی حال بر زمین میافتد. «برادران، آب بیاورید؛ ابوذر خیلی تشنه است.» لبهای خشکیدهاش باز میشود و با صدایی ضعیف میگوید: «نه! لازم نیست. آب همراه دارم!» «آب همراه داشتی و ننوشیدی؟» «بله ... در آن مشک ... آب گوارایی است... .» «پس چرا از آن ننوشیدی؟» «با خود گفتم شاید رسول خدا تشنه باشد؛ صبر کردم تا نخست او از آن بنوشد... .» و از حال میرود. سپاهیان بُهت زده به ابوذر نگاه میکنند. لبخندی پرمعنا بر لبان پیامبر خدا نقش بسته است.
برایم بگو (صفحهٔ 74 کتاب درسی)
رفتار ابوذر، نشانهی چه بود؟ایثار و از خود گذشتگی و دوستی صمیمانه
کامل کنید(صفحهٔ 74 کتاب درسی)
حدیث زیر را با دقّت بخوانید. رسول خدا فرمود: «سه کار است که باعث میشود محبّت دوستانت به تو زیاد شود: وقتی آنها را دیدی سلام کنی؛ وقتی وارد مجلسی میشوند، برایشان جا باز کنی؛ آنها را با نامهایی که نیکوست و دوست دارند، صدا بزنی.»
با توجّه به مفهوم حدیث بنویسید که شما برای دوستانتان چه کارهای دیگری انجام میدهید تا دوستی تان بیشتر شود. عیادت هنگام بیماریبا دوستمان رو راست هستیم عیب آنها را به کسی نمیگوییم مرتب احوالشان را میپرسیم در درس ها به او کمک می کنیم
بررسی کنید(صفحهٔ 75 کتاب درسی)
پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله میفرماید: «مؤمن آینهی مؤمن است.» آینه 1- آینه عیب ما را فقط به ما نشان میدهد. 2- پشت سر، عیب ما را نشان نمیدهد. 3- عیب ما را آرام و بیصدا میگوید و داد نمیزند. 4- عیب ما را به همان اندازه که هستنشان میدهد. 5- ما را همانگونه که هستیم نشان میدهد.
دوست مؤمن 1- عیب ما را فقط به خودمان میگوید. 2 پشت سر ما عیب جویی نمیکند. 3- عیب ما را به آرامی به خودمان میگوید. 4- عیب ما را بزرگ و کوچک نمیکند. 5-با ما یک رنگ و صادق است.
گفت وگو کنید(صفحهٔ 76 کتاب درسی)
در گروههای دو نفره به این سؤالها پاسخ دهید. تو از دوستت چه انتظاری داری؟ ........................................................................................................................................................................................................ ........................................................................................................................................................................................................ حدس می زنی دوستت از تو چه انتظاراتی دارد؟ ........................................................................................................................................................................................................ ........................................................................................................................................................................................................
حالا نوشتهات را با نوشتهی دوستت عوض کن. آیا درست حدس زدهای؟ آیا او درست حدس زده است؟ در این باره با هم گفت وگو کنید.
ایستگاه فکر(صفحهٔ 76 کتاب درسی)
دوستان شما چه ویژگیهای خوبی دارند؟ چهار ویژگی خوب دوستانت را بنویس. مهربان دلسوز باگذشت راستگو آیا میدانی تمام این ویژگیهایی که برای دوستانت نوشتی، و یژگیهای خودت هم هستند؟ شاید بگویی من که بعضی از این ویژگیها را ندارم! امّا دیر یا زود شما هم دارای این ویژگیها خواهی شد؛ میدانی چرا؟چون که همراهی با دوست خوب باعث این میشود که ویژگیهای او را بگیریم. برای پاسخ دادن به این سؤال، دربارهی این شعر با دوستان خود گفت وگو کن و معنای آن را در چند جمله بنویس. تو اوّل بگو با یکان زیستی پس آنگه بگویم که تو کیستی معنی: تو در ابتدا بگو با چه کسانی زندگی و معاشرت کردی (نشست و برخاست کردی) تا من بگویم که تو چگونه انسانی هستی. این بیت به تأثیر زیاد هم نشینی بر روی رفتار و اخلاق انسان اشاره دارد.
تدبّر کنیم(صفحهٔ 77 کتاب درسی)
لَیتَنی لَم اَتَّخِذ فُلانًا خَلیلً (فرد گناهکار در روز قیامت میگوید) ای کاش فلانی را به عنوان دوست انتخاب نکرده بودم.سورهی فرقان، آیهی 28
این آیه را بخوانید و دربارهی پیام آن با دوستانتان گفت وگو کنید انتخاب دوست بر اخلاق و رفتار انسان تأثیر خواهد داشت و اگر دوست انسان فرد شایستهای نباشد احتمال دارد او به گناه و راه خطا برود
ایستگاه خلّقیت(صفحهٔ 77 کتاب درسی)
با خطّ خوش، یک جملهی به یاد ماندنی از آموزگارت دربارهی دوستی بنویس. ...............................................................
با خانواده(صفحهٔ 77 کتاب درسی)
پیامبر اسلام -صلّی الله علیه و آله- میفرماید: «دوست خوب نعمت است.» با اعضای خانوادهی خود گفت وگو کنید؛ چرا پیامبر اسلام، دوست خوب را نعمت معرّفی کرده است؟ چون میتواند در غم و شادی ما شریک باشد و در حل مشکلات ما را با هم فکری و مشورت خود یاری نماید.
توضیحات درس 11 هدیه چهارم ابتدایی
بعد از اراده و خواست و تصمیم انسان یکی از مهم ترین عوامل سازنده شخصیت هر فردی همنشین و دوست و معاشر او است
چرا که انسان خواه و ناخواه تأثیر پذیر است، و بخش مهمى از افکار و صفات اخلاقى خود را از طریق دوستانش مى گیرد.
در این درس با نقل ماجرای ابوذر و اظهار ارادت عملی ایشان به پیامبر اکرم زمینه آشنایی دانش آموزان با وظایف دوستان در مقابل یکدیگر، ویژگی دوستان خوب و راه های افزایش دوستی فراهم می شود
تا در نهایت به این نتیجه نائل گردند که دوست در شکل گیری شخصیت افراد نقش بسیار مهمی دارد.
دوست خوب می تواند در دنیا و آخرت یار و مددکار انسان باشد
و چنانچه انسان بتواند دوستان نیکویی برای خود برگزیند
و از این موهبت الهی به صورت صحیح و منطقی استفاده کند زندگی فردی و اجتماعی سالم تری خواهد داشت.
٭ اهداف درس11 هدیه چهارم ابتدایی
1 آشنایی با ویژگی های دوست خوب
2 آشنایی با وظایف یک مسلمان در برابر دوستان
3 آشنایی با نیاز خود به ارتباط با همسالان
4 تمایل به انجام وظایف خود در برابر دوستان
5 تمایل به دوستی با افراد شایسته
6 علاقه به رفع نیاز خود در مورد ارتباط با همسالان
7 تلاش برای انجام وظایف خود در برابر دوستان
8 تلاش برای انتخاب دوستان شایسته
9 تلاش برای رفع نیاز خود در ارتباط با همسالان
10 توانایی تفکر در پیام قرآنی و درک ارتباط آن با موضوع درس
مفاهیم کلیدی
دوست خوب
ویژگی های دوستان خوب
حفظ دوستی
توقع از دوستان
حق دوستی
ارتباط با همسالان
وظایف دوست
آموزش درس 11 هدیه چهارم ابتدایی
برای شروع می توانید با تلفیق با درس فارسی از دانش آموزان بخواهید شعر یا ضرب المثلی با موضوع دوست پیدا کرده و آن را به کلاس گزارش دهند
و بعد از نتیجه گیری وارد موضوع درس شوید.
می توانید با استفاده از شعری که در فعالیت ایستگاه فکر آمده از گروه ها بخواهید در گروه خود شعر را بخوانند
و معنی و برداشت خود را نوشته و به هم گروهی های خود گزارش دهند، این فعالیت می تواند شروع مناسبی برای تدریس شما باشد.
برای شروع، فیلم (خانهٔ دوست کجاست) عباس کیارستمی که در سال 1365 ساخته شده نیز می تواند کمک مناسبی برای تدریس شما باشد.
1 -چرا ابوذر از آبی که همراه داشت ننوشید؟ پاسخ:چون فکر کرد شاید رسول خدا تشنه باشد و آب را برای ایشان ببرد
2معنی کنید : -شبح: سایه -بهت زده: شگفت زده
3 -رفتار ابوذر نشانه چه بود؟ پاسخ:دوستی و ایثار و از خود گذشتگی نسبت به پیامبر و یارانش
4 -سه کار که رسول خدا فرمودند باعث محبت دوستانت می شود چه بود ؟ پاسخ:رسول خدا فرمودند : سه کار است که باعث می شود محبت دوستانت به تو زیاد شود 1 -وقتی آن ها را دیدی سالم کن 2 -وقتی وارد مجلس می شوند برایشان جا باز کنی 3 -آن ها را با نام های که نیکوست و دوست دارند صدا بزنی
5-چه کارهایی می تواند باعث بیشتر شدن دوستی شود ؟ پاسخ:مهربانی ، گذشت ، عیادت بیماران ، کمک و همکاری ، غیبت نکردن
6-پیامبر اسالم می فرماید : مومن آینه مومن است
7-چه شباهتی بین آینه و دوست مومن است ؟ پاسخ:همانطور که آینه عیب ما را فقط به ما نشان می دهد دوست مومن عیب ما را فقط به خودمان می گوید همانطور که آینه پشت سرمان عیبمان را نمی گوید دوست مومن هم پشت سر ما عیب ما را نمی گوید همانطور که آینه آرام و بی صدا عیب ما را می گوید دوست مومن هم آرام و بی سر و صدا عیب ما را می گوید همانطور که آینه عیب ما را به همان اندازه که هست می گوید دوست مومن هم عیب ما را بزرگ و کوچک نمی کند و به همان اندازه که هست می گوید همانطور که آینه ما را همانگونه که هستیم نشان می دهد دوست مومن هم ما را خوبی و بدی ما را همانطور که هستیم به ما می گوید و کم و زیاد نمی کند
8-چند ویژگی از دوستت انتظار داری بگو؟ پاسخ:مهربان باشد ، دلسوز ، راستگو و باگذشت باشد در مشاکلت کمک کند از چیزی از او خواستم به من بدهد
9-لیتنی لم اتخذ فالنا خلیال پاسخ:فرد گناهکار در روز قیامت می گوید ای کاش فلانی را به عنوان دوست انتخاب نکرده بودم – سوره فرقان آیه 28
10-چرا انتخاب دوست مهم است ؟ پاسخ:چون انتخاب دوست بر اخلاق و رفتار انسان تاثیر می گذارد و اگر دوست شایسته ای نباشد ممکن است ما را به کار بد و گناه بکشاند
11-پیامبر اکرم درباره دوست چه می فرماید ؟ پاسخ:دوست خوب نعمت است
12-چرا دوست خوب نعمت است ؟ پاسخ:چون می تواند در غم و شادی همراه ما باشد و در مشاکلت به ما کمک و همفکری کند
13 -تو اول بگو با کیان زیستی پس آنکه بگویم که تو کیستی چه مفهومی دارد تو در ابتدا بگو با چه کسانی نشست و برخاست و زندگی کردی تا بگویم که چه آدمی هستی و چه اخلاقی داری یعنی رفتار و اخلاق دوستان و دیگران روی انسان اثر می گذارد
سحر بود و آسمان، ستاره باران! بالای کوه درکنار «غار حرا» ایستاده بود؛ با نگاه کردن به عظمت و شکوه جهان آفرینش، با خدای یکتا راز و نیاز میکرد؛ در تاریکی شب، در اندیشه بود و به رفتار و زندگی مردم فکر میکرد… . ٭٭٭ مردم به جای خدای یکتا بتهای بی جان را میپرستیدند. مجسّمههایی که نه میدیدند، نه میشنیدند، نه حرف میزدند و نه میتوانستند کاری انجام دهند! مردم نادان گمان میکردند که بتها میتوانند به آنها در زندگی کمک کنند. چه خیالهای باطل و بی ارزشی! ٭٭٭ دوستی ها کم بود و دشمنیها بسیار؛ ظلم و زورگویی، همه جا را پُر کرده بود. گروههایی از مردم به کوچکترین بهانهای با هم میجنگیدند. یکدیگر را با نامهای زشت صدا میزدند و به حقوق دیگران احترام نمیگذاشتند. چه عادتهای بد و زشتی! ٭٭٭ محمّد در آن مکان آرام و خلوت به عبادت و تفکّر مشغول بود.
ناگهان جبرئیل، فرشتهی وحی، نزد او آمد و اوّلین پیام خدا را برایش آورد: اِقرَأ بِاسمِ رَبِّكَ الَّذی خَلَقَ بخوان! به نام پروردگارت که انسان را آفريدسورهی علق، آيهی 1 خدای مهربان که دوست نداشت مردم در نادانی و گمراهی زندگی کنند و میدانست مردم به راهنمایی دانا و دلسوز نیاز دارند تا آنها را از گمراهی نجات دهد و «ایمان به خدای یکتا»،«مهربانی» و «احترام به یکدیگر» را به آنها هدیه بدهد، محمّد را به پیامبری برگزید؛ همان کسی که سالها بین مردم مکّه زندگی کرده بود و مردم جز درستکاری از او ندیده و جز سخن راست از او نشنیده بودند. کسی که بین آنها به «امین» مشهور بود. ٭٭٭ خدا محمّد امین (ص) را به پیامبری برگزید تا با نور قرآن، دنیا را روشن کند. آن شب، شب بعثت بود؛ چه شب باشکوهی!
برایم بگو (صفحهٔ 66 کتاب درسی)
چرا این درس، «روشن ترین شب» نام گرفته است؟چون محمد (ص) با برگزیده شدن به عنوان پیامبر و آوردن قرآن دنیا را روشن میکند.
بررسی کنید(صفحهٔ 67 کتاب درسی)
در شب بعثت، خدا نعمتی بزرگ به مردم هدیه کرد. هدیهای که ما مسلمانان هر روز در اذان و اقامهی نماز به آن شهادت میدهیم و میگوییم: أَشْهَدُ أَنََّ مُحَمََّداً رَسوُلُ الله مسلمانان جهان شادی خود را از داشتن این نعمت چگونه نشان میدهند؟ در این باره تحقیق کنید و گزارش خود را در کلاس بخوانید.
بگرد و پیدا کن(صفحهٔ 67 کتاب درسی)
با این کلمهها، ترکیبهای مناسب را درست کنید و ارتباط آنها را با درس بگویید. فرشتهی - تلخ-روزگار تلخ, سالهای بت پرستی. روزگار - دلسوز-غار حرا, محل عبادت حضرت محمد راهنمای - وحی-فرشته ی وحی: جبرئیل غار - حرا-راهنمای دلسوز: پیامبر
همخوانی کنیم
مروارید مکه
شب بود و چهرهی شب تاریک بود و خاموش خورشید گشته کم کم از یادها فراموش نا گاه مردی از نور در قلب شب صدا کرد با دست مهربانش خورشید را رها کرد آن وقتها که رویش معنا نداشت در خاک او با نگاه سبزش صد دانه کاشت در خاک آن شب محمد آمد شور و سرور آورد در باغ زندگانی گلهای نور آورد
ایستگاه خلّقیت(صفحهٔ 70 کتاب درسی)
قرار است به کمک دوستانم، برای مبعث پیامبر جشنی برپا کنیم. تقویم را باز میکنیم و روز عید مبعث را در آن پیدا میکنیم. روز 27 ماه رجب تاریخ برگزاری جشن را مشخّص میکنیم. کارها را مینویسیم و وظایف هر گروه را تعیین میکنیم. شما هم میتوانید مثل ما این روز را جشن بگیرید؛ پس دست به کار شوید و برنامه های جشن خود را در این جدول بنویسید. نام جشن ما: جشن مبعث محلّ برگزاری: نماز خانهی مدرسهی 12 بهمنتاریخ: روز 27 ماه رجب مهمان ها: دانشآموزان پایهی چهارم مدرسه 12 بهمن، آموزگاران، مربیان، مدرسه و دانش آموزان پایهی چهارم. برنامه هاي جشن: تلاوت قرآن، سرود جمهوری اسلامی، دکلمه، سخنرانی، مولودی، سرود، نمایش، مسابقه، پذیرایی. وظايف گروه ما: برگزاری سرود و نمایش، آمادهسازی صحنهی نمایش، تهیهی لباس نمایش
توضیحات درس 10 هدیه ها چهارم ابتدایی روشن ترین شب
زمان ها خودشان هیچ مزیتی بر یکدیگر ندارند؛ بلکه شرافت هر زمان به واسطهٔ حادثه ای است که در آن زمان واقع می شود.
بر این اساس روزی شریف تر از روز بعثت رسول اکرم نیست.
دانش آموزان در این درس درمی یابند که روز مَبْعَث، روزی است که حضرت محمد از سوی خدابه پیامبری برگزیده شد
و مأموریت یافت تا پیام وحی را به مردم برساند، با بت پرستی مبارزه کند و خداپرستی را رواج دهد
و جامعه به دور از تمدن آن روز را که به دوره جاهلی معروف بود از تاریکی شرک به نور ایمان رهنمون سازد.
در بخش فعالیت ها سعی شده با ایجاد حال و هوای شاد و بانشاط در کلاس ، به جهت برگزاری جشن های دینی و مذهبی، زمینه ترویج فرهنگ مناسب اجرای مراسم دینی و تمرین برنامه ریزی و همکاری در انجام یک کار دسته جمعی فراهم گردد.
نکته : پیشنهاد می شود با توجه به پیمانه ای بودن آموزش درس هدیه های آسمان، در صورت امکان این اختصاص دارد مثل روز تولد ایشان یا در یکی ازدرس در ماه رجب یا یکی از روزهایی که به پیامبر اعیاد اسلامی ، تدریس شود
٭ اهدافدرس 10 هدیه ها چهارم ابتدایی روشن ترین شب
1 آشنایی با عید مبعث و مراسم آن
2 اشتیاق به شرکت در مراسم عید مبعث
3 مشارکت در برگزاری مراسم عید مبعث
4 توانایی تفکر در پیام قرآنی و درک ارتباط آن با موضوع درس
٭مفاهیم کلیدی
جشن
عید
مبعث
پیامبر
پیامبری
٭ آموزش درس 10 هدیه ها چهارم ابتدایی روشن ترین شب
پخش صدای اذان در کلاس می تواند شروع مناسبی برای تدریس این درس باشد.
برای شروع می توانید در روز مبعث با یک ظرف نقل، شیرینی یا شکلات وارد کلاس شوید
و از بچه ها بپرسید: فکر می کنید برای چه با این ظرف شکلات وارد کلاس شده ام؟
یا اینکه: بچه ها چه وقت هایی ما شکلات و نقل و شیرینی به همدیگر تعارف می کنیم؟
برای شروع می توانید از فعالیت ایستگاه خلاقیت شروع کنید.
می توانید از جلسه قبل، یا در زنگ هنر با تهیه کارت تبریک یا دعوت برای جشن عید مبعث موضوع برگزاری یک جشن کلاسی را با بچه ها مطرح کنید
تا با کمک آنها برای برگزاری جشن برنامه ای تنظیم شود.
خوب است به هر دانش آموز یا به هر گروه مسئولیتی بدهید
تا تدارکات یا اجرای بخشی از برنامه های جشن را به عهده گیرند.
ایجاد حال و هوای شاد و بانشاط در کلاس، به جهت برگزاری جشن های دینی و مذهبی،
ترویج فرهنگ مناسب اجرای مراسم دینی و تمرین برنامه ریزی و همکاری در انجام یک کار دسته جمعی،
از اهداف توجه به اعیاد اسلامی درکتاب درسی هدیه های آسمان است.
2 -مردم در دوران جاهلیت چه رفتاری می کردند؟ پاسخ: – مردم به جای خدای یکتا بت ها و مجسمه های بی جان را می پرستیدند – دوستی ها کم بود و دشمنی بسیار – ظلم و زور گویی همه جا را پر کرده بود – مردم به بهانه های مختلف با هم می جنگیدند – یکدیگر را با نامهای زشت خطاب می کردند – به حقوق هم احترام نمی گذاشتند
3 -اولین پیام خدا که جبرائیل برای پیامبر آورد چه بود ؟ پاسخ: اقرا باسم ربک الذی خلق بخوان به نام پروردگارت که انسان را آفرید سوره علق – آیه 1
5 -مردم در مورد پیامبر چه نظری داشتند ؟ م پاسخ: ردم مکه جز درستکاری از او چیزی ندیده بودند و جز سخن راست از چیزی نشنیده بودند و بین آنها به امین مشهور بود
6 -روز مبعث چه روزی بود؟ پاسخ: روزی که حضرت محمد از طرف خدا به پیامبری مبعوث شد روز بعثت یا مبعث است که ما آن را جشن می گیریم
7 -چرا خداوند حضرت محمد را به پیامبری انتخاب کرد ؟ پاسخ: خدای مهربان دوست نداشت مردم در نادانی و گمراهی زندگی کنند و می دانست مردم به راهنمایی دانا و دلسوز نیاز دارند تا آن ها را از گمراهی نجات دهد و ایمان به خدای یکتا و مهربانی و احترام به دیگران را به آنها یاد دهد
8 -جمله ای که مسلمانان هر روز در اذان و اقامه تکرار می کنند و در مورد پیامبری حضرت محمد است چیست ؟ پاسخ: اشهد ان محمد رسول الله
9 -فرشته وحی جبرائیل است در غار حرا اولین بار از طرف خدا بر پیامبر نازل شد
10 -آخرین پیامبر خدا حضرت محمد است . آخرین دین خدا دین اسلام است . آخرین کتاب آسمانی قرآن است . اولین سوره ای که نازل شد سوره علق است – اولین مردی که مسلمان شد
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن